اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

82- محمد بن سلام بِیْکنْدی/[1] [متوفّای 225 ه‍ . ق]

82- محمد بن سلام بِیْکنْدی/[1]
[متوفّای 225 ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:

            وی، حافظ مؤثّق و قوی و مطمئن و قابل اعتماد و محدّث شهر بخارا: ابوعبدالله بِیْکندی می‌باشد. وی، از پی یادگیری و فراگیری علم و دانش و حکمت و فرزانگی و آشنایی با اوامر و فرامین الهی، تعالیم و آموزه‌های نبوی، احکام و دستورات شرعی و حقایق و مفاهیم والای قرآنی، بسیار سفر کرد و در این راستا، از هیچ تلاش و کوششی دریغ نورزید؛ و از اسماعیل بن جعفر، ابوالاحوص، هشیم، ابواسحاق فزاری و کسان دیگر از طبقه‌ی آنان، علم و دانش فراگرفت.

            و بخاری نیز از محمد بن سلام، به نقل روایت پرداخته است؛ و دارمی، عبیدالله بن واصل، و شماری دیگر از دانش پژوهان ماوراء النهر، به نزد وی، زانوی تلمّذ زدند و از محضر وی، فارغ التحصیل شدند و گواهینامه‌ی علمی گرفتند.

            محدّث گوید: «قال لی یحیی: بخراسان، کنزان؛ کنزٌ عند اسحاق؛ وکنز عند محمد بن سلام البیکندی»؛ «یحیی بن معین، خطاب به من گفت: در خراسان، دو خزانه و گنجینه وجود دارد که یکی از آن دو، در نزد اسحاق؛ و دیگری، در نزد محمد بن سلام بیکندی وجود دارد».

            عبیدالله بن شریح گوید: «سمعتُ محمد بن سلام یقول: أحفظ نحواً من خمسة آلاف حدیث»؛ «از محمد بن سلام شنیدم که می‌گفت: در حدود پنچ هزار حدیث از حفظ دارم».

            و غنجار نیز در تاریخ خویش چنین بیان داشته است که محمد بن سلام، در هر بابی از علم و دانش، قلم فرسایی نموده و کتابی را به رشته‌ی تحریر درآورده است.

            و سرانجام، محمد بن سلام بیکندی/، در ماه صفر، به سال 225 ه‍ . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید.

و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گوید:

            ابن حبّان، در کتاب «الثقات»، محمد بن سلام بیکندی را در شمار راویان مؤثّق و قوی و مطمئن و قابل اعتماد ذکر کرده است.

            ابن ابی حاتم گوید: «سألتُ أبی عنه؟ فقال: ثقة صدوق»؛ «از پدرم، در مورد محمد بن سلام، پرسید؟ وی در پاسخ گفت: محمد بن سلام، فردی مؤثّق و قابل اعتماد، مطمئن و قوی، صادق و راستگو و درستکار و امین بود».

            و ابن ماکولا گوید: «کان ثقة»؛ «محمد بن سلام، از زمره‌ی روایت کنندگان مورد وثوق و قابل اعتماد بود».

            علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان»[4]، محمد بن سلام را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.

            و بدین سان، حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[5]، وی را در زمره‌ی راویان شهر «بخارا» که به نقل روایت از امام اعظم ابوحنیفه/ پرداخته‌اند، قرار داده است.

نگارنده‌ی سطور گوید:

                محمد بن سلام بِیْکندی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار می‌آید؛ و این موارد عبارتند از:

* در باب «صوم رمضان اِحتساباً من الایمان»[6]

            «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَلاَمٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فُضَیْلٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ سَعِیدٍ، عَنْ أَبِی سَلَمَةَ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ صَامَ رَمَضَانَ، إِیمَانًا وَاحْتِسَابًا، غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ»»(ح 38)

            «محمد بن سلام، از محمد بن فُضیل، از یحیی بن سعید، از ابوسلمة، از ابوهریرةس برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج فرمودند: «کسی که ماه رمضان را از روی ایمان و برای حصول اجر و پاداش، روزه بگیرد، گناهان گذشته‌اش، آمرزیده می‌شوند».

* در باب «کتابة العلم»[7]

            «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَلاَمٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا وَکِیعٌ، عَنْ سُفْیَانَ، عَنْ مُطَرِّفٍ، عَنِ الشَّعْبِیِّ، عَنْ أَبِی جُحَیْفَةَ، قَالَ: قُلْتُ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ: هَلْ عِنْدَکُمْ کِتَابٌ؟ قَالَ: لاَ، إِلَّا کِتَابُ اللَّهِ، أَوْ فَهْمٌ أُعْطِیَهُ رَجُلٌ مُسْلِمٌ، أَوْ مَا فِی هَذِهِ الصَّحِیفَةِ. قَالَ: قُلْتُ: فَمَا فِی هَذِهِ الصَّحِیفَةِ؟ قَالَ: العَقْلُ، وَفَکَاکُ الأَسِیرِ، وَلاَ یُقْتَلُ مُسْلِمٌ بِکَافِرٍ»(ح 111)

            «محمد بن سلام، از وکیع، از سفیان، از مطرّف، از شعبی، از ابوجُحیفه، برای ما روایت کرده که وی گفته است: به علی بن ابی طالبس گفتم: آیا نزد شما نوشته‌ای می‌باشد؟ گفت: خیر، به جز از کتاب خدا و یا فهمی که به کسی داده شده است و یا آنچه در همین نامه است.

            گفتم: در این نامه چیست؟ گفت: احکام خون بها، و رهایی اسیران و کشته نشدن به قصاص کافر».

