اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترهیب از رنگ کردن ریش با رنگ سیاه

ترهیب از رنگ کردن ریش با رنگ سیاه

3053-2097- (1) (صحیح) عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «یَکونُ قَوْمٌ یَخْضِبُونَ فِی آخِرَ الزَّمَانِ بِالسَّوَادِ؛ کَحَوَاصِلِ الْحَمَامِ، لَا یَرِیحُونَ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ».

رواه أبو داود والنسائی، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد".

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «قومی در آخر الزمان پیدا می‌شوند که مانند چینه‌دان کبوتران مو‌های‌شان را سیاه می‌کنند، بوی بهشت به مشام‌شان نمی‌رسد».

 (قال الحافظ): "رووه کلهم من روایة عبیدالله بن عمرو الرقی عن عبدالکریم، فذهب بعضهم إلى أن عبدالکریم هذا هو ابن المخارق، وضعف الحدیث بسببه، والصواب أنه عبدالکریم بن مالک الجزری، وهو ثقة احتج به الشیخان وغیرهما. والله أعلم([1])".

11- (ترهیب الواصلة والمستوصلة والواشمة والمستوشمة والنامصة والمتنمصة والمتفلجة)



([1]) وهذا هو الصواب، وإلیه ذهب جمع من الحفاظ، کما ذکره الحافظ ابن حجر فی رسالته التی کنت حققتها ونشرتها فی آخر "المشکاة" (ص 309)، ومما یؤید ذلک أنه وقع التصریح بأنه الجزری فی بعض الروایات، منها روایة أبی داود فی بعض النسخ، منها نسخة "عون المعبود": وإن شئت المزید فعلیک بکتابی "غایة المرام فی تخریج الحلال والحرام"، وهو مطبوع.

ترغیب به باقی گذاشتن موی سفید و کراهت کندن آن

ترغیب به باقی گذاشتن موی سفید و کراهت کندن آن

3047-2091- (1) (صحیح لغیره) عَنْ عَمْرِو بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا تَنْتِفُوا الشَّیْبَ، فَإِنَّهُ مَا مِنْ مُسْلِمٍ یَشِیبُ شَیْبَةً فِی الْإِسْلَامِ، - إِلَّا کَانَتْ لَهُ نُورًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ»- وفی روایة:  «کُتِبَ لَهُ بِهَا حَسَنَةٌ، وَحُطَّ عَنْهُ بِهَا خَطِیئَةً-».

عمرو بن شعیب از پدرش از جدش روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «موی سفید را نَکنید چون هر مویی که مسلمان در اسلام سفید می‌کند، روز قیامت برای او نوری خواهد شد. و در روایتی آمده است: خداوند برای او یک حسنه نوشته و یک گناه از او پاک می‌کند.

(حسن) رواه أبو داود، والترمذی وقال: "حدیث حسن"، ولفظه: أَنَّ النَّبِیَّ ج نَهَى عَنْ نَتْفِ الشَّیْبِ، وَقَالَ: إِنَّهُ نُورُ المُسْلِمِ».

ورواه النسائی وابن ماجه.

رسول الله ج از کندن موی سفید نهی نموده و فرمود: «آن نور مسلمان است».

3048-2092- (2) (حسن) وَعَنْ فَضَالَةَ بْنِ عُبَیْدٍ س؛  أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ شَابَ شَیْبَةً فِی الْإِسْلَامِ؛ کَانَتْ لَهُ نُورًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ». فَقَالَ رَجُلٌ عِندَ ذَلِکَ: فَإِنَّ رِجَالًا یَنْتِفُونَ الشَّیْبَ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ شَاءَ فَلْیَنْتِفْ نُورَهُ».

رواه البزار، والطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط" من روایة ابن لهیعة([1])، وبقیة إسناده ثقات.

از فضالة بن عُبید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر مویی که مسلمان در اسلام سفید می‌کند، روز قیامت برای او نوری خواهد بود». در همان وقت مردی به او گفت: مردانی هستند که موی سفید را می‌کنَند. رسول الله ج فرمود: «هرکس می‌خواهد نورش را از بین ببرد».

3049-2093- (3) (صحیح) وَعَن عَمرِو بنِ عَبسَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ شَابَ شَیْبَةً فِی الإِسْلَامِ؛ کَانَتْ لَهُ نُورًا یَوْمَ القِیَامَةِ».

رواه النسائی فی حدیث، والترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح"([2]).

از عمرو بن عبسه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر مویی که مسلمان در اسلام سفید می‌کند روز قیامت برای او نوری خواهد بود».

3050-2094- (4) (صحیح) وَعَنْ عُمرَ بنِ الخطَّابِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ شَابَ شَیْبَةً فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ کَانَتْ لَهُ نُورًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

رواه ابن حبان فی "صحیحه"([3]).

از عمر بن خطاب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر مویی که مسلمان در راه خدا سفید می‌کند، روز قیامت برای او نوری خواهد بود».

3051-2095- (5) (صحیح) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: کَانَ یُکْرَهُ أَنْ یَنْتِفَ الرَّجُلُ الشَّعْرَةَ الْبَیْضَاءَ مِنْ رَأْسِهِ وَلِحْیَتِهِ.

رواه مسلم.

از انس بن مالک س روایت است که می‌گوید: امر ناپسندی بود که مردی موی سفید سر و ریشش را بکند.

3052-2096- (6) (حسن صحیح) وَعَن أَبِی هُرَیرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «لَا تَنْتُفوا الشیْبَ؛ فإنَّه نورٌ یومَ القِیامَةِ، مَنْ شابَ شیْبَةً؛ کتبَ الله له بها حَسنَةً، وحَطَّ عنه بها خَطیئةً، ورفَعَ لهُ بِها درجَةً».

رواه ابن حبان فی "صحیحه".

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «موی سفید را نَکنید؛ زیرا آن نوری در روز قیامت می‌باشد. هر مویی که مسلمان در اسلام سفید می‌کند، خداوند به خاطر آن برای او یک نیکی نوشته، یک گناه از او پاک کرده و یک درجه او را بالا می‌برد».

10- (الترهیب من خضب اللحیة بالسواد)



([1]) قلت: لا وجه لإعلاله به، وإن تبعه الهیثمی وقال هنا: "وحدیثه حسن، وفیه ضعف"، لأنه قد توبع عند الطبرانی وغیره، وفی العزو المذکور أوهام أخرى لا مجال لبیانها، ومحله "سلسلة الأحادیث الصحیحة" (1244 و3371).

([2]) قلت: فاته ابن حبان فی "صحیحه" (رقم 1478- موارد الظمآن).

([3]) قلت: والطبرانی فی "الکبیر"، وهو مخرج فی "الصحیحة" (1244).

ترغیب به صدقه دادن چیزی به فقیر که او را می‌پوشاند

ترغیب به صدقه دادن چیزی به فقیر که او را می‌پوشاند

 3044-1278- (1) (ضعیف) عَن ابنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ کَسَا مُسْلِمًا ثَوْبًا؛ إِلَّا کَانَ فِی حِفْظِ اللَّهِ تَعَالَی مَا دَامَ مِنْهُ عَلَیْهِ خِرْقَةٌ».

رواه الترمذی والحاکم؛ کلاهما من روایة خالد بن طهمان.

از ابن عباس ب روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هیچ مسلمانی نیست که لباسی را بر مسلمانی بپوشاند مگر اینکه در حفاظت خداوند خواهد بود مادامی‌که قطعه‌ای از آن لباس بر تن آن مسلمان باشد».

ولفظ الحاکم: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ «مَنْ کَسَا مُسْلِمًا ثَوْبًا؛ لَمْ یَزَلْ فِی سِتْرِ اللَّهِ مَا دَامَ عَلَیْهِ مِنْهُ خَیْطٌ أَوْ سِلْکٌ».

و لفظ حاکم چنین است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس لباسی را بر مسلمانی بپوشد، مادامی‌که آن مسلمان نخی [بخشی] از آن لباس را بر تن داشته باشد، بخشنده در حفاظت خداوند خواهد بود».

قال الترمذی: "حدیث حسن غریب"، وقال الحاکم: "صحیح الإسناد"([1]).

3045-1279- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أَیُّمَا مُسْلِمٍ کَسَا مُسْلِمًا ثَوْبًا عَلَى عُرْیٍ؛ کَسَاهُ اللَّهُ مِنْ خَضِرِ الْجَنَّةِ، وَأَیُّمَا مُسْلِمٍ أَطْعَمَ مُسْلِمًا مِن جُوعٍ؛ أَطْعَمَهُ اللَّهُ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ، وَأَیُّمَا مُسْلِمٍ سَقَى مُسْلِمًا عَلَى ظَمَإٍ؛ سَقَاهُ اللَّهُ ﻷ مِنَ الرَّحِیقِ الْمَخْتُومِ».

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه مسلمانی لباسی را بر مسلمانی عریان بپوشاند، خداوند متعال او را از لباس سبز بهشتی می‌پوشاند. و چون مسلمانی در گرسنگی برادر مسلمانش، به او غذا دهد، خداوند متعال او را از میوه‌های بهشتی می‌خوراند و هرگاه مسلمانی در تشنگی برادر مسلمانش او را آب دهد، خداوند متعال او را از شراب خالص و دست نخورده می‌نوشاند».

