الله متعال میفرماید:
﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَیۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَیۡهِ سَبِیلٗاۚ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٩٧﴾ [آل عمران: ٩٧]
حج این خانه برای الله بر کسی که توانایی رفتن به آنجا را دارد، واجب است. و هر کس سر باز زند، بداند که الله از جهانیان بینیاز است.
1279- وعن ابن عمرَ$: أنَّ رسولَ اللهr قَالَ: «بُنِیَ الإسْلاَمُ عَلَى خَمْسٍ: شَهَادَةِ أنْ لا إله إِلا اللهُ، وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَإقَامِ الصَّلاَةِ، وَإیتَاءِ الزَّکَاةِ، وَحَجِّ البَیْتِ، وَصَوْمِ رَمَضَانَ». [متفقٌ علیه]([1])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: رسولاللهr فرمود: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است: گواهی به اینکه معبود برحقی جز الله وجود ندارد و اینکه محمد، بنده و فرستادهی اوست؛ ادای نماز، پرداختِ زکات، حجّ بیتالله، و روزهی ماه رمضان».
1280- وعن أَبی هریرةَt قَالَ: خَطَبَنَا رسول اللهr فَقَالَ: «یَا أیُّهَا النَّاسُ، قَدْ فَرَضَ اللهُ عَلَیْکُم الحَجَّ فَحُجُّوا»؛ فَقَالَ رَجُلٌ: أکُلَّ عَامٍ یَا رَسولَ اللهِ؟ فَسَکَتَ، حَتَّى قَإلها ثَلاثاً. فَقَالَ رسولُ اللهr: «لَوْ قُلْتُ نَعَمْ لَوَجَبَتْ، وَلَمَا اسْتَطَعْتُمْ» ثُمَّ قَالَ: «ذَرُونی مَا تَرَکْتُکُمْ؛ فَإنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِکَثْرَةِ سُؤالِهِمْ، وَاخْتِلاَفِهِمْ عَلَى أنْبِیَائِهِمْ، فَإذَا أمَرْتُکُمْ بِشَیءٍ فَأتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ، وَإِذَا نَهَیْتُکُمْ عَن شَیْءٍ فَدَعُوهُ». [روایت مسلم]([2])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr برای ما سخنرانی کرد و فرمود: «ای مردم! الله متعال حج را بر شما فرض کرده است؛ پس حج بگزارید». مردی پرسید: ای رسولخدا! آیا هر سال (حج، فرض است)؟ پیامبرr سکوت کرد و آن مرد سه بار این پرسش را پرسید. رسولاللهr فرمود: «اگر میگفتم: بله، (هر ساله حج) بر شما واجب میشد و شما، تواناییِ آنرا نداشتید»؛ سپس افزود: «مرا با همان مسایلی که برای شما میگویم، رها کنید (و سؤال بیمورد دربارهی مسایلِ ناگفته نپرسید)؛ زیرا امتهای گذشته را کثرت سؤال و مخالفت با پیامبرانشان به هلاکت رساند. لذا هرگاه شما را به انجام کاری دستور دادم، تا آنجا که میتوانید به آن عمل کنید و چون شما را از چیزی بازداشتم، از آن دوری نمایید».
شرح
مؤلف/ در این بخش از کتابش به موضوع وجوب حج و فضیلت آن پرداخته است.
حج، یعنی بهقصد انجام مناسکی که الله متعال از طریق کتابش یا از طریق پیامبرشr بیان فرموده است، رهسپار خانهی خدا شوید و بهاجماع مسلمانان، یکی از ارکان اسلام میباشد. دلیل فرض بودن حج، این فرمودهی الله متعال است که:
﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَیۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَیۡهِ سَبِیلٗاۚ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٩٧﴾ [آل عمران: ٩٧]
حج این خانه برای الله بر کسی که توانایی رفتن به آنجا را دارد، واجب است. و هر کس سر باز زند، بداند که الله از جهانیان بینیاز است.
این آیه، در سال نُهُم هجری نازل شد که از آن به «عامالوفود»([3]) یاد میشود؛ با نزول این آیه، حج، فرض شد. الله متعال در سورهی بقره میفرماید:
﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِ﴾ [البقرة: ١٩٦]
و برای الله حج و عمره را به طور کامل به جای آورید.
این آیه در سال ششم هجری نازل گردید و با نزول آن، کامل کردن حج و عمره، فرض شد؛ نه آغازِ حج و انجامِ مناسک آن؛ بلکه وجوبِ آغازِ حج، با نزول آیهی 97 سورهی آلعمران در سال نُهُم هجری بود.
الله متعال میفرماید:﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَیۡتِ ٩٧﴾یعنی: «حجّ این خانه برای الله بر مردم واجب است». فرمود: ﴿عَلَى ٱلنَّاسِ﴾ یعنی: «بر مردم» که شاملِ همهی آنها میشود؛ اما کافر را تا زمانیکه اسلام نیاورد، به گزاردن حج فرمان نمیدهیم و حجّ تنها بر مسلمانان، واجب است؛ آنهم با وجودِ شرطی که الله متعال بیان فرموده است: ﴿مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَیۡهِ سَبِیلٗا﴾ یعنی: حج بر مسلمانی واجب است که تواناییِ رفتن به آنجا را دارد. لذا حج بر کسی که به سبب فقر نمیتواند خود را به مکه برساند، واجب نیست. و اما کسی که تواناییِ مالی دارد، اما ناتوانِ جسمیست و امیدی به بهبود یا رفع ناتوانیِ جسمیاش وجود ندارد، بر او واجب است که کسی را به نیابت از خود به حج بفرستد.
و اگر امیدی به بهبودِ وی یا برطرف شدن ناتوانیاش وجود دارد، مثلاً ناگهان بیمار میشود، باید تا زمانِ بهبودش منتظر بماند و سپس شخصاً حج بگزارد.
سپس مؤلف حدیث عبدالله بن عمر$ را آورده است که پیامبرr در آن، پنج رکن اسلام را برشمرد. پیشتر دربارهی این حدیث سخن گفتیم و دیگر نیازی به تکرارِ آن نیست؛ اما شاهدِ موضوع از این حدیث، این است که پیامبرr حج را یکی از ارکان اسلام برشمرد. میدانید که حج در تمام عُمر فقط یک بار واجب است؛ مگر اینکه کسی نذر کرده باشد که حج بگزارد؛ زیرا از پیامبرr سؤال شد که آیا حج، همه ساله واجب است؟ فرمود: «اگر میگفتم: بله، (هر ساله حج) بر شما واجب میشد و شما، این توانایی را نداشتید». لذا حج در تمام عُمر، تنها یک بار واجب میباشد و افزون بر آن، نافله بهشمار میآید و این، از لطف و عنایت پروردگار متعال است؛ زیرا برای مردم دشوار بود که هر سال برای ادای مناسک حج به مکه بروند. این، در حالیست که ادای نمازهای پنجگانه در طول شبانهروز واجب است و ادای نماز جمعه در هفتهای یک بار؛ زیرا واجب است که نماز جمعه در یک مسجد برپا شود و اگر قرار بود که مردم برای نمازهای پنجگانه نیز در یک مسجد جمع شوند، آن وقت با مشکلات فراوانی مواجه میشدند؛ از اینرو نماز جمعه در هفتهای یک بار فرض شده است.
