معرفی سوره: سورهی «غاشیه» مکی است و بعد از سورهی «ذاریات» نازل شده و شامل 26 آیه است.
مناسبت آن با سورهی قبل: در سورهی «أعلی» به مؤمن و کافر و بهشت و دوزخ به صورت کوتاه اشاره شد و در این سوره به شرح حال کامل هر کدام پرداخته میشود و در مورد موعظه و تذکیر نیز مجدداً سخن میگوید.
محور سوره: قیامت و بیان جزای مردمان در آن روز و دلایلی بر وحدانیت و عظمت خداوند.
سوره شامل سه مبحث است:
مبحث اول: کوششی بیهوده
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿هَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ ٱلۡغَٰشِیَةِ١ وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٍ خَٰشِعَةٌ٢ عَامِلَةٞ نَّاصِبَةٞ٣ تَصۡلَىٰ نَارًا حَامِیَةٗ٤ تُسۡقَىٰ مِنۡ عَیۡنٍ ءَانِیَةٖ٥ لَّیۡسَ لَهُمۡ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِیعٖ٦ لَّا یُسۡمِنُ وَلَا یُغۡنِی مِن جُوعٖ٧﴾ [الغاشیة: 1-7].
ترجمه:
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«آیا خبر (هنگامهی) فراگیر به تو رسیده است! (1) در آن روز چهرههایی خوار خواهد بود (2) تلاشگر رنج کشیده (3) آتشی بس سوزان را برافروزند (4) از چشمهای بسیار گرم نوشانده شوند (5) طعامی برای آنها نیست مگر گیاهی خشک و تلخ (6) که نه فربه گرداند و نه گرسنگی را برطرف سازد (7)».
توضیحات:
﴿غَٰشِیَةِ﴾: پوشاننده و فراگیره، و قیامت را «غاشیه» گویند، زیرا سختیهای آن همه کس و همه جا را فرا گیرد. ﴿وُجُوهٞ﴾: چهرههایی، در اینجا منظور چهرهی کافران است. ﴿خَٰشِعَةٌ﴾: ذلیل و پریشان و در هم است. ﴿عَامِلَةٞ﴾: تلاش کننده، زحمت کشیده ﴿نَّاصِبَةٞ﴾: رنج برده و خسته و ملول گشته؛ ﴿عَامِلَةٞ نَّاصِبَةٞ﴾: کنایه از کسانی است که در دنیا پیوسته در تلاش و تکاپو بودهاند اما تمامی رنج آنها در جهت کسب مال دنیا بوده و بس و بدیهی است که در آخرت در مقابل این سعی و تلاش دنیوی، پاداشی دریافت نکنند بلکه آنجا نیز تحمل عذاب و سختیهای بی پایان، آنها را درمانده و خسته میسازد. ﴿تَصۡلَىٰ﴾: وارد آتش میشود، آن را بر میافروزد و خود نیز در آن میسوزد ﴿حَامِیَةٗ﴾: بسیار سوزان و در نهایت سوزندگی. ﴿تُسۡقَىٰ﴾: نوشانده میشوند. ﴿ءَانِیَةٖ﴾: از «إنیاء» به معنای تأخیر است و در اینجا منظور تأخیر جوشش آب است تا اینکه به نهایت نقطهی جوش برسد. ﴿ضَرِیعٖ﴾: خشک شدهی گیاه شبرق «خار شتر» که بسیار تلخ است و حتی حیوان نیز نمیخورد و خشک آن نه تنها خاصیتی ندارد بلکه دارای سمی بسیار خطرناک است «ضریع» تنها نمونهای از انواع طعام ناخوش و بیارزش اُخروی است.
مفهوم کلی آیات:
قیامت دارای هول و وحشتی است که تمامی مردم را متأثّر میکند اما در این میان، کافرانی که عرصهی قیامت را بر خلاف باورشان حاضر میبینند دیدگانشان فرو افتاده و وحشتزده و پریشان میشوند و آنگاه پی به بیهودگی زحماتی میبرند که به سبب آن، رنجهای فراوانی را در دنیا متحمل شدهاند. عاقبت این افراد، سرازیر شدن در آتش و تحمل عذابهای طاقت فرسایی است که آنان را درمانده میسازد اما هیچ گریزی از آن نیست.
مبحث دوم: تلاشی شادیآور
﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ نَّاعِمَةٞ٨ لِّسَعۡیِهَا رَاضِیَةٞ٩ فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٖ١٠ لَّا تَسۡمَعُ فِیهَا لَٰغِیَةٗ١١ فِیهَا عَیۡنٞ جَارِیَةٞ١٢ فِیهَا سُرُرٞ مَّرۡفُوعَةٞ١٣ وَأَکۡوَابٞ مَّوۡضُوعَةٞ١٤ وَنَمَارِقُ مَصۡفُوفَةٞ١٥ وَزَرَابِیُّ مَبۡثُوثَةٌ١٦﴾ [الغاشیة: 8-16].
ترجمه:
«چهرههایی در آن روز خرم است (8) از تلاش خود خشنود (9) در بهشتی برین (10) در آن هیچ سخن بیهودهای نشوند (11) در آنجا چشمهای روان است (12) در آنجا تختهایی بلند [هست]. (13) و جامهایی (در اطراف چشمهها) نهاده (14) و بالشهایی (بر تختها) در کنار هم چیده (15) و فرشهایی فاخر گسترده است (16)».
توضیحات:
﴿نَّاعِمَةٞ﴾: از «نعمة» به معنای متنعَم، یعنی برخوردار از نعمت است که طروات و خرمی را در پی خواهد داشت. ﴿لِّسَعۡیِهَا رَاضِیَةٞ﴾: به سبب تلاش، کوشش و عبادتی که در دنیا انجام داده راضی و خشنود است. ﴿عَالِیَةٖ﴾: عالی قدر، والامکان، برجسته ﴿لَٰغِیَةٗ﴾: از «لغو» به معنای بیهوده است، مثل تهمت و بهتان، دروغ، قسم ناحق، ناسزا، کفر و هر سخنی که فایده و حکمتی در آن نباشد، پس بهشتیان نه چنین میشنوند و نه میگویند. ﴿عَیۡنٞ﴾: در اینجا به معنای عیون یعنی چشمهها است که جوشیده و جاری میگردد. ﴿سُرُرٞ﴾: ج سریر، تخت و آنچه بر آن مینشینند و یا میخوابند. ﴿أَکۡوَابٞ﴾: ج کُوب: قدح، جام بدون دستگیره. ﴿مَّوۡضُوعَةٞ﴾: نهاده شده و مهیا گشته که هرگاه شخص بهشتی اراده کند آن را پر از شراب ناب مییابد. ﴿نَمَارِقُ﴾: ج نُمرُقة: بالش، آنچه بر پشت پا و زیر کمر نهند. ﴿مَصۡفُوفَةٞ﴾: «صف» ردیف شده و در کنار هم قرار گرفته. ﴿زَرَابِیُّ﴾: ج زربیة، بساط فاخر، فرشهای نفیس ﴿مَبۡثُوثَةٌ﴾: گسترده و پهن شده که همهی مجلس را فرا گیرد.
مفهوم کلی آیات:
تلاش دنیوی اگر در قالب عبادت و در راستای رضایت خداوند باشد خشنودی اُخروی را برای بنده به ارمغان میآورد و او را لایق بوستانی در آخرت میسازد که سراسر نعمت و زیبایی است و مقامی را برای او تدارک میبیند که تصور آن از قلب بشر به دور است.
مبحث سوم: چشماندازی از آفرینش
﴿أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى ٱلۡإِبِلِ کَیۡفَ خُلِقَتۡ١٧ وَإِلَى ٱلسَّمَآءِ کَیۡفَ رُفِعَتۡ١٨ وَإِلَى ٱلۡجِبَالِ کَیۡفَ نُصِبَتۡ١٩ وَإِلَى ٱلۡأَرۡضِ کَیۡفَ سُطِحَتۡ٢٠ فَذَکِّرۡ إِنَّمَآ أَنتَ مُذَکِّرٞ٢١ لَّسۡتَ عَلَیۡهِم بِمُصَیۡطِرٍ٢٢ إِلَّا مَن تَوَلَّىٰ وَکَفَرَ٢٣ فَیُعَذِّبُهُ ٱللَّهُ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَکۡبَرَ٢٤ إِنَّ إِلَیۡنَآ إِیَابَهُمۡ٢٥ ثُمَّ إِنَّ عَلَیۡنَا حِسَابَهُم٢٦﴾ [الغاشیة: 17-26].
ترجمه:
«آیا به شتر نمینگرند که چگونه آفریده شده است! (17) و به آسمان که چگونه برافراشته شده است! (18) و به کوه که چگونه برقرار گردیده است! (19) و به زمین که چگونه گسترده شده است! (20) پس اندرز ده که تنها تو اندرزگویی (21) (و) تو بر آنها چیره نیستی (22) مگر آن کس که پشت کند و کفر ورزد (23) پس خداوند او را به بزرگترین عذاب، عذاب دهد (24) بیگمان بازگشت آنها بهسوی ماست (25) آنگاه بیشک حساب آنها «نیز» برماست (26)».
