ترغیب به طلبِ شهادت در راه خدا
1887-1276- (1) (صحیح) عَنْ سَهْلِ بْنِ حُنَیْفٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَنْ سَأَلَ اللهَ الشَّهَادَةَ بِصِدْقٍ، بَلَّغَهُ اللهُ مَنَازِلَ الشُّهَدَاءِ، وَإِنْ مَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ».
رواه مسلم وأبو داود والترمذی والنسائی ابن ماجه.
از سهل بن حُنیف س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس صادقانه از خداوند شهادت را بخواهد، خداوند متعال او را به درجات شهدا میرساند هرچند بر بالینش بمیرد».
1888-1277- (2) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ طَلَبَ الشَّهَادَةَ صَادِقًا أُعْطِیَهَا، وَلَوْ لَمْ تُصِبْهُ».
رواه مسلم وغیره، والحاکم وقال: "صحیح على شرطهما".
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس صادقانه شهادت را طلب کند به او [ثواب و جایگاه شهدا] عطا میشود هرچند [حقیقتا] به آن دست نیابد».
1889-1278- (3) (صحیح لغیره) وَعَنْ مُعَاذ بْن جَبَلٍ س أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ قَاتَلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فُوَاقَ نَاقَةٍ؛ فَقَدْ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ، وَمَنْ سَأَلَ اللَّهَ الْقَتْلَ مِنْ نَفْسِهِ صَادِقًا ثُمَّ مَاتَ أَوْ قُتِلَ، فَإِنَّ لَهُ أَجْرَ شَهِیدٍ، وَمَنْ جُرِحَ جُرْحًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، أَوْ نُکِبَ نَکْبَةً، فَإِنَّهَا تَجِیءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کَأَغْزَرَ مَا کَانَتْ؛ لَوْنُهَا لَوْنُ الزَّعْفَرَانِ، وَرِیحُهَا رِیحُ الْمِسْکِ». فذکر الحدیث.
رواه أبو داود، والترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح"، و النسائی و ابن ماجه.
از معاذ بن جبل س روایت است که از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «هرکس به اندازهی دو مرتبه دست زدن به پستان شتر برای دوشیدن آن در راه خدا بجنگد، بهشت بر او واجب میشود. و کسیکه صادقانه از خداوند متعال طلب کشته شدن (در راه او) کند، سپس وفات کند یا کشته شود، به او اجر شهید داده میشود. و کسیکه در راه خدا زخمی شود یا رنج و سختی ببیند، روز قیامت با در عمیقترین و وخیمترین حالتی که زخمش در دنیا داشته حاضر میشود. رنگ جراحتی که برداشته رنگ زعفران و بویش مانند بوی مشک است».
(حسن صحیح) وابن حبان فی "صحیحه"؛ بنحوه إلا أنه قال فیه: «وَمَنْ سَأَلَ اللَّهَ الشَّهَادَةَ مُخْلِصًا، أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ شَهِیدٍ، وَإِن مَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ».
ورواه الحاکم وقال: "صحیح على شرطهما". [یأتی أیضاً9- باب].
و در روایت ابن حبان آمده است: «هرکس خالصانه از الله متعال شهادت را طلب کند، الله تعالی اجر و پاداش شهید را به او میبخشد و لو اینکه در بسترش بمیرد».
(فُواق الناقة) به ضم فاء و تخفیف واو: عبارت است از فاصلهی زمانی که بین هر بار دست برداشتن و گرفتن پستان به هنگام دوشیدن شیر میباشد؛ و گفته شده به معنای فاصله زمانی میان دو بار دوشیدن میباشد.
8 -(الترغیب فی الرمی فی سبیل الله وتعلمه، والترهیب من ترکه بعد تعلمه رغبة عنه)
1866-1261- (1) (صحیح) عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «لَغَدْوَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ رَوْحَةٌ، خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا، وَلَقَابُ([1]) قَوْسِ أَحَدِکُمْ مِنَ الجَنَّةِ، أَوْ مَوْضِعُ قیدِ – یعنی سوطه - خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا، وَلَوْ أَنَّ امْرَأَةً مِنْ أَهْلِ الجَنَّةِ اطَّلَعَتْ إِلَى أَهلِ الأَرْضِ لَأَضَاءَتْ مَا بَیْنَهُمَا، وَلَمَلَأَتْه رِیحًا، وَلَنَصِیفُهَا عَلَى رَأْسِهَا خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا».
رواه البخاری ومسلم وغیرهما.
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «یک بار در راه خدا رفتن یا آمدن، از دنیا و آنچه در آن است بهتر است؛ و طول کمان یکی از شما یا جای شلاقش در بهشت، از دنیا و آنچه در آن است بهتر است؛ و اگر زنی از زنان بهشتی به زمین نظری افکند بین زمین و آسمان را خوشبو و نورانی خواهد نمود و روسری که بر سر دارد، از دنیا و آنچه در آن است بهتر است».
(الغدوة) به فتح غین: عبارت است از یک بار رفتن. و (الروحة) به فتح راء: عبارت است از یک بار آمدن. و (النصیف): به معنای «الخمار» روسری میباشد.
1867-1262- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی أَیُّوبَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «غَدْوَةٌ فِی سَبِیلِ اللهِ، أَوْ رَوْحَةٌ، خَیْرٌ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ وَغَرَبَتْ»([2]).
رواه مسلم والنسائی.
از ابو ایوب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «یک بار در راه خدا رفتن یا آمدن بهتر است از آنچه خورشید بر آن طلوع یا غروب میکند».
1868-1263- (3) (صحیح) وَعَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «رِبَاطُ یَوْمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا عَلَیْهَا، وَمَوْضِعُ سَوْطِ أَحَدِکُمْ مِنَ الجَنَّةِ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا عَلَیْهَا، وَالرَّوْحَةُ یَرُوحُهَا العَبْدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوِ الغَدْوَةُ، خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا عَلَیْهَا».
رواه البخاری ومسلم والترمذی وابن ماجه. وتقدم [أول12- الجهاد].
از سهل بن سعد س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نگهبانی یک روز در راه خدا از دنیا و آنچه بر آن است بهتر و جای شلاق یکی از شما در بهشت، از دنیا و آنچه در آن است بهتر است و یک بار رفتن یا آمد در راه خدا از دنیا و آنچه در آن است با ارزشتر است».
1869-814- (1) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَا رَاحَ مُسْلِمٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ مُجَاهِدًا وَحَاجًّا مُهِلًّا أَوْ مُلَبِّیًا، إِلَّا غَرَبَتِ الشَّمْسُ بِذُنُوبِهِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط". [مضی11- الحج/1].
از سهل بن سعد س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ مسلمانی در راه الله مجاهد یا حجگزاری لبیکگویان نخواهد بود مگر اینکه خورشید با گناهان وی غروب میکند». [گناهان وی بخشیده میشود].
1870-1264- (4) (حسن لغیره) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «الْغَازِی فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَالْحَاجُّ إِلَى بَیْتِ اللَّهِ، وَالْمُعْتَمِرُ وَفْدُ اللَّهِ، دَعَاهُمْ فَأَجَابُوهُ».
رواه ابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"، واللفظ له؛ کلاهما عن عمران بن عیینة عن عطاء بن السائب عن مجاهد عنه، والبیهقی من هذه الطریق فوقفه، ولم یرفعه. [مضی11- الحج/1].
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مجاهد در راه خدا و کسی که به قصد حج عازم بیت الله شود و عمرهگزار که هیئت و نمایندگان خدا هستند، خداوند آنان را نزد خود فرا خوانده و آنها اجابت کردهاند».
0-1265- (5) (صحیح) ورواه بنحوه من حدیث أبی هریرة النسائیُّ وابن ماجه وابن خزیمة فی "صحیحه"([3]). [مضی لفظه هناک].
1871-1266- (6) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «تَضَمَّنَ اللهُ لِمَنْ خَرَجَ فِی سَبِیلِهِ، لَا یُخْرِجُهُ إِلَّا جِهَادٌ فِی سَبِیلِی، وَإِیمَانٌ بِی، وَتَصْدِیقٌ بِرُسُلِی؛ فَهُوَ ضَامِنٌ أَنْ أُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ، أَوْ أُرْجِعَهُ إِلَى مَنزِلهِ الَّذِی خَرَجَ مِنْهُ، نَائِلًا مَا نَالَ مِنْ أَجْرٍ أَوْ غَنِیمَةٍ، وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ مَا کَلْمٌ یُکْلَمُ فِی سَبِیلِ اللهِ إِلَّا جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کَهَیْئَتِهِ حِینَ کُلِمَ، لَوْنُهُ لَوْنُ دَمٍ، وَرِیحُهُ رِیحُ مِسْکٍ، وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ، لَوْلَا أَنْ أَشُقَّ عَلَى الْمُسْلِمِینَ مَا قَعَدْتُ خِلَافَ سَرِیَّةٍ تَغْزُو فِی سَبِیلِ اللهِ أَبَدًا، وَلَکِنْ لَا أَجِدُ سَعَةً فَأَحْمِلَهُمْ، وَلَا یَجِدُونَ سَعَةً وَیَشُقُّ عَلَیْهِمْ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنِّی، وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَوَدِدْتُ أَنِّی أَغْزُو فِی سَبِیلِ اللهِ فَأُقْتَلُ، ثُمَّ أَغْزُو فَأُقْتَلُ، ثُمَّ أَغْزُو فَأُقْتَلُ».
رواه مسلم، واللفظ له.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال کسی را که در راه او خارج شود ضمانت کرده است؛ کسی که چیزی جز جهاد در راه من و ایمان به من و تصدیق پیامبرانم سبب خروجش نبوده است؛ چنین کسی این ضمانت را دارد که خداوند متعال او را وارد بهشت کند. یا اینکه او را به منزلی که از آن خارج شده بازگرداند درحالیکه به پاداش یا غنیمتی دست یافته است. سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست، هر جراحتی که مجاهد در راه خدا بردارد، در قیامت همچون روزی که مجروح شده حاضر میشود چنانکه رنگ جراحتش رنگ خون و بویش بوی مشک است. سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست، اگر بر مسلمانان دشوار نمیآمد قطعا در همهی سریههایی که در راه خدا جهاد میکردند شرکت میداشتم؛ و چنان توانایی مالی ندارم که آنها را برای جهاد تجهیز کنم و آنان نیز چنان توانایی ندارند و بر آنان دشوار است که با من در جهاد شرکت نداشته باشند. سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست، دوست دارم در راه خدا جهاد کنم، سپس کشته شوم و مجدداً جهاد کنم و کشته شوم و باز جهاد کنم و کشته شوم».
ورواه مالک والبخاری والنسائی، ولفظهم: «تَکَفَّلَ اللهُ لِمَنْ جَاهَدَ فِی سَبِیلِهِ، لَا یُخْرِجُهُ مِنْ بَیْتِهِ إِلَّا الْجِهَادُ فِی سَبِیلِهِ، وَتَصْدِیقٌ بِکَلِمَاتِهِ؛ أَنْ یُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ، أَوْ یَرُدَّهُ إِلَى مَسْکَنِهِ بِمَا نَالَ مِنْ أَجْرٍ أَوْ غَنِیمَةٍ» الحدیث.
و در روایت مالک و بخاری و نسائی آمده است: «الله متعال عهدهدار و ضامن کسی است که در راه او جهاد کند، اینکه او را وارد بهشت کند و یا با دستی پر از غنیمت یا اجر و ثواب به منزلی بازگرداند که از آن خارج شده است؛ و این برای کسی است که سبب خروجش جز جهاد در راه خدا و تصدیق کلماتش نبوده است».
(الکَلم) به فتح کاف و سکون لام: عبارت است از جراحت.
1872-815- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی مَالِکٍ الْأَشْعَرِیَّ س أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَنْ فَصَلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَمَاتَ أَوْ قُتِلَ؛ فَهُوَ شَهِیدٌ، أَوْ وَقَصَهُ فَرَسُهُ، أَوْ بَعِیرُهُ، أَوْ لَدَغَتْهُ هَامَّةٌ، أَوْ مَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ بِأَیِّ حَتْفٍ شَاءَ اللَّهُ مات؛ فَإِنَّهُ شَهِیدٌ، وَإِنَّ لَهُ الْجَنَّةَ».
رواه أبو داود من روایة بقیة بن الولید عن ابن ثوبان، وهو عبدالرحمن بن ثابت بن ثوبان، ویأتی الکلام على بقیة وعبدالرحمن [یعنی فی آخر الکتاب].
