ترغیب به نگهبانی در راه الله تعالی
1809-1229- (1) (صحیح لغیره) عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «عَیْنَانِ لَا تَمَسُّهُمَا النَّارُ، عَیْنٌ بَکَتْ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ، وَعَیْنٌ بَاتَتْ تَحْرُسُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب".
از ابن عباس ب روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «دو چشم است که آتش آنها را لمس نمیکند، چشمی که از ترس خداوند میگرید و چشمی که شب را با نگهبانی در راه خدا سپری میکند».
1810-786- (1) (ضعیف) وَعَنْ مُعَاذ بن أَنَسٍ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ حَرَسَ مِنْ وَرَاءِ الْمُسْلِمِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَى مُتَطَوِّعًا لَا یَأْخُذُهُ سُلْطَانٌ، لَمْ یَرَ النَّارَ بِعَیْنَیْهِ إِلَّا تَحِلَّةَ الْقَسَمِ؛ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ: ﴿وَإِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا﴾.
رواه أحمد وأبو یعلى والطبرانی، ولا بأس به فی المتابعات([1]).
(تحِلّة القسم) به فتح تاء و کسر حاء و تشدید لام؛ به معنای کفارهی سوگند میباشد.
از معاذ بن انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس خودخواسته (تطوعاً) بدون دستور پادشاه، در راه خدا، در مرزهای مسلمانان نگهبانی و مرزبانی کند، آتش دوزخ را به چشم خود نخواهد دید مگر به سبب کفارهی قسم؛ خداوند متعال میفرماید: « و هیچیک از شما نیست مگر آنکه وارد آن (= جهنم) میشود».
1811-787- (2) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسِ بْن مَالِکٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «حَرْسُ لَیْلَةٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، أَفْضَلُ مِنْ صِیَامِ رَجُلٍ وَقِیَامِهِ فِی أَهْلِهِ أَلْفَ سَنَةٍ، السَّنَةُ ثَلَاثُ مِائَةٍ وَسِتُّونَ یَوْمًا، الْیَوْمُ کَأَلْفِ سَنَةٍ».
رواه ابن ماجه، ویشبه أن یکون موضوعاً.
از انس بن مالک س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «نگهبانی شبی در راه خدا برتر از روزه و نماز هزار سال در بین خانواده میباشد. سال 360 روز است و این روز برابر است با هزار سال».
ورواه أبو یعلى مختصراً قال: «مَنْ حَرَسَ لَیْلَةً عَلَى سَاحِلِ الْبَحْرِ، کَانَ أَفْضَلَ مِنْ عِبَادَتِه فِی أَهْلِهِ أَلْفَ سَنَةٍ».
و ابویعلی به صورت مختصر آن را چنین روایت میکند: «هرکس شبی را در ساحل دریا نگهبانی دهد، (این نگهبانی) برتر است از عبادت هزار سال وی در میان خانوادهاش».
1812-1230- (2) (حسن صحیح) وَعَنهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «عَیْنَانِ لَا تَمَسُّهُمَا النَّارُ أَبَدًا: عَیْنٌ بَاتَتْ تَکْلُأُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَعَیْنٌ بَکَتْ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ».
و از او (یعنی انس بن مالک س) روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دو چشم است که هرگز آتش آنها را لمس نمیکند: چشمی که شب را با نگهبانی در راه خدا سپری میکند و چشمی که به خاطر ترس از خدا میگرید».
رواه أبو یعلى، ورواته ثقات، والطبرانی فی "الأوسط"؛ إلا أنه قال: «عَیْنَانِ لَا تَرَیَانِ النَّارَ».
و در روایت طبرانی در «الأوسط» آمده است: «دو چشم است که آتش را نمیبینند».
(تکلأ) یعنی: مراقبت نموده و نگهبانی میدهد.
1813-1231- (3) (حسن لغیره) وَعَنْ مُعَاوِیَة بْن حَیْدَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا تَرَى أَعْیُنُهُمُ النَّارَ: عَیْنٌ حَرَسَتْ فِی سَبِیلِ اللهِ، وَعَیْنٌ بَکَتْ مِنْ خَشْیَةِ اللهِ، وَعَیْنٌ کفَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللهِ».
رواه الطبرانی، ورواته ثقات، إلا أن أبا الحبیب العنقزی([2]) لا یحضرنی حاله.
از معاویة بن حیده س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه گروه هستند که چشمانشان آتش را مشاهده نمیکند: چشمی که در راه خدا نگهبانی میدهد و چشمی که از ترس خدا میگرید و چشمی که از محارم خدا دوری کرده است».
1814-1232- (4) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «أَلَا أُنَبِّئُکُمْ بِلَیْلَةٍ أَفْضَلَ مِنْ لَیْلَةِ الْقَدْرِ؟ حَارِسٌ حَرَسَ فِی أَرْضِ خَوْفٍ، لَعَلَّهُ أَنْ لَا یَرْجِعَ إِلَى أَهْلِهِ».
رواه الحاکم وقال: "صحیح على شرط البخاری".
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا به شما از شبی برتر از شب قدر خبر ندهم؟ نگهبانی که در سرزمین ناامنی نگهبانی میدهد و احتمال دارد که نزد خانوادهاش بر نگردد».
1815-788- (3) (ضعیف) وَعَنْ عُثمَانَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «حَرَسُ لَیْلَةٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ لَیْلَةٍ؛ یُقَامُ لَیْلُهَا، وَیُصَامُ نَهَارُهَا».
رواه الحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([3]).
از عثمان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «پاسداری شبی در راه خدا بهتر از هزار شب است که شبش به نماز و روزش به روزه سپری شود».
1816-789- (4) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثَةُ أَعْیُنٍ لَا تَمَسَّهَا النَّارُ: عَیْنٌ فُقِئَتْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَعَیْنٌ حَرَسَتْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَعَیْنٌ بَکَتْ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ».
رواه الحاکم وقال: "صحیح الإسناد". (قال المملی) س: "بل فی إسناده عمر بن راشد الیمانی"([4]).
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه چشم هستند که آتش آنها را لمس نمیکند: چشمی که در راه خدا کور شده و چشمی که در راه خدا نگهبانی داده و چشمی که از خوف و خشیت خدا گریسته است».
1817-1233- (5) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أِیضاً أنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «حُرِّمَ عَلَى عَیْنَیْنِ أَنْ تَنَالَهُمَا النَّارُ: عَیْنٌ بَکَتْ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ، وَعَیْنٌ بَاتَتْ تَحْرُسُ الْإِسْلَامَ وَأَهْلَهُ مِنْ الْکُفْرِ».
رواه الحاکم، وفی إسناده انقطاع.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «رسیدن آتش بر دو چشم حرام است: چشمی که از ترس خدا گریسته است و چشمی که شب را به نگهبانی از اسلام و مسلمانان در برابر کفر سپری کرده است».
1818-1234- (6) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی رَیْحَانَةَ س قَالَ: کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج فِی غَزْوَةٍ، فَأَتَیْنَا ذَاتَ یَومٍ عَلَی شَرَفٍ، فَبِتْنَا عَلَیْهِ، فَأَصَابَنَا بَرْدٌ شَدِیدٌ؛ حَتَّى رَأَیْتُ مَنْ یَحْفِرُ فِی الْأَرْضِ حُفْرَةً یَدْخُلُ فِیهَا، وَیُلْقِی عَلَیْهِ الْجَحَفَةَ - یَعْنِی التُّرْسَ -، فَلَمَّا رَأَى ذَلِکَ رَسُولُ اللَّهِ ج مِنَ النَّاسِ قَالَ: «مَنْ یَحْرُسُنَا اللَّیْلَةِ، وَأَدْعُو لَهُ بِدُعَاءٍ یَکُونُ فِیهِ فَضْلٌ؟». فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ: أَنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «ادْنُهْ»، فَدَنَا، فَقَالَ: «مَنْ أَنْتَ؟»، فَتَسَمَّى لَهُ الْأَنْصَارِیُّ، فَفَتَحَ رَسُولُ اللَّهِ ج بِالدُّعَاءِ، فَأَکْثَرَ مِنْهُ. قَالَ أَبُو رَیْحَانَةَ: فَلَمَّا سَمِعْتُ مَا دَعَا بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ج، فَقُلْتُ: أَنَا رَجُلٌ آخَرُ، قَالَ: «ادْنُهْ» فَدَنَوْتُ. فَقَالَ: «مَنْ أَنْتَ؟» فَقُلْتُ: أَنَا أَبُو رَیْحَانَةَ، فَدَعَا لِی بِدُعَاءٍ هُوَ دُونَ مَا دَعَا لِلْأَنْصَارِیِّ، ثُمَّ قَالَ: «حُرِّمَتِ النَّارُ عَلَى عَیْنٍ دَمَعَتْ أَوْ بَکَتْ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ، وَحُرِّمَتِ النَّارُ عَلَى عَیْنٍ سَهِرَتْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» - أَو قَالَ: حُرِّمَتِ النَّارُ عَلَى عَیْنٍ أُخْرَى ثَالِثَةٍ لَمْ یَسْمَعْهَا مُحَمَّدُ بْنُ سُمَیْرٍ-».
رواه أحمد واللفظ له، ورواته ثقات، والنسائی ببعضه، و الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط"، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد".
از ابوریحانه س روایت است که در غزوهای همراه رسول الله ج بودیم، یک روز به مکانی مرتفع رسیدیم و شب را در آنجا خوابیدیم، اما هوا بسیار سرد شد تا جایی که میدیدم افرادی گودالی حفر کرده و در آن وارد شده و بر دهانهی آن سپر میگذاشتند. وقتی رسول الله ج این عمل مردم را مشاهده کرد فرمود: «چه کسی امشب برای ما نگهبانی میدهد تا برای او دعایی کنم که در آن فضل و رحمت وجود دارد؟» مردی از انصار گفت: من ای رسول الله ج! فرمود: «نزدیک بیا». پس نزدیک آمده و رسول الله ج فرمود: «تو کیستی؟» انصاری نامش را به ایشان گفت، رسول الله ج برای او بسیار زیاد دعا کرد. ابو ریحانه گفت: وقتی شنیدم آنچه رسول الله ج برای او دعا کرد، گفتم: من مرد دیگری هستم. فرمود: «نزدیک بیا». پس نزدیک رفتم. فرمود: «تو کیستی؟» گفتم: ابو ریحانه، پس برای من دعایی کرد کمتر از آنچه برای انصاری دعا کرده بود. سپس فرمود: «آتش بر چشمی که به خاطر ترس از خدا از آن اشک جاری شود یا بگرید و همچنین چشمی که در راه خدا شب را بیدار بماند حرام شده است».- یا فرمود: حرام است آتش بر چشم سومی که محمد بن سمیر آن را نشنیده باشد.
1819-790- (5) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ [أیضاً] س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، إِلَّا عَیْنٌ غَضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ، وَعَیْنٌ سَهِرَتْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَعَیْنٌ خَرَجَ مِنْهَا مِثْلُ رَأْسِ الذُّبَابِ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ».
رواه الأصبهانی.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر چشمی روز قیامت گریان است مگر آن چشمی که از محارم الهی بسته مانده و چشمی که در راه خدا شب را بیدار مانده و چشمی که به خاطر خشیت الهی قطرات اشکی چون سر مگس از آن خارج شده است».
1820-1235- (7) (صحیح) وَعَنْ سَهْل ابْن الْحَنْظَلِیَّةِ([5]) س: أَنَّهُمْ سَارُوا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج یَوْمَ (حُنَیْنٍ)، فَأَطْنَبُوا السَّیْرَ، حَتَّى کَانَتْ عَشِیَّةً، فَحَضَرْتُ الصَّلَاةَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج، فَجَاءَ فَارِسٌ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنِّی انْطَلَقْتُ بَیْنَ أَیْدِیکُمْ، حَتَّى طَلَعْتُ جَبَلَ کَذَا وَکَذَا، فَإِذَا أَنَا بِهَوَازِنَ عَلَى بَکْرَةِ أَبِیهم([6]) بِظُعُنِهِمْ([7])، وَنَعَمِهِمْ وَشَائِهِمْ، اجْتَمَعُوا إِلَى (حُنَیْنٍ)، فَتَبَسَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ج وَقَالَ: «تِلْکَ غَنِیمَةُ الْمُسْلِمِینَ غَدًا إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی». ثُمَّ، قَالَ: «مَنْ یَحْرُسُنَا اللَّیْلَةَ؟». قَالَ أَنَسُ بْنُ أَبِی مَرْثَدٍ الْغَنَوِیُّ: أَنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «ارْکَبْ»، فَرَکِبَ فَرَسًا لَهُ، وَجَاءَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اسْتَقْبِلْ هَذَا الشِّعْبَ([8]) حَتَّى تَکُونَ فِی أَعْلَاهُ، وَلَا نُغَرَّنَّ مِنْ قِبَلِکَ اللَّیْلَةَ». فَلَمَّا أَصْبَحْنَا خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِلَى مُصَلَّاهُ، فَرَکَعَ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ قَالَ: «هَلْ أَحْسَسْتُمْ فَارِسَکُمْ؟». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا أَحْسَسْنَاهُ. فَثُوِّبَ بِالصَّلَاةِ([9])، فَجَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ ج یُصَلِّی، وَهُوَ یَلْتَفِتُ إِلَى الشِّعْبِ، حَتَّى إِذَا قَضَى رَسُولُ اللَّهِ ج صَلَاتَهُ وَسَلَّمَ، قَالَ: «أَبْشِرُوا فَقَدْ جَاءَ فَارِسُکُمْ». فَجَعَلْنَا نَنْظُرُ إِلَى خِلَالِ الشَّجَرِ فِی الشِّعْبِ، فَإِذَا هُوَ قَدْ جَاءَ حَتَّى وَقَفَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ج، فَقَالَ: إِنِّی انْطَلَقْتُ حَتَّى کُنْتُ فِی أَعْلَى هَذَا الشِّعْبِ، حَیْثُ أَمَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ ج، فَلَمَّا أَصْبَحْتُ اطَّلَعْتُ الشِّعْبَیْنِ کِلَاهمَا، فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ أَحَدًا، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ج: «هَلْ نَزَلْتَ اللَّیْلَةَ؟». قَالَ: لَا، إِلَّا مُصَلِّیًا أَوْ قَاضِیَ حَاجَةٍ. فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ج: «قَدْ أَوْجَبْتَ، فَلَا عَلَیْکَ أَنْ لَا تَعْمَلَ بَعْدَهَا».
رواه النسائی، وأبو داود، واللفظ له.
(أوجبت) یعنی عملی را انجام دادی که به سبب آن بهشت بر تو واجب گشت.
از سهل بن حنظلیه س روایت است که: آنها روز حنین همراه رسول الله ج حرکت کردند، مسیر طولانی شد تا اینکه شب شد؛ پس نماز را همراه رسول الله ج گزاردم، اسبسواری آمد و گفت: ای رسول الله ج! من جلوتر از شما برای بررسی اوضاع رفتم تا به کوه فلان و فلان رسیدم، دیدم که همهی هوازن همراه با زنان و حیواناتشان (شتر و گاو و گوسفندانشان) در حنین جمع شدهاند. رسول الله ج تبسمی کرد و فرمود: «اگر خدا بخواهد، فردا آنها غنیمت مسلمانان میشوند». و فرمود: «چه کسی امشب از ما پاسداری میکند؟» انس بن ابی مرثد غنوی گفت: من ای رسول الله ج! رسول الله ج فرمود: «سوار شو». پس سوار اسبش شده و به سوی رسول الله ج آمد، رسول الله ج به او فرمود: «به سوی این دره برو تا به بلندترین جای آن برسی. و دشمن از جانب تو بر ما شبیخون نزند». هنگامی که صبح کردیم رسول الله ج به سوی محل نمازش خارج شده و دو رکعت نماز خواند، سپس فرمود: «آیا از سوارهیتان خبری شد؟» گفتند: ای رسول الله ج! از او خبری نداریم. پس نماز اقامه شد. و رسول الله ج نماز را شروع نمود درحالیکه به سوی دره مینگریست تا اینکه رسول الله ج نماز را تمام نموده و سلام داده و فرمود: «بر شما بشارت باد، سواریتان آمد». پس ما به میان درختان دره نگاه میکردیم که او آمده و نزد رسول الله ج ایستاده و گفت: من رفتم تا چنانکه رسول الله ج مرا امر کره بود در بلندترین نقطهی این دره جای گرفتم؛ چون صبح شد و به دو دره نگاه کردم، کسی را ندیدم. رسول الله ج به او فرمود: «آیا دیشب از مکانت فرو آمدی؟» گفت: نه، مگر برای نماز و قضای حاجت؛ رسول الله ج به او فرمود: «بهشت بر تو واجب گردید و بعد از این اگر هیچ عملی انجام ندهی بر تو مشکلی نخواهد بود».
3 - (الترغیب فی النفقة فی سبیل الله وتجهیز الغزاة وخلفهم([10]) فی أهلهم)
([1]) فیه زبان بن فائد، وهو ضعیف کما قال الحافظ وغیره.
([2]) کذا فی "المجمع". ووقع فی الأصل (العبقری) وکذا فی المخطوطة ومطبوعة عمارة. ولعل الصواب ما أثبتنا، فسیأتی فی (17- النکاح/1): (العنقزی) بالنون بدل الباء الموحدة، والظاهر من کلام الناجی على هذه النسبة هنا أنه وقعت فی نسخته من "الترغیب" فی الموضعین کما أثبتنا، فإنه قال: "قال هناک: أبا حبیب، وهنا عرّفه فقال: (الحبیب)، وتعریفه منکر، (العنقزی) یعنی بفتح المهملة والقاف بینهما نون ساکنة وبالزای المعجمة، زاد هناک: ویقال له: (الغَنَوی). یعنی بتحریک المعجمة والنون معاً وکسر الواو، ورأیت بخطی على حاشیة نسختی -ولا أعرف من أین نقلته؟ - أن اسمه: المبارک بن عبدالله، ولم أره فی الکنى، ولا فی الأسماء". قلت: ووقع فی "فوائد الخلعی" و"تاریخ ابن عساکر" فی نسختین منه، أحدُهما نسخة البرزالی: (الغَنَوی) بالغین المعجمة أیضاً، وفی مخطوطة الأصل (الفتوی)! ووقع فی "تهذیب المزی" فی الرواة عن بهز (أبو حبیب القنوی) نسبة إلى (القناة) وهی الرمح، وهذا اختلاف شدید لم نهتد إلى الصواب منه، وقد ذکروا فیمن ینسب النسب الأخیرة: (أبو علی قرة بن حبیب بن زید بن مطر، وقیل: ابن شهرزاد القشیری القنوی) من شیوخ البخاری، فمن المحتمل أن یکون صاحب هذا الحدیث هو جد أبی علی هذا یزید بن مطر، فإنه أبو حبیب کما ترى، ولکنی لم أجد له ذکراً. والله أعلم.
