(1) «بَلِّغُوْا عَنِّیْ وَلَوْ آیَةً.»
1- «سخنان مرا به دیگران برسانید و ابلاغ کنید، اگر چه یک جمله و یا یک آیه باشد.»
[این حدیث را بخاری در باب «ما ذکر عن بنی اسرائیل» و ترمذی در «سُنَن» خویش روایت کردهاند.]
(2) «أَنْزِلُوْا النّاسَ مَنازِلَهُمْ.»
2- «مردمان را (از نیکی و بدی) در جایگاه خودشان بنشانید و بشناسید.»
[این حدیث را ابوداود در باب «فی تنزیل الناس منازلهم» روایت کرده است.]
(3) «اِشْفَعُوْا فَلْتُؤْجَرُوْا.»
3- «شفاعت کنید که ثواب و پاداش مییابید». (و حدیث کامل چنین است: ابوموسی اشعریس گوید: چون نیازمندی به نزد رسول خدا ج میآمد، به همنشینان خویش روی میکردند و میفرمودند: «شفاعت کنید، پاداش مییابید و خداوند بر زبان پیامبرش، هر چه را دوست بدارد، روا میدارد».)
[این حدیث را بخاری در باب «تعاون المؤمونین بعضهم بعضاً»، و مسلم در باب «استحباب الشفاعة فیما لیس بحرام» روایت کردهاند.]
(4) «قُلْ: آمَنْتُ بِاللهِ ثُمَّ اسْتَقِمْ.»
4- «بگو: به خداوند ایمان آوردم، و آنگاه (بر این گفتهی خویش) استقامت و پایداری ورز.»
[این حدیث را مسلم در کتاب «الایمان»، باب «جامع اوصاف الاسلام» روایت کرده است».]
(5) «دَعْ مایُرِیْبُکَ اِلی مالایُرِیْبُکَ.»
5- «آنچه تو را به شبهه (و شک و تردید) میافکند، واگذار و به آنچه تو را به شبهه و شک و تردید نمیاندازد، روی آور و بدان بپرداز.»
[این حدیث را احمد در «مُسنَد» خویش و ترمذی در «سُنَن» خود روایت کردهاند.]
(6) «اِتَّقِ اللهَ حَیْثُ ماکُنْتَ، وَأَتْبِعِ السَّیِّئَةَ الْـحَسَنَةَ تَمْحُها.»
6- «هر کجا هستی، از خدای بترس و پروا کن؛ و پس از سرزدن بدی، نیکی کن تا اثر شوم آن را بزداید؛ (یعنی در پی هر بدی، نیکی انجام ده تا آن را از میان بردارد.)»
[این حدیث را ترمذی در باب «ما جاء فی معاشرة الناس»، و دارمی در باب «فی حسن الخلق» روایت کردهاند.]
(7) «وَخالِقِ النّاسَ بِخُلْقٍ حَسَنٍ.»
7- «و با مردم با اخلاق و منشی نیکو و زیبا، رفتار کن».
[این حدیث را ترمذی در باب «فی حسن الخلق» روایت کرده است.]
(8) «لاتُصاحِبْ اِلّا مُؤْمِنًا؛ وَلا یَأْکُلْ طَعامَکَ اِلّا تَقِیٌّ.»
8- «جز با انسان با ایمان و حقگرا، همراهی و همنشینی و رفاقت و دوستی مکن، و غذای تو را جز انسان پرهیزگار و پرواپیشه نخورد.»
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی صحبة المؤمن» روایت کرده است.]
(9) «أَدِّ الْأَمانَةَ اِلی مَنِ ائْتَمَنَکَ؛ وَلا تَخُنْ مَنْ خانَکَ.»
9- «امانت را به کسی که تو را درستکار و امانتدار شمرده است بازگردان؛ و با کسی که به تو خیانت هم روا داشته است، خیانت مکن».
[این حدیث را ابوداود، در «کتاب البیوع»، باب «فی الرجل یأخذ حقه من تحت یده»، و ترمذی در «سُنَن» خویش روایت کردهاند.]
(10) «لِیُؤَذِّنَ لَکُمْ خِیارُکُمْ؛ وَ لِیَؤُمَّکُمْ قُرّائُکُمْ.»
10- «باید بهترین و برترینتان، برای شما اذان گوید و قاریترین شما، برایتان (در نماز جماعت) امامت کند».
[این حدیث را ابوداود در باب «من احق بالامامة» روایت کرده است.]
(11) «لا تَأْذَنُوْا لِمَنْ لَّمْ یَبْدَأْ بِالسَّلامِ.»
11- «به کسی که به سلام آغاز نکرده است، اجازهی (ورود به خانه را) ندهید».
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمانی» روایت کرده است.]
(12) «لاتَنْتِفُوا الشَّیْبَ فَاِنَّهُ نُوْرُ الْـمُسْلِمِ.»
12- «موی سپید را (از سر و ریش خویش) جدا نکنید؛ زیرا موی سپید، نور انسان با ایمان و حقگرا است».
[این حدیث را ابوداود در باب «فی نتف الشیب» و احمد بن حنبل در «مُسنَد» خویش روایت کردهاند.]
(13) «اِزْهَدْ فِیْ الدُّنْیا، یُحِبُّکَ اللهُ وَ ازْهَدْ فِیْما عِنْدَ النّاسِ، یُحِبُّکَ النّاسُ.»
13- «در دنیا، زهد و پارسایی پیشگیر که خدا تو را دوست خواهد داشت؛ و نسبت به آنچه در دست مردم است، بیمیلی و پارسایی ورز، مردم تو را دوست خواهند داشت.»
[این حدیث را ترمذی در «سُنَن» خویش، و ابن ماجه در باب «الزهد فی الدنیا» روایت کردهاند.]
(14) «کُنْ فِیْ الدُّنْیا کَأَنَّکَ غَرِیْبٌ، اَوْ عابِرُ سَبِیْلٍ.»
14- «در این جهان، چنان باش که گویی غریب و تنهایی و یا رهگذر و مسافر هستی؛ (و پیوسته خویش را از مردگان به حساب آور.)»
[این حدیث را بخاری در باب «قول النبی ج: کن فی الدنیا کانّک غریب او عابر سبیل» روایت کرده است.]
(15) «لاتَتَّخِذُوْا الضَّیْعَةَ فَتَرْغَبُوْا فِیْ الدُّنْیا.»
