ترغیب به جهاد در دریا و اینکه برتری آن نسبت به جهاد در خشکی ده برابر است
1967-1342- (1) (صحیح) عَنْ أَنَسٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج کَانَ یَدْخُلُ عَلَى أُمِّ حَرَامٍ بِنْتِ مِلْحَانَ، فَتُطْعِمُهُ، وَکَانَتْ أُمُّ حَرَامٍ تَحْتَ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ، فَدَخَلَ عَلَیْهَا رَسُولُ اللهِ ج، فَأَطْعَمَتْهُ، ثُمَّ جَلَسَتْ تَفْلِی رَأْسَهُ([1])، فَنَامَ رَسُولُ اللهِ ج، ثُمَّ اسْتَیْقَظَ وَهُوَ یَضْحَکُ. قَالَتْ: فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ! مَا یُضْحِکُکَ؟ قَالَ: «نَاسٌ مِنْ أُمَّتِی عُرِضُوا عَلَیَّ غُزَاةً فِی سَبِیلِ اللهِ، یَرْکَبُونَ ثَبَجَ هَذَا الْبَحْرِ، مُلُوکًا عَلَى الْأَسِرَّةِ، أَوْ مِثْلَ الْمُلُوکِ عَلَى الْأَسِرَّةِ». قَالَتْ: فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ! ادْعُ اللهَ أَنْ یَجْعَلَنِی مِنْهُمْ. فَدَعَا لَهَا، ثُمَّ وَضَعَ رَأْسَهُ، فَنَامَ. ثُمَّ اسْتَیْقَظَ وَهُوَ یَضْحَکُ. قَالَتْ: فَقُلْتُ: مَا یُضْحِکُکَ یَا رَسُولَ اللهِ؟! قَالَ: «نَاسٌ مِنْ أُمَّتِی عُرِضُوا عَلَیَّ غُزَاةً فِی سَبِیلِ اللهِ - کَمَا قَالَ فِی الْأُولَى -». قَالَتْ: فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ! ادْعُ اللهَ أَنْ یَجْعَلَنِی مِنْهُمْ، قَالَ: «أَنْتِ مِنَ الْأَوَّلِینَ». فَرَکِبَتْ أُمُّ حَرَامٍ بِنْتُ مِلْحَانَ الْبَحْرَ فِی زَمَنِ مُعَاوِیَةَ، فَصُرِعَتْ عَنْ دَابَّتِهَا حِینَ خَرَجَتْ مِنَ الْبَحْرِ فَهَلَکَتْ ل.
رواه البخاری، ومسلم، واللفظ له([2]).
انس س میگوید: گاهی رسول الله ج نزد ام حرام بنت مِلحان ل که همسر عبادة بن صامت س بود، میرفت و او از رسول الله ج پذیرایی میکرد. روزی رسول الله ج به خانهی ایشان رفت و بعد از پذیرایی، نشست تا ام حرام سر مبارک ایشان را نظافت کند. پس [در همین حال] رسول الله ج به خواب رفت و درحالی بیدار شد خنده بر لب داشت.
ام حرام ل میگوید: گفتم: ای رسول الله ج! چرا میخندی؟ فرمود: «گروهی از امتم بر من عرضه شدند که در راه خدا جهاد میکنند. آنان بر روی این دریا چنان حرکت میکنند، گویا پادشاهانی بر تختها نشستهاند».
ام حرام ل میگوید: گفتم: ای رسول الله ج! از خداوند بخواه که مرا جزو آنان قرار دهد. رسول الله ج هم برایش دعا کرد. سپس رسول الله ج سرش را گذاشت و خوابید و چون بیدار شد خنده بر لب داشت. ام حرام ل میگوید: گفتم: ای رسول الله ج! چرا میخندی؟ فرمود: «گروهی از امتم بر من عرضه شدند که در راه خدا جهاد میکنند..» و همان سخنان را تکرار کرد. گفتم: ای رسول الله ج! از خداوند بخواه که مرا نیز جزو آنان قرار دهد. فرمود: «تو از گروه نخست هستی». راوی میگوید: ام حرام ل در زمان معاویة بن ابوسفیان س سفری دریایی نمود و هنگامی که از دریا وارد خشکی شد، از سواریش به زمین افتاد و فوت کرد.
(قال المملی) س: «معاویه عباده بن صامت را برای غزوهای به (قبرس)([3]) فرستاد. پس وی به عنوان یکی از مجاهدان همراه همسرش ام حرام سوار بر کشتی وارد دریا شد».
(ثبج البحر) به فتح ثاء و باء: به معنای وسط دریا و بخش بزرگی از آن میباشد.
1968-839- (1) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِی ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «حَجَّةٌ لِمَنْ لَمْ یَحُجُّ خَیْرٌ مِنْ عَشْرِ غَزَوَاتٍ، وَغَزْوَةٌ لِمَنْ قَدْ حَجَّ خَیْرٌ مِنْ عَشْرِ حِجَجٍ، وَغَزْوَةٌ فِی الْبَحْرِ خَیْرٌ مِنْ عَشْرِ غَزَوَاتٍ فِی الْبَرِّ، وَمَنْ أَجَازَ الْبَحْرَ فَکَأَنَّمَا أَجَازَ الْأَوْدِیَةَ کُلَّهَا، وَالْمَائِدُ فِیهِ کَالْمُتَشَحِّطِ فِی دَمِهِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" والبیهقی؛ کلاهما من روایة عبدالله بن صالح کاتب اللیث. وروى الحاکم منه: «غَزْوَةٌ فِی الْبَحْرِ خَیْرٌ مِنْ عَشْرِ غَزَوَاتٍ فِی الْبَرِّ» إلى آخره. وقال: "صحیح على شرط البخاری". وهو کما قال. ولا یضر ما قیل فی عبدالله بن صالح، فإن البخاری احتج به([4]).
(المائد) هو الذی یدوخ([5]) رأسه ویمیل من ریح البحر، و(المید): المیل.
از عبدالله بن عمرو بن العاصی ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «حج برای کسیکه حج نکرده بهتر از شرکت در ده غزوه است و شرکت در یک غزوه برای کسیکه حج کرده، بهتر از ده حج است. و غزوهای در دریا بهتر از ده غزوه در خشکی است؛ و هرکس برای جهاد دریا را طی کند گویا که تمام خشکیها را پشت سر گذاشته است. و کسیکه در اثر مسافرت دریایی سرگیجه بگیرد مانند کسی است که در خون خود غلتیده است».
1969-840-(2) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ غَزَا فِی الْبَحْرِ غَزْوَةً فِی سَبِیلِ اللَّهِ، - وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَنْ یَغْزُو فِی سَبِیلِهِ - فَقَدْ أَدَّى إِلَى اللَّهِ طَاعَتَهُ کُلَّهَا، وَطَلَبَ الْجَنَّةَ کُلَّ مَطْلَبٍ، وَهَرَبَ مِنَ النَّارِ کُلَّ مَهْرَبٍ».
رواه الطبرانی فی "معاجیمه الثلاثة"([6]).
از عمران بن حصین س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در دریا غزوهای را در راه خدا انجام دهد - و خداوند داناتر است که چه کسی در راه او جهاد میکند - طاعت الله متعال را به طور کامل ادا کرده است و به تمام و کمال بهشت را خواسته و از آتش فرار کرده است».
1970-1343- (2) (حسن) وَعَنْ أُمِّ حَرَامٍ ل؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «الْمَائِدُ فِی الْبَحْرِ الَّذِی یُصِیبُهُ الْقَیْءُ لَهُ أَجْرُ شَهِیدٍ، وَالْغَرِیقُ لَهُ أَجْرُ شَهِیدٍ».
رواه أبو داود.
از ام حرام ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در دریا دچار سرگیجه شود، اجر شهید را دارد و کسیکه در دریا غرق شود پاداش شهید را دارد».
1971-841- (3) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ وَاثِلَةَ بْنِ الْأَسْقَعِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ فَاتَهُ الْغَزْوَ مَعِی فَلْیَغْزُ فِی الْبَحْرِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط"([7]).
و از واثله بن اسقع س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس جهاد در رکاب من برای او میسر نشد، پس باید در دریا جهاد کند».
13 -(الترهیب من الغلول والتشدید فیه، وما جاء فیمن ستر على غال)
([1]) چون وی محرم رسول الله بود چنانکه ابن عبدالبر میگوید.
([2]) وکذا هو عند البخاری. قاله الناجی.
([3]) به ضم قاف و سکون باء و ضم راء. یاقوت میگوید: «کلمهای رومی است که مطابق آن در عربی «القُبرُس» به معنای بهترین نوع مس میباشد». قبرس جزیرهی معروفی است در شرق دریای مدیترانه بین ترکیه و سوریه. امروزه آن را «قبرص» با صاد تلفظ میکنند.
([4]) قلت: لو قال: "روى له" کما قال فی آخر الکتاب لکان أقرب للصواب، لأننی لم أر من صرح بأن البخاری احتج به، بل ذکروا أنه روى له تعلیقاً، وفیه کلام کثیر، فلا یطمئن القلب للاحتجاج بما تفرد به کهذا الحدیث، وقد ذکره فی "المیزان" فی جملة ما أنکر علیه، وخرجته فی "الضعیفة" (1230).
([5]) قال الناجی: (140/ 1): "هذه لغة عامیة مولدة، تجوَّز (المصنف) فیها وتساهل".
([6]) قلت: فیه (عمر بن الصبح) قال ابن حبان: "یضع". وقال الهیثمی: "متروک"، ونقله عنه الجهلة، ومع ذلک قالوا فی الحدیث: "ضعیف"!! وهو مخرج فی "الروض" (747).
([7]) فیه متروک، لکن روی عن غیره کما هو محقق فی "الضعیفة" (2003).
1961-1338- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «اجْتَنِبُوا السَّبْعَ المُوبِقَاتِ». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَمَا هُنَّ؟ قَالَ: «الشِّرْکُ بِاللَّهِ، وَالسِّحْرُ، وَقَتْلُ النَّفْسِ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالحَقِّ، وَأَکْلُ الرِّبَا، وَأَکْلُ مَالِ الیَتِیمِ، وَالتَّوَلِّی یَوْمَ الزَّحْفِ، وَقَذْفُ المُحْصَنَاتِ الغَافِلاَتِ المُؤْمِنَاتِ».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود والنسائی.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از هفت گناه مهلک بپرهیزید». گفتند: ای رسول الله ج! آنها کدامند؟ فرمود: «شرک به الله و سحر و کشتن نفسی که خداوند حرام نموده مگر به حق و خوردن ربا و خوردن مال یتیم و فرار از میدان جنگ هنگام مواجهه با دشمن و متهم نمودن زنان پاکدامن مؤمن بیخبر به زنا».
(حسن لغیره) والبزار ولفظه: قَالَ رَسُولُ الله ج: «الکبائرُ سبعٌ: أوَّلُهن الإشراکُ باللهِ، وقتلُ النفسِ بغیرِ حقِّها، وأکلُ الربا، وأکلُ مالِ الیتیمِ، وفرارٌ یومَ الزحفِ، وقذفُ المحصناتِ، والانتقالُ إلى الأعرابِ بعد هجرتِه».
و در روایت بزار آمده است: «گناهان کبیره هفت عدد است: اولین آنها شرک ورزیدن به خداوند است و کشتن نفسی به ناحق و خوردن ربا و خوردن مال یتیم و فرار از میدان جنگ هنگام مواجهه با دشمن و متهم نمودن زنان پاکدامن به زنا و بازگشت به بادیهنشینی بعد از هجرت».
1962-837- (1) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ ثَوْبَانَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ لَا یَنْفَعُ مَعَهُنَّ عَمَلٌ: الشِّرْکُ بِاللهِ، وَعُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ، وَالْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر"([1]).
از ثوبان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه عمل هستند که همراه آنها هیچ عملی سودی نخواهد داشت: شرک ورزیدن به الله، نافرمانی پدر و مادر و فرار به هنگام رویارویی با دشمن».
1963-1339- (2) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ لَقِیَ اللَّهَ ﻷ لَا یُشْرِکُ بِهِ شَیْئًا، وَأَدَّى زَکَاةَ مَالِهِ طَیِّبة بِهَا نَفْسُهُ مُحْتَسِبًا، وَسَمِعَ وَأَطَاعَ، فَلَهُ الْجَنَّةُ - أَوْ دَخَلَ الْجَنَّةَ -. وَخَمْسٌ لَیْسَ لَهُنَّ کَفَّارَةٌ: الشِّرْکُ بِاللَّهِ، وَقَتْلُ النَّفْسِ بِغَیْرِ حَقٍّ، وَبَهْتُ مُؤْمِنٍ، وَالْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ، وَیَمِینٌ صَابِرَةٌ یَقْتَطِعُ بِهَا مَالًا بِغَیْرِ حَقٍّ».
رواه أحمد، وفیه بقیة بن الولید([2]).
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس خداوند متعال را درحالی ملاقات کند که به او شرک نورزیده و زکات مالش را با رضایت نفس و به امید پاداش پرداخت کند و بشنود و اطاعت کند، برای او بهشت خواهد بود - یا وارد بهشت خواهد شد-. و پنج گناه است که هیچ کفارهای ندارند: شریک قرار دادن برای خدا، کشتن کسی به ناحق، غارت کردن مؤمن، فرار از میدان جنگ و سوگند دروغی که با آن مالی به ناحق گرفته شود»([3]).
1964-1340- (3) (حسن) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: صَعِدَ رَسُولُ اللهِ ج الْمِنْبَرَ فَقَالَ: «لَا أُقْسِمُ، لَا أُقْسِمُ»، ثُمَّ نَزَلَ فَقَالَ: «أَبْشِرُوا أَبْشِرُوا! إِنَّهُ مَنْ صَلَّى الصَّلَوَاتِ الْخَمْسَ، وَاَجْتَنَبَ الْکَبَائِرَ؛ دَخَلَ مِنْ أَیِّ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ شَاءَ». قَالَ الْمُطَّلِبُ: سَمِعْتُ رَجُلًا یَسْأَلُ عَبْدَاللهِ بْنَ عَمْرٍو: أَسَمِعْتَ رَسُولَ اللهِ ج یَذْکُرُهُنَّ؟ قَالَ: نَعَمْ: «عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ، وَالشِّرْکُ بِاللهِ، وَقَتْلُ النَّفْسِ، وَقَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ، وَأَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ، وَالْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ، وَأَکْلُ الرِّبَا».
رواه الطبرانی. وفی إسناده مسلم بن الولید بن رباح([4])، لا یحضرنی فیه جرح ولا عدالة([5]).
از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج از منبر بالا رفت و فرمود: «قسم نمیخورم، قسم نمیخورم». سپس پایین آمده و فرمود: «مژده دهید، مژده دهید؛ هرکس نمازهای پنجگانه را بهجا آورد و از گناهان کبیره دوری کند، از هر دری که بخواهد وارد بهشت گردد». مطلب میگوید: از مردی شنیدم که از عبدالله بن عمرو ب سؤال نمود: از رسول الله ج شنیدی که آنها [گناهان کبیره] را ذکر نمود؟ گفت: بله! بیاحترامی به پدر و مادر و شرک ورزیدن به خداوند و کشتن کسی [به ناحق] و تهمت زدن به زنان پاکدامن و خوردن مال یتیم و فرار از میدان جنگ و خوردن ربا».
1965-1341- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ حَزْمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج کَتَبَ إِلَى أَهْلِ الْیَمَنِ بِکِتَابٍ فِیهِ الْفَرَائِضُ، وَالسُّنَنُ، وَالدِّیَاتُ، فذکر فیه: «وَإِنَّ أَکْبَرَ الْکَبَائِرِ عِنْدَ اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ: الْإِشْرَاکُ بِاللَّهِ، وَقَتْلُ النَّفْسِ الْمُؤْمِنَةِ بِغَیْرِ الْحَقِّ، وَالْفِرَارُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَوْمَ الزَّحْفِ، وَعُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ، وَرَمْیُ الْمُحْصَنَةِ، وَتَعَلُّمُ السَّحَرِ، وَأَکَلُ الرِّبَا، وَأَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ» الحدیث.
رواه ابن حبان فی "صحیحه".
از ابی بکر بن محمد بن عمرو بن حزم از پدرش از جدش روایت است که رسول الله ج نامهای به اهل یمن نوشت که در آن به فرائض و سنتها و خونبها پرداخته بود». همچنین در آن آمده است: «در روز قیامت بزرگترین گناهان نزد خداوند عبارتند از؛ شرک به خداوند و کشتن نفس مؤمنی به ناحق و فرار از میدان جهاد به هنگام رویارویی با دشمن و نافرمانی از پدر و مادر و تهمت زدن به زن پاکدامن و یاد گرفتن سحر و جادو و ربا خوردن و خوردن مال یتیم».
