اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترهیب از به تأخیر انداختن غسل بدون عذر

ترهیب از به تأخیر انداختن غسل بدون عذر

280-173- (1) (حسن لغیره) عَن عَمَّارِ بنِ یاسِرٍ س أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «ثَلاثَةٌ لا تَقْرَبُهُمُ الْمَلائِکَةُ: جِیفَةُ الکافِر، والمُتَضَمِّخُ بِالْخَلُوقِ، وَالْجُنُبُ؛ إِلّا أَنْ یَتَوَضَّأ».

رواه أبو داود عن الحسن بن أبی الحسن عن عمَّارٍ، ولم یسمع منه([1]).

از عمار بن یاسر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «فرشتگان به سه نفر نزدیک نمیشوند: جسد کافر، فردی که از بوی خوش زعفران (عطر مخصوص زنان) استفاده کند و فرد جنب مگر اینکه (بعد از جنابت) وضو بگیرد».([2])

0-130- (1) (ضعیف) ورواه هو وغیره عن عطاء الخراسانی عَنْ یَحْیَى بْنِ یَعْمُرُ عَنْ عَمَّارِ قَالَ: قَدِمْتُ عَلَى أَهْلِی لَیْلًا وَقَدْ تَشَقَّقَتْ یَدَایَ، فَخَلَّقُونِی بِزَعْفَرَانٍ، فَغَدَوْتُ عَلَى رسولِ الله ج، فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ، فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیَّ السَّلَام، وَلَمْ یُرَحِّبْ بِی، وَقَالَ: «اذْهَبْ فَاغْسِلْ عَنْکَ هَذَا». فَغَسَلْتُهُ، ثُمَّ جِئْتُ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ، فَرَدَّ عَلَیَّ، وَرَحَّبَ بِی وَقَالَ: «إِنَّ الْمَلَائِکَةَ لَا تَحْضُرُ جَنَازَةَ الْکَافِرِ بِخَیْرٍ، وَلَا الْمُتَضَمِّخَ بِالزَّعْفَرَانِ، وَلَا الْجُنُبَ». قَالَ: وَرَخَّصَ لِلْجُنُبِ إِذَا نَامَ أَوْ أَکَلَ أَوْ شَرِبَ أَنْ یَتَوَضَّأَ([3]).

و ابوداود و دیگران از عطاء خراسانی از یحیی بن یعمر از عمار بن یاسر س روایت کرده‌اند که گفت: شبانه بر خانواده‌ام وارد شدم درحالی‌که دستانم آسیب دیده بود که دستانم را با زعفران آغشته کردند. فردای آن روز نزد رسول الله ج رفتم و سلام کردم اما پاسخ سلام مرا نداد و با گشاده‌رویی با من روبرو نشد و فرمود: «برو این را از خود بشوی؛ پس زعفران را از بدن خود شستم. سپس نزد رسول الله حاضر شدم و سلام کردم؛ پس پاسخ مرا داد و با خوشرویی با من روبرو شد و فرمود: «فرشتگان از باب خیر در جنازه کافر و کسی که آغشته به زعفران باشد و کسی که جنب است حاضر نمی‌شوند».

حافظ / می‌گوید: «منظور از ملائکه در اینجا، ملائکه‌ی رحمت و برکت هستند؛ نه ملائکه‌ی نگهبان؛ زیرا آنها انسان را در هیچ حالتی رها نمی‌کنند. گفته شده: این در حق کسی است که بدون عذر غسل را به تأخیر بیندازد و یا اینکه معذور بوده و می‌توانسته وضو بگیرد اما نگرفته است. و گفته شده: مراد کسی است که آن را به علت سستی و تنبلی به تأخیر می‌اندازد و به آن عادت کرده است([4]). والله أعلم.

281-131- (2) (ضعیف) وَعَن عَلِیِّ بنِ أَبِی طالِبٍ س([5]) عَنِ النَّبِیّ ج قَالَ: «لَا تَدْخُلُ الْمَلَائِکَةُ بَیْتًا فِیهِ صُورَةٌ، وَلَا کَلْبٌ، وَلَا جُنُبٌ».

رواه أبو داود والنسائی، وابن حبان فی "صحیحه".

و از علی بن ابی طالب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «فرشتگان وارد خانه‌ای که در آن تصویر (ذی روح)، سگ و جنب باشد، وارد نمی‌شوند».

282-174- (2) (صحیح) وعن البزار بإسناد صحیح عَنِ ابنِ عَبَّاسٍ [عَنِ النَّبیِّ ج]([6]) قَالَ: «ثَلاَثَةٌ لاَ تَقْرَبُهُمُ الْمَلاَئِکَةُ: الجُنُبُ، وَالسُّکرانُ، وَالْمُتَضَمِّخُ بِالْخَلُوقِ([7])».

از ابن عباس ب روایت است که: فرشتگان به سه نفر نزدیک نمیشوند: فرد جنب، فرد مست و کسی که از بوی خوش زعفران استفاده می‌کند (عطر مخصوص زنان)».

7- (الترغیب فی الوضوء وإسباغه)



([1]) قلت: ورجال کلهم ثقات رجال الصحیح، والحسن بن أبی الحسن هو البصری، مدلس، لکن له شاهدان من حدیث عبدالرحمن بن سمرة، وبریدة بن الحصیب، وفی سندهما ضعف کما بینه الهیثمی فی «المجمع» (5/ 156)، فیتقوى الحدیث بهما.

([2]) فردی که جنب شد، سنت است قبل از خواب وضو بگیرد و اگر جماع تکرار شد سنت است قبل از جماع بعدی وضو بگیرند. لیکن غسل کردن بهتر است.«هَذَا أزْکَی وأطْیَبُ وأطْهَرُ». حدیث صحیح سنن ابوداود رقم 220و 219 - صحیح ابوداود رقم 203 و 204

دقت شود این وضو واجب نیست و می‌توان احیاناً بجای وضو تیمم نمود. سنن بیهقی رقم 915 اسناده حسن، فتح 1/ 313. [م]

([3]) قلت: وروى الترمذی منه قوله: «ورخص للجنب..» وقال: «حدیث حسن صحیح». وإسناده ضعیف، وبیانه فی «ضعیف أبی داود» (رقم 28)، ولهذا روایة أخرى تراها فی «الصحیح» فی الباب هنا.

([4]) قلت: لا بد من هذا التأویل لثبوت حدیث عائشة قالت: «کان یبیت جنباً فیأتیه بلال، فیؤذنه بالصلاة، فیقوم فیغتسل .. » الحدیث. وهو مخرج فی "آداب الزفاف" (ص 117)، وله طرق أخرى، فانظر "صحیح أبی داود" (223 و224).

([5]) الأصل: (کرّم الله وجه)، وما أثبتناه من مخطوطة الظاهریة ومخطوطتی و"سنن أبی داود". والحدیث قد صح عن أبی طلحة وغیره دون ذکر الجنب، فإنه لا شاهد له خلافاً لقول الثلاثة: "حسن بشواهده من أجل ذکر الجنب"! وسیأتی فی "الصحیح".

([6]) سقطت من الأصل وغیره، واستدرکتها من "زوائد البزار" و"مجمع الزوائد".

([7]) (الخَلوق): عطری مرکب از زعفران و مواد خوشبوی دیگر است که قرمزی و زردی در آن غالب است. در روایات گاهی به اباحت آن اشاره شده و گاهی از آن نهی شده است و مواردی که از آن نهی شده بیشتر واز ثبوت بیشتری برخوردار هستند. و به این دلیل از آن نهی شده که از خوشبویی‌های زنان می‌باشد. و بیشتر زنان هستند که از آن استفاده می‌کنند. حافط بن اثیر می‌گوید: ظاهرا احادیث نهی ناسخ هستند. اﻫ. و (التضمخ): آغشته شدن به آن.

ترهیب از ورود مردان به حمام [عمومی] بدون لنگ و ترهیب از ورود زنان با لنگ و جز آن مگر اینکه در حالت نفاس یا بیماری باشد

ترهیب از ورود مردان به حمام [عمومی] بدون لنگ و ترهیب از ورود زنان با لنگ و جز آن مگر اینکه در حالت نفاس یا بیماری باشد و آنچه در نهی از این مساله وارد شده است

267-164- (1) (صحیح لغیره) عَنْ جَابِرٍ س عَنِ النَّبِىِّ ج قَالَ: «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ؛ فَلاَ یَدْخُلِ الْحَمَّامَ إِلاَّ بِمِئْزَرٍ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ؛ فَلاَ یُدْخِلْ حَلِیلَتَهُ الْحَمَّامَ».

