اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

صیغه‌های امر و نهی

صِیَغُ الْأَمْرِ وَالنَّهْیِ

صیغه‌های امر و نهی

(1) «بَلِّغُوْا عَنِّیْ وَلَوْ آیَةً.»

1- «سخنان مرا به دیگران برسانید و ابلاغ کنید، اگر چه یک جمله و یا یک آیه باشد.»

[این حدیث را بخاری در باب «ما ذکر عن بنی اسرائیل» و ترمذی در «سُنَن» خویش روایت کرده‌اند.]

(2) «أَنْزِلُوْا النّاسَ مَنازِلَهُمْ.»

2- «مردمان را (از نیکی و بدی) در جایگاه خودشان بنشانید و بشناسید.»

[این حدیث را ابوداود در باب «فی تنزیل الناس منازلهم» روایت کرده است.]

(3) «اِشْفَعُوْا فَلْتُؤْجَرُوْا.»

3- «شفاعت کنید که ثواب و پاداش می‌یابید». (و حدیث کامل چنین است: ابوموسی اشعریس گوید: چون نیازمندی به نزد رسول خدا ج می‌آمد، به همنشینان خویش روی می‌کردند و می‌فرمودند: «شفاعت کنید، پاداش می‌یابید و خداوند بر زبان پیامبرش، هر چه را دوست بدارد، روا می‌دارد».)

[این حدیث را بخاری در باب «تعاون المؤمونین بعضهم بعضاً»، و مسلم در باب «استحباب الشفاعة فیما لیس بحرام» روایت کرده‌اند.]

(4) «قُلْ: آمَنْتُ بِاللهِ ثُمَّ اسْتَقِمْ.»

4- «بگو: به خداوند ایمان آوردم، و آنگاه (بر این گفته‌ی خویش) استقامت و پایداری ورز.»

[این حدیث را مسلم در کتاب «الایمان»، باب «جامع اوصاف الاسلام» روایت کرده است».]

(5) «دَعْ مایُرِیْبُکَ اِلی مالایُرِیْبُکَ.»

5- «آنچه تو را به شبهه (و شک و تردید) می‌افکند، واگذار و به آنچه تو را به شبهه و شک و تردید نمی‌اندازد، روی آور و بدان بپرداز.»

[این حدیث را احمد در «مُسنَد» خویش و ترمذی در «سُنَن» خود روایت کرده‌اند.]

(6) «اِتَّقِ اللهَ حَیْثُ ماکُنْتَ، وَأَتْبِعِ السَّیِّئَةَ الْـحَسَنَةَ تَمْحُها.»

6- «هر کجا هستی، از خدای بترس و پروا کن؛ و پس از سرزدن بدی، نیکی کن تا اثر شوم آن را بزداید؛ (یعنی در پی هر بدی، نیکی انجام ده تا آن را از میان بردارد.)»

[این حدیث را ترمذی در باب «ما جاء فی معاشرة الناس»، و دارمی در باب «فی حسن الخلق» روایت کرده‌اند.]

(7) «وَخالِقِ النّاسَ بِخُلْقٍ حَسَنٍ.»

7- «و با مردم با اخلاق و منشی نیکو و زیبا، رفتار کن».

[این حدیث را ترمذی در باب «فی حسن الخلق» روایت کرده است.]

(8) «لاتُصاحِبْ اِلّا مُؤْمِنًا؛ وَلا یَأْکُلْ طَعامَکَ اِلّا تَقِیٌّ.»

8- «جز با انسان با ایمان و حقگرا، همراهی و همنشینی و رفاقت و دوستی مکن، و غذای تو را جز انسان پرهیزگار و پرواپیشه نخورد.»

[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی صحبة ‌المؤمن» روایت کرده است.]

(9) «أَدِّ الْأَمانَةَ اِلی مَنِ ائْتَمَنَکَ؛ وَلا تَخُنْ مَنْ خانَکَ.»

9- «امانت را به کسی که تو را درستکار و امانت‌دار شمرده است بازگردان؛ و با کسی که به تو خیانت هم روا داشته است، خیانت مکن».

[این حدیث را ابوداود،‌ در «کتاب البیوع»، باب «فی الرجل یأخذ حقه من تحت یده»، و ترمذی در «سُنَن» خویش روایت کرده‌اند.]

(10) «لِیُؤَذِّنَ لَکُمْ خِیارُکُمْ؛ وَ لِیَؤُمَّکُمْ قُرّائُکُمْ.»

10- «باید بهترین و برترینتان، برای شما اذان گوید و قاری‌ترین شما، برایتان (در نماز جماعت) امامت کند».

[این حدیث را ابوداود در باب «من احق بالامامة» روایت کرده است.]

(11) «لا تَأْذَنُوْا لِمَنْ لَّمْ یَبْدَأْ بِالسَّلامِ.»

11- «به کسی که به سلام آغاز نکرده است، اجازه‌ی (ورود به خانه را) ندهید».

[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمانی» روایت کرده است.]

(12) «لاتَنْتِفُوا الشَّیْبَ فَاِنَّهُ نُوْرُ الْـمُسْلِمِ.»

12- «موی سپید را (از سر و ریش خویش) جدا نکنید؛ زیرا موی سپید، نور انسان با ایمان و حقگرا است».

[این حدیث را ابوداود در باب «فی نتف الشیب» و احمد بن حنبل در «مُسنَد» خویش روایت کرده‌اند.]

(13) «اِزْهَدْ فِیْ الدُّنْیا، یُحِبُّکَ اللهُ وَ ازْهَدْ فِیْما عِنْدَ النّاسِ، یُحِبُّکَ النّاسُ.»

13- «در دنیا،‌ زهد و پارسایی پیش‌گیر که خدا تو را دوست خواهد داشت؛ و نسبت به آنچه در دست مردم است،‌ بی‌میلی و پارسایی ورز، مردم تو را دوست خواهند داشت.»

[این حدیث را ترمذی در «سُنَن» خویش،‌ و ابن ماجه در باب «الزهد فی الدنیا» روایت کرده‌اند.]

(14) «کُنْ فِیْ الدُّنْیا کَأَنَّکَ غَرِیْبٌ، اَوْ عابِرُ سَبِیْلٍ.»

14- «در این جهان، چنان باش که گویی غریب و تنهایی و یا رهگذر و مسافر هستی؛ (و پیوسته خویش را از مردگان به حساب آور.)»

[این حدیث را بخاری در باب «قول النبی ج: کن فی الدنیا کانّک غریب او عابر سبیل» روایت کرده است.]

(15) «لاتَتَّخِذُوْا الضَّیْعَةَ فَتَرْغَبُوْا فِیْ الدُّنْیا.»

