اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

۱۰۷- اقدام به توبه و صادق بودن در آن

۱۰۷- اقدام به توبه و صادق بودن در آن

پیش‌تر درباره‌ی توبه و بازگشت به درگاه خداوند و اهمیت آن، و هم‌چنین درباره‌ی شدت نیاز آدمی به آن جهت دست‌یابی به رستگاری، و به دست آوردن خوشبختی دنیا و آخرت سخن گفته شد. حقیقت توبه بازگشت به سوی خدا با پای بندی به آنچه او دوست دارد و می‌پسندد و رها کردن هر آن چیزی است که نزد او زشت و ناپسند است، لذا این کار بازگشت از چیزی ناخوشایند به چیزی محبوب و خوشایند است، که این خود متضمن دو طلب است: ۱- ترک گناهان و پشیمانی از انجام آن‌ها و تصمیم جدی بر عدم بازگشت به سوی آن‌ها، ۲- روی آوردن به پیروی و فرمانبرداری [از خداوند]، و پای بندی به‌ آن، و تصمیم جدی بر ثابت‌قدم ماندن بر آن است، و به همین خاطر خداوند فلاح و رستگاری را به طور مطلق مشروط و منوط به انجام چنین کاری کرده است و می‌فرماید:

﴿وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ ٣١                     [النور: 31].

«و ای مؤمنان، همگی، به [درگاه] خداوند توبه کنید. باشد که رستگار شوید».

لذا هر توبه‌کننده‌ای رستگار است، و آدمی فقط زمانی رستگار می‌گردد که دو کار را با هم انجام دهد. پس اگر اخلالی در این وارد کند مانند این‌که مرتکب فعل ممنوع و حرام گردد یا کاری واجب را ترک کند، به همان میزان بهره و نصیبش از رستگاری دچار نقص و کاستی می‌شود، و با اهمال و ترک یک واجب و انجام کاری ممنوع و حرام به همان میزان به خود ظلم و ستم روامی‌دارد، و خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَن لَّمۡ یَتُبۡ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ١١                                       [الحجرات: 11].

«و کسانی که توبه نکردند، اینانند که ستمکارند».

بنابراین ترک‌کننده‌ی فعلی واجب به خویشتن ستم کرده است؛ هم‌چنان که انجام‌دهنده‌ی فعلی حرام نیز به خویشتن ستم رواداشته است و شرط از میان رفتن اسم ستم بر آن فقط به این شکل است که توبه نماید، توبه‌ای که دربردارنده‌ی هر دو کار با هم باشد.

به همین خاطر همانا توبه گردآورنده‌ی قوانین و ضوابط اسلام و حقائق ایمان است، و جملگی دین داخل در مسمای آن است، و به همین ترتیب شایسته و سزاوار است که توبه‌کننده محبوب خداوند باشد. همانا خداوند توبه‌کنندگان و پاکان را دوست دارد[1]. بلکه حتی در حدیث به نقل از پیامبرr به اثبات رسیده که فرمودند: یکی از شما که در بیابانی، بر شتر خود سوار باشد و شتر -که آب و غذایش را هم بر پشت دارد- از او برَمَد و فرار کند و او، از یافتن آن مأیوس شود و به زیر درختی برود و در سایه‌ی آن، ناامید از شتراش، دراز بکشد و در چنین حالی ناگهان شتر را پیش خود، ایستاده ببیند و مهار شتر را بگیرد و از شدت خوشحالی و شادی زیاد، به اشتباه بگوید: خدایا! تو، بنده‌ی منی و من، خدای تو هستم! خداوند از توبه بنده‌اش -وقتی که به درگاه او توبه می‌کند- خوشحال‌تر از چنین کسی است.» امام مسلم این حدیث را در صحیح‌اش از انس بن‌ مالک t روایت کرده است[2].

شایسته‌ی فرد مسلمان نیست که توبه را به تأخیر اندازد و در آن درنگ نماید و آن را به بعد موکول کند، بلکه واجب است [به سرعت] اقدام کرده و شتاب به خرج دهد، چرا که آدمی نمی‌داند که در این زندگی چه بر سرش می‌آید و پیوسته دَرِ توبه به روی آدمی باز است تا زمانی که روحش به حلقومش نرسیده است، خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَیۡسَتِ ٱلتَّوۡبَةُ لِلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِ حَتَّىٰٓ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ إِنِّی تُبۡتُ ٱلۡـَٰٔنَ           [النساء: 18].

«و توبه‌ی آنان که مرتکب بدیها می‌شوند تا آن‌گاه که کسی از آنان را مرگ در رسد، گوید: من اینک توبه کرده‌ام [پذیرفته] نمی‌شود».

و در حدیثی که امام احمد از عبدالله‌ بن‌ عمر y روایت کرده رسول اللهr می‌فرماید: «خداوند توبه‌ی بنده‌اش را تا وقتی که جانش به لب نرسیده و به سَکَرات موت نیفتاده است، می‌پذیرد»[3].

هم‌چنین خداوند توبه‌ی بنده را هنگامی که خورشید از مغرب طلوع می‌کند نمی‌پذیرد. در مسند امام احمد و سنن ابوداود از معاویه t روایت شده است که رسول اللهr فرمودند: «هجرت به پایان نمی‌رسد مگر این‌که توبه به پایان برسد، و توبه به پایان نمی‌رسد مگر آن‌گاه که خورشید از مغرب طلوع کند»[4].

طبرانی از صفوان بن عسَّالt روایت کرده که پیامبرr فرمودند: «همانا توبه دری دارد که عرض میان دو لنگه‌ی در به اندازه‌ی فاصله‌ی میان مشرق و مغرب است، و این در تا زمانی که خورشید از مغرب طلوع می‌کند بسته نمی‌شود.» آلبانی/ آن را حسن دانسته است[5].

به همین خاطر بر آدمی واجب است که پیش از، از دست رفتن فرصت‌ها و پیش از آن‌که مانعی میان آدمی و توبه قرار گیرد، اقدام به توبه نماید، و به هیچ‌وجه جایز نیست که توبه را به تأخیر اندازد بلکه بی‌شک تأخیر آن گناه شمرده شده و شایسته است که نسبت به آن تأخیر هم توبه نماید.

علامه ابن‌ قیم/ می‌گوید: «اقدام برای توبه از گناهان، به عنوان یک واجب فوری تلقی می‌شود و تأخیر آن جایز نمی‌باشد. و هرگاه شخص آن توبه را به تأخیر اندازد، به خاطر تأخیر، عاصی و گناهکار می‌شود که اگر از آن گناه توبه کند، توبه‌ی دیگری بر گردن او باقی خواهد ماند که همان توبه‌ی تأخیر از توبه است! چنین مطلبی کمتر به اندیشه‌ی توبه‌کننده راه می‌یابد، و می‌پندارد که هرگاه از آن گناه توبه کند دیگر هیچ چیزی بر گردن او باقی نخواهد ماند در حالی که توبه به خاطر تأخیر توبه، در گردن او باقی مانده است، لذا ضرورت دارد مردم برای خلاصی و نجات خود و خروج از این بحران نسبت به عموم خطاها و لغزش‌های دانسته و ندانسته به درگاه خداوند توبه کنند؛ زیرا گناهانی که بنده‌ی خدا از آنها علم و آگاهی ندارد بیشتر از گناهانی است که بدانها علم و آگاهی دارد. عدم آگاهی از گناهان، در صورت تمکن از علم و دانش نسبت به آن‌ها، موجب عدم پیگرد و مجازات نمی‌گردد، زیرا که انسان با ترک علم و عمل گناهکار محسوب می‌شود، پس مجازات معصیت باید بیشتر باشد. در مسند امام احمد و ادب‌المفرد بخاری روایت شده که پیامبرr فرمود: «شرک در این امت از صدای پای مورچه پوشیده‌تر است».

ابوبکر t گفت: ای رسول خدا! چاره چیست؟ حضرتr فرمودند: «چاره این است که بگویی:

«اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أُشْرِکَ بِکَ وَ اَنَا أَعْلَمُ وَ اسْتغْفِرُکَ لِما لاَ اَعْلَمُ»:

خدایا به تو پناه می‌برم از شرکی که خود بدان آگاهم و مغفرت می‌طلبم از شرک‌هایی که بدان‌ها علم و آگاهی ندارم»[6].

این طلب بخشش از گناهانی است که خداوند بدانها عالم است، ولی بنده از آنها نا آگاه.

