اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

شبهه‌ی چهارم

شبهه‌ی چهارم

به حدیثی استدلال می‌کنند که احمد و ابوداود و نسائی و دیگران روایتش کرده‌اند؛ از اوس بن اوس روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مِنْ أَفْضَلِ أَیَّامِکُمْ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، فِیهِ خُلِقَ آدَمُ، وَفِیهِ قُبِضَ، وَفِیهِ النَّفْخَةُ، وَفِیهِ الصَّعْقَةُ، فَأَکْثِرُوا عَلَیَّ مِنَ الصَّلَاةِ فِیهِ، فَإِنَّ صَلَاتَکُمْ مَعْرُوضَةٌ عَلَیَّ..»: «یکی از بهترین روزهای شما روز جمعه است؛ در این روز آدم آفریده شد و در آن فوت نمود و دو صور (که با یکی می‌میرند و با دیگری زنده می‌شوند) در این روز است؛ پس در این روز بسیار بر من درود بفرستید که درودهای شما بر من عرضه می‌شوند».

می‌گویند: وقتی پیامبر در روزی که الله متعال پیامبرش آدم ÷ را در آن خلق نموده، درود فرستادن بر ایشان را تشریع نموده است، پس درود فرستادن بر پیامبرمان محمد ج در روز ولادتش سزاوارتر و شایسته‌تر است؛ و بر این باورند که جشن و مراسم گرفتن در روز میلاد پیامبر فقط به هدف جمع شدن برای درود فرستادن بر پیامبر است.

پاسخ:

اگر این استدلال درست می‌بود، قطعا شاهد پیشی گرفتن صحابه و افراد بعد از آن‌ها جهت تخصیص روز دوشنبه برای درود فرستادن بر پیامبر ج بودیم؛ بلکه واقعیت این است که آن‌ها این روز را به درود فرستادن هم اختصاص ندادند چه برسد به اینکه جشن و مراسم بگیرند و گردهم جمع شوند. و این خود دلالت قطعی دارد بر اینکه استدلال مذکور در جای خود نیست؛ بلکه هیچ‌یک از علما به فضل درود فرستادن بر پیامبر ج در روزی که واقعا ولادتش بوده است یعنی روز دوشنبه، اشاره‌ای هم نکرده است چه برسد به اینکه دوازدهم ربیع الاول به عنوان روز ولادت پیامبر معرفی شود که هیچ ثبوتی ندارد. حتی آنچه در فضل روز جمعه وارد شده، تنها متوجه خلقت آدم در این روز نیست بلکه مطابق نص حدیث دو نفخه در این روز بوده و در روایت دیگری از مسلم آمده است: «أنَّ فیه أُدْخِلَ آدمُ الجنَّةَ، وفیه أُخرِجَ منها، وفیه تقومُ الساعةُ»: «در این روز آدم وارد بهشت شد و در همین روز از آن خارج شد و قیامت در این روز برپا می‌گردد». همچنین جشن و مراسمی در این روز برای درود فرستادن بر آدم و ذکر سیرتش نبوده است.

شبهه‌ی سوم

شبهه‌ی سوم

به این حدیث استدلال می‌کنند که رسول الله ج از روزه گرفتن روز دوشنبه سوال شد؛ در پاسخ فرمود: «ذَلِکَ یَومٌ وُلِدْتُ فِیهِ»: «آن روزی است که من در آن متولد شدم». [روایت مسلم]

می‌گویند: این نیز مصداق تجلیل و بزرگداشت روز ولادت پیامبر است!

پاسخ:

