اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

* راه پنجم: آشکار کردن عبادت به روش نرم و پوشیده

* راه پنجم: آشکار کردن عبادت به روش نرم و پوشیده

گاهی انسان ظاهرا در خفی عبادت می‌نماید، لیکن سعی می‌نماید با روشی غیر مستقیم مردم را از آن آگاه کند، مانند کسی که بدون سر و صدا و به آرامی تسبیح می‌گوید یا استغفار می‌کند، لکین لب‌هایش را به‌گونه‌ای حرکت می‌دهد که دلالت بر آن می‌نماید، او در حال ذکر نمودن است؛ یا احیانا صدایش را بالا می‌کند تا به مردم بشنواند، پس آنان او را مدح و ستایش کنند، این روشی مخفیانه و دقیق است، تمام کارها به نیت (شخص) بستگی دارد و مکافات و مجازات هرکس، طبق نیتش است؛ پس اگر بدون قصد ریا باشد، سخن گفتن مردم از او، برایش ضرری ندارد، اما اگر عمل را به‌خاطر نمایاندن به مردم انجام دهد، بدون تردید در بین ریا و تظاهر به اخلاص جمع کرده است. الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَأَسِرُّواْ قَوۡلَکُمۡ أَوِ ٱجۡهَرُواْ بِهِۦٓۖ إِنَّهُۥ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ١٣ أَلَا یَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِیفُ ٱلۡخَبِیرُ١٤ [الملک: 13-14].

(گفتار خود را پنهان دارید یا آن را آشکار سازید، (به هر حال) او به آنچه در دل‌هاست آگاه است. آیا کسی‌که (همۀ موجودات را) آفریده است، (از حال آن‌ها) نمی‌داند؟ در حالی‌که او باریک‌بین و آگاه است).

و از جمله: چون برای ایشان غذا آورده شود، می‌گوید: امروز پنجشنبه است، وی با این گفته‌اش خبر می‌دهد که وی عادتا روزهای پنجشنبه را روزه می‌گیرد، حال آنکه نبی ج دستور دادند و فرمودند: «مَنْ دُعِیَ إلَى طَعَامٍ إلَى أَنَّهُ إنْ کَانَ مُفْطِرًا فَلْیَأْکُلْ، وَإِنْ کَانَ صَائِمًا فَلْیَدْعُ لَهُمْ»[1].

(هرکس برای غذایی دعوت شد، بر او است که اگر روزه نداشت از آن بخورد، اما اگر روزه داشت، برای صاحب غذا دعا کند).

مثل اینکه بگوید: خداوند به شما، غذا، نوشیدنی و رزق شما برکت بدهد، یا چیزهایی از این قبیل بگوید.



[1]ـ به روایت مسلم (1431)؛ و احمد(7691) از حدیث ابوهریره س: أن النبی ج قال: «إِذَا دُعِىَ أَحَدُکُمْ فَلْیُجِبْ، فَإِنْ کَانَ صَائِمًا فَلْیُصَلِّ، وَإِنْ کَانَ مُفْطِرًا فَلْیَطْعَمْ». و قول وی: «فلیصل»، نووی گفته: جمهور گفته‌اند: معنای آن یعنی اینکه برای صاحب غذا دعای مغفرت و برکت و مانند آن بنماید. شرح النووی علی صحیح مسلم(9/236).

