333- باب: کراهت دارد که انسان بگوید: «آنچه الله بخواهد و فلانی بخواهد»
1754- عن حُذَیْفَةَ بنِ الیَمانِt عَنِ النَّبِیِّr قالَ: «لا تَقُولُوا: مَا شَاءَ اللهُ وَشَاءَ فُلاَنٌ؛ وَلکِنْ قُولُوا: مَا شَاءَ اللهُ، ثُمَّ شَاءَ فُلاَنٌ». [روایت ابوداود با اِسنادِ صحیح]([1])
ترجمه: حذیفه بن یَمانt میگوید: پیامبرr فرمود: «نگویید: آنچه الله بخواهد و فلانی بخواهد؛ بلکه بگویید: آنچه الله بخواهد، سپس فلانی بخواهد».
شرح
مولف/ میگوید: «کراهت دارد که انسان بگوید: آنچه الله بخواهد و فلانی بخواهد»؛ منظور از کراهت در اینجا، کراهت تحریمیست؛ یعنی حرام میباشد که انسان چنین چیزی بگوید؛ زیرا حرف «واو» در این عبارت، مفهوم برابری را میرساند؛ لذا وقتی کسی چنین عبارتی میگوید، گویا فلانشخص را با اللهU در اراده و مشیت، یکسان و برابر دانسته است؛ در صورتیکه ارادهی کامل و مطلق از آنِ الله متعال میباشد و او هرچه بخواهد، انجام میدهد؛ از اینرو پیامبرr از گفتنِ چنین عبارتی منع فرمود و با رهنمود خویش مردم را به گفتنِ سخنی مباح راهنمایی نمود و فرمود: «بگویید: آنچه الله بخواهد، سپس فلانی بخواهد»؛ زیرا واژهی «سپس» یا حرف «ثُمَّ»، مفهوم ترتیب با فاصله را میرساند؛ لذا عبارتِ «آنچه الله بخواهد، سپس فلانی بخواهد»، بدین مفهوم است که اراده و خواستِ الهی فراتر از اراده و خواستِ فلانیست؛ همینطور روا نیست که به کسی بگوییم: «آنچه خواست الله و تو باشد»؛ زیرا شخصی به پیامبرr گفت: «آنچه خواستِ الله و شما باشد»؛ پیامبرr فرمود: «أجعلتنی للهِ ندًّا، بل قُل: ما شاء الله وَحدَهُ»؛([2]) یعنی: «آیا مرا با الله، شریک ساختی؟ بلکه بگو: هرچه الله یگانه، بخواهد». لذا در اینباره سه حالت وجود دارد:
نخست: اینکه انسان بگوید: هرچه اللهِ یکتا بخواهد؛ این، یعنی تفویض و واگذاری امر به الله متعال که مورد اتفاق همهی مسلمانان است؛ چنانکه مسلمانان بر این باورند که هرچه الله بخواهد، روی میدهد و آنچه او نخواهد، پدید نمیآید.
دوم: آنچه الله، سپس فلانی بخواهد؛ گفتنِ این عبارت بهفرمودهی صریح پیامبرr رواست.
سوم: اینکه انسان بگویند: آنچه خواستِ الله و فلانی باشد؛ یا آنچه الله و فلانی بخواهند. گفتنِ چنین عبارتی جایز نیست؛ بلکه حرام میباشد؛ زیرا مخلوق را در زمینهی اراده و مشیت، همسانِ اللهU قرار میدهد.
البته اگر در بین لفظ جلالهی الله و نامِ مخلوق، از حرفِ ترتیب «فاء» در زبان عربی استفاده شود، محل بحث و نظر است؛ زیرا حرفِ «فاء» اگرچه برای ترتیب میباشد، اما افادهی فاصله نمیکند و در رهنمود پیامبرr نیز جوازِ استفاده از این حرف در عبارت مذکور نیامده است.
