اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترهیب از غیبت و بهتان و بیان آنها و ترغیب به رد آنها

ترهیب از غیبت و بهتان و بیان آنها و ترغیب به رد آنها

4084-2828-(1) (صحیح) عَن أَبِی بَکرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ فِی خُطبَتِهِ فِی حَجِّةِ الوَداعِ: «إِنَّ دِمَاءَکُمْ وَأَمْوَالَکُمْ وَأَعْرَاضَکُمْ حَرَامٌ عَلَیْکُمْ، کَحُرْمَةِ یَوْمِکُمْ هَذَا، فِی شَهْرِکُمْ هَذَا، فِی بَلَدِکُمْ هَذَا، أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ».

رواه البخاری ومسلم وغیرهما.

از ابوبکره س روایت است که رسول الله ج در خطبه‌ی حجة الوداع فرمود: «به راستی خون‌ها، اموال و آبروهای‌تان بر شما حرام است همانند حرام بودن این روز در این ماه و در این سرزمین، آیا ابلاغ نکردم».

4085-2829-(2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «کُلُّ المُسْلِمِ عَلَى المُسْلِمِ حَرَامٌ، دَمُهُ وَعِرْضُهُ وَمَالُهُ».

رواه مسلم والترمذی فی حدیث [یأتی هنا/21].

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خون (=جان) و آبرو مال هر مسلمانی بر سایر مسلمانان حرام است».

4086-2830-(3) (صحیح لغیره) وَعَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الرِّبَا اثْنَانِ وَسَبْعُونَ بَابًا؛ أَدْنَاهَا مِثْلُ إِتْیَانِ الرَّجُلِ أُمَّهُ، وَإِنَّ أَرْبَى الرِّبَا اسْتِطَالَةُ الرَّجُلِ فِی عِرْضِ أَخِیهِ».

رواه الطبرانی فی «الأوسط» من روایة عمر بن راشد. [مضی16-البیوع/19].

از براء بن عازب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ربا هفتاد و دو در دارد و کمترین آن این است که مرد با مادرش همبستر شود. و بزرگ‌ترین ربا ظلم و تعدی در حق آبروی برادرش می‌باشد».

4087-2831-(4) (صحیح لغیره) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ ج فَذَکَرَ أَمرَ الرِّبَا، وَعَظَّمَ شَأْنَهُ، وَقَالَ: «إِنَّ الدِّرْهَمَ یُصِیبُهُ الرَّجُلُ مِنَ الرِّبَا أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ فِی الْخَطِیئَةِ مِنْ سِتٍّ وَثَلَاثِینَ زَنْیَةً یَزْنِیهَا الرَّجُلُ، وَإِنَّ أَرْبَى الرِّبَی عِرْضُ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ».

رواه ابن أبی الدنیا فی «کتاب ذم الغیبة». [مضی أیضا هناک].

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج برای ما خطبه خواند و ذکر ربا نمود و گناه آن را بزرگ شمرده و فرمود: «درهمی که کسی از راه ربا به دست می‌آورد نزد خدا از گناه سی و شش عمل فاحشه‌ای که مرتکب گردد بیشتر است؛ و بزرگترین ربا بی‌آبرو کردن مرد مسلمان است».

4088-1678-(1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج: «إِنَّ الرِّبَا نَیِّفٌ وَسَبْعُونَ بَابًا، أَهْوَنُهُنَّ بَابًا مِنَ الرِّبَا مِثْلُ مَنْ أَتَى أُمَّهُ فِی الْإِسْلَامِ، وَدِرْهَمٌ مِنَ الرِّبَا؛ أشدُّ مِن خَمسٍ وَثَلَاثِینَ زَنیَةً، وَأشدُّ الرّبا وَأَرْبَى الرِّبا وأخْبَثُ الرِّبا؛ انْتهاکُ عِرضِ المسْلمِ وانْتهاک حُرْمَتِهِ».

رواه ابن أبی الدنیا والبیهقی. وروى الطبرانی منه ذکر الربا فی حدیث تقدم [16-البیوع/19].

4089-2832-(5) (صحیح لغیره) وَعَن أبی هُرَیرة س قَالَ: قَالَ رَسُول اللهِ ج: «مِن أَربَى الرِّبَا استِطَالَةُ المرءِ فِی عِرضِ أَخِیهِ».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بزرگترین ربا ظلم و تعدی انسان در آبروی برادرش می‌باشد».

(صحیح لغیره) رواه البزار بإسنادین أحدهما قوی، وهو فی بعض نسخ أبی داود؛ إلا أنه قال: «إِنَّ مِنَ الْکَبَائِرِ اسْتِطَالَةَ الرَّجُلِ فِی عِرْضِ رَجُلٍ مُسْلِمٍ بِغَیْرِ حَقٍّ، وَمِنَ الکَبَائِرِ السَّبَّتَانِ بِالسُّبَّةِ».

و در برخی از نسخه‌های سنن ابوداود چنین روایت شده است: «از گناهان کبیره ظلم و تعدی انسان در آبروی مرد مسلمانی به ناحق می‌باشد و از گناهان کبیره این است که کسی جواب یک دشنام را با دو دشنام بدهد».

(صحیح لغیره) ورواه ابن أبی الدنیا أطول منه. ولفظه: قَالَ رَسُولُ الله ج: «الرِّبا سَبْعُونَ حُوْباً، وأیْسَرُها کَنِکاحِ الرجُلِ أُمَّهُ، وإنَّ أرْبى الربا عِرْضُ الرجلِ المسْلِمِ».

و در روایت ابن ابی الدنیا آمده است: «ربا هفتاد نوع گناه دارد و کمترین آن این است که کسی با مادرش همبستر شود. و بزرگترین ربا تعدی و تجاوز در آبروی مسلمان است».

(الحوب) به ضم حاء: عبارت است از گناه.

4090-1679-(2) (ضعیف) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج لِأَصْحَابِهِ: «تَدْرُونَ أَربَى الرِّبَا عِنْدَ اللَّهِ؟». قَالُوا: اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ. قَالَ: «فَإِنَّ أَربَى الرِّبَا عِنْدَ اللَّهِ اسْتِحْلَالُ عِرْضِ امْرِئٍ مُسْلِمٍ. ثُمَّ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا».

رواه أبو یعلى، ورواته رواة «الصحیح»[1].

4091-2833-(6) (صحیح) وَعَنْ سَعِیدِ بْنِ زَیْدٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ مِنْ أَرْبَى الرِّبَا الِاسْتِطَالَةَ فِی عِرْضِ الْمُسْلِمِ بِغَیْرِ حَقٍّ».

رواه أبو داود.

از سعید بن زید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بزرگترین ربا ظلم و تعدی در حق آبروی مسلمان به ناحق می‌باشد».

4092-2834-(7) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قُلْتُ لِلنَّبِیِّ ج: حَسْبُکَ مِنْ صَفِیَّةَ کَذَا وَکَذَا - - قال بعضُ الرواةِ: تَعْنِی قَصِیرَةً - فَقَالَ: «لَقَدْ قُلْتِ کَلِمَةً لَوْ مُزِجَتْ بِمَاءِ الْبَحْرِ لَمَزَجَتْهُ». قَالَتْ: وَحَکَیْتُ لَهُ إِنْسَانًا، فَقَالَ: «مَا أُحِبُّ أَنِّی حَکَیْتُ إِنْسَانًا؛ وَأَنَّ لِی کَذَا وَکَذَا».

رواه أبو داود والترمذی والبیهقی، وقال الترمذی: «حدیث حسن صحیح».

از عایشه ل روایت است که به رسول الله ج گفتم: برای تو از صفیه همین بس که چنین و چنان است. - بعضی از راویان گفته‌اند: منظورش کوتاهی قد صفیه بوده است.- رسول الله ج فرمودند: «تو کلمه‌ای را بر زبان آوردی که اگر با آب دریا مخلوط شود آن را تلخ و نامطبوع می‌کند». عایشه ل می‌گوید: و ادای کسی را برای ایشان درآوردم. رسول الله ج فرمود: «دوست ندارم که در قبال مالی فراوان، ادای کسی را درآورم (یا عیب کسی را بازگو کنم)».

4093-2835-(8) (حسن لغیره) وَعَنْ عَائِشَةَ أَیضاً: أَنَّهُ اعْتَلَّ بَعِیرٌ لِصَفِیَّةَ بِنْتِ حُیَیٍّ، وَعِنْدَ زَیْنَبَ فَضْلُ ظَهْرٍ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج لِزَیْنَبَ: «أَعْطِیهَا بَعِیرًا». فَقَالَتْ: أَنَا أُعْطِی تِلْکَ الْیَهُودِیَّةَ؟! فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ ج، فَهَجَرَهَا ذَا الْحِجَّةِ، وَالْمُحَرَّمَ، وَبَعْضَ صَفَرٍ.

رواه أبو داود عن سمیة عنها. وسمیة لم تنسب.

همچنین از عایشه ل روایت است که شتر صفیه بنت حُیی، بیمار شد و نزد زینب شتر اضافه‌ای بود، رسول الله ج به زینب فرمود: «شتری به او بده». زینب گفت: من به آن یهودی بدهم؟! رسول الله ج خشمگین شده و ذی الحجه و محرم و تا قسمتی از ماه صفر از او دوری نمود.

4094-1680-(3) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنهَا ل قَالَت: قُلتُ لِامْرَأَةٍ مَرَّةً وَأَنَا عِنْدَ النَّبِیِّ ج: إِنَّ هَذِهِ لَطَوِیلَةُ الذَّیْلِ! فَقَالَ: «الْفِظِی الْفِظِی»، فَلَفَظْتُ بَضْعَةً مِنْ لَحْمٍ.

رواه ابن أبی الدنیا.

(الفظی) معناه: ارمی ما فی فمک. و (البضعة): القطعة.

4095-1681-(4) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: کُنَّا عِنْدَ النَّبِیِّ ج، فَقَامَ رَجُلٌ، فَقَالوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا أَعْجَزَ - أَوْ قَالوا: مَا أَضْعَفَ فُلَانًا! فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «اغْتَبْتُمْ صَاحِبَکَمْ، وَأَکَلْتُمْ لَحْمَهُ».

رواه أبو یعلى، والطبرانی[2] ولفظه: أَنَّ رَجُلًا قَامَ مِن عِنْدَ النَّبِیِّ ج فَرَأَوْا فِی قِیَامِهِ عَجْزًا، فَقَالُوا: مَا أَعْجَزَ فُلَانًا! فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَکَلْتُمْ أَخَاکُمْ واغْتَبْتُمُوهُ».

4096-2836-(9) (حسن لغیره) وَعن عَمرِو بنِ شعیبٍ عن أبیه عن جده: أنَّهم ذَکروا عندَ رسولِ الله ج رجلاً فقالوا: لا یأکُلُ حتى یُطعَمَ، ولا یَرحَلُ حتى یُرَحَّلَ له! فقال النبیُّ ج: «اغتَبتُموهُ». فقالوا: یا رسولَ الله! إنَّما حدَّثنا بِما فیه. قال: «حسبُک إذا ذَکَرتَ أخاکَ بِما فیه».

رواه الأصبهانی بإسناد حسن.

عمرو بن شعیب از پدرش از جدش روایت می‌کند که آنها نزد رسول الله ج از مردی یاد کردند که غذا نمی‌خورد تا زمانی که به او غذا داده شود و سفر نمی‌کند تا زمانی که وسایل سفر برایش آماده شود. پس رسول الله ج فرمود: «غیبتش نمودید». گفتند: ای رسول الله ج! ما در مورد چیزی که در او وجود دارد صحبت کردیم. رسول الله ج فرمود: «برای تو همین کافی است که از برادرت آنچه یاد کنی که در او وجود دارد».

