معرفی سوره: سورهی «عبس» مکی است و بعد از سورهی «نجم» نازل شده و مشتمل بر 42 آیه است.
مناسب آن با سورهی قبل: در پایان سورهی «نازعات» خداوند وظیفهی پیامبر نسبت به قیامت را انذار و ترساندن از آن دانست و در آغاز این سوره نیز بیان میدارد که چه کسی انذار در او تأثیر دارد و باید او را انذار دادرد و چه کسی آنگونه نیست و وظیفهی پیامبر در برابر هم گروه چیست.
محور سوره: رفتار انسان در برابر دعوت و بازتاب آن در قیامت.
سوره دارای پنچ مبحث است:
سبب نزول آیت آغازین سوره: روزی رسول الله ص در مجلس با بزرگان قریش مثل عُتبه، شیبه، عباس بن عبدالمطلب، أبوجهل و أبی بن خلف نشسته و در حال دعوت آنها به اسلام بود، که ناگهان یکی از یارانش به نام عبدالله بن أم مکتوم (عبدالله بن شریح) که نابینا بود و متوجه آن جلسه نشده بود وارد آن مجلس شد و خطاب به پیامبر عرض داشت: «یا رَسولَ الله عَلِمَنیِ ممـَّا عَلَّمَککَ اللّهُ» یعنی «ای رسول خدا! آن چه را خداوند به تو یاد داده است به من یاد ده». رسول الله ص از این رفتار عبدالله ناراحت شده و چهره درهم کرده و روی گرداند. این رفتارش سبب شد که خداوند آیات نخستین این سوره را نازل کند و پیامبر را نسبت به این عملش آگاه سازد. بعد از آن زمان هرگاه پیامبر، عبدالله بن أم مکتوم بسیار او را گرامی میداشت و میفرمود: «مَرحَبا بِمَنُ عَاتَبَنیِ فَیه رَبّیِ» یعنی: مرحبا بر آنکه خداوند به خاطر او مرا سرزنش کرد.
مبحث اول: عتابی الهی
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیم
﴿عَبَسَ وَتَوَلَّىٰٓ١ أَن جَآءَهُ ٱلۡأَعۡمَىٰ٢ وَمَا یُدۡرِیکَ لَعَلَّهُۥ یَزَّکَّىٰٓ٣ أَوۡ یَذَّکَّرُ فَتَنفَعَهُ ٱلذِّکۡرَىٰٓ٤ أَمَّا مَنِ ٱسۡتَغۡنَىٰ٥ فَأَنتَ لَهُۥ تَصَدَّىٰ٦ وَمَا عَلَیۡکَ أَلَّا یَزَّکَّىٰ٧ وَأَمَّا مَن جَآءَکَ یَسۡعَىٰ٨ وَهُوَ یَخۡشَىٰ٩ فَأَنتَ عَنۡهُ تَلَهَّىٰ١٠﴾ [عبس: 1-10].
ترجمه:
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«چهره درهم کشید و روی برگرداند (1) از اینکه نابینا به نزدش آمد! (2) و چه تو را آگاه ساخته است شاید او پاک شود (3) یا بند گیرد و آن پند به او نفع رساند! (4) اما کسی که بینیازی نمود (5) پس تو به او میپردازی (6) و چیزی بر تو نیست اگر پاک نشود! (7) و اما آنکه شتابان به نزد تو آمد (8) در حالی که بیمناک بود (9) پس تو از او به دیگری مشغول میشود! (10)».
توضیحات:
﴿عَبَسَ﴾: چهره در هم کشید و روی ترش کرد. ﴿ٱلۡأَعۡمَىٰ﴾: مقصود عبدالله بن أم مکتوم است که پیامبر به سبب پافشاری او در مجلس بزرگان قریش، چهره درهم کشید. ﴿وَمَا یُدۡرِیکَ﴾: و چه چیزی و یا کسی تو را نسبت به درون او آگاه ساخته است! از مادهی «إدراء» به معنای باخبر ساختن است و اینگونه نیز معنا میکنند: «و تو چه دانی؟».﴿لَعَلَّ﴾: از ادات ترجی و امید. ﴿ٱلذِّکۡرَىٰٓ﴾: پند و اندرز و موعظه، قرآن. ﴿ٱسۡتَغۡنَىٰ﴾: بینیاز دانست، به واسطهی ثروت و قدرت، خود را از خدا و رسولش بینیاز دانست مثل برزگان قریش. ﴿تَصَدَّىٰ﴾: در اصل «تَصَدَّىٰ» است به معنای روی میکنی و گوش فرا میدهی و توجه میکنی به کسی. ﴿تَلَهَّىٰ﴾: در اصل «تَتَلَهّی» میگردانی از کسی و به کسی دیگر مشغول میشوی.
مفهوم کلی آیات:
حرص و علاقهی شدید رسول الله ص به دعوت و ارشاد، سبب شد خداوند در قرآن بارها او را مورد خطاب قرار دهد و حتی در مواضعی با تندی او را عتاب نماید، از این رو باید در هر کاری حتی دعوت، مساوات و تعادل را در نظر گرفت و در امور دعوی، تمایل و اشتیاق مخاطب را معیار قرار داد، نه مقام و جایگاه.
مبحث دوم: قرآن، موعظهی جاودان
﴿کَلَّآ إِنَّهَا تَذۡکِرَةٞ١١ فَمَن شَآءَ ذَکَرَهُۥ١٢ فِی صُحُفٖ مُّکَرَّمَةٖ١٣ مَّرۡفُوعَةٖ مُّطَهَّرَةِۢ١٤ بِأَیۡدِی سَفَرَةٖ١٥ کِرَامِۢ بَرَرَةٖ١٦﴾ [عبس: 11-16].
ترجمه:
«هرگز (بدان رفتار برنگرد)، به راستی که آن (آیات قرآن) پند است (11) پس هر کس خواهد از آن پند گیرد (12) در نامههایی است گرانقدر (13) بلندمرتبه و پاک داشته شده (14) به دستان نویسندگانی (15) بزرگوارِ نیک کردار (16)».
توضیحات:
﴿صُحُفٖ﴾: ج صحیفه، آن چه برای مینگارند. ﴿مُّکَرَّمَةٖ﴾: گرامی داشته شده. کرامت قرآن به سبب محتوا و نزول از لوح محفوظ است. ﴿مَّرۡفُوعَةٖ﴾: والامقام در نزد خداوند. ﴿مُّطَهَّرَةِۢ﴾: پاکیزه از هر ناپاکی و عیب و نقص و از دسترسی شیاطین. ﴿سَفَرَةٖ﴾: ج سافِر، سفیر و واسطه بین خداوند و پیامبران، یا سافر به معنای کاتب است که قرآن را از لوح محفوظ مینویسد یا اعمال بندگان را مینگارند. ﴿کِرَامِۢ﴾: دارای کرامت و بزرگی. ﴿بَرَرَةٖ﴾ ج بارّ: به معنای نیکوکار و راستگو.
مفهوم کلی آیات:
قرآن پیامی است جاودانه برای تمامی آنانی که در طلب پند و اندرزند و قرآن را سفیرانی از جنس نور و نیکوکارانی گرامی بر قلب پاکترین فرد بشریت فرود آوردهاند و تنها پاکیزگان به آن دست مییابند و روشناسی زندگانی خویش میسازند.
مبحث سوم: هشداری به ناسپاسان
﴿قُتِلَ ٱلۡإِنسَٰنُ مَآ أَکۡفَرَهُۥ١٧ مِنۡ أَیِّ شَیۡءٍ خَلَقَهُۥ١٨ مِن نُّطۡفَةٍ خَلَقَهُۥ فَقَدَّرَهُۥ١٩ ثُمَّ ٱلسَّبِیلَ یَسَّرَهُۥ٢٠ ثُمَّ أَمَاتَهُۥ فَأَقۡبَرَهُۥ٢١ ثُمَّ إِذَا شَآءَ أَنشَرَهُۥ٢٢ کَلَّا لَمَّا یَقۡضِ مَآ أَمَرَهُۥ٢٣﴾ [عبس: 17-23].
ترجمه:
«مرگ بر انسان (کافر)، چقدر ناسپاس است! (17) او را از چه چیزی آفرید! (18) از نطفهای او را آفرید سپس سامانش داد (19) پس راه (خیر و شر) را بر او آسان نمود (20) سپس او را میراند و در قبرش نهاد (21) سپس هرگاه خواست او را زنده میکند (22) هرگز! (حق خداوند اینگونه نیست) هیچگاه به جای نیاورد آن چه را به او امر کرد (33)».
توضیحات:
﴿قُتِلَ﴾: لعنت و عذاب بر او، کشته باد! ﴿ٱلۡإِنسَٰنُ﴾: در اینجا مقصود انسان کافر و ناسپاس است. ﴿مَآ أَکۡفَرَهُۥ﴾: صیغهی تعجب، چقدر ناسپاس است! ﴿نُّطۡفَةٍ﴾: آمیختهی آب مرد و زن که سرآغاز مراحل خلقت انسان است. ﴿قَدَّرَهُۥ﴾: تقدیر خلقت انسان به معنای موزون ساختن و او را به حالت کنونی در آوردن و طی نمودن مراحل خلقت است، یا اینکه تقدیر یعنی تعیین میزان رزق، عمر، عمل، سعادت و شقاوت. ﴿ٱلسَّبِیلَ﴾: راه خیز و شر، و یا در اینجا مقصود پایان مرحلهی خلقت و خروج از رحم مادر است. ﴿یَسَّرَهُ﴾: راه سعادت را بر او هموار ساخت و یا راه خروج از رحم مادر را برای او آسان نمود. ﴿فَأَقۡبَرَهُ﴾: او را در قبر قرار داد، دلالتی بر شرافت انسان. نسبت به سایر مخلوقات. ﴿إِذَا شَآءَ﴾: هرگاه بخواهد، و این آیه دلالتی است بر اینکه زمان وقوع قیامت را فقط خداوند میداند. ﴿لَمَّا یَقۡضِ مَآ أَمَرَهُۥ﴾: هرگز این انسان ناسپاس (و حتی هر انسانی) حق آن چه را خداوند به او امر کرده بود کامل به جای نیاورد.
مفهوم کلی آیات:
آفرینش انسان از مایعی پست و بیارزش، دلالت بر عظمت خالق و ضعف مخلوق دارد. چگونگی انتقال تمامی صفات و خصوصیات ظاهری و درونی از یک نسل به نسل دیگر به سبب همین مایع پست، دلالتی قویتر بر این عظمت است. اما عجیبتر از تمامی اینها آن است که چگونه انسان اصل خلقت خویش را فراموش کرده و در برابر خالق خویش به نافرمانی میپردازد.
مبحث چهارم: رستاخیز طبیعت و لزوم اندیشیدن در آن
﴿فَلۡیَنظُرِ ٱلۡإِنسَٰنُ إِلَىٰ طَعَامِهِۦٓ٢٤ أَنَّا صَبَبۡنَا ٱلۡمَآءَ صَبّٗا٢٥ ثُمَّ شَقَقۡنَا ٱلۡأَرۡضَ شَقّٗا٢٦ فَأَنۢبَتۡنَا فِیهَا حَبّٗا٢٧ وَعِنَبٗا وَقَضۡبٗا٢٨ وَزَیۡتُونٗا وَنَخۡلٗا٢٩ وَحَدَآئِقَ غُلۡبٗا٣٠ وَفَٰکِهَةٗ وَأَبّٗا٣١ مَّتَٰعٗا لَّکُمۡ وَلِأَنۡعَٰمِکُمۡ٣٢﴾ [عبس: 24-32].
ترجمه:
«پس انسان باید به غذایش بنگرد (24) ما چگونه باران را به شگفتی فرو فرستادیم! (25) سپس زمین را حیرتآور شکافتیم (26) آنگاه در آن دانه رویاندیم (27) و انگور و سبزی (28) و زیتون و نخل (29) و بوستانهای انبوه (30) و میوه و علف (32) برای بهرهمندی شما و چهارپایانتان (32)».
توضیحات:
﴿إِلَىٰ طَعَامِهِۦٓ﴾: بهسوی عذایش که چگونه به وجود میآید و زندگی او در گرو آن است. ﴿صَبَبۡنَا﴾: باراندیم، فرو ریختیم.
نکته: ﴿صَبّٗا﴾ و ﴿شَقّا﴾ در این دو آیه از لحاظ إعرابی مفعول مطلق تأکیدی هستند. ﴿حَدَآئِقَ﴾: ج حدیقة: باغها. ﴿غُلۡبٗا﴾ ج أغلب و غلباء: انبوه و تنومند. ﴿أَبّٗا﴾: گیاهان خودرو که چراگاه حیوانات است.
مفهوم کلی آیات:
خداوند نگاه این انسان را متوجه نعمتی میسازد که بدون آن زندگی بر او ممکن نمیباشد. شناخت خواص و ارزش آن و چگونگی شکل گرفتنش، او را با خالق و بخشندهی آن نعمت عظیم آشنا میکند و در او حسن شکرگزاری پدید میآورد و این پیام را به او میدهد که باید پاسخگوی چگونه استفاده کردن از آن نعمت بزرگ باشد که همان رستاخیز طبیعت و زنده شدن زمین بعد از مرگش خود حکایت از ممکن بودن رستاخیز مردگان دارد تا در آن روز این انسان محصول دنیای خویش را برداشت کند.
مبحث پنجم: رستاخیز مردگان
﴿فَإِذَا جَآءَتِ ٱلصَّآخَّةُ٣٣ یَوۡمَ یَفِرُّ ٱلۡمَرۡءُ مِنۡ أَخِیهِ٣٤ وَأُمِّهِۦ وَأَبِیهِ٣٥ وَصَٰحِبَتِهِۦ وَبَنِیهِ٣٦ لِکُلِّ ٱمۡرِیٕٖ مِّنۡهُمۡ یَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ یُغۡنِیهِ٣٧ وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ مُّسۡفِرَةٞ٣٨ ضَاحِکَةٞ مُّسۡتَبۡشِرَةٞ٣٩ وَوُجُوهٞ یَوۡمَئِذٍ عَلَیۡهَا غَبَرَةٞ٤٠ تَرۡهَقُهَا قَتَرَةٌ٤١ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡکَفَرَةُ ٱلۡفَجَرَةُ٤٢﴾ [عبس: 33-42].
ترجمه:
«پس آنگاه که آواز گوشخراش در رسد (33) روزی که بگریزد شخص از برادرش (34) و مادرش و پدرش (35) و همسرش و فرزندانش (36) در آن روز برای هر کدام از ایشان حالتی است که او را کفایت میکند (37) آن روز چهرههایی درخشان است (38) خندان و شادمان است (39) و در آن روز بر چهرههایی غبار است (40) تارکی آن را فرو میگیرد (41) اینان همان کافران بزهکارند (42)».
توضیحات:
﴿ٱلصَّآخَّةُ﴾: صدای هولناک و کرکننده، در اینجا در این مراد نفخهی دوم صور است که همهی مردگان به واسطهی آن زنده و به صحرای محشر رانده میشوند. ﴿صَٰحِبَتِه﴾: همسر. ﴿بَنِیهِ﴾: ج أبن: فرزندان.
نکته: ذکر این افراد به سبب قرابت و دلسوزی آنهاست.
﴿ٱمۡرِیٕٖ﴾: شخص، زن و مرد. ﴿شَأۡن﴾: جایگاه، کار و بار، حالت، وضعیت. ﴿یُغۡنِیهِ﴾: بینیاز میسازد او را از اینکه در احوال دیگران تجسس کند و عکسالعمل نشان دهد. ﴿مُّسۡفِرَةٞ﴾: روشن و سفید و تابناک (به سبب آثار عبادت).﴿مُّسۡتَبۡشِرَةٞ﴾: ظهور شادمانی بر صورت مومنین بر اثر شادمانی درونی. ﴿غَبَرَةٞ﴾: غبار اندوه و پریشانی از عذابی که در انتظار کافرین است. ﴿تَرۡهَقُهَا﴾: فرو میگیرد و میپوشاند صورتهای آنها را. ﴿قَتَرَةٌ﴾: سیاهی و دود، تیرگی صورت (به سبب آثار گناه). ﴿کَفَرَةُ﴾: کافر: پوشاننده و انکارکنندهی حقیقت. ﴿فَجَرَةُ﴾ فاجر: بزهکار و خلافکار، کسی که از حقیقت چرخ میخورد.
