حالتها و آسیبهای قبل و بعد از رقی و تعویذ[1]
حالات و آسیبهایی که قبل از تعویذ در بیمار ظهور مییابد:
یک سری حالات و آسیبها قبل از اینکه در مورد شخص جن زده و ... تعویذی خوانده شود در وی ظهور مییابد؛ آنها عبارتند از:
1- اینکه شخص به طور ناگهانی از چیزی که شدیداً بدان عشق میورزیده، نفرت پیدا میکند و یا به چیزی که شدیداً از آن نفرت داشته، علاقه پیدا میکند.
2- به بیماریهای گوناگون بسیاری مبتلا میشود و علم طب (نیز با همهی پیشرفت خود) هیچ دلیل یا عاملی را برای اینگونه بیماریها تشخیص نمیدهد.
3- (در طول شبانه روز) به خصوص بعد از نماز عصر و مغرب افسردگی شدیدی را احساس میکند (و به تعبیری دلش میگیرد).
4- از کار کردن و ظاهر شدن در محیطهای اجتماعی (و کاری) مثل مدرسه، دانشگاه و غیره نفرت پیدا کرده عزلت و گوشهنشینی را اختیار میکند.
5- خیالاتی میشود و گاهاً تصور میکند کارهایی را انجام داده که واقعاً آن را انجام نداده است.
6- رنگ پریده میشود یا رنگ صورتش به زردی میگراید و همچنین گاه لکهها و داغ و نشانههایی گندمگون یا مایل به رنگ آبی در صورتش هویدا میگردد و هیچ عاملی (پوستی یا داخلی) نیز توسط پزشکان برای این بیماری تشخیص داده نمیشود.
7- هر از چندگاهی دچار سردرد میشود و یا به طور ناگهانی تب میکند.
8- جنجالها و مشاجراتی که بین زن و مرد یا دیگر اعضای خانواده به خاطر مسائل بسیار اندک و پیش پا افتاده صورت میگیرد، میتواند یکی از حالات و آفتهای سحر، مس شیاطین یا چشمزخم باشد.
9- فرد در حالیکه بیدار است، گویی در عالم رویا به سر میبرد و دچار وهم و گمان میشود.
10- مدام کسل است و احساس میکند کار و تلاش زیادی را انجام داده (در حالی که هیچ کاری نکرده است). همچنین إشتهای او برای غذا خوردن کم میشود.
11- وقتی که راه میرود، احساس میکند (روی هوا راه میرود و) وزنی ندارد.
12- همواره احساس میکند صدایی در یک یا هر دو گوش او طنین انداز میشود.
13- بیمار اگر زن باشد در حالتهای مختلف و به خصوص هنگامی که مرحله پریود را سپری میکند در ناحیهی رحم خویش احساس درد میکند یا مکرراً دچار استحاضه میشود.
14- به خاطر اندک چیزی شدیداً عصبانی میشود.
15- همواره دوست دارد بخوابد و از خوابهای سنگینی که بیدار شدن از آنها بسیار مشکل است رنج میبرد.
16- احساس میکند کسی او را صدا میزند ولی هرچه به اطراف مینگرد کسی را نمیبیند.
17- درد شدید و مداومی در ناحیه پایین یا وسط پشت و یا بین دو کتف او به وجود میآید.
18- دچار نوعی حساسیت پوستی شده، خارش شدیدی را در بدنش احساس میکند و احیاناً بدنش ورم میکند یا دانههایی در بدن او ظهور مییابد.
19- به طور مکرر دچار اسهال یا نفخ شدید شکم میشود و گاهی نیز ترش کرده یا درون خویش احساس سوزش میکند. یبوست مزمن از دیگر نشانهها (ی این بیماری) میباشد.
20- دچار ضعف بینایی میشود و احساس میکند پردهای جلوی چشمان او را گرفته است.
21- همواره احساس رنج و اندوه میکند و پریشان و آشفته میشود. همچنین وحشت زده و مضطرب است و انگار شدیداً از چیزی میترسد.
22- شدیداً وسواسی میشود به نحوی که مدام انجام کاری را تکرار میکند و بر آنچه قبلاً برای وی مسلم و بدیهی بود، شک و تردید میکند. این حالات بیانگر نوعی بیماری است که در زبان عربی بدان، الوسواس القهری میگویند و در نهایت نیز به مرگ منتهی میشود.
23- مدام دچار آشفتگی ذهنی میشود و بسیار فراموشکار میگردد.
24- از ذکر و یاد خداوند رویگردان شده از عبادت الهی بدش میآید.
25- بویی ناخوشایند و غیرطبیعی از بیمار تراوش میکند که بسیار گزنده است اما جز مریض کسی آن بو را احساس نمیکند. به علاوه مریض به مقداری زیاد عرق میکند و یا مدام نیاز پیدا میکند که به دستشویی برود.
26- قدرت همبستر شدن با همسرش را از دست میدهد و به طور کلی نسبت به همسرش بیرغبت شده و خواستههایش را برآورده نمیکند.
27- مدام کابوس میبیند. از جمله مواردی که بیمار در خواب میبیند عبارتند از: 1- اژدهاهایی سیاهرنگ، 2- سگها و گربهها (یی که به او حمله میکنند)، 3- شتر (های افسار گسیخته که به سوی او شتابان در حرکتند و ...)، 4- قبرستان، 5- زباله دانها، 6- پرت شدن از ارتفاعی بسیار بلند، 7- غرق شدن در آب و غیره.
28- سخن گفتن زیاد در اثنای خواب و همچنین صدایی که در اثر برخورد دندانها و اصطکاکشان ایجاد میشود و آه و ناله کردن شخص در خواب از دیگر علایم بیماری است.
29- احساس میکند چیزی سنگین در هنگام خواب بر روی سینهی او گذاشته شده است.
30- راه رفتن در اثنای خواب و بیدار شدن مکرر از خواب و همچنین بیدار شدن از خواب در حالیکه ترس وجود او را فرا گرفته از دیگر علایم بیماری به شمار میآید که نشان میدهد بیمار جن زده است یا از چشم زخم آسیب دیده است.