4097-2837- (10) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بنِ مَسعُودٍ س قَالَ: کُنَّا عِنْدَ النَّبِیِّ ج، فَقَامَ رَجُلٌ، فَوَقَعَ فِیهِ رَجُلٌ مِنْ بَعْدِهِ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «تَخَلَّلْ!». فَقَالَ: وَمِمَّا أَتَخَلَّلُ؟ مَا أَکَلْتُ لَحْمًا! قَالَ: «إِنَّکَ أَکَلْتَ لَحْمَ أَخِیکَ».

حدیث غریب، رواه أبو بکر بن أبی شیبة والطبرانی -واللفظ له-، ورواته رواة «الصحیح»[3]

از عبدالله بن مسعود س روایت است: نزد رسول الله ج بودیم که مردی بلند شده و رفت و مردی پشت سر او صحبت نمود. رسول الله ج فرمود: «دندان‌هایت را خلال کن!». آن مرد گفت: از چه چیزی خلال کنم؟ من که گوشتی نخورده‌ام! رسول الله ج فرمود: «تو گوشت برادرت را خورده‌ای».

4098-1682-(5) (ضعیف جدا!) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: أَمَرَ النَّبِیُّ ج الناسَ بِصَوْمِ یَوْمٍ، وَقَالَ: «لَا یُفْطِرَنَّ أَحَدٌ[4] حَتَّى آذَنَ لَهُ». فَصَامَ النَّاسُ حَتَّى إِذَا أَمْسَوْا فَجَعَلُ الرَّجُلُ یَجِیءُ فَیَقُولُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنِّی ظَلَلْتُ صَائِمًا فَائذَنْ لِی فَأُفْطِرُ، فَیَأْذَنُ لَهُ؛ الرَّجُلُ وَالرَّجُلُ، حَتَّى جَاءَ رَجُلٌ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! فَتَاتَانِ مِنْ أَهْلِکَ ظَلَّتَا صَائِمَتَیْنِ، وَإِنَّهُمَا تَسْتَحِیَانِ أَنْ تَأْتِیَاِکَ، فَائذَنْ لَهُمَا فَلیُفْطِرَا، فَأَعْرَضَ عَنْهُ، ثُمَّ عَاوَدَهُ، فَأَعْرَضَ عَنْهُ، ثُمَّ عَاوَدَهُ، فَأَعْرَضَ عَنْهُ، ثُمَّ عَاوَدَهُ، فَأَعْرَضَ عَنْهُ. فَقَالَ: «إِنَّهُمَا لَمْ تَصُومَا، وَکَیْفَ صَامَ مَنْ ظَلَّ هَذَا الْیَوْمَ یَأْکُلُ لُحُومَ النَّاسِ؟! اذْهَبْ فَمُرْهُمَا إِنْ کَانَتَا صَائِمَتَیْنِ فَلیَسْتَقِیئَا». فَرَجَعَ إِلَیْهِمَا فَأَخْبَرَهُمَا، فَاسْتَقَاءَتَا فَقَاءَتْ کُلُّ وَاحِدَةٍ [مِنْهُمَا] عَلَقَةً مِنْ دَمٍ، فَرَجَعَ إِلَى النَّبِیِّ ج فَأَخْبَرَهُ، فَقَالَ: «وَالَّذِی نَفْسِی[5] بِیَدِهِ! لَوْ بَقِیَتَا فِی بُطُونِهِمَا لَأَکَلَتْهُمَا النَّارُ».

رواه أبو داود الطیالسی، وابن أبی الدنیا فی «ذم الغیبة»، والبیهقی.

0-1683-(6) (ضعیف) ورواه أحمد وابن أبی الدنیا أیضاَ والبیهقی مِن روایة رَجُلٍ لم یُسَمَّ عَن عُبَیدٍ مولى رسولِ الله ج بنحوه؛ إلا أن أحمد قال: فقال لأحدیهما[6]: «قِیئِی»ز فَقَاءَتْ قَیْحًا، وَدَمًا، وَصَدِیدًا، وَلَحْمًا، حَتَّى مَلَأَت نِصْفَ الْقَدَحِ. ثُمَّ قَالَ لِلْأُخْرَى: «قِیئِی». فَقَاءَتْ مِنْ قَیْحٍ، وَدَمٍ، وَصَدِیدٍ، وَلَحْمٍ عَبِیطٍ، وَغَیْرِهِ، حَتَّى مَلَأَتِ الْقَدَحَ، ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ هَاتَیْنِ صَامَتَا عَمَّا أَحَلَّ اللَّهُ لَهُمَا، وَأَفْطَرَتَا عَلَى مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا، جَلَسَتْ إِحْدَاهُمَا إِلَى الْأُخْرَى، فَجَعَلَتَا یَأْکُلَانِ لُحُومَ النَّاسِ».

وتقدم لفظ أحمد بتمامه فی «الصیام» [9/21].

4099-1684- (7) (ضعیف) وَعَنْ شُفَیِّ بْنِ مَاتِعٍ الْأَصْبَحِیِّ؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «أَرْبَعَةٌ یُؤْذُونَ أَهْلَ النَّارِ عَلَى مَا بِهِمْ مِنَ الْأَذَى، یَسْعَوْنَ بَیْنَ الْحَمِیمِ وَالْجَحِیمِ، یَدْعُونَ بِالْوَیْلِ وَالثُّبُورِ، یَقُولُ بَعْضُ أَهْلِ النَّارِ لِبَعْضٍ: مَا بَالُ هَؤُلَاءِ قَدْ آذَوْنَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى؟ - قَالَ: - فَرَجُلٌ مُغْلَقٌ عَلَیْهِ تَابُوتٌ مِنْ جَمْرٍ، وَرَجُلٌ یَجُرُّ أَمْعَاءَهُ، وَرَجُلٌ یَسِیلُ فُوهُ قَیْحًا وَدَمًا، وَرَجُلٌ یَأْکُلُ لَحْمَهُ! فَیُقَالَ لِصَاحِبِ التَّابُوتِ: مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى؟! فَیَقُولُ: إِنَّ الْأَبْعَدَ قَد مَاتَ وَفِی عُنُقَهِ أَمْوَالُ النَّاسِ. ثُمَّ یُقَالُ لِلَّذِی یَجُرُّ أَمْعَاءَهُ: مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى؟! فَیَقولُ: إِنَّ الْأَبْعَدَ کَانَ لَا یُبَالِی أَینَ أَصَابَ الْبَوْلُ مِنْهُ [لَا یَغْسِلُهُ]. ثُمَّ یُقَالُ لِلَّذِی یَسِیلُ فُوهُ قَیْحًا وَدَمًا: مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى؟! فَیَقُولُ: إِنَّ الْأَبْعَدَ کَانَ یَنظُرُ إِلَى کَلِمَةٍ فَیَسْتَلِذُّهَا کما یَسْتَلِذُّ الرَّفَثَ. ثُمَّ یُقَالُ لِلَّذِی یَأْکُلُ لَحْمَهُ: مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى؟! فَیَقُولُ: إِنَّ الْأَبْعَدَ کَانَ یَأْکُلُ لُحُومَ النَّاسِ بِالْغِیبَةِ وَیَمْشِی بِالنَّمِیمَةِ».

رواه ابن أبی الدنیا فی «کتاب الصمت» وفی «ذم الغیبة»، والطبرانی فی «الکبیر»بإسناد لین، وأبو نعیم وقال: «شفی بن ماتع مختلف فی صحبته، فقیل: له صحبة». [مضی4-الطهارة/4]. (قال الحافظ): «شفیّ ذکره البخاری وابن حبان فی التابعین».

4100-1685-(8) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَکَلَ لَحْمَ أَخِیهِ فِی الدُّنْیَا؛ قُرِّبَ إِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَیُقَالُ لَهُ: کُلُّهُ مَیِّتًا کَمَا أَکَلْتَهُ حَیًّا، فَیَأْکُلُهُ، وَیَکْلَحُ وَیَضِجُّ».

رواه أبو یعلى والطبرانی، وأبو الشیخ فی «کتاب التوبیخ»؛ إلا أنه قال: (یصیح)[7] بالصاد المهملة، کلهم من روایة محمد بن إسحاق، وبقیة رواة بعضهم ثقات[8].

(یضج) بالضاد المهملة بعدها جیم، و(یصیح)؛ کلاهما بمعنى واحد؛ کذا قال بعض أهل اللغة، والظاهر أن لفظة (یضج) بالضاد المعجمة فیها زیادة إشعار بمقارنة فزع أو قلق. والله أعلم. و(یکلح) بالحاء المهملة؛ أی: یعبس ویقبض وجهه من الکراهة.

4101-2838-(11) (صحیح) وعن عمرو بن العاص س: أنَّه مرَّ على بَغلٍ مَیتٍ فقال لبعضِ أصحابهِ: لأن یأکُلَ الرجلُ مِن هذا حتى یَملأ بَطنَهُ، خیرٌ له مِن أن یأکُلَ لحمَ رجلٍ مسلِمٍ.

رواه أبو الشیخ ابن حیان وغیره موقوفا.

از عمرو بن العاصی س روایت است که وی از کنار لاشه‌ی قاطر مرده‌ای عبور نمود که به برخی از یارانش گفت: اگر شخصی از این لاشه بخورد تا شکمش را پر کند، برای او بهتر است از اینکه گوشت مسلمانی را بخورد.

4102-1686-(9) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: جَاءَ الْأَسْلَمِیُّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج، فَشَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالزِّنَى أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ یَقُولُ: أَتَیْتُ امْرَأَةً حَرَامًا، وَفِی ذَلِکَ یَعْرِضُ عَنْهُ رَسُولُ اللَّهِ ج - فذکر الحدیث إلى أن قال-: قَالَ: «فَمَا تُرِیدُ بِهَذَا الْقَوْلِ؟». قَالَ: أُرِیدُ أَنْ تُطَهِّرَنِی. فَأَمَرَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ج أَنْ یُرْجَمَ، فَرُجِمَ، فَسَمِعَ رَسُولُ اللَّهِ ج رَجُلَیْنِ مِنْ الأنصَارِ یَقُولُ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ: انْظُر إِلَى هَذَا الَّذِی سَتَرَ اللَّهُ عَلَیْهِ، فَلَمْ یَدَعْ نَفْسَهُ حَتَّى رُجِمَ رَجْمَ الْکَلْبِ! قَالَ: فَسَکَتَ رَسُولُ اللَّهِ ج! ثُمَّ سَارَ سَاعَةً، فَمَرَّ بِجِیفَةِ حِمَارٍ شَائِلٍ بِرِجْلِهِ[9]، فَقَالَ: «أَیْنَ فُلَانٌ وَفُلَانٌ؟». فَقَالَا: نَحْنُ ذَا یَا رَسُولَ اللَّهِ! فَقَالَ لَهُمَا: «کُلَا مِنْ جِیفَةِ هَذَا الْحِمَارِ». فَقَالَا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! غَفَرَ اللَّهُ لَکَ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ؛ مَنْ یَأْکُلُ مِنْ هَذَا؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا نِلْتُمَا مِنْ عِرْضِ هَذَا الرَّجُلِ آنِفًا؛ أَشَدُّ مِنْ أَکَلِ هَذِهِ الْجِیفَةِ، فَوَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ! إِنَّهُ الْآنَ فِی أَنْهَارِ الْجَنَّةِ».

رواه ابن حبان فی «صحیحه»[10].