* در باب «الرجل یُوَضّیء صاحبه»[8]

            «حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ سَلاَمٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا یَزِیدُ بْنُ هَارُونَ، عَنْ یَحْیَى، عَنْ مُوسَى بْنِ عُقْبَةَ، عَنْ کُرَیْبٍ، مَوْلَى ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَیْدٍ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَمَّا أَفَاضَ مِنْ عَرَفةَ عَدَلَ إِلَى الشِّعْبِ فَقَضَى حَاجَتَهُ، قَالَ أُسَامَةُ بْنُ زَیْدٍ فَجَعَلْتُ أَصُبُّ عَلَیْهِ وَیَتَوَضَّأُ، فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَتُصَلِّی؟ فَقَالَ: «المُصَلَّى أَمَامَکَ»»(ح 181)

            «محمد بن سلام، از یزید بن هارون، از یحیی، از موسی بن عقبة، از کریب مولی ابن عباس، از اسامة بن زیدس برای ما روایت کرده که وی گفته است: چون رسول خدا ج از عرفه برگشت، راه خود را به سوی درّه‌ی کوه، منحرف کرد و در آنجا قضای حاجت نمود. اُسامة بن زیدس گوید: من برای آن حضرت ج آب ریختم و ایشان وضو گرفت. پس از آن، گفتم: ای رسول خدا ج! آیا نماز می‌گزاری؟ فرمود: نماز در جلو تو است (یعنی در مزدلفه)».

* در باب «لا یقیم الرجل أخاه یوم الجمعة ویقعد فی مکانه»[9]

            «حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ هُوَ ابْنُ سَلَّامٍ قَالَ: أَخْبَرَنَا مَخْلَدُ بْنُ یَزِیدَ، قَالَ: أَخْبَرَنَا ابْنُ جُرَیْجٍ، قَالَ: سَمِعْتُ نَافِعًا، یَقُولُ: سَمِعْتُ ابْنَ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، یَقُولُ: «نَهَى النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ یُقِیمَ الرَّجُلُ أَخَاهُ مِنْ مَقْعَدِهِ، وَیَجْلِسَ فِیهِ»، قُلْتُ لِنَافِعٍ: الجُمُعَةَ؟ قَالَ: الجُمُعَةَ وَغَیْرَهَا»(ح 911)

            «محمد بن سلام بیکندی، از مخلد بن یزید، ازابن جُریج، از نافعس برای ما روایت کرده که وی گفته است: از ابن عمرب شنیدم که می‌گفت: پیامبر ج شخص را از این منع کرده که برادر خویش را از جایش بلند گرداند و خود بر جای او بنشیند.

            از نافع پرسیدم که در نماز جمعه چه؟ وی گفت: در نماز جمعه و دیگر نمازها، این کار ممنوع می‌باشد».

* در باب «من نام عند السحر»[10].

* در باب «شهود الحائض العیدین ودعوة المسلمین ویعتزلن المصلّی»[11].

* در باب «ما جاء فی زمزم»[12].

* در باب «العمرة لیلة الحصبة وغیرها»[13].

* در باب «من نذر المشی الی الکعبة»[14].

* در باب «کراهیة النبیّ ج ان تعری المدینة»[15].

* در باب «الوصال؛ ومن قال: لیس فی اللیل صیام»[16].

* در باب «الاعتکاف فی شوّال»[17].

* در باب «قول الله تعالی: ﴿وَإِذَا رَأَوۡاْ تِجَٰرَةً أَوۡ لَهۡوًا ٱنفَضُّوٓاْ إِلَیۡهَا وَتَرَکُوکَ قَآئِمٗاۚ [الجمعة: 11]»[18].

            به هر حال، روایات «محمد بن سلام بیکندی»/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 57 مورد آمده است.




[1]-           بیوگرافی «محمد بن سلام بِیْکندی» را در این منابع دنبال کنید:

«رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/653؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 7/278؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 10/628؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 3/51؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 9/190؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/85؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 16/645؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 9/75؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص 280؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 2/459

[2]-           «تذکرة الحفّاظ» 2/422

[3]-           «تهذیب التهذیب» 9/189

[4]-           «عقود الجمان»؛ ص 94

[5]-           «المناقب»، کردری 2/240

[6]-           «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/10

[7]-           «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/21

[8]-           همان 1/30

[9]-           همان 1/124

[10]-        همان 1/152

[11]-        همان 1/46

[12]-        همان 1/221

[13]-        همان 1/239

[14]-        همان 1/251

[15]-        همان 1/253

[16]-        همان 1/263

[17]-        همان 1/273

[18]-        همان 1/277

81- محمد بن سابق تمیمی بغدادی/[1] [متوفّای 213 ه‍ . ق]

81- محمد بن سابق تمیمی بغدادی/[1]
[متوفّای 213 ه‍ . ق]

حافظ ابن حجر عسقلانی، در کتاب «تهذیب التهذیب»[2] گوید:

            وی، آزاده‌ی بنی تمیم، ابوجعفر - یا ابوسعید - بزّاز کوفی می‌باشد. اصل وی، از فارس است که بعدها در بغداد، سُکنی و اقامت گزید و در آنجا مستقر و ماندگار شد.

            از کسانی که محمد بن سابق، به نقل روایت از آن‌ها پرداخته است، می‌توان این بزرگان را نام برد:

            ابراهیم بن طهمان؛ زائدة بن قدامة؛ مبارک بن فَضالة؛ اسرائیل؛ شیبان بن عبدالرحمن؛ مالک بن مِغْوَل؛ و رقاء بن عمر؛ منهال بن خلیفة؛ مسعر بن کدام؛ و دیگران.

            و کسانی که به نقل روایت از محمد بن سابق تمیمی بغدادی پرداخته‌اند، می‌توان بدین افراد اشاره کرد:

            محمد بن عبدالله ذُهْلی؛ محمد بن احمد بن ابی خلف؛ ابوبکر بن ابوشیبة؛ محمد بن اسحاق صاغانی؛ حسن بن صبّاح بزّار؛ محمد بن یحیی بن ابوحاتم أزدی؛ محمد بن عبدالوهاب فرّاء؛ حسن بن اسحاق مروزی؛ ابوخیثمة زهیر بن حرب؛ احمد بن حنبل؛ احمد بن ابراهیم دورقی؛ محمد بن عبدالله بن نُمیر؛ محمد بن یحیی بن کثیر حرّانی؛ محمود بن غیلان؛ محمد بن قدامة جوهری؛ ابواُمیّة طرسوسی؛ ابراهیم بن جنید؛ محمد بن احمد بن ابوالعوام؛ جعفر بن محمد بن شاکر صائغ؛ حسن بن سلام؛ عباس دوری؛ اسحاق بن حسن حربی؛ کدیمی و دیگران.