شکلهای حضور جن بر بدن انسان:
1. وسوسه: وسوسه گاهی از نفس انسان و گاهی از شیطان است. الله سبحانه و تعالی در سورهی ق میفرماید: ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ١٦﴾ [ق: 16] «و ما انسان را آفریدهایم و میدانیم که نفس او چه وسوسهای به او میکند و ما از شاهرگ (او) به او نزدیکتر هستیم» و در سورهی طه میفرماید: ﴿فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَا یَبْلَى١٢٠﴾ [طه: 120] «پس شیطان او را وسوسه کرد، گفت: ای آدم آیا تو را به درخت جاودانگی و ملکی که زایل نمیشود راهنمایی کنم؟» و در سورهی ناس میفرماید: ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ١ مَلِکِ النَّاسِ٢ إِلَهِ النَّاسِ٣ مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ٤ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ٥ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ٦﴾ [الناس: 1-6] «بگو پناه میبرم به پروردگار مردم(1) پادشاه مردم(2) معبود مردم(3) از شر وسوسهگر نهان(4) آن کس که در سینههای مردم وسوسه میکند(5) چه از جن و (چه از) انس». پس نفس، انسان، و جن هر کدام دارای وسوسه هستند. وسوسه ممکن است از داخل یا خارج باشد اما شیطان هنگامی که وارد بدن انسان شود، وسوسهاش بسیار تأثیرگذار است و شخص جن زده را در سرگردانی ذهنی پیوسته قرار میدهد و از او توان تمرکز، تفکر و خشوع در نماز را به خاطر شدت وسوسه میگیرد. شیطان، شخص جن زده را دچار شک و تردید میکند و در تصرفات، سخنان و کارهایش و در سخنان، کارها و تصرفات دیگران دچار تردید مینماید و آن در خلال آنچه است که شیطان به قلبش وسوسه میکند تا آنجا که آن وسوسه را باور میکند و به خود تلقین میکند و به درستی آن معتقد میشود در نتیجه برای دخل و تصرف شیطان از طریق وسوسه، خوار و ذلیل میگردد.
2. حاضر شدن بر بدن انسان: شیطان بر قسمتی از بدن مریض وارد میشود و باعث درد در پشت یا سرش میگردد و شنیدن و دیدن را به طور کامل از دست میدهد و این مرض روزهای بسیاری ادامه مییابد و این مانند فلج همیشگی است که به سبب جن بوجود میآید.
3. حضور کامل: حضور جن در بدن مریض حضور کامل است و بر زبانش سخن میگوید و با بدنش فاصلهای را با سختی یا مشاجره کردن با مردم، یا به حالت فرار میپیماید. در تمام این مدت جن در بدن مریض وجود دارد و مریض چیزی نمیداند تا آنجا که از شیاطین کسانی هستند که تمام مدت حاضر هستند و در ماشین مینشینند و با مریض سفر میکنند و او نمیداند و این مدت حضور جن که به خاطر ضعف ایمانی و بدنی است با قوی شدن دوبارهی انسان متوقف میشود.
4. حضور مشترک: و این شبیه حضور زن و شوهر و حضور کامل است اما مرتبهای از آن پایینتر است و آن این که شیطان بر بدن انسان وارد میشود و ممکن است تمام وجود انسان، از نوک سر تا پاهایش را در برگیرد و انسان هرچیزی را که اطرافش روی میدهد، میفهمد اما با کلامی سخن میگوید و کاری را انجام میدهد بدون اینکه بخواهد آن را انجام دهد بلکه از انواع جن این است که بر زبان انسان سخن میگوید و ممکن نیست که مشخص کند و بداند که چه کسی است که دارد سخن میگوید تا آنجا که خود مریض نیز نمیداند و این نوع حضور را بسیاری از شیاطین در حالات سحر انجام میدهند به خصوص در حالات سحر تفرق و جدایی. در این حالت شیطان حاضر میشود و با دیگری مشاجره میکند تا اینکه جدایی روی میدهد.
5. تماس جن با انسان در رختخواب: خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ١٧٥﴾ [آل عمران: 175] «در واقع این شیطان است که شما را از دوستان خود میترساند پس اگر مؤمنید از آنان مترسید و از من بترسید».
این نوع دارای نشانههای بسیاری از جمله آشفتگی، بیخوابی، لرزش بدن، کابوسها و اشکال ترسناک (چون مار، سگ، گربه، الاغ، استر، عقرب، عنکبوت، مارمولک، گاو، شتر، میمون، پلنگ، فیل و شبحهای ترسناک) میباشد.
اگر سبب داخل شدن به خاطر عاشق شدن انسان بوده است، برای جن روشن میکنید که کار او حرام است و به دلیل این کار روز قیامت مجازات میشود و از عذاب و عقاب خداوند او را بترسانید.
اگر سبب داخل شدنش به خاطر ظلم و تجاوز بر انسان بوده است برایش روشن گردانید که عاقبت ظالمان بسیار ناگوار است و آنچه خداوند از عقاب و مجازات برای ظالمان در روز قیامت آماده کرده است، روشن گردان. الله تعالی میفرماید: ﴿إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا٢٩﴾ [الکهف: 29] «ما برای ستمگران آتشی آماده کردهایم که سراپردههایش آنان را در بر میگیرد و اگر فریادرسی جویند به آبی چون مس گداخته که چهرهها را بریان میکند یاری میشوند وه چه بد شرابی و چه زشت جایگاهی است».
اگر این کار جواب داد و مراد حاصل شده قبل از این که خارج شود، از او عهد بگیرید و این عهد یا مانند آن را پشت سر او تکرار کنید: «از تو عهد میگیرم که از این بدن خارج شوی و دوباره به آن برنگردی و وارد بدن هیچ مسلمان دیگری نشوی و اگر از عهد و پیمانی که با من بستهای، تجاوز کنی و آن را بشکنی، لعنت خدا، ملائکه و همهی مردم بر تو باد».
