اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

12- هدف از [تلاوت] قرآن، فهم معانی و عمل به آن است

12- هدف از [تلاوت] قرآن، فهم معانی و عمل به آن است

خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَتۡلُونَ کِتَٰبَ ٱللَّهِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ یَرۡجُونَ تِجَٰرَةٗ لَّن تَبُورَ ٢٩ لِیُوَفِّیَهُمۡ أُجُورَهُمۡ وَیَزِیدَهُم مِّن فَضۡلِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ غَفُورٞ شَکُورٞ ٣٠                                                                       

                                                                                                                                  [فاطر: 29-30].

«به راستی آنان که کتاب خدا را می‌خوانند [و به آن عمل می‌کنند] و نماز بر پا داشته‌اند و از آنچه روزیشان کرده‌ایم پنهان و پیدا می‌بخشند، امید به سودایی دارند که [هرگز] کاستی نمی‌پذیرد تا پاداش‌های آنان را به تمام [و کمال] بدهد و از فضل خود [پاداشی هم به آنان] افزون دهد. بی‌گمان او آمرزنده‌ی قدرشناس است».

بی شک تلاوت قرآن و تدبر در آن بزرگترین دروازه‌ی هدایت است. خداوند کتاب روشنگرش را بر بندگان فروفرستاد تا مایه‌ی ‌هدایت و رحمت و روشنایی و نور و بشارت و پندی برای پندپذیران باشد، و آن را با برکت و مایه‌ی هدایت جهانیان گردانید، هم چنین آن را مایه‌ی ‌بهبودی از بیماری و به خصوص بیماری‌ها و امراض قلب از جمله شبهه‌ها و شهوات قرار داد، و آن را رحمتی برای جهانیان گردانید، این قرآن [مردمان را] به راهی رهنمود می‌کند که مستقیم ترین راه هاست و در آن نشانه‌ها و هشدارهایی آورده تا شاید پروا پیشه کنند یا موجب پندی آنان باشد. خداوند می‌فرماید:

﴿وَنَزَّلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ تِبۡیَٰنٗا لِّکُلِّ شَیۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُسۡلِمِینَ ٨٩

                                                                                                                                        [النحل: 89].

«و بر تو کتاب [آسمانی] را برای روشن ساختن هر چیزی و راه نمودن و رحمت و مژده دادن مسلمانان نازل کردیم».

و یا می‌فرماید:

﴿وَلَقَدۡ جِئۡنَٰهُم بِکِتَٰبٖ فَصَّلۡنَٰهُ عَلَىٰ عِلۡمٍ هُدٗى وَرَحۡمَةٗ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ ٥٢ [الأعراف: 52].

«به راستی کتابی برای آنان آوردیم که آن را از روی دانش روشن و شیوایش ساخته‌ایم و برای گروهی که ایمان می‌آورند هدایت و رحمتی است».

و یا می‌فرماید:

﴿وَهَٰذَا کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ مُبَارَکٞ فَٱتَّبِعُوهُ وَٱتَّقُواْ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ ١٥٥            [الأنعام: 155].

«و این کتابی مبارک است که ما آن را نازل کرده ایم، پس از آن پیروی کنید و پروا دارید تا مورد رحمت قرار گیرید».

و یا می‌فرماید:

﴿وَهَٰذَا کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ مُبَارَکٞ مُّصَدِّقُ ٱلَّذِی بَیۡنَ یَدَیۡهِ                              [الأنعام: 92].

«و این [قرآن] کتابی است خجسته که آن را نازل کرده‌ایم، آنچه را که پیش از آن [از کتاب‌های آسمانی] بوده است تصدیق می‌کند».

و یا می‌فرماید:

﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ یَهۡدِی لِلَّتِی هِیَ أَقۡوَمُ وَیُبَشِّرُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا کَبِیرٗا ٩          [الإسراء: 9].

«این قرآن به راهی هدایت می‌کند که آن استوارتر است و به مؤمنانی که کارهای شایسته می‌کنند بشارت می‌دهد که آنان پاداشی بزرگ دارند».

و یا می‌فرماید:

﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٞ وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ ٱلظَّٰلِمِینَ إِلَّا خَسَارٗا ٨٢

                                                                                                                                       [الإسراء: 82].

«و از قرآن آنچه را که شفابخش و رحمت برای مؤمنان است، فرو می‌فرستیم. و [در حقّ] ستمکاران جز زیان نمی‌افزاید».

به همین علت خداوند نه در یک آیه [که در آیات بسیار] به بندگانش دستور می‌دهد و آنان را تشویق می‌کند که به تلاوت قرآن پرداخته و در آن بیندیشند. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَۚ وَلَوۡ کَانَ مِنۡ عِندِ غَیۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ ٱخۡتِلَٰفٗا کَثِیرٗا ٨٢

                                                                                                                                        [النساء: 82].

«آیا در قرآن تدبّر نمی‌کنند؟ و اگر از نزد غیرخدا بود، قطعاً در آن اختلاقی بسیار می‌یافتند».

و یا می‌فرماید:

﴿أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ ٢٤                                   [محمد: 24].

«آیا در قرآن اندیشه نمی‌کنند یا بر دل‌ها قفل آنها افتاده است».

خدا بیان می‌دارد که او قرآن را فرو فرستاد تا در آیاتش بیندیشند. می‌فرماید:

﴿کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَیۡکَ مُبَٰرَکٞ لِّیَدَّبَّرُوٓاْ ءَایَٰتِهِۦ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٢٩         [ص: 29].

«کتابی است خجسته که آن را بر تو فرو فرستاده‌ایم تا [انسان ها] در آیه هایش تدبّر کنند و تا خردمندان پند گیرند».

خداوند آشکار کرده که علت هدایت نیافتن کسانی که راه راست را گم کرده‌اند این است که آنان اندیشیدن در قرآن را رها کرده، و از این که بدان گوش دهند متکبرانه روی گردانده‌اند. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿قَدۡ کَانَتۡ ءَایَٰتِی تُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ فَکُنتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِکُمۡ تَنکِصُونَ ٦٦ مُسۡتَکۡبِرِینَ بِهِۦ سَٰمِرٗا تَهۡجُرُونَ ٦٧ أَفَلَمۡ یَدَّبَّرُواْ ٱلۡقَوۡلَ أَمۡ جَآءَهُم مَّا لَمۡ یَأۡتِ ءَابَآءَهُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ ٦٨

                                                                                                                             [المؤمنون: 66-68].

«به راستی آیات من بر شما خوانده میشد، و شما به عقب برمی گشتید (۶۶) در حالی که به آن کبر میورزیدید و افسانه سرایی [شبانه] میکردید، [آن را] ترک میگفتید (۶۷) آیا در این سخن [اندیشه] نکردهاند یا برایشان چیزی آمده است که برای نیاکان نخستینشان نیامده بود؟».

یعنی: بی تردید اگر آنان در قرآن می‌اندیشیدند ایمان بر آنان مسجل شده و آنان را از کفر و طغیان باز می‌داشت، این مطلب بیانگر آن است که تدبر در قرآن (آدمی را) به سوی هر خیری فراخوانده و از هر شری بازمی‌دارد.

خداوند قرآن را توصیف می‌کند که بهترین سخن است، و این که او آیات [و مفاهیم حکیمانه‌اش] را مکرر آورده و سخن را در آن تکرار کرده تا مطالبش فهم شود، و پوست [بدن] نیکوکاران به هنگام شنیدین آیاتش از بیم و ترس به لرزه می‌افتد. خداوند می‌فرماید:

﴿ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحۡسَنَ ٱلۡحَدِیثِ کِتَٰبٗا مُّتَشَٰبِهٗا مَّثَانِیَ تَقۡشَعِرُّ مِنۡهُ جُلُودُ ٱلَّذِینَ یَخۡشَوۡنَ رَبَّهُمۡ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمۡ وَقُلُوبُهُمۡ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ هُدَى ٱللَّهِ یَهۡدِی بِهِۦ مَن یَشَآءُۚ وَمَن یُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنۡ هَادٍ ٢٣              [الزمر: 23].

«خداوند بهترین سخن را نازل کرده است. کتابی همگون [و] مشتمل بر مکرّرات. پوست‌های آنان که از پروردگارشان می‌ترسند از [شنیدن] آن به لرزه می‌افتد. آن گاه پوست‌ها و دل هایشان با یاد خدا نرم می‌شود. این هدایت خداست که هر کس را بخواهد با آن هدایت می‌کند و هر کس را که خدا بیراه بگذارد، او هدایت گری ندارد».

خداوند سبحان مؤمنین را به خاطر عدم خشوع شان به هنگام شنیدن قرآن سرزنش کرده و آنان را از شباهت یافتن به کفار در این زمینه برحذر می‌دارد. می‌فرماید:

﴿۞أَلَمۡ یَأۡنِ لِلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِکۡرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلۡحَقِّ وَلَا یَکُونُواْ کَٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلُ فَطَالَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡأَمَدُ فَقَسَتۡ قُلُوبُهُمۡۖ وَکَثِیرٞ مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ ١٦                                              [الحدید: 16].

