اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

(نوع آخر)

(نوع آخر)

2286-959- (1) (ضعیف) عَنْ عَائِشَةَ بِنْتِ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ، عَنْ أَبِیهَا س: أَنَّهُ دَخَلَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج عَلَى امْرَأَةٍ، وَبَیْنَ یَدَیْهَا نَوًى أَوْ حَصًى تُسَبِّحُ بِهِ، فَقَالَ: «أُخْبِرُکِ بِمَا هُوَ أَیْسَرُ عَلَیْکِ مِنْ هَذَا أَوْ أَفْضَلُ؟ - فَقَالَ: - (سُبْحَانَ اللَّهِ عَدَدَ مَا خَلَقَ فِی السَّمَاءِ، سُبْحَانَ اللَّهِ عَدَدَ مَا خَلَقَ فِی الْأَرْضِ، سُبْحَانَ اللَّهِ عَدَدَ مَا بَیْنَ ذَلِکَ، سُبْحَانَ اللَّهِ عَدَدَ مَا هُوَ خَالِقٌ، وَاللَّهُ أَکْبَرُ مِثْلَ ذَلِکَ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ مِثْلَ ذَلِکَ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِثْلَ ذَلِکَ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ مِثْلَ ذَلِکَ)».

رواه أبو داود، والترمذی وقال: "حدیث حسن غریب، من حدیث سعد". والنسائی وابن حبان فی "صحیحه والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([1]).

از عایشه دختر سعد بن ابی وقاص از پدرش س روایت است که وی همراه رسول الله ج نزد زنی رفتند که دانه‌ها یا سنگریزه‌هایی داشت و با آنها مشغول تسبیح بود؛ پس رسول الله ج فرمود: «آیا تو را از عملی که از این برایت آسان‌تر یا برتر است خبر ندهم؟ - فرمود: - سبحان الله به تعداد آنچه در آسمان خلق شده؛ سبحان الله به تعداد آنچه در زمین خلق شده؛ سبحان الله به تعداد آنچه بین این دوست؛ سبحان الله به تعداد آنچه خالقی از ازل دارد؛ و الله اکبر به همین صورت؛ و الحمدلله به همین صورت و نیز لا اله الا الله و لاحول و لا قوه الا بالله».

2287-960- (2) (ضعیف) وروى الترمذی والحاکم أیضاً عَنْ صَفِیَّةَ ل: دَخَلَ عَلَیهَا رَسُولَ اللَّهِ ج وَبَیْنَ یَدَیْهَا أَرْبَعَةُ آلَافِ نَوَاةٍ تُسَبِّحُ بِهِنَّ، فَقَالَ: «أَلَا أُعَلِّمُکِ بِأَکْثَرَ مِمَّا سَبَّحْتِ بِهِ؟». فَقَالَت: بَلَى، عَلِّمْنِی. فَقَالَ: «قُولِی: سُبْحَانَ اللَّهِ عَدَدَ خَلْقِهِ». وَقَالَ الحَاکِمُ: «قُولِی: سُبْحَانَ اللَّهِ عَدَدَ مَا خَلَقَ مِنْ شَیْءٍ».

 قال الترمذی: "حدیث غریب لا نعرفه من حدیث صفیة إلا من هذا الوجه من حدیث هاشم بن سعید الکوفی، ولیس إسناده بمعروف".

و از صفیه ل روایت است که رسول الله ج درحالی نزد وی رفته ‌که چهار هزار دانه نزد او بوده که با آنها تسبیح می‌گفته است. پس رسول الله ج فرمودند: «آیا بیش از آنچه با آن تسبیح می‌گویی به تو نیاموزم؟». پس صفیه گفت: بله به من بیاموزید. رسول الله ج فرمود: «سُبْحَانَ اللهِ عَدَدَ خَلْقِهِ»؛ و حاکم چنین روایت نموده: «بگو: (سُبْحَانَ اللهِ عَدَدَ مَا خَلَقَ مِنْ شَیْءٍ)».



([1]) کذا قال، وفیه جهالة واضطراب ونکارة، وبیان ذلک فی "الرد على الحبشی" (ص 23-35)، و"الضعیفة "تحت الحدیث (83) وغیرها.

ترغیب به جمع بین تسبیح و تحمید و تهلیل و تکبیر

ترغیب به جمع بین تسبیح و تحمید و تهلیل و تکبیر

2285-1574- (1) (صحیح) عَنْ جُوَیْرِیَةَ ل؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج خَرَجَ مِنْ عِنْدِهَا، ثُمَّ رَجَعَ بَعْدَ أَنْ أَضْحَى وَهِیَ جَالِسَةٌ، فَقَالَ: «مَا زِلْتِ عَلَى الْحَالِ الَّتِی فَارَقْتُکِ عَلَیْهَا؟». قَالَتْ: نَعَمْ. قَالَ النَّبِیُّ ج: «لَقَدْ قُلْتُ بَعْدَکِ أَرْبَعَ کَلِمَاتٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، لَوْ وُزِنَتْ بِمَا قُلْتِ مُنْذُ الْیَوْمِ لَوَزَنَتْهُنَّ: (سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، عَدَدَ خَلْقِهِ، وَرِضَا نَفْسِهِ، وَزِنَةَ عَرْشِهِ، وَمِدَادَ کَلِمَاتِهِ)».

رواه مسلم وأبو داود والنسائی وابن ماجه والترمذی.

از ام المؤمنین جویریه دختر حارث ل روایت است که رسول الله ج [جهت ادای نماز صبح] ایشان را ترک نموده و پس از ادای نماز چاشت [= ضحی] درحالی برگشتند که جویریه [همچنان] نشسته بود. رسول الله ج به او فرمود: «همچنان در حالتی هستی که تو را ترک نمودم؟». گفت: بله. رسول الله ج فرمود: «من بعد از تو چهار کلمه را سه بار گفتم که اگر با آنچه امروز از صبح گفته‌ای، وزن شود سنگین‌تر خواهد بود: (سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، عَدَدَ خَلْقِهِ، وَرِضَا نَفْسِهِ، وَزِنَةَ عَرْشِهِ، وَمِدَادَ کَلِمَاتِهِ): خداوند را به تعداد مخلوقاتش و به قدر رضایت او و وزن عرش او و مرکب نوشتن کلمات او به پاکی و تنزیه یاد می‌کنم».

وفی روایة لمسلم: «سُبْحَانَ اللهِ عَدَدَ خَلْقِهِ، سُبْحَانَ اللهِ رِضَا نَفْسِهِ، سُبْحَانَ اللهِ زِنَةَ عَرْشِهِ، سُبْحَانَ اللهِ مِدَادَ([1]) کَلِمَاتِهِ».

زاد النسائی([2]) فی آخره: «والحمدُ لله کَذلِکَ».

و در روایتی از مسلم با این الفاظ آمده است: «سُبْحَانَ اللهِ عَدَدَ خَلْقِهِ، سُبْحَانَ اللهِ رِضَا نَفْسِهِ، سُبْحَانَ اللهِ زِنَةَ عَرْشِهِ، سُبْحَانَ اللهِ مِدَادَ کَلِمَاتِهِ».

و در پایان روایت نسائی آمده است: «و به همین ترتیب حمد و ستایش او را می‌گویم».

وفی روایة له: «سبحانَ اللهِ وبحمده، ولا إله إلا اللهُ، واللهُ أکبر، عَددَ خَلْقِهِ، ورِضا نَفْسِه، وزنَةَ عَرْشِهِ، ومِداد([3]) کلماتِه».

ولفظ الترمذی: أَنَّ النَّبِیَّ ج مَرَّ عَلَیْهَا وَهِیَ فِی مَسْجِدِهَا([4])، ثُمَّ مَرَّ بِهَا وَهِیَ فِی المَسجِدِ([5])، قَرِیبٌ نِصْفَ النَّهَارِ، فَقَالَ لَهَا: «مَا زِلْتِ عَلَى حَالِکِ؟». فَقَالَتْ: نَعَمْ. فَقَالَ: «[أَلَا] أُعَلِّمُکِ کَلِمَاتٍ تَقُولِینَهَا: سُبْحَانَ اللَّهِ عَدَدَ خَلْقِهِ، سُبْحَانَ اللَّهِ عَدَدَ خَلْقِهِ، سُبْحَانَ اللَّهِ عَدَدَ خَلْقِهِ (ثَلَاثَ مَرَّاتٍ)([6]). سُبْحَانَ اللَّهِ رِضَا نَفْسِهِ، سُبْحَانَ اللَّهِ رِضَا نَفْسِهِ، سُبْحَانَ اللَّهِ رِضَا نَفْسِهِ (ثَلَاثَ مَرَّاتٍ)([7]). وَذَکَرَ زِنَةَ عَرْشِهِ، وَمِدَادَ کَلِمَاتِهِ؛ ثلاثاً ثلاثاً». وقال: "حدیث حسن صحیح".

و در روایت ترمذی آمده است: رسول الله ج درحالی او را ترک نمودند که در محل نمازش نشسته بود. چون نزدیک به نیمه‌روز بازگشتند نیز او را در همان حال نشسته در همان مکان دیدند. پس فرمودند: «[در این مدت رفت و بازگشت من] پیوسته بر همین حالت بوده‌ای؟». جواب داد: بله؛ رسول الله ج فرمود: «آیا به تو کلماتی نیاموزم تا آنها را بگویی: (سه بار فرمودند:) سُبْحَانَ اللهِ عَدَدَ خَلْقِهِ، سُبْحَانَ اللهِ عَدَدَ خَلْقِهِ، سُبْحَانَ اللهِ عَدَدَ خَلْقِهِ؛ (و سه بار فرمودند:) سُبْحَانَ اللهِ رِضَا نَفْسِهِ، سُبْحَانَ اللهِ رِضَا نَفْسِهِ، سُبْحَانَ اللهِ رِضَا نَفْسِهِ؛ سُبْحَانَ اللهِ زِنَةَ عَرْشِهِ، سُبْحَانَ اللهِ زِنَةَ عَرْشِهِ، سُبْحَانَ اللهِ زِنَةَ عَرْشِهِ؛ سُبْحَانَ اللهِ مِدَادَ کَلِمَاتِهِ، سُبْحَانَ اللهِ مِدَادَ کَلِمَاتِهِ، سُبْحَانَ اللهِ مِدَادَ کَلِمَاتِهِ».

وفی روایة للنسائی تکرار کل واحدةٍ ثلاثاً أیضاً.

و در روایت نسائی هریک از این اذکار سه بار تکرار می‌شود.



([1]) الأصل: "عداد"، والتصحیح من "مسلم" (8/ 84)، و"النسائی" (212/ 161).

([2]) یعنی فی "الیوم واللیلة" (212-213).

([3]) الأصل: "عداد"، والتصحیح من "مسلم" (8/ 84)، و"النسائی" (212/ 161).

([4]) الأصل "المسجد"، والتصحیح من "الترمذی" والزیادة الآتیة منه.

([5]) لیس فی "الترمذی" (وهی فی المسجد)، ولا هی فی "المسند" (6/ 430) أیضاً، وإنما هی عنده بهذا اللفظ فی الموضع الأول. وکل هذه التصحیحات مما فات المعلقین الثلاثة! وهم یدعون التحقیق!!

([6]) ما بین الهلالین تأکید من المؤلف لیس فی (الترمذی)، وکذلک قوله: وذکر. . . إلخ؛ هو من عنده تلخیصاً لروایة الترمذی، والمراد أنه قال کلاً من الجملتین: "سبحان الله زنة عرشه" و"سبحان الله مداد کلماته" ثلاثاً ثلاثاً.

([7]) انظر الحاشیة السابقة.

ترغیب به گفتن سبحان الله و الله أکبر و لاإله إلا الله و الحمدلله با اختلاف انواعی که در آنهاست

ترغیب به گفتن سبحان الله و الله أکبر و لاإله إلا الله و الحمدلله با اختلاف انواعی که در آنهاست

2236-1537- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «کَلِمَتَانِ خَفِیفَتَانِ عَلَى اللِّسَانِ، ثَقِیلَتَانِ فِی المِیزَانِ، حَبِیبَتَانِ إِلَى الرَّحْمَنِ: سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحَانَ اللَّهِ العَظِیمِ».

رواه البخاری ومسلم والترمذی والنسائی وابن ماجه.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دو کلمه بر سر زبان سبک، در ترازوی اعمال سنگین و نزد خداوند محبوب هستند [که عبارتند از]: «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحَانَ اللهِ العَظِیمِ».

2237-1538- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَلَا أُخْبِرُکَ بِأَحَبِّ الْکَلَامِ إِلَى اللهِ؟». قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَخْبِرْنِی بِأَحَبِّ الْکَلَامِ إِلَى اللهِ؟ فَقَالَ: «إِنَّ أَحَبَّ الْکَلَامِ إِلَى اللهِ؛ سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ».