* راه چهارم: ترک عمل به‌خاطر مردم

* راه چهارم: ترک عمل به‌خاطر مردم

از فضیل بن عیاض -رحمه‌الله ‌تعالی- قول شدیدی درباره کسی که عملی را به‌خاطر مردم ترک کند آمده است، او می‌گوید: «ترک عمل به‌خاطر مردم ریا می‌باشد و انجام عمل بخاطر مردم شرک است، اما اخلاص تو را از این‌ها به سلامت می‌دارد». از جمله، بعضی مردم، قبل از همه به مسجد می‌روند، پس چون مردم او را می‌بینند خجل شده و از ریا می‌ترسد، بنابراین، بعد از آن دیرتر می‌آید، حتی گاهی به همین علت نماز جماعت را از دست می‌دهد، سپس به همین کار عادت می‌کند، تا جایی که زود آمدن به مسجد از سنگین‌ترین چیزها برایش می‌گردد؛ و بعضی از مردم قرآن می‌خوانند و حفظ می‌کنند، پس هنگامی که مردم او را می‌بینند، یا قرائت، یا دعاهای او را می‌شنوند، از ترس ریا، خواندن قرآن را ترک می‌نماید؛ چه بسا شخصی سخنران، قاری قرآن، معلم، یا دعوتگر است، پس به سبب ترس از ریا، آن را ترک می‌نماید؛ این خطا و اشتباهی بزرگ می‌باشد؛ شایسته است بنده به مخلوقات توجه نداشته باشد، پس چیزی را به‌خاطر آنان ترک نکند، همچنان‌که برایش جایز نیست چیزی را به‌خاطر آنان انجام دهد.

و گاهی از اسباب ترک عمل، این است که: عملی را که انجام می‌دهد، در نظرش عملی بزرگ می‌باشد، مثل اینکه در نماز جمعه سخنرانی می‌نماید، یا بعد از نماز، کلماتی آسان و تاثیرگذار می‌گوید، در آن امر به معروف و نهی از منکر می‌کند، پس در آن هنگام به فکرش می‌رسد که این کاری بسیار بزرگ است، پس مردم درباره سخنان او به گفتگو خواهند پرداخت، بنابراین، نقل مجالس شده و سخن از او می‌گویند؛ بدین سبب، چیزی از خودخواهی در او داخل می‌شود، لذا این را در نفس خود احساس می‌کند، پس از ریا می‌ترسد، بنابراین سلامتی را به‌طور کلی در انجام ندادن آن کار می‌بیند، پس سخنرانی نمی‌کند و بعد از نماز برای مردم حرف نمی‌زند، این دام قدیمی ابلیس می‌باشد، ولیکن علاج حقیقی آن این است که: به قیام به اعمال صالح ادامه دهد، اما آن را در نفس خود کوچک بشمارد، نفس خود را به این عادت دهد که به حرف مردم متکبر و مغرور نشود، پیوسته به سبب قصورش در اعمال، همچنین دیدن عیوب خویش، از خود حساب بگیرد؛ تا جایی که ستایش یا مدحی را شنید، خواهان و طالب آن نباشد، اگر چنین باشد، گفته مردم هیچ ضرری برایش ندارد، بلکه وی چنان است که رسول الله ج فرموده است: «تِلْکَ عاجِلُ بُشْرَى المؤمن»[1]

(این بشارتی است که فورا به مومن داده شده است).



[1]ـ به روایت مسلم (2642) از حدیث ابوذرس.

* راه سوم: ریا بعد از اخلاص سرزده می‌آید

* راه سوم: ریا بعد از اخلاص سرزده می‌آید

انسان کاری را برای رضای الله‌تعالی شروع می‌کند، پس برای رضای خدا نماز می‌خواند، یا برای رضای خدا صدقه می‌دهد، یا با صدای بلند خدا را یاد می‌نماید، پس چون بداند که مردم از کارش مطلع شدند، یا مراقب او هستند، به عمل خود می‌افزاید، بنابراین، نمازش را بیش از آنچه که نیت داشته طولانی می‌کند، یا بیشتر از آنچه که نیت داشته صدقه می‌دهد، یا بیشتر از آنچه که در اول امر می‌خواسته ذکر کند، ذکر می‌نماید؛ و مانند این را انجام می‌دهد که شایسته است ریا را از نفس خود دور کند، آنچه را که نبی ج به ابوبکر صدیق برای دفع ریا آموختند، بگوید: «اللَّهُمَّ إنِّی أَعُوذُ بِک أَنْ أُشْرِکَ بِکَ شَیْئًا وَأَنَا أَعْلَمُ، وَأَسْتَغْفِرُکَ لِمَا لَا أَعْلَمُ»[1].

(الهی! ‌از اینکه آگاهانه به تو شرک بورزم، به تو پناه می‏آورم، به‌خاطر آنچه که نادانسته [انجام می‏دهم] از تو آمرزش می‏طلبم).