از این حدیث چنین برداشت میشود که اگر انسان، امر ناجایزی را برای مردم بیان میکند، باید جایگزینی شرعی و جایز نیز به آنان معرفی کند؛ چنانکه پیامبرr مردم را گفتنِ عبارتِ ناجایز منع نمود و سپس عبارتِ جایز را به آنان آموزش داد. برخی از مردم عادت دارند که میگویند: این، حرام است؛ آن، حرام است؛ اما راهها و موارد جایز را بیان نمیکنند. چنین رویکردی باعث میشود که مخاطبان دچار سرخوردگی شوند؛ بلکه روشِ شرعی در بیان ممنوعیتها، این است که انسان، راهها و مواردِ جایز را نیز بیان نماید؛ بنگرید که لوطu به قومش فرمود:
﴿أَتَأۡتُونَ ٱلذُّکۡرَانَ مِنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٦٥ وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمۡ رَبُّکُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِکُمۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٌ عَادُونَ ١٦٦﴾ [الشعراء : ١٦٥، ١٦٦]
آیا از میان جهانیان، با مردها آمیزش مىکنید؟! و همسرانى را که پروردگارتان براى شما آفریده، وا مىگذارید؟ بلکه شما مردم تجاوزکاری هستید.
همینطور پیامبرr نیز فرمود: «نگویید: آنچه الله بخواهد و فلانی بخواهد؛ بلکه بگویید: آنچه الله بخواهد، سپس فلانی بخواهد».
بلکه بنگرید که اللهU، خود میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقُولُواْ رَٰعِنَا وَقُولُواْ ٱنظُرۡنَا﴾ [البقرة: ١٠٤]
ای کسانی که ایمان آوردهاید! (خطاب به پیامبر) نگویید: راعنا (مراعاتمان را بکن که این لفظ در زبان عبری، اهانتآمیز است)؛ بلکه بگویید: أنظرنا (که به همان معناست و اهانتآمیز نیست).
در اینباره به نمونهای از سنت نبوی اشاره میکنم: خرمای مرغوبی نزد رسولاللهr آوردند. رسولاللهr پرسید: «آیا همهی خرماهای خیبر، اینگونه مرغوباند»؟ گفتند: خیر. ما، یک صاع از این خرما را در مقابل دو صاع، و دو صاع را در مقابل سه صاع از خرماهای دیگر، خریداری میکنیم. رسولاللهr فرمود: «چنین نکنید؛ بلکه ابتدا خرمایی را که کیفیت پایینتری دارد، بفروشید و از پول آن، خرمای مرغوب خریداری کنید».([3]) میبینیم که اگر رسولاللهr از یکسو از معاملهی خرما بهخرما منع نمود، از سوی دیگر، راهکار و جایگزینی برای خریداری خرمای مرغوب ارائه فرمود.
***
([1]) صحیح الجامع، ش: 7406؛ و السلسلۀ الصحیحۀ، از آلبانی/، ش: 137.
([2]) صحیح است؛ السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 139.
([3]) صحیح بخاری، ش: (2202، 2303، 4247، 7351)، و مسلم، ش: 1593 بهنقل از ابوهریره و ابوسعید خدری$.
1752- عن أبی هریرةَt أنَّ رسول اللهِr قالَ: «لا یَقُولَنَّ أَحَدُکُمْ: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی إنْ شِئْتَ، اللَّهُمَّ ارْحَمْنِی إنْ شِئْتَ؛ لِیَعْزِم المَسْأَلَةَ، فَإنَّهُ لا مُکْرِهَ لَهُ». [متفق علیه]([1])
وفی روایةٍ لمسلمٍ: «وَلکِنْ لِیَعْزِمْ وَلْیُعَظمِ الرَّغْبَةَ فَإنَّ اللهَ تَعَالَى لا یَتَعَاظَمُهُ شَیْءٌ أَعْطَاهُ».
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هیچیک از شما نگوید: یا الله! اگر خواستی، مرا بیامرز یا اگر خواستی، به من رحم کن؛ بلکه با یقین و قاطعیت بخواهد؛ زیرا هیچکس نمیتواند الله را- به کاری- مجبور سازد».([2])
در روایتی از مسلم آمده است: «بلکه باید بااصرار و پافشاری و بهجزم دعا نماید و رغبت و امیدش را بزرگ و جدی نشان دهد؛ زیرا الله متعال مجبور به دادن چیزی نیست و دادن هیچ چیزی برایش دشوار نمی باشد».
1753- وعن أنسٍt قالَ: قال رسولُ اللهِr: «إذا دَعَا أحَدُکُمْ فَلْیَعْزِم المَسْأَلَةَ، وَلا یَقُولَنَّ: اللَّهُمَّ إنْ شِئْتَ فَأَعْطِنِی، فَإنَّهُ لا مُسْتَکْرِهَ لَهُ». [متفق علیه]([3])
ترجمه: انسt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هر یک از شما هنگامی که دعا میکند، باید در درخواست خود جدّی و مُصِر باشد و نگوید: یا الله! اگر خواستی، مرا بیامرز؛ یا اگر خواستی، به من رحم کن؛ بلکه با یقین و قاطعیت بخواهد؛ زیرا هیچکس نمیتواند الله را- به کاری- مجبور سازد».
