اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

سوره‌ی مطففین

سوره‌ی مطففین

معرفی سوره: سوره‌ی «مطففین» یا «تطفیف» اخرین سوره‌ی مکی یا اولین سوره‌ی مدنی است و بعد از سوره‌ی «عنکبوت» نازل شده و دارای 36 آیه است.

مناسبت آن با سوره قبل: در سوره‌ی انفطار، از فرشتگان محافظ و کاتب اعمال یاد شده است و این سوره به بررسی مواردی می‌پردازد که فرشتگان برای مؤمنان و کافران نگاشته‌اند، همچنین در سوره‌ی انفطار اجمالاً به فجّاز و أبرار اشاره می‌شود و در این سوره برای نمونه به یک گروه از فجار با شرح کارشان اشاره می‌شود.

محور سوره: ترسیم گوشه‌ای از جامعه‌ای دعوت و نابهنجاری‌های اجتماعی، اخلاقی و عقیدنی آن و چگونگی موضع‌گیری آنان در قبال دعوت و سرانجام نیکوکاران و مجرمان.

سوره شامل چهار مبحث است:

سبب نزول: آن‌گاه که رسول الله ص به مدینه هجرت کرد مشاهده نمود که کم‌فروشی در میان اهل مدینه بسیار رایج است، از این سبب خداوند آیات آغازین این سوره را نازل فرمود و در پی آن اهل مدینه نیز از عادت زشت و ناپسند دست کشیدند.

همچنین گفته شده که شخصی به نام أبی جُهَینه دو پیمانه داشت که در ظاهر برابر بودند اما در واقع یکی از آن‌ها بزرگ‌تر بود و با آن اموال مردم را می‌خرید و از دیگری که ظرفیتش کم‌تر بود برای فروش اجناس به دیگران استفاده می‌کرد. خداوند در این آیات، این عمل ناپسند او را نکوهش می‌کند و او را از هلاکت أخروی بر حذر می‌دارد.

 

 

مبحث اول: کم‌فروشی نتیجه‌ی عدم باور رستاخیز

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿وَیۡلٞ لِّلۡمُطَفِّفِینَ١ ٱلَّذِینَ إِذَا ٱکۡتَالُواْ عَلَى ٱلنَّاسِ یَسۡتَوۡفُونَ٢ وَإِذَا کَالُوهُمۡ أَو وَّزَنُوهُمۡ یُخۡسِرُونَ٣ أَلَا یَظُنُّ أُوْلَٰٓئِکَ أَنَّهُم مَّبۡعُوثُونَ٤ لِیَوۡمٍ عَظِیمٖ٥ یَوۡمَ یَقُومُ ٱلنَّاسُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٦ [المطففین: 1-6].

ترجمه:

به نام خداوند بخشاینده‌ی مهربان

«هلاکت بر کم‌فروشان باد! (1) کسانی که چون پیمانه از مردم بگیرند کامل می‌ستانند (2) و چون برای آنان پیمانه زنند یا برای‌شان وزن کنند زیان می‌رسانند (3) آیا ایشان گمان نمی‌برند که بی‌گمان برانگیخته می‌شوند! (4) برای روزی بزرگ (5) روزی که مردمان در پیشگاه پروردگار جهانیان بایستند (6)».

توضیحات:

﴿وَیۡل: هلاکت و عذاب، وابی، همچنین گفته‌اند که نام درّه‌ای در جهنم است، حسرت ﴿مُطَفِّفِینَ ج مُطَفِّف: کسانی که از حد نصاب پیمانه کم‌تر می‌فروشند. اصل این واژه از «طفیف» به معنای چیز اندک است و کم‌فروشی نیز اندکی از هر پیمانه کم می‌کند و اندک اندک این کم‌فروشی‌ها بر روی هم انباشته می‌شود. ﴿ٱکۡتَالُواْ: پیمانه گرفتند، وزن کردند. ﴿عَلَى ٱلنَّاسِ: بر مردم، یعنی از مردم چیزی را خریدند. ﴿یَسۡتَوۡفُونَ: به تمام و کمال می‌ستانند و چیزی را از پیمانه نمی‌کاهند. ﴿کَالُوهُمۡ: برای آن‌ها (مردم) پیمانه کردند، به آن‌ها چیزی فروختند. ﴿وَّزَنُوهُمۡ: برای آنان وزن کردند، ﴿یُخۡسِرُونَ: می‌کاهند. ﴿أَلَا یَظُنُّ: آیا گمان نمی‌برند! همزه در اینجا برای استفهام است. خداوند کم‌فروشان را از رویارویی با روزی بزرگ می‌ترساند که پرده‌ها کنار می‌رود و خلایق مجبورند در برابر پروردگار جهانیان بایستند و جواب‌گوی اعماب خویش باشند.

مفهوم کلی آیات:

گاهی دوستی ذاتی نسبت به مال، سبب می‌شود انسان حکم خداوند را در زمینه‌ی عدل و قسط به فراموشی سپارد و حقوق مردم را پایمال نماید. کم‌فروشی در حقیقت دزدی آشکار در مقابل دیدگان است که تبدیل به شیوه‌ای نوین و اقتصادی در عصر ما شده و در بسیاری موارد مخصوصاً تولیدات، شیوع پیدا کرده است مثل عدم تناسب در کیفیت اعلام‌شده‌ی یک کالا و کیفیت واقعی آن به خاطر منافعی که در بر خواهد داشت. نکته‌ی آخر این‌که اگر انسان کم‌ترین گمانی نسبت به خداوند، قیامت و حساب و کتاب داشته باشد هیچ‌گاه حق‌الناس را پایمال نمی‌کند، زیرا شدیدترین هشدار‌ها را خداوند نسبت به حرام‌خوری و تجاوز به اموال مردم بیان داشته است.

مبحث دوم: سرانجام انکار روز جزا

﴿کَلَّآ إِنَّ کِتَٰبَ ٱلۡفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٖ٧ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا سِجِّینٞ٨ کِتَٰبٞ مَّرۡقُومٞ٩ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ١٠ ٱلَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوۡمِ ٱلدِّینِ١١ وَمَا یُکَذِّبُ بِهِۦٓ إِلَّا کُلُّ مُعۡتَدٍ أَثِیمٍ١٢ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِ ءَایَٰتُنَا قَالَ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ١٣ کَلَّاۖ بَلۡۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم مَّا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ١٤ کَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ یَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ١٥ ثُمَّ إِنَّهُمۡ لَصَالُواْ ٱلۡجَحِیمِ١٦ ثُمَّ یُقَالُ هَٰذَا ٱلَّذِی کُنتُم بِهِۦ تُکَذِّبُونَ١٧ [المطففین: 7-17].

ترجمه:

«هرگز (ظلم به مردم و غفلت از خدا قابل صرف‌نظر نیست)، بی‌گمان نامه‌ی کردار بدکاران در مکانی تنگ و تاریک است (7) و تو چه دانی آن مکان تنگ و تاریک چیست! (8) نامه‌ای است نگاشته (9) آن روز وای بر تکذیب‌کنندگان! (10) آنان که روز جزا را تکذیب می‌کنند (11) و هیچ کس آن را تکذیب نمی‌کند مگر هر تجاوز‌گرِ گناه‌کار (12) که چون آیات ما بر او خوانده شود گوید: افسانه‌ی پیشینیان است (13) هرگز (آیات ما افسانه نیست،) بلکه آنچه به دست می‌آورند بر قلب‌هایشان زنگار نهاده است (14) هرگز (باید از سیاه‌کاری قلب‌هایشان دست بکشند)، همانا آنان در آن روز از (دیدار) پروردگار‌شان در پرده مانند (15) آن‌گاه آنان به حق برافروندگان آتش باشند (16) سپس گفته شود: این همان است که آن را دروغ می‌انگاشتید (17)».

توضیحات:

﴿سِجِّینٖ: از «سَجن» به معنای زندان است که تنگی و پستی را در بردارد و هر دو نیز جهنم یافت می‌شود، از این رو خداوند جایگاه قرار گرفتن نامه‌ی اعمال کافران را - متناسب با زشتی و پلیدی اعمال‌شان – جایگاهی پست و تنگ به نام سجّین معرفی کرده است تا توهینی به صاحبان آن نامه‌های سیاه باشد چنان‌که در ادامه‌ی آیات، جایگاه قرار گرفتن نامه‌ی اعمال نیکوکاران را مراتب والا و رفیع اعلام می‌دارد. همچنین می‌توان سجّین را دیوان شرّی دانست که اعمال کافران و شیاطین در آن ثبت می‌شود. ﴿مَّرۡقُومٞ: رقم خورده، نوشته شده به صورتی برجسته و خوانا. ﴿مُعۡتَدٍ: تجاوزگری که از حدود الهی تجاوز کرده است. ﴿أَثِیمٍ: بسیار گناه‌کار که گناه جزء صفات ذاتی او شده است. ﴿أَسَٰطِیرُج أسطورة: افسانه و حکایت گذشتگان که جنبه‌ی خرافی و غیر حقیقی دارد. ﴿رَانَ: از «زین» به معنای پوشیدن و فرا گرفتن و غالب گشتن است تا جایی که تمامی آن را فرا گیرد همان‌گونه که زنگار، فلز را پوشانده و فرا می‌گیرد تا این‌که آن را فاسد کند. ﴿مَحۡجُوبُونَ: از «حَجب» به معنای در پرده شدن و محروم ماندن است. گناهکاران به سبب گناه‌‌شان، از دیدن پروردگارشان محروم می مانند. ﴿ٱلۡجَحِیمِ: آتش شعله‌ور، مکان بسیارگرم، از نام‌های جهنم.

مفهوم کلی آیات:

تکذیب آیات خداوند نتیجه‌ی تجاوز از حدود خداوند و غرق شدن در گناه است و انسان را تا جایی پیش می‌برد که او را در اعمال ناپسند و قبیح غوطه‌ور می‌سازد و هیچ امیدی را باقی نمی‌گذارد مگر کیفری سخت و آتشی فروزان که متاسب با گناهان و تجاوزش به او داده شود و نتیجه‌ی بی‌فروغ اعمال خویش را در پست‌ترین و تنگ‌ترین مکان‌های جهنم می‌یابد و در حسرتش تا أبدیت می‌سوزد و دریغا که راه نجاتی نخواهد یافت.

مبحث سوم: نعمتی بی‌پایان برای نیکان

﴿کَلَّآ إِنَّ کِتَٰبَ ٱلۡأَبۡرَارِ لَفِی عِلِّیِّینَ١٨ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا عِلِّیُّونَ١٩ کِتَٰبٞ مَّرۡقُومٞ٢٠ یَشۡهَدُهُ ٱلۡمُقَرَّبُونَ٢١ إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ لَفِی نَعِیمٍ٢٢ عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِ یَنظُرُونَ٢٣ تَعۡرِفُ فِی وُجُوهِهِمۡ نَضۡرَةَ ٱلنَّعِیمِ٢٤ یُسۡقَوۡنَ مِن رَّحِیقٖ مَّخۡتُومٍ٢٥ خِتَٰمُهُۥ مِسۡکٞۚ وَفِی ذَٰلِکَ فَلۡیَتَنَافَسِ ٱلۡمُتَنَٰفِسُونَ٢٦ وَمِزَاجُهُۥ مِن تَسۡنِیمٍ٢٧ عَیۡنٗا یَشۡرَبُ بِهَا ٱلۡمُقَرَّبُونَ٢٨ [المطففین: 18-28].

ترجمه:

«هرگز (فجاّر و ابرار برابر نیستند)، همانا نامه‌ی اعمال نیکان در مکانی والا و بلند است (18) و تو چه می‌دانی آن مکان والا و بلند چیست! (19) نامه‌ای است نگاشته (20) که مقرّبین (درگاه خداوند) بر آن حاضر شوند (21) بی‌گمان نیکان در نعمت فراوانند (22) بر تخت‌ها (نشسته) تماشا می‌کنند (23) در چهر‌ه‌هایشان خرمی ناز و نعمت را بشناسی (24) از شرابی خالص و مُهرشده نوشانده شوند (25) مُهر آن از مُشک است، و در آن (نعمت‌های بهشتی) باید مشتاقان به رقابت پردازند (26) و آمیزه‌ی آن از تسنیم است (27) چشمه‌ای که مقرّبین از آن می‌نوشد (28)».

