اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترهیب از خوردن و نوشیدن با دست چپ و آنچه در نهی از دمیدن در ظرف و نوشیدن از دهانه‌ی مشک و لبه‌ی شکسته‌ی ظرف آمده است

ترهیب از خوردن و نوشیدن با دست چپ و آنچه در نهی از دمیدن در ظرف و نوشیدن از دهانه‌ی مشک و لبه‌ی شکسته‌ی ظرف آمده است

3073-2113- (1) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَا یَأْکُلَنَّ أَحَدُکُمْ بِشِمَالِهِ، وَلَا یَشْرَبَنَّ بِهَا، فَإِنَّ الشَّیْطَانَ یَأْکُلُ بِشِمَالِهِ وَیَشْرَبُ بِهَا». قَالَ: وَکَانَ نَافِعٌ یَزِیدُ فِیهَا: «وَلَا یَأْخُذُ بِهَا، وَلَا یُعْطِ بِهَا».

رواه مسلم([1]) والترمذی بدون الزیادة. رواه مالک وأبو داود بنحوه.

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچیک از شما با دست چپ غذا نخورد و با آن ننوشد؛ زیرا شیطان با دست چپ می‌خورد و می‌نوشد». و نافع بر آن می‌افزاید: «و با آن نگیرد و ندهد».

3074-2114- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛  أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «لِیَأْکُلْ أَحَدُکُمْ بِیَمِینِهِ، وَلْیَشْرَبْ بِیَمِینِهِ، وَلْیَأْخُذْ بِیَمِینِهِ، وَلْیُعْطِ بِیَمِینِهِ؛ فَإِنَّ الشَّیْطَانَ یَأْکُلُ بِشِمَالِهِ، وَیَشْرَبُ بِشِمَالِهِ، وَیُعْطِی بِشِمَالِهِ، وَیَأْخُذُ بِشِمَالِهِ».

رواه ابن ماجه بإسناد صحیح([2]).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هریک از شما باید با دست راست بخورد و بنوشد و بگیرد و بدهد؛ زیرا شیطان با دست چپ می‌خورد و می‌نوشد و می‌دهد و می‌گیرد».

3075-2115- (3) (حسن) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س: «أَنَّ النَّبِیَّ ج نَهَى عَنِ النَّفْخِ فِی الشَّرابِ. فَقَالَ رَجُلٌ: القَذَاةَ أَرَاهَا فِی الإِنَاءِ؟ قَالَ: «أَهْرِقْهَا». قَالَ: فَإِنِّی لَا أَرْوَى مِنْ نَفَسٍ وَاحِدٍ؟ قَالَ: «فَأَبِنِ القَدَحَ إِذَاً عَنْ فِیکَ [ثُمَّ تَنَفَّسَ]([3])».

رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح".

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج از دمیدن در نوشیدنی نهی فرمود؛ مردی گفت: خاشاکی را در ظرف می‌بینم؟ رسول الله ج فرمود: «آن را بریز». گفت: من با یک نفس سیراب نمی‌شوم؟ رسول الله ج فرمود: «کاسه را از دهانت جدا کن سپس نفس بکش».

3076-2116- (4) (صحیح لغیره) وَعَنهُ س قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ج عَنِ الشُّرْبِ مِنْ ثُلْمَةِ الْقَدَحِ([4])، وَأَنْ یُنْفَخَ فِی الشَّرَابِ.

رواه أبو داود، وابن حبان فی "صحیحه"؛ کلاهما من روایة قرة بن عبدالرحمن بن حَیْوئیل المصری المعَافری.

و از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج نوشیدن از لبه‌ی شکسته‌ی ظرف و دمیدن در نوشیدنی را نهی فرمود.

3077-2117- (5) (صحیح) وَعَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: أَنَّ النَّبِیَّ ج نَهَى أَنْ یُتَنَفَّسَ فِی الإِنَاءِ، وَیُنْفَخَ فِیهِ.

رواه أبو داود والترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح".

از ابن عباس ب روایت است: رسول الله ج از اینکه در ظرف تنفس شود یا در آن دمیده شود، نهی فرموده‌اند.

وابن حبان فی "صحیحه" ولفظه: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج نَهَى أَنْ یَشْرَبَ الرَّجُلُ مِنْ فِی السِّقَاءِ، وَأَنْ یَتَنَفَّسَ فِی الْإِنَاءِ.

و در روایت ابن حبان آمده است: رسول الله ج از اینکه کسی از دهانه‌ی مشک بنوشد یا در ظرف تنفس کند، نهی فرمود.

0-2118- (6) (صحیح) (قال الحافظ): "وروى البخاری ومسلم والترمذی والنسائی النهی عن التنفس فی الإناء من حدیث أبی قتادة".

3078-2119- (7) (صحیح) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س: أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ یَتَنَفَّسُ فِی الإِنَاءِ ثَلَاثًا. وَیَقُولُ: «هُوَ أَمْرَأُ وَأَرْوَى».

رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب".

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج سه بار بیرون از ظرف تنفس می‌‌نمود و می‌فرمود: «این [تعدد نفس‌ها در سه بار] گواراتر و سیراب‌کننده‌تر است».

3079- وَرُوِیَ أَیضاً عَنْ ثُمَامَةَ عَنْ أَنَسٍ: أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ یَتَنَفَّسُ [فِی الإِنَاءِ] ثَلَاثًا.

وقال: "هذا [حدیث حسن] صحیح"([5]).