(فصَل) به صاد؛ به معنای (خرج = خراج شدن) میباشد. (وَقَصَه) به قاف و صاد یعنی: او را پرت نموده و گردنش بشکند. (الحتف): عبارت است از مرگ و مردن.
از ابومالک اشعری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در راه خدا خارج شود و بمیرد یا کشته شود، شهید است. یا اینکه اسب یا شترش او را پرت کرده و گردنش بشکند یا حیوانی سمی او را نیش بزند یا اینکه در بسترش هرگونه که خدا بخواهد، بمیرد شهید است و بهشت برای اوست».
1873-1267- (7) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ خَرَجَ حَاجًّا فَمَاتَ؛ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَجْرَ الْحَاجِّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، وَمَنْ خَرَجَ مُعْتَمِرًا فَمَاتَ، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَجْرَ الْمُعْتَمِرِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، وَمَنْ خَرَجَ غَازِیًا فَمَاتَ، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَجْرَ الْغَازِی إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ».
رواه أبو یعلى من روایة محمد بن إسحاق، وبقیة إسناده ثقات([4]). [مضی11- الحج/1- فی الحج والعمرة].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس برای ادای حج عازم بیت الله شود و فوت کند، تا روز قیامت الله متعال برای او پاداش حجگزاری را مینویسد؛ و هرکس برای عمره خارج شد و فوت کند، تا روز قیامت الله متعال برای او پاداش عمرهگزاری را مینویسند و هرکس برای جهاد خارج شد و فوت کند، تا روز قیامت الله متعال برای او پاداش مجاهدی را مینویسد».
1874-1268- (8) (صحیح لغیره) وَعَنْ مُعَاذِ بن جَبَلٍ س قَالَ: عَهِدَ إِلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ج فِی: «خَمْسٍ مَنْ فَعَلَ واحدةً مِنْهُنَّ کَانَ ضَامِنًا عَلَى اللَّهِ ﻷ: مَنْ عَادَ مَرِیضًا، أَوْ خَرَجَ مَعَ جَنَازَةٍ، أَوْ خَرَجَ غَازِیًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، أَوْ دَخَلَ عَلَى إِمَامٍ یُرِیدُ بِذَلِکَ تَعْزِیرَهُ وَتَوْقِیرَهُ، أَوْ قَعَدَ فِی بَیْتِهِ فَسَلِمَ وَسَلِمَ النَّاسُ مِنْهُ».
رواه أحمد - واللفظ له - والبزار والطبرانی، وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما".
از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج در پنج مورد از ما عهد و پیمان گرفت: «اگر فردی یکی از آنها را انجام دهد خداوند ضمانت او را به عهده میگیرد: کسی که بیماری را عیادت کند یا جنازهای را تشییع کند یا برای جهاد در راه خدا خراج شود یا نزد حاکمی جهت یاری دادن (وی بر حق) و بزرگداشت او برود یا در خانهاش بنشیند تا از شر مردم در امان بماند و مردم نیز از او در امان بمانند».
1875-816- (3) (ضعیف) وَعَنْ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج فِیمَا یَحْکِی عَنْ رَبِّهِ قَالَ: «أَیُّمَا عَبْدٍ مِنْ عِبَادِی خَرَجَ مُجَاهِدًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِی، ضَمِنْتُ لَهُ أَنْ أَرْجِعَهُ([5]) بِمَا أَصَابَ مِنْ أَجْرٍ أَوْ غَنِیمَةٍ، وَإِنْ قَبَضْتُهُ؛ غَفَرْتُ لَهُ [وَرَحِمْتُهُ]».
رواه النسائی.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج در حکایت از پروردگارش فرمودند: «هرگاه بندهای از بندگانم برای جهاد در راه من و کسب رضایتم خارج شود، ضمانت نمودم که او را با اجر و پاداش یا غنیمت بازگردانم و اگر جان او را در این مسیر بگیرم، او را مورد مغفرت و رحمت خویش قرار میدهم».
1876-1269- (9) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا یَلِجُ النَّارَ رَجُلٌ بَکَى مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ، حَتَّى یَعُودَ اللَّبَنُ فِی الضَّرْعِ، وَلَا یَجْتَمِعُ غُبَارٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَدُخَانُ جَهَنَّمَ».
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که از ترس خدا میگرید، هرگز وارد آتش نمیگردد مگر زمانی که شیر به پستان برگردد. و هرگز غبار در راه خدا و دود جهنم با هم جمع نمیشوند».
(صحیح) رواه الترمذی، واللفظ له، وقال: "حدیث حسن غریب صحیح"، والنسائی والحاکم والبیهقی؛ إلا أنهم قالوا: «وَلَا یَجْتَمِعُ غُبَارٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَدُخَانُ جَهَنَّمَ فِی مَنْخِرَیْ مُسْلِمٍ أَبَدًا». وقال الحاکم: "صحیح الإسناد"([6]).
و در روایت نسائی و حاکم و بیهقی آمده است: «هرگز غبار در راه خدا و دود جهنم در بینی مسلمانی جمع نمیشود».
1877-1270- (10) (صحیح) وَعَنْ عَبْدُالرَّحْمَنِ بْن جَبْرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا اغْبَرَّتْ قَدَمَا عَبْدٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَمَسَّهُ النَّارُ».
رواه البخاری، واللفظ له.
از عبدالرحمن بن جبر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «قدمهای بندهای در راه خدا غبار آلود نمیشود، که بعد از آن آتشی به آن برسد». [یا: قدمهای بندهای که در راه خدا غبارآلود گردد، آتش آنها را لمس نمیکند.]
ورواه النسائی والترمذی فی حدیثٍ، ولفظه: «مَنْ اغْبَرَّتْ قَدَمَاهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَهُمَا حَرَامٌ عَلَى النَّارِ».
و در روایت نسائی و ترمذی آمده است: «هرکس قدمهایش را در راه خدا غبار آلود کند، [سوزاندن] آنها بر آتش حرام میگردد».
1878-1271- (11) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «لَا یَجْتَمِعَانِ فِی النَّارِ اجْتِمَاعًا یَضُرُّ أَحَدُهُمَا الْآخَرَ، مُسْلِمٌ قَتَلَ کَافِرًا ثُمَّ سَدَّدَ الْمُسْلِمُ وَقَارَبَ، وَلَا یَجْتَمِعَانِ فِی جَوْفِ عَبْدٍ، غُبَارٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَدُخَانُ جَهَنَّمَ، وَلَا یَجْتَمِعَانِ فِی قَلْبِ عَبْدٍ، الْإِیمَانُ وَالشُّحُّ».
رواه النسائی والحاکم - واللفظ له، وهو أتم -، وقال: "صحیح على شرط مسلم". وقال النسائی: «الْإِیمَانُ وَالْحَسَدُ»([7]). وصدرُ الحدیث فی مسلم.
و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دو شخص، که یکی به دیگری ضرری برساند، با هم در آتش جمع نمیشوند([8]). مسلمانی که کافری را کشته و پس از آن در راه راست استقامت نموده و دچار انحراف نشده است [با آن کافر در آتش جمع نمیشود]. و در درون هیچ بندهای غبار در راه خدا و دود جهنم جمع نمیشود. و در قلب هیچ بندهای ایمان و بخل جمع نمیشود».
و در روایت نسائی آمده است: «ایمان و حسد».
1879-817- (4) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا مِنْ رَجُلٍ یَغْبَرُّ وَجْهُهُ فِی سَبِیلِ اللهِ إِلَّا أَمَّنَهُ اللهُ دُخَانَ النَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَمَا مِنْ رَجُلٍ تَغْبَرُّ قَدْمَاهُ فِی سَبِیلِ اللهِ إِلَّا أَمَّنَ اللهُ قَدَمَیْهِ النَّارَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
رواه الطبرانی والبیهقی([9]).
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی نیست که چهرهاش در راه خدا غبارآلود شود مگر اینکه خداوند متعال در روز قیامت او را از دود آتش در امان میدارد. و کسی نیست که پاهایش در راه خدا غبارآلود شود مگر اینکه خداوند متعال روز قیامت پاهایش را از آتش در امان میدارد».
1880-818- (5) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س - یَرْفَعُ الْحَدِیثَ إِلَى النَّبِیِّ ج - قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا یَجْمَعُ اللَّهُ ﻷ فِی جَوْفِ عَبدٍ غُبَارًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَدُخَانَ جَهَنَّمَ، وَمَنِ اغْبَرَّتْ قَدَمَاهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، [حَرَّمَ اللَّهُ سَائِرَ جَسَدِهِ عَلَى النَّارِ، وَمَنْ صَامَ یَوْمًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ]([10]) بَاعَدَ اللَّهُ عَنْهُ النَّارَ مَسِیرَةَ أَلْفِ عَامٍ لِلرَّاکِبِ الْمُسْتَعْجِلِ، وَمَنْ جُرِحَ جِرَاحَةً فِی سَبِیلِ اللَّهِ خُتِمَ لَهُ بِخَاتَمِ الشُّهَدَاءِ، لَهُ نُورٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، لَوْنُهَا مِثْلُ لَوْنِ الزَّعْفَرَانِ، وَرِیحُهَا مِثْلُ رِیحِ الْمِسْکِ، یَعْرِفُهُ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ؛ یَقُولُونَ: فُلَانٌ عَلَیْهِ طَابَعُ شهَدَاءِ. وَمَنْ قَاتَلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ﻷ فُوَاقَ نَاقَةٍ، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ»([11]).
رواه أحمد ورواة إسناده ثقات؛ إلا أن خالد بن دریک لم یدرک أبا الدرداء، و قیل: سمع منه.
از ابودرداء س به صورت مرفوع روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال غبار در راه خدا و دود جهنم را در مورد یک بنده جمع نمیکند؛ و هرکس پاهایش در راه خدا (جهاد) غبارآلود شود، [خداوند متعال سایر اعضای وی را بر آتش حرام میکند و هرکس روزی را در راه خدا (جهاد) روزه بگیرد،] خداوند متعال در روز قیامت او را به اندازه مسیر هزار سال که سوارکاری با سرعت بتازد، از آتش دور میکند و هرکس در راه خدا زخمی شود، مهر شهدا برای او ثبت میشود که در قیامت نوری برای وی خواهد بود؛ رنگ جراحتش چون رنگ زعفران و بوی آن مانند بوی مشک است که اولین و آخرین آنها با آن شناخته میشوند. میگویند: بر فلانی مهر شهدا میباشد. و هرکس در راه خدا به اندازه فاصله میان دو بار دوشیدن شتر بجنگد، بهشت بر او واجب میشود».
1881-1272- (12) (صحیح لغیره) وروى الطبرانی فی "الأوسط" عَنْ عَمْرِو بْنِ قَیْسٍ الْکِنْدِیِّ قَالَ: کُنَّا([12]) مَعَ أَبِی الدَّرْدَاءِ مُنْصَرِفِینَ مِنَ (الصَّائِفَةِ)، فَقَالَ: یَا أَیُّهَا النَّاسُ! اجْتَمِعُوا، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنِ اغْبَرَّتْ قَدَمَاهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، حَرَّمَ اللَّهُ سَائِرَ جَسَدِهِ عَلَى النَّارِ».
طبرانی در «الأوسط» از عمرو بن قیس کِندی روایت میکند که میگوید: با ابودرداء از صائفه برمیگشتیم که ابو درداء گفت: ای مردم! جمع شوید، من از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرکس قدمهایش در راه خدا غبار آلود شود، خداوند تمام بدنش را بر آتش حرام میکند».
"من الصائفة" یعنی از غزوهی صائفه؛ مراد غزوهی روم است. صائفه نامیده شده چون این غزوه به خاطر ترس از مواجه شدن با سردی و برف زمستان، در «الصیف» تابستان بود.
1882-819- (6) (ضعیف) وَعَنْ رَبِیعَ بْن زِیَادٍ، أَنَّهُ قَالَ: بَیْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ ج یَسِیرُ إِذَا هُوَ بِغُلَامٍ مِنْ قُرَیْشٍ مُعْتَزِلٌ مِنَ الطَّرِیقِ یَسِیرُ([13])، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَلَیْسَ ذَاکَ فُلَان؟». قَالُوا: بَلَى. قَالَ: «فَادْعُوهُ»، فَدعوه. قَالَ: «مَا بَالُکَ اعْتَزَلْتَ الطَّرِیقَ؟». قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! کَرِهْتُ الْغُبَارَ! قَالَ: «فَلَا تَعْتَزِلْهُ، فَوَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ إِنَّهُ لَذَرِیرَةُ([14]) الْجَنَّةِ».
رواه أبو داود فی "مراسیله".
