اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

رابطۀ روح و جسد


عذاب قبر و نعمت‌های آن حقیقتی انکار ناپذیر است که همۀ بندگان آن را خواهند دید، چه در قبر دفن شود یا خیر.

بنابراین،

·       آیا عذاب قبر به روح مربوط است یا جسد؟

·       محل استقرار ارواح کجاست؟

·       ارواح مؤمنین و ارواح کفار کجا خواهند بود؟

درآمد

جز خداوند کسی از حقیقت و طبیعت روح خبر ندارد، چنان که خداوند می‌فرماید: ﴿وَیَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّی وَمَآ أُوتِیتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِیلٗا٨٥ [الإسراء: 85]. «از تو (ای محمّد) در بارۀ روح می‌پرسند (که چیست). بگو: روی چیزی است که تنها پروردگارم از آن آگاه است و جز دانش اندکی به شما داده نشده است».

عذاب یا نعمت‌های قبر به روح مربوط می‌شوند، چه پس از دفن با جسد متصل باشد یا خیر، ماند این که جسد بسوزد یا پاره پاره گردد. لذا روح، یا عذاب خواهد دید و یا در نعمت خواهد بود، بدون این که نیازی به جسد داشته باشد، از این رو، این روح است که نعمت یا عذاب را احساس می‌کند.

محل استقرار ارواح کجاست؟

پاسخ: محل استقرار مردم پس از مرگ متفاوت خواهد بود، چنان که برخی در بهشت و برخی در دوزخ و برخی در زمین و برخی در جایی دیگر خواهند بود.

ارواح انبیا

ارواح انبیا در حیات برزخی با رفیق اعلی، یعنی در اعلی علیین خواهد بود، چنان که رسول خدا ج در شب معراج با آنها ملاقات فرموده و روح حضرت آدم در آسمان اول، یحیی و عیسی در آسمان دوم، یوسف در آسمان سوم، ادریس در آسمان چهارم، هارون در آسمان پنجم، موسی در آسمان ششم و حضرت ابراهیم در آسمان هفتم بود[1].

ارواح شهدا

اما ارواح شهدا در زمان حیات برزخی در شکم پرندگان سبز خواهد بود.

از رسول خدا ج در مورد این آیه سوال شد: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ یُرۡزَقُونَ١٦٩ [آل عمران: 169]. «و کسانی را که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده مشمار، بلکه آنان زنده‌اند و بدیشان نزد پروردگارشان روزی داده می‌شود».

آن حضرت ج فرمود: «ارواح آنها در شکم پرندگان سبز رنگ خواهند بود که در چراغ‌هایی که بر عرش آویزان هستند، قرار دارند و از هر جای بهشت که بخواهند، می‌چرند و سپس به آن قندیل‌ها و چراغ‌ها باز می‌گردند. خداوند به سوی آنها توجه نموده و می‌فرماید: آیا چیزی می‌خواهید و به چیزی اشتها دارید؟ می‌گویند: چه چیزی اشتها بکنیم در حالی که ما از هر جای بهشت می‌چریم؟ خداوند تا سه بار سؤالش را تکرار می‌کند و وقتی می‌بینند که خداوند آنها را رها نمی‌کند تا از او چیزی نخواهند، می‌گویند: خدایا! می‌خواهیم به اجسادمان بازگردیم و بار دیگر در راه تو کشته شویم. وقتی بینند که خواسته‌ای ندارند، رها می‌شوند[2].

تفصیل احوال شهدا

جعفر بن ابی طالب س، پسر عموی رسول الله ج در حیات برزخی خود، دو بال دارد و همراه فرشتگان در بهشت پرواز می‌کند.

جعفر س برادر علی س است، او و همسرش جزء مسلمانان نخستین اسلام به شمار می‌روند. عمرش از بیست و یک سال تجاوز نکرده بود که آزارها و شکنجه‌‌های گوناگونی را در مکه متحمل گردید. آن حضرت ج به او اجازه داد تا به حبشه هجرت کند.

جعفر س با این که در مکه در نزد قومش، فردی دارای جاه و منزلت بود، با خانواده‌اش به سرزمینی دور دست و نا آشنا، سرزمینی که او را نمی‌شناخت، و قبایلی که او آنها را نمی‌شناختند، و زبانی که با آن آشنا نبود و آن را نمی‌فهمید، هجرت کرد. سه سال در حبشه ماند و آن گاه در میان‌شان شایع گردید که مردم قریش اسلام را پذیرفته‌اند، لذا با خانواده‌اش به حبشه باز گشت، اما متوجه گردید که قریش اسلام نیاورده‌اند و هنوز بر کفر خویش قرار دارند، لذا دو مرتبه رسول خدا ج او را به حبشه باز گرداند. او به حبشه باز گشت و هفت سال خود را کامل گردانید.

وقتی رسول خدا ج خیبر را فتح کرد، فردی را به حبشه فرستاد تا آنان را خبر دهد که به مدینه باز گردند. وقتی وارد مدینه شدند، آن حضرت ج با دیدن جعفرس سخت شادمان گردید. در روایات آمده است که پیامبرج پیشانی‌اش را بوسید و او را آغوش کرد و فرمود: «نمی دانم از کدام امر شادمان‌ترم، از فتح خیبر یا بازگشت جعفر»؟

حضرت جعفر س شباهت زیادی با رسول خدا ج داشت، چنان که به جعفر می‌فرمود: «تو به سیرت و صورت من شباهت دارد»[3].

رفتن جعفر به غزوۀ موته

هنوز جعفرس به خوبی در مدینه استقرار نیافته بود که به رسول خدا ج خبر رسید که روم لشکر بزرگی را برای نبرد با مسلمانان آماده کرده است.

لذا رسول خدا ج لشکری را برای رویارویی رومیان آماده کرد و زید بن حارثه س را امیر لشکر قرار داد و فرمود: اگر وی شهید شد، جعفر س را امیر خود قرار دهید و اگر جعفر س شهید شد، عبدالله بن رواحه س را امیر خود سازید.

لشکری سه هزار نفری آماده شد و با رسول خدا ج خداحافظی نموده و رهسپار گردیدند.

