سخن از اعجاز تشریعی قرآن به معنای بیان نظام جاوید هستی و موجودات است. ذاتی که این جهان را از نیستی به وجود آورد و مخلوقات بیشماری را در آن قرار داد و انسان را بهترین مخلوقات گردانید، برای این مخلوق برتر، قانونی در زندگی تعیین کرد تا رفتارش را در دنیا سامان دهد و رابطۀ وی با پروردگارش را منظّم کند. همچنین الله تعالی بر حسب رفتار آدمی و اجرای این قانون مهمّ الهی، نتایجی دنیوی و اخروی را مقرّر ساخته، به گونهای که انسان در دنیا به آرامش و عزّت رسد و احساس سربلندی کند و حکمت الهی و فلسفۀ آفرینش و برتری خویش بر سایر مخلوقات را بداند.
الله أ در ادامۀ سعادت دنیوی، رستگاری در آخرت را نیز برای انسان ضمانت کرده است:
﴿قُلۡ مَنۡ حَرَّمَ زِینَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِیٓ أَخۡرَجَ لِعِبَادِهِۦ وَٱلطَّیِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزۡقِۚ قُلۡ هِیَ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا خَالِصَةٗ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ﴾ [الأعراف: 32]
«بگو: چه کسی لباس [و زینتهایی] را که الله برای بندگانش پدید آورده و روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟! بگو: این [چیزها] در زندگی دنیا، برای کسانی است که ایمان آوردهاند، [اگر چه کافران نیز از آنها بهرهمند میشوند، امّا] روز قیامت خاص [برای مومنان] خواهد بود.»
قرآن کریم مشتمل بر نظامهای مورد نیاز بشر در زندگی روزمرّه است و در تمامی جنبههای زندگی، دیدگاهی ویژه و حکمی مستقل صادر نموده و از مجموع این نظامها، قانونی کامل برای تمامی جوانب زندگی وجود دارد. الله متعال فرمود:
﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ﴾ [المائدة: 3]
«امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را [به عنوان] دین برایتان برگزیدم.»[1]
در صورت اجرای این قانون کامل بر مردم، امّتی به کمالرسیده و متمایز از سایر ملّتها از نظر محاسن و رفتار شکل میگیرد:
﴿کُنتُمۡ خَیۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِۗ﴾ [آلعمران: 110]
«شما بهترین امّتی هستید که برای مردم پدیدار شدهاید؛ امر به معروف میکنید و نهی از منکر مینمائید و به الله ایمان دارید.»
جنبۀ تشریعی و اخلاقی آیات قرآن نشان میدهد که قرآن از جانب الله بوده و هرگز ساختۀ بشر نیست.
پایههای اخلاقی و قوانین عالی و والای تشریعی در قرآن کریم، خارج از توان و دقّت و علم بشر است.
تاریخ بشری نشان میدهد که هرگز اندیشمند یا فیلسوف یا مصلحی اجتماعی نیامده که بتواند نظام و قانونی کامل برای روابط داخلی و خارجی یک دولت تعیین کند.
بسا حکیم و دانشمندی که به دنبال این خواسته بوده، امّا نظریّاتی ناقص ارائه داده و سخنانی متناقض بر زبان رانده و در بسیاری موارد، به حقیقت نرسیده و حتّی پیروانش در زندگی یا پس از مرگ وی، نظریّاتش را نقض و رد کردهاند.
هنوز هم این پدیده در میان ملّتهایی که پایبند به دین حق نیستند، تکرار میگردد و علاوه بر این، نظریّات بشری شامل تنها بخشی از جنبههای زندگی اجتماعی یا بخش بسیار کوچکی از آنهاست.
بنابراین تعیین دیدگاه و نظامی کامل و شامل تمامی هستی و مخلوقات و افراد و گروهها در همۀ زمینهها و حالات، خارج از توان بشر است، هر اندازه هم که علم و آگاهی داشته باشند. پس نظرت در این باره که چنین نظام کاملی بر زبان مردی امّی و ناآشنا به کتابها و نظریّات پیشین و نامهها و نوشتههای علمی و کسی که در جستجوی قوانین و احکام تشریعی سفر نکرده، نقل شده است، چیست؟![2]
و این علوم و اصول در قرنها و نسلها متمادی باقی مانده و گذشت زمان و دولتها و بررسی و تحقیق آنها، باعث شکوفایی و رونق بیشترشان شده و افراد عادل و منصف هر دورهای، پی به الهیبودن خاستگاهش و تناسب و صلاحیّت آن برای هر زمان و مکان بردهاند.
بدون تردید اصول والا و مهمّی که در شریعت اسلامی آمده و در قرآن کریم بیان شده، دلیلی روشن بر الهیبودن منبع آن و نشانۀ صداقت و نبوّت پیامبر ج است و نشان میدهد که ایشان کتاب آسمانی مذکور را از پروردگار حکیم و خبیر گرفتهاند تا رحمتی برای جهانیان باشد.[3]
در مواضع متعدّدی از این تحقیق، عقاید و شرایع و اخلاق و نظامهای اسلام و نیز وضوح و عدمتناقض و تناسب آن با فطرت و صلاحیّتش برای هر زمان و مکان و هر حالت و امّتی بیان شد، که مطالب مزبور دلالت بر اعجاز قرآن دارد و نشان میدهد که هیچ نوع عقل بشری نمیتواند چنین نظام تشریعی و قانونی را بیاورد.
