اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

فصلی در مورد خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های بهشتیان

فصلی در مورد خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های بهشتیان

5393-3737- (1) (صحیح) عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «یَأْکُلُ أَهْلُ الْجَنَّةِ وَیَشْرَبُونَ، وَلَا یَمْتَخِطُونَ، وَلَا یَتَغَوَّطُونَ، وَلَا یَبُولُونَ، طَعَامُهُم ذلک جُشَاءٌ کَریحِ الْمِسْکِ، یُلْهَمُونَ التَّسْبِیحَ وَالتَّکبیرَ، کَمَا تُلْهَمُونَ النَّفَسَ».

رواه مسلم وأبو داود.

از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهشتیان می‌خورند و می‌آشامند، آب بینی ندارند و مدفوع و ادرار نمی‌کنند و آروغ غذاهای آنها همانند بوی خوش مسک می‌باشد. به آنان سبحان الله و الله اکبر الهام می‌شود همانگونه که به شما نفس کشیدن الهام می‌گردد».

5394-3738- (2) (حسن) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ لَیَشْتَهِی الشَّرَابَ مِنْ شَرَابِ الْجَنَّةِ فَیَجِیءُ الْإِبْرِیقُ فَیَقَعُ فِی یَدِهِ، فَیَشْرَبُ ثُمَّ یَعُودُ إِلَى مَکَانِهِ.

رواه ابن أبی الدنیا موقوفاً بإسناد جید.

از ابوامامه س روایت است که می‌گوید: فردی از اهل بهشت اشتهای نوشیدنی از نوشیدنی‌های بهشت می‌کند، پس لیوان نوشیدنی آمده بر دست او قرار می‌گیرد و از آن می‌نوشد و سپس به جای خود باز می‌گردد.

5395-3739- (3) (صحیح) وَعَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ س قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: یَا أَبَا الْقَاسِمِ! تَزْعُمُ أَنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ یَأْکُلُونَ وَیَشْرَبُونَ؟ قَالَ: «نَعمْ؛ وَالَّذِی نَفْسُ محمَّدٍ بِیَدِهِ، إِنَّ أَحَدَهُمْ لَیُعْطَى قُوَّةَ مِئَةِ رَجُلٍ؛ فِی الْأَکْلِ وَالشَّرْبِ وَالْجِمَاعِ». قَالَ: فَإنَّ الَّذِی یَأْکُلُ وَیَشْرَبُ تَکُونُ لَهُ الْحَاجَةُ، وَلَیْسَ فِی الْجَنَّةِ أَذًى؟ قَالَ: «تَکُونُ حَاجَةُ أَحَدِهِمْ رَشْحاً یَفِیضُ مِنْ جُلودِهِم کَرشْحِ المسْکِ، فیضْمُر بَطْنُه».

رواه أحمد والنسائی، ورواته محتج بهم فی «الصحیح». والطبرانی بإسناد صحیح[1].

از زید بن ارقم س روایت است که: مردی از اهل کتاب نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای ابا القاسم، بر این باوری که اهل بهشت می‌خورند و می‌نوشند؟ فرمود: «بله، قسم به کسی که جان محمد در دست اوست، به یکی از‍ آنها نیروی صد مرد در خوردن و نوشیدن و همبستری داده می‌شود». وی گفت: کسی که می‌خورد و می‌نوشد احتیاج به قضای حاجت دارد و در بهشت هیچ‌گونه آزار و اذیتی وجود ندارد؟ فرمود: «قضای حاجت آنها، ترشحاتی است که از پوست‌شان خارج می‌شود که همانند مسک بوده و سبب پایین رفتن شکم‌شان می‌شود».

0-2204- (1) (موضوع) والطبرانی بإسناد صحیح ولفظه[2] فی إحدى روایاته قال: بَیْنَا نَحْنُ عِنْدَ النَّبِیِّ ج إِذْ أَقْبَلَ رَجُلٌ مِنَ الْیَهُودِ، یُقَالُ لَهُ: ثَعْلَبَةُ بْنُ الْحَارِثِ، فَقَالَ: السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدُ! فَقَالَ: «وَعَلَیْکُمْ». فَقَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ: تَزْعُمُ أَنَّ فِی الْجَنَّةِ طَعَامًا وَشَرَابًا وأَزْوَاجًا؟ فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «نَعَمْ؛ تُؤْمِنُ بِشَجَرَةِ الْمِسْکِ؟». قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «وَتَجِدُهَا فِی کِتَابِکُمْ؟». قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «فَإِنَّ الْبَوْلَ وَالْجَنَابَةَ عَرَقٌ یَسِیلُ مِنْ تَحْتِ ذَوَائِبِهِمْ إِلَى أَقْدَامِهِمْ مِسْکٌ».

 (صحیح) ورواه ابن حبان فی «صحیحه»، والحاکم، ولفظهما: أَتَى النَّبِیُّ ج رَجُلٌ مِنَ الْیَهُودِ فَقَالَ: یَا أَبَا الْقَاسِمِ! أَلَسْتَ تَزْعُمُ أَنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ یَأْکُلُونَ فِیهَا وَیَشْرَبُونَ؟ - ویقولُ لأصحابِه: إن أقَرَّ لی بهذا خصَمتُه -. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «بلی وَالَّذِی نَفْسُ محمَّدٍ بِیَدِهِ، إِنَّ أَحَدَهُمُ لَیُعْطَى قُوَّةَ مِئَةِ رَجُلٍ فِی الْمَطْعَمِ وَالْمَشْرَبِ وَالشَّهْوَةِ وَالْجِمَاعِ». فَقَالَ [لَهُ] الْیَهُودِیُّ: فَإِنَّ الَّذِی یَأْکُلُ وَیَشْرَبُ تَکُونُ لَهُ الْحَاجَةُ! فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ج: «حَاجَتُهُمْ عَرَقٌ یَفِیضُ مِنْ جُلُودِهِمْ مِثْلَ الْمِسْکِ، فَإِذَا الْبَطْنُ قَدْ ضَمُرَ».

ولفظ النسائی نحو هذا.

و در روایت ابن حبان و حاکم آمده است: مردی یهودی نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای ابا القاسم، بر این باوری که اهل بهشت می‌خورند و می‌نوشند؟ - و به دوستانش گفت: اگر این قضیه را تأیید کرد با او مجادله می‌کنم.- رسول الله ج فرمود: «بله، قسم به کسی که جان محمد در دست اوست، به یکی از‍ آنها نیروی صد مرد در خوردن و نوشیدن و شهوت و همبستری داده می‌شود». مرد یهودی به رسول الله ج گفت: کسی که می‌خورد و می‌نوشد احتیاج به قضای حاجت دارد؛ رسول الله ج فرمود: «قضای حاجت آنها عرقی است که از پوست‌شان آنها همانند مسک خارج می‌شود و شکم پایین می‌رود».

5396-2205- (2) (ضعیف) وَعَن أَنَسِ بنِ مَالِکٍ س یرفعه قَالَ: «إنَّ أسفَلَ أهلِ الجنَّةِ أجمعین؛ مَن یقومُ على رأسِه عَشرَةُ آلافِ خادِمٍ، مع کلِّ خادِمٍ صحفَتانِ؛ واحدَةٌ مِن فِضَّةٍ، وواحدَةٌ مِن ذَهَبٍ، فی کلِّ صَحفَةٍ لونٌ لیسَ فی الأخرى مثلُها، یأکُلُ مِن آخِرِهِ کما یأکُلُ مِن أوَّلِه، یَجِدُ لآخِرِهِ مِنَ اللَّذَّةِ والطَّعمِ ما لا یَجِدُ لأوَّله، ثُمَّ یکونُ بَعدَ ذلک رشحُ مِسکٍ، وجُشاءُ مسکٍ، لا یبولون، ولا یتَغَوَّطُونَ، ولا یتَمَخَّطونَ».

رواه ابن أبی الدنیا واللفظ له، والطبرانی، ورواته ثقات. [مضی هنا 2- فصل].

5397-2206- (3) (منکر) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ أَدْنَى أَهْلِ الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً؛ أَنَّ لَهُ لَسَبْعَ دَرَجَاتٍ وَهُوَ عَلَى السَّادِسَةِ وَفَوْقَهُ السَّابِعَةُ، وَإِنَّ لَهُ لَثَلَاثَ مِئَةِ خَادِمٍ، وَیُغْدَى عَلَیْهِ کُلَّ یَوْمٍ وَیُراحُ بِثَلَاثِ مِئَةِ صَحْفَةٍ - وَلَا أَعْلَمُهُ إِلَّا قَالَ: - مِنْ ذَهَبٍ، فِی کُلِّ صَحْفَةٍ لَوْنٌ لَیْسَ فِی الْأُخْرَى، وَإِنَّهُ لَیَلَذُّ أَوَّلَهُ کَمَا یَلَذُّ آخِرَهُ، وَمِنَ الْأَشْرِبَةِ ثَلَاثُ مِئَةِ إِنَاءٍ، فِی کُلِّ إِنَاءٍ لَوْنٌ لَیْسَ فِی الْآخَرِ، وَإِنَّهُ لَیَلَذُّ أَوَّلُهُ کَمَا یَلَذُّ آخِرُهُ، وَإِنَّهُ لَیَقُولُ: یَا رَبِّ! لَوْ أَذِنْتَ لِی لَأَطْعَمْتُ أَهْلَ الْجَنَّةِ وَسَقَیْتُهُمْ لَمْ یَنْقُصْ مِمَّا عِنْدِی شَیْءٌ» الحدیث.

رواه أحمد عن شهر عنه، [یأتی بتمـامه 11- فصل].

5398-3740- (4) (حسن) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ طَیْرَ الْجَنَّةِ کَأَمْثَالِ الْبُخْتِ تَرْعَى فِی شَجَرِ الْجَنَّةِ». فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّ هَذِهِ لَطَیْرٌ نَاعِمَةٌ. فَقَالَ: «أَکَلَتُهَا أَنْعَمُ مِنْهَا - قَالَهَا ثَلَاثًا -، وَإِنِّی لَأَرْجُو أَنْ تَکُونَ مِمَّنْ یَأْکُلُ مِنْهَا».