مسلمانان به موته رسیدند و در رویارویی لشکر روم که صد هزار جنگجو بودند، قرار گرفتند. نبرد درگرفت و زید بن حارثه س پرچم را به دست گرفت و شهید شد، آن گاه جعفرس آن را به دست راست خود گرفت و وارد معرکه شد و چون نبرد به اوج خود رسید، در حالی که این اشعار را می‌سرود، از اسبش پایین آمد:

یا حبذا الجنة واقترابـهـا

 

طیبة وبارد شرابـها

والروم روم قد دنا عذابـها

 

کافرة بعیدة انسابـها

 

على إن لاقیتها ضرابـها

«چه خوب است بهشت و نزدیک شدن به آن، نوشیدنی آن پاک و گوارا است».

«روم، روم است و عذابش نزدیک شده است و آنان کافرند و از نسب‌های دری هستند».

«بر من لازم است که هر گاه با آنان برخورد کنم، آنان را مورد ضربه و هجوم قرار دهم».

بنابراین، همچنان که جعفر س پرچم را به دست راست گرفته بود، با شمشیرش می‌جنگید تا این که از طرف رومیان ضربه‌ای به دست راستش وارد گردید و دستش قطع گردید، بلافاصله پرچم را با دست چپ گرفت و دست چپش نیز قطع گردید، آنگاه پرچم را با بازوهایش گرفت، و در حالی که سی سال از عمرش نگذشته بود، شهید شد.

عبدالله بن عمر س می‌گوید: جعفر س را در حالی که شهید شده بود، دیدم که نود ضربۀ شمشیر، نیزه و تیر بر پیکرش وجود داشت و به خدا سوگند که یک ضربه بر پشتش نداشت. آن گاه عبدالله بن رواحه س پرچم را به دست گرفت و او نیز شهید شد. در این هنگام خالد بن ولید پرجم را برداشت و لشکر را به عقب نشینی وادار کرد.

خبر شهدا در مدینه

این داستان مجاهدین موته بود، اما داستان مدینه را حضرت انس س این گونه بازگو می‌کند:

رسول خدا ج به نزد ما آمد و بالای منبر تشریف برد و فرمود: «آیا شما را از لشکر مجاهدین خبر ندهم»؟ ما گفتیم: بله، فرمود: «پرچم را زید به دست گرفت و شهید شد، برایش آمرزش بخواهید». ما گفتیم: خدایا! او را ببخش و بر او رحم کن. باز فرمود: «پرچم را جعفر بدست گرفت و او نیز شهید شد، برایش آمرزش بخواهید». باز ما گفتیم: خدایا! او را ببخش و بر او رحم کن. سپس فرمود: «پرچم را عبدالله بن رواحه بدست گرفت و او نیز شهید شد، برایش آمرزش بخواهید». ما گفتیم: خدایا! او را ببخش و بر او رحم کن. پیامبر نیز برای آنها آمرزش طلبید و آن گاه از منبر پایین آمد و به خانۀ جعفر رفت.

اسما دختر عمیس، همسر جعفر می‌گوید: من فرزندانم را شسته و سرهایشان را روغن زده و آردم را خمیر کرده و منتظر آمدن جعفر بودم که ناگاه رسول خدا ج به منزل ما تشریف آورد و فرمود: «فرزندانم را برایم صدا بزن».

اسما می‌گوید: آنها را در حالی که مانند جوجه بودند، به نزد پیامبر ج آوردم و وقتی رسول الله ج را دیدند، برای رسیدن به نزد وی از همدیگر سبقت می‌گرفتند و خود را به وی آویزان کرده و او را می‌بوسیدند. و آن حضرت ج پیوسته بر سر آنان دست می‌کشید و گریه می‌کرد.

اسما می‌گوید: من گفتم: یا رسول الله! مگر از طرف جعفر خبری به تو رسیده است؟ آن حضرت ج خاموش ماند. باز من گفتم: مگر از طرف جعفر خبری به تو رسیده است؟ فرمود: جعفر شهید شده است. من گفتم: فرزندان جعفر یتیم شدند، فرزندان جعفر یتیم شدند.

رسول خدا ج فرمود: آیا برایشان از فقر می‌ترسی؟ من در دنیا و آخرت دوست و یاور آنها هستم. آن گاه رسول خدا ج از آنجا بیرون آمد و فرمود: «باید زنان گریه کننده برای جعفر گریه کنند»[4].

آن گاه رسول خدا ج به خانه‌اش باز گشت و فرمود: «برای آل جعفر غذایی درست کنید؛ زیرا برایشان مصیبتی رسیده است که آنان را به خود مشغول ساخته است».[5]

آری، جعفر شهید شد و از اهل و مالش جدا شد، اما وارد بهشتی گردید که پهنای آن به اندازۀ آسمان و زمین است.

رسول خدا ج فرمود: «جعفر را در بهشت دیدم که بال‌هایی آلوده به خون داشت و با آنها همراه با فرشتگان پرواز می‌کرد»[6].

حمزه نیز این گونه است

رسول خدا ج، سید الشهدا، حمزه بن عبدالمطلب س را در حیات برزخی دید که بر تختی تکیه زنده است. آن حضرت ج فرود: «دیشب وارد بهشت شدم و به آن نگریستم و جعفر س را دیدم که در بهشت پرواز می‌کند و حمزه س بر تختی تکیه زنده است»[7].

برخی از ارواح شهیدان در بهشت

برخی از ارواح شهدا در خیمه‌ای سبز رنگ در بهشت بسر می‌برند.

رسول خدا ج فرمود: «شهیدان بر کنارۀ نهری در بهشت در زیر خیمه‌ای سبز رنگ قرار دارند و صبح و شام روزی‌شان از بهشت به آنان می‌رسد»[8].

ارواح مؤمنان غیر شهدا

رسول خدا ج فرمود: «روح مؤمن از درخت بهشت می‌خورد تا این که خداوند در روز قیامت او را به جسدش باز گرداند»[9].

بنابراین، ارواح مؤمنین در حیات برزخی بسان پرندگانی خواهد شد که از درختان بهشت می‌خورند.

آیا ارواح مؤمنان همدیگر را در بهشت می‌بینند؟

آری، در بهشت ارواح مؤمنان همدیگر را ملاقات می‌کنند و به زیارت یکدیگر می‌روند و با همدیگر سخن می‌گویند. رسول خدا ج فرمود: «وقتی مؤمن در حالت احتضار قرار می‌گیرد، فرشتگان با تکه پارچه‌ای از ابریشم نرم و سفید به نزد او حاضر می‌شوند و می‌گویند: در حالی که خشنود هستی و از تو نیز خشنود گشته‌اند، به سوی روح و ریحان و پروردگاری که عصبانی نیست، بیرون بیا[10].