زکات نیز در سالی یک بار، واجب است و همینطور روزه؛ و حج در تمام عمر، یک بار واجب میباشد. این از حکمت و رحمت الله متعال است که این فرایض را متناسب با وضعیت و شرایط بندگانش مقرر فرموده است.
پیامبرr فرمود: «اگر میگفتم: بله، (هر سال حج) بر شما واجب میشد و شما، تواناییِ آنرا نداشتید»؛ سپس افزود: «مرا با همان مسایلی که برای شما میگویم، رها کنید (و سؤال بیمورد دربارهی مسایلِ ناگفته نپرسید)». اما پس از وفات رسولاللهr ایرادی ندارد که مردم، مسایل شرعی خود را از علما بپرسند؛ زیرا شریعت، کامل شده، و تحلیل و تحریم یا واجب کردن و نیز برطرف نمودنِ حکم وجوب، بهانجام رسیده است و دیگر، حکم جدیدی نازل نمیشود و با پایان دوران تشریع، احکام نازلشده، تغییر نمیکنند.
این، منظورِ رسولاللهr بود که پرسش، باید بهجا باشد؛ نه بیمورد. همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَسَۡٔلُواْ عَنۡ أَشۡیَآءَ إِن تُبۡدَ لَکُمۡ تَسُؤۡکُمۡ﴾ [المائدة: ١٠١]
ای مؤمنان! دربارهی مسایلی سؤال نکنید که اگر برای شما آشکار شود، باعث ناراحتی شما میگردد.
سپس رسولاللهr بیان فرمود: «امتهای گذشته را کثرت سؤال و مخالفت با پیامبرانشان به هلاکت رساند». یعنی امتهای گذشته همواره از پیامبرانشان سؤال میکردند. نمونهاش را میتوانیم در ماجرای بنیاسرائیل ببینیم که وقتی موسیu به آنها فرمان داد که گاوی را ذبح کنند و قطعهای از گوشت آنرا به پیکرِ مقتول بزنند تا رازِ قتلش برملا شود، آنها آنقدر طفره رفتند و سؤالهای بیمورد پرسیدند که کار بر خودشان دشوار شد. ماجرا از این قرار بود که دو طایفه بر سرِ کشته شدنِ یک نفر اختلاف داشتند و هر یک از آنها، دیگری را به قتل متهم میکرد. موسیu به فرمان الاهی به آنان دستور داد که یک گاو سَر ببُرند. کافی بود که آنها همان ابتدا، و بدون هیچ بگومگو و پرسشی، یک گاو ذبح کنند. بدینترتیب غایله پایان مییافت و به هدف خویش میرسیدند؛ اما پیاپی پرسیدند: این گاو، چگونه گاویست؟ چه رنگی دارد؟ و آنقدر به پرس و جو ادامه دادند و سختگیری کردند که الله متعال بر آنان سخت گرفت و نزدیک بود که این فرمان را انجام ندهند.
«لذا هرگاه شما را به انجام کاری دستور دادم، تا آنجا که میتوانید به آن عمل کنید و چون شما را از چیزی بازداشتم، از آن دوری نمایید».
خلاصه اینکه عامل هلاکت امتهای گذشته، کثرت سؤال و اختلاف با پیامبرانشان بود. البته همانگونه که گفتم، در دوران ما که با وفات پیامبرr نزول وحی پایان یافته است، هر پرسشی که برای شما پیش میآید، بپرسید؛ زیرا دیگر، حکم جدیدی نازل نمیشود و با پایان دوران تشریع، احکام نازلشده، تغییر نمیکنند. ولی طرحِ معما و مسایل نامفهوم و بیمورد، نوعی سختگیری و زیادهروی در این میباشد که از آن منع شده است؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «هَلَکَ الْمُتَنَطِّعُونَ»؛([4])یعنی: «کسانی که (در کارهای دینی و دنیوی) سختگیری میکنند، هلاک میشوند». و این جمله را سه بار تکرار فرمود.
***
1281- وَعَنْهُ قَالَ: سُئِلَ النَّبِیُّr أیُّ العَمَلِ أفْضَلُ؟ قَالَ: «إیمَانٌ بِاللهِ وَرسولِهِ»؛ قیل: ثُمَّ ماذا؟ قَالَ: «الجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللهِ»؛ قِیلَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: «حَجٌّ مَبرُورٌ». [متفقٌ علیه]([5])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: از پیامبرr سؤال شد: برترین عمل چیست؟ فرمود: «ایمان به الله و فرستادهاش»؛ پرسیدند: سپس چه کاری؟ فرمود: «جهاد در راه الله»؛ گفته شد: سپس چه عملی؟ فرمود: «حجّ کامل و مقبول».
[نووی: حج مبرور (=مقبول) حجیست که حجگزار آنرا بدون ارتکاب معصیت بهانجام برساند.]
1282- وَعَنْهُ قَالَ: سَمِعْتُ رسول اللهr یَقُولُ: «مَنْ حَجَّ، فَلَمْ یَرْفُثْ، وَلَمْ یَفْسُقْ، رَجَعَ کَیَوْم وَلَدَتْهُ أمُّهُ». [متفقٌ علیه]([6])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «هرکه حج بگزارد و از نزدیکی با همسرش و مقدماتِ آن- یا از گفتن سخنان زشت- بپرهیزد و مرتکب معصیت نشود، چنان از گناه پاک میشود که گویی تازه از مادرش زاده شده است».
1283- وَعَنْهُ أنَّ رسول اللهr قالَ: «العُمْرَةُ إِلَى العُمْرَةِ کَفَّارَةٌ لِمَا بَینَهُمَا، وَالحَجُّ المَبْرُورُ لَیْسَ لَهُ جَزَاءٌ إِلا الجَنَّةَ». [متفقٌ علیه]([7])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «یک عمره تا عمرهی بعد، کفارهی گناهانیست که در میان آندو انجام میشود و حج مقبول، پاداشی جز بهشت ندارد».
1284- وعن عائشةَ& قَالَت: قُلْتُ: یَا رسول الله، نَرَى الجِهَادَ أفْضَلَ العَمَلِ، أفَلا نُجَاهِدُ؟ فَقَالَ: «لَکُنَّ أفْضَلُ الجِهَادِ: حَجٌّ مَبْرُورٌ». [روایت بخاری]([8])
ترجمه: عایشه& میگوید: عرض کردم: ای رسولخدا! ما جهاد را برترین عمل میدانیم؛ آیا جهاد نکنیم؟ فرمود: «برترین جهاد برای شما زنان، حج مقبول است».
