اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

190- بزرگی علم و دانش

190- بزرگی علم و دانش

پیامبر اکرم ج در اولین حج اسلام، حضرت ابوبکر صدیق س را به عنوان امیر حج تعیین نموده از مدینه منوره بسوی مکه مکرمه روانه ساخت. علم مناسک و ارکان حج در بین عبادات بسیار ظریف است. اگر ایشان از علم و دانش شایستهای برخوردار نمیبود، هرگز رسول الله ج ایشان را امیر حج قرار نمیداد. همچنین آنحضرت ج در امامت نماز نیز ابوبکر صدیق را نائب خود قرار داده بود. کتابی که پیامبر اکرم ج درباره صدقه دستور به نگاشتن آن داده بودند را حضرت انس س از حضرت ابوبکر صدیق س روایت کرده که در مورد صدقه دقیقترین و قابل اعتمادترین سندی است که در دست داریم. تاریخ هیچ مسأله شرعی و دینیای را بیاد ندارد که حضرت ابوبکر صدیق س در آن اشتباه کرده باشد، در حالیکه از تعدادی از صحابه کرام؛ شاگردان و یاران رسول الله ج آمده که آن‌ها در مواردی مرتکب اشتباه شده‌اند.[1]



[1]- أبوبکر الصدیق أفضل الصحابة، ص:60.

189- آیا از دین کاسته می‫شود؟

189- آیا از دین کاسته میشود؟

وقتی که حضرت ابوبکر صدیق س با کسانیکه از پرداخت زکات سرباز زده بودند بشدت برخورد کرد، حضرت عمر خدمت ایشان آمده عرض کرد: ای خلیفه رسول الله! دل‌های مردم را بدست آور و با آن‌ها به نرمی برخورد کن.

ایشان بر حضرت عمر عصبانی شده فرمود: «أ جبار فی الجاهلیة خوار فی الإسلام؟ قد انقطع الوحی وتم الدین، أ ینقص وأنا حی؟».

"پیش از اسلام سنگ دل و جسور بودی – چه شده تو را که حالا – پس از اسلام بزدل و ترسو گشتهای؟ وحی از آسمان قطع شده، و دین کامل گشته، تا من زندهام هرگز اجازه نمیدهم تار مویی از دین کاسته شود!".

سرور تابعیان – شاگردان یاران پیامبر اکرم ج -؛ سعید بن مسیب / میفرمود:" حضرت ابوبکر از تمامی صحابه با درایتتر و اندیشمندتر بود".[1]



[1]- البدء والتاریخ، اثر/ المقدسی: 5/ 153.

188- اولین شورش پس از خلافت

188- اولین شورش پس از خلافت

در آغاز خلافت حضرت ابوبکر س بود که برخی قبائل عرب از پرداخت زکات سرباز زدند. آن حضرت با عزمی راسخ و همتی به بلندای کوه بر علیه آن‌ها اعلام جهاد کرد. برخی از صحابه کرام که حضرت عمر س نیز از جمله آن‌ها بود به حضرت ابوبکر س پیشنهاد دادند که در آن وضعیت بحرانی بر علیه آن‌ها اعلام جنگ نکند و سعی کند بصورتی دل‌هایشان را بدست آورده با آن‌ها کنار آید تا شاید ایمان در قلب‌هایشان مستحکم شده، خود بخود شروع کنند به پرداخت زکات!

آن حضرت این پیشنهاد را بشدت رد کرد.

از حضرت ابوهریرة آمده است که چون رسول الله ج رحلت نمود و حضرت ابوبکر به مقام خلافت انتخاب شد برخی از قبائل عرب مرتد شده از دین بازگشتند. حضرت عمر س به حضرت ابوبکر س گفت: شما چگونه با این‌ها میجنگید در حالیکه رسول خدا ج فرموده:

" به من دستور داده شده با مردم بجنگم تا گواهی دهند هیچ پروردگاری نیست مگر خدای یکتا. هر کس «لا إله إلا الله» گفت جان و مالش را از من در امان داشته. مگر اینکه جنایتی در حق اسلام روا داشته حمایت جان و مالش را از بین ببرد؛ و حساب چنین شخصی با خداست".