15- «در گرفتن (و خریدن) مِلک و زمین و باغ و بوستان، زیادهروی و مبالغه مکنید؛ تا مبادا فریفتهی دنیا شوید.»
[این حدیث را ترمذی در کتاب «الزهد» روایت کرده است.]
(16) «أَعْطُوْا الْأَجِیْرَ أَجْرَهُ قَبْلَ أَنْ یَّجِفَّ عَرَقُهُ.»
16- «حق کارگر را پیش از آنکه عرق جبینش خشک شود، بپردازید.»
[این حدیث را ابن ماجه در باب «اجرالاجراء» روایت کرده است.]
(17) «خالِفُوْا الْـمُشْرِکِیْنَ، أَوْفِرُوْا اللُّحی وَاحْفُوْا الشَّوارِبَ.»
17- «با مشرکان و چندگانه پرستان مخالفت کنید؛ سبیلها را کوتاه کنید و ریشها را بگذارید.»
[این حدیث را بخاری در باب «تقلیم الاظفار» و مسلم در باب «خصال الفطرة» روایت کردهاند.]
(18) «بَشِّرُوْا وَلا تُنَفِّرُوْا، وَ یَسِّرُوْا وَ لا تُعَسِّرُوْا.»
18- (مردم را نسبت به اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزههای نبوی و احکام و دستورات شرعی و حقایق و مفاهیم والای قرآنی،) مژده دهید و (با سختگیریهای بیمورد و ندانمکاریهای جاهلانه و خودرأییهای چالشآفرین و بحرانساز، مردم را از اوامر و فرامین الهی و نبوی،) بیزار نکنید؛ و (در امور دین،) آسان بگیرید و سختگیر نباشید.»
[این حدیث را بخاری در باب «ما کان النّبی ج یتخولهم بالموعظة و العلم کی لا ینفروا»، و مسلم در باب «فی الامر بالتیسیر و ترک التنفیر» روایت کردهاند.]
(19) «أَطْعِمُوْا الْـجائِعَ وَ عُوْدُوْا الْـمَرِیْضَ وَفُکُّوا الْعانِیَ.»
19- «گرسنه را غذا دهید و بیمار را عیادت کنید و اسیر را رها سازید.»
[این حدیث را بخاری در باب «وجوب عیادة المریض» روایت کرده است.]
(20) «لاتَسُبُّوْا الدِّیْکَ؛ فَاِنَّهُ یُوْقِظُ لِلصَّلوةِ.»
20- «به خروس ناسزا نگویید؛ زیرا خروس، (انسان را ) برای نماز بیدار میکند.»
[این حدیث را ابوداود در باب «ما جاء فی الدیک و البهائم» روایت کرده است.]
(21) «لایَقْضِیَنَّ حَکَمٌ بَیْنَ اِثْنَیْنِ وَهُوَ غَضْبانٌ.»
21- «نباید قاضی، در حال خشم و غضب در بین دو نفر به قضاوت بنشیند؛ (زیرا خشم، عقل و خرد را از میان میبرد.)»
[این حدیث را بخاری در باب «هل یقضی القاضی او یفتی و هو غضبان»، و مسلم در باب «کراهة قضاء القاضی و هو غضبان» روایت کردهاند.]
(22) «اِیّاکَ وَالتَّنَعُّم؛ فَاِنَّ عِبادَ اللهِ لَیْسُوْا بِالْـمُتَنَعِّمِیْنَ.»
22- «بر شما باد که از تنپروری و تنعّم و عیّاشی و خوشگذرانی و بولهوسی و بیبند و باری بپرهیزید؛ چرا که بندگانِ (راستین و حقیقی) خدای، تنپرور و راحتطلب و عیّاش و خوشگذران نیستند.» (در این جهان، گر چه راحتطلبی و خوشگذرانی و زندگی مُرفّه و راحت، حرام نیست، ولی منزلت و جایگاه بندگان ویژهی پروردگار جهانیان، این است که آنها، زندگی سخت را ترجیح میدهند و از تنعّم و رفاه و راحتطلبی و عیّاشی، دوری میجویند.)
[این حدیث را احمد بن حنبل در «مُسنَد» خویش روایت کرده است.]
(23) «اِعْتَدِلُوْا فِی السُّجُوْدِ، وَلایَبْسُطُ أَحَدُکُمْ ذِراعَیْهِ اِنْبِساطَ الْکَلْبِ.»
23- «در سجده، اعتدال و آرامش و طمأنینه و سکون را رعایت کنید (و با آرامش و اطمینان و طمأنینه و تأنّی، آن را انجام دهید؛) و هیچ یک از شما مانند سگ، ساعدهایش را در وقت سجده، بر روی زمین پهن نکند.»
[این حدیث را بخاری در باب «لایفترش ذراعیه فی السجود»، و مسلم در باب «الاعتدال فی السجود و وضع الکفین علی الارض...» روایت کردهاند.]
(24) «لاتَسُبُّوا الْأَمْواتَ فَاِنَّهُمْ قَدْ أَفْضُوْا اِلی ما قَدَّمُوْا.»
24- «به مردگان ناسزا مگویید و آنان را دشنام مدهید و بد و بیراه نگویید؛ زیرا آنان بدان چه از پیش فرستادهاند، رسیدهاند.»
[این حدیث را بخاری در باب «ماینهی عن سبّ الاموات» روایت کرده است.]
(25) «مُرُوْا أَوْلادَ کُمْ بِالصَّلاةِ وَ هُمْ أَبْناءُ سَبْعَ سِنْیِنَ، وَ اضْرِبُوْهُمْ عَلَیْها وَ هُمْ أَبْناءُ عَشْرَ سِنِیْنَ، وَ فَرِّقُوْا بَیْنَهُمْ فِی الْـمَضاجِعِ.»
25- «در هفت سالگی، فرزندانتان را به خواندن نماز دستور دهید و در ده سالگی (به خاطر نافرمانی در ترک نماز،) آنها را بزنید و بستر خوابشان را از هم جدا کنید.»
[این حدیث را ابوداود، در باب «متی یؤمر الغلام بالصلاة» روایت کرده است.]
(26) «تَعاهَدُوا الْقُرْآنَ، فَوَالَّذِیْ نَفْسِیْ بِیَدِهِ لَهُوَ أَشَدُّ تَفَصِّیًا مِّنَ الْاِبِلِ فِیْ عُقُلِها.»
