در این جا باقیمانده سخن درباره مفاهیم دعاهای مبارک وارد شده در پایان سورهی بقره را کامل میکنیم. همچنان که به ذکر برخی از فضائل این دو آیه میپردازیم که این سوره با آنها پایان می پذیرد.
اینکه میگوید: ﴿رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَیۡنَآ إِصۡرٗا کَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِنَاۚ﴾ یعنی: ما را مکلف به انجام کارهای شاق و سنگین مکن هر چند تاب و توان آنها را داشته باشیم، همچنان که [به خاطر گناه و طغیان] بر دوش امتهای پیش از ما تکالیف سخت و طاقتفرسا، و قید و بندهایی نهادهای.
این تقاضا و درخواستی از خدا است که در امر و نهیاش تخفیف قائل شود، و پیامبرمان محمدr به این خاطر مبعوث گشته، همچنان که پروردگار در کتابش او را این چنین توصیف کرده و میفرماید:
﴿ٱلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِیَّ ٱلۡأُمِّیَّ ٱلَّذِی یَجِدُونَهُۥ مَکۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِیلِ یَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَیَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِی کَانَتۡ عَلَیۡهِمۡۚ فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٥٧﴾ [الأعراف: 157].
«کسانی که از رسولی پیروی میکنند که پیامبر درس ناخواندهای است که نام او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند. آنان را به [کارهای] پسندیده فرمان میدهد و آنان را از [کارهای] ناپسند باز میدارد. و پاکیزهها را برای آنان حلال میگرداند و ناپاکیزهها را بر آنان حرام میشمارد و بار گرانشان و قید [و بند]هایی را که بر [عهدهی] آنان بود، از [دوش]شان برمیدارد. پس آنان که به او ایمان آوردند و او را گرامی داشتند و او را یاری دادند و از نوری که با او فرو فرستاده شده است پیروی کردند، آنانند که رستگارند».
امام احمد در حدیثی از ام المؤمنین عائشه ل روایت کرده که:
پیامبرr فرمودند: «من براساس آیین یکتاپرستی و گذشت و آسانگیری فرستاده شدهام»[1].
اینکه میگوید: ﴿رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ﴾ درخواستی است در مسائل قضا و قدر، و محنتها و بلایا. به این معنی که ما را به چیزهایی که پیش از ما دیگران را بدان آزمودی، امتحان مکن؛ این بدان علت است که وقتی مؤمنین دانستند باید اوامر و نواهی الهی را گردن نهند از خداوند خواستند که در قضا و قدرش برایشان تخفیف قائل شود و نیز از او مسئلت نمودند که در اوامر و نواهیش برای آنان تخفیف بدهد.
اینکه میگوید: ﴿وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ﴾ یعنی: در آنچه که میان ما و توست -از تقصیرات و لغزشهای ما- که تو به آنها دانایی، از ما درگذر؛ و آنچه را که در میان ما و بندگان توست بر ما بیامرز؛ پس بدیها و اعمال زشتمان را بر آنان آشکار نگردان و در آینده نیز بر ما رحم فرما به این ترتیب که گرفتار گناهانی دیگر نگردیم، به همین خاطر گفته میشود: همانا شخص گناهکار نیازمند سه چیز است:
1- خداوند آنچه را میان او و بنده گناهکار گذشته ببخشاید.
2- گناه بنده را از دیگر بندگانش بپوشاند و او را در میان آنان رسوا ننماید.
3- از آن پس نیز او را سالم نگه دارد و دچار گناه نگردد.
این سه موردی را که این دعا دربرگرفته که عبارتند از عفو، مغفرت و رحمت، مدار خوشبختی و سعادت آدمی است. عفو الهی دربرگیرندهی نادیده گرفتن حق خداوند و بخشش بندگان به واسطه آن است، و مغفرت دربردارندهی مصون داشتن بندگان از شر گناهانی است که مرتکب شدهاند و پذیرش آنان از سوی خداوند و خشنود گشتن از آنان است، و رحمت دربرگیرندهی دو مورد قبلی به همراه فزونی احسان و مهربانی و نیکوکاری است و این سه متضمن رهایی از شر و رستگاری به واسطه خیر است.
اینکه میگوید: ﴿أَنتَ مَوۡلَىٰنَا﴾ یعنی تو سرپرست و یاور مایی، و بر تو توکل کردهایم و تو یار و یاوری، ما هیچ تحول و توانی نداریم مگر به واسطه یاری تو.
این توسل جستن به خداوند به واسطه اقرار آنان به این مطلب است که خداوند یار و یاور آنان است مولای حقی که جز او سرپرستی ندارند. و او یاریگر و هدایتکننده و کفایتکننده و یاریدهنده و پاسخگوی دعاهایشان و معبود آنان است.
اینکه میگوید: ﴿فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٢٨٦﴾ این بخش از آیه دعایی است که مؤمنین خواهان پیروزی بر دشمنان هستند و در ضمن نیز از خداوند میخواهند دشمنان را مغلوب کند تا دلهایشان آرام گیرد و خشم درونیشان با این کار فرو نشیند و نیز بتوانند آزادانه و آشکارا پروردگارشان را عبادت کنند و برنامه و سخنان او را بر مسند أعلی بنشانند.
بیشک این جملات بیان شده در این دو آیه آخر سوره بقره از جمله دعاهای مهم و عظیمی است که خداوند متعال آنها را به فرستادهاش محمدr و امت او اختصاص داده است، همچنان که از عبدالله بن مسعودt روایت است که گفت: در شبی که پیامبرخداr به آسمان فرا برده شد به سدرة المنتهی رسید. سدرة المنتهی در آسمان ششم قرار داد. آنچه اززمین فرا برده میشود، بدان میرسد و از آنجا تحویل گرفته میشود و آنچه از فراز آن فرود آورده میشود، نیز بدان میرسد و از آنجا تحویل گرفته میشود. گفت:
﴿إِذۡ یَغۡشَى ٱلسِّدۡرَةَ مَا یَغۡشَىٰ ١٦﴾ [النجم: 16].
«بدانگاه که [درخت] سدره را آنچه پوشاند، فرو پوشاند».
