اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

حالت‌ها و آسیب‌های قبل و بعد از رقی و تعویذ

حالت‌ها و آسیب‌های قبل و بعد از رقی و تعویذ[1]

حالات و آسیب­هایی که قبل از تعویذ در بیمار ظهور می­یابد:

یک سری حالات و آسیب­ها قبل از این‌که در مورد شخص جن زده و ... تعویذی خوانده شود در وی ظهور می­یابد؛ آن‌ها عبارتند از:

1-   این‌که شخص به طور ناگهانی از چیزی که شدیداً بدان عشق می‌ورزیده، نفرت پیدا می­کند و یا به چیزی که شدیداً از آن نفرت داشته، علاقه پیدا می­کند.

2-   به بیماری­های گوناگون بسیاری مبتلا می­شود و علم طب (نیز با همه­ی پیشرفت خود) هیچ دلیل یا عاملی را برای این‌گونه بیماری‌ها تشخیص نمی­دهد.

3-   (در طول شبانه روز) به خصوص بعد از نماز عصر و مغرب افسردگی شدیدی را احساس می­کند (و به تعبیری دلش می­گیرد).

4-   از کار کردن و ظاهر شدن در محیط‌های اجتماعی (و کاری) مثل مدرسه، دانشگاه و غیره نفرت پیدا کرده عزلت و گوشه­نشینی را اختیار می­کند.

5-   خیالاتی می‌شود و گاهاً تصور می­کند کارهایی را انجام داده که واقعاً آن را انجام نداده است.

6-   رنگ پریده می­شود یا رنگ صورتش به زردی می­گراید و هم‌چنین گاه لکه­ها و داغ و نشانه­هایی گندمگون یا مایل به رنگ آبی در صورتش هویدا می­گردد و هیچ عاملی (پوستی یا داخلی) نیز توسط پزشکان برای این بیماری تشخیص داده نمی­شود.

7-   هر از چندگاهی دچار سردرد می­شود و یا به طور ناگهانی تب می‌کند.

8-   جنجال‌ها و مشاجراتی که بین زن و مرد یا دیگر اعضای خانواده به خاطر مسائل بسیار اندک و پیش پا افتاده صورت می­گیرد، می­تواند یکی از حالات و آفت‌های سحر، مس شیاطین یا چشم­زخم باشد.

9-   فرد در حالی‌که بیدار است، گویی در عالم رویا به سر می­برد و دچار وهم و گمان می­شود.

10- مدام کسل است و احساس می­کند کار و تلاش زیادی را انجام داده (در حالی که هیچ کاری نکرده است). هم‌چنین إشتهای او برای غذا خوردن کم می­شود.

 

11- وقتی که راه می­رود، احساس می­کند (روی هوا راه می­رود و) وزنی ندارد.

12- همواره احساس می­کند صدایی در یک یا هر دو گوش او طنین انداز می­شود.

13- بیمار اگر زن باشد در حالت‌های مختلف و به خصوص هنگامی که مرحله پریود را سپری می­کند در ناحیه‌ی رحم خویش احساس درد می­کند یا مکرراً دچار استحاضه می­شود.

14- به خاطر اندک چیزی شدیداً عصبانی می­شود.

15- همواره دوست دارد بخوابد و از خواب‌های سنگینی که بیدار شدن از آن‌ها بسیار مشکل است رنج می­برد.

16- احساس می­کند کسی او را صدا می­زند ولی هرچه به اطراف می‌نگرد کسی را نمی­بیند.

17- درد شدید و مداومی در ناحیه پایین یا وسط پشت و یا بین دو کتف او به وجود می­آید.

18- دچار نوعی حساسیت پوستی شده، خارش شدیدی را در بدنش احساس می­کند و احیاناً بدنش ورم می­کند یا دانه­­هایی در بدن او ظهور می­یابد.

19- به طور مکرر دچار اسهال یا نفخ شدید شکم می‌شود و گاهی نیز ترش کرده یا درون خویش احساس سوزش می‌کند. یبوست مزمن از دیگر نشانه‌ها (ی این بیماری) می‌باشد.

20- دچار ضعف بینایی می‌شود و احساس می‌کند پرده‌ای جلوی چشمان او را گرفته است.

21- همواره احساس رنج و اندوه می­کند و پریشان و آشفته می­شود. هم‌چنین وحشت زده و مضطرب است و انگار شدیداً از چیزی می‌ترسد.

22- شدیداً وسواسی می­شود به نحوی که مدام انجام کاری را تکرار می‌کند و بر آن‌چه قبلاً برای وی مسلم و بدیهی بود، شک و تردید می‌کند. این حالات بیان­گر نوعی بیماری است که در زبان عربی بدان، الوسواس القهری می­گویند و در نهایت نیز به مرگ منتهی می­شود.

23- مدام دچار آشفتگی ذهنی می­شود و بسیار فراموشکار می­گردد.

24- از ذکر و یاد خداوند روی­گردان شده از عبادت الهی بدش می­آید.

25- بویی ناخوشایند و غیرطبیعی از بیمار تراوش می­کند که بسیار گزنده است اما جز مریض کسی آن بو را احساس نمی­کند. به علاوه مریض به مقداری زیاد عرق می­کند و یا مدام نیاز پیدا می­کند که به دستشویی برود.

26- قدرت همبستر شدن با همسرش را از دست می­دهد و به طور کلی نسبت به همسرش بی­رغبت شده و خواسته­هایش را برآورده نمی‌کند.

27- مدام کابوس می­بیند. از جمله مواردی که بیمار در خواب می­بیند عبارتند از: 1- اژدهاهایی سیاه­رنگ، 2- سگ­ها و گربه­ها (یی که به او حمله می­کنند)، 3- شتر (های افسار گسیخته که به سوی او شتابان در حرکتند و ...)، 4- قبرستان، 5- زباله دان‌ها، 6- پرت شدن از ارتفاعی بسیار بلند، 7- غرق شدن در آب و غیره.

28- سخن گفتن زیاد در اثنای خواب و هم‌چنین صدایی که در اثر برخورد دندان‌ها و اصطکاکشان ایجاد می­شود و آه و ناله کردن شخص در خواب از دیگر علایم بیماری است.

29- احساس می­کند چیزی سنگین در هنگام خواب بر روی سینه­ی او گذاشته شده است.