26- «از قرآن، مواظبت کنید (و همواره آن را تلاوت نمایید؛) سوگند به ذاتی که جانم در دست قدرت اوست، قرآن سریعتر از شتری که زانویش بسته باشد، میگریزد.» (یعنی: قرآن، از شترِ پای بسته در طناب، گریزانتر و فرّارتر است. به تعبیری دیگر؛ قرآن، از ذهن و حافظهی انسان، از شتری که پایش از طناب باز میشود، زودتر میگریزد.)
[این حدیث را بخاری در باب «استذکار القرآن و تعاهده»، و مسلم در باب «الامر بتعاهد القران» روایت کردهاند.]
(27) «لاتَجْلِسُوْا عَلَی الْقُبُوْرِ وَلا تُصَلُّوا اِلَیْها.»
27- «روی قبر منشینید و رو به قبر نیز نماز مخوانید؛ (زیرا رو به قبر نمازگزاردن،تعظیم و بزرگداشت قبر را به دنبال دارد؛ و پرواضح است که تعظیم و بزرگداشت قبر در نماز، جایز و روا نیست.)»
[این حدیث را مسلم در باب «النهی عن الجلوس علی القبر و الصلاة علیه» روایت کرده است.]
(28) «اِتَّقِ دَعْوَةَ الْـمَظْلُوْمِ؛ فَاِنَّهُ لَیْسَ بَیْنَها وَ بَیْنَ اللهِ حِجابٌ.»
28- «از نفرین و دعای بد مظلوم و ستمدیده بترسید؛ زیرا در بین دعای او و خدای، حجاب و پردهای نیست؛ (یعنی دعا و نیایش او، مورد قبول و پذیرش خدای است.)»
[این حدیث را بخاری در باب «اخذ الصدقة من الاغنیاء و ترد فی الفقراء حیث کانوا»، و مسلم در باب «الدعاء الی الشهادتین و شرایع الاسلام» روایت کردهاند.]
(29) «اِتَّقُوْا اللهَ فِیْ هذِهِ الْبَهائِمِ الْـمُعْجَمَةٍ فَارْکَبُوْها صالِحَةً، وَاتْرُکُوْها صالِحَةً.»
29- «در مورد این حیوانات بیزبان، از خداوند پروا بدارید؛ به نیکی سوارشان شوید و به خوبی آنها را رها کنید، (یعنی: پیشی از خستگی، از آنها پایین آیید.)»
[این حدیث را ابوداود در باب «ما یؤمر به من القیام علی الدواب و البهائم» روایت کرده است.]
(30) «لایَخْلُوَنَّ رَجُلٌ بِاِمْرَأَةٍ، وَلا تُسافِرَنَّ اِمْرَأَةٌ اِلّاوَمَعَها مَحْرَمٌ.»
30- «هیچ مرد بیگانهای، نباید با زنی خلوت کند و تنها شود؛ مگر آنکه به همراه آن زن، محرمی باشد؛ و هیچ زنی حق ندارد مسافرت نماید، مگر آنکه محرمی همراه او باشد.»
[این حدیث را بخاری در باب «من اکتتب فی جیش فخرجت امرأته حاجة و کان له عذر هل یؤذن له؟»، و مسلم در باب «سفر المرأة مع محرم الی حج و غیره» روایت کردهاند.]
(31) «لاتَتَّخِذُوْا ظُهُوْرُ دَوابِّکُمْ مَنابِرَ.»
31- «پشت چهارپایان خویش را منبر قرار مدهید (و نسبت بدانها، مهربان و شفیق باشید و موجبات آزار و اذیّت آنها را فراهم نیاورید، بلکه در مورد آنها از خدای، پروا بدارید؛ و به نیکی سوارشان شوید و به نیکی آنها را رها کنید.)»
[این حدیث را ابوداود در باب «فی الوقوف علی الدابة» روایت کرده است.]
(32) «لاتَتَّخِذُوْا شَیْئًا فِیْهِ الرُّوْحُ غَرَضًا.»
32- «جانداری را هدف (تیر یا سنگ) خویش قرار ندهید؛ (یعنی حیوان را در جایی نبندید و آنقدر به سویش تیر پرتاب کنید که بمیرد.)»
[این حدیث را مسلم در باب «النهی عن صبر البهائم» روایت کرده است.]
(33) «لاتَجْلِسْ بَیْنَ رَجُلَیْنِ اِلّا بِاِذْنِهِما.»
33- «در میان دو نفر، جز با اجازهی آنان منشین.»
[این حدیث را ابوداود در باب «فی الرجل یجلس بین الرجلین بغیر اذنهما» روایت کرده است.]
(34) «بادِرُوا بِالصَّدَقَةِ؛ فَاِنَّ الْبَلاءَ لایَتَخَطّاها.»
34- «برای دادن صدقه (پیش از آنکه بلاها و فتنهها و ناهنجاریها و چالشهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی رخ دهد،) پیشی گیرید و فرصتها را دریابید؛ زیرا بلاها و فتنهها، از صدقه و دَهش (در راه خدا،) تجاوز نخواهد کرد.»
[این حدیث را بیهقی و رزین از «علی»س روایت کردهاند.]
(35) «لاتُظْهِرِ الشَّماتَةَ لِأَخِیْکَ فَیَرْحَمُهُ اللهَ وَ یَبْتَلِیْکَ.»
35- «به برادرت به طور آشکار شماتت مکن؛ (یعنی در برابر مبتلا شدن وی به چالش و دغدغه و ناهمواری و ناهنجاری و فتنه و بلایی، اظهار شادمانی و خوشحالی مکن،) که خداوند به او رحم میکند (و او را از آنچه در خور نکوهش است به دور میدارد) و تو را بدان دچار خواهد کرد.»
[این حدیث را ترمذی در «سُنَن» خویش روایت کرده است.]
(36) «اِتَّقُوا النّارَ وَلَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ، فَمَنْ لَّمْ یَجِدْ فَبِکَلِمَةٍ طَیِّبَةٍ.»
36- «از آتش شعلهور دوزخ بپرهیزید، گرچه به وسیلهی پارهی خرمایی که در راه خدا هزینه گردد؛ و اگر آن را نیافت، پس با سخنی پاکیزه و سازنده.»
[این حدیث را بخاری در باب «طیب الکلام» روایت کرده است.]
(37) «جاهِدُوا الْـمُشْرِکِیْنَ بِأَمْوالِکُمْ، وَ أَنْفُسِکُمْ، وَ أَلْسِنَتِکُمْ.»