از ربیع بن زیاد روایت است که میگوید: باری رسول الله ج در مسیری بود که غلامی از قریش را مشاهده نمود که اندکی از مسیر راه فاصله گرفته بود. رسول الله ج فرمود: «آیا این فلانی نیست؟» گفتند: بله، فرمود: «او را فرا بخوانید؛» پس او را صدا زدند. فرمود: «چرا از مسیر راه فاصله گرفتی؟» گفت: ای رسول خدا، گرد و غبار را دوست ندارم. رسول الله ج فرمود: «از آن دوری مکن، سوگند به کسیکه جان محمد در دست اوست این گرد و غبار عطر بهشت است».
1883-1273- (13) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی الْمُصَبِّحِ الْمُقْرَائِیُّ قَالَ: بَیْنَمَا نَحْنُ نَسِیرُ بِأَرْضِ الرُّومِ فِی طَائِفَةٍ عَلَیْهَا مَالِکُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ الْخَثْعَمِیُّ، إِذْ مَرَّ مَالِکٌ بِجَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب وَهُوَ یَقُودُ بَغْلًا لَهُ، فَقَالَ لَهُ مَالِکٌ: أَیْ أَبَا عَبْدِاللَّهِ! ارْکَبْ فَقَدْ حَمَلَکَ اللَّهُ. فَقَالَ جَابِرٌ: أُصْلِحُ دَابَّتِی وَأَسْتَغْنِی عَنْ قَوْمِی، وَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنِ اغْبَرَّتْ قَدَمَاهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَى النَّارِ». فَسَارَ حَتَّى إِذَا کَانَ حَیْثُ لمَ یُسْمِعُهُ الصَّوْتَ نَادَی بِأَعْلَى صَوْتِهِ: یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ! ارْکَبْ فَقَدْ حَمَلَکَ اللَّهُ. فَعَرَفَ جَابِرٌ الَّذِی یرید، فَقَالَ: أُصْلِحَ دَابَّتِی، وَأَسْتَغْنِی عَنْ قَوْمِی، وَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنِ اغْبَرَّتْ قَدَمَاهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَى النَّارِ». فتواثب النَّاسُ عَنْ دَوَابِّهِمْ، فَمَا رَأَیْتُ یَوْمًا أَکْثَرَ مَاشِیًا مِنْهُ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه"، واللفظ له.
از اَبِی الْمُصَبَّحِ الْمُقرائی س روایت است که میگوید: ما با لشکری به فرماندهی مالک بن عبدالله بن خثعمی به سوی سرزمین روم میرفتیم که مالک س با جابر بن عبدالله ب مواجه شد که پیاده قاطرش را هدایت میکرد. مالک س به او گفت: ای ابا عبدالله! سوار شو که خداوند تو را حمل میکند. جابر گفت: حیوانم سالم است و از قومم بینیاز هستم و من از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرکس قدمهایش در راه خداوند غبار آلود شود، خداوند متتعال او را بر آتش حرام میکند». پس حرکت کرد و چنان فاصله گرفت که صدایی به او نمیرسید، پس با صدای بلند گفت: ای ابا عبدالله! سوار شو که خداوند تو را حمل میکند. جابر فهمید که آن فرد منظورش چیست؟ پس گفت: حیوانم سالم است و از قومم بینیاز هستم و از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرکس قدمهایش در راه خداوند غبار آلود شود، خداوند متعال او را بر آتش حرام میکند». پس مردم از حیواناتشان پایین آمدند؛ و روزی ندیدم که این همه افراد پیاده راه بروند.
ورواه أبو یعلى بإسناد جید، إلا أنه قال: عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مُوسَى قَالَ: "بینا نحن نسیر"([15])، فذکره بنحوه، وقال فیه: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا اغْبَرَّتْ قَدَمَا عَبْدٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا النَّارَ».
(قال)([16]): فنزل مالک، ونزل الناس یمشون، فما رؤی یوماً أکثر ماشیاً منه.
و در روایت ابویعلی با اسناد جبد آمده است: از سلیمان بن موسی روایت است که: «ما میرفتیم ..» و حدیث را به همین صورت بیان میکند تا آنجا که میگوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «قدمهای هیچ بندهای نیست که در راه خدا غبار آلود شود، مگر اینکه خداوند متعال آتش را بر آنها حرام میکند».
میگوید: پس مالک س از سواریاش پایین آمده و مردم نیز پایین آمدند و پیاده حرکت کردند. روزی دیده نشده که بیش از آن روز مردمی پیاده حرکت کنند.
(المصبحُ) بضم المیم وفتح الصاد المهملة وکسر الباء الموحدة. و(المقرائی) به ضم میم؛ و گفته شده به فتح آن؛ و مضموم بودن آن مشهورتر است. و به سکون قاف و بعد از آن راء و ألف ممدوده؛ نسبتی است به روستایی در (دمشق).
1884-1274- (14) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَت: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا خَالَطَ قَلْبَ امْرِئٍ رَهَجٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ النَّارَ».
رواه أحمد، ورواته ثقات.
از عایشه ل روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «قلب انسان در راه خدا آمیخته به غبار نمیشود مگر اینکه الله متعال آتش را بر آن حرام میکند».
(الرَّهج) به فتح راء و سکون هاء، و گفته شده به فتح آن عبارت است از: آنچه در درون انسان است مانند ترس و ناشکیبایی و موارد مشابه([17]).
1885-820- (7) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ سَلْمَانَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا رَجَفَ قَلْبُ الْمُؤْمِنِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، تَحَاتَّتْ عَنهُ خَطَایَاهُ؛ کَمَا یَتَحَاتُّ عِذْقُ النَّخْلَةِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" و "الأوسط".
(العِذق) به کسر عین و اسکان ذال و بعد از آن قاف، عبارت است از: خوشه خرما؛ در اینجا مراد همین است. و به فتح عین به معنای نخل خرما میباشد.
از سلمان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون قلب مومن در راه خدا بلرزد، گناهان وی نابود و محو میشود چنانکه خرما از خوشه نخل فرو میریزد».
1886-1275- (15) (صحیح لغیره) وَعَنْ أُمِّ مَالِکٍ البَهْزِیَّةِ ل قَالَتْ: ذَکَرَ رَسُولُ اللَّهِ ج فِتْنَةً فَقَرَّبَهَا، قَالَتْ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَنْ خَیْرُ النَّاسِ فِیهَا؟ قَالَ: «رَجُلٌ فِی مَاشِیَةٍ، یُؤَدِّی حَقَّهَا، وَیَعْبُدُ رَبَّهُ، وَرَجُلٌ آخِذٌ بِرَأْسِ فَرَسِهِ یُخِیفُ العَدُوَّ وَیُخِیفُونَهُ».
رواه الترمذی عن رجل عن طاوس عن أم مالک، وقال: "حدیث غریب". وتقدم [الباب الأول/12حدیث]([18]).
از ام مالک بهزیه ل روایت است که رسول الله ج از فتنهای که نزدیک است روی دهد یاد نمود؛ ام مالک ل میگوید: گفتم: ای رسول الله ج! بهترین مردم در آن چه کسانی هستند؟ فرمود: «مردی که در میان گوسفندانش بوده و حق آنها را ادا نموده و پروردگارش را عبادت میکند و مردی که پیشانی اسبش را گرفته و دشمن را ترسانده و دشمن او را میترساند».
7 -(الترغیب فی سؤال الشهادة فی سبیل الله تعالى)
([1]) یعنی: طول آن.
([2]) و این معنای این بخش از فرمودهی رسول الله است که در روایت بعدی میآید: «خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا». اینکه رسول الله ج چنین فرمودند از باب استقرار تعظیم پادشاهی دنیا در نفوس است؛ و اما تحقیق بیانگر این است که بهشت به همراه دنیا تحت افعل تفضیل وارد نمیشود مگر از این باب که گفته میشود: عسل شیرینتر از سرکه است.
([3]) فی الأصل هنا قوله: (وقال ابن ماجه فی آخره: "إن دعوه أجابهم، وإن استغفروه غفر لهم")، وهی زیادة ضعیفة.
([4]) قلت: بل فیه -علاوة على عنعنة ابن إسحاق- من لم یوثقه غیر ابن حبان، لکنی وجدت له متابعاً قویاً، خرجته من أجله فی "الصحیحة" (2553).
([5]) الأصل: (إن رجعته أرجعه)، والتصویب من النسائی (2/ 57). وکذا هو فی "مسند أحمد" (2/ 117)، والزیادة منهما، ولفظها عند أحمد: "وإن قبضته أن أغفر له وأرحمه، وأدخله الجنة". وفیه عنعنة الحسن البصری، فقول المعلقین الثلاثة: "حسن" غیر حسن.
([6]) قلت: ورواه ابن حبان أیضاً (رقم 1598 - موارد).
([7]) قلت: وهو روایة لابن حبان (1597)، وانظر (1599 و1600).
([8]) این اجتماع و جمع شدن، اجتماع مخصوصی است. برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به شرح صحیح مسلم از امام نووی ذیل روایت (1891) از صحیح مسلم و «الکوکب الوهاج شرح صحیح مسلم» از محمد الأمین بن عبدالله الأُرَمی العَلَوی الهَرَری الشافعی. (20/ 210). مصحح
([9]) فی "الشعب" (4/ 43/ 4296)، واللفظ للطبرانی (8/ 7482)، وفیه (جُمیع بن ثوب)، وهو متروک. وعنه أخرجه ابن أبی عاصم فی "الجهاد" (ق 84/ 1).
([10]) سقطت من قلم المؤلف فیما یبدو، وتبعه على ذلک الهیثمی، فاستدرکتها من "المسند"، وغفل عنها الثلاثة فلم یستدرکوها!
([11]) هذه الجملة لها شاهد قوی، فانظره إن شئت فی "الصحیح" فی الباب الآتی الحدیث (3).
([12]) الأصل: "إنا"، والتصویب من "الأوسط" (5663- مصورتی)، و"المجمع" (5/ 286).
([13]) الأصل: (یطیر)، والتصحیح من "المراسیل" لأبی داود (ص 33).
([14]) (الذریرة): نوعی عطر مرکب است. چنانکه در "النهایة" آمده است.
([15]) قلت: الحدیث عند أبی یعلى (1/ 269) من طریق سلیمان المذکور قال: "هو مالک بن عبدالله الخثعمی. . " الحدیث نحوه، لیس فیه الجملة المذکورة، وکذلک ذکره الهیثمی (5/ 286)، وإنما هی فی "مسند أحمد" (5/ 225-236)، لکنه جعل الحدیث من مسند مالک، وهو المنادَى من رجل. وسنده صحیح، وروى أبو یعلى (2/ 558) المرفوع منه عن جابر أیضاً، ولعله الصواب.
([16]) زیادة من "أبی یعلى" و"المجمع".
([17]) این دیدگاه مولف رحمه الله میباشد که از اشتباهات ایشان است و حافط ناجی در این مورد تذکر داده است. اما دیدگاه صواب این است که مراد از «الهرج» غبار است چنانکه در "النهایة" و"اللسان" و دیگر کتب لغت آمده است.
([18]) قلت: وبینت هناک تناقض المعلقین الثلاثة فی هذا الحدیث، فحسنوه هنا، وضعفوه هناک! والسبب الجهل والتقلید الأعمى، فقد انتبهوا هنا لتحسین الترمذی إیاه فی طبعة الدعاس فقلدوا تحسینه، ولم ینتبهوا له هناک، فقلدوا المؤلف فی إعلاله بالرجل الذی لم یسم، وتضعیف الترمذی إیاه بقوله: "غریب"!!
ترغیب مجاهد و نگهبان به انجام عمل صالح زیاد از قبیل روزه و نماز و ذکر و موارد مشابه
(ضعیف) وَتقدم فی "باب النفقة فی سبیل الله" [3- باب] عَن أَبِی هُرَیرَةَ س: «أن رسول الله ج لیلةَ أُسرِیَ به أتى على قومٍ یزرعون فی یوم، ویحصدون فی یوم، کلما حصدوا عاد کما کان، فقال: یا جبرائیل! من هؤلاء؟ قال: هؤلاء المجاهدون فی سبیل الله، تضاعَف لهم الحسنةُ بسبعمائةِ ضعف، وما أنفقوا من شیء فهو یخلفه».
رواه البزار.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج در شب اسراء بر قومی گذشت که یک روز میکاشتند و یک روز برداشت میکردند و هر بار که برداشت میکردند به حالت اول خود باز میگشت؛ رسول الله ج فرمود: «ای جبرائیل، اینان چه کسانی هستند؟» فرمود: «اینها مجاهدان در راه خدا هستند که نیکیهای آنها تا هفتصد برابر افزون گردیده است و هیچ چیزی انفاق نکردند مگر اینکه جایگزین شد».