30- راه رفتن در اثنای خواب و بیدار شدن مکرر از خواب و هم‌چنین بیدار شدن از خواب در حالی‌که ترس وجود او را فرا گرفته از دیگر علایم بیماری به شمار می­آید که نشان می­دهد بیمار جن زده است یا از چشم زخم آسیب دیده است.



[1]- برگرفته از کتاب خودتان، خودتان را مداوا کنید. نوشته: خالد الجریسی، ترجمه: اسحاق دبیری.

شکل­های حضور جن بر بدن انسان:

شکل­های حضور جن بر بدن انسان:

1. وسوسه: وسوسه گاهی از نفس انسان و گاهی از شیطان است. الله سبحانه و تعالی در سوره­ی ق می‌فرماید: ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ١٦ [ق: 16] «و ما انسان را آفریده‏ایم و می‏دانیم که نفس او چه وسوسه‏ای به او می‏کند و ما از شاهرگ (او) به او نزدیک­تر هستیم» و در سوره­ی طه می­فرماید: ﴿فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَا یَبْلَى١٢٠ [طه: 120] «پس شیطان او را وسوسه کرد، گفت: ای آدم آیا تو را به درخت جاودانگی و ملکی که زایل نمی‏شود راهنمایی کنم؟» و در سوره­ی ناس می­فرماید: ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ١ مَلِکِ النَّاسِ٢ إِلَهِ النَّاسِ٣ مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ٤ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ٥ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ٦ [الناس: 1-6] «بگو پناه می‏برم به پروردگار مردم(1) پادشاه مردم(2) معبود مردم(3) از شر وسوسه‏گر نهان(4) آن کس که در سینه‏های مردم وسوسه می‏کند(5) چه از جن و (چه از) انس». پس نفس، انسان، و جن هر کدام دارای وسوسه هستند. وسوسه ممکن است از داخل یا خارج باشد اما شیطان هنگامی که وارد بدن انسان شود، وسوسه­اش بسیار تأثیرگذار است و شخص جن زده را در سرگردانی ذهنی پیوسته قرار می­دهد و از او توان تمرکز، تفکر و خشوع در نماز را به خاطر شدت وسوسه می­گیرد. شیطان، شخص جن زده را دچار شک و تردید می­کند و در تصرفات، سخنان و کارهایش و در سخنان، کارها و تصرفات دیگران دچار تردید می­نماید و آن در خلال آن­چه است که شیطان به قلبش وسوسه می­کند تا آن­جا که آن وسوسه را باور می­کند و به خود تلقین می‌کند و به درستی آن معتقد می‌شود در نتیجه برای دخل و تصرف شیطان از طریق وسوسه، خوار و ذلیل می­گردد.

2. حاضر شدن بر بدن انسان: شیطان بر قسمتی از بدن مریض وارد می‌شود و باعث درد در پشت یا سرش می­گردد و شنیدن و دیدن را به طور کامل از دست می­دهد و این مرض روزهای بسیاری ادامه می‌یابد و این مانند فلج همیشگی است که به سبب جن بوجود می­آید.

3. حضور کامل: حضور جن در بدن مریض حضور کامل است و بر زبانش سخن می­گوید و با بدنش فاصله­ای را با سختی یا مشاجره کردن با مردم، یا به حالت فرار می­پیماید. در تمام این مدت جن در بدن مریض وجود دارد و مریض چیزی نمی­داند تا آن­جا که از شیاطین کسانی هستند که تمام مدت حاضر هستند و در ماشین می­نشینند و با مریض سفر می­کنند و او نمی­داند و این مدت حضور جن که به خاطر ضعف ایمانی و بدنی است با قوی شدن دوباره­ی انسان متوقف می­شود.

4. حضور مشترک: و این شبیه حضور زن و شوهر و حضور کامل است اما مرتبه­ای از آن پایین­تر است و آن این که شیطان بر بدن انسان وارد می­شود و ممکن است تمام وجود انسان، از نوک سر تا پاهایش را در برگیرد و انسان هرچیزی را که اطرافش روی می­دهد، می­فهمد اما با کلامی سخن می­گوید و کاری را انجام می­دهد بدون این­که بخواهد آن را انجام دهد بلکه از انواع جن این است که بر زبان انسان سخن می­گوید و ممکن نیست که مشخص کند و بداند که چه کسی است که دارد سخن می­گوید تا آن­جا که خود مریض نیز نمی­داند و این نوع حضور را بسیاری از شیاطین در حالات سحر انجام می­دهند به خصوص در حالات سحر تفرق و جدایی. در این حالت شیطان حاضر می­شود و با دیگری مشاجره می‌کند تا این­که جدایی روی می­دهد.

5. تماس جن با انسان در رخت­خواب: خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ١٧٥ [آل عمران: 175] «در واقع این شیطان است که شما را از دوستان خود می‏ترساند پس اگر مؤمنید از آنان مترسید و از من بترسید».

این نوع دارای نشانه­های بسیاری از جمله آشفتگی، بی­خوابی، لرزش بدن، کابوس­ها و اشکال ترسناک (چون مار، سگ، گربه، الاغ، استر، عقرب، عنکبوت، مارمولک، گاو، شتر، میمون، پلنگ، فیل و شبح‌های ترسناک) می‌باشد.

اگر سبب داخل شدن به خاطر عاشق شدن انسان بوده است، برای جن روشن می­کنید که کار او حرام است و به دلیل این کار روز قیامت مجازات می­شود و از عذاب و عقاب خداوند او را بترسانید.

اگر سبب داخل شدنش به خاطر ظلم و تجاوز بر انسان بوده است برایش روشن گردانید که عاقبت ظالمان بسیار ناگوار است و آن­چه خداوند از عقاب و مجازات برای ظالمان در روز قیامت آماده کرده است، روشن گردان. الله تعالی می­فرماید: ﴿إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا٢٩ [الکهف: 29] «ما برای ستمگران آتشی آماده کرده‏ایم که سراپرده‏هایش آنان را در بر می‏گیرد و اگر فریادرسی جویند به آبی چون مس گداخته که چهره‏ها را بریان می‏کند یاری می‏شوند وه چه بد شرابی و چه زشت جایگاهی است».