37- «با داراییها و جانها و زبانهای خویش، با شرکگرایان و حقناپذیران به مبارزه و پیکار برخیزید».
[این حدیث را ابوداود در باب «کراهیة ترک الغزو» روایت کرده است.]
(38) «اِغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ: شَبابَکَ قَبْلَ هَرَمِکَ، وَ صِحَّتِکَ قَبْلَ سُقْمِکَ، وَ غِناکَ قَبْلَ فَقْرِکَ، وَ فَراغِکَ قَبْلَ شُغْلِکَ، وَ حَیاتِکَ قَبْلَ مَوْتِکَ.»
38- «پنج نعمت را پیش از پنچ چیز غنیمت شمار: جوانی را پیش از فرارسیدن پیری؛ و سلامتی را پیش از فرارسیدن بیماری؛ و بینیازی و توانگری را پیش از فرارسیدن نیازمندی و تنگدستی؛ و فرصت را پیش از فرصتسوزی و اشتغال؛ و زندگی را پیش از آمدن مرگ.»
[این حدیث را حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» روایت کرده است.]
الْـجُمْلَةُ الْفِعْلِیَّةُ الَّتی فی اَوَّلِها «لا» اَلنّافیّة
جملهی فعلیّه که در اوّل آن «لا»ی نافیه، وارد شده باشد
(1) «لایَدْخُلُ الْـجَنَّةَ قَتّاتٌ.»
1- «انسان دروغپرداز و سخنچین، به بهشت راه نخواهد یافت».
[این حدیث را بخاری در باب «مایکره من النمیمة»، و مسلم در باب «بیان غلظ تحریم النمیمة» روایت کردهاند.]
(2) «لایَدْخُلُ الْـجَنَّةَ قاطِعٌ.»
2- «کسی که پیوند خود را با خویشاوندانش ببرد، به بهشت نخواهد رفت.»
[این حدیث را بخاری در باب «اثم القاطع» و مسلم در باب «صلة الرحم و تحریم قطیعتها» روایت کردهاند.]
(3) «لایُلْدَغُ الْـمُؤْمِنُ مِنْ جُحْرٍ وّاحِدٍ مَرَّتَیْنِ.»
3- «انسان با ایمان و حقگرا، از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود.»
[این حدیث را بخاری در باب «لایلدغ المؤمن من حجر واحد مرتین»، و مسلم در کتاب «الزهد» روایت کردهاند.]
(4) «لایَدْخُلُ الْـجَنَّةَ مَنْ لّایَأمَنُ جارُهُ بَوائِقَهُ.»
4- «کسی که همسایهاش از شرارت او امنیّت و آرامش نداشته باشد، به بهشت زیبای خدای، نخواهد رفت».
[این حدیث را مسلم در باب «بیان تحریم ایذاء الجار» روایت کرده است.]
(5) «لایَدْخُلُ الْـجَنَّةَ جَسَدٌ غُذِیَ بِالْـحَرامِ.»
5- «جسدی که با حرام و ناروا تغذیه نموده باشد، به بهشت (زیبا و پرطراوت خدا) نخواهد رفت.»
[این حدیث را بیهقی از ابوبکر صدّیقس، از پیامبر ج روایت کرده است.]
(6) «لایُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتّی یَکُوْنَ هَواهُ تَبْعاً لِّما جِئْتُ بِهِ.»
6- «هیچ یک از شما به حقیقت ایمان نمیرسد، مگر زمانی که خواست او و تمام تمایلات و غرائز نفسانی وی، تابع آنچه من از سوی خدا (از اوامر و فرامین و تعالیم و آموزههای دقیق و عمیق و ژرف و تعالیبخش و سعادت آفرین) آوردهام، باشد.»
[این حدیث را بغوی در «شرح السنّة» از عبدالله بن عمروس، و نووی در «الاربعین» روایت کردهاند؛ و نووی گفته است: اسناد این حدیث، صحیح است.]
(7) «لایَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ یُّرَوِّعَ مُسْلِماً.»
7- «برای انسان حقگرا، حلال و روا نیست که مسلمان و حقگرای دیگر را بترساند (و موجبات آزار و اذیّت و چالش و دغدغه و ناآرامی و بیقراری او را فراهم آورد.)»
[این حدیث را ابوداود در باب «من یأخذ الشیء علی المزاح» روایت کرده است.]
(8) «لاتَدْخُلُ الْـمَلائِکَةُ بَیْتاً فِیْهِ کَلْبٌ وَّ لا تَصاوِیْرٌ.»
8- «فرشتگان (رحمت)، وارد خانهای نمیشوند که در آن، سگ یا تصویر و مجسّمه باشد.» (البته این حکم، شامل نگهداری سگ غیرشکاری و غیر گله است؛ زیرا پیامبر ج در حدیثی دیگر میفرمایند: «هرکس، سگی به جز سگ گله و یا سگ شکاری، نگهداری کند، روزانه، دو قیراط از پاداش اعمالش،کاسته میشود.» بخاری)
[این حدیث را بخاری در باب «التصاویر»، و مسلم در باب «تحریم تصویر صورة الحیوان...» روایت کردهاند.]
(9) «لا یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتّی أَکُوْنَ أَحَبَّ اِلَیْهِ مِنْ وّالِدِهِ، وَ وَلَدِهِ، وَالنّاسِ أَجْمَعِیْنَ.»
9- «ایمان هیچ یک از شما کامل نمیشود، مگر آنکه من نزد او از پدر و مادر و فرزندانش و همهی مردمان،محبوبتر و خوشایندتر باشم».
[این حدیث را بخاری در کتاب الایمان، در باب «حبّ الرسول من الایمان»، مسلم و نسایی روایت کردهاند.]
(10) «لا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ یَهْجُرَ أَخاهُ فَوْقَ ثَلاثٍ، فَمَنْ هَجَرَ فَوْقَ ثَلاثٍ فَماتَ، دَخَلَ النّار.»
10- «برای انسان حقگرا و مسلمان، حلال و روا نیست که بیش از سه روز با برادر مسلمان و حقگرای خویش قهر کند و از او دوری گزیند؛ از این رو، کسی که فراتر از سه روز از برادر خویش دوری گزیند و با او قهر نماید و بمیرد، به دوزخ درخواهد آمد.»
[این حدیث را احمد در «مُسنَد» خویش و ابوداود در باب «فیمن یهجر اخاه المسلم» روایت کردهاند.]
(11) «أَلا لایَحِلُّ مالُ امْرِیءٍ اِلّا بِطِیْبِ نَفْسٍ مِّنْهُ.»