1285- وَعَنْهَا أنَّ رسول اللهr قَالَ: «مَا مِنْ یَوْمٍ أکْثَرَ مِنْ أن یَعْتِقَ اللهُ فِیهِ عَبْداً مِنَ النَّارِ مِنْ یَوْمِ عَرَفَةَ». [روایت مسلم]([9])
ترجمه: عایشه& میگوید: رسولاللهr فرمود: «الله متعال در هیچ روزی بندگانش را بهاندازهی روز عرفه از آتش دوزخ آزاد نمیکند».
1286- وَعَنِ ابنِ عباسٍ$: أنَّ النَّبِیَّr قَالَ: «عُمْرَةٌ فی رَمَضَانَ تَعْدِلُ حَجَّةً - أَوْ حَجَّةً مَعِی». [متفقٌ علیه]([10])
ترجمه: ابنعباس$ میگوید: پیامبرr فرمود: «ثواب یک عمره در رمضان برابر با یک حج- یا برابر با حجیست که همراه من ادا شود».
شرح
اینها احادیثیست که مؤلف/ در باب وجوب حج و فضیلت آن آورده و بیانگر این است که حج مقبول، سومین رتبه را در میان برترین اعمال دارد؛ چنانکه از رسولاللهr سؤال شد: برترین عمل چیست؟ فرمود: «ایمان به الله و فرستادهاش»؛ پرسیدند: سپس چه کاری؟ فرمود: «جهاد در راه الله»؛ گفته شد: سپس چه عملی؟ فرمود: «حجّ کامل و مقبول». حج مبرور یا حجّ کامل و مقبول، حجیست که دارای ویژگیهای ذیل باشد:
یکم: خالص برای الله باشد و حجگزار با انجامِ حج، چیزی جز رضایت الله و نزدیکی به او را نجوید و در پیِ ریا و خودنمایی یا نام و آوازه نباشد و قصدش این نباشد که مردم به او حاجآقا بگویند؛ بلکه فقط رضایت الله را در نظر بگیرد.
دوم: حجش را به روش حجّ پیامبرr بهانجام برساند و تا آنجا که میتواند در ادای مناسک، پیروِ پیامبرr باشد.
سوم: هزینهی حجش را از راه حلال بهدست آورده باشد؛ نه از راه حرام یا ربا و کلاهبرداری و قماربازی یا امثال آن. شاعرِ عرب چه زیبا سروده است که:
إذا حججت بمال أصله سحت فما حججت ولکن حجّت البعیر
«اگر با مالی حج کنی که اصلِ آن حرام است، در واقع تو حج نکردهای؛ بلکه مرکبی که با آن به حج رفتهای، حج کرده است».
چراکه با پولِ حرام حج کردهای.
چهارم: حجگزار از نزدیکی با همسرش و مقدمات آن و نیز از گناه و مجادله پرهیز کرده باشد؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ ٱلۡحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی ٱلۡحَجِّ﴾ [البقرة: ١٩٧]
هرکس (با بستن احرام) در این ماهها خود را به انجام فریضهی حج ملزَم کرد، باید از همبستری با زنان و از گناه و مجادله خودداری کند.
لذا حجگزار باید از نزدیکی با همسرش و مقدمات آن و نیز از هر گونه گناه و معصیتی دوری کند؛ چه گفتارِ حرام مانند غیبت، سخنچینی و دروغگویی باشد و چه کردارِ حرام مانند چشمچرانی و نگاه کردن به زنان و امثالِ آن. مجادله و درگیری یا بگومگو در حج، نقص زیادی در حج پدید میآورد و از پاداشِ آن میکاهد؛ مگر اینکه مجادله یا بگومگو بهقصد بیان حق و نادرستیِ باطل باشد؛ مثلاً اگر یک بدعتی، سرِ بحث و مجادله را بگشاید، انسان در حالتِ احرام میتواند به تبیین حق بپردازد؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿ٱدۡعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِٱلۡحِکۡمَةِ وَٱلۡمَوۡعِظَةِ ٱلۡحَسَنَةِۖ وَجَٰدِلۡهُم بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ﴾
[النحل: ١٢٥]
با حکمت و پند پسندیده به راه پروردگارت فرابخوان و به بهترین روش با آنان گفتگو کن.
اما مجادله و درگیری بر سرِ اینکه چه کسی برای رمی جمرات جلوتر برود یا مجادله و کشمکش در فرودگاه و امثالِ آن برای پیشدستی بر دیگران، در حجّ انسان نقص وارد میکند؛ لذا برای اینکه حج کامل و مقبولی داشته باشیم، باید از مجادله و ستیز با دیگران بپرهیزیم؛ زیرا حج مقبول، پاداشی جز بهشت ندارد.
هرکه حج بگزارد و از نزدیکی با همسرش و مقدمات آن و نیز از مجادله و گناه و معصیت دوری کند، بهگونهای از گناه پاک میشود که گویی تازه از مادرش متولد شده است. عایشه& میگوید: به پیامبرr گفتم: ما جهاد را برترین عمل میدانیم؛ آیا جهاد نکنیم؟ فرمود: «برترین جهاد برای شما زنان، حج مقبول است». آری؛ جهادِ زنان، حج است؛ اما جهاد مردان از حجِ نافله برتر میباشد و حج فرض از جهاد نیز برتر است؛ زیرا یکی از ارکان اسلام میباشد.
این احادیث عموماً بیانگر این است که تفاضل اعمال به عملکننده بستگی دارد؛ چنانکه ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr برترین اعمال را بهترتیب، ایمان به الله، سپس جهاد در راه الله و سپس حج برشمرد. عبدالله بن مسعودt میگوید: از پیامبرr پرسیدم: کدامین عمل نزد الله متعال، پسندیدهتر است؟ فرمود: «نمازِ سرِ وقت». گفتم: سپس کدامین عمل؟ فرمود: «نیکی به پدر و مادر». سؤال کردم: سپس چه عملی؟ فرمود: «جهاد در راه الله». لذا هرکسی مطابق وضعیتی که دارد، راهنمایی میشود؛ چنانکه شخصی به پیامبرr گفت: مرا نصیحت کن. فرمود: «خشمگین مشو». او چندین بار درخواست نصیحت کرد و پیامبرr فرمود: «خشمگین مشو».([11]) رسولاللهr به آن مرد نفرمود: تو را به تقوای الاهی و انجامِ کارهای نیک سفارش میکنم؛ بلکه فرمود: «خشمگین مشو»؛ زیرا چنین سفارشی، متناسب با شخصیت و وضعیتِ آن مرد بود. بنابراین پیامبرr با هر کسی متناسب با وضعیت وی سخن میگفت و این، با بررسی دلایلِ عمومیِ شریعت و مراتب اعمال، نمایان و روشن میشود.