اگر این کار جواب داد و مراد حاصل شده قبل از این که خارج شود، از او عهد بگیرید و این عهد یا مانند آن را پشت سر او تکرار کنید: «از تو عهد می‌گیرم که از این بدن خارج شوی و دوباره به آن برنگردی و وارد بدن هیچ مسلمان دیگری نشوی و اگر از عهد و پیمانی که با من بسته­ای، تجاوز کنی و آن را بشکنی، لعنت خدا، ملائکه و همه­ی مردم بر تو باد».

سپس به او بگو از کجا خارج می­شوی؟ اگر گفت از چشم یا از شکمش، بگو: نه بلکه از دهان، بینی یا از انگشتان دست یا پا خارج شو.

بعد از این­که تأیید کرد که خارج می­شود چون جن­ها دروغ می­گویند، دوباره به منظور رقیه بر او قرآن بخوانید اگر با خواندن قرآن متأثر گردید؛ مانند این­که دچار اضطراب و لرزیدن در قسمتی از بدنش شود بدان که جن از بدنش خارج نشده است و اگر تغییری در او به وجود نیامد بدان که خارج شده است اما از مریض بخواه که بار دیگر به تو مراجعه کند تا از خروجش به طور کامل مطمئن گردی.

شکل­های حضور جن در بدن انسان

شکل­های حضور جن در بدن انسان

تعریف مس:

مس به معنی داخل شدن جن در بدن انسان به منظور اذیت کردن، سکنی گزیدن و یا بر او حکم کردن است و بعضی می­گویند: تلبس با مس تفاوت دارد اما حقیقت هر دو یکی است. تلبس یعنی حضور جن در بدن انسان و حکم کردن جن بر او است.

انواع مس:

داخل شدن به خاطر عشق:[1]

یکی از جن­های مذکر، عاشق یکی از انسان­های مؤنث می­شود در نتیجه داخل بدن او می­شود گاهی این نوع از مس زمانی روی می­دهد که شخص در رخت­خوابش است و با همسرش قبل از این­که نام خدا را بیاورد، نزدیکی می­کند_ به خصوص در تابستان- که لباس نازک می­پوشند و بدن تقریباً لخت است و یا هنگام داخل شدن به دستشویی و حمام (برای استحمام کردن) بدون گفتن بسم الله یا گاهی صدایی می‌شنود که یکی از مقابل یا پشت سر او را می‌گیرد یا حرکتی را در اعضای تناسلی اش احساس می‌کند و عکس این مورد نیز صحیح است؛ یعنی این­که یکی از جن­های مؤنث عاشق یکی از انسان­های مذکر شود و تقریباً کارهای گفته شده را با او انجام می‌دهد.

نشانه­های این نوع مانند برآمدگی در اعضای تناسلی، درد و ناراحتی شدید در هنگام خواب در پستان­ها، تنفر شدید از همسر در حالت جماع و نزدیکی، بسیار دچار احتلام شدن در خواب و دیدن شبه­هایی که در خواب با تو جماع می­کنند.

داخل شدن جن به خاطر انتقام:

انسان بر جنی تجاوز کند و جن برای انتقام از او دست به کار شود و او را اذیت کند؛ مثلاً انسانی آب گرمی را در حمام بریزد یا این­که داخل حمام شود بدون این­که استعاذه بگوید و بدون این­که بداند بر جن (که در شکاف دیوار یا لانه حشرات است)، ادرار نماید، اذیت کردن حیواناتی چون سگ و گربه، یا این­که انسان ناخواسته بر روی جنی که خوابیده است برود یا بدون این­که متوجه شود جنی را بکشد و جن به خاطر انتقام از آن شخص دست به این کار بزند؛ کشتن مارها در خانه­ها بدون این­که او را نهی کرده باشد. فریاد زدن، بسیار گریه کردن، موسیقی و خواندن قرآن در جریان آب­ها، پریدن یا افتادن از مکان بلند بدون این­که نام خدا را برده باشد که ممکن است بر مکانی که در آن جنی خوابیده یا خبر ندارد بیفتد. انداختن سنگ در چاه یا در دشتی بدون این­که نام خدا را بیاورد که در آن هنگام به جنی برخورد کند. خواندن کتاب­های سحر و احضار جن، سم پاشی کردن حشرات بدون گفتن بسم الله.

انتقام غیرمستقیم: هنگامی که شیطان نتواند از شخص معینی به خاطر پایبند بودن آن انسان به اذکار و اوراد روزانه یا به خاطر سببی از این اسباب انتقام بگیرد در این هنگام شیطان به اذن و اراده­ی خداوند بر عزیزی یا نزدیک­ترین شخص به آن انسان مسلط می­شوند؛ مانند داخل شدن در همسر به خاطر انتقام از شوهر.

به خاطر ظلم نمودن به انسان: این مورد غالباً به خاطر غفلت انسان از ذکر و یاد خدا روی می­دهد؛ الله تعالی می­فرماید: ﴿وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ٣٦ [الزخرف: 36] «هرکس از یاد (خدای) رحمان دل بگرداند بر او شیطانی می‏گماریم تا برایش همدمی باشد».

داخل شدن به خاطر سکنی گزیدن و ماندن در آن:

و این نوع نادری از داخل شدن است و در مناطق دوردست اتفاق می‌افتد؛ هنگامی­که برای جن داخل شدن در بدن انسان ممکن می­شود و در آن به خاطر فراوانی جا ساکن می­شود و در جسد انسان می‌نشیند و آن را مانند منزل خود می­داند، از خوردنی که بر آن بسم الله گفته نشده می‌خورد و بدن انسان او را حمل می­کند و به وسیله­ی او راه می­رود و این مورد کمتر اتفاق می­افتد.

داخل شدن به خاطر کمک کردن:

این نوع نیز کم اتفاق می­افتد بدین گونه که تعدادی از جن­ها برای کمک کردن فردی در کاری یا کارها دست به این کار می­زنند یا این­که او را ضعیف می­بینند و گمان می­کنند که با داخل شدن در بدن او به او کمک کرده­اند.

داخل شدن در بدن انسان به سبب سحر: جنی که در خدمت ساحر است به خاطر اذیت کردن مورد سحر زده شده وارد بدن او می­شود.

داخل شدن به سبب چشم­زخم: شیطان در بدن چشم خورنده با عمل چشم زننده نفوذ می­یابد و وارد بدنش می­گردد.



