اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

22- بندگی خداوند به مقتضای آثار نام‌ها و صفات الهی

22- بندگی خداوند به مقتضای آثار نام‌ها و صفات الهی

همچنان سخن درباره‌ی بیان اهمیت ذکر خداوند به وسیله‌ی یاد کردن نام‌ها و صفات او، که در کتاب و سنت رسول الله آمده را ادامه می‌دهیم. در مطالب قبلی برخی نکات زیبا را در این باره بیان کردیم. همچنین از دیگر فوائد شناخت نام‌های نیکوی خداوند و صفات والای او، بندگی خداوند به اقتضای آثارِ این اسماء و صفات است، مانند فروتنی و تسلیم و خشوع و انابه و ترس و بیم و محبت و توکل و دیگر انواع عبادات ظاهری و باطنی. بلکه بی‌شک هر صفتی از صفات پروردگار تبارک و تعالی عبودیتی ویژه بدان تعلق می‌گیرد که از مستلزمات و موجبات علم به آن اسم و صفت، و تحقق بخشیدن به آن علم و آگاهی است، و این اصلی ثابت درباره همه‌ی انواع بندگی‌های است که بر قلب و اعضای آدمی واجب است[1].

توضیح بیشتر این مطلب چنین است که چون آدمی این را دانست که فقط خداوند زیان‌رسان و نفع‌رسان و بخشنده و بازدارنده و آفریننده و روزی‌رسان و زنده‌کننده و میراننده است، نتیجه‌ی این علم و آگاهی این می‌شود که آدمی در درون به خداوند توکل نموده و در بیرون شروط و ثمرات توکل را بروز می‌دهد. خداوند می‌فرماید:

﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡحَیِّ ٱلَّذِی لَا یَمُوتُ                                                        [الفرقان: 58].

«و بر زنده‌ای که نمی‌میرد، توکّل کن».

و یا می‌فرماید:

﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡعَزِیزِ ٱلرَّحِیمِ ٢١٧                                                        [الشعراء: 217].

«و بر [خداوند] پیروزمندِ مهربان توکّل کن».

و یا می‌فرماید:

﴿رَّبُّ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَٱتَّخِذۡهُ وَکِیلٗا ٩                            [المزمل: 9].

«پروردگارِ مشرق و مغرب، که هیچ معبودِ [راستینی] جز او نیست. پس او را کارسازِ [خود] گیر».

و یا می‌فرماید:

﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ وَکِیلًا ٨١                                                  [النساء: 81].

«و بر خدا توکل کن. و خداوند [به عنوان] کارساز بس است».

و چون آدمی دانست که خداوند، شنوا و بینا و آگاهی است که اندک ذره‌ای نیز در آسمان‌ها و زمین بر او پوشیده نیست، و اوست که نهان و نهان‌تر را می‌داند، و خیانت چشمان و آنچه را که دل‌ها نهفته می‌دارند می‌داند، و دانست که خداوند در دانش بر همه چیز احاطه دارد، و هر چیزی را دانه دانه سرشماری کرده است و دقیقاً می‌داند؛ هر که این را به نفس خود بقبولاند که خداوند به او آگاه است و او را می‌بیند بر او احاطه دارد نتیجه‌اش آن می‌شود که زبان و اعضاء و تمایلات قلب را از هر آنچه خدا نمی‌پسندد حفظ می‌کند و آنها را در مسیری قرار می‌دهد که خداوند دوست دارد و از آن خشنود می‌گردد.

خداوند می‌فرماید:

﴿أَلَمۡ یَعۡلَم بِأَنَّ ٱللَّهَ یَرَىٰ ١٤                                                                [العلق: 14].

«آیا ندانست که خدا میبیند؟».

و یا می‌فرماید:

﴿إِنَّ رَبَّکَ لَبِٱلۡمِرۡصَادِ ١٤                                                                    [الفجر: 14].

«به راستی پروردگارت در کمینگاه است».

و یا می‌فرماید:

﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ ١                                                  [الحجرات: 1].

«و از خداوند پروا بدارید. بی‌گمان خداوند شنوای داناست».

و یا می‌فرماید:

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ فَٱحۡذَرُوهُۚ                                  [البقرة: 235].

«و بدانید که خداوند آنچه را که در دل‌های شماست، می‌داند، پس از او برحذر باشید».

بی‌تردید این علم در نزد آدمی نتیجه‌اش ترس از خدا و مراقبت او خواهد بود، و از دیگر آثار آن روی آوردن به فرمانبرداری وی و دوری از هر چیزی است که خداوند از آن نهی نموده‌است.

ابن رجب می‌گوید: «شبی مردی در بیابان درصدد فریفتن زنی برآمد آن زن دست ردّ بر سینه مرد زد، مرد گفت: جز ستارگان چیزی ما را نمی‌بیند. زن گفت: پس خالق ستاره کجاست؟»[2] یعنی خدا کجاست؟ آیا او ما را نمی‌بیند؟ این شناخت، آن زن را از ارتکاب گناه و سقوط در آن مهلکه نجات داد.

هر گاه آدمی بداند که خداوند، بی‌نیاز و بخشنده، نیکوکار و مهربان، و دارای احسان گسترده است و با این که بی‌نیاز از بندگانش است به آنان نیکی نموده و نسبت به آنان مهربان است، خیرخواه آنان بوده، و ضرر و زیان را از آنان دور می‌کند و این کار را نه به این خاطر به دست آوردن سودی از سوی بنده یا دور کردن زیانی از سوی آنان، بلکه به خاطر رحمت و احسانی که خود دارد انجام می‌دهد، و این که خداوند آفریده‌هایش را نیافریده که با وجود آنها از تنهایی درآمده و کمی‌اش افزون شود، و یا به کمک آنها عزت و قدرتی به چنگ آورد، و یا به او رزق و روزی رسانند و یا به او منفعتی برسانند و یا از او دفاع کنند، چنانکه خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِیَعۡبُدُونِ ٥٦ مَآ أُرِیدُ مِنۡهُم مِّن رِّزۡقٖ وَمَآ أُرِیدُ أَن یُطۡعِمُونِ ٥٧  إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِینُ ٥٨                                                                                              [الذاریات: 56-58].

«و جنّ و انس را جز برای آن که مرا بندگی کنند نیافریده‌ام (۵۶) از آنان هیچ روزی‌ای نمی‌خواهم و نمی‌خواهم که به من خوراک بدهند (۵۷) خداوند است که روزی‌دهنده است [همان] توانمندِ استوار».

و یا می‌فرماید:

﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ وَلِیّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَکَبِّرۡهُ تَکۡبِیرَۢا ١١١          [الإسراء: 111].

«و بگو: ستایش خداوندی راست که فرزندی برنگرفته و در فرمان روایی او را هیچ شریکی نیست، و از ناتوانی کارسازی ندارد، و چنان که سزاوار است او را به بزرگی یاد کن».

خداوند در سخنی که رسولش از او نقل کرده می‌فرماید: «ای بندگان من! شما توان زیان رسانیدن به مرا ندارید تا زیانم رسانید و توان سود رساندن به مرا ندارید تا به من سودی رسانید»[3].

در نتیجه هر گاه بنده این را دریابد، نیروی امید به خدا و طمع نسبت به آنچه در نزد او است در آدمی به بار می‌نشیند همچنین همه‌ی نیازهایش را به او سپرده، و میزان نیاز و احتیاجش را نزد خداوند اظهار می‌دارد:

﴿۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ أَنتُمُ ٱلۡفُقَرَآءُ إِلَى ٱللَّهِۖ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلۡغَنِیُّ ٱلۡحَمِیدُ ١٥               [فاطر: 15].

«ای مردم، شما به خداوند نیازمندید و خداوند است که بینیاز ستوده است».

امید، انواع بندگی ظاهری و باطنی را به میزان شناخت آدمی و علم او به بار می‌نشاند.