توضیحات:

﴿عِلِّیِّینَ: صیغه‌ی مبالغه و مشتق شده از «علو» و مراد از آن مکانی عالی و والا در مراتب بالای بهشت و در زیر عرش خداوند است که نامه‌ی اعمال نیکوکاران به خاطر ارزش و احترام در آنجا نگه‌داری می‌شود و نهایتاً صاحبان این نامه‌ها نیز به آن جا سوق داده شوند. همچنین ﴿عِلِّیُّونَ: می‌تواند دیوان خیری باشد که محل ثبت اعمال نیکوی انسا‌ن‌هاست. ﴿الْمُقَرَّبُونَ: ملائکه به صورت خاص و تمامی پرهیزکاران به صورت عام را می‌تواند شامل شود که شاهد و ناظر اعمال نیکوی پرواکاران خواهند بود و این شهادت در حقیقت تأییدی بر صحت اعمال و نیّات این‌ها می‌باشد. ﴿ٱلۡأَرَآئِکِ: ج أریکة، تخت‌ها. ﴿یَنظُرُونَ: نظاره می‌کنند به تمامی نعمت‌هایی که خداوند برای ایشان آمده ساخته است، و یا این‌که خداوند نور خویش را به آن‌ها می‌نمایاند و آنان نیز خداوند را روّیت می‌کنند. ﴿نَضۡرَةَ: شادمانی، طراوت، خوشی و لذت، ﴿رَّحِیق: شراب خالص، صاف و بدون غل و غش. ﴿مَّخۡتُومٍ: سربسته مُهر و پلمپ شده. ﴿خِتَٰمُهُ: مُهر و پلمپ درب این شیشه‌های شراب، و یا ختام به معنای مزه‌ی پایانی شراب که در دهان باقی می‌ماند و یا آمیخته مخلوط شده با مُشک. ﴿مِسۡکٞۚ: مُشک، ماده‌ای بسیار خوشبو. ﴿فَلۡیَتَنَافَسِ: پس باید به مسابقه پردازند، لغت «تنافس» از نفیس به معنای چیز باارزش است که مردم غالباً رغبت فراوانی به آن دارند. از این رو خداوند ما را تشویق می‌کند که با طاعات و اعمال نیکو، برای رسیدن به نعمت‌های نفیس بهشتی با همدیگر مسابقه دهیم. ﴿مِزَاجُهُ: آمیخته، ترکیب و مخلوط شده‌ی آن. ﴿تَسۡنِیمٍ: چشمه‌ای در بهشت که تنها خالصان و مقربان خداوند از آن می‌نوشند؛ «تسنیم» مصدر ﴿تَسۡنِیمٍ: به معنای بالا است و چون این چشمه‌ها از بالا به درون ظرف‌ها جاری می‌شود و والاترین شراب بهشتی است به این اسم نا‌م‌گذاری شده است.

مفهوم کلی آیات:

اعمال نیکو، انسان را به مراتب والا در نزد پروردگار می‌رساند، جایگاهی که هر آن‌چه بهشتی میل آن را داشته باشد بی‌درنگ آماده می‌بیند و شادمانی نعمت، چهر‌ه‌ها را شادان می‌کند و شرابی می‌نوشند که صاف و دور از هر ناخالصی است. آری! در این نعمت‌های بی‌پایان است که باید به رقابت پرداخت نه در آن به ظاهر خوشی‌های دنیوی که آنی و فنا‌پذیرند.

مبحث چهارم: جزا از جنس عمل

سبب نزول: این آیات در مورد صنادید و بزرگان نازل شده است، زیرا هرگاه مؤمنان از کنار آن‌ها می‌گذشتند آن‌ها را به باد استهزاء می‌گرفتند و با اشارات چشم و ابرو، به طعنه زدن و تمسخر از مؤمنین می‌پراختند.

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ أَجۡرَمُواْ کَانُواْ مِنَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ یَضۡحَکُونَ٢٩ وَإِذَا مَرُّواْ بِهِمۡ یَتَغَامَزُونَ٣٠ وَإِذَا ٱنقَلَبُوٓاْ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِمُ ٱنقَلَبُواْ فَکِهِینَ٣١ وَإِذَا رَأَوۡهُمۡ قَالُوٓاْ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَضَآلُّونَ٣٢ وَمَآ أُرۡسِلُواْ عَلَیۡهِمۡ حَٰفِظِینَ٣٣ فَٱلۡیَوۡمَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنَ ٱلۡکُفَّارِ یَضۡحَکُونَ٣٤ عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِ یَنظُرُونَ٣٥ هَلۡ ثُوِّبَ ٱلۡکُفَّارُ مَا کَانُواْ یَفۡعَلُونَ٣٦ [المطففین: 29-36].

ترجمه:

«همانا کسانی که گناه کردند پیوسته به آنان که ایمان آوردند می‌خندیدند (29) و چون بر ایشان می‌گذشتند با چشم و ابرو به همدیگر اشارت می‌کردند (30) و چون به‌سوی خانواده‌ی خویش باز می‌گشتند شادمان باز می‌گشتند (31) و هرگاه ایشان را می‌دیدند می‌گفتند: بی‌گمان اینان گمراهانند (32) و حال آن‌که بر آن‌ها نگهبانان فرستاد نشده بودند (33) پس امروز کسانی که ایمان آوردند به کافران می‌خندند (34) بر تخت‌ها (نشسته) تماشا می‌کنند (35) آیا کافران در برابر آنچه می‌کردند کیفر داده شدند! (36)».

توضیحات:

﴿أَجۡرَمُواْ: آنانی که جرم مرتکب شدند، گناهکاران، کافران، ﴿یَتَغَامَزُونَ: از «غمز» اشاره با چشم و ابرو جهت مسخره و تحقیر. ﴿ٱنقَلَبُوٓاْ: از «قلب» به معنای برگشتن، واژه‌ی انقلاب از این ماده گرفته می‌شود. ﴿فَکِهِینَ ج فَکِه: مسرور و سرمست، شادان، در اینجا از لحاظ اعرابی حال است. ﴿لَضَآلُّونَ: یقیناً مومنان گمراهانند و این طرز فکر بدان خاطر بود که آنان گمان می‌بردند هر کس که لذت‌های دنیوی را رها کند و تابع دینی غیر از آیین آن‌ها شود یقیناً گمراه شده است. ﴿حَٰفِظِینَ: نگهبانان، مسؤولان بررسی احوال و اعمال بندگان، این مطلب را خداوند جهت استهزاء از کافران بیان کرده است تا بدین وسیله اعلام دارد که اصلاً کافران صلاحیت بررسی احوال مؤمنان را ندارند. ﴿ٱلۡیَوۡمَ: امروز، روز قیامت که روز عدل و حساب است. ﴿یَنظُرُونَ: می‌نگرند. تماشا می‌کنند، مؤمنین بر تخت‌های زیبا نشسته و مشغول تماشا می‌شوند که خداوند چه عذاب‌هایی را برای کافران آماده کرده است. ﴿هَلۡ ثُوِّبَ: آیا پاداش و عَوض داده شدند؟ واژه‌ی «ثواب» به معنای پاداش از این ماده گرفته شده است.

مفهوم کلی آیات:

جهالت کافران و منافقان به اندازه‌ای است که گمان می‌برند حقیقت شدن و صرف نظر کردن از لذات حیوانی و دنیوی، نوعی گمراهی و عقب ماندگی است در حالی که بی‌قید و بند بودن و رعایت نکردن موازین اخلاقی و عقلانی، در حقیقت عین گمراهی است که بسیاری در آن غوطه‌ور شده‌اند و پنداشته‌اند با بی‌بند و باری می‌توانند گوی سبقت را از همه بربایند. آری! این‌ها زمانی متوجه اشتباه خود خواهند شد که مؤمنان، آن‌ها را به خاطر جهالت‌ها و تصورات غیر حقیقی به تمسخر می‌گیرند همان‌گونه که در دنیا، کافران به استهزاء مؤمنان می‌پرداختند و در کوچه و بازار و در میان اهل خانواده به این استهزاء ادامه می‌دادند و از آن لذت می‌بردند.

برداشت‌ها و فواید سوره:

1-  کم‌فروشی حرام است و از آن جمله است تمامی چیز‌هایی که حق طبیعی یک فرد را ضایع می‌کند و یا از اموال او، بدون رضایت و خوشایندش بهره می‌برد و یا به نفع خویش صادره می‌کند.

2-  ایمان به قیامت سبب می‌شود انسان را بسیاری گناهان همچون کم‌فروشی و ظلم کردن به دیگران بپرهیزد، زیرا در هنگام انجام دادن گناه، به یاد حساب و کتاب و مؤاخذه روز قیامت می‌افتد و ترس از کیفر و عذاب، او را از گناه باز می‌دارد.

3-  تمامی اعمال بدکاران و نیکوکاران برحسب ارزش‌ آن‌ها در مکان‌‌هایی مناسب نگه‌داری می‌شوند تا این‌که صاحبان آن‌ها به آن‌ها بپیوندند و در مقابل ذره ذره آن‌ها پاداش داده شوند، اگر نیکو بود پاداش نیکو و بهشت و اگر زشت بود چاداش زشت و جهنم.

4-  رقابت حقیقی در دنیا باید جهت کسب نعمت‌های جاودان آخرت و غفران خداوند باشد و کوشش در جهت خوشی‌های زودگذر دنیوی از عقل و تدبیر و دوراندیشی به دور است.

5-  کافران در دنیا مؤمنان را مسخره می‌کردند و پیوسته به خاطر دین‌شان به آن‌ها طعنه می‌زدند. خداوند نیز در قیامت اسباب تلافی را مهیا می‌کند و در حالی که مؤمنان بر تخت‌هایی زیبا تکیه زده‌اند به استهزاء کافران می‌پردازند و «الجزاء مِن جنسی العمل».

6-  در میان اقوام گذشته، اصحاب مدین دارای عادت زشت کم‌فروشی بوده‌اند و خداوند پیامبر شعیب را به‌سوی ایشان فرستاد تا آن‌ها را از این عمل باز دارد [نک: هود: 85، اعراف: 85، شعراء:181].

7-  خداوند در آیات متعددی از قرآن، دعوت به قسط می‌نماید و از پایمال کردن حقوق دیگران بر حذر می‌دارد [نک: إسراء: 35، رحمن: 9، أنعام: 152].

8-  رسول الله ص می‌فرماید: «یَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ خَمْسٌ إِذَا ابْتُلِیتُمْ بِهِنَّ وَأَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ تُدْرِکُوهُنَّ لَمْ تَظْهَرِ الْفَاحِشَةُ فِى قَوْمٍ قَطُّ حَتَّى یُعْلِنُوا بِهَا إِلاَّ فَشَا فِیهِمُ الطَّاعُونُ وَالأَوْجَاعُ الَّتِى لَمْ تَکُنْ مَضَتْ فِى أَسْلاَفِهِمُ الَّذِینَ مَضَوْا. وَلَمْ یَنْقُصُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ إِلاَّ أُخِذُوا بِالسِّنِینَ وَشِدَّةِ الْمَؤُنَةِ وَجَوْرِ السُّلْطَانِ عَلَیْهِمْ. وَلَمْ یَمْنَعُوا زَکَاةَ أَمْوَالِهِمْ إِلاَّ مُنِعُوا الْقَطْرَ مِنَ السَّمَاءِ وَلَوْلاَ الْبَهَائِمُ لَمْ یُمْطَرُوا وَلَمْ یَنْقُضُوا عَهْدَ اللَّهِ وَعَهْدَ رَسُولِهِ إِلاَّ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ عَدُوًّا مِنْ غَیْرِهِمْ فَأَخَذُوا بَعْضَ مَا فِى أَیْدِیهِمْ. وَمَا لَمْ تَحْکُمْ أَئِمَّتُهُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ وَیَتَخَیَّرُوا مِمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلاَّ جَعَلَ اللَّهُ بَأْسَهُمْ بَیْنَهُمْ». «ای گروه مهاجرین، پنچ چیز است که هرگاه به آن مبتلا شدید – و پناه به خداوند که آن‌ها را دریابید – 1- فحشا در میان هیچ قومی شیوع نیافت مگر این که طاعون (مرگ و میر زیاد) در میان‌شان گسترش پیدا کرد که پیش از آن شایع نبود. 2- هیچ قومی پیمانه را کم نکرد مگر این که دچار قطحی و سختی و ظلم پادشاه شد. 3- هیچ قومی از پرداخت زکات خودداری نکرد مگر این که باران آسمان از آنان باز داشته شد و اگر حیوانات نبودند باران اصلاً نمی‌بارید. 4- هیچ قومی عهد خدا و رسولش را نشکست مگر این که خداوند دشمنی غیر از خودشان را بر آنان مسلط گردانید، پس آنچه را در دستان‌شان بود گرفتند. 5- هیچ قومی نیست که بزرگانش به غیر کتاب خدا حکم کنند و غیر از آنچه خدا نازل برگزینند مگر این‌که خداوند اختلاف و دشمنی در میان آنان قرار می‌دهد».

9-   رسول الله ص فرمود: «﴿یَوۡمَ یَقُومُ ٱلنَّاسُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٦ [المطففین: 6] حَتَّى یَغِیبَ أَحَدُهُمْ فِى رَشْحِهِ إِلَى أَنْصَافِ أُذُنَیْهِ». «روزی که مردم در پیشگاه خداوند جهانیان می‌ایستند، تا این‌که هر شخص در عرقش فرو می‌رود که بنا گوشش را فرا گرفته است».