[1]- مطالب این بخش از متن­های عربی سایت­های زیر گرفته شده است:

www.s7r.roo7e.com. www.makkaoui.net, www.amazalll.jeeran.com www.3elag.com و

www. arabscafe.com و www.bab.com و www. khayma.com

مس انسان توسط جن و احکام مربوط به مس:

مس انسان توسط جن و احکام مربوط به مس:

آیا امکان دارد که جن انسان را مس کند؟ اگر چنین چیزی ممکن است پس چگونه انسان در مقابل اعمالش هنگام وارد شدن جن به بدنش در روز قیامت مسئول است؟

جواب: الحمد لله.

اولاً: امکان دارد که جن به وسیله­ی داخل شدن در بدنش او را دچار نارحتی کند که خداوند این مورد را در کتابش بیان کرده است: ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ [البقرة: 275] «کسانی که ربا می‏خورند، (از گور) برنمی‏خیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس‏، او را دچار جنون کرده است».

شیخ الاسلام ابن تیمیه می­گوید: «داخل شدن جن به بدن انسان به اتفاق امامان اهل سنت و جماعت ثابت است. الله تعالی می­فرماید: ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ «کسانی که ربا می‏خورند، (از گور) برنمی‏خیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس‏، او را دچار جنون کرده است» و در حدیث صحیح از پیامبرج ثابت است که می­فرماید: «إِنَّ الشَّیْطَانَ یَجْرِی مِنْ ابْنِ آدَمَ مَجْرَی الدَّمِ»: «شیطان در فرزندان آدم به مانند خودن در بدن جریان می‌یابد»[1].

ثانیاً: داخل شدن جن به بدن انسان باعث مریضی است. چنان­چه انسان با وجود این مریضی نیز عقل و اختیار خود را از دست نداد در مقابل سخنان و کردارش، مورد بازخواست قرار می­گیرد اما اگر این مریضی بر او غلبه کند به گونه­ای که عقل و اختیارش را از دست بدهد، مانند دیوانه، تکلیفی بر او نیست بدین خاطر در لغت عربی «المس» به «الجنون» یعنی دیوانه معنی شده است[2].

ولی با این حال مسئول آسیب­های مالی است که در حالت جنون به مردم وارد می­کند چنان که اگر مال کسی را تلف کند، مسئول است[3].

در «الموسوعة الفقهیة» (ج: 16 ص: 106) آمده است: «فقها بر این­که مجنون چون بیهوش و خواب است اجماع دارند و به دلیل از دست دادن اختیار، چون بی‌هوشی است که در خواب حرف می­زند و کلماتی چون طلاق، اسلام، ارتداد، خرید و فروش کردن و چیزهای دیگر بر زبان می­راند و حالت جنون شدیدتر است لذا باطل بودن آن به خاطر جنون اولی­تر است؛ زیرا مجنون قدرت تعقل، تشخیص و اهلیت ندارد و در این باره، به این فرموده پیامبر ج استدلال می‌کنند: «رُفِعَ القَلَمُ عن ثلاثةٍ: عن النائمِ حتى یستیقظَ، وعَن الصبِیِّ حَتى یَحتلمَ، وعَن المجنونِ حتى یَعْقل»[4] «تکلیف از سه دسته برداشته شده است: 1. کسی که خوابیده تا زمانی که بیدار می­شود 2. کودک تا زمانی که به سن بلوغ می­رسد 3. مجنون تا وقتی که هوشیار می‌گردد» و هر نوع تصرف زبانی که موجب ضرر و زیان باشد نیز همین­گونه است».

و در (ج: 16 ص: 107) آمده است: «اما به نسبت حقوق دیگران شخص مجنون مسئول است و مسئولیت آن متوجه ولی و سرپرست او می­گردد و باید از دارایی مجنون، ضرر شخص آسیب دیده جبران شود. هنگامی که از او گناهانی روی می­دهد بصورت پولی از او گرفته می­شود. اگر در حالت جنون دارایی انسانی را تلف کند خسارت آن دارایی بر او واجب است و اگر کسی را بکشد در مقابل قصاص نمی­شود ولی دیه­ی مقتول از او گرفته می‌شود»[5].

داخل شدن جن در بدن انسان و مخاطب قرار دادن او:

سؤال: هنگامی که جن به وسیله­ی تماس یا سحر وارد بدن انسان می‌شود آیا این امکان وجود دارد که جن داخل بدن انسان را مورد خطاب قرار داد و او را به اسلام دعوت نمود و برایش موعظه کرد یا این­که آن دروغ و سحر است؟

جواب: الحمد لله.

مورد خطاب قرار دادن جن و پند و موعظه برای او و دعوت کردنش به اسلام دروغ و جادو نیست بلکه آن امر ممکنی است که در بیشتر مواقع روی داده و بیشتر جن­ها اسلام­شان را آشکار کرده­اند.

اما این بدان معنی نیست همه­ی کسانی که چنین ادعایی می­کنند در ادعای خویش صادق هستند؛ مواردی روی داده که دروغ گفته­اند اما دروغ تعدادی از این جادوگرها، روی دادن آن را در تعدادی از مردم نفی نمی­کند.

ابن القیم: در «زاد المعاد» (ج: 4 ص: 68-69) از ابن تیمیه نقل می­کند که او جن را مورد خطاب قرار داده و او را پند و اندرز داده و از ظلم نهی کرده است که نص کلامش إن شاء الله در ادامه می‌آید.

ابن باز ذکر می­کند: زنی که دچار جن زدگی شده بود آن جن اسلامش را در مقابل شیخ آشکار کرد و تعدادی از مردم آن را انکار کرده­اند که شیخ مقاله­ای را نوشت و در آن خطای کسانی که منکر آن هستند را روشن نمود. شیخ در جواب چنین گفت: «گفته­اند که مانند این روی­داد را شخصی انکار کرده است و بیان کرده که آن دروغ و فریب است در حالی که آن سخن را به همراه آن زن ضبط کرده و او آن سخنان را نگفته است. نواری که در آن سخنانش را ضبط کرده بود را درخواست کردم و آن­چه را که ذکر کرده بود را دانستم. بسیار تعجب کردم از اجازه دادن او از این­که آن ضبط شود همراه با این­که من از جن تعدادی سؤال پرسیدم و او به آن‌ها جواب داد پس عاقل چگونه گمان می­برد که سؤال پرسیدن و جواب دادن ضبط می‌شود؟ این از بدترین و باطل­ترین اشتباهات است و هم­چنین گمان کرده که اسلام آوردن جن به وسیله­ی انسان مخالف فرموده­ی الله تعالی در داستان سلیمان÷ است که می‌فرماید: ﴿وَهَبْ لِی مُلْکًا لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی [ص: 35] «به من پادشاهی­ای عطا فرما که به هیچ­کس بعد از من آن را نبخشی». شکی نیست که این استدلال از جانب شخص مدعی اشتباه و فهمش باطل است خداوند او را هدایت کند؛ اسلام آوردن جن بر دست انسان مخالف دعای سلیمان نیست.

