اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

۱۳۶- اذکار وضو

۱۳۶- اذکار وضو

امام احمد و ابوداود و ابن ماجه و دیگران از ابوهریرهt روایت کرده‌اند که رسول اللهr فرمودند: «کسی که وضو ندارد نمازش پذیرفته نمی‌شود، و کسی که به هنگام وضو نام خداوند را ذکر نکند، وضو ندارد»[1]. این حدیث با شواهد آن حدیث حسن است، و عده‌ای از علما آن را حسن دانسته‌اند، این حدیث بیان‌گر مشروعیت گفتن بسم الله ‌ِالرَّحْمنِ الرَّحِیمْ در آغاز وضو است.

علما -رحمهم الله- در بیان حکم آن دچار اختلاف شده‌اند، جمهور علما بر این باورند که گفتن آن مستحب است،‌و برخی از علما معتقدند که گفتن آن واجب است البته وقتی که شخص نسبت به حکم آن آگاه بوده و گفتنش را به خاطر داشته باشد اما اگر نسبت به حکم آن ناآگاه باشد یا فراموش کند اشکالی متوجه او نشده و نیازی به اعاده‌‌ی وضو نیست.

درخصوص حکم [وضوی] کسی که گفتن بسم الله‌ الرحمن ‌الرحیم در آغاز وضو را به خاطر فراموشی ترک کند از امام شیخ عبدالعزیزبن باز/ سؤال شد، ایشان در پاسخ گفت: «جمهور علما معتقد به صحت وضو بدون گفتن بسم الله ‌الرّحمن ‌الرّحیم هستند، و برخی از علما هم بر این باورند اگر کسی نسبت به این موضوع علم داشته و آن را به خاطر داشت در این حال گفتنش واجب است، به خاطر آن‌که از پیامبرr روایت شده که ایشانr فرمودند: «کسی که به هنگام وضو نام خداوند را ذکر نکند، وضو ندارد». اما کسی که به خاطر فراموشی یا ناآگاهی گفتن آن را ترک کند وضوی او صحیح است و بر او واجب نیست که وضویش را اعاده کند هر چند که قائل به وجوب گفتن بسم الله‌ الرّحمن‌الرّحیم شدیم؛ چرا که آن شخص به واسطه‌ی جهل و فراموشی معذور است، و دلیل بر این مطلب هم سخن خداوند است که می‌فرماید:

﴿رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ                                              [البقرة: 286].

«پروردگارا! اگر ما فراموش کردیم یا به خطا رفتیم، ما را [بدان] مگیر [و مورد مؤاخذه و پرس‌وجو قرار مده]».

و در حدیث صحیح از پیامبرr به اثبات رسیده که خداوند این دعا را پذیرفته است، بدین ترتیب درمی‌یابی که هرگاه گفتن بسم الله‌ الرّحمن ‌الرّحیم را در آغاز وضو فراموش کردی سپس در اثنای وضو به یادت آمده و آن را گفتی مانند آن است که در همان ابتدا گفته باشی و بر تو واجب نیست که دوباره از ابتدا وضو بگیری چرا که تو به خاطر نسیان و فراموشی معذور بوده‌ای»[2].

اما در مورد دعاهایی که به هنگام شستن و یا مسح هر یک از اعضای وضو گفته می‌شوند، به این شکل که برای هر عضو دعای مخصوصی گفته شود، [به عنوان مثال:] برای شستن دست دعای مخصوص آن، شستن صورت دعایی، شستن پاها دعایی و شبیه این‌ها، در این باره سخنی از پیامبرr به اثبات نرسیده است، و مسلمان حق ندارد که به چیزی از این‌ها عمل کند، از جمله کسی به هنگام گرداندن آب در دهانش بگوید: «اَللَّهُمَّ اسْقِنِی مِنْ حَوْضِ نَبِیِّکَ کَأْساً لاَ أَظْمَأُ بَعْدَه أَبَداً: خداوندا [در قیامت] از حوض پیامبرت [یعنی از حوض کوثر] جام آبی به من بنوشان که بعد از نوشیدن آن هرگز تشنه نشوم». و هنگام گرداندن آب در بینی‌اش بگوید: «اَللَّهُمَّ لاَ تُحْرِمْنِی رَائِحَة نَعِیمِکَ وَ جَنَّاتِکَ: خداوندا مرا از بوی خوش نعمت‌ها و باغ‌های بهشت محروم مساز». و هنگام شستن چهره‌اش بگوید: «اَللَّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهِیَ یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ: خداوندا مرا در روزی [یعنی در روز قیامت] که روهایی سفید و رهایی سیاه می‌گردند، روسفید فرما».

و هنگام شستن دست‌هایش بگوید: «اَللَّهُمَّ أَعْطِنِی کِتَابِی بِیَمِینِی، اَللَّهُمَّ لاَ تُعْطِنِی کِتَابِی بِشِمَالِی: خداوندا، [در قیامت] نامه اعمالم را به دست راستم بده، خداوندا نامه اعمالم را به دست چپم مده». و به هنگام مسح سرش بگوید: «اَللَّهُمَّ حَرِّمْ شَعْرِی وَ بَشَرِی عَلَی‌النَّارِ: خداوندا مو و پوست مرا بر آتش دوزخ حرام فرما». و به هنگام مسح گوش‌هایش بگوید: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ: خداوندا، مرا از زمره کسانی قرار بده که به [همه‌ی] سخنان گوش فرامی‌دهند و از بهترین آن‌ها پیروی می‌کنند». و به هنگام شستن پاهایش بگوید: «اَللَّهُمَّ ثَبِّتْ قَدَمَیَّ عَلَی الصِّرَاطِ: خداوندا گام‌هایم را بر روی پل صراط محکم و استوار بگردان». همه این‌ها هیچ پایه و اساسی نداشته و پیامبراکرم r آنها را نفرموده است.

بر مسلمان واجب است که بدانچه در سنت آمده بسنده و اکتفا کرده، و از آنچه که بعدها مردم ساخته و پدید آورده‌اند دوری بگیرد، ابن قیم/ می‌فرماید: «اما اذکار و دعاهایی را که عموم مردم به هنگام شستن و یا مسح هر عضوی بیان می‌دارند هیچ پایه و اساسی ندارند که از پیامبرr نقل شده باشند، و نه از صحابه و تابعین، و نه از ائمه‌ چهارگانه نقل نشده‌اند بلکه براساس دروغ به پیامبر r نسبت داده شده‌‌اند»[3].

برای فرد مسلمان مستحب است که بعد از پایان یافتن وضویش بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لا إله ‌إلاَّ الله، وَأَنَّ مَحْمَّداً عَبْدُاللهِ وَ رَسُولُهُ: گواهی می‌دهم که هیچ معبود راستینی جز الله نیست، و گواهی می‌دهم که محمّد r بنده الله و فرستاده‌ی اوست». در صحیح مسلم از عقبة بن عامرt روایت شده که گفت: «چرانیدن شتران کار ما بود؛ [روزی] نوبت من شد. شبانه شتران را بازگرداندم. دیدم پیامبرخداr ایستاده و برای مردم صحبت می‌کند. به این‌جا رسیدم که فرمود: هر مسلمانی به خوبی [و به طور کامل] وضو بگیرد، سپس برخیزد و طوری دو رکعت نماز بگزارد، که قلب و صورتش متوجه نماز باشد، قطعاً بهشت بر او واجب می‌شود. گفتم: چه چیز خوبی است! بناگاه دیدم کسی جلوی من گفت: چیزی که پیش از این فرموده بود، بهتر بود. نگاه کردم؛ بناگاه دیدم که عمر t است. او افزود: اکنون که می‌آمدی من تو را دیدم. پیامبرr فرمود: هر یک از شما که به طور کامل وضو بگیرد، و پس از آن بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لا إله ‌إلاَّ الله، وَأَنَّ مَحْمَّداً عَبْدُ اللهِ وَرَسُولُهُ» همه‌ی هشت در بهشت برایش باز می‌شوند، و او از هر کدام که بخواهد وارد می‌شود»[4].