هیچ‌یک از علما و اولین شارحان حدیث چنین تفسیری از حدیث ارائه ندادند؛ امام نووی که مشهورترین شارحان احادیث صحیح مسلم می‌باشد به این حدیث برای برپایی جشن میلاد پیامبر استدلال نکرده است؛ بلکه شکر و سپاسگذاری از الله متعال به سبب ولادت پیامبر، تنها با روزه گرفتن روزی است که در آن متولد شده است که روز دوشنبه از هر هفته می‌باشد؛ و رسول الله ج خود چنین عمل می‌کرد و روزه گرفتن در هر دوشنبه را به عنوان سنتی باقی تا روز قیامت برای امتش قرار داد؛ و همین است مقتضای عقل و نقل که شکر و سپاسگذاری از نوعی باشد که رسول الله به وسیله‌ی آن شکر پروردگارش را به جای آورده است؛ نه اینکه شکر و سپاسگذاری از این نعمت، با جشن گرفتن و آواز خواندن و مدیحه سرایی باشد که نه رسول الله چنین عمل نموده و نه بدان دستور داده است؛ همچنانکه نه صحابه و نه تابعین و نه تبع تابعین با اقتدا به رسول الله چنین عملکردی نداشتند. این درحالی است که پیامبر حریص‌ترین مردم به شکر و سپاسگذاری از پروردگارش و داناترین آن‌ها به کیفیت این شکرگزاری می‌باشد. این شکر مانند شکر خداوند در برابر نجات پیامبر خدا موسی با روزه گرفتن روز عاشورا می‌باشد؛ روزی که الله متعال موسی را از دست فرعون نجات داد و پیامبر ما چنین عمل نمود و آن را سنتی برای امتش تا روز قیامت قرار داد.

شبهه‌ی دوم

شبهه‌ی دوم

به این آیه استدلال می‌کنند: ﴿فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٥٧ [الأعراف: 157] «پس کسانی‌ که به او ایمان آوردند و گرامی‌اش داشتند و یاری‌اش کردند و از نوری که با او نازل شده است پیروی نمودند، آنانند که رستگارند».

با استناد به آیه می‌گویند: جشن گرفتن، گردهم جمع شدن و تجلیل و بزرگداشت روز ولادت پیامبر یکی از مصادیق احترام به پیامبر ج و بزرگداشت و تجلیل از شأن و منزلت ایشان می‌باشد! خداوند متعال در این آیه کسانی را ستایش نموده که چنین رفتاری داشته باشند!

پاسخ:

همه‌ی این‌ها از باب جهل و فریب دادن عوام است؛ در این آیه دلالتی بر اینکه جشن و تجلیل میلاد پیامبر ج مصداق گرامی داشتن و احترام گذاشتن به ایشان است وجود ندارد؛ و این محل نزاع می‌باشد. و البته هر چیزی که هرکسی گمان کند مصداق احترام و گرامی داشتن پیامبر است، انجام دادن آن به مجرد یک ظن و گمان جایز نیست؛ چنانکه اظهار احترام به پیامبر با ابزار و وسایل موسیقی مانند طبل و ... جایز نیست؛ همچنانکه غلو در حق پیامبر ج مانند غلو نصاری در حق عیسی بن مریم علیه الصلاة والسلام جایز نیست؛ بلکه رسول الله ج امتش را از این منکر نهی کرده است؛ و جشن گرفتن و برپایی مراسمی جهت تجلیل و بزرگداشت میلاد پیامبر از این باب است.

شبهه‌ی اول

شبهه‌ی اول

به این آیه استدلال می‌کنند که الله متعال می‌فرماید: ﴿قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِکَ فَلۡیَفۡرَحُواْ هُوَ خَیۡرٞ مِّمَّا یَجۡمَعُونَ٥٨ [یونس: 58] «بگو: [مؤمنان] باید به بخشش و رحمت الله شادمان شوند که این [نعمت] از آنچه مى‌اندوزند بهتر است».

و با استناد به این آیه می‌گویند: بزرگ‌ترین شادمانی، شادی و سرور به خاطر میلاد پیامبر می‌باشد و جشن و بزرگداشت روز تولد پیامبر، خود تعبیری از این شادی و سرور است.

پاسخ:

این سخنی است که هیچ‌یک از ائمه و پیشوایان اسلام آن را نگفته‌اند؛ فضل و نعمت‌های خداوند در حق ما بسیار است؛ میلاد پیامبر نعمت است و بعثت ایشان نعمت است و هجرتش نعمت می‌باشد؛ آیا منطقی است هر زمانی را که خداوند متعال نعمتی به ما ارزانی داشته و فضل و بخشش و رحمت خود را شامل ما نموده است، آن روز را جشن گرفته و از آن تجلیل به عمل آوریم؟!