10- گناه دل را تاریک می‌کند و دل تاریک شده، از خداوند محجوب خواهند ماند چنان‌که رسول الله ص می‌فرماید: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا أَخْطَأَ خَطِیئَةً نُکِتَتْ فِى قَلْبِهِ نُکْتَةٌ سَوْدَاءُ فَإِذَا هُوَ نَزَعَ وَاسْتَغْفَرَ وَتَابَ سُقِلَ قَلْبُهُ وَإِنْ عَادَ زِیدَ فِیهَا حَتَّى تَعْلُوَ قَلْبَهُ وَهُوَ الرَّانُ الَّذِى ذَکَرَ اللَّهُ ﴿کَلَّاۖ بَلۡۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم مَّا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ١٤ [المطففین: 14]». «همانا بنده هرگاه مرتکب خطایی شود در قلبش نکته‌ی سیاهی نهاده می‌شود پس اگر از آن دست کشید و طلب بخشش کرد و توبه نمود قلبش پاکیزه می‌گردد، اما اگر به آن خطا بازگشت بر سیاهی آن افزوده می‌شود تا آن که تمام قلبش را در بر می‌گیرد و آن همان پوشش و زنگاری است که خداوند آن را یاد کرده است: «هرگز، همان اعمال‌شان، قلب‌هایشان را پوشانده است»».

11- درباره آیه‌ی ﴿کَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ یَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ١٥ [المطففین: 15] امام شافعی می‌گوید: در این آیه دلیلی است بر این‌که مؤمنین در قیامت خداوند را می‌بینند. البته آیات 22 و 23 سوره‌ی قیامت نیز دلالت بر همین مطلب دارد: ﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ * إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ [القیامة: 23].


سوره‌ی إنفطار

سوره‌ی إنفطار

معرفی سوره: سوره‌ی «انفطار» یا «إنفطرت» یا «منفطرة» مکی است و بعد از سوره‌ی «نازعات» نازل شده و مشتمل بر نوزده آیه است.

مناسبت آن با سوره‌ی قبل: مناسبت این دو سوره در بحث قیامت و بیان احوال مربوط به آن است.

محور سوره: حوداث ویران‌گر آغازین قیامت، موضع‌گیری انسان در برابر پروردگار، روز جزا و سرانجام در آن روز.

سوره دارای سه مبحث است:

مبحث اول: حوادث دهشتناک قیامت

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیم

﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنفَطَرَتۡ١ وَإِذَا ٱلۡکَوَاکِبُ ٱنتَثَرَتۡ٢ وَإِذَا ٱلۡبِحَارُ فُجِّرَتۡ٣ وَإِذَا ٱلۡقُبُورُ بُعۡثِرَتۡ٤ عَلِمَتۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ وَأَخَّرَتۡ٥ [الانفطار: 1-5].

ترجمه:

به نام خداوند بخشاینده‌ی مهربان

«آن‌گاه که آسمان شکافته شود (1) و آن‌گاه که ستارگان فرو ریزند (2) و آن‌گاه که دریاها به تندی روان گردد (3) و آن‌گاه که قبرها زیر و رو گردد (4) هر کس بداند آن‌چه که از پیش و آن‌چه باز پس گذاشته است (5)».

توضیحات:

﴿ٱنفَطَرَت: شکاف برداشت و نظم آن به هم خورد.﴿ٱنتَثَرَتۡ: فرو ریزد و پراکنده شود، از مدار خویش خارج گردد. ﴿فُجِّرَتۡ: روان گردد، جاری کرده شود، به سبب زلزله‌ی مهیب قیامت، حریم دریاها شکافته شده و طغیان می‌کند و شیرین و شور با هم مخلوط شده و دریاها تبدیل به یک دریای پنهاور می‌شود. ﴿بُعۡثِرَتۡ: زیر و رو شد. دگرگون گشت، قبرها جهت خروج مردگان زیر و رو شود. استفاده از افعال ماضی در این آیات جهت تأکید بر قطعیت وقوع است، گویا این وقایع رخ داده و خداوند در حال بازگو نمودن آن است. ﴿مَّا قَدَّمَتۡ: آن‌چه یک فرد از خوبی‌ها و بدی‌ها در فرصت حیات خویش در دنیا انجام می‌دهد و آن را حواله‌ی قیامت می‌کند. ﴿وَأَخَّرَتۡ: اعمالی که اثرات مثبت و منفی آن در بعد از مرگ نیز استمرار دارد، مثل بنیان‌گذاری مراکز خیر یا شر؛ این آیه به گونه‌ی دیگری نیز قابل معناست، آگاهی می‌یابد یک شخص به کارهای خیر و شری که انجام داده و آن کارهایی که در انجامش کوتاهی کرده است.

مفهوم کلی آیات:

معیار پاداش و کیفر در قیامت، عمل است. بدین خاطر، در نامه‌ی اعمال هر شخص تمامی خوبی‌ها و بدی‌ها و حتی اثرات آن‌ها نیز ثبت می‌شود و انسان موظف است در برابر تمامی ذره ذره کارهایش جواب‌گو باشد و عواقب خوشایند یا ناخوشایند همه‌ی آن‌ها را تحمل نماید.

مبحث دوم: غرور در برابر خالق چرا!

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ ٱلۡکَرِیمِ٦ ٱلَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّىٰکَ فَعَدَلَکَ٧ فِیٓ أَیِّ صُورَةٖ مَّا شَآءَ رَکَّبَکَ٨ کَلَّا بَلۡ تُکَذِّبُونَ بِٱلدِّینِ٩ وَإِنَّ عَلَیۡکُمۡ لَحَٰفِظِینَ١٠ کِرَامٗا کَٰتِبِینَ١١ یَعۡلَمُونَ مَا تَفۡعَلُونَ١٢ [الانفطار: 6-12].

ترجمه:

«ای انسان، چه چیزی تو را (نسبت) به پروردگار بزرگوارت فریفت! (6) آن که تو را آفرید و استوار ساخت و متعادل قرار داد (7) در هر شکلی که خواست تو را ترکیب نمود (8) هرگز (جایگاه حقیقی خداوند نکردید)، بلکه شما جزا را دروغ می‌انگارید (9) حال آن‌که بر شما نگهبانانی است (10) نویسند‌گانی بزرگوار (11) می‌دانند آن‌چه را می‌کنید (12)».

 

توضیحات:

﴿مَا غَرَّکَ: چه چیزی تو را فریقت و مغرور ساخت؟ «ما» در اینجا استفهامیه برای بیان تعجب است. ﴿ٱلۡکَرِیمِ: بخشنده‌ی نعمت. خداوند کریم است، پس چرا باید کَرّم او را با ناسپاسی پاسخ داد! ﴿سَوَّىٰکَ: اعضای تو را هماهنگ، سالم و استوار قرار داد.﴿عَدَلَک: تو را با قامتی متنانسب، معتدل و به بهترین شکل آفرید. ﴿صُورَةٖ: شکل و شمایل، صورت. ﴿رَکَّبَکَ: تو را ترکیب نمود، منظم ساخت، قرارداد. ﴿ٱلدِّینِ: روز جزا، و قیامت یوم الدین است، زیرا در آن روز جزای اعمال بندگان محاسبه و دادا می‌شود و مردم در برابر خداوند احساس خضوع و خواری می‌کنند. ﴿حَٰفِظِینَ: حفاظت‌کنندگان، نگهبانانی که اعمال بندگان را می‌نگارند، ملائکه، ﴿کِرَام: ج کریم: بزرگوار و دارای جایگاه نیکو در نزد خداوند. ﴿کَٰتِبِینَ: نویسندگانی که ذره ذره اعمال بندگان را می‌نگارند.

مفهوم کلی آیات:

اگر عوامل گستاخی انسان را برشماریم جهل و نادانی او نسبت به جایگاه پروردگارش، از مهم‌ترین عوامل به شما می‌آید همان‌گونه که بزرگوارایی همچون عمر بن خطاب و عبدالله بن عمر نیز جهل و نادانی انسان را عامل اصلی غرور او دانسته‌اند و شاید بدین خاطر باشد که خداوند پیوسته مظاهر خلقت و مخصوصاً آفرینش انسان را جلوی دیدگان ما ترسیم می‌کند تا شاید قدری از جهالت‌ها برطرف شود و ما بهتر بتوانیم ذات حقیقی خداوند را درک نماییم.

مبحث سوم: سرانجام انسان

﴿إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ لَفِی نَعِیمٖ١٣ وَإِنَّ ٱلۡفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٖ١٤ یَصۡلَوۡنَهَا یَوۡمَ ٱلدِّینِ١٥ وَمَا هُمۡ عَنۡهَا بِغَآئِبِینَ١٦ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا یَوۡمُ ٱلدِّینِ١٧ ثُمَّ مَآ أَدۡرَىٰکَ مَا یَوۡمُ ٱلدِّینِ١٨ یَوۡمَ لَا تَمۡلِکُ نَفۡسٞ لِّنَفۡسٖ شَیۡ‍ٔٗاۖ وَٱلۡأَمۡرُ یَوۡمَئِذٖ لِّلَّهِ١٩ [الانفطار: 13-19].

ترجمه:

«بی‌گمان نیکان در ناز و نعمتند (13) و بی‌گمان بدکاران در آتش سوزانند (14) (به آتش وارد شوند و) آن را در روز جزا برافروزند (15) و از آن هیچ‌گاه غایب نشوند (16) و تو چه دانی روز جزا چیست! (17) باز تو چه دانی روز جزا چیست! (18) روزی که هیچ کس هیچ اختیاری برای هیچ کس ندارد و حکم در آن روز تنها برای خداوند است (19)».

توضیحات:

﴿ٱلۡأَبۡرَارَ ج بَرّ: نیکوکاران که رهروان راه تقوا و سپاس‌گزاری هستند. ﴿ٱلۡفُجَّارَ ج فاجر: بدکاران، ترک‌کنند‌گان نیکی.

نکته: به بهشتیان، ابرار گویند؛ زیرا مطیع و فرمانبرداران خدایند و به دوزخیان، فجّار گویند، چون از حکم و فرمان خداوند روی‌گردانند.

﴿یَوۡمَ ٱلدِّینِ: روز محاسبه و پرداخت نتیجه‌ی اعمال. ﴿بِغَآئِبِینَ: جداشونده، دورشونده، غایب‌شونده، یعنی ین‌که جهنمی هیچ‌گاه از آتش جهنم جدا نمی‌شود و از برزخ تا أبدیت در آن جاودان خواهد ماند.﴿وَمَآ أَدۡرَىٰکَ: هیچ کس آن‌گونه که باید از اهوال و حقیقت قیامت آگاهی ندارد تا بتواند آن را توصیف نماید. ﴿یَوۡمَ لَا تَمۡلِکُ: روزی که هیچ کس توانایی و اختیار ندارد برای کسی حتی خودش کاری کند و بلایی را برطرف سازد. ﴿ٱلۡأَمۡرُ: حکم، فرمان، اختیار و قدرت. ﴿یَوۡمَئِذٖ: آن روز، قیامت.

مفهوم کلی آیات:

از آن‌جایی که وقوع قطعی و یقینی است پس هر شخص باید منتظر بازتاب اعمال خویش در آنجا باشد و خود را برای آن آماده سازد. خداوند نعمت را بازتاب نیکی و فرمان برداری، و متقابلاً آتش جهنم را نتیجه‌ی روی‌گردانی و نافرمانی از حکم خویش می‌داند. حاکم مطلق در آن روز خداوند است و هیچ کس را اختیار دخالتی هر چند خیرخواهانه برای کسی نیست و عمل هر شخص بیان‌گر سرنوشت و جایگاه ابدی اوست.

برداشت‌ها و فواید سوره:

1-  مرگ، پایان مهلتی است که انسان می‌تواند در آن برای آخرتش پس‌انداز کند، لذا چشم امید هر کس باید به اعمال دنیوی خویش باشد.

2-  تقوا و فرمانبرداری، انسان را به نیکی و بهشت می‌رساند و بی‌پروایی در برابر گناه و خلاف، مسیر زندگانی جاودانه‌ی انسان را به‌سوی جهنم هموار می‌سازد.

3-  امام مسلم از ابوهریره روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: «إِذَا مَاتَ الإِنْسَانُ انْقَطَعَ عَنْهُ عَمَلُهُ إِلاَّ مِنْ ثَلاَثَةِ إِلَّا مِنْ صَدَقَةٍ جَارِیَةٍ أَوْ عِلْمٍ یُنْتَفَعُ بِهِ أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ یَدْعُو لَهُ». «هرگاه انسان بمیرد عملش متوقف می‌شود مگر در سه مورد: خیر مستمر، علمی که مردم از آن بهره برند، فرزند صالحی که برای والدین خود دعا کند».

***


سوره‌ی تکویر

سوره‌ی تکویر

معرفی سوره: سوره‌ی «تکویر» یا «کُوّرت» مکی است و بعد از سوره‌ی «مدّثَر» نازل شده و 29 آیه دارد.

مناسبت آن با سوره‌ی قبل: در بحث قیامت و تشریح اموری است که قیامت با آن آغاز می‌شود.

محور سوره: بحث قیامت و امور مربوط به وحی.

