اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترغیب به حج و عمره و آنچه در مورد کسی وارد شده که به قصد حج و عمره حرکت می‌کند، اما در راه وفات آمده است

ترغیب به حج و عمره و آنچه در مورد کسی وارد شده که به قصد حج و عمره حرکت می‌کند، اما در راه وفات  آمده است

1606-1094- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سُئِلَ رَسُولَ اللَّهِ ج: أَیُّ العَمَلِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «إِیمَانٌ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ». قِیلَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: «الجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ». قِیلَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: «حَجٌّ مَبْرُورٌ».

رواه البخاری ومسلم.

از ابوهریره س روایت است که می‌گوید: از رسول الله ج سؤال شد، برترین عمل کدام عمل است؟ فرمود: «ایمان به الله و رسولش». گفته شد: بعد از آن چه عملی؟ فرمود: جهاد در راه خدا؟ گفته شد: بعد از آن چه عملی؟ فرمود: «حج مقبول».

0-684- (1) (ضعیف) ورواه ابن حبان فی "صحیحه"، ولفظه: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی، إِیمَانٌ لَا شَکَّ فِیهِ، وَغَزْوٌ لَا غُلُولَ فِیهِ، وَحَجٌّ مَبْرُورٌ». قَالَ أَبُو هُرَیْرَةَ: «حَجَّةٌ مَبْرُورَةٌ تُکَفِّرُ خَطَایَا سَنَةً».

رسول خدا ج فرمودند: «برترین اعمال نزد خداوند ایمانی است که با تردید همراه نباشد و جهادی که در آن خیانت در مال غنیمت نباشد و حج قبول شده». ابوهریره می‌گوید: حج قبول شده کفاره گناهان یک سال است.

(حسن) وقد جاء من حدیث جابر مرفوعاً: «إن برَّ الحج إطعامُ الطعام، وطیبُ الکلامِ»...([1]) وسیأتی [هنا برقم (11)].

و در حدیث جابر به صورت مرفوع آمده است: «از نیکی حج، غذا دادن به دیگران و سخن نیکو است».

 (المبرور): گفته شده: عبارت است از حجی که در آن گناهی رخ ندهد.

1607-1095- (2) (صحیح) وَعَنهُ قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «مَنْ حَجَّ فَلَمْ یَرْفُثْ، وَلَمْ یَفْسُقْ، رَجَعَ مِن ذنوبه کیوم ولدتْهُ أمُّه».

از ابوهریره س روایت است که می‌گوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرکس حج کند و از آمیزش با همسرش و گناه و معصیت دوری جوید، چنان از گناه پاک می‌شود که گویی تازه از مادر متولد شده است».

رواه البخاری ومسلم والنسائی وابن ماجه والترمذی، إلا أنه قال: «غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ»([2]).

و در روایت ترمذی آمده است: «گناهان گذشته‌اش بخشیده می‌شود».

‏(الرفث) به فتح راء و فاء؛ و از ابن عباس روایت شده که میگوید: (الرفث) عبارت است از آنچه زن با آن خواستگاری میشود.

‏و ازهری میگوید: «الرفث کلمه‌ای دربرگیرنده‌ی هر چیزی است که مرد از زن می‌خواهد». (حافظ می‌گوید:) «مراد از (الرفث) جماع می‌باشد چنانکه منظور از اطلاق آن فحش و ناسزا نیز می‌باشد؛ همچنین منظور از آن سخن گفتن مرد با زن در مساله جماع می‌باشد». و در معنای حدیث هریک از این سه معنا از گروهی از علما([3]) نقل شده است. والله اعلم».

1608-1096 (3) (صحیح) وَعَنهُ؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «العُمْرَةُ إِلَى العُمْرَةِ کَفَّارَةٌ لِمَا بَیْنَهُمَا، وَالحَجُّ المَبْرُورُ لَیْسَ لَهُ جَزَاءٌ إِلَّا الجَنَّةُ».

رواه مالک والبخاری ومسلم والترمذی والنسائی وابن ماجه.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «عمره تا عمره دیگر، کفاره‌ی گناهان ما بین آنها می‌باشد. و حج مقبول، پاداشی جز بهشت ندارد».

0-685- (2) (ضعیف) والأصبهانی وزاد: «وَمَا سَبَّحَ الْحَاجُّ مِنْ تَسْبِیحَةٍ، وَلَا هَلَّلَ مِنْ تَهْلِیلَةٍ، وَلَا کَبَّرَ مِنْ تَکْبِیرَةٍ إِلَّا بُشِّرَ بِهَا تَبشِیرَةٍ».

و اصبهانی می‌افزاید: «حج‌گزار هیچ تسبیح و تهلیل و تکبیر نمی‌گوید مگر در برابر آن به وی بشارت داده می‌شود».

1609-1097 (4) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ شِمَاسَةَ قَالَ: حَضَرْنَا عَمْرَو بْنَ الْعَاصی وَهُوَ فِی سِیَاقَةِ الْمَوْتِ، فَبَکَى طَوِیلًا، وَقَالَ: فَلَمَّا جَعَلَ اللَّهُ الْإِسْلَامَ فِی قَلْبِی أَتَیْتُ النَّبِیَّ ج فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! ابْسُطْ یَمِینَکَ لِأُبَایِعَکَ([4]). فَبَسَطَ یَدَهُ، فَقَبَضْتُ یَدِی. فَقَالَ: «مَا لَکَ یَا عَمْرُو؟!» قَالَ: أَرَدْتُ أَنْ أَشْتَرِطَ. قَالَ: «تَشْتَرِطُ مَاذَا؟». قَالَ: أَنْ یُغْفَرَ لِی. قَالَ: «أَمَا عَلِمْتَ یَا عَمْرُو! أَنَّ الْإِسْلَامَ یَهْدِمُ مَا کَانَ قَبْلَهُ، وَأَنَّ الْهِجْرَةَ تَهدِمُ مَا کَانَ قَبْلَهَا، وَأَنَّ الْحَجَّ یَهْدِمُ مَا کَانَ قَبْلَهُ؟!»

رواه ابن خزیمة فی "صحیحه" هکذا مختصراً. ورواه مسلم وغیره أطول منه.

ابن شماسه می‌گوید: در زمان وفات عمرو بن العاصی حاضر بودیم. بسیار گریه کرد و گفت: زمانی که خداوند اسلام را در قلبم قرار داد نزد رسول الله ج آمده و گفتم: ای رسول الله ج! دست راستت را به من بده تا با تو بیعت کنم، رسول الله ج دستش را داد، اما من دستم را کشیدم، فرمود: «ای عمرو! تو را چه شده؟» گفتم: می‌خواهم شرطی قرار دهم؛ فرمود: «چه شرطی؟» گفت: مورد بخشش قرار گیرم. فرمود: «ای عمرو! آیا نمی‌دانی که اسلام و هجرت و به جا آوردن حج، خطاها و لغزش‌های گذشته را از بین می‌برد».

1610-1098 (5) (صحیح) وَعَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ب قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: إِنِّی جَبَانٌ، وَإِنِّی ضَعِیفٌ. فَقَالَ: «هَلُمَّ إِلَى جِهَادٍ لَا شَوْکَةَ فِیهِ؛ الْحَجِّ».

رواه الطبرانی فی" الکبیر" و"الأوسط"، ورواته ثقات. وأخرجه عبدالرزاق أیضاً.

از حسین بن علی ب روایت است که مردی نزد رسول الله ج آمد و گفت: من ترسو و ضعیف هستم. رسول الله ج فرمود: «به سوی جهادی برو که در آن سختی نیست که حج است».

1611-1099- (6) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قُلتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! نَرَى الجِهَادَ أَفْضَلَ الأعمَال، أَفَلاَ نُجَاهِدُ؟ فَقَالَ: «لَکُنَّ أَفْضَلَ الجِهَادِ؛ حَجٌّ مَبْرُورٌ».

از عایشه ل روایت است که گفتم: ای رسول الله ج! می‌بینیم که جهاد افضل‌ترین اعمال است، آیا جهاد نکنیم؟ فرمود: «برترین جهاد، حج مقبول است».

رواه البخاری وغیره، وابن خزیمة فی "صحیحه"، ولفظه: قَالَتْ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! هَلْ عَلَى النِّسَاءِ مِن جِهَادٌ؟ قَالَ: «عَلَیْهن جِهَادٌ لَا قِتَالَ فِیهِ، الْحَجُّ وَالْعُمْرَةُ».

و در روایت ابن خزیمه آمده است: ای رسول الله ج! آیا جهاد بر زنان واجب است؟ فرمود: «جهادی که در آن جنگ نیست، حج و عمره است».

1612-1100- (7) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج قَالَ: «جِهَادُ الْکَبِیرِ وَالضَّعِیفِ وَالْمَرْأَةِ الْحَجُّ وَالْعُمْرَةُ».

رواه النسائی بإسناد حسن([5]).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «جهاد افراد پیر و ضعیف و زنان، حج و عمره است».

1613-1101- (8) (صحیح) وَعَنْ ابْنِ عُمَرَ [عَنْ أَبِیهِ]([6]) ب عَنِ النَّبِیِّ ج فِی سُؤَالِ جِبْرائیلَ إِیَّاهُ عَنِ الْإِسْلَامِ فَقَالَ: «الْإِسْلَامُ: أَنْ تَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، وَأَنْ تُقِیمَ الصَّلَاةَ، وَتُؤْتِیَ الزَّکَاةَ، وَتَحُجَّ وَتَعْتَمِرَ، وَتَغْتَسِلَ مِنَ الْجَنَابَةِ، وَأَنْ تُتِمَّ الْوُضُوءَ، وَتَصُومَ رَمَضَانَ». قَالَ: فَإِذَا فَعَلْتُ ذَلِکَ فَأَنَا مُسْلِمٌ؟ قَالَ: «نَعَمْ». قَالَ: صَدَقْتَ.

از ابن عمر از پدرش ب روایت است هنگامی که جبرائیل از رسول الله ج در مورد اسلام سؤال کرد، فرمود: «اسلام این است که شهادت دهی معبود بر حقی جز الله نیست و محمد ج فرستاده‌ی او است و نمازگزاری و زکات بدهی و حج و عمره را به جای آوری و غسل جنابت را انجام دهی و وضو را کامل کنی و رمضان را روزه بگیری». جبرائیل گفت: اگر آنها را انجام دادم، مسلمان هستم. رسول الله ج فرمود: «بله». جبرائیل گفت: راست گفتی.

رواه ابن خزیمة فی "صحیحه"، وهو فی "الصحیحین" وغیرهما بغیر هذا السیاق. [مضی 4-الطهارة/7/الحدیث الأول]. وتقدم فی "کتاب الصلاة"و "الزکاة" أحادیث کثیرة تدل علی فضل الحج، والترغیب فیه، وتأکید وجوبه، لم نُعِدها لکثرتها، فلیراجعها من أراد شیئاً من ذلک.

1614-1102- (9) (حسن لغیره) وَعَنْ أُمِّ سَلَمَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْحَجُّ جِهَادُ کُلِّ ضَعِیفٍ».

رواه ابن ماجه عن أبی جعفر عنها.

از ام سلمه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «حج، جهاد هر فرد ضعیف و ناتوان است».

1615-686- (3) (ضعیف) وَعَنْ عَمْرِو بْنِ عَبَسَةَ س قَالَ: قَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا الْإِسْلَامُ؟ قَالَ: «أَنْ یُسْلِمَ قَلْبُکَ لِلَّهِ، وَأَنْ یَسْلَمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِکَ وَیَدِکَ». قَالَ: فَأَیُّ الْإِسْلَامِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «الْإِیمَانُ». قَالَ: وَمَا الْإِیمَانُ؟ قَالَ: «أَنْ تُؤْمِنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْبَعْثِ بَعْدَ الْمَوْتِ». قَالَ: فَأَیُّ الْإِیمَانِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «الْهِجْرَةُ». قَالَ: وَمَا الْهِجْرَةُ؟ قَالَ: «تَهْجُرَ السُّوءَ». قَالَ: فَأَیُّ الْهِجْرَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «الْجِهَادُ». قَالَ: وَمَا الْجِهَادُ؟ قَالَ: «أَنْ تُقَاتِلَ الْکُفَّارَ إِذَا لَقِیتَهُمْ». قَالَ: فَأَیُّ الْجِهَادِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «مَنْ عُقِرَ جَوَادُهُ، وَأُهْرِیقَ دَمُهُ». قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثُمَّ عَمَلَانِ هُمَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ، إِلَّا مَنْ عَمِلَ بِمِثْلِهِمَا، حَجَّةٌ مَبْرُورَةٌ، أَوْ عُمْرَةٌ مَبْرُورَةٌ».

