اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترهیب مردان از پوشیدن ابریشم و نشستن بر آن و آراسته شدن به طلا و ترغیب زنان به ترک آنها

ترهیب مردان از پوشیدن ابریشم و نشستن بر آن و آراسته شدن به طلا و ترغیب زنان به ترک آنها

2975-2046- (1) (صحیح) عَنْ عُمَرَ بْن الْخَطَّابِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَا تَلْبَسُوا الْحَرِیرَ؛ فَإِنَّهُ مَنْ لَبِسَهُ فِی الدُّنْیَا لَمْ یَلْبَسْهُ فِی الْآخِرَةِ».

رواه البخاری ومسلم والترمذی،

از عمر بن خطاب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ابریشم نپوشید، زیرا کسی‌که آن را در دنیا بپوشد در آخرت آن را نمی‌پوشد».

(صحیح موقوف) والنسائی وزاد: قَالَ ابْنُ الزُّبَیْرِ: مَنْ لَبِسَهُ فِی الدُّنْیَا؛ لَمْ یَدْخُلِ الْجَنَّةَ، قَالَ اللهُ تَعَالَى: ﴿وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ([1]).

و در روایت نسائی آمده است: «هرکس در دنیا آن را بپوشد وارد بهشت نمی‌شود. خداوند متعال می‌فرماید: «و لباس‌شان در آنجا حریر است».

2976-2047- (2) (صحیح) وَعَنهُ س قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یقول: «إِنَّمَا یَلْبَسُ الحَرِیرَ مَنْ لاَ خَلاَقَ لَهُ».

و از از عمر بن خطاب س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «فقط کسی ابریشم می‌پوشد که هیچ نصیبی ندارد».

(صحیح) رواه البخاری ومسلم. وزاد البخاری وابن ماجه والنسائی فی روایة: «مَنْ لاَ خَلاَقَ لَهُ فِی الآخِرَةِ».

«کسی که هیچ نصیبی در آخرت ندارد».

2977-1251- (1) (منکر) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س أَنَّ نَبِیَّ اللَّهُ ج قَالَ: «مَنْ لَبِسَ الْحَرِیرَ فِی الدُّنْیَا؛ لَمْ یَلْبَسْهُ فِی الْآخِرَةِ، وَإِنْ دَخَلَ الْجَنَّةَ لَبِسَهُ أَهْلُ الْجَنَّةِ وَلَمْ یَلْبَسْهُ».

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در دنیا لباس ابریشمی بپوشد، در آخرت آن را نخواهد پوشید و اگر وارد بهشت شود، اهل بهشت آن را می‌پوشند اما او آن را نمی‌پوشد».

رواه النسائی، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([2]).

2978-2048- (3) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ لَبِسَ الْحَرِیرَ فِی الدُّنْیَا؛ لَمْ یَلْبَسْهُ فِی الْآخِرَةِ».

رواه البخاری ومسلم وابن ماجه.

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در دنیا لباس ابریشمی بپوشد در آخرت نخواهد پوشید».

2979-2049- (4) (صحیح لغیره) وَعَن عَلیّ س قَالَ: رَأَیتُ رَسُولَ الله ج أَخَذَ حَرِیرًا فَجَعَلَهُ فِی یَمِینِهِ، وَذَهَبًا فَجَعَلَهُ فِی شِمَالِهِ، ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ هَذَیْنِ حَرَامٌ عَلَى ذُکُورِ أُمَّتِی».

رواه أبو داود والنسائی([3]).

از علی س روایت است، رسول الله ج را دیدم که پارچه‌ای ابریشمی را برداشته و در دست راست خود قرار داد و مقداری طلا را برداشته و در دست چپش نهاد و فرمود: «این دو بر مردان امت من حرام است».

2980-2050- (5) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ لَبِسَ الْحَرِیرَ فِی الدُّنْیَا؛ لَمْ یَلْبَسْهُ فِی الْآخِرَةِ، وَمَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ فِی الدُّنْیَا؛ لَمْ یَشْرَبْهُ فِی الْآخِرَةِ، وَمَنْ شَرِبَ فِی آنِیَةِ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ؛ لَمْ یَشْرَبْ بِهَا فِی الْآخِرَةِ - ثُمَّ قَالَ: - لِبَاسُ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَشَرَابُ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَآنِیَةُ أَهْلِ الْجَنَّةِ».

رواه الحاکم وقال: "صحیح الإسناد".

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی‌که در دنیا لباس ابریشم بپوشد در آخرت آن را نخواهد پوشید. و کسی‌که در دنیا شراب بنوشد در آخرت آن را نخواهد نوشید و کسی‌که در ظرف طلا و نقره بنوشد با این دو ظرف در آخرت نخواهد نوشید. - سپس فرمود: - اینها لباس و نوشیدنی و ظرف اهل بهشت است».

2981-2051- (6) (صحیح) وَعَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ س قَالَ: أُهْدِیَ لِرَسُولِ اللَّهِ ج فَرُّوجُ حَرِیرٍ، فَلَبِسَهُ، ثُمَّ صَلَّى فِیهِ، ثُمَّ انْصَرَفَ فَنَزَعَهُ نَزْعًا شَدِیدًا کَالکَارِهِ لَهُ، ثُمَّ قَالَ: «لاَ یَنْبَغِی هَذَا لِلْمُتَّقِینَ».

رواه البخاری ومسلم.

عقبة بن عامر س می‌گوید: عبایی ابریشمی به رسول الله ج اهدا شد. رسول الله ج آن را پوشید و با آن نماز خواند. پس از اتمام نماز، به سرعت مانند کسی‌که آن را نپسندیده باشد، از تن بیرون آورد و فرمود: «این لباس شایسته‌ی اهل تقوی نیست».

(والفرّوج) به فتح فاء و تشدید راء و ضم آن: عبارت است از قبایی که پشت شکاف داشته باشد.

2982-2052- (7) (حسن صحیح) وَعَنْ [هِشَام بْن]([4]) أَبِی رُقَیَّةَ قَالَ: سَمِعْتُ مَسْلَمَةَ بْنَ مَخْلَدٍ وَهُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ یَخْطُبُ النَّاسَ یَقُولُ: أَیُّهَا النَّاسُ! أَمَا لَکُمْ فِی الْعَصْبِ وَالْکَتَّانِ مَا یُغْنِیکُمْ عَنِ الْحَرِیرِ؟ وَهَذَا رَجُلٌ یُخْبِرُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج. قُمْ یَا عُقْبَةُ! فَقَامَ عُقْبَةُ بْنُ عَامِرٍ - وَأَنَا أَسْمَعُ - فَقَالَ: إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّدًا؛ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ». وَأَشْهَدُ أَنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ لَبِسَ الْحَرِیرَ فِی الدُّنْیَا؛ حُرِمَهُ أَنْ یَلْبَسْهُ فِی الْآخِرَةِ».

رواه ابن حبان فی "صحیحه".

از هشام بن ابو رقیه روایت است از مسلمة بن مخلد شنیدم که روی منبر برای مردم خطبه می‌خواند و می‌گفت: ای مردم! آیا چادر و کتان برای شما کافی نیست که از حریر استفاده نکنید؟ این مرد از پیامبر ج نقل می‌کند؛ ای عقبه بلند شو، عقبه بلند شد و من درحالی‌که می‌شنیدم، گفت: از رسول الله ج شنیدم که می‌فرمود: «هرکس عمداً به من دروغ ببندد، پس جایگاه خویش را در جهنم آماده کند». و سوگند می‌خورم از رسول الله ج شنیدم که می‌فرمود: «کسی‌که در دنیا ابریشم بپوشد از پوشیدن آن در آخرت محروم می‌ماند».

(العَصْب) به فتح عین و سکون صاد: نوعی پارچه.

2983-2053- (8) (صحیح) وَعَنْ حُذَیْفَةَ س قَالَ: «نَهَانَا رَسُولُ الله ج أَنْ نَشْرَبَ فِی آنِیَةِ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ، وَأَنْ نَأْکُلَ فِیهَا، وَعَنْ لُبْسِ الحَرِیرِ وَالدِّیبَاجِ([5])، وَأَنْ نَجْلِسَ عَلَیْهِ».

رواه البخاری.

از حذیفه س روایت است که رسول الله ج از نوشیدن و خوردن در ظرف طلا و نقره و از پوشیدن لباس‌های ابریشمی و نشستن بر آن نهی کردند.

2984-1252- (2) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا یَسْتَمْتِعُ بِالْحَرِیرِ مَنْ یَرْجُو أَیَّامَ اللَّهِ».

رواه أحمد، وفیه قصة.

از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که به رحمت و مغفرت خداوند امیدوار است از لباس ابریشمی استفاده نمی‌کند».

2985-1253- (3) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «إِنَّمَا یَلْبَسُ الْحَرِیرَ فِی الدُّنْیَا؛ مَنْ لَا یَرْجُو أَنْ یَلْبَسَهُ فِی الْآخِرَةِ». قَالَ الْحَسَنُ: فَمَا بَالُ أَقْوَامٍ یَبْلُغُهُمْ هَذَا عَنْ نَبِیِّهِمْ فَیَجْعَلُونَ حَرِیرًا فِی ثِیَابِهِمْ وَفِی بُیُوتِهِمْ؟!

رواه أحمد من طریق مبارک بن فضالة عن الحسن عنه.

از ابوهریره س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «تنها کسی در دنیا لباس ابریشمی می‌پوشد که امید پوشیدن آن را در آخرت ندارد». حسن می‌گوید: چه وضعیتی خواهند داشت کسانی که این رهنمود نبوی به آنها ابلاغ می‌شود اما در لباس و خانه‌ی‌شان از ابریشم استفاده می‌کنند؟!