رواه النسائی، والترمذی، وحسنه، والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم".

از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به خداوند و روز آخرت ایمان دارد بدون لنگ وارد حمام نشود؛ و هرکس به خداوند و روز آخرت ایمان دارد نباید اجازه دهد همسرش به حمام [عمومی] برود».

268-124- (1) (ضعیف) وَعَن عبدالله بنِ عَمرٍو ب؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «سَتُفْتَحُ عَلَیکُمْ أَرْضُ الْعَجَمِ، وَسَتَجِدُونَ فِیهَا بُیُوتًا یُقَالُ لَهَا: الْحَمَّامَاتُ، فَلَا یَدْخُلَنَّهَا الرِّجَالُ إِلَّا بِالْأُزُرِ، وَامْنَعُوهَا النِّسَاءَ، إِلَّا مَرِیضَةً أَوْ نُفَسَاءَ».

رواه ابن ماجه، وأبو داود، وفی إسناده عبدالرحمن بن زیاد بن أنعَمَ.

و از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بزودی فتح سرزمین عجم برای شما میسر خواهد شد و در آن خانه‌هایی را خواهید یافت که به آنها حمام گفته می‌شود. پس مردان نباید جز با شلوار به آن وارد ‌شوند و و زنان را از ورود به آن منع کنید جز کسانی از آنان که دچار بیماری یا نفاس شده‌اند».

269-125- (2) (ضعیف) وَعَن عَائِشَةَ ل: «أَنَّ رَسولَ الله ج نَهَى عَنْ دُخُولِ الْحَمَّامَاتِ، ثُمَّ رَخَّصَ لِلرِّجَالِ أَنْ یَدْخُلُوهَا فِی الْمَآزِرِ».

رواه أبو داود - ولم یضعفه - واللفظ له، والترمذی، وابن ماجه وزاد: «أنهى الرجالَ والنساءَ» وزاد ابن ماجه: «ولم یُرخّص للنساء». (قال الحافظ) رحمه الله: "رووه کلهم من حدیث أبی عُذُرَة عن عائشة، وقد سئل أبو زرعة الرازی عن أبی عُذرة، هل یسمى؟ فقال: لا أعلم أحداً سماه. وقال أبو بکر بن حازم: لا یعرف هذا الحدیث إلا من هذا الوجه، وأبو عُذرَة غیر مشهور. وقال الترمذی إسناده لیس بذاک القائم".

و از عایشه ل روایت است که رسول الله ج از رفتن به حمام نهی کردند سپس به مردان اجازه دادند که با شلوار به حمام بروند.

270-165- (2) (حسن صحیح) وَعَنها قالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُول: «اَلحَمَّامُ حَرامٌ عَلَى نِسَاءِ أمَّتِی».

رواه الحاکم وقال: «هذا حدیث صحیح الإسناد([1])».

از عایشه ل روایت است: از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمود: «حمام عمومی بر زنان امت من حرام می‌باشد».

271-166- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی أَیُّوب الأَنْصَارِیِّ س؛ أَن ّرَسُولَ الله ج قَالَ: «مَنْ کَانَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ؛ فَلْیُکْرِمْ جَارَهُ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ؛ فَلا یَدْخُلِ الْحَمَّامَ! إِلا بِمِئْزَرٍ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ؛ فَلْیَقُلْ خَیْرًا أَوْ لِیَصْمُتْ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ مِنْ نِسَائِکُمْ؛ فَلا یَدْخُلِ الْحَمَّامَ».قَالَ: فَنَمَیْتُ بذَلِکَ([2]) إِلَى عُمَرَ بْنِ عَبْدِالْعَزِیزِ فِى خِلاَفَتِهِ، فَکَتَبَ إِلَى أَبِى بَکْرِ بْنِ مُحَمَّد بنِ عَمْرِو بْنِ حَزْمٍ([3]) أَنْ: سَلْ مُحَمَّدَ بْنَ ثَابِتٍ عَنْ حَدِیثِهِ فَإِنَّهُ رِضًا، فَسَأَلَهُ، ثُمَّ کَتَبَ إِلَى عُمَر، فَمَنَعَ النِّسَاءَ عَنِ الْحَمَّامِ.

رواه ابن حبان فی "صحیحه" واللفظ له، والحاکم، وقال: «صحیح الإسناد». ورواه الطبرانی فی «الکبیر» و«الأوسط» من روایة عبدالله بن صالح کاتب اللیث، ولیس عنده ذکر عمر بن عبدالعزیز.

از ابوایوب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به الله و روز آخرت ایمان دارد پس مهمانش را گرامی بدارد و هرکس به الله و روز آخرت ایمان دارد، بدون لنگ وارد حمام نگردد و هرکس به الله و روز آخرت ایمان دارد، پس حرف نیک بزند یا ساکت شود و هریک از زنان‌تان که به الله و روز آخرت ایمان دارد، وارد حمام نگردد».

حدیث را برای عمر بن عبدالعزیز در زمان خلافتش نقل کردم، عمر به ابوبکر بن محمد بن عمر بن حزم نامه نوشت که از محمد بن ثابت در مورد این حدیث سؤال کن که او مورد اعتماد است؛ پس از او سؤال کرد و او به عمر بن عبدالعزیز نامه نوشت و عمر زنان را از حمام عمومی منع نمود.

272-126- (4) (ضعیف شاذ) وَعَنِ ابنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «احْذَرُوا بَیْتًا یُقَالُ لَهُ: الْحَمَّامُ». قَالُوا: یَا رَسولَ اللهِ! إِنَّهُ یُنَقِّی الْوَسَخَ؟ قَالَ: «فَاسْتَتِرُوا».

رواه البزار وقال: «رواه الناس عن طاوس مرسلاً». قال الحافظ: «ورواته کلهم محتج بهم فی «الصحیح»»([4]).

رواه الحاکم وقال: «صحیح على شرط مسلم»، ولفظه: «اتَّقُوا بَیْتًا یُقَالُ لَهُ الْحَمَّامُ». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّهُ یُذْهِبُ الدَّرَنَ، وَیَنْفَعُ الْمَرِیضَ؟ قَالَ: «فَمَنْ دَخَلَهُ فَلْیَسْتَتِرْ».

ورواه الطبرانی فی «الکبیر» بنحو الحاکم وقال فی أوله: «شَرُّ الْبُیوتِ الْحَمَّامُ، تُرفعُ فِیهِ الْأَصْوَاتُ، وَتُکْشَفُ فِیهِ الْعَوْرَاتُ».

 (الدَّرَن) به فتح دال و راء: پلیدی.

و از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از خانه‌ای که به آن حمام می‌گویند پرهیز کنید». گفتند: ای رسول خدا، آن سبب پرهیز از پلیدی است. فرمودند: «پس خود را بپوشانید».

و لفظ حاکم چنین است: «از خانه‌ای که بدان حمام گفته می‌شود پرهیز کنید». گفتند: ای رسول خدا، آن موجب دوری از پلیدی است و برای بیمار سودمند است. فرمودند: «پس هرکس وارد آن می‌شود خود را بپوشاند».

و طبرانی در «الکبیر» با الفاظی چون روایت حاکم آن‌را روایت می‌کند که در ابتدای آن چنین آمده است: «بدترین خانه‌ها حمام است. صدا در آن می‌پیچد و بلند است و عورت‌ها در آن نمایان می‌گردد».

273-167- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ قَاصِّ الأَجْنَادِ بِـ (الْقُسْطَنْطِینِیَّةِ)؛ أَنَّهُ حَدَّثَ: أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ س قَالَ: یَا أَیُّهَا النَّاسُ! إِنِّى سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ؛ فَلاَ یَقْعُدَنَّ عَلَى مَائِدَةٍ یُدَارُ عَلَیْهَا الخَمْرِ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ؛ فَلا یَدْخُلِ الْحَمَّامَ إِلاَّ بِإِزَارٍ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ؛ فَلاَ یُدْخِل حَلِیلَتَه الحَمَّام».

رواه أحمد. وقاص الأجناد، لا أعرفه.