4103-1687-(10) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: «لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِنَبِیِّ اللَّهِ ج وَنَظَرَ فِی النَّارِ، فَإِذَا قَوْمٌ یَأْکُلُونَ الْجِیَفَ، قَالَ: مَنْ هَؤُلَاءِ یَا جِبْرِیلُ؟ قَالَ: هَؤُلَاءِ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ لُحُومَ النَّاسِ، وَرَأَى رَجُلًا أَحْمَرَ أَزْرَقَ جَعْدًا[11] [شَعِثًا إِذَا رَأَیْتَهُ]، فَقَالَ: مَنْ هَذَا یَا جِبْرِیلُ؟ قَالَ: هَذَا عَاقِرُ النَّاقَةِ».

رواه أحمد ورواته رواة «الصحیح»؛ خلا قابوس بن أبی ظبیان.

4104-2839-(12) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَمَّا عُرِجَ بِی مَرَرْتُ بِقَوْمٍ لَهُمْ أَظْفَارٌ مِنْ نُحَاسٍ، یَخْمِشُونَ وُجُوهَهُمْ وَصُدُورَهُمْ، فَقُلْتُ: مَنْ هَؤُلَاءِ یَا جِبْرِیلُ؟ قَالَ: هَؤُلَاءِ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ لُحُومَ النَّاسِ، وَیَقَعُونَ فِی أَعْرَاضِهِمْ».

رواه أبو داود؛ وذکر أن بعضهم رواه مرسلا.

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هنگامی که معراج رخ داد، از کنار گروهی عبور کردم که ناخن‌های مسی داشتند و سینه و صورت‌های خود را با آن می‌خراشیدند؛ به جبرئیل گفتم: آنان چه کسانی هستند؟ گفت: کسانی که گوشت‌ مردم را می‌خورند و به آبرو و حیثیت مردم لطمه وارد می‌کنند».

4105-1688-(11) (ضعیف جدا) وَعَن راشدِ بنِ سَعْدٍ المقْرَائی قال: قال رسولُ الله ج: «لمّا عُرِجَ بی؛ مَررتُ برِجالٍ تُقرَض جُلودُهم بِمَقاریضَ مِنْ نارٍ. فقلتُ: مَنْ هؤلاءِ یا جبریلُ؟ قال: الذین یَتزَیَّنونَ للزِّنْیَة. قال: ثُمَّ مَررْتُ بجُبٍّ مُنْتِنِ الریحِ، فسمعتُ فیه أصواتاً شدیدةً. فقلتُ: مَنْ هؤلاءِ یا جبریلُ؟ قال: نساءٌ کنَّ یَتَزَیَّنَّ للزِّنْیَة، وَیفْعَلْنَ ما لا یَحِلُّ لَهُنَّ. ثُمَّ مررتُ على نساءٍ ورجالٍ مُعَلَّقین بثَدْیِهِنَّ. فقلت: مَنْ هؤلاء یا جبریلُ؟ فقال: هؤلاء اللمَّازون والهمَّازونَ، وذلک قولُه عزّ وجلَّ: ﴿وَیۡلٞ لِّکُلِّ هُمَزَةٖ لُّمَزَةٍ».

رواه البیهقی من روایة بقیة عن سعید بن سنان[12] وقال: «هذا مرسل، وقد رویناه موصولاً». [مضی 21- الحدود/7].

0-1689-(12) (مقطوع) ثم روی[13] عن ابن جریج قال: (الهمز) بالعین والشدق والید و(اللمز) باللسان. قال [ابن المبارک]: وبلغنی عن اللیث أنه قال: (اللُّمزة): الذی یعیبک فی وجهک، و(الهُمزة): الذی یعیبک بالغیب.

4106-2840-(13) (حسن لغیره) وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب قَالَ: کُنَّا مَعَ النَّبِیِّ ج فَارْتَفَعَتْ رِیحٌ مُنْتِنَةٌ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَتَدْرُونَ مَا هَذِهِ الرِّیحُ؟ هَذِهِ رِیحُ الَّذِینَ یَغْتَابُونَ الْمُؤْمِنِینَ».

رواه أحمد وابن أبی الدنیا، ورواة أحمد ثقات.

از جابر بن عبدالله ب روایت است، ما همراه رسول الله ج بودیم که بوی بسیار بدی به مشام رسید. رسول الله ج فرمود: «آیا می‌دانید این بوی چیست؟ این بوی کسانی است که غیبت مؤمنان می‌کنند».

4107-1690-(13) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ، وَأَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س قَالَا: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْغِیبَةُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا». قِیلَ: وَکَیْفَ؟ قَالَ: «الرَّجُلُ یَزْنِی ثُمَّ یَتُوبُ فَیَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِ، وَإِنَّ صَاحِبَ الْغِیبَةِ لَا یُغْفَرُ لَهُ حَتَّى یَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُهُ».

رواه أبن أبی الدنیا فی «کتاب الغیبة»، والطبرانی فی «الأوسط» والبیهقی.

0-1691-(14) (ضعیف) رواه البیهقی أیضاً عن رجل لم یسمَّ عن أنس.

0-1692-(15) (مقطوع) ورواه عن سفیان بن عُبَینَةَ غیرَ مرفوع[14]، وهو الأشبه. والله أعلم.

4108-2841-(14) (حسن صحیح) وَعَن أَبِی بَکَرَةَ س قَالَ: بَیْنَا أَنَا أُمَاشِی رَسُولَ اللَّهِ ج وَهُوَ آخِذٌ بِیَدِی، وَرَجُلٌ عَنْ یَسَارِهِ، فَإِذَا نَحْنُ بِقَبْرَیْنِ أَمَامَنَا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّهُمَا لَیُعَذَّبَانِ، وَمَا یُعَذَّبَانِ فِی کَبِیرٍ، وَبَلَى، فَأَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِجَرِیدَةٍ؟»، فَاسْتَبَقْنَا، فَسَبَقْتُهُ فَأَتَیْتُهُ بِجَرِیدَةٍ، فَکَسَرَهَا نِصْفَیْنِ، فَأَلْقَى عَلَى ذَا الْقَبْرِ قِطْعَةً، وَعَلَى ذَا الْقَبْرِ قِطْعَةً، وَقَالَ: «إِنَّهُ یُهَوِّنُ عَلَیْهِمَا مَا کَانَتَا رَطِبَتَیْنِ، وَمَا یُعَذَّبَانِ إِلَّا فِی الْغِیبَةِ وَالْبَوْلِ».

رواه أحمد وغیره بإسناد رواته ثقات [مضی بلفظ «الأوسط» 4- الطهارة/4].

از ابوبکره س روایت است که همراه رسول الله ج راه می‌رفتم و او دست مرا گرفته بود و مردی نیز در سمت چپ او حرکت می‌کرد که به دو قبر رسیدیم. رسول الله ج فرمود: «آن دو در عذاب می‌باشند و به سبب گناه بزرگی [به گمان خودشان] عذاب نمی‌شوند؛ حال آنکه [این گناهان نزد خداوند] بزرگ است؛ کدامیک از شما برایم شاخه‌‌ای می‌آورد؟». پس برای آوردن آن از یکدیگر سبقت گرفتیم تا اینکه من سبقت گرفته و شاخه‌ای برای ایشان آوردم؛ پس آن را نصف کرد و قطعه‌ای از آن بر یک قبر و قطعه‌‌ای بر قبر دیگر گذاشت و فرمود: «تا زمانی که این شاخه‌ها تَر هستند، عذاب آنها را کاهش می‌دهد. و آنها عذاب داده نمی‌شوند مگر به خاطر غیبت و ادرار».

4109- 2842-(15) (صحیح لغیره) وَعَن یَعلى بن سیابة[15] س: أَنَّهُ عَهِدَ النَّبِیَّ ج وَأَتَى عَلَى قَبْرٍ یُعَذَّبُ صَاحِبُهُ، فَقَالَ: «إنَّ هَذَا کَانَ یَأکُلُ لُحومَ الناسِ». ثُمَّ دعا بجریدةٍ رَطْبَةٍ فوضَعَها على قبْرِه وقال: «لَعَلَّهُ أنْ یُخَفِّفَ عنه ما دامَتْ هذه رَطْبَةً».

رواه أحمد والطبرانی، ورواة أحمد ثقات؛ إلا عاصم بن بهدلة.

از یعلى بن سیابه س روایت است: وی همراه رسول الله ج بود که به کنار قبری رفت که صاحب آن عذاب می‌شد. رسول الله ج فرمود: «این فرد گوشت مردم را می‌خورد». سپس شاخه‌‌ی تَری خواست و آن را بر قبرش گذاشت و فرمود: «امید است تا زمانی که این شاخه تَر است، عذابش تخفیف بیابد».

4110-1693-(16) (ضعیف) وعن أبی أُمامَةَ س قال: أتى رسولُ الله ج بقیعَ الغَرْقَدِ فوقَفَ على قَبْرْینِ ثَرِیَّیْنِ[16] فقال: «أدَفَنْتُمْ فلاناً وفلانَةً؟ - أو قال: فلاناً وفلاناً؟ -». قالوا: نعمْ یا رسولَ الله! قال: «قد أُقْعِدَ فلانٌ الآنَ فضُرِبَ». ثم قال: «والَّذی نفسی بیدِه! لقد ضُرِب ضَربةً؛ ما بَقِیَ منهُ عُضْوٌ إلا انْقَطَع، ولقد تطایرَ قَبْرُهُ ناراً، ولقد صَرخَ صرْخَةً سمعها الخلائقُ إلا الثقلیْنِ الإنسَ والجن، ولولا تَمَزُّع[17] قلوِبکُمْ، وتزیُّدکم فی الحدیثِ؛ لَسَمِعْتُمْ ما أسْمَعُ». ثم قالوا: یا رسولَ الله! وما ذَنْبُهما؟ قال: «أمَّا فلانٌ؛ فإنَّه کان لا یَسْتَبْرِىءُ[18] مِنَ البَوْلِ، وأمّا فلانٌ - أو فلانةٌ- فإنَّه کان یأکُلُ لُحومَ الناسِ».

رواه ابن جریر الطبری من طریق علی بن یزید عن القاسم عنه.

 ورواه من هذه الطریق أحمد بغیر هذا اللفظ، وزاد فیه: قَالُوا: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! حَتَّى مَتَى هُمَا یُعَذَّبَانِ؟ قَالَ: «غَیْبٌ لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ». وتقدم لفظه فی «النمیمة» [هنا/18].

(قال الحافظ): «وقد روی هذا الحدیث من طرق کثیرة مشهورة فی الصحاح وغیرها[19] عن جماعة من الصحابة س، وفی أکثرها «أنهما یعذبان فی النمیمة والبول». والظاهر أنه اتفق مروره ج مرة بقبرین یعذب أحدهما فی النمیمة، والآخر فی البول، ومرة أخرى بقبرین یعذب أحدهما فی الغیبة والآخر فی البول. والله أعلم».

حافظ می‌گوید: ،این حدیث از طرق زیاد و مشهوری در کتب صحاح و دیگر کتب روایی از گروهی از صحابه س نقل شده و در اکثر روایت‌ها «أنهما یعذبان فی النمیمة والبول» آمده است. و ظاهرا رسول الله ج یک بار بر دو قبر عبور نمود که یکی در مورد سخن‌چینی و دیگری در مورد عدم پرهیز از ادرار عذاب می‌شد. و بار دیگر از دو قبری عبور کرد که یکی در مورد غیبت و دیگری در مورد ادرار عذاب می‌شد.

4111-1694-(17) (موضوع) وروی عن عثمانَ بنِ عفَّانَ س قال: سمعتُ رسولَ الله ج یقول: «الغیبَةُ والنَّمیمَةُ یَحُتَّانِ الإیمانَ کما یَعضُدُ الراعی الشَّجَرةَ».

رواه الأصبهانی.