پس چون ریا در قلبش جایگزین شود و عملی اضافی برای ریا و به‌خاطر مردم انجام دهد، یکی از این دو حالت را دارد، حالت اول: اگر این عمل جدایی باشد، مانند اینکه دویست درهم صدقه نماید، صد درهم اول برای رضای خداوندباشد، اما صد درهم دومی برای ریا و شهرت طلبی باشد، پس صد درهم اولی دارای پاداش و ثواب است، اما برای صد درهم دوم پاداشی نیست؛ بلکه گناه می‌باشد.

حالت دوم: اگر عملی جدا از هم نباشد، مانند نماز؛ برای آن ثوابی نیست، بلکه به سبب ریا باطل می‌گردد.

و عکس این چنان است: بعضی‌ها، از ریا در نفس خود می‌ترسند؛ و ترسشان بیشتر می‌گردد و چنان آن را بزرگ می‌دانند تا جایی که به وسواس می‌انجامد، و چه بسا به دلیل ترس از افتادن در ریا، عمل صالح را ترک می‌کنند؛ پس این مانند کسی است که گفته شده: «فَرَّ مِنَ الْمَوْتِ وَفِی الْمَوْتِ وَقَع»؛ یعنی: (از مرگ گریخت و به دام مرگ افتاد).

البته مقام اخلاص کامل، همان مراقبت الله ‌تعالی و رویگردانی و بریدن کلی از مخلوقات می‌باشد، پس کاری به‌خاطر مخلوقات انجام نمی‌دهد و کاری را به‌خاطر آنان ترک نمی‌کند.



[1]ـ به روایت بخاری در ادب المفرد(716)؛ و حکیم ترمذی در نوادر الاصول (4/142)ازحدیث ابوبکر صدیقس؛ و به روایت ابویعلی (58) از حدیث حذیفهس از ابوبکر؛ هیثمی در المجمع (10/224): ابویعلی آن را از روایت لیث بن ابی سلیم از ابی محمد از حذیفه روایت کرده است، لیث مدلس بوده است، ابومحمد همان کسی است که از ابن مسعودس روایت می‌نماید، یا کسی است که از عثمان به عفانس روایت می‌نماید، ابن‌حبان او را ثقه دانسته است، اگر چه غیر آن دو او را نمی‌شناسند و بقیه رجالش رجالی صحیح است. شیخ آلبانی در صحیح الادب المفرد (554) آن را صحیح دانسته است.

* راه دوم: ادعاهای دروغ

* راه دوم: ادعاهای دروغ

مثل اینکه انسان به چیزی تظاهر کند که آن را انجام نداده است، پس ادعای چیزی را می‌نماید که در او نیست، بنابراین می‌گوید: وی مجاهدی شکیبا و صاحب مواقف مشهور و مشهودی است، چه بسا ادعا می‌نماید که وی در راه الله ‌تعالی مورد ابتلا و امتحان قرار گرفته و اذیت شده است، پس هرگاه با کسانی که شناختی از او ندارند حرف می‌زند، می‌گوید، من چنان گفتم و چنان کردم، من اذیت شدم و...بودم و...بودم؛ پس همیشه از گذشته حرف می‌زند، در حالی که بیشتر حرف‌ها و ادعاهایش دروغ و اندکی از آن راست می‌باشد، وی در مقابل مردم به این چیزها تظاهر می‌کند، وی می‌خواهد مورد عنایت و توجه مردم قرار گیرد و به مقام و منزلتی دست یابد. این کار از اول، خباثت و ناپاکی است؛ زیرا جامع هر آنچه است که در این مثل آمده است: "أحشفاً وسوء کیلة؟" یعنی: (خرمای بد و نامرغوب  همراه با پیمانه کم و ناقص). پس این ریا است و به ذات خود در وقتش دروغگویی می‌باشد؛ نبی ج فرمودند: «الْمُتَشَبِّعُ بِمَا لَـمْ یُعْطَ کَلاَبِسِ ثَوْبَی زُوْرٍ»[1]

(انسان خودنما به چیزی که به او داده نشده و ندارد، مانند پوشنده‌ی دو لباس ناحق (ریا و دروغ) است).