جن­های بسیاری بر دست رسول الله ج مسلمان شدند که خداوند آن را در سوره­ی احقاف و جن بیان کرده است و در صحیحین از ابوهریرهس روایت است که رسول الله ج فرمود: «إِنَّ الشَّیْطَانَ عَرَضَ لِی فَشَدَّ عَلَیَّ لِیَقْطَعَ الصَّلَاةَ عَلَیَّ فَأَمْکَنَنِی اللَّهُ مِنْهُ فَذَعَتُّهُ وَلَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ أُوثِقَهُ إِلَی سَارِیَةٍ حَتَّی تُصْبِحُوا فَتَنْظُرُوا إِلَیْهِ فَذَکَرْتُ قَوْلَ سُلَیْمَانَ عَلَیْهِ السَّلَام رَبِّ هَبْ لِی مُلْکًا لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی فَرَدَّهُ اللَّهُ خَاسِیًا»، وروی النسائی علی شرط البخاری عن عائشةل أن النبی ج کان یصلی فأتاه الشیطان فأخذه فصرعه فخنقه قال رسول الله ج: «حتی وجدت برد لسانه علی یدی ، ولولا دعوة سلیمان لأصبح موثقا حتی یراه الناس»: «شیطان خود را به من نشان داد که داشت به طرف من می­آمد تا باعث شود نمازم را قطع کنم. پس خداوند مرا بر او مسلط کرد و گلویش را گرفتم. تصمیم گرفتم که او را بر ستون (مسجد) ببندم تا صبح شود و دیگران به او بنگرند که سخن سلیمان÷ را به یاد آوردم که دعا کرد: «به من پادشاهی عطا فرما که هیچ­کس بعد از من آن را نبخشی» خداوند، شیطان را با خواری و ذلیلی دور راند». و نسائی به شرط بخاری از عایشهل روایت می­کند که رسول الله ج فرمودند: «تا آن­جا که سردی زبانش را بر دستم احساس کردم و اگر دعای سلیمان÷ نبود او را محکم می­بستم تا مردم او را ببینند.»

پیامبر ج در حدیث صحیح که شیخین از صفیهل روایت کرد­اند، می­فرماید: «إِنَّ الشَّیْطَانَ یَجْرِی مِنْ ابْنِ آدَمَ مَجْرَی الدَّمِ»: «شیطان در فرزندان آدم به مانند خون در بدن جریان می­یابد».

هم­چنین در احادیث صحیح از پیامبر ج روایت است که همراه هر انسانی حتی پیامبر ج ملائکه و شیطانی می­باشد جز این­که خداوند پیامبر را بر آن شیطان یاری داد پس او مسلمان شد و او را جز به نیکی امر نمی‌نمود.

کتاب خدا، سنت رسول الله ج و اجماع امت بر داخل شدن جن به بدن انسان و او را دچار صرع نمودن، دلالت دارد. پس چگونه ممکن است کسی که منتسب به علم است آن را بدون علم و هدایت و تنها به تقلید از اهل بدعت که مخالف اهل سنت و جماعت هستند، انکار کند؟ والله المستعان ولا حول ولا قوة إلا بالله . خواننده گرامی إن شاء الله آن چه از کلام اهل علم در این مورد آماده شده است را برایت بیان می‌نمایم.

کلام اهل تفسیر در مورد این فرموده الله تعالی: ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ [البقرة: 275] «کسانی که ربا می‏خورند، (از گور) برنمی‏خیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس‏، او را دچار جنون کرده است».

ابوجعفر بن جریر: می­گوید: «یعنی به وسیله­ی آن شیطان در دنیا او را دچار دیوانگی و جنون می‌کند».

ابن کثیر در تفسیر این آیه می­گوید: «یعنی روز قیامت از قبرهای­شان جز به مانند کسانی که در اثر تماس شیطان دچار صرع شده­اند، برنمی خیزند».

قرطبی در تفسیر آن می­فرماید: «این آیه دلیل است بر باطل بودن کسانی که صرع را از جهت جن انکار می­کنند و گمان می­کنند آن به خاطر طبیعت انسان است و شیطان نمی­تواند در انسان نفوذ یابد و او را دچار دیوانگی کند».

کلام مفسرین در این باره بسیار است.

شیخ الاسلام ابن تیمیه: در کتابش «إیضاح الدلالة فی عموم الرسالة للثقلین» که در «مجموع الفتاوی» (ج: 19، ص: 9-16) موجود است می‌گوید: «دسته­ای از معتزله چون جبائی، ابوبکر رازی و غیر آن‌ها داخل شدن جن در بدن مصروع را انکار اما وجود جن را انکار نمی­کنند و دلیل‌شان این است که این موارد از رسول خدا ج روایت نشده است اگر چه در این مورد دچار خطا شده­اند و بدین خاطر اشعری در کتاب «مقالات» بیان می­کند: «اهل سنت و جماعت می­گویند که جن داخل بدن کسی که دچار صرع شده است می­شود، همان­گونه که خداوند متعال می­فرماید: ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ [البقرة: 275] «کسانی که ربا می‏خورند، (از گور) برنمی‏خیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس‏ او را دچار جنون کرده است» (که این موضوع را در جای خود بسط و توضیح داده است).

هم­چنین ابن تیمیه: در (ج: 24، ص: 276-277) از «مجموع الفتاوی» می­گوید: «وجود جن به وسیله­ی قرآن، سنت پیامبر و سلف امت و امامان‌شان ثابت است و هم­چنین داخل شدن جن به بدن انسان به اتفاق امامان اهل سنت و جماعت مورد تأیید است؛ الله تعالی می­فرماید: ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ: «کسانی که ربا می‏خورند، (از گور) برنمی‏خیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس‏ او را دچار جنون کرده است» و در حدیث صحیح، پیامبر ج می­فرماید: «إِنَّ الشَّیْطَانَ یَجْرِی مِنْ ابْنِ آدَمَ مَجْرَی الدَّمِ»: «شیطان در فرزندان آدم به مانند خون در بدن جریان می­یابد».

