معرفی سوره: سورهی «بروج» مکی است و بعد از سورهی «شمس» نازل شده و دارای 22 آیه است.
مناسبت آن با سورهی قبل: در وعده و وعید به مؤمنان و کافران است و نمونهای واقعی از کافرانی که به اذیت و آزار مؤمنان میپرداختند بیان میدارد تا بدین وسیله هم تأییدی بر وعد و وعیدهای خداوند باشد و هم تسلیتی به مؤمنان در مقابل انبوه اذیتهایی که از سوی قریش مجبور به تحمل آن بودند.
محور سوره: مبارزهی حق و باطل و قساوت و بیرحمی اصحاب باطل و استقامت صاحبان عقیدهی راستین در دفاع از عقیده و ناموس خویش و تسلای مؤمنان به پیروزی حق با محوریت داستان اصحاب اُخدود.
سوره دارای سه مبحث است:
مختصری در مورد داستان اصحاب أخدود:
حکایت به زمان بعد از پیامبری پیامبر عیسی و مردمان سرزمین نجران «جنوب عربستان» برمیگردد که حاکمی ظالم بر آنها حکومت میکرد. در آن زمان سحر و ساحری بسیار شایع بود و هر حاکمی برای خود ساحری داشت. حاکم نجران نیز جوانی را انتخاب کرده بود تا فنون ساحری را از ساحر پیر در بار بیاموزد و در آینده جانشین او شود. آن جوان در مدت آموزش ساحری، با راهبی «روحانی مسیحی» آشنا شد و تحت تأثیر گفتار او قرار گرفت و ایمان آورده و نصرانی شد و به واسطهی ایمانش دارای کرامات شده و بیماران و حتی نابینایان را شفا میداد. این امر سبب شد مردم به آن جوان روی بیاورند و تابع سخنان او شوند. چون خبر به حاکم رسید جوان را احضار کرد و از او خواست از عقیدهاش برگردد اما چون جوان حاضر به آن نشد با شیوهای که خود جوان به حاکم یاد داد به شهادت رسید. شهادت جوان، انقلابی بزرگ را در بین مردم به راه انداخت و مردم فوج فوج به دین نصرانیت در آمدند. حاکم نیز چون از مقابله با آنها عاجز شده بود دستور داد گودالی بزرگ حفر کردند و آتشی عظیم در آن شعلهور ساختند. سپس تک تک مردم را به بالای آن گودال برده و امتحان میکردند. اگر از دینشان برمیگشتند آنها را رها میکردند و در غیر این صورت در آتش انداخته و نظارهگر سوختن آنها میشدند. خداوند به خاطر این نوع بلایی که بر سر مؤمنان در آوردند آنها را اصحاب اُخدود یعنی صاحبان گودال نامید. شرح کامل این داستان در صحیح مسلم و دیگر کتب حدیث و تفسیر آمده است.
مبحث اول: سنگدلانی به نام اصحاب اُخدود
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿وَٱلسَّمَآءِ ذَاتِ ٱلۡبُرُوجِ١ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡمَوۡعُودِ٢ وَشَاهِدٖ وَمَشۡهُودٖ٣ قُتِلَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡأُخۡدُودِ٤ ٱلنَّارِ ذَاتِ ٱلۡوَقُودِ٥ إِذۡ هُمۡ عَلَیۡهَا قُعُودٞ٦ وَهُمۡ عَلَىٰ مَا یَفۡعَلُونَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ شُهُودٞ٧ وَمَا نَقَمُواْ مِنۡهُمۡ إِلَّآ أَن یُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَمِیدِ٨ ٱلَّذِی لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٌ٩﴾ [البروج: 1-9].
ترجمه
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«سوگند به آسمان دارای بُرجها (1) و سوگند به روز موعود (2) و سوگند به گواه و مورد گواهی (3) مرگ بر صاحبان گودال! (4) آتش دارای هیزم فراوان (5) آنگاه که بر کنارهی آن نشسته بودند (6) و آنان بر آنچه با مؤمنین میکردند گواه بودند (7) و از آنها ایرادی نگرفتند مگر آنکه به خداوند شکست ناپذیر ستوده ایمان آوردند (8) کسی که فرمانروایی آسمانها و زمین برای اوست، و خداوند بر همه چیز گواه است (9)».
توضیحات:
﴿ذَاتِ﴾: صاحب ﴿بُرُوجِ﴾: ج بُرج: منزلگاه و جایگاه ظهور ستارگان در آسمان. اصل لغت بُرج به معنای ظهور است و به بناهای عظیم بُرج میگویند، چون بیشتر در معرض دید واقع هستند و ظهور بیشتری دارند. به ستارگان نیز بُرج میگویند و منازل دواردهگانهای که دوازده ستارهی مشهور در آن ظهور میکنند و نماد دوازده ماه سال هستند به ترتیب عبارتند از: حَمل، ثَور، جَوزاء، سرطان، أسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو، حوت. ﴿مَوۡعُودِ﴾: وعده داده شده، روز قیامت. ﴿شَاهِدٖ وَمَشۡهُودٖ﴾: گواه و مورد گواهی در مورد شاهد و مشهود اقوال مختلفی ذکر شده که مشهورترین آنها عبارتند از: 1- شاهد آنچه در قیامت شهادت میدهد از انسان و فرشته و قرآن و أعضاء و جوارح و دیگر چیزها، و مشهود جمیع انسانها هستند 2- شاهد روز جمعه است که بر اعمال نیک و بد ما در آن روز گواهی میدهد و مشهود روز عرفه است، چون مردم در آن مکان جمع میشوند و ملائکه نیز حاضر شده و رحمت را بر بندگان نازل میکنند، 3- شاهد روز عید قربان و مشهود روز عرفه است و برعکس آن نیز گفتهاند 4- شاهد خداوند و تمامی أنبیا هستند و مشهود امتهای هر پیامبرند 5- شاهد مردم هستند که بر یگانگی خداوند شهادت میدهند و مشهود هم ذات خداوند است. قول مشهورتر در بین مفسرین قول دوم است. ﴿قُتِلَ﴾: لُعِنَ: کشته باد، لعنت باد! لعنت یعنی دوری از رحمت خداوند، و بدیهی است که به مراتب از مرگ دنیوی بدتر است. ﴿أُخۡدُودِ﴾: گودال و خندق مستطیلی که در زمین حفر میشود، جمع آن «أخادید» است. ﴿ٱلنَّارِ﴾: لفظ «النار» بدل از «أخدود» است. ﴿وَقُودِ﴾: برافروزنده، هیزم فراوان. ﴿عَلَیۡهَا قُعُودٞ﴾: بر بالا یا کنار آن گودال نشسته بودند. ﴿شُهُودٞ﴾: نظارهگر و گواه، به هردو معنای ذیل صحیح میباشد: 1- نظارهگر عذاب مؤمنان بودند و از آن لذت میبردند. 2- نظارهگر عذابی بودند که بر مؤمنان روا میداشتند، از این سبب در قیامت دیگر هیچ راه انکاری ندارند. ﴿وَمَا نَقَمُواْ مِنۡهُمۡ﴾: و نمیتوانستند هیچ عیب و گناهی را به مؤمنان نسبت دهند و مؤمنان هیچ گناهی مرتکب نشده بودند مگر اینکه... ﴿عَزِیزِ﴾: نیرومند، غالب، شکست ناپذیر و چیره. ﴿حَمِیدِ﴾: ستوده شده که ستایش مخصوص ذات اوست و تمامی کائنات در حال ستایش او هستند. ﴿مُلۡکُ﴾: حکومت و فرمانروایی و پادشاهی. ﴿شَهِیدٌ﴾: گواه و شاهد.
مفهوم کلی آیات:
داستان اصحاب اخدود دارای تأثیراتی دو سویه است: از یک سو عبرتی است برای قریش به طور خاص که پیوسته در حال اذیت و آزار رساندن به مسلمانان بودند و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمیکردند و به طور عام هشداری است برای تمام ستمگرانی که دینداری را جرم محسوب میکنند و مؤمنان را مجرمینی که به جرم ایمان باید تنبیه شوند و هردو گروه باید بدانند که خداوند در برابر ظلم هیچگاه ساکت نمینشیند همانگونه که در تاریخ آمده است نجاشی پادشاه حبشه به جنگ اصحاب اخدود رفته و آنها را شکست داد. همچنین این حکایت از سوی دیگر مایهی تسلیت و دلگرمی برای مؤمنانی است که چه در آغاز بعثت و چه تا حال حاضر پیوسته به سبب ایمان و استقامت در راه خدا مورد شکنجه و آزار واقع شدهاند تا بدانند که ایمان دارای مصائبی است که اگر انسان در برابر آن شکیبا باشد به او ارزشی مثال نازدنی میبخشد و بدون شک کفر همیشه بوده و خواهد بود.
مبحث دوم: انتقام پروردگار
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ فَتَنُواْ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ یَتُوبُواْ فَلَهُمۡ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمۡ عَذَابُ ٱلۡحَرِیقِ١٠ إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡکَبِیرُ١١ إِنَّ بَطۡشَ رَبِّکَ لَشَدِیدٌ١٢ إِنَّهُۥ هُوَ یُبۡدِئُ وَیُعِیدُ١٣ وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلۡوَدُودُ١٤ ذُو ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡمَجِیدُ١٥ فَعَّالٞ لِّمَا یُرِیدُ١٦﴾ [البروج: 10-16].
ترجمه:
«همانا کسانی که مردان و زنان مؤمن را در سختی انداختند سپس توبه نکردند پس برای آنها عذاب جهنم و برای آنها عذاب آتش است (10) همانا کسانی که ایمان آوردند و کارهای پسندیده انجام دادند برای آنها بوستانهایی است که جویبارها در زیر آن روان است، این رستگاری بزرگ است (11) همانا فروگرفتنِ پرودرگارت بسیار شدید است (12) بیگمان او آغاز کرده و باز میگرداند (13) و او آمرزگار دوستدار است (14) صاحب بزرگوار عرش (15) بسیار کننده است هر آنچه خواهد (16)».