حضرت ابوبکر س در جوابش فرمود: " بخدا سوگند! من با هر کس بین نماز و زکات فرقی بگذارد خواهم جنگید. همانطور که نماز حق جسم است، زکات حق مال است. سوگند بخدا! اگر آن‌ها از دادن بزغالهای که در زمان رسول خدا ج پرداخت میکردند، سرباز زنند من برای گرفتن آن با آن‌ها خواهم جنگید".

و در گزارش تاریخی دیگر این جمله بدینصورت آمده است: «والله! لو منعونی عقالا کانوا یؤدونه إلى رسول الله ج لقاتلتهم على منعه». "بخدا قسم! اگر از دادن طنابی که بدان پاهای شتر را میبندند به من سرباز زنند – در حالیکه آن‌را به پیامبر خدا ج تحویل میدادند - برای آن با آن‌ها میجنگم".

حضرت عمر س میفرمود:" بخدا سوگند! ایمان ابوبکر صدیق س در جهاد بر علیه مرتدان از ایمان تمام امت درستتر و محکمتر و استوارتر بود".[1]



[1]- البدایة والنهایة: 6/ 315، و صحیح البخاری، حدیث: 6924، و صحیح مسلم: 20، و دلائل النبوة، اثر/ البیهقی: 2/ 477.

187- مدیریت نمونه

187- مدیریت نمونه

اگر از طرفی حضرت ابوبکر س به مرزهای عراق و سرزمین‌های شام لشکر گسیل میداشت، از طرف دیگر در سایر کارهای اداری چون؛ تقسیم غنیمت، ترتیب بیت‌المال، تعیین کارمندان دولت، رسیدگی به کارهای حکومت، سخت مشغول بود. حجم زیاد کارهای دولت او را بشدت مشغول داشته بود.

به هر حال حکومت جدیدی در حال شکل گیری بود، هر چیز هم در قالب جدید خود میبایستی شکل میگرفت. کسانیکه با آن‌ها طرح جنگ ریخته شده بود بکلی بیگانه بودند؛ نه با فرهنگ آن‌ها کوچکترین آشنائی وجود داشت و نه از تمدن آن‌ها شناخت درستی در دست بود؛ حتی زبان آن‌ها را میفهمیدند. همه چیز بکلی جدید بود و با روند زندگی و فرهنگ عرب‌ها بکلی متفاوت و حتی در بسیاری موارد بر عکس آن‌ها بود. برنامهریزی برای اداره مملکت و وضع قوانین و هر کاری را در مسیر خودش سوق دادن در چنین فضایی پیچیده تنها میتوانست از عهده انسانی زیرک و تیزهوش و فهمیده و کار آمدی چون ابوبکر صدیق س برآید. ایشان توانستند در مدت زمان بسیار اندک و ناچیز به همه این امور سامان بخشد و به بهترین صورت از عهده آن‌ها براید، که این از توان هر فرد دیگری _هر چند هم که توانا میبود_ خارج بود و لو اینکه فرصت بیشتری هم نسبت به ابوبکر پیدا می‌کرد.

شاید تاریخ نگاران بدلیل اینکه ایشان بیست و سه سال تمام شانه به شانه در کنار رسول اکرم ج بوده، از موفقیت‌های بزرگ ایشان و اداره نمونه و بیمانندش در طرح ریزی دولت جدید در حیرت نمانده و روی آن ترکیز نداشتهاند. وی دست پرورده خاص پیامبر ج بود. صمیمیت و رابطه او با رسول الله ج را این جمله شیوای آن حضرت ج میتواند به تصویر کشد. ایشان میفرمایند: " اگر من کسی از بندگان خدا را خلیل و دوست خود انتخاب میکردم او ابوبکر میبود".

تاریخ نگاران از جملاتی چون این که پیامبر اکرم ج در وصف یار و دوست صمیمیاش حضرت ابوبکر بیان داشته چنین برداشت کرده اند که همراهی و دوستی بسیار نزدیک ایشان با پیامبر خدا ج در طول عمر نبوت، به مراتب از کارنامه ویژه و موفقیتهای بیمانند زمان خلافت او با ارزشتر و با اهمیتتر است.