از قاص الأجناد روایت است که عمر بن خطاب س می‌گوید: ای مردم از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمود: «هرکس به الله و روز آخرت ایمان دارد نباید کنار سفره‌ای بنشیند که روی آن شراب باشد، هرکس به الله و روز آخرت ایمان دارد بدون لنگ وارد حمام نگردد، هرکس به الله و روز آخرت ایمان دارد نباید اجازه دهد همسرش به حمام عمومی برود».

0-168- (5) (حسن صحیح) وروى([5]) آخره أیضاً عن أبی هریرة، وفیه أبو خیرة، لا أعرفه أیضاً.

(الحلیلة) بفتح الحاء المهملة: هی الزوجة.

274-169- (6) (صحیح) وعَنْ أُمَّ الدَّرْدَاءِ س، قَالَتْ: خَرَجْتُ مِنَ الْحَمَّامِ، فَلَقِیَنِى النَّبِىَّ ج فَقَالَ: «مِنْ أَیْنَ یَا أُمَّ الدَّرْدَاءِ؟». فَقُلتُ: مِنَ الْحَمَّامِ، فَقَالَ: «وَالَّذِى نَفْسِى بِیَدِهِ مَا مِنِ امْرَأَةٍ تَنزِعُ ثِیَابَهَا فِى غَیْرِ بَیْتِ أَحَدٍ مِنْ أُمَّهَاتِهَا، إِلاَّ وَهِىَ هَاتِکَةٌ کُلَّ سِتْرٍ بَیْنَهَا وَبَیْنَ الرَّحْمَنِ ﻷ».

رواه أحمد والطبرانی فی «الکبیر» بأسانید رجالها([6]) رجال «الصحیح».

از ام درداء ل روایت است که از حمام خارج شدم؛ در راه رسول الله ج مرا دیده و فرمود: «ای ام الدرداء از کجا می‌آیی؟». گفتم: از حمام. فرمود: «قسم به کسی که جانم در دست اوست، زنی نیست که لباسش را در غیر خانه‌ی محارمش بیرون بیاورد مگر اینکه پرده‌ی بین خود و خداوند را پاره کرده است».

275-170- (7) (صحیح) وَعَنْ أَبِى مُلَیْحٍ الْهُذَلِىِّ([7]) س: أَنَّ نِسَاءً مِنْ أَهْلِ (حِمْصَ) أَوْ مِنْ أَهْلِ (الشَّامِ) دَخَلْنَ عَلَى عَائِشَة لقَالَتْ: أَنْتُنَّ اللاَّتِى یَدْخُلْنَ نِسَاؤُکُنَّ الْحَمَّامَاتِ؟! سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّه ج یَقُولُ: «مَا مِن امْرَأَةٍ تَضَعُ ثِیَابَهَا فِى غَیْرِ بَیْتِ زَوْجِهَا؛ إِلاَّ هَتَکَتِ السِّتْرَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ ربِّها».

رواه الترمذی - واللفظ له - وقال: «حدیث حسن»، وأبو داود وابن ماجه، والحاکم وقال: «صحیح على شرطهما».

ابوملیح هذلی س می‌گوید: جماعتی از زنان حمص یا شام نزد عایشه ل آمدند، عایشه ل گفت: عده‌ای از شما به حمام عمومی می‌روند؟! از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمود: «هر زنی که که لباسش را در جایی جز منزل همسرش درآورد، پرده‌ی بین خود و پروردگارش را پاره کرده است».

0-171- (8) (صحیح لغیره) وَرَوَى أحمد وأبو یعلى والطبرانی والحاکم أیضا من طریق دَرَّاج أبی السَّمح عن السائب: أنَّ نِساءً دَخَلْنَ عَلَى أمِّ سَلَمَةَ ل فَسَألَتْهُنَّ: مَنْ أنتُنَّ؟ قُلْنَ: مِن أهل (حِمْصَ). قالت: مِنْ أصحابِ الْحَمَّامَات؟ قُلْنَ: وَبِها بَأسٌ؟ قالَت: سَمِعتُ رَسولَ اللهِ ج یَقُول: «أیّما إمْرَأةٍ نَزَعَتْ ثِیابَهَا فِی غَیرِ بَیْتِها؛ خَرَقَ اللهُ عَنها سِترَه»([8]).

دَرّاج ابی السَّمح از سائب روایت می‌کند که زنانی نزد ام سلمه ل آمدند، پس از آنها سؤال کرد: اهل کجایید؟ گفتند: اهل حمص؛ گفت: از صاحبان حمام‌های عمومی؟ گفتند: مگر اشکالی دارد؟ گفت: از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمود: «هر زنی لباسش را در جایی جز خانه‌ی خودش بیرون بیاورد، خداوند پرده‌ی او را خواهد درید».

276-127- (3) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یَدْخُلِ الْحَمَّامَ إِلَّا بِمِئْزَرٍ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یُدْخِلْ حَلِیلَتَهُ الْحَمَّامَ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیَسْعَ إِلَى الْجُمُعَةِ، وَمَنِ اسْتَغْنَى عَنْهَا بِلَهْوٍ أو تِجَارَةٍ اسْتَغْنَى اللَّهُ عَنْهُ، وَاللَّهُ غَنِیٌّ حَمیدٌ».

رواه الطبرانی فی «الأوسط» واللفظ له، والبزار دون ذکر الجمعة. وفیه علی بن یزید الألهانی.

و از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد جز با لنگ به حمام وارد نشود و هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد به همسر خود اجازه ورود به حمام عمومی ندهد و هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد برای برپایی نماز جمعه تلاش کند و هرکس با امور بیهوده یا تجارت خود را از آن بی‌نیاز بداند، خداوند از او ‌بی‌نیاز است و او بی‌نیاز ستوده است».

277-128- (5) (ضعیف) وَعَن عَائِشَةَ ل: أَنَّهَا سَأَلَتْ رَسُولَ اللَّهِ ج عَنِ الْحَمَّامِ؟ فَقَالَ: «إِنَّهُ سَیَکُونُ بَعْدِی حَمَّامَاتٌ، وَلَا خَیْرَ فِی الْحَمَّامَاتِ لِلنِّسَاءِ». فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّهَا تَدْخُلُهُ بِإِزَارٍ؟ فَقَالَ: «لَا، وَإِنْ دَخَلَتْهُ بِإِزَارٍ وَدِرْعٍ وَخِمَارٍ، وَمَا مِن امْرَأَةٍ تَنْزِعُ خِمَارَهَا فِی غَیْرِ بَیْتِ زَوْجِهَا؛ إِلَّا کَشَفَتِ السِّتْرَ فِیمَا بَیْنَهَا وَبَیْنَ رَبِّهَا».

رواه الطبرانی فی «الأوسط» من روایة عبدالله بن لهیعة([9]).

و از عایشه ل روایت است که می‌گوید: در مورد حمام از رسول الله ج سوال کردم؟ پس فرمودند: «پس از من حمام‌هایی خواهند بود و در این حمام‌ها خیری برای زنان نخواهد بود». پس عایشه ل گفت: ای رسول خدا، هرچند با لنگ به حمام بروند؟ فرمودند: «خیر، هرچند با لنگ و پیراهن و روسری به حمام بروند. و هیچ زنی نیست که روسری‌اش را در جز خانه‌اش از سر بیرون آورد مگر اینکه با این کار از ستر و پوشش میان خود و پروردگارش پرده برداشته است».

278-172- (9) (صحیح لغیره) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ؛ فَلا یَدْخُلِ الْحَمَّامَ [إِلا بِمِئْزَرٍ]([10])، مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ؛ فَلاَ یُدْخِلْ حَلِیلَتَهُ الْحَمَّامَ، مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ؛ فَلا یَشْرَبِ الْخَمْرَ، مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ؛ فَلا یَجْلِسْ عَلَى مَائِدَةٍ یُشْرَبُ عَلَیْهَا الْخَمْرُ، مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ؛ فَلا یَخْلُوَنَّ بِامْرَأَةٍ لَیْسَ بَیْنَهُ وَبَیْنَهَا مَحْرَمٌ».

رواه الطبرانی فی «الکبیر»، وفیه یحیى بن أبی سلیمان المدنی.

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به الله و روز آخرت ایمان دارد پس بدون لنگ وارد حمام عمومی نگردد، هرکس به الله و روز آخرت ایمان دارد نباید اجازه دهد همسرش به حمام عمومی برود. هرکس به الله و روز آخرت ایمان دارد پس شراب ننوشد، هرکس به الله و روز آخرت ایمان دارد نباید کنار سفره‌ای بنشیند که روی آن شراب می‌نوشند، هرکس به الله و روز آخرت ایمان دارد با زنی که بین او و بین آن زن محرمی نباشد خلوت نکند».