رواه أبو داود من روایة أبی خالد یزید بن عبدالرحمن الدالانی، وحدیثه حسن([2])، والترمذی بتقدیم وتأخیر، وتقدم لفظه فی "إطعام الطعام" [8- الصدقات/17]، وقال: "حدیث غریب، وقد روی موقوفاً على أبی سعید، وهو أصح وأشبه".

0-1280- (3) (ضعیف موقوف) (قال الحافظ): ورواه ابن أبی الدنیا فی کتاب "اصطناع المعروف" عن ابن مسعود موقوفاً علیه قال: یُحْشَرُ النَّاسُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْرَى مَا کانوا قَطُّ، وأجوَعَ مَا کَانُوا قَطُّ، وَأَظْمَأَ مَا کَانُوا قَطُّ، وَأَنْصَبَ مَا کَانُوا قَطُّ، فَمَنْ کَسَا لِلَّهِ ﻷ؛ کَسَاهُ اللَّهُ ﻷ، وَمَنْ أَطْعَمَ لِلَّهِ ﻷ؛ أَطْعَمَهُ اللَّهُ ﻷ، وَمَنْ سَقَى لِلَّهِ ﻷ؛ سَقَاهُ اللَّهُ ﻷ، وَمَنْ عَمِلَ لِلَّهِ؛ أَغْنَاهُ اللَّهُ، وَمَنْ عَفَا لِلَّهِ ﻷ؛ أعفاه الله ﻷ. [مضى هناک].

و ابن ابی الدنیا این حدیث را در کتاب «اصطناع المعروف» به صورت موقوف از ابن‌مسعود س روایت می‌کند که متن آن چنین است: «انسان‌ها در روز قیامت لخت و گرسنه و تشنه و خسته حشر می‌شوند چنان‌که هرگز چنین نبوده‌اند. پس کسی‌که برای الله متعال کسی را پوشانده، خداوند او را می‌پوشاند و هرکس برای الله متعال غذا داده، خداوند متعال او را می‌خوراند؛ و هرکس به خاطر الله متعال به کسی آب داده، خداوند به وی آب می‌دهد؛ و هرکس به خاطر خداوند متعال کاری انجام داده، خداوند او را بی‌نیاز می‌کند. و هرکس برای الله بخشیده است، خداوند متعال او را می‌بخشد».

 (أنصب) یعنی: خسته شد.

(قال الحافظ):

(ضعیف) وتقدم حدیث أبی أمامة فی "باب ما یقول إذا لبس ثوباً جدیداً" [هنا/3- باب]، و فیه: قال عمر سمعت رسول الله ج یقول: «منَ لَبِسَ ثوباً - أحسِبُه قال: جدیداً- فقالَ حِینَ یَبلُغُ تَرْقُوَتَهُ مثل ذلک([3])، ثُمَّ عَمَدَ إلى ثوبِه الخَلَق فکَساهُ مِسکیناً؛ لَم یزل فی جِوارِ الله، وفی ذِمَّةِ الله، وفی کَنَفِ الله، حیّاً ومَیتاً، حیّاً ومَیتاً، ما بَقِیَ مِنَ الثوبِ سِلْکٌ».

عمر س می‌گوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس لباس جدیدی بپوشد و چون لباسش به هنگام پوشیدن به ترقوه وی برسد همچون این دعا را بخواند، سپس قصد لباس کهنه‌اش را کرده و آن را بر فقیری بپوشاند، پیوسته در جوار خداوند و در امان او و در سایه رحمت الهی می‌باشد چه در حیات و چه پس از مرگ».

3046-2090- (1) (حسن) وَرُوِیَ عن عمر س مرفوعاً: «أفْضَلُ الأعمالِ إِدخالُ السرورِ على المؤمِن؛ کسوتَ عورَتَه، وأَشبعتَ جوعتَهُ، أو قَضَیْتَ له حاجةً».

رواه الطبرانی([4]).

از عمر س روایت است که بر‌ترین اعمال، شاد کردن مؤمن است؛ بدین‌صورت که عورتش را بپوشانی و گرسنگی‌اش را برطرف کنی یا حاجتش را برآورده سازی».

9- (الترغیب فی إبقاء الشیب وکراهة نتفه)



([1]) قلت: تعقبه الذهبی بقوله (4/ 196): "قلت: خالد ضعیف". وقال الحافظ: "اختلط".

([2]) کذا قال! وفیه کلام کثیر، لخصه الحافظ بقوله فی "التقریب": "صدوق یخطىء کثیراً، وکان یدلس".

([3]) یعنی مثل صیغة الحمد المذکورة فی روایة هناک قبل هذه.

([4]) له شواهد یتقوى بها خرَّجته من أجلها فی "الصحیحة" (1494).

ترغیب به دوری از بلند کردن لباس به خاطر تواضع و اقتدا به اَشرف مخلوقات محمد ج و اصحابش

ترغیب به دوری از بلند کردن لباس به خاطر تواضع و اقتدا به اَشرف مخلوقات محمد ج و اصحابش و ترهیب از پوشیدن لباس شهرت و تکبر و خودستایی

3010-2072- (1) (حسن لغیره) عَنْ مُعَاذِ بْنِ أَنَسٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ تَرَکَ اللِّبَاسَ تَوَاضُعًا لِلَّهِ وَهُوَ یَقْدِرُ عَلَیْهِ؛ دَعَاهُ اللَّهُ یَوْمَ القِیَامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْخَلَائِقِ حَتَّى یُخَیِّرَهُ مِنْ أَیِّ حُلَلِ الإِیمَانِ شَاءَ یَلْبَسُهَا».

رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن"، والحاکم فی موضعین من "المستدرک"، وقال فی أحدهما: "صحیح الإسناد". (قال الحافظ): "رویاه من طریق أبی مرحوم - وهو عبدالرحیم بن میمون- عن سهل بن معاذ، ویأتی الکلام علیهما".

از معاذ بن انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس از روی فروتنی برای خدا، لباس گران‌قیمت را درحالی‌ نپوشد که بر پوشیدن آن قادر است، خداوند در روز قیامت در انظار مردم، او را فرا می‌خواند تا او را مخیر کند که از هر لباس اهل ایمان که می‌خواهد، انتخاب کند و بپوشد».

3011-2073- (2) (حسن لغیره) وَعَنْ رَجُلٍ مِنْ أَبْنَاءِ أَصْحَابِ رَسُولِ الله ج عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «وَمَنْ تَرَکَ لُبْسَ ثَوْبِ جَمَالٍ، وَهُوَ یَقْدِرُ عَلَیْهِ - قَالَ بِشْرٌ: أَحْسَبُهُ قَالَ:- تَوَاضُعًا، کَسَاهُ اللَّهُ حُلَّةَ الْکَرَامَةِ».

رواه أبو داود فی حدیث، ولم یسم ابنَ الصحابیِّ. ورواه البیهقی من طریق زبان بن فائد عن سهل بن معاذ عن أبیه بزیادة.

مردی از فرزندان اصحاب رسول الله ج از پدرش روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «کسی‌که پوشیدن لباس زینت را درحالی‌ ترک کند که توانایی پوشیدن آن را دارد - بشر می‌گوید: گمان می‌کنم فرمود: - به خاطر تواضع؛ خداوند لباس کرامت را بر او می‌پوشاند».

3012-2074- (3) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ بن ثعلبة الأنصاریّ - واسمه إیاس س- قَالَ: ذَکَرَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ ج یَوْمًا عِنْدَهُ الدُّنْیَا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَلَا تَسْمَعُونَ، أَلَا تَسْمَعُونَ؟ إِنَّ الْبَذَاذَةَ مِنَ الْإِیمَانِ، إِنَّ الْبَذَاذَةَ مِنَ الْإِیمَانِ. یَعْنِی التَّقَحُّلَ».

رواه أبو داود وابن ماجه؛ کلاهما من روایة محمد بن إسحاق([1])، وقد تکلم أبو عمر النمری فی هذا الحدیث([2]).

از ابوامامة بن ثعلبة الأنصاری - و اسم او ایاس س است- روایت است که روزی اصحاب رسول الله ج نزد وی از دنیا صحبت می‌کردند، پس رسول الله ج فرمود: «آیا گوش نمی‌دهید! آیا گوش نمی‌دهید! ساده‌پوشی و دوری از زینت و رضایت به لباس ساده از ایمان است، ساده پوشی و دوری و دوری از زینت و رضایت به لباس ساده از ایمان است».

(البذاذة) به فتح باء: عبارت است از رعایت تواضع در لباس با ساده‌پوشی و ترک زینت و رضایت به لباس ساده.

3013-1261- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِنَّ اللهَ ﻷ یُحِبُّ الْمُتَبَذِّلُ؛ الَّذِی لَا یُبَالِی مَا لَبِسَ».

رواه البیهقی([3]).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال کسی که به آنچه می‌پوشد اهمیت نمی‌دهد، دوست دارد».

3014-2075- (4) (صحیح) وَعَنْ أَبِی بُرْدَةَ س قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى عَائِشَةَ ل، فَأَخْرَجَتْ إِلَیْنَا کِسَاءً مُلَبَّداً مِنَ الَّتِی تُسَمُّونَهَا الْمُلَبَّدَةَ؛ إِزَارًا غَلِیظًا مِمَّا یُصْنَعُ بِالْیَمَنِ، وَأَقْسَمَتْ بِاللهِ لَقَد قُبِضَ رَسُولُ اللهِ ج فِی هَذَیْنِ الثَّوْبَیْنِ.

