اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

4- خلع

4- خلع

خلع: به جدایی مرد از زنش در برابر مالی که از او می‌‌گیرد، گفته می‌‌شود.

حکمت مشروعیت خلع

وقتی بین زن و شوهر رابطه محبت آمیز نباشد و از همدیگر تنفر و نفرت داشته باشند و بین‌شان مشکلاتی بروز کند و عیب جویی از هردو طرف یا یک طرف آشکار باشد، الله تعالی برای برون رفت از این مشکلات راه حل و برنامه نجاتی قرار داده است.

اگر این مشکلات از طرف شوهر باشد که طلاق در اختیار مرد است و می‌‌تواند طلاقش دهد اما اگر از طرف زن باشد، الله خلع را مباح قرار داده است تا با برگرداندن مهریه‌‌ای که از شوهرش گرفته یا بیش‌تر یا کم‌تر از او جدا شود.

و خلع به این صورت است که زن یا سرپرست از مرد درخواست جدایی می‌‌کند.

1- الله تعالى می‌‌فرماید: ﴿ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِۖ فَإِمۡسَاکُۢ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ تَسۡرِیحُۢ بِإِحۡسَٰنٖۗ وَلَا یَحِلُّ لَکُمۡ أَن تَأۡخُذُواْ مِمَّآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ شَیۡ‍ًٔا إِلَّآ أَن یَخَافَآ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَا فِیمَا ٱفۡتَدَتۡ بِهِ [البقرة: 229]. «طلاق [رجعى] دو مرتبه است پس [از آن باید زن را] به شایستگى نگاه داشتن یا به نیکى رها کردن. و برای‌تان روا نیست که از آنچه به آنان داده‌اید چیزى را [باز پس] بگیرید مگر آنکه [همسران] بترسند که نمى‌توانند احکام الله را بر پا دارند. پس [اى مسلمانان] اگر بیم آن داشتید که حدود الهى را بر پا ندارند، در آنچه زن عوض خویش [به شوهر] دهد، بر آن دو گناهى نیست. این حدود [مقرّر شده] الهى است، پس از آن‌ها تجاوز مکنید، و هرکس از حدود الهی تجاوز کند، اینانند که ستمکارند».

2 - ابن عباس ب می‌گوید: همسر ثابت بن قیس نزد پیامبر ج آمد و گفت: ای رسول الله! اخلاق و دیانت ثابت بن قیس ایرادی ندارد. ولی کفر (ناسپاسی شوهر) را در اسلام ناپسند می‌‌دانم. (و نمی‌خواهم با او زندگی نمایم) رسول الله ج فرمود: «آیا باغی که از او به عنوان مهریه گرفتی به او بر می‌گردانی»؟ گفت: بلی. پیامبر ج خطاب به ثابت بن قیس فرمود: «باغ را قبول کن و او را یک طلاق بده).[1]

حکم خلع

1- خلع فسخ نکاح است؛ برابر است که با لفظ خلع کردم، فسخ کردم و یا فدیه دادم باشد.

اما اگر با لفظ طلاق یا کنایه به نیت طلاق واقع شود، زن طلاق می‌‌شود و مرد حق رجوع ندارد. اگر بعد از پایان عده زن قبول کند مرد می‌‌تواند با عقد و مهریه جدید با چنین زنی ازدواج کند. به شرط این‌که پیش از این دو مرتبه طلاق نداده باشد که با این طلاق سه طلاق در سه مرحله شده باشد.

2- اگر زنی شوهرش را به خاطر  بدرفتاری، بد اخلاقی، زشتی یا ترس از اینکه اگر با این شوهر زندگی کند با ترک رعایت حقوق شوهر مرتکب گناه می‌‌شود، درخواست خلع کند و برای شوهر نیز مستحب است که این عمل مباح را قبول نماید.

3- اگر زنی از شوهرش به خاطر ضعف در دینداری مانند ترک نماز یا ترک عفت دوست نداشته باشد و راهی برای اصلاح شوهر هم وجود نداشته باشد، جایز است که با خلع از او جدا شود. اگر شوهر مرتکب برخی از اعمال حرام می‌‌شود و زنش را مجبور به این کارها نمی‌‌کند، بر زن واجب نیست که با خلع از او جدا شود.

و باید توجه داشت که زنی بدون عذر و بهانه‌‌ی معتبر از شوهرش درخواست طلاق کند، بوی بهشت بر او حرام است.

خلع از چه کسی درست است؟

از هر شوهری که طلاقش معتبر و درست باشد، خلع نیز جایز و درست است که مال در برابر خلع را از خود زن یا سرعبادت یا یکی از نیکوکاران قبول کند. 

وقت خلع

خلع در هر وقت، در زمان پاکی و حیض جایز است. زنی که خلع کرده است یک حیض عده بگذراند و برای شوهر جایز است که با زنی که با خلع از او جدا شده است، با عقد و مهریه‌ی جدید بعد از پایان عده‌‌اش ازدواج نماید.

منع زن از ازدواج

بر زن و شوهر واجب است که با یکدیگر به خوبی زندگی کنند و بر شوهر حرام است که بر زنش سخت‌‌گیری کند تا مهریه‌‌اش را از او بگیرد، مگر زمانی که آشکارا مرتکب عمل فحشا شود که در چنین حالتی حرام نیست.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا یَحِلُّ لَکُمۡ أَن تَرِثُواْ ٱلنِّسَآءَ کَرۡهٗاۖ وَلَا تَعۡضُلُوهُنَّ لِتَذۡهَبُواْ بِبَعۡضِ مَآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ إِلَّآ أَن یَأۡتِینَ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَیِّنَةٖۚ وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ فَإِن کَرِهۡتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَکۡرَهُواْ شَیۡ‍ٔٗا وَیَجۡعَلَ ٱللَّهُ فِیهِ خَیۡرٗا کَثِیرٗا١٩ [النساء: 19]. «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! برای شما حلال نیست که از زنان به اکراه ارث برید، و آنان را زیر فشار قرار ندهید، تا برخی از آنچه را که به آنان داده‌اید؛ پس بگیرید، مگر اینکه آن‌ها مرتکب عمل زشت آشکاری شوند، و با آن‌ها بطورشایسته رفتار کنید، و اگر از آنان (خوش‌تان نیامد و) کراهت داشتید، پس چه بسا چیزی را خوش نمی‌دارید، و الله در آن خیر بسیار قرار می‌دهد».

چه مالی جایز است که در برابر آن خلع کنند؟

هر چه جایز است به عنوان مهریه تعیین کنند، جایز است که به عنوان پرداخت نمایند و اگر زن گفت: یک میلیون به تو می‌‌دهم مرا آزاد بگذار (خلع کن) و مرد قبول کرد زن از او جدا می‌‌شود و باید این مقدار را به شوهرش پرداخت کند و در برابر مال مجهول نیز خلع جایز مانند اینکه بگوید: در برابر گوسفند (بدون آن که آن را تعیین کنند) از خلع می‌‌کنم. مرد حق دارد که مهریه‌‌ای که زنش داده یا کم‌تر و یا بیش‌تر خلع کند. البته مردانگی ایجاب می‌کند که از مهریه‌‌ای که داده بیش‌تر از زنش نگیرد. و نیز جایز است که به جای مال چیز دیگر مانند خدمت و کار کردن یا آموزش فرزندان و.... به عنوان خلع بگیرد.




[1]. بخاری (ش:5273).

3- رجوع در طلاق

3- رجوع در طلاق

منظور از رجوع(برگشتن از طلاق) این است که مرد زن مطلقه غیر بائن خود را بدون عقد در دوران عده به زندگی‌‌اش باز می‌‌گرداند.

حکمت مشروعیت رجوع

بسی اوقات مرد زن خود را در حالت ناراحتی و واکنش لجوجانه طلاق می‌دهد یا بدون تدبر و درک پیامدها، ضررها و مفاسد طلاق، همسرش را طلاق می‌‌دهد، به همین علت الله رجوع را در زندگی زناشویی مشروع قرار داده است و مثل طلاق از حقوق و اختیارات منصر به مرد است.

از خوبی‌‌های اسلام جواز طلاق و جواز رجوع است، بنابراین وقتی زن و شوهری تا جایی از یکدیگر متنفر شدند که ادامه زندگی مشترک زناشویی ممکن نبود، طلاق جایز است و می‌توانند از یکدیگر جدا شوند.

و اگر بعد از طلاق در طول دوران عده روابط زن و شوهر خوب شد و وضعیت به حالت عادی برگشت‌‌، رجوع از طلاق جایز است. و سپاس و احسان از آن الله است به خاطر  خلقت و فرمانش و نعمت‌‌های بی‌شمارش.

الله تعالی ‌می‌فرماید:‌﴿وَءَاتَىٰکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلۡتُمُوهُۚ وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَظَلُومٞ کَفَّارٞ٣٤ [إبراهیم: 34]. «و از هرچه از او خواستید به شما ارزانی داشت، و اگر نعمت‌(های) الله را بشمارید، نمی‌توانید آن را بشمارید، بی‌شک انسان بسیار ستمگرِ ناسپاس است».

حکم مطلقه رجعی

زن مطلقه رجعی حکم زنان(غیر مطلقه) را دارد، در خانه‌‌ی شوهرش عده بگذراند، بر شوهر واجب است که نفقه‌‌اش را بدهد، زن نیز باید از شوهرش اطاعت کند، برای زن جایز است که چهره‌‌اش را از شوهرش نپوشاند و برایش خوشبویی بزند و با او از خانه بیرون برود و بخورد و همه کارهایی که جایز است زن برای شوهرش انجام دهد برایش انجام دهد، به جز در نوبت شب که زن مطلقه رجعی نوبتی ندارد؛ زیرا از او جدا شده است.

و برای مطلقه رجعی جایز نیست که از خانه شوهرش بیرون شود و در خانه پدرش یا خویشاوندانش عده بگذراند، مگر با عذر معتبر و برای شوهر نیز جایز نیست که مطلقه رجعی خود را از خانه‌‌اش بیرون کند، مگر با عذر معتبر.

باید دانست که اگر مردی با زنی عقد کند و قبل از همبستری و خلوت کردن او را طلاق دهد، حق رجوع ندارد؛ زیرا رجوع در عده جایز است و چنین زنی عده ندارد و می‌‌تواند مانند دیگر مردم از او خواستگاری کند.

1 - الله تعالی ‌می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ إِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحۡصُواْ ٱلۡعِدَّةَۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ رَبَّکُمۡۖ لَا تُخۡرِجُوهُنَّ مِنۢ بُیُوتِهِنَّ وَلَا یَخۡرُجۡنَ إِلَّآ أَن یَأۡتِینَ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَیِّنَةٖۚ وَتِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِۚ وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥۚ لَا تَدۡرِی لَعَلَّ ٱللَّهَ یُحۡدِثُ بَعۡدَ ذَٰلِکَ أَمۡرٗا١ [الطلاق: 1]. «ای پیامبر! هرگاه خواستید زنان را طلاق دهید، آن‌ها را در زمان (آغاز) عدّه طلاق دهید، و حساب عدّه را نگه دارید، و از الله که پروردگار شماست بترسید، نه شما آن‌ها را از خانه‌هایشان بیرون کنید، و نه آن‌ها بیرون روند، مگر آن که کار زشت آشکاری مرتکب شوند، و این حدود الله است، و هرکس از حدود الله تجاوز کند پس مسلماً به خود ستم کرده است. تو نمی‌دانی، شاید الله پس از آن وضع تازه‌ای فراهم آورد (که به صلح و آشتی منجر شود».

2 - الله تعالی ‌می‌فرماید: ﴿وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَةَ قُرُوٓءٖۚ وَلَا یَحِلُّ لَهُنَّ أَن یَکۡتُمۡنَ مَا خَلَقَ ٱللَّهُ فِیٓ أَرۡحَامِهِنَّ إِن کُنَّ یُؤۡمِنَّ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذَٰلِکَ إِنۡ أَرَادُوٓاْ إِصۡلَٰحٗاۚ وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِی عَلَیۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَیۡهِنَّ دَرَجَةٞۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ٢٢٨ [البقرة: 228]. «و زنان مطلقه باید مدت سه پاکی (یا دیدن سه بار عادت ماهانه) انتظار بکشند، و اگر به الله و روز قیامت ایمان دارند؛ برای آن‌ها روا نیست که آنچه را الله در رحم‌هایشان آفریده، کتمان کنند. و شوهران‌شان اگر خواهان آشتی هستند، برای بازگرداند آن‌ها (به زندگی زناشوئی) در این (مدت از دیگران) سزاوارترند. و برای زنان حقوق شایسته‌ای است همانند (حقوق و و ظایفی) که بر عهده آن‌هاست، و مردان بر آنان برتری دارند، و الله توانمند حکیم است».

شروط صحت رجوع

1-  با زن مطلقه همبستری کرده باشد.

2-  طلاق در کم‌تر از سه مرتبه باشد، یعنی یک مرتبه یا دو مرتبه باشد.

3-  خلع نباشد؛ زیرا با خلع زن بائن می‌‌شود.

4-  رجوع در عده و اصل نکاح صحیح باشد.

روش رجوع کردن

رجوع قولی به این صورت است که بگوید: به زنم رجوع کردم یا او را برای زندگی نگهداشتم و..

و رجوع عملی به این صورت است که به نیت رجوع با مطلقه رجعی خود همبستری کند.

حکم شاهد گرفتن در طلاق و رجوع

گرفتن دو شاهد در طلاق و رجوع سنت است و بدون شاهد گرفتن نیز طلاق و رجوع درست است. و با تمام شدن عده وقت رجوع نیز تمام می‌‌شود.

در رجوع نیازی به ولی، مهریه یا پرداخت مال خاصی و رضایت و اطلاع زن مطلقه رجعی نیست.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمۡسِکُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ فَارِقُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٖ وَأَشۡهِدُواْ ذَوَیۡ عَدۡلٖ مِّنکُمۡ وَأَقِیمُواْ ٱلشَّهَٰدَةَ لِلَّهِۚ ذَٰلِکُمۡ یُوعَظُ بِهِۦ مَن کَانَ یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ وَمَن یَتَّقِ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا٢ وَیَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَحۡتَسِبُۚ وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِۦۚ قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِکُلِّ شَیۡءٖ قَدۡرٗا٣ [الطلاق: 2-3]. «پس چون (آن‌ها را طلاق دادید و) عدّۀ آن‌ها به سر رسید، آن‌ها را بطرز شایسته‌ای نگه دارید یا بطرز شایسته‌ای از آن‌ها جدا شوید، و دو فرد عادل از خودتان را گواه بگیرید، و شهادت را برای الله برپا دارید، این (حکمی است) که کسی‌که به الله و روز قیامت ایمان دارد به آن پند و اندرز داده می‌شود، و هرکس که از الله بترسد، (الله) راه نجاتی برای او قرار می‌دهد. و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد، و هرکس بر الله توکل کند، پس همان او را کافی است. بی‌گمان الله فرمان خود را به انجام می‌رساند، مسلّماً الله برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است».


2 - کتاب طلاق

2 - کتاب طلاق

1- احکام طلاق

طلاق: برداشتن قید نکاح یا قسمتی از آن است.

حکمت مشروعیت طلاق

الله نکاح را برای تدام زندگی زناشویی پایداری که بر اساس محبت و دوستی بین زوجین و پاکدامن نگهداشتن هریک از مرد و زن دیگری را و پدید آمدن نسل پاک و برآورده شدن نیازهای شهوانی، مشروع قرار داده است. اگر این مصلحت‌‌ها در ازدواج زوجین مختل گردد‌‌، هدف و نیت‌‌ها با بد اخلاقی یکی از زوجین فاسد شود تا جایی که از همدیگر متنفر شوند یا روابط زندگی‌‌شان به درگیری و جدال تبدیل شود و.. که همواره بین زن و شوهر اختلاف باشد که زندگی زناشویی مشکل گردد.... وقتی کار به این جا بکشد، الله به هدف ترحم به زوجین و راه چاره‌‌ی مشکل‌‌شان، طلاق را مشروع قرار داده است تا از یکدیگر جدا شوند و اختلاف و درگیری پایان یابد. 

الله تعالى می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ إِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحۡصُواْ ٱلۡعِدَّةَۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ رَبَّکُمۡۖ لَا تُخۡرِجُوهُنَّ مِنۢ بُیُوتِهِنَّ وَلَا یَخۡرُجۡنَ إِلَّآ أَن یَأۡتِینَ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَیِّنَةٖۚ وَتِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِۚ وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥۚ لَا تَدۡرِی لَعَلَّ ٱللَّهَ یُحۡدِثُ بَعۡدَ ذَٰلِکَ أَمۡرٗا١ [الطلاق: 1]: «ای پیامبر! هرگاه خواستید زنان را طلاق دهید، پس آن‌ها را در زمان (آغاز) عدّه طلاق دهید، و حساب عدّه را نگه دارید، و از الله که پروردگار شماست بترسید، نه شما آن‌ها را از خانه هایشان بیرون کنید، و نه آن‌ها بیرون روند، مگر آن که کار زشت آشکاری مرتکب شوند، و این حدود الله است، و هرکس از حدود الله تجاوز کند، مسلماً به خود ستم کرده است. تو نمی‌دانی، شاید الله پس از آن وضع تازه‌ای(که مشکل‌‌شان برطرف گردد) فراهم آورد».

طلاق در اختیار کیست؟

طلاق در اختیار مرد است؛ زیرا به تداوم زندگی زناشویی که برای ساختن آن اموال خود را صرف کرده است، بیش‌تر علاقمند است و از آن جایی که مرد با عقل و اندیشه نه با عواطف، زندگی را مدیریت می‌کند بیش‌تر گذشت و صبر دارد، به همین دلیل الله طلاق را در اختیار مرد قرار داده است.

اما زن زود ناراحت می‌‌شود، تحمل کم‌تر دارد و کوتاه بین است و به پیامدهای طلاق مثل مرد فکر نمی‌‌کند. اگر طلاق در اختیار زوجین می‌‌بود، قطعا بهانه‌‌ها و انگیزه‌‌های طلاق چند برابر می‌‌شد.

مرد حق دارد زن آزاد یا کنیز خود را راضی باشد یا نباشد، در سه مرحله طلاق دهد.

طلاق چه کسی معتبر است؟

طلاق هر فرد بالغِ عاقلِ صاحب اختیار واقع می‌‌شود و طلاق مُکره (کسی‌که مجبور به طلاق شود)، مست و نشئه که نمی‌‌داند چه می‌‌گوید، اعتبار ندارد و واقع نمی‌‌شود و نیز طلاق مخطئ (به اشتباه طلاق را به زبان بیاورد)، غافل، فراموش‌کار، مجنون و..... اعتبار ندارد.

باید توجه داشت که اگر خود فرد یا وکیلش می‌‌توانند صیغه طلاق را جاری کنند. البته وکیل می‌‌تواند فقط یک طلاق هر وقت خواست بدهد، مگر اینکه برایش وقت و عدد طلاق را موکلش تعیین کرده باشد و طلاق جدی و شوخی به هدف حفظ پیوند نکاح از بازیچه و حیله قرار گرفتن، واقع می‌‌شود.

حکم طلاق

طلاق در هنگام نیاز مانند بد اخلاقی زن و مختل کردن زندگی سالم، بیماری زن که مرد نتواند با او همبستری نماید و.... مباح است.

و طلاق بدون نیاز در زندگی پایدار زناشویی یا به هدف محروم کردن زن از میراث حرام است.

و در صورتی که احتمال می‌‌رود که ماندن زن در زندگی شوهرش ضرر می‌‌کند، یا شوهرش را دوست ندارد یا شوهر در زندگی با زنش ضرر می‌کند یا زنش را دوست ندارد و.... طلاق و پایان دادن به چنین زندگی مستحب است.

اگر زنی نماز نمی‌‌خواند یا آبروی خود را حفظ نمی‌‌کند، او را نصیحت کنند اگر قبول و توبه نکرد واجب است که او را طلاق دهد و نیز اگر مرد یا زن با ادامه زندگی مشترک متضرر می‌‌شود واجب است که از همدیگر جدا شوند.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَاۚ وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ [البقرة: 229]. «این‌ها حدود الهی است، پس از آن‌ها تجاوز نکنید و هرکس از حدود الله تجاوز کند، ستمگر همین‌‌ها هستند».

حکم اطاعت از پدر و مادر در طلاق

اگر مردی زن خوب و پایبند به زندگی داشته باشد که او را دوست هم دارد و به هیچ‌یک از پدر و مادرش بدی هم نمی‌‌کند، جایز نیست که به خواست پدر و مادرش او را طلاق دهد؛ زیرا اطاعت والدین در امور سودمند و مفیدی که به فرزند ضرر نداشته باشد، واجب است. اما در اموری فرزندشان ضرر می‌کند اطاعت‌‌شان واجب نیست. و به همین صورت اطاعت از والدین در گناه و معصیت جایز نیست. البته تحت هر شرایط خوبی کردن به پدر و مادر داشتن رابطه و جلب رضایت‌‌شان وظیفه فرزندان است.

حالت‌‌های معتبر در طلاق

بر شوهر حرام است که زن خود را در حالت حیض یا طهری که با او همبستری کرده است و حاملگی‌‌اش مشخص نشده است و در یک مجلس و یک جا سه طلاق بدهد.

صیغه یا کلمات طلاق

از نگاه الفاظ یا صیغه‌‌ها طلاق بر دو دسته است:

اول: طلاق صریح: این است که با الفاظ و کلماتی طلاق دهد که احتمالی جز طلاق نداشته باشد مانند: تو را طلاق دادم یا طلاقی یا مطلقه‌‌ای یا بر من طلاقی و....

دوم: طلاق کنایه: این است که الفاظی به کار ببَرَد که معنا و احتمال طلاق و غیر طلاق را داشته باشد مانند تو از من جدایی‌‌ برو خانه پدرت و....

طلاق با الفاظ صریح به دلیل روشن بودن معنای آن واقع می‌‌شود اما در طلاق کنایه نیت فرد معتبر است و اگر نیتش طلاق باشد که طلاق واقع می‌‌شود در غیر این صورت واقع نمی‌‌شود.

کسی‌که به زنش بگوید تو بر من حرامی

اگر مردی به زنش بگوید: تو بر من حرامی، به نیتش بستگی دارد، اگر به نیت طلاق گفته باشد، طلاق می‌‌شود و اگر به نیت قسم گفته باشد، باید کفاره قسم بدهد و اگر نیتش ظهار باشد‌‌ کفاره ظهار واجب می‌‌گردد.

 امیرمؤمنان ابوحفص عمر بن خطاب س روایت می‌کند که: شنیدم پیامبر ج مى‌فرمود: (بدانید که اعمال به نیت‌‌ها بستگى دارد و برای هرکس همان پاداش خواهد بود که نیت داشته است و هجرت هرکس به‌سوى الله و پیامبر باشد، این هجرت به‌سوى الله و پیامبر اوست، و هرکس هجرتش به خاطر مال دنیا باشد و یا به خاطر زنی که بخواهد با او ازدواج کند، هجرتش به سوی همان است که به خاطر آن هجرت کرده است).[1]

صورت‌‌های مختلف طلاق

طلاق یا در حال واقع می‌‌شود، یا طلاق مقید به وقت خاص می‌شود یا طلاق معلق است:

1- طلاق در حال: به این صورت است که به زنش بگوید: طلاقی یا تو را طلاق دادم و.... این طلاق در همان حال واقع می‌‌شود؛ زیرا مقید به چیز خاصی نیست.

2- طلاق مقید به وقت خاص: مثل اینکه به زنش بگوید: تو فردا یا آخر ماه و.... طلاقی! چنین طلاقی واقع نمی‌‌شود مگر زمانی که تعیین کرده فرا رسد.

3- طلاق معلق: این است که مرد طلاق زنش را معلق به شرط می‌کند و بر دو قسم است:

1- اگر نیت مرد این طلاق معلق وادار کردن زن به انجام یا ترک کاری یا تحریک و بازداشتن از کاری یا تأکید باشد مثل اینکه بگوید اگر به بازار رفتی طلاقی، هدفش این باشد که نگذرد به بازار برود، این طلاق معلق قسم به حساب می‌‌آید و اگر زن مخالفت نماید واجب است که مرد کفاره قسم بدهد و طلاق واقع نمی‌‌شود.

 و کفاره: غذا دادن یا لباس پوشاندن ده مسکین است، یا آزاد کردن برده‌‌ای اگر این‌ها برای فرد مقدور نبود، سه روز روزه بگیرد.

2- هدفش وقوع طلاق در هنگام انجام یا ترک آن کار باشد مثل اینکه بگوید: اگر فلان چیز را به من دادی، طلاقی، در چنین صورتی اگر آن چیز را به او بدهد طلاق واقع می‌‌شود.

طلاق با وسایل ارتباط جمعی معاصر

طلاق از طریق وسایل ارتباط جمعی مثل تلفن همراه، تلفن ثابت، پست الکترونیکی، فاکس و دیگر وسایل ارتباط جمعی جدید، طلاق واقع می‌‌شود. اگر طلاق صریح باشد که واقع می‌‌شود و کسی‌که طلاق داده است باید، مطمئن باشد که پیام کتبی طلاق را که فرستاده به دست زنش رسیده است.

شک در طلاق

در اصل هرچیز بر حال خود باقی است، در نتیجه نکاح بر اصل خود باقی است و جز با یقین از بین نمی‌‌رود، بنابراین اگر کسی در طلاق یا شرط طلاق شک کرد، چیزی بر او لازم نمی‌‌شود اما اگر در عدد طلاقی که داده شک نمود، یک طلاق واقع می‌‌شود. هرکس طلاق با شک را معتبر بداند مرتکب سه مساله ناجایز می‌‌شود:

جدایی بین زوجین... حلال قرار دادن این زن برای غیر شوهرش.... محروم نمودن این زن از نفقه و میراث اگر شوهر بمیرد.

دادن مال(پول) به زن مطلقه

منظور از متعه مالی است که مرد به زن مطلقه‌‌ی خود می‌دهد تا دل او را بعد از جدایی خوش کند.

مالی که به زن مطلقه می‌‌دهند سه حالت دارد:

اول: اگر قبل از همبستری زنی را که برایش مهریه‌‌ای تعیین نکرده‌‌اند، طلاق دهد بر شوهر بر حسب توان مالیش اگر فقیر یا ثروتمند، واجب است که مالی برایش بدهد و مهریه‌‌ای ندارد.

دوم: اگر بعد از همبستری زنی را که برایش مهریه‌‌ای تعیین نکرده‌‌اند، طلاق دهد، برایش مهریه مثل بدهند و مال دیگری به او نمی‌‌رسد.

 الله تعالی ‌می‌فرماید: الله تعالى می‌فرماید: ﴿لَّا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ إِن طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ مَا لَمۡ تَمَسُّوهُنَّ أَوۡ تَفۡرِضُواْ لَهُنَّ فَرِیضَةٗۚ وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى ٱلۡمُوسِعِ قَدَرُهُۥ وَعَلَى ٱلۡمُقۡتِرِ قَدَرُهُۥ مَتَٰعَۢا بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِینَ٢٣٦ [البقرة: 236]. «اگر زنان را مادامی که با آنان آمیزش جنسی نکرده‌اید و مهری برایشان معین نکرده‌اید طلاق دادید؛ گناهی بر شما نیست، و (در این حالت) آن‌ها را (با هدیه‌ای مناسب) بهرمند سازید، بر توانگر به اندازه توانش، و بر تنگدست به اندازه توانش هدیه‌ای شایسته است (و این حکم) بر نیکو کاران الزامی است».

سوم: اگر مردی زنش را طلاق مطابق سنت داد، لازم است که مالی شایسته حال خود و او به وی بدهد تا جبران شکست روحیه‌اش و کوتاهی در ادای حقوقش باشد.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿لَّا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ إِن طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ مَا لَمۡ تَمَسُّوهُنَّ أَوۡ تَفۡرِضُواْ لَهُنَّ فَرِیضَةٗۚ وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى ٱلۡمُوسِعِ قَدَرُهُۥ وَعَلَى ٱلۡمُقۡتِرِ قَدَرُهُۥ مَتَٰعَۢا بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِینَ٢٣٦ [البقرة: 236]. «اگر زنان را مادامی که با آنان آمیزش جنسی نکرده‌اید و مهریه برای‌‌شان معین نکرده‌اید طلاق دادید؛ گناهی بر شما نیست، و (در این حالت) آن‌ها را (با هدیه‌ای مناسب) بهرمند سازید، بر توانگر به اندازه توانش، و بر تنگدست به اندازه توانش هدیه‌ای شایسته است (و این حکم) بر نیکو کاران الزامی است».

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَلِلۡمُطَلَّقَٰتِ مَتَٰعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِینَ٢٤١ [البقرة: 241]. «و برای زنان طلاق داده شده، هدیه‌ای مناسب و شایسته (بر شوهر) لازم است؛ این حقی است بر پرهیزگاران».

طلاق زنی که برایش مهریه تعیین کرده‌‌اند

1- اگر مردی زنش را قبل همبستری یا خلوت طلاق دهد، نصف مهریه به او می‌رسد مگر اینکه خود زن یا سرپرستش گذشت کنند. البته اگر زن درخواست جدایی داشته باشد تمام حقوقش ساقط می‌‌شود. اما اگر بعد از همبستری باشد باید شوهر همه مهریه را پرداخت کند.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَإِن طَلَّقۡتُمُوهُنَّ مِن قَبۡلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدۡ فَرَضۡتُمۡ لَهُنَّ فَرِیضَةٗ فَنِصۡفُ مَا فَرَضۡتُمۡ إِلَّآ أَن یَعۡفُونَ أَوۡ یَعۡفُوَاْ ٱلَّذِی بِیَدِهِۦ عُقۡدَةُ ٱلنِّکَاحِۚ وَأَن تَعۡفُوٓاْ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰۚ وَلَا تَنسَوُاْ ٱلۡفَضۡلَ بَیۡنَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٌ٢٣٧ [البقرة: 237]. «اگر زنان را پیش از آنکه با آنان نزدیکی کنید، طلاق دادید در حالی که برای آن‌ها مهری تعیین کرده اید؛ پس نصف آنچه را تعیین کرده‌اید (به آن‌ها بدهید) مگر اینکه آنان (حق خود را) ببخشند. یا کسی‌که پیوند نکاح به دست اوست (شوهر) ببخشد (و تمام مهر را بدهد) و آنکه ببخشید به پرهیزگاری نزدیکتر است. و بزرگواری و نیکی را در میان خود فراموش نکنید، به راستی الله به آنچه می‌کنید؛ بیناست».

2- اگر در نکاح فاسد قبل از همبستری از یکدیگر جدا شوند، زن نه مهریه دارد و نه متعه اما اگر بعد از همبستری جدا شوند، در برابر کامجویی به زن مهریه مثل می‌رسد و اگر مهریه تعیین نکرده باشند نیز مهریه مثل می‌‌رسد.

2- طلاق سنت و بدعت

صورت‌‌های طلاق سنت

1- طلاق سنت: به این صورت است که مرد زنِ مدخول بهای خود را در طهری که با او همبستری نکرده است، یک طلاق می‌‌دهد. این زن تا زمانی که در عده که سه قرء است، باشد، شوهرش حق رجوع دارد.

اگر عده‌‌اش تمام شد و رجوع نکرد، زنش طلاق می‌‌شود اما اگر بعد از این بخواهد رجوع کند فقط با عقد و مهریه‌‌ی جدیدی به او حلال می‌‌شود. اما اگر در عده رجوع نماید، زن اوست.

اگر خواست او را طلاق دوم در عده بدهد، مثل طلاق اول، طلاق دهد اگر در عده رجوع کند، زن اوست. اما اگر رجوع نکند تا عده تمام شود، طلاق می‌شود و فقط با عقد و مهر جدید برایش می‌‌شود. 

اگر زنش را در سه مرحله (سه طهر یا ماه) طلاق دهد برایش حلال نمی‌‌شود تا با مردی دیگر ازدواج صحیحی داشته باشد و با مرگ یا طلاق از او جدا شود.[2]

الله تعالی می‌فرماید: ‌﴿ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِۖ فَإِمۡسَاکُۢ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ تَسۡرِیحُۢ بِإِحۡسَٰنٖۗ وَلَا یَحِلُّ لَکُمۡ أَن تَأۡخُذُواْ مِمَّآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ شَیۡ‍ًٔا إِلَّآ أَن یَخَافَآ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَا فِیمَا ٱفۡتَدَتۡ بِهِۦۗ تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَاۚ وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٢٢٩ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدُ حَتَّىٰ تَنکِحَ زَوۡجًا غَیۡرَهُۥۗ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَآ أَن یَتَرَاجَعَآ إِن ظَنَّآ أَن یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِۗ وَتِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ یُبَیِّنُهَا لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ٢٣٠ [البقرة: 229-230]. «طلاق (رجعی) دوبار است پس (از آن یا باید همسر را) بطور شایسته نگاه داشتن، یا با نیکی رها کردن. و برای شما روا نیست که از آنچه به آنان داده‌اید، چیزی پس بگیرید، مگر آن‌که (زن و شوهر) بترسند که نتوانند حدود الهی را بر پا دارند، پس (ای مؤمنان) اگر ترسیدید که حدود الهی را بر پا ندارند، گناهی بر آن دو نیست، که زن فدیه و عوضی بپردازد (و طلاق بگیرد) این‌ها حدود الهی است، پس از آن‌ها تجاوز نکنید و هرکس از حدود الله تجاوز کند، پس اینانند که ستم‌گرند».

2- صورت دیگر از طلاق سنت این است که: مرد زنش را بعد از مشخص شدن حاملگی‌اش یک طلاق می‌‌دهد.

3- اگر زن از آن دسته زنانی باشد که حیض نمی‌‌شود مانند زنان یائسه، هر وقت خواست می‌‌تواند او را طلاق دهد.

بعد از آن که مرد زنش را طلاق داد و جدا شدند، لازم است که مالی شایسته حال خود و او به وی بدهد تا جبران شکست روحیه‌اش و کوتاهی در ادای حقوقش باشد.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَلِلۡمُطَلَّقَٰتِ مَتَٰعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِینَ٢٤١ [البقرة: 241]. «و برای زنان طلاق داده شده، هدیه‌ای مناسب و شایسته (بر شوهر) لازم است؛ این حقی است بر پرهیزگاران».

هرکس طبق روش و ترتیب فوق همسرش را طلاق دهد، هم از نظر عدد و هم از جهت زمان و حال مطابق سنت طلاق داده است.

الله تعالی می‌فرماید:‌ ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ إِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحۡصُواْ ٱلۡعِدَّةَۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ رَبَّکُمۡۖ لَا تُخۡرِجُوهُنَّ مِنۢ بُیُوتِهِنَّ وَلَا یَخۡرُجۡنَ إِلَّآ أَن یَأۡتِینَ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَیِّنَةٖۚ وَتِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِۚ وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥۚ لَا تَدۡرِی لَعَلَّ ٱللَّهَ یُحۡدِثُ بَعۡدَ ذَٰلِکَ أَمۡرٗا١ [الطلاق: 1]. «ای پیامبر! هرگاه خواستید زنان را طلاق دهید، پس آن‌ها را در زمان (آغاز) عدّه طلاق دهید، و حساب عدّه را نگه دارید، و از الله که پروردگار شماست بترسید، نه شما آن‌ها را از خانه هایشان بیرون کنید، و نه آن‌ها بیرون روند، مگر آن که کار زشت آشکاری مرتکب شوند، و این حدود الله است، و هرکس از حدود الله تجاوز کند پس مسلماً به خود ستم کرده است. تو نمی‌دانی، شاید الله پس از آن وضع تازه‌ای فراهم آورد (که به صلح و آشتی منجر شود».

طلاق بدعت

طلاق مخالف شریعت است که بر دو نوع می‌باشد:

اول: طلاقی که در وقتی که داده است، بدعت است: مثل طلاق در حیض یا نفاس یا طهری که با زنش همبستری کرده و حاملگی‌‌اش مشخص نشده است. این طلاق حرام است اما واقع می‌‌شود و هرکس چنین طلاقی بدهد گناهکار می‌‌شود و از حدود الهی تجاوز کرده است و واجب است که از این طلاق، اگر طلاق در مرحله سوم نباشد، رجوع کند و بعد از رجوع او را نگهدارد تا پاک شود و سپس حیض شود باز پاک شود، آنگاه اگر خواست او را طلاق دهد. اگر کسی همسرش را در طهری که با او همبستری کرده است، طلاق دهد باید او را نگهدارد تا حیض و سپس پاک شود اگر بعد از این خواست او را طلاق دهد.

1 - ابن عمر ب می‌گوید: (زنم را در حالت حیض، طلاق دادم، عمر (پدرم) از رسول الله ج در این باره سوال کرد. فرمود: «دستور بده به زنش رجوع کند، سپس در حالت پاکی یا حاملگی او را طلاق دهد).[3]

2 - ابن عمر ب در زمان پیامبر ج زنش را که در حالت حیض بود طلاق داد، عمر بن خطاب در این باره از پیامبر ج پرسید، پیامبر ج گفت: (به پسرت (عبدالله) دستور رجوع کند و او را در نکاح خود نگهدارد تا پاک شود، بعد از پاکى باز حیض شود، وقتى که از حیض دومى پاک گردید، اگر خواست او را نگهدارى کند، اگر خواست طلاقش دهد).[4]

دوم: طلاق بدعت در عدد: به این صورت که در یک جمله زنش را سه طلاقه کند یا در یک مجلس او را بار سه بار طلاق دهد به این صورت که بگوید: طلاقی طلاقی طلاقی.

طلاق حرام است و واقع می‌شود و هرکس چنین طلاق دهد گناهکار می‌شود البته طلاق در یک جمله یا چند بار در طهر فقط یک طلاق واقع می‌‌شود و چنین فردی گناه‌‌کار می‌‌شود.

اگر زنی به خاطر کمی سن یا پیری حیض نمی‌‌شود یا هنوز با او همبستری نکرده است، هر وقت خواست او را طلاق بدهد؛ زیرا در این‌‌ زنان طلاق سنت و بدعتی نیست.

3- طلاق رجعی و بائن

طلاق بر دو نوع است:

اول: طلاق رجعی: طلاق رجعی این است که مرد زنش را که با او همبستری کرده است، یک طلاق می‌دهد و تا در عده باشد می‌‌تواند از طلاق رجوع کند و حتی اگر طلاق دوم را بدهد بازهم تا در عده است، می‌‌تواند رجوع نماید و در این دو حالت زن مطلقه رجعی تا در عده است زن شوهرش به حساب می‌‌آید، از او ارث می‌‌برد و شوهر نیز در صورت وفات در عده از این زنش ارث می‌‌برد و حق نفقه و سکونت دارد و بر شوهر حرام است که زن را بلا تکلیف نگهدارد تا به او ضرر بزند.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمۡسِکُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٖۚ وَلَا تُمۡسِکُوهُنَّ ضِرَارٗا لِّتَعۡتَدُواْۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥۚ وَلَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ هُزُوٗاۚ وَٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَمَآ أَنزَلَ عَلَیۡکُم مِّنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَٱلۡحِکۡمَةِ یَعِظُکُم بِهِۦۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ٢٣١ [البقرة: 231]. «و هنگامی‌که زنان را طلاق (رجعی) دادید، و به پایان (روزهای) عده خویش رسیدند. پس به شایستگی آن‌ها را نگه دارید و یا به نیکی و خوبی آن‌ها را رها سازید، و آنان را به خاطر  زیان رساندن نگاه ندارید تا (به حقوق شان) تعدی و تجاوز کنید، و کسی‌که چنین کند قطعاً به خود ستم کرده است، و آیات الله را به مسخره نگیرید. و نعمت الله را بر خود و آنچه را که از کتاب (قرآن) و حکمت (سنت و اسرار شریعت) بر شما نازل کرده و شما را با آن پند می‌دهد، به یاد بیاورید و از الله بترسید و بدانید که الله بر همه چیز داناست».

مطلقه رجعی کجا عده بگذراند؟

بر مطلقه‌‌ی طلاق رجعی که زن مدخول بها یا زنی که شوهرش با او خلوت کرده و با یک طلاق یا دو طلاق او را طلاق رجعی داده، واجب است که در خانه‌‌ی شوهرش عده بگذراند تا شاید شوهرش رجوع کند و شوهر نیز حق ندارد که او را از خانه‌‌اش بیرون نماید مگر با عذری که بیرون کردنش را مباح نماید و برای زن مطلقه رجعی مستحب است که خود را برای شوهرش آرایش کند تا به رجوع تشویق شود.

1- الله تعالی می‌‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ إِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحۡصُواْ ٱلۡعِدَّةَۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ رَبَّکُمۡۖ لَا تُخۡرِجُوهُنَّ مِنۢ بُیُوتِهِنَّ وَلَا یَخۡرُجۡنَ إِلَّآ أَن یَأۡتِینَ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَیِّنَةٖۚ وَتِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِۚ وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥۚ لَا تَدۡرِی لَعَلَّ ٱللَّهَ یُحۡدِثُ بَعۡدَ ذَٰلِکَ أَمۡرٗا١ فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمۡسِکُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ فَارِقُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٖ وَأَشۡهِدُواْ ذَوَیۡ عَدۡلٖ مِّنکُمۡ وَأَقِیمُواْ ٱلشَّهَٰدَةَ لِلَّهِۚ ذَٰلِکُمۡ یُوعَظُ بِهِۦ مَن کَانَ یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ وَمَن یَتَّقِ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا٢ وَیَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَحۡتَسِبُۚ وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِۦۚ قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِکُلِّ شَیۡءٖ قَدۡرٗا٣ [الطلاق: 1-3]. «ای پیامبر! هرگاه خواستید زنان را طلاق دهید، آن‌ها را در زمان (آغاز) عدّه طلاق دهید، و حساب عدّه را نگه دارید، و از الله که پروردگار شماست بترسید، نه شما آن‌ها را از خانه‌هایشان بیرون کنید، و نه آن‌ها بیرون روند، مگر آن که کار زشت آشکاری مرتکب شوند، و این حدود الله است، و هرکس از حدود الله تجاوز کند، مسلماً به خود ستم کرده است. تو نمی‌دانی، شاید الله پس از آن وضع تازه‌ای فراهم آورد (که به صلح و آشتی منجر شود). پس چون (آن‌ها را طلاق دادید و) عدّه آن‌ها به سر رسید، آن‌ها را بطرز شایسته‌ای نگه دارید یا بطرز شایسته‌ای از آن‌ها جدا شوید، و دو فرد عادل از خودتان را گواه بگیرید، و شهادت را برای الله برپا دارید، این (حکمی است) که هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد به آن پند و اندرز داده می‌شود، و هرکس که از الله بترسد، (الله) راه نجاتی برای او قرار می‌دهد. و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد، و هرکس بر الله توکل کند، همان او را کافی است. قطعا الله فرمان خود را به انجام می‌رساند، مسلّماً الله برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است».

2- الله تعالی می‌فرماید: ﴿أَسۡکِنُوهُنَّ مِنۡ حَیۡثُ سَکَنتُم مِّن وُجۡدِکُمۡ وَلَا تُضَآرُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُواْ عَلَیۡهِنَّۚ وَإِن کُنَّ أُوْلَٰتِ حَمۡلٖ فَأَنفِقُواْ عَلَیۡهِنَّ حَتَّىٰ یَضَعۡنَ حَمۡلَهُنَّۚ فَإِنۡ أَرۡضَعۡنَ لَکُمۡ فَ‍َٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأۡتَمِرُواْ بَیۡنَکُم بِمَعۡرُوفٖۖ وَإِن تَعَاسَرۡتُمۡ فَسَتُرۡضِعُ لَهُۥٓ أُخۡرَىٰ٦ [الطلاق: 6]. «آنان (زنان مطلقه) را در حد توان‌تان هر جای که خودتان سکونت دارید، سکونت دهید، و به آن‌ها زیان نرسانید تا (عرصه را) بر آنان تنگ کنید، (و پیش از پایان عده مجبور به ترک منزل شوند) و اگر بار دار باشند نفقۀ آن‌ها را بدهید تا آن که وضع حمل کنند. اگر (فرزندتان را) برای شما شیر می‌دهند، مزدشان را بپردازید، و (این کار را) به نیکی و با مشورت همدیگر انجام دهید، و اگر به توافق نرسیدید، زن دیگری (به درخواست شوهر) او را شیر دهد».

3- الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعۡضُلُوهُنَّ أَن یَنکِحۡنَ أَزۡوَٰجَهُنَّ إِذَا تَرَٰضَوۡاْ بَیۡنَهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ ذَٰلِکَ یُوعَظُ بِهِۦ مَن کَانَ مِنکُمۡ یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۗ ذَٰلِکُمۡ أَزۡکَىٰ لَکُمۡ وَأَطۡهَرُۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٢٣٢ [البقرة: 232]. «و هنگامی‌که زنان را طلاق دادید، سپس عده خود را به پایان رساندند، آنان را از ازدواج با شوهران (سابق)شان باز ندارید، وقتی که بطرز پسندیده‌ای در بین خویش توافق کنند. این (دستوری است) که هرکس از شما که به الله و روز قیامت ایمان دارد؛ به آن پند داده می‌شود، و این (دستور) برای شما پر برکت‌تر و پاکیزه‌تر است، و الله می‌داند و شما نمی‌دانید».

دوم: طلاق بائن: این است که با آن زن از شوهرش جدا و زندگی مشترک‌‌شان پایان می‌‌یابد.

و این طلاق بر دو نوع است:

1- بائن (جدایی) صغرى: منظور طلاقی است که مرد زنش را یک طلاق بدهد و سپس تا پایان عده رجوع نکند، به بائن بینونه صغری نامیده می‌‌شود. در چنین موردی شوهر سابق مثل دیگر افراد حق دارد که از این زن خواستگاری نماید و در صورت موافقت با عقد و مهریه‌‌ی جدید با او ازدواج نماید و نیاز به این نیست که بعد از ازدواج صحیح با مردی دیگری و جدایی به عقد شوهر سابق خود درآید. و نیز اگر زنش را دو طلاق داد و تا اتمام عده رجوع نکند، زنش طلاق بائن می‌‌شود و می‌‌تواند با عقد و مهریه جدید بدون نیاز به اینکه بعد از ازدواج صحیح با مردی دیگری و جدایی، با زنش را به خانه‌‌اش بیاورد و نیز اگر ازدواجی با عوض مالی یا بدون عوضی فسخ شود نیز بینونه صغرا می‌‌شود.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعۡضُلُوهُنَّ أَن یَنکِحۡنَ أَزۡوَٰجَهُنَّ إِذَا تَرَٰضَوۡاْ بَیۡنَهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ ذَٰلِکَ یُوعَظُ بِهِۦ مَن کَانَ مِنکُمۡ یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۗ ذَٰلِکُمۡ أَزۡکَىٰ لَکُمۡ وَأَطۡهَرُۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٢٣٢ [البقرة: 232]. «و هنگامی‌که زنان را طلاق دادید، سپس عده خود را به پایان رساندند، آنان را از ازدواج با شوهران (سابق)شان باز ندارید، وقتی که بطرز پسندیده‌ای در بین خویش توافق کنند. این (دستوری است) که هرکس از شما که به الله و روز قیامت ایمان دارد؛ به آن پند داده می‌شود، و این (دستور) برای شما پر برکت‌تر و پاکیزه‌تر است، و الله می‌داند و شما نمی‌دانید».

دوم: بینونۀ کبرى

منظور از بینونه کبری این است که مرد زنش را در سه مرحله، سه طلاق بدهد که در نتیجه بکلی از او جدا می‌‌شود تا به طور طبیعی با مردی دیگر ازدواج شرعی دایم به نیت زندگی نکند و بعد از همبستری با مرگ یا علت دیگر از او جدا شود و پس از اتمام عده برای شوهر سابق جایز است که با خواستگاری و عقد و مهریه‌‌ی جدید با او ازدوج کند.

و اگر مرد در طلاق یا شرط آن شک کرد، اصل بر این است که نکاح باقی می‌‌ماند تا با طلاق قطعی جدا شوند.

الله تعالی می‌فرماید:‌ ﴿ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِۖ فَإِمۡسَاکُۢ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ تَسۡرِیحُۢ بِإِحۡسَٰنٖۗ وَلَا یَحِلُّ لَکُمۡ أَن تَأۡخُذُواْ مِمَّآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ شَیۡ‍ًٔا إِلَّآ أَن یَخَافَآ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَا فِیمَا ٱفۡتَدَتۡ بِهِۦۗ تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَاۚ وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٢٢٩ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدُ حَتَّىٰ تَنکِحَ زَوۡجًا غَیۡرَهُۥۗ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَآ أَن یَتَرَاجَعَآ إِن ظَنَّآ أَن یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِۗ وَتِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ یُبَیِّنُهَا لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ٢٣٠ [البقرة: 229-230]. «طلاق (رجعی) مرتبه است پس (از آن باید) بخوبی (همسرش را) نگ دارد یا به خوبی رها کند(و طلاق دهد) و برای شما روا نیست که از آنچه به آنان داده اید، چیزی پس بگیرید، مگر آنکه (زن و شوهر) بترسند که نتوانند حدود الهی را بر پا دارند، پس (ای مؤمنان) اگر ترسیدید که حدود الهی را بر پا ندارند، گناهی بر آن دو نیست، که زن فدیه و عوضی بپردازد (و طلاق بگیرد) این‌ها حدود الهی است، پس از آن‌ها تجاوز نکنید و هرکس از حدود الله تجاوز کند، پس اینانند که ستمگرند».

مطلقه بائن با طلاق ثلاثه، کجا عده بگذراند؟

مطلقه ثلاثه در خانه پدر خود عده بگذراند؛ زیرا برای شوهر سابق خود دیگر حلال نیست و حق نفقه و سکونت ندارد و از خانه پدرش بدون نیاز بیرون نشود.

در چه حالتی جایز است که زن از شوهرش درخواست طلاق کند؟

برای زن در صورتی که در زندگی مشترک طوری ضرر کند و تحت فشار باشد که نتواند به زندگی ادامه دهد، جایز است که در حضور قاضی از شوهرش درخواست طلاق نماید.

و صورت‌‌هایی که زن حق دارد درخواست طلاق نماید، در حالتی است که در آن ضرر کند یا برای زن ضرر داشته باشد، مثل:

1- شوهر در دادن نفقة کوتاهی کند.

2- شوهر با دشنام دادن، زدن و آزار دادن یا مجبور کردن زنش به کاری منکر و.... طوری تحت فشار قرار دهد که امکان ادامه زندگی وجود نداشته باشد.

3- در زمانی که زن با غیبت شوهرش تا جایی دچار مشکل شود که بیم آن رود به فتنه بیفتد.

4- شوهر برای مدت طولانی به زندان بیفتد که از فراق او زن به متضرر شود.

5- اگر زن در شوهر خود عیبی ببیند مانند: عقیم بودن مرد یا عدم توانایی در همبستری یا بیماری خطرناک منفور (مثل اعتیاد، ایدز) و....

6- اگر مرد نماز نمی‌‌خواند و زنش او را نصیحت کند و قبول نکند یا مرتکب گناهان کبیره می‌شود و حاضر نیست دست بردارد و توبه نماید.

7- اگر زن شوهرش را به خاطر  کوتاهی در دین دوست نداشته باشد یا شوهرش دیوث باشد متهم به بی‌آبرویی و.... باشد.

و بر زن حرام است که از شوهرش بخواهد هوویش را طلاق دهد تا فقط شوهر او بماند؛ زیرا در اسلام ضرر زدن بخود و دیگران حرام است.

در چه صورتی طلاق در اختیار زن است؟

اگر مردی به زنش بگوید: اختیارت به دست خود است، مالک سه طلاق طبق سنت می‌‌شود، مگر اینکه مرد به نیت یک طلاق به او اختیار داده باشد. که زن نیز بگوید: طلاقم را از او گرفتم و سپس عده بگذراند. اگر تا پایان عده مرد رجوع نکند‌‌، طلاق بائن می‌‌شود.

انواع طلاق بائن

زن در سه حالت ذیل طلاق بائن می‌‌شود:

بائن با فسخ نکاح توسط قاضی دادگاه .. بائن با خلع .. بائن بعد از سومین طلاق در سه مرحله.

اگر زن در برابر مالی (بخشیدن مهریه) از شوهرش جدا شود .. یا قبل از همبستری شوهرش او را یک طلاق بدهد .. یا در سه ماه (طهر) زنش را سه طلاق بدهد، در این موارد زن به طور قطعی از شوهرش جدا می‌شود.

حکم طلاق معلق

اگر مردی به زنش بگوید: اگر پسر به دنیا آوردی یک طلاقی اما اگر دختر به دنیا آوردی دو طلاقی؛ زن اول پسر به دنیا آورد با این یک طلاق واقع می‌‌شود و سپس دختری به دنیا آورد، با به دنیا آمدن دختر زن طلاق بائن می‌‌شود.

حکم طلاق در نفاس (متصل بعد از زایمان تا پاک شدن)

برای مرد جایز است که زنش را در نفاس طلاق دهد؛ زیرا با تولد فرزند، پاک شدن رحم زن قطعی است و نفاس عده به حساب می‌‌آید، بنابراین جایز است که با شروع عده طلاق دهد، برخلاف حیض، که جایز نیست بعد اتمام آن و شروع عده‌‌ی بعد از حیض طلاق دهد.




[1]. متفق علیه: بخاری (ش:1) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1907).

[2]. توضیح: باید توجه داشت که زن مطلقه ثلاثه اگر در یک ماه یا یک مجلس سه طلاقه شده باشد، شوهرش گناه کار می‌شود اما حق رجوع برایش ثابت است، اما اگر در سه مرحله و طبق سنت طلاق داده شده باشد با کلکی که به اسم نکاح حلاله معروف است، زن مطلقه ثلاثه بر شوهرش حلال نمی‌شود و این نکاح ملعون و زنا است و عمر س می‌گوید: «وَاللَّهِ لاَ أُوتَى بِمُحَلِّلٍ وَمُحَلَّلٍ لَهُ إِلاَّ رَجَمْتُهُمَا»: (به خدا سوگند! هیچ حلاله کننده و کسی‌که برایش حلاله می‌شود را نزد نخواهند آورد مگر این که آن‌ها را سنگ‌سار می‌کنم). بیهقی سنن کبرى: (7/208)، سعید بن منصور در السنن: (3/2/75- ط. الأولى) وعبد الرزاق: (6/265) و مصنف ابن أبی شیبة: (4/294) وحرب الکرمانی وأبو بکر الأثرم والجوزجانی وابن حزم در المحلى: (11/249- ط. المنیریة) از طرق مختلف از اعمش از مسیب بن رافع از قبیصة بن جابر روایت است که: عمر س گفت: «لا أوتى بمحللٍ ولا مُحَلَّلٍ له إلا رجمتهما». [مترجم]

[3]. متفق علیه: بخاری (ش:5251) و مسلم (ش:1471) (5) و این متن مسلم است.

[4].  متفق علیه: بخاری (ش:5251) و مسلم (ش:1471) (6) و این متن مسلم است.

1- کتاب نکاح

1- کتاب نکاح

1- احکام نکاح

نکاح: عقدی شرعی است که با آن، کامجویی هریک از زوجین، از دیگری حلال می‌شود.

فقه ازدواج

ازدواج و همسرداری یکی از سنت‌های الهی بین مخلوقات است و در عالم حیوانات و نباتات و جمادات نیز نظام زوجیت به طور عام حاکم است: الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَمِن کُلِّ شَیۡءٍ خَلَقۡنَا زَوۡجَیۡنِ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ٤٩ [الذاریات: 49]. «و از هرچیز جفت آفریدیم، تا شما پند گیرید».

الله انسان را همانند دیگر مخلوقات در غریزه‌هایش بدون قاعده و قانون رها نکرده است بلکه برایش نظام و برنامه‌هایی که شایسته‌ی سروری اوست، مقرر نموده است تا شرافتش محفوظ بماند و کرامت و احترامش حفظ گردد و این با نکاح و ازدواج شرعی که مرد و زن رابطه‌ی ارزشمندِ همسری را با رضایت هردو طرف با ایجاب و قبول برقرار می‌کند و با علنی نمودن ازدواج زندگی زناشویی شروع می‌شود. این گونه غریزه‌ی جنسی از طریق صحیح و سالم اشباع می‌گردد، نسل بشر از نابودی محفوظ می‌ماند و زن از سواری هرکس قرار گرفتن محفوظ می‌‌گردد.

و باید توجه داشت که پروردگار با قوانین درست زیستن چقدر به انسان عزت و ارزش داده است. الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ کَرَّمۡنَا بَنِیٓ ءَادَمَ وَحَمَلۡنَٰهُمۡ فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ کَثِیرٖ مِّمَّنۡ خَلَقۡنَا تَفۡضِیلٗا٧٠ [الإسراء: 70]. «و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم، و آن‌ها را در خشکی و دریا (بر مرکب‌ها) حمل کردیم، و از انواع (روزی‌های) پاکیزه به آن‌ها روزی دادیم، و آن‌ها را بر بسیاری از موجوداتی که آفریده‌ایم؛ چنان که باید برتری بخشیدیم».

فضلیت ازدواج

نکاح از مؤکدترین سنت‌‌های رسولان است و از سنت‌هایی است که رسول الله ج به آن تشویق کرده است.

1 - الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡکُنُوٓاْ إِلَیۡهَا وَجَعَلَ بَیۡنَکُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ٢١ [الروم: 21]. «و از نشانه‌های او (این) است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید؛ تا به آن‌ها آرام گیرید، و در میان‌تان مودت و رحمت قرار داد، قطعا در این (امر) نشانه‌‌‌‌هایی است برای گروهی که تفکر می‌کنند».

2 - الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِکَ وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَذُرِّیَّةٗ [الرعد: 38].: «و به راستی پیش از تو پیامبرانی فرستادیم و برای آن‌ها همسران و فرزندانی قرار دادیم».

3 - عبدالله بن مسعود س می‌گوید: همراه رسول الله ج بودیم که ایشان فرمود: (هرکس توانایی ازدواج دارد، ازدواج کند. زیرا این کار، باعث حفاظت چشم و شرم گاه، می‌شود. و کسی‌که توانایی ازدواج را ندارد، روزه بگیرد. چون روزه، شهوت را ضعیف و کنترل می‌کند).[1]

نکاح: عقد شرعی است که با آن استفاده‌ی هردو طرف از یکدیگر حلال می‌گردد.

حکمت مشروعیت ازدواج

1 - ازدواج فضایی صالح و سالمی است که منجر ساختن یک خانواده و روابط خانوادگی، پاکی روح روان، حفاظت از حرام و سکونت و آرامش می‌شود؛ زیرا با ازدوج بین زن و شوهر پیوند دوستی و محبت و شادمانی ایجاد می‌شود.

2- ازدواج بهترین راه برای تولد فرزندان خوب و تکثیر نسل با حفظ نسب‌هایی که با آن همدیگر را می‌شناسند و با یکدیگر روابط همکاری، دوستی و حمایت و پشتیبانی برقرار می‌کنند.

3- ازدواج بهترین راه اشباع غریزه‌ی جنسی و بر طرف نمودن نیازهای شهوانی با سالم ماندن از بیماری‌ها است.

4- با ازدواج خانواده‌ی صالحی که هسته‌ی اصلی جامعه است تشکیل می‌شود و مرد کار می‌کند، مال پول به دست می‌آورد و با آن مخارج خانواده‌اش را می‌دهد و آن‌ها را سرپرستی می‌نماید. و زن با تربیت فرزندان، مدیریت امور داخلی منزل، منظم نمودن امور داخلی زندگی به انجام وظایف خود می‌پردازد در نتیجه اوضاع منظم و مرتب می‌شود.

5- با ازدواج غریزه‌ و حس پدری و مادری کردن اشباع می‌شود که با وجود بچه‌ها شکوفا می‌گردد.

6- با ازدواج و تولد فرزندان نسل انسان‌ها از زوال و انقراض محفوظ می‌ماند.

‌الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَجَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِکُم بَنِینَ وَحَفَدَةٗ وَرَزَقَکُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِۚ أَفَبِٱلۡبَٰطِلِ یُؤۡمِنُونَ وَبِنِعۡمَتِ ٱللَّهِ هُمۡ یَکۡفُرُونَ٧٢ [النحل: 72]. «و الله برای شما از (جنس) خودتان همسرانی قرار داد، و از همسران‌تان برای شما فرزندان و نوادگان پدید آورد، و از پاکیزه‌ها به شما روزی داد، آیا به باطل ایمان می‌آورند، و به نعمت الله آن‌ها کفر می‌ورزند؟!».

 انواع نکاح

نکاح بر پنج نوع است:

با توجه به اختلاف وضعیت مردم حکم ازدواج نمودن نیز متفاوت است:

برای کسی‌که شهوت دارد و از افتادن به دام زنا پروایی ندارد، نکاح سنت است؛ زیرا برای مردن، زنان و همه امت مصلحت‌های زیادی دارد.

برای کسی‌که بیم آن دارد که به زنا آلوده شود و ازدواج نکرده باشد، واجب است که ازدواج نماید.

برای کسی‌که شهوت چندانی ندارد و به ازدواج تمایلی ندارد اگر قدرت همبستری را دارد، ازدواج مباح است.

برای فقیری که شهوت و مخارج ازدواج را ندارد، ازدواج مکروه است و برای کسی‌که زن دارد و از رعایت عدالت بین زنان می‌ترسد، ازدواج مجدد حرام است.

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِی ٱلۡیَتَٰمَىٰ فَٱنکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ فَوَٰحِدَةً أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَعُولُواْ٣ [النساء: 3].: ‌«و اگر ترسیدید که در حق دختران یتیم نتوانید عدالت را رعایت کنید، [از ازدواج با آن‌ها صرف نظر کنید و] با زنانی [دیگر] که مورد پسند شماست دو دو، و سه سه، چهار چهار، ازدواج کنید. پس اگر بیم دارید که نتوانید عدالت کنید، به یک (زن) یا به آنچه (از کنیزان) که مالک آن‌هایید (اکتفا نمایید) این (کار) نزدیک‌تر است به این‌که ستم نکنید».‌

2- الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَأَنکِحُواْ ٱلۡأَیَٰمَىٰ مِنکُمۡ وَٱلصَّٰلِحِینَ مِنۡ عِبَادِکُمۡ وَإِمَآئِکُمۡۚ إِن یَکُونُواْ فُقَرَآءَ یُغۡنِهِمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۗ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ٣٢ [النور: 32]: «و مردان و زنان بی‌همسر و بردگان و کنیزان خود را که سزاوار [ازدواج هستند] به همسری در آورید، اگر فقیر و تنگدست باشند الله آنان را از فضل خویش بی‌نیاز می‌گرداند و الله دارای خیر فراوان، و آگاه است».

انتخاب همسر

برای کسی قصد ازدواج دارد باید حریص باشد که با زن شوهر دوست، بچه‌زا، باکره، دین‌دار، زیبا، شرافتمند و خوش اخلاق ازدواج کند.

ابوهریره س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (زن، به خاطر چهار چیز به همسری گرفته می‌شوی: به خاطر مال یا اصالت خانوادگی یا زیبایی یا دینداری او، پس اگر می‌خواهی ضرری دامن‌گیر تو نشود، با زن دین‌دار ازدواج کن).[2]

برترین زنان

برترین زنان، زن نیکوکاری است که هرگاه شوهرش او را ببیند خوشحال می‌شود، اگر چیزی بگوید اطاعت می‌‌کند، در نفس خود و مالش کاری نمی‌کند که شوهرش دوست نداشته باشد، به هرچه الله دستور داده پایبند باشد و از هرچه منع کرده است، دوری نماید.

عبدالله بن عمرو بن عاص ب روایت می‌کند که: رسول الله ج فرمود: (دنیا کالا و متاعی است و بهترین متاع دنیا زن نیکوکار است).[3]

حکمت تعدد زوجات (چند همسری)

1- الله تعالی به مرد اجازه داده است که تا با چهار زن ازدواج کند نه بیش‌تر به شرط این‌که توان بدنی و مالی و عدالت بین زنان را داشته باشد؛ زیرا مصلحت‌‌های زیادی از پاکدامنی مرد و زنانی که با آن‌ها ازدواج می‌کنند، خوبی کردن به زنان، تکثیر نسلی که با آن امت و کسانی‌که الله را عبادت کنند؛ زیاد ‌می‌شوند. اگر بیم آن داشت که نتواند بین زنان عدالت کند، فقط با یک زن ازدواج کند یا اگر امکان داشت کنیزی بگیرد که بین زن و کنیز عدالت لازم نیست.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِی ٱلۡیَتَٰمَىٰ فَٱنکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ فَوَٰحِدَةً أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَعُولُواْ٣ [النساء: 3].: «و اگر ترسیدید که در حق دختران یتیم نتوانید عدالت را رعایت کنید، [از ازدواج با آن‌ها صرف نظر کنید و] با زنانی [دیگر] که مورد پسند شماست دو دو، و سه سه، چهار چهار، ازدواج کنید. پس اگر بیم دارید که نتوانید عدالت کنید، به یک (زن) یا به آنچه (از کنیزان) که مالک آن‌هایید [اکتفا نمایید] این نزدیک‌‌تر است به اینکه ستم کنید».

2- الله علیم حکیم که تعدد زوجات را مباح قرار داده است از ازدواجی که دو خویشاوند خیلی نزدیک مانند: دو خواهر، زن با عمه‌اش یا خاله‌اش را یک جا به همسری بگیرد، منع کرده است؛ زیرا موجب قطع روابط خویشاوندی می‌گردد و بین خویشاوندان دشمنی پدید می‌آید، این به آن علت است که هووها نسبت به همدیگر به شدت غیرت و حسادت دارند.

3- باید توجه داشت که در مورد تعدد زوجات الله برای پیامبرش فرق قایل شده و شماری از زنان را برای ایشان مشخص نموده است که با کسی از آن‌ها ازدواج نکردند و برای مسلمانان نیز چهار زن را محدود نموده تا هر فرد مسلمانی خواست در طول زندگی‌اش طبق سنت ازدواج نماید.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿لَّا یَحِلُّ لَکَ ٱلنِّسَآءُ مِنۢ بَعۡدُ وَلَآ أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنۡ أَزۡوَٰجٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَکَ حُسۡنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَکَتۡ یَمِینُکَۗ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ رَّقِیبٗا٥٢ [الأحزاب: 52]. «بعد از این زنانی که تحت نکاح شما هستند زنی دیگر برای تو حلال نیست و جایز نیست یکی یا چند تا از این زنان را طلاق دهی و زنانی دیگر را جایگزین آن‌ها نمایی هرچند زیبایی آنان تو را به شگفت آورد، اما هر اندازه که بخواهی می‌توانی کنیز را به نکاح خود درآوری، و الله بر همه چیز نگهبان است».

روش خواستگاری

1- خواستگاری باید از طریق پدر دختر یا سرعبادت با دیدنِ طبق شریعت باشد. اما ارتباط برقرار نمودن زن با مردان نامحرم بیگانه از طریق اینترنت و.... جایز نیست.

و به هیچ عنوان جایز نیست که زن خود را از طریق سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی که به همین هدف راه اندازی شده است، در معرض خواستگاری قرار دهد؛ زیرا خطرهای زیادی در پی دارد.