ترمذی هم این ذکر را روایت کرده و در ادامه آن افزوده است: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوَّابِینَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرِینَ: خداوندا مرا از زمره‌ی توبه‌کنندگان، و از زمره کسانی که خود را از پلیدی‌ها پاک می‌دارند قرار ده»[5]. این افزوده، هم‌چنان که علما بیان داشته‌اند، افزوده‌ای به اثبات رسیده است.

در این حدیث عقبه بن عامرt اشتیاق صحابه y به مراقبت از لحظات عمرشان، و همکاری میان‌شان را بیان داشته است؛ همکاری‌ای که سود و بهره‌ی آن به همه می‌رسد. یکی از این موارد همکاری این است که یک جماعت، تمام شتران خود را در یک گله گرد آورده و سپس به نوبت آنها را به چرا می‌بردند و هر روز یکی از آنها این کار را می‌کرد این کار برای همه آنان مفید بود، دیگران فرصت می‌یافتند به کارها و نیازهای خود رسیدگی کنند و [در عین حال] فرصت بیشتری برای آنان فراهم می‌شد تا از پیامبرr و حضور در مجالس او بهره ببرند. روزی که نوبت عقبه بود که شتران را به چرا ببرد شب هنگام وقتی شتران را بازگرداند و از کارش فراغت یافت به مجلس رسول اللهr آمد تا درس‌هایی آموزنده فراگیرد و از سرچشمه با برکت رسول اللهr سیراب گردد، درسی بزرگ را دریافت و بدان خوشحال شد، آن درس این سخن رسول‏اللهr.بود که فرمود: «هر مسلمانی به خوبی [و به طور کامل] وضو بگیرد، سپس برخیزد و طوری دو رکعت نماز بگزارد، که قلب و صورتش متوجه نماز باشد، قطعاً بهشت بر او واجب می‌شود» عقبه شگفت‌زدگی‌اش را از این درس بزرگ آشکار کرد و گفت: «چه چیز خوبی است» عمر بن خطابt که هنگام ورود عقبه او را دیده بود این سخنش را شنید، به او گفت: «چیزی که پیش از این فرموده بود، بهتر بود» عمر t با این سخنش به فایده و سودی که پیامبرr پیش از ورود عقبه t بیان داشته بود اشاره کرد این خود گواه آن است که صحابه y بر انجام خیر و تعاون در این راه بسیار مشتاق بوده‌اند آن هم خیری که به ابواب علم و امور ایمان راهنمایی کند، عمر t برای عقبه t یادآوری کرد که پیامبرr فرمودند: «هر یک از شما که به طور کامل وضو بگیرد، و پس از آن بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لا إله ‌إلاَّ الله، وَأَنَّ مَحْمَّداً عَبْدُ اللهِ وَرَسُولُهُ» هر هشت در بهشت برایش باز می‌شوند، و او از هر کدام که بخواهد وارد می‌شود». این حدیث بیان‌گر فضیلت وضویی است که به صورت تمام و کمال و به شیوه‌ی تعیین شده، گرفته شده است. هم‌چنین گواه بر فضیلت مداومت بر این ذکر عظیم به دنبال وضو است و این‌که هرکس چنین کند همه هشت در بهشت به رویش باز می‌شوند تا از هر کدام که می‌خواهد وارد آن شود.

مستحب است که این دعا را نیز بدان بیفزاید: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوَّابِینَ وَاجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرِینَ» همانطور که پیش‌تر گفته شد این افزوده از سوی ترمذی به اثبات رسیده است، هم‌چنین می‌تواند که بگوید: «سُبْحَانَکَ اَللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ أَشْهَدُ أَنْ لاَإِلَهَ‌إِلاَّ‌ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیْکَ: خداوندا تو پاک و منزّه هستی و من تو را حمد و ستایش می‌گویم و گواهی می‌‌دهم که هیچ معبود راستینی جز تو وجود ندارد؛ از تو آمرزش می‌خواهم و به سوی تو بازمی‌گردم»؛ به خاطر حدیثی که نسائی در کتاب عمل الیوم واللیله و حاکم در مستدرک و دیگران از ابوسعید خدری روایت کرده‌اند که رسول اللهr فرمودند: «کسی که وضو بگیرد و سپس بگوید: «سُبْحَانَکَ اَللَّهُمَّ وَبِحَمْدِکَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ‌ إِلاَّ‌ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ»، آن را در پوستی می‌نویسند سپس آن را مهر می‌کنند و تا روز قیامت آن را باز نمی‌کنند»[6]. این‌ها همه‌ی آن چیزی است که از پیامبرr درخصوص اذکار متعلق به وضو به اثبات رسیده است، ابن قیم/ می‌گوید: «از پیامبرr چیزی جز گفتن بسم الله‌ الرّحمن ‌الرّحیم به اثبات نرسیده که در وضو گرفتن گفته باشد، و هر حدیثی در خصوص اذکار وضو که به ایشان نسبت داده شده، دروغ و ساختگی بوده و رسول الله‌r چیزی از آنها را بیان نکرده است»[7]. سپس ابن قیم/ حدیث گفتن بسم الله‌ الرّحمن ‌الرّحیم و دو حدیث پیشین را که از عمر و ابوسعید خدری روایت شده مستثنی نموده است [و آنها را پذیرفته است].

والله وحده الموفِّق و الهادی إِلی سواء السبیل.




[1]- المسند [2/418]، سنن ابوداود شماره [101]، ابن‌ماجه شماره [399]، و آلبانی/ در «الإرواء» [1/122] آن را حسن دانسته است.

[2]- مجموع فتاوا و مقالات ایشان [7/100].

[3]- الوابل الصیب [ص: 316].

[4]- صحیح مسلم شماره [234].

[5]- سنن ترمذی شماره [55]، و آلبانی/ در «صحیح الترمذی» شماره [48] آن را صحیح دانسته است.

[6]- المستدرک [1/564]، و آلبانی/ در «السلسله الصحیحه» شماره [2333] آن را صحیح دانسته است.

[7]- زادالمعاد [1/195].

۱۳۵- آداب رفتن به توالت و اذکار آن

۱۳۵- آداب رفتن به توالت و اذکار آن

در سنّت زیبای رسول الله r، شرح و توضیح آدابی که شایسته است فرد مسلمان به هنگام ورودش به توالت و در حال قضای حاجت و به هنگام خروجش از آن بدان شیوه عمل نماید، بیان شده است، این‌ها آداب متعددی هستند که گواه بر تمام و کمال بودن این شریعت مبارک می‌باشند. بی‌شک فرد مسلمان با رعایت این آداب بسیار خشنود می‌گردد چرا که به زیبایی هر چه تمام‌تر پاک کردن و نظافت و شستن و پالایش آدمی صورت می‌پذیرد بلکه این آداب مایه فخر فرد مسلمان بوده و چه افتخار بزرگی هم می‌باشد.

در صحیح مسلم از سلمان‌فارسیt روایت شده که: کسی به او گفت: پیامبرتان همه‌چیز حتی طرز دستشویی رفتن را به شما آموخته است. گفت: درست است، پیامبر ما را منع کرده از این‌که هنگام مدفوع و ادرار روی ما به سوی قبله باشد یا این‌که با دست راست استنجاء کنیم، یا این‌که با کمتر از سه سنگ یا با مدفوع و یا با استخوان استنجاء کنیم»[1].

در روایت دیگری از همین حدیث امام مسلم از سلمان t نقل می‌کند که گفت: «مشرکان به ما گفتند: رفیق شما را می‌بینیم که به شما [همه چیز را] آموزش می‌دهد حتی طرز دستشویی رفتن را، سلمان گفت: آری! رسول خداr از این‌که یکی از ما با دست راستش استنجاء کند نهی نمود، یا [هنگام قضای حاجت] رو به قبله نماید و [یا برای استنجاء] از سرگین و استخوان [استفاده نماید] نهی نمود، و فرمود: یکی از شما با کمتر از سه سنگ استنجاء نکند»[2].

