اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

سوره‌ی نبأ

سوره‌ی نبأ

معرفی سوره: سوره‌ی «نبا» یا «عمّ» یا «مُعصِرات» یا «تساؤل» مکی است و از نظر ترتیب نزول بعد از سوره‌ی «معارج» نازل شده و مشتمل بر چهل آیه است.

مناسب آن با سوره‌ی قبل: در بحث آخرت است، زیرا عمده‌ی سخن در سوره‌ی مرسلات در رابطه با آخرت و کافران است و آغاز سوره‌ی نبأ نیز طرح شبهه‌ی کافران درباره‌ی وقوع قیامت است.

محو سوره: بیان قدرت خداوند در خلقت، دلایل ممکن بودن قیامت و بیان احوال سرکشان و پرهیزکاران در آن روز.

سوره شامل شش مبحث است:

مبحث اول: خبری مهم

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿عَمَّ یَتَسَآءَلُونَ١ عَنِ ٱلنَّبَإِ ٱلۡعَظِیمِ٢ ٱلَّذِی هُمۡ فِیهِ مُخۡتَلِفُونَ٣ کَلَّا سَیَعۡلَمُونَ٤ ثُمَّ کَلَّا سَیَعۡلَمُونَ٥ [النبأ: 1-5].

ترجمه:

به نام خداوند بخشاینده‌ی مهربان

«از چه چیزی از همدیگر می‌پرسند! (1) از خبر بزرگ (2) همان‌که در آن اختلاف دارند (3) هرگز، به زودی خواهند دانست (4) باز هم هرگز، به زودی خواهند دانست (5)».

توضیحات:

﴿عَمَّ: اصل آن «عن ما» می‌باشد که میم در نون ادغام شده است. «ما» در اینجا استفهامیه و به معنای چه چیزی می‌باشد. فاعل در ﴿یَتَسَآءَلُونَ کافرین هستند که در مورد قیامت از همدیگر می‌پرسند و همچنین می‌تواند فاعل کافرین و مومنین باشند که درباره‌ی قیامت و امکان و وقوع آن از همدیگر می‌پرسند و مومنین سعی در اثبات و کافرین در پی انکار آن هستند. ﴿ٱلنَّبَإِ: خبر مهم که در این‌جا به وسیله‌ی لفظ «العظیم» بر مضون آن خبر یعنی قیامت و زنده شدن بعد از مرگ تاکید شده است. ﴿مُخۡتَلِفُونَ: در آن اختلاف دارند، کافرین با همدیگر در مقدار و نوع انکارشان و یا کافرین با مومنین در اثبات و امکان وقوع قیامت. ﴿کَلَّا: برای مردود دانستن سخن و ادعای مطرح شده به کار برده می‌شود و بنابر آن ادعا نیز معنا می‌شود. در اینجا به معنای آن است که هرگز سؤال و شبهات کافران در مورد قیامت صحیح نیست. حرف «سین» در «سیعلمون» هشداری به کافران است که بدانند به زودی با آن رویداد بزرگی که به انکار آن مشغولند مواجه خواهند شد. ﴿ثُمَّ کَلَّاتکرار آیا دلالت بر تأکید معنا می‌کند، زیرا وقوع قیامت، به زودی پرده از تمامی شبهات کافران بر می‌دارد و آنان به اشتباه خود در مورد قیامت آگاهی خواهند یافت.

مفهوم کلی آیات:

اساسی‌ترین شبهه‌ای که کافران بر پیامبران‌شان ایراد می‌کردند این بود که چگونه ممکن است انسان بعد از مرگ، بار دیگر زنده شده و زندگی مجدد را از سر گیرد. خداوند در این آیات شبهه‌ی آن‌ها ناصحیح دانسته و آن‌ها را منتظر روزی می‌سازد که وقوع آن سبب روشن شدن جواب این شبهات خواهد شد. اکثر کافران این سؤالات را نه به خاطر کسب جواب، بلکه به خاطر استهزا از پیامبر بیان می‌داشتند.

مبحث دوم: قدرت خداوند در هستی

﴿أَلَمۡ نَجۡعَلِ ٱلۡأَرۡضَ مِهَٰدٗا٦ وَٱلۡجِبَالَ أَوۡتَادٗا٧ وَخَلَقۡنَٰکُمۡ أَزۡوَٰجٗا٨ وَجَعَلۡنَا نَوۡمَکُمۡ سُبَاتٗا٩ وَجَعَلۡنَا ٱلَّیۡلَ لِبَاسٗا١٠ وَجَعَلۡنَا ٱلنَّهَارَ مَعَاشٗا١١ وَبَنَیۡنَا فَوۡقَکُمۡ سَبۡعٗا شِدَادٗا١٢ وَجَعَلۡنَا سِرَاجٗا وَهَّاجٗا١٣ وَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡمُعۡصِرَٰتِ مَآءٗ ثَجَّاجٗا١٤ لِّنُخۡرِجَ بِهِۦ حَبّٗا وَنَبَاتٗا١٥ وَجَنَّٰتٍ أَلۡفَافًا١٦ [النبأ: 6-16].

ترجمه:

«آیا زمین را محل آسایش قرار ندادیم!  (6) و کوه‌ها را میخ‌ها [قرار ندادیم!] (7) و شما را جفت آفریدیم (8) و خوابتان را (مایه‌ی) آرامش قرار دادیم (9) و شب را پوششی قرار دادیم (10) و روز را (زمان کسب) معاش گردانیدیم (11) و بر فرازتان هفت آسمان استوار بنا کردیم (12) و چراغی نوراف‌شان قرار دادیم (13) و از ابرهای متراکم، آبی ریزان فرو فرستادیم (14) تا به سبب آن، دانه و گیاه برآوریم (15) و باغ‌هایی انبوه را (16)».

توضیحات:

﴿مِهَٰدٗا: گهواره، جایگاه راحتی. زمین گهواره است چون آدمیان بر آن به راحتی می‌آسایند همان‌گونه که کودک در گهواره به راحتی می‌خوابد، و یا وجه شبه زمین به گهواره کودک، در آن است که انسان چند صباحی بر آن می‌آساید و نهایتاً از آن به آخرت منتقل می‌شود چنان‌که کودک بعد از ایام کودکی از گهواره بیرون آورده می‌شود. ﴿أَوۡتَادٗا: میخ‌ها، کوه‌ها همچون میخ‌هایی زمین را ثابت نگه داشته‌اند و از لرزش آن جلوگیری می‌کنند و هنگامی که کوه‌ها (در هنگام برپایی قیامت) متلاشی می‌شود زمین نیز حالت سکون خود را از دست می‌دهد. ﴿أَزۡوَٰجٗا: به صورت زوج (مرد و زن) جهت بقاء نسل. ﴿سُبَاتٗا: آسایش، قطع، به شب «سُیات» گفته می‌شود چون تاریکی آن سبب قطع و تعطیلی فعالیت مردم می‌شود. ﴿لِبَاسٗا: پوشش، تاریکی شب سبب پوشیده شدن همه چیز در درون خود می‌شود. ﴿مَعَاشٗا: وسیله و زمان تحصیل مایحتاج زندگی. ﴿شِدَادٗا ج شدید، استوار و محکم. ﴿سِرَاجٗا: چراغ، در اینجا مقصود خورشید است. ﴿وَهَّاج: بسیار فروزان و نوراف‌شان که تمامی سیارات از پرتو نور آن بهره‌مند می‌شود (صیغه‌ی مبالغه از وهج). ﴿ٱلۡمُعۡصِرَٰتِ ج مُعصیر، فشاردهنده و متراکم. ابر باران زا را «مُعصر» گویند چون در نتیجه‌ی تراکم آن، باران (مانند عصاره‌ی میوه) فرو می‌ریزد. ﴿ثَجَّاجفراوان، جاری‌شونده، رگبار. ﴿جَنَّٰتٍ أَلۡفَافًا: باغ‌های انبوه به صورتی که در نتیجه‌ی تراکم درختان، شاخه‌ها در هم فرو رفته باشند.

مفهوم کلی آیات:

اصلی‌ترین بهانه‌ی کافران برای انکار قیامت، عدم قدرت خداوند نسبت به زنده کردن مردگان وبرانگیختن آن‌ها از قبر است، از این رو در این آیات، خداوند از یک سو مظاهری از قدرت خویش در هستی را بر جلو دیدگان بندگانش ترسیم می‌کند تا ممکن یودن قیامت را ثابت نماید و از سوی دیگر هدف کلی از آفرینش هر یک از آفریده‌ها را بیان داشته تا بدین وسیله هدفدار بودن خلقت را اثبات کند، شاید آدمی دریابد که او نیز بی‌هدف آفریده نشده و بازگشتی به‌سوی خدا داد.

مبحث سوم: قیامت روز جدایی و دگرگونی

﴿إِنَّ یَوۡمَ ٱلۡفَصۡلِ کَانَ مِیقَٰتٗا١٧ یَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِ فَتَأۡتُونَ أَفۡوَاجٗا١٨ وَفُتِحَتِ ٱلسَّمَآءُ فَکَانَتۡ أَبۡوَٰبٗا١٩ وَسُیِّرَتِ ٱلۡجِبَالُ فَکَانَتۡ سَرَابًا٢٠ [النبأ: 17-20].

ترجمه:

«همانا روز داوری هنگامی معین است (17) روزی که در صور دمیده شود، پس شما گروه می‌آیید (18) و آسمان گشوده شود و دروازه دروازه باشد (19) و کوه‌ها به حرکت در آورده شوند پس کوه‌نمایی شود (20)».

توضیحات:

﴿یَوۡمَ ٱلۡفَصۡلِ: روز جدایی، و قیامت روز فصل است چون سبب جدایی بین حق و باطل می‌شود. ﴿مِیقَٰتٗا: وعده‌گاه زمانی که قابل تقدیم و تأخیر نیست و برای اولین تا آخرین، مقرر و معین شده است. ﴿ٱلصُّورِ: شیپور که در پایان جهان هستی و هنگام برپایی قیامت، دو بار در آن دمیده می‌شود. در اینجا منظور نفخ دوم صور است که اعلام زمان برانگیخته شدن مردم از قبر است. ﴿أَفۡوَاجٗا ج فوج: گروه گروه و دسته دسته، گروه‌های مختلف همراه همدیگر به صحرای محشر می‌آیند، یا این‌که هر گروه همراه بزرگ خویش در آن‌جا حاضر می‌شود. ﴿وَفُتِحَتِ ٱلسَّمَآءُ: آسمان شکافته شود. استفاده از صیغه‌ی ماضی به جای مضارع، جهت قطعیت در وقوع آن است. ﴿أَبۡوَٰبٗا: درها، یعنی آسمان یکپارچه به سبب هول و وحشت برپایی قیامت شکاف‌های مختلفی بر می‌دارد و گفته‌اند: این شکاف‌ها (درها) راه‌های نزول ملایک و طریق ارتباط با عالم ملکوت است. ﴿سُیِّرَتِ ٱلۡجِبَالُ: کوه‌ها به حرکت در آورده شود و این حرکت در نتیجه‌ی متلاشی شدن ذرات آن است. ﴿سَرَابًا: آب نما؛ ذرات متلاشی شده‌ی کوه‌ها، از دور نمایاننده‌ی کوه‌ها هستند اما در حقیقت کوهی وجود ندارد، زیرا تبدیل به ذرات گرد و خاکی شده که در هوا پراکنده گشته است.

 

مفهوم کلی آیات:

اختلاط حق و باطل از خصوصیات این جهان است اما در قیامت، اهل حق و باطل از همدیگر جدا شده و به تناسب نیت و عمل، با آن‌ها رفتار می‌شود. در هنگام برپایی قیامت، نظم حاکم در جهان به هم خورده و نظام هستی دچار اختلالات اساسی می‌شود. حیات دوباره با دمیده شدن در صور آغاز می‌شود و این آغاز حیاتی ابدی برای انسان است.

مبحث چهارم: جهنم، کمینگاه سرکشان

﴿إِنَّ جَهَنَّمَ کَانَتۡ مِرۡصَادٗا٢١ لِّلطَّٰغِینَ مَ‍َٔابٗا٢٢ لَّٰبِثِینَ فِیهَآ أَحۡقَابٗا٢٣ لَّا یَذُوقُونَ فِیهَا بَرۡدٗا وَلَا شَرَابًا٢٤ إِلَّا حَمِیمٗا وَغَسَّاقٗا٢٥ جَزَآءٗ وِفَاقًا٢٦ إِنَّهُمۡ کَانُواْ لَا یَرۡجُونَ حِسَابٗا٢٧ وَکَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا کِذَّابٗا٢٨ وَکُلَّ شَیۡءٍ أَحۡصَیۡنَٰهُ کِتَٰبٗا٢٩ فَذُوقُواْ فَلَن نَّزِیدَکُمۡ إِلَّا عَذَابًا٣٠ [النبأ: 21-30].

ترجمه:

«بی‌گمان جهنم کمین‌گاه است (21) محل بازگشت سرکشان است (22) روزگارانی پیاپی در آن به سر برند (23) نه خنکی بچشند و نه نوشیدنی را (24) مگر آبی جوشان و خونابه‌ای چرکین (25) کیفری موافق (26) همانا آنان به حسابی نداشتند (27) و آیات ما را سخت دروغ انگاشتند (28) و هر چیزی را به نوشتن برشمردیم (29) پس بچشید که جز عذاب، به شما نیفزاییم (30)».

توضیحات:

﴿مِرۡصَادٗا: کمین گاه، جایی که به کمین دشمن نشینند، جهنم در کمین دشمنان خداوند است. ﴿طَّٰغِینَ: سرکشان، آنانی که پرده‌ی محارم خداوند را با گناهان خویش دریده و از حدود شرعی و انسانی تجاوز کرده‌اند. ﴿مَ‍َٔابٗ: مرجع، محل بازگشت. ﴿لَّٰبِثِینَ فِیهَآ: درنگ کنندگان در جهنم. ﴿أَحۡقَابٗ ج حَقّب، دوران و مراحل طولانی که مجبورند در جهنم بمانند و در هر مرحله، عذابی تازه را تحمل کنند. ﴿حَمِیم: أبی که در نهایت جوشش است. ﴿غَسَّاقٗ: آن چه از عرق و خونابه و چرک زخم حاصل می‌شود.

نکته: «حمیم» استثنا از «بَرد»، و «غَسَاق» استثنا از «شراب» است.

﴿وِفَاقً: متناسب و موافق عمل. کیفر و عذاب جهنمیان و متناسب با سرکشی و گناه آنان در دنیا است. ﴿لَا یَرۡجُونَ حِسَابٗا: سرکشان، هیچ‌گاه انتظار چنین روزی را نداشتند که مجبور باشند عذاب‌های سخت الهی را در برابر کارهای باطل خویش تحمل کنند. ﴿وَکَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا کِذَّابٗا: تمام ابزار تکذیب را جهت دروغ دانستن آیات و وعده‌های ما به کار بستند و آیات ما را دروغی محض دانستند. ﴿وَکُلَّ شَیۡءٍ أَحۡصَیۡنَٰهُ کِتَٰبٗا: و هر چیزی را ثبت و ضبط کرده‌ایم، از اعمال سرکشان به دقت حسابرسی کرده و برای تک تک آنان پرونده‌ای دقیق و مستند آماده کرده‌ایم که هیچ چیزی را نانوشته نگذاشته است. لفظ «کتاباً» مفعول مطلق برای فعل «أحصیناه» (به معنای «کتبناه») و یا حال به معنای «مکتوب» است. ﴿فَذُوقُواْ فَلَن نَّزِیدَکُمۡ إِلَّا عَذَابًا: ای کافران و ای سرکشان! بچشید عذاب‌ها و کیفرهای ما را که نه تنها هیچ‌گاه کاهش نمی‌یابد پیوسته در فزونی است.

مفهوم کلی آیات:

ریشه‌ی تمامی گناهان، بی‌حرمتی نسبت به خداوند است و تجاوز از حدود، انجام گناه را بر انسان آسانی می‌سازد. تکذیب آیات خداوند نتیجه‌ی سرکشی و تجاوزی است که به استمرار نامه‌ی اعمال او را تیره می‌سازد. هر آن چه از جانب خداوند بر چنین شخصی حکم شود چیزی غیر از لیاقت و فراخوار حال او نمی‌باشد.

مبحث پنچم: پاداش رستگاران

﴿إِنَّ لِلۡمُتَّقِینَ مَفَازًا٣١ حَدَآئِقَ وَأَعۡنَٰبٗا٣٢ وَکَوَاعِبَ أَتۡرَابٗا٣٣ وَکَأۡسٗا دِهَاقٗا٣٤ لَّا یَسۡمَعُونَ فِیهَا لَغۡوٗا وَلَا کِذَّٰبٗا٣٥ جَزَآءٗ مِّن رَّبِّکَ عَطَآءً حِسَابٗا٣٦ [النبأ: 31-36].

ترجمه:

 «همانا برای پرهیزگاران رستگاری است (31) باغ‌ها و درختان‌ انگور (32) و (حوران) نوپستان همسال (33) و جام‌های لبریز (34) در آنجا نه (سخنی) بیهوده بشنوند و نه دروغی (35) پاداشی از نزد پروردگارت، بخششی است کافی (35)».

توضیحات:

﴿مُتَّقِینَ: نیکوکاران، پرهیزگاران، در اینجا در مقابل طغیان و سرکشی است، یعنی مؤمنی که پایبند حریم خداوند است و هیچ‌گاه از حدود شرعی و انسانی خویش تجاوز نمی‌کند. ﴿مَفَازًا: مصدر است به معنای جایگاه کسب فوز و رستگاری که بهشت برین خواهد بود. ﴿حَدَآئِقَ ج حدیقة: باغ‌ها. أَغتَاب ج عِنَب: انگور. ﴿وَکَوَاعِب ج کاعِبة: دختران نوجوان دوشیزه که تازه سینه برآورده و بالغ شده‌اند. حوران بهشتی. ﴿أَتۡرَابٗ ج تِرُب: همسن و سال.﴿کَأۡسٗ: جام پر از شراب. ﴿دِهَاقٗا: لبریز و صاف. ﴿لَغۡو: کلام باطلی که در آن هیچ فایده‌ای نیست.﴿کِذَّٰبٗ: سخن دروغی که هیچ پایه و اساسی ندارد مانند سخن و ادعاهای کافرین در دنیا. ﴿جَزَآءٗ مِّن رَّبِّکَ: تمام نعمت‌های بهشتی، پاداشی خداوند به نیکوکارانی است که هیچ‌گاه از حریم الهی تجاوز نکردند و پیوسته پایبند حدود و فرامین الهی بودند. ﴿عَطَآءً حِسَابٗا: عَطاء به معنای بخشش، و وصف حساب هم دلالت بر کافی بودن بخشش خداوند به بندگانش دارد، به‌گونه‌ای که بهشتیان از آن بخشش راضی شوند، و هم دلالت بر حساب دقیق خدا در بخشش دارد، به‌گونه‌ای که بر حسب اعمال، درجات نیز متفاوت است و هر کس اعمالش بیش‌تر و خالص‌تر باشد از درجات بالاتری نیز بهره‌مند خواهد شد.