سوره دارای دو مبحث است:

مبحث اول: دگرگونی در نظم کائنات و آغاز قیامت

﴿إِذَا ٱلشَّمۡسُ کُوِّرَتۡ١ وَإِذَا ٱلنُّجُومُ ٱنکَدَرَتۡ٢ وَإِذَا ٱلۡجِبَالُ سُیِّرَتۡ٣ وَإِذَا ٱلۡعِشَارُ عُطِّلَتۡ٤ وَإِذَا ٱلۡوُحُوشُ حُشِرَتۡ٥ وَإِذَا ٱلۡبِحَارُ سُجِّرَتۡ٦ وَإِذَا ٱلنُّفُوسُ زُوِّجَتۡ٧ وَإِذَا ٱلۡمَوۡءُۥدَةُ سُئِلَتۡ٨ بِأَیِّ ذَنۢبٖ قُتِلَتۡ٩ وَإِذَا ٱلصُّحُفُ نُشِرَتۡ١٠ وَإِذَا ٱلسَّمَآءُ کُشِطَتۡ١١ وَإِذَا ٱلۡجَحِیمُ سُعِّرَتۡ١٢ وَإِذَا ٱلۡجَنَّةُ أُزۡلِفَتۡ١٣ عَلِمَتۡ نَفۡسٞ مَّآ أَحۡضَرَتۡ١٤ [التکویر: 1-14].

ترجمه:

به نام خداوند بخشاینده‌ی مهربان

«آن‌گاه که خورشید درهم پیچیده شود (1) و آن‌گاه ستارگان فرو ریزند (2) و آن‌گاه که کوه‌ها روان کرده شوند (3) و آن‌گاه که شتران آبستن وانهاده شوند (4) و آن‌گاه که حیوانات وحشی گرد آورده شوند (5) و آن‌گاه که دریاها برافروخته شوند (6) و آن‌گاه که جان‌ها جفت هم سازند (7) و آن‌گاه که از دختر زنده به گور شده پرسیده شود: (8) به کدامین گناه کشته شده است! (9) و آن‌گاه که نامه‌های اعمال گشوده شوند (10) و آن‌گاه که آسمان برکنده شود (11) و آن‌گاه که دوزخ فروزانده شود (12) و آن‌گاه که بهشت نزدیک آورده شود (13) هر کس بداند آنچه را که حاضر ساخته است (14)».

توضیحات:

﴿کُوِّرَت: درهم پیچیده شود و روشنایی آن از بین برود. استفاده از صیغه‌ی ماضی جهت تاکید بر قطعیت وقوع آن است ﴿ٱنکَدَرَتۡ: از جایگاهش سقوط کرده و خاموش و متلاشی شود. ﴿سُیِّرَتۡ: به حرکت در آورده شود، رانده شود. ﴿ٱلۡعِشَارُ: شتران آبستن که در ماه آخر حامگی (ده ماهگی) هستند و ذکر آن به آن سبب است که این شتران، نفیس‌ترین اموال در بین عرب به شما می‌آمد. ﴿عُطِّلَتۡ: رها شوند، بی‌صاحب بمانند. ﴿حُشِرَتۡ: جمع آورده شوند، حیوانات درنده و أهلی (دد و دام) یکجا جمع‌آوری شوند، زیر وحشت حاکم بر قیامت سبب می‌شود که درندگان، خوی درنگی و دشمنی خود را رها کنند. ﴿سُجِّرَتۡ: برافروخته شود، با فعل و انفعالات شیمیایی تبدیل به ماده‌ی مشتعل شود. ﴿زُوِّجَتۡ: جفت کرده شود، قرین هم سازند، مؤمنان با هم و کافران نیز با همدیگر جهت حساب و کتاب در یکجا جمع‌ آورده شوند، یا این‌که روح و جسم هر فرد در قیامت بار دیگر با هم جمع می‌شود و مورد محاسبه قرار می‌گیرد. ﴿ٱلۡمَوۡءُۥدَة: دختر زنده به گور شده، و این عادت عرب جاهلی بود که دختر را نحس و شنوم می‌دانستند و او را زنده به گور می‌کردند تا مبادا سبب ذلّت آن‌ها شود. اصل «موؤدة» از ماده‌ی «وأد» به معنای سنگینی است، زیرا سنگین خاک گور، سبب خفه شدن و مردن آن‌ها می‌شد. ﴿سُئِلَتۡ: از دختر زنده به گور شده پرسیده می‌شود که به چه گناهی کشته شده است؟ یا این‌که به صورت توبیخی از قاتلین آن‌ها پرسیده می‌شود تا بدین‌سان مظلومت دختر نیز بیش‌تر جلوه‌گری کند و ثابت گردد که این عمل چقدر زشت و ناپسند بوده که خداوند از سخن گفتن با این گونه افراد شرم داشته است.﴿ٱلصُّحُفُ  ج صحیفة: نامه‌ی اعمال و کردار، گزارش کار. ﴿نُشِرَتۡ: گشوده شود و در اختیار آن‌ها قرار گیرد. ﴿کُشِطَتۡ: از جایش برکنده شود همان‌گونه که پوست از حیوان کنده می‌شود. آین آیه می‌تواند کنایه‌ای از کنار رفتن حجاب و نمایان شدن بهشت و دوزخ باشد، یا این‌که آسمان از شدت هول و سنگینی قیامت متلاشی شود. ﴿سُعِّرَتۡ: افروخته شود.

نکته: هیزم جهنم با سنگ‌ها و انسان‌ها تأمین می‌شود و بدیهی است هر چقدر تعداد بیش‌تری از کافران وارد دوزخ شوند جهنم به هنان اندازه شعله‌ورتر می‌شود.

﴿أُزۡلِفَتۡ: نزدیک آورده شود شود برای بهشتیان. ﴿مَّآ أَحۡضَرَتۡ: آن چه از اعمال و کارهای خوب و بد که به قیامت فرستاده، در صحرای محشر حاضر می‌بینند. «ما» در اینجا موصولیه است.

مفهوم کلی آیات:

به هم خوردن نظم حاکم بر کائنات، از اساسی‌ترین نشانه‌های وقوع قیامت است که در شش آیه‌ی نخستین این سوره به آن پرداخته شده است. در ادامه خداوند اموری را یاد می‌کند که بعد از برپایی قیامت و در هنگام حساب و کتاب مطرح می‌شود. گروه‌بندی مردم، اعلام مظلومیت دختر زنده به گور شده، گشوده شدن نامه‌ی اعمال، کنار رفتن حجاب و ظهور جهنم و بهشت و نهایتاً آگاه ساختن مردم با آن‌چه برای آن روز حاضر کرده‌اند.

مبحث دوم: پیام آوران الهی

﴿فَلَآ أُقۡسِمُ بِٱلۡخُنَّسِ١٥ ٱلۡجَوَارِ ٱلۡکُنَّسِ١٦ وَٱلَّیۡلِ إِذَا عَسۡعَسَ١٧ وَٱلصُّبۡحِ إِذَا تَنَفَّسَ١٨ إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ رَسُولٖ کَرِیمٖ١٩ ذِی قُوَّةٍ عِندَ ذِی ٱلۡعَرۡشِ مَکِینٖ٢٠ مُّطَاعٖ ثَمَّ أَمِینٖ٢١ وَمَا صَاحِبُکُم بِمَجۡنُونٖ٢٢ وَلَقَدۡ رَءَاهُ بِٱلۡأُفُقِ ٱلۡمُبِینِ٢٣ وَمَا هُوَ عَلَى ٱلۡغَیۡبِ بِضَنِینٖ٢٤ وَمَا هُوَ بِقَوۡلِ شَیۡطَٰنٖ رَّجِیمٖ٢٥ فَأَیۡنَ تَذۡهَبُونَ٢٦ إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ٢٧ لِمَن شَآءَ مِنکُمۡ أَن یَسۡتَقِیمَ٢٨ وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢٩ [التکویر: 15-29].

ترجمه:

«پس سوگند به ستارگان بازگردنده (15) روندگان پنهان شونده (16) و سوگند به شب آن‌گاه که روی آورد (17) و سوگند به صبح آن‌گاه که بدمد (18) همانا آن بی‌گمان گفتار فرستاده‌ای گرامی است (19) قدرتمندی که نزد صاحب عرش، والامقام است (20) اطاعت شده در آنجا، امانت‌دار است (21) و همنشین شما دیوانه نیست (22) و بی‌گمان در کرانه‌ی روشن او را دید (23) و او بر (ابلاغ) غیب بخیل نیست (24) و آن سخن شیطان رانده شده نیست (25) پس به کجا می‌روید! (26) این جز پندی برای جهانیان نیست (27) برای هر کدام از شما که بخواهد راست‌کردار باشد (28) و نمی‌خواهید مگر آن‌که خداوند، پروردگار جهانیان، بخواهد (29)».

توضیحات:

﴿لَآ أُقۡسِمُ: (أقسمُ)، «لا» زائده بوده و اضافه شدن آن به فعل قسم برای تأکید است، یا این‌که مسأله آن قدر روشن و واضح است که نیاز به قسم خوردن برای اثبات آن نیست. ﴿خُنَّسِ ج خانِس: بازگردنده و پنهان‌شونده، زیرا ستارگان در شب ظاهر شده و در روز به حالت قبل برگشته و پنهان می‌شوند، و به شیطان «خنّاس» می‌گویند چون هنگام یاد خداوند، برگشته و پنهان می‌شود و چون بنده از یاد خداوند برگشت شیطان نیز روی آورده و دوباره آشکار می‌شود. ﴿ٱلۡجَوَارِ: (الجواری) ج جاریه: حرکت کننده، رونده. ﴿ٱلۡکُنَّسِ ج کانس: پنهان شونده. ستارگانی که در مدار خویش در حرکتند و شب‌ها ظاهر می‌کردند و هنگام سپیددم، اندک اندک مخفی می‌شوند. ﴿عَسۡعَسَ: از اضداد یا افعال متضاد است که در دو معنای متضاد یعنی روی آوردن و پشت کردن به کار می‌رود. در اینجا با توجه به نمونه‌های دیگر آیات، به معنای روی آوردن است اما به معنای پشت کردن نیز می‌تواند صحیح باشد و در این صورت معنا چنین می‌شود: قسم به شب آن‌گاه که پشت کرد و از پی آن صبح دمید. ﴿تَنَفَّسَ: دمید، آشکار شد، نفس کشید. ﴿إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ: خداوند برای بیان ارزش والای قرآن، جایگاه ویژه‌ی فرشته‌ی وحی و همچنین صداقت و امامت‌ گیرنده‌ی وحی، سخن را با چندین سوگند متوالی به شگفتی‌های خلقت در کائنات آغاز نمود. مقصود از ﴿رَسُولٖ کَرِیمٖ: در این آیه، جبرئیل است که جهت ابلاغ وحی از جانب خداوند به‌سوی رسول الله ص فرستاده شده و در نزد خداوند دارای کرامت ویژه‌ای است. ﴿ذِی ٱلۡعَرۡشِ: خداوند که دارای عرش می‌باشد. ﴿مَکِینٖ: دارای جایگاه و مقامی ویژه. ﴿مُّطَاعٖ: اطاعت شده که هرگاه فرمان به چیزی دهد قطعاً از او اطاعت می‌شود. در اینجا مقصود جیرئیل امین است که دیگر فرشتگان از او اطاعت می‌کنند. ﴿ثَمَّ: آنجا، در آسمان‌ها، عالم ملکوت که جایگاه فرشتگان است. ﴿أَمِینٖ: امانت‌دار که وحی الهی را بدون کم و کاست به پیامبر ابلاغ می‌کند. ﴿صَاحِبُکُم: همنشین شما، پیامبر، ذکر این لفظ بدین سبب است که کافران بدانند به کسی تهمت دیوانگی زده‌اند. که قبلاً او را به عنوان بهترین همنشین و دوست پذیرفته بودند. ﴿ٱلۡأُفُقِ ٱلۡمُبِینِ: اُفق روشن، چشم انداز آشکار و واضح، و این اشاره است به این واقعه که پیامبر در اُفق بین شرق و غرب، جبرئیل را مشاهده کرد (تکمیل این بحث در بخش فواید ذکر خواهد شد). ﴿ٱلۡغَیۡبِ: در اینجا منظور قرآن و وحی است، زیرا وحی و امور مربوط به آن جزء امور غیبی است که ما از آن اطلاعی نداریم. ﴿ضَنِینٖ: بخیل، ملاحظه کار، یعنی پیامبر در ابلاغ پیام خداوند به شما بخیل نیست بلکه آن را به طور به شما می‌رساند. ﴿وَمَا هُوَ بِقَوۡلِ شَیۡطَٰنٖ رَّجِیمٖ: این آیه در ردّ شبهه‌ کافران است که قرآن را سخن شیطان می‌دانستند که به محمد إلقاء شده است. ﴿فَأَیۡنَ تَذۡهَبُونَ: با وجود این همه دلائل آشکار و ایضاح تمامی مسائل مربوط به وحی و قرآن، پس شما ای کافران به کجا می‌روید و عقل و فهمتان را در پی چه چیزی آوراه ساخته‌اید؟ ﴿إِن: حرف ناصیه به معنی «ما نافیه». ﴿وَمَا تَشَآءُونَ...: هیچ کدام از شما هیچ گاه نمی‌توانید چیزی بخواهید مگر آن‌که خداوند گه پروردگار جهانیان است آن را بخواهد و برای شما مسیر سازد.