در صحیح وارد شده است که پیامبرr در نماز این دعا را می‌خواند:

«اللَّهُمَ اغْفِرْلِی خَطِیْئَتِی وَ جَهْلِی وَ إِسْرافِی فِی أَمْرِی وَ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، اللَّهُمَ اغْفِرْلِی جِدّی وَ هَزْلِی وَ خَطَئِی وَ عَمْدِیْ وَکُلُّ ذلِکَ عِنْدِی، اللّهُمَّ اغْفِرْلِی مَا قَدَّمْتُ وَ مَا أَخَّرْتُ وَ مَا أَسْرَرْتُ وَ مَا أَعْلَنْتُ وَ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، أَنْتَ إَلهِی لاإِلهَ إِلّا أَنْتَ».

(پروردگارا! خطا و جهل و افراطِ کار من و آنچه را که تو از من نسبت به آن‌ها داناتری، بیامرز. پروردگارا! (گناهان) جدّی و شوخی و عمدی و غیرعمدی من را که همه‌ی آنها را انجام داده‌ام، بیامرز. پروردگارا! گناهان قبلی و بعدی و نهانی و آشکار و آنچه که تو بهتر از من می‌دانی بیامرز. پروردگارا! هیچ فرمان‌روا و فریادرسی جز تو وجود ندارد)[7].

و در حدیث دیگری این‌گونه وارد شده:

«اَللَّهُمَّ اغْفِرلِی ذَنْبِی کُلَّهُ، دِقَّه وَ جِلَّهُ، خَطْأَهُ وَ عَمَدَه، سِرَّهُ وَ عَلانِیَتَهُ، اَوَّلَهُ وَ آخِرَهُ»

(خداوندا! تمام گناهان ریز و درشت، عمدی و غیرعمدی، پنهان و آشکار، و اول و آخر من را بیامرز)[8].

و این بدان معناست که توبه تمام گناهان بنده، چه آن‌هایی که بدان‌ها آگاهی دارد و چه آن‌هایی که بدان‌ها علم و آگاهی ندارد، همه و همه را در بر می‌گیرد»[9].

شکی نیست که این جزو خلوص در توبه محسوب می‌گردد که بدان امر شده، آن‌که جا که خداوند می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ تُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ تَوۡبَةٗ نَّصُوحًا عَسَىٰ رَبُّکُمۡ أَن یُکَفِّرَ عَنکُمۡ سَیِّ‍َٔاتِکُمۡ وَیُدۡخِلَکُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ                                                                                   [التحریم: 8].

«ای‌ مومنان، به [درگاه] خداوند به توبه‌ای خالص توبه کنید. چه بسا پروردگارتان گناهان‌تان را از شما بزداید و شما را به باغ‌هایی درآورد که از فرودست آن جویباران روان است».

ابن‌ قیم/ روشن ساخته است که خلوص در توبه متضمن سه چیز است:

1-    همه‌ی گناهان را دربرگرفته و شامل شود تا آن‌جا که گناهی نباشد مگر این‌که آن را دربرگیرد.

2-    توافق اراده و صداقت به تمامی در انجام آن تا آن‌جا که تردید و هوس و انتظاری در آدمی باقی نماند، بلکه عزم و اراده‌اش به تمامی در راستای اقدام به توبه باشد.

3-    تطهیر و تصفیه‌ی توبه از نواقص و کاستی‌‌هایی که به اخلاص آن ایراد وارد می‌کند، و این‌که توبه فقط به خاطر ترس و هراس از خداوند، و اشتیاق در به دست آوردن آنچه نزد اوست و بیم از عذابش صورت پذیرد، نه مانند کسی که توبه می‌کند تا جاه و منزلت و حرمت و منصب و ریاستش را حفظ کند و یا به خاطر حفظ وضع و حالت و قدرت و مالش، یا جلب ستایش مردم یا به خاطر گریز از مذمت آنان و یا به خاطر این‌که احمق‌ها بر او تسلط نیابند، یا به خاطر برآوردن اشتیاق شدیدش به دنیا، یا به خاطر ورشکستگی و ناتوانی‌اش و چیزهایی شبیه این‌ها توبه می‌کند. چرا که این‌ها علت‌هایی هستند که در درستی و اخلاص این توبه عیب و ایراد وارد می‌کنند و دیگر این توبه به خاطر خدا نیست.

اولی: متعلق به آن چیزی است که از آن توبه می‌کند، و سومی: متعلق به کسی است که به خاطر او توبه کرده و به سوی او بازمی‌گردد، و دومی در ارتباط با خود توبه‌کننده است[10]. با رعایت این سه مورد است که آدمی به کامل‌ترین شیوه به توبه دست می‌یابد، توفیق در انجام این کار فقط در دست خداوند یکتاست؛ لذا عاجزانه از او می‌طلبیم که با توفیق‌مان به انجام توبه‌ای خالصانه بر ما منت نهد و ما را به راه راست هدایت کند.




[1]- بنگر به: مدارج‌السالکین اثر ابن‌قیم (1/307-305).

[2]- صحیح مسلم (شماره: 2747).

[3]- المسند (2/153-132).

[4]- المسند (4/99)، و سنن ابوداود (شماره: 2479).

[5]- المعجم الکبیر (8/65) (شماره: 7383)، و صحیح الجامع (شماره: 2177).

[6]- المسند (4/403)، و ادب‌المفرد (716)، و آلبانی/ در صحیح‌الأدب (شماره: 551) آن را صحیح دانسته است.

[7]- صحیح مسلم (شماره: 2719).

[8]- صحیح مسلم (شماره: 483)، «خطأه و عمده» در آن نیست.

[9]- مدارج‌السالکین (1/273-272).

[10]- بنگربه: مدارج‌السالکین ‌(1/310).

۱۰۶- توبه از گناهان پیش از دعا نمودن

۱۰۶- توبه از گناهان پیش از دعا نمودن

پیش‌تر اشاره شد به این‌که از جمله آداب مهم دعا این است که دعاکننده پیش از دعا نمودن از تمامی گناهان و خطاها توبه نموده و به سوی خدا بازگردد، همانا انباشته شدن و زیاد شدن گناهان گاه علتی از علت‌های عدم پذیرش دعا است، هم‌چنان که به راستی توبه و روی آوردن به خدا و صادق بودن با او علتی از علت‌های قبولی و اجابت دعا است؛ و به همین خاطر یحیی بن‌ معاذ‌الرازی/ می‌گوید: «از تأخیر اجابت دعایت دلتنگ و بیقرار نشو در حالی که راه‌های آن را با گناهان مسدود کرده‌ای»[1].

انجام گناهان پیامدهایی خطرناک و نتایجی دردناک در دنیا و آخرت به دنبال دارند، گناه سبب از میان رفتن نعمت‌ها و نازل شدن عذاب‌ها می‌شوند، هیچ نعمتی از دست آدمی خارج نشده و از بین نمی‌رود مگر به واسطه‌ی گناه، و هیچ گرفتاری بزرگی بر او نازل نمی‌شود مگر به واسطه گناه، هم‌چنان که علی بن‌ ابی‌طالب t می‌گوید: «هیچ بلایی بر سر انسان نازل نمی‌شود مگر به وسیله‌ی گناه و هیچ بلایی تراوش‌یافته از گناه، از انسان برطرف نمی‌گردد مگر به وسیله‌ی توبه»[2]. و حقّا که خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَآ أَصَٰبَکُم مِّن مُّصِیبَةٖ فَبِمَا کَسَبَتۡ أَیۡدِیکُمۡ وَیَعۡفُواْ عَن کَثِیرٖ ٣٠ [الشورى: 30].

«و هر مصیبتی که گریبان‌گیرتان شود، از دستاوردِ خودتان است و [خداوند] از بسیاری درمی‌گذرد».

و یا می‌فرماید:

﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ لَمۡ یَکُ مُغَیِّرٗا نِّعۡمَةً أَنۡعَمَهَا عَلَىٰ قَوۡمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡ [الأنفال: 53].

«این بدان خاطر است که خداوند هیچ نعمتی را که به گروهی داده است تغییر نمی‌‌دهد مگر این‌که آنان حال خود را تغییر دهند (و دیگر شایستگی نعمت خدا را نداشته باشند و بلکه سزاوار نقمت گردند)».

خداوند اعلام می‌دارد هیچ نعمتی را که بر کسی ارزانی داشته زایل نمی‌کند، تا زمانی که خود موجب تغییر آن نگردد، یعنی طاعت را به معصیت، و شکر را به کفران، و اسباب رضای خدا را با اسباب غضب خدا، تغییر ندهد. ولی وقتی خود را تغییر داد نعمت خدا هم بر او تغییر می‌یابد. مجازات خداوند مطابق کردار شخص است.