نکته: عقوبت کافران موافق گناه آن‌هاست ﴿جَزَآءٗ وِفَاقًا؛ اما پاداش مؤمنان عطیّه‌ای است که خداوند از روی فضل خویش به بندگانش عنایت می‌کند و اعمال صالحان تنها بهانه‌ای برای اختصاص بخشش خداوندی در بهشت است.

مفهوم کلی آیات:

بوستان، شراب، میوه، آرام و قرار ابدی همگی در پرتو تقوایی است که حرمت‌ها را حفظ کرده و دامن به سرکشی نیالوده است. در وادی سلام دیگر باطل و دروغ محلی ندارد و بهشت سراسر عرصه‌ی بهره‌مندی و بخشش الهی است.

مبحث ششم: روز حقیقت

﴿رَّبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا ٱلرَّحۡمَٰنِۖ لَا یَمۡلِکُونَ مِنۡهُ خِطَابٗا٣٧ یَوۡمَ یَقُومُ ٱلرُّوحُ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ صَفّٗاۖ لَّا یَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَقَالَ صَوَابٗا٣٨ ذَٰلِکَ ٱلۡیَوۡمُ ٱلۡحَقُّۖ فَمَن شَآءَ ٱتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ مَ‍َٔابًا٣٩ إِنَّآ أَنذَرۡنَٰکُمۡ عَذَابٗا قَرِیبٗا یَوۡمَ یَنظُرُ ٱلۡمَرۡءُ مَا قَدَّمَتۡ یَدَاهُ وَیَقُولُ ٱلۡکَافِرُ یَٰلَیۡتَنِی کُنتُ تُرَٰبَۢا٤٠ [النبأ: 37-40].

 

ترجمه:

«پروردگار آسمان‌ها و زمین‌ و آن چه بین آنهاست، (پروردگار) بخشاینده، که از (هیبت) او نمی‌توانند سخنی بگویند (37) روزی که روح و فرشتگان به صف ایستند، سخن نگویند مگر کسی که (پروردگار) بخشاینده به او اجازه دهد و (در آن هنگام نیز) سخن راست گوید (38) آن روز راستین است، پس هر کس که خواهد به‌سوی پروردگارش پناهی بجوید. (39) همانا ما شما را از عذابی نزدیک بیم دادیم، روزی که شخص به آن چه دستانش پیش فرستاده است می‌نگرد و کافر گوید: کاش من خاک بودم! (40)».

توضیحات:

﴿رَبِّ: «ربَ» بدل برای عبارت «رِبّک» در آیه‌ی قبل و «الرّحمنِ» نعت برای آن است. ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِۚ: بخشاینده‌ای که رحمتش همه چیز و همه جا را فرا گرفته است. ﴿خِطَابٗا: خطابه، در اینجا عبارت از ایراد سخن جهت دفع تقصیر یا تخفیف عذاب است اما در قیامت هیچ کس اجازه‌ی سخن گفتن ندارد مگر آن‌گاه که خداوند به شخصی اجازه‌ی سخن دهد و آن زمان نیز جز حقیقت گفته نشود. ﴿یَوۡمَ یَقُومُ: جبرئیل را روح می‌نامند، زیرا حامل وحی خداوند است که همچون روح، روان آدمی را زنده می‌گرداند. ﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِیلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٩٢ نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِینُ١٩٣ [الشعراء: 192-193]، ﴿وَکَذَٰلِکَ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ رُوحٗا مِّنۡ أَمۡرِنَاۚ [الشورى: 52] در قیامت جبرئیل و تمام فرشتگان در برابر پروردگار صف بسته و آماده‌ی شنیدن سخن پروردگار و اجرای فرمان او می‌باشند. ﴿لَّا یَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ: جبرئیل و دیگر ملائکه در پیشگاه خداوند هیچ سخنی نمی‌گویند مگر آن‌گاه که خداوند به یکی از آن‌ها اجازه دهد تا سخن حقی بگوید و یا برای مومنی شفاعت کند. ﴿صَوَاب: سخنی که حقیقت داشته باشد و گزافه‌ای در آن نباشد. ﴿ذَٰلِکَ ٱلۡیَوۡمُ ٱلۡحَقُّۖ: آن روز قیامت است که قطعاً واقع خواهد شد و در آن روز همه چیز بر اساس حق و حقیقت است. ﴿فَمَن شَآءَ ٱتَّخَذَ: پس هر کس در پی‌ رستگاری است باید از همین دنیا در پی کسب بازگشتگاهی مناسب و آرام در آخرت باشد و برای بهره‌مندی از آن چاره‌ای بیندیشد. ﴿عَذَابٗا قَرِیبٗا: عذاب نزدیک جهنم که پیوسته در کمین انسان است تا او را در دام خود گرفتار سازد. ﴿مَا قَدَّمَتۡ یَدَاهُ: آن چه شخص با دو دست خویش در این دنیا انجام می‌دهد و به عنوان توشه به آخرت می‌فرستد. ﴿وَیَقُولُ ٱلۡکَافِرُ یَٰلَیۡتَنِی کُنتُ تُرَٰبَۢا: «یالیتنی» از ادات تمنّی و تنها امید و آرزوی باقی مانده برای کافری است که عذاب را در پیش روی خویش می‌بینند تا شاید خاک شود و بدین‌سان از عذاب الهی رهایی یابد.

مفهوم کلی آیات:

خداوند أحکم الحاکمین است و هیچ چیزی نمی‌تواند در اجرای حکم او خللی ایجاد کند و هیچ کس را یارای آن نیست که در پیشگاهش سخن ناروایی بگوید یا درخواست نابجایی مطرح نماید و حتی نزدیک‌ترین مخلوقات به او یعنی فرشتگان نیز اجازه‌ی آن را ندارند که بی‌اجازه در حکم خداوند پادرمیانی کنند. در قیامت، معیار سنجش تنها عمل است و بس و هر آنچه امروز انجام دهیم. عیناً فردا در پیشگاه خداوند خواهیم یافت و بر اساس آن محاکمه می‌شویم.

برداشت‌ها و فواید سوره:

1-  خلقت هر چیز در طبیعت برای هدفی است و این سخن غیرمنصفانه‌ای است که ادعا شود خلقت بدون هدف بوده و جنبه‌ی حیوانی دارد.

2-  بی‌اعتقادی به قیامت سبب بی‌بند و باری است و ایمان صحیح به قیامت، اساسی‌ترین محرک برای انجام عمل صالح است.

3-  «الجَزاءُ مِن جِنسِ العَمَل» پاداش از جنس عملی است که شخص انجام می‌دهد.

4-  انسان نباید به جز نیکویی و راستی سخنی بگوید و گرنه سکوت بهترین است.

5-  دروازه‌ی توبه همیشه باز است برای کسی که خواهان بازگشت باشد.

6-  ﴿إِنَّ جَهَنَّمَ کَانَتۡ مِرۡصَادٗا٢١ [النبأ: 21] دلالت بر این دارد که همه‌ی مردم ناگزیر به عبور از جهنم هستند و جهنم، طغیان‌گران را صید می‌کند و دیگران به سلامت از آن عبور می‌کنند ﴿وَإِن مِّنکُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ [مریم: 71].

7-  ﴿وَیَقُولُ ٱلۡکَافِرُ یَٰلَیۡتَنِی کُنتُ تُرَٰبَۢا تمنای خاک شدن از سوی کافران به خاطر این است که در صحرای محشر تمامی حیوانات و پرندگان و دیگر موجودات بعد از حسابرسی که بین آن‌ها صورت می‌گیرد به فرمان خداوند تبدیل به خاک می‌شوند، از این رو کافران نیز با مشاهده‌ی آن‌ها تمنا می‌کنند که ای کاش آن‌ها نیز تبدیل به خاک می‌شدند و از عذاب طاقت‌فرسای آن روز رهایی می‌یافتند.

***

                                                


سوره‌ی مرسلات

سوره‌ی مرسلات

معرفی سوره: سوره‌ی «مرسلات» مکی است و بعد از سوره‌ی «همزه» نازل شده و پنجاه آیه دارد.

مناسبت آن با سوره‌ی قبل: سوره‌ی انسان اشاره‌ای به کیفر کافران و تفصیلی از پاداش نیکوکاران است به همراه توجیهاتی که در آغاز و پایان سوره نسبت به لزوم ایمان بندگان صورت می‌گیرد؛ سوره‌ی مرسلات نیز بیان همین توجیهات همراه با اشاراتی به پاداش پرهیزکاران در بهشت است.

محور سوره: امکان قیامت و احوال مردمان در آن روز.

سوره دارای چهار مبحث است:

مبحث اول: میقات گواهان

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿وَٱلۡمُرۡسَلَٰتِ عُرۡفٗا١ فَٱلۡعَٰصِفَٰتِ عَصۡفٗا٢ وَٱلنَّٰشِرَٰتِ نَشۡرٗا٣ فَٱلۡفَٰرِقَٰتِ فَرۡقٗا٤ فَٱلۡمُلۡقِیَٰتِ ذِکۡرًا٥ عُذۡرًا أَوۡ نُذۡرًا٦ إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَٰقِعٞ٧ فَإِذَا ٱلنُّجُومُ طُمِسَتۡ٨ وَإِذَا ٱلسَّمَآءُ فُرِجَتۡ٩ وَإِذَا ٱلۡجِبَالُ نُسِفَتۡ١٠ وَإِذَا ٱلرُّسُلُ أُقِّتَتۡ١١ لِأَیِّ یَوۡمٍ أُجِّلَتۡ١٢ لِیَوۡمِ ٱلۡفَصۡلِ١٣ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا یَوۡمُ ٱلۡفَصۡلِ١٤ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ١٥ [المرسلات: 1-15].

ترجمه:

به نام خداوند بخشاینده‌ی مهربان

«سوگند به فرستادگان پیاپی (1) که سخت در هم کوبنده‌اند (2) و سوگند به پراکنده‌سازان (وحی) به گستردگی (3) که جداسازان (حق از باطل) به طور کاملند (4) و به فرود‌آورندگان پند و اندرز (5) برای اتمام حجت یا هشدار (6) بی‌گمان آنچه وعده داده می‌شوند، رخ دادنی است (7) پس هنگامی که ستارگان تیره شوند (8) و هنگامی که آسمان شکافته شود (9) و هنگامی که کوه‌ها از جا کنده شوند (10) و هنگامی که پیامبران تعیین وقت شوند (11) برای کدامین روز زمان داده شوند! (12) برای روز داوری (13) و تو چه می‌دانی که روز داوری چیست! (14) آن روز وای بر تکذیب‌کنندگان! (15)».

توضیحات:

﴿ٱلۡمُرۡسَلَٰتِ: فرستاده‌شدگان، فرشتگانی که خداوند آن‌ها را به قصد هدایت و نصرت به‌سوی پیامبران فرستاده است. ﴿عُرۡفٗا پیاپی و پشت سر هم، به معنای معروف و خوشی نیز آمده است. از نظر اعرابی به اعتبار معنای اول مفعول مطلق و به اعتبار معنای دوم مفعول لأجله است. ﴿ٱلۡعَٰصِفَٰتِ(عَصف): در هم کوبنده که با بهره‌گیری از پیام‌های الهی، باطل را در هم کوبند.. ﴿ٱلنَّٰشِرَٰتِ (نشر): پراکنده‌سازان که در هر سوی فرو آیند و یا در هنگام فرود آمدن، بال‌های خویش را می‌گسترند تا شرایع الهی را در بین امت‌ها انتشار دهند. ﴿ٱلۡفَٰرِقَٰتِ (فرق): فرق‌گذاران و جداسازان حق از باطل و حلال از حرام ﴿ٱلۡمُلۡقِیَٰتِ(لفی): إلقاء‌کنندگان و فرودآورندگان وحی بر پیامبران. ﴿ذِکۡرًا: وحی و آنچه سبب نزدیکی انسان به خدا می‌شود که ملائکه آن را به پیامبران ابلاغ می‌کنند مثل قرآن ﴿عُذۡرًا: دفع عذر و اتمام حجت با بندگان. ﴿نُذۡرًا: هشداری نسبت به عذاب و خشم خداوند. لفظ ﴿عُذۡرًا أَوۡ نُذۡرًا: اسم مصدر و بدل اشتمال از لفظ ﴿ذِکۡرًا: می‌باشد.

نکته‌ی مهم: پنچ آیه‌ی آغازین این سوره دارای معانی متفاوتی نزد مفسرین است تا جایی که ترجیح یک معنا از بین ‌آنها، امری بس دشوار است. عده‌ای تمامی این آیات را به بادها و عده‌ای به ملائکه نسبت می‌دهند و در این میان، گروهی از مفسرین نیز تفکیک قائل شده‌اند. عمده‌ی این اختلاف در مورد دو آیه‌ی آغازین سوره است که به بدین صورت نیز قابل معناست: «سوگند به بادهای فرستاده شده به نیکی. و به تند‌بادهای درهم کوبنده و سوگند به باد‌ها (و یا فرشتگانی) که ابرها را به هر سو پراکنده می‌سازند».

﴿إِنَّمَا تُوعَدُونَ: این آیه جواب تمامی سوگند‌های یاد شده تا به این جاست تا ثابت شود وعده‌ی الهی حقیقت دارد و گریزی از آن نیست. ﴿وَٰقِعٞ: رخ‌دهنده و شدنی است و هیچ شکی در آن نیست ﴿طُمِسَتۡ: ستارگان محو و خاموش گردد. ﴿فُرِجَتۡ: آسمان شکافته و گشوده شود. ﴿ُنُسِفَتۡ: کوه‌ها به یک باره از جایگاهش کنده شود و متلاشی گردد. ﴿أُقِّتَتۡ (وقت): برای پیامبران وقت خاصی معین شود تا بر امت‌هایشان گواهی دهند و آن وقت روز قیامت است ﴿أُجِّلَتۡ(أجل): به انتظار فرا رسیدن کدامین روز، گواهی پیامبران به تأخیر افتاده است؟ این آیه استفهافی است تا هول و وحشت قیامت را بهتر گوشزد کند. ﴿یَوۡمِ ٱلۡفَصۡلِ: روز قضا و داوری و جدایی بین حق و باطل، مراد روز قیامت است ﴿وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ: این آیه بار در این سوره تکرار می‌شود تا ترهیب و هشداری بر کفر و ناسپاسی کافران و ترغیب و تشویقی بر ایمان و پایداری مومنین باشد.

مفهوم کلی آیات:

خداوند هر آنچه را در زمین و حتی آسمان است تحت سلطه‌ی آدمی در‌آورده و ملائکه‌ی آسمان و پیامبران زمینی را مکّلف ساخته است که انسانیت انسان‌ها را تقویت و ذات آن‌ها را از جنبه‌ی حیوانی خویش دور سازند. آدمیان را پیوسته نهیب داده که مبادا عاقبت خویش را به قیمت کالای ناچیز دنیوی تباه کنند و مجبور به انکار روز داوری و جدایی شوند، چرا که هیچ گریزی از آن روز نیست. در آن روز تمامی آنانی که در این دنیا پی آن بودند که نفس انسان را نسبت به قیامت قانع کنند در پیشگاه دادگاه الهی صف بسته‌اند تا بر انکار و تکذیب و بی‌انصافی مکذّبین دهند و حقا که چه روز سختی بر تکذیب‌کنندگان خواهد بود.

مبحث دوم: جلوهایی از قدرت خداوند

﴿أَلَمۡ نُهۡلِکِ ٱلۡأَوَّلِینَ١٦ ثُمَّ نُتۡبِعُهُمُ ٱلۡأٓخِرِینَ١٧ کَذَٰلِکَ نَفۡعَلُ بِٱلۡمُجۡرِمِینَ١٨ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ١٩ أَلَمۡ نَخۡلُقکُّم مِّن مَّآءٖ مَّهِینٖ٢٠ فَجَعَلۡنَٰهُ فِی قَرَارٖ مَّکِینٍ٢١ إِلَىٰ قَدَرٖ مَّعۡلُومٖ٢٢ فَقَدَرۡنَا فَنِعۡمَ ٱلۡقَٰدِرُونَ٢٣ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ٢٤ أَلَمۡ نَجۡعَلِ ٱلۡأَرۡضَ کِفَاتًا٢٥ أَحۡیَآءٗ وَأَمۡوَٰتٗا٢٦ وَجَعَلۡنَا فِیهَا رَوَٰسِیَ شَٰمِخَٰتٖ وَأَسۡقَیۡنَٰکُم مَّآءٗ فُرَاتٗا٢٧ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ٢٨ [المرسلات: 16-28].

ترجمه:

«آیا پیشینیان را نابود نکردیم! (16) سپس واپسینان را در پی آنان آوریم (17) با گناهکاران چنین کنیم (18) آن روز وای بر تکذیب‌کنندگان! (19) آیا شما را از أبی ناچیز نیافریدیم! (20) پس آن را در جایگاهی استوار قرار دادیم (21) تا هنگامی معین (22) پس سامان دادیم و ما بهترین سامان‌دهندگانیم (23) آن روز وای بر تکذیب‌کنندگان! (24) آیا زمین را جمع‌کننده نساخته‌ایم! (25) چه برای زندگان و چه برای مردگان! (26) و در آن کوه‌های بلند را قرار دادیم، و به شما آبی گوارا نوشاندیم (27) آن روز وای بر تکذیب‌کنندگان! (28)».