2986-2054- (9) (حسن لغیره) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِذَا اسْتَحَلَّتْ أُمَّتِی خَمْسًا فَعَلَیْهِمُ الدَّمَارُ: إِذَا ظَهَرَ التَّلَاعُنُ، وَشَرِبُوا الْخُمُورَ، وَلَبِسُوا الْحَرِیرَ، وَاتَّخِذُوا الْقِیَانَ([6])، وَاکْتَفَى الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ، وَالنِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ».

رواه البیهقی عقیب حدیث، ثم قال: "إسناده وإسناد ما قبله غیر قوی، غیر أنه إذا ضم بعضه إلى بعض أخذ قوة".

از انس س روایت شده که رسول الله ج فرمودند: «چون امتم پنج چیز را حلال بشمارند، هلاکت و نابودی آنان را دربرمی‌گیرد: هرگاه لعنت یکدیگر زیاد و آشکار گردد و شراب بخورند و ابریشم بپوشند و از دختران آواز خوان استفاده کنند و مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا کنند».

2987-2055- (10) (صحیح موقوف) وَعَنْ صَفْوَان بْن عَبْدِاللَّهِ بْنِ صَفْوَانَ قَالَ: اسْتَأْذَنَ سَعْدٌ س عَلَى ابْنِ عَامِرٍ، وَتَحْتَهُ مَرَافِقُ مِنْ حَرِیرٍ، فَأَمَرَ بِهَا فَرُفِعَت، فَدَخَلَ عَلَیْهِ وَهُوَ عَلَی مَطْرَفٍ مِن خَزٍّ، فَقَالَ: اسْتَأْذَنْتَ وَتَحْتِی مَرَافِقُ مِنْ حَرِیرٍ، فَأَمَرْتُ بِهَا فَرُفِعَتْ، فَقَالَ لَهُ: نِعْمَ الرَّجُلُ أَنْتَ یَا ابْنَ عَامِرٍ! إِنْ لَمْ تَکُنْ مِمَّنْ قَالَ اللَّهُ: ﴿أَذْهَبْتُمْ طَیِّبَاتِکُمْ فِی حَیَاتِکُمُ الدُّنْیَا، وَاللَّهِ لَأَنْ أَضْطَجِعَ عَلَى جَمْرِ الْغَضَا([7])؛ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَضْطَجِعَ عَلَیْهَا.

رواه الحاکم وقال: "صحیح على شرطهما".

صفوان بن عبدالله بن صفوان می‌گوید که سعد س اجازه‌ی ورود به نزد ابن عامر گرفت، درحالی‌که او بر بالشی از ابریشم تکیه زده بود، دستور داد آن را بردارند؛ پس درحالی سعد وارد شد که ابن عامر بر پارچه‌ای از خز نشسته بود و گفت: زمانی که اجازه‌ی ورود خواستی بر بالشی از ابریشم تکیه زده بودم، دستور دادم آن را ببرند. سعد س گفت: ای ابن عامر تو چه مرد خوبی هستی! به شرطی که از کسانی‌ نباشی که خداوند در مورد آنها می‌فرماید: ﴿أَذۡهَبۡتُمۡ طَیِّبَٰتِکُمۡ فِی حَیَاتِکُمُ ٱلدُّنۡیَا [الأحقاف: 20] «در زندگی دنیا (نعمت‌های) پاکیزه (و لذت‌های) خود را از بین بردید». به خدا قسم اگر بر زغال و اخگری آتشین بخوابم، نزدم محبوب‌تر از این است که بر ابریشم بخوابم.

(المرافق) به فتح میم؛ جمع (مرفقة) به کسر آن و فتح فاء: و آن عبارت است از چیزی که به آن تکیه می‌شود شبیه مخده و بالش.

2988-2056- (11) (صحیح) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س قَالَ: رَأَى رَسُولَ الله ج جُبَّةً مُجَبَّبَةُ بِحَرِیرٍ، فَقَالَ: «طَوْقٌ مِنْ نَارٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

رواه البزار والطبرانی فی "الأوسط"، ورواته ثقات.

از معاذ بن جبل س روایت است، رسول الله ج جبه‌ای را که جیبش از ابریشم بود مشاهده نمود، پس فرمود: «روز قیامت غل و زنجیری از آتش است».

 (مُجَیّبة) بضم المیم وفتح الجیم بعدهما یاء مثناة تحت مفتوحة ثم باء موحدة؛ أی: لها (جیب) بفتح الجیم من حریر: وهو الطوق([8]).

2989-1254- (4) (ضعیف جداً) وَعَنْ جُوَیْرِیَةَ ل قَالَت: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ لَبِسَ ثَوْبَ حَرِیرٍ فِی الدُّنْیَا([9])؛ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ﻷ ثَوْباً مِنَ النَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

از جویریه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در دنیا لباس ابریشمی بپوشد، خداوند متعال در روز قیمت لباسی از آتش بر او می‌پوشاند».

وفی روایة: «مَنْ لَبِسَ ثَوْبَ حَرِیرٍ فِی الدُّنْیَا؛ أَلْبَسَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثَوْبَ مَذَلَّةٍ، أَوْ ثَوْبًا مِنْ نَارٍ».

و در روایتی آمده است: «هرکس در دنیا لباس ابریشمی بپوشد، خداوند متعال در روز قیامت لباس خواری یا لباسی از آتش بر او می‌پوشاند».

رواه أحمد والطبرانی، وفی إسناده جابر الجعفی.

0-2057- (12) (صحیح موقوف) ورواه البزار عن حذیفة موقوفاً: مَنْ لَبِسَ ثَوْبَ حَرِیرٍ؛ أَلْبَسَهُ اللَّهُ یَوْمًا مِنْ نَارٍ، لَیْسَ مِنْ أَیَّامِکُمْ، وَلَکِنْ مِنْ أَیَّامِ اللَّهِ الطِّوَالِ.

از حذیفه روایت است که می‌گوید: «کسی‌که لباس ابریشمی بپوشد، خداوند یک روز آتش بر او می‌پوشاند. و این مثل روز‌های شما نیست، بلکه از روزهای طولانی خداوند است.

2990-2058- (13) (حسن) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س؛ أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ؛ فَلَا یَلْبَسْ حَرِیرًا وَلَا ذَهَبًا».

رواه أحمد، ورواته ثقات([10]).

از ابو امامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی‌که به خدا و روز آخرت ایمان دارد، پس ابریشم و طلا بر تن نکند».

2991-2059- (14) (حسن صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ مَاتَ مِنْ أُمَّتِی وَهُوَ یَشْرَبُ الْخَمْرَ؛ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ شُرْبَهَا فِی الْجَنَّةِ، وَمَنْ مَاتَ مِنْ أُمَّتِی وَهُوَ یَتَحَلَّى بالذَّهَبِ؛ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ لِبَاسَهُ فِی الْجَنَّةِ».

رواه أحمد، ورواته ثقات، والطبرانی.

از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هریک از امتیانم درحالی بمیرد‌ که شراب می‌نوشد، خداوند در بهشت نوشیدن آن را بر او حرام می‌کند. و هرکس از امتیانم درحالی بمیرد ‌که با طلا خود را مزین می‌کند، خداوند پوشیدن آن را در بهشت بر او حرام می‌کند».

2992-2060- (15) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عَبَّاسٍ ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج رَأَى خَاتَمًا مِنْ ذَهَبٍ فِی یَدِ رَجُلٍ فَنَزَعَهُ وَطَرَحَهُ، وَقَالَ: «یَعْمِدُ أَحَدُکُمْ إِلَى جَمْرَةٍ مِنْ نَارٍ فَیَطرَحُهَا فِی یَدِهِ؟!». فَقِیلَ لِلرَّجُلِ بَعْدَ مَا ذَهَبَ رَسُولُ اللهِ ج: خُذْ خَاتَمَکَ انْتَفِعْ بِهِ. قَالَ: لَا وَاللهِ، لَا آخُذُهُ وَقَدْ طَرَحَهُ رَسُولُ اللهِ ج.

رواه مسلم.

از ابن عباس ب روایت شده که رسول الله ج در دست مردی انگشتری از طلا دید، آن را از انگشتش بیرون آورد و دور انداخت و فرمود: «یکی از شما قصد قطعه‌ای از آتش می‌کند و آن را در دست خود قرار می‌دهد». وقتی رسول الله ج رفت. به آن مرد گفته شد: انگشترت را بردار و از آن استفاده کن. گفت: نه!، به خدا سوگند هرگز چیزی را که رسول الله ج پرت کرده است بر نمی‌دارم.

2993-2061- (16) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س؛ أَنَّ رَجُلًا قَدِمَ مِنْ (نَجْرَانَ) إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج وَعَلَیْهِ خَاتَمٌ مِنْ ذَهَبٍ، فَأَعْرَضَ عَنْهُ رَسُولُ اللَّهِ ج وَقَالَ: «إِنَّکَ جِئْتَنِی وَفِی یَدِکَ جَمْرَةٌ مِنْ نَارٍ».

رواه النسائی.

از ابوسعید س روایت است مردی از نجران که انگشتری از طلا به دست داشت نزد رسول الله ج آمد. رسول الله ج از او روی گرداند و فرمود: «درحالی‌ به نزد من آمده‌ای که در دستت اخگری از آتش است».

2994-2062- (17) (صحیح) وَعَنْ خَلِیفَةَ بْنِ کَعْبٍ س قَالَ: سَمِعْتُ ابْنَ الزُّبَیْرِ یَخْطُبُ وَیَقُولُ: لَا تُلْبِسُوا نِسَاءَکُمُ الْحَرِیرَ، فَإِنِّی سَمِعْتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ یَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَا تَلْبَسُوا الْحَرِیرَ؛ فَإِنَّهُ مَنْ لَبِسَهُ فِی الدُّنْیَا؛ لَمْ یَلْبَسْهُ فِی الْآخِرَةِ».