فرمود: [آنچه سدره را میپوشاند] پروانهای است از طلا. [در آن شب] سهچیز به پیامبرخداr داده شد: نمازهای پنجگانه به او داده شد؛ آیات پایانی سوره بقره به وی داده شدند، و گناهانِ بزرگ [و هلاککننده که انجامدهنده را در آتش دوزخ فرو میبرند]، برای آنکس از امتِ وی که برای خدا چیزی را شریک قرار نداده باشد، آمرزیده شدند[2].
از ابوذرt روایت شده که گفت: رسول اللهr فرمودند: «آیات پایانی سوره بقره از گنجینه موجود در زیر عرش به من داده شده، و به پیامبری پیش از من اعطا نشده است»[3].
از ابن عباسt روایت است که گفت: در حالی که جبرییل نزد پیامبرr نشسته بود، از فراز خود صدای دری شنید. سرش را بلند کرد و گفت: «این [صدای] دری از آسمان است که امروز گشوده شد و جز امروز هرگز گشوده نشده است. از آن [در] فرشتهای فرود آمد و گفت: این فرشتهای است که به زمین فرود آمد و جز امروز هرگز فرود نیامده است. سلام داد و گفت: تو را مژده باد به دو نور که به تو داده شدهاند و آنها پیش از تو به هیچ پیامبری داده نشدهاند. [این دو نور] فاتحه کتاب و آیات پایانی سوره بقره است. هر حرفی از آنها را که بخوانی، قطعاً به تو داده میشود»[4].
همچنین از ابن عباس روایت است که گفت: چون این آیه نازل شد که میفرماید:
﴿وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ یُحَاسِبۡکُم بِهِ ٱللَّهُۖ﴾ [البقرة: 284].
«و اگر آنچه را که در دل دارید آشکار کنید یا آن را پنهان دارید، خداوند به [خاطر] آن شما را به حساب میکشد».
در این هنگام از نزول این آیه بر دلهای اصحاب چیزی وارد شد که از هیچچیز دیگر بر دلهایشان چنان چیزی وارد نشده بود (یعنی اصحاب احساس کردند که به تکلیفی خارج از حد توان خود مکلف شدهاند. از این رو سخت تحت فشارقرار گرفتند). اما رسول خداr به اصحاب فرمودند: «بگویید: شنیدیم و اطاعت کردیم تسلیم شدیم». راوی میگوید: حق تعالی ایمان [یعنی انقیاد و تسلیم] را در دلهایشان انداخت [و اصحاب آن کلمات را تکرار کردند] آنگاه حقتعالی نازل فرمود:
﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَعَلَیۡهَا مَا ٱکۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ﴾ [البقرة: 286].
«خداوند هیچکس را جز [به اندازه] توانش مکلف نمیسازد. [هرکس] آنچه [از کارهای نیک] که انجام دهد، به سود اوست و [هر] آنچه [از گناهان که به عمد] مرتکب شود به زیان اوست. پروردگارا، ما را [به عقوبت آنچه] اگر فراموش یا خطا کنیم، مگیر».
حق تعالی فرمود: یقینا چنین کردم.
﴿رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَیۡنَآ إِصۡرٗا کَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا﴾ [البقرة: 286].
«پروردگارا! و بار گرانی را بر دوش ما مگذار همچنان که بر دوش کسانی که پیش از ما بودند گذاشتی. پروردگارا! و از ما در گذر؛ و ما را ببخشای و بر ما رحمت آور؛ زیرا تو سرور و مولای مایی».
حق تعالی فرمود: یقیناً چنین کردم[5]. امام مسلم شبیه همین حدیث را به نقل از ابوهریره t روایت کرده است[6].
از ابومسعود بدری t روایت شده که گفت: رسول اللهr فرمودند: «کسی که در شبی این دو آیه را از انتهای سوره بقره بخواند، او را بس خواهند بود»[7].
اینها برخی از احادیثی است که درخصوص فضیلت این دو آیه نقل شدهاند که بیانگر جایگاه والا و منزلت بالای این دو آیه و بزرگی بخشش و عطایی است که خداوند بر این امت، امت اسلام و امت محمدr نموده است.
1- از جمله دعاهای مهم و بزرگ رسول اللهr و مؤمنین، دعاهایی است که خداوند در آیات پایانی سوره بقره بیان داشته است. خداوند میفرماید:
﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ کُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ ٢٨٥ لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَعَلَیۡهَا مَا ٱکۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَیۡنَآ إِصۡرٗا کَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٢٨٦﴾ [البقرة: 285-286].
«رسولِ [خدا] به آنچه از [سوی] پروردگارش بر او فرو فرستاده شده، ایمان آورده است و مؤمنان [هم] هر یک به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و فرستادگانش ایمان آوردهاند [و گفتند:] میان هیچیک از فرستادگانش فرق نمیگذاریم و گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا، آمرزش تو را [میخواهیم] و بازگشت به سوی توست. خداوند هیچکس را جز [به اندازهی] توانش مکلف نمیسازد. [هرکس] آنچه [از کارهای نیک] که انجام دهد، به سود اوست و [هر] آنچه [از گناهان که به عمد] مرتکب شود به زیان اوست. پروردگارا، ما را [به عقوبت آنچه] اگر فراموش یا خطا کنیم، مگیر. پروردگارا، بارِ گران را بر [عهدهی] ما منه. چنان که آن را بر [عهدهی] آنان که پیش از ما بودند، نهادی. پروردگارا، چیزی را که توان انجامش را نداریم بر ما تکلیف مکن و از ما درگذر و ما را بیامرز و ما را ببخشای. مولای ما تویی، ما را بر گروه کافران یاری ده».
این دعایی مهم و باعظمت است که خداوند آن را از فرستادهاش محمدr و بندگان مؤمن امت او نقل کرده است و آنان را به خاطر این دعا که در آن مصالح دین و آخرت را طلب نمودهاند ستوده و مورد تمجید قرار داده است.
اینکه میگوید: ﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مِن رَّبِّهِۦ﴾ این آیه از رسول اللهr خبر میدهد به این معنی که خداوند گواهی داده که رسولش به آنچه بر او نازل شده است ایمان دارد و دربردارندهی این نکته نیز هست که علاوه بر پاداش رسالت و نبوت، کاملترین پاداشها را در میان مؤمنان نیز دارد زیرا با مؤمنان در ایمان آوردن شراکت جسته و به والاترین مراتب آن نیز دست یافته است و مضافاً با اعطای رسالت و نبوت بر آنان امتیاز یافته است.