15- «در گرفتن (و خریدن) مِلک و زمین و باغ و بوستان، زیاده‌روی و مبالغه مکنید؛ تا مبادا فریفته‌ی دنیا شوید.»

[این حدیث را ترمذی در کتاب «الزهد» روایت کرده است.]

(16) «أَعْطُوْا الْأَجِیْرَ أَجْرَهُ قَبْلَ أَنْ یَّجِفَّ عَرَقُهُ.»

16- «حق کارگر را پیش از آنکه عرق جبینش خشک شود، بپردازید.»

[این حدیث را ابن ماجه در باب «اجرالاجراء» روایت کرده است.]

(17) «خالِفُوْا الْـمُشْرِکِیْنَ، أَوْفِرُوْا اللُّحی وَاحْفُوْا الشَّوارِبَ.»

17- «با مشرکان و چندگانه پرستان مخالفت کنید؛ سبیل‌ها را کوتاه کنید و ریش‌ها را بگذارید.»

[این حدیث را بخاری در باب «تقلیم الاظفار» و مسلم در باب «خصال الفطرة» روایت کرده‌اند.]

(18) «بَشِّرُوْا وَلا تُنَفِّرُوْا، وَ یَسِّرُوْا وَ لا تُعَسِّرُوْا.»

18- (مردم را نسبت به اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزه‌های نبوی و احکام و دستورات شرعی و حقایق و مفاهیم والای قرآنی،) مژده دهید و (با سخت‌گیری‌های بی‌مورد و ندانم‌کاری‌های جاهلانه و خودرأیی‌های چالش‌آفرین و بحران‌ساز،‌ مردم را از اوامر و فرامین الهی و نبوی،) بیزار نکنید؛ و (در امور دین،) آسان بگیرید و سخت‌گیر نباشید.»

[این حدیث را بخاری در باب «ما کان النّبی ج یتخولهم بالموعظة و العلم کی لا ینفروا»، و مسلم در باب «فی الامر بالتیسیر و ترک التنفیر» روایت کرده‌اند.]

(19) «أَطْعِمُوْا الْـجائِعَ وَ عُوْدُوْا الْـمَرِیْضَ وَفُکُّوا الْعانِیَ.»

19- «گرسنه را غذا دهید و بیمار را عیادت کنید و اسیر را رها سازید.»

[این حدیث را بخاری در باب «وجوب عیادة المریض» روایت کرده است.]

(20) «لاتَسُبُّوْا الدِّیْکَ؛ فَاِنَّهُ یُوْقِظُ لِلصَّلوةِ.»

20- «به خروس ناسزا نگویید؛ زیرا خروس، (انسان را ) برای نماز بیدار می‌کند.»

[این حدیث را ابوداود در باب «ما جاء فی الدیک و البهائم» روایت کرده است.]

(21) «لایَقْضِیَنَّ حَکَمٌ بَیْنَ اِثْنَیْنِ وَهُوَ غَضْبانٌ.»

21- «نباید قاضی، در حال خشم و غضب در بین دو نفر به قضاوت بنشیند؛ (زیرا خشم، عقل و خرد را از میان می‌برد.)»

[این حدیث را بخاری در باب «هل یقضی القاضی او یفتی و هو غضبان»، و مسلم در باب «کراهة قضاء القاضی و هو غضبان» روایت کرده‌اند.]

(22) «اِیّاکَ وَالتَّنَعُّم؛ فَاِنَّ عِبادَ اللهِ لَیْسُوْا بِالْـمُتَنَعِّمِیْنَ.»

22- «بر شما باد که از تن‌پروری و تنعّم و عیّاشی و خوشگذرانی و بولهوسی و بی‌بند و باری بپرهیزید؛ چرا که بندگانِ (راستین و حقیقی) خدای، تن‌پرور و راحت‌طلب و عیّاش و خوشگذران نیستند.» (در این جهان، گر چه راحت‌طلبی و خوشگذرانی و زندگی مُرفّه و راحت، حرام نیست، ولی منزلت و جایگاه بندگان ویژه‌ی پروردگار جهانیان، این است که آن‌ها، زندگی سخت را ترجیح می‌دهند و از تنعّم و رفاه و راحت‌طلبی و عیّاشی، دوری می‌جویند.)

[این حدیث را احمد بن حنبل در «مُسنَد» خویش روایت کرده است.]

(23) «اِعْتَدِلُوْا فِی السُّجُوْدِ، وَلایَبْسُطُ أَحَدُکُمْ ذِراعَیْهِ اِنْبِساطَ الْکَلْبِ.»

23- «در سجده، اعتدال و آرامش و طمأنینه و سکون را رعایت کنید (و با آرامش و اطمینان و طمأنینه و تأنّی، آن را انجام دهید؛) و هیچ یک از شما مانند سگ، ساعدهایش را در وقت سجده، بر روی زمین پهن نکند.»

[این حدیث را بخاری در باب «لایفترش ذراعیه فی السجود»، و مسلم در باب «الاعتدال فی السجود و وضع الکفین علی الارض...» روایت کرده‌اند.]

(24) «لاتَسُبُّوا الْأَمْواتَ فَاِنَّهُمْ قَدْ أَفْضُوْا اِلی ما قَدَّمُوْا.»

24- «به مردگان ناسزا مگویید و آنان را دشنام مدهید و بد و بیراه نگویید؛ زیرا آنان بدان چه از پیش فرستاده‌اند، رسیده‌اند.»

[این حدیث را بخاری در باب «ماینهی عن سبّ الاموات» روایت کرده است.]

(25) «مُرُوْا أَوْلادَ کُمْ بِالصَّلاةِ وَ هُمْ أَبْناءُ سَبْعَ سِنْیِنَ، وَ اضْرِبُوْهُمْ عَلَیْها وَ هُمْ أَبْناءُ عَشْرَ سِنِیْنَ، وَ فَرِّقُوْا بَیْنَهُمْ فِی الْـمَضاجِعِ.»

25- «در هفت سالگی،‌ فرزندانتان را به خواندن نماز دستور دهید و در ده سالگی (به خاطر نافرمانی در ترک نماز،) آن‌ها را بزنید و بستر خوابشان را از هم جدا کنید.»

[این حدیث را ابوداود،‌ در باب «متی یؤمر الغلام بالصلاة» روایت کرده است.]

(26) «تَعاهَدُوا الْقُرْآنَ، فَوَالَّذِیْ نَفْسِیْ بِیَدِهِ لَهُوَ أَشَدُّ تَفَصِّیًا مِّنَ الْاِبِلِ فِیْ عُقُلِها.»