«آیا برای کسانی که ایمان آورده‌اند آن هنگام نرسیده است که دل هایشان به [هنگام] یاد خدا و [هنگام] به یاد آوردن آنچه که از حقّ نازل شده، خشوع یابد و مانند کسانی نباشند که پیش از این به آنان کتاب داده شد و روزگار بر آنان دراز آمد آن گاه سنگدل شدند و بسیاری از آنان بدکارند».

خداوند درخصوص قرآن بیان می‌دارد که وقتی مؤمنین قرآن را خوانده و در آیاتش بیندیشند بر ایمان شان می‌افزاید. می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ ٢            [الأنفال: 2].

«مؤمنان تنها آنانند که چون خداوند یاد شود، دل هایشان ترسان گردد و چون آیاتش بر آنان خوانده شود بر ایمان شان بیفزاید و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند».

و درباره‌ی افراد شایسته و درستکار اهل کتاب بیان می‌کند که چون قرآن بر آنان تلاوت شود، سجده کنان سر به خاک می‌سایند و می‌گریند، و قرآن بر فروتنی و ایمان و تسلیم شان می‌افزاید. می‌فرماید:

﴿قُلۡ ءَامِنُواْ بِهِۦٓ أَوۡ لَا تُؤۡمِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهِۦٓ إِذَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ یَخِرُّونَۤ لِلۡأَذۡقَانِۤ سُجَّدٗاۤ ١٠٧ وَیَقُولُونَ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِن کَانَ وَعۡدُ رَبِّنَا لَمَفۡعُولٗا ١٠٨

                                                                                                                          [الإسراء: 107-109].

«بگو: [خواه] به آن ایمان آورید یا نیاورید، بی گمان دانش یافتگان پیش از آن -چون بر آنان خوانده می‌شود- بر چهره‌ها سجده کنان [بر زمین] می‌افتند (۱۰۷) و می‌گویند: پاک [و منزّه] است پروردگارمان. به راستی وعده‌ی ‌پروردگارمان انجام یافتنی است (۱۰۸) و بر چهره‌هایشان گریه کنان [بر زمین] می‌افتند و [قرآن] در حقّ آنان فروتنی می‌افزاید».

خداوند خبر داده که اگر این قرآن کریم بر کوهی نازل می‌شد بی تردید این کوه از مهابت خدا فروتن و متلاشی می‌شد و این را به عنوان مثالی برای مردم بیان داشته تا عظمت قرآن و قدرت اثر آن را برای آنان توضیح دهد. می‌فرماید:

﴿لَوۡ أَنزَلۡنَا هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ عَلَىٰ جَبَلٖ لَّرَأَیۡتَهُۥ خَٰشِعٗا مُّتَصَدِّعٗا مِّنۡ خَشۡیَةِ ٱللَّهِۚ وَتِلۡکَ ٱلۡأَمۡثَٰلُ نَضۡرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَفَکَّرُونَ ٢١                                                                                                       [الحشر: 21].

«اگر این قرآن را بر کوهی نازل می‌کردیم، به یقین آن را از بیم خدا خاکسار و از هم پاشیده می‌دیدی. و این مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم که آنان اندیشه کنند».

سپس با این حال خداوند متعال به شدت بندگانش را از روی گردانی از قرآن کریم برحذر می‌دارد و سنگینی و وخامت چنین کاری را برایشان توضیح می‌دهد. کسی که از قرآن روی گردان بوده و آن را نپذیرفته و تسلیم آن نشود بار سنگین گناه و جرمی را بر خود می‌نهد که روز قیامت به همراهش خواهد بود. خداوند می‌فرماید:

﴿کَذَٰلِکَ نَقُصُّ عَلَیۡکَ مِنۡ أَنۢبَآءِ مَا قَدۡ سَبَقَۚ وَقَدۡ ءَاتَیۡنَٰکَ مِن لَّدُنَّا ذِکۡرٗا ٩٩ مَّنۡ أَعۡرَضَ عَنۡهُ فَإِنَّهُۥ یَحۡمِلُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وِزۡرًا ١٠٠  خَٰلِدِینَ فِیهِۖ وَسَآءَ لَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ حِمۡلٗا ١٠١

                                                                                                                                  [طه: 99-101].

«و به راستی از نزد خویش پندی به تو داده‌ایم. هر کس که از آن رویگردان شود، او در روز قیامت بار [گناهی] بر دوش خواهد کشید که در آن جاودانه‌اند و در روز قیامت بد باری خواهند داشت».

وقتی که قرآن ذکری و پندی برای رسول الله r و امتش است لذا باید با گشاده‌رویی و رضایت و فرمانبرداری و بزرگداشت آن را پذیرفت، و این که با نور آن راه راست را یافته، و به یادگیری [خود] و آموختن آن [به دیگران] مبادرت کرد، اما مواجهه نمودن با آن با روی گردانی و چشم پوشیدن از آن، یا با کاری] از آن بدتر] از جمله نفی و ردّ آن و ناباوری بدان، این خود کفر ورزیدن به این نعمت است که انجام دهنده‌اش مستوجب عذاب و عقوبت است.

به همین علت خداوند می‌فرماید:

﴿مَّنۡ أَعۡرَضَ عَنۡهُ فَإِنَّهُۥ یَحۡمِلُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وِزۡرًا ١٠٠                                   [طه: 100].

«هر کس که از آن رویگردان شود، او در روز قیامت بار [گناهی] بر دوش خواهد کشید».

این که در این آیه می‌فرماید:

﴿وَقَدۡ ءَاتَیۡنَٰکَ مِن لَّدُنَّا ذِکۡرٗا ٩٩                                                             [طه: 99].

ذکر در این جا وصفی برای قرآن کریم است، پیش‌تر آیات بسیاری در این مضمون بیان داشتیم، و این یعنی این که در قرآن کریم یادآوری و پندی نسبت به خبرهای گذشتگان و آیندگان وجود دارد؛ یادآوری‌ای است که نام‌ها و صفات کامل خداوند، و هم چنین احکام امر و نهی و جزا را [به آدمی] خاطرنشان می‌سازد، و این خود نیز بیانگر آن است که قرآن دربردارنده‌ی بهترین احکام است؛ احکامی که عقل‌ها و فطرت‌ها به زیبایی و نیکویی و کمال آن شهادت می‌دهند.

حال کتابی که این برخی از خصوصیت‌ها و ماهیت آن است، برازنده‌ی هر مسلمانی است که بدان ارج نهاده و آن طور که شایسته است از آن قدردانی کند، و با تدبر در آیاتش و تفکر و تعقل در معانی و مفاهیمش و با عمل به فراخور آن، آن‌گونه که شایسته‌ی ‌آن است آن را بخواند، و هم چنان که علامه ابن‌قیم/ می‌گوید: «برای قلب چیزی سودمندتر از تلاوت قرآن به همراه تدبر و اندیشیدن در آن نیست، همه‌ی منازل سیرکنندگان و احوال عمل کنندگان و مقامات عارفین بر گرد این کار می‌گردد، این کار موجب محبت و شوق و ترس و امید و انابه و توکل و رضا و تفویض و شکر و صبر و سایر احوالی می‌شود که حیات قلب و کمالش به آن بستگی دارد هم چنین مانع همه‌ی ‌صفات و کارهای ناپسندی می‌شود که منجر به تباهی و نابودی قلب می‌گردد. اگر آدمیان می‌دانستند که چه خیر و برکتی در قرائت همراه با تدبر و اندیشیدن در قرآن نهفته است به تمامی بدان پرداخته و از هر چه جز آن دست می‌کشیدند. در این صورت اگر قرآن را با تفکر بخواند و به آیه‌ای برسد که برای شفای قلبش به آن محتاج است آن را ولو صد بار یا یک شب کامل تکرار می‌کرد. لذا تلاوت یک آیه با اندیشیدن و درک و دریافت آن بهتر از یک بار ختم قرآن بدون اندیشیدن و فهم آن است، و این تلاوت برای قلب سودمندتر، و به کسب ایمان و چشیدن شیرینی قرآن نزدیک‌تر است»[1].

هم چنان که میبینی این کار اشارات و مفاهیم بسیار و فواید انبوهی در پی دارد، و کسی که در تلاوت قرآن بدین شیوه عمل کند، قرآن تأثیر بسیار زیادی بر او نهاده و بهرهی فراوانی از آن کسب میکند و با این کار در زمرهی اهل علم و ایمانِ راسخ قرار میگیرد و هدف و مقصود قرآن نیز همین است.

هم از این رو شیخ الاسلام ابن تیمیه/ می‌گوید: «هدف از [تلاوت] قرآن، فهم معانی آن و عمل بدان است. اگر این کار مقصود و منظور قاری و حافظ قرآن نباشد او در زمره‌ی اهل علم و دین قرار نمی‌گیرد»[2].

پروردگارا ما را در انجام چنین کاری توفیق ده بدان صورت که تو از ما راضی و خشنود گردی یا ذالجلال و الإکرام.