279-129- (6) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنِ المقدام بنِ مَعد یکرب س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّکُمْ سَتَفْتَحُونَ أفقاً فِیهَا بُیُوتٌ یُقَالُ لَهَا: الْحَمَّامَاتُ، حَرَامٌ عَلَى أُمَّتِی دُخُولُهَا». فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ! إِنَّهَا تُذْهِبُ الْوَصَبَ، وَتُنَقِّی الدَّرَنَ، قَالَ: «فَإِنَّهَا حَلَالٌ لِذُکُورِ أُمَّتِی فِی الْأُزُرِ، حَرَامٌ عَلَى إِنَاثِ أُمَّتِی».

رواه الطبرانی.

(الأفق) به ضم الف و سکون فاء و همچنین ضم آن: ناحیه. و (الوَصَب): مرض و بیماری.

و از مقدام بن معد یکرب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بزودی مناطقی را فتح خواهید کرد که در آنها خانه‌هایی به نام حمام می‌باشد؛ بر امتم داخل شدن به آنها حرام است». پس گفتند: ای رسول خدا، این خانه‌ها سبب از بین رفتن بیماری و پرهیز از پلیدی می‌باشند. فرمودند: «بنابراین بر مردان امتم که با لنگ بدان وارد شوند حلال است و بر زنان امتم حرام می‌باشد».

6-(الترهیب من تأخیر الغسل لغیر عذر)



([1]) ووافقه جمع من الحفاظ، منهم الذهبی، وانظر تحقیق صحته فی المجلد السابق من "الصحیحة" رقم (3439) تحقیقاً لا تراه فی مکان آخر.

([2]) أی: رفعتُه، وکان الأصل وغیره: "فنهیت"، والتصحیح من "ابن حبان - موارد". وبمعناه روایة الحاکم بلفظ: "فرفع الحدیث"، وهو عنده من طریق کاتب اللیث، لکنه قد توبع عند ابن حبان.

([3]) فی الأصل والمخطوطة والمطبوعة: (حزام)، والتصحیح من کتب الرجال و«الموارد».

([4]) قلت: نعم، ولکنه شاذ مخالف لروایة الجماعة مرسلاً کما قال البزار، لکنه قد توبع عند ابن حبان (8/ 205-207)، وقد کنت جریت على ظاهر إسناده المتصل، فصححته فی بعض التعلیقات القدیمة، فرجعت عنه لما تبینت شذوذه، ولذلک لم أذکره فی «صحیح الکلم الطیب»، ولا فی «صحیح الترغیب» الطبعة الجدیدة، بینما استمر المقلدون الثلاثة فی تقلید التصحیح فی الطبعة السابقة!!

([5]) یعنی: الإمام أحمد (2/ 321)، وإسناده حسن، ورجاله ثقات معروفون غیر (أبی خیرة)، وهو مصری، وقد عرفه أعلم الناس بالمصریین أبو سعید بن یونس فترجمه فی "تاریخ مصر" ترجمة جیدة، بروایة جمعٍ ثقات، وذکر أنّه کان فاضلاً. فانظر: "تعجیل المنفعة" (ص394-395و 481-482).

([6]) کذا الأصل، والصواب: «رجال أحدها» کما فی «المجمع» (1/ 277)، وهو یعنی طریق أبی موسى یحنّس عن أم الدرداء عند أحمد (6/ 361-362)، وسنده صحیح، ورجاله رجال مسلم، والطریق الأخرى عنده فیها زبّان وهو ابن قائد- وهو ضعیف، ولم یقف الحافظ ابن حجر على هذه الطریق الصحیحة کما نقل الشیخ الناجی عنه، وتبعه هو فی ذلک، ثم أطال الکلام فی تضعیف زبان، وتوهیم المؤلف ثم الهیثمی لإشارتهما إلى تلک الطریقة الصحیحة! وکأنه لم یحاول الرجوع إلى "المسند"، ولو فعل لوجد الطریقین فی المکان الواحد الذی أشرنا إلیه، ولما وقع فی هذا الخبط، لا سیما وقد بنى علیه عدم وجود الحمام فی عهده، مشیراً إلى بعض الأحادیث الواهیة مما أورده المصنف هنا، کحدیث: "سیکون بعدی حمامات..."، فأعل الصحیح بالضعیف! وقد وقع فی مثل هذا الوهم بعض المحققین کابن القیم وغیره. وقد سقط الحدیث من نسخة الظاهریة، ولکن على هامشها مقابل حدیث أبی الملیح الآتی ما نصه: "نسخة: وعن أم الدرداء..." واغترّ بالنسخة المعلقون الثلاثة فأسقطوا الحدیث من طبعتهم! رغم وجوده فی بعض الطبعات من الکتاب، ووروده فی المکان المشار إلیه من "المسند"، وقد اطلعوا على هذا التعلیق فی الطبعة السابقة، لأنهم اعتمدوها فی جُل أحکامهم على الأحادیث دون عزو إلیها (على النصت) کما یقولون فی سوریا!- فما الذی حملهم على ذلک؟ أهو التظاهر بمظهر المحققین، أم عملاً بقول بعضهم: خالف تعرف؟!.

ثم وجدت للحافظ ابن حجر کلاماً ینافی ما نقله الناجی عنه، ذهب فیه إلى تقویة الحدیث وذلک هو الظن بمثله، فراجع کلامه فی ذلک فی کتابه: "القول المسدّد فی الذبِّ عن مسند الإمام أحمد" (ص46 رقم الحدیث14).

([7]) هو تابعی مات سنة (98) فالترضی عنه یوهم الصحابة، فتنبه. وراجع التعلیق على صحابی الحدیث الأول (4- الطهارة/ 7- باب).

([8]) قلت: له شاهد یتقوّى به، خرجته فی الأصل.

([9]) قلت: وفیه عنده (4/ 174/3310) بکر بن سهل أیضاً ضعفه النسائی وغیره، وذکر نزع الخمار فیه منکر، والمحفوظ فی حدیث عائشة الصحیح: «ثیابها»، وکذا فی حدیث أم الدرداء الذی قبله وحدیث أم سلمة الذی بعده، هنا فی «الصحیح». وإن من جهل المعلقین الثلاثة أنهم ضعفوا حدیث أم سلمة الصحیح، وشاهده الکامل من حدیث عائشة بین أیدیهم، وطال ما صححوا لشواهده ولا شاهداً وإن من المصائب أن بعض الفتیات الجامعیات المنتطعات، قد صححت هذا الحدیث المنکر فی رسالة لها بعنوان «حجابک أختی المسلمة»، واحتجت به ونقلته عن «الترغیب» وکتمت علته التی بینها المنذری! زاعمة فی المقدمة أنها عنیت أقصى جهدها أن تستدل بالأحادیث النبویة الصحیحة!!

([10]) زیادة من المخطوطة و«الکبیر» للطبرانی و«المجمع». وسقط منه: «من کان یؤمن بالله والیوم الآخر فـ...»، وقال: «لا تدخل الحمام إلا بمئزر..»!.

ترهیب از برخورد ادرار به لباس و جاهای دیگر و عدم دوری از آن

ترهیب از برخورد ادرار به لباس و جاهای دیگر و عدم دوری از آن

257-157- (1) (صحیح) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: أَنَّ رَسولَ اللهِ ج مَرَّ بِقَبْرَیْنِ، فَقَالَ: «إِنَّهُمَا لَیُعَذَّبَانِ، وَمَا یُعَذَّبَانِ فِی کَبِیرٍ، بَلَی إنَّهُ کَبیرٌ، أَمَّا أحَدُهُمَا فَکَانَ یَمْشِی بِالنَّمِیمَةِ، وأمَّا الآخَرُ فَکَانَ لَا یَسْتَتِرُ مِنْ بَوْلِهِ».