خلیفة بن کعب می‌گوید: از ابن زبیر در خطبه شنیدم که می‌گفت: به زنان‌تان ابریشم نپوشانید زیرا من از عمر بن خطاب س شنیدم که گفت: رسول الله ج فرمودند: «ابریشم نپوشید، پس کسی‌که آن را در دنیا بپوشد، در آخرت نمی‌پوشد».

رواه البخاری ومسلم، والنسائی وزاد فی روایة([11]): «وَمَنْ لَمْ یَلْبَسْهُ فِی الْآخِرَةِ؛ لَمْ یَدْخُلِ الْجَنَّةَ، قَالَ اللهُ تَعَالَی: ﴿وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ».

و در روایت نسائی آمده است: «و کسی‌که آن را در آخرت نپوشد، وارد بهشت نمی‌شود. خداوند متعال می‌فرماید: «و لباس‌شان در آنجا (بهشت) ابریشم است».

2995-2063- (18) (صحیح) وَعَنْ عُقْبَة بْن عَامِرٍ س: أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج کَانَ یَمْنَعُ أَهْلَهُ([12]) الْحِلْیَةَ وَالْحَرِیرَ، وَیَقُولُ: «إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ حِلْیَةَ الْجَنَّةِ وَحَرِیرَهَا؛ فَلَا تَلْبَسُوهَا([13]) فِی الدُّنْیَا».

رواه النسائی، والحاکم وقال: "صحیح على شرطهما".

از عقبة بن عامر س روایت است که رسول الله ج همسرانش را از زر و زیور و ابریشم منع می‌نمود و می‌فرمود: «اگر زر و زینت بهشتی و ابریشم آن را می‌خواهید پس در دنیا آن را نپوشید».

2996-2064- (19) (حسن لغیره) وَعَن أَنَسٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «قَالَ اللهُ ﻷ: مَنْ تَرَکَ الْخَمْرَ وهُو یَقْدِرُ عَلَیْهِ؛ لأُسْقِیَنَّهُ مِنْهُ فِی حَظِیرَةِ الْقُدْسِ([14])، وَمَنْ تَرَکَ الْحَرِیرَ وهُو یَقْدِرُ عَلَیْهِ؛ لأَکْسُوَنَّهُ إِیَّاهُ فِی حَظیرَةِ القُدُسِ».

رواه البزار بإسناد حسن، ویأتی فی [21- الحدود/6] "باب شرب الخمر" أحادیث نحو هذا إن شاء الله تعالى.

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند ﻷ می‌فرماید: کسی‌که شراب را درحالی رها کند ‌که بر خوردن آن قادر است، در بهشت از آن می‌نوشانم. و هرکس درحالی ابریشم را رها کند ‌که بر پوشیدن آن قادر است، در بهشت او را از آن می‌پوشانم».

2997-2065- (20) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَسْقِیَهُ اللَّهُ الْخَمْرَ فِی الْآخِرَةِ؛ فَلْیَتْرُکْهَا فِی الدُّنْیَا، وَمَنْ سَرَّ أَنْ یَکْسِیَهُ اللَّهُ الْحَرِیرَ فِی الْآخِرَةِ؛ فَلْیَتْرُکْهُ فِی الدُّنْیَا».

رواه الطبرانی فی "الأوسط"، ورواته ثقات؛ إلا شیخه المقدام بن داود، وقد وُثق، وله شواهد.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس خوشحال می‌شود که خداوند در آخرت به او شراب بنوشاند پس باید در دنیا آن را رها کند و اگر کسی خوشحال می‌شود خداوند در آخرت به او ابریشم بپوشاند پس باید در دنیا آن را ترک کند».

2998-2066- (21) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ:  «وَیْلٌ لِلنِّسَاءِ مِنَ الْأَحْمَرَیْنِ: الذَّهَبِ وَالْمُعَصْفَرِ».

رواه ابن حبان فی "صحیحه".

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «وای بر زنانی که از دو سرخ‌رنگ یعنی طلا و لباس آغشته به گیاه معصفر استفاده می‌کنند».

2999-1255- (5) (ضعیف جداً) وَعن أبی أمامة س قال: قال رسول الله ج: «أُریتُ أنِّی دخلتُ الجنَّةَ، فإذا أعالی أهلِ الجنَّة فقراءُ المهاجرین وذراری المؤمنینَ، وإذا لیس فیها أحدٌ أقلُّ مِنَ الأغنِیاءِ والنساءِ. فقیلَ لی: أمّا الأغنیاءُ فإنَّهم على البابِ یُحاسَبُون ویُمَحَّصُونَ، وأما النساءُ فألهاهُنَّ الأحمران: الذهبُ والحریرُ» الحدیث.

رواه أبو الشیخ ابن حیان وغیره([15]) من طریق عبیدالله بن زَحْر عن علی بن یزید([16]) عن القاسم عنه.

از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در خواب دیدم که وارد بهشت شدم که والاترین مقام در میان بهشتیان از آنِ فقرای مهاجرین و فرزندان مومنان بود و هیچ گروهی در بهشت کمتر از ثروتمندان و زنان نبود. پس به من گفته شد: ثروتمندان بر درب بهشت مورد حسابرسی و آزمایش هستند اما زنان را دو چیز سرگرم نموده: طلا و لباس ابریشمی».

3000- (ضعیف) وتقدم حدیث أبی أمامة [16- البیوع/19] عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «یَبِیتُ قَوْمٌ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَلَى طُعْمٍ وَشُرْبٍ وَلَهْوٍ وَلَعِبٍ، فَیُصْبِحُوا وَقَدْ مُسِخُوا قِرَدَةً وَخَنَازِیرَ، وَلَیُصِیبَنَّهُمْ خَسْفٌ وَقَذْفٌ، حَتَّى یُصْبِحَ النَّاسُ فَیَقُولُونَ: قَدْ خُسِفَ اللَّیْلَةَ بِبَنِی فُلَانٍ، وَخُسِفَ اللَّیْلَةَ بِدَارِ فُلَانٍ، وَلَتُرْسَلَنَّ عَلَیْهِمْ حِجَارَةٌ مِنَ السَّمَاءِ؛ کَمَا أُرْسِلَتْ عَلَى قَوْمِ لُوطٍ عَلَى قَبَائِلَ فِیهَا وَعَلَى دُورٍ، وَلَتُرْسَلَنَّ عَلَیْهِمُ الرِّیحُ الْعَقِیمُ؛ الَّتِی أَهْلَکَتْ عَادًا عَلَى قَبَائِلَ فِیهَا وَعَلَى دُورٍ، بِشُرْبِهِمُ الْخَمْرَ، وَلُبْسِهِمُ الْحَرِیرَ، وَاتِّخَاذِهِمُ الْقَیْنَاتِ، وَأَکْلِهِمُ الرِّبَا، وَقَطِیعَةِ الرَّحِمَ، وَخَصْلَةٍ نَسِیَهَا جَعْفَرٌ».

رواه أحمد والبیهقی.

از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «گروهی از این امت بر سفره غذا و نوشیدنی و لهو و لعب شب را صبح می‌کنند درحالی‌که صبح به بوزینه و خوک مسخ شده‌اند و به خسف و قذف مبتلا می‌شوند چنان‌که مردم صبح کرده و می‌گویند: دیشب بنی فلان دچار خسف شد و دیشب در فلان سرزمین خسف رخ داد. و از آسمان بر آنها سنگ می‌بارد چنان‌که بر قوم لوط بارید. بر قبایلی که در آنها هستند و بر سرزمین‌های ایشان. و بر آنها تندبادی از جنس بادی که قوم عاد را نابود کرد می‌وزد. بر قبایلی که در آنها هستند و بر سرزمین‌های ایشان؛ و دلیل این همه عذاب شراب‌خواری و پوشیدن لباس ابریشمی و زنان آواز خوان و ربا خواری و قطع پیوند خویشاوندی می‌باشد». و خصلت دیگری بود که جعفر فراموش کرده است.

3001-2067- (22) (صحیح) وَعَنْ عَبْدالرَّحْمَنِ بْنَ غَنْمٍ الْأَشْعَرِیَّ قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو عَامِرٍ أَوْ أَبُو([17]) مَالِکٍ الْأَشْعَرِی، - وَاللَّهِ یَمِینٌ أُخْرَى مَا کَذَّبَنِی - أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «لَیَکُونَنَّ مِنْ أُمَّتِی أَقْوَامٌ یَسْتَحِلُّونَ الْخَمرَ وَالْحَرِیرَ» - وَذَکَرَ کَلَامًا قَالَ([18]): - «یَمْسَخُ مِنْهُمْ قِرَدَةً وَخَنَازِیرَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ».

رواه البخاری تعلیقاً، وأبو داود -واللفظ له-.

از عبدالرحمن بن غنم اشعری روایت است که ابو عامر یا ابومالک اشعری به من گفت: - و قسم به خدا که به من دروغ نگفت - که از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «افرادی از امتم خواهند بود  که شراب و ابریشم را حلال می‌کنند». و ادامه داد تا اینکه فرمود: «و از جمع آنها افرادی تا روز قیامت به میمون و خوک تبدیل می‌شوند».