از جمله پیامدهای دیگر گناهان این است که گناه و معصیت سبب پستی و خواری بنده نزد خداوند و سقوط در نظر او می‏شود. وقتی بنده نزد خدا خوار و پست گردد هیچ‌کسی او را گرامی نمی‌دارد. همان‌طور که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَمَن یُهِنِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن مُّکۡرِمٍۚ                                                     [الحج: 18].

«هر که را خدا خوارش کند، او را گرامی‌دارنده‌ای نیست».

گرامی‌ترین مردم نزد خداوند باتقواترین آنهاست، نزدیک‌ترین کس به او مطیع‌ترین‌شان نسبت به اوست و جایگاه آدمی نزد خداوند به اندازه‌ی میزان طاعتش از اوست، پس وقتی که از او نافرمانی کند نزدش خوار و ناچیز می‌گردد و همین موجب دوری و جدایی‌ میان بنده و مولایش می‌گردد، و هرگاه دوری و جدایی رخ دهد اسباب خیر از آدمی جدا گشته و اسباب شر به او ملحق می‌گردد، و کدامین رستگاری، و امید، و زندگی برای کسی که اسباب خیر از او جدا گشته، و میان او و سرپرست و یاورش جدایی افتاده، باقی می‌ماند سرپرست و یاوری که یک چشم بر هم زدن و حتی کم‌تر از آن، از او بی‌نیاز نیست.

همانا گناهان موجب می‌شوند که خداوند بنده‌اش را فراموش کرده و او را به حال خود رها کند، و آدمی را با شیطانش تنها بگذارد، و این‌جاست که هلاکی رخ می‌دهد که امید نجاتی از آن نیست، خداوند می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلۡتَنظُرۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ لِغَدٖۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ ١٨ وَلَا تَکُونُواْ کَٱلَّذِینَ نَسُواْ ٱللَّهَ فَأَنسَىٰهُمۡ أَنفُسَهُمۡۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ ١٩                             [الحشر: 18-19].

«ای مؤمنان، از خداوند پروا بدارید و باید که هر کس اندیشه کند که برای فردا چه پیش فرستاده است، و از خداوند پروا بدارید. بی‌گمان خداوند به آنچه می‌کنید، آگاه است (۱۸) و مانند آنان نباشید که خدا را فراموش کردند. در نتیجه [خداوند نیز] خودشان را از یادشان برد. اینانند که بدکارند».

خداوند دستور داده که از او پروا داشته باشند و از این‌که بندگان مؤمنش به کسانی که او را فراموش کرده‌اند شبیه گردند، نهی فرموده است، و اعلام داشته که اگر کسی تقوی را رها کند او را تنبیه می‌کند به این شیوه که شخص خودش را فراموش می‌کند، یعنی: مصالح و منافع شخص و آنچه او را از عذاب خداوند نجات می‌دهد را فراموشش می‌گرداند. می‌بینی که فرد گناهکار نسبت به مصلحت‌ها و منافع خودش بی‌دقت و بی‌مبالات می‌گردد و آنها را به هدر می‌دهد، منافع دین و دنیایش از هم گسیخته می‌شوند، بلکه امور و کار و بارش به او فشار آورده او را در تنگنا قرار می‌دهند، رو به هر موضوع و کاری می‌آورد می‌بیند که درها به رویش بسته‌ شده‌اند تا کار بر او سخت و طاقت‌فرسا می‌گردد، و این هم‌چنان است که وقتی کسی از خداوند پروا نماید خداوند کار و بارش را بر او سهل و آسان می‌گرداند. در مقابل کسی که تقوی و پروای الهی نداشته باشد خداوند کار و بارش را سخت و مشکل می‌گرداند، خیر و راحتی و خوش‌بختی و آرامش و امنیت در طاعت و فرمان‌برداری از خداوند است، [در مقابل] شر و بدبختی و دشواری و سختی زندگی در ارتکاب گناه است.

عبدالله بن‌ مسعود t می‌گوید: «هر کار نیکی موجب روشنیِ سیما، نورِ دل، وسعت روزی، نیروی بدن و محبّت در دل مخلوقات است و برعکس هر گناهی، باعث سیاهی سیما، تاریکیِ دل، سستی بدن، نقصان روزی و تنفّر دل‌های مخلوقات می‌گردد»[3].

در هر حال گناهان ضررهای بسیاری را در قلب و بدن و مال و همه‌ی زندگی آدمی پدید می‌آورند، هیچ شرّ و دردی در دنیا نیست مگر این‌که گناهان و معاصی علت و سبب آن هستند، گناهان آثاری زشت و نتایجی ناپسند داشته و ضررهایی به قلب و بدن در دنیا و آخرت وارد می‌کنند که کسی جز خدا از آن آگاهی ندارد[4].

به همین خاطر حقّا که بر هر مسلمانی واجب است که به شدت از گناهان و معاصی اجتناب‌ و دوری نماید و از همه‌ی گناهان و خطاها به درگاه خدا توبه کند و از او طلب بخشش نماید و به سوی پروردگار و مولایش بازگردد تا به سعادت و آرامش دست یابد و در دنیا و آخرت رستگاری نصیبش گردد، خداوند می‌فرماید:

﴿وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ ٣١                     [النور: 31].

«و ای مؤمنان، همگی، به [درگاه] خداوند توبه کنید. باشد که رستگار شوید».

فقط از طریق توبه است که می‌توان به رستگاری رسید، توبه همان بازگشت در ظاهر و باطن از هر آن چیزی است که خداوند نمی‌پسندد، به سوی آنچه که خدا می‌پسندد، در ظاهر و باطن؛ به همین خاطر توبه بر هر مرد و زن مسلمانی فرض و واجب است، و دلیل واجب بودن آن هم در کتاب و سنت و اجماع علمای گذشته آشکار و واضح است. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ تُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ تَوۡبَةٗ نَّصُوحًا عَسَىٰ رَبُّکُمۡ أَن یُکَفِّرَ عَنکُمۡ سَیِّ‍َٔاتِکُمۡ وَیُدۡخِلَکُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ                                                                                   [التحریم: 8].

«ای مؤمنان، به [درگاه] خداوند به توبه‌ای خالص توبه کنید. چه بسا پروردگارتان گناهان‌تان را از شما بزداید و شما را به باغ‌هایی درآورد که از فرودست آن جویباران روان است».

در صحیح مسلم از «أغرّ بن‌ یسار مُزنی» t روایت شده است که پیامبرr فرمودند: «ای مردم! به درگاه خدا توبه کنید و از او آمرزش بخواهید که من هر روز، صد مرتبه توبه و استغفار می‌کنم»[5].

امام نووی/ در کتاب ارجمندش ریاض ‌الصالحین می‌گوید: «علما گفته‌اند: توبه از هر گناهی واجب‌ است؛ اگر گناه بین بنده و خداوند متعال باشد و به حق‌الناس تعلّق نداشته باشد، دارای سه شرط است: اول: بریدن از گناه و ترک آن؛ دوم: پشیمانی از انجام دادن آن، سوم: بر نگشتنِ همیشگی به گناه. و اگر یکی از شروط سه‌گانه انجام نشود، توبه صحیح نیست. و اگر گناه به انسانی تعلّق داشت، [در حق یک انسان بود] دارای چهار شرط است: سه شرطِ بالا، و چهارم، این‌که از حق آن شخص، پاک و بری شود و شخص، او را حلال کند؛ بدین معنی که اگر آن حق، مال یا مانند آن باشد، آن را به او پس دهد، و اگر حدّ قذف و بهتان یا مانند آن است، تمکین او را به دست آورد [خواه خود را برای حدّ آماده کند و بپذیرد] یا طلب عفو کند و اگر پشتِ سر، از او بدی گفته و غیبت کرده است، از او حلالیت بطلبد؛ و بر شخص مسلمان واجب است که از همه‌ی گناهان توبه کند، اگر از یک گناه توبه کند، از آن رسته و گناهانی که از آنها توبه نکرده است، بر ذمه‌اش باقی می‌ماند. و دلایلی از کتاب و سنت و اجماع علما بر وجوب توبه در دست است»[6]. در ادامه امام نووی/ تعدادی از ادله‌ی کتاب و سنت گواه بر این مطلب را نقل می‌کند.

زیبنده‌ی انسان مسلمان است که به سوی پروردگارش بازگشته، به درگاهش توبه و استغفار نماید تا درجاتش افزایش یافته، و گناهانش بخشیده شده، و دعاهایش قبول گشته، و جایگاهش نزد پروردگارش بالا رود، از خداوند می‌طلبیم که توبه‌‌ی خالصانه را برای ما رقم زند و ما را در انجام هر خیری که او می‌پسندد و از آن خشنود می‌گردد، موفق گرداند.




