اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

رهبری جهان در شاهراه تقلید و پیروی

رهبری جهان در شاهراه تقلید و پیروی

واقعاً تعجب‌آور است کلیه حرکت‌ها و دگرگونی‌هائی که در محیط دانشگاه‌ها و مدارس دولتی (در ارتباط با کشور هندوستان) مورد نفرت مردم قرار گرفته، در حال حاضر همان تحولات، محیط حوزه‌های علمیه را تحت تأثیر اثرات شوم خویش قرار داده است.

آن پایگاه‌هائی که می‌بایست ضامن رشد و پیشرفت دنیا و رهبری امت بوده و صاحب دعوت و فکر می‌شدند و به جای اینکه مقتدی قرار گیرند، بر سیاست اتباع از دانشگاه‌ها و مدارس دولتی، احساس فخر و سربلندی می‌کنند و بزرگ‌ترین خطری که حوزه‌های علمیه را تهدید می‌کند و فضای صاف آنجا را آلوده می‌سازد، احساس کمتری است و هر کسی که مبتلا به این بیماری گردد، با آینده بسیار دشوار و وخیمی روبه‌رو خواهد گشت.

احساس کمتری! آخر چرا؟

احساس کمتری! آخر چرا؟

شما که طلیعه‌داران ساختار جامعه هستید، آخر چرا احساس کمتری و حقارت می‌کنید؟ اگر افرادی غیر از شما این‌چنین احساسی را می‌کردند باز هم کردارشان قابل توجیه بود. چون احتمال می‌رفت که این عمل‌شان بنابر مسایل روانی باشد. اما احساس حقارت‌نمودن شما، دلالت بر ضعف ایمانی و عدم رسوخ ایده است و سرانجام اینگونه احساسات بی‌پایه، بسیار وخیم و خطرناک خواهد بود و مبتلاشدن جانشینان رسول الله ج به این بیماری واگیر، بیانگر آن خواهد بود که از مرتبه و عظمت نبوت کلاً بی‌اطلاع بوده، گویا نسبت به آن هیچگونه اعتقادی ندارند. و شما از زمرۀ کسانی هستید که مولانا روم در حق‌شان چنین می‌فرمایند:

نخوتی دارند و کبری چونم شهان

چاکری خواهند از اهل جهان

سعدی / چنین می‌فرماید:

شهان بی‌کله و خسروان بی‌کمرند.

خودآگاهی و خودداری

خودآگاهی و خودداری

از سرمایه‌های گرانبهائی که شما برخوردارید و دیگران از آن بی‌بهره‌اند، این است که در سینه‌هایتان علوم نبوت به ودیعت گذاشته شده و آنچنان حقایق و اسراری نهفته شده که اکنون در دنیا مشاهده نمی‌گردند و یا اینکه نادر الوقوع‌اند و به همین خاطر، جهان در تاریکی‌ها و گمراهی‌ها فرو رفته است.

از شما بعید است که از لباس‌های ژنده و پینه زدۀ‌تان و جسم‌های نحیف و جیب‌های توخالی، شکایت کرده اظهار یأس و ناامیدی و ناراحتی کنید. بلکه پیوسته در این اندیشه باشید که سینه‌هایتان منبع و سرچشمه چه نوع علوم و چه سرمایه‌های ارزنده‌ای هستند و در وجودتان چه ماه کاملی پنهان می‌باشد.

بر خود نظر گشا ز تهی دامنی مرنج

در سینه تو ماه تمامی نهاده‌اند

و این واقعیت را باید بپذیرید که احساس حقارت مربوط به باطن انسان می‌باشد و این احساس، نتیجۀ تردیدها، شبهات، افسردگی و نبودن آگاهی‌های کامل می‌باشد. هرکس که در پی تفکر و سازندگی نباشد لازماً خودش را حقیر شمرده، پیوسته در این تصور خواهد بود که دیگران نیز، وی را از دیدۀ حقارت می‌نگرند. سرانجام، در زندگی دنیوی فاقد هرگونه عظمت و شرف، خواهند شد و این ظلم بی‌محل را خود انسان بر خودش فرا خوانده است.