رواه البخاری وهذا أحد ألفاظه ومسلم وأبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه

وفی روایة للبخاری وابن خزیمة فی «صحیحه»: أنَّ النَّبِیَّ ج مَرَّ بِحَائِطٍ مِنْ حِیطَانِ مَکَّةَ أَو الْمَدِینَةِ، فَسَمِعَ صَوْتَ إِنْسَانَیْنِ یُعَذَّبَانِ فِى قُبُورِهِمَا، فَقَالَ النَّبِىُّ ج: «إنَّهُما لَیُعَذَّبَانِ، وَمَا یُعَذَّبَانِ فِى کَبِیرٍ». ثُمَّ قَالَ: «بَلَى؛ کَانَ أَحَدُهُمَا لاَ یَسْتَتِرُ مِنْ بَوْلِهِ، وَکَانَ الآخَرُ یَمْشِى بِالنَّمِیمَةِ» الحدیث.

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج از کنار دو قبر عبور کرده و فرمود: «آن دو عذاب می‌شوند و به سبب امر بزرگی [از نظر خودشان] عذاب نمی‌شوند. بلکه گناه هریک بزرگ است. یکی از آنها سخن‌چینی‌ می‌کرد و دیگری از ادرارش پرهیز نمی‌کرد».

و در روایت بخاری و ابن خزیمه آمده است: رسول الله ج از کنار باغی از باغ‌های مکه یا مدینه عبور کردند. صدای دو نفر را شنیدند که در قبرهای‌شان عذاب می‌شدند. پس فرمودند: «آن دو عذاب می‌شوند و به سبب امر بزرگی [از نظر خودشان] عذاب نمی‌شوند؛ آری، یکی از آنها از ادرارش پرهیز نمی‌کرد و دیگری سخن‌چینی‌ می‌کرد».

وبوب البخاری علیه "باب من الکبائر أن لا یستتر من بوله "([1]).

خطابی می‌گوید: «اینکه فرمود: (وما یعذبان فی کبیر) به این معناست که: آنها به سبب امری عذاب نمیشدند که ترک یا انجام آن برایشان سخت و دشوار باشد و آن اینکه از کثافت ادرار پرهیز کنند و سخنچینی را ترک کنند. و در اینکه این دو گناه کبیره نیستند و گناه آنها اندک است، چیزی در دین وارد نشده است»([2]).

حافظ عبدالعظیم میگوید: «و به دلیل عدم برداشت چنین اشتباهی از حدیث، رسول الله ج فرمودند: «بلکه هریک از این گناهان بزرگ است». والله أعلم".

258-158- (2) (صحیح لغیره) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قالَ رَسُولُ الله ج: «عَامَّةُ عَذَابِ الْقَبْرِ فی الْبَوْلِ، فَاسْتَنْزِهُوا مِنَ الْبَوْلِ».

 رواه البزار، والطبرانی فی "الکبیر"، والحاکم والدارقطنی؛ کلهم من روایة أبی یحیى القَتَّات عن مجاهد عنه. وقال الدارقطنی: "إسناده لا بأس به". والقتّات مختلَف فی توثیقه([3]).

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بیشتر عذاب قبر از ادرار می‌باشد، پس از آن بپرهیزید».

259-159- (3) (صحیح لغیره) عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «تَنَزَّهُوا مِنَ الْبَوْلِ؛ فَإِنَّ عَامَّةَ عَذَابِ الْقَبْرِ مِنَ البَولِ».

رواه الدارقطنی وقال: "المحفوظ مرسل"([4]).

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از ادرار بپرهیزید که اکثر عذاب قبر [به سبب عدم پرهیز] از ادرار می‌باشد».

260-160- (4) (حسن لغیره) وَعَن أبِی بَکْرَة س قَالَ: بَیْنَمَا النَّبِی ج یَمْشِی بَیْنِی وَبَیْنَ رَجُلٍ آخَرَ، إذْ أتى عَلَى قَبْرَیْن، فَقَالَ: «إنَّ صَاحِبَیْ هذَیْنِ الْقَبْرَیْنِ یُعَذَّبَان، فَائْتِیانِی بِجَریدَةٍ». قالَ أبُو بَکْرَةَ: فَاسْتَبَقْتُ أنَا وَصَاحِبی، فَأتیتُه بِجَریدةٍ، فَشَقَّهَا نِصْفَیْن، فَوَضَعَ فِی هَذا الْقَبْرِ وَاحِدَةً، وَفِی ذَا الْقَبرِِ وَاحِدَةً، قَالَ: «لَعَلَّهُ یُخَفَّفُ عَنْهُمَا مَا دَامَتَا رَطْبَتَیْن؛ إنَّهُمَا یُعَذَّبَانِ بِغَیْرِ کَبِیرٍ؛ الغَیبةِ وَالبَولِ».

رواه أحمد والطبرانی فی "الأوسط" واللفظ له، وابن ماجه مختصراً من روایة بحر بن مَرَّار عن جده أبی بکرة، ولم یدرکه([5]).

از ابوبکره س روایت است: درحالی‌که رسول الله ج میان من و مرد دیگری قدم می‌زد؛ به دو قبر رسید، پس فرمود: «صاحبان این دو قبر گرفتار عذاب می‌باشند، شاخه‌ی درخت نخلی بیاورید». ابوبکره س گفت: من و دوستم برای آوردن آن از همدیگر سبقت گرفتیم که من شاخه‌ی درخت نخل را آوردم. رسول الله ج آن را به دو نیم کرد و هر قسمت را روی یکی از آن دو قبر گذاشت و فرمود: «امید است تا زمانی که این دو شاخه خشک نشده، خداوند عذاب آنان را تخفیف دهد!. آن دو به سبب اموری گرفتار عذابند که [از نظر خودشان] بزرگ نبوده است: غیبت و عدم پرهیز از ادرار».

261-161- (5) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «أَکْثَرُ عَذَابِ الْقَبْرِ مِنَ الْبَوْلِ».

رواه أحمد وابن ماجه -واللفظ له- والحاکم وقال: "صحیح على شرط الشیخین، ولا أعلم له علة". قال الحافظ: "وهو کما قال".

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بیشتر عذاب قبر [به سبب عدم پرهیز] از ادرار است».

262-121- (1) (ضعیف) وَعَن أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: «مَرَّ النَّبِیُّ ج فِی یَوْمٍ شَدِیدِ الْحَرِّ نَحْوَ بَقِیعِ الْغَرْقَدِ([6]) قَالَ: وَکَانَ النَّاسُ یَمْشُونَ خَلْفَهُ، قَالَ: فَلَمَّا سَمِعَ صَوْتَ النِّعَالِ وَقَرَ([7]) ذَلِکَ فِی نَفْسِهِ، فَجَلَسَ حَتَّى قَدَّمَهُمْ أمَامَة؛ [لِئَلَّا یَقَعَ فِی نَفْسِهِ مِنَ الْکِبْرِ]([8])، فَلَمَّا مَرَّ بِبَقِیعِ الْغَرْقَدِ، إِذَا بِقَبْرَیْنِ قَدْ دَفَنُوا فِیهِمَا رَجُلَیْنِ، قَالَ: فَوَقَفَ النَّبِیُّ ج فَقَالَ: «مَنْ دَفَنْتُمْ هَاهُنَا الْیَوْمَ؟». قَالُوا: فُلَانٌ وَفُلَانٌ. قَالَ ج: «إِنَّهُمَا لَیُعَذَّبَانِ الْآنَ وَیُفْتَنَانِ فِی قَبْرَیْهِمَا»]([9]). قَالُوا: یَا نَبی الله! وَمَا ذَاکَ؟ قَالَ: «أَمَّا أَحَدُهُمَا: فَکَانَ لَا یَتَنَزَّهُ مِنَ الْبَوْلِ، وَأَمَّا الْآخَرُ فَکَانَ یَمْشِی بِالنَّمِیمَةِ». وَأَخَذَ جَرِیدَةً رَطْبَةً فَشَقَّهَا، ثُمَّ جَعَلَهَا عَلَى الْقَبْرَیْنِ. قَالُوا: یَا نَبِیَّ اللَّهِ، لِمَ فَعَلْتَ هَذَا؟ قَالَ: «لِیُخَفِّفن([10]) عَنْهُمَا». قَالُوا: یَا رَسولَ الله! حَتَّى مَتَى هُمَا یُعَذَّبَانِ؟ قَالَ: «غَیْبٌ لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ». قَالَ: «وَلَوْلَا تَمزُّعُ([11]) قُلُوبِکُمْ، وَتَزَیُّدُکُمْ فِی الْحَدِیثِ لَسَمِعْتُمْ مَا أَسْمَعُ».

رواه أحمد واللفظ له، وابن ماجه([12])؛ کلاهما من طریق علی بن یزید الألهانی عن القاسم عنه([13]).

