***
توضیح موضوع: اسلام برنامهی وسیعی برای آزاد شدن بردگان تنظیم کرده است که اگر مسلمانان آن را عمل میکردند در مدتی نه چندان زیاد، همهی بردگان به تدریج آزاد و جذب جامعهی انسانی و اسلامی میشدند. رؤوس برنامههای اسلام برای آزاد کردن بردگان چنین است:
1- تشویق اسلام بر آزاد کردن بردگان:
خداوند متعال میفرماید:
﴿فَلَا ٱقۡتَحَمَ ٱلۡعَقَبَةَ١١ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا ٱلۡعَقَبَةُ١٢ فَکُّ رَقَبَةٍ١٣...﴾ [البلد: 11-13].
«ما که دو راه خیر و شرّ را پیش پای انسان نهادهایم، آن کس که ناسپاس است، او خویشتن را به گردنهی رهایی از شقاوت و رسیدن به سعادت نمیزند و آن را پشت سر نمیگذارد. تو چه میدانی آن گردنه چیست؟ آزاد کردن برده و بنده است».
و پیامبر ج میفرماید:
«أیّما رجل اعتق امرأ مسلماً، استنقذ الله بکلّ عضوٍِ منه عضواً منه من النّار» [بخاری و مسلم]
«هر کس بردهی مسلمانی را آزاد کند، به ازای هر عضوی که آزاد میکند، خداوند عضوی از او را از آتش دوزخ نجات میدهد.»
و از ابوموسی اشعریس روایت است که پیامبر ج فرمود:
«سه گروه هستند که به آنان دو بار اجر و پاداش داده میشود: اهل کتابی که به پیامبرش ایمان آورده، سپس پیامبر اسلام ج را دریافته و به او هم ایمان آورده و از او پیروی و او را تصدیق کند، برای او دو اجر و پاداش است. و بردهای که هم حق خدا و هم حق سیّدش را ادا کند، دو اجر دارد، و مردی که کنیزی داشته باشد، خوراک او را به خوبی داده و او را به خوبی تربیّت کرده، او را آموزش داده، سپس او را آزاد کرده و به ازدواج خود درمیآورد، او هم دو اجر دارد.» [بخاری و مسلم]
از ابوذرس روایت است که گفت: از پیامبر ج سؤال کردم چه عملی برتر است؟ فرمود: ایمان به خدا و جهاد در راه او. گفتم: آزاد کردن چه بردهای بهتر است؟ فرمود: بردهای که قیمت بیشتری دارد و نزد صاحبش از همهی بردههایش باارزشتر باشد.» [بخاری و مسلم]
2- یکی از مصارف هشتگانهی زکات در اسلام خریدن بردگان و آزاد کردن آنها است: [توبه/60] و به این ترتیب، یک بودجهی دائمی و مستمر برای این امر در بیتالمال اسلامی در نظر گرفته شده که تا آزادی کامل بردگان ادامه خواهد داشت.
3- آزاد کردن بردگان یکی از مهمترین عبادات و اعمال خیر در اسلام است و پیشوایان اسلام در این مسئله، پیشقدم و پیشتاز بودند.
4- پیشوایان اسلام، بردگان را به کمترین بهانهای آزاد میکردند تا سرمشق و الگویی برای دیگران باشد.
5- در اسلام، بردگان به مناسبتهای مختلف از قبیل: هنگام خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی، نماز استسقاء و... آزاد میشوند. از اسماء دختر حضرت ابوبکرس روایت است که «پیامبر ج هنگام خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی به آزاد نمودن برده دستور داده است». [بخاری]
6- هر گاه کسی پدر یا مادر و یا اجداد و یا فرزندان یا عمو یا عمّه، یا دائی یا خاله، یا برادر یا خواهر و یا برادرزاده و یا خواهرزادهی خود را مالک شود، خود به خود آزاد میشود. از حضرت «سمرة بن جندب» روایت است که پیامبر ج فرمود: «من ملک ذارحم محرم فهو حرّ» [ابن ماجه، ابوداود و ترمذی] «هر کس مالک خویشاوند محرمی شد، آن خویشاوند خود به خود آزاد است».
