اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

92- مَعمر بن راشد/[1] [متوفّای 153 ه‍ . ق]

92- مَعمر بن راشد/[1]
[متوفّای 153 ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:

            وی، پیشوای دینی، حجّت در حدیث: ابوعروة اَزْدی بصری، و یکی از شخصیّت‌های برجسته‌ی اسلامی و از زمره‌ی طلایه داران و پیشقراولان علمی و عالم و دانشمند یمن می‌باشد که از این افراد، به نقل روایت پرداخته است:

            زهری؛ قتادة؛ عمرو بن دینار؛ زیاد بن علاقة؛ یحیی بن ابوکثیر؛ محمد بن زیاد جُمحی؛ و کسان دیگر از طبقه‌ی آنان.

و از کسانی که از معمر بن راشد، حدیث روایت کرده‌اند، می‌توان این افراد را نام برد:

            سفیان ثوری؛ سفیان بن عیینة؛ عبدالله بن مبارک؛ غندر؛ ابن عُلَیّة؛ یزید بن زُریع؛ عبدالأعلی بن عبدالأعلی؛ هشام بن یوسف؛ عبدالرزاق؛ و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش.

            و از میان اساتید معمر بن راشد نیز، این ایوب و ابواسحاق است که به نقل روایت از شاگرد خویش، یعنی معمر بن راشد، پرداخته‌اند.

            احمد بن حنبل گوید: «لیس تضمّ معمراً الی أحدٍ، الّا وجدتَه فوقه»؛ «هرگز معمر بن راشد را با کسی مقایسه و موازنه نمی‌کنی؛ مگر آن که، او را برتر از آن فرد می‌یابی».

            یحیی بن معین گوید: «هو من أثبت الناس فی الزهری»؛ «معمر بن راشد، مطمئن‌ترین و قابل اعتمادترین فرد، در مورد (روایات و احادیث) زهری می‌باشد».

            از ابن جریج، نقل شده که وی گفته است: «علیکم بمعمر؛ فانّه لم یبق فی زمانه، أعلم منه»؛ «معمر بن راشد را بر خود، لازم بگیرید و از او استفاده کنید؛ زیرا در روزگار وی، کسی داناتر و آگاه‌تر و عالم‌تر و دانشورتر از او، بر جای نمانده است».

            ابراهیم بن خالد و گروهی دیگر از علماء و صاحب نظران اسلامی گفته‌اند: «مات معمر سنة ثلاث وخمسین ومائة. زاد ابراهیم: فی رمضان. وصلّیتُ علیه»؛ «معمر بن راشد، به سال 153 ه‍ . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید. ابراهیم بن خالد، این را نیز افزوده که وفات وی، در ماه رمضان بوده و خود نیز، بر وی، نماز جنازه گزارده‌ام».

            احمد بن حنبل و یحیی بن معین، بر این باورند که معمر بن راشد، به سال 154 ه‍ . ق وفات کرده و به رحمت ایزدی پیوسته است؛ ولی قول اول (153 ه‍ . ق) صحیح‌تر و درست‌تر می‌نماید؛ و این در حالی است که عمر «معمر بن راشد»، به هنگام وفات وی، به شصت سال نیز نرسیده بود؛ و وی، از زمره‌ی نخستین کسانی به شمار می‌آید که در یمن، قلم فرسایی کرد و کتاب، به رشته‌ی تحریر درآورد و احادیث و روایات را گردآوری و تدوین و ساماندهی و آماده‌ی تقدیم به دوستداران پیامبر ج نمود. رحمت و رضوان خدا بر او باد.

و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گوید:

            ابن ابی خیثمة، از یحیی بن معین، نقل کرده که وی گفته است: «معمر، أثبت فی الزهری من ابن عیینة»؛ «معمر بن راشد، در مورد (احادیث و روایات) زهری، مطمئن‌تر و قابل اعتمادتر از سفیان بن عیینه است».

            غلابی گوید: «سمعتُ ابن معین یقدم مالک بن انس علی أصحاب الزهری، ثم معمراً»؛ «از یحیی بن معین شنیدم که مالک بن انس را بر تمامی شاگردان زهری، ترجیح می‌داد؛ و پس از مالک، قائل به ترجیح و تقدیم معمر بن راشد بر شاگردان زهری بود».

            معاویة بن صالح، به نقل از یحیی بن معین گوید: «ثقة»؛ «معمر بن راشد، فردی قابل اعتماد و معتبر و مطمئن و مؤثق می‌باشد».

            عمرو بن علی گوید: «کان من أصدق الناس»؛ «معمر، از صادق‌ترین، راستگوترین، درستکارترین و امانت دارترین مردمان بود».

            احمد عجلی نیز گفته است: «بصریٌّ، سکن الیمن، ثقةٌ رجلٌ صالحٌ»؛ «معمر بن راشد، از مردمان بصره بود که در یمن سُکنی و اقامت گزید و در آنجا مستقر و ماندگار شد؛ و او، فردی مؤثق و قابل اعتماد و مردی درستکار و شریف، نجیب و محترم و کاردان و توانا بود».

            یعقوب بن شیبة گوید: «معمر، ثقة وصالح ثبت عن الزهری»؛ «معمر بن راشد، در مورد (روایات و احادیث) زهری، هم ثقه و قابل اعتماد بود و هم درستکار و کاردان و هم مطمئن و امین و توانا و برازنده».

            نسایی گوید: «ثقة مأمون»؛ «معمر بن راشد، از زمره‌ی راویان قابل اعتماد و مؤثّق و مطمئن و امانت دار و درستکار و معتبر بود».

            احمد بن حنبل، از عبدالرزاق، از ابن جریج نقل کرده است: «علیکم بهذا الرجل؛ فانّه لم یبق أحدٌ من اهل زمانه، أعلم منه؛ یعنی: معمراً»؛ «معمر بن راشد را بر خود لازم بگیرید و از او استفاده کنید؛ زیرا در روزگار وی، کسی داناتر و آگاه‌تر و عالم‌تر و دانشورتر از او، بر جای نمانده است».

            ابن حبّان نیز در کتاب «الثقات»، معمر بن راشد را در شمار روایت کنندگان مؤثق و معتبر و قوی و قابل اعتماد ذکر کرده و در ادامه گفته است: «کان فقیهاً حافظاً متقناً ورعاً»؛ «وی، فردی فقیه و دانشور، آگاه و دانا، حافظ و ضابط، ماهر و خبره، زبردست و استاد، کاردان و توانا، متخصّص و درستکار، پارسا و پرهیزگار و خداترس و متدیّن بود».

            ابن سعد نیز در «طبقه‌ی سوم از اهل یمن» گفته است: «کان معمر، رجلاً له قدرٌ ونبلٌ فی نفسه»؛ «معمر بن راشد، مردی صاحب شأن و منزلت، نجیب و محترم، شریف و درستکار، شاخص و برجسته و بزرگوار و نیکومنش بود».

            و در کتاب «جامع المسانید»[4] چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و یروی عن الامام أبی حنیفة فی هذه المسانید»؛ «معمر بن راشد، در این مسانید، از امام ابوحنیفه/، حدیث روایت نموده است».

            و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان»[5]، معمر بن راشد را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.[6]

نگارنده‌ی سطور گوید:

                معمر بن راشد بصری/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با دو واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار می‌آید؛ و این موارد عبارتند از:

* در باب «قول المریض: قوموا عنّی»[7]

            «حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُوسَى، حَدَّثَنَا هِشَامٌ، عَنْ مَعْمَرٍ، وحَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: لَمَّا حُضِرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَفِی البَیْتِ رِجَالٌ، فِیهِمْ عُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ، قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «هَلُمَّ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ» فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَدْ غَلَبَ عَلَیْهِ الوَجَعُ، وَعِنْدَکُمُ القُرْآنُ، حَسْبُنَا کِتَابُ اللَّهِ. فَاخْتَلَفَ أَهْلُ البَیْتِ فَاخْتَصَمُوا، مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ: قَرِّبُوا یَکْتُبْ لَکُمُ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَا قَالَ عُمَرُ، فَلَمَّا أَکْثَرُوا اللَّغْوَ وَالِاخْتِلاَفَ عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «قُومُوا» قَالَ عُبَیْدُ اللَّهِ: فَکَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ، یَقُولُ: «إِنَّ الرَّزِیَّةَ کُلَّ الرَّزِیَّةِ مَا حَالَ بَیْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَبَیْنَ أَنْ یَکْتُبَ لَهُمْ ذَلِکَ الکِتَابَ، مِنَ اخْتِلاَفِهِمْ وَلَغَطِهِمْ»»(ح 5669)