مفهوم کلی آیات:

قرآن پیامی است از سوی خداوند که توسط برترین ملائک بر قلب برترین انسان‌ها نازل شده و به تمام و کمال به ما رسیده است، بنابر این دیگر هیچ گریزی از قبول آن نیست، زیرا خداوند هیچ شبهه‌ای را نسبت به آن بی‌جواب نگذاشته و آن را از هر ناپاکی و تحریفی مصون داشته است و یگانه وسیله‌ای قرار داده که در پرتو عمل به آن، می‌توان در جاده‌ی مستقیم هدایت به سر منزل مقصود رسید و البته با نگرش به این حقیقت که اگر بنده توفیق خداوند را متوجه خود نسازد هیچ‌گاه توشه‌ای را به منزل نخواهد رساند.

برداشت‌ها و فواید سوره:

1-  آن‌چه از پاداش و کیفر در قیامت به انسان می‌رسد بازتاب اعمال خوب و بدی است که وی آزادانه در این دنیا برای آخرت خویش فرستاده است.

2-  قرآن دعوت‌گر روشن است که در قالب‌های متنوع و اسلوب‌های بشارت و انذار، پیوسته ما را به‌سوی حقیقتی آشکار فرا می‌خواند.

3-  پیش‌نیاز تأثیرپذیری از قرآن، آگاهی از معانی و اندیشه در مفاهیم آن است.

4-  سنن تزمذی و مسند احمد از ابن عمر روایت می‌کنند که گفته: از رسول اللهص شنیدم که فرمود: «مَن سَرَّهُ أَن یَنظُرَ إِلَی یَومِ القِیامَةِ کَأَنَّهُ رَأَی بِعَینٍ فَلیَقرَأ ﴿إِذَا ٱلشَّمۡسُ کُوِّرَتۡ و ﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنفَطَرَتۡ و ﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنشَقَّتۡ». «کسی که نگاه کردن به قیامت او را به شگفت می‌آورد همانند دیدن با چشمان، پس سوره‌های کّرت و إنفطار و إنشقاق را قرائت کند».

5-  رسول الله ص دو بار جیرئیل را دیده است، اول بار در آغاز بعثت در منطقه‌ی بَطحاء (أبطح) به صورتی که جبرئیل دارای ششصد بال بود که از شرق تا غرب را پوشانده بود. مرتبه‌ی دوم در سفر معراج در سدرة المنتهی. هر دو رؤیت پیامبر به صورت مفصل در سوره‌ی نجم ذکر شده است.

***


سوره‌ی عبس

سوره‌ی عبس

معرفی سوره: سوره‌ی «عبس» مکی است و بعد از سوره‌ی «نجم» نازل شده و مشتمل بر 42 آیه است.

مناسب آن با سوره‌ی قبل: در پایان سوره‌ی «نازعات» خداوند وظیفه‌ی پیامبر نسبت به قیامت را انذار و ترساندن از آن دانست و در آغاز این سوره نیز بیان می‌دارد که چه کسی انذار در او تأثیر دارد و باید او را انذار دادرد و چه کسی آن‌گونه نیست و وظیفه‌ی پیامبر در برابر هم گروه چیست.

محور سوره: رفتار انسان در برابر دعوت و بازتاب آن در قیامت.

سوره دارای پنچ مبحث است:

سبب نزول آیت آغازین سوره: روزی رسول الله ص در مجلس با بزرگان قریش مثل عُتبه، شیبه، عباس بن عبدالمطلب، أبوجهل و أبی بن خلف نشسته و در حال دعوت آن‌ها به اسلام بود، که ناگهان یکی از یارانش به نام عبدالله بن أم مکتوم (عبدالله بن شریح) که نابینا بود و متوجه آن جلسه نشده بود وارد آن مجلس شد و خطاب به پیامبر عرض داشت: «یا رَسولَ الله عَلِمَنیِ ممـَّا عَلَّمَککَ اللّهُ» یعنی «ای رسول خدا! آن چه را خداوند به تو یاد داده است به من یاد ده». رسول الله ص از این رفتار عبدالله ناراحت شده و چهره درهم کرده و روی گرداند. این رفتارش سبب شد که خداوند آیات نخستین این سوره را نازل کند و پیامبر را نسبت به این عملش آگاه سازد. بعد از آن زمان هرگاه پیامبر، عبدالله بن أم مکتوم بسیار او را گرامی می‌داشت و می‌فرمود: «مَرحَبا بِمَنُ عَاتَبَنیِ فَیه رَبّیِ» یعنی: مرحبا بر آن‌که خداوند به خاطر او مرا سرزنش کرد.

مبحث اول: عتابی الهی

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیم

﴿عَبَسَ وَتَوَلَّىٰٓ١ أَن جَآءَهُ ٱلۡأَعۡمَىٰ٢ وَمَا یُدۡرِیکَ لَعَلَّهُۥ یَزَّکَّىٰٓ٣ أَوۡ یَذَّکَّرُ فَتَنفَعَهُ ٱلذِّکۡرَىٰٓ٤ أَمَّا مَنِ ٱسۡتَغۡنَىٰ٥ فَأَنتَ لَهُۥ تَصَدَّىٰ٦ وَمَا عَلَیۡکَ أَلَّا یَزَّکَّىٰ٧ وَأَمَّا مَن جَآءَکَ یَسۡعَىٰ٨ وَهُوَ یَخۡشَىٰ٩ فَأَنتَ عَنۡهُ تَلَهَّىٰ١٠ [عبس: 1-10].

ترجمه:

به نام خداوند بخشاینده‌ی مهربان

«چهره درهم کشید و روی برگرداند (1) از این‌که نابینا به نزدش آمد! (2) و چه تو را آگاه ساخته است شاید او پاک شود (3) یا بند گیرد و آن پند به او نفع رساند! (4) اما کسی که بی‌نیازی نمود (5) پس تو به او می‌پردازی (6) و چیزی بر تو نیست اگر پاک نشود! (7) و اما آن‌که شتابان به نزد تو آمد (8) در حالی که بیمناک بود (9) پس تو از او به دیگری مشغول می‌شود! (10)».

توضیحات:

﴿عَبَسَ: چهره در هم کشید و روی ترش کرد. ﴿ٱلۡأَعۡمَىٰ: مقصود عبدالله بن أم مکتوم است که پیامبر به سبب پافشاری او در مجلس بزرگان قریش، چهره درهم کشید. ﴿وَمَا یُدۡرِیکَ: و چه چیزی و یا کسی تو را نسبت به درون او آگاه ساخته است! از ماده‌ی «إدراء» به معنای باخبر ساختن است و این‌گونه نیز معنا می‌کنند: «و تو چه دانی؟».﴿لَعَلَّ: از ادات ترجی و امید. ﴿ٱلذِّکۡرَىٰٓ: پند و اندرز و موعظه، قرآن. ﴿ٱسۡتَغۡنَىٰ: بی‌نیاز دانست، به واسطه‌ی ثروت و قدرت، خود را از خدا و رسولش بی‌نیاز دانست مثل برزگان قریش. ﴿تَصَدَّىٰ: در اصل «تَصَدَّىٰ» است به معنای روی می‌کنی و گوش فرا می‌دهی و توجه می‌کنی به کسی. ﴿تَلَهَّىٰ: در اصل «تَتَلَهّی» می‌گردانی از کسی و به کسی دیگر مشغول می‌شوی.

مفهوم کلی آیات:

حرص و علاقه‌ی شدید رسول الله ص به دعوت و ارشاد، سبب شد خداوند در قرآن بارها او را مورد خطاب قرار دهد و حتی در مواضعی با تندی او را عتاب نماید، از این رو باید در هر کاری حتی دعوت، مساوات و تعادل را در نظر گرفت و در امور دعوی، تمایل و اشتیاق مخاطب را معیار قرار داد، نه مقام و جایگاه.

مبحث دوم: قرآن، موعظه‌ی جاودان

﴿کَلَّآ إِنَّهَا تَذۡکِرَةٞ١١ فَمَن شَآءَ ذَکَرَهُۥ١٢ فِی صُحُفٖ مُّکَرَّمَةٖ١٣ مَّرۡفُوعَةٖ مُّطَهَّرَةِۢ١٤ بِأَیۡدِی سَفَرَةٖ١٥ کِرَامِۢ بَرَرَةٖ١٦ [عبس: 11-16].

ترجمه:

«هرگز (بدان رفتار برنگرد)، به راستی که آن (آیات قرآن) پند است (11) پس هر کس خواهد از آن پند گیرد (12) در نامه‌هایی است گرانقدر (13) بلندمرتبه و پاک داشته شده (14) به دستان نویسندگانی (15) بزرگوارِ نیک کردار (16)».

توضیحات:

﴿صُحُفٖ: ج صحیفه، آن چه برای می‌نگارند. ﴿مُّکَرَّمَةٖ: گرامی داشته شده. کرامت قرآن به سبب محتوا و نزول از لوح محفوظ است. ﴿مَّرۡفُوعَةٖ: والامقام در نزد خداوند. ﴿مُّطَهَّرَةِۢ: پاکیزه از هر ناپاکی و عیب و نقص و از دسترسی شیاطین. ﴿سَفَرَةٖ: ج سافِر، سفیر و واسطه بین خداوند و پیامبران، یا سافر به معنای کاتب است که قرآن را از لوح محفوظ می‌نویسد یا اعمال بندگان را می‌نگارند. ﴿کِرَامِۢ: دارای کرامت و بزرگی. ﴿بَرَرَةٖ ج بارّ: به معنای نیکوکار و راستگو.

مفهوم کلی آیات:

قرآن پیامی است جاودانه برای تمامی آنانی که در طلب پند و اندرزند و قرآن را سفیرانی از جنس نور و نیکوکارانی گرامی بر قلب پاک‌ترین فرد بشریت فرود آورده‌اند و تنها پاکیز‌گان به آن دست می‌یابند و روشناسی زندگانی خویش می‌سازند.

مبحث سوم: هشداری به ناسپاسان

﴿قُتِلَ ٱلۡإِنسَٰنُ مَآ أَکۡفَرَهُۥ١٧ مِنۡ أَیِّ شَیۡءٍ خَلَقَهُۥ١٨ مِن نُّطۡفَةٍ خَلَقَهُۥ فَقَدَّرَهُۥ١٩ ثُمَّ ٱلسَّبِیلَ یَسَّرَهُۥ٢٠ ثُمَّ أَمَاتَهُۥ فَأَقۡبَرَهُۥ٢١ ثُمَّ إِذَا شَآءَ أَنشَرَهُۥ٢٢ کَلَّا لَمَّا یَقۡضِ مَآ أَمَرَهُۥ٢٣ [عبس: 17-23].

 

ترجمه:

«مرگ بر انسان (کافر)، چقدر ناسپاس است! (17) او را از چه چیزی آفرید! (18) از نطفه‌ای او را آفرید سپس سامانش داد (19) پس راه (خیر و شر) را بر او آسان نمود (20) سپس او را میراند و در قبرش نهاد (21) سپس هرگاه خواست او را زنده می‌کند (22) هرگز! (حق خداوند این‌گونه نیست) هیچ‌گاه به جای نیاورد آن چه را به او امر کرد (33)».

توضیحات:

﴿قُتِلَ: لعنت و عذاب بر او، کشته باد! ﴿ٱلۡإِنسَٰنُ: در اینجا مقصود انسان کافر و ناسپاس است. ﴿مَآ أَکۡفَرَهُۥ: صیغه‌ی تعجب، چقدر ناسپاس است! ﴿نُّطۡفَةٍ: آمیخته‌ی آب مرد و زن که سرآغاز مراحل خلقت انسان است. ﴿قَدَّرَهُۥ: تقدیر خلقت انسان به معنای موزون ساختن و او را به حالت کنونی در آوردن و طی نمودن مراحل خلقت است، یا این‌که تقدیر یعنی تعیین میزان رزق، عمر، عمل، سعادت و شقاوت. ﴿ٱلسَّبِیلَ: راه خیز و شر، و یا در اینجا مقصود پایان مرحله‌ی خلقت و خروج از رحم مادر است. ﴿یَسَّرَهُ: راه سعادت را بر او هموار ساخت و یا راه خروج از رحم مادر را برای او آسان نمود. ﴿فَأَقۡبَرَهُ: او را در قبر قرار داد، دلالتی بر شرافت انسان. نسبت به سایر مخلوقات. ﴿إِذَا شَآءَ: هرگاه بخواهد، و این آیه دلالتی است بر این‌که زمان وقوع قیامت را فقط خداوند می‌داند. ﴿لَمَّا یَقۡضِ مَآ أَمَرَهُۥ: هرگز این انسان ناسپاس (و حتی هر انسانی) حق آن چه را خداوند به او امر کرده بود کامل به جای نیاورد.