توضیحات:

﴿ۡأَوَّلِینَ: پیشینیان مثل قوم لوط، عاد و ثمود که به سبب انکار پیامبران‌شان هلاک شدند. ﴿نُتۡبِعُهُمُ: در صورت انکار و تکذیب، دیگران را نیز به پشتیبان ملحق می‌گردانیم و هلاک می‌سازیم. ﴿أٓخِرِینَ: منظور کفار مکه و همه‌ی کسانی‌اند که رفتاری شبیه به آنان دارند. ﴿کَذَٰلِکَ: این‌گونه و این چنین مجرمان را هلاک خواهیم کرد. ﴿مَّآءٖ مَّهِینٖ (مهن): آبی ناچیز و بی‌مقدار. ﴿قَرَارٖ مَّکِینٍ: جایگاه استوار و مناسب و آرام که قابلیت نگه‌داری و تبدیل نطفه به موجودی کامل دارد، رَحِم مادر. ﴿إِلَىٰ قَدَرٖ: تا وقت معین که مراحل خلقت نطفه پایان یابد زمان ولادت فرا رسد . ﴿قَدَرۡنَا (قدره): و او را سامان دادیم و بخش‌های مختلف در آفرینش او را به اندازه و متناسب قرار دادیم. ﴿ٱلۡقَٰدِرُونَ: سامان‌گران و اندازه‌گیران. این آیه را می‌توان به گونه‌ای دیگر نیز معنا نمود: بر خلقت او از آب ناچیز (نطفه) قادر بودیم و ما برترین قدرتمندانیم.

نکته: حال که خداوند آدمی را از آبی ناچیز (که آن را نیز خود خلقت کرده) آفریده است پس چگونه می‌توان خلقت دوباره‌ی بعد از مرگ را عجیب و محال و خداوند را عاجز و ناتوان دانست!.

﴿کِفَاتًا(کفت): محل اجتماع، یا جمع «کافت» به معنای جمع‌کننده است؛ از نظر اعرابی مفعول به دوم فعل «تَجعَل» می‌باشد. ﴿أَحۡیَآءٗ وَأَمۡوَٰتٗا: اشاره به انسان دارد که در حال حیات بر روی زمین زندگی می‌کند و بعد از مرگ نیز وارد خاک شده و در دل زمین باقی می‌ماند پس در حقیقت زمین موضع اجتماعی زندگان و مردگان است. از لحاظ اعرابی مفعول به برای مصدر «کفات» است. ﴿رَوَٰسِیَج راسیة: استوار و ثابت، و به سبب همین صفت است که به کوه‌ها «رواسی» گفته می‌شود. ﴿شَٰمِخَٰتٖ ج شامخ، مرتفع و بلند. ﴿فُرَاتٗا: گوارا.

مفهوم کلی آیات:

خداوند در علم و قدرتش بی‌مانند و بر هر چیزی تواناست و هر کس بخواهد در برابر قدرت او قد عّلم کند بی‌درنگ از پای در خواهد آمد. خدایی که آدمی را از نیستی به هستی آورده و او را سامان داده و زمین را بدین گستردگی رام و گهواره‌ی او ساخته است و هر آنچه را بخواهد به او ارزانی می‌دارد. پس وای بر آنان که جز اندیشه‌ی گناه چیز دیگری در سر نمی‌پروانند و این همه نعمت و لطف را جاهلانه کفران می‌کنند!.

مبحث سوم: شراره‌های عذاب بر منکرین حساب

﴿ٱنطَلِقُوٓاْ إِلَىٰ مَا کُنتُم بِهِۦ تُکَذِّبُونَ٢٩ ٱنطَلِقُوٓاْ إِلَىٰ ظِلّٖ ذِی ثَلَٰثِ شُعَبٖ٣٠ لَّا ظَلِیلٖ وَلَا یُغۡنِی مِنَ ٱللَّهَبِ٣١ إِنَّهَا تَرۡمِی بِشَرَرٖ کَٱلۡقَصۡرِ٣٢ کَأَنَّهُۥ جِمَٰلَتٞ صُفۡرٞ٣٣ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ٣٤ هَٰذَا یَوۡمُ لَا یَنطِقُونَ٣٥ وَلَا یُؤۡذَنُ لَهُمۡ فَیَعۡتَذِرُونَ٣٦ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ٣٧ هَٰذَا یَوۡمُ ٱلۡفَصۡلِۖ جَمَعۡنَٰکُمۡ وَٱلۡأَوَّلِینَ٣٨ فَإِن کَانَ لَکُمۡ کَیۡدٞ فَکِیدُونِ٣٩ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ٤٠ [المرسلات: 29-40].

ترجمه:

«بروید به‌سوی همان چیزی که دروغ می‌انگاشتید (29) بروید به‌سوی سایه‌ای (از دود) که دارای سه شاخه است (30) نه سایه‌گستر است و نه از شعله‌ی آتش باز می‌دارد (31) همانا آن شراره‌هایی قصر می‌پراکند (32) گویی آن (شراره‌ها) شترانی زردند (33) آن روز وای بر تکذیب‌کنندگان! (34) این روزی است که سخن نگویند (35) و اجازه نمی‌یابند تا عذر بخواهند (36) آن روز وای بر تکذیب‌کنندگان! (37) این روز داوری است، شما و پیشینیان را گرد آورده‌ایم (38) پس اگر نیرنگی دارید، به من نیرنگ زنید (39) آن روز وای بر تکذیب‌کنندگان! (40)».

توضیحات:

﴿ٱنطَلِقُوٓاْ: بروید به‌سوی... این سخن از سوی خزنه‌ی جهنم (نگهبانان دوزخ) خطاب به کافران و تکذیب‌کنندگان دوزخ در قیامت است. ﴿ظِلّٖ: در اصل لغت به معنای سایه است اما سایه‌ی جهنم چیزی مگر دود و سیاهی نخواهد بود و این سخن در حقیقت إستهزایی خطاب به جهنمیان است. ﴿ثَلَٰثِ شُعَبٖ ج شُعبة: شاخه و جانب که اطراف و بالای آن‌ها را فرا می‌گیرد و در هاله‌ای از دود فرو می‌برد. ﴿ظَلِیلٖ: دارای ظل و سایه. ﴿لَا یُغۡنِی: بی‌نیاز و محفوظ نمی‌دارد. ﴿لَّهَبِ: زبانه‌ی آتش. ﴿إِنَّهَا: ضمیر به جهنم یا آتش بر می‌گردد که آیات قبل و بعد در پی توصیف آن می‌باشند. ﴿تَرۡمِی بِشَرَرٖ: (اسم جمع شَرَرة)، شراره می‌افکند، جرقه‌ها و پاره‌های آتش را به هر سوی پراکنده می‌سازد. ﴿قَصۡرِ: کاخ که مظهر بلندی و بزرگی است و جرقه‌های آتش در بزرگی و وسعت شبیه به آنند. ﴿جِمَٰلَتٞج جَمَل: شتران که شراره‌های آتش به سبب بزرگی، ارتفاع و زردی به آن شبیه شده است. ﴿صُفۡرٞج أصفر: معمولاً در لغت عرب به زرد متمایل به سیاهی اطلاق می‌شود، وجه مشابهت به رنگ زرد و جرقه‌های آتش، در کثرت و حرکت و رنگ آن‌هاست. ﴿لَا یَنطِقُونَ: گناهکاران سخن نمی‌گویند و دم نمی‌زنند، یا این‌که هیچ سخن مفیدی بر زبان نمی‌آورند. ﴿فَیَعۡتَذِرُونَ: یا این که عذری بتراشند و بهانه‌ای بیاورند تا به‌گونه‌ای گناهانشان را توجیه کنند. ﴿یَوۡمُ ٱلۡفَصۡلِۖ: روز جدایی و داوری بین حق و باطل و سعادتمندان و شقاوتمندان. ﴿ٱلۡأَوَّلِینَ: آنانی که پیش از شما می‌زیسته‌اند. ﴿کَیۡدٞ: حیله، مکر، چاره ﴿فَکِیدُونِ(فکِیدُونی): برای مقابله با حکم من، نیرنگ و چاره‌ای بیندیشید و خود را از عذاب وارهانید.

مفهوم کلی آیات:

مسیر حرکت بندگان به‌سوی آن روزی است که حق از باطل و حق‌گویان از باطل‌ پژو‌هان جدا خواهند شد. کافران به منزلگاه خویش در زیر سایه‌های دود سیاه و زبانه‌هایی از آتش فروزان در خواهند آمد و هیچ عذری و بهانه‌ای از آنان پذیرفته نشود. کسی را یارای آن نیست که در برابر خداوند چاره‌ای بیندیشد و یا حیلتی به کار گیرد تا شاید بدان وسیله از عذاب جهنم خود را برهاند، بلکه باید در آن بماند و بسوزد و حسرت ایام گذشته را بخورد و حقیقتاً وای بر بی‌خردانی که چنین روزی را دروغ دانسته و آن را خیالی واهی بیش ندانسته‌اند!.

مبحث چهارم: انتخاب بین لذت‌های دنیا و آخرت

﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی ظِلَٰلٖ وَعُیُونٖ٤١ وَفَوَٰکِهَ مِمَّا یَشۡتَهُونَ٤٢ کُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ هَنِیٓ‍َٔۢا بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٤٣ إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ٤٤ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ٤٥ کُلُواْ وَتَمَتَّعُواْ قَلِیلًا إِنَّکُم مُّجۡرِمُونَ٤٦ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ٤٧ وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ٱرۡکَعُواْ لَا یَرۡکَعُونَ٤٨ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ٤٩ فَبِأَیِّ حَدِیثِۢ بَعۡدَهُۥ یُؤۡمِنُونَ٥٠ [المرسلات: 41-50].

ترجمه:

«همانا تقواپیشگان در میان سایه‌ها و پشمه‌سارانند (41) و میوه‌هایی که رغبت کنند (42) به گوارایی بخورید و بنوشید، به پاداش می‌کردید (43) به درستی که ما نیکوکاران را بدین سان پاداش می‌دهیم (44) آن روز وای بر تکذیب‌کنندگان! (45) بخورید و اندکی بهره ببرید، چرا که شما گناهکارانید (46) آن روز وای بر تکذیب‌کنندگان! (47) و چون به ایشان گفته شود: رکوع کنید، رکوع نمی‌کنند (48) آن روز وای بر تکذیب‌کنندگان! (49) پس به کدامین سخن بعد از آن (قرآن) ایمان می‌آورند! (50)».

توضیحات:

﴿فَوَٰکِهَج فاکهة: میوه‌ها. ﴿یَشۡتَهُونَ: إشت‌ها و رغبت می‌کنند. ﴿هَنِیٓ‍َٔۢا: گوارا و دلنشین باد. ﴿بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ: پاداش تمامی نیکی‌ها و خوبی‌هایی که انجام داده‌اید. ﴿کَذَٰلِکَ: بدین‌سان و با چنین نعمت‌هایی او را جزا و پاداش می‌دهیم. ﴿تَمَتَّعُواْ قَلِیلًا: ای گناه‌کاران! مدت زمانی اندک (حیات دنیوی) به خوشی و بهره‌مندی از لذت‌های دنیا مشغول شوید، چرا که به سبب گناهتان هیچ بهره‌ای از لذت‌های بهشت نصیبتان نخواهد شد. ﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ٱرۡکَعُواْ: مراد نماز خواندن به صورت خاص و مطلق خشوع و خضوع در برابر خداوند به صورت عام است، زیرا کافران پیوسته از عبادت و طاعت خداوند گریزان بودند و در لذت‌های پست و زودگذر دنیوی به سر می‌برند. ﴿وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ: این آیه ده بار در این سوره تکرار شد و تکرار آن بعد از هر آیه به معنای آن بود که ای تکذیب‌کنندگان! چگونه به خود اجازه می‌دهید که با قول و عمل به تکذیب قیامت بپردازید و چرا از کیفر اعمال پلید خویش باکی ندارید؟ ﴿حَدِیثِۢ بَعۡدَهُۥ: سخنی بعد از قرآن، یعنی آن‌گاه که قرآن را با این فصاحت و بلاغت و حجت و برهان و إعجاز و بیان انکار می‌کنند پس امید است که به چه سخن و کتاب دیگری راضی شده و تابع شوند تا آن‌ها را به سعادت برساند و از عذاب آتش برهاند؟

مفهوم کلی آیات:

نیکوکاران در پاداش بی‌مثال پروردگارشان به آرامش خواهند رسید و هر آنچه مطابق ذایقه و میل‌شان باشد بی‌درنگ برای‌شان حاضر شود تا بدین‌سان از حسن نیت‌شان نسبت به پروردگارشان قدردانی شود اما دریغا که کافران نه از عقوبت گناه و نه از کثرت نعمت عبرتی نمی‌گیرند و پیوسته بر جهالت و تکبر خویش اصرار می‌ورزند، پس مناسب ارزش نفس آن‌ها همان بس که همچون دیگر حیوانات در خور و خواب و شهوت دنیوی فرو روند و به آن دل خوش دارند و این مقام شخصیتی آن کسی است که پیوند با شهوت و خودپرستی را بر معنویت و خداپرستی ترجیح می‌دهد. چنین فردی با هیچ صراطی مستقیم نخواهد شد مگر با شهوت‌رانی و دنیاپرستی، پس وای بر چنین شخصی در آن روز بزرگ و پرمهیب.

برداشت‌ها و فواید سوره:

1-  فرشتگان، گروه‌های متنوع جهت تنفیذ اوامر و احکام خداوند هستند.

2-  قدرت و علم خداوند در خلقت اولیه‌ی بشر حکایت از امکان تکرار خلقت بعد از مرگ دارد.

3-  حکم و قضا نسبت به بندگان در دادگاه خداوند قطعی و لازم الإجراست و هیچ گریزی و راه توجیهی بر آن نیست تا شاید در پرتو این قاطعیت، شخص نسبت به عواقب ناخشنود کارهای خویش آگاه گردد.

4-  قرآن، برترین و کامل‌ترین کتاب هدایت است و هر آنچه از حکمت، وعظ و برهان و عبرت لازم باشد در آن به وضوح آمده است، پس آن کس که این همه تنوع را باور ندارد یقیناً هیچ‌گاه بر صراط مستقیم قرار نخواهد گرفت.

5-  ترک عبادت و رابطه‌ی معنوی با خداوند، علت اساسی و اولیه‌ی حرکت در مسیر گمراهی و بطالت است.

6-  امام بخاری از عبدالله بن مسعود روایت می‌کند که همراه رسول ص در غاری از سرزمین مِنا بودیم که سوره‌ی مرسلات نازل گردید و ایشان آن را قرائت کرد و من از زیان ایشان فرا گرفتم، در همان حال ناگهان ماری بر روی ما پرید، پیامبر ص فرمود: آن را بکشید، ولی ما موفق به کشتن آن نشدیم؛ پیامبر فرمود: «وُقِیتُ شَرّکُم کَمَا وُقِیتُم شَرّهاَ». «از شر شما نجات یافت همان‌گونه که شما نیز از شر او نجات یافتید».

 

***

                                                                        (پایان جزء بیست و نهم)


سوره‌ی انسان

سوره‌ی انسان

معرفی سوره: سوره‌ی «انسان» یا «ذهر» یا «هل أتی» مدنی است و بعد از سوره‌ی «الرّحمن» نازل شده و شامل 31 آیه است.

مناسبت آن با سوره‌ی قبل: محور و اساس موضوع سوره‌ی قیامت بحث قیامت بود. بعد از اثبات این قضیه با دلائل عقلی و مادی، خداوند با رعایت تناسب کامل بین پایان سوره‌ی قیامت ﴿أَلَمۡ یَکُ نُطۡفَةٗ مِّن مَّنِیّٖ یُمۡنَىٰ٣٧ [القیامة: 37] با آغاز سوره‌ی انسان ﴿هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ حِینٞ مِّنَ ٱلدَّهۡرِ...إِنَّا خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن نُّطۡفَةٍ أَمۡشَاجٖ نَّبۡتَلِیهِ، به بحث در مورد یکی از اقسام مردم در قیامت یعنی بهشتیان می‌پردازد.

همچنین در سوره‌ی قیامت از رستاخیز و بازگشت انسان به‌سوی خداوند و سرانجام او سخن رفت و این سوره به بحث آفرینش و هدف از آن و سرانجام کار انسان می‌پردازد.

محور سوره: انسان و هدف از آفرینش او و سرانجام کارش در روز قیامت.

سوره دارای چهار مبحث است:

مبحث اول:هدف از آفرینش انسان

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ حِینٞ مِّنَ ٱلدَّهۡرِ لَمۡ یَکُن شَیۡ‍ٔٗا مَّذۡکُورًا١ إِنَّا خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن نُّطۡفَةٍ أَمۡشَاجٖ نَّبۡتَلِیهِ فَجَعَلۡنَٰهُ سَمِیعَۢا بَصِیرًا٢ إِنَّا هَدَیۡنَٰهُ ٱلسَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرٗا وَإِمَّا کَفُورًا٣ [الإنسان: 1-3].

به نام خداوند بخشاینده‌ی مهربان

«آیا مدتی از روزگار بر انسان گذشت که او چیزی قابل ذکر نبود! (1) همانا ما انسان را از نطفه‌ای آمیخته آفریدیم او را بیازاییم، پس او را شنوای بینا ساختیم (2) ما او را به راه رهنمون ساختیم، خواه سپاس گزار باشد و خواه ناسپاس (3)».