رواه البخاری ومسلم وأبو داود والترمذی أخصر منه.

از ابو برده س روایت است که نزد عایشه ل رفتم، لباس وصله زده‌ای را که به آن «مُلَبَّده» می‌گفتند، بیرون آورد؛ و آن شلوار ضخیمی است که در یمن آماده می‌شود. و به خدا سوگند خورد که رسول الله ج در این دو لباس قبض روح شد.

(الملبَّد): به معنای وصلهزده؛ و معانی دیگری برای آن ذکر شده است.

3015-2076- (5) (صحیح) وَرُوِیَ عَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عُمَرَ ب قَالَ: تُوُفِّیَ رَسُولُ اللهِ ج وَإِنَّ نَمِرَةً مِنْ صُوفٍ([4]) تُنْسَجُ لَهُ.

رواه البیهقی([5]).

از عبدالله بن عمر ب روایت است که رسول الله ج در حالی وفات نمودند که پارچه‌ای از پشم برایش بافته می‌شد.

3016-1262- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَنَسٍ س: «أَنَّ رَسُولَ الله ج أَکَلَ خَشِنًا، لَبِسَ الصُّوفَ وَاحْتَذَى الْمَخْصُوفَ». قِیلَ لِلْحَسَنِ: مَا الْخَشِنُ؟ قَالَ: غَلِیظُ الشَّعِیرِ، مَا کَانَ رَسُول الله ج یَسِیغُهُ إِلَّا بِجُرْعَةٍ مِنْ مَاءٍ.

از انس س روایت است: رسول الله ج غذای سخت و خشن می‌خورد و لباس پشمین و نعل می‌پوشید. به حسن گفته شد: غذای خشن چیست؟ گفت: جو غلیظ. رسول الله ج نمی‌توانست جز با جرعه‌ای آب آن را بخورد.

رواه ابن ماجه والحاکم واللفظ له؛ کلاهما من روایة یوسف بن أبی کثیر، عن نوح بن ذکوان. وقال الحاکم: "صحیح الإسناد". (قال الحافظ): "یوسف لا یعرف، ونوح بن ذکوان قال أبو حاتم: لیس بشیء".

3017-1263- (3) (ضعیف جداً) وَعَنْ ابْنِ مَسْعُودٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «کَانَ عَلَى مُوسَى یَوْمَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ: کِسَاءُ صُوفٍ، وَجُبَّةُ صُوفٍ، وَکُمَّةُ صُوفٍ، وَسَرَاوِیلُ صُوفٍ، وَکَانَ نَعْلَاهُ مِنْ جِلْدِ حِمَارٍ مَیِّتٍ».

از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روزی که موسی با خداوند سخن گفت، لباسش از پشم و جبه‌ی او از پشم و کلاهی کوچک از پشم و شلواری از پشم بر تن داشت. و نعلین او از پوست الاغ مرده بود».

رواه الترمذی وقال: "حدیث غریب [لانعرفه إلا من حدیث حمید الأعرج، وهو ابن علی الکوفی، قال محمد [یعنی البخاری]: منکر الحدیث]"([6])، والحاکم؛ کلاهما عن حمید الأعرج، عن عبدالله بن الحارث، عن ابن مسعود. وقال الحاکم: "صحیح على شرط البخاری". (قال الحافظ): "توهم الحاکم أن حمیداً الأعرج هذا هو حمید بن قیس المکی، وإنما هو حمید بن علی([7])، وقیل: ابن عمار؛ أحد المتروکین. والله أعلم".

(الکُمَّة) به ضم کاف و تشدید میم: عبارت است از «القلنسوة الصغیرة»([8]) نوعی کلاه کوچک.

3018-1264- (4) (ضعیف موقوف) وَعَنْ أَبِی الْأَحْوَصِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بنِ مَسعُودٍ س قَالَ: «کَانَتْ الْأَنْبِیَاءُ یَسْتَحِبُّونَ أَنْ یَلْبَسُوا الصُّوفَ، وَیَحْتَلِبُوا الْغَنَمَ، وَیَرْکَبُوا الْحُمُرَ».

رواه الحاکم موقوفاً وقال: "صحیح على شرطهما"([9]).

از ابوالاحوص از عبدالله بن مسعود س روایت است: پیامبران دوست داشتند که لباس پشمین بپوشند و گوسفندان را بدوشند و بر الاغ سوار شوند.

3019-1265- (5) (ضعیف) وَرَوَى ابن ماجه عَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ قَالَ: خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ج ذَاتَ یَوْمٍ وَعَلَیْهِ جُبَّةٌ مِنْ صُوفٍ، ضَیِّقَةُ الْکُمَّیْنِ، فَصَلَّى بِنَا فِیهَا، لَیْسَ عَلَیْهِ شَیْءٌ غَیْرُهَا([10]).

از عبادت بن صامت س روایت است: روزی رسول الله ج نزد ما آمد درحالی‌که جبه‌ای از پشم بر تن داشت و کلاهی کوچک بر سر؛ و در این لباس بر ما امامت داد و چیزی جز این لباس بر تن نداشت.

3020-1266- (6) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «بَرَاءَةٌ مِنَ الْکِبْرِ؛ لَبُوسُ الصُّوفِ، وَمُجَالَسَةُ فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِینَ([11])، وَرُکُوبُ الْحِمَارِ، وَاعْتِقَالُ الْعَنْزِ أَوْ الْبَعِیرِ».

رواه البیهقی وغیره.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دوری و برائت جستن از کبر و غرور، پوشیدن لباس پشمی و همنشینی با مومنان فقیر و سوار شدن بر الاغ و گوسفند یا شتر چرانی می‌باشد».

3021-1267- (7) (ضعیف مرسل) وَعَنِ الْحَسَنِ: أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج کَانَ یُصَلِّی فِی مُرُوطِ نِسَائِهِ، وَکَانَتْ أَکْسِیَةٌ مِنْ صُوفٍ مِمَّا یُشْتَرَى بِالسِّتَّةِ وَالسَّبْعَةِ، وَکُنَّ نِسَاؤُهُ یَتَّزِرْنَ بِهَا.

رواه البیهقی وهو مرسل، وفی سنده لین.

از حسن روایت است: رسول الله ج در عبای پشمی زنانش نماز می‌خواند که آن را به شش یا هفت خریده بود و همسرانش با آن خود را می‌پوشاندند.

3022-2077- (6) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ج وَعَلَیْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعَرٍ أَسْوَدَ.

رواه مسلم وأبو داود والترمذی.

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج از خانه خارج شد درحالی‌که پیراهنی از موی سیاه که نقش زین شتر بر آن بود بر تن داشت.

(المِرط) به کسر میم و سکون راء لباسی است که به عنوان شلوار پوشیده میشود. ابوعبید میگوید: و گاهی از پشم و خز میباشد. و(مرحَّل) به فتح حاء و تشدید آن؛ یعنی: در آن نقش پالان شتر بود.

3023-2078- (8) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ أیضاً ل قَالَتْ: کَانَ وِسادُ رَسُولِ اللهِ ج الَّذِی یَنَامُ عَلَیْهِ أَدَمًا حَشْوُهُ لِیفٌ.

از عایشه ل روایت است، بالش رسول الله ج که بر آن تکیه می‌داد، از پوست دباغی شده‌ای بود که درون آن از لیف خرما پُر شده بود.

3024-2079- (8) (صحیح) وَعَنهَا قَالَت: إِنَّمَا کَانَ فِرَاشُ رَسُولِ اللهِ ج الَّذِی یَنَامُ عَلَیْهِ أَدَمًا حَشْوُهُ لِیفٌ.

رواهما([12]) مسلم وغیره.

واز عایشه ل روایت است، بستر رسول الله ج که بر آن می‌خوابید از پوست دباغی شده‌ای بود که وسط آن از لیف خرما پُر شده بود.

3025-2080- (9) (حسن) وَعَنْ عُتْبَةَ بْنِ عَبْدٍ السُّلَمِیِّ س قَالَ: اسْتَکْسَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج، فَکَسَانِی خَیْشَتَیْنِ، فَلَقَدْ رَأَیْتُنِی وَأَنَا أَکْسَى أَصْحَابِی.

رواه أبو داود والبیهقی؛ کلاهما من روایة إسماعیل بن عیاش.

از عتبة بن عبدالسلمی س روایت است، از رسول الله ج درخواست لباس کردم پس دو لباس کتانی خشن به من پوشاند و اگر مرا می‌دیدی من بهترین لباس را در بین یارانم داشتم.

(الخَیشة) به فتح خاء و سکون یاء: لباسی که از مشاقة الکتّان([13]) که به صورت ضخیم و نازک ریسته و بافته میشود. و اینکه میگوید: «وَأَنَا أَکْسَى أَصْحَابِی» یعنی بیشترین و برترین لباس را در میان آنها داشتم.

3026-2081- (10) (صحیح) وَعَنْ أَبِی بُرْدَةَ([14]) قَالَ: قَالَ لِی أَبِی: لَوْ رَأَیْتَنَا وَنَحْنُ مَعَ نَبِیِّنَا ج وَقَدْ أَصَابَتْنَا السَّمَاءُ، حَسِبْتَ أَنَّ رِیحَنَا رِیحُ الضَّأْنِ.

