اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

فصلی در تفاوت عذاب جهنمیان و بیان کمترین عذاب آنها

فصلی در تفاوت عذاب جهنمیان و بیان کمترین عذاب آنها

5316-3685- (1) (صحیح) عَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ ب، عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ أَهْوَنَ أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا رَجُلٌ فِی أَخْمَصِ قَدَمَیْهِ جَمْرَتَانِ یَغْلِی مِنْهُمَا دِمَاغُهُ، کَمَا یَغْلِی المِرْجَلُ وَالقُمْقُمِ».

از نعمان بن بشیر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کمترین عذاب اهل جهنم، عذاب فردی است که یک پاره‌ی آتش را در گودی پایش می‌گذارند که در اثر آن مغزش به جوش می‌آید همان‌طوری که آب در دیگ و ظرف عطار می‌جوشد».

رواه البخاری ومسلم، ولفظه: «إِنَّ أَهْوَنَ أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا مَنْ لَهُ نَعْلَانِ وَشِرَاکَانِ مِنْ نَارٍ یَغْلِی مِنْهُمَا دِمَاغُهُ، کَمَا یَغْلِ الْمِرْجَلُ، مَا یَرَى أَنَّ أَحَدًا أَشَدُّ مِنْهُ عَذَابًا، وَإِنَّهُ لَأَهْوَنُهُمْ عَذَابًا».

و در روایت مسلم آمده است: «سبکترین عذاب در جهنم متعلق به کسی است که دارای دو کفش از آتش است که بر اثر آنها مغز و مخ او مانند دیگ می‌جوشد و تصور می‌کند عذاب هیچ کسی از او سخت‌تر نیست درحالی‌که عذاب او از همه آسان‌تر است».

5317-3686- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س، عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ أَهْوَنَ أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا رَجُلٌ مُنْتَعِلٌ بِنَعْلَیْنِ مِنْ نَارٍ، یَغْلِی مِنْهُمَا دِمَاغُهُ مَعَ أَجْزَاءِ[1] الْعَذَابِ، وَمِنْهُمْ مَنْ فِی النَّارِ إِلَى کَعْبَیْهِ مَعَ أَجْزَاءِ الْعَذَابِ، وَمِنْهُمْ مَنْ فِی النَّارِ إِلَى رُکْبَتَیْهِ مَعَ أَجْزَاءِ الْعَذَابِ، وَمِنْهُمْ مَنْ [فِی النَّارِ إِلَى أَرْنَبَتِهِ مَعَ أَجْزَاءِ الْعَذَابِ، وَمِنْهُمْ مَنْ فِی النَّارِ إِلَى صَدْرِهِ مَعَ أَجْزَاءِ الْعَذَابِ][2] قَدِ اغْتَمَرَ».

رواه أحمد والبزار، ورواته رواة «الصحیح».

وهو فی مسلم مختصراً: «إِنَّ أَدنى أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا مُنْتَعِلٌ بِنَعْلَیْنِ مِن نَارٍ یَغْلِی دِمَاغُهُ مِنْ حرِّ نَعلَیهِ»[3].

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سبک‌ترین عذاب جهنم برای شخصی است که علاوه بر سایر عذاب‌ها دو کفش آتشین به او پوشانده می‌شود که بر اثر آن مغزش به جوش می‌آید‌ و گروهی علاوه بر سایر عذاب‌ها تا دو قوزک در آتش می‌باشند و گروهی علاوه بر سایر عذاب‌ها تا دو زانو در آتش می‌باشند و گروهی علاوه بر سایر عذاب‌ها تا نرمه‌ی بینی در آتش می‌باشند و گروهی علاوه بر سایر عذاب‌ها تا سینه‌ در آتش می‌باشند و غرق در عذاب هستند».

و در روایت مسلم به اختصار آمده است: «آسان‌ترین عذاب در روز قیامت متعلق به کسی است که دو کفش آتشین به او بپوشانند که بر اثر آن مغزش به جوش می‌آید».

5318-3687- (3) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ أَدْنَى أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا: الَّذِی لَهُ نَعْلَانِ مِنْ نَارٍ یَغْلِی مِنْهُمَا دِمَاغُهُ».

رواه الطبرانی بإسناد صحیح، وابن حبان فی «صحیحه».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کمترین عذاب دوزخیان برای کسی است که دو کفش آتشین دارد که مغزش در اثر آنها به جوش می‌آید».

5319-3688- (4) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أَهْوَنُ أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا أَبُو طَالِبٍ، وَهُوَ مُنْتَعِلٌ بِنَعْلَیْنِ، یَغْلِی مِنْهُمَا دِمَاغُهُ».

رواه مسلم.

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سبکترین عذاب جهنم به ابوطالب می‌رسد؛ به او دو کفش آتشین پوشانده می‌شود که بر اثر آن مغزش به جوش می‌آید».

5320-2170- (1) (ضعیف مرسل) وَعن عبید بن عمیر قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إنَّ أدْنَى أهلِ النارِ عذاباً؛ لَرَجُلٌ علَیْه نعلانِ یَغْلی منْهُما دماغُه؛ کأَنَّهُ مِرْجَلٌ، مسامِعُه جَمْرٌ، وأضْراسُهُ جَمْرٌ، وأَشْفارُهُ لَهَبُ النارِ، وتخرجُ أحشاءُ النارَ جَنْبَیْهِ مِنْ قَدَمیْه. وسائِرَهم کالحبِّ القلیلِ فی الماءِ الکثیرِ؛ فهو یَفُورُ».

رواه البزار[4] مرسلاً بإسناد صحیح.

5321-3689- (5) (صحیح) وَعَنْ سَمُرَةَ بْنِ جُنْدَبٍ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ النَّارُ إِلَى کَعْبَیْهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ النَّارُ إِلَى رُکْبَتَیْهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ النَّارُ إِلَى حُجْزَتِهِ[5]، وَمِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ النَّارُ إِلَى تَرْقُوَتِهِ».

از سمرة بن جندب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «گروهی از آنها (دوزخیان) تا دو کعب و بعضی تا دو زانو و بعضی تا پهلو و بعضی تا گلو‌گاه آتش آنها را فرا گرفته است».

رواه مسلم. وفی روایة له: «مِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ النَّارُ إِلَى کَعْبَیْهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ إِلَى حُجْزَتِهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ إِلَى عُنُقِهِ».

و در روایتی از مسلم آمده است: «گروهی از آنها تا دو کعب و بعضی تا پهلو و بعضی تا گردن، آتش آنها را فرا گرفته است».

5322-2171- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَّا سِیقَ إِلَیْهَا أَهْلُهَا تَلَقَّتْهُمْ، فَلَفَحَتْهُمْ لَفْحَةً، فَلَمْ تَدَعْ لَحْمًا عَلَى عَظْمٍ؛ إِلَّا أَلْقَتْهُ عَلَى الْعُرْقُوبِ».

رواه الطبرانی فی «الأوسط»، والبیهقی مرفوعاً[6]. ورواه غیرهما موقوفاً علیه، وهو أصح.

5323-2172- (3) (ضعیف موقوف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ: فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: ﴿فَیُؤۡخَذُ بِٱلنَّوَٰصِی وَٱلۡأَقۡدَامِ؛ قَالَ: یُجْمَعُ بَیْنَ رَأْسِهِ وَرِجْلَیْهِ؛ ثُمَّ یُقْصَفُ کَمَا یُقْصَفُ الْحَطَبُ.

رواه البیهقی موقوفاً[7].