26- «از قرآن، مواظبت کنید‌ (و همواره آن را تلاوت نمایید؛) سوگند به ذاتی که جانم در دست قدرت اوست، قرآن سریع‌تر از شتری که زانویش بسته باشد، می‌گریزد.» (یعنی: قرآن، از شترِ پای بسته در طناب، گریزان‌تر و فرّارتر است. به تعبیری دیگر؛ قرآن، از ذهن و حافظه‌ی انسان، از شتری که پایش از طناب باز می‌شود، زودتر می‌گریزد.)

[این حدیث را بخاری در باب «استذکار القرآن و تعاهده»، و مسلم در باب «الامر بتعاهد القران» روایت کرده‌اند.]

(27) «لاتَجْلِسُوْا عَلَی الْقُبُوْرِ وَلا تُصَلُّوا اِلَیْها.»

27- «روی قبر منشینید و رو به قبر نیز نماز مخوانید؛ (زیرا رو به قبر نمازگزاردن،‌تعظیم و بزرگداشت قبر را به دنبال دارد؛ و پرواضح است که تعظیم و بزرگداشت قبر در نماز، جایز و روا نیست.)»

[این حدیث را مسلم در باب «النهی عن الجلوس علی القبر و الصلاة علیه» روایت کرده است.]

(28) «اِتَّقِ دَعْوَةَ الْـمَظْلُوْمِ؛ فَاِنَّهُ لَیْسَ بَیْنَها وَ بَیْنَ اللهِ حِجابٌ.»

28- «از نفرین و دعای بد مظلوم و ستمدیده بترسید؛ زیرا در بین دعای او و خدای، حجاب و پرده‌ای نیست؛ (یعنی دعا و نیایش او، مورد قبول و پذیرش خدای است.)»

[این حدیث را بخاری در باب «اخذ الصدقة من الاغنیاء و ترد فی الفقراء حیث کانوا»، و مسلم در باب «الدعاء الی الشهادتین و شرایع الاسلام» روایت کرده‌اند.]

(29) «اِتَّقُوْا اللهَ فِیْ هذِهِ الْبَهائِمِ الْـمُعْجَمَةٍ فَارْکَبُوْها صالِحَةً، وَاتْرُکُوْها صالِحَةً.»

29- «در مورد این حیوانات بی‌زبان، از خداوند پروا بدارید؛ به نیکی سوارشان شوید و به خوبی آن‌ها را رها کنید، (یعنی: پیشی از خستگی، از آن‌ها پایین آیید.)»

[این حدیث را ابوداود در باب «ما یؤمر به من القیام علی الدواب و البهائم» روایت کرده است.]

(30) «لایَخْلُوَنَّ رَجُلٌ بِاِمْرَأَةٍ، وَلا تُسافِرَنَّ اِمْرَأَةٌ اِلّاوَمَعَها مَحْرَمٌ.»

30- «هیچ مرد بیگانه‌ای، نباید با زنی خلوت کند و تنها شود؛ مگر آنکه به همراه آن زن، محرمی باشد؛ و هیچ زنی حق ندارد مسافرت نماید، مگر آنکه محرمی همراه او باشد.»

[این حدیث را بخاری در باب «من اکتتب فی جیش فخرجت امرأته حاجة و کان له عذر هل یؤذن له؟»، و مسلم در باب «سفر المرأة مع محرم الی حج و غیره» روایت کرده‌اند.]

(31) «لاتَتَّخِذُوْا ظُهُوْرُ دَوابِّکُمْ مَنابِرَ.»

31- «پشت چهارپایان خویش را منبر قرار مدهید (و نسبت بدان‌ها،‌ مهربان و شفیق باشید و موجبات آزار و اذیّت آن‌ها را فراهم نیاورید، بلکه در مورد آن‌ها از خدای، پروا بدارید؛ و به نیکی سوارشان شوید و به نیکی آن‌ها را رها کنید.)»

[این حدیث را ابوداود در باب «فی الوقوف علی الدابة» روایت کرده است.]

(32) «لاتَتَّخِذُوْا شَیْئًا فِیْهِ الرُّوْحُ غَرَضًا.»

32- «جانداری را هدف (تیر یا سنگ) خویش قرار ندهید؛ (یعنی حیوان را در جایی نبندید و آن‌قدر به سویش تیر پرتاب کنید که بمیرد.)»

[این حدیث را مسلم در باب «النهی عن صبر البهائم» روایت کرده است.]

(33) «لاتَجْلِسْ بَیْنَ رَجُلَیْنِ اِلّا بِاِذْنِهِما.»

33- «در میان دو نفر، جز با اجازه‌ی آنان منشین.»

[این حدیث را ابوداود در باب «فی الرجل یجلس بین الرجلین بغیر اذنهما» روایت کرده است.]

(34) «بادِرُوا بِالصَّدَقَةِ؛ فَاِنَّ الْبَلاءَ لایَتَخَطّاها.»

34- «برای دادن صدقه (پیش از آنکه بلاها و فتنه‌ها و ناهنجاری‌ها و چالش‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی رخ دهد،) پیشی گیرید و فرصت‌ها را دریابید؛ زیرا بلاها و فتنه‌ها، از صدقه و دَهش (در راه خدا،) تجاوز نخواهد کرد.»

[این حدیث را بیهقی و رزین از «علی»س روایت کرده‌اند.]

(35) «لاتُظْهِرِ الشَّماتَةَ لِأَخِیْکَ فَیَرْحَمُهُ اللهَ وَ یَبْتَلِیْکَ.»

35- «به برادرت به طور آشکار شماتت مکن؛ (یعنی در برابر مبتلا شدن وی به چالش و دغدغه و ناهمواری و ناهنجاری و فتنه و بلایی،‌ اظهار شادمانی و خوشحالی مکن،) که خداوند به او رحم می‌کند (و او را از آنچه در خور نکوهش است به دور می‌دارد) و تو را بدان دچار خواهد کرد.»

[این حدیث را ترمذی در «سُنَن» خویش روایت کرده است.]

(36) «اِتَّقُوا النّارَ وَلَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ، فَمَنْ لَّمْ یَجِدْ فَبِکَلِمَةٍ طَیِّبَةٍ.»

36- «از آتش شعله‌ور دوزخ بپرهیزید، گرچه به وسیله‌ی پاره‌ی خرمایی که در راه خدا هزینه گردد؛ و اگر آن را نیافت،‌ پس با سخنی پاکیزه و سازنده.»

[این حدیث را بخاری در باب «طیب الکلام» روایت کرده است.]

(37) «جاهِدُوا الْـمُشْرِکِیْنَ بِأَمْوالِکُمْ، وَ أَنْفُسِکُمْ، وَ أَلْسِنَتِکُمْ.»

37- «با دارایی‌ها و جان‌ها و زبان‌های خویش، با شرک‌گرایان و حق‌ناپذیران به مبارزه و پیکار برخیزید».

[این حدیث را ابوداود در باب «کراهیة ترک الغزو» روایت کرده است.]