رواه أبو داود وابن ماجه والترمذی وقال: "حدیث صحیح".

از ابو برده روایت است که پدرم به من گفت: اگر ما را درحالی‌ مشاهده می‌کردی که همراه رسول الله ج بودیم و باران می‌آمد، گمان می‌کردی بوی ما بوی میش است.

معنای حدیث از این قرار است که: لباس آنها از پشم بود و چون بر آنها باران می‌بارید از لباس‌شان بوی پشم می‌آمد.

0-1268- (8) (منکر) ورواه الطبرانی بإسناد صحیح أیضاً([15]) بنحوه، وزاد فی آخره: «إِنَّمَا لِبَاسُنَا الصُّوفُ، وَطَعَامُنَا الْأَسْوَدَانِ: التَّمْرُ وَالْمَاءُ».

و در روایت طبرانی آمده است: ما لباس پشمی می‌پوشیدیم و غذای ما دو چیز بود: خرما و آب.

3027-1269- (9) (ضعیف) وَعَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ س قَالَ: خَرَجْتُ فِی غَدَاةٍ شَاتِیَةٍ جَائِعًا وَقَدْ أَوْبَقَنِیَ الْبَرْدُ، فَأَخَذْتُ ثَوْبًا مِنْ صُوفٍ قَدْ کَانَ عِنْدَنَا، ثُمَّ أَدْخَلْتُهُ فِی عُنُقِی. وَحَزَمْتُهُ عَلَى صَدْرِی أَسْتَدْفِئُ بِهِ، وَاللَّهِ مَا کَانَ فِی بَیْتِی شَیْءٌ آکُلُ مِنْهُ، وَلَوْ کَانَ فِی بَیْتِ النَّبِیِّ ج شَیْءٌ لَبَلَغَنِی ... فذکر الحدیث([16]). إلى أن قال: ثُمَّ جِئْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَجَلَسْتُ إِلَیْهِ فِی الْمَسْجِدِ، وَهُوَ مَعَ عِصَابَةٍ مِنْ أَصْحَابِهِ، فَطَلَعَ عَلَیْنَا مُصْعَبُ بْنُ عُمَیْرٍ فِی بُرْدَةٍ لَهُ مَرْقُوعَةٍ بِفَرْوَةٍ، وَکَانَ أَنْعَمَ غُلَامٍ بِمَکَّةَ وَأَرْفَهَهُ عَیْشًا، فَلَمَّا رَآهُ النَّبِیُّ ج ذَکَرَ مَا کَانَ فِیهِ مِنَ النَّعِیمِ، وَرَأَى حَالَهُ الَّتِی هُوَ عَلَیْهَا، فَذَرَفَتْ عَیْنَاهُ فَبَکَى، ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَنْتُمُ الْیَوْمَ خَیْرٌ أَمْ إِذَا غُدِیَ عَلَى أَحَدِکُمْ بِحَفْنَةٍ مِنْ خُبْزٍ وَلَحْمٍ، وَرِیحَ عَلَیْهِ بِأُخْرَى، وَغَدَا فِی حُلَّةٍ وَرَاحَ فِی أُخْرَى، وَسَتَرْتُمْ بُیُوتَکُمْ کَمَا تُسْتَرُ الْکَعْبَةُ؟». قُلْنَا: بَلْ نَحْنُ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ؛ نَتَفَرَّغُ لِلْعِبَادَةِ. قَالَ: «بَلْ أَنْتُمُ الْیَوْمَ خَیْرٌ»([17]).

از علی بن ابی طالب س روایت است: در صبحگاه روزی زمستانی گرسنه از خانه خارج شدم درحالی‌که سرما مرا فراگرفته بود. پس لباسی پشمی که نزد ما بود بر تن کردم. به خدا سوگند چیزی در خانه‌ام نبود تا از آن بخورم. و اگر در خانه رسول الله ج چیزی برای خوردن بود آن را برای من نیز می‌فرستاد... تا آنجا که می‌گوید: سپس نزد رسول الله ج به مسجد رفته و همراه ایشان نشستم درحالی‌که همراه گروهی از اصحابش بود. پس از این مصعب بن عمیر در بُرده‌ای که با کرک شتر وصله شده بود نزد ما آمد حال آنکه او از مرفه‌ترین و در ناز و نعمت‌ترین جوانان مکه بود. زمانی که رسول الله ج او را دید نعمت‌هایی را که مصعب در آنها غرق بود، یادآور شد و به حالت وی پس از اسلام اشاره کرد که اشک از چشمانش جاری شده و گریست. سپس رسول الله ج فرمود: «شما امروز در خیر و خوبی هستید یا زمانی که صبحگاه کاسه‌ای نان و گوشت برای‌تان آورده می‌شد و روزی‌تان مهیا بود و در لباس فاخر و رفاه به سر می‌بردید و خانه‌های‌تان را چون خانه کعبه می‌پوشاندید؟». گفتیم: بلکه امروز ما در خیر و خوبی هستیم. برای عبادت فارغ هستیم. رسول الله ج فرمود: «بلکه شما امروز در خیر هستید».

رواه أبو یعلى واللفظ له. ورواه الترمذی؛ إلا أنه قال: خَرَجْتُ فِی یَوْمٍ شَاتٍ مِنْ بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ ج وَقَدْ أَخَذْتُ إِهَابًا مَعْطُونًا([18]) فَجَوَّبْتُ وَسَطَهُ، فَأَدْخَلْتُهُ فِی عُنُقِی، وَشَدَدْتُ وَسَطِی فَحَزَمْتُهُ بِخُوصِ النَّخْلِ، وَإِنِّی لَشَدِیدُ الجُوعِ، فذکر الحدیث، ولم یذکر فیه مصعب بن عمیر، وذکر قصته فی موضع آخر مفردة، وقال فی کل منهما: "حدیث حسن غریب". (قال الحافظ): "وفی إسنادیه وإسناد أبی یعلى رجل لم یسم".

(جوّبت) وسط آن، به تشدید واو؛ یعنی: در وسط آن پارگی همچون جیب ایجاد نمودم؛ و آن یقهای است که انسان سرش را از آن خارج میکند. و (الإهاب) به کسر همزة: عبارت است از پوست. و گفته شده: پوستی است که دباغی نشده.

3028-1270- (10) (ضعیف) وَعَنْ عُمَرَ س قَالَ: نَظَرَ رَسُولُ اللهِ ج إِلَى مُصْعَبِ بْنِ عُمَیْرٍ مُقْبِلًا عَلَیْهِ إِهَابُ([19]) کَبْشٍ قَدْ تَنَطَّقَ بِهِ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «انْظُرُوا إِلَى هَذَا الَّذِی نَوَّرَ اللهُ قَلْبَهُ، لَقَدْ رَأَیْتُهُ بَیْنَ أَبَوَیْنِ یَغْذُوَانِهِ بِأَطْیَبَ الطَّعَامِ وَالشَّرَابِ، وَلَقَدْ رَأَیْتُ عَلَیْهِ حُلَّةً شَرَاهَا أَوْ شُرِیَتْ بِمِئَةِ دِرْهَمٍ، فَدَعَاهُ حُبُّ اللهِ وَحُبُّ رَسُولِهِ إِلَى مَا تَرَوْنَ».

رواه الطبرانی([20]) والبیهقی.

از عمر س روایت است: درحالی‌که مصعب بن عمر پوست گوسفندی را بر تن داشت و به‌ سوی رسول الله ج می‌آمد، رسول الله ج به او نگاه می‌کرد. پس فرمود: «به این (مصعب) که خداوند قلبش را نورانی کرده نگاه کنید. او را در میان پدر و مادری دیدم که بهترین غذاها و نوشیدنی‌ها را به او می‌خوراندند و او را در حالی دیدم که لباسی بر تن داشت که آن را به صد درهم خریده بود یا برای او خریده بودند، اما محبت الله و رسولش او را به این مرحله رساند که می‌بینید».

3029-2082- (11) (صحیح موقوف) وَعَنْ أَنَسٍ: رَأَیْتُ عُمَرَ س - وَهُوَ یَوْمَئِذٍ أَمِیرُ المُؤمِنینَ - وَقَدْ رَقَعَ بَیْنَ کَتِفَیْهِ بِرِقَاعٍ ثَلَاثٍ، لَبَّدَ بَعْضَهَا فَوْقَ بَعْضٍ.

رواه مالک.

از انس س روایت است، عمر س را - زمانی که امیر المؤمنین بود- در حالی‌دیدم که بین دو کتفش سه وصله در کنار هم جمع شده بود.

3030-2083- (12) (حسن صحیح) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «کَمْ مِنْ أَشْعَثَ أَغْبَرَ ذِی طِمْرَیْنِ لَا یُؤْبَهُ لَهُ، لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللَّهِ لَأَبَرَّهُ، مِنْهُمُ البَرَاءُ بْنُ مَالِکٍ».

رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن". (قال الحافظ): "ویأتی فی [24- الزهد/5] "باب الفقر" أحادیث من هذا النوع وغیره إن شاء الله تعالى".

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چه بسا شخص ژولیده مو و غبار آلود که دارای لباس‌های کهنه بوده و کسی به او اهمیت نمی‌دهد اما اگر به خداوند سوگند بخورد، سوگندش را راست می‌گرداند و از جمله‌ی آنها براء بن مالک می‌باشد».