هر گاه آدمی از عدل و انتقام و خشم و عقوبت خداوند مطلع شود چنین چیزی ترس و بیم و حذر و دوری از خشمِ پروردگار را برایش به ثمر می‌رساند.

خداوند می‌فرماید:

﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ ١٩٦                                    [البقرة: 196].

«و از خداوند پروا بدارید و بدانید که خداوند سخت کیفر است».

و یا می‌فرماید:

﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّکُمۡ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ ٢٠٣                                       [البقرة: 203].

«و از خداوند پروا بدارید و بدانید که شما نزد او برانگیخته می‌شوید».

و یا می‌فرماید:

﴿فَإِن زَلَلۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡکُمُ ٱلۡبَیِّنَٰتُ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ٢٠٩

                                                                                                                                       [البقرة: 209].

«پس اگر بعد از آن که نشانه‌های روشن برایتان آمد، [از جای] لغزیدید، بدانید که خداوند پیروزمندِ فرزانه است».

و هر گاه که آدمی از جلال و عظمت خدا مطلع شود و دریابد که او از لحاظ ذات و استیلا و مقام بر آفریده‌هایش برتری داشته و بر آنان چیره است، همین مطلب فروتنی و سلطه‌پذیری و محبت و دیگر انواع عبادات را در آدمی به بار می‌نشاند؛ خداوند می‌فرماید:

﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ ٦٢    [الحج: 62].

«این از آن است که خداوند بر حقّ است. و آنچه را به جای او [به نیایش] می‌خوانند باطل است و [از آن] که خداوند بلند مرتبت [و] بزرگ [منزلت] است».

و یا می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلِیّٗا کَبِیرٗا ٣٤                                                              [النساء: 34].

«خداوند بلند مرتبه‌ی بزرگوار است».

و یا می‌فرماید:

﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ ٱلۡکَبِیرُ ٱلۡمُتَعَالِ ٩                                              [الرعد: 9].

«به پنهان و پیدا داناست، بزرگِ بلندمرتبه است».

و یا می‌فرماید:

﴿وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ ٢٥٥                                                                    [البقرة: 255].

«و او بلندمرتبه‌ی بزرگ (قدر) است».

و یا می‌فرماید:

﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِیعٗا قَبۡضَتُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِیَّٰتُۢ بِیَمِینِهِۦۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ ٦٧                                                                                                         [الزمر: 67].

«و خداوند را چنان که سزاوارِ بزرگیِ اوست، ارج ننهادند، و روز قیامت زمین، یکجا در قبضه‌ی [قدرت] اوست. و آسمان‌ها در دستِ [قدرتِ] او درهم نور دیده شوند. او پاک و منزّه است و از آنچه شرک می‌آورند برتر است».

و هنگامی که آدمی به کمال و جمال خداوند آگاهی یابد این شناخت محبّتی خاص و شوقی عظیم به لقای خداوند را در وی پدید می‌آورد، «و هر کس که ملاقات خداوند را دوست بدارد خداوند نیز ملاقات او را دوست می‌دارد»، و شکی نیست که چنین چیزی انواع بسیاری از عبادت‌ها را در آدمی به بار می‌نشاند، و به همین خاطر خداوند می‌فرماید:

﴿فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا ١١٠

                                                                                                                                    [الکهف: 110].

«پس کسی که به لقاءِ پروردگارش امیدوار است باید که کار پسندیده‌ای انجام دهد و در پرستش پروردگارش کسی را شریک نیاورد».

و بدین ترتیب دانسته می‌شود که تمامی انواع بندگی‌ها به نحوی به مقتضیات اسماء و صفات برمی‌گردد، و به همین خاطر برای هر بنده‌ی مسلمانی بسیار مهم است که پروردگارش را بشناسد و همچنین شناخت صحیحی از نام‌ها و صفاتش به دست آورد، و فراخور این نام‌ها و صفات و آثار آن و تکالیفی که بر دانستن آن مترتب است را بداند. با این کار بهره‌ی آدمی فزونی یافته و نصیبش از خیر کامل می‌گردد.

امام ابوعمر طلمنکی/ می‌گوید: «از جمله‌ی شناخت کامل نام‌ها و صفات خداوند، که باعث می‌شود دعا کننده و حافظ [این نام‌ها] مستحق آنچه پیامبرr فرموده شود[4]، شناخت نام‌ها و صفات و فواید و حقایقی است که در بر دارند. کسی که این را نداند معانی این نام‌ها را نیز نخواهد دانست، و با یاد کردن آن از معانی‌اش سودی نخواهد برد»[5].

این امید را به خداوند داریم که ما و شما را در راستای تحقق چنین امری و قیام به انجام آن به بهترین شیوه و نیکوترین حالت موفق گرداند. خداوند شنونده‌ی دعا و شایسته‌ی امید است، او ما را کافی است و بهترین وکیل است.




[1]- در این باره بنگر به: مفتاح دارالسعاده اثر ابن قیم (ص: 425، 424).

[2]- شرح کلمة الإخلاص (ص: 49).

[3]- بخشی از حدیث ابوذر رضی ‌الله عنه که امام مسلم در صحیح‌اش آن را روایت کرده است (شماره: 2577).

[4]- منظور این سخن رسول اللهr است که امام بخاری و مسلم و دیگران -با الفاظی به هم- از ابوهریرهt روایت کرده‌اند: «الله نود و نه نام دارد -یکی کمتر از صد تا- هر کس آن را درشمار آورد (حفظ کند) وارد بهشت می‌شود». (ویراستار)

[5]- فتح الباری اثر ابن حجر (11/226).

21- اهمیت دانستن نام‌ها و صفات خداوند

21- اهمیت دانستن نام‌ها و صفات خداوند

پیشتر درباره فضیلت یاد خداوند با ذکرِ نام‌ها و صفاتش که در قرآن و سنت رسول اللهr ذکر شده سخن گفتیم. در فضیلت چنین کاری، و بزرگیِ جایگاه، و بهره‌ها و فواید فراوان آن شکی نیست. پرداختن به این کار چه فواید فراوان و نتایج ارزشمند و پاداش دائم و خیر مستمری در دنیا و آخرت نصیب آدمی می‌کند؛ این فضیلت اسباب بسیاری دارد که مهم‌ترین آنها عبارتند از:

1-    بی‌تردید علم توحیدِ اسماء و صفات، برترین علوم بوده، و از والاترین جایگاه و بلندترین منزلت برخوردار است، و شرفِ یک علم به شرفِ معلوم آن است [و خداوند بزرگ‌ترین معلومات است]. هیچ چیز با عظمت‌تر و شایسته‌تر از علم به خدا و علم به اسماء و صفات الهی که در کتاب و سنت بیان گردیده نیست، به همین خاطر اشتغال به فهم و شناخت این علوم و پژوهش در آن در واقع مشغول شدن به گرامی‌ترین مطالب و والاترین اهداف است.

2-    بیشک شناخت خداوند و علم به او، آدمی را به محبت و بزرگداشت و تکریم و خشیت و ترس و امید به خداوند و اخلاص در عمل برای او فرامیخواند، و نیاز آدمی به این موضوع و کسب آن از بزرگترین و برترین و ارزشمندترین نیازهاست. ابن قیم/ میگوید: «روحها بیش از هر چیز دیگری به شناخت صانع و خالق و آفریدگارشان نیازمندند همچنین به محبت او، و یاد او، و شاد شدن به [سبب یاد] او، و [همچنین] به جستجوی اسباب نزدیکی وی و قُرب او سخت نیازمندند. اما راهی برای رسیدن به این مهم نیست مگر شناخت نامها و صفات خداوند، و هر چه آدمی نسبت بدان عالمتر باشد، به خدا آگاهتر شده و بیشتر خواهان او میشود و بدو نزدیکتر میگردد. و هر چه به آن جاهلتر باشد، نسبت به خداوند نا آگاهتر بوده و بیشتر از وی بیزاری جسته و از او دورتر میشود، و خداوند برای بنده در نزد خود همان منزلتی را قائل میشود که بنده آن را برای وی در نزد خود قائل شده است»[1]. برای شناخت خدا و علم به او، راهی جز شناخت نامها و صفات الهی و آگاهی پیدا کردن در این زمینه و فهم معانی و مفاهیم آن وجود ندارد.