1966-838- (2) (ضعیف) وَعَنْ عُبَیْد بْن عُمَیْرٍ اللَّیْثِیُّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ: «إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللهِ الْمُصَلُّونَ، وَمَنْ یُقِیمُ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسَ الَّتِی کَتَبَهُنَّ اللهُ عَلَیهِ، وَیَصُومُ رَمَضَانَ، وَیَحْتَسِبُ صَوْمَهُ، وَیُؤْتِی الزَّکَاةَ مُحْتَسِبًا، طَیِّبَةً بِهَا نَفْسُهُ، وَیَجْتَنِبُ الْکَبَائِرَ الَّتِی نَهَى الله عَنْهَا». فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ: یَا رَسُولَ اللهِ! وَکَمِ الْکَبَائِرُ؟ قَالَ: «تِسْعٌ: أَعْظَمُهُنَّ الْإِشْرَاکُ بِاللهِ، وَقَتْلُ الْمُؤْمِنِ بِغَیْرِ حَقٍّ، وَالْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ، وَقَذْفُ الْمُحْصَنَةِ، وَالسِّحْرُ، وَأَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ، وَأَکْلُ الرِّبَا، وَعُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ الْمُسْلِمَیْنِ، وَإِستحَلَالُ الْبَیْتِ الْحَرَامِ؛ قِبْلَتِکُمْ أَحْیَاءً وأمْوَاتًا، لَا یَمُوتُ رَجُلٌ لَمْ یَعْمَلْ هَولاء الْکَبَائِرَ، وَیُقِیمُ الصَّلَاةَ، وَیُؤْتِی الزَّکَاةَ؛ إِلَّا رَافَقَ مُحَمَّدًا ج فِی بُحْبُوحَةِ جَنَّةٍ أَبْوَابُهَا مَصَارِیعُ الذَّهَبِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد حسن. [مضی8- الصدقات/1].
(بُحبوحة المکان) بحاءین مهملتین ویاءین موحدتین مضمومتین: عبارت است از وسط آن.
(قال الحافظ): کان الشافعی س یقول: "إذا غزا المسلمون فلقوا ضِعفَهم من العدوِّ حَرُمَ علیهم أن یُولُّوا إلا متحَرِّفینَ لقتالٍ أو مُتَحَیِّزین إلى فئةٍ، وإن کان المشرکون أکثر من ضعفِهم، لم أحِبَّ لهم أن یُوَلُّوا، ولا یستوجبون السخَط عندی من الله لو ولوا عنهم على غیر التحرّف للقتال أو التحیّز إلى فئة، وهذا مذهب ابن عباس المشهور عنه"([6]).
از عبید بن عمیر لیثی از پدرش روایت است که رسول الله ج در حجة الوداع فرمودند: «اولیای خدا نمازگزاران هستند و هرکس که نمازهای پنج گانهای را که خداوند بر او فرض نموده اقامه کند و روزه رمضان را بگیرد و امید پاداش روزه داشته باشد و زکات اموالش را به امید پاداش و با رضایت خاطر بپردازد و از گناهان کبیرهای که خداوند از آنها نهی کرده، دوری کند». پس یکی از اصحاب گفت: ای رسول خدا، گناهان کبیره چه تعداد هستند؟ فرمود: «نه تا؛ بزرگترین آنها شرک به خداوند است. و کشتن مومن به ناحق؛ و فرار از میدان جنگ؛ و تهمت زدن به زنان پاکدامن؛ و سحر؛ و خوردن مال یتیم؛ خوردن ربا؛ نافرمانی از پدر و مادر مسلمان؛ حرمت شکنی بیت الله که قبله مرده و زنده شماست. هیچکس نیست که این گناهان کبیره را انجام ندهد و نماز را برپاداشته و زکات بپردازد مگر اینکه در وسط بهشت که درهای آن از طلاست، همراه رسول الله ج خواهد بود».
(حافظ میگوید): شافعی س میگوید: «چون مسلمانان برای جهاد خارج شوند و با دو برابر تعدادشان از دشمن مواجه شوند، بر آنان حرام است که بازگردند و به جنگ پشت کنند مگر با دو هدف: جهت تاکتیک یا ملحق شدن به دستهای دیگر؛ و اگر مشرکان بیش از دو برابر مسلمانان بودند، دوست ندارم که میدان را ترک نموده و به دشمن پشت کنند. هرچند اگر چنین کنند یعنی بدون وجود تاکتیکی برای جنگ یا ملحق شدن به دستهای به دشمن پشت کنند، نزد من مستوجب خشم خداوند نخواهند بود و این مذهب ابن عباس میباشد که از وی مشهور است».
12 -(الترغیب فی الغزاة فی البحر، وأنها أفضل من عشر غزوات فی البر)
([1]) قلت: فیه یزید بن ربیعة بن یزید، وهو ضعیف جداً کما قال الهیثمی، ونقله عنه الثلاثة المعلقون، ومع ذلک فإنهم لم یفهموا أن ذلک یعنی أن حدیثه ضعیف جداً فقالوا هم: "ضعیف" فقط!!
([2]) قلت: لکن صرح بالتحدیث عند ابن أبی عاصم فی "الجهاد" (98/ 1)، وهو مخرج فی "الإرواء" (1202)، وخفی هذا التحدیث على المعلقین الثلاثة -ولا غرابة- فضعفوا الحدیث لعنعنة بقیة فی روایة أحمد. وسرق بعض المعلقین هذا المصدر العزیز ولم یفهم أن الرقم الأول من المخطوط (98) هو رقم الورقة، والرقم الآخر (1) رقم الوجه، فقلبهما وجعله هکذا (1/ 98)! أذکر هذا وأمثاله للعبرة. والله المستعان.
([3]) یعنی: برای این پنج گناه کبیره کفارهای از اعمال صالح وجود ندارد که سبب پاک شدن آنها گردد. مانند: کفارهی قسم که غذا دادن و روزه گرفتن است بر خلاف سوگند غموس که طبق قول راجح از میان دو دیدگاه علما، برای آن کفارهای وجود ندارد. لیکن این مساله منافاتی با توبهی نصوح که همهی گناهان را پاک میکند ندارد. ابن اثیر میگوید: «کفاره عبارت است از عمل و خصلتی که شأن آن پاک نمودن و محو کردن گناه است». والله اعلم
([4]) الأصل: (العباس)، والتصویب من "الطبرانی"، وغفل عنه الثلاثة کالعادة!
([5]) قلت: فاته -کالهیثمی (1/ 104) - أنه وثقه ابن حبان (7/ 446)، ولذا خرجته فی "الصحیحة" (3451).
([6]) "الأم" للإِمام الشافعی (4/ 92) مع اختلاف یسیر فی بعض الألفاظ.
1948-1328- (1) (صحیح) عَنْ أَبُو مُوسَى س: أَنَّ أَعْرَابِیًّا أَتَى النَّبِیَّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! الرَّجُلُ یُقَاتِلُ لِلْمَغْنَمِ، وَالرَّجُلُ یُقَاتِلُ لِیُذْکَرَ، وَالرَّجُلُ یُقَاتِلُ لِیُرَى مَکَانُهُ، فَمَنْ فِی سَبِیلِ اللهِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ قَاتَلَ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ([1]) هِیَ العُلْیَا، فَهُوَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ».
رواه البخاری ومسلم([2]) وأبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه.
از ابو موسی س روایت است که: بادیهنشینی نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج! فردی برای به دست آوردن غنیمت میجنگد و فردی برای شهرت مبارزه میکند و فردی میجنگد تا جایگاهش دیده شود، کدام ک از اینها فی سبیل الله به حساب میآید؟ رسول الله ج فرمود: «کسیکه برای اعلای کلمة الله بجنگد، او در راه الله است».
1949-1329- (2) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س: أَنَّ رَجُلًا قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! رَجُلٌ یُرِیدُ الْجِهَادَ، وَهُوَ یُرِیدُ عَرَضًا عَرَضاً مِنْ الدُّنْیَا؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا أَجْرَ لَهُ». فَأَعْظَمَ ذَلِکَ النَّاسُ، فَقَالُوا لِلرَّجُلِ: عُدْ لِرَسُولِ اللَّهِ ج فَلَعَلَّکَ لَمْ تُفَهِّمْهُ. فَقَالَ الرَّجُلُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! رَجُلٌ یُرِیدُ الْجِهَادَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَهُوَ یَبْتَغِی عَرَضًا مِنْ الدُّنْیَا؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا أَجْرَ لَهُ». فَأَعْظَمَ ذَلِکَ النَّاسُ وَقَالُوا: عُدْ لِرَسُولِ اللَّهِ ج، فَقَالَ لَهُ الثَّالِثَةَ: رَجُلٌ یُرِیدُ الْجِهَادَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَهُوَ یَبْتَغِی عَرَضًا مِنْ الدُّنْیَا؟ فَقَالَ: «لَا أَجْرَ لَهُ».
رواه أبو داود، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم باختصار، وصححه.
از ابوهریره س روایت است که مردی گفت: ای رسول الله ج! مردی قصد جهاد میکند درحالیکه هدفش کسب بهرهای از دنیا نیز میباشد. رسول الله ج فرمود: «هیچ اجری ندارد». این سخن بر مردم گران آمد، پس به آن مرد گفتند: نزد رسول الله ج برگردد و سؤالت را تکرار کن، شاید سؤالت را خوب بیان نکردهای. پس آن مرد گفت: ای رسول الله ج! مردی قصد جهاد در راه الله دارد درحالیکه هدفش کسب بهرهای از دنیا نیز میباشد؟ رسول الله ج فرمود: «هیچ اجری ندارد». این سخن بر مردم گران آمد و گفتند: نزد رسول الله ج برگردد [و این مساله را مطرح کن] پس برای سومین بار به ایشان گفت: مردی قصد جهاد در راه الله دارد درحالیکه هدفش کسب بهرهای از دنیا نیز میباشد؟رسول الله ج فرمود: «هیچ اجری ندارد».
(العَرَض) به فتح عین و راء: عبارت است از آنچه گردآورده میشود که میتواند مال و جز آن باشد.
1950-835- (1) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرو بنِ العَاصِی ب أَنَّهُ قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَخْبِرْنِی عَنِ الْجِهَادِ وَالْغَزْوِ؟ فَقَالَ: «یَا عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَمْرٍو! إِنْ قَاتَلْتَ صَابِرًا مُحْتَسِبًا، بَعَثَکَ اللَّهُ صَابِرًا مُحْتَسِبًا، وَإِنْ قَاتَلْتَ مُرَائِیًا مُکَاثِرًا، بَعَثَکَ اللَّهُ مُرَائِیًا مُکَاثِرًا، وَیَا عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَمْرٍو! عَلَى أَیِّ حَالٍ قَاتَلْتَ أَوْ قُتِلْتَ، بَعَثَکَ اللَّهُ عَلَى تِلْکَ الْحَالِ».
رواه أبو داود. [مضی1- الإخلاص/2].
از عبدالله بن عمرو بن عاصی روایت است که وی گفت: ای رسول خدا، به من در مورد جنگ و جهاد خبر ده؟ رسول الله ج فرمود: «ای عبدالله بن عمرو، اگر صبورانه و به امید پاداش بجنگی، خداوند تو را چنین مبعوث خواهد کرد و اگر از روی ریا و فخرفروشی بجنگی، خداوند متعال تو را چنین مبعوث خواهد کرد. و ای عبدالله بن عمرو، در هر حالتی بجنگی یا کشته شوی، خداوند متعال تو را به همان صورت مبعوث خواهد کرد».
1951-1330- (3) (صحیح) وَعَنْ عُمَرَ بْن الخَطَّابِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّیَّةِ - وفی روایة: بِالنِّیَّاتِ -، وَإِنَّمَا لِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى، فَمَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ؛ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ، وَمَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى دُنْیَا یُصِیبُهَا، أَوِ امْرَأَةٍ یَنْکِحُهَا، فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَیْهِ».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود والترمذی والنسائی. [مضی1- الإخلاص برقم 10].
از عمر بن الخطاب س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «اعمال به نیت وابسته است – و در روایتی به نیتها آمده است- و برای هرکس همان است که نیت کرده، پس کسیکه هجرت او به سوی الله و رسولش بوده، پس هجرتش به سوی الله و رسولش میباشد و هرکس هجرتش برای به دست آوردن دنیا بوده، یا هجرتش برای ازدواج با زنی باشد، پس هجرت او به سوی همانچیزی است که به سوی آن هجرت کرده است».
1952-1331- (4) (حسن) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ الله ج فَقَالَ: أَرَأَیْتَ رَجُلًا غَزَا یَلْتَمِسُ الْأَجْرَ وَالذِّکْرَ، مَا لَهُ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا شَیْءَ لَهُ». فَأَعَادَهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، وَیَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا شَیْءَ لَهُ». ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَقْبَلُ مِنَ الْعَمَلِ إِلَّا مَا کَانَ خَالِصًا، وَابْتُغِیَ بِهِ وَجْهُهُ»([3]).
رواه أبو داود والنسائی. [مضی1- الإخلاص برقم 8]([4]).
از ابو امامه س روایت است که میگوید: مردی نزد رسول الله ج آمد و گفت: نظرت درباره مردی که برای کسب اجر و همچنین کسب شهرت میجنگد چیست؟ چه برای اوست؟ رسول الله ج فرمود: «چیزی برای او نیست». آن مرد سه بار جمله خود را تکرار کرد و [هر بار] رسول الله ج فرمود: «چیزی برای او نیست». سپس رسول الله ج فرمود: «خداوند ﻷ هیچ عملی را قبول نمیکند مگر آنچه خالص برای او باشد و به واسطهی آن در طلب اجر و کسب رضایت خداوند باشد».
قوله: "یلتمس الأجر والذکر" یعنی قصد وی کسب اجر و پاداش جهاد باشد و علاوه بر این خواهان افتادن بر سر زبانها باشد که مردم بگویند وی مجاهد یا شجاع است و با چنین اوصافی از وی یاد کنند.
1953-1332- (5) (صحیح) وَعَنْ أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «بَشِّرْ هَذِهِ الْأُمَّةَ بِالتَّیْسِیرِ وَالسَّنَاءِ وَالرِّفْعَةِ فِی الدِّینِ، وَالتَّمْکِینِ فِی الْبِلَادِ وَالنَّصْرِ، فَمَنْ عَمِلَ مِنْهُمْ عَمَلًا بِعَمَلِ الْآخِرَةِ لِلدُّنْیَا؛ فَلَیْسَ لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ».
رواه أحمد، وابن حبان فی "صحیحه"، والبیهقی، واللفظ له. وتقدم فی الریاء هو وغیره [1- الإخلاص برقم 23].
از ابی بن کعب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بشارت بده این امت را به آسانی و مقام و منزلت والا و سربلندی در دین و تمکین و استقرار در سرزمینها و نصرت و پیروزی؛ پس کسیکه عمل اخروی را برای کسب دنیا انجام دهد، در آخرت هیچ بهره و نصیبی ندارد».
1954- (حسن لغیره) وتقدم أیضاً [1- الإخلاص برقم 28] حدیث مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج قَالَ: «مَا مِنْ عَبْدٍ یَقُومُ فِی الدُّنْیَا مَقَامَ سُمْعَةٍ وَرِیَاءٍ؛ إِلَّا سَمَّعَ اللهُ بِهِ عَلَى رُءُوسِ الْخَلَائِقِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
رواه الطبرانی بإسناد حسن.
از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ بندهای در دنیا نیست که در مقام شهرت طلبی و ریاکاری قرار گیرد مگر اینکه خداوند متعال در روز قیامت و در برابر همه خلایق او را رسوا میکند».
1955-1333- (6) (حسن) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْغَزْوُ غَزْوَانِ: فَأَمَّا مَنْ ابْتَغَى وَجْهَ اللَّهِ، وَأَطَاعَ الْإِمَامَ، وَأَنْفَقَ الْکَرِیمَةَ، وَیَاسَرَ الشَّرِیکَ، وَاجْتَنَبَ الْفَسَادَ، فَإِنَّ نَوْمَهُ وَتَنَبُّهَهُ أَجْرٌ کُلُّهُ، وَأَمَّا مَنْ غَزَا فَخْرًا وَرِیَاءً وَسُمْعَةً، وَعَصَى الْإِمَامَ، وَأَفْسَدَ فِی الْأَرْضِ، فَإِنَّهُ لَنْ یَرْجِعَ بِالْکَفَافِ».
رواه أبو داود وغیره.
از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «غزوه دو نوع است: اما کسیکه رضایت خدا را طلب کرده و از امام اطاعت میکند و ارزشمندترین مالش را انفاق میکند و با تسامح و آسانگیری با همراه خود رفتار میکند و از فساد دوری میکند، خواب و بیداریاش سراسر برای وی اجر و پاداش است. و اما کسیکه برای فخر و ریا و شهرت بجنگد و از امام سرکشی کرده و در زمین فساد کند، پس کمترین اجر را هم نمیبرد».
"یاسر الشریک" یعنی رفتاری توام با تسامح و آسانگیری در برخورد با همراهش داشته باشد.
1956-1334- (7) (حسن لغیره) وَعَنْ عُبَادَة بْنِ الصَّامِتِ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ غَزَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَمْ یَنْوِ إِلَّا عِقَالًا؛ فَلَهُ مَا نَوَى».
رواه النسائی، وابن حبان فی "صحیحه".
از عبادة بن صامت س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در راه خدا بجنگد و نیتی جز به دست آوردن پا بند شتری نداشته باشد، برای او همان خواهد بود که نیت کرده است».