6- (الترهیب من تشبه الرجل بالمرأة، أوالمرأة بالرجل فی لباس أو کلام أو حرکة أو نحو ذلک)



([1]) قلت: هذه الزیادة أخرجها النسائی فی "الکبرى" (5/ 465/ 9584) دون "الصغرى". وسندها صحیح، وأخرجها أحمد أیضاً، ولیس عند البخاری: "لا تلبسوا الحریر". انظر "الإرواء" (1/ 309)، وهی کما ترى موقوفة، ورواها أحمد (1/ 37) بلفظ: وقال عبدالله بن الزبیر من عنده. . "، ومع ذلک فهو مخالف لحدیث أبی سعید مرفوعاً بزیادة: "وإنْ دخل الجنة لبسه أهل الجنة، ولم یلبسه". أخرجه النسائی فی "الکبرى" (5/ 471/ 9611)، والحاکم (4/ 191) وصححه، ووافقه الذهبی. وفیه داود السراج، لم یروِ عنه غیر قتادة، ولم یوثقه غیر ابن حبان. ونحوه زیادة البیهقی فی حدیث ابن عمر الآتی فی (21- الحدود/ 6) الحدیث السابع منه.

([2]) قلت: کذا قال، وفیه داود السراج، وهو مجهول کما قال ابن المدینی وغیره. وهو بشطره الثانی منکر، لأنه لم یرد فی أحادیث الباب الصحیحة، وترى بعضها فی "الصحیح".

([3]) قلت: وأخرجه البیهقی فی "شعب الإیمان" (2/ 215/ 2) وقال: "ورویناه من حدیث أبی موسى وعقبة بن عامر وغیرهما عن النبی ج وفیه زیادة: (حل لإناثهم)". ثم ساقه من حدیث ابن عمرو مرفوعاً.

([4]) سقطت من الأصل، والظاهر أن الروایة کذلک فی "صحیح ابن حبان"، فقد سقطت أیضاً من "موارد الظمآن" (1461)، وهو فیه من روایة عمرو بن الحارث عن أبی رقیة. و (أبو رقیة) لیس له ذکر فی الرواة مطلقاً، وإنما ابنه هشام، وفی الرواة عنه ذکروا عَمْراً هذا، وقد جاء على الصواب فی "مسند أحمد" (4/ 156). ثم طبع "الإحسان فی تقریب صحیح ابن حبان" فرأیته فیه على الصواب؛ وغفل عن هذا التصحیح المبتلون بالغفلة والتشبع بما لم یعطوا!

([5]) بکسر الدال، وقد تفتح: هو الثیاب المتخذة من الإبریسم، فارسی معرب.

([6]) جمع (قینة): عبارت است از کنیز آوازخوان. و نیز جمع آن (قینات) میباشد.

([7]) شوره گز، مفرد آن (غضاة) میباشد. در «المصباح» میگوید: و چوب آن از سختترین چوبها میباشد و به همین دلیل زغال آن سخت است.

([8]) میگویم: ظاهرا این مقدار بیش از چهار انگشت بوده است چراکه به اندازهی چهار انگشت از آن به نص حدیث عمر در مسلم (2069) و دیگر کتب روایی جایز است. نگا: "الصحیحة" (2684).

([9]) لیس فی هذه الروایة قوله: "فی الدنیا" عند أحمد (6/ 324) والسیاق له، وإنما هو فی الروایة الأخرى لأحمد أیضاً (6/ 430)، وکانت هذه فی الأصل بلفظ: "مذلة من النار" فصححته منه ومن "جامع المسانید" (15/ 349) وأطراف "المسند" (8/ 398)، وکأن المؤلف لفق بین الروایتین، وکذلک روایتا الطبرانی فی "المعجم الکبیر" (24/ 65/ 170 و171)، ومدار الروایات على شریک عن جابر!!

([10]) قلت: وکذا قال الهیثمی. وقد أخرجه أحمد (5/ 261)، وکذا ابنه عبدالله بسند حسن. ثم رواه أحمد من وجه آخر، وفیه ابن لهیعة، لکنه متابَع فی الوجه الأول.

([11]) قال الحافظ فی "الفتح" (10/ 243): "وهذه الزیادة مدرجة فی الخبر، وهی موقوفة على ابن الزبیر، بیَّن ذلک النسائی أیضاً من طریق شعبة. . . فذکر الحدیث، وفی آخره: قال ابن الزبیر. . فذکر الزیادة. وکذا أخرجه الإسماعیلی من طریق علی بن الجعد عن شعبة، ولفظه: فقال ابن الزبیر من رأیه: فذکره نحوه". قلت: روایة شعبة هذه عند أحمد أیضاً (1/ 37): ثنا یحیى عن شعبة به. وروایة النسائی المدرجة والموقوفة لیست فی "الصغرى" له، وإنما فی "الکبرى" له کما بینت فی تعلیقی على الحدیث فی أول الباب، فإعادة المؤلف إیاه تکرار بدون فائدة تذکر، بل إنه أوهم رفعها!! وغفل عن ذلک المعلقون الثلاثة!

([12]) الأصل "أهل"، وهو خطأ جرى علیه المعلقون الثلاثة، والتصحیح من النسائی وغیره.

([13]) فی الأصل والمخطوطة، "تلبسونها"، والمثبت من النسائی. وکذا عند أحمد (4/ 145) وابن حبان (1463). وأما الحاکم فقال: "فلا تلبسنها".

ترجیح سندی این است که مقصود از (الأهل): همسران رسول الله ج و مراد از (الحلیة) مطلق آن از طلا و نقره میباشد. و میگوید: چه بسا این مساله مخصوص همسران پیامبر بوده است تا آخرت را بر دنیا ترجیح دهند و همچنین در مورد ابریشم.

([14]) (الحظیرة) در اصل به معنای جایی است که اطراف آن دیوار کشیده شده تا مکانی امن در برابر گرما و سرما برای گوسفندان و شتران باشد. مراد از آن در اینجا بهشت است.

([15]) قلت: کأحمد، فکان العزو إلیه أولى، وإن کانت الطریق واحدة، انظر "الضعیفة" (5346).

([16]) الأصل: (زید)، والتصویب من "المخطوطة" و"المسند" وکتب الرجال.

([17]) الأصل: (و)، والتصویب من "البخاری" و"أبی داود" و"مختصره" (3881) للمؤلف، وانظر "عون المعبود" (4/ 81).

([18]) قلت: هو ما فی روایة البخاری والطبرانی وغیرهما: "والمعازف، ولینزلن أقوام إلى جنب علم، تروح علیهم سارحة لهم، فیأتیهم رجل لحاجته، فیقولون له: ارجع إلینا غداً، فیبیتهم الله عز وجل، فیضع العَلم علیهم، ویمسخ آخرین. . .". انظر "الصحیحة" (91)، وکتابی الجدید الفرید "تحریم آلات الطرب" (ص 38-43).

ترهیب زنان از پوشیدن لباس نازکی که پوست بدن را نمایان می‌کند

ترهیب زنان از پوشیدن لباس نازکی که پوست بدن را نمایان می‌کند

2972-2043- (1) (حسن) عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْن عَمْرٍو([1]) قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «یَکُونُ فِی آخِرِ أُمَّتِی رِجَالٌ یَرْکَبُونَ عَلَى سُرُوجٍ([2]) کَأَشْبَاهِ الرِّحَالِ([3])، یَنْزِلُونَ عَلَى أَبْوَابِ الْمَسَاجِدِ، نِسَاؤُهُمْ کَاسِیَاتٌ عَارِیَاتٌ، عَلَى رُءُوسِهِنَّ کَأَسْنِمَةِ الْبُخْتِ الْعِجَافِ الْعَنُوهُنَّ فَإِنَّهُنَّ مَلْعُونَاتٌ، لَوْ کَانَ وَرَاءَکُمْ أُمَّةٌ مِنَ الْأُمَمِ خَدَمَتهُنَّ([4]) نِسَاؤُکُمْ کَمَا خَدَمَکُمْ نِسَاءُ الْأُمَمِ قَبْلَکُمْ».

رواه ابن حبان فی "صحیحه" - واللفظ له- والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم".

از عبدالله بن عمرو ب روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «در آخر امت من مردانی می‌آیند که بر تخت‌هایی شبیه کجاوه سوارند و در کنار در مسجد از آن پیاده می‌شوند. زنان‌شان لخت و عریانند و موی سرشان مانند کوهان شتر بلند([5]) می‌باشد. آنها را لعنت کنید که آنها لعنت شدگانند. اگر بعد از شما امتی از امت‌ها بود، زنان شما خدمتکاران آنها می‌شدند همانطوری که زنان امت‌های قبل از شما خدمت‌کاران‌تان بودند».

2973-2044- (2) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «صِنْفَانِ مِنْ أَهْلِ النَّارِ لَمْ أَرَهُمَا: قَوْمٌ مَعَهُمْ سِیَاطٌ کَأَذْنَابِ الْبَقَرِ یَضْرِبُونَ بِهَا النَّاسَ، وَنِسَاءٌ کَاسِیَاتٌ عَارِیَاتٌ، مُمِیلَاتٌ مَائِلَاتٌ، رُءُوسُهُنَّ کَأَسْنِمَةِ الْبُخْتِ الْمَائِلَةِ؛ لَا یَدْخُلْنَ الْجَنَّةَ وَلَا یَجِدْنَ رِیحَهَا، وَإِنَّ رِیحَهَا لَتُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ کَذَا وَکَذَا».

رواه مسلم وغیره.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دو گروه از اهل دوزخند که آنها را ندیده‌ام: گروهی که تازیانه همچون دم گاو در دست دارند و با آن مردم را می‌زنند. و زنانی که پوشیده و لخت و عریانند [لباس نازک می‌پوشند] و دیگران را در فتنه می‌اندازند و به سوی خود جذب می‌کنند و به دیگران میل و رغبت نشان می‌دهند، [موی] سرهای‌شان مانند کوهان شتر [بلند] می‌باشد. آنها وارد بهشت نمی‌شوند و بوی بهشت را نمی‌یابند درحالی‌که بوی بهشت از مسیر چنین و چنین شنیده می‌شود».