مفهوم کلی آیات:

آفرینش انسان از مایعی پست و بی‌ارزش، دلالت بر عظمت خالق و ضعف مخلوق دارد. چگونگی انتقال تمامی صفات و خصوصیات ظاهری و درونی از یک نسل به نسل دیگر به سبب همین مایع پست، دلالتی قوی‌تر بر این عظمت است. اما عجیب‌تر از تمامی این‌ها آن است که چگونه انسان اصل خلقت خویش را فراموش کرده و در برابر خالق خویش به نافرمانی می‌پردازد.

 

 

مبحث چهارم: رستاخیز طبیعت و لزوم اندیشیدن در آن

﴿فَلۡیَنظُرِ ٱلۡإِنسَٰنُ إِلَىٰ طَعَامِهِۦٓ٢٤ أَنَّا صَبَبۡنَا ٱلۡمَآءَ صَبّٗا٢٥ ثُمَّ شَقَقۡنَا ٱلۡأَرۡضَ شَقّٗا٢٦ فَأَنۢبَتۡنَا فِیهَا حَبّٗا٢٧ وَعِنَبٗا وَقَضۡبٗا٢٨ وَزَیۡتُونٗا وَنَخۡلٗا٢٩ وَحَدَآئِقَ غُلۡبٗا٣٠ وَفَٰکِهَةٗ وَأَبّٗا٣١ مَّتَٰعٗا لَّکُمۡ وَلِأَنۡعَٰمِکُمۡ٣٢ [عبس: 24-32].

ترجمه:

«پس انسان باید به غذایش بنگرد (24) ما چگونه باران را به شگفتی فرو فرستادیم! (25) سپس زمین را حیرت‌آور شکافتیم (26) آن‌گاه در آن دانه رویاندیم (27) و انگور و سبزی (28) و زیتون و نخل (29) و بوستان‌های انبوه (30) و میوه و علف (32) برای بهره‌مندی شما و چهارپایانتان (32)».

توضیحات:

﴿إِلَىٰ طَعَامِهِۦٓ: به‌سوی عذایش که چگونه به وجود می‌آید و زندگی او در گرو آن است. ﴿صَبَبۡنَا: باراندیم، فرو ریختیم.

نکته: ﴿صَبّٗا و ﴿شَقّا در این دو آیه از لحاظ إعرابی مفعول مطلق تأکیدی هستند. ﴿حَدَآئِقَ: ج حدیقة: باغ‌ها. ﴿غُلۡبٗا ج أغلب و غلباء: انبوه و تنومند. ﴿أَبّٗا: گیاهان خودرو که چراگاه حیوانات است.

مفهوم کلی آیات:

خداوند نگاه این انسان را متوجه نعمتی می‌سازد که بدون آن زندگی بر او ممکن نمی‌باشد. شناخت خواص و ارزش آن و چگونگی شکل گرفتنش، او را با خالق و بخشنده‌ی آن نعمت عظیم آشنا می‌کند و در او حسن شکرگزاری پدید می‌آورد و این پیام را به او می‌دهد که باید پاسخگوی چگونه استفاده کردن از آن نعمت بزرگ باشد که همان رستاخیز طبیعت و زنده شدن زمین بعد از مرگش خود حکایت از ممکن بودن رستاخیز مردگان دارد تا در آن روز این انسان محصول دنیای خویش را برداشت کند.

مبحث پنجم: رستاخیز مردگان

﴿فَإِذَا جَآءَتِ ٱلصَّآخَّةُ٣٣ یَوۡمَ یَفِرُّ ٱلۡمَرۡءُ مِنۡ أَخِیهِ٣٤ وَأُمِّهِۦ وَأَبِیهِ٣٥ وَصَٰحِبَتِهِۦ وَبَنِیهِ٣٦ لِکُلِّ ٱمۡرِیٕٖ مِّنۡهُمۡ یَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ یُغۡنِیهِ٣٧ وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ مُّسۡفِرَةٞ٣٨ ضَاحِکَةٞ مُّسۡتَبۡشِرَةٞ٣٩ وَوُجُوهٞ یَوۡمَئِذٍ عَلَیۡهَا غَبَرَةٞ٤٠ تَرۡهَقُهَا قَتَرَةٌ٤١ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡکَفَرَةُ ٱلۡفَجَرَةُ٤٢ [عبس: 33-42].

ترجمه:

«پس آن‌گاه که آواز گوش‌خراش در رسد (33) روزی که بگریزد شخص از برادرش (34) و مادرش و پدرش (35) و همسرش و فرزندانش (36) در آن روز برای هر کدام از ایشان حالتی است که او را کفایت می‌کند (37) آن روز چهر‌ه‌هایی درخشان است (38) خندان و شادمان است (39) و در آن روز بر چهر‌ه‌هایی غبار است (40) تارکی‌ آن را فرو می‌گیرد (41) اینان همان کافران بزهکارند (42)».

توضیحات:

﴿ٱلصَّآخَّةُ: صدای هولناک و کرکننده، در اینجا در این مراد نفخه‌ی دوم صور است که همه‌ی مردگان به واسطه‌ی آن زنده و به صحرای محشر رانده می‌شوند. ﴿صَٰحِبَتِه: همسر. ﴿بَنِیهِ: ج أبن: فرزندان.

نکته: ذکر این افراد به سبب قرابت و دلسوزی ‌آن‌هاست.

﴿ٱمۡرِیٕٖ: شخص، زن و مرد. ﴿شَأۡن: جایگاه، کار و بار، حالت، وضعیت. ﴿یُغۡنِیهِ: بی‌نیاز می‌سازد او را از این‌که در احوال دیگران تجسس کند و عکس‌العمل نشان دهد. ﴿مُّسۡفِرَةٞ: روشن و سفید و تابناک (به سبب آثار عبادت).﴿مُّسۡتَبۡشِرَةٞ: ظهور شادمانی بر صورت مومنین بر اثر شادمانی درونی. ﴿غَبَرَةٞ: غبار اندوه و پریشانی از عذابی که در انتظار کافرین است. ﴿تَرۡهَقُهَا: فرو می‌گیرد و می‌پوشاند صورت‌های آن‌ها را. ﴿قَتَرَةٌ: سیاهی و دود، تیرگی صورت (به سبب آثار گناه). ﴿کَفَرَةُ: کافر: پوشاننده و انکارکننده‌‌ی حقیقت. ﴿فَجَرَةُ فاجر: بزهکار و خلافکار، کسی که از حقیقت چرخ می‌خورد.

مفهوم کلی آیات:

وحشت حاکم بر قیامت به اندازه‌ای است که انسان را هراسان می‌سازد. قرابت و خویشاوندی حتی از نوع بسیار نزدیک آن نیز، نه تنها مایه‌ی دلخوشی نیست بلکه موجب فرار از همدیگر است تا مبادا طلبکاری پیدا شود و اوضاع را بر او سخت‌تر سازد. در آن روز اثرات نعمت و عذاب از یک سو و اثرات عبادت و گناه از دیگر سو، چهره‌ها را دگرگون ساخته و سیمای بهشتیان را نورانی و درخشان و صورت دوزخیان را غبار آلود و تیره می‌سازد.

برداشت‌ها فواید سوره:

1-  دعوت‌گر باید پیوسته گشاده‌رویی و خوش‌رفتاری را در شرایط دعوت حفظ کند.

2-  رعایت اولویت‌ها در امر دعوت و تبلیغ، از ضروریات‌ها به شما می‌رود و همیشه مشتاقان هدایت بر منکرین و مخالفین ترجیح دارند.

3-  عتاب و تذکر در برابر اشتباه، از اسباب بازدارنده‌ای است که سبب آگاهی و عدم تکرار خطا می‌شود.

4-  معیار شخصیت و بزرگی، به تقوی و ایمان است نه مقام و منصب.

5-  آشنایی بیش‌تر و کامل‌تر انسان نسبت به منشأ خلقت خویش، سبب زیادت یقین و اعتقاد نسبت به خالق می‌شود.

6-  فرار مردم از همدیگر در قیامت، هشداری است جدی تا هر انسانی در این دنیا، هر چه بیش‌تر در پی کسب ثواب و اعمال نیکو باشد.

7-  قاری قرآن در مرتبه‌ی فرشتگانی است که رابطین بین خدا و پیامبر ص در نزول قرآن می‌باشند. امام مسلم از عایشه از رسول خدا ص نقل می‌کند. «الْمَاهِرُ بِالْقُرْآنِ مَعَ السَّفَرَةِ الْکِرَامِ الْبَرَرَةِ وَالَّذِى یَقْرَأُ الْقُرْآنَ یَتَتَعْتَعُ فِیهِ وَهُوَ عَلَیْهِ شَاقٌّ فَلَهُ أَجْرَانِ». «هر کس در قرآن مهارت داشته باشد همراه فرشتگانی بلند مرتبه‌ی نیکوکار است و آن کس که قرآن را به رحمت می‌خواند و قرائت بر او دشوار است پس برای او دو پاداش است».

8-  حس بصری در مورد تکبر ورزیدن انسان می‌گوید: «کَیف یَتکبَّرُ مَنُ خّرَجَ مَن سَبیلِ البَولِ مرتَّینِ!». «چگونه تکبر می‌ورزد کسی که دو بار از مجرای ادارا خارج شده است!».

***


سوره‌ی نازعات

سوره‌ی نازعات

معرفی سوره: سوره‌ی «نازعات» مکی است و بعد از سوره‌ی «نبأ» نازل شده و شامل 46 آیه است.

مناسبت آن با سوره‌ی قبل: بررسی شبهات منکرین قیامت درباره‌ی بازگشت به زندگی مجدد، موضوع مشترک هر دو سوره است، همچنین پایان سوره‌ی نبأ سخن از ملائکه و آغاز این سوره نیز قسم به چند گروه از ملائکه است.

محور سوره: قیامت و دلایل حتمی و لازم بودن آن جهت تحقق عدل خداوند با اشاره به سرانجام طغیان فرعون.

سوره شامل شش میحث است:

مبحث اول: فرشتگان خداوند

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیم

﴿وَٱلنَّٰزِعَٰتِ غَرۡقٗا١ وَٱلنَّٰشِطَٰتِ نَشۡطٗا٢ وَٱلسَّٰبِحَٰتِ سَبۡحٗا٣ فَٱلسَّٰبِقَٰتِ سَبۡقٗا٤ فَٱلۡمُدَبِّرَٰتِ أَمۡرٗا٥ [النازعات: 1-5].

ترجمه:

به نام خدا بخشاینده‌ی مهربان

«سوگند به فرشتگانی که جان (کافران) را به سختی بیرون کشند (1) و سوگند به فرشتگانی که جان (مؤمنین) را به نرمی گیرند (2) و سوگند به فرشتگانی که شناکنان در حرکتند (3) پس بر همدیگر سبقت می‌گیرند (4) و (بدین گونه) هر امری را اداره می‌کنند (5)».

 

توضیحات:

﴿نَّٰزِعَٰتِ: بیرون‌کشندگان، مقصود فرشتگانی است که مأمور قبض روح کافران هستند و جان آنان را به سختی و تندی می‌گیرند. ﴿غَرۡقٗا: مصدر به معنای اغراق‌آمیز، در نهایت شدت و سختی. ﴿ٱلنَّٰشِطَٰتِ: گیرندگان با نرمی، سهولت و با سرعت؛ مقصود فرشتگانی‌اند که جان مؤمنین را به آسانی و احترام می‌گیرند. ﴿نَشۡطٗا: مصدر به معنای نهایت آسانی و سرعت در گرفتن به گونه‌ای صاحبش احساس ناراحتی نکند. ﴿ٱلسَّٰبِحَٰتِ: حرکت‌کنندگان با نرمی و سرعت، شناور فرشتگانی که برای فرمانبرداری اوامر خدا به‌سوی زمین به پرواز درآیند. ﴿سَبۡحٗا: مصدر به معنای نهایت سرعت و روانی در حرکت. ﴿ٱلسَّٰبِقَٰتِ: سبقت‌گیرندگان، به خاطر نهایت اشتیاق در فرمانبرداری، در پی انجام سریع اوامر خداوند هستند و بر هم سبقت می‌گیرند. ﴿سَبۡقٗا: مصدر به معنای نهایت تلاش در سبقت گرفتن. ﴿ٱلۡمُدَبِّرَٰتِ: اداره‌کنندگان؛ بر حسب اوامر خداوند، فرشتگانی که در حال اداره‌ی امور عالم هستند و هر گروه مسؤول امری خاص می‌باشند مثل رزق و روزی، عمر موجودات، وحی و رسالت، قبض روح و ...

مفهوم کلی آیات:

عذاب و پاداش بندگان، با شیوه‌ی قبض روح آغاز می‌شود و در جهنم و بهشت به نهایت خود می‌رسد و پیوسته نیز در حال ازدیاد است. خداوند در این آیات به گروه‌های مختلفی از فرشتگان سوگند یاد می‌کند تا هم نمونه‌ای بارز از شیوه‌ی فرمانبرداری را به ما نشان دهد و هم نظم حاکم بر اداره‌ی هستی را در جلو دیدگان ما ترسیم کند و هم به ما بفهماند که بین اهل حق و باطل هیچ مشابهت و مناسبتی نیست و هر گروه به فراخوار حالش با او رفتار می‌شود.