ثمامه از انس س روایت می‌کند که رسول الله ج سه بار بیرون از ظرف تنفس می‌کرد.

 (قال الحافظ) عبدالعظیم: "وهذا محمول على أنه کان یبین القدح عن فیه کل مرة، ثم یتنفس کما جاء فی حدیث أبی سعید المتقدم، لا أنه کان یتنفس فی الإناء".

حافظ عبدالعظیم می‌گوید: «منظور این است که او هر بار ظرف را از دهانش جدا کرده سپس تنفس می‌نمود چنانکه در حدیث ابوسعید آمده است نه اینکه در ظرف تنفس می‌نمود».

3080-2120- (8) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ج عَنِ اخْتِنَاثِ الأَسْقِیَةِ. یَعْنِی أَنْ تُکْسَرَ أَفْوَاهُهَا فَیُشْرَبَ مِنْهَا.

رواه البخاری ومسلم وغیرهما.

از ابوسعید خدری س روایت شده که رسول الله ج از اختناث مشک‌ها نهی فرموده‌اند، به این معنا که دهانه‌ی آنها را پیچیده و تا کرده، سپس از آن نوشیده شود.

3081-2121- (9) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س: أَنَّ رَسُولَ الله ج نَهَی أَنْ یُشْرَبَ مِنْ فِی السِّقَاءِ...([6]).

رواه البخاری مختصراً دون قوله: "فأنبئت..." إلى آخره. ورواه الحاکم بتمامه وقال: "صحیح على شرط البخاری".

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج نوشیدن از دهانه‌ی مشک را نهی فرمود.

3082-1285- (1) (ضعیف) وعَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ج عَنْ اخْتِنَاثِ الْأَسْقِیَةِ». وَأنَّ رَجُلًا بَعْدَ مَا نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ج عَنْ ذَلِکَ، قَامَ مِنْ اللَّیْلِ إِلَى سِقَاءٍ فَاخْتَنَثَهُ؛ فَخَرَجَتْ عَلَیْهِ مِنْهُ حَیَّةٌ».

رواه ابن ماجه من طریق زمعة بن صالح عن سلمة بن وهرام، وبقیة إسناده ثقات.

(خَنَثَ) السقاء واختنثته: زمانی است که دهانه‌ی مشک را به سمت بیرون تا کرده و از آن بخورد.

از ابن عباس ب روایت است: رسول الله ج از نوشیدن آب از دهانه مشک نهی کرد. مردی پس از نهی رسول الله از این عمل، شبانه از خواب بیدار شد تا از دهانه مشک آب بنوشد که از آن ماری خارج شد.

3083-1286- (2) (ضعیف) وَعَنْ عِیسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بن أُنَیْسٍ عَنْ أَبِیهِ: أَنَّ النَّبِیَّ ج دَعَا بِإِدَاوَةٍ یَوْمَ أُحُدٍ فَقَالَ: «اخْتَنِثْ فَمَ الْإِدَاوَةِ ثُمَّ اشْرَبْ مِنْ فِیهَا».

از عیسی بن عبدالله بن انیس از پدرش روایت است: رسول الله ج در روز احد ظرف پوستی کوچکی از آب خواست و فرمود: «دهانه ظرف را تا بده، سپس از آن نوشید».

رواه أبوداود عن عبید([7]) الله بن عمر عنه، ومن طریقه البیهقی، وقال: "الظاهر أن خبر النهی کان بعد هذا". (قال الحافط): "ورواه الترمذی أیضاً وقال: "لیس إسناده بصحیح، عبدالله بن عمر یضعف فی الحدیث، ولا أدری سمع من عیسى أم لا؟". والله أعلم".

4-(الترغیب فی الأکل من جوانب القصعة دون وسطها)



([1]) قلت: وکذا البخاری فی "الأدب المفرد" (1089).

([2]) فیه نظر بینته فی الأصل، لکن له طرق أخرى وشواهد خرجت بعضها فی "الصحیحة" (1236).

([3]) زیادة من "الموطأ" سقطت من روایة الترمذی، وهی عنده من طریق مالک بتقدم وتأخیر، وقد رواه عنه أیضاً ابن حبان والحاکم بالزیادة، وهو مخرج فی "الصحیحة" (386).

([4]) أی: موضع الکسر منه کما جاء مصرحاً بذلک فی حدیث آخر، والظاهر أنَّ ذلک لما قد یخشى أنْ یتجمع فی الثلمة من الأوساخ والجراثیم، فیتسرب شیء منها إلى الجوف إذا شرب منها، فالنهی طبی دقیق، والله أعلم. انظر الحدیث (2689- الصحیحة).

([5]) قلت: والزیادة منه (1885)، ورواه مسلم وغیره، وعنده أیضاً الأولى، انظر "الصحیحة" (387).

([6]) هنا عقب الحدیث ما نصه: " [قال أیوب:] فأنبئت أن رجلاً شرب من فی السقاء، فخرجت حیة"، وما بین المعکوفتین زیادة من "الحاکم"، وحذف المصنف لها من سوء التصرف، لأنه یجعل تمام الحدیث موصولاً من حدیث أبی هریرة، وهو من قول أیوب -وهو السختیانی-، فهو منقطع. وقد صح تعلیل النهی عن عائشة بلفظ: "لأنَّ ذلک ینتنه". انظر "الصحیحة" (399-400)، وغفل المعلقون الثلاثة عن هذه الزیادة الهامة، فلم یستدرکوها کعادتهم!!