4112-2843-(16) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «أَتَدْرُونَ مَنِ الْمُفْلِسُ؟». قَالُوا: المُفْلِسُ فِینَا مَنْ لَا دِرْهَمَ لَهُ وَلَا مَتَاعَ. فَقَالَ: «المُفْلِسَ مِنْ أُمَّتِی مَنْ یَأْتِی یَوْمَ القِیَامَةِ بِصَلَاةٍ وَصِیَامٍ وَزَکَاةٍ، وَیَأْتِی قَدْ شَتَمَ هَذَا، وَقَذَفَ هَذَا، وَأَکَلَ مَالَ هَذَا، وَسَفَکَ دَمَ هَذَا، وَضَرَبَ هَذَا، فَیُعطَی هَذَا مِنْ حَسَنَاتِهِ، وَهَذَا مِنْ حَسَنَاتِهِ، فَإِنْ فَنِیَتْ حَسَنَاتُهُ قَبْلَ أَنْ یَقْضِیَ مَا عَلَیْهِ؛ أُخِذَ مِنْ خَطَایَاهُمْ فَطُرِحَت عَلَیْهِ، ثُمَّ طُرِحَ فِی النَّارِ».

رواه مسلم والترمذی وغیرهما.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا می‌دانید مفلس چه کسی است؟». گفتند: مفلس در میان ما کسی است که پول و کالایی نداشته باشد. فرمود: «مفلس در میان امت من کسی است که در روز قیامت با نماز و روزه و زکات می‌آید درحالی‌که این را دشنام داده و به آن یکی تهمت زنا زده و مال این را خورده، خون آن را ریخته و این را زده است؛ به این از نیکی‌ها و حسناتش داده می‌شود و به این هم از نیکی‌ها و حسناتش داده می‌شود. اگر نیکی‌هایش قبل از تمام شدنِ قصاص آنچه بر گردن اوست، تمام شود از گناهان طلبکاران بر دوش او گذاشته می‌شود و پس از آن در آتش جهنم انداخته می‌شود».

4113-1695-(18) (موضوع) ورُوِیَ عن أبی أُمامَةَ س قال: قال رسولُ الله ج: «إنَّ الرجل لیُؤتَى کتابَه منشوراً، فیقولُ: یا ربِّ! فأینَ حَسناتُ کذا وکذا؛ عَمِلتُها لیسَت فی صحیفتی؟ فیقولُ له: مُحِیَت باغتِیابِکَ الناسَ».

رواه الأصبهانی.

4114-2844-(17) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «أَتَدْرُونَ مَا الْغِیبَةُ؟». قَالُوا: اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ. قَالَ: «ذِکْرُکَ أَخَاکَ بِمَا یَکْرَهُ». قِیلَ: أَفَرَأَیْتَ إِنْ کَانَ فِی أَخِی مَا أَقُولُ؟ قَالَ: «إِنْ کَانَ فِیهِ مَا تَقُولُ فَقَدِ اغْتَبْتَهُ، وَإِنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ مَا تَقُولُ فَقَدْ بَهَتَّهُ».

رواه مسلم وأبو داود والترمذی والنسائی. وقد روی هذا الحدیث من طرق کثیرة، وعن جماعة من الصحابة، اکتفینا بهذا عن سائرها، لضرورة البیان.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا می‌دانید غیبت چیست؟». گفتند: الله و رسولش داناترند. رسول الله ج فرمودند: «از برادرت چنان یاد کنی که دوست ندارد». گفته شد: اگر صفتی را بگویم که در برادرم وجود دارد، چه؟ فرمود: «اگر آن صفت که می‌گویی در او وجود داشته باشد، غیبتش را کرده‌ای و اگر آن صفت در او نباشد، به او تهمت زده‌ای».

4115-1696-(19) (ضعیف) وعن أبی الدرداء س عن النبی ج قال: «مَن ذَکَرَ امرأً بشَیءٍ [لیس] فیهِ لِیُعیبَه بهِ؛ حبَسَه الله فی نارِ جهنَّم حتى یأتیَ بنَفَادِ ما قالَ فیه».

رواه الطبرانی بإسناد جید[20].

وفی روایة له: «أیُّما رجُلٍ أشاعَ على رجلٍ مسلمٍ بکلِمَةٍ وهو منها بَرِیءٌ یشِینُهُ بِها فی الدنیا؛ کانَ حقاً على الله أن یُذیبَهُ یومَ القِیامَةِ فی النارِ؛ حتَّى یأتِیَ بنَفَادِ ما قال». [مضی20- القضاء/8]

4116-2845-(18) (صحیح) وَعَنِ ابنِ عُمَرَ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ قَالَ فِی مُؤْمِنٍ مَا لَیْسَ فِیهِ؛ أَسْکَنَهُ اللَّهُ رَدْغَةَ الْخَبَالِ، حَتَّى یَخْرُجَ مِمَّا قَالَ».

ابن عمر ب روایت می‌کند: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس به مؤمنی چیزی را نسبت دهد که در او نیست، خداوند او را در میان عصاره‌ی بدن جهنمیان زندانی می‌کند تا از [گناه] آنچه گفته خارج گردد [عقوبت این گناه را بچشد و از آن پاک گردد]».

رواه أبو داود فی حدیث [مضی20- القضاء/8][21]. والحاکم بنحوه وقال: «صحیح الإسناد».

(ردغة الخبال): عبارت است از عصاره‌ی [بدن] دوزخیان؛ چنانکه به صورت مرفوع این تفسیر از آن روایت شده است.

هو بفتح الراء وإسکان الدال المهملة وبالغین المعجمة، و(الخبال) بفتح الخاء المعجمة وبالموحدة.

4117-2846-(19) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «خَمْسٌ لَیْسَ لَهُنَّ کَفَّارَةٌ: الشَّکُّ بِاللَّهِ، وَقَتْلُ النَّفْسِ بِغَیْرِ حَقٍّ، وَبَهْتُ مُؤْمِنٍ، وَالْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ، وَیَمِینٌ صَابِرَةٌ یَقْتَطِعُ بِهَا مَالًا بِغَیْرِ حَقٍّ».

رواه أحمد من طریق بقیة، وهو قطعة من حدیث [مضی بتمامه12- الجهاد/11].

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «پنج گناه است که هیچ کفاره‌ای ندارد: شک نمودن به خداوند، کشتن کسی به ناحق، تهمت و بهتان بستن به مؤمن، فرار از میدان جنگ و سوگند دروغینی که با آن مالی به ناحق گرفته شود[22].

4118-2847-(20) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ یَزِیدَ ل قَالَت: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ ذَبَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ بِالْغَیبَةِ؛ کَانَ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ یَعْتِقَهُ مِنَ النَّارِ».

رواه أحمد بإسناد حسن، وابن أبی الدنیا والطبرانی، وغیرهم.

از اسماء بنت یزید ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که از ناموس و شرافت برادر دینی خود در غیاب او دفاع کند، بر خداوند است که او را از آتش جهنم آزاد کند».

4119-2848- (21) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ؛ رَدَّ اللَّهُ عَنْ وَجْهِهِ النَّارَ یَوْمَ القِیَامَةِ».

رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن».

از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس از آبروی برادرش دفاع کند، خداوند در روز قیامت چهره‌اش را از آتش محفوظ می‌دارد».

وابن أبی الدنیا وأبو الشیخ فی «کتاب التوبیخ»، ولفظه: قال: «مَنْ ذَبَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ؛ رَدَّ اللَّهُ عَنْهُ عَذَابَ النَّارِ یَومَ القِیَامَةِ»[23].

و در روایت ابن ابی الدنیا و ابوالشیخ آمده است: «هرکس از آبرو و شرافت برادرش دفاع کند، خداوند روز قیامت او را از عذاب آتش محفوظ نگه‌ می‌دارد».

4120-1697-(20) (ضعیف) وَعَنْ سَهْلِ بْنِ مُعَاذِ بْنِ أَنَسٍ الْجُهَنِیِّ عَنْ أَبِیهِ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ حَمَى مُؤْمِنًا مِنْ مُنَافِقٍ - أُرَاهُ قَالَ: - بَعَثَ اللَّهُ مَلَکًا یَحْمِی لَحْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنْ نَارِ جَهَنَّمَ، وَمَنْ رَمَى مُسْلِمًا بِشَیْءٍ یُرِیدُ شَیْنَهُ؛ حَبَسَهُ اللَّهُ عَلَى جِسْرِ جَهَنَّمَ حَتَّى یَخْرُجَ مِمَّا قَالَ».

رواه أبو داود وابن أبی الدنیا. (قال الحافظ): «وسهل بن معاذ یأتی الکلام علیه، وقد أخرج هذا الحدیث ابن یونس فی «تاریخ مصر» من روایة عبدالله بن المبارک عن یحیى بن أیوب بإسناد مصری، کما أخرجه أبو داود. وقال ابن یونس: «لیس هذا الحدیث فیمـا أعلم- بمصر»، ومراده أنه إنما وقع له من حدیث الغرباء. والله أعلم»[24].

4121-1698-(21) (ضعیف جدا) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ حَمَى عِرْضَ أَخِیهِ فِی الدُّنْیَا، بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ مَلَکًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَحْمِیهِ عَنِ النَّارِ».

رواه ابن أبی الدنیا[25] عن شیخ من أهل البصرة لم یسمِّه عنه، وأظن هذا الشیخ أبان بن عیاش، وهو متروک. کذا جاء مسمى فی روایة غیره.

4122-1699-(22) (ضعیف جدا) ورُوی عنه س قال: قال رسول الله ج: «مَنِ اغتِیبَ عنده أخوهُ المسلمُ فَلَم یَنصُره وهو یَستَطیعُ نَصرَهُ؛ أدرَکَهُ إثمُهُ فی الدنیا والآخرةِ».

(ضعیف جدا) رواه أبو الشیخ فی «کتاب التوبیخ»، والأصبهانی أطول منه، ولفظه: قال: «مَنِ اغْتِیبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُسْلِمُ فاسْتَطاع نُصْرَتَهُ فَنَصَرَهُ؛ نَصَرَهُ الله فی الدنیا والآخرةِ، وإنْ لَمْ یَنْصُرْه؛ أذلَّه[26]  الله فی الدنیا والآخِرَةِ».

4123-2849-(22) (حسن لغیره موقوف) وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب قَالَ: مَنْ نَصَرَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ بِالْغَیْبِ؛ نَصَرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ.

رواه ابن أبی الدنیا موقوفا[27].

از جابر بن عبدالله ب روایت است که می‌گوید: هر‌کس از برادر مسلمانش در مقابل غیبتی که از او می‌کنند دفاع کند، خداوند در دنیا و آخرت او را یاری می‌دهد.

4124-1700- (23) (ضعیف) وَعَن جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ وَأَبِی طَلْحَةَ الْأَنْصَارِیَّ س قَالَا: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنَ امْرِئٍ یَخْذِلُ امْرَأً مُسْلِمًا فِی مَوْضِعٍ تُنْتَهَکُ فِیهِ حُرْمَتُهُ، وَیُنْتَقَصُ فِیهِ مِنْ عِرْضِهِ؛ إِلَّا خَذَلَهُ اللَّهُ فِی مَوْطِنٍ یُحِبُّ فِیهِ نُصْرَتَهُ، وَمَا مِنَ امْرِئٍ مُسلِمٍ یَنْصُرُ مُسْلِمًا فِی مَوْضِعٍ یُنْتَقَصُ فِیهِ مِنْ عِرْضِهِ، وَیُنْتَهَکُ فِیهِ مِنْ حُرْمَتِهِ؛ إِلَّا نَصَرَهُ اللَّهُ فِی مَوْطِنٍ یُحِبُّ فیه نُصْرَتَهُ».

رواه أبو داود وابن أبی الدنیا وغیرهما، واختلف فی إسناده[28].

