ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
(11)- (خطبه- 88) اعتراض به اختلاف و موعظهی بندگان
(1)أَرْسَلَهُ عَلى حِینِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ، وَطُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الْأُمَمِ، وَاعْتِرامٍ مِنَ الْفِتَنِ، وَانتِشارٍ مِنَ الْأُمُورِ، وَتَلَظٍّ مِنَ الْحُرُوبِ، وَالدُّنْیا کاسِفَةُ النُّورِ، ظاهِرَةُ الْغُرُورِ، (2)عَلى حِینِ اصْفِرارٍ مِنْ وَرَقِها، وَإِیاسٍ مِنْ ثَمَرِها، و اغْوِرارٍ مِنْ مائِها، قَد دَرَسَتْ أعْلامُ الْهُدى، وَظَهَرَتْ أَعْلامُ الرَّدى، (3)فَهِىَ مُتَجَهِّمَةٌ لِأَهْلِها، عابِسَةٌ فِى وَجْهِ طالِبِها، ثَمَرُهَا الْفِتْنَةُ، وَطَعامُهَا الْجِیفَةُ، وَشِعارُهَا الْخَوْفُ، وَدِثارُهَا السَّیْفُ. (4)فَاعْتَبِرُواْ عِبادَ اللَّهِ، وَاذْکُرُوا تِیکَ الَّتِى آباؤُکُمْ وَإِخْوانُکُمْ بِها مُرْتَهَنُونَ، وَعَلَیْها مُحاسَبُونَ، (5)وَاللَّهِ ما تَقادَمَتْ بِکُمْ وَلا بِهِمُ الْعُهُودُ، وَلا خَلَتْ فِیما بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمُ الْأَحْقابُ وَالْقُرُونُ، وَما أَنتُمُ الْیَوْمَ مِنْ یَوْمِ کُنتُمْ فِى أَصْلابِهِمْ بِبَعیدٍ، (6)وَاللَّهِ ما أَسْمَعَهُمُ الرَّسُولُ شَیْئاً. إِلّا وَها أَنَا ذَا الْیَوْمَ مُسْمِعُکُمُوهُ، وَما أَسْماعُکُمُ الْیَوْمَ بِدُونِ أَسْماعِهِمْ بِالْأَمِسْ، وَلا شُقَّتْ لَهُمُ الْأَبْصارُ، وَلا جُعِلَتْ لَهُمُ الْأَفْئِدَةُ فِى ذلِکَ الْأَوانِ، إِلَّا وَقَدْ أُعْطِیتُمْ مِثْلَها فى هذَا الزَّمانِ. (7)وَوَاللَّهِ ما بُصِّرْتُمْ بَعْدَهُمْ شَیْئاً جَهِلُوهُ، وِ لا أُصْفِیتُمْ بِهِ وَحُرِمُوهُ، وَلَقَدْ نَزَلَتْ بِکُمُ الْبَلِیَّةُ جائِلًا خِطامُها، رِخْواً بِطآنها، فَلا یَغُرَّنَّکُمْ ما أَصْبَحَ فِیهِ أَهْلُ الْغُرُورِ، فَإِنَّما هُوَ ظِلٌّ مَّمْدُودٌ إِلى أَجَلٍ مَّعْدُودٍ.