[1]- بیهقی در شعب‌الایمان (2/54) آن را نقل کرده است.

[2]- این مطلب را ابن‌قیم در الجواب‌الکافی (ص: 85) نقل کرده است.

[3]- این مطلب را ابن‌قیم در الجواب‌الکافی (ص: 62) آورده است.

[4]- بنگر به: الجواب‌الکافی اثر ابن‌قیم (ص: 105-46).

[5]- صحیح مسلم (4/2076).

[6]- ریاض الصالحین (ص:7).

۱۰۵- خطر دعا کردن علیه خود یا دیگری

۱۰۵- خطر دعا کردن علیه خود یا دیگری

از جمله امور مهمی که شایسته است فرد مسلمان در دعایش مدنظر قرار دهد این است که در آنچه از پروردگارش می‌طلبد و برایش دعا می‌کند بیندیشد و در آنچه می‌طلبد و درخواست می‌کند شتاب‌زده و عجول عمل ننماید، بلکه شایسته است تا در کارهایش به خوبی و شایستگی هر چه تمام‌تر بیندیشد تا آنچه خیر، و زیبنده‌ی دعا نمودن برای به دست آوردنش است، و آنچه شر، و سزاوار پناه گرفتن از آن است، تحقق یابد. این بدین علت است که بسیاری از مردم به هنگام عصبانیت و برآشفتن و رخ دادن امور ناخوشایند برایشان گاه علیه خود یا فرزندش یا مال و دارائیش دعا می‌کند، دعایی که از تحقق و رخ دادنش اصلاً خشنود نمی‌شود، و این ناشی از عجله نمودن و شتاب‌زدگی او و عدم تأملش در این دعا است، خداوند می‌فرماید:

﴿وَیَدۡعُ ٱلۡإِنسَٰنُ بِٱلشَّرِّ دُعَآءَهُۥ بِٱلۡخَیۡرِۖ وَکَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ عَجُولٗا ١١             [الإسراء: 11].

«انسان [به دلیل نداشتن دوراندیشی] شرّ خود را می‌طلبد، همان‌گونه که در طلب خیر است؛ و انسان همواره شتاب‌زده بوده است».

یعنی در طلب آنچه به ذهنش خطور می‌کند عجله می‌نماید، بدون توجه کردن به ضرر و زیان و عاقبت بد آن، و همانا شتاب‌زدگی انسان و ناآرامیش او را به گفتن چنین دعایی وامی‌دارد و به همین خاطر است که خداوند می‌فرماید:

﴿وَکَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ عَجُولٗا ١١                                                              [الإسراء: 11].

«و انسان همواره شتاب‌زده بوده است».

همانا از خطرناک‌ترین و ضررمندترین دعاها در این موقعیت، دعا علیه خود است؛ دعا برای نابودی یا عذاب دیدن یا ورود به آتش یا محروم ماندن از ورود به بهشت یا چیزهایی شبیه این‌ها. و فقط کسی این‌گونه علیه خود دعا می‌کند که در اوج حماقت و نهایت گمراهی باشد، هم‌چنان که خداوند در این باره دعای کفاری که از دعوت پیامبران روی برگردانده و مخالف آنند را نقل کرده است مانند این سخن آنان:

﴿وَإِذۡ قَالُواْ ٱللَّهُمَّ إِن کَانَ هَٰذَا هُوَ ٱلۡحَقَّ مِنۡ عِندِکَ فَأَمۡطِرۡ عَلَیۡنَا حِجَارَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ أَوِ ٱئۡتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٖ ٣٢             [الأنفال: 32].

«بار خدایا، اگر این [قرآن] از [سوی] تو حقّ است، از آسمان سنگ‌هایی بر ما بباران یا عذابی دردناک به ما برسان».

و یا این سخن آنان:

﴿فَأۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ ٧٠                                    [الأعراف: 70].

«پس اگر از راست‌گویانی، آنچه که ما را از آن می‌ترسانی، [برای] ما در میان‌آور».

به علاوه‌ی دیگر دعاهایی که خداوند از آنان نقل کرده است، دعاهایی که نشان‌دهنده‌ی اوج جهالت آنان، و نهایت گمراهی و سفاهت‌شان، و شدت روی‌گردانی و رخ برتافتن‌شان (از دین خدا) است.

این‌که خداوند می‌فرماید:

﴿وَیَدۡعُ ٱلۡإِنسَٰنُ بِٱلشَّرِّ دُعَآءَهُۥ بِٱلۡخَیۡرِۖ وَکَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ عَجُولٗا ١١             [الإسراء: 11].

«انسان دعای شرّ می‌کند، همان گونه که دعای خیر می‌کند. اصلاً انسان همیشه شتابگر بوده است».

احتمال دارد که منظور از انسان گوینده‌ی این گفتار، شخصی کافر باشد، یعنی: علیه خود دعای شرّ و نابودی و شتاب در عقوبت و عذاب می‌کند هم‌چنان که دعای خیر می‌کند، همان‌گونه که مثال‌هایی در این باره ارائه شد.

و احتمال دارد که مقصود از انسان در این‌جا، جنس انسان مدنظر باشد؛ چرا که این نوع دعا از برخی انسان‌ها روی می‌دهد، که همان دعای شخص علیه خود و فرزندش است آن هم به هنگام آزردگی و دل‌تنگی و خشم و عصبانیت، دعایی که دوست ندارد که اصلاً مستجاب گردد[1].

ابن‌ کثیر/ در معنی این آیه می‌گوید: «خداوند از شتاب آدمی و دعای به شرّ گاه‌گاهش علیه خود یا فرزندش یا مالش خبر داده است، دعای به شرّ یعنی دعا به مرگ یا نابودی یا خسارت یا نفرین یا چیزهایی شبیه این‌ها، که اگر خداوند دعایش را استجابت کند با دعای خودش هلاک می‌گردد هم‌چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿۞وَلَوۡ یُعَجِّلُ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ ٱلشَّرَّ ٱسۡتِعۡجَالَهُم بِٱلۡخَیۡرِ لَقُضِیَ إِلَیۡهِمۡ أَجَلُهُمۡۖ   [یونس: 11].

«اگر خداوند در رساندن شرّها و بلاهایی شتاب ورزد که مردمان [در حالت خشم و غضب و یا حماقت و جهالت] در طلب آن‌ها شتاب می‌نمایند، هم‌چنان که [برابر سرشت انسانی خود] در فراچنگ آوردن خیرها و نعمت‌ها شتاب می‌ورزند، عمر [همگی انسان‌ها به پایان می‌رسد و اثری از] آنان باقی نمی‌ماند.»....»[2].

در همین مفهوم آثار بسیاری از گذشتگان نقل شده است، از جمله‌ی آن‌ها روایتی است از ابن‌ عباس که گفته: «این‌که خداوند می‌فرماید:

﴿وَیَدۡعُ ٱلۡإِنسَٰنُ بِٱلشَّرِّ دُعَآءَهُۥ بِٱلۡخَیۡرِۖ وَکَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ عَجُولٗا ١١             [الإسراء: 11].

منظور سخن آدمی است که می‌گوید: خدایا بر او نفرین فرست و از او خشمگین شو [و نابودش گردان] و اگر خداوند شتاب نموده و دعایش را مستجاب گرداند هم‌چنان که در برآوردن دعای خیرش شتاب به خرج می‌دهد حقا که نابود می‌گردد». قتاده در تفسیر این آیه گفته: «یعنی: علیه مال خودش دعا می‌کند و مال و فرزندش را نفرین می‌کند، که اگر خداوند در برآوردن دعایش شتاب نماید بی‌تردید نابودش می‌گرداند».

مجاهد می‌گوید: «این دعای شرّ آدمی در حق فرزند و همسرش است، [با اندک دلخوری] شتاب می‌کند و بر ضد او دعا می‌کند، اما دوست ندارد که بدان دعای شر مبتلا گردد» این آثار را ابن‌ جریر در تفسیرش آورده است[3].

ابن‌ ابی‌حاتم از حسن نقل کرده که گفت: «این همان دعای شر آدمی علیه فرزند و همسرش است، از یکی از آنان عصبانی می‌شود سپس بر ضد او دعا می‌کند، خودش و همسرش و مالش و فرزندش را نفرین می‌کند، اگر خداوند دعایش را قبول کند بر او سخت و سنگین تمام می‌شود، اما خداوند آن را عملی نمی‌‌کند، سپس این شخص دعای خیر می‌کند و خداوند آن را عملی می‌نماید و آنچه را طلبیده به او عطا می‌کند»[4].