5324-2173- (4) (ضعیف جداً موقوف) وَرُوِیَ عَن عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ س: أَنَّهُ قَرَأَ هَذِهِ الْآیَةَ: ﴿کُلَّمَا نَضِجَتۡ جُلُودُهُم بَدَّلۡنَٰهُمۡ جُلُودًا غَیۡرَهَا لِیَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ، قَالَ: یَا کَعْبُ! أَخْبِرْنِی عَن تَفْسِیرِهَا، فَإِنْ صَدَقْتَ صَدَّقْتُکَ، وَإِنْ کَذَبْتَ رَدَدْتُ عَلَیْکَ. فَقَالَ: إِنَّ جِلْدَ ابْنِ آدَمَ یُحْرَقُ وَیُجَدَّدُ فِی سَاعَةٍ أَوْ فِی مِقْدَارِها سِتَّةَ آلَافِ مَرَّةٍ. قَالَ: صَدَقْتَ.

رواه البیهقی[8].

5325-2174- (5) (ضعیف مقطوع) وَرَوی أیضاً[9] عَنِ الْحَسَنِ - وهو البصری  قَالَ: ﴿کُلَّمَا نَضِجَتۡ جُلُودُهُم بَدَّلۡنَٰهُمۡ جُلُودًا غَیۡرَهَا لِیَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ؛ قَالَ: تَأْکُلُهُمُ النَّارُ کُلَّ یَوْمٍ سَبْعِینَ أَلْفَ مَرَّةٍ، کُلَّمَا أَکَلَتْهُمْ قِیلَ لَهُمْ: عُودُوا، فَیَعُودُونَ کَمَا کَانُوا.

5326-3690- (6) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «یُؤْتَى بِأَنْعَمِ أَهْلِ الدُّنْیَا مِنْ أَهْلِ النَّارِ، فَیُصْبَغُ فِی النَّارِ صَبْغَةً، ثُمَّ یُقَالُ لَهُ: یَا ابْنَ آدَمَ! هَلْ رَأَیْتَ خَیْرًا قَطُّ؟ هَلْ مَرَّ بِکَ نَعِیمٌ قَطُّ؟ فَیَقُولُ: لَا وَاللهِ یَا رَبِّ! وَیُؤْتَى بِأَشَدِّ النَّاسِ بُؤْسًا فِی الدُّنْیَا مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، فَیُصْبَغُ صَبْغَةً فِی الْجَنَّةِ، فَیُقَالُ لَهُ: یَا ابْنَ آدَمَ! هَلْ رَأَیْتَ بُؤْسًا قَطُّ؟ هَلْ مَرَّ بِکَ شِدَّةٍ قَطُّ؟ فَیَقُولُ: لَا وَاللهِ یَا رَبِّ! مَا مَرَّ بِی بُؤْسٌ قَطُّ، وَلَا رَأَیْتُ شِدَّةً قَطُّ».

رواه مسلم[10].

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «[در روز قیامت] خوشگذران‌ترین فرد دنیا از اهل جهنم را احضار می‌کنند و او را یک بار در جهنم فرو برده سپس از وی می‌پرسند: ای فرزند آدم، آیا هرگز خیری دیده‌ای؟ آیا تا به حال در نعمت و خوشی بوده‌ای؟ می‌گوید: به خدا سوگند هرگز؛ سپس بینواترین فرد دنیا از اهل بهشت را احضار می‌کنند و او را یک بار در بهشت فرو برده، سپس از او می‌پرسند: ای فرزند آدم، آیا تا به حال سختی و شدتی را متحمل شده‌ای؟ می‌گوید: به خدا سوگند نه بینوا بوده‌ام و نه هرگز سختی کشیده‌ام».

5327-2175- (6) (ضعیف ومقطوع) وَعَن سُوَیْدِ بْنِ غَفَلَةَ قَالَ: إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یُنَسِیَ أَهْلَ النَّارِ؛ جَعَلَ لِلرَّجُلِ مِنْهُمْ صُنْدُوقًا عَلَى قَدْرِهِ مِن نارٍ، لَا یَنْبِضُ مِنهُ عِرْقٌ إِلَّا فِیهِ مِسْمَارٌ مِنْ نَارٍ، ثُمَّ تُضْرَمُ فِیهِ النَّارُ، ثُمَّ یُقْفَلُ بِقِفْلٍ مِنْ نَارٍ، ثُمَّ یُجْعَلُ ذَلِکَ الصُّنْدُوقُ فِی صُنْدُوقٍ مِنْ نَارٍ، ثُمَّ یُضْرَمُ بَینَهما نَارٌ، ثُمَّ یُقْفَلُ ثُمَّ یُلْقَى أَوْ یُطْرَحُ فِی النَّارِ، فَذَلِکَ قَوْلُهُ: ﴿لَهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ ظُلَلٞ مِّنَ ٱلنَّارِ وَمِن تَحۡتِهِمۡ ظُلَلٞۚ ذَٰلِکَ یُخَوِّفُ ٱللَّهُ بِهِۦ عِبَادَهُۥۚ یَٰعِبَادِ فَٱتَّقُونِ، وَذَلِکَ قَوْلُهُ: ﴿لَهُمۡ فِیهَا زَفِیرٞ وَهُمۡ فِیهَا لَا یَسۡمَعُونَ؛ قَالَ: فَمَا یُرَى أَنَّ فِی النَّارِ أَحَدًا غَیْرُهُ.

رواه البیهقی بإسناد حسن موقوفاً[11].

0-2176- (7) (ضعیف) ورواه أیضاً بنحوه من حدیث ابن مسعود بإسناد منقطع.

(قال الحافظ): «سُویدُ بن غَفَلَة ولد فی العام الذی ولد فیه النبی ج، وهو عام الفیل، وقدم المدینة حین دفنوا النبی ج، ولم یره، وتوفی فی زمن الحجاج، وهو ابن خمس وعشرین، وقیل: سبع وعشرین ومئة».

11 ـ (فصل فی بکائهم وشهیقهم)



([1]) کذا الأصل بالزای، وکذا فی "کشف الأستار" (4/ 186/ 3502) و"مختصره" (2/ 477/ 2247) و"المجمع" (10/ 395) بروایة البزار وحده. وفی "المسند" (3/ 13 و78): (إجراء) بالراء المهملة، ولم یتبین لی.

([2]) زیادة من "المسند" (3/ 78)، والحدیث فی "المستدرک" (4/ 581) بنحوه، وقال: "صحیح على شرط مسلم"، ووافقه الذهبی، وصححه ابن حجر أیضاً فی "المختصر".

([3]) قلت وفی طریق أخرى لمسلم (1/ 135) أنه قال ذلک فی عمه أبی طالب، وهی فی حدیث ابن عباس الآتی بعده بحدیث. وهو مخرج فی "الصحیحة" مع حدیث آخر بمعناه (54 و55).

([4]) لم یقع فی نسخة الناجی من "الترغیب" قوله: (البزار)، فإنه قال: "قال: (رواه مرسلاً بإسناد صحیح). کذا وقع فی النسخ هنا سقط، ولعله: رواه هناد بن أبی السری فی "الزهد" کما عزاه إلیه ابن رجب الحنبلی فی کتابه: "صفة النار" أو البیهقی".

قلت: فلعل قوله: (البزار) ملحق من بعض النساخ، فإن الحدیث لم یذکره الهیثمی أصلاً فی "المجمع". وهو فی "الزهد" کما قال (1/ 193/ 309)، وکذا ابن أبی شیبة (13/ 157/ 1598) والله أعلم.

([5]) فی الأصل: "ومنهم من تأخذه النار إلى عنقه"، ولا أصل لها فی مسلم (8/ 150) فی هذه الروایة، وإنما فی الروایة التالیة عنده. وکذلک الروایة الأولى عند أحمد (5/ 10) و"المعجم الکبیر" (7/ 282/ 6969) و"البعث" (268/ 541)، لیس عندهم الزیادة. وغفل عنها الجهلة!