            «ابراهیم بن موسی، از هشام، از معمر بن راشد - و همچنین عبدالله بن محمد، از عبدالرزاق، از معمر بن راشد، از زهری، از عبیدالله بن عبدالله، از عبدالله بن عباسب - برای ما روایت کرده که وی گفته است: چون رسول خدا ج را مرگ فرا رسید، و در خانه‌ی آن حضرت ج مردانی بودند که عمر بن خطابس نیز در میان آن‌ها بود، پیامبر ج فرمود: «بیایید تا برای شما نامه‌ای بنویسم تا پس از آن، گمراه نشوید». عمرس گفت: به راستی، درد پیامبر ج زیاد است و قرآن در نزد شماست؛ از این رو، کتاب خدا، ما را بسنده است. کسانی که در آن خانه بودند، اختلاف کردند و خصومت ورزیدند. برخی گفتند: نزدیک بیایید تا پیامبر ج برای شما بنویسد تا پس از آن، گمراه نشوید؛ و برخی نیز موافق عمرس بودند. چون در حضور رسول خدا ج سخنان بیهوده و بی‌نتیجه و اختلاف بالا گرفت، رسول خدا ج فرمود: «برخیزید».

* در باب «العین حق»[8]

            «حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ نَصْرٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنْ هَمَّامٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «العَیْنُ حَقٌّ» وَنَهَى عَنِ الوَشْمِ»(ح 5740)

            «اسحاق بن نصر، از عبدالرزاق، از معمر بن راشد، از همّام، از ابوهریرهس برای ما روایت کرده که رسول خدا ج فرمود: «چشم زخم، حق است». و آن حضرت ج از خالکوبی در بدن، منع کرده است».

* در باب «الرُّقی بالقرآن والمعوّذات»[9]

            «حَدَّثَنِی إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُوسَى، أَخْبَرَنَا هِشَامٌ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَنْ عُرْوَةَ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: «أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یَنْفُثُ عَلَى نَفْسِهِ فِی المَرَضِ الَّذِی مَاتَ فِیهِ بِالْمُعَوِّذَاتِ، فَلَمَّا ثَقُلَ کُنْتُ أَنْفِثُ عَلَیْهِ بِهِنَّ، وَأَمْسَحُ بِیَدِ نَفْسِهِ لِبَرَکَتِهَا» فَسَأَلْتُ الزُّهْرِیَّ: کَیْفَ یَنْفِثُ؟ قَالَ: «کَانَ یَنْفِثُ عَلَى یَدَیْهِ، ثُمَّ یَمْسَحُ بِهِمَا وَجْهَهُ»»(ح 5735)

            «ابراهیم بن موسی، از هشام، از معمر بن راشد، از زهری، از عروة، از عایشهل برای ما روایت کرده که وی گفته است: «رسول خدا ج در همان بیماری و مرضی که وفات کرد، مُعوّذات را می‌خواند و بر خود می‌دمید؛ آنگاه که بیماری‌اش شدّت یافت، من مُعوّذات را بر وی می‌خواندم و می‌دمیدم و به خاطر برکت آن، دست آن حضرت ج را بر وی می‌کشیدم.

            معمر بن راشد گوید: از زهری پرسیدم: چگونه دم می‌کرد؟ گفت: بر هر دو دست خود می‌دمید و سپس دست‌ها را بر صورت خویش می‌کشید».

* در باب «کیف کان بدء الوحی الی رسول الله ج»[10].

* در باب «حُسن اسلام المرء»[11].

* در باب «العلم والعظة باللیل»[12].

* در باب «مایقع من النجاسات فی السمن والماء»[13].

* در باب «من أفاض علی رأسه ثلاثاً»[14]

* در باب «من إغتسل عریاناً وحده فی الخلوة»[15]

* در باب «دفن النخامة فی المسجد»[16].

* در باب «حدّ المریض أن یشهد الجماعة»[17].

* در باب «أهل العلم والفضل، أحقّ بالامامة»[18].

* در باب «اذا زار الامام قوماً فأمّهم»[19].

* در باب «اقامة الصفّ من تمام الصلاة»[20].

* در باب «من لم یرد السلام علی الامام، إکتفی بتسلیم الصلاة»[21].

* در باب «استیذان المرأة زوجها بالخروج الی المسجد»[22].

* در باب «لاتنکسف الشمس لموت أحد ولا لحیاته»[23].

* در باب «صلاة التطوع علی الدوابّ حیثما توجّهت به»[24].

* در باب «فضل قیام اللیل»[25].

* در باب «الدخول علی المیّت بعد الموت اذا أدرج فی أکفانه»[26].

            به هر حال، روایات «معمر بن راشد»/ در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 231 مورد آمده است.




[1]-           بیوگرافی «مَعمر بن راشد» را در این منابع دنبال کنید:

      «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/722؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 8/255؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 7/5؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/484؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 10/218؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 3/164؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/202؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 18/268؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 328؛ «شذرات الذهب، ابن عماد 1/235؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص 88؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 2/506

[2]-           «تذکرة الحفّاظ» 1/190 و 191

[3]-           «تهذیب التهذیب» 10/219 و 220

[4]-           «جامع المسانید» 2/556

[5]-           «عقود الجمان»؛ ص 147

[6]-           «المناقب»، کردری 2/231

[7]-           «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/846

[8]-           همان 2/854

[9]-           همان 2/854

[10]-        «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/3

[11]-        همان 1/11

[12]-        همان 1/22

[13]-        همان 1/37

[14]-        همان 1/39

[15]-        همان 1/42

[16]-        همان 1/59

[17]-        همان 1/91

[18]-        همان 1/94

[19]-        همان 1/95

[20]-        همان 1/100

[21]-        همان 1/116

[22]-        همان 1/120

[23]-        همان 1/144 و 145

[24]-        همان 1/148

[25]-        همان 1/151

[26]-        همان 1/166

91- مُعلّی بن منصور رازی حنفی/[1] [متوفّای 211 ه‍ . ق]

91- مُعلّی بن منصور رازی حنفی/[1]
[متوفّای 211 ه‍ . ق]

حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[2] گوید:

            وی، مُعلّی بن منصور رازی، ابویَعلی، مقیم بغداد می‌باشد.

از کسانی که مُعلّی بن منصور به نقل روایت از آن‌ها پرداخته است، می‌توان بدین افراد اشاره کرد:

            مالک؛ سلیمان بن بلال؛ محمد بن میمون زعفرانی؛ هُشیم؛ هَیثم بن حُمید غسانی؛ حماد بن زید؛ عبدالوارث بن سعید؛ ابوادریس؛ عبدالله بن جعفر مُخرِّمی؛ خالد بن عبدالله؛ عیسی بن یونس؛ محمد بن دینار و شماری دیگر از بزرگان عرصه‌ی علم و دانش و حکمت و فرزانگی.

و از کسانی که از مُعلّی بن منصور، به روایت حدیث پرداخته‌اند، می‌توان این افراد را نام برد:

            پسرش: یحیی؛ ابوخیثمه؛ ابوبکر بن ابوشیبة؛ ابوثور؛ حجّاج بن شاعر؛ علی بن هیثم بغدادی؛ محمد بن عبدالرحیم بزّاز؛ یحیی بن موسی بلخی؛ فضل بن سهل اعرج؛ محمد بن حاتم بن میمون؛ ذُهلمی؛ یعقوب بن شیبة؛ و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش و تشنگان حکمت وفرزانگی.

            بخاری نیز در غیر کتاب «الجامع الصحیح»، بدون واسطه، به نقل روایت از مُعلّی بن منصور پرداخته است؛ و در کتاب «الجامع الصحیح»، با واسطه، از وی، حدیث روایت نموده است.

            عثمان دارمی، به نقل از یحیی بن معین گوید: «ثقة»؛ «مُعلّی بن منصور رازی، از زمره‌ی راویان ثقه و قابل اعتماد بود».

            احمد عجلی گوید: «ثقة صاحب سنّة، وکان نبیلاً طلبوه للقضاء غیر مرّة؛ فأبی»؛ «مُعلّی بن منصور، روایت کننده‌ای مؤثّق و قابل اعتماد و صاحب سنّت و اثر بود؛ و علاوه از این‌ها، فردی شریف و بزرگوار و شاخص و برجسته و نجیب و اصیل بود که چندین بار از او خواستند تا عهده دار پست قضاوت شود، ولی او از پذیرفتن آن، شانه خالی کرد و آن را نپذیرفت».