[1]- مفتاح دارالسعاده (ص: 204)

[2]- الفتاوی الکبری (1/213)

11- نزول قرآن در ماه رمضان

11- نزول قرآن در ماه رمضان

به طور قطع و بدون استثنا، از ارزشمندترین و شریفترین و عظیمترین نعمتهای خداوند، نعمت فرو فرستادن کتاب عظیمش بر بنده و رسولش پیامبر ما محمد مصطفی r است. این نعمتی عظیم و منّتی بزرگ است که خداوند آن را به بندگانش بخشیده است و به خاطر آن خود را ستوده و نزد بندگانش به خود میبالد، و در آیات بسیاری از قرآن مقام و منزلت بلند آن را اعلام کرده است. خداوند میفرماید:

﴿تَبَارَکَ ٱلَّذِی نَزَّلَ ٱلۡفُرۡقَانَ عَلَىٰ عَبۡدِهِۦ لِیَکُونَ لِلۡعَٰلَمِینَ نَذِیرًا ١                [الفرقان: 1].

«خجسته است کسی که «فرقان» را بر بنده‌اش نازل کرد تا برای جهانیان هشداردهنده باشد».

و یا می‌فرماید:

﴿تَنزِیلُ ٱلۡکِتَٰبِ مِنَ ٱللَّهِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَکِیمِ ١ إِنَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ فَٱعۡبُدِ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّینَ ٢ أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّینُ ٱلۡخَالِصُۚ                                                                                                       [الزمر: 1-3].

«فرو فرستادن [این] کتاب از [سوی] خداوند پیروزمند فرزانه است. بی‌گمان ما کتاب را به حق به تو نازل کرده‌ایم پس خدا را در حالی که پرستش [خویش] را برای او خالص می‌داری بندگی کن بدان که پرستش ناب از آنِ خداست».

و یا می‌فرماید:

﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِیلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٩٢ نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِینُ ١٩٣ عَلَىٰ قَلۡبِکَ لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ ١٩٤ بِلِسَانٍ عَرَبِیّٖ مُّبِینٖ ١٩٥        [الشعراء: 195-192].

«و آن [قرآن [فرو فرستاده‌ی پروردگار جهانیان است. روح‌الأمین آن را فرود آورده است بر دل تو تا از هشدار دهندگان باشی به زبان عربی روشن».

و یا می‌فرماید:

﴿ شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ فِیهِ ٱلۡقُرۡءَانُ هُدٗى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَٰتٖ مِّنَ ٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡفُرۡقَانِۚ

                                                                                                                                       [البقرة: 185].

«ماهِ رمضان] ماهی است] که قرآن در آن ماه رهنمای مردم و در بردارنده‌ی آیه‌هایی روشن از هدایت و معیار تشخیص حق از باطل فرو فرستاده شده است».

بی‌شک ماه رمضان، ماه روزه داری، مرتبط و مختص به قرآن است؛ این ماه، ماهی است که قرآن کریم در آن فرو فرستاده شده است تا راهنمای مردم باشد. در آیه‌ی کریمه پیشین خداوند ماه رمضان را در میان دیگر ماه‌ها ستوده، از این جهت که در میان ماه‌ها این ماه را برای نزول قرآن عظیم برگزیده است، و حتی در حدیث آمده است که رمضان ماهی است که در آن کتاب‌های الهی بر انبیای کرام -درود و سلام خداوند بر آنان باد- فرو فرستاده شده است. در مسند امام احمد، و معجم الکبیر طبرانی از واثله بن أسقع روایت شده که رسول الله r فرمودند: «صحف ابراهیم در اولین شب رمضان نازل شده، و تورات شش روز از ماه رمضان گذشته نازل شد، و انجیل در سیزده روز از آن گذشته و خداوند قرآن را در روز بیست و چهارم رمضان فرو فرستاده است»[1].

هیثمی می‌گوید: «در سند این حدیث عمران بن داود قطان وجود دارد که یحیی او را ضعیف دانسته و ابن حبان او را ثقه می‌داند. احمد می‌گوید: امیدوارم که «صالح الحدیث» باشد[2] و بقیه‌ی رجال آن ثقه‌اند.»[3] این حدیث شاهدی از حدیث جابر t دارد که أبویعلی آن را در مسندش[4] همانند حدیث پیشین آورده است، و در اسناد آن سفیان بن وکیع هست که او ضعیف است.

همچنین شاهد دیگری نیز دارد که ابن عساکر در تاریخش از طریق علی بن ابی طلحه از ابن عباس روایت کرده که این حدیث منقطع است، زیرا علی، ابن عباسب را ندیده است. پس اگر این حدیث صحیح باشد بیانگر آن است که ماه رمضان همان ماهی است که در آن کتابهای الهی بر پیامبران نازل شدهاند با این توضیح که [هر] کتابی که بر [هر] پیامبر نازل شده به صورت یک جا فرو فرستاده شده است، اما در خصوص قرآن کریم، به خاطر جایگاه والا و فضیلت بالای آن [ابتدا] به یک باره به بیتالعزه از آسمان دنیا فرو فرستاده شد و این رویداد در شب قدر از ماه مبارک رمضان رخ داد. خداوند میفرماید:

﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِی لَیۡلَةٖ مُّبَٰرَکَةٍۚ                                                                [الدخان: 3].

«ما آن را در شبی خجسته نازل کردیم».

و یا می‌فرماید:

﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِی لَیۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ ١                                                               [القدر: 1].

«ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم».

و یا می‌فرماید:

﴿شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ فِیهِ ٱلۡقُرۡءَانُ                                                [البقرة: 185].

«ماه رمضان [ماهی است] که قرآن در آن فرو فرستاده شده است».

این سه آیه بیان‌گر آنند که قرآن کریم در یک شب نازل شده است، شبی که به شب مبارک که همان شب‌قدر است توصیف شده و از شب‌های ماه مبارک رمضان است، سپس بعد از آن [و در مرحله‌ی بعدی] بخش بخش و هر قسمت به دنبال قسمت دیگر نازل می‌شد. این چنین به صورت‌های گوناگون از ابن عباس y روایت شده است. حاکم از سعیدبن جبیر و او از ابن عباس روایت کرده که گفت: «قرآن به یک باره به آسمان دنیا فرو فرستاده شد در حالی که در جایگاه‌های ستارگان بود، آن‌گاه خداوند هر قسمتی را پس از قسمت دیگر بر پیغمبر r نازل می‌کرد»[5].

هم‌چنین از عکرمه از ابن عباس روایت شده که گفت: «قرآن به طور یکجا در شب قدر به آسمان دنیا نازل گردید. آن‌گاه در طول بیست سال نازل شد. سپس این دو آیه را خواند:

﴿وَلَا یَأۡتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ وَأَحۡسَنَ تَفۡسِیرًا ٣٣                      [الفرقان: 33].

«و [آن کافران] در حقّ تو مثلی نمی‌آورند مگر آن که برایت [پاسخی] راستین و نیک بیان‌تر می‌آوریم».

و می‌فرماید:

﴿وَقُرۡءَانٗا فَرَقۡنَٰهُ لِتَقۡرَأَهُۥ عَلَى ٱلنَّاسِ عَلَىٰ مُکۡثٖ وَنَزَّلۡنَٰهُ تَنزِیلٗا ١٠٦            [الإسراء: 106].

«و قرآن را جزء جزء فرو فرستادیم تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی و آن را به فرستادنی [حکمت آمیز] فرو فرستادیم»[6].

ابن ابی حاتم از ابن عباس نقل کرده که عطیة بن أسود به وی گفت:

«آیاتی مانند: ﴿شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ فِیهِ ٱلۡقُرۡءَانُ[البقرة: 185] و ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِی لَیۡلَةٖ مُّبَٰرَکَةٍۚ[الدخان: 3] و ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِی لَیۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ ١[القدر: 1].

مرا دچار شک ساخته است، زیرا قرآن در ماه‌های شوال، ذی‌القعده، ذی‌الحجه، محرم، صفر و ربیع نازل شده است؟ ابن عباس پاسخ داد: قرآن در ماه رمضان و در شب قدر به یک باره نازل شده؛ و سپس مانند نحوه‌ی قرار گرفتن ستارگان که پراکنده و متفرق‌اند به صورت گروه گروه و پی در پی در ماه‌ها و روزهای مختلف نازل گردید»[7].

بی‌تردید حکمت در این نزول، بزرگداشت قرآن کریم و بزرگداشت موقعیت کسی است که این قرآن بر او نازل شده که شخص رسول الله r است، و همچنین بزرگداشت ماهی که در آن نازل شده که همان ماه رمضان است، و شبی که در آن نازل شده که شب قدر است؛ شبی که از هزار ماه بهتر است. خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِی لَیۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ ١ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا لَیۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ ٢ لَیۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَیۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ ٣ تَنَزَّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَٱلرُّوحُ فِیهَا بِإِذۡنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمۡرٖ ٤ سَلَٰمٌ هِیَ حَتَّىٰ مَطۡلَعِ ٱلۡفَجۡرِ ٥                              [القدر: 1-5].

«ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم. تو از کجا دانی که شب قدر چیست؟ شب قدر از هزار ماه بهتر است. فرشتگان و روح (جبرئیل) در آن [شب] به حکم پروردگارشان برای سرانجام دادن هر کاری فرود می‌ایند. آن شب تا هنگام طلوع فجر امن است».

بی‌تردید آنچه ارائه شد بزرگترین گواه بر عظمت ماه روزه‌داری، ماه مبارک رمضان است، و اینکه این ماه مختص به قرآن کریم است، زیرا این فضل و انعام یعنی نزول وحی عظیمِ خداوند و سخن گران‌بهایش که دربردارنده‌ی هدایت است، در این ماه از سوی او نصیب امت شد:

﴿شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ فِیهِ ٱلۡقُرۡءَانُ                                                [البقرة: 185].

