سه اصل و ریشه برای این واژه بیان شده است؛ بنا بر قولی، از «نبأ»؛ یعنی خبر مهم و بزرگ گرفته شده و در نتیجه، نبوّت به معنای خبردادن است.
بنا بر روایتی، اصل آن «نباوة» یا «نَبوَه» بوده که هردو به معنای بلندی و برتری است و از این رو، نبوّت یعنی رفعت و والایی.
یا اینکه از «نَبی» به معنای طریق و راه گرفته شده و نبوّت یعنی راه رسیدن به الله تعالی.[1]
در حقیقت، نبوّت شرعی شامل تمامی معانی مذکور است، زیرا نبوّت خبردادن از جانب الله ﻷ بوده و باعث برتری صاحبش میشود، چون سبب گرامیداشت و بزرگداشت وی میگردد. و نیز راه رسیدن به الله متعال است.
با وجود این، بهترین معنا برای واژۀ «نبوّت» و «نبیّ»، اشتقاق آن از «نبأ» است، زیرا [نبوّت] پیامبر از جانب الله تعالی اعلان میشود و نیز او مردم را از الله ـ باخبر میسازد و نبوّتش با این کار حاصل شده و در نتیجۀ آن، ویژگیهای برتری و والایی برایش ثابت میگردد و راه رسیدن به الله أ است.
در بسیاری از آیات قرآن، کلمۀ «نبأ» به معنای خبر آمده است؛ به عنوان مثال، الله تعالی میفرماید:
﴿۞نَبِّئۡ عِبَادِیٓ أَنِّیٓ أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ﴾ [الحجر: 49]
«[ای پیامبر!] بندگانم را خبر ده که یقیناً من آمرزندۀ مهربانم.»
همچنین از قول رسول الله ج حکایت نموده که فرمودند:
﴿نَبَّأَنِیَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡخَبِیرُ﴾ [التّحریم: 3]
«[الله متعال] دانای آگاه مرا خبر داده است.»
در دهها آیۀ دیگر نیز «نبأ» به معنای خبردادن است.
شاید بتوان گفت این موضوع، تأکید مینماید که نبوّت از «نبأ»؛ یعنی خبردادن گرفته شده است. بنابراین «نبی» یعنی خبردادهشده یا خبردهنده از جانب الله متعال.[2]
حروف اصلی این واژه، «راء، سین، لام» - سل- بوده و رسول از «إرسال»؛ یعنی توجیه و تبیین یا از «تتابع»؛ پیدرپیشدن گرفته شده، چنانکه وقتی شیر پیدرپی ریزان شود و بیرون آید، میگویند: «رسل اللّبن». بنابراین رسول یعنی اینکه مردم را توجیه میکند یا اینکه وحی پیدرپی بر وی نازل میگردد.[3]
از نظر شرعی، میتوان نبوّت و رسالت را اینگونه تعریف کرد: ویژگی و صفتی است که در فرد، پس از انتخاب از جانب الله تعالی، به وجود میآید و وی را از اخبار آسمانی آگاه ساخته و فرمان به تبلیغ آن میدهد.
بنابراین نبوّت و رسالت به محض انتخابشدن شخص توسّط الله متعال بهوسیلۀ وحی حاصل میشود، صرفنظر از اختلافی که دربارۀ تفاوت میان نبی و رسول و نسبت میان آن دو است.[4] این مطلب در پاراگراف بعدی بیان خواهد شد.
علما در بیان تفاوت نبی با رسول و تعیین مفهوم آن دو، سخنان زیادی بیان کردهاند که خالی از نقد نیست، امّا از دیدگاه دانشمندان بسیاری، نبی با رسول فرق دارد، هرچند در بیان مفهوم هریک از آنها اختلاف است.
همچنین نبوّت عامتر از رسالت است؛ به عبارتی دیگر، هر رسولی نبی است، ولی هر نبی، رسول نیست.
به نظر میرسد -والله أعلم- نبی: فردی را گویند که الله أ وی را از شریعتی قبلی آگاه ساخته و او پیروان آن شریعت را بیم میدهد و گاهی اوقات، مسؤول تبلیغ برخی از دستورات در مسألهای معیّن یا مأمور رساندن وصیّتها و موعظههایی است؛ مانند انبیای بنیاسرائیل که بر آیین تورات بودند و کسی از آنان شریعتی جدید نیاورد که تورات را منسوخ کند. بنابراین نقش وی همچون نقش احیاگر آموزههای رسولان قبلی است.
امّا رسول کسی است که الله ﻷ وی را با آیینی جدید فرستاده و دستور تبلیغ آن به افرادی که با دستوراتش مخالفت کردهاند را داده است؛ فرقی نمیکند که این آیین، به اعتبار ذات خود جدید باشد یا با توجّه به کسانی که به سویشان فرستاده شده، جدید به شمار رود. بسا اوقات، برخی از احکام شریعت قبلی را منسوخ مینماید.[5]
نبوّت از بزرگترین ادّعاها به شمار میرود و فقط دروغگوترین یا راستگوترین مردم ادّعای چنین امری میکند.
نبوّت با ادلّۀ فراوانی اثبات میگردد که بزرگترین و مهمترین آنها، نشانههایی است که معجزه نامیده میشوند، و با اعمال بزرگ، اخلاق پسندیده و رفتار نیک ثابت میگردد.
بنابراین کسی که ادّعای پیامبری نمود و الله متعال وی را بهوسیلۀ معجزهها تأیید و تقویّت کرد و خودش مشهور به صداقت، امانت، اخلاق نیک و رفتار پسندیده بود، این فرد، پیامبری است که به او وحی میشود و از جانب الله ﻷ تأیید میگردد.
اگر برخلاف این باشد، فردی دروغگو و حیلهگر است که ادّعای پیامبری نموده و قطعاً الله ـ وی را رسوا خواهد کرد.
در فصل هشتم که مربوط به معجزههای پیامبر ج میشود، مطالب بیشتری در این زمینه بیان خواهد شد.
[1]- معجم مقاییس اللّغة، ابن فارس، ج 5، صص 384- 385؛ لسان العرب، ج 1، صص 162- 164.
[2]- عقیدة ختم النّبوّة بالنّبوّة المحمّدیّة، احمد بن سعد الغامدی، صص 14- 15.
[3]- لسان العرب، ج 1، صص 283- 284.
[4]- نک: عقیدة ختم النّبوّة، صص 15- 16.
[5]- نک: نبوات، شیخ الإسلام ابن تیمیّه، صص 225- 227؛ أصول الدّین، بغدادی، ص 154؛ عقیدة ختم النّبوّة، صص 15- 16؛ محبّة الرّسول بین الاتباع والإبتداع، عبدالرّؤوف محمّد عثمان، ص 15؛ الرّسل والرّسالات، عمر أشقر، صص 14- 15.
سه کتاب مذکور، بزرگترین کتابهای آسمانی به شمار میروند.
قرآن، آخرین، خاتم، طولانیترین و جامعترین کتابهای آسمانی و حاکم بر آنهاست.
در مبحث منابع قانونگذاری اسلام، مطالبی دربارۀ قرآن کریم بیان شد.
در ادامه نیز سخنانی در این زمینه مطرح خواهد گشت؛ یعنی در مبحث اعجاز قرآن، در فصل هشتم که مربوط به دلایل حقّانیّت اسلام است.
این واژه کلمهای عبری به معنای شریعت یا قانون و یا هدایت است.[1]
در اصل و از دیدگاه مسلمانان، تورات اسمی برای کتاب نازلشده بر موسی ÷ است.
تورات کتابی مهم و مشتمل بر نور و هدایت بوده، چنانکه الله ﻷ میفرماید:
﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَا ٱلتَّوۡرَىٰةَ فِیهَا هُدٗى وَنُورٞۚ یَحۡکُمُ بِهَا ٱلنَّبِیُّونَ ٱلَّذِینَ أَسۡلَمُواْ لِلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلرَّبَّٰنِیُّونَ وَٱلۡأَحۡبَارُ بِمَا ٱسۡتُحۡفِظُواْ مِن کِتَٰبِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ عَلَیۡهِ شُهَدَآءَۚ﴾ [المائدة: 44]
«ما تورات را نازل کردیم که در آن هدایت و نور است، پیامبرانی که [در برابر فرمان الله] تسلیم بودند، براساس آن برای یهود حکم میکردند و [همچنین] اللهپرستان و دانشمندان، که حفاظت و پاسداری کتاب الله به آنان سپرده شده و بر آن گواه بودند، [بر اساس این حکم میکردند].»