این مطلب دلیل وجود اعجاز تشریعی در قرآن را تأیید و تأکید میکند که اگر کسی احکام و قوانین اسلام را در جنبههای مختلف زندگی بررسی نماید، به روشنی میبیند هدف از این قوانین، هدایت انسان به بهترین راه در زندگی دنیوی است؛ راهی که انسانیّت و ارزشش را حفظ میکند و باعث میشود توانش را برای رسیدن به کمالات انسانی به کار برد و دیدگاه صحیح وی حفظ گردد و تعادل دقیقی در خواستههای جسمی، روحی و عقلی او شکل گیرد که سبب آرامش روانی و سعادت در زندگی دنیا و در نتیجه، رسیدن به سعادت زندگی ابدی در آخرت شود.
هنوز در تاریخ بشری اتّفاق نیفتاده که مصلحی اجتماعی یا فیلسوفی بزرگ نظام کاملی برای تمامی جنبههای زندگی و شرایط انسانی وضع کرده باشد.
مصلحان بسیاری تلاش نمودند تا قوانینی منظّم برای دولتها تعیین کنند، امّا – چنانکه بیان شد- انتقادات فراوانی در زندگی و پس از مرگشان، علیه آنان صورت گرفت، چون متاثّر از محیط خودشان بود و تمامی مسائل و مشکلات زندگی را بررسی نکرده و در نظر نگرفته بودند.
قانون حمورابی و صولون [سولون] و دیگران و اجرا و نتایج آنها، فقط منحصر به بخشی از زندگی و مشکلات انسان بود و هنوز هم این پدیدهها و امور در جوامع بیدین به چشم میخورد؛ مثلا جوامع سرمایهداری و سوسیالیستی و کمونیستی و بتپرست، هنوز هم از چنین تجربههای تلخی، ضربه میخورند.
قوانین اسلامی که خواستههای معنوی و مادّی را در نظر داشته و هردو خواستۀ انسان را به طور شایسته و مناسب برآورده نموده و سعادت و آرامش را در زندگی دنیا مهیّا ساخته و نگرانی انسانها را دربارۀ آینده برطرف نموده و کاملا متناسب با فطرت است، به گونهای که هیچ انسانی نمیتواند نسبت به تمامی این امور آگاهی و احاطه داشته باشد، به روشنی اثبات میکند که قوانین اسلام از جانب آفریدگار انسان است؛ آفریدگاری که این نیروها و استعدادها را در وی به ودیعت گذاشته و قوانینی را به منظور تنظیم تمامی آنها و ارشادشان به سوی پرستش الله متعال تعیین کرده است.
این دلیل و برهان زمانی گویاتر و قویتر میگردد که بدانی قوانین مذکور بر فردی امّی که هرگز از کسی تعلیم نگرفت و به قصد بررسی نظریّات و قوانین اصلاحی سفر نکرد، نازل شد.[4]
شیخ محمّد ابوزهره / میگوید: «احکام قرآنی مربوط به نظم جامعه و ایجاد رابطه میان افراد آن، بر پایۀ مودّت و مهربانی و عدالتی است که در هیچیک از قوانین بشری وجود ندارد.
با بررسی دستورات قرآن با قانون یونان و روم و کار اصلاحکنندگان قوانین و نظامها، میبینیم که هرگز قابل مقایسه با یکدیگر نیستند، با وجود اینکه قانون روم زائیدۀ تجربۀ 1300 سالۀ دولت روم؛ یعنی از زمان تاسیس شهر روم تا سال 500 پس از میلاد بود و دانشمندان بسیار معتبر و ممتازی آن را وضع نمودند؛ همچون سولون که قانون آتن و لیکورگوس که قانون اسپارتا را تنظیم کرد.
محمّد ج با قرآنی که حقیقت را از جانب الله تعالی بازگو میکرد، بدون اینکه درس و تعلیمی گرفته باشند، در شهری امّی که مؤسّسۀ علمی و دانشگاه و مکانی برای تدریس نداشت، مبعوث گشتند و قانونی بینظیر برای تنظیم روابط اجتماعی و بشری آوردند که در گذشته سابقه نداشته و در آینده نیز چنین قانونی نخواهد آمد.»[5]
اعجاز تشریعی به روشنی اثبات میکند که قرآن، کلام الهی بوده و آن را بر قلب بنده و فرستادهاش؛ محمّد ج نازل کرده تا مردم را تاریکیهای انحراف و گمراهی و بدبختی بیرون آورد و به سوی نور ایمان و هدایت و تمسّک به ریسمان محکم الهی ببرد:
﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِینِ ٱلۡحَقِّ لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُشۡرِکُونَ﴾ [التّوبة: 33]
«او ذاتی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همۀ دینها غالب گرداند، اگرچه مشرکان آن را نپسندند.»[6]
مبحث چهارم:
اعجاز علمی - تجربی
مراد از این نوع اعجاز قرآنی، آیاتی است که دربارۀ قوانین الهی در هستی و نظام آن و انواع عنایت و توجّه الله متعال نسبت به مخلوقات بیان شده است.
این نوع اعجاز، زمینه و میدان وسیعی برای دقّت و تفکّر بوده و آیات بسیاری از قرآن کریم در این باره نازل شده و جزئیّات و شیوۀ رسیدن به حقایق را بیان کرده است.
برخی از پژوهشگران معتقدند تعداد آیاتی که در مورد آفاق و انفس نازل شده، بیش از 900 آیه میشود که در سرتاسر قرآن آمده است.[1]
این نوع اعجاز نیاز به دقّت و پایبندی به منهج و شیوۀ قرآن و دوری از تفسیر و تاویل نادرست دارد.