            یعقوب بن شیبه نیز گفته است: «ثقة فیما تفرّد به وشورک به فیه، متقن، صدوق، فقیه، مأمون»؛ «مُعلّی بن منصور، هم در تفرّدات خویش (روایاتی که به تنهایی، آن‌ها را روایت نموده است) و هم در احادیث و روایاتی که دیگران، با او، هم رأی و هم عقیده هستند، فردی مؤثّق و قابل اعتماد به شمار می‌آید؛ او، فردی مطمئن و قوی، صادق و راستگو، درستکار و امین، فقیه و دانشور، آگاه و دانا و قابل اعتماد و معتبر است».

            ابن سعد گوید: «کان صدوقاً صاحب حدیث ورأیٍ وفقه»؛ «مُعلّی بن منصور، روایت کننده‌ای صادق و راستگو و درستکار و امین بود که در کنار این‌ها، صاحب حدیث، رأی و فقه نیز بود».

            احمد بن حنبل گفته است: «مُعلّی بن منصور، من کبار أصحاب أبی یوسف ومحمد، ومن ثقاتهم فی النقل والروایة»؛ «مُعلّی بن منصور، از شاگردان بزرگ و شاخص ابویوسف و محمد و از مؤثّق‌ترین و قابل اعتمادترین آن‌ها، در نقل و روایت بود».

            ابن عدی گوید: «أرجوا أن لا بأس به؛ لأنّی لم أجد له حدیثاً مُنکراً»؛ «امید آن دارم که در احادیث و روایات مُعلّی بن منصور، و در خود وی، نقص و ایرادی نباشد؛ زیرا من، برای او، حدیث مُنکری را نیافته‌ام؛ یعنی وی از زمره‌ی راویان معتبر و قابل اطمینان است». (حدیث مُنکر: نگا: «درآمدی بر علوم حدیث»؛ دکتر محمود طحان؛ ترجمه‌ی فیض محمد بلوچ؛ صص 160-165]

            ابن سعد و گروهی دیگر از علماء و صاحب نظران اسلامی گفته‌اند: «مات سنة احدی عشر ومائتین»؛ «سفیان ثوری، به سال 211 ه‍ . ق درگذشت و به رحمت ایزدی پیوست».

            ولی، خلیفه، در جایی دیگر گفته است: «مات سنة إحدی عشرة أو اثنتی عشرة ومائتین»؛ «وی، به سال 211 یا 212 ه‍ . ق وفات کرده و چهره در نقاب خاک کشیده است».

            ابن حبّان نیز در کتاب «الثقات»، مُعلّی بن منصور را در زمره‌ی راویان مؤثّق و معتبر و قوی و قابل اعتماد ذکر کرده و در ادامه گفته است: «کان ممّن جمع وصنّف»؛ «مُعلّی بن منصور، از کسانی است که دست به جمع آوری و گردآوری احادیث و روایات و احکام و مسائل یازیده و در این زمینه، قلم فرسایی نموده و کتاب، به رشته‌ی تحریر درآورده است».

            و مُعلّی بن منصور، از آن دسته از روایت کنندگانی می‌باشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، از او حدیث روایت نموده‌اند.

            حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة»[3]، به ذکر مُعلّی بن منصور پرداخته و او را در شمار علماء و صاحب نظران احناف برشمرده و در ادامه گفته است: «روی عن أبی یوسف ومحمد الکتب والأمالی والنوادر»؛ «مُعلّی بن منصور، از ابویوسف و محمد، به روایت کتاب‌ها، أمالی و نوادر پرداخته است». (امالی و نوادر: نگا: «گنجینه‌ی اصطلاحات فقهی و اصولی»؛ دکتر محمد ابراهیم حفناوی؛ ترجمه‌ی فیض محمد بلوچ؛ صص 105-108)

            علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان»[4]، مُعلّی بن منصور رازی را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.

            و در کتاب «جامع المسانید»[5] چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «یروی عن الامام أبی حنیفة فی هذه المسانید»؛ «مُعلّی بن منصور، در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته است».

    نگارنده‌ی سطور گوید:

                مُعلّی بن منصور رازی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار می‌آید؛ و این موارد عبارتند از:

* در باب «قوله تعالی: ﴿وَتُخۡفِی فِی نَفۡسِکَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِیهِ وَتَخۡشَى ٱلنَّاسَ وَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَىٰهُۖ [الأحزاب: 37]»[6]

            «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحِیمِ، حَدَّثَنَا مُعَلَّى بْنُ مَنْصُورٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ زَیْدٍ، حَدَّثَنَا ثَابِتٌ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ هَذِهِ الآیَةَ: ﴿وَتُخۡفِی فِی نَفۡسِکَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِیهِ [الأحزاب: 37] نَزَلَتْ فِی شَأْنِ زَیْنَبَ بِنْتِ جَحْشٍ وَزَیْدِ بْنِ حَارِثَةَ»(ح 4787)

            «محمد بن عبدالرحیم، از مُعلّی بن منصور، از حماد بن زید، از ثابت، از انس بن مالکس برای ما روایت کرده که وی گفته است: آیه‌ی 37 سوره‌ی احزاب، در مورد زینب دختر جحش و زید بن حارثه نازل شده است».

* در باب «بیع النخل قبل أن یَبدوَ صلاحها»[7]

            «حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الهَیْثَمِ، حَدَّثَنَا مُعَلَّى بْنُ مَنْصُورٍ الرَّازِیُّ، حَدَّثَنَا هُشَیْمٌ، أَخْبَرَنَا حُمَیْدٌ، حَدَّثَنَا أَنَسُ بْنُ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَنَّهُ نَهَى عَنْ بَیْعِ الثَّمَرَةِ حَتَّى یَبْدُوَ صَلاَحُهَا، وَعَنِ النَّخْلِ حَتَّى یَزْهُوَ»، قِیلَ: وَمَا یَزْهُو؟ قَالَ: «یَحْمَارُّ أَوْ یَصْفَارُّ»»(ح 2197)

            «علی بن هیثم، از مُعلّی بن منصور، از هشیم، از حُمید، از انس بن مالکس برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج از فروش میوه بر درخت منع کرده است تا آن که سلامت آن ظاهر گردد؛ و از فروش خرما نیز تا پخته شدن آن، منع نموده است. به او گفته شد: پخته شدن، یعنی چه؟ گفت: قرمز گردد یا زرد شود».




[1]-           بیوگرافی «مُعلّی بن منصور رازی» را در این منابع دنبال کنید:

      «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 4/1/395؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/724؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 8/334؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی 13/188؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 10/365؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 9/182؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 3/164؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/202؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 18/362؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 328؛ «شذرات الذهب، ابن عماد 2/27؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص 163؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد 7/341؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 2/506

[2]-           «تهذیب التهذیب» 10/215 و 216

[3]-           «الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة»؛ 2/177 و 178

[4]-           «عقود الجمان»؛ ص 147

[5]-           «جامع المسانید» 2/557

[6]-           «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/705 و 706

[7]-           همان 1/292 و 293

90- مُعافی بن عمران مَوْصلی/[1] [متوفّای 185 ه‍ . ق]

90- مُعافی بن عمران مَوْصلی/[1]
[متوفّای 185 ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:

            وی، پیشوای الگو و امام نمونه، رهبر ایده آل و اسوه، حافظ حدیث، شیخ جزیره: ابومسعود (مُعافَی بن عمران بن نُفیل بن جابر بن جَبَلة بن عُبید بن لبید بن مُخاشن بن سلمة بن مالک بن فَهم) اَزْدی (فهمی، نُفَیلی) مَوصلی می‌باشد؛ که از این افراد، به سماع حدیث پرداخته است:

            ثور بن یزید؛ جعفر بن برقان؛ هشام بن حسان؛ حنظلة بن ابی سفیان؛ ابن جریج؛ سعید بن ابوعروبة؛ اوزاعی و شمار زیادی از دیگر بزرگان عرصه‌ی علم و دانش.

            و از کسانی که از مُعافَی بن عمران، به روایت حدیث پرداخته‌اند، می‌توان بدین افراد اشاره کرد:

            بشر حافی؛ محمد بن جعفر ورکانی؛ ابراهیم بن عبدالله هروی؛ محمد بن عبدالله عمار؛ عبدالله بن أبی خداش؛ و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش و تشنگان حکمت و فرزانگی.