3-    خداوند مخلوقات را آفرید و آنان را از عدم پدید آورد و آسمان‌ها و زمین و هر آنچه را که در آنهاست به تسخیر آنان درآورد تا او را بشناسند و عبادت کنند؛ چنانکه می‌فرماید:

﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّۖ یَتَنَزَّلُ ٱلۡأَمۡرُ بَیۡنَهُنَّ لِتَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ وَأَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عِلۡمَۢا ١٢                                                                                [الطلاق: 12].

«خداوند کسی است که هفت آسمان را آفریده و از زمین [نیز] مانند آنها را [آفریده است]. فرمانِ [خداوند] بین آنها [آسمان‌ها و زمین] فرود می‌آید تا بدانید که خداوند بر هر کاری تواناست. و آن که خداوند در دانش بر همه چیز احاطه دارد».

و یا می‌فرماید:

﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِیَعۡبُدُونِ ٥٦ مَآ أُرِیدُ مِنۡهُم مِّن رِّزۡقٖ وَمَآ أُرِیدُ أَن یُطۡعِمُونِ ٥٧  إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِینُ ٥٨                                                                                              [الذاریات: 56-58].

«و جنّ و انس را جز برای آن که مرا بندگی کنند نیافریده‌ام (۵۶) از آنان هیچ روزی‌ای نمی‌خواهم و نمی‌خواهم که به من خوراک بدهند (۵۷) خداوند است که روزی‌دهنده است [همان] توانمندِ استوار».

این غایتی است که آدمیان برای آن خلق شده‌اند و برای محقق ساختن آن پدید آمده‌اند، برای همین، پرداختن به شناخت نام‌ها و صفات خداوند پرداختن به چیزی است که آدمی به خاطر آن خلق شده، و رها کردن آن بی‌توجهی بدان چیزی است که برای آن آفریده شده است. برای بنده‌ای که لطف و احسان خداوند بر او فراخ و گسترده، و نعمت‌هایش بر او پیوسته است شایسته نیست که نسبت به پرورگارش جاهل بوده و از شناخت او روی برگرداند.

4-    بیشک یکی از ارکان شش گانهی ایمان، و بلکه برترین و اساسِ آن، ایمان به خداوند است، و ایمان تنها این نیست که آدمی بدون شناخت پروردگارش بگوید: آمنت بالله (به خدا ایمان آوردم)، بلکه حقیقت ایمان آن است که پروردگارش را که بدو ایمان دارد بشناسد و تلاش خود را در راه شناخت نامها و صفات وی به کار گیرد تا به درجهی یقین دست یابد. ایمان او به به اندازهی شناخت پروردگار است هر چه آگاهیاش نسبت به نامها و صفات الهی فزونی یابد آگاهیاش نسبت به پروردگارش بیشتر شده و بر ایمانش افزوده میشود، و هر چه این شناخت ناقصتر باشد، ایمانش نیز ناقص میشود. به همین سبب، خداوند متعال میفرماید:

﴿إِنَّمَا یَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ                                                     [فاطر: 28].

«جز این نیست که از خداوند، بندگانِ عالمش بیم دارند».

ابن کثیر/ می‌گوید: «یعنی: علماء -آنان که نسبت به او شناخت دارند- آن چنان که سزاوارِ ترس از خداوند است از او می‌ترسند؛ زیرا هر چه میزان آگاهی نسبت به خداوندِ والامقام و بسیار توانا و دانای همه‌ی دانستنی‌های نهان و آشکار و موصوف به صفات کمال و نام‌های نیکو فزونی یابد، و معرفت و علمِ به او کامل‌تر باشد، خَشیَت وی نیز [در قلب انسان] بزرگتر و بیشتر می‌شود»[2].

یکی از گذشتگان این مفهوم را در عبارتی مختصر گرد آورده و می‌گوید: «هر که به خدا آگاه‌تر باشد، از او ترسان‌تر است»[3]. بی‌تردید شناخت خدا و شناخت نام‌ها و صفات بیان شده در کتاب و سنت، نتایج گوناگون و بسیاری از [جمله] عبادت و طاعت و جستن وسیله برای نزدیکی به خداوند در آدمی پدید آورده و جنبه‌ی ترس و مراقبت را در او تقویت می‌کند و امید را در او افزایش می‌دهد، و ایمان و یقین و اطمینان آدمی به پروردگارش را فزونی می‌بخشد.

5-    بی‌گمان علم و آگاهی نسبت به خداوند اساسِ همه‌ی چیزهاست، حتی [می‌تون گفت] کسی که نسبت به او شناخت حقیقی دارد از صفات و کارهای خداوند به [درستی] کارها و احکام وی استدلال می‌کند، زیرا خداوند کاری را جز به مقتضای اسماء و صفاتش انجام نمی‌دهد، بنابراین کارهایش بر اساس عدل و احسان و حکمت است. به همین سبب هیچ حکم و قانونی را وضع ننموده مگر آن که به اقتضای حمد و حکمت و لطف و عدل اوست. بر این اساس، از هر آنچه خبر داده همگی حق و صدق‌اند و اوامر و نواهی‌اش همگی بر پایه‌ی عدل و حکمت‌اند. به همین خاطر هنگامی که آدمی در کتاب خدا و آنچه که خداوند را به بندگانش می‌شناساند، که عبارتند از نام‌ها و صفات و کارهای خداوند که بر زبان فرستادگانش جاری شده، بیندیشد و همچنین در آنچه خداوند خود را از آن منزه دانسته و شایسته و سزاوار مقام او نیست تأمل کند، و هنگامی که بنده در روزهای خداوند و برخوردهای او با دوستان و دشمنانش که [سرگذشت آنان را] برای بندگانش بیان نموده به خوبی بیندیشد، مطالبی که خداوند آن را برای بندگانش بازگو نموده و آن‌ها را گواه گرفتهتا به واسطه‌ی آن [بر این حقیقت] استدلال نمایند که او معبود حقیقی آنان است؛ خداوندی که عبادت فقط مختص اوست و بدان استدلال کنند که او بر هر چیزی تواناست، و از هر نهان و آشکاری مطلع است و او سخت کیفر [دهنده] و در عین حال با گذشت و مهربان است، و این که او قدرتمند شکست‌ناپذیر و کاردان است و هر آنچه را بخواهد انجام می‌دهد، و بخشایش و دانشش همه چیز را فرا گرفته است و این که همه‌ی کارهایش میان حکمت و رحمت و عدل و مصلحت در جریان است، و هیچ یک از کارهایش خارج از این چهارچوب نیست. هنگامی که آدمی در همه‌ی اینها بیندیشد و تأمل کند بی‌شک چنین چیزی سبب افزایش یقین و ایمان و توکل کامل او به خداوند سبحان می‌گردد.