([3]) قلت: ولیس کما قال، لأن فیه مصعباً، وهو ابن ثابت بن عبدالله بن الزبیر، ومصعب ضعفه أحمد وغیره، ثم هو لم یسمع من جده ابن الزبیر.
([4]) یشیر إلى ضعفه، وبه تعقبه الذهبی فی "تلخیصه" (2/ 82) بقوله: "قلت: عمر ضعفوه".
([5]) وی سهل بن ربیع و (الحنظلیة) مادرش میباشد. و (حنین) تنصرف وتمنع من الصرف؛ درهای در منطقه طائف است. و غزوه (حنین) در سال هشتم بعد از فتح مکه بوده است.
([6]) خطابی میگوید: کلمهای در زبان عرب میباشد که مراد از به کار بردن آن بیان کثرت و فراوانی در عدد میباشد.
([7]) خطابی و ابن اثیر میگویند: «الظُّعن» به معنای زنان است. مفرد آن «ظعینة» و اصل ظعینة شتری است که زنان بر آن سوار و حرکت میکنند. و گفتته شده از این جهت به زن «ظعینة» گفته میشود که هرجا شوهرش کوچ کند همراه وی کوچ میکند. (ظعن: به معنای کوچ و مهاجرت میباشد).
وکان فی الأصل بعض الأخطاء، فصححتها منه ومن "أبی داود".
([8]) به کسر اول آن: عبارت است از آنچه دو کوه را از هم جدا میکند.
(ولا نغرَّن) به صیغه متکلم مع الغیر على البناء للمفعول، و در آخر آن نون ثقیله: ماخوذ از الغرور به معنای: «لا یجیئنا العدو» دشمن نزد ما نمیآید، میباشد. (من قبلک) یعنی غافلگیرانه از جانب تو. چنین در "عون المعبود" آمده است.
([9]) یعنی نماز صبح را اقامه نمود.
([10]) کذا قال، والصواب: "وخلافتهم". قال الناجی: "وکأن المصنف تخیل أن هذا مصدر هذه اللفظة، ولیس کذلک، إنما یقال: خلف فلان فلاناً فی أهله ونحوهم خلافة، إذا صار خلیفة له، ومنه قوله تعالى: «اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی»، هذا قول أهل اللغة، ومنهم صاحب "الغریبین"، و"الصحاح" و"القاموس" وغیرهم من أئمة هذا الفن. ثم رأیت النووی فی "شرحه لمسلم" قد عبر بما قلته: فقال: "باب إعانة الغازی فی سبیل الله برکوب وغیره وخلافته فی أهله بخیر"، فحمدت الله على التوفیق".
قلت: ولم یتنبه لهذا الخطأ اللغوی المحققون الثلاثة!!
ترغیب به نگهبانی و مرزبانی در راه الله ﻷ
1790-1216- (1) (صحیح) عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «رِبَاطُ یَوْمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا عَلَیْهَا، وَمَوْضِعُ سَوْطِ أَحَدِکُمْ مِنَ الجَنَّةِ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا عَلَیْهَا، وَالرَّوْحَةُ یَرُوحُهَا العَبْدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوِ الغَدْوَةُ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا عَلَیْهَا»([1]).
رواه البخاری ومسلم والترمذی وغیرهم([2]).
از سهل بن سعد س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نگهبانی یک روز در راه خدا ارزشمندتر از دنیا و آنچه بر آن است میباشد و جای شلاق یکی از شما در بهشت، از دنیا و آنچه در آن است بهتر است و یک بار که بنده در راه خدا برود یا از آن بیاید، از دنیا و آنچه بر آن است با ارزشتر است».
(الغدوة) به فتح غین: یک بار رفتن را گویند. و (الروحة) به فتح راء: یک بار آمدن را گویند.
1791-1217- (2) (صحیح) وَعَنْ سَلْمَانَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «رِبَاطُ یَوْمٍ وَلَیْلَةٍ خَیْرٌ مِنْ صِیَامِ شَهْرٍ وَقِیَامِهِ، وَإِنْ مَاتَ جَرَى عَلَیْهِ عَمَلُهُ الَّذِی کَانَ یَعْمَلُ، وَأُجْرِیَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ، وَأُمِنَ مِنَ الْفُتَّانَ([3])».
رواه مسلم واللفظ له، والترمذی والنسائی([4]).
از سلمان س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «نگهبانی یک روز و شب بهتر از روزهی یک ماه و بر پا داشتن شبهای آن است. و اگر در آن وفات کند، عملی را که انجام میداد برای همیشه برای او مینویسند و رزق او مقرر و پایدار خواهد بود و از فتنه و آزمایش نکیر و منکر در امان میماند».
1792-1218- (3) (صحیح) وَعَنْ فَضَالَة بْن عُبَیْدٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «کُلُّ مَیِّتٍ یُخْتَمُ عَلَى عَمَلِهِ إِلَّا المُرَابِط فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ فَإِنَّهُ یُنْمَى لَهُ عَمَلُهُ إِلَى یَوْمِ القِیَامَةِ، وَیُؤمَنُ مِنْ فِتْنَةِ القَبْرِ».
رواه أبو داود والترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح"، والحاکم، وقال: "صحیح على شرط مسلم".
از فَضالة بن عُبید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بر عمل هرکس که بمیرد مهر زده میشود جز نگهبان در راه خدا که عملش تا قیامت برای وی رشد میکند و از فتنهی قبر در امان میماند».
(صحیح) وابن حبان فی "صحیحه"، وزاد فی آخره قَالَ: وَسَمِعتُ رَسُولُ الله ج یَقُولُ: «الْمُجَاهِدُ مِنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ لِلَّهِ ﻷ».
وهذه الزیادة فی بعض نسخ الترمذی([5]).
و در پایان روایت ابن حبان آمده است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «مجاهد کسی است که برای الله با نفسش جهاد میکند».
1793-1219- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی الدَّردَاء س عَنْ رَسُول اللهِ ج قَالَ: «رِبَاطُ شَهْرٍ خَیْرٌ مِنْ صِیَامِ دَهْرٍ، وَمَنْ مَاتَ مُرَابِطًا فِی سَبِیلِ اللهِ أَمِنَ مِنَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ، وَغُدِیَ عَلَیْهِ بِرِزْقِهِ وَرِیحَ مِنْ الْجَنَّةِ، وَیُجری أَجْرُ الْمُرَابِطِ، حتی یَبعَثَهُ اللهُ ﻷ».
رواه الطبرانی، ورواته ثقات.
از ابو درداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نگهبانی یک ماه بهتر از روزهی یک سال است و هرکس در حال نگهبانی در راه خدا وفات کند، از فزع اکبر در امان میماند و هر صبح، روزی او داده میشود و باد بهشتی بر او میوزد و اجر نگهبان در راه خدا به او داده میشود تا زمانی که الله ﻷ او را محشور کند».
1794-1220- (5) (حسن) وَعَنِ الْعِرْبَاضِ بْنِ سَارِیَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «کُلُّ عَمَلٍ یَنْقَطِع عَنْ صَاحِبِهِ إِذَا مَاتَ، إِلَّا الْمُرَابِطُ فِی سَبِیلِ اللهِ، فَإِنَّهُ یُنَمَّى لَهُ عَمَلُهُ، وَیُجْرَى عَلَیْهِ رِزْقُهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسنادین رواة أحدهما ثقات([6]).
از عِرباض بن ساریه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون کسی بمیرد، تمام اعمالش خاتمه مییابد جز نگهبان و پاسدار در راه خدا که عملش تا قیامت برای او رشد میکند و روزی وی تا قیامت جریان دارد».
1795-778- (1) (ضعیف) وَعَنْ أُمِّ الدَّرْدَاءِ ل تَرْفَعُ الْحَدِیثَ قَالَ: «مَنْ رَابَطَ فِی شَیْءٍ مِنْ سَوَاحِلِ الْمُسْلِمِینَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ، أَجْزَأَتْ عَنْهُ رِبَاطَ سَنَةٍ».
رواه أحمد من روایة إسماعیل بن عیاش عن المدنییِّن، وبقیة إسناده ثقات.
از ام درداء ل روایت است که میگوید: هرکس سه روز در بخشی از سواحل مسلمانان نگهبانی دهد، پاداش نگهبانی و پاسبانی یک سال به وی داده میشود».
1796-1221- (6) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ مَاتَ مُرَابِطًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُجْرِیَ عَلَیْهِ أَجْرُ عَمَلِهِ الصَّالِحِ الَّذِی کَانَ یَعْمَلُ، وَأُجْرِیَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ، وَأَمِنَ مِنَ الْفُتَّانِ، وَبَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ آمِنًا مِنَ الْفَزَعِ الأَکبَرِ».
رواه ابن ماجه بإسناد صحیح.
از ابو هریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در حال نگهبانی در راه خدا وفات کند، اجر عمل صالحی که انجام میداده برای او جاری خواهد بود و روزی او جریان خواهد داشت و از نکیر و منکر در امان میماند و خداوند متعال در روز قیامت او را درحالی زنده میکند که از فزع اکبر در امان است».
0-779- (2) (ضعیف) والطبرانی فی "الأوسط" أطول منه، وقال فیه: «وَالْمُرابِطُ إِذَا مَاتَ فِی رِبَاطِهِ؛ کُتِبَ لَهُ أَجْرُ عَمَلِهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، وَغُدِیَ وَرِیحَ بِرِزْقِهِ، وَیزوِّجَ سَبْعِینَ حَوْرَاءَ، وَقِیلَ لَهُ: قِفْ اشْفَعْ، إِلَى أَنْ یَفْرَغَ الْحِسَابُ».
وإسناده مقارب([7]).
و در روایت طبرانی در «الأوسط» آمده است: «مرزبان چون درحال نگهبانی بمیرد پاداش عمل وی تا روز قیامت برای او نوشته میشود و هر صبح روزی او داده میشود و روزی وی جاری خواهد بود و با هفتاد حور ازدواج میکند و به او گفته میشود: بایست و شفاعت کن تا اینکه حسابرسی تمام میشود».
1797-1222- (7) (حسن صحیح) وَعَنْ وَاثِلَةَ بْنِ الْأَسْقَعِ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً، فَلَهُ أَجْرُهَا مَا عَمِلَ بِها فِی حَیَاتِهِ، وَبَعْدَ مَمَاتِهِ حَتَّى تُتْرکَ، وَمَنْ سَنَّ سُنَّةً سَیِّئَةً، فَعَلَیْهِ إِثْمُهَا حَتَّى تُتْرکَ، وَمَنْ مَاتَ مُرَابِطًا فِی سَبِیلِ اللهِ، جَرَى عَلَیهِ عَمَلُ الْمُرَابِطِ فِی سَبِیلِ الله حَتَّى یُبْعَثَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد لا بأس به. [مضی2- السنة/2].
از واثلة بن اسقع س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس سنت نیکویی بنا نهد، تا زمانی که در قید حیات است و بدان عمل میشود به او اجر و پاداش آن داده میشود. و بعد از وفاتش نیز تا زمانی که ترک شود به او اجر داده میشود. و هرکس سنت بدی بنا نهد، گناه آن برای او نوشته میشود تا زمانی که ترک شود؛ و هرکس در حال نگهبانی در راه خدا وفات کند، ثواب عمل نگهبان در راه خدا تا برانگیخته شدن در روز قیامت برای او منظور میگردد».
1798-780- (3) (موضوع) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ الله ج عَنْ أَجْرِ الرِّبَاطِ([8])؟ فَقَالَ: «مَنْ رَابَطَ لَیْلَةً حَارِسًا مِنْ وَرَاءِ الْمُسْلِمِینَ، کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ خَلْفَهُ مِمَّنْ صَامَ وَصَلَّى».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" بإسناد جید([9]).
از انس س روایت است که رسول الله ج از پاداش نگهبانی و مرزبانی سوال شد. پس فرمود: «هرکس شبی را در ورای مسلمانان نگهبانی دهد، پاداش روزه و نماز کسانی که پشت سر او هستند (برای آنها نگهبانی میدهد) برای او خواهد بود».
1799-781- (4) (ضعیف) وَعَنْ جَابِرٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ رَابِطَ یَوْمًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، جَعَلَ اللَّهُ بَیْنَهُ وَبَیْنَ النَّارِ سَبْعَ خَنَادِقَ، کُلُّ خَنْدَقٍ کَسَبْعِ سَمَوَاتٍ، وَسَبْعِ أَرَضِینَ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط"، وإسناده لا بأس به([10]) إن شاء الله، ومتنه غریب.
از جابر س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس روزی را در راه خدا نگهبانی دهد، خداوند متعال بین او و دوزخ هفت خندق قرار میدهد چنانکه هر خندقی به بزرگی هفت آسمان و هفت زمین است».
1800-782- (5) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَرِبَاطُ یَوْمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ مِنْ وَرَاءِ عَوْرَةِ الْمُسْلِمِینَ مُحْتَسِبًا، مِنْ غَیْرِ شَهْرِ رَمَضَانَ، أَعْظَمُ أَجْرًا مِنْ عِبَادَةِ مِائَةِ سَنَةٍ صِیَامِهَا وَقِیَامِهَا، وَرِبَاطُ یَوْمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ مِنْ وَرَاءِ عَوْرَةِ الْمُسْلِمِینَ مُحْتَسِبًا مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ، أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَعْظَمُ أَجْرًا - أُرَاهُ قَالَ: أَفضَلُ - مِنْ عِبَادَةِ أَلْفَی سَنَةٍ صِیَامِهَا وَقِیَامِهَا، فَإِنْ رَدَّهُ اللَّهُ إِلَى أَهْلِهِ سَالِمًا، لَمْ تُکْتَبْ عَلَیْهِ سَیِّئَةٌ أَلْفَ سَنَةٍ، وَتُکْتَبُ لَهُ الْحَسَنَاتُ، وَیُجْرَى لَهُ أَجْرُ الرِّبَاطِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ».
رواه ابن ماجه، وآثار الوضع ظاهرة علیه، ولا عجب، فراویه عمر بن صُبحٍ([11]) الخراسانی([12])، ولولا أنه فی الأصول لما ذکرته.
از ابی بن کعب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نگهبانی یک روز در راه خدا با امید ثواب در جهت حفاظت از مسلمانان در ماهی جز رمضان، اجر و پاداشی بیشتر از روزه و نماز صد سال دارد. و اجر و پاداش نگهبانی یک روز در راه خدا به امید ثواب، در حفاظت از مسلمانان در ماه رمضان، نزد خداوند از روزه و نماز دوهزار سال برتر و بزرگتر است و اگر خداوند او را سالم نزد خانوادهاش بازگرداند، به مقدار گناه هزار سال را برای او نمینویسد حال آنکه نیکیهای وی ثبت میشوند و پاداش نگهبانی و مرزبانی تا روز قیامت برای او نوشته میشود».
1801-1223- (8) (صحیح) وَعَنْ مُجَاهِدٍ([13]) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س: أَنَّهُ کَانَ فِی الرِّبَاطِ فَفَزِعُوا إِلَى السَّاحِلِ، ثُمَّ قِیلَ: لَا بَأْسَ، فَانْصَرَفَ النَّاسُ وَأَبُو هُرَیْرَةَ وَاقِفٌ، فَمَرَّ بِهِ إِنْسَانٌ، فَقَالَ: مَا یُوقِفُکَ یَا أَبَا هُرَیْرَةَ! فَقَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَوْقِفُ سَاعَةٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ خَیْرٌ مِنْ قِیَامِ لَیْلَةِ الْقَدْرِ عِنْدَ الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه" والبیهقی وغیرهما.
مجاهد از ابوهریره س روایت میکند که: در پاسبانی مرزها بودند که ناگهان همگی به سوی ساحل رفتند سپس گفته شد: دشمنی در کار نیست، مردم برگشتند و ابوهریره س ایستاد. انسانی بر او عبور کرده و گفت: ای ابوهریره! چه چیزی باعث شده اینجا بایستی، گفت: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «یک ساعت (برای نگهبانی) ایستادن در راه خدا، بهتر از قیام شب قدر کنار حجر الاسود است».
1802-1224- (9) (حسن لغیره) وَعَنْ عُثْمَان بْن عَفَّانَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «رِبَاطُ یَوْمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ یَوْمٍ فِیمَا سِوَاهُ مِنَ الْمَنَازِلِ».
رواه النسائی والترمذی، وقال: "حدیث حسن غریب".
عثمان بن عفان س روایت میکند از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «یک روز نگهبانی در راه خدا بهتر از هزار روز در موقعیتی دیگر میباشد».
ورواه ابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم، وزاد: «فَلْیَنْظُرْ کُلُّ امْرِئٍ لِنَفْسِهِ».
و در روایت ابن حبان و حاکم آمده است: «پس باید هرکس برای خود بیندیشد».
وهذه الزیادة مدرجة من کلام عثمان؛ غیر مرفوعة، کذا جاءت مبینة فی روایة الترمذی، وقال الحاکم: "صحیح على شرط البخاری". ورواه ابن ماجه؛ إلا أنه قال: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ رَابَطَ لَیْلَةً فِی سَبِیلِ اللَّهِ، کَانَتْ کَأَلْفِ لَیْلَةٍ صِیَامِهَا وَقِیَامِهَا».
و در روایت ابن ماجه آمده است: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرکس یک شب در راه خدا نگهبانی دهد از هزار شب روزه و قیام بهتر است».
1803-783- (6) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِنَّ صَلَاةَ الْمُرَابِطِ تَعْدِلُ خَمْسَ مِائَةِ صَلَاةٍ، وَنَفَقَةُ الدِّینَارِ وَالدِّرْهَمِ مِنْهُ أَفْضَلُ مِنْ سبع مِائَةِ دِینَارٍ یُنْفِقُهُ فِی غَیْرِهِ».
رواه البیهقی.
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نماز کسیکه در حال پاسداری و نگهبانی است برابر است با پانصد نماز؛ و انفاق دینار و درهم از سوی وی برتر است از هفتصد دینار که در راهی جز آن انفاق کند».
1804-784- (7) (ضعیف جداً) وروى أبو الشیخ([14]) وغیره من حدیث أنس: «إِنَّ الصَّلَاةَ بِأَرضِ الرِّبَاط؛ بّأَلفی أَلف صَلَاة».
وفیه نکارة.
از انس س روایت است که: «نماز در سرزمین جهاد برابر است با دو میلیون نماز».
1805-785- (8) (ضعیف جداً) وَعَنْ عُتْبَةَ بْنِ النُّدَّرِ([15]) س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِذَا انْتَاطَ([16]) غَزْوُکُمْ، وَکَثُرَتِ الْعَزَائِمُ، وَاسْتُحِلَّتِ الْغَنَائِمُ، فَخَیْرُ جِهَادِکُمُ الرِّبَاطُ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه".
از عتبه بن نُدَّر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون جنگ دور شد و خسارتها افزون گردید و غنایم حلال گردید (به دست آمد) بهترین جهادتان نگهبانی و مرزبانی است».