11- «به هوش که (خوردن و استفاده نمودن) مال شخص، حلال و روا نیست مگر با رضایت خاطر او (که چیزی از مال و دارایی خویش را با طِیب خاطر و رضایت، بدو ببخشد).»
[این حدیث را بیهقی در باب «من غصب لوحاً فادخله فی سفینة او بنی علیه جداراً»، و دار قطنی در «کتاب البیوع» روایت کردهاند.]
(12) «لاتَصْحَبُ الْـمَلائِکَةُ رِفْقَةً فِیْها کَلْبٌ وَّلاجَرَسٌ.»
12- «فرشتگان (رحمت الهی)، کاروانی را که در آن سگ یا زنگ باشد، همراهی نمیکنند.»
[این حدیث را مسلم در باب «کراهیة الکلب و الجرس فی السفر» روایت کرده است.]
(13) «لاتُنْزَعُ الرَّحْمَةُ اِلّا مِنْ شَقِیٍّ.»
13- «مهر و محبّت، جز از دل تیره بخت، برکنده نمیشود»
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی رحمة الناس» روایت کرده است.]
(1) «کادَالْفَقْرُ أَنْ یَّکُوْنَ کُفْراً.»
1- «دور نیست که ناداری و نیاز، از کفر و حقستیزی سر برآورد.»
[این حدیث در «شعب الایمان» بیهقی و در «مُسنَدالشهاب» روایت شده است.]
(2) «یُبْعَثُ کُلُّ عَبْدٍ عَلی ماماتَ عَلَیْهِ.»
2- «(در روز رستاخیز،) هر بندهای براساس همان چیزی برانگیخته میشود که بر آن مرده و چهره در نقاب خاک کشیده است؛ (خواه بد باشد یا نیک.)»
[این حدیث را مسلم در باب «الامر بحسن الظن بالله تعالی عندالموت» روایت کرده است.]
(3) «کَفی بِالْـمَرْءِ کَذِباً أَنْ یُّحَدِّثَ بِکُلِّ ما سَمِعَ.»
3- «بر دروغگویی انسان، همین بس که هر چه شنید بیهیچ اندیشهای (پیرامون صحّت و سُقم آن،) آن را به دیگران بازگوید؛ (یعنی هر چیزی که میشنوید، نباید بدون اندیشه و تفکّر و بدون تجزیه و تحلیل و نقد و بررسی و تحقیق و تفحّص و پژوهش و وارسی، آن را باور کنید و برای دیگران بازگو نمایید.)»
[این حدیث را مسلم در باب «النهی عن الحدیث بکل ماسمع» روایت کرده است.]
(4) «یُغْفَرُ لِلشَّهِیْدِ کُلَّ شَیْءٍ اِلَّا الدَّیْنُ.»
4- «تمام گناهان شهید به جز قرض و بدهکاری او (به مردمان)، بخشیده میشود.»
[این حدیث را مسلم در باب «من قتل فی سبیل الله کفرت خطایاه الا الدین» روایت کرده است.]
(5) «لُعِنَ عَبْدُالدِّیْنارِ، وَ لُعِنَ عَبْدُالدِّرْهَمِ.»
5- «بندهی دینار (اشرفی) و بندهی درهم، لعنت و نفرین شدهاند؛ (یعنی کسی که کالای ناچیز دنیا را نصب العین و آویزهی گوش خویش قرار دهد؛ و به خاطر فراچنگ آوردن مال و متاع دنیا، از اوامر و فرامین الهی، تعالیم و آموزههای نبوی، احکام و دستورات شرعی و حقایق و مفاهیم والای قرآنی بگذرد و آنها را نادیده بگیرد، چنین فردی از رحمتهای ویژهی خداوندی به دور است و لعنت و نفرین، نثارش خواهد شد.)»
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی اخذ المال» روایت کرده است.]
(6) «حُجِبَتِ النّارُ بِالشَّهَواتِ، وَ حُجِبَتِ الْـجَنَّةُ بِالْـمَکارِهِ.»
6- «دوزخ، به خواستنیها و شهوتها پوشانده و آراسته شده است، و بهشت به سختیها و ناخوشایندیها.»
[این حدیث را بخاری در باب «حجبت النار بالشهوات» روایت کرده است.]
(7) «یَهْرَمُ اِبْنُ آدَمَ، وَ یَشِبُّ مِنْهُ اِثْنانِ: اَلْحِرْصُ عَلَی الْـمالِ، وَ الْحِرْصُ عَلَی الْعُمْرِ.»
7- «فرزند انسان، پیر میگردد و دو چیز از دنیای وجود او جوان میگردد: آز و حرص بر مالاندوزی، و حرص بر عمر و زندگی در این جهان».
[این حدیث را ترمذی در «سُنَن» خویش، و مسلم در باب «کراهة الحرص علی الدنیا» روایت کردهاند.]
(8) «نِعْمَ الرَّجُلُ الْفَقِیْهُ فِیْ الدِّیْنِ، اِنِ احْتِیْجَ اِلَیْهِ، نَفَعَ؛ وَ اِنِ اسْتُغْنِیَ عَنْهُ، أَغْنی نَفْسَهُ.»
8- «چه مرد خوب و نیکی است آنکه در دین خدا، فقیه و دانشمند و دانا و فرزانه است؛ که اگر مردم به علم و دانش او نیاز داشتند، به آنان نفع و سود رساند و اگر مردم به او نیاز نداشتند، نفس خود را از دیگران غنی و بینیاز کند.»
[این حدیث را «رزین» از علیس، از پیامبر گرامی اسلام ج روایت کرده است.]
(9) «یَتْبَعُ الْـمَیِّتَ ثَلاثَةٌ، فَیَرْجِعُ اِثْنانِ، وَ یَبْقی مَعَهُ واحِدٌ: یَتْبَعُهُ أَهْلُهُ، وَ مالُهُ، وَ عَمَلَهُ، فَیَرْجِعُ أَهْلُهُ، وَ مالُهُ، وَ یَبْقی عَمَلُهُ.»
9- «سه چیز از پی مرده میروند؛ امّا دو چیز باز میگردد و یکی با او میماند: خانواده و دارایی و عملکرد او از پی او میروند؛ امّا دارایی و خاندانش او را به خاک میسپارند و باز میآیند؛ ولی عملکردش به همراه او (در گور) میماند.»
[این حدیث را بخاری در باب «سکرات الموت» روایت کرده است.]