هرکس از زنی خواستگاری کند که عقد نکرده باشد، می‌‌تواند با او تلفنی و... حرف بزند، اما این رابطه تلفنی باید با هماهنگی خانواده‌ و به اندازه‌‌ی نیاز و بدور از سخنان منکر باشد؛ زیرا هم‌‌چنان بیگانه و نامحرم هستند. الله تعالی می‌فرماید: ﴿فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ فَیَطۡمَعَ ٱلَّذِی فِی قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ وَقُلۡنَ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا [الأحزاب: 32]. «[با هوس‌های شهوانی] صدا را نرم و نازک نکنید که بیمار دلان چشم طمع به شما بدوزند. و سخن شایسته و خوب بگویید».

 برای کسی‌که قصد دارد از زنی خواستگاری کند، مستحب است که به آن قسمت از او نگاه کند که او را به ازدواج با وی علاقمند نماید. البته این بدون خلوت، مصافحه، دست زدن به بدنش باشد و هرچه از او ببیند نباید به کسی تعریف کند.

زنی که برایش خواستگار آمده جایز است که خود را برای خواستگارش با آرایش مباح مثل سرمه زدن و دیگر آرایش‌‌های زیبایی مباح، خود را آرایش نماید. البته نباید آرایش به حدی باشد که فریبنده و تغییر دهنده باشد.

و زن نیز حق دارد که به خواستگارش نگاه کند اگر برایش ممکن نبود زن مورد اعتمادی بفرستد که آن مرد را ببیند و برایش توصیف کند.

و در خواستگاری تبادل عکس و.... حرام است و نیز بر مرد پوشیدن انگشتر طلا که حلقه‌‌ی ازدواج نامیده می‌‌شود، حرام است. و با وجود مشابهت با کفار، شرعا نیز طلا پوشیدن برای مرد حرام است.

مغیره بن شعبه روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (او را ببین که استحکام پیوندتان شایسته‌‌ترین راه است).[4]

خواستگاری بر روی خواستگاری دیگری(برادر مسلمان)

خواستگاری بر روی خواستگاری کسی دیگر تا از خواستگاری دست بکشد یا اجازه دهد، یا خانواده دختر خواستگار اول را رد کنند. اگر کسی بر روی خواستگاری دیگری خواستگاری و عقد کردند، عقد درست است اما نافرمان الله و پیامبر است.

خواستگاری از زنی که عده می‌‌گذراند

1- خواستگاری صریح و مستقیم از از زنی که عده‌‌ی وفات یا طلاق باین می‌گذراند، حرام است اما خوستگاری با اشاره مثل اینکه بگوید: دوست دارم که با زنی مثل تو ازدواج کنم. و آن زن در پاسخ بگوید: کسی مثل شما در خواستگاری باید جواب مثبت بگیرد و مانند این ها....

2- فردی که زن خود را طلاق بائن داده نه زنی را که در سه مرحله طلاق داده است و دارد عده می‌‌گذراند، می‌‌تواند با صراحت یا به اشاره از او خواستگاری کند.

و خواستگاری از زن مطلقه‌‌ی رجعی حرام است.

حکم اجازه زن در ازدواج

بر سرپرست زنِ مکلف و بالغ واجب است که پیش از عقد از زن باکره و بیوه اجازه بگیرد و مجبور کردن زن به ازدواج با مردی که دوست ندارد، جایز نیست. حتی اگر زنی را درحالی به عقد کسی در آوردند که راضی نبوده است، اگر خواست می‌‌تواند عقد را فسخ نماید.

 1- ابوهریره س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (زن بیوه بدون مشورت با او، و دختر باکره بدون اجازه‌اش، به نکاح داده نشوند. گفتند: ای رسول الله! اجازه دختر باکره، چگونه است؟ فرمود: اینکه سکوت نماید).[5]

2- خنساء دختر خدام انصاری ل که زنی بیوه بود روایت می‌کند که پدرش او را به نکاح شخصی در آورد که دوست نداشت و نزد رسول الله ج آمد و پیامبر ج نکاح پدرش را مردود دانست).[6]

برای پدر جایز است که دختر زیر 9 سال خود را به عقد فرد شایسته و هم کفو بدون رضایت و اجازه‌‌اش درآورد.

ارکان عقد نکاح

ارکان عقد نکاح سه تا است:

1- هردو طرف ازدواج (مرد و زن) از موانع صحت ازدواج مانند شیر خوردن از یک زن(حرمت رضاعی)، اختلاف دین و.... برئ باشند.

2- جواب مثبت دادن سرپرست زن یا هرکسی‌که ولی اوست به این صورت که بگوید: به ازدواج تو درآوردم به نکاح تو دادم یا در اختیار همسری تو قرار دادم و.....

3- پذیرفتن مرد یا سرپرست به این صورت که بگوید: قبولش کردم یا پذیرفتمش و.... بعد از ایجاب و قبول نکاح منعقد می‌‌شود.

شروط نکاح

شرایط صحت نکاح به شرح ذیل است:

1- دو طرف مرد و زن همدیگر را برای زندگی انتخاب نمایند.

2- هردو راضی باشند.

3- ازدواج با اجازه ولی باشد؛ زیرا ازدواج بدون اجازه‌‌ی ولی جایز نیست.

4- مهریه زن مشخص باشد و ازدواج بدون مهریه جایز نیست.

5 - در هیچ‌یک از دو طرف زوجین از موانع ازدواج وجود نداشته نباشد به این صورت که از موانع محرمیت نسبی یا سببی مانند شیر خوردن از یک زن یا اختلاف دین و.... مبرّا باشند.

شرایط ولی

ولی باید مرد، آزاد، بالغ، عاقل، آگاه و پیرو دین زن تحت سرپرست خود باشد، و حاکم مسلمان می‌‌تواند ولی زن کافر بدون سرپرست در ازدواج باشد. اما در سرپرستی نکاح پدر از هرکسی دیگر مستحق‌‌تر است سپس وصیت پدر، بعد از این دو پدر بزرگ و سپس پسر زن و برادرش و سپس عمویش و به ترتیب هرکس در خویشاوندی نزدیک‌تر باشد و اگر کسی را نداشت حاکم مسلمان ولی زن یا دختر بدون سرپرست خواهد بود.

و باید زن دقت داشته باشد که زن یا دختر تحت سرپرستی خود را به ازدواج مرد نیکوکار و شایسته زندگی بدهد.

و در ازدواج ایرادی ندارد که انسان دختر یا خواهر خود را به افراد صالح و با ایمان پیشنهاد کند.

اگر ولی دختر به هر دلیلی مانع ازدواج او شد یا صلاحیت نداشت یا نبود (غایب بود) و امکان آمدنش وجود نداشت، مگر با سختی فردی دیگر که به ترتیب اولویت سرپرست قرار می‌‌گیرد، او را به نکاح بدهد.

نکاح بدون ولی (سرپرست)

نکاح بدون ولی باطل است و به زن، در برابر همبستری که با او شده مهر مثل می‌‌رسد، اگر چنین نکاحی اتفاق افتاد واجب است که از یکدیگر جدا شوند یا با حضور ولی تجدید عقد نمایند اما اگر از نکاح بدون ولی فرزندی به دنیا بیاید، به این دو نسبت داده می‌‌شود.

1- الله تعالی می‌‌فرماید: ﴿وَأَنکِحُواْ ٱلۡأَیَٰمَىٰ مِنکُمۡ وَٱلصَّٰلِحِینَ مِنۡ عِبَادِکُمۡ وَإِمَآئِکُمۡۚ إِن یَکُونُواْ فُقَرَآءَ یُغۡنِهِمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۗ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ٣٢ [النور: 32]. «مردان و زنان مجرد (و بی‌همسر) خود را همسر دهید، و (نیز) غلامان و کنیزان‌تان که شایسته (و نیکوکار) هستند، (همسر دهید) اگر فقیر باشند، الله از فضل (و کرم) خویش آن‌ها را بی‌نیاز می‌کند، و الله گشایش دهندۀ آگاه است».

1- عایشه ل روایت می‌کند که ازدواج در زمان جاهلیت بر چهار نوع رایج بود؛ یکی همین نکاحی است که امروزه (بین مسلمانان) رواج دارد که مرد از سرپرست زن، دختر یا خواهرش را خواستگاری می‌کرد و مهریه‌‌اش را پرداخت می‌‌نمود و ازدواج می‌‌کردند. سپس دیگر انواع نکاح را ذکر نمود سپس گفت: وقتی محمد ج به حق مبعوث شد همه انواع نکاح جاهلیت را بی‌اعتبار اعلان نمود و به جز همین نوع ازدواج رایج امروزی).[7]

3- ابوموسی س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (نکاح بدون ولی اعتبار ندارد و جایز نیست).[8]

4- عایشه ل روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (هر زنی که بدون اجازه ولی خود، ازدواج کند، نکاح او باطل است، نکاح او باطل است نکاح او باطل است. اگر مرد با او همبستر شده باشد، باید تمام مهریه‌اش را در برابر همبستری که او کرده است، پرداخت نماید، اگر اولیای زن درباره سرپرست‌‌اش با هم اختلاف داشتند، حاکم ولی کسی است که ولیی ندارد).[9]

در چه زمانی عقد زن درست است؟

عقد و ازدواج زن در حالت پاکی یا عادت ماهیانه جایز است اما طلاق در زمان حیض حرام است و فقط در حالت پاکی جایز است و إن شاء الله در بحث طلاق توضیح خواهیم داد.

باید توجه داشته باشیم که برای هرکسی‌که با زنی عقد کرده جایز است که با او خلوت و کامجویی نماید؛ زیرا همسرش است و این قبل از عقد حرام است.

عقد ازدواج

1- ازدواج با ایجاب ولی و قبول زوج در مجلس عقد صورت می‌‌گیرد. و در صورت نیاز و در امان بودن از بازیجه قرار گرفتن و با توفق شخص ولی و زوج عقد اینترنتی اعتبار دارد، به این صورت که ولی بتواند با زوج حرف بزند و هر زوج و زوجه بتوانند همدیگر را ببینند و ولی زوجه از راه دور کلمات ایجاب را به زبان بیاورد که زوج و شاهدان بشنوند و زوج کلمات قبول را به زبان بیاورد و شاهدان و ولی بشنوند، بعد از این عقد تمام است. البته اگر ممکن باشد، بهتر این است که ولی زوجه وکیل بگیرد.

2- هر ازدواجی که با ایجاب ولی و قبول زوج باشد، ازدواج شرعی و معتبر است هرچند در دفتر ثبت ازدوج، ثبت نشده باشد و دفترچه ازدواج نگرفته باشند. البته در این زمان بهتر است که بعد از عقد شرعی بروند محضر ازدواج عقد رسمی کنند؛ زیرا به مصلحت هردو طرف است تا حقوق زوجین حفظ شود و بیم انکار نماند و در صورت اختلاف و مراجعه به دادگاه قضاوت بین‌‌شان آسان باشد و نسب شناخته و در طول قرون حفظ گردد و اگر ولی امر به این کار دستور دهد اطاعتش واجب است.

3- اگر مردی به زنی بگوید من تو را دوست دارم با من ازدواج کن، آن هم گفت خودم را به عقد ازدواج تو درآوردم و حتی قرارداد عقد خود را در برگه‌‌ای نوشتند و سپس عمل زناشویی را انجام دادند، این ازدواج به حساب  نمی‌‌آید و زنا است؛ زیرا بدون ولی اقدام به این کار کردند. اگر کسی چنین کار کرده باید توبه کنند و به کار منکر خود پایان دهند و کار را باید از راه درست انجام دهند.

شاهد گرفتن در عقد ازدواج

سنت است که در عقد ازدواج دو شاهد عادلِ مکلف بگیرند، اگر نکاح علنی و با حضور جمعی از مردم باشد از کمال شهود گرفتن بیش از دو نفر به حساب می‌‌آید اما اگر ازدواج علنی با حضور مردم باشد و دو شاهد مشخص نگیرند یا اعلان نکرده نباشد اما کسانی شاهد ازدواج باشند، درست است.

هم‌کفو (هم‌تراز) بودنِ معتبر در نکاح

منظور از هم‌کفو بودن معتبر بین زوجین این است که هردو مسلمان و آزاد باشند، اما اگر ولی دختر پاکدامن عفیفه‌‌ای را به عقد مرد گناهکار غیر متعهدی درآورد‌‌ یا زن آزادی را به عقد برده‌‌ای بدهد، ازدواج‌‌شان صحیح است و زن در چنین مواردی حق دارد که قبول و زندگی یا نکاح را فسخ کند.

خطبۀ نکاح

مستحب است که عاقد قبل عقد خطبه معروف حاجه که در خطبه جمعه ذکر کردیم، بخواند و این خطبه در نکاح و.... خوانده می‌شود که «إِنَّ الْحَمْدَ لِلَّهِ نَحْمَدُهُ وَنَسْتَعِینُهُ...» شروع می‌شود و سپس آیات مربوط به ازدواج را بخواند و عقد کند و دو مرد شاهد بگیرد.

تبریک نکاح

تبریک گفتن ازدواج با دعایی که در حدیث ذیل آمده مستحب است:

ابوهریره روایت می‌کند که پیامبر ج هرگاه به فردی (ازدواجش را) تبریک می‌گفت، می‌فرمود: «بَارَکَ الله لَکُمْ، وَبَارَکَ عَلَیْکُمْ، وَجَمَعَ بَیْنَکُمَا فِی خَیرٍ»: (الله بر شما برکت دهد و (ازدواجتان را) مبارک گرداند، و اجتماع‌‌تان (زند گی مشترک‌‌تان) را سرشار از خیر قرار دهد).[10]

آداب شب زفاف

1- برای مرد (داماد) سنت است که قبل از زفاف با همسرش بازی نماید و دستش را بر پیشانی‌‌اش، بسم الله کند و دعای برکت نماید و بگوید: «اللَّهُمَّ إنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَهَا وَخَیْرَ مَا جَبلْتهَا عَلَیْهِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّهَا وَمِنْ شَرِّ مَا جَبلْتهَا عَلَیْهِ»:[11] (پروردگارا! خیر آن و خیر آنچه او را بر آن سرشته‌ای، از تو خواستارم و از شر آن و شر آنچه او را بر آن سرشته‌ای، به تو پناه می‌برم).

2- شایسته است که زوجین در ازدواج خود پاکدامنی و حفظ خود از وقوع در آنچه الله حرام نموده است، نیت کنند و الله با هر همبستری برایشان صدقه می‌‌کند.

3- سنت است که قبل از همبستری بگوید: ابن عباس روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: اگر هنگامی‌که یکی از شما خواست با همسرش همبستری کند؛ بگوید: «بِاسْمِ الله، اللَّهُمَّ جَنِّبْنَا الشَّیْطَانَ، وَجَنِّبِ الشَّیْطَانَ مَا رَزَقْتَنَا، فَإنَّهُ إنْ یُقَدَّرْ بَیْنَهُمَا وَلَدٌ فِی ذَلِکَ لَمْ یَضُرَّهُ شَیْطَانٌ أَبَداً»:[12] (بسم الله، الهی! شیطان را از ما دور بگردان، و شیطان را از آنچه نصیب‌مان کردی دور گردان، اگر به وسیله آن همبستری فرزندی مقدر شده باشد؛ هرگز شیطان به او زیانی نمی‌رساند).

4- برای زوج جایز است که با همسرش از جلو عقب یا هر جایی که بخواهد، با همسرش همبستری کند و همبستری از راه مقعد حرام است.

5- حرام است که زوجین در جایی همبستری کنند که کسی آن‌ها را ببینند یا اسرار همبستری خود را به کسی بگویند.

اهداف ازدواج

اهداف ازدواج پنج تا است که عبارتند:

حفظ نسل .. تکثیر امت... آرامش ... دست یافتن به محبت و دلسوزی نسبت به یکدیگر... حفظ افراد از افتادن به دام حرام... برآروده شدن نیاز جنسی و این مورد از دیگر موارد جدا است و در بهشت به درجه‌‌ی کمال خواهد.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡکُنُوٓاْ إِلَیۡهَا وَجَعَلَ بَیۡنَکُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ٢١ [الروم: 21]. «و از نشانه‌های او (این) است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید؛ تا به آن‌ها آرام گیرید، و در میان‌تان مودت و رحمت قرار داد، بی‌گمان در این (امر) نشانه‌های است برای گروهی که تفکر می‌کنند».‌

غسل مرد با همسرش

اگر مردی با همسرش همبستری نمود و خواست دوباره همبستری کند، سنت است که مثل وضوی نماز وضو بگیرد، این برای همبستری مجدد نشاط بیش‌تری می‌آورد البته غسل بهتر است.

و برای مرد و زنش جایز است با هم در یک جا غسل کنند هر چند از همدیگر هرچه را می‌خواهند ببینند.

و مستحب است که جنب نخوابند اگر غسل کنند بهتر است.

عایشه ل روایت می‌کند که پیامبر ج در تشتی غسل می‌کرد و من ایشان با هم از یک تشت غسل می‌‌کردیم.[13]

2- محرمات در نکاح

شرط ازدواج با زنی که قصد دارد به عقد خود درآورد این است که بر او حرام نباشد.

انواع زنانی که ازدواج با آن‌ها حرام است

برخی از زنان هستند برای مردان جایز است با آن‌ها ازدواج کند و ازدواج با برخی زنان نیز حرام است و زنانی که ازدواج با آن‌ها حرام است بر دو نوع هستند:

1- محرمات ابدی که بر سه دسته هستند:

1- محرمات نسبی که عبارتند از: مادر، مادر بزرگ و.... و دختر، دختر دختر و....، خاله، عمه، دختر برادر، و دختر خواهر.

اسباب تحریم ابدی عبارتند از: نسبی، رضاعی (شیر خوردن از یک زن) و مصاهرت (رابطه‌‌ی ازدواج)

قاعده‌‌ی شناخت محرمات نسبی: تمام خویشاوندان نسبی مرد بر او حرام است به جز دختران عموهایش و دختران عمه‌‌هایش و دختران دایی‌‌هایش و دختران خاله‌‌هایش، ازدواج با این چهار دسته بر مرد حلال است. 

2- محرمات رضاعی؛ هرچه با نسب حرام می‌شود مثل آن با شیرخوارگی نیز حرام می‌شود مگر مادر برادر رضاعی و خواهر پسر رضاعی که حرام نیستند که حرام نیستند.

و باید دانست که شیرخوارگی موجب تحریم می‌شود که پنج بار کامل یا بیش‌تر از زنی در دوران دو ساله‌ی شیرخوارگی، شیر بخورد.

3- محرمات با مصاهرت(رابطه ازدواج)، عبارتند از: مادر زن، دختر زن که از شوهر دیگری باشد که با مادرش همبستری کرده باشد. زن پدر و زن پسر.

و زنی که با شوهرش لعان کند برای همیشه بر او حرام می‌شود.

به این ترتیب محرمات نسبی هفت هستند و نیز محرمات رضایی نیز هفت هستند اما محرمات مصاهرت چهار تا می‌باشند.

1- الله تعالى می‌فرماید: ﴿حُرِّمَتۡ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦ وَٱلۡمُنۡخَنِقَةُ وَٱلۡمَوۡقُوذَةُ وَٱلۡمُتَرَدِّیَةُ وَٱلنَّطِیحَةُ وَمَآ أَکَلَ ٱلسَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیۡتُمۡ وَمَا ذُبِحَ عَلَى ٱلنُّصُبِ وَأَن تَسۡتَقۡسِمُواْ بِٱلۡأَزۡلَٰمِۚ ذَٰلِکُمۡ فِسۡقٌۗ ٱلۡیَوۡمَ یَئِسَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِۚ ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ فِی مَخۡمَصَةٍ غَیۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٣ [المائدة: 3].: «حرام شده است بر شما: مادران‌تان، و دختران‌تان، و خواهران‌تان، و عمه‌های‌تان، و خاله‌های‌تان، و دختران برادر، و دختران خواهر، و مادران‌تان که به شما شیر داده‌اند، و خواهران رضاعی شما، و مادران زنان‌تان، و دختران همسران‌تان که در دامان شما پرورش یافته‌اند از همسرانی که با آن‌ها همبستری کرده‌اید، پس اگر با آن‌ها همبستری نکرده‌اید؛ بر شما گناهی نیست (که با دختران‌شان ازدواج کنید) و (همچنین) زنان پسران‌تان که از پشت و نسل خودتان هستند، و (نیز) جمع میان دو خواهر (بر شما حرام است) مگر آنچه که در گذشته رخ داده باشد که الله آمرزنده‌ی مهربان است».

2- ابن عباس ب می‌گوید: پیامبر ج درباره دختر حمزه بن عبدالمطلب که عمو و برادر رضاعى پیامبر ج بود گفت: (چون او دختر برادر رضاعى من است، براى من حلال نیست و هرکس با نسب حرام باشد، با شیرخوارگی نیز حرام مى‌باشد). [14]

نوع دوم: حرام‌‌های موقتی

1- خواهر زنش و جمع بین زن با عمه‌‌ یا خاله‌‌اش برابر است که نسبی یا رضاعی باشد، وقتی یکی از این‌ها بمیرد یا طلاق داده شود، بعد از پایان عده‌‌اش دیگری برایش حلال می‌شود.

2- زنی که در حال گذراندن عده است تا عده‌‌اش تمام شود.

3- زنی که در سه مرحله مطلقه ثلاثه شده است برای شوهر سابق خود حلال نمی‌‌شود تا با مردی دیگر ازدواج کند و آن مرد بمیرد یا او را طلاق دهد.

4- زنی که برای حج یا عمره احرام بسته تا از احرام خارج شود.

5- ازدواج زن مسلمان با فرد کافر حرام است تا مسلمان شود.

6- ازدواج مرد مسلمان با زن کافر غیر اهل کتاب حرام است تا مسلمان شود.

7- زنی که شوهر دارد بر دیگران حرام است تا شوهرش بمیرد یا او را طلاق دهد.

8- زن زنا کار بر مرد زنا کار و دیگر مردان تا توبه کند و عده‌‌اش تمام شود.

همه‌‌ی این زنان تا موانع ازدواج برداشته نشود، ازدواج با این‌ها حرام است.

9- خنثی مشکل تا وضعیتش روشن شود.

باید توجه داشت که بر مردم حرام است که با دخترش که از راه زنا به دنیا آمده است، ازدواج کند. و بر مادر حرام است که با پسرش که از راه زنا به دنیا آمده ازدواج کند. و بر پسر حرام است که خواهرش که از راه زنا به دنیا آمده ازدواج کند.

و هیچ برده‌‌ای با زنی که صاحب و مولایش است ازدواج نکند و هیچ مولایی با کنیز خود ازدواج نکند؛ زیرا ملک یمین اوست و همبستری با هرکس با عقدی حرام شود با ملک یمین (کنیزی و بردگی) نیز حرام می‌‌گردد، به جز کنیز اهل کتاب که نکاحش جایز نیست اما با مالکیت او همبستری با وی جایز است. و باید توجه داشت که همبستری با هیچ زنی جایز نیست مگر با ازدواج طبق احکام شریعت یا ملک یمین(کنیز)

ازدواج با خواهر زنی که مطلقه‌‌ی رجعی که عده می‌‌گذراند، باطل است اما اگر از طلاق بائن عده می‌‌گذراند، حرام است.

حکم ام ولد (کنیزی که از مولای خود بچه دارد)

ام ولد کنیزی است که از مولای خود حامله شده و بچه به دنیا آورده است، چنین زنی باید با یک بار حیض و پاک شدن عده بگذراند تا رحمش پاک گردد، بعد از این می‌‌تواند با او همبستری کند.

و برای مولا جایز است که با ام ولى خود همبستری کند یا مانند کنیز به اجاره بدهد تا کار کنند اما فروختن، هبه کردن و وقف کردنش مثل زنان آزاد جایز نیست.

زنی که شوهرش گم شده است

اگر زنی که شوهر گم شده است با مردی دیگر ازدواج کند و قبل از همبستری شوهر اولش پیدا شود، زن شوهر اول خود می‌‌باشد و اگر همبستری کرده بودند شوهر اول حق دارد با همان عقد اول بدون طلاق شوهر دوم زنش را به خانه‌‌اش بیاورد و بعد از اتمام عده‌‌اش با او همبستری کند و می‌‌تواند آن زن را با شوهر دومش رها کند و معادل مهریه‌‌ای که به زنش داده است از شوهر دوم بگیرد.

باید دانست که اگر شوهر زنی بمیرد و با مردی دیگر ازدواج در قیامت با آخرین شوهرش خواهد بود.

ازدواجی که یکی از زوجین نماز نمی‌‌خوانند

1- اگر شوهر زنی نماز نمی‌‌خواند جایز نیست که با او زندگی کند و همبستری با چنین مردی حرام است؛ زیراترک نماز کفر است و مرد کافر بر زن مسلمان هیچ نوع سرپرستی و ولایتی ندارد. اگر زن نماز نمی‌خواند و حاضر به توبه نشود باید مرد مسلمان پایبند به نماز از او جدا شود؛ زیراکافر است. و زن کافر برای مرد مسلمان حلال نیست.

2- اگر زمان عقد مرد و زن هردو نماز نمی‌‌خواندند، عقد درست است؛ زیراهردو کافر هستند. اما اگر زن در زمان عقد نماز می‌‌خواند و مرد نماز نمی‌‌خواند، یا مرد نماز می‌‌خواند و زن نماز نمی‌‌خواند و سپس هدایت شدند، واجب است که دوباره عقد کنند؛ زیرادر زمان عقد یکی‌شان کافر بوده است.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا جَآءَکُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ مُهَٰجِرَٰتٖ فَٱمۡتَحِنُوهُنَّۖ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِإِیمَٰنِهِنَّۖ فَإِنۡ عَلِمۡتُمُوهُنَّ مُؤۡمِنَٰتٖ فَلَا تَرۡجِعُوهُنَّ إِلَى ٱلۡکُفَّارِۖ لَا هُنَّ حِلّٞ لَّهُمۡ وَلَا هُمۡ یَحِلُّونَ لَهُنَّۖ وَءَاتُوهُم مَّآ أَنفَقُواْۚ وَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ أَن تَنکِحُوهُنَّ إِذَآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّۚ وَلَا تُمۡسِکُواْ بِعِصَمِ ٱلۡکَوَافِرِ وَسۡ‍َٔلُواْ مَآ أَنفَقۡتُمۡ وَلۡیَسۡ‍َٔلُواْ مَآ أَنفَقُواْۚ ذَٰلِکُمۡ حُکۡمُ ٱللَّهِ یَحۡکُمُ بَیۡنَکُمۡۖ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ١٠ [الممتحنة: 10]. «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! هنگامی‌که زنان مؤمن هجرت کرده به نزد شما آیند، پس آن‌ها را آزمایش کنید، الله به ایمان‌شان داناتر است، پس اگر آن‌ها را (زنانی) مؤمن یافتید، آن‌ها را به سوی کفار باز نگردانید، نه آن‌ها برای آنان (کافران) حلالند و نه آن‌ها (کافران) برای این‌ها حلالند و آنچه را [شوهران کافر] خرج کرده‌اند به آن‌ها بدهید، و گناهی بر شما نیست که با آن‌ها ازدواج کنید هرگاه مهریه‌شان را به آنان بدهید، و (در صورت ارتداد از اسلام) به عقد زنان کافر تمسک مجویید [و آن‌ها را رها کنید]. و آنچه را خرج کرده‌اید مطالبه کنید، و (کافران نیز) آنچه را خرج کرده‌اند مطالبه کنند. این حکم الله است که در میان شما حکم می‌کند و الله دانای حکیم است».

3- شروط نکاح               

 شروط نکاح بر دو نوع است:

شرط‌‌های صحیح .. و شرط‌‌های فاسد

اول: شرط‌‌های صحیح، اگر زن یا سرعبادت شرط کرد که زن دیگری نگیرد یا او را از منزلش یا شهرش برای سکونت به جای دیگر نبرد یا مهریه سنگینی تعیین کند و.... و شوهر نیز قبول نماید، این شرط‌ها صحیح هستند و اگر شوهر خلاف شرط تعیین شده عمل نماید زن حق فسخ نکاح را دارد. اگر مرد در ازدواج شرط کرد که باید زن باکره یا خویشاوند و.... باشد و خلاف این ثابت شد، مرد حق دارد که نکاح را فسخ نماید یا مرد شرط کرد که حق تعیین شده‌‌ی عموم زنان را نداشته باشد و زن قبول کرد، جایز است؛ زیرا زن می‌‌تواند از حق شخصی خود بگذرد.

ازدواج مسیار

ازدواج مسیار عقد شرعی بین مرد و زن است که تمام ارکان و شرایط نکاح را دارد با این تفاوت که زن از حق نفقه و نوبت شب خود و حق مسکن بطور مثال می‌گذرد.

و شوهر هنگام عقد شرط می‌کند که زن حق نفقه یا مسکن یا نوبت شب نداشته باشد، بنابراین هر وقت خواست نزد او می‌رود. یا خود زن در هنگام عقد از حق نفقه یا مسکن یا نوبت شب خود می‌‌گذرد و قبول می‌کند که هر وقت خواست نزد او بیایید. هر چند در ازدواج اصل این است که مرد حق نفقه، مسکن و نوبت شب زن را بدهد.

این نکاح اگر همه شرایط نکاح شرعی را داشته باشد، جایز است، البته نکاح برتری که اهداف شریعت در آن محقق می‌شود نیست.

قسم دوم: شروط فاسده، و بر دو نوع است:

اول: شروط فاسدی که عقد را باطل می‌کند عبارتند از:

1- نکاح شغار

نکاح شغار این است که یک مرد دختر یا خواهرش و یا هرکسی‌که تحت سرپرستی‌‌اش است را به ازدواج مرد دیگر در می‌آورد مشروط به اینکه او نیز دختر یا خواهرش و یا هرکسی‌که تحت سرپرستی‌‌اش است در عوض به ازدواج وی دهد.

این نکاح چه با تعیین مهریه یا بدون مهریه باشد، فاسد و حرام است.

ابن عمر ب می‌گوید: (رسول الله ج از نکاح شغار، منع فرمود).[15]

اگر کسی چنین نکاح فاسدی انجام دهد بر هریک از دو تا لازم است که بدون شرط تجدید عقد کنند و عقد با مهر و عقد جدید کامل می‌شود و نیازی به طلاق نیست؛ زیرا نکاح شرعی صورت نگرفته است.

2- نکاح حلاله

نکاح حلاله این است که مردی زنِ مطلقه ثلاثه خود را به عقد کسی به این شرط در می‌آورد که بعد از همبستری طلاق دهد یا به نیت حلال شدن به شوهر اول با او ازدواج می‌کند یا قبل از عقد توافق می‌کنند که بعد از همبستری طلاق دهد.

این نکاح فاسد و حرام است و هرکس چنین نکاحی بکند، ملعون است و زن مطلقه با چنین نکاحی حلال نمی‌شود.

ابن مسعود س می‌گوید: (رسول الله ج حلال کننده و کسی‌که برایش حلاله می‌شود را لعنت کرده است).[16]

3- نکاح متعه (صیغه)

نکاح متعه این است که مردی زنی را برای مدت موقت یک روز، یک هفته، یک ماه، یک سال یا کم‌تر یا بیش‌تر با پرداخت مهریه (پول مشخص) عقد می‌کند و بعد از اتمام مدت معین از او جدا می‌شود.

این نکاح فاسد است و چنین عقدی جایز نیست؛ زیرا به زن ضرر دارد و زن را همانند کالایی دست به دست می‌شود و به فرزندان نیز ضرر دارد؛ زیرا فرزندانی که از این طریق به دنیا می‌آیند خانه‌ای برای زندگی و تربیت ندارند و هدف از چنین نکاحی شهوت‌رانی است نه پدید آمدن نسل و تربیت فرزند. واقعیت این است که الله در اول اسلام این نکاح را حلال قرار داده بود و سپس برای همیشه حرام شد.

 سبره جهنی س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (من به شما اجازه داده بودم که با زنان متعه کنید، اکنون بدانید که الله آن را تا روز قیامت؛ حرام کرده است، هرکس زنی از متعه در اختیار دارد، رها کند و از آنچه به او داده است، پس نگیرد).[17]

حکم ازدواج مدنی

ازدواج مدنی این است که مرد و زنی بدون در نظر داشت دین با هم ازدواج می‌کنند و سپس در دفاتر مخصوصی در کشورهای اروپایی این ازدواج را ثبت رسمی می‌کنند.

چنین ازدواجی بر اساس مساوات بین زوجین است زن مهریه و مرد مسئولیت خاصی ندارد، بر زن لازم نیست که از شوهرش اطاعت کند و طلاقی هم ندارد، به این ترتیب این یک زندگی دایمی است که فقط با مرگ از یکدیگر جدا می‌شوند و نفقه و سکونت بر اساس توافق زوجین خواهد بود.

چنین ازدواجی به دلیل مخالفت با شریعت اسلام که زن مسلمان اجازه می‌دهد با غیر مسلمان ازدواج کند و شرایط نکاح شرعی را ندارد، باطل است و هیچ‌یک از احکام ازدواج شرعی از قبیل حلال بودن همبستری، میراث، نسبت فرزندان و.... را ندارد.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَمَن یَبۡتَغِ غَیۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِینٗا فَلَن یُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٨٥ [آل عمران: 85].: «و هرکس که دینی غیر از اسلام برگزیند، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد، و او در آخرت از زیانکاران است».

حکم ازدواج صوری

ازدواج صوری این است که در آن ازدواج حقیقی که الله مشروع قرار داده است مد نظر نیست، بلکه ثبت ازدواج قانونی به هدف دست‌یابی به مصلحت خاص یا دفع مفسده‌ای می‌باشد، این بیش‌تر شبیه نکاح حلاله‌ی حرام است.

چنین ازدواجی به دلیل دروغ بودن، حیله، عدم توجه اداره ثبت به این موضوع و خارج بودن از مقاصد نکاح، از عفت، پاکدامنی و تکثیر نسل و.... حرام است.

این نکاح باطل است و هرچه بر باطل بنا شود باطل است و این نوع نکاح بازیچه قرار دادن احکام شریعت است. 

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [الحشر: 7].: ‌«و آنچه که رسول الله به شما داد، بگیرید و از آنچه که شما را از آن نهی کرد دست بردارید؛ و از الله پروا کنید که الله سخت‌کیفر است».

حکم ازدواج به نیت طلاق

ازدواج به نیت طلاق به این صورت است که مردی با زنی به این نیت ازدواج می‌کند که بعد از فارغ التحصیل شدن یا بطور مثال تمام شدن دوره‌ی کاریش در آن شهر، او را طلاق ‌دهد. این ازدواج درست نیست؛ زیرا ازدواج به نیت طلاق، نوعی ازدواج موقت است و ازدواج موقت باطل است؛ زیرا متعه و کامجویی است که حرام می‌باشد و فریب دادن زن و خانواده‌‌اش است.

حکم نکاح زن پنجم

هرکس چهار زن داشته باشد و زن پنجمی را به عقد خود درآورد، عقدش فاسد و نکاحش باطل است و باید از چنین ازدواجی دست بکشد؛ زیرا برای فرد مسلمان جایز و حلال نیست که بیش از چهار زن داشته باشد.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِی ٱلۡیَتَٰمَىٰ فَٱنکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ فَوَٰحِدَةً أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَعُولُواْ٣ [النساء: 3].: «و اگر ترسیدید که در حق دختران یتیم نتوانید عدالت را رعایت کنید، (از ازدواج با آن‌ها صرف نظر کنید و) با زنانی (دیگر) که مورد پسند شماست دو دو، و سه سه، چهار چهار، ازدواج کنید. پس اگر بیم دارید که نتوانید عدالت کنید، به یک (زن) یا به آنچه (از کنیزان) که مالک آن‌هایید (اکتفا نمایید) این (کار) نزدیک‌تر است به اینکه ستم نکنید».

البته مرد مسلمان می‌تواند هرچه کنیز داشته باشد با آن‌ها همبستری نماید، هرگاه کنیزی خرید یک حیض صبر نماید تا رحمش پاک شود سپس می‌تواند که با او همبستری کند.

حکم ازدواج زن مسلمان با غیر مسلمان

ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان، چه اهل کتاب یا دیگر کفار، حرام است؛ زیرازن مسلمان با عقیده‌ی توحید، ایمان و عفت خود بالاتر از مرد کافر است. اگر چنین ازدواجی اتفاق افتاد فاسد و حرام است و باید جدا شوند، زیرا مرد کافر بر زن و مرد مسلمان حق ولایت و سرپرستی ندارد.

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَلَا تَنکِحُواْ ٱلۡمُشۡرِکَٰتِ حَتَّىٰ یُؤۡمِنَّۚ وَلَأَمَةٞ مُّؤۡمِنَةٌ خَیۡرٞ مِّن مُّشۡرِکَةٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَتۡکُمۡۗ وَلَا تُنکِحُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ حَتَّىٰ یُؤۡمِنُواْۚ وَلَعَبۡدٞ مُّؤۡمِنٌ خَیۡرٞ مِّن مُّشۡرِکٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَکُمۡۗ أُوْلَٰٓئِکَ یَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِۖ وَٱللَّهُ یَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱلۡجَنَّةِ وَٱلۡمَغۡفِرَةِ بِإِذۡنِهِۦۖ وَیُبَیِّنُ ءَایَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ٢٢١ [البقرة: 221].: «و با زنان مشرک تا ایمان نیاورده‌اند؛ ازدواج نکنید، و بطور قطع کنیز با ایمان از زن (آزاد) مشرک بهتر است، اگر چه (زیبایی یا دارائی او) شما را به شگفت آورد. و (زنان با ایمان را) به ازدواج مردان مشرک در نیاورید؛ تا ایمان بیاورند. و قطعاً برده‌ی با ایمان از مرد (آزاد) مشرک؛ بهتر است، اگر چه (زیبائی یا دارائی و موقعیت او) شما را به شگفت آورد. آنان به سوی آتش (دوزخ) دعوت می‌کنند و الله به فرمان و (توفیق) خویش به سوی بهشت و آمرزش دعوت می‌کند، و آیات و (احکام) خود را برای مردم روشن می‌سازد، باشد که متذکّر شوند».

2- عایشه روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (هرکس در دین ما چیز جدیدی بیاورد که از آن نباشد، مردود است).[18]

دوم: شرط‌های فاسدی که نکاح را باطل نمی‌گرداند

1- اگر مردی در هنگام عقد نکاح شرط کرد که یکی از حقوق زن را ندهد مثل اینکه شرط کند که زن مهریه نداشته باشد یا حق نفقه یا حق نوبت شب نداشته باشد یا شب‌هایی که با یکی از زن‌هایش می‌ماند از زن دیگرش کم‌تر یا بیش‌تر باشد، نکاح صحیح اما شرط باطل و بی‌اعتبار است.

2- اگر مردی با زنی به این شرط ازدواج نمود که مسلمان باشد، بعد مشخص شد که یهودی یا نصرانی است. یا شرط کرد که باکره باشد اما باکره نبود یا شرط کرد هیچ گونه عیبی نداشته باشد اما عیب داشت، اگر خواست می‌تواند ازدواج را فسخ نماید و مهریه‌‌ای که پرداخت کرده از زنی که فریبش داده است، پس بگیرد.

الله تعالى می‌‌فرماید﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بی‌تردید، الله سخت‌کیفر است».

ترمیم بکارت از دست رفته

اگر پرده‌ی بکارت زنی با همبستری یا سقوط یا پریدن و.... از بین برود، ترمیم آن به هر شکل ممکن، به دلیل مفاسدی از قبیل کشف عورت مغلظه، دست زدن و نگاه کردن به آن و فراهم و آسان نمودن جنایت زنا برای زنان، در پی دارد، حرام است.

4- عیب‌های معتبر در نکاح

منظور از عیب تمام ایرادهایی است که مانع یا نقص کننده‌ی کمال لذت و کامجویی بین زوجین است.

عیوب در نکاح بر دو نوع است

اول: عیوبی که مانع همبستری می‌شود، در مرد قطع آلت تناسلی، قطع یا کنده شدن بیضه‌ها و ناتوانی در همبستری است. اگر مشخص شد که مرد عقیم (بدون نطفه) است، زن اختیار دارد که با چنین مردی ادامه زندگی بدهد یا جدا شود؛ زیرا داشتن فرزند حق زن است.

منظور از ناتوانی جنسی(عنین بودن) این است که آلات تناسلی مرد حرکت نداشته باشد و نتواند دخول کند، اگر زنی دید شوهرش این بیماری را دارد از زمان شکایت به دادگاه یک سال به مرد مهلت داده می‌شود، اگر توانست خودش را درمان و همبستری کند که شکایت زن اعتبار ندارد، در غیر این صورت زن حق دارد که نکاح با چنین مردی را فسخ نماید. اما اگر زن قبل از دخول یا بعد از آن به زندگی با مرد عنین راضی شد، حق اختیارش ساقط و بی‌اعتبار خواهد بود.

عیوب موجود در زن که مانع همبستری (دخول) می‌شود عبارتند از رَتَق، قَرَن و عَفَل

منظور از رَتَق این است که فرج (آلت تناسلی) زن از اصل خلقت مسدود است.

و منظور از قَرَن مسدود شدن عارضی فرج زن است.

و منظور از عَفَل مایعی از ترشح زیاد یا .... در فرج زن وجود دارد که مانع لذت و کامجویی می‌شود.

دوم: عیوبی مانع کامجویی نمی‌شود اما موجب تنفر از زن یا سرایت آن عیب به مرد یا بر عکس به زن می‌گردد مانند: پیسی، جنون، جذام، بواسیر، زخم‌های عفونتی، نداشتن بیضه، بیماری سل، بدبویی دهان، بدبویی بدن زخم‌هایی که خونی جاری در آلت زن دارد و..... در هریک از این عیوب برای زوجین اگر بخواهند، حق فسخ ثابت است. اما اگر با وجود عیب راضی شدند و عقد کردند، دیگر حق اختیار ندارند و اگر بعد از عقد عیب پدید آمد طرف مقابل حق فسخ نکاح را دارد.

هر زنی که شوهرش را بدون آلت تناسلی یافت یا آلت داشت اما توان همبستری نداشت، حق دارد که نکاح خود را فسخ نماید اما اگر قبل یا بعد از عقد متوجه شد و رضایت داد حق فسخ او ساقط و بی‌اعتبار می‌گردد.

وقتی نکاح به خاطر یکی از عیب‌‌های فوق و.... فسخ شد، اگر فسخ قبل از همبستری باشد که زن مهریه ندارد اما اگر بعد از همبستری فسخ کردند باید مهریه تعیین شد در عقد را بدهند و شوهر به کسی‌که او را فریب داده است مراجعه نماید و مهریه‌ای که پرداخت کرده بگیرد. و نکاح خنثی مشکل قبل از مشخص شدن وضعیتش درست نیست.

5- ازدواج کفار با خودشان

ازدواج کفار، یهود و نصارا و.... با خودشان مثل ازدواج مسلمانان با خودشان است که مهریه، نفقه واجب است و طلاق و.... واقع می‌شود و زنانی مثل مادر زن و خواهر زن و.... که با ازدواج بر ما حرام می‌شود بر آن‌ها نیز حرام می‌گردد.

با دو شرط ازدواج‌های فاسد کفار مورد تأیید قرار می‌گیرد:

1- در دین و اعتقاد خودشان درست باشد.

2- بر ما برتری نداشته باشند اگر ادعای برتری بر ما را داشتند، ما با آنچه الله به حق به نازل کرده است، بر آنان حکمرانی خواهیم نمود.

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَمُهَیۡمِنًا عَلَیۡهِۖ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُۖ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ عَمَّا جَآءَکَ مِنَ ٱلۡحَقِّ [المائدة: 48]. «و ما این کتاب (قرآن) را به حق بر تو نازل کردیم که تصدیق کننده کتاب‌های پیشین، و مشتمل بر چیزهایی است که کتاب‌های گذشته دربر داشته‌اند، پس با آنچه الله نازل کرده است میان آنان داوری کن، و از خواسته‌هایشان پیروی مکن، و از حقی که برای تو آمده است روی مگردان....».

2- الله تعالی می‌فرماید: ﴿سَمَّٰعُونَ لِلۡکَذِبِ أَکَّٰلُونَ لِلسُّحۡتِۚ فَإِن جَآءُوکَ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُمۡ أَوۡ أَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡۖ وَإِن تُعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ فَلَن یَضُرُّوکَ شَیۡ‍ٔٗاۖ وَإِنۡ حَکَمۡتَ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِٱلۡقِسۡطِۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ٤٢ وَکَیۡفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِندَهُمُ ٱلتَّوۡرَىٰةُ فِیهَا حُکۡمُ ٱللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوۡنَ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَۚ وَمَآ أُوْلَٰٓئِکَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ٤٣ [المائدة: 42-43]: «آنان گوش سپردگان دروغند (و) مال حرام فراوان می‌خورند، پس اگر نزد تو آمدند در میان آنان داوری کن، یا از آنان روی بگردان، و اگر از آنان روی گردانی به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند، و اگر داوری کردی، با عدالت در میان آن‌ها داوری کن، قطعا الله عادلان را دوست دارد. و چگونه تو را به داوری می‌طلبند؟ درحالی‌‌که تورات نزد ایشان است، (و) حکم الله در آن است، سپس بعد از آن (از حکم تو) روی می‌گردانند، و [بدانید که] این‌ها مؤمن نیستند».

روش ازدواج کفار

اگر کسی از کفار قبل از عقد به ما مراجعه کرد، با ایجاب و قبول و حضور یا رضایت ولی و دو شاهد عادل از مسلمانان همسرش را عقد می‌کنیم.

و اگر بعد از عقد نکاح بین خودشان مراجعه نمودن و در زن موانع نکاح وجود نداشت، همان نکاح خودشان را تأیید می‌کنیم اما اگر در زن یکی از موانع نکاح وجود داشت آن‌ها را از یکدیگر جدا می‌کنیم.

اگر زن کافری مهریه‌اش مشخص شده و تحویل گرفته بود - مهریه‌اش چه درست و چه فاسد - مانند: شراب، خوک و.... که معتبر است و او می‌رسد. اما اگر مهریه خود را نگرفته بود؛ اگر مهریه‌ای درستی بود بگیرد اما اگر مهریه‌ای فاسد تعیین کردند یا مهریه تعیین نکرده بودند، به او مهر مثل صحیح مثل زن مسلمان، تعلق می‌گیرد.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَأَنِ ٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن یَفۡتِنُوکَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَیۡکَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ أَن یُصِیبَهُم بِبَعۡضِ ذُنُوبِهِمۡۗ وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ لَفَٰسِقُونَ٤٩ أَفَحُکۡمَ ٱلۡجَٰهِلِیَّةِ یَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُکۡمٗا لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ٥٠ [المائدة: 49-50].«و در میان آن‌ها [یهود] بر اساس آنچه الله (در قرآن) نازل کرده حکم کن، و از هوس‌های آنان پیروی مکن، و از آنان بر حذر باش، مبادا تو را از برخی از چیزهایی که الله بر تو نازل کرده منحرف کنند، و اگر آن‌ها (از حکم تو) روی گردانند، پس بدان که الله می‌خواهد آنان را به (خاطر) پاره‌ای از گناهان‌شان مجازات کند، و قطعا بسیاری از مردم نافرمانند،آیا آن‌ها حکم جاهلیت را می‌خواهند؟! چه کسی بهتر از الله، برای گروهی که یقین دارند، حکم می‌کند؟!».

حکم مسلمان شدن یکی از زوجین کافر

اگر مرد و زن کافری یا مردی که زن اهل کتاب دارد، مسلمان شدند، بر نکاح خود باقی می‌مانند. اگر مردی غیر اهل کتاب قبل از همبستری مسلمان شود، نکاح‌شان باطل می‌شود.

اگر زن کافر قبل از همبستری مسلمان شود نکاح‌شان باطل می‌گردد، ازدواج زن مسلمان با کافر جایز نیست.

اگر یکی از زوجین کافر بعد از همبستری مسلمان شوند نکاح موقوف می‌ماند؛ اگر مرد مسلمان شود و تا قبل از اتمام عده زنش نیز مسلمان شود که زنش می‌ماند اما اگر زن کافر مسلمان شود و عده‌اش به پایان برسد و شوهرش مسلمان نشود، می‌تواند با مردی مسلمان ازدواج کند و اگر شوهر کافرش را دوست داشت می‌تواند صبر کند، اگر مسلمان شد که بدون تجدید نکاح و عقد و مهریه زنش خواهد ماند البته تا مسلمان نشود، اجازه ندهد که با او همبستری کند. اگر مسلمان نشد پس از پایان عده می‌تواند با مردی مسلمان ازدواج نماید.

الله تعالی می‌فرماید:‌﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا جَآءَکُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ مُهَٰجِرَٰتٖ فَٱمۡتَحِنُوهُنَّۖ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِإِیمَٰنِهِنَّۖ فَإِنۡ عَلِمۡتُمُوهُنَّ مُؤۡمِنَٰتٖ فَلَا تَرۡجِعُوهُنَّ إِلَى ٱلۡکُفَّارِۖ لَا هُنَّ حِلّٞ لَّهُمۡ وَلَا هُمۡ یَحِلُّونَ لَهُنَّ [الممتحنة: 10]. «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! هنگامی‌که زنان مؤمن هجرت کرده به نزد شما آیند، آن‌ها را آزمایش کنید، الله به ایمان‌شان داناتر است، اگر آن‌ها را (زنانی) مؤمن یافتید، آن‌ها را به سوی کفار باز نگردانید، نه آن‌ها برای آنان (کافران) حلالند و نه آن‌ها (کافران) برای این‌ها حلالند ...».

نکاحی که یکی از زوجین مرتد شود

وقتی زوجین یا یکی از آن دو مرتد شوند، اگر قبل از همبستری باشد، نکاح باطل می‌گردد اما اگر بعد از همبستری باشد، نکاح تا پایان عده موقوف است، اگر در این مدت توبه کند که نکاح باقی می‌ماند ولی اگر توبه نکند، بعد از پایان عده از زمان ارتداد، نکاح فسخ می‌شود.

صورت‌های مسلمان شدن شوهر

1- اگر مردی مسلمان شود که زنش اهل کتاب باشد، نکاح باقی می‌ماند اما اگر زن کافر غیر اهل کتاب داشته باشد، اگر مسلمان شود که نکاح‌شان باقی می‌ماند در غیر این صورت باید از او جدا شود.

2 - اگر مردی مسلمان شود که بیش از چهار زن داشته باشد و مسلمان شوند یا اهل کتاب باشند، چهار تا را انتخاب نماید و دیگران را رها کند.

3 - اگر مردی مسلمان شود که دوتا خواهر زنش باشند یکی را انتخاب کند و دیگری را رها کند، اگر با زنی و عمه یا خاله‌اش ازدواج کرده باشد یکی را انتخاب نماید.

و هرکس مسلمان شود بر او احکام اسلامی نکاح و غیره جاری می‌شود.

 الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَمَن یَبۡتَغِ غَیۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِینٗا فَلَن یُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٨٥ [آل عمران: 85].: «و هرکس دینی غیر از اسلام برگزیند، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد، و او در آخرت از زیانکاران است».

6- صداق (مهریه)

 صداق (کابین یا مهریه): به مالی گفته می‌شود که در برابر عقد ازدواج به زن داده می‌شود.

فقه صداق (مهریه)

اسلام مقام زن را بالا برده و در برابر حق همسری برایش مهریه را فرض قرار داده است و این را به عنوان حقی بر مرد تعیین نموده که محترمانه آن را به زنش پرداخت نماید تا جبران خاطر و احساس قدر دانی و عوضی در برابر کامجویی برای زن باشد تا دلش خوش و شاد گردد که مدیریت و برتری مرد را برخودش بپذیرد.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡۚ فَٱلصَّٰلِحَٰتُ قَٰنِتَٰتٌ حَٰفِظَٰتٞ لِّلۡغَیۡبِ بِمَا حَفِظَ ٱللَّهُۚ وَٱلَّٰتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِی ٱلۡمَضَاجِعِ وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ فَإِنۡ أَطَعۡنَکُمۡ فَلَا تَبۡغُواْ عَلَیۡهِنَّ سَبِیلًاۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلِیّٗا کَبِیرٗا٣٤ [النساء: 34]. «مردان بر زنان سر پرست و نگهبانند، به خاطر  آن که الله برخی از ایشان را بر برخی برتری داده، و (نیز) به خاطر  آن که از اموال‌شان خرج می‌کنند. پس زنان صالح، فرمانبردارند، (و) به پاس آنچه الله (برای آنان) حفظ کرده، (اسرار و حقوق شوهران خود) را در غیبت (آنان) حفظ می‌کنند. و زنانی را که از نافرمانی آن‌ها بیم دارید، پند و اندرز‌شان دهید، (اگر فرمانبردار نشد) در بستر از ایشان دوری کنید، (و اگر تأثیر نکرد) آنان را بزنید، پس اگر از شما اطاعت کردند، هیچ راهی برای (سرزنش و) تعدّی بر آن‌ها مجویید، (بدانید) که الله، بلند مرتبه‌ی بزرگ است».

پرداخت مهریه زن

1- اسلام با فرض قرار دادن مهریه‌ی شایسته‌ی زن بر مردی که می‌خواهد با او ازدواج نماید، زن را مورد احترام و بزرگداشت قرار داده است تا خودش را برای همسری با وی آماده کند. الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَءَاتُواْ ٱلنِّسَآءَ صَدُقَٰتِهِنَّ نِحۡلَةٗ [النساء: 4] «و مهریه زنان را به عنوان هدیه (و فریضه‌ای الهی) با طیب خاطر به آنان بدهید».

 2- برای زن جایز نیست که مهریه‌ی خود را به شوهرش بدهد؛ زیرا این از رسم‌های ظالمانه‌ی جاهلیت و مخالف شریعت اسلام است که بر زنان ضرر بسیار بزرگی دارد، البته چنین ازدواجی اگر با رعایت شرایط شرعی باشد، صحیح است و فرزندان حاصل از چنین ازدواجی شرعا ایرادی ندارند.

اندازه صداق (مهریه) زن

1- سنت است که مهریه زن کم باشد و بهترین مهریه همان است که پرداخت آن آسان باشد و چه بسا که مهریه گران و سنگین موجب تنفر مرد از همسرش شود اما اگر به حد اسراف و فخر فروشی برسد، حرام است؛ زیرادر پرداخت بر مرد سخت خواهد بود تا جایی که ممکن است زیر بار قرض برود و دست نیاز به سوی این و آن دراز کردن کند. و آسان گرفتن در مهریه از بزرگ‌ترین اسبابی است که برکت می‌آورد و ازدواج‌های مورد تأیید شریعت زیاد خواهد شد.

ابوسلمه س می‌گوید: (از عایشه پرسیدم مهریه‌ای که رسول الله ج برای همسرانش پرداخت می‌کرد، چقدر بود؟ گفت: مهریه همسرانش دوازده اوقیه و نَشّاً، و گفت: می‌دانی النَّش چیست؟ گفتم: خیر. گفت: نیم اوقیه، این‌ها معادل پانصد درهم است، این مهریه‌ی بود که رسول الله ج به همسرانش می‌داد).[19]

2- مهریه همسران رسول الله ج پانصد درهم معادل تقریبی (140) ریال این زمان سعودی بوده است.

و مهریه دختران رسول الله ج چهار صد درهم معادل تقریبی (110) ریال سعودی بوده است، این درحالی است که رسول الله ج اُسوه‌ی حسنه برای ماست، البته باید اختلاف زمان و تغییر قیمت کالاها و هزینه‌ها را در نظر داشته باشیم، همان طور که در این دوران شاهد این تغییرات هستیم. از الله می‌خواهیم که گرانی قیمت‌ها و بالا رفتن هزینه‌ها را از ما دفع نماید و شرایط ازدواج پسران و دختران ما را آسان نماید.

3 - مهریه زیاد که از حد نگذرد، جایز است؛ زیرا اصل بر جواز است.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَإِنۡ أَرَدتُّمُ ٱسۡتِبۡدَالَ زَوۡجٖ مَّکَانَ زَوۡجٖ وَءَاتَیۡتُمۡ إِحۡدَىٰهُنَّ قِنطَارٗا فَلَا تَأۡخُذُواْ مِنۡهُ شَیۡ‍ًٔاۚ أَتَأۡخُذُونَهُۥ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِینٗا٢٠ [النساء: 20]. «واگر خواستید همسری (دیگر) به جای همسر (پیشین خود) برگزینید، و به یکی از آنان مال فراوانی (بعنوان مهریه) پرداخته‌اید، چیزی ازآن را پس نگیرید، آیا آن (مال) را به بهتان و گناه آشکار باز پس می‌گیرید؟».

انواع مهر

هرچه پول به حساب  می‌آید درست است که از آن مهریه پرداخت شود، اگر چه کم باشد. و سقف خاصی برای حد اکثر مهر وجود ندارد، اگر مردی فقیری و دست تنگ باشد، جایز است که مهریه زن را کار سودمندی برای زن تعیین کنند مثل: آموزش قرآن، کار خدماتی برای زن انجام دهد و ....

و برای مرد جایز است که کنیز خود را آزاد و با او ازدواج نماید و مهریه‌ی او را آزادی‌اش قرار دهد.

وقت پرداخت مهر

مستحب است که اول عقد تمام مهریه‌ زنش را پرداخت نماید و جایز است که بعدا بدهد یا قسمتی از مهر را نقدا پرداخت نماید و بقیه را بعدا بدهد. اگر در هنگام عقد مهریه را تعیین نکرده باشند عقد صحیح است و مهر مثل واجب است و اگر هردو بر چیز کمی راضی شدند هم درست است. و زن با عقد، مالک مهریه خود می‌شود و بعد از خلوت و همبستری کردن کاملاً مهریه مال خودش خواهد بود.

گرفتن از مهریه زن

مهریه حق زن و بر مرد واجب است که در برابر کامجویی از زن به او پرداخت نماید و برای کسی جایز نیست که از او بگیرد مگر با رضایت خودش، البته تنها پدرش می‌تواند مقدری که زن متضرر و محتاج نشود، بدون اجازه‌اش بردارد. 

الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَءَاتُواْ ٱلنِّسَآءَ صَدُقَٰتِهِنَّ نِحۡلَةٗۚ فَإِن طِبۡنَ لَکُمۡ عَن شَیۡءٖ مِّنۡهُ نَفۡسٗا فَکُلُوهُ هَنِیٓ‍ٔٗا مَّرِیٓ‍ٔٗا٤ [النساء: 4]. «و مهریه زنان را به عنوان هدیه (و فریضه‌ای الهی) با طیب خاطر به آنان بدهید، پس اگر آنان چیزی از آن را با رضایت خاطر به شما بخشیدند، آن را حلال و گوارا بخورید».

 مقدار مهریه زنی که شوهرش را از دست می‌دهد

اگر بعد از عقد و قبل از همبستری یا خلوت شوهر بمیرد درحالی که برایش مهریه‌ای تعیین نکرده باشند، برایش مهریه‌ی مثل مهریه خویشاوندانش می‌رسد و باید عده بگذراند و از شوهرش ارث می‌برد اما اگر قبل از همبستری درحالی‌که برایش مهریه تعیین کرده بودند، بمیرد نصف مهریه به او می‌رسد و اگر مهریه‌ی خاصی تعیین نکرده باشند، مهریه‌ای ندارد اما برایش کالایی بر حسب توان بدهند.

و برای کسی‌که در نکاحی باطل مثل زن پنجم، ازدواج در عده، همبستری به شبه و.... مهر مثل واجب است.

اگر زوجین در مورد اندازه‌ی صداق یا نوع صداق اختلاف کنند، قول شوهر با قسمش معتبر است. اما اگر در مورد پرداخت و عدم پرداخت اختلاف کنند و هیچ‌‌ کدام دلیل معتبر نداشته باشند، قول زوجه معتبر است. 

7- اِعلان نکاح

1- اعلان نکاح بین مردان و زنان سنت است و جایز است که دختران کوچک دف بزنند و آواز بخوانند، به شرط این‌که در متن شعر یا سرودی که می‌خوانند وصف زیبایی‌های زن، کلمات فتنه انگیز، گناه، شرک و.... نباشد.

 عایشه ل روایت می‌کند که ایشان، عروسی را تا خانه‌ی شوهرش که یک مرد انصاری بود، همراهی کرد. پیامبر ج فرمود: (ای عایشه! آیا همراه شما سرگرمی (دف و غیره) نبود؟ زیرا انصار، سرگرمی را دوست دارند). [20]

2- مخلوط بودن زن و مرد در جلسات ازدواج و .... جایز نیست. و حتی رای داماد جایز نیست که نزد عروسی که بین زنان نامحرم بی‌حجاب است و صورت‌شان پوشیده نیست برود و با همسرش بین آن‌ها بنشیند؛ زیرا برای همه فتنه در پی دارد.

3 - در ازدواج و .... اسراف در غذا، نوشیدنی‌ها، خرید لباس و.... حرام است.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿۞یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمۡ عِندَ کُلِّ مَسۡجِدٖ وَکُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِینَ٣١ [الأعراف: 31].: «ای فرزندان آدم! به هنگام رفتن به مسجد (و در هر نمازی) زینت خود را بر گیرید (و لباس‌های شایسته بپوشید) و بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید، قطعا الله اسراف کاران را دوست ندارد».

4- آواز خواندن با متن شعری که قسمت‌های فتنه انگیز بدن زن و گیسوانش را توصیف می‌کنند و زنان را در معرض فتنه و فساد قرار می‌دهد، جایز نیست.

و استفاده از آلات موسیقی مانند عود، نی و... در عروسی و.... حرام است.

و حرام است که نوازندگان و خوانندگان زن و مرد را در جلسه عروسی و.... بیاورند. 

ابوعامر اشعری س می‌گوید: شنیدم که پیامبر ج فرمود: (در میان امت من افرادی پیدا خواهند شد که زنا، ابریشم، شراب و آلات موسیقی را حلال می‌دانند. همچنین افرادی خواهند آمد که در کنار قله‌ی کوهی زندگی می‌کنند و هنگام شام که چوپان، گوسفندان آن‌ها را به خانه می‌آورد، مسکینی نزد آنان می‌یاید و از آنان، درخواست کمک می‌کند، می‌گویند: فردا بیا. اما شب هنگام، الله آن‌ها را هلاک می‌کند و کوه را بر سر آنان، فرو می‌ریزد. و گروهی دیگر را مسخ می‌کند و تا روز قیامت به خوک و میمون، تبدیل می‌نماید).[21]

حکم عکس گرفتن در عروسی و....

نقاش و عکس گرفتن انواع مختلفی دارد:

اول: نقاش‌هایی که با دست می‌کشند و بر دو نوع است:

1- نقاشی کشیدن از غیر جان‌داران؛ مانند: کوه‌ها، دریاها، درختان و... این نوع نقاشی‌ها جایز است.

2- نقاشی موجودات جان دار مانند: انسان، حیوانات و ... این‌ نوع نقاشی حرام است، فرقی ندارد که مورد احترام یا بدون هیچ ارزش خاصی باشد.

دوم: عکس گرفتن با دستگاه‌ها و دوربین‌های عکاسی و این نیز بر دو نوع است:

1- عکس گرفتن از موجودات غیر جان دار؛ مانند: کوه‌ها، درختان و... این جایز است.

2- عکس گرفتن از موجودات جان دار مانند: انسان، حیوانات و ... همه این‌ها حرام است اما گرفتن عکس برای ضرورت مانند کارت شناسایی، گذرنامه، امور پزشکی، امنیتی و.... جایز است.

عکس گرفتن از مجلس عروسی و.... از مردان یا زنان یا مخلوط با هم، حرام است و تحریم فیلم‌برداری زشت‌تر است و بدتر و زشت‌تر از این‌ فروختن این فیلم‌ها در بازارها برای عموم مردم است؛ زیرا فساد بزرگی درپی دارد.

ابن عمر ب می‌گوید: پیامبر ج فرمود: (کسانى که این تصویرها را مى‌کشند، در روز قیامت عذاب داده مى‌شوند و به آن‌ها گفته مى‌شود آنچه خلق کردید، زنده کنید!).[22]

حکم برداشتن ابرو (و موهای صورت زنان)

سه نوع مو در بدن وجود دارد:

اول: موهایی که تراشیدن و برداشتن آن‌ها منع شده است مثل ریش، ابرو و موی سر زن.

دوم: موهایی که دستور داده شده که کوتاه و برداشته شود؛ سبیل، موی زیر بغل و زیر ناف.

سوم: موهایی که در مورد آن‌ها امر و نهی نشده است؛ موهای بقیه بدن مانند موی سینه، بازوها و ساق پاها، این موها بر حال خودشان گذاشته شوند مگر در حالت نیاز جایز است که برداشته شود البته به شرطی جایز است که برداشته شود که به بدن ضرر نداشته باشد و هدف مرد مشابهت به زنان یا کفار نباشد، در چنین مواردی جایز است که برداشته شود و این حکم برای زنان نیز به همین صورت است.

غسل و وضوی کسی‌که موهایش را رنگ کرده است

رنگ زدن مو بر سه نوع است:

اول: استفاده از رنگ‌های گیاهی مانند: حنا، کتم (وسمه یا برگ نیل) و... این‌ها صرف رنگی است که مانع رسیدن آب غسل و وضو به مو نمی‌شود، بنابراین استفاده این رنگ‌ها ایرادی ندارد.

دوم: رنگ‌های معدنی که از کبریت، سرب و مس است.

سوم: رنگ‌هایی که مو را سفید (دوکلره) و رنگی ترکیب از سرخ و سیاه می‌‌کنند.

اگر این رنگ‌ها دارای جِرم باشد که مانع رسیدن آب به مو بشود که نگه داشتن این رنگ‌ها بر روی موها جایز نیست اما اگر نازک باشد طوری که لایه‌ی ضخیمی روی مو ایجاد نمی‌کند، نگهداشتن آن جایز است.

 احکام آرایش زن مسلمان

برای زن مسلمان پوشیدن لباس زیبایی که بدنش را بپوشاند، مشروع است. و برای زن پوشیدن کت و شلوار (یا بلوز و شلوار) در جلوی مردان و زنان جز برای شوهرش جایز نیست؛ زیرا بدنش نمایان می‌شود و نامحرمان را به فتنه می‌اندازد و مشابهت به کفار است و با عفت و شخصیت زن منافات دارد.

و استفاده از رنگ‌های شیمیایی به دلیل خودنمایی و تشبیه به کفار حرام است.

و رنگ زدن موی سفید با حنا و وسمه سنت است و نیز رنگ زدن مو با رنگ طبیعی آن سیاه باشد یا زرد و ... ایرادی ندارد.

استفاده از وسایل آرایش که اجزای بدن مرده به دست آمده باشد، حرام است هر چند طوری قابل تغییر باشد که هیچ اثری از آن بجا نماند؛ زیرا اصل بر این است که فروختن آدم آزاد چه مرده یا زنده، حتی اگر کافر باشد، حرام است.

 و برای زنان پوشیدن طلا و ابریشم جایز و برای مردان حرام است. و رنگ زدن ناخون زنان با رنگ‌هایی که مانع رسیدن آب نشود مانند حنا و... و نیز برداشتن مویی که در صورت زن و جاهای دیگر درمی‌آید جایز است.