توضیحات:
﴿فَتَنُواْ﴾: فتنه به معنای سختی و آزمایش است که به قصد اختبار به کار برده میشود و در اینجا مراد از فتنه، تعذیب با آتش است تا بدین وسیله مؤمن از غیر مؤمن شناخته شود. ﴿لَمۡ یَتُوبُواْ﴾: توبه نکردند به وسیله دست کشیدن از این کار یا پشیمانی نسبت به کارشان. ﴿فَلَهُمۡ عَذَابُ﴾: جهنم و آتش سوزان، عقوبتی اخروی در برابر گودال و آتش سوزان درون آن است که هیزم آن را نیز همان کافران فراهم خواهند نمود ﴿بَطۡشَ﴾: مؤاخذه و گرفتنِ شدید، و در این آیه بار دیگر با لفظ شدید نیز مؤکد شده است، ﴿یُبۡدِئُ﴾: به وجود آورنده از نیستی و عدم که مشروط به قدرت و علم فراوان است. ﴿یُعِیدُ﴾: بازگردانندهی انسان به حالت اولیه، اعاده کننده و تکرار کنندهی خلقت. ﴿وَدُودُ﴾: بسیار دوستدار بندگان مؤمن، و خداوند این دوستی را در قیامت با عفو گناهان بندگانش کامل میکند. ﴿عَرۡشِ﴾: کرسی و مقر فرمانروایی با کیفیتی که ما نمیدانیم و فقط میدانیم که باید بزرگترین مخلوق باشد که خداوند آن را به خود نسبت داده است. ﴿ذُو ٱلۡعَرۡشِ﴾: خداوند است و عرش او را در قیامت، هشت ملائکه بر بالای سر حمل میکنند. ﴿المَجِیدُ﴾: دارای مجد، کرم، بخشش و عظمت بسیار. ﴿فَعَّالٞ﴾: کردگار، بسیار انجام دهنده، دارای قدرت کافی جهت انجام هر کاری. ﴿لِّمَا یُرِیدُ﴾: برای آنچه بخواهد.
مفهوم کلی آیات:
ظلم خود گناهی بزرگ است و اگر با اصرار و علاقه نیز همراه شود دیگر هیچ راه بخششی برایش قابل تصور نیست و خداوند همیشه ظالمان را حتی در این دنیا نیز به عقوبت ظلمشان رسانده است. به همان اندازه که خداوند آمرزنده و دوستدار بندگان است دارای خشم و انتقام بسیار شدیدی است که گاه، تر و خشک را با هم میسوزاند.
مبحث سوم: هشداری به ستمگران
﴿هَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ ٱلۡجُنُودِ١٧ فِرۡعَوۡنَ وَثَمُودَ١٨ بَلِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فِی تَکۡذِیبٖ١٩ وَٱللَّهُ مِن وَرَآئِهِم مُّحِیطُۢ٢٠ بَلۡ هُوَ قُرۡءَانٞ مَّجِیدٞ٢١ فِی لَوۡحٖ مَّحۡفُوظِۢ٢٢﴾ [البروج: 17-22].
ترجمه:
«آیا خبر لشکریان به تو رسیده است! (17) فرعون و ثمود (18) بلکه کسانی که کفر ورزیدهاند در تکذیبند (19) و خداوند بر فرازشان چیره است (20) بلکه آن قرآن گرامی قدر است (21) در لوحی محفوظ (22)».
توضیحات:
﴿جُنُودِ﴾: ج جُند، لشکر، سپاه، در اینجا منظور لشکر فرعون و قوم ثمود است. ﴿بَلِ﴾: بلکه کافران از عاقبت فرعون و ثمود و امثال آنها عبرت نگرفتند و به تکذیب خویش ادامه دادند. ﴿وَرَآئِهِم﴾: از پشسرشان، ولی در واقع خداوند از هر سو بندگانش را احاطه کرده است. ﴿لَوۡحٖ مَّحۡفُوظِۢ﴾: جایگاهی تحت حفاظت. نسخهی اصلی قرآن که در نزد خداوند نگهداری میشود و از هر عیب و نقصی، زیادت و نقصانی، تحریف و تبدیلی و از دسترسی شیاطین محفوظ است. این آیه در ردّ مشرکانی است که قرآن را سحر، افسانه و دروغی از نزد محمد میپندارند.
مفهوم کلی آیات:
فرعون نمادی از قدرت و شوکت و قوم ثمود نمونهای از رفاه و معیشت بودند و بدین خاطر نیز در تکبر و غرور غوطهور شدند تا جایی که دعوت پیامبرانشان موسی و صالح را با گستاخی رد کردند و به موسی تهمت ساحری و به صالح تهمت بیعقلی و جنون زدند و خداوند نیز در دنیا و آخرت آنها را به عقوبت و عذابی سخت گرفتار ساخت اما کفران از این حکایات نیز درسی نگرفتند و به تکذیب و عداوتشان ادامه دادند. این عادتی ناپسند بوده که پیوسته ادامه خواهد داشت و از آن هیچ گریزی نیست و مؤمن باید این را باور و در راه حفظ ایمان خویش همیشه استقامت داشته باشد.
برداشتها و فواید سوره:
1- مومن باید در راه عقیده و ایمانش ثابت قدم باشد و هیچگاه از تحمل سختی و مصیبت، احساس ضعف و خستگی نکند و از حکایت پایداری مؤمنین گذشته اطمینان و قوت قلب بگیرد.
2- شاید خداوند به کافران در مقابل کفر و ظلمشان مهلت دهد اما مطمئناً هیچگاه بیتفاوت نخواهد بود و چه بسا به خاطر مصلحتهایی، عذاب آنها را برای مدتی به تأخیر اندازد تا خالص از ناخالص و مؤمن از غیر مؤمن تمییز داده شود.
3- در حیطهی قدرت خداوند، غیرممکن و حتی مشکل معنا ندارد و هرگاه خداوند اراده بر چیزی نماید بیدرنگ آن امر حاصل میشود.
4- حکایت سرگذشت فرعون و قوم ثمود در بین کفار قریش حکایتی مشهور بود، چون حکایت فرعون را از اهل کتاب شنیده بودند و قوم ثمود نیز ساکن منطقهی حِجر بین مدینه و شام بودند، بنابراین طبیعی بود که اهل مکه از سرگذشت آنها با خیر باشند.
5- قرآن، از آغاز نزول در حفظ خداوند بوده است و تا پایان عمر این جهان نیز در حفظ خداوند باقی خواهد ماند.
* * *
معرفی سوره: سورهی «انشقاق» یا «انشقت» مکی است و بعد از سورهی «انفطار» نازل شده و دارای 25 آیه است.
مناسبت آن با سورهی قبل: در سورهی مطففین در مورد کتاب ابرار و فجار بحث و این سوره نیز ادامهی آن بحث در رابطه با روز قیامت است. و به صورت جمعبندی شده گفتهاند که سورهی انفطار به معرفی کاتبین اعمال بندگان میپردازد و سورهی مطففین جایگاه هر نوشته (کتاب ابرار و فجار) را مشخص میکند و در سورهی انشقاق بحث عرضه شدن کتاب ابرار و فجار و تحویل آن به صاحبانشان مطرح میشود.
محور سوره: آگاه و هوشیار ساختن انسان از مسیر و سرمنزلی که بهسوی آن قدم برمیدارد با القاء خشوع و چگونه تسلیم شدن در برابر خالق با اشاره به صحنههای انقلاب کیهانی که خود حکایت از تسلیم شدن آسمان و زمین در برابر پروردگار دارد.
سوره دارای سه مبحث است:
مبحث اول: آسمان و زمین، مظهر فرمان برداری
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنشَقَّتۡ١ وَأَذِنَتۡ لِرَبِّهَا وَحُقَّتۡ٢ وَإِذَا ٱلۡأَرۡضُ مُدَّتۡ٣ وَأَلۡقَتۡ مَا فِیهَا وَتَخَلَّتۡ٤ وَأَذِنَتۡ لِرَبِّهَا وَحُقَّتۡ٥﴾ [الانشقاق: 1-5].
ترجمه:
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«آنگاه که آسمان بشکافد (1) و به پروردگارش گوش دهد و حق نیز چنین است (2) و آنگاه که زمین کشیده شود (3) و آنچه در درون آن است بیرون اندازد و تهی گردد (4) و به پروردگارش گوش دهد و حق نیز چنین است (5)».
﴿ٱنشَقَّتۡ﴾: شکافته شد و نظام آن به هم خورد. ﴿أَذِنَتۡ﴾: گوش فرا داد و آن را اجرا نمود. ﴿حُقَّتۡ﴾: و حق نیز چنین بود که او فرمان خداوند را شنیده و اجرا کند. ﴿مُدَّتۡ﴾: کشیده شود، با از بین رفتن تمام کوهها، زمین یک پارچه و وسیع میشود ﴿أَلۡقَتۡ﴾: بیرون افکند هر آنچه در درون خود نگه داشته است از مردگان. ﴿تَخَلَّتۡ﴾: تهی و خالی شود.
مفهوم کلی آیات:
در هنگام برپایی قیامت، تمامی کائنات و زمین و آسمان تحت فرمان خداوند در میآیند و طبق دستورالعمل، تمامی نظم جهان به هم میخورد و مقدمات لازم جهت تغییر نظام هستی و برپایی گردهمایی نهایی در صحرای محشر برپا میشود.
مبحث دوم: پاداش و جزای أخروی محصول تلاش دنیوی
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدۡحٗا فَمُلَٰقِیهِ٦ فَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِیَمِینِهِۦ٧ فَسَوۡفَ یُحَاسَبُ حِسَابٗا یَسِیرٗا٨ وَیَنقَلِبُ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ مَسۡرُورٗا٩ وَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ وَرَآءَ ظَهۡرِهِۦ١٠ فَسَوۡفَ یَدۡعُواْ ثُبُورٗا١١ وَیَصۡلَىٰ سَعِیرًا١٢ إِنَّهُۥ کَانَ فِیٓ أَهۡلِهِۦ مَسۡرُورًا١٣ إِنَّهُۥ ظَنَّ أَن لَّن یَحُورَ١٤ بَلَىٰٓۚ إِنَّ رَبَّهُۥ کَانَ بِهِۦ بَصِیرٗا١٥﴾ [الانشقاق: 6-15].
ترجمه:
«ای انسان، همانا تو پیوسته تا ملاقات پروردگارت سخت در تلاش هستی پس او را ملاقات خواهی کرد (6) پس آن کس که کارنامهاش به دست راستش داده شود (7) پس به حسابی آسان محاسبه شود (8) و شادمان بهسوی خانوادهاش بر میگردد (9) و اما کسی که کارنامهاش از پشت سرش داده شود (10) پس هلاکت را خواهد طلبید (11) و آتشی را برافروزد (12) همانا او در میان خانوادهاش شادمان بود (13) بیگمان او پنداشته بود که بر نمیگردد (14) آری! به درستی که پرودرگارش به او بینا بود (15)».