7- کسی که بردهی مشترکی را نسبت به سهم خود آزاد کند مؤظف است بقیه را نیز بخرد و آزاد کند و هر گاه بخشی از بردهای را که مالک تمام آن است آزاد کند، این آزادی سرایت کرده و خود به خود همهی آن آزاد خواهد شد. به تعبیر دیگر هر گاه قسمتی از برده آزاد شد، تمام آن آزاد میشود و اگر دو نفر در بردهای شریک باشند و یکی از آنها سهم خود را آزاد کند، اگر آزاد کننده غنی باشد برده قیمتگذاری میشود و سهم شریکش را میدهد و به این ترتیب برده به صورت کامل آزاد میگردد. از عبدالله بن عمرب روایت است که پیامبر ج فرمود:
«هر کس سهم خود را از بردهی شراکتی آزاد کرد و به اندازهی قیمت برده پول داشت باید برده عادلانه قیمت گذاری شود، سهم هر کدام از شرکایش را بدهد و به این ترتیب برده به نام او آزاد میشود، و اگر مالی نداشت که به قیمت برده برسد، برده به اندازهی سهم او آزاد شده است.» [بخاری و مسلم]
8- هر گاه مالک از کنیز خود صاحب فرزندی شود، فروختن آن کنیز جایز نیست و باید بعداً از سهم ارث فرزندش آزاد شود.
این امر وسیلهی آزادی بسیاری از بردگان میشد. زیرا بسیاری از کنیزان به منزلهی همسر صاحب خود بودند و از آنها فرزند داشتند. (اُمّ ولد)
9- «تدبیر»: تدبیر عبارت است از تعلیق آزادی برده به مرگ سیّد. مثل اینکه سیّد به بردهاش بگوید: هر گاه مُردم بعد از مرگ من آزادی. بنابراین هر گاه سیّد مُرد، اگر قیمت برده از یک سوم کل مالش بیشتر نبود، آزاد میشود.
10- برای تکمیل آزادی بردگان، مقرّراتی در اسلام وضع شده که بردگان طبق قراردادی که با مالک خود میبندند، بتوانند از دست رنج خود آزاد شوند. [در فقه اسلامی فصلی در این زمینه تحت عنوان «مکاتبه» یا «کتابت» آمده است]
«کتابت» عبارت است از تعلیق آزادی برده در برابر عوضی معیّن. هر گاه برده به سیدش بگوید: «مرا مکاتب کن». چنانچه سیّد میداند توانایی بدست آوردن پول را دارد واجب است تقاضای او را قبول کند. به دلیل فرمودهی خداوند متعال:
﴿وَٱلَّذِینَ یَبۡتَغُونَ ٱلۡکِتَٰبَ مِمَّا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡ فَکَاتِبُوهُمۡ إِنۡ عَلِمۡتُمۡ فِیهِمۡ خَیۡرٗاۖ﴾ [النور: 33]
«کسانی که از بردگانتان خواستار آزادی خود با عقد قرارداد شدند، با ایشان عقد قرارداد ببندید اگر خیر و صلاحیّت بر پای خود ایستادن در زندگی آزاد و امانت در پرداخت اقساط باز خرید در ایشان سراغ دیدید، در راه آزادی کمکشان کنید».
از موسی بن انسس روایت است که گفت: سیرین از حضرت انسس خواست که او را مکاتب کند - سیرین ثروت زیادی داشت - اما انسس کتابت او را قبول نکرد، سیرین نزد حضرت عمرس رفت. عمرس گفت: او را مکاتب کن. انسس باز هم سرباز زد. عمرس در حالی که آیهی ﴿فَکَاتِبُوهُمۡ إِنۡ عَلِمۡتُمۡ فِیهِمۡ خَیۡرٗاۖ﴾ را تلاوت میکرد، شلاقی به او زد، و در نتیجه انسس او را مکاتب کرد. [بخاری]
11- کفارهی بسیاری از تخلفات در اسلام، آزاد کردن بردگان قرار داده شده است. کفارهی قتل خطأ، کفاره ترک عمدی روزه، کفارهی ظهار، و کفارهی قسم را به عنوان نمونه در اینجا میتوان نام برد.
***
توضیح موضوع: برخی بر اسلام خرده میگیرند که چرا این آیین الهی با آن همه محتوا و ارزشهای والای انسانی، مسئلهی بردگی را به کلی القاء نکرده، و طی یک حکم قطعی و عمومی آزادی همهی بردگان را اعلام ننموده است؟ و چرا انسانی مملوک انسان دیگری باشد و آزادی را که بزرگترین نعمت و عطیّهی الهی است از دست دهد؟!
در یک جملهی کوتاه باید گفت که اسلام برنامهی دقیق و زمانبندی شده برای آزادی بردگان دارد که به تدریج و مرحلهبندی شده، همهی آنها آزاد میشوند، بیآنکه این آزادی عکس العمل نامطلوبی در جامعه به وجود آورد.