[(1) هنگامى خداوند رسالت را بر عهده او [رسول الله ج] گذارد که مدتها از بعثت پیامبران پیشین گذشتهبود، ملتها در خواب عمیقى فرو رفته بودند، فتنه و فساد جهان را فرا گرفته بود. کارهاى خلاف در میان مردم منتشر و آتش جنگ زبانه مىکشید، دنیا بىنور و پراز مکر و فریب گشته بود (2) برگهاى درخت زندگى به زردى گرائیده، از ثمره زندگى خبرى نبود، آب حیاتانسانى به زمین فرو رفته، منارهاى هدایتبه کهنگى گرائیده، پرچمهاى هلاکت و بدبختىآشکار شده بود، (3) پس دنیا با قیافهاى زشت و کریه به اهلش مىنگریست، با چهره عبوس باطالبانش روبرو بود، میوه درخت آن فتنه، طعامش مردار بود، در درون، وحشت و اضطراب، در برون شمشیر حکومت مىکرد، (4) اى بندگان خدا عبرت گیرید!و به یاد وضعى که پدران و برادرانتان که از جهانرختبربستند و در گرو آن مىباشند، و در برابر آن محاسبه مىشوند، باشید، (5)و به خدا سوگند از زمان شما تا ایشان روزگاران درازی طی نشده، میان شما و ایشان سالها و قرنها نگذشته، شما امروز از روزی که در اصلاب آنها بودید دور نیستید، (6) به خدا سوگند رسول ج چیزی را به گذشتگان شما نشنوانید، مگر آنکه من امروز به شما گوشزد مینمایم، گوشهای شما امروز از گوشهای آنها در دیروز پستتر نیست، در آن زمان دیدههای آنان بینا نگشته و دلهایی به آنها داده نشده، مگر آنکه در این زمان مانند آن دیدهها و دلها به شما هم دادهاند، (7) سوگند به خدا، شما بعد از آنها به چیزی بینا نشدیدهاید که آنها ندانسته باشند، به چیزی برگزیده نگشتید که آنها از آن محروم و بیبهره مانده باشند، بلیه ای(فتنه و فسادی) به شما وارد گشته که(آن بلیه مانند شتر سرکشی است که) مهارش در جولان و تنگ آن سست است، پس آنچه که گناهکاران در آن روز کرده، (و)زندگی مینمایند، شما را نفریبد، زیرا آن مانند سایهای است گسترده تا زمان معین.]
(10)- (خطبه- 87) اعتراض به اختلاف و اینکه چرا پیرو سنّت نیستند؟
(1)أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ لَمْ یَقْصِمْ جَبَّارِى دَهْرٍ قَطُّ إِلَّا بَعْدَ تَمْهِیلٍ وَرَخاءٍ، وَلَمْ یَجْبُرْ عَظْمَ أَحَدٍ مِنَ الْأُمَمِ إِلَّا بَعْدَ أَزْلٍ وَبَلاءٍ، وَفِى دُونِ مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَتْبٍ، وَمَا اسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْبٍ مُعْتَبَرٌ! (2)وَما کُلُّ ذِى قَلْبٍ بِلَبِیبٍ، وَلا کُلُّ ذِى سَمْعٍ بِسَمِیعٍ، وَلا کُلُّ ذِى ناظِرٍ بِبَصِیرٍ، (3)فیا عَجباً وَما لِى لا أَعْجَبُ مِنْ خَطاءِ هذِهِ الْفِرَقِ عَلَى اخْتِلافِ حُجَجِها فِى دِینِها! لا یَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِىٍّ، وَلا یَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِىٍّ، وَلا یؤْمِنُونَ بِغَیْبٍ، وَلا یَعِفُّونَ عَنْ عَیْبٍ، (4)یَعْمَلُونَ فِى الشُّبُهاتِ، وَیَسِیرُونَ فِى الشَّهَواتِ، الْمَعْرُوفُ فِیهِمْ ما عَرَفُوا، وَالْمُنکَرُ عِندَهُمْ ما أَنکَرُوا، (5)مَفْزَعُهُمْ فِى الْمُعْضِلاتِ إِلى أَنْفُسِهِمْ، وَتَعْوِیلُهُمْ فِى الْمُبْهَماتِ عَلى ارائِهِمْ، کَأَنَّ کُلَّ امْرِىءٍ مِنْهُمْ إِمامُ نَفْسِهِ، قَدْ أَخَذَ مِنْها فِیما یَرى بِعُرىً ثِقاتٍ، وَأَسْبابٍ مُحْکَماتٍ.
[(1) اما بعد: خداوند هرگز جباران دنیا را درهم نشکسته، مگر پس از آنکه به آنان نعمتفراوان بخشید(اما آنها به جاى شکر نعمتبر ظلم و ستم افزودند)و هرگز استخوان شکسته زندگى ملتى را ترمیم نکرده، مگر پس از آزمایش و تحمل مشکلات فراوانی که به آنان روا داشته است، و در سختیهائىکه شما با آنها مواجه شدید و مشکلاتى که پشتسر گذاردید، درسهاى عبرت فراوانىوجود داشت. (2) نه هر کس مغز دارد اندیشمند است، نه هر صاحب گوشى شنواستو نه هر چشم-دارى بینا! (3) شگفتا!چرا تعجب نکنم؟از خطا و اشتباه این گروههاى پراکنده با این دلائلمختلفى که بر مذهب خود دارند، نه گام به جاى گام پیغمبرى مىنهند، نه از عمل وصى پیغمبرى پیروى مىکنند. نه به غیب ایمان مىآورند، نه خود را از عیب بر کنار مىدارند.(4) به شبهات عمل مىکنند، و در گرداب شهوات غوطهورند، نیکى در نظرشان هماناست که خود نیک مىشمارند، منکر و زشتى آن است که خود منکر بشمارند.(5) در حل مشکلات به خود پناه مىبرند، و در مبهمات تنها به راى خویش تکیه مىنمایند. گویا هر کدام امام خویشتنند، که به دستگیرههاى مطمئن و اسباب محکمى که خود مىاندیشند و خود ساختهاند چنگ زدهاند.]