3031-1271- (11) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنِ الشِّفَاءِ بِنْتِ عَبْدِاللهِ ل قَالَتْ: أَتَیْتُ رَسُولَ اللهِ ج أَسْأَلُهُ فَجَعَلَ یَعْتَذِرُ إِلَیَّ، وَأَنَا أَلُومُهُ، فَحَضَرَتِ الصَّلَاةُ، فَخَرَجْتُ فَدَخَلْتُ عَلَى ابْنَتِی وَهِیَ تَحْتَ شُرَحْبِیلِ بْنِ حَسَنَةَ، فَوَجَدْتُ شُرَحْبِیلَ فِی الْبَیْتِ؛ فَقُلْتُ: قَدْ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ وَأَنْتَ فِی الْبَیْتِ؛ وَجَعَلْتُ أَلُومُهُ. فَقَالَ: یَا خَالَةُ! لَا تَلُومِینِی، فَإِنَّهُ کَانَ لِی ثَوْبٌ فاسْتَعارَهُ النَّبِیُّ ج! فَقُلْتُ: بِأَبِی وَأُمِّی؛ کُنْتُ أَلُومُهُ مُنْذُ الْیَوْمَ وَهَذِهِ حَالُهُ وَلَا أَشْعُرُ! فَقَالَ شُرَحْبِیلٌ: مَا کَانَ إِلَّا دِرْعاً رَقَّعْنَاهُ.

رواه الطبرانی والبیهقی.

و از شفا دختر عبدالله ل روایت است: براى طلب نمودن (صدقه) نزد رسول الله ج آمدم، او شروع به معذرت خواهى نمود و من ملامتش مى‌کردم. وقت نماز فرا رسید، بیرون رفتم و نزد دخترم که همسر شرحبیل بن حسنه بود، رفتم و شرحبیل را در خانه یافته، گفتم: نماز فرا رسیده و تو در خانه‌اى؟! و شروع به ملامت نمودنش کردم. گفت: اى خاله، مرا ملامت مکن، چون یک لباس داشتم، آن را رسول الله ج به عاریت گرفته است. پس گفتم: پدر و مادرم فدایش، من او را از ابتداى روز ملامت مى‌کردم، درحالى‌که این حالش است و من نمى‌دانم!! شرحبیل گفت: آن هم لباسى است که ما وصله‌اش زده‌ایم.

3032-2084- (13) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بنِ شَدَّادِ بْنِ الْهَادِ قَالَ: «رَأَیْتُ عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ عَلَى الْمِنْبَرِ عَلَیْهِ إِزَارٌ عَدَنِیٌّ غَلِیظٌ، ثَمَنُهُ أَرْبَعَةُ دَرَاهِمَ أَوْ خَمْسَةُ، وَرِیطَةٌ کُوفِیَّةٌ مُمَشَّقَةٌ، ضَرَبَ اللَّحْمِ([21])، طَوِیلُ اللِّحْیَةِ، حَسَنُ الْوَجْهِ.

رواه الطبرانی بإسناد حسن، والبیهقی([22]).

از عبد الله بن شداد بن الهاد روایت است عثمان بن عفان س را روز جمعه بر روی منبر دیدم که ازار عدنی کلفتی که قیمت آن چهار یا پنج درهم می‌شد و جامه‌ی نرم کوفی که با گِل سرخ رنگ شده بود پوشیده بود، او لاغر اندام و دارای ریش بلند و صورتی زیبا بود.

(عَدَنی) به فتح عین و دال: منسوب به (عدن). و (الرِّیْطَة) به فتح راء و سکون یاء: عبارت است از هر پارچهی یک تکهای که از دو پارچه دوخته شده بهم نباشد. «لیس لها لفقان([23])».  و (ضَرْبَ اللحم) به فتح ضاد و سکون راء: خفیفه. و (مُمشَّقة) یعنی: رنگ شده با (المشق) به کسر میم که عبارت است از گِل سرخ (المُغرة)([24]).

2033-1272- (12) (ضعیف جداً موقوف) وَرُوِیَ عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: حَضَرْنَا عُرْسَ عَلِیٍّ وَفَاطِمَةَ ب، فَمَا رَأَیْنَا عُرْسًا کَانَ أَحْسَنَ مِنْهُ، حَشَوْنا الفِراشَ - یعنی اللیفَ- وأَتَینا بتَمرٍ وزَبیبٍ فَأَکَلنَا،  وَکَانَ فِرَاشُهُمَا لَیْلَةَ عُرْسِها إِهَابُ کَبْشٍ.

رواه البزار([25]).

از جابر س روایت است: در عروسی علی و فاطمه حاضر بودیم. عروسی بهتر از آن ندیده بودیم. فرش‌هایی از لیف نخل خرما پهن شده بود و با خرما و کشمش پذیرایی می‌شدیم و فرش زیر پای فاطمه در شب عروسی پوست گوسفند بود.

3034-2085- (14) (صحیح موقوف) وَعَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِیرِینَ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أَبِی هُرَیْرَةَ س وَعَلَیْهِ ثَوْبَانِ مُمَشَّقَانِ مِنْ کَتَّانٍ، فَمَخَّطَ فِی أَحَدِهِمَا ثُمَّ قَالَ: بَخٍ بَخٍ، یَمتَخِطُ أَبُو هُرَیْرَةَ فِی الکَتَّانِ! لَقَدْ رَأَیْتُنِی وَإِنِّی لَأَخِرُّ فِیمَا بَیْنَ مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ج وَحُجْرَةِ عَائِشَةَ مِنَ الجُوعِ مَغْشِیًّا عَلَیَّ، فَیَجِیءُ الجَائِی، فَیَضَعُ رِجْلَهُ عَلَى عُنُقِی یَرَى أَنَّ بِیَ الجُنُونَ؟ وَمَا هُوَ إِلَّا الجُوعُ.

رواه البخاری، والترمذی وصححه.

از محمد بن سیرین روایت است که نزد ابوهریره س بودیم و او دو لباس کتانی که با گِل سرخ‌، رنگ شده بود، پوشیده بود. در یکی از آنها آب دهان انداخت سپس گفت: به به، ابوهریره آب دهان را در پارچه‌ی کتانی می‌اندازد! اگر مرا می‌دیدی که ما بین منبر رسول الله ج و حجره‌ی عایشه ل از گرسنگی افتاده و بیهوش بودم و رهگذر می‌آمد و پا بر گردن من می‌نهاد و گمان می‌کرد که دیوانه هستم، در صورتی که هیچ مشکلی جز گرسنگی نداشتم.

3035-2086- (15) (صحیح موقوف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: «لَقَدْ رَأَیْتُ سَبْعِینَ مِنْ أَهلِ الصُّفَّةِ، مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ عَلَیْهِ رِدَاءٌ، إِمَّا إِزَارٌ وَإِمَّا کِسَاءٌ قَدْ رَبَطُوا فِی أَعْنَاقِهِمْ، فَمِنْهَا مَا یَبْلُغُ نِصْفَ السَّاقَیْنِ، وَمِنْهَا مَا یَبْلُغُ الکَعْبَیْنِ، فَیَجْمَعُهُ بِیَدِهِ کَرَاهِیَةَ أَنْ تُرَى عَوْرَتُهُ.

رواه البخاری.

از ابوهریره س روایت است که هفتاد نفر از اهل صفه را دیدم که در میان آنها مردی نبود که ردایی داشته باشد؛ یا شلواری بود یا پیراهنی که آن را بر گردن خود می‌بستند و بعضی از آنها تا نصف ساق پا و بعضی تا دو قوزک می‌رسید و شخص آن را با دست جمع می‌کرد که مبادا عورتش ظاهر شود.

3036-1273- (13) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ ثَوْبَانَ س قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا یَکْفِینِی مِنَ الدُّنْیَا؟ فَقَالَ: «مَا سَدَّ جَوْعَتَکَ، وَوَارَى عَوْرَتَکَ، وَإِنْ کَانَ لَکَ بَیْتٌ یُظِلُّکَ فَذَاکَ، وَإِنْ کَانَتْ لَکَ دَابَّةٌ فَبَخٍ بَخٍ».

رواه الطبرانی([26]).

از ثوبان س روایت است که گفتم: ای رسول خدا، از دنیا چه مرا کفایت می‌کند؟ فرمود: «آنچه مانع گرسنگی تو شود و عورتت را بپوشاند و اگر خانه‌ای به عنوان  سایبان و چهارپایی باشد، خوب است».

3037-1274- (14) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی یَعْفُورَ([27]) قَالَ: سَمِعْتُ ابْنَ عُمَرَ وَسَأَلَهُ رَجُلٌ: مَا أَلْبَسُ مِنَ الثِّیَابِ؟ قَالَ: مَا لَا یَزْدَرِیکَ فِیهِ السُّفَهَاءُ، وَلَا یَعِیبُکَ بِهِ الْحُکَمَاءُ. قَالَ: مَا هُوَ؟ قَالَ: مَا بَیْنَ الْخَمْسَةِ دَرَاهِمَ إِلَى الْعِشْرِینَ دِرْهَمًا.

رواه الطبرانی ورجاله رجال "الصحیح"([28]).