            بخاری نیز در کتاب «الأدب المفرد» و دیگر صاحبان صحاح شش گانه - به جز ابن ماجه - با واسطه‌ی عبدالله بن محمد مُسندی، به نقل روایت از محمد بن سابق تمیمی پرداخته‌اند.

            احمد عجلی گوید: «کوفی ثقة»؛ «محمد بن سابق، از مردمان کوفه و فردی مؤثّق و قوی و مطمئن و قابل اعتماد می‌باشد».

            یعقوب بن شیبة گوید: «کان شیخاً صدوقاً ثقة»؛ «محمد بن سابق؛ شیخی صادق و راستگو، درستکار و امانت دار، شریف و بزرگوار، مؤثق و قابل اعتماد و مطمئن و قوی بود».

            نسایی نیز گفته است: «لیس به بأس»؛ «در روایات و احادیث محمد بن سابق تمیمی، نمی‌توان نقص و ایرادی وارد کرد؛ زیرا وی، روایت کننده‌ای ثقه و قابل اعتماد است».

            و علامه حضرمی بر این باور است که محمد بن سابق، به سال 213 ه‍ . ق وفات کرده و دار فانی را وداع گفته است؛ ولی ابن قانع و ابن حبّان، برآنند که وی، به سال 214 ه‍ . ق درگذشته و چهره در نقاب خاک کشیده است.

            و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان»[3]، محمد بن سابق را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.

            و بدین سان، حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[4]، وی را در زمره‌ی راویان شهر بغداد که به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته‌اند، قرار داده است.

نگارنده گوید:

                محمد بن سابق تمیمی بغدادی/، در کتاب «الجامع الصحیح» بخاری، در باب «قضاء الوصیّ دیون المیّت بغیر محضر من الورثة»[5]، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ می‌باشد؛ آنجا که امام بخاری، چنین روایت می‌کند:

            «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَابِقٍ، أَوِ الفَضْلُ بْنُ یَعْقُوبَ، عَنْهُ حَدَّثَنَا شَیْبَانُ أَبُو مُعَاوِیَةَ، عَنْ فِرَاسٍ، قَالَ: قَالَ الشَّعْبِیُّ: حَدَّثَنِی جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الأَنْصَارِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ أَبَاهُ اسْتُشْهِدَ یَوْمَ أُحُدٍ وَتَرَکَ سِتَّ بَنَاتٍ وَتَرَکَ عَلَیْهِ دَیْنًا، فَلَمَّا حَضَرَ جِدَادُ النَّخْلِ أَتَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ وَالِدِی اسْتُشْهِدَ یَوْمَ أُحُدٍ، وَتَرَکَ عَلَیْهِ دَیْنًا کَثِیرًا، وَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ یَرَاکَ الغُرَمَاءُ، قَالَ: «اذْهَبْ فَبَیْدِرْ کُلَّ تَمْرٍ عَلَى نَاحِیَتِهِ»، فَفَعَلْتُ ثُمَّ دَعَوْتُهُ، فَلَمَّا نَظَرُوا إِلَیْهِ أُغْرُوا بِی تِلْکَ السَّاعَةَ، فَلَمَّا رَأَى مَا یَصْنَعُونَ أَطَافَ حَوْلَ أَعْظَمِهَا بَیْدَرًا ثَلاَثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ جَلَسَ عَلَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: «ادْعُ أَصْحَابَکَ»، فَمَا زَالَ یَکِیلُ لَهُمْ حَتَّى أَدَّى اللَّهُ أَمَانَةَ وَالِدِی، وَأَنَا وَاللَّهِ رَاضٍ أَنْ یُؤَدِّیَ اللَّهُ أَمَانَةَ وَالِدِی، وَلاَ أَرْجِعَ إِلَى أَخَوَاتِی بِتَمْرَةٍ، فَسَلِمَ وَاللَّهِ البَیَادِرُ کُلُّهَا حَتَّى أَنِّی أَنْظُرُ إِلَى البَیْدَرِ الَّذِی عَلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، کَأَنَّهُ لَمْ یَنْقُصْ تَمْرَةً وَاحِدَةً، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: أُغْرُوا بِی: یَعْنِی هِیجُوا بِی، [فَأَغْرَیْنَا بَیْنَهُمُ العَدَاوَةَ وَالبَغْضَاءَ] (المائدة: 14)»(ح 2781)

            «محمد بن سابق، یا فضل بن یعقوب، از محمد بن سابق، از ابومعاویه شیبان، از فراس، از شعبی برای ما روایت کرده که وی گفته است: جابر بن عبدالله به من چنین خبر داده که: پدر وی در روز جنگ «اُحد» به شهادت رسید و شش دختر از خود بر جای گذاشت و بدهکار نیز بود. چون موسم چیدن خرما فرارسید،من به نزد رسول خدا ج رفتم و گفتم: ای رسول خدا ج! تو خود می‌دانی که پدرم در روز جنگ اَُحد، شهید شد و از خود، بدهکاری زیادی بر جای گذاشت و دوست می‌دارم که به هنگام ادای بدهی پدرم، طلبکاران تو را ببینند (تا از برکت تو، قرض‌های وی ادا گردد). آن حضرت ج فرمود: «برو و خرماها را با در نظر گرفتن نوعیّت آن، در جایی جمع کن».

            من نیز چنان کردم و سپس آن حضرت ج را فراخواندم. چون طلبکاران، آن حضرت ج را دیدند، بر من برانگیخته شدند. و هنگامی که رسول خدا ج لجاجت آن‌ها را دید، در اطراف بزرگترین خرمن خرما، سه بار گشت زد و سپس بر آن نشست و فرمود: «طلبکاران خویش را فراخوان». آن حضرت ج برای آنان، پیوسته از خرماها پیمانه می‌کرد تا آن که خداوند، قرض پدرم را ادا کرد.

            سوگند به خدا! من بدان راضی بودم که خداوند قرض پدرم را ادا کند هر چند یک خرما هم برای خواهران خود نیاورم؛ به خدا سوگند! توده‌های خرما همچنان به حال خود باقی ماندند تا آن که به سوی توده‌ی خرما که رسول خدا ج نشسته بود، نگاه کرم که گویی یک خرما هم کم نشده بود.»