1855- 1256- (1) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا مِنْ عَبْدٍ یَصُومُ یَوْمًا فِی سَبِیلِ اللهِ، إِلَّا بَاعَدَ اللهُ بِذَلِکَ الْیَوْمِ وَجْهَهُ عَنِ النَّارِ سَبْعِینَ خَرِیفًا».
رواه البخاری ومسلم والترمذی والنسائی. [مضی9- الصوم/1].
از ابو سعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بندهای نیست که یک روز در راه خدا روزه بگیرد، مگر اینکه خداوند صورت او را به اندازهی هفتاد پاییز از جهنم دور میکند».
1856-806- (1) (ضعیف) وَعَنْ مُعَاذ بن أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ صَامَ یَوْمًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ [مُتَطَوِّعًا] فِی غَیْرِ رَمَضَانَ، بُعّدَ مِنَ النَّارِ مِائَةَ عَامٍ، سَیْرَ الْمُضَمَّرِ الجواد».
رواه أبو یعلى من طریق زبَان بن فائد. [مضی9- الصوم/1].
از معاذ بن انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس روزی را در راه خدا (جهاد)، در ماهی جز رمضان به صورت نافله روزه بگیرد، به اندازه صد سال که اسبی آماده بدود از آتش دوزخ دور میشود».
1857-1257- (2) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ صَامَ یَوْمًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ جَعَلَ اللَّهُ بَیْنَهُ وَبَیْنَ النَّارِ خَنْدَقًا کَمَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" و "الصغیر" بإسناد حسن. [مضی هناک].
از ابو درداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس یک روز در راه خدا روزه بگیرد، خداوند بین او و جهنم گودالی به فاصلهی بین آسمان و زمین قرار میدهد».
1858-1258- (3) (حسن) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَنْ صَامَ یَوْمًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ؛ جَعَلَ اللَّهُ بَیْنَهُ وَبَیْنَ النَّارِ خَنْدَقًا کَمَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ».
رواه الترمذی عن الولید بن جمیل عن القاسم عنه، وقال: "حدیث غریب". [مضی هناک].
از ابو امامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس یک روز در راه خدا روزه بگیرد، خداوند بین او و جهنم گودالی به فاصلهی بین آسمان و زمین قرار میدهد».
1859-1259- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَمْرو بْن عَبَسَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ صَامَ یَوْمًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، بَعُدَتْ مِنْهُ النَّارُ مَسِیرَةَ مِائَةِ عَامٍ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" و "الأوسط" بإسناد لا بأس به. [مضی أَیضاً].
از عمرو بن عبسه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس یک روز در راه خدا روزه بگیرد، آتش جهنم به اندازهی مسیری صد ساله از او دور میگردد».
0-807- (2) (ضعیف) ورواه فی "الکبیر" من حدیث أبی أمامة؛ إلا أنه قال فیه: «بَعَّدَ اللهُ وَجْهَهُ عَنِ النَّارِ مَسِیرَةَ مِائَةِ عَامٍ، رَکْضَ الْفَرَسِ الْجَوَادِ الْمُضْمَرِ».
در روایت طبرانی در «الکبیر» آمده است: «خداوند متعال او را به اندازه مسیر صد سالی که اسبی آماده بدود، از آتش دور میکند».
0-1260- (5) (حسن صحیح) ورواه النسائی من حدیث عقبة؛ لم یقل فیه: «رَکْضَ الْفَرَسِ» إلى آخره([1]).
1860-808- (3) (ضعیف) وَعَنْ سَهْلِ بْنِ مُعَاذٍ عَنْ أَبِیهِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ الصَّلَاةَ وَالصِّیَامَ وَالذِّکْرَ یُضَاعَفُ عَلَى النَّفَقَةِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِسَبْعِ مِائَةِ ضِعْفٍ».
رواه أبو داود من طریق زَبان عنه.
از سهل بن سعد از پدرش روایت است که رسول الله ج فرمودند: «پاداش نماز و روزه و ذکر، علاوه بر انفاق در راه خدا (جهاد) تا هفتصد برابر افزایش مییابد».
1861-809- (4) (ضعیف) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «طُوبَى لِمَنْ أَکْثَرَ فِی الْجِهَادِ فِی سَبِیلِ اللهِ مِنْ ذِکْرِ اللهِ، فَإِنَّ لَهُ بِکُلِّ کَلِمَةٍ سَبْعِینَ أَلْفَ حَسَنَةٍ، کُلُّ حَسَنَةٍ مِنْهَا عَشَرَةُ أَضْعَافٍ، مَعَ الَّذِی لَهُ عِنْدَ اللهِ مَنَ الْمَزِیدِ» الحدیث.
رواه الطبرانی فی "الکبیر"، وفیه رجل لم یسمّ.
از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مژده باد کسی را که در جهاد فی سبیل الله بسیار ذکر خدا میگوید؛ چون در برابر هر کلمهای که میگوید هفتاد هزار نیکی برای او نوشته میشود چنانکه هر نیکی آن دهها برابر میشود. علاوه بر انچه بیش از این برای او نزد الله است».
1862-810- (5) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ مُعَاذٍ([2]) س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج: أَنَّ رَجُلًا سَأَلَهُ فَقَالَ: أَیُّ الْمُجَاهِدِینَ أَعْظَمُ أَجْرًا؟ قَالَ: «أَکْثَرُهُمْ لِلَّهِ تَبَارَکَ وتَعَالَى ذِکْرًا» الحدیث.
رواه أحمد والطبرانی، ویأتی بتمامه إن شاء الله. [14- الذکر/1].
و از معاذ س روایت است که مردی از رسول الله ج پرسید: کدامیک از مجاهدین بزرگترین اجر و پاداش را دارد؟ فرمود: «کسی که بیش از دیگران ذکر و یاد الله کند».
1863-811- (6) (ضعیف) وَعَنْ سَهْلِ بْنِ مُعَاذٍ عَنْ أَبِیهِ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ قَرَأَ أَلْفَ آیَةٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، کَتَبَهُ اللَّهُ مَعَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ».
رواه الحاکم من طریق زبان عنه، وقال: "صحیح الإسناد"([3]).
(قال المملی) س: "والظاهر أن المرابط أیضاً هو فی سبیل الله، فیضاعف عمله الصالح، کما یضاعف عمل المجاهد".
از سهل بن معاذ از پدرش س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس هزار آیه در راه خدا (جهاد) بخواند، خداوند متعال جایگاه او را در میان انبیا و صدیقین و شهدا و صالحین مینویسد».
مملی میگوید: «ظاهر حدیث بیانگر آن است که نگهبان نیز در راه الله است و عمل صالح وی افزون محسوب میگردد چنانکه عمل مجاهد چند برابر محاسبه میشود».
1864-812- (7) (ضعیف) وَقَد رُوِیَ عن أنس س – یرفعه– قال: «صلاةٌ فی مسجدی تُعدَلُ بعشرة آلاف صلاة، وصلاةٌ فى المسجدِ الحرامِ تُعدَلُ بمئة ألف صلاة، والصلاةُ بأرض الرباط تُعدَل بأَلفی ألف صلاة» الحدیث. رواه أبو الشیخ ابن حیان فی "کتاب الثواب".
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نماز در مسجد من برابر است با ده هزار نماز و نماز در مسجدالحرام برابر است با صد هزار نماز و نماز در سرزمین جهاد برابر است با دو میلیون نماز».
1865-813- (8) (ضعیف جداً) وَرَوَى البیهقی عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِنَّ صَلَاةَ الْمُرَابِطِ تَعْدِلُ خَمْسَ مِائَةِ صَلَاةٍ، وَنَفَقَةُ الدِّینَارِ وَالدِّرْهَمِ مِنْهُ أَفْضَلُ مِنْ سَبعِ مِائَةِ دِینَارٍ یُنْفِقُهُ فِی غَیْرِهِ».
والله أعلم.
و بیهقی از ابوامامه س روایت نموده که رسول الله ج فرمودند: «نماز نگهبان و مرزبان برابر است با پانصد نماز؛ و انفاق دینار و درهم وی برتر است از هفتصد دینار که در راهی جز این انفاق کند».
6- (الترغیب فی الغدوة فی سبیل الله والروحة، وما جاء فی فضل المشی والغبار فی سبیل الله والخوف فیه)
([1]) قلت: وإسناده حسن، وهو شاهد قوی لحدیث عمرو بن عبسة الذی فی "الصحیح".
([2]) قلت: کذا أطلق فأوهم أنه (معاذ بن جبل)؛ لأنه المراد عند إلاطلاق، ولا سیما وقد جعله عقب حدیث (معاذ)، وإنما هو (معاذ بن أنس) کما فی "المسند" (3/ 438) والطبرانی (20/ 186/ 407)، فکان الأولى بالمؤلف أن یقیده أو یجعله من روایة ابنه (سهل بن معاذ) کما فعل فی الحدیث التالی، ثم لا ضیر علیه بعد ذلک أن یطلق فی هذا العزو إلیه، وکذلک أطلق العزو إلیه فی المکان المشار إلیه!! وقد غفل عن هذا کله المعلقون الثلاثة کعادتهم فیما هو أهم منه.
([3]) کذا قال! وهو من تساهله الذى تابعه علیه الذهبی فی "تلخیصه"، مع أنه قال فی "کاشفه": "زبان بن فائد المصری، فاضل، خیر، ضعیف".
1833-1241- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنِ احْتَبَسَ([1]) فَرَسًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ إِیمَانًا بِاللَّهِ([2]) وَتَصْدِیقًا بِوَعْدِه، فَإِنَّ شِبَعَهُ وَرِیَّهُ([3]) وَرَوْثَهُ وَبَوْلَهُ فِی مِیزَانِهِ یَوْمَ القِیَامَةِ. یَعنی حَسَنَاتٍ».
رواه البخاری والنسائی وغیرهما.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس از روی ایمان به خداوند و تصدیق وعدهی او، اسبی را در راه خدا (به نیت جهاد) نگهداری کند، در روز قیامت، آنچه میخورد و سیر میشود و آبی که مینوشد و سیراب میشود و سرگین و ادرار آن اسب در ترازوی حسنات وی میباشد».
1834-1242- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: قِیلَ: یَا رَسُولَ اللهِ! فَالْخَیْلُ؟ قَالَ: «الْخَیْلُ ثَلَاثَةٌ: هِیَ لِرَجُلٍ وِزْرٌ، وَهِیَ لِرَجُلٍ سِتْرٌ، وَهِیَ لِرَجُلٍ أَجْرٌ. فَأَمَّا الَّتِی هِیَ لَهُ وِزْرٌ، فَرَجُلٌ رَبَطَهَا رِیَاءً وَفَخْرًا وَنِوَاءً لأَهْلِ الْإِسْلَامِ، فَهِیَ لَهُ وِزْرٌ. وَأَمَّا الَّتِی هِیَ لَهُ سِتْرٌ، فَرَجُلٌ رَبَطَهَا فِی سَبِیلِ اللهِ، ثُمَّ لَمْ یَنْسَ حَقَّ اللهِ فِی ظُهُورِهَا وَلَا رِقَابِهَا، فَهِیَ لَهُ سِتْرٌ. وَأَمَّا الَّتِی هِیَ لَهُ أَجْرٌ، فَرَجُلٌ رَبَطَهَا فِی سَبِیلِ اللهِ لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ فِی مَرْجٍ أو رَوْضَةٍ، فَمَا أَکَلَتْ مِنْ ذَلِکَ الْمَرْجِ أَوِ الرَّوْضَةِ مِنْ شَیْءٍ، إِلَّا کُتِبَ لَهُ عَدَدَ مَا أَکَلَتْ حَسَنَاتٌ، وَکُتِبَ لَهُ عَدَدَ أَرْوَاثِهَا وَأَبْوَالِهَا حَسَنَاتٌ، وَلَا تَقْطَعُ طِوَلَهَا فَاسْتَنَّتْ شَرَفًا أَوْ شَرَفَیْنِ، إِلَّا کَتَبَ [اللهُ] لَهُ عَدَدَ آثَارِهَا وَأَرْوَاثِهَا حَسَنَاتٍ، وَلَا مَرَّ بِهَا صَاحِبُهَا عَلَى نَهْرٍ فَشَرِبَتْ مِنْهُ وَلَا یُرِیدُ أَنْ یَسْقِیَهَا، إِلَّا کَتَبَ اللهُ تَعَالَی لَهُ عَدَدَ مَا شَرِبَتْ حَسَنَاتٍ».