از مظاهر رحمت خداوند نسبت به بندگانش این است که دعای شر آنان در حالت عصبانیت و آزردگی‌شان را نمی‌پذیرد در حالی که دعای خیر آنان را می‌پذیرد و این رحمت و احسان و لطفی از سوی اوست، هم‌چنان که می‌فرماید:

﴿۞وَلَوۡ یُعَجِّلُ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ ٱلشَّرَّ ٱسۡتِعۡجَالَهُم بِٱلۡخَیۡرِ لَقُضِیَ إِلَیۡهِمۡ أَجَلُهُمۡۖ فَنَذَرُ ٱلَّذِینَ لَا یَرۡجُونَ لِقَآءَنَا فِی طُغۡیَٰنِهِمۡ یَعۡمَهُونَ ١١                                                                                                        [یونس: 11].

«و اگر خداوند برای مردم شرّ را -چنان که خیر را به شتاب می‌طلبند- پیش می‌انداخت، اجلشان در حقّ آنان به انجام رسانده می‌شد. آنان را که به لقای ما امید ندارند در طغیان‌شان سرگشته وامی‌گذاریم».

ابن‌ کثیر/ می‌گوید: «خداوند از صبر و لطفش به بندگانش خبر داده است همانا هرگاه آدمیان علیه خود یا اموالشان یا فرزندشان در حال آزردگی و عصبانیت دعای شّر نمایند خداوند دعایشان را استجابت نمی‌کند، چرا که می‌داند آنان از روی قصد و اراده چنین چیزی را نگفته‌اند و لذا دعایشان را برآورده نمی‌سازد و این حالت لطف و رحمتی از جانب خداست، هم‌چنان که وقتی که دعای خیر و برکت و رشد برای خود یا مال یا فرزندشان می‌نمایند آن را برای آنان اجابت می‌کند و به همین خاطر می‌فرماید:

﴿۞وَلَوۡ یُعَجِّلُ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ ٱلشَّرَّ ٱسۡتِعۡجَالَهُم بِٱلۡخَیۡرِ لَقُضِیَ إِلَیۡهِمۡ أَجَلُهُمۡۖ   [یونس: 11].

اگر خداوند دعای شر آنان را هر وقت که دعا می‌کردند می‌پذیرفت قطعاً هلاک‌شان می‌ساخت بنابراین شایسته نیست در دعاهایشان این چنین زیاده‌روی کنند[5].

بر شخص مسلمان واجب است که به طور کامل و به‌خصوص در حال عصبانیت و آزردگیش از دعا کردن علیه خود یا مال یا فرزندش بپرهیزد حال این دعا نفرین باشد یا طلب عذاب یا آتش [جهنم] یا چیزهایی شبیه آن که از تحقق آن خشنود نشده بلکه بیزار و گریزان است. به این علت که هدف از دعا جلب منفعت و دفع مضرت است، اما دعا علیه خود یا مال یا فرزند هیچ منفعتی دربرندارد بلکه حتی ضرر و آزار و هلاکت محض است.

در صحیح مسلم در حدیثی طولانی از جابربن‌ عبداللهr روایت شده که گفت: «در غزوه‌ی بطن بواط با رسول اللهr همراه بودیم، در این غزوه پیامبرr به دنبال یافتن مجدی بن‌ عمرو جُهنی بود، هر پنج، شش، هفت نفر از ما یک شتر داشتیم که بیشتر از آنها برای آب کشیدن از چاه استفاده می‌شد، نوبت به عُقبه یکی از انصاریان رسید که سوارش شود، عقبه شتر را خواباند سپس سوارش شد و آن را بلند کرد، اما شتر هم‌چنان ایستاده بود و حرکت نمی‌کرد، به شترش گفت: نفرین خدا بر تو باد، چرا حرکت نمی‌کنی؟ رسول الله r فرمودند: چه کسی بود که شترش را نفرین کرد؟ عقبه گفت: من بودم ای رسول اللهr، پیامبر فرمود: «از آن پایین بیا، ما را با نفرین شده‌ای همراه مگردانید، علیه خودتان، فرزندان‌تان و مال‌هایتان دعا نکنید، تا مبادا با لحظه‌ای همزمان شوید که در آن لحظه از خداوند چیزی خواسته می‌شود که برایتان اجابت می‌کند [و آن را برایتان روا می‌دارد]»[6]. این حدیث گواهی است بر این‌که همانا گاه دعای شرّ مستجاب می‌گردد، زیرا پیامبرr می‌فرماید: «تا مبادا با لحظه‌ای هم‌زمان شوید که در آن لحظه از خداوند چیزی خواسته می‌شود که (خداوند) برایتان اجابت می‌کند»، در حدیث در سخنی از پیامبرr به اثبات رسیده که فرمودند: «سه دعا، بدون تردید، مستجاب است: ۱-  دعای مظلوم، ۲- دعای مسافر، ۳- دعای پدر به ضرر فرزندش.» این حدیث را ابوداود، و ترمذی و دیگران با اسناد صحیح روایت کرده‌اند[7].

به همین خاطر بر فرد مسلمان لازم است که خودش را به دعای خیر و رشد و برکت و اصلاحِ برای خود و فرزند و مالش عادت دهد، و این‌که خودش را کنترل کند به خصوص به هنگام خشم و عصبانیت و علیه جان و فرزند و مالش دعای هلاک و شر و نابودی و تباهی ننماید که گاه این دعا پذیرفته می‌شود در نتیجه نادم و پشیمان و حسرت‌زده می‌گردد، هر چند این خود بوده که چنین دعایی کرده و چنین درخواستی داشته است. ما از خداوند می‌طلبیم که همگی ما را به راه راست هدایت کند و ما را در انجام هر خیری که دوست داشته و او را در دنیا و آخرت خشنود می‌گرداند موفق می‌گرداند.




[1]- بنگر به: فتح‌القدیر اثر شوکانی (3/211).

[2]- تفسیرالقرآن‌العظیم (5/46-45).

[3]- جامع‌البیان (9/48-47).

[4]- بنگر به: الدرالمنثور (5/246).

[5]- تفسیر القرآن‌العظیم (4/188).

[6]- صحیح مسلم (شماره: 3004).

[7]- سنن ابوداود (شماره: 1536)، سنن ابن‌ماجه (شماره: 3862)، و سنن ترمذی (شماره: 1905)، و علامه آلبانی/ در الصحیحه (شماره: 596) آن را حسن دانسته است.

۱۰۴- اقسام دعا به اعتبار کسی ‌که برای او دعا می‌شود

۱۰۴- اقسام دعا به اعتبار کسی ‌که برای او دعا می‌شود

هم‌چنان سخن درباره‌ی بیان فضیلت دعای شخص مسلمان برای برادران و خواهران مسلمانش ادامه دارد عملی که از مقتضیات برادری اسلامی است که آنان را گردهم آورده است و از ضروریات رابطه‌ی این دین است که آنان را به هم مرتبط نموده است هم‌چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۚ                                      [التوبة: 71].

«مردان و زنان مؤمن، برخی دوستان و یاوران برخی دیگرند».

و یا می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ                                                                  [الحجرات: 10].

«فقط مؤمنان برادران یکدیگرند».

بی‌شک از لوازم و ضروریات این برادری دعای هر فردی از افراد مسلمان برای عموم مسلمانان است دعای خیر و تندرستی و بخشش و آمرزش و شبیه این‌ها؛ چون فرد مسلمان هم‌چنان که خیرخواه خود است برای دیگر مسلمانان نیز دوستدار خیر است، هم‌چنان که پیامبرr می‌فرماید: «هیچ یک از شما ایمانش کامل نمی‌شود مگر این‌که آنچه را که برای خود دوست دارد برای برادر دینی‌اش نیز دوست داشته باشد»[1]. پیش‌تر تعدادی از دلایلی که بیان‌گر فضیلت دعا برای دیگران است، و هم‌‌چنین گواهی بر بزرگی پاداش و ثواب و خیری است که از آن حاصل می‌شود را بیان داشتیم.

آنچه خوب و نیکوست که در این موقعیت دانسته شود این است که بی‌تردید هر دعایی را که فرد مسلمان می‌نماید از چهار گونه خارج نیست، و این چهار نوع به اعتبار کسی است که برای او دعا می‌شود:

1-    این‌که فرد مسلمان برای خود دعا کند و آنچه از خیر دنیا و آخرت را که می‌خواهد طلب کند، مانند این‌که بگوید:

«اَللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْهُدی وَ السَدادَ».

(خداوندا! من هدایت و استقامت را از تو مسألت دارم)[2].

و یا می‌گوید:

«اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْهُدی وَ التُّقی وَ الْعَفافَ وَ الْغِنی».