توضیحات:
﴿أَفَلَا یَنظُرُونَ﴾: آیا نمینگرند، جهت عبرت و پیبردن به عظمت و قدرت خداوند در آفرینش، تا شاید به حقیقت پیببرند. ﴿إِلَى ٱلۡإِبِلِ﴾: شتر از جهات مختلفی عجیب و مایهی عبرت است: 1- از نظر خلقت دارای قدرت زیاد، تحمل سختی و تشنگی و گرمای شدید و تغذیه از درختان خاردار است. 2- از نظر منفعت که حیوانی باربر است و از گوشت و شیر او نیز استفاده میشود. 3- از نظر اهلی بودن که با وجود قدرت فراوانش، کودکی طنابی باریک بر گردنش انداخته و هر کجا که بخواهد میبرد. شتر نمونهای از مخلوقات بیشمار خداوند است که هر کدام به تنهایی ذهن انسان را به تفکر وا میدارد. ﴿رُفِعَتۡ﴾: برافراشتگی آسمان بر فراز زمین بدون هیچ ستون و نگهدارندهی، دلالت برشگفتی خلقت آن دارد. ﴿نُصِبَتۡ﴾: میخکوب بودن کوهها و بیحرکت نمودن زمین، از عجایب خلقت است و خاکستر شدن و از هم پاشیدگی کوهها در هنگام برپایی قیامت، خود شگفتی دیگری است. واژهی «نُصبَتْ» از «نصب» به معنای استوار و برقرار گرداندن است. ﴿سُطِحَتۡ﴾: گسترده شد، هموار و مسطح گشت و زندگی بر آن ممکن و آسان گردید. ﴿مُذَکِّرٞ﴾: تذکیر دهنده، موعظهگر، پندرسان. ﴿مُصَیۡطِرٍ﴾: (مسیطر): چیره و اجبار کننده و مسلط نسبت به اینکه آنها را حتماً مسلمان نمایی، زیرا رسالت تو ای پیامبر، تنها تبلیغ و إنذر است. ﴿تَوَلَّىٰ﴾: پشت کرد، از قبول حقیقت روی گردانید. ﴿ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَکۡبَرَ﴾: عذاب بزرگتر، بزرگترین عذاب که آتش جهنم است، و البته کافران در دنیا نیز گاهی عذابهای کوچکتری را تحمل میکنند، مثل هلاکت، اسارت، قحطسالی. ﴿إِیَابَهُمۡ﴾: برگشت آنها بعد از مرگ ﴿حِسَابَهُم﴾: محاسبه و مؤاخذهی آنها در مقابل نافرمانی خداوند.
مفهوم کلی آیات:
عجایب و شگفتیهای این هستی به اندازهای است که با اندک نگاهی میتوان به دریایی از این عظمتها پیبرد. تنها چشم بصیرتی میخواهد که ببیند، تفکری که بیندیشد، قلبی که عبرت پذیرد و وجدانی که تسلیم این همه شگفتی شود و بر آن آفرین گوید. در این میان، رسالت رسول الله ص هدایت بهسوی درست اندیشیدن است و برای پیامبر حق اجباری نیست که ناگزیر هر کسی را تابع خداوند گرداند بلکه بنده باید خود خواهان هدایت باشد و این حساب اُخروی است که سرنوشت و ارزش هر شخص را معین میکند.
برداشتها و فواید سوره:
1- سختیهای قیامت به حدی است که همه را در بر میگیرد و به صورتی خاص، کافران را به ذلت و ترسی بزرگ فرو میبرد.
2- نگاه به طبیعت اگر متفکرانه، منصفانه و حقیقت جویانه باشد بزرگترین ابزرا خداشناسی خواهد بود و طریق هدایت را برای انسان هموار میسازد.
3- وظیفهی دعوتگر ارشاد مردم و شناساندن راه هدایت است اما پذیرش یا عدم پذیرش، به دعوتشدگان بر میگردد و دعوتگر، تسلط و یا مسؤولیتی فراتر از این بر مخاطبانش ندارد.
4- جویبارهای بهشتی که در قرآن از آنها نام برده شده چهار نوع است: 1- جویبارهای آب گوارا. 2- شیر تازه. 3- شراب لذیذ. 4- عسل صاف و شفاف. [محمد: 15].
5- صحیحین از ابوهریره روایت میکنند که پیامبر ص در حدیثی قدسی در مورد نعمتهای متنوع بهشت فرمودند: «قَالَ اللَّهُ أَعْدَدْتُ لِعِبَادِى الصَّالِحِینَ مَا لاَ عَیْنَ رَأَتْ وَلاَ أُذُنَ سَمِعَتْ وَلاَ خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ فَاقْرَءُوا إِنْ شِئْتُمْ ﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ﴾ [سجده 17]». «خداوند میفرماید: در برای بندگان نیکوکارم نعمتهایی آماده کردم که هیچ چشمی آن را ندیده، هیچ گوشی آن را نشنیده و بر قلب کسی خطور نکرده است، پس اگر خواستید این ایه را بخوانید: پس هیچکس نمیداند چه چیزی برایشان نهان داشته شده که مایهی چشم روشنی آنهاست».
6- امام مسلم از نعمان بن بشیر نقل میکند «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- یَقْرَأُ فِى الْعِیدَیْنِ وَفِى الْجُمُعَةِ ﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّکَ ٱلۡأَعۡلَى﴾ وَ ﴿هَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ ٱلۡغَٰشِیَةِ﴾ قَالَ وَإِذَا اجْتَمَعَ الْعِیدُ وَالْجُمُعَةُ فِى یَوْمٍ وَاحِدٍ یَقْرَأُ بِهِمَا أَیْضًا فِى الصَّلاَتَیْنِ». «رسول الله ص همیشه در دو عید و جمعه سورهی أعلی و غاشیه را قرائت میکرد و اگر عید و جمعه در یک روز واقع میشد در هر دو نماز آن دو سروه را میخواند».
همچنین امام مسلم از عبیدالله بن عبدالله نقل میکند که از نعمان بن بشیر پرسیده شد: رسول الله ص در نماز جمعه غیر از سورهی جمعه، چه سورهای را میخواند؟ پاسخ داد: «هَل أتاکَ».
* * *
معرفی سوره: سورهی «أعلی» «یا» «سبّح» مکی است و بعد از سورهی «تکویر» نازل شده و شامل نوزده آیه است.
مناسبت آن با سورهی قبل: در سورهی طارق سخن در مورد خلقت انسان و گیاهان است و در این سوره نیز در این مورد سخن به میان میآید. همچنین در هر دو سوره در مورد قرآن بحث شده است.
محور سوره: توحید و یکتاپرستی و اثبات وحی الهی و تقریر و بیان جزا و پاداش اُخروی و پیوند این عقیده با اصول عمیق دیگر ادیان الهی.
سوره دارای سه مبحث است:
مبحث اول: دلایلی بر عظمت و یکتایی پروردگار
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّکَ ٱلۡأَعۡلَى١ ٱلَّذِی خَلَقَ فَسَوَّىٰ٢ وَٱلَّذِی قَدَّرَ فَهَدَىٰ٣ وَٱلَّذِیٓ أَخۡرَجَ ٱلۡمَرۡعَىٰ٤ فَجَعَلَهُۥ غُثَآءً أَحۡوَىٰ٥﴾ [الأعلى: 1-5].
ترجمه:
به نام خداوند بخشاینده مهربان
«نام پروردگار بلند مرتبهات را به پاکی یاد کن (1) آن که خلقت کرد و سامان بخشید (2) و آن که سنجید پس رهنمون ساخت (3) و آنکه چمنزار را پدید آورد (4) آنگاه آن را خاشاکی سیاه گردانید (5)».
توضیحات:
﴿سَبِّحِ﴾: «فعل امر» تسبیح کن، پاک و منزه ساز، پروردگارت را از آن صفاتی که در شأن او نیست پاکیزه دان. ﴿سَوَّىٰ﴾: مساوی قرار داد، معتدل آفرید، به هر چیزی نظم مناسبی بخشید. ﴿قَدَّرَ﴾: تقدیر کرد، به اندازه آفرید، تعیین سرنوشت کرد، امور مربوط به حیات یعنی عمر، رزق، هدایت و شقاوت و مجموع اعمال انسان را معین نمود، و یا اینکه مرد و زن بودن را بعد از خلقت مشخص نمود. ﴿مَرۡعَىٰ﴾: «اسم مکان یا مصدر میمی» آنچه از گیاهان، میوهها و روییدنیهایی که از زمین بیرون میآید، اما به صورت خاص معمولاً به چراگاه حیوانات یا چمنزار اطلاق میشود. ﴿غُثَآء﴾: باقیماندهی گیاهان خشکیده که بعد از متلاشی شدن، در کنار گذرگاه آب یا اطراف مجاری سیل میتوان یافت. ﴿أَحۡوَىٰ﴾: از «حوه» به معنای سیاه؛ و دو لفظ ﴿غُثَآءً و أَحۡوَىٰ﴾ دلالت بر خشکیدن گیاهان سبز، سیاه شدن و متلاشی شدن آنها دارد، و این خود نمونهای از مراحل زندگی انسان است که بعد از رشد و رسیدن به کمال، اندک اندک ضعیف و پژمرده میشود و نهایتاً میمیرد و به زودی سلولهای بدنش در طبیعت پراکنده میگردد.