1806-1225- (10) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «تَعِسَ([17]) عَبْدُ الدِّینَارِ، وَعَبْدُ الدِّرْهَمِ، وَعَبْدُ الخَمِیصَةِ([18]) - زاد فی روایةٍ: وعبد القطیفة - إِنْ أُعْطِیَ رَضِیَ، وَإِنْ لَمْ یُعْطَ سَخِطَ، تَعِسَ وَانْتَکَسَ، وَإِذَا شِیکَ فَلاَ انْتُقِشَ([19]). طُوبَى لِعَبْدٍ آخِذٍ بِعِنَانِ فَرَسِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، أَشْعَثَ رَأْسُهُ، مُغْبَرَّةٍ قَدَمَاهُ، إِنْ کَانَ فِی الحِرَاسَةِ، کَانَ فِی الحِرَاسَةِ، وَإِنْ کَانَ فِی السَّاقَةِ کَانَ فِی السَّاقَةِ، إِنِ اسْتَأْذَنَ لَمْ یُؤْذَنْ لَهُ، وَإِنْ شَفَعَ لَمْ یُشَفَّعْ».
رواه البخاری([20]).
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نابود باد و به هلاکت افتد، بندهی دینار و درهم و لباس زیبا و نفیس! اگر به او داده شود، خشنود میگردد و اگر به او داده نشود، خشمگین و ناراحت میشود. نابود باد و به هلاکت افتد و چون خاری به پایش فرو رود کسی پیدا نشود که آن را در آورد. خوشا به حال بندهای که با سری ژولیده و پاهایی غبار آلود، عنان اسبش را در راه خدا بدست گیرد. اگر به او مأموریت نگهبانی داده شود، نگهبانی داده و اگر به او مأموریت در خط مقدم داده شود در آنجا انجام وظیفه میکند؛ (چنان است که) اگر اجازه بخواهد، به او اجازه داده نمیشود و اگر شفاعتی کند، کسی شفاعتش را نمیپذیرد».
(القطیفة): جامهای پُرزدار مخملی که به عنوان روانداز همچون ملافه و پتو مورد استفاده قرار میگیرد. و (الخمیصة) به فتح خاء: لباسی از خز یا پشم. و (انتکس) یعنی: دچار سرخوردگی و سرشکستگی شدن. و (شِیک) به کسر شین و سکون یاء؛ یعنی: خاری در بدنش فرو رفت. و مفرد (الشوک) میباشد. و گفته شده منظور از «الشوکة» در اینجا سلاح است. و گفته شده صدمه زدن دشمن میباشد. و (الانتقاش) به قاف و شین: درآوردن آن با موچین مراد است. و این ضرب المثلی است به معنای: چون دچار مصیبتی شد جبران نگردد و بهبود نیابد. و (طوبى): اسم بهشت است. و گفته شده اسمی درختی در بهشت است. و گفته شده جملهی فعلیه ماخوذ از (الطیب) میباشد. و این معنا به صواب نزدیکتر است.
1807-1226- (11) (صحیح) وَعَنهُ؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مِنْ خَیْرِ مَعَاشِ([21]) النَّاسِ لَهُمْ رَجُلٌ مُمْسِکٌ بِعِنَانِ فَرَسِهِ فِی سَبِیلِ اللهِ، یَطِیرُ عَلَى مَتْنِهِ، کُلَّمَا سَمِعَ هَیْعَةً أَوْ فَزْعَةً طَارَ عَلَیْهِ([22])، یَبْتَغِی الْقَتْلَ أَو الْمَوْتَ مَظَانَّهُ، وَرَجُلٌ فِی غُنَیْمَةٍ فِی [رَأْسِ] شَعَفَةٍ مِنْ هَذِهِ الشِّعَاف، أَوْ بَطْنِ وَادٍ مِنْ هَذِهِ الْأَوْدِیَةِ، یُقِیمُ الصَّلَاةَ، وَیُؤْتِی الزَّکَاةَ، وَیَعْبُدُ رَبَّهُ حَتَّى یَأْتِیَهُ الْیَقِینُ، لَیْسَ مِنَ النَّاسِ إِلَّا فِی خَیْرٍ».
رواه مسلم والنسائی.
و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین زندگی مردم، زندگی مردی است که لگام اسبش را در راه خدا گرفته باشد و بر پشت آن به سرعت جولان دهد و هرگاه سر و صدای جنگ و فریاد دشمن را میشنود به سرعت به سوی آن میرود و کشتن دشمن یا مرگ و شهادت را طلب میکند؛ و زندگی مردی که در میان تعداد اندکی گوسفند در ارتفاع کوهی از این کوهها یا درهای از این درههاست و به اقامهی نماز و ادای زکات میپردازد و پروردگار خود را عبادت میکند تا مرگش فرا رسد، درحالیکه با مردم به جز با نیکی و پندار خوب به سر نمیبرد».
(متن الفرس): یعنی پشت اسب. و (الهَیعة) به فتح هاء و سکون یاء: عبارت است از هرآنچه سبب ترس از سوی دشمن باشد، صدا یا خبری. و (الشَّعَفة) با شین و عین مفتوح: عبارت است از بالای کوه.
1808-1227- (12) (صحیح لغیره) وَعَنْ أُمِّ مَالِکٍ البَهْزِیَّةِ ل قَالَتْ: ذَکَرَ رَسُولُ اللَّهِ ج فِتْنَةً فَقَرَّبَهَا. قَالَتْ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَنْ خَیْرُ النَّاسِ فِیهَا؟ قَالَ: «رَجُلٌ فِی مَاشِیَةٍ یُؤَدِّی حَقَّهَا، وَیَعْبُدُ رَبَّهُ، وَرَجُلٌ آخِذٌ بِرَأْسِ فَرَسِهِ، یُخِیفُ العَدُوَّ وَیُخِیفُونَهُ».
رواه الترمذی عن رجل عن طاوس عن أم مالک وقال: "حدیث غریب([23]) من هذا الوجه. ورواه لیث بن أبی سلیم عن طاوس عن أم مالک". انتهى.
از ام مالک بَهزیّه ل روایت است که رسول الله ج از فتنهای یاد کرد که نزدیک است رخ دهد. گفتم: ای رسول الله ج! در آنوقت بهترین مردم چه کسی خواهد بود؟ فرمود: «مردی که در بین گوسفندان خود میباشد و حق آنها را ادا کرده و پروردگارش را عبادت میکند و مردی که سر اسبش را گرفته و دشمن را ترسانده و دشمن او را میترساند».
0-1228- (13) (صحیح لغیره) ورواه البیهقی مختصراً من حدیث أُمِّ مِبْشَرٍ تَبْلُغُ بِهِ النَّبِیُّ ج قَالَ: «خَیْرُ النَّاسِ مَنْزِلَةً رَجُلٌ عَلَى مَتْنِ فَرَس یُخِیفُ الْعَدُوَّ وَیُخِیفُونَهُ».
بیهقی به طور مختصر از ام مِبشَر از رسول الله ج نقل میکند که رسول الله ج فرمود: «بهترین مردم از نظر منزلت و جایگاه مردی است که بر پشت اسبش نشسته و دشمن را ترسانده و دشمن او را میترساند».
2- (الترغیب فی الحراسة فی سبیل الله تعالى)
([1]) (الرِّباط) به کسر راء: ماندن در فاصلهی میان کفار و مسلمانان برای نگهبانی و حراست از مسلمانان در برابر کفار؛ میگویم: و این واژه ارتباطی به ربط صوفیه ندارد. اینکه صوفی در خانهای برای عبادت ساکن و ماندگار شده و اسباب را رها میکند و بر این باورند که مسبب الاسباب امور آنها را کفایت میکند. چگونه چنین باوری درست است درحالیکه خداوند متعال میفرماید: ﴿فَإِذَا قُضِیَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ١٠﴾ [الجمعة: 10] «پس هنگامیکه نماز پایان یافت، (برای کسب رزق و روزی) در زمین پراکنده شوید و از فضل الله طلب کنید». و بر این اساس است که عمر س میگوید: «لا یقعدنّ أحدکم فی المسجد یقول: الله یرزقنی، فقد علمتم أن السماء لا تمطر ذهباً ولا فضة»: «نباید هیچیک از شما در مسجد بنشیند و بگوید: الله مرا روزی میدهد. یقینا میدانید که آسمان طلا و نقره نمیباراند». و اینکه فرمود: «خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا عَلَیْهَا» ضمیر «ها» به دنیا بازمیگردد. و فایده اینکه به جای «ما فیها»، «ما علیها» ذکر شده، این است که معنای استعلا اعم از ظرفیت و قویتر از آن است لذا قصد آن افزایش در مبالغه و بیان این مساله بوده که دنیا فانی و نابود شدنی و آخرت باقی و ماندگار است. و آنچه دائم و باقی است بهتر است از آنچه زیاد است اما پایانپذیر. والله اعلم.
([2]) قلت: عزوه لمسلم لا یخلو من تسامح، فإنه لم یرو منه (6/ 36) إلا جملة الغدوة، وانظر "تحفة الأشراف" (4/ 113/ 4716)، وهی مرویة عن جمع من الصحابة منهم سلمان الآتی بعده. وهی مخرجة فی "الإرواء" (5/ 3-4).
([3]) به ضم فاء جمع (فاتن). و آن دو نکیر و منکر هستند که فرد دفن شده را مورد آزمایش قرار میدهند. و این از باب اطلاق جمع بر دو نفر میباشد. و روایت طحاوی در "مشکل الحدیث" (3/ 102) آن را تایید میکند.
"وأمن فتان القبر"، وله شواهد عند الهیثمی (5/ 287)، ومنها الحدیث الآتی بعده، وکان فی الأصل بعض الأخطاء فصححتها من "مسلم" (6/ 51)، وقد خرجته فی "الإرواء" (5/ 22-23) من طرق.
([4]) بعد هذا فی الأصل: "والطبرانی وزاد. وبعث یوم القیامة شهیداً". قلت: هذه الزیادة ضعیفة، وقد خرجت حدیثها فی "الضعیفة" (5395).
([5]) قلت: وهی نسخة "تحفة الأحوذی" أیضاً (3/ 2). والزیادة عند أحمد أیضاً (6/ 20 و 22).
([6]) لم أره فی "المعجم الکبیر" إلا بإسناد واحد (18/ 256/ 641)، وفیه (معاویة بن یحیى) وهو الصَّدَفی، قال الحافظ: "ضعیف، وما حدَّث بالشام أحسن مما حدَّث بـ (الری) ". قلت: وهذا من روایة الشامیین عنه، فهو حسن إن شاء الله، وصحیح بما قبله.
([7]) وفی نسخة: وإسناده ثقات. ولعلها شاذة، فالسند ضعیف، وبیانه فی "الضعیفة" (5303).
([8]) الأصل: (المرابطة)، وعلى هامشه: "وفی نسخة: "عن أجر الرباط"، والأولى أصح". قلت: وما أثبتنا هو الصواب؛ لمطابقته لما فی "الأوسط" (رقم- 8226- مصورتی) و"مجمع البحرین" وغیرهما.
([9]) قلت: کلا، فإن فیه متّهماً، وبیانه فی "الضعیفة" (5325).
([10]) قلت: فیه عند الطبرانی رقم (4825) أبو طیبة عیسى بن سلیمان، وهو ضعیف کما قال الهیثمی، وقال الحافظ فی "التقریب": "صدوق یهم".
([11]) الأصل ومطبوعة عمارة والمعلقین الثلاثة: (صُبیح) مصغراً، وکذلک وقع فی "ابن ماجه" (2/ 175- التازیة)، وهو خطأ، والتصحیح من "الخلاصة" وغیره من کتب الرجال.
([12]) یعنی وی یکی از دروغگویان معروف به وضع و جعل حدیث است.
([13]) قلت: إنما بدأ المصنف بمجاهد دون أبی هریرة، لیشیر بذلک إلى ما قیل أن مجاهداً لم یسمع من أبی هریرة. لکن هذا لم یثبت، ولذلک حکاه الحافظ فی "التهذیب" بصیغة التمریض: (قیل). ویؤیده أنه ثبت سماع مجاهد من أبی هریرة فی "سنن البیهقی" (7/ 270)، رواه عنه بسند صحیح. ولذلک خرجت الحدیث فی "الصحیحة" (1068).
([14]) لم أقف الآن على إسناده، ولکن من الظاهر أنه أشد نکارة من الذی قبله.
([15]) بضم النون وفح الدال المهملة المشددة، آخره راء مهملة، کما فی "الإِصابة" و"العجالة" (136/ 2)، وقال الدارقطنی: "وصحّفه الطبرانی فقال: (ابن البذر) بموحدة وذال معجمة". قلت: ووقع فی الأصل ومطبوعة عمارة: (ابن المنذر)! وهو تصحیف أیضاً. وعلى الصواب وقع فی "موارد الظمآن" (1625) و"المجمع" أیضاً (5/ 290) بروایة الطبرانی. وفی سندهما سوید ابن عبدالعزیز، وهو متروک.
([16]) هو على وزن (احتاط)، أی: بَعُد غزوکم، وهو من نیاط المفازة، وهو بُعْدها، فکأنها نیطت بمفازة أخرى لا تکاد تنقطع.
([17]) به کسر عین و فتح آن؛ گفته میشود: (تعس یتعس) زمانی که در تنگنا قرار گرفته و به صورت به خاک افتد. و دعایی نابودی و هلاکت علیه کسی میباشد.
([18]) جامهی چهارگوش را گویند.
([19]) به این معناست که: اگر خاری به بدنش فرورود، کسی را نمییابد که آن را با موچین از بدنش خارج کند. گفته میشود: «نقشت الشوک» زمانی که خار را از بدنش خارج کند. "فتح الباری".
([20]) فی "الجهاد" (6/ 62-63- فتح) بالروایة الأولى بتمامها، وفی "الرقاق" (11/ 211-212) بالروایة الأخرى مختصراً دون قوله: "تعس وانتکس. . " إلخ، وهی عند ابن ماجه أیضاً (2/ 534-535).
([21]) یعنی: بهترین نوع زندگی. در "القاموس": (العیش) به معنای «الحیاة»: زندگی میباشد. «عاش یعیش عیشاً ومعاشاً». . . و به معنای غذا و آنچه با آن زندگی میشود و زندگی وابسته به آن است.
([22]) الأصل: "على متنه"، والتصحیح من "مسلم" (6/ 39)، وهکذا ذکره المؤلف فیما سیأتی (23- الأدب/ 9- العزلة).
([23]) قلت: فی طبعة (الدعاس) (6/ 341 رقم 2178): "حسن غریب". وإن من تناقض المعلقین الثلاثة وجهلهم، تضعیفهم للحدیث هنا، وتحسینهم إیاه فی مکان آخر، فقالوا هنا: " (1846) ضعیف، رواه الترمذی (2177) ". وقالوا فی المکان الآخر (2/ 238): " (1926) حسن، رواه الترمذی (2771) وقال: حسن غریب، وتقدم برقم (1846) "! والحدیث فی المکان الذی أشرت إلیه من الترمذی. وأما رقمهم فخطأ! ظلمات بعضها فوق بعض!
ترهیب از ترساندن اهل مدینه یا قصد بدی نسبت به آنها داشتن
1784-1212- (1) (صحیح) عَنْ سَعْدٍ س قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «لاَ یَکِیدُ أَهْلَ المَدِینَةِ([1]) أَحَدٌ، إِلَّا انْمَاعَ کَمَا یَنْمَاعُ المِلْحُ فِی المَاءِ».
رواه البخاری ومسلم.
از سعد س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هیچکس نیست که در پی نیرنگ و توطئه برای مردم مدینه باشد، چنان ذوب میشود (نابود میگردد) که نمک در آب حل میگردد».
وفی روایة لمسلم([2]): «وَلَا یُرِیدُ أَحَدٌ أَهْلَ الْمَدِینَةِ بِسُوءٍ؛ إِلَّا أَذَابَهُ اللهُ فِی النَّارِ ذَوْبَ الرَّصَاصِ، أَوْ ذَوْبَ الْمِلْحِ فِی الْمَاءِ».
و در روایت مسلم آمده است: «هیچکس نیست که نسبت به مردم مدینه قصد بدی داشته باشد، مگر اینکه الله متعال او را همچون سرب در آتش ذوب میکند یا مانند حل شدن نمک در آب».
وقد روی هذا الحدیث عن جماعة من الصحابة فی "الصحاح" وغیرها.
1785-1213- (2) (صحیح) وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب أَنَّ أَمِیرًا مِنْ أُمَرَاءِ الْفِتْنَةِ قَدِمَ الْمَدِینَةَ، وَکَانَ قَدْ ذَهَبَ بَصَرُ جَابِرٍ، فَقِیلَ لِجَابِرٍ: لَوْ تَنَحَّیْتَ عَنْهُ، فَخَرَجَ یَمْشِی بَیْنَ ابْنَیْهِ، فَانکَبَّ، فَقَالَ: تَعِسَ مَنْ أَخَافَ رَسُولَ اللَّهِ ج. فَقَالَ ابْنَاهُ أَوْ أَحَدُهُمَا: یَا أَبَتاه! وَکَیْفَ «أَخَافَ رَسُولَ اللَّهِ ج» وَقَدْ مَاتَ؟ فَقَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ أَخَافَ أَهْلَ الْمَدِینَةِ، فَقَدْ أَخَافَ مَا بَیْنَ جَنْبَیَّ».
رواه أحمد، ورجاله رجال "الصحیح".
از جابر س روایت است که یکی از سردستههای فتنه وارد مدینه شد؛ به جابر س که بیناییش را از دست داده بود گفته شد: اگر از او دور بمانی بهتر است؛ پس در میان دو فرزندش حرکت میکرد که افتاد. گفت: سرنگون باد کسی که رسول الله ج را ترساند. دو فرزندش یا یکی از آن دو گفت: ای پدر! چگونه رسول الله ج را ترساند درحالیکه رسول الله ج وفات کرده است؟ گفت: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «کسی که اهل مدینه را بترساند درحقیقت مرا ترسانده است».
(حسن صحیح) ورواه ابن حبان فی "صحیحه" مختصراً. قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ أَخَافَ أَهْلَ الْمَدِینَةِ([3]) أَخَافَهُ اللَّهُ».
و در روایت ابن حبان به اختصار آمده است: رسول الله ج فرمودند: «هرکس اهل مدینه را بترساند، الله متعال او را میترساند».
1786-1214- (3) (صحیح) وَعَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج، أَنَّهُ قَالَ: «اللَّهُمَّ مَنْ ظَلَمَ أَهْلَ الْمَدِینَةِ وَأَخَافَهُمْ، فَأَخِفْهُ، وَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ، لَا یُقْبَلُ مِنْهُ صَرْفٌ وَلَا عَدْلٌ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" و"الکبیر" بإسناد جید.
از عبادة بن صامت س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خدایا! هرکس به اهل مدینه ظلم کند و آنها را بترساند، او را بترسان! و لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم بر او باد و هیچ عملی از او قبول نشود».