اینها پنج عامل بزرگ‌اند[4] که بیانگر فضیلت و برتری شناختِ نام‌ها و صفات خداوند و شدت نیاز آدمیان بدان است، بلکه می‌توان گفت هیچ نیازی بزرگ‌تر از نیاز بندگان به شناخت پروردگار و آفریننده و مالک و تدبیرکننده‌ی امور و تقدیرکننده‌ی رزق و روزی‌شان نیست؛ خدایی که نمی‌توانند به اندازه‌ی یک چشم بر هم نهادن و حتی کمتر از او بی‌نیاز باشند، و راستی و درستی و پاکیزگی [روح و جان] شان فقط با شناخت و عبادت و ایمان به خدای یگانه متحقق می‌گردد. به همین خاطر بهره‌ی بنده از صلاح و نیکی و شایستگی‌اش به مدح و ثنا، به میزان شناخت و آگاهی او نسبت به پروردگارش [و عمل نمودنش بر این اساس] بستگی دارد، و این نیز منوط به تدبر در نام‌های نیک و صفات والای پروردگار است که در قرآن و سنت صحیح رسول الله r نقل شده؛ همچنین بسته به فهم صحیح و درست این نام‌ها و صفات است، بدون آنکه چیزی از آنها را انکار کند یا آن را از مراد و معنایش تحریف نماید، یا به صفتی از صفات آفریدگان شبیه سازد، زیرا خداوند پاک و منزه و مقدس از اینهاست، خداوند عزوجل چنان است که می‌فرماید:

﴿لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ ١١                                       [الشورى: 11].

«چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست».

همه‌ی سپاس و ستایش‌ها از آن اوست که دارای نام‌های نیکو و صفات والا و نعمت‌های عظیم است. مدح و ثنای نیکو از آن اوست، و ما نمی‌توانیم مدح و ثنای او را برشماریم؛ او همانی است که خود بر خود ثنا گفته است.




[1]- مفتاح دارالسعادة (ص: 202).

[2]- تفسیر ابن کثیر (6/530).

[3]- این سخن ابوعبدالله انطاکی است آن چنان که در رساله قشیریه (ص: 141) آمده است.

[4]- بنگر به: تفسیر ابن سعدی (1/10)، و خلاصه‌ی آن (ص: 15).

۲۰- ذکر خداوند با یاد کردن اسماء و صفات وی

۲۰- ذکر خداوند با یاد کردن اسماء و صفات وی

بی‌شک از بزرگترین و ارجمندترین ذکرها، ذکر پروردگار با بیان نام‌های نیکو و صفات والای اوست، و همچنین به جای آوردن ثنای خداوند به گونه‌ای که سزاوار مقام او است، [یعنی] با آنچه خود، خودش را بدان ستوده، و با آنچه که بنده و فرستاده‌اش محمد r او را بدان ستایش کرده که همان صفات جلال و کمال و انواع ستایش است...

زیرا ذکر بر دو نوع است:

1-    یاد کردن نام‌های نیکو و صفات والای پروردگار، و ثنای وی با بیان آنها، و همچنین پاک و مقدس دانستن خداوند از آنچه سزاوار مقام والای او نیست و این نیز خود دو گونه است:

الف) بیان ثنای خداوند از سوی ذکر کننده، که این نوع در احادیثی که در بردارنده‌ی تشویق به سپاسگزاری از خداوند، و بزرگ و پاک و منزه دانستن او، و ثنای وی به بهترین شیوه است، بیان گردیده، از جمله این سخن پیامبر r که می‌فرماید: «محبوب‌ترین کلام نزد خداوند پس از قرآن، گفتن سبحان الله، و الحمدلله، و لا إله الا الله، و الله اکبر است»[1]. و یا این سخن پیامبر r که می‌فرماید: «کسی که روزی صد بار بگوید: «سُبْحانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ» (الله را از هر عیب و نقصی پاک می‌دانم و او را ستایش می‌کنم)، تمام گناهان او بخشیده می‌شود هر چند به اندازه‌ی کف روی دریا باشد»[2]. همچنین می‌فرماید: «دو کلمه هست که بر زبان آسان و ساده‌اند ولی در ترازوی خیر بسیار سنگین هستند و در پیشگاه خداوند رحمن محبوب‌اند. این است آن دو کلمه: «سُبْحانَ اللهِ الْعَظیمِ»، (الله بزرگ را از هر نقصی مبرّا می‌دانم)، «سُبْحانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ»، (الله را از هر نقص و عیبی مبرّا می‌دانم و او را ستایش می‌کنم)[3]. و احادیثی مانند این.

برترینِ این نوع [از اذکار] آن است که ثنای خداوند را بیشتر در بر گیرد و جامعتر باشد، مانند گفتن: «سُبْحانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ عَدَدَ خَلْقِهِ وَرَضَا نَفْسِهِ وَزِنَةَ عَرشِهِ وَمِدادَ کَلماتِهِ»: خدا را به تعداد مخلوقاتش، و به قدر رضایت او و وزن عرش او و مرکب نوشتن کلمات او به پاکی و تنزیه یاد میکنم»[4] این کلمات از سبحان الله گفتن تنها بهترند. و همچنین این کلمات: «اَلْحَمْدُ لِلهِ عَدَدَ مَا خَلَقَ، وَالْحَمْدُ للهِ مِلءَ مَا خَلَقَ، وَالْحَمْدُ للهِ عَدَد مَا فِی السَّمواتِ وَالأَرْضِ، وَالْحَمْدُ لِلهِ مِلءَ مَا فِی السَّمواتِ وَالأَرْضِ»: «خداوند را سپاس و ستایش میگویم به تعداد مخلوقاتی که آفریده، و خداوند را سپاس و ستایش میگویم به پُری آنچه آفریده، و خداوند را سپاس و ستایش میگویم به تعداد مخلوقاتی که در آسمانها و زمیناند، و خداوند را سپاس و ستایش میگویم به پُری آسمان و زمین» از الحمد لله گفتن تنها برترند.

امام مسلم در صحیح‌اش از ام المؤمنین جویریه دختر حارثل روایت کرده است که پیامبر r یک روز صبح زود هنگامی که نماز صبح را به جای آورد، از نزد او بیرون رفت در حالی که جویریه در جای نماز خود [به عبادت نشسته] بود، و پس از چاشت، بازگشت در حالی که جویریه همچنان نشسته بود؛ پیامبر r خطاب به او فرمودند: «تو همچنان بر همان حالی هستی که تو را ترک گفتم؟»، گفت: بله، پیامبر r فرمودند: «من پس از [رفتن از پیش] تو چهار کلمه را گفته‌ام که اگر با آنچه امروز از صبح گفته‌ای، وزن شود، سنگین‌تر خواهد بود: «سُبْحانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ عَدَد خَلْقِهِ، وَرِضَا نَفْسِهِ، وَزِنَةَ عَرْشِهِ، وَمِدادَ کَلِماتِهِ»: خدا را به تعداد مخلوقاتش، و به قدر رضایت او، و وزن عرش او، و مرکب نوشتن کلمات او به پاکی و تنزیه یاد می‌کنم»[5].

امام احمد و طبرانی و حاکم و دیگران با إسناد «جیّد» (خوب) از ابو امامه باهلیt روایت کرده‌اند که رسول الله r از کنار او عبور کردند در حالی که او لب‌هایش را تکان می‌داد. پیامبر r فرمود: «ای ابو امامه چه می‌گویی؟ ابو امامه گفت: ذکر پروردگارم را می‌کنم، پیامبر r فرمود: آیا تو را از مطلبی باخبر کنم که بیشتر یا برتر از ذکر شبانه‌روز باشد؟ و آن این است که بگویی: «سُبْحانَ اللهِ عَدَدَ مَا خَلَقَ، وَسُبْحانَ اللهِ مِلْءَ مَا خَلَقَ وَسُبْحانَ اللهِ عَدَدَ مَا فِی الأَرْضِ وَالسَّماء، وَسُبْحانَ اللهِ مِلْءَ مَا فِی الأَرْضِ وَالسَّماءِ، وَسُبْحانَ اللهِ عَدَدَ مَا أَحْصی کتابُهُ، وَسُبْحانَ اللهِ عَدَدَ کُلِّ شَیْءٍ، وَسُبْحانَ اللهِ مِلْءَ کُلِّ شَیْءٍ»: (خداوند را تسبیح می‌کنم به تعداد آنچه که آفریده است، و خداوند را تسبیح می‌کنم به اندازه‌ی پر کردن آنچه آفرید، و خداوند را تسبیح می‌کنم به تعداد آنچه در زمین و آسمان است، و خداوند را تسبیح می‌کنم به اندازه‌ی پر کردن آنچه در زمین و آسمان است، و خداوند را تسبیح می‌کنم به اندازه‌ی چیزهایی که کتاب او آنها را برشمرده، و خداوند را تسبیح می‌کنم به اندازه‌ی شمار هر چیز، و خداوند را تسبیح می‌کنم به اندازه‌ی پر کردن هر چیز) و همین طور همراه با «الحمد لله» این کلمات را بگو»[6] اینها همه جزو ذکر نام و صفات پروردگار است.