رواه أحمد بإسناد جید.

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «[گردن‌هایی] پرنده‌های بهشت همانند [گردن] شتر می‌باشند که در میان درختان بهشت می‌چرند». ابوبکر گفت: ای رسول الله ج، پرنده‌ای لذت‌بخش می‌باشد. رسول الله ج فرمود: «خوردن آن لذت بیشتری دارد - و آن را سه بار تکرار نمود - و امید دارم تو از کسانی باشی که از آن می‌خورد».

(حسن صحیح) والترمذی وقال: «حدیث حسن»، ولفظه: قال: «سُئِلَ النَّبِیُّ ج مَا الکَوْثَرُ؟ قَالَ: «ذَاکَ نَهْرٌ أَعْطَانِیهِ اللَّهُ - یَعْنِی فِی الجَنَّةِ -، أَشَدُّ بَیَاضًا مِنَ اللَّبَنِ، وَأَحْلَى مِنَ العَسَلِ، فِیهَا طَیْرٌ أَعْنَاقُهَا کَأَعْنَاقِ الجُزُرِ». قَالَ عُمَرُ: إِنَّ هَذِهِ لَنَاعِمَةٌ. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَکَلَتُهَا أَنْعَمُ مِنْهَا». [مضی 6- فصل].

(البُخت) به ضم باء و سکون خاء: عبارت است از شتر خراسانی.

و در روایت ترمذی آمده است: از رسول الله ج سوال شد کوثر چیست؟ فرمود: «نهری است که خداوند آن را - در بهشت - به من عطا نموده است؛ آبش سفید‌تر از شیر و شیرین‌تر از عسل می‌باشد؛ در آن پرندگانی هستند که گردن آنها مانند گردن شتر می‌باشد». عمر س گفت: چه لذت‌بخش است؛ رسول الله ج فرمود: «خوردنش لذت بیشتری دارد».

5399-2207- (4) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّکَ لَتَنْظُرُ إِلَى الطَّیْرِ فِی الْجَنَّةِ فَتَشْتَهِیهِ؛ فَیَخر[3] مَشْوِیًّا بَیْنَ یَدَیْکَ».

 [رواه ابن أبی الدنیا والبزار والبیهقی][4].

5400-3741- (5) (؟[5] موقوف) وَعَن أَبِی أُمَامَةَ س: إِنَّ الرجلَ مِن أهلِ الجنَّةِ لیَشتَهی الطیر مِن طیورِ الجنَّة، فیقعُ فی یدهِ متَفلَّقاً[6] نَضِجاً.

رواه ابن أبی الدنیا موقوفاً.

از ابوامامه س روایت است که: مردی از اهل بهشت اشتهای خوردن پرنده‌ای از پرندگان بهشت را می‌کند، پس آن پرنده، فربه‌ی پخته شده در اختیارش قرار می‌گیرد».

5401-2208- (5) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ مَیْمُونَةَ ل؛ أَنَّهَا سَمِعَتِ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «إِنَّ الرَّجُلَ لَیَشْتَهِی الطَّیْرَ فِی الْجَنَّةِ؛ فَیَجِیءُ مِثْلَ الْبُخْتِیِّ حَتَّى یَقَعَ عَلَى خُوَانِهِ لَمْ یُصِبْهُ دُخَانٌ؛ وَلَمْ تَمَسَّهُ النَارٌ فَیَأْکُلُ مِنْهُ حَتَّى یَشْبَعَ ثُمَّ یَطِیرُ».

رواه ابن أبی الدنیا[7].

 5402-2209- (6) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ طَائِرًا لَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ رِیشَةٍ، یَجِیءُ فَیَقَعُ عَلَى صَحْفَةِ الرَّجُلِ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، فَیَنْتَفِضُ فَیَقَعُ مِنْ کُلِّ رِیشَةٍ لَوْنٌ أَبْیَضُ مِنَ الثَّلْجِ، وَأَلْیَنُ مِنَ الزُّبْدِ، وَأَلَذُّ مِنَ الشَّهْدِ، لَیْسَ مِنهَا لَوْنٌ یُشْبِهُ صَاحِبَهُ، ثُمَّ یَطِیرُ».

رواه ابن أبی الدنیا، وقد حسن الترمذی إسناده لغیر هذا المتن[8].

5403-3742- (6) (صحیح لغیره) وَعَنْ سُلَیْمِ بْنِ عَامِرٍ قَالَ: کَانَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ ج یَقُولُونَ: إِنَّ اللَّهَ لَیَنْفَعُنَا بِالْأَعْرَابِ وَمَسَائِلِهِمْ، قَالَ: أَقْبَلَ أَعْرَابِیٌّ یَوْمًا فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! ذَکَرَ اللَّهُ فِی الجَنَّةِ شَجَرَةً مُؤْذِیَةً، وَمَا کُنْتُ أَرَى أَنَّ فِی الْجَنَّةِ شَجَرَةً تُؤْذِی صَاحِبَهَا! قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «وَمَا هِیَ؟». قَالَ: السِّدْرُ؛ فَإِنَّ لَهَا شَوْکًا مُؤْذِیاً. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَلَیسَ اللَّهُ یَقُولُ: ﴿فِی سِدۡرٖ مَّخۡضُودٖ﴾، خَضَدَ اللَّهُ شَوْکَهُ، فَجَعَلَ مَکَانَ شَوْکَةٍ ثَمَرةً؛ فَإِنَّهَا لَتُنْبِتُ ثَمَراً، تَفَتَّقَ الثَّمَرةُ مِنْهَا عَنِ اثْنَیْنِ وَسَبْعینَ لَوْنًا مِنْ طَعَامٍ، مَا فِیهَا لَوْنٌ یُشْبِهُ الْآخَرَ».

رواه ابن أبی الدنیا، وإسناده حسن.

سُلَیم بن عامر می‌گوید: یاران رسول الله ج می‌گفتند: خداوند به وسیله‌ی بادیه‌نشینان و سؤالات‌شان ما را بهره‌مند نمود؛ در یکی از روزها بادیه‌نشینی آمد و گفت: ای رسول الله ج، خداوند در بهشت نام درخت موذی را ذکر می‌کند، فکر نمی‌کردم در بهشت درختی باشد که صاحبش را اذیت کند؟ رسول الله ج فرمودند: «کدام درخت است؟». گفت: سدر؛ که دارای خارهای موذی می‌باشد. رسول الله ج فرمودند: «مگر خداوند نمی‌فرماید: ﴿فِی سِدۡرٖ مَّخۡضُودٖ [الواقعة: 28] «در (میان) درختان سدر (= کنار) بی خار». خداوند خارش را از او گرفته و به جای هر خار، میوه‌ای قرار داده که این میوه ثمره‌ای می‌رویاند که از آن ثمره‌ای می‌روید با هفتاد و دو رنگ که هیچ رنگی از رنگ‌هایش شبیه دیگری نیست».

0-3743- (7) (صحیح) ورواه أیضاً عن سُلَیم بن عامر عن أبی أمامة الباهلی عن النبیِّ ج مثله[9].

5404-2210- (7) (ضعیف موقوف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: الرُّمَّانَةُ مِنْ رُمَّانِ الْجَنَّةِ یَجْتَمِعُ حَوْلَهَا بَشَرٌ کَثِیرٌ یَأْکُلُونَ مِنْهَا، فَإِنْ جَرَى عَلَى ذِکْرِ أَحَدِهِمْ شَیْءٌ یُرِیدُهُ، وَجَدَهُ فِی مَوْضِعِ یَدِهِ حَیْثُ یَأْکُلُ.

رواه ابن أبی الدنیا[10].

0-2211- (8) (؟) وَرُوِیَ بإسناده أیضاً عنه قال: إنَّ التَّمْرةَ مِنْ تَمْرِ الجنَّةِ طولُها اثْنَا عَشَر ذِراعاً، لَیسَ لها عَجَمٌ[11].

9 (فصل فی ثیابهم وحللهم)



([1]) قلت: نعم، ولکن لا وجه للتفریق بین روایة الطبرانی واللذین قبله، فإنهم جمیعاً أخرجوه من طریق الأعمش عن ثمامة بن عقبة عن زید بن أرقم. وقد صححه ابن القیم أیضاً، وأما الجهلة فرغم تصحیح المنذری، فقد اقتصروا على قولهم: "حسن"، یتظاهرون بالاجتهاد، وهم لا یحسنون شیئاً حتى التقلید! وإن مما یوْکد هذا أنهم شملوا بالتحسین روایة أخرى للطبرانی؛ هی فی الأصل عقب هذه فیها متهم، وخرجتها فی "الضعیفة" (5330).

([2]) قلت: هو بهذا اللفظ موضوع، قال الطبرانی فی "الأوسط": "تفرد به عبدالنور بن عبدالله"، وهو کذاب کما قال الذهبی، واتهمه العقیلی بالوضع، وهو مخرج فی "الضعیفة" (5330). وأما الجهلة فخلطوا کعادتهم - بین هذا الموضوع وبین الحدیث الذی فی "الصحیح"، وشملوهما بقولهم: "حسن"! أنصاف حلول!!

([3]) الأصل: (فیجیء)، وهو تصحیف ظاهر کما قال الناجی (230/ 2). وهو مخرج فی "الضعیفة" (6784).

([4]) ما بین المعقوفتین أثبتناه من الطبعة المنیریة (4/ 260)، وهو ساقط من الطبعة السابقة. [ش].

([5]) کذا فی أصول الشیخ، دون حکم، وهو فی «الصحیح». [ش].

([6]) فی "الدر المنثور" (6/ 156): "مقلیّاً"، ولعله الصواب. وعزاه لابن أبی الدنیا فی "صفة الجنة"، ولم أجده فی النسخة المطبوعة منه، وحسنه الجهلة من کیسهم! وعزوه لابن جریر تقلیداً لغیرهم! وقد توسعت قلیلاً فی الکلام على هذا الحدیث فی "الضعیفة" تحت الحدیث (6784).