عبدالله بن احمد بن حنبل می­گوید: «به پدرم گفتم: کسانی هستند که می­گویند: جن داخل بدن دیوانه نمی‌شود. گفت: پسرم دروغ می­گویند، جن بر زبان شخص جن زده سخن می­گوید». و آن امری آشکار است چون شخصی که دچار صرع شده است به زبانی سخن می­گوید که معنای آن را نمی­داند و به بدنش ضربه­های بزرگی می­زنند که اگر به وسیله­ی آن شتر زده شود نشانه­ای از خود به جای می­گذارد و با این حال شخص دیوانه نه ضربه را احساس می­کند و نه کلامی را که بر زبانش جاری می‌شود، می­داند. و ممکن است شخصی که دچار صرع شده برای شخص سالم کاری انجام دهد؛ و قالیچه‌ای که بر آن نشسته است را جمع کند و اسباب و وسایل را جابجا کند و از مکانی به مکان دیگر رود و کارهای دیگری نیز انجام دهد. کسی که مصروع را مشاهده کند برایش مشخص می­شود، کسی که بر زبان آن فرد سخن می‌گوید و حرکت دهنده­ی این اجسام می­باشد، نوعی دیگر غیر از انسان است. و هیچیک از امامان مسلمانان داخل شدن جن در بدن شخص دچار صرع شده را انکار نکرده­اند و کسی که آن را انکار کند و ادعا کند که شریعت آن را انکار کرده است بر شریعت خداوند دروغ بسته است چون دلایل شرعی آن را نفی نمی‌کنند».

امام ابن القیم: در کتابش «زاد المعاد فی هدی خیر العباد» (ج: 4، ص: 66-69) می­گوید: «صرع دو نوع است: نوعی از آن ناشی از شیاطین و نوع دیگر از آن ناشی از بهم خوردن تعادل و نوعی مرض است که در این مورد پزشکان به برسی علل و راه چاره­ی آن می­پردازند اما در مورد صرعی که سبب آن شیاطین هستند، پزشکان و دانشمندان به وجودش معترف ولی از علاجش ناتوانند؛ و معترفند که درمان آن به وسیله­ی ارواح پاک و بلند مرتبه صورت می­گیرد و آثار آن را دفع می‌کند و به مقابله با کارهای آن­ها می‌پردازند و آن را باطل می­کنند که بقراط در بعضی از کتاب­هایش به آن پرداخته است و تعدادی از درمان صرع را بیان می‌کند و می­گوید: این تنها برای صرعی که سبب آن به هم خورد تعادل درونی است سودمند است اما صرعی که ناشی از جن است، این درمان چاره ساز نیست.

اما در بین پزشکانی که به نوعی از جهل و گمراهی مبتلا هستند، این نوع صرع را انکار می­کنند و نمی‌پذیرند که شیاطین در بدن مصروع تأثیر بگذارد ولی واقعیت این است که آن‌ها نمی­دانند؛ چون این امر موضوع علم پزشکی نیست چنان‌چه علل چیزی دانسته نشد آن را انکار کنند در حالی‌که حواس و واقعیت بر آن شاهد است و ارجاع دادن آن­ها بر درمان بعضی از بیماری­ها به منزله­ی درمان همه­ی آن­ها نیست.

تا آن­جا که می­گوید: «و پزشکان گمراه جز صرع ناشی از عدم تعادل درونی را نمی­پذیرند و هرکس دارای عقل است و شناختی نسبت به جن­ها و تأثیر آن‌ها دارد نسبت به کسی که به آن جاهل است و یا دچار ضعف عقلی است، می­خندد.

درمان این بیماری از دو طریق صورت می­گیرد: یک راه از طریق خود مصروع و یک راه از طریق مداوا کننده.

از جهت مصروع: به وسیله­ی تقویت درونی صورت می‌گیرد. و به راستی توجهش را به سوی به وجود آورنده و آفریننده این روح­ها گرداند و با پناه بردن به چیزهای صحیح که قلب و زبان بر آن یک صدا باشند و این نوعی جنگ است. و جنگجو از جنگ با دشمنش جز به دو دلیل دست بر نمی‌دارد: اسلحه­ی درستی با خود داشته باشد و یاری دهنده­ای قوی داشته باشد. پس زمانی که یکی از این دو را نداشته باشد اسلحه­های بسیار او را بی نیاز نمی­کنند پس زمانی که هیچ کدام از این دو امر را نداشته باشد و قلبش خالی از توحید، توکل، تقوا باشد و هیچ سلاحی نداشته باشد باید وضعش چگونه باشد؟

دوم از جهت مداوا کننده: او نیز باید این دو اسباب را داشته باشد تا آن‌جا که مداوا کننده به این سخن اکتفا می­کند: «اخرج منه»: «از وجود او خارج شو» یا می­گوید: «بسم الله» یا می­گوید: «لا حول ولا قوة إلا بالله» و پیامبر ج فرموده بود: «اخرج عدو الله، أنا رسول الله» «خارج شو ای دشمن خدا من رسول خداوند هستم.»

دیدم که شیخ ما کسی را به سوی مصروع می­فرستاد تا جنی را که به بدن او وارد شده، مورد خطاب قرار دهد؛ و او به آن شخص مصروع می­گفت: شیخ به تو می‌گوید: خارج شو و این کار برای تو حلال نیست در نتیجه­ی آن، جن از شخص مصروع بیرون می­آمد و چه بسا شخصاً او را مورد خطاب قرار می‌داد و چه بسا جن نافرمان و سرکشی باشد که با زدن از وجود او خارج شود در حالی که مصروع نجات می­یابد اما احساس درد نمی­کند. ما و دیگران آن را بارها مشاهده کرده­ایم….

تا آن­جا که می­فرماید: «خلاصه این­که این نوع از صرع و درمان آن را جز عده­ی کمی از اهل علم، عقل و معرفت انکار نکرده­اند و بیشتر تسلط ارواح خبیث بر اهل آن از جهت ضعف دینی و ویران بودن قلب­ها و زبان­های­شان از حقیقت ذکر و دعاها و پناهگاه نبوی و ایمانی است روح خبیث شخصی را که هیچ سلاحی ندارد و چه بسا عریان باشد، در بر می­گیرد و در او اثر می‌کند».