(خدایا! من هدایت و پرهیزگاری و پاکدامنی و بی‌نیازی را از تو مسألت می‌نمایم)[3].

و یا می‌گوید:

«اَللَّهُمَّ اغْفِرْلِی ذَنْبِی».

(خدایا! گناه[انم] را ببخش).

و دیگر دعاهای شبیه این؛ این دعاها را با لفظ مفرد بیان می‌کند.

حتی امام در نماز در دعاهایی که برای خودش بیان می‌کند، در سجده‌ها یا در نشستن میان دو سجده یا در آخر نماز و پیش از سلام دادن، دعاها را به صورت مفرد [و فقط برای خود] بیان می‌دارد.

ابن‌ قیم/ می‌گوید: «آنچه در همه‌ی دعاهای ایشانr ثبت و ضبط شده همه با لفظ مفرد است مانند این دعای پیامبرr که می‌فرماید: «رَبِّ‌اغْفِرْلِی وَارْحَمْنِی وَاهْدِنِی»: خدایا! مرا بیامرز و به من رحم کن و هدایتم فرما»[4]، و دیگر دعاهای ثبت شده از ایشان، از جمله سخن ایشانr در دعای استفتاح:

«اَللَّهمَّ اغْسِلْنِی مِنْ خَطَایَایَ بِالثَّلْجِ وَالْمَاءِ وَ الْبَرَدِ، اَللَّهُمَّ باعِدْ بَیْنِی وَ بَیْنَ خَطَایَایَ کَمَا بَاعَدْتَ بَیْنَ‌الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ»

(خداوندا، گناهان مرا با برف و آب و تگرگ بشوی و پاک گردان؛ خداوندا، مرا از گناهانم دور گردان، همان‌طوری که مشرق و مغرب را از هم دور ساخته‌ای)[5].

امام احمد و اهل سنن از ثوبان روایت کرده‌اند که پیامبرr فرمودند: «نباید بنده‌ای امامت قومی را بر عهده بگیرد و دعایی را تنها به خود اختصاص دهد و آنان را در آن دعا سهیم نگرداند، که اگر چنین کند بی‌گمان به آنان خیانت کرده است»[6] .... سپس ابن‌ قیم/ می‌گوید: شنیدم که شیخ الاسلام ابن‌ تیمیه می‌گوید: به عقیده‌ی من این حدیث درخصوص دعایی است که امام با آن برای خودش و برای مأمومین دعا می‌کند، و در آن مشترک هستند، مانند دعای قنوت و نظایر آن»[7].

علاوه بر این‌ هر گاه دعایی را که فرد با آن در نمازش دعا می‏‌کند از دعاهای قرآن‌کریم باشد. او عین عبارتی را که در قرآن‌کریم آمده بیان می‌کند، مانند سخن خداوند که می‌‌فرماید:

﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ ٦                                                           [الفاتحة: 6].

«مارا به راه راست هدایت کن».

این دعایی بزرگ است که فرد مسلمان در نمازش آن را بیان کرده و با آن دعا می‌نماید بلکه حتی در هر رکعتی از رکعات نمازش این دعا را بیان می‌کند، و علت این‌که این دعا به شکل ضمیر جمع آمده است -هم‌چنان که ابن‌ قیم/ این مطلب را تبیین نموده است- به این خاطر است که مطابق سخن خداوند باشد که می‌فرماید:

﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ ٥                                                          [الفاتحة: 5].

«تنها تو را بندگی می‌کنیم و منحصراً از تو یاری می‌خواهیم».

«آوردن ضمیر جمع در این دو جا زیباتر و باعظمت‌تر است، همانا سیاق، سیاق اظهار بندگی و نیاز به پروردگار متعال، و اعتراف به نیازمندی به بندگی کردن او و طلب یاری و هدایت از اوست، لذا با شکل و فرم ضمیر جمع آمده یعنی: ما همگی بنده‌ی تو هستیم و به عبودیت و بندگیت اعتراف می‌کنیم»[8].

2-    قسم دوم از اقسام دعا به اعتبار کسی که برایش دعا می‌شود همان است که فرد مسلمان برای دیگری دعای هدایت یا مغفرت یا چیزی شبیه این‌ها را می‌نماید، هم‌چنان که رسول الله در دعایش برای انس بن‌ مالکt فرمودند:

«اَللَّهُمَّ اَکْثِرَ مالَهُ وَ وَلَدَةُ وَ بَارِکْ لَهُ فِیما أَعْطَیْتَهُ».

(خداوندا! مال و اولادش را فراوان کن،‌ و خیر و برکت در آنچه که به او بخشیده‌ای قرار بده)[9].

و مانند دعایش برای معاویه پسر ابوسفیان y که فرمودند:

«اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ هَادِیًّا مَهْدِیاً، وَاهْدِهِ وَاهْدِ بِهِ».

(پروردگارا او را هدایت‌کننده و هدایت‌ شده قرار ده، و او را هدایت کن و به واسطه‌ی او دیگران را هدایت نما)[10].

این سخن رسول اللهr فضیلت و امتیازی عظیم برای این صحابی جلیل‌القدر محسوب می‌‌گردد، صحابی‌‌ای که دایی مؤمنین، و کاتب وحی پروردگار جهانیان، و یکی از خلفای مسلمانان، و اولین پادشاه‌شان، و بهترین پادشاه‌شان است، خداوند از او راضی باد، و از جمله‌ی این‌ها هم‌چنین دعای پیامبرr برای معاویه است که فرمودند:

«اَللَّهُمَّ عَلِّم معاویهَ الْکِتابَ واَلْحِسابَ وَقِهِ ‌الْعَذابَ».

(پروردگارا به معاویه نوشتن و حساب بیاموز و او را از عذاب مصون دار)[11].

3-    این‌که برای خودش و برای دیگری دعا کند، در ابتدا برای خودش دعا کند سپس برای دیگری دعا کند، به دلیل حدیث ابی بن‌ کعبt که گفته: «همانا پیامبرr هرگاه برای کسی دعا می‌کردند ابتدا برای خود دعا می‌کرد [سپس برای آن شخص]»[12]. در قرآن‌کریم از این نوع مثال‌های بسیاری وجود دارد مانند این‌که خداوند می‌فرماید:

﴿وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِکَ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۗ                                           [محمد: 19].

«و برای گناهت و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه».

و یا می‌فرماید:

﴿رَّبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَلِوَٰلِدَیَّ وَلِمَن دَخَلَ بَیۡتِیَ مُؤۡمِنٗا وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۖ     [النوح: 28].

«پروردگارا، مرا و پدر و مادرم را و هر آن کس را که مؤمن به خانه‌ام درآید و مردان مؤمن و زنان مؤمن را بیامرز».

و یا می‌فرماید:

﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لِی وَلِوَٰلِدَیَّ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ یَوۡمَ یَقُومُ ٱلۡحِسَابُ ٤١                    [إبراهیم: 41].

«پروردگارا، مرا و پدر و مادر مرا و مؤمنان را، روزی که حساب برپا می‌گردد، بیامرز».

این را زمانی که دعاکننده بخواهد برای خودش و دیگری دعا نماید می‌گوید اما اگر بخواهد که فقط برای دیگری دعا کند در این حالت مجبور نیست که برای خودش دعا کند هم‌چنان که شبیه این در بسیاری از دعاهای پیامبرr نقل گردیده است و هم‌چنان که پیش‌تر در دعای پیامبر r برای انس، و دعای ایشانr برای معاویه t بیان داشتیم.

4-    این‌که برای خود و دیگران با ضمیر جمع دعا کند، هم‌چنان که در دعای قنوت، و دعای طلب باران، و دعای خطیب در روز جمعه به این شکل است.

از جمله آنها: در کتاب ترمذی و دیگران از ابن‌ عمر y روایت شده و گفته است: بسیار کم پیش می‌آمد که پیامبر خداr از مجلس برخیزد، مگر آن‌که [پیش از آن] این دعاها را برای خود و یارانش می‌خواند:

«اَللّهُمَّ اقْسِمْ لَنا مِنْ خَشْیَتِکَ ما یَحُولُ بَیْنَنا وَبَیْنَ مَعَاصِیْکَ، وَمِنْ طاعَتِکَ ما تُبَلِّغُنا بِهِ جَنَّتَکَ، وَ مِنَ الْیَقِینِ مَا تُهَوِّنُ بِهِ عَلَیْنَا مَصَائِبَ الدُّنْیا، اَللّهُمَّ مَتِّعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَ أَبْصَارِنَا وَ قْوَّتِنَا مَا أَحْیَیْتَنَا، وَاجْعَلْهُ الْوارِثَ مِنَّا، وَاجْعَلْ ثَأْرَنَا عَلَی مَنْ ظَلَمَنَا، وَانْصُرْنَا عَلَی مَنْ عَادَانَا وَ لاَ تَجْعَلْ مُصِیبَتَنَا فِی دِینِنَا، وَلاَتَجْعَل الدُّنْیا أَکْبَرَ هَمِّنَا وَ لاَ مَبْلَغَ عِلْمِنَا، وَلاَ تُسَلِّطْ عَلَیْنَا مَنْ لاَ یَرْحَمُنَا».