(10) «کَبُرَتْ خِیانَةً أَنْ تُحَدِّثَ أَخاکَ حَدِیْثاً هُوَ لَکَ مُصَدِّقٌ وَ أَنْتَ بِهِ کاذِبٌ.»
10- «خیانت بزرگی است که به برادرت سخنی بگویی و در حالی که تو در آن سخن، دروغگو هستی، او تو را نسبت به آن سخن، راستگو شمارد.»
[این حدیث را ابوداود در باب «فیالمعاریض» روایت کرده است.]
(11) «بِئْسَ الْعَبْدُ الْـمُحْتَکِرُ، اِنْ أَرْخَصَ اللهُ الْأَسْعارَ، حَزِنَ؛ وَ اِنْ أَغْلاها، فَرِحَ.»
11- «چه بد بندهای است بندهی اِحتکارگر؛ اگر خدا از قیمت کالاها بکاهد، اندوهگین میشود؛ و اگر چنانچه قیمتها را بالا برد، شادمان و خوشحال میگردد.»
[این حدیث را بیهقی در «شعبالایمان» روایت کرده است.]
جملههایی که با حرف «انّما» شروع شدهاند
(1) «اِنَّما شِفاءُ الْعَیِّ اَلسُّؤالُ.»
1- «جز این نیست که شفای نادانی، پرسش است».
[این حدیث را ابوداود در باب «فی المجروح یَتَیَمَّمُ» روایت کرده است.]
(2) «اِنَّما الْأَعْمالُ بِالْـخَواتِیْمِ.»
2- «جز این نیست که ارزش کارهای انسان به (نیّت و) فرجام آنها است.»
[این حدیث را بخاری در باب «العمل بالخواتیم»، و احمدبن حنبل در «مُسنَد» خویش روایت کردهاند.]
(3) «اِنَّمَا الْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِّنْ رِیاضِ الْـجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِّنْ حُفَرِ النّارِ.»
3- «جز این نیست که گور، یا باغچهای از باغچههای بهشت است و یا گودالی از گودالهای دوزخ».
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است.]
اَلْجـُمْلَةُ الْاِسْمِیَّةُ الَّتِیْ دَخَلَتْ عَلَیْها حَرْفُ «اِنَّ»
جملهی اسمیّه که بر آن حرف «اِنَّ» وارد شده باشد
(1) «اِنَّ مِنَ الْبَیانِ لَسِحْراً.»
1- «بیگمان، پارهای از بیانها، افسونگر و سحرآمیز است (و انسان را تحت تأثیر و تحت الشعاع قرار میدهد.)»
[این حدیث را بخاری در باب «مایجوز من الشعر و الرجز» روایت کرده است.]
(2) «اِنَّ مِنَ الشِّعْرِ حِکْمَةٌ.»
2- «بیتردید، پارهای از سرودهها، حکمت و فرزانگی است».
[این حدیث را بخاری در باب «مایجوز من الشعر و الرجز» روایت کرده است.]
(3) «اِنَّ مِنَ الْعِلْمِ جَهْلًا.»
3- «بیشک، برخی از دانشها، بیفرهنگی و نادانی است».
[این حدیث را ابوداود در باب «ماجاء فی الشعر» روایت کرده است.]
(4) «وَ اِنَّ مِنَ الْقَوْلِ عَیالاً.»
4- «بیگمان پارهای از سخنان، (برای گویندگان و شنوندگان، در دنیا و آخرت) باعث عذاب و کیفر و عقاب و وبال است».
[این حدیث را ابوداود در باب «ماجاء فی الشعر» روایت کرده است.]
(5) «اِنَّ یَسِیْرَ الرِّیاءِ شِرْکٌ.»
5- «بیگمان، ریا و تظاهر اندک نیز از زمرهی کارهای شرکآمیز است».
[این حدیث را ابن ماجه در باب «من ترجی له سلامة من الفتن» روایت کرده است.]
(6) «اِنَّ السَّعِیْدَ لِمَنْ جُنِّبَ الْفِتَنَ.»
6- «بیگمان، نیکبخت واقعی و راستین، کسی است که از فتنهها دور شده باشد (یعنی از آنها محفوظ و مصون مانده باشد.)»
[این حدیث را ابوداوددر باب «فی النهی عن السعی فی الفتنة» روایت کرده است.]
(7) «اِنَّ الْـمُسْتَشارَ مُؤْتَمَنٌ.»
7- «کسی که مورد مشورت قرار میگیرد، در حقیقت امانتدار و مورد اطمینان است.»
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی معیشة اصحاب النبی ج» روایت کرده است.]
(8) «اِنَّ الْوَلَدَ مَبْخَلَةٌ مَّجْبَنَةٌ.»
8- «بیگمان، داشتن فرزند (و اندیشهی اداره و تربیّت او،) باعث بخل و تنگ چشمی و ترس و بزدلی میگردد.»
[این حدیث را حاکم در «المستدرک علی الصحیحین»، و ابن ماجه در باب «برّ الوالد و الاحسان الی البنات» روایت کردهاند.]
(9) «اِنَّ الصِّدْقَ طَمَأْنِیْنَةٌ.»
9- «بیتردید، راستی و صداقت، آرامش میآفریند.»
[این حدیث را مسلم در «صحیح» خویش روایت کرده است.]
(10) «وَ اِنَّ الْکِذْبَ رِیْبَةٌ.»
10- «و بیگمان، دروغ، شک و تردید و ناآرامی و بیقراری میآفریند.»
[این حدیث را ترمذی در «سُنَن» خویش روایت کرده است.]
(11) «اِنَّ اللهَ تَعالی جَمِیْلٌ، یُحِبُّ الْـجَمالَ.»
11- «بیگمان، خداوند بلندمرتبه زیبا است و زیبایی را دوست میدارد.»
[این حدیث را مسلم در باب «تحریم الکبر و بیانه» روایت کرده است.]
(12) «اِنَّ لِکُلِّ شَیْءٍ شِرَّةٌ، وَّ لِکُلِّ شِرَّةٍ فَتْرَةٌ.»