سپس به او بگو از کجا خارج میشوی؟ اگر گفت از چشم یا از شکمش، بگو: نه بلکه از دهان، بینی یا از انگشتان دست یا پا خارج شو.
بعد از اینکه تأیید کرد که خارج میشود چون جنها دروغ میگویند، دوباره به منظور رقیه بر او قرآن بخوانید اگر با خواندن قرآن متأثر گردید؛ مانند اینکه دچار اضطراب و لرزیدن در قسمتی از بدنش شود بدان که جن از بدنش خارج نشده است و اگر تغییری در او به وجود نیامد بدان که خارج شده است اما از مریض بخواه که بار دیگر به تو مراجعه کند تا از خروجش به طور کامل مطمئن گردی.
مس به معنی داخل شدن جن در بدن انسان به منظور اذیت کردن، سکنی گزیدن و یا بر او حکم کردن است و بعضی میگویند: تلبس با مس تفاوت دارد اما حقیقت هر دو یکی است. تلبس یعنی حضور جن در بدن انسان و حکم کردن جن بر او است.
داخل شدن به خاطر عشق:[1]
یکی از جنهای مذکر، عاشق یکی از انسانهای مؤنث میشود در نتیجه داخل بدن او میشود گاهی این نوع از مس زمانی روی میدهد که شخص در رختخوابش است و با همسرش قبل از اینکه نام خدا را بیاورد، نزدیکی میکند_ به خصوص در تابستان- که لباس نازک میپوشند و بدن تقریباً لخت است و یا هنگام داخل شدن به دستشویی و حمام (برای استحمام کردن) بدون گفتن بسم الله یا گاهی صدایی میشنود که یکی از مقابل یا پشت سر او را میگیرد یا حرکتی را در اعضای تناسلی اش احساس میکند و عکس این مورد نیز صحیح است؛ یعنی اینکه یکی از جنهای مؤنث عاشق یکی از انسانهای مذکر شود و تقریباً کارهای گفته شده را با او انجام میدهد.
نشانههای این نوع مانند برآمدگی در اعضای تناسلی، درد و ناراحتی شدید در هنگام خواب در پستانها، تنفر شدید از همسر در حالت جماع و نزدیکی، بسیار دچار احتلام شدن در خواب و دیدن شبههایی که در خواب با تو جماع میکنند.
داخل شدن جن به خاطر انتقام:
انسان بر جنی تجاوز کند و جن برای انتقام از او دست به کار شود و او را اذیت کند؛ مثلاً انسانی آب گرمی را در حمام بریزد یا اینکه داخل حمام شود بدون اینکه استعاذه بگوید و بدون اینکه بداند بر جن (که در شکاف دیوار یا لانه حشرات است)، ادرار نماید، اذیت کردن حیواناتی چون سگ و گربه، یا اینکه انسان ناخواسته بر روی جنی که خوابیده است برود یا بدون اینکه متوجه شود جنی را بکشد و جن به خاطر انتقام از آن شخص دست به این کار بزند؛ کشتن مارها در خانهها بدون اینکه او را نهی کرده باشد. فریاد زدن، بسیار گریه کردن، موسیقی و خواندن قرآن در جریان آبها، پریدن یا افتادن از مکان بلند بدون اینکه نام خدا را برده باشد که ممکن است بر مکانی که در آن جنی خوابیده یا خبر ندارد بیفتد. انداختن سنگ در چاه یا در دشتی بدون اینکه نام خدا را بیاورد که در آن هنگام به جنی برخورد کند. خواندن کتابهای سحر و احضار جن، سم پاشی کردن حشرات بدون گفتن بسم الله.
انتقام غیرمستقیم: هنگامی که شیطان نتواند از شخص معینی به خاطر پایبند بودن آن انسان به اذکار و اوراد روزانه یا به خاطر سببی از این اسباب انتقام بگیرد در این هنگام شیطان به اذن و ارادهی خداوند بر عزیزی یا نزدیکترین شخص به آن انسان مسلط میشوند؛ مانند داخل شدن در همسر به خاطر انتقام از شوهر.
به خاطر ظلم نمودن به انسان: این مورد غالباً به خاطر غفلت انسان از ذکر و یاد خدا روی میدهد؛ الله تعالی میفرماید: ﴿وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ٣٦﴾ [الزخرف: 36] «هرکس از یاد (خدای) رحمان دل بگرداند بر او شیطانی میگماریم تا برایش همدمی باشد».
داخل شدن به خاطر سکنی گزیدن و ماندن در آن:
و این نوع نادری از داخل شدن است و در مناطق دوردست اتفاق میافتد؛ هنگامیکه برای جن داخل شدن در بدن انسان ممکن میشود و در آن به خاطر فراوانی جا ساکن میشود و در جسد انسان مینشیند و آن را مانند منزل خود میداند، از خوردنی که بر آن بسم الله گفته نشده میخورد و بدن انسان او را حمل میکند و به وسیلهی او راه میرود و این مورد کمتر اتفاق میافتد.
داخل شدن به خاطر کمک کردن:
این نوع نیز کم اتفاق میافتد بدین گونه که تعدادی از جنها برای کمک کردن فردی در کاری یا کارها دست به این کار میزنند یا اینکه او را ضعیف میبینند و گمان میکنند که با داخل شدن در بدن او به او کمک کردهاند.
داخل شدن در بدن انسان به سبب سحر: جنی که در خدمت ساحر است به خاطر اذیت کردن مورد سحر زده شده وارد بدن او میشود.
داخل شدن به سبب چشمزخم: شیطان در بدن چشم خورنده با عمل چشم زننده نفوذ مییابد و وارد بدنش میگردد.
[1]- مطالب این بخش از متنهای عربی سایتهای زیر گرفته شده است:
www.s7r.roo7e.com. www.makkaoui.net, www.amazalll.jeeran.com www.3elag.com و
www. arabscafe.com و www.bab.com و www. khayma.com
مس انسان توسط جن و احکام مربوط به مس:
آیا امکان دارد که جن انسان را مس کند؟ اگر چنین چیزی ممکن است پس چگونه انسان در مقابل اعمالش هنگام وارد شدن جن به بدنش در روز قیامت مسئول است؟
جواب: الحمد لله.