آنچه غالباً مورد توجه قرار نمیگیرد این است که اگر نظام غلطی در بافت جامعهای وارد شود، ریشه کن کردن آن احتیاج به زمان دارد، و هر حرکت حساب نشده، نتیجهی معکوسی خواهد داشت، درست همانند انسانی که به یک بیماری خطرناک مبتلا شده و بیماریاش کاملاً پیشرفت نموده است و یا شخص معتادی که دهها سال به اعتیاد زشت خود خو گرفته است. در اینگونه موارد حتماً باید از «برنامههای زمانبندی شده» استفاده کرد.
اگر اسلام طبق یک فرمان عمومی دستور میداد تا همهی بردگان موجود در آن زمان را آزاد کنند، چه بسا بیشتر آنها تلف میشدند. زیرا گاهی نیمی از جامعه را بردگان تشکیل میدادند. آنها نه کسب و کار مستقلی داشتند و نه خانه و کاشانه و نه وسیلهای برای ادامهی زندگی.
اگر در یک روز و یک ساعت معین، همه آزاد میشدند، یک جمعیت عظیم بیکار ظاهر میگشت که هم زندگی خودش با خطر مواجه بود و هم ممکن بود که نظم و نظام جامعه را مختل کند، و به هنگامی که محرومیت به او فشار میآورد به همه جا حمله ور شود و درگیری و خونریزی به راه افتد.
اینجاست که باید بردگان به تدریج آزاد شوند، و جذب جامعه گردند تا نه جان خودشان به خطر بیفتد و نه امنیّت جامعه را به خطر اندازند. و اسلام درست این برنامهی حساب شده را تعقیب و دنبال کرد.
در حقیقت بردگی در طول تاریخ اسباب فراوانی داشته که نه تنها اسیران جنگی و بدهکارانی که قدرت بر پرداخت بدهی خود نداشتند، به صورت برده در میآمدند که زور و زر و تزویر و غلبه نیز مجوز برده گرفتن و بردهداری بود.
کشورهای قدرتمند و خودکامه و مُستبد و دیکتاتور، افراد خود را با انواع سلاحها به ممالک عقب افتادهی آفریقایی و مانند آن میفرستادند و گروه گروه از آنها را گرفته و اسیر کرده و با کشتیها به بازارهای ممالک آسیا و اروپا میبردند.
اسلام جلو تمام این مسائل را گرفت، تنها در یک مورد اجازهی بردهگیری را داد و آن در مورد اسیران جنگی بود. و آن نیز جنبهی الزامی نداشت و اجازه میداد طبق مصالح، اسیران را بیقید و شرط یا پس از پرداخت فدیه آزاد کنند.
در آن روز زندانهایی نبود که بتوان اسیران جنگی را تا روشن شدن وضعشان در زندان نگهداشت، و راهی جز تقسیم کردن آنها در میان خانوادهها و نگهداری به صورت برده نداشت.
بدیهی است هنگامی که چنین شرایطی تغییر یابد، هیچ دلیلی ندارد که امام و پیشوای مسلمانان، حکم بردگی را دربارهی اسیران بپذیرد، بلکه میتواند آنها را از طریق «مَنّ» (آزادی بیقید و شرط) و «فداء» (پرداخت فدیه) آزاد سازد. زیرا اسلام، پیشوای مسلمانان را در این امر مخیّر ساخته تا با در نظر گرفتن مصالح اقدام کند، و به این ترتیب تقریباً سرچشمههای بردگی جدید در اسلام، بسته شده است.
***
توضیح موضوع: برخی از مردم در مورد ارث زنان میپرسند: چنانچه اسلام به انسانیّت و کرامت و مساوات زنان با مردان اعتراف مینماید، چرا در پارهای از شرایط و احوال، مانند: موضوع میراث، مردان را بر زنان برتری داده است؟! و از نظر انسانی زنان در مقایسه با مردان در منزلت کمتری قرار گرفتهاند و به همین خاطر است که مقدار ارثی که به آنها تعلق میگیرد، نصف مقدار ارثی است که به مردان داده میشود!
در جواب باید گفت: امتیازی که در موضوع ارث برای مردان مورد توجه قرار گرفته، هیچگاه به معنی ارزش و برتری مرد بر زن نیست. زیرا در پیشگاه خداوند هیچ کس را بر دیگری به جز براساس معیار «تقوا و خداترسی» فضیلت و برتری نیست.