﴿ثُمَّ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ تَمَامًا عَلَى ٱلَّذِیٓ أَحۡسَنَ وَتَفۡصِیلٗا لِّکُلِّ شَیۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لَّعَلَّهُم بِلِقَآءِ رَبِّهِمۡ یُؤۡمِنُونَ﴾ [الأنعام: 154]
«سپس به موسی کتاب [آسمانی] دادیم تا [نعمت خود را] بر کسی که نیکوکار بوده، تمام [و کامل] کنیم و همه چیز را به تفصیل بیان کردیم و [آن را] مایۀ هدایت و رحمت [قرار دادیم]؛ شاید به دیدار پروردگارشان ایمان بیاورند.»
در بسیاری از مواقع، الله تعالی قرآن و تورات را با یکدیگر بیان میکند، زیرا بهترین کتابهایی هستند که آنها را بر مخلوقات نازل کرده است.
مطالب فوق، خلاصهای از حقیقت توراتِ نازلشده بر موسی ÷ بود.[2]
تورات امروزی از دیدگاه یهودیان، آیینی مکتوب بوده که گمان میکنند سیّدنا موسی آن را با دست خویش نوشته است.
آنان این نوشته را «بنتاتوک» منسوب به «بنتا» مینامند؛ واژهای یونانی که مراد از آن، پنج سفر با عناوین زیر است:
أ- سفر تکوین: این بخش دربارۀ آفرینش جهان، ظهور انسان، طوفان نوح و تولّد ابراهیم تا وفات یوسف † سخن میگوید؛
ب- سفر خروج: در مورد زندگی بنیاسرائیل در مصر؛ از زمان وفات یوسف ÷ تا هنگام خروجشان از مصر و رفتن به سرزمین کنعان، همراه موسی و یوشع بن نون و اتّفاقاتی که پس از خروج، برایشان رخ داد؛
ج- سفر لاویین: منسوب به لاوی بن یعقوب. در این سفر، سخن از طهارت و نجاست، تقدیم قربانیها، نذر و گرامیداشت هارون و فرزندانش است؛
د- سفر عدد: قبایل بنیاسرائیل را از زمان یعقوب ÷ و افراد و چهارپایانشان را برمیشمارد؛
هـ- سفر تثنیه: مراد از آن، تکرار شریعت و اعادۀ اوامر و نواهی بر آنان است؛
این بخش، با وفات موسی ÷ به پایان میرسد.[3]
گاهی اوقات، مسیحیان نام تورات را بر تمامی اسفار عهد قدیم اطلاق میکنند.[4]
کتابهای ملحق به تورات، براساس نسخۀ پروتستان 34 سفر میشود و از این رو، مجموع آنها با تورات، 39 سفر است که از دیدگاه مسیحیان، عهد قدیم نامیده میشود و میتوان آنها را به پنج بخش زیر تقسیم کرد:
1. اسفار پنجگانۀ منسوب به موسی ÷؛
2. اسفار تاریخی که 13 تاست: 1. یشوع؛ 2. قضات؛ 3. راعوث؛ 4. صموئیل اول؛ 5. صموئیل دوم؛ 6. ملوک اول؛ 7. ملوک دوم؛ 8. اخبار ایّام اول؛ 9. اخبار ایّام دوم؛ 10. عزرا؛ 11. نحمیا؛ 12. إستیر؛ 13. یونان – یونس ÷-.
اسفار مذکور دربارۀ داستان بنیاسرائیل پس از موسی ÷ تا بعد از بازگشت از اسارت بابلی به فلسطین و بازسازی هیکل پس از تخریب آن است، غیر از دو سفر اخبار ایّام اول و دوم که دوبارۀ داستان بنیاسرائیل را شروع نموده و به طور مختصر از فرزندان آدم سخن میگوید تا سال اول پادشاهی حاکم فارس؛ یعنی کورش.
سفر یونان – یونس ÷– نیز در مورد داستان وی با اهل نینواست؛[5] کسانی که سیّدنا یونس به سویشان فرستاده شد.
3. اسفار پیامبران که 15 سفر میشود: 1. أشعیا؛ 2. إرمیا؛ 3. حزقیال؛ 4. دانیال؛ 5. هوشع؛ 6. یوثیل؛ 7. عاموس؛ 8. عوبدیا؛ 9. میخا؛ 10. ناحوم؛ 11. حبقوق؛ 12. صفنیا؛ 13. حجی؛ 14. زکریّا؛ 15. ملاخی.[6]
در این اسفار، بیشتر خوابها و پیشگوییها و خبر از آیندۀ احوال بنیاسرائیل و رفتار مردم با آنان بیان شده و نیز تهدیداتی به بنیاسرائیل و وعدههایی برای بازگشت و پیروزی در آنها وجود دارد.
کسانی که این اسفار منسوب به آنان است؛ از افرادی هستند که در زمان اسارت و پس از آن، در بابل بودند.
4. اسفار حکمت و شعر – اسفار ادبی- که پنج تا میشود: 1. ایّوب؛ 2. أمثال؛ 3. جامعه؛ 4. نشید الإنشاد؛ 5. مراثی إرمیا.
5. سفر ابتهالات و دعاها: همان سفر مزامیر و اناشید منسوب به داود ÷.[7]
اسفار مذکور نسخۀ عبریِ مورد اعتماد یهودیان و مسیحیان پروتستان است.
امّا مسیحیان کاتولیک و ارتدودکس بر نسخۀ یونانی تکیه دارند که هفت سفر از نسخۀ عبری بیشتر است: سفر طوبیا؛ یهودیت؛ حکمت؛ یشوع بن سیراخ؛ باروخ؛ مکابیین اول و مکابیین دوم.[8]
یکی از منابع یهودی که هدف از آن، آموزش دیانت و آداب یهود است.
این منبع از دو بخش تشکیل شده است:
أ- متن: این بخش «مشناة» به معنای شناخت یا شریعت مکرّر است؛
ب- شرح: این قسمت، «جمار» یعنی إکمال نامیده میشود.
تلمود قانون یا شریعتی شفاهی بود که پیشوایان مذهبی فریسیّون آن را نسل به نسل، به طور پنهانی انتقال میدادند.
سپس آن را در قرن اول و دوم پس از میلاد، تدوین کردند و نام «مشناة» را بر وی اطلاق نمودند، چون میترسیدند که از بین برود.
سپس این «مشناة» را شرح دادند و آن را «جمار» نامیدند.
شروح مذکور، در دورهای طولانی نگاشته شد؛ یعنی از قرن دوم پس از میلاد تا اواخر قرن ششم بعد از میلاد.
پیشوایان مذهبی بابل و فلسطین به افزایش شرح ادامه دادند و سپس متن – مشناة - و شرح – جمار-، تلمود نام گرفت.
تعلیقها و شروح پیشوایان بابل، «تلمود بابل» نامیده شد.
و شروح پیشوایان مذهبی فلسطین، «تلمود فلسطین» نام گرفت.
یهودیان فرنسیون تلمود را مقدّس و مهم میدانند، امّا فرقههای دیگر آن را قبول ندارند.[9]
تلمود تأثیر فراوانی بر روح و روان یهودیان دارد.
هر عاقل با انصافی -چه رسد به اینکه مسلمان و مؤمن باشد- میداند توراتی که الله تعالی آن را بر موسی ÷ نازل کرد خالی و مبرّا از بیشترین مطالبی که اکنون در کتابهای یهودیان است، میباشد و دلایل متعدّدی در این زمینه وجود دارد؛ از جمله:
أ- نابودی، نسخ، تحریف و تخریبی که علیه تورات صورت گرفت: این کتاب، هفت مرتبه دچار تغییر و تحریف شد؛ یعنی از زمان سلیمان ÷ -سال 945 پیش از میلاد- تا هفتمین تحریف و تغییری که در سال 613 م انجام شد. و این مطلب بیانگر نابودی و بیسندی آن است.
ب- دارابودن عقایدی باطل که کمترین ارتباطی با آنچه پیامبران † آوردند، ندارد.
ج- در برخی موارد، الله متعال را ناقص و شبیه به مخلوقات معرّفی نموده است؛ مثلا چنین میآید: «الله تعالی یک شب کامل با یعقوب ÷ کشتی گرفت و یعقوب بر وی پیروز شد.»
همچنین میگویند: «الله ﻷ وقتی گناهان بشر را دید، از آفرینش آنان پشیمان شد و آن قدر گریست که مبتلا به درد چشم شد و فرشتگان به عیادتش رفتند.»
الله أ از آنچه این ظالمان میگویند، بسیار مبرّا و پاک است.
د- مشتمل بر دشنام و نکوهش پیامبران است؛ مثلا میگویند: «پیامبر الهی؛ هارون گوسالهای ساخت و به همراه بنیاسرائیل، آن را پرستش کرد.»