 برای زنان پوشیدن کفش پاشنه بلند به دلیل مشابهت با کفار و بی‌حجابی و خودنمایی که الله تعالی منع کرده، ثبوت مضر بودن آن از نظر پزشکی، حرام است.

و زنان از پوشیدن نقاب و روبند گشاد که منجر به امور ناجایز می‌شود، خودداری کنند، و اکنون این امر منجر اموری شده و شرارت و فتنه با این پدید آمده است.

 بر زنان حرام است که آبروی خود را بر دارند و موی مصنوعی به موهای خود وصل نمایند، خالکوبی کنند، آبروان خود را باریک نمایند، تغییرات مصنوعی در دندان‌های خود پدید آوردند و بین‌شان را فاصله بیندازند چسپاند پلک چشم مصنوعی و رقص زنان با مردان و بلند گذاشتن ناخون بیش از چهل روز، به دلیل مخالفت با فطرت، حرام است.

پوشیدن کلاه گیس اگر به هدف بر طرف نمودن عیب باشد مثل کسی‌که کچل باشد یا زنی بی‌مو و کچ است، پوشیدن آن برای چنین افرادی جایز است اما اگر برای زیبایی باشد، جایز نیست و فرقی ندارد که آن کلاه گیس از موی، مسلمان، کافر یا حیوان باشد.

و حرام است که زنان لباس مردان یا لباس شهرت و تکبر و هر لباسی که در آن اسراف، خودنمایی، بی‌حجابی و بدن‌نمایی (لخت و عریان) باشد، بپوشند.

مخلوط بودن زن و مرد در جلسات، مناسبت‌ها، مدارس، محل کار و.... به دلیل فتنه‌های بزرگ برای مردان و زنان، حرام است.

استفاده از عدسه چشمی دو حالت دارد

اول: مرد یا زن از عدسه چشمی به خاطر بهتر شدن بینایی استفاده می‌کنند، اگر ضرر نداشته باشد، جایز است و نیز اگر چشم معیوب و زشت است برای زیبایی آن استفاده از عدسه ایرادی ندارد.

دوم: استفاده از عدسه صرفا برای زینت، جلب توجه یا به قصد مباهات و فخر فروشی یا به هدف فتنه، تحریک و کلک زدن از عدسه استفاده می‌کند که این نیز حرام است.

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ یُدۡنِینَ عَلَیۡهِنَّ مِن جَلَٰبِیبِهِنَّۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَن یُعۡرَفۡنَ فَلَا یُؤۡذَیۡنَۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا٥٩ [الأحزاب: 59].: «ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «قسمتی چادرهای خود را بر [صورت و و سینه‌های] خویش بیندازند، [و با آن سر و صورت و سینه‌های‌ خود را بپوشانند) این مناسب‌تر است تا شناخته شوند؛ پس مورد آزار قرار نگیرند، و الله آمرزنده‌ی مهربان است».

2- الله تعالی می‌فرماید: ﴿فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ٦٣ [النور: 63]. «پس باید کسانی‌که با فرمان او مخالفت می‌کنند؛ بترسند از اینکه فتنه‌ای آن‌ها را فرا گیرد، یا عذابی دردناک به آن‌ها برسد!».

3- الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [الحشر: 7]. «و آنچه که رسول الله به شما داد، بگیرید و از آنچه که شما را از آن نهی کرد دست بردارید؛ و از الله پروا کنید که الله سخت‌کیفر است».

جراحی زیبایی

زیبایی و زیبا نمودن را همه دوست دارند و الله زیبا است و زیبایی را دوست دارد.

منظور از عمل جراحی زیبایی پزشکی این است که به هدف زیباتر شدن بدن انسانی که به هر علتی ناقص، معیوب و یا عضوی از او تلف شده جراحی زیبایی می‌کند. و عیوب بدن انسان بر دو نوع است:

اول: عیب‌ها و زشتی‌هایی که در بدن انسان قبل از تولد پدید می‌آید مانند: شل و فلج بودن دست و پا و....

دوم: عیب‌های که با حوادثی مانند: سوختگی یا تصاف و .... پدید می‌آید. در تمام این عیوب جراحی زیبایی جایز است؛ زیرا درمان بیماری به حساب می‌آید که مداوا کردن بیماری را الله تعالی جایز قرار داده است؛ زیراهدف بر طرف نمودن ضرر است که زیبایی و قشنگی با درمان بیماری به دست آمده است.

اما جراحی زیبایی مانند: جراحی بینی با کوچک‌تر نمودن آن یا جراحی صورت و.... این‌ها به دلیل تغییر خلقت الهی نه بر طرف نمودن عیب، حرام هستند.

1- ابن مسعود س می‌گوید: پیامبر ج فرمود: (کسی‌که در قلبش به اندازه‌ی ذره‌ای کبر باشد، وارد بهشت نمی‌شود). شخصی پرسید: آیا کسی‌که دوست دارد لباس و کفش زیبا بپوشد، این هم تکبر است؟ فرمود: (الله زیباست و زیبایی را دوست دارد؛ کبر، انکار حق و تحقیر مردم است).[23]

2- ابن مسعود س فرمود: (لعنت الله بر زنانِ خال کوب و زنانی که درخواست خال‌کوبی می‌کنند و بر زنانی که آبروی خود را بر می‌دارند و باریک می‌کنند و بر زنانی که برای زیبایی، دندان‌هایشان را می‌‌تراشند و میان دندان‌هایشان فاصله می‌اندازند. سپس ابن مسعود س گفت: (چرا بر کسی‌که رسول الله ج لعنت کرده، لعنت نفرستم؟).[24]

8- ولیمه‌ی عروسی

ولیمه عروسی: دعوتی که به مناسبت ازدواج داده می‌شود به آن ولیمه می‌گویند.

وقت ولیمه‌

دادن ولیمه در هنگام عقد یا بعد از عقد، قبل از زفاف یا بعد از آن بر حسب عرف و رسم مردم در شب یا روز در منزل داماد یا عروس یا جایی دیگر جایز است.

حکم ولیمه‌

1- بر داماد واجب است که به مناسبت عروسی خود ولیمه بدهد و سنت است که ولیمه در حد یک گوسفند یا بیش‌تر بر حسب توانایی مالی باشد و اسراف در ولیمه و .... حرام است.

2- سنت است که در عروسی افراد صالح فقیر یا ثروتمند را دعوت نمایند و با هر نوع غذای حلال پذیرایی کنند و حرام است که در عروسی فقط ثروتمندان دعوت شوند.

3- مستحب است که بزرگان و ثروتمندان در مخارج مجلس دعوتی عروسی همکاری کنند.

 انس س روایت می‌کند که پیامبر ج بر عبدالرحمن بن عوف آثار زردی (زعفران)آرایش را دید، فرمود: «این چیست؟» گفت: ای رسول الله! با زنی (از انصار) ازدواج کرده‌ام؛ با مهریه‌ای به اندازه وزن هسته خرما از طلا، فرمود: الله او را برایت مبارک گرداند، ولیمه بده، اگر چه یک گوسفندی باشد).[25]

حکم قبول کردن دعوتی عروسی

در قبول کردن دعوتی عروسی؛ قدر دانی از دعوت کننده، شاد نمودن قلبش، خوشحال نمودنش، برقرار نمودن پیوند خویشاوندی، محکم‌تر شدن روابط برادری، عمیق‌تر شدن روابط دوستی و محبت است.

اگر کسی‌که به مجلس عروسی دعوت می‌کند مسلمان باشد، مستقیم خود فرد را دعوت کرده باشد، عذر بیماری، کاری و.... نداشته باشد و در آن عروسی امور منکر نتواند جلویش را بگیرد، وجود نداشته باشد و ضرر و مشقتی برایش نباشد، واجب است.

 ابوهریره س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (هر گاه یکی از شما را دعوت کردند، باید اجابت کند؛ اگر روزه بود دعای خیر کند و اگر روزه نبود، بخورد). [26]

برخی از آداب حضور در مجالس

1- در هنگام ملاقات با برادر مسلمان چه در مسیر راهی یا بازار و... هرجا باشد، سلام نمودن و مصافحه سنت است. و در هنگام بازگشت از سفر سلام کردن و بغل کشی سنت است.

2- هنگام ورد به مجالس عمومی سنت است که بدون مصافحه بر همه یک‌بار سلام کند؛ زیرا پیامبر وقتی وارد مجالس می‌شد بدون مصافحه بر همه سلام می‌کرد و در آخر مجلس می‌نشست.

3- برای کسی‌که درحالی‌ قصد خورد یا نوشیدن چیزی دارد که دو نفر، یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ اوست و می‌خواهد از آن دو نیز پذیرایی کند، سنت است که از سمت راست شروع نماید، حتی اگر کوچک‌تر هم باشد.

4- در هنگام پذیرایی از مجالس با آب (نوشیدنی)، غذا یا بخور (خوشبویی) سنت است که از بزرگ‌تر شروع و سپس از سمت راست کسی پذیرایی می‌کند تا آخرین فرد مجلس سپس از سمت راست فرد بزرگ‌تر.

حضور در ولیمه‌‌ای که در آن منکر وجود دارد

اگر فردی به عروسی دعوت شد که در آن منکر وجود دارد و می‌داند می‌تواند جلوی منکر را بگیرد، برود و مانع منکر شود، اما اگر نمی‌توان جلوی منکر عروسی را بگیرد، نرود. و اگر فردی به عروسی دعوت شد و در آن منکر بود جلوی آن را بگیرد اگر نمی‌توانست مجلس عروسی را ترک کند. ولی اگر خبر شد که در این عروسی منکر وجود دارد و خودش ندید و صدای منکر را هم نشنید بین ماندن و رفتن مختار است.

 الله تعالی می‌فرماید:‌ ﴿وَإِذَا رَأَیۡتَ ٱلَّذِینَ یَخُوضُونَ فِیٓ ءَایَٰتِنَا فَأَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ حَتَّىٰ یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیۡرِهِۦۚ وَإِمَّا یُنسِیَنَّکَ ٱلشَّیۡطَٰنُ فَلَا تَقۡعُدۡ بَعۡدَ ٱلذِّکۡرَىٰ مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ٦٨ [الأنعام: 68].: ‌»و هرگاه کسانی را دیدی که در آیات ما (از روی عناد و مسخره) به بحث و گفت و گو می‌پردازند، از آنان روی بگردان؛ تا به سخن دیگری بپردازند. و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند، پس هرگز بعد از یاد آوردن با گروه ستمگران منشین».

خوردن از غذای ولیمه

خوردن از غذای عروسی مستحب است و اگر کسی روزه بود و به عروسی دعوت شد، برود و برای صاحب عروسی دعای خیر کند و برگردد. اما اگر کسی روزه نفلی دارد مستحب است که روزه‌اش را بخورد تا دل برادر مسلمانش را به دست آورد و او را خوشحال نماید و بعد از غذا خورد دعا کند و برگردد.

 الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتَ ٱلنَّبِیِّ إِلَّآ أَن یُؤۡذَنَ لَکُمۡ إِلَىٰ طَعَامٍ غَیۡرَ نَٰظِرِینَ إِنَىٰهُ وَلَٰکِنۡ إِذَا دُعِیتُمۡ فَٱدۡخُلُواْ فَإِذَا طَعِمۡتُمۡ فَٱنتَشِرُواْ وَلَا مُسۡتَ‍ٔۡنِسِینَ لِحَدِیثٍۚ إِنَّ ذَٰلِکُمۡ کَانَ یُؤۡذِی ٱلنَّبِیَّ فَیَسۡتَحۡیِۦ مِنکُمۡۖ وَٱللَّهُ لَا یَسۡتَحۡیِۦ مِنَ ٱلۡحَقِّ [الأحزاب: 53]. «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! به خانه‌های پیامبر داخل نشوید؛ مگر آن که برای (صرف) غذا به شما اجازه داده شود، بی‌آن که منتظر پخته شدنش باشید، ولی چون دعوت شدید، داخل شوید، سپس هنگامی‌که غذا خوردید؛ پراکنده شوید، و برای بحث و گفتگو ننشینید، قطعا این (عمل) پیامبر را آزار می‌دهد، و از شما شرم می‌کند (و چیزی نمی‌گوید) و الله از (بیان) حق شرم نمی‌کند...».

دعای مجلس عروسی

برای کسی‌که به مجلس عروسی می‌رود مستحب است که برای صاحب عروسی از دعاهای ثابت از پیامبر ج دعا کند، برخی از این دعاها عبارتند از:

1- «اللَّهُمَّ بَارِکْ لَهُمْ فِیمَا رَزَقْتَهُمْ، وَاغْفِرْ لَهُمْ وَارْحَمْهُم»:[27](پروردگارا! در روزی‌شان برکت ده و آنان را بیامرز و بر آنان رحم کن).

2- «اللَّهُمَّ أَطْعِمْ مَنْ أَطْعَمَنِی وَأسْقِ مَنْ سَقَانِی»:[28](الهی! کسی را که به من غذا داده غذا بده و کسی را که به من آب داد به آب بده).

3- «أَفْطَرَ عِنْدَکُمُ الصَّائِمُونَ، وَأَکَلَ طَعَامَکُمُ الأَبْرَارُ، وَصَلَّتْ عَلَیْکُمُ الملائِکَة»:[29] (در نزد شما روزه‌داران افطار نموده و نیکوکاران طعام شما را خوردند و فرشتگان بر شما درود فرستادند).

آداب روز بعد از زفاف

برای داماد مستحب است که صبح روز بعد از شب عروسی به خانه‌ی خویشاوندانش که به عروسی‌‌اش آمده‌اند، برود و سلام و دعا [و از آن‌ها تشکر نماید] و آن‌ها نیز با سلام، تبریک ازدواج و دعا جوابش را بدهند.

و بر خویشاوندان عروس مستحب است که به خانه عروس بروند و با سلام و تبریک ازدواج برایش دعای خیر کنند.

کسی‌که زنی را دید و خوشش آمد، چه کار کند؟

جابر س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: رسول الله زنی را دید به خانه زینب درحالی رفت که داشت پوستی دباغی می‌کرد، با وی همبستری کرد و سپس به میان اصحاب خود رفت و فرمود: (زن به صورت شیطان می‌آید و به صورت شیطان می‌رود، اگر کسی از شما زنی را دید که از او خوشش آمد نزد همسرش برود؛ زیرا آنچه در دل او پدید آمده از بین می‌رود). [30]

پذیرایی از علما و افراد آبرومند

دعوت کردن افراد آبرومند و صالح از سنت پیامبران و اخلاق بزرگان است.

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿هَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ ضَیۡفِ إِبۡرَٰهِیمَ ٱلۡمُکۡرَمِینَ٢٤ إِذۡ دَخَلُواْ عَلَیۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞ قَوۡمٞ مُّنکَرُونَ٢٥ فَرَاغَ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ فَجَآءَ بِعِجۡلٖ سَمِینٖ٢٦ فَقَرَّبَهُۥٓ إِلَیۡهِمۡ قَالَ أَلَا تَأۡکُلُونَ٢٧ [الذاریات: 24-27].: «ای پیامبر آیا خبر مهمانان گرامی ابراهیم به تو رسیده است؟! آنگاه که بر او وارد شدند و گفتند: سلام. [و با خود] گفت: سلام [و با خود گفت:] گروهی نا شناس هستید. پس پنهانی به سوی همسرش رفت و گوساله (بریان شده) فربهی (برای آن‌ها) آورد. سپس آن را به آنان نزدیک کرد(جلوی‌شان گذاشت)، و گفت: آیا نمی‌خورید؟».

2- ابوهریره س روایت می‌کند که: (روزی یا شبی رسول الله ج از خانه بیرون شد و به ابوبکر و عمر ب برخورد و فرمود: (چه چیز شما را در این لحظه از خانه‌های‌تان بیرون نمود؟ گفتند: گرسنگی ای رسول الله ج! فرمود: قسم به ذاتی که جانم در دست اوست، مرا هم آنچه شما را خارج ساخته، بیرون نمود، برخیزید و با او برخاستند و به خانه‌ی مردی از انصار آمدند که او هم به خانه‌اش نبود. چون زن آن شخص ایشان را دید، گفت: خوش آمدید! وبه خانه‌ی خود آمدید! رسول الله ج فرمود: فلانی کجاست؟ گفت: او رفته که برای ما آب شیرین بیاورد، مرد انصاری آمد و رسول الله ج و دو یارش را دید و گفت: الحمد لله هیچ‌کس امروز مهمانان گرامی‌تر و عزیزتری از من ندارد. سپس رفت و شاخه‌ای خرما آورد که در آن غوره، تازه و خشک بود. گفت: بخورید و کارد را برداشت. رسول الله ج به وی فرمود: گوسفندی شیر ده را ذبح نکنی و آن شخص برای‌شان گوسفندی ذبح نمود و از آن گوسفند و آن شاخه خوردند و آشامیدند. چون از آب و نان سیر شدند رسول الله ج به ابوبکر و عمر ب فرمود: سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، در روز قیامت از این نعمت سؤال می‌شوید، از خانه‌های خود گرسنه بیرون آمدید و به خانه‌تان باز نگشتید، تا از این نعمت نصیب شما شد).[31]

9- حقوق همسر

زندگی زناشویی آداب و حقوقی برای هردو طرف دارد: منظور این است که هریک از زوجین نسبت به دیگری حقوق و وظایفی دارد که باید رعایت کند تا در زندگی زناشویی خوشبختی محقق گردد، زندگی سر و سامان بگیرد و برای خانواده گوارا شود.

حقوق زن بر شوهرش

1- وظیفه‌ی مرد است که نفقه‌، پوشاک و مسکن زن و فرزندانش را به خوبی فراهم کند. و باید خوش اخلاق، در زندگی و معاشرت نیک رفتار باشد، با زنش با لطف و به نرمی و خوشرویی رفتار نماید، در هنگام ناراحتی زنش بردبار باشد و هرگاه خشمگین شود سعی کند او را آرام و راضی کند، اذیت و آزارهایش را تحمل کند. اگر بیمار شد به درمانش اهمیت بدهد، در کارهای خانه با او همکاری کند، او را به انجام عبادات و ترک حرام‌ها دستور دهد.

2- بر مرد واجب است که به زنش، مسایل دینی را اگر نمی‌داند یا سهل انگار است، آموزش دهد و او را به کاری که فراتر از توانش باشد، مجبور نکند، و او از چیزهای مباحی که می‌خواهد و در توان مرد است، محروم نکند، احترام خانواده‌اش را داشته باشد و او را از رفت و آمد با آن‌ها منع نکند.

3- وظیفه‌ی مرد است که از زنش در هر وقت و هر حال کامجویی مباحی کند که به زن ضرر نداشته باشد و یا او را از عبادت‌های فرض باز ندارد و او را از دوست داشتن‌های حلال فطری محروم نکند.

4- واجب است که هرگاه مرد غذا خورد به همسرش نیز بدهد و هرگاه لباس نیاز داشت برای همسرش بخرد، به صورتش نزند، زنش را بی‌خودی سرزنش نکند، او را جز در رختخواب ترک نکند، جلوی بچه‌هایش او را سرزنش ننماید و دل او را جلوی دیگران نشکند.

5- اگر مرد و زنی با رعایت شرایط شرعی ازدواج کردند و سپس زن از حق نوبت شب خود، حق نفقه و مسکن گذشت، این ازدواج شرعی است و زوجین می‌توانند به زندگی زناشویی خود ادامه دهند.

1- الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِی عَلَیۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَیۡهِنَّ دَرَجَةٞۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ [البقرة: 228].: «و برای زنان حقوق شایسته‌ای است همانند (حقوق و و ظایفی) که بر عهده آن‌هاست، و مردان بر آنان برتری دارند، و الله عزیزِ حکیم است».

2- ابوهریره س می‌گوید: نبی ج فرمود: (... و شما را سفارش می‌کنم که با زنان، بخوبی رفتار کنید، که آن‌ها از پهلو (دنده) آفریده شده‌اند و کج‌ترین بخش دنده، قسمت بالای آن است. اگر بخواهی، آن را راست کنی، می‌شکند و اگر رهایش کنی، هم‌چنان کج، باقی می‌ماند. پس با زنان به خوبی رفتار کنید و سفارش مرا در مورد آنان، مد نظر داشته باشید).[32]

حقوق مرد بر زنش

1- وظیفه‌ی زن است که شوهرش را خدمت، خانه‌اش را منظم و مرتب، امور خانه را مدیریت، فرزندانش را تربیت و شوهرش را نصیحت کند و خیرخواه او باشد.

2- وظیفه‌ی زن است که در نفس خودش و مال و خانه‌ی شوهرش محافظ و امانت‌دار باشد و با شوهرش به خوشرویی و تبسم رفتار نماید و خود را برای شوهرش آرایش نماید.

3- وظیفه‌ی زن است که همواره احترام شوهرش را داشته باشد و از او قدردانی نماید و به خوبی با او معاشرت کند. هرگاه او را به رختخواب فراخواند اجابت کند و برود و شرایط راحتی را برایش فراهم نماید و سعی کند که شوهرش را خوشحال نماید تا در خانه احساس خوشبختی و راحتی کند.

4- وظیفه‌ی زن است که از شوهرش در اموری که خلاف فرمان الهی نباشد، اطاعت کند و باید زن از کارهایی که موجب ناراحتی شوهرش می‌شود، خودداری و دوری کند و بدون اجازه از خانه شوهر بیرون نشود، اسرار شوهرش را فاش نکند، بدون اجازه مال شوهرش را خرج نکند، کسی را که شوهرش دوست ندارد، به خانه‌اش راه ندهد، احترام خویشاوندان شوهرش را همواره داشته باشد و در زمان بیماری و ناتوانی و نیاز به شوهرش کمک کند.

ابن عمر ب روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (هر کدام از شما مسئول است، و از هریک از شما، در مورد زیر دستانش سؤال خواهد شد. رهبر جامعه، مسئول رعیت می‌باشد. مرد، مسئول خانواده و زیر دستانش می‌باشد. زن در خانه شوهر، مسئول زیر دستان خود است. خدمت‌گذار، مسئول است و از او در مورد اموال صاحبش و مسئولیت‌های دیگرش، سئوال خواهد شد).[33]

به این ترتیب متوجه می‌شویم که زن در خانه شوهرش و جامعه مسئولیت بزرگی به عهده دارد که از مسئولیت کار کردن مرد در خارج از خانه کم‌تر است. و کسانی‌که می‌خواهند زن را از خانه‌اش و محیط مادری کردنش بیرون بیاورند تا در بازارها و.... با مردان کار کنند و مزاحم همدیگر باشند، به طور قطع از شناخت مصلحت‌های دین و دنیا منحرف و بسیار دور است و همین‌‌ها بودند که دیگران جوامع خود را فاسد کردند. 

برای هریک از زوجین حرام است که در انجام وظایف خود کوتاهی یا تأخیر کنند یا با ناراحتی، منت گذاشتن و آزار دادن کاری کنند.

همبستری در زمان حیض

1- برای مرد حرام است که در عادت ماهیانه‌ با زنش همبستری کند، اگر کسی همبستری کند، مرتکب گناه بزرگی شده و از حدود الهی تجاوز کرده و و قوانین الهی را زیر پا نموده است و باید توبه و استغفار نماید و زنی هم که به شوهرش چنین اجازه‌ای داده است، باید توبه کند.

2- برای مرد حرام است که از راه مقعد با زنش همبستری کند و الله به مردی که با زنش از مقعد همبستری کرده است، نگاه نمی‌کند و مقعد محل خروج نجاست و تنفر است.

 3- وقتی زن از عادت ماهیانه پاک شود و غسل کند شوهر می‌تواند با او همبستری نماید.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَیَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡمَحِیضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِی ٱلۡمَحِیضِ وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطۡهُرۡنَۖ فَإِذَا تَطَهَّرۡنَ فَأۡتُوهُنَّ مِنۡ حَیۡثُ أَمَرَکُمُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِینَ وَیُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِینَ٢٢٢ [البقرة: 222].: «و از تو درباره‌ی حیض (عادت ماهیانه زنان) می‌پرسند، بگو: آن زیان بار است، پس در حالت قاعدگی از زنان کناره‌گیری کنید، و با آن‌ها نزدیکی نکنید؛ تا پاک شوند، پس هنگامی‌که پاک شدند و غسل کردند. از همان‌جا که الله به شما فرمان داده، با آن‌ها آمیزش کنید، به راستی که الله توبه کنندگان را دوست می‌دارد و (نیز) پاکان را دوست می‌دارد».

احکام زن دوم

1- هر مردی که در ازدواج مجدد با دختر باکره‌ای ازدواج نماید، سنت است که هفت شب نزد او بماند و سپس نوبت شب را بین زن‌هایش تقسیم نماید. اما اگر ازدواج مجدد با زن بیوه باشد، سه شب نزد او بماند و سپس نوبت شب را بین زنانش تقسیم کند و اگر خواست هفت شب نزد همسر جدید بیوه‌ی خود بماند و سپس به همین اندازه نزد دیگر همسرانش برود و بعد از آن نوبت را بین همسرانش تقسیم نماید.

ام سلمه ل روایت است که رسول الله ج بعد از اینکه با او ازدواج کرد، سه شب نزدش ماند، و فرمود: بدان که تو نزد (شوهر و) خانواده‌ات کم ارزش نیستی، اگر بخواهی تا هفت شب پیش تو می‌مانم، و اگر هفت شب نزد تو بمانم؛ نزد دیگر زنانم نیز هفت شب خواهم ماند).

2- همسر باکره بر خلاف بیوه، برای شوهرش غریبه است و به خاطر جدایی از خانواده‌اش احساس غربت و تنهایی می‌کند به همین دلیل نیاز بیش‌تری به همراهی و أُنس گرفتن برطرف شدن ترس و وحشت دارد.

جمع همسران در یک منزل

در اصل باید مرد برای هریک از همسرانش خانه‌ی مستقلی فراهم نماید و جایز نیست که همسران متعددی را در یک منزل جمع کند مگر با رضایت خودشان؛ زیرا حسادت بین زنان شدید است و با جمع کردن زنان در یک منزل این حسادت بیش‌تر خواهد شد، به ویژه در زمانی که فرزندان زیاد شوند. به این ترتیب برای شوهر بهتر این است که برای هریک از همسران خود منزلی فراهم نماید و به نوبت نزد همسرانش برود و نیز جایز است که برای خودش منزلی بگیرد و همسرانش نزد او بیایند.

و برای شوهر جایز نیست که دو همسر را در یک منزل نگهدارد مگر با رضایت‌شان و مرد حق ندارد با یکی از همسرانش به مسافرت برود مگر با قرعه کشی، اگر در یک سفر یک همسرش را برده است در سفر دیگر هَوویش را ببرد.

و هرکس دو زن داشته باشد یکی را بر دیگری ترجیح دهد، روز قیامت درحالی حشر می‌شود که نیمی از بدنش فلج خواهد بود.

عدالت بین زنان

واجب است که مرد در نفقه، مسکن، رفتار و نوبت شب بین همسرانش عدالت را رعایت کند. البته در همبستری رعایت عدالت واجب نیست اگر ممکن باشد، بهتر است که در همبستری هم عدالت را رعایت نماید و اگر قلبا یکی را بیش‌تر دوست داشته باشد ایرادی ندارد؛ زیرا به اختیار خودش نیست. البته باید تلاش کند خودش را به رعایت عدالت هرچه بهتر نزدیک نماید و در آنچه در اختیار دارد، از الله بترسد.

1- الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَلَن تَسۡتَطِیعُوٓاْ أَن تَعۡدِلُواْ بَیۡنَ ٱلنِّسَآءِ وَلَوۡ حَرَصۡتُمۡۖ فَلَا تَمِیلُواْ کُلَّ ٱلۡمَیۡلِ فَتَذَرُوهَا کَٱلۡمُعَلَّقَةِۚ وَإِن تُصۡلِحُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ کَانَ غَفُورٗا رَّحِیمٗا١٢٩ [النساء: 129].: «و هر چند حریص باشید، هرگز نمی‌توانید (از نظر محبت قلبی) در میان زنان عدالت برقرار کنید. پس یکسره به سوی یکی میل نکنید، که دیگری را بلا تکلیف رها کنید، و اگر راه اصلاح پیش گیرید، و پرهیزگاری کنید، الله آمرزنده‌ی مهربان است».

2- الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِی ٱلۡیَتَٰمَىٰ فَٱنکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ فَوَٰحِدَةً أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَعُولُواْ٣ [النساء: 3].: «و اگر ترسیدید که در حق دختران یتیم نتوانید عدالت را رعایت کنید، (از ازدواج با آن‌ها صرف نظر کنید و) با زنانی (دیگر) که مورد پسند شماست دو دو، و سه سه، چهار چهار، ازدواج کنید. پس اگر بیم دارید که نتوانید عدالت کنید، به یک (زن) یا به آنچه (از کنیزان) که مالک آن‌هایید (اکتفا نمایید) این (کار) نزدیک‌تر است به اینکه ستم نکنید».

احکام تقسیم نوبت شب بین همسران

1- بر هر مرد صاحب تشخیص، بیمار یا سالم، واجب است که در تقسیم، نوبت شب را رعایت کند، اگر مرد بیمار بود و رعایت نوبت شب سخت بود از همسران خود اجازه بگیرد که در خانه‌ی یکی از آن‌ها بماند، اگر قبول نکردند قرعه‌کشی نماید و نزد یکی بماند.

2- اگر یکی از زنان با هماهنگی شوهرش نوبت خود را به هَووی خود بخشید یا اختیار را به شوهرش داد که به جای او نزد یکی دیگر از همسرانش برود، ایراد ندارد.

3- اگر مردی چند همسر دارد، می‌تواند در روز به خانه‌ی یکی از زنانش که نوبتش نیست برود و بدون همبستری با او بازی و.... نماید و احوالش را بپرسد و شب به خانه آن همسرش برود که نوبتش است.

4- اگر زنی بدون اجازه‌ی شوهرش به مسافرت برود یا از رفتن به مسافرت با شوهرش سرباز زند یا شب در رختخواب با شوهرش نخوابد؛ زیرا نافرمان است از نوبت شب و نفقه محروم می‌گردد.

عایشه ل روایت می‌کند که: (هرگاه، رسول الله ج می‌خواست به سفر برود، میان همسران خود، قرعه کشی می‌کرد. و قرعه به نام هرکس می‌افتاد، او را همراه خود می‌برد. و (قابل یاد آوری است که) پیامبر ج نزد هریک از همسران خود، یک شبانه روز می‌ماند. اما سوده ل نوبت خود را برای خوشنودی رسول الله ج به عایشه بخشید).[34]

5- اگر مردی که بیش از یک زن دارد به زندان بیفتد [و به اصطلاح بند باز باشد که می‌تواند به خانه بیاید] اگر ممکن بود نوبت را رعایت نماید. اما اگر ممکن نبود رعایت نوبت ساقط می‌شود، اگر می‌توانست در برخی شب‌ها به خانه بیایید عدالت بین همسرانش را رعایت کند.

اگر زن به زندان بیفتد و برای شوهرش امکان رفتن به نزدش وجود داشته باشد، عدالت را رعایت کند اما اگر ممکن نباشد، حق این زن ساقط می‌شود.

6- اگر زنی دیوانه باشد باید نوبتش را رعایت کند به شرط این‌که در امان باشد، اما اگر دیوانگی‌اش به حدی باشد که برای شوهر امنیتی نباشد، نوبتی ندارد.

7- اگر مردی با همسرانش به مسافرت برود باید در مسیر راه در هنگام استراحتِ - کم یا زیاد- وقت خود را بین همسرانش تقسیم نماید. اگر در جایی چند روز ماندند، مثل زمان مقیم بودن نوبت شب را رعایت کند.

8- اگر مردی با یکی از زنانش به قید قرعه مسافرت نمود در هنگام بازگشت شب‌هایی را که با این زنش بوده قضایی ندارد که نزد دیگر همسرانش بماند بلکه نوبت را از همان زمان قبل سفر به ترتیب رعایت کند.

9- اگر زنی بدون اجازه‌ی شوهرش به مسافرت برود، نوبتی ندارد و اگر به اجازه‌ی شوهر به سفر حج یا عمره یا .... برود نوبتی ندارد. اما اگر با اجازه‌ی شوهر برای انجام کار شوهرش برود در هنگام بازگشت به تعداد شب‌هایی که نبوده نزد این زنش بماند. اما اگر با اجازه شوهر برای انجام کار دیگران برود نوبت ندارد.

10- زن اهل کتاب نیز در تقسیم نوبت حکم زن مسلمان را دارد اما کنیز، نوبت خاصی ندارد.

وقت معتبر در تقسیم نوبت بین زنان

کسی‌که روز کار است شب را بین زنانش تقسیم کند و کسی‌که شب کار است روزها را بین زنانش تقسیم نماید.

در تقسیم برای زن اگر پاک یا عادت ماهیانه باشد، نزدش برود. اگر زنان خودشان توافق کردند که در هنگام عادت ماهیانه یا بیماری شوهر نزدشان نرود جایز است. در تقسیم نوبت برای زن بزرگ سال و کم سن سال فرقی ندارد. البته اگر خود زن از نوبت خود گذشت، سهمی در نوبت شب ندارد. و زن مطلقه رجعی نوبتی ندارد.

بازگشت شوهر از مسافرت

برای شوهر سنت است که با بدنی تمیز، لباسی زیبا، بوی خوش و چهر‌ه‌ی خندان به خانه برگردد.

و سنت است که شوهر بی‌خبر و ناگهانی به خانه بر نگردد، بلکه به خانواده‌اش اطلاع دهد که چه زمانی می‌رسد، تا زنش با بهترین آرایش از شوهرش استقبال کند و موی خود را شانه زند و خود را آرایش نماید.

کسی‌که از همسرش تقاضای همبستری دارد و قبول نمی‌کند

 بر زن حرام است که تقاضای همبستری شوهرش را رد کند مگر با عذر معتبر شرعی.

ابوهریره س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (هنگامی‌که مردی همسرش را به رختخوابش فرا خواند و همسرش از آمدن امتناع ورزید، فرشتگان او را تا صبح لعنت می‌کنند).[35]

حکم مصافحه با زن بیگانه (نامحرم)

مصافحه و خلوت نمودن با زن بیگانه حرام است و منظور از زن بیگانه کسی است که همسر و محرم مرد نباشد.

و منظور از محرم مرد، زنانی هستند که ازدواج با آن‌ها با رابطه نسبی یا رضاعی یا مصاهرت(روابط ازدواج) حرام ابدی باشد.

1- بر برادران، عموها، دایی‌ها، پسر عموها، پسر خاله‌های مرد مانند دیگر نامحرمان بیگانه جایز نیست که با همسران برادران، عموها، دایی‌ها، پسر عموها، پسر خاله‌های خود مصافحه نمایند؛ زیرااین‌ها محرم زن مرد نیستند.

2- برای هیچ مرد جوان یا پیر جایز نیست که با زن بیگانه و نامحرمی برابر است که جوان یا پیر باشد، با پرده یا بدون پرده مصافحه نماید و بدتر از این بوسیدن است.

امیمه بنت رقیقه ل روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (من با زنان [نامحرم] مصافحه نمی‌کنم).[36]

3- بر زن مسلمان حرام است که با مردان بیگانه و نامحرم مصافحه نماید و نیز بر زن حرام است که به تنهایی با مردی نامحرم مانند: راننده و .... سوار ماشین شود.

مسافرت زن بدون محرم

بر زن مسلمان حرام است که بدون محرم به مسافرت برود، فرقی ندارد که مسافرت با ماشین، هواپیما، کشتی، قطار یا دیگر وسایل نقلیه باشد.

ابن عباس ب روایت می‌کند که پیامبر ج ‌فرمود: (زن مسافرت نکند، مگر اینکه محرمی همراهش باشد، هیچ مردی بر زن وارد نشود، مگر اینکه همراه او، یکی از محارم باشد).[37]

شرایط حجاب شرعی

برای حجاب شرعی رعایت شرایط ذیل الزامی:

حجاب شرعی آن است که تمام بدن زن را بپوشاند، با پارچه‌ی زخیمی باشد که زیر آن دید نشود، گشاد باشد نه تنگ بدن‌نما یا اندامی، پارچه زینتی نباشد که جلب توجه کند، از عطر و مواد خوشبو کننده استفاده نکرده باشند، لباس شهرت نباشد، با لباس مردان و کفار مشابهت نداشته باشد و عکس صلیب و دیگر تصاویر روی لباس نباشد.

حکم حجاب شرعی

رعایت حجاب شرعی بر تمام زنان مسلمان بالغ واجب است و به این صورت است که زن تمام بدن خود اعم صورت، دست‌ها، موها، گردن، قدم و ساق پاها و ساعدها و.... را از چشم مردان نامحرم بپوشاند تا آن‌ها را به فتنه نیندازد.

بر زن واجب است که خود را از تمام کسانی‌که محرم او نیستند، مانند: شوهر خواهر، پسر عموها، پسر خاله‌ها و دیگر نامحرمان.... بپوشاند؛ زیرا این‌ها محارمش نیستند. البته در هنگام نیاز که محرمی همراهش باشد، جایز است که حجاب را از صورتش برای پزشک معالج یا قاضی و.... بردارد.

و برای زن جایز نیست که در محیط کار، مدارس، بیمارستان‌ها و.... با مردان نامحرم رفت و آمد داشته باشد. همان‌طور که خودنمایی، آشکار نمودن قسمت‌های فتنه‌ انگیز بدن و برداشتن حجاب از زیبایی‌های زن برای غیر شوهرش، به دلیل فتنه‌ها، رواج گناه و فساد در بین اهل ایمان درپی دارد، حرام است. 

1- الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَإِذَا سَأَلۡتُمُوهُنَّ مَتَٰعٗا فَسۡ‍َٔلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٖۚ ذَٰلِکُمۡ أَطۡهَرُ لِقُلُوبِکُمۡ وَقُلُوبِهِنَّ [الأحزاب: 53]. «و هنگامی‌که چیزی (از وسایل زندگی به عاریت) خواستید، پس از آنان (زنان پیامبر) از پشت پرده بخواهید، این (کار) برای دل‌های شما و دل‌های آنان پاکیزه‌تر است».

2- و الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ یُدۡنِینَ عَلَیۡهِنَّ مِن جَلَٰبِیبِهِنَّۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَن یُعۡرَفۡنَ فَلَا یُؤۡذَیۡنَۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا٥٩ [الأحزاب: 59]. «ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «چادرهای خود را بر خویش فرو افکنند، (و با آن سر و صورت و سینه‌هایشان را بپوشانند) این مناسب‌تر است تا شناخته شوند؛ پس مورد آزار قرار نگیرند، و الله آمرزنده‌ی مهربان است».‌

3-‌الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَقَرۡنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِیَّةِ ٱلۡأُولَىٰۖ وَأَقِمۡنَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتِینَ ٱلزَّکَوٰةَ وَأَطِعۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ إِنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیُذۡهِبَ عَنکُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَیۡتِ وَیُطَهِّرَکُمۡ تَطۡهِیرٗا٣٣ [الأحزاب: 33]. «و در خانه‌های خود بمانید، و به شیوه‌‌ی جاهلیت نخستین زینت‌های خود را آشکار نکنید، و نماز را بر پا دارید، و زکات را بدهید، و الله و پیامبرش را اطاعت کنید، الله قطعاً می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و چنانکه باید شما را پاک سازد».

رانندگی زن

الله به بندگان خود نعمت‌های فراوانی عنایت فرموده که فراتر از حساب و شمارش است. و در این زمان به ما نعمت وسایل ارتباط جمعی مانند: صدا و سیما، تلفن همراه و.... و نعمت‌های مسافرت و حمل و نقل آسان با کشتی‌ها، هواپیماها، قطارها، انواع ماشین و.... را داده است که استفاده و سوار شدن و رانندگی از همه این‌ها برای عموم مردان و زنان تا فسادی درپی نداشته باشد، مباح است. اما در صورتی که شر، فساد و یا فتنه‌ای درپی داشته باشد، واجب است که ممنوع شود. رانندگی (ماشین) زنان در شهرها، روستاها، جاده‌های عمومی یکی از همین موارد است که فتنه‌ها، شرارت‌ها و فسادها از این طریق رواج یافته است. یکی از علت‌ها این است که زن بدون برداشتن حجاب از صورت در برابر نامحرمان و کثرت ارتباط داشتن با مردان نامحرم نمی‌تواند رانندگی کند و این برای زنان و مردان فتنه‌ها درپی داشته است.

و از آن‌جایی‌که دفع مفاسد مقدم بر جلب مصالح است و هرچه منجر به حرام شود، حرام می‌باشد، واجب است که به زنان اجازه‌ی رانندگی داده نشود تا زنان از فاجران حفظ شوند و ابرو و دامن‌شان از تمام آلودگی‌ها در امان بماند و دروازه‌های فتنه و شری که دامنگیر کشورهایی شده است که زنان رانندگی می‌کنند، بسته شود.

و هرکس آنچه از این‌ خیرخواهی‌ها بشنود و به دیگران برساند، نیکوکاری کرده است. و هرکس از جماعت پیرو حق جدا شود، به خودش بد خواهد کرد و دروازه‌های فتنه را به روی مردان و زنان می‌گشاید و شرایط را برای ترویج فحشا در بین اهل ایمان فراهم می‌گرداند. و الله از چیز منع نمی‌کند مگر آن که بهتر از آن را جایز قرار می‌دهد.

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ یَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَیَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبۡدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَاۖ وَلۡیَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّ [النور: 31]: «و به زنان مؤمن بگو چشم‌های خود را (از نگاه به نامحرم) فرو گیرند، و شرمگاه‌شان را حفظ کنند، و زینت خود را آشکار نکنند؛ جز آنچه از آن که (طبعاً خودش) نمایان است، و باید (اطراف) مقنعه‌های خود را بر گریبان‌ها یشان بیفکنند [تا چهره و گردن و سینه با آن پوشیده گردد]».

2- و الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ یُدۡنِینَ عَلَیۡهِنَّ مِن جَلَٰبِیبِهِنَّۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَن یُعۡرَفۡنَ فَلَا یُؤۡذَیۡنَۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا٥٩ [الأحزاب: 59].: «ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «چادرهای خود را بر خویش فرو افکنند، (و با آن سر و صورت و سینه‌هایشان را بپوشانند) این مناسب‌تر است تا شناخته شوند؛ و مورد آزار قرار نگیرند، و الله آمرزنده‌ی مهربان است».‌

3- الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَمَن یُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَیَتَّبِعۡ غَیۡرَ سَبِیلِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِیرًا١١٥ [النساء: 115]. «و کسی‌که پس از آنکه هدایت (و راه حق) برایش روشن شد؛ با پیامبر مخالفت کند، و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند، ما او را به آنچه پیروی کرده؛ وا گذاریم، و او را به جهنم در افکنیم، و بد جایگاهی است».‌

4- الله تعالی می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ ٱلۡفَٰحِشَةُ فِی ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ١٩ [النور: 19]. «قطعا کسانی‌که دوست دارند فحشا در (میان) مؤمنان رواج یابد، عذاب دردناکی برای آن‌ها در دنیا و آخرت است، و الله می‌داند و شما نمی‌دانید».‌

10- احکام حاملگی و تولد

راز مشابهت فرزند و پسر و دختر شدن

1- عایشه ل روایت می‌کند که زنی به رسول الله ج گفت: اگر زن احتلام شود و آب ببیند، آیا غسل بر او واجب می‌شود؟ فرمود آری عایشه گفت: دستانت خاک آلود باد. عایشه ل گوید: رسول الله ج فرمود: او را به حال خودش بگذار، [و خطاب به آن زن فرمود:] آیا مگر جز این است که مشابهت فرزند از همین است، وقتی آب منی زن بر آب منی شوهرش غلبه کند، بچه شبیه دایی‌هایش می‌شود و زمانی که آب منی مرد بر آب منی زن غلبه نماید، بچه شبیه عموهایش خواهد شد).[38]

2- ثوبان س روایت می‌کند که کنار رسول الله ج ایستاده بودم که یکی از علمای یهودی آمد و گفت: امده‌ام تا از تو درباره‌ی [راز مشابهت] بچه سوال کنم. پیامبر ج فرمود: (آب منی مرد سفید است و آب منی زن زرد است، وقتی همبستری کنند و آب منی مرد غلبه کند، به فرمان الله بچه پسر می‌شود اما اگر آب منی زن غلبه نماید، به فرمان الله بچه دختر خواهد شد). یهودی گفت: راست گفتی و قطعا تو پیامبری و رفت.[39]

حکم جلوگیری طبیعی (عزل)

برای مرد جایز است که به طور طبیعی از بچه دار شدن همسرش جلوگیری کند و آب منی خود را بیرون بریزد. اما بهتر است که این کار را نکند؛ زیرا موجب از دست رفتن لذت کامجویی زن می‌شود و از تکثیر نسل که مهم‌ترین هدف نکاح است، جلوگیری می‌شود.

سقط نطفه

در صورت نیاز و عذر معتبر، مباح است که نطفه را قبل از چهل روز با اجازه‌ی شوهر و به شرط این‌که بر زن ضرری نداشته باشد، با داروی مباح، سقط کنند.

و باید توجه داشت که سقط از بیم کثرت فرزند یا ناتوانی در تأمین مخارج زندگی یا تربیت فرزندان، جایز نیست؛ زیرا سوء ظن به الله است.

استفاده از قرص‌های جلوگیری

1- فرزند و نسل انسان نعمت بزرگی است که الله با آن بر بندگانش منت نهاده است و اسلام به داشتن فرزند تشویق و ترغیب نموده است، به این ترتیب مطلقا جلوگیری جایز نیست. و اگر جلوگیری به هدف بیم از تأمین مخارج یا ناتوانی در تربیت باشد؛ زیرا سوء ظن به الله است، جایز نیست.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَکُمۡ خَشۡیَةَ إِمۡلَٰقٖۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُهُمۡ وَإِیَّاکُمۡۚ إِنَّ قَتۡلَهُمۡ کَانَ خِطۡ‍ٔٗا کَبِیرٗا٣١ [الإسراء: 31]. «و فرزندان‌تان را از ترس تنگدستی نکشید، ما آن‌ها و شما را روزی می‌دهیم، به راستی کشتن آن‌ها گناه بزرگی است».

2- جلوگیری از قدرت بچه دار شدن زن و مرد که عقیم کردن نامیده می‌شود، حرام است، مگر برای دفع ضرر؛ زیرا تعدی و تجاوز به حدود الهی و تعطیل دستگاه تولید نسل است.

3- در صورتی که حامله شدن پیاپی برای زن ضرر دارد و نمی‌تواند به طور طبیعی زایمان کند یا بیماری دارد که طبق نظر پزشک مورد اعتماد حامله شدن زود هنگام برایش مضر است، در چنین مواردی بر زن مسلمان جایز است که با رضایت شوهرش داروی جلوگیری که برایش ضرر نداشته باشد برای مدت محدودی بخورد.

درمان فرد عقیم(نازا)

عقیم و نازا بود به عدم توانایی جنسی در حامله نمودن و حامله شدن را گویند. و درمان نازایی با تلقیح مصنوعی با شرایط شرعی معتبر جایز است.

 احکام تخم گذاری با تلقیح

تخم گذاری با تلقیح انواع مختلف و هر نوع آن حکم خاص خودش را دارد:

1- اگر زنی از دو تخمک مرد و زن بیگانه حامله شود یا از تخمک زن و تخمک مرد بیگانه حامله شود، که زنا و شرعا حرام است.

2- اگر زنی از تخمک شوهر سابق خود حامله شود که رابطه زن و شوهری با مرگ یا طلاق قطع شده،‌ حرام است.

3- اگر تخمک زوجین را در رحم زنی بیگانه بگذارند که مستعار است، حرام می‌باشد.

4- اگر تخمک زوجین را در رحم زن دیگر مرد با تلقیح داخلی یا خارجی بگذارند، این نیز حرام است.

5- اگر تخمک زوجین را در رحم همسر دیگرش که عقیم نیست با تلقیح داخلی یا خارجی با لوله‌ای بگذارند و سپس به رحم خود زن منتقل نمایند، چنین عملی خطرها و مشکلاتی دارد با این حال برای فرد مجبور، مباح است و در هنگام ضرورت به اندازه‌ی نیاز جواز دارد. و فردی که با چنین وضعی روبرو شود باید از عالم یا فرد صاحب نظر مورد اعتماد از نظر دینداری و علمی خود بپرسد. الله تعالی می‌‌فرماید: ﴿فَسۡ‍َٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ [النحل: 43]. «پس (ای مردم) اگر نمی‌دانید از (آگاهانِ) اهل کتاب بپرسید».

مدت حاملگی زن

کمترین مدت حاملگی شش ماه است و نهایت مدت حاملگی نه ماه می‌باشد و بسی اوقات اتفاق می‌افتد که وضع حمل چند هفته‌ای به تأخیر می‌افتد. اگر بیش‌تر این وضع حمل به تأخیر بیفتد بسیار نادر است و نادر حکم خاصی ندارد، در نتیجه برای ثبوت نسب، میراث و.... نیاز به دلیل معتبر دارد.

حکم ایجاد تغییر در جنین

وقتی جنین پسر یا دختر در داخل رحم اعضای خلقت‌شان کامل شود، جایز نیست که برای تغییر دادن یکی بر دیگری کاری یا تغییراتی ایجاد شود و هرکس برای تغییر خلقت جنین هر تلاش و کاری بکند، مرتکب گناهی شده که مستحق عذاب است؛ زیرا این کار تغییر خلقت الهی و تعدی بر جنین و حرام است.

و در اعضای بدن هر نوزادی که نشانه‌های پسر و دختر بودن وجود داشته باشد، قابل بررسی است، اگر نشانه‌های پسر بودن غلبه دارد، جایز است که از طریق راه‌کارهای پزشکی با جراحی یا هرمون‌ درمانی به درمان بچه بپردازند تا مشکل بر طرف شود و اگر نشانه‌ها دختر بودن غلبه داشت نیز حکم به همین صورت است. 

انواع حاملگی

1- به امر الهی در هر ماه از بدن زن یک تخمک آزاد می‌شود، اگر زمان بسته شدن نطفه مقدر شده باشد و با تخمک مرد جفت و زن حامله شود، این همان نطفه‌ ترکیبی از تخمک مرد و زن است.

2- بیش‌ترین تولد زن‌ها به این صورت است که در هر سال یک فرزند به دنیا می‌آورند و گاهی دو فرزند پسر دو قلو و گاهی دو دختر دوقلو و گاهی یک پس و یک دختر به دنیا می‌آورند و بیس اوقات هم ممکن است از زنی سه قلو به دنیا بیاید و چه بسا که زنی باشد که بچه به دنیا نیاورد.

دو قلوها بر دو نوع هستند

اول: یک تخمک از یک طرف با دو تخمک از طرف دیگر ترکیب و جفت می‌شود و دو تا فرزند دو قلو کاملا مشابه همدیگر به دنیا می‌آیند.

دوم: دوقلوهایی که با هم مشابهتی ندارند و این به فرمان الله دو تخمک از یک طرف با دو تخمک دیگر از طرف مقابل جفت می‌شود و دوقلوی غیر شبیه شکل می‌گیرد. پاک و منزه است الله علیم و قدیری که هرچه بخواهد در تاریکی‌های سه مرحله‌ای می‌کند.

1 - الله تعالى می‌فرماید: ﴿إِنَّا خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن نُّطۡفَةٍ أَمۡشَاجٖ نَّبۡتَلِیهِ فَجَعَلۡنَٰهُ سَمِیعَۢا بَصِیرًا٢ [الإنسان: 2]. «به راستی ما انسان را از نطفۀ مختلطی آفریدیم، او را می‌آزماییم و شنوای بینا قرار دادیم».

2 - الله تعالى می‌فرماید: ﴿لِّلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُۚ یَهَبُ لِمَن یَشَآءُ إِنَٰثٗا وَیَهَبُ لِمَن یَشَآءُ ٱلذُّکُورَ٤٩ أَوۡ یُزَوِّجُهُمۡ ذُکۡرَانٗا وَإِنَٰثٗاۖ وَیَجۡعَلُ مَن یَشَآءُ عَقِیمًاۚ إِنَّهُۥ عَلِیمٞ قَدِیرٞ٥٠ [الشورى: 49-50]. «آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن الله می‌باشد، هرچه را بخواهد می‌آفریند، به هرکس بخواهد دختر می‌بخشد، و به هرکس بخواهد پسر می‌بخشد. یا پسر و دختر - هردو - با هم می‌دهد، و هرکس را که بخواهد عقیم می‌گرداند، بطور قطع او دانای قادر است».

انواع تولد

در زمان ما سه نوع تولد وجود دارد:

تولد طبیعی که اصل بر همین و اکثر تولدها به این صورت است. تولد با عمل جراحی که سزارین نامیده می‌شود و تولد با کمک پزشک مامایی که با فشار آوردن بر شکم مادر بچه متولد می‌شود و این در زمانی است که به دلیل بزرگی جنین یا منحرف بودن مسیر آن نیاز این پیدا می‌شود.

اگر جنین در شکم مادر بمیرد و امکان بیرون آمدن آن نباشد، جایز است که برای حفظ جان مادر او را تکه تکه بیرون بیاورند و بعد از بیرون آوردن اعضای بدنش را جمع کنند و غسل دهند و کفن کنند و بر او نماز بخوانند و دفن کنند و این به اقتضای ضرورت است.

 الله تعالی می‌فرماید: ﴿فَمَنِ ٱضۡطُرَّ غَیۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ [البقرة: 173]. «و اگر کسی (برای حفظ جان خود به خوردن آن‌ها) ناچار شود، در صورتی که ستمگر و متجاوز نباشد، پس گناهی بر او نیست. الله آمرزنده‌ی مهربان است».

تولد مصنوعی

الله جنین را در شکم مادرش آفریده و خروج آن را نیز به رحمت خود آسان نموده است. اما گاهی اتفاق می‌افتد که باید از تولد مصنوعی قبل از زمان تولد به خاطر خطری که بچه و مادرش را تهدید می‌کند، استفاده کنند. و پزشک یا مامایی که متخصص و جراح زنان و زایمان است به هدف سالم ماندن مادر و بچه اقدام به این کار می‌کند. اما اگر خطر شدید باشد واجب است که برای حفظ جان مادر و بچه از تولد مصنوعی استفاده نمایند البته به شرط این‌که برای مادر ضرری نداشته باشد.

و استفاده از تولد مصنوعی در هنگام تولد بچه‌ای که برای مادر و بچه خطر دارد، واجب است.

اگر زمان تولد به تأخیر بیفتد و استفاده از تولد مصنوعی برای مادر و بچه ضرر نداشته باشد، جایز است که از این راه اقدام به تولد بچه کنند.

و اگر جنین در داخل شکم مادر بمیرد و بیرون نشود، جایز است که از راه تولد مصنوعی یا سزارین اقدام به درآوردن بچه‌ی مرده از شکم مادر کنند.

الله تعالی می‌فرماید:‌﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩ [النساء: 29]. «و خودتان را نکشید، که قطعا الله به شما مهربان است».

عمل جراحی برداشتن جنین (سزاریَن)

سزارین به این صورت است که جنین را با جراحی نمودن شکم مادر از رحم بر می‌دارند. سزارین در صورتی جایز است که مادر یا جنین در خطر باشند و راه دیگری وجود نداشته باشد اما بدون ضرورت جایز نیست که اقدام به سزارین کنند؛ زیرا الله که جنین را آفریده است بیرون آمدنش را نیز آسان خواهد کرد.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿قُتِلَ ٱلۡإِنسَٰنُ مَآ أَکۡفَرَهُۥ١٧ مِنۡ أَیِّ شَیۡءٍ خَلَقَهُۥ١٨ مِن نُّطۡفَةٍ خَلَقَهُۥ فَقَدَّرَهُۥ١٩ ثُمَّ ٱلسَّبِیلَ یَسَّرَهُۥ٢٠ ثُمَّ أَمَاتَهُۥ فَأَقۡبَرَهُۥ٢١ ثُمَّ إِذَا شَآءَ أَنشَرَهُۥ٢٢ [عبس: 17-22]. «مرگ بر (این) انسان، چقدر ناسپاس است؟! (الله) او را از چه چیز آفریده است؟ او را از نطفه (به ظاهر نا چیز) آفریده است، آنگاه او را موزون ساخت. سپس راه [تولد او] را برایش آسان نمود. آنگاه (بعد از پایان عمر) او را میراند، پس او را در قبر (پنهان) کنند. سپس هرگاه که بخواهد او را (از قبر) بر می‌انگیزد».

حکم مژده دادن به تولد فرزند

برای فرد مسلمان جایز است که برای خوشحال نمودن برادر مسلمان خود مبادرت ورزد و خبری که او را خوشحال می‌کند به او برساند. شایسته است که تولد بچه‌ای را که الله به او لطف کرده است، تبریک بگوید و برای بچه دعای خیر کند و پدرش را یادآوری کند که شکر این نعمت الهی را به جا آورَد. و الله تعالی می‌فرماید:‌ «﴿یَٰزَکَرِیَّآ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ ٱسۡمُهُۥ یَحۡیَىٰ لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِیّٗا٧ [مریم: 7]. «ای زکریا! ما تو را به پسری بشارت می‌دهیم که نامش یحیی است، (که) پیش از این هم نامی برای او قرار نداده‌ایم».

وقت نامگذاری نوزاد

1- سنت است که در روز تولد برای بچه اسمی انتخاب و او را نامگذاری کنند.

انس بن مالک س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: دیشب برایم فرزندی متولد شد و او را به اسم پدرم ابراهیم نامگذاری کردم).[40]

2- بهتر است که نامگذاری بچه را از روز هفتم تولدش به تاخیر نیندازند البته اگر به بعد از این هم به تاخیر افتاد جواز دارد.

 سمره س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (برای پسری که متولد می‌شود عقیقه انجام دهید، حیوانی را برای او ذبح کنید و آنچه باعث اذیت او است از او دور کنید. هر بچه‌ای در گرو عقیقه‌اش ‌می‌باشد، روز هفتم برای او ذبح کنند و سرش را بتراشند برایش اسمی تعیین کنند).[41]

نامگذاری نوزاد

سنت است که برای نوزاد بهترین و محبوب‌ترین اسم در نزد الله انتخاب شود. مانند: عبدالله، عبدالرحمن و.... اسمی را انتخاب کنند که معنای بندگی برای یکی از اسم‌‌های نیکویی الله را داشته باشد مثل عبدالعزیز، عبدالملک و.... یا نام یکی از انبیاء و رسولان را برای بچه انتخاب نمایند یا اسم یکی از صالحان را برای فرزند خود انتخاب کنند.... یا اسم را انتخاب نمایند که توصیف صادقی برای انسان باشد مثل یزید، حسن و.... اگر از اسم‌‌های حرام برای فرزند خود انتخاب کرده بودند واجب است که تغییر دهند به طور مثال اگر عبدالدار گذاشته بودند به عبدالله تغییر دهند و اگر عبدالحسین گذاشته بودند به حسین تغییر دهند... و اگر حمار(الاغ) گذاشته بودند به اسد(شیر) تغییر دهند و....

سنت است که کنیه فرد به اسم بزرگ‌ترین فرزندش باشد.

عقیقه: منظور از عقیقه حیوانی مثل گوسفند است که به خاطر تولد فرزند و به نیت رضای الله ذبح می‌شود.

احکام سن و صفت حیوان عقیقه مثل قربانی است با این تفاوت که در عقیقه شریک دادن جایز نیست بلکه گوسفند، گاو یا شتری که عقیقه کنند فقط از طرف یک نوزاد جایز است.

عقیقه با تولد فرزند مشروعیت پیدا می‌‌کند، به این ترتیب وقتی فرزندی زنده به دنیا بیایید، سنت است که از طرف او عقیقه کنند.

عقیقه سپاسگذاری از الله به خاطر نعمت فرزند جدید و قربانی برای نوزاد و عبادتی برای الله است.

و از آن جایی که پسر نعمتی بزرگ‌‌تر و احسانی از جانب الله است، باید شکرگزاری به مناسبت تولد آن بیش‌تر باشد به همین دلیل عقیقه از طرف پسر دوتا و از طرف دختر یکی است.

عقیقه و وقت آن

عقیقه سنت مؤکده است که از طرف پسر دوتا و از طرف دختر یکی در روز هفتم ذبح کنند و برای بچه اسمی انتخاب نمایند و سرش را بتراشند، اگر به هر دلیل یا عذری یا بی‌خبری نتوانستند، در روز هفتم ذبح کنند، در هر وقتی که توانستند ذبح نمایند حتی اگر بدون عذر ذبح نکرده باشد و وقت آن از دست رفته باشد بازهم ذبح کنند و سنت است که نوزاد را با خرما یا مانند آن تحنیک کنند.

را ام کرز ل روایت می‌کند که از رسول الله ج در مورد عقیقه سوال کردم، فرمود: (برای پسر دو گوسفند مثل هم، و برای دختر یک گوسفند به عنوان عقیقه ذبح می‌شوند).[42]

11- ناسازگاری در زندگی زناشویی و راه درمان آن

نشوز (ناسازگاری): منظور از ناسازگاری این است که زن با شوهرش سر ناسازگاری داشته باشد و در اموری که اطاعت از شوهر واجب است، نافرمانی کند.

ناسازگاری زن این است که از شوهرش در اموری که واجب است، اطاعت کند، نافرمانی می‌‌کند.

ناسازگاری مرد این است که حقوق زن را رعایت نکند و وظایف مردانگی خود را انجام ندهد.

واقعیت این است که نفس‌‌ها بر عدم رغبت در انجام وظایف خود سرشته شده است و حریص هستند که حقی که بر علیه اوست انجام ندهد.

و از آنچه که صلح و سازش را آسان می‌‌گرداند و موجب ریشه کردن و تغییر دادن این اخلاق زشت می‌‌شود، تمرین گذشت و پذیرش حقی است که بر علیه فرد باشد و قانع شدن به حقی که به نفعش است، صبر، گذشت و بخشش است. در نتیجه امور زندگی اصلاح می‌شود و زندگی زناشویی سروسامان می‌‌گیرد، همدیگر را دوست ‌‌می‌‌دارند و کینه‌‌ها برطرف می‌‌شود.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ مِنۡ أَزۡوَٰجِکُمۡ وَأَوۡلَٰدِکُمۡ عَدُوّٗا لَّکُمۡ فَٱحۡذَرُوهُمۡۚ وَإِن تَعۡفُواْ وَتَصۡفَحُواْ وَتَغۡفِرُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ١٤ [التغابن: 14]. «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! به راستی (بعضی) از همسران‌تان و فرزندان‌تان دشمنان شما هستند، پس از آن‌ها برحذر باشید، و اگر عفو کنید، و چشم بپوشید، و ببخشید، بی‌گمان الله آمرزنده‌ی مهربان است».

ناسازگاری

منظور از نشوز ناسازگاری است که به دلیل ظلم و عدم رعایت حقوق دیگری حرام است، اگر زنی از شوهرش احساس بیزاری یا بی‌توجهی نمود و بیم آن داشت که از او جدا شود، حق دارد که برخی از حقوقی که بر شوهر دارد مثل نوبت شب، نفقه، لباس و.... بگذرد و مرد نیز می‌‌تواند این را از زنش بپذیرد و گناهی بر آن‌ها نیست. این از جدایی، درگیری و جدال هر روز بهتر است.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَإِنِ ٱمۡرَأَةٌ خَافَتۡ مِنۢ بَعۡلِهَا نُشُوزًا أَوۡ إِعۡرَاضٗا فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَآ أَن یُصۡلِحَا بَیۡنَهُمَا صُلۡحٗاۚ وَٱلصُّلۡحُ خَیۡرٞۗ وَأُحۡضِرَتِ ٱلۡأَنفُسُ ٱلشُّحَّۚ وَإِن تُحۡسِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٗا١٢٨ [النساء: 128]. «و هرگاه زنی از شوهرش بیم بد رفتاری یا رویگردانی را داشته باشد، بر آنان گناهی نیست که میان خود آشتی و صلح برقرار کنند، و صلح و آشتی بهتر است. (ولی) انسانها با بخل سرشته‌اند، و اگر نیکوکاری کنید و پرهیزگار باشید، قطعا الله به آنچه می‌کنید آگاه است».

صفت زن ناسازگار

1- هرگاه از زن نشانه‌‌های ناسازگاری دید شد به صورت که به رختخواب مرد نرود یا اجازه همبستری ندهد یا با ترشرویی یا تنفر جواب شوهرش را می‌‌دهد، او را نصیحت کند و از عذاب الله بترساند و به روش‌‌های آسان‌‌تر او را ادب و تنبیه کند، اگر بازهم بر ناسازگاری اصرار ورزید، به هر اندازه که خواست او را در بستر خواب ترک کند و تا کم‌تر از سه روز با او حرف نزند.

2- اگر باز هم ناسازگاری کرد او را با زدن خفیف کم‌تر از ده شلاق تنبیه بدنی کند، البته به صورتش نزند و دشنامش ندهد، اگر به هدف رسید و زنش از او اطاعت کرد که از سرزنشش دست بردارد و به او گذشت کند و به نرمی با او رفتار نماید و بیش‌تر احترامش را بگیرد و با زبان و در عمل به او خوبی کند.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡۚ فَٱلصَّٰلِحَٰتُ قَٰنِتَٰتٌ حَٰفِظَٰتٞ لِّلۡغَیۡبِ بِمَا حَفِظَ ٱللَّهُۚ وَٱلَّٰتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِی ٱلۡمَضَاجِعِ وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ فَإِنۡ أَطَعۡنَکُمۡ فَلَا تَبۡغُواْ عَلَیۡهِنَّ سَبِیلًاۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلِیّٗا کَبِیرٗا٣٤ [النساء: 34]. «مردان بر زنان سر پرستی و مدیریت دارند، به خاطر  آن که الله برخی از ایشان را بر برخی برتری داده، و (نیز) به خاطر  آن که از اموال‌شان خرج می‌کنند. پس زنان صالح، فرمانبردارند، (و) به پاس آنچه الله (برای آنان) حفظ کرده، (اسرار و حقوق شوهران خود) را در غیبت (آنان) حفظ می‌کنند. و زنانی را که از نافرمانی آن‌ها بیم دارید، پند و اندرزشان دهید، (اگر فرمانبردار نشد) در بستر از ایشان دوری کنید، (و اگر تأثیر نکرد) آنان را بزنید، پس اگر از شما اطاعت کردند، هیچ راهی برای (سرزنش و) تعدّی بر آن‌ها مجویید، (بدانید) که الله، بلند مرتبه‌ی بزرگ است».

3- در صورتی که هریک از زوجین ادعا می‌کرد که دیگری در حق او ظلم روا می‌دارد و زن بر ناسازگاری و حق به جانبی خود و بدرفتاری اصرار داشت تا جایی‌که امکان صلح و سازگاری بین‌‌شان سخت شده بود‌‌، قاضی دادگاه داوری از خانواده‌‌ی زن و داوری از خانواده‌‌ی شوهر بفرستد تا بهترین راه صلح را چه در ادامه زندگی یا جدایی با پرداخت هزینه یا بدون پرداخت هزینه بین زوجین پیدا و اجرایی کنند.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ شِقَاقَ بَیۡنِهِمَا فَٱبۡعَثُواْ حَکَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهِۦ وَحَکَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهَآ إِن یُرِیدَآ إِصۡلَٰحٗا یُوَفِّقِ ٱللَّهُ بَیۡنَهُمَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلِیمًا خَبِیرٗا٣٥ [النساء: 35]. «و اگر از اختلاف و جدائی میان آن دو (زن و شوهر) بیم داشتید، پس داوری از خانواده شوهر و داوری از خانواده زن (تعیین کنید و) بفرستید، اگر این دو (داور) قصد اصلاح داشته باشند، الله میان آن دو (زن و شوهر) سازگاری خواهد داد. قطعا الله دانای آگاه است».