شرح
مولف/ میگوید: «این روش دعا مکروه است که انسان بگوید: یا الله! اگر خواستی، مرا بیامرز؛ بلکه باید درخواستش را قاطعانه و جدی مسألت کند».
روشن است که انسان برای دستیابی به خیر و نیکی یا رهایی از شر و بدی، هیچ پناهگاهی جز الله متعال ندارد و الله متعال یگانه ذاتیست که بندگان دل به او میبندند و دلها رو به سویش مینهند و همگان به او پناه میبرند؛ از اینرو شایسته نیست که انسان در هنگام راز و نیاز با پروردگارش، بگوید: یا الله! اگر خواستی، مرا بیامرز؛ یا اگر خواستی، به من رحم کن؛ بلکه این روش دعا کردن، حرام است؛ زیرا نوعی بیادبیست؛ گویا بنده با گفتن چنین عبارتی میگوید: اگر میخواهی، مرا بیامرز؛ و گرنه، برایم مهم نیست! گویا به زبانِ حال میگوید: من، از تو بینیازم! چنانکه شخصی به دوستش میگوید: «خواستی، به دیدنم بیا و خواستی، نیا؛ مهم نیست!» از اینرو همانگونه که مولف/ گفته، این روش دعا کردن، کراهت دارد؛ یعنی مکروه تحریمیست. انسان باید در دعایش جدی و سرسخت باشد و درخواستش را با پافشاری مسألت نماید؛ زیرا بهعنوان بندهای نیازمند، به پیشگاه ذاتی بینیاز، بخشنده و ستوده عرض نیاز میکند؛ لذا درخواست آمرزش، رحمت و هدایت از اللهU نباید مقیّد به عبارت مذکور باشد؛ همچنین روا نیست که انسان بگوید: «انشاءالله که الله تو را هدایت کند»؛ یا «انشاءالله که الله تو را ببخشد»؛ بلکه هر دعا و درخواستی باید عاجزانه و در عین حال، جدی و قاطعانه باشد. لذا دعا نباید با بیرغبتیِ دعاکننده یا بهگونهای باشد که بیانگر بیاهمیت بودنِ آن برای دعاکننده است؛ بلکه دعاکننده باید با حسن ظن به الله متعال و امیدواری به اجابتش، دعا کند؛ زیرا همانگونه که پیامبرr فرموده است: «هیچکس نمیتواند الله را- به کاری- مجبور سازد»؛ یعنی اگر اللهU تو را بیامرزد، به اراده و مشیت او بوده است و اگر نیامرزد، باز هم به اراده و خواستِ خودش بوده است و هیچکس نمیتواند الله را مجبور سازد که بندهای را بیامرزد یا مجازاتش کند؛ بلکه اللهU هرچه بخواهد، انجام میدهد. همچنین هیچ کاری برای الله متعال دشوار نیست؛ لذا وقتی بنده میگوید: «اگر خواستی، مرا بیامرز»، گویا آمرزیدن را برای الله متعال، دشوار میپندارد! در صورتی که هیچ کاری برای الله متعال، دشوار نیست. خلاصه اینکه هیچ درخواست یا دعایی نباید مقیّد به چنین عبارتی باشد و برای انسان روا نیست که بگوید: «یا الله! اگر خواستی، مرا وارد بهشت بگردان»، «یا الله! اگر خواستی، به من فرزند بده»، «یا الله! اگر خواستی، همسری شایسته به من عنایت بفرما»؛ این روش دعا کردن، جایز نیست. گاه شنیده میشود که برخی از مردم، در دعاهایشان میگویند: «یا الله! من از تو نمیخواهم که تقدیرِ مرا برگردانی؛ بلکه فقط از تو میخواهم که در تقدیری که برایم رقم زدهای، به من لطف کنی». گفتنِ این دعا یا عبارت، درست نیست؛ پیامبرr فرموده است: «لا یَرُدّ الْقَضَاءَ إلاَّ الدّعاء»؛([4]) یعنی: «تقدیر را چیزی جز دعا برنمیگرداند». این بدین معنا نیست که دعا، سرنوشت یا تقدیر را دگرگون نماید یا آنرا برگرداند؛ بلکه یکی از آثار دعا، این است که