([7]) فی "صفة الجنة" (51/ 123)، وفیه شیخ لم یسمَّ، وحصین بن شریک؛ لا یعرف إلا فی هذه الروایة؛ کما فی "الجرح والتعدیل".

([8]) قلت: فیه ضعیفان؛ أحدهما عطیة العوفی، وهو مخرج فی "الضعیفة" (5026).

([9]) قلت: أخرجه الحاکم أیضاً (2/ 476) وصححه، ووافقه الذهبی.

([10]) قلت: فی إسناده (51/ 121) حفص بن عمر العدنی ضعیف.

([11]) لم أره فی کتاب ابن أبی الدنیا "صفة الجنة". وجملة: "لیس لها عَجَم" ثابتة فی أثر آخر لابن عباس، تقدم فی "الصحیح" تحت (7- فصل). وروى ابن أبی الدنیا (29/ 48) فی أثر لأبی عبیدة (هو ابن عبدالله بن مسعود) فی صفة الجنة: "... العنقود منها اثنا عشر ذراعاً". وفیه المسعودی. و (العَجَم) بتحریک العین والجیم. قال ابن السکیت: "والعامة تقول: (عَجْم) بالتسکین"! وهو النوى.

فصلی در مورد درختان بهشت و میوه‌های آن

فصلی در مورد درختان بهشت و میوه‌های آن

5379-3725- (1) (صحیح) عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ فِی الجَنَّةِ شَجَرَةً یَسِیرُ الرَّاکِبُ فِی ظِلِّهَا مِئَةَ عَامٍ لاَ یَقْطَعُهَا، إِنْ شِئْتُمْ فَاقْرَؤوا: ﴿وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ. وَمَآءٖ مَّسۡکُوبٖ».

 رواه البخاری والترمذی.

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در بهشت درختی است که چون سواره‌ای صد سال در سایه آن حرکت کند به پایان آن نمی‌رسد؛ اگر می‌خواهید این آیه را بخوانید: ﴿وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ٣٠ وَمَآءٖ مَّسۡکُوبٖ٣١ [الواقعة: 30-31] «و سایۀ گسترده و (در کنار) آبی جاری (و روان)».

5380-3726- (2) (صحیح) وَعَن أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیُّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ فِی الجَنَّةِ شَجَرَةً یَسِیرُ الرَّاکِبُ الجَوَادَ المُضَمَّرَ السَّرِیعَ مِئَةَ عَامٍ لَا یَقْطَعُهَا».

رواه البخاری ومسلم.

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در بهشت درختی است که چون سواره‌ای با اسب تیزرو صد سال در سایه‌ی آن حرکت نماید به پایان آن نمی‌رسد».

(صحیح لغیره) والترمذی، وزاد: «[قال:] وذلک الظِّلُّ المَمدود».

و در روایت ترمذی می‌افزاید: «و این همان آیه است که می‌فرماید: ﴿وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ﴾: «و سایۀ گسترده».

5381-3727- (3) (حسن لغیره) وَعَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ أَبِی بَکْرٍ ب قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج وَذَکَرَ سِدْرَةَ الْمُنْتَهَى، قَالَ: «یَسِیرُ الرَّاکِبُ فِی ظِلِّ الفَنَنِ مِنْهَا مِئَةَ سَنَةٍ، أَوْ یَسْتَظِلُّ بِهَا مِئَةُ رَاکِبٍ - شَکَّ یَحْیَى -، فِیهَا فِرَاشُ الذَّهَبِ، کَأَنَّ ثمارَهَا الْقِلَالُ».

رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن صحیح غریب».

(الفَنَن) به فتح فاء و نون: شاخه.

از اسماء بنت ابی بکر ب روایت است که رسول الله ج در مورد سدرة المنتهی فرمود: «سوارکاری در سایه شاخه مستقیم آن صد سال راه می‌پیماید و یا اینکه صد سواره در زیر آن سایه می‌گیرند؛ و در آن فرش‌هایی از جنس طلا است و میوه‌های آن همانند خمره‌هایی بزرگ می‌باشد».

5382-2202- (1) (ضعیف موقوف) وَعَنِ ابنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: «الظِّلُّ الْمَمْدُودُ: شَجَرَةٌ فِی الْجَنَّةِ عَلَى سَاقٍ، قَدْرَ مَا یَسِیرُ الرَّاکِبُ الْمُجِدُّ فِی ظِلِّهَا مِئَةَ عَامٍ، فِی کُلِّ نَوَاحِیهَا، فَیَخْرُجُ أَهْلُ الْجَنَّةِ - أَهْلُ الْغُرَفِ وَغَیْرُهُمْ - فَیَتَحَدَّثُونَ فِی ظِلِّهَا. قَالَ: فَیَشْتَهِی بَعْضُهُمْ وَیَذْکُرُ لَهْوَ الدُّنْیَا، فَیُرْسِلُ اللَّهُ رِیحًا مِنَ الْجَنَّةِ، فَتُحَرِّکُ تِلْکَ الشَّجَرَةَ بِکُلِّ لَهْوٍ کَانَ فِی الدُّنْیَا.

رواه ابن أبی الدنیا موقوفا من طریق زمعة بن صالح عن سلمة بن وهرام، وقد صححها ابن خزیمة والحاکم، وحسنها الترمذی[1].

5383-3728- (4) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَقُولُ اللَّهُ: أَعْدَدْتُ لِعِبَادِیَ الصَّالِحِینَ مَا لَا عَیْنٌ رَأَتْ، وَلَا أُذُنٌ سَمِعَتْ، وَلَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ، اقْرَءُوا إِنْ شِئْتُمْ: ﴿وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ وَمَوْضِعُ سَوْطٍ فِی الجَنَّةِ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا، وَاقْرَؤوا إِنْ شِئْتُمْ: ﴿فَمَن زُحۡزِحَ عَنِ ٱلنَّارِ وَأُدۡخِلَ ٱلۡجَنَّةَ فَقَدۡ فَازَ».

رواه الترمذی والنسائی وابن ماجه، وروى البخاری ومسلم بعضه.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال می‌فرماید: برای بندگان صالح خود در بهشت نعمت‌هایی آماده کرده‌ام که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی نشنیده و در قلب هیچ بشری خطور نکرده؛ اگر می‌خواهید این آیه را قرائت کنید: ﴿وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ [الواقعة: 30] «و سایۀ گسترده». و جای شلاقی در بهشت، از دنیا و آنچه در آن است بهتر می‌باشد؛ اگر می‌خواهید این آیه را بخوانید: ﴿فَمَن زُحۡزِحَ عَنِ ٱلنَّارِ وَأُدۡخِلَ ٱلۡجَنَّةَ فَقَدۡ فَازَ [آل عمران: 185] «پس هر که از آتش (دوزخ) دور داشته شد و به بهشت در آورده شد، قطعاً رستگار شده ‌است».

5384-3729- (5) (صحیح لغیره) وَعَن عُتْبَة بْنِ عَبْدٍ س قَالَ: جَاءَ أَعْرَابِیٌّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَ: مَا حَوْضُکَ الَّذِی تُحَدِّثُ عَنْهُ؟ - فذکر الحدیث[2] إلى أن قال: - فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! فِیهَا فَاکِهَةٌ؟ قَالَ: «نَعَمْ، وَفِیهَا شَجَرَةٌ تُدْعَى طُوبَى، هِیَ تُطَابِقُ الْفِرْدَوْسَ». فَقَالَ: أَیُّ شَجَرِ أَرْضِنَا تُشْبِهُ؟ قَالَ: «لَیْسَ تُشْبِهُ مِنْ شَجَرِ أَرْضِکَ، وَلَکِنْ أَتَیْتَ الشَّامَ؟»، قَالَ: لَا، یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «فَإِنَّهَا تُشْبِهُ شَجَرَةً بِالشَّامِ تُدْعَى (الْجَوْزَةَ)، تَنْبُتُ عَلَى سَاقٍ وَاحِدٍ، ثُمَّ یَنْتَشِرُ أَعْلَاهَا». قَالَ: فَمَا [عِظَمُ][3]  أَصْلِهَا؟ قَالَ: «لَوِ ارْتَحَلَتْ جَذَعَةٌ مِنْ إِبِلِ أَهْلِکَ، لَمَا قَطَعَتْهَا حَتَّى تَنْکَسِرَ تَرْقُوَتُهَا هَرَمًا». قَالَ: فِیهَا عِنَبٌ؟ قَالَ: «نَعَمْ». قَالَ: فَمَا عِظَمُ الْعُنْقُودِ مِنْهَا؟ قَالَ: «مَسِیرَةُ شَهْرِ لِلْغُرَابِ الْأَبْقَعِ، لَا یقَعُ وَلَا یَنْثَنِی وَلَا یَفْتُرُ». قَالَ: فَمَا عِظَمُ الْحِبَّةِ مِنْهُ؟ قَالَ: «هَلْ ذَبَحَ أَبُوکَ مِنْ غَنَمِهِ تَیْسًا عَظِیمًا؟». [قَالَ: نَعَمْ. قَالَ:] «فَسَلَخَ إِهَابَهُ، فَأَعْطَاهُ أُمَّکَ؟ فَقَالَ: ادْبُغِی هَذَا، ثُمَّ افْرِی لَنَا مِنْهُ ذَنُوبًا نَرْوی [بِهِ] ماشِیَتَنَا؟». قَالَ: نَعَمْ قَالَ: فَإِنَّ تِلْکَ الْحِبَّةَ تُشْبِعُنِی وَأَهْلَ بَیْتِی؟ فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «وَعَامَّةَ عَشِیرَتِکَ».

رواه الطبرانی فی «الکبیر» و «الأوسط» - واللفظ له -، والبیهقی بنحوه، وابن حبان فی «صحیحه» بذکر الشجرة فی موضع، والعنب فی آخر، ورواه أحمد باختصار.