(38) «اِغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ: شَبابَکَ قَبْلَ هَرَمِکَ، وَ صِحَّتِکَ قَبْلَ سُقْمِکَ، وَ غِناکَ قَبْلَ فَقْرِکَ، وَ فَراغِکَ قَبْلَ شُغْلِکَ، وَ حَیاتِکَ قَبْلَ مَوْتِکَ.»

38- «پنج نعمت را پیش از پنچ چیز غنیمت شمار: جوانی را پیش از فرارسیدن پیری؛ و سلامتی را پیش از فرارسیدن بیماری؛ و بی‌نیازی و توانگری را پیش از فرارسیدن نیازمندی و تنگدستی؛ و فرصت را پیش از فرصت‌سوزی و اشتغال؛ و زندگی را پیش از آمدن مرگ.»

[این حدیث را حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» روایت کرده است.]


جمله‌ی فعلیّه که در اوّل آن «لا»ی نافیه، وارد شده باشد

الْـجُمْلَةُ الْفِعْلِیَّةُ الَّتی فی اَوَّلِها «لا» اَلنّافیّة

جمله‌ی فعلیّه که در اوّل آن «لا»ی نافیه، وارد شده باشد

(1) «لایَدْخُلُ الْـجَنَّةَ قَتّاتٌ.»

1- «انسان دروغ‌پرداز و سخن‌چین، به بهشت راه نخواهد یافت».

[این حدیث را بخاری در باب «مایکره من النمیمة»، و مسلم در باب «بیان غلظ تحریم النمیمة» روایت کرده‌اند.]

(2) «لایَدْخُلُ الْـجَنَّةَ قاطِعٌ.»

2- «کسی که پیوند خود را با خویشاوندانش ببرد، به بهشت نخواهد رفت.»

[این حدیث را بخاری در باب «اثم القاطع» و مسلم در باب «صلة الرحم و تحریم قطیعتها» روایت کردهاند.]

(3) «لایُلْدَغُ الْـمُؤْمِنُ مِنْ جُحْرٍ وّاحِدٍ مَرَّتَیْنِ.»

3- «انسان با ایمان و حقگرا، از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود.»

[این حدیث را بخاری در باب «لایلدغ المؤمن من حجر واحد مرتین»، و مسلم در کتاب «الزهد» روایت کرده‌اند.]

(4) «لایَدْخُلُ الْـجَنَّةَ مَنْ لّایَأمَنُ جارُهُ بَوائِقَهُ.»

4- «کسی که همسایه‌اش از شرارت او امنیّت و آرامش نداشته باشد، به بهشت زیبای خدای، نخواهد رفت».

[این حدیث را مسلم در باب «بیان تحریم ایذاء الجار» روایت کرده است.]

(5) «لایَدْخُلُ الْـجَنَّةَ جَسَدٌ غُذِیَ بِالْـحَرامِ.»

5- «جسدی که با حرام و ناروا تغذیه نموده باشد،‌ به بهشت (زیبا و پرطراوت خدا) نخواهد رفت.»

[این حدیث را بیهقی از ابوبکر صدّیقس، از پیامبر ج روایت کرده است.]

(6) «لایُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتّی یَکُوْنَ هَواهُ تَبْعاً لِّما جِئْتُ بِهِ.»

6- «هیچ یک از شما به حقیقت ایمان نمی‌رسد، مگر زمانی که خواست او و تمام تمایلات و غرائز نفسانی وی، تابع آنچه من از سوی خدا (از اوامر و فرامین و تعالیم و آموزه‌های دقیق و عمیق و ژرف و تعالی‌بخش و سعادت آفرین)‌ آورده‌ام، باشد.»

[این حدیث را بغوی در «شرح السنّة» از عبدالله بن عمروس، و نووی در «الاربعین» روایت کرده‌اند؛ و نووی گفته است: اسناد این حدیث، صحیح است.]

(7) «لایَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ یُّرَوِّعَ مُسْلِماً.»

7- «برای انسان حقگرا، حلال و روا نیست که مسلمان و حقگرای دیگر را بترساند (و موجبات آزار و اذیّت و چالش و دغدغه و ناآرامی و بی‌قراری او را فراهم آورد.)»

[این حدیث را ابوداود در باب «من یأخذ الشیء علی المزاح» روایت کرده است.]

(8) «لاتَدْخُلُ الْـمَلائِکَةُ بَیْتاً فِیْهِ کَلْبٌ وَّ لا تَصاوِیْرٌ.»

8- «فرشتگان (رحمت)، وارد خانه‌ای نمی‌شوند که در آن، سگ یا تصویر و مجسّمه باشد.» (البته این حکم،‌ شامل نگهداری سگ غیرشکاری و غیر گله است؛ زیرا پیامبر ج در حدیثی دیگر می‌فرمایند: «هرکس، سگی به جز سگ گله و یا سگ شکاری، نگه‌داری کند، روزانه، دو قیراط از پاداش اعمالش،‌کاسته می‌شود.» بخاری)

[این حدیث را بخاری در باب «التصاویر»، و مسلم در باب «تحریم تصویر صورة الحیوان...» روایت کرده‌اند.]

(9) «لا یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتّی أَکُوْنَ أَحَبَّ اِلَیْهِ مِنْ وّالِدِهِ، وَ وَلَدِهِ، وَالنّاسِ أَجْمَعِیْنَ.»

9- «ایمان هیچ یک از شما کامل نمی‌شود، مگر آنکه من نزد او از پدر و مادر و فرزندانش و همه‌ی مردمان،‌محبوب‌تر و خوشایندتر باشم».

[این حدیث را بخاری در کتاب الایمان، در باب «حبّ الرسول من الایمان»، مسلم و نسایی روایت کرده‌اند.]

(10) «لا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ یَهْجُرَ أَخاهُ فَوْقَ ثَلاثٍ، فَمَنْ هَجَرَ فَوْقَ ثَلاثٍ فَماتَ، دَخَلَ النّار.»

10- «برای انسان حقگرا و مسلمان، حلال و روا نیست که بیش از سه روز با برادر مسلمان و حقگرای خویش قهر کند و از او دوری گزیند؛ از این رو، کسی که فراتر از سه روز از برادر خویش دوری گزیند و با او قهر نماید و بمیرد، به دوزخ درخواهد آمد.»

[این حدیث را احمد در «مُسنَد» خویش و ابوداود در باب «فیمن یهجر اخاه المسلم» روایت کرده‌اند.]

(11) «أَلا لایَحِلُّ مالُ امْرِیءٍ اِلّا بِطِیْبِ نَفْسٍ مِّنْهُ.»