رواه البخاری ومسلم، واللفظ له. وهو قطعةٌ من حدیث تقدم بتمامه فی "منع الزکاة". [الحدیث الأول]([4]).
از ابوهریره س روایت است که گفته شد: ای رسول الله ج! اسب چطور؟ فرمود: «اسب سه نوع است؛ اسبی برای صاحبش بار گران گناه است؛ اسبی که برای صاحبش سبب پردهپوشی [و باعث نجات] است و اسبی که مایهی ثواب و پاداش است. اما آنکه برای صاحبش گناه است، اسبی است که صاحبش آن را برای تظاهر و افتخار و عداوت با مسلمانان لگام کرده که برای او مایهی گناه است. اما آنکه برای صاحبش سبب پردهپوشی و باعث نجات است، اسبی است که صاحبش آن را در راه خدا زین نموده و حق خدا را در پشت و گردنش فراموش نمیکند، چنین اسبی برای صاحبش سبب پردهپوشی و باعث نجات است؛ اما آنکه برای صاحبش اجر و پاداش است، اسبی است که صاحبش آن را در راه خدا و به خاطر عزت مسلمانان، در مرغزار یا باغی بسته است و آن اسب، هر چیزی از آن مرغزار یا باغ بخورد، به شمار آنچه خورده، برای صاحبش نیکی نوشته میشود و به اندازهی سرگین و ادرار آن برای او ثواب و خیر منظور میگردد و اگر آن اسب، طنابی را که با آن بسته شده است، قطع کند و یک یا دو شوط با قدرت بپیماید، خداوند به تعداد جای پاها و فضولات او برای صاحبش نیکی مینویسد؛ و اگر صاحبش آن را بر نهری عبور دهد و حیوان از آن بیاشامد، درحالیکه صاحبش ارادهی آب دادن آن را نداشته باشد، یقینا خداوند به مقدار آبی که خورده است، نیکی برای او محسوب میکند».
(صحیح) ورواه ابن خزیمة فی "صحیحه"([5])؛ إلا أنه قال: فَأَمَّا الَّذِی هِیَ لَهُ أَجْرٌ، فَالَّذِی یَتَّخِذُهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَیُعِدُّهَا لَهُ لَا تُغَیِّبُ فِی بُطُونِهَا شَیْئًا، إِلَّا کُتِبَ لَهُ بِهَا أَجْرٌ، وَلَوْ عَرْضَ مَرْجًا أَوْ مَرْجَیْنِ فَرَعَاهَا صَاحِبُهَا فِیهِ، کُتِبَ لَهُ بِمَا غَیَّبَتْ فِی بُطُونِهَا أَجْرٌ، وَلَوِ اسْتَنَّتْ شَرَفًا أَوْ شَرَفَیْنِ، کُتِبَ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ خَطَاهَا أَجْرٌ، وَلَوْ عَرَضَ نَهَرٌ فَسَقَاهَا بِهِ، کَانَ لَهُ بِکُلِّ قَطْرَةٍ غُیِّبَتْ فِی بُطُونِهَا مِنْهُ أَجْرٌ، - حَتَّى ذَکَرَ الْأَجْرَ فِی أَرْوَاثِهَا وَأَبْوَالِهَا -. وَأَمَّا الَّتِی هِیَ لَهُ سِتْرٌ؛ فَالَّذِی یَتَّخِذُهَا تَعَفُّفًا وَتَجَمُّلًا وَتَسَتُّرًا، وَلَا یَحْبِسُ حَقَّ ظُهُورِهَا وَبُطُونِهَا فِی یُسْرِهَا وَعُسْرِهَا. وَأَمَّا الَّتی هِیَ لَهُ وِزْرٌ فَالَّذِی یَتَّخِذُهَا أَشَرًا وَبَطَرًا وَبَذَخًا عَلَیْهِمْ». الحدیث.
و در روایت ابن خزیمه آمده است: «اسبی که برای او پاداش به دنبال دارد، اسبی است که آن را در راه خدا به کار میگیرد و با این هدف او را آماده نموده و از آن نگهداری مینماید. چیزی در شکم چنین اسبی پنهان نمیگردد (چیزی نمیخورد) مگر اینکه به سبب آن اجری برای او نوشته میشود. و اگر صاحبش آن را در مرغزاری نگهداری کند، در برابر آنچه در شکمش پنهان میگردد، برای صاحبش اجر و ثواب نوشته میشود. و چون یک یا دو شوط را با قدرت طی کند، در برابر هر گامی که بردارد، برای صاحبش اجر و پاداش نوشته میشود. همچنین اگر از رودی بگذرد و اسبش از آن بیاشامد، در برابر هر قطرهای که در شکمش پنهان گردد برای صاحبش اجر و پاداش خواهد بود. – حتی در برابر سرگین و ادرار آن اجر و پاداش ذکر نمود -. اما اسبی که برای او پردهپوشی و باعث نجات خواهد بود، اسبی است که آن را از باب خویشتنداری و آراستگی و پردهپوشی نگهمیدارد و از حق پشت و شکمش در شرایط سخت و آسان دریغ نمیکند. اما اسبی که برای او گناه به دنبال دارد، اسبی است که آن را با قصد فخرفروشی و تکبر و غرور در برابر مردم نگهداری میکند».
(صحیح) ورواه البیهقی مختصراً بنحو لفظ ابن خزیمة ولفظه: قَالَ رَسُولُ الله ج: «الْخَیْلُ مَعْقُودٌ فِی نَوَاصِیهَا الْخَیْرُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، وَالْخَیْلُ ثَلَاثَةٌ: خَیْلُ أَجْرٍ، وَخَیْلُ وِزْرٍ، وَخَیْلُ سَتْرٍ. فَأَمَّا خَیْلُ سَتْرٍ فَمَنِ اتَّخَذَهَا تَعَفُّفًا وَتَکَرُّمًا وَتَجَمُّلًا، وَلَمْ یَنْسَ حق ظُهُورَهَا وَبُطُونَهَا فِی عُسْرِهِ وَیُسْرِهِ. وَأَمَّا خَیْلُ الْأَجْرِ: فَمَنِ ارْتَبَطَهَا فِی سَبِیلِ اللهِ، فَإِنَّهَا لَا تُغَیِّبُ فِی بُطُونِهَا شَیْئًا إِلَّا کَانَ لَهُ أَجْرٌ، - حَتَّى ذَکَرَ أَرْوَاثَهَا وَأَبْوَالَهَا -، وَلَا تَغْدُوا فِی وَادٍ شَوْطًا أَوْ شَوْطَیْنِ؛ إِلَّا کَانَ فِی مِیزَانِهِ. وَأَمَّا خَیْلُ الْوِزْرِ: فَمَنِ ارْتَبَطَهَا تَبَذُّخاً عَلَى النَّاسِ، فَإِنَّهَا لَا تَغَیِّبُ فِی بُطُونِهَا شَیْئًا إِلَّا کَانَ وِزْرًا عَلَیْهِ، - حَتَّى ذَکَرَ أَرْوَاثَهَا وَأَبْوَالَهَا -، وَلَا تَعْدُو فِی وَادٍ شَوْطًا أَوْ شَوْطَیْنِ إِلَّا کَانَ عَلَیْهِ وِزْرٌ».
و در روایت بیهقی آمده است: «رسو ل الله ج فرمودند: «تا روز قیامت بر پیشانی اسب خیر و برکت رقم خورده است. و اسبها سه دستهاند: اسبی که اجر و پاداش است، اسبی که وزر و گناه است و اسبی که پردهپوشی است. اما اسبی که پردهپوشی است، اسبی است که با هدف خویشتنداری و گرامیداشت و آراستگی نگهداری میشود و صاحبش حق پشت و شکمش را در سختی و آسانی از یاد نمیبرد. اما اسبی که اجر پاداش است؛ هرکس اسبی را در راه خدا ببندد، چیزی در شکم این اسب پنهان نمیگردد مگر اینکه برای صاحبش اجر و پاداش خواهد بود – حتی در برابر سرگین و ادرار چنین اسبی اجر و پاداش ذکر نمود – و در هیچ درهای یک یا دو شوط طی نمیکند مگر اینکه اجر و پاداش آن در میزان حسنات صاحبش محاسبه میگردد. اما اسبی که گناه به دنبال دارد؛ پس هرکس اسبی را از باب فخرفروشی بر مردم نگهداری کند، چیزی در شکم آن پنهان نمیگردد مگر اینکه برای او گناه محاسبه میگردد؛ - حتی در سرگین و ادرار آن گناه ذکر نمود – و در هیچ درهای یک یا دو شوط طی نمیکند مگر اینکه به همان میزان برای وی گناه محاسبه میگردد».
(النَّواء) به کسر نون و با مد: عبارت است از دشمنی. (الطِّوَل) به کسر طاء و فتح واو؛ عبارت است از طنابی که حیوان با آن بسته میشود تا بچرد. و (استنّت) به تشدید نون یعنی: با قدرت حرکت کند. و (الشّرف) به فتح شین و راء: عبارت است از «الشوط» به این معنا که یک یا دو شوط با قدرت طی کند. چنانکه در لفظ بیهقی تفسیر آن آمده است. و (البَذخ) به فتح باء و سکون ذال([6]) و آخر آن خاء عبارت است از کبر و فخرفروشی و تکبر؛ و به این معناست که اسب را با قصد تکبر و بزرگمنشی و برتریجویی بر مسلمانان ضعیف و فقیر نگهداری کند.
1835-798- (1) (ضعیف) وَعَنْ أَسْمَاء بِنْت یَزِیدَ ل؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «الْخَیْلُ فِی نَوَاصِیهَا الْخَیْرُ مَعْقُودٌ أَبَدًا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، فَمَن ارتبَطَهَا عُدَّةً فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَأَنْفَقَ عَلَیْهَا احْتِسَابًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، فَإِنَّ شِبَعَهَا وَجُوعَهَا وَرِیَّهَا وَظَمَأَهَا وَأَرْوَاثَهَا وَأَبْوَالَهَا فَلَاحٌ فِی مَوَازِینِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَمَنْ ارتبَطَهَا رِیَاءً وَسُمْعَةً وَمَرَحًا وَفَرَحًا؛ فَإِنَّ شِبَعَهَا وَجُوعَهَا وَرِیَّهَا وَظَمَأَهَا وَأَرْوَاثَهَا وَأَبْوَالَهَا خُسْرَانٌ فِی مَوَازِینِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
رواه أحمد بإسناد حسن([7]).
از اسماء دختر یزید ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «تا روز قیامت در پیشانی اسب خیر و برکت رقم خورده است پس هرکس آن را در راه خدا آماده کند و با امید اجر و پاداش در راه خدا بر آن انفاق کند، در این صورت سیری و گرسنگی و تشنگی و سرگین و ادرار آن در روز قیامت، رستگاری در میزان اعمال وی خواهد بود و هرکس این اسب را از روی ریا و خودنمایی و شادی و کبر و و غرور آماده کند، سیری و گرسنگی و تشنگی و سرگین و ادرار آن در روز قیامت، خسران و زیان در میزان اعمال وی خواهد بود».
1836-799- (2) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ خَبَّابِ بْنِ الْأَرَتِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الْخَیْلُ ثَلَاثَةٌ: فَفَرَسٌ لِلرَّحْمَنِ، وَفَرَسٌ لِلْإِنْسَانِ، وَفَرَسٌ لِلشَّیْطَانِ. فَأَمَّا فَرَسُ الرَّحْمَنِ: فَمَا اتُّخِذَ فِی سَبِیلِ اللهِ، وقُوتِلَ([8]) عَلَیْهِ أَعْدَاءُ اللهِ. وَأَمَّا فَرَسُ الْإِنْسَانِ: فَمَا اسْتُبْطِنَ وَتُحُمِّلَ عَلَیْهِ. وَأَمَّا فَرَسُ الشَّیْطَانِ: فَمَا رُوهِنَ عَلَیْهِ وقُومِرَ عَلَیْهِ».
رواه الطبرانی، وهو غریب.
از خباب بن ارت س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اسبها سه گونهاند: اسبی برای خدا و اسبی برای انسان و اسبی برای شیطان است. اما اسب خداوند رحمن آن است که در راه او به کار گرفته شود و با آن به جنگ دشمنان الله رفته شود. اما اسبی که برای انسان است همان است که برای حمل بار و کار مورد استفاده قرار میگیرد. اما اسبی که در خدمت شیطان است همان است که با آن قمار و شرط بندی صورت گیرد».