رواه مسلم والنسائی والترمذی؛ إلا أنه قال: «سُبْحَانَ رَبِّی وَبِحَمْدِهِ». وقال: "حدیث حسن صحیح".

از ابوذر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا تو را از محبوب‌ترین سخنان نزد خداوند باخبر نسازم؟». گفتم: ای رسول الله ج! از محبوب‌ترین سخن نزد خداوند به من خبر بده؟ فرمود: «محبوب‌ترین سخنان نزد خداوند (سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ) می‌باشد».

و در روایت ترمذی فرمود: «سُبْحَانَ رَبِّی وَبِحَمْدِهِ».

وفی روایة مسلم أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج سُئِلَ: أَیُّ الْکَلَامِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «مَا اصْطَفَى اللهُ لِمَلَائِکَتِهِ أَوْ لِعِبَادِهِ؛ سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ».

و در روایت مسلم آمده: از رسول الله ج سؤال شد: برترین کلام کدام است؟ فرمود: «آنچه خداوند برای فرشتگان و بندگانش برگزیده: سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ».

2238-937- (1) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ قَالَ: (سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ)؛ کُتِبَ لَهُ مِائَةُ أَلْفِ حَسَنَةٍ، وَأَرْبَعٌ([1]) وَعِشْرُونَ أَلْفَ حَسَنَةٍ. وَمَنْ قَالَ: (لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ)؛ کَانَ لَهُ بِهَا عَهْدٌ عِنْدَ اللهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

رواه الطبرانی بإسناد فیه نظر.

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس بگوید: (سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ) صدهزار نیکی و بیست و چهار هزار نیکی برای وی نوشته می‌شود. و هرکس بگوید: (لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ) در برابر آن، روز قیامت عهدی برای او نزد خداوند خواهد بود».

زاد فی روایة له عن أیوب بن عتبة عن عطاء عنه بنحوه: فقال رَجلٌ: کیفَ نَهْلَکُ بَعْدَ هذا یا رسولَ الله؟ قال: «إنَّ الرجلَ لیأتی یومَ القیامةِ بالعَمَلِ لوْ وُضِعَ على جَبلٍ لأَثْقَلَهُ، فتقومُ النِّعْمَةُ مِنْ نِعَمِ الله فتکادُ أن تستنفد ذلک کلَّه؛ إلا أنْ یتطاولَ الله بِرَحْمَتِهِ».

و افزون بر این در روایتی آمده است: «مردی گفت: ای رسول خدا، چگونه پس از این هلاک خواهیم شد؟ فرمود: «فردی روز قیامت با چنان عملی می‌آید که اگر بر کوهی گذاشته شود بر آن سنگینی می‌کند؛ پس نعمتی از نعمت‌های خداوند حاضر شده و نزدیک است تمام اعمال وی را نابود کند، اما خداوند متعال رحمت خود را شامل حال او می‌کند».

0-938- (2) (ضعیف) ورواه الحاکم من حدیث إسحاق بن عبدالله بن أبی طلحة عن أبیه عن جده، ولفظه: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ قَالَ: (لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ)؛ دَخَلَ الْجَنَّةَ، أَو وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ. وَمَنْ قَالَ: (سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ) مِائَةُ مَرَّةً، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِائَة أَلْفِ حَسَنَةٍ، وَأَرْبَعًا وَعِشْرِینَ أَلْفِ حَسَنَةً. قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِذًا لَا یَهْلِکُ مِنَّا أَحَدٌ؟ قَالَ: «بَلَى، إِنَّ أَحَدَکُمْ لَیَجِیءُ بِالْحَسَنَاتِ لَوْ وُضِعَتْ عَلَى جَبَلٍ أَثْقَلَتْهُ، ثُمَّ تَجِیءُ النِّعَمُ، فَتَذْهَبُ بِتِلْکَ، ثُمَّ یَتَطَاوَلُ الرَّبُّ بَعْدَ ذَلِکَ بِرَحْمَتِهِ».

قال الحاکم: "صحیح الإسناد"([2]).

و در روایت حاکم آمده است: رسول الله ج فرمودند: «هرکس (لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ)بگوید، وارد بهشت می‌شود یا بهشت بر او واجب می‌شود. و هرکس صد مرتبه (سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ) بگوید، خداوند متعال صد هزار نیکی و بیست و چهار هزار نیکی برای او می‌نویسد». صحابه گفتند: ای رسول خدا، در این‌صورت هیچیک از ما هلاک نخواهد شد؟ رسول الله ج فرمود: «بله، یکی از شما با نیکی‌هایی خواهد آمد که چون بر کوه نهاده شود، بر آن سنگینی می‌کند. سپس نعمت‌ها می‌آیند و همه آنها را از بین می‌برند و پس از این خداوند متعال با رحمت خود او را در بر می‌گیرد».

2239-1539- (3) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرِو ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ قَالَ (سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ)؛ غُرِسَتْ لَهُ نَخْلَةٌ فِی الْجَنَّةِ».

رواه البزار بإسناد جید.

از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس بگوید: (سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ) برای او درخت خرمایی در بهشت کاشته می‌شود».

2240-1540- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ جَابِرٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ قَالَ: (سُبْحَانَ اللَّهِ العَظِیمِ وَبِحَمْدِهِ)؛ غُرِسَتْ لَهُ نَخْلَةٌ فِی الجَنَّةِ».

جابر س از رسول الله ج روایت می‌کند که فرمودند: «هرکس بگوید: (سُبْحَانَ اللَّهِ العَظِیمِ وَبِحَمْدِهِ) برای او درخت خرمایی در بهشت کاشته می‌شود».

رواه الترمذی وحسنه - واللفظ له- والنسائی؛ إلا أنه قال: «غُرِسَتْ لَهُ شَجَرَةٌ فِی الْجَنَّةِ».

و در روایت نسائی آمده است: «برای او درختی در بهشت کاشته می‌شود».

وابن حبان فی "صحیحه والحاکم فی موضعین بإسنادین قال فی أحدهما: "على شرط مسلم وقال فی الآخر: "على شرط البخاری".

2241-1541- (5) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ هَالَهُ اللَّیْلُ أَنْ یُکَابِدَهُ، أَو بَخِلَ بِالْمَالِ أَنْ یُنْفِقَهُ، أَو جَبُنَ عَنِ الْعَدُوِّ أَنْ یُقَاتِلَهُ، فَلْیُکْثِرْ مِنْ (سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ)؛ فَإِنَّهَا أَحَبُّ إِلَى اللهِ مِنْ جَبَلِ ذَهَبٍ یُنْفِقُهُ فِی سَبِیلِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ».

رواه الفریابی والطبرانی - واللفظ له-، وهو حدیث غریب، ولا بأس بإسناده إن شاء الله.

از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «فردی از شما که از تحمل رنج و مشقت شب ناتوان است و در انفاق مالش بخل می‌ورزد و از جنگیدن با دشمن می‌ترسد، پس بسیار (سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ) بگوید؛ زیرا آن نزد خداوند محبوب‌تر است از کوه طلایی که در راه خدا انفاق می‌کند».

2242-1542- (6) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «وَمَنْ قَالَ: (سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ)؛ فِی یَومٍ مِائَةَ مَرَّةٍ؛ غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُهُ وَإِنْ کَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ البَحْرِ».

رواه مسلم والترمذی والنسائی فی آخر حدیث یأتی إن شاء الله تعالى [10- باب/الحدیث 5].

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در روزی صد مرتبه (سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ) بگوید، گناهانش بخشوده می‌شود، اگرچه به اندازه‌ی کف دریا باشند».

وفی روایة للنسائی: «مَنْ قَالَ: (سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ)؛ حَطَّ اللهُ عَنْهُ ذُنُوبَهُ، وَإِنْ کَانَتْ أَکْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْرِ».

و در روایت نسایی آمده است: «هرکس (سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ) بگوید، خداوند متعال گناهانش را از بین می‌برد اگرچه بیش از کف دریا باشند».

لم یقل فی هذه: "فی یومولم یقل: "مائة مرة وإسنادهما متصل، ورواتهما ثقات.

2243-1543- (7) (صحیح) وَعَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ یَسَارٍ عَنْ رَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «قَالَ نُوحٌ لِابْنِهِ: إِنِّی مُوصِیکَ بِوَصِیَّةٍ وَقَاصِرُهَا کَیْ لَا تَنْسَاهَا؛ أُوصِیکَ بِاثْنَتَیْنِ، وَأَنْهَاکَ عَنِ اثْنَتَیْنِ: أَمَّا اللَّتَانِ أُوصِیکَ بِهِمَا؛ فَیَسْتَبْشِرُ اللهُ بِهِمَا وَصَالِحُ خَلْقِهِ، وَهُمَا یُکْثِرَانِ الْوُلُوجَ عَلَى اللهِ: أُوصِیکَ بِـ (لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ)؛ فَإِنَّ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ لَوْ کَانَتَا حَلْقَةً قَصَمَتْهُمَا، وَلَوْ کَانَتا فِی کِفَّةٍ وَزَنَتْهُمَا. وَأُوصِیکَ بِـ (سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ)؛ فَإِنَّهما صَلَاةُ الْخَلْقِ، وَبِهَا یُرْزَقُ الْخَلْقُ، ﴿وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ  إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا. وَأَمَّا اللَّتَانِ أَنْهَاکَ عَنْهُمَا؛ فَیَحْتَجِبُ اللهُ مِنْهُمَا وَصَالِحُ خَلْقِهِ: أَنْهَاکَ عَنِ الشِّرْکِ وَالْکِبْرِ».

رواه النسائی - واللفظ له- والبزار([3]) والحاکم من حدیث عبدالله بن عمرو، وقال الحاکم: "صحیح الإسناد".

سلیمان بن یسار از مردی از انصار روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «نوح ج به فرزندش فرمود: به تو وصیتی کوتاه می‌کنم تا آن را فراموش نکنی؛ تو را به دو چیز وصیت و از دو چیز نهی می‌کنم: اما دو چیزی که تو را به آنها وصیت می‌کنم و خداوند و بهترین خلق او از انجام آنها خوشحال می‌شوند و بسیار بر الله متعال وارد می‌شوند: یکی گفتن (لا إله إلا الله) است؛ زیرا اگر آسمان‌ها و زمین حلقه‌ای شوند، آنها را می‌شکند و اگر در کفه‌ای قرار بگیرند از آنها سنگین‌تر می‌شود. و دیگری گفتن (سبحان الله وبحمده) می‌باشد. زیرا آن دعای مخلوقات است و به سبب آن به مخلوقات روزی داده می‌شود: ﴿وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰکِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِیحَهُمۡۚ إِنَّهُۥ کَانَ حَلِیمًا غَفُورٗا [الإسراء: 44] «و هیچ چیز نیست مگر آنکه به ستایش او تسبیح می‌گوید و لیکن شما تسبیح آنها را در نمی‌یابید، بی‌گمان او بردبار آمرزنده است». و اما دو چیزی که تو را به پرهیز از آنها وصیت می‌کنم و خداوند و بهترین خلق او از آنها دوری می‌کنند، شرک و کبر است».

(الولوج): الدخول.

2244-939- (3) (منکر) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُول اللهِ ج: «(سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ، أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَأَتُوبُ إِلَیْهِ)، مَنْ قَالَهَا کُتِبَتْ کَمَا قَالَهَا، ثُمَّ عُلِّقَتْ بِالْعَرْشِ، لا یَمْحُوهَا ذَنْبٌ عَمِلَهُ صَاحِبُهَا حَتَّى یَلْقَى اللَّهَ یَوْمَ القِیَامَةِ وَهِیَ مَخْتُومَةٌ کَمَا قَالَهَا».

رواه البزار، ورواته ثقات؛ إلا یحیى بن عمر بن مالک النُّکْری([4]).

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس این کلمات را بگوید: (سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحَانَ اللهِ الْعَظِیمِ، أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَأَتُوبُ إِلَیْهِ) چنانکه گفته شده‌اند، نوشته شده و به عرش آویزان می‌شوند و هر گناهی که مرتکب شود آن را از بین نمی‌برد تا اینکه خداوند متعال را در روز قیامت ملاقات کند و آن کلمات چنانکه گفته مهر شده است».

2245-1544- (8) (صحیح) وَعَنْ مُصْعَبِ بْنِ سَعْدٍ، حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ: کُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللهِ ج فَقَالَ: «أَیَعْجِزُ أَحَدُکُمْ أَنْ یَکْسِبَ، کُلَّ یَوْمٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ؟». فَسَأَلَهُ سَائِلٌ مِنْ جُلَسَائِهِ: کَیْفَ یَکْسِبُ أَحَدُنَا أَلْفَ حَسَنَةٍ؟ قَالَ: «یُسَبِّحُ مِائَةَ تَسْبِیحَةٍ؛ فَتُکْتَبُ لَهُ أَلْفُ حَسَنَةٍ، أَوْ تُحَطُّ عَنْهُ أَلْفُ خَطِیئَةٍ».