مفهوم کلی آیات:
وحشت حاکم بر قیامت به اندازهای است که انسان را هراسان میسازد. قرابت و خویشاوندی حتی از نوع بسیار نزدیک آن نیز، نه تنها مایهی دلخوشی نیست بلکه موجب فرار از همدیگر است تا مبادا طلبکاری پیدا شود و اوضاع را بر او سختتر سازد. در آن روز اثرات نعمت و عذاب از یک سو و اثرات عبادت و گناه از دیگر سو، چهرهها را دگرگون ساخته و سیمای بهشتیان را نورانی و درخشان و صورت دوزخیان را غبار آلود و تیره میسازد.
برداشتها فواید سوره:
1- دعوتگر باید پیوسته گشادهرویی و خوشرفتاری را در شرایط دعوت حفظ کند.
2- رعایت اولویتها در امر دعوت و تبلیغ، از ضروریاتها به شما میرود و همیشه مشتاقان هدایت بر منکرین و مخالفین ترجیح دارند.
3- عتاب و تذکر در برابر اشتباه، از اسباب بازدارندهای است که سبب آگاهی و عدم تکرار خطا میشود.
4- معیار شخصیت و بزرگی، به تقوی و ایمان است نه مقام و منصب.
5- آشنایی بیشتر و کاملتر انسان نسبت به منشأ خلقت خویش، سبب زیادت یقین و اعتقاد نسبت به خالق میشود.
6- فرار مردم از همدیگر در قیامت، هشداری است جدی تا هر انسانی در این دنیا، هر چه بیشتر در پی کسب ثواب و اعمال نیکو باشد.
7- قاری قرآن در مرتبهی فرشتگانی است که رابطین بین خدا و پیامبر ص در نزول قرآن میباشند. امام مسلم از عایشه از رسول خدا ص نقل میکند. «الْمَاهِرُ بِالْقُرْآنِ مَعَ السَّفَرَةِ الْکِرَامِ الْبَرَرَةِ وَالَّذِى یَقْرَأُ الْقُرْآنَ یَتَتَعْتَعُ فِیهِ وَهُوَ عَلَیْهِ شَاقٌّ فَلَهُ أَجْرَانِ». «هر کس در قرآن مهارت داشته باشد همراه فرشتگانی بلند مرتبهی نیکوکار است و آن کس که قرآن را به رحمت میخواند و قرائت بر او دشوار است پس برای او دو پاداش است».
8- حس بصری در مورد تکبر ورزیدن انسان میگوید: «کَیف یَتکبَّرُ مَنُ خّرَجَ مَن سَبیلِ البَولِ مرتَّینِ!». «چگونه تکبر میورزد کسی که دو بار از مجرای ادارا خارج شده است!».
***
معرفی سوره: سورهی «نازعات» مکی است و بعد از سورهی «نبأ» نازل شده و شامل 46 آیه است.
مناسبت آن با سورهی قبل: بررسی شبهات منکرین قیامت دربارهی بازگشت به زندگی مجدد، موضوع مشترک هر دو سوره است، همچنین پایان سورهی نبأ سخن از ملائکه و آغاز این سوره نیز قسم به چند گروه از ملائکه است.
محور سوره: قیامت و دلایل حتمی و لازم بودن آن جهت تحقق عدل خداوند با اشاره به سرانجام طغیان فرعون.
سوره شامل شش میحث است:
مبحث اول: فرشتگان خداوند
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیم
﴿وَٱلنَّٰزِعَٰتِ غَرۡقٗا١ وَٱلنَّٰشِطَٰتِ نَشۡطٗا٢ وَٱلسَّٰبِحَٰتِ سَبۡحٗا٣ فَٱلسَّٰبِقَٰتِ سَبۡقٗا٤ فَٱلۡمُدَبِّرَٰتِ أَمۡرٗا٥﴾ [النازعات: 1-5].
ترجمه:
به نام خدا بخشایندهی مهربان
«سوگند به فرشتگانی که جان (کافران) را به سختی بیرون کشند (1) و سوگند به فرشتگانی که جان (مؤمنین) را به نرمی گیرند (2) و سوگند به فرشتگانی که شناکنان در حرکتند (3) پس بر همدیگر سبقت میگیرند (4) و (بدین گونه) هر امری را اداره میکنند (5)».
توضیحات:
﴿نَّٰزِعَٰتِ﴾: بیرونکشندگان، مقصود فرشتگانی است که مأمور قبض روح کافران هستند و جان آنان را به سختی و تندی میگیرند. ﴿غَرۡقٗا﴾: مصدر به معنای اغراقآمیز، در نهایت شدت و سختی. ﴿ٱلنَّٰشِطَٰتِ﴾: گیرندگان با نرمی، سهولت و با سرعت؛ مقصود فرشتگانیاند که جان مؤمنین را به آسانی و احترام میگیرند. ﴿نَشۡطٗا﴾: مصدر به معنای نهایت آسانی و سرعت در گرفتن به گونهای صاحبش احساس ناراحتی نکند. ﴿ٱلسَّٰبِحَٰتِ﴾: حرکتکنندگان با نرمی و سرعت، شناور فرشتگانی که برای فرمانبرداری اوامر خدا بهسوی زمین به پرواز درآیند. ﴿سَبۡحٗا﴾: مصدر به معنای نهایت سرعت و روانی در حرکت. ﴿ٱلسَّٰبِقَٰتِ﴾: سبقتگیرندگان، به خاطر نهایت اشتیاق در فرمانبرداری، در پی انجام سریع اوامر خداوند هستند و بر هم سبقت میگیرند. ﴿سَبۡقٗا﴾: مصدر به معنای نهایت تلاش در سبقت گرفتن. ﴿ٱلۡمُدَبِّرَٰتِ﴾: ادارهکنندگان؛ بر حسب اوامر خداوند، فرشتگانی که در حال ادارهی امور عالم هستند و هر گروه مسؤول امری خاص میباشند مثل رزق و روزی، عمر موجودات، وحی و رسالت، قبض روح و ...
مفهوم کلی آیات:
عذاب و پاداش بندگان، با شیوهی قبض روح آغاز میشود و در جهنم و بهشت به نهایت خود میرسد و پیوسته نیز در حال ازدیاد است. خداوند در این آیات به گروههای مختلفی از فرشتگان سوگند یاد میکند تا هم نمونهای بارز از شیوهی فرمانبرداری را به ما نشان دهد و هم نظم حاکم بر ادارهی هستی را در جلو دیدگان ما ترسیم کند و هم به ما بفهماند که بین اهل حق و باطل هیچ مشابهت و مناسبتی نیست و هر گروه به فراخوار حالش با او رفتار میشود.
مبحث دوم: بازگشت زیانبار کافران
﴿یَوۡمَ تَرۡجُفُ ٱلرَّاجِفَةُ٦ تَتۡبَعُهَا ٱلرَّادِفَةُ٧ قُلُوبٞ یَوۡمَئِذٖ وَاجِفَةٌ٨ أَبۡصَٰرُهَا خَٰشِعَةٞ٩ یَقُولُونَ أَءِنَّا لَمَرۡدُودُونَ فِی ٱلۡحَافِرَةِ١٠ أَءِذَا کُنَّا عِظَٰمٗا نَّخِرَةٗ١١ قَالُواْ تِلۡکَ إِذٗا کَرَّةٌ خَاسِرَةٞ١٢ فَإِنَّمَا هِیَ زَجۡرَةٞ وَٰحِدَةٞ١٣ فَإِذَا هُم بِٱلسَّاهِرَةِ١٤﴾ [النازعات: 6-14].
ترجمه:
«روزی که لرزنده به لرزه در آید (6) به دنبال آن، پیآینده بیاید (7) دلهایی در آن روز ترسان باشند (8) دیدگانش فرو افتاد است (9) میگویند: آیا ما به حالت نخستین، بازگردانده شویم! (10) آیا هنگامی که استخوانهایی پوسیده شدیم [باز به زندگی برگردانده شویم!] (11) گویند: در آن صورت، این (بازگشت) بازگشتی زیانبار است (12) پس آن تنها یک بانگ تند است (13) پس آنگاه (همهی) ایشان در صحرای هموار (محشر) باشند (14)».
توضیحات:
﴿تَرۡجُفُ﴾: میلرزد.﴿ٱلرَّاجِفَةُ﴾: زلزله، لرزنده، مراد اولین دمیدن در صور است که سبب هلاکت همه چیز در این دنیا میشود. ﴿تَتۡبَعُهَا﴾: در پی آن میآید. ﴿ٱلرَّادِفَةُ﴾: در پی آینده، لرزهی بعدی یا نفخهی دوم صور که در پی اولی واقع میشود و بدین سبب نیز رادفه نامیده میشود، زیرا از جنس راجفه و به دنبال آن میآید. ﴿قُلُوبٞ یَوۡمَئِذٖ وَاجِفَةٌ﴾: ترسان و هراسان و نگردان، مراد قلبهای کافران است که عملکرد خویش نگران است. ﴿أَبۡصَٰرُهَا خَٰشِعَةٞ﴾: چشم کافران و گناهکاران بر اثر وحشت و هول قیامت فرو افتاده است. ﴿مَرۡدُود﴾: برگشت داده شده. ﴿حَافِرَة﴾: برگشت به حالت نخستین، در اینجا مراد بازگشت به زندگی دوباره است. اساسیترین شبههای که این گروه کافر در دنیا مطرح میکرد آن بود که چگونه ممکن است بعد از مرگ، دوباره زندگی از سر گرفته شود. ﴿عِظَٰمٗا نَّخِرَةٗ﴾: استخوان پوسیده و خاک شده. پس چگونه ممکن است دوباره استخوان بعد از خاک شدن جمع شود. ﴿کَرَّةٌ﴾: بازگشتی، تکرار دوبارهی زندگی، پس اگر چنین شود و استخوان زنده شود زندگی دوباره، برای ما بس زیانبار خواهد بود. این سخن را کافرین از روی استهزاء و جهت تاکید بر انکار خویش میگفتند: ﴿زَجۡرَةٞ﴾: نهیب، فریاد آمرانه، دومین دمیدن در صور که در یک لحظه سبب حیات دوبارهی تمام موجودات میشود. ﴿ٱلسَّاهِرَةِ﴾: سطح زمین، بیابان سفید و همواره. در اصل به معنای شب زندهداری است و در اینجا مراد صحرای محشر است، زیرا وحشت و سختی آن، خواب را از چشم انسان میگیرد، به بیابان نیز ساهره گویند، زیرا گستردگی آن سبب ایجاد ترس و وحشت میشود.
مفهوم کلی آیان:
قیامت با دو بار دمیدن در صور (شیپور) بر پا میشود. دمیدنی که ارتعاش صدایش همه را بیجان میکند و تکرار آن خلایق را در صحرای وسیع محشر گرد هم میآورد. خوشا به حال مؤمنان که هیچ هراسی از آن اجتماع عظیم ندارند! و وای بر حال کافران که جز وحشت و زیان و عذاب چیزی در انتظار خویش نمیبینند!.
مبحث سوم: داستان موسی و فرعون، نمونهای از دعوت و انکار
﴿هَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ مُوسَىٰٓ١٥ إِذۡ نَادَىٰهُ رَبُّهُۥ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوًى١٦ ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ١٧ فَقُلۡ هَل لَّکَ إِلَىٰٓ أَن تَزَکَّىٰ١٨ وَأَهۡدِیَکَ إِلَىٰ رَبِّکَ فَتَخۡشَىٰ١٩ فَأَرَىٰهُ ٱلۡأٓیَةَ ٱلۡکُبۡرَىٰ٢٠ فَکَذَّبَ وَعَصَىٰ٢١ ثُمَّ أَدۡبَرَ یَسۡعَىٰ٢٢ فَحَشَرَ فَنَادَىٰ٢٣ فَقَالَ أَنَا۠ رَبُّکُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰ٢٤ فَأَخَذَهُ ٱللَّهُ نَکَالَ ٱلۡأٓخِرَةِ وَٱلۡأُولَىٰٓ٢٥ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَعِبۡرَةٗ لِّمَن یَخۡشَىٰٓ٢٦﴾ [النازعات: 15-26].
ترجمه:
«آیا خبر موسی به تو رسیده است! (15) چون پروردگارش او را در سرزمین مقدس طوی ندا داد (16) بهسوی فرعون برو همانا که او سرکشی کرده است (17) پس بگو، آیا تمایلی داری که (از گناهان) پاکیزه شوی؟ (18) و تو را بهسوی پروردگارت راهنمایی کنم پس بیمناک شوی؟ (19) پس آن نزدیکترین نشانه را به او نمایاند (20) پس (موسی و معجزهاش را) دروغ انگاشت و سرپیچی کرد (21) سپس پشت نمود، (و) به تلاش پرداخت (22) پس جمع نمود و ندا در داد (23) پس گفت: من پروردگارم برتر شما هستم (24) پس خداوند او را به عقوبت آخرت و دنیا گرفتار ساخت (25) بیگمان در این عبرتی است برای کسی که بترسد (26)».
توضیحات:
﴿حَدِیثُ﴾: سخن، خبر و داستان، مراد از حدیث موسی، بیان حکایت دعوت او و انکار فرعون است. ﴿ٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوًى﴾: سرزمین مقدس طوی که در کنارهی کوه پرداخت سینا در سرزمین مصر واقع شده است. کلمهی مقدس و طوی هر دو به معنای پاکیزه و منزه میباشد. ﴿طَغَىٰ﴾ طغیان کرده است، طغیان عبارت است از تجاوز و پا فراتر نهادن از حدود و اندازهی خویش و اصطلاحاً پا از گلیم خود درازتر کردن است. دقیقاً فرعون به سبب قدرتی که در اختیار داشت دچار این صفت زشت و هلاککننده شده بود. ﴿تَزَکَّىٰ﴾: پاکیزه شوی، گناهانت بخشوده شود. پاکیزگی از گناهان، شرط اولیه برای هدایت و اصلاح است، از این رو اولین درخواست موسی از فرعون نیز نشان دادن راهی است که او را از گناهان پاکیزه میدارد تا بستر هدایت برایش فراهم آید. ﴿أَهۡدِیَکَ﴾: تو را هدایت و راهنمایی کنم. ﴿إِلَىٰ رَبِّکَ﴾: بهسوی پروردگارت، نسبت دادن پروردگارم به فرعون ﴿رَبِّکَ﴾: بدین جهت بود که فرعون بداند او نیز دارای پروردگاری است که باید از او بترسد. ﴿فَتَخۡشَىٰ﴾: حرکت بهسوی خدا (خدا شناسی) سبب ایجاد ترس از مقام خداوند و پرهیز از گناه است. ﴿ٱلۡأٓیَةَ ٱلۡکُبۡرَىٰ﴾: نشانهی بزرگتر. موسی 9 معجزه داشت که بزرگترین آنها عصا و ید بیضا است و بقیهی آنها عبارت است: قحط سالی، کمبود ثمرات، سیل، ملخ، شپش، قورباغه و خون؛ بجز این موارد نُهگانه که در ارتباط با فرعون و قوم او بوده است معجزات دیگری نیز در رابطه با بنیاسرائیل داشته است، مثل عصا زدن به سنگ و جوشش چشمه از آن و شکافته شدن دریا و عبور موسی و بنیاسرائیل از آن. ﴿کَذَّبَ وَعَصَىٰ﴾: فرعون به جای آن که آیات پروردگارش را تصدیق کند به تکذیب موسی و معجزاتش پرداخت و از دعوت و خواست موسی نافرمانی کرد. ﴿أَدۡبَرَ﴾: پشت کردن به موسی و قبول نکردن سخن وی یا این که بعد از مشاهدهی تبدیل عصای موسی به اژدها، وحشت زده شده و پا به فرار گذاشت. ﴿یَسۡعَىٰ﴾: دست به کار شد و شروع به حیلهگری و برنامهریزی کرد. ﴿حَشَرَ﴾: جمع کرد، اصل لغت «حَشر» به معنای جمع کردن است و در قیامت به جایی که مردم در آن جمع میآیند صحرای «مَحشر» گفته میشود. ﴿أَنَا۠ رَبُّکُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰ﴾: من هستم آن پروردگاری که بالاتر و برتر از او وجود ندارد. ﴿أَخَذَهُ ٱللَّهُ﴾: گرفتن خداوند، کنایه از هلاکت است. ﴿نَکَال﴾: عقوبت و کیفر کار ناشایست. ﴿ٱلۡأٓخِرَةِ وَٱلۡأُولَىٰٓ﴾: منظور از عقوبت «آخرة» و «أَولی» برای فرعون دو چیز میتواند باشد: 1- عذاب آخرت و عذاب دنیا، زیرا فرعون در دنیا و آخرت مورد عذاب واقع شده است. 2- «آخرة» و «أولی» به دو ادعای فرعون بر میگردد که دومی آن در این سوره ذکر شده است: ﴿أَنَا۠ رَبُّکُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰ﴾ و اوّلی آن، آیهی 38 سورهی قصص است ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَأُ مَا عَلِمۡتُ لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرِی﴾ یعنی غیر از خودم دیگر هیچ معبودی برای شما نمیشناسم. از این رو خداوند نیز به خاطر این دو ادعای ناشایست و جسارتآمیز، او را هلاک کرد. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَعِبۡرَةٗ لِّمَن یَخۡشَىٰٓ﴾: در حکایت سرکشی فرعون و عقوبت پروردگار، عبرتی است برای آنکه از رویارویی با خداوند میترسد و سعی در نجات خویش از چنگال عقوبت دنیا و آخرت دارد.