توضیحات:

﴿هَلۡ أَتَىٰ: استفهام است که معنای حقیقی آن در این جا یقین (قد أتَی) است؛ یعنی یقیناً بر انسان گذشته است... ﴿حِینٞ مِّنَ ٱلدَّهۡرِ: مدت زمانی که انسان به صورت تکه‌خونی ناچیز در شکم مادرش است، و یا مدت زمانی که زمین خالی از هر انسانی بود و سپس خداوند انسان را بر روی زمین آورد ﴿مَّذۡکُورًا: قابل ذکر. ﴿نُّطۡفَةٍ﴾: آمیزه‌ی مَنی مرد و زن. ﴿أَمۡشَاجٖ ج مَشج یا مَشیج: مخلوطی از منی مرد (اسپرم) و تخمک زن (اوول). ﴿نَّبۡتَلِیهِ: تا این‌که او را بیازماییم که آیا در برابر اوامر و نواهی خداوند فرمانبردار خواهد بود یا نافرمان. ﴿فَجَعَلۡنَٰهُ سَمِیعَۢا: ابزار کشف و درک حقیقت را که عمده‌ترین آن شنوایی و بینایی است در اختیار او نهادیم. ﴿هَدَیۡنَٰهُ: هدایت کردیم او را و کاملاً تشریح نمودیم برای او. ﴿ٱلسَّبِیلَ: راه خیر و شر و سعادت و شقاوت. ﴿شَاکِرٗا: شکرگزار و مومن که راه سعادت را برگزیده و حق راهنما (خداوند) را با اعمال نیکوی خود و راهنمایی دیگران به جای می‌آورد. ﴿کَفُورًا: بسیار ناسپاس که اوامر شیطان و تمایلات درونی را بر ارشادات خداوند ترجیح می‌دهد و تابع آن می‌شود.

نکته: استعمال اسم فاعل «شاکر» در برابر صیغه‌ی مبالغه‌ی «کفور» دلالتی بر رحمت بی‌کران خداوند و طبیعت ناسپاس انسان دارد، زیرا تا آن جا که ناسپاس به اوج خود نرسیده باشد چه بسا خداوند سپاس‌گزاری اندک بنده را نیز برابر جلوه داده و پاداش دهد.

مفهوم کلی آیات:

خداوند آدمی را از نیستی به هستی و وجود آورد و از او موجودی برتر و کامل‌تر از تمامی موجودات ساخت؛ و هر آنچه برای انسان بودنش که حقیقت هدایت اوست لازم بود در اختیار او نهاد به امیدی که از آزمون الهی سربلند درآید و راه سعادتی را که خداوند در مسیر زندگانیش قرار داده است بپیماید و از انحرافات شیطانی و نفسانی که به قیمت تباهی حیات دنیا و البته عذاب جاودان آخرت است در امام ماند تا آن‌گاه که در سرمنزل مقصود و منزلگه ابدی خویش آرام گیرد.

مبحث دوم: پاداش اخلاص عمل

﴿إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا لِلۡکَٰفِرِینَ سَلَٰسِلَاْ وَأَغۡلَٰلٗا وَسَعِیرًا٤ إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ یَشۡرَبُونَ مِن کَأۡسٖ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا٥ عَیۡنٗا یَشۡرَبُ بِهَا عِبَادُ ٱللَّهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفۡجِیرٗا٦ یُوفُونَ بِٱلنَّذۡرِ وَیَخَافُونَ یَوۡمٗا کَانَ شَرُّهُۥ مُسۡتَطِیرٗا٧ وَیُطۡعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ مِسۡکِینٗا وَیَتِیمٗا وَأَسِیرًا٨ إِنَّمَا نُطۡعِمُکُمۡ لِوَجۡهِ ٱللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمۡ جَزَآءٗ وَلَا شُکُورًا٩ إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا یَوۡمًا عَبُوسٗا قَمۡطَرِیرٗا١٠ فَوَقَىٰهُمُ ٱللَّهُ شَرَّ ذَٰلِکَ ٱلۡیَوۡمِ وَلَقَّىٰهُمۡ نَضۡرَةٗ وَسُرُورٗا١١ وَجَزَىٰهُم بِمَا صَبَرُواْ جَنَّةٗ وَحَرِیرٗا١٢ [الإنسان: 4-12].

ترجمه:

«بی‌گمان ما برای کافران زنجیرها و بندها و آتش برافروخته آماده کرده‌ایم (4) همانا نیکان از جامی نوشند که آمیزه‌اش کافور است (5) چشمه‌ای که بندگان خداوند از آن می‌نوشند و به شگفتی (به هر سویی) روان می‌سازند (6) (بندگانی درستکار که) به نذر وفا می‌کنند و می‌ترسند از روزی که سختی آن فراگیر است (7) و طعام را با وجود دوست داشتنش، به نیازمند و یتیم و اسیر اطعام می‌کنند (8) (و می‌گویند:) بی‌شک ما برای خشنودی خداوند به شما غذا می‌دهیم، نه پاداشی از شما می‌خواهیم و نه سپاسی (9) یقیناً ما از پروردگارمان در روز پروحشت هراسناک می‌ترسیم (10) پس خداوند آن‌ها را از شر آن روز نگاه داشت و شادابی و شادمانی را به آن‌ها رساند (11) و به عوض آن که صبر کردند بهشت و ابریشم پاداش‌شان داد (12)».

توضیحات:

﴿سَلَٰسِلَاْ: ج سلسله، آنچه با آن پاها را ببندند. ﴿َأَغۡلَٰلٗا: ج غُل: آنچه با آن دست را به گردن ببندند. ﴿سَعِیرًا﴾: آتش بسیار برافروخته. ﴿أَبۡرَارَ: ج بِرّ: راستگویان در عمل، به جای آورندگان حقوق خداوند ﴿کَأۡسٖ﴾: هم به ظرف پر از شراب (جام) گویند و هم به خود شراب اطلاق می‌شود ﴿مِزَاجُ(مزّج): خِلط و آمیخته‌ی هر چیز ﴿کَافُور﴾: ماده‌ی سفیدرنگ خوشبو که به خاطر رایحه‌ی آن با شراب بهشتی آمیخته می‌شود تا آن را معطر و خوشبو سازد. گفته‌اند که کافور نام چشمه‌ای است خوشبو در بهشت که شراب بهشتی را با مقداری از آن مخلوط می‌کنند ﴿عَیۡنٗا﴾: منصوب آمدن این لفظ به یکی از این اعتبارات است: 1- بدل از کافور، زیرا آب این چشمه در سفیدی و خوشبویی و خنکی همانند کافور است. 2- مفعول به برای (یشربون)، یعنی نیکوکاران می‌نوشند از چشمه‌ای که... 3- مفعول به فعل محذوف مثل (أَخُصُ عَینا)، یعنی چشمه‌ای را اختصاص داده‌ام که... ﴿یُفَجِّرُونَهَا: بهشتیان جاری می‌سازند آن را. ﴿تَفۡجِیرٗا: جاری ساختنی شگفت، و آن به این صورت است که هر کجا بخواهند آن را هدایت می‌کنند و در مکان‌های پست و مرتفع می‌جوشانند و بدین‌سان در هر حالت و مکانی از آن بهره می‌برند. نَذّر: در لغت به معنای ایجاب و واجب نمودن و در اصطلاح شرع به آن چیزی گفته می‌شود که شخص برخود واجب می کند.

نکته: آن کس که امر غیر واجبی را بر خود واجب کند و آن را به خاطر تقرب به خداوند انجام دهد پس واجبات الهی را با اشتیاق تمام‌تری انجام خواهد داد.

﴿شَرُّهُۥ: شر آن روز، بلا و سختی‌های روز قیامت. ﴿مُسۡتَطِیرٗا (طّیر): دامن‌گستر، فراگیر به ‌گونه‌ای که همه جا و همه کس را فرا می‌گیرد. ﴿عَلَىٰ حُبِّهِۦ: بنابر مرجع ضمیر به دو گونه قابل معناست: 1- علی رغم این‌که آن طعام را بسیار دوست دارند. 2- صرفاً به خاطر ابراز دوستی با خدا و به دور از هر ریاکاری. ﴿لِوَجۡهِ ٱللَّهِ: صرفاً به خاطر طلب خشنودی و کسب پاداش از جانب خداوند. ﴿یَوۡمًا عَبُوسٗا: روزی که وحشت و هراس آن، چهره‌ها را درهم و ترشروی نماید. ﴿قَمۡطَرِیرٗا (قمطر): بلا و هراسی شدید و بسیار طولانی. ﴿نَضۡرَةٗ (نضر): شادابی ظاهری. ﴿سُرُور: شادمانی قلب و درون. ﴿بِمَا صَبَرُواْ: به سبب مشقت عبادت و ایثار و انفاق مال. ﴿حَرِیرٗا: به صورت خاص به لباس ابریشمی نرم و عموماً به انواع لباس و زیورآلاتی گویند که اهل بهشت از آن بهره خواهند برد.

مفهوم کلی آیات:

کیفر ناسپاسی و برگزیدن راه باطل، قید و بندهایی است که وجود پلید جهنمی را به هم پیوند می‌زند همان‌گونه که پاداش سپاس‌گزاری و برگزیدن راه حقیقت و سعادت، شراب گوارایی است که وجود پاک بهشتی را تازگی می‌بخشد و او را شاداب و شادمان می‌سازد و از هر آنچه إشت‌ها کند به او داده می‌شود و این جزای إرادتی است که مومن، به هدایت و دعوت الهی داشته و إخلاصی که در این راه از خود نشان داده است تا بدین سان پروردگارش را خشنود سازد و خود را از مشقت‌های فراگیر روز هراسناک رهایی بخشد و حقا که چنین نیز شده است.

مبحث سوم: قدردانی از مومن

﴿مُّتَّکِ‍ِٔینَ فِیهَا عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِۖ لَا یَرَوۡنَ فِیهَا شَمۡسٗا وَلَا زَمۡهَرِیرٗا١٣ وَدَانِیَةً عَلَیۡهِمۡ ظِلَٰلُهَا وَذُلِّلَتۡ قُطُوفُهَا تَذۡلِیلٗا١٤ وَیُطَافُ عَلَیۡهِم بِ‍َٔانِیَةٖ مِّن فِضَّةٖ وَأَکۡوَابٖ کَانَتۡ قَوَارِیرَا۠١٥ قَوَارِیرَاْ مِن فِضَّةٖ قَدَّرُوهَا تَقۡدِیرٗا١٦ وَیُسۡقَوۡنَ فِیهَا کَأۡسٗا کَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِیلًا١٧ عَیۡنٗا فِیهَا تُسَمَّىٰ سَلۡسَبِیلٗا١٨ وَیَطُوفُ عَلَیۡهِمۡ وِلۡدَٰنٞ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَیۡتَهُمۡ حَسِبۡتَهُمۡ لُؤۡلُؤٗا مَّنثُورٗا١٩ وَإِذَا رَأَیۡتَ ثَمَّ رَأَیۡتَ نَعِیمٗا وَمُلۡکٗا کَبِیرًا٢٠ عَٰلِیَهُمۡ ثِیَابُ سُندُسٍ خُضۡرٞ وَإِسۡتَبۡرَقٞۖ وَحُلُّوٓاْ أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٖ وَسَقَىٰهُمۡ رَبُّهُمۡ شَرَابٗا طَهُورًا٢١ إِنَّ هَٰذَا کَانَ لَکُمۡ جَزَآءٗ وَکَانَ سَعۡیُکُم مَّشۡکُورًا٢٢ [الإنسان: 13-22].

ترجمه:

«در آن (بهشت) بر تخت‌ها تکیه زده، نه (گرمای) خورشیدی بینند در آن جا و نه سرمای سختی (13) و سایه‌هایش بر آنان نزدیک و میوه‌هایش بسیار در دسترس باشد (14) و ظروفی سیمین و قدح‌های بلورین در میان آنان گردانده شود (15) قدح‌هایی از نقره که به اندازه پر کرده باشند (16) و در آن جا جامی به آنان بنوشانند که آمیزه‌ی آن زنجیل است (17) چشمه‌ای در آن‌جاست که سلسبیل نامیده می‌شود (18) و بر گِرد آنان پسرانی جاودانه می‌گردند، چون آنان را دیدی پنداشتی که آن‌ها مرواریدی پراکنده‌اند (19) و چون به آن‌جا بنگری نعمتی فراوان و فرمانروایی بزرگی را ببینی (20) بر آنان جامه‌ی ابریشم نازک سبز و دیبای ضخیم است، و با دستبند‌هایی از نقره آراسته شوند و پروردگارشان شرابی پاکیزه به آنان نوشاند (21) همانا این برای شما پاداش است، و تلاش شما قدر نهاده شده است (22)».

توضیحات:

﴿مُّتَّکِ‍ِٔینَ: اسم فاعل از إتّکاء، تکیه‌دهندگان. ﴿ٱلۡأَرَآئِکِۖ ج أَرِیکَة: تخت‌های مزیّن و آراسته در میان باغستان‌های بهشت. ﴿شَمۡس: آفتاب در این جا مراد گرمای آفتاب است. ﴿زَمۡهَرِیر: سرمای بسیار شدید؛ در لغت عرب و در نزد قبیله‌ی طی به معنای ماه نیز استفاده شده است که در این صورت مفهوم آیه چنین می‌باشد: در آنجا خورشید و ماه را نمی‌بینند که روز و شب آن‌ها را روشن سازد بلکه منبع نور در آن‌جا یکی است. ﴿دَانِیَة(دَنّی): نزدیک ﴿ظِلَٰلُهَا ج ظِلّ: سایه‌های درختان بهشتی. ﴿ذُلِّلَتۡ(ذلّ): نزدیک و در دسترس است. ﴿قُطُوفُ: ج قِطف: چیدنی‌هایش میوه‌هایش. ﴿تَذۡلِیلٗا: مفعول مطلق، کاملاً در دسترس، به‌گونه‌ای که در حالت ایستاده و نشسته و حتی خوابیده می‌توان از آن بهره برد. ﴿یُطَافُ (طوف): به گردش در‌آید. ﴿ ٔانِیَةٖ: ج إناء: ظرف‌های غذا ﴿فِضَّةٖ: نقره سیم ﴿أَکۡوَابٖ ج کوب: قدح‌ها و جام‌های بی‌دسته جهت آب ‌خوری ﴿قَوَارِیرَج قَارُورَة: ظرف‌های شیشه‌ای و آبگینه، و مراد از آن در اینجا روشنی و شفافیت ظرف‌های بهشتی است ﴿قَوَارِیرَاْ مِن فِضَّةٖ: ظرف‌های نقره‌ای که در شفافیت همچون شیشه است و مشاهده‌ی آن در این دنیا قابل تصور نیست و تنها برای بهشت آماده شده است. ﴿قَدَّرُوهَا: پر می‌کنند آن را و می‌پیمایند ﴿تَقۡدِیرٗا: پر کردنی به اندازه، که متناسب با میزان تمایل بهشتیان است. ﴿کَأۡسٗ: جام و لیوان پز از شراب. ﴿زَنجَبِیلًا: گیاهی خوش بوی و خوش‌طعم، همچنین گفته شده که نام چشمه‌ای در بهشت است.

نکته: از لحاظ مزأجی زنجیل گرم و کافور سرد است.

﴿سَلۡسَبِیلٗا(سلّ): لذیذ و ران که به راحتی از حلقوم پایین می‌رود به صورت کلی به هر چشمه‌ای که سریع بجوشد گفته می‌شود ﴿وِلۡدَٰن ج وَلد: پسرکان، نوجوانان، خدمت‌گزاران بهشتی. ﴿مُّخَلَّدُونَج مُخَلّد: جاودانه که همیشه بر حالت شادابی و خرمی خویش باقی می‌مانند. ﴿لُؤۡلُؤٗ: مروارید. ﴿مَّنثُورٗ(نثر): پراکنده، زیرا مروارید هرگاه بر بساطی پراکنده شود زیبایی و شفافیت آن بیش‌تر جلوه‌گری می‌کند. ﴿ثَمَّ: آن‌جا، مراد بهشت است. ﴿نَعِیم: نعمت فراوان غیر قابل وصف. ﴿وَمُلۡکٗا کَبِیرًا: سرزمین بسیار پنهاور که چه بسا به اندازه‌ی چندین برابر این زمین را به یک نفر بدهند. ﴿عَٰلِیَهُمۡ: بر تن آن‌هاست. ﴿سُندُسٍ لباس ابریشمی رقیق و نرم. ﴿إِسۡتَبۡرَقٞۖ: لباس ابریشمی غلیظ و ضخیم، دیباج. ﴿حُلُّوٓاْ: بر آن‌ها پوشانده و زیور داده شود. ﴿أَسَاوِرَج سِوار: دست‌بند و دستاویز و آنچه برای زینت بر دست بندند.

نکته: طبق آیات قرآن، زیورألات مختلف بهشتیان از طلا و مروارید و نقره خواهد بود.

﴿شَرَابٗا طَهُورًا: شراب پاکیزه و به دور از نجاسات خمر دنیوی، که بویی خوش و طمعی لذیذ دارد و از چشمه‌ای در بهشت می‌جوشد. ﴿هَٰذَا﴾: جمیع نعمت‌های بهشتی که به پاس عبادت بندگان به آن‌ها پاداش داده شود. ﴿مَّشۡکُورًا: ستوده شده پذیرفته شده و حقا که تمامی این کرامت‌های بهشتی در نتیجه‌ی گزینش راه حقیقت و قدر نهادن به آن است: ﴿إِنَّا هَدَیۡنَٰهُ ٱلسَّبِیلَ....

مفهوم کلی آیات:

تخت‌هایی نهاده شده در میان باغ‌هایی باشکوه در زیر سایه‌های درختانی تنومند و پسرکانی شاداب و همیشه خرم که جام‌هایی از انواع شراب‌های آمیخته با کافور و زنجیل را در دست داشته و همچون مروارید‌های پراکنده سبز‌پوشان بهشتی به گردش در‌آیند و در میان مُلک بی‌پایان و نعمت بی‌مثال الهی پاداش أرادت‌شان را نسبت به پروردگارش دریافت نمایند آن‌گاه که پروردگار فرمودند: «ما را بر او نمودیم، خواه بر راه هدایت روز و خواه بر پرتگاه گمراهی».