12- «بیگمان، برای هر چیز، (تا مدّتی) نشاط و رغبت و تمایل و تیزی وجود خواهد داشت؛ آنگاه هر نشاط و تیزی، ضعف و سستی در پی خواهد داشت». (پیامبرج در حدیثی دیگر میفرمایند: «هر عبادتی، تا مدتی نشاط و رغبتی دارد؛ آنگاه به سستی مبدّل میگردد؛ پس هر آن کس که رغبت عبادتش به سنّت من باشد، راه یافته است؛ و هر آن کس که با سنّت من مخالفت ورزد، در حقیقت بیراه گشته است و کردارش در تباهی است؛ امّا من، هم نماز میخوانم و هم میخوابم، و هم روزه میگیرم و هم در روزهایی افطار میکنم، و هم میخندم و هم گریه میکنم؛ پس هر آن کس که از روش و سنّت من رویگردان شود، از من نیست.»)
[این حدیث را ترمذی در ابواب «صفة القیامة» روایت کرده است.]
(13) «اِنَّ الرِّزْقَ لَیَطْلُبُ الْعَبْدَ کَما یَطْلُبُهُ أَجَلُهُ.»
13- «بیگمان رزق و روزی، در پی انسان است همانگونه که اجل و سررسید زندگی، او را میجوید؛ (و حدیث صحیح، چنین است: «بیگمان رزق و روزی، بیشتر از اجل و سررسید زندگی،انسان را میجوید.»)
[این حدیث را ابن حبّان در «صحیحی» خویش روایت کرده است.]
(14) «اِنَّ الشَّیْطانَ یَجْرِیْ مِنَ الْاِنْسانِ مَجْرَی الدَّمِ.»
14- «بیگمان، شیطان به سان جریان خون، در رگ انسان جریان مییابد.»
[این حدیث را بخاری در باب «صفة ابلیس و جنوده» روایت کرده است.]
(15) «اِنَّ لِکُلِّ أُمَّةٍ فِتْنَةً، وَ فِتْنَةُ أُمَّتِیْ اَلْمالُ.»
15- «بیگمان برای هر جامعهای، وسیلهی آزمونی است و وسیلهی آزمون امّت من، مال و دارایی است.»
[این حدیث را ترمذی در «سُنَن» خویش روایت کرده است.]
(16) «اِنَّ أَسْرَعَ الدُّعاءِ اِجابَةً، دَعْوَةُ غائِبٍ لِّغائِبٍ.»
16- «بیگمان، سریعترین دعایی که در بارگاه خدا پذیرفته میشود، دعایی است که غایب در حق غایب کند.»
[این حدیث را ابوداود در باب «الدعاء بظهر الغیب» روایت کرده است.]
(17) «اِنَّ الرَّجُلَ لَیُحْرَمُ الرِّزْقَ بِالذَّنْبِ یُصِیْبُهُ.»
17- «بیگمان، انسان به کیفر گناه و بیدادی که بدان دست مییازد، از رزق و روزی خویش، بیبهره میشود.»
[این حدیث را ابن ماجه در باب «العقوبات» روایت کرده است.]
(18) «اِنَّ نَفْساً لَّنْ تَمُوْتَ حَتّی تَسْتَکْمِلَ رِزْقَها.»
18- «بیگمان، هیچکسی جهان را بدرود نمیگوید، جز اینکه با آمدن آخرین روز زندگیاش، اجل و سررسید او فرا رسد و رزق و روزی خود را به پایان برد. (یعنی، هیچکس تا زمانی که رزق و روزیاش کامل نشده باشد، نمیمیرد.)»
[این حدیث را شهاب در «مُسنَد» خویش، و ابن ماجه در باب «الاقتصاد فی طلب المعیشة» روایت کردهاند.]
(19) «اِنَّ الصَّدَقَةَ لَتُطْفِیءُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ تَدْفَعُ مِیْتَةَ السُّوءِ.»
19- «بیگمان، دَهش و صدقهدادن، خشم خدا را فرو مینشاند و از مرگ بد، جلوگیری میکند».
[این حدیث را ترمذی در باب «ما جاء فی فضل الصدقة» روایت کرده است.]
(20) «اِنَّکَ لَسْتَ بِخَیْرٍ مِّنْ أَحْمَرَ وَ لا أَسْوَدَ اِلَّا أَنْ تَفْضُلَهُ بِتَقْوی.»
20- «بیگمان، تو بر سرخپوست و سیاهپوست، برتری و فضیلتی نداری،مگر آن که با نیروی تقوا و پرهیزگاری، بر آنها تفوّق و برتری بیابی».
[این حدیث را احمد بن حنبل در «مُسنَد» خویش روایت کرده است.]
(21) «اِنَّ اللهَ لایَنْظُرُ اِلی صُوَرِکُمْ، وَ أَمْوالِکُمْ وَ لکِنْ یَّنْظُرُ اِلَی قُلُوْبِکُمْ، وَ أَعْمالِکُمْ.»
21- «بیگمان، خداوند بر چهرهها و داراییهای شما نمینگرد، بلکه به دلها و عملکردهای شما مینگرد.»
[این حدیث را مسلم در باب «تحریم ظلم المسلم و خذله» روایت کرده است.]
(22) «اِنَّ مِنَ الْـمَعْرُوْفِ أَنْ تَلْقی أَخاکَ بِوَجْهٍ طَلْقٍ.»
22- «(هیچ نوعی از انواع حُسن سلوک و رفتار شایسته و بایسته و نیکو و خوب را حقیر و ناچیز و کوچک و بیارزش مشمارید؛ زیرا) به راستی پارهای از موارد حُسن سلوک و رفتار نیکو و بایسته (که خرج و هزینهای هم ندارد،) آن است که با برادر خویش با خندهرویی و چهرهای شاداب و گشاده، ملاقات نمایی.»
[این حدیث را احمد در «مُسنَد» خویش، و ترمذی در «صحیح» خود روایت کردهاند.]
(23) «اِنَّ أَوْلَی النّاسِ بِاللهِ مِنْ بَدَأَ بِالسَّلامِ.»
23- «برترین مردمان به نزد خدای، کسی است که سلام را آغاز کند؛ (یعنی نخست سلام نماید و آغازگر آن باشد.)»
[این حدیث را ابوداود در باب «فی فضل من بدأ بالسلام» روایت کرده است.]
(24) «اِنَّ الرِّبا وَ اِنْ کَثُرَ فَاِنَّ عاقِبَتَهُ تَصِیْرُ اِلی قُلٍّ.»
24- «ربا و رباخواری، اگر چه بسیار گردد، فرجام آن به سوی کاستی و بیبرکتی است».
[این حدیث را حاکم در «المستدرک علی الصحیحین»، در کتاب «البیوع» روایت کرده است.]