و نیز آمده است که: «لوط آن قدر شراب نوشید تا مست شد، سپس به سمت دو دخترش رفت و با آنها؛ یکی پس از دیگری، زنا کرد.»
و میگویند: «سلیمان ÷ در آخر عمر، مرتد شد و بتها را پرستید و عبادتگاههایی برایشان ساخت.» و سایر رسواییهایی که پیامبران † از آنها مبرّا هستند.
هـ- دارابودن اشتباهات و امور محال و متناقض.[10]
و- نبرد میان تورات و حقایق علم معاصر، اشتباهات علمی موجود در تورات را اثبات نمود.
از میان کتابهایی که در این زمینه نوشته شده است، دو کتاب «أصل الإنسان» و «التّوراة والإنجیل والقرآن والعلم» از دانشمند فرانسوی «موریس بوکای» را میتوان نام برد. وی در این دو کتاب، علاوه بر بیان اشتباهات علمی موجود در تورات و انجیل، اثبات نموده که قرآن کریم با علم معاصر و حقایق آن هیچ گونه منافاتی ندارد و حتّی دلایلی آورده که قرآن در این زمینه 1400 سال جلوتر از علم است.[11]
کلمهای یونانی به معنای خبر خوش و بشارت است.[12]
از دیدگاه مسلمانان، انجیل کتابی گرامی است که الله تعالی آن را بر عیسی ÷ نازل کرد تا تکمیل و تأییدی برای تورات و موافق آن در بیشتر امور شرعی باشد. انجیل به راه راست هدایت میکند، حقّ را از باطل جدا میسازد و به پرستش معبود یگانه فرا میخواند.
انجیلی که بر عیسی ÷ نازل شد، همین است.
پس از بالابردن سیّدنا عیسی به آسمان، انجیل دچار تحریف گشت و در آن تغییر و افزایش و کاهش روی داد.[13]
کتاب مقدّس موجود در نزد مسیحیان، شامل تورات، کتابهای ملحق به آن، انجیلها و نامههای پیامبران † میشود.
تورات و کتابهای ملحق به آن، عهد قدیم و انجیلها و رسائل پیامبران، عهد جدید نامیده میشود.
مسیحیان هم عهد قدیم و هم عهد جدید را مقدّس میدانند و تمامی آنها را در یک کتاب با عنوان «کتاب مقدّس» جمعآوری میکنند.
مسیحیان احکام عهد قدیم را منسوخ میدانند و به هیچیک از قوانینش عمل نمیکنند و پولس عمل به آن را لغو نمود، امّا عهد قدیم را مقدّس میدانند و معارف دینیشان را از آن میگیرند؛ مانند علوم مربوط به آفرینش آسمانها و زمین، آفرینش آدم و قصص پیامبران †. همچنین بسیاری از دعاهای نمازشان را از عهد قدیم میگیرند؛ به ویژه مزامیر که مشتمل بر دعاها و مناجات بسیاری است.[14]
بر این اساس، عهد جدید مشتمل بر انجیلها و نامههای متّصل به آنهاست و به ترتیب شامل این موارد است: دعوت مسیح و تاریخ آن، بخشی از دعوت و تاریخ مسیحیان نخستین و تعدادی از نامههای دینی که ترتیب آنها از این قرار است: 1. انجیل متّی؛ 2. انجیل مَرقَص؛ 3. انجیل لوقا؛ 4. انجیل یوحنا؛ 5. اعمال رسولان؛ 6. نامۀ پولس به رومیها؛ 7. نامۀ اول پولس به قرنتیان؛ 8. نامۀ دوم پولس به قرنتیان؛ 9. نامۀ پولس به غلاطیان؛ 10. نامۀ پولس به افسسیان؛ 11. نامۀ پولس به فیلپیان؛ 12. نامۀ پولس به کولسیان؛ 13. نامۀ اول پولس به تسالونیکیان؛ 14. نامۀ دوم پولس به تسالونیکیان؛ 15. نامۀ اول پولس به تیموتائوس؛ 16. نامۀ دوم پولس به تیموتائوس؛ 17. نامۀ پولس به تیطس؛ 18. نامۀ پولس به فلیمون؛ 19. نامه به عبرانیان؛ 20. نامۀ یعقوب؛ 21. نامۀ اول پطرس؛ 22. نامۀ دوم پطرس؛ 23. نامۀ اول یوحنا؛ 24. نامۀ دوم یوحنا؛ 25. نامۀ سوم یوحنا؛ 26. نامۀ یهودا؛ 27. مکاشفۀ یوحنا.[15]
3) انجیلهای معتبر از دیدگاه مسیحیان
أ- انجیل متّی: یکی از 12 شاگرد خصوصی مسیح که انجیل را به زبان عبری یا سریانی نوشت.
و آخرین نسخهای که پیدا شد، به زبان یونانی بود، و در مورد اینکه چه کسی انجیل را تدوین و ترجمه نموده است، اختلاف وجود دارد.[16]
ب- انجیل مَرقَص: نویسندۀ این انجیل، یوحنا ملقّب به مرقص است. وی از 12 شاگرد خصوصی و بسیار نزدیک به عیسی ÷؛ یعنی از حواریّون نبود.
وی از نظر اصالت، یهودی بود و خانوادهاش هنگام ظهور مسیح، در اورشلیم سکونت داشتند. او از نخستین افرادی به شمار میرود که دعوت عیسی ÷ را پاسخ گفتند و مسیح آنان را از میان 70 نفری که به باورشان، پس از بالارفتن عیسی ÷ به آسمان، روح القدس بر آنان نازل شد، برگزید.[17]
وی مردی بسیار فعّال و مؤثّر برای انتشار مسیحیّت در انطاکیّه، شمال آفریقا، مصر و روم بود و در حدود سال 62 م کشته شد.[18]
ج- انجیل لوقا: میگویند که لوقا در انطاکیّه متولّد شد و پزشکی خواند و در کارش موفّق بود و در سفرها و کارهای پولس، همراه وی بود.[19]
د- انجیل یوحنا: یکی از حواریّون که عیسی ÷ وی را دوست داشت و برخی میگویند: او شخصیّتی ناشناخته بود که پیش از تاریخ مسیحیّت، به تنهایی قائل به تثلیث و خدابودن مسیح گشت.[20]
4) منابعی در معرّفی انجیلهای امروزی
بسیاری از دانشمندان مسلمان در گذشته و اکنون و نیز عالمانی از مسیحیّت که دین اسلام را پذیرفتند یا دانشمندانی که از قید و بند تقلید رها شدند، منابع زیادی را برای معرّفی انجیلهای موجود در دست مسیحیان نگاشته و انتقادات بسیاری را متوجّه آنها ساختهاند؛ همچون شیخ الإسلام ابن تیمیّه / در کتاب «الجواب الصّحیح لمن بدّل دین المسیح» و ابن قیّم / در کتاب «هدایة الحیاری فی أجوبة الیهود والنّصاری».
از عالمان معاصر نیز شیخ رحمة الله هندی با کتاب «إظهار الحق» و شیخ محمّد ابوزهره با کتاب «محاضرات فی النّصرانیّة» و از میان مسیحیانی که مسلمان شدند، شیخ زیاده بن یحیی راسی در کتاب «البحث الصّریح فی أیِّما هو الدّین الصّحیح» و شیخ ابراهیم خلیل احمد در کتاب «محاضرات فی مقارنة الأدیان» را میتوان نام برد.
در ادامه، مطالبی مختصر از برخی منابع که به معرّفی انجیلهای موجود در دست مسیحیان پرداختهاند، بیان میگردد.
أ- مسیحیان نخستین – چنانکه پولس در نامههای خود آورده است- معتقد بودند که الله ﻷ کتابی را با نام انجیل، بر مسیح نازل کرد و عیسی ÷ مردم را فرا خواند تا به آن ایمان آوردند.
امّا مسیحیان چیزی از سرانجام و عاقبت این کتاب نمیدانستند.
ب- انجیلهایی که اکنون در دسترس مسیحیان است را عیسی ÷ دیکته نکرد و بر وی نازل نگشته، بلکه پس از او نوشته شده است.
ج- مطالبی که در این انجیلها وجود دارد، بر اثر دستکاری و تغییر و تحریف نسخهنویسان به وجود آمده است.
د- انجیلهای امروزی مشتمل بر مطالب متناقض و متضادّ بسیاری است که شیخ رحمة الله هندی در آخر کتاب خویش «إظهار الحق»، بیش از 100 مورد اختلاف را در میان این انجیلها برشمرده است.[21]
هـ- مسیحیان به طور دقیق نمیدانند که از چه زمانی، انجیلهای مذکور، مقدّس شدهاند.
امّا معتقدند که از قرن 4 میلادی این کتابها به تدریج مقدّس گشت.