([6]) قلت: فیه (محمد بن سلیمان الأصبهانی) ضعیف. وهو مخرج فی "الضعیفة" (5302).

([7]) قلت: أخرجه فی "البعث" (286/ 591)، وفیه (الکدیمی) وضاع، و (شریک) ضعیف.

([8]) قلت: أخرجه فی "البعث"، وسنده ضعیف جداً، وروی عن عمر مرفوعاً بسند أوهى منه، وقد خرجتهما فی "الضعیفة" (6899).

([9]) قلت: بالبناء للمعلوم؛ یعنی البیهقی فی "البعث". ومع ظهور المراد، فقد خفی على الجهلة فطبعوه على البناء للمجهول (ورُوی)! فصار الأثر غیر معزو فی الکتاب لأحد!! ثم إن الأثر صحیح الإسناد إلى الحسن، فیکون مقطوعاً ضعیفاً، وانظر التعلیق الآتی. والحدیث مخرج فی "الضعیفة" أیضاً.

([10]) وکذا رواه ابن أبی الدنیا فی "صفة النار" (ق 148/ 2)، والبیهقی فی "البعث" (241/ 481).

([11]) قلت: بل هو مقطوع؛ لأن سوید بن غفلة لیس صحابیاً، کما یستفاد من ترجمة المؤلف وغیره إیاه، فلو أنه رفع الحدیث لکان مرسلاً، فکیف وهو لم یرفعه. فتأمل! ثم إن فی إسناده فی "البعث" (299/ 539) (أبو خالد) وهو (یزید بن عبدالرحمن الدالانی)، وهو ضعیف. ومن طریقه رواه ابن أبی شیبة أیضاً (13/ 556/ 17263)، وعنه أبو نعیم فی "الحلیة" (4/ 176). وأما الجهلة فقالوا: "حسن موقوف"!!

فصلی در بزرگی دوزخیان و زشت بودن آنها در دوزخ

فصلی در بزرگی دوزخیان و زشت بودن آنها در دوزخ

5304-2162- (1) (ضعیف موقوف) عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: لَوْ أَنَّ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ النَّارِ أُخْرِجَ إِلَى الدُّنْیَا؛ لَمَاتَ أَهْلُ الدُّنْیَا مِنْ وَحْشَةِ مَنْظَرِهِ، وَمِنْ رِیحِهِ. قَالَ: ثُمَّ بَکَى عَبْدُاللَّهِ بُکَاءً شَدِیدًا.

رواه ابن أبی الدنیا موقوفاً[1]، وفی إسناده ابن لهیعة.

5305-3681- (1) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا بَیْنَ مَنْکِبَیِ الکَافِرِ [فِی النَّار] مَسِیرَةُ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ للرَّاکِبِ المُسْرِعِ».

رواه البخاری واللفظ له[2]، ومسلم وغیرهما.

(المنکب): جای رسیدن سر کتف و باز به هم. 

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اندازه بین دو شانه کافر در جهنم به اندازه مسافت سه شبانه‌روز راهی است که سواره‌ای تندرو بپیماید».

5306-3682- (2) (صحیح لغیره) وَعَنهُ؛ عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «ضِرْسُ الْکَافِرِ مِثْلُ (أُحُدٍ)، وَفَخِذُهُ مِثْلُ (الْبَیْضَاءِ)، وَمَقْعَدُهُ مِنَ النَّارِ کَمَا بَیْنَ (قَدِیْدَ)، وَ (مَکَّةَ)، وَکَثَافَةُ جِلْدِهِ[3] اثْنَانِ وَأَرْبَعُونَ ذِرَاعًا بِذِرَاعِ الْجَبَّارِ».

رواه أحمد واللفظ له.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دندان کافر در جهنم به اندازه‌ی کوه احد و رانش همانند کوه‌ بیضاء و نشیمنگاهش از آتش به فاصله‌ی بین قدید و مکه و ضخامت پوستش به اندازه‌ی چهل و دو ذرع از ذراع‌های فردی تنومند و بلند و توانمند است».

(صحیح) ومسلم ولفظه: قال: «ضِرْسُ الْکَافِرِ - أَوْ نَابُ الْکَافِرِ - مِثْلُ أُحُدٍ، وَغِلَظُ جِلْدِهِ مَسِیرَةُ ثَلَاثٍ»[4].

و در روایت مسلم آمده است: «دندان کافر مثل کوه احد و ضخامت پوستش به فاصله‌ی سه روز می‌باشد».

(حسن) والترمذی ولفظه: قَالَ رَسُولُ الله ج: «ضِرْسُ الکَافِرِ یَوْمَ القِیَامَةِ مِثْلُ (أُحُدٍ)، وَفَخِذُهُ مِثْلُ (البَیْضَاءِ)، وَمَقْعَدُهُ مِنَ النَّارِ مَسِیرَةُ ثَلَاثٍ مِثْلُ (الرَّبَذَةِ)». وقال: «حدیث حسن غریب. قوله: (مثل الربذة): یعنی کما بین المدینة والربذة، و(البیضاء): جبل» انتهى.

و در روایت ترمذی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «دندان کافر در روز قیامت مانند کوه احد و رانش مانند کوه بیضاء و نشیمنگاهش از آتش به مسافت فاصله‌‌ی سه روز را همچون [فاصله‌ی مدینه تا] ربذه می‌باشد».

(صحیح) وفی روایة للترمذی قال: «إِنَّ غِلظَ جِلْدِ الکَافِرِ اثْنَتَانِ وَأَرْبَعُونَ ذِرَاعًا، وَإِنَّ ضِرْسَهُ مِثْلُ أُحُدٍ، وَإِنَّ مَجْلِسَهُ مِنْ جَهَنَّمَ مَا بَیْنَ (مَکَّةَ) وَ (المَدِینَةِ)».

وقال فی هذه: «حدیث حسن غریب صحیح».

و در روایت ترمذی آمده است: «ضخامت و کلفتی پوست کافر در جهنم چهل و دو ذرع خواهد بود و دندان‌هایش به اندازه احد و نشیمنگاهش به اندازه مسافت بین مکه و مدینه می‌باشد».

(صحیح) ورواه ابن حبان فی «صحیحه»، ولفظه، قال: «[غِلَظُ][5] جِلدِ الْکَافِرِ اثْنَانِ وَأَرْبَعُونَ ذِرَاعًا بِذِرَاعِ الْجَبَّارِ، وَضِرْسُهُ مِثْلُ (أُحُدٍ)».

و در روایت ابن حبان آمده است: «ضخامت پوست کافر چهل و دو ذراع فردی تنومند و بلند و توانمند است و دندانش مثل کوه احد است».

(حسن) ورواه الحاکم وصححه، ولفظه - وهو روایة لأحمد بإسناد جید قال: «ضِرْسُ الْکَافِرِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِثْلُ (أُحُدٍ)، وَعَرْضُ جِلْدِهِ سَبْعُونَ ذِرَاعًا، وَعَضُدُهُ مِثْلُ (الْبَیْضَاءِ)، وَفَخِذُهُ مِثْلُ (وَرِقَانَ)[6]، وَمَقْعَدُهُ مِنَ النَّارِ مَا بَیْنِی وَبَیْنَ (الرَّبَذَةِ)». قال أبو هریرة: وَکَانَ یُقَالُ: «بَطْنُهُ مِثْلُ بَطْنِ (إِضَمٍ)[7]».

(الجبار): پادشاهی در یمن که ذراعی با مقداری معروف داشته است. و این توضیح ابن حبان و دیگرانی می‌باشد. و گفته شده: پادشاهی عجم می‌باشد. 