1837-1243- (3) (صحیح) وَعَنْ رَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الْخَیْلُ ثَلَاثَةٌ: فَرَسٌ یَرْتَبِطُهُ الرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، فَثَمَنُهُ أَجْرٌ، وَرُکُوبُهُ أَجْرٌ، وَعَارِیَتُهُ أَجْرٌ، [وَعَلَفُهُ أَجْرٌ]([9]). وَفَرَسٌ یُغَالِقُ عَلَیْهِ الرَّجُلُ وَیُرَاهِنُ، فَثَمَنُهُ وِزْرٌ، [وَعَلَفُهُ وِزْرٌ]([10])، وَرکوبُه وزرٌ. وَفَرَسٌ لِلْبِطْنَةِ، فَعَسَى أَنْ یَکُونَ سَدَادًا مِنَ الْفَقْرِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ».
رواه أحمد، ورجاله رجال "الصحیح".
مردی از انصار س روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «اسب سه نوع است؛ اسبی که انسان آن را در راه خدا میبندد (قوی و نیرومند ساخته) پس فروختن و سوار شدن و عاریت دادن آن اجر و پاداش دارد و علفی که میخورد اجر و پاداش دارد. و اسبی که انسان بر آن شرط و گرو میبندد، قیمت آن و علفی که میخورد و سوار شدن بر آن گناه است. و اسبی که برای کار است، پس امید است که مانعی از فقر باشد؛ إن شاء الله».
1838-800- (3) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الْخَیْلُ ثَلَاثَةٌ: فَفَرَسٌ لِلرَّحْمَنِ، وَفَرَسٌ لِلْإِنْسَانِ، وَفَرَسٌ لِلشَّیْطَانِ. فَأَمَّا فَرَسُ الرَّحْمَنِ: الَّذِی یُرْتَبَطُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ﻷ، فَعَلَفُهُ وَبَوْلُهُ وَرَوْثُهُ. وَذَکَرَ مَا شَاءَ اللَّهُ. وَأَمَّا فَرَسُ الشَّیْطَانِ: فَالَّذِی یُقَامَرُ عَلَیهِ وَیُرَاهَنُ. وَأَمَّا فَرَسُ الْإِنْسَانِ: فَالْفَرَسُ یَرْتَبِطُهَا الْإِنْسَانُ یَلْتَمِسُ بَطْنَهَا، فَهِیَ سِترٌ مِنْ فَقْرٍ».
رواه أحمد أیضاً بإسناد حسن([11]).
از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اسبها سه گونهاند: اسبی برای خدا و اسبی برای انسان و اسبی برای شیطان است. اما اسبی که در خدمت خداوند است همان است که در راه خدا آماده میشود پس علف و سرگین و ادرار آن اجر و پاداش دارد. اما اسبی که در خدمت شیطان است همان است که بر آن شرط بندی شده و قمار میشود. اما اسبی که در خدمت انسان است همان است که انسان از او کار میکشد و اینگونه مانع فقر میشود».
1839-1244- (4) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْخَیْرُ مَعْقُودٌ بِنَوَاصِی الْخَیْلِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، وَمَثَلُ الْمُنْفِقِ عَلَیْهَا کَالْمُتَکَفِّفِ بِالصَّدَقَةِ».
رواه أبو یعلى، والطبرانی فی "الأوسط"، ورجاله رجال "الصحیح"([12]). وهو فی "الصحیح" باختصار النفقة.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خیر و برکت تا قیامت بر پیشانی اسب رقم خورده است و انفاق به آن همچون صدقه دادن است».
(صحیح) وروى ابن حبان فی "صحیحه" شطره الأخیر قال: «مَثَلُ الْمُنْفِقِ عَلَى الْخَیْلِ، کَالْمُتَکَفِّفِ بِالصَّدَقَةِ». فَقُلْتُ([13]) لِمَعْمَرٍ: مَا الْمُتَکَفِّفُ بِالصَّدَقَةِ؟ قَالَ: «الَّذِی یُعْطَى بِکَفِّهِ».
و ابن حبان در صحیحش بخش آخر آن را چنین روایت میکند: «مثال انفاق کننده بر اسب همچون متکفف به صدقه است. به معمر گفتم: متکفف به صدقه چیست؟ گفت: کسی که با کف دستش میبخشد».
1840-1245- (5) (صحیح) وَعَنْ أَبِی کَبْشَةَ صَاحِبَ النَّبِیِّ ج عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الْخَیْلُ مَعْقُودٌ بِنَوَاصِیهَا الْخَیْرُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، وَأَهْلُهَا مُعَانُونَ عَلَیْهَا، وَالْمُنْفِقُ عَلَیْهَا کَالْبَاسِطِ یَدَهُ بِالصَّدَقَةِ».
رواه الطبرانی، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم، وقال: "صحیح الإسناد".
ابوکبشه س صحابی رسول الله ج روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «خیر و برکت تا قیامت بر پیشانی اسب رقم خورده است و صاحبش آن را [با انفاق بر آن] یاری میکند و انفاقکننده بر آن مانند کسی است که دستش را برای دادن صدقه باز گذاشته است».
1841-801- (4) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ عَرِیبٍ عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الْخَیْلُ مَعْقُودٌ فِی نَوَاصِیهَا الْخَیْرُ والنَّیْلُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، وَأَهْلُهَا مُعَانُونَ عَلَیْهَا، وَالْمُنْفِقُ عَلَیْهَا کَبَاسِطِ یَدَه بِالصَّدَقَةٍ، وَأَبْوَالُهَا وَأَرْوَاثُها لِأَهْلِهَا عِنْدَ اللهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنْ مِسْکِ الْجَنَّةِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" و "الأوسط"، وفیه نکارة.
از عَریب از رسول الله ج روایت است که فرمودند: «تا روز قیامت بر پیشانی اسب خیر و برکت و غنیمت رقم خورده است و صاحبش آن را با رسیدگی، یاری میرساند و کسی که به آن انفاق میکند چون صدقه دهنده است و ادرار و مدفوع آن برای صاحبش در روز قیامت از مسک بهشت خواهد بود».
1842-1246- (6) (صحیح لغیره) وَعن سهل ابن الحنظلیة - وهو سهل بن الربیع بن عمرو – قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «الْمُنْفِقُ عَلَى الْخَیْلِ کَالْبَاسِطِ یَدَهُ بِالصَّدَقَةِ، لَا یَقْبِضُهَا».
رواه أبو داود.
از سهل بن حنظله - وی سهل بن ربیع بن عمرو میباشد - روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که برای اسب انفاق میکند همانند کسی است که دستش را برای صدقه باز گذاشته و آن را نمیبندد».
1843-1247- (7) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «الخَیْلُ مَعْقُودٌ فِی نَوَاصِیهَا الخَیْرُ إِلَى یَوْمِ القِیَامَةِ».
رواه مالک والبخاری ومسلم والنسائی وابن ماجه.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «تا روز قیامت بر پیشانی اسب، خیر و برکت رقم خورده است».
1844-1248- (8) (صحیح) وَعَنْ عُرْوَةَ بْنِ أَبِی الْجَعْدِ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «الْخَیْلُ مَعْقُودٌ فِی نَوَاصِیهَا الْخَیْرُ: الْأَجْرُ وَالْمَغْنَمُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ».
رواه البخاری ومسلم والترمذی والنسائی وابن ماجه.
از عُروة بن ابی الجعد س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «تا روز قیامت بر پیشانی اسب خیر و برکت: پاداش و غنیمت رقم خورده است».
1845-1249- (9) (صحیح) وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْخَیْلُ مَعْقُودٌ فِی نَوَاصِیهَا الْخَیْرُ وَالنَّیْلُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، وَأَهْلُهَا مُعَانُونَ عَلَیْهَا، فَامْسَحُوا بِنَوَاصِیهَا، وَادْعُوا لَهَا بِالْبَرَکَةِ، وَقَلِّدُوهَا([14])، وَلَا تُقَلِّدُوهَا بِالْأَوْتَارِ».
رواه أحمد بإسناد جید.
و از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «تا روز قیامن بر پیشانی اسب خیر و برکت و غنیمت رقم خورده است؛ و صاحبش با انفاق، آن را یاری میکند؛ پس لمس کنید پیشانی اسب را و برای آن دعای برکت کنید و آنها را قلاده کنید و ببندید و آنها را با اوتار [یا جهت اوتار] قلاده نکنید».
1846-1250- (10) (صحیح) وَعَنْ جَرِیرِ س قَالَ: رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَلْوِی نَاصِیَةَ فَرَسٍ بِإِصْبَعِهِ وَهُوَ یَقُولُ: «الْخَیْلُ مَعْقُودٌ فِی نَوَاصِیهَا الْخَیْرُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ: الْأَجْرُ وَالْغَنِیمَةُ».
رواه مسلم والنسائی.
از جریر س روایت است که رسول الله ج پیشانی اسبی را مسح کرده و فرمود: «تا روز قیامت بر پیشانی اسب خیر و برکت که همان پاداش و غنیمت باشد، رقم خورده است».
1847-802- (5) (ضعیف) وَعَنْ مَعْقِلِ بْنِ یَسَارٍ س قَالَ: لَمْ یَکُنْ شَیْءٌ أَحَبَّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج مِنَ الْخَیْلِ، ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ غُفْرًا، لَا، بَلِ([15]) النِّسَاءُ.
رواه أحمد، ورواته ثقات.
از مَعقِل بن یَسار س روایت است که میگوید: چیزی نزد رسول الله ج محبوبتر از اسب نبود». سپس گفت: خداوند ببخشد، نه، بلکه نزد رسول الله ج چیزی محبوبتر از زنان نبود.
0-803- (6) (ضعیف) ورواه النسائی من حدیث أنس، ولفظه: لَمْ یَکُنْ شَیْءٌ أَحَبَّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج بَعْدَ النِّسَاءِ مِنَ الْخَیْلِ([16]).
و نسائی از انس س روایت نموده که: نزد رسول الله ج بعد از زنان، چیزی محبوبتر از اسب نبود.
1848-1251- (11) (صحیح) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ فَرَسٍ عَرَبِیٍّ إِلَّا یُؤْذَنُ لَهُ عِنْدَ کُلِّ سَحَرٍ بِکَلِمَاتٍ یَدعُو بِهِنَّ: اللَّهُمَّ خَوَّلْتَنِی مَنْ خَوَّلْتَنِی مِنْ بَنِی آدَمَ، وَجَعَلْتَنِی لَهُ، فَاجْعَلْنِی أَحَبَّ أَهْلِهِ وَمَالِهِ، أَوْ مِنْ أَحَبِّ أَهْلِهِ وَمَالِهِ إِلَیْهِ».
رواه النسائی.
و از ابوذر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ اسب عربی نیست مگر اینکه در هر سحری به او اجازه داده میشود با این کلمات دعا نماید: الهی، سرپرستی مرا به هریک از انسانها که بخواهی میدهی و مرا برای او قرار دادی، پس مرا محبوبترین زیردستان و اموالش قرار ده یا از محبوبترین زیردستان و اوالش نزد وی قرار ده».
1849-1252- (13) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «البَرَکَةُ فِی نَوَاصِی الخَیْلِ».
رواه البخاری ومسلم.
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برکت در پیشانی اسب نهفته است».
1850-804- (7) (ضعیف) وَعَنْ عُتْبَةَ بْنِ عَبْدٍ السُّلَمِیِّ س أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لَا تَقُصُّوا نَوَاصِی الْخَیْلِ، وَلَا مَعَارِفَهَا([17])، وَلَا أَذْنَابَهَا، فَإِنَّ أَذْنَابَهَا مَذَابُّهَا([18])، وَمَعَارِفَهَا دِفؤُهَا، وَنَوَاصِیَهَا مَعْقُودٌ فِیهَا الْخَیْرُ».
رواه أبو داود، وفی إسناده رجل مجهول.
از عُتبه بن عبدالسلمی س روایت است از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «موهای پیشانی اسب و نیز موهای گردن و دم آن را کوتاه نکنید چراکه موهای دم وی مگسپران و موهای گردنش لباسش هستند که خود را با آنها میپوشاند و بر موهای پیشانیاش خیر و برکت گره خورده است».
1851-1253- (13) (صحیح) وَعَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ وَأَبِی قَتَادَةَ ب قَالَا: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «خَیْرُ الْخَیْلِ الْأَدْهَمُ، الْأَقْرَحُ، الْأَرْثَمُ، الْمُحَجَّلُ، طَلْقُ الْیَدِ الْیُمْنَى. قال یزید - یعنی ابن أبی حبیب -: فَإِنْ لَمْ یَکُنْ أَدْهَمَ، فَکُمَیْتٌ عَلَى هَذِهِ الشِّیَةِ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه". ورواه الترمذی وابن ماجه والحاکم عن أبی قتادة وحده.