و- کتاب مسیحیان سند ندارد و از منبع و خاستگاه واقعی آن آگاه نیستند. بنابراین به نظر میرسد که این کتابها را منسوب به افرادی یافتند و آنها را به همان اشخاص نسبت دادند و بدون دلیل، گمان کردند که صحیح هستند.
این مطلب نمیتواند بشر را به طور شایسته و کامل قانع سازد و بپذیرند که این کتابها به دنبال دوری از خشم الهی و رسیدن به رضایت اوست.
ز- در انجیلهای موجود، الله ﻷ دارای نقص و عیب معرّفی شده و سخنان ناپسندی به پیامبران † نسبت داده شده است.
ح- مشتمل بر عقایدی باطل و مخالف با روایت و درایت هستند.
ط- با حقایق علمی منافات دارند، چنانکه تعدادی از دانشمندان این مطلب را اثبات نمودهاند؛ مانند موریس بوکای که قبلا در این باره مطالبی بیان شد.[22]
ی- انجیلهای موجود -صرف نظر از اینکه تحریف شدهاند- خالی از هر نوع اندیشهای معیّن در حوزۀ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و علمی هستند.[23]
بهطور خلاصه، انجیلهای امروزی، انجیلی که بر عیسی ÷ نازل شد، نیست، بلکه مخلوطی از آیینها و بتپرستی هند، یونان و مصر قدیم است.
همچنین تصویری از آنچه پولس شائول ساخت؛ همان فردی که دین مسیحیّت را تغییر داد.
هدف ما این نیست که انجیلهای مذکور، هیچ مطلب واقعی و درست و نیز هیچیک از سخنان مسیح ÷ را ندارند و از نظر نقد علمی، چنین مطلبی ثابت نیست، بسیاری از حقایق و سخنان مسیح در قرآن کریم نیز وجود دارد و نیازی نیست که برای دسترسی به آنها، به انجیلهای مذکور مراجعه کنیم.[24]
5) آیا پس از نزول قرآن، پیروی از تورات و انجیل جایز است؟
با توجّه به مطالب قبلی و نیز به فرض صحّت این کتابها، آنها برای امّتی خاص و دورهای معیّن بوده و بهوسیلۀ قرآن کریم منسوخ شدهاند و به همین سبب، کسی نمیتواند از آنها پیروی نماید.
بر این اساس، بطلان و ناجایزبودن عمل به آنها روشن میگردد مگر مطالبی که قرآن آنها را تأیید نموده و نیز از این طریق، گمراهی یهودیان و مسیحیان و بطلان ادّعاهایشان مشخّص میشود. چگونه پیروی از آنها جایز باشد درحالی که پیامبر ج فرمودند: «وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ! لَا یَسْمَعُ بِی أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الأُمَّةِ یَهُودِیٌّ وَلَا نَصْرَانِیٌّ، ثُمَّ یَمُوتُ وَلَمْ یُؤْمِنْ بِالَّذِی أُرْسِلْتُ بِهِ، إِلَّا کَانَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ»[25]؛ «قسم به ذاتی که جان محمّد ج در دست اوست، هر فردی از این امّت [تمام انسانها از زمان بعثت پیامبر ج تا آخرین انسانی که از دنیا برود]؛ خواه یهودی باشد یا نصرانی، از [پیام و آیین] من بشنود [و باخبر شود]، سپس درحالی بمیرد که به آنچه با آن فرستاده شدم، ایمان نیاورده باشد، قطعاً از دوزخیان خواهد بود.»
[1]- دراسات فی الأدیان الیهودیّة والنّصرانیّة، سعود خلف، ص 74.
[2]- نک: تفسیر التّحریر والتّنویر، ج 3، ص 148.
[3]- نک: مقارنة بین القرآن والتّوراة، محمّد صویانی؛ دراسات فی الأدیان الیهودیّة والنّصرانیّة، صص 74- 75.
[4]- نک: قاموس الکتاب المقدّس، ص 467؛ دراسات فی الأدیان، ص 75.
[5]- نینوا شهری است که یونس ÷ به آنجا فرستاده شد. این شهر در روبروی موصل و بر کرانۀ دجله قرار دارد و پایتخت آشوریان بود؛ نک: معجم البلدان، ج 5، ص 339؛ قاموس الکتاب المقدّس، ص 990؛ دراسات فی الأدیان، ص 76.
[6]- ترتیب فوق، براساس نسخۀ پروتستان است؛ نک: دراسات فی الأدیان، ص 76.
[7]- دکتر سعود خلف پس از بیان این اسفار میگوید: «به نظر میرسد که اهل کتاب کتابشان را تقسیم به اسفار، چندین اصحاح و فقره میکنند. هر سفری شامل چند اصحاح بوده و از این لحاظ، شبیه حزبها و بخشهای قرآن کریم است. هر اصحاحی نیز مشتمل بر چندین فقره است و از این نظر، مانند تقسیم قرآن به سورههاست. فقرات نیز از نظر کوتاهی و بلندی متفاوت بوده و از این لحاظ، شبیه آیات قرآن است. ترتیب مذکور براساس موضوعات است و گر نه، یهودیان آنها را اینگونه تقسیم میکنند:
1. اسفار پنجگانۀ موسی ÷؛
2. پیامبران متقدّم: اسفار یشوع، قضات، صموئیل اول، صموئیل دوم، ملوک اول، ملوک دوم. سپس پیامبران متأخّر: إشعیاء، أرمیا، حزقیال، و 12 پیامبر کوچک: هوشع، یوئیل، عاموس، عویدیا، یونس، میخا، ناحوم، حبقوق، صفنیا، حجای، زکریّا و ملاخی؛
3. کتابها که ویژگی ادبی بر آنها غلبه دارد: مزامیر و اناشید، أمثال، ایّوب، نشید الأناشید، جامعه، راعوث، مراثی، استیر، دانیال، عزرا، نحمیا، اخبار اول و دوم؛ نک: دراسات فی الأدیان، ص 77.
[8]- دراسات فی الأدیان، صص 76- 77.
[9]- نک: الکنز المرصود فی قواعد التّلمود، رو هلنج، ترجمه: یوسف نصرالله، صص 47- 50؛ دراسات فی الأدیان، صص 120- 121.
[10]- نک: البحث الصّریح فی أیِّما هو الدّین الصّحیح، زیاده بن یحیی راسی – یکی از دانشمندان مسیحی که ایمان آورد- صص 239- 309. وی در این تحقیق، 30 نمونه برای اثبات تردید و تناقض در تورات و انجیل آورده است.
[11]- مقارنة التّوراة والقرآن، محمّد صویان، ص 35؛ التّوراة والإنجیل والقرآن والعلم، موریس بوکای، ترجمۀ حسن خالد.
[12]- نک: قاموس الکتاب المقدّس، ص 120؛ دراسات فی الأدیان الیهودیّة والنّصرانیّة، ص 197.
[13]- نک: دراسات فی الأدیان، ص 197.
[14]- همان، ص 195.
[15]- همان، صص 195- 196.
[16]- نک: محاضرات فی النّصرانیّة، ص 40.
[17]- همان، ص 46.
[18]- نک: الموسوعة، ص 501.
[19]- نک: محاضرات فی النّصرانیّة، ص 47.
[20]- نک: الموسوعة، ص 501.
[21]- محاضرات فی النّصرانیّة، محمّد ابوزهره، ص 981.
[22]- نک: مقارنة التّوراة والقرآن، ص 35.
[23]- نک: مقالۀ دکتر محمّد شاهد، مجلّۀ البیان، شمارۀ 22، ص 86.
[24]- برای توضیحات بیشتر، نک: البحث الصّریح، صص 239- 309؛ دراسات فی الأدیان، صص 210- 214.
[25]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 153.
مبحث دوم:
موارد اتّفاقی و اختلافی در میان کتابهای آسمانی
گفتار اول: موارد اتّفاقی در بین کتابهای آسمانی
کتابهای آسمانی در امور متعدّدی باهم هماهنگ هستند؛ از جمله:
منبع تمامی آنها یکی است و از جانب الله تعالی نازل شدهاند؛
مقصد تمامی کتابهای آسمانی یکی بوده و به پرستش الله یگانه و دین اسلام فرامیخوانند. اسلام دین تمامی پیامبران † بوده و بر این اساس، هدف اصلی آنان دعوت به دین اسلام و پرستش الله بیهمتاست؛
این کتابها شامل ایمان به امور غیبی و مسائل اعتقادی؛ مانند ایمان به رسولان، قیامت و رستاخیز و ایمان به روز آخرت و سایر موارد است؛
بنابراین مسائل اعتقادی از اخباری هستند که منسوخ نمیگردند.[1]
کتابهای آسمانی قوانین عمومی را اثبات و تعیین مینماید؛ قوانینی که فراگیری و وجود آنها برای بشر ضروری است؛ مانند قانون پاداش و مجازات، زیرا انسان براساس عمل خویش محاسبه میگردد؛ بر اثر گناهانش، مجازات میشود، ولی به سبب جرم دیگران، مورد مؤاخذه قرار نمیگیرد. همچنین بر اثر تلاش و نیکیهایش، پاداش میگیرد و تلاش دیگران فایدهای برای او ندارد.