            یحیی بن معین گوید: «ثقة»؛ «مُعافَی بن عمران، فردی مؤثّق و معتبر و مطمئن و قابل اعتماد بود».

            ابن سعد گوید: «کان ثقةً فاضلاً خیراً صاحب سنّة»؛ «مُعافَی بن عمران، روایت کننده‌ای ثقه و مورد اعتماد، محترم و شریف و برگزیده و بزرگ منش و صاحب سنّت و متعهّد و پایبند بدان بود».

            عبدالله بن مبارک نیز پیوسته می‌گفت: «حدّثنی ذاک الرجل الصالح»؛ «این مرد درستکار و شریف و نجیب و محترم و کاردان و توانا و متخصص و کارشناس، (یعنی مُعافَی بن عمران)، به من خبر داد که....».

            احمد بن یونس گوید: «سمعتُ سفیان الثوری وذکر المعافی فقال: ذاک یاقوتة العلماء»؛ «از سفیان ثوری شنیدم که به ذکر مُعافَی بن عمران پرداخت و گفت: این فرد، یاقوت علماء و صاحب نظران اسلامی است».

            ابن عمار گفته است: «لم أر أحداً قطّ افضل منه»؛ «هرگز، کسی را بهتر و شایسته‌تر و برازنده‌تر از مُعافَی بن عمران ندیده‌ام».

            ابوزکریا محمد بن زید اَزْدی نیز در تاریخ خویش، در بیست و اندی صفحه، به بیان بیوگرافی مُعافَی بن عمران پرداخته و گفته است: «صنّف المعافی فی السنن والزهد والأدب والفتن وغیر ذلک»؛ «مُعافَی بن عمران، در عرصه‌های مختلف از قبیل «سنن»؛ «زهد»؛ «ادب»، «فتن» و غیر آن‌ها، قلم فرسایی نموده و کتاب، به رشته‌ی تحریر درآورده است».

            بشر بن حارث حافی گوید: «قال الاوزاعی وقد اجتماع عنده المعافی وابن المبارک وموسی بن أعین: هؤلاء أئمة الناس، لکن لاأقدم علی الموصلی أحداً»؛ «اوزاعی - در حالی که در نزد او، این سه نفر: مُعافَی بن عمران، عبدالله بن مبارک و موسی بن أعین وجود داشت - گفت: این افراد، از زمره‌ی ائمه و پیشوایان مردم به شمار می‌آیند؛ ولی من، هیچ کس را بر مُعافَی بن عمران موصلی، ترجیح نمی‌دهم و مقدّم نمی‌کنم».

            ابن عمار نیز گفته است: «مات سنة خمس وثمانین ومائة»؛ «مُعافَی بن عمران به سال 185 ه‍ . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید». ولی دیگران، بر این باورند که وی، به سال 184 ه‍ . ق وفات کرد و به رحمت ایزدی پیوست.

            بشر بن حارث گوید: «کان یحفظ الحدیث والمسائل»؛ «مُعافَی بن عمران، پیوسته به حفظ حدیث و احکام و مسائل فقهی، همّت می‌گماشت».

            علماء و صاحب نظرانی که در ذیل، بدان‌ها اشاره می‌شود، از زمره‌ی کسانی‌اند که مُعافَی بن عمران را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده‌اند؛ و این دسته از علماء، عبارتند از:

1-   حافظ جلال الدین مزّی، در کتاب «تهذیب الکمال»[3].

2-   حافظ جلال الدین سیوطی، در کتاب «تبییض الصحیفة»[4]

3-   حافظ ابن بزّاز کردری، در کتاب «المناقب»[5].

4-   علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی، در کتاب «عقود الجمان»[6].

نگارنده گوید:

                مُعافَی بن عمران موصلی، از ابوحنیفه، از خالد بن علقمة، از عبد خیر، از علی بن ابی طالبس چنین روایت کرده است: «انّه دعا بماءٍ، فغسل یدیه ثلاثآً؛ وتمضمض ثلاثاً واستنشق ثلاثاً؛ وغسل وجهه ثلاثاً؛ وغسل ذراعیه ثلاثاً؛ ومسح برأسه ثلاثاً وغسل قدمیه ثلاثاً. ثم قال: هذا وضوء رسول الله ج»؛ «علی بن ابی طالبس، آب خواست؛ آنگاه دست‌ها (تا مچ)، دهان، بینی، صورت و دست‌ها (تا آرنج) را سه بار شست؛ پس از آن، سه مرتبه سرش را مسح کرد و در آخر سه بار پاهای خویش را شست و گفت: وضو رسول خدا ج، این‌چنین بود».

            این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی، در کتاب «جامع المسانید» [7] ذکر کرده و در ادامه گفته است: ابومحمد بخاری، این حدیث را از مُعافَی بن عمران موصلی، از امام ابوحنیفه/ روایت نموده است.

و بدین سان، راقم سطور گوید:

                مُعافَی بن عمران موصلی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار می‌آید؛ و این موارد عبارتند از:

* در باب «ما قیل انّ النبیّ ج لم یحوّل رداءه فی الاستسقاء یوم الجمعة»[8]

            «حَدَّثَنَا الحَسَنُ بْنُ بِشْرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُعَافَى بْنُ عِمْرَانَ، عَنِ الأَوْزَاعِیِّ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی طَلْحَةَ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ: أَنَّ رَجُلًا شَکَا إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، هَلاَکَ المَالِ وَجَهْدَ العِیَالِ «فَدَعَا اللَّهَ یَسْتَسْقِی» وَلَمْ یَذْکُرْ أَنَّهُ حَوَّلَ رِدَاءَهُ وَلاَ اسْتَقْبَلَ القِبْلَةَ»(ح 1018)

            «حسن بن بشر، از مُعافَی بن عمران موصلی، از اوزاعی، از اسحاق بن عبدالله، از انس بن مالکس برای ما روایت کرده که وی گفته است: مردی به نزد رسول خدا ج آمد و از تلف شدن حیوانات و مشقت (گرسنگی) و رنج زن و فرزند (خشکسالی) شکایت کرد. آن حضرت ج از خداوند بلند مرتبه، طلب باران کرد. و راوی حدیث، یادآور نشده که آن حضرت ج ردای خویش را برگردانیده و رو به قبله نموده باشد».

* در باب «ذکر معاویةس»[9]

            «حَدَّثَنَا الحَسَنُ بْنُ بِشْرٍ، حَدَّثَنَا المُعَافَى، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ الأَسْوَدِ، عَنِ ابْنِ أَبِی مُلَیْکَةَ، قَالَ: أَوْتَرَ مُعَاوِیَةُ بَعْدَ العِشَاءِ بِرَکْعَةٍ، وَعِنْدَهُ مَوْلًى لِابْنِ عَبَّاسٍ، فَأَتَى ابْنَ عَبَّاسٍ فَقَالَ: «دَعْهُ فَإِنَّهُ قَدْ صَحِبَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ»»(ح 3764)

            «حسن بن بشر، از مُعافَی بن عمران موصلی، از عثمان بن اسود، از ابن ابوملیکة، برای ما روایت کرده که وی گفته است: معاویةس پس از نماز عشاء، (نماز وتر را) یک رکعت گزارد. در آن هنگام، (کریب) برده‌ی آزاد شده‌ی ابن عباسب نزد وی بود. او به نزد ابن عباسب رفت و (اعتراض گونه) موضوع را بدو گفت. ابن عباسب گفت: او را به حال خود واگذار؛ زیرا معاویةس، با پیامبر ج مصاحب و همراه بوده است».