«قرآن به عنوان هدایت مردم و نشانه‌های روشن هدایت و معیار تمیز [حق از باطل] نازل شده است».

در  آن رهنمونی به بهره‌ها و فواید دین و دنیا، و تبیین حق با روشن ترین توضیح، و جدایی میان هدایت و گمراهی، و حق و باطل، و تاریکی‌ها و نور آمده است.

ماهی که قدر و فضیلتش این است، و این احسان خداوندی برای بندگانش در آن است، سزاوار آن است که بندگان آن را بزرگ بدارند، و برای آنان زمانی جهت عبادت و توشهای برای سفر آخرت باشد.

این مطلب نشانه و ارشادی قابل ملاحظه بر مستحب بودن خواندن و فراگیری قرآن، و تلاش و کوشش در این راه، و افزودن بر تلاوت در این ماه مبارک دارد، و هم چنین رهنمونی است بر دنبال کردن قرآن نزد کسی که از او بیشتر در حفظ دارد و مطالعه و بررسی بیشتر آن.

امامان بخاری و مسلم از ابن عباسب روایت کرده‌اند که گفت: «پیغمبر r از تمام مردم سخی‌تر بود، مخصوصاً در ماه رمضان هنگامی که جبرئیل را ملاقات می‌کرد و او قرآن را برای پیامبر r می‌خواند. جبرئیل در تمام شب‌های رمضان با پیامبر r ملاقات می‌کرد، و قرآن را برای پیامبر r می‌خواند، به حقیقت سرعت سخاوت پیامبر r هنگامی که جبرئیل را ملاقات می‌کرد، در خیر و احسان، بیشتر از باد بود»[8].

پیامبر r در قیام‌های نماز، در شب‌های رمضان بیش از سایر شب‌ها قرائت را طولانی می‌کرد و این برای کسی که به تنهایی نماز می‌خواند مشروع [و سنت] است که قرائت و نمازش را طولانی کند و ایشان نیز برای خود نماز می‌خواند و هرچه می‌خواست نمازش را طولانی می‌کرد. این مطلب در مورد کسی که برای گروهی امامت کرده و آنان به امامتش راضی‌اند هم صدق می‌کند، و اما در غیر از این موارد، آسان‌گیری مشروع است. امام احمد/ به یکی از دوستانش که در ماه رمضان مردم را امامت می‌نمود گفت: «اینان گروهی ضعیف‌اند در هر رکعت پنج یا شش یا هفت آیه بخوان، آن شخص می‌گوید: همین کار را کردم و در شب بیست و هفتم [قرآن را] ختم کردم». امام احمد/ او را راهنمایی کرد که حال مأمومین را در نظر داشته و بر آنان سخت نگیرد.

گذشتگان -خدایشان بیامرزد- در ماه رمضان در نماز و غیر نماز قرآن را تلاوت می‌کردند، أسود دو شب یک بار قرآن را ختم می‌کرد.

نخعی چنین کاری را به خصوص در ده شب اخیر رمضان انجام می‌داد و در بقیه‌ی این ماه (بیست روز اول) هر سه روز یک بار قرآن را ختم می‌کرد.

قتاده پیوسته هر هفت روز یک بار و در رمضان در هر سه روز یک بار، و در ده شب آخر رمضان هر شب یک بار قرآن را ختم می‌کرد.

هنگامی که ماه رمضان فرا می‌رسید، زهری می‌گفت: این ماه، ماه تلاوت قرآن و غذا دادن است. و هنگامی که ماه رمضان فرامی‌رسید امام مالک/ مطالعه و تدریس حدیث و هم‌نشینی با اهل علم را رها کرده و به تلاوت قرآن از روی مصحف می‌پرداخت.

قتاده در ماه رمضان قرآن را تدریس می‌نمود.

و هنگامی که ماه رمضان فرا می‌رسید سفیان ثوری همه‌ی عبادت‌ها را رها کرده و به تلاوت قرآن روی می‌آورد.

در همین زمینه آثار بسیاری از آنان نقل شده است[9].

خداوند پیروی نیک از آنان و حرکت به دنبال آنان را روزی ما و شما گرداند، و از او می‌خواهیم که به حقّ نام‌های نیک و صفات والایش، قرآن عظیم را بهار قلب‌های مان، و نور سینه‌های مان، و صیقل دهنده‌ی اندوه‌های‌مان و دورکننده‌ی غم و غصه‌های‌مان بگرداند. بی‌شک او یاور و توانا بر چنین کاری است.




[1]- المسند (4/107) و معجم الکبیر اثر طبرانی (22/ شماره: 185) و آلبانی آن را در السلسله الصحیحه (شماره: 1575) صحیح دانسته است.

[2]- ابن ابی حاتم گفته است: وقتی گفته شود: «فلان صالح الحدیث» یعنی: حدیث او صرفاً به عنوان شاهد اعتبار دارد.م

[3]- مجمع الزوائد (1/ 197).

[4]- مسند أبویعلی (شماره: 2187)

[5]- المستدرک (2/222)

[6]- المستدرک (2/222)

[7]- تفسیر ابن أبی حاتم (1/310)

[8]- صحیح بخاری (شماره: 1902)، و صحیح مسلم (شماره: 2308)

[9]- بنگر به لطائف المعارف اثر ابن رجب (ص: 181)

10- والاترین ذکر قرآن کریم است

10- والاترین ذکر قرآن کریم است

بی‌شک نیکوترین چیزی که شایسته‌ی آدمی است تا بدان خدای را یاد کند همان کلام خداوند است. کلامی که بهترین و نیکوترین و صادق‌ترین و پرمنفعت‌ترین سخن‌‌ها است. این کلام وحی الهی و نازل شده از سوی اوست، وحی‌ای که باطل از هیچ سو بدان راه نمی‌یابد. این قرآن برترین کتابی است که خداوند آن را بر برترین رسول، یعنی بنده‌ی برگزیده و بهترین آفریده‌اش محمد بن عبدالله r فرو فرستاده است. خداوند در بیان بزرگی و والایی، و برتری و ویژگی این قرآن کریم می فرماید:

﴿وَلَا یَأۡتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ وَأَحۡسَنَ تَفۡسِیرًا ٣٣                      [الفرقان: 33].

«و] آن کافران] در حقّ تو مثلی نمی‌آورند مگر آن که برایت] پاسخی] راستین و نیک بیان‌تر می‌آوریم».

ابن کثیر/ می‌فرماید: «در این آیه توجه عظیمی به مقام و منزلت رسول r شده است تا آن جا که فرشته با به همراه داشتن قرآن، صبح و شام، و در سفر و حضر به نزدش می‌آمد، هر بار فرشته با قرآن به نزدش می‌آمد اما نه همچون فرو فرستاده شدن دیگر کتاب‌های پیشین. این مقام و منزلت والاتر و برتر و ارجمند‌تر از جایگاه سایر برادرانش از انبیاء -درود و سلام خداوند بر همگی آنان باد- می‌باشد، لذا قرآن ارجمندترین کتابی است که خداوند فرو فرستاده، و محمد بزرگ‌ترین پیامبری است که خداوند او را [به سوی بندگانش] فرستاده است»[1].

بی‌شک ویژگی [منحصر بفرد] قرآن کریم، و شرف و جایگاه والا و منزلت بالایش موضوعی است که بر مسلمانان پوشیده نیست. قرآن کتاب الله پروردگار جهانیان است، و سخن آفریننده‌ی همه‌ی آفریده‌هاست. در آن خبر رویدادهای مهم پیش از ما، و خبر پس از ما، و حکم میان ما وجود دارد. ‌ قرآن سخن فیصله بخش است، نه شوخی و مزاح؛ هر گردن کشی که قرآن را رها کند خداوند، نیست و نابودش می گرداند و هر کس راه هدایت را در چیزی جز قرآن بجوید خداوند گمراهش می‌کند. قرآن ریسمان محکم الهی، و ذکر حکیم، و صراط مستقیم است. امیال به واسطه‌ی آن منحرف نمی‌شوند و زبان‌ها با آن دچار خطا نمی‌گردند، علما از آن سیر نمی‌شوند و بر اثر کثرت تکرار کهنه نمی‌شود. شگفتی‌های آن پایان ناپذیراست، هر کس آن را بر زبان راند سخنی راست گفته است و هر کس به آن عمل نماید پاداش می‌گیرد و کسی که به آن حکم نماید عدالت ورزیده است و کسی که به آن فراخواند به راه راست هدایت کرده است بی‌شک ارزش و فضیلت قرآن به ارزش آن چیزی است که قرآن موصوف به آن است قرآن سخن و صفت خداوند است و هم‌چنان که خداوند نظیری نداشته و در اسماء و صفاتش شبیهی ندارد  لذا در کلامش نیز نظیر و شبیهی ندارد، کمال مطلق در ذات و اسماء و صفات از آن اوست، چیزی از مخلوقاتش شبیه او نیست و او نیز شبیه هیچ چیزی از آفریده‌هایش نیست، پاک و منزه از داشتن شبیه و نظیر است:

﴿لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ ١١                                       [الشوری: 11].

«چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست».