اگر دعا کنید و از الله متعال بخواهید که مشکلِ شما را برطرف سازد، در حقیقت، در لوح محفوظ برای شما مقدّر بوده است که برای برطرف شدن مشکل خود دعا کنید؛ در نتیجه بنا بر تقدیری که برای شما رقم خورده است، الله متعال با این دعا، مشکلتان را برطرف میسازد؛ البته نفسِ این دعا نیز برای شما مقدّر بوده است. لذا وقتی که میگویید: «من نمیخواهم که تقدیر مرا برگردانی»، گویا این را میگویید که برایم مهم نیست که آیا مشکلم را حل کنی یا خیر؛ در صورتیکه انسان خواهانِ برطرف شدن همهی مشکلاتش میباشد. از اینرو به جای گفتنِ این عبارت نادرست، با عبارتهای درست و شایسته دعا کنید؛ بگویید: پروردگارا! به من تندرستی بده؛ یا الله! مرا از فقر وتنگدستی رهایی بخش؛ یا الله! توفیقم دِه که بدهیهایم را ادا کنم. خلاصه اینکه با عبارتهای درست و شایسته دعا کنید؛ زیرا الله متعال هر کاری که بخواهد، انجام میدهد و هیچکس جلودارِ او نیست و این ماییم که به او نیاز داریم؛ زیرا انسان در دعا باید با قاطعیت و یقین، درخواستِ خود را مطرح کند؛ نه اینکه بگوید: اگر میخواهی، چنین کن. پیامبرr فرموده است: «لا یَقُولَنَّ أَحَدُکُمُ: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی إِنْ شِئتَ، اللَّهُمَّ ارْحَمْنِی إِنْ شِئتَ، لِیَعْزِمِ الْمَسْأَلَةَ، فَإِنَّهُ لا مُکْرِهَ لَهُ».([5]) یعنی: «هیچیک از شما نگوید: یا الله! اگر خواستی، مرا بیامرز یا اگر خواستی، به من رحم کن؛ بلکه با یقین و قاطعیت بخواهد؛ زیرا هیچکس نمیتواند الله را - به کاری- مجبور سازد» و هیچ کاری برای الله متعال، دشوار نیست.
گفتنیست: پیامبرr هنگامی که به عیادت بیماری میرفت، میفرمود: «لا بَأسَ؛ طَهُورٌ إنْ شَاءَ اللهُ».
«لا بَأسَ» یعنی: مشکل و رنجی بر تو نیست. «طَهُورٌ إنْ شَاءَ اللهُ» یعنی: انشاءالله که این بیماری، پاککنندهی گناهان است. پیامبرr از آن جهت «انشاءالله» فرمود که این جمله، جملهی خبریست؛ نه دعایی؛ لذا مفهوم این عبارت، این است که امیدوارم که این بیماری، پاککنندهی گناهانت باشد و این جملهی نبوی، با رهنمودِ آن بزرگوار که در احادیثی که اینجا بیان شد، هیچ تعارضی ندارد.
***
([1]) صحیح بخاری، 6339؛ و صحیح مسلم، ش: 2679.
([2]) شارح/ گوید: عبارتِ «اگر خواستی»، به کسی گفته میشود که گویا تحتِ فرمان و یا مجبور است. لذا از بهکار بردن این عبارت در دعاها، بپرهیزید.
([3]) صحیح بخاری، 6338؛ و صحیح مسلم، ش: 2678.
([4]) حسن است؛ نگا: صحیح الجامع، ش: 7687.
([5]) صحیح بخاری، ش: (6339، 7477)؛ و مسلم، ش: 2679 بهنقل از ابوهریرهt.
331- باب: نهی از وصف زیباییهای زن برای مرد، مگر آنکه بهضرورت و با هدفی شرعی مانند ازدواج باشد
1751- عن ابن مسعودٍt قالَ: قال رسولُ اللهr: «لا تُبَاشِرِ المَرْأَةُ المَرْأَةَ، فَتَصِفَهَا لِزَوْجِهَا کَأَنَّهُ یَنْظُرُ إلَیْهَا». [متفق علیه]([1])
ترجمه: ابنمسعودt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هیچ زنی نباید بدنِ زنی دیگر را لمس کند- یا به آن بنگرد- و سپس او را برای شوهرش چنان وصف نماید که گویا شوهرش به آن زن مینگرد».