(خداوندا! آن اندازه از ترست نصیب ما گردان که میان ما و نافرمانی از تو مانع شود، و آن اندازه از طاعت و فرمان‌برداریت نصیب ما گردان که به وسیله آن ما را به بهشت برسانی، و آن مقدار از یقین را نصیب ما گردان که به وسیله‌ی آن مصیبت‌های دنیا را بر ما آسان گردانی، خداوندا! ما را با گوش‌هایمان و بینایی‌هایمان و نیروهایمان، تا زمانی که ما را زنده‌ می‌داری، سود برسان و بهره‌مند گردان، و از ما وارث قرار بده، و از کسی که بر ما ستم روا داشته، انتقام بگیر و ما را بر دشمنان‌مان یاری ده، و مصیبت ما را در دینمان قرار مده، و دنیا را بیشترین دل‌مشغولی و همّ و غم و نهایت علم ما قرار مده، و کسی را که بر ما رحم نمی‌کند، بر ما چیره مگردان)[13].

مستحب است که شخص مسلمان برای کسی که در حق او نیکی نموده دعا نماید و به‌خصوص بگوید: «جَزاکَ اللهُ خَیْراً» «خداوند به تو پاداش نیکو عنایت کند.» قطعاً این جمله بهترین دعا است، چرا که در مسند از ابن‌ عمر y به اثبات رسیده که رسول اللهr فرمودند: «کسی که در حق شما نیکی کرد، پس به مانند آن، پاداش او را بدهید، اگر چیزی نیافتید که به مانند نیکی او چیزی به او بدهید، پس برایش دعا کنید، تا جایی که بپندارید که پاداش نیکی او را داده‌اید»[14]. و در سنن ترمذی از اسامه بن‌ زیدy روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «کسی که به او نیکی شود، و به انجام‌دهنده‌ی آن نیکی بگوید: خداوند به تو بهترین پاداش را بدهد، قطعاً نهایت ستایش و قدردانی را به جای آورده است»[15]، والحمد لله ‌ربِّ‌ العالمین.




[1]- صحیح بخاری (شماره: 13)، و صحیح مسلم (شماره: 45).

[2]- صحیح مسلم (شماره: 2725).

[3]- صحیح مسلم (شماره: 2721).

[4]- صحیح مسلم (شماره: 2696).

[5]- صحیح بخاری (شماره: 744)، و صحیح مسلم (شماره: 595).

[6]- المسند (5/280)، و سنن ابوداود (شماره: 90)، و سنن ترمذی (شماره: 357)، و سنن ابوماجه (شماره: 923)، و علامه آلبانی/ در ضعیف‌ سنن ابوداود (شماره: 15) آن را بیان کرده است.

[7]- زادالمعاد اثر ابن‌قیم (1/264-263).

[8]- بنگر به: بدائع‌الفوائد (2/39).

[9]- صحیح بخاری (شماره: 6378)، و صحیح مسلم (شماره: 2480).

[10]- المسند (4/216)، و سنن ترمذی (شماره: 3842)، و طبقات‌الکبری اثر ابن‌سعد (7/292)، لفظ این حدیث از او است، و علامه آلبانی/ در الصحیحه (شماره: 1969) آن را صحیح دانسته است.

[11]- المسند (4/127).

[12]- سنن ترمذی (شماره: 3385).

[13]- سنن ترمذی (شماره: 3502).

[14]- المسند (2/99، 68)، و ادب‌المفرد (شماره: 216)، و آلبانی/ در الصحیحه (شماره: 254) آن را صحیح دانسته است.

[15]- سنن ترمذی (شماره: 2035)، و علامه آلبانی/ در صحیح‌الجامع (شماره: 6368) آن را صحیح دانسته است.

۱۰۳- دعا برای حاکمان مسلمانان

۱۰۳- دعا برای حاکمان مسلمانان

به راستی دعای خیر و مغفرت برای عموم مسلمانان جایگاهی عظیم و والا داشته، و پاداش‌های بسیار و مواهب گوناگونی در دنیا و آخرت از آن حاصل می‌گردد، این کار از مقتضیات برادری ایمانی است که آنان را گردهم آورده و به هم پیوند می‌دهد، پیش‌تر برخی از ادله‌ی این مطلب بیان شد، اما سخن در این‌جا علی‌الخصوص درباره‌ی دعا برای حاکمان مسلمانان است، کسانی که به واسطه آنها ـ به توفیق الهی ـ کار و بار مسلمانان را به نظم درآورده، و آنان را هم‌رأی و نظر کرده، و به راه‌هایشان امنیت بخشیده، و نمازهایشان را برپا داشته، و با دشمنان‌شان می‌جنگند. بدون این حکام، احکام اسلامی تعطیل شده، هرج و مرج و آشوب گسترش یافته، و امنیت از بین رفته، و دزدی و چپاول و انواع تعرض‌ها و تجاوزها گسترش پیدا کرده، و بنا و کاخ اسلام بی‌حرمت و بدنام می‌شود، و مردم نسبت به خون و مال و آبرویشان احساس امنیت نمی‌کنند.

شیخ الاسلام ابن‌ تیمیه/ می‌گوید: «واجب است این مطلب دانسته شود که سرپرستی امور مردم از بزرگ‌ترین واجبات دین است، بلکه حتی نمی‌توان دین را برپا داشت مگر به واسطه‌ی آن، بی‌تردید فقط زمانی کار و بار آدمیان صورت می‌پذیرد و انجام می‌شود که با هم باشند چرا که به یکدیگر نیازمندند و وقتی هم که با هم باشند ناگزیر باید کسی در رأس قرار گیرد...» تا آن‌جا که می‌گوید: «حقا که خداوند فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر را واجب ساخته است و این کار فقط با کمک قدرت و امارت و خلافت صورت می‌پذیرد، و هم‌چنین سایر اموری را که خداوند واجب کرده است از جمله: جهاد و اجرای عدل و اقامه‌ی حج و برپایی نمازهای جمعه و اعیاد و یاری ستمدیده و بر پایه‌یی حدود فقط به کمک قدرت و امارت انجام می‌گیرد...» سپس می‌گوید: «بنابراین امارت و خلافت را باید طاعت و عبادتی به حساب آورد که به وسیله‌ی آن به خداوند تقرب جست، به راستی تقرب جستن به خداوند در امر امیری و امارت، آن هم به واسطه‌ی اطاعت از خدا و رسولش از بافضیلت‌ترین اعمال نیکوست»[1]. هم از این روست که بر هر مسلمانی تاکید شده که خیرخواه و دلسوز پیشوایش باشد، در کارهای معروف از او اطاعت کند، پنهانی و سّری مرتکب بدی یا خیانت یا فریب و ضربه زدن به او نشود، چرا که این کار در تضاد با روش و ارشاد اسلام و آن چیزی است که رسول اللهr به سویش فرامی‌خواند، خداوند می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِی ٱلۡأَمۡرِ مِنکُمۡۖ    [النساء: 59].

«ای مؤمنان، از خداوند اطاعت کنید و از رسول [او] و صاحبان امرتان [هم] اطاعت کنید».

در صحیح مسلم از تمیم بن‌ أوس‌داریt روایت شده است که پیامبرr فرمودند: «دین، نصیحت و خیرخواهی است.»، گفتیم: برای چه کسی؟ فرمودند: «برای خدا و کتابش و پیامبرش و پیشوایانِ مسلمانان و عموم آنها برای همدیگر»[2].

هم‌چنین در صحیح مسلم به نقل از ابوهریرهt به اثبات رسیده که رسول اللهr فرمودند: «همانا خداوند در سه چیز از شما خشنود می‌شود؛ این‌که او را بپرستید و چیزی را شریک او نسازید، همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید و دچار تفرقه نشوید، و کسانی را که پیشوایان و کارگزاران شما هستند نصیحت کنید»[3].