آن‌گاه با حالت خوشبوترین عطر از جسد بیرون می‌آید و فرشتگان او را دست به دست می‌گیرند تا این که به دروازۀ آسمان می‌رسند و اهل آسمان می‌گویند: این خوشبوترین بویی که از زمین آورده اید، چیست؟ آن گاه ارواح مؤمنان را می‌آورند که با دیدن او شادمانتر می‌گردند بسان از کسی که عزیزش از سفر باز گردد. آنان از او می‌پرسند: فلانی فرزند فلانی چه شد؟ فلانی چه شد؟ باز با همدیگر می‌گویند: او را بگذارید؛ زیرا او هنوز در اندوه و رنج دنیا بسر می‌برد[11]. و وقتی او می‌گوید: مگر او به نزد شما نیامده است: آنان می‌گویند: او را به گودال دوزخ برده‌اند.

اما وقتی کافر در حالت احتضار قرار می‌گیرد، فرشتگان عذاب با پارچه‌‌هایی خشن و درشت می‌آیند و به او می‌گویند: درحالی که ناراضی و از تو ناراض شده‌اند، به سوی عذاب الهی بیرون بیا.[12] آن گاه روحش بسان بدبوترین حیوان مرده‌ای بیرون می‌آید و پس از آن او را به دروازه‌‌های زمین می‌آورند. آنان می‌گویند: این چه بوی بدی است؟ تا این که او را به نزد ارواح کفار می‌آورند»[13].

آری، ارواح نیکان با هم ملاقات می‌کنند و همدیگر را می‌شناسند.

شهدا

پروردگارمان در مورد شهدا چنین می‌فرماید: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ یُرۡزَقُونَ١٦٩ فَرِحِینَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَیَسۡتَبۡشِرُونَ بِٱلَّذِینَ لَمۡ یَلۡحَقُواْ بِهِم مِّنۡ خَلۡفِهِمۡ أَلَّا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ١٧٠ ۞یَسۡتَبۡشِرُونَ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٧١ [آل عمران: 169-171]. «و کسانی را که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده مشمار، بلکه آنان زنده‌اند و بدیشان نزد پروردگارشان روزی داده می‌شود * آنان شادمانند از آنچه خداوند به فضل و کرم خود بدیشان داده است، خوشحالند به خاطر کسانی که بعد از آنان مانده‌اند و بدیشان نپیوسته‌اند. این است که ترس و هراسی بر ایشان نیست و آنان اندوهگین نخواهند شد. * شاد و خوشحالند به خاطر نعمتی که خدا بدانان داده است و فضل و کرمی که او بدیشان روا دیده است ، و خوشوقت و مسرورند از این که (می بینند) خداوند اجر و پاداش مؤمنان را ضایع نکرده و هدر نمی‌دهد».

این آیات فضیلت و کرامت شهدا را به تصویر کشیده و فضل و احسانی را که خداوند بر آنان ارزانی داشته است را به نمایش گذاشته است و در ضمن بازماندگان آنان را تسلیت نموده و آنان را به صبر و شکیبایی فرا می‌خواند و آنان را آماده می‌کند تا خود را برای جهاد فی سبیل الله و کشته شدن آماده کنند.

بنابراین، تفسیر آیه این گونه است: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ یعنی آنان که در جهاد با دشمنان خدا برای اعلای دین خدا کشته می‌شوند، و هدفشان اعلای کلمه الله است.

﴿أَمۡوَٰتَۢا یعنی گمان نبری که آنان مردند و نابود شدند، و لذت دنیا و بهره بردن از لذایذ آن را از دست دادند؛ بلکه اینک آنان زنده‌اند و در نزد پروردگارشان در دارالکرامه بسر می‌برند.

﴿عِندَ رَبِّهِمۡ یُرۡزَقُونَ یعنی در درجات عالی از انواع نعمت‌ها بهره می‌برند.

﴿فَرِحِینَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِ به این وضعی که در آن بر می‌برند، شادمان هستند و به خاطر نعمت‌های فراوان، نیکو و با عظمت، چشمانشان خنک و روانشان فرخنده است.

وقتی نعمت‌های و شادمانی‌شان کامل شد، خداوند وضعیت آنان را چنین بیان کرد: ﴿وَیَسۡتَبۡشِرُونَ بِٱلَّذِینَ لَمۡ یَلۡحَقُواْ بِهِم مِّنۡ خَلۡفِهِمۡ یعنی همدیگر را مژده می‌دهند به حضور برادرانشان که زنده‌اند و هنوز به آنان نپیوسته‌اند و آنچه را که آنان دریافت کرده‌اند، آنها نیز به آن خواهند رسید.

﴿أَلَّا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ و آنان در نزد پروردگارشان بیم آن را نخواهند داشت که نعمت‌هایشان به پایان برسد و نگران نسل و فرزندانشان نیستند که آنان را در دنیا رها کردند.

درآخر آیات خداوند آنان را این گونه توصیف می‌نماید:

﴿یَسۡتَبۡشِرُونَ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٧١ یعنی: «شاد و خوشحالند به خاطر نعمتی که خدا بدانان داده است و فضل و کرمی که او بدیشان روا دیده است ، و خوشوقت و مسرورند از این که (می بینند) خداوند اجر و پاداش مؤمنان را ضایع نکرده و هدر نمی‌دهد».

از خدا می‌خواهیم ما را سعادتمند زنده نگه داشته و مرگمان را با شهادت بگرداند و ما را با پرهیزگاران محشور داشته و با پیامبران همراه بگرداند.

نتیجه...

نعمت و عذاب قبر بر روح خواهد بود،

اما جسم با آن مشارکت خواهد داشت.




[1]- این مطلب در صحیحین مذکور است.

[2]- صحیح مسلم.

[3]- مسند احمد و راویانش نیز ثقه هستند. همچنین این روایت در طبقات ابن سعد نیز آمده است.

[4]- الاستیعاب لابن عبدالبر.1/243.

[5]- مسند احمد و سنن ترمذی با سند صحیح.

[6]- معجم الاوسط طبرانی و مستدرک حاکم با سند صحیح.

[7]- مستدرک حاکم با سند صحیح.

[8]- مسند احمد و صحیح ابن حبان و مستدرک حاکم. حاکم گفته است: این حدیث به شرط شیخین صحیح است.

[9]- سنن نسائی و ابن ماجه با سند صحیح.