رواه أحمد بإسناد صحیح([7])، ورواته محتج بهم فی "الصحیح"، والطبرانی وغیره. ورواه البیهقی عن أبی قلابة عن رجل من أهل الشام عن أبیه.

از عمرو بن عَبَسَه س روایت است: مردی گفت: ای رسول خدا، اسلام چیست؟ فرمود: «اینکه قلبت را تسلیم الله کنی و مسلمانان از دست و زبانت در امان باشند». وی گفت: کدامین اسلام برتر است؟ فرمود: «ایمان»؛ گفت: ایمان چیست؟ فرمود: «اینکه به الله و فرشتگان و کتاب‌های آسمانی و پیامبران و برانگیخته شدن پس از مرگ ایمان داشه باشی». گفت: کدام ایمان برتر است؟ فرمود: «هجرت»؛ گفت: هجرت چیست؟ فرمود: «اینکه از بدی دوری کنی». گفت: کدامین هجرت برتر است؟ فرمود: «جهاد». گفت: جهاد چیست؟ فرمود: «اینکه چون با کفار روبرو شدی با آنها بجنگی». گفت: کدامین جهاد برتر است؟ فرمود: «جهاد کسی که اسبش ذبح شود و خون خودش ریخته شود». رسول خدا ج فرمود: «پس از اینها، دو عمل هستند که برترین اعمال‌اند مگر مانند آنها انجام شود: حج مقبول یا عمره مقبول».

1616-1103- (10) (صحیح) وَعَنْ مَاعِزٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج: أَنَّهُ سُئِلَ: أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «إِیمَانٌ بِاللَّهِ وَحْدَهُ، ثُمَّ الْجِهَادُ، ثُمَّ حَجَّةٌ بَرَّةٌ؛ تَفْضُلُ سَائِرَ الْأعمَالِ کَمَا بَیْنَ مَطْلَعِ الشَّمْسِ إِلَى مَغْرِبِهَا».

رواه أحمد والطبرانی، ورواة أحمد إلى ماعز رواة "الصحیح". وماعز هذا صحابی مشهور غیر منسوب([8]).

از ماعز س روایت است که از رسول الله ج سؤال شد: برترین اعمال کدام است؟ فرمود: «ایمان به خداوند یکتا، سپس جهاد، سپس حج مقبول که بر سایر اعمال به اندازه‌ی فاصله‌ی بین طلوع خورشید تا غروب آن برتری دارد».

1617-1104- (11) (صحیح لغیره) وَعَنْ جَابِرٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الْحَجُّ الْمَبْرُورُ لَیْسَ لَهُ جَزَاءٌ إِلَّا الْجَنَّةَ». قِیلَ: وَمَا بِرُّهُ؟ قَالَ: «إِطْعَامُ الطَّعَامِ، وَطِیبُ الْکَلَامِ».

رواه أحمد، والطبرانی فی "الأوسط" بإسناد حسن، وابن خزیمة فی "صحیحه"، والبیهقی، والحاکم مختصراً، وقال: "صحیح الإسناد"([9]).

از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «حج نیک‌انجام‌شده پاداشی جز بهشت ندارد». گفته شد: و نیکی آن چیست؟ فرمود: «غذا دادن به دیگران و سخن نیکو گفتن».

1618-1105- (12) (حسن صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ - یعنی ابْنِ مَسْعُودٍ - س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «تَابِعُوا بَیْنَ الحَجِّ وَالعُمْرَةِ، فَإِنَّهُمَا یَنْفِیَانِ الفَقْرَ وَالذُّنُوبَ کَمَا یَنْفِی الکِیرُ([10]) خَبَثَ الحَدِیدِ وَالذَّهَبِ وَالفِضَّةِ، وَلَیْسَ لِلْحَجَّةِ المَبْرُورَةِ ثَوَابٌ إِلَّا الجَنَّةَ».

رواه الترمذی، وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما"، وقال الترمذی: "حدیث حسن صحیح".

از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «حج و عمره را پی در پی انجام دهید؛ زیرا آن دو گناهان و فقر را از بین می‌برند همانطور که کوره‌ی آهنگری ناخالصی و زایده‌ی آهن و طلا و نقره را می‌زداید و حج مقبول پاداشی جز بهشت ندارد».

0-687- (4) (منکر) ورواه ابن ماجه والبیهقی من حدیث عمر، ولیس عندهما: "و الذهب" إلى آخره، وعند البیهقی: «فَإِنَّ مُتَابَعَةً بَیْنَهُمَا یَزِیدَانِ فِی الْأَجَلِ، وَیَنْفِیَانِ الْفَقْرَ وَالذُّنُوبَ، کَمَا یَنْفِی الْکِیرُ الْخَبَثَ».

و در روایت بیهقی آمده است: «انجام متوالی حج و عمره بر عمر انسان می‌افزاید و فقر و گناه را از انسان دور می‌کند چنانکه کوره‌ی آهنگری ناخالصی را می‌زداید».

1619-688- (5) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ عَبْداللَّهِ بْن جَرَادٍ الصَّحَابی س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «حُجُّوا، فَإِنَّ الْحَجَّ یَغْسِلُ الذُّنُوبَ کَمَا یَغْسِلُ الْمَاءَ الدَّرَنَ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط".

از عبدالله بن جراد س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «حج کنید که حج گناهان را می‌شوید چنانکه آب چرک را می‌شوید».

1620-689- (6) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی مُوسَى س رَفَعَهُ إِلَى النَّبِیُّ ج قَالَ: «الْحَاجُّ یَشْفَعُ فِی أَرْبَعِ مِائَةِ أَهْلِ بَیْتٍ، - أَوْ قَالَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ -، وَیَخْرُجُ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ».

رواه البزار، وفیه راو لم یسم.

از ابوموسی س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس حج کند چهارصد نفر از اهل بیتش را شفاعت می‌کند و گناهان وی چنان پاک می‌شود مانند روزی که از مادر متولد شده است».

1621-1106- (13) (حسن) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «مَا تَرْفَعُ إِبِلُ الْحَاجِّ رِجْلًا، وَلَا تَضَعُ یَدًا، إِلَّا کَتَبَ اللهُ لَهُ بِهَا حَسَنَةً، أَوْ مَحَا عَنْهُ سَیِّئَةً، أَوْ رَفَعَهُ بِهَا دَرَجَةً».

رواه البیهقی([11])، وابن حبان فی "صحیحه" فی حدیث یأتی إن شاء الله [آخر9/الوقوف بعرفة..].

از ابن عمر ب روایت است از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمودند: «شتر هیچ حج‌‌گزاری نیست که پایش را بلند کرده و دستش را می‌گذارد مگر اینکه خداوند در مقابل آن به او یک اجر داده یا یک گناه از او پاک می‌کند یا یک درجه او را بالا می‌برد».

1622-690- (7) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن أَبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْقَاسِمِ ج یَقُولُ: «مَنْ جَاءَ یَؤُمُّ الْبَیْتَ الْحَرَامَ فَرَکِبَ بَعِیرَهُ، فَمَا یَرْفَعُ الْبَعِیرُ خُفًّا، وَلَا یَضَعُ خُفًّا، إِلَّا کَتَبَ اللهُ لَهُ بِهَا حَسَنَةً، وَحَطَّ عَنْهُ بِهَا خَطِیئَةً، وَرَفَعَ لَهُ بِهَا دَرَجَةً، حَتَّى إِذَا انْتَهَى إِلَى الْبَیْتِ فَطَافَ، وَطَافَ بَیْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، ثُمَّ حَلَقَ أَوْ قَصَّرَ؛ إِلَّا خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَوْمِ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ، [وَقِیلَ لَهُ:]([12])  فَهَلُمَّ اسْتَأْنِفُ الْعَمَلَ» فذکر الحدیث.

رواه البیهقی.

از ابوهریره س روایت است که از ابوالقاسم ج شنیدم که می‌گوید: «هرکس قصد بیت الله الحرام کند و بر شترش سوار شود، هیچ گامی نیست که شترش بر‌دارد مگر اینکه خداوند متعال در برابر آن نیکی برای او محسوب می‌کند و گناهی را از وی پاک می‌کند و درجه‌ای بر او می‌افزاید تا اینکه به کعبه رسیده و آن ‌را طواف می‌کند و سعی بین صفا و مروه نموده و پس از آن موهایش را تراشیده یا کوتاه می‌کند. و پس از انجام این امور چنان از گناه پاک می‌شود مانند روزی که از مادر متولد شده است. و به او گفته می‌شود: بشتاب و عملت را از سر بگیر».

1623-691- (8) (موضوع) وَعَنْ زَاذَانَ قَالَ: مَرِضَ ابْنُ عَبَّاسٍ مَرَضًا شَدِیدًا، فَدَعَا وَلَدَهُ فَجَمَعَهُمْ، فَقَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ حَجَّ مِنْ مَکَّةَ مَاشِیًا حَتَّى یَرْجِعَ إِلَى مَکَّةَ، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ سَبْعَ مِائَةِ حَسَنَةٍ، کُلُّ حَسَنَةٍ مِثْلُ حَسَنَاتِ الْحَرَمِ». قِیلَ لَهُ: وَمَا حَسَنَاتُ الْحَرَمِ؟ قَالَ: «بِکُلِّ حَسَنَةٍ مِائَةُ أَلْفِ حَسَنَةٍ».

رواه ابن خزیمة فی "صحیحه"، والحاکم؛ کلاهما من روایة عیسى بن سوادة، وقال الحاکم: "صحیح الإسناد". وقال ابن خزیمة: "إن صح الخبر؛ فإن فی القلب من عیسى بن سوادة شیئاً". (قال الحافظ): "قال البخاری: هو منکر الحدیث([13])".

از زاذان روایت است که می‌گوید: ابن عباس یه شدت بیمار شد، پس فرزندش را صدا زده و همه را جمع کرد و گفت: از رسول خدا ج شنیدم: «هرکس پس از حج، پیاده از مکه برود تا زمانی که به مکه بازگردد، خداوند متعال در برابر هر گامی که بر می‌دارد هفتصد نیکی برای وی محسوب می‌کند چنانکه هر نیکی برابر است با نیکی‌های حرم». به او گفته شد: نیکی‌های حرم چگونه است؟ فرمود: «در برابر هر نیکی در حرم، صدهزار نیکی نوشته می‌شود».

1624-692- (9) (ضعیف جداً) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ آدَمَ أَتَى الْبَیْتَ أَلْفَ أَتْیَةٍ، لَمْ یَرْکَبْ قَطُّ فِیهِنَّ مِنَ الْهِنْدِ عَلَى رِجْلَیْهِ».

رواه ابن خزیمة فی "صحیحه" أیضاً وقال: "فی القلب من القاسم بن عبدالرحمن شئ". قال الحافظ: "القاسم هذا واه"([14]).

از ابن عباس ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «آدم ÷ هزار بار پای پیاده از هند به بیت الله آمد و هرگز بر چیزی سوار نشد».

1625-1107 (14) (حسن لغیره) وَ

عَن جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «الْحُجَّاجُ وَالْعُمَّارُ وَفْدُ اللَّهِ؛ دَعَاهُم فَأَجَابُوهُ، وَسَأَلُوهُ فَأَعطَاهُم».

رواه البزار، ورواته ثقات([15]).

از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «حج‌گزاران و عمره‌گزاران مهمانان خداوند هستند، آنان را دعوت کرد، پس دعوتش را اجابت کردند. و از او طلب می‌کنند پس خواسته‌ی آنان را برآورده می‌کند».

1626-1108- (15) (حسن) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الْغَازِی فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَالْحَاجُّ، وَالْمُعْتَمِرُ، وَفْدُ اللَّهِ، دَعَاهُمْ فَأَجَابُوهُ، وَسَأَلُوهُ فَأَعْطَاهُمْ».

رواه ابن ماجه - واللفظ له-، وابن حبان فی "صحیحه"؛ کلاهما من روایة عمران بن عیینة عن عطاء بن السائب.

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مجاهد در راه خدا و کسی که به حج و عمره برود هیئت و نمایندگان خداوند هستند، خداوند آنان را نزد خود فرا‌‌خواند و آنها اجابت کردند و از او طلب می‌کنند پس خواسته‌ی آنان را برآورده می‌کند».

1627-693- (10) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج قَالَ: «الْحُجَّاجُ وَالْعُمَّارُ وَفْدُ اللَّهِ، إِنْ دَعَوْهُ أَجَابَهُمْ، وَإِنِ اسْتَغْفَرُوهُ غَفَرَ لَهُمْ».

رواه النسائی وابن ماجه.