مفهوم کلی آیات:
هرگاه خداوند از تقدیس و تنزیه نام خود سخن میگوید یقیناً قبل یا بعد از آن نمونههایی از قدرت نامتناهی خویش را برشمرده است تا بدین سان لیاقت و مقام خود را بر ما اثبات نماید؛ در اینجا نیز سخن زا خلقت انسان است تا وسیلهای جهت پیبردن به خالق باشد، و بیان سیر تحولات طبیعت است تا شاید ما نیز خویشتن را بر آن تطبیق داده و از خود غافل نشویم و عظمت پروردگار را بهتر درک نموده و خداوند را بر آن آفرین گوییم.
مبحث دوم: قرآن کتاب هدایت
﴿سَنُقۡرِئُکَ فَلَا تَنسَىٰٓ٦ إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ إِنَّهُۥ یَعۡلَمُ ٱلۡجَهۡرَ وَمَا یَخۡفَىٰ٧ وَنُیَسِّرُکَ لِلۡیُسۡرَىٰ٨ فَذَکِّرۡ إِن نَّفَعَتِ ٱلذِّکۡرَىٰ٩ سَیَذَّکَّرُ مَن یَخۡشَىٰ١٠ وَیَتَجَنَّبُهَا ٱلۡأَشۡقَى١١ ٱلَّذِی یَصۡلَى ٱلنَّارَ ٱلۡکُبۡرَىٰ١٢ ثُمَّ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحۡیَىٰ١٣﴾ [الأعلى: 6-13].
ترجمه:
«به زودی تو را قادر بر خواندن (قرآن) میکنیم پس فراموش نخواهی کرد (6) مگر آنچه خداوند خواهد، بیگمان او پیدا را میداند و آنچه را پنهان دارد (7) و ما تو را برای «شریعت» آسانتر آماده میسازیم (8) پس پند ده اگر پند نتیجه میدهد (9) آن کس که میترسد پس پند گیرد (10) و نگون بختترین (مردمان) از آن دوری میجوید (11) همان که بزرگترین آتش را برافروزد (12) آنگاه در آن نه بمیرد و نه زنده بماند (13)».
توضیحات:
﴿سَنُقۡرِئُکَ﴾: تو را بر خواندن توانا میسازیم، یعنی ای پیامبر! آیات قرآن بعد از نزول، به گونهای در قلب تو جمع میشود و نقش میبندد که تو قادر به تکرار آن خواهی شد و هیچگاه از خاطرت محو نخواهد شد. ﴿إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُ﴾: مگر اینکه خدا بخواهد؛ این لفظ میتواند بر دو مطلب اشاره داشته باشد، الف. هیچ عامل دنیوی نمیتواند سبب پاک شدن الفاظ قرآن از قلب پیامبر شود. ب. امکان دارد آیاتی توسط خداوند نسخ شده و آیاتی دیگر جایگزین آن شود. ﴿نُیَسِّرُکَ﴾: آسان میگردانیم بر تو و تو را توفیق داده و آماده میسازیم. ﴿یُسۡرَىٰ﴾: راه و امری آسان، که دو چیز میتواند باشد: الف. دین اسلام که آسانترین و میانهترین دین است و در آن احکام شریعت به شیوهای متعادل وضع شده است. ب. شیوه و اسلوبی آسان جهت تبلیغ دین که هم برای تو ای رسول خدا نتیجهبخش و ملالآور نباشد و هم برای مخاطبین قابل پذیرش باشد. ﴿إِن نَّفَعَتِ﴾: اگر نفع دهد، آنجا که نتیجه دهد. ﴿ٱلذِّکۡرَىٰ﴾: پند، اندرز و موعظه. ﴿سَیَذَّکَّرُ﴾: پند خواهد گرفت، موعظه میپذیرد. ﴿مَن یَخۡشَىٰ﴾: آن کس که از عظمت خداوند و روز حساب میترسد. ﴿یَتَجَنَّبُهَا﴾: از موعظه دوری میگزیند، پشت میکند. ﴿ٱلۡأَشۡقَى﴾: آنکه در پستی و بدبختی، گوی سبقت را از همه ربوده است. ﴿یَصۡلَى﴾: بر میافرزود، وارد میشود. ﴿ٱلنَّارَ ٱلۡکُبۡرَىٰ﴾: آتش بزرگ، شعلهور و پایدار جهنم که در مقابلش آتش کوچک دنیوی قرار دارد.
مفهوم کلی آیات:
روشنایی راه هر دعوتگر، قرآن است و ممکنترین راههای پذیرش دعوت را خداوند در قرآن به اسلوبهای متنوع تشریح کرده است که عبارتند از: آگاهی بخشیدن و دعوت به تفکر، ارائهی مثال و نقل سرگذشت عبرت آمیز گذشتگان و در مجموع رهنمون ساختن ذهن و اندیشه بهسوی عظمت خداوند که نتیجهی آن خشوع و ترس از مقام و مرتبهی اوست و راه پذیرش را نیز برای انسان هموار میسازد.
مبحث سوم: اعتقاد و التزام و پیوند آن با دیگر ادیان
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ مَن تَزَکَّىٰ١٤ وَذَکَرَ ٱسۡمَ رَبِّهِۦ فَصَلَّىٰ١٥ بَلۡ تُؤۡثِرُونَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا١٦ وَٱلۡأٓخِرَةُ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ١٧ إِنَّ هَٰذَا لَفِی ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰ١٨ صُحُفِ إِبۡرَٰهِیمَ وَمُوسَىٰ١٩﴾ [الأعلى: 14-19].
ترجمه:
«به راستی که رستگار گشت هرکه پاکیزه شد (14) و نام پروردگارش را یاد کرد پس نماز گزارد (15) بلکه شما زندگی دنیا را بر میگزینید (16) حال آنکه آخرت بهتر و ماندگارتر است (17) به تحقیق که این سخنان در صحیفههای نخستین «هم» بود (18) صحیفههای ابراهیم و موسی (19)».
توضیحات:
﴿تَزَکَّىٰ﴾: تزکیه داد، پاک ساخت، اصل تزکیه به معنای پاکی و نمو است و پاک نمودن درون از ناپاکیها و امور شرک آمیز، سبب رشد و نمو ایمان میشود. «تَزَکَّىٰ» را به پرداخت زکات نیز معنا کردهاند. ﴿فَصَلَّىٰ﴾: پس نماز خواند، مقصود اصلی امتثال و فرمانبرداری از خداوند است که نماز یک نمونه از آن است. ﴿تُؤۡثِرُونَ﴾: بر میگزینید، ترجیح میدهید. ﴿وَٱلۡأٓخِرَةُ خَیۡرٞ﴾: آخرت بهتر است «أخیَر»، زیرا دارای زندگی راحتتر و نعمتهای فراوانتر است. ﴿أَبۡقَىٰٓ﴾: پایدارتر و جاویدان است در مقابل زندگی دنیوی که فانی و زودگذر است. ﴿هَٰذَا﴾: اینها، منظور تمامی موعظههایی است که در این سوره آمده است. ﴿صُّحُفِ﴾ ج صحیفة: مجموعه سخنان پندآمیزی که خداوند بر پیامبران پیشین همچون ابراهیم و موسی نازل کرده است.
مفهوم کلی آیات:
پاک ساختن درون از امور شرک آمیز و اخلاق رذیله و پست، اگر با عبادات عملی همچون درستکاری و نماز همراه شود وجود انسان را از تعلقات دنیوی و لذات آن رها میسازد و دروازههای رستگاری را بر روی او میگشاید، اما آنگاه که آدمی اسیر غرایز و تمایلات زودگذر دنیوی شود و بر نقدینهی ناچیز آن دل خوش کند و راضی گردد، پس در حقیقت اسیر دنیا شده و آن را بر آخرت ترجیح داده است هر چند در ظاهر نیز خود را متمایل و معتقد به آخرت بداند.
برداشتها و فواید سوره:
1- خداوند از هر آنچه به ناحق به او نسبت داده شود همچون صفات نقص و عیب، پاک و منزه است.
2- طبیعت و سر تحولات آن، مظاهری از قدرت خداوند دلیلی بر فنای این جهان هستی است.