4- اگر دو داور از طرف زوجین به توافق نرسیدند یا اصلا دو داور از دو طرف وجود نداشت و ادامه‌‌ی زندگی زوجین مشکل شده بود، قاضی وضعیت‌‌شان را بررسی کند و به مرد دستور دهد که زن ناسازگار را طلاق دهد، اگر مرد قبول نکرد قاضی بر حسب اقتضای احکام شرعی با عوض یا بدون عوض مالی نکاح‌‌شان را فسخ کند تا ضرر، مشکل و اختلاف بر طرف شود.

الله تعالی می‌فرماید:‌ ﴿یَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰکَ خَلِیفَةٗ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱحۡکُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِیدُۢ بِمَا نَسُواْ یَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ٢٦ [ص: 26]. «ای داوود! ما تو را در زمین خلیفه (فرمانروا) قرار دادیم، پس به حق در میان مردم داوری کن، و از هوای (نفس) پیروی نکن که تو را از راه الله گمراه می‌کند، قطعاً کسانی‌که از راه الله گمراه می‌شوند، به خاطر آن که روز حساب را فراموش کردند، عذاب شدیدی (در پیش) دارند».




[1]. متفق علیه: بخاری (ش:5066)، این متن بخاری است، و مسلم (ش:1400).

[2]. متفق علیه: بخاری (ش:5090) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1466).

[3]. مسلم (ش:1467).

[4]. صحیح: ترمذی (ش:1087) و این متن ترمذی است، و نسائی (ش:3235).

[5]. متفق علیه: بخاری (ش:5136) و مسلم (ش:1419).

[6]. بخاری (ش:5138).

[7]. بخاری (ش:5127).

[8]. صحیح: احمد (ش:19518) و ترمذی (ش:1101).

[9]. صحیح: ابوداود (ش:2083) و ترمذی (ش:1102) و این متن ترمذی است.

[10]. صحیح: أبوداود (ش:2130)، ابن ماجه (ش:1905)، این متن ابن ماجه است.

[11]. حسن: أبوداود (ش:2160) و این متن ابوداود است، و ابن ماجه (ش:2252).

[12]. متفق علیه: بخاری (ش:6388)، این متن بخاری است، و مسلم (ش:1434).

[13]. متفق علیه: بخاری (ش:250)، و مسلم (ش:319) و این متن مسلم است.

[14]. متفق علیه: بخاری (ش:2645) و این متن بخاری است، ومسلم (ش:1447).

[15]. متفق علیه: بخاری (ش:5112) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1415).

[16]. صحیح: ترمذی (ش:1120) و این متن ترمذی است، و نسائی (ش:3416).

[17]. مسلم (ش:1406)

[18]. متفق علیه: بخاری (ش:2697) و مسلم (ش:1718).

[19]. مسلم (ش:1426).

[20]. بخاری (ش:5162).

[21]. صحیح: بخاری (5590) به صورت معلق و ابوداود (ش:4039) با سند متصل. [و ابن حبان (6754)، الطبرانی در الکبیر (ش:3417) بیهقی در الکبری (ش:5859، 20777). حافظ ابن حجر این حدیث را در کتاب تغلیق التعلیق علی صحیح البخاری با سند متصل ذکر نموده است. (5/ 17). فتح الباری (10/ 51) و این حدیث سندهای مختلفی دارد. برای توضیح بیشتر به تحریم آلات موسیقی شیخ آلبانی مراجعه شود. [مترجم]

[22]. متفق علیه: بخاری (ش:5951)، و این متن بخاری است، ومسلم (ش:2108).

[23]. مسلم (ش:91).

[24]. متفق علیه: بخاری (ش:5391) و این متن بخاری است، و مسلم (ش:2125)

[25]. متفق علیه: بخاری (ش:5155)، ومسلم (ش:1427)، و این مسلم است.

[26]. مسلم (ش:1431).

[27]. مسلم (ش:2042).

[28]. مسلم (ش:2055).

[29]. صحیح: أبوداود (ش:3854) و این متن ابوداود است، ابن ماجه (ش:1747).

[30]. مسلم (ش:1403).

[31]. مسلم (ش:2038).

[32]. متفق علیه: بخاری (ش:5186) و این متن بخاری است، و مسلم (ش:1468)

[33]. متفق علیه: بخاری (ش:893) و این متن بخاری است، و مسلم (ش:1829).

[34]. متفق علیه: بخاری (ش:2593) و این متن بخاری است، مسلم (ش:1463).

[35]. متفق علیه: بخاری (ش:5194) و این متن بخاری است، مسلم (ش:1436).

[36]. صحیح: نسائی (ش:4181) و ابن ماجه (ش:2874).

[37]. متفق علیه: بخاری (ش:1862) و این متن بخاری است، و مسلم (ش:1341).

[38]. مسلم (ش:314).

[39]. مسلم (ش:315). 

[40]. مسلم (ش:2315).

[41]. صحیح: احمد ‌(ش:2018) و این متن احمد است، و ابوداود (ش:2838).

[42]. صحیح: ابوداود (ش:2836) و ترمذی (1516)، و این متن ترمذی است.

کتاب معاملات

کتاب معاملات

الله تعالی می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَیۡعَۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩ فَإِذَا قُضِیَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ١٠ وَإِذَا رَأَوۡاْ تِجَٰرَةً أَوۡ لَهۡوًا ٱنفَضُّوٓاْ إِلَیۡهَا وَتَرَکُوکَ قَآئِمٗاۚ قُلۡ مَا عِندَ ٱللَّهِ خَیۡرٞ مِّنَ ٱللَّهۡوِ وَمِنَ ٱلتِّجَٰرَةِۚ وَٱللَّهُ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ١١ [الجمعة: 9-11]: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هنگامی ‌که برای نماز روز جمعه، اذان گفته شد، به سوی [نماز و] ذکرِ الله بشتابید، و خرید و فروش را رها کنید. اگر بدانید، این [کاری که به شما دستور داده می‌شود] برایتان بهتر است. و هنگامی ‌که نماز پایان یافت، [برای کسب رزق و روزی] در زمین پراکنده شوید و از فضلِ الله طلب کنید؛ و الله را بسیار یاد کنید تا رستگار شوید. [ای پیامبر، برخی از این مردم] هنگامی ‌که تجارت یا سرگرمی‌ای ببینند، [از اطرافِ تو] به سوی آن پراکنده می‌شوند و تو را ایستاده [بر منبر] رها می‌کنند. بگو: «آنچه در نزد الله است، بهتر از سرگرمی و تجارت است؛ و الله بهترین روزی‌دهنده است».‌

1- بخش خرید و فروش (بیع)

فرق بین عبادات و معاملات

اسلام دین کاملی است و آمده تا روابط بین خالق و مخلوق را با عبادات تنظیم و روان‌ها را پاک، قلب‌ها را پاکیزه و اخلاق را آراسته ‌گرداند.

و اسلام آمده تا معاملات و روابط مانند: خرید و فروش، ازدواج، ارث، حدود، هدیه دادن، وصیت و.... را که موجب ایجاد محبت و باز شدن دروازه‌های رحمت می‌گردد، بین انسان‌ها بر اساس عدالت و نیکوکاری تنظیم کند؛ تا مردم با برادری، امنیت، عدالت و مهربانی حق الله و حق بندگانش را رعایت کنند و به دستورات الهی جامه‌ی عمل بپوشانند. و همه‌ی این‌ها عبادت الله به شمار می‌رود.

توجه به مصلحت‌های بزرگ در دین

مصلحت‌های احکام ادیان الهی بر سه محور است:

اول: دفع مفاسد که ضروریات نامیده می‌شود.

دوم: جلب مصالح که نیازها نامیده می‌شود.

سوم: زندگی بر اساس مکارم اخلاق، که خوبی‌ها نامیده می‌شود.

ضروریات با دفع مفاسد از پنج چیز ذیل ممکن است:

دین .. نفس .. عقل .. آبرو .. و مال.

و جلب مصالح با مباح قرار گرفتن نیازها و مصالح مشترک بین مردم، بر اساس احکام شریعت مقرر شده است. به این ترتیب هر فردی به دنبال بر طرف کردن نیازها و به دست آوردن مصلحت خود با معاملات و اجاره‌ها و.... در بین مردم داد و ستد می‌کند.

و مکارم اخلاق بر اساس خوبی و کار نیک کردن در اموری است که زندگی را در سایه‌ی محبت و امنیت با گذشت، بردباری، صبر، نیکوکاری، دلسوزی و مهربانی؛ زیبا، آرام، سعادتمندانه و سرشار از نشاط می‌گرداند.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗا [المائدة: 3]: «امروز دینتان را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را [به عنوان بهترین] دین برایتان برگزیدم».

کلیدها و اسباب رزق

توبه از گناهان و طلب مغفرت در پیشگاه الله

1- الله تعالی درباره‌ی نوح ÷ می‌فرماید: ﴿فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ إِنَّهُۥ کَانَ غَفَّارٗا١٠ یُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَیۡکُم مِّدۡرَارٗا١١ وَیُمۡدِدۡکُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِینَ وَیَجۡعَل لَّکُمۡ جَنَّٰتٖ وَیَجۡعَل لَّکُمۡ أَنۡهَٰرٗا١٢ [نوح: 10-12]. «گفتم: از پروردگار خویش آمرزش بخواهید [که] بی‌گمان، او بسیار آمرزنده است. تا از آسمان [باران] پیاپی بر شما بفرستد. و شما را با اموال و فرزندانِ بسیار یاری کند، به شما باغ‌های [سرسبز] بدهد و جویبارها[ی جاری] برایتان قرار دهد».

2- و الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَیَٰقَوۡمِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِ یُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَیۡکُم مِّدۡرَارٗا وَیَزِدۡکُمۡ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِکُمۡ وَلَا تَتَوَلَّوۡاْ مُجۡرِمِینَ٥٢ [هود: 52]: «و ای قوم من، از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوی او بازگردید [و توبه کنید] تا [باران] آسمان را پیاپی بر شما بفرستد و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید و گنهکارانه [از حق] روی نگردانید».

دعای در پیشگاه الله تعالی

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌۖ أُجِیبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لِی وَلۡیُؤۡمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمۡ یَرۡشُدُونَ١٨٦ [البقرة: 186]. «و [ای پیامبر،] چون بندگانم دربارۀ من از تو بپرسند [به آنان] بگو که من نزدیکم و دعای دعاکننده را - هنگامی که مرا بخوانَد - اجابت می‌کنم؛ پس [آنان فقط] باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند؛ باشد که راه ‌یابند».

2- الله تعالی می‌فرماید: ﴿قَالَ عِیسَى ٱبۡنُ مَرۡیَمَ ٱللَّهُمَّ رَبَّنَآ أَنزِلۡ عَلَیۡنَا مَآئِدَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ تَکُونُ لَنَا عِیدٗا لِّأَوَّلِنَا وَءَاخِرِنَا وَءَایَةٗ مِّنکَۖ وَٱرۡزُقۡنَا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ١١٤ [المائدة: 114]. «عیسی - پسر مریم - [دعا کرد و] گفت: «بارالها، ای پروردگار ما، سفره‌ای [پرغذا] از آسمان بر ما بفرست تا عیدی باشد برای امروزیان و آیندگانمان و [همچنین] معجزه‌ای از [جانب تو] باشد؛ و به ما روزی ده که تو بهترین روزی‌دهنده‌ای».

رعایت تقوای الهی

1- الله تعالی می‌فرماید: «﴿وَمَن یَتَّقِ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا٢ وَیَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَحۡتَسِبُۚ وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِۦۚ قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِکُلِّ شَیۡءٖ قَدۡرٗا٣ [الطلاق: 2-3]. «و هر‌ کس که از الله بترسد، راه نجاتی برای او قرار می‌دهد و او را از جایی که گمان ندارد، روزی می‌دهد؛ و هر کس بر الله توکل کند، او تعالی برایش کافی است. بی‌گمان، الله فرمان خود را به انجام می‌رسانَد. مسلّماً الله برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است».

2- الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَیۡهِم بَرَکَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَٰکِن کَذَّبُواْ فَأَخَذۡنَٰهُم بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ٩٦ [الأعراف: 96]. «و اگر اهل آن شهرها ایمان می‌آوردند و پروا می‌کردند، [درهای‌] برکات آسمان و زمین را بر آنان می‌گشودیم؛ ولی [آیات و پیام‌های ما را] دروغ انگاشتند؛ پس به [کیفرِ] آنچه می‌کردند، آنان را [به عذاب] فروگرفتیم‌».

اطاعت از الله و پیامبر

الله تعالی می‌فرماید: «﴿وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِیمًا [الأحزاب: 71]. «و [بدانید] هر کس از [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبرش اطاعت کند، یقیناً به کامیابی بزرگی دست یافته است».

دوری از گناهان

الله تعالی می‌فرماید: ﴿ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ بِمَا کَسَبَتۡ أَیۡدِی ٱلنَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعۡضَ ٱلَّذِی عَمِلُواْ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ٤١ [الروم: 41]. «به سبب گناهانی که مردم مرتکب شده‌اند، فساد [و تباهی] در خشکی و دریا آشکار گشته است تا [الله] جزای برخی از اعمالشان را به آنان بچشاند؛ باشد که [به سوی حق] بازگردند».

توکل بر الله تعالی

معنای توکل این است که فرد قلبا اعتماد بر کارساز یکتا (الله تعالی) داشته باشد و با تلاش‌‌های بدنی و ظاهری به دنبال رزق برود.

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِۦۚ قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِکُلِّ شَیۡءٖ قَدۡرٗا [الطلاق: 3]. «و هر کس بر الله توکل کند، او تعالی برایش کافی است. بی‌گمان، الله فرمان خود را به انجام می‌رسانَد. مسلّماً الله برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است».

2- عمر س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (اگر شما به نحوی که شایسته است بر الله توکل و اعتماد کنید، قطعا الله شما را مانند مرغان که صبح گرسنه بیرون می‌آیند و شام سیر باز می‌گردند، روزی می‌دهد).[1]

استفاده از لحظات عمر با انواع عبادات

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ أَن تُرۡفَعَ وَیُذۡکَرَ فِیهَا ٱسۡمُهُۥ یُسَبِّحُ لَهُۥ فِیهَا بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ٣٦ رِجَالٞ لَّا تُلۡهِیهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَیۡعٌ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءِ ٱلزَّکَوٰةِ یَخَافُونَ یَوۡمٗا تَتَقَلَّبُ فِیهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُ٣٧ لِیَجۡزِیَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا عَمِلُواْ وَیَزِیدَهُم مِّن فَضۡلِهِۦۗ وَٱللَّهُ یَرۡزُقُ مَن یَشَآءُ بِغَیۡرِ حِسَابٖ٣٨ [النور: 36-38]. «[این چراغ هدایت،] در مساجدی است که الله امر کرده است تا [قدر و منزلتشان] گرامی داشته شود و نامش در آن‌ها برده شود [و] در آنجا بامدادان و شامگاهان او را به پاکی بستایند. مردانی‌ که هیچ تجارت و خرید و فروشی آنان را از یاد الله و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات غافل نمی‌کند [و] از روزی که دل‌ها و چشم‌ها دگرگون می‌شود بیم دارند. تا الله بر اساس نیکوترین کردارشان به آنان پاداش دهد و از فضل خود نیز بر پاداششان بیفزاید و الله به هر کس که بخواهد، بی‌حساب روزی می‌دهد».

2- الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَیۡعَۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩ فَإِذَا قُضِیَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ١٠ وَإِذَا رَأَوۡاْ تِجَٰرَةً أَوۡ لَهۡوًا ٱنفَضُّوٓاْ إِلَیۡهَا وَتَرَکُوکَ قَآئِمٗاۚ قُلۡ مَا عِندَ ٱللَّهِ خَیۡرٞ مِّنَ ٱللَّهۡوِ وَمِنَ ٱلتِّجَٰرَةِۚ وَٱللَّهُ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ١١ [الجمعة: 9-11]. «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هنگامی ‌که برای نماز روز جمعه، اذان گفته شد، به سوی [نماز و] ذکرِ الله بشتابید، و خرید و فروش را رها کنید. اگر بدانید، این [کاری که به شما دستور داده می‌شود] برایتان بهتر است. و هنگامی ‌که نماز پایان یافت، [برای کسب رزق و روزی] در زمین پراکنده شوید و از فضلِ الله طلب کنید؛ و الله را بسیار یاد کنید تا رستگار شوید. [ای پیامبر، برخی از این مردم] هنگامی ‌که تجارت یا سرگرمی‌ای ببینند، [از اطرافِ تو] به سوی آن پراکنده می‌شوند و تو را ایستاده [بر منبر] رها می‌کنند. بگو: آنچه در نزد الله است، بهتر از سرگرمی و تجارت است؛ و الله بهترین روزی‌دهنده است».‌

3- معقل بن یسار س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (پروردگارتان می‌‌فرماید: ای انسان خودت را برای عبادت من فارغ گردان قلبت را سرشار از بی‌‌نیازی و دستانت را پر از رزق و روزی می‌‌گردانم. ای انسان از من دوری نکن که دلت را پر از فقر و نیازمندی می‌‌نمایم و دستانت را پر از کار و گرفتاری می‌‌کنم).[2]

پیاپی حج و عمره را به جا آوردن

1- عبدالله بن مسعود س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (پیاپی حج و عمره به جا آورید که این دو، فقر و گناهان را از بین می‌برند، همان‌طور که دم آهنگر مواد ناخالصی و زائد آهن، طلا و نقره را از بین می‌برند و حج مقبول پاداشی جز بهشت ندارد).[3]

انفاق در راه الله

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿مَّثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖۗ وَٱللَّهُ یُضَٰعِفُ لِمَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ٢٦١ [البقرة: 261]. «مَثَل [اجر و ثواب] کسانی‌ که اموال خود را در راه الله انفاق می‌کنند، همانند دانه‌ای است که هفت خوشه می‌رویانَد که در هر خوشه یکصد دانه است؛ و الله برای هر ‌کس بخواهد [پاداش او را] چند برابر می‌کند و الله گشایشگرِ داناست».

2- الله تعالی می‌فرماید: ﴿قُلۡ إِنَّ رَبِّی یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ وَیَقۡدِرُ لَهُۥۚ وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن شَیۡءٖ فَهُوَ یُخۡلِفُهُۥۖ وَهُوَ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ٣٩ [سبأ: 39]: «[ای پیامبر،] بگو: «بی‌تردید، پروردگارم [نعمت و] روزی را بر هر کس که بخواهد، گسترده می‌دارد و [یا] تنگ می‌گیرد؛ و هر چیزی را [که در راه الله] انفاق کنید، او به جای آن [مال - و بهتر از آن - به شما] بازپس می‌دهد؛ و او تعالی بهترین روزی‌دهنده است».

3- ابوهریره س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: «الله تعالی می‌فرماید: «انفاق کن تا من به تو انفاق کنم».[4]

انفاق و کمک به طلبه‌‌ها

انس س روایت می‌کند که: (در زمان پیامبر ج دو برادر بودند که یکی به خدمت رسول الله ج می‌آمد و دیگری کار می‌کرد، برادری که کار می‌کرد از برادر خویش به رسول الله ج شکوه نمود. پیامبر ج فرمود: شاید تو به خاطر برادرت روزی داده می‌شوی).[5]

رعایت پیوند خویشاوندی

انس بن مالک س می‌گوید: شنیدم که رسول الله ج فرمود: (هرکس می‌خواهد روزی‌اش زیاد گردد و عمرش طولانی شود، باید صله رحم داشته باشد).[6]

رعایت احترام فقیران و به خوبی به آن‌ها کمک کردن

سعد بن ابی‌وقاص س می‌گوید پیامبر ج فرمود: «مگر غیر از این است که شما به خاطر ضعفاء و مساکین‌تان، یاری می‌شوید و روزی می‌خورید». (یعنی دعا و عبادت آنان، باعث پیروزی شما و خیر و برکت در روزی‌تان می‌شود. بنابراین به دید‌ه‌ی تحقیر به آنان نگاه نکنید).[7]

و در روایت نسایی این افزوده آمده است: (دعاها، نمازها و اخلاص آن‌ها موجب رسیدن یاری الله و خیر و برکت در رزق و روزی شما می‌شود).[8]

هجرت در راه الله

الله تعالی می‌فرماید: ﴿۞وَمَن یُهَاجِرۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ یَجِدۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُرَٰغَمٗا کَثِیرٗا وَسَعَةٗۚ وَمَن یَخۡرُجۡ مِنۢ بَیۡتِهِۦ مُهَاجِرًا إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ یُدۡرِکۡهُ ٱلۡمَوۡتُ فَقَدۡ وَقَعَ أَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا١٠٠ [النساء: 100]: «و هر کس در راه الله هجرت کند، در زمین سرپناه بسیار و گشایش[ی در مصالح دین و دنیا] می‌یابد و کسی‌ که به قصد هجرت به سوی الله و پیامبرش از خانه‌اش خارج شود و آنگاه مرگش فرا رسد، قطعاً پاداش او بر [عهدۀ] الله است و الله آمرزندۀ مهربان است».

فضیلت صبح زود رفتن به سر کار

شایسته است که برای طلب رزق صبح زود به دنبال کار بریم. رسول الله ج فرمود: (یا الله! در صبح زود [سر کار رفتنِ] امتِ من برکت بده).[9]

صداقت و گفتن واقعیت در معاملات

راستگویی و گفتن واقعیت در تمام معاملات بین مردم واجب است:

حکیم بن حزام س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (طرفین معامله تا در مجلس معامله هستند و از هم جدا نشده‌اند، حق پشیمانى و فسخ آن ‌‌را دارند، اگر در معامله صادق باشند و عیب‌‌های آن را بیان کنند، الله در معامله‌‌ی‌‌شان خیر و برکت قرار مى‌دهد، اما اگر عیب مورد معامله را کتمان کنند و در معامله دروغ بگویند، الله برکت را از معامله آنان مى‌‌گیرد).[10]

بر خریدار و فروشنده و.... واجب است که در معامله راست بگویند و عیوب و خوبی‌‌های واقعی کالا را بگویند، اگر چنین کنند، معامله‌‌ی‌‌شان عبادت می‌‌شود و پاداش و ثواب دارد.

به این ترتیب صداقت فروشنده در این است که صفات خوب کالا، اندازه دقیق و.... را بگوید و عیوب کالا را نیز دقیق بگوید.

و صداقت مشتری این است که بدون معطلی و کم کردن، حق (هزینه کالای) فروشنده را بدهد.

اگر فروشنده در معرفی کالا واقعیت را بگوید، راست گفته است. اما اگر در معرفی کالا صفات خوب آن را نگوید، دروغ گفته است. اگر بعد از گفتن عیب کالا، آن را بفروشد، حقیقت را کتمان نکرده است. اما اگر کالا را بدون معرفی عیوب آن بفروشد، واقعیت را کتمان کرده است. باید توجه داشت که اگر در معامله صداقت و بیان واقعیت نباشد، هرگز برکتی در آن نخواهد بود.

فضیلت پرهیزکاری در معاملات

بر هر فرد مسلمان واجب است که خرید و فروش، غذا و نوشیدنی و دیگر روابطش طبق سنت باشد و حلال آشکار و واضح را بگیرد و از حرام آشکار و واضح دوری نماید و چیزهای مشتبه را که واضح نیست، ترک کند تا دین و آبرویش محفوظ بماند و از وقوع در حرام حفظ گردد.

نعمان بن بشیر س روایت می‌کند که: شنیدم رسول الله ج می‌‌فرمود: (قطعا حلال واضح و روشن است و حرام واضح و آشکار است. و در میان حلال و حرام، امور مشتبهی وجود دارد که بسیاری از مردم، آن‌ها را نمی‌دانند. هرکس از آن‌ها پرهیز کند، دین و آبرویش را حفاظت نموده است. اما کسی‌که در شبهات بیفتد (و از شبهات پرهیز نکند)، مانند کسی است که در حریم چراگاه سلطان، دام‌های خود را بچراند که هر آن احتمال دارد، وارد چراگاه سلطان بشوند. آگاه باشید! که هر پادشاه، حریمی دارد و حریم الله در روی زمین، محرمات او هستند. بدانید که در بدن، عضوی وجود دارد که صلاح و فساد سایر اعضا، به صلاح و فساد آن، بستگی دارد و آن، قلب است).[11]

بیع (خرید و فروش) این است که مالی را با مال دیگر مبادله می‌کنند تا مالک آن شوند و خریدن با پول نیز به همین صورت است.

به این ترتیب بیع این است که کالا را با پول می‌‌خرند. مثل خریدن مواد غذایی با پول.

و واژه «الشراء» به معنای تعویض کالا با پول است، مانند خریدن لباس با دینار.

حکمت مشروعیت خرید و فروش

از آن جایی که پول‌‌های نقد، کالاها و .... بین مردم پراکنده است و هرکس چیزی در اختیار دارد و گاهی انسان به کالایی نیاز پیدا می‌کند که خودش ندارد و کسی دیگر دارد و در عوض این فرد، مالکِ چیزی است که همان فرد به آن نیاز دارد و .... به همین دلیل الله خرید و فروش را بین بندگانش مباح قرار داده است تا همه بتوانند نیازهای خود را تهیه نمایند. اگر چنین نبود مردم مجبور به چپاول، سرقت، نیرنگ و حتی جنگ و درگیری می‌‌شدند، بنابراین الله خرید و فروش را حلال قرار داده است تا این مصلحت‌‌ها محقق گردد و شرارت‌‌ها دفع شود.

و بیع (خرید و فروش) به اجماع جایز است و ربا به اجماع حرام است.

الله تعالی می‌‌فرماید: ﴿وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰا [البقرة: 275]. «در حالی که الله، داد و ستد را حلال و ربا را حرام نموده است».

شرایط صحت خرید و فروش

شرایط صحت خرید و فروش هفت تا است:

اول: رضایت فروشنده و مشتری؛ به جز در مواردی که (بر حسب نیاز و مصلحت) فردی را مجبور کنند.

دوم: هردو طرف معامله شرایط خرید و فروش را داشته باشند، به این صورت که هردو آزاد، مکلف و در تصرف و مالکیت عاقل باشند.

سوم: کالای مورد معامله، از چیزهای مباح مطلق باشد.

چهارم: کالا، از آنِ فروشنده باشد یا در زمان معامله به فروشنده اجازه‌‌ی ‌‌فروشش را داده باشند.

پنجم: کالا، برای هردو طرف معامله، با دیدن یا توصیف کردن مشخص باشد.

ششم: قیمت کالا مشخص باشد.

هفتم: فروشنده قدرت و اختیار تحویل کالا را داشته باشد.

به طور مثال فروختن ماهی داخل دریا یا پرنده‌‌ی در هوا و.... به خاطر احتمال فریب و .... جایز نیست. شرایط فوق برای این است که به کسی ستم نشود و از درگیری، فریب و ربا در معامله‌‌ی بین فروشنده و خریدار پیش‌‌گیری شود.

الله تعالی می‌‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ عُدۡوَٰنٗا وَظُلۡمٗا فَسَوۡفَ نُصۡلِیهِ نَارٗاۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرًا٣٠ [النساء: 29-30]: «ای کسانی‌ که ایمان آورده‌اید، اموال یکدیگر را به باطل [و از راه‌های نامشروعی همچون غصب و دزدی و رشوه] نخورید؛ مگر اینکه تجارتی با رضایتِ شما [انجام گرفته] باشد؛ و [همچنین] یکدیگر را نکشید و خودکشی نکنید؛ همانا الله [نسبت] به شما مهربان است [و شما را از این کارها بازمی‌دارد]. و هر‌ کس [آگاهانه و] از روی تجاوز و ستم چنین کند، به زودی او را در آتشی [سوزان] درمی‌آوریم و این [کار] برای الله آسان است».

معامله با چه چیز منعقد می‌‌شود؟

معامله با یکی از دو حالت ذیل منعقد می‌‌شود:

اول: زبانی؛ به این صورت که فروشنده بگوید: این کالا را به تو فروختم یا این کالا در ملکیت و اختیار شماست و.... و مشتری بگوید: خریدم یا قبول کردم یا هر اصطلاح رایج دیگر....

دوم: عملی: به این صورت که پول را تحویل دهد و کالا را بگیرد. مثل اینکه به نانوایی پول می‌دهد و نان را می‌‌گیرد و مانند اینکه در عرف رایج امروزه در کالاهایی که قیمت مشخص دارند، بدون اصطلاح خریدم و فروختم رد و بدل می‌‌شود.

فضیلت گذشت در خرید و فروش

شایسته است که فرد مسلمان در معاملات خود آسان‌گیر و با گذشت باشد تا رحمت الهی شامل حال او گردد.

جابر بن عبدالله ب روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (الله به آن مردی رحم کند که وقتی می‌فروشد یا می‌خرد یا قرض خود را پرداخت می‌کند، با گذشت و آسان گیر است).[12]

روش تحویل گرفتن کالا

کالا را به دو صورت تحویل می‌‌گیرند:

1- حسی: منظور از تحویل گرفتن حسی این است که کالا یا مال مورد معامله را از فروشنده تحویل می‌‌گیرد. اگر از چیزهای باشد که با کیل خرید و فروش می‌‌شود یا وزن می‌‌کنند یا نقل می‌‌کنند و به اختیار خریدار قرار می‌‌دهند، پس از کیل، وزن و انتقال تا در اختیار مشتری قرار گیرد، تحویل کالا تمام است.

2- حکمی: رابطه‌‌ای بین کالا و مشتری است با داشتن توان تصرف و تحویل گرفتن، هر چند به ظاهر و به صورت حسی، پول و .. تبادل نشود. به طور مثال مشتری به فروشنده به جای پول، چک معتبر در دفتر صرافی می‌دهد و این معامله برای کسی‌که قصد تعویض پول را دارد، در حکم دریافت پول به حساب می‌‌آید و گرفتن چک در جلسه معامله، به شرط این‌که در حساب چک دهنده پول قابل برداشت وجود داشته باشد، دریافت پول به شمار می‌‌آید.

انواع مردم در خرید و فروش

مردم در معاملات بر سه دسته هستند:

برخی از مردم با عدالت، خرید و فروش می‌‌کنند ... برخی با ظلم و ستم، داد و ستد دارند... برخی هم هستند که با احسان داد و ستد می‌‌کنند.

کسی‌که با عدالت خرید و فروش می‌‌کند، کالا را می‌‌فروشد و پول آن را به عدالت می‌‌گیرد، نه ظلم می‌کند و نه اجازه می‌دهد که به او ظلم شود.

کسی‌که با ظلم و ستم معامله می‌‌کند‌‌‌‌‌‌، کلاه‌بردار، دروغگو، مکار و .... است.

کسی‌که با احسان خرید و فروش می‌‌کند، در خرید و فروش گذشت می‌کند و در گرفتن طلب از مشتری مهلت می‌دهد اما اگر خودش قرضی داشته باشد، سعی می‌کند زود آن را پرداخت کند و در قیمت کالا اضافه نمی‌‌کند. این‌ها بهترین مردم در خرید و فروش هستند. در نتیجه کارِ گروه اول جایز و کارِ گروه دوم حرام است؛ زیرامال مردم را به ناحق و باطل می‌‌خورند.

1 - الله تعالی می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡبَغۡیِۚ یَعِظُکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ٩٠ [النحل: 90]. «در حقیقت، الله [شما را] به عدالت و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان مى‌دهد و از فحشا و زشت‌کاری و سرکشی نهى مى‌کند. او شما را پند مى‌دهد؛ باشد که پند گیرید».

2 - جابر س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (الله بر بنده‌ای رحم می‌کند که هنگام خرید و فروش و طلب حق خود، آسان‌‌‌گیر باشد). [13]

شرط در معامله

هر معامله‌‌ای که مشروط به شرطی باشد که حرامی را حلال نگرداند یا حلالی را حرام نگرداند، درست است. مثل اینکه فروشنده شرط کند که پس از فروشِ منزل، یک ماه در آن سکونت کند. یا مشتری شرط کند که چوبی را که خریداری کرده است، فروشنده، آن را تا منزل برساند یا چوب را برای سوزاندن تکه تکه و آماده کند و تحویل دهد یا منزل را نظافت کند و تحویل دهد و....

فضیلت کسب حلال

1-  الله تعالی می‌‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِلَّهِ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ١٧٢ [البقرة: 172]. «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از چیزهای پاکیزه‌ای که روزیِ شما کرده‌ایم بخورید و شکرِ الله را به جای آورید اگر تنها او را عبادت می‌کنید».

2-  مقدام س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: «هرگز کسی غذایی بهتر از غذای دست‌رنجش، نخورده است. و پیامبر الله، داود ÷ همیشه از دست‌رنج خود، غذا می‌خورد».[14]

بهترین شغل‌‌ها

کارها و شغل‌‌ها با اختلاف سلیقه‌‌ها و نیازهای مردم متفاوت است، اما بهترین شغل‌‌ها و کارها با توجه به روحیه و وضعیت هر فرد، آن‌هایی هستند که با رعایت شرایط شرعی انجام می‌شوند. به عنوان مثال یکی کشاورزی را دوست دارد، دیگری به کارهای صنعتی علاقمند است و برخی کارهای تجاری را دوست دارند.

باید توجه داشت که هرکاری که انسان با انجام آن، از دست نیاز به سوی دیگران دراز کردن بی‌نیاز شود و نیازهایش برطرف گردد، ارزشمند است. آری، اصحاب پیامبر ج خرید و فروش و تجارت می‌‌کردند اما همین که زمان ادای یکی از حقوق الهی فرامی‌‌رسید، هیچ تجارت و معامله‌‌ای، آن‌ها را از عبادت و ذکر الله باز نمی‌‌داشت تا این‌که عبادت و حق الله را به جا می‌‌آوردند. الله تعالی می‌‌فرماید: ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ أَن تُرۡفَعَ وَیُذۡکَرَ فِیهَا ٱسۡمُهُۥ یُسَبِّحُ لَهُۥ فِیهَا بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ٣٦ رِجَالٞ لَّا تُلۡهِیهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَیۡعٌ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءِ ٱلزَّکَوٰةِ یَخَافُونَ یَوۡمٗا تَتَقَلَّبُ فِیهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُ٣٧ لِیَجۡزِیَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا عَمِلُواْ وَیَزِیدَهُم مِّن فَضۡلِهِۦۗ وَٱللَّهُ یَرۡزُقُ مَن یَشَآءُ بِغَیۡرِ حِسَابٖ٣٨ [النور: 36-38]: «[این چراغ هدایت،] در مساجدی است که الله امر کرده است تا [قدر و منزلتشان] گرامی داشته شود و نامش در آن‌ها برده شود [و] در آنجا بامدادان و شامگاهان او را به پاکی بستایند. مردانی‌ که هیچ تجارت و خرید و فروشی آنان را از یاد الله و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات غافل نمی‌کند [و] از روزی که دل‌ها و چشم‌ها دگرگون می‌شود بیم دارند. تا الله بر اساس نیکوترین کردارشان به آنان پاداش دهد و از فضل خود نیز بر پاداششان بیفزاید و الله به هر کس که بخواهد، بی‌حساب روزی می‌دهد».

کار کردن

بر انسان واجب است که برای به دست آوردن روزی حلال تلاش کند تا خودش از آن بخورد، مخارج خانواده‌‌اش را نیز بدهد، در راه الله از آن انفاق نماید و از دراز کردنِ دست نیاز به سوی مردم، بی‌نیاز شود. حلال‌‌ترین درآمدها همان است که فرد از دست‌رنج خودش یا خرید و فروش مشروع و حلال بخورد.

ابوهریره س می‌گوید: رسول الله ج فرمود: (به الله سوگند که اگر یکی از شما، طنابش را بردارد و با جمع کردن و فروختن هیزم، امرار معاش کند، این کار برای او بهتر است از آن که دست گدایی، پیش این و آن، دراز کند. آن هم معلوم نیست که به او چیزی بدهند یا ندهند). [15]

هدف از کار کردن و رزق حلال به دست آوردن

فرد مسلمان هرکاری که می‌‌‌‌کند، هدفش این باشد که به فرمان و حکم الهی عمل کند و پروردگارش را با عمل به دستوراتش خوشنود گرداند و سنت رسول الله ج را در کاری که می‌کند زنده ‌‌گرداند.... و از ابزار و اسبابی که دستور داده شده استفاده ‌‌کند.... سپس الله به او روزی نیکو می‌‌دهد.... و او را توفیق می‌دهد که آن درآمد و روزی را در راه خوب و پسندیده خرج کند....

 الله تعالی می‌‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَیۡعَۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩ فَإِذَا قُضِیَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ١٠ [الجمعة: 9-10]: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هنگامی ‌که برای نماز روز جمعه، اذان گفته شد، به سوی [نماز و] ذکرِ الله بشتابید، و خرید و فروش را رها کنید. اگر بدانید، این [کاری که به شما دستور داده می‌شود] برایتان بهتر است. و هنگامی ‌که نماز پایان یافت، [برای کسب رزق و روزی] در زمین پراکنده شوید و از فضلِ الله طلب کنید؛ و الله را بسیار یاد کنید تا رستگار شوید».

اموال مشتبه را کجا باید مصرف کنند؟

شایسته است که اموال مشتبه را در دورترین حد از منفعت بدنی مصرف کنند. به این ترتیب که آنچه مصرف شکم می‌‌شود، نزدیک‌‌ترین مخارج بدنی است و سپس آنچه برای استفاده ظاهری مثل لباس مصرف می‌‌کنند و بعد از این مخارجی است که برای سواری مثل اسب، ماشین و مانند این‌ها استفاده می‌‌شود. سپس مخارج آذوقه حیوانات و سوخت مصرفی خانواده و ....

خطر کثرت قسم خوردن در خرید و فروش

صداقت و راستگویی در معامله موجب برکت، و دروغ در معامله سبب نابودی برکت آن می‌شود و قسم خوردن زیاد، گرچه ممکن است موجب فروش کالا شود اما خیر و برکت آن را نابود خواهد کرد و رسول الله ج از آن منع کرده است. رسول الله ج می‌فرماید: (از زیاد سوگند خوردن در معامله، پرهیز نمایید؛ زیرا سوگند زیاد، باعث فروش کالا می‌شود ولی خیر و برکتِ آن را از بین می‌برد). [16]

حکم قیمت‌گذاری

منظور از قیمت‌گذاری این است که حکومت برای کالاها قیمت مشخصی تعیین ‌‌کند تا به مالک ظلم نشود و حق مشتری نیز ضایع نگردد. قیمت‌گذاری دو حالت دارد:

اول: اگر در قیمت‌گذاری به مردم ستم شود یا به ناحق آن‌ها را به چیزی که راضی نیستند، مجبور کنند یا مردم را از چیزی که الله مباح قرار داده باز دارند، چنین قیمت‌گذاری حرام است.

دوم: در صورتی که مصحلت مردم فقط با قیمت‌گذاری تأمین می‌‌شود، قیمت‌گذاری جایز است. مثل این‌که فروشندگانِ کالاهای مورد نیازِ مردم را از افزایش قیمت بازدارند و قیمت مثل را تعیین کنند. تا هیچ‌کس ضرر نکند؛ زیراضرر برای فروشنده و مشتری جایز نیست.

تعیین میزان سود تاجران

اصل بر این است که میزان سود تاجران محدودیت خاصی ندارد؛ زیراسود در تجارت، تابع تقاضا و عرضه‌‌، فراوانی و کمی کالا در بازار می‌‌باشد، البته شایسته است که تاجر در خرید و فروش، گذشت داشته باشد، احتکار نکند و قیمت کالاهای پر مصرف و مورد نیاز مردم را گران ننماید.

هرگاه مصلحت عموم مردم ایجاب کند، وظیفه‌‌ی حاکم مسلمان است که برای کالاها قیمت عادلانه‌‌ای تعیین کند که مصلحت فروشنده و مشتری در آن محقق گردد. به این صورت که سود فروشنده اندازه‌‌ای باشد که مشتری ضرر نکند. مثل اینکه حدود سود تا یک سوم قیمت و کم‌تر از آن محدود شود.

احتکار

 احتکار این است که کالای مورد نیاز مردم را بخرند و ذخیره کنند تا در بازار کم‌‌یاب شود و قیمت را بالا ببرند.

احتکار حرام است؛ زیرادر احتکار حرص، طمع و سخت‌‌گیری بر مردم است و هرکس احتکار کند گناهکار می‌‌شود.

معمر بن عبدالله س از رسول الله ج روایت می‌کند که فرمود: «کسی جز گنهکار احتکار نمی‌کند».‏[17]

خرید نسیه‌‌ی کالا و فروش آن به نقد

تورق[18] این است که فردی کالایی نسیه بخرد و به فردی دیگر به نقد با قیمت کم‌تر از آنچه خریده بفروشد.

وقتی فردی نیاز به پول نقد داشته باشد و کسی هم نباشد که به او قرض بدهد، برایش جایز است که کالایی نسیه بخرد و آن را به فرد دیگری بفروشد تا از پول نقد آن استفاده نماید.

بیع عُربون

منظور از بیع عُربون این است که خریدار چیزی را بخرد و قسمتی از قیمت آن را به فروشنده بدهد که اگر معامله تمام شد و تنفیذ گردید، آن مبلغ از هزینه کل آن محسوب گردد اما اگر معامله صورت نگرفت، فروشنده آن مبلغ را که گرفته است برای خودش نگه دارد، این معامله اگر مقید به قید منتظر ماندن به زمان تعیین شده‌‌ای باشد، جایز است.

خیانت و فریب در معامله

منظور از فریب در معامله این است که عیب کالا را بپوشاند و به مشتری دروغ بگوید.

فریب در همه چیز و با هرکس که می‌خواهد باشد و در تمام انواع معاملات حرام است.

آری، فریب و دروغ در تمام معاملات و حتی تمام امور اعم از کارهای دستی، صنعتی، عقود، خرید و فروش‌‌ها و .. حرام است؛ زیرادر این مساله دروغگویی، فریب‌کاری و ضرر به مردم وجود دارد و موجب درگیری، اختلاف، قطع رابطه و دوری از یکدیگر می‌‌گردد.

ابوهریره س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: «هرکس بر ضدّ ما اسلحه به دست گیرد، از ما نیست؛ و هرکس ما را فریب دهد و تقلب و دغل بازی کند، از ما نیست».[19]

فسخ معامله

إقاله به فسخ معامله می‌‌گویند که هریک از فروشنده و مشتری می‌‌تواند پشیمان شود و از فروش یا خرید کالا رجوع کند.

فسخ معامله رسمی است که هریک از فروشنده و خریدار می‌‌تواند پشیمان شود و در حق فسخ کننده سنت، و در حق قبول کننده‌‌ی فسخ مباح است.

هرگاه یکی از دو طرف معامله پشیمان شد یا نیازی که به آن کالا داشت، بر طرف گردید یا متوجه شد که نمی‌‌تواند قیمت کالا را پرداخت نماید و.... برایش جایز است که معامله را فسخ نماید.

ابوهریره س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (هرکس از مسلمانی، پشیمانی در معامله را بپذیرد، الله روز قیامت [پشیمانی او را] از گناهانش می‌پذیرد).[20]

شرط جزائی(حقوقی)

شرط جزائی که بین مردم در معاملات رایج است، شرطی صحیح و معتبر است که باید به آن عمل کنند. این شرط برای اتمام عقد بیع در وقتش جایز است و با این شرط از حرج و مرج و بازیچه قرار دادن حقوق بندگان پیشگیری می‌‌شود. البته اگر عذر شرعی وجود داشته باشد، وجوب این شرط ساقط می‌‌گردد. اما اگر شرط در عرفی زیاد باشد، واجب است که بر حسب منفعتِ از دست رفته یا ضرری که متوجه شخص شده است، در حضور حاکم یا قاضی مسلمانِ با عدالت و انصاف حکم صادر کنند.

خرید و فروش با کفار

1-‌‌ معامله زراعی، صنعتی، تجاری، ساخت و ساز و.... با کفار جایز است، به شرط این‌که با امور شرعی منافات نداشته باشد. منظور این است که معامله، ربوی یا خیانت و فریب و یا حرام نباشد.

2- در چیزهایی که از نظر شرعی مباح است، خرید و فروش با هر فرد مسلمان و کافر جایز است.

عبدالرحمن بن ابوبکر ب می‌گوید: (در یکی از سفرها)، با رسول الله ج همراه بودیم که یکی از کفار که موهای ژولیده و قامتی بلند داشت با گلّه‌ای گوسفند، نزد ما آمد. رسول الله ج از او پرسید: «آیا این گوسفندان برای فروش است یا هدیه»؟ گفت: خیر. برای فروش است. رسول الله ج یک گوسفند از او خرید (و ذبح کرد).[21]‌‌

کار در مشاغل حرام

کار کردن، مشروع و عبادت الله تعالی به شمار می‌‌رود و فرد مؤمن با ایمانش پاک است، بنابراین شایسته مؤمن نیست که در اماکن، شرکت‌‌ها و شغل‌‌هایی کار کند که پلید و حرام هستند. مانند: کار در بانک‌‌های ربوی یا شرکت‌‌هایی که حرام هستند و اماکن موسیقی، رقص، عکاسی، کارخانه‌‌ی تولید شراب، نوشیدن و خرید و فروش شراب، روسپی خانه‌‌ها‌‌، هتل‌‌ها و قهوه‌خانه‌‌هایی که شراب در آن‌ها فروخته می‌‌شود و .. کار کردن در تمام این اماکن و امثال این‌ها که الله و پیامبر ج حرام کرده‌‌اند، حرام است و تمام درآمدهای حاصل از این راه‌‌ها، پلید و حرام می‌‌باشد و الله پاک است و جز چیز پاک را قبول نمی‌کند و باید توجه داشته باشیم که آنچه نزد الله است با گناه به دست نمی‌‌آید.

و کار کردن در مشاغل حرام موجب فتنه، فساد، همکاری در گناه و دشمنی است و در معرض خشم الهی قرار می‌‌گیرد؛ زیرابا گناهکاران و ظالمان همراه و هم‌‌نشین می‌‌شود.

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَمَن یَتَّقِ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا٢ وَیَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَحۡتَسِبُۚ وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِۦۚ قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِکُلِّ شَیۡءٖ قَدۡرٗا٣ [الطلاق: 2-3]. «و هر‌ کس که از الله بترسد، راه نجاتی برای او قرار می‌دهد و او را از جایی که گمان ندارد، روزی می‌دهد؛ و هر کس بر الله توکل کند، او تعالی برایش کافی است. بی‌گمان، الله فرمان خود را به انجام می‌رسانَد. مسلّماً الله برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است».

2- الله تعالى می‌‌فرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بی‌تردید، الله سخت‌کیفر است».

کار کردن مسلمان در نزد کافر

برای فرد مسلمان جایز است که با سه شرط نزد کافری کار کند:

اول: خود کار حلال باشد. مانند بنایی، کشاورزی، رانندگی و.... که با کرامت فرد مسلمان منافات نداشته باشد.

دوم: کاری نباشد که ضررش به مسلمانان برسد. مانند: خیانت یا تجسس و....

سوم: در کاری که می‌کند ذلت و خواری برای فرد مسلمان نباشد مانند آماده و تقدیم کردن شراب و خوک و....

البته بهتر است که منفعتِ کار، تخصص و... فرد مسلمان، برای مسلمانان باشد و در صورت نیاز جایز است که فرد مسلمان، کافری را به خدمت بگیرد.

1-‌‌ الله تعالی می‌‌فرماید: ﴿قَالَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا یَٰٓأَبَتِ ٱسۡتَ‍ٔۡجِرۡهُۖ إِنَّ خَیۡرَ مَنِ ٱسۡتَ‍ٔۡجَرۡتَ ٱلۡقَوِیُّ ٱلۡأَمِینُ٢٦ [القصص: 26]. «یکی از آن دو [دختر] گفت: «پدر جان، او را استخدام کن [زیرا] بی‌تردید، بهترین کسی که می‌توانی به کار بگیری، آن است که نیرومند و امانتدار باشد [و او چنین است]».

2- عایشه ل روایت می‌کند که رسول الله ج و ابوبکر س مردی از قبیله بنی‌دیل را که از تیرۀ بنی عبد بن عدی و راهنمایی ماهر بود، اجیر کردند. او هم‌پیمان آل عاص بن وائل سهمی و بر دین کفار قریش بود. آنان او را امین دانستند و شتران‌‌شان را به او سپردند و با او وعده گذاشتند که بعد از سه شب، یعنی صبح روز سوم، شتران‌‌شان را به غار ثور بیاورد».[22]

برخی از معاملات مباح

1- بیع تولیه: این است که فروشنده می‌‌گوید این کالا را با قیمتی که خریدم در اختیار تو قرار می‌‌دهم.

2- بیع مرابحة (فروش با سود): این است که فروشنده کالا را معرفی و قیمتش را تعیین می‌کند و سپس می‌‌گوید این کالا را با سود مثلا پنج هزار تومان می‌‌فروشم.

3- بیع مواضعة (فروش با ضرر): این است که فروشنده کالا را معرفی و قیمتش را تعیین می‌کند و سپس می‌‌گوید این کالا را مثلا با ضرر دو هزار تومان می‌‌فروشم.

4- بیع مساومة: این است که کالا را با قیمت مشخصی قیمت‌گذاری می‌‌کنند و سپس با همان قیمت اگر فروشنده راضی باشد، معامله می‌‌کنند.

5- بیع شرکت: این است که مشتری بعد از قبض کالا می‌‌گوید: تو را در این نصف یا یک چهارم کالا که خریدم شریک گردانیدم.

6- بیع مبادلة: این است که کالا را با کالایی دیگر معامله و عوض می‌‌کنند. مانند: معامله خرما با پارچه.

7- بیع مزایده: این است که مردم را با صدا زدن یا در اطلاعیه عمومی دعوت به خرید کالایی می‌‌کنند، پس از پیشنهادِ قیمت‌‌های متفاوت به هرکس که به قیمت بیش‌تری بخرد، می‌‌فروشند. معمولا فرد یا شرکتی اقدام به فروش مزایده‌‌ی کالاهای زیادی می‌‌کند. گاهی اموال ورثه‌‌ی خاصی یا اموال فرد مفلسی را به مزایده می‌‌گذارند و گاهی اموال غنیمت و.... به مزایده گذاشته می‌‌شود.

فروش به صورت مزایده جایز است، به شرط این‌که با احکام خرید و فروش در اسلام مانند ایجاب و قبول و.... موافق باشد.

اگر برخی از شرکت کنندگان در مزایده توافق کردند که از مشارکت خودداری کنند تا به صورت مشارکتی کالا را بخرند، جایز است اما اگر همه توافق کردند که شرکت در مزایده را ترک کنند، جایز نیست؛ زیرااین موجب ضرر فروشنده می‌‌شود.

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْ [البقرة: 275]: «در حالی که الله، داد و ستد را حلال و ربا را حرام نموده است».

2- جابر بن عبدالله ب روایت می‌کند که شخصی، غلامش را مُدبَّر نمود. (یعنی گفت: پس از مرگ من، تو آزادی). ولی بعداً محتاج شد. رسول الله ج اعلام کرد که چه کسی این غلام را از من می‌‌خرد؟ نعیم بن عبد الله آن‌‌ را در مقابل مبلغی، خریداری نمود. و پیامبر ج قیمت او را به مالکش، تحویل داد.[23]

شرکت در معاملات مناقصه‌‌ای

مناقصه بر عکس مزایده است، در مزایده کالا به صورت رقابتی با قیمت بیش‌تر به فروش می‌رسد. اما در مناقصه هرکس کار یا پروژه‌اى را به کمترین قیمت انجام دهد یا کالایی به کمترین قیمت وارد کند، به او واگذار می‌‌شود.

به این ترتیب مناقصه به این صورت است که مناقصه‌گذارنده -فرقی نمی‌کند که فرد، شرکت یا حکومت باشد- هزینه کالا [یا پروژه‌اى] را در زمینه مشاغل و تجارت تعیین کند و از طرف پیمانکاران یکى پس از دیگرى مبلغ را پایین آورند تا با کمترین نرخ مورد اجرا و اقدام قرار گیرد. در مناقصه کسی برنده است که کمترین قیمت را برای انجام کار یا پروژه اى پیشنهاد کند و شرایط مطلوب و مورد توافق را دارا باشد.

معاملات مناقصه‌ای با رعایت شرایط شرعی جایز است؛ فرقی نمی‌کند که خرید، اجاره، اجرای پروژه‌هاى جاده‌سازی، مسکن‌سازی، کارخانه‌ای و مانند این‌ها باشد.

مناقصه بر دو نوع است:

اول: قرارداد وارد کردن کالایی مباح بر اساس شرایط مشخص با هزینه‌ی مشخص مانند: مواد غذایی بیمارستان‌ها، مدارس و .... یا وارد کردن آب، برق، گاز یا وارد کردن لوازم یدکی ماشین‌آلات و انواع فرش‌های آماده .... در همه‌ی این موارد مناقصه بر حسب شرایطِ مورد توافق جایز است.

دوم: پیمان مناقصه‌ایِ ساخت و ساز یا حمل و نقل به این صورت که شرکتی یا .... قرارداد ایجاد پروژه‌اى مباح برای حکومت یا.... از نوع جاده‌سازی، ساختمان‌سازی، طرح اسکان [کارمندان دولت و...] یا پروژه‌ی حمل و نقل زمینی، هوایی یا دریایی در برابر مبلغ مشخص.... همه‌ی این‌ها بر حسب شرایط مورد توافق جایز است.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩ [النساء: 29]: «ای کسانی‌ که ایمان آورده‌اید، اموال یکدیگر را به باطل [و از راه‌های نامشروعی همچون غصب و دزدی و رشوه] نخورید؛ مگر اینکه تجارتی با رضایتِ شما [انجام گرفته] باشد؛ و [همچنین] یکدیگر را نکشید و خودکشی نکنید؛ همانا الله [نسبت] به شما مهربان است [و شما را از این کارها بازمی‌دارد]».

قراردادهای نگهبانی و تعمیراتی

قرارداد حفاظت و نگهبانی به این صورت است که مؤسسه، شرکت یا فردی با طرف مقابل قرارداد می‌بندد که از ماشین‌آلات یا ابزارآلات پروژه‌ی ساختمانی یا جاده‌سازی یا.... نگهبانی دهد یا در صورت نیاز تعمیر کند، به صورت دوره‌ای یا مقطعی در مدت مشخص با هزینه‌ی مشخص قرارداد می‌بندند. این نوع قراردادها جایز است؛ فرقی نمی‌کند که صرفا برای نگهبانی باشد یا واردات مواد و ترکیبات مورد نیاز کارخانه‌ها باشد؛ زیرا برای هردو طرف منفعت دارد، به شرط این‌که کار، هزینه‌های دستمزد، مواد و مدت زمان کار، مشخص و تعیین شده باشد. تا جدال و درگیری پیش نیاید و هردو طرف باید به محتوای قرارداد مورد توافق عمل کنند.

اگر تاجری، ساختمان یا ماشینی یا لوازم خانگی مانند یخچالی را به طور مثال فروخت و فرد را ملزم نمود که تا مدت مشخصی از آن نگهبانی دهد، جایز است؛ زیرا این به مصلحت هردو طرف است و هیچ نوع ضرر یا جهالتی در این وجود ندارد.

فروش چیزهای شراکتی

اگر فردی زمین یا کالایی را که با کسی دیگر شریک بود، فروخت، معامله‌اش در سهمیه‌ی خودش درست است و اگر شریکش اجازه‌ی فروش سهم خود را بدهد، فروش تمام آن کالا درست است و اگر وضعیت نامشخص باشد، مشتری اختیار دارد که بخرد یا فسخ کند.

برخی از معاملات ناجایز (بیوع ممنوعه)

در اسلام هر چیزی که خیر، برکت و منفعت داشته باشد، مباح است. و برخی از انواع معاملات و کارها را نیز به دلیل اینکه در آن‌ها جهالت، فریب، ضرر برای بازاری‌ها دارد موجب کینه‌توزی می‌شود یا در آن‌ها خیانت و دروغ وجود دارد یا برای بدن، عقل و.... ضرر دارد که موجب دشمنی، جدال، درگیری و انواع ضررها می‌شود، حرام و ناروا هستند. برخی از این معاملات به شرح ذیل هستند:

1- بیع ملامسه (دست زدن): این است که فروشنده به مشتری، به طور مثال می‌گوید: به هر پارچه‌ای که دست زدی به ده هزار تومان مال تو است. این بیع به دلیل وجود جهالت در کالا و فریب در بیع، فاسد است.

2- بیع منابذه (انداختن): این است که مشتری به فروشنده می‌گوید: هر پارچه‌ای را که به طرف من انداختی به فلان قیمت خریدارم، این بیع نیز به دلیل وجود جهالت در کالا و فریب در بیع، فاسد است.

3- بیع حصاة (ریگ‌ها): این است که فروشنده به مشتری می‌گوید: این سنگ ریزه را بینداز به هریک از کالاها که برخورد کرد، به فلان قیمت مال توست. این بیع نیز به دلیل وجود جهالت در کالا و فریب در بیع فاسد است.

4- بیع نجش: این است که فردی بدون قصد خرید و به هدف فریب دادن مشتری، قیمت بالایی برای خرید کالا پیشنهاد می‌دهد. این کار حرام است؛ زیراهدف، فریبِ مشتریان است.

اگر به صورت فوق (یعنی: نجش) معامله‌ای کرده باشند، اصل معامله درست است و فردی که با توافق پنهانی قیمت را بالا برده باشد، گناهکار می‌شود و اگر کالا را با افزایش قیمت زیاد به مشتری فروخته باشند، مشتری اختیار دارد که معامله را فسخ نماید؛ زیرا مشتری در زمان فریب خوردن، اختیار فسخ دارد.

 ابوهریره س روایت می‌کند که رسول الله ج از نجش در معامله نهی فرمود.[24]

5- خرید دلال شهر نشین برای صحرا نشین (عشایر بی‌خبر از قیمت‌ها و ...): این است که دلال، کالا را به صحرا نشین بی‌خبر، گران‌تر از قیمت روز می‌فروشد، این معامله به دلیل ضرر و فشار مالی که بر مردم تحمیل می‌شود؛ جایز نیست. اما اگر فردی از عشایر، بیاید و از دلال بخواهد چیزی برایش بفروشد یا بخرد، ایرادی ندارد.

6- فروش کالا قبل از تحویل گرفتن جایز نیست؛ زیرامنجر به درگیری و فسخ خواهد شد، به ویژه زمانی که فروشنده متوجه شود مشتری سود زیادی خواهد کرد.

7- بیع عِینه: این است که کالایی را نسیه تا مدتی معین با هزینه‌ی بالاتر از قیمت واقعی آن می‌فروشد و سپس با قیمت کم‌تر آن - که قیمت نقد آن باشد- نقدی می‌خرد، در نتیجه دو بیع در کالا انجام گرفته است. این بیع حرام و باطل است؛ زیرا وسیله‌ای برای ربا می‌باشد. اما اگر کالا را بعد از گرفتنِ مبلغِ آن خرید یا بعد از تغییر صفتِ کالا از مشتری دیگری بدون حیله و فریب بخرد، جایز است.[25]

8- خرید کالایی که برادر مسلمانت درحال معامله با فروشنده است: منظور این است که فردی درحال خرید کالایی از فروشنده‌ای به قیمت ده هزار تومان است، در وسط معامله فرد دیگری می‌آید و می‌گوید: من مثل این را به نه هزار تومان یا کم‌تر به تو می‌فروشم.

و به همین صورت اگر فردی دارد از فروشنده‌ای کالایی را به قیمت ده هزار تومان می‌خرد و هنوز معامله تمام نشده فرد دیگری می‌آید و می‌گوید: من این کالا را از تو به قیمت پانزده هزار تومان می‌خرم تا معامله این دو نفر را به هم زَنَد. چنین خرید و فروشی به دلیل ضرری که به مسلمین دارد و موجب کینه‌توزی بین‌شان می‌شود، حرام است.

9- خرید و فروش بعد از اذان دوم جمعه، برای کسی‌که به شرکت در جمعه متعهد است، حرام است و درست نیست و به همین صورت دیگر معاملات و خرید و فروش در تمام مساجد حرام است.

10- خرید و فروش تمام چیزهای حرام، مانند: خرید و فروش شراب، خوک، مجسمه‌ها، آلات و ابزار حرام مانند آلات موسیقی و.... خرید و فروش این‌ها حرام است؛ زیرا تجاوز به حدود الهی است.

11- معاملاتی که در آن‌ها جهالت و فریب وجود دارد.

از دیگر معاملات حرام: فروش بچه‌ی جنین حیوانی که هنوز به دنیا نیامده است؛ و فروش بچه شکم حیوان؛ و فروش نطفه‌ای که در پشت حیوان نر است؛ و گرفتن پول در برابر جفت‌گیری شتر نر؛ و گرفتن پول در برابر جفت‌گیری حیوان نر؛ و پول فروش سگ و گربه حرام است؛ و درآمد حاصل از روسپی‌گری (پولی که زن زناکار می‌گیرد)؛ و دستمزد کاهن و جادوگر؛ و فروش به صورت مجهول به صورت چَکی یا فله‌ای بدون آن که وزن یا کیل شود؛ و معامله با فریب؛ و فروختن چیزهایی که فروشنده توان تحویل دادن آن را ندارد مانند فروختن پرنده‌ای در هوا و ماهی در دریا و.... همه این‌ معاملات حرام و ناروا هستند.

12- فروختن میوه قبل از رسیدن و.... که ذکر خواهیم نمود.

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠ إِنَّمَا یُرِیدُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَن یُوقِعَ بَیۡنَکُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِی ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِ وَیَصُدَّکُمۡ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ٩١ [المائدة: 90-91]. «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بی‌تردید، شراب و قمار و اَنصاب [= هر چیزی که به عنوان یادواره و نماد، نَصب گردد و عبادت شود از قبیل مجسمه‌های سنگی، ضریح‌های فلزی، مقبره صالحان و ...] و تیرهای قرعه‌کشی [= انتخاب قرعه خوب و بد به وسیله فالگیری که با وسایل گوناگون صورت می‌گیرد و امروزه به اشتباه از آن به عنوان استخاره یاد می‌شود در حالی که استخاره شامل دو رکعت نماز و سپس طلب خیر نمودن در امر مورد نظر از الله متعال و نیز پناه بردن از شر آن به الله متعال است]، پلید [و] از کار[های] شیطان هستند؛ پس از آن‌ها دوری کنید؛ باشد که رستگار شوید. در حقیقت، شیطان می‌خواهد با شراب و قمار، در میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد الله و از نماز بازدارد؛ پس [ای مؤمنان، حال که حقیقت را دانستید،] آیا از آن‌ها دست برمی‌دارید؟».

2- ابوهریره س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: «نباید از کسانى که از روستاها به شهر متاع می‌آورند، قبل از این‌که به محل بازار برسند، کالای‌شان را خریداری نمایید، نباید بر معامله همدیگر معامله کنید، نباید به منظور تشویق مشترى‌ها خودتان را به عنوان مشترى نشان دهید و قیمت بیش‌ترى را به فروشنده پیشنهاد کنید، نباید دلالان شهر کالاهای عشایر را بفروشند (بگوید این متاع را نزد من بگذار تا با قیمت بیش‌ترى برایت بفروشم)، نباید حیوان شیری را پس از جمع شدن شیر چند روز در پستان‌هایش بفروشید، اما اگر کسی چنین حیوانی را خرید و دوشید [و متوجه شد که این شیر چند روز است نه شیر واقعی حیوان] مختار است که اگر آن ‌را پسندید قبول کند اما اگر نپسندید آن را با یک صاع (دو کیلو) خرما به صاحبش برگرداند».[26]

فروختن آب، علف و آتش

برای مسلمانان فروختن چیزهای مصرفی کم ارزش مانند آبِ خوردن، علف کم برای مصرف حیوان، و آتش (یا کبریت) همسایه برای روشن نمودن آتش دیگ و .. جایز نیست. و کسی حق ندارد آب باران و آب چشمه‌ها را تصرف کند و بفروشد، مگر اینکه از این آب‌ها در مشک یا ظرفی یا حوض و برکه‌ای ذخیره نماید و.... در این صورت حکم عوض می‌شود و فروش آن جایز است.

و فروش علوفه برابر است که ‌تر یا خشک باشد تا وقتی‌که روی زمینِ عمومی است، جایز نیست.

و فروختن شعله آتش برای روشن کردن آتش یا اخگرهای آتش در صحرا و.... جایز نیست.

در این نیازهای جزیی که الله بین بندگان خود قرار داده، واجب است که به نیازمندش بدهند و ندادن این چیزها به نیازمند آن حرام است؛ زیرانیاز به این‌ها زیاد و دادن این‌ها آسان است و منفعت زیادی دارد.

الله تعالى می‌‌فرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بی‌تردید، الله سخت‌کیفر است».

حکم افزودن یا کم کردن در کالا

1- اگر فردی منزلی را بفروشد، زمینِ طبقه بالا و طبقه‌ی پایین آن را دربرمی‌گیرد. اما اگر زمینی را بفروشد، همه چیز آن زمین را فروخته است، به شرط این‌که چیزی از آن استثنا نکرده باشند.

2- اگر فردی زمینی را به متراژ صد متر فروخت، اما بعدا مشخص شد که کم‌تر یا بیش‌تر است، معامله درست می‌باشد و اگر از صد متر بیش‌تر بود، متراژ بیش‌تر، متعلق به فروشنده است و اگر کم‌تر بود فروشنده باید غرامت متراژ کم‌تر را بپردازد. این در صورتی است که فرد واقعا بی‌خبر باشد و فریبی در کار نباشد و زمان اختیارِ فسخِ معامله، از دست رفته باشد.

فروختن مجله‌ها و روزنامه‌های گمراه کننده و مبتذل

خرید و فروش تمام مجله‌ها و روزنامه‌هایی که عقاید باطل و انحرافی را پخش می‌کنند. مانند: مبارزه و مخالفت با دین اسلام و دین‌داران. مجله‌ها و روزنامه‌هایی که عکس‌ها و مطالب مبتذل پخش می‌کنند که منجر به بی‌حیایی‌ها و گناهان و فحشا می‌گردد و نیز نوارهای ویدیویی، کاست‌ها، سی‌دی‌ها و ... که ترانه و موسیقی با صدا و تصویر زنان عریان و.... هرچه در آن حرف‌های مبتذل و فحشا پخش می‌کنند که به گناه و فحشا و... می‌کشاند، خرید و فروش، شنیدن، تماشا کردن، تجارت نمودن در تمام این‌ها حرام و ناروا است. و باید توجه داشت که درآمد حاصل از خرید و فروش یا اجاره این‌ها حرام می‌‌باشد و برای صاحبش [و هیچ‌کس دیگر] حلال نیست که از چنین درآمدی بخورد.