ب) نوع دوم: خبر دادن از خداوند متعال با احکام و مقتضیات اسماء و صفاتش است، مانند این که بگویی: خداوند صداهای بندگانش را می‌شنود و حرکاتشان را می‌بیند، و هیچ عمل پنهانی بندگان از او مخفی نمی‌ماند، و این که خداوند نسبت به بندگانش از پدر و مادرشان به آنان مهربان‌تر است و او بر هر چیزی تواناست، و او از این که بنده‌اش توبه کند و به سویش بازگردد خشنودتر از کسی است که شتر گمشده‌اش را می‌یابد، و ثنا گفتن‌هایی مانند این که سزاوار مقام اوست و از جمله ستایش‌هایی باشد که خود را بدان ستوده و یا بنده و فرستاده‌اش محمد r او را بدان ستوده است، بدون تحریف و تعطیل و بدونِ تشبیه و تمثیل [او با دیگر آفریدگان].

در ذیل این نوع، سه نوع دیگر قرار می‌گیرد: حمد و ثنا و تمجید.

حمد یعنی سخن گفتن از پروردگار با صفات کمال وی به همراه محبت و خشنودی. مُحبِ ساکت، حامد (ستایش‌کننده) نیست، و ثناکننده‌ی بدون محبت، حامد  نیست تا این که محبت و ثنا در او جمع گردد. اگر ستایش‌ها یکی پس از دیگری تکرار گردند آن را ثنا می‌گویند، و اگر مدح و ستایش با بیان صفات جلال و عظمت و کبریایی و ملک باشد آن را «مجد» می‌نامند.

خداوند این سه نوع را در ابتدای سوره فاتحه گرد هم آورده است لذا هنگامی که بنده می‌گوید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢ خداوند می‌فرماید: بنده‌ام مرا ستایش کرد، و هنگامی که می‌گوید: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ٣ خداوند می‌فرماید: بنده‌ام مرا ثنا گفت، و هنگامی که می‌گوید: ﴿مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٤ خداوند می‌فرماید: بنده‌ام عظمت و مجد مرا بیان کرد.

آنچه ارائه شد نوع اول از انواع ذکر است که همان ذکر پروردگار با نام‌ها و صفات اوست. همانطور که پیشتر بیان شد خود بر دو نوع است که إن شاءالله به زودی جزئیات بیشتری درخصوص این نوع ذکر، بیان می‌شود.

2-    ذکر و به یاد آوردن فرامین و نواهی و احکام پروردگار که این نیز بر دو نوع است:

الف) یاد و ذکر الله بدین شکل که گفته شود خداوند دستور انجام چنین کاری را داده و از انجام چنین کاری نهی کرده است، و چنین چیزی را دوست دارد و از فلان چیز خشمگین می‌شود، و از فلان چیز خشنود می‌شود؛ همه‌ی اینها در زمره‌ی یاد خداوند تبارک‌ و تعالی قرار می‌گیرند، و به همین خاطر مجالس علم که حلال و حرام در آن توضیح داده می‌شود و احکام الهی برای مردم تبیین می‌گردد [در واقع] مجالس یاد و ذکر خدایند. عطاء خراسانی می‌گوید: «مجالس ذکر همان مجالس بیان حلال و حرام‌اند؛ این که چگونه چیزی را بخری و یا چگونه بفروشی، چگونه نماز بخوانی و روزه بگیری، چگونه ازدواج کنی و یا طلاق بگیری، و چگونه حج را به جای آوری و دیگر احکام الهی...»

یکی از گذشتگان نیکوکار به نام ابو سُّوار عدوی در حلقه بحث و بررسی مطالب علمی بود، جوانی نیز در میانشان بود، آن جوان به آنان گفت: بگویید: سبحان الله و الحمدلله، ابو سوار عصبانی شد و گفت: «وای بر تو، پس ما حالا مشغول چه کاری هستیم؟»[7].

لذا مجالس ذکر مختص مجالسی نیست که نام پروردگار با گفتن سبحان الله و الحمد لله و الله اکبر و مانند آن، در آن برده می‌شود، بلکه شامل مجالسی نیز می‌شود که در آنها از اوامر الهی و نواهیش و حلال و حرام، و آنچه او دوست دارد و از آن خشنود می‌شود، و یا آنچه را نمی‌پسندد و از آن بیزار است، یاد می‌شود؛ بلکه چه بسا این نوع از ذکر از نوعِ دیگر سودمندتر باشد.

ب) این که شخص هنگام انجام کاری که پروردگار امر نموده، او را به یاد آورد و مبادرت به انجام آن نماید و هنگام نزدیک شدن به کاری که خداوند از آن نهی نموده وی را به یاد آورد و دست از آن بکشد، لذا این که آدمی فرامین الهی را گردن نهد و مطیع قوانینش باشد، و معترف به حکمش باشد و از نواهی او دوری گزیند، همه‌ی اینها در زمره‌ی برپا داشتن ذکر و یاد خداوند است. نام بردن از امر و نهی الهی مطلبی است، و به یاد آوردن خداوند به هنگام شنیدن امر و نهی‌اش مطلبی دیگر است.

ابن قیم/ در کتابش الوابل الصیّب[8] این انواع را به روشنی توضیح داده، و بیان داشته که هر گاه همه‌ی اینها برای ذکرکننده یکجا گرد آید آنگاه است که ذکر او برترین و والاترین و بزرگ‌ترین ذکر است.

از خداوند کریم می‌طلبیم که چنین چیزی را برای ما و شما محقّق گرداند و همگی ما را بر ذکر و شکر و اجرای نیکوی عبادتش یاری دهد که او نزدیک وشنونده و پذیرنده‌ی دعاست.




[1]- صحیح مسلم (شماره: 2137).

[2]- صحیح بخاری (شماره: 6405)، و صحیح مسلم (شماره: 2691)، همچنین لؤلؤ و المرجان حدیث 1725.

[3]- صحیح بخاری (شماره: 6049)، و صحیح مسلم (شماره: 2694)، همچنین لؤلؤ و المرجان حدیث 1727.

[4]- صحیح مسلم (شماره 2726).

[5]- صحیح مسلم (شماره 2726).

[6]- مسند احمد (5/249)، و معجم الکبیر (8/ شماره: 8128) و مستدرک (1/513). علامه آلبانی در صحیح الجامع (شماره: 2615) آن را صحیح دانسته است.

[7]- این اثر و مورد قبلی را ابن رجب در شرح حدیث ابو درداء در طلب علم (ص: 23) بیان داشته است.

[8]- (ص: 181-178).

19- ارکان عبادت قلبی به هنگام ذکر و دیگر عبادات

19- ارکان عبادت قلبی به هنگام ذکر و دیگر عبادات

بی‌شک ذکر و یاد خدا و نزدیکی جستن به او با کارها و سخنان نیکی که او می‌پسندد، تنها زمانی نزد خداوند مقبول و مورد پسند واقع می‌شود که شخص عبادت‌کننده آن را بر سه رکن بنیان نهد که این سه رکن عبارتند از: محبّت، و بیم و امید.