توضیحات:
﴿کَادِحٌ﴾: تلاشگر، تحملکنندهی سختی در کار و تلاش. ﴿إِلَىٰ رَبِّکَ﴾: تا هنگام ملاقات پرودگارت در جهانی دیگر. ﴿حِسَابٗا یَسِیرٗا﴾: حسابی آسان به گونهای که از بسیاری از خطاها و اشتباهات صرف نظر میشود. ﴿یَنقَلِبُ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ﴾: مقصود از اهل یک شخص در بهشت، خانوادهی بهشتی اوست که خداوند آنان را در بهشت بار دیگر گرد هم میآورد و یا حورانی بهشتی است که در اختیار آنان قرار داده میشود ﴿ظَهۡرِهِۦ﴾: پشت، و اشاره به این است که کارنامهی اعمال کافران از پشت به دست چپ آنها داده میشود تا نهایت بیاحترامی با آنها باشد. ﴿ثُبُورٗ﴾: هلاکت و مرگ ﴿سَعِیر﴾: آتش افروختهی جهنم. ﴿لَّن یَحُورَ﴾: باز نمیگردد، بازگشت و تردد بین دو چیز، و در اینجا به معنای زنده شدن و برگشت بهسوی پروردگار جهت حساب و کتاب اُخروی است، یعنی همان چیزی که کافران هیچ امید و اعتقادی به آن نداشتند. ﴿بَلَىٰٓ﴾: آری، در اصل حرف جواب است اما نه برای تأیید سخن، بلکه جهت اثبات مطلبی است که قبلاً نفی شده است. و در اینجا معنا چنین است: «آری، بر خلاف تصورتان یقنا بعد از مرگ زنده و محاسبه خواهید شد».
مفهوم کلی آیات:
انسان در طول مدت حیات دنیوی، پیوسته در تلاش و تحمل سختیها و ناملایمات زندگی است و در نهایت، ثمرهی کوشش خویش را دریافت خواهد کرد، پس اگر تلاش در جهت رضایت خداوند باشد شادمانی ابدی در آخرت را نصیب خود میسازد و اگر تحمل سختیهای دنیا برای مقاصد پوچ و زودگذر دنیوی باشد پس بزرگترین خواستهی این افراد در قیامت، هلاکت و نابودی جهت خلاصی از عذاب جهنم خواهد بود.
مبحث سوم: نمایشی از صحنههای عبرت انگیز کیهانی
﴿فَلَآ أُقۡسِمُ بِٱلشَّفَقِ١٦ وَٱلَّیۡلِ وَمَا وَسَقَ١٧ وَٱلۡقَمَرِ إِذَا ٱتَّسَقَ١٨ لَتَرۡکَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٖ١٩ فَمَا لَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ٢٠ وَإِذَا قُرِئَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقُرۡءَانُ لَا یَسۡجُدُونَۤ۩٢١ بَلِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یُکَذِّبُونَ٢٢ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا یُوعُونَ٢٣ فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ٢٤ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُمۡ أَجۡرٌ غَیۡرُ مَمۡنُونِۢ٢٥﴾ [الانشقاق: 16-25].
ترجمه:
«پس سوگند به سرخی غروب (16) و سوگند به شب و آنچه گرد آورد (17) و سوگند به ماه چون کامل شود (18) بیگمان از حالی به حالی دیگر درگذارید (19) پس آنها را چه شده است که ایمان نمیآورند! (20) و هنگامی که قرآن بر آنها خوانده شود سجده نمیکنند! (21) بلکه کسانی که کفر ورزیدند دروغ میانگاشتند (22) و خداوند به آنچه در دل نگاه میدارند داناتر است (23) پس آنها را به عذابی دردناک بشارت ده (24) مگر کسانی که ایمان آوردند و کارهای نیکو انجام دادند برای ایشان پاداشی بیپایان است (25)».
توضیحات:
﴿فَلَآ أُقۡسِمُ﴾: لام زائده بوده و برای تأکید قسم است و معنا نمیشود و اگر هم معنا شود بدین معناست که نیازی به قسم خوردن نیست، چون مسأله بسیار واضح است. ﴿شَّفَقِ﴾: سرخی کنارهی آسمان بعد از غروب آفتاب که با از بین رفتن آن، وقت نماز عشاء داخل میشود. ﴿مَا وَسَقَ﴾: آنچه در خود جمع کرد، شب نیز با تاریکی خود همه چیز اعم از انسانها، حیوانات، پرندگان و غیره را در جایگاه استراحت مخصوص به خود جمع میکند و آنها را میپوشاند و با طلوع آفتاب دوباره در زمین جهت امرار معاش پراکنده میسازد. ﴿ٱتَّسَقَ﴾: کامل و تبدیل به قرص تمام شد، ماه شب چهارده یا بدر. ﴿لَتَرۡکَبُنَّ﴾: یقناً ملاقات میکنید و پشت سر میگذارید میگذارنید. ﴿طَبَقًا عَن طَبَقٖ﴾: حالات مختلف یکی بعد از دیگری؛ این آیه اشاره به این دارد که انسان پیوسته در حالی سپری نمودن حالات و مراحل مختلفی است خواه در این دنیا باشد مثل قدرت و ضعف، غنا و فقر، شادی و اندوه، اطاعت و عصیان، و خواه در عالم برزخ و تحولاتی که برای روح انسان رخ میدهد و خواه در قیامت مثل پاداش و عذاب، و هر انسانی ناگزیر به سپری نمودن این حالات است. ﴿لَا یَسۡجُدُونَۤ﴾: سجده نمیکنند، یعنی اینکه در مقابل سخن خداوند سر تسلیم فرود نمیآورند و تابع فرمان خدا نمیشوند. ﴿یُکَذِّبُونَ﴾: پیوسته تکذیب میکنند، زیرا طبیعت تکذیب از عوارض کفر و غرور است. ﴿یُوعُونَ﴾: از مادهی «وعْی» به معنای جای دادن و جمع کردن است و به ظرف «وِعاء» گویند، چون اشیاء را در خود جای میدهد و کافران نیز قلبهایشان را ظرفی برای جای دادن و ذخیرهی تکذیب، کفر و دشمنی با خدا و رسول قرار دادهاند و خداوند از تمامی آنها آگاهی دارد. ﴿غَیۡرُ مَمۡنُونِۢ﴾: بیپایان و قطع ناشدنی. خداوند در مورد پاداش مؤمنان میفرماید: ﴿عَطَآءً غَیۡرَ مَجۡذُوذٖ﴾ [هود: 108] یعنی بخششی که هیچگاه قطع نمیشود.
مفهوم کلی آیات:
خداوند به سه نمونه از مظاهر خوی در طبیعت سوگند یاد میکند تا انسان را آگاه سازد که دنیا، پیوسته در حال تغییر و تحول از حالتی به حالت دیگر است و سزاوار است که آدمی از گذشته عبرت بگیرد و یقینش به خدا تقویت شود اما کافر نه تنها توجهی نمیکند بلکه پیوسته در تدبیر کفر و تکذیب است غافل از آنکه خداوند نسبت به تمامی آنها آگاهی دارد و کیفری سخت را به آنان بشارت میدهد همانگونه که پاداشی بیپایان را به مؤمنین نیکوکار نوید داده است.
برداشتها و فواید سورده
1- تمامی کائنات در هنگام برپایی قیامت دستخوش تحول میشوند، و همهی این دگرگونیها در نتیجهی فرمان خداوند و فرمان برداری بیچون و چرای آسمان و زمین و دیگر کائنات از آن فرمان است.
2- پیوسته آدمی بر روی زمین در حال سعی و تلاش است و برای خویش پروندهسازی میکند و بعد از مرگ و هنگام ملاقات با خداوند، ثمرهی تمامی کارهایش، خواه خیر و خواه شر، در قالب بهشت و جهنم دریافت میدارد.
3- انسان در دنیا مراحل مختلفی را از خوشی و ناخوشی سپری میکند و در قیامت نیز مراحل و منازل دیگری در انتظار اوست، پس شایستهی انسان عاقل این است که از دنیایش برای آخرتش توشهی مناسب برگیرد تا گرفتار منازل سخت قیامت نگردد.
4- در مورد آیهی ﴿فَسَوۡفَ یُحَاسَبُ حِسَابٗا یَسِیرٗا٨﴾ [الانشقاق: 8] دو حدیث از پیامبر روایت شده است:
الف) امام بخاری از ابن أبی ملیکه روایت میکند: رسول الله ص فرمود: «مَنْ حُوسِبَ عُذَّبَ» یعنی: «کسی که محاسبه شود عذاب خواهد شد» عایشه ل پرسید: آیا خداوند نفرموده است: ﴿فَسَوۡفَ یُحَاسَبُ حِسَابٗا یَسِیرٗا٨﴾؟ پیامبر پاسخ فرمود: «إِنَّما ذلکَ العَرْض ولکن مَن نُوقِشَ الحِسابَ فَقَدْ عُذِّبَ» یعنی: «همانان آن فقط عرضه شدن اعمال در قیامت است، اما آن کس که به حسابش کاملاً رسیدگی شود یقیناً عذاب خواهد شد» و امید به فضل خداوند داریم که اعمال ما را به مناقشه نکشد.
ب) امام احمد از عایشه روایت میکند: از دعاهای رسول الله ص در نماز این بود: «اللَّهُمَّ حَاسِبْنی حِسَابَا یَسِیرَا» من پرسیدم: حساب یسیر چیست؟ فرمود: «أَن ینظر فی کتابه و یتجاوز له عنه إنه من نوقش الحساب یا عائشة یومئذ هلک» «اینکه خداوند به نامهی اعمال شخص نگاه کند سپس از گناهانش صرف نظر کند، همانا کسی که مورد محاسبه قرار گیرد هلاک میشود».
5- اما بخاری از ابو رافع روایت میکند: نماز عشاء را همراه با ابوهریره خواندم و او در نماز سورهی﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنشَقَّتۡ١﴾ [الانشقاق: 1] خواند و سجده کرد، پس من علت را از او پرسیدم و او پاسخ داد: پشت سر ابوالقاسم ص سجده کردم و پیوسته نیز «در هنگام خواندن این سوره» سجده خواهم کرد تا ایشان را ملاقات کنم. ابوسلمه نیز شبیه به این روایت از ابوهریره نقل میکند.
* * *
معرفی سوره: سورهی «مطففین» یا «تطفیف» اخرین سورهی مکی یا اولین سورهی مدنی است و بعد از سورهی «عنکبوت» نازل شده و دارای 36 آیه است.