[10]- در این جمله به وی مژده داده شده است، یعنی با بهترین شیوه و آسانترین راه به دیدار پروردگارت بیرون بیا.

[11]- یعنی او را رها کنید تا مقداری از غم و اندوه دنیا استراحت کند آن گاه آنچه را که از او می‌خواهید به شما پاسخ می‌دهد. خلاصه این که ارواح مؤمنان از کسی که تازه به نزد آنها می‌رود، از دوستانی که در دنیا داشته‌اند می‌پرسند که چه شدند و حال و وضع آنان چگونه بوده است؟ او نیز می‌گوید: فلانی قبل از من مرده است، مگر به نزد شما در بهشت نیامده است؟ آنان می‌گویند: او را به دوزخ برده‌اند.

[12]- یعنی فرشتگان پارچه‌‌های سخت و خشن از دوزخ با خود دارند و از روی زجر و تعذیب به او می‌گویند: به سوی عذاب الهی بیرون بیا.

[13]- سنن نسائی. آلبانی نیز این حدیث را صحیح دانسته است. یعنی روح کافر و فاسق با حالت بوی بدی بیرون می‌آید تا جایی که فرشتگان می‌گویند: این چه بوی بدی است؟ و آن را به آسمان نمی‌برند، چون دروازه‌‌های آسمان به روی وی باز نمی‌شود، بلکه او را به دروازه‌‌های پایین زمین می‌برند

حال انسان در قبر


قبر محل حوادث است، پیامبرمانج از خبر داده است، تا خود را آماده سازیم، و وضعیت مردم در اثر حالت‌های گوناگونشان در دنیا متفاوت خواهد بود...

رسول خدا ج احوال میت، بیرون آمدن روح، حضور فرشتگان، چگونه دروازه‌‌های بهشت به روی مؤمنین باز می‌شود و به روی غیر مؤمنان بسته می‌شود و... همۀ این موارد را با تفصیل بیان نموده است.

بنابراین،

·       تفاوت مؤمن با غیر مؤمن چیست؟

·       روح با جسد چه ارتباطی دارد؟

حال مؤمن

براء بن عازب س می‌گوید: ما به همراه رسول خدا ج برای تشییع جنازه‌ای بیرون رفتیم، آن حضرت ج در کنار قبر نشست، ما نیز در اطراف آن نشستیم، گویا بر سرمان پرندگان نشسته‌اند و پیامبر ج او را در لحد می‌گذاشت.

آن حضرت ج فرمود: «از عذاب قبر به خدا پناه ببرید». ما گفتیم: از عذاب قبر به الله پناه می‌بریم. باز فرمود: «از عذاب قبر به خدا پناه ببرید». ما گفتیم: از عذاب قبر به الله پناه می‌بریم. مرتبۀ سوم فرمود: «از عذاب قبر به خدا پناه ببرید» و ما گفتیم: از عذاب قبر به الله پناه می‌بریم.

آن‌گاه فرمود: «همانا وقتی بندۀ مؤمن از دنیا جدا شده و رهسپار آخرت می‌گردد، فرشتگانی سفید رو، گویا چهره‌‌هایشان بسان خورشید می‌درخشد، به نزد او فرود می‌آیند، و با خود از کفن‌ها و خوشبوهای بهشت همراه دارند و دور از وی می‌نشینند (و منتظر بیرون آمدن روح او می‌شوند).

آن گاه فرشتۀ مرگ می‌آید و بر بالینش می‌نشیند و می‌گوید: ای روح پاکیزه! بیرون بیا! به طرف مغفرت و خوشنودی الله بیرون بیا. آن گاه روح بیرون می‌آید و مانند قطره‌ای که از مشکیزه روان می‌گردد، روان می‌شود[1]. آن گاه فرشتۀ مرگ آن را بر می‌دارد ولی آن فرشتگان به اندازۀ یک چشم به هم زدن مجال نمی‌دهند و آن روح را از او می‌گیرند و در آن کفن‌ها و خوشبها قرار می‌دهند و مانند خوشبوترین خوشبویی که در زمین یافته شده است، از آن بیرون می‌آید.

سفری به آسمان

در ادامه آن حضرت ج فرمود: آن را بالا می‌برند، و از کنار هر گروهی از فرشتگان که عبور می‌کنند، آنها می‌پرسند: ای چه خوشبویی‌ای است؟ آنان می‌گویند: این فلانی فرزند فلانی است و از او با بهترین نام‌هایش که در دنیا او را نام می‌بردند، یاد می‌کنند تا این که به آسمان اول می‌رسند، و اجازۀ ورود می‌خواهند و دروازۀ آسمان اول برایش گشوده می‌شود و مقربان هر آسمان وی را تشییع می‌کنند تا این که به آسمان هفتم می‌رسد و خداوند می‌فرماید: نامۀ بنده‌ام را در علیین بنویسید و سپس او را به زمین بازگردانید؛ زیرا من آنها را از زمین آفریدم و دوباره آنها را به آن باز می‌گردانم و سپس بار دیگر از آنجا بیرونشان می‌کنم.

آن گاه دومرتبه روحش در جسد وی باز می‌گردد و دو فرشته به نزد او می‌آیند و او را می‌نشانند و از او می‌پرسند؟ پروردگار تو کیست؟ می‌گوید: پروردگارمن الله است. می‌پرسند؟ دین تو چیست؟ می‌گوید: دین من اسلام است. می‌پرسند: این فردی که به سوی شما مبعوث گردید، که بود؟ می‌گوید: رسول الله. می‌پرسند: علمت چیست: می‌گوید: کتاب خدا را خواندم و به آن ایمان آوردم و تصدیقش کردم.

آن گاه منادی‌ای از آسمان ندا می‌دهد: بنده‌ام راست گفت، برایش در بهشت فرش بگسترانید و از لباس‌های بهشت او را بپوشانید و دروازه‌ای از بهشت را به رویش بگشایید.

آن گاه از نسیم و خوشبویی بهشت به او می‌رسد و تا آخرین نگاه چشم در قبرش وسعت داده می‌شود و مردی خوب صورت، خوش لباس و خوشبو به نزد وی می‌آید و می‌گوید: مژده بگیر به چیزی که تو را شادمان می‌گرداند. این همان روزی است که به تو وعده داده می‌شد! می‌پرسد: تو کیستی، زیرا سیمایت از خیر حکایت دارد؟ می‌گوید: من عمل نیک تو هستم، به خدا سوگند! تو در انجام طاعات و نیکی‌ها می‌شتافتی و در معصیت و نافرمانی الله کُند بودی. پس الله به تو جزای خیر داد.