تفاوت میان سخن خداوند با سخن آفریده‌ها همانند تفاوت میان آفریننده با آفریده‌ها می‌باشد. ابوعبدالرحمن سُلمی/ می‌گوید: «برتری قرآن بر دیگر سخن‌ها همانند برتری خداوند بر مخلوقات اوست، و این بدین خاطر است که قرآن از سوی خدا نازل شده است».

این سخن به پیامبر r نیز نسبت داده شده اما این نسبت به اثبات نرسیده است هم‌چنان که این مطلب را امام بخاری/ در کتابش «خلقُ أفعال العباد»[2] و دیگر ائمه‌ی علم تبیین کرده‌اند.

اما معنا و مفهوم این سخن صحیح بوده و شکی در آن نیست، و هم چنین شکی در خوبی و قدرت و استواری و زیبایی مضمون آن نیست، و اهل علم برای اثبات صحت مفهوم آن به نصوص بسیاری استناد کرده‌اند، و حتی امام بخاری/ آن را به عنوان سرفصل یکی از باب‌های کتاب فضائل القرآن در صحیح‌اش قرار داده و در باب هفدهم از این کتاب می‌گوید«باب فضیلت قرآن بر دیگر سخن‌ها» و در ذیل این باب دو حدیث مهم را نقل کرده است:

حدیث اول: ابوموسی اشعری t روایت کرده که پیامبر r فرمودند: «مثال کسی که قرآن را می‌خواند، مثال آن ترنجی است که مزه‌ی خوش و بوی خوش دارد و کسی که قرآن را نمی‌خواند، مثال خرمایی است که مزه‌ی خوش دارد و بو ندارد و مثال فاجری که قرآن را می‌خواند مثال ریحان است که بوی خوش و مزه‌ی تلخ دارد و مثال فاجری که قرآن نمی‌خواند، مانند حنظل (هندوانه ابوجهل) است که مزه‌ی آن تلخ است و بو ندارد»[3].

ابن کثیر/ در کتاب فضائل القرآن که شرحی مختصر و پرفایده بر کتاب فضائل القرآن صحیح بخاری است، می‌گوید: «مناسبت باب فضائل قرآن با این حدیث این است که بوی خوش همیشه همراه قرآن است چه آن هنگام که شخص مؤمنی آن را تلاوت می‌کند و چه هنگامی که شخص فاجری آن را می‌خواند، پس این دلالت می‌کند بر آن که قرآن بر دیگر سخن‌هایی که از شخص مؤمن یا فاجر صادر می‌شود برتری دارد»[4].

حدیث دوم: ابن عمرب روایت کرده که پیامبر r فرمود: «دوران حیات شما در برابر دوران حیات امت‌های گذشته، مانند مدت زمان بین نماز عصر و شام است و مثال شما و مثال یهود و نصارا، مثال مردی است که کارگرانی را به مزدوری گرفته و به آنها گفت: کیست که به مزد یک قیراط تا نیمه روز برایم کار کند، یهود این کار را کردند؛ پس گفت: کیست که [به مزد یک قیراط] از نیمه روز تا عصر برای من کار کند. نصارا این کار را کردند. سپس شما (مسلمانان) از عصر تا شام به دو قیراط کار می‌کنید. [یهود و نصارا] گفتند: ما کار بیشتری کردیم و مزد کمتری گرفتیم . [خداوند] گفت: آیا در حق شما ظلم کرده‌ام؟ گفتند: نه. خداوند فرمود: این از فضل من است که به هرکس که بخواهم، می‌دهم»[5].

ابن کثیر/ می‌گوید: «مناسبت این حدیث با تیتر این باب آن است که این امت با وجود کوتاهی مدت زمانش، بر امت‌های پیشین برتری دارد هر چند آنان مدت زمانی طولانی را سپری کرده‌اند، هم‌چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿کُنتُمۡ خَیۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ                                                   [آل عمران: 110].

«شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدید آورده شده است».

در مُسنَد و سُنن از بهز بن حکیم، از پدرش از جدّش روایت شده که رسول الله r فرمودند: «شما کامل کننده‌ی هفتاد امت هستید و شما نزد خداوند از همه‌ی آنها بهتر و گرامی‌ترید»[6].

بی‌شک اینان این [عظمت] را به برکت این کتاب عظیم بدست آوردند: به برکت قرآن که خداوند آن را بر دیگر تمامی کتاب‌هایی که نازل فرموده منزلت بخشیده و آن را حافظ و گواه دیگر کتاب‌ها و باطل کننده و پایانی برای آن‌ها قرار داده است، زیرا کتاب‌های پیشین به صورت یک‌جا به زمین نازل گردید اما قرآن بخش بخش، و جزء جزء و بر حسب رویدادها [ی گوناگون] نازل شده، آن هم به خاطر توجه و عنایت ویژه به آن و به کسی که قرآن بر او نازل شده، هر بار نزول قرآن همچون نزول کتابی از کتاب‌های پیشین بوده.

مهم‌ترین امت‌های پیشین یهودیان و مسیحیان‌اند، خداوند یهودیان را از زمان موسی u تا زمان عیسی u و مسیحیان را از زمان عیسی u تا بعثت پیامبر اسلام r به مزدوری گرفت، سپس امت محمد مصطفی r را تا برپایی قیامت -که این زمان مشابه اواخر روز است- به مزدوری گرفت به هر کدام از پیشینیان یک قیراط داد و به اینان دو قیراط داد، یعنی دو برابر آنچه که به آنان پرداخت. یهود و نصارا گفتند: ای پروردگار ما، ما کار بیشتری بکنیم و مزد کمتری بگیریم؟ [خداوند] گفت آیا در حق شما ظلم کرده‌ام؟ گفتند: نه؛ خداوند فرمود: این از فضل من است، یعنی زیاده‌ای است، افزون بر آنچه به شما داده‌ام و به کسی عطا می‌کنم که بخواهم، هم چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَءَامِنُواْ بِرَسُولِهِۦ یُؤۡتِکُمۡ کِفۡلَیۡنِ مِن رَّحۡمَتِهِۦ وَیَجۡعَل لَّکُمۡ نُورٗا تَمۡشُونَ بِهِۦ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٢٨ لِّئَلَّا یَعۡلَمَ أَهۡلُ ٱلۡکِتَٰبِ أَلَّا یَقۡدِرُونَ عَلَىٰ شَیۡءٖ مِّن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَأَنَّ ٱلۡفَضۡلَ بِیَدِ ٱللَّهِ یُؤۡتِیهِ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِیمِ ٢٩                                                                                         [الحدید: 28-29].

«ای مؤمنان، از خداوند پروا بدارید و به رسولش ایمان بیاورید تا بهره‌ی مضاعف از رحمت خود به شما بدهد و برایتان نوری قرار دهد که با آن راه بسپارید تا شما را بیامرزد و خداوند آمرزگار مهربان است] این موضوع را بیان کرد] تا اهل کتاب بدانند که اختیارمند چیزی از فضلِ خدا نیستند و آن که فضل به دست خداست، آن را به هرکس که بخواهد می‌دهد و خداوند دارای فضل بزرگ است»[7].

بی‌تردید بر ما واجب است که ارزش بسیاری برای قرآن کریم قائل شویم، قرآنی که سرچشمه‌ی عزت و افتخار ما و راه سعات و خوشبختی ما است و منزلت و جایگاهش را حفظ کنیم و آن طور که شایسته است از او قدردانی کنیم، [و بدان عمل نماییم].

ابن مسعودt می‌گوید: «کسی که دوست دارد بداند آیا دوستدار خداوند است یا نه، باید خود را تسلیم قرآن کند، [و قرآن را محک خویش سازد] اگر قرآن را دوست دارد پس او خدا را دوست دارد زیرا قرآن سخن خداوند است».

هم چنین می‌گوید: «قرآن سخن خداوند است. کسی که چیزی از آن را رد کرده و نپذیرد بی‌شک خدا را نپذیرفته است». آثار بسیاری در همین معنا و مفهوم نقل شده است. از خداوند بخشنده می‌طلبیم که قلب‌های ما را با محبت قرآن و تعظیم و بزرگداشت [و عمل بدان] آباد گرداند، و ما را از زمره‌ی اهل قرآن گرداند همانان که اهل و خواصّ خدایند.




[1]- تفسیر القرآن العظیم (6/ 118)

[2]- (ص:162)، و بنگر به: السلسله الضعیفه اثر آلبانی (3/505).

[3]- صحیح بخاری (شماره: 5020) و صحیح مسلم (شماره: 797)

[4]- فضائل القرآن (ص:101)

[5]- صحیح بخاری، (شماره: 5021)

[6]- المسند (5/3)، سنن الترمذی (شماره: 3001)، سنن ابن ماجه (شماره: 4288)، و علامه آلبانی در صحیح الجامع (شماره: 2301) آن را حسن دانسته است.

[7]- فضائل القرآن (ص103، 102) 

9- برخی از آداب ذکر

9- برخی از آداب ذکر

پیشتر این سخن خداوند را بیان کردیم که می‌فرماید:

﴿وَٱذۡکُر رَّبَّکَ فِی نَفۡسِکَ تَضَرُّعٗا وَخِیفَةٗ وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ وَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِینَ ٢٠٥       [الأعراف: 205].