از این گذشته مراد از فضل و رحمت خداوند متعال در این آیه که مامور به شادی و سرور در مقابل آن شدیم، روز ولادت پیامبر نبوده است بلکه منظور از این بخشش و رحمت قرآن و شرایعی است که با آن نازل شده است. چنانکه در آیه‌ی قبل از آن وارد شده است؛ ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَتۡکُم مَّوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّکُمۡ وَشِفَآءٞ لِّمَا فِی ٱلصُّدُورِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ٥٧ قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِکَ فَلۡیَفۡرَحُواْ هُوَ خَیۡرٞ مِّمَّا یَجۡمَعُونَ٥٨ [یونس: 57-58] «اى مردم، به راستى براى شما از جانب پروردگارتان موعظه‌اى آمده است و شفایى براى آنچه در دل‌هاست و هدایت و رحمتى براى مؤمنان. بگو: [مؤمنان] باید به بخشش و رحمت الله شادمان شوند که این [نعمت] از آنچه مى‌اندوزند بهتر است».

و رحمت، بعثت و رسالت است چنانکه الله متعال می‌فرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ١٠٧ [الأنبیاء: 107] «و [ای محمد،] تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم».

و رسول الله ج فرمودند: «إنِّی لم أُبعَثْ لعَّانًا، وإنما بُعثتُ رحمةً»: «من مبعوث نشده‌ام تا نفرین کنم؛ بلکه بعنوان رحمت (برای جهانیان) مبعوث شده‌ام». [به روایت مسلم]

و هیچ‌یک از مفسران قرآن کریم معنایی مطابق ادعای مذکور برای این آیه ذکر نکرده‌اند.

از این گذشته چگونه این معنای غریب از صاحب رسالت پنهان مانده است؟! اینکه این آیه در باب میلاد پیامبر نازل شده است؟! اما پیامبر میلادش را جشن نمی‌گیرد و این معنا را به ما ابلاغ نمی‌کند؟!

مقدمه

مقدمه

حمد و ستایش از آن الله، پروردگار جهانیان است که در کلام خود می‌فرماید: ﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ [المائدة: 3] «امروز دین‌تان را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را [به عنوان بهترین] دین برای‌تان برگزیدم».

و درود و سلام بر سید و سرور و الگو و حبیب ما و حبیب پروردگارمان و نور چشم‌مان و شفیع‌مان در روز قیامت، محمد بن عبدالله و بر خاندان و اصحابش و همه‌ی کسانی که تا روز جزا از هدایت او پیروی می‌کنند.

اما بعد:

یکی از مواردی که مردم پس از سه قرن برتر و خیر القرون ایجاد نمودند، جشن و مراسم گرفتن در روز ولادت پیامبر می‌باشد؛ امری که در قرن صحابه و تابعین و تبع تابعین خبری از آن نبوده و هیچ‌یک از آن‌ها جشن و مراسمی به مناسبت این روز نمی‌گرفتند. نه صحابه چنین کردند و نه علما و پیشوایانی که بعد از عصر صحابه مردم از آن‌ها پیروی می‌کردند. نه ائمه و پیشوایان فقه مانند ابوحنیفه و مالک و شافعی و احمد چنین جشن و مراسمی گرفتند و نه محدثانی چون بخاری و مسلم و دیگران؛ بلکه این بدعت در اواخر قرن چهارم هجری ایجاد شد و اولین کسانی که آن را بدعت نهاده و ایجاد نمودند رافضیان عبیدی بودند که به دروغ و تلبیس فاطمیان نامیده می‌شوند.

این عمل را همچون اعمال روز عاشورا هر دو را در یک سال ابداع کردند؛ اعمالی چون سینه زدن و گونه خراشیدن و سر شکستن و سایر بدعات‌؛ همهی این‌ها را برای اظهار غم و اندوه خود از کشته شدن حسین بن علی س ایجاد نمودند. و این حقیقتی تاریخی است که جز جاهلِ به تاریخ، آن را انکار نمی‌کند؛ مقریزی متوفای سال 845 هجری در کتابش «الخِطط» (2/436) به این مهم می‌پردازد و ذکر می‌کند که آن‌ها جشن میلادها و مراسم‌ و گردهمایی‌های بدعی را ایجاد کردند از جمله: جشن میلاد پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین و .. تا جایی که تعداد بیست و هفت جشن و مراسم از این نوع را می‌شمارد که همگی با سقوط دولت عبیدیه در سال 567 هجری به دست صلاح الدین ایوبی / منقرض گشت.