1787-1215- (4) (صحیح) وروى النسائی والطبرانی عَنِ السَّائِبِ بْنِ خَلَّادٍ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج قَالَ: «اللهُمَّ مَنْ ظَلَمَ أَهْلَ الْمَدِینَةِ([4]) وَأَخَافَهُمْ، فَأَخِفْهُ، وَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللهِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ، لَا یَقْبَلُ اللهُ مِنْهُ صَرْفًا وَلَا عَدْلًا».
از سائب بن خلاد س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خدایا! هرکس به اهل مدینه ظلم کند و آنها را بترساند، پس او را بترسان! و لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم بر او باد و خداوند هیچ عمل او را قبول نکند».
0-775- (1) (ضعیف) وفی رواىة للطبرانی قال: «مَنْ أَخَافَ أَهْلَ الْمَدِینَةِ، أَخَافَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَغَضِبَ عَلَیْهِ([5]) وَلَمْ یُقْبَلْ مِنْهُ صَرْفاً وَلَا عَدْلاً».
(الصرف): آنچه فرض است. و (العدل): آنچه نافله است. و این دیدگاه سفیان ثوری میباشد. و گفته شده: (الصرف) نافله و (العدل): فریضه میباشد. و گفته شده: (الصرف): توبه و (العدل): فدیه میباشد. و این دیدگاه مکحول است. و گفته شده: (الصرف): اکتساب و (العدل): فدیه است. و گفته شده: (الصرف): وزن و (العدل): کیل است. و معانی دیگری برای آنها ذکر شده است.
و در روایتی آمده است: «هرکس باعث ترس اهل مدینه شود خداوند متعال او را در روز قیامت میترساند و بر او خشم میگیرد و هیچ عملی را از وی قبول نمیکند».
1788-776- (2) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ عبدالله بن عَمرو ب أنَّ رسولَ الله ج قَالَ: «مَنْ آذَى أَهْلَ المَدِینَةِ آذَاهُ اللهُ، وعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللهِ والمَلاَئِکَةِ والنَّاسِ أَجْمَعِینَ، لاَ یُقْبَلُ مِنْهُ صَرْفٌ ولاَ عَدْلٌ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر".
از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس اهل مدینه را مورد اذیت و آزار قرار دهد، خداوند متعال او را مورد اذیت و آزار قرار میدهد و لعنت الله و فرشتگان و تمام مردم بر او خواهد بود و هیچ عملی از وی قبول نمیشود».
1789-777- (3) (ضعیف) وَعَنْ سَعدِ بن أَبِی وَقَّاصٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اللَّهُمَّ اکْفِهِمْ مَنْ دَهَمَهُمْ بِبَأْسٍ - یَعْنِی أَهْلَ الْمَدِینَةِ -، وَلَا یُرِیدُهَا أَحَدٌ بِسُوءٍ؛ إِلَّا أَذَابَهُ اللَّهُ کَمَا یَذُوبُ الْمِلْحُ فِی الْمَاءِ».
رواه البزار بإسناد حسن([6])، وآخره فی "الصحیح" بنحوه. وتقدم.
(دَهَمَهم) یعنی به سرعت آنها را دربرگیرد.
از سعد بن ابی وقاص س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «پروردگارا، اهل مدینه را خود کفایت کن در برابر کسانی که به آنها یورش میآورند؛ و هیچکس نسبت به مدینه قصد سوء ندارد مگر اینکه خداوند متعال مانند نمک در آب او را ذوب میکند».
12- کتاب الجهاد([7])
([1]) یعنی هرکس قصد سوئی نسبت به آنها داشته باشد. و اینکه فرمود: «انْمَاعَ کَمَا یَنْمَاعُ المِلْحُ فِی المَاءِ» وجه تشبیه چنین است: اهل مدینه با وجود فراوانی علمشان و طبیعت پاکشان، به آب تشبیه شدهاند و کسانی که قصد سوئی نسبت به آنها دارند به نمک تشبیه شدهاند چراکه ضرر و زیان مکر و نیرنگ آنها به خودشان بازمیگرددو از این جهت به نمک تشبیه شدهاند که قصد فاسد کردن آب را دارد اما خود در آن حل میشود. و معنای آن چنین است: هیچکس نیست که در پی نیرنگ و توطئه برای اهل مدینه باشد و قصد ضرر و زیان نسبت به آنها و اذیت و آزارشان را داشته باشد مگر اینکه الله متعال او را مانند مس در آتش ذوب میکند. و مستحق چنین عذابی نگردیده مگر به سبب گناه بزرگی که مرتکب شده است. والله اعلم.
([2]) قلت: فیه إشعار بأن الروایة الأولى عند مسلم أیضاً، ولیس کذلک، وإنما هو لفظ البخاری (رقم 872- مختصره). وإنما هی عند مسلم (4/ 122) بمعناها. ورواها أیضاً من حدیث أبی هریرة، وعنه أخرجه النسائی أیضاً فی "الکبرى" (ق 89/ 2)، وأحمد (2/ 279 و309 و330 و357)، وعنده الروایة الأخرى عن سعد (1/ 184)، وکذا النسائی (91/ 1).
([3]) زاد فی حدیث آخر: "ظالماً لهم"، وهو مخرج فی "الصحیحة" (2671)، وهو حدیث السائب الآتی بعد حدیث.
([4]) زاد أبو نعیم فی "الحلیة": "ظالماً لهم".
([5]) قوله: "وغضب علیه" لم ترد فی طرق الحدیث إلا من روایة (موسى بن عبیدة) عند الطبرانی (7/ 170-171) عن السائب. و (موسى) هذا ضعیف، وإلا فی روایة أخرى عن جابر، وفیها من لا یحتج به، وبخاصة عند المخالفة، وهی مخرجة فی "الصحیحة" تحت الرقم (2671).
([6]) وکذا قال فی "المجمع"، وفی إسناده عند البزار (2/ 51/ 1183) ابن لهیعة، وحسنه المعلقون بشواهده -زعموا-، والشطر الأول منه غریب لا شاهد له! والشطر الثانی منه فی "مسلم" (4/ 113 و122)، وأحمد (1/ 180) بلفظ: "من أراد أهل المدینة بَدهَم أو بسوء أذابه الله کما. ."، ففی ثبوت أوله نظر. والله أعلم. وهو أول حدیث فی "الصحیح" من هذا الباب.
([7]) اصل (الجهاد) در لغت مترادف الجهد به معنای سختی و رنج و مشقت است. و در شرع به معنای به کار بردن تمام تلاش و کوشش در جنگیدن با کفار میباشد. میگویم: جهاد اعم از جنگ مسلحانه با کفار است چراکه رسول الله ج فرمودند: «جَاهِدُوا الْمُشْرِکِینَ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ وَأَلْسِنَتِکُمْ»: «با مشرکان با مال و جان و زبانتان جهاد کنید». «المشکاة» (3821)، و«صحیح أبی داود» (1261).
ترغیب به سکونت در مدینه تا فرارسیدن مرگ و آنچه در فضل آن و فضل احد و وادی عقیق آمده است
(موضوع) قال الحافظ: تقدم فی الباب قبله مما ینتظم فی سلکه ویقرب منه حدیث بلال بن الحارث: «رَمَضَانُ بِالْمَدِینَةِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ رَمَضَانَ فِیمَا سِوَاهَا مِنَ الْبُلْدَانِ، وَجُمُعَةٌ بِالْمَدِینَةِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ جُمُعَةٍ فِیمَا سِوَاهَا مِنَ الْبُلْدَانِ».
بلال بن حارث روایت میکند که: «رمضان در مدینه بهتر از هزار رمضان در سایر بلاد است و نماز جمعه در مدینه بهتر از هزار جمعه در سایر بلاد است».
(ضعیف جداً)([1]) وحدیث جابر أیضاً وفیه: «إِلَّا المَسْجِدَ الحَرَامَ».
و در حدیث جابر آمده است: «جز مسجدالحرام».
1751-1186- (1) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَا یَصْبِرُ عَلَى لَأْوَاءِ الْمَدِینَةِ وَشِدَّتِهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِی، إِلَّا کُنْتُ لَهُ شَفِیعًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَوْ شَهِیدًا».
رواه مسلم والترمذی وغیرهما.
از ابوهریره س روایت که رسول الله ج فرمودند: «هیچ فردی از امتم بر گرسنگی و سختی مدینه صبر نمیکند مگر اینکه من در روز قیامت برای او شفاعتکننده یا گواه خواهم بود».
1752-1187- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س قال: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «لَا یَصْبِرُ أَحَدٌ عَلَى لَأْوَائِهَا، إِلَّا کُنْتُ لَهُ شَفِیعًا أَوْ شَهِیدًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِذَا کَانَ مُسْلِمًا».
رواه مسلم.
از ابو سعید س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «فردی بر مشکلات و سختیهای مدینه صبر نمیکند مگر اینکه من در روز قیامت برای او شفاعتکننده یا گواه خواهم بود، اگر مسلمان باشد».
(اللأواء): عبارت است از سختیها و دشواریها.
1753-1188- (3) (صحیح) وَعَنْ سَعْدٍ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِنِّی أُحَرِّمُ مَا بَیْنَ لَابَتَیِّ الْمَدِینَةِ أَنْ یُقْطَعَ عِضَاهُهَا، أَوْ یُقْتَلَ صَیْدُهَا». وَقَالَ: «الْمَدِینَةُ خَیْرٌ لَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ، لَا یَدَعُهَا أَحَدٌ رَغْبَةً عَنْهَا؛ إِلَّا أَبْدَلَ اللهُ فِیهَا مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ، وَلَا یَثْبُتُ أَحَدٌ عَلَى لَأْوَائِهَا وَجَهْدِهَا، إِلَّا کُنْتُ لَهُ شَفِیعًا أَوْ شَهِیدًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
از سعد س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «من حد فاصل بین دو ناحیهی سنگلاخی مدینه را حرم قرار دادم تا درخت آن بریده نشده و صید آن کشته نشود». و فرمود: «مدینه برای آنها بهتر است اگر بدانند، فردی آن را رها نمیکند مگر اینکه خداوند متعال فردی بهتر را جایگزین او میکند. و فردی بر سختیها و مشکلات آن صبر نمیکند مگر اینکه من در روز قیامت برای او شفاعتکننده یا گواه خواهم بود».
وزاد فی روایة: «وَلَا یُرِیدُ أَحَدٌ أَهْلَ الْمَدِینَةِ بِسُوءٍ، إِلَّا أَذَابَهُ اللهُ فِی النَّارِ ذَوْبَ الرَّصَاصِ، أَوْ ذَوْبَ الْمِلْحِ فِی الْمَاءِ».
رواه مسلم.
و در روایتی آمده است: «و هیچکس قصد بدی نسبت به مردم مدینه نمیکند مگر اینکه خداوند متعال او را مانند سرب در آتش، ذوب میکند یا مانند نمک در آب، حل میکند».
(لابتا المدینة) به فتح باء: عبارت است از دو سنگلاخ و ریگزار و اطراف مدینه. (والعِضاه) به کسر عین: جمع (عضاهة)، عبارت است از درخت خمط؛ و گفته شده: هر درختی را گویند که خاردار باشد.
1754-1189-(4) (صحیح لغیره) وَعَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَیَأْتِیَنَّ عَلَى([2]) الْمَدِینَةِ زَمَانٌ یَنْطَلِقُ النَّاسُ مِنهَا إِلَى الْأَرْیَافِ، یَلْتَمِسُونَ الرَّخَاءَ، فَیَجِدُونَ رَخَاءً، ثُمَّ یَأْتُونَ فَیَتَحَمَّلُونَ بِأَهْلِیهِمْ إِلَى الرَّخَاءِ، وَالْمَدِینَةُ خَیْرٌ لَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ».
رواه أحمد والبزار - واللفظ له([3]) -، ورجاله رجال "الصحیح".
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بر اهل مدینه زمانی میآید که مردم از آنجا به سوی جاهای سرسبز و ساحل دریا میروند، تا آسایش و راحتی را کسب کنند پس آسایش و راحتی را مییابند، سپس آمده و خانوادههایشان را به آن مکان آرام منتقل میکنند حال آنکه مدینه برای آنها بهتر است اگر بدانند».
(الأریاف) جمع (ریف) به کسر راء، عبارت است از مکانی در سرزمین عرب که به آبهای روان نزدیک است. و گفته شده: عبارت است از زمینی که در آن زراعت و گیاه وجود دارد. (زمین حاصلخیز) و معانی دیگری برای آن نیز ذکر شده است.
1755-1190- (5) (صحیح) وَعَنْ سُفْیَانَ بْنِ أَبِی زُهَیْرٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «تُفْتَحُ الیَمَنُ، فَیَأْتِی قَوْمٌ یَبُسُّونَ، فَیَتَحَمَّلُونَ بِأَهْلِیهِمْ وَمَنْ أَطَاعَهُمْ، وَالمَدِینَةُ خَیْرٌ لَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ، وَتُفْتَحُ الشَّامُ، فَیَأْتِی قَوْمٌ یَبُسُّونَ، فَیَتَحَمَّلُونَ بِأَهْلِیهِمْ وَمَنْ أَطَاعَهُمْ، وَالمَدِینَةُ خَیْرٌ لَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ، وَتُفْتَحُ العِرَاقُ، فَیَأْتِی قَوْمٌ یَبُسُّونَ، فَیَتَحَمَّلُونَ بِأَهْلِیهِمْ وَمَنْ أَطَاعَهُمْ، وَالمَدِینَةُ خَیْرٌ لَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ».
رواه البخاری ومسلم.
از سفیان بن ابی زهیر س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «یمن فتح خواهد شد و گروهی مردم را تشویق به رفتن کرده و خود همراه خانوادهها و هوادارانشان از مدینه به یمن خواهند رفت. حال آنکه مدینه برای آنان بهتر است اگر میدانستند. و شام فتح خواهد شد و گروهی مردم را تشویق به رفتن کرده و خود همراه اعضای خانواده و هوادارانشان از مدینه به طرف آن خواهند رفت درحالیکه مدینه برای آنان بهتر است اگر میدانستند. و عراق فتح خواهد شد و گروهی مردم را تشویق به رفتن کرده و خود همراه خانواده و هوادارانشان از مدینه به طرف آن خواهند رفت حال آن که مدینه برای آنان بهتر است اگر میدانستند».
(البسُّ): روانه کردن شدید؛ به شدت گسیل داشتن. و گفته شده: (البسّ): سرعت حرکت را گویند.
1756-1191- (6) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی أُسَیْدٍ السَّاعِدِیِّ س قَالَ: کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللهِ ج عَلَى قَبْرِ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِالْمُطَّلِبِ، فَجَعَلُوا یَجُرُّونَ النَّمِرَةَ عَلَى وَجْهِهِ؛ فَتَنْکَشَّفَ قَدَمَاهُ، وَیَجُرُّونَهَا عَلَى قَدَمَیْهِ؛ فَیَنْکَشِفُ وَجْهُهُ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «اجْعَلُوهَا عَلَى وَجْهِهِ، وَاجْعَلُوا عَلَى قَدَمَیْهِ مِنَ هَذَا الشَّجَرِ». قَالَ: فَرَفَعَ رَسُولُ اللهِ ج رَأْسَهُ فَإِذَا أَصْحَابُهُ یَبْکُونَ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّهُ یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ یَخْرُجُونَ إِلَى الْأَرْیَافِ، فَیُصِیبُونَ بِهَا مَطْعَمًا وَمَلْبَسًا وَمَرْکَبًا، أَوْ قَالَ مَرَاکِبَ، فَیَکْتُبُونَ إِلَى أَهْلِیهِمْ: هَلُمَّ إِلَیْنَا، فَإِنَّکُمْ بِأَرْضٍ حجَازٍ جَدُوبَةٍ، وَالْمَدِینَةُ خَیْرٌ لَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد حسن.
از ابو اُسید ساعدی س روایت است که همراه رسول الله ج بر جسد حمزة بن عبدالمطلب س حاضر شدیم؛ پارچهای را بر صورتش میانداختند اما دو قدمش آشکار میشد و بر دو پایش میانداختند پس صورتش آشکار میشد. پس رسول الله ج فرمود: «آن را بر صورتش انداخته و از (برگهای) این درخت بر پاهایش قرار دهید». رسولالله ج سرش را بلند کرده و اصحابش گریه میکردند، رسول الله ج فرمود: «بر مردم زمانی میآید که به سوی سرزمینهای سرسبز و ساحل دریا میروند و آنجا غذا و لباس و سواره مییابند - یا فرمود: سوارهها - پس برای خانوادههایشان مینویسند: نزد ما بیایید، زیرا شما در سرزمین خشک و بیآب و علف حجاز هستید حال آنکه مدینه برای آنها بهتر است اگر میدانستند».
(النّمِرة) به فتح نون و کسر میم؛ عبارت است از بُردهای از پشم که اعراب میپوشیدند.
1757-765- (1) (منکر) وَعَنْ عُمَرَ س قَالَ: غَلَا السِّعْرُ بِالْمَدِینَةِ، فَاشْتَدَّ الْجَهْدُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اصْبِرُوا وَأَبْشِرُوا، فَإِنِّی قَدْ بَارَکْتُ عَلَى صَاعِکُمْ وَمُدِّکُمْ، وَکُلُوا وَلَا تَتَفَرَّقُوا؛ فَإِنَّ طَعَامَ الْوَاحِدِ یَکْفِی الِاثْنَیْنِ، وَطَعَامُ الِاثْنَیْنِ یَکْفِی الْأَرْبَعَةَ، وَطَعَامُ الْأَرْبَعَةِ یَکْفِی الْخَمْسَةَ وَالسِّتَّةَ، وَإِنَّ الْبَرَکَةَ فِی الْجَمَاعَةِ، فَمَنْ صَبَرَ عَلَى لَأْوَائِهَا وَشِدَّتِهَا، کُنْتُ لَهُ شَفِیعًا أَوْ شَهِیدًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَمَنْ خَرَجَ عَنْهَا رَغْبَةً عَمَّا فِیهَا، أَبْدَلَ اللَّهُ بِهِ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ فِیهَا، وَمَنْ أَرَادَهَا بِسُوءٍ، أَذَابَهُ اللَّهُ کَمَا یَذُوبُ الْمِلْحُ فِی الْمَاءِ».
رواه البزار بإسناد جید.([4])
از عمر س روایت است که: نرخ اجناس در مدینه بالا رفت و شرایط سخت شد. پس رسول الله ج فرمود: «صبر کنید و خوشحال باشید، من در صاع و مد (واحدهای اندازهگیری) شما دعای برکت نمودم. و بخورید و متفرق نشوید. چرا که غذای یک نفر برای دو نفر و غذای دو نفر، چهار نفر را کفایت میکند و غذای چهار نفر، پنج و شش نفر را کفایت میکند. برکت در جماعت است. و هرکس بر شدت و سختی مدینه صبر کند، من در روز قیامت شفیع یا گواه برای او میباشم. و هرکس به دلیل شدت و دشواری آن از مدینه روی گرداند، خداوند متعال بهتر از او را جایگزین وی میکند و هرکس در مدینه نیت سوء داشته باشد، خداوند متعال او را چون نمک در آب ذوب میکند».