مناسبت آن با سوره قبل: در سورهی انفطار، از فرشتگان محافظ و کاتب اعمال یاد شده است و این سوره به بررسی مواردی میپردازد که فرشتگان برای مؤمنان و کافران نگاشتهاند، همچنین در سورهی انفطار اجمالاً به فجّاز و أبرار اشاره میشود و در این سوره برای نمونه به یک گروه از فجار با شرح کارشان اشاره میشود.
محور سوره: ترسیم گوشهای از جامعهای دعوت و نابهنجاریهای اجتماعی، اخلاقی و عقیدنی آن و چگونگی موضعگیری آنان در قبال دعوت و سرانجام نیکوکاران و مجرمان.
سوره شامل چهار مبحث است:
سبب نزول: آنگاه که رسول الله ص به مدینه هجرت کرد مشاهده نمود که کمفروشی در میان اهل مدینه بسیار رایج است، از این سبب خداوند آیات آغازین این سوره را نازل فرمود و در پی آن اهل مدینه نیز از عادت زشت و ناپسند دست کشیدند.
همچنین گفته شده که شخصی به نام أبی جُهَینه دو پیمانه داشت که در ظاهر برابر بودند اما در واقع یکی از آنها بزرگتر بود و با آن اموال مردم را میخرید و از دیگری که ظرفیتش کمتر بود برای فروش اجناس به دیگران استفاده میکرد. خداوند در این آیات، این عمل ناپسند او را نکوهش میکند و او را از هلاکت أخروی بر حذر میدارد.
مبحث اول: کمفروشی نتیجهی عدم باور رستاخیز
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿وَیۡلٞ لِّلۡمُطَفِّفِینَ١ ٱلَّذِینَ إِذَا ٱکۡتَالُواْ عَلَى ٱلنَّاسِ یَسۡتَوۡفُونَ٢ وَإِذَا کَالُوهُمۡ أَو وَّزَنُوهُمۡ یُخۡسِرُونَ٣ أَلَا یَظُنُّ أُوْلَٰٓئِکَ أَنَّهُم مَّبۡعُوثُونَ٤ لِیَوۡمٍ عَظِیمٖ٥ یَوۡمَ یَقُومُ ٱلنَّاسُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٦﴾ [المطففین: 1-6].
ترجمه:
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«هلاکت بر کمفروشان باد! (1) کسانی که چون پیمانه از مردم بگیرند کامل میستانند (2) و چون برای آنان پیمانه زنند یا برایشان وزن کنند زیان میرسانند (3) آیا ایشان گمان نمیبرند که بیگمان برانگیخته میشوند! (4) برای روزی بزرگ (5) روزی که مردمان در پیشگاه پروردگار جهانیان بایستند (6)».
توضیحات:
﴿وَیۡل﴾: هلاکت و عذاب، وابی، همچنین گفتهاند که نام درّهای در جهنم است، حسرت ﴿مُطَفِّفِینَ﴾ ج مُطَفِّف: کسانی که از حد نصاب پیمانه کمتر میفروشند. اصل این واژه از «طفیف» به معنای چیز اندک است و کمفروشی نیز اندکی از هر پیمانه کم میکند و اندک اندک این کمفروشیها بر روی هم انباشته میشود. ﴿ٱکۡتَالُواْ﴾: پیمانه گرفتند، وزن کردند. ﴿عَلَى ٱلنَّاسِ﴾: بر مردم، یعنی از مردم چیزی را خریدند. ﴿یَسۡتَوۡفُونَ﴾: به تمام و کمال میستانند و چیزی را از پیمانه نمیکاهند. ﴿کَالُوهُمۡ﴾: برای آنها (مردم) پیمانه کردند، به آنها چیزی فروختند. ﴿وَّزَنُوهُمۡ﴾: برای آنان وزن کردند، ﴿یُخۡسِرُونَ﴾: میکاهند. ﴿أَلَا یَظُنُّ﴾: آیا گمان نمیبرند! همزه در اینجا برای استفهام است. خداوند کمفروشان را از رویارویی با روزی بزرگ میترساند که پردهها کنار میرود و خلایق مجبورند در برابر پروردگار جهانیان بایستند و جوابگوی اعماب خویش باشند.
مفهوم کلی آیات:
گاهی دوستی ذاتی نسبت به مال، سبب میشود انسان حکم خداوند را در زمینهی عدل و قسط به فراموشی سپارد و حقوق مردم را پایمال نماید. کمفروشی در حقیقت دزدی آشکار در مقابل دیدگان است که تبدیل به شیوهای نوین و اقتصادی در عصر ما شده و در بسیاری موارد مخصوصاً تولیدات، شیوع پیدا کرده است مثل عدم تناسب در کیفیت اعلامشدهی یک کالا و کیفیت واقعی آن به خاطر منافعی که در بر خواهد داشت. نکتهی آخر اینکه اگر انسان کمترین گمانی نسبت به خداوند، قیامت و حساب و کتاب داشته باشد هیچگاه حقالناس را پایمال نمیکند، زیرا شدیدترین هشدارها را خداوند نسبت به حرامخوری و تجاوز به اموال مردم بیان داشته است.
مبحث دوم: سرانجام انکار روز جزا
﴿کَلَّآ إِنَّ کِتَٰبَ ٱلۡفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٖ٧ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا سِجِّینٞ٨ کِتَٰبٞ مَّرۡقُومٞ٩ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ١٠ ٱلَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوۡمِ ٱلدِّینِ١١ وَمَا یُکَذِّبُ بِهِۦٓ إِلَّا کُلُّ مُعۡتَدٍ أَثِیمٍ١٢ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِ ءَایَٰتُنَا قَالَ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ١٣ کَلَّاۖ بَلۡۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم مَّا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ١٤ کَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ یَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ١٥ ثُمَّ إِنَّهُمۡ لَصَالُواْ ٱلۡجَحِیمِ١٦ ثُمَّ یُقَالُ هَٰذَا ٱلَّذِی کُنتُم بِهِۦ تُکَذِّبُونَ١٧﴾ [المطففین: 7-17].
ترجمه:
«هرگز (ظلم به مردم و غفلت از خدا قابل صرفنظر نیست)، بیگمان نامهی کردار بدکاران در مکانی تنگ و تاریک است (7) و تو چه دانی آن مکان تنگ و تاریک چیست! (8) نامهای است نگاشته (9) آن روز وای بر تکذیبکنندگان! (10) آنان که روز جزا را تکذیب میکنند (11) و هیچ کس آن را تکذیب نمیکند مگر هر تجاوزگرِ گناهکار (12) که چون آیات ما بر او خوانده شود گوید: افسانهی پیشینیان است (13) هرگز (آیات ما افسانه نیست،) بلکه آنچه به دست میآورند بر قلبهایشان زنگار نهاده است (14) هرگز (باید از سیاهکاری قلبهایشان دست بکشند)، همانا آنان در آن روز از (دیدار) پروردگارشان در پرده مانند (15) آنگاه آنان به حق برافروندگان آتش باشند (16) سپس گفته شود: این همان است که آن را دروغ میانگاشتید (17)».
توضیحات:
﴿سِجِّینٖ﴾: از «سَجن» به معنای زندان است که تنگی و پستی را در بردارد و هر دو نیز جهنم یافت میشود، از این رو خداوند جایگاه قرار گرفتن نامهی اعمال کافران را - متناسب با زشتی و پلیدی اعمالشان – جایگاهی پست و تنگ به نام سجّین معرفی کرده است تا توهینی به صاحبان آن نامههای سیاه باشد چنانکه در ادامهی آیات، جایگاه قرار گرفتن نامهی اعمال نیکوکاران را مراتب والا و رفیع اعلام میدارد. همچنین میتوان سجّین را دیوان شرّی دانست که اعمال کافران و شیاطین در آن ثبت میشود. ﴿مَّرۡقُومٞ﴾: رقم خورده، نوشته شده به صورتی برجسته و خوانا. ﴿مُعۡتَدٍ﴾: تجاوزگری که از حدود الهی تجاوز کرده است. ﴿أَثِیمٍ﴾: بسیار گناهکار که گناه جزء صفات ذاتی او شده است. ﴿أَسَٰطِیرُ﴾ ج أسطورة: افسانه و حکایت گذشتگان که جنبهی خرافی و غیر حقیقی دارد. ﴿رَانَ﴾: از «زین» به معنای پوشیدن و فرا گرفتن و غالب گشتن است تا جایی که تمامی آن را فرا گیرد همانگونه که زنگار، فلز را پوشانده و فرا میگیرد تا اینکه آن را فاسد کند. ﴿مَحۡجُوبُونَ﴾: از «حَجب» به معنای در پرده شدن و محروم ماندن است. گناهکاران به سبب گناهشان، از دیدن پروردگارشان محروم می مانند. ﴿ٱلۡجَحِیمِ﴾: آتش شعلهور، مکان بسیارگرم، از نامهای جهنم.
مفهوم کلی آیات:
تکذیب آیات خداوند نتیجهی تجاوز از حدود خداوند و غرق شدن در گناه است و انسان را تا جایی پیش میبرد که او را در اعمال ناپسند و قبیح غوطهور میسازد و هیچ امیدی را باقی نمیگذارد مگر کیفری سخت و آتشی فروزان که متاسب با گناهان و تجاوزش به او داده شود و نتیجهی بیفروغ اعمال خویش را در پستترین و تنگترین مکانهای جهنم مییابد و در حسرتش تا أبدیت میسوزد و دریغا که راه نجاتی نخواهد یافت.
مبحث سوم: نعمتی بیپایان برای نیکان
﴿کَلَّآ إِنَّ کِتَٰبَ ٱلۡأَبۡرَارِ لَفِی عِلِّیِّینَ١٨ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا عِلِّیُّونَ١٩ کِتَٰبٞ مَّرۡقُومٞ٢٠ یَشۡهَدُهُ ٱلۡمُقَرَّبُونَ٢١ إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ لَفِی نَعِیمٍ٢٢ عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِ یَنظُرُونَ٢٣ تَعۡرِفُ فِی وُجُوهِهِمۡ نَضۡرَةَ ٱلنَّعِیمِ٢٤ یُسۡقَوۡنَ مِن رَّحِیقٖ مَّخۡتُومٍ٢٥ خِتَٰمُهُۥ مِسۡکٞۚ وَفِی ذَٰلِکَ فَلۡیَتَنَافَسِ ٱلۡمُتَنَٰفِسُونَ٢٦ وَمِزَاجُهُۥ مِن تَسۡنِیمٍ٢٧ عَیۡنٗا یَشۡرَبُ بِهَا ٱلۡمُقَرَّبُونَ٢٨﴾ [المطففین: 18-28].