1957-836- (2) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنِّی أَقِفُ الْمَوْقِفَ أُرِیدُ وَجْهَ اللَّهِ، وَأُرِیدُ أَنْ یُرَىَ مَوْطِنِی؟ فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ ج حَتَّى نَزَلَتْ: ﴿فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا﴾.
رواه الحاکم وقال: "صحیح على شرط الشیخین"([5]). [مضی هناک].
از ابن عباس ب روایت است که میگوید: مردی گفت: ای رسول خدا، من برای کسب رضایت خداوند و اینکه جایگاهم دیده شود، در جهاد شرکت کردم؟ پس رسول الله به وی پاسخ ندادند تا اینکه این آیه نازل شد: «پس هرکس خواهان دیدار خدای خویش است، باید کار شایسته کند و در عبادت پروردگارش کسی را شریک نسازد».
1958-1335- (8) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولِ اللهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ أَوَّلَ النَّاسِ یُقْضَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ رَجُلٌ اسْتُشْهِدَ، فَأُتِیَ بِهِ، فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ، فَعَرَفَهَا، قَالَ: فَمَا عَمِلْتَ فِیهَا؟ قَالَ: قَاتَلْتُ فِیکَ حَتَّى اسْتُشْهِدْتُ. قَالَ: کَذَبْتَ، وَلَکِنَّ قَاتَلْتَ لِأَنْ یُقَالَ: هُوَ جَرِیءٌ، فَقَدْ قِیلَ، ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِیَ فِی النَّارِ..» الحدیث.
رواه مسلم، واللفظ له، والترمذی، وابن خزیمة فی "صحیحه".
از ابوهریره س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «اولین کسیکه در روز قیامت محاکمه میشود، مردی است که شهید شده؛ آورده میشود و خداوند نعمتهای خود را به او یادآور شده و نشان میدهد و او هم نعمتها را میشناسد؛ خداوند متعال میفرماید: در مقابل این نعمتها چه کردی؟ میگوید در راه تو جنگیدم تا شهید شدم، خداوند میفرماید: دروغ گفتی، جنگیدی تا گفته شود او شجاع است و چنین گفته شد. سپس در مورد وی دستور صادر میگردد و بر صورت روی زمین کشیده شده تا به دوزخ انداخته میشود».
(صحیح) وعند الترمذی قال: حَدَّثَنِی رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى إِذَا کَانَ یَوْمُ القِیَامَةِ یَنْزِلُ إِلَى العِبَادِ لِیَقْضِیَ بَیْنَهُمْ، وَکُلُّ أُمَّةٍ جَاثِیَةٌ، فَأَوَّلُ مَنْ یَدْعُو بِهِ رَجُلٌ جَمَعَ القُرْآنَ، وَرَجُلٌ قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَرَجُلٌ کَثِیرُ المَالِ ..» فذکر الحدیث، إلی أن قال: «وَیُؤْتَى بِالَّذِی قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، فَیَقُولُ اللَّهُ لَهُ: فِیمَا ذَا قُتِلْتَ؟ فَیَقُولُ: أَی رَبِّ! أُمِرْتُ بِالجِهَادِ فِی سَبِیلِکَ، فَقَاتَلْتُ حَتَّى قُتِلْتُ، فَیَقُولُ اللَّهُ لَهُ: کَذَبْتَ، وَتَقُولُ لَهُ المَلَائِکَةُ: کَذَبْتَ، وَیَقُولُ اللَّهُ لَهُ: بَلْ أَرَدْتَ أَنْ یُقَالَ: فُلَانٌ جَرِیءٌ، فَقَدْ قِیلَ ذَاکَ».
(صحیح) ثُمَّ ضَرَبَ رَسُولُ اللَّهِ ج عَلَى رُکْبَتِی فَقَالَ: «یَا أَبَا هُرَیْرَةَ! أُولَئِکَ الثَّلَاثَةُ أَوَّلُ خَلْقِ اللَّهِ تُسَعَّرُ بِهِمُ النَّارُ یَوْمَ القِیَامَةِ».
وتقدم بتمامه فی الریاء. [1- الإخلاص برقم 22].
و در روایت ترمذی آمده است: رسول الله ج به من فرمود: «هنگامیکه روز قیامت فرا رسد، خداوند تبارک و تعالی بسوی بندگانش فرود میآید تا بین آنها قضاوت کند، درحالیکه همهی امتها بر زانوهایشان افتادهاند. پس اولین کسیکه فراخوانده میشود، مردی است که قرآن را جمع کرده و مردی است که در راه خدا کشته شده و مردی که دارای مال زیادی است». و حدیث را ذکر نمود تا اینکه فرمود: «و شخصی آورده میشود که در راه خدا کشته شده است؛ پس خداوند به او میفرماید: در چه راهی کشته شدی؟ جواب میدهد: پروردگارا! به جهاد در راهت امر شدم، پس جنگیدم تا کشته شدم. خداوند متعال به او میفرماید: دروغ گفتی؛ و فرشتگان به او میگویند: دروغ گفتی. خداوند متعال میفرماید: بلکه خواهان این بودی که گفته شود: فلانی شجاع و دلیر است، و چنین گفته شد».
سپس رسول الله ج بر دو زانوی من زد و گفت: «ای ابوهریره! در روز قیامت این سه نفر اولین مخلوقات خدا هستند که آتش جهنم بوسیله آنها شعلهور میشود».
(جریء) به فتح جیم و کسر راء: یعنی شجاع.
1959-1336- (9) (صحیح) وَعَنْ شَدَّادِ بْنِ الْهَادِ س([6]): أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَعْرَابِ جَاءَ إِلَى النَّبِیِّ ج فَآمَنَ بِهِ وَاتَّبَعَهُ، ثُمَّ قَالَ: أُهَاجِرُ مَعَکَ. فَأَوْصَى بِهِ النَّبِیُّ ج بَعْضَ أَصْحَابِهِ، فَلَمَّا کَانَتْ غزاةٌ، غَنِمَ النَّبِیُّ ج [شَیْئًا]، فَقَسَمَ، وَقَسَمَ لَهُ، فَأَعْطَى أَصْحَابَهُ مَا قَسَمَ لَهُ، وَکَانَ یَرْعَى ظَهْرَهُمْ، فَلَمَّا جَاءَ دَفَعُوهُ إِلَیْهِ، فَقَالَ: مَا هَذَا؟، قَالُوا: قِسْمٌ قَسَمَهُ لَکَ النَّبِیُّ ج. فَأَخَذَهُ فَجَاءَ بِهِ إِلَى النَّبِیِّ ج، فَقَالَ: مَا هَذَا؟ قَالَ: «قَسَمْتُهُ لَکَ»، قَالَ: مَا عَلَى هَذَا اتَّبَعْتُکَ، وَلَکِنّ اتَّبَعْتُکَ عَلَى أَنْ أُرْمَى إِلَى هَهُنَا - وَأَشَارَ إِلَى حَلْقِهِ - بِسَهْمٍ فَأَمُوتَ، فَأَدْخُلَ الْجَنَّةَ. فَقَالَ: «إِنْ تَصْدُقِ اللَّهَ یَصْدُقْکَ». فَلَبِثُوا قَلِیلًا ثُمَّ نَهَضُوا فِی قِتَالِ الْعَدُوِّ، فَأُتِیَ بِهِ النَّبِیُّ ج یُحْمَلُ، قَدْ أَصَابَهُ سَهْمٌ حَیْثُ أَشَارَ. فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «أَهُوَ هُوَ؟». قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «صَدَقَ اللَّهَ فَصَدَقَهُ». ثُمَّ کَفَّنَهُ النَّبِیُّ ج فِی جُبَّتِهِ الَّتِی عَلَیْهِ، ثُمَّ قَدَّمَهُ فَصَلَّى عَلَیْهِ، وَکَانَ مِمَّا ظَهَرَ مِنْ صَلَاتِهِ: «اللَّهُمَّ! هَذَا عَبْدُکَ خَرَجَ مُهَاجِرًا فِی سَبِیلِکَ، فَقُتِلَ شَهِیدًا، أَنَا شَهِیدٌ عَلَى ذَلِکَ».
رواه النسائی.
از شداد بن الهاد س روایت است که مردی بادیهنشین نزد رسول الله ج آمده و ایمان آورد و از او تبعیت نمود؛ سپس گفت: با تو هجرت میکنم. پس رسول الله ج به چند نفر از اصحابش در مورد او سفارش نمود. هنگامیکه غزوهای رخ داد، رسول الله ج مقداری غنیمت بدست آورد که آن را تقسیم کرده و قسمتی هم برای او قرار داده و آن را به اصحابش سپرد تا به او بدهند؛ و او پشت سرشان چوپانی میکرد؛ هنگامیکه آمد سهم غنیمتش را به او دادند. به آنها گفت: این چیست؟ گفتند: این بهره و نصیبی است که رسول الله ج برای تو قرار داده است. پس آن را گرفته و نزد رسول الله ج آورد و گفت: این چیست؟ رسول الله ج فرمود: «این بهرهای بود که برای تو قرار دادم». گفت: به خاطر این از تو پیروی نمیکنم بلکه از تو پیروی میکنم برای اینکه تیری به اینجا برسد _ به حلقش اشاره کرد _ و بمیرم تا وارد بهشت شوم. رسول الله ج فرمود: «اگر راست بگویی، خداوند تو تصدیق میکند». مدتی صبر نمودند و سپس برای جنگ با دشمن خارج شدند. پس او را حمل کرده نزد رسول الله ج آوردند، درحالیکه تیری به همان جایی که اشاره کرده بود اصابت کرده بود. پس رسول الله ج فرمود: «آیا او همان فرد است؟» گفت: بله! فرمود: «با خداوند صادق بود، پس خداوند او را تصدیق نمود». سپس رسول الله ج او را در جبهی که بر دوشش انداخته بود کفن نمود و او را جلو گذاشته، بر او نماز خوانده و از آنچه از نمازش شنیده میشد این بود: «خدایا این بندهی تو است که برای جهاد در راه تو خارج شد، پس با شهادت کشته شد و من بر آن شاهد هستم».
1960-1337- (10) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عَمْرو بنِ العَاصِی ب قَالَ: قَالَ رَسُولَ الله ج: «مَا مِنْ غَازِیَةٍ أَوْ سَرِیَّةٍ تَغْزُو فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَسْلَمُونَ وَیُصِیبُونَ([7])؛ إِلَّا [کَانُوا قَدْ] تَعَجَّلُوا ثُلُثَیْ أَجْرِهِمْ، وَمَا مِنْ غَازِیَةٍ أَوْ سَرِیَّةٍ تُخْفِقُ وَتُصَابُ، إِلَّا تَمَّ أَجْرُهُمْ».
از عبدالله بن عمرو بن عاصی ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ گروه یا لشکر مجاهد و جنگجویی نیست که در راه خدا جهاد کند و جان سالم بدر برده و غنیمت بدست آورد، مگر اینکه دو سوم اجر خود را پیشاپیش دریافت کردهاند؛ و هیچ گروه یا لشکر جنگجویی نیست [که در جهاد] غنیمت بدست نیاورد یا پیروز نشود و کشته یا زخمی شوند، مگر اینکه اجر و پاداش عملشان به تمام و کمال برای آنها محفوظ است».
وفی روایة: «مَا مِنْ غَازِیَةٍ أَوْ سَرِیَّةٍ تَغْزُو فِی سَبِیلِ اللهِ، فَیُصِیبُونَ الْغَنِیمَةَ، إِلَّا تَعَجَّلُوا ثُلُثَیْ أَجْرِهِمْ مِنَ الْآخِرَةِ، وَیَبْقَى لَهُمُ الثُّلُثُ، وَإِنْ لَمْ یُصِیبُوا غَنِیمَةً، تَمَّ لَهُمْ أَجْرُهُمْ».
رواه مسلم. وروى أبو داود والنسائی وابن ماجه الثانیة.
و در روایتی آمده است: «هیچ گروه یا لشکر مجاهد و جنگجویی نیست که در راه خدا جهاد کند و غنیمت بدست آورد مگر اینکه دو سوم اجر آخرت خود را پیشاپیش دریافت کردهاند و یک سوم برای آنها میماند و اگر غنیمت به دست نیاورند، اجر و پاداش آنها به تمام و کمال برای آنها در آخرت محفوظ میباشد».
گفته میشود: (أخفق الغازی) زمانی که بجنگد و غنیمت به دست نیاورد یا پیروز نشود.
11 -(الترهیب من الفرار من الزحف)
([1]) یعنی دینش؛ مراد این است که هرکس برای عزت دینش بجنگد، جنگ و قتال وی در راه الله است نه کسانی که سوال کننده از آنها میپرسد.
([2]) قلت: والسیاق لمسلم (6/ 46).
([3]) أی: من الأجر، وقوله: "وابتُغی به" على بناء المفعول، أی: طلب.
([4]) وانظر هناک ما علقته على هذا التخریج.
([5]) کذا قال! وهو مردود بأن الثقة رواه مرسلاً، وهو الصواب کما قال البیهقی، وسبق بیانه هناک.
([6]) میگویم: این اعلان رضایت خداوند از شداد در جای خود به کار رفته است چراکه این شداد صحابی معروفی است. و کسی که میگوید: وی از تابعین است، دچار اشتباه شده است و چه بسا وی را با پسرش عبدالله اشتباه گرفته است که پسرش از تابعین است. نگا: "أحکام الجنائز" (ص 81- طبعة المعارف).
([7]) کذا الأصل وغیره، والذی فی مسلم (6/ 48): ". . تغزوا فتغنم وتسلم"، والزیادة منه، وکأنّ المصنف رواه بالمعنى، وکان فی الأصل زیادة: "وتخوف"، فحذفتها؛ لأنها لیست فی مسلم.
1910-1295- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ج: أَیُّ العَمَلِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «إِیمَانٌ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ». قِیلَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: «الجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ». قِیلَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: «حَجٌّ مَبْرُورٌ».
رواه البخاری ومسلم والترمذی والنسائی. [مضی فی أول11- الحج].
از ابوهریره س روایت است که میگوید: از رسول الله ج سؤال شد: کدام عمل برتر است؟ فرمود: «ایمان به الله و رسولش». سپس گفته شد: بعد از آن چه عملی؟ فرمود: «جهاد در راه خدا». گفته شد: بعد از آن چه عملی؟ فرمود: «حج مقبول».
1911-1296- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «الْإِیمَانُ بِاللهِ، وَالْجِهَادُ فِی سَبِیلِ الله» الحدیث.
رواه البخاری ومسلم.
از ابوذر س روایت است که میگوید: گفتم: ای رسول الله ج! کدام عمل برتر است؟ فرمود: «ایمان به الله و جهاد در راه الله».
1912-1297- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س قَالَ: أَتَى رَجُلٌ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَ: أَیُّ النَّاسِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «مُؤْمِنٌ یُجَاهِدُ بِنَفسِهِ وَبِمَالِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ تَعَالَی». قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: «ثُمَّ مُؤْمِنٌ فِی شِعْبٍ مِنَ الشِّعَابِ یَعبُدُ اللهَ، وَیَدَعُ النَّاسَ مِنْ شَرِّهِ».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود والترمذی والنسائی.
از ابوسعید خدری س روایت است که مردی نزد رسول الله ج آمد و گفت: برترین مردم کیست؟ فرمود: «برترین مردم مؤمنی است که با جان و مالش در راه خدا جهاد نماید». گفت: سپس چه کسی؟ فرمود: «سپس مؤمنی است که در درهای از درهها خداوند را عبادت کرده و مردم از شرش در امان باشند».
(صحیح لغیره) والحاکم بإسناد على شرطهما، ولفظه: قَالَ: عَنِ النَّبِیّ ج: أَنَّهُ سُئِلَ: أَیُّ الْمُؤْمِنِینَ أَکْمَلُ([1]) إِیمَانًا؟ قَالَ: «الَّذِی یُجَاهِدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ، وَرَجُلٌ یَعْبُدُ اللَّهَ فِی شِعْبٍ مِنَ الشِّعَابِ، وَقَدْ کَفَى النَّاسَ شَرَّهُ».
و در روایت حاکم آمده است: از رسول الله ج سؤال شد: کاملترین مومنان از نظر ایمان چه کسانی هستند؟ فرمود: «کسیکه با جان و مالش در راه خدا جهاد نماید و مردی که در درهای از درهها خداوند را عبادت کند و مردم از شر او در امان باشند».
1913-1298- (4) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج خَرَجَ عَلَیْهِمْ وَهُمْ جُلُوسٌ فِی مَجْلِسٍ لَهُم فقَالَ: «أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِخَیْرِ النَّاسِ مَنْزِلًا؟». قَالُوا: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «رَجُلٌ آخِذٌ بِرَأْسِ فَرَسِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ حَتَّى یَموتَ أَوْ یُقْتَلَ. أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِالَّذِی یَلِیهِ؟». قُلْنَا: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «امْرُؤٌ مُعْتَزِلٌ فِی شِعْبٍ یُقِیمُ الصَّلَاةَ، وَیُؤْتِی الزَّکَاةَ، وَیَعْتَزِلُ شُرُورَ النَّاسِ. أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِشَرِّ النَّاسِ؟». قُلْنَا: بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «الَّذِی یُسْأَلُ بِاللَّهِ وَلَا یُعْطِی».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب"، والنسائی، وابن حبان فی "صحیحه"، واللفظ لهما، وهو أتم. ورواه مالک عن عطاء بن یسار مرسلاً.