20 ـ (الترغیب فی الصمت إلا عن خیر، والترهیب من کثرة الکلام)



([1]) کذا قال! وتبعه الهیثمی، وهو خطأ نشأ من توهم الراوی الذی فی إسناده (8/ 4689) (عمران بن أنس المکی) أنه المدنی، والأول ضعیف، والآخر ثقة من رجال مسلم فی تحقیق تراه فی "غایة المرام" (251-253)، وخفی ذلک على کثیرین منهم المعلق على "مسند أبی یعلى" فقال: "إسناده صحیح"! مغتراً بقول الهیثمی المشار إلیه! والمعلقون الثلاثة فقالوا: "حسن"! ولم یصححوه متمجهدین!!

([2]) قلت: إنما رواه فی "المعجم الأوسط" (1/ 283-284/ 461)، ثم قال: "لم یروه إلا حماد ابن أبی حمید". وهو ضعیف جداً کما قال الهیثمی.

([3]) قلت: له شاهد قوی من حدیث أنس بن مالک نحوه، وفیه أن النبی ج رأى لحم المستغاب بین أنیاب من استغابه. وهو مخرج فی "الصحیحة" (2608).

([4]) الأصل: (أحد منکم)، والتصحیح من "الغیبة" (53-55/ 31)، وکذا، "الصمت" لابن أبی الدنیا (106/ 170)، ومنهما الزیادة الآتیة. وفی إسناد الجمیع (یزید بن أبان الرقاشی)، وهو متروک کما فی "المغنی"، ومثله الراوی عنه الربیع بن بدر.

([5]) فی الطبعة السابقة (2/ 227- «الضعیف»): «والذی نفس محمد بیده»، والصواب حذف (محمد) کما فی المنیریة (3/ 298) ومصادر التخریج. [ش].

([6]) فی الطبعة السابقة (2/ 227- «ضعیفه»): «لأحدهما»، والتصویب من مصادر التخریج. [ش].

([7]) أی: من الصیاح، والأول من الضجیج. والظاهر أنّ (یصیح) مصحفة من (یضج) لقربها منها. والله أعلم. قاله الناجی.

([8]) قلت: والعلة عنعنة (ابن إسحاق) فإنه مدلس، وهو مخرج فی "الضعیفة" (6316).

([9]) أی: رافعها.

([10]) قال الناجی: "هذا عجیب، فقد رواه أبو داود والنسائی کلاهما فی "الرجم" بطوله، وقد ذکره المصنف فی "مختصره للسنن" کذلک، وغفل هنا". قلت: وأخرجه البخاری أیضاً فی "الأدب المفرد" (737) وغیره، وقد خرجته فی "الإرواء" رقم (2354) مع زیادة فی التخریج وبیان أن علته الجهالة.

([11]) الأصل: (جلداً) والتصحیح والزیادة من "المسند" (1/ 257). وروایة قابوس الأکثرون على تضعیفه، لأنه کان ردیء الحفظ کما قال ابن حبان، وقال الحافظ فی "التقریب": "فیه لین".

([12]) قلت: وهو أبو مهدی الحمصی؛ متروک.

([13]) قلت: یعنی البیهقی فی "الشعب" (5/ 309/ 6752) من طریق ابن المبارک، عن ابن جریج، والزیادة التی بین المعکوفتین هی من عندی لأن السیاق یقتضیها، وبدونها یرجع ضمیر (قال) إلى ابن جریج، وهو متقدم على (اللیث)، ولیس له روایة عن (اللیث)، وإنما یروی عن هذا ابن المبارک، فهو القائل: "وبلغنی عن اللیث. .". ویؤیده أن الزبیدی الیمنی قد عزاه إلى (اللیث) فی "تاج العروس". والله أعلم. ثم إن التفسیر المذکور هنا لکلمتی (الهُمزة) و (اللُّمزة) وقع فی "الشعب" على القلب: " (الهُمزة): الذی یعیبک فی وجهک، و (اللمزة) الذی یعیبک بالغیب". وهکذا رواه ابن جریر فی "التفسیر" (30/ 189) عن أبی العالیة مختصراً. وعزاه القرطبی للحسن أیضاً ومجاهد وعطاء بن أبی رباح. وذکر البغوی (8/ 529) عن مقاتل ضده. والله أعلم.

([14]) قلت: هذا وما قبله عند البیهقی فی "الشعب" (6740-6742). وهو مخرج فی "الضعیفة" (5262).

([15]) (السَّیابة) بفتح المهملة والباء الأخیرة المخففة وبالموحدة بوزن (السحابة): هی البلحة. قاله الجوهری وغیره، ویعلى هذا صحابی مشهور ثقفی، و (سیابة) أمه فی قول ابن معین وغیره؛ نسب إلیها؛ وهو ابن مرة. قاله الناجی.

([16]) أی: ندیِّین مبلولین. جاء فی "اللسان": "وأرض ثریَّة وثریاء: أی: ذات ثرى وندى". وأما تفسیره بـ (غنیین) -کما فعل عمارة- فهو من غفلاته! وقلده المعلقون الثلاثة بجهلهم (13/ 497).

([17]) الأصل: (تمریج)، وعلى هامشه: "المرج: الخلط". قلت: ولا وجه له هنا، وفی بعض النسخ کما فی هامش طبعة عمارة (تمزع)، وهو الصواب الموافق لروایة أحمد المتقدمة.

([18]) وفی نسخة: لا یستتر.

([19]) فی الطبعة السابقة (3/ 80): «وغیرهما»، وهی علی الجادة فی المنیریة (3/ 301) وغیرها. [ش].

([20]) قلت: وکذا قال فیما مضى، وخالفه الهیثمی هنا فقال (8/ 94): "رواه الطبرانی فی "الأوسط" عن شیخه مقدام بن داود، وهو ضعیف". وفیه علل أخرى کما ذکرت فیما مضى. وضعفه الثلاثة هنا، وحسنوه هناک کما سبق بیانه.

([21]) هنا زیادة حذفتها لما تقدم هناک. [قلنا: الزیادة هی: «والطبرانی، وزاد: «ولیس بخارج»»]. [ش].

([22]) یعنی: والله اعلم این پنج گناه کبیره برای آنها کفاره‌ای از عمل صالح که آنها را پاک کند نیست مثلا: در کفاره‌ی قسم می‌توان غذا داده و روزه گرفت بر خلاف قسم غموس که طبق قول راجح علما برای آن کفاره‌ای وجود ندارد لیکن این منافاتی با توبه‌ی نصوح که همه‌ی گناهان را پاک می‌کند ندارد. ابن اثیر می‌گوید: کفاره عبارت است از عمل و خصلتی که شأن آن پاک کردن و مستور نمودن گناه است.

([23]) هنا زیادة: "وتلا رسول الله ج (وَکَانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ)، فحذفتها لأنی لم أجد لها شاهداً.

([24]) أعله الجهلة بـ (سهل بن معاذ)، وهو حسن الحدیث، وإنما العلة ممن دونه، وبیانه فی "الضعیفة" (6772).

([25]) فی "الصمت" (135/ 240) و"الغیبة" (99/ 105). وعزاه المعلقون الثلاثة له "زهد ابن المبارک" (686). وهذا إنما هو رقم حدیث سهل بن معاذ الذی قبله!! وأظن أنهم قلدوا فی هذا الخطأ غیرهم کما بینته فی "الضعیفة" (6772).

([26]) الأصل: (أدرکه)، والتصویب من "الأصبهانی" (2/ 903/ 2207).

([27]) ورواه بعضهم مرفوعاً. انظر "الصحیحة" (1217).

([28]) قلت: الاختلاف الذی یشیر إلیه، مرجوح، وإنما علة الحدیث (یحیى بن سلیم بن زید)، وهو مجهول کما قال الحافظ، وقوله فی "التهذیب": "ذکره ابن حبان فی (الثقات) " من أوهامه، ومثله قول الهیثمی فی إسناد "المعجم الأوسط": "حسن"! وقلده بعض المحققین الذین یستعینون بغیرهم! وبیان هذا الإجمال فی "الضعیفة" (6871).

ترهیب از سخن‌‌چینی

ترهیب از سخن‌‌چینی

4075-2821-(1) (صحیح) عَن حُذَیْفَةُ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ نَمَّامٌ - وفی روایة: قَتَّاتٌ-».

رواه البخاری ومسلم وأبو داود والترمذی.

از حذیفه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سخن‌چین وارد بهشت نمی‌شود».

(حافظ می‌گوید): «(القتات) و (النمام) به یک معناست. و گفته شده: (النمام) عبارت است از کسی که به همراه جمعی باشد که با هم سخن می‌گویند سپس علیه آنها سخن‌چینی کند. و (القتات) کسی را گویند که به صورت پنهانی سخن‌شان را گوش داده، سپس سخن‌چینی کند.

4076-2822-(2) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب؛ قَالَ: أَنَّ رَسُولَ الله ج مَرَّ بِقَبْرَیْنِ یُعَذَّبَانِ، فَقَالَ: «إِنَّهُمَا یُعَذَّبَانِ، وَمَا یُعَذَّبَانِ فِی کَبِیرٍ، بَلَى إِنَّهُ کَبِیرٌ، أَمَّا أَحَدُهُمَا فَکَانَ یَمْشِی بِالنَّمِیمَةِ، وَأَمَّا الآخَرُ فَکَانَ لاَ یَسْتَتِرُ مِن بَوْلِهِ» الحدیث.

رواه البخاری-واللفظ له-، ومسلم وأبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه. ورواه ابن خزیمة فی «صحیحه» بنحوه. [مضی لفظه 4-الطهارة/4].

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج از کنار دو قبری که در حال عذاب بودند عبور کرده و فرمود: «آن دو در عذاب می‌باشند و در مورد چیز بزرگی عذاب نمی‌شوند! آری آن بزرگ است. یکی از آنها سخن‌چینی‌ می‌کرد و دیگری از ادرارش پرهیز نمی‌کرد».

4077-1673-(1) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: مَرَّ النَّبِیُّ ج فِی یَوْمٍ شَدِیدِ الْحَرِّ نَحْوَ (بَقِیعِ الْغَرْقَدِ)، قَالَ: فَکَانَ النَّاسُ یَمْشُونَ خَلْفَهُ، قَالَ: فَلَمَّا سَمِعَ صَوْتَ النِّعَالِ وَقَرَ ذَلِکَ فِی نَفْسِهِ، فَجَلَسَ حَتَّى قَدَّمَهُمْ أَمَامَهُ، لِئَلَّا یَقَعَ فِی نَفْسِهِ شَیْءٌ مِنَ الْکِبْرِ، فَلَمَّا مَرَّ بِـ (بَقِیعِ الْغَرْقَدِ) إِذَا بِقَبْرَیْنِ قَدْ دَفَنُوا فِیهِمَا رَجُلَیْنِ، قَالَ: فَوَقَفَ النَّبِیُّ ج فَقَالَ: «مَنْ دَفَنْتُمْ هَاهُنَا الْیَوْمَ؟». قَالُوا: فُلَانٌ وَفُلَانٌ. [قَالَ: «إِنَّهُمَا لَیُعَذَّبَانِ الْآنَ وَیُفْتَنَانِ فِی قَبْرَیْهِمَا»]. قَالُوا: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! وَمَا ذَاکَ؟! قَالَ: «أَمَّا أَحَدُهُمَا فَکَانَ لَا یَتَنَزَّهُ مِنَ الْبَوْلِ، وَأَمَّا الْآخَرُ فَکَانَ یَمْشِی بِالنَّمِیمَةِ». وَأَخَذَ جَرِیدَةً رَطْبَةً فَشَقَّهَا، ثُمَّ جَعَلَهَا عَلَى الْقَبْرَ[یْنِ]. قَالُوا: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! وَلِمَ فَعَلْتَ هَذَا؟ قَالَ: «لِتُخَفَّفَ عَنْهُمَا». قَالُوا: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! حَتَّى مَتَى هُمَا یُعَذَّبَانِ؟ قَالَ: «غَیْبٌ لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ، وَلَوْلَا تَمَزُّغُ قُلُوبِکُمْ، وَتَزَیُّدُکُمْ فِی الْحَدِیثِ؛ لَسَمِعْتُمْ مَا أَسْمَعُ».