این بنیان‌های سه گانه، ارکان عبادت قلبی هستند که هر عبادتی فقط با وجود این سه رکن پذیرفته می‌شود. خداوند عزوجل بر اساس محبت به او، و امید به پاداش و ترس از مجازاتش مورد پرستش قرار می‌گیرد. خداوند تبارک و تعالی این سه بنیان را در سوره‌ی فاتحه که با فضیلت‌ترین سوره‌ی قرآن است گردهم آورده است. این که می‌فرماید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢ در آن محبت وجود دارد، زیرا خداوند، نعمت ‌‌دهنده و عطاکننده است و مُنعِم به اندازه‌ی بخشش‌هایش عزیز و دوست‌داشتنی می‌شود؛ از سوی دیگر حمد همان تمجید و ستایش به همراه محبت برای ممدوح است. و این که می‌فرماید: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ٣ در آن امید وجود دارد؛ مؤمن به رحمت خداوندی امید داشته و آرزومند دستیابی به آن است، و این که می‌فرماید: ﴿مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٤ در آن بیم و ترس نهفته است، یوم الدین همان روز حسابرسی و پاداش‌دهی است. سپس خداوند می‌فرماید: ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ ٥ یعنی ای پروردگارم با محبتت و با امید به تو و با ترس از تو، با هر سه‌ی این‌ها، تو را عبادت می‌کنم. این سه ارکان عبادت محسوب می‌شوند که ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ ٥ بر آن برپا می‌گردد. ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ جز بر پایه‌ی محبت بر پا نمی‌گردد محبتی که: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢ بیانگر و دالّ بر آن است، و جز بر پایه‌ی امید که: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ٣ بیانگر آن است، و جز بر پایه‌ی بیم که: ﴿مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٤ دالّ بر آن است بر پا نمی‌گردد[1].

همچنین خداوند این ارکان را در این سخنش گرد آورده است که می‌فرماید:

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ یَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِیلَةَ أَیُّهُمۡ أَقۡرَبُ وَیَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُۥٓۚ           [الإسراء: 57].

«آن کسانی را که ایشان می‌خوانند، [خود] به سوی پروردگارشان تقرب می‌جویند [و با اعمال نیک و عبادات خود را به او نزدیک می‌کنند تا بدانند] کدام یک از آن‌ها [به او] نزدیک‌ترند و به رحمت وی امیدوارند و از عذابش می‌ترسند، چرا که عذاب پروردگارت همواره درخور پرهیز است».

طلب وسیله به سوی او، همان تقرّب جستن به خدا با دوست داشتن او و انجام کارهایی است که او می‌پسندد، سپس می‌فرماید: ﴿وَیَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُۥٓۚ لذا از محبت و بیم و امید نام برده است[2]، و همچنین است در این سخنش که می‌فرماید:

﴿إِنَّهُمۡ کَانُواْ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَیَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗاۖ وَکَانُواْ لَنَا خَٰشِعِینَ ٩٠

                                                                                                                                       [الأنبیاء: 90].

«بی‌گمان آنان به نیکوکاری می‌شتافتند و ما را با امید و بیم [به دعا] می‌خواندند و برای ما فروتن بودند».

به همین خاطر واجب است که آدمی به هنگام عبادت‌هایش و آنگاه که خدا را یاد می‌کند این هر سه رکنِ محبت و بیم و امید را با هم گرد آورد. او این اجازه را ندارد که فقط با یکی از این سه رکن خدا را پرستش نماید، مانند این که خدا را فقط با محبت و دوست داشتن و بدون بیم و امید پرستش کند یا این که فقط امیدوارانه خدا را عبادت کند و یا فقط بر پایه‌ی ترس از او به پرستش خدا روی آورد. به همین خاطر برخی از اهل علم گفته‌اند: «کسی که فقط بر پایه‌ی محبت خدا را پرستش کند او زندیق است، و کسی که بر اساس ترس او را عبادت کند، او از فرقه‌ی حروری (خوارج) است، و کسی که او را بر اساس امید پرستش کند جزو گروه مرجئه است، و کسی که بر پایه‌ی محبت و بیم و امید خدا را پرستش کند او مؤمن موحد است»[3].

بزرگ‌ترین و عظیم‌ترین این ارکان سه گانه، محبت و دوست داشتن است. دوستیِ خداوند تبارک و تعالی ریشه و بنیان دین اسلام و محور اصلی آن است. محبت و دوست داشتن جایگاهی ارجمند است که مسابقه‌دهندگان برای آن مسابقه می‌دهند و برای آن آستین همت را بالا می‌زنند. محبّت، خوراکِ قلب و غذای روح، و مایه‌ی شادی و چشم‌روشنی، و روح ایمان و عمل است، و کسی که در این دنیا آن را تصاحب نکند همه‌ی زندگیش درد و رنج و تیره‌روزی است.

امام ابن قیم/ ده عامل بزرگ که باعث جلب محبت الهی می‌شوند را نام برده و می‌گوید: «عوامل جلب محبت الهی ده موردند:

1-    قرائت قرآن با تدبّر و اندیشیدن، و فهم معنا و منظور آن.

2-    تقرّب جستن به خداوند با انجام نوافل آن هم پس از ادای [کامل] فرایض.

3-    مداومت ذکر خداوند در هر حال، با دل و زبان و کردار. نصیب آدمی از محبت به میزان مداومت بستگی دارد.

4-    برتری دادن آن چه خدا دوست دارد بر آن چه بنده می‌پسندد به هنگام تسلط هوی و هوس.

5-    بررسی و پژوهش قلب در نام‌ها و صفات خداوند و مشاهده‌ی آن و گردش در مَرغ‌زار این معرفت و شناخت و میادین آن.

6-    مشاهده‌ی نیکی و احسان، و نعمت‌های آشکار و پنهان پروردگار.

7-    قابل توجه‌ترین مورد، دل‌شکستگی در برابر پروردگار و نیازمندی به اوست.

8-    خلوت نمودن با پرورگار هنگام نزولش در یک سوم پایانی شب، و تلاوت قرآن در این هنگام، سپس پایان دادن به این خلوت با طلب مغفرت و بخشش و توبه نمودن.

9-    همنشینی با محبّان صادق، و گوش جان سپردن به لطافت‌ها و ظرافت‌های موجود در سخنان‌شان، و این که سخن نگوید مگر آن که مصلحتی پیش آید؛ اینجاست که درمی‌یابی این همنشینی بر صفای خلوص تو افزوده و برای دیگران سودبخش است.

10-  دوری از هر عاملی که مانع ارتباط قلب با خداوند، و غفلت از پروردگار شود».

سپس می‌گوید: «از نتایج این عوامل ده گانه رساندن محبّان به منازل محبّت است»[4].

به همراه محبّت نسبت به خدا، بر بنده واجب است که پروای خداوند را در دل داشته و به او امیدوار باشد و با بیم و امید به نیایش او بپردازد. هنگامی که به گناهانش مینگرد و عدالت خداوند و شدّت مجازاتش را پیش چشم میآورد از پروردگارش بیم به دل راه میدهد، و هنگامی که به الطاف عام و خاص و عفو و بخشش وسیع و فراگیرش نظر میافکند امیدوار شده و چشم طمع به او میدوزد. اگر موفق به انجام طاعتی شود امیدوار است که پروردگارش به تمامی آن را از او بپذیرد، و در همین حال از این هم میترسد که دچار کوتاهیای در حق وی شده و آن را نپذیرد، و اگر به معصیتی گرفتار آید امیدوار است که پروردگار توبهاش را پذیرفته و آثار گناه را محو کند و از سوی دیگر میترسد به سبب ضعف توبه و تمایل به گناه، خداوند او را مجازات نماید، و به هنگام روی آوردن نعمتها و خوشیها این امید را از خدا دارد که بدان نعمت و خوشی دوام داده و بر آن بیفزاید و توفیق شکرگزاری آن را بدو عطا نماید، و اگر در انجام شکر کوتاهی کند از آن میترسد که خدا آن را از او سلب کند، و به هنگام ناملایمات و بلایا امیدوار است که خداوند آن را دفع کرده و چشم انتظار راه حل و گشایشی از سوی او است، همچنین هنگامی که در برابر ناملایمات و بلایا صبر پیشه میسازد این امید را دارد که بدو پاداش تعلق گیرد و همچنین از گرد هم آمدن دو مصیبت همزمان میترسد: از دست دادن پاداش محبوب، و رخ دادن مشکل ناخوشایند و این در صورتی است که نتواند صبر پیشه سازد. لذا مؤمن موحد در همه حال همراه و همدم بیم و امید است و این چیزی است که واجب و در عین حال سودمند است و سعادت و خوشبختی اینگونه به دست میآید. از سوی دیگر باید از بروز دو خلق و خوی ناپسند در آدمی ترسید:

1-    اینکه ترس چنان بر وی چیره گردد که از رحمت خداوند نومید شود،

2-    یا آنقدر امیدوار باشد که خود را از تدبیر و مجازات پروردگار در امان بداند. اگر حال و روز آدمی به اینجا برسد مسئله بیم و امید در او از میان می‌رود، بیم و امیدی که از بزرگ‌ترین بنیان‌های دین، و از بزرگ‌ترین واجباتِ آن است[5].

بی‌شک ترس قابل ستایش و راستین، آن ترسی است که میان صاحبش و محارم الهی فاصله بیندازد. اما اگر از این حد تجاوز کند بیمِ آن می‌رود است که صاحبِ آن دچار یأس و نا امیدی از رحمت الهی گردد؛ و امید حقیقی و قابل تحسین امیدی است که همراه با عمل به فرامین الهی و بر پایه‌ی نوری از جانب خدا باشد. اگر شخص [از یک سو] در انجام عبادات کوتاهی کند و [از سوی دیگر] غرق در گناهان و معاصی گردد و بدون انجام هیچ کار نیکی به رحمت الهی امیدوار باشد، این همان فریب‌خوردگی و آرزوی بیجا و امید واهی است؛ به همین خاطر یکی از پیشینیان می‌گوید: «بیم و امید همچون دو بال یک پرنده‌اند که اگر برابر و یکنواخت باشند پرنده نیز متعادل بوده و پرواز به خوبی انجام می‌گیرد، اما اگر در یکی از آن دو خللی باشد، دچار نقص شده و اگر هر دو از بین بروند می‌توان آن پرنده را مرده دانست».

از خداوند بخشنده خواهانیم که ما و شما را برای محقق ساختن این مقامات والا یعنی محبت و بیم و امید موفق گرداند، و ما را از زمره‌ی کسانی قرار دهد که خداوند را دوست دارند، و به پاداشش امیدوارند، و از عذابش می‌ترسند، و ما را یاری دهد که این صفات را در خود به کمال رسانیم و آن را به نیکی انجام دهیم؛ بی‌شک خداوند شنونده‌ی دعا است و تنها او شایستهٔ امید است، و او برای ما کافی است و چه نیکو یار و یاوری است.




[1]- بنگر به: مؤلّفات شیخ الإسلام محمد بن عبدالوهاب (بخش اول: عقیده و آداب اسلامی، ص 383، 382).

[2]- بنگر به: طریق الهجرتین اثر ابن قیم (ص: 465).

[3]- بنگر به: مجموع الفتاوی اثر ابن تیمیه (10/81).

[4]- مدارج السالکین (3/17، 18).

[5]- بنگر به: القول السدید اثر ابن سعدی (ص: 120 و 119)

18- فضیلت طلب علم

18- فضیلت طلب علم

شکی در این نیست که پرداختن به طلب علم و کسب آن، و آگاهی یافتن از حلال و حرام، و مدارسه و بررسی قرآن کریم، و اندیشیدن در آن، و اطلاع یافتن از سنت و روش و سخنان و رفتار رسول الله r برترین و نیکوترین ذکر است، و محافل و مجالسی که این مطالب در آن مطرح شود بهترین مجالس‌اند، و از مجالس ذکر خداوند که در آن سبحان الله، و الحمدلله و الله اکبر گفته شود برترند؛ زیرا این مجالس علم‌آموزی، حوزه‌ای میان فرض عین یا فرض کفایه‌اند، در حالی که صِرف ذکر عبادت نافله است.

به همین خاطر در خصوص برتری علم و مقدم بودنش بر عبادت و همچنین برتری عالم بر عابد، از پیامبر r به اثبات رسیده است که ایشان فرموده‌اند: «و برتری شخص عالم بر شخص عابد، مانند برتری ماه شب چهارده است بر دیگر سیاره‌ها» این حدیث را امام احمد و ترمذی و ابن ماجه و دیگران از  ابو درداء نقل کرده‌اند[1].

این حدیث شامل مثالی حیرت‌انگیز است که از درون آن میزان تفاوت میان عالم و عابد آشکار می‌گردد. از آنجا که عالم به ماه شب چهارده تشبیه شده است یعنی شبی که ماه به طور کامل نورافشانی می‌کند و عابد به سیاره‌ها تشبیه شده است و در این تشبیه رازی ظریف نهفته که اهل علم بدان پی می‌برند.

امام ابن رجب/ می‌فرماید: «نکته‌ای که در این مطلب نهفته -خدا بهتر می‌داند- این است که سیاره نورش از خودش فراتر نمی‌رود، اما ماه شب چهارده نورش بر همه‌ی مردم اهل زمین تابیده و همه را فرامی‌گیرد و مردمان از نور آن بهره برده و در طی راهشان [در شب هنگام] با آن مسیریابی می‌کنند. در حدیث فرمود «بر دیگر سیاره‌ها»، و نگفت بر دیگر ستاره‌ها، زیرا سیاره‌ها در حال حرکتند و نمی‌توان با کمک آن راه‌یابی کرد، و سیاره به منزله عابد است که سودش مختص خودش است و دیگران از آن بهره‌ای نمی‌برند»[2].

این حدیث بیانگر برتری و ترجیح واضح علم بر عبادت است، در مسند البزار و مستدرک حاکم و دیگران از  سعد ابن ابی وقاص t به نقل از پیامبر r به اثبات رسیده که فرمودند: «فضیلت علم نزد من دوست‌داشتنی‌تر از فضیلت عبادت است. بهترین وجه دینداری شما نیز ورع است»[3].

از جمله‌ی آنچه که بیانگر برتری علم بر همه‌ی نافله‌ها و مستحبات، از جمله ذکر است، این است که علم همه‌ی فضائل اعمال متفرقه را در خود جمع می‌کند، از معاذ بن جبل t روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «علم بیاموزید، چون آموختن آن ترس خداوند تعالی، طلبش عبادت، تکرارش تسبیح، بحث و جستجو از آن جهاد، تعلیمش به کسی که نمی‌داند صدقه و بذل آن برای اهلش سبب قربت است؛ زیرا [علم] تعیین کننده‌ی حلال و حرام، روشنگر راه اهل بهشت، مونسِ وحشت، همراهِ در تنهایی، هم سخن هنگام خلوت، راهنما در خوشی و مصیبت، سلاحی علیه دشمنان و صفتِ نیکو در نزد دوستان است. خداوند متعال به واسطه‌ی آن اقوامی را بلند می‌کند، و آنان را در خیر، رهبر و امام می‌گرداند؛ آثارشان اقتباس می‌شود، و به کردارشان اقتدا می‌گردد، و نظر ایشان نظر نهایی می‌باشد که بدان چنگ زده می‌شود؛ ملائک به دوستی آنان رغبت دارند، و با بال‌هایشان آنان را مسح می‌کنند؛ هر تر و خشکی برای‌شان مغفرت می‌طلبد، حتی ماهی‌های دریاها و خزندگان آن، و درندگان خشکی و حیوانات آن، زیرا علم مایه‌ی زندگی قلب‌‌ها و چراغ دیدگان در تاریکی‌هاست، [بنده] با علم به منزلت برگزیدگان می‌رسد، و درجه والایی را در دنیا و آخرت به دست می‌آورد، تفکر در علم برابر است با روزه، و خواندنش برابر است با قیام [اللیل]، توسط آن صله‌ی رحم صورت می‌گیرد، و حلال از حرام دانسته می‌شود. [علم] امام عمل است و عمل پیرو و تابع آن است، نیکبختان بدان الهام شده، و بدبختان از آن محروم می‌گردند.» ابن عبد البر در کتابش جامع بیان العلم و فضله این حدیث را روایت نموده، و گفته: «این حدیث بسیار نیکوست، ولی از اسناد قوی برخوردار نیست»[4].