11- «به هوش که (خوردن و استفاده نمودن) مال شخص، حلال و روا نیست مگر با رضایت خاطر او (که چیزی از مال و دارایی خویش را با طِیب خاطر و رضایت، بدو ببخشد).»

[این حدیث را بیهقی در باب «من غصب لوحاً فادخله فی سفینة او بنی علیه جداراً»، و دار قطنی در «کتاب البیوع» روایت کرده‌اند.]

(12) «لاتَصْحَبُ الْـمَلائِکَةُ رِفْقَةً فِیْها کَلْبٌ وَّلاجَرَسٌ.»

12- «فرشتگان (رحمت الهی)، کاروانی را که در آن سگ یا زنگ باشد،‌ همراهی نمی‌کنند.»

[این حدیث را مسلم در باب «کراهیة الکلب و الجرس فی السفر» روایت کرده است.]

(13) «لاتُنْزَعُ الرَّحْمَةُ اِلّا مِنْ شَقِیٍّ.»

13- «مهر و محبّت، جز از دل تیره بخت، برکنده نمی‌شود»

[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی رحمة الناس» روایت کرده است.]


جمله‌ی فعلیّه

اَلْـجُمْلَةُ الْفِعْلِیَّةُ

جمله‌ی فعلیّه

(1) «کادَالْفَقْرُ أَنْ یَّکُوْنَ کُفْراً.»

1- «دور نیست که ناداری و نیاز، از کفر و حق‌ستیزی سر برآورد.»

[این حدیث در «شعب الایمان» بیهقی و در «مُسنَدالشهاب» روایت شده است.]

(2) «یُبْعَثُ کُلُّ عَبْدٍ عَلی ماماتَ عَلَیْهِ.»

2- «(در روز رستاخیز،) هر بنده‌ای براساس همان چیزی برانگیخته می‌شود که بر آن مرده و چهره در نقاب خاک کشیده است؛ (خواه بد باشد یا نیک.)»

[این حدیث را مسلم در باب «الامر بحسن الظن بالله تعالی عندالموت» روایت کرده است.]

(3) «کَفی بِالْـمَرْءِ کَذِباً أَنْ یُّحَدِّثَ بِکُلِّ ما سَمِعَ.»

3- «بر دروغ‌گویی انسان، همین بس که هر چه شنید بی‌هیچ اندیشه‌ای (پیرامون صحّت و سُقم آن،)‌ آن را به دیگران بازگوید؛ (یعنی هر چیزی که می‌شنوید، نباید بدون اندیشه و تفکّر و بدون تجزیه و تحلیل و نقد و بررسی و تحقیق و تفحّص و پژوهش و وارسی، آن را باور کنید و برای دیگران بازگو نمایید.)»

[این حدیث را مسلم در باب «النهی عن الحدیث بکل ماسمع» روایت کرده است.]

(4) «یُغْفَرُ لِلشَّهِیْدِ کُلَّ شَیْءٍ اِلَّا الدَّیْنُ.»

4- «تمام گناهان شهید به جز قرض و بدهکاری او (به مردمان)، بخشیده می‌شود.»

[این حدیث را مسلم در باب «من قتل فی سبیل الله کفرت خطایاه الا الدین» روایت کرده است.]

(5) «لُعِنَ عَبْدُالدِّیْنارِ، وَ لُعِنَ عَبْدُالدِّرْهَمِ.»

5- «بنده‌ی دینار (اشرفی) و بنده‌ی درهم، لعنت و نفرین شده‌اند؛ (یعنی کسی که کالای ناچیز دنیا را نصب العین و آویزه‌ی گوش خویش قرار دهد؛ و به خاطر فراچنگ آوردن مال و متاع دنیا، از اوامر و فرامین الهی، تعالیم و آموزه‌های نبوی، احکام و دستورات شرعی و حقایق و مفاهیم والای قرآنی بگذرد و آن‌ها را نادیده بگیرد، چنین فردی از رحمت‌های ویژه‌ی خداوندی به دور است و لعنت و نفرین، نثارش خواهد شد.)»

[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی اخذ المال» روایت کرده است.]

(6) «حُجِبَتِ النّارُ بِالشَّهَواتِ، وَ حُجِبَتِ الْـجَنَّةُ بِالْـمَکارِهِ.»

6- «دوزخ، به خواستنی‌ها و شهوت‌ها پوشانده و آراسته شده است، و بهشت به سختی‌ها و ناخوشایندی‌ها.»

[این حدیث را بخاری در باب «حجبت النار بالشهوات» روایت کرده است.]

(7) «یَهْرَمُ اِبْنُ آدَمَ، وَ یَشِبُّ مِنْهُ اِثْنانِ: اَلْحِرْصُ عَلَی الْـمالِ، وَ الْحِرْصُ عَلَی الْعُمْرِ.»

7- «فرزند انسان، پیر می‌گردد و دو چیز از دنیای وجود او جوان می‌گردد:‌ آز و حرص بر مال‌اندوزی،‌ و حرص بر عمر و زندگی در این جهان».

[این حدیث را ترمذی در «سُنَن» خویش،‌ و مسلم در باب «کراهة الحرص علی الدنیا» روایت کرده‌اند.]

(8) «نِعْمَ الرَّجُلُ الْفَقِیْهُ فِیْ الدِّیْنِ، اِنِ احْتِیْجَ اِلَیْهِ، نَفَعَ؛ وَ اِنِ اسْتُغْنِیَ عَنْهُ، أَغْنی نَفْسَهُ.»

8- «چه مرد خوب و نیکی است آنکه در دین خدا، فقیه و دانشمند و دانا و فرزانه است؛ که اگر مردم به علم و دانش او نیاز داشتند، به آنان نفع و سود رساند و اگر مردم به او نیاز نداشتند، نفس خود را از دیگران غنی و بی‌نیاز کند.»

[این حدیث را «رزین» از علیس، از پیامبر گرامی اسلام ج روایت کرده است.]

(9) «یَتْبَعُ الْـمَیِّتَ ثَلاثَةٌ، فَیَرْجِعُ اِثْنانِ، وَ یَبْقی مَعَهُ واحِدٌ: یَتْبَعُهُ أَهْلُهُ، وَ مالُهُ، وَ عَمَلَهُ، فَیَرْجِعُ أَهْلُهُ، وَ مالُهُ، وَ یَبْقی عَمَلُهُ.»

9- «سه چیز از پی مرده می‌روند؛ امّا دو چیز باز می‌گردد و یکی با او می‌ماند: خانواده و دارایی و عملکرد او از پی او می‌روند؛ امّا دارایی و خاندانش او را به خاک می‌سپارند و باز می‌آیند؛ ولی عملکردش به همراه او (در گور) می‌ماند.»

[این حدیث را بخاری در باب «سکرات الموت» روایت کرده است.]