(افرِی لنا منه ذَنوباً) یعنی: آن را پاره کن و از آن دلوی برای ما بساز.  و (الذَّنوب) به فتح ذال: به معنای دلو می‌باشد. و گفته شده: زمانی «ذنوب» نامیده می‌شود که پر یا کمتر از پر باشد.

از عتبه بن عبد س روایت است که بادیه‌نشینی نزد رسول الله ج آمده و گفت: حوضی که از آن سخن می‌گویی چیست؟ - و در ادامه حدیث را ذکر کرد تا آنجا که می‌گوید: - بادیه‌نشین گفت: ای رسول الله ج، آیا در آن میوه‌ای هست؟ فرمود: «بله، در آن درختی است که طوبی خوانده می‌شود و این درخت برابر فردوس قرار دارد». وی گفت: کدام درخت منطقه ما به آن شباهت بیشتری دارد؟ فرمود: «به هیچیک از درختان منطقه شما شباهت ندارد، آیا به شام رفته‌ای؟». گفت: خیر، ای رسول الله ج؛ فرمود: «طوبی به درختی در شام که (جَوْزه) خوانده می‌شود شباهت دارد که بر یک تنه رشد می‌کند و از بالا پخش می‌شود». وی گفت: بزرگی تنه‌ی آن چقدر است؟ فرمود: «به اندازه‌ی راهی است که اگر شتر جوان خانوده‌ات آن را بپیماید، نمی‌تواند به پایان آن برسد [و از طولانی بودن آن] استخوان گلو‌گاه و سینه‌اش از پیری خرد گردد». وی گفت: آیا در آن انگوری وجود دارد؟ فرمود: «بله». وی گفت: بزرگی خوشه‌ی آن چقدر است؟ فرمود: «مسیر پیمودن یک ماه توسط کلاغ دو رنگی که به زمین نمی‌نشیند تا دوباره به پرواز درآید و خسته نمی‌گردد». گفت: پس بزرگی دانه‌های آن چطور است؟ فرمود: «آیا پدرت بز نر بزرگی ذبح کرده؟». گفت: بله؛ فرمود: «و آیا پوستش را جدا کرده و به مادرت داده و گفته آن را دباغی کن و برای‌مان ظرف و دلوی بساز که بوسیله‌ی آن به حیوانات‌مان آب بدهیم؟». گفت: بله؛ اگر چنین است این دانه مرا و خانواده‌ام را سیر می‌کند؛ رسول الله ج فرمود: «و تمام قومت را سیر می‌کند».

5385-3730- (6) (حسن لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ أَبِی الْهُذَیْلِ قَالَ: کُنَّا مَعَ عَبْدِاللَّهِ - یعنی ابن مسعود  بِـ (الشَّامِ) أَوْ بِـ (عَمَّانٍ)، فَتَذَاکَرُوا الْجَنَّةَ، فَقَالَ: «إِنَّ الْعُنْقُودَ مِنْ عَنَاقِیدِهَا مِنْ هَاهُنَا إِلَى (صَنْعَاءَ)».

رواه ابن أبی الدنیا موقوفاً.

عبدالله بن ابی هذیل می‌گوید: همراه عبدالله بن مسعود در شام یا عمان بودیم که سخن از بهشت به میان آمد؛ عبدالله گفت: خوشه‌ای از خوشه‌هایش از اینجا تا صنعاء می‌باشد.

5386-3731- (6) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «عُرِضَتْ عَلَیَّ الْجَنَّةُ فَذَهَبْتُ أَتَنَاوَلُ مِنْهَا قِطْفًا أُرِیَکُمُوهُ، فَحِیلَ بَیْنِی وَبَیْنَهُ». فَقَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! ما مَثَلُ مَا الْحَبَّةُ مِنَ الْعِنَبِ؟ قَالَ: «کَأَعْظَمِ دَلْوٍ فَرَتْ أُمُّکَ قَطُّ».

رواه أبو یعلى بإسناد حسن[4].

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهشت بر من عرضه شد؛ رفتم تا خوشه‌ای از انگور بچینم تا به شما نشان دهم، اما بین من و آن مانعی قرار گرفت». مردی گفت: ای رسول الله ج، اندازه‌ی دانه‌ی انگور بهشت چقدر است؟ فرمود: «همانند بزرگ‌ترین ظرفی (دلوی) که مادرت آن را آماده کرده است».

5387-3732- (8) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا فِی الجَنَّةِ شَجَرَةٌ، إِلَّا وَسَاقُهَا مِنْ ذَهَبٍ».

رواه الترمذی وأبن أبی الدنیا، وابن حبان فی «صحیحه»، کلهم من طریق زیاد بن الحسن بن فرات، وقال الترمذی: «حدیث حسن غریب».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در بهشت درختی نیست مگر اینکه تنه‌ی آن از طلا می‌باشد».

5388-3733- (9) (صحیح لغیره) وَعَنْ جَرِیرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ س قَالَ: «نَزَلْنَا (الصِّفَاحِ)[5]، فَإِذَا رَجُلٌ نَائِمٌ تَحْتَ شَجَرَةٍ قَدْ کَادَتِ الشَّمْسُ تَبْلُغَهُ، قَالَ: فَقُلْتُ لِلْغُلَامِ: انْطَلِقْ بِهَذَا النِّطْعِ فَأَظِلَّهُ، قَالَ: فَانْطَلَقَ فَأَظَلَّهُ، فَلَمَّا اسْتَیْقَظَ إِذَا هُوَ سَلْمَانُ س، فَأَتَیْتُهُ أُسَلِّمُ عَلَیْهِ، فَقَالَ: یَا جَرِیرُ! تَوَاضَعْ لِلَّهِ، فَإِنَّهُ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ فِی الدُّنْیَا رَفَعَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ. یَا جَرِیرُ هَلْ تَدْرِی مَا الظُّلُمَاتُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؟ قُلْتُ: لَا أَدْرِی. قَالَ: ظُلْمُ النَّاسِ بَیْنَهُمْ، ثُمَّ أَخَذَ عُوَیْدًا لَا أَکَادُ أَرَاهُ بَیْنَ أصْبَعَیْهِ فَقَالَ: یَا جَرِیرُ! لَوْ طَلَبْتَ فِی الْجَنَّةِ مِثْلَ هَذَا لَمْ تَجِدْهُ. قُلْتُ: یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ! فَأَیْنَ النَّخْلُ وَالشَّجَرُ؟ قَالَ: «أُصُولُهَا اللُّؤْلُؤُ، وَالذَّهَبُ، وَأَعْلَاهَا الثَّمَرُ.

رواه البیهقی بإسناد حسن.

جریر بن عبدالله س می‌گوید: به سرزمین صفاح رسیدیم. دیدیم که مردی در زیر درختی خوابیده و نزدیک بود نور خورشید او را در برگیرد؛ به یکی از خدمتگذاران گفتم: این خیمه را بردار و برو بر او سایه بیفکن؛ وی رفت و بر او سایه انداخت، هنگامی که بیدار شد متوجه شدم او سلمان است؛ نزد او رفتم تا بر او سلام کنم، سلمان گفت: ای جریر، برای کسب رضایت خداوند متواضع باش؛ زیرا هرکس در دنیا جهت رضای خداوند تواضع نماید، خداوند در قیامت مقام او را رفعت بخشیده و بلند خواهد کرد. ای جریر، می‌دانی که تاریکی‌های روز قیامت چیست؟ گفتم: نمی‌دانم؛ گفت: ظلمی که مردم به هم می‌کنند؛ سپس تکه چوب کوچکی که نزدیک بود آن را بین دو انگشتش نبینم برداشت و گفت: ای جریر، اگر در بهشت به دنبال چوب کوچکی مثل این بگردی نخواهی یافت. گفتم: ای اباعبدالله، پس نخل‌ها و درخت‌ها کجایند؟ گفت: تنه‌های آن از مروارید و طلا و بالای آن میوه‌اش می‌باشد».

5389-3734- (10) (صحیح لغیره) وَعَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س؛ فِی قَوْلِهِ تعالی: ﴿وَذُلِّلَتۡ قُطُوفُهَا تَذۡلِیلٗا، قَالَ: «إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ یَأْکُلُونَ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ قِیَامًا وَقُعُودًا وَمُضْطَجِعِینَ [عَلَى أَیِّ حَالٍ شَاؤوا][6]».

رواه البیهقی وغیره موقوفاً بإسناد حسن.

براء بن عازب س در مورد آیهی ﴿وَذُلِّلَتۡ قُطُوفُهَا تَذۡلِیلٗا [الإنسان: 14] «و میوه‌هایش (برای چیدن) در دسترس (و به فرمان) است» گفت: اهل بهشت از ثمره‌های بهشت ایستاده و نشسته و خوابیده و هرگونه که بخواهند می‌خورند.

5390-2203- (2) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن أَبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إنَّ فی الجنَّةِ شجَرةً جُذوعُها مِن ذَهَبٍ، وفروعُها مِن زَبَرجَدٍ ولُؤلُؤٍ، فتَهُبُّ لها ریحٌ فتَصطَفِقُ، فما سمِعَ السامِعونَ بصَوتِ شَیءٍ قَطُّ ألَذَّ منه».

رواه أبو نعیم فی «صفة الجنة»[7].

5391-3735- (11) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: «نَخْلُ الْجَنَّةِ جُذُوعُهَا زُمُرُّدٍ خضرٍ، وَکَرَبُهَا ذَهَبٌ أَحْمَرُ، وَسَعْفُهَا کِسْوَةٌ لِأَهْلِ الْجَنَّةِ، مِنْهَا مُقَطَّعَاتُهُمْ وَحُلَلُهُمْ، وَثَمَرُهَا أَمْثَالُ الْقِلَالِ أَوِ الدِّلَاءِ أَشَدُّ بَیَاضًا مِنَ اللَّبَنِ، وَأَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ، وَأَلْیَنُ مِنَ الزُّبْدِ، لَیْسَ فِیهَا عَجَمٌ[8]».