مفهوم کلی آیات:
فرعون، نمونهای بارز از سرکشی و طغیان است. عدم ترس از خداوند به انسان این جرأت را میدهد که با کمال بیشرمی لب به سخنانی بگشاید که هیچگاه در حد و اندازههای او نیست، و در واقع عدم شناخت صحیح خداوند است که آدمی را اینگونه جسور و بیشرم بار میآورد، از این رو اولین درسی که موسی به فرعون پیشنهاد میدهد درس خداشناسی و خداترسی است، مفیدترین علم برای هر شخص، شناخت عظمت و بزرگی ذات و قدرت خداوند است و از این روست که خداوند در ادامهی این آیات، قدرت و عظمت خویش را برای ما بازگو میکند.
مبحث چهارم: شگفتیهای خلقت و دلایلی بر امکان قیامت
﴿ءَأَنتُمۡ أَشَدُّ خَلۡقًا أَمِ ٱلسَّمَآءُۚ بَنَىٰهَا٢٧ رَفَعَ سَمۡکَهَا فَسَوَّىٰهَا٢٨ وَأَغۡطَشَ لَیۡلَهَا وَأَخۡرَجَ ضُحَىٰهَا٢٩ وَٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ ذَٰلِکَ دَحَىٰهَآ٣٠ أَخۡرَجَ مِنۡهَا مَآءَهَا وَمَرۡعَىٰهَا٣١ وَٱلۡجِبَالَ أَرۡسَىٰهَا٣٢ مَتَٰعٗا لَّکُمۡ وَ لِأَنۡعَٰمِکُمۡ٣٣﴾ [النازعات: 27-33].
ترجمه:
«آیا شما در آفرینش استوارترید یا آسمان! [خداوند] آن را بنا کرد (27) سقف ان را بلند قرار داد سپس استوار ساختش (28) و شبش را تاریک و روزش را آشکار نمود (29) و زمین را پس از آن گسترانید (30) از آن آب (چشمهها) و چراگاهش را برآورد (31) و کوههای را استوار ساخت (32) برای بهرهوری شما و چهارپایانتان (33)».
توضیحات:
﴿ءَأَنتُمۡ أَشَدُّ خَلۡقًا﴾: آیا از نظر خلقت و پیچیدگیهای آن، آفرینش شما شگفتتر و پیچیدهتر است یا آفرینش آسمان و کائنات؟ در آیهی 57 سورهی غافر به این مطلب اشاره شده است: ﴿لَخَلۡقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ أَکۡبَرُ مِنۡ خَلۡقِ ٱلنَّاسِ﴾ [غافر: 57]. ﴿سَمۡکَ﴾: سقف، ارتفاع. ﴿سَوَّىٰهَا﴾: سر و سامان داد، منظم و بدون عیب و خلل قرار داد، یکپارچه ساخت. ﴿أَغۡطَش﴾: تاریک ساخت.﴿ضُحَى﴾: روشنایی روز، وقت چاشت. ﴿وَٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ ذَٰلِکَ﴾: زمین را بعد از آسمان آفرید. این آیه اشاره به مرحلهی گستردگی زمین و هموار ساختن آن جهت زندگی موجودات بر روی آن است و گرنه مطابق دیگر آیات قرأن، خلقت زمین قبل از آسمان بوده است: ﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ فَسَوَّىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖۚ﴾ [البقرة: 29]. ﴿دَحَىٰهَا﴾: گسترانید، هموار ساخت، اشاره به این مطلب که در آغاز خلقت، سطح زمین را آب فرا گرفته بود اما در مرحلهی دوم و بعد از خلقت آسمانها، خداوند زمین را به حالت کنونی در آورد و برای سکونت آماده ساخت: ﴿أَخۡرَجَ مِنۡهَا مَآءَهَا وَمَرۡعَىٰهَا﴾ از دل زمین، چشمهها جوشانید و سبزهزارها پدید آورد. ﴿أَرۡسَىٰهَا﴾: از ریشهی «رَسْو» به معنای ثابت و استوار قرار دادن است. ﴿مَتَٰعٗا﴾: جهت استفاده و کسب منفعت و بهرهوری.
مفهوم کلی آیات:
مشکلی اصلی منکران قیامت در امکان حیات دوباره و ترمیم سلولها و استخوانهای پوسیده و متلاشی شدهی یک موجود است زیرا آن را امری غیر ممکن و به دور از عقل و خرد میدانند، از این سبب خداوند جهت قانع نمودن آنها، به آفرینشی بزرگتر و پیچیدهتز از خلقت آدمی اشاره میکند تا شاید بدین وسیله دیدگاه آنها را تغییر داده و به اندیشه وا دارد و محال و ناممکن بودن را در برابر قدرت نامتناهی خویش مردود سازد.
مبحث پنچم: کیفر دنیا پرستی و پاداش خداپرستی
﴿فَإِذَا جَآءَتِ ٱلطَّآمَّةُ ٱلۡکُبۡرَىٰ٣٤ یَوۡمَ یَتَذَکَّرُ ٱلۡإِنسَٰنُ مَا سَعَىٰ٣٥ وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِیمُ لِمَن یَرَىٰ٣٦ فَأَمَّا مَن طَغَىٰ٣٧ وَءَاثَرَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا٣٨ فَإِنَّ ٱلۡجَحِیمَ هِیَ ٱلۡمَأۡوَىٰ٣٩ وَأَمَّا مَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ وَنَهَى ٱلنَّفۡسَ عَنِ ٱلۡهَوَىٰ٤٠ فَإِنَّ ٱلۡجَنَّةَ هِیَ ٱلۡمَأۡوَىٰ٤١﴾ [النازعات: 34-41].
ترجمه:
«پس آنگاه که حادثهی بزرگ فرا رسد (34) روزی که انسان، آنچه را که تلاش کرده است با یاد میآورد (35) و جهنم برای هر کس که (بخواهد) ببیند نمایانده شود (36) پس آن کس که از حد درگذشته باشد (37) و زندگانی دنیا را برگزیده باشد (38) پس بیگمان آتش همان جایگاه اوست (39) و اما آن کس که از پیشگاه پروردگارش ترسیده و نفس را از خواهشهاب درونی باز داشته باشد (40) پس به درستی که بهشت همان جایگاه اوست (41)».
توضیحات:
﴿ٱلطَّآمَّةُ﴾: قیامت، حادثهی بزرگ و غیر قابل تحمل، و قیامت را طامّه میگویند؛ زیرا هول و وحشت قیامت همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد و بزرگتر از آن، حادثه و مصیبتی وجود ندارد. ﴿یَتَذَکَّرُ﴾: به یاد میآورد از طریق نامهی اعمال.﴿مَا سَعَىٰ﴾: آن چه برای آن کوشش کرده و به عنوان توشه به قیامت فرستاده است. «ما» در اینجا موصولیه است. ﴿وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِیمُ لِمَن یَرَىٰ﴾: جهنم آشکار میگردد برای کسی که آن را ببیند. بدیهی است که تمامی انسانها جهنم را خواهند دید و از بالای آن عبور خواهند کرد اما بهشتیان بر حسب اعمالشان به سرعت از آن عبور میکنند و کافران ناگزیر در آن سرازیر خواهند شد. ﴿مَن طَغَىٰ﴾: آن کس که سرکشی و طغیان کرد، از حدود پا فراتر گذاشته و دامن به گناه بیالود. ﴿اثَرَ﴾: برگزید و ترجیح داد. ﴿ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا﴾: زندگی و حیات دنیوی؛ و به این جهان دنیا گویند چون هم به نسبت آخرت به ما نزدیکتر و هم بسیار پست و ناچیز است. ﴿ٱلۡجَحِیمَ﴾: آتش، جهنم که جایگاه ابدی سرکشان است. ﴿مَقَامَ رَبِّهِۦ﴾: مقام و جایگاه پروردگارش، ایستادن در برابر پروردگارش جهت حساب و کتاب أخروی. ﴿ٱلنَّفۡسَ﴾: خویشتن، محل تأثیرات مثبت و منفی در وجود آدمی، ارزش وجودی. ﴿ٱلۡهَوَىٰ﴾: تمایلات و شهوات، وسوسههای درونی و نفسانی، وجود خویش را از دام شهوات و تمایلات پست و بیارزش رهانید و سعی در پرورش و کمال خویش داشت. ﴿ٱلۡجَنَّةَ﴾: بهشت و بوستانهای بیمانند آنکه جایگاه ابدی بندگان خداترس است.
مفهوم کلی آیات:
تغییر نظام خلقت در پی حوداث و مصائبی است که همه چیز را متأثر و دگرگون میسازد. انسانها در قیامت بر مبنای رفتارشان در دنیا به دو گروه عمده تقسیم میشوند: تجاوزگران از حدود خداوند و اسیرشدگان در بند لذات دنیوی که جایگاه آنها آتش است؛ در مقابل، متأثرین از عظمت خداوند و کنترولکنندگان خواهشهای نفسانی که منزلگاه ابدی آنها بهشت است.
مبحث ششم: سؤالی تکراری از امری قطعی
﴿یَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَیَّانَ مُرۡسَىٰهَا٤٢ فِیمَ أَنتَ مِن ذِکۡرَىٰهَآ٤٣ إِلَىٰ رَبِّکَ مُنتَهَىٰهَآ٤٤ إِنَّمَآ أَنتَ مُنذِرُ مَن یَخۡشَىٰهَا٤٥ کَأَنَّهُمۡ یَوۡمَ یَرَوۡنَهَا لَمۡ یَلۡبَثُوٓاْ إِلَّا عَشِیَّةً أَوۡ ضُحَىٰهَا٤٦﴾ [النازعات: 42-46].
ترجمه:
«از تو دربارهی قیامت میپرسند که استقرار آن چه وقت است؟ (42) تو از بیان (زمان تحقق) آن، در چه جایگاهی هستی! (43) منتهای (علم) آن بهسوی پروردگار توست (44) تنها تو بیمدهندهی کسی هستی که از آن بترسند (45) روزی که آن را ببینند گویی آنها در دنیا مگر شامگاهی یا بامدادی از آن درنگ نکردهاند (46)».
توضیحات:
﴿ٱلسَّاعَةِ﴾: از مادهی «سَوَعَ» به مدت زمان کوتاهی گفته میشود که برای انجام کاری تعیین شود؛ و قیامت را «ساعة» گویند، زیرا وقوع آن در مدت زمانی کوتاه است و به حساب مردمان نیز در مدت زمانی کوتاه رسیدگی میشود. ﴿أَیَّانَ﴾: زمان و وقت. ﴿مُرۡسَىٰهَا﴾: فرا رسیدن و وقوع آن، مصدر میمی برای فعل «أَرُمَی». قیامت همچون یک کشتی در حرکت است که مشرکان پیوسته از زمان لنگر انداختن آن سؤال میکنند. ﴿فِیمَ أَنتَ﴾: اصل آن «فی ما» میباشد که الف از «ما» خذف شده است و تقدیر معنای آن چنین است: «أنُتَ فی أَیَ شَیءِ مِن ذِکُرِ السَّاعة؟» یعنی تو در چه مقام و جایگاهی هستی که آن را یاد کنی؟ و وظیفهی تو در این میان چیست؟ إنذار مردم یا تعیین زمان وقوع قیامت؟﴿مُنتَهَىٰهَآ﴾: پایان، غایب و نهایت علم قیامت که تنها در اختیار پروردگار یکتاست و هیچ کس، حتی پیامبران از آن باخبر نیستند. ﴿مُنذِرُ﴾: ترساننده، بیمدهنده.﴿مَن یَخۡشَىٰهَا﴾: کسی که به قیامت امیدی داشته باشد و در دنیا از آن بترسند. ﴿کَأَنَّهُمۡ﴾: گویی آنها، چه بسا آنها. ﴿عَشِیَّةً﴾: بعد از ظهر. ﴿ضُحَىٰهَا﴾: صبح تا ظهر. مردمان چون از قبرها برانگیخته شوند میپندارند نیم روزی بیش در دنیا نبودهاند.
مفهوم کلی آیات:
کافران جهت استهزاء و انکار، پیوسته زمان وقوع قیامت را از پیامبر سؤال میکردند اما خداوند علم وقوع آن را به خودش نسبت میدهد و وظیفهی پیامبر را تنها انذار کسانی میداند که عظمت قیامت سبب ایجاد ترس در وجود آنها شده است، زیرا تعیین زمان وقوع قیامت نه تنها مشکل کافران را حل نمیکند، بلکه بر شدت إستهزاء آنها نیز میافزاید.
برداشتها و فواید سوره:
1- فرشتگان، لشکریان اجرایی خداوند و دارای منزلتی والایند و هر کدام دارای مسؤولیتی تعیین شدهاند.
2- فرشتگان الگوهایی نیکو و مناسب در فرمانبرداری از فرمان خداوند هستند.
3- دعوت باید بر پایهی حکمت و موعظهی نیکو و همراه با استدلال قوی و قانعکننده باشد.
4- مؤمن باید همیشه حساب اعمالش را نگه دارد و خویشتن را محاسبه نماید قبل از آنکه در قیامت پشیمانی و حسرت برایش به بار آورد.
5- محدودهی هر دعوت باید مشخص باشد. در آغاز باید بستر مناسب جهت تعلیم فراهم شود سپس مائل دعوی و تعالیم دینی مطرح گردد.
6- ترس از قیامت، زیربنای سعادت و پذیرش دعوت است و به هر اندازه که بنده مقام حقیقی خداوند را بهتر درک نماید ترس او نیز از خداوند بیشتر خواهد شد.
7- بین کروی بودن زمین و گستردگی آن (دَحاها) منافاتی نیست، زیرا هر چقدر محیط دایره بیشتر باشد إنحنای آن نیز کمتر است تا جایی که ممکن است انحنای آن قابل احساس نباشد.
8- علم برپایی قیامت در نزد خداوند است و هیچ کس در هیچ زمان و با هیچ مقامی نمیتواند ادعای آگاهی از آن را داشته باشد.
9- فرعون، لقب سلاطین مصر است و فرعون که موسی او را دعوت به یکتاپرستی کرده است نامش رامسیس دوم بود و منشوری منتشر کرد که بر اساس آن خویشن را پروردگار برترین بنیاسرائیل نامیده بود..
***
معرفی سوره: سورهی «نبا» یا «عمّ» یا «مُعصِرات» یا «تساؤل» مکی است و از نظر ترتیب نزول بعد از سورهی «معارج» نازل شده و مشتمل بر چهل آیه است.
مناسب آن با سورهی قبل: در بحث آخرت است، زیرا عمدهی سخن در سورهی مرسلات در رابطه با آخرت و کافران است و آغاز سورهی نبأ نیز طرح شبههی کافران دربارهی وقوع قیامت است.