مبحث دوم: بازگشت زیانبار کافران

﴿یَوۡمَ تَرۡجُفُ ٱلرَّاجِفَةُ٦ تَتۡبَعُهَا ٱلرَّادِفَةُ٧ قُلُوبٞ یَوۡمَئِذٖ وَاجِفَةٌ٨ أَبۡصَٰرُهَا خَٰشِعَةٞ٩ یَقُولُونَ أَءِنَّا لَمَرۡدُودُونَ فِی ٱلۡحَافِرَةِ١٠ أَءِذَا کُنَّا عِظَٰمٗا نَّخِرَةٗ١١ قَالُواْ تِلۡکَ إِذٗا کَرَّةٌ خَاسِرَةٞ١٢ فَإِنَّمَا هِیَ زَجۡرَةٞ وَٰحِدَةٞ١٣ فَإِذَا هُم بِٱلسَّاهِرَةِ١٤ [النازعات: 6-14].

ترجمه:

«روزی که لرزنده به لرزه در آید (6) به دنبال آن، پی‌آینده بیاید (7) دل‌هایی در آن روز ترسان باشند (8) دیدگانش فرو افتاد است (9) می‌گویند: آیا ما به حالت نخستین، بازگردانده شویم! (10) آیا هنگامی که استخوان‌هایی پوسیده شدیم [باز به زندگی برگردانده شویم!] (11) گویند: در آن صورت، این (بازگشت) بازگشتی زیان‌بار است (12) پس آن تنها یک بانگ تند است (13) پس آن‌گاه (همه‌ی) ایشان در صحرای هموار (محشر) باشند (14)».

توضیحات:

﴿تَرۡجُفُ: می‌لرزد.﴿ٱلرَّاجِفَةُ: زلزله، لرزنده، مراد اولین دمیدن در صور است که سبب هلاکت همه چیز در این دنیا می‌شود. ﴿تَتۡبَعُهَا: در پی آن می‌آید. ﴿ٱلرَّادِفَةُ: در پی آینده، لرزه‌ی بعدی یا نفخه‌ی دوم صور که در پی اولی واقع می‌شود و بدین سبب نیز رادفه نامیده می‌شود، زیرا از جنس راجفه و به دنبال آن می‌آید. ﴿قُلُوبٞ یَوۡمَئِذٖ وَاجِفَةٌ: ترسان و هراسان و نگردان، مراد قلب‌های کافران است که عملکرد خویش نگران است. ﴿أَبۡصَٰرُهَا خَٰشِعَةٞ: چشم کافران و گناهکاران بر اثر وحشت و هول قیامت فرو افتاده است. ﴿مَرۡدُود: برگشت داده شده. ﴿حَافِرَة: برگشت به حالت نخستین، در این‌جا مراد بازگشت به زندگی دوباره است. اساسی‌ترین شبهه‌ای که این‌ گروه کافر در دنیا مطرح می‌کرد آن بود که چگونه ممکن است بعد از مرگ، دوباره زندگی از سر گرفته شود. ﴿عِظَٰمٗا نَّخِرَةٗ: استخوان پوسیده و خاک شده. پس چگونه ممکن است دوباره استخوان بعد از خاک شدن جمع شود. ﴿کَرَّةٌ: بازگشتی، تکرار دوباره‌ی زندگی، پس اگر چنین شود و استخوان زنده شود زندگی دوباره، برای ما بس زیانبار خواهد بود. این سخن را کافرین از روی استهزاء و جهت تاکید بر انکار خویش می‌گفتند: ﴿زَجۡرَةٞ: نهیب، فریاد آمرانه، دومین دمیدن در صور که در یک لحظه سبب حیات دوباره‌ی تمام موجودات می‌شود. ﴿ٱلسَّاهِرَةِ: سطح زمین، بیابان سفید و همواره. در اصل به معنای شب زنده‌داری است و در اینجا مراد صحرای محشر است، زیرا وحشت و سختی آن، خواب را از چشم انسان می‌گیرد، به بیابان نیز ساهره گویند، زیرا گستردگی آن سبب ایجاد ترس و وحشت می‌شود.

مفهوم کلی آیان:

قیامت با دو بار دمیدن در صور (شیپور) بر پا می‌شود. دمیدنی که ارتعاش صدایش همه را بی‌جان می‌کند و تکرار آن خلایق را در صحرای وسیع محشر گرد هم می‌آورد. خوشا به حال مؤمنان که هیچ هراسی از آن اجتماع عظیم ندارند! و وای بر حال کافران که جز وحشت و زیان و عذاب چیزی در انتظار خویش نمی‌بینند!.

مبحث سوم: داستان موسی و فرعون، نمونه‌ای از دعوت و انکار

﴿هَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ مُوسَىٰٓ١٥ إِذۡ نَادَىٰهُ رَبُّهُۥ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوًى١٦ ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ١٧ فَقُلۡ هَل لَّکَ إِلَىٰٓ أَن تَزَکَّىٰ١٨ وَأَهۡدِیَکَ إِلَىٰ رَبِّکَ فَتَخۡشَىٰ١٩ فَأَرَىٰهُ ٱلۡأٓیَةَ ٱلۡکُبۡرَىٰ٢٠ فَکَذَّبَ وَعَصَىٰ٢١ ثُمَّ أَدۡبَرَ یَسۡعَىٰ٢٢ فَحَشَرَ فَنَادَىٰ٢٣ فَقَالَ أَنَا۠ رَبُّکُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰ٢٤ فَأَخَذَهُ ٱللَّهُ نَکَالَ ٱلۡأٓخِرَةِ وَٱلۡأُولَىٰٓ٢٥ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَعِبۡرَةٗ لِّمَن یَخۡشَىٰٓ٢٦ [النازعات: 15-26].

ترجمه:

«آیا خبر موسی به تو رسیده است! (15) چون پروردگارش او را در سرزمین مقدس طوی ندا داد (16) به‌سوی فرعون برو همانا که او سرکشی کرده است (17) پس بگو، آیا تمایلی داری که (از گناهان) پاکیزه شوی؟ (18) و تو را به‌سوی پروردگارت راهنمایی کنم پس بیمناک شوی؟ (19) پس آن نزدیک‌ترین نشانه را به او نمایاند (20) پس (موسی و معجزه‌اش را) دروغ انگاشت و سرپیچی کرد (21) سپس پشت نمود، (و) به تلاش پرداخت (22) پس جمع نمود و ندا در داد (23) پس گفت: من پروردگارم برتر شما هستم (24) پس خداوند او را به عقوبت آخرت و دنیا گرفتار ساخت (25) بی‌گمان در این عبرتی است برای کسی که بترسد (26)».

توضیحات:

﴿حَدِیثُ: سخن، خبر و داستان، مراد از حدیث موسی، بیان حکایت دعوت او و انکار فرعون است. ﴿ٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوًى: سرزمین مقدس طوی که در کناره‌ی کوه پرداخت سینا در سرزمین مصر واقع شده است. کلمه‌ی مقدس و طوی هر دو به معنای پاکیزه و منزه می‌باشد. ﴿طَغَىٰ طغیان کرده است، طغیان عبارت است از تجاوز و پا فراتر نهادن از حدود و اندازه‌ی خویش و اصطلاحاً پا از گلیم خود درازتر کردن است. دقیقاً فرعون به سبب قدرتی که در اختیار داشت دچار این صفت زشت و هلاک‌کننده شده بود. ﴿تَزَکَّىٰ: پاکیزه شوی، گناهانت بخشوده شود. پاکیزگی از گناهان، شرط اولیه برای هدایت و اصلاح است، از این رو اولین درخواست موسی از فرعون نیز نشان دادن راهی است که او را از گناهان پاکیزه می‌دارد تا بستر هدایت برایش فراهم‌ آید. ﴿أَهۡدِیَکَ: تو را هدایت و راهنمایی کنم. ﴿إِلَىٰ رَبِّکَ: به‌سوی پروردگارت، نسبت دادن پروردگارم به فرعون ﴿رَبِّکَ: بدین جهت بود که فرعون بداند او نیز دارای پروردگاری است که باید از او بترسد. ﴿فَتَخۡشَىٰ: حرکت به‌سوی خدا (خدا شناسی) سبب ایجاد ترس از مقام خداوند و پرهیز از گناه است. ﴿ٱلۡأٓیَةَ ٱلۡکُبۡرَىٰ: نشانه‌ی بزرگ‌تر. موسی 9 معجزه داشت که بزرگ‌ترین آن‌ها عصا و ید بیضا است و بقیه‌ی آن‌ها عبارت است: قحط سالی، کمبود ثمرات، سیل، ملخ، شپش، قورباغه و خون؛ بجز این موارد نُه‌گانه که در ارتباط با فرعون و قوم او بوده است معجزات دیگری نیز در رابطه با بنی‌اسرائیل داشته است، مثل عصا زدن به سنگ و جوشش چشمه از آن و شکافته شدن دریا و عبور موسی و بنی‌اسرائیل از آن. ﴿کَذَّبَ وَعَصَىٰ: فرعون به جای آن که آیات پروردگارش را تصدیق کند به تکذیب موسی و معجزاتش پرداخت و از دعوت و خواست موسی نافرمانی کرد. ﴿أَدۡبَرَ: پشت کردن به موسی و قبول نکردن سخن وی یا این که بعد از مشاهده‌ی تبدیل عصای موسی به اژدها، وحشت زده شده و پا به فرار گذاشت. ﴿یَسۡعَىٰ: دست به کار شد و شروع به حیله‌گری و برنامه‌ریزی کرد. ﴿حَشَرَ: جمع کرد، اصل لغت «حَشر» به معنای جمع کردن است و در قیامت به جایی که مردم در آن جمع می‌آیند صحرای «مَحشر» گفته می‌شود. ﴿أَنَا۠ رَبُّکُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰ: من هستم آن پروردگاری که بالاتر و برتر از او وجود ندارد. ﴿أَخَذَهُ ٱللَّهُ: گرفتن خداوند، کنایه از هلاکت است. ﴿نَکَال: عقوبت و کیفر کار ناشایست. ﴿ٱلۡأٓخِرَةِ وَٱلۡأُولَىٰٓ: منظور از عقوبت «آخرة» و «أَولی» برای فرعون دو چیز می‌تواند باشد: 1- عذاب آخرت و عذاب دنیا، زیرا فرعون در دنیا و آخرت مورد عذاب واقع شده است. 2- «آخرة» و «أولی» به دو ادعای فرعون بر می‌گردد که دومی آن در این سوره ذکر شده است: ﴿أَنَا۠ رَبُّکُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰو اوّلی آن، آیه‌ی 38 سوره‌ی قصص است ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَأُ مَا عَلِمۡتُ لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرِییعنی غیر از خودم دیگر هیچ معبودی برای شما نمی‌شناسم. از این رو خداوند نیز به خاطر این دو ادعای ناشایست و جسارت‌آمیز، او را هلاک کرد. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَعِبۡرَةٗ لِّمَن یَخۡشَىٰٓ: در حکایت سرکشی فرعون و عقوبت پروردگار، عبرتی است برای آن‌که از رویارویی با خداوند می‌ترسد و سعی در نجات خویش از چنگال عقوبت دنیا و آخرت دارد.

مفهوم کلی آیات:

فرعون، نمونه‌ای بارز از سرکشی و طغیان است. عدم ترس از خداوند به انسان این جرأت را می‌دهد که با کمال بی‌شرمی لب به سخنانی بگشاید که هیچ‌گاه در حد و اندازه‌های او نیست، و در واقع عدم شناخت صحیح خداوند است که آدمی را این‌گونه جسور و بی‌شرم بار می‌‌آورد، از این رو اولین درسی که موسی به فرعون پیشنهاد می‌دهد درس خداشناسی و خداترسی است، مفیدترین علم برای هر شخص، شناخت عظمت و بزرگی ذات و قدرت خداوند است و از این روست که خداوند در ادامه‌ی این آیات، قدرت و عظمت خویش را برای ما بازگو می‌کند.

مبحث چهارم: شگفتی‌های خلقت و دلایلی بر امکان قیامت

﴿ءَأَنتُمۡ أَشَدُّ خَلۡقًا أَمِ ٱلسَّمَآءُۚ بَنَىٰهَا٢٧ رَفَعَ سَمۡکَهَا فَسَوَّىٰهَا٢٨ وَأَغۡطَشَ لَیۡلَهَا وَأَخۡرَجَ ضُحَىٰهَا٢٩ وَٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ ذَٰلِکَ دَحَىٰهَآ٣٠ أَخۡرَجَ مِنۡهَا مَآءَهَا وَمَرۡعَىٰهَا٣١ وَٱلۡجِبَالَ أَرۡسَىٰهَا٣٢ مَتَٰعٗا لَّکُمۡ وَ لِأَنۡعَٰمِکُمۡ٣٣ [النازعات: 27-33].