رواه ابن أبی الدنیا موقوفاً بإسناد جید، والحاکم وقال: «صحیح على شرط مسلم».

(الکَرَب) به فتح کاف و راء: عبارت است از بیخ شاخه درخت خرما که سفت و سخت و پهن می‌باشد.

ابن عباس ب می‌گفت: تنه‌ی درختان نخل از زمرد سبز رنگ و شاخه‌های اصلی آن از طلای سرخ و از شاخه‌های آن، لباسی برای بهشتیان و چادرهای نگارین و جامه‌های آنها تهیه می‌شود. و ثمره‌های آن همانند خمره یا دلو سفیدتر از شیر و شیرین‌تر از عسل و نرم‌تر از کره می‌باشد که در آن هسته‌ای وجود ندارد».

5392-3736- (12) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج: أَنَّهُ قَالَ لَهُ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا طُوبَى؟ قَالَ: «شَجَرَةٌ مَسِیرَةُ مِئَةِ سَنَةٍ، ثِیَابُ أَهْلِ الْجَنَّةِ تَخْرُجُ مِنْ أَکْمَامِهَا».

رواه ابن حبان فی «صحیحه» من طریق دراج عن أبی الهیثم[9].

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردی به من گفت: ای رسول الله، طوبی چیست؟ گفتم: درختی است که به اندازه‌ی مسیر صد سال می‌باشد و لباس بهشتیان از غلاف خوشه‌ی درخت نخل می‌باشد».

8 (فصل فی أکل أهل الجنة وشربهم وغیر ذلک)



([1]) قلت: وضعفها آخرون، وهو الراجح عندی؛ لأن (زمعة بن صالح) ضعفه الجمهور، وشیخه (سلمة) ضعفه غیر واحد، وهو عند ابن أبی الدنیا (28/ 45)، وکذا أبی نعیم (2/ 226/ 404)، وقوله: "وقد صححها ابن خزیمة .." إلخ؛ فهو من تساهلهم، على أن ذکره ابن خزیمة معهم فیه نظر؛ لأنه قال فی "صحیحه": "فی قلبی منه شیء". وقال فی موضع آخر: "أنا بریء من عهدته"، وانظر "الضعیفة" (2758).

([2]) تقدم فی (26- البعث/ 4- فصل الحوض).

([3]) هذه الزیادة والتی بعدها من "المعجم الأوسط" و"الکبیر"، و"المجمع" (10/ 413-414).

([4]) فیه نظر بینته فی الأصل، لکن یشهد لآخره حدیث عتبة الذی قبله بحدیث، وأما أوله فله شواهد کثیرة فی قصة صلاته ج صلاة الکسوف، ورؤیته فیها الجنة والنار، ولی فیها جزء.

([5]) بکسر الصاد وتخفیف الفاء: موضع بین (حُنین) وأنصاب الحرم، یسرة الداخل إلى مکة: "نهایة".

([6]) زیادة من "البعث" للبیهقی (174/ 313)، وفی إسناده: "شریک عن أبی إسحاق". و (شریک) ضعیف، و (أبو إسحاق) مختلط مدلس، وقد عنعنه - وحسنه الجهلة! تقلیداً -. لکن قد تابعه جمع عنه، منهم شعبة عنه، قال: سمعت البراء به نحوه. أخرجه الطبری (29/ 39)، وابن أبی شیبة (13/ 140/ 15930)، والحسین المروزی (511/ 1454)، وعلی بن الجعد فی "مسنده" (1/ 374/ 448)، وعنه ابن أبی الدنیا (30/ 52). فهو إسناد صحیح. وأخرجه ابن أبی شیبة أیضاً (15932)، وهناد (1/ 92/ 100)، وعبدالله بن أحمد فی "زوائد الزهد" (211)، وأبو نعیم (351)، والحاکم (2/ 511) عن شریک وغیره، وصححه.

([7]) فی إسناده (271-272/ 433) مسلمة بن علی، وهو متروک، وتابعیه لم یسم.

([8]) هو بتحریک العین والجیم. قال ابن السکیت: والعامة تقول: (عَجْم) بالتسکین! وهو النَّوى.

([9]) قلت: لکن الحدیث له شواهد یتقوى بها، أما الشطر الأول منه فقد صح عن جمع من الصحابة کما تقدم فی أول الفصل، وأما الشطر الآخر، فله شاهدان من حدیث عبدالله بن عمرو، صححه الحاکم والذهبی، ومن حدیث جابر، عند البزار وغیره، وهما مخرجان فی "ضعیف أبی داود" (434)، و"الروض النضیر" (248)، وشاهد ثالث فی "حادی الأرواح إلى بلاد الأفراح" (1/ 319).

فصلی در مورد رودهای بهشت

فصلی در مورد رودهای بهشت

5370-3719- (1) (صحیح) عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الکَوْثَرُ نَهْرٌ فِی الجَنَّةِ، حَافَّتَاهُ مِنْ ذَهَبٍ، وَمَجْرَاهُ عَلَى الدُّرِّ وَالیَاقُوتِ، تُرْبَتُهُ أَطْیَبُ مِنَ المِسْکِ، وَمَاؤُهُ أَحْلَى مِنَ العَسَلِ، وَأَبْیَضُ مِنَ الثَّلْجِ».

رواه ابن ماجه، والترمذی وقال: «حدیث حسن صحیح».

از عبدالله بن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کوثر نهری است در بهشت که دو طرفش از طلا و آبش بر مروارید و یاقوت جریان دارد و خاکش خوشبو‌تر از مسک و آبش شیرین‌تر از عسل و سفید‌تر از یخ می‌باشد».

5371-2199- (1) (منکر جداً موقوف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب؛ فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَجَلَّ: ﴿إِنَّآ أَعۡطَیۡنَٰکَ ٱلۡکَوۡثَرَ﴾، قَالَ: هُوَ نَهَرٌ فِی الْجَنَّةِ، عُمْقُهُ فِی الْأَرْضِ سَبْعُونَ أَلْفَ فَرْسَخٍ، مَاؤُهُ أَشَدُّ بَیَاضًا مِنَ اللَّبَنِ، وَأَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ، شَاطِئَاهُ اللُّؤْلُؤُ وَالزَّبَرْجَدُ وَالْیَاقُوتُ، خَصَّ اللَّهُ بِهِ نَبِیَّهُ ج قَبلَ الْأَنْبِیَاءِ.

رواه ابن أبی الدنیا موقوفاً[1].

5372-3720- (2) (صحیح) وَعَن أَنَسٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «بَیْنا أَنَا أَسِیرُ فِی الجَنَّةِ، إِذَا أَنَا بِنَهَرٍ حَافَّتَاهُ قِبَابُ اللُّؤلُؤِ المجَفِّ، فَقُلْتُ: مَا هَذَا یَا جِبْرِیلُ؟ قَالَ: هَذَا الکَوْثَرُ الَّذِی أَعْطَاکَ رَبُّکَ، قَالَ: فَضَرَبَ الْمَلَکُ بِیَدِهِ، فَإِذَا طِینُهُ مِسْکٌ أَذْفَرُ».

رواه البخاری.

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در حال گردش در بهشت بودم که نهری دیدم دو طرفش گنبد‌هایی از مروارید‌های توخالی بود. از جبریل پرسیدم این چیست؟ گفت: این کوثر است که خداوند آن را بر تو عطا کرده است؛ سپس فرشته دستش را در آن زد که خاکش مسکِ خالص خوش‌بو بود».

5373-3721- (3) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَنْهَارُ الْجَنَّةِ تَخْرُجُ مِنْ تَحْتِ تِلَالِ - أَوْ مِنْ تَحْتِ جِبَالِ - المِسْکِ».

رواه ابن حبان فی «صحیحه».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نهرهای بهشت از زیر تپه یا کوه‌هایی از مسک خارج می‌شوند».

5374-2200- (2) (ضعیف موقوف) وَعَن سماک: أَنَّهُ لَقِیَ عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَبَّاسٍ بِالْمَدِینَةِ بَعْدَمَا کُفَّ بَصَرُهُ، فَقَالَ: یَا ابْنَ عَبَّاسٍ! مَا أَرْضُ الْجَنَّةِ؟ قال: مَرمَرَةٌ بَیضاء، مِن فِضَّةٍ کَأَنَّهَا مِرْآةٌ. قُلْتُ: مَا نُورُهَا؟ قَالَ: مَا رَأَیْتَ السَّاعَةَ الَّتِی تَکُونُ قَبْلَ طُلُوعُ الشَّمْسِ؟ فَذَلِکَ نُورُهَا؛ إِلَّا أَنَّهُ لَیْسَ فِیهَا شَمْسٌ وَلَا زَمْهَرِیرُ. قَالَ: قُلْتُ: فَمَا أَنْهَارُهَا؟ أَفِی أُخْدُودٍ؟ قَالَ: لَا؛ وَلَکِنَّهَا تَجْرِی عَلَى أَرْضِ الجنَّةِ مُستکِفَّةٌ[2]؛ لا تَفیضُ لا هَهُنَا وَلَا هَهُنَا، قَالَ اللَّهُ لَهَا: کُونِی، فَکَانَتْ. قلتُ: فما حُلَلُ الجنَّةِ؟ قال: فیها شَجَرَةٌ فِیهَا ثَمَرٌ کَأَنَّهُ الرُّمَّانُ، فَإِذَا أَرَادَ وَلِیُّ اللَّهِ مِنْهَا کِسْوَةً انْحَدَرَتْ إِلَیْهِ مِنْ غُصْنِهَا، فَانْفَلَقَتْ لَهُ عَنْ سَبْعِینَ حُلَّةً أَلْوَاناً بَعْدَ أَلْوَانٍ، ثُمَّ تَنْطَبِقُ، فَتَرْجِعُ کَمَا کَانَتْ.

رواه ابن أبی الدنیا موقوفاً بإسناد حسن[3].