محو سوره: بیان قدرت خداوند در خلقت، دلایل ممکن بودن قیامت و بیان احوال سرکشان و پرهیزکاران در آن روز.
سوره شامل شش مبحث است:
مبحث اول: خبری مهم
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿عَمَّ یَتَسَآءَلُونَ١ عَنِ ٱلنَّبَإِ ٱلۡعَظِیمِ٢ ٱلَّذِی هُمۡ فِیهِ مُخۡتَلِفُونَ٣ کَلَّا سَیَعۡلَمُونَ٤ ثُمَّ کَلَّا سَیَعۡلَمُونَ٥﴾ [النبأ: 1-5].
ترجمه:
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«از چه چیزی از همدیگر میپرسند! (1) از خبر بزرگ (2) همانکه در آن اختلاف دارند (3) هرگز، به زودی خواهند دانست (4) باز هم هرگز، به زودی خواهند دانست (5)».
توضیحات:
﴿عَمَّ﴾: اصل آن «عن ما» میباشد که میم در نون ادغام شده است. «ما» در اینجا استفهامیه و به معنای چه چیزی میباشد. فاعل در ﴿یَتَسَآءَلُونَ﴾ کافرین هستند که در مورد قیامت از همدیگر میپرسند و همچنین میتواند فاعل کافرین و مومنین باشند که دربارهی قیامت و امکان و وقوع آن از همدیگر میپرسند و مومنین سعی در اثبات و کافرین در پی انکار آن هستند. ﴿ٱلنَّبَإِ﴾: خبر مهم که در اینجا به وسیلهی لفظ «العظیم» بر مضون آن خبر یعنی قیامت و زنده شدن بعد از مرگ تاکید شده است. ﴿مُخۡتَلِفُونَ﴾: در آن اختلاف دارند، کافرین با همدیگر در مقدار و نوع انکارشان و یا کافرین با مومنین در اثبات و امکان وقوع قیامت. ﴿کَلَّا﴾: برای مردود دانستن سخن و ادعای مطرح شده به کار برده میشود و بنابر آن ادعا نیز معنا میشود. در اینجا به معنای آن است که هرگز سؤال و شبهات کافران در مورد قیامت صحیح نیست. حرف «سین» در «سیعلمون» هشداری به کافران است که بدانند به زودی با آن رویداد بزرگی که به انکار آن مشغولند مواجه خواهند شد. ﴿ثُمَّ کَلَّا﴾ تکرار آیا دلالت بر تأکید معنا میکند، زیرا وقوع قیامت، به زودی پرده از تمامی شبهات کافران بر میدارد و آنان به اشتباه خود در مورد قیامت آگاهی خواهند یافت.
مفهوم کلی آیات:
اساسیترین شبههای که کافران بر پیامبرانشان ایراد میکردند این بود که چگونه ممکن است انسان بعد از مرگ، بار دیگر زنده شده و زندگی مجدد را از سر گیرد. خداوند در این آیات شبههی آنها ناصحیح دانسته و آنها را منتظر روزی میسازد که وقوع آن سبب روشن شدن جواب این شبهات خواهد شد. اکثر کافران این سؤالات را نه به خاطر کسب جواب، بلکه به خاطر استهزا از پیامبر بیان میداشتند.
مبحث دوم: قدرت خداوند در هستی
﴿أَلَمۡ نَجۡعَلِ ٱلۡأَرۡضَ مِهَٰدٗا٦ وَٱلۡجِبَالَ أَوۡتَادٗا٧ وَخَلَقۡنَٰکُمۡ أَزۡوَٰجٗا٨ وَجَعَلۡنَا نَوۡمَکُمۡ سُبَاتٗا٩ وَجَعَلۡنَا ٱلَّیۡلَ لِبَاسٗا١٠ وَجَعَلۡنَا ٱلنَّهَارَ مَعَاشٗا١١ وَبَنَیۡنَا فَوۡقَکُمۡ سَبۡعٗا شِدَادٗا١٢ وَجَعَلۡنَا سِرَاجٗا وَهَّاجٗا١٣ وَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡمُعۡصِرَٰتِ مَآءٗ ثَجَّاجٗا١٤ لِّنُخۡرِجَ بِهِۦ حَبّٗا وَنَبَاتٗا١٥ وَجَنَّٰتٍ أَلۡفَافًا١٦﴾ [النبأ: 6-16].
ترجمه:
«آیا زمین را محل آسایش قرار ندادیم! (6) و کوهها را میخها [قرار ندادیم!] (7) و شما را جفت آفریدیم (8) و خوابتان را (مایهی) آرامش قرار دادیم (9) و شب را پوششی قرار دادیم (10) و روز را (زمان کسب) معاش گردانیدیم (11) و بر فرازتان هفت آسمان استوار بنا کردیم (12) و چراغی نورافشان قرار دادیم (13) و از ابرهای متراکم، آبی ریزان فرو فرستادیم (14) تا به سبب آن، دانه و گیاه برآوریم (15) و باغهایی انبوه را (16)».
توضیحات:
﴿مِهَٰدٗا﴾: گهواره، جایگاه راحتی. زمین گهواره است چون آدمیان بر آن به راحتی میآسایند همانگونه که کودک در گهواره به راحتی میخوابد، و یا وجه شبه زمین به گهواره کودک، در آن است که انسان چند صباحی بر آن میآساید و نهایتاً از آن به آخرت منتقل میشود چنانکه کودک بعد از ایام کودکی از گهواره بیرون آورده میشود. ﴿أَوۡتَادٗا﴾: میخها، کوهها همچون میخهایی زمین را ثابت نگه داشتهاند و از لرزش آن جلوگیری میکنند و هنگامی که کوهها (در هنگام برپایی قیامت) متلاشی میشود زمین نیز حالت سکون خود را از دست میدهد. ﴿أَزۡوَٰجٗا﴾: به صورت زوج (مرد و زن) جهت بقاء نسل. ﴿سُبَاتٗا﴾: آسایش، قطع، به شب «سُیات» گفته میشود چون تاریکی آن سبب قطع و تعطیلی فعالیت مردم میشود. ﴿لِبَاسٗا﴾: پوشش، تاریکی شب سبب پوشیده شدن همه چیز در درون خود میشود. ﴿مَعَاشٗا﴾: وسیله و زمان تحصیل مایحتاج زندگی. ﴿شِدَادٗا﴾ ج شدید، استوار و محکم. ﴿سِرَاجٗا﴾: چراغ، در اینجا مقصود خورشید است. ﴿وَهَّاج﴾: بسیار فروزان و نورافشان که تمامی سیارات از پرتو نور آن بهرهمند میشود (صیغهی مبالغه از وهج). ﴿ٱلۡمُعۡصِرَٰتِ﴾ ج مُعصیر، فشاردهنده و متراکم. ابر باران زا را «مُعصر» گویند چون در نتیجهی تراکم آن، باران (مانند عصارهی میوه) فرو میریزد. ﴿ثَجَّاج﴾ فراوان، جاریشونده، رگبار. ﴿جَنَّٰتٍ أَلۡفَافًا﴾: باغهای انبوه به صورتی که در نتیجهی تراکم درختان، شاخهها در هم فرو رفته باشند.
مفهوم کلی آیات:
اصلیترین بهانهی کافران برای انکار قیامت، عدم قدرت خداوند نسبت به زنده کردن مردگان وبرانگیختن آنها از قبر است، از این رو در این آیات، خداوند از یک سو مظاهری از قدرت خویش در هستی را بر جلو دیدگان بندگانش ترسیم میکند تا ممکن یودن قیامت را ثابت نماید و از سوی دیگر هدف کلی از آفرینش هر یک از آفریدهها را بیان داشته تا بدین وسیله هدفدار بودن خلقت را اثبات کند، شاید آدمی دریابد که او نیز بیهدف آفریده نشده و بازگشتی بهسوی خدا داد.
مبحث سوم: قیامت روز جدایی و دگرگونی
﴿إِنَّ یَوۡمَ ٱلۡفَصۡلِ کَانَ مِیقَٰتٗا١٧ یَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِ فَتَأۡتُونَ أَفۡوَاجٗا١٨ وَفُتِحَتِ ٱلسَّمَآءُ فَکَانَتۡ أَبۡوَٰبٗا١٩ وَسُیِّرَتِ ٱلۡجِبَالُ فَکَانَتۡ سَرَابًا٢٠﴾ [النبأ: 17-20].
ترجمه:
«همانا روز داوری هنگامی معین است (17) روزی که در صور دمیده شود، پس شما گروه میآیید (18) و آسمان گشوده شود و دروازه دروازه باشد (19) و کوهها به حرکت در آورده شوند پس کوهنمایی شود (20)».
توضیحات:
﴿یَوۡمَ ٱلۡفَصۡلِ﴾: روز جدایی، و قیامت روز فصل است چون سبب جدایی بین حق و باطل میشود. ﴿مِیقَٰتٗا﴾: وعدهگاه زمانی که قابل تقدیم و تأخیر نیست و برای اولین تا آخرین، مقرر و معین شده است. ﴿ٱلصُّورِ﴾: شیپور که در پایان جهان هستی و هنگام برپایی قیامت، دو بار در آن دمیده میشود. در اینجا منظور نفخ دوم صور است که اعلام زمان برانگیخته شدن مردم از قبر است. ﴿أَفۡوَاجٗا﴾ ج فوج: گروه گروه و دسته دسته، گروههای مختلف همراه همدیگر به صحرای محشر میآیند، یا اینکه هر گروه همراه بزرگ خویش در آنجا حاضر میشود. ﴿وَفُتِحَتِ ٱلسَّمَآءُ﴾: آسمان شکافته شود. استفاده از صیغهی ماضی به جای مضارع، جهت قطعیت در وقوع آن است. ﴿أَبۡوَٰبٗا﴾: درها، یعنی آسمان یکپارچه به سبب هول و وحشت برپایی قیامت شکافهای مختلفی بر میدارد و گفتهاند: این شکافها (درها) راههای نزول ملایک و طریق ارتباط با عالم ملکوت است. ﴿سُیِّرَتِ ٱلۡجِبَالُ﴾: کوهها به حرکت در آورده شود و این حرکت در نتیجهی متلاشی شدن ذرات آن است. ﴿سَرَابًا﴾: آب نما؛ ذرات متلاشی شدهی کوهها، از دور نمایانندهی کوهها هستند اما در حقیقت کوهی وجود ندارد، زیرا تبدیل به ذرات گرد و خاکی شده که در هوا پراکنده گشته است.
مفهوم کلی آیات:
اختلاط حق و باطل از خصوصیات این جهان است اما در قیامت، اهل حق و باطل از همدیگر جدا شده و به تناسب نیت و عمل، با آنها رفتار میشود. در هنگام برپایی قیامت، نظم حاکم در جهان به هم خورده و نظام هستی دچار اختلالات اساسی میشود. حیات دوباره با دمیده شدن در صور آغاز میشود و این آغاز حیاتی ابدی برای انسان است.
مبحث چهارم: جهنم، کمینگاه سرکشان
﴿إِنَّ جَهَنَّمَ کَانَتۡ مِرۡصَادٗا٢١ لِّلطَّٰغِینَ مََٔابٗا٢٢ لَّٰبِثِینَ فِیهَآ أَحۡقَابٗا٢٣ لَّا یَذُوقُونَ فِیهَا بَرۡدٗا وَلَا شَرَابًا٢٤ إِلَّا حَمِیمٗا وَغَسَّاقٗا٢٥ جَزَآءٗ وِفَاقًا٢٦ إِنَّهُمۡ کَانُواْ لَا یَرۡجُونَ حِسَابٗا٢٧ وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَا کِذَّابٗا٢٨ وَکُلَّ شَیۡءٍ أَحۡصَیۡنَٰهُ کِتَٰبٗا٢٩ فَذُوقُواْ فَلَن نَّزِیدَکُمۡ إِلَّا عَذَابًا٣٠﴾ [النبأ: 21-30].
ترجمه:
«بیگمان جهنم کمینگاه است (21) محل بازگشت سرکشان است (22) روزگارانی پیاپی در آن به سر برند (23) نه خنکی بچشند و نه نوشیدنی را (24) مگر آبی جوشان و خونابهای چرکین (25) کیفری موافق (26) همانا آنان به حسابی نداشتند (27) و آیات ما را سخت دروغ انگاشتند (28) و هر چیزی را به نوشتن برشمردیم (29) پس بچشید که جز عذاب، به شما نیفزاییم (30)».
توضیحات:
﴿مِرۡصَادٗا﴾: کمین گاه، جایی که به کمین دشمن نشینند، جهنم در کمین دشمنان خداوند است. ﴿طَّٰغِینَ﴾: سرکشان، آنانی که پردهی محارم خداوند را با گناهان خویش دریده و از حدود شرعی و انسانی تجاوز کردهاند. ﴿مََٔابٗ﴾: مرجع، محل بازگشت. ﴿لَّٰبِثِینَ فِیهَآ﴾: درنگ کنندگان در جهنم. ﴿أَحۡقَابٗ﴾ ج حَقّب، دوران و مراحل طولانی که مجبورند در جهنم بمانند و در هر مرحله، عذابی تازه را تحمل کنند. ﴿حَمِیم﴾: أبی که در نهایت جوشش است. ﴿غَسَّاقٗ﴾: آن چه از عرق و خونابه و چرک زخم حاصل میشود.
نکته: «حمیم» استثنا از «بَرد»، و «غَسَاق» استثنا از «شراب» است.
﴿وِفَاقً﴾: متناسب و موافق عمل. کیفر و عذاب جهنمیان و متناسب با سرکشی و گناه آنان در دنیا است. ﴿لَا یَرۡجُونَ حِسَابٗا﴾: سرکشان، هیچگاه انتظار چنین روزی را نداشتند که مجبور باشند عذابهای سخت الهی را در برابر کارهای باطل خویش تحمل کنند. ﴿وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَا کِذَّابٗا﴾: تمام ابزار تکذیب را جهت دروغ دانستن آیات و وعدههای ما به کار بستند و آیات ما را دروغی محض دانستند. ﴿وَکُلَّ شَیۡءٍ أَحۡصَیۡنَٰهُ کِتَٰبٗا﴾: و هر چیزی را ثبت و ضبط کردهایم، از اعمال سرکشان به دقت حسابرسی کرده و برای تک تک آنان پروندهای دقیق و مستند آماده کردهایم که هیچ چیزی را نانوشته نگذاشته است. لفظ «کتاباً» مفعول مطلق برای فعل «أحصیناه» (به معنای «کتبناه») و یا حال به معنای «مکتوب» است. ﴿فَذُوقُواْ فَلَن نَّزِیدَکُمۡ إِلَّا عَذَابًا﴾: ای کافران و ای سرکشان! بچشید عذابها و کیفرهای ما را که نه تنها هیچگاه کاهش نمییابد پیوسته در فزونی است.
مفهوم کلی آیات:
ریشهی تمامی گناهان، بیحرمتی نسبت به خداوند است و تجاوز از حدود، انجام گناه را بر انسان آسانی میسازد. تکذیب آیات خداوند نتیجهی سرکشی و تجاوزی است که به استمرار نامهی اعمال او را تیره میسازد. هر آن چه از جانب خداوند بر چنین شخصی حکم شود چیزی غیر از لیاقت و فراخوار حال او نمیباشد.
مبحث پنچم: پاداش رستگاران
﴿إِنَّ لِلۡمُتَّقِینَ مَفَازًا٣١ حَدَآئِقَ وَأَعۡنَٰبٗا٣٢ وَکَوَاعِبَ أَتۡرَابٗا٣٣ وَکَأۡسٗا دِهَاقٗا٣٤ لَّا یَسۡمَعُونَ فِیهَا لَغۡوٗا وَلَا کِذَّٰبٗا٣٥ جَزَآءٗ مِّن رَّبِّکَ عَطَآءً حِسَابٗا٣٦﴾ [النبأ: 31-36].
ترجمه:
«همانا برای پرهیزگاران رستگاری است (31) باغها و درختان انگور (32) و (حوران) نوپستان همسال (33) و جامهای لبریز (34) در آنجا نه (سخنی) بیهوده بشنوند و نه دروغی (35) پاداشی از نزد پروردگارت، بخششی است کافی (35)».