            و همچنین، محمد بن سابق تمیمی بغدادی/، درموارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با یک واسطه، استاد امام بخاری/، به شمار می‌آید؛ و این موارد عبارتند:

* در باب «فضل الجهاد والسیر»[6]

            «حَدَّثَنَا الحَسَنُ بْنُ صَبَّاحٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَابِقٍ، حَدَّثَنَا مَالِکُ بْنُ مِغْوَلٍ، قَالَ: سَمِعْتُ الوَلِیدَ بْنَ العَیْزَارِ، ذَکَرَ عَنْ أَبِی عَمْرٍو الشَّیْبَانِیِّ، قَالَ: قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَیُّ العَمَلِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «الصَّلاَةُ عَلَى مِیقَاتِهَا»، قُلْتُ: ثُمَّ أَیٌّ؟ قَالَ: «ثُمَّ بِرُّ الوَالِدَیْنِ»، قُلْتُ: ثُمَّ أَیٌّ؟ قَالَ: «الجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» فَسَکَتُّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَلَوِ اسْتَزَدْتُهُ لَزَادَنِی»(ح 2782)

            «حسن بن صبّاح، از محمد بن سابق، از مالک بن مِغْول، از ولید بن عیزار، از ابوعمرو شیبانی برای ما روایت کرده که وی گفته است: عبدالله بن مسعودس گوید: از رسول خدا ج پرسیدم: ای رسول خدا ج! بهترین عمل، کدام است؟ فرمود: «نماز در وقت آن». گفتم: پس از آن، کدام عمل، بهتر است؟ فرمود: «نیکی کردن به پدر و مادر». گفتم: پس از آن؟ فرمود: «جهاد در راه خدا».

            سپس سکوت کردم و از رسول خدا ج چیزی دیگر نپرسیدم؛ و اگر چنان‌چه زیادتر هم می‌پرسیدم، حتماً بیشتر پاسخ می‌داد».

* در باب «صفة النبیّ ج »[7]

            «حَدَّثَنَا الحَسَنُ بْنُ الصَّبَّاحِ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَابِقٍ، حَدَّثَنَا مَالِکُ بْنُ مِغْوَلٍ، قَالَ: سَمِعْتُ عَوْنَ بْنَ أَبِی جُحَیْفَةَ، ذَکَرَ عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: دُفِعْتُ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ بِالأَبْطَحِ فِی قُبَّةٍ کَانَ بِالهَاجِرَةِ، خَرَجَ بِلاَلٌ فَنَادَى بِالصَّلاَةِ ثُمَّ دَخَلَ، فَأَخْرَجَ فَضْلَ وَضُوءِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَوَقَعَ النَّاسُ عَلَیْهِ یَأْخُذُونَ مِنْهُ، ثُمَّ دَخَلَ فَأَخْرَجَ العَنَزَةَ وَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى وَبِیصِ سَاقَیْهِ، فَرَکَزَ العَنَزَةَ ثُمَّ صَلَّى الظُّهْرَ رَکْعَتَیْنِ، وَالعَصْرَ رَکْعَتَیْنِ، یَمُرُّ بَیْنَ یَدَیْهِ الحِمَارُ وَالمَرْأَةُ»»(ح 3566)

            «حسن بن صبّاح، از محمد بن سابق، از مالک بن مِغْول، از عون بن ابی جُحیفه، از پدرش، برای ما روایت کرده که وی گفته است: برحسب اتفاق، به نزد پیامبر ج رسیدم. آن حضرت ج در محل «أبطح» در خیمه استراحت می‌کرد و هوا نیز بسیار گرم بود؛ بلالس بیرون شد و اذان نماز گفت و آنگاه داخل شد. وی، باقی مانده‌ی آب وضو رسول خدا ج را با خود آورد. مردم بر آن هجوم آوردند و از آن آب، برای خویشتن برگرفتند. آنگاه بلال داخل خیمه شد و نیزه‌ی کوچک را بیرون آورد و رسول خدا ج نیز بیرون شد؛ گویی هم اکنون به سوی درخشش ساق‌های آن حضرت ج نگاه می‌کنم؛ بلالس نیزه‌ی کوچک را در زمین فرو کرد؛ سپس آن حضرت ج دو رکعت نماز ظهر و دو رکعت نماز عصر را گزارد؛ و حال آن که از جلو نماز وی، الاغ‌ها و زنان می‌گذشتند».

* در باب «غزوة الحدیبیّة»[8].

* در باب «النسوة الّتی یهدین المرأة الی زوجها»[9].

* در باب «غزوة خیبر»[10].

* در باب «أنّ الخمر من العنب»[11].




[1]-           بیوگرافی «محمد بن سابق تمیمی بغدادی» را در این منابع دنبال کنید:

      «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 1/1/111؛ «رجال صحیح بخاری»، کلاباذی 2/651؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 7/283؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی 5/333؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 3/45؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 9/154؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/28؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 16/288؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 9/61؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص 287؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 2/439

[2]-           «تهذیب التهذیب» 9/154 و 155

[3]-           «عقود الجمان»، ص 94

[4]-           «المناقب»؛ کردری 2/232

[5]-           «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/390

[6]-           «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/390

[7]-           همان 1/503

[8]-           همان 2/602

[9]-           همان 2/775

[10]-        همان 2/607

[11]-        همان 2/836

80- محمد بن خازم، ابومعاویة کوفی/[1] [متوفّای 195 ه‍ . ق]

80- محمد بن خازم، ابومعاویة کوفی/[1]
[متوفّای 195 ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:

            وی، حافظ مؤثق و قابل اعتماد، محدّث کوفه، «محمد بن خازم کوفی نابینا» می‌باشد که از این افراد به نقل روایت پرداخته است:

            هشام بن عروة؛ اعمش؛ لیث بن ابی سلیم؛ ابواسحاق شیبانی؛ اسماعیل بن ابوخالد؛ و کسان دیگر از طبقه‌ی آنان.

و از کسانی که به نقل روایت از محمد بن خازم پرداخته‌اند، می‌توان این افراد را نام برد:

            احمد بن حنبل؛ یحیی بن معین؛ ابوخیثمة؛ حسن بن عرفة؛ هنّاد؛ سعدان بن نصر؛ حسن بن محمد زعفرانی؛ احمد بن عبدالجبّار و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش.