5375-3722- (4) (حسن) وَرُوِیَ عن حکیم بن معاویة القشیری عن أبیه س قال: سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «فِی الْجَنَّةِ بَحْرٌ لِلْمَاءِ، وَبَحْرٌ لِلَّبَنِ، وَبَحْرٌ لِلْعَسَلِ[4]؛ وَبَحْرٌ لِلْخَمْرِ، ثُمَّ تُشْتَقُّ الْأَنْهَارُ مِنْهَا بَعْدُ».

رواه البیهقی[5].

حکیم بن معاویه قشیری از پدرش س روایت می‌کند: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «در بهشت دریایی از آب و دریای از شیر و دریای از عسل و دریای از مشروب می‌باشد؛ و نهر‌هایی از آنها جاری می‌باشند».

5376-3723- (5) (صحیح) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: لَعَلَّکُمْ تَظُنُّونَ أَنَّ أَنْهَارَ الْجَنَّةِ أُخْدُودٌ فِی الْأَرْضِ؟ لَا وَاللَّهِ، إِنَّهَا لَسَائِحَةٌ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ، إحدی حَافَّتَیْهَا اللُّؤْلُؤُلإ وَالْأُخْرَى الْیَاقُوتُ، وَطِینُهُ الْمِسْکُ الْأَذْفَرُ. قَالَ: قُلْتُ: مَا الْأَذْفَرُ؟ قَالَ: الَّذِی لَا خِلْطَ لَهُ.

رواه ابن أبی الدنیا موقوفاً. ورواه غیره مرفوعاً، والموقوف أشبه بالصواب[6].

از انس بن مالک س روایت است: آیا گمان می‌برید نهر‌های بهشت در خندق یا گودی‌ها جاری می‌باشد؟ به خدا قسم چنین نیست؛ بلکه بر روی زمین جاری است، یک جانب زمرد و جانب دیگر یاقوت و خاک آن مسک أذفر می‌باشد. گفتم: أذفر چیست؟ گفت: مسک خالص که با آن چیزی مخلوط نشده باشد.

5377-2201- (3) (ضعیف جداً موقوف) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسٍ س أیضاً: ﴿نَضَّاخَتَانِ بِالْمِسْکَ وَالْعَنْبَر،ِ یَنْضَخَّانِ عَلَى دُورِ الْجَنَّةِ؛ کَمَا یَنْضَخُ الْمَطَرُ عَلَى دُورِ أَهْلِ الدُّنْیَا.

رواه ابن أبی شیبة موقوفاً[7].

5378-3724- (6) (حسن صحیح) وَعَنهُ قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ الله ج مَا الکَوثَرُ؟ قَالَ: «ذَاکَ نَهْرٌ أَعْطَانِیهِ اللَّهُ - یَعْنِی فِی الجَنَّةِ -، أَشَدُّ بَیَاضًا مِنَ اللَّبَنِ، وَأَحْلَى مِنَ العَسَلِ، فِیهَا طَیْرٌ أَعْنَاقُهَا کَأَعْنَاقِ الجُزُرِ». قَالَ عُمَرُ: إِنَّ هَذِهِ لَنَاعِمَةٌ. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَکَلَتُهَا أَنْعَمُ مِنْهَا».

رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن».

(الجزُر) به ضم جیم و زای: جمع جزور به معنای شتر می‌باشد.   

و از انس س  روایت است: از رسول الله ج سوال شد: کوثر چیست؟ فرمود: «نهری است که خداوند آن را - در بهشت - به من عطا نموده است، آبش سفید‌تر از شیر و شیرین‌تر از عسل می‌باشد؛ در آن پرندگانی هستند که گردن آنها مانند گردن شتر می‌باشد». عمر س گفت: چه لذت‌بخش است. رسول الله ج فرمود: «خوردن آن لذت بیشتری دارد».

7 (فصل فی شجر الجنة وثمارها)



([1]) قلت: فی "صفة الجنة" (55/ 145) بسند ضعیف جداً، فیه (محمد بن عون)؛ متروک، وهو مع وقفه مخالف لما صح موقوفاً ومرفوعاً؛ أن أنهار الجنة سائحة على وجه الأرض، وهو مخرج فی "الصحیحة" (2513)، ویأتی قریباً فی "الصحیح" من هذا الفصل.

([2]) کذا فی نسخ «الترغیب» المطبوعة، وکذا فی «صفة الجنة» لابن أبی الدنیا (130/ 145- ط موسسة الرسالة)، وفی المطبوعة المصریة منه (55/ 144- ط المصریة): «مستکنة»، وفی «العظمة» لأبی الشیخ (599): «متسکبة»! والصواب هو المثبت وکذا وقع فی «صفة الجنة» لأبی نعیم (2/ 169/ 317)، واستکفَّ القوم حول الشیء: أحاطوا به ینظرون إلیه، کذا فی «اللسان». [ش].

([3]) قلت: أنى له الحسن، وفیه عنده (55/ 144) زمیل بن سماک، ولم یوثقه أحد، ولا یعرف إلا فی هذه الروایة کما یستفاد من "الجرح" (1/ 2/ 620)، ومن طریقه أخرجه أبو الشیخ فی "العظمة" (3/ 1101/ 599).

([4]) کذا الأصل وطبعة عمارة، والصواب: (بحر الماء، وبحر اللبن..) إلخ کما قال الناجی، وعلى الصواب وقع عند غیر البیهقی کما یأتی.

([5]) قلت: لقد أبعد المصنف النجعة، فقد أخرجه أیضاً ابن حبان (2623- موارد)، والترمذی (2574) وصححه، وأحمد (5/ 5) کلهم بلفظ (بحر الماء...)، وهو الصواب کما سبق.

([6]) قلت: إسناد المرفوع غیر إسناد الموقوف، وکل منهما صحیح، فلا یعلّ بالموقوف، لا سیّما وهو فی حکم المرفوع، فانظر "الصحیحة" (2513).

([7]) لم أره فی "مصنفه"، وقد رواه عنه ابن أبی الدنیا فی "الصفة" (37/ 70): ثنا یحیى بن یمان عن أبی إسحاق عن أبان عن أنس. و (أبان) هو ابن أبی عیاش؛ متروک، و (أبو إسحاق) عنه لم أعرفه، ورواه أبو نعیم (2/ 49/ 203) عن ابن یمان هذا، وهو ضعیف. ووقع فیه (أبو إسحاق الهزانی)!

فصلی در مورد خیمه‌ها و غرفه‌های بهشت

فصلی در مورد خیمه‌ها و غرفه‌های بهشت

5365-3715- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی مُوسَى الأَشْعَرِیِّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ لِلْمُؤْمِنِ فِی الْجَنَّةِ لَخَیْمَةً مِنْ لُؤْلُؤَةٍ وَاحِدَةٍ مُجَوَّفَةٍ، طُولُهَا فِی السَّمَاءِ سِتُّونَ مِیلًا، لِلْمُؤْمِنِ فِیهَا أَهْلُونَ، یَطُوفُ عَلَیْهِمِ الْمُؤْمِنُ فَلَا یَرَى بَعْضُهُمْ بَعْضًا».

رواه البخاری ومسلم، والترمذی؛ إلا أنه قال: «عَرْضُهَا سِتُّونَ مِیلًا». وهو روایة لهمـا[1].

از ابوموسی اشعری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برای مؤمن در بهشت خیمه‌ای از مروارید توخالی وجود دارد که طول آن شصت میل می‌باشد و در آن همسران متعددی دارد که به آنها سر می‌زند درحالی‌که آنها همدیگر را نمی‌بینند».

و در لفظی آمده است: «عرض آن شصت میل است».

5366-2196- (1) (ضعیف موقوف) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: «إِنَّ لِکُلِّ مُسْلِمٍ خَیْرَةٌ[2]، وَلِکُلِّ خَیْرَةٍ خَیْمَةٌ، وَلِکُلِّ خَیْمَةٍ أَرْبَعَةُ أَبْوَابٍ، یَدْخُلُ عَلَیْهَا مِنْ کُلِّ بَابٍ تُحْفَةٌ وَهَدِیَّةٌ وَکَرَامَةٌ؛ لَمْ تَکُنْ قَبْلَ ذَلِکَ، وَلَا مَراحَاتٍ وَلَا ذَفرَاتٍ وَلَا سُخِرَاتٍ وَلَا طَمَّاحَاتٍ ﴿حُورٌ عِینٞ، ﴿کَأَنَّهُنَّ بَیۡضٞ مَّکۡنُونٞ».

رواه ابن أبی الدنیا من روایة جابر الجعفی موقوفاً.

5367-2197- (2) (ضعیف موقوف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: ﴿حُورٞ مَّقۡصُورَٰتٞ فِی ٱلۡخِیَامِ﴾، قَالَ: الْخَیْمَةُ مِنْ دُرَّةٍ مُجَوَّفَةٍ، طُولُهَا فَرْسَخٌ، وَعَرْضُهَا فَرْسَخٌ، وَلَهَا أَلْفُ بَابٍ مِنْ ذَهَبٍ، حَوْلَها سُرَادِقٌ، دَوْرِهِ خَمْسُونَ فَرْسَخًا، یَدْخُلُ عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ بَابٍ مِنْهَا مَلَکٌ بِهَدِیَّةٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ﻷ.

رواه ابن أبی الدنیا موقوفاً[3].

0-3716- (2) (صحیح) وفی روایة له وللبیهقی: «الْخَیْمَةُ دُرَّةٌ مُجَوَّفَةٌ فَرْسَخٌ فِی فَرْسَخٍ، لَهَا أَرْبَعَة آلَافِ مِصْرَاعٍ مِنْ ذَهَبٍ». وإسناد هذه أصح.

و در روایت بیهقی آمده است که: «خیمه‌، مروارید تو خالی یک فرسخ در یک فرسخ است که برای آن چهار هزار در از طلا می‌باشد».