و چه بسیار گاهی انسان از شهری به شهری دیگر نقل مکان می‌نماید، پس خود را به اهل شهر جدید معرفی می‌نماید، نه از خلال اعمال صالحی که او را بدان بشناسند و برای ایشان نیکویی امتحان و جهاد و صبرش ثابت گردد، ولیکن خود را از خلال قیل و قال و ادعاهای دروغین معرفی می‌نماید. چنانکه گفته شده است:

الدَّعاوَى ما لَمْ یُقِیمُوا عَلَیها

 

بَیِّناتٍ أَصْحابُها أَدْعِیاءُ

و ادعاهایی هستند که برای آن‌ها صاحبان ادعاها دلیلی ارائه نمی‌دهند.

و مانند آن، چیزی است که بعضی از عالِم نمایان اظهار علم می‌کند و می‌گوید: من همراه فلان شیخ بودم و علوم را از وی آموختم. من از مخلص‌ترین شاگردانش بودم، من را بر دیگران ترجیح می‌داد و مقدم می‌داشت، در هر وقت به من اجازه ورود می‌داد.

شخصی را می‌شناسم که ادعا می‌کند وی قرآن را با قراءات هفتگانه حفظ دارد، می‌گوید: علم را از تعدادی از استادان و مشایخ آموختم، پس نام تعدادی از اهل علم و دعوتگران در این زمان را ذکر می‌نماید؛ اما کسی که به حالش آگاه بوده و او را می‌شناسد، می‌داند که وی دروغگوی بزرگی است، وی قرآن را از رو به خوبی نمی‌تواند بخواند، چه رسد به اینکه آن را حفظ داشته باشد! یا اینکه به قراءات هفتگانه و غیره بخواند. بعضی از این مدعیان، این راه [دروغگویی ] را با مهارت بیشتری می‌پیماید، پس از علمای عصر ـ خصوصا آنانی که وفات یافته‌اند ـ، به‌گونه‌ای سخن می‌گوید که گویا آنان دوستان وی بوده‌اند نه استادانش، لذا داستان‌هایی را می‌بافد و می‌گوید: فلان شیخ برایم روایت کرد، به من گفت، به من خبر داد، با من ارتباط داشت، از من سوال کرد، پس مانند این گفته‌ها که دلالت بر خصوصیت و رفاقت وی دارد، بیان می‌کند. این‌ها چیزی جز انگیزه نفسی نیست، به دروغ ادعای ارتباط و علم آموزی از افرادی را می‌نمایدکه ذکر می‌کند. وقتی این نوع مرض قلبی در منتسبین به علم پیدا شود، این دردی زمین‌گیر است.



[1]ـ به روایت بخاری (5219)؛ و مسلم (2130) از حدیث اسماءل.

* راه اول: اظهار و آشکار کردن عمل

* راه اول: اظهار و آشکار کردن عمل

بعضی از مردم به سخن گفتن از اعمالشان می‌پردازند، فضائل خود را نشر می‌دهند. بنابراین، هرجا که بنشینند، می‌گویند: فلان کار را کردم، فلان را صدقه دادم. یا می‌گوید: من حقیقتا توانایی آن را ندارم که در شب بیش از دو ساعت به قیام و عبادت بپردازم. توانایی ندارم هر روز روزه بگیرم، بلکه به همان روزه گرفتن روزهای دوشنبه و پنجشنبه اکتفا می‌نمایم. مقصود وی این است که قیام و صیام[ عبادت و روزه ] خود را به دیگران عرضه نماید.

و چه بسا عملی را آشکارا می‌کند، پس آن را در جلوی مردم انجام می‌دهد، تا اینکه او را ببینند و بدان خاطر ستایشش کنند؛ و برای همین، اصل در عبادت این است که: انسان آن را در خفا انجام دهد؛ چراکه این به اخلاص نزدیکتر است و از ریا به دور می‌باشد. پیامبر ج فرمودند: «أَیُّها النَّاسُ صلُّوا فی بُیُوتِکُمْ، فَإنَّ أفْضَلَ الصَّلاَةِ صَلاَةُ الْمَرْءِ فِیْ بَیْتِهِ إِلاَّ الْمَکْتُوبَةَ»[1].