از عُقبة بن عامر و ابو قتاده ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین اسب، اسب بسیار سیاه، با پیشانی و بینی و پاهایی سفید است که دست راستش سفیدی نداشته باشد. یزید یعنی ابن حبیب گفت: اگر سیاه نبود، اسبی که دو گوش و یالش سیاه بوده و باقی بدنش به این ترتیب سرخ باشد».
(صحیح) ولفظ الترمذی: قَالَ رَسُولُ الله ج: «خَیْرُ الخَیْلِ الأَدْهَمُ، الأَقْرَحُ، الأَرْثَمُ، ثُمَّ الأَقْرَحُ المُحَجَّلُ، طَلْقُ الیُمنى، فَإِنْ لَمْ یَکُنْ أَدْهَمَ، فَکُمَیْتٌ عَلَى هَذِهِ الشِّیَةِ».
قال الترمذی: "حدیث حسن صحیح". وقال الحاکم: "صحیح على شرطهما".
و در روایت ترمذی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «بهترین اسب، اسب بسیار سیاه، با پیشانی و بینی و پاهایی سفید است که در یکی از پاهایش سفیدی نداشته باشد. اگر سیاه نبود، اسبی که دو گوش و یالش سیاه بوده و باقی بدنش به این ترتیب سرخ باشد».
(الأقرح) اسبی است که در وسط پیشانیاش اندکی سفیدی باشد. و (الأرثم) به فتح همزة و ثاء: اسبی است که دارای رُثم باشد که مونث آن رثماء میباشد و عبارت است از سفیدی در لب بالایی آن. و (طَلق الیمنى) به فتح طاء و سکون لام و نیز به ضم آن: چون در پای آن سفیدی نباشد. و (الکمیت) به ضم کاف و فتح میم: اسبی است که نه سرخ است و نه سیاه بلکه سرخی آن آمیخته با سیاه است. و (الشِّیة) به کسر شین و فتح یاء: عبارت است از هر رنگی در اسب که بیشترین رنگ اسب بر خلاف آن باشد.
1852-1254- (14) (حسن لغیره) وَعَنْ عُقْبَةَ أَیضاً عَنِ النَّبِی ج قَالَ: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَغْزُوَ فَاشْتَرِ فَرَسًا أَغَرَّ مُحَجَّلًا، مُطْلَقَ الْیُمْنَى، فَإِنَّکَ تَغْنَمْ وَتَسْلَمُ».
رواه الحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم".
همچنین از عُقبه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون قصد شرکت در جهاد نمودی، اسبی بخر که خوش اندام با پاهای سفید که پای راستش سفید نباشد، غنیمت بدست میآوری و افرادی را مسلمان میکنی».
1853-805- (8) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی وَهْبٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «عَلَیْکُمْ مِنَ الخَیل بِکُلِّ کُمَیْتٍ أَغَرَّ مُحَجَّلٍ، أَوْ أَشْقَرَ أَغَرَّ مُحَجَّلٍ، أَوْ أَدْهَمَ أَغَرَّ مُحَجَّلٍ».
رواه أبو داود واللفظ له، والنسائی أطول من هذا.
از ابی وهب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اسبهایی را در اختیار بگیرید که رنگی سرخ و سیاه داشته و در پیشانیاش سفیدی و با پاهای سفید باشد یا با این ویژگیها قرمز یا سیاه باشد».
1854-1255- (15) (حسن صحیح) وَعَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یُمْنُ الْخَیْلِ فِی شُقْرِهَا».
رواه أبو داود، والترمذی وقال: "حدیث حسن غریب".
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برکت اسب در سرخ بودن آن است».
(الیُمن) به ضم یاء: عبارت است از برکت و قوت([19]).
5- (ترغیب الغازی والمرابط فی الإکثار من العمل الصالح من الصوم [والصلاة والذکر ونحو ذلک]([20]))
([1]) گفته میشود: «حبسته واحتبسته واحتبس أیضاً بنفسه یتعدى ولا یتعدى». به این معناست که اسبی را زین شده نگهداری میکند شاید که در مرزی از مرزها مورد استفاده قرار گیرد.
([2]) یعنی خاصانه برای الله متعال و از باب امتثال به امر الهی و تصدیق وعدهاش مبنی بر ثواب و پاداشی که در نگهداری آن ذکر شده، آن را ببندد.
([3]) (شِبَعه) به کسر شین: یعنی آنچه با ان سیر میشود. (ورِیَّه) به کسر راء و تشدید یاء.
([4]) قلت: وتقدم فی الحاشیة هناک بیان ما فی عزو المؤلف الحدیث للبخاری من الإیهام، فراجعه.
([5]) قلت: لقد أبعد المصنف النُّجْعة، فالحدیث فی "صحیح مسلم" (3/ 72)، وزاد بعد قوله: "وبَذَخاً": "وریاء الناس".
([6]) قال الناجی (138/ 1): "هذا خطأ بلا ریب، وإنما هو بفتحها مثل الأشر والبطر وزناً، یقال: بذخ -بکسر الذال- وتبذخ، أی: تکبر وعلا، البذخ بالتحریک المصدر، وکذا التبذخ".
([7]) قلت: کیف وفیه شهر بن حوشب، وهو ضعیف کما قال الهیثمی (5/ 266) وغیره؟!
([8]) الأصل: (قتل)، وکذا فی "المجمع"، والتصویب من "الطبرانی الکبیر" (4/ 707).
([9]) سقطت من الأصل، واستدرکتها من "المسند" (5/ 381).
([10]) سقطت من الأصل، واستدرکتها من "المسند" (5/ 381).
([11]) کذا قال! وتقلده الثلاثة! وفیه ضعف وجهالة واضطراب بینته فی الأصل، وفی "الصحیح" ما یغنی عنه.
([12]) ورواه أبو عوانة فی "صحیحه" (5/ 15)، وسنده صحیح، وکذلک أخرج الآتی بعده.
([13]) القائل: "فقلت" هو عبدالرزاق. ومعمر هو ابن راشد، ثقة مشهور.
([14]) یعنی آنها را قلاده کنید و ببندید به قصد دشمنان دین و برای دفاع از مسلمانان. نه اینکه قلاده کردن آنها برای طلب خونهای زمان جاهلیت باشد که در بین شما بوده است. و (الأوتار) جمع (وتر) عبارت است از خون و خونخواهی. مراد این است که: اسب را به خونخواهی و قصاص خونهای زمان جاهلیت اختصاص ندهید چنانکه قلاده پیوسته بر گردن اسب میباشد. «النهایة».
میگوید: و گفته شده مراد از (الأوتار) جمع (وتر) به معنای قوس و کمان میباشد. یعنی کمان را در گلویش قرار ندهید که به این سبب خفه شود. و گفته شده: از این جهت از آن نهی شده، چون اعراب بر این باور بودند که اگر اسب را با کمان قلاه کنند، چشم زخن و هرگونه اذیت و آزاری از او دور میشود. و برای اسب همچون ورد و دعا جهت دوری از این موارد میباشد. بنابراین رسول الله ج آنها را از این امر نهی نمود.
میگویم: و این دیدگاهی است که ابوعبیده و به پیروی از او طحاوی در "مشکل الآثار" (1/ 132) ترجیح داده است و چه بسا دیدگاه درست همین باشد.
([15]) الأصل: (غفرانک)، والتصحیح من "أطراف المسند" (5/ 356/ 7317).
([16]) هو من روایة قتادة، واختلف علیه، فقال سعید بن أبی عروبة عنه عن أنس، أخرجه النسائی (2/ 119)، والطبرانی فی "الأوسط" (2/ 425/ 1729). وخالفه أبو هلال فقال: ثنا قتادة عن رجل -هو الحسن إن شاء الله- عن معقل بن یسار. وأبو هلال اسمه (محمد بن سُلیم الراسبی) وفیه لین، أخرجه أحمد (5/ 27). ومما لا شک فیه أن روایة ابن أبی عروبة أرجح من روایته، لکن قتادة فیه تدلیس، وقد عنعنه، مع شبهة الواسطة فی روایة أبی هلال، وهو الحسن البصری، وهو مدلس أیضاً! لا سیما والمحفوظ عن أنس مرفوعاً بلفظ: "حبب إلی من دنیاکم. . ." الحدیث، ولم یذکر فیه الخیل، فلم ینشرح الصدر لصحة الحدیث. والله أعلم.
(تنبیه): عزا الهیثمی (5/ 258) حدیث معقل للطبرانی، ولم أره فی "الکبیر" ولا فی "الصغیر" ولا فی "مجمع البحرین".
([17]) (المعارف): موی گردن اسب.
([18]) و (مذابّها) جمع (مذبة): مگسپران، مگس کش
([19]) کذا قال، ولا معنى للقوة هنا، قال الناجی (137/ 2): "فأما البرکة فصحیحة مسلّمة، وأما القوة فمردودة، وإنما القوة فی اللغة: الیمین لا الیمن.
قال الشاعر:
إذا ما رایةٌ رُفعت لمجدٍ ... تلقاها عرابة بالیمین.
أی: بالقوة.
والحاصل أن لفظة (القوة) هنا دخیلة لا محل لها ولا تعلق، فیتعین إسقاطها لما قد علمت".
([20]) ما بین المعقوفتین من «الضعیف» فقط، وحذفه الشیخ - رحمه الله – من «الصحیح»، وقال فی الهامش: «حذفناه بسبب منافاة أحادیثه لشرطنا فی هذا الکتاب، وانظر الأحادیث المناسبة للمحذوف فی «الضعیف». [ش].
ترغیب به هزینه کردن در راه خدا و مجهز کردن مجاهدان و سرپرستی خانوادهی آنها
1821-1236- (1) (صحیح) عَنْ خُرَیْمِ بْنِ فَاتِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَنْفَقَ نَفَقَةً فِی سَبِیلِ اللَّهِ کُتِبَتْ لَهُ بِسَبْعِ مِائَةِ ضِعْفٍ».
رواه النسائی والترمذی، و قال: "حدیث حسن"، و ابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم، وقال: "صحیح الإسناد".
از خُرَیم بن فاتک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در راه خدا انفاق کند، هفتصد برابر بیشتر برای او ثواب نوشته میشود».
1822-791- (1) (ضعیف) وروى البزار حدیث الإسراء من طریق الربیع بن أنس، عن أبی العالیة أو غیره عن أَبِی هُرَیرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج: «أُتی بفرسٍ یجعل کلَّ خُطوةٍ منه أقصى بصرِه، فسار وسار معه جبرائیل، فأَتى على قوم یزرعون فی یوم، وبحصدون فی یوم، کلما حصدوا عاد کما کان! فقال: یا جبرائیل! من هؤلاء؟ قال: هؤلاء المجاهدون فی سبیل الله، تضاعف لهم الحسنة بسبع مئة ضِعف، وما أَنفقوا من شیء فهو یخلفه». فذکر الحدیث بطوله. [مضی طرف منه فی آخر5-الصلاة].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اسبی آورده شد که اندازه هر گام آن به مقدار دید چشمش بود. پس حرکت نمود و جبرائیل همراه او بود. پس بر قومی گذشت که یک روز میکاشتند و یک روز برداشت میکردند و هر بار که محصول را برداشت میکردند به حالت اول خود بازمیگشت؛ رسول الله ج فرمود: «ای جبرائیل، اینان چه کسانی هستند؟» فرمود: «اینها مجاهدان در راه خدا هستند که نیکیهای آنها تا هفتصد برابر افزون گردیده است و هیچ چیزی انفاق نکردند مگر اینکه جایگزین شد».
1823-792- (2) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ: ﴿مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ﴾، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «رَبِّ زِدْ أُمَّتِی»، فَنَزَلَتْ: ﴿إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍ﴾.
رواه ابن حبان فی "صحیحه"، والبیهقی.
از ابن عمر ب روایت است: زمانی که این آیه نازل شد: «مثل کسانی که اموال خود را در راه الله انفاق میکنند، همانند دانهای است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه یکصد دانه باشد؛ و الله برای هرکس که بخواهد چند برابر میکند و الله گشایشگر داناست». رسول الله ج فرمود: «پروردگار بر امتم بیفزا». پس این آیه نازل شد: «جز این نیست که صابران، پاداش خود را بیشمار و تمام دریافت میدارند».