2974-2045- (3) (حسن لغیره) وَعَنْ عَائِشَةَ ل: أَنَّ أَسْمَاءَ بِنْتَ أَبِی بَکْرٍ دَخَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ج وَعَلَیْهَا ثِیَابٌ رِقَاقٌ، فَأَعْرَضَ عَنْهَا رَسُولُ اللَّهِ ج وَقَالَ: «یَا أَسْمَاءُ! إِنَّ الْمَرْأَةَ إِذَا بَلَغَتِ الْمَحِیضَ لَمْ تَصْلُحْ أَنْ یُرَى مِنْهَا إِلَّا هَذَا وَهَذَا». وَأَشَارَ إِلَى وَجْهِهِ وَکَفَّیْهِ.

رواه أبو داود وقال: هذا مرسل، وخالد بن دریک لم یدرک عائشة([6]).

از عایشه ل روایت است که اسماء بنت ابی بکر بر رسول الله ج وارد شد درحالی‌که لباسی نازک پوشیده بود. رسول الله ج از او روی گرداند و فرمود: «ای اسماء! هرگاه زنی دچار عادت ماهیانه شود، شایسته نیست از او چیزی نمایان باشد، مگر این و این». و به صورت و دو کف دستش اشاره نمود.

5- (ترهیب الرجال من لبسهم الحریر وجلوسهم علیه، والتحلی بالذهب، وترغیب النساء فی ترکهما)



([1]) سقطت الواو من (عمرو) من الأصل والمخطوطة وغیرهما، واستدرکتها من المصادر المذکورة. وأما المعلقون الثلاثة فهم ماضون على غفلتهم المعهودة!

([2]) سقطت الواو أیضاً من الأصل والمخطوطة، ویبدو أنَّه خطأ قدیم، فإنَّه وقع کذلک فی "صحیح ابن حبان"، لأنَّه کذلک ذکره الهیثمی فی "موارد الظمآن" رقم (1454)، وهو خطأ یقیناً لأن (سُرُج) جمع (سراج) ولا معنى له هنا، والصواب ما أثبتنا، وهو جمع (سَرج) مثل (فلس) و (فلوس)، ولیس خطأً مطبعیاً کما ظن الشیخ أحمد شاکر فی تعلیقه على "المسند"، وغفل أیضاً المعلقون الثلاثة عن هذا الخطأ فأثبتوه! ثم زادوا خطأ آخر، فقالوا: "سُرُج: جمع سَرْج: وهو وطاء ممهد یوضع على ظهر الحصان للرکوب"! فهم جهلة باللغة أیضاً!!

([3]) بالحاء المهملة جمع (رحل): وهو کل شیء یعد للرحیل، من وعاء للمتاع، ومرکب للبعیر کما فی "المصباح المنیر". ووقع فی الأصل (الرجال) جمع (رجل) وکذا فی "المسند" وغیره، واستشکله أحمد شاکر، وحق له ذلک، لأنه فاته أنَّه بالحاء ولیس بالجیم کما حققته فی "الصحیحة" (2682)، وبینت أنَّ الحدیث یشیر إلى السیارات التی تتجمع الیوم على أبواب المساجد یوم الجمعة، أو یوم إدخال الجنازة إلى المسجد للصلاة علیها، والمشیعون ینتظرون، ولا یصلون ونساؤهم کاسیات عاریات. . . وقد غفل المعلقون أیضاً عن هذا!!

([4]) فی "الموارد": (خدمهن)، ولعله أصح.

([5]) بخت: شتر خراسانی که دو کوهان دارد یا شتری که از دو شتر عرب و خراسانی متولد می‌شود.

([6]) قلت: لکن له شاهد من حدیث أسماء بنت عمیس، وقواه البیهقی والذهبی بأقوال الصحابة، کابن عباس وابن عمر، وجرى علیه العمل فی عهد النبی ج، کما کنت بینته فی "جلباب المرأة" (ص 57-60)، وقد تجاهل هذا بعض من کتب فی تضعیف الحدیث ممن کان تلمیذاً لی فی الجامعة الإسلامیة، سامحه الله. أما روایة قتادة مرسلاً بلفظ: ". . . إلا إلى ههنا". وقبض نصف الذراع، فهو منکر لمخالفته لحدیث عائشة وأسماء ومعهما نص القرآن، مع إرساله وتجرده عن شاهد یقویه، کما کنت بینته فی المصدر السابق (41-48)، فلیراجعه بإمعان من لم یتبَّین له الفرق بین اللفظین، ویزعم أننا قوینا الحدیث فی موضع، وضعفناه فی موضع!

تشویق به کلماتی که هنگام پوشیدن لباس جدید گفته می‌شود

تشویق به کلماتی که هنگام پوشیدن لباس جدید گفته می‌شود

2969-2042- (1) (حسن لغیره) عَنْ مُعَاذِ بْنِ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَکَلَ طَعَامًا فَقَالَ: (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَطْعَمَنِی هَذَا وَرَزَقَنِیهِ مِنْ غَیْرِ حَوْلٍ مِنِّی وَلَا قُوَّةٍ)؛ غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ. وَمَنْ لَبِسَ ثَوْبًا([1]) فَقَالَ: (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی کَسَانِی هَذَا وَرَزَقَنِیهِ مِنْ غَیْرِ حَوْلٍ مِنِّی وَلَا قُوَّةٍ)؛ غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ...» ([2]).

رواه أبو داود، والحاکم ولم یقل: "وما تأخر"، وقال: "صحیح الإسناد". وروى الترمذی وابن ماجه شطره الأول، وقال الترمذی: "حدیث حسن غریب".

از معاذ بن انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس غذا خورده و بگوید: «الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی أَطْعَمَنِی هَذَا وَرَزَقَنِیهِ مِنْ غَیْرِ حَوْلٍ مِنِّی وَلَا قُوَّةٍ»: حمد و ستایش برای خداوندی است که بدون کوشش و نیروی خودم این غذا را به من عطا کرد و آن را روزی من قرار داد» گناهان گذشته‌ی او بخشیده می‌شود. و کسی‌که لباس جدید پوشیده و بگوید: «الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی کَسَانِی هَذَا وَرَزَقَنِیهِ مِنْ غَیْرِ حَوْلٍ مِنِّی وَلَا قُوَّةٍ» حمد و ستایش برای خداوندی است که بدون کوشش و نیروی خودم این لباس را به من پوشانید و آن را روزی من قرار داد» گناهان گذشته‌ی او بخشیده می‌شود».

 (قال الحافظ) عبدالعظیم: "رواه هؤلاء الأربعة من طریق عبد الرحیم أبی مرحوم عن سهل بن معاذ عن أبیه. وعن الرحیم وسهل یأتی الکلام علیهما".

2970-1249- (1) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: لَبِسَ عُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ س ثَوْبًا جَدِیدًا، فَقَالَ: (الحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی کَسَانِی مَا أُوَارِی بِهِ عَوْرَتِی، وَأَتَجَمَّلُ بِهِ فِی حَیَاتِی). ثُمَّ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ لَبِسَ ثَوْبًا جَدِیدًا فَقَالَ: (الحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی کَسَانِی مَا أُوَارِی بِهِ عَوْرَتِی، وَأَتَجَمَّلُ بِهِ فِی حَیَاتِی)، ثُمَّ عَمَدَ إِلَى الثَّوْبِ الَّذِی أَخْلَقَ فَتَصَدَّقَ بِهِ؛ کَانَ فِی کَنَفِ اللَّهِ، وَفِی حِفْظِ اللَّهِ، وَفِی سَتْرِ اللَّهِ؛ حَیًّا وَمَیِّتًا».

از ابوامامه س روایت است: عمر بن خطاب س لباس جدیدی پوشید و گفت: (حمد و ستایش برای خداوندی است که مرا با چیزی پوشاند که عورتم را می‌پوشاند. و مرا در حیاتم با آن زینت بخشید). سپس فرمود: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس لباس جدیدی بپوشد و بگوید: حمد و ستایش برای خداوندی است که مرا با چیزی پوشاند که عورتم را می‌پوشاند و مرا در حیاتم با آن زینت بخشید. سپس لباس کهنه‌اش را صدقه کند، در حیات و مرگ، در سایه لطف و رحمت خدا و حفاظت و ستر الهی می‌باشد».

رواه الترمذی - واللفظ له- وقال: "حدیث غریب"، وابن ماجه والحاکم؛ کلهم من روایة أصبغ بن زید عن أبی العلاء عنه. وأبو العلاء مجهول، وأصبغ یأتی ذکره. ورواه البیهقی وغیره من طریق عبیدالله بن زَحر عن علی بن یزید عن القاسم عنه فذکره، وقال فیه: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنْ لَبِسَ ثَوْبًا - أَحْسِبُهُ قَالَ: - جَدِیدًا-، فَقَالَ حِینَ یَبْلُغُ تَرْقُوَتَهُ مِثْلَ ذَلِکَ، ثُمَّ عَمَدَ إِلَى ثَوْبِهِ الْخَلَقِ فَکَسَاهُ مِسْکِینًا؛ لَمْ یَزَلْ فِی جِوَارِ اللهِ، وَفِی ذِمَّةِ اللهِ، وَفِی کَنَفِ اللهِ، حَیًّا وَمَیِّتًا، حَیًّا وَمَیِّتًا، حَیًّا وَمَیِّتًا، مَا بَقِیَ مِنَ الثَّوْبِ سِلکٌ»([3]). زاد فی بعض روایاته: قال یاسین: فقلتُ لعُبیدالله: من أیّ الثَوبَیْن؟ قال: لا أدری.