رواه مسلم والترمذی وصححه- والنسائی. قال الحمیدی /: "کذا هو فی "کتاب مسلم" فی جمیع الروایات: (أو تحط)". قال البُرقانی: "ورواه شعبة وأبو عوانة ویحیى القطان عن موسى الذی رواه مسلم من جهته فقالوا: "وتحط" بغیر ألف" انتهى. (قال الحافظ): "هکذا روایة مسلم، وأما الترمذی والنسائی فإنهما قالا: "وتحط" بغیر ألف. والله أعلم"([5]).

از مصعب بن سعد س روایت است که می‌گوید: پدرم برای من روایت نمود که: ما نزد رسول الله ج بودیم که فرمود: «آیا هریک از شما از کسب هزار حسنه در هر روز ناتوان است؟». پس یکی از حاضران در جلسه از رسول الله ج سؤال کرد: چگونه یکی از ما هزار حسنه کسب کند؟ فرمود: «چون صد مرتبه سبحان الله بگوید، هزار حسنه برای او نوشته می‌شود یا هزار گناه از او پاک می‌شود».

2246-1545- (9) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَأَنْ أَقُولَ (سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ)؛ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ».

رواه مسلم والترمذی.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اینکه (سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ) بگویم برایم محبوب‌تر است از هر آنچه خورشید بر آن طلوع کرده است».

2247-1546- (10) (صحیح) وَنْ سَمُرَةَ بْنِ جُنْدَبٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَحَبُّ الْکَلَامِ إِلَى اللهِ أَرْبَعٌ: (سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ)، لَا یَضُرُّکَ بِأَیِّهِنَّ بَدَأْتَ».

از سَمُرَة بن جُندَب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «محبوب‌ترین کلام نزد خداوند چهار کلمه است: (سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ)؛ با هریک از آن کلمات شروع کنی ضرری متوجه تو نخواهد بود».

رواه مسلم وابن ماجه والنسائی، وزاد: «وهُنُّ مِنَ القرآن».

و در روایت نسائی آمده است: «و این کلمات از قرآن است».

0-1547- (11) (صحیح) ورواه النسائی أیضاً وابن حبان فی "صحیحه" من حدیث أبی هریرة.

2248-1548- (12) (صحیح) وَعَنْ رَجُلٍ مِن([6]) أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج [عَنِ النَّبِیِّ ج] قَالَ: «أَفْضَلُ الْکَلَامِ (سُبْحَانَ اللَّهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَاللَّهُ أَکْبَرُ)».

رواه أحمد، ورواته محتج بهم فی "الصحیح".

مردی از اصحاب رسول الله ج روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «برترین کلام (سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ) می‌باشد».

2249-1549- (13) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج مَرَّ بِهِ وَهُوَ یَغْرِسُ غَرْسًا، فَقَالَ: «یَا أَبَا هُرَیْرَةَ! مَا الَّذِی تَغْرِسُ؟». قُلْتُ: غِرَاسًا. قَالَ: «أَلَا أَدُلُّکَ عَلَى غِرَاسٍ خَیْرٍ لَکَ مِنْ هَذَا؟ (سُبْحَانَ اللَّهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَاللَّهُ أَکْبَرُ)؛ تُغْرَسْ لَکَ بِکُلِّ وَاحِدَةٍ شَجَرَةٌ فِی الْجَنَّةِ».

رواه ابن ماجه بإسناد حسن - واللفظ له- والحاکم وقال: "صحیح الإسناد".

از ابوهریره س روایت است درحالی‌که درخت می‌کاشت، رسول الله ج از کنار او عبور کرده و فرمود: «ای ابوهریره! چه می‌کاری؟». جواب داد: نهالی می‌کارم.

فرمود: «آیا می‌خواهی تو را بر نهالی بهتر از این راهنمایی کنم: (سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ)؛ برای تو در مقابل هر بار گفتن آن، یک درخت در بهشت کاشته می‌شود».

2250-1550 (14) (حسن لغیره) وَعَنْ ابْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَقِیتُ إِبْرَاهِیمَ لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی، فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ! أَقْرِئْ أُمَّتَکَ مِنِّی السَّلَامَ، وَأَخْبِرْهُمْ أَنَّ الجَنَّةَ طَیِّبَةُ التُّرْبَةِ، عَذْبَةُ المَاءِ، وَأَنَّهَا قِیعَانٌ، وَأَنَّ غِرَاسَهَا: (سُبْحَانَ اللَّهِ، وَالحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَاللَّهُ أَکْبَرُ)».

رواه الترمذی والطبرانی فی "الصغیر" و"الأوسط وزاد: «وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».

رویاه عن عبدالواحد بن زیاد عن عبدالرحمن بن إسحاق عن القاسم عن أبیه عن ابن مسعود، وقال الترمذی: "حدیث حسن غریب من هذا الوجه من حدیث ابن مسعود س". (قال الحافظ): "أبو القاسم هو عبدالرحمن بن عبدالله بن مسعود؛ وعبدالرحمن هذا لم یسمع من أبیه([7]). وعبدالرحمن بن إسحاق، هو أبو شیبة الکوفی؛ واهٍ".

از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در شبی که به آسمان برده شدم، ابراهیم ÷ را ملاقات نمودم که گفت: ای محمد! سلامم را به امتت برسان و به آنان خبر بده که خاک بهشت معطر و پاک است، آبش شیرین و گوارا است، دشتی است پهناور و صاف؛ و نهال درختانش بر پایه‌ی ذکر (سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ) گذارده شده است».

و در روایتی علاوه بر این آمده است: «وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ».

0-1551- (15) (حسن لغیره) ورواه الطبرانی أیضاً بإسنادٍ واهٍ من حدیث سلمان الفارسی، ولفظه: قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ قِیعَانًا؛ فَأَکْثِرُوا من غَرْسِهَا». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ! وَمَا غَرْسُهَا؟ قَالَ: «سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ».

سلمان فارسی س روایت می‌کند از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «در بهشت زمین همواری وجود دارد، پس در آن نهال زیادی بکارید». گفتند: ای رسول الله ج! نهال آن چیست؟ فرمود: «سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ».

2251-1552- (16) (حسن لغیره) وَعَن ابنِ عَبَّاسٍ ب قال: قال رسولُ الله ج: مَنْ قَالَ: (سبحانَ الله، والحمدُ لله، ولا إله إلا الله، والله أکبر)؛ غُرِسَ لَهُ بِکُلِّ واحدةٍ مِنهُنَّ شجرةٌ فی الجنَّةِ».

رواه الطبرانی، وإسناده حسن، لا بأس به فی المتابعات.

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس بگوید: (سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ) در برابر هر بار گفتن آن، یک درخت برای او در بهشت کاشته می‌شود».

2252-940- (4) (ضعیف) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س؛ یَقُولُ: أَنَّ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ هَلَّلَ مِائَةَ مَرَّةٍ، وَکَبَّرَ مِائَةً مَرَّةٍ، کَانَ خَیْرًا لَهُ مِنْ عَشْرِ رِقَابٍ یَعْتِقُهنَّ، وَسِتَّ بَدَنَاتٍ یَنْحَرُهنَّ - وفی روایة: وسبع بدنات-».

رواه ابن أبی الدنیا عن سلمة بن وردان عنه، وهو إسناد متصل حسن([8]).

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس صد بار لااله الاالله و صد بار سبحان الله و صد بار الله اکبر بگوید، برای او از آزاد کردن ده برده و نحر کردن شش شتر – و در روایتی هفت شتر - بهتر است».

2253-1553- (17) (حسن) وَعَنْ أُمِّ هَانِئٍ ل قَالَتْ: مَرَّ بِی رَسُولُ اللَّهِ ج ذَاتَ یَوْمٍ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنِّی قَدْ کَبِرْتُ([9]) وَضَعُفْتُ - أَوْ کَمَا قَالَتْ - فَمُرْنِی بِعَمَلٍ أَعْمَلُهُ وَأَنَا جَالِسَةٌ. قَالَ: «سَبِّحِی اللَّهَ مِائَةَ تَسْبِیحَةٍ؛ فَإِنَّهَا تَعْدِلُ لَکِ مِائَةَ رَقَبَةٍ تُعْتِقِینَهَا مِنْ وَلَدِ إِسْمَاعِیلَ، وَاحْمَدِی اللَّهَ مِائَةَ تَحْمِیدَةٍ فَإِنَّهَا تَعْدِلُ لَکِ مِائَةَ فَرَسٍ مُسْرَجَةٍ مُلْجَمَةٍ تَحْمِلِینَ عَلَیْهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَکَبِّرِی اللَّهَ مِائَةَ تَکْبِیرَةٍ؛ فَإِنَّهَا تَعْدِلُ لَکِ مِائَةَ بَدَنَةٍ مُقَلَّدَةٍ مُتَقَبَّلَةٍ، وَهَلِّلِی اللَّهَ مِائَةَ تَهْلِیلَةٍ - قَالَ ابْنُ خَلَفٍ: أَحْسِبُهُ قَالَ -: تَمْلَأُ مَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ، وَلَا یُرْفَعُ یَوْمَئِذٍ لِأَحَدٍ عَمَلٌ([10])؛ إِلَّا أَنْ یَأْتِیَ بِمِثْلِ مَا أَتَیْتِ».

رواه أحمد بإسناد حسن، واللفظ له، والنسائی، ولم یقل: "ولا یرفع..." إلى آخره، والبیهقی بتمامه.

از ام هانیء ل روایت است که می‌گوید: روزی رسول الله ج از کنارم عبور کرد، گفتم: ای رسول الله ج! سن من زیاد شده است و ضعیف گشته‌ام‌، مرا به کاری امر کن که آن را در حالت نشسته انجام دهم. رسول الله ج فرمود: «صد مرتبه سبحان الله بگو؛ آن برای تو معادل آزاد کردن صد برده از فرزندان اسماعیل می‌باشد. و صد مرتبه الحمد لله بگو؛ آن برای تو معادل صد اسب زین کرده و یراق شده است که در راه خدا می‌فرستی. و صد مرتبه الله اکبر بگو؛ آن برای تو معادل صد شتر است که قلاده شده و مقبول درگاه خداوند گردیده است. و صد مرتبه لا اله الا الله بگو - ابن خلف می‌گوید: گمان می‌کنم فرمود-: ما بین آسمان و زمین را پر می‌کند و در آن روز عمل هیچ فردی از آن بالاتر برده نمی‌شود، مگر اینکه عملی مانند تو آورده باشد».

 ورواه ابن أبی الدنیا، فجعل ثواب الرِّقاب فی التحمید، ومائة فَرَسٍ فی التسبیح، وقال فیه: «وَهَلِّلی الله مئةَ تَهلیلَةٍ؛ لَا تَذَرُ ذَنْبًا، وَلَا یَسْبِقُهَا عَمَلٌ».

ورواه ابن ماجه بمعناه باختصار. ورواه الطبرانی فی "الکبیر" بنحو أحمد، ولم یقل: "أحسبه".

و در روایت ابن ابی الدنیا ثواب آزاد کردن برده در گفتن الحمد لله و صد اسب در گفتن سبحان الله وارد شده است و در آن آمده: «و صد مرتبه لا اله الا الله بگو؛ زیرا هیچ گناهی باقی نمی‌ماند و هیچ عملی بر آن سبقت نمی‌گیرد».

0-941- (5) (ضعیف) ورواه فی "الأوسط" بإسناد حسن([11])؛ إلا أنه قال فیه: قَالَتْ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَد کَبُرَتْ سِنِیَّ، وَرَقَّ عَظْمِی، فَدُلَّنِی عَلَى عَمَلٍ یُدْخِلُنِی الْجَنَّةَ. فَقَالَ: «بَخٍ، بَخٍ، لَقَدْ سَأَلْتِ». وقال فیه: «وَقُولِی: (لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ) مِائَةَ مَرَّةٍ، فَهُوَ خَیْرٌ لَکِ مِمَّا أَطْبَقَتْ عَلَیْهِ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ، وَلَا یُرْفَعُ یَوْمَئِذٍ عَمَلٌ أَفْضَلُ مِمَّا یُرْفَعُ لَکِ؛ إِلَّا مَنْ قَالَ مِثْلَ مَا قُلْتِ أَوْ زَادَ».

و این حدیث در الاوسط با اسناد حسن روایت شده است جز اینکه در آن آمده است: ام هانی می‌گوید: گفتم: ای رسول خدا، سن من بالا رفته و استخوانم نرم شده، مرا به عملی راهنما باش که وارد بهشتم کند. رسول الله ج فرمود: «به به، چه خواسته خوبی». و در ادامه روایت آمده است: «صد مرتبه بگو: (لا اله الا الله)؛ این برای تو از آنچه آسمان و زمین در بردارند بهتر است؛ و در روزی که آن را بگویی، عملی برتر از آن (از جهت پاداش) به آسمان بالا نخواهد رفت مگر عمل کسی‌که چیزی چون آنچه تو گفتی یا بیش از آن گفته باشد».