این مشرکین می‌خواستند از صحابه y عیب‌جویی کرده و آنان را تحقیر نمایند آن هم به این خاطر که دین‌شان دربردارنده‌ی تعالیمی در ارتباط با چگونگی قضای حاجت است، به طرز مسخره‌آمیزی گفتند: پیامبرتان همه‌چیز حتی طرز دستشویی رفتن را به شما آموخته است، سلمان ‌فارسیt با آنان معارضه نمود در حالی که انتقادشان را باطل کرده و تمسخرشان را درهم شکست، و با کمال افتخار و سربلندی گفت: آری، ایشان r این را نیز به ما آموزش دادند و ما به این مسأله افتخار می‌کنیم. سپس با افتخار شروع به برشمردن تعدادی از آداب ارزشمند و تعالیم مبارکی نمود که در این خصوص سنت آنها را بیان کرده است و به راستی این‌ها تعالیمی مبارک‌اند که اینان و کم‌خردانی شبیه این‌ها آن را درک و فهم نمی‌کنند. بی‌تردید کسی ارزش این تعالیم را درک می‌کند که خداوند به او توفیق ارزانی داشته و او را به این آیین راستین هدایت کند، ستایش خدای راست در برابر این‌که ما را هدایت کرده، و شکر از آنِ اوست در برابر آنچه که به ما عطا فرموده است.

در زیر به بیان تعدادی از این آداب می‌پردازیم.

ابتدا برای فرد مسلمان مستحب است که به هنگام ورود به توالت بگوید: «بسم الله اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْخُبُثِ وَالخَبَائِثِ» چرا که در صحیحین از أنس بن مالک t روایت شده که گفت: «پیامبرخداr هنگامی که وارد دستشویی می‌شد می‌فرمود: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْخُبُثِ وَالخَبَائِثِ: خدایا! همانا من به تو پناه می‌برم از شیاطین نر و ماده»[3]. خبث جمع خبیث، و خبائث جمع خبیثة است، در بعضی از طرق این حدیث ذکر بسم الله در ابتدای آن آمده است، ابن حجر/ می‌گوید: «عُمری این حدیث را از طریق عبدالعزیز بن مختار، از عبدالعزیز بن صهیب با لفظ امر روایت کرده است که: وقتی وارد دستشویی شدید بگویید: «بسم الله، أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الْخُبُثِ وَالخَبَائِثِ»، و اسناد آن براساس شرط مسلم است»[4].

حدیثی را که ابن ماجه و دیگران از علیt به صورت مرفوع روایت کرده‌اند شاهدی برای این حدیث است: «پرده‌ای که عورت‌های آدمیان را در هنگام داخل شدن به توالت از [چشمان] جنّیان می‌پوشاند، گفتن: «بسم الله» است،‌ این حدیث با مجموع طرق آن حدیثی صحیح است[5].

یکی دیگر از آدابی که پیامبرr رعایت کرده این بوده که هرگاه در سفر بوده و به قضای حاجت می‌رفت آنقدر دور می‌شد که از دیدگان صحابه پنهان می‌شد؛ ابوداود از مغیره بن شعبه روایت کرده که: «همانا پیامبرr هرگاه می‌خواست به محل قضای حاجت برود، آنقدر می‌رفت تا از دید همه ناپدید می‌شد»[6].

از جمله سنت آن است که پیامبرr [به هنگام قضای حاجت] لباسش را بلند نمی‌کرد تا آن‌گاه که به زمین نزدیک می‌شد؛ ابوداود از ابن عمر ب روایت کرده که: «همانا پیامبرr هرگاه می‌خواست قضای حاجت نماید لباسش را بلند نمی‌‌کرد تا آن‌گاه که به زمین نزدیک می‌شد»[7].

از جمله سنت آن است که خود را از مردم استتار کند؛ در صحیح مسلم از عبدالله بن جعفر t روایت شده که گفت: «هنگام قضای حاجت، بیش از همه‌ پیامبرخداr دوست داشت که خود را به چیزی مرتفع یا با نخلستان استتار کند»[8].

از دیگر آداب این است که بر سر راه مردم قضای حاجت نکند، در صحیح مسلم از ابوهریره t روایت شده که پیامبرخداr فرمود: «از دو چیز که سبب می‌شود مردم انجام‌دهنده‌ی آن‌ها را لعنت و نفرین کنند، بپرهیزید. صحابه گفتند: ای رسول خدا، آن دو چیز کدام‌اند؟ فرمود: کسی که در وسط راه مردم یا زیر سایه‌ای که مردم از آن استفاده می‌کنند دستشویی می‌کند»[9].

ابوداود در کتاب سنن خود از معاذ بن جبلt روایت کرده که رسول الله r فرمودند: «از سه کار نفرین‏آور پرهیز کنید: دستشویی کردن در مجاری آب، در محل عبور مردم، و در سایه»[10].

از جمله آداب قضای حاجت این است که فرد مسلمان به خاطر احترام به قبله به هنگام مدفوع و ادرار کردن نه رو به قبله کند و نه پشت به آن، و با دست راستش استنجا نکند. از ابوهریره t روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «همانا من برای شما به مثابه‌ پدری هستم که آموزش‌تان می‌دهم، وقتی که یکی از شما به دستشویی رفت، نه رو به طرف قبله کند و نه پشت به آن، و با دست راست خودش را پاک نکند، ایشانr دستور می‌دادند که با سه عدد سنگ استنجا صورت گیرد، و از این‌که در این کار از سرگین استفاده شود نهی می‌فرمودند»[11].

در این سخن پیامبرr بیندیش که می‌فرماید: «همانا من برای شما به مثابه‌ی پدری هستم که شما را آموزش می‌دهم». این سخن نشانه‌ی عنایت کامل و حُسن توجه و اوج خیرخواهی و نصیحت است.

از دیگر آداب این‌که هرگاه فرد مسلمان بعد از قضای حاجت استنجا نمود با کمتر از سه سنگ خود را پاک نکند چون با این تعداد پاک کردن به شکل کامل صورت می‌گیرد، اشکالی ندارد که دستمال‌ها یا چیزی شبیه آن را جایگزین سنگ‌ها نماید، می‌تواند با آب خود را پاک کند که این کار بهتر و مناسب‌تر است، در صحیحین از أنس بن مالک‌t روایت شده که گفت: «وقتی پیامبرr برای دستشویی بیرون می‌رفت، من و پسری دیگر می‌آمدیم و با خود ظرفی آب به همراه داشتیم که با آن استنجا می‌کرد»[12].

بر مسلمان واجب است که به هنگام قضای حاجت مراقب باشد که ادرار به بدن یا لباسش پاشیده نشود؛ چرا که از ابن عباس t روایت شده که گفت: «پیامبرخداr از کنار دو قبر رد شد و فرمود: هان! صاحب این دو قبر عذاب می‌بینند؛ اما عذاب آنان به سبب ارتکاب گناهی بزرگ نیست؛ [و به راستی که آن بزرگ است] یکی از آنان سخن‌چینی می‌کرد و دیگری از ادرار خود پرهیز نمی‌کرد [و بدین سبب آلوده به ادرار می‌شد]». و در روایتی دیگر آمده: «خود را از ادرار پاک نگه نمی‌داشت»[13].