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج درحالی بر آنها وارد شده که در مجلسشان نشسته بودند. فرمود: «آیا شما را از مردمی خبر ندهم که بهترین جایگاه را دارا هستند؟». گفتند: بله، ای رسول الله ج! فرمود: «مردی که افسار اسبش را در راه خدا میگیرد تا اینکه بمیرد یا کشته شود». فرمود: «آیا به شما از کسی که جایگاه وی بعد از آن است خبر ندهم؟» گفتیم: بله ای رسول الله ج! فرمود: «شخصی که به درهای اعتزال جسته، نماز گزارده و زکات میدهد و از شرارتهای مردم دوری میگزیند. آیا شما را از بدترین مردم خبر ندهم؟» گفتیم: بله، ای رسول الله ج! فرمود: «کسیکه به واسطهی نام الله چیزی از او خواسته میشود و او ندهد»([2]).
1914-1299- (5) (صحیح) وَعَنْ سَبْرَةَ بْنِ الفَاکِهٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ الشَّیْطَانَ قَعَدَ لِابْنِ آدَمَ بِطَرِیقِ الْإِسْلَامِ، فَقَالَ: تُسْلِمُ، وَتَذَرُ دِینَکَ وَدِینَ آبَائِکَ؟! فَعَصَاهُ([3]). فَقَعَدَ لَهُ بِطَرِیقِ الْهِجْرَةِ، فَقَالَ لَهُ: تُهَاجِرُ وَتَذَرُ دَارَکَ وَأَرْضَکَ وَسَمَاءکَ؟! فَعَصَاهُ، فَهَاجَرَ. فَقَعَدَ لَهُ بِطَرِیقِ الْجِهَادِ، فَقَالَ: تُجَاهِدُ وَهُوَ جَهْدُ النَّفْسِ وَالْمَالِ، فتُقَاتِلُ فَتُقْتَلُ فَتُنْکَحُ الْمَرْأَةُ وَیُقَسَمُ الْمَالُ؟ فَعَصَاهُ، فَجَاهَدَ». قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَمَاتَ؛ کَانَ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ، وَإِنْ غَرَقَ؛ کَانَ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ، وَإِن وَقَصَتْهُ دَابَّةٌ، کَانَ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ».
رواه النسائی وابن حبان فی "صحیحه"، والبیهقی([4]).
از سَبرة بن فاکه س روایت است که میگوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «شیطان در مسیر انسان به سوی اسلام مینشیند و میگوید: اسلام میآوری و دینت و دین پدرانت را رها میکنی؟! پس از خواستهی او سرباز میزند. پس در مسیر هجرت او مینشیند و به او میگوید: مهاجرت میکنی و خانه و زمین و آسمانت را رها میکنی؟! پس از خواستهی او سر باز میزند و هجرت میکند. پس در مسیر جهاد او مینشیند و میگوید: جهاد میکنی درحالیکه آن به سختی انداختن جان و مال است، میجنگی و کشته میشوی پس همسرت ازدواج میکند و مالت تقسیم میشود؟! پس از خواستهی او سر باز زده و جهاد میکند. رسول الله ج فرمود: «پس کسیکه چنین عمل کند و وفات نماید، این حق بر خداوند است که او را وارد بهشت کند؛ و اگر غرق شود، این حق بر خداوند است که او را وارد بهشت سازد. و اگر حیوانی گردن او را بشکند، این حق بر خداوند است که او را وارد بهشت کند».
1915-1300- (6) (صحیح) وَعَنْ فَضَالَةَ بْنَ عُبَیْدٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «أَنَا زَعِیمٌ - وَالزَّعِیمُ الْحَمِیلُ - لِمَنْ آمَنَ بِی، وَأَسْلَمَ وَهَاجَرَ بِبَیْتٍ فِی رَبَضِ الْجَنَّةِ، وَبِبَیْتٍ فِی وَسَطِ الْجَنَّةِ، وَأَنَا زَعِیمٌ لِمَنْ آمَنَ بِی وَأَسْلَمَ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِبَیْتٍ فِی رَبَضِ الْجَنَّةِ، وَبِبَیْتٍ فِی وَسَطِ الْجَنَّةِ، وَبِبَیْتٍ فِی أَعْلَى غُرَفِ الْجَنَّةِ. فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ لَمْ یَدَعْ لِلْخَیْرِ مَطْلَبًا، وَلَا مِنَ الشَّرِّ مَهْرَبًا، یَمُوتُ حَیْثُ شَاءَ أَنْ یَمُوتَ».
رواه النسائی وابن حبان فی "صحیحه".
از فضالة بن عبید س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «من ضامن کسی هستم که به من ایمان آورده، مسلمان شده و هجرت کند به خانهای در اطراف بهشت و در وسط بهشت؛ و من ضامن کسی هستم که به من ایمان آورده، مسلمان شده و در راه خدا جهاد کند به خانهای در اطراف بهشت و در وسط بهشت و خانهای در بالاترین غرفهها و اتاقهای بهشت؛ پس هرکس چنین کند هیچ مجالی برای خیر باقی نگذاشته [هیچ مکان طلب خیری نبوده مگر در آن حاضر شده خیر را طلبیده] و همچنین مجالی برای شر برایش باقی نمانده [هیچ مکانی برای پناه بردن به آن از شر نبوده مگر به آن پناه برده و فرار کرده است]، هرجا که میخواهد بمیرد بمیرد».
1916-1301- (7) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: مَرَّ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ج بِشِعْبٍ فِیهِ عُیَیْنَةٌ مِنْ مَاءٍ عَذْبَةٍ فَأَعْجَبَتْهُ، فَقَالَ: لَوِ اعْتَزَلْتُ النَّاسَ فَأَقَمْتُ فِی هَذَا الشِّعْبِ. وَلَنْ أَفْعَلَ حَتَّى أَسْتَأْذِنَ رَسُولَ اللَّهِ ج، فَذَکَرَ ذَلِکَ لِرَسُولِ اللَّهِ ج، فَقَالَ: «لَا تَفْعَلْ! فَإِنَّ مُقَامَ أَحَدِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ تَعَالَی؛ أَفْضَلُ مِنْ صَلَاتِهِ فِی بَیْتِهِ سَبْعِینَ عَامًا([5])، أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ، وَیُدْخِلَکُمُ الجَنَّةَ؟ اغْزُو فِی سَبِیلِ اللَّهِ، مَنْ قَاتَلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَوَاقَ نَاقَةٍ، وَجَبَتْ لَهُ الجَنَّةُ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن". والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم".
ابوهریره س میگوید: یکی از یاران رسول الله ج از درهای عبور کرد که چشمه کوچکی از آب شیرین در آن جاری بود، شیفته این دره و چشمه باصفایش شد و گفت: چه خوب است که از مردم اعتزال جسته و در این دره اقامت میکردم. اما تا وقتی از رسول الله ج اجازه نگیرم، چنین کاری نخواهم کرد. موضوع را با رسول الله ج در میان گذاشت و کسب اجازه نمود؛ رسول الله ج در جواب فرمود: «این کار را نکن، فضل جایگاه یکی از شما در راه خدا بیشتر از هفتاد سال نمازش در منزل است. آیا دوست ندارید خداوند شما را ببخشد و وارد بهشت کند؟ پس در راه خدا به جهاد بپردازید. براستی کسیکه به اندازه فاصلهی میان گرفتن و دست برداشتن از پستان یک شتر در دوشیدن آن، در راه خدا به جهاد بپردازد، بهشت بر او واجب میگردد».
0-1302- (8) (صحیح لغیره) ورواه أحمد من حدیث أبی أمامة أطول منه؛ إلا أنه قال: «وَلَمُقَامُ أَحَدِکُمْ فِی الصَّفِّ؛ خَیْرٌ مِنْ صَلَاتِهِ سِتِّینَ سَنَةً».
و احمد از ابوامامه روایت نموده که میگوید: «جایگاه یکی از شما در صف جهاد بهتر از نماز شصت سالش میباشد».
(فواق الناقة): هو ما بین رفع یدک عن ضرعها وقت الحلب ووضعها. و قیل: هو ما بین الحلبتین.
1917-1303- (9) (صحیح لغیره) وَعَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَقَامُ الرَّجُلِ فِی الصَّفِّ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ عُبَادَةِ الرَجُلِ سِتِّینَ سَنَةً».
رواه الحاکم وقال: "صحیح على شرط البخاری".
از عمران بن حصین ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «جایگاه کسی در صف جهاد در راه خدا، از شصت سال عبادت فردی نزد خداوند برتر است».
1918-826- (1) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی إِیمَانٌ لَا شَکَّ فِیهِ، وَغَزْوٌ لَا غُلُولَ فِیهِ، وَحَجٌّ مَبْرُورٌ».
رواه ابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما"، وهو فی "الصحیحین" و غیرهما بنحوه، وقد تقدم [فی أول الحج]([6]).
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برترین اعمال نزد الله تعالی ایمانی است که در آن تردیدی نباشد و جهادی که در آن خیانت نباشد و حج مقبول».
1919-1304- (10) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَیضاً قَالَ: قِیلَ: یَا رَسُولَ اللهِ! مَا یَعْدِلُ الْجِهَادَ فِی سَبِیلِ اللهِ؟ قَالَ: «لَا تَسْتَطِیعُونَهُ». فَأَعَادُوا عَلَیْهِ مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلَاثًا، کُلُّ ذَلِکَ یَقُولُ: «لَا تَسْتَطِیعُونَهُ». ثُمَّ قَالَ: «مَثَلُ الْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللهِ کَمَثَلِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْقَانِتِ بِآیَاتِ اللهِ، لَا یَفْتُرُ مِنْ صَلَاةٍ وَلَا صِیَامٍ حَتَّى یَرْجِعَ الْمُجَاهِدُ فِی سَبِیلِ اللهِ».
رواه البخاری ومسلم، واللفظ له.
همچنین از ابوهریره س روایت است که میگوید: گفته شد: ای رسول الله ج! چه چیزی با جهاد در راه خدا برابری میکند؟ فرمود: «توانایی عمل به آن را ندارید». پس دو یا سه بار این سؤال را تکرار کردند و در هر بار رسول الله ج میفرمود: «توانایی عمل به آن را ندارید». سپس فرمود: «مثال مجاهد در راه خدا مانند روزهدارِ نمازگزارِ مطیعِ آیات الهی است که از نماز و روزه خسته نمیشود تا وقتی که مجاهد در راه خدا از جهاد بر میگردد».
وفی روایة للبخاری: أَنَّ رَجُلاً قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! دُلَّنِی عَلَى عَمَلٍ یَعْدِلُ الجِهَادَ. قَالَ: «لاَ أَجِدُهُ». ثُمَّ قَالَ: «هَلْ تَسْتَطِیعُ إِذَا خَرَجَ المُجَاهِدُ أَنْ تَدْخُلَ مَسْجِدَکَ فَتَقُومَ وَلاَ تَفْتُرَ، وَتَصُومَ وَلاَ تُفْطِرَ؟». فَقَالَ: وَمَنْ یَسْتَطِیعُ ذَلِکَ؟ فَقَالَ أَبُو هُرَیْرَةَ: «فَإِنَّ فَرَسَ المُجَاهِدِ لَیَسْتَنُّ؛ فِی طِوَلِهِ، فَیُکْتَبُ لَهُ حَسَنَاتٌ».
ورواه النسائی نحو هذا.
و در روایتی از بخاری آمده است: مردی گفت: ای رسول الله ج! عملی به من معرفی کن که با جهاد برابر باشد؟ رسول الله ج فرمود: «چنین عملی سراغ ندارم». و افزود: «آیا میتوانی زمانی که مجاهد برای جهاد میرود، به مسجدت رفته و بدون احساس خستگی به نماز بایستی و مداوم روزه بگیری و افطار نکنی؟». آن مرد گفت: چه کسی توانایی چنین کاری را دارد. پس ابوهریره س گفت: اسب مجاهد درحالیکه با طناب بسته شده میدود و برای مجاهد نیکیها نوشته میشود».
(استن الفرس): دویدن. و (الطِّوَل) به کسر طاء و فتح واو: عبارت است از طنابی که با آن حیوان بسته میشود و رها میگردد تا بچرد.
1920-1305- (11) (صحیح) وَعَنهُ؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «إِنَّ فِی الجَنَّةِ مِائَةَ دَرَجَةٍ، أَعَدَّهَا اللَّهُ لِلْمُجَاهِدِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، مَا بَیْنَ الدَّرَجَتَیْنِ کَمَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ».
رواه البخاری.
و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در بهشت صد درجه وجود دارد که خداوند متعال آنها را برای مجاهدین در راه خدا آماده کرده است و فاصله بین هردو درجه، به اندازه فاصله آسمان و زمین است».
1921-827- (2) (ضعیف) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج خَرَجَ بِالنَّاسِ قِبَلَ غَزْوَةِ (تَبُوکَ)، فَلَمَّا أَنْ أَصْبَحَ صَلَّى بِالنَّاسِ صَلَاةَ الصُّبْحِ، ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ رَکِبُوا، فَلَمَّا أَنْ طَلَعَتِ الشَّمْسُ نَعَسَ النَّاسُ عَلَى إِثْرِ الدُّلْجَةِ، وَلَزِمَ مُعَاذٌ رَسُولَ اللَّهِ ج یَتْلُو أَثَرَهُ، وَالنَّاسُ تَفَرَّقَتْ بِهِمْ رِکَابُهُمْ عَلَى جَوَادِّ الطَّرِیقِ؛ تَأْکُلُ وَتَسِیرُ، فَبَیْنَا مُعَاذٌ عَلَى إِثْرِ رَسُولِ اللَّهِ ج، وَنَاقَتُهُ تَأْکُلُ مَرَّةً وَتَسِیرُ أُخْرَى، عَثَرَتْ نَاقَةُ مُعَاذٍ، فَکَبَحَهَا([7]) بِالزِّمَامِ، فَهَبَّتْ حَتَّى نَفَرَتْ مِنْهَا نَاقَةُ رَسُولِ اللَّهِ ج، ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج کَشَفَ عَنْهُ قِنَاعَهُ، فَالْتَفَتَ فَإِذَا لَیْسَ فِی الْجَیْشِ أَدْنَى إِلَیْهِ مِنْ مُعَاذٍ، فَنَادَاهُ رَسُولُ اللَّهِ ج فَقَالَ: «یَا مُعَاذُ!». قَالَ: لَبَّیْکَ یَا رَسُولَ اللَّه! قَالَ: «ادْنُ دُونَکَ». فَدَنَا مِنْهُ حَتَّى لَصِقَتْ رَاحِلَتَاهُمَا، إِحْدَاهُمَا بِالْأُخْرَى. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا کُنْتُ أَحْسِبُ النَّاسَ مِنَّا کَمَکَانِهِمْ مِنَ الْبُعْدِ». فَقَالَ مُعَاذٌ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! نَعَسَ النَّاسُ، فَتَفَرَّقَتْ بِهِمْ رِکَابُهُمْ تَرْتَعُ وَتَسِیرُ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «وَأَنَا کُنْتُ نَاعِسًا». فَلَمَّا رَأَى مُعَاذٌ بِشْرَ رَسُولِ اللَّهِ ج وَخَلْوَتَهُ لَهُ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! ائْذَنْ لِی أَسْأَلْکَ عَنْ کَلِمَةٍ قَدْ أَمْرَضَتْنِی وَأَسْقَمَتْنِی وَأَحْزَنَتْنِی. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «سَلْ عَمَّا شِئْتَ». قَالَ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! حَدِّثْنِی بِعَمَلٍ یُدْخِلُنِی الْجَنَّةَ، لَا أَسْأَلُکَ عَنْ شَیْءٍ غَیْرِه. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «بَخٍ، بَخٍ، بَخٍ، لَقَدْ سَأَلْتَ لِعَظِیمٍ، لَقَدْ سَأَلْتَ لِعَظِیمٍ، لَقَدْ سَأَلْتَ لِعَظِیمٍ، (ثَلَاثًا)، وَإِنَّهُ لَیَسِیرٌ عَلَى مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَیْرَ، وَإِنَّهُ لَیَسِیرٌ عَلَى مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَیْرَ، وَإِنَّهُ لَیَسِیرٌ عَلَى مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَیْرَ». فَلَمْ یُحَدِّثْهُ بِشَیْءٍ، إِلَّا أَعَادَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، حِرْصًا لِکَیْمَا یُتْقِنَهُ عَنْهُ، فَقَالَ نَبِیُّ اللَّهِ ج: «إِنْ شِئْتَ یَا مُعَاذُ! حَدَّثْتُکَ بِرَأْسِ هَذَا الْأَمْرِ، وَقِوَامِ هَذَا الْأَمْرِ، وَذِرْوَةِ السَّنَامِ». فَقَالَ مُعَاذٌ: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ! حَدِّثْنِی بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی. فَقَالَ نَبِیُّ اللَّهِ ج: «إِنَّ رَأْسَ هَذَا الْأَمْرِ أَنْ تَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَإِنَّ قَوَامَ هَذَا الْأَمْرِ إِقَامُ الصَّلَاةِ، وَإِیتَاءُ الزَّکَاةِ، وَأَنَّ ذِرْوَةَ السَّنَامِ مِنْهُ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى یُقِیمُوا الصَّلَاةَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاةَ، وَیَشْهَدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ فَقَدِ اعْتَصَمُوا، وَعَصَمُوا دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ، إِلَّا بِحَقِّهَا، وَحِسَابُهُمْ عَلَى اللَّهِ»([8]). وَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ مَا شَحُبَ وَجْهٌ، وَلَا اغْبَرَّتْ قَدَمٌ فِی عَمَلٍ تُبْتَغَى بِهِ دَرَجَاتُ الآخرة بَعْدَ الصَّلَاةِ الْمَفْرُوضَةِ کَجِهَادٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَلَا ثَقُلَ مِیزَانُ عَبْدٍ کَدَابَّةٍ تَنْفُقُ [لَهُ]([9]) فِی سَبِیلِ اللَّهِ، أَوْ یُحْمِلُ عَلَیْهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ».