از ابی یعفور روایت است: از ابن عمر ب شنیدم که مردی از او پرسید: چه لباسی بپوشم؟ گفت: لباسی که سفیهان تو را خوار نشمرده و حکما از تو ایراد نگیرند. لباسی که قیمت آن بین پنج تا بیست درهم باشد.

3038-1275- (15) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ ل عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا مِنْ أَحَدٍ یَلْبَسُ ثَوْبًا لِیُبَاهِیَ بِهِ وَیَنْظُرَ النَّاسُ إِلَیْهِ؛ لَمْ یَنْظُرِ اللهُ إِلَیْهِ؛ حَتَّى یَنْزَعَهُ مَتَى نَزَعَهُ».

رواه الطبرانی([29]).

از ام سلمه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچکس نیست که لباسی جهت فخر فروشی و جلب توجه مردم بپوشد، مگر اینکه خداوند به او نگاه نمی‌کند تا اینکه آنچه پوشیده از تن درآورد».

3039-1276- (16) (ضعیف) وَعَنْ ضَمْرَةَ بْنِ ثَعْلَبَةَ س: أَنَّهُ أَتَى النَّبِیَّ ج وَعَلَیْهِ حُلَّتَانِ مِنْ حُلَلِ الْیَمَنِ؛ فَقَالَ: «یَا ضَمْرَةُ! أَتَرَى ثَوْبَیْکَ هَذَیْنِ مُدْخِلَیْکَ الْجَنَّةَ؟». فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! لَئِنْ اسْتَغْفَرْتَ لِی لَا أَقْعُدُ حَتَّى أَنْزَعَهُمَا عَنِّی. فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «اللَّهُمَّ! اغْفِرْ لِضَمْرَةَ». فَانْطَلَقَ سَرِیعًا حَتَّى نَزَعَهُمَا عَنْهُ.

رواه أحمد، ورواته ثقات؛ إلا بقیة([30]).

از ضمره بن ثعلبه س روایت است که می‌گوید: درحالی نزد رسول الله ج حاضر شد که دو لباس از لباس‌های فاخر یمنی بر تن داشت. رسول الله ج فرمود: «آیا گمان می‌کنی این دو لباس تو را وارد بهشت می‌کنند؟» ضمره گفت: ای رسول خدا، اگر برای من طلب مغفرت کنید آن لباس‌ها را در می‌آورم. پس رسول الله ج فرمود: «پروردگارا، ضمره را ببخش». پس ضمره به سرعت رفته و لباس‌ها را درآورد.

3040-2087- (16) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «شِرَارُ أُمَّتِی الَّذِینَ غُذُّوا بِالنِّعیمِ؛ یَأْکُلُونَ أَلْوَانَ الطَّعَامِ، وَیَلْبَسُونَ أَلْوَانَ الثِّیَابِ، وَیَتَشَدَّقُونَ فِی الْکَلَامِ».

رواه ابن أبی الدنیا فی "کتاب ذم الغیبة" وغیره.

از فاطمه دختر رسول الله ج روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بدترین امت من کسانی هستند که در رفاه و خوشی به سر می‌برند، غذاهای رنگارنگ می‌خورند و لباس‌‌های رنگارنگ می‌پوشند و با تکلف سخن می‌گویند».

3041-2088- (17) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «سَیَکُونُ رِجَالٌ مِنْ أُمَّتِی یَأْکُلُونَ أَلْوَانَ الطَّعَامِ، وَیَشْرَبُونَ أَلْوَانَ الشَّرَابِ، وَیَلْبَسُونَ أَلْوَانَ الثِّیَابِ، یَتَشَدَّقُونَ فِی الْکَلَامِ، فَأُولَئِکَ شِرَارُ أُمَّتِی».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط".

از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردانی از امت من خواهند آمد که غذاهای گوناگون خورده و شراب‌های رنگارنگ نوشیده و لباس‌های گوناگون می‌پوشند و متکلفانه سخن می‌گویند، آنان بدترین امت من هستند».

3042-2089- (18) (حسن لغیره) وَعن ابن عمر ب یرفعه قال: «مَن لَبِسَ ثوبَ شُهرَةٍ، ألبَسهُ الله إیَّاهُ یومَ القِیامَةِ، ثُمَّ ألهَبَ فیهِ النَّارَ، وَمَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ فهو منهم».

ذکره رزین فی "جامعه"، ولم أره فی شیء من الأصول التی جمعها([31]).

از ابن عمر ب روایت است که می‌گوید: کسی‌که لباس شهرت بپوشد، خداوند آن را در روز قیامت به او پوشانده و در آن آتش می‌افروزد و کسی خود را به قومی شبیه کند پس از آنها می‌باشد».

(حسن) إنما رواه ابن ماجه بإسناد حسن ولفظه: قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ لَبِسَ ثَوْبَ شُهْرَةٍ؛ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ مَذَلَّةٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، ثُمَّ أَلْهَبَ فِیهِ نَارًا».

ورواه أیضا أخصر منه.

و در روایت ابن ماجه آمده است: رسول الله ج فرمودند: «کسی‌که در دنیا لباس شهرت بپوشد، خداوند در روز قیامت لباس خواری و ذلت به او پوشانده، سپس در آن آتش می‌افروزد».

3043-1277- (17) (ضعیف) وَرُوِیَ أَیضاً عَنْ عُثْمَانُ بْنُ جَهْمٍ عَنْ أَبِی زِرِّ بْنِ حُبَیْشٍ، عَنْ أَبِی ذَرٍّ عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ لَبِسَ ثَوْبَ شُهْرَةٍ؛ أَعْرَضَ اللَّهُ عَنْهُ حَتَّى یَضَعَهُ مَتَى وَضَعَهُ».

و از ابوذر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس لباس شهرت بر تن کند، خداوند متعال از او روی می‌گرداند تا زمانی که آن را از تن بیرون کند».

8- (الترغیب فی الصدقة على الفقیر بما یلبسه کالثوب ونحوه)



([1]) قلت: محمد بن إسحاق لیس فی طریق ابن ماجه، فتنبه.

([2]) قلت: کأنَّه یشیر إلى الخلاف الذی وقع فی إسناده الذی شرحته فی "الصحیحة" (341)، لکن بینت أنَّه لا یضر فی صحة الحدیث، لرجاحة وجه من وجوه الاختلاف.

([3]) یعنی فی "الشعب" (5/ 156/ 6176)، وفیه انقطاع جهله المعلقون الثلاثة، وأعلوه بـ (ابن لهیعة)، وهو من روایة ابن وهب عنه! وهذا دیدنهم، لا یعرفون أن روایته عنه صحیحة، فقد ضعفوا بعض الأحادیث الصحیحة بجهلهم هذا. فانظر على سبیل المثال الهامش بعد الآتی. ولم یقف الحافظ العراقی على مخرج هذا الحدیث فقال: "لم أجد له أصلاً"! انظر "الضعیفة" (2324).

([4]) الأصل: "صور"، والتصویب من "شعب البیهقی" و"المخطوطة"، والحدیث مخرج فی "الصحیحة" (2687).

(النَّمِرة) به فتح نون و کسر میم: لباسی که دربردارنده خطوط سیاه و سفید است و اعراب میپوشند. چنانکه در "المصباح" آمده است.

([5]) أخرجه البیهقی فی "الشعب" (5/ 154/ 6165) بسند صحیح، وأعله الجهلة بابن لهیعة، وقد رواه عنه عبدالله بن وهب، وحدیثه عنه صحیح عند العلماء، ثم تناقضوا فحسنوا له حدیث عبدالله بن شداد الآتی [برقم 3032-2084-(13)] وهو من روایة ابن وهب أیضاً عنه!

([6]) الأصل: "حسن غریب"، فصححته من "الترمذی" (1734) و"تحفة الأشراف" (7/ 64/ 9328)، والزیادة منه، وهی تؤکد أن لفظ: "حسن" مدرج من بعض النساخ لأنه مباین لها.

([7]) وکذا قال الذهبی، لکن نسبة الوهم فیه إلى الحاکم فیه نظر عندی؛ لأنه قد رواه مثل روایة الحاکم ابن مردویه کما ذکر ابن کثیر. فالخطأ من غیره کما کنت بینته فی "الضعیفة" (4082).

([8]) وهی فی عرفنا (الطاقیة). قاله الحافظ الناجی الحلبی.

([9]) قلت: فیه اختلاط السَّبیعی؛ کما هو مبین فی "التعلیق الرغیب".

([10]) فیه ضعف وانقطاع، کما هو مبین هناک.

([11]) الأصل: (المسلمین). والتصویب من "البیهقی"، و"ضعیف الجامع" (2323) وغیرهما.

([12]) وقع فی طبعة الثلاثة: (رواه)! مع أنَّهم عزوا فی التعلیق الحدیث الأول کالثانی لمسلم! ثم جهلوا أنَّ الثانی منهما رواه البخاری أیضاً مع تنبیه الناجی علیه! وانظر "مختصر الشمائل" (173/ 282).

([13]) آنچه از کتان به هنگام جدا شدن رشتههای آن  قطع میشود. "النهایة".

([14]) الأصل والمخطوطة: (ابن بریدة)، وهو خطأ لعله من بعض النساخ، فالحدیث عند جمیع من عزاه المصنف إلیه على ما أثبتنا، وعند أحمد وغیره: "قال: قال أبو موسى: یا بنی. . .".