جایز نیست که فرد مسلمان به هنگام قضای حاجت حرف بزند، و نباید ذکر و دعایی بر زبان آورد، در صحیح مسلم از ابن عمر ب روایت شده که گفت: «شخصی از کنار پیامبر‏r رد شد در حالی که ایشان مشغول ادرار بودند، این شخص بر ایشان سلام کرد، اما پیامبرr جواب سلام او را نداد»[14]. این حدیث گواه بر آن است که شایسته نیست فرد مسلمان به هنگام قضای حاجت سخن بگوید؛ چرا که پیامبرr پاسخ آن شخص را نداد، و شایسته‌ی او نیست که [در این حال] به ذکر یا دعا بپردازد، و سلام کردن ذکر و دعا است، و پیامبرr جواب سلام این مسلمان را نداد. این‌ها بخشی از آداب مهم قضای حاجت هستند که اسلام بدان فراخوانده و شریعت بدان تشویق نموده است و این خود بیان‌گر کمال و حُسن و زیبایی این دین است.

سپس مستحب است که فرد مسلمان به هنگام خروج از دستشویی بگوید: «غُفْرَانَکَ: خدایا آمرزش تو را خواستارم»؛ امام احمد و اهل سنن از عائشه ل روایت کرده‌اند که گفت: «پیامبرخداr به هنگام بیرون آمدن از توالت می‌فرمود: «غُفْرَانَکَ: [خداوندا] از تو آمرزش می‌خواهم».»[15].

این‌که در این موقعیت می‌گوید: «غفرانک»، در توضیح آن گفته شده: «به خاطر ترس از کوتاهی‌اش در ادای شکر این نعمت ارجمند است، این‌که غذا را خورده سپس هضم کرده سپس به راحتی از بدنش خارج شده، حال می‌پندارد که شکر او ناتوان از آن است که حقّ این نعمت را به طور کامل بپردازد لذا با طلب بخشش و آمرزش تلافی می‌کند»[16].

اَللَّهُمَّ اغْفِر ذُنُوبَنَا وَأَعِنَّا عَلَی طَاعَتِکَ یَا ذَا الْجَلاَلِ وَالإِکْرَام




[1]- صحیح مسلم شماره [262].

[2]- صحیح مسلم شماره [262].

[3]- صحیح بخاری شماره [142]، و صحیح مسلم شماره [375].

[4]- فتح‌الباری [1/244].

[5]- سنن ابن‌ماجه شماره [297]، بنگر به: إرواء الغلیل اثر آلبانی [1/90-87].

[6]- سنن ابوداود شماره [2]، آلبانی/ در «صحیح ابوداود» شماره [2] آن را صحیح دانسته است.

[7]- سنن أبوداود شماره [14] آلبانی/ در «السلسله الصحیحه» شماره [1071] آن را صحیح دانسته است.

[8]- صحیح مسلم شماره [342].

[9]- صحیح مسلم شماره [ 269].

[10]- سنن ابوداود شماره [26]، و آلبانی/ «در صحیح ابوداود» شماره [21] آن را صحیح دانسته است.

[11]- سنن ابوداود شماره [8]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [2346] آن را حسن دانسته است.

[12]- صحیح بخاری شماره [150]، صحیح مسلم شماره [271].

[13]- صحیح بخاری شماره [1361]، صحیح مسلم شماره [292].

[14]- صحیح مسلم شماره [370].

[15]- المسند [6/155]، سنن ابوداود شماره [30]، سنن ترمذی شماره [7]، سنن ابن‌ماجه شماره [300] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [4707] آن را حسن دانسته است.

[16]- بنگر به: الفتوحات الربانیه اثر ابن علاَّن [1/401].

۱۳۴- اذکار ورود به منزل

۱۳۴- اذکار ورود به منزل

در سنّت اذکار عظیمی در ارتباط با آنچه برازنده فرد مسلمان است که به هنگام ورود به منزل بگوید، بیان شده است. در مجموع مستحب است که فرد مسلمان به هنگام ورود به منزلش بسم الله بگوید، و خداوند را بسیار یاد کند، و این‌که سلام کند، حال چه کسی در خانه باشد یا نباشد.

در صحیح مسلم از جابر بن عبدالله t روایت است که وی از پیامبرخداr شنید که فرمود: «هرگاه شخص وارد خانه‌اش شود و هنگام وارد شدن به خانه‌اش و هنگام خوردن غذا خداوند والامرتبه را یاد کند، شیطان به یارانش می‌گوید؛ در این خانه نه جایی برای گذراندن شب می‌یابید و نه شامی برای خوردن، ولی هرگاه شخص بدون یاد کردن خداوند به خانه‌اش وارد شود، شیطان به یارانش می‌گوید: «در این خانه جا برای گذراندن شب یافتید، و اگر او هنگام غذا خوردن نام خداوند را یاد نکند، شیطان به همراهانش می‌گوید: در این خانه هم جا برای گذراندن شب یافتید و هم غذای شب»[1].

این حدیث گواه این مطلب است که وقتی فرد مسلمان به هنگام ورود به منزلش و به هنگام خوردن و نوشیدن، پروردگارش را یاد می‌کند این کار سبب محافظت و مصون ماندش از شیطان می‌شود؛ چرا که شیطان فرد مسلمان را در همه حالش دنبال می‌کند، هنگام ورود به خانه و هنگام خوردن و نوشیدن و دیگر حالت‌ها، هنگامی که مسلمان پروردگارش را یاد کند شیطان پنهان گشته و از آن شخص ناامید شده و به او نزدیک نمی‌گردد در این حال فرد مسلمان از او و حیله و نیرنگش در امان می‌‌ماند. اما وقتی که فرد مسلمان از ذکر غافل می‌ماند همانا شیطان در خوردن و نوشیدن و جایی برای گذراندن شب با او همراه و هم‌نشین و شریک می‌گردد. خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَن یَعۡشُ عَن ذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ نُقَیِّضۡ لَهُۥ شَیۡطَٰنٗا فَهُوَ لَهُۥ قَرِینٞ ٣٦        [الزخرف: 36].

«و هرکس که از یادِ [خداوندِ] رحمان غافل شود برایش شیطانی برمی‌گماریم، و آن [شیطان] همنشینِ او گردد».

یعنی همدم و همراه او می‌گردد و او را به انجام معاصی و گناهان تحریک و تشویق می‌کند.

یاد خدا طردکننده‌ی شیطان و محافظ انسان است، و کسی که خدا را یاد می‌‌کند با حفاظت خداوند از او از شیطان محفوظ می‌ماند بلکه شیطان از او ناامید شده و درمی‌یابد که راهی برای نفوذ و تسلط بر او ندارد. به همین خاطر در حدیث پیشین آمده که شیطان وقتی که می‌شنود آدمی به هنگام وارد شدن به خانه‌اش و به هنگام خوردن و نوشیدنش خدای را یاد می‌کند، می‌گوید: در این خانه نه جایی برای گذراندن شب می‌یابید و نه شامی برای خوردن، یعنی: شیطان این سخن را به لشکریان و یارانش می‌گوید، درنتیجه شیطان و یارانش از همراهی و مشارکت با این شخصی که در خانه و غذایش خدای را یاد کرده مأیوس و ناامید می‌گردند، در مقابل شخص غافل از ذکر،‌ در این همراهی و مشارکت [با شیطان و یارانش] سهیم بوده و از آن مصون نمی‌ماند هم‌چنان که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَأَجۡلِبۡ عَلَیۡهِم بِخَیۡلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکۡهُمۡ فِی ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِ وَعِدۡهُمۡۚ وَمَا یَعِدُهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا ٦٤     [الإسراء: 64].

«و سواران و پیادگانت را برای [نابودی] آنان [به بانگِ بلند] فراخوان و در اموال و فرزندان با آنان شریک شو و به آنان وعده ده و شیطان به آنان جز فریب وعده نمی‌دهد».

این آیه در خصوص افراد غافل است، اما کسانی که خدای را یاد می‌کنند وضع و حالت آنان چنین است که خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّ عِبَادِی لَیۡسَ لَکَ عَلَیۡهِمۡ سُلۡطَٰنٞۚ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ وَکِیلٗا ٦٥                 [الإسراء: 65].

«بی‌گمان تو سلطه‌ای بر بندگان [مخلص و مؤمن] من نخواهی داشت، و همین کافی است که [ایشان در پناه خدایند و] پروردگارت حافظ و پشتیبان [این‌چنین بندگان] است».