شرح
مولف/ میگوید: «نهی از وصف زیباییهای زن برای مرد، مگر آنکه بهضرورت و با هدفی شرعی مانند ازدواج باشد»؛ یعنی برای انسان روا نیست که ویژگیها و زیباییهای زنی را نزد مردِ نامحرم بازگو نماید؛ مگر آنکه آن مرد خواستگار آن زن باشد و بخواهد با او ازدواج کند؛ چنانکه برای خواستگار جایز است که در هنگامِ خواستگاری به دختر یا زن مورد علاقهاش نگاه کند تا در نهایت، تصمیم خود را بگیرد که آیا با وی ازدواج نماید یا خیر. البته حرام است که زنی نزد شوهر خود، زیباییهای زنی نامحرم را بیان نماید؛ چهبسا این کار به ضررِ خودش تمام شود و شوهرش، آن زن را بهعنوان هوو بر سرِ وی بیاورد و بدینسان مشکلاتی در میان آنها پدید آید؛ البته این، بدان معنا نیست که انسان از تجدید فراش یا چندهمسری خودداری کند؛ بلکه برای کسی که تواناییِ جسمی و مالی دارد، تعدد همسر یا ازدواج با چهار زن، رواست تا نسل امت اسلامی بیشتر شود؛ اما بهشرطی که عدالت را در میان آنان رعایت نماید؛ ولی اگر کسی در خود این توانایی را نمیدید که عدالت را رعایت کند، برایش روا نیست که همسر دیگری بگیرد؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ فَوَٰحِدَةً أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَعُولُواْ ٣﴾ [النساء : ٣]
اگر میترسید که نتوانید به عدالت رفتار نمایید، پس به یک زن یا کنیزانی که مال شما هستند، بسنده کنید؛ این کار به آنکه ستم نکنید، نزدیکتر است.
خلاصه اینکه برای انسان روا نیست که زنی را نزد مردی بیگانه وصف کند؛ مگر آنکه انگیزه یا ضرورتی شرعی وجود داشته باشد. برخی از افراد سبکسر نزد دوستانشان با افتخار از زیباییهای همسر خویش سخن میگویند! این، حرام میباشد؛ زیرا پیامبرr از این کار منع فرموده است.
***
([1]) صحیح بخاری، 5240.
330- باب: بهکار بردن عنوانِ «کَرْم» برای انگور، کراهت دارد
1749- عَن أبی هریرةt قالَ: قال رسولُ اللهِr: «لا تُسَمُّوا العِنَبَ الکَرْمَ، فَإنَّ الکَرْمَ المُسْلِمُ». [متفق علیه؛ این، لفظ مسلم است.]([1])
وفی روایةٍ: «فَإنَّمَا الکَرْمُ قَلْبُ المُؤمِنِ». وفی روایةٍ للبخاری ومسلم: «یَقُولُونَ الکَرْمُ، إنَّمَا الکَرْمُ قَلْبُ المُؤْمِنِ».
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «انگور را کَرْم ننامید؛ زیرا کَرْم،- عنوانیست که شایستهی- مسلمان است».
در روایتی دیگر آمده است: «زیرا کَرْم فقط قلب مومن میباشد». و در روایتی دیگر از بخاری و مسلم آمده است: «(مردم به انگور) کَرْم میگویند؛ در حالی که کَرْم، جز- شایستهی- قلب مومن نیست».([2])
1750- وعن وائلِ بنِ حُجرٍt عَنِ النَّبِیِّr قالَ: «لا تَقُولُوا: الکَرْمُ، وَلکِنْ قُولُوا: العِنَبُ، والحَبَلَةُ». [روایت مسلم]([3])
ترجمه: وائل بن حُجرt میگوید: پیامبرr فرمود: «(به انگور) "کَرْم" نگویید؛ بلکه "عِنَب" و "حَبَله" بگویید».([4])
شرح
مولف/ میگوید: «کراهة قوله: خَبُثَتْ نَفْسی»؛ یعنی: «کراهت دارد که انسان بگوید: وضعیت درونیام، پلید و خراب است».
گاه وضعیت درونیِ انسان بههم میخورد؛ اما کراهت دارد که انسان در چنین حالتی از این وضعیتِ درونیاش به پلیدی یاد کند یا بگوید: نفسم، خبیث شده است؛ بلکه اگر میخواهد چیزی دربارهی وضعیت خود بگوید، از عبارتهای هممعنایی استفاده کند که مفاهیم بدی ندارند؛ مثلاً به جای اینکه بگوید: «حالَم، خراب و پلید است»، بگوید: «حالَم خوش نیست»؛ زیرا واژهی پلید و خراب، سزاوار نفسهای کافران است که بهراستی خبیث و پلیدند؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِکُونَ نَجَسٞ فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ﴾ [التوبة: ٢٨]
ای مؤمنان! مشرکان پلیدند و نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند.