([15]) قلت: إطلاق العزو إلیه یوهم أنه رواه فی "المعجم الکبیر"، وإنما رواه فی "الأوسط" (2/ 564/ 1967). واقتصاره فی العزو علیه یشعر أنه لم یروه أحد ممن التزم فی کتابه إخراج الصحیح، ولیس کذلک، فقد أخرجه الحاکم (4/ 188)، لکن فیه من تکلم فی حفظه وخالف الثقات فی زیادته، فهی منکرة، کما بینته فی الأصل.

([16]) سیأتی بتمامه فی (24- التوبة والزهد/6).

([17]) هذا المقطع من: "أنتم الیوم. . ." إلى هنا صحیح لغیره، وسیأتی فی (19- الطعام /7) من "الصحیح"، وهو مخرج فی "الصحیحة" (3384).

([18]) (المعطون): پوست بدبویی که موهایش کنده شده. گفته میشود: «عطن الجلد، فهو عطن ومعطون»: زمانی که مویش کنده شود و در دباغی بوی بدی به خود بگیرد. "النهایة". و در روایت ترمذی (2475) آمده است: (معطوباً)، و همچنین در چاپ سوم! و آن را چنین شرح دادهاند: «پوستی که دباغی شده و گفته شده عبارت است از پوستی که دباغی نشده»!!

([19]) به معنای پوست میباشد. و گفته شده: قبل از دباغی پوست بدان (إهاب) گفته میشود. اما پس از دباغی نه؛ «نهایة». (قد تنطَّق به) یعنی آن را با ریسمانی در وسط بدنش بسته است.

([20]) المراد به عند الإطلاق "المعجم الکبیر" له، ولم أره فی "مسند عمر" منه، ولا رأیته فی "مجمع الزوائد" لا فی "اللباس" ولا فی "الزهد". ثم رجعت إلى المخطوطة، فوجدت مکان (الطبرانی) بیاضاً، فشعرت أن (الطبرانی) ملحق من بعض النساخ، والأولى أن یوضع فیه أبو نعیم؛ فإنه رواه فی "الحلیة". ثم إن فی سنده ضعفاً وجهالة؛ وبیانه فی "الضعیفة" (5195). وأما الجهلة الثلاثة فقالوا: "حسن"! هکذا خبط عشواء!.

([21]) هو الخفیف اللحم الممشوق المستدق. "نهایة".

([22]) کذا قال! ولو عکس کان أولى؛ لأن فی إسنادهما ابن لهیعة، وهو سیئ الحفظ، لکنه عند البیهقی فی "الشعب" (2/ 230/ 2) من روایة عبدالله بن وهب عنه، وهی صحیحة عند العلماء، کما تقدم منی [فی التعلیق علی رقم (3015-2076-(5))] رداً على الجهلة الذین ضعفوا حدیثه هناک وحسنوه هنا، تقلیداً منهم للهیثمی مع أنَّه عنده من غیر طریق ابن وهب!!

([23]) در "المصباح" آمده است: "لبست لفقین، یعنی: دو تکه؛ و جمع آن (ریاط) میباشد مانند «کلبة» و «کلاب».

([24]) گِل سرخ که با آن لباس را رنگ میکردند.

([25]) وقال: "لا نعلم رواه هکذا إلا عبدالله، ولم یکن بالحافظ، ولم یتابع علیه، وعنده أحادیث یتفرد بها". وعبدالله هو ابن میمون القداح ضعیف جداً؛ کما فی "التقریب"، ووقع فی "کشف الأستار" (1408) فی کلام البزار: "عمر"، فلم یتنبه الشیخ الأعظمی أنه تحرف من "عبدالله"!

([26]) أوهم بإطلاق العزو بأنه فی "الکبیر"؛ ولیس کذلک؛ فإنما رواه فی "المعجم الأوسط"؛ فانظر "الضعیفة" (5351).

([27]) الأصل: (أبی یعقوب)، وهو تصحیف، والتصویب من "المعجم الکبیر" (32/ 188/ 2) والمخطوطة.

[وفی الطبعة السابقة: «ابن عمرو سأله»!! والصواب ما أثبتناه، وکذا فی «المعجم الکبیر» (12/ 262/ 13051) و«المجمع» (5/ 135). وفی الطبعة المنیریة (2/ 111/ 28): «ابن عمر یسأله»]. [ش].

([28]) قلت: نعم، ولکن ذلک لا یستلزم ثبوت الخبر؛ لأن ابن أبی یعفور هذا واسمه (یونس) مختلف فیه؛ وقد ضعفه أحمد وغیره، وقال الحافظ فی "التقریب": "صدوق یخطىء کثیراً". فمثله بالکاد أن یکون حدیثه حسناً.

([29]) انظر "الضعیفة" (5352).

([30]) یعنی أنه مدلس، وقد عنعنه، ثم إن فیه انقطاعاً بین ضمرة والراوی عنه یحیى بن جابر؛ فإنه لم یرو عن أحد من الصحابة، وإنما روایته عن التابعین، مات سنة (126).

([31]) قلت: قد أخرجه أبو داود فی "اللباس" مفرقاً بإسنادین حسنین عن ابن عمر مرفوعاً، لفظ الأول مثل لفظ ابن ماجه الآتی. والآخر: "من تشبه بقوم فهو منهم". وهما مخرجان فی "جلباب المرأة" (ص 148 و204)، وعند ابن ماجه فی روایة: "ثم ألهب فیه ناراً"، ولم یتنبه الحافظ الناجی إلا للروایة الأخرى، فنفى أن یکون عنده!

ترهیب از مشابهت مرد به زن و زن به مرد در لباس یا کلام یا حرکت یا مواردی از این قبیل

ترهیب از مشابهت مرد به زن و زن به مرد در لباس یا کلام یا حرکت یا مواردی از این قبیل

3002-2068- (1) (صحیح) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: «لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ج المُتَشَبِّهِینَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ، وَالمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ».

رواه البخاری وأبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه.

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج مردانی که خود را شبیه زنان و زنانی که خود را به شبیه مردان می‌کنند لعنت کردند.

0-1256- (1) (منکر) والطبرانی، وعنده([1]): أَنَّ امْرَأَةً، مَرَّتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ج مُتَقَلِّدَةً قَوْسًا، فَقَالَ: «لَعَنَ اللَّهُ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ، وَالْمُتَشَبِّهِینَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ».

و در روایتی طبرانی آمده است: زنی از کنار رسول الله ج گذشت که کمانی بر گردن آویزان داشت. رسول الله ج فرمودند: «خداوند لعنت کرده زنانی که خود را شبیه مردان می‌کنند و مردانی که خود را شبیه زنان می‌کنند».

وفی روایة للبخاری([2]): «لَعَنَ رَسُولُ الله ج المُخَنَّثِینَ مِنَ الرِّجَالِ، وَالمُتَرَجِّلاَتِ مِنَ النِّسَاءِ».

و در روایت بخاری آمده است: رسول الله ج لعنت کرده مردانی را که خود را به شکل زنان در می‌آورند و زنانی را که خود را به شکل مردان در می‌آورند».

(المخنث) به فتح نون و کسر آن: عبارت است از کسی که باتمایل یا اندام متمایل راه می‌رود [صفات زنانه] همچون زنان؛ و مراد از آن کسی نیست که مرتکب زنا می‌شود. 

3003-2069- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: «لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ج الرَّجُلَ یَلْبَسُ لُبْسَةَ الْمَرْأَةِ، وَالْمَرْأَةَ تَلْبَسُ لُبْسَةَ الرَّجُلِ».

رواه أبو داود والنسائی، وابن ماجه وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم".

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج مردی را که لباس زنانه و زنی را که لباس مردانه می‌پوشد، لعنت کردند.

3004-1257- (2) (ضعیف) وَعَنْ رَجُلٍ مِنْ هُذَیْلٍ قَالَ: رَأَیْتُ عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ ب وَمَنْزِلُهُ فِی الْحِلِّ، وَمَسْجِدُهُ فِی الْحَرَمِ، قَالَ: فَبَیْنَا أَنَا عِنْدَهُ رَأَى أُمَّ سَعِیدٍ ابْنَةَ أَبِی جَهْلٍ مُتَقَلِّدَةً قَوْسًا، وَهِیَ تَمْشِی مِشْیَةَ الرَّجُلِ، فَقَالَ عَبْدُاللَّهِ: مَنْ هَذِهِ؟ فَقُلْتُ: هَذِهِ أُمُّ سَعِیدٍ بِنْتُ أَبِی جَهْلٍ، فَقَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَشَبَّهَ بِالرِّجَالِ مِنَ النِّسَاءِ، وَلَا مَنْ تَشَبَّهَ بِالنِّسَاءِ مِنَ الرِّجَالِ».

رواه أحمد - واللفظ له-، ورواته ثقات؛ إلا الرجل المبهم، ولم یسم. والطبرانی مختصراً، وأسقط المبهم فلم یذکره.

از مردی از هذیل روایت است: عبدالله بن عمرو بن العاص و منزلش در حل و مسجدش را در حرم دیدم. یک بار که نزد او بودم، ام سعید دختر ابوجهل را دید که کمانی در گردن دارد و چون مردان راه می‌رود. عبدالله گفت: این کیست؟ گفتم: ام سعید دختر ابوجهل؛ گفت: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «مردانی که خود را شبیه زنان کرده و زنانی که خود را شبیه مردان می‌کنند، از ما نیستند».