(9)- (مکتوب- 77) جهت مناظره از سنّت استفاده شود
لِعَبْدِاللَّه بْنِ الْعَبّاسِ ب أَیْضاً لَمَّا بَعَثَهُ لِلْاِحْتِجاج عَلَى الْخَوارِج: لا تُخاصِمْهُمْ بِالْقُرانِ فَإِنَّ الْقُرانَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَیَقُولُونَ، وَلکِنْ خاصِمْهُمْ بِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ یَجِدُوا عَنْها مَحِیصاً.
[از سفارشهای امام علیه السلام به عبدالله بن عباس هنگامی که وی را برای گفتگو نزد خوارج فرستاد: با آیات قرآن با آنها محاجه نکن، چرا که قرآن [برای این لجوجان] تاب معان مختلف و امکان تفسیر گوناگون دارد، تو چیزی میگوئی و آنها چیز دیگر [و سخن به جائی نمیرسد] [7] لکن با سنت پیامبر ج با آنها بحث نما که در برابر آن پاسخی نخواهند یافت [و مجبور به تسلیمند.]
(8)- (مکتوب- 53) اطاعت از خدا و رسول و آمران مؤمن
(38)ثُمَّ اعْرِفْ لِکُلِّ امْرِىءٍ مِنْهُمْ ما أَبْلى، وَلا تُضِیفَنَّ بَلاءَ امْرِىءٍ إِلى غَیْرِهِ وَلا تُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غایَةِ بَلائِهِ، وَلا یَدْعُوَنَّکَ شَرَفُ امْرِىءٍ إِلى أَنْ تُعَظِّمَ مِنْ بَلائِهِ ما کانَ صَغِیراً، وَلا ضَعَةُ امْرِىءٍ إِلى أَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلائِهِ ما کانَ عَظِیماً. (39)وَارْدُدْ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ما یُضْلِعُکَ مِنَ الْخُطُوبِ وَیَشْتَبِهُ عَلَیْکَ مِنَ الْأُمُورِ، فَقَدْ قالَ اللَّهُ سُبْحانَهُ لِقَوْمٍ أَحَبَّ إِرْشادَهُمْ: یا أَیُّهَا الَّذِینَ امَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنکُمْ، فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِى شَىْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ فَالرَّدُّ إِلَى اللَّهِ: أَلْأَخْذُ بِمُحْکَمِ کِتابِهِ، وَالرَّدُّ إِلَى الرَّسُولِ: أَلْأَخْذُ بِسُنَّتِهِ الْجامِعَةِ غَیْرِ الْمُفَرِّقَةِ.
[(38)پس رنج و کار هر یک از آنان را برای خودش بدان، رنج کسی را به دیگری نسبت مده، باید در پاداش به او هنگام بسر رساندن کارش کوتاهی ننمایی، باید بزرگی کسی تو را بر آن ندارد که رنج و کار کوچک او را بزرگ شماری، پستی کسی تو را وادار نسازد که رنج و کار بزرگش را کوچک پنداری، (39) مشکلاتی که در احکام برایت پیش میآید و اموری که بر تو مشتبه میشود به خدا و پیامبرش ارجاع ده، چرا که خداوند بزرگ به گروهی که علاقه داشته ارشادشان کند فرموده: "ای کسانیکه ایمان آوردهاید! اطاعت کنید الله را، اطاعت کنید پیامبر و صاحبان امرتان را، اگر در چیزی اختلاف کردید، آن را به الله و پیامبر باز گردانید؛ اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید". بازگرداندن چیزی به خداوند متمسک شدن بقرآن کریم و یافتن دستور از آیات محکم آن است؛ و بازگرداندن به پیامبر ج همان تمسک به سنت قطعی و مورد اتفاق آن حضرت است.]