3- خداوند حفظ قرآن در قلب پاک رسول الله ص و پس از آن را تضمین کرده است، از این رو هیچ شبههای مبنی بر تحریف، زیادت و یا نقصان قرآن در هیچ کدام از مراحل نزول تا جمع آن در مصحف، نمیتواند صحت داشته باشد.
4- در علم خداوند، آشکار و پنهان هیچ تفاوتی ندارد و خداوند از تمامی آنها به صورت یکسانی آگاهی دارد.
5- دعوتگر آنگاه به موعظه میپردازد که در مخاطبان خود امکان پذیرشی ببیند اما اگر یقین حاصل شود که تبلیغ نه تنها پذیرشی در پی نخواهد داشت بلکه زمینهای جهت هتک حرمت دین را نیز فراهم میآورد بر دعوتگر واجب است که از شیوههای دیگر استفاده نماید و زمینهی مناسب برای دعوت را آماده سازد و سپس به دعوت بپردازد.
6- نماز از اساسیترین موارد ذکر است و خداوند امر کرده است که نماز را برای یادآوری او برپا داریم: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِکۡرِیٓ﴾ [طه: 14].
7- اصول ادیان مشترک است و تنها اختلاف در امور جدیدی است که به سبب زمان و مکان و یا ضرورت و حاجت به وجود میآید. خداوند در سورهی فصلت خطاب به رسول الله ص میفرماید: ﴿مَّا یُقَالُ لَکَ إِلَّا مَا قَدۡ قِیلَ لِلرُّسُلِ مِن قَبۡلِکَۚ﴾ [فصلت: 43]. «به تو چیزی گفته نمیشود مگر آنچه به پیامبران قبل از تو گفته شد».
8- از نصایحی که مفسرین از صحف موسی نقل میکنند میتوان به این موارد اشاره کرد: «تعجب میکنم از کسی که مرگ را باور دارد پس چگونه شادی میکند، و از کسی که به جهنم یقین دارد چگونه میخندد، و کسی که دنیا را دیده که بر سر خانواده اش چه آورده است پس چگونه به آن اعتماد میکند، و کسی که به تقدیر معتقد است چگونه خشمگین میشود، و کسی که به حساب و کتاب آخرت یقین دارد پس چگونه کار خوبی انجام نمیدهد!»
9- مجموعهای از نصایحی که در صحف ابراهیم آمده در آیات 36 به بعد از سورهی نجم ذکر شده است.
* * *
معرفی سوره: سورهی «طارق» مکی است و بعد از سورهی «بلد» نازل شده و دارای هفده آیه است.
مناسبت آن با سورهی قبل: این سوره نیز همچون سورهی بروج با قسم آغاز میشود و همانگونه که در سورهی بروج، کافران به تکذیب قرآن پرداخته بودند در این سوره خداوند قرآن را سخن فصل و به دور از بیهودگی و پوچی معرفی میکند و این خود نوعی رد تکذیب کافران است.
محور سوره: انسان و لزوم آگاه ساختن او به عظمت خداوند در خلقت و بیان حقانیت وحی و پیامد انکار آن.
سوره دارای دو مبحث است:
مبحث اول: عجاز خلقت انسان
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿وَٱلسَّمَآءِ وَٱلطَّارِقِ١ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا ٱلطَّارِقُ٢ ٱلنَّجۡمُ ٱلثَّاقِبُ٣ إِن کُلُّ نَفۡسٖ لَّمَّا عَلَیۡهَا حَافِظٞ٤ فَلۡیَنظُرِ ٱلۡإِنسَٰنُ مِمَّ خُلِقَ٥ خُلِقَ مِن مَّآءٖ دَافِقٖ٦ یَخۡرُجُ مِنۢ بَیۡنِ ٱلصُّلۡبِ وَٱلتَّرَآئِبِ٧ إِنَّهُۥ عَلَىٰ رَجۡعِهِۦ لَقَادِرٞ٨ یَوۡمَ تُبۡلَى ٱلسَّرَآئِرُ٩ فَمَا لَهُۥ مِن قُوَّةٖ وَلَا نَاصِرٖ١٠﴾ [الطارق: 1-10].
ترجمه:
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«سوگند به آسمان و به شب آینده (1) و تو چه دانی آن شب آینده چیست! (2) ستارهی شکافنده (3) هیچکسی نیست مگر اینکه بر او نگهبانی است (4) پس باید انسان بنگرد که از چه آفریده شده است! (5) از آبی جهنده آفریده شده است (6) که از میان پشت و سینهها برمیآید (7) همانا او بر بازگرداندنش بیشک تواناست (8) روزی که رازها فاش گردد (9) پس برای وی نه توانی و نه یاوری باشد (10)».
توضیحات:
﴿طَّارِقِ﴾: از «طَرَقَ» به معنای در زدن است و به هر آنچه در شب وارد شود «طاق» گویند، چون نیاز به در زدن دارد؛ و به ستاره، «طارق» گویند، زیرا در شب طلوع میکند ﴿وَمَآ أَدۡرَىٰکَ﴾: و چه چیزی تو را آگاه میسازد و تو چه میدانی؟ استفاده از این صیغه جهت اهمیت دادن به مطلب و جلب توجه است. ﴿ثَّاقِبُ﴾: شکافنده، درخشان، و به ستارگان «ثاقب» گویند، چون تاریکی آسمان را شکافته و میدرخشند. ﴿إِن کُلُّ نَفۡسٖ﴾ ما کُلُّ نَفْسٍ: نیست هیچ نفسی، در اینجا «إن» به معنای «ما» نافیه است. ﴿لَّمَّا﴾: إلا، مگر آنکه. ﴿حَافِظٞ﴾: نگهبانانی از ملائکه که سخن و رفتار نیک و بد هر شخص را ثبت و ضبط میکنند. در حقیقت نگهبان اصلی، خداوند است و فرشتگان تنها اوامر خداوند را اجرا میکنند. ﴿مِمَّ﴾: «مِنْ ما» که نون در میم إدغام و الف نیز خذف شده است. ﴿دَافِقٖ﴾: جهنده، خارج شونده با سرعت و قوت، اشاره است به منشاً خلقت هر فرد «مَنی» که خروج آن همراه با جهندگی است. ﴿صُّلۡبِ﴾: صلابت و سرسختی، در اینجا منظور استخوان پشت مرد است. ﴿تَّرَآئِبِ﴾: استخوان سینه یا ترقوه که گردنبند بر آن بندند و میان دو سینهی زن قرار داد.
نکته: در مورد «صلب» و «ترائب» تعبیرات فراوانی شده است و برخی محققین امروزی گفتهاند که صلب و ترائب هر دو به مرد بر میگردد و منظور کمر و دو استخوان ران اوست که کنایه از دستگاه تناسلی مرد است. دکتر داوود سلمان سعدی با توجه به دلایلی که در کتاب خود «اسرار آفرینش انسان» آورده بر این باور است که: «صلب» و «ترائب» همان کروموزمهای جنسی و پیکریاند.
﴿إِنَّهُۥ عَلَىٰ رَجۡعِهِۦ لَقَادِرٞ﴾: خدایی که قادر است انسان را از نیستی به وسیلهی آبی جهنده بیافریند خلقت دوبارهی او نیز برایش بسیار آسان است. ﴿تُبۡلَى﴾: فاش و آشکار گردد. ﴿سَّرَآئِرُ﴾: ج سَریرة، باطن و آنچه در قلب و دل انسان مخفی است و آشکار شدن آن، پرده از نیات درونی او بر میدارد. ﴿قُوَّةٖ﴾: نیرو و توان جهت دفع بلا و عذاب از خویش. ﴿نَاصِرٖ﴾: یاریگر.
مفهوم کلی آیات:
از معجزات خداوند در خلقت، آفرینش انسان از مادهای به ظاهر پست و بیارزش است که در آن دو حکمت نهفته است: اول بیان قدرت خداوند که چگونه از چنین مایع ناچیزی چنین موجود پیچیده و شگفتی آفریده است و دوم جهت تنبیه انسان که بداند منشأ خلقت او از چه بوده است که در مقابل خداوند اینگونه گستاخی میکند و او را از خلقت دوباره عاجز میداند؟
مبحث دوم: قرآن سخنی قاطع
﴿وَٱلسَّمَآءِ ذَاتِ ٱلرَّجۡعِ١١ وَٱلۡأَرۡضِ ذَاتِ ٱلصَّدۡعِ١٢ إِنَّهُۥ لَقَوۡلٞ فَصۡلٞ١٣ وَمَا هُوَ بِٱلۡهَزۡلِ١٤ إِنَّهُمۡ یَکِیدُونَ کَیۡدٗا١٥ وَأَکِیدُ کَیۡدٗا١٦ فَمَهِّلِ ٱلۡکَٰفِرِینَ أَمۡهِلۡهُمۡ رُوَیۡدَۢا١٧﴾ [الطارق: 11-17].