و روایت بیهقی چنین است: «هرکس لباس جدیدی بپوشد و چون لباسش به هنگام پوشیدن به ترقوه وی برسد هم‌چون این دعا را بخواند، سپس قصد لباس کهنه‌اش را کرده و آن را بر فقیری بپوشاند، تاز مانی که نخ و رشته‌ای از آن لباس باقی باشد، در جوار خداوند و در امان او و در سایه رحمت الهی می‌باشد چه در حیات و چه پس از مرگ».

 2971-1250- (2) (ضعیف جداً) وَعن عائشة ل قالت: قال رسول الله ج: «ما أنعَمَ الله على عبدٍ نعمةً فَعَلِمَ أنَّها مِنَ الله؛ إلا کَتَبش الله له شُکرها قبلَ أن یحمِدَهُ علیها. وما أذنَبَ عبدٌ ذنباً فنَدِمَ علیه؛ إلا کتَبَ الله له مَغفرةٌ قبلَ أن یَستغفرَهُ. وما اشترى عبدٌ ثوباً بدینارٍ أو نصفِ دینارٍ فلَبِسَهُ، فحمِدَ الله؛ إلا لم یبلُغْ رُکبَتَیهِ حتى یغفرَ الله لَهُ».

رواه ابن أبی الدنیا والحاکم والبیهقی، وقال الحاکم: "رواته لا أعلم فیهم مجروحاً". کذا قال([4]).

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ نعمتی نیست که خداوند به بنده ارزانی دارد و او بداند که این نعمت از جانب خداوند است مگر اینکه خداوند متعال شکر آن را برای او می‌نویسد قبل از اینکه به خاطر آن حمد و ستایش خداوند را بگوید. و هیچ گناهی نیست که بنده مرتکب گردد و بر آن پشیمان شود مگر اینکه قبل از طلب مغفرت، خداوند متعال آن را می‌بخشد. و هیچ بنده‌ای لباسی را به یک دینار یا نصف دینار نمی‌خرد و به تن نمی‌کند و حمد و ثنای خداوند متعال را نمی‌گوید مگر خداوند متعال قبل از پوشیدن آن به طور کامل، او را مورد مغفرت قرار می‌دهد».

4- (الترهیب من لبس النساء الرقیق من الثیاب التی تصف البشرة)



([1]) هنا زیادة: "جدیداً"، ولا أصل لها عند مخرجیه فحذفتها، وإنْ کان مراداً من حیث المعنى، کما أفاده الناجی.

([2]) هنا زیادة: "وما تأخر، فحذفتها لنکارتها، وفقدان الشاهد لها.

([3]) به کسر سین؛ جمع (السِّلکة): نخ، رشته.

([4]) قلت: فیه من لا یتابع على حدیثه کما قال الذهبی فی "تلخیصه". لکنی وجدت له طریقاً آخر؛ إلا آن فیه متروکاً، وبیانه فی "الضعیفة" (5347).

ترغیب به پوشیدن قمیص و ترهیب از بلندی آن و لباس‌های دیگر و کشیدن آن از روی تکبر و بلند بودن آن در نماز و غیر آن

ترغیب به پوشیدن قمیص و ترهیب از بلندی آن و لباس‌های دیگر و کشیدن آن از روی تکبر و بلند بودن آن در نماز و غیر آن

2950-2028- (1) (صحیح) عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ ل قَالَتْ: «کَانَ أَحَبُّ الثِّیَابِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج الْقَمِیصَ».

از ام سلمه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دوست‌داشتنی‌ترین لباس نزد رسول الله ج قمیص بود».

رواه أبو داود والنسائی والترمذی وحسنه، والحاکم وصححه، وابن ماجه، ولفظه - وهو روایة لأبی داود-: «لَمْ یَکُنْ ثَوْبٌ أَحَبَّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ مِنَ القَمِیصِ».

و در روایت ابوداود آمده است: «هیچ لباسی نزد رسول الله ج دوست‌داشتنی‌تر از قمیص نبود».

[قمیص پیراهنی بلند با دو آستین و جیب بود که قسمت بالا و پایین بدن را پوشش می‌داد و از هر لباس دیگری از جمله ازار و ردا پوشش بیشتری داشت و نیازی به بستن نداشت. عون المعبود وحاشیة ابن القیم (11/ 47). مصحح].

2951-2029- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا أَسْفَلَ مِنَ الکَعْبَیْنِ مِنَ الإِزَارِ فَفِی النَّارِ».

رواه البخاری والنسائی.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بخشی از ازار [شلوار] که پایین‌تر از کعبین باشد در آتش است».

وفی روایة للنسائی قال: «إِزْرَةُ([1]) الْمُؤْمِنِ إِلَى عَضَلَةِ سَاقِهِ، ثُمَّ إِلَى نِصْفِ سَاقِهِ، ثُمَّ إِلَى کَعْبِهِ، وَمَا تَحْتَ الْکَعْبَیْنِ مِنَ الْإِزَارِ فَفِی النَّارِ»([2]).

و در روایت نسائی آمده است: «ازار مؤمن تا عضلات ساق پایش سپس تا نصف ساقش سپس تا کعبش می‌باشد و آن بخش ازار که از کعب پایین‌تر است در آتش است.

2952-2030- (3) (حسن) وَعَنْ ابْنَ عُمَرَ ب قَالَ: مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج فِی الْإِزَارِ، فَهُوَ فِی الْقَمِیصِ».

رواه أبو داود.

از ابن عمر ب روایت است آنچه رسول الله ج در مورد ازار گفته است در مورد قمیص هم صدق می‌کند.

2953-2031- (4) (صحیح) وَعَنِ الْعَلَاءِ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَن أَبِیهِ سَأَلتُ أَبَا سَعیدٍ عَنِ الإِزَار؟ عَلَى الخبیرِ([3]) سَقطْتَ، قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِزْرَةُ الْمُؤْمِنِ إِلَى نِصْفِ السَّاقِ، وَلَا حَرَجَ - أَو قَالَ: لا جُنَاحَ- عَلَیْهِ فِیمَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْکَعْبَیْنِ، وَمَا کَانَ أَسْفَلَ مِنْ ذَلِکَ فَهُوَ فِی النَّارِ، وَمَنْ جَرَّ إِزَارَهُ بَطَراً لم یَنْظُرِ اللَّهُ إِلَیه یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

رواه مالک وأبو داود والنسائی وابن ماجه وابن حبان فی "صحیحه".

علاء بن عبدالرحمن از پدرش روایت می‌کند که گفت: از ابا سعید در مورد ازار سؤال کردم گفت: نزد فرد آگاهی آمده‌ای؛ رسول الله ج فرمود: «شلوار مسلمان تا نصف ساق است و بین ساق و دو قوزک [اگر پوشیده گردد] گناهی نیست و هرچه پایین‌تر از دو قوزک باشد، در آتش است و هرکس از روی تکبر شلوارش را بر زمین بکشد، خداوند در روز قیامت به او نگاه نمی‌کند».

2954-2032- (5) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: - قَالَ حمید: کَأَنَّهُ یَعْنِی النَّبِیَّ ج قَالَ: «الْإِزَارُ إِلَى نِصْفِ السَّاقِ». فَشَقَّ عَلَیْهِمْ فَقَالَ: «أَوْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ، لَا خَیْرَ فِی أَسْفَلَ مِنْ ذَلِکَ».

رواه أحمد([4])، ورواته رواة الصحیح.

از انس س روایت است که حمید گفت: گویا که رسول الله ج فرمودند: «ازار تا نصف ساق است». پس این مقدار بر آنها گران آمد، پس فرمود: «یا تا دو کعب پا؛ و در پایین‌تر از آن هیچ خیری نیست».

2955-2033- (6) (صحیح) وَعَنْ زَیْدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى النَّبِیِّ ج وَعَلَیَّ إِزَارٌ یَتَقَعْقَعُ([5])، فَقَالَ: «مَنْ هَذَا؟». فَقُلْتُ: عَبْدُاللَّهِ بْنُ عُمَرَ. قَالَ: «إِنْ کُنْتَ عَبْدَاللَّهِ فَارْفَعْ إِزَارَکَ». فَرَفَعْتُ إِزَارِی إِلَى نِصْفِ السَّاقَیْنِ. فَلَمْ تَزَلْ إِزْرَتُهُ حَتَّى مَاتَ.

رواه أحمد، ورواته ثقات.

زید بن اسلم از ابن عمر ب روایت می‌کند که بر رسول الله ج وارد شدم درحالی‌که لباسم تکان می‌خورد و صدا می‌داد. رسول الله ج فرمود: این کیست؟ گفتم: عبدالله بن عمر، رسول الله ج فرمود: «اگر عبدالله هستی پس ازارت را بالا بگیر». پس ازارم را تا نصف دو ساق پا بالا بردم. و ازارش همیشه به این حالت بود تا اینکه وفات نمود.

2956-2034- (7) (صحیح) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ الغفاری س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ لَا یُکَلِّمُهُمُ اللهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَلَا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ، وَلَا یُزَکِّیهِمْ، وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ». قَالَ: فَقَرَأَهَا رَسُولُ اللهِ ج ثَلَاثَ مَرَّاتٍ. قَالَ أَبُو ذَرٍّ: خَابُوا وَخَسِرُوا؛ مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «الْمُسْبِلُ، وَالْمَنَّانُ، وَالْمُنَفِّقُ سِلْعَتَهُ بِالْحَلِفِ الْکَاذِبِ». وفی روایة: «الْمُسْبِلُ إِزَارَهُ».

رواه مسلم وأبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه.

(المسبل): عبارت است از کسی که لباس بلند میپوشد چنانکه به زمین میرسد. گویا این کار را از روی تکبر و خودبزرگبینی انجام میدهد.