از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «کسانی که به حج و عمره می‌روند، نمایندگان و فرستادگان الله هستند که چون او را بخوانند آنان را اجابت می‌کند و اگر از او طلب مغفرت کنند، آنان را می‌بخشد».

0-1109- (16) (صحیح) ابنُ خزیمة وابنُ حبان فی "صحیحیهما"، ولفظهما قال: «وَفْدُ اللَّهِ ثَلَاثَةٌ: الْحَاجُّ، وَالْمُعْتَمِرُ، وَالْغَازِی».

وقدم ابن خزیمة: "الغازی"([16]).

ابن خزیمه و ابن حبان روایت کرده‌اند: «نمایندگان خداوند سه گروه‌اند: حج‌گزار، عمره‌گزار و مجاهد».

1628-694- (11) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «یُغْفَرُ للحاجِّ، ولمن استَغْفَرَ لَهُ الحاجُّ».

از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «حج‌گزار بخشیده می‌شود و نیز کسانی که وی برای آنها طلب مغفرت کند».

رواه البزار، والطبرانی فی" الصغیر"، وابن خزیمة فی "صحیحه" والحاکم، ولفظهما: قال: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْحَاجِّ، وَلِمَنِ اسْتَغْفَرَ لَهُ الْحَاجُّ».

و متن طبرانی و ابن خزیمه چنین است: «پروردگارا، حج‌گزاران را ببخش و نیز کسانی را که حجاج برای آنها طلب مغفرت می‌کنند».

وقال الحاکم: "صحیح على شرط مسلم". قال الحافظ: "فی إسناده شریک القاضی، ولم یخرج له مسلم إلا فی المتابعات. ویأتی الکلام علیه إن شاء الله".

1629-1110- (17) (صحیح) وَعَن ابْنِ عُمَر ب قَالَ: قَالَ رَسُول اللهِ ج: «اسْتَمْتِعُوا بِهَذَا الْبَیْتِ، فَقَدْ هُدِمَ مَرَّتَیْنِ، وَیُرْفَعُ فِی الثَّالِثة».

رواه البزار والطبرانی فی "الکبیر"، وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما"، والحاکم، وقال: "صحیح الإسناد".

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از عبادت در کنار کعبه لذت ببرید زیرا دوبار خراب شده و پس از بار سوم تعمیر نمی‌شود»([17]).

 قال ابن خزیمة: "قوله: (ویرفع فی الثالثة) یرید بعد الثالثة".

1630-695- (12) (ضعیف) وَعن عبدالله بن عَمرو([18]) ب قَالَ: لما أَهْبَطَ الله آدمَ مِنَ الجَنَّة قَالَ: إنی مُهْبِطٌ معَکَ بیتًا أو مَنْزلاً یُطافُ حولَه کَمَا یُطافُ حَولَ عَرْشی، ویُصَلَّى عندَه کما یُصَلَّى عِندَ عَرْشی، فلمَّا کان زمنُ الطُّوفان رُفِعَ، وکان الأنبیاءُ یَحُجُّونَه ولا یَعْلَمون مکانَهُ، فبوَّأَهُ لإبراهیمَ، فبناهُ من خمسة أجْبُلٍ: (حِرَاءَ) و (ثَبِیْر) و (لُبْنان) و (جبل الطیر)([19])  و (جبل الخبر)([20])، فتَمَتَّعُوا منه ما استَطَعتُم».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" موقوفاً، ورجال إسناده رجال "الصحیح".

از عبدالله بن عمرو ب روایت است: «زمانی که خداوند متعال آدم را از بهشت به زمین فرستاد، فرمود: «همراه تو خانه‌ای را فرومی‌فرستم که همچون عرش من پیرامون آن طواف می‌شود و چنانکه نزد عرش نماز خوانده می‌شود نزد آن نماز می‌خوانند. چون زمان طوفان (نوح) این خانه تخریب شد و پیامبران برای حج عازم آن می‌شدند و مکان آن‌ را نمی‌دانستند، پس ابراهیم را در آن منطقه مستقر نمود و او نیز خانه را از پنج کوه حراء و ثبیر و لبنان و جبل الطیر و جبل الخیر بنا کرد. پس به اندازه توانایی خود از آن بهره بگیرید».

1631-696- (13) ((ضعیف) إلا ما بین المعقوفتین فهو (1111)- (18) (حسن لغیره)) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: [«تَعَجَّلُوا إِلَى الْحَجِّ - یَعْنِی: الْفَرِیضَةَ -] فَإِنَّ أَحَدَکُمْ لَا یَدْرِی مَا یَعْرِضُ لَهُ».

رواه أبو القاسم الأصبهانی([21]).

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: [«به سوی حج بشتابید، یعنی حج فرض.] چراکه هیچیک از شما نمی‌داند چه بر او رخ خواهد داد».

1632-697- (14) (موضوع) وَرُوِیَ عن أنس بن مالک س عن رسول الله ج قال: «أوحى الله تعالى إلى آدم علیه السلام: أن یا آدم! حُجَّ هذا البیت قبل أن یحدث بک حدث الموت، قال: وما یحدث علیَّ یا ربّ؟ قال: ما لا تدری، وهو الموت، قال: وما الموتُ؟ قال: سوف تذوق. قال: ومن أَستخلف فی أهلی؟ قال: اعرِضْ ذلک على السمواتِ والأرض والجبال. فَعَرَضَ على السموات فأبتْ، وعرضَ على الأرض فأَبتْ، وعرض على الجبال فأبتْ، وقَبِلَه ابنه قاتلُ أخیه. فخرج آدم علیه السلام من أَرضِ الهند حاجاً، فما نزل منزلاً أکل فیه وشرب إلا صار عُمراناً بعده وقُرىً، حتى قدمَ مکةَ، فاستقبلته الملائکة [بالبطحاء]([22]) فقالوا: السلامُ علیکَ یا آدم! بُرَّ حَجُّکَ، أما إنا قد حججنا هذا البیت قبلک بأَلفی عام، - قال أنس: قال رسول الله ج: والبیت یومئذ یاقوتة حمراء جوفاء، لها بابان، من یطوف یرى من فی جَوف البیتِ، ومن فی جوف البیت یرى من یطوف-، فقضى آدم نسکه، فأوحى الله تعالى إلیه: یا آدم! قضیتَ نُسکَکَ؟ قال: نَعم یا ربِّ! قال: فَسَلْ حاجتَکَ تُعْطَ. قال: حاجتی أن تغفر لی ذنبی وذنبَ ولدی، قال: أَما ذنبُک یا آدم! فقد غفرناه حین وقعتَ بذنبک؛ وأما ذنب ولدک؛ فمن عرفنی وآمن بی وصدَّق رسلی وکتابی؛ غفرنا له ذنبه».

رواه الأصبهانی أیضاً.

از انس بن مالک س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «خداوند متعال به آدم ÷ وحی نمود: ای آدم، قبل از اینکه بمیری به حج این خانه برو. آدم گفت: پروردگارا چه اتفاقی برای من رخ می‌دهد؟ فرمود: آنچه نمی‌دانی که همان مرگ است؛ گفت: مرگ چیست؟ فرمود: آن ‌را خواهی چشید. گفت: چه کسی جانشین من در میان خانواده‌ام می‌شود؟ فرمود: این را بر آسمان و زمین و کوه‌ها عرضه کن. پس این را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کرد و همه آنها از پذیرفتنش امتناع کردند. اما فرزندش که برادرش را کشت، آن ‌را قبول کرد. پس آدم ÷ از هند عازم حج شد. در میان راه در جایی اتراق نکرد و آب و غذا نخورد مگر پس از وی آباد شد و به روستا تبدیل شد. تا اینکه به مکه رسید. فرشتگان در بطحا به استقبال وی آمدند و گفتند: سلام بر تو ای آدم؛ حجت مقبول باشد اما ما دوهزار سال قبل از تو این خانه را حج نمودیم». انس می‌گوید: رسول خدا ج فرمودند: «خانه در آن روز از یاقوت قرمز توخالی بود و دو در داشت. هرکس آن‌ را طواف می‌کرد کسانی را که درون خانه هستند، می‌دید و کسانی که درون خانه بودند طواف کنندگان را می‌دیدند. پس آدم مناسکش را ادا نمود و خداوند به او وحی نمود: ای آدم، مناسکت را به پایان بردی؟ می‌گوید: بله؛ خداوند متعال می‌فرماید: آنچه نیاز داری طلب کن تا به تو داده شود. می‌گوید: می‌خواهم گناه من و فرزندم را ببخشی. خداوند می‌فرماید: ای آدم، اما در مورد گناهت این را بدان: زمانی که آن‌ را مرتکب شدی بخشیدم؛ اما گناه فرزندت؛ پس هرکس مرا بشناسد و به من ایمان آورد و پیامبرانم و کتابم را تصدیق کند گناه او را می‌بخشم».

1633-698- (15) (ضعیف جداً) وروی عن أبی جعفر محمد بن علی عن أبیه عن جده قال: قال رسول الله ج: «مَا مِنْ عَبْدٍ وَلَا أَمَةٍ یَضِنُّ بِنَفَقَةٍ یُنْفِقُهَا فِیمَا یُرْضِی اللَّهَ؛ إِلَّا أَنْفَقَ أَضعَافَهَا فِیمَا یُسْخِطُ اللَّهَ، وَمَا مِنْ عَبْدٍ یَدَعُ الحَجَّ لحاجةٍ من حوائج الدنیا، إلا رأى مَحْقَه قَبلَ أن تُقضى تلک الحاجةُ -یعنی حجة الإسلام- وما من عبدٍ یدع المشی فی حاجة أخیه المسلم، قُضِیَتْ أو لم تُقْضَ؛ إلا ابتلی بمعونةٍ من مأثمٍ علیه، ولا یؤجر فیه».

رواه الأصبهانی أیضاً، وفیه نکارة.

(یضنّ) یعنی: بخل می‌ورزد.

از ابوجعفر محمد بن علی از پدرش روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هیچ غلام و کنیزی نیست که در انفاق در راه رضایت خداوند، بخل ورزد مگر اینکه چندین برابر آن در خشم خداوند صرف می‌کند. و هیچ بنده‌ای نیست که به خاطر امری از امور دنیا حج را رها کند، مگر اینکه قبل از برآورده کردن نیازش نتیجه این عمل را می‌بیند؛ و هیچ بنده‌ای نیست که برآورده نمودن نیاز برادر مسلمانش را رها می‌کند چه نیازش برطرف شود یا نه، مگر اینکه به یاری وی در امری مبتلا می‌شود که برای او گناه به همراه داشته و اجری ندارد».

1634-699-(16) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ الْکَعْبَةَ لَهَا لِسَانٌ وَشَفَتَان، وَلَقَدِ اشْتَکَتْ فَقَالَتْ: یَا رَبِّ! قَلَّ عُوَّادِی، وَقَلَّ زُوَّارِی، فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا خُشَّعًا سُجَّدًا، یَحِنُّونَ إِلَیْکِ کَمَا تَحِنُّ الْحَمَامَةُ إِلَى بَیْضِهَا».

رواه الطبرانی فی "الأوسط".

از جابر س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «کعبه زبان و دو لب دارد و شکایت نموده و می‌گوید: پروردگارا، عیادت کنندگان و زیارت کنندگان من اندک‌اند. پس خداوند متعال وحی می‌کند: من خالق بشری خاشع و ساجد هستم که چون کبوتر به سوی خانه‌اش، به تو روی می‌آورند».

1635-700- (17) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی ذَرٍّ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ دَاوُدَ النَّبِیَّ ج قَالَ: إِلَهِی! مَا لِعِبَادِکَ عَلَیْکَ إِذَا هُمْ زَارُوکَ فِی بَیْتِکَ؟ قَالَ: إِنَّ لِکُلِّ زَائِرٍ عَلَى الْمَزُورِ. یَا دَاوُدُ! إِنَّ لَهُمْ عَلَیَّ حَقاً أَنْ أُعَافِیَهُمْ فِی الدُّنْیَا، وَأَغْفِرَ لَهُمْ إِذَا لَقِیتُهُمْ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط" أیضاً.

از ابوذر س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «پیامبر خدا داود ج فرمود: الهی، بندگانی که به زیارت تو در خانه‌ات می‌آیند چه پاداشی نزد تو دارند؟ خداوند متعال فرمود: هر زائری حقی بر زیارت شده دارد. ای داود، حق آنان بر من این است که آنان را در دنیا حفاظت کنم و چون با آنان ملاقات نمودم ایشان را ببخشم».

1636-701- (18) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا رَاحَ مُسْلِمٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ مُجَاهِدًا أَوْ حَاجًّا مُهِلًّا أَوْ مُلَبِّیًا، إِلَّا غَرَبَتِ الشَّمْسُ بِذُنُوبِهِ وَخَرَجَ مِنْهَا».