اینکه میفرماید: ﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ﴾ عطف بر «الرَّسُولُ» است، و این گواهی برای مؤمنین است که آنان نیز به آنچه که رسولشان rبدان ایمان آورده، ایمان آوردهاند.
اینکه میفرماید: ﴿کُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ﴾ گواهی برای همگی آنان است که به ارکان پنجگانه، ایمان دارند. ارکانی که کسی مؤمن محسوب نمیگردد مگر به واسطه ایمان به آنها و این ارکان پنجگانه عبارتند از: ایمان به خداوند، و فرشتگانش، و کتابهایش، و فرستادگانش، و روز آخرت. اینکه میفرماید: ﴿لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ﴾ نقلی است از اهل ایمان که آنان چنین میگویند که: میان هیچیک از فرستادگان خداوند فرقی نمیگذارند به این شکل که به برخی ایمان داشته و به برخی دیگر باور نداشته باشند، بلکه به همگی باور و ایمان دارند، هر چند که برخی از پیامبران شریعت و قانون برخی دیگر را -به اذن خدا- منسوخ کردهاند تا آنجا که شریعت همه پیامبران با شریعت محمد مصطفیr خاتم پیامبران و فرستادگان نسخ شده است، پیامبری که قیامت براساس شریعت او برپا میگردد و پیوسته گروهی از امتش بر حق پایدار مانده و به یاری شریعتش میپردازند، مؤمنین با این ایمان از تمامی دستههای کفار که تمامی پیامبران را تکذیب میکنند و از آن دستههایی که گروهی را تصدیق کرده و گروهی را تکذیب میکنند دوری میگیرند، کفر ورزیدن نسبت به یک پیامبر نسبت به تمامی پیامبران است. اینکه میفرماید: ﴿وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ﴾ یعنی: ای پروردگار ما، سخنت را شنیدیم و آن را درک کردیم و بدان پرداختیم، و تسلیم عمل به مقتضای آن گشتیم.
این اقرار و اعترافی از سوی آنان به دو رکن ایمان است. دو رکنی که ایمان فقط با آنها برپا میگردد که عبارتند از:
1- سمع که دربرگیرنده قبول و تسلیم است.
2- و طاعت و فرمانبرداری که دربرگیرنده گردن نهادن کامل و امتثال فرمان و دستور است.
سپس میگویند: ﴿غُفۡرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ﴾ چرا که آنان میدانند که هرگز نمیتوانند به تمامی حق مقام ایمان را به جای آورند هر چند آن را پذیرفته و اطاعت نمایند و از سوی دیگر ناگزیر سرشت و انگیزههای بشری بر آنان تسلط یافته و در برخی واجبات ایمان دچار کوتاهی و کمکاری میگردند و چیزی جز بخشش و مغفرت خداوند کار و حالشان را اصلاح نکرده و ترتیب نمیدهد لذا از خداوند طلب بخشش مینمایند بخشش و آمرزشی که اوج خوشبختی آنان و نهایت کمالشان است پس میگویند: ﴿غُفۡرَانَکَ رَبَّنَا﴾، سپس اعتراف میکنند که سرنوشت و فرجامشان بازگشت به سوی مولایشان، حق متعال است حقی که ناگزیر به سویش بازمیگردند پس میگویند: ﴿وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ﴾.
این کلمات دربرگیرندهی ایمان آنان به پروردگار و قرار گرفتنشان تحت اطاعت و بندگی او، و همچنین بیانگر اعترافشان به ربوبیت الله متعال، و نیازشان به مغفرت و آمرزش او، و اقرارشان به کوتاهی در انجام حق او، و بازگشتشان به قیامت و روز حسابرسی است.
اینکه میفرماید: ﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ﴾ یعنی: خداوند به هیچکس فراتر از طاقت و توانش تکلیف نمیکند بلکه تمامی اوامر و نواهیای که بندگانش را بدان تکلیف میکند در حد توانشان بوده و آنان تاب و توان انجام آنها را دارند، و این از نشانههای لطف و احسان و رحمت پروردگار به آفریدههایش است. اینکه میفرماید: ﴿لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَعَلَیۡهَا مَا ٱکۡتَسَبَتۡۗ﴾ یعنی: هرکس کار نیک انجام دهد به سود اوست. هر آنکه مرتکب شر و گناه گردد به زیان اوست، و این درخصوص کارهایی است که در ذیل تکلیف قرار میگیرند. این مطلب آشکارا بیان میدارد که ثمره و غایت تکلیف به آدمی بازمیگردد و این سود و زیان آدمیان هرگز متوجه خداوند سبحان نیست همچنان که در حدیث قدسی، خداوند میفرماید: «ای بندگان من شما توان سود رساندن به مرا ندارید تا به من سودی رسانید و توان زیان رسانیدن به مرا ندارید تا زیانم رسانید» بلکه سود آنچه را به دست میآورند به نفع خودشان بوده و ضرر آنچه را کسب میکنند عایدشان میگردد همچنان که خداوند متعال میفرماید:
﴿مَّنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهۡتَدِی لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیۡهَاۚ﴾ [الإسراء: 15].
«هرکس که راه بیابد، فقط به [سود] خودش راه مییابد، و هرکس که گمراه شود، فقط به زیان خود گمراه میشود».
اینکه خداوند آدمیان را به انجام کاری دستور داده به این خاطر نبوده که او نیازمند انجام آن کار از سوی آدمیان بوده بلکه از سر رحمت و لطف و احسان و اکرام آنان را بدان دستور داده و اگر آنان را از کاری نهی نموده فقط به خاطر علاقه به آنان و حفظ و صیانت و عافیت آدمیان بوده است.
اینکه میگوید: ﴿رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ﴾ خداوند مؤمنین را به گفتن این دعا ارشاد و راهنمایی میکند، یعنی آنچه را که خداوند بندگانش را بدان مکلف کرده مسئولیتها و فرامین و سفارشاتی است که باید آنها را مراعات کرده و بر آن مداومت ورزد و در اجرای آنها تخلف نورزد اما بر اثر غلبه سرشت بشری مرتکب فراموشی و خطا و ضعف و کوتاهی میشود، در این دعا مؤمنین از پروردگارشان میطلبند که در همهی این موارد از آنان گذشت نموده و آنان را ببخشد و چنین اموری را از آنان دفع گرداند.
در حدیثی از ابن عباس ب روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «خداوند قلم تکلیف را از امت من در حال خطا و فراموشی و چیزی که بر آن مجبور شوند و اختیاری نداشته باشند را برداشته است»[1].