از ابوذر غفاری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه دسته هستند که خداوند روز قیامت با آنان صحبت نمی‌کند و به آنان نمی‌نگرد و آنان را تزکیه نمی‌کند و بر ایشان عذابی دردناک است». و این را سه بار فرمودند. ابوذر س گفت: آنان چقدر محروم و زیانمندند! ای رسول الله ج! آنها چه کسانی هستند؟ فرمود: «کسی‌که از روی تکبر لباس بلند می‌پوشد و کسی‌که احسان خود را به رُخ افراد می‌کشد و کسی‌که با سوگند‌های دروغین کالای خویش را به فروش برساند». و در روایتی: «الْمُسْبِلُ إِزَارَهُ» به معنای «شلوار بلند می‌پوشد» آمده است.

2957-2035- (8) (حسن) وَعَنْ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «الْإِسْبَالُ فِی الْإِزَارِ وَالْقَمِیصِ وَالْعِمَامَةِ، مَنْ جَرَّ شَیْئًا خُیَلَاءَ، لَا یَنْظُرِ اللَّهُ إِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

رواه أبو داود والنسائی وابن ماجه من روایة عبدالعزیز بن أبی رواد، والجمهور على توثیقه.

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اسبال [یا بلند کردن نامشروع لباس] در هریک از شلوار و پیراهن و عمامه مصداق می‌یابد؛ کسی‌که بخشی از لباسش را از روی تکبر بر زمین بکشد، خداوند در روز قیامت به او نگاه نمی‌کند».

2958-2036- (9) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ أیضاً ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لاَ یَنْظُرُ اللَّهُ یَوْمَ القِیَامَةِ إِلَى مَنْ جَرَّ ثَوْبَهُ خُیَلاَءَ».

رواه مالک والبخاری ومسلم والترمذی والنسائی وابن ماجه.

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس از روی تکبر لباسش را بر روی زمین بکشاند، خداوند در روز قیامت به او نگاه نمی‌کند».

2959-2037- (10) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لاَ یَنْظُرُ اللَّهُ یَوْمَ القِیَامَةِ إِلَى مَنْ جَرَّ إِزَارَهُ بَطَرًا».

رواه مالک والبخاری ومسلم.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند در روز قیامت به کسی‌که نمی‌نگرد شلوارش را از روی تکبر بر زمین بکشد».

(حسن صحیح) وابن ماجه، إلا أنه قال: «مَنْ جَرَّ ثَوْبَهُ مِنَ الخُیَلاَءِ».

و در روایت ابن ماجه آمده است: «کسی‌که لباسش را بر روی زمین بکشد، از متکبرین است».

2960-2038- (11) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ جَرَّ ثَوْبَهُ خُیَلَاءَ؛ لَمْ یَنْظُرِ اللَّهُ إِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ». فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ الصدیق س: یَا رَسُولَ الله! إِنَّ إِزَارِی یَسْتَرْخِی([6]) إلا أن أَتَعَاهَدَهُ؟ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ الله ج: « إِنَّکَ لَسْتَ مِمَّنْ یَفْعَلُهُ خُیَلَاءَ».

رواه البخاری ومسلم وأبو داود والنسائی.

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس از روی تکبر لباسش را بر زمین بکشاند، خداوند در روز قیامت به او نگاه نمی‌کند». ابوبکر س گفت: ای رسول الله ج! ازار من پایین می‌آید، مگر آن که همیشه مواظب آن باشم؟ رسول الله ج به او فرمود: «تو از آنها نیستی که از روی تکبر چنین عمل می‌کنند».

ولفظ مسلم: قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج بِأُذُنَیَّ هَاتَیْنِ یَقُولُ: «مَنْ جَرَّ إِزَارَهُ لَا یُرِیدُ بِذَلِکَ إِلَّا الْمَخِیلَةَ، فَإِنَّ اللهَ لَا یَنْظُرُ إِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

و در روایت مسلم آمده است: با این دو گوشم از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «کسی‌که از روی تکبر لباسش را بکشد، خداوند در روز قیامت به او نگاه نمی‌کند».

(الخُیلاء) به ضم خاء و همچنین کسر آن؛ و به فتح یاء: عبارت است از کبر و خودپسندی. و (المخیلة) به فتح میم و کسر خاء ماخوذ از «اختیال»: به معنای کبر و کوچک شمردن مردم می‌باشد.

2961-2039- (12) (حسن لغیره) وَعَنِ الْمُغِیرَةِ بْنِ شُعْبَةَ س قَالَ: رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج أَخَذَ بِحُجْزَةِ سُفْیَانَ بْنِ أَبِی سُهَیْلٍ فَقَالَ: «یَا سُفْیَانُ! لَا تُسْبِلْ إِزَارَکَ، فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ إِلَى الْمُسْبِلِینَ».

رواه ابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"، واللفظ له.

از مغیرة بن شعبه س روایت است رسول الله ج را دیدم که کمربند سفیان بن ابی سهل را گرفت و فرمود: «ای سفیان لباست را بلند نکن، زیرا خداوند کسانی را که لباس‌شان را [از حد مشروع] بلندتر کنند، دوست ندارد».

 (قال الحافظ): "ویأتی إن شاء الله تعالى فی "طلاقة الوجه" [23- الأدب/4]: حدیث أبی جُرَیّ الهُجیمی، وفیه: وإیاک وإسبالَ الإزار؛ فإنه من المخیلة، ولا یحبُّها الله".

و در حدیث ابی جری هجیمی آمده است: «از بلند کردن پیراهن یا شلوارت [بیش از حد مشروع] بپرهیز؛ زیرا از مصادیق تکبر بوده و خداوند آن را دوست ندارد».

2962-2040- (13) (صحیح) وَعَنْ هُبَیْبِ بْنِ مُغْفِلٍ- بضم المیم وسکون المعجمة وکسر الفاء- س: أَنَّهُ رَأَى مُحَمَّدًا الْقُرَشِیَّ قَامَ فَجَرَّ إِزَارَهُ؛ فَقَالَ هُبَیْبٌ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ وَطِئَهُ خُیَلَاءَ؛ وَطِئَهُ فِی النَّارِ».

رواه أحمد بإسناد جید، وأبو یعلى والطبرانی.

از هبیب بن مغفل س روایت است که وی محمد قرشی را مشاهده کرد که بلند شده و ازارش را کشید، هبیب س گفت: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «کسی‌که آن را از روی تکبر بکشد، آن را در آتش می‌کشد».

2963-1244- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ بُرَیدة س قَالَ: کُنَّا عِنْدَ النَّبِیَّ ج، فَأَقْبَلَ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ یَخْطُرُ فِی حُلَّةٍ لَهُ، فَلَمَّا قَامَ عَنِ النَّبِیّ ج قال: «یَا بُرَیدَةُ! هَذَا لا یُقِیمُ اللَّهُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا».

رواه البزار.

از بریده س روایت است: نزد رسول الله ج بودیم که مردی از قریش با لباسی [فاخر و] با فخر فروشی وارد شد. زمانی که مجلس را ترک کرد رسول الله ج فرمود: «ای بریده، این کسی است که خداوند متعال در روز قیامت هیچ ارزش و منزلتی برای او قائل نیست».

2964-1245- (2) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب قَالَ: خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ج وَنَحْنُ مُجْتَمِعُونَ فَقَالَ: «یَا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِینَ! اتَّقُوا اللَّهَ، وَصِلُوا أَرْحَامَکُمْ؛ فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ ثَوَابٍ أَسْرَعُ مِنْ صِلَةِ الرَّحِمٍ، وَإِیَّاکُمْ وَالْبَغْیَ؛ فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عُقُوبَةٍ أَسْرَعُ مِنْ عُقُوبَةِ بَغْیٍ، وَإِیَّاکُمْ وَعُقُوقَ الْوَالِدَیْنِ؛ فَإِنَّ رِیحَ الْجَنَّةِ تُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ أَلْفِ عَامٍ، وَاللَّهِ لَا یَجِدُهَا عَاقٌّ، وَلَا قَاطِعُ رَحِمٍ، وَلَا شَیْخٌ زَانٍ، وَلَا جَارٌّ إِزَارَهُ خُیَلَاءَ، إِنَّمَا الْکِبْرِیَاءُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» الحدیث.

رواه الطبرانی فی "الأوسط" [سیأتی بتمامه 22- البر/2].

از جابر بن عبدالله ب روایت است: ما جمع بودیم که رسول الله ج به ما پیوسته و فرمود: «ای گروه مسلمانان، تقوای الهی پیشه کنید و پیوند خویشاوندی را رعایت کنید. براستی ثواب و پاداشی زودتر از صله رحم در پرونده اعمال انسان ثبت نمی‌شود؛ و از بغی و تجاوز دوری کنید زیرا کیفر و عقوبتی سریع‌تر از کیفر بغی و تجاوز انسان را در بر نمی‌گیرد. و بر حذر باشید از نافرمانی والدین؛ بوی بهشت از مسیر هزار سال استشمام می‌شود اما کسی‌که نافرمانی والدین کرده و نیز کسی‌که پیوند خویشاوندی را قطع کرده و پیرمرد زناکار و کسی‌که شلوارش را از روی تکبر بر زمین بکشد، آن را درک نمی‌کند. کبریا تنها از آن خداوند متعال است».

2965-1246- (3) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنْ جَرَّ ثَوْبَهُ خُیَلَاءَ؛ لَمْ یَنْظُرِ اللهُ إِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَإِنْ کَانَ عَلَى اللهِ کَرِیمًا».

رواه الطبرانی من روایة علی بن یزید الألهانی.