اگر موارد فوق رعایت شود، یکی از بهترین روشها و اسباب برای اقامۀ دلیل و اثبات صحّت رسالت و صداقت پیامبر ج است. الله تعالی میفرماید:
﴿سَنُرِیهِمۡ ءَایَٰتِنَا فِی ٱلۡأٓفَاقِ وَفِیٓ أَنفُسِهِمۡ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّۗ ﴾ [فصّلت: 53]
«به زودی نشانههای خود را در آفاق و در نفس خودشان به آنان نشان خواهیم داد تا برایشان روشن گردد که او حق است.»
بدون تردید هدف بزرگ و اصلی قرآن کریم، نشاندادن راه هدایت به مردم و فراخواندن آنان به این راه است:
﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ یَهۡدِی لِلَّتِی هِیَ أَقۡوَمُ وَیُبَشِّرُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا کَبِیرٗا﴾ [الإسراء: 9]
«بدون تردید این قرآن، به راهی که آن استوارترین راههاست، هدایت میکند، و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام میدهند، بشارت میدهد که برایشان پاداش بزرگی است.»
این ارشادات و دعوت به راه درست، با شیوههای متنوّعی بیان شده است؛ همچون مورد خطابقراردادن فطرت بشری، استدلال به حقیقت اشیای محسوس، مجادله و مناظرۀ عقلی، یادآوری عاقبت امّتهای پیشین و توجّه به حقیقت و نتیجۀ کوتاهی بشر.
از آنجا که مخاطب قرآن کریم، تمامی مردم با وجود تفاوت از لحاظ طبقه و گروه و سطح فکری و فرهنگی بودهاند، دلایل و امثالی در این کتاب آسمانی بیان شده که شامل تمامی اقشار جامعه در دورانها و محیطهای محتلف میشود، چون انسانها محکوم به فطرت و عقل و تجربهاند و این موارد در دایرۀ اشیای محدود و ممکن روی میدهد و به همین سبب، پایههای اساسی و عام خطابهای قرآنی شامل افراد زمان نزول وحی و تمامی مردم تا روز قیامت میشود:
﴿وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا فِی هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لِلنَّاسِ مِن کُلِّ مَثَلٖۚ وَکَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَکۡثَرَ شَیۡءٖ جَدَلٗا﴾ [الکهف: 54]
«و به راستی در این قرآن، هر گونه مثلرا برای مردم بیان کردهایم، ولی انسان بیش از هرچیز به مجادله میپردازد.»
اگر هدف و منهج قرآن را در خطاب بفهمیم، میدانیم که ورود و بیان آیات مربوط به جهان هستی؛ آنهایی که دربارۀ آفاق یا انفس هستند، موضوعی بدیهی و بسیار روشن است، زیرا گروههای زیادی از مکلّفان و مخاطبان قرآن، تمامی تلاششان را دربارۀ این نوع از مخلوقات الهی به کار بردهاند.
باید که بر این افراد اقامۀ دلیل شود و بیان گردد که قرآن، کلام نازلشدۀ الهی بر محمّد ج است تا مؤمنان را بشارت داده و افراد لجوج و سرکش را بیم دهند.[2]
مشکل است که این گروهها زیبایی بیان و فصاحت و بلاغت قرآنی را درک کنند تا اعتراف نمایند که کلام اعجازآور الهی است!
امّا میدانند که امکان ندارد انسان به خودی خود این معارف انسانی و حقایق هستی را درک کند، چون بسیاری از آنها در دوران اخیر و پس از پیشرفت انسانها در علوم تجربی و اختراع وسایلی که قبلا وجود نداشته، کشف شدهاند.
بنابراین قطعاً بیان این حقایق مهم و دقیق بر زبان مردی که هیچ شناختی نسبت به علوم تجربی نداشته، نشان میدهد که آنها را از ذات آگاه به اسرار آسمانها و زمین گرفته است:
﴿قُلۡ أَنزَلَهُ ٱلَّذِی یَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّهُۥ کَانَ غَفُورٗا رَّحِیمٗا﴾ [الفرقان: 6]
«[ای پیامبر!] بگو: ذاتی آن را نازل کرده که راز [نهان] آسمانها و زمین را میداند. همانا او آمرزندۀ مهربان است.»[3]
در لابلای مطالب مبحث حاضر، اشارههای بسیاری به این نوع شد و نیازی به آوردن نمونههای فراوان نیست.
میتوان گفت مهمترین آیات نازلشده در این باره، آیاتی است که دربارۀ نفس بشری و آفرینش و سرشت و حالات وی بیان شده است.
همچنین آیاتی که دربارۀ آسمان و زمین، خورشید و ماه، شب و روز، کوه و دریا، پدیدههای جوّی؛ مانند بادها، ابرها، باران و رعد و برق آمده است.
و نیز آیاتی که دربارۀ انسان سخن میگوید؛ انسانی که بیشترین فایده را از موارد فوق میبرد.
همچنین آیاتی که در مورد رحم و پیدایش جنین بیان شده و سایر مواردی که بیان آنها در این مبحث نمیگنجد.[4]
شیوۀ دلالت اعجاز علمی – تجربی قرآن بر الهیبودن خاستگاهش را اینگونه میشود بیان کرد: اشارات فراوانی که در این زمینه بیان شده، به حدّی است که نسلهای زیادی از عالمان نمیتوانند از تمامی آنها آگاه شوند هرچند وسایل و امکانات و تلاشهای فراوانی را به کار گیرند. این موضوع از لحاظ زمانی آن قدر طولانی است که مربوط به اصل هستی با تمامی کهکشانها و آسمانها و ستارگان و سیّارگانش میشود.