شیخ عبدالرحمن بن سعدی/ در تفسیر این آیه می‌گوید: «بسیاری از مفسران گفته‌اند: اگر هنگام خوردن غذا و آب و هنگام آمیزش با همسر اسم خدا برده نشود شیطان در اموال و فرزندان آدمی مشارکت می‌جوید. و هرگاه انسان در این کارها اسم خدا را نَبَرد شیطان با او شریک می‌شود همان‌طور که در حدیث آمده است»[2] یعنی حدیثی که پیش‌تر بیان داشتیم.

برای فرد مسلمان مستحب است که به هنگام ورود به منزل سلام کند حال فرقی نمی‌کند که منزل، منزل خودش است یا منزل دیگری، و باز فرقی نمی‌کند که کسی در آن باشد یا نباشد؛ به خاطر سخن خداوند که می‌فرماید:

﴿فَإِذَا دَخَلۡتُم بُیُوتٗا فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ تَحِیَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَکَةٗ طَیِّبَةٗۚ [النور: 61].

«پس چون به خانه‌‌ها درآیید بر [قوم] خویش به درودی مبارک [و] پاکیزه که رسمی است الهی، ‌سلام گویید».

ابن سعدی/ در تفسیر این آیه می‌گوید: «در ﴿فَإِذَا دَخَلۡتُم بُیُوتٗا کلمه [بُیُوتاً] نکره و در سیاق شرط است، که هم شامل خانه‌ی انسان و هم خانه‌ی دیگران می‌شود، پس وقتی وارد می‌شود باید سلام بگوید، خواه کسی در خانه باشد یا نباشد. بنابراین فرمود: وقتی انسان وارد خانه می‌شود، ﴿فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ به یکدیگر سلام کنید، چون مسلمین از بس که با همدیگر محبت و دوستی دارند گویا یک جسم و جان هستند. پس هرگاه انسان وارد خانه‌ای شد باید سلام بگوید، و در این راستا خانه‌ها فرق نمی‌کنند. سپس خداوند این سلام را ستود و فرمود: ﴿تَحِیَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَکَةٗ طَیِّبَةٗۚ سلام شما به هنگام ورود به خانه‌ها که می‌گویید: «السلام علیکم ورحمة ‌الله وبرکاته» یا می‌گویید: «السلام علینا وعلی عباد الله الصالحین»، ﴿تَحِیَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ سلام پربرکتی است که خداوند آن را از سوی خود برایتان مشروع نموده است. ﴿مُبَٰرَکَةٗ [سلام] با برکت و پاک است، چون دوری از کمبود، و حصول رحمت و برکت و رشد و افزونی را دربردارد. ﴿طَیِّبَةٗۚ پاک است. چون از کلمه‌های پاکیزه و محبوب در نزد خدا تشکیل یافته است و باعث شادمانی فرد شده و محبّت و دوستی را به بار می‌آورد»[3].

این‌که فرد مسلمان به هنگام ورود به منزل -به‌خصوص هنگامی که کسی در آن‌جا نباشد- بگوید: «اَلسَّلاَمُ عَلَیْنَا وَعَلَی عِبَادِاللهِ الصَّالِحِینَ»، درحدیث آمده است، اما با سند صحیح از پیامبرr به اثبات نرسیده است،‌ امام مالک در «الموطأ» آورده است که هرگاه شخص وارد خانه‌ای می‌شود که کسی در آن نیست، مستحب است که به هنگام وارد شدن بگوید: «اَلسَّلاَمُ عَلَیْنَا وَ عَلَی عِبَادِاللهِ الصَّالِحِینَ: درود بر ما و بر بندگان شایسته خداوند»[4]. در این باره اثری از عبدالله بن عمر ب بیان شده که گفت: «هرگاه وارد خانه‌ای شدی که کسی در آن نبود باید بگویی: اَلسَّلاَمُ عَلَیْنَا وَ عَلَی عِبَادِاللهِ الصَّالِحِینَ» این مطلب را امام بخاری/ در ادب المفرد آورده است[5]. هم‌چنین در این باره آثار دیگری از گذشتگان از جمله قتاده و مجاهد و علقمه و عطا رحمهم الله نقل شده است.

این‌که آدمی به هنگام ورود به منزل بگوید: السلام علیکم، دربردارنده‌ی برکت بر خود شخص و خانواده‌اش است هم‌چنان که آیه‌ی پیشین گواه بر این مطلب است، در جامع ترمذی از أنس t روایت شده و گفته است: رسول‌خداr به من فرمود: «ای پسر عزیزم، چون به نزد خانواده‌ات وارد شدی، سلام کن تا برای تو و خانواده‌ات مایه‌ی برکت گردد»[6].

کسی که به هنگام ورود به خانه‌اش سلام کند تحت ضمانت خداوند قرار می‌گیرد، یعنی تحت محافظت او قرار می‌گیرد. در سنن ابوداود از أبوأمامه باهلی، از پیامبر خداr روایت شده که فرمود: «سه کس تحت ضمانت خداوند قرار دارند:

1-    کسی که برای جهاد در راه خداوند عزّوجلّ برود، پس او تحت ضمانت خداوند است تا این‌که جانش را بگیرد و او را به بهشت داخل گرداند یا این‌که او را با اجر و غنیمتی که به دست آورده است [به آغوش خانواده‌اش] بازگرداند.

2-    کسی که [برای طاعت و عبادت خداوند] به مسجد برود تحت ضمانت خداوند قرار دارد تا این‌که او را بمیراند و به بهشت داخل گرداند، یا این‌که او را با اجر و غنیمتی که به دست آورده است [به نزد خانواده‌اش] بازگرداند.

3-    کسی که با سلام گفتن به خانه‌اش داخل شود، پس او تحت ضمانت خداوند پاک و منزه و والامرتبه قرار دارد»[7].

این حدیث را ابن حبان در صحیح خود روایت کرده و لفظ او چنین است: «سه شخص در ضمانت خداوند هستند، اگر زنده بمانند به آنها رزق عطا می‌شود و در کارهایشان مدد و یاری می‌شوند و اگر وفات کنند خداوند آنها را وارد بهشت می‌فرمایند:

1-    کسی که وارد منزل خود می شود سلام کند تحت ضمانت خداوند است.

2-    کسی که در راه خداوند برود تحت ضمانت خداوند است.

3-    کسی که به مسجد برود تحت ضمانت خداوند است»[8].

این‌که می‌گوید: «تحت ضمانت خداوند است» یعنی این افراد تحت محافظت و مراقبت و توفیق‌های الهی قرار می‌گیرند، و این چه بخشش ارزشمندی و چه نعمت بزرگی است،‌ عاجزانه از خداوند بخشنده طلب بخشش و نعمتش را می‌نماییم.




[1]- صحیح مسلم شماره [2018].

[2]- تفسیر راستین،‌ تألیف: شیخ عبدالرحمن بن ناصر سعدی، ترجمه: محمدگل گمشادزهی، جلد2، ص 313، نشر احسان، چاپ: اول/1387.م

[3]- همان منبع: ص 632.م

[4]- الموطأ [2026- به روایت ابومصعب].

[5]- ادب المفرد شماره [1055]، آلبانی گفته: اسناد آن حسن است چنان که ابن‌حجر نیز در «فتح» [11/20] چنین گفته است.

[6]- سنن ترمذی شماره [2698] و آلبانی در «صحیح الترغیب» شماره [1608] آن را حسن دانسته است.

[7]- سنن ابوداود شماره [2494]، و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [1609] آن را صحیح دانسته است.

[8]- الإحسان به ترتیب صحیح ابن‌حبان شماره‌[499]، و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [321] آن را صحیح دانسته است.