و از ابوامامه س روایت است که می‌گوید: رسول الله ج در روزی بسیار گرم به سوی قبرستان غرقد رفت درحالی‌که مردم پشت سر ایشان بودند. چون صدای پای آنان را شنید توقف کرد و نشست، تا اینکه مردم جلوتر از او قرار گیرند. [تا اینکه دچار کبر نشود] چون به بقیع غرقد رسید در برابر دو قبری که دو مرد در آنها دفن شده بودند ایستاده و فرمود: «چه کسی را امروز اینجا دفن نمودید؟». گفتند: فلان و فلان؛ رسول الله ج فرمودند: «اکنون آنان در قبرهای‌شان عذاب می‌شوند و در قبرهای‌شان آزمایش می‌شوند». گفتند: ای پیامبر خدا، سبب این امر چیست؟ فرمود: «یکی از آنها از ادرار خود پرهیز نمی‌کرد و دیگری سخن‌چین بود». رسول الله ج شاخه‌ی تری را به دونیم کرد و هر تکه را بر قبر یکی از آنها قرار داد. مردم گفتند: ای پیامبر خدا، چرا چنین کردی؟ فرمود: «تا اینکه از عذاب آنان کاسته شود». گفتند: ای رسول خدا، تا چه زمانی عذاب می‌شوند؟ فرمود: »این امر غیب است و جز خداوند متعال از آن آگاه نیست و اگر قلب‌های شما تکه تکه نمی‌شد و گزافه گویی نمی‌کردید آنچه را می‌شنوم می‌شنیدید».

263-162- (6) (صحیح) وَعَن عَبدِالرَّحمنِ بنِ حَسَنَةَ س قَالَ: خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ج فِى یَدِهِ الدَّرَقَةُ([14])، فَوَضَعَهَا ثُمَّ جَلَسَ، فَبَالَ إِلَیْهَا، فَقَالَ بَعْضُهُمُ: اُنْظُرُوا إِلَیْهِ یَبُولُ کَمَا تَبُولُ الْمَرْأَةُ! فَسَمِعَهُ النَّبِىُّ ج، فَقَالَ: «وَیْحَکَ! مَا عَلِمْتَ مَا أَصَابَ صَاحِبَ بَنِى إِسْرَائِیلَ؟ کَانُوا إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَوْلُ قَرَضُوهُ بِالْمَقَارِیضِ، فَنَهَاهُمْ، فَعُذِّبَ فِى قَبْرِهِ».

رواه ابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"([15]).

عبد الرحمن بن حسنه س روایت می‌کند که رسول الله ج نزد ما آمد درحالی‌که در دستش سپری بود، آن را بین خود و مردم قرار داد و نشسته به سوی آن ادرار نمود. برخی از آنها گفتند: به او نگاه کنید که مانند زن ادرار می‌کند! رسول الله ج سخن آنها را شنیده و فرمود: «وای بر شما؛ آیا نمی‌دانید آن بلایی که بر سر فردی از بنی‌اسرائیل آمد؟ آنها هنگامی که ادرار به لباس‌ آنها می‌رسید آن را قیچی می‌نمودند، آن فرد آنها را نهی کرد، پس در قبر مورد عذاب قرار گرفت».

264-163- (7) (صحیح) وَعَنْ أبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: کُنَّا نَمْشِی مَعَ رَسُولِ اللهِ ج، فَمَرَرْنَا عَلَى قَبْرَیْنِ، فَقَامَ، فَقُمْنَا مَعَه، فَجَعَلَ لَونُهُ یَتَغَیَّرُ، حَتَّى رُعِدَ کُمَّ قَمیصِه، فَقُلْنَا: مَا لَکَ یَا رَسُولَ اللهِ؟ فَقَالَ: «أمَا تَسْمَعُونَ مَا أسْمَعُ؟». فَقُلْنَا: وَمَا ذَاکَ یَا نَبِیَّ اللهِ؟ قَال: «هذانِ رَجُلانِ یُعَذَّبانِ فِی قُبُورِهُمَا عَذَاباً شَدیداً فِی ذَنْبٍ هَیِّن!». قُلْنَا: فِیمَ ذَلِکَ؟ قَال: «کَانَ أحَدُهُمَا لا یَسْتَنزِهُ مِنَ البَولِ، وکانَ الآخَرُ یُؤذی النّاسَ بِلِسانِهِ، وَیَمْشِی بَیْنَهُمْ بِالنَّمِیمَةِ». فَدَعَا بِجَرِیدَتَینِ مِن جَرائِدِ النَّخلِ، فَجَعَلَ فِی کُلِّ قَبْرٍ وَاحِدَةً. قُلْنَا وَهَلْ یَنْفَعُهُم ذَلِکَ؟ قَالَ: «نَعَمْ، یُخَفَّفُ عَنْهُمَا مَا دَامَتَا رَطْبَتَیْن».

رواه ابن حبان فی "صحیحه".

از ابوهریره س روایت است همراه رسول الله ج قدم می‌زدیم که بر دو قبر عبور کردیم که رسول الله ج ایستاد و ما هم ایستادیم؛ رنگ رسول الله ج تغییر کرد تا اینکه آستین‌های رسول الله ج به لرزش افتاد، گفتیم: ای رسول الله ج، موضوع چیست؟ فرمود: «آیا نمی‌شنوید آنچه من می‌شنوم؟». گفتیم: ای رسول الله ج آن چیست؟ فرمود: «این دو مرد در قبرهای‌شان به سبب گناهی کوچک [از نظر خودشان]، عذاب سختی داده می‌شوند». گفتیم: به سبب چه گناهی؟ فرمود: «یکی از آن دو از ادرارش پرهیز نمی‌کرد و دیگری با زبانش مردم را اذیت کرده و در میان آنها سخن‌چینی می‌کرد». رسول الله ج دو شاخه‌ی درخت نخل درخواست کرد که هر شاخه را در قبری قرار دادند. گفتیم: آیا این کار به آنها سودی می‌رساند؟ فرمود: «بله تا زمانی که خشک نشده به آنها در عذاب تخفیف داده می‌شود».

 (فی ذنب هین) یعنی: نزد آنان و به گمان‌شان کوچک بود. یا اینکه به این معناست که دوری از این گناهان بر آنها آسان بود. نه اینکه این دو گناه کوچک می‌باشند. چراکه به اتفاق سخن‌چینی حرام می‌باشد([16]).

265-122- (2) (ضعیف) وَعَن شُفَیِّ بن ماتعٍ الأصبحیّ س عَن رَسُول الله ج؛ أَنَّهُ قَالَ: «أَرْبَعَةٌ یُؤْذُونَ أَهْلَ النَّارِ عَلَى مَا بِهِمْ مِنَ الْأَذَى؛ یَسْعَوْنَ بَیْنَ الْحَمِیمِ وَالْجَحِیمِ، یَدْعُونَ بِالْوَیْلِ وَالثُّبُورِ، یَقُولُ أَهْلُ النَّارِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: مَا بَالُ هَؤُلَاءِ قَدْ آذَوْنَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى؟ قَالَ: فَرَجُلٌ مُغْلَقٌ عَلَیْهِ تَابُوتٌ مِنْ جَمْرٍ، وَرَجُلٌ یَجُرُّ أَمْعَاءَهُ، وَرَجُلٌ یَسِیلُ فُوهُ قَیْحًا وَدَمًا، وَرَجُلٌ یَأْکُلُ لَحْمَهُ، قَالَ: فَیُقَالُ لِصَاحِبِ التَّابُوتِ: مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى؟ فَیَقُولُ: إِنَّ الْأَبْعَدَ مَاتَ وَفِی عُنُقَهِ أَمْوَال النَّاسِ؛ مَا نَجِدُ لَهَا قَضَاءً أَوْ وَفَاءً. ثُمَّ یُقَالُ لِلَّذِی یَجُرُّ أَمْعَاءَهُ: مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى؟ فَیَقول: إِنَّ الْأَبْعَدَ کَانَ لَا یُبَالِی أین أَصَابَ الْبَوْلُ مِنْهُ، لَا یَغْسِلُهُ»، وذکر بقیة الحدیث.