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩ [النساء: 29]: «ای کسانی‌ که ایمان آورده‌اید، اموال یکدیگر را به باطل [و از راه‌های نامشروعی همچون غصب و دزدی و رشوه] نخورید؛ مگر اینکه تجارتی با رضایتِ شما [انجام گرفته] باشد؛ و [همچنین] یکدیگر را نکشید و خودکشی نکنید؛ همانا الله [نسبت] به شما مهربان است [و شما را از این کارها بازمی‌دارد]».

2- الله تعالى می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ فَتَنُواْ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ یَتُوبُواْ فَلَهُمۡ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمۡ عَذَابُ ٱلۡحَرِیقِ١٠ [البروج: 10]. «به راستی کسانی که مردان و زنان مؤمن را شکنجه [و آزار] دادند و پس [از انجام آن کار،] توبه نکردند، عذاب جهنم برایشان [مهیّا] است و عذاب آتش [در پیش دارند]».

بیمه‌های تجاری

بیمه تجاری، قراردادی است که هر سال مردم مبلغ تعیین شده‌ای را به شرکت‌های بیمه پرداخت می‌کنند تا در هنگام وقوع خطر یا خسارت و.... شرکت بیمه خسارت احتمالی وارد بر فرد را پرداخت ‌نماید.

این بیمه‌ها به دلیل فریب، جهالت و.... حرام هستند و از انواع قمار و به ناحق مال مردم را خوردن به شمار می‌رود.... فرقی ندارد که بیمه‌ی عمر یا بیمه منزل، کالا، ابزار‌آلات و.... باشد.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩ [النساء: 29] «ای کسانی‌ که ایمان آورده‌اید، اموال یکدیگر را به باطل [و از راه‌های نامشروعی همچون غصب و دزدی و رشوه] نخورید؛ مگر اینکه تجارتی با رضایتِ شما [انجام گرفته] باشد؛ و [همچنین] یکدیگر را نکشید و خودکشی نکنید؛ همانا الله [نسبت] به شما مهربان است [و شما را از این کارها بازمی‌دارد]».

خرید و فروش چیزهای مضر

خرید و فروش آب‌میوه‌‌هایی که از آن‌ها شراب درست می‌کنند، جایز نیست و فروش اسلحه در هنگام فتنه، معامله حیوان زنده با مرده و فروختن غذاهای تاریخ‌گذشته و فاسد و نیز خرید و فروش انواع شراب (چیزهای نشه‌آور)، مواد مخدر و دیگر محرمات به دلیل فساد و ضرری که در پی دارد، جایز نیست.

حقوق مؤلفان و مبتکران

هر مؤلف، مبتکر و مخترعی حقی در برابر کار، ابتکار و اختراع خود دارد که هیچ‌کس حق ندارد بدون اجازه‌ در تألیف، ابتکار و اختراعش دست‌برد بزند؛ زیرامال فرد مسلمان برای هیچ‌کس حلال نیست مگر با رضایتش و این حق فرد است که در طول زندگی‌اش مال خودش می‌باشد و بعد از مرگ فرد، به ورثه‌اش می‌رسد، البته باید تألیف، ابتکار و اختراع برای امت مفید و مؤثر باشد و هیچ ضرری نداشته باشد، اما اگر برای امت ضرر داشته باشد، باید حکومت اسلامی، به هدف حمایت از مردم، در برابر فسادها و ضررها، جلوی آن را بگیرد و آن را از بازارها جمع‌آوری نماید.

خرید و فروش یا اجاره‌‌ی زمین‌های منا، عرفات و مزدلفه

زمین‌های منا، عرفات و مزدلفه، مثل مساجد برای عموم مسلمین شعایر الهی هستند که خرید، فروش و اجاره آن‌ها جایز نیست. هرکس این کار را بکند، نافرمان، گناهکار و ظالم است و اجاره و درآمد حاصل از این راه حرام می‌‌باشد. اما اگر به نیازمندی بدهد گناهی بر فرد نیست.

و حاکم مسلمان می‌تواند برای مصلحت مسلمین در این اماکن خیمه نصب کند و برای هزینه‌های نصب، برق‌کشی و نگهبانی از این‌ها جایز است که کرایه بگیرد.

و هرکس در فضای باز این اماکن خیمه‌ای نصب و برای سکونت آماده کند می‌تواند، کرایه مانند آن را به خاطر نفعی که به مستأجر می‌رساند، بگیرد. اگر اضافه بگیرد حرام است و گرفتنش جایز نیست. چون سودجویی از مصلحت و مال عامه‌ی مردم است.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحِلُّواْ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ وَلَا ٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ وَلَا ٱلۡهَدۡیَ وَلَا ٱلۡقَلَٰٓئِدَ وَلَآ ءَآمِّینَ ٱلۡبَیۡتَ ٱلۡحَرَامَ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّهِمۡ وَرِضۡوَٰنٗا [المائدة: 2]: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، [حرمت] شعایر الهی و ماه حرام و [همچنین حرمتِ] قربانى بى‌نشان و قربانی‌های قلاده‌دار و راهیان بیت ‌الحرام که فضل و رضایتِ پروردگارشان را مى‌طلبند [را نگه دارید]».

خرید و فروش نسیه

معامله به صورت نسیه بر دو قسم است:

اول: کالا را نقدا تحویل می‌گیرد و پول را بعد از مدتی پرداخت می‌کند. این معامله را نسیه یا قسطی می‌گویند.

دوم: اول پول را پرداخت می‌کنند و بعد از مدتی کالا را تحویل می‌گیرند که به این بیع سلم می‌گویند.

هر دو معامله‌ی فوق جایز است.

معامله قسطی

معامله قسطی یکی از صورت‌های معامله‌ی نسیه و جایز است. در معامله نسیه تمام هزینه کالا را در یک مدت مشخص مثلا شش ماه بعد پرداخت می‌کنند. اما در معامله قسطی هزینه را در قسط‌های متعدد پرداخت می‌کنند. مهم‌ترین احکام قسطی به شرح ذیل است:

1- جایز است که بانک یا صندوق‌‌های سرمایه‌گذاری و قرض الحسنه، ماشین، زمین و.... بخرد و سپس به صورت نقد یا نسیه به مردم بفروشد و برای مشتری جایز نیست که ماشین و... را به همان کسی‌که خریده بفروشد؛ زیرااین بیع عینه است که شرعا حرام می‌باشد. بنابراین اگر خواست به کسی دیگر بفروشد.

2- جایز است که قیمت کالا را به خاطر مدت یا زمان پرداخت اقساط افزایش دهند، به این صورت که به طور مثال کالایی را به صد هزار تومان نقد می‌فروشد و به صد و بیست هزار تومان شش ماهه یا در سه قسط می‌فروشد، این معامله به شرطی جایز است که افزایش خیلی زیادی در قیمت به خاطر مدت نباشد و از افرادِ مجبور، سوء استفاده نکنند.

3- مستحب است که برای رعایت حال مشتری در معامله نسیه یا قسطی به خاطر زمان، قیمت را افزایش ندهند، هر فروشنده‌ای که چنین کند، به خاطر احسانی که به مشتری نموده است، ثواب و اجر دریافت خواهد نمود.

اما اگر به هدف دریافت سود و تعویض کالا، قیمت را به خاطر مدت و اقساط بالا ببرد و افزایش دهد، مباح است البته باید زمان پرداخت قسط‌ها را مشخص کنند.

4- برای فروشنده جایز نیست که به خاطر دیرکرد در اقساط چیز اضافه بگیرد؛ زیرااز نوع ربای حرام به شمار می‌رود. البته می‌تواند که کالا را به گرو بگیرد تا تمام طلبش را از مشتری دریافت کند.

5- اگر مشتری نتواند قسط‌‌های خود را به موقع پرداخت نماید، درست نیست که برای اقساط باقیمانده شرط تعیین کنند و جایز نیست که فروشنده براساس قوانین ربوی، برای مشتری ناتوان در پرداخت، درصد ربای طلب‌کاری‌اش را تعیین نماید. بلکه واجب است که به مشتری تنگدست، تا مدتی مهلت بدهد.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَإِن کَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَیۡسَرَةٖۚ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٢٨٠ [البقرة: 280]. «و اگر [شخصِ بدهکار،] تنگدست بود، تا [هنگام] گشایش [و تواناییِ بازپرداخت، به او] مهلت دهید و [اگر توانایی پرداخت نداشت،] بخشیدن آن [بدهی] برایتان بهتر است، اگر [ثواب این کار را] بدانید».

وفای به عهد در معاملات حرام

واجب است که به عهد و پیمان در معاملات شرعی عمل کنند. اما در مورد معاملات حرام، فرقی نمی‌کند که ربوی، تجاری، عقد نکاح و... باشد، عقدها و معاملات حرامی که در اصل فاسد باشند یا با اسباب و علت‌هایی فاسد شوند، واجب است که فسخ گردند.

 1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَوۡفُواْ بِٱلۡعُقُودِ [المائدة: 1]: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به پیمان‌ها[یتان] وفا کنید».

2- الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [الحشر: 7]. «و آنچه که رسول الله به شما داد، بگیرید و از آنچه که شما را از آن نهی کرد دست بردارید؛ و از الله پروا کنید که الله سخت‌کیفر است».

3- ابوهریره س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (ای مردم! الله پاک است و به جز (صدقه‌ی) پاک و حلال را قبول نمی‌کند. الله مؤمنان را به چیزی دستور داده که رسولان را دستور داده بود. الله متعال می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلرُّسُلُ کُلُواْ مِنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّی بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِیمٞ٥١ [المؤمنون: 51]: «ای پیامبران، از [غذاهای] پاکیزه بخورید و کار شایسته انجام دهید. یقیناً من از آنچه انجام می‌دهید آگاهم».

و می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ [البقرة: 172]: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از چیزهای پاکیزه‌ای که روزیِ شما کرده‌ایم بخورید».

سپس مردی را یادآور شد که مسیر سفری طولانی را طی می‌کند تا اینکه با مویی ژولیده و بدنی غبار آلود، دست هایش را به سوی آسمان بلند می‌کند و می‌گوید: یا رب! یا رب! درحالی‌که خوراکش، نوشیدنی هایش (و پولش) از حرام است و با حرام تغذیه کرده است! چگونه دعای چنین فردی اجابت می‌شود؟).[27]

محاقله (فروش گندم در خوشه)

محاقله این است که گندم را در خوشه با گندم معامله کنند، این معامله جایز نیست؛ زیرادو ایراد دارد؛ 1- جهالت در وزن و کیفیت. 2- ربا؛ زیرا در این معامله هرگز وزن دقیقی مشخص نیست.

حکم مزابنه

 مزابنه این است که خرمای روی درخت را با خرمای چیده شده به صورت وزنی معامله کنند، این معامله نیز مثل محاقله جایز نیست.

انس بن مالک س روایت می‌کند که رسول الله ج از معاملاتِ: محاقله (فروش گندم در خوشه) و مخاضره (فروش میوه نارس) و ملامسه (فروش با دست زدن به کالا) و منابذه (پرتاب کالا و سلب اختیار از مشتری) و مزابنه (فروش خرمای روی درخت در برابر خرمای چیده شده به طور تخمین)، منع فرمود.[28]

بیع عَریّه

معامله‌ی خرمای چیده شده با خرمای روی نخل، به دلیل وجود ربا و فریب در این معامله، جایز نیست، به جز معامله عَریّه در حالت نیاز که جایز است، به این صورت که خرمای روی نخل را بچینند و با خرمای سال گذشته به شرط این‌که بیش‌تر از پنج وسق نباشد و در همان مجلس تحویل بگیرند و عوض کنند.

جابر س روایت می‌کند که (پیامبر ج از فروش میوه تا زمانی که نرسیده باشد، منع فرمود و همچنین از فروش آن، به جز در مقابل درهم و دینار، منع کرد. مگر معامله عَریّه، که آن ‌را جایز قرار داد).[29]

خرید و فروش اعضای بدن انسان

1- خرید و فروش عضوی از بدن انسان قبل از مرگ یا بعد از مرگش جایز نیست، اما اگر کسی در حالت اضطرار (مجبوریِ شَدید) به عضوی از بدن میتی نیاز پیدا کرد و جز با پرداخت هزینه برایش فراهم نشد، برای دفع ضرر جایز است. اما پول گرفتن در برابر فروش اعضای بدن حرام است. اگر فردی عضوی از بدنش را بعد از مرگش اهدا به نیازمند نمود و در برابر چیزی به او دادند، ایرادی ندارد.

2- فروختن خون برای درمان و .... جایز نیست. اما اگر بیماری به خون نیاز پیدا کرد و جز با پول پیدا نمی‌شد، برای بیمار جایز است که آن را بخرد ولی خوردن پول آن برای فروشنده، حرام است.

معنای غرر

غرر این است که از شخص واقعیت باطنی کالا و... را پوشیده باشند، به این صورت که عیب در ظاهر مشخص نباشد، یا مجهول باشد یا خریدار از درک و دریافت عیب کالا ناتوان باشد یا برایش اصلا مقدور نباشد که عیب آن را پیدا کند.

بیع غرر و قمار

 معامله غرر و قمار از معاملات خطرناک، تخریب کننده و حرامی است که سازمان‌های تجاری بزرگی را ورشکست نموده است و بدون تلاش و کار، موجب ثروتمند شدن افرادی و فقیر شدن کسان دیگر شده است، در نتیجه درگیری‌ها، دشمنی‌ها‌‌، کینه‌ها و... را درپی داشته و همه‌ی این‌ها معاملات شیطانی است که یهودیان و طرف‌داران‌شان را فریب داده است.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠ إِنَّمَا یُرِیدُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَن یُوقِعَ بَیۡنَکُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِی ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِ وَیَصُدَّکُمۡ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ٩١ [المائدة: 90-91]. «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بی‌تردید، شراب و قمار و اَنصاب [= هر چیزی که به عنوان یادواره و نماد، نَصب گردد و عبادت شود از قبیل مجسمه‌های سنگی، ضریح‌های فلزی، مقبره صالحان و ...] و تیرهای قرعه‌کشی [= انتخاب قرعه خوب و بد به وسیله فالگیری که با وسایل گوناگون صورت می‌گیرد و امروزه به اشتباه از آن به عنوان استخاره یاد می‌شود در حالی که استخاره شامل دو رکعت نماز و سپس طلب خیر نمودن در امر مورد نظر از الله متعال و نیز پناه بردن از شر آن به الله متعال است]، پلید [و] از کار[های] شیطان هستند؛ پس از آن‌ها دوری کنید؛ باشد که رستگار شوید. در حقیقت، شیطان می‌خواهد با شراب و قمار، در میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد الله و از نماز بازدارد؛ پس [ای مؤمنان، حال که حقیقت را دانستید،] آیا از آن‌ها دست برمی‌دارید؟».

مفاسد قمار

قمار دو مفسده‌ی بزرگ در پی دارد:

اول: مال مردم را به ناحق می‌خورند به این صورت که یک نفر، یک‌‌باره به ناحق مال زیادی از دست می‌دهد و دیگری بدون زحمت مال زیادی به دست می‌آورد؛ زیرا شرط‌بندی و قمار است.

دوم: بین دو طرف قمار کینه‌توزی و درگیری پدید می‌آید و موجب دوری از ذکر الله و واجبات می‌شود.

2- خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله

 داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ زیرابسی اوقات افراد بدون دقت، فکر و تصمیم‌گیری درست در قیمت، معامله می‌کند، در نتیجه هردو طرف معامله یا یکی‌شان پشیمان می‌شوند. به همین دلیل اسلام به دو طرف معامله فرصتی داده است که حق اختیار نامیده می‌شود و دو طرف معامله چنین حقی دارند تا در حین معامله بتوانند تصمیم درستی برای معامله کردن یا فسخ آن بگیرند.

حکیم بن حزام س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (طرفین معامله تا در مجلس معامله هستند و از هم جدا نشده‌اند، حق پشیمانى و فسخ آن را دارند، اگر در معامله صادق باشند و معایب آن را بیان نمایند، الله در معامله‌‌ی‌‌شان خیر و برکت قرار مى‌دهد، ولى اگر عیب مورد معامله را کتمان کنند و در معامله دروغ بگویند الله برکت معامله آنان را محو مى‌سازد).[30]

 اقسام داشتن حق اختیار

داشتن حق اختیار بر چند نوع می‌باشد که مشهورترین آن‌ها به شرح ذیل است:

1 - خیار مجلس: داشتن حق اختیار برای دو طرف معامله‌ی خرید و فروش، صلح، و اجاره و... که به هدف دست‌یابی به مالی صورت می‌گیرد، ثابت است و حق دو طرف معامله می‌باشد.

و مدتِ داشتنِ اختیار، از زمان شروع معامله تا جدا شدن دو طرف معامله می‌باشد. اگر دو طرف معامله، داشتن حق اختیار را بی‌اعتبار اعلان کردند، دیگر حق اختیاری باقی نمی‌ماند اما اگر یکی از دو طرف حق اختیار را بی‌اعتبار اعلان کرد، برای دیگری حق اختیار باقی می‌ماند. اما وقتی جدا شدند معامله الزامی می‌شود، البته از ترس استفاده کردن حق اختیار زود جسله معامله را ترک کردن حرام است.

2- اختیار شرط: این است که هردو یا یکی از دو طرف معامله داشتن حق اختیار را تا مدت مشخصی هر چند طولانی، شرط می‌کند و این درست است و از زمان معامله شروع می‌شود و در زمان تمام شدن مدت، حق اختیار نیز تمام می‌شود و بعد از تمام شدن مدت، معامله الزامی می‌گردد.

 و اگر داشتن حق اختیار را در وسط مدت خیار باطل اعلام کردند؛ باطل می‌شود؛ زیراحق هردو است.

3- داشتن حق اختیار در صورت اختلاف در کالا و هزینه: اگر در مقدار قیمت کالا یا خود کالا یا اصل معامله یا صفت معامله اختلاف کردند و هیچ کدام دلیل روشنی نداشتند، قول فروشنده با قسم معتبر است و مشتری بین قبول معامله یا فسخ آن مختار است.

4- خیار عیب: منظور از عیب، ایرادی است که قیمت کالا را پایین می‌‌آورد، به این ترتیب وقتی فردی کالایی خریداری نمود و در آن عیبی دید، می‌‌تواند کالا را برگرداند و پول خود را بگیرد یا کالا را با کسر هزینه‌‌ی ایراد وارد بر کالا نگهدارد. به این صورت که قیمت کالای سالم را مشخص می‌کنند و سپس کالای معیوب را قیمت‌گذاری می‌نمایند و هزینه‌ی کسر قیمت را باز پس می‌گیرد اما اگر در این اختلاف کردند که عیب‌هایی مانند لَنگیِ حیوان یا خراب شدن مواد غذایی، در کجا بر کالا وارد شده است، قول فروشنده با قسم معتبر است یا معامله را فسخ کنند و فروشنده کالای خود و خریدار پول خود را تحویل بگیرد.

برگرداندن کالا بعد از تحویل گرفتن

وقتی مشتری کالا را تحویل بگیرد و از آن استفاده کند، حق ندارد آن را به فروشنده برگرداند، مگر آن که کالا معیوب باشد.

و برای فروشنده جایز نیست که شرط کند که جنس فروخته شده پس گرفته و تعویض نمی‌شود؛ زیرادر این شرط، مشتری از داشتن حق اختیار در کالا و جنس معیوب و معامله‌ای که فریب خورده (ضرر فاحش کرده) است، محروم می‌گردد.

و اگر فروشنده و مشتری توافق کردند که کالای فروخته شده را به شرط این‌که فروشنده قبول ‌کند که مشتری کالای دیگری بخرد، این شرط باطل است.

5 - خیار غبن (ضرر): منظور از غبن این است که فروشنده یا مشتری در معامله‌ی کالایی ضرر زیادی متحمل شوند که از رسم و عرف خارج باشد و این حرام است و هرگاه فردی را در معامله‌ا‌ی فریب دهند که ضرر زیادی متحمل شده باشد، اختیار دارد که کالا را نگهدارد یا معامله را فسخ نماید. مثل اینکه برخی از تاجران بروند و بیرون از شهر کاروان تجاری را که از راه دور آمده و از قیمت‌ها بی‌خبرند، فریب دهند یا فردی که قصد خرید ندارد، بازار گرمی کند و قیمت کالایی را بیش از حد بالا ببرد یا این‌که از قیمت‌ها خبر نداشته باشد و چانه زدن در معامله را هم به خوبی نداند. در تمام این موارد حق فسخ معامله برای فردی که فریب خورده است، محفوظ می‌باشد.

6 - خیار تدلیس (فریب دادن): منظور از تدلیس این است که فروشنده، کالا یا حیوان را با ظاهری مرغوب عرضه کند درحالی‌که واقعیت نداشته باشد. مثل اینکه تا چند روز، حیوانِ شیری را ندوشد که شیر زیاد در پستانش جمع شود و مشتری گمان کند که این حیوان، شیر زیادی دارد و مانند این....، این کار حرام است. اگر چنین چیزی اتفاق بیفتد مشتری مختار است که معامله را فسخ کند یا حیوان را نگهدارد و معامله را قطعی نماید. اما اگر بعد از دوشیدن شیر خواست معامله را فسخ کند، باید یک صاع خرما در عوض شیری که دوشیده به فروشنده بدهد.

7 - داشتن حق اختیار در هنگام خیانت در معامله: اگر قیمت جنس یا کالا بیش از قیمت واقعی بود یا مشخص شد که قیمت کالا از آنچه فروشنده گفته کم‌تر است؛ مشتری اختیار دارد که کالا را نگهدارد و هزینه‌ی تفاوت قیمت را از فروشنده بگیرد یا معامله را فسخ کند، مثل اینکه یک کتاب ده هزار تومانی را پانزده هزار تومان به مشتری بفروشد و سپس مشخص شود که فروشنده دروغ گفته است، در چنین معامله‌ای مشتری حقِّ اختیارِ گرفتن هزینه‌ اضافی که پرداخته است یا فسخ معامله را دارد.

و حق اختیار در بیوع تولیه (فروش بدون سود، شرکت، مرابحه (فروش با سود) و مواضعه (فروش به ضرر) معتبر و ثابت است و در تمام این‌ها باید فروشنده و مشتری رأس المال (قیمت خرید) را بدانند.

8- خیار اِعسار (مشتری تنگدست): هرگاه مشخص شد که مشتری تنگدست یا بدحساب است، فروشنده اگر خواست برای حفظ مالش می‌تواند معامله را فسخ کند.

9- خیار دیدن کالا: هرگاه مشتری کالایی را که ندیده است، بخرد و شرط کند که پس از دیدن، معامله را قطعی می‌کند، پس از دیدن جنس یا کالا حق دارد که آن را با همان قیمتِ از پیش تعیین شده تحویل بگیرد یا آن را به فروشنده برگرداند.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩ [النساء: 29]. «ای کسانی‌ که ایمان آورده‌اید، اموال یکدیگر را به باطل [و از راه‌های نامشروعی همچون غصب و دزدی و رشوه] نخورید؛ مگر اینکه تجارتی با رضایتِ شما [انجام گرفته] باشد؛ و [همچنین] یکدیگر را نکشید و خودکشی نکنید؛ همانا الله [نسبت] به شما مهربان است [و شما را از این کارها بازمی‌دارد]».

3- بیع سَلَم

انواع معاملات

انواع معاملات از نگاه تحویل دادن به مشتری بر چهار نوع است:

اول: معامله‌ی نقدی به این صورت که کتابی را مثلا به ده هزار تومان می‌خرد و همان‌جا پول را می‌دهد و کتاب را تحویل می‌گیرد، این جایز است.

دوم: معامله‌ای که در آن کالا و پول بعد از مدتی تحویل داده می‌شود: مثل اینکه ماشینی با فلان مشخصات را بعد از یک سال به قیمتِ ده میلیون تومان تحویل مشتری می‌دهد. این معامله‌ جایز نیست؛ زیراجنس و کالا هردو نسیه است.

سوم: پول را اول تحویل می‌دهد و پس از مدتی کالا یا جنس را تحویل می‌گیرد، بیع سلم همین است و جایز می‌باشد.

چهارم: اول کالا یا جنس را تحویل می‌گیرد و بعد از مدتی پول می‌دهد. مثل اینکه ماشینی را به پانزده میلیون تومان می‌خرد و پول آن را بعد از یک سال پرداخت می‌کند. این معامله‌ نیز جایز است.

بیع سَلَم: این است که جنسی با مشخصات تعیین شده خریداری می‌شود و مشتری در همان جلسه‌ معامله‌ پول را پرداخت می‌کند و جنسی را در زمان تعیین شده پس از مدتی از فروشنده تحویل می‌گیرد.

الله تعالی به خاطر آسان‌گیری به مسلمین و برآورده شدن نیازهای‌شان، بیع سلم را مباح قرار داده است و این بیع را «بیع سلف» نیز می‌گویند و در این معامله اول پول پرداخت می‌شود و بعد از مدتی کالا را تحویل می‌دهند.

حکم بیع سلم

بیع سلم جایز است، و به عنوان مثال: فردی به صاحب نخلستانی پانصد هزار تومان پول می‌دهد که بعد از یک سال، صد کیلو خرما با فلان مشخصات به او تحویل دهد.

ابن عباس ب روایت می‌کند که وقتى پیامبر ج به مدینه آمد، دید مردم خرماى دو سال تا سه سال خود را پیش‌فروش مى‌‌کنند، پیامبر ج فرمود: «مَنْ أَسْلَفَ فِی شَیْءٍ فَفِی کَیْلٍ مَعْلُومٍ، وَوَزْنٍ مَعْلُومٍ إلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ»[31]: (هرکس چیزى را پیش فروش مى‌کند باید پیمانه و وزن آن معلوم باشد و مدت آن نیز معین شود).

شرایط صحت بیع سلم

بیع سلم به خاطر حساس بودنش شرایطی افزون بر شروط عموم بیوع دارد که عبارتند از:

کالا یا جنس مشخص باشد، قیمت کالا مشخص باشد، پول کالا را در مجلس معامله‌ پرداخت کند، فروشنده متعهد باشد که کالا را در وقت مقرر تحویل دهد، مشخصات کالا طوری شرح داده شود که جهالت و پوشیدگی در آن نباشد، زمان و مکان تحویل کالا مشخص باشد.

4- ربا

احکام امور مالی و اقتصادی بر سه محور ذیل است:

عدالت، فضیلت و ظلم.

عدالت همان خرید و فروش است، منظور از فضیلت صدقه دادن است و منظور از ظلم ربا و... می‌باشد.

 اصول معاملات حرام

محور معاملات حرام بر سه اساس ذیل است:

ربا و ظلم و غرر (فریب و خیانت).

به این ترتیب در هر معامله‌ای که یکی از این موارد باشد، در شریعت حرام شده است و غیر از این‌ها دیگر معاملات حلال هستند و اصل در معاملات حلال و مباح بودن است.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ فَسَوَّىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖۚ وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ٢٩ [البقرة: 29]. «اوست که همۀ آنچه را که در زمین است برایتان آفرید؛ آنگاه به آسمان پرداخت و آن‌ها را به صورت هفت آسمان سامان داد و او به هر چیز داناست».

ربا: این است که در معامله‌ی دو چیز مثل هم، رباخوار چیزی اضافه می‌گیرد. به این ترتیب ربا گیرنده یا در تعویض دست‌به‌دست چیزی اضافه می‌گیرد یا چیزی را به قرض می‌دهد و در برابر زمان چیزی اضافه می‌گیرد.

حکم ربا

1- ربا از گناهان کبیره و یکی از هفت گناه هلاک کننده‌ی انسان می‌باشد که در تمام ادیان الهی حرام است؛ زیرا ربا ضرر بزرگی برای فرد و جامعه دارد که موجب دشمنی بین مردم می‌گردد و ثروتمندان با گرفتن بدون زحمت مال فقرا، مال زیادی جمع‌آوری می‌کنند. و ربا ظلم به نیازمندان و تسلط ثروتمندان بر فقرا است. و با ربا دروازه‌ی صدقه و نیکوکاری بسته می‌شود و حس دلسوزی در بین افراد جامعه نابود می‌گردد تا جایی که قلب رباخوار با حرص در ثروت‌اندوزی، بخیلی، پریشانی، سنگ‌دلی و بندگی مال و ثروت در غلاف خواهد شد.

2- ربا، خوردن مال مردم به ناحق است و موجب تعطیل شدن کار و کاسبی، تجارت، تولیدات صنعتی که مورد نیاز مردم است، می‌شود و هر روز بر ثروت و مال رباخوار بدون هیچ زحمتی افزوده می‌گردد، در نتیجه از تجارت و کارهایی که به نفع مردم است، دست می‌کشد. اما باید توجه داشت که هیچ‌کس نبوده که به کثرت از طریق ربا مال و ثروت جمع‌آوری کرده باشد، مگر این‌که عاقبت، ثروتش را از دست داده و به غم و ذلت گرفتار شده است.

و از آن جایی که ربا برای افراد، جوامع و دولت‌ها بسیار خطرناک است، الله با رباخوار و ربا دهنده اعلان جنگ نموده و رسول الله ج ربا خوار، ربا دهنده، منشی و دو شاهد معامله ربا را لعنت کرده است.

1- الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْ [البقرة: 275]. «در حالی که الله، داد و ستد را حلال و ربا را حرام نموده است».

2- و الله تعالى می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ٢٧٨ فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ فَأۡذَنُواْ بِحَرۡبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِ... [البقرة: 278-279]. «ای کسانی ‌که ایمان آورده‌اید، از الله پروا کنید و اگر مؤمن هستید، آنچه را که از [مطالبات] ربا باقی مانده است رها کنید. اگر [چنین] نکردید، بدانید که الله و رسولش با شما پیکار خواهند کرد...».

3- جابر س روایت می‌کند که رسول الله ج، کسی را که ربا می‌خورد و ربا می‌دهد و منشی و دو شاهد آن را لعنت کرده و فرمود: «همه‌شان برابرند».[32]

4- ابوهریره س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (از هفت گناه نابود کننده اجتناب کنید گفتند: ای رسول الله! آن‌ها کدامند؟ فرمود: «شرک به الله، سحر، کشتن انسانی به ناحق که الله کشتنش را حرام کرده است، خوردن ربا، خوردن مال یتیم، فرار از جنگ تن به تن با کفار و تهمت زنا زدن به زنان مؤمن پاکدامن و بی‌خبر از فساد). [33]

اقسام ربا

ربا بر سه قسم است:

اول: ربای نسیه: ربای نسیه این است که فروشنده از مشتری در برابر مدتی که مهلت می‌دهد، هزینه‌ای بیش‌تر می‌گیرد. به عنوان مثال یک میلیون به مشتری قرض می‌دهد تا بعد از یک سال، یک میلیون و پانصد هزار تومان بگیرد.

و از انواع ربا این است که پس از سررسید، قرضِ فرد تنگدست را با مهلت دادن افزایش می‌دهند و دیر کرد می‌گیرند. به این صورت که فروشنده به مشتری بدهکار در زمان پرداخت بدهی می‌گوید: قرضت را پرداخت می‌کنی یا با قرارداد و افزایش ربا مهلت پرداخت را تمدید کنم؟ اگر بدهی خود را پرداخت کند که تمام می‌شود اما اگر نتواند پرداخت کند، چند برابر بر میزان بدهکاری فرد مقروض افزوده می‌شود.

و باید توجه داشت که اصل ربای دوران جاهلیت بر همین اساس بوده است، که الله تعالی آن را حرام اعلام کرد و مهلت دادن بر فرد فقیر و تنگدست را واجب گردانید و این نوع ربا به خاطر ضرر بزرگی که دارد، خطرناک‌ترین انواع رباست.[34]

و در این ربا، انواع ربای نسیه، ربای فضل و ربای قرض همه یک‌جا وجود دارد.

از دیگر انواع ربا این است که هردو جنسِ موردِ معامله‌یِ دست‌به‌دست یکی است و علت ربا اضافه گرفتن یا تأخیر در تحویل گرفتن هردو طرف یا یک طرف معامله، می‌باشد. مانند: معامله‌ی طلا با طلا، گندم با گندم و.... و نیز اگر یکی از این‌ها را یک طرف با تأخیر تحویل دهد، ربا می‌شود. مثلا وقتی طلا را با طلا معامله کردند یک طرف معامله طلا را با تأخیر تحویل دهد.

1- الله تعالى می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُواْ ٱلرِّبَوٰٓاْ أَضۡعَٰفٗا مُّضَٰعَفَةٗۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ١٣٠ وَٱتَّقُواْ ٱلنَّارَ ٱلَّتِیٓ أُعِدَّتۡ لِلۡکَٰفِرِینَ١٣١ وَأَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ١٣٢ [آل عمران: 130-132]. «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، ربا را [با سودِ] چندبرابر نخورید و از الله پروا کنید؛ باشد که رستگار شوید. و از آتشی که برای کافران آماده شده است بپرهیزید. و از الله و پیامبر اطاعت کنید؛ باشد که مورد رحمت [الله] قرار گیرید».

دوم: ربای فضل: ربای فضل این است که طلا با طلا یا نقره با نقره یا گندم با گندم را دست‌به‌دست با مقداری اضافه معامله می‌کنند و شریعت (نص حدیث) در این مورد بر تحریم شش چیز تصریح کرده است.

عبادة بن صامت س روایت می‌کند که رسول الله ج: فرمود: «معامله‌ی طلا با طلا، نقره با نقره، گندم با گندم، جو با جو، خرما با خرما و نمک با نمک، باید به طور مساوی و مثل هم و دست به دست باشد؛ آن‌گاه که جنس دو کالای مورد معامله متفاوت شد، [مثلاً معامله‌ی طلا با نقره بود] هرگونه که خواستید، معامله کنید؛ البته به شرط این که دست‌به‌دست باشد».[35]

و هرچه در علت با این شش نوع موافق باشد، بر این‌ها قیاس می‌شود. علت در طلا و نقره پول بوده است اما در چهار تای دیگر کیل و طعام بودن یا وزن و طعام بودن است.

 و باید توجه داشت که در چیزهایی که با کیل، خرید و فروش می‌شود، کیل مدینه و در چیزهایی که با وزن خرید و فروش می‌شود، وزن اهالی مکه معتبر است. اما هرچه غیر از این‌ها باشد، در آن‌ها عُرف معتبر است.

و در هر چیزی که ربای فضل (افزوده‌ی دست‌به‌دست) حرام است، ربای نسیه نیز حرام است.

سوم: ربای قرض: منظور از ربای قرض این است که فردی به فرد دیگر پولی قرض می‌دهد و شرط می‌کند که با چیزی اضافه پولش را برگرداند یا شرط کند که این پول را به این شرط به تو به قرض می‌دهم که نفع خاصی برایم داشته باشد، مثل اینکه بگوید: به شرطی به تو قرض می‌دهم که خانه‌ات را یک ماه به من بدهی که سکونت کنم، این منفعت در قرض حرام است؛ زیرااز نیازهای مردم سوء استفاده می‌شود و به آن‌ها ظلم می‌کنند. اما اگر بدون آن‌که شرط کند، فردی که قرض گرفته چیزی به قرض دهنده بدهد، جایز است و ثواب دارد و در واقع چون برادر مسلمانش به او نیکی کرده او نیز متقابلا به وی خوبی می‌کند و بهترین مردم کسی است که قرض خود را به بهترین شکل پرداخت می‌کند.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿هَلۡ جَزَآءُ ٱلۡإِحۡسَٰنِ إِلَّا ٱلۡإِحۡسَٰنُ٦٠ [الرحمن: 60]. «آیا پاداش نیکی جز نیکی است؟!».

و هر نوع دریافت دیرکرد از بدهکاری که قرضش سررسیده و توان پرداخت بدهی خود را ندارد، ربا محسوب می‌شود و نیز هر نوع افزوده از همان آغاز قرض از نوع ربایی است که شرعا حرام است و تمام سودهای بانکی در معاملات، وام‌ها و.... از انواع ربای حرام به شمار می‌رود که دادن و گرفتن آن جایز نیست.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ عُدۡوَٰنٗا وَظُلۡمٗا فَسَوۡفَ نُصۡلِیهِ نَارٗاۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرًا٣٠ [النساء: 29-30].: «ای کسانی‌ که ایمان آورده‌اید، اموال یکدیگر را به باطل [و از راه‌های نامشروعی همچون غصب و دزدی و رشوه] نخورید؛ مگر اینکه تجارتی با رضایتِ شما [انجام گرفته] باشد؛ و [همچنین] یکدیگر را نکشید و خودکشی نکنید؛ همانا الله [نسبت] به شما مهربان است [و شما را از این کارها بازمی‌دارد]. و هر‌ کس [آگاهانه و] از روی تجاوز و ستم چنین کند، به زودی او را در آتشی [سوزان] درمی‌آوریم و این [کار] برای الله آسان است».

احکام ربای فضل (اضافه گرفتن دست به‌دست)

1- وقتی معامله در یک جنس به صورت ربوی چه ربای فضل یا نسیه حرام است مثل اینکه طلا با طلا یا گندم با گندم و... را با اضافه گرفتن معامله کنند، شرط صحت این معامله این است که در مقدار برابر باشد و همان جا دو طرف تحویل بگیرند؛ زیرادو چیز مورد معامله در جنس و علت یکی هستند.

2- وقتی معامله‌‌ی جنسی در ربای فضل یکی باشد، افزایش به خاطر نسیه حرام است اما افزایش به خاطر تفاوت در جنس اشکالی ندارد، مثل اینکه طلا را با نقره یا گندم را با جو و... معامله کنند، در این معامله اضافه گرفتن یکی از دو جنس ایرادی ندارد به شرط این‌که در همان‌جا دست‌به‌دست تحویل بگیرند؛ زیراجنس متفاوت می‌باشد و علت یکی است.

3- وقتی معامله در دو جنس ربوی که علت یکی نیست انجام شود، اضافه گرفتن و با تأخیر تحویل دادن جایز است. مثل اینکه مواد غذایی را با نقره یا طلا و... معامله کنند. در چنین مواردی افزون گرفتن و بعد از مدتی تحویل گرفتن، به دلیل تفاوت در جنس و علت جایز است.

4- وقتی معامله بین دو جنس غیر ربوی باشد، اضافه گرفتن و نسیه جایز است. مثل این‌که اگر یک شتر با دو شتر یا یک پارچه با دو پارچه و.... معامله شود، اضافه گرفتن و بعد از مدتی تحویل گرفتن جایز است.

5- معامله‌ی یک نوع کالا با کالای دیگر جایز نیست، مگر اینکه مشخصات هردو در یک سطح باشد، بنابراین معامله خرمای خشک با خرمای تازه جایز نیست؛ زیراوقتی خرما خشک ‌شود، وزن آن کم‌تر و سبک می‌شود، در نتیجه همان اضافه وزن حرام است و در چنین معامله‌ای ربا وجود دارد.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [الحشر: 7]. «و آنچه که رسول الله به شما داد، بگیرید و از آنچه که شما را از آن نهی کرد دست بردارید؛ و از الله پروا کنید که الله سخت‌کیفر است».

معامله‌ی طلای ساخته شده

معامله طلا یا نقره‌ی ساخته شده با جنس طلا و نقره‌ی ساخته نشده با اضافه در وزن، جایز نیست، منظور این است که به خاطر اجرت ساخت نباید از وزن بیش‌تر بگیرند، بلکه باید طلای ساخته نشده را به پول بفروشند و سپس طلای ساخته شده را با پول بخرند.

سودهای بانکی

سود وام‌هایی که بانک‌ها در این عصر از مردم می‌گیرند یا سودی که به سپرده‌گذاران می‌دهند، ربا و حرام است و برای کسی جایز نیست که چنین وام‌هایی بگیرد و به بانک سود بدهد یا سود سپرده‌اش را از بانک بگیرد؛ زیراچنین سودهایی خسارت به بار می‌آورد نه فایده....

و باید متوجه باشیم که بانک‌ها و صندوق‌‌های زیر مجموعه‌ی‌ آن‌ها اسم ربا را فایده گذاشته‌اند تا مردم را فریب دهند و آن‌ها را به انداختن در دام حرام تشویق کنند.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَمۡحَقُ ٱللَّهُ ٱلرِّبَوٰاْ وَیُرۡبِی ٱلصَّدَقَٰتِۗ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ٢٧٦ [البقرة: 276]. «الله ربا را نابود [و بی‌برکت] می‌گردانَد و صدقات را [با افزودن بر ثوابش] افزایش و [برکت] می‌دهد؛ و الله هیچ کافرِ لجوج و گناهکاری را دوست ندارد».

معامله با کارت بانک‌ها

استفاده از کارت بانک‌ها در خرید و فروش یا پرداخت وام با کارت اعتماد یا کارت امین به شرط این‌که کاربر در پرداخت وام، در زمان تعیین شده متعهد باشد جایز است. و بانک صادر کننده کارت حق دارد که در برابر صدور کارت هزینه‌ای متعارف بگیرد؛ زیرادستمزد ضمانت خود را دریافت می‌کند و این دستمزدی در برابر منفعت است. البته جایز نیست که بعد از اتمام مدت تعیین شده از صاحب کارت سود بگیرد؛ زیرااین از نوع ربای حرام است.

سپرده‌گذاری در بانک‌های ربوی

1- برای مسلمین واجب است که در صورت نیاز پول خود را در بانک‌های اسلامی بگذارند و جابه‌جایی پول خود را از طریق بانک اسلامی انجام دهند. اما اگر بانک، اسلامی نبود، برای رفع نیاز در سپرده‌گذاری و کارت‌به‌کارت نمودن پول از دیگر بانک‌ها بدون دادن سود استفاده نمایند. به شرط این‌که با احکام شرعی مخالف نباشد.

2- بر مسلمانان کار کردن در هر بانک یا مؤسسه‌ای که ربا می‌گیرد یا ربا می‌دهد، حرام است و حقوقی که از این راه به دست می‌آورد، چه در عملِ ربوی مستقیم سر و کار داشته باشد، یا نداشته باشد، حرام است و در قیامت در پیشگاه الله بازخواست خواهد شد.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بی‌تردید، الله سخت‌کیفر است».

ربا خواری

اگر فرد مسلمان پول خود را در بانک‌های ربوی گذاشت و سپس سود پولش را به او دادند، جایز نیست که بگیرد؛ زیراحرام است و جایز نیست که چنین مال و پولی را که از درآمد پلیدی است، تصرف و قبول کند و الله پاک است و جز پاک را قبول نمی‌کند.

مصرف درآمدهای ربوی

 مال ربوی را از بانک نگیرند حتی اگر بانک این پول‌ را در راه‌های حرام یا جنگ با مسلمانان مصرف کند؛ زیرا نه تو به آن‌ها دستور داده‌ای که در چنین راهی مصرف کنند و نه به آن‌ها داده‌ای که در این‌ راه‌ها مصرف کنند و از اساس مالک چنین مالی نبوده‌ای. به این ترتیب خوردن ربا از گناهان کبیره است که الله با رباخوار اعلان جنگ کرده است، در نتیجه گرفتن ربا و یا دادن آن برابر است که کم یا زیاد باشد، حرام است و سرنوشت رباخوار نابودی ابدی مالش خواهد بود؛ زیرانتیجه‌ی جنگ با الله و پیامبر همان‌طور که هلاکت بوده است در آینده نیز خواهد بود.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ٢٧٨ [البقرة: 278]. «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! از الله بترسید و باقی مانده ربا را رها کنید اگر مؤمن هستید».

حکم اموال ربوی بعد از توبه

آنگاه که الله بر فرد رباخوار احسان کرد و توبه نمود و اموالی ربوی داشت و خواست از شر آن‌ها نجات پیدا کند، دو حالت دارد:

1- اموالی را به مردم داده تا ربا و سود آن ‌را بگیرد، در چنین حالتی اصل مال خود را بگیرد و ربای آن ‌را رها کند.

2- اموالی دارد که از راه ربا به دست آورده و این نیز دو حالت دارد:

اول: از ربا بودن آن بی‌خبر بوده است، چنین فردی اموالی که از این راه به دست آورده مال خودش است و گناهی بر او نیست. مثل کسی‌که تازه مسلمان شده یا در صحرایی دور افتاده زندگی می‌کند.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚ فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ فَٱنتَهَىٰ فَلَهُۥ مَا سَلَفَ وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۖ وَمَنۡ عَادَ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ [البقرة: 275]: «در حالی که الله، داد و ستد را حلال و ربا را حرام نموده است. پس هر کس که از [جانب] پروردگارش پندی به او برسد و [از رباخواری] دست بردارد، آنچه گذشته و [سودهایی که قبل از نزولِ حکمِ ربا دریافت کرده است] از آنِ اوست و [در مورد آینده نیز] کارش به الله واگذار می‌شود؛ و[لی] کسانی که [به رباخواری] بازگردند، اهل آتش هستند و در آن جاودانند[= مدت زمانی طولانی در آن خواهند بود]».

دوم: از حرام بودن معامله‌ی ربوی آگاه بوده اما بعدا صادقانه توبه کرده است، این فرد مالی که از راه ربا به دست آورده مال خودش است؛ زیراالله تعالی به توبه کننده‌ی از ربا دستور نداده که مال ربا را برگرداند، بلکه فقط دستور داده که از آن به بعد ربا نگیرد.

هرکس از ربا توبه کند، مالی جز اصل مال خود ندارد و منظور از اصل مال (یا رأس المال) مال اصلی فرد و مالی است که از راهِ گرفتنِ ربا قبل از توبه به دست آورده است.

اگر اصل مال کسی صدها و هزاران .... بوده است و بعد از چند سالی [از راه رباخواری] میلیون‌ها.... شده است و سپس به لطف الله توبه‌ی نصوح نمود، توبه گناهان ماقبل را پاک می‌گرداند.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ٢٧٨ فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ فَأۡذَنُواْ بِحَرۡبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ وَإِن تُبۡتُمۡ فَلَکُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِکُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ٢٧٩ [البقرة: 278-279]. «ای کسانی ‌که ایمان آورده‌اید، از الله پروا کنید و اگر مؤمن هستید، آنچه را که از [مطالبات] ربا باقی مانده است رها کنید. اگر [چنین] نکردید، بدانید که الله و رسولش با شما پیکار خواهند کرد؛ و اگر توبه کردید، اصلِ سرمایه‌هایتان از آنِ شماست؛ نه [با گرفتنِ سودِ سرمایه‌تان به کسی] ستم می‌‌کنید و نه [با چشم‌پوشی از آن سودِ حرام] بر شما ستم می‌رود».

خرید و فروش حیوانات

در معامله و خرید و فروش گوسفند و.... و نیز هر چیزی که شمارش می‌شود، ربایی نیست، در نتیجه جایز است که یک شتر را با دو و سه شتر معامله کنند. و ربا در چیزهایی وجود دارد که با کیل و وزن خرید و فروش می‌شود، بنابراین جایز نیست که یک کیلو گوشت گوسفند را با دو کیلو گوشت گوسفند معامله کنند البته اگر یک کیلو گوشت گوسفند را با دو کیلو گوشت گاو معامله نمایند جایز است؛ زیرا نوع گوشت متفاوت است و باید در همان‌جا دست‌به‌دست تحویل دهند.

تجارت با طلا و نقره

خرید طلا به قصد پس انداز کردن یا استفاده نمودن جایز است. مثل این‌که در زمان پایین بودن قیمت، طلا می‌خرد تا در زمان بالا رفتن قیمت، آن را بفروشد؛ زیرا خرید و فروش طلا و نقره مثل دیگر کالاها با رعایت شرایط جایز است.

صرافی یا تبادل پول‌های نقد رایج

منظور از صرافی این است که پول نقد رایج یک کشور را با پول نقد رایج کشور دیگر معامله و تعویض ‌کنند. فرقی ندارد که در جنس یکی یا مختلف باشند و برابر است که از طلا و نقره یا پول‌های نقد رایج باشد، این‌ها حکم طلا و نقره را دارند؛ زیرا مثل این‌ دو در ارزش مشترک هستند، مانند ریال، دینار، دلار و....

منظور از نقد، چیزی است که برای خرید کالا بین مردم رایج است، فرقی ندارد که از طلا یا نقره یا پول‌های رایج در کشورها و..... باشد.

برخی از احکام صرافی (یا تعویض پول‌ها)

1- اگر خواستند طلا را با طلا یا پول‌ نقد یک کشور را با خود همان پول کاغذی یا سکه‌ای تعویض کنند واجب است که اضافه یا کم نکنند بلکه باید اندازه آن برابر باشد و در همان‌جا دست‌به‌دست تعویض کنند.

2- اگر خواستند طلا را با نقره یا ریال سعودی را با دلار تعویض کنند، اضافه و کم کردن جایز است و باید در همان مجلس دست‌به‌دست تحویل بگیرند.

3- اگر دو نفری که پول تعویض می‌کنند قبل از تحویل گرفتن تمام پولِ مورد معامله از هم جدا شدند، معامله‌ی آن دو فقط در همان مقدار پولی که تحویل گرفته‌اند، درست است و در آن مقداری که تحویل نگرفته‌اند، معامله باطل است. به طور مثال یک دینار را با ده درهم معامله کردند که صراف فقط پنج درهم داشت، معامله فقط در نصف دینار درست است و نصف دیگر دینار در نزد صراف امانت می‌ماند.

5- قرض

انواع معاملات

قراردادهای معاملات بر سه نوع است:

اول: قراردادهای داد و ستد مانند خرید و فروش، اجاره و... .

دوم: معامله‌ای که برای رضای الله و کسب ثواب است. مانند: هبه (هدیه و بخشش)، وصیت، وقف، قرض، صدقه، بخشش، نیکی کردن و برای رضای الله به دیگران کمک کردن.

سوم: معاملات و پیمان‌هایی که در اجرای آن باید متعهد و پایبند باشند. مانند: رهن، ضمانت، کفالت، گواهی دادن و... که از پیمان‌های ثابتی است که باید در اجرای آن متعهد باشند.

قرض: این است که مالی را به فرد نیازمند می‌دهند تا پس از استفاده، آن را به صاحبش برگردانند. و برخی قرض‌ها بلا عوض هستند و پس نمی‌گیرند و در هردو حالت قرض برای رضای الله و کسب ثواب است.

حکمت مشروعیت قرض

قرض دادن ثواب دارد و در اسلام به آن تشویق شده است؛ زیرا کمکی به نیازمندان است و نیازهای‌شان بر طرف می‌گردد و هرچه نیاز بیش‌تر و عمل خالصانه‌تر باشد، به فرد قرض دهنده، ثواب بیش‌تری می‌رسد.

فضلیت و ثواب قرض دادن

1 - الله تعالى می‌فرماید: ﴿مَّن ذَا ٱلَّذِی یُقۡرِضُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا فَیُضَٰعِفَهُۥ لَهُۥٓ أَضۡعَافٗا کَثِیرَةٗۚ وَٱللَّهُ یَقۡبِضُ وَیَبۡصُۜطُ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ٢٤٥ [البقرة: 245]. «کیست که به الله قرض دهد؛ قرضی نیکو [و از اموالش در راه خشنودیِ پروردگار انفاق کند] تا [الله] آن را برایش چندین برابر کند؟ و الله است که [از روی حکمت و عدالت، در روزیِ بندگانش] تنگی و گشایش پدید می‏آورد؛ و [همگی در آخرت] به سوی او بازگردانده می‌شوید».

2- الله تعالى می‌فرماید: ﴿إِن تُقۡرِضُواْ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا یُضَٰعِفۡهُ لَکُمۡ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡۚ وَٱللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ١٧ عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ١٨ [التغابن: 17-18]. «اگر به الله قرض نیکو دهید، آن را برای شما افزون می‌کند و شما را می‌آمرزد؛ و الله قدرشناسِ بردبار است. [او] دانای پنهان و آشکار و پیروزمندِ حکیم است».

3 - ابوهریره س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (هرکس یکی از مشکلات دنیوی مؤمنی را حل کند، الله مشکلی از مشکلات روز قیامت او را حل خواهد کرد. هرکس به تنگدستی آسان بگیرد، الله در دنیا و آخرت با او آسان می‌گیرد. و هرکس عیب مسلمانی را بپوشد، الله در دنیا و آخرت عیب او را می‌پوشد. و الله یار و یاور بنده است، تا زمانی که بنده یار و یاور برادرش باشد).[36]

حکم قرض

1- قرض دادن مستحب و قرض گرفتن مباح است و هرچه خرید و فروش آن درست باشد قرض دادن آن نیز به شرط این‌که مشخص باشد، درست است و قرض دهنده باید از کسانی باشد که قرض دادنش به فرد نیازمند جایز باشد. و کسی‌که قرض می‌گیرد باید عوض آن را در چیزهایی که مثل دارند و یا قیمت آن را بدهد.

2- هر قرضی که منفعتی داشته باشد،‌ آن منفعت ربا است. مثل اینکه به فردی قرض می‌دهد به شرط این‌که اجازه دهد در خانه‌اش سکونت کند یا قرض بدهد و سود ربوی از فرد بگیرد مثل اینکه هزار تومان قرض بدهد و هزار و پانصد تومان بگیرد.

تعیین مهلت در قرض‌ها

هرکس قرضی را تا مدت مشخصی داد باید آن را بنویسند؛ زیراهدف از قرض دادن کمک به قرض گیرنده است نه ضرر وارد کردن به او؛ زیراکسی‌که قرض می‌گیرد، می‌خواهد تا مدتِ مورد توافق با قرض دهنده مشکل خود را حل نماید.

در اصل احکام شرعی برای جلب مصالح و دفع مفاسد است، بنابراین قرض و عاریه گرفتن و قرض‌هایی را که زمان پرداخت آن‌ها تعیین شده است، تا سر رسید زمان پرداخت از فرد مقروض مطالبه نکنند.

اگر بدون توافق بر سر زمان مشخصی برای پرداخت، قرضی دادند به عرف عمل می‌شود اما اگر عرفی وجود نداشت و قرض گیرنده با برگرداندن قرض ضرر می‌کرد؛ زیرا آن را در مصالح خود مصرف کرده است، بر قرض دهنده واجب است که مهلت دهد و اگر مال در دست قرض گیرنده است و در برگرداندن آن ضرر نمی‌کند و برایش امکان دارد که بدون ضرر قرضش را پرداخت نماید، واجب است که در هر وقت که قرض دهنده مالش را خواست، به او برگرداند. چون الله تعالی می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا [النساء: 58]. «بی‌تردید الله به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را [به طور کامل] به صاحبانشان بازگردانید».

پرداخت قرض

1- در پرداخت قرض‌های نقدی مانند ریال و ... پرداختِ مثلِ آن معتبر است نه قیمت روز بازار؛ زیرا پرداخت قرض‌ها باید با همان مثل آن باشد و ربطی به تغییر قیمت‌ها ندارد، بنابراین باید قیمت آن را در روز گرفتن و تحویل دادن بدهد. به طور مثال اگر کسی برای مدت مشخصی صد هزار ریال سعودی قرض گرفت، واجب است که همان مقدار را برگرداند. اما اگر فرد قرض گیرنده بدون پیش شرط و درخواست قرض دهنده با رضایت قلبی خودش چیزی اضافه بدهد، ایرادی ندارد و از نوع خوبی کردن در مقابل خوبی کردن است.

2- وقتی هردو طرف قرض دهنده و قرض گیرنده توافق کردند که در هنگام پرداخت، به جای چیزی که قرض داده چیز دیگر معادل قیمت آن را برگرداند، ایرادی ندارد و باید در همان مجلس چیزی را که به قرض می‌‌دهد، تحویل دهد.

خوبی کردن در قرض

خوبی کردن در قرض مستحب است، هر چند شرط نکرده باشند، مثل اینکه شتر دو ساله به قرض بدهد و قرض گیرنده در هنگام باز پرداختِ قرض، شتر چهار ساله‌ای تحویل بدهد؛ زیرااین از نوع نیکی در باز پرداخت قرض به شمار می‌‌رود و از خوبی‌‌های اخلاقی است.

باید بدانیم که هرکس دوبار به مسلمانی قرض بدهد، گویی یک بار صدقه داده است.

ابو رافع س می‌گوید: پیامبر ج از مردی، شتری جوان قرض گرفت، آنگاه یک دسته از شتران زکات را آوردند، پیامبر ج به ابو رافع دستور داد که به آن مرد شتر جوانی بدهد، (ابو رافع) گفت: به جز شتری چهار ساله ‌و خوب شتری نمی‌یابم! فرمود: «همان را به او بده؛ زیرا بهترین مردم کسی است که قرض‌شان را به بهترین شکل پرداخت کنند).[37]

فضلیت مهلت دادن به تنگدست یا بخشیدن قرض

مهلت دادن به تنگدست از مکارم اخلاق است و از این بهتر، بخشیدن قرضش است.

1 - الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَإِن کَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَیۡسَرَةٖۚ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٢٨٠ [البقرة: 280]. «و اگر [شخصِ بدهکار،] تنگدست بود، تا [هنگام] گشایش [و تواناییِ بازپرداخت، به او] مهلت دهید و [اگر توانایی پرداخت نداشت،] بخشیدن آن [بدهی] برایتان بهتر است، اگر [ثواب این کار را] بدانید».

2- ابو یسر س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (هرکس تنگدستی را مهلت دهد یا از او درگذرد الله او را (در روز قیامت) زیر سایه‌اش قرار می‌دهد). [38]

حالت‌‌های فرد بدهکار

فرد بدهکار چهار حالت دارد:

1- فرد بدهکاری که مطلقا چیزی ندارد؛ واجب است که به چنین فردی مهلت داده شود و بر او سخت نگیرند.

2- مال فرد بدهکار از مقدار قرضش بیش‌تر است، جایز است که از چنین فردی بخواهند که قرضش را پرداخت نماید و در دادگاه اسلامی نیز قاضی او را ملزم به پرداخت می‌‌کند.

 3- مال فرد به اندازه‌‌ قرضش می‌‌شود در چنین وضعی فرد بدهکار ملزم به پرداخت می‌‌شود.

4- مال فرد بدهکار از مقدار قرضش کم‌تر است. چنین فردی مفلس است، به درخواست طلبکاران یا برخی طلبکاران، او را بازداشت و مالش را به نسبت بدهکاری‌اش بین طلبکاران تقسیم می‌‌کنند.

مجازات کسی‌که قرض می‌کند و قصد پرداخت آن را ندارد

بر هرکسی‌که قرض می‌کند واجب است که قصد پرداخت به موقع آن را داشته باشد، اگر چنین نباشد، الله آن مال را تلف و نابود خواهد کرد.

 ابوهریره س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (هرکس اموال مردم را (به عنوان وام) بگیرد و نیت پرداخت آن را داشته باشد، الله [شرایط] پرداخت قرضش را [فراهم] خواهد کرد. و هرکس که آن ‌را به نیت اتلاف و ضایع کردن، بگیرد، الله مال و جانش را ضایع می‌گرداند).[39]

6- رهن (گِرو)

اقسام معاملات از نظر جواز و التزام

معاملات و پیمان‌‌ها از نظر جواز و التزام بر سه قسم است:

اول: معاملات و پیمان‌‌هایی که بر هردو طرف لازم الإجرا هستند؛ خرید و فروش، اجاره و مانند این‌ها ....

دوم: پیمان‌‌هایی که اجرای آن بر هردو طرف، اختیاری است و هردو می‌‌توانند آن را فسخ کنند. مانند: وکالت و مانند این ....

سوم: پیمان‌‌هایی که فقط یک طرف حق فسخ دارد. مانند: رهن (گرو) که مرتهن (گِرو گیرنده) حق دارد که گِرو را به صاحبش برگرداند، ولی بر گِرو دهنده تحویل دادن گِرو الزامی است و مانند این‌‌ها.... که یک طرف بر دیگری حقی دارد.

رهن (گرو): تحویل دادن مالی به عنوان وثیقه، به فروشنده که در صورت ناتوانی بدهکار از پرداختِ پول کالا، بتواند حقش را کامل دریافت کند.

حکمت مشروعیت گِرو

گِرو به هدف حفظ مال قرض دهنده مشروع است و بعد از سررسیدِ زمانِ پرداختِ بدهی، گرو دهنده باید بدهکاری و قرضش را پرداخت کند. اگر بعد از سررسید زمان پرداخت قرض‌‌، گرو دهنده از پرداخت قرض خود سرباز زند، اگر خودش به رهن گیرنده اجازه‌‌ی فروش داد، آن را بفروشد و طلب خود را بردارد. اما اگر اجازه نداد از طرف حکومت اسلامی به حکم دادگاه، فردِ بدهکار مجبور به پرداخت بدهی‌‌اش یا فروش گِرو می‌‌شود، اگر این کار را نکرد به حکم دادگاه فروخته می‌‌شود و طلب گرو گیرنده را از آن برمی‌دارند.

1- الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَإِن کُنتُمۡ عَلَىٰ سَفَرٖ وَلَمۡ تَجِدُواْ کَاتِبٗا فَرِهَٰنٞ مَّقۡبُوضَةٞ [البقرة: 283]. «اگر در سفر بودید و نویسنده‌ای نیافتید [که سندِ وام را بنویسد، چیزی] گرو بگیرید».

2- عایشه ل روایت می‌کند که پیامبر ج طعامی [مقداری گندم یا جو] را از یک یهودی به صورت نسیه خریداری کرد و زره آهنین خود را نزد او به رهن گذاشت).[40]

شرایط صحت رهن

برای صحت رهن رعایت شرایط ذیل الزامی است:

کسی‌که مالی به گرو می‌دهد از افراد صاحب اختیار در تصرف مال خودش [عاقل، بالغ و ..] باشد؛ هردو طرف بپذیرند؛ کالای مورد گِرو و جنسش را بشناسند؛ عین کالای در گِرو - گرچه مالی مشترک باشد- موجود باشد؛ مالک عین کالایی که به رهن می‌دهد باشد؛ کالا یا مال رهنی را گرو گیرنده، تحویل بگیرد.

وقتی این شرایط رعایت شود، رهن صحیح و الزامی است.

 مخارج احتمالی رهن (گرو) بر عهده‌‌ی کیست؟

مخارج گِرو برعهده‌‌ی گرو دهنده است. البته گرو گیرنده در صورت نیاز حق دارد که مال رهنی را به اندازه‌‌ نیاز و مخارج آن سوار شود یا اگر شیری بود، از شیرش بدوشد.

و باید توجه داشت که مال گِرو در دست گرو گیرنده یا امانت‌دار امانت است که در صورت هلاک غیر عمدی ضمانت ندارد، مگر اینکه در حفظ آن کوتاهی کند یا به عمد آن را نابود و .. کند، در چنین صورتی ضامن است.

حکم کم کردن از بدهکاری به خاطر پرداخت زود هنگام قبل از سر رسید

کم کردن از بدهکاری به خاطر پرداخت زود هنگام قبل از سررسید، برابر است که به درخواست قرض دهنده یا بدهکار باشد، جایز است.

و هرکس از طرف کسی دیگر حقی را از قرض یا نفقه پرداخت کند، اگر بخواهد می‌‌تواند آن را بازپس بگیرد.

فروختن گِرو

فروختن گِرو برای رهن دهنده جایز نیست مگر با اجازه رهن گیرنده؛ اما اگر با اجازه‌‌ی رهن گیرنده بفروشد، معامله درست است، ولی اگر اجازه ندهد، معامله فاسد است.

رهن املاک

برای شرکت‌‌ها، مؤسسات و افراد جایز است که به صورت انبوه خانه، آپارتمان و... بسازند و با اقساط کم به مردم بفروشند و آن را تا پایان پرداخت همه قسط‌‌ها براساس ضوابط شرعی به رهن بدهند.

چه زمانی پیمان رهن تمام می‌‌شود؟

در یکی از حالت‌های ذیل مدت رهن تمام می‌‌شود:

پرداخت تمام بدهکاری به مرتهن؛ تحویل دادن رهن به صاحبش؛ فروختن اجباری رهن به دستور قاضی؛ فسخ قراردادِ رهن از طرف کسی‌که مالی را به رهن گذاشته است؛ رفع مسئولیت از بدهکاری به هر صورت ممکن؛ نابودی مالی که به رهن گذاشته شده است؛ تصرف در مالی که به رهن گذاشته‌‌اند؛ با خرید و فروش یا بخشیدن با رضایت دو طرف.

وقتی یکی از موارد فوق اتفاق بیفتد قرارداد رهن تمام می‌‌شود.

اگر کسی کالایی خریداری کرد یا مبلغی را قرض گرفت، برایش جایز است که چک مورد تأیید بانک را که تاریخ برداشت آن در زمان مشخصی در آینده قید شده است را به عنوان رهن بدهد.

و سهام حلال را جایز است که به رهن بگذارند؛ زیراهر چیزی که فروختنش جایز است به رهن گذاشتنش نیز جایز است‌‌؛ زیرا هدف از قرارداد رهن، گرفتن وثیقه و فروختن آن در صورت عدم توانایی در پرداخت بدهکاری رهن‌گذار است.

و هرچه خرید و فروش آن جایز نیست مثل سهام حرام یا ربوی، به رهن گذاشتن آن نیز جایز نیست.

7- ضمانت و کفالت

ضمانت: منظور از ضمانت این است که فردی مسئولیت پرداخت بدهکاری فرد دیگری را به عهده بگیرد.

حکم ضمانت

ضمانت قراردادی است که به اقتضای مصلحت و نیاز مردم، جایز می‌‌باشد و از همکاری بر اساس نیکوکاری و تقوا به شمار می‌رود که نیاز مسلمانی بر طرف می‌‌شود و کمکی در هنگام گرفتاری است.

شروط صحت ضمانت

شرط صحت ضمانت این است که: ضامن با رضایت بدون اجبار، شرایط تصرف (عقل، بلوغ و...) را داشته باشد و بتواند ضمانت کند.

ضمانت چگونه منعقد می‌‌شود؟

1- ضمانت با هر کلمه‌‌ای که بیانگر تضمین باشد مانند: ضمانت می‌‌کنم یا مسئولیت آن با من و.... صحیح است.

2- ضمانت با هر مال مشخص مانند پول نقد یا مال نامشخص مثل اینکه بگوید: مال تو را در برابر فلان مال ضمانت می‌‌کنم یا ضمانت می‌‌کنم که چه زنده یا مرده باشی از طرف تو بدهکاری‌‌ات را پرداخت ‌‌کنم.

پیامدهای ضمانت

وقتی فردی ضمانت بدهکاری را کرد، آن فرد از قرض و بدهکاری‌‌اش مبرا نمی‌‌شود، بلکه هر دو، مسئول پرداخت بدهکاری می‌‌گردند و طلبکار می‌‌تواند طلب خود را از هرکدام که خواست مطالبه کند.

زمان پایان قرارداد ضمانت

هرگاه طلبکار تمام طلب خود را از بدهکار دریافت کند یا طلبکار ضامن را مبرا نماید، مدت ضمانت تمام می‌شود و از بدهکاری که ضامنش شده ‌است در صورت پرداخت بدهی یا مبرا دانستنش توسط طلبکار، رفع مسئولیت می‌‌شود.

کفالت

کفالت: این است که فرد عاقل و بالغ با رضایت تعهد ‌‌کند که فرد بدهکار را به طلبکارش تحویل دهد.

حکمت مشروعیت کفالت این است که حقوق مردم حفظ شود به حقوق خودشان برسند.