و در روایت حاکم آمده است: «دندان کافر در روز قیامت مثل کوه احد و عرض پوستش هفتاد ذراع و بازویش مثل کوه بیضاء و رانش مثل کوه ورقان و نشیمنگاهش از آتش به فاصله ‌بین من تا ربذه است».

و ابوهریره س می‌گفت: گفته می‌شد شکمش مثل کوه اِضَم است.

5307-2163- (2) (ضعیف) وَعَنْ ابْنِ عُمَرَ[8] ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ الکَافِرَ لَیُسْحَبُ لِسَانُهُ الفَرْسَخَ وَالفَرْسَخَیْنِ، یَتَوَطَّؤُهُ النَّاسُ».

رواه الترمذی عن الفضل بن یزید عن أبی المخارق عنه، وقال: «هذا حدیث إنما نعرفه من هذا الوجه، والفضل بن یزید کوفی قد روى عنه غیر واحد من الأئمة، وأبو المخارق لیس بمعروف» انتهى.

(قال الحافظ): رواه الفضل بن یزید عَن أَبِی الْعَجْلَانِ قَالَ: سَمِعْتُ عَبْداللهِ بْن عُمَرَ[9] قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ الْکَافِرَ لَیَجُرُّ لِسَانَهُ فَرْسَخَیْنِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ یَتَوَطَّؤُهُ النَّاسُ». أخرجه البیهقی وغیره، وهو الصواب، وقول الترمذی: «أبو المخارق لیس بمعروف» وهم، إنمـا هو أبو العجلان المحاربی، ذکره البخاری فی «الکنى»؛ وقال أبو بکر مُرَبَّع الحافظ: «لَیسَ لَهُ عن رسولِ الله ج بهذا الإسناد إلا هذا الحدیث» انتهى.

5308-2164- (3) (منکر) وَعَنهُ أَیضاً س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «یَعْظُمُ أَهْلُ النَّارِ فِی النَّارِ؛ حَتَّى إِنَّ بَیْنَ شَحْمَةِ أُذُنِ أَحَدِهِمْ إِلَى عَاتِقِهِ مَسِیرَةَ سَبْعِ مِائَةِ عَامٍ، وَإِنَّ غِلَظَ جِلْدِهِ سَبْعُونَ ذِرَاعًا، وَإِنَّ ضِرْسَهُ مِثْلُ أُحُدٍ».

رواه أحمد، والطبرانی فی «الکبیر» و «الأوسط»، وإسناده قریب من الحسن[10].

5309-2165- (4) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج: فِی قَوْلِهِ تَعَالی: ﴿یَوۡمَ نَدۡعُواْ کُلَّ أُنَاسِۢ بِإِمَٰمِهِمۡ﴾؛ قَالَ: «یُدْعَى أَحَدُهُمْ فَیُعْطَى کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ، وَیُمَدُّ لَهُ فِی جِسْمِهِ سِتُّونَ ذِرَاعًا، وَیُبَیَّضُ وَجْهُهُ، وَیُجْعَلُ عَلَى رَأْسِهِ تَاجٌ مِنْ نُورٍ یَتَلَأْلَأُ، فَیَنْطَلِقُ إِلَى أَصْحَابِهِ فَیَرَوْنَهُ مِنْ بَعیدٍ فَیَقُولُونَ: اللَّهُمَّ ائْتِنَا بِهَذَا، وَبَارِکْ لَنَا فِی هَذَا، حَتَّى یَأْتِیَهُمْ فَیَقُولُ لَهُمْ: أَبْشِرُوا لِکُلِّ رَجُلٍ مِنْکُمْ مِثْلُ هَذَا. قَالَ -: وَأَمَّا الکَافِرُ فَیُسَوَّدُ وَجْهُهُ وَیُمَدُّ لَهُ فِی جِسْمِهِ سِتُّونَ ذِرَاعًا فِی صُورَةِ آدَمَ، وَیُلْبَسُ تَاجًا مِن نارٍ فَیَرَاهُ أَصْحَابُهُ، فَیَقُولُونَ: نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شَرِّ هَذَا، اللَّهُمَّ لَا تَأْتِنَا بِهَذَا، فَیَأْتِیهِمْ، فَیَقُولُونَ: اللَّهُمَّ أَخْزِهِ، فَیَقُولُ: أَبْعَدَکُمُ اللَّهُ، فَإِنَّ لِکُلِّ رَجُلٍ مِنْکُمْ مِثْلَ هَذَا».

رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن غریب»، واللفظ له -، وابن حبان فی «صحیحه»[11]، والبیهقی.

5310-3683- (3) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَقْعَدُ الْکَافِرِ فِی النَّارِ مَسِیرَةُ ثَلَاثَةِ[12] أَیَّامٍ، وَکُلُّ ضِرْسٍ مِثْلُ (أُحُدٍ)، وَفَخِذُهُ مِثْلُ (وَرِقَانَ)، وَجِلْدُهُ سِوَى لَحْمِهِ وَعِظَامِهِ أَرْبَعُونَ ذِرَاعًا».

رواه أحمد وأبو یعلى والحاکم؛ کلهم من روایة ابن لهیعة[13].

از ابوسعید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در آتش دوزخ نشیمنگاه کافر به مسافت سه روز راه و هر دندانش به مانند کوه احد و رانش به اندازه‌ی کوه ورقان و پوست بدون گوشت و استخوانش چهل ذراع می‌باشد».

 5311-2166- (5) (ضعیف) وروى ابن ماجه من طریق عیسى بن المختار عن محمد بن أبی لیلى عن عطیة العوفی عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَنِ النَّبِیِّ ج أَنَّهُ قَالَ: «إِنَّ الْکَافِرَ لَیُعَظِّمُ حَتَّى إِنَّ ضِرْسَهُ لَأَعْظَمُ مِنْ (أُحُدٍ)، وَفَضِیلَةُ جَسَدِهِ عَلَى ضِرْسِهِ؛ کَفَضِیلَةِ جَسَدِ أَحَدِکُمْ عَلَى ضِرْسِهِ».

5312-3684- (4) (صحیح موقوف) وَعَنْ مُجَاهِدٍ قَالَ: قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: أَتَدْرِی مَا سِعَةُ جَهَنَّمَ؟ قُلْتُ: لَا، قَالَ: أَجَلْ[14]، وَاللَّهِ مَا تَدْرِی، إِنَّ بَیْنَ شَحْمَةِ أُذُنِ أَحَدِهِمْ وَبَیْنَ عَاتِقِهِ مَسِیرَةَ سَبْعِینَ خَرِیفًا، تَجْرِی فِیه أَوْدِیَةُ الْقَیْحِ وَالدَّمِ. قُلْتُ: أَنْهَار؟ قَالَ: بَلْ أَوْدِیَةً.

رواه أحمد بإسناد صحیح، والحاکم وقال: «صحیح الإسناد».

از مجاهد س روایت است که ابن عباس ب گفت: می‌دانی وسعت جهنم چقدر است؟ گفتم خیر؛ گفت: بله به خدا قسم نمی‌دانی، همانا فاصله‌ی بین لاله‌ی گوش یکی از دوزخیان تا گوشش به فاصله هفتاد پاییز می‌باشد؛ در آن دره‌هایی از خونابه و خون جاری می‌باشد. گفتم: رودهایی؟ گفت: بلکه دره‌هایی می‌باشد.