و از لحاظ شمول، شامل نظامهای مرئی و غیرمرئی موجودات زنده و جمادات؛ همچون بادها، ابرها، دریاها، گیاهان، حیوانات و انسان میشود.
این اشارات و ارشادات آن قدر دقیقند که جدیدترین و پیشرفتهترین وسایل و آزمایشگاههای علمی نتوانستهاند به آنها پی ببرند و دانش تجربی معاصر در برابرش، مات و مبهوت مانده است.
بدون تردید بیان حقایق مذکور توسّط قرآن کریم با این شمول و گستردگی و با این دقّت، هر انسان منصفی را قانع میسازد که یقین کند قرآن از جانب الله عزیز و حکیم که بر هر چیزی احاطه دارد، نازل شده است.
در حالی که تمامی بشر از فهم و درک این حقایق و رسیدن به ماهیّت و اسرار آنها ناتوانند، آیا عاقلانه است که بگوییم قرآن را مردی امّی که در میان محیطی امّی رشد و زندگی نموده و تاریخ هیچ نوع پیشرفتی را از پیشینیان وی در زمینۀ علوم هستی و نفس بشری به ثبت نرسانده، ساخته شده است؟!
الله ﻷ میفرماید:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ إِفۡکٌ ٱفۡتَرَىٰهُ وَأَعَانَهُۥ عَلَیۡهِ قَوۡمٌ ءَاخَرُونَۖ فَقَدۡ جَآءُو ظُلۡمٗا وَزُورٗا٤ وَقَالُوٓاْ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ ٱکۡتَتَبَهَا فَهِیَ تُمۡلَىٰ عَلَیۡهِ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلٗا٥ قُلۡ أَنزَلَهُ ٱلَّذِی یَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّهُۥ کَانَ غَفُورٗا رَّحِیمٗا﴾ [الفرقان: 4-6]
«و کسانی که کافر شدند، گفتند: این [قرآن] فقط دروغی است که [خود] بافته است و گروهی دیگر او را بر این [کار] یاری دادهاند! قطعاً آنان [با این سخنشان] ستم و دروغ بزرگی را مرتکب شدهاند. و گفتند: [این همان] افسانههای پیشینیان است که آن را رونویسی کرده و هر صبح و شام بر وی املا میشود. [ای پیامبر!] بگو: ذاتی آن را نازل کرده که راز [نهان] آسمانها و زمین را میداند. بدون تردید او آمرزندۀ مهربان است.»[5]
بخشی از مطالب مربوط به اعجاز علمی - تجربی قرآن کریم بیان گردید.
[1]- نک: تفسیر التّحریر والتّنویر، ج 3، ص 159؛ القرآن والعلوم، جمال الدّین فندی؛ مباحث فی إعجاز القرآن، مصطفی مسلم، صص 131- 203.
[2]- نک: مباحث فی إعجاز القرآن، ص 131؛ تفسیر التّحریر والتّنویر، ج 1، صص 93- 94 و 101- 102.
[3]- نک: تفسیر التّحریر والتّنویر، ج 1، صص 126- 127؛ مباحث فی إعجاز القرآن، صص 131- 132.
[4]- نک: همان، ج 3، صص 348 و 438؛ همان، صص 139- 203.
[5]- نک: مباحث فی علوم القرآن، صص 202- 203.
مبحث سوم:
ویژگیهای اسلوب اعجازآور
قرآنی
بدون تردید اسلوب قرآن کریم دارای ویژگیهای مهم و اعجازآوری از لحاظ بلاغت و بیان جذّاب خود است.
بلاغت سخن یعنی اینکه یک سخن دارای الفاظی فصیح و نظمی محکم و استوار باشد و دلالتی منظّم و کافی بر معنا کند.
یعنی تلفّظ و جریان کلمات بر زبان و شنیدن آنها با گوش آسان و سبک باشد و برای ذوق و سلیقۀ انسان آشنا و مورد پسند بوده و علاوه بر این، متناسب با شیوۀ سخن قوم عرب یا براساس زبان آنان باشد.
هر کلمهای در محلّ مناسب خود به کار رود و این کلماتِ متناسب به درستی با یکدیگر ترکیب شوند، به گونهای که نتوانی بر روی یک واژه دست بگذاری و بگویی: ای کاش این کلمه بر فلان واژه مقدّم یا مؤخّر از آن میبود!
یعنی همین که واژهای به گوش انسان رسد، معنایش به دل و فکر انسان خطور کند.
رسیدن فوری یا تاخیری معنا به قلب، بستگی به هوش و فهم شنونده و نیز ظهور و شهرت و دقّت و غرابت معنا دارد.
نظم و استواری دلالت سخن، با بیان معانی به شیوههایی که ماندگارتر و دلچسبتر است، صورت میگیرد؛ همچون تشبیه، ضرب المثل، انواع استعاره و کنایهها با قرائنی که هدف متکلّم را به فهم شنوندگان نزدیک میسازد.
یعنی اینکه لفظ و عبارت، معانی مورد نظر متکلّم را کاملا به مخاطبان انتقال دهد، به گونهای که کلمات و اسلوب عبارت همچون آینهای صاف باشد و تمامی معانی را به تو نشان دهد و هیچ چیزی را از ذهن و فکرت پنهان نکند.
هدف از معانی کاملِ یک عبارت، معانی مورد نظر انسان سخنور علاوه بر معانی اصلی مدّ نظر هر متکلّمی است. این معانی در علم بیان با عنوان «مستتبعات التّراکیب» مورد بررسی قرار میگیرد.