***
1287- وَعَنْهُ: أنَّ امرأةً قَالَتْ: یَا رسول الله، إنَّ فَرِیضَةَ اللهِ عَلَى عِبَادِهِ فی الحَجِّ، أدْرَکَتْ أَبِی شَیْخاً کَبِیراً، لا یَثْبُتُ عَلَى الرَّاحِلَةِ أفَأَحُجُّ عَنْهُ؟ قَالَ: «نَعَمْ».[متفقٌ علیه]([12])
ترجمه: ابنعباس$ میگوید: زنی پرسید: ای رسولخدا! الله متعال حج را بر بندگانش فرض کرده است و پدرم که واجد شرایط میباشد، پیرمردی کهنسال و سالخورده است و نمیتواند خودش را روی شتر نگه دارد؛ آیا میتوانم به جای او حج بگزارم؟ پیامبرr فرمود: «بله».
1288- وعن لقیط بن عامرٍt أنَّهُ أَتَى النَّبِیَّr فَقَالَ: إنَّ أَبِی شَیْخٌ کَبِیرٌ، لا یَسْتَطِیعُ الحَجَّ، وَلا العُمْرَةَ، وَلا الظَّعَنَ؟ قَالَ: «حُجَّ عَنْ أبِیکَ وَاعْتَمِرْ». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحیح دانسته است.]([13])
ترجمه:از لقیط بن عامرt روایت است که وی نزد پیامبرr آمد و گفت: پدرم پیرمردی کهنسال است و تواناییِ حج ندارد و نمیتواند عمره بگزارد و از سفر کردن و نشستن بر سواری نیز ناتوان است. پیامبرr فرمود: «از طرف پدرت حج کن و عمره بگزار».
1289- وَعَنِ السَّائِبِ بنِ یَزِیدٍt قَالَ: حُجَّ بِی مَعَ رسول اللهr فِی حَجةِ الوَدَاعِ، وَأنَا ابنُ سَبعِ سِنینَ. [روایت بخاری]([14])
ترجمه: سائب بن یزیدt میگوید: مرا در سنّ هفت سالگی، در حج وداع با رسولاللهr به حج بردند.
1290- وَعَنِ ابنِ عَبّاسٍ$: أنَّ النَّبِیَّr لَقِیَ رَکْباً بالرَّوْحَاءِ، فَقَالَ: «مَنِ القَوْمُ؟» قَالُوا: المسلِمُونَ. قالوا: مَنْ أنْتَ؟ قَالَ: «رسولُاللهِ». فَرَفَعَتِ امْرَأةٌ صَبیّاً، فَقَالَتْ: إلهذَا حَجٌّ؟ قَالَ: «نَعَمْ، وَلَکِ أجْرٌ». [روایت مسلم]([15])
ترجمه: ابنعباس$ میگوید: رسولاللهr کاروانی در "روحاء" دید و پرسید: «کیستید؟» گفتند: مسلمانیم. پرسیدند: تو کیستی؟ فرمود: «رسولخدا هستم». آنگاه زنی، کودکی را بلند کرد و پرسید: آیا این بچه هم، حج دارد؟ پیامبرr فرمود: «بلی؛ و پاداش آن به تو نیز میرسد».
1291- وعن أنسٍt أنَّ رسول اللهr حَجَّ عَلَى رَحْلٍ وَکانت زَامِلَتَهُ. [روایت بخاری]([16])
ترجمه: انسt میگوید: رسولاللهr سوار بر شتر، حج گزارد و توشهی سفرش نیز روی همان شتر بود.
1292- وعن ابن عباسٍ$ قَالَ: کَانَتْ عُکَاظُ، وَمِجَنَّةُ، وَذُوالمَجَازِ أسْوَاقاً فی الجَاهِلِیَّةِ، فَتَأثَّمُوا أن یَتَّجِرُوا فی المَوَاسِمِ، فَنَزَلَتْ: ﴿لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّکُمۡۚ﴾ فِی مَوَاسِمِ الحَجِّ. [روایت بخاری]([17])
ترجمه: ابنعباس$ میگوید: "عُکاظ، مِجَنّه و ذوالمجاز" بازارهایی بود که در دوران جاهلیت- در مکه- برپا میشد و مسلمانان گمان میکردند که اگر در موسم حج تجارت کنند، گنهکار میشوند تا اینکه این آیه نازل شد: ﴿لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّکُمۡۚ﴾([18])
شرح
این احادیث نیز دربارهی وجوب حج و فضیلت آن میباشد؛ حدیث اول و دوم دربارهی کسیست که توانایی انجام مناسک حج را ندارد و بدین موضوع میپردازد که آیا میتوان از طرف او حج گزارد یا خیر؟
در حدیث ابنعباس$ آمده است: زنی از پیامبرr پرسید: الله متعال حج را بر بندگانش فرض کرده و پدرم که واجد شرایط است، پیرمردی کهنسال و سالخورده میباشد و نمیتواند خودش را روی شتر نگه دارد؛ آیا میتوانم به جای او حج بگزارم؟ پیامبرr فرمود: «بله».
این، نشان میدهد که اگر انسان بهاندازه یا بهگونهای ناتوان شود که امیدی به برطرف شدن عجزش نباشد، مثلاً پیر و فرتوت گردد یا به مرضی دچار شود که امیدی به بهبودِ آن نیست، میتوان بهجای او حج گزارد.
همچنین از این حدیث روشن میشود که زن میتواند بهجای مرد، حج کند و مرد نیز میتواند بهجای زن حج بگزارد و همینطور مرد بهجای مرد و زن به جای زن؛ همهی اینها جایز است. از اینرو پیامبرr به لقیط بن عامرt که نزد پیامبرr آمد و گفت: پدرم پیرمردی کهنسال است و تواناییِ حج ندارد و نمیتواند عمره بگزارد و از سفر کردن و نشستن بر سواری نیز ناتوان است، فرمود: «از طرف پدرت حج کن و عمره بگزار».
این احادیث همچنین بیانگر جایز بودن حج برای بچههاست؛ چنانکه سائب بن یزیدt میگوید: «مرا در سنّ هفت سالگی، در حج وداع با رسولاللهr به حج بردند». این، نشانگر جواز حج برای بچههاست؛ همچنین ابنعباس$ میگوید: زنی، کودکی را بلند کرد و پرسید: آیا این بچه هم، حج دارد؟ پیامبرr فرمود: «بلی؛ و پاداش آن به تو نیز میرسد».