رواه الطبرانی فی "الأوسط" أیضاً.

از سهل بن سعد ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «مسلمان در راه الله مجاهد یا حاجی، تهلیل‌گویان یا لبیک‌گویان نخواهد بود مگر اینکه گناهان وی بخشیده می‌شود».

1637-1112- (19) (حسن لغیره) وَرُوِیَ([23]) عَن ابْنِ عُمَر ب قَالَ: کُنْتُ جَالِسًا مَعَ النَّبِیّ ج فِی مَسْجِدِ مِنًى، فَأَتَاهُ رَجُلٌ مِنَ الأَنْصَارِ وَرَجُلٌ مِنْ ثَقِیفٍ، فَسَلَّمَا، ثُمَّ قَالا: یَا رَسولَ اللهِ، جِئْنَا نَسْأَلُکَ. فَقَالَ: «إِنْ شِئْتُمَا أَخْبَرْتُکُمَا بِمَا جِئْتُمَا تَسْأَلانِی عَنْهُ فَعَلْتُ، وَإن شِئْتُمَا أَنْ أُمْسِکَ وَتَسْأَلانِی فَعَلْتُ». فَقَالا: أَخْبِرْنَا یَا رَسولَ اللهِ! فَقَالَ الثَّقَفِیُّ للأَنْصَارِیُّ: سَلْ. فَقَالَ: أَخْبَرْنِی یَا رَسولَ اللهِ! فَقَالَ: «جِئْتَنِی تَسْأَلُنِی عَن مَخْرَجِکَ مِنْ بَیْتِکَ تَؤُمُّ الْبَیْتَ الْحَرَامَ ومَا لَکَ فِیهِ، وعَن رَکْعَتَیْکِ بَعْدَ الطَّوَافِ ومَا لَکَ فِیهِمَا، وعَن طَوَافِکَ بَیْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ ومَا لَکَ فِیهِ، وَعَن وَقُوفِکَ عَشِیَّةَ عَرَفَةَ ومَا لَکَ فِیهِ، وعَن رَمْیِکَ الْجِمَارِ ومَا لَکَ فِیهِ، وعَن نَحْرِکَ ومَا لَکَ فِیهِ، مَعَ الإِفَاضَةِ». فَقَالَ: وَالَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ! لَعَن هَذَا جِئْتُ أَسْأَلُکَ. قَالَ: «فَإِنَّکَ إِذَا خَرَجْتَ مِنْ بَیْتِکَ تَؤُمُّ الْبَیْتَ الْحَرَامَ، لا تَضَعُ نَاقَتُکَ خُفًّا، ولاَ تَرْفَعُهُ؛ إلاَّ کَتَبَ [اللَّهُ] لَکَ بِهِ حَسَنَةً، وَمَحَا عَنْکَ خَطِیئَةً. وَأَمَّا رَکْعَتَاکَ بَعْدَ الطَّوَافِ، کَعِتْقِ رَقَبَةٍ مِنْ بَنِی إِسْمَاعِیلَ. وَأَمَّا طَوَافُکَ بِالصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، کَعِتْقِ سَبْعِینَ رَقَبَةً. وَأَمَّا وُقُوفُکَ عَشِیَّةَ عَرَفَةَ، فَإِنَّ اللَّهَ یَهْبِطُ إِلَى سَمَاءِ الدُّنْیَا فَیُبَاهِی بِکُمُ الْمَلائِکَةَ یَقُولُ: عِبَادِی جَاءُونِی شُعْثًا مِنْ کِلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ یَرْجُونَ رَحْمَتِی، فَلَوْ کَانَتْ ذُنُوبُکُمْ کَعَدَدِ الرَّمْلِ، أَوْ کَقَطْرِ الْمَطَرِ، أَوْ کَزَبَدِ الْبَحْرِ، لَغَفَرتها، أَفِیضُوا عِبَادِی! مَغْفُورًا لَکُمْ، وَلِمَنْ شَفَعْتُمْ لَهُ. وَأَمَّا رَمْیُکَ الْجِمَارِ؛ فَلَکَ بِکُلِّ حَصَاةٍ رَمَیْتَهَا تکفیرُ کَبِیرَةٍ مِنَ الْمُوبِقَاتِ. وَأَمَّا نَحْرُکَ، فَمَدْخُورٌ لَکَ عِنْدَ رَبِّکَ. وَأَمَّا حِلاقُکَ رَأْسِکَ، فَلَکَ بِکُلِّ شَعْرَةٍ حَلَقْتَهَا حَسَنَةٌ، وَتُمْحَى عَنْکَ بِهَا خَطِیئَةٌ. وَأَمَّا طَوَافُکَ بِالْبَیْتِ بَعْدَ ذَلِکَ، فَإِنَّکَ تَطُوفُ ولاَ ذَنْبَ لَکَ یَأْتِی مَلَکٌ حَتَّى یَضَعَ یَدَیْهِ بَیْنَ کَتِفَیْکَ فَیَقُولُ: اعْمَلْ فِیمَا تَسْتَقْبِلُ، فَقَدْ غُفِرَ لَکَ مَا مَضَى».

از ابن عمر ب روایت است با رسول الله ج در مسجد مِنی نشسته بودم که مردی از انصار و مردی از ثقیف آمده و سلام کردند و گفتند: ای رسول الله ج! آمده‌ایم تا از تو سؤال کنیم. فرمود: «اگر می‌خواهید، به شما بگویم چه سؤالاتی دارید و در غیر این‌صورت ساکت شده و سؤالات‌تان را مطرح کنید». گفتند: ای رسول الله ج! به ما در این مورد خبر بده. ثقفی به انصاری گفت: سؤال کن؛ انصاری گفت: ای رسول الله ج! مرا از سوالات‌مان آگاه کن؛ فرمود: «آمده‌ای تا بپرسی از زمانی که از منزلت خارج شده و قصد بیت الله الحرام را نموده‌ای چه اجر و ثوابی به تو می‌دهند و از دو رکعت بعد از طواف و اجر آن دو و از طواف بین صفا و مروه و اجر آن و از توقف عرفه و اجر آن و از رمی جمرات و اجر آن و از ذبح کردنت و طواف افاضه و اجر آن؟!» انصاری گفت: قسم به کسی که تو را به حق مبعوث کرده، آمده بودم تا این سؤال‌ها را از تو بپرسم. فرمود: «هنگامی که به قصد بیت الله از خانه خارج شدی شترت قدمی نگذاشته و بلند نمی‌کند مگر اینکه الله متعال برای تو یک حسنه نوشته و یک گناه از تو پاک می‌کند. اما دو رکعت بعد از طواف، مانند آزاد کردن برده‌ای از بنی‌اسماعیل می‌باشد. طوافت در صفا و مروه مانند آزاد کردن هفتاد برده می‌باشد. اما با توقف در عرفه، خداوند به آسمان دنیا فرود آمده و نزد ملائکه به شما افتخار می‌کند و می‌گوید: بندگانم با موهای‌ در هم ریخته از هر گوشه و کنار به امید رحمت من آمده‌اند، اگر گناهان‌تان به تعداد ریگ یا قطره‌‌های باران یا کف روی دریا باشد آنها را بخشیدم، بندگانم! از سرزمین عرفه بیرون بروید درحالی‌که شما و کسانی را که برای آنها شفاعت کردید بخشیده‌ام. اما در رمی جمرات، در برابر هر سنگی که پرت کرده‌ای، برایت کفاره‌ی گناه کبیره‌ی هلاک‌کننده‌ای می‌باشد. و اما قربانیت نزد پروردگارت ذخیره‌ای خواهد بود. و در تراشیدن سرت، در برابر هر مویی که آن را تراشیده‌ای حسنه‌ای می‌باشد و گناهی پاک می‌شود. و اما طوافت به دور کعبه؛ بعد از این در حالی طواف می‌کنی که هیچ گناهی نداری و فرشته‌ای می‌آید و دو دستش را بین دو شانه‌‌ات گذاشته و می‌گوید: برای آنچه در آینده خواهد بود عمل کن، زیرا گناهان گذشته‌ی تو بخشوده شده است».

رواه الطبرانی فی "الکبیر"، والبزار، واللفظ له، وقال: "وقد روی هذا الحدیث من وجوه، ولا نعلم له أحسن من هذا الطریق". (قال المملی) س: "وهی طریق لا بأس بها، رواتها کلهم موثقون". ورواه ابن حبان فی "صحیحه"، ویأتی لفظه فی "الوقوف" إن شاء الله تعالى [آخر 9ـ الترغیب فی الوقوف...]([24]).

0-1113- (20) (حسن لغیره) ورواه الطبرانی فی "الأوسط" من حدیث عبادة بن الصامت، وقال فیه: «فَإِنَّ لَکَ مِنَ الْأَجْرِ إِذَا أَمَمْتَ الْبَیْتَ الْعَتِیقَ أَن لَا تَرْفَعَ قَدَمًا أَوْ تَضَعَهَا أَنْتَ ودَابَّتُکَ؛ إِلَّا کُتِبَتْ لَکَ حَسَنَةٌ، وَرُفِعَتْ لَکَ دَرَجَةٌ. وَأَمَّا وُقُوفُکَ بِعَرَفَةَ، فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یَقُولُ لِمَلَائِکَتِهِ: یَا مَلَائِکَتِی مَا جَاءَ بِعِبَادِی؟ قَالُوا: جَاءُوا یَلْتَمِسُونَ رِضْوَانَکَ وَالْجَنَّةَ. فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: فَإِنِّی أُشْهِدُ نَفْسِی وَخَلْقِی أَنِّی قَدْ غَفَرْتُ لَهُمْ، وَلَو کَانَت ذُنُوبُهُم عَدَدَ أَیَّامِ الدَّهْرِ، وَعَدَدَ رَمْلِ عَالِجٍ. وَأَمَّا رَمْیُکَ الْجِمَارَ، قَالَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ: ﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ. وَأَمَّا حَلْقُکَ رَأْسَکَ، فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ شَعْرِکَ شَعَرَةٌ تَقَعُ فِی الْأَرْضِ؛ إِلَّا کَانَتْ لَکَ نُورًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ. وَأَمَّا طَوَافکَ بِالْبَیْتِ إِذَا وَدَّعْتَ، فَإِنَّکَ تَخْرُجُ مِنْ ذُنُوبِکَ کَیَوْمَ وَلَدَتْکَ أُمُّکَ».

و در حدیث عباده بن صامت آمده است: «اما اجر تو هنگامی که قصد بیت الله العتیق را نمودی این است که تو و همچنین حیوانت هیچ قدمی را بلند نکرده یا نمی‌گذاری مگر اینکه یک حسنه برای تو نوشته شده و یک درجه به درجات تو افزوده می‌شود. اما توقف در سرزمین عرفه؛ الله ﻷ به ملائکه می‌فرماید: ای ملائکه‌ی من! چه چیزی بندگانم را به اینجا آورده است؟ می‌گویند: به طلب رضایت و بهشت تو آمده‌‌اند؛ الله ﻷ می‌فرماید: من خود و خلقم را گواه می‌گیرم که آنها را بخشیدم اگر چه گناهان‌شان به تعداد روزهای دنیا و به تعداد شن‌های متراکم باشد. و اما رمی جمرات، الله ﻷ می‌فرماید: ﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٧ [السجدة: 17] «پس هیچ‌کس نمی‌داند چه پاداش‌های (عظیمی) که مایۀ روشنی چشم‌هاست برای آنها نهفته شده است، به (پاس) آنچه که (در دنیا) انجام می‌دادند». اما تراشیدن سرت؛ مویی از موهایت به زمین نمی‌افتد مگر اینکه برای تو در روز قیامت نوری خواهد بود. اما طوافت به دور کعبه هنگام وداع، چنان از گناهانت پاک می‌گردی مانند روزی که مادرت تو را به دنیا آورده است».

0-702- (19) (ضعیف) ورواه أبو القاسم الأصبهانی من حدیث أنس بن مالک نحوه؛ إلا أنه قال فیه: «وأما وقوفُک بعرفاتٍ؛ فإنَّ الله تعالى یَطَّلع على أَهلِ عرفاتٍ فیقول: عبادی أتَونی شُعثاً غُبْراً، أَتونی من کل فَجٍّ عمیق، فیباهی بهم الملائکة، فلو کان علیک من الذنوب مثل رمل عالجٍ، ونجوم السماءِ، وقَطْر البحرِ والمطر؛ غفر الله لک. وأما رمیُک الجِمار؛ فإنه مدخورٌ لک عند ربک أَحوج ما تکون إلیه. وأما حلقُک رأَسک؛ فإنَّ لک بکل شعرةٍ تقع منک نوراً یوم القیامة. وأَما طوافُکَ بالبیت؛ فإنک تَصدُرُ وأَنتَ من ذنوِبک کهیئةِ یومِ ولدتک أُمک».