و این به خاطر لطف و منت عظیم خداوند و فضل گسترده اوست که از خطا و فراموشی آدمی و اموری که از سر اجبار مرتکب شده، عفو و گذشت مینماید. حمد و ستایش از آن خداست، به خاطر فضل و احسانش؛ و سپاس و تشکر از آن اوست، به خاطر محبت و مهربانیاش.
همانا خداوند در کتاب باشکوهش دعاهایی را نقل نموده و به واسطهی آنها بندگان مؤمنش را بسیار ستوده است، و از برخی از بندگان نیکوکارش گفتارها و سخنانی را ایراد نمود، که آنان با آن گفتارها در برخی موقعیتها و مناسبتها خداوند را به فریاد خوانده و به درگاهش دعا کردهاند. کلماتی که دارای شیوه و اسلوبی نیکو بوده و در معنا و مفهوم عظیماند.
شایستهی فرد مسلمان است که بدان عنایت داشته و در آن اندیشیده و تأمل نماید و اینکه به حفظ آنها مشتاق بوده و با آن جملات و کلمات خداوند را به فریاد خوانده و به درگاهش دعا نماید [البته] هر کدام را در موقعیت و مناسبت خاص خودش [به کار گیرد]، بیشک خداوند سبحان به این خاطر این جملات را در کتابش نقل کرده و بازگو نموده تا بندگان مؤمنش در آن بیندیشند و آن را ملاک قرار داده و از آن پیروی کنند. در ذیل تعدادی از این دعاهای مبارک به همراه اندک پرداختنی به برخی از معانی و درسهای آموزنده آن میآید:
1- از جمله این سخن خداوند که میفرماید:
﴿وَمِنۡهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ٢٠١﴾
[البقرة: 201].
«و برخی از آنان میگویند: پروردگارا! در دنیا به ما نیکی رسان و در آخرت نیز به ما نیکی عطا فرما و ما را از عذاب آتش نگاهدار».
خداوند متعال این دعای بزرگ را در کتابش از گروهی از مؤمنین به او و رسولش که به زیارت مسجدالحرام پرداختهاند بازگو کرده است آنان با این دعا به راز و نیاز و طلب کردن از پروردگارشان پرداختهاند. خداوند این دعای آنان را به پاس تعریف و تمجیدشان بیان داشته چرا که آنان در دعایشان مصلحت هر دو سرای دنیا و آخرت را گرد آوردهاند.
اینکه میگویند: ﴿رَبَّنَآ﴾ ندائی است که بیانگر اعتراف به ربوبیت خداوند، و مستلزم یگانگی او در الوهیت، و اعتقاد به کمال و جلال او در ذات و صفات و افعال است.
اینکه میگویند: ﴿ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ﴾ دعا برای همه چیزهای نیکوی دنیاست، خوشبختی و سعادتی که همگان در دنیا به دنبال آن میباشند، در داشتن صحت و تندرستی، روزی فراوان و حلال، خانهای بزرگ، همسری شایسته، فرزندی که باعث روشنایی چشم گردد، رفاه و آسایش، علم مفید و عمل صالح و نامی نیکو و دیگر خواستهها و مطالبات محبوب و جایز تجلی پیدا میکند و این جامع تمامی آن چیزهایی است که مفسرین در این مقام نقل کردهاند.
اینکه میگویند: ﴿وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ﴾ یعنی: در آخرت هم به ما نیکی عطا کن.
حافظ ابن کثیر/ میگوید: «اما بالاترین درجه خوشبختی در آخرت ورود به بهشت و دیگر ملحقات آن از جمله در امان ماندن از هراس بزرگ رستاخیز در صحرای محشر و حسابرسی آسان و دیگر امور نیکوی مرتبط با آخرت است»[1].
اینکه میگویند: ﴿وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ٢٠١﴾ یعنی: عذاب آتش جهنم را از ما بازدار. این دعا برای رهایی از آتش جهنم و عدم ورود به آن است. این کار نیازمند مهیا کردن اسباب آن در دنیاست به این شکل که شخص از سخنان و کارهای حرام و گناهآلود دوری کرده و امور شبههانگیز و حرام را رها نماید. این دعای مبارک از جامعترین و فراگیرترین دعاهایی که برکات دنیا و آخرت را در خود گردآورده محسوب میشود. به همین خاطر در سنت پاک نبوی درخصوص جایگاه آن و تشویق و ترغیب به آن احادیثی نقل گردیده همچنان که در حدیث از انسt نقل شده که گفت: بیشترین دعایی که رسول خداr آن را تکرار میکردند این دعا بود: ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ٢٠١﴾[2] امام مسلم در ادامه این روایت میافزاید که: «هرگاه انس میخواست یک دعا بخواند، همین دعا را میخواند و هرگاه میخواست دعای [بسیار] بخواند، این دعا را هم در آن میخواند».
ابوداود[3] از عبدالله بن سائب t روایت کرده که گفت: شنیدم که رسول اللهr -در میان رکن یمانی و حجرالأسود- میفرمود: ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ٢٠١﴾.
در صحیح مسلم[4] از انس روایت است که: پیامبرخداr به عیادت مردی از مسلمانان رفت که ضعیف و مانند جوجه شده بود. پیامبرخداr به او فرمود: «آیا برای چیز [خاصی] دعا میکردی، یا از او [خدا]، چیز خاصی میخواستی؟» گفت: آری. میگفتم: خدایا هر کیفری که قرار است در آخرت به من بدهی، آن را پیشاپیش در دنیا به من بده. پیامبرخداr فرمود: «تو توان [تاب آوردن] آن را نداری. چرا نگفتی: اَللَّهُمَّ آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَة وَفِی الآخِرَة حَسَنَة وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» گفت: پیامبرr برای او دعا کرد و او بهبود یافت.
امام بخاری در ادب المفرد[5] روایت کرده که گروهی به نزد أنس بن مالک t آمدند تا برایشان دعای خیر کند، به انس t گفته شد: برادران تو نزد تو آمدند تا برای آنها نزد خدا دعا کنی. انس گفت: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْلَنَا وَارْحَمْنَا، وآتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَة وَفِی الآخِرَة حَسَنَة وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ: خداوندا ما را ببخشای و بر ما رحم کن و در دنیا و آخرت به ما نیکی عطا فرما و ما را از عذاب دوزخ نجات ده». سپس از وی خواستند که بیشتر دعا کند. وی مثل آن را گفت و اظهار کرد که: «اگر این به شما داده شود، همانا نیکی دنیا و آخرت به شما داده میشود».