ورواه الحاکم بنحو أحمد وقال: "صحیح الإسناد وزاد: «وَقُولِی: (وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ)([12])، لَا تَتْرُکُ ذَنْبًا، وَلَا یُشْبِهُهَا عَمَلٌ».

و در روایت حاکم آمده است: «و بگو: «ولا حول ولا قوة إلا بالله» که هیچ گناهی را باقی نمی‌گذارد و هیچ عملی شبیه آن نیست».

2254-942- (6) (ضعیف جداً) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ قَالَ: (سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ)؛ کَانَ مِثْلَ مِائَةِ بَدَنَةٍ إِذَا قَالَهَا مِائَةَ مَرَّةٍ، وَمَنْ قَالَ: (الْحَمْدُ لِلَّهِ) مِائَةَ مَرَّةٍ؛ کَانَ عِدْلَ مِائَةِ فَرَسٍ مُسَرَّجٍ مُلَجَّمٍ فِی سَبِیلِ اللهِ، وَمَنْ قَالَ: (اللهُ أَکْبَرُ) مِائَةَ مَرَّةٍ؛ کَانَ عِدْلَ مِائَةِ بَدَنَةٍ تُنْحَرُ بِمَکَّةَ».

رواه الطبرانی، ورواة إسناده رواة "الصحیح خلا سلیم بن عثمان الفوزی یکشف حاله، فإنه لا یحضرنی الآن فیه جرح ولا عدالة([13]).

از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس صد بار (سبحان الله وبحمده) بگوید پاداش آن همچون صد شتر است و هرکس صد بار (الحمدلله) بگوید، پاداش آن برابر است با صد اسبی که در راه خدا انفاق شود و هرکس صد بار (الله اکبر) بگوید، پاداش آن برابر است با صد شتر که در مکه نحر شوند».

2255-1554- (18) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ وَأَبِی سَعِیدٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ اللهَ اصْطَفَى مِنَ الْکَلَامِ أَرْبَعًا: (سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ). فَمَنْ قَالَ: (سُبْحَانَ اللهِ)؛ کُتِبَت لَهُ عِشْرُونَ حَسَنَةً، وَحُطَّتْ عَنْهُ عِشْرُونَ سَیِّئَةً، وَمَنْ قَالَ: (اللهُ أَکْبَرُ)؛ فَمِثْلُ ذَلِکَ، وَمَنْ قَالَ: (لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ)؛ فَمِثْلُ ذَلِکَ، وَمَنْ قَالَ: (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ) مِنْ قِبَلِ نَفْسِهِ؛ کُتِبَت لَهُ ثَلَاثُونَ حَسَنَةً، وَحُطَّتْ عَنْهُ ثَلَاثُونَ سَیِّئَةً».

رواه أحمد وابن أبی الدنیا والنسائی - واللفظ له-، والحاکم بنحوه وقال: "صحیح على شرط مسلم"([14]).

از ابوهریره و ابوسعید ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند چهار کلمه را برگزید: (سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله أکبر)؛ پس کسی‌که (سبحان الله) بگوید، برای او بیست حسنه نوشته شده و بیست گناه از او پاک می‌شود. و کسی‌که (الله أکبر) بگوید، پس به مانند آن به او داده می‌شود و کسی‌که (لا إله إلاالله) بگوید، پس به مانند آن به او داده می‌شود و کسی‌که خودخواسته بگوید: (الحمد لله رب العالمین)، سی حسنه برای او نوشته شده و سی گناه از او پاک می‌شود».

0-943- (7) (ضعیف) والبیهقی([15])، وفی آخره: «وَمَنْ أَکْثَرَ ذِکْرَ اللهِ فَقَدْ بَرِئَ مِنَ النِّفَاقِ».

و بیهقی آن را روایت نموده که در پایان روایت آمده است: «و هرکس زیاد ذکر خدا گوید، از نفاق بری خواهد شد».

2256-1555- (19) (صحیح) وَعَنْ أَبِی مَالِکٍ الْأَشْعَرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الطُّهُورُ شَطْرُ الْإِیمَانِ، وَ (الْحَمْدُ لِلَّهِ) تَمْلَأُ الْمِیزَانَ، وَ (سُبْحَانَ اللهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ) تَمْلَآَنِ - أَوْ تَمْلَأُ - مَا بَیْنَ السَّمَاء وَالْأَرْضِ، وَالصَّلَاةُ نُورٌ، وَالصَّدَقَةُ بُرْهَانٌ وَالصَّبْرُ ضِیَاءٌ، وَالْقُرْآنُ حُجَّةٌ لَکَ أَوْ عَلَیْکَ، کُلُّ النَّاسِ یَغْدُو؛ فَبَائِعٌ نَفْسَهُ، فَمُعْتِقُهَا أَوْ مُوبِقُهَا».

رواه مسلم والترمذی والنسائی. [مضى 4- الطهارة/7].

از ابو مالک اشعری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «طهارت نصف ایمان است و (الحمدلله) میزان را پر می‌کند و (سبحان الله و الحمد لله) بین آسمان و زمین را پر می‌کنند و نماز نور است و صدقه دلیل است و صبر روشنایی؛ و قرآن حجتی است به نفع تو یا به ضرر تو. انسان هر روز صبح نفسش را می‌فروشد پس یا آن را آزاد نموده یا آن را هلاک می‌کند».

2257-944- (8) (ضعیف) وَعَنْ رَجُلٍ مِنْ بَنِی سُلَیْمٍ قَالَ: عَدَّهُنَّ رَسُولُ اللَّهِ ج فِی یَدِیَّ أَوْ فِی یَدِهِ، قَالَ: «التَّسْبِیحُ نِصْفُ المِیزَانِ، وَالْحَمْدُ لله تَمْلَؤُهُ، وَالتَّکْبِیرُ یَمْلَأُ مَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ، وَالصَّوْمُ نِصْفُ الصَّبْرِ، وَالطُّهُورُ نِصْفُ الإِیمَانِ».

رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن"([16]).

از مردی از بنی سلیم روایت است که می‌گوید: رسول الله ج این موارد را در دست من یا دست خودش می‌شمرد، می‌فرمود: «تسبیح نصف میزان است و الحمدلله آن را پر می‌کند و تکبیر مابین آسمان و زمین را پر می‌کند. و روزه نصف صبر است و پاکیزگی و طهارت نصف ایمان است».

0-945- (9) (ضعیف) ورواه الترمذی أیضاً من حدیث عبدالله بن عمرو بنحوه، وزاد فیه: «وَ(لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ) لَیْسَ لَهَا دُونَ اللَّهِ حِجَابٌ حَتَّى تَخْلُصَ إِلَیْهِ».

از عبدالله بن عمر ب روایت است که: لا اله الا الله جز الله برای آن حجابی نیست تا به او برسد.

2258-1556- (20) (صحیح) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س: أَنَّ نَاسًا مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج قَالُوا لِلنَّبِیِّ ج: یَا رَسُولَ اللهِ! ذَهَبَ أَهْلُ الدُّثُورِ بِالْأُجُورِ، یُصَلُّونَ کَمَا نُصَلِّی، وَیَصُومُونَ کَمَا نَصُومُ، وَیَتَصَدَّقُونَ بِفُضُولِ أَمْوَالِهِمْ. قَالَ: «أَوَلَیْسَ قَدْ جَعَلَ اللهُ لَکُمْ مَا تَصَّدَّقُونَ بِهِ؛ إِنَّ بِکُلِّ تَسْبِیحَةٍ صَدَقَةً، وَکُلِّ تَکْبِیرَةٍ صَدَقَةً، وَکُلِّ تَحْمِیدَةٍ صَدَقَةً، وَأَمْرٌ بِالْمَعْرُوفِ صَدَقَةٌ، وَنَهْیٌ عَنْ مُنْکَرٍ صَدَقَةٌ، وَفِی بُضْعِ أَحَدِکُمْ صَدَقَةٌ». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ، أَیَأتِی أَحَدُنَا شَهْوَتَهُ وَیَکُونُ لَهُ فِیهَا أَجْرٌ؟ قَالَ: «أَرَأَیْتُمْ لَوْ وَضَعَهَا فِی حَرَامٍ، أَکَانَ عَلَیْهِ فِیهَا وِزْرٌ؟ فَکَذَلِکَ إِذَا وَضَعَهَا فِی الْحَلَالِ کَانَ لَهُ أَجْرٌ».

رواه مسلم وابن ماجه.

از ابوذر س روایت است گروهی از اصحاب به رسول الله ج گفتند: ای رسول الله ج! ثروتمندان اجر و پاداش فروانی دریافت می‌کنند؛ زیرا آنان مانند ما نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند و از اموال اضافی‌شان صدقه می‌دهند. رسول الله ج فرمود: «آیا خداوند چیزی را برای شما قرار نداده که با آن صدقه بدهید؟ هر سبحان الله، هر الله اکبر و هر الحمدلله که می‌گویید برای شما صدقه محسوب می‌شود، امر به معروف صدقه و نهی از منکر صدقه است و نزدیکی با همسران‌تان صدقه است». گفتند: ای رسول الله ج! یکی از ما شهوتش را برآورده می‌کند، در این کار برای او اجر و پاداش وجود دارد؟ فرمود: «به نظر شما اگر آن را از راه حرام برآورده کند گناهکار نمی‌شود؟ پس به همین ترتیب اگر در حلال آن را برآورده کند، اجر و پاداش دریافت می‌کند».

(الدثور) به ضم دال: جمع دَثْر به فتح آن به معنای مال زیاد میباشد. و (البضع) به ضم باء: عبارت است از جماع؛ و گفته شده مراد از آن خود فرج [آلت تناسلی زن] میباشد.

2259-1557- (21) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَلْمَى س رَاعِی رَسُولِ اللهِ ج قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «بَخٍ بَخٍ لِخَمسٍ مَا أَثْقَلَهُنَّ فِی الْمِیزَانِ: (لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَسُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَاللهُ أَکْبَرُ)، وَالْوَلَدُ الصَّالِحُ یُتَوَفَّى لِلمَرءِ الْمُسْلِمِ؛ فَیَحْتَسِبُهُ».

رواه النسائی - واللفظ له-، وابن حبان فی "صحیحه والحاکم وصححه.

از ابو سلمی س چوپان رسول الله ج روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «خوشا و خوشا بر این پنج چیزی که چه بسیار در میزان [حسنات] سنگین هستند؛ (لا إله إلا الله و سبحان الله و الحمدلله و الله أکبر) و فرزند صالح مؤمنی که از مسلمانی وفات کرده و او با صبر و تحمل [بر این مصیبت] امید اجر و پاداش داشته باشد».

0-1558- (22) (صحیح لغیره) ورواه البزار بلفظه من حدیث ثوبان. وحسن إسناده.

0-1559- (23) (صحیح لغیره) ورواه الطبرانی فی "الأوسط" من حدیث سفینة؛ ورجاله رجال "الصحیح"([17]).

2260-1560- (24) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «خُلِقَ کُلُّ إِنْسَانٍ مِنْ بَنِی آدَمَ عَلَى سِتِّینَ وَثَلَاثِ مِائَةِ مَفْصِلٍ، فَمَنْ کَبَّرَ اللهَ، وَحَمِدَ اللهَ، وَهَلَّلَ اللهَ، وَسَبَّحَ اللهَ، وَاسْتَغْفَرَ اللهَ، وَعَزَلَ حَجَرًا عَنْ طَرِیقِ المسلمینَ([18])، أَوْ شَوْکَةً أَوْ عَظْمًا عَنْ طَرِیقِ المسلمینَ، وَأَمَرَ بِمَعْرُوفٍ أَوْ نَهَى عَنْ مُنْکَرٍ؛ عَدَدَ تِلْکَ السِّتِّینَ وَالثَّلَاثِ مِائَةِ [السُّلَامَى]، فَإِنَّهُ یُمْسِی یَوْمَئِذٍ وَقَدْ زَحْزَحَ نَفْسَهُ عَنِ النَّارِ». قَالَ أَبُو تَوْبَةَ: وَرُبَّمَا قَالَ: «یمشی» یعنی بالشین المعجمة.

رواه مسلم والنسائی.

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر انسانی از فرزندان آدم بر سیصد و شصت مفصل آفریده شده است. پس هرکس (الله أکبر) و (الحمدلله) و (لاإله إلا الله) و (سبحان الله) و (أستغفر الله) بگوید و سنگی یا خاری یا استخوانی را از مسیر مسلمانان دور کند و امر به معروف و نهی از منکر کند، برابر با سیصد و شصت مفصل می‌باشد. و آن روز را در حالی به شب می‌رساند ‌که نفسش را از آتش نجات داده است». ابو توبه می‌گوید: و شاید گفته باشد [آن روز را در حالی] راه می‌رود.