حکم کفالت

کفالت جایز است و از همکاری در کارهای نیک و تقوا به شمار می‌رود، این کار برای کفیل مستحب است؛ چون نیکی کردن به مکفول است.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿قَالَ لَنۡ أُرۡسِلَهُۥ مَعَکُمۡ حَتَّىٰ تُؤۡتُونِ مَوۡثِقٗا مِّنَ ٱللَّهِ لَتَأۡتُنَّنِی بِهِۦٓ إِلَّآ أَن یُحَاطَ بِکُمۡۖ فَلَمَّآ ءَاتَوۡهُ مَوۡثِقَهُمۡ قَالَ ٱللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَکِیلٞ٦٦ [یوسف: 66]. «[یعقوب] گفت: هرگز او را با شما نخواهم فرستاد تا با من به نام الله پیمان استوارى ببندید که قطعاً او را نزد من بازمی‌آورید، مگر آنکه گرفتار شوید [و هیچ‌ یک نجات نیابید]. وقتی [عهد و] پیمان استوار خویش را به او دادند، [یعقوب] گفت: الله بر آنچه می‌گوییم [گواه و] نگهبان است».

چه زمانی از کفیل رفع مسئولیت می‌‌شود؟

در صورت‌‌های ذیل از کفیل رفع مسئولیت می‌‌شود:

مکفول بمیرد؛ یا خود مکفول بیاید خود را تسلیم صاحب حق یا طلبکار کند؛ یا کالایی که به خاطر آن کفالت شده به وسیله‌‌ الله تعالی از بین برود.

فرق بین ضمانت و کفالت

ضمانت: این است که ضامن تعهد می‌کند که از طرف فرد بدهکار، قرض را بدهد.

اما کفالت: این است که فرد صاحب اختیار تعهد می‌کند که فرد بدهکار را بیاورد.

به این ترتیب در کفالت، کفیل قرض‌دار را احضار می‌‌کند. اما در ضمانت، ضامن بدهی را پرداخت می‌‌کند. در نتیجه مسئولیت در کفالت کم‌تر از ضمانت است و کفالت مربوط به فرد قرض‌دار می‌‌شود نه قرضش؛ بنابراین وقتی کفیل مکفول را به صاحب حق (طلب‌‌کار) تحویل دهد، چه بتواند طلبش را از او نقد کند یا نتواند دیگر کفیل مسئولیتی ندارد. اما اگر فردی، کفیلِ فردِ بدهکار شود و نتواند او را بیاورد، بدهی آن فرد به دوش کفیل خواهد بود.

حکم به سفر رفتن فرد بدهکار

اگر فرد قرض‌دار خواست به سفر برود و قرض، سررسید داشت، طلب‌‌کار می‌‌تواند مانع رفتنش به سفر شود، اما اگر ضامن توانمندی در پرداخت بدهی ضمانت کند یا مالی را به گِرو بگذارد که معادل قیمت بدهی‌‌اش در هنگام سررسید باشد، می‌‌تواند به سفر برود؛ زیرااز ضرر طلب‌‌کار پیشگیری می‌‌شود.

کفالت کار کردن

کفالت کار کردن جایز و از نوع کفالت نفس است و این نوع کفالت به مصلحت کفیل و مکفول است. هرگاه کفیل با عامل توافق کرد که برایش در برابر حقوق مشخص یا با حقوق کم‌تر از حقوق بازار کار کند، طبق ضوابط شرعی کفالتش جایز است.

و اگر کفیل با عامل توافق کردند که کفیل کارهای او را انجام دهد و تأمین نیازهای کاری از ابزار کار را به عهده گیرد و عامل، خودش کار کند و با نسبت معینی از فایده برای کفیل، این نیز جایز است؛ زیرا از نوع مشارکت به حساب می‌‌آید.

و اگر عامل، کفیل را به اختیار خودش بگذارد تا هرکاری را که دوست دارد و در نزد هرکس که می‌خواهد کار کند و در برابر این مبلغ معینی یا نسبت خاصی از درآمد وی را از او بگیرد، این به دلیل جهالت، فریب و ظلمی که در این قرارداد وجود دارد، جایز نیست.

حکم اعتصاب کارگران

اگر کارگران یک کارخانه یا مؤسسه‌‌ای به هدف بیش‌تر نمودن حقوق‌‌‌ یا بهتر شدن شرایط کار‌‌ی‌‌شان یا هر درخواستی دیگر که به نفع کارگران است، اعتصاب کنند، جایز است.

وقتی کارفرمایی با کارگران خود -برابر است که حکومت، شرکت یا فرد خاصی باشد- بر حقوق و شرایط خاصی توافق کردند، بر هردو طرف کارفرما و کارگر واجب است که به قرارداد مورد توافق متعهد باشند. اما اگر بر کارگر ظلم یا ضرری تحمیل شود، حق دارد که کار نکند یا به طور موقت از کار کردن دست بکشد تا به حقوق خود به طور عادلانه دست یابد. البته این به شرطی جایز است که حکومت به کارگران این اجازه را بدهد و این اعتصاب ضررهایی نداشته باشد که از اساس و ریشه مصلحت عموم مردم و .. را به خطر بیندازد.

و باید اعتصاب کارگران بر اساس آموزه‌‌ها از پیش تعیین شده باشد که با شریعت مخالف نباشد و با آن به مصلحتی به دور از مفاسد خاص و عام دست یابند.

الله تعالی می‌‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَوۡفُواْ بِٱلۡعُقُودِ [المائدة: 1]. «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به پیمان‌ها[یتان] وفا کنید».

الله تعالی می‌‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡبَغۡیِۚ یَعِظُکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ٩٠ [النحل: 90]. «در حقیقت، الله [شما را] به عدالت و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان مى‌دهد و از فحشا و زشت‌کاری و سرکشی نهى مى‌کند. او شما را پند مى‌دهد؛ باشد که پند گیرید».

8- حَوَاله

حواله: انتقال قرض از عهده‌ی حواله کننده به شخصی دیگر (حواله شونده) است.

حکم حواله: حواله جایز است.

حکمت مشروعیت حواله

الله حواله را مشروع قرار داده است تا حقوق مالی صاحبان حق تأمین شود و یکی از نیازهای انسان‌ها برطرف گردد؛ زیرابسی اوقات انسان احتیاج دارد که از طلب‌‌کاری رفع مسئولیت کند یا حق خود را از فرد بدهکاری بگیرد یا گاهی نیاز پیدا می‌کند که مالی را از شهری به شهر دیگر بفرستد که این کار به دلیل مشکل بودن حمل آن یا دوری راه یا ناامن بودن راه، آسان نیست به همین دلیل، الله تعالی حواله را به هدف تأمین این مصلحت‌‌های آشکار، مشروع قرار داده است.

الله تعالى می‌‌فرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بی‌تردید، الله سخت‌کیفر است».

شروط حواله

برای صحت حواله شرایط ذیل باید رعایت شود:

1-  حواله کننده و حواله شونده، اختیار تصرف را داشته باشند.

2-  کسی‌که پرداخت حواله را به عهده می‌‌گیرد، به حواله کننده بدهکار باشد.

3-  زمان پرداخت قرض رسیده باشد.

4-  قرضی که حواله می‌‌کنند با طلبی که از حواله شونده دارند، در اندازه، جنس و صفت برابر باشد.

5-  طبق عرف رایج هردو طرف حواله کننده و حواله شونده راضی باشند و تأیید کنند.

حکم قبول حواله

هرگاه بدهکاری، طلب‌‌کارش را به گرفتن طلبش از فردِ توانمندی حواله کرد، باید بپذیرد. اما اگر به فرد تنگدستی حواله داد و نمی‌‌دانست که تنگدست است، می‌‌تواند به خودِ حواله دهنده مراجعه کند. اما اگر خبر داشت و قبول کرد حق رجوع به حواله کننده را ندارد. باید توجه داشت که فردی که توان پرداخت بدهی خود را دارد، به تأخیر انداختنش حرام است؛ زیراستمی است که در حق طلب‌‌کار خودش روا می‌دارد.

ابوهریره س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (تأخیر کردن انسانِ ثروتمند از بازپرداخت بدهى که به عهده دارد، ظلم است. هرگاه شما را به کسى‌که ثروتمند است، حواله کردند، قبول کنید و طلب خودتان را از کسى‌که بر او حواله شده‌اید وصول نمایید).[41]

پیامدهای حواله

وقتی قرارداد حواله بین دو طرف مورد تأیید قرار گیرد، بدهکاری حواله کننده از او به حواله شونده منتقل می‌‌گردد و حواله کننده از قرض خود مبرا می‌‌شود.

فضیلت و ثوابِ بخشیدنِ بدهکارِ تنگدست

اگر پس از حواله، فردی که حواله را قبول کرده است‌‌، تنگدست شود، مستحب است که به او مهلت بدهند یا بهتر است که بدهکاری او را ببخشند.

1 - الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَإِن کَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَیۡسَرَةٖۚ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٢٨٠ [البقرة: 280]. «و اگر [شخصِ بدهکار،] تنگدست بود، تا [هنگام] گشایش [و تواناییِ بازپرداخت، به او] مهلت دهید و [اگر توانایی پرداخت نداشت،] بخشیدن آن [بدهی] برایتان بهتر است، اگر [ثواب این کار را] بدانید».

2 - ابوهریره س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: («تاجری بود که به مردم قرض می‌داد؛ [زمان بازپرداخت قرضش که فرا می‌رسید] هرگاه تنگدستی را [بین بدهکارانش] می‌دید، به خدمتکارانش می‌گفت: از او گذشت کنید، امید است که الله از ما گذشت کند؛ [در نتیجه بعد از مرگش] الله از او گذشت کرد). [42]

حواله‌‌های بانکی

حواله‌‌های بانکی: منظور از حواله‌‌های بانکی این است که فردی به بانک شهر خودش پول واریز می‌کند و از بانک، حواله یا چک برداشت می‌‌گیرد تا پول خود را از بانک شهر یا جای دیگر برداشت نماید.

 این معامله به هدف رفع مشکلات مردم و حفظ اموال‌شان از دزدی و محافظت جان مردم جایز است؛ فرقی نمی‌کند پولی که به بانک مبدأ تحویل می‌دهد با پولی که از بانک مقصد تحویل می‌‌گیرد، یکی باشد یا معادل آن از پول دیگری باشد.

و در مساله صرف یا تعویض پول‌‌ها، چک یا قبض حواله معتبر، تحویل گرفتن به حساب می‌‌آید و برای صراف جایز است که دستمزد صرف پول را بگیرد.

الله تعالى می‌‌فرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بی‌تردید، الله سخت‌کیفر است».

9- صلح

صلح: قرار دادی است بین دو طرف درگیر به هدف پایان اختلاف و درگیری.

حکمت مشروعیت صلح

الله صلح را برای سازش و پایان اختلاف و درگیری، بین دو طرف درگیر، مشروع قرار داده است و با صلح، دل‌‌ها پاک می‌‌شود و کینه‌‌ها از بین می‌‌رود و آرامش و الفت پدید می‌‌آید.

باید توجه داشت که اصلاح بین مردم وقتی برای رضای الله باشد، از مهم‌‌ترین راه‌‌های کسب ثواب و بزرگ‌ترین عبادات است؛ زیرا قلب‌‌ها با صلح پاک می‌‌گردد و دشمنی و اختلاف از بین می‌‌رود.

فضلیت اصلاح بین مردم

1 - الله تعالى می‌فرماید: ﴿لَّا خَیۡرَ فِی کَثِیرٖ مِّن نَّجۡوَىٰهُمۡ إِلَّا مَنۡ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوۡ مَعۡرُوفٍ أَوۡ إِصۡلَٰحِۢ بَیۡنَ ٱلنَّاسِۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ فَسَوۡفَ نُؤۡتِیهِ أَجۡرًا عَظِیمٗا١١٤ [النساء: 114]. «در بسیاری از رازگویی‌های آنان [= مردم] خیری نیست، مگر [در گفتارِ] کسى که به [دادنِ] صدقه‌ای یا کاری پسندیده یا سازشى میان مردم فرمان دهد؛ و هر کس برای رضایت الله چنین کند، به زودی پاداش بزرگی به وی خواهیم داد».

2 - ابوهریره س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (هر روز که خورشید طلوع مى‌کند به تعداد مفصل‌هاى بدن صدقه و احسان بر فرد مسلمان لازم مى‌باشد، [تا شکر این نعمت‌ها را به جا آورد] و رعایت عدالت بین دو نفر [که اختلاف دارند] صدقه است).[43]

حکم صلح

اصلاح بین مردم مستحب و حتی از مهم‌‌ترین عبادات است؛ زیرا موجب حفظ رابطه دوستی و پاکی قلب‌‌ها از پراکندگی می‌‌شود و انواع صلح زیاد است:

صلح بین مسلمین و کفار، بین طرف‌داران حق و سرکشان، بین زن و شوهری که اختلاف دارند، بین همسایه‌‌ها، خویشاوندان، دوستان و اختلافات غیر مالی و مالی بین دو طرف اختلاف و درگیری، مشروع است.

1 - الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِی تَبۡغِی حَتَّىٰ تَفِیٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ٩ إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَ أَخَوَیۡکُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ١٠ [الحجرات: 9-10]. «اگر دو گروه از مؤمنان با هم درگیر شدند، میانشان آشتى برقرار کنید؛ و اگر یک گروه بر دیگرى تجاوز کرد، با گروه متجاوز بجنگید تا به فرمان الله بازآید؛ اگر بازگشت، صلحى عادلانه در میان آنان برقرار کنید و به عدالت رفتار کنید که الله عادلان را دوست دارد. البته مؤمنان برادر یکدیگرند؛ پس میان برادران خویش آشتى برقرار کنید و از الله پروا کنید؛ باشد که مورد رحمت قرار گیرید».

2 - ابودرداء س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (آیا شما را به بهتر از ارزش و اعتبار روزه، نماز و صدقه خبر دهم؟ عرض کردند: آرى، اى پیامبر. فرمود: «اصلاح بین اشخاص؛ و فساد بین اشخاص، تراشنده و از بین برنده [دین] است).[44]

اقسام صلح

صلح به دو قسم است:

صلح در امور مالی و صلح در غیر امور مالی.

صلح در امور مالی بر دو قسم است:

اول: صلح با کسی‌که قبول دارد و اعتراف می‌‌کند:

مثل اینکه فردی پولی یا مالی به کسی بدهکار است و قبول دارد، اما دقیق نمی‌‌دانند که مقدار آن چه قدر است، در نتیجه بر مقدار مشخصی که صلح درست باشد، توافق می‌‌کنند.

اگر فردی بدهکاری و سررسیدِ آن را قبول داشته باشد، اگر طلب‌‌کار بخشی از طلب خود را ببخشد و برای پرداخت بخش دیگر مهلت بدهد، هردو معتبر و درست است اما اگر بر این صلح کردند که بخشی از طلب را نقدی پرداخت کند و باقیمانده را پس از مدتی بدهد باز هم درست است.

این صلح در صورتی درست است که اقرار بدهکار مشروط به شرط خاصی نباشد که بگوید به شرطی اقرار می‌‌کنم که فلان چیز را به من بدهی و بدون آن حقش را ندهد.

دوم: صلح بر طلبی که بدهکار، منکر است:

در صورتی که «مدعی»، حقی یا طلبی داشته باشد که «مدعى علیه» از آن بی‌خبر باشد و انکار کند، اگر بر چیزی صلح کنند، صلح‌‌شان درست است اما اگر یکی از دو طرف دروغ بگوید، در باطن صلح درست نیست و هرچه بگیرد، حرام است.

چه نوع صلحی جایز است؟

مسلمانان در روابط و معاملات خود شروط خاصی را دارند و صلح مشروع بین مسلمانان جایز است، به جز صلحی که حرامی را حلال نماید یا حلالی را حرام نماید. و منظور از صلح جایز صلح عادلانه‌‌ای است که الله و پیامبر ج به آن دستور داده‌‌اند و این صلح باید به هدف رضای الله و سپس با رضایت دو طرف باید باشد و الله تعالی این نوع صلح را ستوده است و می‌‌فرماید: ﴿وَٱلصُّلۡحُ خَیۡرٞۗ [النساء: 128]: «صلح [همیشه از جنگ و اختلاف] بهتر است».

شرایط صلح عادلانه

صلح عادلانه شرایطی دارد که مهم‌‌ترین آن به شرح ذیل است:

دو طرف صلح از افراد واجد شرایط در تصرفات شرعی باشند تا صلاحیت داشته باشند؛ با صلح، حلالی حرام نشود و حرامی را حلال نکنند؛ یکی از دو طرف صلح در ادعای خود دروغگو نباشد؛ کسی‌که دو طرف را صلح می‌دهد با تقوا، آگاه به حوادث و مسئولیت‌‌ها باشد و عادلانه قضاوت کند.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿لَّا خَیۡرَ فِی کَثِیرٖ مِّن نَّجۡوَىٰهُمۡ إِلَّا مَنۡ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوۡ مَعۡرُوفٍ أَوۡ إِصۡلَٰحِۢ بَیۡنَ ٱلنَّاسِۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ فَسَوۡفَ نُؤۡتِیهِ أَجۡرًا عَظِیمٗا١١٤ [النساء: 114]. «در بسیاری از رازگویی‌های آنان [= مردم] خیری نیست، مگر [در گفتارِ] کسى که به [دادنِ] صدقه‌ای یا کاری پسندیده یا سازشى میان مردم فرمان دهد؛ و هر کس برای رضایت الله چنین کند، به زودی پاداش بزرگی به وی خواهیم داد».

صلح در قرض مدت‌دار

اگر فردی طلبی داشته باشد که سررسید پرداخت آن مثلا شش ماه بعد بود، ایرادی ندارد که با کم کردن بخشی از قرض، آن را پیش از سررسید، پرداخت کند.

کعب بن مالک س ‌‌می‌‌گوید: از ابن ابى‌حَدرَد طلبی داشتم و در مسجد النبی آن را از او مطالبه نمودم و صداى ما طوری بلند شد که پیامبر ج در منزل خود آن را شنید و آمد و پرده حجره خود را کنار زد و با صداى بلند گفت: «اى کعب!» گفتم: لبیک ای رسول الله! فرمود: «مقدارى از طلبت را کم کن»، اشاره کرد که نصف آن را کم کنم، گفتم: ای رسول الله! اطاعت مى‌کنم، نصفش را کم کردم، پیامبر ج (به ابن ابى‌حدرد) گفت: تو هم بلند شو بقیه قرضش را بده).[45]

حقوق همسایه

بر مالک خانه یا زمین حرام است که در ملک خود دستگاه‌‌های بزرگ و پر سر و صدایی یا تنور فری و .... نصب کند که موجب ضرر به همسایه شود، اما اگر برای همسایه ضرر نداشته باشد ایرادی ندارد.

همسایه بر همسایه حقوق زیادی دارد که مهم‌‌ترین آن عبارتند از: با همسایه رابطه خوبی داشته باشد، به او نیکی و خوشرفتاری کند، از آزار دادنش خودداری نماید، در برابر آزارهایش صبر داشته باشد و.... دیگر رفتارهای نیکی که بر فرد مسلمان واجب است.

ابن عمر ب روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: «همواره جبرئیل مرا به خوبی کردن به همسایه سفارش می‌کرد تا جایی که گمان کردم همسایه از همسایه‌‌اش ارث می‌‌برد).[46]

10- حَجر (ممانعت فرد کم‌خِرَد و ... از تصرف در مالش)

حَجر: این است که فردی را با سببی شرعی از تصرف در مالش منع می‌‌کنند.

حکمت مشروعیت حجر

الله به حفاظت از مال دستور داده است و یکی از راه‌‌های حفظ مال را همین حجر قرار داده است که به این وسیله جلوی این اشخاص را می‌گیرد: کسی که استفاده از مالش را نمی‌‌داند مانند دیوانه؛ یا کسی که مالش را به او بدهند بلد نیست که درست استفاده کند و ممکن است ضایع کند، مانند کودک؛ یا کسی که اسراف می‌کند مانند احمق و کم‌خِرَد؛ یا کسی که مانند افراد ورشکست به جای استفاده‌ی درست از مالش آن را به ضرر می‌‌فروشد؛ در چنین مواردی از تصرف فرد در مالش سلب اختیار می‌‌شود.

الله تعالی می‌‌فرماید: ﴿وَلَا تُؤۡتُواْ ٱلسُّفَهَآءَ أَمۡوَٰلَکُمُ ٱلَّتِی جَعَلَ ٱللَّهُ لَکُمۡ قِیَٰمٗا وَٱرۡزُقُوهُمۡ فِیهَا وَٱکۡسُوهُمۡ وَقُولُواْ لَهُمۡ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا٥ [النساء: 5]. «و به کم‌خردانی که الله شما را به سرپرستی آنان گماشته است، اموالشان را ندهید و از [درآمدِ] آن به آنان خوراک و پوشاک دهید و با آنان به شایستگی سخن بگویید».

اقسام حجر

حجر بر دو نوع است:

اول: کسی‌که به خاطر طلب دیگران او را از تصرف در مالش باز می‌‌دارند؛ مانند فرد ورشکسته‌‌ای که به خاطر طلبِ طلب‌‌کاران او را از تصرف در مالش منع می‌‌کنند.

دوم: فرد را به خاطر خودش از تصرف در مالش باز می‌‌دارند. مانند: کودک، نادان(احمق)، دیوانه؛ این افراد را به خاطر حفظ مال خودش از تصرف در مال‌‌شان باز می‌‌دارند.

حکم مفلس (افراد ورشکسته و...)

مفلس: کسی است که قرضش از مالش بیش‌تر باشد و به درخواست همه یا برخی طلب‌‌کاران، دادگاه حکومت اسلامی او را از تصرف در مالش باز می‌‌دارد. درپی این بر فرد ورشکسته حرام است که در مالش تصرفی نماید که به طلب‌‌کاران ضرر داشته باشد و تصرفش اعتبار ندارد، حتی اگر او را باز ندارند.

احکام مفلس (ورشکسته)

1- هرکس مالش به اندازه‌‌ی قرضش یا بیش‌تر باشد‌‌، حکم حجر بر وی اجرا نمی‌‌شود اما حکم پرداخت بدهکاری‌‌اش صادر می‌‌شود، اگر سرباز زند به درخواست طلب‌‌کارانش زندانی می‌‌شود. اگر پافشاری بر ندادن قرض کرد و مال خود را نفروخت که بدهکاری‌‌اش را بدهد، به دستور دادگاه با حکم قضایی، مالش به فروش می‌‌رسد.

2-‌‌ کسی‌که مالش کم‌تر از قرض سررسیدش باشد، مفلس به شمار می‌‌رود و واجب است که حکم ممنوعیت از تصرف در مالش صادر شود و ورشکست شدنش را به مردم اعلان کنند تا کسی فریبش را نخورد و به درخواست طلب‌‌کاران، حکم ممنوعیت تصرف در اموالش صادر می‌‌شود.

3- وقتی حکم ممنوعیت تصرف در مال فرد ورشکسته صادر شود، طلب‌‌کاران حق درخواست از وی را ندارند و او نیز حق تصرف در مال خود را ندارد و به دستور دادگاه مالش به فروش می‌‌رسد و پول آن را به نسبت بدهکاری‌‌اش بین طلب‌‌کارانی که قرض سررسید دارند تقسیم می‌‌کنند، اگر بعد از آن چیزی از مالش نماند، از وی رفع ممنوعیت در تصرفات مالی‌‌اش می‌‌شود؛ زیرا دلیلی برای ممنوعیت باقی نمی‌‌ماند.

4- بعد از آن که به دستور قضایی مال فرد ورشکسته بین طلب‌‌کاران تقسیم شد، دیگر طلب‌‌کاران از وی حق درخواست ندارند، هر چند باز هم بدهکاری‌‌اش باقی بماند و دیگر جایز نیست که به خاطر قرضش او را تعقیب و زندانی کنند، بلکه او را آزاد بگذارند و مهلت بدهند تا الله به او رزقی بدهد که طلب مردم را پرداخت کند.

زندانی کردن بدهکار

‌‌بر فرد قرض‌دار توانمند واجب است که قرض سررسید خود را پرداخت کند. اگر فردی با وجودِ داشتنِ توانِ پرداخت، قرض خود را ندهد به دستور دادگاه اسلامی زندانی می‌‌شود؛ زیرا عدم پرداخت بدهکاری برای کسی‌که توانایی دارد، ظلم است، بنابراین زندانی می‌‌شود تا تنبیه شود و هرچه زودتر بدهکاری سررسید خود را پرداخت کند.

اگر بدهکار تنگدست باشد به او مهلت دهند تا بتواند قرض خود را پرداخت نماید و زندانی کردنش حرام است البته بخشیدن بدهی‌‌اش بهتر است.

هرکس توان پرداخت قرض خود را نداشته باشد، نباید تحت فشار و تعقیب قرار گیرد و زندانی کردنش حرام است و مهلت دادنش واجب و بخشیدنش مستحب است.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَإِن کَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَیۡسَرَةٖۚ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٢٨٠ [البقرة: 280]. «و اگر [شخصِ بدهکار،] تنگدست بود، تا [هنگام] گشایش [و تواناییِ بازپرداخت، به او] مهلت دهید و [اگر توانایی پرداخت نداشت،] بخشیدن آن [بدهی] برایتان بهتر است، اگر [ثواب این کار را] بدانید».

2 - ابوهریره س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (تأخیر کردن انسان ثروتمند از بازپرداخت بدهى که به عهده دارد ظلم است، هرگاه شما را به کسى‌که ثروتمند است حواله کردند، این حواله را قبول کنید و قرض خود را از کسى‌که بر او حواله شده‌اید وصول نمایید).[47]

شرایط زندانی کردن بدهکار

برای زندانی کردن فرد بدهکار باید شرایط وجود داشته باشد:

قرض سررسید باشد؛ بدهکار توان پرداخت داشته باشد؛ بدهکار از دادن قرضش خودداری کند؛ بدهکار پدر و مادر نباشد؛ طلب‌‌کار شاکی باشد و از دادگاه درخواست کند که او را زندانی کنند.

فضیلت مهلت دادن به تنگ‌دست

مهلت دادن به بدهکار تنگ‌دستی که زمان پرداخت قرضش رسیده است، ثواب بزرگی دارد. پیامبر ج می‌فرماید: (....هرکس تنگ‌دستی را مهلت دهد برایش در مقابل هر روز دو برابر صدقه محسوب می‌شود).[48]

حکم کسی‌که مال خود را در نزد مفلس (ورشکسته) می‌‌یابد

هرکس اصل مال خود را نزد فرد ورشکسته‌‌ای بیابد، به شرط این‌که از قیمت آن چیزی نگرفته باشد، به گرفتن مال خود از دیگران مستحق‌‌تر است.

ابوهریره س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (هرکس اصل مال خود را نزد فرد یا انسان ورشکسته‌‌اى یافت، در گرفتن آن مال به عنوان طلبش از دیگران مستحق‌‌تر است).[49]

ممنوعیت کودک و دیوانه از تصرف در مالش

برای ممنوع نمودن کودک و دیوانه از تصرف در مالش نیازی به حکم دادگاه نیست به شرط این‌که سرپرست عادل و خردمند باشد و در صورت نداشتن سرپرست، وصی و سپس حاکم مانع تصرف این افراد در مال‌‌شان می‌‌شود و سرپرست باید به بهترین شکل در مال این‌ها تصرف نماید.

الله تعالی می‌‌فرماید: ﴿وَلَا تُؤۡتُواْ ٱلسُّفَهَآءَ أَمۡوَٰلَکُمُ ٱلَّتِی جَعَلَ ٱللَّهُ لَکُمۡ قِیَٰمٗا وَٱرۡزُقُوهُمۡ فِیهَا وَٱکۡسُوهُمۡ وَقُولُواْ لَهُمۡ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا٥ [النساء: 5]. «و به کم‌خردانی که الله شما را به سرپرستی آنان گماشته است، اموالشان را ندهید و از [درآمدِ] آن به آنان خوراک و پوشاک دهید و با آنان به شایستگی سخن بگویید».

چه زمانی کودک در اموالش تصرف کند؟

در دو صورت کودک می‌‌تواند در اموال خود تصرف نماید:

اول: بالغ شدن؛ همان‌طور که ذکر شد.

دوم: رشد عقلی و هوشی؛ منظور این است که به خوبی بتواند اموال خود را در اختیار بگیرد و حفاظت نماید و راه تشخیص رشد به این صورت است که بخشی از مالش را به او بدهند و او را با خرید و فروش امتحان کنند تا مشخص شود که به خوبی می‌تواند از عهده حفاظت از مالش بر آید.

کم‌خِرَد و دیوانه چه زمانی صاحب‌اختیار مال خود می‌‌شود؟

هرگاه فرد دیوانه عاقل شود یا فرد کم‌خِرَد به رشد عقلی برسد به این صورت که به خوبی بتواند اختیار مال خود را به دست گیرد و در معامله و داد و ستد، فریب نخورَد و یا آن را در راه حرام و بیهوده خرج نکند، از این دو شخص، رفع ممنوعیتِ تصرف اموال‌شان می‌‌شود و اموال‌شان را پس از شاهد گرفتن به آن‌ها تحویل می‌دهند.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَٱبۡتَلُواْ ٱلۡیَتَٰمَىٰ حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغُواْ ٱلنِّکَاحَ فَإِنۡ ءَانَسۡتُم مِّنۡهُمۡ رُشۡدٗا فَٱدۡفَعُوٓاْ إِلَیۡهِمۡ أَمۡوَٰلَهُمۡۖ وَلَا تَأۡکُلُوهَآ إِسۡرَافٗا وَبِدَارًا أَن یَکۡبَرُواْۚ وَمَن کَانَ غَنِیّٗا فَلۡیَسۡتَعۡفِفۡۖ وَمَن کَانَ فَقِیرٗا فَلۡیَأۡکُلۡ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ فَإِذَا دَفَعۡتُمۡ إِلَیۡهِمۡ أَمۡوَٰلَهُمۡ فَأَشۡهِدُواْ عَلَیۡهِمۡۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ حَسِیبٗا٦ [النساء: 6]. «و یتیمان را [از لحاظ توانایی بر مراقبت از اموالشان] بیازمایید تا وقتی به [سن] ازدواج برسند؛ پس اگر رشد [فکریِ کافی] در آنان یافتید، اموالشان را به آنان بدهید و آن را [از بیم آنکه مبادا] بزرگ شوند [و از شما پس بگیرند] به اسراف و شتاب مخورید؛ و هر کس بی‌نیاز است، باید [از گرفتن اجرتِ سرپرستی] خودداری کند و هر کس نیازمند است، باید به طرز شایسته [و مطابقِ عُرف از آن] بخورد. پس هر گاه اموالشان را به آنان بازگرداندید، بر آنان گواه بگیرید و [بدانید] الله برای حسابرسی کافی است».

11- وکالت

وکالت: منظور از وکالت این است که فرد صاحب‌اختیارى، کسی مثل خود را براى انجام کارى به عنوان نایب خود در امورى که نیابت در آن‌ها جایز است، انتخاب کند.

حکمت مشروعیت وکالت

جواز وکالت از خوبی‌های اسلام است، روشن است که هر فردی به حکم رابطه‌اش با دیگران، حقوقی بر دیگران و دیگر افراد نیز حقوقی بر او دارند که یا باید خودش به طور مستقیم این حقوق را بگیرد و رعایت کند یا کسی دیگر را به عنوان وکیل انتخاب نماید. واضح است که تمام انسان‌ها توان انجام همه‌ی کارهای خود را ندارند، از همین نگاه است که در اسلام وکیل گرفتن برای انجام کارها جایز است.

الله تعالى می‌‌فرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2]: «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بی‌تردید، الله سخت‌کیفر است».

حکم وکالت

وکالت قرارداد جایزی است که هریک از وکیل و موکل می‌توانند هرگاه که خواستند، این قرارداد را فسخ کنند.

وکالت با هر قول یا فعلی که در خرید و فروش یا نکاح و.... بیانگر وکیل گرفتن باشد، منعقد می‌شود.

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿فَٱبۡعَثُوٓاْ أَحَدَکُم بِوَرِقِکُمۡ هَٰذِهِۦٓ إِلَى ٱلۡمَدِینَةِ فَلۡیَنظُرۡ أَیُّهَآ أَزۡکَىٰ طَعَامٗا فَلۡیَأۡتِکُم بِرِزۡقٖ مِّنۡهُ وَلۡیَتَلَطَّفۡ وَلَا یُشۡعِرَنَّ بِکُمۡ أَحَدًا١٩ [الکهف: 19]. «یک نفر از خودتان را با این سکه[‌های]تان به شهر بفرستید تا ببیند کدام‌ یک از [فروشندگانِ آنجا، کاسبی و] غذا‌یش پاکیزه‌تر است و از [نزد] او غذایی برایتان بیاورد؛ و باید [در رفت‌وآمد و خرید، پنهان‌کاری و] زیرکی نماید و هیچ کس را از [حالِ] شما آگاه نسازد».

2- عروه بارقی س روایت می‌کند که پیامبر ج به او یک دینار داد تا برایش گوسفندی بخرد. او با یک دینار دو گوسفند خرید. سپس یکی از آن دو را به یک دینار فروخت و یک دینار و یک گوسفند، برای رسول الله ج آورد. پیامبر ج برای معاملاتش، دعای برکت نمود. به همین خاطر، عروه اگر خاک هم می‌خرید، سود می‌کرد).[50]

وکالت در چه اموری جایز است؟

وظایف و حقوق بر سه نوع است

اول: به طور مطلق وکالت در آن‌ها درست است، در تمام اموری که گرفتن نماینده جایز است، مانند: معاملات، فسخ‌ها، حدود و.... گرفتن وکیل نیز مطلقا جایز است.

2- مطلقا وکالت در آن جایز نیست، در عبادت‌های بدنی محض مانند: طهارت، نماز و....در این‌ها وکیل گرفتن مطلقا جایز نیست.

و نیز مانند: وکیل گرفتن در امور حرام مانند: اینکه برای خرید و فروش شراب، کشتن فرد بی‌گناه، غصب مال مردم و.... در این‌ها نیز گرفتن وکیل، مطلقا جایز نیست.

سوم: وکیل گرفتن فقط برای افراد ناتوان جایز است مانند: ادای مناسک حج و عمره.

صورت‌های مختلف وکالت

به صورت مطلق، گرفتن وکیل درست است. مثل این‌که بگوید: در اداره‌ی امور تجاری‌ام تو وکیلی؛ به صورت موقت، گرفتن وکیل جایز است. مثل اینکه بگوید: تو یک ماه وکیل منی؛ وکیل گرفتن با شرط معلق نیز درست است. مثل اینکه بگوید: بعد از آن که اجاره منزلم تمام شد وکیل هستی که آن را بفروشی؛ و جایز است که بدون محدودیت زمانی به فردی وکالت بدهد. مثل اینکه بگوید: تو الآن وکیل من هستی و درست است که فورا همان‌جا قبول کند یا بعدا با فرصت بپذیرد.

وکیل گرفتن موکل (کسی‌که وکیل انجام کاری شده است)

وکیل حق ندارد بدون اجازه موکل، کس دیگری را وکیل بگیرد. اما اگر وکیلی در کاری که به عهده گرفته نتواند کاری کند، حق دارد که وکیل دیگری بگیرد، به جز در امور مالی که اجازه‌ی موکل الزامی است.

پایان زمان وکالت

وکالت در صورت‌های ذیل باطل و بی‌اعتبار می‌گردد:

1-  فسخ یکی از دو طرف موکل و وکیل.

2-  موکل وکیل را برکنار کند.

3-  مرگ یا دیوانه شدن موکل یا وکیل

4-  صدور حکم ممنوعیت تصرف در اموال، موکل یا وکیل

وکیل گرفتن

وکیل گرفتن با دستمزد یا بدون دستمزد، جایز است و وکیل در کاری که به وی سپرده می‌شود، امانت‌دار است و اگر بدون کوتاهی در حفاظت، مالی در دستش تلف شود، ضمانت ندارد اما اگر در حفظ مالی که وکالت آن را به عهده گرفته است، کوتاهی کند یا عمدا آن را نابود نماید، ضامن است و ادعای نفی کوتاهی‌‌اش با قسم پذیرفته می‌شود.

درخواست وکالت

هرکس در برآمدن از عهده‌ی وکالت و امانت‌داری به خودش اعتماد دارد و بیم آن ندارد که ممکن است از وی خیانتی سر بزند و نیز وکالت موجب نمی‌شود که از کارهای مهم‌تر باز بماند، مستحب است که وکالت را قبول کند؛ زیرا نیکوکاری است و ثواب و اجر دارد. حتی اگر با گرفتن حق وکالت باشد، به شرط این‌که صادقانه و مخلصانه باشد و کارش را تا آخر انجام دهد. الله تعالى می‌‌فرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2]: «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بی‌تردید، الله سخت‌کیفر است».

12- شرکت

شرکت: منظور از شرکت این است که دو نفر یا بیش‌تر در حقی یا تصرف مالی با هم شریک شوند. منظور از حق این است که دو نفر در مالی مانند ارثیه یا هدیه‌ای با هم شریک باشند. و تصرف مانند مشارکت در خرید و فروش است.

حکمت مشروعیت شرکت

جواز شرکت از خوبی‌های اسلام است. و اگر با صداقت و امانت‌داری باشد،‌ موجب برکت و افزایش مال انسان می‌شود. و امت اسلامی به این مساله نیاز دارند. به ویژه در پروژه‌های بزرگ صنعتی، عمرانی، تجاری، زراعی و.... که یک فرد به تنهایی نمی‌تواند از عهده‌ی آن برآید.

حکم شرکت

شرکت با مسلمان و غیر مسلمان، قراردادی جایز است، کار مشارکتی با فرد کافر نیز جایز است به شرط این‌که اختیارات با کافر نباشد که معامله‌ی حرام مانند ربا، خیانت و تجارت در خرید و فروش چیزهای حرام مثل شراب، خوک، بت‌ها و.... انجام دهد.

1 - الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡخُلَطَآءِ لَیَبۡغِی بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٍ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَقَلِیلٞ مَّا هُمۡ [ص: 24]. «و البته بسیاری از شریکان [و همکاران] در حق یکدیگر ستم مى‏کنند، مگر کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته انجام داده‌اند که آن‌ها [نیز بسیار] اندکند».

2 - ابن عمر ب روایت می‌کند که: بعد از فتح خیبر یهودیان از رسول الله ج درخواست نمودند که آن‌ها را بر کارهای کشاورزی خبیر نگه دارد تا در برابر نصف درآمد آن کار کنند.[51]

انواع شرکت

شرکت بر دو نوع است

اول: شرکت املاک: منظور از شرکت املاک این است که دو نفر یا بیش‌تر در حقوق مالی مانند شرکت در مالکیت زمین، یا کارخانه یا ماشین‌آلات و.... با هم شریک می‌شوند. و برای هیچ‌یک جایز نیست که در مال مشارکتی تصرف نماید مگر با اجازه‌ی شریکش، اگر یکی تصرف کرد فقط در حق خودش اعتبار دارد مگر این‌که شریکش قبول کند که در آن صورت، تصرفش بر تمام مال مشارکتی اعتبار دارد.

دوم: شرکت عقود: منظور از این شرکت؛ مشارکت در تصرف مانند خرید و فروش، اجاره و.... است که بر چند قسم می‌باشد:

1- شرکت عِنان: دو نفر و یا بیش‌تر در فعالیت‌های بدنی و مالی مشخص هر چند متفاوت، شریک می‌شوند تا هردو کار کنند، یا یکی کار کند و سود بیش‌تری از شریکش داشته باشد. البته به شرط این‌که اصل سرمایه نقدی یا کالا مشخص باشد و سود و زیان هریک از شرکاء به نسبت سرمایه‌ی هر شریک و شرایط مورد توافق آن‌ها باشد.

2- شرکت مضاربه: در این مشارکت فردی مال یا پول نقدی را به فردی دیگر می‌دهد تا با سهمی مشخص به میزان نصف، یک سوم و .... در سود، کار و تجارت کند و بر هر اندازه‌ای که از سود توافق کنند، مشارکت درست است و باقی‌مانده‌ی سود، از آنِ دیگری است. اگر بعد از تحویل دادن مال ضرر کند از سود جبران کنند البته طرف کار یا تجارت مسئولیتی ندارد.

حتی اگر سرمایه بدون تعدی و کوتاهی از بین برود، طرف کار یا تجارت مسئولیتی ندارد و کسی‌که سرمایه یا مالی را به عنوان مضاربه می‌گیرد، امانت‌دار و وکیل است که در کار اجیر و در سود شریک می‌باشد.

منظور از تعدی این است که کارهای نادرستی با سرمایه‌ای که در اختیارش قرار داده‌اند، انجام دهد. و منظور از تفریط (کوتاهی) این است که در انجام وظایف کوتاهی کند.

3- شرکت وجوه: این است که دو نفر با اعتبار و آبرویی که بین تجار و بازاریان دارند، بدون سرمایه، خرید و فروش می‌کنند و هریک وکیل و کفیل دیگری است و مالی که خریداری می‌کنند بر اساس شرایطی که تعیین کرده‌اند، بین‌شان مشترک است و خسارت و ضرر احتمالی نیز به نسبت مالکیت تقسیم می‌شود و سود را نیز طبق شرایط از پیش تعیین شده و مورد توافق تقسیم می‌نمایند.

4- شرکت ابدان: دو نفر یا بیش‌تر شریک می‌شوند که در کارهای مباح مانند: هیزم آوردن و در بازار فروختن و دیگر کارها و شغل‌ها مثل کارهای ساختمانی و... با هم کار کنند و هرچه الله روزی داد، براساس توافق و رضایت بین خود تقسیم نمایند.

5- شرکت مفاوضة: این است که هریک از شرکا اختیارات مالی و بدنی خود را در خرید و فروش، اجاره، وکالت و.... به شریکش واگذار می‌کند و در این نوع شرکت، شرایط چهار نوع شرکت فوق اعم از سود براساس شرایط مشخص، ضرر به میزان مالکیت در مشارکت تقسیم می‌شود.

تمام انواع شرکت‌های فوق جایز و حتی به دلیل همکاری در به دست آوردن رزق حلال، منفعت برای مردم، پیشرفت مالی و حصول برکت، مشروع است.

فواید شرکت

1- شرکت عنان، مضاربه، وجوه و ابدان، بهترین راه‌ برای شکوفایی اقتصادی، کسب منفعت برای امت و تحقق عدالت است.

به این ترتیب در شرکت عِنان، سرمایه و کار به صورت برابر از دو طرف به اشتراک گذاشته می‌شود. در مضاربه سرمایه از یک نفر و کار از فرد دیگر است. در شرکت ابدان دو طرف با مشارکتِ هم و بدون سرمایه، فقط کار می‌‌کنند. در شرکت وجوه با اعتبار و آبرویی که در بین تجار دارند، کار می‌کنند.

2- انواع کارهای مشارکتی و معاملات موجب بی‌نیازی فرد و جامعه از ربا که ظلم و خوردن مال مردم به ناحق است، می‌شود و میدان کسب و کار یا اشتغال‌زایی مباح گسترش پیدا می‌کند.

آری، اسلام، کسب و کار را به صورت فردی و مشارکتی با دیگران بر اساس قوانین شرعی مباح قرارداده است.

الله تعالى می‌‌فرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بی‌تردید، الله سخت‌کیفر است».

حکم بازار بورس یا بازارهای مالی و کالاهای تجاری به صورت بورس

در بازارِ اوراقِ مالی، سهام، سندها و چک‌هایی که حکومت‌ها یا شرکت‌ها صادر می‌کنند معامله می‌شود. تغییر و تحولات اقتصادی رایج در این بازارها بر دو نوع است:

1- داد و ستدهای نقدی: مشتری پول را پرداخت می‌کند و اوراق مالی را همان‌جا تحویل می‌گیرد که جایز است.

2- داد و ستدهای نسیه: مشتری پول را پرداخت می‌کند و اوراق مالی را بعد از مدتی تحویل می‌گیرد، این معامله به دلیل اینکه چیزی را که در اختیار ندارد می‌فروشد، جایز نیست.

 و تمام سندها و اوراق قرضه‌ای که با سود، داد و ستد می‌شود، معامله‌ی‌شان صحیح نیست و از نوع ربای حرام است. اما در بازارهای اجناس و کالاها، اگر کالا حاضر و در مالکیت فروشنده باشد با پرداخت قیمت و تحویل گرفتن کالا مطابق احکام شریعت اسلامی معامله تمام می‌شود. این‌ها معاملات جایز هستند. اما اگر کالا موجود نباشد و قیمت کالا را تحویل بگیرند تا بعدا کالایی را که در مالکیت ندارند، تحویل دهند. چنین معامله‌ای؛ زیراچیزی را فروخته که در مالکیتش نیست، جواز ندارد.

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩ [النساء: 29]. « ای کسانی‌ که ایمان آورده‌اید، اموال یکدیگر را به باطل [و از راه‌های نامشروعی همچون غصب و دزدی و رشوه] نخورید؛ مگر اینکه تجارتی با رضایتِ شما [انجام گرفته] باشد؛ و [همچنین] یکدیگر را نکشید و خودکشی نکنید؛ همانا الله [نسبت] به شما مهربان است [و شما را از این کارها بازمی‌دارد]».

2- الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰا [البقرة: 275]: «در حالی که الله، داد و ستد را حلال و ربا را حرام نموده است».

استفاده نمودن از اسم فرد دیگر در تجارت

اگر یکی از شهروندان با یکی از شرکت‌ها یا بانک‌ها یا هتل‌ها و یا این‌که یکی از شرکت‌ها با یکی از شخصیت‌های معروف اسم و رسم‌دار بدون هیچ گونه مشارکت مالی یا کاری، توافق کردند که در برابر پول یا درصد مشخصی از سود، به اسم وی نامگذاری و کار کنند، چنین معامله‌ای به دلیل دروغ، فریب، خیانت و ضررها جایز نیست و این قرارداد نارواست و در اشتباهِ شرکت‌هایی که قبلا از این کارها کرده‌اند، به قدر کافی درس عبرت گرفته شده ‌است که نیازی به دلیل نیست.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ عُدۡوَٰنٗا وَظُلۡمٗا فَسَوۡفَ نُصۡلِیهِ نَارٗاۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرًا٣٠ [النساء: 29-30]. «ای کسانی‌ که ایمان آورده‌اید، اموال یکدیگر را به باطل [و از راه‌های نامشروعی همچون غصب و دزدی و رشوه] نخورید؛ مگر اینکه تجارتی با رضایتِ شما [انجام گرفته] باشد؛ و [همچنین] یکدیگر را نکشید و خودکشی نکنید؛ همانا الله [نسبت] به شما مهربان است [و شما را از این کارها بازمی‌دارد]. و هر‌ کس [آگاهانه و] از روی تجاوز و ستم چنین کند، به زودی او را در آتشی [سوزان] درمی‌آوریم و این [کار] برای الله آسان است».

صندوق‌های کارمندی

در صندوق‌های کارمندان هریک از اعضای کارمندانِ یک اداره یا شرکت در پایان هر ماه به طور مساوی مَبلَغ معینی جمع‌آوری می‌کنند و در هر ماه به یکی از کارمندان می‌دهند تا آن که به همه داده می‌شود. این کار جایز است؛ زیرا اصل در معاملات حلال و جایز بودن است و در این کار به همه‌ی اعضای کارمندان نفع می‌رسد. و از آن جایی که اساس شریعت بر جلب مصلحت و دفع مفاسد است و در مباح بودن چنین امری نیاز محتاجان برطرف می‌گردد و مجبور نمی‌شوند که به معاملات حرام ربوی و.... روی بیاورند.

نعمان بن بشیر روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (مؤمنان در دوستی، مهربانی و شفقت با یکدیگر، مانند یک پیکرند که اگر یک عضو آن به درد آید، سایر اعضا نیز دچار بی‌خوابی (بی‌قراری) و تب می‌شوند).

13- مساقات و مزارعه (نگهدارى و آبیارى باغ و زراعت)

مساقات: این است که نخلستان یا تاکستانی را که از درختان میوه‌دار هستند به فردی بدهند که در برابر درصد مشخصی از محصولات آن مثل نصف، یک چهارم، یا.... آبیاری، نگهبانی و کارهای مورد نیاز را انجام دهد.

زراعت: این است که زمینی را به کسی بدهند تا در برابر کاشت و زراعت نصف یا یک چهارم و... از محصول، همه‌ی مراحل کاشت، داشت و برداشت را به عهده گیرد و باقی محصول از صاحب زمین باشد.

فضیلت آبیاری و زراعت

انس بن مالک س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (هر مسلمانی که درختی غرس نماید یا بذری بیافشاند و انسان، پرنده یا حیوانی، از آن بخورد، برایش صدقه محسوب می‌گردد). [52]

حکمت مشروعیت آبیاری و زراعت

برخی از مردم زمین و درخت دارند یا زمین و تخم کاشت را در اختیار دارند اما به دلیل عدم آگاهی از کار و تخصص یا نداشتن وقت، توان کاشت، آبیاری و مراقبت از زمین کاشته‌شده و درختان را ندارند و از طرفی کسانی هستند که توان و حتی تخصص کار کردن را دارند اما باغ، زمین و تخم برای کشت و زراعت ندارند. اسلام برای مصلحت دو طرف اجاره زمین برای آبیاری و زراعت را مباح قرار داده است تا زمین آباد گردد و ثروت خانواده‌ها بیش‌تر شود و برای بیکاران توانمندی که مال، زمین و باغ ندارند، شغل و کار فراهم شود.

قرارداد آبیاری و زراعت

قرارداد آبیاری و زراعت، قراردادی لازم الاجرا است و جایز نیست که جز با رضایت دو طرف فسخ ‌شود.

شرط این قرارداد این است که مدت آن هرچه طولانی است، باید مشخص و با رضایت هردو طرف باشد.

جایز است که در یک باغستان دو قرارداد آبیاری و زراعت بسته شود، به این صورت که درختان را در برابر محصول معینی آبیاری نماید و زمین را در برابر درصد مشخصی از محصول بکارد. 

عبدالله بن عمر ب روایت می‌کند که پیامبر ج خیبر را در برابر نصف محصولات از میوه و زراعت، در اختیار کشاورزان قرار داد). [53]

حکم مخابره

مخابره: این است که کاشت و زراعت زمین را برای صاحب آن در برابر آنچه بر کنار جوها و جدول‌ها می‌روید یا محصول بخش معینی به عهده ‌گیرد. این قرارداد به دلیل فریب، جهالت، و خطری که در پی دارد، حرام است. چون بسی اوقات محصول صاحب زمین سالم می‌ماند و آنچه به عنوان سهمیه کارگر تعیین شده از بین می‌رود و گاهی ممکن است بر عکس شود و موجب اختلاف و درگیری دو طرف فراهم شود.

رافع بن خدیج س روایت می‌کند که: ما در بین انصار بیش‌ترین زمین‌های زراعی را داشتیم که زمین‌ها را به دیگران، به این صورت کرایه می‌‌دادیم که محصولات یک طرف از زراعت مال ما و محصولات طرف دیگر مال آن‌ها باشد، گاهی اوقات اتفاق می‌افتاد که طرف صاحب زمین ثمر می‌داد و طرف کارگر ثمری نمی‌داد، بنابراین پیامبر ج ما را از این‌گونه کرایه دادن منع کرد. ولی اگر کرایه‌ی زمین با نقره (پول) بود ما را از آن منع نمی‌کرد.[54]

اجارۀ زمین

اجاره زمین در برابر پول یا بخش معینی از محصول مانند نصف با یک سوم و... جایز است. ثابت بن ضحاک س روایت می‌کند که رسول الله ج از مزراعه منع فرمود و به اجاره دادن زمین امر کرد و فرمود: ایرادی ندارد.[55]

فروش باغ‌ها

1- اگر کسی زمینی را فروخت که در آن نخل یا دیگر درختان وجود داشت، اگر نخل‌ها تلقیح شده بودند و میوه‌ی درختان رسیده و نزدیک به چیدن بود، همه متعلق به فروشنده است مگر اینکه مشتری شرط کرده باشد که زمین را با درخت و میوه‌اش می‌خرم، در چنین صورتی متعلق به مشتری خواهد بود. اما اگر نخل‌ها تلقیح نشده بودند و میوه‌های درختان برای خوردن نرسیده بودند، به مشتری تعلق می‌گیرد.

2- فروختن خرما و میوه دیگر درختان قبل از رسیدن، جایز نیست. و فروختن گندم، جو و حبوبات قبل از سخت شدن (رسیدن) دانه‌ها درست نیست. اگر مزرعه‌‌ای را که محصولش هنوز سبز است با زمین بفروشد، جایز است و نیز اگر میوه را با درخت به شرط برداشت در همان وقت بفروشد، جایز می‌باشد.

3- اگر کسی میوه‌ی درختان باغی را خریداری نمود و آن را تا زمان چیدن بدون تأخیر و کوتاهی، گذاشت و سپس آفتی آسمانی مانند طوفان، سرما و .. میوه را نابود کرد، مشتری قیمت را به فروشنده برگرداند. اما اگر نابودی میوه‌ها به وسیله‌ی انسانی باشد، مشتری بین فسخ معامله یا اجرای معامله با درخواست عوض آنچه از میوه‌ها تلف شده، مختار است.

عبدالله بن عمر ب روایت می‌کند که رسول الله ج از فروختن میوه روى درخت، قبل از ظاهر شدن نشانه‌هاى رسیدن آن منع فرمود، فروشنده و مشترى را از این معامله منع می‌کرد).[56]

حکم نگهداری سگ

برای فرد مسلمان نگهداری سگ حرام است مگر در صورت نیاز و مصلحت مانند: نگهداری سگ شکاری، سگ گله، یا سگ نگهبان مزرعه؛ ابوهریره س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (هرکس سگی را که برای نگهبانی زراعت یا گلّه نباشد نگه دارَد، روزانه یک قیراط از پاداش اعمالش کاسته می‌شود). [57]

14- اجاره

اجاره: قرارداد برای استفاده‌ی مباح و مشخص، با مدت معین در برابر عوض مشخص است.

حکم اجاره

اجاره جایز است و قراردادی است که بین دو طرف بسته می‌شود.

اجاره با هر جمله‌ای که بیانگر این قرارداد باشد، منعقد می‌شود. مثل اجاره کردم، کرایه کردم و.... که در بین مردم رسم و رایج است.

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿إِنَّ خَیۡرَ مَنِ ٱسۡتَ‍ٔۡجَرۡتَ ٱلۡقَوِیُّ ٱلۡأَمِینُ [القصص: 26]. «بی‌تردید، بهترین کسی که می‌توانی به کار بگیری، آن است که نیرومند و امانتدار باشد».

2- عایشه ل روایت می‌کند که رسول الله ج و ابوبکر س مردی از قبیله بنی‌دیل را که از تیرة بنی عبد بن عدی و راهنمایی ماهر بود، اجیر کردند. او هم‌پیمان آل عاص بن وائل سهمی و بر دین کفار قریش بود. آنان او را امین دانستند و شتران‌‌شان را به او سپردند و با او قرار گذاشتند که بعد از سه شب، یعنی صبح روز سوم، شتران‌‌شان را به غار ثور بیاورد).[58]

حکمت مشروعیت اجاره

در اجاره تبادل منافع بین مردم است؛ زیرا فنی‌کاران، تعمیرکاران و.... نیاز به اجاره مغازه برای کار، و منزل برای سکونت دارند یا به حیوان سواری، ماشین و.... نیاز دارند تا برای سواری و حمل و نقل کالاها و.... اجاره کنند. به همین دلیل الله تعالی قرارداد اجاره را مباح نموده است تا بر مردم آسان بگیرد و نیازهای‌شان با تبادل حق اجاره و منزل و... بر طرف شود. پس ستایش و منت از آنِ الله است.

انواع اجاره

اجاره بر دو نوع است:

اول: اجاره در برابر چیز مشخصی باشد مثل اینکه بگوید: این منزل یا ماشین و... را از تو به این مقدار اجاره کردم.

دوم: اجاره در برابر کار مشخصی باشد مثل اینکه فردی را برای ساخت دیوار یا کاشت زمینی و... اجاره کند.

شروط اجاره

برای صحت اجاره رعایت شرایط ذیل الزامی است:

1- هریک از دو طرف قرارداد اجاره، صاحب اختیار باشند.

2- منفعت در اجاره مشخص باشد. مثل سکونت در منزل یا کار اجاره‌ای.

3- حق و مدت زمان اجاره مشخص باشد.

4- در اجاره باید استفاده مباح باشد. مانند سکونت منزل و... به این ترتیب استفاده‌ی حرام از ملک اجاره‌ای جایز نیست، مثل اینکه منزل یا مغازه‌ای را برای فروختن شراب یا فحشا یا عبادت‌گاه یهود و نصارا یا فروش محرمات اجاره کنند.

5- با دیدن یا شنیدن شرح مشخصات اصل مورد اجاره‌ای و قرارداد اجاره برای استفاده از مورد اجاره‌ای اطلاع کامل داشته باشد.

6- موجر توان تحویل دادن مورد اجاره‌ای را داشته باشد و برای استفاده مباح اجاره‌ کند و مورد اجاره‌ای ملک موجر یا کاملا در اختیارش باشد.

7- اجاره با رضایت دو طرف باشد مگر در موردی که فردی را به حق مجبور کنند.

8- در اجاره باید دو طرف ایجاب و قبول کنند.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿قَالَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا یَٰٓأَبَتِ ٱسۡتَ‍ٔۡجِرۡهُۖ إِنَّ خَیۡرَ مَنِ ٱسۡتَ‍ٔۡجَرۡتَ ٱلۡقَوِیُّ ٱلۡأَمِینُ٢٦ قَالَ إِنِّیٓ أُرِیدُ أَنۡ أُنکِحَکَ إِحۡدَى ٱبۡنَتَیَّ هَٰتَیۡنِ عَلَىٰٓ أَن تَأۡجُرَنِی ثَمَٰنِیَ حِجَجٖۖ فَإِنۡ أَتۡمَمۡتَ عَشۡرٗا فَمِنۡ عِندِکَۖ وَمَآ أُرِیدُ أَنۡ أَشُقَّ عَلَیۡکَۚ سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ٢٧ [القصص: 26-27]. «یکی از آن دو [دختر] گفت: «پدر جان، او را استخدام کن [زیرا] بی‌تردید، بهترین کسی که می‌توانی به کار بگیری، آن است که نیرومند و امانتدار باشد [و او چنین است]». [پیرمرد به موسی] گفت: «می‌خواهم یکی از دو دخترم را به همسری‌ات درآورم؛ به این [شرط] ‌که هشت سال برایم کار کنی؛ و اگر [این کار را] تا ده سال ادامه دهی، لطف و محبتی از سوی توست و من نمی‌خواهم بر تو سخت بگیرم. ان شاء الله مرا شایسته [و نیکوکار] خواهی یافت».

فروختن ملک اجاره‌ای و ..

موجر می‌تواند منزل، ماشین و .. را که به اجاره داده است بفروشد و مشتری بعد از استفاده‌ی مستأجر یا پایان دوره‌ی اجاره آن را تحویل بگیرد.

الله تعالی می‌فرماید: «﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩ [النساء: 29]. «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! اموال یکدیگر را به باطل نخورید، مگر اینکه تجارتی با رضایت شما باشد. و خودتان را نکشید، زیرا الله به شما مهربان است».

حکم به اجاره دادن ملک و... که اجاره‌ کرده است:

مستأجر می‌تواند خودش از ملک و... که اجاره‌ کرده است، استفاده نماید یا به کسی دیگر مثل خودش یا پایین‌تر، هر طور که خواست اجاره بدهد تا به جای او استفاده نماید. البته به کسی‌که از خودش بیش‌تر از ملک اجاره‌ای استفاده می‌کند [مثل اینکه جمعیت خانواده‌اش بیش‌تر است و....] جایز نیست که به اجاره بدهد؛ زیرا موجر ضرر می‌کند.

شرایط و نحوه‌ی پرداخت اجرت رایج

اگر فردی بدون قرارداد و تعیین نمودن کرایه، سوار هواپیما یا ماشین یا کشتی شد یا لباس خود را به خیاط داد که بدوزد یا فردی را برای حمل باری اجیر کرد و .... در تمام این‌ها هزینه یا کرایه‌ی رایج را پرداخت نماید.

اجاره وقف

اجاره نمودن ملک وقفی جایز است. اگر موجر بمیرد و ملک وفقی به فردی بعد از او تحویل داده شود، مورد اجاره‌ای فسخ نمی‌شود و درآمد حاصل از اجاره را به جانشین موجر اولی می‌دهند.

و هرچه خرید و فروشش حرام باشد، اجاره‌ی آن نیز حرام است؛ به جز ملک وفقی و فرد آزاد و اُمّ ولد که اجاره نمودن این‌ها جایز است.

زمان پرداخت هزینه اجاره

هزینه اجاره با بستن قرارداد اجاره واجب می‌گردد اما اگر توافق کردند که در اول ماه یا آخر ماه یا به صورت قسطی پرداخت شود جایز است.

و کارگر بعد از آن که کار خود را درست و کامل انجام داد، باید قبل از خشک شدن عرقش دستمزدش را بدهند.

ابوهریره س مى‌گوید: رسول الله ج فرمود: (الله متعال فرموده است: سه گروه هستند که در روز قیامت من دشمن آن‌ها هستم؛ کسی‌که با نام من عهدی ببندد و سپس (عهد شکنی و) خیانت کند، و کسی‌که فرد آزادی را بفروشد و پول آن را بخورد، و کسی‌که کارگری بگیرد برایش کار کند؛ و دستمزد او را ندهد).[59]

ضمانت چیزی که مورد اجاره واقع شده است

اگر چیزی بدون کوتاهی یا تعدی به دست اجیر تلف شود، ضمانت ندارد.

و برای زن جایز نیست که بدون اجازه‌ی شوهرش بر سرکاری برود یا شیردهی بچه‌ای را به عهده گیرد.

فروختن و اجاره نمودن در یک معامله

اگر فروختن و اجاره نمودن را در معامله انجام داد، به این صورت که بگوید: این خانه را به فلان قیمت (صد میلیون) به تو می‌فروشم و این باغ را از تو به فلان قیمت (ده میلیون) اجاره می‌کنم. طرف مقابل بگوید: قبول کردم. هم فروختن و هم اجاره کردن درست است.

و نیز اگر بگوید: این خانه را به تو به سی میلیون می‌فروشم و این مغازه را از تو به سی میلیون اجاره می‌کنم، جایز است و در هنگام نیاز هردو ملک توسط کارشناسان قیمت‌گذاری می‌شود.

دارایی‌های اجاره‌ای که مستأجر در پایان مدت اجاره مالک می‌شود

دارایی‌های اجاره‌ای که در پایان پرداخت قسط‌ها، مستأجر مالک آن می‌شود: به این صورت است که دو طرف توافق می‌کنند که یکی از طرفین مثلا ماشین یا زمینی را با قسط‌های مشخص اجاره می‌کند که در پایانِ پرداختِ اقساط، مالکیت آن به مستأجر انتقال داده می‌شود. این معامله جایز نیست؛ زیرا دو معامله اجاره و فروش همزمان در یک کالا است که بر یکی قطعی نشده است.

در فروش قسطی که بانک یا فروشنده با گِرو یا ضامن گرفتن، برای پرداختِ به موقعِ اقساط، انجام می‌دهند، به معامله فوق نیازی نیست و در صورت عدم پرداخت قسط‌ها می‌تواند آنچه به گِرو گرفته‌اند بفروشند و حق خود را با توافق دو طرف دریافت نمایند.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩ [النساء: 29]. «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! اموال یکدیگر را به باطل نخورید، مگر اینکه تجارتی با رضایت شما باشد. و خودتان را نکشید، زیرا الله به شما مهربان است».

حقوق گرفتن در برابر کارهای عبادی

کسی‌که امام یا مؤذن مسجد یا معلم قرآن است یا کسی‌که پیمانکار ساخت مسجد باشد و .... جایز است که در برابر این امور حقوق بگیرد.

و جایز است که از بیت المال به امام مسجد، مؤذن و استاد قرآن حقوق بدهند. اما هرکس از این‌ها برای رضای الله کار کند، اگر چه حقوق هم بگیرد یا از بیت المال یا از طرف حاکمی که او را تعیین کرده است، حقوقی دریافت نماید نه در عوض کاری که می‌کند، به او پاداش داده خواهد شد.

 و انجام این کارها با شرط قرار دادن حقوق جایز نیست؛ زیرا این‌ها عبادت‌‌هایی هستند که الله پاداش آن‌ها را می‌دهد.

حکم اجاره دادن املاک و .. به کسانی‌که معامله‌ی حرام می‌کنند

به اجاره دادن منازل و محله‌ها به کسانی‌که معامله‌ی حرام می‌کنند. مانند: کسانی‌که آلات لهو حرام، فیلم‌ها و عکس‌های مبتذل می‌فروشند و نیز کسانی‌که معاملات‌شان حرام است مانند: بانک‌های ربوی، منازل یا کارخانه‌هایی شراب سازی یا سالن‌های رقص، زنا و.... و محله‌های فروش دخانیات، آرایشگاه‌های ریش تراشی، فروش نوارهای ویدیویی مبتذل و موسیقی حرام است؛ زیرا همکاری در کار حرامی است که الله از آن منع کرده است.

1- الله تعالى می‌‌فرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بی‌تردید، الله سخت‌کیفر است».

2- الله تعالى می‌فرماید: ﴿فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ [النور: 63]. «پس باید کسانی‌که با فرمان او مخالفت می‌کنند؛ بترسند از اینکه فتنه‌ای آن‌ها را فرا گیرد، یا عذابی دردناک به آن‌ها برسد!».

پیش‌پرداخت مبلغی به عنوان تضمین تخلیه ملک اجاره‌ای

منظور از پیش‌پرداخت [یا چک] تخلیه این است که مبلغی به عنوان پیش‌پرداخت از مالک یا مستأجر به طرف مقابل داده می‌شود و صورت‌های مختلف دارد:

1- مستأجر جدید به مستأجر اول در طول مدت اجاره مبلغی می‌دهد تا از هزینه‌ی اجاره کم کند، این معامله در صورتی که قرارداد اجاره، مطلق یا مقید و مالک راضی باشد، شرعا جایز است.

2- اگر این توافق بعد از اتمام مدت اجاره باشد و از مستأجر جدید در برابر تخلیه ملکِ اجاره، چیزی بگیرد، جایز نیست و ملک اجاره به مالکش برمی‌گردد.

3- اول مستأجر به مالک مبلغی معین غیر از هزینه اجاره به خاطر اهمیت ملک اجاره می‌دهد و بعدا از هزینه‌ی اجاره‌ی مورد توافق به حساب می‌آید (از اجاره کسر می‌شود) که یک مرتبه جایز است.

آوردن کارگر و خدمت‌کار کافر به جزیرة العرب

آوردن کارگران و خدمتکاران اهل کتاب و .... به جزیرة العرب جایز نیست. مگر در صورت نیاز شدید که بعد از رفع نیاز باید اخراج شوند؛ زیرا پیامبر ج دستور داده که کفار را از جزیرة العرب بیرون کنند تا دو دین در جزیرة العرب باقی نماند.

و استخدام زنان چه مسلمان یا کافر برای کار یا خدمت در منازل، مؤسسات و وزارت‌خانه‌ها جایز نیست. مگر با سه شرط:

زن با محرم خود باشد؛ با مردان نامحرم خلوت نداشته باشد؛ نیاز شدید به استخدام زن غیر مسلمان باشد.