رواه ابن أبی الدنیا فی "کتاب الصمت" "وکتاب ذم الغیبة"، والطبرانی فی "الکبیر" بإسناد لین، وأبو نعیم، وقال: شُفَیُّ بنُ ماتعٍ مختلف فیه، فقیل: له صحبة. ویأتی الحدیث بتمامه فی "الغیبة" إن شاء الله تعالى. [23-کتاب الأدب/19].

و از شفی بن ماتع اصبحی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چهار نفرند که دوزخیان را با وجود عذابی که خود در آن به سر می‌برند، اذیت می‌کنند. میان حمیم و جحیم در تلاش‌اند و دعای نابودی می‌کنند. برخی از دوزخیان به یکدیگر می‌گویند: چه شده که آنان چنین ما را اذیت می‌کنند؟ راوی می‌گوید: کسی در میان آنان در تابوتی از آتش محبوس است. و مردی روده‌های خود را می‌کشد. و مردی از دهان وی خون و چرک جاری است. و دیگری گوشت خود را می‌خورد. پس به صاحب تابوت گفته می‌شود: چه شده که با وجود عذابی که در آنیم ما را اذیت می‌کنی؟ پس می‌گوید: در حالی مُردم که اموال مَردم بر گردنم بود. چیزی را نیافتم که آن‌را جبران کنم. سپس به کسی که روده‌های خود را می‌کشید گفته می‌شود: چه شده که با وجود عذابی که در آنیم ما را اذیت می‌کنی؟ می‌گوید: توجه نداشتم که ادرار به چه قسمت‌هایی از بدن اصابت می‌کند و آن‌را نمی‌شستم».

266-123- (3) (موضوع) وَعَن أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِیّ ج قَالَ: «اتَّقُوا الْبَوْلَ، فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَا یُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ فِی الْقَبْرِ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" أیضاً بإسناد لا بأس به([17]).

و از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از ادرار بپرهیزید، این اولین چیزی است که بنده در قبر در مورد آن، محاسبه می‌شود».

5- (الترهیب من دخول الرجال الحمام بغیر أزر، ومن دخول النساء بأزر وغیرها إلا نفساء أو مریضة، وما جاء فی النهی عن ذلک)



([1]) انظر کتابی "مختصر صحیح البخاری" رقم (129).

([2]) "معالم السنن" (1/ 27).

([3]) قلت: لکن له إسناد آخر من حدیث أبی هریرة عند الدارقطنی، وصوّب إرساله، وله عنه طریق أخرى عند ابن ماجه وغیره. وهو الآتی بعد حدیث.

([4]) قلت: لکنه قد رواه جماعة موصولاً، وهو المحفوظ کما قال أبو حاتم. انظر: "الإرواء" (1/ 310/280).

([5]) لکن وصله الطیاسلی فی "مسنده" (867)، وابن عبدی فی "الکامل (ق 40/1) عن بحر بن مرار البکراوی عن عبدالرحمن ابن أبی بکرة عن أبیه به. وهذا سند موصول لا بأس به.

([6]) جایی در مدینه که قبور اهلش در ان می‌باشد. (قبرستانی در مدینه). که در آن درخت غرقد می‌باشد که از بین رفته و اسمش باقی مانده است. (البقیع من الأرض): عبارت است از مکان وسیع؛ بقیع نامیده نمی‌شود مگر اینکه در آن درخت یا ریشه‌های آن باشد.

([7]) قَیَّده فی المخطوطة بفتح القاف وفتح الراء. أی: سکن، یقال: وقر یقر وقاراً، أی: سکن. کما فی "اللسان".

([8]) زیادتان من "المسند"، والأولى منهما فی ابن ماجه والمخطوطة أیضاً، وقد سقطتا من طبعة عمارة وغیرها، مثل مطبوعة الثلاثة، مع أنهم قد عزوا الحدیث لأحمد بالجزء والصفحة!.

([9]) انظر الحاشیة السابقة.    

([10]) کذا الأصل تبعاً لأصله "المسند"، وکذا فی "المجمع" والمخطوطة، قال الناجی: "والصواب (لیُخفَّفَ)، وهو ظاهر لا یخفى".

([11]) أی: تقَطّع. وفی الأصل ومطبوعة عمارة: (تمرغ) بالراء المهملة والغین المعجمة. وفی "المسند": "تمریغ"، وفی "المجمع" کما هنا وعلى هامشه: "کذا بخطه، وصوابه (تمزع) بالزای والعین المهملة کما فی هامش الأصل" قلت: وأظنه بقلم الحافظ ابن حجر. وعلى الصواب وقع فی المخطوطة، وفیما یأتی فی "23- الأدب 18- الترهیب من النمیمة".

([12]) قلت: لیس عند ابن ماجة (245) منه إلا قوله: «... من الکبر».

([13]) أصل القصة ثابت فی "الصحیحین" وغیرهما عن غیر ما واحد من الصحابة، من طرق عنهم، لیس فی شیء منها بعض التفاصیل التی هنا، ومنها: "قالوا: یا رسول الله! حتى..."، فانظر "الصحیح".

([14]) سپرى که از پوست بدون چوب ساخته شده باشد. (فوضعها) یعنی: آن را میان خود و مردم قرار داد. و به سوی آن ادرار نمود. و (ویحک): کلمه‌ای دربردارنده‌ی معنای ترحم و تهدید.

([15]) فاته أبو داود والنسائی، وهو مخرج فی "صحیح أبی داود" برقم (16).

([16]) قلت: ویؤید ذلک قوله فی حدیث ابن عباس المنصرم (فی الباب السابق/ الحدیث الأول): "... بلى إنه لکبیر".

([17]) کذا قال، وقلده جمع منهم الشیخ الغماری فی "کنزه"، والسبب أن فیه (أیرب) غیر منسوب، فتوهموه (أیوب السختیانی) الثقة، وإنما هو (أیوب بن مدرک) وهو متهم، کما بینته فی تحقیق ذکرته فی "الضعیفة" (1782)، لا تراه فی غیره، والله الموفق. ثم هو بظاهره مخالف لعموم قوله ج: "أول ما یحاسب علیه العبد الصلاة..." کما تراه فی "صحیح الترغیب" (5- الصلاة/ 13).

ترهیب از سخن گفتن در توالت

ترهیب از سخن گفتن در توالت

255-155- (1) (صحیح لغیره) عَنْ أَبِى سَعِیدٍ الْخُدْرِىِّ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «لاَ یَتَنَاجَى([1]) اثْنَانِ عَلَى غَائِطِهِمَا، یَنْظُرُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا إِلَى عَوْرَةِ صَاحِبِهِ، فَإِنَّ اللَّهَ یَمْقُتُ عَلَى ذَلِکَ».

رواه أبو داود وابن ماجه -واللفظ له-، وابن خزیمة فی "صحیحه"، ولفظه کلفظ أبی داود قال: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «لاَ یَخْرُجِ الرَّجُلانِ یَضْرِبَانِ الْغَائِطَ کَاشِفَیْنِ عَنْ عَوْرَاتِهِمَا یَتَحَدَّثَانِ، فَإِنَّ اللَّهَ یَمْقُتُ عَلَى ذَلِک».

رووه کلهم من روایة هلال بن عیاض، أو عیاض بن هلال عن أبی سعید. وعیاض هذا روى له أصحاب السنن، ولا أعرفه بجرح ولا عدالة، وهو فی عداد المجهولین([2]).

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه دو نفر مشغول قضای حاجت بودند با یکدیگر سخن نگویند ‌که هر‌یک به شرمگاه دیگری بنگرد؛ زیرا خداوند بر این عمل خشم می‌گیرد».

و در روایتی: از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمود: «دو نفر با هم جهت قضای حاجت خارج نگردند که عورت‌شان را آشکار کرده و با هم سخن بگویند، زیرا خداوند بر این عمل خشم می‌گیرد».

(یضربان الغائط): ابو عمرو([3]) دوست ثعلب میگوید: «زمانی گفته میشود: "ضربت الأرض" که به قضای حاجت رفته شود. و چون گفته شود: "وضربت فی الأرض" یعنی سفر کرده است».

256-156- (2) (صحیح لغیره) وَعَن أبِی هُرَیرَةَ س قال: قالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لاَ یَخْرُج اثْنَان إلَی الْغَائِطِ فَیَجْلِسانِ یَتَحَدَّثانِ کَاشِفَیْنِ عَنْ عَوْرَاتِهِمَا، فَإِنَّ اللَّهَ یَمْقُتُ عَلَى ذَلِکَ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط" بإسناد لین.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دو نفر با هم جهت قضای حاجت خارج نگردند که بنشینند و با هم سخن بگویند درحالی‌که عورت‌های‌شان آشکار است، زیرا خداوند بر این عمل خشم می‌گیرد».