اولاً: امکان دارد که جن به وسیلهی داخل شدن در بدنش او را دچار نارحتی کند که خداوند این مورد را در کتابش بیان کرده است: ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ﴾ [البقرة: 275] «کسانی که ربا میخورند، (از گور) برنمیخیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس، او را دچار جنون کرده است».
شیخ الاسلام ابن تیمیه میگوید: «داخل شدن جن به بدن انسان به اتفاق امامان اهل سنت و جماعت ثابت است. الله تعالی میفرماید: ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ﴾ «کسانی که ربا میخورند، (از گور) برنمیخیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس، او را دچار جنون کرده است» و در حدیث صحیح از پیامبرج ثابت است که میفرماید: «إِنَّ الشَّیْطَانَ یَجْرِی مِنْ ابْنِ آدَمَ مَجْرَی الدَّمِ»: «شیطان در فرزندان آدم به مانند خودن در بدن جریان مییابد»[1].
ثانیاً: داخل شدن جن به بدن انسان باعث مریضی است. چنانچه انسان با وجود این مریضی نیز عقل و اختیار خود را از دست نداد در مقابل سخنان و کردارش، مورد بازخواست قرار میگیرد اما اگر این مریضی بر او غلبه کند به گونهای که عقل و اختیارش را از دست بدهد، مانند دیوانه، تکلیفی بر او نیست بدین خاطر در لغت عربی «المس» به «الجنون» یعنی دیوانه معنی شده است[2].
ولی با این حال مسئول آسیبهای مالی است که در حالت جنون به مردم وارد میکند چنان که اگر مال کسی را تلف کند، مسئول است[3].
در «الموسوعة الفقهیة» (ج: 16 ص: 106) آمده است: «فقها بر اینکه مجنون چون بیهوش و خواب است اجماع دارند و به دلیل از دست دادن اختیار، چون بیهوشی است که در خواب حرف میزند و کلماتی چون طلاق، اسلام، ارتداد، خرید و فروش کردن و چیزهای دیگر بر زبان میراند و حالت جنون شدیدتر است لذا باطل بودن آن به خاطر جنون اولیتر است؛ زیرا مجنون قدرت تعقل، تشخیص و اهلیت ندارد و در این باره، به این فرموده پیامبر ج استدلال میکنند: «رُفِعَ القَلَمُ عن ثلاثةٍ: عن النائمِ حتى یستیقظَ، وعَن الصبِیِّ حَتى یَحتلمَ، وعَن المجنونِ حتى یَعْقل»[4] «تکلیف از سه دسته برداشته شده است: 1. کسی که خوابیده تا زمانی که بیدار میشود 2. کودک تا زمانی که به سن بلوغ میرسد 3. مجنون تا وقتی که هوشیار میگردد» و هر نوع تصرف زبانی که موجب ضرر و زیان باشد نیز همینگونه است».
و در (ج: 16 ص: 107) آمده است: «اما به نسبت حقوق دیگران شخص مجنون مسئول است و مسئولیت آن متوجه ولی و سرپرست او میگردد و باید از دارایی مجنون، ضرر شخص آسیب دیده جبران شود. هنگامی که از او گناهانی روی میدهد بصورت پولی از او گرفته میشود. اگر در حالت جنون دارایی انسانی را تلف کند خسارت آن دارایی بر او واجب است و اگر کسی را بکشد در مقابل قصاص نمیشود ولی دیهی مقتول از او گرفته میشود»[5].
داخل شدن جن در بدن انسان و مخاطب قرار دادن او:
سؤال: هنگامی که جن به وسیلهی تماس یا سحر وارد بدن انسان میشود آیا این امکان وجود دارد که جن داخل بدن انسان را مورد خطاب قرار داد و او را به اسلام دعوت نمود و برایش موعظه کرد یا اینکه آن دروغ و سحر است؟
جواب: الحمد لله.
مورد خطاب قرار دادن جن و پند و موعظه برای او و دعوت کردنش به اسلام دروغ و جادو نیست بلکه آن امر ممکنی است که در بیشتر مواقع روی داده و بیشتر جنها اسلامشان را آشکار کردهاند.
اما این بدان معنی نیست همهی کسانی که چنین ادعایی میکنند در ادعای خویش صادق هستند؛ مواردی روی داده که دروغ گفتهاند اما دروغ تعدادی از این جادوگرها، روی دادن آن را در تعدادی از مردم نفی نمیکند.
ابن القیم: در «زاد المعاد» (ج: 4 ص: 68-69) از ابن تیمیه نقل میکند که او جن را مورد خطاب قرار داده و او را پند و اندرز داده و از ظلم نهی کرده است که نص کلامش إن شاء الله در ادامه میآید.
ابن باز ذکر میکند: زنی که دچار جن زدگی شده بود آن جن اسلامش را در مقابل شیخ آشکار کرد و تعدادی از مردم آن را انکار کردهاند که شیخ مقالهای را نوشت و در آن خطای کسانی که منکر آن هستند را روشن نمود. شیخ در جواب چنین گفت: «گفتهاند که مانند این رویداد را شخصی انکار کرده است و بیان کرده که آن دروغ و فریب است در حالی که آن سخن را به همراه آن زن ضبط کرده و او آن سخنان را نگفته است. نواری که در آن سخنانش را ضبط کرده بود را درخواست کردم و آنچه را که ذکر کرده بود را دانستم. بسیار تعجب کردم از اجازه دادن او از اینکه آن ضبط شود همراه با اینکه من از جن تعدادی سؤال پرسیدم و او به آنها جواب داد پس عاقل چگونه گمان میبرد که سؤال پرسیدن و جواب دادن ضبط میشود؟ این از بدترین و باطلترین اشتباهات است و همچنین گمان کرده که اسلام آوردن جن به وسیلهی انسان مخالف فرمودهی الله تعالی در داستان سلیمان÷ است که میفرماید: ﴿وَهَبْ لِی مُلْکًا لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی﴾ [ص: 35] «به من پادشاهیای عطا فرما که به هیچکس بعد از من آن را نبخشی». شکی نیست که این استدلال از جانب شخص مدعی اشتباه و فهمش باطل است خداوند او را هدایت کند؛ اسلام آوردن جن بر دست انسان مخالف دعای سلیمان نیست.