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [الحشر: 7]. «و آنچه که رسول الله به شما داد، بگیرید و از آنچه که شما را از آن نهی کرد دست بردارید؛ و از الله پروا کنید که الله سخت‌کیفر است».

2- عمر بن خطاب س روایت می‌کند که از رسول الله ج شنیدم که می‌فرمود: (به طور قطع یهود و نصار را از جزیرة العرب بیرون خواهم کرد، تا جز مسلمان کسی را در آن نگذارم).[60]

3- ابن عباس ب روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (زن به مسافرت نرود مگر این‌که محرمی همراه او باشد و هیچ مردی حق رفتن پیش آن زن را ندارد، مگر اینکه محرمش در آن جا باشد).[61]

صدور مجوز بر اقامه‌ی شعایر کفر

اقامه‌ی شعایر کفر در هیچ جای زمین جایز نیست و این عدم جواز در جزیرة العرب بیش‌تر مورد تأکید قرار گرفته است، به این ترتیب به هیچ عنوان جایز نیست که در جزیرة العرب اجازه‌ی ساخت کنیسه، کلیسا و معابد کفار را بدهند؛ زیرا جواز ندارد که در جزیرة العرب دو دین باشد. و هدف، فقط دین‌داری شخص نیست بلکه سکونت کفار در جزیرة العرب جایز نیست.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَأَنِ ٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن یَفۡتِنُوکَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَیۡکَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ أَن یُصِیبَهُم بِبَعۡضِ ذُنُوبِهِمۡۗ وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ لَفَٰسِقُونَ٤٩ أَفَحُکۡمَ ٱلۡجَٰهِلِیَّةِ یَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُکۡمٗا لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ٥٠ [المائدة: 49-50]. «و [ای پیامبر،] میان آنان [= یهود] بر اساس آنچه الله [در قرآن] نازل کرده است حکم کن و از هوس‌هایشان پیروی مکن و بر حذر باش از اینکه تو را از برخی از آنچه الله بر تو نازل کرده است منحرف کنند؛ پس اگر [از پذیرشِ داوریِ تو] روی گردانند، بدان که الله می‌خواهد آنان را به [خاطر] برخی از گناهانشان مجازات کند؛ [اجرای این حکم تا به قیامت بر امرای مسلمین واجب است] و به راستی که بسیاری از مردم نافرمانند. آیا آنان حکم [و داوری بر اساس موازین] جاهلیت [= هر حکمی که با آنچه الله بر پیامبرش نازل فرموده است مخالف باشد؛ زیرا بر اساس جهل صادر شده است] را می‌خواهند؟ و براى اهل یقین، [حکم و] داورىِ چه کسى بهتر از الله است؟».

15- مسابقه

مسابقه: منظور از مسابقه این است که قبل از دیگری به هدف تعیین شده برسد.

 و مسابقه جایز و گاهی بر اساس نیت و هدف مستحب است.

و السَّبَق: همان جایزه‌ای است که به برنده‌ی مسابقه می‌دهند.

حکمت مشروعیت مسابقه

جواز مسابقه و کشتی گرفتن از محاسن اسلام است و هردو مشروع هستند؛ زیرا موجب مهارت، تمرین در فنون نظامی، حمله و فرار در جنگ و تقویت بدنی، صبر و قوی شدن و آمادگی بدنی برای جهاد در راه الله می‌گردد.

انواع مسابقه

مسابقه: مسابقه‌ی دو، تیراندازی، اسب و شتر سواری.

شروط صحت مسابقه

برای صحت مسابقه مشروع شرایط ذیل باید رعایت شود.

1-  سواری یا ابزار مسابقه همه از یک نوع باشد.

2-  مسافت دویدن یا نقطه هدف در تیراندازی مشخص باشد.

3-  جایزه مشخص و مباح باشد.

4-  سوارکاران و تیراَندازان مشخص باشند.

حکم مسابقه کشتی و بوکس

1 - کشتی، شنا و تمام ورزش‌هایی که موجب تقویت بدن و بالا رفتن صبر و تحمل می‌شود، مباح است به شرط این‌که فرد را از عبادات و کارهای مهم‌تر باز ندارد و در آن امور خلاف شرع نباشد و خطر جانی زیادی نداشته باشد.

2 - مسابقات بوکس و کشتی آزاد که در این زمان در میدان‌های مسابقات رواج دارد به دلیل به هلاکت انداختن خود با خطرها، ضررها و عریان بودن عورت‌ها، مباح قرار گرفتن حرام‌ها و حکمیت غیر شریعت الهی، برای کسانی‌که صدمه می‌بینند و.... حرام است.

و به جان هم انداختن حیوانات و پرندگان با ایجاد جنگ بین‌شان و نیز نشانه قرار دادن آن‌ها برای تیراندازی جایز نیست و هرکس چنین کند گناهکار، ظالم و متجاوز است.

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَا تُلۡقُواْ بِأَیۡدِیکُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُکَةِ وَأَحۡسِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ١٩٥ [البقرة: 195]. «و در راه الله انفاق کنید و [با فرار از میدان جهاد و ترک انفاق،] خود را با دست خویشتن به هلاکت نیفکنید؛ و نیکی کنید [که] به راستی الله نیکوکاران را دوست ‌دارد».

2- الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ عُدۡوَٰنٗا وَظُلۡمٗا فَسَوۡفَ نُصۡلِیهِ نَارٗاۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرًا٣٠ [النساء: 29-30]. «ای کسانی‌ که ایمان آورده‌اید، اموال یکدیگر را به باطل [و از راه‌های نامشروعی همچون غصب و دزدی و رشوه] نخورید؛ مگر اینکه تجارتی با رضایتِ شما [انجام گرفته] باشد؛ و [همچنین] یکدیگر را نکشید و خودکشی نکنید؛ همانا الله [نسبت] به شما مهربان است [و شما را از این کارها بازمی‌دارد]. و هر‌ کس [آگاهانه و] از روی تجاوز و ستم چنین کند، به زودی او را در آتشی [سوزان] درمی‌آوریم و این [کار] برای الله آسان است».

جایزه گرفتن در مسابقات

گرفتن جایزه در مسابقات سه حالت دارد:

اول: در مسابقات شتر سواری، اسب سواری و تیراندازی و مانند این‌ها که برای جهاد در راه الله کمک می‌شود، جایزه گرفتن جایز است.

رسول الله ج می‌فرماید: (مسابقه (با جایزه‌ درست) نیست؛ مگر در شتر (سواری) یا اسب (سواری) و یا تیراندازی).[62]

و برگذاری مسابقات علمی (در علوم شرعی) و دادن جوایز به برندگان جایز است؛ زیرا به نفع اسلام می‌باشد و موجب تحصیل و پیشرفت علمی و تشویق کسانی می‌شود که در جستجوی علم، حفظ علوم و آموزش و یادگیری آن هستند.

دوم: مسابقات حرامی که با جایزه یا بدون جایزه، جواز شرعی ندارد مانند: تخته نرد، شطرنج، قمار و....

سوم: مسابقاتی که بدون جایزه اشکال ندارد، اما با جایزه، درست نیست و در مسابقات اصل بر همین است، مانند مسابقه دو میدانی، قایق‌رانی، کُشتی و مانند این‌ها که سودمند هستند. البته اگر به برنده در این مسابقات جایزه‌ای تشویقی بدون آن که شرطی در کار باشد، بدهند ایرادی ندارد.

هزینه جوایز مسابقات از کجا تأمین شود

ایرادی ندارد که هزینه‌ی جواز را حاکم یا برخی از شرکت کنندگان در مسابقه یا کسان دیگر، از جیب خود بدهند. اما اگر هزینه جایزه را از شرکت کنندگان در مسابقه بگیرند و به کسی بدهند که غلبه کرده، این برای فرد برنده حرام است؛ زیرا مشابه قمار است و موجب دشمنی بین افراد می‌شود.

قمار: هر داد و ستد مالی که بدون زحمت مالی (غنیمتی یا غرامتی) به دست آید، قمار است.

حکم قمار و شرط‌بندی

قماربازی، شرط‌بندی و بازی با تخته نرد، حرام است.

1 - الله تعالى می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠ إِنَّمَا یُرِیدُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَن یُوقِعَ بَیۡنَکُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِی ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِ وَیَصُدَّکُمۡ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ٩١ [المائدة: 90-91]. «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بی‌تردید، شراب و قمار و اَنصاب [= هر چیزی که به عنوان یادواره و نماد، نَصب گردد و عبادت شود از قبیل مجسمه‌های سنگی، ضریح‌های فلزی، مقبره صالحان و ...] و تیرهای قرعه‌کشی [= انتخاب قرعه خوب و بد به وسیله فالگیری که با وسایل گوناگون صورت می‌گیرد و امروزه به اشتباه از آن به عنوان استخاره یاد می‌شود در حالی که استخاره شامل دو رکعت نماز و سپس طلب خیر نمودن در امر مورد نظر از الله متعال و نیز پناه بردن از شر آن به الله متعال است]، پلید [و] از کار[های] شیطان هستند؛ پس از آن‌ها دوری کنید؛ باشد که رستگار شوید. در حقیقت، شیطان می‌خواهد با شراب و قمار، در میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد الله و از نماز بازدارد؛ پس [ای مؤمنان، حال که حقیقت را دانستید،] آیا از آن‌ها دست برمی‌دارید؟».

2 - بریده س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (هرکس با تخته نرد بازی کند گویی دستش را در گوشت و خونِ خوک، آلوده کرده است).[63]

مسابقات رسانه‌های عمومی

تمام مسابقات و رقابت‌ها به شرط این‌که در آن‌ها ظلم، ربا، فریب، قمار و خوردن مال مردم به ناحق نباشد و شرکت کنندگان در مسابقه با منفعت یا سالم برگردند که مصلحتی بدون مفسده داشته باشد، جایز هستند و مسابقات در رسانه‌های عمومی از این دسته مسابقات است. اگر شرکت در مسابقه، سود یا ضرر در پی داشته باشد، به این صورت که برای شرکت در مسابقه‌ای باید پولی پرداخت کند تا به عنوان عضوی از تیم مسابقه به شمار آید، این جایز نیست؛ زیرا دو حالت دارد: یا منفعتی به مراتب بیش‌تر از پولی که داده به دست می‌آورد یا پولی را که داده از دست می‌دهد و این از نوع مال مردم خوردن به ناحق است. 

حکم بازی یانصیب (بخت‌آزمایی) 

یانصیب: بازی است که گروهی از مردم با پرداخت مبلغ کمی، مالی را جمع‌آوری می‌کنند به این امید که پول زیادی به دست آورند. و هریک از شرکت کنندگان شماره‌ای دارد و شماره‌ها را جمع می‌کنند و سپس از میان آن‌ها یک شماره را بر می‌دارند، در نتیجه شماره هرکس برداشته شد تمام پولی که جمع کرده‌اند را به او می‌دهند.

بازی یانصیب از انواع شرط‌بندی و قمار است؛ زیرا هریک از شرکت کنندگان، یا تمام پول افراد را به دست می‌آورد یا پول خودش را از دست می‌دهد این بازی حرام است و ضررش از منفعتش به مراتب بیش‌تر است و یانصیب به هیچ شکلی جایز نیست. الله تعالى می‌فرماید: «یا ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠ [المائدة: 90]. «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بی‌تردید، شراب و قمار و اَنصاب [= هر چیزی که به عنوان یادواره و نماد، نَصب گردد و عبادت شود از قبیل مجسمه‌های سنگی، ضریح‌های فلزی، مقبره صالحان و ...] و تیرهای قرعه‌کشی [= انتخاب قرعه خوب و بد به وسیله فالگیری که با وسایل گوناگون صورت می‌گیرد و امروزه به اشتباه از آن به عنوان استخاره یاد می‌شود در حالی که استخاره شامل دو رکعت نماز و سپس طلب خیر نمودن در امر مورد نظر از الله متعال و نیز پناه بردن از شر آن به الله متعال است]، پلید [و] از کار[های] شیطان هستند؛ پس از آن‌ها دوری کنید؛ باشد که رستگار شوید».

بازی با توپ

توپ بازی (اعم از فوتبال، والیبال و...) اگر در چارچوبه شریعت باشد، مباح است. اما اگر این بازی‌ها منجر به ترک یا تأخیر فریضه‌ای، یا موجب وقوع در معصیتی یا سبب جلب مفسده یا نابودی مصلحتی گردد از بازی‌های بیهوده و باطلی است که مانع ذکر الله و نماز می‌شود، در نتیجه شرکت در چنین بازی حرام است؛ زیرا دفع مفاسد مقدم بر جلب مصلحت‌ها است و نیز هرچه منجر به حرام گردد، حرام است.

تردیدی نیست که در مسابقات ورزشی فوتبال و.... اموال، اوقات و نمازهای زیادی ضایع شده است. و چقدر همدیگر را دشنام می‌دهند و ناسزا می‌گویند و چقدر روابط دوستی و دشمنی با همین طرف‌داری از تیم‌های ورزشی رقم خورده است و چقدر حریم حجاب بین زنان و مردن نامحرم شکسته شده است و .... دیگر مفاسدی که الله حرام کرده است.

به این ترتیب برای فرد مسلمان بهتر است که وقت خود را در اموری که برای خودش و دیگر مخلوقات مفید و سودمند است، از عبادت الله، دعوت مردم به دین الهی، یادگیری و آموزش مسایل شرعی، کار برای کسب درآمد، خوبی کردن به مردم و.... صرف نماید.

کار باید یا منفعت دینی یا منفعت دنیوی داشته باشد

 و بخش اندکی از وقت خود را برای تفریح روح و روان اختصاص دهد.

و گرفتن جایزه در مسابقات ورزشی یا خرید و فروش بازی‌کنان از خوردن اموال مردم به ناحق محسوب می‌شود و مصرف مال در این امور ناجایز است.

1- الله تعالی می‌فرماید:‌ ﴿أَفَحَسِبۡتُمۡ أَنَّمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ عَبَثٗا وَأَنَّکُمۡ إِلَیۡنَا لَا تُرۡجَعُونَ١١٥ [المؤمنون: 115]. «آیا پنداشته‌اید که شما را بیهوده آفریده‌ایم و به سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟».

2- الله تعالی می‌فرماید:‌ ﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحۡیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦٢ لَا شَرِیکَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِکَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ١٦٣ [الأنعام: 162-163]. «بگو: بی‌تردید، نمازم و قربانی‌های من و زندگی و مرگم همه برای الله - پروردگار جهانیان- است. [همان ذاتی که‌] شریکى ندارد؛ و به این [عبادت الله به یگانگی و خالصانه] دستور یافته‌ام و من نخستین مسلمان [از این قوم] هستم».

3- الله تعالی می‌فرماید:‌ ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ عُدۡوَٰنٗا وَظُلۡمٗا فَسَوۡفَ نُصۡلِیهِ نَارٗاۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرًا٣٠ [النساء: 29-30]. «ای کسانی‌ که ایمان آورده‌اید، اموال یکدیگر را به باطل [و از راه‌های نامشروعی همچون غصب و دزدی و رشوه] نخورید؛ مگر اینکه تجارتی با رضایتِ شما [انجام گرفته] باشد؛ و [همچنین] یکدیگر را نکشید و خودکشی نکنید؛ همانا الله [نسبت] به شما مهربان است [و شما را از این کارها بازمی‌دارد]. و هر‌ کس [آگاهانه و] از روی تجاوز و ستم چنین کند، به زودی او را در آتشی [سوزان] درمی‌آوریم و این [کار] برای الله آسان است».

کارت‌های خرید تشویقی

کارت‌‌های خرید تشویقی مؤسسه‌ها، شرکت‌ها، بازارهای تجاری و... ایرادی ندارد البته به شرط این‌که فروشنده، قیمت کالا را افزایش ندهد، موجب ضرر دیگر فروشندگان نشود، شرط خرید برای شرکت در مسابقه نباشد و در این کار فریب و خیانت بر استفاده کنندگان وجود نداشته باشد و فرد مجبور به خرید کالایی نشود که به خاطر شرکت در این مسابقه بخرد.

کارت‌های هتل‌ها، شرکت‌های هواپیمایی و مؤسساتی که شرایط سودمندی برای مشتریان فراهم می‌کنند، اگر مجانی باشد به دلیل وجود مصلحت برای هردو طرف جایز است. اما اگر با گرفتن هزینه خاصی باشد، به دلیل فریب و خوردن اموال مردم به ناحق جایز نیست. الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بی‌تردید، الله سخت‌کیفر است».

16- عاریه

عاریه: این است که از وسیله یا ابزار کاری بدون هیچ هزینه‌ای استفاده ‌کنند و سپس آن ‌را به صاحبش بر‌گردانند.

عاریه را به این خاطر عاریه می‌گویند که از عوض یا هزینه گرفتن عاری و خالی است.

حکمت مشروعیت عاریه

گاهی انسان نیاز به وسیله یا ابزار کاری پیدا می‌کند که توان خرید یا توان پرداخت کرایه‌ آن‌را ندارد و بسیاری از ثروتمندان نیز آن‌قدر سخاوتمند نیستند که چنین وسیله یا ابزاری را صدقه بدهند یا ببخشند، به همین دلیل در اسلام عاریه دادن، مشروع مقرر شده است تا عاریه گیرنده بتواند با ابزار فردی دیگر کار خود را انجام دهد و عاریه دهنده با اجازه دادن به برادرش که از وسیله‌اش استفاده کند، به پاداش و اجری ‌می‌رسد و اصل مالش نیز برای خودش ‌می‌ماند.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿لَّا خَیۡرَ فِی کَثِیرٖ مِّن نَّجۡوَىٰهُمۡ إِلَّا مَنۡ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوۡ مَعۡرُوفٍ أَوۡ إِصۡلَٰحِۢ بَیۡنَ ٱلنَّاسِۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ فَسَوۡفَ نُؤۡتِیهِ أَجۡرًا عَظِیمٗا١١٤ [النساء: 114]. «در بسیاری از رازگویی‌های آنان [= مردم] خیری نیست، مگر [در گفتارِ] کسى که به [دادنِ] صدقه‌ای یا کاری پسندیده یا سازشى میان مردم فرمان دهد؛ و هر کس برای رضایت الله چنین کند، به زودی پاداش بزرگی به وی خواهیم داد».

حکم عاریه

عاریه دادن رسمی است که در اسلام به آن تشویق شده است؛ زیرا نیکوکاری است، نیازهای نیازمندان برآورده می‌شود، موجب ایجاد دوستی و محبت بین افراد جامعه می‌گردد و با هر کلمه‌ای یا رفتاری که بیانگر تأیید عاریه باشد، منعقد می‌شود.

درصورتی که مالک وسیله عاریه را نیاز نداشته باشد و عاریه گیرنده محتاج آن باشد به آن بیش‌تر تشویق و تأکید شده است و این از نوع همکاری در نیکوکاری و تقوا است.

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بی‌تردید، الله سخت‌کیفر است».

2- انس بن مالک س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: «مردم مدینه (از ترس دشمن) دچار وحشت شدند. پیامبر ج اسب ما را که مندوب نام داشت، به عاریت گرفت. (تا ماجرا را بررسی کند). انس می‌گوید: وقتی برگشت فرمود: چیز خاصی ندیدم فقط این اسب را دریایی یافتم».[64]

شروط صحت عاریه

باید اصل وسیله یا ابزاری که استفاده نموده‌اند، سالم بماند و از آن استفاده‌ی مباح شود، عاریه دهنده فرد نیکوکار و مالک چیزی باشد که به عاریه یا اجازه به عاریه دادن را داشته باشد و عاریه گیرنده صلاحیت استفاده از عاریه را داشته باشد.

آنچه عاریه دادنش مباح است

تمام چیزهای دارای منفعت را به عاریه دادن مباح است. مانند: منزل، حیوان سواری، ماشین، ابزار‌آلات و.... مانند این‌ها که استفاده از آن‌ها مباح است. و هرچه فروختنش جایز باشد، به عاریه دادنش نیز جایز است. البته به عاریه دادن چیزی که با آن الله را عبادت می‌کنند یا کمکی برای عبادت الله می‌شود. مانند کتاب‌های دینی، دستگاه کپی، دستگاه چاپ و.... که برای عموم مردم مفید است، مستحب می‌باشد.

عاریه دادنِ حرام

به عاریه دادن ظروف، منازل و .... که در معصیت و نافرمانی الهی استفاده می‌شود، حرام است. مانند: ظروف شرابخواری، منازلی که برای فحشا می‌گیرند و.... دیگر حرام‌ها

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بی‌تردید، الله سخت‌کیفر است».

حکم محافظت از عاریه

بر کسی‌که مالی به عاریه می‌گیرد، واجب است که از آن محافظت کند و سالم به صاحبش برگرداند. و برای کسی‌که چیزی به عاریه می‌گیرد جایز نیست که بدون اجازه‌ی مالک، آن را به کسی دیگر، عاریه بدهد.

ضمانت عاریه

بر کسی‌که مالی به عاریه می‌گیرد واجب است که از آن محافظت و به خوبی استفاده کند و سالم به صاحبش برگرداند. عاریه مطلقاً ضمانت دارد چه در دست عاریه گیرنده با کوتاهی یا بدون کوتاهی در محافظت از آن تلف شود؛ زیرا وظیفه‌ی کسی‌که چیزی می‌گیرد این است که از آن نگهداری کند تا به صاحبش برگرداند. البته اگر صاحب مال از حق خود بگذرد، ضمانت آن از عاریه گیرنده ساقط می‌شود.

1- الله تعالى می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا وَإِذَا حَکَمۡتُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ أَن تَحۡکُمُواْ بِٱلۡعَدۡلِۚ إِنَّ ٱللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُم بِهِۦٓۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ سَمِیعَۢا بَصِیرٗا٥٨ [النساء: 58]. «الله به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را [به طور کامل] به صاحبانشان بازگردانید و هنگامی ‌که میان مردم داوری می‌کنید، به عدالت داوری کنید. الله شما را به امری نیک پند می‌دهد. به راستی که الله شنوای بیناست».

2- یعلی بن امیه س می‌گوید: رسول الله ج خطاب به من فرمود: «هرگاه نمایندگانم نزد تو آمدند، سی زره به آن‌ها بده». گفتم: ای رسول الله! آیا عاریتِ ضمانت‌دار، یا عاریت ادا کننده‌ای است؟ فرمود: «بلکه عاریتی ادا کننده است».[65]

 انتهای مدت عاریه

زمان عاریه در حالت‌های ذیل پایان می‌یابد:

1- کسی‌که چیزی به عاریه گرفته آن را به صاحبش برگرداند.

2- یکی از دو طرف صاحب مال یا عاریه گیرنده بمیرد یا دیوانه شود.

3- عاریه دهنده ورشکسته شود و حق استفاده از اموالش را از او بگیرند.

4- حق استفاده از اموال را به سبب حماقت از یکی از دو طرف بگیرند.

17- غصب

غصب: این است که زمین یا مال منقول دیگری را به زور و به ناحق تصرف کند.

اقسام ظلم

ظلم بر سه نوع است: ظلمی که الله از آن نخواهد گذشت؛ ظلمی که بخشیده می‌شود؛ و ظلمی که بخشیده نمی‌شود.

ظلمی که هرگز بخشیده نخواهد شد، شرک است و الله هرگز آن را نخواهد بخشید.

ظلمی که بخشیده می‌شود، همان است که بین بنده و پروردگارش باشد.

ظلمی که بخشیده نمی‌شود، ظلمی است که برخی از بندگان به برخی دیگر روا می‌دارند.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغۡفِرُ أَن یُشۡرَکَ بِهِۦ وَیَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُۚ وَمَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِیدًا١١٦ [النساء: 116]. «الله این [گناه] را که به او شرک آورده شود، قطعاً نمى‌آمرزد و غیر آن [هر گناهی] را برای هر کس که بخواهد می‌آمرزد؛ و هر ‌کس به الله شرک آورَد، بی‌تردید در گمراهی دور و درازی افتاده‌ است».

انواع محرمات

حرام‌ها در شریعت بر دو نوع است:

اول: حرام‌هایی که خود آن‌ها حرام هستند، مانند: مردار، خون، گوشت خوک، پلیدی‌ها، نجاست‌ها و .... که انسان‌ها فطرتا این‌ها را دوست ندارند و از این چیزها متنفر هستند.

دوم: کارهای حرام: مانند: ربا، شرط‌بندی، قمار، احتکار، خیانت، غصب، معاملاتی که در آن‌ها فریب وجود دارد و... که در آن‌ها ظلم می‌شود و مال مردم را به باطل می‌خورند.

در هردو نوع فوق ضررها، بیماری‌ها و خطرها وجود دارد. از نوع اول فطرتا انسان متنفر است و نیاز به توضیح خاص ندارد. و چون نَفْس، به دومی گرایش دارد، نیاز به منع و نهی دارد تا از گرفتار شدن به دام آن باز آید.

حکم غصب

غصب چون تجاوز به مال دیگران است، حرام می‌باشد، برای کسی جایز نیست که مال کسی دیگر را جز با رضایتش تصرف و استفاده کند و غصب بر خلاف این است.

1- الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَلَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ وَتُدۡلُواْ بِهَآ إِلَى ٱلۡحُکَّامِ لِتَأۡکُلُواْ فَرِیقٗا مِّنۡ أَمۡوَٰلِ ٱلنَّاسِ بِٱلۡإِثۡمِ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ١٨٨ [البقرة: 188]. «و اموالتان را بین خود به باطل [و ناحق] نخورید و برای آنکه بخشی از مال مردم را به گناه بخورید، قضیه را به حاکمان ارجاع ندهید، در حالی که می‌دانید [که این کار، گناه است]».

2- سعید بن زید س روایت می‌کند که از پیامبر ج شنیده‌ام که مى‌فرمود: «هرکس یک وجب زمین کسى را غصب کند و آن را با ظلم تصرف نماید، در روز قیامت همان قطعه، از هفت طبقه‌ی زمین به صورت طوق در گردنش قرار مى‌گیرد». [66]

آبادانی در زمین غصبی

1- اگر کسی زمینی را غصب کرد و در آن درخت کاشت یا خانه ساخت، باید آن درختان قطع شوند و خانه‌ای که ساخته ویران گردد و به درخواست مالک ضمانت تخریب زمین و هموار کردن آن مثل قبل بر عهده‌ی غاصب است. اما اگر توافق کردند که قیمت معادل تخریب را غاصب پرداخت کند، جایز است.

2- اگر غاصب زمینی را کاشت و بعد از آن زمین را به مالکش تحویل داد، مالک باید مخارج کاشت زمین را بدهد. اما اگر محصول رشد کرده و زمان برداشت آن نزدیک بود، مالک اختیار دارد که غاصب را بگذارد تا زمان درو و برداشت محصول زمین به دستش باشد و کرایه مثل را از او بگیرد یا زمین را بگیرد و قیمت محصول آن را به غاصب پرداخت کند.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡبَغۡیِۚ یَعِظُکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ٩٠ [النحل: 90]. «در حقیقت، الله [شما را] به عدالت و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان مى‌دهد و از فحشا و زشت‌کاری و سرکشی نهى مى‌کند. او شما را پند مى‌دهد؛ باشد که پند گیرید».

برگرداندن مال غصبی

بر غاصب واجب است که هرچه غصب کرده به صاحبش برگرداند، هرچند مجبور شود چند برابر غرامت بپردازد؛ زیرا حقِّ کسی دیگر است. اگر با مال غصبی تجارت کند، سود حاصل از آن، به طور مساوی بین هردو تقسیم می‌شود. اگر مال غصبی دستمزد باشد، غاصب باید آن را به صاحبش برگرداند و به اندازه مدتی که در دستش بوده است، دستمزد مثل آن را بدهد.

تغییر مال غصبی در دست غاصب

اگر غاصب پشم را با ریسیدن به نخ تبدیل کرد، یا لباس را شست و سفید نمود، یا چوب را نجاری کرد و... باید آن را به صاحبش برگرداند و جریمه نقص آن را نیز بدهد و به غاصب چیزی نمی‌رسد.

مخلوط کردن مال غصبی با مالی دیگر

اگر غاصب مالی را که غصب کرده با مالی مثلِ خودِ آن مخلوط کند که امکان جدا کردن‌شان نباشد، مثل روغن، برنج و.... اگر قیمت آن کم یا زیاد نشود، هردو به اندازه‌ی مال خود شریک هستند اما اگر از قیمت آن کم شود، غاصب ضامن است و اگر قیمت یکی از دو مالی که مخلوط شده افزایش یابد از آنِ صاحبش می‌باشد.

تلف شدن مال غصبی

هر مال غصبی که مثل داشته باشد، در صورت تلف شدن، باید مثلِ آن به عنوان جریمه پرداخت شود، اگر مثل نداشته یا پیدا کردن مثل مشکل باشد، باید قیمت آن را جریمه بدهد.

تصرفات غاصب

تمام تصرفات غاصب از خرید و فروش، ازدواج، حج و .... بستگی به اجازه مالک دارد، اگر اجازه دهد، مالک آن می‌شود. در غیر این صورت مالکیتش باطل می‌گردد؛ زیرا هرچه بنایش بر باطل باشد، باطل است.

قول معتبر در غصب

در صورتی که مالی غصبی از بین برود، برای تعیین قیمت یا اندازه مال غصبی یا مشخصات آن، قول غاصب با قَسَمش معتبر است، مگر آن که مالک دلیل معتبر داشته باشد. اما در برگرداندن مال غصبی و بی‌عیب بودن آن، در صورت نبود دلیل معتبر قول مالک معتبر است.

حکم کسی‌که موجب نابودی مال دیگران شود

1- اگر کسی قفس، در، سربند، طناب یا دست‌بند حیوانی را باز کند، که موجب از دست رفتن مالی شود، برابر است که مکلف باشد یا نباشد، ضامن است؛ زیرا مال دیگری را نابود کرده است.

2- اگر کسی سگِ درنده، شیر، گرگ یا پرنده‌ی خطرناکی را رها کند که موجب تلف شدن چیزی گردد، ضامن است.

حکم آن‌چه حیوانات نابود می‌کنند

اگر حیوانات شبانه موجب نابودی کشت و زراعت و.... شوند، صاحب آن ضامن است؛ زیرا باید از حیوان خود محافظت کند. اما آنچه حیوان در روز تلف کند، ضمانت ندارد؛ چون وظیفه‌ی صاحبان مزارع است که در طول روز از مزارع خود محافظت کنند مگر آن که صاحب حیوان کوتاهی کرده باشد.

برگرداندن مال غصبی

1- هرگاه غاصب خواست مال غصبی را برگرداند اما صاحبش را نمی‌شناخت، آن را به حکومت اسلامی عادل تحویل دهد یا از طرف او صدقه بدهد و اگر صاحبش بعدا پیدا شد و اجازه‌ی صدقه دادن را نداد، ضمانت آن را بپردازد.

2- اگر به دست غاصب مالی غصبی، دزدی، امانت، ودیعه، گِرو و... باشد، و صاحب آن‌ها را نشناسد، باید آن‌ها را صدقه بدهد و در راه مصلحت مسلمانان خرج کند و از خودش رفع مسئولیت نماید و نیز می‌تواند به حکومت اسلامی عادل تحویل دهد.

از بین بردن مال حرام

در تلف و نابود کردن اموال حرام مثل آلات موسیقی، صلیب، ظرف‌های شراب، کتاب‌های مخالف قرآن و سنت صحیح که گمراه کننده هستند و کتاب‌هایی که جوک‌های انحرافی و مطالب بی‌حیایی دارد‌، آلات سِحر و.... هیچ ضمانتی ندارد؛ زیرا حرام هستند و خرید و فروش آن‌ها جایز نیست. البته بهتر است که نابود کردن این‌ها با دستور و تحت نظر حاکم باشد و برای رعایت مصلحت و دفع فساد، اگر ضمانت این‌ها پرداخت شود ایرادی ندارد.

سرایت آتش سوزی از ملکی به ملک همسایه

اگر کسی در زمین خود به هدف انجام کار درستی آتشی روشن کند و بدون کوتاهی به ملک همسایه‌اش سرایت نماید و موجب تلف شدن چیزی شود، ضامن است. اما اگر باد موجب بردن آتش به ملک همسایه شود، ضمانت ندارد؛ زیرا نه خود فرد این کار را کرده است و نه کوتاهی‌اش موجب این کار شده است.

کشته شدن حیوانات در جاده‌های آسفالت و ماشینی

اگر حیوانی در جاده‌‌ای عمومی که آسفالت است و... زیر ماشین نابود شود، هدر است و ضمانت ندارد، به شرط این‌که بدون کوتاهی و تعدی باشد و صاحب آن یا چوپان به خاطر سهل‌انگاری و رها کردن حیوانات در جاده‌ی ماشینی گناهکار می‌شود.

مال غصبی

استفاده از مال غصبی و.... حرام است و باید آن را به صاحبش برگرداند.

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ٦٣ [النور: 63]. «پس باید کسانی‌که با فرمان او مخالفت می‌کنند؛ بترسند از اینکه فتنه‌ای آن‌ها را فرا گیرد، یا عذابی دردناک به آن‌ها برسد!».

2- ابوهریره س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (هرکس به برادرش ظلمی روا داشته، خواه به آبروی او لطمه زده یا حق دیگری از او پایمال کرده است، همین امروز (در دنیا) از او طلب بخشش کند، قبل از آن‌که روزی (قیامت) فرا رسد که در آن، درهم و دیناری وجود ندارد، اگر اعمال نیکی داشته باشد، (در آن روز) به اندازه ظلمی که نموده است، از آن‌ها کسر می‌گردد. اما اگر اعمال نیکی نداشته باشد، گناهان مظلوم را به دوش او (ظالم) می‌گذارند)[67].

دفع یورش مهاجم

برای انسان جایز است که از جان و مال خود در برابر حمله‌ی کسی‌که قصد کشتن یا گرفتن مالش را دارد، دفاع کند. اگر کشته شود، شهید است اما اگر جنایتکار کشته شود در دوزخ است.

ابوهریره س روایت می‌کند که: مردی خدمت رسول الله ج آمده و گفت: (ای رسول الله ج اگر مردی آمد و خواست مالم را بگیرد [چکار کنم]؟ فرمود: به او نده! گفت: اگر با من جنگید چه؟ فرمود: با او بجنگ. گفت: اگر مرا کشت؟ فرمود: تو شهیدی. گفت: اگر من او را کشتم؟ فرمود: او در دوزخ است)[68].

18- شفعه و شفاعت

شفعه: شفعه عبارت است از حق یک شریک برای خرید سهم فروخته شده‌ی شریکش، در برابر همان قیمت تعیین شده به مشتری.

حکمت مشروعیت شفعه

شفعه از محاسن اسلام و به هدف دفع ضرر از شریک مشروع قرار داده شده است؛ زیرا ممکن است، سهم شریکش را دشمنش یا فرد بد اخلاقی بخرد که موجب تنفر و آزار همسایه‌اش شود.

ابوهریره س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (از گمان بد، اجتناب کنید؛ زیرا گمان بد، بدترین نوع دروغ است و به دنبال عیوب دیگران نباشید، تجسس نکنید، قیمت کالاها را بدون این‌که قصد خرید داشته باشید، بالا نبرید و به یکدیگر حسادت نورزید. با یکدیگر دشمنی نکنید و به یکدیگر پشت ننمایید و برادروار، الله را عبادت کنید).[69]

حکم شفعه

شفعه برای شفعه کننده جایز است و در هر چیزی که قابل تقسیم نباشد مثل زمین یا منزل یا باغ، حکم شفعه ثابت است. البته فریب دادن برای اینکه حق شفعه را ساقط و بی‌اعتبار کنند، حرام است؛ زیرا مشروعیت شفعه برای پیشگیری ضرر از شریک است.

 جابر س روایت می‌کند که رسول الله ج شفعه را در مالی مشروع قرارداد که هنوز تقسیم نشده است، ولی پس از این‌که مال تقسیم شد و حد و مرز هر یک، تعیین گردید و راه جدا شد، دیگر کسی حق ادعای شفعه ندارد).[70]

وقت شفعه

1- شفعه حق شریک است که وقتی از فروختن سهم شریکش خبر شود باید اقدام به خرید آن کند، اگر عمدا تأخیر کند شفعه باطل می‌‌شود، مگر اینکه غایب یا معذور باشد که در این موارد حق شفعه تا زمان برگشت او یا برطرف شدن عذرش، باقی می‌ماند.

اگر امکان شاهد گرفتن برای درخواست شفعه را داشته باشد و شاهد نگیرد، شفعه‌‌اش باطل می‌‌شود.

3-     وقتی شفعه کننده بمیرد حق شفعه به وارثانش می‌‌رسد.

شفعه کننده سهم فروخته شده‌‌ی شریکش را با پرداخت تمام هزینه‌‌ی آن بخرد، اگر توان پرداخت همه هزینه را نداشته باشد، حق شفعه ساقط می‌‌شود.

ثبوت شفعه

برای شخص جایز نیست که سهم خود را بدون اجازه شریکش بفروشد، اگر بفروشد و اجازه ندهد، خود شریک مستحق‌‌تر به خرید سهم اوست. اما اگر اجازه داد و گفت من به آن نیاز ندارم، بعد از فروختن، دیگر حق مطالبه خرید ندارد.

حکم شفعه‌‌ی همسایه

همسایه به شفعه‌‌ و خرید ملک همسایه‌‌اش مستحق‌‌تر از دیگران است، اگر مورد شفعه‌‌یی از راه یا آبی بین دو همسایه وجود داشت، هردو حق شفعه دارند. رسول الله ج ‌‌می‌‌فرماید: همسایه به شفعه‌ی همسایه‌اش مستحق‌‌تر است، حتی اگر همسایه غایب باشد، لازم است که انتظار بکشد، این در صورتی است که راه رفت‌وآمد آن‌ها یکی باشد).[71]

شفاعت: این است که از فردی کمک بخواهند تا بین دو نفر میانجی‌‌گری نماید.

اقسام شفاعت

شفاعت بر دو قسم است: حسنه (پسندیده) و سیئه (ناپسند).

1- حسنه (پسندیده): این است که شریعت آن را نیک و پسندیده معرفی نموده است. مثل اینکه برای دفع ضرر یا رساندن منفعت به مستحق‌‌اش یا برداشتن ستمی از مظلومی شفاعت کنند.

2- سیئه (ناپسند): این است که در اموری که از دیدگاه شریعت حرام است شفاعت و سفارش کنند، مثل سفارش برای عدم اجرای یکی از حدود، یا پایمال نمودن حقی یا حقی را به کسی دیگر دادن؛ در این موارد سفارش کردن ناپسند و سفارش کننده پاداشی ندارد و گناهکار است.

1- الله تعالى می‌فرماید: ﴿مَّن یَشۡفَعۡ شَفَٰعَةً حَسَنَةٗ یَکُن لَّهُۥ نَصِیبٞ مِّنۡهَاۖ وَمَن یَشۡفَعۡ شَفَٰعَةٗ سَیِّئَةٗ یَکُن لَّهُۥ کِفۡلٞ مِّنۡهَاۗ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ مُّقِیتٗا٨٥ [النساء: 85]. «کسی‌ که شفاعت [= میانجی‌گریِ] پسندیده‌ای کند، از [خیرِ] آن نصیبی خواهد داشت و کسی ‌که شفاعت ناپسندی کند، از [شرِ] آن نصیبی خواهد داشت؛ و الله همواره بر هر چیزی مراقب است».

2- و می‌فرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بی‌تردید، الله سخت‌کیفر است».

19- ودیعه

ودیعه: به مالی گفته می‌‌شود که تحویل کسی می‌‌دهند که بدون دستمزد از آن محافظت کند.

حکمت مشروعیت ودیعه

بسی اوقات شرایطی پیش می‌‌آید که خود انسان به دلیل نداشتن جا یا شرایط موجود، توان محافظت از مال خود را ندارد و کسان دیگر از برادرانش هستند که می‌‌توانند مالش را حفظ کنند. به همین دلیل اسلام سپردن چنین مالی را به دیگری جهت حفظ مال و کسب اجر و ثواب توسط محافظت کننده، مباح قرار داده است.

حکم ودیعه

ودیعه قراردادی جایزی است که هرگاه صاحبش درخواست کند، باید به او بدهند و اگر ودیعه گیرنده نیز مال ودیعه را برگرداند، بر صاحبش لازم است که آن را قبول کند.

 و ودیعه برای ودیعه‌گذار مباح است و برای ودیعه‌پذیر سنت است؛ زیرا نیکوکاری است که الله آن را دوست دارد و نیاز مسلمانی برطرف می‌‌گردد.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بی‌تردید، الله سخت‌کیفر است».

حکم قبول ودیعه

قبول ودیعه برای کسی‌که مطمئن است، می‌‌تواند از ودیعه محافظت نماید، مستحب است؛ زیرا از انواع همکاری در کارهای نیک و تقوا است و ثواب زیادی دارد و ودیعه‌پذیر باید از افرادی باشد که توان و اختیار تصرف در آن مال را داشته باشد. البته کسی‌که می‌‌داند توان محافظت از مال مردم را ندارد، ودیعه را قبول نکند.

ضمانت ودیعه

1- اگر ودیعه بدون تعدی و کوتاهی در بین اموال ودیعه‌پذیر تلف شود، ضمانت ندارد و باید ودیعه را در محافظی مثل محافظ اموال خود قرار دهد. اگر به ودیعه‌پذیر اجازه‌‌ی استفاده از ودیعه داده شود، قرضی است که ضمانت دارد.

2- اگر بیم نابودی ودیعه باشد و ودیعه‌پذیر قصد مسافرت داشته باشد، واجب است که ودیعه را به صاحب آن یا وکیلش تحویل دهد، اگر چنین شرایطی نبود آن را به حاکم عادل بسپارد و اگر حاکم عادلی هم نبود آن را به فرد مورد اعتمادی بدهد که به صاحبش برگرداند.

3- اگر به فردی حیوانی به عنوان ودیعه داده شد و ودیعه‌پذیر آن را در امری که به نفع حیوان نبود به کار برد، یا به او پول نقدی داده شد و او پول را از حفاظش، بیرون آورد یا آن را با پول دیگری که قابل تشخیص نبود، مخلوط کرد و همه نابود شدند، ضامن است.

4- ودیعه‌پذیر امانت‌دار است و ضمانتی ندارد مگر تعدی یا کوتاهی کند. و اگر در مورد تحویل دادن ودیعه به صاحبش یا تلف شدن آن اختلاف کنند و دلیل معتبری نباشد، قول ودیعه‌پذیر با قسمش پذیرفته می‌‌شود.

حکم برگرداندن ودیعه

1- ودیعه -مال یا هر چیز دیگری که باشد- در نزد ودیعه‌پذیر امانت است و برگرداندن آن در هر زمانی که صاحبش بخواهد، واجب است، اگر بدون عذر مال ودیعه را برنگرداند و تلف شود، ضامن است.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡبَغۡیِۚ یَعِظُکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ٩٠ [النحل: 90]. «در حقیقت، الله [شما را] به عدالت و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان مى‌دهد و از فحشا و زشت‌کاری و سرکشی نهى مى‌کند. او شما را پند مى‌دهد؛ باشد که پند گیرید».

2- اگر یکی از ودیعه‌گذاران، سهمیه‌اش را از اموال کیلی یا وزنی، یا عددی درخواست کند، به او داده می‌شود.

سپرده‌گذاری در بانک

دو نوع ودیعه‌‌ی بانکی وجود دارد:

اول: سپرده‌گذاری یا ودیعه‌‌ی جاری که مردم برای خود حسابی در بانک باز می‌‌کنند و پولی بدون سود در آن می‌‌گذارند تا هر وقت بخواهند از آن بردارند.

این نوع حساب بانکی را حساب جاری می‌‌گویند و قرضی است که بانک ضمانت حفظ آن را به عهده می‌‌گیرد و سپرده‌گذار هر وقت که بخواهد از آن برداشت می‌کند و هرگاه سپرده‌گذار بخواهد، بانک باید پولش را پرداخت نماید، به این ترتیب اگر در بانکی بدون تعدی و کوتاهی آتش سوزی شود، بانک ضامن سپرده‌‌های قرضی است نه ودیعه‌‌های بانکی؛ زیرا ودیعه‌پذیر در نگهداری مال با اجازه‌‌ مالک امانت‌دار می‌باشد و حفظ آن به مصلحت صاحب آن است، بنابراین اگر بدون تعدی و کوتاهی تلف شود، ضمانت ندارد. اما در سپرده‌ی قرضی با اجازه مالک، قرض به مصلحت قرض گیرنده یا بانک است، در نتیجه باید برای صاحبش ضمانت کند.

دوم: ودیعه‌‌های مدت‌دار؛ منظور پول‌‌هایی است که برای مدت مشخصی بدون برداشت با درصد سود مشخص در بانک می‌‌گذارند. فرقی نمی‌کند که این نوع ودیعه از نوع سپرده‌‌ی مدت‌دارِ ثابت و مشخص یا سپرده‌‌ی پس‌انداز موقت یا پس‌انداز طولانی مدت باشد، که بانک در برابر همه این‌ها سود (ربا) می‌دهد و از آن جایی‌که همه‌‌ی این‌ها قرض ضمانت‌دار هستند‌‌، جایز نیست؛ زیرا ربا می‌باشد و شرعا برای هردو طرف حرام است.

ودیعه‌‌های از نوع وثیقه و سندها و.... وقتی در بانک برای محافظت از اصل آن‌ها گذاشته شود و از بانک رسیدی دریافت کنند تا در مدت معینی در برابر کارمزد مشخصی بانک از آن‌ها حفاظت نماید، جایز است؛ زیرا قرارداد اجاره برای حفظ ودیعه با کارمزد مشخص برای دو طرف و به مصلحت هردو است.

20- کشت و کار در زمین‌‌های بایر

موات: به زمینی گفته می‌‌شود که مالکی ندارد و از زمین‌‌های اختصاصی جداست و ملک ثبت و سند دار هم نباشد.

منظور از زمین‌‌های اختصاصی مجاری سیلاب‌‌ها، زمین‌‌های مخصوص تهیه و جمع‌آوری هیزم، چراگاه‌‌ها، زمین‌‌هایی که برای مصلحت عموم مردم اختصاص داده شده مانند پارک‌‌ها و نیز قبرستان‌‌ها است.

منظور از مِلک معصوم ملکی است که به ثبت رسمی و قانونی افراد رسیده باشد و انسان‌‌هایی که ثبت املاک‌‌ دارند، چهار دسته هستند:

مسلمان؛ معاهد (هم‌‌پیمان)؛ ذمی (کافری که در حکومت اسلامی زندگی می‌‌کند)؛ و کسی‌که تأمین گرفته است.

هیچ کس حق ندارد به ملک و املاک این چهار گروه تعدی و تجاوز نماید.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ [البقرة: 190]. «و از حد تجاوز نکنید، که الله تجاوزگران را دوست نمی‌دارد».

حکمت مشروعیت کشت و کار زمین‌‌های بایر

کشت و کار زمین‌‌های بایر موجب گسترش یافتن عرصه‌‌ی تولید رزق و نفع رساندن به مسلمانان با تولید مواد غذایی و.... می‌شود و در پی آن، توزیع زکاتِ محصولات به دست می‌آید و بین مستحقان تقسیم می‌شود.

فضیلت کشاورزی در زمین‌‌های بایر به هدف نیکوکاری

انس بن مالک س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (هیچ مسلمانی نیست که درختی غرس نماید یا بذری بکارد که از آن پرنده یا انسان یا حیوانی بخورد؛ مگر اینکه برایش صدقه محسوب می‌شود).[72]

حکم کشت و کار در زمین‌‌های بایر

1- هرکس چه مسلمان یا ذمی با مجوز حکومت یا بدون مجوز، در دار الاسلام یا جای دیگری، زمین بایری را که صاحب نداشته باشد، با کشت و زراعت به بهره‌برداری برساند، مال او خواهد بود تا زمانی که متعلق به مصالح مسلمین نباشد، مانند قبرستان یا زمین‌‌های مخصوص تهیه و جمع‌آوری هیزم. زمین‌‌های بایر حرم و عرفات با کشت و کار در مالکیت کسی درنمی‌‌آید.

عایشه ل روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (هرکس، زمینی را که صاحبی نداشته باشد، آباد کند، (از دیگران به آن) مستحق‌تر است).[73]

2- اگر حکومت اسلامی صلاح بداند که به هدف تحت نظر گرفتن دقیق امور، اجرای عدالت و پیشگیری از اختلاف بین مردم، کشت و کار زمین‌‌های بایر را منحصر به مجوز حکومت اعلان نماید، واجب است که اطاعت کنند‌‌؛ زیرا اطاعت حاکم مسلمان در غیر معصیت الله واجب است.

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِی ٱلۡأَمۡرِ مِنکُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلًا٥٩ [النساء: 59]. «ای کسانی‌ که ایمان آورده‌اید، از [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبر و کارگزاران [و فرماندهان مسلمانِ خود] اطاعت کنید و اگر در چیزی اختلاف کردید، آن را به [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبر بازگردانید. اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید، [یقین داشته باشید که] این [بازگشت به قرآن و سنت، برایتان] بهتر و خوش‌فرجام‌تر است».

2- الله تعالی می‌فرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ فَسَوَّىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖۚ وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ٢٩ [البقرة: 29]. «اوست که همۀ آنچه را که در زمین است برایتان آفرید؛ آنگاه به آسمان پرداخت و آن‌ها را به صورت هفت آسمان سامان داد و او به هر چیز داناست».

چگونگی کشت و آبادانی زمین بایر

با امور ذیل زمین بایر آباد به حساب می‌‌آید:

طبق رسم رایجِ هر منطقه یا با دیوار کردن دور زمین، یا بردن آب بر روی زمین، یا حفر چاه در آن، یا کاشت درخت، زمین بایر آباد به حساب می‌‌آید و این در هر زمان و مکان به عرف بستگی دارد و هرچه را که مردم در عرف‌شان آبادانی زمین بشمارند، به سبب آن مالک زمین می‌شوند.

هرکس زمینی را بر اساس قوانین شرعی آباد کند، کوچک باشد یا بزرگ، با تمام متعلقاتش مالک آن می‌‌شود. اگر در تصرف آن ناتوان بود یا مشکلی داشت، حاکم باید آن را بگیرد و تحویل کسی بدهد که توان کاشت و آبادانی آن را داشته باشد.

مالکیت زمین‌‌های نزدیک شهر

زمین‌‌های جزو شهر یا نزدیک آن جز با مجوز حکومت اسلامی به مالکیت کسی داده نمی‌‌شود؛ زیرا مسلمانان نیاز به قبرستان، ساخت مسجد یا مدرسه یا بیمارستان یا حفر چاه‌‌های آب و.... دارند که اگر مالکیت این زمین‌‌ها بدون مجوز قانونی باشد، این مصلحت‌‌های عمومی از دست می‌‌رود.

زمین‌‌های بایری که سیلابِ آن‌ها به طرف زمین‌‌های دارای مالک سرازیر است، تابع همان زمین‌‌ها است و آباد کردن و تصرف این زمین‌‌ها به هدف دفع ضرر از مالکان جایز نیست مگر با اجازه‌‌ی مالکان این زمین‌‌ها.

زمین‌‌های تحت اختیار حکومت اسلامی

حکومت اسلامی می‌‌تواند آبادانی زمین‌‌های بایر را مجاز اعلان نماید یا نشستن در جای خاصی از بازارهای بزرگ را برای خرید و فروش ممنوع نماید به شرط این‌که برای مردم محدودیتی ایجاد نشود. اگر حکومت جایی را برای خرید و فروش ممنوع نکند، هرکس جلوتر برای خود جایی بگیرد، مال اوست، اگر دو نفر با هم جایی را انتخاب کردند با قرعه‌کشی به یکی از آن دو داده می‌شود. در صورتی که مردم در مورد اندازه‌ی عرض راهی اختلاف کنند، هفت ذراع تعیین شود یا حکومت حق دارد هرچه به نفع مردم باشد، تصویب و اجرا کند.

حکم ایجاد حصار دور زمینی

دیوار و حصار کردن زمینی نشانی اثبات مالکیت آن نیست، بلکه تنها، نشانه‌‌ اختصاص یافتن و مستحق‌‌تر بودن از دیگران است. مثل اینکه کسی زمینی را با دیواری که مستحکم نباشد یا با سیم خاردار یا کندن خندق یا دیوار خاکی یا چاهی حفر کند که به آب نرسیده باشد، در این موارد حکومت برایش مدتی تعیین کند تا آن را آباد نماید، اگر با رعایت قوانین شرعی و کاشتن آبادش کرد که به او داده می‌‌شود. در غیر این صورت از او گرفته خواهد شد و به کسی می‌‌دهند که صلاحیت و توانایی کاشت و بهره‌برداری آن ‌را داشته باشد.

استفاده از آب عمومی

برای کسی‌که در قسمت بالاتر از دیگران در کنار آب رودخانه، دره و آب چشمه، زمین دارد جایز است که به اندازه‌‌ی دو قوزک پا از آب برای زمین خود جدا کند و باقی‌مانده را برای زمین‌‌های دیگران رها کند.

استخدام ساربان

فقط برای حاکم جایز است که ساربانی برای حیوانات و اسب‌های بیت المال مسلمانان مانند اسب‌‌های جهاد و شتران صدقه و.... استخدام کند، به شرط این‌که به مسلمانان ضرر نداشته باشد. هرکس برای امر مباحی سبقت گیرد مانند صید شکاری، جمع‌آوری عنبر، هیزم و... مال خودش خواهد بود.

تعدی به حق دیگران

برای مسلمانان حرام است که به حق دیگران از مال، زمین و.... تجاوز کنند.

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَاۚ وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ [البقرة: 229]. «این‌ها حدودِ [احکامِ] الهی است؛ پس از آن‌ها تجاوز نکنید؛ و هر‌ کس از حدود الله تجاوز کند، ستمکار است».

2- عایشه ل روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (هرکس در زمینی به اندازه‌ی یک وجب ظلم کند، [در قیامت] همان ظلم در هفت طبقه‌ی زمین، طوق گردن او می‌شود). [74]

2 - عبدالله بن عمر ب می‌گوید: پیامبر ج فرمود: (هرکس، زمین فرد دیگری را به ناحق، تصرف کند، روز قیامت در هفت طبقه‌ی زمین، فرو برده می‌شود).[75]

21- جعاله

جعاله: این است که دستمزد مشخصی برای انجام کاری مباح و معین یا غیر معین مانند ساخت دیوار یا برگرداندن گم شده و... تعیین ‌‌کنند.

حکم جعاله

 جعاله به خاطر نیاز مردم جایز است و هریک از دو طرف می‌‌توانند قرارداد جعاله را فسخ کنند، مگر این‌که فسخ آن برای طرف مقابل ضرری داشته باشد که در این صورت فسخ جایز نیست.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿قَالُواْ نَفۡقِدُ صُوَاعَ ٱلۡمَلِکِ وَلِمَن جَآءَ بِهِۦ حِمۡلُ بَعِیرٖ وَأَنَا۠ بِهِۦ زَعِیمٞ٧٢ [یوسف: 72]. «[کارگزاران] گفتند: «پیمانۀ پادشاه را گم کرده‌ایم و [آن که بانگ برآورده بود گفت:] هر کس آن را بیاورد، یک بار شتر [جایزه] دارد و من ضامن این [پاداش] هستم».

چگونگی جعاله

به طور مثال فردی می‌‌گوید: هرکس این دیوار را برایم بسازد یا این لباس را بدوزد یا این اسبم را بگیرد و بیاورد برایش این قدر می‌‌دهم‌‌، هرکس این کار را انجام دهد، مستحق دستمزد تعیین شده می‌‌گردد.

فرق بین جعاله و اجاره

در اجاره طرف قرارداد مشخص است اما در جعاله هرکس کار پیشنهادی را انجام دهد مستحق دستمزدِ تعیین شده خواهد بود.

فسخ جعاله

فسخ جعاله جایز است، اگر کارگر فسخ کند، دستمزدی ندارد. اما اگر پیشنهاد کننده جعاله فسخ کند و قبل از شروع کار باشد کارگر مستحق دستمزدی نخواهد بود. ولی اگر بعد از شروع کار باشد، کارگر به اندازه‌‌ی کاری که انجام داده است، مستحق دستمزد خواهد بود. 

حکم کسی‌که منفعتی به فردی برساند

1- هرکس بچه‌ی گم شده یا حیوان گم شده‌‌ای و .... را بدون قرارداد جعاله پیدا نمود و به صاحبش برگرداند‌‌، مستحق دستمزد خاصی نمی‌‌شود البته مستحب است که به او مژدگانی بدهند.

2- هرکس مانع نابودی مال کسی شود و آن را به صاحبش برگرداند، مستحق دستمزد مثل آن می‌‌شود، حتی اگر بدون پیش‌شرط این کار را کرده باشد.

1- الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بی‌تردید، الله سخت‌کیفر است».

2- الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱرۡکَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ وَٱعۡبُدُواْ رَبَّکُمۡ وَٱفۡعَلُواْ ٱلۡخَیۡرَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٧٧ [الحج: 77]. «ای کسانی ‌که ایمان آورده‌اید، رکوع کنید و سجده گزارید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید؛ باشد که رستگار شوید».

22- لقطه و لقیط

لقطه: مال یا هرچیزی که صاحبی داشته باشد و گم شود و کسی دیگر آن را پیدا کند و بردارد لقطه گویند.

حکم لقطه

هرکس مال و.... پیدا کند جایز است که آن را بردارد و به صاحبش برساند و این از خوبی‌‌های اسلام است؛ زیرا موجب حفظ مال دیگری می‌‌گردد و به کسی‌که پیدا کرده و به صاحبش رسانده است،‌‌ اجر و ثواب می‌رسد.

و برای کسی‌که به خودش اطمینان و توان پیدا کردن صاحب مال را دارد، مستحب است که اگر چیزی یافت آن را بردارد؛ زیرا موجب حفظ مال برادرش و کسب ثواب برای خودش می‌گردد.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بی‌تردید، الله سخت‌کیفر است».

انواع اموال گم شده

اموالی که گم می‌‌شوند بر سه دسته هستند:

1- اموال کم، یا کم ارزشی که اگر فردی گم کند به دنبالش نمی‌‌گردد مانند: شلاق، عصا، تکه‌‌ای نان‌‌، یک دانه خرما و.... اگر کسی از این چیزها پیدا نماید و صاحبش را نشناسد، نیاز به گشتن دنبال او نیست و می‌‌تواند از آن استفاده کند اما بهتر است که این‌ها را نیز صدقه بدهد.

2- حیواناتی که از خودشان می‌‌توانند دفاع کنند مانند شتر، گاو، اسب، پرندگان و.... اگر کسی از این‌ها یافت نباید بگیرد و هرکس این حیوانات را بگیرد خودش گم کننده آن حیوان است، اگر کسی چنین مالی را نگهداری نمود باید ضمانت آن را به عهده بگیرد و همیشه دنبال صاحبش بگردد.

زید بن خالد جُهَنی س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: «کسی‌که مال گم شده‌ای را نگه‌داری کند، تا زمانی‌که آن را اعلان نکرده است، خودش گمراه است».[76]

3 - دیگر اموال مانند پول نقد طلا و نقره، وسایل (انواع کالاها) کیف‌‌ها، حیواناتی که نمی‌‌توانند از خودشان در برابر حیوانات درنده دفاع کنند مانند گوسفند، بچه شتر، گوساله و... نگهداری این‌ها اگر به خودش اطمینان دارد و توان معرفی نمودن این‌ها هم را دارد، جایز است که این‌ها را تا پیدا کردن صاحب‌شان نگهداری نماید و دو شاهد عادل بگیرد و از حیوان و طنابش و متعلقاتش حفاظت نماید و تا یک سال دنبال صاحبش در محله‌‌های شلوغ و جاهای پر رفت و آمد، مثل بازارها، درب مساجد و از رسانه‌‌های جمعی اعلان و این گمشده‌‌ها را معرف نماید و دنبال صاحب‌‌شان بگردد.

اگر فردی چیزی پیدا کرد و به اداره یا افراد و جاهایی که از طرف حکومت تعیین شده است، تحویل دهد، از وی رفع مسئولیت می‌‌شود.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا وَإِذَا حَکَمۡتُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ أَن تَحۡکُمُواْ بِٱلۡعَدۡلِۚ إِنَّ ٱللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُم بِهِۦٓۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ سَمِیعَۢا بَصِیرٗا٥٨ [النساء: 58]. «قطعاً الله به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحبان آن‌ها باز گردانید. و هنگامی‌که میان مردم داوری می‌کنید، به عدالت داوری کنید، در حقیقت، نیکو چیزی است که الله شما را به آن اندرز می‌دهد، قطعاً الله شنوای بیناست».

حکم گم شده بعد اعلان بین مردم

1- اگر چیزی یافتند و یک سال بین مردم اعلان کردند، اگر صاحبش پیدا شد که بدون دلیل و قسم به او تحویل دهند، اگر صاحبش پیدا نشد، مشخصات و اندازه آن را تعیین کنند و از آن استفاده نمایند تا زمانی‌که صاحبش بیاید و پس از گفتن مشخصات خود آن مال یا در صورت تلف شدن، مثل آن را تحویلش دهند.

2- اگر گم شده در طول سالی که دنبال صاحب آن هستند بدون تعدی و کوتاهی تلف شود، ضمانت ندارد.

گرفتن حیوان گم شده‌‌

اگر حیوان گم شده بز، بچه شتر یا مثل این‌ها باشد یا هر چیزی که بیم تلف شدن آن برود مثل مواد غذایی و.... باید به بهترین شکل آن را برای صاحبش نگهداری نماید یا مواد غذایی را بخورد و قیمتش را بعد از پیدا شدن صاحبش بپردازد و مخارج حیوان گم شده را بدهد و هزینه آن را از صاحبش بگیرد یا آن را بفروشد و پولش را تا زمان معرفی نگهدارد.

زید بن خالد جهنی س روایت می‌کند که: از رسول الله ج درباره‌ی طلا و نقره‌ی پیدا شده سوال شد، ایشان فرمود: مشخصات کیسه و سر بندش را بیاد داشته باش، سپس به مدت یک سال آن را معرفی کن، اگر کسی پیدا نشد آن را خرج کن، و قیمت آن در نزد تو امانت باقی می‌ماند، اگر روزی صاحبش پیدا شد آن را به او پرداخت کن. و از ایشان درباره‌ی شتر گم شده سوال کرد، فرمود: چه کار به شتر گم شده داری؟ او را به حال خودش رها کن، زیرا وسیله‌ی راه رفتن و آبش همراه اوست، برای خوردن آب بر آبشخور وارد می‌شود و از برگ درختان نیز می‌خورد، تا این‌که صاحبش آن را پیدا کند. و از ایشان درباره‌ی گوسفند گم شده سوال کرد، فرمود: آن را بگیر و نگهداری کن؛ زیرایا مال تو است یا مال برادرت یا از آنِ گرگ می‌شود).[77]

حکم گم شده حرم مکی

جایز نیست که گم شده حرم را بردارند مگر زمانی که بیم نابودی و تلف شدن آن باشد و بر کسی‌که گم شده حرم را برداشته واجب است که تا در مکه است دنبال صاحبش بگردد یا به مراکز تعیین شده مثل امارت مکه یا پلیس حرم تحویل دهد و ... و چون خواست از مکه برود آن را به دفترهای اشیای گم شده که حاکم یا نماینده‌‌اش تعیین نموده‌‌اند، تحویل دهد و تحت هیچ شرایطی جایز نیست که گم‌‌شده‌‌ی حرم را تصرف کند و چیزی که از حاجیان افتاده باشد، در حرم و غیر حرم نباید بردارند و برای کسی جایز نیست که بردارد مگر کسی‌که بخواهد برای همیشه دنبال صاحبش بگردد.

ابن عباس ب روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (بدانید که مکه نه براى کسى قبل از من، و نه بعد از من، حلال قرار داده شده است، و فقط بخشى از یک روز براى من حلال قرار داده شد. و بدانید که از این لحظه به بعد (براى همیشه) حرام قرار داده شد. بنابراین، نه خار آن کنده شود، و نه درخت آن قطع گردد، و نه شکار آن صید شود، و نه گم شده‌‌ی آن برداشته شود، مگر این‌که به صاحبش برگردانیده شود. عباس س گفت: ای رسول الله! إِذْخِر (نوعی گیاه سبز) را استثنا کنید، زیرا ما آن را در (سقف) خانه‌ها و در قبرهای خود مورد استفاده قرار می‌دهیم، رسول الله ج پذیرفت و فرمود: به جز إذخر. (یعنی کندن و قطع کردن اذخر از این قاعده‌‌ی حرمت، مستثنا است).[78]

حکم اعلان گم شده در مسجد

برای هیچ‌کس جایز نیست که گم شده‌ای را در مسجد اعلان؛ زیرا مساجد برای ذکر الله و عبادت ساخته شده‌اند.

 ابوهریره س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (هر گاه شنید کسی در مسجد سراغ گمشده‌اش را می‌گیرد (و اعلان می‌کند) بگویید: الله آن را به تو بر نگرداند (وهرگز پیدا نشود)؛ زیرامساجد برای این ساخته نشده است).[79]

نوزاد گم شده

لقیط به نوزادی گفته می‌‌شود که پدر و مادرش و حتی برده بودنش مشخص نیست و او را در جایی یا سر راهی گذاشته باشند.

حکم برداشتن نوزاد سر راهی

برداشتن نوزاد سر راهی فرض کفایه است و هرکس چنین بچه‌ای را بردارد و پرورش دهد پاداش بزرگی خواهد داشت؛ زیرا موجب نجات فردی از هلاکت می‌شود و تربیت بچه سرراهی و آماده نمودنش برای اطاعت الله ثواب زیادی دارد.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بی‌تردید، الله سخت‌کیفر است».

حکم نوزاد سرراهی

نوزاد سرراهی اگر در دار الإسلام پیدا شود، مسلمان به شمار می‌‌رود و در هرجا باشد آزاد محسوب می‌گردد؛ زیرااصل برای همه فرزندان آدم آزاد بودن است، مگر خلاف این ثابت شود و برایش اسمی انتخاب کنند تا با آن او را صدا زنند البته نباید او را به کسی‌که او را پیدا کرده نسبت دهند، بلکه او را به صورت عام به مسلمانی یا بندگی الله یا به منطقه خاص نسبت دهند. مثل محمد بن مسلم یا سلیمان عربی یا فاطمه جنوبی و.... از اسم‌‌های عام و اسمش را در میان نام افراد منتسب به مناطق خاص ثبت کنند.

سرپرستی نوزاد سرراهی

سرپرستی نوزاد سرراهی را به کسی‌که آن را پیدا کرده است، اگر مکلف، امین و عادل باشد؛ می‌‌سپارند. اما مخارج و نفقه‌اش از بیت المال پرداخت شود و اگر به همراهش مالی باشد، صرف مخارج خودش کنند.

میراث و دیه نوزاد سرراهی

میراث و دیه نوزاد سرراهی اگر وارثی از خود به جای نگذارد، به بیت المال می‌‌رسد و ولی دم او در قتل عمد، حاکم مسلمان است و بین قصاص یا خونبها گرفتن مختار می‌باشد.