رواه أحمد والبزار من روایة شهر بن حوشب عن معاذ، ولا أراه سمع منه. ورواه أحمد أیضاً، والترمذی وصححه، والنسائی وابن ماجه؛ کلهم من روایة أبی وائل عنه مختصراً. ویأتی فی "الصمت" إن شاء الله تعالى [23- الأدب/20].
از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج همراه مردم برای غزوه تبوک خارج شد. چون صبح شد همراه مردم نماز صبح را خواند و سپس حرکت نمودند. چون خورشید طلوع کرد، در اثر راهپیمایی شبانه، آنان را چرت گرفت. معاذ پشت سر رسول الله حرکت میکرد و مردم از وسط راه پراکنده شدند. میخوردند و حرکت میکردند و معاذ به دنبال رسول الله ج بود که گاهی شترش میخورد و گاهی حرکت میکرد. شتر معاذ لغزید و زمین خورد، پس معاذ افسارش را کشید تا از سرعت آن بکاهد. شترش سراسیمه شد و در اثر آن شتر رسول الله ج رم کرد و گریخت. چون رسول الله ج پوشش سر خود را کنار زد و متوجه لشکر شد، کسی را از معاذ نزدیکتر به خود نیافت. پس او را صدا زد: ای معاذ؛ معاذ گفت: گوش به فرمانم ای رسول خدا؛ فرمود: «نزدیک شو»؛ پس چنان معاذ به رسول الله ج نزدیک شد که شترانشان به هم چسبید. رسول الله ج فرمود: «گمان نمیکردم مردم چنین از ما دور باشند». پس معاذ گفت: ای پیامبر خدا، مردم را چرت گرفت و مرکبهایشان پراکنده و مشغول چرا شدند و علف میخوردند و حرکت میکردند. رسول الله ج فرمودند: «و مرا نیز چرت گرفته بود». چون معاذ شرح صدر رسول الله ج را دید، خلوت با ایشان را غنیمت شمرده و گفت: ای رسول خدا، به من اجازه دهید تا در مورد چیزی از شما سوال کنم که مرا بیمار و غمگین کرده است. رسول الله ج فرمودند: «از هرچه میخواهی سوال کن». گفت: ای پیامبر خدا، از عملی برایم بگو که مرا وارد بهشت کند. رسول الله ج فرمود: «به به؛ از امر بزرگی سوال نمودی». و این جمله را سه بار تکرار نمود. و آن عمل برای کسیکه خداوند در مورد او اراده خیر نموده آسان است. و این را سه بار فرمودند تا اینکه پاسخ را به خوبی و دقت از ایشان دریافت کند. سپس پیامبر خدا فرمود: «اینکه به الله و روز قیامت ایمان آوری و نماز را بر پاداری و زکات را بپردازی و الله را به یکتایی عبادت کنی و کسی را با او شریک نکنی. تا اینکه در این حالت بمیری». معاذ گفت: ای رسول خدا، اینها را برایم تکرار کن. پس رسول الله ج سه بار این امور را تکرار نمود. سپس فرمود: «ای معاذ، اگر بخواهی راس و ستون این امر و قله رفیع آن را به تو بگویم؟» معاذ گفت: بله ای رسول خدا؛ به من بگو پدر و مادرم به فدایت. پس رسول الله ج فرمود: «راس این امر آن است که گواهی دهی معبود بر حقی جز الله نیست، یکتاست و شریکی ندارد و محمد بنده و فرستاده اوست. و اساس این امر اقامه نماز و پرداختن زکات است و قلهی رفیع آن جهاد در راه خداست. براستی ماموریت یافتهام با مردم بجنگم تا نماز را بر پادارند و زکات را بپردازند و گواهی دهند که معبود بر حقی جز الله نیست، یکتاست و شریکی ندارد و محمد بنده و فرستاده اوست. پس چون چنین کردند، در امان خواهند بود و خون و اموالشان مصون خواهد بود مگر در برابر حق آن؛ و حساب ایشان (در قیامت) با خدا خواهد بود».
و رسول الله ج فرمودند: «سوگند به کسیکه جان محمد در دست اوست بعد از نماز فرض، هیچ عملی چون جهاد فی سبیل الله نیست که شایسته درجات بهشت باشد که در مسیر آن رنگ چهره تغییر کند و قدمها غبار آلود شود. و چیزی چون چهارپایی که در راه خدا به بنده انفاق میشود یا در راه خدا بر آن سوار میشود، در میزان اعمال او سنگینی نمیکند».
1922-1306- (12) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ رَضِیَ بِاللهِ رَبًّا، وَبِالْإِسْلَامِ دِینًا، وَبِمُحَمَّدٍ ج رَسُولاً، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ». فَعَجِبَ لَهَا أَبُو سَعِیدٍ، فَقَالَ: أَعِدْهَا عَلَیَّ یَا رَسُولَ اللهِ! فَأَعَادَهَا عَلَیه. ثُمَّ قَالَ: «وَأُخْرَى یُرْفَعُ اللهُ بِهَا للْعَبْدِ مِائَةَ دَرَجَةٍ فِی الْجَنَّةِ، مَا بَیْنَ کُلِّ دَرَجَتَیْنِ کَمَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ». قَالَ: وَمَا هِیَ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللهِ».
رواه مسلم وأبو داود والنسائی.
از ابو سعید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به الله به عنوان خدا و به اسلام به عنوان دین و به محمد ج به عنوان رسول الله راضی و خشنود باشد، بهشت بر او واجب شده است». ابوسعید س از آن جملات خوشش آمد و گفت: ای رسول الله ج! آنها را برای من تکرار کن؛ رسول الله ج تکرار نموده و سپس فرمود: «عمل دیگری است که خداوند متعال به سبب آن صد درجه به درجات بنده میافزاید چنانکه فاصلهی بین هردو درجه، به اندازهی فاصلهی آسمان و زمین است». ابوسعید س گفت: ای رسول الله ج! آن عمل چیست؟ رسول الله ج فرمود: «جهاد در راه خدا».
1923-828- (3) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِی ج قَالَ: «ذِرْوَةُ سَنَامِ الْإسلام الجهاد، لَا یَنَالُهُ إِلَّا أَفْضَلُهُمْ».
رواه الطبرانی.
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «قلهی رفیع اسلام جهاد است و کسی جز برترین آنها به آن دست نمییابد».
1924-829- (4) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ عَمْرِو بْنِ عَبَسَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ قَاتَلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فُوَاقَ نَاقَةٍ، حَرَّمَ اللَّهُ عَلَى وَجْهِهِ النَّارَ»([10]).
رواه أحمد.
از عمرو بن عبسه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «و هرکس در راه خدا به اندازه فاصله میان گرفتن و رها کردن پستان شتر در دوشیدنش جهاد کند، خداوند متعال آتش را بر چهرهاش حرام میکند».
1925-830- (5) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی الْمُنْذِرِ س: أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! إِنَّ فُلَانًا هَلَکَ فَصَلِّ عَلَیْهِ. فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّهُ فَاجِرٌ فَلَا تُصَلِّ عَلَیْهِ، فَقَالَ الرَّجُلُ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَلَمْ تَرَ اللَّیْلَةَ الَّتِی أَصبَحْتُ فِیهَا فِی الْحَرَسِ؛ فَإِنَّهُ کَانَ فِیهِمْ. فَقَامَ رَسُولُ اللهِ ج فَصَلَّى عَلَیْهِ، ثُمَّ تَبِعَهُ حَتَّى جَاءَ قَبْرَهُ فَقَعَدَ، حَتَّى إِذَا فَرَغَ مِنْهُ حَثَى عَلَیْهِ ثَلَاثَ حَثَیَاتٍ، ثُمَّ قَالَ: «یُثْنِی عَلَیْکَ النَّاسُ شَرًّا، وَأُثْنِی عَلَیْکَ خَیْرًا». فَقَالَ عُمَرُ: وَمَا ذَاکَ یَا رَسُولَ اللهِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «دَعْنَا مِنْکَ یَا ابْنَ الْخَطَّابِ! مَنْ جَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللهِ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ».
رواه الطبرانی، وإسناده لا بأس به إن شاء الله تعالى([11]).
از ابومنذر س روایت است که: مردی نزد رسول الله ج آمده و گفت: ای رسول خدا، فلانی مُرد، بر او نماز بخوان. عمر گفت: او فاجر بود، بر او نماز نخوان. آن مرد گفت: ای رسول خدا، آیا شبی را که در نگهبانی صبح کردم، به خاطر نداری. او در میان آنان بود. پس رسول الله ج برخاسته و بر او نماز خواند. و جنازه را تا قبرش همراهی کرد و آنگاه نشست تا اینکه دفن وی تمام شد و سه مشت خاک بر قبرش ریخت. سپس فرمود: «مردم شر و بدی تو را گفتند و خوبی تو برایم ذکر شد». عمر گفت: چگونه ای رسول خدا؟ فرمود: «ای ابن خطاب بگذار رای تو را نادیده بگیریم. هرکس در راه خدا جهاد کند، بهشت بر او واجب میشود».
1926-1307- (13) (حسن لغیره) وَعَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ س قَالَ: بَیْنَمَا أَنَا عِنْدَ رَسُولِ اللهِ ج إِذْ جَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «إِیمَانٌ بِاللهِ، وَجِهَادٌ فِی سَبِیلِه، وَحَجٌّ مَبْرُورٌ». فَلَمَّا وَلَّى الرَّجُلُ قَالَ: «وَأَهْوَنُ عَلَیْکَ مِنْ ذَلِکَ إِطْعَامُ الطَّعَامِ، وَلِینُ الْکَلَامِ، وَحُسْنُ الْخُلُقِ». فَلَمَّا وَلَّى الرَّجُلُ قَالَ: «وَأَهْوَنُ عَلَیْکَ مِنْ ذَلِکَ، لَا تَتَّهِمِ اللهَ فِی شَیْءٍ قَضَاهُ عَلَیْکَ».
رواه أحمد([12]) والطبرانی بإسنادین أحدهما حسن، واللفظ له.
از عبادة بن صامت س روایت است که میگوید: نزد رسول الله ج بودم که مردی نزد او آمده و گفت: ای رسول الله ج! کدامین عمل برتر است؟ فرمود: «ایمان به الله و جهاد در راه او و حج مقبول». وقتی آن مرد پشت نمود، رسول الله ج فرمود: «و آسانتر از آن بر تو غذا دادن به دیگران، به نرمی سخن گفتن و اخلاق نیکو میباشد». وقتی آن مرد پشت نمود، فرمود: «و آسانتر از آن بر تو این است که خداوند را در مورد آنچه قضایش در مورد تو بر آن رفته است، متهم نکنی».
1927-1308- (14) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ عَوْنُهُمْ: المُجَاهِدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَالمُکَاتَبُ الَّذِی یُرِیدُ الأَدَاءَ، وَالنَّاکِحُ الَّذِی یُرِیدُ العَفَافَ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح". وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم، وقال: "صحیح على شرط مسلم"([13]).
از ابو هریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بر خداست که سه گروه را یاری کند: مجاهد در راه خدا، بردهی مکاتب که [با اربابش در برابر مالی عقد آزادی بسته و] قصد ادای آن را دارد و کسیکه میخواهد از راه ازدواج عفت و پاکدامنی خود را حفظ کند».
1928-831- (6) (ضعیف) وَعَنْ مَکْحُولٍ قَالَ: کَثُرَ الْمُسْتَأْذِنُونُ عَلَی رَسُول اللَّه ج إِلَى الْحَجِّ یَوْمَ غَزْوَةِ (تَبُوکَ)، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «غَزْوَةٌ لِمَنْ قَدْ حَجَّ أَفْضَلُ مِنْ أَرْبَعِینَ حَجَّةً».
رواه أبو داود فی "المراسیل" من روایة إسماعیل بن عیاش.
از مکحول روایت است: بسیار بودند کسانیکه در روز غزوه تبوک برای حج اجازه خواستند. پس رسول الله ج فرمود: «این غزوه برای کسیکه حج کرده، برتر از چهل حج است».
1929-832- (7) (ضعیف) وَعن ابن عباس ب عن النبی ج قال: «حجَّة خیر من أربعین غزوة، وغزوة خیرٌ من أَربعین حجَّة. -یقول:- إذا حجَّ الرجل حجَّةَ الإِسلام فغزوة خیر له من أَربعین حجَّة، وحجَّة الإِسلام خیر من أربعین غزوة».
رواه البزار، ورواته ثقات معروفون، وعنبسة بن هبیرة وثقه ابن حبان، ولم أقف فیه على جرح([14]).
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «حج کردن بهتر از چهل غزوه است و یک غزوه بهتر از چهل حج است. چون کسی حج اسلام را به جای آورد، شرکت در غزوه برای او از چهل حج (نافله) بهتر است و حج اسلام برای او بهتر از چهل غزوه است».
1930-833- (8) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِی ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «حَجَّةٌ لِمَنْ لَمْ یَحُجُّ خَیْرٌ مِنْ عَشْرِ غَزَوَاتٍ، وَغَزْوَةٌ لِمَنْ قَدْ حَجَّ خَیْرٌ مِنْ عَشْرِ حِجَجٍ» الحدیث.
رواه الطبرانی والبیهقی، ویأتی بتمامه فی "غزاة البحر" إن شاء الله [12- باب].
از عبدالله بن عمرو بن العاصی ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «حج برای کسیکه حج نکرده، بهتر از شرکت در ده غزوه است و شرکت در غزوه برای کسیکه حج کرده، بهتر از ده حج است».
1931-1309- (15) (صحیح) وَعَنْ أَبِی بَکْرِ بْنِ أَبِی مُوسَى الأَشعَرِی قَالَ: سَمِعْتُ أَبِی وَهُوَ بِحَضْرَةِ الْعَدُوِّ یَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ أَبْوَابَ الْجَنَّةِ تَحْتَ ظِلَالِ السُّیُوفِ»([15]). فَقَامَ رَجُلٌ رَثُّ الْهَیْئَةِ، فَقَالَ: یَا أَبَا مُوسَى! أنْتَ سَمِعْتَ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ هَذَا؟ قَالَ: نَعَمْ. فَرَجَعَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ: أَقْرَأُ عَلَیْکُمُ السَّلَامَ، ثُمَّ کَسَرَ جَفْنَ سَیْفِهِ فَأَلْقَاهُ، ثُمَّ مَشَى بِسَیْفِهِ إِلَى الْعَدُوِّ فَضَرَبَ بِهِ حَتَّى قُتِلَ.
رواه مسلم والترمذی وغیرهما.
از ابوبکر بن ابوموسی اشعری س روایت شده از پدرم که در حال جهاد بود شنیدم که گفت: رسول الله ج فرمودند: «دروازههای بهشت زیر سایهی شمشیرها هستند». مردی ژندهپوش بلند شد و گفت: ای ابوموسی! تو از رسول الله ج شنیدی که چنین فرمود؟ گفت: بله، سپس آن مَرد به سوی یارانش برگشت و گفت: بر شما سلام میگویم [خداحافظی کرد]؛ سپس غلاف شمشیرش را شکسته و آن را دور انداخت و با شمشیر کشیده به سوی دشمن حمله نمود و با آن به جنگ با کفار پرداخت تا کشته شد».
(جَفن السیف) به فتح جیم و إسکان فاء: عبارت است از غلاف شمشیر.
1932-1310- (16) (صحیح) وَعَن البَرَاءَ س قَالَ: أَتَى النَّبِیَّ ج رَجُلٌ مُقَنَّعٌ بِالحَدِیدِ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أُقَاتِلُ أَوْ أُسْلِمُ؟ قَالَ: «أَسْلِمْ، ثُمَّ قَاتِلْ». فَأَسْلَمَ ثُمَّ قَاتَلَ، فَقُتِلَ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «عَمِلَ قَلِیلًا، وَأُجِرَ کَثِیرًا».
رواه البخاری واللفظ له، ومسلم.
براء س میگوید: مردی زرهپوش نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج! به جهاد بروم یا مسلمان شوم؟ رسول الله ج فرمود: «مسلمان شو، آنگاه جهاد کن». بنابراین آن مرد مسلمان شد، سپس جهاد کرده و کشته شد. رسول الله ج فرمود: «اندکی عمل نمود و پاداشی بزرگ دریافت کرد».