[1]-           بیوگرافی «معافی بن عمران موصلی» را در این منابع دنبال کنید:

      «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 4/2/60؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/741؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 8/399؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی 13/226؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 9/80؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/529؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 10/180؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 3/155؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/194؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 18/185؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 325؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد 1/308؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص 126

[2]-           «تذکرة الحفّاظ» 1/287 و 288

[3]-           «تهذیب الکمال» 19/104

[4]-           «تبییض الصحیفة»، ص 86

[5]-           «المناقب»، کردری 2/230

[6]-           «عقود الجمان»؛ ص 146

[7]-           «جامع المسانید» 1/234 و 235

[8]-           «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/138

[9]-           همان 1/531

89- مِسْعَر بن کدام حنفی/[1] [متوفّای 153 یا 155 ه‍ . ق]

89- مِسْعَر بن کدام حنفی/[1]
[متوفّای 153 یا 155 ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:

            وی، پیشوای دینی، حافظ حدیث: ابوسلمة (مِسْعَر بن کدام بن ظُهَیر بن عُبَیدة بن حارث بن هلال بن عامر بن صعصعة) هلالی (عامری رُواسی) کوفی أحول، یکی از شخصیّت‌های برجسته‌ی اسلامی و از زمره‌ی طلایه داران و پیشقراولان عرصه‌ی علمی و پیشگامان و پیشاهنگان دینی می‌باشد که از عدی بن ثابت، حکم بن عتیبة، قتادة، عمرو بن مرّة، و کسان دیگر از طبقه‌ی آنان، به نقل روایت پرداخته است.

و از کسانی که از مِسعر بن کدام، به روایت حدیث پرداخته‌اند، می‌توان این افراد را نام برد:

            سفیان بن عیینه؛ یحیی قطان؛ محمد بن بشر؛ یحیی بن آدم؛ ابونعیم؛ خلّاد بن یحیی؛ و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش.

            محمد بن بشر گوید: «کان عند مسعر، نحو ألف حدیث، فکتبتُها سوی عشرة»؛ «به نزد مِسعر بن کدام، در حدود هزار حدیث وجود داشت که من به جز ده حدیث، تمامی آن‌ها را نوشتم».

            یحیی قطان گوید: «ما رأیتُ أثبت من مسعر»؛ «من، کسی را مطمئن‌تر و قوی‌تر و درستکارتر و امانت‌دارتر از مِسعر بن کدام، ندیده‌ام».

            احمد بن حنبل گوید: «الثقة مثل شعبة ومسعر»؛ «راویان مؤثق و قابل اعتماد، چون شعبه و مسعر هستند».

            وکیع بن جرّاح گفته است: «شکّ مسعر، کیقین غیره»؛ «شک و تردید مِسعر بن کدام، به سان یقین دیگران است».

            حسن بن عمارة گوید: «ان لم یدخل الجنة الّا مثل مسعر، فانّ اهل الجنّة لقلیل»؛ «اگر چنان‌چه افرادی چون مِسعر بن کدام، وارد بهشت نشوند، پس به راستی که بهشتیان، اندک خواهند بود.»

            سفیان بن عیینه نیز گفته است: «قالوا للأعمش: انّ مسعراً شکّ فی حَدیثه. فقال: شکّه، کیقین غیره»؛ «گروهی، خطاب به اعمش گفتند: بی‌گمان، مِسعر بن کدام، در احادیث و روایات خویش، دچار شک و تردید هم شده است. اعمش گفت: (هان بدانید که) شک و تردید مسعر، به سان یقین دیگران است».

            از خالد بن عمرو، روایت است که گفت: «رأیتُ مسعراً کان جبهته رکبة عنز من السجود»؛ «مِسعر بن کدام را در حالی دیدم که پیشانی وی، بر اثر سجده، به سان زانوی بز شده بود».

            شعبه گوید: «کنّا نسمّی مسعراً المصحف؛ من اتقانه. هو عند الکوفیین کابن عون عند البصریین»؛ «ما (علماء و صاحب نظران اسلامی)، مسعر بن کدام را به خاطر مهارت و خبرگی و کاردانی و توانایی و استادی و شایستگی وی، به «مصحف» (قرآن) نامگذاری کرده بودیم؛ جایگاه مِسعر بن کدام از دیدگاه دانشوران و فرهیختگان کوفه، به سان شأن و مقام ابن عون در نزد علماء و اندیشمندان بصره بود».

            خریبی گوید: «ما من أحد الّا وقد أخذ علیه الّا مسعر»؛ «هر یک از علماء و صاحب نظران اسلامی، به نوعی مورد نکوهش و انتقاد و ملامت و سرزنش قرار گرفته است؛ به جز مسعر که از این قاعده، مستثنا می‌باشد».

            علامه عبدالقادر قرشی، در کتاب «الجواهر المضیة»[3]، به ذکر مِسعر بن کدام پرداخته و وی را در شمار علماء و صاحب نظران احناف، برشمرده و گفته است: «روی عن أبی حنیفة وعطاء وقتادة؛ روی عنه السفیانان»؛ «مِسعر بن کدام، از امام ابوحنیفه، عطاء و قتادة، حدیث روایت نموده است؛ و از او نیز؛ سفیان ثوری و سفیان بن عیینه، به نقل روایت پرداخته‌اند».

            سفیان ثوری گوید: «کنّا اذا اختلفنا فی شیء، سألنا مسعراً منه»؛ «هرگاه، پیرامون موضوع یا مسأله‌ای با همدیگر، اختلاف پیدا می‌کردیم، برای حلّ و فصل آن، به مِسعر بن کدام مراجعه می‌کردیم و درباره‌ی آن موضوع یا مسأله، از او می‌پرسیدیم».

            احمد بن حنبل نیز گفته است: «کان ثقة خیاراً»؛ «مِسعر بن کدام، از زمره‌ی راویان مؤثّق و قابل اعتماد و از مردمان برگزیده و نیک و بزرگ منش و قابل احترام بود».

            مسعر، به سال 155 ه‍ . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید. رحمت و رضوان خدا بر او باد.

            جماعت محدّثان (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، نیز از وی حدیث روایت کرده‌اند.

            خود مِسعر بن کدام، گفته است: «من جعل أباحنیفة بینه وبین الله، رجوتُ أن لایخاف ولا یکون فرط فی الاحتیاط لنفسه»؛ «هر کس، در بین خود و خداوند بلند مرتبه، امام ابوحنیفه/ را قرار دهد، امید آن دارم که دچار ترس و هراس نگردد و برای احتیاط و دوراندیشی، در حق خویش، دچار زیاده روی و افراط نشده باشد».

در کتاب «جامع المسانید»[4] چنین آمده است:

          «و مع تقدّمه وجلالة محلّه، وهو شیخ أکبر شیوخ الامام احمد والبخاری ومسلم - رحمهم الله -، یروی عن الامام أبی حنیفة/ فی هذه المسانید»؛ «مِسعر بن کدام/ - با وجود این که بزرگترین و برجسته‌ترین استاد اساتید امام احمد بن حنبل/، بخاری/ و مسلم/ می‌باشد - باز هم در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته است».

            حافظ سیوطی، در کتاب «تبییض الصحیفة»[5] گوید: «رُوی أیضاً عن ابن المبارک، انّه قال: رأیتُ مسعراً فی حلقة أبی حنیفة وهو جالس بین یدیه یسأله ویستفهم منه. وما رأیت أحداً قطّ تکلّم فی الفقه، أحسن من أبی حنیفة».

                «همچنین، از عبدالله بن مبارک (یکی از شاگردان امام ابوحنیفه/) روایت است که گفت: مِسعر بن کدام را در حلقه‌ی درس امام ابوحنیفه/ در حالی دید که وی در جلو روی امام ابوحنیفه/ نشسته بود و از وی، سؤال می‌کرد و در مورد برخی از مسائل، تحقیق و استعلام و کند و کاو و پرس و جو می‌کرد. و هرگز کسی را ندیده‌ام که در احکام و مسائل فقهی، بهتر و بایسته‌تر از امام ابوحنیفه/ سخن گفته باشد».

            و بدین سان، حافظ سیوطی، در جایی دیگر از کتاب «تبییض الصحیفة»[6] گفته است: «و رُوی أیضاً عن مِسعر بن کِدام؛ أنّه قال: أتیتُ أباحنیفة فی مسجده؛ فرأیتُه یصلّی بالغداة؛ ثم یجلس للناس فی العلم الی أن یصلّی الظهر؛ ثم یجلس الی العصر؛ فاذا صلّی العصر، جلس الی المغرب؛ فاذا صلّی المغرب، جلس الی أن یصلّی العشاء؛ فقلتُ فی نفسی: هذا الرجل فی هذا الشغل، متی یتفرّغ للعبادة؟! لأتعاهدنّه اللیلة. فتعاهدته؛ فلمّا هدأ الناس، خرج الی المسجد، فانتصب الی الصلاة الی ان طلع الفجر؛ ودخل منزله ولبس ثیابه وخرج الی المسجد وصلّی الغداة؛ فجلس للناس الی الظهر؛ ثم الی العصر؛ ثم الی المغرب؛ ثم الی العشاء؛ فقلتُ فی نفسی: ان الرجل قد ینشط اللیلة. لأتعاهدنّه اللیلة. فتعاهدته؛ فلمّا هدأ الناس، خرج، فانتصب للصلاة. ففعل کفعله فی اللیلة الاولی. فقلتُ فی نفسی: لألزمنّه الی أن یموت أو أموت. فلازمتُه فی مسجده.