نویسندگان و شاعران بلیغ در این موارد که مربوط به بیان زیبا و جذّاب است، رقابت میکنند و بر این اساس، رتبهبندی میشوند؛ برخی از سخنها در پایینترین درجه و برخی در بالاترین رتبه قرار میگیرند. همواره به این درجات متفاوت مینگری تا به سخنی میرسی که فصاحت کلمات و استواری نظم و استحکام دلالت و معانی زیبا و کاملش تو را شگفتزده میکند![1]
ویژگیهای بلاغت و بیان زیبای قرآن
پس از آوردن مقدّمهای دربارۀ مفهوم بلاغت و بیان زیبا و جذّاب، بخشی از ویژگیهای بلاغت قرآنی و بیان جذّاب و اعجازآور آن مورد بررسی قرار میگیرد:
تمامی کلمات این کتاب جاوید متناسب بوده و در محلّ خود قرار گرفته و کاملا برای گوش، آشنا و روان است.
کتاب آسمانی مسلمانان از این لحاظ، در اوج قرار دارد و به نهایت رسیده است. هیچ فرد آگاه به قوانین و شروط سخنوری و آشنا به سخن بلیغان، نمیتواند به عبارتی از جملات قرآن اشاره نماید و بگوید که ای کاش در این محل قرار نمیگرفت، یا اینکه به واژهای اشاره نماید و بگوید: اگر فلان کلمه جایگزین واژۀ مذکور شود، این جمله منسجمتر و زیباتر میشود.[2]
3- استحکام دلالت واژگان و عبارات قرآن و حاضرساختن معانی در ذهن
در این کتاب، تشبیهاتی جذّاب، مَثَلهایی زیبا، استعاراتی شگفتانگیز و نو، مجازهایی لطیف، کنایههایی بینظیر و تعریض و اشاراتی متناسب با موقعیّت میبینی که از سخن صریح نیز زیباتر و جذّابترند.
که با توجّه به موقعیّت، به طور صریح یا با اشاره بیان گشتهاند. به آیهای نگاه میکنی و معنای اصلی آن را به دقّت بررسی مینمایی و درحالی این آیه را تمام میکنی که فواید بسیاری را به دست آوردهای؛ مثلا حکمی را صادر نموده، دلیلی بیان کرده، موعظه و پندی ارائه داده یا حکمتی را روشن ساخته و امثال این موارد که بوسیلۀ آنها، راه هدایت آشکار میگردد و امور زندگی سامان میگیرد و افراد به بالاترین مراتب رستگاری در دنیا و آخرت میرسند.
5- تناسب زیبایی بیان قرآن بدون هیچ نوع اختلاف و تناقض
فرد سخنوری را میبینی که سخنانی زیبا ارائه میدهد و معانی جذّابی بیان میکند، امّا وقتی سخنش طولانی شود و موارد متعدّدی را بر زبان آورد، تفاوت آشکاری در شیوایی و فصاحت سخنانش دیده میشود، به گونهای که میتوانی ضعف و سستی عباراتش را بیان نمایی و با نقدی صحیح، اشتباهات بیشتری را از جملات پایانی وی بیرون آوری.
امّا قرآن کریم با وجود طولانیبودن زمان نزول و فراوانی سورههایش، بازهم تمامی واژگان و عباراتش، زیبا و متناسب بیان شده است، چنانکه الله أ میفرماید:
﴿ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحۡسَنَ ٱلۡحَدِیثِ کِتَٰبٗا مُّتَشَٰبِهٗا﴾ [الزّمر: 23]
«الله تعالی بهترین سخن را نازل کرده است؛ کتابی که [آیاتش] متشابه [همانند یکدیگر] است.»
همچنین میفرماید:
﴿وَلَوۡ کَانَ مِنۡ عِندِ غَیۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ ٱخۡتِلَٰفٗا کَثِیرٗا﴾ [النّساء: 82]
«و اگر از سوی غیر الله بود، قطعاً اختلاف بسیاری در آن مییافتند.»
انسان بلیغ فنون متعدّدی از کلام را بررسی مینماید و در برخی از آنها متبحّر میگردد، امّا در برخی دیگر ضعیف است.
ولی قرآن کریم در فنون بسیاری؛ مانند موعظه، اقامۀ دلیل، تشریع احکام، وصف، وعد و وعید، قصص، انذار و سایر مواردی که مربوط به هدایت عمومی است، وارد شده و تمامی این امور را با الفاظی زیبا و اسالیبی بدیع بیان نموده است.[3]
6- بیان سخن به اندازۀ نیاز و حقیقت
مشخّص است که قرآن کریم حقایقی را بیان نموده و از این طریق، شریعتی گسترده را تاسیس کرده است. قرآن در این زمینه همچون شیوۀ سخنوران را در آوردن مدح، رثا، تبریک، غزل و توصیف صحنهها و ... را پیش نگرفته است؛ شیوۀ کسانی که مهار افکارشان را رها نموده و به خیالپردازی پرداخته و در این زمینه، بسیار زیادهروی کردهاند.
قرآن کریم معانی و مفاهیمی که مقتضی صداقت در گفتار و بیان سخن به اندازۀ لازم و واقعیّت است را نقل میکند و میبینی که کاملا برخوردار از فصاحت و بلاغت است.[4]
7- خالیبودن قرآن از ظاهرسازی و تکلّف
در شعر، خطبه و یا نامۀ برخی از سخنوران، نوعی تکلّف و ظاهرسازی یافت میشود و برخی سخنانشان خوب، برخی متوسّط و برخی بیارزش است و تکلّف در آنها احساس میگردد.