ترجمه:
«سوگند به آسمان پرباران (11) و به زمین پرشکاف (12) به یقین که این «قرآن» سخنی جداکننده است (13) و آن بیهوده نیست (14) بیگمان آنها سخت نیرنگ میکنند (15) و من نیز نیک تدبیری میکنم (16) پس کافران را مهلت ده، اندکی آنها را فرو گذار (17)».
توضیحات:
﴿ذَاتِ ٱلرَّجۡعِ﴾: دارای بازگشت، و باران را «رَجْع» میگویند، زیرا بازگشت دوبارهی بخار آبهایی است که از زمین به آسمان رفته و تشکیل ابر داده و دوباره فرو ریخته است، از این رو «رَجْع» را ابر باران زا نیز دانستهاند. ﴿ذَاتِ ٱلصَّدۡعِ﴾: دارای شکافهایی که به سبب خروج گیاهان در زمین ایجاد میشود. ﴿قَوۡلٞ فَصۡلٞ﴾: سخن فیصله دهنده، جدا کنندهی بین حق و باطل، حکم نهایی. ﴿هَزۡلِ﴾: سخن بیهوده و شوخی. ﴿یَکِیدُونَ کَیۡدٗا﴾: کافران برای تکذیب قرآن، به گونههای مختلف حیلهگری میکنند و با ترفندهای گوناگون سعی در پایین آوردن ارزش و جایگاه واقعی قرآن دارند. ﴿وَأَکِیدُ کَیۡدٗا﴾: حیلهی خداوند در حقیقت تدبیری است که جهت مقابله با تبلیغات ضد قرآنی و گمراه کنندهی کافران صورت میگیرد و این تدابیر در قالب آیات روشنگر قرآن و نصرت پیامبر ص حاصل میشود. ﴿مۡهِلۡ﴾: مهلت بده و در هلاکت آنها عجله نکن تا اینکه پروندهی گناهانشان لبریز شود. ﴿أَمۡهِلۡ﴾: مهلت بده، تنوع و تغییر صیغهی امر جهت تسکین قلب پیامبر و تأکید بر مطلب گذشته است. ﴿رُوَیۡدَۢا﴾: از مادهی «رَود» اسم تصغیر بوده و اصل آن «إرواد» است که بعد از حذف حروف زائد مصغر شده است به معنای اندکی.
مفهوم کلی آیات:
قرآن، قاطعترین و باصلابتترین سخنی است که کافران با آن مواجه بودند، از این رو طبیعی است که نتوانند با آن مقابله کنند و آن را سخن پوچ و بیفایده بدانند تا شاید بدین وسیله خویشتن را از مقابله با آن خلاصی بخشند و در این راه به حیلههای گوناگونی همچون افسانه دانستن قرآن و دیوانه و ساحر دانستن پیامبر ص روی آوردند اما خداوند به پیامبرش توصیه میکند که اندکی حوصله کند تا اینکه خداوند کافران را به عقوبتی مناسب با کفر و انکارشان برساند.
برداشتها و فواید سوره:
1- هر آفریدهای دلیلی بر آفریننده، و نظم حاکم بر هر مخلوقی دلالت بر میزان علم و قدرت خالق آن دارد.
2- در قیامت تنها یاور انسان اعمال نیک اوست و اگر اعمال انسان سبب رهایی از عذاب نشود دیگر هیچ قدرتی و یاوری هرچند نزدیک و صمیمی برای شخص فایدهای ندارد.
3- هر آنجه از خیر و شر که آدمی در این دنیا انجام داده و یا در نیت دارد و آن را از چشم مردم پوشانده است در قیامت آشکار میشود.
4- در طبیعت، باران حکم پدر و زمین حکم مادر دارند و گیاهان نتیجهی این پیوند پربازند.
5- نزول باران و زنده گرداندن زمین نمونهای عینی از زنده گرداندن مردگان در قیامت است.
6- قرآن سخن قاطعی است که بالاتر از آن سخنی قابل تصور نیست و از هر عیب و بیهودگی به دور است.
7- از صفات اولیه هر دعوتگری، صبر بر مصائب و تحمل افکار مخالفان است، از این رو حوصله و صبر در راه دعوت، چراغ پر فروغی است که باید در فراروی هر داعی درخشندگی کند.
معرفی سوره: سورهی «بروج» مکی است و بعد از سورهی «شمس» نازل شده و دارای 22 آیه است.
مناسبت آن با سورهی قبل: در وعده و وعید به مؤمنان و کافران است و نمونهای واقعی از کافرانی که به اذیت و آزار مؤمنان میپرداختند بیان میدارد تا بدین وسیله هم تأییدی بر وعد و وعیدهای خداوند باشد و هم تسلیتی به مؤمنان در مقابل انبوه اذیتهایی که از سوی قریش مجبور به تحمل آن بودند.
محور سوره: مبارزهی حق و باطل و قساوت و بیرحمی اصحاب باطل و استقامت صاحبان عقیدهی راستین در دفاع از عقیده و ناموس خویش و تسلای مؤمنان به پیروزی حق با محوریت داستان اصحاب اُخدود.
سوره دارای سه مبحث است:
مختصری در مورد داستان اصحاب أخدود:
حکایت به زمان بعد از پیامبری پیامبر عیسی و مردمان سرزمین نجران «جنوب عربستان» برمیگردد که حاکمی ظالم بر آنها حکومت میکرد. در آن زمان سحر و ساحری بسیار شایع بود و هر حاکمی برای خود ساحری داشت. حاکم نجران نیز جوانی را انتخاب کرده بود تا فنون ساحری را از ساحر پیر در بار بیاموزد و در آینده جانشین او شود. آن جوان در مدت آموزش ساحری، با راهبی «روحانی مسیحی» آشنا شد و تحت تأثیر گفتار او قرار گرفت و ایمان آورده و نصرانی شد و به واسطهی ایمانش دارای کرامات شده و بیماران و حتی نابینایان را شفا میداد. این امر سبب شد مردم به آن جوان روی بیاورند و تابع سخنان او شوند. چون خبر به حاکم رسید جوان را احضار کرد و از او خواست از عقیدهاش برگردد اما چون جوان حاضر به آن نشد با شیوهای که خود جوان به حاکم یاد داد به شهادت رسید. شهادت جوان، انقلابی بزرگ را در بین مردم به راه انداخت و مردم فوج فوج به دین نصرانیت در آمدند. حاکم نیز چون از مقابله با آنها عاجز شده بود دستور داد گودالی بزرگ حفر کردند و آتشی عظیم در آن شعلهور ساختند. سپس تک تک مردم را به بالای آن گودال برده و امتحان میکردند. اگر از دینشان برمیگشتند آنها را رها میکردند و در غیر این صورت در آتش انداخته و نظارهگر سوختن آنها میشدند. خداوند به خاطر این نوع بلایی که بر سر مؤمنان در آوردند آنها را اصحاب اُخدود یعنی صاحبان گودال نامید. شرح کامل این داستان در صحیح مسلم و دیگر کتب حدیث و تفسیر آمده است.
مبحث اول: سنگدلانی به نام اصحاب اُخدود
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿وَٱلسَّمَآءِ ذَاتِ ٱلۡبُرُوجِ١ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡمَوۡعُودِ٢ وَشَاهِدٖ وَمَشۡهُودٖ٣ قُتِلَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡأُخۡدُودِ٤ ٱلنَّارِ ذَاتِ ٱلۡوَقُودِ٥ إِذۡ هُمۡ عَلَیۡهَا قُعُودٞ٦ وَهُمۡ عَلَىٰ مَا یَفۡعَلُونَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ شُهُودٞ٧ وَمَا نَقَمُواْ مِنۡهُمۡ إِلَّآ أَن یُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَمِیدِ٨ ٱلَّذِی لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٌ٩﴾ [البروج: 1-9].
ترجمه
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«سوگند به آسمان دارای بُرجها (1) و سوگند به روز موعود (2) و سوگند به گواه و مورد گواهی (3) مرگ بر صاحبان گودال! (4) آتش دارای هیزم فراوان (5) آنگاه که بر کنارهی آن نشسته بودند (6) و آنان بر آنچه با مؤمنین میکردند گواه بودند (7) و از آنها ایرادی نگرفتند مگر آنکه به خداوند شکست ناپذیر ستوده ایمان آوردند (8) کسی که فرمانروایی آسمانها و زمین برای اوست، و خداوند بر همه چیز گواه است (9)».