([7]) بضم المهملة مصغراً، کذا وقع فی "أبی داود" (3721)، والبیهقی أیضاً فی "الشعب" (2/ 207/ 2)، ووقع عند الترمذی (1/ 345) "عبدالله" مکبراً وهو المضعف کما یأتی، والظاهر أنه اختلاف قدیم، فقد روى الآجری عن أبی داود أنه قال: "لا یعرف عن عبیدالله، والصحیح عن عبدالله بن عمر"، ورواه القطان عن عبیدالله بن عمر عن عیسى مرسلاً، لم یقل: عن أبیه، ذکره فی "التهذیب". وأقول: سواء کان هو المکبر أو المصغر، فمداره على عیسى، ولم تثبت عدالته. فلا داعی للاستظهار الذی قاله البیهقی.

ترهیب از استعمال ظروف طلا و نقره و تحریم آن بر مردان و زنان

ترهیب از استعمال ظروف طلا و نقره و تحریم آن بر مردان و زنان

3069-2110- (1) (صحیح) عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ ل؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «الَّذِی یَشْرَبُ فِی آنِیَةِ الْفِضَّةِ؛ إِنَّمَا یُجَرْجِرُ فِی بَطْنِهِ نَارَ جَهَنَّمَ».

رواه البخاری ومسلم.

از ام سلمه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی‌که در ظرف نقره می‌نوشد، درواقع آتش جهنم را در شکم می‌ریزد. (که در شکمش سر و صدا ایجاد می‌کند)».

(صحیح) وفی روایة لمسلم: أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «إِنَّ الَّذِی یَأکُلُ أو یَشْرَبُ فِی آنِیَةِ الذهَبِ وَالْفِضَّةِ؛ إِنَّمَا یُجَرْجِرُ فِی بَطْنِهِ نَارَ جَهَنَّمَ».

و در روایت مسلم آمده است: رسول الله ج فرمودند: «کسی‌که در ظرف نقره و طلا غذا می‌خورد یا می‌نوشد، درواقع آتش جهنم را در شکم می‌ریزد. (که در شکمش سر و صدا ایجاد می‌کند)».

وفی روایة أخرى له: «مَنْ شَرِبَ فِی إِنَاءٍ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ؛ فَإِنَّمَا یُجَرْجِرُ([1]) فِی بَطْنِهِ نَارًا مِنْ جَهَنَّمَ».

و در روایت دیگری از مسلم آمده است: «کسی‌که در ظرفی از طلا یا نقره می‌نوشد، در واقع آتش جهنم را در شکم می‌ریزد. (که در شکمش سر و صدا ایجاد می‌کند)».

3070-2111- (2) (صحیح) وَعَن حُذَیفَةَ س قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «لاَ تَلْبَسُوا الحَرِیرَ وَلاَ الدِّیبَاجَ، وَلاَ تَشْرَبُوا فِی آنِیَةِ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ، وَلاَ تَأْکُلُوا فِی صِحَافِهَا، فَإِنَّهَا لَهُمْ فِی الدُّنْیَا، وَلَکُم فِی الآخِرَةِ».

رواه البخاری ومسلم.

از حذیفه س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «ابریشم و دیباج [لباسی دوخته شده از ابریشم] نپوشید و در ظروف طلا و نقره ننوشید و در کاسه‌هایی از جنس طلا و نقره نخورید زیرا این برای آنها در این دنیا و برای شما در آخرت است».

3071-2112- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ لَبِسَ الْحَرِیرَ فِی الدُّنْیَا لَمْ یَلْبَسْهُ فِی الْآخِرَةِ، وَمَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ فِی الدُّنْیَا لَمْ یَشْرَبْهُ فِی الْآخِرَةِ، وَمَنْ شَرِبَ فِی آنِیَةِ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ لَمْ یَشْرَبْ بِهَا فِی الْآخِرَةِ، - ثُمَّ قَالَ: - لِبَاسُ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَشَرَابُ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَآنِیَةُ أَهْلِ الْجَنَّةِ».

رواه الحاکم وقال: "صحیح الإسناد". [مضى 18- اللباس/5].

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی‌که در دنیا لباس ابریشم بپوشد، در آخرت نخواهد پوشید. و کسی‌که در دنیا شراب بنوشد، در آخرت آن را نخواهد نوشید و کسی‌که در ظرف طلا و نقره بنوشد، با این دو ظرف در آخرت نخواهد نوشید. - سپس فرمود: - اینها لباس و نوشیدنی و ظروف اهل بهشت است».

3072-1284- (1) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ لَبِسَ الْحَرِیرَ وَشَرِبَ فِی آنِیَةِ([2]) الْفِضَّةِ؛ فَلَیْسَ مِنَّا [وَمَنْ خَبَّبَ امْرَأَةً عَلَى زَوْجِهَا أَوْ عَبْدًا عَلَى مَوَالِیهِ فَلَیْسَ مِنَّا]([3])».

رواه الطبرانی، ورواته ثقات إلا عبدالله بن مسلم أبا طیبة.

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس لباس ابریشمی بپوشد و در ظرفی از جنس نقره بنوشد، از ما نیست. و هرکس میان زن و شوهری یا برده و مولایش اختلاف و جدایی بیندازد، از ما نیست».

3-(الترهیب من الأکل والشرب بالشمال، وما جاء فی النهی عن النفخ فی الإناء والشرب من فی السقاء ومن ثلمة القدح)



([1]) یعنی نوشنده، آن را با جرعههای پی در پی در شکمش میریزد که از آن صدایی [جرجرة] میآید. و جرجره صدایی است که در اثر حرکت آن در حلقش ایجاد میشود. ناجی از نووی.