2261-1561- (25) (حسن) وَعنِ ابن أبی أوفى قال: قال أعرابیٌّ: یا رسول الله! إنِّی قد عالَجتُ القرآن فَلَم أستَطِعْهُ، فعلِّمْنی شَیئاً یُجزىءُ مِنَ القرآنِ؟ قال: «قُل: (سبحانَ الله، والحمدُ لله، ولا إله إلا الله، والله أکبرُ)». فقالها، وأمسَکَهَا بأصبَعِهِ، فقالَ: یا رسولَ الله! هذا لِربِّی، فما لی؟ قال: «تقول: اللهم اغفِر لی، وارحَمنی، وعافِنی، وارزقنی، - وأحسبُهُ قال: واهدنی». ومضى الأعرابیُّ، فقالَ رسولُ الله ج: «ذهبَ الأعرابیُّ وقد مَلَأَ یَدَیهِ خَیراً».

رواه ابن أبی الدنیا عن الحجاج بن أرطاة عن إبراهیم السکسکی عنه.

ورواه البیهقی مختصراً، وزاد فیه: «وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».

وإسناده جید([19]).

از ابن ابی اوفی س روایت است که بادیه نشینی گفت: ای رسول الله ج! من از خواندن قرآن ناتوان هستم پس به من چیزی بیاموز که به اندازه‌ی قرآن پاداش داده می‌شود. فرمود: «بگو: (سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله أکبر)». آنها را گفته و با انگشتانش شمرد و گفت: ای رسول الله ج! این برای پروردگار من است. پس برای خودم چیست؟ فرمود: «بگو: (اللهم اغفِر لی، وارحَمنی، وعافِنی، وارزقنی، - و گمان می‌کنم فرمود: واهدنی). چون بادیه‌نشین رفت، رسول الله ج فرمود: «بادیه‌نشین با دو دست پر از خیر و نیکی رفت».

2262-1562- (26) (صحیح) وَعَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ س قَالَ: جَاءَ أَعْرَابِیٌّ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: عَلِّمْنِی کَلَامًا أَقُولُهُ؟ قَالَ: «قُلْ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، اللهُ أَکْبَرُ کَبِیرًا، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ کَثِیرًا، سُبْحَانَ اللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ». قَالَ: فَهَؤُلَاءِ لِرَبِّی، فَمَا لِی؟ قَالَ: «قُلْ: (اللهُمَّ اغْفِرْ لِی، وَارْحَمْنِی، وَاهْدِنِی، وَارْزُقْنِی)».

از سعد بن ابی وقاص س روایت است که می‌گوید: بادیه‌نشینی نزد رسول الله ج آمد و گفت: سخنی به من یاد بده که آن را بگویم؛ رسول الله ج فرمود: «بگو: لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، اللهُ أَکْبَرُ کَبِیرًا، وَالْحَمْدُ لِلهِ کَثِیرًا، سُبْحَانَ اللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ». آن مرد گفت: اینها برای پروردگارم است، برای خودم چه؟ رسول الله ج فرمود: «بگو: (اللهُمَّ اغْفِرْ لِی، وَارْحَمْنِی، وَاهْدِنِی، وَارْزُقْنِی) پروردگارا، مرا ببخش و به من رحم کن و مرا هدایت نما و روزی بده».

 0-1563- (27) (صحیح) وزاد من حدیث أبی مالک الأشجعی [عن أبیه]([20]): «وَعَافِنِی»([21]).

و در حدیث ابومالک اشجعی از پدرش علاوه بر این آمده است: «و به من عافیت عطا کن».

وفی روایة قال: «فَإِنَّ هَؤُلَاءِ تَجْمَعُ لَکَ دُنْیَاکَ وَآخِرَتَکَ».

و در روایتی آمده است: «اینها دنیا و آخرت را برای تو جمع می‌کنند».

رواه مسلم.

2263-1564- (28) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَن أَنَسِ بنِ مَالِکٍ س قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ بَدَوِیٌّ إلى رَسُولِ الله ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ الله! علِّمْنی خیراً؟ قال: «قل: (سبحان الله، والحمد لله، ولا إله إلا الله، والله أکبر)». قال: وعَقَدَ بیده أربعاً؛ ثم رتَّبَ([22]) فقال: (سبحان الله، والحمد لله، ولا إله إلا الله، والله أکبر)، ثم رجَع، فلما رآه رسولُ الله ج تَبَسَّمَ، وقال: «تَفَکَّرَ البائسُ». فقال: یا رسول الله! (سبحانَ الله، والحمدُ لله، ولا إله إلا اللهُ، واللهُ أکبرُ)، هذا کلُّهُ لله، فَما لی؟ فقالَ رسولُ الله ج: «إذا قُلتَ: (سبحانَ الله)؛ قال اللهُ: صَدَقتَ. وإذا قُلتَ: (الحمدُ للهِ)؛ قال الله: صَدَقتَ. وإذا قُلتَ: (لا إله إلا اللهُ)؛ قال اللهُ: صَدَقتَ. وإذا قُلتَ: (الله أکبرُ)؛ قال اللهُ: صَدَقتَ. فتقولُ: (اللهم اغفر لی)، فیقولُ اللهُ: قد فَعَلتُ. فتقولُ: (اللهم ارحمنی)؛ فیقولُ الله: قد فَعَلتُ. وتقولُ: (اللهم ارزُقنی)؛ فیقولُ الله: قد فَعَلتُ». قال: فَعَقَدَ الأعرابیُّ سَبعاً فی یدیهِ([23]).

رواه ابن أبی الدنیا والبیهقیّ([24]).

از انس بن مالک س روایت است که بادیه‌نشینی نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج! عمل خیری به من یاد بده؟ فرمود: «بگو: (سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله أکبر)». اعرابی چهار دعا را با انگشتانش شمرد و درحالی رفت ‌که می‌گفت: سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله أکبر. سپس برگشت. هنگامی‌که رسول الله ج او را دید، خندید و فرمود: «بینوای مستمند برگشت». گفت: ای رسول الله ج! سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله أکبر همه برای خداوند است، پس برای من چیست؟ رسول الله ج فرمود: «هرگاه بگویی: سبحان الله، خداوند می‌فرماید: راست گفتی. و هرگاه بگویی: الحمدلله، خداوند می‌فرماید: راست گفتی. و هرگاه بگویی: لا إله إلا الله خداوند می‌فرماید: راست گفتی؛ و هرگاه بگویی: الله أکبر، خداوند می‌فرماید: راست گفتی؛ و چون بگویی (اللهم اغفر لی)، خداوند می‌فرماید: چنین نمودم. و چون بگویی: (اللهم ارحمنی)، خداوند می‌فرماید: چنین نمودم؛ چون بگویی: (اللهم ارزقنی)، خداوند می‌فرماید: چنین نمودم». اعرابی این هفت دعا را با انگشتانش شمرد.

0-1565- (29) وهو فی "المسند" و"سنن النسائی" من حدیث أبی هریرة بمعناه([25]).

2264-1566- (30) (صحیح لغیره) وَعَنْ سَلْمَى أُمِّ بَنِی أَبِی رَافِعٍ مَوْلَى رَسُولِ اللهِ ج؛ أَنَّهَا قَالَتْ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَخْبِرْنِی بِکَلِمَاتٍ، وَلَا تُکْثِرْ عَلَیَّ؟ فَقَالَ: «قُولِی: (اللهُ أَکْبَرُ) عَشَرَ مَرَّاتٍ، یَقُولُ اللهُ: هَذَا لِی. وَقُولِی (سُبْحَانَ اللهِ) عَشْرَ مَرَّاتٍ، یَقُولُ اللهُ: هَذَا لِی. وَقُولِی (اللهُمَّ اغْفِرْ لِی)، یَقُولُ: قَدْ فَعَلْتُ. فَتَقُولِینَ عَشْرَ مَرَّاتٍ، وَیَقُولُ: قَدْ فَعَلْتُ».

رواه الطبرانی ورواته محتج بهم فی "الصحیح"([26]).

از سَلمی ام بنی ابی رافع مولای رسول الله ج روایت است که گفت: ای رسول الله ج! مرا از کلماتی خبر ده [تا جهت کسب اجر و پاداش آنها را بگویم] و برای من زیاد و دشوار نباشند؟ رسول الله ج فرمود: «ده مرتبه (الله أکبر) بگو، خداوند می‌فرماید: این برای من است. و ده مرتبه سبحان الله بگو، خداوند می‌فرماید: این برای من است. و بگو: «اللهم اغفر لی»، خداوند می‌فرماید: چنین نمودم. پس ده بار [چنان] می‌گویید و خداوند می‌فرماید: چنین نمودم».

2265-946- (10) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س؛ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «اسْتَکْثِرُوا مِنَ الْبَاقِیَاتِ الصَّالِحَاتِ». قِیلَ: وَمَا هُنَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «التَّکْبِیرُ، وَالتَّهْلِیلُ، وَالتَّسْبِیحُ، وَالحمدُ لله، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».

رواه أحمد وأبو یعلى، والنسائی - واللفظ له-، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([27]).

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «باقیات الصالحات را زیاد انجام دهید». گفته شد: آنها کدامند ای رسول خدا؟ فرمود: «تکبیر و تهلیل (لااله الاالله گفتن) و تسبیح و الحمدلله و لاحول ولا قوه الا بالله».

2266-1567- (31) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛  أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج: «خُذُوا جُنَّتَکُمْ». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ! [أَمِنْ] عَدُوٍّ [قَدْ]([28]) حَضَرَ؟ قَالَ: «لَا، وَلَکِنْ جُنَّتُکُمْ مِنَ النَّارِ؛ قُولُوا: (سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ)؛ فَإِنَّهُنَّ یَأْتِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مُجَنِّبَاتٍ وَمُعَقِّبَاتٍ، وَهُنَّ الْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ».

رواه النسائی - واللفظ له-، والحاکم والبیهقی، وقال الحاکم: "صحیح على شرط مسلم".

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برگیرید آنچه [سپری که] شما را بپوشاند و حفاظت کند». گفتند: ای رسول الله ج! آیا دشمن برای حمله حاضر شده است؟ فرمود: «نه، ولی این سپر شما را از آتش دوزخ نجات می‌دهد؛ بگویید: (سبحان الله والحمدلله ولا إله إلا الله والله أکبر)، زیرا آنها در روز قیامت درحالی آورده می‌شوند ‌که در مقابل و پشت سر شما حرکت می‌کنند، آنها باقیات صالحات هستند».

 وکذا رواه الطبرانی فی "الأوسط" وزاد: "ولا حول ولا قوة إلا بالله"([29]).

(جُنَّتکم) به ضم جیم و تشدید نون؛ یعنی: آنچه شما را بپوشاند و حفاظت کند. و (مجنَّبات) به فتح نون؛ یعنی: در جلوی شما. و در روایت حاکم "منجیات" به تقدیم نون بر جیم آمده است.

ورواه([30]) فی "الصغیر" من حدیث أبی هریرة، فجمع بین اللفظین فقال: "ومنجیات ومجنبات". وإسناده جید قوی.

و(معقِّبات) به کسر قاف مشدد؛ یعنی: به دنبال شما و در پشت سرتان.

2267-947- (11) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «قُلْ: (سُبْحَانَ اللَّهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَاللَّهُ أَکْبَرُ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ)، فَإِنَّهُنَّ الْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ، وَهُنَّ یَحْطِطْنَ الْخَطَایَا کَمَا تَحُطُّ الشَّجَرَةُ وَرَقَهَا، وَهُنَّ مِنْ کُنُوزِ الْجَنَّةِ».

رواه الطبرانی بإسنادین، أصلحهما فیه عمر بن راشد، وبقیة رواته محتج بهم فی "الصحیح ولا بأسَ بهذا الإسناد فی المتابعات. ورواه ابن ماجه من طریق عمر أیضاً باختصار.

از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بگو: (سبحان الله، والحمد لله، ولا إله إلا الله، والله أکبر، ولا حول ولا قوة إلا بالله» این کلمات باقیات الصالحات هستند و چنان گناهان را محو و نابود می‌کنند که درخت برگ‌های خود را می‌ریزد؛ و آن از گنج‌های بهشت است».

2268-1568- (32) (صحیح) وَعَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ مِمَّا تَذْکُرُونَ مِنْ جَلَالِ اللَّهِ؛ التَّسْبِیحَ وَالتَّهْلِیلَ وَالتَّحْمِیدُ، یَنْعَطِفْنَ حَوْلَ الْعَرْشِ، لَهُنَّ دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحْلِ، تُذَکِّرُ بِصَاحِبِهَا. أَمَا یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَکُونَ لَهُ - أَوْ لَا یَزَالَ لَهُ - مَنْ یُذَکِّرُ بِهِ».

رواه ابن أبی الدنیا وابن ماجه - واللفظ له-، والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم"([31]).

از نعمان بن بشیر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از جمله مواردی که بیانگر جلال و عظمت خداوند است: سبحان الله و لا إله إلا الله و الحمد لله می‌باشد که به دور عرش می‌چرخند و صدایی همانند صدای زنبور عسل دارند که گوینده‌ی خود را یاد می‌کنند. آیا یکی از شما دوست ندارد که همیشه کسی او را یاد کند».

