اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

84- امیر حج

84- امیر حج

موسم حج سال نهم هجری فرا رسید. در ابتدا پیامبر اکرم ج میخواست به حج بروند. ایشان پس از چندی تصمیم حود را تغییر داده فرمود:

«إنه یحضر البیت عراة المشرکون یطوفون بالبیت، فلا أحب أن أحج حتى لا یکون ذلک».

"برخی از مشرکان لخت و عریان به خانه خدا میآیند و طواف میکنند، تا وقتی که این وضع تغییر نکند نمیخواهم به حج بروم".[1]

در آن سال – 9 هجری – پیامبر خدا ج حضرت صدیق اکبر را به عنوان امیر حج انتخاب کرده، فرستاد. پس از اینکه حضرت ابوبکر س کاروان حاجیان را گرفته براه افتاد سوره مبارکه توبه بر پیامبر اکرم ج نازل شد.

پیامبر خدا ج، حضرت علی را خوانده او را نزد حضرت ابوبکر س فرستاد. حضرت علی س بر شتر پیامبر که "عضباء" نام داشت سوار شده براه افتاد. ایشان در منطقه "ذوالحلیفة" به حضرت ابوبکر صدیق رسید. حضرت ابوبکر با دیدن ایشان پرسید: «أمیر أم مأمور؟» - شما را به عنوان امیر فرستاده یا اینکه مأمور هستید؟".

سیدنا علی س در جواب فرمود: من تحت فرمان شما هستم!

سپس کاروان براه خود ادامه داد. چون قافله به مکه مکرمه رسید حضرت ابوبکر س حاجیان را دستور داد تا افراد هر قبیله در همان جایی که قبل از اسلام برای اتراق آن‌ها مشخص شده بود خیمه زنند. بنا به گزارش‌ها و روایات درست حج آن سال در ماه ذوالحجة بجای آورده شد، نه در ماه ذوالقعده طوری که برخی گمان میکنند.

حضرت ابوبکر صدیق س پیش از روز ترویه، در 8 ذوالحجة، در روز عرفه، و در روز قربانی و در دوازدهم ذوالحجة در بین مردم سخنرانی کرد. در این خطبهها ایشان مردم را با نحوه درست وقوف در عرفات، بازگشت به منی، قربانی کردن، بازگشت از منی به مکه و طریقه درست سنگ زدن در جمرات و سایر مناسک و احکام حج آگاه ساخت.

حضرت علی س در تمام این مسیر پشت سر حضرت ابوبکر حرکت میکرد. ایشان آیات اول سوره توبه را برای مردم تلاوت میکرد. سپس در برابر مردم این چهار مورد را اعلام داشت:

«لا یدخل الجنة إلا مؤمن، ولا یطوف بالبیت عریان، ومن کان بینه وبین رسول الله ج عهد فعهده إلى مدته، ولا یحج بعد العام مشرک».

"بجز مؤمن کسی وارد بهشت نخواهد شد، هیچ آدم برهنه و لختی اجازه ندارد در خانه خدا طواف کند، و هر کس را با پیامبر خدا عهد و پیمانی است آن عهد و پیمان تا پایان تاریخش ادامه خواهد داشت، و هیچ مشرکی پس از امسال حق ندارد به حج بیاید".[2]

 

حضرت علی س در تمام این مسیر پشت سر حضرت ابوبکر س حرکت میکرد.



[1]- الطبقات الکبری، اثر/ ابن سعد: 2/168.

[2]- صحیح السیرة النبویة اثر/ ابراهیم العلی، ص:625.

83- محبت و برادری اسلامی

83- محبت و برادری اسلامی

هر چند گاهی رسول الله ج شاگردان مکتب رسالت یا صحابه کرام را از خدمات شایان و جانفشانی‌های حضرت ابوبکر در راه اسلام، و مقام و مرتبه او آگاه میکرد. پیامبر اکرم ج روزی فرمودند:

«إن من أمن الناس علی فی صحبته وماله أبوبکر، ولو کنت متخذا خلیلا غیر ربی لاتخذت أبابکر ولکن أخوة الإسلام ومودته، لا یبقین فی المسجد باب إلا سد، إلا باب أبی بکر».

" کسی که از همه بیشتر مرا ممنون احسان و دوستی و مال خودش قرار داده، ابوبکر است؛ و اگر من غیر از پروردگارم کسی را خلیل خود برمیگزیدم آن فرد کسی جز ابوبکر نبود. رابطه بین ما برادری اسلام و محبت و دوستی است. در هیچ خانهای که به مسجد باز میشود را باز نگذارید، همه را ببندید، مگر در خانه ابوبکر را - آن‌را آنچنان که هست باز بگذارید-".[1]

در طرف دروازه غربی مسجد نبوی کنار دروازه "السلام" در خانه ابوبکر صدیق س بود.



[1]- صحیح البخاری، حدیث:3654.

82- درخواست دعای مسلمانان از سول الله

82- درخواست دعای مسلمانان از سول الله

حضرت عمر بن الخطاب میفرماید:" در گرمای طاقت فرسای صحرا بسوی تبوک حرکت کردیم. در اثنای سفر در جایی اتراق نمودیم. در آنجا آنچنان تشنگی بر ما چیره شد که گمان بردیم مرگمان فرا رسیده است. از شدت تشنگی برخی از ما مجبور شدند برای رفع تشنگی خود شترهایشان را سربریده، سیرابیشان را پاره کرده، آبی که در آن‌ها بود را بنوشند، و باقیمانده آن‌را بر سینههایشان بزنند. حضرت ابوبکر س خدمت پیامبر خدا ج رسیده از ایشان درخواست کرد:

«یا رسول الله! إن الله قد عودک فی الدعاء خیرا فادع الله»

"ای پیک پروردگار! حتما خداوند دعای شما را قبول میفرماید و با خیر و برکت خویش نوازش میدهد، لطفا به پیشگاه پروردگار دعا بفرما".