([2]) لیس فی "الطبرانی" ولا فی "المجمع" لفظة (الآنیة).

([3]) ومحل النقط جملة ثابتة فی أحادیث أخرى؛ تقدم بعضها فی "الصحیح" (17- النکاح /10) مع الإشارة من المؤلف إلى هذا الحدیث.

[قلنا: جعلنا محل النقط ما بین المعقوفتین، نقلناه من الأصل]ز [ش].

ترغیب به گفتن بسم الله هنگام خوردن غذا و ترهیب از ترک آن

ترغیب به گفتن بسم الله هنگام خوردن غذا و ترهیب از ترک آن

3064-2107- (1) (صحیح لغیره) عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ ج یَأْکُلُ طَعَامًا فِی سِتَّةٍ مِنْ أَصْحَابِهِ، فَجَاءَ أَعْرَابِیٌّ فَأَکَلَهُ بِلُقْمَتَیْنِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَمَا إِنَّهُ لَوْ سَمَّى لَکَفَاکُمْ».

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج همراه با شش نفر از اصحابش غذا می‌خورد که بادیه‌نشینی آمد و آن را با دو لقمه تمام کرد. رسول الله ج فرمود: «اگر او نام خدا را می‌برد، برای همه‌ی شما کافی بود».

رواه أبو داود([1]) والترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح". وابن ماجه وابن حبان فی "صحیحه"، وزاد: «فَإِذَا أَکَلَ أَحَدُکُمْ طَعَامًا؛ فَلْیَذْکُرِ اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهِ، فَإِنْ نَسِیَ فَی أَوَّلِهِ، فَلْیَقُلْ: بِسْمِ اللَّهِ أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ».

وهذه الزیادة عند أبی داود وابن ماجه مفردة.

و در روایت ابن حبان آمده است: «هرگاه یکی از شما قصد غذا خوردن داشت، باید اسم خداوند را بر آن یاد کند. اگر در ابتدا فراموش نمود، پس [هر زمان که بیاد آورد] باید بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ».

3065-1282- (1) (موضوع) وَرُوِیَ عَن سَلمَان الفارسی س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ لَا یَجِدَ الشَّیْطَانُ عِنْدَهُ طَعَامًا وَلَا مَقِیلًا ولا مَبیتاً؛ فَلْیُسَلِّمْ إِذَا دَخَلَ بَیْتَهُ، ولیُسَمِّ عَلَى طَعَامِهِ».

رواه الطبرانی. [مضى 14- الذکر/15].

از سلمان فارسی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس دوست دارد و خوشحال می‌شود شیطان در غذا و خواب وی دخالتی نداشته باشد، پس باید به هنگام ورد به خانه سلام کند و بر غذایش بسم الله بگوید».

3066-2108- (2) (صحیح) وَعَنْ جَابِرٍ س؛ أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «إِذَا دَخَلَ الرَّجُلُ بَیْتَهُ فَذَکَرَ اللهَ تَعَالَی عِنْدَ دُخُولِهِ وَعِنْدَ طَعَامِهِ؛ قَالَ الشَّیْطَانُ: لَا مَبِیتَ لَکُمْ، وَلَا عَشَاءَ. وَإِذَا دَخَلَ فَلَمْ یَذْکُرِ اللهَ عِنْدَ دُخُولِهِ؛ قَالَ الشَّیْطَانُ: أَدْرَکْتُمُ الْمَبِیتَ، وَإِذَا لَمْ یَذْکُرِ اللهَ عِنْدَ طَعَامِهِ؛ قَالَ الشَّیْطَانُ: أَدْرَکْتُمُ الْمَبِیتَ وَالْعَشَاءَ».

رواه مسلم وأبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه([2]).

از جابر س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرگاه مردی به خانه‌اش وارد شود و هنگام ورود به خانه و خوردن غذا خداوند را یاد کند، شیطان می‌گوید: جای خواب و غذایی برای شما نیست. و اگر وارد شد و خدا را یاد نکرد، شیطان می‌گوید: جای خواب را پیدا کردید؛ و اگر خدا را هنگام غذا خوردن یاد نکند، شیطان می‌گوید: جای خواب و غذای شب را یافتید».

3067-1283- (2) (ضعیف) وَعَنْ أُمَیَّةَ بْنَ مَخْشِیٍّ - وَکَانَ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ الله ج - س: أَنَّ رَجُلًا کَانَ یَأْکُلُ وَالنَّبِیُّ ج یَنْظُرُ، فَلَمْ یُسَمِّ اللَّهَ حَتَّى کَانَ فِی آخِرِ طَعَامِهِ، فَقَالَ: بِسْمِ اللَّهِ أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ. فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «مَا زَالَ الشَّیْطَانُ یَأْکُلُ مَعَهُ حَتَّى سَمَّى، فَمَا بَقِیَ فِی بَطْنِهِ شَیْءٌ إِلَّا قَاءَهُ».

از امیه بن مخشی س –که از اصحاب رسول الله ج بود - روایت است: مردی غذا می‌خورد و رسول الله ج به وی نگاه می‌کرد. وی تا پایان غذا خوردن بسم الله نگفت و در پایان گفت: بسم الله اوله و آخره؛ پس رسول الله ج فرمود: «مادامی‌که بسم الله نگفته بود شیطان با وی غذا می‌خورد تا اینکه بسم الله گفت؛ پس چیزی در شکمش (شیطان) نماند مگر اینکه آن را استفراغ کرد».