                و قال ابن ابی معاذ: فبلغنی أنّ مسعراً مات فی مسجد ابی حنیفة فی سجوده. رحمة الله علیه»[7].

                «به نزد ابوحنیفه، به مسجدش رفتم. او را در حال گزاردن نماز صبح دیدم. آن گاه، پس از گزاردن نماز، برای مردم، حلقه‌ی درس تشکیل داد و تا نماز ظهر، این کلاس ادامه پیدا کرد. سپس نماز ظهر را گزارد و پس از گزاردن نماز، دوباره برای تعلیم مردم نشست و تا نماز عصر، این کلاس، ادامه یافت؛ پس از آن، نماز عصر را گزارد و باز هم تا مغرب، برای آموزش مردم نشست؛ و چون نماز مغرب را خواند، دوباره تا عشاء، برای مردم، حلقه‌ی درس، تشکیل داد و پس از آن، نماز عشاء را گزارد.

                مِسعر بن کدام گوید: با خود گفتم: این مرد (ابوحنیفه)، پیوسته در این شغل و کار (تدریس و تعلیم) است؛ پس چه وقت، برای عبادت، بیکار می‌شود و فراغت می‌یابد! از این رو، با خود عهد بستم تا ابوحنیفه را زیر نظر بگیرم؛ ابوحنیفه را زیر نظر گرفتم؛ و نتیجه این شد که چون مردم به خواب رفتند، او به مسجد آمد؛ و تا نماز صبح، به گزاردن نماز و شب زنده داری پرداخت؛ سپس به خانه‌ی خویش وارد شد و لباس هایش را بر تن کرد و به سوی مسجد بیرون شد و نماز صبح را گزارد؛ و دوباره، همان برنامه‌ی روز پیشین خویش را شروع کرد؛ یعنی تشکیل حلقه‌ی درس، از صبح تا عشاء.

            مِسعر بن کدام، در ادامه گوید: با خود گفتم: ابوحنیفه، حتماً امشب استراحت خواهد کرد؛ از این رو؛ امشب نیز او را زیر نظر خواهم گرفت؛ او را در شب دوم نیز زیر نظر گرفتم و چون مردم به خواب رفتند، او به مسجد رفت و به نماز ایستاد و همان کارهای شب پییشن را تکرار کرد؛ (یعنی: تا نماز صبح، به گزاردن نماز و شب زنده داری پرداخت؛ سپس به خانه برگشت و لباس هایش را بر تن کرد و به سوی مسجد بیرون شد و نماز صبح را گزارد؛ و دوباره، همان برنامه‌ی روز پیشین خویش را شروع کرد؛ یعنی تشکیل حلقه‌ی درس، از صبح تا عشاء.)

            من با خود گفتم: حتماً او را تا زمانی که وفات کند یا من بمیرم، لازم خواهم گرفت و از او، جدا نخواهم شد؛ از این رو، در مسجدش، او را لازم گرفتم.

                ابن ابومعاذ گوید: به من خبر رسیده است که مِسعر بن کدام، در حال سجده، در مسجد امام ابوحنیفه/، وفات کرده و جان به جان آفرین، تسلیم نموده است. رحمت و رضوان خدا بر او باد».

حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[8] گوید:

            حفص بن غیاث، به نقل از هشام بن عروة گوید: «ما قدم علینا من العراق، أفضل من ایوب ومن ذاک الرُؤاسی؛ یعنی: مسعراً؛ لأنّ رأسه کان کبیراً»؛ «از سرزمین عراق، کسی بهتر از ایوب و از این (هلالی عامری) رُواسی (کوه استوار)، یعنی مِسعر بن کدام، به نزد من نیامده است؛ و به مِسعر بن کدام، از آن جهت «رُواسی» گفته‌اند: زیرا جمجمه‌ی سر وی، بزرگ بود».

            علی بن مدینی گوید: خطاب به یحیی بن سعید گفتم: «أیّما أثبت؟ هشام الدستوائی أو مسعر. قال: ما رأیتُ مثل مسعر. کان مسعر، من أثبت الناس»؛ «کدام یک از از این دو نفر، در حدیث، مطمئن‌تر و معتبرتر است؛ هشام دستوائی یا مِسعر بن کدام؟ وی در پاسخ گفت: من تاکنون، کسی را مثل مسعر ندیده‌ام؛ وی از مطمئن‌ترین و معتبرترین مردمان، در حدیث بود».

            عمرو بن علی گوید: «سمعتُ ابن مهدی یقول: حدّثنا ابوخلدة؛ فقال له احمد بن حنبل: کان ثقة؛ وکان مؤدباً وکان خیاراً؛ الثقة شعبة ومسعر»؛ «از عبدالرحمن بن مهدی شنیدم که می‌گفت: ابوخلدة، برای ما روایت کرد. احمد بن حنبل برای او گفت: وی، فردی مؤثّق و قابل اعتماد، مؤدّب و خوش اخلاق و بزرگ منش و آداب دان و برگزیده و نیکو بود؛ شعبه و مِسعر بن کدام، هر دو، از راویان ثقه و مورد اعتماد بودند».

            خریبی به نقل از سفیان ثوری گوید: «کنّا اذا اختلفنا فی شیء، سألنا عنه مسعراً»؛ «هرگاه ما (علماء و صاحب نظران اسلامی) پیرامون موضوع یا مسأله‌ای اختلاف می‌کردیم، درباره‌ی آن، از مِسعر بن کدام می‌پرسیدیم».

            سفیان ثوری در ادامه گوید: شعبة گفته است: «کنّا نسمّی مسعراً، المصحف»؛ «ما، مسعر بن کدام را به «مصحف» (قرآن)، نامگذاری کرده بودیم».

            ابراهیم بن سعید جوهری گوید: «کان یسمّی المیزان»؛ «مِسعر بن کدام را «میزان» (ترازو و مقیاس) نامیدند».

            عبدالله بن مبارک نیز در مقام توصیف علم و دانش، حکمت و فرزانگی و خبرگی و مهارت مِسعر بن کدام، در چندین بیت، چنین می‌سراید:

مـن کـان ملتمسـاً صـالحـاً

 

فلیأت حلقة مِسعر بن کِدام

            «هر کس، در پی انسان درستکار و شریف، نجیب و محترم، شایسته و کاردان و توانا و متخصص است، بایستی در حلقه‌ی درس مِسعر بن کدام، شرکت نماید».

            علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان»[9]، مِسعر بن کدام را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.[10]

            و در کتاب «جامع المسانید»[11] ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی نیز، بیان شده است که وی، در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته است.

نگارنده گوید:

            مِسعر بن کدام، از ابوحنیفه، از زیاد بن علاقة، از قطبة بن مالکس چنین روایت کرده که وی گفته است: «سمعتُ النبی ج یقرأ فی إحدی رکعتی الفجر: ﴿وَٱلنَّخۡلَ بَاسِقَٰتٖ لَّهَا طَلۡعٞ نَّضِیدٞ١٠ [ق: 10] «از پیامبر شنیدم که در یکی از دو رکعت نماز صبح، آیه‌ی ده سوره‌ی ق را تلاوت کردند».

            این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی، در کتاب «جامع المسانید»[12] ذکر کرده و در ادامه گفته است: حافظ طلحة بن محمد، این حدیث را در مسند خویش، از مِسعر بن کدام، از امام ابوحنیفه/ روایت نموده است.

            و بدین سان، قاضی ابوبکر محمد بن عبدالباقی انصاری، نیز این حدیث را از مِسعر بن کدام، از امام ابوحنیفه/ نقل نموده است.