توضیحات:
﴿ذَاتِ﴾: صاحب ﴿بُرُوجِ﴾: ج بُرج: منزلگاه و جایگاه ظهور ستارگان در آسمان. اصل لغت بُرج به معنای ظهور است و به بناهای عظیم بُرج میگویند، چون بیشتر در معرض دید واقع هستند و ظهور بیشتری دارند. به ستارگان نیز بُرج میگویند و منازل دواردهگانهای که دوازده ستارهی مشهور در آن ظهور میکنند و نماد دوازده ماه سال هستند به ترتیب عبارتند از: حَمل، ثَور، جَوزاء، سرطان، أسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو، حوت. ﴿مَوۡعُودِ﴾: وعده داده شده، روز قیامت. ﴿شَاهِدٖ وَمَشۡهُودٖ﴾: گواه و مورد گواهی در مورد شاهد و مشهود اقوال مختلفی ذکر شده که مشهورترین آنها عبارتند از: 1- شاهد آنچه در قیامت شهادت میدهد از انسان و فرشته و قرآن و أعضاء و جوارح و دیگر چیزها، و مشهود جمیع انسانها هستند 2- شاهد روز جمعه است که بر اعمال نیک و بد ما در آن روز گواهی میدهد و مشهود روز عرفه است، چون مردم در آن مکان جمع میشوند و ملائکه نیز حاضر شده و رحمت را بر بندگان نازل میکنند، 3- شاهد روز عید قربان و مشهود روز عرفه است و برعکس آن نیز گفتهاند 4- شاهد خداوند و تمامی أنبیا هستند و مشهود امتهای هر پیامبرند 5- شاهد مردم هستند که بر یگانگی خداوند شهادت میدهند و مشهود هم ذات خداوند است. قول مشهورتر در بین مفسرین قول دوم است. ﴿قُتِلَ﴾: لُعِنَ: کشته باد، لعنت باد! لعنت یعنی دوری از رحمت خداوند، و بدیهی است که به مراتب از مرگ دنیوی بدتر است. ﴿أُخۡدُودِ﴾: گودال و خندق مستطیلی که در زمین حفر میشود، جمع آن «أخادید» است. ﴿ٱلنَّارِ﴾: لفظ «النار» بدل از «أخدود» است. ﴿وَقُودِ﴾: برافروزنده، هیزم فراوان. ﴿عَلَیۡهَا قُعُودٞ﴾: بر بالا یا کنار آن گودال نشسته بودند. ﴿شُهُودٞ﴾: نظارهگر و گواه، به هردو معنای ذیل صحیح میباشد: 1- نظارهگر عذاب مؤمنان بودند و از آن لذت میبردند. 2- نظارهگر عذابی بودند که بر مؤمنان روا میداشتند، از این سبب در قیامت دیگر هیچ راه انکاری ندارند. ﴿وَمَا نَقَمُواْ مِنۡهُمۡ﴾: و نمیتوانستند هیچ عیب و گناهی را به مؤمنان نسبت دهند و مؤمنان هیچ گناهی مرتکب نشده بودند مگر اینکه... ﴿عَزِیزِ﴾: نیرومند، غالب، شکست ناپذیر و چیره. ﴿حَمِیدِ﴾: ستوده شده که ستایش مخصوص ذات اوست و تمامی کائنات در حال ستایش او هستند. ﴿مُلۡکُ﴾: حکومت و فرمانروایی و پادشاهی. ﴿شَهِیدٌ﴾: گواه و شاهد.
مفهوم کلی آیات:
داستان اصحاب اخدود دارای تأثیراتی دو سویه است: از یک سو عبرتی است برای قریش به طور خاص که پیوسته در حال اذیت و آزار رساندن به مسلمانان بودند و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمیکردند و به طور عام هشداری است برای تمام ستمگرانی که دینداری را جرم محسوب میکنند و مؤمنان را مجرمینی که به جرم ایمان باید تنبیه شوند و هردو گروه باید بدانند که خداوند در برابر ظلم هیچگاه ساکت نمینشیند همانگونه که در تاریخ آمده است نجاشی پادشاه حبشه به جنگ اصحاب اخدود رفته و آنها را شکست داد. همچنین این حکایت از سوی دیگر مایهی تسلیت و دلگرمی برای مؤمنانی است که چه در آغاز بعثت و چه تا حال حاضر پیوسته به سبب ایمان و استقامت در راه خدا مورد شکنجه و آزار واقع شدهاند تا بدانند که ایمان دارای مصائبی است که اگر انسان در برابر آن شکیبا باشد به او ارزشی مثال نازدنی میبخشد و بدون شک کفر همیشه بوده و خواهد بود.
مبحث دوم: انتقام پروردگار
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ فَتَنُواْ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ یَتُوبُواْ فَلَهُمۡ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمۡ عَذَابُ ٱلۡحَرِیقِ١٠ إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡکَبِیرُ١١ إِنَّ بَطۡشَ رَبِّکَ لَشَدِیدٌ١٢ إِنَّهُۥ هُوَ یُبۡدِئُ وَیُعِیدُ١٣ وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلۡوَدُودُ١٤ ذُو ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡمَجِیدُ١٥ فَعَّالٞ لِّمَا یُرِیدُ١٦﴾ [البروج: 10-16].
ترجمه:
«همانا کسانی که مردان و زنان مؤمن را در سختی انداختند سپس توبه نکردند پس برای آنها عذاب جهنم و برای آنها عذاب آتش است (10) همانا کسانی که ایمان آوردند و کارهای پسندیده انجام دادند برای آنها بوستانهایی است که جویبارها در زیر آن روان است، این رستگاری بزرگ است (11) همانا فروگرفتنِ پرودرگارت بسیار شدید است (12) بیگمان او آغاز کرده و باز میگرداند (13) و او آمرزگار دوستدار است (14) صاحب بزرگوار عرش (15) بسیار کننده است هر آنچه خواهد (16)».
توضیحات:
﴿فَتَنُواْ﴾: فتنه به معنای سختی و آزمایش است که به قصد اختبار به کار برده میشود و در اینجا مراد از فتنه، تعذیب با آتش است تا بدین وسیله مؤمن از غیر مؤمن شناخته شود. ﴿لَمۡ یَتُوبُواْ﴾: توبه نکردند به وسیله دست کشیدن از این کار یا پشیمانی نسبت به کارشان. ﴿فَلَهُمۡ عَذَابُ﴾: جهنم و آتش سوزان، عقوبتی اخروی در برابر گودال و آتش سوزان درون آن است که هیزم آن را نیز همان کافران فراهم خواهند نمود ﴿بَطۡشَ﴾: مؤاخذه و گرفتنِ شدید، و در این آیه بار دیگر با لفظ شدید نیز مؤکد شده است، ﴿یُبۡدِئُ﴾: به وجود آورنده از نیستی و عدم که مشروط به قدرت و علم فراوان است. ﴿یُعِیدُ﴾: بازگردانندهی انسان به حالت اولیه، اعاده کننده و تکرار کنندهی خلقت. ﴿وَدُودُ﴾: بسیار دوستدار بندگان مؤمن، و خداوند این دوستی را در قیامت با عفو گناهان بندگانش کامل میکند. ﴿عَرۡشِ﴾: کرسی و مقر فرمانروایی با کیفیتی که ما نمیدانیم و فقط میدانیم که باید بزرگترین مخلوق باشد که خداوند آن را به خود نسبت داده است. ﴿ذُو ٱلۡعَرۡشِ﴾: خداوند است و عرش او را در قیامت، هشت ملائکه بر بالای سر حمل میکنند. ﴿المَجِیدُ﴾: دارای مجد، کرم، بخشش و عظمت بسیار. ﴿فَعَّالٞ﴾: کردگار، بسیار انجام دهنده، دارای قدرت کافی جهت انجام هر کاری. ﴿لِّمَا یُرِیدُ﴾: برای آنچه بخواهد.
مفهوم کلی آیات:
ظلم خود گناهی بزرگ است و اگر با اصرار و علاقه نیز همراه شود دیگر هیچ راه بخششی برایش قابل تصور نیست و خداوند همیشه ظالمان را حتی در این دنیا نیز به عقوبت ظلمشان رسانده است. به همان اندازه که خداوند آمرزنده و دوستدار بندگان است دارای خشم و انتقام بسیار شدیدی است که گاه، تر و خشک را با هم میسوزاند.
مبحث سوم: هشداری به ستمگران
﴿هَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ ٱلۡجُنُودِ١٧ فِرۡعَوۡنَ وَثَمُودَ١٨ بَلِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فِی تَکۡذِیبٖ١٩ وَٱللَّهُ مِن وَرَآئِهِم مُّحِیطُۢ٢٠ بَلۡ هُوَ قُرۡءَانٞ مَّجِیدٞ٢١ فِی لَوۡحٖ مَّحۡفُوظِۢ٢٢﴾ [البروج: 17-22].
ترجمه:
«آیا خبر لشکریان به تو رسیده است! (17) فرعون و ثمود (18) بلکه کسانی که کفر ورزیدهاند در تکذیبند (19) و خداوند بر فرازشان چیره است (20) بلکه آن قرآن گرامی قدر است (21) در لوحی محفوظ (22)».