رواه أحمد من طریق علی بن یزید عن القاسم عنه[1].

4078-1674-(2) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنَ عُمَرَ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «النَّمِیمَةُ وَالشَّتِیمَةُ وَالْحَمِیَّةُ فِی النَّارِ».

 (ضعیف جدا) وفی لفظ: «إِنَّ النَّمِیمَةَ وَالْحِقْدَ فِی النَّارِ، لَا یَجْتَمِعَانِ فِی قَلْبِ مُسْلِمٍ».

رواه الطبرانی.

4079-1675-(3) (موضوع) وَعَنْ أَبِی بَرْزَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «أَلَا إِنَّ الْکَذِبَ یُسَوِّدُ الْوَجْهَ، وَالنَّمِیمَةَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ».

رواه أبو یعلى والطبرانی، وابن حبان فی «صحیحه»، والبیهقی. (قال الحافظ): «رووه کلهم من طریق زیاد بن المنذر عن نافع بن الحارث عنه، وزیاد هذا هو أبو الجارود الکوفی الأعمى؛ تنسب إلیه الجارودیة من الروافض. (ونافع) هو نفیع أبو داود الأعمى أیضا، وکلاهما متروک متهم بالوضع»[2].

4080-2823-(3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: کُنَّا نَمْشِی مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج، فَمَرَرْنَا عَلَى قَبْرَیْنِ، فَقَامَ، فَقُمْنَا مَعَهُ، فَجَعَلَ لَوْنُهُ یَتَغَیَّرُ، حَتَّى رَعَدَ کُمُّ قَمِیصِهِ. فَقُلْنَا: مَا لَکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟! فَقَالَ: «أَمَا تَسْمَعُونَ مَا أَسْمَعُ؟». فَقُلْنَا: وَمَا ذَاکَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ؟ قَالَ: «هَذَانِ رَجُلَانِ یُعَذَّبَانِ فِی قُبُورِهِمَا عَذَابًا شَدِیدًا، فِی ذَنْبٍ هَیِّنٍ». قُلْنَا: فِیمَ ذَاکَ؟ قَالَ: «کَانَ أَحَدُهُمَا لَا یَسْتَنْزِهُ مِنَ الْبَوْلِ، وَکَانَ الْآخَرُ یُؤْذِی النَّاسَ بِلِسَانِهِ، وَیَمْشِی بَیْنَهُمْ بِالنَّمِیمَةِ». فَدَعَا بِجَرِیدَتَیْنِ مِنْ جَرَائِدِ النَّخْلِ، فَجَعَلَ فِی کُلِّ قَبْرٍ وَاحِدَةً. قُلْنَا: وَهَلْ یَنْفَعُهُم ذَلِکَ؟ قَالَ: «نَعَمْ، یُخَفِّفُ عَنْهُمَا مَا دَامَتا رَطْبَتَیْنِ».

رواه ابن حبان فی «صحیحه».

از ابوهریره س روایت است همراه رسول الله ج قدم می‌زدیم که از دو قبر گذشتیم، رسول الله ج ایستاد ما هم ایستادیم، رنگ رسول الله ج تغییر کرد تا اینکه آستین‌های رسول الله ج به لرزش افتاد. گفتیم: ای رسول الله ج! موضوع چیست؟ فرمود: «آیا نمی‌شنوید آنچه می‌شنوم؟». گفتیم: ای پیامبر خدا ج! چه چیزی را؟ فرمود: «این دو مرد در قبرهای‌شان به سبب عملی کوچک عذاب سختی داده می‌شوند». گفتیم: آن عمل چیست؟ فرمود: «یکی از آن دو از ادرارش پرهیز نمی‌کرد و دیگری با زبانش مردم را اذیت کرده و در میان آنها سخن‌چینی می‌کرد». رسول الله ج دو شاخه‌ی درخت نخل درخواست نموده و هر شاخه را در قبری قرار داد. گفتیم: آیا این عمل به آنها سودی می‌رساند؟ فرمود: «بله، تا زمانی که خشک نشده به آنها تخفیف داده می‌شود».

(فی ذنب هین) یعنی: در گمان آنها گناه کوچکی بود، نه اینکه آن دو گناه فی نفسه کوچک باشند؛ چنانکه در حدیث ابن عباس آمد که رسول الله ج فرمودند: (بلی إنه کبیرٌ) گناه بزرگی است؛

و امت اسلامی بر تحریم سخن‌چینی اجماع کرده‌اند و آن از بزرگ‌ترین گناهان نزد خداوند می‌باشد.

4081-1676-(4) (ضعیف جدا) وَرُوِیَ عَن عبدالله بن بُسرٍ س عن النبیَّ ج قال: «لیسَ منِّی ذو حسَدٍ، ولا نمیمَةٍ، ولا کهانَةٍ، ولا أنا مِنه. ثُمَّ تلا رسولُ الله ج: «وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِینًا».

رواه الطبرانی.

4082-2824-(4) (حسن لغیره) وَعَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ غَنْمٍ یَبْلُغُ بِهِ النَّبِیَّ ج: «خِیَارُ عِبَادِ اللَّهِ الَّذِینَ إِذَا رُءُوا ذُکِرَ اللَّهُ، وَشِرَارُ عِبَادِ اللَّهِ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَةِ، الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّةِ، الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءَ الْعَیبَ»[3].

رواه أحمد عن شهر عنه، وبقیة إسناده محتج بهم فی «الصحیح».

عبدالرحمن بن غنم روایت می‌کند: از رسول الله ج به او خبر رسید که: «بهترین بندگان خدا کسانی هستند که دیدار آنها یادآور ذکر خداوند می‌باشد و بدترین بندگان خدا کسانی هستند که در پی سخن‌چینی بوده و بین دوستان جدایی می‌افکنند و به در جستجوی عیب از انسان‌های پاک هستند».

0-2825-(5) (حسن لغیره) ورواه أبو بکر بن أبی شیبة وابن أبی الدنیا عن شهر عن أسمـاء عن النبی ج؛ إلا أنـهمـا قالا: «الـمفسدون بین الأحبة».

و در روایت شهر از اسماء آمده که رسول الله ج فرمودند: «بین دوستان را به هم می‌زنند».

0-2826-(6) (حسن لغیره) والطبرانی من حدیث عبادة عن النبی ج.

0-2827-(7) (حسن لغیره) وابن أبی الدنیا أیضا فی «کتاب الصمت» عن أبی هریرة عن النبی ج. وحدیث عبدالرحمن أصح، وقد قیل: إن له صحبة.

4083-1677-(5) (ضعیف) وعنِ العلاءِ بن الحارث؛ أنَّ رسولَ الله ج قال: «الـهمَّازون واللَّمَّازونَ والمشَّاؤونَ بالنَّمیمةِ الباغونَ لِلبُرَآءِ العَیبَ[4]، یَحشُرُهُم الله فی وُجوهِ الکِلابِ».

رواه أبو الشیخ ابن حیان فی «کتاب التوبیخ» معضلا هکذا.

(صحیح) وتقدم فی باب «الإصلاح» [هنا/16] حدیث أَبِی الدَّرْدَاءِ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِأَفْضَلَ مِنْ دَرَجَةِ الصِّیَامِ وَالصَّلَاةِ وَالصَّدَقَةِ؟». قَالُوا: بَلَى. قَالَ: «إِصْلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ؛ فَإِنَّ فَسَادَ ذَاتِ الْبَیْنِ الْحَالِقَةُ».

از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا شما را از کاری آگاه نکنم که درجه اجر و ثواب آن بالاتر از درجه نماز و روزه و زکات باشد؟». گفتند: آری! فرمود: «ایجاد صلح و آشتی میان افراد؛ زیرا زیان و ضرر اختلاف و دشمنی میان افراد نابودگر است».

رواه أبو داود، وابن حبان فی «صحیحه»، والترمذی وصححه، ثم قال:

(حسن لغیره) وَیُروَى عَنِ النَّبِیَّ ج أَنَّهُ قَالَ: «هِیَ الحَالِقَةُ، لَا أَقُولُ تَحْلِقُ الشَّعَرَ، وَلَکِنْ أَقُولُ: تَحْلِقُ الدِّینَ».

و از رسول الله ج روایت شده که فرمودند: «نابودکننده است؛ نمی‌گویم مو را از بین می‌برد، بلکه دین را نابود می‌کند».

19 ـ (صحیح) (الترهیب من الغیبة والبهت وبیانهما، والترغیب فی ردهما)



([1]) مضى الحدیث (4- الطهارة /4)، فانظر الکلام علیه ثمة.

([2]) قلت: وهو مخرج فی "الضعیفة" (1496).

([3]) کذا فی المنیریة (3/ 295) و «مجمع الزوائد» (8/ 21)، وفی مطبوع «المسند» (4/ 227) وکذلک فی طبعة موسسة الرسالة (29/ 521/ 17998) و «مساویء الأخلاق» (113/ 234) للخرائطی: «الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءَ الْعَنَتَ»: و «العَنَتَ» بفتحتین، وهو مفعول ثانٍ للباغی، أی: یطلبون لهم الهلاک والتعب، بأن یتّهموهم بالفواحش. وتحرفت العبارة فی مطبوع «الشعب» (5/ 297/ 6708) إلی (الباغون للمراة العنت)!! [ش].

([4]) انظر الهامش السابق. [ش].

ترهیب از اینکه کسی عذرخواهی برادرش را نپذیرد

ترهیب از اینکه کسی عذرخواهی برادرش را نپذیرد

4071-1667-(1) (ضعیف) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «عِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ؛ تَعِفَّ نِسَاؤُکُمْ، وَبَرُّوا آبَاءَکُمْ؛ تَبَرَّکُمْ أَبْنَاؤُکُمْ، وَمَنْ أَتَاهُ أَخُوهُ مُتَنَصِّلًا؛ فَلْیَقْبَلْ ذَلِکَ، مُحِقًّا کَانَ أَوْ مُبْطِلًا؛ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ؛ لَمْ یَرِدْ عَلَیَّ الْحَوْضَ».

رواه الحاکم من روایة سوید عن قتادة عن أبی رافع عنه. وقال: «صحیح الإسناد». (قال الحافظ): «بل سوید هذا هو ابن عبدالعزیز، واهٍ». [مضی22- البر/1]

0-1668-(2) (ضعیف جدا) وروى الطبرانی وغیره صدره، دون قوله: «وَمَنْ أَتَاهُ أَخُوهُ» إلى آخره من حدیث ابن عمر بإسناد حسن[1]. [ مضی هناک].

(التنصل): الاعتذار.

4072-1669-(3) (ضعیف و مرسل) وعن جَودان س قال: قال رسول الله ج: «مَنِ اعتَذَرَ إلى أخیه الـمسلمِ فلَم یَقبَل منه؛ کانَ علیه ما على صاحبِ مَکسٍ».

رواه أبو داود فی «المراسیل»، وابن ماجه بإسنادین جیدین[2]؛ إلا أنه قال: «کَانَ عَلَیْهِ مِثْلُ خَطِیئَةِ صَاحِبِ مَکْسٍ».