5368-3717- (3) (حسن صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ غُرَفًا یُرَى ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا، وَبَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا». فَقَالَ أَبُو مَالِکٍ الْأَشْعَرِیُّ: لِمَنْ هِی یَا رَسُولُ اللَّهِ؟ قَالَ: «لِمَنْ أَطَابَ الْکَلَامَ، وَأَطْعَمَ الطَّعَامَ، وَبَاتَ قَائِمًا وَالنَّاسُ نِیَامٌ».

رواه الطبرانی والحاکم، وقال: «صحیح على شرطهما». [مضی 6- النوافل/11].

از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در بهشت منازلی است که بیرون آن از درون آن و درون آن از بیرون آن دیده می‌شود». ابومالک اشعری گفت: ای رسول الله ج، این منازل برای چه کسانی است؟ فرمود: «برای کسی که سخن نیک بگوید و به دیگران غذا بدهد و به شب درحالی‌که مردم خوابیده‌اند، نماز ‌بگذارد».

3718- (4) (حسن صحیح) ورواه أحمد وابن حبان فی «صحیحه» من حدیث أبی مالکٍ الأشعری؛ إلا أنه قال: «أَعَدَّهَا اللَّهُ لِمَنْ أَطْعَمَ الطَّعَامَ، وَأَفْشَى السَّلَامَ، وَصَلَّى بِاللَّیْلِ وَالنَّاسُ نِیَامٌ». [مضی هناک].

و در روایت ابن حبان آمده است: «خداوند برای کسی آماده کرده است که به دیگران غذا بدهد و سلام کردن را ترویج می‌دهد و شب هنگام زمانی که مردم خوابیده‌اند، نماز می‌خواند».

5369-2198- (3) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ وَأَبِی هُرَیْرَةَ ب قَالَا: سُئِلَ رَسُولُ اللهِ ج عَنْ قَوْلِهِ: ﴿وَمَسَٰکِنَ طَیِّبَةٗ فِی جَنَّٰتِ عَدۡنٖ﴾؟ قَالَ: «قَصْرٌ فِی الْجَنَّةِ مِنْ لُؤْلُؤَةٍ، فِیهَا سَبْعُونَ دَارًا مِنْ یَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ، فِی کُلِّ دَارٍ سَبْعُونَ بَیْتًا مِنْ زُمُرُّدَةٍ خَضْرَاءَ، فِی کُلِّ بَیْتٍ سَبْعُونَ سَرِیرًا، عَلَى کُلِّ سَرِیرٍ سَبْعُونَ فِرَاشًا مِنْ کُلِّ لَوْنٍ، عَلَى کُلِّ فِرَاشٍ امْرَأَةٌ، فِی کُلِّ بَیْتٍ سَبْعُونَ مَائِدَةً، عَلَى کُلِّ مَائِدَةٍ سَبْعُونَ لَوْنًا مِنَ طَعَامٍ، فِی کُلِّ بَیْتٍ سَبْعُونَ وَصِیْفًا وَوَصِیفَةً، یُعْطَى الْمُؤْمِنُ مِنَ الْقُوَّةِ[4] مَا یَأْتِی عَلَى ذَلِکَ کُلِّهِ فِی غَدَاةٍ وَاحِدَةٍ».

رواه الطبرانی، والبیهقی بنحوه.

6 (فصل فی أنهار الجنة)



([1]) قلت: تفرد بها عبدالعزیز بن عبدالصمد عن أبی عمران الجونی بسنده عن أبی موسى، أخرجه البخاری (4879)، ومسلم (8/ 148)، والترمذی (2530) وصححه، وخالفه همام بن یحیى عند الشیخین، والدارمی أیضاً (2/ 336) وابن أبی شیبة (13/ 105-106)، وأحمد (4/ 400 و411 و419)، والبیهقی فی "البعث" (181/ 232)؛ کلهم عنه عن أبی عمران الجونی بالروایة الأولى: "طولها فی السماء ستون میلاً". وخالفه أیضاً أبو قدامة الحارث بن عبید عن أبی عمران بلفظ همام. أخرجه مسلم وأبو نعیم فی "الجنة" (230/ 398). وروایتهما أرجح کما لا یخفى، لا سیما ولفظ روایة عبدالعزیز بن عبدالصمد موافقة لهما فی روایة أحمد (4/ 411) عنه، وهی من تحدیثه عن (علی بن عبدالله)، وهو ابن المدینی الثقة الثبت الإمام. والله أعلم. ثم إن لفظ حدیث همام عند الإمام البخاری وقع فی متن "فتح الباری" (6/ 318): "ثلاثون میلاً"! وعلیه جرى الشارح (ص 323)، فیبدو لی أنه خطأ قدیم فی بعض نسخ البخاری، والصواب ما عند الآخرین، فإن البخاری رواه عن شیخه حجاج بن منهال، وقد رواه من طریقه أبو نعیم بلفظهم المتقدم، وقال عقبه: "رواه البخاری فی "الصحیح" عن الحجاج بن منهال". لکن یشکل علیه أن البخاری قال عقبه: "قال أبو عبدالصمد والحارث بن عبید عن أبی عمران: ستون میلاً".

فغایر بین هذا وبین الذی عقب علیه، فالأمر یحتاج بعد إلى مزید من التحقیق ولم یمدنا بشیء منه الحافظ ابن حجر على خلاف عادته فى الجمع بین الروایات. وفوق کل ذی علم علیم. وأما الجهلة فعزوا إلى البخاری الروایة الثانیة دون الأولى!

([2]) أی: الحوراء، والجمع (خیرات) کما فی قوله تعالى: ﴿فِیهِنَّ خَیۡرَٰتٌ حِسَانٞ. وخفی هذا على خریج دار العلوم فقیَّده فی طبعته بالفتحات (خَیَرَة)! فی الموضعین!! وقلَده الجهلة (4/ 419).

([3]) فی "صفة الجنة": (96/ 325) من طریق یوسف بن الصباح الفزاری، عن أبی صالح عنه. وأبو صالح هو (باذام) مولى أم هانىء؛ ضعیف. ویوسف هذا لم أعرفه.

([4]) الأصل: (بقوة)، والتصحیح من "کبیر الطبرانی" وغیره. وهو مخرج فی "الضعیفة" (6706). والجملة الأخیرة منه لها شاهد فی حدیث لأبی هریرة مخرج فی "الصحیحة" برقم (367)، وآخر من حدیث زید بن أرقم تجده فی "الصحیح" (8- فصل).

فصلی در توصیف ساختمان‌های بهشت و خاک و سنگریزه‌اش و جز آن

فصلی در توصیف ساختمان‌های بهشت و خاک و سنگریزه‌اش و جز آن

5357-3711- (1) (حسن لغیره) وَعَن أَبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: قُلْنَا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! حَدِّثْنَا عَنِ الْجَنَّةِ، مَا بِنَاؤُهَا؟ قَالَ: «لَبِنَةُ ذَهَبٍ، وَلَبِنَةُ فِضَّةٍ، وَمِلَاطُهَا الْمِسْکُ، وَحَصْبَاؤُهَا اللُّؤْلُؤُ وَالْیَاقُوتُ، وَتُرَابُهَا الزَّعْفَرَانُ، مَنْ یَدْخُلُهَا ینعَّمُ وَلَا یَبْأَسُ، وَیَخلَّدُ؛ لَا یَمُوتُ، لَا تَبْلَى ثِیَابُهُ، وَلَا یَفْنَى شَبَابُهُ» الحدیث.

رواه أحمد - واللفظ له -، والترمذی والبزار، والطبرانی فی «الأوسط»، وابن حبان فی «صحیحه»، وهو قطعة من حدیث عندهم.

از ابوهریره س روایت است که گفتیم: ای رسول الله ج، در مورد بهشت برای ما سخن بگو که ساختمان‌های آن چگونه است؟ رسول الله ج فرمودند: «ساختمان‌های آن از یک خشت طلا و یک خشت نقره و ملاط آن مسک و سنگریزه‌های آن زمرد و یاقوت و خاک آن زعفران است؛ و هر کسی وارد بهشت شود در آن جاودانه و در ناز و نعمت خواهد بود و متحمل مشقت و خستگی نخواهد شد و نمی‌میرد و لباس‌هایش کهنه نمی‌شود و جوانی‌اش از بین نمی‌رود».

5358-3712- (2) (صحیح لغیره) وروى ابن أبی الدنیا عن أبی هریرةَ موقوفاً قال: «حَائِطُ الجنَّةِ لَبِنَةٌ من ذَهبٍ، ولَبِنَةٌ من فِضَّةٍ، ودُرُجُها الیاقوتُ واللُّؤلُؤُ، قال: وَکنَّا نحدَّثُ أنَّ رَضراضَ أَنهارِها اللُّؤلُؤ، وَتُرابُها الزعفَرانُ».

(الرضراض): بفتح الراء وبضادین معجمتین، و(الحصباء) ممدوداً: هر دو به یک معنا هستند: سنگریزه؛ و گفته شده: «الرضراض» به معنای شن ریزه‌ى کوچک می‌باشد.

از ابوهریره س روایت است که: دیوار بهشت با خشتی از طلا و خشتی از نقره بنا شده و پله‌های آن از یاقوت و زمرد می‌باشد و ما در رابطه با بهشت به هم می‌گفتیم: شن‌ریزه‌هاى رودهای آن یاقوت و خاکش زعفران می‌باشد».

5359-3713- (3) (حسن لغیره) وَعَنِ ابنِ عُمَرَ ب قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ الله ج عَنِ الجَنَّةِ؟ فَقَالَ: «مَن یدخُل الجنَّة یحیى فیها لا یموتُ، وینعَّمُ فیها لا یَبأسُ، لا تَبلى ثِیابُهُ، ولا یَفنى شبابُه». قیل: یا رسولَ اللهِ! ما بِناؤُها؟ قال: «لَبِنَةٌ منِ ذَهَبٍ، ولَبِنَةٌ من فضَّةٍ، ومِلاطُها المِسکُ، وتُرابُها الزَّعفرانُ، وحَصباؤها اللُّؤلؤُ والیاقوتُ».

رواه ابن أبی الدنیا والطبرانی، وإسناده حسن بما قبله.