و مانند این روایت را ابوالقاسم اصبهانی از انس بن مالک س روایت کرده جز اینکه در آن آمده است: «اما توقف‌ات در عرفات؛ خداوند متعال از اهل عرفات آگاه است و می‌فرماید: بندگانم ژولیده و غبارآلود نزد من آمدند. از هر راه دوری آمدند. پس فرشتگان به آنها افتخار می‌کنند؛ پس اگر به اندازه توده‌ای ریگ و ستارگان آسمان و قطره‌های دریا و باران گناه داشته باشی، خداوند آنها را می‌بخشد. اما رمی جمرات، نزد پروردگارت ذخیره می‌شود چنانکه آن ‌را نیازمندترین امور به آن خواهی یافت؛ و اما تراشیدن سر، در برابر هر مویی که از تو می‌افتد نوری در روزی قیامت خواهد بود. اما طواف خانه، گناهانت را چنان می‌ریزد چون روزی که از مادر متولد شدی».

1638-1114- (21) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ خَرَجَ حَاجًّا فَمَاتَ؛ کُتِبَ لَهُ أَجْرَ الْحَاجِّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، وَمَنْ خَرَجَ مُعْتَمِرًا فَمَاتَ؛ کُتِبَ لَهُ أَجْرَ الْمُعْتَمِرِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، وَمَنْ خَرَجَ غَازِیًا فَمَاتَ؛ کُتِبَ لَهُ أَجْرَ الْغَازِی إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ».

رواه أبو یعلى من روایة محمد بن إسحاق، وبقیة رواته ثقات.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس برای حج خارج شود و فوت کند، تا روز قیامت برای او پاداش حج کننده‌ای را می‌نویسند و هرکس برای عمره خارج شود و فوت کند، تا روز قیامت برای او پاداش عمره‌گزاری را می‌نویسند و هرکس برای جهاد خارج شود و فوت کند، تا روز قیامت برای او اجر مجاهدی را می‌نویسند».

1639-703- (20) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ خَرَجَ فِی هَذَا الْوَجْهِ لحَجٍّ أَوْ عُمْرَةٍ فَمَاتَ فِیهِ، لَمْ یُعَرَضْ وَلَمْ یُحَاسَبْ، وَقِیلَ لَهُ: ادْخُلِ الْجَنَّةَ». قَالَتْ: وَقَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ اللهَ یُبَاهِی بالطَّائِفِینَ».

رواه الطبرانی وأبو یعلى والدارقطنی والبیهقی.

از عایشه ل روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس برای حج یا عمره خارج شود و در این راه بمیرد، نه اعمال وی عرضه می‌شود و نه محاسبه می‌شود و به او گفته می‌شود: وارد بهشت شو». عایشه ل می‌گوید: و رسول خدا ج فرمود: «خداوند متعال به طواف کنندگان افتخار می‌کند».

1640-704- (21) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ جَابِرٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ هَذَا الْبَیْت دِعَامَةٌ مِنْ دَعَائِمِ الْإِسْلَامِ، فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَهُوَ ضَامِنٌ عَلَى اللَّهِ، فَإِنْ مَاتَ أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ، وَإِنْ رَدَّهُ إِلَى أَهْلِهِ رَدَّهُ بِأَجْرٍ وَغَنِیمَةٍ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط".

(الدِّعامة) به کسر دال: عبارت است از ستون خانه و چادر.

از جابر س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «این خانه، ستونی از ستون‌های اسلام است؛ پس هرکس حج یا عمره انجام داد، در ضمانت الله می‌باشد؛ اگر بمیرد خداوند او را وارد بهشت می‌کند و اگر او را به سوی خانواده‌اش بازگرداند با اجر و پاداش و غنیمت بازمی‌گرداند».

1641-705- (22) (موضوع) وَرُوِیَ عَنهُ أَیضاً قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَن مَاتَ فِی طَرِیقِ مکة ذاهباً أو راجعاً؛ لم یُعْرَضْ، ولم یُحاسَبْ، [أ]([25]) وَغُفِرَ لَهُ».

رواه الأصبهانی.

و از جابر س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس در راه مکه یا بازگشت از آن بمیرد، نه اعمالش عرضه می‌شود و نه محاسبه می‌گردد و مورد مغفرت قرار می‌گیرد».

1642-1115- (22) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: بَیْنَا رَجُلٌ وَاقِفٌ مَعَ النَّبِیِّ ج بِعَرَفَةَ، إِذْ وَقَعَ عَنْ رَاحِلَتِهِ فَأقعَصَتْهُ، فَقَالَ رَسُولُ الله ج: «اغْسِلُوهُ بِمَاءٍ وَسِدْرٍ، وَکَفِّنُوهُ بِثَوْبَیْهِ، وَلاَ تُخَمِّرُوا رَأْسَهُ، وَلاَ تُحَنِّطُوهُ، فَإِنَّهُ یَبْعَثُ یَوْمَ القِیَامَةِ مُلَبِّیًا».

ابن عباس ب می‌گوید: شخصی همراه رسول الله ج در سرزمین عرفه حاضر شده بود، از سواری خود بر زمین افتاد و گردنش شکست [و فوت شد]. رسول الله ج فرمود: «او را با آب و سدر غسل دهید و با دو پارچه‌اش او را کفن کنید و مواد خوشبو نزنید و سرش را نپوشانید. زیرا او روز قیامت لبیک‌گویان برانگیخته می‌شود».

رواه البخاری ومسلم وابن خزیمة. وفی روایة لهم: «أَنَّ رَجُلًا کَانَ مَعَ النَّبِیِّ ج، فَوَقَصَتْهُ نَاقَتُهُ وَهُوَ مُحْرِمٌ، فَمَاتَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اغْسِلُوهُ بِمَاءٍ وَسِدْرٍ، وَکَفِّنُوهُ فِی ثَوْبَیْهِ، وَلاَ تَمَسُّوهُ بِطِیبٍ، وَلاَ تُخَمِّرُوا رَأْسَهُ، فَإِنَّهُ یُبْعَثُ یَوْمَ القِیَامَةِ مُلَبِّیًا».

و در روایتی از آنها آمده است: شخصی همراه رسول الله ج بود که در حالت احرام از سواری خود بر زمین افتاد و گردنش شکست (و فوت شد). رسول الله ج فرمود: «او را با آب و سدر غسل دهید و در دو لباسش، کفن کنید و مواد خوشبو نزنید و سرش را نپوشانید. زیرا او روز قیامت لبیک‌گویان برانگیخته می‌شود».

وفی روایة لمسلم: «فَأَمَرَهُمْ رَسُولُ اللهِ ج أَنْ یَغْسِلُوهُ بِمَاءٍ وَسِدْرٍ، وَأَنْ یَکْشِفُوا وَجْهَهُ - حَسِبْتُهُ قَالَ - وَرَأْسَهُ، فَإِنَّهُ یُبْعَثُ وَهُوَ یُهِلُّ».

و در روایت مسلم آمده است: رسول الله ج به آنها دستور داد که او را با آب و سدر غسل دهند و صورت و سرش را آشکار کنند، زیرا او لبیک‌گویان برانگیخته می‌شود».

(وَقَصَتْهُ) ناقته یعنی: شترش او را پرت کرده و به این ترتیب گردنش شکسته است. و به همین معناست (فَأقعَصَتْهُ).

2 – (الترغیب فی النفقة فی الحج والعمرة، وما جاء فیمن أنفق فیهما من مال حرام)



([1]) فی الأصل هنا قوله: "وعند بعضهم: "إطعام الطعام، وإفشاء السلام. . ."؛ لکنه ضعیف.

([2]) قلت: هو بهذا اللفظ شاذ، لکن المعنى واحد.

([3]) می‌گویم: آنچه حافظ بیان می‌کند این است که مراد از آن مواردی اعم از جماع می‌باشد و قرطبی به این قول متمایل است؛ و همین است مراد از حدیثی که پیش‌تر در "9- الصیام/ 1- باب/ الحدیث الأول": ". . . فإذا کان یوم صوم أحدکم فلا یرفث" ذکر شد.

([4]) کذا الأصل المطابق لروایة ابن خزیمة فی "صحیحه" (4/ 131/ 2515)، وحرفه المحققون الثلاثة فی طبعتهم الجدیدة للکتاب إلى (فلأبایعک) أخذاً من "مسلم"! وغفلوا عن تصریح المؤلف بأن الروایة المثبتة هی روایة ابن خزیمة، ولا یجوز فی التحقیق التلفیق بین الروایتین، وهذا مما یدل على الحداثة فی هذا العلم، ولهم من مثله الشیء الکثیر، وقد نبهت على المهم منه.

([5]) قلت: فیه علتان. لکن یتقوى بحدیث أم سلمة الآتی برقم (9).

([6]) انظر الحدیث الأول فی (ج 1/ 4- الطهارة/ 7- باب) مع التعلیق علیه.

([7]) کذا قال! وهو من روایة أبی قلابة عن عمرو بن عبسة. وأبو قلابة مدلس کما فی "المیزان"، وقد عنعنه، فمن المحتمل أن یکون بینه وبینه رجل کما فی روایة البیهقی الآتیة، ولذلک لم یصححه الهیثمی (3/ 207)، وهی فی "شعب الإیمان" (1/ 55/ 22).

([8]) می‌گویم: وی ماعز بن مالک نیست که در زمان رسول الله ج رجم شد چنانکه ناجی / بدان تذکر داده است.

([9]) فی الأصل هنا: (وفی روایة لأحمد والبیهقی: "إطعام الطعام، وإفشاء السلام)، ولم أوردها لأنها ضعیفة.

([10]) به کسر کاف: کورهی آهنگری؛ که ساخته شده از گل میباشد. و گفته شده: عبارت است از دم آهنگری که به وسیلهی آن در آتش میدمد. و (خبث الحدید): عبارت است از ناخالصی نقره و مس و دیگر فلزات که با آتش از آنها جدا میشود.

و (الحج المبرور): عبارت است از حجی که با هیچ گناهی همراه نباشد. و گفته شده به معنای حج مقبول میباشد که ثواب و پاداش به دنبال دارد. و حج چنین نخواهد بود مگر زمانی که از بدعت و اموری که مردم به آنها عادت کردهاند خالی باشد و هزینه و مخارج آن از کسب حلالی باشد که صاحبش به وسیلهی آن ارادهی ادای فریضه و امتثال اوامر الهی را داشته است.

([11]) قلت: أخرجه فی "الشعب" (3/ 479) بإسناد فیه (أبو سلیمان عن عطاء. .)، ولم أعرف (أبا سلیمان) هذا، وعطاء هو ابن أبی رباح، وإسناد ابن حبان الآتی حدیثه هناک غیر هذا، فمن جهل المعلقین الثلاثة وجنفهم على الحدیث تضعیفهم لهذا الحدیث هنا، وهناک أیضاً، وأعلوه بما لیس فی إسناد ابن حبان وغیره؟! کما سأبینه إن شاء الله تعالى.

([12]) سقطت من الأصل والمخطوطة، واستدرکتها من "الجامع الکبیر" للسیوطی، وعزا الحدیث للطبرانی فی "الکبیر"، ولم أره فی "المجمع" والسیاق یقتضیها.

([13]) قلت: وفیه إشارة إلى أنه لا تحل الروایة عنه. وقال ابن معین فیه: "کذاب".

([14]) قلت: وهو الأنصاری، قال ابن معین: "ضعیف جداً"، وهو مخرج فی "الضعیفة" (5092). ومن تفاهة تعلیق الثلاثة الجهلة وتعالمهم أنهم قالوا: "انظر میزان الاعتدال (3/ 374) ترجمة القاسم بن عبد الرحمن"! کذا أطلقوا، وفی الصفحة المذکورة أربعة بهذا الاسم أحدهم ثقة، والثانی ضعیف، والثالث ضعیف جداً، -وهو هذا- والرابع مجهول! فأیهم قصدوا؟! علیهم التسوید، وعلى القراء أن یفهموا!!!

([15]) کذا قال، وفیه محمد بن أبی حمید، وهو ضعیف، لکن الحدیث قوی بما بعده.

([16]) قلت: وکذا رواه النسائی (2/ 3)، وقد عزاه إلیه المؤلف باللفظ الضعیف السابق، وانطلى الأمر على المحققین الثلاثة فصححوه!!