0-1670-(4) (ضعیف) ورواه الطبرانی فی «الأوسط» من حدیث جابر بن عبدالله، ولفظه: قال: «مَنِ اعْتَذَرَ إِلَى أَخِیهِ فَلَمْ یَقْبَلْ عُذْرَهُ؛ کَانَ عَلَیْهِ مِثْلُ خَطِیئَةِ صَاحِبِ مَکْسٍ». قَالَ أَبُو الزُّبَیْرِ: وَ(الْمَکَّاسُ): الْعَشَّارُ».

وفی روایة: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ تُنُصِّلَ إِلَیْهِ فَلَمْ یَقْبَلْ؛ لَمْ یَرِدْ عَلَیَّ الْحَوْضَ».

(قال الحافظ): «رُوی عن جماعة من الصحابة؛ وحدیث جودان أصح، وجودان مختلف فی صحبته، ولم ینسب».

4073-1671-(5) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ عَائِشَةَ ل عَن رَسُولِ الله ج قَالَ: «عِفُّوا؛ تَعَفُّ نِسَاؤُکُمْ، وَبِرُّوا آبَاءَکُمْ؛ تَبَرُّکُمْ أَبْنَاؤُکُمْ، وَمَنِ اعْتَذَرَ إِلَى أَخِیهِ الْمُسْلِمِ فَلَمْ یَقْبَلْ عُذْرَهُ؛ لَمْ یَرِدْ عَلَیَّ الْحَوْضَ».

 رواه الطبرانی فی «الأوسط»[3].

4074-1672-(6) (ضعیف جدا) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «أَلَا أُنَبِّئُکُمْ بِشِرَارِکُمْ؟». قَالُوا: بَلَى إِنْ شِئْتَ یَا رَسُولَ اللهِ! قَالَ: «إِنَّ شِرَارَکُمُ الَّذِی یَنْزِلُ وَحْدَهُ، وَیَجْلِدُ عَبْدَهُ، وَیَمْنَعُ رِفْدَهُ. أَفَلَا أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِک؟». قَالُوا: بَلَى إِنْ شِئْتَ یَا رَسُولَ اللهِ! قَالَ: «مَنْ یَبْغضُ النَّاسَ وَیَبْغُضُونَهُ». قَالَ: «أَفَلَا أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِک؟». قَالُوا: بَلَى إِنْ شِئْتَ یَا رَسُولَ اللهِ! قَالَ: «الَّذِینَ لَا یُقْبَلُونَ عَثْرَةً، وَلَا یَقْبَلُونَ مَعْذِرَةً، وَلَا یَغْفِرُونَ ذَنْبًا». قَالَ: «أَفَلَا أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِکَ؟». قَالُوا: بَلَى یَا رَسُولَ اللهِ! قَالَ: «مَنْ لَا یُرْجَى خَیْرُهُ، وَلَا یُؤْمَنُ شَرُّهُ».

رواه الطبرانی وغیره.

18 ـ (الترهیب من النمیمة)



([1]) کذا قال، وفیه متهم کما سبق بیانه فی التعلیق علیه هناک.

([2]) کذا قال! وإنما أخرجه بإسناد واحد، وفیه عنعنة ابن جریج، و (جَوْدان) مجهول، وهو مخرج فی "غایة المرام" (ص 236) و"الضعیفة" (6665). وقول المعلقین الثلاثة: "حسن مرسل" من تقلیدهم وجهلهم بهذا العلم.

([3]) قلت فی إسناده (7/ 160/ 6291) خالد بن یزید العمری، -وهو کذاب- عن عبدالملک بن یحیى بن الزبیر، وهو مجهول لم یوثقه غیر ابن حبان (7/ 95).

ترغیب به ایجاد صلح و آشتی میان مردم

ترغیب به ایجاد صلح و آشتی میان مردم

4064-2813-(1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «کُلُّ سُلاَمَى مِنَ النَّاسِ عَلَیْهِ صَدَقَةٌ کُلَّ یَوْمٍ تَطْلُعُ فِیهِ الشَّمْسُ، یَعْدِلُ بَیْنَ الاثنَینِ صَدَقَةٌ، وَیُعِینُ الرَّجُلَ عَلَى دَابَّتِهِ فَیَحْمِلُه عَلَیْهَا، أَوْ یَرْفَعُ لَهُ عَلَیْهَا مَتَاعَهُ صَدَقَةٌ، وَالکَلِمَةُ الطَّیِّبَةُ صَدَقَةٌ، وَبِکُلُّ خُطْوَةٍ یَمْشِیهَا إِلَى الصَّلاَةِ صَدَقَةٌ، وَیُمِیطُ الأَذَى عَنِ الطَّرِیقِ صَدَقَةٌ».

رواه البخاری ومسلم.

(یعدل بین الاثنین) یعنی: عادلانه میان آنها صلح و آشتی ایجاد می‌کند.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر روز که آفتاب طلوع می‌کند، بر هر مفصل از مفاصل بدن انسان، صدقه‌ای لازم است، اگر بین دو نفر به عدالت صلح و آشتی برقرار کنی، صدقه‌ است؛ یا اگر به مردی کمک کنی که بر مرکبش سوار شود یا بارش را برایش روی مرکب بگذاری، صدقه‌ است؛ سخن نیکو صدقه‌ است؛ در هر قدمی که برای ادای نماز برمی‌داری صدقه‌ است و برداشتن خار و خاشاک از سر راه صدقه است».

4065-2814-(2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِأَفْضَلَ مِنْ دَرَجَةِ الصِّیَامِ وَالصَّلَاةِ وَالصَّدَقَةِ؟». قَالُوا: بَلَى. قَالَ: «إِصْلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ؛ فَإِنَّ فَسَادَ ذَاتِ الْبَیْنِ الْحَالِقَةُ».

رواه أبو داود والترمذی، وابن حبان فی «صحیحه»، وقال الترمذی: «حدیث صحیح».

از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا شما را از کاری آگاه نکنم که درجه اجر و ثواب آن بالاتر از درجه نماز و روزه و زکات باشد؟». گفتند: آری! فرمود: «ایجاد صلح و آشتی میان افراد؛ زیرا زیان و ضرر اختلاف و دشمنی میان افراد نابودگر است».

(حسن لغیره) قال: ویروى عن النبی ج أنه قال: «هِیَ الحَالِقَةُ لَا أَقُولُ تَحْلِقُ الشَّعَرَ، وَلَکِنْ تَحْلِقُ الدِّینَ» انتهى[1].

و از رسول الله ج روایت شده که فرمودند: «نابودکننده است؛ نمی‌گویم مو را از بین می‌برد، بلکه دین را نابود می‌کند».

4066-2815-(3) (صحیح) وَعَنْ أُمِّ کُلْثُومٍ بِنتِ عُقبَةِ بنِ أَبِی مُعَیطٍ ل؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «لَمْ یَکْذِبْ مَنْ نَمَى بَیْنَ اثْنَیْنِ لِیُصْلِحَ».

از ام کلثوم بنت عقبة بن ابی معیط ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که بین دو نفر صلح برقرار می‌کند، نمام (سخن‌چین) نیست».

وفی روایة: «لَیْسَ بِالْکَاذِبِ مَنْ أَصْلَحَ بَیْنَ النَّاسِ فَقَالَ خَیْرًا، أَوْ نَمَى خَیْرًا».

و در روایتی آمده است: «دروغگو نیست کسی که با سخن نیک بین مردم صلح برقرار می‌کند، یا به نیکی از آنها نسبت به هم سخن‌چینی کند [چنانکه از طرف هریک به دیگری بگوید فلانی تو را دوست دارد و به تو سلام رساند و در مورد تو جز به خوبی یاد نمی‌کند و ...]».

رواه أبو داود [2].

(حافظ می‌گوید): «نمیت الحدیث» به تخفیف میم، این است که جهت ایجاد صلح و آشتی سخن‌چینی شود. و به تشدید میم، به معنای سخن‌چینی جهت از بین بردن رابطه میان افراد می‌باشد. و این دیدگاه آبوعبید و ابن قتیبه و اصمعی و جوهری و دیگران می‌باشد.

4067-2816-(4) (حسن) وَرُوِیَ عَن أَبِی هُرَیرَةَ س عَن رَسُولِ الله ج قَالَ: «مَا عُمِلَ شَیءٌ أفْضَلَ مِنَ الصَّلاةِ، وصَلاحِ ذاتِ البَیْنِ، وخُلُقٍ جائزٍ بَیْنَ المسْلمِین».

رواه الأصبهانی[3].

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چیزی با فضیلت‌تر از نماز و ایجاد صلح و آشتی میان دو نفر و خوش اخلاقی در بین مسلمانان نیست».

4068-2817-(5) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ إِصْلَاحُ ذَاتِ الْبَیِّنِ».

رواه الطبرانی والبزار، وفی إسناده عبدالرحمن بن زیاد بن أنعم، وحدیثه هذا حسن لحدیث أبی الدرداء المتقدم.

از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برترین صدقه، ایجاد صلح و آشتی میان افراد است».

4069-2818-(6) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَن أَنَسٍ س؛ أَنَّ النَّبِیّ ج قَالَ لأَبِی أَیُّوبَ: «أَلَا أَدُلُّکَ عَلَى تِجَارَةٍ؟». قَالَ: بَلَى. قَالَ: «صِل بَیْنَ النَّاسِ إِذَا تَفَاسَدُوا، وَقَرِّب بَیْنَهُمْ إِذَا تَبَاعَدُوا».

رواه البزار.

از انس س روایت است که رسول الله ج به ابو ایوب فرمود: «آیا تو را به تجارتی راهنمایی نکنم؟». جواب داد: بله! رسول الله ج فرمود: «مردم را به یکدیگر وصل کن زمانی که از هم بریدند و آنان را به یکدیگر نزدیک کن زمانی که از هم دوری کردند».

0-2819-(7) (حسن لغیره) والطبرانی، وعنده[4]: «أَلَا أَدُلُّکَ عَلَى عَمِلٍ یَرْضَاهُ اللهُ وَرَسُولُهُ؟». قال: بلى... فذکره.

و در روایت طبرانی آمده است: «آیا تو را بر عملی که الله و رسولش را راضی می‌کند راهنمایی نکنم؟». جواب داد: بله! ... و در ادامه حدیث را ذکر می‌کند.

0-2820-(8) (حسن لغیره) ورواه الطبرانی أیضا والأصبهانی عن أبی أیوبَ قَالَ: قَالَ لِی رَسُولُ الله ج: «یَا أَبَا أَیُّوبَ! أَلَا أَدُلُّکَ عَلَى صَدَقَةٍ یُحِبُّهَا اللهُ وَرَسُولُهُ؟ تُصْلِحُ بَیْنَ النَّاسِ إِذَا تَبَاغَضُوا وَتَفَاسَدُوا».

 لفظ الطبرانی.

طبرانی و اصفهانی از ابوایوب روایت می‌کنند که رسول الله ج به من فرمود: «ای ابا ایوب! آیا تو را بر صدقه‌ای که الله و رسولش دوست دارند، راهنمایی نکنم؟ بین مردم صلح و آشتی برقرار کن زمانی که با یکدیگر دشمنی نموده و از یکدیگر دوری کردند».

 ولفظ الأصبهانی: قَالَ رَسُولُ الله ج: «أَلَا أَدُلُّکَ عَلَى صَدَقَةٍ یُحِبُّ الله مَوضِعَهَا؟». قَالَ: قُلتُ: بلی بأبی أنتَ وأمّی! قَالَ: «تُصلِحُ بینَ النَّاسِ؛ فإنَّهَا صدقَةٌ یُحِبُّ الله مَوضِعَها»[5].

و در روایت اصبهانی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «آیا تو را به صدقه‌ای که خداوند موضع و جایگاه آن را دوست دارد، راهنمایی نکنم؟». گفتم: پدر و مادرم فدایت، بله! رسول الله ج فرمود: «بین مردم صلح و آشتی برقرار کن، زیرا آن صدقه‌ای است که خداوند موضع و جایگاه آن را دوست دارد».