۱۳۳- از دیگر اذکار بیرون رفتن از خانه

۱۳۳- از دیگر اذکار بیرون رفتن از خانه

پیش‌تر دعایی را که پیامبرr هر بار هنگام بیرون رفتن از خانه آن را می‌گفت و بر آن مداومت می‌ورزید را بیان داشتیم. این دعا در حدیثی است که ابوداود و ابن ماجه و دیگران از ام المؤمنین ام‌ سلمه هند مخزومیه ل همسر پیامبرr روایت کرده‌اند که گفته: پیامبر خداr هرگاه از خانه من بیرون می‌رفت، نگاهشان را به سمت آسمان می‌نمود و می‌فرمود: «اَللَّهُمَّ إِنَّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَضِلَّ أَوْ أَضَلَّ، أَوْ أَزِلَّ أَوْ أُزَلَّ، أَوْ أَظْلِمَ أَوْ أَظْلَمَ، أَوْ أَجْهَلَ أَوْ یُجْهَلَ عَلَیَّ: پروردگارا، از این‌که ره گم کنم و یا این‌که دیگری مرا گمراه سازد، یا [از مسیر حق] بلغزم و یا از جانب دیگری لغزانده شوم، یا این‌که [نسبت به کسی] ستم روا دارم و یا مورد ستم واقع شوم، یا این‌که [نسبت به حقی که بر من واجب است] نادان شوم و یا این‌که در حق من نادانی شود، به تو پناه می‌برم»[1].

سخن ام‌ سلمه ل در ابتدای این حدیث آشکارا بیان‌گر مداومت ورزیدن پیامبرr در بیان این دعا در هر بار بیرون آمدن پیامبرr از خانه‌اش است، هم‌چنین این سخن بیان‌گر اهمیت دوام فرد مسلمان بر گفتن این دعا در هر بار خارج شدن از خانه‌اش است آن هم به خاطر تأسی جستن به پیامبرr، انجام این کار خیر و برکت و سلامت و بازده را در پی خواهد داشت.

این‌که ام‌ سلمه ل می‌گوید: «نگاهش را به سمت آسمان می‌نمود» نشان‌دهنده‌ی علّو خداوند بر آفریده‌هایش است، همانا پروردگاری که او را به فریاد خوانده، از او درخواست نموده و به او امید داریم، بر تختش نشسته و جدا از آفریده‌هایش است، هم‌چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡحَیِّ ٱلَّذِی لَا یَمُوتُ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِهِۦۚ وَکَفَىٰ بِهِۦ بِذُنُوبِ عِبَادِهِۦ خَبِیرًا ٥٨ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ ٱلرَّحۡمَٰنُ فَسۡ‍َٔلۡ بِهِۦ خَبِیرٗا ٥٩         [الفرقان: 58-59].

«و [در همه امور] بر خداوندی توکل کن که همیشه زنده است و هرگز نمی‌میرد، و حمد و ثنای او را به جای آور و همین کافی است که خداوند از گناهان بندگانش آگاه است. آن کسی که آسمان‌ها و زمین را و همه چیزهای میان آن دو را در شش دوره آفریده است، و آن‌گاه بر تخت [فرماندهی و اداره امور جهان] نشسته است. او دارای رحمت فراوان و فراگیر است. پس از شخص بسیار آگاه و فرزانه بپرس».

بلند کردن چشم به سمت آسمان بیان‌گر ایمان به علّو خداوند است، هم‌چنان که بلند کردن دست‌ها به سمت آسمان نشان‌دهنده ایمان به علّو خداوند است، حافظ مغرب ابوعمر بن عبدالبر در کتابش التمهید در حالی که در صدد بیان ادله بر علّو خداوند است می‌گوید: «هم‌چنین از دیگر دلایل این‌که خداوند بر روی عرش و در بالای هفت آسمان‌ها است این است که تمامی افراد یکتاپرست و موحد از عرب و عجم اگر موضوعی آنان را دلواپس و ناراحت کند یا به مصیبت و مشقتی گرفتار شوند صورت‌شان را به سمت آسمان بلند می‌کنند و از پروردگارشان یاری می‌طلبند، این مطلب نزد عام و خاص مشهورتر و معروف‌تر از آن است که نیازمند سخن گفتن زیاد درباره‌ی آن باشد چرا که این حالت فوریت و ضرورت است کسی آنان را به خاطر این کارشان سرزنش نکرده و مسلمانی آنان را به خاطر این کارشان به باد انتقاد نگرفته است»[2].

دلایل علوّ و تفوق خداوند بر آفریده‌هایش بسیارند و در شمارش نمی‌گنجند، قرآن و سنت و اجماع و فطرت و عقل‌ها گواه بر تفوق و علوّ خداوندند، در این‌جا مجال بسط و گسترش این دلایل نیست. در بلند کردن چشم به سوی آسمان اشاره‌ای است به اهمیت پی بردن به نظارت و کنترل خداوند و این‌که او بر بندگان مطلع و مسلط است، نسبت به حال و روز آنان دانا و آگاه بوده و هیچ رازی از آنان بر او پوشیده نیست، بی‌شک کنترل امور در دست اوست، ‌هر آنچه بخواهد و اراده کند رخ می‌دهد و هر آنچه نخواهد روی نمی‌دهد.

این‌که در این دعا می‌فرمایدr: «اَللَّهُمَّ إِنَّی أَعُوذُبِکَ...» پیش‌تر مفهوم استعاذه بیان شد که به معنی پناه بردن به خداوند و متمسک و متوسل شدن به او است. در این دعا آدمی به خداوند پناه می‌برد که او را از این‌که در چیزی از این امور بیان شده در افتد، محفوظ دارد. این امور عبارتند از این‌که: ره گم کند یا این‌که دیگری او را گمراه سازد، بلغزد یا از جانب دیگری لغزانده شود، ستم کند یا مورد ستم واقع شود، نادان شود یا در حق او نادانی شود.

روشن است که هرکس از خانه‌اش بیرون رود به طور حتم با مردم دیدار و برخورد و معاشرت خواهد داشت کسی که دلسوز خود است می‌ترسد که به سبب این برخورد و معاشرت از راه راست و رفتار صحیحی که شایسته است فرد مسلمان بدان پای بند باشد، منحرف شود، این انحراف گاه در رابطه با دین است به این شکل که گمراه شود یا دیگری او را گمراه سازد، و یا در ارتباط با موضوع دنیا است به این شیوه که ستم کند یا مورد ستم واقع شود یا در ارتباط با کسانی باشد که با آنان دیدار و برخورد و ارتباط دارد به این شکل که بلغزد یا از سوی دیگری لغزانده شود یا کار جاهلانه‌ای انجام دهد یا در حقش انجام شود، پناه جستن به خداوند از تمامی این حالت‌ها با این واژه‌های بلیغ و کلمات رسا و دقیق صورت می‌پذیرد.

این‌که می‌گوید: «اَللَّهُمَّ إِنَّی أَعُوذُبِکَ أَنْ أَضِلَّ أَوْ أَضَلَّ» بیان‌گر پناه جستن به خداوند از گمراهی است، گمراهی ضد هدایت است، این‌که از خداوند می‌خواهد که در برابر گمراه شدن از او حمایت کند در بطن آن از خداوند درخواست موفقیت در هدایت را می‌نماید.

این‌که می‌گوید: «أَنْ أَضِلَّ» یعنی: از این‌که گمراه شوم، بدین شکل که کاری انجام دهم که مرا به سمت گمراهی سوق دهد یا مرتکب گناهی شوم که مرا از راه هدایت دور گرداند.

این‌که می‌گوید: «أَوْ أُضَلَّ» یعنی: این‌که دیگری مرا گمراه سازد از جمله شیاطین انس و جن، شیاطینی که همّ و غمی جز گمراه کردن مردم و بازداشتن آنان از راه راست ندارند.

