ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
زبان عاجز چه گوید از بزرگی و عظمت و شرافت و جایگاه حضرت ابوبکر صدیق س؟!
ایشان در زمان جاهلیت نیز الگویی از خوبیها و بزرگ منشی بحساب میآمد. شخصیتی با اخلاق، کردار، رفتار نمونه، و زبانزد خاص و عام بود. زبان اهل مکه از بیان صفات حمیده و اخلاق پسندیده ایشان لختی وا نمیایستاد.
قریش که عادت داشت پس از اسلام آوردن افراد برای رسوا کردن آنها کارنامههایشان را ورق زده عیب و ایرادهایشان را برملا کنند، از یافتن کوچکترین عیب و ایرادی در او عاجز ماند و نتوانست هیچ طعنهای بر او وارد کنند.
در نزد آنها تنها عیب حضرت ابوبکر این بود که به خدای یکتا و رسول پاکش ایمان آورده بود![1]
13- صفات پسندیده حضرت ابوبکر صدیق
حضرت ابوبکر صدیق س عالمی ورزیده در علم نسب و تاریخ عرب بود. یکی از ویژگیهای شایان آن حضرت این بود که در هنگام بیان نسب اشخاص بجای فاش کردن عیب و ایرادهای آنها، پرده پوشی میکردند. از بانوی دانشمند اسلام؛ مادر مؤمنان حضرت عائشه صدیقه ل روایت شده که رسول اکرم ج فرمودند:
«إن أبابکر أعلم قریش بأنسابها».
«ابوبکر داناترین فرد قریش به نسبهای آنهاست».[1]
فعالیتهای بازرگانی حضرت ابوبکر س
حضرت ابوبکر در دوران جاهلیت – پیش از اسلام – تجارت پارچه میکرد. در آن زمان "بصری" در سرزمین شام بازار تجاری بزرگی بود. امروزه این منطقه در کشور اردن واقع است. کاروانهای قریش بیشتر بدین منطقه میآمدند. حضرت ابوبکر صدیق س بارها برای تجارت بدین منطقه آمده بود. از این منطقه تا بیت المقدس، دمشق، عمان پایتخت اردن، تقریبا فاصله یکسانی است. پیامبر خدا ج نیز به این منطقه رفته بود. حضرت ابوبکر صدیق س بجز این منطقه سفرهای بازرگانی به سرزمینهای دیگر نیز داشته است. ثروت ایشان چهل هزار درهم برآورد میشد. در کنار تجارت و انفاق بر امور خیریه، در صفاتی چون سخاوت و کرم نیز بیمثال بود.[2]
ابن اسحاق در کتابش آورده؛ نه تنها خانواده و قوم حضرت ابوبکر به ایشان بسیار ارج مینهادند و وی را دوست میداشتند بلکه قوم و فامیلهای دیگر نیز به شرف و مکانت و فضل و اخلاق والای ایشان اعتراف داشتند. مردم شیفته علم، و فن بازرگانی و تجارت، و اخلاق پسندیده وی بودند و با احترام خاصی خدمتشان حاضر میشدند. چون ابوبکر از برخوردهای زشت و ظالمانه قریش به تنگ آمد و قصد هجرت به حبشه نمود، یکی از سرداران عرب بنام "حارث بن یزید بن الدغنه" از اینکه شخصیتی چون او مکه را ترک گوید بسیار اظهار غم و اندوه و ناراحتی کرده در وصف ایشان چنین گفت:
«إنک تکسب المعدوم، وتصل الرحم، وتحمل الکل، وتقری الضیف، وتعین على نوائب الحق»
"تو به ناداران رسیدگی میکنی و بیکاران را کار و درآمد میدهی، صله رحم به جا آورده به خویشانت میرسی، قرضها و مسئولیتهای افراد درمانده و غریب و ناتوان را بدوش میگیری، مهمان نوازی میکنی و با افرادی که در راه حق دچارمشکل شدهاند همکاری میکنی".[3]
ابن الدغنه گفت: افراد با اخلاقی چون تو را نباید از شهر و دیارشان بیرون برانند. من به تو پناه میدهم، تو در ضمانت و حمایت من به مکه بازگرد.
دوری از نوشیدن شراب پیش از اسلام
حضرت ابوبکر صدیق س پیش از اسلام نیز از زندگی پاک و اخلاقی والا برخوردار بود. تا بدانجا که قبل از اسلام نوشیدن شراب را بر خود حرام کرده بود.[4]
روزی شخصی را دید که شراب نوشیده مست بود، در عالم مستی از خود بیخود شده با دستش کثافتها را میمالید. حضرت ابوبکر با دیدن این صحنه زشت و بوی بد از آنجا دور شد.