رواه أبو داود والنسائی والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([3]).

(مَخشی) بفتح المیم وسکون الخاء المعجمة بعدهما شین معجمة مکسورة ویاء: قال الدارقطنی: "لم یسند أمیة عن النبی ج غیر هذا الحدیث. وکذا قال أبو عمر النمری وغیره".

3068-2109- (3) (صحیح) وَعَنْ حُذَیْفَةَ - هو ابن الیمان- س قَالَ: کُنَّا إِذَا حَضَرْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج طَعَامًا لَمْ یَضَعْ أَحَدُنَا یَدَهُ حَتَّى یَبْدَأَ رَسُولُ اللَّهِ ج، وَإِنَّا حَضَرْنَا مَعَهُ طَعَامًا، فَجَاءَ أَعْرَابِیٌّ کَأَنَّمَا یُدْفَعُ، فَذَهَبَ لِیَضَعَ یَدَهُ فِی الطَّعَامِ؛ فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ ج بِیَدِهِ. ثُمَّ جَاءَتْ جَارِیَةٌ کَأَنَّمَا تُدْفَعُ، فَذَهَبَتْ لِتَضَعَ یَدَهَا فِی الطَّعَامِ؛ فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ ج بِیَدِهَا وَقَالَ: «إِنَّ الشَّیْطَانَ یَسْتَحِلُّ الطَّعَامَ الَّذِی لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ، وَإِنَّهُ جَاءَ بِهَذَا الْأَعْرَابِیِّ یَسْتَحِلُّ بِهِ؛ فَأَخَذْتُ بِیَدِهِ، وَجَاءَ بِهَذِهِ الْجَارِیَةِ یَسْتَحِلُّ بِهَا؛ فَأَخَذْتُ بِیَدِهَا، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنَّ یَدَهُ لَفِی یَدِی مَعَ أَیْدِیهِمَا».

رواه مسلم والنسائی وأبو داود([4]).

از حذیفة بن یمان س روایت است که می‌گوید: وقتی همراه رسول الله ج بر سر غذایی حاضر می‌شدیم، دست به‌ سوی غذا نمی‌بردیم تا اینکه رسول الله ج شروع می‌کرد. یک بار در خدمت او بر سر غذایی حاضر شدیم که بادیه‌نشینی با سرعت آمد. چون رفت که دست به غذا ببرد، رسول الله ج دست او را گرفت، سپس دختر بچه‌ای با شتاب آمد و رفت تا دست به غذا ببرد که رسول الله ج دست او را گرفت و فرمود: «شیطان غذایی که نام خدا بر آن برده نشود برای خود حلال می‌داند و او این بادیه‌نشین را آورد تا غذا را به وسیله‌ی او برای خود حلال کند که من دست او را گرفتم؛ و او این دختر بچه را آورد تا غذا را به وسیله‌ی او برای خود حلال کند که من دست او را گرفتم، سوگند به کسی‌که جانم در دست اوست، دست شیطان با دست این دو نفر در دست من بود».

 قال الحافظ: ویأتی ذکر التسمیة فی حدیث ابن عباس فی [10- باب] (الحمد بعد الأکل)".

2-(الترهیب من استعمال أوانی الذهب أو الفضة، وتحریمه على الرجال والنساء)



([1]) ذکر أبی داود وهمٌ نبَّه علیه الناجی. ومع ذلک عزاه المعلقون إلیه برقم (3767)، فخلطوا وأوهموا، لأنَّ الرقم المذکور إنما هو عنده للزیادة الآتیة، فقد رواها مفردة کما سیذکر المؤلف، وأما عطف المؤلف علیه ابن ماجه فمن أوهامه الکثیرة، فإنما هی عنده تمام الحدیث بلفظ ابن حبان!

([2]) قلت: وأحمد أیضاً (3/ 346 و383)، والبخاری فی "الأدب المفرد" (1096)، وهو عند النسائی فی "الکبرى" (ق 59/ 2).

([3]) قلت: کلا؛ فإن فیه (المثنى بن عبدالرحمن)، قال ابن المدینی: "مجهول، لم یرو عنه غیر جابر بن صبح". وتبعه الذهبی. وهو عند النسائی فی "الکبرى" (الولیمة ق 59/ 2).

([4]) قلت: والسیاق لأبی داود (3766)، وکذا النسائی (273- العمل) بنحوه، وهو عند مسلم (6/ 107-108) بتقدیم قصة الجاریة على قصة الأعرابی.

ترغیب مردان و زنان به سرمه کشیدن چشم با سنگ سرمه

ترغیب مردان و زنان به سرمه کشیدن چشم با سنگ سرمه

3061-2104- (1) (صحیح لغیره) عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ ب؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «اکْتَحِلُوا بِالإِثْمِدِ؛ فَإِنَّهُ یَجْلُو البَصَرَ، وَیُنْبِتُ الشَّعْرَ».

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «با سنگ سرمه چشمتان را سرمه بکشید. زیرا چشم را روشن کرده و موجب رویش مو می‌شود».

0-1281- (1) (ضعیف) وَزَعَمَ أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَتْ لَهُ مِکْحَلَةٌ؛ یَکْتَحِلُ مِنهَا کُلَّ لَیْلَةٍ؛ ثَلَاثَةً فِی هَذِهِ، وَثَلَاثَةً فِی هَذِهِ».