از ابن مسعود س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس لباسش را از روی تکبر بر زمین بکشاند، خداوند متعال در روز قیامت به او نگاه نمی‌کند هرچند خداوند متعال بخشنده است».

2966-1247- (4) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن عَائِشَةَ ل عَن رَسُولِ الله ج؛ أَنَّهُ قَالَ: أَتَانِی جِبْرِیلُ عَلَیْهِ السَّلَامُ فَقَالَ: هَذِهِ لَیْلَةُ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ، وَلِلَّهِ فِیهَا عُتَقَاءُ مِنَ النَّارِ بِعَدَدِ شَعرِ غَنَمِ کَلْبٍ، لَا یَنْظُرُ اللهُ فِیهَا إِلَى مُشْرِکٍ، وَلَا إِلَى مُشَاحِنٍ، وَلَا إِلَى قَاطِعِ رَحِمٍ، وَلَا إِلَى مُسْبِلٍ، وَلَا إِلَى عَاقٍّ لِوَالِدَیْهِ، وَلَا إِلَى مُدْمِنِ خَمْرٍ».

رواه البیهقی.

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «جبریل ÷ نزد من آمده و گفت: این شب نیمه شعبان است. در این شب خداوند متعال به تعداد موهای گوسفندان بنی‌کلب افرادی را از دوزخ آزاد می‌کند. در این شب خداوند متعال به مشرک و کینه توز و کسی‌که پیوند خویشاوندی را قطع کرده و نیز کسی‌که شلوارش از قوزک پایش پایین‌تر بوده و کسی‌که نافرمانی پدر و مادر کرده و آن‌که معتاد به شراب است، نگاه نمی‌کند».

2967-2041- (14) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ أَسْبَلَ إِزَارَهُ فِی صَلَاتِهِ خُیَلَاءَ؛ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی حِلٍّ وَلَا حَرَامٍ».

رواه أبو داود وقال: "ورواه جماعة موقوفاً على ابن مسعود".

از ابن مسعود س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس از روی تکبر، لباسش را در نماز بلند کند، نه خداوند متعال گناهانش را می‌بخشد و نه او را در برابر اعمال بد حفظ نموده و مصون می‌دارد».

2968-1248- (5) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: بَیْنَمَا رَجُلٌ یُصَلِّی مُسْبِلًا إِزَارَهُ؛ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اذْهَبْ فَتَوَضَّأْ». فَذَهَبَ فَتَوَضَّأَ. ثُمَّ جَاءَ، ثُمَّ قَالَ لَهُ: «اذْهَبْ فَتَوَضَّأْ». فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ آخَرُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا لَکَ أَمَرْتَهُ أَنْ یَتَوَضَّأَ ثُمَّ سَکَتَّ عَنْهُ؟ قَالَ: «إِنَّهُ کَانَ یُصَلِّی وَهُوَ مُسْبِلٌ إِزَارَهُ، وَإِنَّ اللَّهَ لَا یَقْبَلُ صَلَاةَ رَجُلٍ مُسْبِلٍ».

رواه أبو داود، وأبو جعفر المدنی إن کان محمد بن علی بن الحسین فروایته عن أبی هریرة مرسلة، وإن کان غیره فلا أعرفه([7]).

از ابوهریره س روایت است: باری مردی نماز می‌خواند درحالی‌که شلوارش پایین‌تر از قوزک پایش بود. رسول الله ج به وی فرمود: «برو و وضو بگیر». پس رفته و وضو گرفت سپس آمد. باز هم رسول الله ج به او گفت: «برو و وضو بگیر». مرد دیگری به رسول الله گفت: ای رسول خدا، چرا او را به وضوی دوباره امر کردید سپس سکوت اختیار نمودید؟ فرمود: «او در حالی نماز خواند که شلوارش از قوزک پایین‌تر بود. و خداوند متعال نماز کسی را که چنین نماز بخواند، قبول نمی‌کند».

3- (الترغیب فی کلماتٍ یقولهن من لبس ثوباً جدیداً)



([1])  بالکسر: الحالة وهیئة الائتزار، مئل (الرَّکبةَ) و (الجلسةَ). "نهایة".

([2]) خطابی میگوید: «این روایت دو تاویل دارد: 1- آنچه پایینتر از قوزکها [توسط ازار یا قمیص] پوشیده باشد، در آتش است. و این مجازات چنین عملی است. 2- چنین عملکردی و عملی که انجام داده در آتش است. به این معنا که چنین اعمالی از افعال دوزخین است». (6/ 55)

([3]) فی الأصل زیادة: (بها)، وکذا فی المخطوطة، وأظنها مقحمة، فإنها لم ترد فی "سنن أبی داود" -والسیاق له إلا فی حروف قلیلة-، وکذلک لم ترد فی "مسند أحمد" (3/ 44)، وهما المصدران الوحیدان اللذان وردت فیهما هذه الجملة "على الخبیر سقطت"؛ اللهم إلا النسائی، فلستُ أدری أهی عنده أم لا، لأننی لم أر الحدیث فی "الصغرى" له، ثم إن هذه الجملة قد جاءت فی أحادیث أخرى من قول بعض الصحابة منهم عائشة عند مسلم (کتاب الحیض) ولیس فیها (بها).

ثم طبعت "السنن الکبرى" للنسائی، فرأیت الحدیث فیه (5/ 490-491/ 9714-9717) دون الجملة، فالزیادة مقحمة یقیناً، وغفل عن ذلک المعلقون الثلاثة، وهو اللائق بالمتعالمین!

([4]) فی "المسند" (3/ 256). وفی روایة له (3/ 249) عن حمید عن أنس قال: قال رسول الله ج فذکره دون شک فی رفعه، وسنده حسن، وکذلک رواه من طریق ثالثة (3/ 140) عن حمید، وسنده صحیح، ویشهد له حدیث حذیفة: أخذ رسول الله ج بعضلة ساقی فقال: "هذا موضع الإزار، فإنْ أبیت فأسفل، فإنْ أبیت فلا حق للإزار فی الکعبین". أخرجه النسائی والترمذی وقال: "حسن صحیح، ورواه الثوری وشعبة عن ابن إسحاق".

سندی میگوید: «ظاهرا این تحدید به معنای مشخص نمودن حدود است هرچند تکبری در کار نباشد. بله، اگر تکبر نیز بدان افزوده گردد، گناه آن شدت مییابد و بدون تکبر گناه آن کمتر است».

([5]) یعنی: تکان میخورد و صدا میداد. در "النهایة" آمده است: «و (القعقعة) بیان حرکت چیزی است که صدایی از آن شنیده میشود». و این با روایت احمد منافاتی ندارد که در تفسیر معنای آن آمده است: "یعنی جدیداً". زیرا چنانکه بدیهی است صدای لباس جدید واضحتر است.

([6]) احمد در روایتی میافزاید: «أَحیَاناً» یعنی (گاهی این اتفاق میافتد). میگویم: روشن است که ازار و شلوار ابوبکر چنان بلند نبوده که از حد مشروع بگذرد. چراکه مطابق همین روایت شکایت وی از آن بوده که با وجود رعایت کردن این امر، گاهی شلوارش پایین میافتاده؛ با توجه به این مساله سوال اینجاست که این عمل وی کجا مطابق عملکرد برخی از حاکمان و علما و جوانانی است که مبتلا به بلندی لباس یا عبا هستند. یا شلواری میپوشند که بخشی از آن با زمین در تماس است. علاوه بر این جهت تایید این کارشان میگویند: این عمل را از روی تکبر انجام نمیدهند. حال آنکه اگر واقعا در ادعای خود راستگو و صادق هستند باید همچون ابوبکر عمل کنند. نگا: "الأحادیث الصحیحة" (2682).

([7]) قلت: هو غیره یقیناً، وهو الأنصاری المؤذن، وهو مجهول. انظر "المشکاة" (761) و"ضعیف أبی داود" (97). وکلام المؤلف یوهم أنه رواه عن أبی هریرة مباشرة، ولیس کذلک؛ فإن بینهما عطاء بن یسار.

ترغیب به پوشیدن لباس سفید

ترغیب به پوشیدن لباس سفید

2947-2026- (1) (صحیح) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «الْبَسُوا مِنْ ثِیَابِکُمُ الْبَیَاضَ؛ فَإِنَّهَا مِنْ خَیْرِ ثِیَابِکُمْ، وَکَفِّنُوا فِیهَا مَوْتَاکُمْ».

رواه أبو داود، والترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح". وابن حبان فی "صحیحه".

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «لباس‌های سفیدتان را بپوشید زیرا آن از بهترین لباس‌های شما می‌باشد و مرده‌های‌تان را در آن کفن کنید».

2948-2027- (2) (صحیح) وَعَنْ سَمُرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «البَسُوا البَیَاضَ؛ فَإِنَّهَا أَطْهَرُ وَأَطْیَبُ، وَکَفِّنُوا فِیهَا مَوْتَاکُمْ».

رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح". والنسائی وابن ماجه، والحاکم وقال: "صحیح على شرطهما".

از سمره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «لباس سفید بپوشید، زیرا آن پاک‌تر و بهتر است و مرده‌های‌تان را در آن کفن کنید».

2949-1243- (1) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «[إِنَّ] أَحْسَنَ مَا زُرْتُمُ اللَّهَ بِهِ فِی قُبُورِکُمْ وَمَسَاجِدِکُمْ؛ الْبَیَاضُ».

رواه ابن ماجه.

از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین لباسی که با آن در قبرستان و مساجدتان خداوند را ملاقات می‌کنید، لباس سفید است».

2- (الترغیب فی القمیص والترهیب من طوله وطول غیره مما یلبس، وجره خیلاء، وإسباله فی الصلاة وغیرها)