5313-2167- (6) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: ﴿وَهُمۡ فِیهَا کَٰلِحُونَ﴾؛ قَالَ: «تَشْوِیهِ النَّارُ؛ فَتَقلِصُ شَفَتُهُ العُلْیَا حَتَّى تَبْلُغَ وَسَطَ رَأْسِهِ، وَتَسْتَرْخِی شَفَتُهُ السُّفْلَى حَتَّى تَضْرِبَ سُرَّتَهُ».

رواه أحمد، والترمذی وقال: «حدیث حسن صحیح غریب»، والحاکم وقال: «صحیح الإسناد»[15].

قال الحافظ عبدالعظیم: «وقد ورد أن من هذه الأمة من یعظم فی النار کما یعظم فیها الکفار».

5314-2168- (7) (ضعیف) فروى ابن ماجه والحاکم وغیرهما من حدیث عبدالله بن قیس قال: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی بُرْدَةَ ذَاتَ لَیْلَةٍ، فَدَخَلَ عَلَیْنَا الْحَارِثُ بْنُ أُقَیْشٍ س، فَحَدَّثَنَا الْحَارِثُ لَیْلَتَئِذٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ مِنْ أُمَّتِی مَنْ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَتِهِ أَکْثَرُ مِنْ مُضَرَ[16]، وَإِنَّ مِنْ أُمَّتِی مَنْ یَعْظُمُ لِلنَّارِ حَتَّى یَکُونَ أَحَدَ زَوَایَاهَا».

اللفظ لابن ماجه، وإسناده جید، وقال الحاکم: «صحیح على شرط مسلم»[17]. وتقدم لفظه: «فیمن مات له ثلاثة من الأولاد» [17- النکاح/9- باب].

ورواه أحمد بإسناد جید أیضاً؛ إلا أنه قال: «عن عبد الله بن قیس قال: سمعت الحارث بن أقیش یحدث؛ أن أبا برزة قال: سمعت رسول الله ج یقول: ... فذکره». کذا فی أصلی، وأراه تصحیفاً، وصوابه: سمعت الحارث بن أقیش یحدث؛ أبا بردة؛ کما فی «ابن ماجه». والله أعلم.

5315-2169- (8) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی غَسَّانَ الضَّبِّیِّ قَالَ: قَالَ لِی أَبو هُرَیرَة بِظَهرِ (الحرَّة): تعرفُ عبدالله بنَ خِراشٍ[18]؟ [قُلتُ: لَا، قال:][19] سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «فَخِذُهُ فِی جَهَنَّمَ مِثْلُ أُحُدٍ، وضِرْسُهُ مِثْلُ الْبَیْضَاءِ»، قُلْتُ: لِمَ ذَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «کَانَ عاقًّا بِوَالِدَیْهِ».

رواه الطبرانی بإسناد لا یحضرنی.

10- (فصل فی تفاوتهم فی العذاب، وذکر أهونهم عذاباً)



([1]) قلت: هو عنده فی المصدر المتقدم (ق 7/ 2-8/ 1).

([2]) قلت: لا وجه لهذا القید، والصواب حذفه، لأن لفظ مسلم مثله تماماً؛ إلا أنه زاد: "فی النار" فی روایة (8/ 154)، وهی عند البیهقی أیضاً فی "البعث" (300/ 619). وفی روایة له (618): "مسیرة خمس مئة عام"! وهی شاذة.

([3]) الأصل: (جسده)، والتصحیح من "المسند" (2/ 334).

([4]) قوله: "مسیرة ثلاث" شاذ لمخالفته سائر الروایات، وبخاصة منها الروایة الأولى المصرحة بأن هذه مسافة ما بین منکبی الکافر! ویمکن أن یکون قوله: "جلده" تحریف "جسده" فیصح. وانظر "الضعیفة" (6783)، وغفل عن هذا وعما قبله الجهلة الثلاثة!

([5]) سقطت من الأصل، واستدرکتها من "الموارد" (2616) وغیره، وسقطت من "الإحسان" أیضاً، من طبعتیه، وهو سقط فاحش مفسد للمعنى کما هو ظاهر، فمن الغریب أن یخفى على المعلق علیه، فضلاً عن المعلقین الثلاثة!!

([6]) کوهی سیاه و معروفی بین (العرج) و (الرویثة) در سمت راست کسی که از مدینه حرکت میکند. چنانکه در "العجالة" (229/ 1-2) آمده است.

([7]) به کسر همزة و فتح ضاد: اسم کوه أو جایی است. چنانکه در "النهایة" آمده است.

([8]) الأصل: (ابن عمرو)، وکذا فی طبعة الجهلة مع أنهم عزوه للترمذی بالرقم کعادتهم. وکذلک عزوه لکتاب "البعث" للبیهقی! وفاتهم عزوه لابن أبی الدنیا فی "الأهوال" (143/ 126)! وهو عندهم جمیعاً (ابن عمر)! ووقع عند الأخیرین (أبو العجلان) مکان (أبو المخارق)، وقال البیهقی: "هذا غلط، إنما هو (أبو العجلان المحاربی)، وذکره البخاری فی (الکنى) ". وقال الذهبی: "وهو الصواب، ولا یعرف". وهو مخرج فی "الضعیفة" (1986).

([9]) انظر الحاشیة السابقة.

([10]) قلت: بل هو ضعیف الإسناد، منکر المتن، مخالف للأحادیث الصحیحة إلا فی الضرس، وهی فی "الصحیح". وهو مخرج فی "الضعیفة" (1323)، ویمکن أن یستثنى أیضاً جملة (غلظ جلده) إذا کان معنى الغلَظ بمعنى العرض، ففی حدیث أبی هریرة فی "الصحیح" هنا روایة بإسناد حسن بلفظ: "وعرض جلده سبعون ذراعاً"، فلینظر. وأما الجهلة فتهافتوا وقالوا کعادتهم: "حسن بشواهده"!!

([11]) قلت: فیه (عبدالرحمن بن أبی کریمة) - والد إسماعیل السُّدی- وهو مجهول العین کما سبق، وهو مخرج فی "الضعیفة" (4827).

([12]) قلت: من قلة الفقه استشهاد المعلق على "أبی یعلى" (2/ 526) لهذا الحدیث بحدیث: "وغلظ جلده مسیرة ثلاث"! مع تضعیفه لإسناده، فأین الشاهد من المشهود؟!

([13]) قلت: هذا التعمیم خطأ لأن الحاکم (4/ 598) لم یروه عن ابن لهیعة، وإنما عن (دراج أبی السمح)، فالصواب إعلاله بـ (أبی الهیثم)، فإنه من روایتهما عنه. لکن الحدیث له شاهد هنا فی "الصحیح"، ولذلک نقلته إلیه.

([14]) الأصل: (أجل والله والله)، والتصویب من "المسند" (6/ 117)، و"المستدرک" (2/ 436)، ووافقه الذهبی على تصحیحه.

([15]) قلت: هو من روایة دراج عن أبی الهیثم.

([16]) جملة الشفاعة هذه لها شواهد تقدم بعضها فی "الصحیح" (26/ آخر 5- فصل).

([17]) قلت: لیس کذلک، فیه مجهول کما تقدم هناک.

([18]) کذا فی الطبعة السابقة (2/ 458 - «الضعیف») والمنیریة (4/ 239) وفی «الأوسط» (7/ 439/ 6853- الطحان) و «المجمع» (8/ 148): «خداش» بالدال لا بالراء، والصواب بالراء کما أثبته الشیخ رحمه الله – کما فی «الجرح والتعدیل» (2/ 2/ 46) و «الطبقات ابن سعد» (137/ 41 - المنمم). [ش].

([19]) زیادة من "المعجم الأوسط" (7/ 439)، وفی إسناده من لا یعرف، وهو مخرج فی "الضعیفة" (5306)، وکان فی الأصل مکان (الحرة): (الحیرة)! ومکان الزیادة (وإنی)! فصححتُهُما من "المعجم" و"المجمع"، ولم یصححها الجهلة على عادتهم!