از دیگر قواعد عمومی، تشویق به تزکیۀ نفس و بیان اینکه رستگاری حقیقی تنها با تزکیۀ نفس بر اثر فرمانبرداری از الله متعال و پرستش او و ترجیحدادن آخرت بر دنیا حاصل میشود.
همچنین اینکه بندگان صالح [خلافت و جانشینی در] زمین را به ارث میبرند و مستحقّ این مورد هستند و عاقبت نهایی از آنِ تقوا و تقواپیشگان است.
تمامی پیامبران معیار عدالت و برابری را برپا داشتند؛
همۀ رسالتها بر این موضوع موافق بودند؛ فرقی نمیکند که فساد اعتقادی، اخلاقی، انحراف از فطرت سالم، تجاوز بر بشر، کمکردن پیمانه و ترازو یا ... باشد؛
تمامی کتابهای آسمانی مردم را به اخلاق والا فرا خواندند؛ همچون بخشش فرد خطاکار، صبر بر اذیّت، گفتن سخن خوب، نیکی به والدین، وفای به عهد، صلۀ رحم، مهماننوازی، فروتنی، مهربانی به مساکین و سایر اخلاق پسندیده؛
تعداد زیادی از عبادتهایی که انجام میدهیم، پیامبران دیگر و پیروانشان نیز به آنها عمل میکردند؛ مثل نماز، زکات، روزه و حج.[2]
گفتار دوم: موارد اختلافی در بین کتابهای آسمانی
این کتابها از نظر شرایع باهم فرق داشتند، زیرا شریعت عیسی در برخی از امور، با شریعت موسی، و شریعت محمّد ج در تعدادی از موارد، با شریعت موسی و عیسی إ تفاوت دارد.
الله تعالی میفرماید:
﴿لِکُلّٖ جَعَلۡنَا مِنکُمۡ شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗا﴾ [المائدة: 48]
«ما برای هرکدام از شما، آیین و طریقۀ روشنی قرار دادیم.»
هدف این نیست که ادیان آسمانی، باهم اختلاف کلّی دارند، چون اگر انسان دقّت کند، میبیند که آنها در مسائل اساسی باهم هماهنگ و یکسانند و قبلاً مطالبی در این زمینه بیان گردید. بنابراین اختلافشان در جزئیّات است.
تعداد، ارکان و شروط نمازها، مقادیر زکات، مواضع انجام عبادات و امثال آن، در این ادیان، متفاوت است. گاهی الله أ کاری را در یک شریعت به سبب حکمتی که داشته، حلال گردانده و همان کار را در آیینی دیگر، حرام کرده است؛ آن هم به دلیل حکمتی که تنها خود الله تعالی میداند و لازم نیست که ما از آن آگاه باشیم. اکنون نمونههایی از این قبیل بیان میگردد:
در برخی ادیان، وقتی فرد روزهدار هنگام غروب خورشید افطار مینمود، برایش خوردن، نوشیدن و همبستری تا طلوع فجر جایز بود اگر نمیخوابید، امّا اگر پیش از فجر میخوابید، تمامی این موارد تا غروب روز بعد حرام میگردید، ولی الله ﻷ بر مسلمانان آسان گرفت و موارد مذکور را از غروب خورشید تا طلوع فجر حلال گرداند؛ فرقی نمیکند که فرد بخوابد یا نخوابد. الله متعال میفرماید:
﴿أُحِلَّ لَکُمۡ لَیۡلَةَ ٱلصِّیَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِکُمۡۚ هُنَّ لِبَاسٞ لَّکُمۡ وَأَنتُمۡ لِبَاسٞ لَّهُنَّۗ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّکُمۡ کُنتُمۡ تَخۡتَانُونَ أَنفُسَکُمۡ فَتَابَ عَلَیۡکُمۡ وَعَفَا عَنکُمۡۖ فَٱلۡـَٰٔنَ بَٰشِرُوهُنَّ وَٱبۡتَغُواْ مَا کَتَبَ ٱللَّهُ لَکُمۡۚ وَکُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ ٱلۡخَیۡطُ ٱلۡأَبۡیَضُ مِنَ ٱلۡخَیۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِۖ ﴾ [البقرة: 187]
«آمیزش و نزدیکی با همسرانتان در شبِ روزه بر شما حلال گردیده است. زنان لباس شما هستند و شما لباس آنان. الله ـ میدانست که شما به خودتان خیانت میکردید، پس توبۀتان را پذیرفت و شما را بخشید، پس اکنون [در شبهای رمضان میتوانید] با آنان آمیزش کنید و آنچه را الله برای شما مقرّر داشته، طلب کنید و بخورید و بیاشامید تا رشتۀ سپید صبح از رشتۀ سیاه [شب] برایتان آشکار شود.»
این کار در آیین بنیاسرائیل، واجب نبود، چنانچه در حدیثی که بخاری و مسلم / روایت نمودهاند، آمده است: «کانَت بنُوإسرائیلَ یَغتَسِلُونَ عرَاةً یَنظُرُ بعضُهُم إلَی بَعضٍ، وکانَ موسی یَغتَسِلُ وَحدَهُ»[3]؛ «بنیاسرائیل در حالت برهنه، غسل میکردند و برخی به برخی دیگر نگاه میانداختند، امّا موسی ÷ به تنهایی غسل مینمود.»
یکی از مواردی که الله تعالی برای آدم ÷ حلال گردانید، ازدواج پسران با دختران وی بود که سپس این موضوع حرام شد.
در شریعت ابراهیم ÷ ازدواج با کنیز در صورت داشتن زن آزاد جایز بود، چنانکه سیّدنا ابراهیم این کار را با هاجر انجام داد و پس از وی، ساره را به ازدواج خود درآورد.
امّا الله ـ چنین کاری را بر بنیاسرائیل حرام گردانید، چنانکه در تورات آمده است.
جمع میان دو خواهر نیز روا بود و یعقوب ÷ دو دختر خالهاش؛ لیّا و راحیل را که خواهر بودند، به ازدواج خویش درآورد، امّا این امر در تورات حرام گردید.
از دیگر اموری که الله ﻷ بر یهودیان حرام گردانید، مواردی که در این آیه از سورۀ «أنعام» آمده است، بود:
﴿وَعَلَى ٱلَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمۡنَا کُلَّ ذِی ظُفُرٖۖ وَمِنَ ٱلۡبَقَرِ وَٱلۡغَنَمِ حَرَّمۡنَا عَلَیۡهِمۡ شُحُومَهُمَآ إِلَّا مَا حَمَلَتۡ ظُهُورُهُمَآ أَوِ ٱلۡحَوَایَآ أَوۡ مَا ٱخۡتَلَطَ بِعَظۡمٖۚ ذَٰلِکَ جَزَیۡنَٰهُم بِبَغۡیِهِمۡۖ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ﴾ [الأنعام: 146]
«و بر یهودیان، هر [حیوان] ناخندار را حرام کردیم، و از گاو و گوسفند، پیه آن دو را بر آنان حرام ساختیم مگر آنچه [از پیه و چربی] که بر پشتشان قرار دارد، و یا در لابلای رودهها یا آنچه به استخوان آمیخته است. این را به سبب سرکشی [و ستمی] که میکردند؛ به آنان کیفر دادیم و قطعاً ما راستگوییم.»
سپس عیسی ÷ آمد و برخی از اموری که بر بنیاسرائیل حرام گشته بود را حلال گردانید.
پس از آن، شریعت خاتم و نهایی آمد تا قاعدۀ اصلی، حلالشدن پاکیها و تحریم پلیدیها باشد.
یکی از ویژگیهای منحصر به فرد شریعت اسلام، این است که برای مردم تا روز قیامت بوده، برخلاف ادیان دیگر که مخصوص قومی خاص و برای دورهای معیّن میآمدند.[4]
مبحث اول:
مفهوم ایمان به کتابهای آسمانی و موارد متعلق به آن
کُتُب در اصل، جمع کتاب به معنای مکتوب؛ یعنی نوشتهشده است؛ مانند فراش به معنای مفروش؛ پهنشده، إله به معنای مألوه؛ معبود و غراس به معنای مغروس؛ کاشتهشده.