الترمذی، وقال: "حدیث حسن".

و گمان برده که رسول الله ج سرمه دانی داشته و هرشب سه بار یک چشم و سه بار چشم دیگر را سرمه می‌کشیدند.

(صحیح) والنسائی، وابن حبان فی "صحیحه" فی حدیث، ولفظهما: قَالَ: «إِنَّ مِنْ خَیْرِ أَکْحَالِکُمُ الْإِثْمِدَ، إِنَّهُ یَجْلُو الْبَصَرَ، وَیُنْبِتُ الشَّعَرَ».

و در روایت نسائی و ابن حبان آمده است: سنگ سرمه از بهترین سرمه‌های شما می‌باشد که چشم را روشن کرده و موجب رویش مو می‌شود.

3062-2105- (2) (صحیح لغیره) وَعَن أبی هُرَیرة س قَالَ: قَالَ رَسُول اللهِ ج: «خَیرُ أکحالِکُم الإثمِدُ یُنبِتُ الشعَر ویَجلوا البصرَ».

رواه البزار([1])، ورواته رواة الصحیح.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین سرمه‌های شما سنگ سرمه است که موجب رویش مو شده و چشم را روشن می‌کند».

3063-2106- (3) (حسن صحیح) وَعَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «عَلَیْکُمْ بِالْإِثْمِدِ؛ فَإِنَّهُ مَنْبَتَةٌ لِلشَّعْرِ، مَذْهَبَةٌ لِلْقَذَى، مَصْفَاةٌ لِلْبَصَرِ».

رواه الطبرانی بإسناد حسن.

از علی بن ابی طالب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از سنگ سرمه استفاده کنید، زیرا موجب رویش مو شده و خاک و کاه [و امثال آن] را از چشم خارج کرده و چشم‌ها را پاک می‌کند».


 

19- کتاب الطعام وغیره



([1]) قلت: وکذا قال الهیثمی؛ وفاتهما قول البزار عقبه (3031): "محمد بن المنکدر لم یسمع من أبی هریرة"، وکذا قال غیره، فهو منقطع، وغفل عنه الثلاثة کعادتهم وحسنوه! شغلهم عنه شهوة النقد والتظاهر بالتحقیق ولو بجهد غیرهم، والتشبع بما لم یعطوا، وقالوا: "حسن. . . قال البزار: هذا رواه زیاد. قلنا (!): لکن لیس فی الإسناد من یسمى زیاداً. قلت: وهذا الاستدراک سرقوه من الشیخ الأعظمی، فهو قوله فی تعلیقه على "کشف الأستار" (3/ 392)، والحدیث إنما هو صحیح لغیره کما رمزنا.

ترهیب زنی که موی سر را پیوند می‌زند و زنی که تقاضای پیوند زدن مو می‌کند و زن خالکوب و زنی که خواستار خالکوبی می‌باشد

ترهیب زنی که موی سر را پیوند می‌زند و زنی که تقاضای پیوند زدن مو می‌کند و زن خالکوب و زنی که خواستار خالکوبی می‌باشد و زنی که ابرو را باریک می‌کند و زنی که تقاضای باریک کردن ابرو می‌کند و زنی که بین دندان‌ها فاصله می‌اندازد

3054-2098- (1) (صحیح) عَنْ أَسْمَاءَ ل: أَنَّ امْرَأَةً سَأَلَتِ النَّبِیَّ ج فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّ ابْنَتِی أَصَابَتْهَا الحَصَبَةُ، فَتَمَّرَقَ شَعَرُهَا، وَإِنِّی زَوَّجْتُهَا؛ أَفَأَصِلُ فِیهِ؟ فَقَالَ: «لَعَنَ اللَّهُ الوَاصِلَةَ وَالمَوْصُولَةَ».

وفی روایة قالت أسماء: «لَعَنَ النَّبِیُّ ج الوَاصِلَةَ وَالمُسْتَوْصِلَةَ».

رواه البخاری ومسلم وابن ماجه.

از اسماء ل روایت شده که زنی از رسول الله ج سؤال کرد: ای رسول الله ج! دخترم به بیماری سُرخَک مبتلا شده و موی سرش ریخته است و او را شوهر داده‌ام؛ آیا به سرش مویی پیوند بزنم؟ رسول الله ج فرمود: «خداوند زنی که موی سر را پیوند می‌زند و زنی که تقاضای پیوند زدن مو را می‌کند، لعنت کرده است».

و در روایتی اسماء ل گفت: رسول الله ج زنی که موی سر را پیوند می‌زند و زنی که تقاضای پیوند زدن مو را می‌کند لعنت کرد.

3055-2099- (2) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب: أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج لَعَنَ الْوَاصِلَةَ وَالْمُسْتَوْصِلَةَ، وَالْوَاشِمَةَ وَالْمُسْتَوْشِمَةَ.

رواه البخاری ومسلم وأبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه.

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج زنی که موی سر را پیوند می‌زند و زنی که تقاضای پیوند زدن مو می‌کند و زن خالکوب و زنی که خواستار خالکوبی است، لعنت کرده است.