ترجمه:

«آیا شما در آفرینش استوارترید یا آسمان! [خداوند] آن را بنا کرد (27) سقف ان را بلند قرار داد سپس استوار ساختش (28) و شبش را تاریک و روزش را آشکار نمود (29) و زمین را پس از آن گسترانید (30) از آن آب (چشمه‌ها) و چراگاهش را برآورد (31) و کوه‌های را استوار ساخت (32) برای بهره‌وری شما و چهارپایانتان (33)».

توضیحات:

﴿ءَأَنتُمۡ أَشَدُّ خَلۡقًا: آیا از نظر خلقت و پیچیدگی‌های آن، آفرینش شما شگفت‌تر و پیچیده‌تر است یا آفرینش آسمان و کائنات؟ در آیه‌ی 57 سوره‌ی غافر به این مطلب اشاره شده است: ﴿لَخَلۡقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ أَکۡبَرُ مِنۡ خَلۡقِ ٱلنَّاسِ [غافر: 57]. ﴿سَمۡکَ: سقف، ارتفاع. ﴿سَوَّىٰهَا: سر و سامان داد، منظم و بدون عیب و خلل قرار داد، یکپارچه ساخت. ﴿أَغۡطَش: تاریک ساخت.﴿ضُحَى: روشنایی روز، وقت چاشت. ﴿وَٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ ذَٰلِکَ: زمین را بعد از آسمان آفرید. این آیه اشاره به مرحله‌ی گستردگی زمین و هموار ساختن آن جهت زندگی موجودات بر روی آن است و گرنه مطابق دیگر آیات قرأن، خلقت زمین قبل از آسمان بوده است: ﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ فَسَوَّىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖۚ [البقرة: 29]. ﴿دَحَىٰهَا: گسترانید، هموار ساخت، اشاره به این مطلب که در آغاز خلقت، سطح زمین را آب فرا گرفته بود اما در مرحله‌ی دوم و بعد از خلقت آسمان‌ها، خداوند زمین را به حالت کنونی در آورد و برای سکونت آماده ساخت: ﴿أَخۡرَجَ مِنۡهَا مَآءَهَا وَمَرۡعَىٰهَا از دل‌ زمین، چشمه‌ها جوشانید و سبزه‌زارها پدید آورد. ﴿أَرۡسَىٰهَا: از ریشه‌ی «رَسْو» به معنای ثابت و استوار قرار دادن است. ﴿مَتَٰعٗا: جهت استفاده و کسب منفعت و بهره‌وری.

مفهوم کلی آیات:

مشکلی اصلی منکران قیامت در امکان حیات دوباره و ترمیم سلول‌ها و استخوان‌های پوسیده و متلاشی شده‌ی یک موجود است زیرا آن را امری غیر ممکن و به دور از عقل و خرد می‌دانند، از این سبب خداوند جهت قانع نمودن آن‌ها، به آفرینشی بزرگ‌تر و پیچیده‌تز از خلقت‌ آدمی اشاره می‌کند تا شاید بدین وسیله دیدگاه آن‌ها را تغییر داده و به اندیشه وا دارد و محال و ناممکن بودن را در برابر قدرت نامتناهی خویش مردود سازد.

مبحث پنچم: کیفر دنیا پرستی و پاداش خداپرستی

﴿فَإِذَا جَآءَتِ ٱلطَّآمَّةُ ٱلۡکُبۡرَىٰ٣٤ یَوۡمَ یَتَذَکَّرُ ٱلۡإِنسَٰنُ مَا سَعَىٰ٣٥ وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِیمُ لِمَن یَرَىٰ٣٦ فَأَمَّا مَن طَغَىٰ٣٧ وَءَاثَرَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا٣٨ فَإِنَّ ٱلۡجَحِیمَ هِیَ ٱلۡمَأۡوَىٰ٣٩ وَأَمَّا مَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ وَنَهَى ٱلنَّفۡسَ عَنِ ٱلۡهَوَىٰ٤٠ فَإِنَّ ٱلۡجَنَّةَ هِیَ ٱلۡمَأۡوَىٰ٤١ [النازعات: 34-41].

ترجمه:

«پس آنگاه که حادثه‌ی بزرگ فرا رسد (34) روزی که انسان، آنچه را که تلاش کرده است با یاد می‌آورد (35) و جهنم برای هر کس که (بخواهد) ببیند نمایانده شود (36) پس آن کس که از حد درگذشته باشد (37) و زندگانی دنیا را برگزیده باشد (38) پس بی‌گمان آتش همان جایگاه اوست (39) و اما آن کس که از پیشگاه پروردگارش ترسیده و نفس را از خواهش‌هاب درونی باز داشته باشد (40) پس به درستی که بهشت همان جایگاه اوست (41)».

توضیحات:

﴿ٱلطَّآمَّةُ: قیامت، حادثه‌ی بزرگ و غیر قابل تحمل، و قیامت را طامّه می‌گویند؛ زیرا هول و وحشت قیامت همه چیز را تحت تأثیر قرار می‌دهد و بزرگ‌تر از آن، حادثه و مصیبتی وجود ندارد. ﴿یَتَذَکَّرُ: به یاد می‌آورد از طریق نامه‌ی اعمال.﴿مَا سَعَىٰ: آن چه برای آن کوشش کرده و به عنوان توشه به قیامت فرستاده است. «ما» در اینجا موصولیه است. ﴿وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِیمُ لِمَن یَرَىٰ: جهنم آشکار می‌گردد برای کسی که آن را ببیند. بدیهی است که تمامی انسان‌ها جهنم را خواهند دید و از بالای آن عبور خواهند کرد اما بهشتیان بر حسب اعمال‌شان به سرعت از آن عبور می‌کنند و کافران ناگزیر در آن سرازیر خواهند شد. ﴿مَن طَغَىٰ: آن کس که سرکشی و طغیان کرد، از حدود پا فراتر گذاشته و دامن به گناه بیالود. ﴿اثَرَ: برگزید و ترجیح داد. ﴿ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا: زندگی و حیات دنیوی؛ و به این جهان دنیا گویند چون هم به نسبت آخرت به ما نزدیک‌تر و هم بسیار پست و ناچیز است. ﴿ٱلۡجَحِیمَ: آتش، جهنم که جایگاه ابدی سرکشان است. ﴿مَقَامَ رَبِّهِۦ: مقام و جایگاه پروردگارش، ایستادن در برابر پروردگارش جهت حساب و کتاب أخروی. ﴿ٱلنَّفۡسَ: خویشتن، محل تأثیرات مثبت و منفی در وجود آدمی، ارزش‌ وجودی. ﴿ٱلۡهَوَىٰ: تمایلات و شهوات، وسوسه‌های درونی و نفسانی، وجود خویش را از دام شهوات و تمایلات پست و بی‌ارزش رهانید و سعی در پرورش و کمال خویش داشت. ﴿ٱلۡجَنَّةَ: بهشت و بوستان‌های بی‌مانند آن‌که جایگاه ابدی بندگان خداترس است.

مفهوم کلی آیات:

تغییر نظام خلقت در پی حوداث و مصائبی است که همه چیز را متأثر و دگرگون می‌سازد. انسان‌ها در قیامت بر مبنای رفتار‌شان در دنیا به دو گروه عمده تقسیم می‌شوند: تجاوزگران از حدود خداوند و اسیرشدگان در بند لذات دنیوی که جایگاه آن‌ها آتش است؛ در مقابل، متأثرین از عظمت خداوند و کنترول‌کنندگان خواهش‌های نفسانی که منزلگاه ابدی آن‌ها بهشت است.

مبحث ششم: سؤالی تکراری از امری قطعی

﴿یَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَیَّانَ مُرۡسَىٰهَا٤٢ فِیمَ أَنتَ مِن ذِکۡرَىٰهَآ٤٣ إِلَىٰ رَبِّکَ مُنتَهَىٰهَآ٤٤ إِنَّمَآ أَنتَ مُنذِرُ مَن یَخۡشَىٰهَا٤٥ کَأَنَّهُمۡ یَوۡمَ یَرَوۡنَهَا لَمۡ یَلۡبَثُوٓاْ إِلَّا عَشِیَّةً أَوۡ ضُحَىٰهَا٤٦ [النازعات: 42-46].

ترجمه:

«از تو درباره‌ی قیامت می‌پرسند که استقرار آن چه وقت است؟ (42) تو از بیان (زمان تحقق) آن، در چه جایگاهی هستی! (43) منت‌های (علم) آن به‌سوی پروردگار توست (44) تنها تو بیم‌دهنده‌ی کسی هستی که از آن بترسند (45) روزی که آن را ببینند گویی آن‌ها در دنیا مگر شامگاهی یا بامدادی از آن درنگ نکرده‌اند (46)».

توضیحات:

﴿ٱلسَّاعَةِ: از ماده‌ی «سَوَعَ» به مدت زمان کوتاهی گفته می‌شود که برای انجام کاری تعیین شود؛ و قیامت را «ساعة» گویند، زیرا وقوع آن در مدت زمانی کوتاه است و به حساب مردمان نیز در مدت زمانی کوتاه رسیدگی می‌شود. ﴿أَیَّانَ: زمان و وقت. ﴿مُرۡسَىٰهَا: فرا رسیدن و وقوع آن، مصدر میمی برای فعل «أَرُمَی». قیامت همچون یک کشتی در حرکت است که مشرکان پیوسته از زمان لنگر انداختن آن سؤال می‌کنند. ﴿فِیمَ أَنتَ: اصل آن «فی ما» می‌باشد که الف از «ما» خذف شده است و تقدیر معنای آن چنین است: «أنُتَ فی أَیَ شَیءِ مِن ذِکُرِ السَّاعة؟» یعنی تو در چه مقام و جایگاهی هستی که آن را یاد کنی؟ و وظیفه‌ی تو در این میان چیست؟ إنذار مردم یا تعیین زمان وقوع قیامت؟﴿مُنتَهَىٰهَآ: پایان، غایب و نهایت علم قیامت که تنها در اختیار پروردگار یکتاست و هیچ کس، حتی پیامبران از آن باخبر نیستند. ﴿مُنذِرُ: ترساننده، بیم‌دهنده.﴿مَن یَخۡشَىٰهَا: کسی که به قیامت امیدی داشته باشد و در دنیا از آن بترسند. ﴿کَأَنَّهُمۡ: گویی آن‌ها، چه بسا آن‌ها. ﴿عَشِیَّةً: بعد از ظهر. ﴿ضُحَىٰهَا: صبح تا ظهر. مردمان چون از قبرها برانگیخته شوند می‌پندارند نیم روزی بیش در دنیا نبوده‌اند.

مفهوم کلی آیات:

کافران جهت استهزاء و انکار، پیوسته زمان وقوع قیامت را از پیامبر سؤال می‌کردند اما خداوند علم وقوع آن را به خودش نسبت می‌دهد و وظیفه‌ی پیامبر را تنها انذار کسانی می‌داند که عظمت قیامت سبب ایجاد ترس در وجود آن‌ها شده است، زیرا تعیین زمان وقوع قیامت نه تنها مشکل کافران را حل نمی‌کند، بلکه بر شدت إستهزاء آن‌ها نیز می‌افزاید.

برداشت‌ها و فواید سوره:

1-  فرشتگان، لشکریان اجرایی خداوند و دارای منزلتی والایند و هر کدام دارای مسؤولیتی تعیین شده‌اند.

2-  فرشتگان الگوهایی نیکو و مناسب در فرمانبرداری از فرمان خداوند هستند.

3-  دعوت باید بر پایه‌ی حکمت و موعظه‌ی نیکو و همراه با استدلال قوی و قانع‌کننده باشد.

4-  مؤمن باید همیشه حساب اعمالش را نگه دارد و خویشتن را محاسبه نماید قبل از آنکه در قیامت پشیمانی و حسرت برایش به بار آورد.

5-  محدوده‌ی هر دعوت باید مشخص باشد. در آغاز باید بستر مناسب جهت تعلیم فراهم شود سپس مائل دعوی و تعالیم دینی مطرح گردد.

6-  ترس از قیامت، زیربنای سعادت و پذیرش دعوت است و به هر اندازه که بنده مقام حقیقی خداوند را بهتر درک نماید ترس او نیز از خداوند بیش‌تر خواهد شد.

7-  بین کروی بودن زمین و گستردگی آن (دَحاها) منافاتی نیست، زیرا هر چقدر محیط دایره بیش‌تر باشد إنحنای آن نیز کم‌تر است تا جایی که ممکن است انحنای آن قابل احساس نباشد.

8-  علم برپایی قیامت در نزد خداوند است و هیچ کس در هیچ زمان و با هیچ مقامی نمی‌تواند ادعای آگاهی از آن را داشته باشد.

9-  فرعون، لقب سلاطین مصر است و فرعون که موسی او را دعوت به یکتاپرستی کرده است نامش رامسیس دوم بود و منشوری منتشر کرد که بر اساس آن خویشن را پروردگار برترین بنی‌اسرائیل نامیده بود..

***