مبحث چهارم: أنذار و انتظار

﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡقُرۡءَانَ تَنزِیلٗا٢٣ فَٱصۡبِرۡ لِحُکۡمِ رَبِّکَ وَلَا تُطِعۡ مِنۡهُمۡ ءَاثِمًا أَوۡ کَفُورٗا٢٤ وَٱذۡکُرِ ٱسۡمَ رَبِّکَ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلٗا٢٥ وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَٱسۡجُدۡ لَهُۥ وَسَبِّحۡهُ لَیۡلٗا طَوِیلًا٢٦ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ یُحِبُّونَ ٱلۡعَاجِلَةَ وَیَذَرُونَ وَرَآءَهُمۡ یَوۡمٗا ثَقِیلٗا٢٧ نَّحۡنُ خَلَقۡنَٰهُمۡ وَشَدَدۡنَآ أَسۡرَهُمۡۖ وَإِذَا شِئۡنَا بَدَّلۡنَآ أَمۡثَٰلَهُمۡ تَبۡدِیلًا٢٨ إِنَّ هَٰذِهِۦ تَذۡکِرَةٞۖ فَمَن شَآءَ ٱتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ سَبِیلٗا٢٩ وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمٗا٣٠ یُدۡخِلُ مَن یَشَآءُ فِی رَحۡمَتِهِۦۚ وَٱلظَّٰلِمِینَ أَعَدَّ لَهُمۡ عَذَابًا أَلِیمَۢا٣١ [الإنسان: 23-31].

ترجمه:

«همانا ما خود قرآن را به تدریج بر تو نازل کردیم (23) پس برای حکم پروردگارت شکیبایی کن و از ایشان هیچ گناهکار یا ناسپاسی را پیروی مکن (24) و بامدادان و شامگاهان نام پروردگارت را یاد کن (25) و بخشی از شب برایش سجده کن و او را در شب بلند به پاکی یاد کن (26) همانا اینان دنیای زودگذر را دوست دارند و روزی سنگین را پشت سر خویش می‌افکند (27) ما آنان را آفریدیم و پیوندشان را محکم ساختیم، و چون بخواهیم، آنان را چنان‌که باید به همنوعان خودشان جایگزین می‌سازیم (28) همانا این پندی است، پس هر کس که بخواهد راهی را به‌سوی پروردگارش (در پیش) گیرد (29) و نمی‌خواهید مگر این‌که خدا بخواهد، به درستی که خداوند دانای با حکمت است (30) هر کس را بخواهد در رحمت خویش داخل می‌سازد، و برای ستمکاران عذابی دردناک آماده کرده است (31)».

توضیحات:

﴿تَنزِیلٗ(نَزّلَ): فرق بین إنزال و تنزیل: أنزال عام و تنزیل خاص است؛ یعنی  تنزیل بر نزول تدریجی در دفعات مختلف و مواضع خاص دلالت دارد اما إنزال نزول یکبارگی را شامل می‌شود و بدین خاطر در مورد نزول قرآن خداوند از لفظ «نزل» استفاده کرده است مگر مواضعی که دلالت بر نزول یکبارگی قرآن یا سوره‌ای از آن داشته باشد، مثل: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِی لَیۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ١که بر طبق روایات، منظور نزول یکبارگی قرآن به آسمان دنیاست، و آیه‌ی 20 سوره محمد ﴿فَإِذَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ مُّحۡکَمَةٞ که اشاره به رفتار منافقین دارد که از نزول یکبارگی سوره‌ای که دلالت بر وجوب جهاد بر آن‌ها دارد ناخشنود و بیمناک بودند. (مفردات راغب). ﴿لِحُکۡمِ رَبِّکَ: صبر کن تا زمان فرا رسیدن حکم پروردگارت نسبت به هلاکت کافران. ﴿اثِم: بسیار گناهکار هر چند که ادعای ایمان ظاهری نیز داشته باشد. ﴿کَفُور: مشرک کافری که بر شرکش تعصب و اصرار فراوان دارد. ﴿بُکۡرَةٗ وَأَصِیلٗا: آغاز و پایان روز، مراد تمامی روز است، بعنی مبادا هیچ لحظه‌ای از روز از یاد خداوند غافل شوی. ﴿سَبِّحۡهُ خداوند را از هر ناپاکی و صفات ناشایست منزه و پاکیزه‌دار. ﴿لَیۡلٗا طَوِیلًا در درازای شب، لحظاتی را به تسبیح و عبادت پروردگارت بگذران تا بدین سان تمامی اوقات شبانه روز را به عبادت گذرانده باشی. ﴿هَٰٓؤُلَآءِ: مشرکان و منافقین که دنیای فانی را بر آخرت باقی ترجیح داده‌اند. ﴿ٱلۡعَاجِلَةَ: زندگانی زودگذر دنیا که هر کس بخواهد می‌تواند انواع بهره‌های مادی و أنی از آن ببرد و به اّن دل خوش دارد. ﴿یَذَرُونَ(وذر): واگذاشته و افکنده‌اند. ﴿وَرَآءَهُمۡ: پشت سرشان یا جلوشان. ﴿یَوۡمٗا ثَقِیلٗا: روزی سنگین به خاطر سختی‌ها و هول و وحشت آن که تحمل آن بر انسان سنگینی می‌کند.

نکته: آن‌گاه که انسان برای مقابله با آن روز مهم و پرمشقت، هیچ تلاشی نکند و توشه‌ای لایق بر نگیرد عملاً آن روز سنگین را بر پشت دیوار غفلت و بی‌خیالی انداخته است هر چند که در جلو دیدگانش نیز آن را حاضر ببیند.

﴿شَدَدۡنَآ: محکم و قوی گرداندیم. ﴿أَسۡرَ:  پیوند مفاصل؛ در اصل لغت به معنای محکم بستن است و هرگاه در مورد خلقت به کار برده شود یعنی به بهترین و مناسب‌ترین صورت ممکن خلقت نمودیم و پیوند و اعضای او را استوار داشتیم. ﴿بَدَّلۡنَآ: تبدیل می‌کنیم و دیگران را جایگزین آنان می‌سازیم. ﴿أَمۡثَٰلَهُمۡ: افرادی همنوع و همجنس آنها، یعنی آن‌ها را هلاک کرده و انسان‌هایی دیگر را جایگزین آن‌ها می‌کنیم. ﴿تَذۡکِرَةٞ: تذکر، یادآوری، موعظه. ﴿سَبِیلٗا: راهی به‌سوی خشنودی پروردگارش. ﴿إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُۚ: مگر آن که موافق با خواسته‌ی خدا باشد تا محقق شود ﴿یُدۡخِلُ مَن یَشَآءُ فِی رَحۡمَتِهِ: آن کس را که لیاقت دارد مشمول رحمتش می‌سازد. ﴿ٱلظَّٰلِمِ: آن که کفران نعمت‌ و عقیده باطل را جایگزین شکر نعمت و حقیقت می‌سازد.

مفهوم کلی آیات:

قرآن بیان‌گر راه خیر و شر و پیامد‌های برگزیدن هر کدام از آن‌ها توسط انسان است. حب دنیا و دلبستگی به خوشی‌های اّنی و زودگذر سبب می‌شود اشخاص در این مسیر دچار انتخابی ناصحیح شوند و مجبور گردند بارگران سختی‌ها و مصیبت‌های آخرت را تا سرحدّ هلاکت بر دوش کشند. پس چه خوشی است که آدمی از این همه اندرزهای قرآنی پند برگیرد و وجود خویش را با ابراز ارادت همیشگی به درگاه خداوند، به آرامش دنیا و آخرت برساند اما شرط پایداری در این راه آن است که کمر همت ببندد و اسیر یاوه‌گویی‌ها و سنگ‌پراکنی‌های اهل باطل نشود و بر مسیر سعادت آن قدر ثابت قدم بماند که حکم پروردگارش فرا رسد و بین حق و باطل جدایی افکند و هر کس را به آنچه لایق است برساند.

برداشت‌ها و فواید سوره:

1-  اگر انسان حقیقتاً بداند که خداوند او را از نیستی و عدم توسط ماده‌ای پست و بی‌ارزش خلقت نموده و به بهترین صورت درآورده است دیگر هیچ گاه ادعا نمی‌کند که خلقت دوباره کاری غیر ممکن و به دور از عقل است.

2-  خداوند تمامی اسباب فهم و درک را در اختیار انسان نهاده است تا مگر بدین وسیله راه صحیح حقیقت را از بیراهه‌های باطل باز شناسد و اسیر دام نفس و شیطان نگردد.

3-  کافران با شدید‌ترین انواع عذاب‌ها مورد شکنجه قرار خواهند گرفت، به‌گونه‌ای که تصور آن بر عقل بشری مشکل است همان‌گونه که نعمت‌های بهشتی نیز در تصور هیچ بشری گذر نکرده است.

4-  توصیف نعمت‌های بهشتی اعم از مسکن، شراب، ظروف، زیورألات، توصیف ساقیان و خادمان بهشتی همه جهت سوق دادن ذهن بنده نسبت به رحمت بی‌مانند و فراروان خداوند است.

5-  اگر بنده قدرشناس نعمت باشد خداوند اعمال وی را چند برابر قدر نهاده و پاداش می‌دهد.

6-  خداوند یاری‌گر بنده است تا آن‌گاه که در مسیر هدایت در حرکت باشد و مفتون فتنه‌ها نگردد.

7-  اراده و مشیت پروردگار سبب توفیق مومن به انجام دادن صالحات و هلاکت کافر به سبب ارتکاب محرمات می‌گردد و بدین‌سان مومن را وارد بهشت و کافر را به غذاب دردناک جهنم داخل می‌سازد.

8-  امام مسلم از ابوهریره نقل می‌کند: «أَنَّ النَّبِىَّ ص کَانَ یَقْرَأُ فِى الصُّبْحِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ بِ الم تَنْزِیلُ فِى الرَّکْعَةِ الأُولَى وَفِى الثَّانِیَةِ هَلْ أَتَى عَلَى الإِنْسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُورًا» رسول الله ص در نماز صبح روز جمعه سوره‌ی الم تنزیل (سجده) را در رکعت اول و سوره‌ی هب أتی را در رکعت دوم تلاوت می‌فرمود.

9-  امامان بخاری و مسلم از عبدالله بن مسعود از رسول خدا ص نقل می‌کنند: «إِنَّ آخِرَ أَهْلِ الْجَنَّةِ دُخُولاً الْجَنَّةَ وَآخِرَ أَهْلِ النَّارِ خُرُوجًا مِنَ النَّارِ رَجُلٌ یَخْرُجُ حَبْوًا فَیَقُولُ لَهُ رَبُّهُ ادْخُلِ الْجَنَّةَ فَیَقُولُ رَبِّ الْجَنَّةُ مَلأَى فَیَقُولُ لَهُ ذَلِکَ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ فَکُلُّ ذَلِکَ یُعِیدُ عَلَیْهِ الْجَنَّةُ مَلأَى فَیَقُولُ إِنَّ لَکَ مِثْلَ الدُّنْیَا عَشْرَ مِرَارٍ». «آخرین اهل بهشت که وارد بهشت می‌شود و آخرین جهنمی که از آتش خارج می‌شود شخصی است که به صورت چهار دست و پا از جهنم خارج می‌شود، پس پروردگارش به او می‌گوید: وارد بهشت شو، و او می‌گوید: پروردگارا! بهشت پر است؛ پروردگار سه بار تکرار می‌فرماید و هر بار او می‌گوید: بهشت پر است؛ پس پروردگار می‌فرماید: برای تو به اندازه‌ی زمین و ده برابر آن باشد».

***


سوره‌ی قیامت

سوره‌ی قیامت

معرفی سوره: سوره‌ی «قیامت» یا «لا أقسم» مکی است و بعد از سوره‌ی «قارعة» نازل شده و مشتمل بر چهل آیه است.

مناسبت آن با سوره‌ی قبل: بعد از آن در سوره‌ی مدّثر، مجرمین یکی از اسباب جهنمی شدن‌شان را تکذیب روز جزا برشمردند خداوند نیز علت این تکذیب را نترسیدن از قیامت می‌داند و در این سوره مفصلاً به بحث قیامت از وجوه مختلف آن یعنی امکان وقوع، سختی‌های آن و علت نترسیدن از آن می‌پردازد.

محور سوره: بحث قیامت، جزا و سختی‌های آن و امکان عقلی وقوع قیامت همراه با اشاره‌ای به نزول قرآن.

سوره دارای سه مبحث است:

مبحث اول: اندیشه گناه و پیامدهای آن

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿لَآ أُقۡسِمُ بِیَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ ١ وَلَآ أُقۡسِمُ بِٱلنَّفۡسِ ٱللَّوَّامَةِ ٢ أَیَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَلَّن نَّجۡمَعَ عِظَامَهُۥ ٣ بَلَىٰ قَٰدِرِینَ عَلَىٰٓ أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُۥ ٤ بَلۡ یُرِیدُ ٱلۡإِنسَٰنُ لِیَفۡجُرَ أَمَامَهُۥ ٥ یَسۡ‍َٔلُ أَیَّانَ یَوۡمُ ٱلۡقِیَٰمَةِ ٦ فَإِذَا بَرِقَ ٱلۡبَصَرُ ٧ وَخَسَفَ ٱلۡقَمَرُ ٨ وَجُمِعَ ٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ ٩ یَقُولُ ٱلۡإِنسَٰنُ یَوۡمَئِذٍ أَیۡنَ ٱلۡمَفَرُّ ١٠ کَلَّا لَا وَزَرَ ١١ إِلَىٰ رَبِّکَ یَوۡمَئِذٍ ٱلۡمُسۡتَقَرُّ ١٢ یُنَبَّؤُاْ ٱلۡإِنسَٰنُ یَوۡمَئِذِۢ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ ١٣ بَلِ ٱلۡإِنسَٰنُ عَلَىٰ نَفۡسِهِۦ بَصِیرَةٞ ١٤ وَلَوۡ أَلۡقَىٰ مَعَاذِیرَهُۥ ١٥ [القیامة: 1-15].

 

ترجمه:

به نام خداوند بخشاینده‌ی مهربان

«سوگند به روز قیامت (1) و سوگند به نفس ملامت‌گر (2) آیا انسان می‌پندارد که هرگز استخوان‌هایش را جمع نخواهیم کرد! (3) آری! در حالی که تواناییم تا سرانگشتان او را (نیز) مرتب سازیم (4) بلکه انسان می‌خواهد فرا روی خویش را تباه سازد (5) می‌پرسد: روز قیامت چه زمانی است؟ (6) پس آن‌گاه که دیدگان خیره شود (7) و ماه تیره گردد (8) و خورشید و ماه جمع کرده شود (9) انسان آن روز گوید: گریزگاه کجاست؟ (10) هرگز، هیچ پناهی نیست (که به آن جا بگریزد) (11) در آن روز قرارگاه به‌سوی پروردگار توست (12) انسان در آن روز به آنچه از پیش فرستاده و آنچه بر جای نهادن است خبر داده شود (13) بلکه انسان بر نفس خویش آگاه است (14) هر چند عذرهای خود را به میان افکند (15)».

توضیحات:

﴿لَآ أُقۡسِمُ: «لا» زائده و جهت تاکید در قسم است. ﴿نَفۡسِ ٱللَّوَّامَةِ: نفس لوامه، نفس ملامت‌گر و وجدان بیدار هر مؤمن که او را نسبت به ترک خوبی‌ها ملامت می‌کند و هنگام انجام دادن گناه او را پشیمان می‌سازد.

نکته: جواب در دو آیه‌ی آغازین، لفظ «لَتُبْعَتُنَّ» است؛ یعنی یقیناً شما مبعوث خواهید شد.

﴿أَیَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ: اندیشه‌ی تکذیب قیامت، از آن جا نشأت می‌گرفت که کافرین گمان می‌بردند چون استخوان‌های انسان بعد از مرگ متلاشی شده و تبدیل به خاک می‌شود دیگر هیچ‌گاه قابل بازسازی نخواهد بود، از این رو، حیاتی دوباره نیز برای آن قابل تصور نمی‌باشد. ﴿بَلَىٰ: آری، حرف تصدیق و ایجاد است. ﴿قَٰدِرِینَ: از نظر إعرابی حال از ضمیر فعل مقدر «نَجُمَعُها» است، یعنی در حالی که حتی بر مرمت سر انگشتان او نیز قدرتمندیم. ﴿نُّسَوِّیَ: بازسازی کرده و مرتب و منظم گردانیم. ﴿بَنَان ج بَنانَة: سر انگشتان که دارای خطوطی است که کیفیت آن در افراد مختلف متفاوت و منحصر به فرد است. ﴿لِیَفۡجُرَ أَمَامَهُ: تا زمان در پیش روی خویش را تباه کند و فرصت باقی‌مانده‌ی عمر خویش را همچون گذشته با خیالی آسوده به گناه و فساد بگذارند ﴿أَیَّانَ: چه زمان و کی؟ غرض از این سؤال توسط کافران، إستهزا و اندیشه‌ی بعید دانستن قیامت است، برای این‌که با خیالی آسوده و وجدانی راحت به گناه خویش ادامه دهند. ﴿بَرِقَ: ترسان و حیران و مبهوت گردد، گویا به یک باره شعاعی از نور شدید بر چشم انسان تابیده باشد. ﴿خَسَفَ: نور خود را کاملاً از دست داده و تیره و تاریک گردد. ﴿جُمِعَ: 1- خورشید و ماه یک جا جمع و در آتش دوزخ و یا آب دریا انداخته شود تا بر اشتعال آن بیفزاید. 2- نور هر دو از بین برود و تاریک گردد. 3- هر دو از غروب خویش طلوع کنند. خلاصه‌ی کلام این است که هر دو در پایان حیات خویش به سونوشتی مشابه دچار شده و نابود می‌گردند ﴿أَیۡنَ ٱلۡمَفَرُّ: راه فرار کجاست تا از سختی‌های این روز خود را رهایی بخشیم؟ ﴿وَزَرَ: کوه، قلعه و هر قرارگاهی که هنگام بروز مصیبت به آن جا پناه برود شود. ﴿ٱلۡمُسۡتَقَرُّ: پناهگاه و قرارگاه نهایی که فرار و بازگشت همه کس به آن جا منتهی می‌شود و منزلگاه ابدی خواهد بود. ﴿قَدَّمَ: آنچه در زمان حیات خویش انجام داده و نتایج آن را به آخرت فرستاده است. ﴿أَخَّرَ: بازتاب اعمال نیک و بدی که بعد از مرگ نیز ادامه داشته و در قیامت به او ملحق خواهد شد. ﴿بَصِیرَةٞ: بر نفس و عملکرد خویش آگاه و شاهد است و نیاز به شاهدی غیر از خود ندارد. «ها» در بصیره برای مبالغه است. ﴿مَعَاذِیرَهُ ج مِعْذَار: پرده‌های عذر و بهانه. هر چند بخواهد پرده‌های عذر و بهانه‌جویی بر خود بیندازد.