«و پروردگارت را بامداد و شبانگاه در دلت به زاری و بیم و بدون بانگ برداشتن یاد کن و از غافلان مباش».

گفتیم که این آیه میان امر به ذکر و یاد خدا، و نهی از ضد آن که غفلت است جمع نموده و هر دو را در بر گرفته است. این آیه در کنار این معانی و مفاهیم در بر دارنده‌ی برخی از آداب بزرگوارانه‌ای است که شایسته است تا شخص ذاکر بدانها آراسته شود. از جمله‌ی این آداب:

1-    ذکر را در دل خود انجام دهد، زیرا که ذکر کردن نهانی، مخلصانه‌تر، و به پذیرش نزدیک‌تر و از ریا دورتر است.

2-    ذکر را به شیوه‌ی فروتنانه انجام دهد که همان به التماس افتادن و به زانو درآمدن و اعتراف به تقصیر و کوتاهی است تا خواری بندگی و در هم شکستن در برابر عظمت ربوبیت خداوند در شخص تحقق پذیرد.

3-    به شیوه‌ی بیمناکانه ذکر کند یعنی از ملامتِ به خاطر کوتاهی در عمل، و از عدم پذیرش، بترسد. خداوند در وصف مؤمنینی که به سوی انجام کارهای نیک می‌شتابند و پیشتاز دریافت بالاترین درجاتند می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡتُونَ مَآ ءَاتَواْ وَّقُلُوبُهُمۡ وَجِلَةٌ أَنَّهُمۡ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ رَٰجِعُونَ ٦٠ أُوْلَٰٓئِکَ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَهُمۡ لَهَا سَٰبِقُونَ ٦١       [المؤمنون: 60-61].

«و کسانی که آنچه را باید در [راه خدا] بدهند، می‌دهند و دل‌هایشان از آن که به سوی پروردگارشان باز خواهند گشت بیمناک است. اینانند که در [راه] نیکی‌ها تلاش می‌کنند و اینان در انجام آن پیشتازند».

در مُسنَد و دیگر کتاب‌ها از عائشهل روایت شده که او از رسول خداr در مورد کسانی که در این آیه (یعنی آیه‌ی بالا) از آنان نام برده شده سوال نمود و گفت: آیا اینان کسانی هستند که زنا کرده و دزدی نموده و شراب می‌نوشند و می‌ترسند که دچار عذاب شوند؟ پیامبر r فرمود: «نه ای دختر صدیق، بلکه اینان کسانی‌اند که نماز خوانده و روزه گرفته‌ و صدقه می‌دهند و می‌ترسند که از آنان قبول نشود»[1].

4-    ذکر آهسته و آرام باشد زیرا این کار به اندیشیدنِ بهتر، نزدیک‌تر است. ابن کثیر/ می‌گوید: «بدین خاطر است که فرموده است: ﴿وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ: «بدون بلند گرداندن صدا». مستحب است که یاد خدا این چنین باشد و به شکل داد و بیداد و نعره و فریاد نباشد»[2] در صحیح بخاری و مسلم از ابوموسی اشعریt روایت شده که گفته است: مردمان در یکی از سفرها صدای خود را در دعا بلند کردند. پیامبرr به ایشان فرمود: «ای مردم آرام باشید و برخود سخت نگیرید، شما کسی را صدا نمی‌کنید که کر یا از شما دور باشد، بلکه کسی را فریاد ‌می‌زنید و به دعا می‌خوانید که شنوای نزدیک است، به یکایک شما نزدیک‌تر از گردن مَرکَب او است»[3].

5-    ذکر با زبان نیز انجام شود و نه تنها با قلب، این مطلب از این سخن خداوند استنباط می‌شود که می‌فرماید: ﴿وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ زیرا معنایش این است که: ناطق بوده اما نطقی آرام و آهسته، و هدف این آیه دستور به جمع میان ذکر با زبان و قلب است. گاه گفته شده: منظور ذکر شخص در دل خود هست بی‌آن که بدان تلفظ کند زیرا در ادامه‌ی آیه آمده که: ﴿وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ اما سخن و برداشت اول صحیح‌تر است هم چنان که شیخ الاسلام ابن تیمیه/ و دیگر اهل علم آن را پذیرفته و تایید کرده‌اند.

امام ابن تیمیه/ این سخن پیامبر r را که خداوند می‌فرماید: «کسی که مرا در دل خود ذکر کند من او را در پیشگاه خود ذکر خواهم کرد و کسی که در میان جماعتی مرا ذکر کند، من هم در بین جماعت بهتر او را ذکر خواهم کرد»[4]. این گونه توضیح می‌دهد که: در این حدیث ذکر لفظی داخل است زیرا پیامبر r ذکر لفظی را که در دل انجام می‌شود در برابر ذکر‌الله تعالی در میان فرشتگانش قرار داده است و این مطلب شبیه این سخن خدا است که می‌فرماید: ﴿وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ و دلیل این مطلب هم این است که در ادامه می‌فرماید: ﴿بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ و بدیهی است که ذکری که در صبح‌گاهان و شامگاهان تشریع شده چه درون نماز و چه خارج از آن، ذکری است که با زبان تلفظ شده و قلب نیز همراه آن است، مانند نمازهای صبح و عصر، و ذکرهای تشریع شده‌ی بعد از این دو نماز و دیگر اذکاری که پیامبر r بدان دستور داده و آن‌ها را یاد داده و خود انجام داده، از جمله اذکار و دعاهای  مأثوری که جزو اعمال تشریع شده‌ی شب و روز بوده و در دو طرف روز، صبح‌گاهان و شام‌گاهان انجام می‌گیرد[5].

6-    این اذکار در صبحگاهان و شامگاهان صورت پذیرد، یعنی در بامدادان و به هنگام غروب آفتاب. این آیه بیان‌گر امتیاز این دو زمان است، زیرا این دو وقت، زمان آرامش و پرداختن به عبادت است، و آنچه میان این دو غالب است تلاش پیوسته‌ برای امرار معاش است. در حدیث آمده است که عمل آدمی در اول و آخر روز به آسمان برده می‌شود لذا درخواست ذکر و یاد خدا در این دو زمان شده تا ابتدا و انتهای کارش با ذکر و یاد خدا همراه باشد.

در صحیح بخاری و مسلم از ابوهریره t روایت شده است که پیامبر r فرمود: «[دو دسته] از فرشتگان به دنبال هم پیش شما می‌ایند و می‌روند؛ دسته‌ای در شب می‌ایند [و در روز می‌روند] و دسته‌ی دیگر در روز می‌آیند [و در شب می‌روند]، و به هنگام نماز صبح و عصر هر دو دسته با هم جمع می‌شوند آن دسته که پیش شما بوده‌اند به ملکوت اعلا بر می‌گردند، و پروردگار عالم که از همه آگاه‌تر است از ایشان می پرسد، در چه حالی بنده‌ی مرا ترک نمودید؟ فرشتگان می‌گویند: ما که آنان را ترک کردیم نماز می‌خواندند؛ و وقتی که پیش آنان رفتیم باز نماز می‌خواندند»[6].

7-    نهی از غفلت از یاد خدا، با این سخنش که می‌فرماید:

﴿وَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِینَ ٢٠٥                                                         [الأعراف: 205].

«از کسانی مباش که از یاد و ذکر خدا غفلت می‌کنند و سرگرم دیگری می‌شوند».

در این سخن توجه دادن به مداومت بر یاد خدا و استمرار بر آن وجود دارد، و محبوب‌ترین کارها نزد خدا پیوسته‌ترین آنهاست، هرچند که کم باشد.

این‌ها هفت ادب عظیم و مهم‌اند که این آیه‌ی کریمه آنها را در خود جای داده و علامه قاسمی در کتاب محاسن‌التأویل آنها را بیان نموده است[7].

پس از آن که خداوند در این آیه به تشویق و ترغیب به انجام ذکر پرداخته، و از ضد آن یعنی غفلت بر حذر داشت، به دنبال این آیه، در آیه‌ی بعدی با تعریف و تمجید از ملائکه که روز و شب خدای را تسبیح کرده و خسته نمی‌شوند انگیزه‌ی انجام ذکر را تقویت کرده و همت‌ها را برای اقدام به آن بر می‌انگیزد و می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَیُسَبِّحُونَهُۥ وَلَهُۥ یَسۡجُدُونَۤ۩ ٢٠٦

                                                                                                                                   [الأعراف: 206].

«کسانی که در نزد پروردگارت هستند از عبادتش گردن کشی نمی‌کنند و او را به پاکی یاد می‌کنند و] فقط] برای او سجده می‌کنند».

منظورش از ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ فرشتگان است. خداوند در این آیه آنان را به عدم گردن کشی از عبادت و بندگی خداوند توصیف می‌کند و این که او را تقدیس نموده و فقط برای او سجده می‌کنند. در این سخن تشویق و ترغیبی است برای مؤمنین که به آنچه از آنان نام می‌برد اقتدا کنند زیرا وقتی که این حال و روز ملائکه است که عاری از گناه و اشتباهند و این چنین تسبیح و ذکر و عبادت خدای را به جای می‌آورند پس دیگران باید چگونه باشند؟ به همین خاطر ابن کثیر/ می‌گوید: «این، یادآوری بود از عملکرد ملائکه تا انسان‌ها در کثرت طاعت و عبادت به فرشته‌ها اقتدا نمایند، لذا سجده‌ی تلاوت در این جا برای ما مشروع شده است، به این علت که سجده ملائکه برای خدا را بیان کرده است. هم‌چنان که در حدیث آمده است که: «آیا بدان شیوه که فرشتگان نزد پروردگار خویش صف می بندند صف نمی بندید؟ صفوف اول را کامل می‌سازند و در صف به یکدیگر می‌چسبند»[8].