(25) «اِنَّ الْغَضَبَ لَیُفْسِدُ الْاِیْمانَ کَما یُفْسِدُ الصَّبِرُ الْعَسَلَ.»
25- «بیگمان خشم و غضب، ایمان را چنان از بین میبرد که گیاه، «صَبِر»، عسل را فاسد میگرداند.»
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]
(26) «اِنَّ الصِّدْقَ بِرٌّ، وَّ اِنَّ الْبِرَّ یَهْدِیْ اِلَی الْـجَنَّةِ.»
26- «بیگمان، راستی و راستگویی، نیکی است (یعنی به نیکی راه مینماید،) و نیکی به سوی بهشت رهنمون میشود.»
[این حدیث را مسلم در باب «قبح الکذب و حسن الصدق و فضله» روایت کرده است.]
(27) «وَ اِنَّ الْکَذِبَ فُجُوْرٌ، وَّ اِنَّ الْفُجُوْرَ یَهْدِیْ اِلَی النّارِ.»
27- «و بیتردید، دروغ ودروغبافی، بدی است (یعنی به بدی راه مینماید؛) و بدی به سوی دوزخ رهنمون میشود.»
[این حدیث را مسلم در باب «قبح الکذب و حسن الصدق و فضله» روایت کرده است.]
(28) «اِنَّ اللهَ حَرَّمَ عَلَیْکُمْ عُقُوْقَ الْأُمَّهاتِ، وَ وَأْدَالْبَناتِ، وَ مَنْعَ وَهاتِ وَ کَرِهَ لَکُمْ قِیْلَ وَ قالَ، وَ کَثْرَةَ السُّؤالِ، وَ اِضاعَةَ الْمالِ.»
28- «به راستی خداوند بلندمرتبه، اذیّت و رنجانیدن مادران و زنده به گور کردن دختران و مَنع واجبات (عدم پرداخت حقوق مستحقّان و محرومان از قبیل: زکات و غیره) و طلب مال دیگران (به ناحق) را بر شما حرام نموده است؛ و باز، گفتن هر سخنی که شنیده شده (قیل و قال)، و زیاد سؤال کردن (در چیزی که فایدهای ندارد)، و ضایع کردن مال و صرف آن در مصارف غیر مشروع را از شما مکروه و ناپسند دانسته است.»
[این حدیث را بخاری در باب «ما ینهی عن اضاعة المال و قول الله: و الله لا یحب الفساد» و مسلم در باب «النهی عن کثرة المسائل» روایت کردهاند.]
(29) «اِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمالِ اِلَی اللهِ تَعالی، اَلْحـُبُّ فِیْ اللهِ وَ الْبُغْضُ فِیْ اللهِ.»
29- «بیگمان، محبوبترین و بهترین کارها در پیشگاه خدا، دوست داشتن و دشمن داشتن در راه حق است».
[این حدیث احمد در «مُسنَد» خویش، و ابوداود در باب «مجانبة اهل الاهواء و بغضهم» روایت کردهاند.]
(30) «أَلا اِنَّ الدُّنْیا مَلْعُوْنَّةٌ وَ مَلْعُوْنٌ ما فِیْها، اِلّا ذِکْرُ اللهِ، وَ ما والاهُ وَ عالِمٌ، أَوْ مُتَعَلِّمٌ.»
30- «به هوش که بیگمان، دنیا نفرین شده است و آنچه هم در آن است نفرین شده است؛ مگر یاد و نام خدا و آنچه که خدا (از کردار نیک و گفتار شایسته و پندار بایسته) دوست دارد و نیز آنان که دانشمند یا دانشجو هستند».
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی هوان الدنیا علی الله» روایت کرده است.]
(31) «اِنَّ مِمّا یَلْحَقُ الْمـُؤْمِنَ مِنْ عَمَلِهِ وَ حَسَناتِهِ بَعْدَ مَوْتِهِ عِلْمًا عَلَّمَهُ وَ نَشَرَهُ، وَ وَلَدًا صالِحًا تَرَکَهُ، أوْ مُصْحَفًا وَّرَّثَهُ، أَوْ مَسْجِدًا بَناهُ، أَوْ بَیْتًا لِّاِبْنِ السَّبِیْلِ بَناهُ، أَوْنَهْرًا أَجْراهُ، أَوْصَدَقَةً أَخْرَجَها مِنْ مّالِهِ فِیْ صِحَّتِهِ وَ حَیاتِهِ، تَلْحَقُهُ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ.»
31- «بیتردید، از جمله کارهای نیک و شایستهی انسان باایمان و حقگرا که پس از مرگ او به وی میپیوندند و ثواب و پاداشش بدو میرسند، علم و دانشی است که آن را در بین مردم منتشر نموده، و نیز فرزند شایسته و صالحی است که از خود بر جای نهاده، و نیز قرآنی است که ارث گذاشته و یا مسجد و عبادتگاهی است که آن را ساخته، یا خانهای است که برای در راه ماندگان و مسافران بر پا کرده، و یا نهر آبی است که آن را برای استفادهی عموم، روان ساخته، و یا صدقه و دَهش مالی است که در طیّ زندگی و در زمان صحّت و تندرستی خوش، از اموال و داراییاش جدا کرده و در راه خدا وقف نموده است؛ این کارهای نیک و شایسته است که ثواب و پاداششان پس از مرگ انسان نیز به وی میپیوندند و بدو میرسند».
[این حدیث را ابن ماجه در باب «ثواب معلّم الناس الخیر»، و بیهقی در «شعب الایمان» روایت کردهاند.]
(32) «اِنَّ اللهَ لِیُؤَیِّدُ هذا الدِّیْنَ بِالرَّجُلِ الْفاجِرِ.»
32- «بیگمان، خداوند بلندمرتبه، این دین را گاه به وسیلهی مرد تاریک اندیش و بدرفتار، یاری میرساند.»
[این حدیث را بخاری در باب «ان الله لیؤیّد الدین بالرجل الفاجر» روایت کرده است.]
(33) «اِنَّ مِنْ أَشْراطِ السّاعَةِ أَنْ یَّتَباهَی النّاسُ فِیْ الْمـَساجِدِ.»
33- «بیگمان، از نشانههای نزدیک شدن رستاخیز، یکی این است که مردم به مساجد خویش بر یکدیگر فخر میفروشند.»
[این حدیث را بیهقی در «سُنَنالکبری»، ابوداود در باب «فی بناء المساجد»، نسایی و دارمی روایت کردهاند.]