ترجمه:
«هرگز (فجاّر و ابرار برابر نیستند)، همانا نامهی اعمال نیکان در مکانی والا و بلند است (18) و تو چه میدانی آن مکان والا و بلند چیست! (19) نامهای است نگاشته (20) که مقرّبین (درگاه خداوند) بر آن حاضر شوند (21) بیگمان نیکان در نعمت فراوانند (22) بر تختها (نشسته) تماشا میکنند (23) در چهرههایشان خرمی ناز و نعمت را بشناسی (24) از شرابی خالص و مُهرشده نوشانده شوند (25) مُهر آن از مُشک است، و در آن (نعمتهای بهشتی) باید مشتاقان به رقابت پردازند (26) و آمیزهی آن از تسنیم است (27) چشمهای که مقرّبین از آن مینوشد (28)».
توضیحات:
﴿عِلِّیِّینَ﴾: صیغهی مبالغه و مشتق شده از «علو» و مراد از آن مکانی عالی و والا در مراتب بالای بهشت و در زیر عرش خداوند است که نامهی اعمال نیکوکاران به خاطر ارزش و احترام در آنجا نگهداری میشود و نهایتاً صاحبان این نامهها نیز به آن جا سوق داده شوند. همچنین ﴿عِلِّیُّونَ﴾: میتواند دیوان خیری باشد که محل ثبت اعمال نیکوی انسانهاست. ﴿الْمُقَرَّبُونَ﴾: ملائکه به صورت خاص و تمامی پرهیزکاران به صورت عام را میتواند شامل شود که شاهد و ناظر اعمال نیکوی پرواکاران خواهند بود و این شهادت در حقیقت تأییدی بر صحت اعمال و نیّات اینها میباشد. ﴿ٱلۡأَرَآئِکِ﴾: ج أریکة، تختها. ﴿یَنظُرُونَ﴾: نظاره میکنند به تمامی نعمتهایی که خداوند برای ایشان آمده ساخته است، و یا اینکه خداوند نور خویش را به آنها مینمایاند و آنان نیز خداوند را روّیت میکنند. ﴿نَضۡرَةَ﴾: شادمانی، طراوت، خوشی و لذت، ﴿رَّحِیق﴾: شراب خالص، صاف و بدون غل و غش. ﴿مَّخۡتُومٍ﴾: سربسته مُهر و پلمپ شده. ﴿خِتَٰمُهُ﴾: مُهر و پلمپ درب این شیشههای شراب، و یا ختام به معنای مزهی پایانی شراب که در دهان باقی میماند و یا آمیخته مخلوط شده با مُشک. ﴿مِسۡکٞۚ﴾: مُشک، مادهای بسیار خوشبو. ﴿فَلۡیَتَنَافَسِ﴾: پس باید به مسابقه پردازند، لغت «تنافس» از نفیس به معنای چیز باارزش است که مردم غالباً رغبت فراوانی به آن دارند. از این رو خداوند ما را تشویق میکند که با طاعات و اعمال نیکو، برای رسیدن به نعمتهای نفیس بهشتی با همدیگر مسابقه دهیم. ﴿مِزَاجُهُ﴾: آمیخته، ترکیب و مخلوط شدهی آن. ﴿تَسۡنِیمٍ﴾: چشمهای در بهشت که تنها خالصان و مقربان خداوند از آن مینوشند؛ «تسنیم» مصدر ﴿تَسۡنِیمٍ﴾: به معنای بالا است و چون این چشمهها از بالا به درون ظرفها جاری میشود و والاترین شراب بهشتی است به این اسم نامگذاری شده است.
مفهوم کلی آیات:
اعمال نیکو، انسان را به مراتب والا در نزد پروردگار میرساند، جایگاهی که هر آنچه بهشتی میل آن را داشته باشد بیدرنگ آماده میبیند و شادمانی نعمت، چهرهها را شادان میکند و شرابی مینوشند که صاف و دور از هر ناخالصی است. آری! در این نعمتهای بیپایان است که باید به رقابت پرداخت نه در آن به ظاهر خوشیهای دنیوی که آنی و فناپذیرند.
مبحث چهارم: جزا از جنس عمل
سبب نزول: این آیات در مورد صنادید و بزرگان نازل شده است، زیرا هرگاه مؤمنان از کنار آنها میگذشتند آنها را به باد استهزاء میگرفتند و با اشارات چشم و ابرو، به طعنه زدن و تمسخر از مؤمنین میپراختند.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ أَجۡرَمُواْ کَانُواْ مِنَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ یَضۡحَکُونَ٢٩ وَإِذَا مَرُّواْ بِهِمۡ یَتَغَامَزُونَ٣٠ وَإِذَا ٱنقَلَبُوٓاْ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِمُ ٱنقَلَبُواْ فَکِهِینَ٣١ وَإِذَا رَأَوۡهُمۡ قَالُوٓاْ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَضَآلُّونَ٣٢ وَمَآ أُرۡسِلُواْ عَلَیۡهِمۡ حَٰفِظِینَ٣٣ فَٱلۡیَوۡمَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنَ ٱلۡکُفَّارِ یَضۡحَکُونَ٣٤ عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِ یَنظُرُونَ٣٥ هَلۡ ثُوِّبَ ٱلۡکُفَّارُ مَا کَانُواْ یَفۡعَلُونَ٣٦﴾ [المطففین: 29-36].
ترجمه:
«همانا کسانی که گناه کردند پیوسته به آنان که ایمان آوردند میخندیدند (29) و چون بر ایشان میگذشتند با چشم و ابرو به همدیگر اشارت میکردند (30) و چون بهسوی خانوادهی خویش باز میگشتند شادمان باز میگشتند (31) و هرگاه ایشان را میدیدند میگفتند: بیگمان اینان گمراهانند (32) و حال آنکه بر آنها نگهبانان فرستاد نشده بودند (33) پس امروز کسانی که ایمان آوردند به کافران میخندند (34) بر تختها (نشسته) تماشا میکنند (35) آیا کافران در برابر آنچه میکردند کیفر داده شدند! (36)».
توضیحات:
﴿أَجۡرَمُواْ﴾: آنانی که جرم مرتکب شدند، گناهکاران، کافران، ﴿یَتَغَامَزُونَ﴾: از «غمز» اشاره با چشم و ابرو جهت مسخره و تحقیر. ﴿ٱنقَلَبُوٓاْ﴾: از «قلب» به معنای برگشتن، واژهی انقلاب از این ماده گرفته میشود. ﴿فَکِهِینَ﴾ ج فَکِه: مسرور و سرمست، شادان، در اینجا از لحاظ اعرابی حال است. ﴿لَضَآلُّونَ﴾: یقیناً مومنان گمراهانند و این طرز فکر بدان خاطر بود که آنان گمان میبردند هر کس که لذتهای دنیوی را رها کند و تابع دینی غیر از آیین آنها شود یقیناً گمراه شده است. ﴿حَٰفِظِینَ﴾: نگهبانان، مسؤولان بررسی احوال و اعمال بندگان، این مطلب را خداوند جهت استهزاء از کافران بیان کرده است تا بدین وسیله اعلام دارد که اصلاً کافران صلاحیت بررسی احوال مؤمنان را ندارند. ﴿ٱلۡیَوۡمَ﴾: امروز، روز قیامت که روز عدل و حساب است. ﴿یَنظُرُونَ﴾: مینگرند. تماشا میکنند، مؤمنین بر تختهای زیبا نشسته و مشغول تماشا میشوند که خداوند چه عذابهایی را برای کافران آماده کرده است. ﴿هَلۡ ثُوِّبَ﴾: آیا پاداش و عَوض داده شدند؟ واژهی «ثواب» به معنای پاداش از این ماده گرفته شده است.
مفهوم کلی آیات:
جهالت کافران و منافقان به اندازهای است که گمان میبرند حقیقت شدن و صرف نظر کردن از لذات حیوانی و دنیوی، نوعی گمراهی و عقب ماندگی است در حالی که بیقید و بند بودن و رعایت نکردن موازین اخلاقی و عقلانی، در حقیقت عین گمراهی است که بسیاری در آن غوطهور شدهاند و پنداشتهاند با بیبند و باری میتوانند گوی سبقت را از همه بربایند. آری! اینها زمانی متوجه اشتباه خود خواهند شد که مؤمنان، آنها را به خاطر جهالتها و تصورات غیر حقیقی به تمسخر میگیرند همانگونه که در دنیا، کافران به استهزاء مؤمنان میپرداختند و در کوچه و بازار و در میان اهل خانواده به این استهزاء ادامه میدادند و از آن لذت میبردند.
برداشتها و فواید سوره:
1- کمفروشی حرام است و از آن جمله است تمامی چیزهایی که حق طبیعی یک فرد را ضایع میکند و یا از اموال او، بدون رضایت و خوشایندش بهره میبرد و یا به نفع خویش صادره میکند.
2- ایمان به قیامت سبب میشود انسان را بسیاری گناهان همچون کمفروشی و ظلم کردن به دیگران بپرهیزد، زیرا در هنگام انجام دادن گناه، به یاد حساب و کتاب و مؤاخذه روز قیامت میافتد و ترس از کیفر و عذاب، او را از گناه باز میدارد.
3- تمامی اعمال بدکاران و نیکوکاران برحسب ارزش آنها در مکانهایی مناسب نگهداری میشوند تا اینکه صاحبان آنها به آنها بپیوندند و در مقابل ذره ذره آنها پاداش داده شوند، اگر نیکو بود پاداش نیکو و بهشت و اگر زشت بود چاداش زشت و جهنم.
4- رقابت حقیقی در دنیا باید جهت کسب نعمتهای جاودان آخرت و غفران خداوند باشد و کوشش در جهت خوشیهای زودگذر دنیوی از عقل و تدبیر و دوراندیشی به دور است.
5- کافران در دنیا مؤمنان را مسخره میکردند و پیوسته به خاطر دینشان به آنها طعنه میزدند. خداوند نیز در قیامت اسباب تلافی را مهیا میکند و در حالی که مؤمنان بر تختهایی زیبا تکیه زدهاند به استهزاء کافران میپردازند و «الجزاء مِن جنسی العمل».
6- در میان اقوام گذشته، اصحاب مدین دارای عادت زشت کمفروشی بودهاند و خداوند پیامبر شعیب را بهسوی ایشان فرستاد تا آنها را از این عمل باز دارد [نک: هود: 85، اعراف: 85، شعراء:181].