(7)- (خطبه- 18) ذم علما به دلیل اختلافاتشان
(1)تَرِدُ عَلى أَحَدِهِمُ الْقَضِیَّةُ فِى حُکْمٍ مِنَ الْأَحْکامِ فَیَحْکُمُ فِیها بِرَأْیِهِ، ثُمَّ تَرِدُ تِلْکَ الْقَضِیَّةُ بِعَیْنِها عَلى غَیْرِهِ فَیَحْکُمُ فِیها بِخِلافِهِ، ثُمَّ یَجْتَمِعُ الْقُضاةُ بِذلِکَ عِنْدَ إِمامِهِمُ الَّذِى اسْتَقْضاهُمْ فَیُصَوِّبُ اراءَهُمْ جَمِیعاً، وَإِلهُهُمْ واحِدٌ، وَنَبِیُّهُمْ واحِدٌ، وَکِتابُهُمْ واحِدٌ، (2)أَفَأَمَرَهُمُ اللَّهُ تَعالى بِالْإِخْتِلافِ فَأَطاعُوهُ؟ أَمْ نَهاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ؟ (3)أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحانَهُ دِیناً ناقِصاً فَاسْتَعانَ بِهِمْ عَلى إِتْمامِهِ؟ أَمْ کانُوْا شُرَکاءَ لَهُ. فَلَهُمْ أَنْ یَقُولُوْا وَعَلَیْهِ اَنْ یَرْضى؟ (4)أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحانَهُ دِیناً تامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُ ج عَنْ تَبْلِیغِهِ وَأَدائِهِ؟ وَاللَّهُ سُبْحانَهُ یَقُولُ: ما فَرَّطْنا فِى الْکِتابِ مِن شَىْءٍ، وَقالَ: فِیهِ تِبْیانُ کُلِّ شَىْءٍ، (5)وَذَکَرَ أَنَّ الْکِتابَ یُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً، وَأَنَّهُ لَا اخْتِلافَ فِیهِ، فَقالَ سُبْحانَهُ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً، (6)وَإِنَّ الْقُرانَ ظاهِرُهُ أَنِیقٌ، وَباطِنُهُ عِمِیقٌ، لا تَفْنى عَجائِبُهُ، وَلا تَنْقَضِى غَرائِبُهُ، وَلا تُکْشَفُ الظُّلُماتُ إِلَّا بِهِ.
[(1)مسألهای از احکام دین، از یکی از علما پرسیده میشود، او به رای خود راجع به آن فتوی میدهد، همان مسأله از قاضی دیگری سوأل میشود، فتوای او بر خلاف قاضی اوّلی است، آنگاه ایشان با حکمهای خلاف یکدیگر نزد پیشوایی که آنها را قاضی قرار داده گرد میآیند، قاضی برتر رأی همهی آنان را درست میداند، در صورتی که خدای ایشان یکی و پیغمبر آنها یکی و کتابشان یکی است؟! (2)آیا(نعوذبالله) خدای سبحان ایشان را امر فرموده است که مخالف یکدیگر(در جواب مسأله) فتوا بدهند، (و)آنان(تصوّر کردهاند) فرمان الله را پیروی کردهاند؟، یا اینکه آنان را از اختلاف نهی نموده و آنها معصیت و نافرمانی کردهاند، (3)یا اینکه(نعوذ بالله) خدای متعال دین ناقصی فرستاده و برای اتمام آن از ایشان کمک و یاری خواسته است؟، یا اینکه خود را شریک خدا میدانند و حکم میدهند، (و)الله هم راضی است؟، (4)یا اینکه خدا دین کاملی فرستاده (و)رسول خدا ج در تبلیغ و رساندن آن کوتاهی کرده است؟، حال آنکه خدای متعال میفرماید: هیچ چیزی را در قرآن فروگزار نکردهایم؛ و نیز فرموده است: در آن هر چیزی بیان شده است؛ (5) و ذکر فرموده: بعضی از قرآن بعض دیگرش را تصدیق میکند و اختلافی در آن نیست؛ خدای سبحان فرموده: این قرآن اگر از جانب غیر خداوند بود، هر آینه در آن اختلاف بسیاری مییافتند، (6) ظاهر قرآن کریم شگفتآور و نیکو، باطن آن ژرف و بیپایان است، عجائب و غرائب آن پایانی ندارد، تاریکیها رفع نمیگردد، مگر به وسیلهی آن.]