3005-1258- (3) (منکر) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ج مُخَنَّثِی الرِّجَالِ؛ الَّذِینَ یَتَشَبَّهُونَ بِالنِّسَاءِ، وَالْمُتَرَجِّلَاتِ مِنَ النِّسَاءِ؛ الْمُتَشَبِّهاتِ بِالرِّجَالِ، وَرَاکِبَ الْفَلَاةِ وَحْدَهُ»([3]).

رواه أحمد ورجاله رجال "الصحیح"؛ إلا طیب بن محمد، وفیه مقال، والحدیث حسن([4]).

از ابوهریره س روایت است: رسول الله ج مردانی که خود را شبیه زنان می‌کنند لعنت کرده است و زنانی که خود را به مردان شبیه می‌کنند لعنت کرده است. و جایز نیست کسی تنها سفر کند».

3006-1259- (4) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَرْبَعَةٌ لُعِنُوا فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ؛ وَأَمَّنَتِ الْمَلَائِکَةُ: رَجُلٌ جَعَلَهُ اللهُ ذَکَرًا فَأَنَّثَ نَفْسَهُ وَتَشَبَّهَ بِالنِّسَاءِ، وَامْرَأَةٌ جَعَلَهَا اللهُ أُنْثَى فَتَذَکَّرَتْ وَتَشَبَّهَتْ بِالرِّجَالِ، وَالَّذِی یُضِلُّ الْأَعْمَى، وَرَجُلٌ حَصُورٌ، وَلَمْ یَجْعَلِ اللهُ حَصُورًا إِلَّا یَحْیَى بْنَ زَکَرِیَّا».

رواه الطبرانی من طریق علی بن یزید الألهانی، وفی الحدیث غرابة.

از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چهار نفر در دنیا و آخرت لعنت شده‌ و فرشتگان آمین گفته‌اند: مردی که خداوند او را مذکر آفریده اما خود را شبیه زنان می‌کند و زنی که خداوند متعال او را مونث قرار داده اما خود را شبیه مردان می‌کند و کسی‌که کوری را گمراه می‌کند و مردی که با وجود توانایی، با هدف زهد و پارسایی ازدواج نمی‌کند و خداوند به کسی جز یحیی بن زکریا چنین ویژگی نداده است».

3007-1260- (5) (منکر) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: أُتِیَ رَسُولُ الله ج بِمُخَنَّثٍ قَدْ خَضَبَ یَدَیْهِ وَرِجْلَیْهِ بِالْحِنَّاءِ، فَقَالَ رَسُولُ الله ج: «مَا بَالُ هَذَا؟». قَالُوا: یَتَشَبَّهُ بِالنِّسَاءِ، فَأَمَرَ بِهِ فَنُفِیَ إِلَى (النَّقِیعِ)، فَقیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَلَا نَقْتُلُهُ؟ فَقَالَ: «إِنِّی نُهِیتُ عَنْ قَتْلِ الْمُصَلِّینَ».

از ابوهریره س روایت است: مردی که خود را با خضاب کردن دست‌ها و حنا کردن پاها شبیه زنان کرده بود، نزد رسول الله ج آورده شد. رسول الله ج فرمودند: «مشکل او چیست؟». گفتند: خود را شبیه زنان کرده است. پس امر نمود تا او را به نقیع (بخشی از مدینه) تبعید کنند». گفته شد: ای رسول خدا، آیا او را نمی‌کشی؟ فرمود: «من از کشتن نمازگزاران نهی شدم».

رواه أبو داود قال: "وقال أبو أسامة: و(النقیع): ناحیة من المدینة، ولیس ب(البقیع)؛ یعنی أنه بالنون لا بالباء". (قال الحافظ): "رواه أبو داود عن أبی یسار القرشی عن أبی هاشم عن أبی هریرة. وفی متنه نکارة، وأبو یسار هذا لا أعرف اسمه، وقد قال أبو حاتم الرازی لما سئل عنه: "مجهول". ولیس کذلک؛ فإنه قد روى عنه الأوزاعی واللیث؛ فکیف یکون مجهولاً؟! والله أعلم([5])".

3008-2070- (3) (حسن صحیح) وَعن ابن عمر ب قال: قال رسول الله ج: «ثلاثَةٌ لا یدخلونَ الجنَّةَ: العاقُّ لوالِدَیهِ، والدَیُّوثُ، ورَجُلَةٌ([6]) النساءِ».

رواه النسائی والبزار فی حدیث یأتی فی [22- البر/2] "العقوق" إن شاء الله، والحاکم - واللفظ له- وقال: "صحیح الإسناد".

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه گروه هستند که وارد بهشت نمی‌شوند؛ کسی‌که نافرمانی پدر و مادر می‌کند و مردی که در مورد زن خود غیرت نداشته باشد و زنی که خود را به شکل مردان در می‌آورد».

(الدَیُّوث) به فتح دال و تشدید یاء: عبارت است از کسی که از فاحشه در میان خانوادهاش آگاه است و آن را تایید میکند.

3009-2071- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ لَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ أَبَدًا: الدَّیُّوثُ، وَالرَّجُلَةُ مِنَ النِّسَاءِ، وَمُدْمِنُ الْخَمْرِ». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ! أَمَّا مُدْمِنُ الْخَمْرِ فَقَدْ عَرَفْنَاهُ، فَمَا الدَّیُّوثُ؟ قَالَ: «الَّذِی لَا یُبَالِی مَنْ دَخَلَ عَلَى أَهْلِهِ». قُلْنَا: فَمَا الرَّجُلَةُ مِنَ النِّسَاءِ؟ قَالَ: «الَّتِی تَشَبَّهُ بِالرِّجَالِ».

رواه الطبرانی، ورواته لا أعلم فیهم مجروحاً([7]).

از عمار بن یاسر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه گروه هیچ‌گاه وارد بهشت نمی‌شوند: دیوث و الرَّجُلَةُ مِنَ النِّسَاءِ و شراب خوار». گفتند: ای رسول الله ج! ما شراب خوار را می‌شناسیم، اما «دیوث» کیست؟ فرمود: «کسی‌که هیچ اهمیتی نمی‌دهد که چه کسی نزد اهلش می‌آید». گفتیم: «الرجلة من النساء» چه کسانی هستند؟ فرمود: «زنانی که خود را شبیه مردان می‌کنند».

7-(الترغیب فی ترک الترفع فی اللباس تواضعاً واقتداء بأشرف الخلق محمد ج وأصحابه، والترهیب من لباس الشهرة والفخر والمباهاة)



([1]) یعنی فی "المعجم الکبیر"؛ هذا هو المراد عزواً عند الإطلاق، لکن المؤلف کثیراً ما یخالف، وهذا منه؛ فإنه إنما رواه فی "المعجم الأوسط" فی ترجمة علی بن سعید الرازی (رقم 4160- بترقیمی) بسنده عن عبدالرحمن بن زیاد الرصاصی: نا محمد بن مسلم الطائفی، عن عمرو بن دینار، عن ابن عباس. والطائفی فیه ضعف، والرصاصی لم یوثقه غیر ابن حبان؛ ومع ذلک قال: "ربما أخطأ"، فالحدیث بذکر المرأة والقوس منکر مخالف لا فی "صحیح البخاری" وغیره، وهو هنا فی "الصحیح" کما أشرت أعلاه.

([2]) هذه الروایة فی «صحیح الترغیب». [ش].

([3])  زاد أحمد فی روایة (2/ 289): "فاشتد ذلک على أصحاب رسول الله ج حتى استبان ذلک فی وجوههم، وقال: الباثت وحده".

([4]) قلت: کلا؛ فإن لعن راکب الفلاة منکر لا نعرفه إلا فی هذا الحدیث، والطیب بن محمد لم یوثقه غیر ابن حبان؛ وقال الذهبی: "لا یکاد یعرف". ثم إن الراوی عنه أیوب بن النجار مدلس، وقد عنعنه.

([5]) قلت: لا منافاة؛ فإن الجهالة نوعان: حالیة وعینیة، فإذا حمل قول أبی حاتم على الجهالة الحالیة؛ زال الإشکال، وبها ترجمه الحافظ فی "التقریب"، وبها ترجم لأبی هاشم أیضاً. وهو وهم منه؛ فإن هذا مجهول العین، لم یرو عنه غیر أبی یسار هذا، ولذا قال الذهبی: "لا یعرف" فالأولى إعلال الحدیث به. وهو منکر کما قال الذهبی فی ترجمة الأول. وبعد کتابة ما تقدم رأیت فی حاشیة مخطوطة الظاهریة ما نصه: "یزید؛ مجهول الحال، یعنی أنه لم یوثق، ولم یرد أنه مجهول العین. ابن حجر".

([6]) قال الناجی (ق 173/ 2): "هی بفتح الراء وکسر الجیم"، وهو فی ذلک تابع للمؤلف فی (22- البر/ 2)، وهو وهم مخالف لکتب اللغة ومنها "المعجم الوسیط" و"الهادی إلى لسان العرب".

([7]) کان الأصل: "ورواته لیس فیهم مجروح"، وعلى هامشه ما أثبته أعلاه، وإنما آثرته لمطابقته لمخطوطة الظاهریة.