مادّۀ «کَتَبَ» در معنای جمع و گِردآوری به کار میرود و علّت نامگذاری نویسنده به کاتب، این است که حروف را جمع نموده و به هم ربط میدهد.
گروه لشکر را نیز کتیبه مینامند، زیرا در کنار یکدیگر جمع میشوند. همچنین خیّاط را کاتب میگویند، چون پارچهها را به هم وصل میکند. در مقامات حریری، چیستانی بدین مفهوم آمده است:
وکاتِبینَ وما خَطَّـتْ أنـامِـلُـهُـم |
|
حرْفاً ولا قرَأوا ما خُطّ فی
الکُتُـبِ |
«و نویسندگانی که انگشتانشان حرفی ننوشته و نیز آنچه در کتابها نوشته شده است را نخواندهاند.»
مراد از آن، خیّاطها هستند.[1]
از نظر شرعی، «مراد از این کُتُب، کتابهای آسمانی است که الله أ آنها را به عنوان رحمت و هدایتی برای مخلوقات، بر پیامبران † نازل فرمود تا از این طریق، به سعادت دنیا و آخرت برسند.»[2]
2- موارد ایمان به کتابهای آسمانی
ایمان به اینکه قطعاً کتابهای آسمانی از جانب الله تعالی فرستاده شدهاند؛
ایمان به آنچه از اسامی این کتابها میدانیم؛ مانند قرآن نازلشده بر محمّد ج، تورات نازلشده بر موسی، انجیلی که بر عیسی نازل گشت و زبور نازلشده بر داود †؛
امّا کتابهایی که از اسامیشان باخبر نیستیم، به طور اجمالی به آنها ایمان میآوریم.
تصدیق اخبار صحیحِ کتابهای آسمانی؛ همچون خبرهای قرآنی و اخباری از کتابهای پیشین که تبدیل و تحریف نشده است؛
عمل به احکامی که منسوخ نشده و رضایت و پذیرش آنها؛ فرقی نمیکند که از حکمت و علّتشان باخبر باشیم یا نه؛
تمامی کتابهای پیشین، بهوسیلۀ قرآن کریم منسوخ شدهاند. الله ﻷ میفرماید:
﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَمُهَیۡمِنًا عَلَیۡهِۖ﴾ [المائدة: 48]
«و [این] کتاب [قرآن] را به حق بر تو نازل کردیم درحالی که تصدیقکنندۀ کتابهای پیش از خود بوده و بر آنها شاهد و نگهبان است.»
یعنی قرآن حاکم بر آنهاست و از این رو، عمل به حکمی از احکام کتابهای قبلی جایز است که قرآن کریم آن را صحیح دانسته و تأیید نموده است.[3]
3- اهمّیت ایمان به کتابهای آسمانی
ایمان به کتابهای آسمانی از چندین جنبه اهمّیت فراوانی دارد؛ از جمله:
ایمان به این کتابها، اصلی از اصول عقاید و رکنی از ارکان ایمان به شمار میرود و ایمان انسان، زمانی صحیح است که به کتابهای نازلشده بر پیامبران † ایمان بیاورد؛
الله ـ رسولانی که پیامهای الهی را به مردم میرسانند، مدح و تحسین کرده است:
﴿ٱلَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَٰلَٰتِ ٱللَّهِ وَیَخۡشَوۡنَهُۥ وَلَا یَخۡشَوۡنَ أَحَدًا إِلَّا ٱللَّهَۗ﴾ [الأحزاب: 39]
«[همان] کسانی که پیامهای الله را میرسانند و از او میترسند و از هیچکس جز وی نمیترسند.»
علاوه بر این، الله تعالی بیان فرموده که پیامبر ج و مؤمنان به کتابهایی که از جانب الله متعال نازل شده است، ایمان دارند:
﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ کُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ﴾ [البقرة: 285]
«پیامبر ج به آنچه از [سوی] پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده و مؤمنان [نیز]؛ همه به الله و فرشتگان او و کتابهایش و پیامبرانش ایمان آوردهاند.»
الله ـ به مؤمنان فرمان داده که به آنچه نازل فرموده است، ایمان بیاورند:
﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِیَ مُوسَىٰ وَعِیسَىٰ وَمَآ أُوتِیَ ٱلنَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ﴾ [البقرة: 136]
«بگویید: ما به الله تعالی ایمان آوردیم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان یعقوب نازل گردید، و به آنچه به موسی و عیسی † داده شده، و آنچه به پیامبران [دیگر] از طرف پروردگارشان داده شده است. و در میان هیچیک از آنان جدایی نمیاندازیم و ما تسلیم الله أ هستیم.»
الله تعالی امّتهای پیشین را به سبب تکذیب رسالتهای الهی، هلاک و نابود ساخت، چنانکه دربارۀ صالح ÷ میفرماید:
﴿فَتَوَلَّىٰ عَنۡهُمۡ وَقَالَ یَٰقَوۡمِ لَقَدۡ أَبۡلَغۡتُکُمۡ رِسَالَةَ رَبِّی وَنَصَحۡتُ لَکُمۡ وَلَٰکِن لَّا تُحِبُّونَ ٱلنَّٰصِحِینَ﴾ [الأعراف: 79]
«سپس [صالح] از آنان روی گرداند و گفت: ای قوم! من پیام پروردگارم را به شما رساندم و برای شما خیرخواهی کردم، ولی شما خیرخواهان را دوست نمیدارید.»
کسی که بخشی از آنچه الله ﻷ نازل فرموده را انکار نماید، کافر میگردد:
﴿وَمَن یَکۡفُرۡ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِیدًا﴾ [النّساء: 136]
«و هرکس به الله و فرشتگان و کتابهایش و پیامبرانش و روز قیامت کافر شود؛ به تحقیق در گمراهی دور و درازی افتاده است.»
4- نتایج ایمان به کتابهای آسمانی
باور و اعتقاد به این کتابها، نتایج و ثمرات مهمّی در پی دارد؛ همچون:
علم به توجّه و احسان الهی، به گونهای که برای هر قومی، کتابی نازل کرد تا آنان را راهنمایی کند؛
علم به حکمت الهی، زیرا برای هر قومی، آنچه متناسب و موافق با شرایطشان بود را فرستاد؛
اکتفای به وحی و در نتیجه، بینیازشدن از افکار بشر که گاهی اشتباه و گاهی صحیح است و آغشته به تمایلات و غفلت میگردد؛
رفتن و قرارگرفتن بر راهی مستقیم و روشن که هیچ گونه کجی و انحرافی ندارد؛
خوشحالشدن با این خیر بزرگ:
﴿قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِکَ فَلۡیَفۡرَحُواْ هُوَ خَیۡرٞ مِّمَّا یَجۡمَعُونَ﴾ [یونس: 58]
«بگو: به فضل الله و به رحمت او، پس باید بدان خوشحال شوند، که آن از آنچه میاندوزند، بهتر است.»
شکر الهی به سبب این نعمت بزرگ؛
رهایی از اشتباهات فکری و اعتقادی و رفتاری.[4]
5- دلایل ایمان به کتابهای آسمانی
ادلّۀ فراوانی از قرآن و سنّت دلالت بر وجوب ایمان به این کتابها دارند؛ از جمله:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلۡکِتَٰبِ ٱلَّذِی نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَٱلۡکِتَٰبِ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ مِن قَبۡلُۚ ﴾ [النّساء: 136]
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! به الله و پیامبرش و کتابی که بر او نازل کرده و کتابی که پیش از این فرستاده است، ایمان بیاورید [و بر آن پایدار باشید].»
﴿وَقُلۡ ءَامَنتُ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِن کِتَٰبٖۖ﴾ [الشّورى: 15]
«و بگو: به هر کتابی که الله نازل کرده است، ایمان آوردهام.»
در آن حدیث مشهور هم زمانی که جبرئیل ÷ دربارۀ ایمان پرسید، پیامبر ج فرمودند: «أنْ تُؤْمِنَ بِاللَّهِ وَمَلائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ و ...»[5]؛ «[ایمان یعنی] اینکه به الله، فرشتگان، کتابها و پیامبرانش و ... ایمان بیاوری.»
6- هدف از نزول کتابهای آسمانی
نزول تمامی کتابهای آسمانی، هدفی واحد داشته است. هدف این بوده که فقط الله تعالی پرستش شود و این کتابها قانون زندگی بشری باشد که بر روی زمین زندگی میکنند و آنان را به سوی خوبیها راهنمایی نماید و روح و نوری برای احیای جانها و برطرفساختن تاریکیها باشد و تمامی راههای زندگی را برایشان روشن سازد.[6]
7- آنچه با ایمان به کتابهای آسمانی، منافات دارد
تکذیب، کفر و تحریف کتابهای آسمانی، با ایمان به آنها منافات دارد.