([17]) [امام احمد و شیخان از ابوهریره روایت میکنند که رسول الله ج فرمودند: «یُخَرِّبُ الْکَعْبَةَ ذُو السُّوَیْقَتَیْنِ مِنَ الْحَبَشَةِ»: «مردی دارای ساق پای کوچک و باریک از حبشه کعبه را خراب میکند». «مسند احمد» (18/103) (حدیث 9394) شرح احمد شاکر و «صحیح بخاری» کتاب الحج، باب هدم الکعبه (3/460 با شرح فتح الباری) و «صحیح مسلم» کتاب الفتن و أشراط الساعة (18/35 با شرح نووی).

امام احمد و بخاری از ابن عباس از رسول الله ج روایت میکنند که فرمود: «کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِ أَسْوَدَ أَفْحَجَ، یَنْقُضُهَا حَجَرًا حَجَرًا» (یَعْنِی الْکَعْبَةَ): «درست مثل اینکه به او مینگرم. سیاهپوست با پاهای باریک (بین دو رانش باز است) سنگهای کعبه را یکی یکی از هم جدا میکند». «مسند امام احمد» (3/315-316) (حدیث 2010) شرح احمد شاکر و «صحیح بخاری» کتاب الحج باب هدم الکعبه (3/460 با شرح فتح الباری).]

مصحح؛ برگرفته از کتاب نشانههای قیامت نوشتهی یوسف بن عبدالله بن یوسف الوابل؛

([18]) الأصل: (عمر)، والتصویب من "المجمع" و"العجالة" و"الدر المنثور"، ونسبه فقال: ". . ابن عمرو بن العاصی".

([19]) کذا وجد فی أکثر نسخ هذا الکتاب هاتان اللفظتان: «جبل الطیر» و«جبل الخیر» بفتح أولهما ویاء ساکنة فیهما، وذلک بلا شک غلط عجیب، وتصحیف فاحش، لا یخفى على لبیب، ولعله من بعض النساخ إذ لیس لهذین الاسمین فی الجبال المسماة ذکر، بل ولا وجود، أما اللفظة الأولى فإنها مصحفة بـ (جبل الطور) بضم الطاء والواو، وهو الجبل المشهور، واللفظة الثانیة مصحفة بـ (جبل الخَمَر). بفتح الخاء المعجمة والمیم بوزن القمر، وهو جبل بیت المقدس الذی ورد مفسراً فی حدیث النواس بن سمعان فی ذکر الدجال فی صحیح مسلم، بل قد روى ابن أبی حاتم حدیث الأصل الذی وقع فیه التصحیف المشار إلیه فقال: "جبل الطور وجبل الخَمَر"، ثم قال: "جبل الخَمَر هو جبل بیت المقدس". کذا فی "العجالة" (2/ 129) ملخصاً. قلت: وعلى الصواب وقع فی "تفسیر الطبری" (1/ 428)، وهو من روایة أبی قلابة عن عبدالله بن عمرو، وأبو قلابة مدلس کما تقدم منی قریباً، وقد أرسله فی روایة عند الطبری.

([20]) انظر الحاشیة السابقة.

([21]) لقد أبعد المصنف النجعة، فقد أخرجه أحمد وأبو داود وغیرهما، وهو مخرج فی "الإرواء" برقم (972).

([22]) زیادة من "الأصبهانی" و"العجالة".

([23]) کذا الأصل، وفی بعض النسخ "وعن" بحذف "روی"، ولعله الصواب؛ فإنه سیأتی هکذا فی آخر (9 - الترغیب فی الوقوف بعرفة. .)، ویؤیده أن المؤلف قد صرح بصحته تحت الحدیث الآتی (11- باب فی حلق الرأس فی منى)، مع ذلک ضعفه المعلقون الثلاثة بجهل بالغ. هداهم الله.

([24]) قلت: من جهل المعلقین الثلاثة وتخلیطهم أنهم صدروا تخریجهم للحدیث بالتضعیف! ثم عزوه لابن حبان والبزار بالأرقام! ثم نقلوا عن الهیثمی عزوه للطبرانی، وقوله فی رجال البزار: "موثقون"، فتعقبوه بقولهم (2/ 118): "قلنا: بل فیهم عبدالوهاب بن مجاهد ضعیف"! فأقول: (العبد) هذا لیس فی روایة ابن حبان والبزار، ثم هو متروک عند ابن حبان نفسه، فتأمل کم فی هذا التخریج مع الأرقام من تضلیل للقراء، وکم فی هذا الحکم من اعتداء على السنة الغراء؟! وانظر التعلیق علی الحدیث فی الموضع الذی أشار إلیه المؤلف رحمه الله، وکذا تعلیقی المتقدم.

([25]) زیادة من "ترغیب الأصبهانی" (1/ 441)، صرح الراوی عنده بالشک، وفیه من یضع الحدیث. ورواه غیر الأصبهانی عنه دون قوله: "أو غفر له"، ودون قوله: "ذاهباً أو راجعاً". وهو مخرج فی "الضعیفة" (2804).

ترهیب از مثله کردن حیوان و یا کشتن آن برای امری جز خوردن و دستور به کشتن و ذبح حیوان به بهترین روش

ترهیب از مثله کردن حیوان و یا کشتن آن برای امری جز خوردن و دستور به کشتن و ذبح حیوان به بهترین روش

1598-1089- (1) (صحیح) عَنْ شَدَّادِ بْنِ أَوْسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ اللَّهَ کَتَبَ الْإِحْسَانَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ، فَإِذَا قَتَلْتُمْ فَأَحْسِنُوا الْقِتْلَةَ، وَإِذَا ذَبَحْتُمْ فَأَحْسِنُوا الذِّبْحَةَ([1])، وَلْیُحِدَّ([2]) أَحَدُکُمْ شَفْرَتَهُ، وَلْیُرِحْ ذَبِیحَتَهُ».

رواه مسلم وأبو داود والنسائی وابن ماجه.

از شداد بن اوس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال احسان و نیکی در هر چیزی را بر ما واجب قرار داده است. هرگاه کسی را کشتید این کار را به خوبی انجام دهید. و هرگاه حیوانی را ذبح نمودید به بهترین شیوه ذبح کرده و باید کاردتان را تیز کنید و حیوانی را که می‌خواهید ذبح کنید راحت کنید».

1599-1090- (2) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ ج عَلَى رَجُلٍ وَاضِعٍ رِجْلَهُ عَلَى صَفْحَةِ شَاةٍ، وَهُوَ یُحِدُّ شَفْرَتَهُ وَهِیَ تَلْحَظُ إِلَیْهِ بِبَصَرِهَا، قَالَ: «أَفَلَا قَبْلَ هَذَا؟ أَوَتُرِیدُ أَنْ تُمِیتَهَا مَوْتَات؟!».

ابن عباس ب می‌گوید: رسول الله ج از کنار مردی عبور کرد که پایش را روی گردن گوسفندی گذاشته و در حال تیز کردن کاردش بود و گوسفند آن می‌دید. رسول الله ج فرمودند: «نمی‌توانستی این کار را قبل از ذبح انجام دهی؟ یا می‌خواهی آن را دو بار بکشی؟!».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط" ورجاله رجال "الصحیح"، ورواه الحاکم إلا أنه قال: «أَتُرِیدُ أَنْ تُمِیتَهَا مَوْتَاتٍ؟! هَلَّا أحدَدْتَ شَفْرَتَکَ قَبْلَ أَنْ تُضْجِعَهَا». وقال: "صحیح على شرط البخاری".

و در روایت طبرانی آمده است: «آیا می‌خواهی دو بار آن را بکشی؟ مگر نمی‌شد کاردت را قبل از خواباندن حیوان تیز کنی؟!»

1600-1091- (3) (صحیح) وَرُوِیَ عَنْ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: «أَمَرَ النَّبِیُّ ج بِحَدِّ الشِّفَارِ، وَأَنْ تُوَارَى عَنِ الْبَهَائِمِ، وَقَالَ: «إِذَا ذَبَحَ أَحَدُکُمْ فَلْیُجْهِزْ».

رواه ابن ماجه([3]).

از ابن عمر ب روایت شده که می‌گوید: رسول الله ج دستور داد که کارد را تیز کرده و این عمل را از حیوان بپوشانید. و فرمود: هرگاه یکی از شما ذبح نمود پس سریع سر آن را ببرد».

(الشفار) جمع شفرة: چاقو. و (فلیجهز) به ضم یاء و سکون جیم و کسر هاء یعنی: باید به سرعت آن را ذبح کند و این کار را تمام کند.

1601-1092- (4) (حسن لغیره) وَعَنْ ابْنِ عَمْرٍو([4]) ب أیضاً؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَا مِنْ إِنْسَانٍ یَقْتُلُ عُصْفُورًا فَمَا فَوْقَهَا بِغَیْرِ حَقِّهَا؛ إِلَّا سَأَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَنْهَا». قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَمَا حَقُّهَا؟ قَالَ: «یَذْبَحَهَا فَیَأْکُلَهَا، وَلَا یَقْطَعَ رَأْسَهَا وَیَرْمِیَ بِهَا».

رواه النسائی والحاکم، وصححه.

همچنین از ابن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «انسانی نیست که گنجشکی یا چیزی بزرگ‌تر از آن را به ناحق بکشد مگر اینکه خداوند در مورد آنها از او سؤال می‌کند». گفته شد: ای رسول الله ج! به حق [کشتن] آنها چگونه است؟ فرمود: «آن را ذبح کرده و بخورد نه اینکه سر آن را قطع کرده و پرت کند».

1602-680- (1) (ضعیف) وَعَنِ الشَّرِیدَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ قَتَلَ عُصْفُورًا عَبَثًا عَجَّ إِلَى اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَقُولُ: یَا رَبِّ! إِنَّ فُلَانًا قَتَلَنِی عَبَثًا، وَلَمْ یَقْتُلْنِی مَنْفَعَةً».

رواه النسائی وابن حبان فی "صحیحه"([5]).

از شرید س روایت است از رسول خدا ج شنیدم که فرمودند: «هرکس گنجشکی را بیهوده بکشد، آن گنجشک در روز قیامت فریاد زنان نزد خداوند حاضر شده و می‌گوید: پروردگارا، فلانی مرا بیهوده کشت نه برای بردن بهره‌ای از من».

1603-681- (2) (ضعیف موقوف) وَعَنِ ابْنِ سِیرِینَ قَالَ: أَنَّ عُمَرَ س رَأَى رَجُلًا یَسْحَبُ شَاةً بِرِجْلِهَا لِیَذْبَحَهَا. فَقَالَ لَهُ: «وَیْلَکَ! قُدْهَا إِلَى الْمَوْتِ قَوْدًا جَمِیلًا».

رواه عبد الرزاق فی "کتابه" موقوفاً.

از ابن سیرین روایت است: عمر بن خطاب س مردی را دید که پاهای گوسفندی را گرفته و او را می‌کشید تا ذبح کند. پس به او گفت: وای بر تو، آن ‌را به نیکی به سوی مرگ ببر.

0-682- (3) (ضعیف) ورواه أیضاً مرفوعاً عن محمد بن راشد عن الوضین بن عطاء قال: إِنَّ جَزَّارًا فَتَحَ بَابًا عَلَى شَاةٍ لِیَذْبَحَهَا، فَانْفَلَتَتْ مِنْهُ حَتَّى جَاءَتِ النَّبِیَّ ج، فَأَتْبَعَهَا، وَأَخَذَ یَسْحَبُهَا بِرِجْلِهَا، فَقَالَ لَهَا النَّبِیُّ ج: «اصْبِرِی لِأَمْرِ اللَّهِ، وَأَنْتَ یَا جَزَّارُ! فَسُقْهَا سَوْقًا رَفِیقًا».

وهذا معضل، والوضین فیه کلام.

از محمد بن راشد از وضین بن عطاء روایت است که: قصابی دری را به روی گوسفندی باز کرد تا آن‌ را ذبح کند؛ پس گوسفند فرار کرد و نزد رسول خدا ج آمد و قصاب به دنبال آن بود. پس پاهایش را گرفته و شروع کرد به کشیدن گوسفند؛ رسول خدا ج به گوسفند گفت: «در برابر امر الهی صبر کن؛ و تو ای قصاب، با آن رفتاری نیک داشته باش».

1604-683- (4) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی صَالِحٍ الْحَنَفِیِّ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج - وَأُرَاهُ ابْنَ عُمَرَ - قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ مَثَّلَ بِذِی رُوحٍ ثُمَّ لَمْ یَتُبْ، مَثَّلَ اللَّهُ بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

رواه أحمد، ورواته ثقات مشهورون([6]).

از ابوصالح حنفی از مردی از اصحاب رسول خدا ج روایت است که از رسول خدا ج شنیدم: «هرکس جانداری را مُثله کند و از این عمل توبه نکند، خداوند متعال روز قیامت او را مثله می‌کند».