            محمد بن خازم/، به سال 113 ه‍ . ق دیده به جهان گشود و پا به عرصه‌ی وجود نهاد؛ و بنا به قول جماعت محدّثان [بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه] به سال 195 ه‍ . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشیده است.

            و برخی نیز بر این باورند که وی، به سال 194 ه‍ . ق وفات کرده و به رحمت ایزدی پیوسته است.

            علامه ذهبی در ادامه گوید: بسیاری از احادیث و روایات ابومعاویه محمد بن خازم - که از «اِسناد عالی» برخوردارند - نصیب و بهره‌ی من شده است.

و حافظ ابن حجر عسقلانی، در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گوید:

            احمد عجلی گفته است: «کوفی ثقة»؛ «محمد بن خازم، از مردمان کوفه و فردی مؤثق و قوی و مطمئن و قابل اعتماد است».

            یعقوب بن شیبة گوید: «کان من الثقات وربما دلّس»؛ «ابومعاویة، یکی از راویان ثقه و مورد اعتماد بود؛ و گاهی نیز در حدیث، دچار تدلیس می‌شد».

            نسایی نیز گفته است: «ثقة»؛ «محمد بن خازم، از زمره‌ی راویان مورد وثوق و قابل اعتماد بود».

            ابن خراش گوید: «صدوق»؛ «ابومعاویه، روایت کننده‌ای صادق و راستگو و درستکار و امین است».

            ابن حبّان نیز در کتاب «الثقات»، محمد بن خازم را در شمار راویان ثقه و قابل اعتماد ذکر کرده و گفته است: «کان حافظاً متقناً»؛ «ابومعاویة محمد بن خازم، فردی حافظ و ضابط و ماهر و خبره، کاردان و توانا، شایسته و کارآمد و متخصّص و برازنده بود».

            ابن سعد نیز گوید: «کان ثقة کثیر الحدیث یدلّس وکان مرجئاً»؛ «محمد بن خازم، روایت کننده‌ای مؤثق و قابل اعتماد و بسیار روایت کننده‌ی حدیث است که در حدیث، تدلیس نیز می‌کند؛ و وی، گرایش به «مُرجئه» نیز داشت».

            نسایی گفته است: «ثقة فی الاعمش»؛ «ابومعاویة محمد بن خازم، در مورد روایات و احادیث اعمش، ثقه و قابل اعتماد و مطمئن و قوی است».

            و ابومعاویه، از آن دسته، از راویان و محدّثانی می‌باشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، از او حدیث روایت نموده‌اند.

            و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان»[4]، ابومعاویة محمد بن خازم را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.

            و بدین سان، حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[5]، وی را در زمره‌ی راویان شهر کوفه که به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته‌اند، قرار داده است.

نگارنده گوید:

            ابومعاویة محمد بن خازم کوفی/، از ابوحنیفه، از حماد بن سلمة، از ابراهیم نخعی، از اسود، از عایشهل چنین روایت کرده است که رسول خدا ج فرمود: «انّی لیُهوَّن علیّ الموت؛ انّی رأیتکِ زوجتی فی الجنّة»؛ «مرگ من، آسان و ساده و توأم با آرامش و راحتی و سهولت و آسودگی خواهد بود؛ ای عایشه! من دیدم که تو در بهشت، همسرم خواهی بود».

            این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی، در کتاب «جامع المسانید»[6] ذکر کرده و در ادامه گفته است: ابومحمد بخاری، این حدیث را در مُسند خویش، از ابومعاویه محمد بن خازم، از امام ابوحنیفه/ روایت نموده است.

            و حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة»[7]، به ذکر ابومعاویه محمد بن خازم کوفی پرداخته و وی را در شمار علماء و صاحب نظران احناف، معرفی کرده و در ادامه گفته است: «روی عن ابی حنیفة، عن حماد، عن ابراهیم قال: یقضی ثمّ یکبّر. یعنی: الذی یفوته الصلاة فی أیّام التشریق»؛ «ابومعاویة محمد بن خازم، از ابوحنیفه، از حماد بن سلمة، از ابراهیم نخعی، این مسأله را روایت کرده است که هرگاه در ایّام تشریق، نمازی از شخص قضا شد، در آن صورت، آن نماز فوت شده‌ی خویش را قضا بیاورد و پس از گزاردن نماز قضایی، تکبیرات تشریق را نیز بگوید».

و همچنین راقم سطور گوید:

                ابومعاویه محمد بن خازم کوفی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار می‌آید؛ و این موارد، عبارتند از:

* در باب «التعوّذ من فتنة الفقر»[8]

            «حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ، أَخْبَرَنَا أَبُو مُعَاوِیَةَ، أَخْبَرَنَا هِشَامُ بْنُ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ فِتْنَةِ النَّارِ وَعَذَابِ النَّارِ، وَفِتْنَةِ القَبْرِ وَعَذَابِ القَبْرِ، وَشَرِّ فِتْنَةِ الغِنَى وَشَرِّ فِتْنَةِ الفَقْرِ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ فِتْنَةِ المَسِیحِ الدَّجَّالِ، اللَّهُمَّ اغْسِلْ قَلْبِی بِمَاءِ الثَّلْجِ وَالبَرَدِ، وَنَقِّ قَلْبِی مِنَ الخَطَایَا کَمَا نَقَّیْتَ الثَّوْبَ الأَبْیَضَ مِنَ الدَّنَسِ، وَبَاعِدْ بَیْنِی وَبَیْنَ خَطَایَایَ کَمَا بَاعَدْتَ بَیْنَ المَشْرِقِ وَالمَغْرِبِ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الکَسَلِ، وَالمَأْثَمِ وَالمَغْرَمِ»»(ح 6377)