2269-948- (12) (ضعیف موقوف) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ:  إِذَا حَدَّثْتُکُمْ بِحَدِیثٍ أَتَیْنَاکُمْ بِتَصْدِیقِ ذَلِکَ فِی کِتَابِ اللَّهِ: إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا قَالَ: (سُبْحَانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَاللَّهُ أَکْبَرُ، وَتَبَارَکَ اللَّهُ)؛ قَبَضَ عَلَیْهِنَّ مَلَکٌ فَضَمَّهُنَّ تَحْتَ جَنَاحِهِ، وَصَعِدَ بِهِنَّ، لَا یَمُرُّ بِهِنَّ عَلَى جَمْعٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ إِلَّا اسْتَغْفَرُوا لِقَائِلِهِنَّ، حَتَّى یُحَیَّا بِهِنَّ وَجْهُ الرَّحْمَنِ، ثُمَّ تَلَا عَبْدُاللَّهِ: ﴿إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ.

رواه الحاکم وقال: "صحیح الإسناد". (قال الحافظ): "کذا فی نسختی (یُحیّا) بالحاء المهملة وتشدید المثناة تحت". ورواه الطبرانی فقال: "حتى یجیء" بالجیم، ولعله الصواب([32]).

از عبدالله بن مسعود س روایت است که می‌گوید: چون حدیثی برای شما روایت کردم با تصدیق کتاب الله آن را برای شما ذکر می‌کنم. چون بنده بگوید: «سبحان الله، والحمد لله، ولا إله إلا الله، والله أکبر، وتبارک الله» فرشته‌ای این کلمات را در زیر بالش گرفته و با آنها به آسمان صعود می‌کند و در این مسیر از کنار هیچ جمعی از فرشتگان نمی‌گذرد مگر اینکه برای گوینده آن طلب مغفرت می‌کنند تا اینکه با این کلمات خداوند متعال را ملاقات می‌کنند. سپس عبدالله این آیه را تلاوت کرد: ﴿إِلَیۡهِ یَصۡعَدُ ٱلۡکَلِمُ ٱلطَّیِّبُ وَٱلۡعَمَلُ ٱلصَّٰلِحُ یَرۡفَعُهُۥ [فاطر: 10] «سخن پاکیزه به سوی او بالا می‌رود، و (الله) عمل صالح را بالا می‌برد».

2270-1569- (33) (حسن) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا عَلَى الأَرْضِ أَحَدٌ یَقُولُ: (لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَاللَّهُ أَکْبَرُ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ)؛ إِلَّا کُفِّرَتْ عَنْهُ خَطَایَاهُ، وَلَوْ کَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ البَحْرِ».

رواه النسائی والترمذی - واللفظ له-، وقال: "حدیث حسن، وروى شعبة هذا الحدیث من أبی بلج بهذا الإسناد نحوه، ولم یرفعه" انتهى.

از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «فردی بر روی زمین نیست که «لا إله إلا الله والله أکبر ولا حول ولا قوة إلا بالله» بگوید مگر اینکه گناهان او بخشوده می‌شود هرچند به اندازه‌ی کف دریا باشند».

ورواه ابن أبی الدنیا والحاکم، وزادا: "وسبحان الله والحمد لله".

و در روایت ابن ابی الدنیا و حاکم علاوه بر این آمده است: «و سبحان الله والحمدلله».

وقال الحاکم: "حاتم ثقة، وزیادته مقبولة". یعنی حاتم بن أبی صغیرة.

2271-1570- (34) (حسن) وَعَنْ أَنَسٍ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج أَخَذَ غُصْنًا فَنَفَضَهُ فَلَمْ یَنْتَفِضْ، ثُمَّ نَفَضَهُ فَلَمْ یَنْتَفِضْ، ثُمَّ نَفَضَهُ فَانْتَفَضَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ (سُبْحَانَ اللَّهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَاللَّهُ أَکْبَرُ)؛ یَنْفَضْنَ الْخَطَایَا کَمَا تَنْفُضُ الشَّجَرَةُ وَرَقَهَا».

از انس س روایت است که رسول الله ج شاخه‌ای را گرفت و آن را تکان داد، اما برگی نریخت؛ دوباره تکان داد اما برگی نریخت؛ بار دیگر تکان داد و برگ ریخت، سپس فرمود: «گفتن (سبحان الله، الحمدلله، لا اله الا الله و الله اکبر) گناهان را می‌ریزد همانگونه که درخت برگ‌هایش را می‌ریزاند».

رواه أحمد، ورجاله رجال "الصحیحوالترمذی، ولفظه: أَنَّ النَّبّیَّ ج مَرَّ بِشَجَرَةٍ یَابِسَةِ الوَرَقِ فَضَرَبَهَا بِعَصاً فَتَنَاثَرَ وَرَقُهَا، فَقَالَ: «إِنَّ (الحَمْدُلِلَّهِ، وَسُبْحَانَ اللَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَاللَّهُ أَکْبَرُ)؛ لَتُسَاقِطُ مِنْ ذُنُوبِ العَبْدِ کَمَا تَسَاقَطَ وَرَقُ هَذِهِ الشَّجَرَةِ».

وقال: "حدیث غریب، ولا نعرف للأعمش سماعاً من أنس، إلا أنه قد رآه ونظر إلیه" انتهى. (قال الحافظ): "لم یروه أحمد من طریق الأعمش".

و در روایت ترمذی آمده است: «رسول الله ج از کنار درختی که برگ‌هایش خشک بود عبور کرد، پس با عصا به آن ضربه‌ای زد و برگ‌های آن فرو ریخت، سپس فرمود: «الحمدلله و سبحان الله و لا إله إلا الله و الله أکبر، گناهان بنده را می‌ریزاند همانگونه که برگ‌های این درخت فرو می‌ریزد».

2272-949- (13) (ضعیف) وَعَنْ مُعَاذِ بْن عَبْداللهِ بْنِ رَافِعٍ قَالَ: کُنْتُ فِی مَجْلِسٍ فِیهِ عَبْدُالله بْنُ عُمَرَ وَعَبْدُاللهِ بْنُ جَعْفَرٍ، وَعَبْدُالرَّحْمَنِ بْنُ أَبِی عَمْرَةَ فَقَالَ ابْنُ أَبِی عَمْرَةَ([33]): سَمِعْتُ مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ یَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «کَلِمَتَانِ إِحْدَاهُمَا لَیْسَ لَهَا نَاهِیَةٌ(!) دُونَ الْعَرْشِ، وَالْأُخْرَى تَمْلَأُ مَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ؛ (لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ). فَقَالَ ابْنُ عُمَرَ لِابْنِ أَبِی عَمْرَةَ: أَنْتَ سَمِعْتَهُ یَقُولُ ذَلِکَ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: فَبَکَى عَبْدُاللهِ بْنُ عُمَرَ حَتَّى اخْتَضَبَتْ لِحْیَتُهُ بِدُمُوعِهِ، وَقَالَ: هُمَا کَلِمَتَانِ نَعْلَقُهُما وَنَأْلَفُهُمَا.

رواه الطبرانی، ورواته إلى معاذ بن عبدالله ثقات سوى ابن لهیعة، ولحدیثه هذا شواهد.

(نَعْلَقهما) یعنی: آننها را دوست دارم و به ذکر آنها پایبند هستم.

از معاذ بن عبدالله بن رافع روایت است: در مجلسی بودم که عبدالله بن عمر و عبدالله بن جعفر و عبدالرحمن بن ابی عمره نیز حضور داشتند. ابن ابی عمره گفت: از معاذ بن جبل شنیدم که می‌گوید: از رسول الله شنیدم که فرمودند: «دو کلمه هستند که میان یکی از آنها و خداوند مانعی جز عرش نیست و دیگری ما بین آسمان و زمین را پر می‌کند: (لااله الاالله و الله اکبر)». پس ابن عمر به ابن ابی عمره گفت: تو خود از معاذ شنیدی چنین می‌گوید: گفت: بله؛ پس عبدالله بن عمر گریست چنان‌که ریشش خیس شد. و گفت: آن دو کلمه‌ای هستند که آنها را دوست داریم و پیوسته ورد زبان داریم.

2273-950- (14) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَن قَالَ: (لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَاللَّهُ أَکْبَرُ)؛ أَعْتَقَ اللَّهُ رُبُعَهُ مِنَ النَّارِ، وَلَا یَقُولُهَا اثْنَتَینِ إلا أَعْتَقَ اللَّهُ شَطْرَهُ مِنَ النَّارِ، وَإِنْ قَالَهَا أَرْبَعةً أَعْتَقَهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط".

از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس «لااله الاالله و الله اکبر» بگوید خداوند متعال یک چهارم او را از آتش آزاد می‌کند و آن را دوبار نمی‌گوید مگر اینکه خداوند نصف او را از آتش آزاد می‌کند و اگر آن را چهار بار بگوید خداوند متعال به طور کامل او را از آتش آزاد می‌کند».

2274- 951- (15) (ضعیف) وَعَنْ عِمْرَانَ - یعنی ابْن الحُصَیْنٍ- س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا یَسْتَطِیعُ أَحَدُکُمْ أَنْ یَعْمَلَ کُلَّ یَوْمٍ مِثْلَ أُحُدٍ عَمَلاً؟». قَالوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَمَنْ یَسْتَطِیعُ أَنْ یَعْمَلَ کُلَّ یَوْمٍ عَمَلًا مِثْلَ أُحُدٍ؟ فَقَالَ: «کُلُّکُمْ یَسْتَطِیعُهُ». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ! مَاذَا؟ قَالَ: «سُبْحَانَ اللهِ أَعْظَمُ مِنْ أُحُدٍ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ أَعْظَمُ مِنْ أُحُدٍ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ أَعْظَمُ مِنْ أُحُدٍ، وَاللهُ أَکْبَرُ أَعْظَمُ مِنْ أُحُدٍ».

رواه ابن أبی الدنیا والنسائی والطبرانی والبزار؛ کلهم عن الحسن عن عمران، ولم یسمع منه، وقیل: سمع. ورجالهم رجال "الصحیح"؛ إلا شیخ النسائی عمرو بن منصور، وهو ثقة.

از عمران بن حصین س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچیک از شما می‌تواند روزانه عملی چون کوه احد داشته باشد؟». گفتند: ای رسول خدا، چه کسی می‌تواند روزانه عملی چون کوه احد داشته باشد؟ فرمود: «همه شما می‌توانید». گفتند: ای رسول خدا، چگونه؟ فرمود: «سبحان الله بزرگ‌تر از احد است و لااله الاالله بزرگ‌تر از احد است و الحمدلله بزرگ‌تر از احد است و الله اکبر بزرگ‌تر از احد می‌باشد».

2275-1571- (35) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللهِ - یعنی ابن مسعود- س قَالَ: إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ قَسَمَ بَیْنَکُمْ أَخْلَاقَکُمْ، کَمَا قَسَمَ بَیْنَکُمْ أَرْزَاقَکُمْ، وَإِنَّ اللهَ یُعْطِی الْمَالَ مَنْ یُحِبُّ وَمَنْ لَا یُحِبُّ، وَلَا یُوتِی الْإِیمَانَ إِلَّا مَنْ أَحَبَّ، فَإِذَا أَحَبَّ اللهُ عَبْدًا أَعْطَاهُ الْإِیمَانَ، فَمَنْ ضَنَّ بِالْمَالِ أَنْ یُنْفِقَهُ، وَهَابَ الْعَدُوَّ أَنْ یُجَاهِدَهُ، وَاللَّیْلَ أَنْ یُکَابِدَهُ، فَلْیُکْثِرْ مِنْ قَوْلِ: (لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَسُبْحَانَ اللهِ)».

رواه الطبرانی، ورواته ثقات، ولیس فی أصلی رفعه([34]).

از عبدالله بن مسعود س روایت است که می‌گوید: خداوند اخلاق‌تان را در بین شما تقسیم کرده همانطوری که روزی‌تان را در بین شما تقسیم کرده است و خداوند مال را به کسی‌که دوست دارد و آنکه دوست ندارد، می‌دهد. و ایمان را فقط به کسی می‌دهد که دوست دارد؛ و اگر خداوند بنده‌ای را دوست داشته باشد به او ایمان عطا می‌کند. پس کسی‌که در انفاق مالش بخل می‌ورزد و از جهاد با دشمن می‌ترسد و از تحمل رنج [عبادت] شب عاجز است، پس باید (لا إله إلا الله و الله أکبر و الحمد لله و سبحان الله) را زیاد بگوید».

(ضنَّ) یعنی: بخل بورزد.