(10) «کَبُرَتْ خِیانَةً أَنْ تُحَدِّثَ أَخاکَ حَدِیْثاً هُوَ لَکَ مُصَدِّقٌ وَ أَنْتَ بِهِ کاذِبٌ.»

10- «خیانت بزرگی است که به برادرت سخنی بگویی و در حالی که تو در آن سخن، دروغ‌گو هستی، او تو را نسبت به آن سخن، راستگو شمارد.»

[این حدیث را ابوداود در باب «فی‌المعاریض» روایت کرده است.]

(11) «بِئْسَ الْعَبْدُ الْـمُحْتَکِرُ، اِنْ أَرْخَصَ اللهُ الْأَسْعارَ، حَزِنَ؛ وَ اِنْ أَغْلاها، فَرِحَ.»

11- «چه بد بنده‌ای است بنده‌ی اِحتکارگر؛ اگر خدا از قیمت کالاها بکاهد، اندوهگین می‌شود؛ و اگر چنان‌چه قیمت‌ها را بالا برد، شادمان و خوشحال می‌گردد.»

[این حدیث را بیهقی در «شعب‌الایمان» روایت کرده است.]


جمله‌هایی که با حرف «انّما» شروع شده‌اند

«اِنَّما»

جمله‌هایی که با حرف «انّما» شروع شده‌اند

(1) «اِنَّما شِفاءُ الْعَیِّ اَلسُّؤالُ.»

1- «جز این نیست که شفای نادانی،‌ پرسش است».

[این حدیث را ابوداود در باب «فی المجروح یَتَیَمَّمُ» روایت کرده است.]

(2) «اِنَّما الْأَعْمالُ بِالْـخَواتِیْمِ.»

2- «جز این نیست که ارزش کارهای انسان به (نیّت و) فرجام آن‌ها است.»

[این حدیث را بخاری در باب «العمل بالخواتیم»، و احمدبن حنبل در «مُسنَد» خویش روایت کرده‌اند.]

(3) «اِنَّمَا الْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِّنْ رِیاضِ الْـجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِّنْ حُفَرِ النّارِ.»

3- «جز این نیست که گور، یا باغچه‌ای از باغچه‌های بهشت است و یا گودالی از گودال‌های دوزخ».

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است.]


جمله‌ی اسمیّه که بر آن حرف «اِنَّ» وارد شده باشد

اَلْجـُمْلَةُ الْاِسْمِیَّةُ الَّتِیْ دَخَلَتْ عَلَیْها حَرْفُ «اِنَّ»

جمله‌ی اسمیّه که بر آن حرف «اِنَّ» وارد شده باشد

(1) «اِنَّ مِنَ الْبَیانِ لَسِحْراً.»

1- «بی‌گمان، پاره‌ای از بیان‌ها، افسون‌گر و سحرآمیز است (و انسان را تحت تأثیر و تحت الشعاع قرار می‌دهد.)»

[این حدیث را بخاری در باب «مایجوز من الشعر و الرجز» روایت کرده است.]

(2) «اِنَّ مِنَ الشِّعْرِ حِکْمَةٌ.»

2- «بی‌تردید، پاره‌ای از سروده‌ها، حکمت و فرزانگی است».

[این حدیث را بخاری در باب «مایجوز من الشعر و الرجز» روایت کرده است.]

(3) «اِنَّ مِنَ الْعِلْمِ جَهْلًا.»

3- «بی‌شک، برخی از دانش‌ها، بی‌فرهنگی و نادانی است».

[این حدیث را ابوداود در باب «ماجاء فی الشعر» روایت کرده است.]

(4) «وَ اِنَّ مِنَ الْقَوْلِ عَیالاً.»

4- «بی‌گمان پاره‌ای از سخنان، (برای گویندگان و شنوندگان، در دنیا و آخرت) باعث عذاب و کیفر و عقاب و وبال است».

[این حدیث را ابوداود در باب «ماجاء فی الشعر» روایت کرده است.]

(5) «اِنَّ یَسِیْرَ الرِّیاءِ شِرْکٌ.»

5- «بی‌گمان، ریا و تظاهر اندک نیز از زمره‌ی کارهای شرک‌آمیز است».

[این حدیث را ابن ماجه در باب «من ترجی له سلامة من الفتن» روایت کرده است.]

(6) «اِنَّ السَّعِیْدَ لِمَنْ جُنِّبَ الْفِتَنَ.»

6- «بی‌گمان، نیک‌بخت واقعی و راستین، کسی است که از فتنه‌ها دور شده باشد (یعنی از آن‌ها محفوظ و مصون مانده باشد.)»

[این حدیث را ابوداوددر باب «فی النهی عن السعی فی الفتنة» روایت کرده است.]

(7) «اِنَّ الْـمُسْتَشارَ مُؤْتَمَنٌ.»

7- «کسی که مورد مشورت قرار می‌گیرد، در حقیقت امانتدار و مورد اطمینان است.»

[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی معیشة اصحاب النبی ج» روایت کرده است.]

(8) «اِنَّ الْوَلَدَ مَبْخَلَةٌ مَّجْبَنَةٌ.»

8- «بی‌گمان، داشتن فرزند (و اندیشه‌ی اداره و تربیّت او،) باعث بخل و تنگ چشمی و ترس و بزدلی می‌گردد.»

[این حدیث را حاکم در «المستدرک علی الصحیحین»، و ابن ماجه در باب «برّ الوالد و الاحسان الی البنات» روایت کرده‌اند.]

(9) «اِنَّ الصِّدْقَ طَمَأْنِیْنَةٌ.»

9- «بی‌تردید، راستی و صداقت، آرامش می‌آفریند.»

[این حدیث را مسلم در «صحیح» خویش روایت کرده است.]

(10) «وَ اِنَّ الْکِذْبَ رِیْبَةٌ.»

10- «و بی‌گمان، دروغ، شک و تردید و ناآرامی و بی‌قراری می‌آفریند.»

[این حدیث را ترمذی در «سُنَن» خویش روایت کرده است.]

(11) «اِنَّ اللهَ تَعالی جَمِیْلٌ، یُحِبُّ الْـجَمالَ.»

11- «بی‌گمان، خداوند بلندمرتبه زیبا است و زیبایی را دوست می‌دارد.»

[این حدیث را مسلم در باب «تحریم الکبر و بیانه» روایت کرده است.]

(12) «اِنَّ لِکُلِّ شَیْءٍ شِرَّةٌ، وَّ لِکُلِّ شِرَّةٍ فَتْرَةٌ.»