            «محمد، از ابومعاویه (محمد بن خازم)، از هشام بن عروة، از پدرش، برای ما روایت کرده که عایشهل گفت: پیامبر خدا ج می‌فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ فِتْنَةِ النَّارِ وَعَذَابِ النَّارِ، وَفِتْنَةِ القَبْرِ وَعَذَابِ القَبْرِ، وَشَرِّ فِتْنَةِ الغِنَى وَشَرِّ فِتْنَةِ الفَقْرِ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ فِتْنَةِ المَسِیحِ الدَّجَّالِ، اللَّهُمَّ اغْسِلْ قَلْبِی بِمَاءِ الثَّلْجِ وَالبَرَدِ، وَنَقِّ قَلْبِی مِنَ الخَطَایَا کَمَا نَقَّیْتَ الثَّوْبَ الأَبْیَضَ مِنَ الدَّنَسِ، وَبَاعِدْ بَیْنِی وَبَیْنَ خَطَایَایَ کَمَا بَاعَدْتَ بَیْنَ المَشْرِقِ وَالمَغْرِبِ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الکَسَلِ، وَالمَأْثَمِ وَالمَغْرَمِ»؛ «بار خدایا! از فتنه‌ی آتش، عذاب آتش، فتنه‌ی قبر و عذاب آن، شر فتنه‌ی سرمایه داری و شر فتنه‌ی فقر به تو پناه می‌برم. بار الها! از شر فتنه‌ی دجال به تو پناه می‌برم. بار خدایا! گناهانم را با آب یخ و تگرگ، شستشو بده و همانگونه که لباس سفید را پاک و صاف می‌گردانی و چرک هایش را برطرف می‌کنی، قلبم را از گناهان، پاک و صاف بگردان؛ و همچنان‌که میان مشرق و مغرب، فاصله انداخته‌ای، میان من وگناهانم، فاصله بیانداز. بار خدایا! از تنبلی و از این که مقروض و بدهکار شوم به تو پناه می‌برم».

* در باب «الحیاء فی العلم»[9]

            «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَلاَمٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو مُعَاوِیَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ زَیْنَبَ ابْنَةِ أُمِّ سَلَمَةَ، عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ، قَالَتْ: جَاءَتْ أُمُّ سُلَیْمٍ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی مِنَ الحَقِّ، فَهَلْ عَلَى المَرْأَةِ مِنْ غُسْلٍ إِذَا احْتَلَمَتْ؟ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِذَا رَأَتِ المَاءَ» فَغَطَّتْ أُمُّ سَلَمَةَ، تَعْنِی وَجْهَهَا، وَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوَتَحْتَلِمُ المَرْأَةُ؟ قَالَ: «نَعَمْ، تَرِبَتْ یَمِینُکِ، فَبِمَ یُشْبِهُهَا وَلَدُهَا»»(ح 130)

            «محمد بن سلام؛ از ابومعاویة (محمد بن خازم)، از هشام بن عروة، از پدرش، از زینب بنت سلمة، از اُمّ سلمةل برای ما روایت کرده که وی گفته است: اُمّ سلیم نزد رسول خدا ج آمد وگفت: ای رسول خدا ج! خداوند از بیان حق، شرم و حیا نمی‌کند؛ اگر زنی احتلام شود، غسل بر وی واجب است؟ رسول خدا ج فرمود: «بلی؛ اگر آب منی را ببیند». اُمّ سلمةل صورتش را پوشید وگفت: ای رسول خدا ج! مگر زن هم احتلام می‌شود؟ رسول خدا ج فرمود: «بلی؛ وگرنه چگونه فرزند، با مادرش شباهت پیدا می‌کرد».

* در باب «ما جاء فی غسل البول»[10].

* در باب «غسل الدم»[11].

* در باب «التیمّم ضربة»[12].

* در باب «الصلاة فی الجبّة الشامیّة»[13].

* در باب «الصلاة فی مسجد السوق»[14].

* در باب «الرجل یأتمّ بالامام ویأتمّ الناس بالمأموم»[15].

* در باب «من قال فی الخطبة بعد الثناء: اما بعد»[16].

* در باب «الأذان بالجنازة»[17].

* در باب «الجرید علی القبور»[18].

* در باب «العمرة لیلة الحصبة وغیرها»[19].

* در باب «شراء الامام الحوائج بنفسه»[20].

* در باب «بیع المزابنة»[21].

* در باب «کلام الخصوم بعضهم فی بعض»[22].

            به هر حال، روایات ابومعاویه محمد بن خازم/ در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 29 مورد آمده است.




[1]-           بیوگرافی «محمد بن خازم» را در این منابع دنبال کنید:

      «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 1/1/74؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 2/646؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 7/248؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی 5/242؛«الکاشف»، حافظ ذهبی 3/37؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 9/120؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/70؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 16/233؛ ««کتاب الثقات»، ابن حبان 7/441؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص 284؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 2/437

[2]-           «تذکرة الحفّاظ» 1/294 و 295

[3]-           «تهذیب التهذیب» 9/120 و 121

[4]-           «عقود الجمان»، ص 93

[5]-           «المناقب»؛ کردری 2/224

[6]-           «جامع المسانید» 1/202

[7]-           «الجواهر المضیة» 2/53

[8]-           «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/943 و 944

[9]-           همان 1/24

[10]-        همان 1/35

[11]-        همان 1/36

[12]-        همان 1/50

[13]-        همان 1/52

[14]-        همان 1/69

[15]-        همان 1/99

[16]-        همان 1/126

[17]-        همان 1/167

[18]-        همان 1/182

[19]-        همان 1/239

[20]-        همان 1/281

[21]-        همان 1/291

[22]-        همان 1/236

79- محمد بن حسن بن عمران مُزَنی واسطی/[1] [متوفّای 222 ه‍ . ق]

79- محمد بن حسن بن عمران مُزَنی واسطی/[1]
[متوفّای 222 ه‍ . ق]

حافظ ابن حجر عسقلانی، در کتاب «تهذیب التهذیب»[2] گوید:

            وی، محمد بن حسن بن عمران مُزَنی واسطی، قاضی شهر «واسط» می‌باشد. او، اصالتاً از شام بود.

            و از کسانی که محمد بن حسن واسطی، به نقل روایت از آن‌ها پرداخته است، می‌توان بدین افراد اشاره کرد:

            اسماعیل بن ابی خالد؛ عوف اعرابی؛ ابی شیبة یوسف بن ابراهیم جوهری؛ أصبغ بن زید ورّاق؛ سعید بن ابوعروبة؛ ابوسعد بقال؛ محمد بن اسحاق بن یسار؛ عوام بن حوشب؛ و کسان دیگر.