و نگارنده گوید:

                مِسعر بن کِدام/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار می‌آید؛ و این موارد عبارتند از:

* در باب «الصلاة اذا قدم من سفر»[13]

            «حَدَّثَنَا خَلَّادُ بْنُ یَحْیَى، قَالَ: حَدَّثَنَا مِسْعَرٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَارِبُ بْنُ دِثَارٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: أَتَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ فِی المَسْجِدِ - قَالَ مِسْعَرٌ: أُرَاهُ قَالَ: ضُحًى - فَقَالَ: «صَلِّ رَکْعَتَیْنِ» وَکَانَ لِی عَلَیْهِ دَیْنٌ فَقَضَانِی وَزَادَنِی»(ح 443)

            «خلّاد بن یحیی، از مِسعر بن کدام، از محارب بن دثار، از جابر بن عبداللهس برای ما روایت کرده که وی گفته است: به نزد پیامبر ج در حالی حاضر شدم که وی در مسجد بود. مِسعر بن کدام گوید: گمان می‌کنم که محارب بن دثار گفت: هنگام چاشت بود. آن حضرت ج فرمود: «دو رکعت نماز بگزار». من از وی، پول طلب داشتم؛ آن حضرت ج طلب مرا پرداخت کرد و زیاده هم به من داد».

* در باب «القراءة فی العشاء»[14]

            «حَدَّثَنَا خَلَّادُ بْنُ یَحْیَى، قَالَ: حَدَّثَنَا مِسْعَرٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَدِیُّ بْنُ ثَابِتٍ، سَمِعَ البَرَاءَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقْرَأُ: وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ فِی العِشَاءِ، وَمَا سَمِعْتُ أَحَدًا أَحْسَنَ صَوْتًا مِنْهُ أَوْ قِرَاءَةً »(ح 769)

            «خلّاد بن یحیی، از مِسعر بن کدام، از عدیّ بن ثابت، برای ما روایت کرده که وی گفته است: از براء بن عازبس شنیدم که گفت: از رسول خدا ج شنیدم که در نماز عشاء، سوره‌ی «والتین والزیتون» را خواند؛ و من هیچ کس را خوش آوازتر یا خوش قرائت‌تر از وی، ندیده‌ام».

* در باب «اذا حنث ناسیاً فی الأیمان؛ وقول الله تعالی: ﴿وَلَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٞ فِیمَآ أَخۡطَأۡتُم بِهِۦ [الأحزاب: 5]؛ و قال: ﴿لَا تُؤَاخِذۡنِی بِمَا نَسِیتُ [الکهف: 73][15]

            «حَدَّثَنَا خَلَّادُ بْنُ یَحْیَى، حَدَّثَنَا مِسْعَرٌ، حَدَّثَنَا قَتَادَةُ، حَدَّثَنَا زُرَارَةُ بْنُ أَوْفَى، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، یَرْفَعُهُ قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ تَجَاوَزَ لِأُمَّتِی عَمَّا وَسْوَسَتْ، أَوْ حَدَّثَتْ بِهِ أَنْفُسَهَا، مَا لَمْ تَعْمَلْ بِهِ أَوْ تَکَلَّمْ»»(ح 6664)

            «خلاد بن یحیی، از مِسعر بن کدام، از قتادة، از زرارة بن أوفی، از ابوهریرةس - که این حدیث را به آن حضرت ج رسانده است - برای ما روایت کرده که آن حضرتج فرموده است: «خداوند، وسوسه‌هایی را که در دل امّت من، خطور می‌نمایند، معاف فرموده است تا زمانی که بر مقتضای آن، عمل نکرده و یا درباره‌ی آن، سخن بر زبان نیاورده باشند».

* در باب «الوضوء بالمدّ»[16].

* در باب «المکث بین السجدتین»[17].

* در باب «قیام النبیّ ج حتّی ترم قد ماه»[18].

* در باب «رمی الجمار»[19].

* در باب «خراج الحجّام»[20].

* در باب «حُسن القضاء»[21].

* در باب «الخطاء والنسیان فی العتاقة والطلاق ونحوه»[22].

* در باب «الهبة المقبوضة وغیر المقبوضة»[23].

* در باب «قول الله عزوجل: ﴿وَءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ زَبُورٗا١٦٣ [النساء: 163]»[24].

* در باب «حدیث الغار»[25].

            به هر حال، روایات «مِسعر بن کِدام»/ در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 18 مورد آمده است.




[1]-           بیوگرافی «مسعر بن کدام» را در این منابع دنبال کنید:

      «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 4/2/13؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/123؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 8/368؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 7/163؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/507؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 10/102؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 3/137؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/176؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 18/51؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 320؛ «شذرات الذهب، ابن عماد 1/238؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص 88؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 2/419

[2]-           «تذکرة الحفّاظ» 1/188 و 189

[3]-           «الجواهر المضیة» 2/167

[4]-           «جامع المسانید» 2/555

[5]-           «تبییض الصحیفة»، ص 113

[6]-           همان ص 115

[7]-           «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی 13/356

[8]-           «تهذیب التهذیب» 10/103 و 104

[9]-           «عقود الجمان»؛ ص 145

[10]-        «المناقب»، کردری 2/220

[11]-        «جامع المسانید».

[12]-        «جامع المسانید» 1/328 و 329

[13]-        «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/63

[14]-        همان 1/106

[15]-        همان 1/986

[16]-        همان 1/33

[17]-        همان 1/113

[18]-        همان 1/152

[19]-        همان 1/235

[20]-        همان 1/304

[21]-        همان 1/322

[22]-        همان 1/343

[23]-        همان 1/355

[24]-        همان 1/485

[25]-        همان 1/494

88- مروان بن معاویة فَزاری/[1] [متوفّای 193 ه‍ . ق]

88- مروان بن معاویة فَزاری/[1]
[متوفّای 193 ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:

            وی، حافظ و روایت کننده‌ی حدیث: مروان بن معاویة بن حارث بن اسماء بن خارجة بن حصن، ابوعبدالله فَزاری کوفی می‌باشد که نخست، مقیم مکه‌ی مکرمه و پس از آن، مقیم دمشق شد و در آنجا سُکنی و اقامت گزید و مستقر و ماندگار شد.

مروان بن معاویة، از این بزرگان، به نقل حدیث پرداخته است:

            عاصم احول؛ حُمید طویل؛ ابومالک سعد بن طارق؛ اسماعیل بن ابوخالد؛ موسی جهنی؛ محمد بن سوقة؛ و شماری دیگر از بزرگان عرصه‌ی علم و دانش.

و از کسانی که از مروان بن معاویة، حدیث روایت نموده‌اند، می‌توان این افراد را نام برد:

            احمد بن حنبل؛ اسحاق بن راهویه؛ ابوخیثمه؛ حسین بن حریث؛ دحیم؛ ابوکریب؛ ابن عرفة؛ محمد بن هشام بن خلاس نمیری؛ و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش و تشنگان حکمت و فرزانگی.

            امام احمد بن حنبل، به ذکر مروان بن معاویة پرداخته و گفته است: «ثبت حافظ کان یحفظ حدیثه کلّه»؛ «مروان بن معاویة فزاری، روایت کننده‌ای مطمئن و قوی و درستکار و قابل اعتماد و حافظ و ضابط بود که تمامی روایات و احادیث خویش را از حفظ داشت».

            علی بن مدینی گوید: «ثقة فیما روی عن المعروفین»؛ «در مورد آنچه از علماء و صاحب نظران معروف و مشهور عرصه‌ی حدیث، روایت نموده است، مطمئن و قوی و درستکار و مؤثق و قابل اعتماد و امانت دار بود».

            یحیی بن معین نیز گفته است: «کان یلتقط شیوخاً من السکک»؛ «(مروان بن معاویة، چنان به یادگیری و فراگیری و تحصیل علم و دانش، اهمیّت می‌داد و بدان توجه و عنایت می‌ورزید؛ تا جایی که حتّی) در خیابان‌ها و راه‌ها نیز از اساتید و شیوخ، علم و دانش و حکمت و فرزانگی و حدیث و روایت، فرا می‌گرفت».

            برخی بر این باورند که وی، به صورت غیرمنتظره و ناگهانی، در شهر مکه، در دهم ماه ذی الحجّه، به سال 193 ه‍ . ق درگذشت و دار فانی را وداع گفت.

و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گوید:

            ابوبکر اسدی گفته است: از احمد بن حنبل روایت است که گفت: «ثبت حافظ»؛ «مروان بن معاویة فَزاری، روایت کننده‌ای مطمئن و مورد اعتماد و حافظ و ضابط می‌باشد».

            ابوداود گوید: از احمد بن حنبل نقل است که گفت: «ثقة ما کان أحفظه»؛ «مروان، فردی مؤثق و معتبر و مطمئن و قابل اعتماد بود که بسیار به حفظ احادیث و روایات خویش، همت می‌گماشت».