چنانچه رویگردانی از قرآن، ادّعای نسخ، پذیرفتن داوری غیر قرآن، ادّعای نقص و شباهت آن با دیگر کتابها و تعارض و تناقض آن، مخالف و متضادّ ایمان به آنهاست.
مبحث سوم:
رابطۀ میان فرشتگان و بشر
فرشتگان † ارتباط تنگاتنگ و مستحکمی با بنیآدم دارند و برخی از نمونههای این ارتباط، عبارت است از:
1) حضور آنان در زمان خلقت انسان
ابن مسعود س میگوید: رسول الله ج که بسیار راستگو و تصدیقشدهاند، به ما فرمودند که: «إِنَّ أَحَدَکُمْ یُجْمَعُ خَلْقُهُ فی بَطْن أُمِّهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً نُطْفَةً، ثُمَّ یَکُونُ عَلَقَةً مِثْلَ ذلِک، ثُمَّ یَکُونُ مُضْغَةً مثْلَ ذلِک، ثُمَّ یُرْسَلُ المَلَکُ، فَیَنْفُخُ فِیهِ الرَّوحَ، وَیُؤْمَرُ بِأَرْبَعِ کَلِماتٍ: بِکَتْبِ رِزقِهِ، وَأَجلِه، وَعمَلِه، وَشَقیٌّ أَو سعِیدٌ»[1]؛ «آفرینش هریک از شما در شکم مادرش، در مدّت چهل روز به صورت نطفه جمع میشود، سپس مثل آن [همین مدّت] علقه [خون بسته] است و پس از آن، مانند آن [همین مدّت] مضغه [پارهای گوشت] است، سپس فرشته فرستاده شده و در وی روح میدمد و به چهار چیز دستور داده میشود: به نوشتن روزیاش، اجلش و عملش و اینکه نیکبخت است یا بدبخت.»
2) حفاظت انسانها توسّط فرشتگان
الله ـ میفرماید:
﴿سَوَآءٞ مِّنکُم مَّنۡ أَسَرَّ ٱلۡقَوۡلَ وَمَن جَهَرَ بِهِۦ وَمَنۡ هُوَ مُسۡتَخۡفِۢ بِٱلَّیۡلِ وَسَارِبُۢ بِٱلنَّهَارِ١٠ لَهُۥ مُعَقِّبَٰتٞ مِّنۢ بَیۡنِ یَدَیۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ یَحۡفَظُونَهُۥ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۗ﴾ [الرّعد:10-11]
«[برای الله] یکسان است که کسی از شما پنهانی سخن گوید و فردی که آن را آشکار سازد، و کسی که در [تاریکی] شب پنهان میشود، یا در [روشنایی] روز [آشکارا] راه میرود. برای او [انسان] فرشتگانی است که پیدرپی [صبح و شام] از پیش رویش و از پشت سرش، وی را به امر الله تعالی حفظ میکنند.»
3) فرشتگان سفیران الهی به سوی رسولان و پیامبران † هستند
الله تعالی اعلام نموده که جبرئیل مسؤول این کار مهم است:
﴿قُلۡ مَن کَانَ عَدُوّٗا لِّـجِبۡرِیلَ فَإِنَّهُۥ نَزَّلَهُۥ عَلَىٰ قَلۡبِکَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ﴾ [البقرة: 97]
«بگو: کسی که دشمن جبرئیل باشد، [در حقیقت دشمن الله است]، زیرا او به فرمان الله ﻷ قرآن را بر قلب تو نازل کرده درحالی که تصدیقکنندۀ آنچه پیش از آن بوده، است.»
﴿نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِینُ١٩٣ عَلَىٰ قَلۡبِکَ لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ﴾ [الشّعراء: 193-194]
«روح الامین [جبرئیل ÷] آن را فرود آورده است بر قلب تو تا از هشداردهندگان باشی.»
4) تحریک انگیزههای خیر در نفوس بندگان
الله متعال برای هر انسانی، قرین و همراهی از فرشتگان و ملازمی از جنّیان قرار داده است. در صحیح مسلم از ابن مسعود س روایت شده که پیامبر ج فرمودند: «مَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ إِلّا وَقَدْ وُکِّلَ بِهِ قَرِینُه مِنَ الْجِنّ، وقَرِینُه مِنَ الْمَلائکة»؛ «برای هریک از شما، همراهی از جنّیان و همراهی از فرشتگان، واگذار و تعیین شده است.» صحابه ش پرسیدند: و حتّی برای شما نیز ای رسول الله؟! پیامبر ج پاسخ دادند: «وَإِیَّایَ إِلاَّ أَنَّ اللَّهَ أَعَانَنِی عَلَیْهِ فَأَسْلَمَ فَلا یَأْمُرنِی إِلّا بِخَیْرٍ»[2]؛ «و حتّی برای من، امّا الله متعال مرا علیه وی [یعنی همراه جنّیام] یاری نموده و او مسلمان شده [یا اینکه من از شرّش در امانم] و مرا فقط به خیر فرمان میدهد.»
احتمالا این فرشتۀ همراه ایشان، غیر از فرشتگانی است که مأمور حفاظت اعمال پیامبر ج بودند؛ فرشتگانی که الله تعالی آنها را برای راهنمایی و ارشاد رسول الله ج گماشته بود.
فرشته و جنّ همواره همراه انسان هستند؛ جن وی را تشویق به بدی نموده و فرشته او را ترغیب به نیکی میکند. ابن مسعود س روایت نموده که پیامبر ج فرمودند: «اِنَّ لِلشَّیْطانِ لَمَّةً بِابْنِ آدَمَ وَ لِلمَلَکِ لَمَّةً، فَاَمّا لَمَّةُ الشَّیطانِ فَاِیعادٌ بِالشَّرِّ وَتَکذیبٌ بِالحَقِّ، وَاَمّا لَمَّةُ المَلَکِ فَاِیعادٌ بِالخَیْرِ وَتَصدیقٌ بِالحَقِّ، فَمَن وَجَدَ مِن ذلِکَ شَیئاً فَلیَعْلَم أَنَّهُ مِنَ اللّه،ِ ولْیَحمَدِ اللّهَ، وَمَن وَجَدَ الاُخرَى فَلیَتَعَوَّذ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ»؛ «شیطان القائاتى و فرشته الهاماتى به انسان دارد؛ القاى شیطان وعدهدادن به بدى و حق را تکذیبنمودن است و الهام فرشته وعدهدادن به خوبى و حق را تصدیقکردن است. پس هرکس الهام به خوبى را در دل خود یافت، بداند که از جانب الله تعالی بوده و بدین سبب، الله را ستایش نماید و هرکس چیزى غیر از این یافت، از شیطانِ راندهشده، به الله ـ پناه ببرد.» سپس پیامبر ج آیۀ زیر را تلاوت کردند:
﴿ٱلشَّیۡطَٰنُ یَعِدُکُمُ ٱلۡفَقۡرَ وَیَأۡمُرُکُم بِٱلۡفَحۡشَآءِۖ وَٱللَّهُ یَعِدُکُم مَّغۡفِرَةٗ مِّنۡهُ وَفَضۡلٗاۗ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ﴾ [البقرة: 268]
«شیطان شما را [به هنگام انفاق میترساند و] وعدۀ تهیدستی میدهد، و شما را به زشتیها امر میکند و درحالی که الله از جانب خود به شما وعدۀ آمرزش و فزونی [نعمت] میدهد، و الله متعال گشایشگر داناست.»[3]
تعدادی از فرشتگان مسؤول حفظ و ثبت اعمال نیک و بد آدمیان هستند و مراد از آیات زیر، همین فرشتگانند:
﴿وَإِنَّ عَلَیۡکُمۡ لَحَٰفِظِینَ١٠ کِرَامٗا کَٰتِبِینَ١١ یَعۡلَمُونَ مَا تَفۡعَلُونَ﴾ [الانفطار: 10-12]
«و بدون تردید نگهبانانی [از فرشتگان] بر شما گماشته شدهاند، که نویسندگانی بزرگوار هستند. آنچه را انجام میدهید، میدانند [و اعمال نیک و بد شما را یادداشت میکنند].»