و در سنن از ابن‌ مسعود t و زید بن‌ ثابتt روایت شده که رسول الله‌r فرمودند: «خداوند شاد کند کسی را که حدیثی از ما بشنود و آن را به کسی جز خود برساند. چون چه بسا کسی حامل فهمی ژرف از دین باشد برای کسی که ژرف‌اندیش‌تر از خود او است. و چه بسا کسی که حامل فهمی ژرف از دین است، ولی خودش ژرف‌اندیش نیست. سه چیز است که قلب مسلمانی بر انجام آن‌ها بخل نمی‌ورزد: ۱- اخلاص عمل برای خداوند، ۲- خیرخواهی فرمان‌داران و امرا، و ۳- ملازمت با جماعت [مسلمانان]. چون دعای آنان افراد غیرخودشان را هم دربرمی‌گیرد»[4].

شکی در این نیست که از جمله خیرخواهی برای کارگزاران و پیشوایان مسلمانان دعا برای توفیق و پایداری در راه حق و شایستگی و تندرستی آنان است، آنان سزاوارترند که چنین دعایی برای‌شان بشود چرا که راستی و درستی آنان، به نفع امت است، و پایداری در راه حق آنان بهره‌اش به آنان و دیگر مسلمانان می‌رسد، لذا دعا برای آنان از مهم‌ترین دعاها بوده و بیشترین سود و بهره را دارد، به همین خاطر امام فضیل بن‌ عیاض/ می‌گوید: «اگر فقط یک دعای مستجاب می‌داشتم آن را فقط در حق زمامدار به کار می‌بردم؛ زیرا هرگاه زمامدار شایسته و پارسا باشد سرزمین و مردمان در امنیت و آسایش قرار می‌گیرند»[5].

این سخن فضیل نشان‌دهنده درک عمیق و فهم نیکوی اوست، و به همین خاطر عبدالله بن‌ مبارک/ در شرحی بر سخن او می‌گوید: «ای معلم خیر و نیکی چه کسی جز تو جرأت و جسارت بیان چنین سخنی را دارد؟» منظور عبدالله بن‌ مبارک این است که فضیل اگر یک دعای قابل پذیرش هم داشته باشد آن را به خودش اختصاص نداده بلکه می‌خواهد آن را به کسی اختصاص دهد که اگر شایسته و پارسا باشد -که همان رهبر است- خیر و منفعت او همه را شامل می‌شود.

هم‌چنین از امام احمد/ شبیه سخن پیشین فضیل نقل شده است، ابوبکر مروزی می‌گوید: شنیدم ابوعبدالله -یعنی احمد بن‌ حنبل- در حالی که از متوکل نام می‌برد گفت: «من برای شایستگی و پارسایی و تندرستی او دعا می‌کنم»[6]. به همین خاطر نقل‌قول‌های بسیار زیادی از اهل سنت و جماعت در تایید این بیان شده است، و این نقل‌قول‌ها را در لابه‌لای بیان روش حق و عقیده‌ی صحیح و سالمی که بر هر مسلمان لازم است بدان پای بند باشد، نوشته‌اند، از جمله‌ی آن‌ها سخن امام ابوجعفر طحاوی/ است: «و ما سرکشی و شورش در برابر رهبران و اولیای امورمان را روان نمی‌داریم، اگر چه ستم کنند، و ما فرمان‌روایان و حکّام خود را نفرین نمی‌کنیم، و از پیرویشان دست برنمی‌داریم و خارج نمی‌گردیم، و ما معتقدیم که اطاعت از ایشان بخشی از اطاعت و بندگی خداوند بوده و بر ما واجب است، تا زمانی که برخلاف شریعت فرمان ندهند، و برای آنان دعای خیر و صلاح و سلامتی می‌نماییم»[7].

شیخ الاسلام ابوعثمان صابونی/ می‌گوید: «اصحاب حدیث معتقدند که خواندن نماز جمعه و عیدین و دیگر نمازها پشت سر هر امامی، نیکوکار باشد یا بدکار، درست است، و هم‌چنین معتقدند که به همراه فرمان‌روایان مسلمان باید به جنگ به کفار پرداخت هر چند این فرمان‌روایان ستمگر و عیاش باشند، و هم‌چنین معتقدند که باید برای فرمان‌روایان دعا کرد دعا برای اصلاح و موفقیت و شایستگی و پارسایی آنان و نیز توفیق‌شان در گسترش عدل و داد در میان مردمان»[8].

امام حافظ ابوبکر اسماعیلی می‌گوید: «اهل سنت معتقدند که برپایی نمازها [ی واجب] و جمعه و دیگر نمازها پشت‌سر هر امام مسلمانی -چه نیکوکار باشد یا بدکار- درست است... و معتقد به دعا برای آنان جهت دست‌یابی‌شان به شایستگی و پارسایی، و متمایل شدن به عدل هستند»[9]. مطالب نقل شده از گذشتگان در همین معنا و مفهوم بسیارند.

بر هر مسلمانی واجب است که به شدت از دشنام دادن به زمامداران و کارگزاران، و غیبت و بدگویی آنان، و دعای خیر نکردن برای آنان، و دعای شرّ کردن علیه آنان بپرهیزند. ابن‌ ابوعاصم در کتاب السنة از أنس بن‌ مالک t نقل کرده که گفت: بزرگان ما، همان یاران پیامبرr ما را از دعای شر علیه والیان برحذر داشته‌اند و گفته‌اند: رسول الله‌r فرمودند: «به امیرانتان دشنام ندهید، و کینه‌ی آنان را به دل‌‌ نگیرید، و با آنان دشمنی نکنید، و تقوای الهی داشته و صبر پیشه سازید، همانا حادثه [ی قیامت] نزدیک است»[10].

ابن‌ عبدالبر/ در کتابش التمهید می‌گوید: «اگر این امکان وجود نداشت که زمامدار را پند و اندرز داد باید صبر نمود و دعا کرد، همانا آنان -یعنی صحابه- از دشنام دادن به زمامداران و کارگزاران نهی می‌کردند»، سپس با سند خودش حدیث پیشین انس را نقل و روایت کرد[11].

گذشتگان -رحهم الله- پرداختن به ناسزاگویی به امراء و فرمان‌روایان، و دعا [ی بد] نمودن علیه آنان را جزو امور نوپدید و جدید به شمار آورده‌اند، در همین رابطه امام‌حسن بن‌ علی بربهاری/ می‌گوید: «هرگاه شخصی را دیدی که علیه زمامدار دعا می‌کند بدان که او دارای هوای نفسانی است، و هرگاه شخصی را دیدی که برای زمامدار دعای شایستگی و پارسایی می‌نماید بدان که او -ان‌شاء‌الله تعالی- سنّت‌گرا و رفیق و همدم سنّت است»[12].

از شیخ‌ عبدالعزیزبن‌ باز/ درباره‌ی کسی که از دعای خیر کردن برای کارگزاران و متصدیان امور امتناع می‌ورزد سؤال شد او در پاسخ گفت: «این نشانه‌ی جهل و بی‌بصیرتی اوست، دعا برای زمامدار و حاکم از بزرگ‌ترین کارهای نیک و بافضیلت‌ترین عبادات است، و در زمره‌ی نصیحت و خیرخواهی برای خدا و بندگان اوست...» خداوند او را مورد رحمت و بخشش خود قرار داده و جایگاهش را در بهشت در فردوس اعلی قرار دهد، هم‌چنان که از خداوند سبحان می‌طلبیم همه‌ی امور ما را اصلاح فرموده و ما را در راه انجام هر خیری که او در دنیا و آخرت دوست دارد موفق گرداند، و متصدیان و امرای ما را اصلاح فرماید، و ما و ایشان را به سوی خود و به راه راست هدایت نماید.




[1]- السیاسة الشرعیة (ص: 162-161).

[2]- صحیح مسلم (شماره: 55).

[3]- صحیح مسلم (شماره: 1715)، و امام احمد (2/360 و 327)، بخاری در ادب‌المفرد (شماره: 442)، در صحیح‌ ابن‌حبان (شماره: 4560).

[4]- سنن ترمذی (شماره: 2658)، و سنن ابن‌ماجه (شماره: 230)، و علامه آلبانی/ در صحیح‌الجامع (شماره: 6766) آن را صحیح دانسته است.

[5]- این سخن را ابونعیم در الحلیه (8/91)، و لالکائی در شرح اصول اعتقاد (1/197) نقل کرده‌اند.

[6]- خلال در السنه (شماره: 16) آن را روایت کرده است.

[7]- شرح العقیده الطحاویه (ص: 428).

[8]- عقیده‌السلف (ص: 106).

[9]- اعتقاد اهل‌السنه (ص: 56-55).

[10]- السنه (ص: 488)، و آلبانی آن را صحیح دانسته است.

[11]- التمهید (21/287).

[12]- شرح السنه (ص: 113).