جنهای بسیاری بر دست رسول الله ج مسلمان شدند که خداوند آن را در سورهی احقاف و جن بیان کرده است و در صحیحین از ابوهریرهس روایت است که رسول الله ج فرمود: «إِنَّ الشَّیْطَانَ عَرَضَ لِی فَشَدَّ عَلَیَّ لِیَقْطَعَ الصَّلَاةَ عَلَیَّ فَأَمْکَنَنِی اللَّهُ مِنْهُ فَذَعَتُّهُ وَلَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ أُوثِقَهُ إِلَی سَارِیَةٍ حَتَّی تُصْبِحُوا فَتَنْظُرُوا إِلَیْهِ فَذَکَرْتُ قَوْلَ سُلَیْمَانَ عَلَیْهِ السَّلَام رَبِّ هَبْ لِی مُلْکًا لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی فَرَدَّهُ اللَّهُ خَاسِیًا»، وروی النسائی علی شرط البخاری عن عائشةل أن النبی ج کان یصلی فأتاه الشیطان فأخذه فصرعه فخنقه قال رسول الله ج: «حتی وجدت برد لسانه علی یدی ، ولولا دعوة سلیمان لأصبح موثقا حتی یراه الناس»: «شیطان خود را به من نشان داد که داشت به طرف من میآمد تا باعث شود نمازم را قطع کنم. پس خداوند مرا بر او مسلط کرد و گلویش را گرفتم. تصمیم گرفتم که او را بر ستون (مسجد) ببندم تا صبح شود و دیگران به او بنگرند که سخن سلیمان÷ را به یاد آوردم که دعا کرد: «به من پادشاهی عطا فرما که هیچکس بعد از من آن را نبخشی» خداوند، شیطان را با خواری و ذلیلی دور راند». و نسائی به شرط بخاری از عایشهل روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «تا آنجا که سردی زبانش را بر دستم احساس کردم و اگر دعای سلیمان÷ نبود او را محکم میبستم تا مردم او را ببینند.»
پیامبر ج در حدیث صحیح که شیخین از صفیهل روایت کرداند، میفرماید: «إِنَّ الشَّیْطَانَ یَجْرِی مِنْ ابْنِ آدَمَ مَجْرَی الدَّمِ»: «شیطان در فرزندان آدم به مانند خون در بدن جریان مییابد».
همچنین در احادیث صحیح از پیامبر ج روایت است که همراه هر انسانی حتی پیامبر ج ملائکه و شیطانی میباشد جز اینکه خداوند پیامبر را بر آن شیطان یاری داد پس او مسلمان شد و او را جز به نیکی امر نمینمود.
کتاب خدا، سنت رسول الله ج و اجماع امت بر داخل شدن جن به بدن انسان و او را دچار صرع نمودن، دلالت دارد. پس چگونه ممکن است کسی که منتسب به علم است آن را بدون علم و هدایت و تنها به تقلید از اهل بدعت که مخالف اهل سنت و جماعت هستند، انکار کند؟ والله المستعان ولا حول ولا قوة إلا بالله . خواننده گرامی إن شاء الله آن چه از کلام اهل علم در این مورد آماده شده است را برایت بیان مینمایم.
کلام اهل تفسیر در مورد این فرموده الله تعالی: ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ﴾ [البقرة: 275] «کسانی که ربا میخورند، (از گور) برنمیخیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس، او را دچار جنون کرده است».
ابوجعفر بن جریر: میگوید: «یعنی به وسیلهی آن شیطان در دنیا او را دچار دیوانگی و جنون میکند».
ابن کثیر در تفسیر این آیه میگوید: «یعنی روز قیامت از قبرهایشان جز به مانند کسانی که در اثر تماس شیطان دچار صرع شدهاند، برنمی خیزند».
قرطبی در تفسیر آن میفرماید: «این آیه دلیل است بر باطل بودن کسانی که صرع را از جهت جن انکار میکنند و گمان میکنند آن به خاطر طبیعت انسان است و شیطان نمیتواند در انسان نفوذ یابد و او را دچار دیوانگی کند».
کلام مفسرین در این باره بسیار است.
شیخ الاسلام ابن تیمیه: در کتابش «إیضاح الدلالة فی عموم الرسالة للثقلین» که در «مجموع الفتاوی» (ج: 19، ص: 9-16) موجود است میگوید: «دستهای از معتزله چون جبائی، ابوبکر رازی و غیر آنها داخل شدن جن در بدن مصروع را انکار اما وجود جن را انکار نمیکنند و دلیلشان این است که این موارد از رسول خدا ج روایت نشده است اگر چه در این مورد دچار خطا شدهاند و بدین خاطر اشعری در کتاب «مقالات» بیان میکند: «اهل سنت و جماعت میگویند که جن داخل بدن کسی که دچار صرع شده است میشود، همانگونه که خداوند متعال میفرماید: ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ﴾ [البقرة: 275] «کسانی که ربا میخورند، (از گور) برنمیخیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس او را دچار جنون کرده است» (که این موضوع را در جای خود بسط و توضیح داده است).
همچنین ابن تیمیه: در (ج: 24، ص: 276-277) از «مجموع الفتاوی» میگوید: «وجود جن به وسیلهی قرآن، سنت پیامبر و سلف امت و امامانشان ثابت است و همچنین داخل شدن جن به بدن انسان به اتفاق امامان اهل سنت و جماعت مورد تأیید است؛ الله تعالی میفرماید: ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ﴾: «کسانی که ربا میخورند، (از گور) برنمیخیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس او را دچار جنون کرده است» و در حدیث صحیح، پیامبر ج میفرماید: «إِنَّ الشَّیْطَانَ یَجْرِی مِنْ ابْنِ آدَمَ مَجْرَی الدَّمِ»: «شیطان در فرزندان آدم به مانند خون در بدن جریان مییابد».