این دو حدیث، بیانگر جایز بودن حجّ بچههاست؛ کودکان و خردسالان نیز همان مناسکی را انجام میدهند که بزرگسالان انجام میدهند و اگر بچهای از انجام هر یک از مناسک ناتوان شد، اگر آن عمل جز و مناسکی باشد که با نیابت انجام میشود، پس سرپرستش بهنیابت از او، آن عمل را انجام میدهد و اگر جزو چنین مواردی نباشد، سرپرستش او را در بغل میگیرد و با خود حمل میکند. مثلاً اگر کودک نمیتوانست طواف یا سعی نماید، سرپرستش او را با خود حمل مینماید و چنانچه کودک تواناییِ رمی نداشت، سرپرستش بدون اینکه او را با خود ببرد، از طرف او رمی میکند؛ زیرا حملِ کودک در جمرات، دشوار و بیفایده است. از اینرو در طواف و سعی، کودک را با خود میبرند و برای رمی، از طرف او رمی میکنند؛ اما کسی که طواف و سعی میکند و کودکش را نیز در بغل دارد، آیا برای خودش نیت طواف و سعی نماید یا برای کودکش یا اینکه همزمان برای خودش و کودکش نیت کند؟
میگوییم: اگر کودک، نیت را درک میکند، سرپرستش به او بگوید: نیت طواف و نیتِ سعی کن و ایرادی ندارد که سرپرست، او را در حالِ طواف در آغوش خود داشته باشد؛ بدینسان سرپرست برای خود نیت میکند و کودک نیز خود، نیت مینماید؛ ولی اگر کودک، نیت را درک نمیکند، سرپرستِ وی، با او طواف نمینماید؛ بلکه ابتدا طواف خود را انجام میدهد و سپس از طرف کودکش نیت میکند و او را طواف میدهد یا اینکه او را به کسِ دیگری میسپارد و طوافش را بهانجام میرساند؛ زیرا نمیتوان یک عمل را با دو نیت انجام داد.
گفتنیست: هنگامیکه انسان بهنیابت از کسی حج میگزارد، بر او واجب است که در وُسع خویش مناسک حج اعم از ارکان، واجبات و مستحباتِ آنرا بهخوبی انجام دهد؛ زیرا او نیابت دارد و شایسته نیست که در این امر کوتاهی کند؛ بر خلافِ کسی که برای خود حج میگزارد و برایش ایرادی ندارد که مستحبات را ترک نماید؛ اما حجّ نیابتی باید به کاملترین شکل ممکن انجام شود.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: (8، 1082)؛ و صحیح مسلم، ش: 16. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 1082 و 1214 آمده است. (مترجم)]
([2]) صحیح مسلم، ش:1337. [بخشی از این حدیث، پیشتر بهشمارهی 160 آمده است. (مترجم)]
([3]) یعنی سالی که بسیاری از قبایل، هیئتها و نمایندگان خود را به حضور پیامبرr فرستادند. [مترجم]
([4]) صحیح مسلم، ش: 2670 بهنقل از عبدالله بن مسعود. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 148 آمده است. (مترجم)]
([5]) صحیح بخاری، ش: 26؛ و صحیح مسلم، ش: 83.
([6]) صحیح بخاری، ش: 1521؛ و صحیح مسلم، ش: 1350.
([7]) صحیح بخاری، ش: 1773؛ و صحیح مسلم، ش: 1349.
([8]) صحیح بخاری، ش: 1520.
([9]) صحیح مسلم، ش: 1348.
([10]) صحیح بخاری، ش: 1863؛ و صحیح مسلم، ش: 1256.
([11]) صحیح بخاری، ش: 6116 بهنقل از ابوهریره. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 49 آمده است. (مترجم)]
([12]) صحیح بخاری، ش: (1513، 1854)؛ و صحیح مسلم، ش: 1334.
([13]) صحیح الجامع، ش: 3127؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 1595.
([14]) صحیح بخاری، ش: 1858.
([15]) صحیح مسلم، ش: 1336. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 184 آمده است. (مترجم)]
([16]) صحیح بخاری، ش: 1517.
([17]) صحیح بخاری، ش: 4519.
([18]) بقره: 198؛ برگردانِ مفاهیم آیه: «گناهی بر شما نیست که (در ایام حج تجارت کنید و) از فضل (و روزیِ) پروردگارتان بجویید».
1276- عن ابن عمرَ$ قَالَ: کَانَ رسولُ اللهِr یَعْتَکِفُ العَشْرَ الأوَاخِرَ مِنْ رَمَضَانَ. [متفقٌ علیه]([1])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: رسولاللهr دههی پایانیِ رمضان را اعتکاف میکرد.
1277- وعن عائشة& أنَّ النَّبِیَّr کَانَ یَعْتَکِفُ العَشْرَ الأوَاخِرَ مِنْ رَمَضَانَ، حَتَّى تَوَفَّاهُ اللهُ تَعَالَى، ثُمَّ اعْتَکَفَ أزْوَاجُهُ مِنْ بَعْدِهِ. [متفقٌ علیه]([2])
ترجمه: عایشه& میگوید: پیامبرr دههی پایانیِ رمضان را بهاعتکاف مینشست تا اینکه الله متعال، او را از دنیا بُرد؛ و سپس زنانش پس از او اعتکاف میکردند.
1278- وعن أَبی هریرةَt قَالَ: کَانَ النَّبِیُّr یَعْتَکِفُ فی کُلِّ رَمَضَانَ عَشْرَةَ أیَّامٍ، فَلَمَّا کَانَ العَامُ الَّذِی قُبِضَ فِیهِ اعْتَکَفَ عِشْرِینَ یَوْماً. [روایت بخاری]([3])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: پیامبرr در هر رمضان ده روز بهاعتکاف مینشست؛ اما در سالِ وفاتش بیست روز اعتکاف کرد.
شرح
باب فضیلت افطاری دادن به روزهدار، آخرین بابیست که مؤلف/ دربارهی مسایل مربوط به روزه آورده است. یکی از نعمتهای الله متعال به بندگانش، این است که تعاون و همکاری در زمینهی تقوا و پرهیزگاری را برایشان مقرر فرموده که از آن جمله میتوان افطاری دادن به روزهدار را برشمرد؛ زیرا روزهدار به فرمان شریعت، باید افطار کند و در افطار کردن شتاب نماید؛ لذا اگر برای اجرای این رهنمود دینی به او کمک شود، این هم یکی از نعمتهای اللهU بهشمار میآید؛ از اینرو رسولاللهr فرموده است: «هرکس به روزهداری افطاری دهد، اجری مانندِ اجر روزهدار به او میرسد؛ بیآنکه چیزی از پاداش روزهدار کاسته شود».
علما دربارهی مقدار افطاری دادن به روزهدار اختلاف نظر دارند؛ شماری از آنها گفتهاند: منظور از افطاری دادن به روزهدار، حداقل چیزیست که روزهدار با آن روزهاش را بگشاید؛ مانندی یک دانه خرما.
برخی دیگر از علما گفتهاند: افطاری باید در حدّی باشد که روزهدار، سیر شود و در طولِ شب به خوردن غذا نیاز پیدا نکند و حتی نیازی به خوردنِ سَحری نداشته باشد؛ اما از ظاهرِ حدیث چنین برمیآید که اگر کسی به روزهدار افطاری بدهد، حتی در حدّ یک دانه خرما، اجری مانند اجر روزهدار مییابد و از پاداش روزهدار نیز چیزی کاسته نمیشود.
از اینرو شایسته است که انسان در حدّ توان خود به روزهداران، بهویژه روزهداران فقیر و نیازمند افطاری دهد.