1758-1192-(7) (حسن صحیح) وَعَنْ أَفْلَحَ مَوْلَى أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ: أَنَّهُ مَرَّ بِزَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ وَأَبِی أَیُّوبَ ب وَهُمَا قَاعِدَانِ عِنْدَ مَسْجِدِ الْجَنَائِزِ، فَقَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ: تَذْکُرُ حَدِیثا حَدَّثَنَاهُ رَسُولُ اللهِ ج فِی هَذَا الْمَجْلِسِ الَّذِی نَحْنُ فِیهِ؟ قَالَ: نَعَمْ - عَنِ الْمَدِینَةِ - سَمِعْتُهُ یَزْعُمُ([5]): «إنَّهُ سَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ تُفْتَحُ فِیهِ فَتَحَاتُ الْأَرْضِ، فَیَخْرُجُ فِیهَا رِجَالٌ یُصِیبُونَ رَخَاءً وعَیْشًا وَطَعَامًا، فَیَمُرُّونَ عَلَى إِخْوَانٍ لَهُمْ حُجَّاجًا أَوْ عُمَّارًا فَیَقُولُونَ: مَا یُقِیمُکُمْ فِی لَأْوَاءِ الْعَیْشِ وَشِدَّةِ الْجُوعِ؟! فَذَاهِبٌ وَقَاعِدٌ - حَتَّى قَالَهَا مِرَارًا -، وَالْمَدِینَةُ خَیْرٌ لَهُمْ، لَا یُثْبُتُ بِهَا أَحَدٌ، فَیَصْبِرُ عَلَى لَأْوَائِهَا وَشِدَّتِهَا حَتَّى یَمُوتَ، إِلَّا کُنْتُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ شَهِیدًا أَوْ شَفِیعًا».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد جید، ورواته ثقات.
از افلح مولی ابو ایوب انصاری س روایت است: درحالیکه زید بن ثابت و ابو ایوب انصاری کنار مسجد جنائز نشسته بودند بر آنها گذشت. یکی از آنها به دیگری گفت: آیا حدیثی را به یاد داری که رسول الله ج در این مسجدی که اکنون در آن هستیم به ما فرمود؟ گفت: بله، شنیدم که او در مورد مدینه میفرمود: «بر مردم زمانی میآید که در آن درهای خوشی زمین باز میشود، پس مردانی برای بدست آوردن خوشی و زندگی راحت و غذا به سیر و سفر در آن روی میآورند. پس از برادرانشان که به منظور حج و عمره آمدهاند گذشته و میگویند: چه چیزی سبب شده این زندگی سخت و گرسنگی را تحمل کنید؟! پس تعدادی از آنها رفته و تعدادی هم مینشینند _ و این جمله را بارها تکرار نمودند_، حال آنکه مدینه برای آنها بهتر است، شخصی در آنجا نمیماند و تا فرارسیدن مرگ بر سختیها و مشکلات آن صبر نمیکند، مگر اینکه من در روز قیامت شفاعتکننده یا گواه او خواهم بود».
1759-1193- (8) (صحیح) وَعَنْ ابْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ اسْتَطَاعَ أَنْ یَمُوتَ بِالمَدِینَةِ فَلْیَمُتْ بِهَا، فَإِنِّی أَشْفَعُ لِمَنْ یَمُوتُ بِهَا»([6]).
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر کسی از شما میتواند در مدینه فوت کند، پس باید در آن بمیرد، زیرا من شفاعتکننده کسی هستم که در مدینه وفات کند».
رواه الترمذی وابن ماجه وابن حبان فی "صحیحه"، والبیهقی، ولفظ ابن ماجه: «مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمْ أَنْ یَمُوتَ بِالْمَدِینَةِ فَلْیَفْعَلْ، فَإِنِّی أَشْهَدُ لِمَنْ مَاتَ بِهَا».
و در روایت ابن ماجه آمده است: «هریک از شما میتواند در مدینه فوت کند، پس باید چنین کند، زیرا من برای کسی که در مدینه وفات کند، شهادت میدهم».
وفی روایة للبیهقی: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنِ اسْتَطَاعَ أَنْ یَمُوتَ بِالْمَدِینَةِ فَلْیَمُتْ، فَإِنَّهُ مَنْ مَاتَ بِالْمَدِینَةِ شَفَعْتُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
و در روایت بیهقی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «هرکس از شما میتواند در مدینه فوت کند، پس باید در آن بمیرد، زیرا هرکس در مدینه بمیرد، در روز قیامت من برای او شفاعت میکنم».
1760-1194- (9) (صحیح) وَعَنْ الصُّمَیتة - امرأة محمد من بنی لیث-؛ أَنَّهَا سَمِعَتْ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمْ أَنْ لَا یَمُوتَ إِلَّا بِالْمَدِینَةِ فَلْیَمُتْ بِهَا، فَإِنَّهُ مَنْ یَمُتْ بِهَا یُشْفَعُ لَهُ أَوْ یُشْهَدُ لَهُ»([7]).
رواه ابن حبان فی "صحیحه"، والبیهقی.
از صُمَیتة زن محمد از بنی لیث روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هریک از شما که میتواند نمیرد مگر در مدینه، پس باید در آنجا بمیرد، زیرا هرکس در آنجا بمیرد، برای او شفاعت شده یا برای او گواهی داده میشود».
0-1195- (10) (صحیح لغیره) وفی روایة للبیهقی أَنَّهَا سَمِعَتْ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنِ اسْتَطَاعَ أَنْ یَمُوتَ بِالْمَدِینَةِ فَلْیَمُتْ، فَمَنْ مَاتَ بِالْمَدِینَةِ کُنْتُ لَهُ شَفِیعًا وَشَهِیدًا»([8]).
و در روایت بیهقی آمده است: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرکس میتواند در مدینه وفات کند، پس باید در آن بمیرد. زیرا هرکس در مدینه بمیرد، من برای او شفاعت کننده و شاهد خواهم بود».
1761-1196- (11) (صحیح لغیره) وَعَنْ سُبَیْعَةَ الْأَسْلَمِیَّةِ ل أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمْ أَنْ یَمُوتَ بِالْمَدِینَةِ فَلْیَمُتْ، فَإِنَّهُ لَا یَمُوتُ بِهَا أَحَدٌ إِلَّا کُنْتُ لَهُ شَفِیعًا أَوْ شَهِیدًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر"، ورواته محتج بهم فی "الصحیح"، إلا عبد الله بن عکرمة، روى عنه جماعة، ولم یُخرجه([9]) أحد، وقال البیهقی: "هو خطاء، وإنما هو عن صمیتة"؛ کما تقدم.
از سُبَیعة أسلمیة ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس از شما میتواند در مدینه وفات کند، پس باید در آن بمیرد، زیرا شخصی در مدینه وفات نمیکند مگر اینکه در روز قیامت برای او شفاعتکننده و گواه خواهم بود».
1762-1197- (12) (حسن صحیح) وَعَنِ امْرَأَةٍ یَتِیمَةٍ کَانَتْ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ ج مِنْ ثَقِیفَ؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمْ أَنْ یَمُوتَ بِالْمَدِینَةِ فَلْیَمُتْ، فَإِنَّهُ مَنْ مَاتَ بِهَا، کُنْتُ لَهُ شَهِیدًا أَوْ شَفِیعًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد حسن.
و از زنی یتیم از ثقیف که نزد رسول الله ج بود روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس از شما میتواند در مدینه وفات کند پس باید در آن بمیرد، زیرا هرکس در آنجا وفات کند من در روز قیامت برای او شفاعت کننده و گواه خواهم بود».
1763-766- (2) (ضعیف) وَعَنْ حَاطِبٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ زَارَنِی بَعْدَ مَوْتِی، فَکَأَنَّمَا زَارَنِی فِی حَیَاتِی، وَمَنْ مَاتَ بِأَحَدِ الْحَرَمَیْنِ بُعِثَ مِنَ الْآمِنِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
رواه البیهقی عن رجل من آل حاطب - لم یُسَمِّه - عن حاطب.
از حاطب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس پس از مرگم مرا زیارت کند، گویا که مرا در حیاتم زیارت کرده است و هرکس در یکی از دو حرم بمیرد، در روز قیامت جزو کسانی برانگیخته خواهد شد که در امان هستند».
1764-767- (3) (ضعیف) وَعَنْ عُمَرَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنْ زَارَ قَبْرِی - أَوْ قَالَ: مَنْ زَارَنِی - کُنْتُ لَهُ شَفِیعًا أَوْ شَهِیدًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَمَنْ مَاتَ فِی أَحَدِ الْحَرَمَیْنِ بَعَثَهُ اللهُ فِی الْآمِنِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
رواه البیهقی([10]) وغیره عن رجل من آل عمر - لم یسمّه - عن عمر.
از عمر س روایت است که از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس قبر مرا زیارت کند – یا اینکه فرمود: مرا زیارت کند- در روز قیامت شفیع یا گواه بر وی خواهم بود و هرکس در یکی از دو حرم بمیرد خداوند متعال او را در روز قیامت جزو کسانی برانگیخته خواهد کرد که در امان هستند».
1765-768- (4) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ مَاتَ فِی أَحَدِ الْحَرَمَیْنِ بُعِثَ مِنَ الْآمِنِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَمَنْ زَارَنِی مُحْتَسِبًا إِلَى الْمَدِینَةِ کَانَ فِی جِوَارِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
رواه البیهقی أیضاً.
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در یکی از دو حرم بمیرد، در قیامت از کسانی مبعوث خواهد شده که در امن و امان هستند. و هرکس با امید اجر و پاداش، مرا در مدینه زیارت کند، روز قیامت در جوار من خواهد بود».
(قال المملی الحافظ /): "وقد صح من غیر ما طریق عن النبی ج: "إن الوباء والدجال لا یدخلانها". اختصرت ذلک لشهرته"([11]).
حافظ مملی میگوید: به طور صحیح در روایات زیادی از رسول الله ج روایت است که: «وبا و دجال وارد مدینه نمیشوند». و این به دلیل اختصارش مشهور است.
1766-1198- (13) (صحیح) وَعَنْ أَبِی قَتَادَةَ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج تَوَضَّأَ، ثُمَّ صَلَّى بِأَرْضِ سَعْدٍ بِأَصْلِ الْحَرَّةِ، عِنْدَ بُیُوتِ السُّقْیَا ثُمَّ قَالَ: إِنَّ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلَکَ وَعَبْدَکَ وَنَبِیَّکَ دَعَاکَ لِأَهْلِ مَکَّةَ، وَأَنَا مُحَمَّدٌ عَبْدُکَ وَنَبِیُّکَ وَرَسُولُکَ، أَدْعُوکَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ مِثْلَ مَا دَعَاکَ إِبْرَاهِیمُ لِمَکَّةَ، نَدْعُوکَ أَنْ تُبَارِکَ لَهُمْ فِی صَاعِهِمْ وَمُدِّهِمْ وَثِمَارِهِمْ. اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیْنَا الْمَدِینَةَ، کَمَا حَبَّبْتَ إِلَیْنَا مَکَّةَ، وَاجْعَلْ مَا بِهَا مِنْ وَبَاءٍ بِـ(خُمٍّ)، اللَّهُمَّ إِنِّی حَرمْتُ مَا بَیْنَ لَابَتَیْهَا کَمَا حَرمْتَ عَلَى لِسَانِ إِبْرَاهِیمَ الْحَرَمَ».
رواه أحمد، ورجال إسناده رجال "الصحیح".
از ابوقتاده س روایت است که رسول الله ج وضو گرفت و سپس در زمینی در منطقهی حره نزدیک خانههای سقیا که متعلق به سعد بود نماز خواند، سپس فرمود: «[خدایا] ابراهیم خلیل و بنده و پیامبرت، برای مکه دعا نمود و من بنده و رسول تو هستم، برای اهل مدینه دعا میکنم مانند آنچه ابراهیم برای مکه دعا کرد. خدایا در صاع و پیمانه و میوههای آنها برکت قرار ده، خدایا مدینه را نزد ما محبوب بگردان چنانکه مکه را نزد ما محبوب نمودی؛ و وبای اینجا را به خُم منتقل کن. خدایا من حد فاصل بین دو ناحیهی سنگلاخی مدینه را حرم قرار میدهم همانطور که مکه را بر زبان ابراهیم حرم قرار دادی».
(خمّ) به ضم خاء و تشدید میم:
اسم بیشهای است در بین حرمین نزدیک به جحفه؛ هیچکس نیست که در این مکان متولد شده و به سن بلوغ رسیده باشد مگر اینکه از آن کوچ کرده است به دلیل شدت وبا و تبی که به خاطر دعای پیامبر در آن وجود دارد. و گمان میکنم غدیر (خم) به آن اضافه شده باشد.
1767-1199- (14) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّهُ قَالَ: کَانَ النَّاسُ إِذَا رَأَوْا أَوَّلَ الثَّمَرِ جَاءُوا بِهِ إِلَى رَسُولِ الله ج، فَإِذَا أَخَذَهُ رَسُولُ اللهِ ج قَالَ: «اللهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی ثَمَرِنَا، وَبَارِکْ لَنَا فِی مَدِینَتِنَا، وَبَارِکْ لَنَا فِی صَاعِنَا وَمُدِّنَا، اللهُمَّ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ عَبْدُکَ وَخَلِیلُکَ وَنَبِیُّکَ، وَإِنِّی عَبْدُکَ وَنَبِیُّکَ، وَإِنَّهُ دَعَاکَ لِمَکَّةَ، وَإِنِّی أَدْعُوکَ لِلْمَدِینَةِ بِمِثْلِ مَا دَعَاکَ لِمَکَّةَ، وَمِثْلُه مَعَهُ». قَالَ: ثُمَّ یَدْعُو أَصْغَرَ وَلِیدٍ یراه فَیُعْطِیهِ ذَلِکَ الثَّمَرَ.
رواه مسلم وغیره.
از ابوهریره س روایت است که وقتی مردم اولین میوه را میدیدند، آن را نزد رسول الله ج میبردند. رسول الله ج آن را گرفته و میفرمود: «خدایا! در میوهی ما برکت عنایت کن و در شهر ما (مدینه) برکت قرار ده و در صاع و مُدّ ما برکت بیانداز. خدایا! ابراهیم بنده و پیامبر و خلیل توست و من بنده و پیامبر تو هستم؛ او برای مکه دعا کرد و من برای مدینه دعا میکنم همچون آنچه او برای مکه دعا نمود و همانند آن». سپس کوچکترین بچهای را که میدید صدا زده و آن ثمره را به او میداد.
(فی صاعنا ومدنا)؛ مراد از آن غذایی است که با صاع و مد پیمانه میگردد. و معنای آن این است که: رسول الله ج برای آنها در مورد تمام قوتهایشان دعای برکت نمودند.
1768-1200- (15) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیْنَا الْمَدِینَةَ کَحُبِّنَا مَکَّةَ وَأَشَدَّ، وَصَحِّحْهَا لَنَا، وَبَارِکْ لَنَا فِی صَاعِهَا وَمُدِّهَا، وَانْقُلْ حُمَّاهَا فَاجْعَلْهَا بِـ(الْجُحْفَةِ) ([12])».
رواه مسلم([13]) وغیره.
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمود: خدایا! مدینه را نزد ما دوست داشتنی بگردان، همانطوری که مکه را نزد ما دوست داشتنی گردانیدهای و بیشتر و آن را برای ما سالم قرار بده و در صاع و پیمانهی آن برکت بیانداز و تب آن را ببر و در جحفه قرار بده.
گفته شده: برای این دعا کرد که تب به جحفه منتقل شود زیرا آنجا سرزمین یهود بود.
1769-1201- (16) (صحیح) وَعَنْ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ س قَالَ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج، حَتَّى إِذَا کُنَّا عِنْدَ السُّقْیَا الَّتِی کَانَتْ لِسَعْدٍ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اللَّهُمَّ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ عَبْدَکَ وَخَلِیلَکَ دَعَاکَ لِأَهْلِ مَکَّةَ بِالْبَرَکَةِ، وَإِنَّ مُحَمَّدٌ عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ، وَإِنِّی أَدْعُوکَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ أَنْ تُبَارِکَ لَهُمْ فِی صَاعِهِمْ وَمُدِّهِمْ، مِثْلَ مَا بَارَکْتَ لِأَهْلِ مَکَّةَ، وَاجْعَلْ مَعَ الْبَرَکَةِ بَرَکَتَیْنِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" بإسناد جید قوی([14]).
از علی بن ابیطالب س روایت است، ما همراه رسول الله ج خارج شدیم تا به آبخوری سعد رسیدیم. رسول الله ج فرمود: «خدایا! ابراهیم بنده و خلیل تو برای اهل مکه دعای برکت نمود و من محمد بنده و رسول تو برای اهل مدینه دعا میکنم که در صاع و پیمانهی آنها برکت قرار دهی مانند برکتی که برای اهل مکه قرار دادی؛ و همراه این برکت، دو برکت قرار ده».
1770-1202- (17) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س؛ أَنَّ رَسُولُ الله ج قَالَ: «اللهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی مَدِینَتِنَا، اللهُمَّ اجْعَلْ مَعَ الْبَرَکَةِ بَرَکَتَیْنِ، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا مِنَ الْمَدِینَةِ([15]) شِعْبٌ([16]) وَلَا نَقْبٌ إِلَّا عَلَیْهِ مَلَکَانِ یَحْرُسَانِهَا».
رواه مسلم فی حدیث.
از ابو سعید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خدایا! در مدینهی ما برکت قرار ده، خدایا! همراه این برکت، دو برکت قرار ده؛ سوگند به کسی که جانم در دست اوست هیچ دره و سوراخ و گودالی از مدینه نیست مگر اینکه دو فرشته از آن محافظت میکنند».
1771-1203- (18) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س، أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ بِالْمَدِینَةِ ضِعْفَیْ مَا جَعَلْتَ بِمَکَّةَ مِنَ البَرَکَةِ».
رواه البخاری ومسلم.
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خدایا! دو برابر برکاتی که به مکه عطا کردی به مدینه نیز عطا کن».
1772-1204- (19) (صحیح لغیره) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: دَعَا نَبِیُّ اللهِ ج فَقَالَ: «اللهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی صَاعِنَا، وَمُدِّنَا، وَبَارِکْ لَنَا فِی شَامِنَا وَیَمَنِنَا». فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ: یَا نَبِیَّ اللهِ! وَعِرَاقِنَا([17])؟ قَالَ: «إِنَّ بِهَا قَرْنَ الشَّیْطَانِ، وَتَهیُّجَ الْفِتَنِ، وَإِنَّ الْجَفَاءَ بِالْمَشْرِقِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر"، ورواته ثقات.