آری، به او می‌گوید: من عمل نیک تو هستم، مگر عمل نیک وی چه بود؟

اعمال نیک او عبارت بودند از: نماز و روزه، نیکوکاری و صدقه، گریه و خوف الله، حج و عمره، قرائت قرآن و محبت الله، سحر خیزی و خواندن نماز شب برای الله، روزه گرفتن در روزها و ترس از خدای جبار، نیک رفتاری با والدین و تحصیل علم، دعوت الی الله و جهاد فی سبیل الله، اینها بودند اعمال نیک او.

وقتی مؤمن این سیمای زیبا و نورانی را می‌بیند که او را مژده می‌دهد و شادمان می‌گرداند و به پیرامونش می‌نگرد و می‌بیند که قبرش فراخ گشته و رختخواب‌های بهشت در آن گسترده شده است، به لباس‌هایش می‌نگرد که از بهشت برایش تدارک دیده شده‌اند، می‌داند که این نعمت‌ها در برابر آنچه در بهشت در انتظار او هستند، ناچیز و حقیرند، لذا می‌گوید: خدایا! قیامت را برپا کن تا به اهل و خانواده‌ام باز گردم.

حال کافر و گناهکار

آن گاه آن حضرت ج فرمود: همانا وقتی بندۀ کافر و فاسق از دنیا جدا می‌شود و راهی آخرت می‌گردد، فرشتگانی سیاه رنگ که با خود لباس‌هایی خشن دارند، فرود می‌آیند و با فاصلۀ دوری از وی می‌نشینند.

آن گاه فرشتۀ مرگ بر بالینش می‌نشیند و می‌گوید: ای روح خبیث! به سمت خشم و ناراضی الله بیرون بیا، و آن در جسدش متفرق می‌شود. سپس آن را مانند آهنی که از پشمهای خیس شده می‌کشند، روحش را از بدنش بیرون می‌آورند، در این هنگام همۀ فرشتگانی که در بین زمین و آسمان قرار دارند و فرشتگان آسمان او را نفرین می‌کنند.

آن‌گاه فرشته مرگ او را می‌گیرد و بلافاصله آنان او را از دست وی می‌گیرند و او را در آن پارچه‌‌های خشن قرار می‌دهند و روح بسان بدبو‌ترین حیوان مرده‌ای که بر روی زمین بوده است، از جسد بیرون می‌آید و او را بالا می‌برند و بر هیچ جمعی از فرشتگان عبور نمی‌کنند، مگر اینکه آنان می‌گویند: این روح خبیث و ناپاک چیست؟ آنان می‌گویند: این فلانی فرزند فلانی است و از او به بدترین نامی که در دنیا داشته است، اسم می‌برند تا این که به آسمان دنیا می‌رسند و می‌خواهند تا دروازه آسمان را به رویشان بگشایند، اما دروازه برایشان گشوده نمی‌شود. آن گاه رسول خدا این آیه را تلاوت فرمود: ﴿لَا تُفَتَّحُ لَهُمۡ أَبۡوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ وَلَا یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ حَتَّىٰ یَلِجَ ٱلۡجَمَلُ فِی سَمِّ ٱلۡخِیَاطِ [الأعراف: 40]. «درهای آسمان بر روی آنان باز نمی‌گردد و به بهشت وارد نمی‌شوند مگر این که شتر از سوراخ سوزن خیّاطی بگذرد».

آن گاه خداوند می‌فرماید: نامه‌اش را در «سجین» پایین‌ترین طبقۀ زمین بنویسد. در این هنگام روحش به سختی پایین انداخته می‌شود. در این هنگام رسول خدا ج این آیه را تلاوت فرمود: ﴿وَمَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّیۡرُ أَوۡ تَهۡوِی بِهِ ٱلرِّیحُ فِی مَکَانٖ سَحِیقٖ [الحج: 31] «کسی که برای خدا انبازی قرار دهد، انگار از آسمان فرو افتاده است (و به بدترین شکل جان داده است) و پرندگان (تکّه‌‌های بدن) او را می‌ربایند، یا این که تندباد او را به مکان بسیار دوری (و درۀ ژرفی) پرتاب می‌کند».

آن گاه دوباره روحش به جسد باز می‌گردد و دو فرشته به نزد او می‌آیند و او را می‌نشانند و از او می‌پرسند: پروردگارت کیست؟ او می‌گوید: های، های، نمی‌دانم، آنان می‌پرسند: دینت چیست؟ می‌گوید: های، های، نمی‌دانم! باز می‌پرسند: این مردی که به سوی شما مبعوث گردید، کیست؟ می‌گوید: های، های، نمی‌دانم! آنان می‌گویند: ندانستی و از حق هم پیروی نکردی!.

آن گاه فرشته‌ای از آسمان ندا می‌دهد و می‌گوید: دروغ می‌گوید، پس برایش فرشی از آتش بگسترانید و دروازه‌ای از آتش برویش بگشایید، آن گاه از گرما و سوزش آتش به او می‌رسد و چنان قبرش تنگ می‌گردد که پهلوهایش شکسته و درهم فرو می‌روند و آن گاه مردی زشت رو و بدبو، با لباس‌هایی پلید و زشت به نزد او می‌آید و می‌گوید: مژده باد تو را به آن روزی که وعده داده شده‌ای و تو را ناراحت می‌کند، تو در اطاعت الله کُند و در معصیت و نافرمانی الله چالاک بودی، و خداوند تو را بدترین جزا داد. می‌پرسد: تو کیستی؟ زیرا چهره‌ات از شر و بدی حکایت دارد؟ می‌گوید: من عمل بد تو هستم.

آری، می‌گوید: من عمل زشت تو هستم! مگر عمل بدش چه بود؟

عمل بد وی شرک، سوگند به غیر الله، طواف قبور، نوشیدن شراب، زنا و فحشا، ربا، گوش دادن به موسیقی بود، او در برابر افراد خیر خواه متکبر، و بر رب العالمین جسور و بی‌باک بود!.

در این لحظه بنده حسرت می‌خورد، ولی آیا حسرت خوردن دردش را درمان می‌کند؟!.

سخت نادم و پشیمان می‌گردد و آیا ریختن اشک برایش سودمند خواهد بود؟!