(ای مردم! در خانه‌هایتان نماز بخوانید؛ زیرا بهترین نماز شخص، نمازی است که در خانه‌اش بخواند، مگر نماز فرض [ که به جماعت و در مسجد خوانده می‌شود]).

و برای همین سنت این است که نمازهای نفل را انسان پنهانی و در خانه‌اش بخواند؛ زیرا این کار باعث رانده شدن شیطان شده و خانه‌هایی را که در آن نماز خوانده می‌شود، از قبر بودن دور می‌‌نماید، در آن آموزش خانواده و فرزندان برای نماز خواندن می‌باشد، همچنین ریا از آن دور می‌باشد. البته نوافلی که جماعت در آن‌ها مشروع هستند از این قاعده مستثنی است، مانند نماز کسوف، یا خسوف، یا استسقاء، یا عیدین ـ در نزد کسی که به استحباب آن قایل است ـ یا نماز تراویح، یا آنچه که شبیه به این‌ها است.

و مانند این‌: صدقه می‌باشد، الله ‌تعالی فرموده است: ﴿إِن تُبۡدُواْ ٱلصَّدَقَٰتِ فَنِعِمَّا هِیَۖ وَإِن تُخۡفُوهَا وَتُؤۡتُوهَا ٱلۡفُقَرَآءَ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۚ [البقرة:271]

(اگر صدقه‌ها را آشکار کنید چه نیکوست، اگر آن‌ها را پنهان دارید و به تهی دستان بدهید، پس این برای شما بهتر است).

پس اصل در صدقه، پنهان دادن آن است و نباید آشکارا داده شود، مگر آنگاه که شخص از نفس خود مطمئن باشد که ریا بدان راهی ندارد، یا در آشکار بودن آن خیر و مصلحتی باشد؛ مانند تشویق دیگران به دادن صدقه، احیای سنت، مجبور کردن دشمن به این کار و یا مقاصد شرعی که شبیه به این‌ها است، اما آشکار کردن عمل به غیر این موارد، خلاف شرع می‌باشد.

و مثل این: کسی است که صدقه می‌دهد یا به عمل خیری می‌پردازد، تا نامش در روزنامه‌ها چاپ شود که وی نیکوکار بزرگی است، یا صدقه دهنده‌ی بزرگی می‌باشد، یا اینکه وی شخصی نیکوکار است و آنچه که بر او واجب نیست، می‌پردازد؛ یا فلان کار را کرده است، یا اینکه در گزارش‌های دولتی ثبت گردد. این کارها خیر و نیک خواهد بود، البته اگر نیت انسان در آن‌ها خیر باشد؛ مانند تشویق مردم به صدقه دادن، دعوت ایشان بدان کار، پیشی گرفتن در کارهای خیر و معروف، مجبور کردن دشمن به دادن صدقه، یا کارهایی شبیه به این‌ها؛ و ضد این‌ها، آنگاه است که قصد در آن‌ها ریا باشد. مقیاس و مهم، عمل قلب می‌باشد، چنانکه نبی ج فرموده است: «إنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ، وَإِنَّمَا لِکُلِّ امْرئٍ مَا نَوَى»[2].

(تمام کارها به نیت (شخص) بستگی دارد و مکافات و مجازات هر کس، طبق نیتش است).

و الله ‌تعالی فرموده است: ﴿وَأَسِرُّواْ قَوۡلَکُمۡ أَوِ ٱجۡهَرُواْ بِهِۦٓۖ إِنَّهُۥ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ١٣ أَلَا یَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِیفُ ٱلۡخَبِیرُ١٤ [الملک: 13-14].

(گفتار خود را پنهان دارید یا آن را آشکار سازید، (به هر حال) او به آنچه در دل‌هاست، آگاه است. آیا کسی‌که (همۀ موجودات را) آفریده است، (از حال آن‌ها) نمی‌داند؟ در حالی‌که او باریک‌بین و آگاه است).



[1]ـ به روایت بخاری (731) از حدیث زید بن ثابت س.

[2]ـ قبلا تخریج شده است.