1824-793- (3) (ضعیف) وَعَنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَأَبِی الدَّرْدَاءِ وَأَبِی هُرَیْرَةَ وَأَبِی أُمَامَةَ الْبَاهِلِیِّ [وَعَبْدِاللَّهِ بْنِ عُمَرَ]([1]) ، وَعَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو، وَجَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ، وَعِمْرَانَ بْنِ الْحُصَیْنِ ش؛ کُلُّهُمْ یُحَدِّثُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج أَنَّهُ قَالَ: «مَنْ أَرْسَلَ نَفَقَةً فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَأَقَامَ فِی بَیْتِهِ، فَلَهُ بِکُلِّ دِرْهَمٍ سَبْعُ مِائَةِ دِرْهَمٍ، وَمَنْ غَزَا بِنَفْسِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَأَنْفَقَ فِی وَجْهِه ذَلِکَ، فَلَهُ بِکُلِّ دِرْهَمٍ سَبْعُ مِائَةِ أَلْفِ دِرْهَمٍ؛ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ: ﴿وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ﴾».
رواه ابن ماجه عن الخلیل بن عبدالله - ولا یحضرنی فیه جرح ولا عدالة - عن الحسن عنه. ورواه ابن أبی حاتم عن الحسن عن عمران فقط. (قال الحافظ): "والحسن لم یسمع من عمران ولا من ابن عمرو، وقال الحاکم: "أکثر مشایخنا على أن الحسن سمع من عمران". انتهى. والجمهور على: "أنه لم یسمع من أبی هریرة أیضاً، وقد سمع من غیرهم([2]). والله أعلم".
از حسن و علی بن ابی طالب و ابودرداء و ابوهریره و ابوامامه باهلی و عبدالله بن عمر و عبدالله بن عمرو و جابر بن عبدالله و عمران بن حصین ش روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در راه خدا انفاق کند حال آنکه در خانهاش باشد، در برابر هر درهم، هفتصد درهم برای او محسوب میشود؛ و هرکس با جانش به جهاد در راه خدا بپردازد و در راه رضایت خداوند انفاق کند، برای او در برابر هر درهم، هفتصد هزار درهم محاسبه میشود؛ سپس این آیه را تلاوت نمود: «و خداوند برای هرکه بخواهد آن را چندین برابر میگرداند».
1825-794- (4) (ضعیف)وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «طُوبَى لِمَنْ أَکْثَرَ فِی الْجِهَادِ فِی سَبِیلِ اللهِ مِنْ ذِکْرِ اللهِ؛ فَإِنَّ لَهُ بِکُلِّ کَلِمَةٍ سَبْعِینَ أَلْفَ حَسَنَةٍ، کُلُّ حَسَنَةٍ مِنْهَا عَشَرَةُ أَضْعَافٍ، مَعَ الَّذِی لَهُ عِنْدَ اللهِ مَنَ الْمَزِیدِ». قِیلَ: یَا رَسُولَ اللهِ! النَّفَقَةَ؟ قَالَ: «النَّفَقَةُ عَلَى قَدْرِ ذَلِکَ». قَالَ عَبْدُالرَّحْمَنِ: فَقُلْتُ لِمُعَاذٍ: إِنَّمَا النَّفَقَةُ بِسَبْع مِائَةِ ضِعْفٍ! فَقَالَ مُعَاذٌ: قَلَّ فَهْمُکَ؛ إِنَّمَا ذَاکَ إِذَا أَنْفَقُوهَا، وَهُمْ مُقِیمُونَ فِی أَهْلِیهِمْ غَیْرَ غُزَاةٍ، فَإِذَا غَزُوا وَأَنْفَقُوا خَبَّأَ اللهُ لَهُمْ منْ خزَائنَ رَحْمَتِهِ مَا یَنْقَطِعُ عَنْهُ عَلِمُ الْعِبَادِ، وَوصفهُمْ بِأُولَئِکِ حِزْبُ اللهِ، وَحِزْبُ اللهِ هُمُ الْغَالِبُونَ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر"، وفی إسناده راوٍ لم یسمّ.
از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مژده باد کسی را که در جهاد فی سبیل الله بسیار ذکر خدا میگوید؛ چون برای او در برابر هر کلمهای که میگوید، هفتاد هزار نیکی نوشته میشود. چنانکه هر نیکی آن دهها برابر میشود. با اینکه برای او نزد خدا بیش از این است». گفته شد: ای رسول خدا، انفاق؟ فرمود: «انفاق چنین پاداشی دارد»؛ عبدالرحمن میگوید: به معاذ گفتم: هر انفاقی برابر است با هفتصد برابر آن؛ معاذ گفت: فهم تو اندک است؛ این زمانی است که انفاق در حالی پرداخت شود که انفاق کنندگان در بین خانواده خود باشند نه در جهاد. پس چون در جهاد باشند و انفاق کنند، خداوند متعال از خزائن رحمت خود برای آنان پاداشی را در نظر گرفته که علم بندگان بدان دست نمییابد و آنان را حزب الله توصیف کرده است و حزب الله غالب و چیره است».
1826-1237- (2) (صحیح) وَعَنْ زَیْدِ بْنِ خَالِدٍ الْجُهَنِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ جَهَّزَ غَازِیًا فِی سَبِیلِ اللهِ فَقَدْ غَزَا، وَمَنْ خَلَفَ غَازِیًا فِی أَهْلِهِ بِخَیْرٍ فَقَدْ غَزَا».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود والترمذی والنسائی.
از زید بن خالد جُهَنی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس مجاهدی را در راه خدا تجهیز کند درحقیقت جهاد کرده است؛ و هرکس خانوادهی مجاهدی را پس از او به نحو شایسته سرپرستی نماید، درحقیقت جهاد کرده است».
(صحیح) ورواه ابن حبان فی "صحیحه"، ولفظه: «مَنْ جَهَّزَ غَازِیًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، أَوْ خَلَفَهُ فِی أَهْلِهِ، کُتِبَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِهِ حَتَّى أنَّهُ لَا یَنْقُصُ مِنْ أَجْرِ الْغَازِی شَیْءٌ».
ورواه ابن ماجه بنحو ابن حبان لم یذکر: "خلفه فی أهله".
و در روایت ابن حبان آمده است: «هرکس مجاهدی را در راه خدا تجهیز کند یا خانوادهی مجاهدی را پس از وی سرپرستی نماید، خداوند همانند اجر مجاهد برای او مینویسد و از اجر مجاهد چیزی کم نمیشود».
1827-795- (5) (ضعیف) وروى ابن ماجه أیضاً عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ جَهَّزَ غَازِیًا حَتَّى یَسْتَقِلَّ، کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِهِ حَتَّى یَمُوتَ أَوْ یَرْجِعَ».
از عمر بن خطاب س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس مجاهدی را تجهیز کند چنانکه توانایی جهاد را داشته و بینیاز از اسباب جهاد باشد اجر و پاداش وی همچون آن مجاهد است تا بمیرد یا بازگردد».
1828-1238- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج بَعَثَ إِلَى بَنِی لَحْیَانَ: «لِیَخْرُجْ مِنْ کُلِّ رَجُلَیْنِ رَجُلٌ». ثُمَّ قَالَ لِلْقَاعِدِ: «أَیُّکُمْ خَلَفَ الْخَارِجَ فِی أَهْلِهِ فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِه».
رواه مسلم وأبو داود وغیرهما.
از ابو سعید خدری س روایت است که: رسول الله ج لشکری را برای جنگ با بنی لحیان فرستاد و فرمود: از هر دو مرد، یکی به جهاد بیاید و سپس فرمود: هریک از شما که بعد از خروج مجاهد در میان زن و فرزند او بماند و از آنان سرپرستی کند و به مصالح آنان بپردازد، به اندازهی پاداش مجاهد اجر خواهد داشت».
1829-1239- (4) (حسن) وَعَنْ زَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ جَهَّزَ غَازِیًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِهِ، وَمَنْ خَلَفَ غَازِیًا فِی أَهْلِهِ بِخَیْرٍ، أَوْ أَنْفَقَ عَلَى أَهْلِهِ، فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِهِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط"، ورجاله رجال "الصحیح"([3]).
از زید بن ثابت س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس مجاهدی را در راه خدا تجهیز کند به مانند اجر مجاهد برای او خواهد بود؛ و هرکس خانوادهی مجاهدی را به نحو شایسته سرپرستی نموده و به آنها انفاق نماید، به مانند اجر مجاهد برای او خواهد بود».
1830-796- (6) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سَهْلِ بْنِ حُنَیْفٍ، أَنَّ سَهْلًا حَدَّثَهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ أَعَانَ مُجَاهِدًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، أَوْ غَارِمًا فِی عُسْرَتِهِ، أَوْ مُکَاتَبًا فِی رَقَبَتِهِ، أَظَلَّهُ اللَّهُ فِی ظِلِّهِ یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ».
رواه أحمد والبیهقی؛ کلاهما عن عبدالله بن محمد بن عقیل عنه([4]).
از عبدالله بن سهل بن حنیف روایت است که سهل روایت نموده رسول الله ج فرمودند: «هرکس مجاهدی را در راه خدا، یا بدهکاری را در تنگدستی، یا بردهای را در آزاد شدن یاری کند، خداوند متعال او را در روزی که جز سایه (عرش) او سایهای نیست، در سایه (عرش) خود جای میدهد».
1831-797- (7) (ضعیف) وَعَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ س قَالَ: قَالَ رَسُولَ اللهِ ج: «مَنْ أَظَلَّ رَأْسَ غَازٍ؛ أَظَلَّهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَمَنْ جَهَّزَ غَازِیًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِهِ، وَمَنْ بَنَى لله مَسْجِدًا یُذْکَرُ فِیهِ اسْمُ اللَّهِ، بَنَى اللَّهُ لَهُ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه"، والبیهقی([5]) [مضی بعضه قبل أحادیث([6])].
از عمر بن خطاب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس مجاهدی را پناه دهد، خداوند متعال در روز قیامت او را در سایه (عرش) خود جای میدهد. و هرکس مجاهدی را در راه خدا مجهز کند، برای او پاداشی چون اجر مجاهد خواهد بود و هرکس برای الله مسجدی را بنا کند که در آن ذکر و یاد الله شود، خداوند متعال خانهای در بهشت برای او میسازد».
1832-1240- (5) (حسن) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَفْضَلُ الصَّدَقَاتِ ظِلُّ فُسْطَاطٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَمِنحَةُ خَادِمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، أَوْ طَرُوقَةُ فَحْلٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح".
از ابو امامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بزرگترین صدقات سایهی چادری در راه خدا و بخشیدن یک خدمتگذار در راه خدا و بخشیدن شتری [به مجاهد] در راه خدا است».
(طروقة الفحل) به فتح طاء: عبارت است از شتری که برای طی کردن راه مناسب باشد. و کمترین سن آن سه سالهای است که وارد چهار سال شده است. و این همان (الحُقة) میباشد. و معنای روایت این است که به مجاهد خدمتکاری یا شتری با این صفت داده شود. و این برترین صدقات است.
4 - (الترغیب فی احتباس الخیل للجهاد لا ریاء ولا سمعة، وما جاء فی فضلها، والترغیب فیما یذکر منها، والنهی عن قص نواصیها لأن فیها الخیر والبرکة)
([1]) زیادة من "ابن ماجه"، غفل عنها المعلقون الثلاثة کعادتهم على خلاف ما یدعون من التحقیق! بل هو إلى التخریب أقرب منهم إلى التحقیق، فقد وصل بهم الجهل إلى أنهم قلبوا الروایة فجعلوها: عن الحسن بن علی بن أبی طالب! فحرفوا "عن علی" إلى "ابن علی" ونتج من ذلک إسقاط (علی بن أبی طالب) من الإسناد، وإدخال ابنه الحسن فیه، ولا أصل لذلک البتة کما بینته فی "الضعیفة" (6834).
([2]) قلت: من سمع منه الحسن، فحدیثه عنه "صحیح"، إذا صرح بالسماع عنه؛ لأنه کان مدلساً، فتنبه.
([3]) وکذا قال الهیثمی. واغتربه المعلقون الثلاثة فصححوا الحدیث متوهمین أن مثل هذا القول یعنی الصحة، ولیس کذلک؛ وإنما هو حسن فقط، کما هو مبین فی غیر ما موضع، آخرها فی تخریج هذا الحدیث فی "الصحیحة" (3356).
([4]) قلت: عبد الله هذا حسن الحدیث، وإنما العلة من شیخه عبد الله بن سهل؛ فإنه لم یوثقه أحد؛ حتى ولا ابن حبان!
([5]) فیه انقطاع بین عمر وراویه عنه عثمان بن عبد الله بن سراقة.
([6]) فی الأصل: «حدیث»، ولما وقع الدمج صار صوابها: «أحادیث»، وانظره برقم (1827-795-(5)). [ش].