عبدالله بن احمد بن حنبل میگوید: «به پدرم گفتم: کسانی هستند که میگویند: جن داخل بدن دیوانه نمیشود. گفت: پسرم دروغ میگویند، جن بر زبان شخص جن زده سخن میگوید». و آن امری آشکار است چون شخصی که دچار صرع شده است به زبانی سخن میگوید که معنای آن را نمیداند و به بدنش ضربههای بزرگی میزنند که اگر به وسیلهی آن شتر زده شود نشانهای از خود به جای میگذارد و با این حال شخص دیوانه نه ضربه را احساس میکند و نه کلامی را که بر زبانش جاری میشود، میداند. و ممکن است شخصی که دچار صرع شده برای شخص سالم کاری انجام دهد؛ و قالیچهای که بر آن نشسته است را جمع کند و اسباب و وسایل را جابجا کند و از مکانی به مکان دیگر رود و کارهای دیگری نیز انجام دهد. کسی که مصروع را مشاهده کند برایش مشخص میشود، کسی که بر زبان آن فرد سخن میگوید و حرکت دهندهی این اجسام میباشد، نوعی دیگر غیر از انسان است. و هیچیک از امامان مسلمانان داخل شدن جن در بدن شخص دچار صرع شده را انکار نکردهاند و کسی که آن را انکار کند و ادعا کند که شریعت آن را انکار کرده است بر شریعت خداوند دروغ بسته است چون دلایل شرعی آن را نفی نمیکنند».
امام ابن القیم: در کتابش «زاد المعاد فی هدی خیر العباد» (ج: 4، ص: 66-69) میگوید: «صرع دو نوع است: نوعی از آن ناشی از شیاطین و نوع دیگر از آن ناشی از بهم خوردن تعادل و نوعی مرض است که در این مورد پزشکان به برسی علل و راه چارهی آن میپردازند اما در مورد صرعی که سبب آن شیاطین هستند، پزشکان و دانشمندان به وجودش معترف ولی از علاجش ناتوانند؛ و معترفند که درمان آن به وسیلهی ارواح پاک و بلند مرتبه صورت میگیرد و آثار آن را دفع میکند و به مقابله با کارهای آنها میپردازند و آن را باطل میکنند که بقراط در بعضی از کتابهایش به آن پرداخته است و تعدادی از درمان صرع را بیان میکند و میگوید: این تنها برای صرعی که سبب آن به هم خورد تعادل درونی است سودمند است اما صرعی که ناشی از جن است، این درمان چاره ساز نیست.
اما در بین پزشکانی که به نوعی از جهل و گمراهی مبتلا هستند، این نوع صرع را انکار میکنند و نمیپذیرند که شیاطین در بدن مصروع تأثیر بگذارد ولی واقعیت این است که آنها نمیدانند؛ چون این امر موضوع علم پزشکی نیست چنانچه علل چیزی دانسته نشد آن را انکار کنند در حالیکه حواس و واقعیت بر آن شاهد است و ارجاع دادن آنها بر درمان بعضی از بیماریها به منزلهی درمان همهی آنها نیست.
تا آنجا که میگوید: «و پزشکان گمراه جز صرع ناشی از عدم تعادل درونی را نمیپذیرند و هرکس دارای عقل است و شناختی نسبت به جنها و تأثیر آنها دارد نسبت به کسی که به آن جاهل است و یا دچار ضعف عقلی است، میخندد.
درمان این بیماری از دو طریق صورت میگیرد: یک راه از طریق خود مصروع و یک راه از طریق مداوا کننده.
از جهت مصروع: به وسیلهی تقویت درونی صورت میگیرد. و به راستی توجهش را به سوی به وجود آورنده و آفریننده این روحها گرداند و با پناه بردن به چیزهای صحیح که قلب و زبان بر آن یک صدا باشند و این نوعی جنگ است. و جنگجو از جنگ با دشمنش جز به دو دلیل دست بر نمیدارد: اسلحهی درستی با خود داشته باشد و یاری دهندهای قوی داشته باشد. پس زمانی که یکی از این دو را نداشته باشد اسلحههای بسیار او را بی نیاز نمیکنند پس زمانی که هیچ کدام از این دو امر را نداشته باشد و قلبش خالی از توحید، توکل، تقوا باشد و هیچ سلاحی نداشته باشد باید وضعش چگونه باشد؟
دوم از جهت مداوا کننده: او نیز باید این دو اسباب را داشته باشد تا آنجا که مداوا کننده به این سخن اکتفا میکند: «اخرج منه»: «از وجود او خارج شو» یا میگوید: «بسم الله» یا میگوید: «لا حول ولا قوة إلا بالله» و پیامبر ج فرموده بود: «اخرج عدو الله، أنا رسول الله» «خارج شو ای دشمن خدا من رسول خداوند هستم.»
دیدم که شیخ ما کسی را به سوی مصروع میفرستاد تا جنی را که به بدن او وارد شده، مورد خطاب قرار دهد؛ و او به آن شخص مصروع میگفت: شیخ به تو میگوید: خارج شو و این کار برای تو حلال نیست در نتیجهی آن، جن از شخص مصروع بیرون میآمد و چه بسا شخصاً او را مورد خطاب قرار میداد و چه بسا جن نافرمان و سرکشی باشد که با زدن از وجود او خارج شود در حالی که مصروع نجات مییابد اما احساس درد نمیکند. ما و دیگران آن را بارها مشاهده کردهایم….