این‌که می‌گوید: «أَوْ أَزِلَّ أَوْ أُزَلَّ»: این کلمه از ریشه الزلَّة و به معنی لغزش است و به این ترتیب است که آدمی از راه ایستادگی [بر مسیر حق] بلغزد، گفته می‌شود: «زَلَّتْ قَدَم فُلان» یعنی: از بالا به پایین افتاد، و گفته شده: «طَرِیقٌ مَزَلَّة» یعنی: راهی که پای شخص روی آن سُر می‌خورد و می‌لغزد و ثابت نمی‌ماند، منظور از آن در این‌جا افتادن در گناه از جایی است که احساس نشود این حالت شبیه لیز خوردن پا است.

این‌که می‌گوید: «أَزِلَّ» یعنی: [از مسیر حق] بلغزم، و این‌که می‌گوید: «أَزَلَّ» یعنی:‌ از جانب دیگری لغزانده شوم.

این‌که می‌گوید: «أَوْ أَظْلِمَ أَوْ أَظْلَمَ» این کلمه از ریشه‌ی ظلم است، و ظلم به معنی قرار دادن چیزی در غیر جای خودش است.

این‌که می‌گوید: «أَوْ أَظْلِمَ» یعنی: 1- به وجود خودم ستم کنم به این شکل که آن را در خطا و اشتباه رها کرده و آن را به سمت گناه سوق دهم، 2- به دیگری ستم کنم به این شکل که به او تعرض نمایم یا به ناحق در ملک او دخل و تصرف کنم یا اذیت و آزاری به او برسانم.

این‌که می‌گوید: «أَوْ أُظْلَمَ» یعنی: یکی از مردم به خودم یا مالم یا آبرویم ستم روا دارد.

این‌که می‌گوید: «أَوْ أَجْهَلَ أَوْ یُجْهَلَ عَلَیَّ» ریشه این کلمه از جهل است، و جهل ضد علم است.

این‌که می‌گوید: «أَجْهَلَ» یعنی:‌کاری شبیه کار افراد سفیه و نادان انجام دهم، یا به کاری سرگرم شوم که به دردم نمی‌خورد، یا حقی را که بر من واجب است ضایع و تباه گردانم.

این‌که می‌گوید: «أَوْ یُجْهَلَ عَلَیَّ» یعنی: دیگری در حق من مرتکب نادانی شود به این شکل که همچون افراد جاهل و نادان با پررویی و گستاخی و دشنام دادن و کارهایی از این قبیل رودرروی من قرار گیرد. کسی که از ارتکاب اشتباه و خطا در حقّ دیگران در یکی از این موارد مصون مانده و دیگران نیز مرتکب هیچ‌کدام از این اشتباهات در حق او نشوند، هم خود در امان مانده و هم دیگران نیز از دست او در امان می‌مانند. در این حدیث پناه جستن به خدا از این امور از هر دو سو مطرح شده، هم از سوی کسی که خود این پناه جستن را طلب می‌‌کند و هم از سوی مردمی که آنان را می‌بیند و با آنان در تماس است، یکی از گذشتگان در دعایش می‌گوید: «پروردگارا مرا از شرّ دیگران مصون داشته و دیگران را از شرّ من مصون دار»[3]. و کسی که مقام و موقعیتش این چنین باشد [یعنی] از شر مردم در امان باشد، و مردم از شرّ او در امان باشند او خیر عظیمی به دست آورده است.

این دعایی مهم و عظیم است، شایسته است فرد مسلمان هرگاه از خانه‌اش بیرون می‌رود بر آن مداومت ورزد، تا بدین ترتیب از این‌که گرفتار چیزی از این امور گردد به خداوند پناه جسته و به او متمسک گردد، سپس با وجود پناه بردن به خدا باید اسباب را نیز به کار گیرد تا در نتیجه هر چه بیشتر از گمراهی و لغزش و ستم و نادانی دوری بگیرد بدین شیوه هم اسباب را به کار گرفته و هم از آن امور به خدا پناه برده، و هر دو را با هم جمع کرده است.




[1]- تخریج این حدیث پیشتر بیان شد.

[2]- التمهید [7/134].

[3]- این مطلب را ابن‌رجب در کتابش: «شرح حدیث لبیک اللهمَّ لبیک» [ص: 102] نقل کرده است.

۱۳۲- اذکار بیرون رفتن از خانه

۱۳۲- اذکار بیرون رفتن از خانه

در سنّت ذکرهای با برکت و دعاهای سودمندی از پیامبرr به اثبات رسیده که فرد مسلمان هنگام خارج شدن از منزلش آنها را می‌گوید و هنگامی که این ذکرها را گفت، به یاری خدا حفظ شده، و کارش صورت پذیرفته، و از شر و آفات مصون مانده، و به راه راست و صواب هدایت می‌شود. ترمذی و بوداود و دیگران از أنس بن مالک‌t روایت کرده‌اند که: پیامبرخداr فرمود: «هرکس هنگام بیرون از خانه‌اش بگوید: «بسم الله، تَوَکَّلْتُ عَلَی‌ اللهِ، لاَحَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ: به نام الله، بر الله توکل کردم، هیچ تحول و قدرتی جز به یاری و مدد الله نیست». در این هنگام به او گفته می‌شود: [به واسطه‌ی استعانتی که از خداوند کرده‌ای] به راه راست هدایت شدی و از [هر امر با اهمیت دنیوی و اخروی] به حدّ کفایت برخوردار شدی و [از هر دشمن شیطانی] حفظ شدی، و شیطان از مسیر راه او کنار می‌رود، شیطانی به شیطانی دیگر می‌گوید: با شخصی که هدایت و کفایت شده و در پناه خداوند است چه می‌کنی؟»[1].

گفتن این ذکر با برکت برای فرد مسلمان، هر بار که از خانه‌اش بیرون می‌رود تا کاری از کارهای مفید دینی یا دنیوی‌اش را به انجام برساند، سودمند است، و این بدین خاطر است که در حرکتش محفوظ مانده، و در انجام کارش یاری شده، هدف و نیازش برآورده شود. آدمی یک چشم برهم زدن از پروردگارش بی‌نیاز نیست، بدین شکل که خداوند حافظ و یاری‌دهنده او، و برآورده‌کننده و هدایت‌کننده‌اش باشد، و آدمی به این مرحله نمی‌رسد مگر این‌که در دست‌یابی به خواسته‌هایش به سوی خداوند روی آورد، لذا پیامبرr کسی را که از خانه‌اش بیرون می‌رود راهنمایی نموده که این ذکر با برکت را بگوید تا در راهش هدایت شده و در برآوردن هدف و نیازش کفایت شده و از شرور و آفت‏ها حفظ شود.

این‌که می‌گوید: «بسم الله» یعنی: با استعانت از خداوند بیرون می‌روم، هرکس که هر کاری می‌کند به هنگام گفتن بسم الله فعلی مناسب حال خودش تقدیر کرده و در نظر می‌گیرد، «باء» در «بسم الله» برای طلب یاری است، یعنی: در حالی از خانه بیرون می‌روم که از خداوند درخواست یاری و حفظ و راهنمایی شدن دارم.

این‌که می‌گوید: «تَوَکَّلْتُ عَلَی ‌الله» یعنی: ‌بر او اعتماد و تکیه نمودم، و تمامی امورم را به او سپردم. توکل همان اعتماد [به خدا] و تفویض [امور به او] است که جزو اعمال قلب است، و اختصاص آن به غیر خدا جایز نیست، بلکه باید تنها به خداوند توکل جُست و بس. خداوند می‌فرماید:

﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَتَوَکَّلُوٓاْ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ ٢٣                                            [المائدة: 23].

«و اگر مؤمنید [باید که] بر خدا توکّل کنید».

یعنی: فقط بر او توکل کنید، و نه کس دیگری. این را شرط [داشتن] ایمان قرار داده است، توکل دربرگیرنده همه انواع عبادات و بالاترین و بزرگ‌ترین مقامات توحید است و این امر به خاطر آن است که کارهای نیک و طاعات گوناگونی از آن پدید می‌آید، هرگاه آدمی در تمام امور دینی و دنیوی‌اش فقط بر خداوند تکیه و اعتماد نماید، و نه کس دیگری؛ إخلاصش صحیح بوده، و پیوندش با خداوند تقویت شده، و روی آوردنش به او فزون گشته و خداوند قصدش را برآورده می‌سازد، خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ                                                      [الطلاق: 3].