توضیحات:
﴿مُتَّقِینَ﴾: نیکوکاران، پرهیزگاران، در اینجا در مقابل طغیان و سرکشی است، یعنی مؤمنی که پایبند حریم خداوند است و هیچگاه از حدود شرعی و انسانی خویش تجاوز نمیکند. ﴿مَفَازًا﴾: مصدر است به معنای جایگاه کسب فوز و رستگاری که بهشت برین خواهد بود. ﴿حَدَآئِقَ﴾ ج حدیقة: باغها. أَغتَاب ج عِنَب: انگور. ﴿وَکَوَاعِب﴾ ج کاعِبة: دختران نوجوان دوشیزه که تازه سینه برآورده و بالغ شدهاند. حوران بهشتی. ﴿أَتۡرَابٗ﴾ ج تِرُب: همسن و سال.﴿کَأۡسٗ﴾: جام پر از شراب. ﴿دِهَاقٗا﴾: لبریز و صاف. ﴿لَغۡو﴾: کلام باطلی که در آن هیچ فایدهای نیست.﴿کِذَّٰبٗ﴾: سخن دروغی که هیچ پایه و اساسی ندارد مانند سخن و ادعاهای کافرین در دنیا. ﴿جَزَآءٗ مِّن رَّبِّکَ﴾: تمام نعمتهای بهشتی، پاداشی خداوند به نیکوکارانی است که هیچگاه از حریم الهی تجاوز نکردند و پیوسته پایبند حدود و فرامین الهی بودند. ﴿عَطَآءً حِسَابٗا﴾: عَطاء به معنای بخشش، و وصف حساب هم دلالت بر کافی بودن بخشش خداوند به بندگانش دارد، بهگونهای که بهشتیان از آن بخشش راضی شوند، و هم دلالت بر حساب دقیق خدا در بخشش دارد، بهگونهای که بر حسب اعمال، درجات نیز متفاوت است و هر کس اعمالش بیشتر و خالصتر باشد از درجات بالاتری نیز بهرهمند خواهد شد.
نکته: عقوبت کافران موافق گناه آنهاست ﴿جَزَآءٗ وِفَاقًا﴾؛ اما پاداش مؤمنان عطیّهای است که خداوند از روی فضل خویش به بندگانش عنایت میکند و اعمال صالحان تنها بهانهای برای اختصاص بخشش خداوندی در بهشت است.
مفهوم کلی آیات:
بوستان، شراب، میوه، آرام و قرار ابدی همگی در پرتو تقوایی است که حرمتها را حفظ کرده و دامن به سرکشی نیالوده است. در وادی سلام دیگر باطل و دروغ محلی ندارد و بهشت سراسر عرصهی بهرهمندی و بخشش الهی است.
مبحث ششم: روز حقیقت
﴿رَّبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا ٱلرَّحۡمَٰنِۖ لَا یَمۡلِکُونَ مِنۡهُ خِطَابٗا٣٧ یَوۡمَ یَقُومُ ٱلرُّوحُ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ صَفّٗاۖ لَّا یَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَقَالَ صَوَابٗا٣٨ ذَٰلِکَ ٱلۡیَوۡمُ ٱلۡحَقُّۖ فَمَن شَآءَ ٱتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ مََٔابًا٣٩ إِنَّآ أَنذَرۡنَٰکُمۡ عَذَابٗا قَرِیبٗا یَوۡمَ یَنظُرُ ٱلۡمَرۡءُ مَا قَدَّمَتۡ یَدَاهُ وَیَقُولُ ٱلۡکَافِرُ یَٰلَیۡتَنِی کُنتُ تُرَٰبَۢا٤٠﴾ [النبأ: 37-40].
ترجمه:
«پروردگار آسمانها و زمین و آن چه بین آنهاست، (پروردگار) بخشاینده، که از (هیبت) او نمیتوانند سخنی بگویند (37) روزی که روح و فرشتگان به صف ایستند، سخن نگویند مگر کسی که (پروردگار) بخشاینده به او اجازه دهد و (در آن هنگام نیز) سخن راست گوید (38) آن روز راستین است، پس هر کس که خواهد بهسوی پروردگارش پناهی بجوید. (39) همانا ما شما را از عذابی نزدیک بیم دادیم، روزی که شخص به آن چه دستانش پیش فرستاده است مینگرد و کافر گوید: کاش من خاک بودم! (40)».
توضیحات:
﴿رَبِّ﴾: «ربَ» بدل برای عبارت «رِبّک» در آیهی قبل و «الرّحمنِ» نعت برای آن است. ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِۚ﴾: بخشایندهای که رحمتش همه چیز و همه جا را فرا گرفته است. ﴿خِطَابٗا﴾: خطابه، در اینجا عبارت از ایراد سخن جهت دفع تقصیر یا تخفیف عذاب است اما در قیامت هیچ کس اجازهی سخن گفتن ندارد مگر آنگاه که خداوند به شخصی اجازهی سخن دهد و آن زمان نیز جز حقیقت گفته نشود. ﴿یَوۡمَ یَقُومُ﴾: جبرئیل را روح مینامند، زیرا حامل وحی خداوند است که همچون روح، روان آدمی را زنده میگرداند. ﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِیلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٩٢ نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِینُ١٩٣﴾ [الشعراء: 192-193]، ﴿وَکَذَٰلِکَ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ رُوحٗا مِّنۡ أَمۡرِنَاۚ﴾ [الشورى: 52] در قیامت جبرئیل و تمام فرشتگان در برابر پروردگار صف بسته و آمادهی شنیدن سخن پروردگار و اجرای فرمان او میباشند. ﴿لَّا یَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ﴾: جبرئیل و دیگر ملائکه در پیشگاه خداوند هیچ سخنی نمیگویند مگر آنگاه که خداوند به یکی از آنها اجازه دهد تا سخن حقی بگوید و یا برای مومنی شفاعت کند. ﴿صَوَاب﴾: سخنی که حقیقت داشته باشد و گزافهای در آن نباشد. ﴿ذَٰلِکَ ٱلۡیَوۡمُ ٱلۡحَقُّۖ﴾: آن روز قیامت است که قطعاً واقع خواهد شد و در آن روز همه چیز بر اساس حق و حقیقت است. ﴿فَمَن شَآءَ ٱتَّخَذَ﴾: پس هر کس در پی رستگاری است باید از همین دنیا در پی کسب بازگشتگاهی مناسب و آرام در آخرت باشد و برای بهرهمندی از آن چارهای بیندیشد. ﴿عَذَابٗا قَرِیبٗا﴾: عذاب نزدیک جهنم که پیوسته در کمین انسان است تا او را در دام خود گرفتار سازد. ﴿مَا قَدَّمَتۡ یَدَاهُ﴾: آن چه شخص با دو دست خویش در این دنیا انجام میدهد و به عنوان توشه به آخرت میفرستد. ﴿وَیَقُولُ ٱلۡکَافِرُ یَٰلَیۡتَنِی کُنتُ تُرَٰبَۢا﴾: «یالیتنی» از ادات تمنّی و تنها امید و آرزوی باقی مانده برای کافری است که عذاب را در پیش روی خویش میبینند تا شاید خاک شود و بدینسان از عذاب الهی رهایی یابد.
مفهوم کلی آیات:
خداوند أحکم الحاکمین است و هیچ چیزی نمیتواند در اجرای حکم او خللی ایجاد کند و هیچ کس را یارای آن نیست که در پیشگاهش سخن ناروایی بگوید یا درخواست نابجایی مطرح نماید و حتی نزدیکترین مخلوقات به او یعنی فرشتگان نیز اجازهی آن را ندارند که بیاجازه در حکم خداوند پادرمیانی کنند. در قیامت، معیار سنجش تنها عمل است و بس و هر آنچه امروز انجام دهیم. عیناً فردا در پیشگاه خداوند خواهیم یافت و بر اساس آن محاکمه میشویم.
برداشتها و فواید سوره:
1- خلقت هر چیز در طبیعت برای هدفی است و این سخن غیرمنصفانهای است که ادعا شود خلقت بدون هدف بوده و جنبهی حیوانی دارد.
2- بیاعتقادی به قیامت سبب بیبند و باری است و ایمان صحیح به قیامت، اساسیترین محرک برای انجام عمل صالح است.
3- «الجَزاءُ مِن جِنسِ العَمَل» پاداش از جنس عملی است که شخص انجام میدهد.
4- انسان نباید به جز نیکویی و راستی سخنی بگوید و گرنه سکوت بهترین است.
5- دروازهی توبه همیشه باز است برای کسی که خواهان بازگشت باشد.
6- ﴿إِنَّ جَهَنَّمَ کَانَتۡ مِرۡصَادٗا٢١﴾ [النبأ: 21] دلالت بر این دارد که همهی مردم ناگزیر به عبور از جهنم هستند و جهنم، طغیانگران را صید میکند و دیگران به سلامت از آن عبور میکنند ﴿وَإِن مِّنکُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ﴾ [مریم: 71].
7- ﴿وَیَقُولُ ٱلۡکَافِرُ یَٰلَیۡتَنِی کُنتُ تُرَٰبَۢا﴾ تمنای خاک شدن از سوی کافران به خاطر این است که در صحرای محشر تمامی حیوانات و پرندگان و دیگر موجودات بعد از حسابرسی که بین آنها صورت میگیرد به فرمان خداوند تبدیل به خاک میشوند، از این رو کافران نیز با مشاهدهی آنها تمنا میکنند که ای کاش آنها نیز تبدیل به خاک میشدند و از عذاب طاقتفرسای آن روز رهایی مییافتند.
***
معرفی سوره: سورهی «مرسلات» مکی است و بعد از سورهی «همزه» نازل شده و پنجاه آیه دارد.
مناسبت آن با سورهی قبل: سورهی انسان اشارهای به کیفر کافران و تفصیلی از پاداش نیکوکاران است به همراه توجیهاتی که در آغاز و پایان سوره نسبت به لزوم ایمان بندگان صورت میگیرد؛ سورهی مرسلات نیز بیان همین توجیهات همراه با اشاراتی به پاداش پرهیزکاران در بهشت است.
محور سوره: امکان قیامت و احوال مردمان در آن روز.
سوره دارای چهار مبحث است:
مبحث اول: میقات گواهان
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿وَٱلۡمُرۡسَلَٰتِ عُرۡفٗا١ فَٱلۡعَٰصِفَٰتِ عَصۡفٗا٢ وَٱلنَّٰشِرَٰتِ نَشۡرٗا٣ فَٱلۡفَٰرِقَٰتِ فَرۡقٗا٤ فَٱلۡمُلۡقِیَٰتِ ذِکۡرًا٥ عُذۡرًا أَوۡ نُذۡرًا٦ إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَٰقِعٞ٧ فَإِذَا ٱلنُّجُومُ طُمِسَتۡ٨ وَإِذَا ٱلسَّمَآءُ فُرِجَتۡ٩ وَإِذَا ٱلۡجِبَالُ نُسِفَتۡ١٠ وَإِذَا ٱلرُّسُلُ أُقِّتَتۡ١١ لِأَیِّ یَوۡمٍ أُجِّلَتۡ١٢ لِیَوۡمِ ٱلۡفَصۡلِ١٣ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا یَوۡمُ ٱلۡفَصۡلِ١٤ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ١٥﴾ [المرسلات: 1-15].
ترجمه:
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«سوگند به فرستادگان پیاپی (1) که سخت در هم کوبندهاند (2) و سوگند به پراکندهسازان (وحی) به گستردگی (3) که جداسازان (حق از باطل) به طور کاملند (4) و به فرودآورندگان پند و اندرز (5) برای اتمام حجت یا هشدار (6) بیگمان آنچه وعده داده میشوند، رخ دادنی است (7) پس هنگامی که ستارگان تیره شوند (8) و هنگامی که آسمان شکافته شود (9) و هنگامی که کوهها از جا کنده شوند (10) و هنگامی که پیامبران تعیین وقت شوند (11) برای کدامین روز زمان داده شوند! (12) برای روز داوری (13) و تو چه میدانی که روز داوری چیست! (14) آن روز وای بر تکذیبکنندگان! (15)».
توضیحات:
﴿ٱلۡمُرۡسَلَٰتِ﴾: فرستادهشدگان، فرشتگانی که خداوند آنها را به قصد هدایت و نصرت بهسوی پیامبران فرستاده است. ﴿عُرۡفٗا﴾ پیاپی و پشت سر هم، به معنای معروف و خوشی نیز آمده است. از نظر اعرابی به اعتبار معنای اول مفعول مطلق و به اعتبار معنای دوم مفعول لأجله است. ﴿ٱلۡعَٰصِفَٰتِ﴾ (عَصف): در هم کوبنده که با بهرهگیری از پیامهای الهی، باطل را در هم کوبند.. ﴿ٱلنَّٰشِرَٰتِ﴾ (نشر): پراکندهسازان که در هر سوی فرو آیند و یا در هنگام فرود آمدن، بالهای خویش را میگسترند تا شرایع الهی را در بین امتها انتشار دهند. ﴿ٱلۡفَٰرِقَٰتِ﴾ (فرق): فرقگذاران و جداسازان حق از باطل و حلال از حرام ﴿ٱلۡمُلۡقِیَٰتِ﴾ (لفی): إلقاءکنندگان و فرودآورندگان وحی بر پیامبران. ﴿ذِکۡرًا﴾: وحی و آنچه سبب نزدیکی انسان به خدا میشود که ملائکه آن را به پیامبران ابلاغ میکنند مثل قرآن ﴿عُذۡرًا﴾: دفع عذر و اتمام حجت با بندگان. ﴿نُذۡرًا﴾: هشداری نسبت به عذاب و خشم خداوند. لفظ ﴿عُذۡرًا أَوۡ نُذۡرًا﴾: اسم مصدر و بدل اشتمال از لفظ ﴿ذِکۡرًا﴾: میباشد.
نکتهی مهم: پنچ آیهی آغازین این سوره دارای معانی متفاوتی نزد مفسرین است تا جایی که ترجیح یک معنا از بین آنها، امری بس دشوار است. عدهای تمامی این آیات را به بادها و عدهای به ملائکه نسبت میدهند و در این میان، گروهی از مفسرین نیز تفکیک قائل شدهاند. عمدهی این اختلاف در مورد دو آیهی آغازین سوره است که به بدین صورت نیز قابل معناست: «سوگند به بادهای فرستاده شده به نیکی. و به تندبادهای درهم کوبنده و سوگند به بادها (و یا فرشتگانی) که ابرها را به هر سو پراکنده میسازند».
﴿إِنَّمَا تُوعَدُونَ﴾: این آیه جواب تمامی سوگندهای یاد شده تا به این جاست تا ثابت شود وعدهی الهی حقیقت دارد و گریزی از آن نیست. ﴿وَٰقِعٞ﴾: رخدهنده و شدنی است و هیچ شکی در آن نیست ﴿طُمِسَتۡ﴾: ستارگان محو و خاموش گردد. ﴿فُرِجَتۡ﴾: آسمان شکافته و گشوده شود. ﴿ُنُسِفَتۡ﴾: کوهها به یک باره از جایگاهش کنده شود و متلاشی گردد. ﴿أُقِّتَتۡ﴾ (وقت): برای پیامبران وقت خاصی معین شود تا بر امتهایشان گواهی دهند و آن وقت روز قیامت است ﴿أُجِّلَتۡ﴾ (أجل): به انتظار فرا رسیدن کدامین روز، گواهی پیامبران به تأخیر افتاده است؟ این آیه استفهافی است تا هول و وحشت قیامت را بهتر گوشزد کند. ﴿یَوۡمِ ٱلۡفَصۡلِ﴾: روز قضا و داوری و جدایی بین حق و باطل، مراد روز قیامت است ﴿وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ﴾: این آیه بار در این سوره تکرار میشود تا ترهیب و هشداری بر کفر و ناسپاسی کافران و ترغیب و تشویقی بر ایمان و پایداری مومنین باشد.