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج دعا کرده و فرمودند: «خدایا! در صاع و پیمانهی ما برکت قرار ده و در شام و یمن ما برکت قرار ده». مردی از قوم گفت: ای رسول الله ج! و در عراق ما؟ فرمود: «شاخ شیطان (پیروان و شیعیان شیطان) در آنجاست و فتنهها از آنجا سربلند میکنند و ظلم و ستم در مشرق است».
(قرن الشیطان) گفته شده به معنای پیروان و شیعیان شیطان میباشند. و گفته شده به معنای قدرت و سلطهی شیطان و محل پادشاهی و تصرف وی میباشد. و معانی دیگری نیز برای آن ذکر شده است.
1773-1205- (20) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «رَأَیْتُ فِی الْمَنَامِ امْرَأَةً سَوْدَاءَ ثَائِرَةَ الرَّأْسِ، خَرَجَتْ حَتَّى قَامَتْ بِـ(مَهْیَعَةَ) وَهِیَ (الْجُحْفَةُ)، فَأَوَّلْتُ أَنَّ وَبَاءَ الْمَدِینَةِ نُقِلَ إِلَى (الْجُحْفَةِ)».
رواه الطبرانی فی "الأوسط"، ورواة إسناده ثقات([18]).
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در خواب دیدم که زنی سیاه رنگ و ژولیده مو از مدینه بیرون رفت و در مهیعه که همان جحفه باشد سکونت کرد. پس خوابم را چنین تعبیر کردم که وبای مدینه به جحفه منتقل میشود».
(مَهیعة) به فتح میم و اسکان هاء، بعد از آن یاء وعین مفتوح؛ اسم روستایی قدیمی در مکان میقات اهل شام در فاصلهی سی و دو میلی مکه میباشد. زمانی که عمالیق بنی عبیل برادران عاد، از یثرب خارج شدند در این مکان سکونت گزیدند. پس با سیل جُحاف مواجه شدند که آنان را باخود برده و سبب ویرانگری آن شد و در این هنگام بود که (الجُحفة) نامیده شد.
1774-769- (5) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْمَدِینَةُ قُبَّةُ الْإِسْلَامِ، وَدَارُ الْإِیمَانِ، وَأَرْضُ الْهِجْرَةِ، وَمُبَوَّأُ الْحَلَالِ وَالْحَرَامِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" بإسناد لا بأس به([19]).
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مدینه قبه اسلام و سرزمین ایمان و هجرت و جایگاه حلال و حرام است».
1775-1206- (21) (صحیح) وَعَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «خَیْرُ مَا رُکِبَتْ إِلَیْهِ الرَّوَاحِلُ مَسْجِدُ إِبْرَاهِیمَ، وَمَسْجِدِی».
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین جایی که به سوی آن بار سفر بسته میشود مسجد ابراهیم و مسجد من است».
رواه أحمد بإسناد حسن([20])، والطبرانی، وابن خزیمة فی "صحیحه"؛ إلا أنه قال: «مسجدی هذا، والبیت المعمور».
و در روایت ابن خزیمه آمده که رسول الله ج فرمودند: «این مسجد من و بیت المعمور».
وابن حبان فی "صحیحه" ولفظه: «إِنَّ خَیْرَ مَا رُکِبَتْ إِلَیْهِ الرَّوَاحِلُ مَسْجِدِی هَذَا، وَالْبَیْتُ الْعَتِیقُ».
و در روایت ابن حبان آمده است: «بهترین جایی که به سوی آن بار سفر بسته میشود این مسجد من و بیت العتیق است».
(قال الحافظ):
0-1207- (22) (صحیح) وقد صح من غیر ما طریق([21])؛ أن النبی ج قال: «لا تشدُّ الرواحلُ إلا إلى ثلاثة مساجد: مسجدی هذا، والمسجدِ الحرام، والمسجدِ الأقصى». [و تقدم14- باب/ من حدیث عائشة].
و رسول الله ج فرمودند: «بار سفر بسته نمیشود مگر به سوی سه مسجد: این مسجد من، مسجدالحرام و مسجد الاقصی».
1776-770- (6) (منکرجداً) وعن سعد س قال: لما رجع رسول الله ج من تبوک تلقّاه رجال من المتخلفین من المؤمنین، فأثاروا غباراً، فخمّر بعض من کان مع رسول الله ج أنفه، فأزال رسول الله ج اللّثام عن وجهه؛ وقال: "والذی نفسی بیده إنّ فی غبارها شفاءً من کل داء – قال: وأراه ذکر - ومن الجذام والبرص".
ذکره رزین العبدریّ فی "جامعه"، ولم أره فی الأصول([22]).
از سعد س روایت است: زمانی که رسول الله ج از تبوک بازگشت مومنانی که از شرکت در این غزوه سرپیچی کرده بودند، به استقبال ایشان آمدند و گردوغباری بلند شد و برخی از همراهان رسول خدا بینی خود را پوشاندند. اما رسول خدا نقاب از چهره برداشته و فرمود: «سوگند به کسیکه جانم در دست اوست، در گرد و غبار مدینه شفای هر بیماری است – راوی میگوید: گمان میکنم چنین فرمود- و شفای جذام و برص میباشد».
1777-1208- (23) (صحیح) وَعَنْ أَنَس بْن مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج لِأَبِی طَلْحَةَ: «الْتَمِسْ لِی غُلَامًا مِنْ غِلْمَانِکُمْ یَخْدُمُنِی». فَخَرَجَ أَبُو طَلْحَةَ یُرْدِفُنِی وَرَاءَهُ، فَکُنْتُ أَخْدُمُ رَسُولَ اللهِ ج کُلَّمَا نَزَلَ، قَالَ: ثُمَّ أَقْبَلَ([23]). حَتَّى إِذَا بَدَا لَهُ أُحُدٌ قَالَ: «هَذَا جَبَلٌ یُحِبُّنَا وَنُحِبُّهُ»([24]). فَلَمَّا أَشْرَفَ عَلَى الْمَدِینَةِ، قَالَ: «اللهُمَّ إِنِّی أُحَرِّمُ مَا بَیْنَ جَبَلَیْهَا مِثْلَ مَا حَرَّمَ بِهِ إِبْرَاهِیمُ مَکَّةَ، - قال: - اللهُمَّ بَارِکْ لَهُمْ فِی مُدِّهِمْ وَصَاعِهِمْ».
رواه البخاری ومسلم - واللفظ له-.
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج به ابوطلحه س فرمود: «خدمتکاری از خدمتگذارانت را برایم بیاور تا به من کمک کند». ابوطلحه س خارج شد و مرا پشت سرش سوار کرد؛ پس هرگاه رسول الله ج توقف میکرد به او کمک میکردم. چون از خیبر بازگشت همین که کوه احد را مشاهده کرد فرمود: «این کوهی است که ما را دوست دارد و ما هم آن را دوست داریم». پس هنگامیکه مشرف بر مدینه شد، فرمود: «خدایا! من حرام قرار میدهم ما بین این دو کوه آن را به مانند ابراهیم که مکه را حرام قرار داد». سپس فرمود: «خدایا در صاع و پیمانهی آنها برکت قرار ده».
قال الخطابی فی قوله: "هذا جبل یحبّنا ونحبّه": أراد به أهل المدینة وسکانها کما قال تعالى: ﴿وَاسْأَلِ الْقَرْیَةَ﴾ أی: أهل القریة. قال البغوی: والأولى إجراؤه على ظاهره، ولا ینکر وصف الجمادات بحب الأنبیاء والأولیاء وأهل الطاعة کما حنَّت الأسطوانة على مفارقته ج حتى سمع القوم حنینها إلى أن سکَّنها، وکما أخبر: أن حَجَراً کان یسلم علیه قبل الوحی: فلا ینکر علیه أن یکون جبل أحد وجمیع أجزاء المدینة تحبّه وتحنّ إلى لقائه حالة مفارقته إیاها". (قال الحافظ): "وهذا الذی قاله البغوی حسن جید. والله أعلم".
خطابی در این مورد «هَذَا جَبَلٌ یُحِبُّنَا وَنُحِبُّهُ» میگوید: مراد از آن اهل مدینه و ساکنان آن هستند چنانکه الله متعال میفرماید: ﴿وَاسْأَلِ الْقَرْیَةَ﴾ یعنی اهل قریه؛ بغوی میگوید: اولی این است که این تعبیر حمل بر ظاهر گردد و دوست داشتن انبیا و اولیا و مطیعان از سوی جمادات انکار نشود چنانکه ستونی در فراق رسول الله ج به ناله درآمد و حاضران در مجلس صدای آن را شنیدند. و چنانکه رسول الله ج خبر دادند قبل از آغاز وحی سنگی به ایشان سلام میکرد. بنابراین جای انکار نیست که کوه احد و تمام اجزای مدینه رسول الله ج را دوست داشتند و از فراق ایشان ناله سرمیدادند».
(حافظ میگوید:) «آنچه بغوی گفته است بسیار نیکوست. والله اعلم».
1778-1209- (24) (صحیح لغیره) وقد روى الترمذی من حدیث الوَلِید بْن أَبِی ثَوْرٍ، عَنْ السُّدِّیِّ، عَنْ عَبَّادِ([25]) بْنِ أَبِی یَزِیدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ قَالَ: «کُنْتُ مَعَ النَّبِیِّ ج بِمَکَّةَ، فَخَرَجْنَا فِی بَعْضِ نَوَاحِیهَا، فَمَا اسْتَقْبَلَهُ جَبَلٌ وَلَا شَجَرٌ إِلَّا هُوَ یَقُولُ: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ.
وقال الترمذی: "حدیث حسن غریب".
ترمذی از ولید بن ابو ثور از سدی از عَبّاد بن ابو زید از علی بن ابی طالب س روایت کرده که میگوید: من همراه رسول الله ج در مکه بودم، پس به نواحی اطراف مکه رفتیم، هیچ کوه و درختی با او مواجه نمیشد مگر اینکه میگفت: السلام علیک یا رسول الله».
1779-771- (7) (ضعیف) وَعَنهُ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «أُحُدٌ جَبَلٌ یُحِبُّنَا وَنُحِبُّهُ، فَإِذَا جِئْتُمُوهُ فَکُلُوا مِنْ شَجَرِهِ، وَلَوْ مِنْ عِضَاهِهِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" من روایة کثیر بن زید.
و از علی بن ابی طالب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «احد کوهی است که ما را دوست دارد و ما نیز آن را دوست داریم پس چون نزد آن آمدید از درختش بخورید و لو از خارهایش».
ورواه ابن ماجه من روایة محمد بن إسحاق عن عبدلله بن مکتف عن أنس - وهذا إسناد واهٍ – قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ جَبَلَ أُحُدٍ یُحِبُّنَا وَنُحِبُّهُ، وَهُوَ عَلَى تُرْعَةٍ مِنْ تُرَعِ الْجَنَّةِ، وَعَیْرٌ عَلَى تُرْعَةٍ مِنْ تُرَعِ النَّارِ».
و در روایت ابن ماجه رسول الله ج فرمودند: «کوه احد ما را دوست دارد و ما آن را دوست داریم و آن دری از درهای بهشت و کوه عیر دری از درهای دوزخ میباشد».
(قال المملی) س: "وقد صح عن النبی ج من غیر ما طریق وعن جماعة من الصحابة؛ أنه قال لأُحد: "هذا جبل یحبّنا ونحبّه". والزیادة على هذا عند الطبرانی غریبة جداً".
(العضاه) تقدم([26]). و(التُّرعَة) به ضم تاء و سکون راء و بعد از آن عین مفتوح: عبارت است از باغ و سرزمین سبز و خرم و همچنین به معنای در میباشد. و مراد از آن در این حدیث معنای در میباشد.
0-772- (8) (ضعیف) فقد جاء مفسراً فی حدیث أبی عنبس بن جبر س: أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لأُحد: «هَذَا جَبَلٌ یُحِبُّنَا وَنُحِبُّهُ، عَلَى بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ، وَهَذَا عَیْرٌ یُبْغِضُنَا وَنُبْغِضُهُ، عَلَى بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ النَّارِ».
رواه البزار، والطبرانی فی "الکبیر" و "الأوسط".
رسول الله ج به احد فرمود: «این کوهی است که ما را دوست دارد و ما آن را دوست داریم، بر دری از درهای بهشت قرار دارد. و این کوه عیر است که از ما نفرت دارد و نزد ما منفور است. بر دری از درهای دوزخ قرار دارد».
1780-773- (9) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعِدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أُحُدٌ رُکْنٌ مِنْ أَرْکَانِ الْجَنَّةِ».
رواه أبو یعلى والطبرانی فی "الکبیر".
از سهل بن سعد س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کوه احد رکنی از ارکان بهشت است».
1781-774- (10) (منکر جداً) وَعَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْأَکْوَعِ س قَالَ: کُنْتُ أَرْمِی الْوَحْشَ وَأَصِیدُهَا، وَأُهْدِی لحمَهَا إِلَى رَسُولِ اللهِ ج، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَمَا لَوْ کُنْتَ تَصِیدُها بِـ(الْعَقِیقِ)([27]) لشیّعتُک إِذَا ذَهَبْتَ، وَتَلَقَّیْتُکَ إِذَا جِئْتَ، فَإِنِّی أُحِبُّ الْعَقِیقَ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد حسن([28]).
از سلمه بن اکوع س روایت است: به سوی حیوانات وحشی تیراندازی میکردم و آنها را شکار میکردم و گوشت آنها را به رسول الله ج هدیه میکردم. پس رسول الله ج فرمود: «اگر صید را در منطقه عقیق شکار کنی، چون به شکار بِروی، تو را همراهی خواهم کرد و چون از شکار بازگردی تو را استقبال خواهم کرد. براستی من منطقه عقیق را دوست دارم».
1782-1210- (25) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «أَتَانِی آتٍ وَأَنَا بـِ (العقیق) فقال: إنک بوادٍ مبارکٍ».
رواه البزار بإسناد جید قوی([29]).
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «درحالیکه من در سرزمین عقیق بودم فرشتهای نزدم آمد و گفت: تو در دره مبارکی هستی».
1783-1211- (26) (صحیح) وَعَنْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ س قَالَ: حَدَّثَنِی رَسُولُ اللَّهِ ج قَالَ: «أَتَانِی اللَّیْلَةَ آتٍ مِنْ رَبِّی وَهُوَ بِـ(الْعَقِیقِ) أَنْ: صَلِّ فِی هَذَا الْوَادِی الْمُبَارَکِ».
رواه ابن خزیمة فی "صحیحه"([30]).
از عمر بن خطاب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دیشب فرستادهای از طرف خداوند نزد من آمد درحالیکه در منطقه عقیق بود و گفت: در این درهی مبارک نماز بخوان».
16- (الترهیب من إخافة أهل المدینة أو إرادتهم بسوء)
([1]) انظره برقم (1742-760-(6))، ومن هناک أخذنا هذا الحکم، وسقط من هذا الموطن. [ش].
([2]) الأصل: (أهل المدینة)، والتصویب من "المسند" و"جامع المسانید" (25/ 197/ 1212).
([3]) قلت: بل اللفظ لأحمد (3/ 342)، والبزار إنما رواه مختصراً (2/ 52/ 1186)، وإسناده صحیح، ویشهد للفظ أحمد حدیث (أفلح) الآتی برقم (7) حدیث أبی أُسید الآتی برقم (6).
([4]) کذا قال وهو غریب جداً، لأن البزار عقِّب علیه ببیان ضعفه فقال: "تفرد به عمرو بن دینار، وهو لین، وأحادیثه لا یشارکه فیها أحد". وأغرب منه قول الهیثمی: "رواه البزار، ورجاله رجال الصحیح"! وسبب هذا أنهما ظنا أن (عمرو بن دینار) هذا هو المکی الثقة اتفاقاً، وإنما هو (عمرو بن دینار قهرمان آل الزبیر) الضعیف اتفاقاً، بل قال ابن حبان: "ینفرد بالموضوعات عن الأثبات"، وأغلب ما فی هذا الحدیث جاء مفرقاً فی أحادیث صحیحة، فرکب منها -عمداً أو سهواً- هذا، وزاد فیه ما لیس فیها، وقد شرحت ذلک کله فی "الضعیفة" (5532).
([5]) یعنی (یقول) میگوید.
([6]) یعنی از آن خارج نشود تا اینکه بمیرد.
([7]) الأصل: "تشفع له أو تشهد له"، أی تشفع له المدینة أو تشهد له، وهو منکر، ولذلک قال الناجی (ق 136/ 1): "وأخشى أن یکون ذلک من تصرف المؤلف. . . ". فأقول: کلا إنما هو من تصرف بعض الرواة؛ فإنه کذلک فی "الإحسان" (9/ 58/ 3742)، ومر علیه المعلق! والمثبَت من "موارد الظمآن" (1032)، وکذا فی روایة للبیهقی فی "الشعب" (3/ 497/ 4183)، والطبرانی فی "المعجم الکبیر" (24/ 331/ 824). فهو للبناء على المجهول، والفاعل هو الرسول ج. وبذلک یلتقی الحدیث مع أحادیث الباب الأخرى، ولا سیما وقد رواه النسائی فی "الکبرى" (2/ 488/ 4285) بلفظ: "فإنی أشفع له، أو أشهد له". وانظر التعلیق على "صحیح الموارد" (9 - الحج/ 36)، و"الصحیحة" (2928).
([8]) رواه بهذا اللفظ النسائی أیضاً فی "الکبرى" کما سبق.
([9]) کذا الأصل، وتبعهُ عمارة، وکذلک وقع فی "العجالة"، فإن کان کذلک، فالمراد أنه لم یخرجه أحد من أصحاب الکتب الستة. ویغلب على ظنی أنه تصحیف، وأن الصواب: "ولم یجرّحْه أحد"، لأنه الذی یقتضیه سیاق الکلام، ویؤیده قول الهیثمی: ". . وروى عنه جماعة، ولم یتکلم فیه أحد بسوء". ثم إن فی الطریق إلیه من هو متکلَّم فیه من قبل حفظه؛ ولذلک فالصواب أنه عن الصمیتة کما نقله المؤلف عن البیهقی، وقد شرح الخلاف فی إسناد الحدیث الحافظ الناجی (135/ 2- 136/ 1)، ومنه یتبین أن المرأة الیتیمة فی الحدیث الآتی إنما هی الصمیتة نفسها! فالحدیث واحد جعله المؤلف ثلاثة أحادیث؛ لعدم انتباهه للخلاف المشار إلیه! وأما المعلقون الباغون الجهلة، فصححوا حدیث (الصمیتة)، وحسنوا روایة البیهقی الثابتة عنها! وضعفوا حدیث (سبیعة)!! وقد عرفوا من کلام (الناجی) أن الحدیث واحد!
([10]) لقد أبعد المؤلف النجعة، فالحدیث فی "مسند الطیالسی" (12/ 65)، ثم إن هذا والذی قبله حدیث واحد اضطرب فی إسناده أحد رواته المجاهیل کما هو مبین فی "الإرواء" (4/ 333-335). وقد أشرت إلى هذا فی "الضعیفة" تحت الحدیث (6830).