«و کسی که بر خداوند توکّل کند همو او را بس است».

یعنی: او را کافی است، و کسی که خداوند او را کافی باشد دشمن نمی‌تواند در او طمع کند، اگر آسمان‌ها و زمین و هر آن که در آنهاست بخواهند با حیله به او آسیب برسانند خداوند گشایش و راه رهایی برای او فراهم کرده و او را از جایی که نمی‌پندارد، روزی خواهد داد. این مطلب نشان‌دهنده بزرگی فضیلت توکل بوده و به راستی بزرگ‌ترین اسباب جلب منفعت و دفع مضرت است.

این‌که می‌گوید: «لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ»،‌ بیان کلمه‌ی تسلیم شدن و واگذاری و اعطای اختیار به خداوند، و هم‌چنین بیان فقدان هر نوع نیرو و توانی جز به استعانت از خداوند است، بی‌شک آدمی مالک و صاحب‌اختیار هیچ چیزی از امور خود نبوده، و توان دفع ضرر و زیان و شری، و قدرت جلب خیر و منفعتی را نداشته و ندارد مگر این‌که اراده و خواست خدا بدان چیز تعلق گیرد، گفتن لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ موجب فراهم شدن و حاصل آمدن کمک و یاری خداوند می‌گردد.

اگر شخص مسلمان در این ذکر بیندیشد می‌بیند که از ابتدا تا انتهای آن مشتمل بر پناه بردن به خداوند و متمسک شدن، و توکل و اعتماد نمودن بر او، و سپردن اختیار همه امور به او است، و کسی که این چنین عمل نماید حفظ و یاری و توفیق و هدایت خداوند را برای خود به دست آورده و کسب می‌کند.

این‌که می‌گوید: «در این هنگام به او گفته می‌شود» و در روایتی دیگر: «به او گفته می‌شود: هدایت شدی و به حدّ کفایت برخوردار شدی و حفظ شدی» جایز است که گوینده «خدا» باشد و جایز است که فرشته‌ای از فرشته‌ها باشد.

این که می‌گوید: «هدایت شدی» یعنی: به راه راست و صواب هدایت شدی. به علت یاری طلبیدنت از خداوند در راهی که تو در پی پیمودن آنی [به راه راست هدایت شدی]. کسی را که خداوند او را هدایت کند هیچ گمراه‌کننده‌ای نمی‌تواند او را گمراه کند.

این‌که می‌گوید: «به حدّ کفایت برخوردار شدی» یعنی: از اهر امر با اهمیت دنیوی و اخروی به حد کفایت برخوردار شدی.

این‌که می‌گوید: «حفظ شدی» یعنی: از شر دشمنانت از [جمله] شیاطین و غیر آنان حفظ شدی.

این‌که می‌گوید: «شیطان از مسیر راه او کنار می‌رود» بدین خاطر است که اگر کسی این‌چنین باشد که گفته شد، راهی برای تسلط شیطان بر او باقی نمی‌ماند؛ چرا که او خود را در دژی مستحکم و پناهگاهی متین و راسخ قرار داده که در آن در برابر شیطان رانده شده مورد حمایت قرار می‌گیرد.

این‌که می‌گوید: «شیطانی به شیطانی دیگر می‌گوید: با شخصی که هدایت و کفایت شده و در پناه خداوند است چه می‌کنی؟» یعنی: یکی از شیاطین به این شیطانی که می‌خواهد این شخص را فریفته و مورد آزار و اذیت قرار دهد این چنین می‌گوید که: چگونه راه برای فریفتن و آزردن مردی، برای تو باقی می‌ماند که به این ویژگی‌ها که عبارتند از: هدایت و کفایت و حفظ شدن، دست یافته است.

این [حدیث] ما را به عظمت جایگاه این ذکر مبارک و اهمیت مداومت بر بیان آن به هنگام خروج فرد مسلمان از منزلش -در هر بار که از خانه خارج می‌شود- راهنمایی می‌کند؛ تا به این اوصاف بابرکت و نتایج و ثمرات عظیمی که در این حدیث از آنها نام برده شده دست یابد.

از دیگر اذکار عظیم و سودمند برای فرد مسلمان که می‌تواند به هنگام بیرون رفتن از خانه‌اش بیان کند ذکری است که در سنن ابوداود و ابن ماجه و دیگران به نقل از ام ‌سلمة ل روایت شده که گفت: پیامبر خداr هرگاه از خانه من بیرون می‌رفت، نگاهش را به سمت آسمان می‌نمود و می‌فرمود: «اَللَّهُمَّ إِنَّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَضِلَّ أَوْ أَضَلَّ، أَوْ أَزِلَّ أَوْ أُزَلَّ، أَوْ أَظْلِمَ أَوْ أَظْلَمَ، أَوْ أَجْهَلَ أَوْ یُجْهَلَ عَلَیَّ: پروردگارا، از این‌که ره گم کنم و یا این‌که دیگری مرا گمراه سازد، یا [از مسیر حق] بلغزم و یا از جانب دیگری لغزانده شوم، یا این‌که [نسبت به کسی] ستم روا دارم و یا مورد ستم واقع شوم، یا این‌که [نسبت به حقّی که بر من واجب است] نادان شوم و یا این‌که در حق من نادانی شود، به تو پناه می‌برم»[2].

این حدیث، حدیثی مهم و عظیم، و دعایی با برکت است که شایسته است فرد مسلمان به هنگام بیرون رفتنش از خانه بر بیان آن مداومت ورزد آن هم برای تأسی به پیامبرr که در هر بار خارج شدن از خانه‌اش بر گفتن آن مداومت می‌ورزید. هم‌چنان که سخن‌ ام ‌سلمة ل بیان‌گر چنین چیزی است: «پیامبر خداr هرگاه از خانه من بیرون می‌رفت، نگاهش را به سمت آسمان می‌نمود و می‌فرمود»، سپس این دعا را بیان داشت.

اگر در این دعا بیندیشی می‌بینی که در هدف و مقصود با حدیث پیشین هماهنگ و منطبق است، سخنش در حدیث پیشین «هُدِیتَ» مطابق با این سخنش در این حدیث است: «اَللَّهُمَّ إِنَّی أَعُوذُبِکَ أَنْ أَضِلَّ أَوْ أَضَلَّ»، و سخنش «کُفِیتَ» مطابق با این سخنش است: «أَظْلِمَ أَوْ أَظْلَمَ»، و سخنش «وَوُقِیتَ» مطابق با این سخنش است: «أَزِلَّ أَوْ أُزَلَّ، أَوْ أَجْهَلَ أَوْ یُجْهَلَ عَلَیَّ»، آدمی با گفتن این دعا از آنچه او را از هدایت و پاس داشتن و حفاظت دور می‌گرداند به خداوند پناه می‌برد، هیچ ایرادی ندارد که آدمی هنگام خروج از منزل هر دو دعا را بگوید.

در این دعا مفاهیمی والا و معانی سودمندی وجود دارد که شرح و توضیح آن خواهد آمد، تنها با استعانت از خداوند است که آدمی توفیق انجام کاری را می‌یابد.




[1]- سنن ابوداود شماره [5095]، و سنن ترمذی شماره [3426]، و آلبانی/ در «صحیح‌الجامع» شماره [499] آن را صحیح دانسته است.

[2]- سنن أبوداود شماره [5094]، و ابن‌ماجه شماره [3884]، آلبانی/ در «صحیح‌ابن‌ماجه» شماره [3134] آن را صحیح دانسته است. علامه آلبانی/ در «الصحیحه» [3163] جمله «نگاهش را به سمت آسمان می‌نمود» را ضعیف دانسته است.