از اینروست که آن‌ها تفصیلات دور و نقش ارزشمند ایشان پیش از خلافت را بیشتر روشن نموده، نیازی به برازنده کردن کارنامه درخشان ایشان در زمان خلافت احساس نکردهاند.

هیچ شک و تردیدی در این نیست که بیست و سه سال همراهی ایشان با رسول الله ج حکایتی است سرشار از رشادت‌ها و دلیری‌ها و جوانمردی‌ها و محبت و دوستی و وفا و صداقت و از اهمیت و برکات و فضائل شایانی برخوردار است. ولی نباید فراموش کرد تاج زرین خلافت بر سر ایشان پژواکی است از همان رفاقت و دوستی، و آن دو سال و چند ماه در حقیقت چکیدهای از آن رفاقت بیست و سه ساله است که طی آن نتائج پر بار شاگردی مکتب رسول اکرم ج جلوی دیدگان جهانیان به نمایش درآمد و در پرتو آن چهره تاریخ تغییر یافت و مسلمانان بر راه جاویدان پیشرفت و تمدن سازی گام نهادند.[1]

 

اگر من فردی از بندگان خدا را خلیل خود میگرفتم او کسی نبود مگر ابوبکر



[1]- بنگرید به: الصدیق أبوبکر، اثر/ محمد حسین هیکل، ص: 40، 41.

186- اورژانس

186- اورژانس

اگر حضرت ابوبکر س به پیشنهاد مردم مدینه گوش فرا میداد و به رأی آن‌ها عمل کرده با مرتدین از دین بازگشته نمیجنگید، فتنه و آشوب مرتدان هرگز پایان نمییافت هیچ، بلکه آتش آن روز بروز گسترش مییافت و دامن اسلام را در برمیگرفت و بر پایی دولت اسلام در سایه آن ناممکن میشد. البته این نیز واقعیتی است انکار ناپذیر که اگر سپاه حضرت ابوبکر س در این جنگ‌ها به هر دلیلی شکست میخورد وضع بسیار بحرانی و بینهایت خطرناک میشد. و خسارت‌های بسیار بزرگی برای اسلام و مسلمانان به بار میآورد.

اگر نقشه دقیق وضعیت آن روز را جلوی روی خود نهاده، با دقت قضایای مطرح شده را پشت و روی کنیم با اعتماد تمام بدین نتیجه میرسیم که تصمیم حضرت ابوبکر در جنگ با ستیزهجویان مرتد کاملا درست و به جای بود، و وضعیت آن روز چنین ایجاب میکرد که میبایستی با مرتدان و انکار کنندگان پرداخت زکات به سختی برخورد شود و با آن‌ها اعلام جنگ گردد.

تصمیم حضرت ابوبکر س جهت تاریخ را بکلی تغییر داد، و آن فرهنگ و تمدنی که اسلام به بشریت میآموخت همچنان بر جای خود ثابت ماند و کشتی سعادت پیروزمندانه بر ساحل آرامش لنگر نهاد.

فرهنگ و تمدن جدید خمیازهای کشیده از یک پهلو به پهلوی دیگر جست خورد، و کره زمین شاهد میلاد تمدن و جهان بینی نوینی شد.

جای دارد این واقعیت را نیز پیشروی خود بگذاریم که اگر سپاه اسلام عقب نشینی میکرد و در مقابل مرتدان شکست را قبول مینمود، هرگز مسلمانان جرأت درگیر شدن با امپراطور روم و سلطنت فارس را پیدا نمیکردند، و نه این شهامت را مییافتند که بسوی عراق و شام گامی بجلو بگذارند، نه فرهنگ و تمدن انسان ستیز قیصر و خسرو پایان مییافت و نه تمدن رهایی بخش و سعادت آفرین اسلام در جهان تجلی مینمود.

اگر حضرت ابوبکر س در جنگ با مرتدان شکست میخورد، شاید هرگز حکومت اسلامی نمیتوانست حتی در شهر مدینه بر پا شود، و حضرت عمر فاروق هم نمیتوانست بنای شامخ و پربار نظام اسلامی را بر پایههای استوار و مستحکم آن طرح ریزی کند.[1]



[1]- الصدیق أبوبکر، اثر/ محمد حسین هیکل، ص: 28، 29.