مفهوم کلی آیات:

وقوع قیامت امری است حتمی و ممکن و ایمان و اعتقاد به آن شهوات و تمایلات را سمت و سویی اخلاقی و انسانی می‌دهد و غریزه‌ی پست حیوانی را در انسان تعدیل کرده و تحت کنترل خود در می‌آورد اما از آن جایی که بزهکاران، قید و بندهای اخلاقی را سدّ راه تمایلات حیوانی خویش می‌دانند پیوسته در اندیشه‌ی آنند تا با أسالیب گوناگون، قیامت را انکار کنند و بدین ترتیب نفس خود را از ملامت‌های احتمالی راحت سازند و با خیالی آسوده و به دور از هر اندیشه‌ای به شهوت‌رانی بپردازند، اما غافل از آن که خواه ناخواه روزی فرا خواهد رسید که تمامی مردمان به‌سوی قرارگاه نهایی در دادگاه عدل الهی سوق داده شوند و سراسر وجود هر شخص، شاهدی بر تمام بزهکاری‌هایی خواهد شد که تحت هر عنوان و شعاری مرتکب شده است.

مبحث دم: تضمینی بر حفظ و تبیین قرآن

﴿لَا تُحَرِّکۡ بِهِۦ لِسَانَکَ لِتَعۡجَلَ بِهِۦٓ ١٦ إِنَّ عَلَیۡنَا جَمۡعَهُۥ وَقُرۡءَانَهُۥ ١٧ فَإِذَا قَرَأۡنَٰهُ فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُۥ ١٨ ثُمَّ إِنَّ عَلَیۡنَا بَیَانَهُۥ ١٩ کَلَّا بَلۡ تُحِبُّونَ ٱلۡعَاجِلَةَ ٢٠ وَتَذَرُونَ ٱلۡأٓخِرَةَ ٢١ وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ ٢٣ وَوُجُوهٞ یَوۡمَئِذِۢ بَاسِرَةٞ ٢٤ تَظُنُّ أَن یُفۡعَلَ بِهَا فَاقِرَةٞ ٢٥ [القیامة: 16-25].

ترجمه:

«زبانت را به (تکرار) آن مجنبان که در آن شتاب کنی (16) همانا گردآوری و بازخوانی آن بر (عهده‌ی) ماست (17) پس هرگاه آن را باز خواندیم بازخوانی‌اش را دنبا کن (18) سپس همانا بیان (و شرح) آن بر (عهده‌ی) ماست (19) چنین نیست (که شما می‌گویید)، بلکه شما دنیا را دوست می‌دارید (20) و آخرت را رها می‌کنید (21) چهره‌هایی در آن روز شاداب است (22) به‌سوی پروردگارش نظاره‌گرست (23) و چهره‌هایی در آن روز در هم کشیده‌اند (24) یقین دارند که عذابی کمرشکن بر سر ایشان آورده شود (25)».

توضیحات:

﴿لَا تُحَرِّکۡ بِهِ: این آیه اشاره به حالت رسول الله ص در هنگام دریافت وحی دارد که در کلمات وحی عجله می‌کرد و از بیم فراموشی، آیات را همراه جبرئیل تکرار می‌کرد اما خداوند ایشان را از این کار باز می‌دارد و خود تضمین می‌نماید که هیچ‌گاه پیامبر، قرآن را فراموش نخواهد کرد ﴿جَمۡعَهُ: جمع نمودن آن در سینه‌ی پیامبر. ﴿قُرۡءَانَهُ (قرأ): در اصل لغت به معنای قرائت کردن است همچنان که در این آیه نیز بدین معنا آمده است، یعنی بر ماست قرائت آن بر تو تا این‌که آن را فراموش نکنی. ﴿فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُ: از قرائتش پیروی کن. شرط این تبعیت، استماع قرآن و سپس کوشش در فرا گرفتن آن است. ﴿بَیَانَهُ: بیان داشتن احکام، توضیحات و غرایب آن و به طور کلی تبیین و تفسیر قرآن.

نکته: در این آیات حالات سه‌گانه‌ی وحی ذکر شده است: 1- جمع نمودن قرآن در سینه‌ی پیامبر 2- تلاوت قرآن بر پیامبر جهت فراگیری 3- تفسیر و تبیین معانی آن.

﴿ٱلۡعَاجِلَةَ: دنیا، زیرا زودیاب و زودگذر است و انسان نتایج کارهایش را در آن فی الحال و نقدی دریافت می‌دارد و این با طبیعت آدمی سازگارتر است. ﴿تَذَرُونَ (وذر): رها کرده و واگذاشته‌اید. ﴿ٱلۡأٓخِرَةَ: دنیای دیگر که دیریاب و پایدار است و برای آن باید تلاش کرد و در انتظار پاداش آن شکیبا بود. ﴿نَّاضِرَةٌ (نضر): شاداب، تازه و خرم به سبب طروات نعمت و دیدار محبوب و معبود خویش. ﴿نَاظِرَةٞ: نگاه‌کننده و ناظر، که از دیدگاه اهل سنت هر مؤمنی خداوند را در آخرت به وضوح خواهد دید. (توضیحات بیش‌تر در بخش فواید ذکر خواهد شد). ﴿بَاسِرَةٞ(بسر): دَرهم و مبهوت و وحشت‌زده به سبب مواجهه با عذاب‌های طاقت‌فرسای دوزخ. ﴿تَظُنُّ: در این جا یعنی یقین و آگاهی کامل دارد، زیار طبق آیات گذشته، شخص کافر کاملاً بر اعمال و پلید‌های خویش آگاهی دارد و سرنوشت خود را به وضوح می‌بیند. ﴿أَن یُفۡعَلَ بِهَا: این‌که واقع می‌شود و بر ایشان فرود می‌آید و کارساز خواهد بود ﴿فَاقِرَةٞ (فقر): بلا و مصیبت کمرشکن، اصل «فقار» به ستون فقرات گفته می‌شود و «فاقره» عبارت است از شکسته شدن ستون فقرات در نتیجه‌ی مصیبت بسیار بزرگ. یعنی جهنمی یقین می‌یابد که سختی عذاب، کمر او را خواهد شکست.

مفهوم کلی آیات:

قرآن کتاب هدایت و بیانگر حقیقت و نویدبخش سعادت است، از این سبب پیامبر نسبت به دریافت آن حرص فراوانی داشت تا مبادا گوشه‌ای از آن را فراموش کند، اما خداوند تضمین می‌کند که خود را کامل‌ترین شکل ممکن آن را به مردم برساند تا اتمام حجتی باشد در برابر دیدگان کسانی که حیات گذاری دنیا را بر آخرت و دیدار خداوند ترجیح می‌دهند؛ آخرتی که طراوتش چهره‌ی مومنان را شاداب و نورانی و صلابتش چهره‌ی کافران را مبهوت و تاریک خواهد کرد.

مبحث سوم: مرگی ناامید کننده

﴿کَلَّآ إِذَا بَلَغَتِ ٱلتَّرَاقِیَ ٢٦ وَقِیلَ مَنۡۜ رَاقٖ ٢٧ وَظَنَّ أَنَّهُ ٱلۡفِرَاقُ ٢٨ وَٱلۡتَفَّتِ ٱلسَّاقُ بِٱلسَّاقِ ٢٩ إِلَىٰ رَبِّکَ یَوۡمَئِذٍ ٱلۡمَسَاقُ ٣٠ فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّىٰ ٣١ وَلَٰکِن کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ ٣٢ ثُمَّ ذَهَبَ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ یَتَمَطَّىٰٓ ٣٣ أَوۡلَىٰ لَکَ فَأَوۡلَىٰ ٣٤ ثُمَّ أَوۡلَىٰ لَکَ فَأَوۡلَىٰٓ ٣٥ أَیَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَن یُتۡرَکَ سُدًى ٣٦ أَلَمۡ یَکُ نُطۡفَةٗ مِّن مَّنِیّٖ یُمۡنَىٰ ٣٧ ثُمَّ کَانَ عَلَقَةٗ فَخَلَقَ فَسَوَّىٰ ٣٨ فَجَعَلَ مِنۡهُ ٱلزَّوۡجَیۡنِ ٱلذَّکَرَ وَٱلۡأُنثَىٰٓ ٣٩ أَلَیۡسَ ذَٰلِکَ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن یُحۡـِۧیَ ٱلۡمَوۡتَىٰ ٤٠ [القیامة: 26-40].

ترجمه:

«هرگز (کافر ایمان نخواهد آورد تا) آن‌گاه که روح به گلوگاه‌ها رسد (26) و گفته شود: کیست شفادهنده؟ (27) و به یقین بداند که آن (هنگام) جدایی است (28) و ساق (پا) به ساق دیگر پیچید (29) در آن روز سرانجام به‌سوی پروردگار توست (30) پس نه راست پنداشت و نه نماز گزارد (31) بلکه دروغ انگاشت و روی گرداند (32) سپس خرامان به نزد خانواده‌اش رفت (33) وای بر تو باد پس وای بر تو! (34) باز هم وای بر تو باد پس وای بر تو! (35) آیا انسان می‌پندارد که بی‌هدف رها می‌شود! (36) آیا نطفه‌ای از مّنی نبود که (در رحمِ) ریخته می‌شد! (37) سپس خون بسته‌ای بود، که (خداوند او را) آفرید پس مرتب ساخت! (38) آن‌گاه دو جفت نر و ماده را از آن پدید آورد! (39) آیا آن (آفریدگار) توانا نسیت بر این‌که مردگان را زنده کند! (40)».

توضیحات:

﴿ٱلتَّرَاقِیَ ج تَرقُوة: استخوان بین حلق و گردن که رسیدن روح به آن جا دلالت بر نزدیک شدن زمان مرگ است. ﴿مَنۡ رَاقٖ (رَقی): شفادهنده و افسونگر، آن کس که مرگ را از او دور کند، این سخن حاضرین بر بستر بیمار در حال مرگ است، همچنین ممکن است این سخن ملائکه باشد، یعنی کدام یک از فرشتگان رحمت یا عذاب، روح این شخص را به جایگاه حقیقی آن می‌برد؟ ﴿ظَنَّ: یقیناً در می‌یابد: ﴿أَنَّهُ ٱلۡفِرَاقُ: حالت او حالت فراق و جدایی از زندگی دنیاست. ﴿وَٱلۡتَفَّتِ ٱلسَّاقُ بِٱلسَّاقِ: یک ساق پا به ساق دیگر پیچید. از این آیه سه منظور قابل فهم است: 1- سختی‌های مرگ او را در هم پیچد تا جایی که دیگر توانی در ساق پاهایش باقی نماند. 2- اشاره به مُردن و جفت شدن دو پا در کفن است. 3- سختی قبض روح و فراق دنیا با همدیگر بر او فشار می‌آورد. ﴿ٱلۡمَسَاقُ: مرجع و محل بازگشت که تنها به‌سوی پروردگار است. ﴿فَلَا صَدَّقَ: باور نکرد و تصدیق ننمود پیامبر و قرآن و روز جزا را. ﴿وَلَا صَلَّىٰ: نماز نخواند و ابراز بندگی ننمود. ﴿یَتَمَطَّىٰٓ: (مَطوَ مطا) یا (مَطَطَ): خرامان و متکبرانه به سبب بی‌نیاز دانستن خویش از حقیقت. ﴿أَوۡلَىٰ لَکَ: ویلٌ لک: وای بر تو! مرگ و هر چه مصیبت و عذاب است بر تو شایسته‌تر است.

نکته: روایت شده که این آیه در مورد ابوجهل نازل شده است و پیامبر ص دست او را گرفته و به او می‌گوید: ﴿أَوۡلَىٰ لَکَ فَأَوۡلَىٰٓ. ابوجهل در غزوه‌ی بدر به زشت‌ترین شیوه به هلاکت رسید.

﴿سُدًى: بیهوده و بی‌هدف همانند دیگر حیوانات که هیچ حساب و جزایی ندارند. ﴿نُطۡفَةٗ: قطره‌ای از منی، آمیزه‌ی منی مرد و تخمک زن. ﴿یُمۡنَىٰ: در رَحِم زن ریخته می‌شود. ﴿عَلَقَةٗ: مرحله‌ی دوم خلقت که نطفه تبدیل به خون بسته می‌شود. ﴿خَلَقَ: مراحل بعدی خلقت که از مضغه (تکه‌گوشت) تا زایمان ادامه می‌یابد. ﴿سَوَّىٰ: مرتب ساخت و آن را به بهترین شکل ممکن ترکیب‌بندی کرد. ﴿أَلَیۡسَ ذَٰلِکَ: آیا چنان ذات قدرت‌مندی که انسان را بدون نمونه‌ی قبلی و از ماده‌ی ناچیز می‌آفریند توانا نیست که بار دیگر او را بازآفرینی کند؟ روایت است که رسول الله ص هرگاه این آیه را می‌خواندند می‌فرمودند: «سُبْحَانَکَ اللهم، بَلَى».

مفهوم کلی آیات:

کافر نیز نهایتاً به خود می‌آید آن‌گاه که مرگ را در آغوش خود بیابد و به یقین در یابد که راه گریزی از آن نیست و ناگزیر باید رهسپار شد به‌سوی آن منزلگاهی که به استمرار وعده‌اش را به او داده بودند؛ اما افسوس که از حیات دنیوی بهره‌ای معنوی نبرد و حیاتش را همچون حیوانات، پوچ و بیهوده دانست و هر زمان نیز بهانه و توجیهی جدید عَلّم کرد و شگفتا که حتی اندکی در وجود خویش نیندیشید که اصل او چه بوده و او را از چه آفریده‌اند تا شاید پرده‌های تعجب و تکبر از دیدگانش برچیده شود و حقیقت خلقت را آن‌گونه که شایسته است باور نماید و به خالق آن ایمان آورد و آفرین گوید و خود را برای دیدار با او آماده نماید.

برداشت‌ها و فواید سوره:

1-  بیان قدرت والای خداوند در آفرینش دوباره تا آن جا که ظریف‌ترین اعضا نیز به حالت اصلی خود در خواهند آمد.

2-  انکار قیامت، به سبب اندیشه‌ی خوش‌گذارانی و رهایی از قید و بندهای اخلاقی در زندگی‌ست.

3-  در مقابل حُکم و امر خداوند هیچ راه گریز و پناهی نیست مگر به‌سوی قرارگاه نهایی در نزد خداوند.

4-  اصلی‌ترین گواه در قیامت نسبت به نیک و بد کار‌ها اعضای بدن خود انسان است.

5-  خداوند در مورد قرآن تضمین کرده است که هیچ حرفی از آن کم نشود، هیچ کلمه‌ای تغییر نیابد و هیچ نکته‌ی مبهمی در آن باقی نماند.

6-  حبّ دنیا و لذات زودگذر آن از اسباب حقیقی و اصلی در تکذیب روز قیامت است.

7-  بی‌هدف رها نشدن انسان در این جهان از دلائل عقلی، و قدرت شگفت‌انگیز خداوند در خلقت از دلائل مادی در اثبات امکان وقوع قیامت است.

8-  لحظه‌ی مرگ هر انسان عبرتی برای دیگران است تا بیندیشد که حقیقتاً مرگ، قطع ارتباط انسان با هر آن چیزی است که به آن دل بسته است و رحل اقامت به‌سوی منزلگهی است که خداوند آن را بر حسب عمل برای هر شخص مهیا ساخته است.

9-  در مورد رؤیت خداوند در بهشت دو نظریه وجود دارد: امامیه و معتزله رؤیت عینی خداوند را در دنیا و آخرت محال می‌دانند و اصلی‌ترین دلیل آنها، جواب خداوند به خواسته‌ی موسی در آیه‌ی 143 اعراف است که می‌فرماید: ﴿لَن تَرَىٰنِی [الاعراف: 143]: «قدرت دیدن مرا نداری». اما ابوبکر صدیق، روایتی از علی بن ابی طالب و جمهور اهل سنت طبق آیاتی از قرآن و أحادیث نبوی آن را در بهشت ممکن دانسته‌اند. امامان بخاری و مسلم از ابوهریره نقل می‌کنند: «أَنَّ النَّاسَ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ، هَلْ نَرَى رَبَّنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ؟ قَالَ هَلْ تُمَارُونَ فِى الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ لَیْسَ دُونَهُ سَحَابٌ قَالُوا لاَ یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ فَهَلْ تُمَارُونَ فِى الشَّمْسِ لَیْسَ دُونَهَا سَحَابٌ قَالُوا لاَ قَالَ فَإِنَّکُمْ تَرَوْنَهُ کَذَلِکَ». «عده‌ای از رسول الله ص پرسیدند: آیا در روز قیامت پروردگارمان را می‌بینیم؟ فرمود: آیا در تماشای خورشید و ماه آن‌گاه که هیچ ابری نباشد مشکلی دارید؟ گفتند: خیر، ای رسول خدا؛ فرمود: پس شما آن گونه پروردگارتان را خواهید دید».

حافظ در مضمون حدیث یاد شده می‌گوید:

او را به چشم پاک توان دید چون هلال

 

هر دیده جای جلوه‌ی آن ماهپاره نیست

امام مسلم در تفسیر آیه‌ی ﴿لِّلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِیَادَةٞ از صهیب از پیامبر ص نقل می‌کند: آن‌گاه که بهشتیان داخل بهشت می‌شوند خداوند به آن‌ها می‌فرماید: آیا چیزی می‌خواهید به شما اضافه کنم؟ آن‌ها می‌گویند: آیا چهره‌های ما را درخشان نساختی و ما را به بهشت وارد نکردی و از آتش نجات ندادی؟ آن‌گاه خداوند حجاب را کنار می‌زند، پس در آن موقع هیچ چیزی به آن‌ها داده نشده است که دوست داشتنی‌تر باشد از نگاه کردن به پروردگارشان، و این مفهوم زیادت است؛ سپس این آیه را تلاوت فرمود: ﴿لِّلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِیَادَةٞ [یونس: 26].

امام شافعی در تفسیر آیه‌ی 15 سوره‌ی مطففین ﴿کَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ یَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ ١٥ [المططفین: 15]. می‌فرماید: «از آن جایی که گناه‌کاران از تماشای پروردگارشان محروم می‌شوند درمی‌یابیم که نیکوکاران یقیناً پروردگارشان را خواهند دید».