مفهوم کلی آیات:
خداوند هر آنچه را در زمین و حتی آسمان است تحت سلطهی آدمی درآورده و ملائکهی آسمان و پیامبران زمینی را مکّلف ساخته است که انسانیت انسانها را تقویت و ذات آنها را از جنبهی حیوانی خویش دور سازند. آدمیان را پیوسته نهیب داده که مبادا عاقبت خویش را به قیمت کالای ناچیز دنیوی تباه کنند و مجبور به انکار روز داوری و جدایی شوند، چرا که هیچ گریزی از آن روز نیست. در آن روز تمامی آنانی که در این دنیا پی آن بودند که نفس انسان را نسبت به قیامت قانع کنند در پیشگاه دادگاه الهی صف بستهاند تا بر انکار و تکذیب و بیانصافی مکذّبین دهند و حقا که چه روز سختی بر تکذیبکنندگان خواهد بود.
مبحث دوم: جلوهایی از قدرت خداوند
﴿أَلَمۡ نُهۡلِکِ ٱلۡأَوَّلِینَ١٦ ثُمَّ نُتۡبِعُهُمُ ٱلۡأٓخِرِینَ١٧ کَذَٰلِکَ نَفۡعَلُ بِٱلۡمُجۡرِمِینَ١٨ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ١٩ أَلَمۡ نَخۡلُقکُّم مِّن مَّآءٖ مَّهِینٖ٢٠ فَجَعَلۡنَٰهُ فِی قَرَارٖ مَّکِینٍ٢١ إِلَىٰ قَدَرٖ مَّعۡلُومٖ٢٢ فَقَدَرۡنَا فَنِعۡمَ ٱلۡقَٰدِرُونَ٢٣ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ٢٤ أَلَمۡ نَجۡعَلِ ٱلۡأَرۡضَ کِفَاتًا٢٥ أَحۡیَآءٗ وَأَمۡوَٰتٗا٢٦ وَجَعَلۡنَا فِیهَا رَوَٰسِیَ شَٰمِخَٰتٖ وَأَسۡقَیۡنَٰکُم مَّآءٗ فُرَاتٗا٢٧ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ٢٨﴾ [المرسلات: 16-28].
ترجمه:
«آیا پیشینیان را نابود نکردیم! (16) سپس واپسینان را در پی آنان آوریم (17) با گناهکاران چنین کنیم (18) آن روز وای بر تکذیبکنندگان! (19) آیا شما را از أبی ناچیز نیافریدیم! (20) پس آن را در جایگاهی استوار قرار دادیم (21) تا هنگامی معین (22) پس سامان دادیم و ما بهترین ساماندهندگانیم (23) آن روز وای بر تکذیبکنندگان! (24) آیا زمین را جمعکننده نساختهایم! (25) چه برای زندگان و چه برای مردگان! (26) و در آن کوههای بلند را قرار دادیم، و به شما آبی گوارا نوشاندیم (27) آن روز وای بر تکذیبکنندگان! (28)».
توضیحات:
﴿ۡأَوَّلِینَ﴾: پیشینیان مثل قوم لوط، عاد و ثمود که به سبب انکار پیامبرانشان هلاک شدند. ﴿نُتۡبِعُهُمُ﴾: در صورت انکار و تکذیب، دیگران را نیز به پشتیبان ملحق میگردانیم و هلاک میسازیم. ﴿أٓخِرِینَ﴾: منظور کفار مکه و همهی کسانیاند که رفتاری شبیه به آنان دارند. ﴿کَذَٰلِکَ﴾: اینگونه و این چنین مجرمان را هلاک خواهیم کرد. ﴿مَّآءٖ مَّهِینٖ﴾ (مهن): آبی ناچیز و بیمقدار. ﴿قَرَارٖ مَّکِینٍ﴾: جایگاه استوار و مناسب و آرام که قابلیت نگهداری و تبدیل نطفه به موجودی کامل دارد، رَحِم مادر. ﴿إِلَىٰ قَدَرٖ﴾: تا وقت معین که مراحل خلقت نطفه پایان یابد زمان ولادت فرا رسد . ﴿قَدَرۡنَا﴾ (قدره): و او را سامان دادیم و بخشهای مختلف در آفرینش او را به اندازه و متناسب قرار دادیم. ﴿ٱلۡقَٰدِرُونَ﴾: سامانگران و اندازهگیران. این آیه را میتوان به گونهای دیگر نیز معنا نمود: بر خلقت او از آب ناچیز (نطفه) قادر بودیم و ما برترین قدرتمندانیم.
نکته: حال که خداوند آدمی را از آبی ناچیز (که آن را نیز خود خلقت کرده) آفریده است پس چگونه میتوان خلقت دوبارهی بعد از مرگ را عجیب و محال و خداوند را عاجز و ناتوان دانست!.
﴿کِفَاتًا﴾ (کفت): محل اجتماع، یا جمع «کافت» به معنای جمعکننده است؛ از نظر اعرابی مفعول به دوم فعل «تَجعَل» میباشد. ﴿أَحۡیَآءٗ وَأَمۡوَٰتٗا﴾: اشاره به انسان دارد که در حال حیات بر روی زمین زندگی میکند و بعد از مرگ نیز وارد خاک شده و در دل زمین باقی میماند پس در حقیقت زمین موضع اجتماعی زندگان و مردگان است. از لحاظ اعرابی مفعول به برای مصدر «کفات» است. ﴿رَوَٰسِیَ﴾ ج راسیة: استوار و ثابت، و به سبب همین صفت است که به کوهها «رواسی» گفته میشود. ﴿شَٰمِخَٰتٖ﴾ ج شامخ، مرتفع و بلند. ﴿فُرَاتٗا﴾: گوارا.
مفهوم کلی آیات:
خداوند در علم و قدرتش بیمانند و بر هر چیزی تواناست و هر کس بخواهد در برابر قدرت او قد عّلم کند بیدرنگ از پای در خواهد آمد. خدایی که آدمی را از نیستی به هستی آورده و او را سامان داده و زمین را بدین گستردگی رام و گهوارهی او ساخته است و هر آنچه را بخواهد به او ارزانی میدارد. پس وای بر آنان که جز اندیشهی گناه چیز دیگری در سر نمیپروانند و این همه نعمت و لطف را جاهلانه کفران میکنند!.
مبحث سوم: شرارههای عذاب بر منکرین حساب
﴿ٱنطَلِقُوٓاْ إِلَىٰ مَا کُنتُم بِهِۦ تُکَذِّبُونَ٢٩ ٱنطَلِقُوٓاْ إِلَىٰ ظِلّٖ ذِی ثَلَٰثِ شُعَبٖ٣٠ لَّا ظَلِیلٖ وَلَا یُغۡنِی مِنَ ٱللَّهَبِ٣١ إِنَّهَا تَرۡمِی بِشَرَرٖ کَٱلۡقَصۡرِ٣٢ کَأَنَّهُۥ جِمَٰلَتٞ صُفۡرٞ٣٣ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ٣٤ هَٰذَا یَوۡمُ لَا یَنطِقُونَ٣٥ وَلَا یُؤۡذَنُ لَهُمۡ فَیَعۡتَذِرُونَ٣٦ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ٣٧ هَٰذَا یَوۡمُ ٱلۡفَصۡلِۖ جَمَعۡنَٰکُمۡ وَٱلۡأَوَّلِینَ٣٨ فَإِن کَانَ لَکُمۡ کَیۡدٞ فَکِیدُونِ٣٩ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ٤٠﴾ [المرسلات: 29-40].
ترجمه:
«بروید بهسوی همان چیزی که دروغ میانگاشتید (29) بروید بهسوی سایهای (از دود) که دارای سه شاخه است (30) نه سایهگستر است و نه از شعلهی آتش باز میدارد (31) همانا آن شرارههایی قصر میپراکند (32) گویی آن (شرارهها) شترانی زردند (33) آن روز وای بر تکذیبکنندگان! (34) این روزی است که سخن نگویند (35) و اجازه نمییابند تا عذر بخواهند (36) آن روز وای بر تکذیبکنندگان! (37) این روز داوری است، شما و پیشینیان را گرد آوردهایم (38) پس اگر نیرنگی دارید، به من نیرنگ زنید (39) آن روز وای بر تکذیبکنندگان! (40)».
توضیحات:
﴿ٱنطَلِقُوٓاْ﴾: بروید بهسوی... این سخن از سوی خزنهی جهنم (نگهبانان دوزخ) خطاب به کافران و تکذیبکنندگان دوزخ در قیامت است. ﴿ظِلّٖ﴾: در اصل لغت به معنای سایه است اما سایهی جهنم چیزی مگر دود و سیاهی نخواهد بود و این سخن در حقیقت إستهزایی خطاب به جهنمیان است. ﴿ثَلَٰثِ شُعَبٖ﴾ ج شُعبة: شاخه و جانب که اطراف و بالای آنها را فرا میگیرد و در هالهای از دود فرو میبرد. ﴿ظَلِیلٖ﴾: دارای ظل و سایه. ﴿لَا یُغۡنِی﴾: بینیاز و محفوظ نمیدارد. ﴿لَّهَبِ﴾: زبانهی آتش. ﴿إِنَّهَا﴾: ضمیر به جهنم یا آتش بر میگردد که آیات قبل و بعد در پی توصیف آن میباشند. ﴿تَرۡمِی بِشَرَرٖ﴾: (اسم جمع شَرَرة)، شراره میافکند، جرقهها و پارههای آتش را به هر سوی پراکنده میسازد. ﴿قَصۡرِ﴾: کاخ که مظهر بلندی و بزرگی است و جرقههای آتش در بزرگی و وسعت شبیه به آنند. ﴿جِمَٰلَتٞ﴾ ج جَمَل: شتران که شرارههای آتش به سبب بزرگی، ارتفاع و زردی به آن شبیه شده است. ﴿صُفۡرٞ﴾ ج أصفر: معمولاً در لغت عرب به زرد متمایل به سیاهی اطلاق میشود، وجه مشابهت به رنگ زرد و جرقههای آتش، در کثرت و حرکت و رنگ آنهاست. ﴿لَا یَنطِقُونَ﴾: گناهکاران سخن نمیگویند و دم نمیزنند، یا اینکه هیچ سخن مفیدی بر زبان نمیآورند. ﴿فَیَعۡتَذِرُونَ﴾: یا این که عذری بتراشند و بهانهای بیاورند تا بهگونهای گناهانشان را توجیه کنند. ﴿یَوۡمُ ٱلۡفَصۡلِۖ﴾: روز جدایی و داوری بین حق و باطل و سعادتمندان و شقاوتمندان. ﴿ٱلۡأَوَّلِینَ﴾: آنانی که پیش از شما میزیستهاند. ﴿کَیۡدٞ﴾: حیله، مکر، چاره ﴿فَکِیدُونِ﴾ (فکِیدُونی): برای مقابله با حکم من، نیرنگ و چارهای بیندیشید و خود را از عذاب وارهانید.
مفهوم کلی آیات:
مسیر حرکت بندگان بهسوی آن روزی است که حق از باطل و حقگویان از باطل پژوهان جدا خواهند شد. کافران به منزلگاه خویش در زیر سایههای دود سیاه و زبانههایی از آتش فروزان در خواهند آمد و هیچ عذری و بهانهای از آنان پذیرفته نشود. کسی را یارای آن نیست که در برابر خداوند چارهای بیندیشد و یا حیلتی به کار گیرد تا شاید بدان وسیله از عذاب جهنم خود را برهاند، بلکه باید در آن بماند و بسوزد و حسرت ایام گذشته را بخورد و حقیقتاً وای بر بیخردانی که چنین روزی را دروغ دانسته و آن را خیالی واهی بیش ندانستهاند!.
مبحث چهارم: انتخاب بین لذتهای دنیا و آخرت
﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی ظِلَٰلٖ وَعُیُونٖ٤١ وَفَوَٰکِهَ مِمَّا یَشۡتَهُونَ٤٢ کُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ هَنِیَٓٔۢا بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٤٣ إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ٤٤ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ٤٥ کُلُواْ وَتَمَتَّعُواْ قَلِیلًا إِنَّکُم مُّجۡرِمُونَ٤٦ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ٤٧ وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ٱرۡکَعُواْ لَا یَرۡکَعُونَ٤٨ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ٤٩ فَبِأَیِّ حَدِیثِۢ بَعۡدَهُۥ یُؤۡمِنُونَ٥٠﴾ [المرسلات: 41-50].
ترجمه:
«همانا تقواپیشگان در میان سایهها و پشمهسارانند (41) و میوههایی که رغبت کنند (42) به گوارایی بخورید و بنوشید، به پاداش میکردید (43) به درستی که ما نیکوکاران را بدین سان پاداش میدهیم (44) آن روز وای بر تکذیبکنندگان! (45) بخورید و اندکی بهره ببرید، چرا که شما گناهکارانید (46) آن روز وای بر تکذیبکنندگان! (47) و چون به ایشان گفته شود: رکوع کنید، رکوع نمیکنند (48) آن روز وای بر تکذیبکنندگان! (49) پس به کدامین سخن بعد از آن (قرآن) ایمان میآورند! (50)».
توضیحات:
﴿فَوَٰکِهَ﴾ ج فاکهة: میوهها. ﴿یَشۡتَهُونَ﴾: إشتها و رغبت میکنند. ﴿هَنِیَٓٔۢا﴾: گوارا و دلنشین باد. ﴿بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾: پاداش تمامی نیکیها و خوبیهایی که انجام دادهاید. ﴿کَذَٰلِکَ﴾: بدینسان و با چنین نعمتهایی او را جزا و پاداش میدهیم. ﴿تَمَتَّعُواْ قَلِیلًا﴾: ای گناهکاران! مدت زمانی اندک (حیات دنیوی) به خوشی و بهرهمندی از لذتهای دنیا مشغول شوید، چرا که به سبب گناهتان هیچ بهرهای از لذتهای بهشت نصیبتان نخواهد شد. ﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ٱرۡکَعُواْ﴾: مراد نماز خواندن به صورت خاص و مطلق خشوع و خضوع در برابر خداوند به صورت عام است، زیرا کافران پیوسته از عبادت و طاعت خداوند گریزان بودند و در لذتهای پست و زودگذر دنیوی به سر میبرند. ﴿وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ﴾: این آیه ده بار در این سوره تکرار شد و تکرار آن بعد از هر آیه به معنای آن بود که ای تکذیبکنندگان! چگونه به خود اجازه میدهید که با قول و عمل به تکذیب قیامت بپردازید و چرا از کیفر اعمال پلید خویش باکی ندارید؟ ﴿حَدِیثِۢ بَعۡدَهُۥ﴾: سخنی بعد از قرآن، یعنی آنگاه که قرآن را با این فصاحت و بلاغت و حجت و برهان و إعجاز و بیان انکار میکنند پس امید است که به چه سخن و کتاب دیگری راضی شده و تابع شوند تا آنها را به سعادت برساند و از عذاب آتش برهاند؟
مفهوم کلی آیات:
نیکوکاران در پاداش بیمثال پروردگارشان به آرامش خواهند رسید و هر آنچه مطابق ذایقه و میلشان باشد بیدرنگ برایشان حاضر شود تا بدینسان از حسن نیتشان نسبت به پروردگارشان قدردانی شود اما دریغا که کافران نه از عقوبت گناه و نه از کثرت نعمت عبرتی نمیگیرند و پیوسته بر جهالت و تکبر خویش اصرار میورزند، پس مناسب ارزش نفس آنها همان بس که همچون دیگر حیوانات در خور و خواب و شهوت دنیوی فرو روند و به آن دل خوش دارند و این مقام شخصیتی آن کسی است که پیوند با شهوت و خودپرستی را بر معنویت و خداپرستی ترجیح میدهد. چنین فردی با هیچ صراطی مستقیم نخواهد شد مگر با شهوترانی و دنیاپرستی، پس وای بر چنین شخصی در آن روز بزرگ و پرمهیب.
برداشتها و فواید سوره:
1- فرشتگان، گروههای متنوع جهت تنفیذ اوامر و احکام خداوند هستند.
2- قدرت و علم خداوند در خلقت اولیهی بشر حکایت از امکان تکرار خلقت بعد از مرگ دارد.
3- حکم و قضا نسبت به بندگان در دادگاه خداوند قطعی و لازم الإجراست و هیچ گریزی و راه توجیهی بر آن نیست تا شاید در پرتو این قاطعیت، شخص نسبت به عواقب ناخشنود کارهای خویش آگاه گردد.
4- قرآن، برترین و کاملترین کتاب هدایت است و هر آنچه از حکمت، وعظ و برهان و عبرت لازم باشد در آن به وضوح آمده است، پس آن کس که این همه تنوع را باور ندارد یقیناً هیچگاه بر صراط مستقیم قرار نخواهد گرفت.