چرا آن گاه که به محرمات می‌نگریستی و مرتکب فحشا و منکر می‌شدی، اشک نمی‌ریختی؟ چقدر تو را نصیحت کردند که از شرمگاهت حفاظت کن، چشم و گوشت را حفظ کن؟! اینک گریه بکنی یا خیر، از عذاب رهایی نخواهی یافت. ﴿ٱصۡلَوۡهَا فَٱصۡبِرُوٓاْ أَوۡ لَا تَصۡبِرُواْ سَوَآءٌ عَلَیۡکُمۡۖ إِنَّمَا تُجۡزَوۡنَ مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ١٦ [الطور: 16]. «به آتش وارد شوید و بدان بسوزید، چه شکیبایی هم کنید و چه بیتابی، به حال شما تفاوتی نمی‌کند. چرا که تنها برابر کارهایی که خودتان کرده اید کیفر داده می‌شوید».

در این هنگام این بندۀ مسکین متوجه می‌گردد که آنچه پس از قبر با آن برخورد می‌کند، سختتر و شدیدتر خواهد بود.

آن حضرت ج فرمود: «وی می‌گوید: خدایا! قیامت را برپا نکن، آن گاه فردی لال، کر و کور بر قبرش گماشته می‌شود که چکشی در دست دارد که اگر کوهی را با آن بزند، خاک می‌شود، با آن چکش چنان ضربه‌ای به او می‌زند که به خاک تبدیل می‌شود، باز دو مرتبه خداوند او را به همان حالت اولی باز می‌گردند و سپس ضربه‌ای دیگر بر او وارد می‌کند که در اثر آن صدا و ناله‌ای بر می‌آورد که جز جن و انس، همۀ موجودات آن را می‌شنوند»[2].

وضعیت مردم در قبرهایشان این گونه خواهد بود و وقتی مؤمن از آن با خبر می‌شود، خود را آماده می‌کند و به آن ایمان می‌آورد و آرزو می‌کند که قبرش باغی از باغ‌های بهشت گردد، لذا بیشتر به انجام کارهای نیک مبادرت می‌ورزد.

دعا...

خدایا! قبرهایمان را باغی از باغ‌های بهشت بگردان،

و ما را از گودالی‌‌های آتش نجات بده.




[1]- یعنی با کمال نرمی و آرامش و سکونت و احترام بیرون می‌آید.

[2]- مسند احمد.

عالم برزخ


برزخ حد فاصل میان دو چیز را می‌گویند، چنان که خداوند در مورد دریای شور و شیرین فرموده است: ﴿بَیۡنَهُمَا بَرۡزَخٞ لَّا یَبۡغِیَانِ٢٠ [الرحمن: 20]. «یعنی بین دریای شور و شیرین حایلی قرار دادیم که با هم مخلوط نشوند».

بنابراین، عالم برزخ حایلی است که بین دنیا و جهان آخرت فاصله انداخته است و فاصلۀ میان مرگ انسان تا زنده شدن را برزخ می‌نامند، اعم از این که در قبر دفن شود یا سوخته شود یا در دریا غرق شود و یا درنده‌ای او را بخوردیا ...

پس هر کس بمیرد، او در عالم برزخ قرار دارد و تا روزی که مردگان زنده می‌شوند در این عالم بسر می‌برد. خداوند می‌فرماید: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ رَبِّ ٱرۡجِعُونِ٩٩ لَعَلِّیٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِیمَا تَرَکۡتُۚ کَلَّآۚ إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَاۖ وَمِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ١٠٠ [المؤمنون: 99-100]. «و زمانی که مرگ یکی از آنان فرا می‌رسد، می‌گوید: پروردگارا! مرا (به دنیا) باز گرانید. * تا این که کار شایسته‌ای بکنم و فرصت‌هایی را که از دست داده‌ام جبران نمایم. نه! (هرگز راه بازگشتی وجود ندارد). این سخنی است که او بر زبان می‌راند. در پیش روی ایشان جهان برزخ است تا روزی که برانگیخته می‌شوند»

قبر

قبر، منزل و مسکن انسان است که تا روز قیامت در آن بسر می‌برد، و از زمانی که فرزند آدم، برادرش را کُشت و او را در زمین دفن کرد، انسان با قبر آشنا شده است.

نیکان به هنگام زیارت قبور پند و اندرز می‌گیرند و چشمانشان اشکبار شده و دل‌هایشان نرم و فروتن می‌گردد؛ زیرا می‌دانند که روزی در آن سکونت خواهند کرد.

بنابراین،

·       قبر یعنی چه؟

·       حال انسان در آن چگونه خواهد بود؟

·       چرا پیامبرج به ما دستور داده است تا به زیارت قبور برویم؟

داستان

عمر بن عبدالعزیز در تشییع جنازۀ یکی از بستگانش حضور یافت و پس از آن که میت را دفن کردند، رو به مردم کرد و گفت:

ای مردم! قبر مرا صدا زد و گفت: ای عمر بن عبدالعزیز! آیا از من نمی‌پرسی با دوستان چگونه رفتار کردم؟ گفتم: بلی، گفت: کفن‌ها را دریدم، بدن‌ها را پاره کردم، خون‌ها را مکیدم و گوشت‌ها را خوردم.

آیا نمی‌پرسی با پیوندها و مفصل‌های بدن چکار کردم؟ گفتم: بلی، گفت: کف دست‌ها را از بازوها و بازوها را از عضدها و عضدها را از شانه‌‌ها، و مفاصل ران‌ها و زانوها و ساق‌ها و قدم‌ها را از همدیگر جدا کردم!.

آن‌گاه عمر بن عبدالعزیز به گریه افتاد و گفت: آگاه باشید، همانا بقای دنیا اندک است و جوانی‌اش پیر می‌شود و زنده‌اش می‌میرد، بنابراین، مغرور و فریب خورده کسی است که به دنیا دچار غرور و فریب شود.

کجایند ساکنان زمین که مدائن و شهرها را بنا کردند، خاک با اجساد آنان و کرم‌ها با بندها و استخوان‌هایشان چه کردند، آنان در دنیا بر تخت‌های گسترده، فرش‌های منظم بسر می‌بردند، خدمتگزاران، آنان را خدمت کرده و اهل و خانواده گرامی‌شان می‌داشتند! وقتی از کنار آنان می‌گذری آنان را صدا بزن، ببین قبرهایشان چقدر با خانه‌‌هایشان نزدیک است، از ثروتمندشان بپرس که از سرمایه‌اش چه مانده است و از فقیر بپرس از فقرش چه مانده است؟!.