و از محمد بن حسن واسطی نیز، این افراد، حدیث روایت کرده‌اند:

            احمد بن حنبل؛ محمد بن سلام جُمَحی؛ محمد بن سلام بِیْکندی؛ محمد بن عیسی بن طبّاع؛ ابراهیم بن موسی رازی؛ عمرو بن عون واسطی؛ محمد بن اسماعیل بن سمرة؛ محمد بن اسماعیل بن بَختری؛ و دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش و حکمت و فرزانگی.

            عبدالله بن احمد، از پدرش نقل می‌کند که گفت: «لیس به بأس»؛ «در روایات و احادیث محمد بن حسن واسطی، نمی‌توان ایراد و نقصی وارد کرد؛ زیرا وی، ثقه و مورد اعتماد است».

            ابن ابوخیثمة به نقل از یحیی بن معین گوید: «ثقة»؛ «محمد بن حسن واسطی، از راویان مؤثق و قابل اعتماد می‌باشد».

            ابن زیاد گوید: «حدثنا احمد بن حاتم، حدّثنا محمد بن حسن واسطی ثقة»؛ «احمد بن حاتم، از محمد بن حسن واسطی برای ما چنین خبر داده است؛ و محمد بن حسن، روایت کننده‌ای مؤثق و قابل اعتماد است».

            ابوحاتم گوید: «لا بأس به»؛ «هیچگونه ایراد و نقصی در محمد بن حسن واسطی (در عرصه‌ی روایت و درایت) نیست».

            آجری به نقل از ابوداود گفته است: «ثقة»؛ «محمد بن حسن واسطی، از زمره‌ی روایت کنندگان و محدّثان مورد وثوق و مطمئن و درستکار و قابل اعتماد می‌باشد».

            ابن حبّان نیز در کتاب «الثقات»، محمد بن حسن واسطی را در شمار راویان مورد اعتماد و ثقه ذکر کرده است.

            محمد بن سعد گفته است: «کان من أهل الشام؛ ولی القضاء بواسط وکان ثقة»؛ «محمد بن حسن واسطی، از مردمان شام بود که بعدها، عهده دار پست قضاوت در شهر واسط شد؛ و او، از زمره‌ی محدّثان قوی و مؤثق و روایت کنندگان مطمئن و مورد اعتماد بود».

            دارقطنی نیز گوید: «لا بأس به»؛ «به احادیث و روایات محمد بن حسن، نمی‌توان ایراد و نقصی گرفت؛ زیرا وی، روایت کننده‌ای مورد اعتماد و ثقه می‌باشد».

            و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان»[3]، محمد بن حسن واسطی را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.

            و بدین سان، حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[4]، وی را در زمره‌ی راویان شهر «واسط» که به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته‌اند، قرار داده است.

نگارنده‌ی سطور گوید:

                محمد بن حسن واسطی/، در یک مورد از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری، با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار می‌آید؛ آن هم در باب «ما جاء فی العلم. وقوله تعالی: ﴿وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا١١٤ [طه: 114]. القراءة والعرض علی المحدّث»[5]

            «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَلاَمٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الحَسَنِ الوَاسِطِیُّ، عَنْ عَوْفٍ، عَنِ الحَسَنِ، قَالَ: لاَ بَأْسَ بِالقِرَاءَةِ عَلَى العَالِمِ»(قبل از حدیث 63)

            «محمد بن سلام، از محمد بن حسن واسطی، از عوف، از حسن برای ما روایت کرده که وی گفته است: باکی نیست در صحّت نقل از شیخ، به سبب خواندن شاگرد بر عالم».




[1]-           بیوگرافی «محمد بن حسن بن عمران مُزَنی واسطی» را در این منابع دنبال کنید:

      «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 1/1/67؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 7/226؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی، 9/303؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 3/33؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/67؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 16/208؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/411؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص 283؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 2/458

[2]-           «تهذیب التهذیب» 9/104

[3]-           «عقود الجمان»، ص 93

[4]-           «المناقب»؛ کردری 2/229

[5]-           «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/14

78- محمد بن بِشْر (بن فُرافِصة بن مُختار) عبدی کوفی/[1] [متوفّای 203 ه‍ . ق]

78- محمد بن بِشْر (بن فُرافِصة بن مُختار) عبدی کوفی/[1]
[متوفّای 203 ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:

            وی، حافظ مؤثّق و قابل اعتماد: ابوعبدالله عبدی کوفی می‌باشد که از این افراد، به نقل روایت پرداخته است:

            هشام بن عروة؛ اسماعیل بن ابی خالد؛ عبیدالله بن عمر؛ زکریا بن ابی زائدة؛ و شمار زیادی از دیگر بزرگان عرصه‌ی علم و دانش.

و از کسانی که از محمد بن بِشْر، حدیث روایت نموده‌اند، می‌توان این افراد را نام برد:

            علی بن مدینی؛ اسحاق بن راهویه؛ ابوکریب؛ عبدالله بن حُمید؛ ابن فرات؛ محمد بن عاصم ثقفی؛ و دیگران.

            ابوعبدالله آجری گوید: «سألتُ اباداود عن سماع محمد بن بشر من ابن أبی عروبة؟ فقال: هو أحفظ من کان بالکوفة»؛ «از ابوداود، درباره‌ی سماع محمد بن بِشْر از ابن ابی عروبة پرسیدم. وی، در پاسخ گفت: محمد بن بِشْر، حافظ‌ترین و ضابط‌ترین علماء و صاحب نظران کوفه است».

            یحیی بن معین گوید: «ثقة»؛ «محمد بن بِشْر، روایت کننده‌ای مؤثّق و قابل اعتماد است».

            بخاری نیز گفته است: «مات محمد بن بِشْر، سنة ثلاث ومائتین»؛ «محمد بن بِشْر، به سال 203 ه‍ . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید.»

            و برخی از احادیث و روایات محمد بن بِشْر - که دارای اِسناد عالی هستند - در مُسند عبد بن حُمید و دیگران نیز آمده است.