7- خداوند در آیات متعددی از قرآن، دعوت به قسط مینماید و از پایمال کردن حقوق دیگران بر حذر میدارد [نک: إسراء: 35، رحمن: 9، أنعام: 152].
8- رسول الله ص میفرماید: «یَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ خَمْسٌ إِذَا ابْتُلِیتُمْ بِهِنَّ وَأَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ تُدْرِکُوهُنَّ لَمْ تَظْهَرِ الْفَاحِشَةُ فِى قَوْمٍ قَطُّ حَتَّى یُعْلِنُوا بِهَا إِلاَّ فَشَا فِیهِمُ الطَّاعُونُ وَالأَوْجَاعُ الَّتِى لَمْ تَکُنْ مَضَتْ فِى أَسْلاَفِهِمُ الَّذِینَ مَضَوْا. وَلَمْ یَنْقُصُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ إِلاَّ أُخِذُوا بِالسِّنِینَ وَشِدَّةِ الْمَؤُنَةِ وَجَوْرِ السُّلْطَانِ عَلَیْهِمْ. وَلَمْ یَمْنَعُوا زَکَاةَ أَمْوَالِهِمْ إِلاَّ مُنِعُوا الْقَطْرَ مِنَ السَّمَاءِ وَلَوْلاَ الْبَهَائِمُ لَمْ یُمْطَرُوا وَلَمْ یَنْقُضُوا عَهْدَ اللَّهِ وَعَهْدَ رَسُولِهِ إِلاَّ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ عَدُوًّا مِنْ غَیْرِهِمْ فَأَخَذُوا بَعْضَ مَا فِى أَیْدِیهِمْ. وَمَا لَمْ تَحْکُمْ أَئِمَّتُهُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ وَیَتَخَیَّرُوا مِمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلاَّ جَعَلَ اللَّهُ بَأْسَهُمْ بَیْنَهُمْ». «ای گروه مهاجرین، پنچ چیز است که هرگاه به آن مبتلا شدید – و پناه به خداوند که آنها را دریابید – 1- فحشا در میان هیچ قومی شیوع نیافت مگر این که طاعون (مرگ و میر زیاد) در میانشان گسترش پیدا کرد که پیش از آن شایع نبود. 2- هیچ قومی پیمانه را کم نکرد مگر این که دچار قطحی و سختی و ظلم پادشاه شد. 3- هیچ قومی از پرداخت زکات خودداری نکرد مگر این که باران آسمان از آنان باز داشته شد و اگر حیوانات نبودند باران اصلاً نمیبارید. 4- هیچ قومی عهد خدا و رسولش را نشکست مگر این که خداوند دشمنی غیر از خودشان را بر آنان مسلط گردانید، پس آنچه را در دستانشان بود گرفتند. 5- هیچ قومی نیست که بزرگانش به غیر کتاب خدا حکم کنند و غیر از آنچه خدا نازل برگزینند مگر اینکه خداوند اختلاف و دشمنی در میان آنان قرار میدهد».
9- رسول الله ص فرمود: «﴿یَوۡمَ یَقُومُ ٱلنَّاسُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٦﴾ [المطففین: 6] حَتَّى یَغِیبَ أَحَدُهُمْ فِى رَشْحِهِ إِلَى أَنْصَافِ أُذُنَیْهِ». «روزی که مردم در پیشگاه خداوند جهانیان میایستند، تا اینکه هر شخص در عرقش فرو میرود که بنا گوشش را فرا گرفته است».
10- گناه دل را تاریک میکند و دل تاریک شده، از خداوند محجوب خواهند ماند چنانکه رسول الله ص میفرماید: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا أَخْطَأَ خَطِیئَةً نُکِتَتْ فِى قَلْبِهِ نُکْتَةٌ سَوْدَاءُ فَإِذَا هُوَ نَزَعَ وَاسْتَغْفَرَ وَتَابَ سُقِلَ قَلْبُهُ وَإِنْ عَادَ زِیدَ فِیهَا حَتَّى تَعْلُوَ قَلْبَهُ وَهُوَ الرَّانُ الَّذِى ذَکَرَ اللَّهُ ﴿کَلَّاۖ بَلۡۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم مَّا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ١٤﴾ [المطففین: 14]». «همانا بنده هرگاه مرتکب خطایی شود در قلبش نکتهی سیاهی نهاده میشود پس اگر از آن دست کشید و طلب بخشش کرد و توبه نمود قلبش پاکیزه میگردد، اما اگر به آن خطا بازگشت بر سیاهی آن افزوده میشود تا آن که تمام قلبش را در بر میگیرد و آن همان پوشش و زنگاری است که خداوند آن را یاد کرده است: «هرگز، همان اعمالشان، قلبهایشان را پوشانده است»».
11- درباره آیهی ﴿کَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ یَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ١٥﴾ [المطففین: 15] امام شافعی میگوید: در این آیه دلیلی است بر اینکه مؤمنین در قیامت خداوند را میبینند. البته آیات 22 و 23 سورهی قیامت نیز دلالت بر همین مطلب دارد: ﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ * إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ﴾ [القیامة: 23].
معرفی سوره: سورهی «انفطار» یا «إنفطرت» یا «منفطرة» مکی است و بعد از سورهی «نازعات» نازل شده و مشتمل بر نوزده آیه است.
مناسبت آن با سورهی قبل: مناسبت این دو سوره در بحث قیامت و بیان احوال مربوط به آن است.
محور سوره: حوداث ویرانگر آغازین قیامت، موضعگیری انسان در برابر پروردگار، روز جزا و سرانجام در آن روز.
سوره دارای سه مبحث است:
مبحث اول: حوادث دهشتناک قیامت
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیم
﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنفَطَرَتۡ١ وَإِذَا ٱلۡکَوَاکِبُ ٱنتَثَرَتۡ٢ وَإِذَا ٱلۡبِحَارُ فُجِّرَتۡ٣ وَإِذَا ٱلۡقُبُورُ بُعۡثِرَتۡ٤ عَلِمَتۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ وَأَخَّرَتۡ٥﴾ [الانفطار: 1-5].
ترجمه:
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«آنگاه که آسمان شکافته شود (1) و آنگاه که ستارگان فرو ریزند (2) و آنگاه که دریاها به تندی روان گردد (3) و آنگاه که قبرها زیر و رو گردد (4) هر کس بداند آنچه که از پیش و آنچه باز پس گذاشته است (5)».
توضیحات:
﴿ٱنفَطَرَت﴾: شکاف برداشت و نظم آن به هم خورد.﴿ٱنتَثَرَتۡ﴾: فرو ریزد و پراکنده شود، از مدار خویش خارج گردد. ﴿فُجِّرَتۡ﴾: روان گردد، جاری کرده شود، به سبب زلزلهی مهیب قیامت، حریم دریاها شکافته شده و طغیان میکند و شیرین و شور با هم مخلوط شده و دریاها تبدیل به یک دریای پنهاور میشود. ﴿بُعۡثِرَتۡ﴾: زیر و رو شد. دگرگون گشت، قبرها جهت خروج مردگان زیر و رو شود. استفاده از افعال ماضی در این آیات جهت تأکید بر قطعیت وقوع است، گویا این وقایع رخ داده و خداوند در حال بازگو نمودن آن است. ﴿مَّا قَدَّمَتۡ﴾: آنچه یک فرد از خوبیها و بدیها در فرصت حیات خویش در دنیا انجام میدهد و آن را حوالهی قیامت میکند. ﴿وَأَخَّرَتۡ﴾: اعمالی که اثرات مثبت و منفی آن در بعد از مرگ نیز استمرار دارد، مثل بنیانگذاری مراکز خیر یا شر؛ این آیه به گونهی دیگری نیز قابل معناست، آگاهی مییابد یک شخص به کارهای خیر و شری که انجام داده و آن کارهایی که در انجامش کوتاهی کرده است.
مفهوم کلی آیات:
معیار پاداش و کیفر در قیامت، عمل است. بدین خاطر، در نامهی اعمال هر شخص تمامی خوبیها و بدیها و حتی اثرات آنها نیز ثبت میشود و انسان موظف است در برابر تمامی ذره ذره کارهایش جوابگو باشد و عواقب خوشایند یا ناخوشایند همهی آنها را تحمل نماید.
مبحث دوم: غرور در برابر خالق چرا!
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ ٱلۡکَرِیمِ٦ ٱلَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّىٰکَ فَعَدَلَکَ٧ فِیٓ أَیِّ صُورَةٖ مَّا شَآءَ رَکَّبَکَ٨ کَلَّا بَلۡ تُکَذِّبُونَ بِٱلدِّینِ٩ وَإِنَّ عَلَیۡکُمۡ لَحَٰفِظِینَ١٠ کِرَامٗا کَٰتِبِینَ١١ یَعۡلَمُونَ مَا تَفۡعَلُونَ١٢﴾ [الانفطار: 6-12].
ترجمه:
«ای انسان، چه چیزی تو را (نسبت) به پروردگار بزرگوارت فریفت! (6) آن که تو را آفرید و استوار ساخت و متعادل قرار داد (7) در هر شکلی که خواست تو را ترکیب نمود (8) هرگز (جایگاه حقیقی خداوند نکردید)، بلکه شما جزا را دروغ میانگارید (9) حال آنکه بر شما نگهبانانی است (10) نویسندگانی بزرگوار (11) میدانند آنچه را میکنید (12)».
توضیحات:
﴿مَا غَرَّکَ﴾: چه چیزی تو را فریقت و مغرور ساخت؟ «ما» در اینجا استفهامیه برای بیان تعجب است. ﴿ٱلۡکَرِیمِ﴾: بخشندهی نعمت. خداوند کریم است، پس چرا باید کَرّم او را با ناسپاسی پاسخ داد! ﴿سَوَّىٰکَ﴾: اعضای تو را هماهنگ، سالم و استوار قرار داد.﴿عَدَلَک﴾: تو را با قامتی متنانسب، معتدل و به بهترین شکل آفرید. ﴿صُورَةٖ﴾: شکل و شمایل، صورت. ﴿رَکَّبَکَ﴾: تو را ترکیب نمود، منظم ساخت، قرارداد. ﴿ٱلدِّینِ﴾: روز جزا، و قیامت یوم الدین است، زیرا در آن روز جزای اعمال بندگان محاسبه و دادا میشود و مردم در برابر خداوند احساس خضوع و خواری میکنند. ﴿حَٰفِظِینَ﴾: حفاظتکنندگان، نگهبانانی که اعمال بندگان را مینگارند، ملائکه، ﴿کِرَام﴾: ج کریم: بزرگوار و دارای جایگاه نیکو در نزد خداوند. ﴿کَٰتِبِینَ﴾: نویسندگانی که ذره ذره اعمال بندگان را مینگارند.