چنین ویژگی و صفتی بر سخن منظوم و منثور آنان برای بیان معنا با کلامی موزون یا غیرموزون دیده میشود.
امّا قرآن کریم در اوج زیبایی بیان قرار دارد و فرد آگاه به بلاغت و ناقد در این زمینه، نمیتواند واژهای بیارزش و غیربلیغ پیدا کند، بلکه روح بلاغت در تمامی آیات و سورههایش احساس میشود و هرگز متکلّفانه نیست؛ فرقی نمیکند که در ترسیم و بیان معانی یا نظم و ترتیب الفاظ و عبارات باشد.[5]
8- تکرار قصّهها با بهترین نوع بیان
یکی دیگر از مظاهر و نشانههای بلاغت قرآن، بیان قصّهها به بهترین شکل ممکن و آوردن آنها در سورههای متفاوت براساس اقتضای حال و مقام است، به گونهای که اگر حکایت و نقل آنها در مواضع متعدّد مقایسه شود، در درجه و مرتبۀ واحدی از بلاغت قرار دارند و باهم یکسانند.
ولی انسان بلیغ گاهی اوقات داستانی را با عباراتی جذّاب و زیبا نقل میکند و سپس در جایی دیگر، آن را با الفاظ و اسلوبی پایینتر و بیارزش بیان مینماید.[6]
9- استفادۀ قرآن از روش تقسیم و بخشبخشکردن
شیوهای جدید در زبان عربی که در فصلفصل کردن و دستهدستهنمودن مطالب کاربرد دارد.[7]
برخی از شاخصههای اعجاز بیانی قرآن کریم ارائه گردید.
[1]- نک: إعجاز القرآن، صص 50- 51 و 65؛ بلاغة القرآن، محمّد خضر حسین، صص 7- 8.
[2]- نک: همان، صص 260- 265؛ همان، ص 98.
[3]- نک: إعجاز القرآن، صص 66- 70 و 265؛ بلاغة القرآن، صص 9- 10.
[4]- نک: همان، ص 76؛ همان، ص 10.
[5]- نک: بلاغة القرآن، ص 11؛ تفسیر التّحریر والتّنویر، ج 1، صص 64- 65.
[6]- نک: إعجاز القرآن، صص 82- 83؛ بلاغة القرآن، صص 10- 11.
[7]- نک: تفسیر التّحریر والتّنویر، ج 1، ص 120.
بدون تردید قرآن کریم اعجازآور و معجزه است و برخی از پژوهشگران معتقدند که اعجاز این کتاب آسمانی عام و فراگیر بوده و از این انواع نام میبرند: اعجاز بیانی، اعجاز علمی - تجربی، اعجاز تشریعی و اعجاز غیبی؛ مشهورترین انواع اعجاز قرآنی از دیدگاه محقّقان، همین موارد است.
آنان آیۀ زیر را دلیل میآورند:
﴿مَّا فَرَّطۡنَا فِی ٱلۡکِتَٰبِ مِن شَیۡءٖۚ﴾ [الأنعام: 38]
«ما در کتاب [لوح محفوظ] هیچ چیز را فرو گذار نکردیم.»
قطعاً قرآن کریم در بسیاری از حوزههای پیشرفت انسان، مطالبی بیان نموده و مفسّران با دلیل و مدرک، این معانی و مفاهیم را آشکار ساختهاند و مطابقت و تناسب آنها با واقعیّت و نیز همخوانی آیات قرآن با مفاهیم علمی را روشن و بیان کردهاند.
امّا برترین و مهمترین نوع اعجاز، همان است که قرآن کریم بوسیلۀ آن با قوم عرب تحدّی نمود؛ یعنی بلاغت قرآن و زیبایی بیانش. بنابراین تحدّی بزرگ با لفظ و نظم این کتاب آسمانی صورت گرفت.[1]
الله ـ در توصیف قرآن و اعجاز آن میفرماید:
﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن یَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا یَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ کَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِیرٗا﴾ [الإسراء: 88]
«[ای پیامبر!] بگو: اگر انس و جن [همگی] جمع شوند بر آنکه همانند این قرآن را بیاورند، [هرگز] همانند آن را نخواهند آورد، هرچند برخی از آنان یاور برخی [دیگر] باشند.»
محمّد رشید رضا / دربارۀ اعجاز قرآن کریم چنین میگوید: «قرآن کریم کلام اعجازآور الهی برای مخلوقات از لحاظ اسلوب و نظم، علوم و احکام و تأثیر هدایتش و کشف و روشنسازی امور غیب گذشته و آینده است و هریک از این انواع اعجاز، بخشهایی دارد و هر بخشی تقسیم به شاخههایی میشود که مرتبط به اصولی است.
بدون تردید محمّد ج؛ پیامبر عربی و امّی بوسیلۀ اعجاز قرآن، با تمامی عرب تحدّی نمود و از جانب پروردگارش خبر قطعی داد که آنان نخواهند توانست یک سوره همچون قرآن بیاورند و با وجود حرص فراوانِ سخنورانشان بر باطلساختن و ردّ دعوت پیامبر ج و ریشهکننمودن درخت اسلام، ناتوانی آنان به اثبات رسید.