عظمت زندگی در پرتوی سیرت اسلاف

عظمت زندگی در پرتوی سیرت اسلاف

اگر برای بقای ظاهری زندگی به خوراک و پوشاک و دیگر مایحتاجات، نیازمندیم حتماً برای بقای روحانیت و معنویت زندگی لازم است که در این دنیا، سیرت و رسالت پیامبران سمبل و الگو باشد و احساس کمتری و عدم رجحان به این دنیا باید مشخص گردد و از گوشه و کنار جهان این ندا به گوش رسد که:

﴿أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٖ فَمَآ ءَاتَىٰنِۦَ ٱللَّهُ خَیۡرٞ مِّمَّآ ءَاتَىٰکُمۚ بَلۡ أَنتُم بِهَدِیَّتِکُمۡ تَفۡرَحُونَ٣٦ [النمل: 36].

«آیا به مال یاریم می‌کنید، همانا آنچه خدا مرا داده بهتر است از آنچه که به شما داده، بلکه شما به هدیۀ خودتان، شادمانید».

هر وقت این ندا کلا به خاموشی گراید و سر تا سر جهان هستی را فضای بازار حراجی در بر گیرد و آنجائی که، فهم، شعور، حرارت ایمان و ارزش‌های دیگر اسلامی مجاناً حاصل گردند و عظمت، شرافت و کرامت انسان همانند کالاها مورد معامله قرار گیرد، آن وقت است که دنیا، ارزش این را نخواهد داشت که یک لحظه باقی بماند و در آن روز، انسان هم شرف و عظمت و وجدانش را کلاً از دست خواهد داد. لذا شرط بقای عظمت شرافت انسانی و رسالت جهانی پیامبران تنها مربوط به شما می‌باشد. اما این هدف مقدس را از آن حوزه‌هائی که مقصودشان حصول و جمع‌آوری منافع دنیوی می‌باشد، نمی‌توان متوقع شد. اما شما می‌توانید مورد و مصداق این شرط قرار گیرید، زیرا اسلاف‌تان با جرأت و با علم و عمل و نیروی پرتوان ایمان، تاریخ، بشریت را به بهترین وجهی، دگرگون ساخته، از نور ایمان و اصلاح روشن ساخته بودند و ائمه‌ای چون امام اعظم ابو حنیفه و امام مالک رحمهم الله با رشادت‌ها و آینده‌نگری‌هایشان یادوارۀ جاودانی را برای خودشان، بر قلب تاریخ حکاکی نمودند، تا جائی که حکومت عباسیان با توجه به نیرنگ‌های و نقشه‌های شومش، نتوانست آن‌ها را از بین ببرد.

امام غزالی / مدیریت مدرسه نظامیه بغداد را که از سوی خلیفه وقت پیشنهاد گردیده بود، با توجه به اینکه بعد از منصب خلافت، مهم‌ترین و بزرگ‌ترین منصب در دستگاه خلافت بود، نپذیرفت. حضرت مجدد الف ثانی به جای اینکه در مقابل عزایم شوم اکبرشاه تسلیم شود، تبعیدشدن به گوالیاری را ترجیح داد.

حضرت میرزاجان جانان از زمرۀ اسلاف بزرگوار است. پادشاه دهلی یک دفعه پیامی را به محضرشان ارسال نمود و در این پیام گفته بود: خداوند، سلطنت ما را گسترش داده، لذا از حضرتعالی استدعا می‌شود، سهمیه خویش را مشخص سازید.، شیخ در جواب فرمود: خداوند اقلیم‌های هفتگانه را چنین یاد می‌کند که: ﴿مَتَٰعُ ٱلدُّنۡیَا قَلِیلٞ [النساء: 77] حال ان که بخش بسیار کوچکی از این اقلیم‌ها، در اختیار تو می‌باشد، لذا وسعت سلطنت تو به اندازه‌ای نمی‌باشد که فقیری چون من، به سویش دست نیازمندی دراز کند. همچنین نواب آصف‌جاه مبلغی در حدود بیست هزار تومان به شیخ تقدیم نمود. اما آن بزرگوار آن‌ها را نپذیرفت نواب به شیخ گفت: این مبلغ پول را بگیر و بین فقراء و نیازمندان تقسیم کن. شیخ در جوابش گفت: نمی‌توانم؛ این کار را خودت انجام بده.