و آن­چه ما از دلایل شرعی و اجماع اهل علم از اهل سنت و جماعت ذکر کردیم بر جواز داخل شدن جن به بدن انسان دلالت دارد که برای خوانندگان، باطل بودن سخن کسی را که آن را انکار می­کند، روشن می‌گرداند.

نکته:

آن­چه از احادیث صحیح و کلام اهل علم در مورد خطاب قرار دادن جن و پند و اندرز و دعوتش به سوی اسلام و قبول دعوت از جانب او ذکر کردیم مخالف سخن سلیمان÷ در سوره­ی ص نمی­باشد که می‌فرماید: ﴿وَهَبْ لِی مُلْکًا لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی [ص: 35] «به من پادشاهی­ای عطا فرما که به هیچ­کس بعد از من آن را نبخشی» هم­چنین او را به معروف امر کردن و از منکر نهی کردن و در صورت امتناع از خروج، زدن او، مخالف آیه­ی ذکر شده نمی­باشد بلکه آن از جهت دفع مهاجم و یاری دادن مظلوم و امر به معروف و نهی از منکر است؛ همان­گونه که آن با انسان انجام می‌گیرد، واجب است[6].



[1]- مجموع الفتاوى (24/276، 277).

[2]- لسان العرب (6/217).

[3]- نک: زاد العاد (4/66-71).

[4]- صاحبان سنن به إسناد صحیح روایت کرده­اند.

[5]- مجموع الفتاوی شیخ محمد بن صالح المنجد.

[6]- «مجموع فتاوى ومقالات متنوعة» شیخ ابن باز (3/299-308) با اختصار.

داخل شدن جن به بدن انسان

داخل شدن جن به بدن انسان

سؤال: در روزهای گذشته قضیه­ی داخل شدن جن در بدن انسان مطرح شده و به خاطر اختلاف در خلقت، عقلاً محال است. انسان از گِل و جن از آتش خلق شده است و شیاطین جز وسوسه تسلط دیگری ندارند و خداوند قدرتی برای تسلط آن­ها بر انسان قرار نداده است! و نوارهای ضبط شده که منتشر شده، دلیلی بر این امر نیست پس رد شما بر آن چیست؟

جواب: الحمد لله.

داخل شدن جن به بدن انسان از دیدگاه قرآن و سنت و اهل سنت و جماعت و مشاهده و محسوسات، حق است و جز معتزله که عقل­های­شان را بر دلایل کتاب و سنت مقدم داشتند کسی با آن مخالفت نکرده است و ما آن را به صورت مختصر بازگو می‌کنیم:

الله تعالی می­فرماید: ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ [البقرة: 275] «کسانی که ربا می‏خورند، (از گور) برنمی‏خیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس‏، او را دچار جنون نموده است».

قرطبی در تفسیر آن می‌فرماید: «این آیه دلیل است بر باطل بودن انکار کسانی که صرع را از جهت جن انکار می­کنند و گمان می­کنند که آن به خاطر طبیعت انسان است و شیطان نمی­تواند در انسان نفوذ کند و او را دچار دیوانگی سازد».

ابن کثیر در تفسیر این آیه می­فرماید: «یعنی روز قیامت از قبرهای­شان جز به مانند کسانی که در اثر تماس شیطان دچار صرع شده­اند، بر نمی‌خیزند. ابن عباس می­گوید: کسی که ربا می­خورد، روز قیامت چون دیوانه­ای که حالت خفگی دارد برمی­خیزد».

در حدیث صحیح نسائی از ابی الیسر روایت می­کند که پیامبر ج در دعایش می­فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ الْهَرَمِ وَالتَّرَدِّی وَالْهَدْمِ وَالْغَمِّ وَالْحَرِیقِ وَالْغَرَقِ وَأَعُوذُ بِکَ أَنْ یَتَخَبَّطَنِی الشَّیْطَانُ عِنْدَ الْمَوْتِ...»: «پروردگارا پناه می­برم به تو از پیری همراه با خرفتی، از افتادن از جای بلند، غم و ناراحتی، از مردن به وسیله­ی سوختن و غرق شدن و پناه می­برم به تو از این­که شیطان هنگام مرگ با لمس کردن به من آسیب برساند و...» المناوی در کتاب «فیض» ج: 2، ص: 148 در شرح عبارت «وَأَعُوذُ بِکَ أَنْ یَتَخَبَّطَنِی الشَّیْطَانُ عِنْدَ الْمَوْتِ» می‌گوید: یعنی مرا دچار صرع کند و مرا به بازی بگیرد و دین و عقلم را هنگام مرگ به فساد کشاند؛ با خصومت و دشمنی که دارد باعث لغزش قدم­ها و از دست دادن عقل و بردباری شود و بر شخص هنگام جدایی از دنیا او را گمراه کند یا مانع توبه­ی او گردد.

ابن تیمیه در «مجموع الفتاوی» 24/276 می­گوید: داخل شدن جن به بدن انسان به اتفاق اهل سنت و جماعت مورد تأیید است؛ الله تعالی می‌فرماید: ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ [البقرة: 275] «کسانی که ربا می‏خورند، (از گور) برنمی‏خیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس‏، او را دچار جنون کرده است» و در حدیث صحیح از پیامبر ج ثابت است که می‌فرماید: «إِنَّ الشَّیْطَانَ یَجْرِی مِنْ ابْنِ آدَمَ مَجْرَی الدَّمِ»: «شیطان در فرزندان آدم به مانند خون در بدن جریان می‌یابد».

عبدالله بن احمد بن حنبل می­گوید: «به پدرم گفتم: کسانی هستند که می­گویند جن داخل بدن دیوانه نمی‌شود. گفت: پسرم دروغ می­گویند، جن بر زبان شخص جن زده سخن می‌گوید».