(مقنَّع) به ضم میم و فتح نون مشدد: یعنی پوشیده از آهن [زره پوش]. و گفته شده: یعنی: «علی رأسه خوذة»([16]) یعنی کلاخود بر سر. و معانی دیگری برای آن گفته شده است.
1933-1311- (17) (صحیح) وَرَوَى مُسلِمٌ عَن جَابِرٍ س قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ مِنْ بَنِی النَّبِیتِ (قَبِیلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ) فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَأَنَّکَ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، ثُمَّ تَقَدَّمَ فَقَاتَلَ حَتَّى قُتِلَ. فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «عَمِلَ هَذَا یَسِیرًا، وَأُجِرَ کَثِیرًا».
مسلم از جابر س روایت میکند که گفت: مردی از بنی نبیت (قبیلهای از انصار) آمد و گفت: أشهد أن لا إله إلا الله وأنک عبده ورسوله، سپس پیش رفته و جنگید تا کشته شد. رسول الله ج فرمود: «این فرد عمل اندکی انجام داد و پاداش زیادی دریافت کرد».
1934-1312- (18) (صحیح) وَعَن أَنَسٍ س قَالَ: انْطَلَقَ رَسُولُ اللهِ ج وَأَصْحَابُهُ حَتَّى سَبَقُوا الْمُشْرِکِینَ إِلَى (بَدْرٍ)، وَجَاءَ الْمُشْرِکُونَ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَا یُقَدِّمَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِلَى شَیْءٍ حَتَّى أَکُونَ أَنَا دُونَهُ». فَدَنَا الْمُشْرِکُونَ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «قُومُوا إِلَى جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَوَاتُ وَالْأَرْضُ». قَالَ: عُمَیْرُ بْنُ الْحَمَامِ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَجَنَّةٌ عَرْضُهَا السَّمَوَاتُ وَالْأَرْضُ؟ قَالَ: «نَعَمْ». قَالَ: بَخٍ بَخٍ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا یَحْمِلُکَ عَلَى قَوْلِکَ: بَخٍ بَخٍ». قَالَ: لَا وَاللهِ یَا رَسُولَ اللهِ، إِلَّا رَجَاءَ أَنْ أَکُونَ مِنْ أَهْلِهَا. قَالَ: «فَإِنَّکَ مِنْ أَهْلِهَا». فَأَخْرَجَ تَمَرَاتٍ مِنْ قَرَنِهِ، فَجَعَلَ یَأْکُلُ مِنْهُنَّ. ثُمَّ قَالَ: إِنْ أَنَا حُیِیتُ حَتَّى آکُلَ تَمَرَاتِی هَذِهِ إِنَّهَا لَحَیَاةٌ طَوِیلَةٌ! فَرَمَى بِمَا کَانَ مَعَهُ مِنَ التَّمْرِ، ثُمَّ قَاتَلَهُمْ حَتَّى قُتِلَ س.
رواه مسلم.
از انس س روایت شده که رسول الله ج و اصحابش رفتند تا آنجا که پیش از مشرکان به چاههای بدر رسیدند و سپس مشرکان هم آمدند. پس رسول الله ج فرمودند: «هیچیک از شما قبل از من اقدامی نکند». مشرکان نزدیک شدند، پس رسول الله ج فرمود: «به سوی بهشتی که مساحت آن به اندازهی آسمانها و زمین است، حرکت کنید». عمیر بن حمام س گفت: ای رسول الله ج! بهشتی که مساحت آن به اندازهی آسمانها و زمین است؟! فرمود: «بله». گفت: بَه بَه! رسول الله ج فرمود: «چه چیزی تو را به گفتن: بَه بَه وا داشت؟!» عرض کرد: ای رسول الله ج! به خدا سوگند، چیزی نیست جز امید به اینکه من یکی از بهشتیان باشم. رسول الله ج فرمود: «تو از آنها هستی». عمیر چند دانه خرما از تیردانش بیرون آورد و شروع به خوردن آنها کرد. سپس گفت: اگر من زنده باشم تا این خرماها را بخورم، این زندگی طولانیای است. پس هرچه خرما داشت رها کرد و به جنگ با مشرکان روی آورد تا شهید شد.
(القَرَن) به فتح قاف و راء: عبارت است از تیردان.
1935-1313- (19) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَا یَجْتَمِعُ کَافِرٌ وَقَاتِلُهُ فِی النَّارِ أَبَدًا».
رواه مسلم وأبو داود. ورواه النسائی والحاکم أطول منه. [مضی6- باب /11- حدیث].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگز کافر و قاتلش در آتش با هم جمع نمیشوند».
0-1314- (20) (صحیح) ورواه ابن حبان فی "صحیحه" من حدیث معاذ بن جبل([17]).
1936-1315- (21) (صحیح) وَعَنْ أَنَس بن مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَعْنِی «یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ : المُجَاهِدُ فِی سَبِیلِی هُوَ عَلَیَّ ضَامِنٌ، إِنْ قَبَضْتُهُ أَوْرَثْتُهُ الجَنَّةَ، وَإِنْ رَجَعْتُهُ رَجَعْتُهُ بِأَجْرٍ أَوْ غَنِیمَةٍ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث غریب صحیح". وهو فی "الصحیحین" و غیرهما بنحوه من حدیث أبی هریرة، وتقدم [6- باب].
از انس بن مالک س روایت که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال میفرماید:
مجاهدی که در راه من است، من ضامن او هستم؛ اگر قبض روحش کنم، او را وارد بهشت میکنم و اگر او را [سالم] بازگردانم، با غنیمت و اجر و پاداش برمیگردانم».
1937-1316- (22) (صحیح) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ جَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَانَ ضَامِنًا عَلَى اللَّهِ، وَمَنْ عَادَ مَرِیضًا کَانَ ضَامِنًا عَلَى اللَّهِ، وَمَنْ غَدَا إِلَى المَسْجِد أَوْ رَاحَ کَانَ ضَامِنًا عَلَى اللَّهِ، وَمَنْ دَخَلَ عَلَى إِمَامٍ یُعَزِّزُهُ کَانَ ضَامِنًا عَلَى اللَّهِ، وَمَنْ جَلَسَ فِی بَیْتِهِ لَمْ یَغْتَبْ إِنْسَانًا کَانَ ضَامِنًا عَلَى اللَّهِ».
رواه ابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما"، واللفظ لهما.
از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در راه خدا جهاد کند، در ضمانت خداوند است؛ و کسیکه مریضی را عیادت نماید در ضمانت خداوند است؛ و کسی که به مسجد رفت و آمد کند، در ضمانت خداوند است. و کسیکه جهت نصیحت بر امام و حاکمی وارد شود در ضمانت خداوند است؛ و هرکس در خانه بماند و غیبت انسانی را نکند، در ضمانت خداوند است».
ورواه أبو یعلى بنحوه، وعنده: "أو خرج مع جنازة" بدل: "ومن غدا إلى المسجد".
ورواه أحمد والطبرانی، وتقدم لفظهما [6- باب/8- حدیث].
و در روایت ابویعلی «یا در تشییع جنازهای شرکت کند» به جای «کسیکه به مسجد برود» آمده است.
0-1317- (23) (صحیح) وهو عند أبی داود من حدیث أبی أمامة، إلا أن عنده الثالثة: «وَرَجُلٌ دَخَلَ بَیْتَهُ بِسَلَامٍ، فَهُوَ ضَامِنٌ عَلَى اللَّهِ».
و در روایت ابوداود آمده است: «و مردی که با سلام وارد خانهاش شود، در ضمانت خداوند است».
1938-1318- (24) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ حُبْشِیٍّ الْخَثْعَمِیِّ س أَنَّ النَّبِیَّ ج سُئِلَ: أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «إِیمَانٌ لَا شَکَّ فِیهِ، وَجِهَادٌ لَا غُلُولَ فِیهِ، وَحَجَّةٌ مَبْرُورَةٌ». قِیلَ: فَأَیُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «جُهْدُ الْمُقِلِّ» قِیلَ: فَأَیُّ الْهِجْرَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «مَنْ هَجَرَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ» قِیلَ: فَأَیُّ الْجِهَادِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «مَنْ جَاهَدَ الْمُشْرِکِینَ بِنَفْسِهِ ومَالِهِ». قِیلَ: فَأَیُّ الْقَتْلِ أَشْرَفُ؟ قَالَ: «مَنْ أُهَرِیقَ دَمُهُ، وَعُقِرَ جَوَادُهُ».
رواه أبو داود، والنسائی، واللفظ له، وهو أتم.
از عبدالله بن حُبشی الخَثعَمی س روایت است که از رسول الله ج سؤال شد: برترین اعمال کدام است؟ فرمود: «ایمانی که شکی در آن نباشد. و جهادی که با خیانت همراه نباشد و حج مقبول». گفته شد: برترین صدقه کدام است؟ فرمود: «صدقه دادن در زمان تنگدستی». گفته شد: برترین هجرت کدام است؟ فرمود: «کسیکه آنچه خداوند حرام نموده ترک کند». گفته شد: برترین جهاد کدام است؟ فرمود: «کسیکه با جان و مالش با مشرکین جهاد کند». گفته شد: برترین نوع کشته شدن کدام است؟ فرمود: «کسیکه خونش ریخته شود و اسبش کشته شود».
1939-1319- (25) (صحیح لغیره) وَعَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «جَاهِدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ فَإِنَّ الْجِهَادَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ، یُنَجِّی اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى بِهِ مِنَ الْهَمِّ وَالْغَمِّ».
رواه أحمد، واللفظ له، ورواته ثقات. والطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط"، والحاکم، وصحح إسناده.
از عبادة بن صامت س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در راه خدا جهاد کنید؛ زیرا جهاد در راه خدا دری از درهای بهشت است که خداوند تبارک و تعالی به وسیلهی آن از ناراحتی و نگرانی نجات میدهد».
1940-1320- (26) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَثَلُ الْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ کَمَثَلِ الْقَانِتِ الصَّائِمِ لَا یَفْتُرُ صَلَاةً وَلَا صِیَامًا حَتَّى یَرْجِعَهُ اللَّهُ إِلَى أَهْلِهِ بِمَا یَرْجِعُهُ إِلَیْهِمْ مِنْ غَنِیمَةٍ أَوْ أَجْرٍ، أَوْ یَتَوَفَّاهُ فَیُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ».
از ابو هریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مثال مجاهد در راه خدا مانند نمازگزار و روزهداری است که از نماز و روزه خسته نمیشود تا وقتی که خدا او را با اجر و پاداش و غنیمت نزد خانوادهاش بر میگرداند یا او را میمیراند و وارد بهشت میکند».
رواه ابن حبان فی "صحیحه" عن شیخه عمر([18]) بن سعید بن سنان، قال: «وَکَانَ قَدْ صَامَ النَّهَارَ، وَقَامَ اللَّیْلِ ثَمَانِینَ سَنَةً غَازِیًا وَمُرَابِطًا».
و در روایت ابن حبان آمده است: «کسیکه در راه خدا میجنگد و نگهبانی میدهد همچون کسی است که هشتاد سال روزها روزه گرفته و شبها را به نماز ایستاده است».
(قال المملی) /: "وهو فی "الصحیحین" وغیرهما بنحوه أطول منه، وتقدم [فی الباب برقم10].
وفی روایة للنسائی فی هذا الحدیث: «مَثَلُ الْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ - وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَنْ جَاهَدَ فِی سَبِیلِهِ - کَمَثَلِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْخَاشِعِ الرَّاکِعِ السَّاجِدِ».
و در روایت نسائی آمده است: «مثال مجاهد در راه خدا - و خداوند بهتر میداند که چه کسی در راه او جهاد میکند- مانند روزهدارِ مطیعِ خاشعی است که رکوع و سجود میکند».
1941-1321- (27) (صحیح لغیره) وَعَن مُعاذِ بن أَنَسٍ س عَنِ النَّبِیَّ ج: أَنَّ امْرَأَةً أَتَتْهُ فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! انْطَلَقَ زَوْجِی غَازِیًا، وَکُنْتُ أَقْتَدِی بِصَلَاتِهِ إِذَا صَلَّى، وَبِفِعْلِهِ کُلِّهِ، فَأَخْبِرْنِی بِعَمَلٍ یُبْلِغُنِی عَمَلَهُ حَتَّى یَرْجِعَ. قَالَ لَهَا: «أَتَسْتَطِیعِینَ أَنْ تَقُومِی وَلَا تَقْعُدِی، وَتَصُومِی وَلَا تُفْطِرِی، وَتَذْکُرِی اللَّهَ تَعَالَى وَلَا تَفْتُرِی حَتَّى یَرْجِعَ؟». قَالَتْ: مَا أُطِیقُ هَذَا یَا رَسُولَ اللَّهِ! فَقَالَ: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لَوْ طُوِّقْتِیهِ([19])؛ مَا بَلَغْتِ الْعُشْرَ([20]) مِنْ عَمَلِهِ».
رواه أحمد من روایة رشدین بن سعد، وهو ثقة عنده، ولا بأس بحدیثه فی المتابعات والرقائق.
از معاذ بن انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «زنی نزد او آمده و گفت: ای رسول الله ج! همسرم به خاطر جهاد مرا ترک نموده است؛ هرگاه نماز میخواند به نماز او و به تمام کارهای او اقتدا میکردم؛ مرا از عملی خبر ده که تا وقت بازگشت وی، به عمل او برساند. رسول الله ج به او فرمود: «آیا میتوانی تا زمانی که بر میگردد [به قیام] بایستی و ننشینی و روزه بگیری و افطار نکنی و ذکر خدا را نموده و از آن خسته نشوی». وی گفت: ای رسول الله ج! توانایی این را ندارم. پس فرمود: «قسم به کسیکه جانم در دست اوست اگر توانایی آن را داشتی به اندازهی یک دهم از عمل او نمیرسیدی».
(العشور): جمع (عشر) و ان عبارت است از یک جزء از ده بخش.
1942-1322- (28) (حسن صحیح) وَعَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَثَلُ الْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، کَمَثَلِ الصَّائِمِ نَهَارَهُ، الْقَائِمِ لَیْلَهُ، حَتَّى یَرْجِعَ مَتَى یرَجعُ».
رواه أحمد والبزار والطبرانی، ورجال أحمد محتج بهم فی "الصحیح".
از نعمان بن بشیر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مثال مجاهد در راه خدا مانند کسی است که روز را روزه گرفته و شب را به نماز سپری میکند تا زمانی که مجاهد از جهاد بازگردد».
1943-1323- (29) (صحیح) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ قَاتَلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ مِنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ فَوَاقَ نَاقَةٍ؛ وَجَبَتْ لَهُ الجَنَّةُ، وَمَنْ جُرِحَ جُرْحًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ أَوْ نُکِبَ نُکْبَةً، فَإِنَّهَا تَجِیءُ یَوْمَ القِیَامَةِ کَأَغْزَرِ مَا کَانَتْ، لَوْنُهَا الزَّعْفَرَانُ، وَرِیحُهَا المِسْکِ».
رواه أبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه، وقال الترمذی: "حدیث حسن صحیح"، وصدره فی "صحیح ابن حبان" [مضی7- باب/3- حدیث].
از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر مرد مسلمانی که به اندازهی مدت زمان میانِ گرفتن و رها کردن پستان شتر در هنگام دوشیدنش در راه خدا بجنگد، بهشت بر او واجب میشود. و هرکس در راه خدا زخم و جراحتی بردارد یا رنج و سختی ببیند، روز قیامت در عمیقترین حالت زخمش میآید، رنگش رنگ زعفران و بویش بوی مشک است».
1944-1324- (30) (حسن صحیح) وَعَنهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ جُرِحَ جُرْحًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ رِیحُهُ کَرِیحِ الْمِسْکِ، وَلَوْنُهُ لَوْنُ الزَّعْفَرَانِ، عَلَیْهِ طَابَعُ الشُّهَدَاءِ، وَمَنْ سَأَلَ اللَّهَ الشَّهَادَةَ مُخْلِصًا، أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ شَهِیدٍ، وَإِن مَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه"، واللفظ له، والحاکم وقال: "صحیح على شرطهما". [مضی هناک].
و از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در راه خدا زخمی شود، روز قیامت در حالی آورده میشود که بوی زخمش همچون بوی مشک و رنگش مانند رنگ زعفران است. و بر آن مهر شهید زده شده است؛ و هرکس خالصانه از خداوند شهادت را طلب کند، خداوند متعال اجر شهید را به او عطا میکند هرچند بر بسترش وفات کند».
1945-1325- (31) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ مَکْلُومٍ یُکْلَمُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ إِلَّا جَاءَ یَوْمَ القِیَامَةِ وَکَلْمُهُ یَدْمَى، اللَّوْنُ لَوْنُ دَمٍ، وَالرِّیحُ رِیحُ مِسْکٍ».
از ابو هریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی نیست که در راه خدا زخمی شود مگر اینکه درحالی روز قیامت آورده میشود که از زخمش خون جاری است؛ رنگش رنگ خون و بوی آن بوی مشک است».
وفی روایة: «کُلُّ کَلْمٍ یُکْلَمُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَکُونُ یَوْمَ القِیَامَةِ کَهَیْئَتِهَا یَومَ طُعِنَتْ؛ تَفَجَّرُ دَمًا، وَاللَّوْنُ لَوْنُ دَمٍ، وَالعَرْفُ عَرْفُ مِسْکٍ».