و این نخستین سجده در قرآن است و به اجماع علماء بر تلاوت کننده و شنونده‌ی آن واجب است سجده به جای آورد»[9].

و شیخ عبدالرحمن بن‌سعدی/ می‌گوید: «سپس خداوند متعال بیان نموده که او بندگانی دارد که همواره وی را عبادت کرده و به خدمتش پای بند هستند، و آنان فرشتگان می‌باشند، تا بدانید که عبادت شما بر [خدایی] وی نمی‌افزاید، و عبادت شما افتخار و عزتی برای او به وجود نمی‌آورد، چرا که اگر او را عبادت نکنید از مقام و منزلتش کاسته نمی‌شود، زیرا خداوند که شما را به عبادت خود دستور می‌دهد، می‌خواهد خودتان فایده ببرید، و چندین برابر عمل خود سود ببرید. پس خداوند فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ آنانی که نزد پروردگارت هستند، یعنی فرشتگان مقرب و حاملان عرش و فرشتگان کروبی که نزد پروردگارت هستند، ﴿لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ از عبادت خدا تکبر نمی‌ورزند،‌ و خود را از این عمل بالاتر و بزرگ‌تر نمی‌دانند، بلکه به عبادت او تن می‌دهند، و از دستورهای پروردگارشان اطاعت می‌کنند. ﴿وَیُسَبِّحُونَهُۥ و شب و روز او را به پاکی می‌ستایند، و خسته نمی‌شوند. ﴿وَلَهُۥ و برای خدای یگانه که شریکی ندارد ﴿یَسۡجُدُونَۤ۩ ٢٠٦ سجده می‌کنند. پس بندگان باید به این فرشتگان بزرگوار اقتدا کنند، و بر عبادت و پرستش پادشاه دانا مداومت و مواظبت نمایند»[10].

هدف این است که بعد از آن که خداوند بندگانش را از قرار گرفتن در زمره‌ی غفلت کنندگان نهی کرد پس از آن مثالی نیز از سعی و تلاش ملائکه را ذکر نمود تا بندگانش را به پیروی کردن از آنها و واداشتن به جدیت و تلاش در عبادت خدا و یاد و ذکر او برانگیزد. سپاس و ستایش تنها از آنِ خداوند است.




[1]- المسند (6/ 205، 159)

[2]- تفسیر القرآن العظیم (3/544)

[3]- صحیح بخاری (شماره: 4205) و صحیح مسلم (شماره: 2704)

[4]- صحیح بخاری (شماره: 7405) و صحیح مسلم (شماره: 2675) هم‌چنین لؤلؤ و المرجان ح 1721.

[5]- بنگر به: الفتاوی اثر ابن تیمیه (15/33 ـ 36).

[6]- صحیح بخاری (شماره: 555)، صحیح مسلم (شماره: 632)، لؤلؤ و المرجان ح 367.

[7]- (7/2937، 2936)، ذکر دارای آداب بسیار دیگری است که ان‌شاءالله پس از این آنها را بیان خواهیم کرد.

[8]- صحیح مسلم (شماره: 430)

[9]- تفسیر القرآن العظیم (3/544).

[10]- تفسیر راستین، تألیف: شیخ عبدالرحمن بن سعدی، ترجمه: محمد گل گمشاد زهی، ج1، (ص 727 ـ 726).

8- نکوهش غفلت از یادخدا

8- نکوهش غفلت از یادخدا

بی‌تردید همان‌گونه که خداوند در قرآن کریم دستور داده تا ذکر و یاد او به جای آورده شود و در آیات بسیاری از آن بدان تشویق و ترغیب کرده است، هم‌چنان هم از در افتادن در ضد آن که همان غفلت و دوری از یاد خدا است بر حذر داشته است، چون که ذکر حقیقی خداوند صورت نمی‌پذیرد مگر با دوری از غفلت و آزاد شدن از آن. خداوند این دو مطلب -منظورم دستور به یاد خدا، و نهی از غفلت است- را در یک آیه با هم گرد آورده است و آن در اواخر سوره اعراف است که می‌فرماید:

﴿وَٱذۡکُر رَّبَّکَ فِی نَفۡسِکَ تَضَرُّعٗا وَخِیفَةٗ وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ وَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِینَ ٢٠٥       [الأعراف: 205].

«و پروردگارت را بامداد و شبانگاه در دلت به زاری و بیم و بدون بانگ برداشتن یاد کن و از غافلان مباش».

منظور از این بخش از آیه که می‌فرماید: ﴿وَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِینَ ٢٠٥ یعنی: از کسانی مباش که خدا را فراموش کردند، در نتیجه [خداوند نیز] خودشان را از یادشان برد. بی‌شک آنها از خیر دنیا و آخرت محروم شدند، آن‌هایی که از کسی روی‌گردان شده‌اند که همه‌ی سعادت و نجات در ذکر و عبودیت و بندگی اوست، و به کسی روی آورده‌اند که همه‌ی بدبختی‌ها و سرخوردگی‌ها در سرگرم شدن به اوست. در این آیه دستور به ذکر، و توجه به آن،‌ و بر حذر داشتن از غفلت ورزیدن از آن، و هم‌چنین هشدار بر دوری گرفتن از پیمودن راه غفلت زدگان بیان شده است.

غفلت ورزیدن بیماری خطرناکی است که هرگاه آدمی بدان مبتلا شده و در او ریشه زند دیگر به ذکر و عبادت و طاعت الهی سرگرم نمی‌شود بلکه به کارهایی بیهوده و دور کننده از یادخدا سرگرم می‌شود، و هرچند که اعمالی عبادی را انجام دهد اما این کارها در هیئت و حالتی بد و وضعیتی ناپسند توسط وی انجام می‌گیرند. کارها و اعمالش عاری از فروتنی و تسلیم و اِنابه و آرامش و ترس و راستی و اخلاص است. به همین خاطر در آیات بسیاری از قرآن کریم نسبت به غفلت [از یاد خدا] و نکوهش آن، و بیان فرجام ناگوارِ آن، هشدار وارد شده، و این که غفلت ورزی از خصوصیات کافرین و صفات منافقینی است که [از حق] روی گردان هستند.

خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَقَدۡ ذَرَأۡنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِۖ لَهُمۡ قُلُوبٞ لَّا یَفۡقَهُونَ بِهَا وَلَهُمۡ أَعۡیُنٞ لَّا یُبۡصِرُونَ بِهَا وَلَهُمۡ ءَاذَانٞ لَّا یَسۡمَعُونَ بِهَآۚ أُوْلَٰٓئِکَ کَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡغَٰفِلُونَ ١٧٩                                 [الأعراف: 179].

«و به راستی بسیاری از جنّ و انس را برای جهنم آفریده‌ایم" دل‌هایی دارند که با آن در نمی‌یابند و چشم‌هایی دارند که با آن نمی‌بینند و گوش‌هایی دارند که با آن نمی‌شنوند، آنان چون چهار پایانند، بلکه اینان گمراه‌ترند، ایشان بی‌خبرند».

و یا می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ لَا یَرۡجُونَ لِقَآءَنَا وَرَضُواْ بِٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَٱطۡمَأَنُّواْ بِهَا وَٱلَّذِینَ هُمۡ عَنۡ ءَایَٰتِنَا غَٰفِلُونَ ٧ أُوْلَٰٓئِکَ مَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُ بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ ٨                                                                                [یونس: 7-8].

«آنان که به لقای ما امید ندارند و به زندگانی دنیا خشنود گشته‌اند و به آن آرام گرفته‌اند و آنان که از آیات ما غافلند اینان به [سزای] آنچه می‌کردند جایگاهشان آتش [جهنم] است».

و یا می‌فرماید:

﴿یَعۡلَمُونَ ظَٰهِرٗا مِّنَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَهُمۡ عَنِ ٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ غَٰفِلُونَ ٧               [الروم: 7].

«از زندگی دنیا آگاهی سطحی دارند و از آخرت و [پایان کار] غافلند».

 آیات در این معنا و مفهوم بسیارند.

بی‌شک آن که از یاد خدا غافل است هم‌چون مرده‌ای است، و پیشتر هم گفتیم که در حقیقت ذکر و یاد خدا [مایه‌ی] حیات قلب است، و قلب‌ها بدون آن زندگی ندارند و نیاز قلب به یاد خدا بسیار بیشتر از نیاز ماهی به آب است لذا قلب انسان ذاکر همان قلب زنده است و قلب انسان غافل قلب مرده است. در صحیحین از ابوموسی اشعری t روایت شده است پیامبر r فرمودند «مثال کسی که پروردگار خود را یاد می‌کند و کسی که او را یاد نمی‌کند، مثال زنده و مرده‌‌است». و در روایتی دیگر از امام مسلم آمده است: «مثال خانه‌ای که خدا در آن یاد می‌شود و خانه‌ای که خدا در آن یاد نمی‌شود، مثال زنده و مرده است»[1].