فصلی در خوردنی‌های جهنمیان

فصلی در خوردنی‌های جهنمیان

5301-2159- (1) (ضعیف) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَرَأَ هَذِهِ الآیَةَ: ﴿ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ﴾، فقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الزَّقُّومِ قُطِرَتْ فِی دَارِ الدُّنْیَا لَأَفْسَدَتْ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا مَعَایِشَهُمْ، فَکَیْفَ بِمَنْ یَکُونُ طَعَامَهُ؟!».

رواه الترمذی والنسائی وابن ماجه، وابن حبان فی «صحیحه»، إلا أنه قال: «فَکَیْفَ بِمَنْ لَیْسَ لَهُ طَعَامٌ غَیْرُهُ؟!».

والحاکم؛ إلا أنه قال فیه: قال: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ! لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الزَّقُّومِ قُطِرَتْ فِی بِحَارِ الْأَرْضِ لَفَسَدَتْ - أو قال: لَأَمَرَّتْ - عَلَى أَهْلِ الأَرضِ مَعَایِشَهُمْ، فَکَیْفَ بِمَنْ یَکُونُ طَعَامَهُ؟!».

وقال: «صحیح على شرطهما»، وقال الترمذی: «حدیث حسن صحیح».

وروی موقوفاً على ابن عباس[1].

5302-2160- (2) (ضعیف) وَعَن أَبِی الدَّرداء س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «یُلْقَى عَلَى أَهْلِ النَّارِ الْجُوعُ، فَیَعْدِلُ مَا هُمْ فِیهِ مِنْ الْعَذَابِ، فَیَسْتَغِیثُونَ؛ فَیُغَاثُونَ بِطَعَامٍ مِنْ ضَرِیعٍ لَا یُسْمِنُ وَلَا یُغْنِی مِنْ جُوعٍ، فَیَسْتَغِیثُونَ بِالطَّعَامِ؛ فَیُغَاثُونَ بِطَعَامٍ ذِی غُصَّةٍ فَیَذْکُرُونَ أَنَّهُمْ [کَانُوا][2] یُجِیزُونَ الْغَصَصَ فِی الدُّنْیَا بِالشَّرَابِ [فَیَسْتَغِیثُونَ بِالشَّرَابِ][3]، فَیُدْفَعُ إِلَیْهِمْ الْحَمِیمُ بِکَلَالِیبِ الْحَدِیدِ، فَإِذَا دَنَتْ مِنْ وُجُوهِهِمْ شَوَتْ وُجُوهَهُمْ، فَإِذَا دَخَلَتْ بُطُونَهُمْ قَطَّعَتْ مَا فِی بُطُونِهِمْ، فَیَقُولُونَ: ادْعُوا خَزَنَةَ جَهَنَّمَ، فَیَقُولُونَ: ﴿ أَوَ لَمۡ تَکُ تَأۡتِیکُمۡ رُسُلُکُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِۖ قَالُواْ بَلَىٰۚ قَالُواْ فَٱدۡعُواْۗ وَمَا دُعَٰٓؤُاْ ٱلۡکَٰفِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَٰلٍ، قَالَ: فَیَقُولُونَ: ادْعُوا مَالِکًا فَیَقُولُونَ: ﴿یَٰمَٰلِکُ لِیَقۡضِ عَلَیۡنَا رَبُّکَ، قَالَ: فَیُجِیبُهُمْ: ﴿إِنَّکُم مَّٰکِثُونَ - قَالَ الْأَعْمَشُ: نُبِّئْتُ أَنَّ بَیْنَ دُعَائِهِمْ وَبَیْنَ إِجَابَةِ مَالِکٍ إِیَّاهُمْ؛ أَلْفَ عَامٍ قَالَ: فَیَقُولُونَ: ادْعُوا رَبَّکُمْ فَلَا أَحَدَ خَیْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ، فَیَقُولُونَ: ﴿رَبَّنَا غَلَبَتۡ عَلَیۡنَا شِقۡوَتُنَا وَکُنَّا قَوۡمٗا ضَآلِّینَ. رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا مِنۡهَا فَإِنۡ عُدۡنَا فَإِنَّا ظَٰلِمُونَ، قَالَ: فَیُجِیبُهُمْ: ﴿ٱخۡسَ‍ُٔواْ فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ، قَالَ: فَعِنْدَ ذَلِکَ یَئِسُوا مِنْ کُلِّ خَیْرٍ، وَعِنْدَ ذَلِکَ یَأْخُذُونَ فِی الزَّفِیرِ وَالْحَسْرَةِ وَالْوَیْلِ».

رواه الترمذی والبیهقی؛ کلاهما عن قطبة بن عبدالعزیز عن الأعمش عن شمر بن عطیة عن شهر بن حوشب عن أم الدرداء عنه. وقال الترمذی: «قال عبدالله بن عبدالرحمن[4]: والناس لا یرفعون هذا الحدیث، قال: وإنما روی هذا الحدیث عن الأعمش عن شمر بن عطیة عن شهر بن حوشب عن أم الدرداء عن أبی الدرداء قوله، ولیس بمرفوع. وقطبة بن عبدالعزیز ثقة عند أهل الحدیث» انتهى.

5303-2161- (3) (ضعیف موقوف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: فی قوله تعالى: ﴿وَطَعَامٗا ذَا غُصَّةٖ﴾؛ قَالَ: شَوْکٌ یَأْخُذُ بِالْحَلْقِ، لَا یَدْخُلُ وَلَا یَخْرُجُ.

رواه الحاکم موقوفاً عن شبیب بن شیبة عن عکرمة عنه، وقال: «صحیح الإسناد».

9 ـ (فصل فی عظم أهل النار وقبحهم فیها)



([1]) قلت: وهو الأصح عنه، وفیه ضعیف، وفی المرفوع تدلیس، وبیانه فی "الضعیفة" (6782) بیانًا مفصلاً لا تراه فی مکان آخر.

([2]) زیادة من الترمذی (2586).

([3]) سقطت من الطبعة السابقة، وهی مثبتة فی المنیریة (4/ 236/ 2) وغیرها، وهی فی «الترمذی» (2586)، و «البعث والنشور» (600) للبیهقی. [ش].

([4]) قلت: هو الإمام الدارمی صاحب "السنن" المعروف بـ"مسند الدارمی"، وهو شیخ الترمذی فی هذا الحدیث. ولا یصح عندی مطلقاً؛ مرفوعاً أو موقوفاً؛ لأن مدارهما على (شهر) کما ترى، والموقوف أخرجه ابن جریر فی "التفسیر" (18/ 46)، وابن أبی الدنیا فی "صفة النار" (ق 5/ 2-6/ 1).

فصلی در نوشیدنی‌های دوزخیان

فصلی در نوشیدنی‌های دوزخیان

5295-2154- (1) (ضعیف) عَنْ أَبِی سَعِیدٍ س فِی قَوْلِهِ: ﴿کالمُهْلِ؛ قَالَ: «کَعَکَرِ الزَّیْتِ، فَإِذَا قُرِّبَ إِلَی وَجهِهِ؛ سَقَطَتْ فَرْوَةُ وَجْهِهِ فِیهِ».

رواه أحمد والترمذی من طریق رِشدین بن سعد عن عمرو بن الحارث عن دراج عن أبی الهیثم، وقال الترمذی: «لا نعرفه إلا من حدیث رِشدین». (قال الحافظ): «قد رواه ابن حبان فی «صحیحه»، والحاکم من حدیث ابن وهب عن عمرو بن الحارث عن دراج. وقال الحاکم: صحیح الإسناد».