مسلمانان این تحدّی را به سایر ملّتها انتقال دادند و آنان هم نتوانستند مانند قرآن بیاورند.»[2]
او در توضیح شکوه و عظمت قرآن و بخشی از اسرار اعجازش میآورد: «قرآن از لحاظ بیان و هدایت، همچون روح در بدن و جوهر مادّه و نیروی جاذبه در هستی است که این موارد با نشانهها و آثارشان شناخته و دانسته میشوند و انسانهای آگاه نمیتوانند حقیقت و ماهیّت آنها را بیان کنند، امّا به لذّت معنوی و روانی آنها نیاز مبرمی دارند.
همچنین به فهم و لذّت آنچه از دلایل ناتوانی عالمان و سخنوران در آوردن سورهای مانند سورههای قرآن از نظر هدایت و بیان زیبا، دانسته شده است، نیاز شدیدی دارند.
در این موارد لذّتهایی عقلی و روحی و روانی و آرامشی فکری و باطنی وجود دارد که شبهههای ملحدان در برابر آن، کمرنگ و بیفروغ میشوند و شکّ و شبهۀ بیدینان و افراد بدگمان و شبههافکن، از این طریق شکست میخورد.»[3]
بنابراین روشن گشت که آیات قرآن که با انس و جن هماوردطلبی نمود – هنوز هم- از آنان میخواهد که مانند نظم و بیان قرآن بیاورند.
مردم در گذشته و حال، از آوردن چنین کلامی ناتوان ماندهاند.
از آنجا که نمیتوانند همچون قرآن بیاورند، ثابت میگردد که این کتاب، سخن بشر یا سخن محمّد ج نیست، چون ایشان یکی از افراد بشر بودند و در نتیجه، قرآن کریم کلام پروردگار بشر است.
باقلانی در توضیح ناتوانی قوم عرب از آوردن مثل قرآن میگوید: «دلیل اینکه آنان نمیتوانستند مانند قرآن بیاورند، این بود که با این افراد تحدّی نمود و حتّی درخواستش را طولانی کرد و آن را نشانۀ صداقت و نبوّت پیامبر ج گرداند.»
وی در ادامه چنین میآورد: «اگر آنان توان تکذیبش را داشتند، قطعاً این کار را انجام میدادند و با کاری آسان از طریق زبان و سخنشان، خود و خویشاوندان و اموالشان را این مخمصه نجات میدادند.
و در این صورت، نیازی به جنگ و ستیزه و جدال فراوان و رفتن از وطن و تسلیم زن و فرزند به عنوان اسیر نداشتند. بنابراین از آنجا که در این زمینه هیچ مخالفتی نکردند و چیزی ارائه ندادند، ناتوانی آنان به اثبات میرسد.»[4]
علاوه بر این، احادیث فراوانی از پیامبر ج روایت شده که بلاغت بسیاری داشته و سخن سایر انسانها به این درجه نمیرسد، امّا بازهم بلاغت احادیث رسول الله ج با بلاغت قرآن قابل مقایسه نیست.[5]
در نتیجه، اعجاز اصلی و مهم قرآن، مربوط به لفظ و بلاغت نظمش است.[6]
در مبحث پیش رو، موضوع مزبور بیان میگردد.
[1]- نک: إعجاز القرآن، باقلانی، ص 43؛ البیان فی علوم القرآن، ص 13- 14؛ مباحث فی إعجاز القرآن، مصطفی مسلم، ص 92.
[2]- بخشی از مقدّمۀ شیخ محمّد رشید رضا بر کتاب إعجاز القرآن والبلاغة النّبویّة از رافعی، صص 17- 18.
[3]- همان، صص 19- 20.
[4]- إعجاز القرآن، ص 43.
[5]- نک: البیان فی علوم القرآن، ص 14.
[6]- نک: إعجاز القرآن، صص 58- 59.
هر پیامبری معجزهای دارد که دلیلی از ادلّۀ نبوّت و رسالتش بوده و نشان میدهد که وی فرستادهای از جانب الله ﻷ است، چون بدون معجزه، حجّت الهی بر مخلوقات برای ایمان به پیامبرانش اثبات نمیگردد. هر اندازه هم که پیامبری دارای اخلاقی والا، همّتی عالی، استعدادی فراوان، ذهنی فعّال و منزلت و مقامی رفیع و شریف در میان قومش باشد، بازهم دلیلی کافی بر رسالت وی از جانب الله متعال نیست. عقل در صورتی باور و یقین و اعتراف به رسالتش میکند که معجزاتی از جانب الله تعالی بر دستانش آشکار شود و فراتر از اسباب و مسبّبات هستی عمل کند، زیرا معجزه امری خارق العاده و خارج از اسباب معروف بوده و با نتایجی که بر پایۀ مقدّمات مشخّصی هستند، تفاوت دارد؛ به عنوان نمونه، آتش سوزاننده است، ولی بر سیّدنا ابراهیم سرد و مایۀ سلامتی گشت. همان ذاتی که براساس قوانین معروف هستی، آتش را سوزان و شعلهور قرار داده، این آتش را سرد و سالم گرداند و معجزه و دلیلی بر نبوّت ابراهیم ÷ گشت.[1]
هدف از معجزه، ناتوانساختن مردم به سبب طبیعت معجزه؛ یعنی فقط ناتوانی آنان در آوردن مثل معجزه نیست، بلکه هدف باور و ایمان مردم به صاحب معجزه است که یقین کنند وی فرستادهای از جانب الله تعالی؛ آفریدگار این قوانین است.