حافظ ابن حجر عسقلانی، در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گفته است:

            یعقوب بن شیبة و محمد بن سعد گفته‌اند: «و کان ثقة، کثیر الحدیث»؛ «محمد بن بِشْر، فردی مؤثّق و قابل اعتماد و بسیار روایت کننده‌ی حدیث می‌باشد».

            نسایی و ابن قانع گفته‌اند: «ثقة»؛ «محمد بن بِشْر، روایت کننده‌ای مطمئن و مورد وثوق و درستکار و قابل اعتماد است».

            ابن جُنید به نقل از یحیی بن معین گفته است: «لم یکن به بأس»؛ «در روایات و احادیث محمد بن بِشْر، نمی‌توان ایراد و نقصی وارد کرد؛ زیرا وی، ثقه و مورد اعتماد است».

            علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان»[4]، محمد بن بِشْر را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.

            و بدین سان، حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[5]، وی را در زمره‌ی راویان شهر کوفه که به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته‌اند، قرار داده است.

            و در کتاب «جامع المسانید»[6] آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و سمع أباحنیفة؛ وروی عنه فی هذه المسانید»؛ «محمد بن بِشْر، از امام ابوحنیفه/، سماع حدیث نموده و در این مسانید نیز، به نقل روایت از وی، پرداخته است».

نگارنده‌ی سطور گوید:

                محمد بن بِشْر/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با دو واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار می‌آید؛ و این موارد، عبارتند از:

* در باب «اذا قال رجلٌ لعبده: هولله، ونوی العتق؛ والاشهاد فی العتق»[7]

            «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ نُمَیْرٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بِشْرٍ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ، عَنْ قَیْسٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّهُ لَمَّا أَقْبَلَ یُرِیدُ الإِسْلاَمَ، وَمَعَهُ غُلاَمُهُ ضَلَّ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِنْ صَاحِبِهِ، فَأَقْبَلَ بَعْدَ ذَلِکَ وَأَبُو هُرَیْرَةَ جَالِسٌ مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «یَا أَبَا هُرَیْرَةَ هَذَا غُلاَمُکَ قَدْ أَتَاکَ»، فَقَالَ: أَمَا إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنَّهُ حُرٌّ، قَالَ: فَهُوَ حِینَ یَقُولُ: (البحر الطویل) یَا لَیْلَةً مِنْ طُولِهَا وَعَنَائِهَا ... عَلَى أَنَّهَا مِنْ دَارَةِ الکُفْرِ نَجَّتِ»(ح 2530)

            «محمد بن عبدالله بن نُمیر، از محمد بن بِشْر، از اسماعیل، از قیس برای ما روایت کرده که وی گفته است: از ابوهریرهس روایت است که: وقتی که او و غلامش به منظور قبول اسلام از خانه به راه افتادند، یکدیگر را گم کردند. مدتی بعد، در حالی که ابوهریرهس در محضر رسول خدا ج نشسته بود، غلامش آمد. آن حضرت ج فرمود: «ای ابوهریره! غلامت آمد». ابوهریرهس عرض کرد. شما گواه باشید که من او را آزاد کردم. راوی گوید: ابوهریرهس در مسیر راه مدینه، این شعر را می‌خواند: چه شب طولانی و پرمشقّتی را پشت سر گذاشتم؛ امّا شکر خدا را که از دیار کفر، نجات یافتم».

* در باب «کراهیّة السفر بالمصاحف الی أرض العدوّ»[8]

            «وَکَذَلِکَ یُرْوَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بِشْرٍ، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ، عَنْ نَافِعٍ، عَنْ ابْنِ عُمَرَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَتَابَعَهُ ابْنُ إِسْحَاقَ، عَنْ نَافِعٍ، عَنْ ابْنِ عُمَرَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَقَدْ سَافَرَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَصْحَابُهُ فِی أَرْضِ العَدُوِّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ القُرْآنَ»(قبل از حدیث2990)

            «و بدین سان از محمد بن بِشْر، از عبیدالله، از نافع، از ابن عمرب از پیامبر ج روایت شده است. و ابن اسحاق نیز عبیدالله را متابعت کرده است؛ آن هم از نافع، از ابن عمرب، از پیامبر خدا ج.

            و بی‌گمان رسول خدا ج و یاران وی، به سرزمین دشمن سفر کردند و این در حالی بود که آنان، قرآن را می‌دانستند؛ (یعنی قرآن را با خود نبرده بودند، تا مبادا به دست کافران افتد و بدان گستاخی کنند)».

* در باب «من سمّی باسماء الأنبیاء»[9]

            «حَدَّثَنَا ابْنُ نُمَیْرٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ: قُلْتُ لِابْنِ أَبِی أَوْفَى: رَأَیْتَ إِبْرَاهِیمَ ابْنَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؟ قَالَ: «مَاتَ صَغِیرًا، وَلَوْ قُضِیَ أَنْ یَکُونَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ نَبِیٌّ عَاشَ ابْنُهُ، وَلَکِنْ لاَ نَبِیَّ بَعْدَهُ»»(ح 6194)

            «عبدالله بن نُمیر، از محمد بن بِشْر، از اسماعیل برای ما روایت کرده که وی گفته است: به ابن ابی أوفی گفتم: آیا ابراهیم، فرزند پیامبر خدا ج را دیده بودی؟ گفت: او در کودکی مرد؛ اگر چنان‌چه مقدّر می‌بود که پس از پیامبر خدا ج پیامبری وجود داشته باشد، حتماً فرزندش زنده می‌ماند؛ ولی پس از آن حضرت ج پیامبری نیست».




[1]-           بیوگرافی «محمد بن بشر عبدی کوفی» را در این منابع دنبال کنید:

      «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 1/1/45؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 7/210؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 9/265؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 3/24؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 9/64؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/58؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 16/137؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 7/441؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص 280؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 2/435

[2]-           «تذکرة الحفّاظ» 1/322

[3]-           «تهذیب التهذیب» 9/64

[4]-           «عقود الجمان»، ص 92

[5]-           «المناقب»؛ کردری 2/225

[6]-           «جامع المسانید» 2/357

[7]-           «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/343

[8]-           «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/419 و 420

[9]-           همان 2/914