5296-3679- (1) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ الحَمِیمَ لَیُصَبُّ عَلَى رُءُوسِهِمْ، فَیَنْفُذُ الحَمِیمُ حَتَّى یَخْلُصَ إِلَى جَوْفِهِ فَیَسْلُتُ مَا فِی جَوْفِهِ حَتَّى یَمْرُقَ مِنْ قَدَمَیْهِ، وَهُوَ (الصَّهْرُ)، ثُمَّ یُعَادُ کَمَا کَانَ».

رواه الترمذی والبیهقی؛ إلا أنه قال: «فَیَخْلصُ، فَیَنْفُذُ الْجُمْجُمَةَ حَتَّى یَخْلُصَ إِلَى جَوْفِهِ». رویاه من طریق أبی السمح - وهو دراج- عن ابن حجیرة، وقال الترمذی: «حدیث حسن غریب صحیح»[1].

 (الحمیم): در قرآن ذکر شده است: ﴿وَسُقُواْ مَآءً حَمِیمٗا فَقَطَّعَ أَمۡعَآءَهُمۡ [محمد: 15]. و از ابن عباس و دیگران روایت شده که: «(الحمیم): آب داغی که می‌سوزاند». و ضحاک می‌گوید: «(الحمیم): آبی که از هنگام خلقت آسمان‌ها و زمین تا روزی که از آن می‌نوشند، می‌جوشد». و گفته شده: عبارت است از آبی که از گریه‌ی دوزخیان در حوض‌های دوزخ جمع می‌شود و از آن می‌نوشند. و معانی دیگری برای آن گفته شده است.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آب جوشان بر سرشان ریخته می‌شود و آن آب گرم در بدن‌شان نفوذ کرده تا به شکم‌شان برسد و به این ترتیب آنچه در شکم‌شان است ذوب می‌کند به گونه‌ای که از پاهای‌شان بیرون می‌شود و این همان ذوب شدن (صهر) است، سپس به حالت اولیه بر می‌گردد».

و در روایت بیهقی آمده است: «آب گرم به جمجمه رسیده، در آن نفوذ می‌کند تا اینکه به درونش برسد».

5297-2155- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج: فِی قَوْلِهِ تعالى: ﴿وَیُسْقَى مِنْ مَاءٍ صَدِیدٍ یَتَجَرَّعُهُ؛ قَالَ: «یُقَرَّبُ إِلَى فِیهِ فَیَکْرَهُهُ، فَإِذَا أُدْنِیَ مِنْهُ شَوَى وَجْهَهُ، وَوَقَعَتْ فَرْوَةُ رَأْسِهِ، فَإِذَا شَرِبَهُ قَطَّعَ أَمْعَاءَهُ حَتَّى یَخْرُجَ مِنْ دُبُرِهِ، قال اللَّهُ عز وجل: ﴿وَسُقُوا مَاءً حَمِیمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ، وَیَقُولُ: ﴿وَإِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ».

رواه أحمد، والترمذی وقال: «حدیث غریب»، والحاکم وقال: «صحیح على شرط مسلم»[2].

5298-2156- (3) (ضعیف) وَعَن أَبِی سَعیدٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَوْ أَنَّ دَلْوًا مِنْ غَسَّاقٍ جَهَنَّم یُهْرَاقُ فِی الدُّنْیَا؛ لَأَنْتَنَ أَهْلُ الدُّنْیَا».

رواه الترمذی من حدیث رشدین عن عمرو بن الحارث عن درّاجٍ عن أبی الهیثم، وقال الترمذی: «إنمـا نعرفه من حدیث رشدین». (قال الحافظ): «رواه الحاکم وغیره من طریق ابن وهب عن عمرو بن الحارث به؛ وقال الحاکم: صحیح الإسناد».

(الغسَّاق): هو المذکور فی القرآن فی قوله تعالى: ﴿فَلۡیَذُوقُوهُ حَمِیمٞ وَغَسَّاقٞ [ص: 57]، وقوله: ﴿لَّا یَذُوقُونَ فِیهَا بَرۡدٗا وَلَا شَرَابًا٢٤ إِلَّا حَمِیمٗا وَغَسَّاقٗا٢٥ [النبأ: 24-25]». وقد اختُلِفَ فی معناه؛ فقیل: هو ما یسیل من بین جلد الکافر ولحمه. قاله ابن عباس. وقیل: هو صدید أهل النار. قاله إبراهیم وقتادة وعطیة وعکرمة. وقال کعب: هو عین فی جهنم تسیل إلیها حمة کل ذات حمة من حیة أو عقرب أو غیر ذلک فیستنقع، فیؤتى بالآدمی فیغمس فیها غمسة واحدة؛ فیخرج وقد سقط جلده ولحمه عن العظام، ویتعلق جلده ولحمه فی عقبیه وکعبیه، فیجر لحمه کما یجرّ الرجل ثوبه. وقال عبدالله بن عمرو: (الغساق): القیح الغلیظ، لو أن قطرة منه تهراق فی المغرب لأنتنت أهلَ المشرق، ولو تهراق فی المشرق لأنتنت أهلَ المغرب. وقیل غیر ذلک.

5299-2157- (4) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی مُوسَى س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ لَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ: مُدْمِنُ الخَمْرِ، وَقَاطِعُ الرَّحِمِ، وَمُصَدِّقٌ بِالسِّحْرِ. وَمَنْ مَاتَ مُدْمِنَ الْخَمْرِ؛ سَقَاهُ اللَّهُ جَلَّ وَعَلَا مِنْ نَهْرِ الْغُوطَةِ». قِیلَ: وَمَا نَهْرُ الْغُوطَةِ؟ قَالَ: «نَهْرٌ یَجْرِی مِنْ فُرُوجِ الْمُومِسَاتِ، یُؤْذِی أَهْلَ النَّارِ رِیحُ فُرُوجِهِمْ».

رواه أحمد، وابن حبان فی «صحیحه»، والحاکم وقال: «صحیح الإسناد».

(المومِسات) بضم المیم الأولى وکسر الثانیة: هنّ الزانیات. [مضى 21- الحدود/6].

5300-2158- (5) (ضعیف) وَعَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ یَزِیدَ؛ أَنَّهَا سَمِعَتْ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ؛ لَمْ یَرْضَ اللَّهُ عَنْهُ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً، فَإِنْ مَاتَ؛ مَاتَ کَافِرًا، فَإِنْ عَادَ، کَانَ حَقًّا عَلَى اللَّهِ أَنْ یَسْقِیَهُ مِنْ طِینَةِ الْخَبَالِ». قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَمَا طِینَةُ الْخَبَالِ؟ قَالَ: «صَدِیدُ أَهْلِ النَّارِ».

رواه أحمد بإسناد حسن. [مضى أیضاً هناک].

 0-3680- (2) (صحیح) ورواه ابن حبان فی «صحیحه» من حدیث عبدالله بن عَمرو، أطول منه، إلَّا أنَّه قال: «فَإِنْ[3] عَادَ فِی الرَّابِعَةَ کَانَ حَقًّا عَلَى اللَّهِ أَنْ یَسْقِیَهُ مِنْ طِینَةِ الْخَبَالِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَمَا طِینَةُ الْخَبَالِ؟ قَالَ: «عُصَارَةُ أَهْلِ النَّارِ».

وتقدم فی «شرب الخمر» [21- الحدود/6/28- حدیث].

از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «و کسی که در بار چهارم مشروب خورد، این حق برای خداوند است که او را در روز قیامت طینة الخبال بنوشاند». گفتم: ای رسول الله ج، طینة الخبال چیست؟ فرمود: «چکیده‌ی آب‌ بدن جهنمیان می‌باشد».