2276-952- (16) (ضعیف جداً) وَعن أبی المنذِرِ الجُهَنیِّ س قال: قُلتُ: یا نبیَّ الله! علِّمنی أفْضَلَ الکلامِ. قال: «یا أبا المنذر! قُلْ: (لا إله إلا الله وحْدَه لا شریکَ لهُ، لهُ المُلْکُ، ولَهُ الحَمْدُ، یُحْیی ویُمیتُ، بیدِهِ الخَیرُ، وهو على کلِّ شَیْءٍ قدیرٌ) مئة مَرَّةٍ فی کلِّ یومٍ، فإنَّکَ یومَئذٍ أفضَلُ النَّاسِ عَمَلاً إلاَّ مَنْ قالَ مِثْلَ ما قلْت، وأَکْثِرْ مِنْ قَوْلِ: (سبحانَ الله، والحمدُ لله، ولا إلَه إلا الله، ولا حولَ ولا قوَّةَ إلا بالله)؛ فإنَّها سَیِّد الاسْتِغْفارِ، وإنَّها ممحاةٌ للخطایا -أحْسَبُهُ قال:- موجبَةٌ لِلجَنَّةِ».

رواه البزار من روایة جابر الجعفی.

از ابومنذر جهنی س روایت است: گفتم: ای پیامبر خدا، بهترین سخنان را به من بیاموز. فرمود: «ای ابومنذر، هر روز صد بار بگو: «لا إله إلا الله وحده لا شریک له، له الملک، وله الحمد، یحیی ویمیت، بیده الخیر، وهو على کل شیء قدیر» در این روز تو بهترین عمل را انجام دادی مگر اینکه کسی چون کلمات تو و بیش‌تر از آن گفته باشد. و این ذکر را زیاد بگو: «سبحان الله، والحمد لله، ولا إله إلا الله، ولا حول ولا قوة إلا بالله» این ذکر سید الاستغفار است و نابود کننده گناهان؛ – گمان می‌کنم گفت:- بهشت را واجب می‌کند».

2277-953- (17) (ضعیف) وَعن عبدالله بن عمر ب قال: قال رسول الله ج: «مَنْ قالَ: (سبْحانَ الله، والحمدُ لله، ولا إله إلا اللهُ، والله أکبر)؛ کُتِبَ له بکلِّ حَرْفٍ عشرُ حَسَناتٍ».

رواه ابن أبی الدنیا بإسناد لا بأس به([35]).

و از عبدالله بن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس بگوید: «سبحان الله، والحمد لله، ولا إله إلا الله، والله أکبر» در برابر هر حرف ده نیکی برای او ثبت می‌شود».

2278-954- (18) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «مَنْ قَالَ: (سُبْحَانَ اللَّهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَاللَّهُ أَکْبَرُ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیّ الْعَظِیم)؛ قَالَ اللَّهُ: أَسْلَمَ عَبْدِی وَاسْتَسْلَمَ».

رواه الحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([36]).

از ابوهریره س روایت است که از رسول الله ج شنیده است: «هرکس بگوید: «سبحان الله، والحمد لله، ولا إله إلا الله، والله أکبر، ولا حول ولا قوة إلا بالله العلی العظیم» خداوند متعال می‌فرماید: بنده‌ام امر کائنات را به خداوند سپرده و خالصانه تسلیم و فرمانبردار شده است [یا اسلام کامل آورده و ظاهرا و باطنا بدان پایبند شده است]».

2279-955- (19) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا مَرَرْتُمْ بِرِیَاضِ الجَنَّةِ فَارْتَعُوا». قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَمَا رِیَاضُ الجَنَّةِ؟ قَالَ: «المَسَاجِدُ». قُلْتُ: وَمَا الرَّتْعُ؟ قَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ، وَالحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَاللَّهُ أَکْبَرُ».

رواه الترمذی وقال: "حدیث غریب". (قال الحافظ): "وهو مع غرابته حسن الإسناد"([37]).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون از باغ‌های بهشت گذر نمودید از آنها استفاده کنید». گفتم: ای رسول خدا، باغ‌های بهشت کدامند؟ فرمود: «مساجد». گفتم: بهره بردن از آن چگونه است؟ فرمود: «سبحان الله، والحمد لله، ولا إله إلا الله، والله أکبر».

2280-956- (20) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَوَّلُ مَنْ یُدْعَى إِلَى الْجَنَّةِ الَّذِینَ یَحْمَدُونَ اللَّهَ ﻷ عَلَى السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ».

رواه ابن أبی الدنیا والبزار، والطبرانی فی "الثلاثة" بأسانید أحدها حسن، والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم"([38]).

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اولین کسانی‌که به ‌سوی بهشت فراخوانده می‌شود، کسانی هستند که خداوند متعال را در راحتی و آسایش و سختی و مشقت، حمد و ستایش کردند».

2281-1572- (36) (حسن) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «التَّأَنِّی مِنَ اللَّهِ، وَالْعَجَلَةُ مِنَ الشَّیْطَانِ، وَمَا شَیْءٌ أَکْثَرَ مَعَاذِیرَ مِنَ اللَّهِ، وَمَا [مِنْ]([39])  شَیْءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنَ الْحَمْدِ».

رواه أبو یعلى، ورجاله رجال "الصحیح".

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «صبر و درنگ از سوی خداوند است و عجله از سوی شیطان؛ و کسی نیست که چون خداوند متعال عذرخواهی را بپذیرد و چیزی از حمد و ستایش نزد خداوند متعال محبوب‌تر نیست».

2282-957- (21) (موضوع) وَعَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ مِنْ نِعْمَةٍ فَقَالَ: (الْحَمْدُ لِلَّهِ) إِلَّا وَقَدْ أَدَّى شُکْرَهَا، فَإِنْ قَالَهَا ثَانِیاً جَدَّدَ اللَّهُ لَهُ ثَوَابَهَا، فَإِنْ قَالَهَا الثَّالِثَةَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ».

رواه الحاکم وقال: "صحیح الإسناد". (قال الحافظ): "فی إسناده عبدالرحمن بن قیس أبو معاویة الزعفرانی واهی الحدیث، وهذا الحدیث مما أنکر علیه".

از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ نعمتی نیست که خداوند به بنده داده باشد و او بگوید: (الحمدلله)، مگر اینکه شکر آن را به ‌جای آورده است و اگر برای بار دوم آن را بگوید، خداوند متعال پاداش وی را دوباره به او می‌دهد و اگر برای بار سوم بگوید، خداوند متعال گناهانش را می‌بخشد».

2283-1573- (37) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا أَنْعَمَ اللهُ عَلَى عَبْدٍ نِعمَةً، فَحَمِدَ اللهَ ﻷ عَلَیْهَا؛ إِلَّا کَانَ ذَلِکَ أَفْضَلُ مِنْ تِلْکَ النِّعْمَةِ...».

رواه الطبرانی، وفیه نکارة([40]).

از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند به هر بنده‌ای که نعمتی عطا کند و آن بنده خداوند را به خاطر آن نعمت شکرنماید، آن حمد و ستایش برتر از آن نعمت خواهد بود».

2284-958- (22) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «کُلُّ کَلَامٍ لَا یُبْدَأُ فِیهِ بِـ (الْحَمْدُ لِلَّهِ)؛ فَهُوَ أَجْذَمُ».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر سخنی که با (الحمدلله) آغاز نشود، ناقص و بی‌برکت است».

رواه أبو داود واللفظ له، وابن ماجه، والنسائی وابن حبان فی "صحیحه إلا أنهما قالا: «کُلُّ أَمْرٍ ذِی بَالٍ لَا یُبْدَأُ فِیهِ بِحَمْدِ الله فَهُوَ أَقْطَعُ»([41]).

 (قال الحافظ): "وفی الباب بعده أحادیث فی الحمد".

و در روایت نسائی و ابن حبان آمده است: «هر کار مهمی که با الحمدلله آغاز نشود، بی‌فایده و بی‌برکت است».

8 -(الترغیب فی جوامع من التسبیح والتحمید والتهلیل والتکبیر)



([1]) الأصل: (أربعة)، وکذا فی "الطبرانی الکبیر" (12/ 437) ومطبوعة الثلاثة المحققین! والتصحیح من کتاب "الدعاء" للطبرانی (3/ 1567/ 1694)، وهو مخرج فی "الضعیفة" (6618).

([2]) قلت: ووافقه الذهبی، ولم تطمئن النفس لذلک؛ لأن مَن بین إسحاق وشیخ الحاکم فیه جمع من الرواة لم أعرفهم، ومن المحتمل أن یکون وقع فیهم تحریف أو تصحیف، ضیع علینا هویَّتهم، ومنهم محمد بن یونس الیمامی، فإنی أخشى أن یکون هو (محمد بن یونس الکدیمی السامی) المتهم بالوضع، تحرفت (السامی) إلى (الیمامی). والله أعلم.

([3]) تعقبه الناجی بقوله (148/ 2): "رواه فی "الصحیحة" (134)، وأما البزار فهو عنده من حدیث ابن عمر -یعنی ابن الخطاب-، وقد صرح بذلک الناجی فیما بعد (149/ 2) خلاف ما أفاده هنا، وأوهم به المؤلف فی عطفه الحاکم على البزار، وقوله أنهما أخرجاه من حدیث ابن عمرو. وبخلاف إیهامه فیما تقدم (5- باب/ 11) أن الحاکم رواه من حدیث ابن عمر! وانظرأحمد وغیره". قلت: لکنه عند أحمد من حدیث ابن عمرو، وهو مخرج الرد المتقدم على المعلقین الثلاثة الذین ضعفوا الحدیث هناک وحسنوه هنا، مخالفین الحفاظ الذین صححوه.

([4]) قلت: هو ضعیف، واتهمه حماد بن زید بالکذب، واستنکر له الذهبی أحادیث هذا أحدها. انظر "الضعیفة" (5130).

([5]) قال الشیخ ملا علی القاری فی "المرقاة" (3/ 49): "قد تأتی الواو بمعنى (أو) فلا منافاة بین الروایتین، وکأن المعنى أن من قالها یکتب له ألف حسنة إن لم یکن علیه خطیئة، وإن کانت علیه فیحط بعض، ویکتب بعض، ویمکن أن تکون (أو) بمعنى الواو، أو بمعنى (بل)، فحینئذ یجمع له بینهما، وفضل الله أوسع من ذلک".

([6]) کذا الأصل، وتبعه "المجمع" (10/ 88) وغیره، والذی فی "المسند" (4/ 36): "عن بعض"، وما بین المعکوفتین استدرکتها منه. وأما المعلقون الثلاثة فترکوا الأصل کما هو، لم یصححوا منه شیئاً، رغم أنهم عزوه لأحمد بالجزء والصفحة کما هی عادتهم من الاستغناء عن التحقیق بالاکتفاء على العزو بالأرقام!!

([7]) قلت: هذا قول لابن معین، ووافقه غیره، جزم مرة أنه سمع منه. ووافقه آخرون، وجمع الحافظ بین القولین فی "التقریب"، فقال: "وقد سمع من أبیه لکن شیئاً یسیراً".

([8]) کذا قال، وسلمة ضعیف کما فی "التقریب"، وقد مضى له حدیث آخر عن أنس أیضاً فی (13- قراءة القرآن /13)، ومن طریقه أخرجه البخاری أیضاً فی "الأدب المفرد" رقم (636)، فکان بالعزو أولى.

([9]) هذا هو الثابت فی المخطوطة وفی "المسند". ووقع فی مطبوعة عمارة: "کبرت سِنِّی"! وإنما هی عند "أوسط الطبرانی" کما یأتی.

([10]) الأصل: (بمکة)! والتصحیح من المخطوطة وغیرها. وکان فیه زیادة: "أفضل مما یرفع لک"، فحذفتها لأنها لیست فی "المسند" ولا فی "المجمع"، وإنما هی عند الطبرانی فی "الأوسط" (7/ 168/ 6309)، فالظاهر أن المؤلف هو الذی لَفَّقَ بین الروایتین بدلیل أنه وقع ذلک فی "المختصر" أیضاً، فی سند الطبرانی متروک، أو من لا یعرف، ثم هی مباینة للسیاق، وغفل عن هذا المعلقون على عادتهم! وعند البیهقی مکانها: "مثل عملک"، وهو مخرج فی "الصحیحة" (1316).

([11]) کذا قال! وفیه (أبان) عن أبی صالح، ولم أعرفه. ودونه (مهدی بن جعفر الرملی)؛ قال ابن عدی: "روى عن الثقات ما لا یتابع علیه". وهو فی "الأوسط" (7/ 168/ 6309).

([12]) کذا الأصل والمخطوطة، والذی فی "المستدرک": وقولی: (لا اله إلا الله) لا یترک. . ."، ولعله الصواب، ورد تصحیحه الذهبی، فانظر "الصحیحة" (1316).

([13]) قلت: تقدم له حدیث آخر مع تضعیفه فی آخر الباب السابق. وهذا مخرج فی "الضعیفة" برقم (6619).