1605-1093- (5) (صحیح) وَعَنْ مالک بن نضلة س قَالَ: أَتَیْتُ النَّبِیَّ ج فَقَالَ: «هَلْ تُنْتَجُ إِبِلُ قَوْمِکَ صِحَاحًا [آذَانُهَا]، فَتَعْمَدُ إِلَى الْمُوسَى فَتَقْطَعُ آذَانَهَا وَتَشُقُّ جُلُودَهَا، وَتَقُولَ: هَذِهِ صُرُمٌ، فَتُحَرِّمُهَا عَلَیْکَ وَعَلَى أَهْلِکَ؟» قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: «فَکُلُّ مَا آتَاکَ اللَّهُ حِلٌّ، سَاعِدُ اللَّهِ أَشَدُّ مِنْ سَاعِدِکَ، وَمُوسَى اللَّهِ أَحَدُّ مِنْ مُوسَاکَ».

رواه ابن حبان فی "صحیحه". وسیأتی بابٌ فی "الشفقة والرحمة إن شاء الله" [20- القضاء/10].

از مالک بن نضله س روایت است که نزد رسول الله ج آمدم، پس فرمود: «آیا شتر قومت، بچه شتر با گوش‌های سالم به دنیا می‌آورد و تو گوش آن را قطع کرده و پوستش را پاره می‌کنی و می‌گویی این گوش‌بریده است و آن را بر خودت و خانواده‌ات حرام می‌کنی؟» گفتم: بله. فرمود: «هر آنچه خداوند به تو داده حلال است و قدرت خداوند از قدرت تو بیشتر و تیغ خداوند تیز‌تر از تیغ تو است».

(الصُّرْم) به ضم صاد و سکون راء جمع (الصریم) میباشد که عبارت است از آنکه گوشش بریده شده باشد ([7]).


 

11- کتاب الحج



([1]) (القتْلة والذِّبحة) به کسر قاف و ذال: اسمی برای هیئت و حالتی است.

([2]) به ضم یاء؛ گفته میشود: «أحدَّ السکین وحددها واستحدها» که همگی به یک معنا (تیز کردن) میباشند.

(ولیرح ذبیحته) راحت نمودن ذبیحه با تیز کردن کارد و سریع بریدن گلوی حیوان و موارد دیگری میباشد.

و اینکه فرمود: (فأحسنوا القِتْلة) قاعدهای عمومی در مورد هرکسی است که باید کشته شود. چه ذبیحه باشد یا بر مبنای قتل و قصاص و حد شرعی و مواردی از این قبیل کشته شود. و این حدیث از جمله احادیث جامع و بیانگر قاعدهی مهمی از قواعد اسلام است و آن نرمی و مهربانی با حیوان میباشد.

([3]) قلت: فیه ابن لهیعة، لکنْ رواه عنه قتیبة بن سعید عند أحمد، فهو صحیح، فانظر "الصحیحة" (3130). وأعله المعلقون بابن لهیعة!

([4]) الأصل: (ابن عمر)، والصواب ما أثبتناه وکذا فی "النسائی" (2/ 201)، والحاکم (4/ 232)، وقد نبه على هذا الشیخ الناجی (127/ 2)، وفات ذلک على مختصِره الحافظ ابن حجر، ومن قام على تحقیقه!

([5]) قلت: فیه (صالح بن دینار) وهو الجعفی؛ مجهول لم یوثقه غیر ابن حبان، ولا روى عنه إلا واحد، وفی "الصحیح" ما یغنی عنه.

([6]) کذا قال، وفیه تساهل ظاهر لأنه من روایة شریک القاضی، وهو وإن کان صدوقاً فهو سیىء الحفظ، راجع ترجمته فی آخر الکتاب الأصل، و"الضعیفة" (5089).

([7]) می‌گویم: این عمل را در زمان جاهلیت انجام می‌دادند و چنین حیوانی را وقف بت‌های‌شان کرده و بر خود حرام نموده و آن را بدون چوپان رها می‌کردند. و «البحیرة» مذکور در قرآن همین است. چنانکه الله متعال می‌فرماید: ﴿مَا جَعَلَ ٱللَّهُ مِنۢ بَحِیرَةٖ وَلَا سَآئِبَةٖ وَلَا وَصِیلَةٖ وَلَا حَامٖ وَلَٰکِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَۖ وَأَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ١٠٣ [المائدة: 103] «الله هیچ‌گونه بحیره و نه سائبه و نه وصیله و نه حام را قرار نداده است، ولی کسانی‌که کافر شدند، بر الله دروغ می‌بندند و بیشترشان در نمی‌یابند».

ترغیب به قربانی کردن و بیان آنچه در حکم کسی وارد شده که با وجود توانایی قربانی نمی‌کند و کسی که پوست قربانی را می‌فروشد

ترغیب به قربانی کردن و بیان آنچه در حکم کسی وارد شده که با وجود توانایی قربانی نمی‌کند و کسی که پوست قربانی را می‌فروشد

1588-671- (1) (ضعیف) عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَا عَمِلَ آدَمِیٌّ مِنْ عَمَلٍ یَوْمَ النَّحْرِ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ إِهْرَاقِ الدَّمِ، وَإِنَّهُ لَتَأْتِی یَوْمَ القِیَامَةِ بِقُرُونِهَا وَأَشْعَارِهَا وَأَظْلَافِهَا، وَإِنَّ الدَّمَ لَیَقَعُ مِنَ اللَّهِ بِمَکَانٍ قَبْلَ أَنْ یَقَعَ مِنَ الأَرْضِ، فَطِیبُوا بِهَا نَفْسًا».

رواه ابن ماجه، والترمذی وقال: "حدیث حسن غریب"، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد". (قال الحافظ): "رووه من طریق أبی المثنى - واسمه سلیمان بن یزید- عن هشام بن عروة عن أبیه عنها. وسلیمان واهٍ، وقد وثق"([1]).

قال الترمذی: ویروى عن النبی ج، أنه قال: «الأُضْحِیَّةِ لِصَاحِبِهَا بِکُلِّ شَعَرَةٍ حَسَنَةٌ».

از عایشه ل روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «انسان در روز قربان هیچ عملی را انجام نمی‌دهد که مانند ریختن خون قربانی نزد خداوند محبوب باشد؛ و کسی که چنین کند روز قیامت با شاخ‌ها و موها و سُم قربانی حاضر می‌شود؛ و خون قربانی قبل از اینکه بر زمین بریزد نزد خداوند می‌ریزد و با آن نفس انسان پاکیزه می‌شود».

و ترمذی می‌گوید: از رسول خدا ج روایت شده که: «در برابر هر موی قربانی، برای صاحب آن یک نیکی است».

1589-672- (2) (موضوع) وهذا الحدیث الذی أشار إلیه الترمذی رواه ابن ماجه والحاکم وغیرهما؛ کلهم عَنْ عَائِذِ اللَّهِ عَنْ أَبِی دَاوُدَ عَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ س قَالَ: قَالَ أصحاب رسول الله ج: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا هَذِهِ الْأَضَاحِیُّ؟ قَالَ: «سُنَّةُ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ». قَالوا: فَمَا لَنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «بِکُلِّ شَعْرَةٍ حَسَنَةٌ». قَالوا: فَالصُّوفُ؟ قَالَ: «بِکُلِّ شَعْرَةٍ مِنَ الصُّوفِ حَسَنَةٌ».

وقال الحاکم: "صحیح الإسناد". (قال الحافظ): "بل واهِیهِ، عائذ الله هو المجاشعی، وأبو داود - وهو نفیع بن الحارث الأعمى-، وکلاهما ساقط".

از عائذ الله از ابوداود از زید بن ارقم س روایت است که: اصحاب رسول الله س گفتند: ای رسول خدا، این قربانی‌ها چیست؟ فرمود: «سنت پدرتان ابراهیم است». گفتند: در برابر آن برای ما چه پاداشی خواهد بود؟ فرمود: «در برابر هر موی قربانی یک نیکی»؛ گفتند: در برابر پشم آن چه؟ فرمود: «در برابر هر موی پشم آن یک نیکی خواهد بود».

1590-673- (3) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج فِی یَوْمِ الأَضْحَى: «مَا عَمِلَ آدَمی([2]) فِی هَذَا الْیَوْمِ أَفْضَلَ مِنْ دَمٍ یُهَرَاقُ، إِلَّا أَنْ تَکُونَ رَحِمًا تُوصَلُ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر"، وفی إسناده الحسن بن یحیى([3]) الخشنی، لا یحضرنی حاله.

از ابن عباس ب روایت است که رسول خدا ج در روز عید قربان فرمودند: «هیچ عمل انسان در این روز برتر از ریختن خون قربانی نیست جز برقرار نمودن پیوند خویشاوندی [که قطع شده است]».

1591-674- (4) (منکر) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَا فَاطِمَةُ! قَوْمِی إِلَى أُضْحِیَّتِکَ فَاشْهَدِیهَا، فَإِنَّ لَکِ بِأَوَّلِ قَطْرَةٍ([4]) تَقْطُرُ مِنْ دَمِهَا أَن یُغْفَرَ لَکِ مَا سَلَفَ مِنْ ذُنُوبُکَ». قَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَلَنَا خَاصَّةً أَهْلَ الْبَیْتِ، أَوْ لَنَا وَلِلْمُسْلِمِینَ؟ قَالَ: «بَلْ لَنَا وَلِلْمُسْلِمِین».

رواه البزار، وأبو الشیخ ابن حیان فی "کتاب الضحایا" وغیره.

 وفی إسناده عطیة بن قیس؛ وُثّق، وفیه کلام([5]).

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «ای فاطمه، برخیز به سوی قربانی‌ات و او را گواه بگیر که برای تو در برابر اولین قطره خونی که از او می‌ریزد گناهان گذشته‌ات بخشیده می‌شود». فاطمه گفت: ای رسول خدا، آیا این پاداش تنها برای ما اهل بیت است یا برای ما و مسلمانان است؟ فرمود: «بلکه برای ما و مسلمانان است».

0-675- (5) (موضوع) ورواه أبو القاسم الأصبهانی عن علی ولفظه: أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «یَا فَاطِمَةُ! قُومِی فَاشْهَدِی أُضْحِیَّتَکِ، فَإِنَّ لَکِ بِأَوَّلِ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ مِنْ دَمِهَا مَغْفِرَةً لِکُلِّ ذَنْبٍ، أَمَا إِنَّهُ یُجَاءُ بِدَمِهَا وَلَحمِهَا فَیُوضَع فِی مِیزَانِکِ سَبْعِینَ ضِعْفًا». فَقَالَ أَبُو سَعِیدٍ: یَا رَسُولَ اللهِ! هَذا لِآلِ مُحَمَّدٍ خَاصَّةً، فَإنهُمْ أَهْلٌ لِمَا خُصُّوا بِهِ مِنْ الخَیْر، أَوْ لِآلِ مُحَمَّدٍ وَلِلمُسلِمینَ عَامَّةً؟ قَالَ: «لِآلِ مُحَمَّدٍ خَاصَّةً، وَلِلمُسلِمینَ عَامَّةً».

وقد حسَّن بعض مشایخنا حدیث علیّ هذا([6]). والله أعلم.

و رسول خدا ج فرمودند: «ای فاطمه، برخیز و قربانی‌ات را گواه بگیر؛ برای تو در برابر اولین قطره‌ی خونی که از او می‌ریزد بخشش تمام گناهان است. اما آن با گوشت و خون خود هفتاد برابر حاضر شده و در میزان اعمالت قرار می‌گیرد». ابوسعید گفت: ای رسول خدا، آیا این مخصوص آل محمد است. چراکه آنان شایسته امور خیر مخصوصی هستند یا اینکه برای آل محمد و عموم مسلمانان است؟ فرمود: «برای آل محمد و عموم مسلمانان است».

1592-676- (6) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ عَلِیٍّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ! ضَحُّوا وَاحْتَسِبُوا بِدِمَائِهَا، فَإِنَّ الدَّمَ وَإِنْ وَقَعَ فِی الْأَرْضِ، فَإِنَّهُ یَقَعُ فِی حِرْزِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط"([7]).

از علی س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «ای مردم، قربانی کنید و از ریخته شدن خون آن امید پاداش داشته باشید چراکه خون اگرچه بر زمین ریخته می‌شود اما در حقیقت نزد خداوند ریخته می‌شود».

1593-677- (7) (موضوع) وَرُوِیَ عَن حسن بن علی ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ ضَحَّى طَیِّبَةً بِهَا نَفْسُهُ، مُحْتَسِبًا لِأُضْحِیَّتِهِ؛ کَانَتْ لَهُ حِجَابًا مِنَ النَّارِ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر"([8]).