([11]) قلت: وما أشار إلیه من الحدیث متفق علیه، وهو مخرج عندی فی کتابی الفرید: "قصة المسیح الدجال، ونزول عیسى علیه السلام، وقتله إیاه"، جمعت فیه أطرافها من عشرات الأحادیث المنبثة فی کتب السنة، مطبوعها ومخطوطها مما تیسر لی، ومن ذلک الحدیثُ المشار إلیه، وهو فی "صحیح الجامع" رقم (3918) (ص 38/ ج 4- الطبعة الأولى الشرعیة).
([12]) مکانی که فاصله آن تا مکه حدود سه مرحله میباشد؛ مانند آن بزودی خواهد آمد. خطابی میگوید: در آن وقت یهودیها ساکن جحفه بودند. این حدیث بر دعا علیه کفار با دچار شدن به انواع بیماریها و نابودی آنها و نیز به دعا برای صحت و تندرستی مسلمانان و امنیت سرزمینشان و برکت در آن و رفع ظلم و سختیها از آنها دلالت دارد. و این مذهب تمام علما میباشد. قاضی عیاض میگوید: و این برخلاف قول برخی از متصوفه است که معتقدند دعا با کمال توکل و رضایت قلبی منافات دارد. و نیز بر خلاف مذهب معتزله میباشد که بر این باورند با وجود سبقت تقدیر، دعا سودی ندارد. اما مذهب همه علما این است که دعا عبادتی مستقل است و از دعاها جز آنچه تقدیر بر آن رفته است مستجاب نمیشود. والله اعلم».
([13]) قال الناجی (136/ 1): "وکذا البخاری أیضاً". وهو فی "مختصر البخاری" برقم (880).
([14]) لقد أبعد المصنف النجعة -وإن تبعه الهیثمی-، فالحدیث أخرجه أحمد أیضاً والترمذی وصححه، وابن خزیمة (1/ 105-106/ 209) وعنه ابن حبان (6/ 23/ 3738- الإحسان)، وسنده صحیح.
([15]) قلت: فی الأصل زیادة: "شیء"، ولا أصل لها فحذفتها، وقال الناجی: "لیس فی مسلم لفظة (شیء)، بل هی مقحمة فیه". قلت: والحدیث فی آخر "الحج" من "مسلم" (4/ 117).
([16]) به کسر شین؛ اهل لغت میگویند: عبارت است از فضای خالی میان دو کوه؛ و ابن السکیت میگوید: راهی در کوه را گویند. و (النقب) به فتح نون که مشهور است و نیز مضموم بودن آن حکایت شده است، همچون (الشعب) میباشد. و گفته شده: عبارت است از راهی در کوه؛ اخفش میگوید: «أنقاب المدینة» یعنی راهها و گذرگاههای بین کوههای آن. والله أعلم.
([17]) قلت: وکذا فی حدیث ابن عمر بإسناد صحیح مخرج فی کتابی "تخریج فضائل الشام" (ص9- الحدیث الثامن). وفی روایة البخاری: "وفی نجدنا" أی: عراقنا کما یدل علیه لفظ الکتاب، وبه فسره العلماء، فراجع "فتح الباری" (13/ 38)، وتخریجی المذکور آنفاً.
([18]) قلت: وهذا ذهول عجیب تبعه علیه الهیثمی، فالحدیث رواه البخاری وأحمد وغیرهما.
([19]) کذا قال، وفیه مضعفان، کما بینته فی "الضعیفة" (رقم- 761).
([20]) قلت: اقتصر المؤلف على تحسینه لأنه عند أحمد (3/ 336) من طریق ابن لهیعة عن أبی الزبیر عنه. وهذا تقصیر فاحش من المؤلف، قلده فیه الهیثمی، ثم المعلقون الثلاثة! فقد تابع ابنَ لهیعة (اللیثُ بن سعد) عند ابن حبان (1023-موارد)، والطبرانی فی "الأوسط" (744 و4427)، وهو روایة لأحمد (3/ 350)، فهو إسناد صحیح على شرط مسلم. ولا غرابة فی تقصیر المؤلف، فإنه یعتمد -فی الغالب- على الحفظ، وإنما الغرابة - بحق - من المعلقین الثلاثة الذین یتظاهرون بالتحقیق، فیعزون الحدیث لابن حبان بالرقم، ثم یقلدون الوهم! وانظر "الصحیحة" (1648).
([21]) انظر تخریج أشهرها فی "إرواء الغلیل" (رقم 773) (ج 3/ 226-232)، و"أحکام الجنائز" (285-289/ المعارف).
([22]) قلت: وأیده الشیخ الناجی (ق 136/ 2)؛ لکنه أتبعه بروایات ذکرها بنحوه، ولم یتکلم علیها بشیء، وهی ضعیفة جداً، وبعضها أوهى من بعض، فیها کذابون ومتروکون کما بینته مفصلاً فی "الضعیفة" (3957 و6614)، ومع ذلک اعتمد الجهلة على روایاته المبهمة وصدروا النقل عنه بقولهم: "حسن بشواهده"!! وکأنهم لبالغ جهلهم لا یعلمون أن المجذومین کانوا فی المدینة، وأن النبی ج أمر باتقاء عدواهم فی أحادیث ثابتة فی "الصحیحین" وغیرهما.
([23]) یعنی از خیبر بازگشت.
([24]) گفته شده: بنا بر حذف مضاف، یعنی اهل احد ما را دوست دارند و ما نیز اهل آن را دوست داریم. در این صورت مضاف حذف شده و مضاف الیه در مقام آن قرار گرفته است. و اهل احد، اهل مدینه میباشند. و گفته شده: این تعبیر حقیقی میباشد و نزد اهل علم دیدگاه صحیح همین است. چراکه امری بعید و دور از واقعیت نیست دوست داشتن کوهها و ساقهی خشک درخت خرما؛ حتی که از فراق رسول الله ج به صدا درآمد. والله اعلم.
([25]) الأصل ومطبوعة عمارة: (عبادة)، والتصحیح من "الترمذی" وکتب الرجال.
وللحدیث طریق أخرى خرجته من أجلها فی "الصحیحة" (2670).
([26]) یعنی در "الصحیح/ حدیث سوم"؛ به کسر عین جمع (عضاهة) عبارت است از درخت خمط.
([27]) واد قرب (ذی الحلیفة).
([28]) قلت: کلا؛ فإن فیه موسى بن محمد التمیمی، وهو کما قال البخارى: "مکر الحدیث"، وقد خرجته فی "الضعیفة" برقم (5869).
([29]) قلت: وهو کما قال، وقال الهیثمی (4/ 14):". . ورجاله رجال الصحیح"، وأخطأ علیه وعلى البزار وعلى الحدیث أیضاً المعلقون الثلاثة، فقالوا: " (1820) حسن بشاهده المتقدم، رواه البزار فی "کشف الأستار" (1021)، وقال الهیثمی فی "مجمع الزوائد" (4/ 14): رواه البزار، وفیه راو لم یسم"! وأقول: إنما قال الهیثمی هذا فی حدیث "بطحان على برکة من برک الجنة"، وهو عنده عقب هذا، وفی "الکشف" قبل هذا (1200)! وهو مخرج فی "الضعیفة" (5730)، وسند هذا صحیح فضعفوه! ثم أخطأوا مرة رابعة فی قولهم: "بشاهده المتقدم"؛ فإنه لم یتقدم، وإنما أرادوا حدیث عمر الآتی بعده! وهکذا فلیکن التحقیق!!
([30]) قلت: وفاته أنه أخرجه البخاری أیضاً وغیره بزیادة: "وقل: عمرة فی حجة"، وفی روایة: "عمرة وحجة". (مختصر البخاری- 731). وهو مخرج فی "صحیح أبی داود" (1579)، وانظر لفظه إن شئت فی رسالتی "مناسک الحج والعمرة" (ص 14 فقرة 12).
ترغیب به نماز خواندن در مسجد الحرام و مسجد مدینه و بیت المقدس و قبا
1728-1171- (1) (صحیح) عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «صَلَاةٌ فِی مَسْجِدِی هَذَا، أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ صَلَاةٍ فِیمَا سِوَاهُ، إِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ»([1]).
رواه مسلم والنسائی وابن ماجه.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «یک نماز در مسجد من برتر از هزار نماز در مسجدی غیر از آن جز مسجدالحرام است».
1729-1172- (2) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الزُّبَیْرِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «صَلَاةٌ فِی مَسْجِدِی هَذَا، أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ صَلَاةٍ فِیمَا سِوَاهُ مِنَ الْمَسَاجِدِ، إِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ، وَصَلَاةٌ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ، أَفْضَلُ مِنْ مِائَةِ صَلَاةٍ فِی هَذَا».
رواه أحمد، وابن خزیمة، وابن حبان فی "صحیحه"، وزاد: «یَعْنِی فِی مَسْجِدِ الْمَدِینَةِ».
از عبدالله بن زبیر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «یک نماز در مسجد من برتر از هزار نماز در مساجد دیگر است جز مسجدالحرام؛ و یک نماز در مسجدالحرام برتر از صد نماز در مسجد من است». یعنی در مسجد مدینه.
(صحیح) والبزار، ولفظه: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «صَلَاةٌ فِی مَسْجِدِی هَذَا، أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ صَلَاةٍ فِیمَا سِوَاهُ مِنَ الْمَسَاجِد؛ إِلَّا المَسجِدَ الحَرَام؛ فَإِنَّهُ یَزِیدُ عَلَیْهِ مِائَة صَلَاةٍ».
وإسناده صحیح أیضاً.
و در روایت بزار آمده است: رسول الله ج فرمودند: «یک نماز در مسجد من برتر از هزار نماز در مساجد دیگر است جز مسجدالحرام؛ و یک نماز در مسجدالحرام برتر از صد نماز در مسجد من است».
1730-1173- (3) (صحیح) وَعَنْ جَابِرٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «صَلَاةٌ فِی مَسْجِدِی، أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ صَلَاةٍ فِیمَا سِوَاهُ؛ إِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامِ، وَصَلَاةٌ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ، أَفْضَلُ مِنْ مِائَةِ أَلْفِ صَلَاةٍ فِیمَا سِوَاهُ».
رواه أحمد وابن ماجه بإسنادین صحیحین([2]).
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «یک نماز در مسجد من برتر از هزار نماز در دیگر مساجد است جز مسجدالحرام؛ و یک نماز در مسجدالحرام برتر از صد هزار نماز در مساجد دیگر است».
1731-1174- (4) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «صَلاَةٌ فِی مَسْجِدِی هَذَا؛ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ صَلاَةٍ فِیمَا سِوَاهُ، إِلَّا المَسْجِدَ الحَرَامَ».
رواه البخاری - واللفظ له -، ومسلم والترمذی والنسائی وابن ماجه.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «یک نماز در این مسجدم برتر از هزار نماز در مساجد دیگر است جز مسجدالحرام».
1732-1175- (5) (صحیح لغیره) وَرَوَى البَزَّار عَن عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أنا خاتمُ الأَنبیاءِ، ومَسجدی خاتمُ مساجدِ الأَنبیاءِ، وأحقُّ المساجدِ أَن یُزارَ وتُشدُّ إلیهِ الرَّواحلُ: مسجدُ الحرامِ، ومَسجدی. وَصَلَاةٌ فِی مَسجِدی أَفضلُ مِن ألفِ صلاةٍ فیما سِواهُ مِن المساجِدِ؛ إِلا المسجدَ الحرامَ».
بزار از عایشه ل روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «من آخرین پیامبران هستم و مسجدم آخرین مسجدِ پیامبران میباشد. و سزاوارترین مسجد برای زیارت و مسافرت به قصد آن، مسجدالحرام و مسجد من میباشد و یک نماز در مسجد من برتر از هزار نماز در مساجد دیگر است جز مسجدالحرام».
1733-755- (1) (منکر) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ صَلَّى فِی مَسْجِدِی أَرْبَعِینَ صَلَاةً، لَا تَفُوتُهُ صَلَاةٌ، کُتِبَتْ لَهُ بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ، وَبَرَاءَةٌ مِنَ الْعَذَابِ، وَبَرِئَ مِنَ النِّفَاقِ».
رواه أحمد ورواته رواة الصحیح([3])، والطبرانی فی "الأوسط". وهو عند الترمذی بغیر هذا اللفظ. [مضی فی "الصحیح" 5- الصلاة/16]
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در مسجد من چهل نماز بخواند و هیچ نمازی از او فوت نشود، برائت از دوزخ و برائت از عذاب برای او نوشته میشود و از نفاق بری خواهد شد».
1734-756- (2) (ضعیف جداً) وَعَنهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «صَلَاةُ الرَّجُلِ فِی بَیْتِهِ بِصَلَاةٍ، وَصَلَاتُهُ فِی مَسْجِدِ الْقَبَائِلِ بِخَمْسٍ وَعِشْرِینَ صَلَاةً، وَصَلَاتُهُ فِی الْمَسْجِدِ الَّذِی یُجَمَّعُ فِیهِ بِخَمْسِ مِائَةِ صَلَاةٍ، وَصَلَاةٌ فِی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى بِخَمْسِینَ أَلْفِ صَلَاةٍ، وَصَلَاةٌ فِی مَسْجِدِی بِخَمْسِینَ أَلْفِ صَلَاةٍ، وَصَلَاةٌ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ بِمِائَةِ أَلْفِ صَلَاةٍ».
رواه ابن ماجه، ورواته ثقات؛ إلا أن أبا الخطاب الدمشقی لا تحضرنی الآن ترجمته، ولم یخرج له من أصحاب الکتب الستة أحد إلا ابن ماجه. والله أعلم.
و از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نماز خواندن مرد در خانهاش برابر است با یک نماز و نماز وی در مسجد محله برابر است با بیست و پنج نماز و نماز در مسجد جامع (که در آن جمعه خوانده میشود) برابر است با پانصد نماز و نماز در مسجد الاقصی برابر است با پنجاه هزار نماز؛ و نماز در مسجد من برابر است با پنجاه هزار نماز و نماز در مسجدالحرام برابر است با صد هزار نماز».
1735-1176- (6) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللهِ ج فِی بَیْتِ بَعْضِ نِسَائِهِ فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَیُّ الْمَسْجِدَیْنِ الَّذِی أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى؟ فَأَخَذَ کَفًّا مِنْ حَصی فَضَرَبَ بِهِ الْأَرْضَ. ثُمَّ قَالَ: «هُوَ مَسْجِدُکُمْ هَذَا» لِمَسْجِدِ الْمَدِینَةِ.
از ابوسعید خدری س روایت است که در خانهی یکی از همسران رسول الله ج، او را ملاقات کردم و گفتم: ای رسول الله ج! کدامیک از دو مسجد بر اساس تقوا بنا شده است؟ یک کف از سنگریزه برداشت و آنها را بر زمین ریخت، سپس فرمود: «مسجد شما» یعنی همین مسجد مدینه است.
رواه مسلم والترمذی، والنسائی، ولفظه: قَالَ: تَمَارَى رَجُلَانِ فِی الْمَسْجِدِ الَّذِی أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ، فَقَالَ رَجُلٌ: هُوَ مَسْجِدُ قُبَاءَ، وَقَالَ رَجُلٌ: هُوَ مَسْجِدُ رَسُولِ اللَّهِ ج. فَقَالَ: رَسُولُ اللَّهِ ج: «هُوَ مَسْجِدِی هَذَا».
و در روایت نسائی آمده است: «دو نفر در مورد مسجدی که از اولین روز بر تقوا بنا شده با هم به مجادله پرداختند، مردی گفت: مسجد قبا است. و مردی گفت: مسجد رسول الله ج است. پس رسول الله ج فرمود: «آن مسجد من است».
1736-1177- (7) (صحیح لغیره) وَعَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ([4]) س قَالَ: اخْتَلَفَ رَجُلَانِ فِی الْمَسْجِدِ الَّذِی أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى، فَقَالَ أَحَدُهُمَا: هُوَ مَسْجِدُ الْمَدِینَةِ. وَقَالَ الْآخَرُ: هُوَ مَسْجِدُ قُبَاءَ. فَأَتَوَا رَسُولَ الله ج فَقَالَ: «هُوَ مَسْجِدِی هَذَا».
رواه ابن حبان فی "صحیحه".
از سهل بن سعد س روایت است که: دو مرد در مورد مسجدی که بر اساس تقوا بنا شده با هم اختلاف داشتند. یکی از آنها گفت: آن مسجد مدینه است و دیگری گفت: آن مسجد قبا است. نزد رسول الله ج آمدند و فرمود: «آن مسجد من است».
1737-757- (3) (منکر) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «الصَّلَاة فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ِبِمِائَةُ أَلْفِ صَلَاةٍ، وَالصَّلَاة فِی مَسْجِدِی بِأَلْفِ صَلَاةٍ، وَالصَّلَاة فِی بَیْتِ الْمَقْدِسِ بِخَمْس مِائَةِ صَلَاةٍ».
از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نماز در مسجدالحرام برابر است با صد هزار نماز و نماز در مسجد من برابر است با هزار نماز و نماز در بیت المقدس برابر است با پانصد نماز».
رواه الطبرانی فی "الکبیر"، وابن خزیمة فی "صحیحه"، ولفظه: قَالَ: «صَلَاةٌ فِی المسجد الحرام أَفضَلُ مما سِوَاهُ مِنَ المساجد بمئة ألف صلاة، وصلاة فی مسجد المدینة أفضل من ألف صلاة فیما سواه، وصلاة فی مسجد بیت المقدس أَفضل مما سواه من المساجد بخمس مئة صلاة».
و ابن خزیمه چنین روایت کرده است: «برتری نمازی در مسجدالحرام نسبت به نماز در مساجد دیگر، صد هزار برابر است و نماز در مسجد النبی برتر از هزار نماز در مساجد دیگر میباشد. و نماز در مسجد بیت المقدس برتر از پانصد نماز در مساجد دیگر است».
ورواه البزار، ولفظه: قَالَ: «فَضْلُ الصَّلاةِ فِی المسجد الحرام على غیره بمِئَة أَلْفِ صَلاةٍ، وَفِی مَسْجِدِی أَلْفُ صَلاةٍ، وَفِی مسجد بیت المقدس خمس مِئَة صَلاةٍ».
وقال البزار: "إسناده حسن". کذا قال([5]).
و بزار چنین روایت نموده: «فضل نماز در مسجدالحرام نسبت به دیگر مساجد، برابر است با صدهزار نماز و در مسجد من برابر است با هزار نماز و در مسجد بیت المقدس برابر است با پانصد نماز».
1738-758- (4) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ بِلَالِ بْنِ الْحَارِثِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «رَمَضَانَ بِالْمَدِینَةِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ رَمَضَانَ فِیمَا سِوَاهَا مِنَ الْبُلْدَانِ، وَجُمُعَةٌ بِالْمَدِینَةِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ جُمُعَةٍ فِیمَا سِوَاهَا مِنَ الْبُلْدَانِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر".