حضرت شاه غلام علی / هم از اسلاف بزرگوار می‌باشد یک دفعه استاندار تونک، نواب میرخان، تصمیم گرفت مخارج سالانه خانقاه شیخ را تقبل کند، اما شیخ در مقابل این پیشنهاد چنین فرمود:

ما ابروی فقر و قناعت نمی‌بریم

به میرخان بگوی که روزی مقدر است

مولانا عبدالرحیم شخصیتی بود که ده تومان ریاست را بر 250 تومان دانشکده بریلی ترجیح داده فرمود: اگر خداوند در این رابطه مرا مورد بازخواست قرار دهند در آن صورت چه جوابی خواهم داشت که عرض کنم.

بسیار خوب است، نگاهی داشته باشیم بر سیمای درخشنده بنیانگذار دارالعلوم اسلامی دیوبند، حضرت مولانا محمد قاسم نانوتوی /. در آن دوران بیش‌ترین حقوق یک مدیر در علیگر، ده تومان بود. بعد از اینکه مادر محترمه مولانا محمد قاسم / وفات کرد، دو تومان از حقوقش را کم کرد، به این دلیل که آن دو تومان قبلاً صرف مخارج مادرشان قرار می‌گرفت، اما بعد از وفات مادر، دیگر نیازی به آن دو تومان نداشت.

آری این نگاهی کوتاه، بر سیمای درخشان اسلاف بزرگوار بود، به خاطر اینکه خدمتی به اسلام و مسلمین کرده باشند، حقوق‌ها و مزایای در سطح بالا را نپذیرفته، بلکه بر همان حقوق اندک اکتفاء می‌کردند.

أُولَئِکَ آبَائی، فَجِئْنی بمِثْلِهِمْ
 

 

إذا جَمَعَتْنا یا جَرِیرُ الْـمَجَامِعُ[1]



[1]- دیوان فرزدق. «اى جریر اینان پدران من هستند تو نیز در آن وقت که انجمن‌ها ما را با یکدیگر گرد آورند، اگر می‌توانى همانند آنان را بیاور».

آیا دین ذریعه حصول دنیا است؟

آیا دین ذریعه حصول دنیا است؟

هرگز این تصور را نکنید، از فراز و نشیب و دگرگونی‌های زندگی و نیازهای رو به افزایش جامعه و از دیگر مشکلات، آگاهی و یا اینکه احساسی ندارم و به همین خاطر در این اوضاع بحرانی، سیرت آن اسلاف بزرگوار را بیان نمودم و شما را هم به سوی آن دعوت می‌دهم. بلکه مقصودم این است، شما هم بر شاهراه ایثار و قناعت و توکل گام نهید و این همان مسیری است که تا کنون آن را طی می‌کرده‌اید و خداوند هم شما را برای این راه برگزیده است. به خوبی باید متوجه شد، هدف تنها بدست‌آوردن منافع دنیوی نیست. و در عوض سرزنش طعنه‌گویان و زخم زبانِ آنان که می‌گویند:

﴿قَدۡ کُنتَ فِینَا مَرۡجُوّٗا قَبۡلَ هَٰذَآۖ [هود: 62].

«همانا امیدواری ما بودی قبل از این».

را با بردباری تمام متحمل شویم و درس:

﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَیۡنَیۡکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ زَهۡرَةَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا لِنَفۡتِنَهُمۡ فِیهِۚ وَرِزۡقُ رَبِّکَ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰ١٣١ [طه: 131].

«و دیدگان خود را نگشای به آنچه کامیابی دادیم بدان خردان و زنانی را از ایشان، شکوفه زندگانی دنیا تا بیازمائن‌شان در آن و رزق پروردگارت بهتر و پاینده‌تر است».

را بیاموزیم و نتیجۀ متحمل‌شدن اینگونه سرزنش‌ها و طعنه‌ها این خواهد بود که:

﴿وَجَعَلۡنَا مِنۡهُمۡ أَئِمَّةٗ یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا لَمَّا صَبَرُواْۖ وَکَانُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا یُوقِنُونَ٢٤ [السجدة: 24].

«و گرداندیم ایشان را پیشوایانی که راهنمائی می‌کنند به فرمان ما چنانکه شکیبائی کردند و به آیات‌های ما یقین می‌کردند».

مولانا روم می‌فرماید:

معده را بگذار سوی دل خرام

تا که پی پرده ز حق آید سلام