12- «بی‌گمان، برای هر چیز، (تا مدّتی) نشاط و رغبت و تمایل و تیزی وجود خواهد داشت؛ آنگاه هر نشاط و تیزی، ضعف و سستی در پی خواهد داشت». (پیامبرج در حدیثی دیگر می‌فرمایند: «هر عبادتی، تا مدتی نشاط و رغبتی دارد؛ آنگاه به سستی مبدّل می‌گردد؛ پس هر آن کس که رغبت عبادتش به سنّت من باشد، راه یافته است؛ و هر آن کس که با سنّت من مخالفت ورزد، در حقیقت بی‌راه گشته است و کردارش در تباهی است؛ امّا من، هم نماز می‌خوانم و هم می‌خوابم، و هم روزه می‌گیرم و هم در روزهایی افطار می‌کنم، و هم می‌خندم و هم گریه می‌کنم؛ پس هر آن کس که از روش و سنّت من رویگردان شود، از من نیست.»)

[این حدیث را ترمذی در ابواب «صفة القیامة» روایت کرده است.]

(13) «اِنَّ الرِّزْقَ لَیَطْلُبُ الْعَبْدَ کَما یَطْلُبُهُ أَجَلُهُ.»

13- «بی‌گمان رزق و روزی،‌ در پی انسان است همانگونه که اجل و سررسید زندگی، او را می‌جوید؛ (و حدیث صحیح، چنین است: «بی‌گمان رزق و روزی، بیشتر از اجل و سررسید زندگی،‌انسان را می‌جوید.»)

[این حدیث را ابن حبّان در «صحیحی» خویش روایت کرده است.]

(14) «اِنَّ الشَّیْطانَ یَجْرِیْ مِنَ الْاِنْسانِ مَجْرَی الدَّمِ.»

14- «بی‌گمان، شیطان به سان جریان خون، در رگ انسان جریان می‌یابد.»

[این حدیث را بخاری در باب «صفة ابلیس و جنوده» روایت کرده است.]

(15) «اِنَّ لِکُلِّ أُمَّةٍ فِتْنَةً، وَ فِتْنَةُ أُمَّتِیْ اَلْمالُ.»

15- «بی‌گمان برای هر جامعه‌ای، وسیله‌ی آزمونی است و وسیله‌ی آزمون امّت من، مال و دارایی است.»

[این حدیث را ترمذی در «سُنَن» خویش روایت کرده است.]

(16) «اِنَّ أَسْرَعَ الدُّعاءِ اِجابَةً، دَعْوَةُ غائِبٍ لِّغائِبٍ.»

16- «بی‌گمان، سریع‌ترین دعایی که در بارگاه خدا پذیرفته می‌شود،‌ دعایی است که غایب در حق غایب کند.»

[این حدیث را ابوداود در باب «الدعاء بظهر الغیب» روایت کرده است.]

(17) «اِنَّ الرَّجُلَ لَیُحْرَمُ الرِّزْقَ بِالذَّنْبِ یُصِیْبُهُ.»

17- «بی‌گمان، انسان به کیفر گناه و بیدادی که بدان دست می‌یازد، از رزق و روزی خویش، بی‌بهره می‌شود.»

[این حدیث را ابن ماجه در باب «العقوبات» روایت کرده است.]

 

(18) «اِنَّ نَفْساً لَّنْ تَمُوْتَ حَتّی تَسْتَکْمِلَ رِزْقَها.»

18- «بی‌گمان، هیچ‌کسی جهان را بدرود نمی‌گوید،‌ جز اینکه با آمدن آخرین روز زندگی‌اش، اجل و سررسید او فرا رسد و رزق و روزی خود را به پایان برد. (یعنی،‌ هیچ‌کس تا زمانی که رزق و روزی‌اش کامل نشده باشد، نمی‌میرد.)»

[این حدیث را شهاب در «مُسنَد» خویش، و ابن ماجه در باب «الاقتصاد فی طلب المعیشة» روایت کرده‌اند.]

(19) «اِنَّ الصَّدَقَةَ لَتُطْفِیءُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ تَدْفَعُ مِیْتَةَ السُّوءِ.»

19- «بی‌گمان، دَهش و صدقه‌دادن، خشم خدا را فرو می‌نشاند و از مرگ بد، جلوگیری می‌کند».

[این حدیث را ترمذی در باب «ما جاء فی فضل الصدقة» روایت کرده است.]

(20) «اِنَّکَ لَسْتَ بِخَیْرٍ مِّنْ أَحْمَرَ وَ لا أَسْوَدَ اِلَّا أَنْ تَفْضُلَهُ بِتَقْوی.»

20- «بی‌گمان، تو بر سرخ‌پوست و سیاه‌پوست، برتری و فضیلتی نداری،‌مگر آن که با نیروی تقوا و پرهیزگاری، بر آن‌ها تفوّق و برتری بیابی».

[این حدیث را احمد بن حنبل در «مُسنَد» خویش روایت کرده است.]

(21) «اِنَّ اللهَ لایَنْظُرُ اِلی صُوَرِکُمْ، وَ أَمْوالِکُمْ وَ لکِنْ یَّنْظُرُ اِلَی قُلُوْبِکُمْ، وَ أَعْمالِکُمْ.»

21- «بی‌گمان، خداوند بر چهره‌ها و دارایی‌های شما نمی‌نگرد، بلکه به دل‌ها و عملکردهای شما می‌نگرد.»

[این حدیث را مسلم در باب «تحریم ظلم المسلم و خذله» روایت کرده است.]

(22) «اِنَّ مِنَ الْـمَعْرُوْفِ أَنْ تَلْقی أَخاکَ بِوَجْهٍ طَلْقٍ.»

22- «(هیچ نوعی از انواع حُسن سلوک و رفتار شایسته و بایسته و نیکو و خوب را حقیر و ناچیز و کوچک و بی‌ارزش مشمارید؛ زیرا) به راستی پاره‌ای از موارد حُسن سلوک و رفتار نیکو و بایسته (که خرج و هزینه‌ای هم ندارد،) آن است که با برادر خویش با خنده‌رویی و چهره‌ای شاداب و گشاده، ملاقات نمایی.»

[این حدیث را احمد در «مُسنَد» خویش،‌ و ترمذی در «صحیح» خود روایت کرده‌اند.]

(23) «اِنَّ أَوْلَی النّاسِ بِاللهِ مِنْ بَدَأَ بِالسَّلامِ.»

23- «برترین مردمان به نزد خدای، کسی است که سلام را آغاز کند؛ (یعنی نخست سلام نماید و آغازگر آن باشد.)»

[این حدیث را ابوداود در باب «فی فضل من بدأ بالسلام» روایت کرده است.]

(24) «اِنَّ الرِّبا وَ اِنْ کَثُرَ فَاِنَّ عاقِبَتَهُ تَصِیْرُ اِلی قُلٍّ.»

24- «ربا و رباخواری، اگر چه بسیار گردد، فرجام آن به سوی کاستی و بی‌برکتی است».