سپس مؤلف/ به موضوع اعتکاف پرداخته است. اعتکاف به معنای خلوت گزیدن در مسجد برای تقرب و نزدیکی جستن به الله متعال میباشد و در دههی پایانی رمضان، مشروع شده است؛ زیرا پیامبرr در دههی آخر رمضان به اعتکاف مینشست؛ سپس در طلبِ شبِ قدر، در دههی میانی اعتکاف فرمود تا اینکه به او خبر داده شد که شب قدر در دههی آخر رمضان است؛ لذا از آن پس در دههی پایانیِ رمضان اعتکاف میکرد. پس روشن شد که اعتکاف در غیررمضان، مبنای شرعی ندارد و این دیدگاه برخی از علما که «انسان بهاندازهی ماندنِ خود در مسجد، نیت اعتکاف کند»، هیچ دلیلی ندارد؛ زیرا پیامبرr چنین اعتکافی را برای امتش مقرر نفرموده است؛ نه با گفتارِ خود و نه با کردار خویش؛ یعنی به مردم نفرموده است که هرگاه وارد مسجد میشوید، نیت اعتکاف کنید؛ همچنین ثابت نیست که خود نیز چنین کرده باشد. آن بزرگوار دههی پایانیِ رمضان را در جستجوی شب قدر بهاعتکاف مینشست؛ از اینرو شایسته است که معتکف به کاری جز عبادتهایی از قبیل: نماز، ذکر و قرائت قرآن و امثالِ آن نپردازد؛ حتی برخی از علما اشتغال به تحصیل علم را در حالت اعتکاف ناشایست دانسته و گفتهاند: معتکف باید به عبادتهای ویژهای که ذکر شد، بپردازد؛ زیرا زمان اعتکاف به چنین عبادتهایی اختصاص دارد. معتکف نباید جز به ضرورت از مسجد بیرون برود؛ مثلاً در شرایطی که کسی ندارد تا برایش آب و غذا بیاورد، میتواند برای خوردن و آشامیدن و نیز برای قضای حاجت یا برای غُسل جنابت و امثالِ آن از مسجد بیرون برود. همچنین اگر در مسجدی غیر از مسجد جامع اعتکاف کرده است، روز جمعه باید در نماز جمعه حاضر شود؛ یعنی مسجد محل اعتکافش را بهقصد مسجد جامع ترک کند. لذا اصل بر این است که معتکف از مسجد بیرون نرود؛ مگر برای ضرورتهای گریزناپذیرِ شرعی یا طبیعی خود.
اگر شخصی نزد معتکف آمد و میخواست که او را به سخنان بیهوده مشغول کند، شایسته است که معتکف به او بگوید: برادر! من معتکفم؛ در مسیر اطاعت و بندگیِ اللهU یاور من باش و مرا از عبادت باز مدار. اللهU از بیان حق و حقیقت شرم نمیکند؛ پس دلیلی ندارد که از گفتن حق خجالت بکشید. البته نشستنهای کوتاهمدت در نزد معتکف یا سخنان اندک در نزد او، ایرادی ندارد؛ زیرا رسولاللهr در حالِ اعتکاف زنانش را به حضور میپذیرفت و با آنان سخن میگفت و آنان نیز با او سخن میگفتند.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 2025؛ و صحیح مسلم، ش: 1171.
([2]) صحیح بخاری، ش: 2026؛ و صحیح مسلم، ش: 1172.
([3]) صحیح بخاری، ش: 2044؛ و صحیح مسلم، ش: 1173.
1273- عن زید بن خالد الجُهَنِیِّt عَنِ النَّبِیِّr قَالَ: «مَنْ فَطَّرَ صَائِماً، کَانَ لَهُ مِثْلُ أجْرِهِ، غَیْرَ أنَّهُ لا یُنْقَصُ مِنْ أجْرِ الصَّائِمِ شَیْءٌ». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد.]([1])
ترجمه: زید بن خالد جُهَنیt میگوید: پیامبرr فرمود: «هرکه به روزهداری افطاری دهد، اجری مانندِ اجر روزهدار به او میرسد؛ بیآنکه چیزی از پاداش روزهدار کم شود».
1274- وعن أُمِّ عُمَارَةَ الأنصارِیَّةِ& أنَّ النَّبِیَّr دَخَلَ عَلَیْهَا، فَقَدَّمَتْ إِلَیْهِ طَعَاماً، فَقَالَ: «کُلِی»؛ فَقَالَتْ: إنِّی صَائِمَةٌ، فَقَالَ رسول اللهr: «إنَّ الصَائِمَ تُصَلِّی عَلَیْهِ المَلاَئِکَةُ إِذَا أُکِلَ عِنْدَهُ حَتَّى یَفْرَغُوا». وَرُبَّمَا قَالَ: «حَتَّى یَشْبَعُوا». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.]([2])
ترجمه: از امعمارهی انصاری& روایت شده است که پیامبرr به خانهاش رفت و او، برای آن بزرگوار غذا آورد. پیامبرr به او فرمود: «بخور». عرض کرد: من روزه هستم. پیامبرr فرمود: «بر روزهداری که نزد او چیزی میخورند، تا زمانیکه از خوردن فارغ شوند، فرشتگان درود میفرستند» و چهبسا پیامبرr فرمود: «تا اینکه - افرادی که غذا میخورند- سیر شوند».
1275- وعن أنسٍt أنَّ النَّبِیَّr جَاءَ إِلَى سعد بن عبادt فَجَاءَ بِخُبْزٍ وَزَیْتٍ، فَأکَلَ، ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّr: «أفْطَرَ عِنْدَکُمُ الصَّائِمُونَ وَأکَلَ طَعَامَکُمُ الأَبرَارُ وَصَلَّتْ عَلَیْکُمُ المَلاَئِکَةُ». [روایت ابوداود با اِسناد صحیح]([3])
ترجمه: انسt میگوید: پیامبرr نزد سعد بن عبادهt آمد و سعد - برای آن بزرگوار- نان و روغن آورد. پیامبرr از آن خورد و فرمود: «أفْطَرَ عِنْدَکُمُ الصَّائِمُونَ وَأکَلَ طَعَامَکُمُ الأَبرَارُ وَصَلَّتْ عَلَیْکُمُ المَلاَئِکَةُ».([4])
***
([1]) صحیح الجامع، ش: 6415؛ و صحیح ابن ماجه، از آلبانی/ ش: 1417.
([2]) ضعیف است؛ نگا: السلسلۀ الضعیفۀ، از آلبانی/ ش: 1332.
([3]) صحیح الجامع، ش: 6415؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 3263.
([4]) ترجمهی دعا: «روزهداران نزد شما افطار کنند، نیکان غذایتان را بخورند و فرشتگان بر شما درود بفرستند».
230- باب: مستحب بودن روزه گرفتنِ سه روز از هر ماه
برترین روزهی هر ماه، در ایام بیض، یعنی سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه میباشد و گفته شده که ایام بیض، روزهای دوازدهم، سیزدهم و چهاردهم ماه است؛ اما نظر درست و مشهور، همان دیدگاه نخست میباشد.