بعد از این صوفیه بدعت جشن و مراسم گرفتن به مناسبت روز تولد پیامبر را زنده کردند و رافضیان دوباره بدعت‌های روز عاشورا را بر پا داشتند که تاکنون این بدعت‌ها ادامه دارد.

چون فریفتگان و شیفتگان برپایی چنین مراسمی پی بردند که موسس این جشن و مراسم فردی رافضی بوده، ادعا کردند اولین کسی که آن را ایجاد نموده، پادشاه اربیل ملک مظفر ابوسعید کوکبری متوفای سال 630 هجری بوده است؛ و این مساله را به ابن کثیر در کتابش «البدایة والنهایة» (13/ 136-137) نسبت می‌دهند که البته درست نیست؛ زیرا متن ابن کثیر چنین است: «وکان یَعمَلُ المولِدَ الشریفَ فی ربیعٍ الأوَّل، ویحتفِلُ به احتفالًا هائلًا» یعنی: «وی جشن میلاد پیامبر را در ربیع الاول می‌گرفت و جشن و مراسم بزرگی بر پا می‌کرد». چنانکه مشاهده می‌کنید در اینجا ابن‌کثیر نمی‌گوید: وی اولین نفری بوده که آن را ایجاد کرده است بلکه می‌گوید: وی این جشن و مراسم را در ربیع الاول می‌گرفت.

دومین حقیقت تاریخی که همچنین شک و تردیدی در آن راه ندارد این است که: هرگز ثابت نشده که دوازدهم ربیع الاول روز ولادت پیامبر بوده است بلکه دیدگاه راجح‌تر و صحیح‌تر این است که 12 ربیع الاول روز ولادت پیامبر نیست؛ و دیدگاه ثابتی که اکثر مورخان بدان معتقدند این است که روز ولادت پیامبر همان روز وفات ایشان بوده است که هر دو در روز دوشنبه می‌باشد و رسول الله ج در روز سه شنبه دفن شدند. پدر و مادر و جانم به فدایش باد.

به این ترتیب این جشن و مراسم در جاهای دیگر گسترش یافت و برخی از علما و واعظان آن را نیک شمردند. زیرا با یادآوری سیرت پیامبر ج همراه بود. و به این ترتیب فریب تلبیس شیطان را خورده و سرآغاز ایجاد آن و عدم وجود آن در اولین قرن‌های ظهور اسلام را به دست فراموشی سپردند؛ در نتیجه شروع کردند به استدلال آوردن برای جایز شمردن آن و بلکه مشروعیت و نیک بودن آن از دلایلی که از مشرق و مغرب سخن می‌گفتند و هیچ ارتباطی با این جشن و مراسم خودساخته نداشت. لذا علما به رد و پاسخ استدلال‌ها و شبهات‌شان برخاستند.

عادت بدعت این است که در یک حد مشخص باقی نمی‌ماند و بدعت جشن و مراسم میلاد پیامبر از این قاعده مستثنی نیست، چنانکه به مرور بدعات‌های زیاد و اعمال زشتی به آن وارد شد مانند طبل و رقص و اختلاط مردان و زنان در برخی کشورها و گناهان و نافرمانی‌های دیگری که مرتبه‌ی آن‌ها پایین‌تر از شرک می‌باشد؛ هرچند در مواردی با اشعار و قصاید شرک آمیزی همراه هستند که در آن‌ها از غیر الله [مردگان و از دنیا رفتگان] طلب یاری می‌گردد و در حق رسول الله ج غلو می‌شود مانند غلوی که نصاری در حق عیسی بن مریم علیه الصَّلاةُ والسَّلامُ روا داشتند.

در این مختصر قصد ما سخن گفتن از منکرات متفاوت موجود در برخی از این جشن و مراسم‌ها نیست زیرا این موارد اموری آشکار و واضح می‌باشند بلکه روی سخن ما متوجه پاسخ به شبهات کسانی است که برپایی جشن و مراسم به مناسبت میلاد پیامبر را جایز می‌دانند؛ هرچند بر فرض، این مراسم‌ها از گناهان و منکرات خالی باشند. زیرا تغییر آنچه الله متعال بر پیامبرش محمد ج نازل کرده و اضافه نمودن شعائر و اعمالی به آن و جای دادن آن‌ها در دین با شبهاتی که پیروان‌شان مطرح می‌کنند، مهم‌‌تر از سخن گفتن در مورد آن منکرات می‌باشد.