4070-1666-(1) (منکر جدا) وَرُوِیَ عَن أَنَسِ بنِ مَالِکٍ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَن أَصلَحَ بَینَ النَّاسِ؛ أَصلَحَ الله أمرَهُ، وأعطاهُ بکلِّ کلمَةٍ تکلَّم بِهَا عِتقَ رَقَبَةٍ، وَرَجَعَ مغفوراً لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ».

رواه الأصبهانی، وهو حدیث غریب جداً.

17 ـ (الترهیب أن یعتذر إلى المرء أخوه فلا یقبل عذره)



([1]) وصله الترمذی وغیره عن الزبیر، وقیل: (ابن الزبیر)، وقد مضى فی الکتاب بروایة البزار (5- باب).

([2]) قال الناجی: "هذا عجیب! فقد رواه بنحو هذا اللفظ البخاری ومسلم والترمذی والنسائی". قلت: وهو مخرج فی "الصحیحة" (545) بزیادة فی التخریج والتحقیق.

([3]) قلت: فی "الترغیب" (1/ 104/ 180)، ولقد أبعد النجعة، فقد أخرجه البخاری فی "التاریخ"، وسنده حسن کما بینته فی "الصحیحة" (1448)، مع شاهد له صحیح قاصر عن أبی الدرداء، وتقدم قبله بحدیث.

([4]) ظاهر کلامه أنه عنده من حدیث أنس، ولیس کذلک، وإنما هو فی "المعجم الکبیر" (8/ 307/ 7999) من حدیث أبی أمامة، وفیه من لا یعرف، ولفظه: "تصلح" مکان: "صِلْ".

([5]) قلت: له خمسة طرق أحدها مرسل صحیح، خرجتها فی "الصحیحة" (2644).

ترهیب از ترساندن مؤمن و اشاره به سوی او با سلاح و مانند آن، جدی باشد یا از روی شوخی

ترهیب از ترساندن مؤمن و اشاره به سوی او با سلاح و مانند آن، جدی باشد یا از روی شوخی

4053-2805-(1) (صحیح) عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی لَیْلَى قَالَ: حَدَّثَنَا أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ ج: أَنَّهُمْ کَانُوا یَسِیرُونَ مَعَ النَّبِیِّ ج، فَنَامَ رَجُلٌ مِنْهُمْ، فَانْطَلَقَ بَعْضُهُمْ إِلَى حَبْلٍ مَعَهُ فَأَخَذَهُ، فَفَزِعَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ یُرَوِّعَ مُسْلِمًا».

رواه أبو داود.

از عبدالرحمن بن ابی لیلی روایت است که اصحاب محمد ج به ما گفتند: آنها همراه رسول الله ج مسافرت می‌کردند که مردی از آنها خواب رفت، جمعی از آنها طنابی که همراه او بود را کشیدند، پس غافلگیر شده و ترسید؛ پس رسول الله ج فرمود: «برای هیچ مسلمانی جایز نیست که مسلمانی را بترساند».

4054-2806-(2) (حسن صحیح) وَعَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ ب قَالَ: کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج فِی مَسِیرٍ، فَخَفَقَ رَجُلٌ عَلَى رَاحِلَتِهِ، فَأَخَذَ رَجُلٌ سَهْمًا مِنْ کِنَانَتِهِ، فَانْتَبَهَ الرَّجُلُ فَفَزِعَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا یَحِلُّ لِرَجُلٍ أَنْ یُرَوِّعَ مُسْلِمًا».

رواه الطبرانی فی «الکبیر»، ورواته ثقات.

از نعمان بن بشیر ب روایت است: ما همراه رسول الله ج در راهی می‌رفتیم که مردی بر روی شترش چرت می‌زد، مردی تیری از تیردانش بیرون کشید که به سبب آن بیدار شده و ترسید؛ پس رسول الله ج فرمود: «برای هیچکس حلال نیست که مسلمانی را بترساند».

0-2807-(3) (صحیح لغیره) ورواه البزار من حدیث ابن عمر مختصرا: «لَا یَحِلُّ لمسلمٍ أو مؤْمِن أَنْ یُرَوِّعُ مسْلِماً».

(خَفَقَ) الرجل: «إذا نعس» زمانی است که انسان چرت بزند[1].

و در روایت بزار آمده است: «بر مسلمان یا مؤمن جایز نیست که مسلمانی را بترساند».

4055-2808-(4) (حسن) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ السَّائِبِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ س؛ أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «لَا یَأْخُذَنَّ أَحَدُکُمْ مَتَاعَ أَخِیهِ لَاعِبًا وَلَا جَادًّا».

رواه الترمذی[2] وقال: «حدیث حسن غریب».

عبدالله بن سائب بن یزید از پدرش از جدش س روایت می‌کند: او از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «هیچیک از شما کالای برادرش را به شوخی یا جدی برندارد».

4056-1661-(1) (ضعیف) ورُوی عَنْ عَامِرِ بْنِ رَبِیعَةَ س: أَنَّ رَجُلًا أَخَذَ نَعْلَ رَجُلٍ فغَیَّبَها وهو یَمْزَحُ، فَذَکَرَ ذَلِکَ لِرَسُولِ الله ج، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «لَا تُرَوِّعُوا المسلمَ؛ فإنَّ روعةَ المسلمِ ظُلْمٌ عظیمٌ».

رواه البزار والطبرانی وأبو الشیخ ابن حیان فی «کتاب التوبیخ».

4057-1662-(2) (ضعیف) ورُویَ عن أبی الحسن - وکان عَقَبِیّاً بدرِیاً- س قال: کنّا جلوساً مع رسولِ الله ج، فقام رجُلٌ ونسِیَ نَعلَیه، فأخَذَهُما رجُلٌ فوضَعَهُما تحتَهُ، فرجَع الرَّجُلُ فقال: نَعلیَّ. فقال القومُ: ما رأیناهُما، فقال [رجل][3]: هوَ ذِه. فقال: «فکیفَ بِرَوعَةِ المؤمِنِ؟!». فقال: یا رسول الله! إنَّما صنَعتُه لاعِباً. فقال: «فکیفَ بِرَوعَةِ المؤمِنِ؟! (مرَّتینِ أو ثَلاثاً)».

رواه الطبرانی.

4058-1663-(3) (ضعیف) ورُویَ عن ابن عمر ب قال: سمعتُ رسولَ الله ج یقول: «مَن أخافَ مؤمِناً؛ کان حقّاً على الله أن لا یؤَمِّنَهُ مِن أفزاعِ یومِ القِیامَةِ».

رواه الطبرانی.

4059-1664-(4) (ضعیف) ورَویَ عن عبدِالله بن عَمرٍو ب قال: قال رسول الله ج: «مَن نظَر إلى مسلمٍ نظرةً یُخیفُه فیها بغیر حَقٍّ؛ أخافَه الله یومَ القِیامَةِ».

رواه الطبرانی.

0-1665-(5)(؟)[4] ورواه أبو الشیخ من حدیث أبی هریرة.

4060-2809-(5) (صحیح) وَعَن أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج قَالَ: «لَا یُشِرُ أَحَدُکُمْ إِلَى أَخِیهِ بِالسِّلَاحِ؛ فَإِنَّهُ لَا یَدْرِی لَعَلَّ الشَّیْطَانَ یَنْزِعُ فِی یَدِهِ فَیَقَعُ فِی حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ».

رواه البخاری ومسلم.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچیک از شما با سلاح به برادر مسلمانش اشاره نکند؛ زیرا نمی‌داند، شاید شیطان آن را از دست او خارج کند و - سبب قتل برادر مسلمانش شود و- در حفره‌ای از آتش بیفتد».

(ینزع) بالعین المهملة وکسر الزای؛ أی: یرمی، وروی بالمعجمة مع فتح الزای، ومعناه أیضا یرمی ویفسد، وأصل النزع الطعن والفساد.

ینزع: آن را پرتاب کند؛ و اصل نزع زخمی کردن و فساد است.

4061-2810-(6) (صحیح) وَعَنهُ س قَالَ: قَالَ أَبُو القَاسم ج: «مَنْ أَشَارَ إِلَى أَخِیهِ بِحَدِیدَةٍ؛ فَإِنَّ الْمَلَائِکَةَ تَلْعَنُهُ حَتَّى یَنتَهِیَ، وَإِنْ کَانَ أَخَاهُ لِأَبِیهِ وَأُمِّهِ».

رواه مسلم.

از ابوهریره س روایت است که ابو القاسم ج فرمود: «کسی که با آهنی به سوی برادرش اشاره کند، فرشتگان او را لعنت میکنند تا از این کار دست کشد، اگر چه برادرِ تنی‌اش باشد».

4062-2811-(7) (صحیح) وَعَن أَبِی بَکرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا تَوَاجَهَ المُسْلِمَانِ بِسَیْفَیْهِمَا، فَالْقَاتِلُ وَالْمَقْتُولُ فِی النَّارِ».

از ابوبکره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر دو مسلمان با شمشیرهای‌شان در مقابل یکدیگر قرار بگیرند، قاتل و مقتول در آتش هستند».

وفی روایة: «إِذَا الْمُسْلِمَانِ حَمَلَ أَحَدُهُمَا عَلَى أَخِیهِ السِّلَاحَ؛ فَهُمَا عَلَى حَرْفِ جَهَنَّمَ، فَإِذَا قَتَلَ أَحَدُهُمَا صَاحِبَهُ؛ دَخَلَاهَا جَمِیعًا». قَالَ: فَقُلْنَا: - أَوْ قِیلَ: - یَا رَسُولَ اللهِ! هَذَا الْقَاتِلُ، فَمَا بَالُ الْمَقْتُولِ؟ قَالَ: «إِنَّهُ قَدْ أَرَادَ قَتْلَ صَاحِبِهِ».

رواه البخاری ومسلم.

و در روایتی آمده است: «هرگاه دو برادر مسلمان بر یکدیگر اسلحه بکشند، هر دو بر لبه‌ی جهنم قرار می‌گیرند و اگر یکی از آنها دیگری را بکشد هر دو وارد جهنم می‌شوند». گفتیم - یا گفته شد-: ای رسول الله ج، این قاتل است [که به سبب قتل وارد آتش می‌شود] چرا مقتول چنین است؟ فرمود: «او تصمیم کشتن دوستش را داشته است».

4063-2812-(8) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ، وَقِتَالُهُ کُفْرٌ».

از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دشنام دادن به مؤمن فسق و کشتنش کفر است».

رواه البخاری ومسلم والترمذی والنسائی. والأحادیث من هذا النوع کثیرة وتقدم بعضها.

16 ـ (الترغیب فی الإصلاح بین الناس)



([1]) احتمال این معنا در عبارت وجود دارد. جوهری و دیگر اهل لغت در معنای آن می‌گویند: منظور زمانی است که در حالت چرت زدن سرش تکان می‌خورد. ناجی آن را ذکر نموده است.

([2]) متن روایت از سنن ابوداود به شماره‌ی حدیث (5003) می‌باشد. و متن روایت ترمذی (2160) چنین است: «لَا یَأْخُذْ أَحَدُکُمْ عَصَا أَخِیهِ لَاعِبًا أَوْ جَادًّا، فَمَنْ أَخَذَ عَصَا أَخِیهِ فَلْیَرُدَّهَا إِلَیْهِ». مصحح

([3]) زیادة من "معجم الطبرانی" (22/ 395)، وفیه حسین بن عبدالله الهاشمی، وهو ضعیف.

([4]) کذا فی «الضعیف» دون حکم. [ش].