مفهوم کلی آیات:
اگر عوامل گستاخی انسان را برشماریم جهل و نادانی او نسبت به جایگاه پروردگارش، از مهمترین عوامل به شما میآید همانگونه که بزرگوارایی همچون عمر بن خطاب و عبدالله بن عمر نیز جهل و نادانی انسان را عامل اصلی غرور او دانستهاند و شاید بدین خاطر باشد که خداوند پیوسته مظاهر خلقت و مخصوصاً آفرینش انسان را جلوی دیدگان ما ترسیم میکند تا شاید قدری از جهالتها برطرف شود و ما بهتر بتوانیم ذات حقیقی خداوند را درک نماییم.
مبحث سوم: سرانجام انسان
﴿إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ لَفِی نَعِیمٖ١٣ وَإِنَّ ٱلۡفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٖ١٤ یَصۡلَوۡنَهَا یَوۡمَ ٱلدِّینِ١٥ وَمَا هُمۡ عَنۡهَا بِغَآئِبِینَ١٦ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا یَوۡمُ ٱلدِّینِ١٧ ثُمَّ مَآ أَدۡرَىٰکَ مَا یَوۡمُ ٱلدِّینِ١٨ یَوۡمَ لَا تَمۡلِکُ نَفۡسٞ لِّنَفۡسٖ شَیۡٔٗاۖ وَٱلۡأَمۡرُ یَوۡمَئِذٖ لِّلَّهِ١٩﴾ [الانفطار: 13-19].
ترجمه:
«بیگمان نیکان در ناز و نعمتند (13) و بیگمان بدکاران در آتش سوزانند (14) (به آتش وارد شوند و) آن را در روز جزا برافروزند (15) و از آن هیچگاه غایب نشوند (16) و تو چه دانی روز جزا چیست! (17) باز تو چه دانی روز جزا چیست! (18) روزی که هیچ کس هیچ اختیاری برای هیچ کس ندارد و حکم در آن روز تنها برای خداوند است (19)».
توضیحات:
﴿ٱلۡأَبۡرَارَ﴾ ج بَرّ: نیکوکاران که رهروان راه تقوا و سپاسگزاری هستند. ﴿ٱلۡفُجَّارَ﴾ ج فاجر: بدکاران، ترککنندگان نیکی.
نکته: به بهشتیان، ابرار گویند؛ زیرا مطیع و فرمانبرداران خدایند و به دوزخیان، فجّار گویند، چون از حکم و فرمان خداوند رویگردانند.
﴿یَوۡمَ ٱلدِّینِ﴾: روز محاسبه و پرداخت نتیجهی اعمال. ﴿بِغَآئِبِینَ﴾: جداشونده، دورشونده، غایبشونده، یعنی ینکه جهنمی هیچگاه از آتش جهنم جدا نمیشود و از برزخ تا أبدیت در آن جاودان خواهد ماند.﴿وَمَآ أَدۡرَىٰکَ﴾: هیچ کس آنگونه که باید از اهوال و حقیقت قیامت آگاهی ندارد تا بتواند آن را توصیف نماید. ﴿یَوۡمَ لَا تَمۡلِکُ﴾: روزی که هیچ کس توانایی و اختیار ندارد برای کسی حتی خودش کاری کند و بلایی را برطرف سازد. ﴿ٱلۡأَمۡرُ﴾: حکم، فرمان، اختیار و قدرت. ﴿یَوۡمَئِذٖ﴾: آن روز، قیامت.
مفهوم کلی آیات:
از آنجایی که وقوع قطعی و یقینی است پس هر شخص باید منتظر بازتاب اعمال خویش در آنجا باشد و خود را برای آن آماده سازد. خداوند نعمت را بازتاب نیکی و فرمان برداری، و متقابلاً آتش جهنم را نتیجهی رویگردانی و نافرمانی از حکم خویش میداند. حاکم مطلق در آن روز خداوند است و هیچ کس را اختیار دخالتی هر چند خیرخواهانه برای کسی نیست و عمل هر شخص بیانگر سرنوشت و جایگاه ابدی اوست.
برداشتها و فواید سوره:
1- مرگ، پایان مهلتی است که انسان میتواند در آن برای آخرتش پسانداز کند، لذا چشم امید هر کس باید به اعمال دنیوی خویش باشد.
2- تقوا و فرمانبرداری، انسان را به نیکی و بهشت میرساند و بیپروایی در برابر گناه و خلاف، مسیر زندگانی جاودانهی انسان را بهسوی جهنم هموار میسازد.
3- امام مسلم از ابوهریره روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «إِذَا مَاتَ الإِنْسَانُ انْقَطَعَ عَنْهُ عَمَلُهُ إِلاَّ مِنْ ثَلاَثَةِ إِلَّا مِنْ صَدَقَةٍ جَارِیَةٍ أَوْ عِلْمٍ یُنْتَفَعُ بِهِ أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ یَدْعُو لَهُ». «هرگاه انسان بمیرد عملش متوقف میشود مگر در سه مورد: خیر مستمر، علمی که مردم از آن بهره برند، فرزند صالحی که برای والدین خود دعا کند».
***
معرفی سوره: سورهی «تکویر» یا «کُوّرت» مکی است و بعد از سورهی «مدّثَر» نازل شده و 29 آیه دارد.
مناسبت آن با سورهی قبل: در بحث قیامت و تشریح اموری است که قیامت با آن آغاز میشود.
محور سوره: بحث قیامت و امور مربوط به وحی.
سوره دارای دو مبحث است:
مبحث اول: دگرگونی در نظم کائنات و آغاز قیامت
﴿إِذَا ٱلشَّمۡسُ کُوِّرَتۡ١ وَإِذَا ٱلنُّجُومُ ٱنکَدَرَتۡ٢ وَإِذَا ٱلۡجِبَالُ سُیِّرَتۡ٣ وَإِذَا ٱلۡعِشَارُ عُطِّلَتۡ٤ وَإِذَا ٱلۡوُحُوشُ حُشِرَتۡ٥ وَإِذَا ٱلۡبِحَارُ سُجِّرَتۡ٦ وَإِذَا ٱلنُّفُوسُ زُوِّجَتۡ٧ وَإِذَا ٱلۡمَوۡءُۥدَةُ سُئِلَتۡ٨ بِأَیِّ ذَنۢبٖ قُتِلَتۡ٩ وَإِذَا ٱلصُّحُفُ نُشِرَتۡ١٠ وَإِذَا ٱلسَّمَآءُ کُشِطَتۡ١١ وَإِذَا ٱلۡجَحِیمُ سُعِّرَتۡ١٢ وَإِذَا ٱلۡجَنَّةُ أُزۡلِفَتۡ١٣ عَلِمَتۡ نَفۡسٞ مَّآ أَحۡضَرَتۡ١٤﴾ [التکویر: 1-14].
ترجمه:
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«آنگاه که خورشید درهم پیچیده شود (1) و آنگاه ستارگان فرو ریزند (2) و آنگاه که کوهها روان کرده شوند (3) و آنگاه که شتران آبستن وانهاده شوند (4) و آنگاه که حیوانات وحشی گرد آورده شوند (5) و آنگاه که دریاها برافروخته شوند (6) و آنگاه که جانها جفت هم سازند (7) و آنگاه که از دختر زنده به گور شده پرسیده شود: (8) به کدامین گناه کشته شده است! (9) و آنگاه که نامههای اعمال گشوده شوند (10) و آنگاه که آسمان برکنده شود (11) و آنگاه که دوزخ فروزانده شود (12) و آنگاه که بهشت نزدیک آورده شود (13) هر کس بداند آنچه را که حاضر ساخته است (14)».
توضیحات:
﴿کُوِّرَت﴾: درهم پیچیده شود و روشنایی آن از بین برود. استفاده از صیغهی ماضی جهت تاکید بر قطعیت وقوع آن است ﴿ٱنکَدَرَتۡ﴾: از جایگاهش سقوط کرده و خاموش و متلاشی شود. ﴿سُیِّرَتۡ﴾: به حرکت در آورده شود، رانده شود. ﴿ٱلۡعِشَارُ﴾: شتران آبستن که در ماه آخر حامگی (ده ماهگی) هستند و ذکر آن به آن سبب است که این شتران، نفیسترین اموال در بین عرب به شما میآمد. ﴿عُطِّلَتۡ﴾: رها شوند، بیصاحب بمانند. ﴿حُشِرَتۡ﴾: جمع آورده شوند، حیوانات درنده و أهلی (دد و دام) یکجا جمعآوری شوند، زیر وحشت حاکم بر قیامت سبب میشود که درندگان، خوی درنگی و دشمنی خود را رها کنند. ﴿سُجِّرَتۡ﴾: برافروخته شود، با فعل و انفعالات شیمیایی تبدیل به مادهی مشتعل شود. ﴿زُوِّجَتۡ﴾: جفت کرده شود، قرین هم سازند، مؤمنان با هم و کافران نیز با همدیگر جهت حساب و کتاب در یکجا جمع آورده شوند، یا اینکه روح و جسم هر فرد در قیامت بار دیگر با هم جمع میشود و مورد محاسبه قرار میگیرد. ﴿ٱلۡمَوۡءُۥدَة﴾: دختر زنده به گور شده، و این عادت عرب جاهلی بود که دختر را نحس و شنوم میدانستند و او را زنده به گور میکردند تا مبادا سبب ذلّت آنها شود. اصل «موؤدة» از مادهی «وأد» به معنای سنگینی است، زیرا سنگین خاک گور، سبب خفه شدن و مردن آنها میشد. ﴿سُئِلَتۡ﴾: از دختر زنده به گور شده پرسیده میشود که به چه گناهی کشته شده است؟ یا اینکه به صورت توبیخی از قاتلین آنها پرسیده میشود تا بدینسان مظلومت دختر نیز بیشتر جلوهگری کند و ثابت گردد که این عمل چقدر زشت و ناپسند بوده که خداوند از سخن گفتن با این گونه افراد شرم داشته است.﴿ٱلصُّحُفُ﴾ ج صحیفة: نامهی اعمال و کردار، گزارش کار. ﴿نُشِرَتۡ﴾: گشوده شود و در اختیار آنها قرار گیرد. ﴿کُشِطَتۡ﴾: از جایش برکنده شود همانگونه که پوست از حیوان کنده میشود. آین آیه میتواند کنایهای از کنار رفتن حجاب و نمایان شدن بهشت و دوزخ باشد، یا اینکه آسمان از شدت هول و سنگینی قیامت متلاشی شود. ﴿سُعِّرَتۡ﴾: افروخته شود.