***


سوره‌ی مدّثّر

سوره‌ی مدّثّر

معرفی سوره: سوره‌ی «مدّثّر» مکی بوده و بعد از «علق» نازل شده و دارای 56 آیه است.

مناسبت آن با سوره‌ی قبل: سوره‌ی «مدّثّر» شامل اوصاف و بیان طرز تفکر ثروتمندان و تکذیب کنندگان است که در سوره‌ی «مزمّل» نیز در مورد آن‌ها بحث شد، و مهم‌تر این‌که سوره‌ی مزمل تقویت کننده‌ی نفس و ارتباط آن با خداوند است و سوره‌ی «مدّثّر» بیانگر انذار مردم جهت تقویت این ارتباط صحیح است که این خود از نتایج عبادات شبانه است؛ به عبارتی دیگر می‌توان گفت: سوره‌ی «مزّمّل» از خودسازی و «مدّثّر» از دیگرسازی و اصلاح جامعه سخن می‌گوید.

محور سوره: امر به تبلیغ دین اسلام همراه با انذار کافران و بیان خصوصیات و سرانجام شوم آنان.

سوره دارای چهار مبحث است.

سبب نزول: در مقدمه‌ی سوره‌ی «مزّمّل»، در باره‌ی سبب نزول این سوره نیز بحث شد. علما سوره‌ی «مدّثّر» را اولین سوره‌ای می‌دانند که آیات آن کامل شده است.

مبحث اول: صفات اولیه داعی

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ ١ قُمۡ فَأَنذِرۡ ٢ وَرَبَّکَ فَکَبِّرۡ ٣ وَثِیَابَکَ فَطَهِّرۡ ٤ وَٱلرُّجۡزَ فَٱهۡجُرۡ ٥ وَلَا تَمۡنُن تَسۡتَکۡثِرُ ٦ وَلِرَبِّکَ فَٱصۡبِرۡ ٧ فَإِذَا نُقِرَ فِی ٱلنَّاقُورِ ٨ فَذَٰلِکَ یَوۡمَئِذٖ یَوۡمٌ عَسِیرٌ ٩ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ غَیۡرُ یَسِیرٖ ١٠ [المدثر: 1-10].

 

ترجمه:

به نام خداوند بخشاینده‌ی مهربان

«ای جامه به خود پیچیده! (1) برخیز و هشدار ده (2) و پروردگارت را بزرگ دار (3) و لباس‌هایت را پاکیزه بدار (4) و پلیدی را دور ساز (5) و بخشش نکن که بیش‌تر به‌دست آری (6) و برای (حکم و خشنودی) پروردگارت شکیبایی کن (7) پس هنگامی که در صور دمیده شود (8) پس چنان روزی، روز دشواری است (9) بر کافران آسان نیست (10)».

توضیحات:

﴿ٱلۡمُدَّثِّرُ (الـْمـُتَدَّثِّر): «تدثُّر» عبارت است از پوشیدن دِثار یا مخفی شدن در زیر آن و «دثار» به لباس رو یا روپوش گویند چنان‌که در صحیح بخاری آمده است: «الأَنْصَارُ شِعَارٌ وَالنَّاسُ دِثَارٌ»: «انصار همچون لباس زیر و دیگران لباس رو هستند». ﴿أَنذِرۡ: بترسان و به تبلیغ و تحذیر بپرداز. ﴿فَکَبِّرۡ: بزرگ دار و به بزرگی یاد کن و او را بزرگ‌تر از آن بدان که دارای شریکی باشد. ﴿ثِیَابَکَ فَطَهِّرۡ: مراد از طهارت لباس می‌تواند طهارت ظاهری باشد، یعنی لباست را از ناپاکی‌ها و نجاسات پاکیزه دار برخلاف مشرکان که به پاکیزگی از نجاست اهمیت نمی‌دادند، همچنین طهارت معنوی نیز می‌تواند مدّ نظر باشد و در این صورت لفظ «ثیاب» کنایه از قلب و درون است؛ یعنی قلب و درونت را از ناپاکی‌های شرک و گناه و صفات رذیله‌ی اخلاقی پاکیزه ساز و این استعمال در نزد عرب بسیار معمول بود. ﴿ٱلرُّجۡزَ: در اصل به معنای عذاب است و به هر آنچه سبب عذاب شود اطلاق می‌شود مثل شرک، بت‌پرستی و پلیدی‌های مادی و معنوی. ﴿فَٱهۡجُرۡ (هَجَر): رها کن و دور ساز و دیگر هیچ‌گاه به آن توجهی نکن. ﴿لَا تَمۡنُن تَسۡتَکۡثِرُ: اصل «مَنّ» به معنای إعطای نعمت یا خدمت است و بر این اساس معنای آیه چنین است: نعمتی به کسی عطا نکن و خدمتی انجام مده به امید این که نعمتی بزرگ‌تر و خدمتی بهتر را از طرف مقابل دریافت داری بلکه عطایت را خالصانه و بدون توقع ببخش. این آیه را به گونه‌ای دیگر نیز معنا نموده‌اند: بر خداوند در مقابل تحمل سختی‌های نبوت و تبلیغ، منتی مگذار در حالی که آن را زیاد می‌پنداری. ﴿ٱلنَّاقُورِ: اصل «نُقر» به معنای صوت است و «ناقور» به چیزی گفته می‌شود که صوت از آن خارج می‌شود مثل صور، بوق و شیپور؛ در این جا مراد نفخ دوم صور است. ﴿فَذَٰلِکَ: استفاده از اسم اشاره‌ی بعید، دلالت بر شدت هول و سختی قیامت دارد ﴿عَسِیرٌ: شدید و سخت. ﴿غَیۡرُ یَسِیرٖ: آسان نبودن تأکیدی بر شدت و سختی است.

مفهوم کلی آیات:

دعوت و تبلیغ نیازمند بستر و شرایط مناسب خود است. شخص داعی یکی از ارکان اصلی دعوت است، از این رو آغاز سوره‌های مزمل و مدثر بیانگر اصول اولیه‌ای است که مبلغ باید آن‌ها را رعایت کند تا درونش تزکیه شود و متصف به صفات کمال اخلاقی و انسانی گردد تا این که دعوت را به عنوان دغدغه‌ی اصلی خود در وجودش حس کند و مشقت‌ها و سختی‌های گریزناپذیر این راه بر او قابل تحمل گردد و آن را در مقابل سختی قیامت ناچیز بداند.

مبحث دوم: تفکری ناصواب

سبب نزول: ولید بن مغیره مخزومی از بزرگان و رؤسای قریش بود که به او لقب ریحانه‌ی قریش داده بودند. دارای ثروت بسیار بود و باغی در شهر طائف داشت که در تابستان و زمستان از میوه خالی نمی‌شد. روزی آیات قرآن را شنید و چون آن را فوراً انکار ننمود بزرگان قریش تصور کردند که قرآن بر او تأثیر نهاده و تابع آن گشته است، از این سبب ابوجهل برای تحقیق به نزد او آمد، اما ولید آن مطلب را انکار نمود و بعد از تفکری طولانی در مورد صفات و شخصیت پیامبر، عنوان کرد که سخن محمد چیزی نیست مگر سحری که از گذشتگان آموخته است و بدین سان خیال همه را نسبت به خودش راحت کرد. خداوند نیز این آیات را در مذمت تفکر او نازل فرمود، همان‌گونه که پاره‌ای از صفات رذیله‌ی اخلاقی او را در آغاز سوره‌ی قلم برشمرده بود.

﴿ذَرۡنِی وَمَنۡ خَلَقۡتُ وَحِیدٗا ١١ وَجَعَلۡتُ لَهُۥ مَالٗا مَّمۡدُودٗا ١٢ وَبَنِینَ شُهُودٗا ١٣ وَمَهَّدتُّ لَهُۥ تَمۡهِیدٗا ١٤ ثُمَّ یَطۡمَعُ أَنۡ أَزِیدَ ١٥ کَلَّآۖ إِنَّهُۥ کَانَ لِأٓیَٰتِنَا عَنِیدٗا ١٦ سَأُرۡهِقُهُۥ صَعُودًا ١٧ إِنَّهُۥ فَکَّرَ وَقَدَّرَ ١٨ فَقُتِلَ کَیۡفَ قَدَّرَ ١٩ ثُمَّ قُتِلَ کَیۡفَ قَدَّرَ ٢٠ ثُمَّ نَظَرَ ٢١ ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ ٢٢ ثُمَّ أَدۡبَرَ وَٱسۡتَکۡبَرَ ٢٣ فَقَالَ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ یُؤۡثَرُ ٢٤ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا قَوۡلُ ٱلۡبَشَرِ ٢٥ سَأُصۡلِیهِ سَقَرَ ٢٦ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا سَقَرُ ٢٧ لَا تُبۡقِی وَلَا تَذَرُ ٢٨ لَوَّاحَةٞ لِّلۡبَشَرِ ٢٩ عَلَیۡهَا تِسۡعَةَ عَشَرَ ٣٠ [المدثر: 11- 30].

ترجمه:

«مرا واگذار با کسی که تنها آفریده‌ام (11) و برای وی مالی فراوان قرار دادم (12) و پسرانی حاضر (و آماده) (13) و بستری آماده (از تمام خوشی‌ها) برایش مهیا ساختم (14) باز طمع دارد که زیاده دهم (15) هرگز (طمعش ناصواب است) همانا او در برابر آیات ما ستیزه‌جو بود (16) به زودی او را به کاری سخت خواهم گمارد (17) همانا او اندیشید و سنجید (18) پس کشته باد که چگونه سنجید! (19) باز هم مرگ بر او باد که چگونه سنجید! (20) آن‌گاه نگریست (21) سپس روترش کرد و چهره در هم کشید (22) آن‌گاه پشت کرد و کبر ورزید (23) پس گفت: این جز جادویی فراگرفته شده (از دیگران) نیست (24) این جز گفتار بشر نیست (25) به زودی او را وارد گرمای سوزان دوزخ می‌کنیم (26) و تو چه دانی که گرمای سوزان دوزخ چیست! (27) نه باقی می‌گذارد و نه رها می‌سازد (28) گرداننده (و سوزاننده)ی پوست‌ها (29) بر آن نوزده کَس گمارده شده‌اند (30)».

توضیحات:

﴿ذَرۡنِی: سرنوشت او را به من واگذار. ﴿وَحِیدٗا: او را از مادرش آفریدم در حالی که تنها و بی‌چیز بود از نزد خود نعمت‌های فراوانی به او عطا کردم. لفظ «وحیدا» در این آیه به دو اعتبار دیگر نیز قابل معناست: 1- مرا واگذار با آن که خودم به تنهایی او را آفریدم 2- مرا واگذار با آن که خلقتش کردم و خود نیز به تنهایی از عهده‌ی او بر خواهم آمد. ﴿مَّمۡدُودٗا: گسترده و فراوان. ﴿بَنِینَ: ج إبن، پسران. ﴿شُهُود: ج شاهد، حاضر و آماده که همیشه در خدمت او بودند و پیوسته به آن‌ها می‌بالید. ولید بن مغیره ده پسر داشت که سه تن از آن‌ها به نام‌های خالد، ولید و هشام مسلمان شدند. ﴿مَهَّدتُّ: آماده ساختم و گسترانیدم. ﴿تَمۡهِیدٗا: مفعول مطلق تأکیدی است، یعنی بستر انواع خوشی‌ها و جاه و مقام دنیوی را برای او گسترانیدم. ﴿یَطۡمَعُ: با وجود کفران نعمت، طمع دارد که بر مالش بیفزایم. ﴿عَنِید: سرپیچی، مخالفت و سرسختی با وجود آگاهی از حقیقت، و دقیقاً ولید بن مغیره با وجود آگاهی از حقانیت قران، با آن به مخالفت می‌پرداخت. ﴿سَأُرۡهِقُهُ (رهق): إرهاق یعنی وادار نمودن به انجام یک کار سنگین. ﴿صَعُود (صَعَد): «صُعُود» (با ضم صاد) عبارت است از رفتن به مکان بلند و «صَعَود» (با فتح صاد) به جایگاه صُعود (مکان بلند) اطلاق می‌شود، لذا به گردنه «صَعَود» گفته می‌شود و به صورت استعاری به هر کار سختی نیز صَعود می‌گویند. ﴿فَکَّرَ: فکر کرد. در مورد قرآن و پیامبر که چگونه انکار کند و بر آن‌ها طعن وارد سازد. ﴿قَدَّرَ: تفکرش را مورد سنجش قرار داد و سخن ناشایستی را در ذهن خویش آماده ساخت که به قرآن و پیامبر نسبت دهد. ﴿قُتِلَ: کشته باد و لعنت بر او باد! ﴿کَیۡفَ: استفهام در این آیه دلالت بر سنجش نابخردانه و عجیب از سوی ولید بن مغیره دارد. ﴿ثُمَّ قُتِلَ: تکرار دلالت بر مبالغه و تأکید دارد. ﴿نَظَرَ: نگریست و اوضاع را مجدداً وارسی کرد تا کاراترین طعنه را وارد سازد. ﴿عَبَسَ: بین چشمان را درهم کرده و روترش نمود و اخم کرد. ﴿بَسَرَ: سخت چهره درهم کرد و رونگش تغییر نمود.

نکته: مراتب اخم کردن را این‌گونه تقسیم می‌کنند: درهم کشاندن چشمان را «عَبَس» گویند، اگر عبوس شدن با نمایان گشتن دندان‌ها همراه شود می‌گویند «کَلَحَ» و اگر همراه با تفکر و دقت در امری باشد گفته می‌شود «بَسَرَ» و اگر خشم و غضب نیز همراه آن شود به آن «بَسَلَ» می‌گویند.

﴿ٱسۡتَکۡبَرَ: خود را بزرگ‌تر از آن دانست که تابع حقیقت شود و قرآن را باور نماید. ﴿إِنۡ هَٰذَآ (ما هذا): «إن» در این جا نافیه و به معنای مای نافیه است. ﴿سِحۡرٞ: اظهار باطل در سیمای حقیقت. ﴿یُؤۡثَرُ: نقل شده از دیگران که محمد آن را فرا گرفته و به نام حقیقت برای مردم نقل می‌کند. ﴿قَوۡلُ ٱلۡبَشَرِ: سخن انسان‌ها، این طعن‌ها را ولید بن مغیره مطرح می‌کند تا توجیهی باشد بر اقرارش نسبت به قرآن، زیرا آن را شیرین‌ترین، زیباترین، پرثمرترین، سرسبزترین و برترین سخن دانسته بود؛ و همین قضیه قریش را نسبت به او بدگمان کرده بود که مبادا واقعاً از قرآن تأثیر پذیرفته و تابع آن شده باشد. ﴿سَقَرَ: از اسمای جهنم است که دلالت بر گرمای شدید آن دارد به گونه‌ای که شکل هر چیز را تغییر می‌دهد و سیاه می‌کند. ﴿وَمَآ أَدۡرَىٰکَ: استفهام در این جا جهت ترساندن فراوان از جهنم و گرمای شدید آن است. ﴿لَا تُبۡقِی: چیزی را از جهنمیان باقی نمی‌گذارد مگر این که آن را کباب و سیاه کند. ﴿لَا تَذَرُ: تأکیدی بر مطلب گذشته است، یعنی چیزی را رها نمی‌کند مگر این‌که با گرمایش آن را عذاب می‌دهد ﴿لَوَّاحَةٞ (لَوَحَ): تغییر دهنده، سیاه کننده. ﴿بَشَرِ ج بَشَرّة: ظاهر پوست. ﴿تِسۡعَةَ عَشَرَ: مراد نوزده ملائکه یا گروه ملائکه است که خَزَنه و نگهبان جهنم هستند و طبق آیه‌ی ششم از سوره‌ی تحریم، بسیار خشن، تندخو و سنگ‌دل هستند و کاملاً تحت فرمان پروردگارشان هستند.

مفهوم کلی آیات:

شرک و کفر آن‌گاه که با ثروت و شوکت همراه شود تکبری را برای انسان به وجود می‌آورد که اندیشه و فکر را مخدوش می‌کند و منجر به این می‌شود که انسان برخلاف تصور حقیقی و درونی خویش حاضر به قضاوت گردد و آن‌گاه که چنین فردی به عنوان بزرگ و معتمد در بین مردم مطرح باشد سخن او می‌تواند مانع بزرگی در راه دعوت شود و مقابله با او نیز بسیار دشوار و پرهزینه باشد، لذا خداوند شدیدترین عذاب‌ها را به چنین افرادی وعده می‌دهد تا از یک سو هشداری برای آن‌ها باشد و از سوی دیگر تسکین و تأییدی برای دعوتگرانی شود که ناگزیر باید چنین موانع سرسختی را در راه دعوت تحمل نمایند.

مبحث سوم: نتیجه‌ی یک هشدار

سبب نزول: ابن عباس روایت می‌کند: هنگامی که آیه‌ی ﴿عَلَیۡهَا تِسۡعَةَ عَشَرَ ٣٠ نازل شد ابوجهل خطاب به قریش گفت: مادرانتان به داغتان بنشینند! شنیده‌ام که إبن أبی کبشه (محمد) خبر داده که نگهبانان جهنم نوزده نفر هستند و حال این که شما نیز تعدادتان فراوان است، پس آیا هر ده نفر از شما توان مقابله با یکی از آن‌ها را ندارد؟ أبو الأسد بن کلده که از زورمندان قریش بود گفت: من ده نفر از آن‌ها را با دست راست و نه نفر را با دست چپ نگه می‌دارم و در آن هنگام شما از زیر دست من وارد بهشت شوید. این مطلب را از روی استهزاء بیان داشت، لذا خداوند این آیه را نازل فرمود: ﴿وَمَا جَعَلۡنَآ أَصۡحَٰبَ ٱلنَّارِ.....