از زبان‌هایشان بپرس که با آن سخن می‌گفتند، و از چشمانشان که با آن به اشیای دیدنی و لذت‌ها می‌نگریستند، و از پوست‌های نازک، چهره‌‌های زیبا و بدن‌های نرمشان بپرس که کرم‌ها با آن‌ها چکار کردند؟ رنگ‌های زیبا نابود شده، گوشت‌ها خورده شده، چهره‌ها خاک گشته، محاسن از بین رفته، گردن‌ها شکسته شده، اعضا ظاهر شده و و مفاصل درهم شکسته‌اند.

خدمتگزاران و بردگانشان کجایند؟ سرمایه‌ها و گنج‌هایشان کجایند؟ سوگند به الله که برایشان فرشی نگسترانیدند و بالشت و متکایی تدارک ندیدند! آیا آنان در منازل تنهایی و دشت‌های زیر زمین بسر نمی‌برند؟ آیا شب و روزشان یکسان نیست؟ آیا بین آنان و عمل فاصله ایجاد نشده است؟ و آیا از دوستان و خانواده‌‌هایشان جدا نشده‌اند؟

زنانشان شوهر کردند، فرزندانشان در کوچه‌ها دور می‌زنند، و خویشاوندان زمین‌ها و سرمایۀشان را تقسیم کردند! قبر برخی از آنان بی‌نهایت فراخ و وسیع گشته و در نعمت‌ها و لذت‌ها بسر می‌برند.

آنگاه عمر به گریه افتاد و گفت: ای کسی که فردا در قبر بسر می‌بری! چه چیزی از دنیا تو را فریب داده است؟ کجایند پینه‌‌های لباس‌هایت؟ کجایند خوشبوها و عطریاتت! با سختی‌‌های روزگار چگونه‌ای؟ ای وای! کِرم‌ها اول کدام یک از دو گونه‌ات را از بین می‌برد؟ ای وای! از آن چیزی که ملک الموت برای بیرون بردن من از دنیا با من برخورد می‌کند و نامۀ پروردگارم را برایم می‌آورد؟!.

آن گاه به سختی گریست و به خانه‌اش بازگشت و پس از یک هفته وفات کرد. خدایش رحمت کند.

اندرز...

قبر خانۀ توست...

خواه آبادش کنی یا رهایش کنی.


احکام میت


امروزه با گسترش دانش و پیشرفت علوم پزشکی، نشانه‌ها و علایم مرگ برای حاضران روشن گشته و به مرگش یقین می‌کنند.

اما گاهی انسان بدور از پزشک و دستگاه‌های پزشکی می‌میرد، بنابراین، لازم است تا انسان نشانه‌‌های مرگ را بشناسد تا فرد مرده با کسی که بی‌هوش شده است، متمایز گردد.

بنابراین، مرگ، احکام شرعی و مسائل فقهی ویژه‌ای دارد که بر مسلمان دانستن این مسائل و علایم و کیفیت غسل و دفن لازم است.

بنابراین،

·       علایم مرگ کدامند؟

·       غسل و کفن میّت چگونه است؟

·       کیفیت نماز و دفت میّت چگونه است؟

نشانه‌‌های مرگ

مرگ نشانه‌‌هایی دارد که بر میت ظاهر می‌گردند و برخی از آن‌ها عبارتند از:

·       خیره شدن چشم‌ها، گویا چشم به بالای خود نگاه می‌کند که چیزی به دور رفته است.

·       کج شدن بینی به راست یا چپ.

·       سست شدن فک پایین در اثر سست شدن اعضای بدن در اغلب.

·       سرد شدن جسم در اغلب.

·       سکون قلب و باز ماندن ضربات آن.

بنابراین، هر گاه این علامات یا پاره‌ای از آن‌ها ظاهر گردید، دلیل بر مرگ بوده و وقوع آن نزدیک است.

بردن جنازه به‌سوی قبرستان

مستحب است که جنازه را زود تجهیز نموده و به قبرستان ببرند. رسول الله ج فرمود: «هنگامی که جنازه آماده می‌شود و مردان آن را بر روی شانه‌‌هایشان می‌گذارند، اگر شخص نیکی باشد، می‌گوید: مرا زودتر ببرید. اگر شخص ناصالحی باشد، به فغان و ناله در می‌آید و می‌گوید: وای بر من، مرا کجا می‌برید؟ این آه و فغانش را بجز انسان، هر چیز دیگر می‌شنود. و اگر انسان‌ها آن را بشنوند، بیهوش می‌افتند»[1].

همچنین سنت است که میت را زود تجهیز نموده و به دفنش اقدام نماییند. چنان که رسول خدا فرمود: «در تجهیز و تدفین جنازه شتاب کنید، زیرا اگر نیک است، پس او را به سوی خیر می‌برید و اگر غیر از این است، پس چیز بدی را از گردن‌هایتان پایین می‌گذارید»[2].

سه چیز میت را همراهی می‌کنند

انسان در زندگی‌اش به برخی امور اهمیت داده و اهتمام می‌ورزد، از قبیل: جمع مال، خرید اثاث و کالا، به دست آوردن ماشین‌های خوب، منزل و مسکن مرفه. همچنین به زن، فرزند و خانواده توجه خاصی مبذول می‌دارد و به کارش نیز اهمیت می‌دهد، چه کار خوبی باشد یا کار بدی.

اما هر گاه انسان بمیرد، سه چیز او را همراهی می‌کند، اموالش از قبیل: ماشین و... خانواده‌اش از قبیل برادران و فرزندان، و عملش، اعم از این که نیک بوده است یا بد. وقتی او را دفن می‌کنند، دو مورد باز می‌گردند ویکی با او می‌ماند.

آری، اهل و خانواده و مال و دوستان باز می‌گردند و عمل با او باقی می‌ماند و در قبر با او داخل می‌شود. رسول خدا ج فرمود: «سه چیز میت را همراهی می‌کند، آن گاه دو تا باز می‌گردند و یکی باقی می‌ماند: اهل، مال و عمل او را همراهی می‌کنند و آن گاه اهل و مال باز می‌گردند و عمل باقی می‌ماند»[3].

همین که روح میت از بدن جدا می‌شود، از حیات دنیا به حیات برزخی منتقل می‌شود.