بچه سرراهی را به چه کسی تحویل می‌‌دهند؟

اگر زن یا مرد دارای همسر مسلمان یا کافر اعتراف کرد که بچه سرراهی فرزند اوست، به او داده شود. اما اگر گروهی ادعا کردند، به کسی می‌‌دهند که دلیل داشته باشد، اگر هیچ کدام دلیل نداشتند به هرکس که به وسیله‌ی قیافه شناس [یا بعد از آزمایش‌ با دستگاه‌های امروزی] تشخیص داد شود، تعلق می‌‌گیرد.

حکم فرزند خواندگی

منظور از فرزند خواندگی این است که بچه‌‌ای خود را به کسی جز پدرش نسبت دهد، طوری که تمام احکام فرزند نسبی را برایش جاری می‌‌گردانند. الله تعالی می‌فرماید:‌ ﴿َمَا جَعَلَ أَدۡعِیَآءَکُمۡ أَبۡنَآءَکُمۡۚ ذَٰلِکُمۡ قَوۡلُکُم بِأَفۡوَٰهِکُمۡۖ وَٱللَّهُ یَقُولُ ٱلۡحَقَّ وَهُوَ یَهۡدِی ٱلسَّبِیلَ٤ ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ هُوَ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِۚ فَإِن لَّمۡ تَعۡلَمُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ فَإِخۡوَٰنُکُمۡ فِی ٱلدِّینِ وَمَوَٰلِیکُمۡ﴾.:‌ (الله برای هیچ‌کس دو دل در درونش قرار نداده است، و زنان‌تان را که مورد ظهار قرار می‌دهید مادران‌تان قرار نداده، و پسر خواندگان‌‌تان را پسران شما نگردانده است. این سخنی است که شما به زبان می‌گویید و الله حق را می‌گوید و او به راه راست راهنمایی می‌کند، آنان (پسرخواندگان) را به پدرشان نسبت دهید، این کار نزد الله دادگرانه‌‌تر است، اگر پدران ایشان را نشناختید آنان برادران دینی و دوستان شما هستند، و درآنچه که اشتباه کرده باشید گناهی بر شما نیست بلکه در آنچه دل‌های شما قصد (گناه) کند (مسئول‌اند) و الله آمرزنده مهربان است».

برای کسی‌که توانایی دارد مستحب است که بچه‌ی سرراهی را بردارد و تربیت، مخارج، آموزش و خوبی کردن به او را به عهده گیرد تا بالغ شود و ازدواج کند.

 بچه‌ی سرراهی فرزند هیچ‌کس به حساب نمی‌آید و برای همه بیگانه است مگر آن که زن یا دختر کسی او را سرپرستی ‌کند، شیر دهد که فرزند رضایی (شیری) او در حرمت به شمار می‌رود.

اگر دولتی کفالت بچه‌ی سرراهی را مجوز نمی‌دهد مگر به اسم فرد ثبت شود و از طرفی به فرزندی قبول نکردن این‌ها موجب می‌شود که فرزندان مسلمانان را به اسم خودشان ثبت و آن‌ها را بر دین دیگری تربیت ‌کنند، در چنین وضعیتی ایرادی ندارد که بچه‌ی سرراهی را به اسم سرپرست ثبت کنند. البته باید در برگه‌ای جداگانه بنویسند و شاهد بگیرند این بچه از نسل او نیست و ایرادی ندارد که سرپرست این بچه وصیت کند تا یک سوم مال خود را به او بدهند. و این به دلیل عمل به اخف الضررین (ضرر کم‌تر از دو ضرر را انتخاب نمودن) است و در صورت نیاز و ضرورت به اندازه‌ی رفع مشکل جواز پیدا می‌کند.

و از وظایف سرپرست یتیم سرراهی است که بعد از بلوغ به او اطلاع دهد که حقیقت نسب او چیست تا مفاسد احتمالی دفع شود.

23- وقف

وقف: اختصاص دادن اصل مالی برای کسب ثواب است تا منفعت آن در راه خیر استفاده شود.

حکمت مشروعیت وقف

کسانی را که الله تعالی توان مالی و ثروتی داده است، تشویق شده‌اند که از انواع عبادت‌ها و کارهای نیک توشه بر گیرند و به کثرت عبادت نمایند و بخشی از اموال عینی خود را در راه الله وقف نمایند تا اصل آن باقی بماند و منفعت آن در راه‌های خیر مصرف شود و چون بیم آن می‌رود که بعد از مرگ وقف کنند مال فرد به دست کسی بیفتد که حفظ و نگهداری درستی نکند الله وقف را مشروع قرار داده است تا برای وقف کننده پاداش بیش‌تر و برای موقوف علهیم منفعت آن برسد.

الله تعالی می‌فرماید‌:﴿إِن تُقۡرِضُواْ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا یُضَٰعِفۡهُ لَکُمۡ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡۚ وَٱللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ١٧ [التغابن: 17]. «اگر به الله قرض الحسنه بدهید، آن را برای شما افزون می‌کند، و شما را بیامرزد، و الله شکور حلیم است».

حکم وقف

وقف مستحب و از برترین صدقات، مهم‌ترین عبادات و کارهای نیکی است که الله تعالی به آن تشویق کرده است و فایده‌ی آن از دیگر کارهای نیک عام‌تر و بیش‌تر است.

و وقف از اعمال نیکی است که ثواب آن بعد از مرگ نیز قطع نمی‌شود و با هر قول و فعلی که بیانگر آن باشد، وقف اثبات می‌گردد.

1- الله تعالی می‌فرماید:‌ ﴿إِنَّ ٱلۡمُصَّدِّقِینَ وَٱلۡمُصَّدِّقَٰتِ وَأَقۡرَضُواْ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا یُضَٰعَفُ لَهُمۡ وَلَهُمۡ أَجۡرٞ کَرِیمٞ١٨ [الحدید: 18]. «قطعاً مردان و زنان صدقه دهنده و (آن‌ها که) به الله «قرض الحسنه» دهند، برایشان دوچندان داده می‌شود و برای آن‌ها پاداش ارجمندی است».

2- ابوهریره س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (وقتی انسان می‌میرد عملش قطع می‌شود، به جز از سه چیز: صدقه جاریه، علمی که دیگران از آن استفاده ببرند و فرزند صالحی که برایش دعا کند).[80]

شروط صحت وقف

وقف با رعایت شرایط ذیل درست است:

1-  وقف مالی مشخص و قابل استفاده باشد که اصل باقی بماند.

2-  درآمد حاصل از وقف را برای اهداف نیکوکاری مانند: مساجد، ساخت پل‌های عمومی و برای نفقه‌ی خویشاوندان و فقیران مصرف نمایند.

3-  برای جای مشخص مثل مسجد، فرد مثلا زید یا گروه معین مانند فقرا وقف کنند.

4-  وقف همیشگی، جاری و غیر موقت باشد و معلق نباشد البته اگر به بعد از مرگش معلق کند، ایرادی ندارد.

5-  وقف کننده از کسانی باشد که تصرفش درست و وقفش معتبر باشد.

6-  وقف، ملک و مال وقف کننده باشد.

قرارداد وقف چگونه منعقد می‌شود؟

وقف با گفتن وقف کردم، برای استفاده در راه خیر گذاشتم و در راه الله دادم و.... منعقد می‌شود.

و به صورت عملی نیز قرارداد وقف معتبر است، مثل کسی‌که مسجدی بسازد و به مردم اجازه دهد که در آن نماز بخوانند یا زمینی برای قبرستان آماده نماید و به مردم اجازه دهد که اموات خود را در آن دفن کنند یا چاه آبی حفر کند و به مردم اجازه دهد که از آن آب بخورند و آب بردارند. 

تصرف در وقف

واجب است که در وقف به هر شرط این‌که وقف کننده در جمع، تقدیم، ترتیب و.... گذاشته عمل شود، البته به شرط این‌که با شریعت مخالف نباشد. اگر به صورت مطلق گفت وقف کردم و شرط خاصی نگذاشت به رسم و عرف تا مخالف شریعت نباشد، عمل می‌شود. در غیر این صورت همه در استحقاق از مال وقفی برابر هستند.

شرایط مال موقوفه

شرط مال موقوفه این است که منفعت آن برابر است که زمین، حیوان، باغ، اسلحه، وسایل خانه و .... دایمی و منفعت آن مباح باشد.

و مستحب است که وقف از حلال‌ترین و بهترین اموال باشد.

وقف‌نامه را چگونه بنویسند؟

ابن عمر ب روایت می‌کند که از خبیر زمینی به عمر بن خطاب [به عنوان سهمیه] رسید، خدمت رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله! به من زمینی در خیبر رسیده است که تا به حال مالی ارزش‌‌مندتر از آن نداشتم، به نظر شما آن را چکار کنم؟ فرمود: «اگر می‌خواهی اصل آن را نگه دار و محصولات آن را صدقه کن» گوید: عمر س آن را به صورت وقفی صدقه کرد، که فروخته نشود، آن را هبه نکنند و به ارث برده نشود، محصولات آن را در بین فقیران، خویشاوندان و آزاد کردن بردگان، و در راه الله و پذیرایی از مهمان و مسافران در راه مانده، صدقه کرد و گفت: ایرادی ندارد که مسئولش از آن به خوبی و در حد معمولی بخورد و به دوستش بدهد، اما از آن برای جمع آوری ثروت استفاده نکند).[81]

احکام وقف

1- اگر مالی را برای گروهی وقف کردند که شمارش آن‌ها ممکن بود، واجب است که به همه‌ی آن‌ها به صورت مساوی از آن بدهند. اما اگر این ممکن نبود مانند فلان قبیله جایز است که گزینش کنند و به برخی از افراد قبیله از آن بدهند.

2- اگر بین فرزندان خود و سپس مساکین وقف کرد، فرزندان پسر و دخترش و حتی نوادگان را هر چند ادامه داشته باشد، دربر می‌گیرد و برای فرزندان پسر دو برابر دختران می‌رسد و اگر برخی از فرزندانش افرادی تحت سرپرستی داشته باشند یا نتوانند کار کنند یا بدهکاری و نیازمندی داشتند که به مصلحت بود از مال وقف برای آن خرج کنند، ایرادی ندارد از مال وقفی به اندازه‌ی رفع نیاز مصرف نمایند.

3- اگر بگوید این مال وقف پسرانم یا فلان فرزندم است فقط به فرزندان مذکر وی اختصاص دارد، مگر اینکه افراد مورد هدف وقف قبیله‌ای مانند بنی هاشم و.... باشد که زنان را با مردان شامل می‌شود.

4- وقف اصل ثابت و جایز است آن را به کسی دیگر بدهند که با مال خود در برابر درصدی مشخص از محصولات آن تعمیر کند.

5- در وقف کردن محدودیت خاصی وجود ندارد و با تفاوت وضع مردم متفاوت می‌شود، بنابراین اگر فردی ثروتمند است که وارثی ندارد، برایش مستحب است که تمام مال خود را وقف نماید اما اگر وارث داشته باشد، مستحب است که بخشی از مال خود را وقف کند.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱرۡکَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ وَٱعۡبُدُواْ رَبَّکُمۡ وَٱفۡعَلُواْ ٱلۡخَیۡرَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٧٧ [الحج: 77]. «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! رکوع کنید، و سجده کنید، و پروردگارتان را عبادت نمایید، و کار نیک انجام دهید باشد تا رستگار شوید».

حکم مال وقفی که قابل استفاده نباشد

وقف قرارداد الزامی است که فسخ آن جایز نیست و کسی حق ندارد آن را بفروشد یا ببخشد یا به ارث ببرد و یا به رهن بدهد.

اگر استفاده‌ی مال وقفی با خراب شدن یا .... از دست برود، واجب است که آن را بفروشند و پول آن را در جایی مانند آن، مثل مساجدی که خراب شده‌ که جایز است فروخته شود و پول آن را به مساجد دیگر خرج کنند تا اصل مصلحت وقف حفظ شود البته این در صورتی است که فساد یا ضرری درپی نداشته باشد.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ مَالَ ٱلۡیَتِیمِ إِلَّا بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ أَشُدَّهُۥۚ وَأَوۡفُواْ بِٱلۡعَهۡدِۖ إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ کَانَ مَسۡ‍ُٔولٗا٣٤ [الإسراء: 34]. «و به مال یتیم نزدیک نشوید، جز به بهترین روش، تا آن که به (حد بلوغ) و رشدش برسد، و به عهد (خویش) وفا کنید که قطعا از عهد و پیمان بازخواست خواهید شد».

تغییر مال وقف

اگر مال وقفی به طور کلی یا برخی قسمت‌های آن از رده استفاده خارج شود، مستحب است که آن را در راه مصلحتی دیگر تغییر دهند مانند اینکه منزلی وقف خراب شده و آن را به مغازه‌ی وقفی، یا باغی وقفی خراب شده به منزلی وقفی تغییر دهند و مخارج وقف از درآمدهای حاصل از خود آن باشد.

و جایز است که با متن نوشته‌ی وقف کننده در جهت مصلحتی برتر یا منافع بیش‌تر و در نزد الله پسندیده‌تر، مخالفت شود.

مسئول مال وقفی

اگر وقف کننده کسی را برای نظارت و مدیرت وقف تعیین نکند، اگر آن مال را برای فرد مشخصی وقف کرده باشد، نظارت آن به عهده‌ی خود آن فرد خواهد بود. اما اگر به نیت خاصی مثل مسجد وقف کرده باشد یا به نیت مساکین که شمار آن‌ها مشخص نباشد، وقف نماید، نظارت آن به عهده‌ی حکومت خواهد بود.

برترین دروازه‌‌های وقف

برترین دروازه‌‌های وقف آن است که در هر زمان و مکان منفعت آن برای مسلمین فراگیرتر باشد. مانند وقف برای ساخت مساجد .. مدارس آموزش علوم قرآن و سنت صحیح .. حمایت از طلبه‌ها .. مجاهدین در راه الله .. خویشاوندان .. فقرای مسلمین و افراد تنگدست .. یتیم‌ها و زن بیوه‌ها .. وقف چشمه‌ها و چاه‌های آب .. کشت‌زار‌ها، باغ‌ها و....

الله تعالی می‌فرماید: «﴿مَّثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖۗ وَٱللَّهُ یُضَٰعِفُ لِمَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ٢٦١ [البقرة: 261].: «مثال کسانی‌که اموال خود را در راه الله انفاق می‌کنند، همانند دانه‌ای است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه یکصد دانه باشد، و الله برای هرکس که بخواهد چند برابر می‌کند و الله واسع علیم».

زکات مال وقفی

وقف دو حالت دارد:

اول: وقف برای صرف مخارج افرادی که مستحق زکات هستند. مانند: فقرا و مساکین، چنین مالی زکات ندارد؛ زیرا به دست مستحق زکات رسیده است.

دوم: اگر وقف به نیت افرادی باشد که مستحق زکات نباشند. مثل فرزندان واقف که هدف خرج کردن اموال برای هریک از آن‌ها است، بعد از گذشت که یک سال و مال به اندازه‌ی مالک نصاب باشد، باید زکات آن را بدهند.

حکم وقف کافر

وقف نمودن مال، عبادتی است که به هدف نزدیک شدن به الله است و برای کافر ثوابی ندارد.

و وقف مشروع از کافر نیز درست است که در برابر آن در دنیا به او پاداش داده خواهد شد اما در آخرت به دلیل اینکه اعمال کفار هیچ ارزشی ندارند، پاداشی نخواهد داشت.

1- الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَمَن یَکۡفُرۡ بِٱلۡإِیمَٰنِ فَقَدۡ حَبِطَ عَمَلُهُۥ وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ [المائدة: 5]. «و کسی‌که به (ارکان) ایمان کفر ورزد، قطعاً عملش تباه شده است و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود».

2- انس س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (الله به هیچ مؤمنی در پاداش اعمال نیکش ستم نمی‌کند. مؤمن در دنیا و در آخرت پاداش اعمال نیک خود را می‌بیند. اما کافر تمام پاداش اعمال نیک خود را در دنیا می‌گیرد اما وقتی که به آخرت می‌رود، هیچ اعمال نیکی برایش باقی نخواهد ماند).[82]

24- هبه (بخشش) و صدقه

هبه: این است که فرد مال خود را در زمان حیات خود به کسی دیگر می‌بخشد که هدیه و بخشش نیز به همین معنا است.

صدقه: این است که به فقرا و مساکین به نیت کسب ثواب کمک مالی می‌کند.

همکاری‌های مالی بر سه نوع است:

اول: فرد نیازمند را به منزله برده‌ات به حساب آورند و بدون آن که درخواست کمک نماید، به او کمک کنند. این پایین‌ترین درجه‌ی صدقه است.

دوم: نیازمند را مثل خودت بدانی و از مالت به او کمک کنی.

سوم: بالاترین درجه‌ی صدقه این است که نیازمند را بر خودت ترجیح دهی و این درجه‌ی صِّدِّیقین است.

حکم هبه و صدقه

هبه و صدقه مستحب هستند و اسلام به هبه، هدیه، بخشش و صدقه تشویق کرده است؛ زیراموجب نزدیکی دل‌ها و محکم شدن روابط محبت آمیز بین مردم و پاکی قلب‌ها از زشتی‌های بخیلی، حرص ورزی و طمع می‌گردد و هرکس این کارها را برای رضای الله انجام دهد، الله تعالی به او پاداش بزرگی خواهد داد.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُصَّدِّقِینَ وَٱلۡمُصَّدِّقَٰتِ وَأَقۡرَضُواْ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا یُضَٰعَفُ لَهُمۡ وَلَهُمۡ أَجۡرٞ کَرِیمٞ١٨ [الحدید: 18]: «قطعا مردان و زنان صدقه دهنده و (آن‌ها که) به الله «قرض الحسنه» دهند، برای‌شان دو چندان داده می‌شود و برای آن‌ها پاداش ارزشمندی است».

روش پیامبر ج در انفاق

الله جواد و کریم است و سخاوت، بخشش، احترام و نیکوکاری را دوست دارد. و رسول الله ج سخاوتمندترین مردم بوده است و از دیگر وقت‌ها در رمضان سخاوت بیش‌تری داشته و هدیه را قبول می‌کرد و عوض می‌داد به قبول کردن هدیه دعوت می‌داد و تشویق می‌نمود. و پیامبر ج در آنچه داشت از همه مردم بیش‌تر صدقه می‌داد و هیچ‌کس از رسول الله ج درخواست کمک نمی‌کرد مگر اینکه کم یا زیاد به او کمک می‌نمود و می‌بخشید از فقر هیچ پروایی نداشت و بخشش و صدقه دادن از کارهای بسیار دوست داشتنی ایشان بود.

وقتی رسول الله ج چیزی کم یا زیاد را می‌بخشید، شادمانی و خوشحالی‌اش خیلی از خوشحالی آن کسی‌که می‌گرفت بیش‌تر بود و هرگاه نیازمندی به ایشان مراجعه می‌کرد او را بر خودش ترجیح می‌داد.

پیامبر ج صورت‌های مختلفی از انواع بخشش به مردم را داشتند. مثل هبه (بخشش)، صدقه، هدیه و حتی گاهی بیش‌تر دادن پول کالایی که می‌خرید و گاهی چیزی قرض می‌گرفت و بهتر از آن را می‌داد و گاهی چیزی می‌خرید و سپس پول و کالا هردو را به فروشنده می‌بخشید.

آری، رسول الله ج از همه‌ی مردم دل بزرگ‌تری داشت و از همه پاک‌تر و قلبش از همه بخشنده‌تر بود. صلوات الله وسلامش بر او باد. الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٖ٤ [القلم: 4]: «و یقیناً تو (ای محمد) بر اخلاق و خوی بسیار عظیم و والایی هستی».

فضلیت سخاوت و نیکوکاری

1 - الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَسَارِعُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّکُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِینَ١٣٣ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی ٱلسَّرَّآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَٱلۡکَٰظِمِینَ ٱلۡغَیۡظَ وَٱلۡعَافِینَ عَنِ ٱلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ١٣٤ [آل عمران: 133-134]. «و به سوی آمرزش پروردگارتان، و بهشتی که پهنای آن (به قدر) آسمان‌ها و زمین است، (و) برای پرهیزگاران آماده شده است، بشتابید. آن کسانی‌که در توانگری و تنگدستی انفاق می‌کنند، و خشم خود را فرو می‌برند، و از مردم در می‌گذرند، و الله نیکوکاران را دوست می‌دارد».

2 - ابوهریره س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (الله فقط از مال حلال، صدقه قبول می‌کند. و هرکس، باندازه‌ی یک دانه خرما، از مال حلال، صدقه دهد، الله آن را در دست راست خود می‌گیرد و برای صاحبش چنان پرورش می‌دهد (و بزرگ می‌کند) که شما کرّه اسب خود را پرورش می‌دهید تا اینکه آن دانه‌ی خرما، باندازه‌ی یک کوه شود). [83]

حکم گرفتن بخششی

به هرکس مالی یا هرچیز دیگر، بدون درخواست و اصرار، دادند، باید آن را قبول کند؛ زیرارزقی است که الله به او رسانده است، سپس اگر خواست آن را بخورد یا صدقه بدهد.

ابن عمر روایت می‌کند که رسول الله ج به عمر بن خطاب چیزی دادند، عمر س گفت: به کسی‌که از من محتاج‌تر است بدهید، فرمود: «آن را بگیر و هرگاه از این مال (مال حلال) چیزی به تو رسید درحالی‌که تو بر آن حرص و طمع‌ای نداشته و آن‌را درخواست نکرده بودی، بگیر و از آن استفاده کن، اگر خواستی، بخور و اگر خواستی، آن را صدقه بده و اگر بدین‌گونه نبود (بدون درخواستت به تو داده نشد) دیگر آن را نخواه و دنبال آن نرو).[84]

دادن هبه

هبه با به تو بخشیدم، هدیه دادم، از طرف من مال تو و.... هر کلمه‌ای که بیانگر بخشش مال بدون عوض باشد، صورت می‌گیرد و هر چیزی که فروش آن صحیح و برگرداندن آن ناپسند باشد، هر چند کم درست است.

چگونه انسان از مال خود به فرزندانش بدهد

1- جایز است که انسان از مالی که دارد، در زمان زندگی‌اش به فرزندان خود بدهد و واجب است که براساس میراث به صورت برابر ببخشد، اگر به یکی بیش‌تر داد، با رجوع نمودن به دیگران بیش‌تر دادن به همه برابر بدهد.

2- اگر فردی به یکی از فرزندانش که به هر شکل نیازمند باشد، مثل داشتن فرزند زیاد یا بیماری یا مشغول تحصیل و .... باشد، جایز است. اما ترجیح دادن یکی یا برخی از فرزندان حرام است.

عامر روایت می‌کند که شنیدم نعمان بن بشیر س روی منبر می‌گفت: پدرم به بنده مالی بخشید و عَمْرَة دختر رواحه گفت: قبول نمی‌کنم تا رسول الله ج شاهد باشد و خدمت رسول الله ج آمد و گفت: من به این فرزندم مالی بخشیدم اما [مادر نعمان] عَمْرَة دختر رواحه از من خواسته است که ‌ای رسول الله شما را شاهد بگیرم، پیامبر ج فرمود: «آیا به تمام فرزندانت مانند آن را بخشیده‌ای؟» گفت: خیر، پیامبر ج فرمود: «پس از این بخشش رجوع کن (و غلام را به مالکیت خودت برگردان).[85]

 حکم کسی‌که با مال پدرش کار می‌کند

بهتر این است که پدر هریک از پسرانش را که برایش کار یا تجارتش را مدیریت می‌کند، شریک خود با درصد مشخصی که در قراردادی نوشته باشند، تعیین نماید. اگر چنین نکردند و اختلاف شد، پدر سه راه در پیش رو دارد:

1- پسر مثل یک شریک بیگانه با تعیین یک چهارم یا یک پنجم و.... توسط کارشناس متخصص، برای پدر کار کند.

2- کارشناس متخصص برای پسری که برای پدرش کار می‌کند، دستمزد مثل تعیین کند.

3- پدر با رعایت انصاف بخشی از مال خود را در برابر کاری که برایش می‌کند، به پسرش در حال حیات خود بدهد.

رجوع از هبه

برای کسی‌که چیزی هدیه می‌دهد، جایز نیست که دوباره آن را بگیرد، به جز پدر.

 و حتی برای پدر جایز است که از مال فرزندش تا حدی که فرزندش متضرر و محتاج نشود، برای خودش بردارد و هیچ پسری حق ندارد قرضی که به پدرش داده یا ... از پدرش مطالبه نماید، مگر به اندازه‌ی مخارج مورد نیاز خود.

و برای پدر ثروتمند جایز است که از زکات مالش، قرض پسر بدهکار خود را بدهد.

ابن عباس ب روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (کسی‌که بخشش و هدیه‌ی خود را دوباره پس می‌گیرد همانند سگ است که استفراغ خود را دوباره می‌خورد).[86]

اگر کسی به ما هدیه‌ای داد، چه بگوییم؟

هدیه‌ عبادتی است که محبت و دوستی درپی دارد.

و مستحب است که به خویشاوندان، دوستان، آبرومندان، بزرگان و.... هدیه بدهیم.

و قبول هدیه و دادن چیز خوب یا بهتر در عوض آن تا از کسی بر فرد منّتی نباشد، مستحب است. اما اگر چیزی برای دادن نداشت، برای فرد دعای خیر کند.

1 - عایشه ل می‌گوید: (رسول الله ج هدیه را می‌پذیرفت و در عوض آن، به هدیه کننده، پاداش می‌داد).[87]

2 - اسامه بن زید س می‌گوید: رسول الله ج فرمود: (کسی‌که برایش نیکی (و خوبی) کنند؛ و در مقابل به کننده‌ی کار بگوید: جزاک الله خیرا، به راستی که نهایت تشکر را کرده است). [88]

حکم نپذیرفتن هدیه

اگر فردی می‌داند که هدیه دهنده بعدا منّت می‌گذارد یا طعنه می‌زند یا برای همه تعریف می‌کند که به فلانی هدیه دادم و.... جایز است که هدیه را قبول نکند.

اگر هدیه مال دزدی، غصبی یا از راه غارت و حرام باشد، واجب است که قبول نکنند.

حکم دادن هدیه برای به دست آوردن مصلحتی

هرکس به حاکم، قاضی یا کسی از مسئولین اجرایی، هدیه‌ای بدهد تا کارش راه بیفتد یا مشکلش حل شود، دادن و گرفتن چنین هدیه‌ای حرام و رشوه است که دهنده و گیرنده‌اش ملعون هستند.

اگر فردی مجبور شود هدیه‌ای بدهد تا جلوی ظلمی که به می‌شود، بگیرد یا به حقش که به او نمی‌دهند، برسد. گرفتن چنین هدیه‌ای حرام است.

و جایز است که برای رسیدن به حق، وکیل بگیرد تا از او در برابر شر دفاع نماید و از حق موّکل خود دفاع کند.

بزرگ‌ترین صدقه

ابوهریره گوید: مردى نزد پیامبر ج آمد و گفت: اى رسول الله! کدام صدقه از همه صدقه‌ها ثواب بزرگ‌تری دارد؟ پیامبر ج فرمود: (صدقه‌اى از همه صدقه‌ها ثوابش بیش‌تر است که در حال تندرستى و دلبستگى به دنیا و حرص بر آن داده شود که در حالت بیم از فقر و تنگدستى و امید به ثروت در دل موج مى‌زند، نه این‌که آن‌را به تأخیر اندازى تا وقتى که مرگ نزدیک شود و جان به لب ‌رسد آن وقت بگویى این را به فلانی و آن را به فلانی بدهید و فلان کس فلان حق را بر من دارد). [89]

حکم بخشش در هنگام مرگ

اگر کسی به بیماری طاعون، ذات الجَنْب و.... مبتلا شود که امید بهبودی نیست اگر چیزی به یکی از وارثان بدهد، اعتبار ندارد، مگر با اجازه وارثان بعد از مرگش همان‌طور که اگر به غیر وارثان بیش‌تر از یک سوم مالش را ببخشد اعتبار ندارد مگر با اجازه وارثان بعد از مرگ.

هدیه دادن به مشرک و قبول هدیه از وی

به هدف به دست آوردن دل مشرک و به امید مسلمان شدن وی، جایز است که به مشرک هدیه بدهیم و اگر او به ما هدیه‌ای داد از او قبول کنیم.

1- الله تعالى می‌فرماید: ﴿لَّا یَنۡهَىٰکُمُ ٱللَّهُ عَنِ ٱلَّذِینَ لَمۡ یُقَٰتِلُوکُمۡ فِی ٱلدِّینِ وَلَمۡ یُخۡرِجُوکُم مِّن دِیَٰرِکُمۡ أَن تَبَرُّوهُمۡ وَتُقۡسِطُوٓاْ إِلَیۡهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ٨ [الممتحنة: 8]. «الله شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی‌که در (امر) دین با شما نجنگیده‌اند و شما را از دیارتان بیرون نکرده‌اند، منع نمی‌کند، قطعا الله عدالت پیشگان را دوست دارد».

2- انس س می‌‌گوید: یک جبّه حریر را به عنوان هدیه براى پیامبر ج آوردند، پیامبر ج مردان را از پوشیدن حریر منع مى‌کرد، مردم از نرمى آن تعجّب کردند، پیامبر ج فرمود: (قسم به کسى‌که جانم در دست اوست، (کمترین لباس و) عمامه سعد بن معاذ در بهشت از این زیباتر و بهتر است).[90]

3 - اسماء دختر ابوبکر صدیق می‌گوید: مادرم که مشرک بود در زمان پیمان با قریش به خانه‌ام آمد، از پیامبر ج پرسیدم و گفتم: مادرم به خانه‌ام آمده است و از من انتظار (نیکی و هدیه) دارد. آیا با او خوبی کنم؟ رسول الله ج فرمود: «بلی، با مادرت صله رحمی کن». (حق خویشاوندی را رعایت کن)[91].

برترین درجات صدقه

بهترین و افضل صدقه آن است که مازاد بر احتیاج باشد و از خویشاوندان شروع نماید.

جابر روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (در صدقه دادن) اول از خودت شروع کن، اگر از تو چیزی اضافه شد، به خانواده ات بده، اگر از خانواده‌ات اضافه شد به خویشاوندانت بده و به همین ترتیب صدقه بده). و می‌فرمود: از روبرو و از سمت راست و چپ صدقه بده.[92]

فضلیت انفاق در راه‌های خیر

انفاق در راه الله و در جهت مصالح مسلمین از بزرگ‌ترین عبادت‌‌ها است.

و ثواب آن در برابر هر نیکی ده برابر تا هفتصد برابر و تا چند برابر شدن‌های بسیار زیاد پاداش دارد. و الله به هرکس بخواهد پاداش مضاعف می‌دهد.

و پاداش انفاق با توجه به وضعیت انفاق کننده، نیت، ایمان، اخلاص، نیکوکاری، دل باز و خوشحال شدنش در صدقه دادن، متفاوت خواهد بود.

و نیز مقدار انفاق، میزان منفعت آن، دادن آن در جای مناسب و بر حسب حلال بودن مالی که انفاق می‌شود، سالم و پاکیزه بودن و روش انفاق در ثواب تأثیر دارد. 

1 - الله تعالى می‌‌فرماید: ﴿مَّثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖۗ وَٱللَّهُ یُضَٰعِفُ لِمَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ٢٦١ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ثُمَّ لَا یُتۡبِعُونَ مَآ أَنفَقُواْ مَنّٗا وَلَآ أَذٗى لَّهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٢٦٢ [البقرة: 261-262]. «مثال کسانی‌که اموال خود را در راه الله انفاق می‌کنند، همانند دانه‌ای است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه یکصد دانه باشد، و الله برای هرکس که بخواهد چند برابر می‌کند و الله واسع و علیم است. کسانی‌که اموال خود را در راه الله انفاق می‌کنند سپس در پی آنچه اتفاق کرده‌اند، منّت نمی‌گذارند و آزاری نمی‌رسانند، پاداش آن‌ها برای‌‌شان نزد پروردگارشان (محفوظ) است. و ترسی بر آنان نیست و نه ایشان اندوهگین شوند».

2 - الله تعالى می‌فرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٢٧٤ [البقرة: 274]. «کسانی‌که اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشکارا انفاق می‌کنند، مزد آن‌ها نزد پروردگارشان برای‌ آنان (محفوظ) است؛ و نه ترسی بر آن‌هاست، و نه ایشان اندوهگین می‌شوند».

3- ابوهریرة س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (وقتی کسی از شما به نحو احسن مسلمانی خود را [طبق عقیده درست، با عمل به قرآن و سنت صحیح به فهم سلف صالح] عملی نماید، کار نیکی که می‌کند برایش ده برابر تا هفتصد برابر ثواب نوشته می‌شود). [93]

25- وصیت

وصیت: دستور به اجرایی کردن کاری بعد از مرگ است. یا سفارش نمودن به صدقه دادن مال بعد از مرگ را وصیت می‌گویند.

حکمت مشروعیت وصیت

الله به زبان پیامبر ج وصیت را لطف و رحمتی به بندگان خود مقرر نموده و برای فرد مسلمان در مالش سهمی قرار داده است که می‌تواند آن را قبل از مرگ خود در کارهای نیکی که خیر و ارزش آن به فقرا و نیازمندان می‌رسد، جدا و مشخص نماید تا ثواب آن در وقتی به وصیت کننده می‌رسد که بین او و انجام اعمال نیک مانع و پرده‌ ایجاد می‌شود.

حکم وصیت

1 - وصیت برای کسی‌که مال زیاد دارد و وارثانش نیازمند نباشند، مستحب است و می‌تواند تا کم‌تر از یک سوم مال خود را در خرج نمودن برای کارهای خیر و نیکوکاری وصیت نماید تا ثوابش بعد از مرگ به او برسد.

2 - برای کسی‌که در حقوق الله بدهکار است یا به کسی قرضی دارد یا از کسی در دست او امانتی است، واجب است که این‌ها را به صورت کتبی با شرح و توضیح کامل وصیت کند تا حق کسی ضایع نشود.

 و برای فردی که مال زیادی از او بجا می‌ماند لازم است که به خویشاوندان غیر وارث خود تا یک سوم از مالش را وصیت کند.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿کُتِبَ عَلَیۡکُمۡ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ إِن تَرَکَ خَیۡرًا ٱلۡوَصِیَّةُ لِلۡوَٰلِدَیۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِینَ بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِینَ١٨٠ [البقرة: 180]. «بر شما نوشته شده هنگامی‌که یکی شما را مرگ فرا رسد، اگر مالی از خود به جای گذارده، برای پدر و مادر و خویشاوندان به نیکی وصیت کند. این حقی است بر پرهیزگاران».

3- وصیت حرام این است که به یکی از وارثان خود مثل پسر بزرگش یا همسرش قسمتی از مال خود وصیت کند.

و وصیت از مال به کارهای حرام مانند روسپی خانه، منزلی برای سرگرمی در کارهای بیهوده و گناه، یا شراب‌خواری و.... حرام است و در چنین مواردی وصیت اعتبار ندارد و اجرایی نمی‌شود.

1- الله تعالى می‌‌فرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بی‌تردید، الله سخت‌کیفر است».

2- عایشه ل روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: (هرکس در دین ما چیز جدیدی بیاورد که از آن نباشد، مردود است).[94]

وصیت چه کسی معتبر است؟

وصیتِ فرد بالغ عاقل یا کودک عاقل چه نیکوکار یا گناهکار و.... مذکر یا مؤنث باشد، صحیح و معتبر است.

مقدار مال وصیت شده

برای فرد ثروتمندی که وارث دارد، مستحب است که یک پنجم یا یک چهارم مال خود را وصیت کند اما یک پنجم بهتر است.

و جایز است که تا یک سوم مال را به غیر وارثان خود وصیت نماید. برای کسی‌که فقیر است و ورثه‌اش محتاج هستند، وصیت کردن مکروه است. و کسی‌که ورثه‌ای ندارد می‌تواند تمام مال خود را وصیت نماید.

وصیت به وارث جایز نیست و نیز برای کسی‌که وارث دارد وصیت نمودن بیش از یک سوم به غیر وارثان نیز جایز نیست.

رجوع در وصیت یا زیاد و کم کردن آن تا فرد زنده است، جایز می‌باشد. اما بعد از مرگش وصیت ثابت می‌ماند.

اگر کسی به مادر، پدر، برادر و.... وصیت نمود که حجی انجام دهند یا قربانی کنند، جایز است؛ زیرا این از انواع نیکی و احسان به آن‌ها است نه از نوع وصیتِ مال دادن به آن‌ها.

شرایط وصی در تصرف مال

شرط تصرف مال به وسیله کسی‌که برایش وصیت کرده‌اند این است که مسلمان، عاقل، دارای قدرت تشخیص و خوب استفاده نمودن از آن مال است و فرقی ندارد که مرد یا زن باشد.

فرق بین وصیت و هبه

وصیت: این است که برای رضای الله مالی را به کسی می‌بخشد که بعد از مرگ به او داده می‌شود.

هبه: این است که به کسی دیگر مالی در حال حاضر می‌دهند.

و هر وصیت و هبه از فرد مسلمان و کافر درست است.

و بهتر است که وصیت برای کارهای خیر در حال زندگی باشد؛ زیرا صدقه و هبه در حال زندگی از وصیت بعد از مرگ بهتر است.

روش وصیت کردن

وصیت نمودن به دو صورت زبانی و کتبی صحیح است. مثل اینکه بگوید: فلان مال را وصیت کردم....

و مستحب است که وصیت خود را بنویسد و شاهد بگیرد، تا اختلافی بیش نیاید.

ابن عمر ب روایت می‌کند که رسول الله ج فرمود: (هر مسلمانی که چیزی برای وصیت دارد، جایز نیست که دو شب بر او بگذرد؛ مگر این‌که وصیتش را نوشته باشد).[95]

وصیت برای چه کسی درست است؟

وصیت برای فرد مسلمان و کافر مشخصی که مالکیت آن‌ها معتبر باشد در تمام چیزهای که منفعت مباح دارند، درست است.

و مستحب است که به مساجد سازی، پل سازی، مدارس آموزش قرآن و سنت صحیح و.... که از کارهای نیک و احسان است، وصیت کنند.

صورت‌‌های مختلف وصیت

وصیت دو صورت دارد:

اول: وصیت در کارهای مشخص بعد از مرگ مثل ازدواج دخترانش، سرپرستی یتیمانش یا یک سوم مال خود را جدا می‌کند. این مستحب است و هرکس توان انجام چنین کاری را داشته باشد، به او پاداش داده می‌شود.

دوم: وصیت به کارهای خیر برای رضای الله باشد. مثل اینکه یک پنجم مال خود را به فقیران یا علما یا مجاهدین در راه الله یا ساخت مسجد یا حفر چاه آب آشامیدنی و.... دیگر کارهای خیر وصیت نماید.

تغییر دادن وصیت

واجب است که وصیت به معروف و مورد تأیید شریعت باشد. اگر هدف وصیت کننده ضرر زدن به وارث باشد، وصیت‌اش حرام و خودش گناهکار است.

و بر کسانی‌که مالی به آن‌ها وصیت شده و.... حرام است که وصیت عادلانه را تغییر دهند و هرکس چنین کاری کند، متجاوز و گناه‌کار است.

اگر کسی بداند که وصیت کننده‌ای در وصیت خود ظلمی یا گناه مرتکب می‌شود، سنت است که او را نصیحت نماید که وصیت خود را اصلاح و تعدیل کند و از ظلم و ستم منع نماید، اگر قبول نکرد بین کسانی‌که به آن وصیت شده اصلاح کند تا عدالت و رضایت همه و رفع مسئولیت از گناه فراهم شود.

الله تعالى می‌فرماید: ﴿فَمَنۢ بَدَّلَهُۥ بَعۡدَ مَا سَمِعَهُۥ فَإِنَّمَآ إِثۡمُهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ١٨١ فَمَنۡ خَافَ مِن مُّوصٖ جَنَفًا أَوۡ إِثۡمٗا فَأَصۡلَحَ بَیۡنَهُمۡ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ١٨٢ [البقرة: 181-182]. «پس هرکس بعد از شنیدنش آن را تغییر دهد، قطعا گناهش بر کسانی است که آن (وصیت) را تغییر می‌دهند، الله شنوای داناست. کسی‌که از بی‌عدالتی (و میل بی‌جای) وصیت کننده (نسبت به ورثه) یا از گناه او (در وصیت به کار خلاف) بترسد، آنگاه میان آن‌ها را اصلاح نماید، گناهی بر او نیست قطعا الله آمرزنده‌ی مهربان است».

برترین وصیت‌ها

1- الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ وَصَّیۡنَا ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلِکُمۡ وَإِیَّاکُمۡ أَنِ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ [النساء: 131]. «و ما به کسانی‌که پیش از شما کتاب [آسمانی] به آن‌ها داده شدند و [نیز] به شما سفارش کردیم که تقوای الهی پیشه کنید[و بر عقیده‌ی توحید و راه انبیا ثابت قدم باشید]».

2- الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَٱلۡعَصۡرِ١ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِی خُسۡرٍ٢ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ٣ [العصر: 1-3]. «سوگند به عصر. که انسان در (خسران و) زیان است. مگر کسانی‌که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته انجام داده‌اند و یکدیگر را به حق سفارش نموده، و یکدیگر را به صبر سفارش کرده‌اند».

3- طلحه بن مصرف می‌گوید: از عبدالله بن ابى اوفى س سؤال کردم: آیا پیامبر ج وصیت کرد؟ گفت: خیر، گفتم: پس چطور وصیت بر مردم واجب است؟ یا چطور به مردم دستور داده شده که وصیت کنند؟ عبدالله بن ابى اوفى گفت: پیامبر ج وصیت کرد که مردم به قرآن عمل کنند).[96]

وصیت در مصارف گناه

وصیت برای مصارف گناه، برابر است که وصیت کننده مسلمان یا کافر باشد، جایز نیست. مانند: وصیت به ساخت معابد یهود و نصاری، اماکن لهو و سرگرمی‌های ناجایز، منازل فحشا و موسیقی، ساخت ضریح و ساختمان برای قبور.... و هرکس چنین وصیتی کند گناه‌کار است و گناه‌ هرکسی‌که به وسیله‌ی چنین وصیتی فاسد و گمراه شود، به دوش اوست. و وظیفه‌ی حاکم است که چنین وصیتی را تغییر دهد و آن را در کارها خیر مصرف نماید.

الله تعالى می‌‌فرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بی‌تردید، الله سخت‌کیفر است».

وقت اعتبار وصیت

اعتبار صحت و عدم صحت وصیت به وضعی بستگی دارد که وصیت کننده در آن بمیرد. اگر به یکی از وارثان وصیتی کرد که در هنگام مرگ وی از ارث محروم شد. مانند برادری که با تولد فرزندی برای وصیت کننده از ارث محروم می‌شود. یا به فردی که از وارثان نبود و وصیتی کرد و در هنگام مرگ از وارثان شد، مثل اینکه به برادرش وصیتی کرد و درحالی‌که پسر داشت اما قبل از مرگش پسرش فوت نمود، چنین وصیتی اگر ورثه قبول نکنند، باطل است.

تقسیم مال میت

وقتی فردی بمیرد اول از مالی که از او مانده به اندازه‌ی قیمت کفنش برمی‌دارند، سپس قرض‌هایش را می‌دهند، سپس وصیتش را جدا می‌کنند بعد از این بین وارثان تقسیم می‌شود.

الله تعالى می‌‌فرماید: ﴿وَإِن کَانَ رَجُلٞ یُورَثُ کَلَٰلَةً أَوِ ٱمۡرَأَةٞ وَلَهُۥٓ أَخٌ أَوۡ أُخۡتٞ فَلِکُلِّ وَٰحِدٖ مِّنۡهُمَا ٱلسُّدُسُۚ فَإِن کَانُوٓاْ أَکۡثَرَ مِن ذَٰلِکَ فَهُمۡ شُرَکَآءُ فِی ٱلثُّلُثِۚ مِنۢ بَعۡدِ وَصِیَّةٖ یُوصَىٰ بِهَآ أَوۡ دَیۡنٍ غَیۡرَ مُضَآرّٖۚ وَصِیَّةٗ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَلِیمٞ [النساء: 12]. «و اگر مرد یا زنی که از او ارث می‌برند کلاله (بی فرزند و بی‌پدر) باشد، و برادر یا خواهر (مادری) داشته باشد؛ برای هریک از آن دو یک ششم می‌رسد، و اگر آن‌ها بیش از این باشند؛ در یک سوم شریکند، پس از انجام وصیتی که به آن سفارش شده و بعد از ادای دَین، (به شرط آن که) زیانی (به ورثه) نرساند، این (حکم و) سفارش الله است، و الله دانای بردبار است».

حکم تصرف کسانی‌که به آن‌ها وصیت کرده‌اند

جایز است که به یک نفر یا بیش‌تر وصیت کنند اگر افرادی که به آن‌ها وصیت کرده‌اند، متعدد باشد و برای هریک مقدار وصیت شده‌ی‌شان مشخص شده باشد، که همان معتبر است. اگر به دو نفر وصیت کرد که فرزندانش را سرپرستی کنند یا مواظب اموالش باشند، جایز نیست که یک نفر به تنهایی اقدام به چنین کاری نماید.

وقت قبول وصیت

اگر فردی که به او وصیت شده در حال زنده بودن وصیت کننده یا بعد از مرگش قبول کرد، معتبر می‌باشد. اما اگر قبل یا بعد از مرگ قبول نکرد، حقش ساقط می‌شود.

احکام وصیت

اگر وصیت کننده وصیتی کرد و گفت: سفارش می‌کنم که به فلانی با اندازه‌ی پسرم یا هر وارث دیگر سهمی از مالم بدهید، به او همین اندازه با توجه درخواست فرد، می‌رسد. اما اگر گفت: بخشی یا سهم مشخصی از مالم را به فلانی بدهید، وارثان هرچه خواستند به او بدهند. اگر فردی در صحرای بی‌آب و علف و یا دشتی بمیرد که حاکمی نداشته باشد برای مسلمانانی که در اطرافش هستند، مشروع است که ترکه‌اش را در جهت مصالح مسلمین و جایی که ثواب بیش‌تری دارد، مصرف نمایند.

متن وصیت

شخص وصیت کننده -اگر خواست- در مقدمه وصیت خود همان را بنویسد که از انس بن مالک ثابت است، بنویسد: (بسم الله الرحمن الرحیم این وصیت نامه فلانی پسر فلانی است وصیت می‌کند که گواهی می‌دهد که معبود برحقی جز الله نیست، شریک و همتایی ندارد و محمد ج بنده و فرستاده اوست و بدون هیچ تردیدی قیامت آمدنی است و قطعا الله (در آن روز) مردگان قبور را برخواهد انگیخت. خانواده‌ام را سفارش می‌کنم که تقوای الهی پیشه کنند و روابط خویش را با همدیگر نیکو نگه دارند و در بین خود صلح نمایند و اگر واقعا مؤمن هستند از الله و پیامبر اطاعت کنند و آنان را به همان چیزی سفارش می‌کنم که ابراهیم و یعقوب علیهما السلام فرزندان خود را به آن سفارش کردند. آن دو وصیت کردند که: ﴿یَٰبَنِیَّ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰ لَکُمُ ٱلدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ [البقرة: 132]َ[97]: (فرزندان من! الله این دین را براى شما برگزیده است بنابراین جز بر این آیین رهسپار نشوید و جز با قلبى مملو از ایمان و مسلمانی نمیرید».

سپس هرچه خواست وصیت کند و در وصیت نامه‌اش بنویسد.

باطل کننده‌های وصیت

وصیت در شرایط ذیل باطل می‌شود:

1- مدت وصیت تمام شود یا کاری که برای وصی سفارش شده بود، انجام دهند، از وقتش بگذرد.

2- به کسی‌که وصیت شده بود، دیوانه شود و قدرت تصرف نداشته باشد.

3 - وصیت کننده از وصیت رجوع کند.

4 - کسی‌که وصیت کرده قبل از کسی‌که به او وصیت شده بمیرد.

5 - مالی که وصیت کرده‌اند، تلف شود.

6 - به کسی‌که وصیت کرده‌اند، قبول نکند.

7 - به کسی‌که وصیت کرده‌اند، وصیت کننده را بکشد.

26- آزاد نمودن برده

عتق: یعنی آزاد کردن انسانی و نجاتش از بردگی

آزادی و بردگی در اسلام

از دیدگاه اسلام تمام مردم آزاد هستند و به هیچ عنوان برده نخواهند شد مگر با یک سبب و آن هم اسیر شدن کفار که با مسلمانان در حال جنگ مسلحانه هستند. سپس الله با اسلام برای آزادی این گونه افراد دروازه‌های زیادی را باز گذاشته است.

و برای آزادی بردگان از بردگی انگیزه‌ها و اسباب متعددی قرار داده است تا از ذلت بردگی و بندگی بندگان نجات پیدا کنند. آری، از همین نگاه است که در اسلام کفاره‌ی کسی‌که در روز ماه رمضان با زنش همبستری کند، یا زنش را ظهار نماید و نیز در قتل خطأ و کفاره قسم و.... اولویت اول در کفاره این گناهان این است که برده‌ای آزاد نماید.

الله تعالى می‌‌فرماید: ﴿وَمَا کَانَ لِمُؤۡمِنٍ أَن یَقۡتُلَ مُؤۡمِنًا إِلَّا خَطَ‍ٔٗاۚ وَمَن قَتَلَ مُؤۡمِنًا خَطَ‍ٔٗا فَتَحۡرِیرُ رَقَبَةٖ مُّؤۡمِنَةٖ وَدِیَةٞ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦٓ إِلَّآ أَن یَصَّدَّقُواْۚ فَإِن کَانَ مِن قَوۡمٍ عَدُوّٖ لَّکُمۡ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَتَحۡرِیرُ رَقَبَةٖ مُّؤۡمِنَةٖۖ وَإِن کَانَ مِن قَوۡمِۢ بَیۡنَکُمۡ وَبَیۡنَهُم مِّیثَٰقٞ فَدِیَةٞ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ وَتَحۡرِیرُ رَقَبَةٖ مُّؤۡمِنَةٖۖ فَمَن لَّمۡ یَجِدۡ فَصِیَامُ شَهۡرَیۡنِ مُتَتَابِعَیۡنِ تَوۡبَةٗ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمٗا٩٢ [النساء: 92]. «و هیچ مؤمنی مجاز نیست که مؤمنی را به قتل برساند، مگر از روی اشتباه و خطا، و کسی‌که مؤمنی را از روی خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمنی را آزاد کند، و خونبهایی به خانواده او بپردازد، مگر اینکه آن‌ها ببخشند، پس اگر (مقتول) از قومی باشد که دشمنان شما هستند؛ ولی او مؤمن بوده، باید (قاتل) یک برده مؤمن را آزاد کند، و اگر (مقتول) از قومی باشد که میان شما و آن‌ها پیمانی بر قرار است، باید خونبهایی به خانواده او بپردازد، و (نیز) یک برده مؤمن را آزاد کند، و هرکس که (برده‌ای) نیافت، دو ماه پی در پی روزه بگیرید، این توبه‌ای از جانب الله است، و الله دانای حکیم است».

حکمت مشروعیت آزاد نمودن برده

آزاد نمودن برده از بزرگ‌ترین عبادت‌هایی است که به آن تشویق شده؛ زیرا الله کفاره‌ی قتل خطا و دیگر گناهان را آزاد نمودن برده قرار داده است، علت این است که انسانی که باید آزاد باشد از ضرر بردگی آزاد می‌گردد و می‌تواند اختیار خودش و مالش را داشته باشد.

آزاد نمودن برترین برده‌ها

ابوذر می‌گوید: از پیامبر ج پرسیدم: چه عملى از همه بهتر است؟ پیامبر فرمود: ایمان به الله و جهاد در راه الله، گفتم: بهتر است چه برده‌اى آزاد شود؟ فرمود: آن برده‌اى که به نزد صاحبش از همه برده‌ها گران‌ قیمت‌تر و باارزش‌تر در نزد صاحبش باشد).[98]

فضلیت آزاد نمودن برده

1 - الله تعالى می‌فرماید: ﴿فَلَا ٱقۡتَحَمَ ٱلۡعَقَبَةَ١١ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا ٱلۡعَقَبَةُ١٢ [البلد: 11-12]. «پس به گردنه (سخت) قدم نگذاشت (و نیامد). و تو چه می‌دانی که گردنه (سخت) چیست؟ آزاد کردن برده است».

2 - ابوهریره س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمود: ‌(هرکس، برده‌ی مسلمانی را آزاد کند، الله در برابر هر عضو آن برده، یک عضو آزاد کننده را از آتش دوزخ، نجات خواهد داد).[99]

با چه کلماتی برده آزاد می‌شود؟

هرکس به شوخی یا جدی به برده‌ی خود بگوید آزادی یا هر کلمه‌ای دیگر، آزاد می‌شود. و هرکس مالک محرم خود شود، مانند پدر، مادر و.... به مجردی که مالک این‌ها شود، آزاد می‌شوند و هر کنیزی که از مولای خود فرزندی به دنیا آورد، آن فرزند آزاد است.

برده‌ی مکاتب

مکاتب: به برده‌ای گفته می‌شود که مولایش او را در برابر پرداخت هزینه‌‌ای در اقساط مشخصی آزاد می‌کند.

1- هرگاه مولایی برده‌‌ی‌‌ نیکوکارش را در برابر مالی آزاد کند، باید بپذیرد. الله تعالى می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ یَبۡتَغُونَ ٱلۡکِتَٰبَ مِمَّا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡ فَکَاتِبُوهُمۡ إِنۡ عَلِمۡتُمۡ فِیهِمۡ خَیۡرٗاۖ وَءَاتُوهُم مِّن مَّالِ ٱللَّهِ ٱلَّذِیٓ ءَاتَىٰکُمۡ [النور: 33]. «و کسانی از بردگان‌تان که خواستار مکاتبه (باز خریدن خویش) هستند، پس با آن‌ها قرارداد ببندید، اگر خیر و صلاح در آنان احساس می‌کنید، و چیزی از مال الله را که به شما داده است؛ به آن‌ها بدهید».

2- بر مولا واجب است که برده‌ی مکاتب خود را با حدود یک چهارم مال خود کمک کند یا از هزینه‌ای که برایش تعیین کرده کم نماید و.... و فروختن مکاتب جایز است و مشتری از طرف مکاتب هزینه‌ی تعیین شده را پرداخت نماید و سپس اگر برده مکاتب توانست آن هزینه را بدهد که آزاد می‌شود اما اگر نتوانست دوباره برده خواهد ماند.

حکم تدبیر

تدبیر: معلق کردن آزادی برده به بعد از مرگ صاحب و مولای اوست. مثل اینکه بگوید: هر وقت من مُردَمْ تو آزادی، بعد از مرگش اگر بیش‌تر از یک سوم مالش باشد، آزاد می‌شود و فروختن برده مدبر و هبه‌اش جایز است.

جابر می‌گوید: به پیامبر ج خبر دادند که یکى از اصحاب به جز یک برده هیچ ثروت دیگرى ندارد و این برده را هم بعد از مرگ خود آزاد نموده است، پیامبر ج که دید این صحابه هیچ مالی ندارد، برده او را به هشتصد درهم فروخت و این هشتصد درهم را برایش فرستاد).[100]

الهی! ما و مردان و زنان مؤمن را از آتش دوزخ آزاد گردان و نجات بده و ما را از ذلت‌ها و رسوایی‌های دنیا و آخرت پناه بده.


 



[1]. صحیح: ترمذی (ش:2344) و ابن ماجه (ش:4164) و این متن روایت ابن ماجه است.

[2]. صحیح: حاکم (ش:7926).

[3]. حسن: ترمذی (ش:810) و این لفظ ترمذی است و نسایی (ش:2631).

[4]. مسلم (ش:993).

[5]. صحیح: ترمذی (ش:2345).

[6]. متفق علیه: بخاری (ش:2067) و این متن بخاری است و مسلم (ش:2557).

[7]. بخاری (ش:2896).

[8]. نسایی (ش:3178).

[9]. صحیح ابوداود (ش:2606) و ترمذی (ش:1212).

[10]. متفق علیه: بخاری (ش:2082) و مسلم (ش:1532) و این متن بخاری است.

[11]. متفق علیه: بخاری (ش:52) و مسلم (ش:1599). با لفظ مسلم

[12]. صحیح بخاری (ش:2076).  

[13]. بخاری (ش:2076).

[14]. بخاری (ش:2072).

[15]. متفق علیه: بخاری (ش:1470) و این بخاری است و مسلم (ش:1042).

[16]. مسلم (ش:1607).

[17]. مسلم (ش:1605).

[18]. لازم به ذکر است که در این مساله نظر مؤلف قول مرجوح و تابع نظر آن عده از فقها است که با استدلال به این‌که وقتی کالا در برابر پول باشد، ایرادی ندارد که با افزایش قیمت، نسیه معامله کنند، این درحالی‌‌ است که در این معاملات کالا را از قیمت واقعی آن، در برابر زمان گران‌‌تر می‌‌فروشند و هرچه مدت بیشتر باشد‌‌، افزایش قیمت بیشتر خواهد بود و این معامله، نوعی ربای نسیه است. در مختصر فقه از ادله‌ی قرآن کریم و سنت صحیح می‌‌نویسد: معامله به صورت نسیه با افزایش قیمت (فروش قسطی): در این ایام معاملات به صورت نسیه، با افزایش قیمت، گسترش یافته که به خرید و فروش قسطی معروف است، به طوری که کالا را به قیمتی بالاتر از هزینه نقد آن می‌فروشند، و این افزایش قیمت صرفاً در برابر زمان است. مثلاً اگر قیمت کالایی نقداً هزار ... (تومان) باشد آن را قسطی به هزار و دویست ... (تومان) می‌فروشند این نوع معامله از معاملاتی است که از آن نهی شده است:

از ابوهریره س روایت است که پیامبر ج فرمود: «مَنْ بَاعَ بَیْعَتَیْنِ فِی بَیْعَةٍ، فَلَهُ أَوْکَسُهُمَا أَوِ الرِّبَا» «هر کسی دو معامله در یک کالا بکند، کمترین (قیمت) را بگیرد و گرنه ربا است». و ترجمه‌ی بلوغ المرام (ص: 264) می‌‌نویسد: ابن عمر ب روایت می‌کند که پیامبر ج از دو معامله، در یک معامله منع فرمود. احمد و نسایی روایت کرده‌اند و ترمذی، وابن حبان صحیح دانسته‌اند.

در روایت ابوداود آمده: «هرکس دو معامله در یک معامله انجام داد، یا باید کمترین قیمت را بگیرد، یا (اگر چنین نکند) رباست». برای تحقیق بیشتر به «الصحیحه» آلبانی و «القول الفصل فی بیع الأجل» عبدالرحمن عبدالخالق رجوع شود. (مترجم)

[19]. مسلم (ش:102).

[20]. صحیح: ابوداود (ش:3460) و ابن ماجه (ش:2199) و این متن ابن ماجه است.

[21]. بخاری (ش:2216) و این متن بخاری است و مسلم (ش:2056).

[22]. بخاری (ش:2264).

[23]. بخاری (ش:2141) و این متن بخاری است و مسلم (ش:997).

[24]. متفق علیه: بخاری (ش:2727) و مسلم (ش:1515).

[25]. از آن جایی که مؤلف معامله نسیه با افزایش قیمت را جایز می‌داند، در تعریف و حکم و مصداق «بیع عینه» نیز متزلزل به نظر می‌رسد و این معامله را با «البیع فی بیعتین» که همزمان یک کالا به دو قیمت نقد و نسیه به فروش می‌رسد، مخلوط کرده است..... باید دانست که بیع عینه به نص حدیث صحیح، حرام است و به شرح ذیل می‌باشد: در فرهنگ لغت دهخدا (ص: 36862) می‌نویسد:  بیع العینة؛ آن که شخصی از کسی ده درم وام طلب کند اما او به علت سودجویی بگوید که من به جای پول، پیراهنی را که در بازار ده درم قیمت دارد به دوازده درم به تو می‌فروشم و پس از این معامله، خریدار پیراهن مزبور را به ده درم می‌فروشد و در نتیجه وام خود را به دست آورده و دو درم سود به بازاری رسانیده است. و بعضی صورت این بیع را چنین بیان داشته‌اند که وام دهنده پیراهن را به مبلغ دوازده درم به متقاضی وام می‌فروشد آنگاه متقاضی پیراهن را به مبلغ ده درم به شخص ثالث (معین) می‌فروشد سپس شخص ثالث مجددا پیراهن را به مبلغ ده درم به صاحب اولی آن می‌فروشد و ده درم را که از او می‌گیرد به متقاضی وام می‌دهد. در نتیجه متقاضی به مطلوب خود رسیده و وام دهنده دو درم سود برده است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). شخصی از کسی تقاضای قرضی کند اما او به جای قرض الحسنه جنسی را به قیمت بالاتری به او بفروشد و از این جهت، آن را عینیه گویند که به جای پرداخت دین به عین داده شده است. (از تعریفات).

[26]. متفق علیه: بخاری (ش:2150) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1515).

[27]. مسلم (ش:1015).

[28]. بخاری (ش:2207).

[29]. متفق علیه: بخاری (ش:2189) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1536).

[30]. متفق علیه: بخاری (ش:2079) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1532).

[31]. متفق علیه: بخاری (ش:2240) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1604).

[32]. مسلم (ش:1598).

[33]. متفق علیه: بخاری (ش:2766) و این بخاری است، و مسلم (ش:89).

[34]. واقعیت این است که در این دوران معاملات تحت عنوان معامله‌ی قسطی و نسیه دقیقا همین ربای نسیه است با این تفاوت که درصد ربای معاملات قسطی و نسیه به مراتب از درصد ربای نقدی بانک‌ها که سی درصد تعیین شده است، بیشتر می‌باشد، چون در برخی مناطق ایران به طور مثال یک کیلوی زعفران را نقد حدود پنج میلیون تومان می‌خرند و به هشت میلیون یا نه میلیون و حتی ده میلیون تومان نسیه، با توجه به مدت زمان پرداخت می‌فروشند، تردیدی نیست که ربا خواران عصر جدید با استناد به قول فقهایی که فهم صحیحی از آیات و روایات مربوط به ربا و مصادیق و انواع ربای عصر ماشینی ندارند، می‌گویند: معامله‌ی نسیه و قسطی با افزایش قیمت جایز و ظلم است! باید از فقها و رباخواران پرسید که آیا ظلم جایز در اسلام وجود دارد؟!

[35]. مسلم (ش:1587).

[36]. مسلم (ش:2699).

[37]. مسلم (ش:1600).

[38]. مسلم (ش:3006).

[39]. بخاری (ش:2387).

[40]. متفق علیه: بخاری (ش:2068) و مسلم (ش:1603).

[41]. متفق علیه: بخاری (ش:2287) و این بخاری است ومسلم (ش:1564).

[42]. متفق علیه: بخاری (ش:2078) و این بخاری است و مسلم (ش:1562).

[43]. متفق علیه؛ بخاری (ش:2707) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1009).

[44]. صحیح: أبوداود (ش:4919) و ترمذی (ش:2509) و این ترمذی است.

[45].  متفق علیه؛ بخاری (ش:457)، و این بخاری است، ومسلم (ش:1558).

[46]. متفق علیه: بخاری(ش:6015)، و مسلم (ش:2625).

[47]. متفق علیه: بخاری(ش:2287)، و مسلم (ش:1564). با لفظ بخاری

[48]. صحیح: أحمد (ش:23434) و نک: إرواء الغلیل (ش:1438).

[49]. متفق علیه: بخاری (ش:2402) و این متن روایت بخاری است و مسلم (ش:1559).

[50]. بخاری (ش:3642).

[51]. متفق علیه: بخاری (ش:2331) و این متن روایت بخاری است و مسلم (ش:1551).

[52].  متفق علیه: بخاری (ش:2320) و مسلم (ش:1553).

[53]. متفق علیه؛ بخاری (ش:2328) لفظ از بخاری است و مسلم (ش:1551).

[54]. مسلم (ش:1547).

[55]. مسلم (ش:1549).

[56]. متفق علیه: بخاری (ش:2194) و این متن بخاری است. و مسلم (ش:1534).

[57]. متفق علیه: بخاری (ش:2322)، ومسلم (ش:1575)، و این متن مسلم است.

[58]. بخاری (ش:2264).

[59]. بخاری (ش:2270).

[60]. مسلم (ش:1767).

[61]. متفق علیه: بخاری (ش:1862) و این متن بخاری است. و مسلم (ش:1341).

[62]. صحیح: ابوداود (ش:2574) و ترمذی (ش:1700) و لفظ ترمذی است.

[63]. مسلم (ش:2260).

[64].  متفق علیه: بخاری (ش:2627) و این متن بخاری است و مسلم (ش:2307).

[65]. صحیح: أبوداود (ش:3566).

[66]. متفق علیه: بخاری (ش:3198) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1610).

[67]. بخاری (ش:2449).

[68]. مسلم (ش:140).

[69]. متفق علیه: بخاری (ش:6066) و این متن بخاری است و مسلم (ش:2563).

[70]. متفق علیه: بخاری (ش:2257) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1608).

[71]. صحیح: ابوداود (ش:3518) و ابن ماجه (ش:2494).

[72]. متفق علیه: بخاری (ش:2320) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1553).

[73]. بخاری (ش:2335).

[74]. بخاری (ش:2454).

[75]. متفق علیه: بخاری (ش:2453) و این لفظ بخاری است و مسلم (ش:1612).

[76]. مسلم (ش:1725).

[77]. متفق علیه: بخاری (ش:91)، ومسلم (ش:1722)، و این متن مسلم است.

[78]. متفق علیه: بخاری (ش:1349) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1353).

[79]. مسلم (ش:568).

[80]. مسلم (ش:1631).

[81]. متفق علیه: بخاری (ش:2772) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1632).

[82]. مسلم (ش:2808).

[83]. متفق علیه: بخاری (ش:1410) و این بخاری است و مسلم (ش:1014).

[84]. متفق علیه: بخاری (ش:7164)، مسلم (ش:1045) و این متن مسلم است.

[85]. متفق علیه: بخاری (ش:2586)، ومسلم (ش:1623)، و این متن مسلم است.

[86]. متفق علیه: بخاری (ش:2589) و مسلم (ش:1622).

[87]. صحیح بخاری (ش:2585).

[88]. صحیح: ترمذی (ش:2035).

[89]. متفق علیه: بخاری (ش:1419) و این بخاری است و مسلم (ش:1032).

[90]. متفق علیه: بخاری (ش:2615) و این متن بخاری است، و مسلم (ش:2469).

[91]. متفق علیه: بخاری (ش:2620)، مسلم (ش:1003) و این متن مسلم است.

[92]. مسلم (ش:997).

[93]. متفق علیه: بخاری (ش:42)، ومسلم (ش:129)، و این مسلم است.

[94]. متفق علیه: بخاری (ش:2697) و مسلم (ش:1718).

[95]. متفق علیه: بخاری (ش:2738) و این متن بخاری است. مسلم (ش:1627).

[96]. متفق علیه: بخاری (ش:2740) و این متن بخاری است. مسلم (ش:1634).

[97]. صحیح: بیهقی (ش:12463)، دارقطنی (4/154)، نک إرواء الغلیل (ش:1647).

[98]. متفق علیه: بخاری (ش:2518) و این متن بخاری است و مسلم (ش:84).

[99]. متفق علیه: بخاری (ش:2517) و این بخاری است و مسلم (ش:1509).

[100]. متفق علیه: بخاری (ش:7186) و این متن بخاری است، و مسلم (ش:997).