نکته: هیزم جهنم با سنگها و انسانها تأمین میشود و بدیهی است هر چقدر تعداد بیشتری از کافران وارد دوزخ شوند جهنم به هنان اندازه شعلهورتر میشود.
﴿أُزۡلِفَتۡ﴾: نزدیک آورده شود شود برای بهشتیان. ﴿مَّآ أَحۡضَرَتۡ﴾: آن چه از اعمال و کارهای خوب و بد که به قیامت فرستاده، در صحرای محشر حاضر میبینند. «ما» در اینجا موصولیه است.
مفهوم کلی آیات:
به هم خوردن نظم حاکم بر کائنات، از اساسیترین نشانههای وقوع قیامت است که در شش آیهی نخستین این سوره به آن پرداخته شده است. در ادامه خداوند اموری را یاد میکند که بعد از برپایی قیامت و در هنگام حساب و کتاب مطرح میشود. گروهبندی مردم، اعلام مظلومیت دختر زنده به گور شده، گشوده شدن نامهی اعمال، کنار رفتن حجاب و ظهور جهنم و بهشت و نهایتاً آگاه ساختن مردم با آنچه برای آن روز حاضر کردهاند.
مبحث دوم: پیام آوران الهی
﴿فَلَآ أُقۡسِمُ بِٱلۡخُنَّسِ١٥ ٱلۡجَوَارِ ٱلۡکُنَّسِ١٦ وَٱلَّیۡلِ إِذَا عَسۡعَسَ١٧ وَٱلصُّبۡحِ إِذَا تَنَفَّسَ١٨ إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ رَسُولٖ کَرِیمٖ١٩ ذِی قُوَّةٍ عِندَ ذِی ٱلۡعَرۡشِ مَکِینٖ٢٠ مُّطَاعٖ ثَمَّ أَمِینٖ٢١ وَمَا صَاحِبُکُم بِمَجۡنُونٖ٢٢ وَلَقَدۡ رَءَاهُ بِٱلۡأُفُقِ ٱلۡمُبِینِ٢٣ وَمَا هُوَ عَلَى ٱلۡغَیۡبِ بِضَنِینٖ٢٤ وَمَا هُوَ بِقَوۡلِ شَیۡطَٰنٖ رَّجِیمٖ٢٥ فَأَیۡنَ تَذۡهَبُونَ٢٦ إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ٢٧ لِمَن شَآءَ مِنکُمۡ أَن یَسۡتَقِیمَ٢٨ وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢٩﴾ [التکویر: 15-29].
ترجمه:
«پس سوگند به ستارگان بازگردنده (15) روندگان پنهان شونده (16) و سوگند به شب آنگاه که روی آورد (17) و سوگند به صبح آنگاه که بدمد (18) همانا آن بیگمان گفتار فرستادهای گرامی است (19) قدرتمندی که نزد صاحب عرش، والامقام است (20) اطاعت شده در آنجا، امانتدار است (21) و همنشین شما دیوانه نیست (22) و بیگمان در کرانهی روشن او را دید (23) و او بر (ابلاغ) غیب بخیل نیست (24) و آن سخن شیطان رانده شده نیست (25) پس به کجا میروید! (26) این جز پندی برای جهانیان نیست (27) برای هر کدام از شما که بخواهد راستکردار باشد (28) و نمیخواهید مگر آنکه خداوند، پروردگار جهانیان، بخواهد (29)».
توضیحات:
﴿لَآ أُقۡسِمُ﴾: (أقسمُ)، «لا» زائده بوده و اضافه شدن آن به فعل قسم برای تأکید است، یا اینکه مسأله آن قدر روشن و واضح است که نیاز به قسم خوردن برای اثبات آن نیست. ﴿خُنَّسِ﴾ ج خانِس: بازگردنده و پنهانشونده، زیرا ستارگان در شب ظاهر شده و در روز به حالت قبل برگشته و پنهان میشوند، و به شیطان «خنّاس» میگویند چون هنگام یاد خداوند، برگشته و پنهان میشود و چون بنده از یاد خداوند برگشت شیطان نیز روی آورده و دوباره آشکار میشود. ﴿ٱلۡجَوَارِ﴾: (الجواری) ج جاریه: حرکت کننده، رونده. ﴿ٱلۡکُنَّسِ﴾ ج کانس: پنهان شونده. ستارگانی که در مدار خویش در حرکتند و شبها ظاهر میکردند و هنگام سپیددم، اندک اندک مخفی میشوند. ﴿عَسۡعَسَ﴾: از اضداد یا افعال متضاد است که در دو معنای متضاد یعنی روی آوردن و پشت کردن به کار میرود. در اینجا با توجه به نمونههای دیگر آیات، به معنای روی آوردن است اما به معنای پشت کردن نیز میتواند صحیح باشد و در این صورت معنا چنین میشود: قسم به شب آنگاه که پشت کرد و از پی آن صبح دمید. ﴿تَنَفَّسَ﴾: دمید، آشکار شد، نفس کشید. ﴿إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ﴾: خداوند برای بیان ارزش والای قرآن، جایگاه ویژهی فرشتهی وحی و همچنین صداقت و امامت گیرندهی وحی، سخن را با چندین سوگند متوالی به شگفتیهای خلقت در کائنات آغاز نمود. مقصود از ﴿رَسُولٖ کَرِیمٖ﴾: در این آیه، جبرئیل است که جهت ابلاغ وحی از جانب خداوند بهسوی رسول الله ص فرستاده شده و در نزد خداوند دارای کرامت ویژهای است. ﴿ذِی ٱلۡعَرۡشِ﴾: خداوند که دارای عرش میباشد. ﴿مَکِینٖ﴾: دارای جایگاه و مقامی ویژه. ﴿مُّطَاعٖ﴾: اطاعت شده که هرگاه فرمان به چیزی دهد قطعاً از او اطاعت میشود. در اینجا مقصود جیرئیل امین است که دیگر فرشتگان از او اطاعت میکنند. ﴿ثَمَّ﴾: آنجا، در آسمانها، عالم ملکوت که جایگاه فرشتگان است. ﴿أَمِینٖ﴾: امانتدار که وحی الهی را بدون کم و کاست به پیامبر ابلاغ میکند. ﴿صَاحِبُکُم﴾: همنشین شما، پیامبر، ذکر این لفظ بدین سبب است که کافران بدانند به کسی تهمت دیوانگی زدهاند. که قبلاً او را به عنوان بهترین همنشین و دوست پذیرفته بودند. ﴿ٱلۡأُفُقِ ٱلۡمُبِینِ﴾: اُفق روشن، چشم انداز آشکار و واضح، و این اشاره است به این واقعه که پیامبر در اُفق بین شرق و غرب، جبرئیل را مشاهده کرد (تکمیل این بحث در بخش فواید ذکر خواهد شد). ﴿ٱلۡغَیۡبِ﴾: در اینجا منظور قرآن و وحی است، زیرا وحی و امور مربوط به آن جزء امور غیبی است که ما از آن اطلاعی نداریم. ﴿ضَنِینٖ﴾: بخیل، ملاحظه کار، یعنی پیامبر در ابلاغ پیام خداوند به شما بخیل نیست بلکه آن را به طور به شما میرساند. ﴿وَمَا هُوَ بِقَوۡلِ شَیۡطَٰنٖ رَّجِیمٖ﴾: این آیه در ردّ شبهه کافران است که قرآن را سخن شیطان میدانستند که به محمد إلقاء شده است. ﴿فَأَیۡنَ تَذۡهَبُونَ﴾: با وجود این همه دلائل آشکار و ایضاح تمامی مسائل مربوط به وحی و قرآن، پس شما ای کافران به کجا میروید و عقل و فهمتان را در پی چه چیزی آوراه ساختهاید؟ ﴿إِن﴾: حرف ناصیه به معنی «ما نافیه». ﴿وَمَا تَشَآءُونَ...﴾: هیچ کدام از شما هیچ گاه نمیتوانید چیزی بخواهید مگر آنکه خداوند گه پروردگار جهانیان است آن را بخواهد و برای شما مسیر سازد.
مفهوم کلی آیات:
قرآن پیامی است از سوی خداوند که توسط برترین ملائک بر قلب برترین انسانها نازل شده و به تمام و کمال به ما رسیده است، بنابر این دیگر هیچ گریزی از قبول آن نیست، زیرا خداوند هیچ شبههای را نسبت به آن بیجواب نگذاشته و آن را از هر ناپاکی و تحریفی مصون داشته است و یگانه وسیلهای قرار داده که در پرتو عمل به آن، میتوان در جادهی مستقیم هدایت به سر منزل مقصود رسید و البته با نگرش به این حقیقت که اگر بنده توفیق خداوند را متوجه خود نسازد هیچگاه توشهای را به منزل نخواهد رساند.
برداشتها و فواید سوره:
1- آنچه از پاداش و کیفر در قیامت به انسان میرسد بازتاب اعمال خوب و بدی است که وی آزادانه در این دنیا برای آخرت خویش فرستاده است.
2- قرآن دعوتگر روشن است که در قالبهای متنوع و اسلوبهای بشارت و انذار، پیوسته ما را بهسوی حقیقتی آشکار فرا میخواند.
3- پیشنیاز تأثیرپذیری از قرآن، آگاهی از معانی و اندیشه در مفاهیم آن است.
4- سنن تزمذی و مسند احمد از ابن عمر روایت میکنند که گفته: از رسول اللهص شنیدم که فرمود: «مَن سَرَّهُ أَن یَنظُرَ إِلَی یَومِ القِیامَةِ کَأَنَّهُ رَأَی بِعَینٍ فَلیَقرَأ ﴿إِذَا ٱلشَّمۡسُ کُوِّرَتۡ﴾ و ﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنفَطَرَتۡ﴾ و ﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنشَقَّتۡ﴾». «کسی که نگاه کردن به قیامت او را به شگفت میآورد همانند دیدن با چشمان، پس سورههای کّرت و إنفطار و إنشقاق را قرائت کند».
5- رسول الله ص دو بار جیرئیل را دیده است، اول بار در آغاز بعثت در منطقهی بَطحاء (أبطح) به صورتی که جبرئیل دارای ششصد بال بود که از شرق تا غرب را پوشانده بود. مرتبهی دوم در سفر معراج در سدرة المنتهی. هر دو رؤیت پیامبر به صورت مفصل در سورهی نجم ذکر شده است.
***