سپس فرمودند: شراب نگونبخت، این فرد را بدین روز انداخته، من هرگز به شراب نزدیک نخواهم شد.
بعدها شخصی از حضرت ابوبکر س پرسید: آیا هرگز در زمان جاهلیت – پیش از اسلام – شراب نوشیدهای؟ ایشان در جواب فرمودند: «أعوذ بالله» - " پناه بر خدا"! پرسیدند: چرا؟ جواب دادند: " من از آبرو و عزت و اخلاقم به سختی حفاظت میکردم و کسی که شراب بنوشد آبرو و عزت و اخلاقش را از دست میدهد".
این سخن به پیامبر اکرم ج رسید، ایشان فرمودند: «صدق أبوبکر، صدق أبوبکر» - " ابوبکر راست گفتند، حرف ابوبکر کاملا درست است".
حضرت ابوبکر صدیق س در تمام زندگیش هرگز در مقابل بتی سجده نکرده است. روزی در مجلسی از صحابه س فرمود: من هرگز در مقابل بتها سجده نکردهام. وقتی به سن رشد رسیدم پدرم ابوقحافه دست مرا گرفته به بتخانه برد و گفت: " این معبود و خدای توست، و عظمت و بزرگی و شرافت تو در دست اوست"؛ سپس مرا در آنجا تنها گذاشت و رفت. من به یکی از بتها نزدیک شده گفتم:" من گرسنهام، به من غذا بده! به من لباسی بده تا بدنم را بپوشانم". هیچ جوابی از بت نشنیدم. من آنرا با سنگی زدم. بت روی صورتش بر زمین غلطید.
اینچنین خداوند متعال حضرت ابوبکر صدیق را بخاطر عقل روشن و بیدار و فطرت سلیم و پاکش و بخاطر اخلاق و رفتار پسندیدهاش از انجام تمام کارهای احمقانهای که باعث لکه دار شدن آبرو و عزت و کرامت و شرافت و اخلاق والا شده، با عقل بیدار و سلیم و فطرت و سرشت انسانی در تضادند، دور نگه داشت.[5]
افراد شرافتمند و با اخلاقی چون شما را نباید از شهر و دیارتان برانند.. |
شراب بدبخت، این شخص را بدین روز انداخته! من هرگز به شراب نزدیک نخواهم شد |
[1]- التهذیب:2/183.
[2]- ابوبکر الصدیق، اثر/ الطنطاوی، ص:66.
[3]- صحیح البخاری، حدیث:3905.
[4]- تاریخ الخلفاء، اثر/ السیوطی، ص:48.
[5]- تاریخ الخلفاء، اثر/ السیوطی، ص:29. (6) أصحاب الرسول، اثر/ محمود المصری: 1/58، و التاریخ الإسلامی، اثر/ محمود شاکر، ص:31.
12- موفقیتهای صدیق اکبر در میدان دعوت
رسول اکرم ج در قدم نخست، کسانی که با آنها رابطه بسیار صمیمانه و نزدیکی داشت را به اسلام دعوت کرد. یعنی خانواده و دوستان نزدیکشان، در میان این گروهی که پیامبر قبل از بقیه آنها را دعوت میکرد افرادی بودند که هرگز در عظمت، بزرگی، راستگویی وصداقت ایشان کوچکترین شک و تردیدی نداشتند و فورا به دعوت ایشان لبیک گفته و به کانون پر سعادت اسلام گرویدند. این اشخاص موصوف به "السابقون الأولون" – اولین پیشگامان دعوت اسلامی – میباشند.
در صدر این فهرست همسر گرامی پیامبر اکرم ج ام المؤمنین خدیجه کبری ل، غلام آزاد شده پیامبر ج؛ حضرت زید بن حارثه، پسر عموی ایشان حضرت علی بن أبی طالب که در آن زمان تحت سرپرستی پیامبر و در خانه ایشان میزیست و یار غار رسول الله ج حضرت ابوبکر صدیق س، قرار دارند.
حضرت ابوبکر صدیق انسانی بسیار شرافتمند، نرم خو، خوش اخلاق، دریا دل، با صفات و ویژگیهای بسیار پسندیدهای بود.