2- از جمله دعاهای مؤمنین که در قرآن بیان شده دعایی است که در این آیه آمده:
﴿وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِۦ قَالُواْ رَبَّنَآ أَفۡرِغۡ عَلَیۡنَا صَبۡرٗا وَثَبِّتۡ أَقۡدَامَنَا وَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٢٥٠﴾ [البقرة: 250].
«و [مؤمنان] هنگامی که برای [مبارزه] با جالوت و سپاهیانش به میدان آمدند، گفتند: پروردگارا، بر [دلهای] ما [بارانِ] شکیبایی فرو ریز و گامهای ما را استوار دار. و ما را بر [ضدِّ] گروه کافران یاری ده».
این آیه داستان دعای دستهای از مؤمنین یعنی طالوت و لشکریانش به هنگام رویارویی با دشمنان خداوند یعنی جالوت و لشکریانش است کسانی که برای خداوند شریک قرار میدادند و تعدادشان بسیار بیشتر از تعداد مؤمنین بود، به همین خاطر این مؤمنین به درگاه خداوند لابه و زاری کرده و از او طلب یاری و پیروزی بر مشرکین در این نبرد را نمودند همچنان خداوند اینگونه درباره آنان بیان میدارد که: ﴿وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِۦ﴾ یعنی: هنگامی که حزب ایمان که تعداد اندک سپاهیان طالوت بودند در مقابل دشمنانشان که تعداد پرشمار سپاهیان جالوت بود قرار گرفتند، گفتند: ﴿رَبَّنَآ أَفۡرِغۡ عَلَیۡنَا صَبۡرٗا﴾ یعنی: از جانب خودت بر [دلهای] ما [بارانِ] شکیبایی فرو ریز، ﴿وَثَبِّتۡ أَقۡدَامَنَا﴾ یعنی: دلهای ما را در جهاد با آنان تقویت نما تا گامهایمان استوار گشته و عقبنشینی نکرده و شکست نخوریم، بیشک با تقویت قلبها، گامها استوار میگردند. ﴿وَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٢٥٠﴾ یعنی: پیروزی ما بر آنان را رقم زده و مقدر فرما. خداوند درخواستشان را اجابت کرده و بدانچه میخواستند نایلشان گرداند و به همین خاطر میفرماید: ﴿فَهَزَمُوهُم بِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾ یعنی: با نیروی خداوند، و نه با نیروی خود، و با قدرت و یاری الهی، و نه با قدرت و تعداد خود، بر جالوت و لشکریانش تسلط یافته و شکستشان دادند، ﴿وَمَا ٱلنَّصۡرُ إِلَّا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ١٠﴾.
این دعا در این وضعیت و شرایط وخیم و بحرانی دربرگیرنده و بیانگر یاریطلبی و پناه بردن تمام و کمال به خداوند سبحان است.
در سنت [پاک نبوی] در حدیثی از صهیب t روایت شده که: رسول اللهr به هنگام رویارو شدن با دشمن میفرمودند: «اَللَّهُمَّ بِکَ أَحُولُ، وَبِکَ أصُولُ، وَبِکَ أُقَاتِلُ: خداوندا من تنها به کمک تو چارهاندیشی میکنم و تنها به کمک تو به دشمنان حمله میبرم، و تنها به کمک تو با آنان میجنگم»[6].
بیان این دعا سپردن کار به خدا و توکل کردن بر اوست، زمام امور و کلیدهای آسمانها و زمین در دست خدای سبحان است، و هیچ قدرت و توان و حرکتی نیست مگر به واسطه و یاری او.
[1]- تفسیر ابنکثیر (1/356)
[2]- بخاری شماره (6389)، و مسلم شماره (2690)
[3]- ابوداود شماره (1892)، و آلبانی/ در «صحیح سنن ابوداود» (1/528) آن را حسن دانسته است.
[4]- مسلم شماره (2688)
[5]- «الأدب المفرد» شماره (633)، و آلبانی/ در «صحیح الأدب المفرد» شماره (494) اسناد آن را صحیح دانسته است.
[6]- أحمد (6/16). آلبانی/ در «الصحیحه» (5/588) میگوید: «میگویم: این اسنادی است که بر اساس شرط شیخین صحیح است».
1- از جمله آیاتی که خداوند در آن به پیامبرش محمدr دستور به دعا داده این آیه است که میفرماید:
﴿وَقُل رَّبِّ ٱغۡفِرۡ وَٱرۡحَمۡ وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰحِمِینَ ١١٨﴾ [المؤمنون: 118].
«بگو: پروردگارا! [گناهانم را] ببخشای و [به من] مرحمت فرمای، چرا که تو بهترین مهربانانی».
حافظ ابن کثیر میگوید: «این راهنمایی و نشان دادن از سوی خدا به این دعا است»[1].
این دعایی است که دربرگیرندهی طلب بخشش و رحمت از پروردگار بخشنده و مهربان است. اینکه میگوید: ﴿رَّبِّ ٱغۡفِرۡ﴾ یعنی پروردگارا ببخشای و بیامرز.
حافظ ابن کثیر میگوید: « غفر به طور مطلق یعنی: محو گناهان و پوشیدن آن از دیدگان مردم»[2].
ابن جریرطبری میگوید: «و بگو -ای محمد-: پروردگارا گناهانم را با چشمپوشیات از آنها بر من ببخشای»[3].
اینکه میگوید: ﴿وَٱرۡحَمۡ﴾ طلب رحمت مینماید.
حافظ ابن کثیر میگوید: «طلب رحمت در اینجا به این معناست که: او را در سخنان و کارهایش موفق و مؤید گرداند»[4].
ابن سعدی میگوید: «و بر ما رحم بفرما و با رحمت خویش ما را به هر چیز خوبی برسان»[5].
اینکه میگوید: ﴿وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰحِمِینَ ١١٨﴾ یعنی:و تو -ای پروردگارم- بهترین کسی هستی که به بندهاش رحم میکند، و توبهاش را میپذیرد، و گناهش را میبخشد، و او را مجازات نمیکند، و او را به هر خیر و خوبیای میرساند، پس خداوند از هرکس نسبت به بندهاش مهربانتر است، و خداوند نسبت به بندهاش از مادر نسبت به فرزندش مهربانتر میباشد، و از خود بنده برای وی مهربانتر است.