3056-2100- (3) (صحیح) وَعَن ابن مَسعُودٍ س؛ أَنَّهُ قَالَ: لَعَنَ اللَّهُ الوَاشِمَاتِ وَالمُوتَشِمَاتِ، وَالمُتَنَمِّصَاتِ وَالمُتَفَلِّجَاتِ، وَالمُغَیِّرَاتِ خَلْقَ اللَّهِ. فَقَالَت لَهُ امْرَأَةٌ فِی ذَلِکَ. فَقَالَ: وَمَا لِی أَلْعَنُ مَنْ لَعَنَهُ رَسُولُ اللَّهِ ج وَهُوَ فِی کِتَابِ اللَّهِ؟ قَالَ اللهُ تَعَالَی: ﴿وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.

رواه البخاری ومسلم وأبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه.

از ابن مسعود س روایت است که خداوند لعنت نموده زنان خالکوب و زنانی که خواستار خالکوبی می‌باشند و زنانی که ابرو را باریک می‌کنند و زنانی که به خاطر زیبایی بین دندان‌های خود فاصله انداخته و آفرینش خدا را تغییر می‌دهند. زنی در این مورد با او صحبت نمود. ابن مسعود س گفت: چرا کسی را لعنت نکنم که رسول الله ج او را لعنت کرده است. و آن در کتاب خدا آمده است، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْ [الحشر: 7] «و آنچه رسول الله به شما بدهد آن را بگیرید و از آنچه شما را از آن نهی کرده است پس خودداری کنید».

(المتفلجة) عبارت است از کسی که برای زیبایی بین دندان‌هایش با سوهان و مانند آن شکاف ایجاد می‌کند [فاصله می‌اندازد].

3057-2101- (4) (حسن صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: لُعِنَتِ الْوَاصِلَةُ وَالْمُسْتَوْصِلَةُ، وَالنَّامِصَةُ وَالْمُتَنَمِّصَةُ، وَالْوَاشِمَةُ وَالْمُسْتَوْشِمَةُ مِنْ غَیْرِ دَاءٍ.

رواه أبو داود وغیره.

از ابن عباس ب روایت است: زنی که موی سر را پیوند می‌زند و زنی که تقاضای پیوند مو می‌کند، زنی که ابرو را باریک می‌کند و زنی که تقاضای باریک کردن ابرو می‌کند و زن خالکوب و زنی که خواستار خالکوبی می‌باشد، درحالی‌که هیچ بیماری ندارد، لعنت شده است.

(الواصلة): کسی که مو را به موی زن پیوند میزند. و (المستَوْصِلة): «المعمول بها ذلک»([1]). کسی که برای او پیوند مو زده میشود. و (النامصة): کسی که ابرو([2]) را می‌کند تا آن را باریک و نازک گرداند. چنانکه ابوداود می‌گوید. و خطابی می‌گوید: «ماخوذ از (النمص) به معنای کندن مو از صورت میباشد»([3]). و(المتنمصة): کسی که برای او عمل نمص انجام میشود. و (الواشمة): کسی که با سوزن دست یا صورت را سوراخ نموده و سپس محل سوراخ شده را با سرمه یا جوهر پر میکند. و (المستوشمة) کسی که برای او چنین کاری انجام میشود.

3058-2102- (5) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل: أَنَّ جَارِیَةً مِنَ الأَنْصَارِ تَزَوَّجَتْ، وَأَنَّهَا مَرِضَتْ فَتَمَعَّطَ شَعرُهَا، فَأَرَادُوا أَنْ یَصِلُوهَا، فَسَأَلُوا رَسُولَ اللهِ ج؟ فَقَالَ: «لَعَنَ اللَّهُ الوَاصِلَةَ وَالمُسْتَوْصِلَةَ».

از عایشه ل روایت است زنی از انصار ازدواج نمود، پس مریض شد و موهایش ریخت. تصمیم گرفتند به موهایش پیوند بزنند. از رسول الله ج سؤال کردند، رسول الله ج فرمود: «خداوند زنی که موی سر را پیوند می‌زند و زنی که تقاضای پیوند زدن مو را می‌کند، لعنت کرده است».

وفی روایة: أَنَّ امْرَأَةً مِنَ الأَنْصَارِ زَوَّجَتِ ابْنَتَهَا، فَتَمَعَّطَ شَعَرُ رَأْسِهَا، فَجَاءَتْ إِلَى النَّبِیِّ ج، فَذَکَرَتْ ذَلِکَ لَهُ وَقَالَتْ: إِنَّ زَوْجَهَا أَمَرَنِی أَنْ أَصِلَ فِی شَعَرِهَا. فَقَالَ: «لاَ؛ إِنَّهُ قَدْ لُعِنَ المُوصِلاَتُ».

رواه البخاری ومسلم.

و در روایتی آمده است: زنی از انصار دخترش را به ازدواج در آورد. پس موهای سرش ریخت. نزد رسول الله ج آمد و ایشان را در جریان گذاشته و گفت: همسرش به من دستور داده به او پیوند مو بزنم، رسول الله ج فرمود: «نه! زنانی که پیوند مو می‌زنند لعنت شده‌اند».

3059-2103- (6) (صحیح) وَعَنْ حُمَیْدِ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ: أَنَّهُ سَمِعَ مُعَاوِیَةَ عَامَ حَجَّ، وَهُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ وَتَنَاوَلَ قُصَّةً مِنْ شَعَرٍ کَانَتْ فِی یَدِ حَرَسِیٍّ فَقَالَ: یَا أَهْلَ الْمَدِینَةِ! أَیْنَ عُلَمَاؤُکُمْ؟ سَمِعْتُ النَّبِیِّ ج یَنْهَى عَنْ مِثْلِ هَذِهِ([4]) وَیَقُولُ: «إِنَّمَا هَلَکَ بَنُو إِسْرَائِیلَ حِینَ اتَّخَذَ هَذِهِ([5]) نِسَاؤُهُمْ».