از بلال بن حارث س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «رمضان در مدینه بهتر از هزار رمضان در دیگر بلاد است و نماز جمعه در مدینه بهتر از هزار جمعه در دیگر بلاد میباشد».
1739-1178- (8) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج: «لَمَّا فَرَغَ سُلَیْمَانُ بْن دَاوُدَ علیهما السلام مّن بَنَاءِ بَیْتِ الْمَقْدِسِ، سَأَلَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ ثَلَاثَاً: أَن یُعطِیَهُ([6]) حُکْمًا یُصَادِفُ حُکْمَهُ([7])، وَمُلْکًا لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ، وَأَنَّهُ لَا یَأْتِیَ هَذَا الْمَسْجِدَ أَحَدٌ لَا یُرِیدُ إِلَّا الصَّلَاةَ فِیهِ، إِلَّا خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَوْمِ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ». فَقَالَ رَسُولُ الله ج: «أَمَّا ثِنتَینِ فَقَدْ أُعْطِیَهُمَا، وَأَرْجُو أَنْ یَکُونَ قَدْ أُعْطِیَ الثَّالِثَةَ».
رواه أحمد والنسائی وابن ماجه، واللفظ له، وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما"، والحاکم أطول من هذا، وقال: "صحیح على شرطهما، ولا علة له".
از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هنگامی که سلیمان بن داود علیهماالسلام از بنای بیت المقدس فراغت یافت، از خداوند سه چیز درخواست کرد: حکمی که موافق با حکم و قانون خداوند باشد و پادشاهی که بعد از آن شایستهی هیچکس نباشد و اینکه فردی برای بجا آوردن نماز به این مسجد نیاید مگر اینکه مانند روزی که از مادرش متولد شده، از گناهانش پاک شود. رسول الله ج فرمود: دو مورد اول به او داده شد و امیدوارم که سومی هم به او داده شده باشد».
1740-759- (5) (شاذ) وَعَنْ أَبِی هُرَیرَةَ وَعَائِشَةَ ب قَالَا: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «صَلَاةٌ فِی مَسْجِدِی خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ صَلَاةٍ فِیمَا سِوَاهُ مِنَ الْمَسَاجِدِ، إِلَّا الْمَسْجِدَ الْأَقْصَى»([8]).
رواه أحمد، ورواته رواة "الصحیح".
از ابوهریره و عایشه ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر نمازی در مسجد من بهتر از هزار نماز در مساجد دیگر است مگر مسجد الاقصی».
1741-1179- (9) (صحیح) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س أَنَّهُ سَأَلَ رَسُولَ اللهِ ج عَنِ الصَّلَاةِ فِی بَیْتِ الْمَقْدِسِ أَفْضَلُ، أَوِ فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللهِ ج فَقَالَ: «صَلَاةٌ فِی مَسْجِدِی هَذَا، أَفْضَلُ مِنْ أَرْبَعِ صَلَوَاتٍ فِیهِ، وَلَنِعْمَ الْمُصَلَّى، هُوَ أَرْضُ الْمَحْشَرِ وَالْمَنْشَرِ([9])، وَلَیَأْتِیَنَّ عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ وَلَقِیدُ سَوْطٍ - أَوْ قَالَ: قَوْسِ - الرَّجُلِ حَیْثُ یَرَى مِنْهُ بَیْتَ الْمَقْدِسِ؛ خَیْرٌ لَهُ أَوْ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الدُّنْیَا جَمِیعًا».
رواه البیهقی([10]) بإسناد لا بأس به، وفی متنه غرابة.
از ابوذر س روایت است که از رسول الله ج در این مورد که نماز در بیت المقدس فضیلت بیشتری دارد یا در مسجد رسول الله ج سؤال نمود؟! رسول الله ج فرمودند: «نماز در این مسجد من، برتر است از چهار نماز در آن مسجد؛ و بهترین مکان برای نماز سرزمین حشر و نشر است. و بر مردم زمانی میآید که جای شلاق - یا فرمود: جای یک کمان - شخص در مکانی که از آنجا بیت المقدس مشاهده میشود، برای او از تمام دنیا بهتر و دوستداشتنیتر است».
1742-760- (6) (ضعیف جداً) وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللهِ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الصَّلَاةُ فِی مَسْجِدِی هَذَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ صَلَاةٍ فِیمَا سِوَاهُ إِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ، وَالْجُمُعَةُ فِی مَسْجِدِی هَذَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ جُمُعَةٍ فِیمَا سِوَاهُ إِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ، وَشَهْرُ رَمَضَانَ فِی مَسْجِدِی هَذَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ شَهْرِ رَمَضَانَ فِیمَا سِوَاهُ إِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ».
رواه البیهقی([11]).
از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نماز در این مسجد من برتر از هزار نماز است که در مساجد دیگر خوانده شود جز مسجدالحرام؛ و نماز جمعه در این مسجد من برتر از هزار نماز جمعه در مساجد دیگر جز مسجدالحرام میباشد. و ماه رمضان در مسجد من برتر از هزار ماه رمضان در مساجد دیگر جز مسجدالحرام است».
0-761- (7) (ضعیف جداً) ورواه أیضاً هو وغیره من حدیث ابن عمر بنحوه([12]). وتقدم حدیث بلال مختصراً [قبل أحادیث([13])].
1743-1180- (10) (صحیح لغیره) وَعَنْ أُسَیْدَ بْنَ ظَهیرٍ الْأَنْصَارِیَّ س - وَکَانَ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج - یُحَدِّثُ عَنِ النَّبِیِّ ج أَنَّهُ قَالَ: «صَلَاةٌ فِی مَسْجِدِ قُبَاءَ([14]) کَعُمْرَةٍ».
رواه الترمذی وابن ماجة و البیهقی، وقال الترمذی: "حدیث حسن غریب".
(قال الحافظ): "ولا نعرف لأسید حدیثاً صحیحاً غیر هذا. ولله أعلم"([15]).
اُسَید بن ظَهیر انصاری س که از صحابهی رسول الله ج است، روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «نماز در مسجد قباء همانند یک عمره است».
1744-1181- (11) (صحیح) وَعَنْ سَهْل بْن حُنَیْفٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ تَطَهَّرَ فِی بَیْتِهِ، ثُمَّ أَتَى مَسْجِدَ قُبَاءَ، فَصَلَّى فِیهِ صَلَاةً، کَانَ لَهُ کَأَجْرِ عُمْرَةٍ».
رواه أحمد والنسائی، وابن ماجه واللفظ له، والحاکم، وقال: "صحیح الإسناد"، والبیهقی.
از سهل بن حُنیف س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در خانهاش وضو بگیرد و سپس به مسجد قباء برود و در آن نماز بخواند، برای او پاداشی همچون ثواب یک عمره میباشد».
0-762- (8) (ضعیف جداً) وقال: ورواه یُوسُف بْنِ طَهْمَانَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ بْنِ سَهْلِ بْنِ حُنَیْفٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّبِی ج بِمَعنَاهُ، وَزَادَ: «وَمَنْ خَرَجَ عَلَى طُهْرٍ لَا یُرِیدُ إِلَّا مَسْجِدِی هَذَا - یُرِیدُ مَسْجِدَ الْمَدِینَةِ - لِیُصَلِّیَ فِیهِ، کَانَت بِمَنْزِلَةِ حَجَّةٍ».
قال الحافظ: "انفرد بهذه الزیادة یوسف بن طهمان، وهو واهٍ. والله أعلم".
سهل از پدرش از رسول خدا ج روایت میکند که فرمودند: «هرکس با طهارت برای نماز خواندن در مسجد من خارج شود، این عمل وی همچون حج است».
1745-763- (9) (ضعیف جداً) وروى الطبرانی فی "الکبیر" عنه قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ تَوَضَّأَ فَأَحْسَنَ الوُضُوءَ ثُمَّ دَخَلَ مَسْجِدَ قُبَاءَ، فَرَکَعَ فِیهِ أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ، کَانَ ذَلِکَ عَدْلَ رَقَبَةٍ».
طبرانی در «الکبیر» روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به طور کامل وضو بگیرد سپس وارد مسجد قبا شود و چهار رکعت نماز بخواند، این عمل وی برابر است با آزاد کردن یک برده».
1746-764- (10) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ کَعْبِ بْنِ عُجْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ تَوَضَّأَ فَأَسْبَغَ الْوُضُوءَ ثُمَّ عَمَدَ إِلَى مَسْجِدِ قُبَاءٍ لَا یُرِیدُ غَیْرَهُ، وَلَمْ یَحْمِلْهُ عَلَى الْغُدُوِّ إِلَّا الصَّلَاةُ فِی مَسْجِدِ قُبَاءٍ، فَصَلَّى فِیهِ أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ، یَقْرَأُ فِی کُلِّ رَکْعَةٍ بِأُمِّ الْقُرْآنِ، کَانَ لَهُ کَأَجْرِ الْمُعْتَمِرِ إِلَى بَیْتِ اللهِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر"، وهذه الزیادة فی الحدیث منکرة([16]).
از کعب بن عجره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به طور کامل وضو بگیرد سپس قصد مسجد قبا کند و چیزی جز نماز در مسجد قبا سبب این امر نباشد و در آن چهار رکعت نماز بخواند و در هر رکعت ام القرآن (سوره فاتحه) را بخواند، پاداش وی چون کسی است که عمرهی بیت الله به جای آورده است».
1747-1182- (12) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: «کَانَ النَّبِیُّ ج یَزُورُ قُبَاءً، أَو یَأتِی قُبَاءً رَاکِبًا وَمَاشِیًا - زاد فی روایة - فَیُصَلِّی فِیهِ رَکْعَتَیْنِ».
رواه البخاری ومسلم.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج مسجد قباء را زیارت میکرد و پیاده و سواره به قباء میرفت. و در روایتی آمده که: دو رکعت نماز در آنجا میخواند».
(صحیح) وفی روایة للبخاری والنسائی: «أَنَّ رَسُولَ الله ج کَانَ یَأَتِی مَسجِدَ قُبَاءَ کُلَّ سَبتٍ رَاکِباً وَمَاشِیاً، وَکَانَ عَبدالله یفعله».
و در روایت بخاری و نسائی آمده است: رسول الله ج هر شنبه سواره و پیاده به مسجد قباء میرفت و عبدالله بن عمر ب هم چنین عمل میکرد.
1748-1183- (13) (صحیح موقوف) وَعَنْ عَامِر بْن سَعْدٍ وَعَائِشَةَ بِنْت سَعْدٍ سَمِعَا أَبَاهُمَا س یَقُولُ: «لِأَنْ أُصَلِّیَ فِی مَسْجِدِ قُبَاءَ، أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أُصَلِّیَ فِی مَسْجِدِ بَیْتِ الْمَقْدِسِ».
رواه الحاکم وقال: "إسناده صحیح على شرطهما".
عامر بن سعد و عایشه بنت سعد از پدرشان س شنیدند که میگفت: نزد من خواندن نماز در مسجد قباء از خواندن نماز در مسجد بیت المقدس دوست داشتنیتر است.
1749-1184- (14) (حسن صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب: أَنَّهُ شَهِدَ جَنَازَةً بِـ(الْأَوْسَاطِ) فِی دَارِ سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ، فَأَقْبَلَ مَاشِیًا إِلَى بَنِی عَمْرِو بْنِ عَوْفٍ بِفِنَاءِ الْحَارِثِ بْنِ الْخَزْرَجِ. فَقِیلَ لَهُ: أَیْنَ تَؤُمُّ یَا أَبَا عَبْدِالرَّحْمَنِ؟ قَالَ: أَؤُمُّ هَذَا الْمَسْجِدَ فِی بَنِی عَمْرِو بْنِ عَوْفٍ، فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ صَلَّى فِیهِ کَانَ کَعَدْلِ عَمْرَةٍ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه".
از ابن عمر ب روایت است در تشییع جنازهای در (اوساط) در منزل سعد بن عباده شرکت کرد و از آنجا پیاده به طرف قبیلهی بنی عمرو بن عوف و پیشگاه خانهی حارث بن خزرج رفت، به او گفته شد به کجا میروی ای ابو عبدالرحمن؟ گفت: قصد این مسجد (قبا) در بنی عمرو بن عوف را دارم. زیرا از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرکس در آن نماز بخواند همانند یک عمره میباشد».
1750-1185- (15) (حسن) وَعَنْ جَابِرٍ - یَعْنِی ابْن عَبْداللَّهِ ب - أَنَّ النَّبِیَّ ج دَعَا فِی مَسْجِدِ الْفَتْحِ ثَلَاثًا: یَوْمَ الِاثْنَیْنِ، وَیَوْمَ الثُّلَاثَاءِ، وَیَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ، فَاسْتُجِیبَ لَهُ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ بَیْنَ الصَّلَاتَیْنِ، فَعُرِفَ الْبِشْرُ فِی وَجْهِهِ». قَالَ جَابِرٌ: «فَلَمْ یَنْزِلْ بِی أَمْرٌ مُهِمٌّ غَلِیظٌ إِلَّا تَوَخَّیْتُ تِلْکَ السَّاعَةَ، فَأَدْعُو فِیهَا، فَأَعْرِفُ الْإِجَابَةَ».
رواه أحمد والبزار وغیرهما، وإسناد أحمد جید.
از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج سه روز در مسجد فتح دعا کرد؛ دوشنبه و سهشنبه و چهارشنبه؛ و دعایش در روز چهارشنبه بین دو نماز قبول شد و نشانهی خوشحالی در چهرهاش دیده شد. جابر میگوید: هرگاه با مشکل سخت و مهمی روبرو میشدم در پی آن ساعت بودم تا در آن وقت دعا کنم و اجابت دعایم را احساس میکردم.
15- (الترغیب فی سکنى المدینة إلى الممات وما جاء فی فضلها، وفضل أحد ووادی العقیق([17]))
([1]) میگویم: یعنی نماز در آن برابر است با صد هزار نماز؛ چنانکه در حدیث ابن زبیر و جابر آمده است. و این نصی قاطع بر صحت دیدگاه جمهور مبنی بر افضل بودن مکه بر مدینه میباشد.
([2]) کذا قال. وإنما هو إسناد واحد صحیح. انظر "الإرواء" (4/ 341-342).
([3]) قلت: کلا، بل فیه مجهول ونکارة فی اللفظ والمعنى، وبیانه فی "الضعیفة" (364)، وأما الجهلة الثلاثة فحسنوه!
([4]) کذا وقع فی "صحیح ابن حبان" وغیره، وهو من روایة ربیعة بن عثمان عن عمران بن أبی أنس عنه، وهو شاذ، والمحفوظ من طرق عن عمران هذا عن أبی سعید کما فی الحدیث الذی قبله. وقد شرحت هذا فیما علقته على "الإحسان" (3/ 66).
([5]) قلت: یشیر إلى رد تحسینه، وهو کذلک؛ لأن فیه (ضعیفین) کما بینته فی "الإرواء" (4/ 342-343)، ثم فی "الضعیفة" (5355). ومتنه منکر؛ لمخالفته لحدیث الصلاة فی المسجد النبوی أفضل من أربع صلوات فی بیت المقدس. وهو هنا فی "الصحیح". ومع هذا الضعف والنکارة حسنه الجهلة!
([6]) لیس عند ابن ماجه -واللفظ له کما سیذکر المؤلف- قوله: "أن یعطیه"، ولا هو فی شیء من المصادر الآتیة، ولا فی غیرها کالحاکم مثلاً (1/ 30 و2/ 434)، ومع ذلک زعم المعلقون الثلاثة أنها فی مصادر التخریج، ولیست فیها!
([7]) یعنی با حکم الله متعال موافق و مطابق باشد. مراد توفیق صواب در اجتهاد و حل و فصل اختلافات در میان مردم است. و اینکه فرمود: «وَمُلْکًا لَا یَنْبَغِی» یعنی «لا یکون» (نباشد). چه بسا مراد وی این باشد که چنین حکومت و پادشاهی با این وسعت، برای کسی جز او نباشد و بلکه معجزهای مناسب با وضعیت سلیمان بوده تا سبب ایمان و هدایت باشد. والله اعلم
([8]) قلت: هذا الاستثناء خطأ من بعض الرواة عند أحمد (رقم 7725)، والصواب: "إلا المسجد الحرام" کما تقدم فی عدة أحادیث عن أبی هریرة وغیره فی "الصحیح" وقد أخرجه أحمد أیضاً على الصواب بإسناده هذا نفسه (رقم 7720)، فما کان ینبغی للمؤلف أن یورده لظهور خطئه.
([9]) یعنی روز قیامت؛ منظور این است که در نزدیکی قیامت حشر به سوی آن خواهد بود. چنانکه احادیث بر آن دلالت دارند.
([10]) لقد أبعد النجعة، فالحدیث فی "مستدرک الحاکم" (4/ 509)، وهو شیخ البیهقی، وصححه، ووافقه الذهبی. وأما المعلقون الثلاثة فعاکسوهما، ضعفوا الحدیث بغیر بینة کما هی عادتهم، والظاهر أنهم قلدوا بعض المعلقین على "مشکل الآثار" طبع المؤسسة. انظر "الصحیحة" (2902).
([11]) قلت: فی "الشعب" (3/ 486/ 4147)، وفیه (أبو الحسن محمد بن نافع بن إسحاق الخزاعی) ولم أعرفه، ورواه غیره، وفی إسناده متروک. انظر "إرواء الغلیل" (رقم- 1130).
([12]) وقال البیهقی (4148): "إسناده ضعیف بمرة".
([13]) فی الأصل «حدیثین»، والمراد قبل حدیثین الضعیفین. وطبیعة الدمج جعلتنا نقول: «أحادیث»، وهکذذا صنعنا فیما یشابه هذا، وانظره برقم (1738). [ش].
([14]) بضم القاف، یقصر ویمد ویصرف ولا یصرف؛ مکانی در نزدیکی مدینه شهر پیامبر ج است که در فاصلهی دو میلی در جنوب مدینه قرار دارد که هم اکنون ساختمانها فاصلهی میان آنها را پر کردهاند.
و اینکه فرمود: «کَعُمْرَةٍ» یعنی در اجر و پاداش همچون بجا آوردن یک عمره است. و در این باب خواهد آمد که رسول الله ج هر شنبه سواره و پیاده به مسجد قبا میرفت که این خود بر فضل آن دلالت میکند اما باید متوجه بود که مسجد قبا از جمله مساجد سهگانهای نیست که به قصد آنها بار سفر بسته میشود.
([15]) قلت: هذا من کلام الترمذی فی حدیث أسید المذکور، لکن نسبه المصنف إلى نفسه، وهو عجیب. قاله الناجی (135/ 2).
([16]) یعنی قوله: "أربع رکعات"، والحدیث صحیح بدونها، فراجع "الصحیح".
([17]) یاقوت در "المعجم" میگوید: مکانی است در بطن وادی ذی الحلیفه و به آن نزدیک است. و محل احرام اهل عراق از ذات عرق است.