توضیحات:
﴿جُنُودِ﴾: ج جُند، لشکر، سپاه، در اینجا منظور لشکر فرعون و قوم ثمود است. ﴿بَلِ﴾: بلکه کافران از عاقبت فرعون و ثمود و امثال آنها عبرت نگرفتند و به تکذیب خویش ادامه دادند. ﴿وَرَآئِهِم﴾: از پشسرشان، ولی در واقع خداوند از هر سو بندگانش را احاطه کرده است. ﴿لَوۡحٖ مَّحۡفُوظِۢ﴾: جایگاهی تحت حفاظت. نسخهی اصلی قرآن که در نزد خداوند نگهداری میشود و از هر عیب و نقصی، زیادت و نقصانی، تحریف و تبدیلی و از دسترسی شیاطین محفوظ است. این آیه در ردّ مشرکانی است که قرآن را سحر، افسانه و دروغی از نزد محمد میپندارند.
مفهوم کلی آیات:
فرعون نمادی از قدرت و شوکت و قوم ثمود نمونهای از رفاه و معیشت بودند و بدین خاطر نیز در تکبر و غرور غوطهور شدند تا جایی که دعوت پیامبرانشان موسی و صالح را با گستاخی رد کردند و به موسی تهمت ساحری و به صالح تهمت بیعقلی و جنون زدند و خداوند نیز در دنیا و آخرت آنها را به عقوبت و عذابی سخت گرفتار ساخت اما کفران از این حکایات نیز درسی نگرفتند و به تکذیب و عداوتشان ادامه دادند. این عادتی ناپسند بوده که پیوسته ادامه خواهد داشت و از آن هیچ گریزی نیست و مؤمن باید این را باور و در راه حفظ ایمان خویش همیشه استقامت داشته باشد.
برداشتها و فواید سوره:
1- مومن باید در راه عقیده و ایمانش ثابت قدم باشد و هیچگاه از تحمل سختی و مصیبت، احساس ضعف و خستگی نکند و از حکایت پایداری مؤمنین گذشته اطمینان و قوت قلب بگیرد.
2- شاید خداوند به کافران در مقابل کفر و ظلمشان مهلت دهد اما مطمئناً هیچگاه بیتفاوت نخواهد بود و چه بسا به خاطر مصلحتهایی، عذاب آنها را برای مدتی به تأخیر اندازد تا خالص از ناخالص و مؤمن از غیر مؤمن تمییز داده شود.
3- در حیطهی قدرت خداوند، غیرممکن و حتی مشکل معنا ندارد و هرگاه خداوند اراده بر چیزی نماید بیدرنگ آن امر حاصل میشود.
4- حکایت سرگذشت فرعون و قوم ثمود در بین کفار قریش حکایتی مشهور بود، چون حکایت فرعون را از اهل کتاب شنیده بودند و قوم ثمود نیز ساکن منطقهی حِجر بین مدینه و شام بودند، بنابراین طبیعی بود که اهل مکه از سرگذشت آنها با خیر باشند.
5- قرآن، از آغاز نزول در حفظ خداوند بوده است و تا پایان عمر این جهان نیز در حفظ خداوند باقی خواهد ماند.
* * *
معرفی سوره: سورهی «انشقاق» یا «انشقت» مکی است و بعد از سورهی «انفطار» نازل شده و دارای 25 آیه است.
مناسبت آن با سورهی قبل: در سورهی مطففین در مورد کتاب ابرار و فجار بحث و این سوره نیز ادامهی آن بحث در رابطه با روز قیامت است. و به صورت جمعبندی شده گفتهاند که سورهی انفطار به معرفی کاتبین اعمال بندگان میپردازد و سورهی مطففین جایگاه هر نوشته (کتاب ابرار و فجار) را مشخص میکند و در سورهی انشقاق بحث عرضه شدن کتاب ابرار و فجار و تحویل آن به صاحبانشان مطرح میشود.
محور سوره: آگاه و هوشیار ساختن انسان از مسیر و سرمنزلی که بهسوی آن قدم برمیدارد با القاء خشوع و چگونه تسلیم شدن در برابر خالق با اشاره به صحنههای انقلاب کیهانی که خود حکایت از تسلیم شدن آسمان و زمین در برابر پروردگار دارد.
سوره دارای سه مبحث است:
مبحث اول: آسمان و زمین، مظهر فرمان برداری
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنشَقَّتۡ١ وَأَذِنَتۡ لِرَبِّهَا وَحُقَّتۡ٢ وَإِذَا ٱلۡأَرۡضُ مُدَّتۡ٣ وَأَلۡقَتۡ مَا فِیهَا وَتَخَلَّتۡ٤ وَأَذِنَتۡ لِرَبِّهَا وَحُقَّتۡ٥﴾ [الانشقاق: 1-5].
ترجمه:
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«آنگاه که آسمان بشکافد (1) و به پروردگارش گوش دهد و حق نیز چنین است (2) و آنگاه که زمین کشیده شود (3) و آنچه در درون آن است بیرون اندازد و تهی گردد (4) و به پروردگارش گوش دهد و حق نیز چنین است (5)».
﴿ٱنشَقَّتۡ﴾: شکافته شد و نظام آن به هم خورد. ﴿أَذِنَتۡ﴾: گوش فرا داد و آن را اجرا نمود. ﴿حُقَّتۡ﴾: و حق نیز چنین بود که او فرمان خداوند را شنیده و اجرا کند. ﴿مُدَّتۡ﴾: کشیده شود، با از بین رفتن تمام کوهها، زمین یک پارچه و وسیع میشود ﴿أَلۡقَتۡ﴾: بیرون افکند هر آنچه در درون خود نگه داشته است از مردگان. ﴿تَخَلَّتۡ﴾: تهی و خالی شود.
مفهوم کلی آیات:
در هنگام برپایی قیامت، تمامی کائنات و زمین و آسمان تحت فرمان خداوند در میآیند و طبق دستورالعمل، تمامی نظم جهان به هم میخورد و مقدمات لازم جهت تغییر نظام هستی و برپایی گردهمایی نهایی در صحرای محشر برپا میشود.
مبحث دوم: پاداش و جزای أخروی محصول تلاش دنیوی
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدۡحٗا فَمُلَٰقِیهِ٦ فَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِیَمِینِهِۦ٧ فَسَوۡفَ یُحَاسَبُ حِسَابٗا یَسِیرٗا٨ وَیَنقَلِبُ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ مَسۡرُورٗا٩ وَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ وَرَآءَ ظَهۡرِهِۦ١٠ فَسَوۡفَ یَدۡعُواْ ثُبُورٗا١١ وَیَصۡلَىٰ سَعِیرًا١٢ إِنَّهُۥ کَانَ فِیٓ أَهۡلِهِۦ مَسۡرُورًا١٣ إِنَّهُۥ ظَنَّ أَن لَّن یَحُورَ١٤ بَلَىٰٓۚ إِنَّ رَبَّهُۥ کَانَ بِهِۦ بَصِیرٗا١٥﴾ [الانشقاق: 6-15].
ترجمه:
«ای انسان، همانا تو پیوسته تا ملاقات پروردگارت سخت در تلاش هستی پس او را ملاقات خواهی کرد (6) پس آن کس که کارنامهاش به دست راستش داده شود (7) پس به حسابی آسان محاسبه شود (8) و شادمان بهسوی خانوادهاش بر میگردد (9) و اما کسی که کارنامهاش از پشت سرش داده شود (10) پس هلاکت را خواهد طلبید (11) و آتشی را برافروزد (12) همانا او در میان خانوادهاش شادمان بود (13) بیگمان او پنداشته بود که بر نمیگردد (14) آری! به درستی که پرودرگارش به او بینا بود (15)».
توضیحات:
﴿کَادِحٌ﴾: تلاشگر، تحملکنندهی سختی در کار و تلاش. ﴿إِلَىٰ رَبِّکَ﴾: تا هنگام ملاقات پرودگارت در جهانی دیگر. ﴿حِسَابٗا یَسِیرٗا﴾: حسابی آسان به گونهای که از بسیاری از خطاها و اشتباهات صرف نظر میشود. ﴿یَنقَلِبُ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ﴾: مقصود از اهل یک شخص در بهشت، خانوادهی بهشتی اوست که خداوند آنان را در بهشت بار دیگر گرد هم میآورد و یا حورانی بهشتی است که در اختیار آنان قرار داده میشود ﴿ظَهۡرِهِۦ﴾: پشت، و اشاره به این است که کارنامهی اعمال کافران از پشت به دست چپ آنها داده میشود تا نهایت بیاحترامی با آنها باشد. ﴿ثُبُورٗ﴾: هلاکت و مرگ ﴿سَعِیر﴾: آتش افروختهی جهنم. ﴿لَّن یَحُورَ﴾: باز نمیگردد، بازگشت و تردد بین دو چیز، و در اینجا به معنای زنده شدن و برگشت بهسوی پروردگار جهت حساب و کتاب اُخروی است، یعنی همان چیزی که کافران هیچ امید و اعتقادی به آن نداشتند. ﴿بَلَىٰٓ﴾: آری، در اصل حرف جواب است اما نه برای تأیید سخن، بلکه جهت اثبات مطلبی است که قبلاً نفی شده است. و در اینجا معنا چنین است: «آری، بر خلاف تصورتان یقنا بعد از مرگ زنده و محاسبه خواهید شد».