از ابن عمر ب روایت است: از رسول الله ج در مورد بهشت سؤال شد؟ رسول الله ج فرمود: «هرکس وارد بهشت شود، برای همیشه زنده بوده و نخواهد مُرد و در ناز و نعمت بوده و متحمل مشقت و سختی نخواهد شد؛ لباس‌هایش کهنه نمی‌شود و جوانی‌اش به پیری نمی‌گراید». گفته شد: بنای آن چیست؟ فرمود: «ساختمان‌های بهشت از یک خشت طلا و یک خشت نقره و مَلاط آن مسک و خاک آن از زعفران و سنگریزه‌های آن زمرد و یاقوت می‌باشد».

(المِلاط): به کسر میم: عبارت است از گلی که در بین مصالح بنا قرار داده می‌شود. یعنی گلی که در بین خشت طلا و نقره دیوار قرار داده می‌شود، مسک می‌باشد.

5360-3714- (4) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س قَالَ: «خَلَقَ اللَّهُ تَبارَکَ وَتَعَالى الجَنَّةَ لَبِنَةً مِنْ ذَهَبٍ، وَلَبِنَةً مِنْ فِضَّةٍ، وَمِلَاطَهَا الْمِسْکُ، وَقَالَ لَهَا: تَکَلَّمِی، فَقَالَتْ: ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ، فَقَالَتِ الْمَلَائِکَةُ: طُوبَى لَکِ مَنْزِلُ الْمُلُوکِ».

از ابوسعید خدری س روایت است که: خداوند بهشت را با خشتی از طلا و خشتی از نقره و ملاطی از مسک آفرید و به آن فرمود: «سخن بگو؛ بهشت گفت: ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١ [المؤمنون: 1] «به راستی مؤمنان رستگار شدند». پس ملائکه گفتند: مژده باد تو را منزل پادشاهان».

رواه الطبرانی، والبزار - واللفظ له - مرفوعاً وموقوفاً. وقال: «لا نعلم أحداً رفعه إلا عدی بن الفضل، یعنی عن الجریری عن أبی نضرة عنه، وعدی بن الفضل لیس بالحافظ، وهو شیخ بصری» انتهى.

(قال الحافظ): «قد تابع عدیَّ بنَ الفضل على رفعِه».

(صحیح لغیره) وهبُ بْنُ خَالِدٍ عَنِ الْجُرَیْرِیِّ عَنْ أَبِی نَضْرَةَ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ، ولفظه: قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَحَاطَ حَائِطَ الْجَنَّةِ لَبِنَةً مِنْ ذَهَبٍ، وَلَبِنَةً مِنْ فِضَّةٍ، ثُمَّ شَقَّقَ فِیهَا الْأَنْهَارَ، وَغَرَسَ فِیهَا الْأَشْجَارَ، فَلَمَّا نَظَرَت الْمَلَائِکَةُ إِلَى حُسْنِهَا قَالَتْ: طُوبَا لکَ فِی مَنَازِلِ الْمُلُوکِ».

أخرجه البیهقی وغیره، ولکن وقفه هو الأصح المشهور. والله أعلم.

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند دیوار بهشت را با خشتی از طلا و خشتی از نقره آفرید؛ سپس در آن رودهایی به جریان انداخت و درختانی در آن کاشت؛ هنگامی که ملائکه به زیبایی آن نگریستند گفتند: خوشا بر تو منزل‌های پادشاهان».

5361-2191- (1) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «خَلَقَ اللَّهُ جَنَّةَ عَدْنٍ بِیَدِهِ، وَدَلَّی فِیهَا ثِمَارَهَا، وَشَقَّ فِیهَا أَنْهَارَهَا، ثُمَّ نَظَرَ إِلَیْهَا فَقَالَ لَهَا تَکَلَّمِی، فَقَالَتْ: ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ، فَقَالَ: وَعِزَّتِی وَجَلَالِی لَا یُجَاوِرُنِی فِیکِ بِخَیْلٌ».

رواه الطبرانی فی «الکبیر» و «الأوسط» بإسنادین أحدهما جید. [مضی22- البر/10].

0-2192- (2) (ضعیف جداً) ورواه ابن أبی الدنیا من حدیثِ أنس أَطول منه، ولفظُه: قَالَ رَسُولُ الله ج: «خَلَقَ اللَّهُ جَنَّةَ عَدْنٍ بِیَدِهِ، لَبِنَةً مِنْ دُرَّةٍ بَیْضَاءَ، وَلَبِنَةً مِنْ یَاقُوتَةٍ حَمراءَ، ولَبِنَةٌ مِنْ زَبَرْجَدَةٍ خَضْرَاءَ، وَمِلَاطُهَا مِسْکٌ، حَشِیشُهَا الزَّعْفَرَانُ، حَصْبَاؤُهَا اللُّؤْلُؤُ، تُرَابُهَا الْعَنْبَرُ. ثُمَّ قَالَ لَهَا: انْطِقِی. قَالَت: ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ. فقال اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: وَعِزَّتِی وَجَلَالِی لَا یُجَاوِرُنِی فِیکِ بَخِیلٌ». ثُمَّ تلا رَسُولُ اللَّهِ ج: ﴿وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ. [مضی الکلام علیه هناک].

5362-2193- (3) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أَرْضُ الْجَنَّةِ بَیْضَاءُ، عَرْصَتُهَا صُخُورُ الْکَافُورِ، وَقَدْ أَحَاطَ بِها الْمِسْکُ مِثْلَ کُثْبَانِ الرَّمْلِ، فِیهَا أَنْهَارٌ مُطَّرِدَةٌ، فَیَجْتَمِعُ فِیهَا أَهْلُ الْجَنَّةِ، أَدْنَاهُمْ وَآخِرُهُمْ، فَیَتَعَارَفُونَ، فَیَبْعَثُ اللَّهُ رِیحَ الرَّحْمَةِ، فَتُهِیجُ عَلَیْهِمْ رِیحُ الْمِسْکِ، فَیَرْجِعُ الرَّجُلُ إِلَى زَوْجَتِهِ وَقَدِ ازْدَادَ حُسْنًا وَطِیبًا، فَتَقُولُ لَهُ: قَدْ خَرَجْتَ مِنْ عِنْدِی وَأَنَا بِکَ مُعْجَبَةٌ، وَأَنَا بِکَ الْآنَ أَشَدُّ إعجابًا».

رواه ابن أبی الدنیا[1].

5363-2194- (4) (ضعیف) وَعَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ مَرَاغًا مِنْ مِسْکٍ؛ مِثْلُ مَرَاغِ دَوَابِّکُمْ فِی الدُّنْیَا».

رواه الطبرانی بإسناد جید[2].

5364-2195- (5) (ضعیف) وَعَنْ کُرَیْبٍ؛ أَنَّهُ سَمِعَ أُسَامَةَ بْنَ زَیْدٍ س یَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَلَا هَل مُشَمِّرٌ لِلْجَنَّةِ؟ فَإِنَّ الْجَنَّةَ لَا خَطَرَ لَهَا، هِیَ وَرَبِّ الْکَعْبَةِ نُورٌ یَتَلَأْلَأُ، وَرَیْحَانَةٌ تَهْتَزُّ، وَقَصْرٌ مَشِیدٌ، وَنَهَرٌ مُطَّرِدٌ، وَثَمَرَةٌ نَضِیجَةٌ، وَزَوْجَةٌ حَسْنَاءُ جَمِیلَةٌ، وَحُلَلٌ کَثِیرَةٌ، وَمَقَامٌ فِی أَبَدٍ، فِی دَارٍ سَلِیمَةٍ، وَفَاکِهَةٌ وَخُضْرَةٌ، وَحَبرَةٌ وَنِعْمَة، فِی مَحِلَّةٍ عَالِیَةٍ بَهِیَّةٍ». قَالُوا: نَعم یَا رَسُولَ اللَّهِ! نَحْنُ الْمُشَمِّرُونَ لَهَا. قَالَ: «قُولُوا إِنْ شَاءَ اللَّهُ». فَقَالَ القومُ: إِنْ شَاءَ اللَّهُ.

رواه ابن ماجه وابن أبی الدنیا والبزار، وابن حبان فی «صحیحه»، والبیهقی؛ کلهم من روایة محمد بن مهاجر عن الضحاک المعافری عن سلیمان بن موسى عنه.

ورواه ابن أبی الدنیا أیضاً مختصراً قال: عن محمد بن مهاجر الأنصاری: حدثنی سلیمان بن موسى. کذا فی أصول معتمدة؛ لم یذکر فیه الضحاک. وقال البزار: «لا نعلم رواه عن النبیِّ ج إلا أُسامة، ولا نعلم له طریقاً عن أسامة إلا هذه الطریق، ولا نعلم رواه عن الضحاک إلا هذا الرجل محمد بن مهاجر».

(قال الحافظ عبدالعظیم): «محمد بن مهاجر - وهو الأنصاری - ثقة احتج به مسلم وغیره، والضحاک لم یُخرِّج له من أصحاب الکتب الستة أحد غیر ابن ماجه، ولم أقف فیه على جرح ولا تعدیل لغیر ابن حبان، بل هو فی عداد المجهولین، وسلیمان بن موسى هو الأشدق؛ یأتی ذکره[3]».

5 (فصل فی خیام الجنة وغرفها وغیر ذلک)



([1]) قلت: فی إسناده فی "صفة الجنة" ثلاثة ضعفاء على نسق واحد، وبعضهم أشد ضعفاً من بعض، وقد خرجته فی "الضعیفة" (6902).

([2]) قلت: کلا؛ فإن فیه (عبدالحمید بن سلیمان) ضعفه الجمهور، وتبعهم الهیثمی فی بعض الأحادیث، وهو مخرج فی "الضعیفة" (3012). وأما الجهلة فقالوا: "حسن"!

([3]) قلت: هو الأموی مختلف فیه، والعلة من الراوی عنه (الضحاک)، وقد أسقطه من الإسناد بعض المدلسین، وهو مخرج فی "الضعیفة" (3358).