1266- وَعَن أَبی هریرةَt قالَ: أوْصَانِی خَلِیلیr بِصِیَامِ ثَلاَثَةِ أیَّامٍ مِنْ کُلِّ شَهْرٍ، وَرَکْعَتَی الضُّحَى، وَأنْ أُوتِرَ قَبْلَ أنْ أنَامَ. [متفقٌ علیه]([1])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: دوستِ عزیزمr مرا به روزهی سه روز از هر ماه و دو رکعت نماز چاشت و خواندن وتر پیش از آنکه بخوابم، سفارش فرمود.
1267- وعن أَبی الدرداءِt قَالَ: أوصانِی حَبِیبِیr بِثَلاثٍ لَنْ أدَعَهُنَّ مَا عِشتُ: بِصِیَامِ ثَلاثَةِ أیَّامٍ مِنْ کُلِّ شَهْرٍ، وَصَلاَةِ الضُّحَى، وبِأنْ لا أنَامَ حَتَّى أُوتِرَ. [روایت مسلم]([2])
ترجمه: ابودرداءt میگوید: حبیبمr مرا به سه کار سفارش فرمود که تا زنده باشم، آنها را ترک نمیکنم: روزهی سه روز از هر ماه و نماز چاشت و اینکه نماز وتر را پیش از خواب بخوانم.
1268- وعن عبد الله بن عمرو بن العاص$ قَالَ: قَالَ رسول اللهr: «صَوْمُ ثَلاَثَةِ أیَّامٍ مِنْ کُلِّ شَهْرٍ صَوْمُ الدَّهْرِ کُلِّهِ». [متفقٌ علیه]([3])
ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاص$ میگوید: رسولاللهr فرمود: «روزهی سه روز از هر ماه، روزهی همهی سال است».
1269- وعن مُعاذة العدویة أنَّها سَأَلتْ عائشةَ&: أکَانَ رسول اللهr یَصُومُ مِنْ کُلِّ شَهْرٍ ثَلاَثة أیَّامٍ؟ قالَتْ: نَعَمْ. فَقُلْتُ: مِنْ أیِّ الشَّهْرِ کَانَ یَصُومُ؟ قَالَتْ: لَمْ یَکُنْ یُبَالِی مِنْ أیِّ الشَّهْرِ یَصُومُ. [روایت مسلم]([4])
ترجمه: از معاذهی عَدَوی روایت است که وی از عایشه& پرسید: آیا رسولاللهr سه روز از هر ماه روزه میگرفت؟ عایشه& پاسخ داد: بله. - معاذه میگوید:- پرسیدم: چه روزهایی از ماه، روزه میگرفت؟ عایشه& فرمود: «برایش مهم نبود که چه روزهایی از ماه، روزه بگیرد».
1270- وعن أَبی ذرٍّt قَالَ: قَالَ رسول اللهr: «إِذَا صُمْتَ مِنَ الشَّهْرِ ثَلاَثاً، فَصُمْ ثَلاَثَ عَشْرَةَ، وَأرْبَعَ عَشْرَةَ، وَخَمْسَ عَشْرَةَ». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.]([5])
ترجمه: ابوذرt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرگاه قصدِ روزه گرفتن سه روز از ماه را داشتی، روزهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم را روزه بگیر».
1271- وعن قتادة بن مِلْحَانt قَالَ: کَانَ رسولُ اللهr یَأمُرُنَا بِصِیَامِ أیَّامِ البِیضِ: ثَلاثَ عَشْرَةَ، وَأرْبَعَ عَشْرَةَ، وَخَمْسَ عَشْرَةَ. [روایت ابوداود]([6])
ترجمه: قتاده بن ملحانt میگوید: رسولاللهr ما را به روزهی ایام بیض، یعنی سیزدهم، چهاردهم و پانزدهمِ ماه فرمان میداد.
1272- وعن ابن عباسٍ$ قَالَ: کَانَ رسولُ اللهِr لا یُفْطِرُ أیَّامَ البِیضِ فی حَضَرٍ وَلا سَفَرٍ. [روایت نسائی با اِسنادِ حسن]([7])
ترجمه: ابنعباس$ میگوید: رسولاللهr در ایام بیض، در سفر و حضر روزه میگرفت و نمیخورد.
شرح
مؤلف/ در این دو باب به فضیلت روزه گرفتن در روزهای دوشنبه و پنجشنبه و نیز روزه گرفتن سه روز از هر ماه پرداخته است.
از رسولاللهr دربارهی روزهی دوشنبه سؤال شد؛ فرمود: «آن، روزیست که در آن به دنیا آمدم و روزیست که برانگیخته شدم یا روزیست که در آن بر من وحی شد». گفتنیست: وفات رسولاللهr نیز در روز دوشنبه بوده است. آن بزرگوار در روز دوشنبه به دنیا آمد؛ اما قاطعانه نمیتوان گفت که تولدش در دوازدهم ربیعالاول بوده است یا در روز و ماهِ دیگری؛ اما مسلّم است که آن بزرگوار در روز دوشنبه به دنیا آمد. همچنین نخستین بار که بر رسول اللهr وحی شد، روز دوشنبه بود.
راوی شک دارد که رسولاللهr فرمود: «برانگیخته شدم» یا اینکه فرمود: «بر من وحی شد»؛ این دو با هم تفاوت دارد؛ زیرا قرآن، یعنی ابتدای سورهی «عَلَق» پیش از بعثت یا برانگیخته شدنِ پیامبرr به رسالت، بر آن بزرگوار نازل گردید و با نزول این آیات، محمدr، به مقام نبوت رسید؛ اما بعثت که همان رسالت است، با نزولِ سورهی «مدثر» آغاز شد. در هر حال، روز دوشنبه مناسبتهای بزرگ و والایی در خود داشته است: ولادت پیامبرr و نیز نزول وحی بر نبی رحمت یا بعثتِ آن بزرگوار به سوی مردم.
دربارهی روزه گرفتن سه روز از هر ماه نیز احادیثی وجود دارد که از آن جمله میتوان به حدیث ابوهریره، ابودرداء و ابوذر# اشاره کرد که پیامبرr هر یک از اینها را جداگانه به روزه گرفتن سه روز از هر ماه سفارش فرمود.
همچنین به عبدالله بن عمرو بن عاص$ فرمود: «روزهی سه روز از هر ماه، روزهی همهی سال است»؛ زیرا پاداش نیکی، ده برابر میباشد و هرکه سه روزه از هر ماه را روزه بگیرد، گویا سی روز، روزه گرفته است که با این حساب، همهی سال را دربر میگیرد.
رسولاللهr اینها را به روزه گرفتن سه روز از هر ماه سفارش نمود؛ اما معین نفرمود که روزهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهمِ ماه را روزه بگیرند؛ همچنین به اینها سفارش کرد که روزانه نماز چاشت بخوانند.