[این حدیث را حاکم در «المستدرک علی الصحیحین»، در کتاب «البیوع» روایت کرده است.]

(25) «اِنَّ الْغَضَبَ لَیُفْسِدُ الْاِیْمانَ کَما یُفْسِدُ الصَّبِرُ الْعَسَلَ.»

25- «بی‌گمان خشم و غضب، ایمان را چنان از بین می‌برد که گیاه، «صَبِر»، عسل را فاسد می‌گرداند.»

[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]

(26) «اِنَّ الصِّدْقَ بِرٌّ، وَّ اِنَّ الْبِرَّ یَهْدِیْ اِلَی الْـجَنَّةِ.»

26- «بی‌گمان، راستی و راستگویی، نیکی است (یعنی به نیکی راه می‌نماید،) و نیکی به سوی بهشت رهنمون می‌شود.»

[این حدیث را مسلم در باب «قبح الکذب و حسن الصدق و فضله» روایت کرده است.]

(27) «وَ اِنَّ الْکَذِبَ فُجُوْرٌ، وَّ اِنَّ الْفُجُوْرَ یَهْدِیْ اِلَی النّارِ.»

27- «و بی‌تردید، دروغ ودروغ‌بافی، بدی است (یعنی به بدی راه می‌نماید؛) و بدی به سوی دوزخ رهنمون می‌شود.»

[این حدیث را مسلم در باب «قبح الکذب و حسن الصدق و فضله» روایت کرده است.]

(28) «اِنَّ اللهَ حَرَّمَ عَلَیْکُمْ عُقُوْقَ الْأُمَّهاتِ، وَ وَأْدَالْبَناتِ، وَ مَنْعَ وَهاتِ وَ کَرِهَ لَکُمْ قِیْلَ وَ قالَ، وَ کَثْرَةَ السُّؤالِ، وَ اِضاعَةَ الْمالِ.»

28- «به راستی خداوند بلندمرتبه، اذیّت و رنجانیدن مادران و زنده به گور کردن دختران و مَنع واجبات (عدم پرداخت حقوق مستحقّان و محرومان از قبیل: زکات و غیره) و طلب مال دیگران (به ناحق) را بر شما حرام نموده است؛ و باز، گفتن هر سخنی که شنیده شده (قیل و قال)، و زیاد سؤال کردن (در چیزی که فایده‌ای ندارد)، و ضایع کردن مال و صرف آن در مصارف غیر مشروع را از شما مکروه و ناپسند دانسته است.»

[این حدیث را بخاری در باب «ما ینهی عن اضاعة المال و قول الله: و الله لا یحب الفساد» و مسلم در باب «النهی عن کثرة المسائل» روایت کرده‌اند.]

(29) «اِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمالِ اِلَی اللهِ تَعالی، اَلْحـُبُّ فِیْ اللهِ وَ الْبُغْضُ فِیْ اللهِ.»

29- «بی‌گمان، محبوب‌ترین و بهترین کارها در پیشگاه خدا، دوست داشتن و دشمن داشتن در راه حق است».

[این حدیث احمد در «مُسنَد» خویش، و ابوداود در باب «مجانبة اهل الاهواء و بغضهم» روایت کرده‌اند.]

(30) «أَلا اِنَّ الدُّنْیا مَلْعُوْنَّةٌ وَ مَلْعُوْنٌ ما فِیْها، اِلّا ذِکْرُ اللهِ، وَ ما والاهُ وَ عالِمٌ، أَوْ مُتَعَلِّمٌ.»

30- «به هوش که بی‌گمان، دنیا نفرین شده است و آنچه هم در آن است نفرین شده است؛ مگر یاد و نام خدا و آنچه که خدا (از کردار نیک و گفتار شایسته و پندار بایسته) دوست دارد و نیز آنان که دانشمند یا دانشجو هستند».

[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی هوان الدنیا علی الله» روایت کرده است.]

(31) «اِنَّ مِمّا یَلْحَقُ الْمـُؤْمِنَ مِنْ عَمَلِهِ وَ حَسَناتِهِ بَعْدَ مَوْتِهِ عِلْمًا عَلَّمَهُ وَ نَشَرَهُ، وَ وَلَدًا صالِحًا تَرَکَهُ، أوْ مُصْحَفًا وَّرَّثَهُ، أَوْ مَسْجِدًا بَناهُ، أَوْ بَیْتًا لِّاِبْنِ السَّبِیْلِ بَناهُ، أَوْنَهْرًا أَجْراهُ، أَوْصَدَقَةً أَخْرَجَها مِنْ مّالِهِ فِیْ صِحَّتِهِ وَ حَیاتِهِ، تَلْحَقُهُ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ.»

31- «بی‌تردید، از جمله کارهای نیک و شایسته‌ی انسان باایمان و حقگرا که پس از مرگ او به وی می‌پیوندند و ثواب و پاداشش بدو می‌رسند، علم و دانشی است که آن را در بین مردم منتشر نموده، و نیز فرزند شایسته و صالحی است که از خود بر جای نهاده، و نیز قرآنی است که ارث گذاشته و یا مسجد و عبادتگاهی است که آن را ساخته، یا خانه‌ای است که برای در راه ماندگان و مسافران بر پا کرده، و یا نهر آبی است که آن را برای استفاده‌ی عموم، روان ساخته،‌ و یا صدقه و دَهش مالی است که در طیّ زندگی و در زمان صحّت و تندرستی خوش، از اموال و دارایی‌اش جدا کرده و در راه خدا وقف نموده است؛ این کارهای نیک و شایسته است که ثواب و پاداششان پس از مرگ انسان نیز به وی می‌پیوندند و بدو می‌رسند».

[این حدیث را ابن ماجه در باب «ثواب معلّم الناس الخیر»، و بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده‌اند.]

(32) «اِنَّ اللهَ لِیُؤَیِّدُ هذا الدِّیْنَ بِالرَّجُلِ الْفاجِرِ.»

32- «بی‌گمان، خداوند بلندمرتبه، این دین را گاه به وسیله‌ی مرد تاریک اندیش و بدرفتار، یاری می‌رساند.»

[این حدیث را بخاری در باب «ان الله لیؤیّد الدین بالرجل الفاجر» روایت کرده است.]

(33) «اِنَّ مِنْ أَشْراطِ السّاعَةِ أَنْ یَّتَباهَی النّاسُ فِیْ الْمـَساجِدِ.»

33- «بی‌گمان، از نشانه‌های نزدیک شدن رستاخیز، یکی این است که مردم به مساجد خویش بر یکدیگر فخر می‌فروشند.»

[این حدیث را بیهقی در «سُنَن‌الکبری»، ابوداود در باب «فی بناء المساجد»، نسایی و دارمی روایت کرده‌اند.]