تا آنجا که میفرماید: «خلاصه اینکه این نوع از صرع و درمان آن را جز عدهی کمی از اهل علم، عقل و معرفت انکار نکردهاند و بیشتر تسلط ارواح خبیث بر اهل آن از جهت ضعف دینی و ویران بودن قلبها و زبانهایشان از حقیقت ذکر و دعاها و پناهگاه نبوی و ایمانی است روح خبیث شخصی را که هیچ سلاحی ندارد و چه بسا عریان باشد، در بر میگیرد و در او اثر میکند».
و آنچه ما از دلایل شرعی و اجماع اهل علم از اهل سنت و جماعت ذکر کردیم بر جواز داخل شدن جن به بدن انسان دلالت دارد که برای خوانندگان، باطل بودن سخن کسی را که آن را انکار میکند، روشن میگرداند.
نکته:
آنچه از احادیث صحیح و کلام اهل علم در مورد خطاب قرار دادن جن و پند و اندرز و دعوتش به سوی اسلام و قبول دعوت از جانب او ذکر کردیم مخالف سخن سلیمان÷ در سورهی ص نمیباشد که میفرماید: ﴿وَهَبْ لِی مُلْکًا لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی﴾ [ص: 35] «به من پادشاهیای عطا فرما که به هیچکس بعد از من آن را نبخشی» همچنین او را به معروف امر کردن و از منکر نهی کردن و در صورت امتناع از خروج، زدن او، مخالف آیهی ذکر شده نمیباشد بلکه آن از جهت دفع مهاجم و یاری دادن مظلوم و امر به معروف و نهی از منکر است؛ همانگونه که آن با انسان انجام میگیرد، واجب است[6].
داخل شدن جن به بدن انسان
سؤال: در روزهای گذشته قضیهی داخل شدن جن در بدن انسان مطرح شده و به خاطر اختلاف در خلقت، عقلاً محال است. انسان از گِل و جن از آتش خلق شده است و شیاطین جز وسوسه تسلط دیگری ندارند و خداوند قدرتی برای تسلط آنها بر انسان قرار نداده است! و نوارهای ضبط شده که منتشر شده، دلیلی بر این امر نیست پس رد شما بر آن چیست؟
جواب: الحمد لله.
داخل شدن جن به بدن انسان از دیدگاه قرآن و سنت و اهل سنت و جماعت و مشاهده و محسوسات، حق است و جز معتزله که عقلهایشان را بر دلایل کتاب و سنت مقدم داشتند کسی با آن مخالفت نکرده است و ما آن را به صورت مختصر بازگو میکنیم:
الله تعالی میفرماید: ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ﴾ [البقرة: 275] «کسانی که ربا میخورند، (از گور) برنمیخیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس، او را دچار جنون نموده است».
قرطبی در تفسیر آن میفرماید: «این آیه دلیل است بر باطل بودن انکار کسانی که صرع را از جهت جن انکار میکنند و گمان میکنند که آن به خاطر طبیعت انسان است و شیطان نمیتواند در انسان نفوذ کند و او را دچار دیوانگی سازد».
ابن کثیر در تفسیر این آیه میفرماید: «یعنی روز قیامت از قبرهایشان جز به مانند کسانی که در اثر تماس شیطان دچار صرع شدهاند، بر نمیخیزند. ابن عباس میگوید: کسی که ربا میخورد، روز قیامت چون دیوانهای که حالت خفگی دارد برمیخیزد».
در حدیث صحیح نسائی از ابی الیسر روایت میکند که پیامبر ج در دعایش میفرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ الْهَرَمِ وَالتَّرَدِّی وَالْهَدْمِ وَالْغَمِّ وَالْحَرِیقِ وَالْغَرَقِ وَأَعُوذُ بِکَ أَنْ یَتَخَبَّطَنِی الشَّیْطَانُ عِنْدَ الْمَوْتِ...»: «پروردگارا پناه میبرم به تو از پیری همراه با خرفتی، از افتادن از جای بلند، غم و ناراحتی، از مردن به وسیلهی سوختن و غرق شدن و پناه میبرم به تو از اینکه شیطان هنگام مرگ با لمس کردن به من آسیب برساند و...» المناوی در کتاب «فیض» ج: 2، ص: 148 در شرح عبارت «وَأَعُوذُ بِکَ أَنْ یَتَخَبَّطَنِی الشَّیْطَانُ عِنْدَ الْمَوْتِ» میگوید: یعنی مرا دچار صرع کند و مرا به بازی بگیرد و دین و عقلم را هنگام مرگ به فساد کشاند؛ با خصومت و دشمنی که دارد باعث لغزش قدمها و از دست دادن عقل و بردباری شود و بر شخص هنگام جدایی از دنیا او را گمراه کند یا مانع توبهی او گردد.
ابن تیمیه در «مجموع الفتاوی» 24/276 میگوید: داخل شدن جن به بدن انسان به اتفاق اهل سنت و جماعت مورد تأیید است؛ الله تعالی میفرماید: ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ﴾ [البقرة: 275] «کسانی که ربا میخورند، (از گور) برنمیخیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس، او را دچار جنون کرده است» و در حدیث صحیح از پیامبر ج ثابت است که میفرماید: «إِنَّ الشَّیْطَانَ یَجْرِی مِنْ ابْنِ آدَمَ مَجْرَی الدَّمِ»: «شیطان در فرزندان آدم به مانند خون در بدن جریان مییابد».
عبدالله بن احمد بن حنبل میگوید: «به پدرم گفتم: کسانی هستند که میگویند جن داخل بدن دیوانه نمیشود. گفت: پسرم دروغ میگویند، جن بر زبان شخص جن زده سخن میگوید».