وقت نمازِ چاشت از بالا آمدن خورشید بهاندازهی یک نیزه، یعنی حدود بیست دقیقه پس از طلوع آفتاب آغاز میشود و تا اندکی پیش از زوالِ آن، یعنی حدود ده دقیقه قبل از زوال، ادامه دارد و خواندنِ در تمام روزها، سنت است؛ زیرا پیامبرr فرمود: «هر روز در برابر هر مفصل انسان، یک صدقه لازم است». در بدن انسان سیصد و شصت مفصل وجود دارد؛ لذا هر انسانی باید روزانه سیصد و شصت صدقه بدهد؛ اما صدقه، الزاماً صدقهی مالی نیست؛ بلکه «هر "سبحانالله" گفتن، یک صدقه است؛ هر "الحمدلله" گفتن، یک صدقه است؛ هر "لاإلهإلاالله" گفتن، یک صدقه است؛ هر "اللهاکبر" گفتن، یک صدقه است؛ هر امر به معروف، صدقهایست؛ هر نهی از منکر، صدقهایست». و اگر به کسی کمک کنید که بارِ خود را روی چارپا یا ماشین خود بگذارد، این هم یک صدقه است؛ حتی همبستری با همسر نیز یک صدقه محسوب میشود. رسولاللهr فرمود: «و به جای همهی اینها، خواندن دو رکعت نماز ضحی کافیست».([8]) یعنی برای ادای سیصد و شصت صدقه در روز، کافیست که دو رکعت نماز چاشت بخوانید و سایر کارهای نیکی که انجام دهید، عملِ افزون بر وظیفه یا عملِ نافله بهشمار میآید.
و اما سومین سفارش رسولاللهr به ابوهریره و ابودرداء$ این بود که پیش از خواب، نماز وتر را بخوانند؛ این، برای کسیست که میترسد آخِر شب بیدار نشود. چنین کسی باید احتیاط کند و پیش از خواب، نماز وتر را بخواند؛ اما کسی که میخواهد آخِر شب برخیزد، باید وترش را آخرین نماز خویش قرار دهد؛ این، روشیست که در سنت پیامبرr آمده است.
علما گفتهاند: رسولاللهr از آن جهت اینها را سفارش فرمود که پیش از خواب، نماز وتر را بخوانند که وضعیت آنها چنین اقتضا میکرد؛ زیرا ابوهریرهt در ابتدای شب مشغول حفظ و فراگیریِ احادیث پیامبرr بود و در پایان شب میخوابید.
دربارهی روزه گفتن سه روز از هر ماه، قابل ذکر است که میتوان این سه روز را در دههی نخست ماه روزه گرفت یا در ده روزِ میانی و یا در ده روزِ آخرِ ماه؛ و نیز این گنجایش وجود دارد که در ابتدای هر دهه یا در هر هفته یک روز روزه بگیرید؛ از اینرو عایشه& فرمود: «برای پیامبرr مهم نبود که در ابتدای ماه روزه بگیرد یا در میانهی ماه و یا در آخِرِ آن»؛ اما روزه گرفتن در ایام بیض، یعنی در روزهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم هر ماه برتر است. روزهی روز پنجشنبه نیز سنت میباشد؛ اما فضیلتش از روزهی دوشنبه کمتر است؛ گرچه روزهی هر دو روز فضیلت دارد؛ زیرا رسولاللهr فرمود: «اعمالِ (مردم) در روز دوشنبه و پنجشنبه - به الله متعال- عرضه میشود. لذا دوست دارم اعمالم در حالی - به الله متعال- عرضه گردد که روزه هستم».
گفتنیست: بهترین روزه، روزهی داوودu است که یک روز در میان روزه میگرفت؛ این، برای کسیست که تواناییاش را دارد و از این بابت در رنج و مشقت نمیافتد و بدین سبب از سایر کارهای نیک، از جمله فراگیریِ علم و دانش باز نمیماند؛ زیرا عبادتهای دیگری هم وجود دارد که حایز اهمیت است. از اینرو اگر کثرت روزهی نفلی، شما را از چنین عبادتهایی باز میدارد، نباید زیاد روزه بگیرید.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: (1178، 1981)؛ و صحیح مسلم، ش: 721. این حدیث پیشتر بهشمارهی 1146 آمده است.
([2]) صحیح مسلم، ش: 722.
([3]) صحیح بخاری، ش: 1975؛ و صحیح مسلم، ش: 1159
([4]) صحیح مسلم، ش: 1160.
([5]) صحیح الجامع، ش: 673؛ و صحیح الترغیب، ش: 1028؛ و صحیح النسائی، از آلبانی/ ش: 2279.
([6]) ضعیف است؛ نگا: ضعیف النسائی، از آلبانی/ ش: 150.
([7]) ضعیف است؛ آلبانی/ ابتدا این حدیث را در السلسلۀ الصحیحۀ، بهشمارهی 580 آورده و آنرا حسن دانسته است؛ اما سپس از این نظر برگشته و این حدیث را در ضعیف النسائی، ش: 2344 ضعیف قلمداد کرده است.
([8]) صحیح مسلم، ش: 720. [این حدیث، پیشتر بهشمارهی 120 و 1147 آمده است. (مترجم)]
229- باب: مستحب بودن روزهی دوشنبه و پنجشنبه
1263- عن أَبی قتادةَt أنَّ رسول اللهr سُئِلَ عَنْ صَومِ یَوْمِ الاثْنَیْنِ، فَقَالَ: «ذَلِکَ یَومٌ وُلِدْتُ فِیهِ، وَیَومٌ بُعِثْتُ، أَوْ أُنْزِلَ عَلَیَّ فِیهِ». [روایت مسلم]([1])
ترجمه: ابوقتادهt میگوید: از رسولاللهr دربارهی روزهی روزِ دوشنبه سؤال شد؛ فرمود: «آن، روزیست که در آن به دنیا آمدم و روزیست که برانگیخته شدم یا روزیست که در آن بر من وحی شد».
1264- وعن أَبی هریرةَt عَن رسول اللهr قَالَ: «تُعْرَضُ الأَعْمَالُ یَومَ الاثْنَیْنِ وَالخَمِیسِ، فَأُحِبُّ أنْ یُعْرَضَ عَمَلِی وَأنَا صَائِمٌ». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد؛ مسلم نیز این حدیث را بدون ذکر روزه روایت کرده است.]([2])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «اعمالِ (مردم) در روز دوشنبه و پنجشنبه - به الله متعال- عرضه میشود. لذا دوست دارم اعمالم در حالی - به الله متعال- عرضه گردد که روزه هستم».
1265- وعن عائشةَ& قَالَت: کَانَ رسولُ اللهr یَتَحَرَّى صَومَ الاثْنَیْنِ وَالخَمِیس. [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.]([3])
ترجمه: عایشه& میگوید: رسولاللهr به روزهی روز دوشنبه و پنجشنبه پایبند بود.
***
([1]) صحیح مسلم، ش: 1162.
([2]) صحیح الجامع، ش: 2595؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/ ش: 596؛ روایت مسلم در صحیح وی بهشمارهی 2565 آمده است.
([3]) صحیح الجامع، ش: 4897؛ و إرواء الغلیل، ش: 949؛ و صحیح النسائی، از آلبانی/ ش: 2224.