1-   (الترهیب من إصابة البول الثوب وغیره، وعدم الاستبراء منه)



([1]) (التناجی): تکلم کل منهما مع صاحبه سراً، وهذا نفی بمعنى النهی. وقوله: (یمقت) أی: یبغض، وبابه: نصر.

([2]) قلت: وهو کما قال، لکن له شاهد من غیر طریقه عن جابر بن عبدالله س خرجته من أجله فی "الصحیحة" (3120)، ولذلک أوردته فی هذا "الصحیح"، وهو من مزایا هذا الطبعة على الطبعات السابقة، کما أشرت إلى ذلک فی المقدمة.

([3]) وقع فی طبعة مصطفى والمعلقین الثلاثة: "أبو عمرو"، وهو خطأ، واسمه محمد بن عبدالواحد بن أبی هاشم أبو عمر الزاهد المعروف بغلام ثعلب، لقب به لصحبته إیاه مدة طویلة، وهو من شیوخ الحاکم، مات سنة (345)، له ترجمة فی "تذکرةالحفاظ" و"لسان المیزان"، وغیرهما.

ترهیب از ادرار در آب و حمام و سوراخ

ترهیب از ادرار در آب و حمام و سوراخ

249-152- (1) (صحیح) عَنْ جَابِرٍ س عَنِ النَّبیِّ ج: أَنَّهُ نَهَى أنْ یُبالَ فِی الْمَاءِ الرَّاکِدِ.

رواه مسلم وابن ماجه والنسائی.

از جابر س روایت است که رسول الله ج از ادرار کردن در آب ایستاده نهی کردند.

250-118- (1) (ضعیف) وَعَنهُ قَالَ: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ج أَنْ یُبَالَ فِی الْمَاءِ الْجَارِی».

رواه الطبرانی فی "الأوسط" بإسناد جید([1]).

و از جابر س روایت است که می‌گوید: رسول الله ج از اینکه در آب جاری ادرار شود، نهی کردند.

251-153- (2) (صحیح) وَعَن بَکْرِ بنِ ماعِز قَالَ: سَمِعْتُ عَبدَاللهِ بنَ یَزیدَ یُحَدِّثُ عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لا یُنْقَعْ([2]) بَوْلٌ فِی طَسْتٍ فِی البَیتِ، فَإنَّ الْمَلائِکَةَ لا تَدخُلُ بَیتاً فیهِ بَولٌ مُنْتَقَعٌ، وَلا تَبُولَنَّ فی مُغْتَسَلِکَ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط" بإسناد حسن، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([3]).

از بکر بن ماعز نقل است از عبدالله بن یزید شنیدم که رسول الله ج ‌فرمودند: «ادرار در ظرفی در خانه جمع نگردد؛ زیرا ملائکه در خانه‌ای که ادرار نگهداری می‌شود وارد نمی‌شوند و در محل غسلت ادرار نکن».

252-154- (3) (صحیح) عَنْ حُمَیْدِ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ قَالَ: لَقِیتُ رَجُلاً صَحِبَ النَّبِىَّ ج کَمَا صَحِبَهُ أَبُو هُرَیْرَةَ قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ج أَنْ یَمْتَشِطَ أَحَدُنَا کُلَّ یَوْمٍ، أَوْ یَبُولَ فِى مُغْتَسَلِهِ.

رواه أبو داود والنسائی فی أول حدیث([4]).

حمید بن عبدالرحمن می‌گوید: مردی که همانند ابوهریره س رسول الله ج را همراهی کرده بود، ملاقات کردم. گفت: رسول الله ج از اینکه هر روز موهای‌مان را شانه زده یا در محل استحمام ادرار کنیم نهی کرده است.

253-119 (2) (ضعیف) وَعَن عبدِالله بنِ مُغَفَّل: «أنَّ النَّبی ج نَهَى أَنْ یَبُولَ الرَّجُلُ فِی مُسْتَحَمِّهِ([5])، وَقَالَ: إِنَّ عَامَّةَ الْوَسْوَاسِ مِنْهُ».

رواه أحمد والنسائی وابن ماجه، والترمذی واللفظ له، وقال: "حدیث غریب لا نعرفه مرفوعاً إلا من حدیث أشعث بن عبدالله، ویقال له: أشعث الأعمى". قال الحافظ: "إسناده صحیح متصل، وأشعث بن عبدالله ثقة صدوق، وکذلک بقیة رواته، والله أعلم([6])".

و از عبدالله بن مغفل روایت است که رسول الله ج از ادرار در حمام نهی کردند و فرمودند: «اغلب وسوسه‌ها از این عمل است».

254-120- (3) (ضعیف) وعن قتادة عن عبدالله بن سرجس س قال: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ج أَنْ یُبَالَ فِی الْجُحْرِ». قَالُوا لِقَتَادَةَ: مَا یُکْرَهُ مِنَ الْبَوْلِ فِی الْجُحْرِ([7]) قَالَ: یُقَالُ إِنَّهَا مَسَاکِنُ الْجِنِّ».

رواه أحمد وأبو داود والنسائی.

و از قتاده از عبدالله بن سرجس س روایت است که می‌گوید: رسول الله ج از ادرار کردن در سوراخ نهی کردند. به قتاده گفتند: سبب مکروه بودن ادرار در سوراخ چیست؟ گفت: گفته شده آنها محل سکونت جن‌ها هستند.

3- (الترهیب من الکلام على الخلاء)



([1]) قلت: کلا، فإن فیه علتین بینتهما فی "الضعیفة" (5227)، وغفل المعلقون الثلاثة فحسنوه!.

([2]) أی: لا یُجمَع.

([3]) لم یروه الحاکم، فقد بحثت عنه فی مظانه فلم أجده، ولا ذکره الدکتور المرعشلی فی "فهرس المستدرک"، ولا عزاه إلیه الأخ أبو هاجر فی "موسوعته" (7/477)، فلعله خطأ من الناسخ، فإن محله فی تخریج حدیث (عبدالله بن مغفل) المذکور فی الأصل بعد هذا بحدیث، فإنه قد رواه الحاکم، ولم یعزه إلیه! وإن من الغرائب أن هذا الخطأ انطلى على المعلقین الثلاثة، بل وزادوا - ضِغثاً على إبّالة- فقالوا (1/ 179) عطفاً على الطبرانی: "والحاکم (1/ 167 و 185) بنحوه" وإذا رجع القارئ إلى الصفحتین المشار إلیهما لم یجد إلا حدیث عبدالله بن مغفل!! ومن الجهل المرکّب قولهم: "بنحوه"! وهو مختلف عنه، لأنه لیس فیه شیء من معناه، فإنه بلفظ: "نهى أن یبول الرجل فی مستحمه، وقال: إن عامة الوسواس منه"! فأین هذا من ذاک؟!.

([4]) قوله: "فی أول حدیث" لا معنى له کما بینه الناجی (24).

([5]) (المستحَم) بفتح الحاء: الموضع الذی یغتسل فیه بالحمیم. وهو فی الأصل: الماء الحار. ثم قیل للإغتسال بأی ماء کان استحمام."نهایة".

([6]) قلت: بل الصواب أنه ضعیف کما أشار إلیه الترمذی باستغرابه إیاه، ولا یلزم من ثقة رجال الإسناد صحته، لأن الصحة تستلزم سلامته من الشذوذ، أو العلة، ولیس الأمر کذلک هنا. کما هو مبین فی "المشکاة" برقم (353). على أن الحدیث قد صح بروایة أخرى دون قوله: "وقال: إن عامة..." وهو فی "الصحیح" قبیل هذا.

([7]) بتقدیم الجیم على الحاء الساکنة: هی حفرة تأوی إلیها الهوام، وصغار الحیوان، والجمع: (جحور). وإن من جهل المعلقین الثلاثة أن هذه اللفظة وقعت فی طبعتهم المزخرفة فی الموضعین (الحُجُر) بتقدیم الحاء على الجیم، فخالفوا الأصل والأصول التی عزوا الحدیث بالأرقام إلیها، کما خالفوا اللغة أیضاً، وهم ثلاثة یدعون التحقیق، وهم مع ذلک لا یزالون فی أول الطریق!!!