مروت، دور اندیشی، فعالیتهای تجارتی و بازرگانی، خوش اخلاقی و شیرین سخنی ایشان دایره روابط اجتماعی ایشان را بسیار گسترده کرده بود. ایشان نیز افراد قابل اعتمادی که با آنها رفت و آمد و نشست و برخواست داشت را یکی پس از دیگری با اسلام آشنا ساخته، آنها را به دین مبین اسلام دعوت مینمود. در پی تلاشهای او بیش از چندین نفر از سرشناسان مکه به اسلام گرویدند.[1]
حضرت ابوبکر شخصیتی بسیار شرافتمند، دوست داشتنی، نرم خو، خوش اخلاق و دریا دل بودند. |
11- موقعیت ابوبکر صدیق پیش از اسلام
پیش از اسلام حضرت ابوبکر صدیق از جمله شخصیتهای سرشناس و بارز و قابل احترام قریش به شمار میآمد.
ایشان مهمترین شخصیت قبیله بنوتیم بود. در جمع آوری خونبها و پرداخت مبالغ جریمه تنها به ایشان اعتماد میشد. ایشان اگر مسئولیت یا ضمانت کسی را به عهده میگرفتند قریشیان فورا آنرا پذیرفته روی حرف او حرفی نمیزدند.
و اگر بر کسی خونبها یا جریمهای میبود و ایشان در حقش سفارشی میکرد همه به نحو احسن با وی همکاری میکردند تا از عهده آنچه بر اوست برآید. در چنین مواردی به هیچ شخص دیگری غیر از او چنین اعتماد نمیشد.[1]
ایشان از سرداران نمونه و نامدار قریش شمرده میشد. سببش این بود که بدرد هر دردمندی رسیدگی میکرد و هر مصیبت زدهای را یاری میداد. او بخاطر مهمان نوازیش در مکه مکرمه بسیار مشهور بود.[2]
خانواده حضرت ابوبکر صدیق س شرفی را حاصل کردهاند که هیچ خانواده مسلمان دیگری نتوانسته است بدان افتخار نایل آید. آن شرف بزرگ این بود که ایشان خود از صحابه و شاگردان مکتب رسول اکرم ج بود، پدر، فرزند و نوهاش هر یک "ابوقحافه"، "عبدالرحمن" و "محمد فرزند عبدالرحمن" نیز از صحابه پیامبر اکرم ج بودند.
یک بار دیگر در این نسب با برکت توجه کنید:
محمد فرزند عبدالرحمن فرزند ابوبکر صدیق فرزند ابوقحافه، هر چهار نفر؛ نتیجه، نوه، پدر و پدربزرگ، از صحابه رسول اکرم ج به شمار میآیند.
از طرف دخترش حضرت عائشه و حضرت اسماء نیز چنین افتخار بزرگی نصیب خانواه وی شده است.
مادر مؤمنان، حضرت عائشه دختر ابوبکر س نه تنها از صحابه و یاران و دست پروردگان رسول الله ج هست بلکه مادر تمامی صحابه گرانقدر و تمامی مؤمنان تا روز ازل نیز میباشند. ایشان چون همسر گرانقدر رسول اکرم ج بودند، توانستند از مدرسه نبوت علم و دانش وافری کسب کنند، تا بدانجا که فضلاء و علماء بزرگ صحابه گرانقدر اگر در مسئلهای نیاز به راهنمایی میداشتند به مادر مؤمنان؛ عائشه صدیقه ل رجوع میکردند.
حضرت اسماء؛ مادر حضرت عبدالله بن زبیر، صحابی بود و حضرت عبدالله بن زبیر نه تنها اینکه صحابی است، بلکه روزی که بدنیا آمد پیامبر اکرم ج ایشان را تحنیک (جویدن خرما و گذاشتن آن در دهان نوزاد) کردند. حضرت اسماء دختر بزرگ حضرت ابوبکر صدیق از جمله یاران و صحابه درجه اول پیامبر اکرم ج است و پدر بزرگشان ابوقحافه نیز از شرف صحابیت برخوردار بود.
اندکی در نسب عبدالله بن زبیر (خانوادهای که چهار نسل پی در پی آن افتخار اسلام آوردن در زمان پیامبر خدا ج را کسب کردند)، با دقت بنگرید. عبدالله پسر اسماء دختر ابوبکر پسر ابوقحافه؛ نوه، مادر، پدربزرگ، و پدر پدربزرگ، هر چهار تا نه تنها مسلمان بودند، بلکه به افتخار والای صحابی بودن نایل امده بودند.
در بین صحابه و یاران رسول اکرم ج چنین افتخاری جز ابوبکر نصیب کس دیگری نشده بود که پدر و مادرش و همه فرزندانش مشرف به دیدار رسول الله بشوند و در مکتب وی ج پرورش یابند.[1]
خاندان حضرت ابوبکر این ویژگی را دارند که خود آن حضرت، پدر محترمشان، فرزند و نوهشان از یاران رسول اکرم ج بودند. |