و نیز میفرماید:
﴿ٱلۡخَبِیثَٰتُ لِلۡخَبِیثِینَ وَٱلۡخَبِیثُونَ لِلۡخَبِیثَٰتِۖ وَٱلطَّیِّبَٰتُ لِلطَّیِّبِینَ وَٱلطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَٰتِ﴾ [النور : ٢٦]
زنان ناپاک، سزاوار مردان ناپاک و مردان ناپاک، سزاوار زنان ناپاکند. و زنان پاک، سزاوار مردان پاکند و مردان پاک، سزاوار زنان پاک.
همچنین پیامبرr هنگامی که برای قضای حاجت میرفت، این دعا را میگفت: «أَعُوْذُ باللهِ مِنَ الْخُبُثِ والْخَبائِثِ»؛ یعنی از پلیدی و نیز از شرّ شیاطین به اللهU پناه میجُست. در هر حال، کراهت دارد که انسان واژههای ناشایست را برای مفاهیم خوب و شایسته بهکار ببرد؛ بلکه باید بهجای آن، از واژههای نیک و شایسته استفاده کند.
مولف/ میگوید: «بهکار بردن عنوان کَرْم برای انگور، کراهت دارد»؛ [زیرا کَرْم همخانوادهی واژهی کَرَم میباشد که به معنای بخشندگی و بزرگواریست. عربها به شراب، کَرْم میگفتند؛ زیرا در پیِ بادهنوشی از سرِ مستی دست به سخاوت میگشودند. از آنجا که واژهی کَرْم برای عربها یادآورِ شراب بود و چهبسا آنان را تحریک میکرد، پیامبرr از بهکار بردن این واژه برای انگور، منع نمود و بیان فرمود که این واژه، شایستهی مومن و قلب اوست؛ زیرا مومن، بخشنده و بزرگوار است.]
([1]) صحیح بخاری، ش: 6183؛ و صحیح مسلم، ش: 2247.
([2]) کَرْم همخانوادهی واژهی کَرَم میباشد که به معنای بخشندگی و بزرگواریست. عربها به شراب، کَرْم میگفتند؛ زیرا در پیِ بادهنوشی از سرِ مستی دست به سخاوت میگشودند. از آنجا که واژهی کَرْم برای عربها یادآورِ شراب بود و چهبسا آنان را تحریک میکرد، پیامبرr از بهکار بردن این واژه برای انگور، منع نمود و بیان فرمود که این واژه، شایستهی مومن و قلب اوست؛ زیرا مومن، بخشنده و بزرگوار است. [مترجم]
([3]) صحیح مسلم، ش: 2248.
([4]) اشارهایست به اینکه بهتر است برای هر چیزی، اسم یا واژهی متناسب با آن بهکار رود. ر.ک: پانوشت حدیث پیشین. [مترجم]
329- باب: گفتنِ «وضعیت درونیام پلید و خراب است»، کراهت دارد
1748- عن عائشة& عَنِ النَّبِیَّr قالَ: «لا یَقُولَنَّ أَحَدُکُمْ: خَبُثَتْ نَفْسی، وَلکِنْ لِیَقُلْ: لَقِسَتْ نَفْسی». [متفق علیه]([1])
ترجمه: عایشه& میگوید: پیامبرr فرمود: «هیچیک از شما نگوید: حالَم پلید و خراب است؛ بلکه بگوید: حالَم به هم خورده است».
[علما گفتهاند: «خَبُثَتْ» و «لَقِسَتْ»، هر دو بدین معناست که سرِ دل سنگین شد و به تهوع افتاد؛ اما واژهی «خَبُثَتْ» به مفهوم پلیدی هم میباشد؛ از اینرو استفاده از چنین واژههایی ناپسند است.]([2])
([1]) صحیح بخاری، ش: 6179؛ و صحیح مسلم، ش: 2250.
([2]) ادب نبوی اینگونه بود که در استفاده از واژهها نیز، واژهای را انتخاب میکرد که بهترین بود و در آن، مفهوم یا معنای بدی وجود نداشت؛ همچنین آن بزرگوار نامهای بد را به نامهای نیک، تغییر میداد. لذا شایسته است که انسان، این ادب را در سخن گفتن رعایت نماید. [مترجم]