رسول الله ج فرمودند: «أ تحب ذلک؟». آیا شما اینطور میخواهید؟ حضرت ابوبکر س جواب دادند: «نعم»- بله! آن حضرت ج دست‌های مبارکشان را بالا برده مشغول دعا شدند، هنوز دست‌هایشان را پایین نکرده بودند که از هر سو ابرها جمع شد و آسمان به غرش افتاد. اول باران نرمی باریدن گرفت، پس از آن باران شدت یافت. صحابه کرام ش ظرفهایشان را از آب پر کردند. ما خواستیم به آثار باران در اطراف خود نگاهی بیندازیم، متوجه شدیم که این باران تنها بر روی سپاه اسلام باریدن گرفته، هیچ اثری از باران در خارج از محدوده لشکرگاه به نظر نمیآمد![1]



[1]- صحیح ابن حبان، حدیث: 1707.

81- بازرگان موفق

81- بازرگان موفق

 حضرت ابوبکر صدیق س در سال 573 میلادی، تقریبا سه سال بعد از عام الفیل بدنیا آمد. صدیق اکبر از پیش از بعثت پیامبر اکرم ج با ایشان دوست بود. ایشان از رسول الله ج تقریبا سه سال کوچکتر بود. رابطه و دوستی و دید و بازدید و گفت و شنود ایشان با پیامبر همیشه برقرار بود. پس از گرویدن به دین مبین اسلام هرگز در نصرت و یاری دادن پیامبر اکرم ج از جان و مال خود چیزی دریغ نکرد. او تاجری موفق و سرشناس بود. از راه بازرگانی ثروت هنگفتی بدست آورد. از این مال و ثروت خود چهل هزار درهم را در راه خدا خرج کرد.[1]



[1]- ابوبکر الصدیق، اثر/ محمد رشید رضا، ص:10.

80- اتفاق حضرت ابوبکر در غزوه تبوک

80- اتفاق حضرت ابوبکر در غزوه تبوک

غزوه تبوک سفری بود بس دشوار و سخت، بسوی نبرد با لشکری بسیار بزرگ از مشرکانی که از سر تا پا در سلاح و تجهیزات جنگی غرق بودند. پیامبر اکرم ج با توجه به دشواری آنچه جلوی روی سپاه اسلام بود صحابه کرام را به خرچ کردن در راه خدا، و انفاق و بخشیدن برای آماده کردن سپاه اسلام خوب تشویق نموده، آن‌هایی که در راه خدا جان نثاری میکردند را به اجر و پاداش بزرگ الهی مژه میداد. هر یک از صحابه پیامبر حسب توان و استطاعت خود در این کار خیر سهمی را بدوش گرفته از مال و منال خود در راه خدا دریغ نورزیدند. حضرت عثمان در بخشش و انفاق برای آماده کردن سپاه اسلام برای این غزوه گوی سبقت را از همه ربود و بیش از همه در راه خدا بخشید.

حضرت عمر بن خطاب س بدین امید که بتواند اینبار در این کار خیر از حضرت ابوبکر صدیق س سبقت گیرد، نیمی از سرمایه خود را برای تجهیز سپاه اسلام صدقه نمود.

بگذارید حقیقت ماجرا را از زبان خود حضرت عمر س بشنویم. ایشان میفرماید: روزی رسول الله ج به ما سفارش کرد در راه خدا صدقه دهیم. در این وقت وضع من خوب بود و ثروت هنگفتی داشتم. در دلم گفتم: اگر روزی بتوانم حتی برای یکبار هم شده در کار خیر از حضرت ابوبکر سبقت بگیرم، آن روز همین امروز است، باید فرصت را غنیمت بشمارم.

نیمی از ثروتم را گرفته خدمت حضرت رسول الله ج حاضر شدم. آن جناب ج با دیدن آن مبلغ از من پرسیدند: «ما أبقیت لأهلک؟» - برای خانواده و عیالت چه بجا گذاشتهای؟-.

خدمتشان عرض کردم: درست مبلغی برابر با همین مقدار را برای آن‌ها گذاشتهام.

حضرت ابوبکر صدیق س هر آنچه داشت را گرفته خدمت رسول اکرم ج تقدیم داشت. آن حضرت از او نیز پرسیدند: «ما أبقیت لأهلک؟» - برای اهل و عیالت چه برجا ماندهای؟ -. حضرت ابوبکر در جواب فرمودند: «أبقیت لهم الله ورسوله» - برای آن‌ها خدا و رسولش را گذاشتهام!-.

اینجا بود که من گفتم: " من در هیچ کار خیری هرگز نمیتوانم از ابوبکر سبقت بگیرم".[1]

آنچه حضرت عمر س انجام داد مسابقهای بود در انجام کار خیر، بدین امید که بتواند از ابوبکر س که همیشه به حالش رشک میبرد و آرزو داشت چون او باشد، سبقت گیرد. اما حضرت ابوبکر در موقعیتی بسیار بهتر و حالتی برتر از ایشان بودند، چرا که این کار خیر او بکلی از اندیشه مسابقه دادن و جلو زدن از دیگران خالی بود، و او به کار خیر هیچ فرد دیگری چشم ندوخته بود.[2]

 

هرگز در هیچ کار خیری از ابوبکر سبقت نمیگیرم



[1]- السیرة النبویة اثر/ الصلابی، ص:615.

[2]- سنن أبی داود: 1678.