این دعا با این جمله پایان یافته، آن هم به خاطر توسل به کمال رحمت خدا و کثرت و عمومیت این رحمت، این جمله متناسب با طلب بخشش و رحمت است، و از محبوبترین ابزارها نزد خداوند میباشد چرا که عبارتست از تعریف و تمجید خداوند با نامهای نیکو و صفات پسندیدهای که لایق و سزاوار خداوند است.
این دعای مبارک نمونههای مشابه متعددی در سنت نبوی دارد که پیامبرr در آن طلب بخشش و رحمت نموده است و این خود نشاندهنده استجابت فرمان خدا به تمام و کمال از سوی پیامبرr است از جمله در صحیح بخاری و مسلم[6] از ابوبکر صدیقt روایت شده است که او [ابوبکر t] به پیامبرخداr گفت: ای پیامبر خداr دعایی به من بیاموز که آن را در نمازم بگویم و ایشان فرمود: بگو: «اَللَّهُمَّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی ظُلْماً کَثِیراً، وَلاَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ أَنْتَ، فَاغْفِرْلِی مَغْفِرَةً مِنْ عِنْدِکَ، وَارْحَمْنِی إِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ: خدایا من بر خودم ستم فراوان کردهام و کسی جز تو گناهان را نمیآمرزد، پس به لطف و بخشندگی خودت مرا بیامرز و بر من رحم کن که بیگمان تو بسیار بخشایشگر و مهربان هستی».
2- از جمله آیاتی که خداوند در آن به پیامبرش محمدr دستور به دعا داده این آیه است که میفرماید:
﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ کَانَ تَوَّابَۢا ٣﴾ [النصر: 3].
«پروردگار خود را سپاس و ستایش کن، و از او آمرزش بخواه. خدا بسیار توبهپذیر است».
این دستوری از سوی خداوند متعال به پیامبرشr است که پروردگارش را سپاس و ستایش کرده و از او طلب بخشش نماید. این دستور بعد از بشارت به پیامبرr درخصوص یاری خدا و فتح مکه و ورود دستهدستهی مردم به دین خدا آمده است به همین خاطر گروهی از صحابه yچنین دریافتهاند که به پیامبرr دستور به سپاس و ستایش و طلب بخشش خداوند شده تا به این شکل شکر خدای را به خاطر این نعماتی که بدان بشارت داده شده به جای آورد، همچنین تعدادی از صحابه -مانند عمر و ابن عباس y- چنین برداشت کردهاند که آمدن یاری خدا و فتح مکه و ورود دستهدسته مردم به درون دین خدا نشانهای بر نزدیک بودن فرارسیدن اجل رسول اللهr و پایان عمر ایشان است، و خداوند ایشان را به سپاس و ستایش خود و طلب بخشش از او دستور داده تا عمرش با این اعمال پایان پذیرد و آماده لقای پروردگارش گردد و با کاملترین و تمامترین احوالش به نزد او برسد.
بعد از نزول این سوره پیامبرr بسیار به سپاس و ستایش خداوند و طلب بخشش از او میپرداخت همچنان که در حدیث از ام المؤمنین عائشه ل روایت است که گفت: «رسول خداr [این دعا را] بسیار میخواندند: «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَأَتُوبُ إِلَیْهِ: خدا را به پاکی همراه با ستایش یاد میکنم، از خداوند طلب آمرزش مینمایم و به سویش بازمیگردم». عائشه ل میگوید: من گفتم: یا رسول الله! شما را میبینم که: «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَأَتُوبُ إِلَیْهِ» را بسیار میخوانید عائشه میگوید: پیامبرr فرمود: «پروردگارم به من خبر داد که به زودی در امت خویش نشانهای را خواهم دید و چون این نشانه را دیدم باید: «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَأَتُوبُ إِلَیْهِ» را بسیار بخوانم و در حقیقت من این نشانه را دیدهام:
﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١﴾.
یعنی فتح مکه
﴿وَرَأَیۡتَ ٱلنَّاسَ یَدۡخُلُونَ فِی دِینِ ٱللَّهِ أَفۡوَاجٗا ٢ فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ کَانَ تَوَّابَۢا ٣﴾ [النصر: 2-3][7].
و در روایتی دیگر از عائشه ل نقل است که: «پیامبرخداr در رکوع و سجودش فراوان میگفت: «سُبْحَانَکَ اَللَّهُمَّ رَبَّنَا وَبِحَمْدِکَ، اَللَّهُمَّ اغْفِرْلِی: خدایا ای پروردگار ما! تو پاکی، تو را میستایم. خدایا! مرا بیامرز!» پیامبرr [با خواندن این دعا در رکوع و سجده] قرآن را [در زندگی خود] عملی میکرد»[8] اینکه عائشه ل میگوید: پیامبرr قرآن را [در زندگی خود] عملی میکرد یعنی: آنچه را خدا در قرآن به او دستور داده بود انجام میداد و عملی میکرد و منظورش این سخن خداوند بود که میفرماید:
﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ کَانَ تَوَّابَۢا ٣﴾ [النصر: 3].
«پس پروردگارت را به پاکی بستای، و از او آمرزش بخواه، چه او فراوان توبهپذیر است».
این مجموعه آیات قرآنی پیشین که بیان شد تعدادی از دعاهای مبارکی بود که خداوند به پیامبرش محمدr دستور داده بود تا با آنها پروردگارش را به دعا خوانده و با او به راز و نیاز پرداخته و او را سپاس و ستایش نموده و مصالح دین و دنیا و آخرت را از او طلب نماید.
پیامبرr نیز دستورات پروردگارش را اطاعت کرده و به اندرزها و توجیهاتش به گونهای که خداوند خود دوست دارد و میپسندد، عمل مینمود. پیامبرr بیش از هرکس دعا نموده و زیباتر از هر کسی خدا را سپاس و ستایش مینمود و از همگان به خداوند مشتاقتر بود، و در خوشی و ناخوشی بیش از همه از خدا میترسید، بلکه حتی ایشان در دعا به درگاه الهی و ستایش نیکوی او با کلماتی جامع از همه پیامبران و فرستادگان پیشی جسته بود.