ابن تیمیه در توضیح آن میگوید: «آنچه که او گفته است امری مشهور است چون شخصی که دچار صرع شده است به زبانی سخن میگوید که معنای آن دانسته نمیشود و به بدنش ضربههای بزرگی وارد میشود که اگر به شتر وارد شود آثار آن بر جای میماند ولی شخص دیوانه نه ضربهای را که به او میزنند احساس میکند و نه کلامی که بر زبانش جاری میشود را میفهمد. و ممکن است شخص دچار صرع شده کاری را برای شخص سالم نیز انجام دهد؛ و قالیچهای که بر آن نشسته است را جمع کند و اسباب و وسایل را جابجا کند و از مکانی به مکان دیگر رود و کارهای دیگر نیز انجام دهد. اما کسی که او را مشاهده کند برایش مشخص میشود کسی که بر زبان آن فرد سخن میراند و حرکت دهنده این اجسام است کسی دیگر غیر از آن فرد است». و میفرماید: «و هیچیک از امامان مسلمانان داخل شدن جن در بدن شخصی دچار صرع شده، انکار نکردهاند و کسی که آن را انکار کند و ادعا کند که شریعت آن را انکار کرده است بر شریعت خداوند دروغ بسته است چون دلایل شرعی وارد شدن جن به بدن انسان را نفی نمیکند».
داخل شدن جن در بدن انسان از دیدگاه قرآن و سنت پیامبر ج و به اتفاق اهل سنت و جماعت که بعضی از سخنانشان را آوردیم، مورد تأیید است.
اما این فرمودهی الله تعالی: ﴿وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ﴾ [البقرة: 102] «بدون فرمان خدا نمیتوانستند به وسیله آن به احدی زیان برسانند» هیچ شکی نیست که این دلیل واضح و آشکار است که جن نمیتواند به وسیلهی سحر یا صرع یا انواع دیگر از اذیتها یا گمراهیها به کسی ضرر برساند مگر اینکه خداوند اراده کرده باشد. حسن بصری میگوید: همانگونه که الله تعالی میفرماید هرکس که خداوند بخواهد شیطان بر او مسلط میشود و هرکس را خداوند نخواهد شیطان نمیتواند بر او تسلط یابد. پس شیطان که جنی کافر است بر مؤمنانی که دچار گناهان شده و از ذکر و یاد خدا و خالص گرداندن عبادت برای او، دور شدهاند تسلط مییابد اما نسبت به بندگان صالح خداوند شیطان قدرتی ندارد همانگونه که میفرماید: ﴿إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ وَکَفَى بِرَبِّکَ وَکِیلًا٦٥﴾ [الإسراء: 65] «در حقیقت تو را بر بندگان من تسلطی نیست و حمایتگری (چون) پروردگارت کافی است».
اما سببهای صرع: ابن تیمیه در «مجموع الفتاوی» 19/39 میگوید: «مس انسان توسط جن ممکن است به خاطر دوست داشتن، شهوت و عشق باشد همانگونه که میان انسانها روی میدهد... و میتواند به خاطر تنفر و مجازات باشد که بیشتر از این نوع است؛ مانند اینکه بعضی از انسانها آنها را اذیت کنند یا گمان کنند که آنها عمداً آنها را اذیت کردهاند یا بر بعضی از آنها ادرار کنند یا آب گرمی را بر آنها ریخته باشند یا بعضی از آنها را کشته باشند اگر چه انسان آن را درک نمیکند. جهل و ظلم در جن باعث میشود که بیشتر از آنچه انسانها مستحق آن هستند آنها را مجازات کنند و ممکن است که از روی شوخی این کار را بکنند و به مانند انسان سفیه آسیب برسانند».
میگویم: راه نجات از مس شیاطین ذکر و یاد نام الله و بسم الله گفتن در ابتدای هر کاری است همچنان که به صورت صحیح بسم الله و ذکر خداوند در امور بسیاری مانند غذا خوردن، آب نوشیدن، سوار شدن، دستشویی رفتن، نزدیکی کردن با همسر و چیزهای دیگر از پیامبر ج روایت شده است.
اما برای درمان آن ابن تیمیه در «مجموع الفتاوی» 19/42 میگوید: جن هنگامی که بر انسانی تجاوز نمود از حکم خداوند و رسولش او را باخبر سازید و بر او اقامهی حجت کنید و او را به کارهای پسندیده، امر و از کارهای ناپسند نهی کنید همانگونه که با انسان این کار را انجام میدهید؛ زیرا خداوند میفرماید: ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا١٥﴾ [الإسراء: 15] «ما تا پیامبری نفرستیم هرگز آنها را عذاب نخواهیم کرد» سپس فرمود: و هنگامی که جن با امر و نهی و روشن کردن موضوع بیرون نیامد، جایز است که او را صدا زند و دشنام دهد و تهدید کند و لعنت کند همانگونه که رسول الله ج با شیطان هنگامی که با شعلهای از آتش به طرف پیامبر ج آمد و خواست به صورت او پرتاب کند سه بار فرمود: «أعوذ بالله منک، وألعنک بلعنة الله»[1] «از تو به خداوند پناه میبرم و تو را به لعنت خداوند لعنت میکنم». و بر علیه او میتواند به وسیلهی ذکر خداوند و خواندن قرآن یاری بگیرد به خصوص آیة الکرسی که پیامبر ج دربارهی آن میفرماید: «من قرأها لَنْ یَزَالَ مَعَکَ مِنْ اللَّهِ حَافِظٌ وَلَا یَقْرَبُکَ شَیْطَانٌ حَتَّی تُصْبِحَ»[2] «هرکس آن را بخواند از جانب خداوند محافظی برایش قرار داده میشود که هرگز از او دور نمیشود و شیطان تا هنگامی که صبح میشود به او نزدیک نمیگردد». خواندن معوذتین نیز بدین گونه است.
اما پزشکی که بر آنچه ما برای درمان شخص مصروع بیان کردیم اعتماد نکند هیچ چیز دیگری به شخص مصروع کمک نمیکند[3].
[1]- بخاری روایت کرده است.
[2]- بخاری روایت کرده است.
[3]- مرجع: مسائل ورسائل: محمد الحمود النجدی (ص: 23) (منظور این است که سبب داخل شدن جن به بدن انسان مشکلات درونی شخص نیست که توسط پزشک مداوا گردد بلکه یک وجود خارجی است که به داخل بدن انسان نفوذ کرده است و انکار این مورد توسط پزشک کمکی به دفع بیماری از شخص نمیکند) (مترجم).