5- ترک عبادت و رابطهی معنوی با خداوند، علت اساسی و اولیهی حرکت در مسیر گمراهی و بطالت است.
6- امام بخاری از عبدالله بن مسعود روایت میکند که همراه رسول ص در غاری از سرزمین مِنا بودیم که سورهی مرسلات نازل گردید و ایشان آن را قرائت کرد و من از زیان ایشان فرا گرفتم، در همان حال ناگهان ماری بر روی ما پرید، پیامبر ص فرمود: آن را بکشید، ولی ما موفق به کشتن آن نشدیم؛ پیامبر فرمود: «وُقِیتُ شَرّکُم کَمَا وُقِیتُم شَرّهاَ». «از شر شما نجات یافت همانگونه که شما نیز از شر او نجات یافتید».
***
(پایان جزء بیست و نهم)
معرفی سوره: سورهی «انسان» یا «ذهر» یا «هل أتی» مدنی است و بعد از سورهی «الرّحمن» نازل شده و شامل 31 آیه است.
مناسبت آن با سورهی قبل: محور و اساس موضوع سورهی قیامت بحث قیامت بود. بعد از اثبات این قضیه با دلائل عقلی و مادی، خداوند با رعایت تناسب کامل بین پایان سورهی قیامت ﴿أَلَمۡ یَکُ نُطۡفَةٗ مِّن مَّنِیّٖ یُمۡنَىٰ٣٧﴾ [القیامة: 37] با آغاز سورهی انسان ﴿هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ حِینٞ مِّنَ ٱلدَّهۡرِ...إِنَّا خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن نُّطۡفَةٍ أَمۡشَاجٖ نَّبۡتَلِیهِ﴾، به بحث در مورد یکی از اقسام مردم در قیامت یعنی بهشتیان میپردازد.
همچنین در سورهی قیامت از رستاخیز و بازگشت انسان بهسوی خداوند و سرانجام او سخن رفت و این سوره به بحث آفرینش و هدف از آن و سرانجام کار انسان میپردازد.
محور سوره: انسان و هدف از آفرینش او و سرانجام کارش در روز قیامت.
سوره دارای چهار مبحث است:
مبحث اول:هدف از آفرینش انسان
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ حِینٞ مِّنَ ٱلدَّهۡرِ لَمۡ یَکُن شَیۡٔٗا مَّذۡکُورًا١ إِنَّا خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن نُّطۡفَةٍ أَمۡشَاجٖ نَّبۡتَلِیهِ فَجَعَلۡنَٰهُ سَمِیعَۢا بَصِیرًا٢ إِنَّا هَدَیۡنَٰهُ ٱلسَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرٗا وَإِمَّا کَفُورًا٣﴾ [الإنسان: 1-3].
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«آیا مدتی از روزگار بر انسان گذشت که او چیزی قابل ذکر نبود! (1) همانا ما انسان را از نطفهای آمیخته آفریدیم او را بیازاییم، پس او را شنوای بینا ساختیم (2) ما او را به راه رهنمون ساختیم، خواه سپاس گزار باشد و خواه ناسپاس (3)».
توضیحات:
﴿هَلۡ أَتَىٰ﴾: استفهام است که معنای حقیقی آن در این جا یقین (قد أتَی) است؛ یعنی یقیناً بر انسان گذشته است... ﴿حِینٞ مِّنَ ٱلدَّهۡرِ﴾: مدت زمانی که انسان به صورت تکهخونی ناچیز در شکم مادرش است، و یا مدت زمانی که زمین خالی از هر انسانی بود و سپس خداوند انسان را بر روی زمین آورد ﴿مَّذۡکُورًا﴾: قابل ذکر. ﴿نُّطۡفَةٍ﴾: آمیزهی مَنی مرد و زن. ﴿أَمۡشَاجٖ﴾ ج مَشج یا مَشیج: مخلوطی از منی مرد (اسپرم) و تخمک زن (اوول). ﴿نَّبۡتَلِیهِ﴾: تا اینکه او را بیازماییم که آیا در برابر اوامر و نواهی خداوند فرمانبردار خواهد بود یا نافرمان. ﴿فَجَعَلۡنَٰهُ سَمِیعَۢا﴾: ابزار کشف و درک حقیقت را که عمدهترین آن شنوایی و بینایی است در اختیار او نهادیم. ﴿هَدَیۡنَٰهُ﴾: هدایت کردیم او را و کاملاً تشریح نمودیم برای او. ﴿ٱلسَّبِیلَ﴾: راه خیر و شر و سعادت و شقاوت. ﴿شَاکِرٗا﴾: شکرگزار و مومن که راه سعادت را برگزیده و حق راهنما (خداوند) را با اعمال نیکوی خود و راهنمایی دیگران به جای میآورد. ﴿کَفُورًا﴾: بسیار ناسپاس که اوامر شیطان و تمایلات درونی را بر ارشادات خداوند ترجیح میدهد و تابع آن میشود.
نکته: استعمال اسم فاعل «شاکر» در برابر صیغهی مبالغهی «کفور» دلالتی بر رحمت بیکران خداوند و طبیعت ناسپاس انسان دارد، زیرا تا آن جا که ناسپاس به اوج خود نرسیده باشد چه بسا خداوند سپاسگزاری اندک بنده را نیز برابر جلوه داده و پاداش دهد.
مفهوم کلی آیات:
خداوند آدمی را از نیستی به هستی و وجود آورد و از او موجودی برتر و کاملتر از تمامی موجودات ساخت؛ و هر آنچه برای انسان بودنش که حقیقت هدایت اوست لازم بود در اختیار او نهاد به امیدی که از آزمون الهی سربلند درآید و راه سعادتی را که خداوند در مسیر زندگانیش قرار داده است بپیماید و از انحرافات شیطانی و نفسانی که به قیمت تباهی حیات دنیا و البته عذاب جاودان آخرت است در امام ماند تا آنگاه که در سرمنزل مقصود و منزلگه ابدی خویش آرام گیرد.
مبحث دوم: پاداش اخلاص عمل
﴿إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا لِلۡکَٰفِرِینَ سَلَٰسِلَاْ وَأَغۡلَٰلٗا وَسَعِیرًا٤ إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ یَشۡرَبُونَ مِن کَأۡسٖ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا٥ عَیۡنٗا یَشۡرَبُ بِهَا عِبَادُ ٱللَّهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفۡجِیرٗا٦ یُوفُونَ بِٱلنَّذۡرِ وَیَخَافُونَ یَوۡمٗا کَانَ شَرُّهُۥ مُسۡتَطِیرٗا٧ وَیُطۡعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ مِسۡکِینٗا وَیَتِیمٗا وَأَسِیرًا٨ إِنَّمَا نُطۡعِمُکُمۡ لِوَجۡهِ ٱللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمۡ جَزَآءٗ وَلَا شُکُورًا٩ إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا یَوۡمًا عَبُوسٗا قَمۡطَرِیرٗا١٠ فَوَقَىٰهُمُ ٱللَّهُ شَرَّ ذَٰلِکَ ٱلۡیَوۡمِ وَلَقَّىٰهُمۡ نَضۡرَةٗ وَسُرُورٗا١١ وَجَزَىٰهُم بِمَا صَبَرُواْ جَنَّةٗ وَحَرِیرٗا١٢﴾ [الإنسان: 4-12].
ترجمه:
«بیگمان ما برای کافران زنجیرها و بندها و آتش برافروخته آماده کردهایم (4) همانا نیکان از جامی نوشند که آمیزهاش کافور است (5) چشمهای که بندگان خداوند از آن مینوشند و به شگفتی (به هر سویی) روان میسازند (6) (بندگانی درستکار که) به نذر وفا میکنند و میترسند از روزی که سختی آن فراگیر است (7) و طعام را با وجود دوست داشتنش، به نیازمند و یتیم و اسیر اطعام میکنند (8) (و میگویند:) بیشک ما برای خشنودی خداوند به شما غذا میدهیم، نه پاداشی از شما میخواهیم و نه سپاسی (9) یقیناً ما از پروردگارمان در روز پروحشت هراسناک میترسیم (10) پس خداوند آنها را از شر آن روز نگاه داشت و شادابی و شادمانی را به آنها رساند (11) و به عوض آن که صبر کردند بهشت و ابریشم پاداششان داد (12)».
توضیحات:
﴿سَلَٰسِلَاْ﴾: ج سلسله، آنچه با آن پاها را ببندند. ﴿َأَغۡلَٰلٗا﴾: ج غُل: آنچه با آن دست را به گردن ببندند. ﴿سَعِیرًا﴾: آتش بسیار برافروخته. ﴿أَبۡرَارَ﴾: ج بِرّ: راستگویان در عمل، به جای آورندگان حقوق خداوند ﴿کَأۡسٖ﴾: هم به ظرف پر از شراب (جام) گویند و هم به خود شراب اطلاق میشود ﴿مِزَاجُ﴾ (مزّج): خِلط و آمیختهی هر چیز ﴿کَافُور﴾: مادهی سفیدرنگ خوشبو که به خاطر رایحهی آن با شراب بهشتی آمیخته میشود تا آن را معطر و خوشبو سازد. گفتهاند که کافور نام چشمهای است خوشبو در بهشت که شراب بهشتی را با مقداری از آن مخلوط میکنند ﴿عَیۡنٗا﴾: منصوب آمدن این لفظ به یکی از این اعتبارات است: 1- بدل از کافور، زیرا آب این چشمه در سفیدی و خوشبویی و خنکی همانند کافور است. 2- مفعول به برای (یشربون)، یعنی نیکوکاران مینوشند از چشمهای که... 3- مفعول به فعل محذوف مثل (أَخُصُ عَینا)، یعنی چشمهای را اختصاص دادهام که... ﴿یُفَجِّرُونَهَا﴾: بهشتیان جاری میسازند آن را. ﴿تَفۡجِیرٗا﴾: جاری ساختنی شگفت، و آن به این صورت است که هر کجا بخواهند آن را هدایت میکنند و در مکانهای پست و مرتفع میجوشانند و بدینسان در هر حالت و مکانی از آن بهره میبرند. نَذّر: در لغت به معنای ایجاب و واجب نمودن و در اصطلاح شرع به آن چیزی گفته میشود که شخص برخود واجب می کند.
نکته: آن کس که امر غیر واجبی را بر خود واجب کند و آن را به خاطر تقرب به خداوند انجام دهد پس واجبات الهی را با اشتیاق تمامتری انجام خواهد داد.
﴿شَرُّهُۥ﴾: شر آن روز، بلا و سختیهای روز قیامت. ﴿مُسۡتَطِیرٗا﴾ (طّیر): دامنگستر، فراگیر به گونهای که همه جا و همه کس را فرا میگیرد. ﴿عَلَىٰ حُبِّهِۦ﴾: بنابر مرجع ضمیر به دو گونه قابل معناست: 1- علی رغم اینکه آن طعام را بسیار دوست دارند. 2- صرفاً به خاطر ابراز دوستی با خدا و به دور از هر ریاکاری. ﴿لِوَجۡهِ ٱللَّهِ﴾: صرفاً به خاطر طلب خشنودی و کسب پاداش از جانب خداوند. ﴿یَوۡمًا عَبُوسٗا﴾: روزی که وحشت و هراس آن، چهرهها را درهم و ترشروی نماید. ﴿قَمۡطَرِیرٗا﴾ (قمطر): بلا و هراسی شدید و بسیار طولانی. ﴿نَضۡرَةٗ﴾ (نضر): شادابی ظاهری. ﴿سُرُور﴾: شادمانی قلب و درون. ﴿بِمَا صَبَرُواْ﴾: به سبب مشقت عبادت و ایثار و انفاق مال. ﴿حَرِیرٗا﴾: به صورت خاص به لباس ابریشمی نرم و عموماً به انواع لباس و زیورآلاتی گویند که اهل بهشت از آن بهره خواهند برد.
مفهوم کلی آیات:
کیفر ناسپاسی و برگزیدن راه باطل، قید و بندهایی است که وجود پلید جهنمی را به هم پیوند میزند همانگونه که پاداش سپاسگزاری و برگزیدن راه حقیقت و سعادت، شراب گوارایی است که وجود پاک بهشتی را تازگی میبخشد و او را شاداب و شادمان میسازد و از هر آنچه إشتها کند به او داده میشود و این جزای إرادتی است که مومن، به هدایت و دعوت الهی داشته و إخلاصی که در این راه از خود نشان داده است تا بدین سان پروردگارش را خشنود سازد و خود را از مشقتهای فراگیر روز هراسناک رهایی بخشد و حقا که چنین نیز شده است.
مبحث سوم: قدردانی از مومن
﴿مُّتَّکِِٔینَ فِیهَا عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِۖ لَا یَرَوۡنَ فِیهَا شَمۡسٗا وَلَا زَمۡهَرِیرٗا١٣ وَدَانِیَةً عَلَیۡهِمۡ ظِلَٰلُهَا وَذُلِّلَتۡ قُطُوفُهَا تَذۡلِیلٗا١٤ وَیُطَافُ عَلَیۡهِم بَِٔانِیَةٖ مِّن فِضَّةٖ وَأَکۡوَابٖ کَانَتۡ قَوَارِیرَا۠١٥ قَوَارِیرَاْ مِن فِضَّةٖ قَدَّرُوهَا تَقۡدِیرٗا١٦ وَیُسۡقَوۡنَ فِیهَا کَأۡسٗا کَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِیلًا١٧ عَیۡنٗا فِیهَا تُسَمَّىٰ سَلۡسَبِیلٗا١٨ وَیَطُوفُ عَلَیۡهِمۡ وِلۡدَٰنٞ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَیۡتَهُمۡ حَسِبۡتَهُمۡ لُؤۡلُؤٗا مَّنثُورٗا١٩ وَإِذَا رَأَیۡتَ ثَمَّ رَأَیۡتَ نَعِیمٗا وَمُلۡکٗا کَبِیرًا٢٠ عَٰلِیَهُمۡ ثِیَابُ سُندُسٍ خُضۡرٞ وَإِسۡتَبۡرَقٞۖ وَحُلُّوٓاْ أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٖ وَسَقَىٰهُمۡ رَبُّهُمۡ شَرَابٗا طَهُورًا٢١ إِنَّ هَٰذَا کَانَ لَکُمۡ جَزَآءٗ وَکَانَ سَعۡیُکُم مَّشۡکُورًا٢٢﴾ [الإنسان: 13-22].
ترجمه:
«در آن (بهشت) بر تختها تکیه زده، نه (گرمای) خورشیدی بینند در آن جا و نه سرمای سختی (13) و سایههایش بر آنان نزدیک و میوههایش بسیار در دسترس باشد (14) و ظروفی سیمین و قدحهای بلورین در میان آنان گردانده شود (15) قدحهایی از نقره که به اندازه پر کرده باشند (16) و در آن جا جامی به آنان بنوشانند که آمیزهی آن زنجیل است (17) چشمهای در آنجاست که سلسبیل نامیده میشود (18) و بر گِرد آنان پسرانی جاودانه میگردند، چون آنان را دیدی پنداشتی که آنها مرواریدی پراکندهاند (19) و چون به آنجا بنگری نعمتی فراوان و فرمانروایی بزرگی را ببینی (20) بر آنان جامهی ابریشم نازک سبز و دیبای ضخیم است، و با دستبندهایی از نقره آراسته شوند و پروردگارشان شرابی پاکیزه به آنان نوشاند (21) همانا این برای شما پاداش است، و تلاش شما قدر نهاده شده است (22)».