            یحیی بن معین، یعقوب بن شیبة و نسایی گفته‌اند: «ثقة»؛ «مروان، روایت کننده‌ای ثقه و مورد اعتماد و مطمئن و قوی بود».

            احمد عجلی گوید: «ثقةٌ ثبتٌ ما حدث عن المعروفین، فصحیح»؛ «مروان، از زمره‌ی راویان مؤثّق و مورد اعتماد و مطمئن و معتبر و درستکار و امین است؛ و آنچه را از علماء و صاحب نظران معروف و مشهور عرصه‌ی حدیث، روایت نموده است، صحیح و درست می‌باشد».

            ابوحاتم گوید: «صدوق لا یدفع عن صدقه»؛ «مروان بن معاویة، فردی صادق و راستگو و امانت دار و درستکار می‌باشد که نباید صداقت و درستی و درستکاری و امانت وی را انکار یا تکذیب کرد و آن را مورد تردید قرار داد».

            عثمان دارمی، از یحیی بن معین چنین نقل کرده است: «ثقة ثقة»؛ «مروان بن معاویة، از زمره‌ی راویان بسیار ثقه و قابل اعتماد است».

            ابن سعد گوید: «کان ثقة»؛ «وی، روایت کننده‌ای مؤثق و مطمئن و معتبر و مورد اعتماد بود».

            ابن حبّان نیز در در کتاب «الثقات»، مروان بن معاویة، را در شمار راویان قابل اعتماد و معتبر و قوی و مؤثّق و مطمئن و امین برشمرده است.

            در کتاب «جامع المسانید»[4]، چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و یروی عن الامام أبی حنیفة/ فی هذه المسانید»؛ «مروان بن معاویة فزاری، در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته است».

            علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان»[5]، مروان بن معاویة را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/، ذکر کرده است.

نگارنده گوید:

            مروان بن معاویة فزاری، از ابوحنیفه، از عبدالله بن دینار، از عبدالله بن عمرب چنین روایت کرده که وی گفته است: «رأیتُ رسول الله ج یمسح فی السفر علی الخفیّن ولم یوقّت»؛ «رسول خدا ج را دیدم که در سفر، بر موزه‌ها - بی‌آن که وقتی را مشخص کند - مسح می‌نمود».

            این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی، در کتاب «جامع المسانید»[6] ذکر کرده و گفته است: ابومحمد بخاری، این حدیث را از ابوسعید، از سلیمان بن عبیدالله، از مروان بن معاویة فزاری، از امام ابوحنیفه/، روایت نموده است.

و همچنین راقم سطور گوید:

                مروان بن معاویة فزاری، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار می‌آید؛ و این موارد عبارتند از:

* در باب «العجوة»[7]

            «حَدَّثَنَا جُمْعَةُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنَا مَرْوَانُ، أَخْبَرَنَا هَاشِمُ بْنُ هَاشِمٍ، أَخْبَرَنَا عَامِرُ بْنُ سَعْدٍ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ تَصَبَّحَ کُلَّ یَوْمٍ سَبْعَ تَمَرَاتٍ عَجْوَةً، لَمْ یَضُرَّهُ فِی ذَلِکَ الیَوْمِ سُمٌّ وَلاَ سِحْرٌ»»(ح 5445)

            «جمعة بن عبدالله، از مروان بن معاویة فزاری، از هاشم بن هاشم، از عامر بن سعد، از پدرش برای ما روایت کرده که رسول خدا ج فرمود: «هر کس که هفت دانه‌ی خرمای عجوة صبحانه بخورد، در آن روز نه زَهر و نه سحر او را زیان می‌رساند».

* در باب «فضل صلاة العصر»[8]

            «حَدَّثَنَا الحُمَیْدِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مَرْوَانُ بْنُ مُعَاوِیَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ، عَنْ قَیْسٍ، عَنْ جَرِیرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: کُنَّا عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَنَظَرَ إِلَى القَمَرِ لَیْلَةً - یَعْنِی البَدْرَ - فَقَالَ: «إِنَّکُمْ سَتَرَوْنَ رَبَّکُمْ، کَمَا تَرَوْنَ هَذَا القَمَرَ، لاَ تُضَامُّونَ فِی رُؤْیَتِهِ، فَإِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ لاَ تُغْلَبُوا عَلَى صَلاَةٍ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا فَافْعَلُوا» ثُمَّ قَرَأَ: [وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الغُرُوبِ] (ق: 39)، قَالَ إِسْمَاعِیلُ: «افْعَلُوا لاَ تَفُوتَنَّکُمْ»»(ح 554)

            «حُمیدی، از مروان بن معاویة فزاری، از اسماعیل، از قیس، از جریر، برای ما روایت کرده که وی گفته است: شبی، خدمت رسول خدا ج بودیم. ایشان به سوی ماه، نظر کرد و فرمود: «همین طور که این ماه را می‌بینید، پروردرگاتان را خواهید دید. در این مورد، هیچ مزاحمتی برای شما، وجود نخواهد داشت. (اگر می‌خواهید دیدار خداوند نصیب شما شود) سعی کنید بر نمازهای صبح و عصر، مواظبت نمایید؛ و حتماً این کار را انجام دهید».

            سپس آن حضرت ج این آیه را تلاوت فرمود: ﴿فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ ٱلۡغُرُوبِ٣٩ [ق: 39] «خداوند را قبل از طلوع و قبل از غروب آفتاب، به پاکی یاد کنید».

            اسماعیل (از راویان این حدیث) گفته است: آن نمازها را ادا کنید و نگذارید که فوت شود».

* در باب «ما جاء فی زمزم»[9]

            «حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ هُوَ ابْنُ سَلاَمٍ، أَخْبَرَنَا الفَزَارِیُّ، عَنْ عَاصِمٍ، عَنِ الشَّعْبِیِّ، أَنَّ ابْنَ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا حَدَّثَهُ قَالَ: «سَقَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ زَمْزَمَ، فَشَرِبَ وَهُوَ قَائِمٌ» قَالَ عَاصِمٌ: فَحَلَفَ عِکْرِمَةُ مَا کَانَ یَوْمَئِذٍ إِلَّا عَلَى بَعِیرٍ»(ح 1637)

            «محمد بن سلام، از مروان بن معاویة فزاری، از عاصم، از شعبی، برای ما روایت کرده که وی گفته است: ابن عباسب گفت: رسول خدا ج را از آب زمزم، نوشانیدم؛ و او، به حالت ایستاده آب نوشید.

            عاصم گفته است: عکرمه چنین سوگند یاد کرده است: در آن روز، آن حضرت ج ایستاده نبود، بلکه بر شتر سوار بود».

* در باب «من نذر المشی الی الکعبة»[10].

* در باب «کراهیة النبیّ ج ان تعری المدینة»[11].

* در باب «الغرفة والعلیّة المشرفة وغیر المشرفة فی السطوح وغیرها»[12].

* در باب «خلق آدم وذرّیته»[13].

* در باب ﴿إِذۡ هَمَّت طَّآئِفَتَانِ مِنکُمۡ أَن تَفۡشَلَا وَٱللَّهُ وَلِیُّهُمَاۗ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١٢٢ [آل عمران: 122][14].

* در باب «غزوة الرجیع ورعل وذکوان وبئر معونة»[15].

* در باب «قوله تعالی: ﴿وَٱلۡجُرُوحَ قِصَاصٞۚ [المائدة: 45]»[16].

            به هر حال، روایات «مروان بن معاویة فزاری»/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 13 مورد آمده است.




[1]-           بیوگرافی «مروان بن معاویة فزاری» را در این منابع دنبال کنید:

      «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 4/1/372؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/717؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 8/272؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی 13/149؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 9/51؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/483؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 10/88؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 3/133؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/172؛ »تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 18/20؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد 1/333؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد 7/329؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 319

[2]-           «تذکرة الحفّاظ» 1/295 و 296

[3]-           «تهذیب التهذیب» 10/88 و 89

[4]-           «جامع المسانید» 2/559

[5]-           «عقود الجمان»؛ ص 144

[6]-           «جامع المسانید» 1/280

[7]-           «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/819

[8]-           همان 1/78

[9]-           همان 1/221

[10]-        همان 1/251

[11]-        همان 1/253

[12]-        همان 1/335

[13]-        همان 1/469

[14]-        همان 2/580

[15]-        همان 2/590

[16]-        همان 2/663