از گذشتگان نیکوکار (رحمهم الله) در خصوص برتری و فضیلت علم آثار بسیاری نقل شده است[5].

سفیان ثوری/ می‌گوید: «چیزی برتر از طلب علم نیست که [بتوان] با آن قصد و آهنگ خدا را نمود، و طلب علم امروز با فضیلت‌تر از هر زمان دیگری است».

میمون بن مهران می‌گوید: «بی‌شک وجود عالم در یک سرزمین شبیه چشمه‌ای گوارا در آن سرزمین است». حسن بصری می‌گوید: «عالم بهتر از زاهدی است که در راه عبادت می‌کوشد. او حکمت خداوند را می‌گستراند؛ اگر مورد پذیرش قرار گیرد خدای را سپاس می‌گذارد و اگر مورد قبول نیفتد باز هم سپاسگزار خداوند است».

امام شافعی می‌فرماید: «تحصیل دانش بهتر از خواندن نمازهای نافله است».

و از امام احمد پرسیده شد: «کدام یک نزد تو دوست داشتنی‌تر است؛ این که شبانگاهان به قیام اللیل برخیزم یا نشسته و به نسخه‌برداری از علم بپردازم؟ امام احمد فرمودند: هر گاه به نسخه‌برداری از آنچه از دینت آموخته‌ای بپردازی این امر نزد من محبوب‌تر است» و همچنین گفت: «چیزی همتای علم نیست».

حال که اهل علم دارای این منزلت والا و جایگاه بالایند بر دیگران واجب است که منزلت‌شان را حفظ کرده و جایگاه‌شان را دریافته و آنان را در رتبه‌ی [بالایی که دارند] قرار دهند. از پیامبر r روایت شده که فرمودند: «کسی که به کوچک‌ترهای ما شفقت نورزد و به بزرگ‌ترهای ما احترام نگذارد، و حق عالمِ ما را نادیده بگیرد، از ما نیست»[6].

بی‌شک از نشانه‌های نا آگاهی نسبت به منزلت اهل علم و حفظ جایگاهشان، مطرح کردن این ادعاست که علمای این امت و فقهای این شریعت و اهل حل و عقد جز از علم حیض و نفاس از چیز دیگری آگاه نیستند و قدرت درک و استنباط مطالب دیگر را ندارند، که این اندیشه سبب کاستن از شأن و منزلت آنان و روی گردانی مردم از بهره بردن از آنان می‌گردد. این ادعا سخنی پوچ و نظری خطرناک است که از قدیم از یاوه‌گویی‌های بدعت‌گذاران و هوی‌پرستان نشأت گرفته است، و هر قومی نیز وارثی دارد، و اکثراً کسانی که این سخنان را به زبان می‌رانند از این دو گرایش خارج از نیستند:

- یا گرایش صوفیانه دارند، که با این سخنشان می‌خواهند اندیشه‌ها را به سمت کاستن از شأن و منزلت علم متوجه کنند تا بدین ترتیب به برتری و فضیلت عبادت و ذکر بر علم برسند، و چه بسا برخی از اینان به داستانی از رابعه‌ی عدویه استناد کنند که او شبی را تا صبح در قدس به نماز پرداخت و در کنارش خانه‌ای بود که فقیهی در آن حضور داشت و او تا صبح باب حیض را مرور می‌کرد و هنگامی که صبح شد رابعه به او گفت: ای فلانی، سالکان به نزد پروردگارشان رسیدند و تو هنوز سرگرم حیض زنانی؟[7].

به همین خاطر اینان با جدیت تمام به نهی از علم و هشدار نسبت به فراگیری آن می‌پردازند و آن را یکی از آفت‌ها [ی راه رسیدن به خدا] به شمار می‌آورند. چنان که یکی از آنان می‌گوید: «سه چیز آفت مرید است: ازدواج، نوشتن حدیث و مسافرت».

- یا گرایش فکری [انحرافی] دارند که با این سخنان مردم را در کلاف سردرگم مسائل فکری، و حدس و گمان‌های عقلی و اوهام‌ها و پندارها [ی خیالی] وارد می‌کنند، که این شیوه بیشتر نزد اهل کلام باطل هم چون معتزله و کسانی جز ایشان یافت می‌شود.

از اسماعیل بن عَلیَّه روایت شده که یسع برایم نقل کرد و گفت: روزی واصل بن عطا سخن گفت، سپس عمرو بن عبید گفت: «آیا نمی‌شنوید؟ سخنان حسن و ابن سیرین هنگامی که آن را می‌شنوید جز تکه پارچه‌ی [آغشته به خون] حیض که دور انداخته شده، چیز دیگری نیست».

همچنین روایت شده که یکی از سران اهل بدعت هنگامی که می‌خواست [علم] کلام را بر فقه برتری دهد می‌گفت: «همه‌ی‌ علم شافعی و ابوحنیفه از شلوار زنان فراتر نمی‌رود» این مطلب و مطلب قبلی را شاطبی در کتابش الاعتصام[8] نقل کرده سپس می‌گوید: «این از جمله سخنان این گمراهان و منحرفان است خداوند نیست و نابودشان کند».

بی‌شک اینها گرایشاتی جدا شده از حلقه‌ی علم و پا گرفته در هوی و هوس و باطل‌اند. از خداوند می‌طلبیم که با لطف و کرمش ما و شما را از گرایش‌های افراطی، و فتنه‌های کشنده مصون دارد، همچنان از او می‌طلبیم که علمای ما را که امانتداران شریعت و حافظان دین و یاری‌گران شریعتند برای ما حفظ کند و از سوی اسلام و اهل آن بهترین پاداش‌ها را به آنان اعطا کند و شأن و منزلت‌شان را در دنیا و آخرت بلند گرداند و به واسطه‌ی آنان دینش را یاری داده و با آنان آیین اسلام و توحید را سرافراز گرداند. به راستی او یار و یاور آن و توانای بر انجام چنین کاری است.




[1]- المسند (5/196)، و سنن الترمذی (شماره: 2682)، و سنن ابن ماجه (شماره: 223)، و علامه آلبانی در صحیح الجامع (شماره: 6297) آن را صحیح دانسته است.

[2]- شرح حدیث ابوذر در طلب علم (ص: 33).

[3]- مسند البزار (7/شماره: 2969) از حدیث حذیفه بن یمان، و مستدرک (1/92) از حذیفه سعد، و علامه آلبانی در صحیح الجامع (شماره: 4214) آن را صحیح دانسته است.

[4]- جامع بیان العلم (1/65).

[5]- بنگر به: جامع بیان العلم و فضله اثر ابن عبد البر (1/99 و مابعد آن)، و شرح حدیث ابودرداء در طلب علم (ص: 37، 36).

[6]- جامع بیان العلم و فضله اثر ابن عبدالبر (1/235)، و بنگر به: السلسلة الصحیحة اثر آلبانی (شماره: 2196).

[7]- بنگر به: مجموع الفتاوی اثر ابن تیمیه (11/396).

[8]- (2/239).