رواه مالک، والبخاری ومسلم، وأبو داود والترمذی والنسائی.

از حُمید بن عبدالرحمن بن عوف روایت است که وی در موسم حج از معاویه س ‌که بر منبر بود و دسته‌ مویی را از نگهبان گرفته بود، شنید که گفت: ای اهل مدینه! علمای شما کجایند؟ از رسول الله ج شنیدم که از مانند این نهی کرده و فرمود: «بنی‌اسرائیل زمانی هلاک شدند که زنان‌شان این را اتخاذ نمودند.

(صحیح) وفی روایة للبخاری ومسلم عَنْ ابْنِ الْمُسَیِّبِ قَالَ: قَدِمَ مُعَاوِیَةُ الْمَدِینَةَ، فَخَطَبَنَا، وَأَخْرَجَ کُبَّةً مِنْ شَعَرٍ، فَقَالَ: مَا کُنْتُ أُرَى أَنَّ أَحَدًا یَفْعَلُهُ إِلَّا الْیَهُودَ: إِنَّ رَسُولَ اللهِ ج بَلَغَهُ، فَسَمَّاهُ (الزُّورَ)».

و در روایت بخاری و مسلم از ابن مسیب آمده است: معاویه س به مدینه آمد و برای ما خطبه خواند، بسته مویی را دَر آورد و گفت: فکر نمی‌کردم جز یهود کسی این کار را انجام دهد؛ چون خیر این مساله به رسول الله ج رسید، پس آن را زور، دروغ و فریب نامید.

(صحیح) وفی أخرى للبخاری ومسلم: أَنَّ مُعَاوِیَةَ قَالَ ذَاتَ یَوْمٍ: إِنَّکُمْ أَحْدَثْتُمْ زِیَّ سَوْءٍ، وَإِنَّ نَبِیَّ اللهِ ج نَهَى عَنِ الزُّورِ. قَالَ: وَجَاءَ رَجُلٌ بِعَصًا عَلَى رَأْسِهَا خِرْقَةٌ فَقَالَ مُعَاوِیَةُ: أَلَا هَذَا الزُّورُ. قَالَ قَتَادَةُ: یَعْنِی مَا یُکَثِّرُ بِهِ النِّسَاءُ أَشْعَارَهُنَّ مِنَ الْخِرَقِ([6]).

و در روایت دیگری در بخاری و مسلم آمده است: روزی معاویه س گفت: شما پوشش بدی به وجود آورده‌اید و رسول الله ج از تقلب و فریب نهی فرمود. مردی با عصایی که بر سر آن پارچه‌ای بود آمد، معاویه س گفت: این زور و فریب است.

قتاده می‌گوید: یعنی آنچه زنان بوسیله‌ی آن موهای‌شان را بلند می‌کنند.

3060- (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: أَنَّ النَّبِیَّ ج خَرَجَ بِقُصَّةٍ، فَقَالَ: «إِنَّ نِسَاءَ بَنِی إِسْرَائِیلَ کُنَّ یَجْعَلْنَ هَذَا فِی رُءُوسِهِنَّ، فَلُعِنَّ وَحُرِّمَ عَلَیْهِنَّ الْمَسَاجِدُ».

از ابن عباس ب روایت است: رسول الله ج با دسته‌ای مو (گیسو) بیرون شده و فرمود: «زنان بنی اسرائیل این را در سرهای خود قرار می‌دادند و به این دلیل لعنت شدند و مساجد بر آنها حرام شد».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط" من روایة ابن لهیعة، وبقیة إسناده ثقات([7]).

12- (الترغیب فی الکحل بالإثمد للرجال والنساء)



([1]) کذا قال ولیس بدقیق. قال الناجی: "إنما المفعول بها (مفعولة) فإنْ طلبت فعل ذلک فهی (مستفعلة)، وکذا (منفعلة) کـ (المتنمصة)، وهذا واضح لا یخفى". قلت: وهذه الأوهام کلها وقعت فی "الانتقاء" المنسوب لابن حجر، ولم یتنبه لذلک محققه الأعظمی، مع تفسیره لها فی "الفتح" بما لا غبار علیه.

([2]) میگویم: ذکر ابرو و صورت از باب مقید و محصور بودن این امر به آنها نیست؛ چراکه (النمص) از نگاه لغوی اعم از این موارد است. و همین مساله در مورد دست و صورت در «الوشم» نیز صادق است و عمومیت این بخش از روایت: «المغیرات لخلق الله للحسن» موید آن میباشد. پس دقت کن و از هوی و هوس پیروی نکن که تو را از راه راست گمراه میکند.

([3]) نگا: پاورقی قبل.

([4]) الأصل فی الموضع الأول: (هذا)، وفی الآخر: (ها)، والتصحیح من "الصحیحین".

([5]) همان.

([6]) قلت: قول قتادة هذا فی الأصل مقدم على قوله: "وجاء رجل. . ."، فصححته من "مسلم" (6/ 168)، وکذلک رواه أحمد (4/ 93). أما عزوه لهذه الروایة إلى البخاری، فخطأ بلا شک کما قال الناجی (174/ 2).

([7]) سقط هذا الحدیث من الطبعة السابقة. وفی «التعلیق الرغیب»: ضعیف، وفیه إحالة علی «السلسلة الضعیفة» (رقم 6765). [ش].