رواه البخاری ومسلم. ورواه مالک والترمذی والنسائی بنحوه. [تقدم فی 6- باب/6- حدیث].
و در روایتی آمده است: «هر زخمی که در راه خدا برداشته شده، روز قیامت همانند روزی که ایجاد شده، درحالیکه خون فواره میزند، حاضر میگردد. رنگ آن، رنگ خون است و بوی آن، بوی مشک».
(الکَلم) به فتح کاف و إسکان لام: عبارت است از زخم و جراحت. و (العَرف) به فتح عین و إسکان راء: عبارت است از بو.
1946-1326- (32) (حسن) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَیْسَ شَیْءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ قَطْرَتَیْنِ وَأَثَرَیْنِ، قَطْرَةِ دُمُوعٍ فِی خَشْیَةِ اللَّهِ، وَقَطْرَةُ دَمٍ تُهَرَاقُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَأَمَّا الأَثَرَانِ: فَأَثَرٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَأَثَرٌ فِی فَرِیضَةٍ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب".
از ابو امامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ چیزی نزد خدا از دو قطره و دو قدم محبوبتر نیست؛ قطرهی اشکی که از ترس خدا میچکد و قطرهی خونی که در راه خدا میریزد؛ و اما دو قدم: قدمی که در راه خدا برداشته میشود و قدمی که در ادای فریضهای از فرایض الهی برداشته میشود».
1947-1327- (33) (صحیح) وَعَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «سَاعَتَانِ تُفْتَحُ فِیهِمَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ، وقلّما تُرَدُّ على داعٍ دعوتُه: عِنْدَ حُضُورِ النِّدَاءِ، وَالصَّفِّ فِی سَبِیلِ اللَّهِ».
از سهل بن سعد س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در دو زمان درهای آسمان باز میشود و کمتر پیش میآید که دعای فردی رد شود: هنگام اذان و در صف میدان جهاد».
(حسن) وفی لفظ: «ثِنْتَانِ لَا تُرَدَّانِ - أَوْ قَالَ: مَا یُرَدَّان -: الدُّعَاءُ عِنْدَ النِّدَاءِ، وَعِنْدَ الْبَأْسِ حِینَ یُلْحِمُ بَعْضٌ بَعْضًا».
رواه أبو داود وابن حبان فی "صحیحه".
و در روایت دیگری با این متن آمده است: «دو دعا [در دو وقت] است که رد نمیشود؛ دعا به هنگام اذان و در میدان جنگ به هنگام درگیری».
(یلحم) یعنی: درگیری برخی با برخی در جنگ. [مضی5- الصلاة/5].
0-834- (9) (منکر) وفی روایة لابن حبان: «سَاعَتَانِ لَا تُرَدُّ عَلَى دَاعٍ دَعْوَتُهُ: حِینَ تُقَامُ الصَّلَاةُ، وَفِی الصَّفِّ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» [مضی5- الصلاة/9]([21]).
و در روایت ابن حبان آمده است: «دو وقت هستند که دعای دعا کننده رد نمیشود: زمانی که نماز اقامه میشود و در صف جهاد».
10- (الترغیب فی إخلاص النیة فی الجهاد وما جاء فیمن یرید الأجر والغنیمة والذکر، وفضل الغزاة إذا لم یغنموا)
([1]) هذه روایة الحاکم، ورواه أحمد (3/ 56) بلفظ: "أفضل"، وهو أصح.
([2]) زیرا این فرد استحقاق این مال را ندارد. و معنای دیگر آن، به صاحب مالی بر میگردد که توانایی پرداخت را دارد و به خاطر خدا از او طلب میشود اما چیزی نمیدهد. (م)
([3]) هنا فی الأصل زیادة: "فأسلم فغفر له"، وهی مقحمة لا أصل لها فی الحدیث کما بیَّنه الناجی (139/ 1). قلت: لکنها ثابتة فی "صحیح ابن حبان"، فهی شاذة، وهذا مما لم یتنبه له المعلقون الثلاثة!
([4]) قلت: ومن تقصیر المعلقین الثلاثة وتدلیسهم أیضاً قولهم: " (1954) حسن، رواه النسائی. . وابن حبان. . وانظره فی صحیح النسائی (ص 657) "! أما تقصیرهم، فجمودهم على التحسین المخالف للتحقیق العلمی وقد صححه جمع، أما التدلیس فبإحالتهم إلى "صحیح النسائی"، وقد صرحت هناک بأنه صحیح!!
([5]) کذا فی روایة الترمذی: (سبعین) عن شیخه عبید بن أسباط بن محمد القرشی عن أبیه عن هشام بن سعد بسنده، ویبدو أنه وهم من الأب أو الابن الشیخ، فقد رواه عنه البزار أیضاً، لکنه قال: "ستین عاماً أو کذا عاماً"، فهذا یوضح أنه کان یشک ولا یحفظ، وقد تابعه جماعة من الثقات منهم (عبدالله بن وهب) على لفظ (ستین) فهو المحفوظ، ولا سیما ویشهد له ما بعده من حدیث أبی أمامة وحدیث عمران.
([6]) وفی أول الباب فی الأصل بلفظ "الصحیحین" -وهو فی الصحیح"-، وبلفظ ابن خزیمة هذا، غیر معزو لابن حبان، فاستغنینا بهذا عن ذکر المذکور هناک؛ لأنه تکرار متتابع لا فائدة فیه.
([7]) الأصل: "فحنکها"، وکذا فی "المجمع" (5/ 272)، وما أثبته من "مسند أحمد" (5/ 245)، ولعله الصواب، وبه جزم الناجی، وقال: "أی: جذبها إلیه بعنف لما عثرت، وهو مبین فی نفس الحدیث".
([8]) الشطر الثانی من المقطع الأخیر من قوله: "أمرت أن أقاتل. ." صحیح، له شواهد کثیرة فی "الصحیحین" وغیرهما، وقد خرجت الکثیر الطیب منها فی "الصحیحة"، فراجعها تحت رقم (407-411).
([9]) زیادة من "المسند" (5/ 245). ومن جهل المعلقین الثلاثة أنهم حسنوه رغم إعلال المؤلف بالانقطاع، فصلاً عن ضعف شهر الذی عرف به، وهذا الحدیث من الأدلة على ذلک، فإنه زاد فیه زیادات لیست فی روایة أبی وائل الآتیة فی "الصمت"، على أنها منقطعة أیضاً کما سیبینه المؤلف هناک.
([10]) قلت: قد صح فی حدیث آخر بلفظ: ". . . فقد وجبت له الجنة". انظره فی "الصحیح"، هنا فی حدیث أبی هریرة رقم (7)، ومعاذ (22). وتقدم له قریباً شاهد فی آخر حدیث أبی الدرداء رقم (6) هنا (6- باب).
([11]) کذا قال: وفیه من لم یعرفه الهیثمی. انظر "مجمع الزوائد" (5/ 276)، ویغنی عنه ما تقدمت الإشارة إلیه فی التعلیق الذی قبله، فتنبه.
([12]) قلت: فی "المسند" (5/ 318-319)، وضعفه المعلقون الثلاثة تحکماً واستبداداً! رغم وروده بإسنادین وتحسین المؤلف والهیثمی أیضاً أحدهما!!
([13]) قلت: وفاته النسائی، أخرجه فی "سننه" فی موضعین منه (2/ 56 و70).
([14]) قد قال فیه ابن أبی حاتم (3/ 1/ 403) عن أبیه: "مجهول". وتبعه الذهبی. وهو مخرج فی "الضعیفة" (3481).
([15]) به این معناست که جهاد و حضور در میدان جنگ، راه رسیدن به بهشت و سبب وارد شدن به آن است. والله اعلم
([16]) هذه اللفظة مولدة، واسمها فی اللغة (البیضة)، ولم أر من عبر بها قبل المصنف إلا ابن الأثیر. . . أفاده الناجی. قلت: وهی معروفة فی لغة الشامیین.
(تنبیه): تفسیر (المقنع) کان فی الأصل عقب الحدیث الآتی فنقلته إلى هنا.
([17]) قلت: لقد بحثت کثیراً، فلم أجد لمعاذ بهذا المعنى حدیثاً، وأخشى أن تکون هذه العبارة محلها عقب غیر هذا الحدیث، وقعت هنا سهواً من الناسخ، أو غیره. والله أعلم.
([18]) الأصل: (عمرو)، والتصویب من "الإحسان" و"الموارد" (1584). ثم إن المؤلف قد وهم فی نسبة هذا المتن للشیخ المذکور، وتبعه على ذلک الهیثمی فی "الموارد" (1584)، وإنما هو عند ابن حبان عن شیخ آخر له بإسناد حسن عن أبی هریرة، وإسناد الأول صحیح، ولفظه مختصر عن هذا، وسبب الوهم انتقال النظر من أحدهما إلى الآخر عند النقل، وهما فی "الإحسان" بتقدیم المختصر على هذا. وإن من تفاهة وجهالة المعلقین الثلاثة أنهم أحالوا فی تخریجه على حدیث الشیخین المتقدم فی الباب / الحدیث العاشر، ومع أنه یختلف متنه عن هذا فلم یعزوه لابن حبان!
([19]) الأصل: (أطقته)، (العشور)، والتصویب من "المسند" (3/ 439)، والطبرانی (20/ 196)، وهو مخرج فی "الصحیحة" (3450).
([20]) انظر الحاشیة السابقة.
([21]) انظر التعلیق علیع ثمة.
1890-1279- (1) (صحیح) عَنْ عُقْبَة بْن عَامِرٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج وَهُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ یَقُولُ: «﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ﴾: أَلَا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْیُ، أَلَا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْیُ، أَلَا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْیُ».
رواه مسلم وغیره.
از عُقبة بن عامر س روایت است که میگوید: درحالیکه رسول الله ج بالای منبر بودند شنیدم که فرمود: «[و آنچه از نیرو در توان دارید، برای (مقابله با) آنها آماده سازید و (همچنین) از اسبان بسته(ی ورزیده، مهیا کنید)] بدانید که نیرو، تیراندازی است. نیرو، تیراندازی است. نیرو، تیراندازی است».
1891-821- (1) (ضعیف) وَعَنهُ قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ بِالسَّهْمِ الْوَاحِدِ ثَلَاثَةَ نَفَرٍ الْجَنَّةَ: صَانِعَهُ یَحْتَسِبُ فِی صَنْعَتِهِ الْخَیْرَ، وَالرَّامِیَ بِهِ، وَمُنْبِلَهُ. وَارْمُوا وَارْکَبُوا، وَأَنْ تَرْمُوا أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ تَرْکَبُوا، وَمَنْ تَرَکَ الرَّمْیَ بَعْدَ مَا عَلِمَهُ رَغْبَةً عَنْهُ، فَإِنَّهَا نِعْمَةٌ تَرَکَهَا أَوْ قَالَ: کَفَرَهَا»([1]).
رواه أبو داود واللفظ له، والنسائی، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"، والبیهقی من طریق الحاکم وغیرها([2]).
و از عقبه بن عامر س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «خداوند متعال با یک تیر سه نفر را وارد بهشت میکند: کسیکه آن را با نیت خیر ساخته است، کسیکه آن را تیراندازی میکند و کسیکه آن را آماده کرده و برای تیراندازی به دیگری میدهد؛ تیراندازی و سوارکاری کنید؛ اینکه تیراندازی کنید نزد من محبوبتر است از سوارکاری؛ و هرکس پس از آموختن تیراندازی از روی بی میلی آن را ترک کند، در واقع نعمتی بوده که آن را ترک کرده است یا اینکه فرمود: بدان کفر ورزیده است».
وفی روایة للبیهقی قال: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ یَدْخُلُ بِالسَّهْمِ الْوَاحِدِ ثَلَاثَةَ نَفَرٍ الْجَنَّةَ: صَانِعَهُ الَّذِی یَحْتَسِبُ فِی صَنْعَتِهِ الْخَیْرَ، وَالَّذِی یُجَهِّزُ بِهِ فِی سَبِیلِ اللهِ، وَالَّذِی یَرْمِی بِهِ فِی سَبِیلِ اللهِ».
و در روایت بیهقی آمده است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «خداوند متعال با یک تیر سه نفر را وارد بهشت میکند: کسیکه آن را با نیت خیر ساخته است، کسیکه با آن در راه خدا آماده و مجهز میشود و کسیکه با آن در راه خدا تیراندازی میکند».
(مُنبله) به ضم میم و إسکان نون و کسر باء. بغوی میگوید: «عبارت است از کسی که تیر را به تیرانداز میدهد. و این به دو صورت است: 1- وی در کنار یا پشت سر تیرانداز است و تیرها را یکی پس از دیگری به او میدهد تا تیراندازی کند. 2- تیری را که تیرانداز، تیراندازی کرده به او برمیگرداند. و روایت شده: (والممدّ به) یعنی کسی که به تیرانداز کمک میکند. که در اینصورت در هر دو حالت مصداق آن میباشد». (حافظ عبدالعظیم مملی میگوید): احتمال دارد مراد از (منبله) کسی باشد که تیر را به مجاهد میدهد و جهت تقویت وی و کمک به او، از مالش او را تجهیز میکند. و روایت بیهقی به این معنا دلالت دارد».
1892-1280- (2) (صحیح) وَعَنْ سَلَمَة بْن الأَکْوَعِ س قَالَ: مَرَّ النَّبِیُّ ج عَلَى قَومٍ یَنْتَضِلُونَ، فَقَالَ: «ارْمُوا بَنِی إِسْمَاعِیلَ! فَإِنَّ أَبَاکُمْ کَانَ رَامِیًا، ارْمُوا وَأَنَا مَعَ بَنِی فُلاَنٍ»، فَأَمْسَکَ أَحَدُ الفَرِیقَیْنِ بِأَیْدِیهِمْ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا لَکُمْ لاَ تَرْمُونَ؟». قَالُوا: کَیْفَ نَرْمِی وَأَنْتَ مَعَهُمْ. قَالَ النَّبِیُّ ج: «ارْمُوا، وَأَنَا مَعَکُمْ کُلِّکُمْ».
از سلمة بن أکوع س روایت است که رسول الله ج از کنار قومی که تیراندازی میکردند عبور کرده و فرمود: «ای فرزندان اسماعیل! تیراندازی کنید که پدرتان تیرانداز بود. تیراندازی کنید و من همراه فرزندان فلانی هستم». یکی از دو گروه از تیراندازی دست کشید. رسول الله ج فرمود: «شما را چه شده که تیراندازی نمیکنید؟» گفتند: چطور تیراندازی کنیم درحالیکه تو با آنها هستی؟ رسول الله ج فرمود: «تیراندازی کنید که من همراه همهی شما هستم».
(صحیح لغیره) رواه البخاری وغیره، والدارقطنی؛ إلا أنه قال فیه: «ارْمُوا، وَأَنَا مَعَ بَنِی الْأَدْرَعِ». فَأَمْسَکَ الْقَوْمُ وَقَالُوا: مَن کُنتَ مَعَهُ فَأَنَّى یُغلَب! قَالَ: «ارْمُوا، وَأَنَا مَعَکُمْ کُلِّکُمْ». فَرَمَوْا عَامَّةَ یَوْمِهِمْ، فَلَم یَفضُل أَحَدُهُم الآخر، أَو قَالَ: فَلَم یسبق أَحَدُهُم الآخر. أو کما قال([3]).
و در روایت دارقطنی امده است: «تیراندازی کنید که من با بنی ادرع هستم». یکی از دو گروه از تیراندازی دست کشیده و گفتند: کسیکه تو با آنها باشی چگونه مغلوب خواهند شد! رسول الله ج فرمودند: «تیراندازی کنید که من همراه همهی شما هستم». پس بیشتر آن روز را به تیراندازی گذراندند و هیچکدام بر دیگری برتری پیدا نکرد و یا که گفت: هیچیک بر دیگری سبقت نگرفت». یا جملهی همانند آن.
1893-1281- (3) (صحیح) وَعَنْ سَعْد بْن أَبِی وَقَّاصٍ س رَفَعَهُ قَالَ: «عَلَیْکُمْ بِالرَّمْیِ؛ فَإِنَّهُ خَیْرٌ - أَوْ مِنْ خَیْرِ - لَهْوِکُمْ».
از سعد بن ابی وقاص س روایت است که میگوید: «تیراندازی کنید؛ زیرا آن بهترین یا از بهترین سرگرمیهای شما میباشد».
رواه البزار والطبرانی فی "الأوسط" وقال: «فَإِنَّهُ من خَیْر لَعِبِکُمْ».
وإسنادهما جیدٌ قوی.
و در روایت طبرانی آمده است: «آن از بهترین بازیهایتان میباشد».
1894-822- (2) (ضعیف) وَرُوِیَ عن أبی الدرداء س عن النبی ج قال: «من مشى بین الغَرَضَیْن؛ کان له بکل خطوةٍ حسنةٌ».
رواه الطبرانی.
از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس برای تیراندازی بین دو هدف راه برود، در برابر هر گام یک نیکی برای او خواهد بود».