([14]) قلت: ووافقه الذهبی، وهو کما قالا، ومن جهل المعلقین هنا أنهم تشبعوا بعزوه للبخاری تعلیقاً بلفظ: "أفضل الکلام أربع"، کذا قالوا ولم یزیدوا، وهو عنده أخصر من حدیث سمرة المتقدم فی الباب، فکان علیهم تقیید العزو بقولهم: باختصار شدید. ثم زعموا أن البیهقی زاد فیه: "ولا إله إلا الله"، وهی عندهم جمیعاً، بینما هناک خلاف کبیر بینهم وبین البیهقی، من ذلک أنه زاد فی آخره - کما ذکر المؤلف-: "من أکثر ذکر الله؛ فقد برئ من النفاق»، وهی ضعیفة، فهذا مما کان یجب علیهم بیانه، لو کانوا یعلمون، بل إنهم أوهموا صحتها بتخریجهم وسکوتهم عنها.

([15]) قلت: وظاهر عطف المؤلف البیهقی على من قبله، أنه أخرج الحدیث عن الصحابیین المذکورین کما أخرجوه، وبأسانیدهم، ولیس کذلک؛ فإنه رواه بإسناد آخر عن سهیل بن أبی صالح: أخبرنی أخی عن أبی هریرة به. وأخو سهیل إن کان عبدالله فهو لین الحدیث، وإن کان صالحاً فهو ثقة، لکن فی الطریق إلیه المؤمل بن إسماعیل وهو ضعیف؛ وقد خالفه علی بن الجعد فرواه عن سهیل عن أبیه عن کعب قال: "من أکثر. . .". وقال: "وهو أصح من روایة مؤمل". وهذا القدر منه قد أخرجه الطبرانی وغیره. وهو مخرج فی "الضعیفة" (890 و5120).

([16]) قلت: یعنی أنه حسن لغیره کما نص علیه فی "علله"، وهو محتمل، وشاهده حدیث ابن عمرو الذی بعده، ولکن لیس فیه: "والصوم نصف الصبر"، وقال فیه: "حدیث غریب، ولیس إسناده بالقوی".

([17]) قلت: هو عنده فی "الأوسط" (6/ 71/ 5148) من روایة عکرمة بن عمار عن یحیى بن أبی کثیر عن أبی سلام عن سفینة. وعکرمة مضعف فی یحیى، والبزار رواه (4/ 9/ 3072) من طریق أخرى عن أبی سلام عن ثوبان. والمحفوظ عن أبی سلام عن أبی سلمى راعی رسول الله ج کما فی روایة النسائی وغیره المتقدمة. انظر "الصحیحة" (1204).

([18]) فی مسلم (3/ 82): "الناس" فی الموضعین، وهو أبلغ، والزیادة منه. وکذا فی "شعب الإیمان" (7/ 511/11161).

([19]) قال الناجی (ق 150/ 2): "هذا مما یتعجب منه، فقد رواه بمعناه بالزیادة فیه، وبدونها أحمد وأبو داود والنسائی وابن خزیمة وابن حبان والحاکم. . .". قلت: وهو مخرج فی "إرواء الغلیل" (2/ 12-13/ 303).

([20]) سقطت من قلم المؤلف فیما یبدو من "العجالة"، فذکر أنه أوهم بذلک أموراً ثلاثة ذکرها.

([21]) قلت: هذه الزیادة فی حدیث سعد أیضاً فی روایة لمسلم (8/ 71)، وکذا أحمد (1561)، وفی أخرى له (1611)، ومسلم أیضاً: "قال موسى (أحد رواته): أما (عافنی)؛ فأنا أتوهم وما أدری".

([22]) کذا الأصل، ولعل الصواب: "ذهب"، أو "وثب".

([23]) فی "الشعب" (1/ 355): "یده" على الإفراد. وکذلک هو فی "الأحادیث المختارة" للضیاء المقدسی (2/ 24/ 1)، وکذلک هو فی بعض طرق حدیث ابن أبی أوفى المتقدم قبل حدیث، انظر "الإرواء". فلا یجوز الاستدلال به على شرعیة عقد التسبیح بالیدین کما یفعل البعض، والسنة الصحیحة خلافها.

([24]) قلت: رواه بنحوه، وإسناده صحیح کما بینته فی "الصحیحة" (3336)؛ خلافاً لما یشعر به المؤلف بتصدیره إیاه بـ (روی)، ولعل المعلقین الجهلة اغتروا بذلک، فضعفوه بـ (جعفر بن سلیمان الضبعی)، ناقلین لکلامٍ للذهبی فی ترجمته لم یفهموه، وذلک من آفاتهم، فالرجل ثقة، ومن رجال مسلم محتجاً به. وقد بسطت القول فی الرد علیهم، وبیان جهلهم بهذا العلم فی المصدر المذکور. والله المستعان.

([25]) یشیر إلى الحدیث الآتی فی (25- الجنائز/ 8- باب) بلفظ آخر، ویأتی الکلام علیه هناک. ولم یعرفه المعلقون الثلاثة، ولا أعطوه رقماً خاصاً!

([26]) قلت: وکذا قال الهیثمی، لکن شیخ الطبرانی محمد بن صالح بن الولید النرسی لا یعرف، کما بینت فی "الضعیفة" (6620) بید أنه ثبت بلفظ: "یا أم رافع! إذا قمت إلى الصلاة فسبحی الله عشراً. . " الحدیث أتم منه، وهو فی "الصحیحة" (3338).

([27]) فیه دراج عن أبی الهیثم، وقد عرفت حاله مما تقدم مراراً. وانظر الرد على الحبشی (ص 47 و51). وقال الجهلة: "حسن لشواهده"! فأین هیه؟!

([28]) زیادتان من "السنن الکبرى" للنسائی (3/ 212/ 10684).

([29]) هذا السطر کان فی الأصل بعد قوله: "بتقدیم النون على الجیم"، فنقلته إلى هنا، لأنه اللائق به کما هو ظاهر.

([30]) أی: الطبرانی، وقوله السابق: «وکذا رواه الطبرانی فی «الأوسط» ..»  قبل قوله هنا «ورواه..»، فأوهم نقل العبارة انظر الهامش السابق إلی أن «ورواه» عائد علی الحاکم، ولیس کذلک. [ش]

([31]) قلت: وقع فی سنده خطأ لم یتنبه له الذهبی فرد تصحیحه، ونقله المعلقون الثلاثة وأقروه! ولکنهم قالوا فی الحدیث: "حسن بشواهده"! ولا شاهد له! لکن إسناد ابن ماجه صحیح، وبیان هذا کله فی "الصحیحة" (3358).

([32]) قلت: هو الصواب جزماً، فإن ما عزاه للحاکم مخالف لما فی "مستدرکه"، فلعله تصحّف على المؤلف أو على بعض نسّاخه، ومما یؤکد ذلک أن البیهقی أخرجه فی "الشعب" (1/ 357) عن الحاکم على الصواب، وکذلک رواه فی "الأسماء" ص (308) من غیر طریق الحاکم، طبقاً لروایة الطبرانی فی "الکبیر" (3/ 26/ 1)، وکذلک نقله عنه الهیثمی (10/ 90)، وهذا خلاف ما عزاه الناجی لـ «مجمعه»! وله بحث طویل فی هذه اللفظة، قطع فیه بأن الصواب فیها: (یُحَیی) من التحیَّة، لا (یجیء) من المجیء، وأیَّد ذلک برجوعه إلى بعض المصادر والروایات التی لا نطولها، وبعضها مما لم نقف علیه. ثم رأیتها على الصواب أیضاً فی "تفسیر ابن کثیر"، و"الدر المنثور". والله أعلم، فقد رأیته أخیراً فی "تفسیر الطبری" (22/ 80) بلفظ (یحیا). وأیهما کان ففی إسنادهم (عبد الرحمن بن عبدالله المسعودی)، وکان اختلط، فما أحسن من صححه، أو حسنه کالثلاثة المعلقین.

([33]) الأصل: (عبدالله بن أبی عُمَیْرَة)، والتصویب من "الطبرانی" (20/ 160 / 334) و"المجمع"، ومعاذ بن عبدالله بن رافع غیر معروف، وهو مخرج فی "الضعیفة" (6621). وغفل الثلاثة کما هی العادة!

([34]) قلت: وکذلک رواه ابن المبارک فی "الزهد" (1134)، والبخاری فی "الأدب المفرد" (275) موقوفاً لکنه فی حکم المرفوع. ولجملة الضن بالمال شاهد عن أبی أمامة تقدم فی أول الباب.

([35]) فاته الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط"، وفیه عطاء الخراسانی، وهو ضعیف، وقد خرجته فی "الضعیفة" (5133).

([36]) کذا قال! وفیه (إبراهیم بن عثمان العبسی) وهو متروک، لکن تحرف اسمه على الناسخ، أو أحد رواته -ولعله أقرب-، وبیانه فی "الضعیفة" (6849)، لکن الشطر الثانی منه صحیح، جاء من طریق آخر عن أبی هریرة، وسیأتی فی أول الباب التاسع الآتی فی "الصحیح".

([37]) قلت: فیه حمید المکی، وهو مجهول لم یوثقه أحد. وهو مخرج فی "الصحیحة" تحت الحدیث (2562).

([38]) کذا قال! وفیه علل، وبیانها فی "الضعیفة" (632).

([39]) زیادة من "مسند أبی یعلى".

([40]) قلت: لکن قد جاء عند ابن ماجه بإسناد حسن من حدیث أنس مرفوعاً دون قوله: "وإن عظمت" المشار إلیها بنقاط. . ولذلک أوردته هنا دونها، وأوردته هنا دونها، وقد خرجته فی "الضعیفة" تحت الحدیث (2011) من أجل هذه الزیادة المنکرة مع بیان موضع تخریج الحدیث بطرقه وألفاظه. ولم یتنبه لهذا الفرق بین روایة الطبرانی وروایة ابن ماجه الحافظ الناجی فقال (152/ 1): "رواه ابن ماجه بمعناه"!

([41]) قلت: فیه عندهم جمیعاً ضعف واضطراب فی متنه، تراه مبیناً فی أول "إرواء الغلیل" رقم (1 و2). وقد صح بلفظ: "کل خُطبة لیس فیها تشهد؛ فهی کالید الجذماء". وهو مخرج فی "الصحیحة" (169) وغیره.

(نوع آخر منه)

(نوع آخر منه)

2235-936- (6) (موضوع) رُوِیَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ أَبِی أَوْفَى س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: مَنْ قال: (لا إله إلا الله وحدَهُ لا شریکَ لَهُ، أَحَداً صَمَداً، لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یولَدْ، ولَمْ یَکُنْ لهُ کفُواً أحدٌ)؛ کَتَبَ الله لَهُ ألْفَیْ ألْفِ حَسَنَةً».

رواه الطبرانی.

از عبدالله بن ابی اوفی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس بگوید: (لا إله إلا الله وحدَهُ لا شریکَ لَهُ، أَحَداً صَمَداً، لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یولَدْ، ولَمْ یَکُنْ لهُ کفُواً أحدٌ) خداوند متعال دومیلیون نیکی برای او می‌نویسد».

7 -(الترغیب فی التسبیح والتکبیر والتهلیل والتحمید على اختلاف أنواعه)

(نوع منه)

(نوع منه)

 2234-935- (5) (ضعیف جداً) عَنْ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: سمعْتُ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «مَنْ قَالَ: (لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ، وَلَهُ الْحَمْدُ، یُحیِی ویُمِیتُ، وَهُوَ الْحَیُّ الَّذِی لَا یَمُوتُ([1])، بِیَدِهِ الْخَیْرُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) لَا یُرِیدُ بِهَا إِلَّا وَجْهَ الله؛ أَدْخَلَهُ اللهُ بِهَا جَنَّاتِ النَّعِیمِ».

رواه الطبرانی من روایة یحیى بن عبدالله البابَلُتِّی.

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس (این ذکر را) بگوید: (لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ، وَلَهُ الْحَمْدُ، یُحیِی ویُمِیتُ، وَهُوَ الْحَیُّ الَّذِی لَا یَمُوتُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) و نیت وی فقط کسب رضایت خداوند باشد، خداوند متعال به این وسیله او را به باغ‌های پرنعمت بهشت وارد می‌کند».



([1]) کذا الأصل ومطبوعة عمارة، قال الناجی (149/ 1): "کذا وجد فی نسخ "الترغیب"، والذی رأیته فی "مجمع الهیثمی": (وهو حی لا یموت) ". قلت: وما فی الکتاب هو الموافق للمخطوطة، وللطبرانی فی "الکبیر" (3/ 197/ 1) -ونسخته جیدة- ولمطبوعة "المجمع" أیضاً (10/ 85)، وجهل هذا کله المعلقون الثلاثة، فنقلوا کلام الناجی وأقروه! ولا یسعهم إلا ذلک، فإنهم جهلة مقلدة، ولکن لماذا تولجوا أمراً لا یحسنونه؟! والله تعالى یقول: (وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ. . .) الآیة. وقد خرجته فی "الضعیفة" (5128).