﴿وَمَا جَعَلۡنَآ أَصۡحَٰبَ ٱلنَّارِ إِلَّا مَلَٰٓئِکَةٗۖ وَمَا جَعَلۡنَا عِدَّتَهُمۡ إِلَّا فِتۡنَةٗ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ لِیَسۡتَیۡقِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ وَیَزۡدَادَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِیمَٰنٗا وَلَا یَرۡتَابَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَلِیَقُولَ ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡکَٰفِرُونَ مَاذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلٗاۚ کَذَٰلِکَ یُضِلُّ ٱللَّهُ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِی مَن یَشَآءُۚ وَمَا یَعۡلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَۚ وَمَا هِیَ إِلَّا ذِکۡرَىٰ لِلۡبَشَرِ ٣١ کَلَّا وَٱلۡقَمَرِ ٣٢ وَٱلَّیۡلِ إِذۡ أَدۡبَرَ ٣٣ وَٱلصُّبۡحِ إِذَآ أَسۡفَرَ ٣٤ إِنَّهَا لَإِحۡدَى ٱلۡکُبَرِ ٣٥ نَذِیرٗا لِّلۡبَشَرِ ٣٦ لِمَن شَآءَ مِنکُمۡ أَن یَتَقَدَّمَ أَوۡ یَتَأَخَّرَ ٣٧ [المدثر: 31-37].

ترجمه:

«و جز فرشتگان را ماموران آتش نگماردیم، و شمارِ آنان را جز آزمایشی برای کسانی که کفر ورزیدند قرار ندادیم، تا آنان که کتاب داده شدند یقین حاصل کنند، و آنان که ایمان آوردند بر ایمان خود بیفزایند، و اهل کتاب و مؤمنین به شبهه نیفتند، و تا کسانی که در دل‌هایشان بیماری است و (نیز) کافران بگویند: خداوند از این مَثَل چه خواسته است؟ این‌گونه خداوند کسی را که بخواهد گمراه می‌سازد و کسی را که بخواهد هدایت می‌کند، و شمارِ لشکریان پروردگارت را جز او کسی نمی‌داند، و این جز پندی برای بشر نیست (31) چنین نیست (که می‌پندارند)، سوگند به ماه (32) و به شب آن‌گاه که پشت کند (33) و به صبح چون روشن شود (34) بی‌گمان این (گرمای سوزان جهنم) یکی از چیزهای بزرگ است (35) هشداری برای بشر (36) برای کسی از شما که بخواهد گام پیش نهد یا باز پس ماند (37)».

توضیحات:

﴿أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ: یاران آتش، منظور پاسبانان و به تعبیر قرآن خزنه‌ی جهنم می‌باشند. ﴿وَمَا جَعَلۡنَا عِدَّتَهُمۡ: از تعداد آن‌ها سخن نگفتیم مگر به قصد این که... ﴿فِتۡنَةٗ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ: تا اسباب ازدیاد گمراهی و عذاب، و آزمونی در جهت اثبات بی‌خردی و تکبر نابجای کافران باشد. ﴿لِیَسۡتَیۡقِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ: تا این که اهل کتاب (یهود و نصاری) یقیناً برای‌شان ثابت شود که آنچه در قرآن آمده دقیقاً همان مطالبی است که در کتاب‌های آسمانی آن‌ها (تورات و انجیل) نیز ذکر شده است و این خود تأییدی بر صدق نبوت محمد ص می‌باشد. ﴿وَیَزۡدَادَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ: آن‌گاه که مؤمنین بدانند آنچه در قرآن آمده موافق و مؤید آن چیزی است که در کتاب‌ها گذشتگان ذکر شده است سبب ازدیاد یقین و ایمان آن‌ها خواهد شد. ﴿وَلَا یَرۡتَابَ: این جمله تأکیدی بر ماقبل خود است، زیرا یقین همیشه با نفی شک همراه است. ﴿ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ: مراد کسانی‌اند به ظاهر، اسلام را پذیرفته‌اند اما در باطن نسبت به آن شک و تردید دارند و به یقین حقیقی نسبت به صدق قرآن و پیامبر نرسیده‌اند و هنوز باورهای کفر در آن‌ها زنده و فعال است. ﴿مَثَلٗا: خبر و سخن عجیب و شگفت. ﴿مَاذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ: تا کافران و ضعیف ایمانان از روی استهزاء و تمسخر و بلکه از روی نادانی بگویند که: خداوند چرا این چنین سخنی را که مثالی از غرابت و تازگی است مطرح نموده و بدین سان می‌خواهد ما را بترساند! ﴿کَذَٰلِکَ: و این‌گونه است که خداوند چنین مثال‌ها و هشدارهایی را مطرح می‌کند و بدین سان اسباب هدایت عده‌ای و گمراهی دیگران را فراهم می‌آورد. ﴿جُنُودَ رَبِّکَ: لشکریان و سپاهیان خداوند که تمامی کائنات را فرا گرفته است و شمارش آن را تنها خودش می‌داند و بس. ﴿وَمَا هِیَ: و این سَقر (دوزخ و آتشبانان آن) نیست مگر... ﴿ذِکۡرَىٰ لِلۡبَشَرِ: یادآوری و پندی برای بشریت تا آن را بشناسند و خود را از آن برهانند. ﴿أَدۡبَرَ: پشت کند و برود. ﴿أَسۡفَرَ: آشکار و نمایان گردد. ﴿إِنَّهَا: ضمیر به سقر بر می‌گردد. ﴿ٱلۡکُبَرِ ج کُبری: چیزهای سترگ و بزرگ، در این جا منظور بلاها و مصیبت‌های بزرگ قیامت است که سَقر یکی از آن‌ها به شمار می‌آید. ﴿أَن یَتَقَدَّمَ أَوۡ یَتَأَخَّرَ: به‌سوی فرمانبرداری گام بردارد و یا این که بازایستد، به‌سوی اوامر خداوند به حرکت درآید و از نواهی دوری جوید.

مفهوم کلی آیات:

مخالفان حقیقت، پیوسته در تلاشند هشدارها و انذارهای الهی را به عقل ناقص خویش توجیه کنند و آن را در انظار مردم کم اهمیت جلوه دهند و بدین سان از توجهات مردم نسبت به قرآن و درجه‌ی تأثیرپذیری از آن تا حد زیادی بکاهند، اما در سوی دیگر خداوند این عمل کافران را آزمونی در جهت اثبات بی‌خردی آن‌ها دانسته است و این آیات را تقویت کننده‌ی یقین، برطرف کننده‌ی شک و زیاد کننده‌ی ایمان مؤمنین می‌داند، زیرا اگر به بال و مصیبت، با دیدگان عبرت و شعور نگریسته شود حقیقتاً هشدار و موعظه‌ای بزرگ را در بر خواهد داشت که سبب ازدیاد یقین و ایمان می‌گردد.

مبحث چهارم: اسباب جهنمی شدن مجرمان

﴿کُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا کَسَبَتۡ رَهِینَةٌ ٣٨ إِلَّآ أَصۡحَٰبَ ٱلۡیَمِینِ ٣٩ فِی جَنَّٰتٖ یَتَسَآءَلُونَ ٤٠ عَنِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ ٤١ مَا سَلَکَکُمۡ فِی سَقَرَ ٤٢ قَالُواْ لَمۡ نَکُ مِنَ ٱلۡمُصَلِّینَ ٤٣ وَلَمۡ نَکُ نُطۡعِمُ ٱلۡمِسۡکِینَ ٤٤ وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ ٱلۡخَآئِضِینَ ٤٥ وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوۡمِ ٱلدِّینِ ٤٦ حَتَّىٰٓ أَتَىٰنَا ٱلۡیَقِینُ ٤٧ فَمَا تَنفَعُهُمۡ شَفَٰعَةُ ٱلشَّٰفِعِینَ ٤٨ فَمَا لَهُمۡ عَنِ ٱلتَّذۡکِرَةِ مُعۡرِضِینَ ٤٩ کَأَنَّهُمۡ حُمُرٞ مُّسۡتَنفِرَةٞ ٥٠ فَرَّتۡ مِن قَسۡوَرَةِۢ ٥١ بَلۡ یُرِیدُ کُلُّ ٱمۡرِیٕٖ مِّنۡهُمۡ أَن یُؤۡتَىٰ صُحُفٗا مُّنَشَّرَةٗ ٥٢ کَلَّاۖ بَل لَّا یَخَافُونَ ٱلۡأٓخِرَةَ ٥٣ کَلَّآ إِنَّهُۥ تَذۡکِرَةٞ ٥٤ فَمَن شَآءَ ذَکَرَهُۥ ٥٥ وَمَا یَذۡکُرُونَ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُۚ هُوَ أَهۡلُ ٱلتَّقۡوَىٰ وَأَهۡلُ ٱلۡمَغۡفِرَةِ ٥٦ [المدثر: 38-56].

ترجمه:

«هر کس در گرو دستاورد خویش است (38) مگر گروه دست راست (39) در میان بوستان‌ها می‌پرسند (40) از بزهکاران: (41) چه چیزی شما را در آتش سوزان انداخت؟ (42) گویند: از نمازگزاران نبودیم (43) و بینوایان را غذا نمی‌دادیم (44) و با یاوه‌گویان همنشینی می‌کردیم (45) و روز جزا را دروغ می‌انگاشتیم (46) تا این‌که مرگ به سراغمان آمد (47) پس شفاعت شفاعت‌کنندگان برای آن‌ها سودی نمی‌بخشد (48) پس چیست آن‌ها را که از اندرز روی گردانند! (49) گویی که آنان گورخرانی رم کرده‌اند (50) که از شیری گریخته باشند (51) بلکه هر کدام از آن‌ها می‌خواهد که نامه‌مایی گشوده داده شود (52) هرگز، بلکه آن‌ها از آخرت نمی‌ترسند (53) حاشا (قرآن نامه‌ی شخصی نیست) (بلکه) همانا آن یادآوری است. (54) پس هر کس خواست آن را یاد کند (55) و یا نمی‌کنند مگر این‌که خداوند بخواهد، اوست سزاوار پروا و سزاوار آمرزش (56)».

توضیحات:

﴿رَهِینَةٌ (رهن): گِرو. آن گونه که مال شخصی در گرو بدهکاری اوست و پرداخت بدهی سبب آزاد شدن مال او می‌شود همان‌گونه نیز رهایی شخص از آتش جهنم در گرو اعمال و دستاوردهای دنیوی اوست، پس هر کس دستاوردی نیکو داشته باشد از آتش جهنم رهایی خواهد یافت و اگر اعمالش ناپسند آید به قدر زشتی کارش در آتش جهنم باقی می‌ماند. ﴿أَصۡحَٰبَ ٱلۡیَمِینِ: یاران دست راست، بهشتیان که با اعمال نیکو، خود را از آتش جهنم رهانیده‌اند. ﴿یَتَسَآءَلُونَ ٤٠ عَنِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ ٤١: کیفیت این پرسش می‌تواند دو گونه باشد: 1- این که مومنان در میان خودشان در مورد اسباب جهنمی شدن مجرمان گفت‌وگو می‌کنند. 2- مومنان از مجرمان در مورد اسباب جهنمی شدن‌شان می‌پرسند تا بر حسرت آنان بیفزایند. ﴿مَا سَلَکَکُمۡ: چه چیزی داخل ساخت شما را؟ ﴿سَقَرَ: آتش سوزان جهنم. ﴿ٱلۡمِسۡکِینَ: بینوا و نیازمند.

نکته: نماز ارتباط با خداوند و صدقه ارتباط با خلق خداست و قطع این ارتباطات نتیجه‌ی تبعیت از هواهای نفسانی و دور ماندن از تعالیم اخلاقی خداوند است.

﴿نَخُوضُ (خوض): فرو می‌رفتیم در یاوه‌گویی و سخنان باطل و بیهوده. ﴿ٱلۡخَآئِضِینَ: یاوه‌سرایان و بیهوده‌گویان و ژاژخایان که انواع طعن‌های باطل و بی‌اساس را بر پیامبر و قرآن وارد می‌ساختند.

نکته: اختلاط با اهل باطل و عدم اعتراض بر آن‌ها، حداقل تأیید کننده‌ی سخن و ایده‌ی آنان در اذهان مردم خواهد بود و این خود نوعی مشارکت در ترویج باطل است.

﴿ٱلۡیَقِینُ: مرگ که پرده‌های غیب را از دیدگان کنار می‌زند و حقایق را آن گونه که هست آشکار می‌سازد. ﴿ٱلشَّٰفِعِینَ: شفاعت کنندگان (پیامبران، ملائکه و صلاحین) که برای مومنین شفاعت خواهند کرد اما حقیقت امر آن است که مجرمین اصلاً شفاعت‌گری ندارند که از شفاعت آن‌ها بهره‌ای ببرند و اگر هم تمامی اهل زمین آن‌ها را شفاعت کنند هیچ منفعتی برای آنان نخواهد داشت، زیرا خباثت اعمال‌شان تمامی دروازه‌ی نجات و رهایی را بر آن‌ها بسته است. ﴿فَمَا لَهُمۡ: آن‌ها را چه شده است و سبب چیست؟ ﴿ٱلتَّذۡکِرَةِ: یادآوری کننده، منظور قرآن است که قدرت بی‌مانند خداوند و ضعف ذاتی انسان را به او می‌نمایاند. ﴿کَأَنَّهُمۡ: گویی آن‌ها. ﴿حُمُرٞ ج حِمار: در این جا مراد خر وحشی (گور خر) است که زیستگاهش با شیر مشترک است ﴿مُّسۡتَنفِرَةٞ (نفر): رمیده و گریزان. ﴿قَسۡوَرَةِ ج قَسْوَر: شیر درنده، این لغت در اصل به معنای چیره و غالب است و چون شیر بر دیگر درنگان چیرگی دارد به آن قّسوره گویند و بدین اعتبار به صیاد و تیرانداز نیز قسوره گویند؛ این لغت در اصل حبشی است.

نکته: در این دو آیه، قرآن و پیامبر به شیر (نماد چیرگی و قدرت) و مشرکان به گورخر (نماد ترس) تشبیه شده‌اند.

﴿صُحُفٗا مُّنَشَّرَةٗ: نامه‌ی شخصی و پیامی خصوصی که خداوند بر آن‌ها فرو فرستد تا شاید به واسطه‌ی آن تابع محمد شوند. این خواسته‌ی آنان از حقد و حسدشان نسبت به پیامبر ص سرچشمه گرفته بود که چرا آن‌ها به رتبه‌ی پیامبری نرسند، از این رو به پیامبر گفتند: باید صبحگاهان در زیر سر هر کدام از ما نامه‌ای سرگشاده از سوی خداوند باشد، مبنی بر این که تو فرستاده‌ی خدایی تا شاید بدین وسیله به تو ایمان آوریم. ﴿تَذۡکِرَةٞ: تذکر و یادآوری، قرآن. ﴿ذَکَرَهُ: آن را یاد می‌کند و از آن پند می‌پذیرد. ﴿إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ: مگر آن که خدا بخواهد و توفیق خداوند همراه او شود تا بتواند ارزش حقیقی قرآن را درک نموده و متمسک به آن‌گردد. ﴿هُوَ أَهۡلُ ٱلتَّقۡوَىٰ: تنها خداوند سزاوار پروا و ترس است، لذا بندگان باید مطابق دستوراتش عمل کنند. ﴿أَهۡلُ ٱلۡمَغۡفِرَةِ: شایستگی آن را دارد که بندگانش را ببخشاید و از گناهان آنان درگذرد و این قدرت تنها متعلق به خداوند است و بس.

مفهوم کلی آیات:

هر انسانی ناگزیر در گرو کردارش خواهد بود و باید پاسخ‌گوی تمامی بزهکاری‌هایی باشد که در طول حیاتش انجام داده است، از این رو بهشتیان این قضیه را به چالش می‌کشند و از جهنمیان توجیه کارهایشان را طلب می‌کنند اما از آن جایی که قیامت جایگاه اعتراف و اقرار بر هر خطایی است مجرمان نیز بر اسباب خطای خویش اعتراف می‌کنند: قطع ارتباط روحانی با خداوند و به تَبَع آن قطع رابطه‌ی انسانی با مردم، غوطه‌ور گشتن در باطل و تکذیب روز جزا در نتیجه‌ی عدم ترس از آن تا آن‌گاه که به یقین حقیقی یعنی مرگ برسند و پرده از تمامی شبهات ناصوابی که مطرح کرده‌اند برداشته شود. خداوند نیز این مطالب را بازگو می‌کند تا عبرتی برای کافران و اسباب ازدیاد ایمان برای مؤمنان باشد.

برداشت‌ها و فواید سوره:

1-  صفات اولیه یک دعوتگر راه خداوند عبارت است از: 1- ذِکر خداوند 2- طهارت بیرون و درون 3- پرهیز از هرگونه گناه 4- اخلاص در عمل 5- صبر.

2-  سختی‌های قیامت همه را فرا می‌گیرد اما نهایتاً بر مومنین آسان خواهد گشت ولی بر کافران نه تنها آسان نخواهد شد بلکه پیوسته بر سختی آن افزوده می‌گردد.

3-  خداوند به کافران مهلت می‌دهد اما هیچ گاه آنان را به حال خود وا نمی‌گذارد و دیر یا زود انتقام تمامی ناسپاسی‌هایشان را از آنان خواهد گرفت.

4-  زشت‌ترین انواع کفر آن است که حقیقت بر شخصی آشکار شود اما پذیرش آن سر باز زند.

5-  نوزده ملائکه از جهنم پاسبانی می‌کنند که بسیار تندخو و سخت‌گیر بوده و کاملاً تابع فرمان پروردگارشان هستند و هیچ گاه از اوامر او سرپیچی نمی‌کنند.

6-  بیان مسائل غیبی در قرآن (مثل تعداد ملائکه‌ی نگهبان جهنم) برای أغراض مختلفی است همچون: آزمودن کافران نسبت به شیوه‌ی عکس‌العمل آن‌ها، ایجاد یقین برای اهل کتاب به وسیله‌ی بیان موافقت بین قرآن و دیگر کتب آسمانی، دفع شک و إزدیاد ایمان مومنین و اثبات کم‌عقلی و بی‌ایمانی منافقین.

7-  جرائم مجرمین که سبب ورود آن‌ها به جهنم خواهد شد از زبان خودشان عبارت است از: 1- شرک 2- بخل 3- باطل گرایی 4- انکار قیامت.

8-  خداوند سزاوارترین معبودی است که باید از او ترسید و شایسته‌ترین ذاتی است که باید از او طلب بخشش کرد.

***