1895-1282- (4) (صحیح) وَعَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِی رَبَاحٍ قَالَ: رَأَیْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِاللهِ وَجَابِرَ بْنَ عُمَیْرٍ الْأَنْصَارِیَّ یَرْمِیَانِ، فَمَلَّ أَحَدُهُمَا فَجَلَسَ، فَقَالَ لَهُ الْآخَرُ: کَسِلْتَ؟ سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «کُلُّ شَیْءٍ لَیْسَ مِنْ ذِکْرِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ فَهُوَ لَهُوٌ أَوْ سَهْوٌ، إِلَّا أَرْبَعَ خِصَالٍ: مَشْیُ الرَّجُلِ بَیْنَ الْغَرَضَیْنِ، وَتَأْدِیبُهُ فَرَسَهُ، ومُلَاعَبَتُه أَهْلَه، وَتَعَلیمُ السِّبَاحَةِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد جید([4]).
از عطاء بن ابی رباح روایت است که: جابر بن عبدالله و جابر بن عمیر الانصاری را دیدم که تیراندازی میکردند، یکی از آنها خسته شده و نشست. دیگری به او گفت: خسته شدی؟ من از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هر آنچه غیر از ذکر خدا باشد سرگرمی یا عملی از روی بیتوجهی است مگرچهار خصلت: حرکت فرد بین سیبلهای تیراندازی و پرورش اسبش و بازی با همسرش و آموزش شنا».
(الغرض) به فتح غین و راء: عبارت است از آنچه تیراندازان هدف میگیرند.
1896-1283- (5) (صحیح) وَعَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «سَتُفْتَحُ عَلَیْکُمْ أَرَضُونَ، وَیَکْفِیکُمُ اللهُ، فَلَا یَعْجِزُ أَحَدُکُمْ أَنْ یَلْهُوَ بِأَسْهُمِهِ».
رواه مسلم وغیره.
از عُقبة بن عامر س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «به زودی [دروازهی] سرزمینهایی به روی شما باز خواهد شد [آنها را فتح خواهی کرد] و خداوند شما را کفایت خواهد کرد. پس هیچیک از شما در تیراندازی به خود عجز و ناتوانی راه ندهد».
1897-1284- (6) (صحیح) وَعَنْ أَبِی نَجِیحٍ عَمْرو بْن عَبَسَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ بَلَغَ بِسَهْمٍ([5])؛ فَهُوَ لَهُ دَرَجَةٌ فِی الْجَنَّةِ». فَبَلَّغْتُ یَوْمَئِذٍ سِتَّةَ عَشَرَ سَهْمًا».
رواه النسائی.
از ابو نجیح عمرو بن عبسه س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس تیری را [به سوی کافری] پرتاب کند و به دشمن اصابت کند، یک درجه در بهشت برای او خواهد بود». پس در آن روز شانزده تیرم را به دشمن رساندم.
1898-1285- (7) (صحیح) وَعَنهُ قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «مَنْ رَمَى بِسَهْمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ فَهُوَ لَهُ عَدْلُ مُحَرَّرٍ».
رواه أبو داود فی حدیث([6]) والترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح"، و الحاکم، وقال: "صحیح على شرطهما، ولم یخرجاه".
از ابو نجیح عمرو بن عبسه س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس تیری را در راه خدا تیراندازی کند، برای او پاداشی به اندازهی آزادی بردهای خواهد بود».
1899-1286- (8) (صحیح لغیره) وَعَنهُ أَیضاً قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «مَنْ شَابَ شَیْبَةً فِی الْإِسْلَامِ؛ کَانَتْ لَهُ نُورًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَمَنْ رَمَى بِسَهْمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، فَبَلَغَ به الْعَدُوَّ أَوْ لم یبلغْ، کَانَ لَهُ کَعِدْلِ رَقَبَةٍ، وَمَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً مُؤمِنةً؛ کَانَت فِدَاءُه مِنَ النَّارِ عُضواً بِعُضو».
همچنین از او روایت است که از رسول الله ج شنیدم فرمودند: «هر مویی که مسلمان در اسلام سفید میکند، روز قیامت برای او نوری خواهد بود. و کسیکه تیری در راه خدا پرتاب کند، خواه به دشمن برسد یا نرسد، برای او پاداشی چون آزاد کردن برده خواهد بود و کسیکه بردهی مؤمنی را آزاد نماید، سبب رهایی عضو عضو بدنش از آتش میشود».
(حسن صحیح) رواه النسائی بإسناد صحیح، وأفرد الترمذی منه ذکر الشیب، وأبو داود ذکر العتق، وابن ماجه ذکر الرمی، ولفظه: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «مَنْ رَمَى الْعَدُوَّ بِسَهْمٍ فَبَلَغَ سَهْمُهُ أَصَابَ أَوْ أَخْطَأَ؛ فَعِدلَ رَقَبَةٍ».
وروى الحاکم ذکر الرمی فی حدیث، والعتق فی آخر.
و در روایت ابن ماجه آمده است: «هرکس تیری به سوی دشمن پرتاب کند، خواه به دشمن اصابت کند یا به خطا برود، برابر است با آزاد نمودن بردهای».
1900-1287- (9) (صحیح) وَعَنْ کَعْبِ بْنِ مُرَّةَ س قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «مَنْ بَلَغَ الْعَدُوَّ بِسَهْمٍ، رَفَعَ اللَّهُ لَهُ دَرَجَةً». فَقَالَ لَهُ عَبْدُالرَّحْمَنِ بْنُ النَّحَّامِ: وَمَا الدَّرَجَةُ یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «أَمَا إِنَّهَا لَیْسَتْ بِعَتَبَةِ أُمِّکَ! مَا بَیْنَ الدَّرَجَتَیْنِ مِائَةُ عَامٍ».
رواه النسائی وابن حبان فی "صحیحه".
از کعب بن مره س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «کسیکه تیری را به دشمن برساند، خداوند یک درجه او را بالا میبرد». عبدالرحمن بن نحام به او گفت: ای رسول الله ج! چه درجهای؟ فرمود: «اما آن، همانند ارتفاع پلههای منزل مادرت نیست! ما بین هر درجه صد سال فاصله است».
(النّحّام) به فتح نون و تشدید حاء: عبارت است از کسی که جهت سینه صاف کردن زیاد سرفه میکند.
[«درجة» در لغت به معنای پله و پلکان است. مصحح]
1901-1288- (10) (صحیح) وَعَنهُ قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «مَنْ رَمَى بِسَهْمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ کَانَ کَمَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً».
رواه ابن حبان فی "صحیحه".
و از کعب بن مره س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس تیری در راه خدا پرتاب کند، همچون کسی است که بردهای را آزاد کرده است».
1902-1289- (11) (صحیح) وَعَنْ مَعْدَان بْنِ أَبِی طَلْحَةَ [عَنْ أَبِی نَجِیحٍ السُّلَمِیِّ]([7]) س قَالَ: حَاصَرْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج (الطَّائِفَ) فَسَمِعْتُه یَقُولُ: «مَنْ بَلَغَ بِسَهْمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ فَهُوَ لَهُ دَرَجَةٌ فِی الْجَنَّةِ». قَالَ: فَبَلَغَتْ یَوْمَئِذٍ سِتَّةَ عَشَرَ سَهْمًا.
رواه ابن حبان فی "صحیحه".
معدان بن ابی طلحه از ابی نجیح سُلَمی س روایت میکند که ما همراه رسول الله ج طائف را محاصره کردیم. پس شنیدم که او فرمود: «کسیکه یک تیر در راه خدا پرتاب کند، درجهای برای او در بهشت خواهد بود».
وی میگوید: پس در آن روز شانزده تیرم به دشمن رسید.
1903-1290- (12) (صحیح لغیره) وَعَن أَبِی أُمَامَة س؛ أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «مَنْ شَابَ شَیْبَةً فِی الْإِسْلَامِ؛ کَانَتْ لَهُ نُورًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَمَنْ رَمَى بِسَهْمٍ فِی سَبِیلِ اللهِ - أَخْطَأَ أَوْ أَصَابَ - کَانَ لَهُ بِمِثْلِ رَقَبَةٍ .. ([8])».
رواه الطبرانی بإسنادین، رواة أحدهما ثقات([9]).
از ابو امامه س روایت است که از رسول الله ج شنیده فرمودند: «هرکس مویی در اسلام سفید کند، در روز قیامت برای او نوری خواهد بود. و هرکس تیری در راه خدا پرتاب کند - به خطا برود یا به هدف اصابت کند - برای او به مانند آزاد کردن بردهای میباشد».
1904-1291- (13) (حسن) وَعَنْ عُتْبَةَ([10]) بْنِ عَبْدٍ السُّلَمِیِّ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لِأَصْحَابِهِ: «قُومُوا فَقَاتِلُوا». قَالَ: فَرُمِیَ رَجُلٌ بِسَهْمٍ، فَقَالَ ج: «أَوْجَبَ هَذَا».
رواه أحمد بإسنادٍ حسن.
عُتبة بن عبد السلمی س روایت میکند که رسول الله ج به اصحابش فرمود: «برخیزید و بجنگید». مردی تیری پرتاب کرد؛ پس رسول الله ج فرمود: «واجب کرد».
(أوجب) یعنی با عملی که انجام داد، بهشت را بر خود واجب نمود.
1905-823- (3) (منکر) وَعن أنس بن مالک س قال: قال رسول الله ج: «من رمى رمیةً فی سبیل الله قصر أو بلغ؛ کان له مثلُ أجرِ أربعةِ أُناسٍ من بنی إسماعیل أعتقهم».
رواه البزار عن شبیب بن بشر([11]) عن أنس.
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در راه خدا تیراندازی کند چه به هدف برخورد کند یا نه، اجر و پاداش وی چون اجر آزادی چهار نفر از فرزندان اسماعیل میباشد».
1906-1292- (14) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ رَمَى بِسَهْمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ کَانَ لَهُ نُورًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
رواه البزار بإسناد حسن.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس تیری در راه خدا پرتاب کند، برای او در روز قیامت نوری خواهد بود».
1907-824- (4) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ مُحَمَّدِ ابْنِ الْحَنَفِیَّةِ قَالَ: رَأَیْتُ أَبَا عَمْرٍو الْأَنْصَارِیَّ - وَکَانَ بَدْرِیًّا عَقَبِیًّا أُحُدِیًّا - وَهُوَ صَائِمٌ یَتَلَوَّى مِنَ الْعَطَشِ، وَهُوَ یَقُولُ لِغُلَامه: وَیْحَکم تَرِّسْنِی. فَتَرَّسَهُ الْغُلَامُ حَتَّى نَزَعَ بِسَهْمٍ نَزْعًا ضَعِیفًا حَتَّى رَمَى بِثَلَاثَةِ أَسْهُمٍ، ثُمَّ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنْ رَمَى بِسَهْمٍ فِی سَبِیلِ اللهِ قَصَّرَ أَوْ بَلَّغَ؛ کَانَ لَهُ نُورًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ»([12]). فَقُتِلَ قَبلَ غُرُوبَ الشَّمْسِ س.
رواه الطبرانی.
از محمد بن حنفیه روایت است که میگوید: ابوعمرو انصاری را دیدم – او از اهل بدر و احد بود- که روزه داشت و از تشنگی به خود میپیچید و به غلامش میگفت: وای بر تو، مرا زره بپوشان؛ پس غلامش زره بر تن وی کرد و تیری را با ضعف و سستی گرفت و سه تیر پرتاب کرد. سپس گفت: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس تیری در راه خدا تیراندازی کند چه به هدف برخورد کند یا نه، برای او نوری در روز قیامت خواهد بود». پس قبل از غروب خورشید کشته شد.
1908-1293- (15) (صحیح) وَعَن عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ عَلِمَ الرَّمْیَ ثُمَّ تَرَکَهُ، فَلَیْسَ مِنَّا..([13])».
رواه مسلم.
از عقبة بن عامر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس تیراندازی یاد بگیرد و سپس آن را ترک کند، از ما نیست».
0-825- (5) (منکر) وابن ماجه؛ إلا أنه قال: «مَنْ تَعَلَّمَ الرَّمْیَ ثُمَّ تَرَکَهُ فَقَدْ عَصَانِی»([14]).
و در روایت ابن ماجه آمده است: «هرکس تیراندازی را آموخته و سپس آن را رها کند، نافرمانی مرا کرده است».
1909-1294- (16) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیَّ ج: «مَنْ تَعَلَّمَ الرَّمْیَ ثُمَّ نَسِیَهُ؛ فَهِیَ نِعْمَةٌ جَحَدَهَا».
رواه البزار والطبرانی فی "الصغیر" و"الأوسط" بإسنادٍ حسن.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس تیراندازی یاد بگیرد و سپس آن را فراموش کند، پس نعمتی را انکار نموده است».
(ضعیف) وتقدم فی أول الباب حدیث عقبة بن عامر، وفیه: «وَمَنْ تَرَکَ الرَّمْیَ بَعْدَ مَا عَلِمَهُ رَغْبَةً عَنْهُ؛ فَإِنَّهَا نِعْمَةٌ تَرَکَهَا، أَوْ قَالَ: [کَفَرَهَا]([15])».
و پیشتر در ابتدای این باب حدیث عقبه بن عامر گذشت که در آن آمده است: «و هرکس پس از آموختن تیراندازی از روی بیمیلی آن را ترک کند، در واقع نعمتی را ترک کرده است یا اینکه فرمود: بدان کفر ورزیده است».
9 - (الترغیب فی الجهاد فی سبیل الله تعالى، وما جاء فی فضل الکلم فیه، والدعاء عند الصف والقتال)
([1]) هذه الجملة الأخیرة فی "الصحیح" ما یغنی عنها، فانظر حدیث أبی هریرة منه.
([2]) قلت: فی إسناده جهالة واضطراب بینته فی "ضعیف أبی داود" (433).
([3]) قلت: وأخرجه الحاکم، وصححه. ووافقه الذهبی، وفیه راوٍ لم یوثقه غیر ابن حبان. لکن له شاهد من حدیث أبی هریرة نحوه. أخرجه ابن حبان (1646-موارد).
([4]) قلت: فاته النسائی فی "السنن الکبرى" والبزار، و"الطبرانی فی "الأوسط" (9/ 69/ 8143)، وهو مخرج فی "الصحیحة" (315).
([5]) یعنی به دشمن اصابت کند. چنانکه در احادیث بعد تفسیر آن آمده است.
([6]) قلت: سیأتی لفظه فی (16- البیوع/ 25 آخره)، ومنه یتبین أن عزوه لأبی داود وهم، لأنه لیس فیه جملة الرمی هذه.
([7]) سقطت من الأصل. وکذا من مطبوعة عمارة، فصار بذلک معدان صحابیاً، وهو تابعی معروف، والتصحیح من "الموارد" و"مسند أحمد" (4/ 113) وکتب الرجال، ومن الظاهر أن السقط من المؤلف رحمه الله، لأنه تقدم بهذا اللفظ قبل أربعة أحادیث، فلولا توهمه أنه من روایة معدان لما أعاده. والله أعلم.
([8]) قلت: تمامه فی الأصل: "من ولد إسماعیل"، ولما کانت منکرة -لما یأتی بیانه منی بعد هذا إن شاء الله تعالى- فلذلک حذفته.
([9]) قلت: کذا قال، وتبعه الهیثمی، واغتر بهما المعلقون الثلاثة، وزادوا علیهما بجهلهم فحسنوه! لأنهم لا علم عندهم بأصول الحدیث، ولا یرجعون إلى الأصول!! ولو فعلوا لوجدوا فی الطریق الأولى (شهر بن حوشب) وغیره، وفیها الزیادة المنکرة، وفی الأخرى (موسى بن عمیر) وهو متروک، ولیس فیه الزیادة، وتفصیل هذا الإجمال فی "الضعیفة" (6615)
([10]) الأصل: (عقبة)، والتصویب من "المسند" (4/ 183 و184) و"المجمع "، وفات هذا التصحیح المعلقین الثلاثة، وتشبعوا بما لم یعطوا، وتظاهروا بالتحقیق فعزوه لـ "المسند" و"المجمع" بالأرقام دون أن یصوبوا!!
([11]) قال الهیثمی: "هو ثقة، وفیه ضعف". قلت: لذلک فإنی أخشى أن یکون وهم فی قوله: "أربعة"، فإنه جاء فی غیر ما حدیث صحیح بلفظ: "رقبة"، وقد مضى بعضها فی "الصحیح"، وکذلک جاء فى روایة من طریق أخرى عن أنس. أخرجه أبو نعیم فی "الحلیة" (6/ 306)، فلا یحتج بما خالف فیه شبیب، وهو مخرج فی "الضعیفة" (6615).
([12]) قد جاء هذا المتن فی بعض الأحادیث الصحیحة، فانظر حدیث أبی هریرة "الصحیح" فی هذا الباب.
([13]) هنا فی الأصل زیادة: "أو فقد عصى"، وبعدها روایة ابن ماجه بلفظ: "فقد عصانی" دون شک، انظر الحدیث الآتی.
([14]) قلت: والمحفوظ روایة مسلم: "فلیس منا، أو فقد عصى". وانظر إن شئت الحدیث السابق. وحدیث ابن ماجه فیه مجهولان، وقد بینت ذلک فی "الضعیفة" (6837).
([15]) ما بین المعقوفتین سقط من الطبعة السابقة، وأثبتناه من الأصول. [ش].