لذا این تمثیل و تشبیه هم‌چنان که امام شوکانی/ می‌فرماید: «در بردارنده‌ی امتیازی والا و فضیلتی رفیع برای شخص ذاکر است، و این شخص به خاطر این که خدای را یاد می‌کند و به خاطر این که انوار الهی او را فرا می‌گیرند و به خاطر پاداش‌هایی که به او می‌رسد در یک زندگی ذاتی و روحی به سر‌ می‌برد، هم‌چنان که فردی که ذکر و یاد خدا را نمی‌کند هر چند که دارای حیاتی ذاتی است، اما در واقع [این زندگی] ارزش و اعتباری نداشته بلکه او شبیه مردگان است»[2].

پیامبر مکرم r در این حدیث خانه شخص ذاکر را به مثابه‌ی خانه‌ی زنده در نظر گرفته است و (در مقابل) خانه‌ی شخص غافل را به مثابه‌ی خانه‌ی مرده که همان قبر است در نظر گرفته است. در مجموع این حدیث با هر دو لفظش این مفهوم را در خود جای داده که قلب ذاکر همچون زنده‌ای در خانه‌ی زنده‌هاست، و قلب غافل هم‌ چون مرده‌ای در خانه‌ی مرده‌هاست، بر همین اساس بی‌تردید بدن‌های افراد غافل قبری برای قلب‌های آنهاست، و قلب‌های درون سینه‌هایشان همچون مرده‌هایی درون قبرها هستند، و به همین خاطر شاعری چنین سروده:

فنسیان ذکر الله موت قلوبهم

 

وأجسامهم قبل القبور قبور

و أرواحهم فی وحشة من جسومهم

 

و لیس لهم حتى النشور نشورُ

«فراموشی یاد خدا علت مرگ قلبهایشان است، و جسمهایشان قبل از قبر، قبر آنان است. روحهای آنان با بدنهایشان در وحشت و هراس قرار دارند، اما آنان تا زمان برانگیخته شدنشان بیدار نمیشوند».

و شاعری دیگر چنین سروده:

فنسیان ذکر الله موت قلوبهم

 

وأجسامهم فهی القبور الدوارسُ

و أرواحهم فی وحشة من حبیبهم

 

ولکنها عند الخبیث أوانسُ

«فراموشی یاد خدا علت مرگ قلب‌های شان است و جسم‌هایشان قبرهایی ویرانه‌اند. روح‌های آنان با مجبوب‌شان در وحشت و هراس قرار دارند اما آنان به پستی انس گرفته‌اند».

به همین خاطر در حدیث ثابت شده که پیامبر r از این که خانه‌ها بدل به قبر شوند نهی فرموده‌اند یعنی از این که در آن‌ها نماز خوانده‌ نشده و یاد و نام خداوند در آن‌ها برده نشود. در صحیحین از ابن عمرب روایت شده که پیامبر r فرمودند: «مقداری از نمازهای خودتان را در منزل بخوانید و منزل خودتان را به صورت گورستان در نیاورید»[3].

امام مسلم در صحیح‌اش از ابوهریرهt نقل کرده که پیامبر r فرمودند: «خانه‌های خود را [به سبب عدم قرائت قرآن و نماز و ذکر، و مانند آنها] قبرستان نکنید، شیطان از خانه‌ای که در آن سوره‌ی بقره خوانده شود، می‌گریزد و بیزار است»[4].

در سنن ابوداود و دیگران با إسناد حسن از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «خانه‌هایتان را به صورت گورستان در نیاورید، و قبر مرا محل عید و جای مراجعه و ازدحام قرار ندهید، بلکه بر من درود بفرستید که هرکجا باشید درودهای شما به من می‌رسد»[5].

شیخ ‌الاسلام ابن تیمیه/ در بیان مفهوم این سخن پیامبرr که: «خانه‌هایتان را به صورت گورستان در نیاورید» می‌گوید: «یعنی از این که در آنها نماز خوانده و دعا نموده و خواندن قرآن، غافل نشوید؛ زیرا اگر آنها را به حال خود رها کنید به صورت قبرهایی در می‌ایند لذا دستور به عنایت داشتن به عبادت در خانه‌ها، و نهی از توجه به آنها در کنار قبرها، عکس آن چیزی است که مشرکین نصاری و کسانی که خود را به آنان شبیه می‌کنند، انجام می‌دهند»[6].

از آنجایی که قلب چنین است و می‌توان آن را زنده یا مرده دانست، بر این اساس قلب‌ها به سه گروه تقسیم می‌شوند[7]:

نخست: قلب سالم، یعنی قلبی که در آن جایی برای غیر خدا وجود نداشته و از هر نوع شرکی مصون است، بلکه عبودیت و بندگی‌اش برای خدا ناب و خالص بوده، اشتیاق و محبت و توکل و اِنابه و زانو زدن و بیم و امیدش فقط به خداوند است، و کارهایش مختص خداوند گشته؛ اگر کسی یا چیزی را دوست می‌دارد تنها به خاطر خدا دوست می‌دارد و اگر از کسی یا چیزی بدش می‌اید فقط به خاطر خداست. اگر چیزی می‌بخشد یا از اعطای چیزی خودداری می‌کند فقط به خاطر خدا است، و آنچه در همه‌ی کارهایش بر او حاکم و غالب می‌شود آن چیزی است که رسول الله r با خود آورده است، و عقیده و سخن و کارش را از آن برگرفته و بر آن پیشی نمی‌گیرد.

دوم: ضد اولی که همان قلب مرده است، قلبی که حیات ندارد، قلبی که پروردگارش را نمی‌شناسد و بندگی‌اش را به جای نمی‌آورد و از فرمانش پیروی نمی‌کند، و آنچه را که خداوند دوست داشته و می‌پسندد انجام نمی‌دهد، بلکه بر شهوات و لذت‌ها [ی غیر مشروع] پای می‌فشارد، هر چند که این‌ها خشم پروردگارش را به دنبال داشته باشد، او کسی و چیزی جز خدا را عبادت می‌کند محبت، بیم و امید، خشنودی و خشم، تعظیم و تسلیمش برای غیر خدا است. اگر کسی یا چیزی را دوست می‌دارد به خاطر پیروی از هوی و هوسش آن را دوست می‌دارد و اگر از چیزی متنفر می‌شود به خاطر هوی و هوسش است، و اگر چیزی می‌بخشد یا از بخشش چیزی خودداری می‌کند به خاطر هوی و هوسش است. این شخص هوی و هوسش را انتخاب کرده و بر آوردن خواسته‌های آن نزد وی محبوب‌تر از بدست آوردن رضایت و خشنودی مولایش است، لذا هوی و هوس امام و پیشوای او، و شهوت راهنمای او، و جهل و نادانی سوق دهنده‌ی او، و غفلت مَرکَبِ اوست.

سوم: قلبی که زنده اما بیمار است، این قلب از دو ماده تشکیل شده؛ یک بار این یکی آن را به سمت خود می‌کشد و بار دیگر آن یکی. به علت آن که هر کدام از این دو ماده بر وی غالب هستند، گاه محبت خداوند و ایمان و اخلاص و توکل به او عنصر حیاتی‌اش می‌گردد، و گاه محبت و برگزیدن شهوات و تلاش برای کسب آن، و هم‌چنین حسادت، تکبر، خودپسندی و علاقه به برتری، عنصر هلاکت و نابودی‌اش می‌گردد. قلب اول، زنده و متواضع و لطیف، و قلب دوم لم یزرع و مرده و قلب سوم بیمار است که یا به سوی سلامتی نزدیک‌تر شده و یا به سمت هلاکت گام بر‌می‌دارد. بر این اساس، برای این که حیات قلب باقی‌مانده، و غفلتش از بین برود، و بتواند پایداری ورزد، نیازمند چیزی است که قدرت آن را حفظ کند و آن چیز ایمان،‌ اذکار، عبادات، و محافظت بر ذکر و یاد خداوند و هم‌چنین دوری از هر آنچه که او را به خشم‌ می‌آورد است. خوشبختی و لذت و آسایش و پارسایی قلب فقط در گرو این است که تنها خداوند فرمانروا و فریادرس و خالق و معبود و منتهای هدف و مقصودش باشد، و خداوند از هر که و هر چه نزد او محبوب‌تر باشد. به این ترتیب است که قلب از غفلت رهیده و از هلاکت جان سالم به در می‌برد و بدین شیوه زندگی در آن نفوذ کرده و به جریان می‌افتد، و توفیق فقط در دست خدا است.




[1]- صحیح بخاری (شماره: 6407) و صحیح مسلم (شماره: 779).

[2]- تحفه الذاکرین (ص: 15).

[3]- صحیح بخاری (شماره: 432) و صحیح مسلم (شماره: 777) هم‌چنین لؤلؤ و المرجان ح 446.

[4]- صحیح مسلم (شماره 780)

[5]- سنن ابوداود (شماره: 2042) آلبانی در صحیح الجامع (شماره:7226) این حدیث را صحیح دانسته است.

[6]- اقتضاء الصراط المستقیم (2 / 662)

[7]- بنگر به: اغاثه اللهفان اثر ابن قیم (1/13  ـ 15)