(موضوع) وتقدم أیضاً فیه حدیث أنس: «مَن فارقَ الدنیا وهُوَ سَکرانُ؛ دخَلَ القبر سَکرانَ، وبُعِث مِن قَبرهِ سَکرانَ، وأُمِرَ به إلى النارِ سَکرانَ، [إلى جَبَلٍ یقالُ له: سَکرانُ]، فیه عینٌ یَجری منها القَیحُ والدمُ، هو طعامُهُم وشرابُهُم ما دامَتِ السماواتُ والأرضُ».

 (فصل فی طعام أهل النار)



([1]) قلت: فاته عزوه للحاکم (2/ 387)، - وبخاصة أن البیهقی رواه عنه - وقال: "صحیح الإسناد"، ووافقه الذهبی. وإنما هو حسن فقط؛ لأنه من روایة دراج عن ابن حجیرة، ولیس عن أبی الهیثم، ولذلک خرجته فی "الصحیحة" (3470).

([2]) قلت: وقع الحدیث عنده فی ثلاثة مواطن (عن عبدالله بن بسر)، وهو من تصحیف بعض الرواة عنده وعند غیره أیضاً، و (عبدالله) هذا صحابی من رجال مسلم، وکذلک من دونه، ولذلک صححه على شرط مسلم، وهو تصحیف، والصواب (عُبیدالله) مصغراً، وهو مجهول. وهو مخرج فی "الضعیفة" (6897).

([3]) فی المنیریة (4/ 235/ 6)، والطبعة السابقة (3/ 480): «من»، والصواب المثبت کما عند ابن حبان (12/ 180/ 5357- «الإحسان»). [ش].

فصلی در بیان مارها و عقرب‌های دوزخ

فصلی در بیان مارها و عقرب‌های دوزخ

5292-3676- (1) (حسن) عَنْ عَبْداللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ بْنِ جَزْءٍ الزُّبَیْدِیَّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ فِی النَّارِ حَیَّاتٍ کَأَمْثَالِ أَعْنَاقِ الْبُخْتِ، تَلْسَعُ إِحْدَاهُنَّ اللَّسْعَةَ فَیَجِدُ حَرَّهَا سَبْعِینَ خَرِیفًا، وَإِنَّ فِی النَّارِ عَقَارِبَ کَأَمْثَالِ الْبِغَالِ الْمُوکَفَةِ تَلْسَعُ إِحْدَاهُنَّ اللَّسْعَةَ فَیَجِدُ حُمُوَّتَهَا أَرْبَعِینَ سَنَةً».

رواه أحمد والطبرانی من طریق ابن لهیعة عن دراج عنه. ورواه ابن حبان فی «صحیحه»، والحاکم من طریق عمرو بن الحارث عن دراج عنه، وقال الحاکم: «صحیح الإسناد»[1].

از عبدالله بن حارث بن جزء الزبیدی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در جهنم مارهایی همانند گردن شتران گردن بلند می‌باشد؛ نیش یکی‌ از آنها چنان است که تا هفتاد سال گرمایش باقی می‌ماند؛ و در جهنم عقرب‌هایی است همانند قاطرهای باربر؛ نیش هریک از آنها چنان است که درد شدید آن تا مدت چهل سال احساس می‌شود».

5293-3677- (2) (صحیح موقوف) وَعن یزید بن شجرة قال: إن لجهنمَ لجُباباً، فی کل جُبِّ ساحلاً کساحلِ البحرِ، فیه هوامُّ وحیّاتٌ کالبخاتی[2]، وعقاربُ کالبغالِ الدُّلْمِ[3]، فإذا سألَ أهلُ النارِ التخفیف قیلَ: اخرجوا إلى الساحلِ، فتأخذهم تلک الهوامُّ بشفاههم وجنوبهم[4] وما شاء الله من ذلک، فتکشطها، فیرجعون، فیبادرون إلى معظم النیرانِ، ویُسلَّطُ علیهم الجرَبُ، حتى إن أحدهم لَیَحُکُّ جلده حتى یبدو العظم، فیقالُ: یا فلان! هل یؤذیک هذا؟ فیقول: نعم، فیقال له: ذلک بما کنت تؤذی المؤمنین.

رواه ابن أبی الدنیا[5]. (قال الحافظ): «ویزید بن شجرة الرهاوی مختلف فی صحبته. والله أعلم».

از یزید بن شجره روایت است که جهنم سیاه‌چال‌هایی دارد و در هر سیاه‌چال ساحلی همانند ساحل دریا می‌باشد که در آن حیوانات گزنده و مارهایی همانند گردن شترهای گردن‌بلند و عقرب‌هایی همانند قاطرهای سیاه می‌باشد. هنگامی که اهل جهنم درخواست تخفیف می‌کنند، به آنها گفته می‌شود: به سوی ساحل بروید. و آن حیوانات گزنده، تا زمانی که خداوند بخواهد، لب‌ها و پهلوهای آنها را گاز می‌گیرند تا اینکه پوست از بدن‌شان جدا می‌شود؛ سپس برگشته و به سوی آتش‌های بزرگی می‌شتابند و بر آنها بیماری گری مسلط می‌شود که یکی از آنها چنان بدنش را می‌خارد که استخوان‌هایش نمایان بشود. به او گفته می‌شود: ای فلانی! آیا این تو را آزار می‌دهد؟ می‌گوید: بله؛ به او گفته می‌شود: این در برابر اذیت تو به مسلمانان می‌باشد.

5294-3678- (3) (صحیح) وَعَنِ ابنِ مَسعُودٍ س، فِی قَوْلِه تعالی: ﴿زِدۡنَٰهُمۡ عَذَابٗا فَوۡقَ ٱلۡعَذَابِ﴾؛ قَالَ: «زِیدُوا عَقَارِبَ؛ أَنْیَابُهَا کَالنَّخْلِ الطِّوَالِ».

رواه أبو یعلى، والحاکم موقوفاً وقال: «صحیح على شرط الشیخین».

ابن مسعود س درباره‌ی این آیه: ﴿زِدۡنَٰهُمۡ عَذَابٗا فَوۡقَ ٱلۡعَذَابِ [النحل: 88] «عذابی بر عذاب‌شان خواهیم افزود» می‌گفت: «(یعنی) بر عذاب آنها عقرب‌هایی بیفزایید که نیش‌های‌شان همچون درختان نخل بلند باشند».

7- فصل فی شراب أهل النار



([1]) قلت: ووافقه الذهبی (4/ 593). وذلک لأن (دراجاً) سمعه من عبدالله بن الحارث، لیس من روایته عن (أبی الهیثم)، فتنبه! وهو مخرج فی "الصحیحة" (3429).

([2]) جمع (بُخت): عبارت است از شتران گردن بلند. "نهایة".

([3]) یعنی: سیاه، جمع (أدلم). "الناجی".

([4]) الأصل: (وقلوبهم)، والمثبت نسخة، وهو روایة البیهقی فی "البعث" (298/ 617)، والحاکم (3/ 494) بنحوه.

([5]) قلت: قد رواه الحاکم أیضاً فی "المستدرک" (3/ 494)، والبیهقی فی "البعث" (298-299) بسند صحیح عن یزید بن شجرة، وقد روی عنه بزیادات فی أسانیدها مقال، خرجتها فی "الضعیفة" (3740). وأن من إقدام الجهلة الثلاثة على ما لا علم لهم به قولهم فی تعلیقهم على هذا الحدیث: "ضعیف موقوف، رواه ابن أبی الدنیا"! فلا هم بینوا السبب، ولا هم نقلوه عن أحد! (خبط لزق)! وإنما هو الهوى!