بر این اساس، الله تعالی هر پیامبری را به سوی قومش فرستاد و معجزاتی را بر دستان وی جاری ساخت تا هر نوع شبهه و ابهامی برطرف شود و قومش باور کنند که وی فرستادهای از سوی الله ـ است و به دروغ ادّعا نمیکند. به همین سبب، معجزات هر پیامبر و رسولی برخاسته از محیط خودش و متناسب با شرایط قومش و فنّ و هنرشان بوده تا تأثیر بیشتری بر ایمان آنان و اقامۀ دلیل بر صداقت رسولشان داشته باشد، زیرا در غیر این صورت، توصیف به سحر و خیال و کاری محال میگردد و هدف از معجزه زمانی برآورده میشود که تحدّی و هماوردطلبی بوسیلۀ آن صورت گیرد و تحدّی هنگامی محقّق میگردد که مردم نسبت به کار مطلوب و مورد تحدّی شناخت داشته باشند.
کسی که آیات قرآن را بررسی نماید و به آیاتی که از معجزات سخن گفتهاند، دقّت کند، تمامی مطالبی که بیان شد را به طور آشکار خواهد یافت.[2]
مثلا معجزۀ موسی ÷ که بوسیلۀ عصایش محقّق میشد، متناسب با شرایط قومی بود که در سحر و ساحری ماهر و برتر از دیگران بودند.
آیاتی از قرآن که دربارۀ فرعون و فراخواندن ساحران در آن زمان است، نشان میدهد قوم موسی ÷ در زمینۀ سحر و ساحری استاد و ماهر بودند، چنانکه الله تعالی میفرماید:
﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ ٱئۡتُونِی بِکُلِّ سَٰحِرٍ عَلِیمٖ﴾ [یونس: 79]
«و فرعون گفت: تمام جادوگران [ماهر و] دانا را نزد من بیاورید.»
﴿وَأَرۡسِلۡ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ١١١ یَأۡتُوکَ بِکُلِّ سَٰحِرٍ عَلِیمٖ﴾ [الأعراف: 111-112]
«و جمعآوریکنندگان را به [همۀ] شهرها بفرست تا همۀ ساحران دانا [و ماهر] را به نزد تو بیاورند.»
﴿وَٱبۡعَثۡ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ٣٦ یَأۡتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٖ﴾ [الشّعراء: 36-37]
«و جمع آوریکنندگان را در [همۀ] شهرها بفرست تا هر جادوگر ماهر [و] دانایی را نزد تو آورند.»
﴿وَجَآءَ ٱلسَّحَرَةُ فِرۡعَوۡنَ قَالُوٓاْ إِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا إِن کُنَّا نَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبِینَ﴾ [الأعراف: 113]
«و ساحران نزد فرعون آمدند، گفتند: آیا اگر ما پیروز شدیم، پاداشی برای ما خواهد بود؟»
معجزۀ عیسی ÷ نیز اینگونه بود؛ از آنجا که قومش در حوزۀ پزشکی آگاه و زبردست بودند، الله متعال معجزۀ وی را از این نوع گرداند و کاری کرد که مردگان قبل یا بعد از دفنشان، توسّط سیّدنا عیسی زنده میشدند و نیز مسح دستانش سبب میگردید که افراد نابینا و ابرص [مبتلا به پیسی] شفا یابند.
از میان مردم، کسانی که آگاهی به پزشکی و علومش داشته باشند، از همه بیشتر این نوع معجزه را درک میکنند و آنان داناترین و تواناترین مردم بر تشخیص زندهشدن واقعی و ادّعایی و درک تفاوت میان زندگی واقعی پس از مرگی حتمی و نوعی بیهوشی بر اثر درد بیماری و به هوشآمدن پس از آن هستند.
معجزۀ پیامبر ج نیز چنین بود؛ الله متعال محمّد ج را در میان قومی فرستاد که سخنوری تمام داشتۀشان بود و صاحبان فصاحت و بلاغت و بیان بودند. اشعار استوار و فصیح و خطبههای بلیغ و حکمتهای رایج بیشتر از سحر و جادو بر آنان تأثیر میگذاشت.
قصیدۀ روان و بلیغ را بسیار دوست داشتند و آن را گرامی داشته و جزء معلّقات به شمار میرفت.
در بازارهایشان، آنچه داشتند را ارائه میدادند و اشعارشان را در میان خود ردّ و بدل میکردند.
معجزۀ پیامبر ج نیز از همین نوع بود و با آنچه نسبت به آن شناخت داشتند و برایشان روشن و مرسوم بود، مورد هماوردطلبی قرار گرفتند و قرآن کریم معجزۀ بزرگی شد که الله تعالی بوسیلۀ آن با همۀ مردم تحدّی نمود و فقط انسانهای ستیزهجو و سرکش با این حجّت بالغۀ الهی مخالفت کردند.[3]
باقلانی / عنوان یکی از فصول کتاب «اعجاز القرآن» را اینگونه بیان میکند: «فصل اول: قرآن کریم؛ معجزۀ پیامبر ج».
وی در این فصل میگوید: «در حوزۀ شناخت اعجاز قرآن، باید توجّه داشت که نبوّت پیامبرمان؛ محمّد ج بر پایۀ این معجزه است، هرچند با معجزههای دیگری نیز تأیید شدهاند، امّا آن معجزات در اوقاتی خاص و شرایطی ویژه و بر افرادی خاص ارائه شده است.»
وی در ادامه میگوید:
«دلالت قرآن کریم معجزهای عمومی برای انس و جن بوده و برای همیشه باقی است و از
ابتدای نزول تا روز قیامت، به یک اندازه دلیلی بر حقّانیّت [اسلام و نبوّت پیامبر ج] است و هماوردطلبی میکند.»[4]