ایشانr هیچ خلق و خوی نیکو و منش و رفتار زیبا و پسندیدهای نمانده بود مگر آنکه آن را از خداوند میطلبید، و هیچ خلق و خوی بد و منش و رفتار ناپسندیدهای نمانده بود مگر آنکه از آن به خدا پناه میبرد آن هم چه به صورت اجمالی و چه به صورت تفصیلی، او این کار را به کمک کلماتی جامع و کمال فروتنی و خضوع و تواضع کامل که خداوند به او ارزانی داشته بود انجام میداد.
راه و روش پیامبرr کاملترین و درخشانترین راه و روش، و خطمشی ایشانr تمام و کمالترین و درخورترین خطمشی است، درود و سلام و برکات خداوند بر او باد، خداوند پیروی نیکو از خطمشی ایشان و تقلید و دنبالهروی او را روزیمان گرداند.
1- از جمله آیاتی که در آن پیامبر اکرمr به دعا دستور داده شده این آیه است که خداوند میفرماید:
﴿وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا ١١٤﴾ [طه: 114].
«و بگو: پروردگارا! بر دانشم بیفزا».
امام طبری میفرماید: «خداوند بلندمرتبه میفرماید: ای محمد بگو: پروردگارا بر آنچه به من آموختهای بیفزای، به او امر کرده است که فواید علمی و مطالبی را که نمیداند، بطلبد»[1].
علامه ابن سعدی میگوید: «خداوند متعال به او فرمان داد که از وی بخواهد بر دانشش بیافزاید، زیرا علم خیر است، و فزونی و فراوانی خیر امری مطلوب میباشد، و فراوانی و افزون شدن علم از جانب خداوند است و راه آن کوشش و علاقهمند شدن به آن و خواستن از خداوند و کمک گرفتن از او، و نیازمند بودن به وی در هر وقتی است»[2] اهمیت و توجه ویژه پیامبرr به این دعا در سنت به اثبات رسیده است.
ترمذی و ابن ماجه در حدیثی از ابوهریره t نقل کردهاند که گفت: رسولخداr چنین دعا میکردند: «اَللَّهُمَّ اَنْفِعْنِیْ بِمَا عَلِّمْتَنِی، وَ عَلَّمَنِیْ مَا یَنْفَعُنِیْ، وَ زِدْنِی عِلْماً: خداوندا! مرا از آنچه به من آموختهای، بهرهمند گردان، و آنچه را مایه بهرهمندی من است به من بیاموز، و بر علمم بیفزای»[3].
سفیان بن عینیه/ میگوید: «پیامبرr پیوسته در حال افزایش علم بود تا اینکه فوت کرد»[4].
گذشتگان نیکوکار نیز پیوسته به این دعا توجه ویژهای داشتهاند از جمله آنچه در این باره نقل شده این که سعید بن منصور و عبدبن حمید از ابن مسعودt نقل کردهاند که چنین دعا میکرد: «پروردگارا بر ایمان و فقه و فهم و یقین و علم من بیفزای»[5].
از امام مالک بن أنس/ روایت شده که گفت: «طبیعی است که آدمی همهچیز را نداند، و جزو سرشت اوست که بیاموزد سپس فراموش کند، و این از خصوصیات اوست که از خداوند درخواست نماید که پیوسته بر علمش بیفزاید»[6].
2- از جمله آیاتی که خداوند در آن به پیامبرش r دستور داده دعا نماید این سخن خداوند است که میفرماید:
﴿قُل رَّبِّ إِمَّا تُرِیَنِّی مَا یُوعَدُونَ ٩٣ رَبِّ فَلَا تَجۡعَلۡنِی فِی ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ ٩٤﴾
[المؤمنون: 93-94].
«بگو: پروردگارا! اگر چیزی [ را از عذاب] که بدان وعده داده میشوند، [در دنیا بر سر آنان بیاوری، در حالی که من در میانشان باشم و] به من بنمایی، پروردگارا! مرا از زمره کافران مگردان [و همراه ایشان معذًب منما]».
حافظ ابن کثیر میگوید: «خداوند متعال به پیامبرش محمدr دستور میدهد تا به هنگام نازل شدن عذاب و بلا این دعا را بنماید:
﴿رَّبِّ إِمَّا تُرِیَنِّی مَا یُوعَدُونَ ٩٣ رَبِّ فَلَا تَجۡعَلۡنِی فِی ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ ٩٤﴾
[المؤمنون: 93-94][7].
معنی این دعا این است که: پروردگارا اگر ناگزیر میباید عذابی را که به آنان وعده میدهی به من بنمایانی و آنان را بدان گرفتار نمایی در حالی که من حاضر و شاهد بر آنم، خدایا مرا در زمرهی ستمگرانی که عذاب میشوند قرار مده بلکه مرا از عذابی که دامنگیرشان میشود به سلامت دار.
«مفسران میگویند: این دلیلی است بر این که رواست که بنده از خدای چیزی را بخواهد که میداند آن را انجام خواهد داد»[8].
توضیح این مطلب به این شکل است که رسول اللهr میدانست که خداوند ایشان را در میان ستمگران قرار نمیدهد آنگاه که عذاب را بر آنان نازل میفرماید چرا که خداوند در کتابش بیان داشته که در حالی که رسول خداr در میان آنان است آنان را عذاب نمیدهد آنجا که میفرماید:
﴿وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمۡ وَأَنتَ فِیهِمۡۚ﴾ [الأنفال: 33].
«تا تو در میان آنان هستی خداوند ایشان را عذاب نمیکند».
با این حال خداوند به پیامبرشr دستور میدهد که این دعا و درخواست را نماید تا پاداش او را چند برابر کند و در همهی آن و لحظهای به یادآورنده خداوند و پناه برنده به او و خواهان حمایت او باشد.
در همین زمینه پیامبرr در دعایش میفرماید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَتَرک المُنْکراتَ وَحُب المَساکین، وَاِذا اَرَدْتَ بِعِبادِکَ فِتْنَة فَاقْبِضنِی إِلَیْکَ غَیْرَ مَفْتُون: پروردگارا من از تو [توفیق] انجام کارهای نیک و ترک امور زشت و ناپسند و محبت فقرا و نیازمندان را خواستارم، و هرگاه به بندگانت فتنهای را اراده داشتی پس مرا در حالی به سوی خویش ببر که به آن فتنه در نیفتاده باشم»[9] شبیه این دعاها بسیارند.