ابن تیمیه در توضیح آن می­گوید: «آن­چه که او گفته است امری مشهور است چون شخصی که دچار صرع شده است به زبانی سخن می­گوید که معنای آن دانسته نمی­شود و به بدنش ضربه­های بزرگی وارد می‌شود که اگر به شتر وارد شود آثار آن بر جای می­ماند ولی شخص دیوانه نه ضربه­ای را که به او می­زنند احساس می­کند و نه کلامی که بر زبانش جاری می­شود را می‌فهمد. و ممکن است شخص دچار صرع شده کاری را برای شخص سالم نیز انجام دهد؛ و قالیچه­ای که بر آن نشسته است را جمع کند و اسباب و وسایل را جابجا کند و از مکانی به مکان دیگر رود و کارهای دیگر نیز انجام دهد. اما کسی که او را مشاهده کند برایش مشخص می­شود کسی که بر زبان آن فرد سخن می­راند و حرکت دهنده این اجسام است کسی دیگر غیر از آن فرد است». و می­فرماید: «و هیچیک از امامان مسلمانان داخل شدن جن در بدن شخصی دچار صرع شده، انکار نکرده­اند و کسی که آن را انکار کند و ادعا کند که شریعت آن را انکار کرده است بر شریعت خداوند دروغ بسته است چون دلایل شرعی وارد شدن جن به بدن انسان را نفی نمی‌کند».

داخل شدن جن در بدن انسان از دیدگاه قرآن و سنت پیامبر ج و به اتفاق اهل سنت و جماعت که بعضی از سخنان­شان را آوردیم، مورد تأیید است.

اما این فرموده­ی الله تعالی: ﴿وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ [البقرة: 102] «بدون فرمان خدا نمی‏توانستند به وسیله آن به احدی زیان برسانند» هیچ شکی نیست که این دلیل واضح و آشکار است که جن نمی‌تواند به وسیله­ی سحر یا صرع یا انواع دیگر از اذیت­ها یا گمراهی­ها به کسی ضرر برساند مگر این­که خداوند اراده کرده باشد. حسن بصری می‌گوید: همان­گونه که الله تعالی می­فرماید هرکس که خداوند بخواهد شیطان بر او مسلط می­شود و هرکس را خداوند نخواهد شیطان نمی­تواند بر او تسلط یابد. پس شیطان که جنی کافر است بر مؤمنانی که دچار گناهان شده و از ذکر و یاد خدا و خالص گرداندن عبادت برای او، دور شده­اند تسلط می­یابد اما نسبت به بندگان صالح خداوند شیطان قدرتی ندارد همان­گونه که می­فرماید: ﴿إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ وَکَفَى بِرَبِّکَ وَکِیلًا٦٥ [الإسراء: 65] «در حقیقت تو را بر بندگان من تسلطی نیست و حمایت­گری (چون) پروردگارت کافی است».

اما سبب­های صرع: ابن تیمیه در «مجموع الفتاوی» 19/39 می­گوید: «مس انسان توسط جن ممکن است به خاطر دوست داشتن، شهوت و عشق باشد همان­گونه که میان انسان‌ها روی می‌دهد... و می­تواند به خاطر تنفر و مجازات باشد که بیشتر از این نوع است؛ مانند این­که بعضی از انسان­ها آن‌ها را اذیت کنند یا گمان کنند که آن­ها عمداً آن­ها را اذیت کرده­اند یا بر بعضی از آن­ها ادرار کنند یا آب گرمی را بر آن­ها ریخته باشند یا بعضی از آن­ها را کشته باشند اگر چه انسان آن را درک نمی­کند. جهل و ظلم در جن باعث می­شود که بیشتر از آن­چه انسان‌ها مستحق آن هستند آن‌ها را مجازات کنند و ممکن است که از روی شوخی این کار را بکنند و به مانند انسان سفیه آسیب برسانند».

می­گویم: راه نجات از مس شیاطین ذکر و یاد نام الله و بسم الله گفتن در ابتدای هر کاری است هم­چنان که به صورت صحیح بسم الله و ذکر خداوند در امور بسیاری مانند غذا خوردن، آب نوشیدن، سوار شدن، دستشویی رفتن، نزدیکی کردن با همسر و چیزهای دیگر از پیامبر ج روایت شده است.

اما برای درمان آن ابن تیمیه در «مجموع الفتاوی» 19/42 می‌گوید: جن هنگامی که بر انسانی تجاوز نمود از حکم خداوند و رسولش او را باخبر سازید و بر او اقامه­ی حجت کنید و او را به کارهای پسندیده، امر و از کارهای ناپسند نهی کنید همان­گونه که با انسان این کار را انجام می­دهید؛ زیرا خداوند می­فرماید: ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا١٥ [الإسراء: 15] «ما تا پیامبری نفرستیم هرگز آن­ها را عذاب نخواهیم کرد» سپس فرمود: و هنگامی که جن با امر و نهی و روشن کردن موضوع بیرون نیامد، جایز است که او را صدا زند و دشنام دهد و تهدید کند و لعنت کند همان­گونه که رسول الله ج با شیطان هنگامی که با شعله­ای از آتش به طرف پیامبر ج آمد و خواست به صورت او پرتاب کند سه بار فرمود: «أعوذ بالله منک، وألعنک بلعنة الله»[1] «از تو به خداوند پناه می­برم و تو را به لعنت خداوند لعنت می­کنم». و بر علیه او می­تواند به وسیله­ی ذکر خداوند و خواندن قرآن یاری بگیرد به خصوص آیة الکرسی که پیامبر ج درباره­ی آن می‌فرماید: «من قرأها لَنْ یَزَالَ مَعَکَ مِنْ اللَّهِ حَافِظٌ وَلَا یَقْرَبُکَ شَیْطَانٌ حَتَّی تُصْبِحَ»[2] «هرکس آن را بخواند از جانب خداوند محافظی برایش قرار داده می­شود که هرگز از او دور نمی­شود و شیطان تا هنگامی که صبح می­شود به او نزدیک نمی­گردد». خواندن معوذتین نیز بدین گونه است.

اما پزشکی که بر آن­چه ما برای درمان شخص مصروع بیان کردیم اعتماد نکند هیچ چیز دیگری به شخص مصروع کمک نمی‌کند[3].



[1]- بخاری روایت کرده است.

[2]- بخاری روایت کرده است.

[3]- مرجع: مسائل ورسائل: محمد الحمود النجدی (ص: 23) (منظور این است که سبب داخل شدن جن به بدن انسان مشکلات درونی شخص نیست که توسط پزشک مداوا گردد بلکه یک وجود خارجی است که به داخل بدن انسان نفوذ کرده است و انکار این مورد توسط پزشک کمکی به دفع بیماری از شخص نمی­کند) (مترجم).