توضیحات:
﴿مُّتَّکِِٔینَ﴾: اسم فاعل از إتّکاء، تکیهدهندگان. ﴿ٱلۡأَرَآئِکِۖ﴾ ج أَرِیکَة: تختهای مزیّن و آراسته در میان باغستانهای بهشت. ﴿شَمۡس﴾: آفتاب در این جا مراد گرمای آفتاب است. ﴿زَمۡهَرِیر﴾: سرمای بسیار شدید؛ در لغت عرب و در نزد قبیلهی طی به معنای ماه نیز استفاده شده است که در این صورت مفهوم آیه چنین میباشد: در آنجا خورشید و ماه را نمیبینند که روز و شب آنها را روشن سازد بلکه منبع نور در آنجا یکی است. ﴿دَانِیَة﴾ (دَنّی): نزدیک ﴿ظِلَٰلُهَا﴾ ج ظِلّ: سایههای درختان بهشتی. ﴿ذُلِّلَتۡ﴾ (ذلّ): نزدیک و در دسترس است. ﴿قُطُوفُ﴾: ج قِطف: چیدنیهایش میوههایش. ﴿تَذۡلِیلٗا﴾: مفعول مطلق، کاملاً در دسترس، بهگونهای که در حالت ایستاده و نشسته و حتی خوابیده میتوان از آن بهره برد. ﴿یُطَافُ﴾ (طوف): به گردش درآید. ﴿ ٔانِیَةٖ﴾: ج إناء: ظرفهای غذا ﴿فِضَّةٖ﴾: نقره سیم ﴿أَکۡوَابٖ﴾ ج کوب: قدحها و جامهای بیدسته جهت آب خوری ﴿قَوَارِیرَ﴾ ج قَارُورَة: ظرفهای شیشهای و آبگینه، و مراد از آن در اینجا روشنی و شفافیت ظرفهای بهشتی است ﴿قَوَارِیرَاْ مِن فِضَّةٖ﴾: ظرفهای نقرهای که در شفافیت همچون شیشه است و مشاهدهی آن در این دنیا قابل تصور نیست و تنها برای بهشت آماده شده است. ﴿قَدَّرُوهَا﴾: پر میکنند آن را و میپیمایند ﴿تَقۡدِیرٗا﴾: پر کردنی به اندازه، که متناسب با میزان تمایل بهشتیان است. ﴿کَأۡسٗ﴾: جام و لیوان پز از شراب. ﴿زَنجَبِیلًا﴾: گیاهی خوش بوی و خوشطعم، همچنین گفته شده که نام چشمهای در بهشت است.
نکته: از لحاظ مزأجی زنجیل گرم و کافور سرد است.
﴿سَلۡسَبِیلٗا﴾ (سلّ): لذیذ و ران که به راحتی از حلقوم پایین میرود به صورت کلی به هر چشمهای که سریع بجوشد گفته میشود ﴿وِلۡدَٰن﴾ ج وَلد: پسرکان، نوجوانان، خدمتگزاران بهشتی. ﴿مُّخَلَّدُونَ﴾ ج مُخَلّد: جاودانه که همیشه بر حالت شادابی و خرمی خویش باقی میمانند. ﴿لُؤۡلُؤٗ﴾: مروارید. ﴿مَّنثُورٗ﴾ (نثر): پراکنده، زیرا مروارید هرگاه بر بساطی پراکنده شود زیبایی و شفافیت آن بیشتر جلوهگری میکند. ﴿ثَمَّ﴾: آنجا، مراد بهشت است. ﴿نَعِیم﴾: نعمت فراوان غیر قابل وصف. ﴿وَمُلۡکٗا کَبِیرًا﴾: سرزمین بسیار پنهاور که چه بسا به اندازهی چندین برابر این زمین را به یک نفر بدهند. ﴿عَٰلِیَهُمۡ﴾: بر تن آنهاست. ﴿سُندُسٍ﴾ لباس ابریشمی رقیق و نرم. ﴿إِسۡتَبۡرَقٞۖ﴾: لباس ابریشمی غلیظ و ضخیم، دیباج. ﴿حُلُّوٓاْ﴾: بر آنها پوشانده و زیور داده شود. ﴿أَسَاوِرَ﴾ ج سِوار: دستبند و دستاویز و آنچه برای زینت بر دست بندند.
نکته: طبق آیات قرآن، زیورألات مختلف بهشتیان از طلا و مروارید و نقره خواهد بود.
﴿شَرَابٗا طَهُورًا﴾: شراب پاکیزه و به دور از نجاسات خمر دنیوی، که بویی خوش و طمعی لذیذ دارد و از چشمهای در بهشت میجوشد. ﴿هَٰذَا﴾: جمیع نعمتهای بهشتی که به پاس عبادت بندگان به آنها پاداش داده شود. ﴿مَّشۡکُورًا﴾: ستوده شده پذیرفته شده و حقا که تمامی این کرامتهای بهشتی در نتیجهی گزینش راه حقیقت و قدر نهادن به آن است: ﴿إِنَّا هَدَیۡنَٰهُ ٱلسَّبِیلَ...﴾.
مفهوم کلی آیات:
تختهایی نهاده شده در میان باغهایی باشکوه در زیر سایههای درختانی تنومند و پسرکانی شاداب و همیشه خرم که جامهایی از انواع شرابهای آمیخته با کافور و زنجیل را در دست داشته و همچون مرواریدهای پراکنده سبزپوشان بهشتی به گردش درآیند و در میان مُلک بیپایان و نعمت بیمثال الهی پاداش أرادتشان را نسبت به پروردگارش دریافت نمایند آنگاه که پروردگار فرمودند: «ما را بر او نمودیم، خواه بر راه هدایت روز و خواه بر پرتگاه گمراهی».
مبحث چهارم: أنذار و انتظار
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡقُرۡءَانَ تَنزِیلٗا٢٣ فَٱصۡبِرۡ لِحُکۡمِ رَبِّکَ وَلَا تُطِعۡ مِنۡهُمۡ ءَاثِمًا أَوۡ کَفُورٗا٢٤ وَٱذۡکُرِ ٱسۡمَ رَبِّکَ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلٗا٢٥ وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَٱسۡجُدۡ لَهُۥ وَسَبِّحۡهُ لَیۡلٗا طَوِیلًا٢٦ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ یُحِبُّونَ ٱلۡعَاجِلَةَ وَیَذَرُونَ وَرَآءَهُمۡ یَوۡمٗا ثَقِیلٗا٢٧ نَّحۡنُ خَلَقۡنَٰهُمۡ وَشَدَدۡنَآ أَسۡرَهُمۡۖ وَإِذَا شِئۡنَا بَدَّلۡنَآ أَمۡثَٰلَهُمۡ تَبۡدِیلًا٢٨ إِنَّ هَٰذِهِۦ تَذۡکِرَةٞۖ فَمَن شَآءَ ٱتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ سَبِیلٗا٢٩ وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمٗا٣٠ یُدۡخِلُ مَن یَشَآءُ فِی رَحۡمَتِهِۦۚ وَٱلظَّٰلِمِینَ أَعَدَّ لَهُمۡ عَذَابًا أَلِیمَۢا٣١﴾ [الإنسان: 23-31].
ترجمه:
«همانا ما خود قرآن را به تدریج بر تو نازل کردیم (23) پس برای حکم پروردگارت شکیبایی کن و از ایشان هیچ گناهکار یا ناسپاسی را پیروی مکن (24) و بامدادان و شامگاهان نام پروردگارت را یاد کن (25) و بخشی از شب برایش سجده کن و او را در شب بلند به پاکی یاد کن (26) همانا اینان دنیای زودگذر را دوست دارند و روزی سنگین را پشت سر خویش میافکند (27) ما آنان را آفریدیم و پیوندشان را محکم ساختیم، و چون بخواهیم، آنان را چنانکه باید به همنوعان خودشان جایگزین میسازیم (28) همانا این پندی است، پس هر کس که بخواهد راهی را بهسوی پروردگارش (در پیش) گیرد (29) و نمیخواهید مگر اینکه خدا بخواهد، به درستی که خداوند دانای با حکمت است (30) هر کس را بخواهد در رحمت خویش داخل میسازد، و برای ستمکاران عذابی دردناک آماده کرده است (31)».
توضیحات:
﴿تَنزِیلٗ﴾ (نَزّلَ): فرق بین إنزال و تنزیل: أنزال عام و تنزیل خاص است؛ یعنی تنزیل بر نزول تدریجی در دفعات مختلف و مواضع خاص دلالت دارد اما إنزال نزول یکبارگی را شامل میشود و بدین خاطر در مورد نزول قرآن خداوند از لفظ «نزل» استفاده کرده است مگر مواضعی که دلالت بر نزول یکبارگی قرآن یا سورهای از آن داشته باشد، مثل: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِی لَیۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ١﴾ که بر طبق روایات، منظور نزول یکبارگی قرآن به آسمان دنیاست، و آیهی 20 سوره محمد ﴿فَإِذَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ مُّحۡکَمَةٞ﴾ که اشاره به رفتار منافقین دارد که از نزول یکبارگی سورهای که دلالت بر وجوب جهاد بر آنها دارد ناخشنود و بیمناک بودند. (مفردات راغب). ﴿لِحُکۡمِ رَبِّکَ﴾: صبر کن تا زمان فرا رسیدن حکم پروردگارت نسبت به هلاکت کافران. ﴿اثِم﴾: بسیار گناهکار هر چند که ادعای ایمان ظاهری نیز داشته باشد. ﴿کَفُور﴾: مشرک کافری که بر شرکش تعصب و اصرار فراوان دارد. ﴿بُکۡرَةٗ وَأَصِیلٗا﴾: آغاز و پایان روز، مراد تمامی روز است، بعنی مبادا هیچ لحظهای از روز از یاد خداوند غافل شوی. ﴿سَبِّحۡهُ﴾ خداوند را از هر ناپاکی و صفات ناشایست منزه و پاکیزهدار. ﴿لَیۡلٗا طَوِیلًا﴾ در درازای شب، لحظاتی را به تسبیح و عبادت پروردگارت بگذران تا بدین سان تمامی اوقات شبانه روز را به عبادت گذرانده باشی. ﴿هَٰٓؤُلَآءِ﴾: مشرکان و منافقین که دنیای فانی را بر آخرت باقی ترجیح دادهاند. ﴿ٱلۡعَاجِلَةَ﴾: زندگانی زودگذر دنیا که هر کس بخواهد میتواند انواع بهرههای مادی و أنی از آن ببرد و به اّن دل خوش دارد. ﴿یَذَرُونَ﴾ (وذر): واگذاشته و افکندهاند. ﴿وَرَآءَهُمۡ﴾: پشت سرشان یا جلوشان. ﴿یَوۡمٗا ثَقِیلٗا﴾: روزی سنگین به خاطر سختیها و هول و وحشت آن که تحمل آن بر انسان سنگینی میکند.
نکته: آنگاه که انسان برای مقابله با آن روز مهم و پرمشقت، هیچ تلاشی نکند و توشهای لایق بر نگیرد عملاً آن روز سنگین را بر پشت دیوار غفلت و بیخیالی انداخته است هر چند که در جلو دیدگانش نیز آن را حاضر ببیند.
﴿شَدَدۡنَآ﴾: محکم و قوی گرداندیم. ﴿أَسۡرَ﴾: پیوند مفاصل؛ در اصل لغت به معنای محکم بستن است و هرگاه در مورد خلقت به کار برده شود یعنی به بهترین و مناسبترین صورت ممکن خلقت نمودیم و پیوند و اعضای او را استوار داشتیم. ﴿بَدَّلۡنَآ﴾: تبدیل میکنیم و دیگران را جایگزین آنان میسازیم. ﴿أَمۡثَٰلَهُمۡ﴾: افرادی همنوع و همجنس آنها، یعنی آنها را هلاک کرده و انسانهایی دیگر را جایگزین آنها میکنیم. ﴿تَذۡکِرَةٞ﴾: تذکر، یادآوری، موعظه. ﴿سَبِیلٗا﴾: راهی بهسوی خشنودی پروردگارش. ﴿إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُۚ﴾: مگر آن که موافق با خواستهی خدا باشد تا محقق شود ﴿یُدۡخِلُ مَن یَشَآءُ فِی رَحۡمَتِهِ﴾: آن کس را که لیاقت دارد مشمول رحمتش میسازد. ﴿ٱلظَّٰلِمِ﴾: آن که کفران نعمت و عقیده باطل را جایگزین شکر نعمت و حقیقت میسازد.
مفهوم کلی آیات:
قرآن بیانگر راه خیر و شر و پیامدهای برگزیدن هر کدام از آنها توسط انسان است. حب دنیا و دلبستگی به خوشیهای اّنی و زودگذر سبب میشود اشخاص در این مسیر دچار انتخابی ناصحیح شوند و مجبور گردند بارگران سختیها و مصیبتهای آخرت را تا سرحدّ هلاکت بر دوش کشند. پس چه خوشی است که آدمی از این همه اندرزهای قرآنی پند برگیرد و وجود خویش را با ابراز ارادت همیشگی به درگاه خداوند، به آرامش دنیا و آخرت برساند اما شرط پایداری در این راه آن است که کمر همت ببندد و اسیر یاوهگوییها و سنگپراکنیهای اهل باطل نشود و بر مسیر سعادت آن قدر ثابت قدم بماند که حکم پروردگارش فرا رسد و بین حق و باطل جدایی افکند و هر کس را به آنچه لایق است برساند.
برداشتها و فواید سوره:
1- اگر انسان حقیقتاً بداند که خداوند او را از نیستی و عدم توسط مادهای پست و بیارزش خلقت نموده و به بهترین صورت درآورده است دیگر هیچ گاه ادعا نمیکند که خلقت دوباره کاری غیر ممکن و به دور از عقل است.
2- خداوند تمامی اسباب فهم و درک را در اختیار انسان نهاده است تا مگر بدین وسیله راه صحیح حقیقت را از بیراهههای باطل باز شناسد و اسیر دام نفس و شیطان نگردد.
3- کافران با شدیدترین انواع عذابها مورد شکنجه قرار خواهند گرفت، بهگونهای که تصور آن بر عقل بشری مشکل است همانگونه که نعمتهای بهشتی نیز در تصور هیچ بشری گذر نکرده است.
4- توصیف نعمتهای بهشتی اعم از مسکن، شراب، ظروف، زیورألات، توصیف ساقیان و خادمان بهشتی همه جهت سوق دادن ذهن بنده نسبت به رحمت بیمانند و فراروان خداوند است.
5- اگر بنده قدرشناس نعمت باشد خداوند اعمال وی را چند برابر قدر نهاده و پاداش میدهد.
6- خداوند یاریگر بنده است تا آنگاه که در مسیر هدایت در حرکت باشد و مفتون فتنهها نگردد.
7- اراده و مشیت پروردگار سبب توفیق مومن به انجام دادن صالحات و هلاکت کافر به سبب ارتکاب محرمات میگردد و بدینسان مومن را وارد بهشت و کافر را به غذاب دردناک جهنم داخل میسازد.
8- امام مسلم از ابوهریره نقل میکند: «أَنَّ النَّبِىَّ ص کَانَ یَقْرَأُ فِى الصُّبْحِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ بِ الم تَنْزِیلُ فِى الرَّکْعَةِ الأُولَى وَفِى الثَّانِیَةِ هَلْ أَتَى عَلَى الإِنْسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُورًا» رسول الله ص در نماز صبح روز جمعه سورهی الم تنزیل (سجده) را در رکعت اول و سورهی هب أتی را در رکعت دوم تلاوت میفرمود.
9- امامان بخاری و مسلم از عبدالله بن مسعود از رسول خدا ص نقل میکنند: «إِنَّ آخِرَ أَهْلِ الْجَنَّةِ دُخُولاً الْجَنَّةَ وَآخِرَ أَهْلِ النَّارِ خُرُوجًا مِنَ النَّارِ رَجُلٌ یَخْرُجُ حَبْوًا فَیَقُولُ لَهُ رَبُّهُ ادْخُلِ الْجَنَّةَ فَیَقُولُ رَبِّ الْجَنَّةُ مَلأَى فَیَقُولُ لَهُ ذَلِکَ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ فَکُلُّ ذَلِکَ یُعِیدُ عَلَیْهِ الْجَنَّةُ مَلأَى فَیَقُولُ إِنَّ لَکَ مِثْلَ الدُّنْیَا عَشْرَ مِرَارٍ». «آخرین اهل بهشت که وارد بهشت میشود و آخرین جهنمی که از آتش خارج میشود شخصی است که به صورت چهار دست و پا از جهنم خارج میشود، پس پروردگارش به او میگوید: وارد بهشت شو، و او میگوید: پروردگارا! بهشت پر است؛ پروردگار سه بار تکرار میفرماید و هر بار او میگوید: بهشت پر است؛ پس پروردگار میفرماید: برای تو به اندازهی زمین و ده برابر آن باشد».
***