از حسن بن علی ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس به رضایت قربانی کند و از قربانی کردن امید پاداش داشته باشد، قربانی‌اش برای او حجاب و مانعی در برابر آتش خواهد بود».

1594-678- (8) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا أُنْفِقَتُ الْوَرِقُ فِی شَیْءٍ أَحَبَّ إِلَى اللهِ مِنْ نَحرٍ یُنْحَرُ فِی یَوْمِ عِیدٍ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر"، والأصبهانی.

از ابن عباس ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هیچ پولی نزد خداوند محبوب‌تر از پولی نیست که در راه قربانی کردنِ قربانی در روز عید انفاق می‌شود».

1595-679-(9) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «خَیْرُ الأُضْحِیَّةِ الکَبْشُ، وَخَیْرُ الکَفَنِ الحُلَّةُ»([9]).

رواه أبو داود والترمذی، وابن ماجه؛ إلا أنه قال: «الْکَبْشُ الْأَقْرَنُ».

رووه کلهم من روایة عفیر بن معدان عن سلیم بن عامر عن أبی أمامة، وقال الترمذی: "حدیث غریب". (قال الحافظ): "عفیر واه"([10]).

از ابوامامه س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «بهترین قربانی، قربانی کردن کبش (گوسفند دوساله) است. و بهترین کفن ازار و ردا است».

و در روایت ابن ماجه آمده است: «گوسفند شاخ‌دار».

1596-1087- (1) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ وَجَدَ سَعَةً لِأَنْ یُضَحِّیَ فَلَمْ یُضَحِّ، فَلَا یَحْضُرْ مُصَلَّانَا».

رواه الحاکم مرفوعاً هکذا وصححه، وموقوفاً ولعله أشبه.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که توانایی قربانی دارد اما قربانی نمی‌کند در مصلای ما حاضر نشود».

1597-1088- (2) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ بَاعَ جِلْدَ أُضْحِیَّتِهِ فَلَا أُضْحِیَّةَ لَهُ».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس پوست قربانیش را بفروشد گویا که قربانی نکرده است».

رواه الحاکم وقال: "صحیح الإسناد". (قال الحافظ): فی إسناده عبدالله بن عیّاش القِتبَانی المصری، مختلف فیه، وقد جاء فی غیر ما حدیث عن النبی ج النهی عن بیع جلد الأضحیة"([11]).

4-(الترهیب من المثلة بالحیوان، ومن قتله لغیر الأکل، وما جاء فی الأمر بتحسین القتلة والذبحة)



([1]) قلت: وبه تعقب الحاکمَ الذهُّبی بقوله فی "التلخیص" (4/ 222): "قلت: سلیمان واه، وبعضهم ترکه". وهو مخرج فی "الضعیفة" (526).

([2]) وفی نسخة: "ما عمل ابن آدم"، والصواب المطابق لما فی "الکبیر" ما أثبتنا.

([3]) الأصل: "یحیى بن الحسن" على القلب. وکذا فی المخطوطة ومطبوعة عمارة وغیرها کمطبوعة الثلاثة! والظاهر أنه انقلب على المؤلف؛ ولذلک لم یعرفه، وأما الهیثمی فقد عرفه بالضعف، ولکنه لم یتنبه للقلب! کما فات الحافظ الناجی التنبیه على ذلک کله، والحدیث مخرج فی "الضعیفة" (525) مع بیان حال الحسن بن یحیى المذکور.

([4]) (القطرة) بفتح القاف وسکون الطاء: النقطة، والجمع: قطرات.

([5]) قلت: الذی فی "البزار" (1/ 59/ 1202): "عطیة"، غیر منسوب، وهو عطیة ابن سعد العوفی، وهو ضعیف مدلس، والحدیث منکر کما قال أبو حاتم، فقوله: "عطیة بن قیس" وهم أو سبق قلم، قلده فیه الهیثمی، وهو مخرج فی "الضعیفة" (528 و6828).

([6]) قلت: هذا أبعد ما یکون عن حال إسناده، فإن (عمرو بن خالد الواسطی)، وهو کذاب یضع الحدیث، وبیانه فی "الضعیفة" (6828). وأما الجهلة فقالوا: "ضعیف"!

([7]) رقم (8319) وقال: "تفرد به عمرو بن الحصین". قلت: وهو کذاب کما قال الخطیب. وقال أبو حاتم: "روى عن ابن عُلاثة أحادیث موضوعة، فترکنا حدیثه". قلت: وهذا من روایته عنه.

([8]) قلت: فیه عنده (3/ 85-86) أبو داود النخعی -واسمه سلیمان بن عمرو النخعی- وهو کذاب کما قال الهیثمی، ولقلة معرفة الجهلة بهذا العلم فما استفادوا منه إلا أن الحدیث "ضعیف"! وکذلک قالوا فی الحدیثین الموضوعین اللذین قبله!!

([9]) عبارت است از لباس‌هایی راه راه از پشم سیاه از یمن که زمانی حله نامیده می‌شوند که دو لباس از یک جنس باشند. و مراد این است که آن بهترین کفن است.

([10]) قلت: هو عند أبی داود من غیر طریقه، وکذلک رواه الحاکم وصححه! وهو خطأ بینته فی الأصل.

([11]) قال الناجی: "لا أستحضر الآن فی هذا المعنى غیر الحدیث المذکور من طریق عبدالله، وقد رواه ابن جریر من طریقه موقوفاً على أبی هریرة. لکنْ فی «مسند الإمام أحمد» من حدیث قتادة بن النعمان أنَّه علیه الصلاة والسلام قام -أی خطیباً-، فقال: "لا تبیعوا لحوم الهدی والأضاحی، وکلوا وتصدقوا واستمتعوا بجلودها، ولا تبیعوها". [قلت: فی إسناده (4/ 15) عنعنة ابن جریج. قال:] وقال سعید بن منصور: حدثنا عبدالرحمن بن زید بن أسلم عن أبیه قال: سئل رسول الله ج عن جلود الضحایا؟ فقال: تصدقوا بها ولا تبیعوها"، وهذا مرسل ضعیف". کذا فی "العجالة" مختصراً (127/ 1-2).

ترغیب به تکبیر گفتن در روز عید و بیان فضیلت آن

 ترغیب به تکبیر گفتن در روز عید و بیان فضیلت آن

1586-669- (1) (منکر) رُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «زَیِّنُوا أَعْیَادَکُمْ بِالتَّکْبِیرِ».

رواه الطبرانی فی "الصغیر" و"الأوسط" وفیه نکارة.

از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «اعیادتان را با تکبیر مزین کنید».

1587-670- (2) (ضعیف) وَعَنْ سَعدِ([1]) بْنِ أَوْسٍ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ أَبِیهِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِذَا کَانَ یَوْمُ عیدِ الْفِطْرِ وَقَفَتِ الْمَلَائِکَةُ عَلَى أَبْوَابِ الطُّرُقِ، فَنَادَوْا: اغْدُوا یَا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِینَ إِلَى رَبٍّ کَرِیمٍ، یَمُنُّ بِالْخَیْرِ، ثُمَّ یُثِیبُ عَلَیْهِ الْجَزِیلَ، لَقَدْ أُمِرْتُمْ بِقِیَامِ اللَّیْلِ فَقُمْتُمْ، وَأُمِرْتُمْ بِصِیَامِ النَّهَارِ فَصُمْتُمْ، وَأَطَعْتُمْ رَبَّکُمْ، فَاقْبِضُوا جَوَائِزَکُمْ، فَإِذَا صَلَّوْا نَادَى مُنَادٍ: أَلَا إِنَّ رَبَّکُمْ قَدْ غَفَرَ لَکُمْ، فَارْجِعُوا رَاشِدِینَ إِلَى رِحَالِکُمْ، فَهُوَ یَوْمُ الْجَائِزَةِ، وَیُسَمَّى ذَلِکَ الْیَوْمُ فِی السَّمَاءِ یَوْمَ الْجَائِزَةِ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" من روایة جابر الجعفی. وتقدم فی "الصیام" ما یشهد له [9/2- باب]([2]).

از سعد بن اوس انصاری از پدرش س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «چون روز عید فطر فرارسد فرشتگان بر سر راه‌ها ایستاده و ندا می‌دهند: ای گروه مسلمانان به سوی پروردگار بخشنده بشتابید. پروردگار بخشنده‌ای که با خیر و خوبی منت می‌گذارد و در برابر آن پاداش می‌دهد. به نماز شب امر شدید و آن‌را بر پا داشتید و به روزه‌ی روز امر شدید و روزه گرفتید و پروردگارتان را اطاعت کردید، پس پاداش‌تان را بگیرید. پس چون نماز بخوانند منادی ندا می‌دهد: بدانید که پروردگارتان شما را بخشیده است. پس هدایت یافته به منزل بازگردید که این روز پاداش است و این روز را در آسمان روز پاداش می‌نامند».

3-(الترغیب فی الأضحیة، وما جاء فیمن لم یضح مع القدرة، ومن باع جلد أضحیته)



([1]) کذا الأصل، وفی "المعجم الکبیر" (1/ 196-197/ 617 و618): (سعید)، وکذا فی بعض المصادر الأخرى، ولم أجد له ترجمة، وهو مخرج فی "الضعیفة" (5470)، وأعله الهیثمی بـ (جابر الجعفی) وقال: "متروک". وفاته أن الروای عنه شر منه. کما فاته الطریق الأخرى عند الطبرانی، وهی خالیة منهما! وقلده الجهلة النقلة!

([2]) قلت: یشیر إلى حدیث ابن عباس الطویل هناک، وهو موضوع، فلا یصلح للاستشهاد به ولو فی الفضائل، فتنبه.

تشویق به احیای دو شب عید

تشویق به احیای دو شب عید

1583-666- (1) (موضوع) عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ قَامَ لَیْلَتَیِ الْعِیدَیْنِ مُحْتَسِبًا، لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ».

رواه ابن ماجه، ورواته ثقات؛ إلا أن بقیة مدلس، وقد عنعنه([1]).

از ابوامامه س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس دو شب عید را به امید ثواب به عبادت صبح کند، روزی که قلب‌ها می‌میرند، قلب او نمی‌میرد».

1584-667- (2) (موضوع) وَرُوِیَ عَن مُعَاذِ بن جَبَلٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَن أَحیَا اللیالی الخمسَ؛ وجبت له الجنة: لیلةَ الترویة، ولیلةَ عرفة، ولیلةَ النحر، ولیلةَ الفطر، ولیلةَ النصف من شعبان».

رواه الأصبهانی.

از معاذ بن جبل س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس شب‌های پنجگانه را [با عبادت] زنده نگه دارد، بهشت بر او واجب می‌شود: شب ترویه، شب عرفه، شب عید قربان، شب عید فطر و شب نیمه شعبان».

1585-668- (3) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ أَحیَا لَیْلَةَ الْفِطْرِ وَلَیْلَةَ الْأَضْحَى، لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط" و"الکبیر"([2]).

از عُبادت بن صامت س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس شب عید فطر و شب عید قربان را به عبادت بگذراند، روزی که قلب‌ها بمیرند قلب او نمی‌میرد».

2-(الترغیب فی التکبیر فی العید وذکر فضله)



([1]) قلت: رواه عن ثور بن یزید، عن خالد بن معدان، عن أبی أمامة. وأخرجه الأصبهانی فی "الترغیب" من طریق أخرى عن عمر بن هارون البلخی عن ثور بن یزید به. والبلخی هذا کذاب، فیخشى أن یکون بقیة رواه عنه ثم دلسه. انظر "الضعیفة" (521 و5163). وحدیث معاذ عند الأصبهانی (367) وغیره فیه متهم بالکذب، وهو مخرج هناک برقم (522).

([2]) وکذا فی "المجمع" (2/ 198)، وذکر أن فیه (عمر بن هارون البلخی) المذکور آنفاً، وأنا فی شک من عزوه لـ "الأوسط" فإنی لم أره فی "فهرسته" ولا فی "مجمع البحرین". نعم وجدته فی "معجمی" الذی کنت جمعته من مخطوطات الظاهریة معزواً للطبرانی فی "الأوسط" کما فی "المنتقى منه" للذهبی (ق 2/ 1-2)، فلعله فی بعض النسخ منه.

ابن قیم / در سیاق بیان سنت نبوی در باب شب عید قربان در «زاد المعاد» میگوید: «سپس رسول الله میخوابید تا اینکه صبح میشد و این شب را [با عبادت] احیا نمیکرد و هیچ روایت صحیحی در مورد احیای دو شب عید، از پیامبر ج نیست».