الله ـ دو فرشتۀ حاضر را همراه انسان ساخته که هرگز از وی جدا نمیشوند و رفتار و گفتارش را ثبت میکنند:
﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ وَنَعۡلَمُ مَا تُوَسۡوِسُ بِهِۦ نَفۡسُهُۥۖ وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَیۡهِ مِنۡ حَبۡلِ ٱلۡوَرِیدِ١٦ إِذۡ یَتَلَقَّى ٱلۡمُتَلَقِّیَانِ عَنِ ٱلۡیَمِینِ وَعَنِ ٱلشِّمَالِ قَعِیدٞ١٧ مَّا یَلۡفِظُ مِن قَوۡلٍ إِلَّا لَدَیۡهِ رَقِیبٌ عَتِیدٞ﴾ [ق: 16-18]
«به راستی ما انسان را آفریدهایم و چیزی را که نفسش به او وسوسه میکند، میدانیم، و ما از [شاه] رگ گردن به او نزدیکتریم. هنگامی که دو [فرشتۀ] فراگیرنده بر جانب راست و چپ نشستهاند [و اعمالش را] فرا میگیرند. هیچ سخنی را بر زبان نمیآورد، مگر اینکه نزدش مراقبی حاضر [و آمادۀ نوشتن] است.»
قعید به معنای مراقب و منتظر و رقیب عتید یعنی مراقبی آماده برای این کار که حتّی یک کلمه را ترک نمیکند..
6) گرفتن روح آدمیان زمانی که عمرشان به پایان میرسد
الله متعال بعضی از فرشتگان را مسؤول گرفتن روح انسانها نموده وقتی که عمر مقدّرشان به پایان میرسد. الله أ میفرماید:
﴿۞قُلۡ یَتَوَفَّىٰکُم مَّلَکُ ٱلۡمَوۡتِ ٱلَّذِی وُکِّلَ بِکُمۡ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُمۡ تُرۡجَعُونَ﴾ [السّجدة:11]
«[ای پیامبر!] بگو: فرشتۀ مرگ که بر شما گماشته شده، جانتان را میگیرد، سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید.»
کسانی که ارواح انسانها را میگیرند، بیش از یک فرشته هستند، چنانکه الله متعال میفرماید:
﴿وَهُوَ ٱلۡقَاهِرُ فَوۡقَ عِبَادِهِۦۖ وَیُرۡسِلُ عَلَیۡکُمۡ حَفَظَةً حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ تَوَفَّتۡهُ رُسُلُنَا وَهُمۡ لَا یُفَرِّطُونَ٦١ ثُمَّ رُدُّوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ مَوۡلَىٰهُمُ ٱلۡحَقِّۚ أَلَا لَهُ ٱلۡحُکۡمُ وَهُوَ أَسۡرَعُ ٱلۡحَٰسِبِینَ﴾ [الأنعام: 61-62]
«و او بر بندگانش چیره است و نگهبانانی [از فرشتگان] بر شما میفرستد تا زمانی که یکی از شما را مرگ فرا رسد، فرستادگان ما [ملکالموت و دستیارانش] جانش را میگیرند و آنان [در انجام مأموریت خویش] کوتاهی نمیکنند. سپس به سوی الله که مولای حقیقی آنهاست، بازمیگردند. بدانید که حکم [و داوری] مخصوص اوست و وی سریعترین حسابگران است.»
آنان جان کافران و مجرمان را به سختی و بدون ملایمت و نرمی میگیرند. الله تعالی میفرماید:
﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِی غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ بَاسِطُوٓاْ أَیۡدِیهِمۡ أَخۡرِجُوٓاْ أَنفُسَکُمُۖ ٱلۡیَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ عَذَابَ ٱلۡهُونِ بِمَا کُنتُمۡ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ غَیۡرَ ٱلۡحَقِّ وَکُنتُمۡ عَنۡ ءَایَٰتِهِۦ تَسۡتَکۡبِرُونَ﴾ [الأنعام: 93]
«و [شگفتزده میشوی] اگر ببینی هنگامی که [این] ستمکاران در سکرات مرگ فرو رفتهاند و فرشتگان [قبض روح] دستها را گشوده [و به آنان میگویند:] جانهایتان را بیرون آورید! امروز عذاب خفّتباری در برابر آنچه به ناحق بر الله میگفتید و نسبت به آیات او تکبّر ورزیدید، خواهید دید.»
﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذۡ یَتَوَفَّى ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ یَضۡرِبُونَ وُجُوهَهُمۡ وَأَدۡبَٰرَهُمۡ وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِیقِ﴾ [الأنفال: 50]
«و اگر ببینی هنگامی که فرشتگان [مرگ] جان کافران را میگیرند، به صورت و پشتشان میزنند و [میگویند:] عذاب سوزنده را بچشید، [هر آینه اگر این را ببینی، تعجّب میکنی].»
﴿فَکَیۡفَ إِذَا تَوَفَّتۡهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ یَضۡرِبُونَ وُجُوهَهُمۡ وَأَدۡبَٰرَهُمۡ﴾ [محمّد: 27]
«پس [حالشان] چگونه خواهد بود زمانی که فرشتگان [مرگ] جانهایشان را میگیرند، بر چهرهها و پشتهایشان میزنند.»
ولی روح مؤمنان را به نرمی و آسانی میگیرند.
7) رویآوردن و توجّه فرشتگان † به مؤمنان
با محبّتکردن و ارشاد و راهنمایی و دعا و درخواست آمرزش برای آنان؛ همچون دعا برای آموزگار خوب، کسانی که منتظر نماز جماعتند، اشخاصی که در صف اول نماز میخوانند، افرادی که جاهای خالی میان صفها را پر مینمایند، اشخاصی که طعام سحری میخورند، کسانی که بر پیامبر ج درود میفرستند و به عیادت بیماران میروند.
همچنین آمینگفتن بر دعای مؤمنان، درخواست آمرزش برای آنان، حاضرشدن در مجالس علم و حلقههای ذکر، تأیید و تثبیت و نگارش اعمال کسانی که در نماز جمعه حاضر میشوند، آمدن در نزد افرادی که قرآن تلاوت میکنند، کمک به مؤمنان در جنگها و سایر کارها.[4]
8) خشم فرشتگان † بر کافران
آنان کافران ستمکار را دوست ندارند، بلکه با این افراد دشمن هستند و با آنان مبارزه میکنند، دلهایشان را به لرزه میاندازند و آنان را نفرین میکنند.
2- حکم به برتری فرشتگان یا انسانهای صالح
از دیرباز، دربارۀ موضوع مذکور اختلاف وجود داشته و دیدگاههای فراوانی در این زمینه مطرح شده است. بهترین و خلاصهترین نظریّه، همان سخن شیخ الإسلام ابن تیمیّه / است که انسانهای صالح از لحاظ اینکه دارای پایان و عاقبت کاملی هستند، برتر از فرشتگانند؛ یعنی زمانی که وارد بهشت شوند، به قرب الهی برسند، در مراحل و درجات بالا ساکن شوند، الله رحمان از آنان استقبال کند و این اشخاص را بسیار به خویش نزدیک سازد و خودش را به آنان نشان دهد و از نگاه به چهرۀ گرامی وی بهره برند و فرشتگان به اجازۀ پروردگارشان، برای این افراد خدمت کنند.
امّا از نظر ابتدا و در حال حاضر، فرشتگان برتر از بشر هستند، زیرا اکنون آنان در نزد پروردگار بزرگ جای دارند و از آنچه انسانها مرتکب میشوند، منزّه بوده و غرق در عبادت پروردگارند.
بدون تردید احوال کنونی آنان، کاملتر و بهتر از شرایط بشر است.
ابن قیّم / میگوید: با این توضیح، دلیلِ برتری روشن میگردد و ادلّۀ هردو گروه هماهنگ گشته و هریک از آنان به حقّ خویش راضی میشود.
الله تعالی داناتر به حقیقت است.[5]
[1]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 3208؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2643.
[2]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2814.
[3]- سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: 2988؛ سنن نسائی، شمارۀ حدیث: 11051؛ آلبانی / این روایت را در صحیح موارد الظّمآن، شمارۀ حدیث: 38 صحیح دانسته است. ابن کثیر / پس از آوردن روایت مذکور میگوید: «ترمذی و نسائی این حدیث را در سنن خویش، بخش تفسیر، به نقل از هناد بن سری آوردهاند.»
ابن حبان نیز روایت فوق را در صحیح خود به نقل از ابویعلی موصلی و او از هناد آورده و ترمذی میگوید: حدیثی غریب است؛ یعنی همان روایت ابوالأحوص سلام بن سلیم که فقط از طریق او به صورت مرفوع روایت شده و چنین گفته است؛ نک: تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 1، ص480.
[4]- عالم الملائکة الأبرار، عمر أشقر، صص 59- 76.
[5]- نک: مجموع الفتاوی، ج 11، ص 350؛ لوامع الأنوار البهیّة، سفارینی، ج 2، ص 368؛ شرح العقیدة الطّحاویّة، ص 338؛ الحبائک فی أخبار الملائک، سیوطی، صص 203- 251، در کتاب مذکور، مبحثی طولانی در این باره بیان شده است؛ عالم الملائکة الأبرار، ص 96.