مفهوم کلی آیات:
انسان در طول مدت حیات دنیوی، پیوسته در تلاش و تحمل سختیها و ناملایمات زندگی است و در نهایت، ثمرهی کوشش خویش را دریافت خواهد کرد، پس اگر تلاش در جهت رضایت خداوند باشد شادمانی ابدی در آخرت را نصیب خود میسازد و اگر تحمل سختیهای دنیا برای مقاصد پوچ و زودگذر دنیوی باشد پس بزرگترین خواستهی این افراد در قیامت، هلاکت و نابودی جهت خلاصی از عذاب جهنم خواهد بود.
مبحث سوم: نمایشی از صحنههای عبرت انگیز کیهانی
﴿فَلَآ أُقۡسِمُ بِٱلشَّفَقِ١٦ وَٱلَّیۡلِ وَمَا وَسَقَ١٧ وَٱلۡقَمَرِ إِذَا ٱتَّسَقَ١٨ لَتَرۡکَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٖ١٩ فَمَا لَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ٢٠ وَإِذَا قُرِئَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقُرۡءَانُ لَا یَسۡجُدُونَۤ۩٢١ بَلِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یُکَذِّبُونَ٢٢ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا یُوعُونَ٢٣ فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ٢٤ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُمۡ أَجۡرٌ غَیۡرُ مَمۡنُونِۢ٢٥﴾ [الانشقاق: 16-25].
ترجمه:
«پس سوگند به سرخی غروب (16) و سوگند به شب و آنچه گرد آورد (17) و سوگند به ماه چون کامل شود (18) بیگمان از حالی به حالی دیگر درگذارید (19) پس آنها را چه شده است که ایمان نمیآورند! (20) و هنگامی که قرآن بر آنها خوانده شود سجده نمیکنند! (21) بلکه کسانی که کفر ورزیدند دروغ میانگاشتند (22) و خداوند به آنچه در دل نگاه میدارند داناتر است (23) پس آنها را به عذابی دردناک بشارت ده (24) مگر کسانی که ایمان آوردند و کارهای نیکو انجام دادند برای ایشان پاداشی بیپایان است (25)».
توضیحات:
﴿فَلَآ أُقۡسِمُ﴾: لام زائده بوده و برای تأکید قسم است و معنا نمیشود و اگر هم معنا شود بدین معناست که نیازی به قسم خوردن نیست، چون مسأله بسیار واضح است. ﴿شَّفَقِ﴾: سرخی کنارهی آسمان بعد از غروب آفتاب که با از بین رفتن آن، وقت نماز عشاء داخل میشود. ﴿مَا وَسَقَ﴾: آنچه در خود جمع کرد، شب نیز با تاریکی خود همه چیز اعم از انسانها، حیوانات، پرندگان و غیره را در جایگاه استراحت مخصوص به خود جمع میکند و آنها را میپوشاند و با طلوع آفتاب دوباره در زمین جهت امرار معاش پراکنده میسازد. ﴿ٱتَّسَقَ﴾: کامل و تبدیل به قرص تمام شد، ماه شب چهارده یا بدر. ﴿لَتَرۡکَبُنَّ﴾: یقناً ملاقات میکنید و پشت سر میگذارید میگذارنید. ﴿طَبَقًا عَن طَبَقٖ﴾: حالات مختلف یکی بعد از دیگری؛ این آیه اشاره به این دارد که انسان پیوسته در حالی سپری نمودن حالات و مراحل مختلفی است خواه در این دنیا باشد مثل قدرت و ضعف، غنا و فقر، شادی و اندوه، اطاعت و عصیان، و خواه در عالم برزخ و تحولاتی که برای روح انسان رخ میدهد و خواه در قیامت مثل پاداش و عذاب، و هر انسانی ناگزیر به سپری نمودن این حالات است. ﴿لَا یَسۡجُدُونَۤ﴾: سجده نمیکنند، یعنی اینکه در مقابل سخن خداوند سر تسلیم فرود نمیآورند و تابع فرمان خدا نمیشوند. ﴿یُکَذِّبُونَ﴾: پیوسته تکذیب میکنند، زیرا طبیعت تکذیب از عوارض کفر و غرور است. ﴿یُوعُونَ﴾: از مادهی «وعْی» به معنای جای دادن و جمع کردن است و به ظرف «وِعاء» گویند، چون اشیاء را در خود جای میدهد و کافران نیز قلبهایشان را ظرفی برای جای دادن و ذخیرهی تکذیب، کفر و دشمنی با خدا و رسول قرار دادهاند و خداوند از تمامی آنها آگاهی دارد. ﴿غَیۡرُ مَمۡنُونِۢ﴾: بیپایان و قطع ناشدنی. خداوند در مورد پاداش مؤمنان میفرماید: ﴿عَطَآءً غَیۡرَ مَجۡذُوذٖ﴾ [هود: 108] یعنی بخششی که هیچگاه قطع نمیشود.
مفهوم کلی آیات:
خداوند به سه نمونه از مظاهر خوی در طبیعت سوگند یاد میکند تا انسان را آگاه سازد که دنیا، پیوسته در حال تغییر و تحول از حالتی به حالت دیگر است و سزاوار است که آدمی از گذشته عبرت بگیرد و یقینش به خدا تقویت شود اما کافر نه تنها توجهی نمیکند بلکه پیوسته در تدبیر کفر و تکذیب است غافل از آنکه خداوند نسبت به تمامی آنها آگاهی دارد و کیفری سخت را به آنان بشارت میدهد همانگونه که پاداشی بیپایان را به مؤمنین نیکوکار نوید داده است.
برداشتها و فواید سورده
1- تمامی کائنات در هنگام برپایی قیامت دستخوش تحول میشوند، و همهی این دگرگونیها در نتیجهی فرمان خداوند و فرمان برداری بیچون و چرای آسمان و زمین و دیگر کائنات از آن فرمان است.
2- پیوسته آدمی بر روی زمین در حال سعی و تلاش است و برای خویش پروندهسازی میکند و بعد از مرگ و هنگام ملاقات با خداوند، ثمرهی تمامی کارهایش، خواه خیر و خواه شر، در قالب بهشت و جهنم دریافت میدارد.
3- انسان در دنیا مراحل مختلفی را از خوشی و ناخوشی سپری میکند و در قیامت نیز مراحل و منازل دیگری در انتظار اوست، پس شایستهی انسان عاقل این است که از دنیایش برای آخرتش توشهی مناسب برگیرد تا گرفتار منازل سخت قیامت نگردد.
4- در مورد آیهی ﴿فَسَوۡفَ یُحَاسَبُ حِسَابٗا یَسِیرٗا٨﴾ [الانشقاق: 8] دو حدیث از پیامبر روایت شده است:
الف) امام بخاری از ابن أبی ملیکه روایت میکند: رسول الله ص فرمود: «مَنْ حُوسِبَ عُذَّبَ» یعنی: «کسی که محاسبه شود عذاب خواهد شد» عایشه ل پرسید: آیا خداوند نفرموده است: ﴿فَسَوۡفَ یُحَاسَبُ حِسَابٗا یَسِیرٗا٨﴾؟ پیامبر پاسخ فرمود: «إِنَّما ذلکَ العَرْض ولکن مَن نُوقِشَ الحِسابَ فَقَدْ عُذِّبَ» یعنی: «همانان آن فقط عرضه شدن اعمال در قیامت است، اما آن کس که به حسابش کاملاً رسیدگی شود یقیناً عذاب خواهد شد» و امید به فضل خداوند داریم که اعمال ما را به مناقشه نکشد.
ب) امام احمد از عایشه روایت میکند: از دعاهای رسول الله ص در نماز این بود: «اللَّهُمَّ حَاسِبْنی حِسَابَا یَسِیرَا» من پرسیدم: حساب یسیر چیست؟ فرمود: «أَن ینظر فی کتابه و یتجاوز له عنه إنه من نوقش الحساب یا عائشة یومئذ هلک» «اینکه خداوند به نامهی اعمال شخص نگاه کند سپس از گناهانش صرف نظر کند، همانا کسی که مورد محاسبه قرار گیرد هلاک میشود».
5- اما بخاری از ابو رافع روایت میکند: نماز عشاء را همراه با ابوهریره خواندم و او در نماز سورهی﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنشَقَّتۡ١﴾ [الانشقاق: 1] خواند و سجده کرد، پس من علت را از او پرسیدم و او پاسخ داد: پشت سر ابوالقاسم ص سجده کردم و پیوسته نیز «در هنگام خواندن این سوره» سجده خواهم کرد تا ایشان را ملاقات کنم. ابوسلمه نیز شبیه به این روایت از ابوهریره نقل میکند.
* * *