3- از دیگر آیات در زمینه دعا، سخن خداوند است که میفرماید:
﴿وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنۡ هَمَزَٰتِ ٱلشَّیَٰطِینِ ٩٧ وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحۡضُرُونِ ٩٨﴾
[المؤمنون: 97-98].
«و بگو: پروردگارا! خویشتن را از وسوسههای اهریمنان [و تحریکات ایشان به انجام گناهان] در پناه تو میدارم و خویشتن را در پناه تو میدارم از اینکه با من [در اعمال و اقوال و سایر احوال] گرد آیند [و مرا از تو غافل نمایند]».
این دستوری از سوی خدا به پیامبرش r است که از شیاطین و تحریکات و وسوسههای آنها به خدا پناه ببرد چرا که به کار بردن نقشه و ترفند در برخورد با آنان مؤثر نبوده و تسلیم نیکی و احسان نمیشوند تنها راه رهایی از آنها پناه بردن به خداوند است.
اینکه میگوید: ﴿رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنۡ هَمَزَٰتِ ٱلشَّیَٰطِینِ ٩٧﴾ یعنی: به نیرو و توان تو چنگ میزنم و از قدرت و توانایی خودم بیزاری میجویم تا مرا از وسوسهها و تحریکات شیاطین مصون داری. همزات: جمع همزه، مانند تمرات و تمره، و در لغت در اصل به معنای: به جلو راندن و تحریک کردن و برانگیختن است.
همزات شیاطین: به القا کردن و دمیدن آنها تفسیر شده، و همچنین به «خنق: خفه کردن، راه نفس [کسی را] بستن» که حالت مرگی شبیه جنون است که توسط شیاطین رخ میدهد تفسیر شده، و همچنین به تحریک به شر و وسوسههای شیاطین تعبیر شده است.
ابن قیم/ میگوید: «همزات شیاطین: انداختن وسوسه و دغدغه از سوی شیاطین به قلب است».
همچنین میگوید: «گاه گفته میشود -که این نظر صحیحتر است-: هرگاه همزات شیاطین به تنهایی به کار رود همه آنچه از سوی آنها به انسان برخورد میکند را دربرمیگیرد، و وقتی که همراه با کلمه نفخ و نفث باشد منظور نوعی خاص است»[10].
اینکه میگوید: ﴿وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحۡضُرُونِ ٩٨﴾، علامه ابن سعدی/ میگوید: «یعنی: و از شری که به سبب وسوسه و دست زدن شیطانها به من میرسد و به آن دچار میگردم [به تو پناه میبرم]. و به تو پناه میبرم از شری که به سبب حضور وسوسههای شیطانها به وجود میآید و این پناه بردن از اصل شر میباشد، و پناه بردن به خدا از همه وسوسههای شیطان در این داخل است. پس وقتی که خداوند بندهاش را از این شر در پناه خویش قرار داد و دعایش را پذیرفت، از هر شر و بدی سالم میماند، و بر انجام هر کار خوبی توفیق مییابد»[11] علامه شنقیطی/ میگوید: «اینکه میفرماید: ﴿وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحۡضُرُونِ ٩٨﴾ در ظاهر به معنی آن است که: خداوندا از اینکه شیطان به هنگام انجام کاری نزد من حاضر شود حال فرقی نمیکند به هنگام تلاوت قرآن باشد همچنان که میفرمایی:
﴿فَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ ٱلرَّجِیمِ ٩٨﴾ [النحل: 98].
«هنگامی که خواستی قرآن بخوانی، از وسوسههای شیطان مطرود به خدا پناه ببر».
یا به هنگام لحظهی مرگ و یا در دیگر کارها و لحظهها باشد، خداوندا به تو پناه میآورم[12].
در سنن ترمذی روایت شده که پیامبرr پس از خواندن دعای استفتاح در نماز میفرمود: «أَعُوذُ بِاللهِ السَّمِیعِ العَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، مِنْ هَمْزِهِ وَنَفْخِهِ وَنَفْثِهِ: من از شر شیطان رانده شده [یعنی] از جنون و دیوانگی، و از غرور و تکبر، و شعر آن، به خداوند شنوای دانا پناه میبرم»[13].
همچنین در حدیث به نقل از عبدالله بن عمروبن عاص ب آمده که گفت: پیامبرخدا r کلماتی را به ما میآموخت که به هنگام وحشتزدگی در خواب آنها را بگوییم [آن کلمات اینها بودند]: «بِسْمِ اللهِ، أَعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّة مِن غَضَبِهِ وَعِقَابِهِ وَشَرِّ عِبَادِهِ، وَمِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ وَأَنْ یَحْضُرُونِ: به نام خداوند، از خشم و مجازات خداوند، و از شر بندگان خداوند، و از وسوسههای شیاطین و از اینکه شیاطین بر سرم حاضر شوند به کلمات جامع و کامل خداوند پناه میبرم»[14].
احادیث نقل شده درخصوص پناه بردن به خداوند از شر شیطان رانده شده بسیارند.
خداوند ما و شما را از شر شیطان، و از جنون و غرور و شعر او در پناه خود دارد.
[1]- تفسیر طبری (16/181)
[2]- تفسیر ابنسعدی (ص: 599)
[3]- ترمذی (3599)، و ابنماجه (251-3833). و آلبانی/ در «صحیح سنن ترمذی» (3/476) آن را صحیح دانسته است.
[4]- این مطلب را ابنکثیر در تفسیرش (5/312) آورده است.
[5]- این مطلب را سیوطی در الدر المنثور (5/602) بیان کرده است.
[6]- این سخن را ابوالمظفر سمعانی در تفسیرش (3/358) آورده است.
[7]- تفسیر ابن کثیر (5/485).
[8]- تفسیر ابوالمظفر سمعانی (3/488)
[9]- این حدیث را ترمذی (3233) به نقل از ابنعباس t روایت کرده است و آلبانی/ در «صحیح سنن ترمذی» (3/317) آن را صحیح دانسته است.
[10]- إغاثه اللهفان (1/155-154)
[11]- تفسر ابنسعدی (ص: 653)
[12]- اضواءالبیان (5/819)
[13]- ترمذی (242) به نقل از ابوسعید خدری t، و آلبانی/ در «صحیح سنن ترمذی» (1/149) آن را صحیح دانسته است.
[14]- احمد (2/181)، و ابوداود (3893)، و ترمذی (3528)، و آلبانی/ در «صحیح الترغیب و الترهیب» (601) آن را حسن لغیره دانسته است.