این امتیاز و ویژگی نیز در واقع به فطرت و ساختار هر یک از زن و مرد برمیگردد. و در حقیقت مقدار ارثی که اسلام برای زنان در نظر گرفته به هیچ وجه با باور نادرست کمتر بودن انسانیّت زنان از مردان ارتباطی ندارد، بلکه براساس قضیهی دیگری است که با طبیعت و منزلت زنان در عرصهی کار و درآمد اقتصادی و مسائل مربوط به آن، ارتباط پیدا میکند و لازمهاش آن است که مرد همهی مخارج زندگی خانوادگی و مخارج زن و فرزندان و خویشاوندانِ مستمند را فراهم کند و مهریهای را که به عنوان اثبات رغبت به ازدواج نسبت به همسرش متعهد میشود، در جهت تقویت روابط همسری به او بپردازد.
زن نیز به تدبیر و ادارهی امور مربوط به منزل بپردازد و بار مسئولیّت بارداری و وضع حمل و برخورداری از فراغت لازم برای تربیّت و نگهداری از فرزندانش را بر دوش بگیرد.
در سایهی این قاعده و تقسیم کار و مسئولیّت، مشاهده میکنیم که از نظر اسلام، زنان از توجه و تسامح بیشتری برخوردارند. اسلام برای ایشان مهریهای را که سقفی برای آن تعیین نشده، مقرر داشته است.
﴿وَءَاتَیۡتُمۡ إِحۡدَىٰهُنَّ قِنطَارٗا فَلَا تَأۡخُذُواْ مِنۡهُ شَیًۡٔاۚ﴾ [النساء: 20]
و نیز هر گاه طلاق داده شود، هزینهی ایام عده - همچون زمانی که همسر مرد بود و در خانهی شوهری میزیسته - و همچنین مقدار هزینهای که شخصیت و کرامت آن خانم طلاق داده شده را حفظ کند - اضافه بر نفقهی عدّه - بر مرد واجب گردانیده است:
﴿وَلِلۡمُطَلَّقَٰتِ مَتَٰعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِینَ٢٤١﴾ [البقرة: 241]
اما همچنانکه پیشتر نیز گفته شد، مردان بایستی مخارج زندگی خود و زن و فرزندان را فراهم کنند و آمادهی رویارویی با مشکلات مادی و معنوی زندگی باشند، و یاری به پدر و مادر و خویشاوندانِ مستمند را فراموش ننمایند.
در این صورت مردان چه امتیاز و برتری بر زنان دارند، در حالی که مرد در مقابل همه چیز مسئولیّت دارد، اما محدودهی مسئولیت زنان بسیار کمتر میباشد؟ در واقع زنان در مقایسه با مردان حال و روز بسیار بهتری دارند.
این اصلی است که اسلام در ارتباط با آن میراث زن را نصف میراث مرد قرار داده است، و بسیار بدیهی است که سهم میراث او هیچ ارتباطی با منزلت انسانیاش ندارد که با مردان در یک ردیف قرار دارد.
و در حقیقت تفاوت میان مرد و زن در میزان ارثی که به هر یک تعلق میگیرد، ظاهراً به میزان مسئولیتهای مالی و تفاوت تکالیف اقتصادی هر یک از آنها ارتباط پیدا میکند.
شما فرض کنید، پدری فوت نموده و پسر و دختری را از خود بر جای نهاده است. پسر باید مخارج ازدواج را فراهم کند و پس از ازدواج هزینهی زندگی را تأمین نماید. از طرف دیگر دختر وقتی که شوهر میکند، مهریه و حقوقی به او تعلق میگیرد و پس از ازدواج تهیهی مخارج معیشتش بر عهدهی شوهر اوست و چنانچه بسیار هم ثروتمند باشد خود او مسئول خرج حتی یک تومان هم نیست.
برای مثال اگر پدر مبلغی به میزان 1.500.000 تومان ثروت را برای پسر و دختر به جا نهاده باشد، 1.000.000 تومان آن متعلق به پسر و 500.000 تومان باقیمانده به دختر تعلق میگیرد. چنانچه پسر ازدواج کند، مخارج مختلف عروسی او مثلاً اگر 250.000 تومان بشود، از مقدار ارثی که به او رسیده 750.000 تومان آن باقی میماند. از طرف دیگر وقتی که خواهرش شوهر کند، فرض کنیم به مقدار 250.000 تومان مهریه و هدایا و جهیزیّه دریافت کند که اگر به مقدار ارثی که به او تعلق گرفته اضافه گردد به 750.000 تومان، یعنی عین همان مبلغی که برای برادرش باقیمانده میرسد و در نتیجه میزان ارثشان مساوی میگردد.