بنابراین، حیات برزخی یعنی چه؟ اوضاع و احوال ساکنان قبور چگونه است؟

به یاری الله در صفحات آینده در این مورد بحث خواهیم کرد.

وقفه...

ای دریغاااا...

ما در دنیا به اموری اهمیت می‌دهیم که از ما پشت می‌کنند

و از آنچه در قبر با ما همراه می‌شود، غفلت می‌ورزیم.




[1]- صحیح بخاری.

[2]- صحیح مسلم.

[3]- صحیح مسلم.

آمادگی برای مرگ


باید بنده خود را قبل از فرا رسیدن مرگ آماده کند، زیرا تردیدی نیست که مرگ بر ما فرود می‌آید و بر بزرگ و کوچک هجوم می‌آورد و بنده را مهلت نمی‌دهد و فرصتی برایش فراهم نمی‌کند تا حال و وضعش را بهتر کند.

بنابراین،

·       انسان چگونه خود را برای مرگ آماده می‌کند؟

·       اعمال سودمند پس از مرگ کدامند؟

درآمد

توبه و عمل صالح راهی است برای اصلاح فرد پس از مرگ.

خداوند می‌فرماید: ﴿وَأَنفِقُواْ مِن مَّا رَزَقۡنَٰکُم مِّن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوۡلَآ أَخَّرۡتَنِیٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ قَرِیبٖ فَأَصَّدَّقَ وَأَکُن مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ١٠ وَلَن یُؤَخِّرَ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِذَا جَآءَ أَجَلُهَاۚ وَٱللَّهُ خَبِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ١١ [المنافقون: 10-11]. «و از چیزهایی که به شما داده‌ایم بذل و بخشش و صدقه و احسان کنید، پیش از آن که مرگ یکی از شما در رسد و بگوید: پروردگارا! چه می‌شود اگر مدّت کمی مرا به تأخیر اندازی و زنده‌ام بگذاری تا احسان و صدقه بدهم و در نتیجه از زمرۀ صالحان و خوبان شوم؟! * خداوند هرگز مرگ کسی را به تأخیر نمی‌اندازد هنگامی که اجلش فرا رسیده باشد. خداوند کاملاً آگاه از کارهایی است که انجام می‌دهید».

رسول خداج فرمود: «پنج چیز را قبل از پنج چیز غنیمت بدان، جوانی را قبل از پیری، سلامتی را قبل از بیماری، توانگری را قبل از فقر، فراغت را قبل از کار و زندگی را قبل از مرگ»[1].

اعمالی که پس از مرگ نیز سودآور خواهند بود

تلاش کردن در تربیت فرزندان، تا افراد نیک و صالحی ببار آیند و پس از مرگش برای او دعا کنند و نیز کوشش در فراگیری علوم مفید و سودمند و نشر کردن آن و صدقات جاریه که رسول خدا ج همگی این موارد را در این حدیث جمع‌آوری نموده است:

«هر گاه انسان بمیرد، عمل او جز از سه چیز قطع می‌گردد: صدقۀ جاریه، علمی که مفید و سودمند باشد، و فرزند نیک که پس از مرگش برای او دعای خیر کند»[2].

یکی از صدقات جاریه که پس از مرگ، به فرد مسلمان ملحق می‌گردد، چیزی است که در این حدیث وارد شده است:

«یکی از اعمال که پس از مرگ، به مؤمن ملحق می‌گردد، علمی است که آن را به دیگران آموخته و نشرش کرده است، یا فرزند صالح و نیکی که آن را برجا گذاشته است، یا قرآن کریمی که آن را به ارث گذاشته است، یا مسجدی ساخته و یا ساختمانی که آن را برای مسافران بنا نموده است، یا نهری را روان ساخته، و یا صدقه‌ای که آن را در حیات و صحتش بیرون آورده است، که پس از مرگش به وی ملحق می‌شود»[3].

نوشتن وصیت نامه

یکی دیگر از مواردی که انسان خود را برای مرگ آماده می‌کند، نوشتن وصیت نامه است، و سنت است که انسان توصیه کند تا بخشی از مالش را صدقه نماید، چنان که برخی از صحابه به یک سوم و برخی دیگر به چهارم مالشان توصیه نموده‌اند و رسول خدا فرموده است:

«خداوند این اجازه را به شما داده است که به هنگام مرگتان به یک سوم اموالتان توصیه نمایید تا آن را صدقه کنید و به اعمال نیکتان افزوده گردد»[4].

و نیز رسول خدا ج فرمود: «مَا حَقُّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ، لَهُ شَیْءٌ یُرِیدُ أَنْ یُوصِیَ فِیهِ، یَبِیتُ لَیْلَتَیْنِ، إِلَّا وَوَصِیَّتُهُ مَکْتُوبَةٌ عِنْدَهُ»،[5] «برای مسلمان روا نیست که قصد وصیتی داشته باشد و دو شب بیشتر بخوابد، مگر این که وصیتش را بنویسد و آن را در نزد خود نگه دارد».

عبدالله بن عمر س می‌گوید: از زمانی که این حدیث را از رسول خدا ج شنیده‌ام، هیچ شبی بر من نگذشته است، مگر این که وصیت نامۀ خودم را نوشته و نزد خود نگه داشته‌ام[6].

رابطۀ مرگ با روح

علما در مورد روح که در بدن انسان قرار دارد، اختلاف دارند. روح موجودی سبک و زنده است که در اعضای بدن مانند خون در رگ‌ها و روغن در زیتون جریان دارد، و حیات بدن به آن وابسته است، و نیز روح و نَفَس یک چیز و مسکن آنان بدن است، و هر گاه روح از بدن جدا شود، زندگی آدمی بسر می‌رسد.

روح مخلوق است، اما با جدا شدن از جسم نمی‌میرد، و مرگ ارواح به منزلۀ جدایی و بیرون آمدن آن‌ها از اجساد است، اما نابود نمی‌شوند، بلکه پس از، از بین رفتن جسد باقی می‌مانند و یا در نعمت و یا عذاب بسر می‌برند.

حقیقت...

هر کس دیدار الله را بپسندد، الله نیز دیدار او را می‌پسندد،

و هر کس دیدار الله را ناگوار بداند، الله نیز دیدار او را ناگوار می‌داند.




[1]- روایت مستدرک حاکم با سند صحیح.

[2]- صحیح مسلم.

[3]- سنن ابن ماجه با سند حسن.

[4]- سنن ابن ماجه با سند حسن.

[5]- صحیح مسلم.

[6]- رواه الجماعه.