اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

مبحث اول: اسلام و حفظ صلح جهانی

مبحث اول:
اسلام و حفظ صلح جهانی

اسلام -چنانکه مشخّص است و قبلاً بیان گردید- دین صلح، خیر، عدالت و احسان بوده و حتّی در حالت جنگ که بنا به دلایلی منطقی و عقلی صورت می‌گیرد، این ویژگی‌ها باقی است.

بنابراین در غیر جنگ، موارد مذکور روشن‌تر و هویداتر خواهد بود. برخی از نشانه‌ها و جلوه‌های علاقۀ اسلام بر صلح و آسایش و امنیت و آزادی مردم، از این قرار است:

1- واژۀ «سلام» یا صلح از کلمات پرتکرار در دین اسلام است

این مطلب نشان می‌دهد که اسلام دین صلح و خوبی است.

مطلب فوق با توجّه به نمونه‌های بسیاری از قرآن و سنّت، به طور کامل روشن و معلوم می‌گردد؛ از جمله:

أ- سلام یکی از نام‌های الهی است

الله ـ می‌فرماید:

﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡقُدُّوسُ ٱلسَّلَٰمُ ٱلۡمُؤۡمِنُ ٱلۡمُهَیۡمِنُ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡجَبَّارُ ٱلۡمُتَکَبِّرُۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یُشۡرِکُونَ [الحشر: 23]

«او الله است که جز وی معبودی [راستین] نیست، پادشاه، بی‌نهایت پاک، منزّه [و سالم از هر عیب]، ایمنی‌دهنده، نگهبان پیروزمند، جبّار [جبران‌کننده] و شایستۀ عظمت و بزرگی است. الله تعالی پاک و منزّه است از آنچه [برای او] شریک می‌آورند.»

ب- واژۀ «سلام» از «سِلم» گرفته شده است

سِلم و سلام از اسامی اسلام به شمار می‌رود.

الله أ می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱدۡخُلُواْ فِی ٱلسِّلۡمِ کَآفَّةٗ [البقرة: 208]

«ای کسانی‌ که ایمان آورده‌اید! همگی به اسلام [و اطاعت الله] در آیید.»

مراد از «سِلم» در آیۀ فوق، اسلام است.[1]

الله تعالی می‌فرماید:

﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَنۡ أَلۡقَىٰٓ إِلَیۡکُمُ ٱلسَّلَٰمَ لَسۡتَ مُؤۡمِنٗا [النّساء: 94]

«و به کسی ‌که بر شما سلام کرد [و اظهار صلح و اسلام نمود] نگویید: مؤمن نیستی.»

شوکانی در تفسیر این آیه می‌گوید: «سِلم و سلام به معنای استسلام [تسلیم‌شدن] و بنا بر قولی، به معنای اسلام است.»[2]

ت- پیامبر ج مردم را بر افشا و آشکارساختن سلام تشویق نموده

و آن را یکی از بزرگ‌ترین اسباب مهربانی و محبّت و ورود به بهشت دانستند. ابوهریره س نقل نموده که پیامبر ج فرمودند: «لَا تَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا، وَلَا تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا، أَوَلَا أَدُلُّکُمْ عَلَى شَیْءٍ إِذَا فَعَلْتُمُوهُ تَحَابَبْتُمْ؟ أَفْشُوا السَّلَامَ بَیْنَکُمْ»[3]؛ «وارد بهشت نمی‌شوید تا اینکه ایمان بیاورید و ایمان نمی‌آورید تا اینکه با یکدیگر دوست [و مهربان] باشید. آیا شما را بر کاری راهنمایی کنم که وقتی آن را انجام دهید، با یکدیگر دوست می‌شوید؟ سلام را در میانتان افشا [و آشکار] سازید.»

ث- بهترین تحیّت و درود در بین مسلمانان، سلام است

یعنی اینکه تحیّت‌گوینده بگوید: السّلام علیکم، یا السّلام علیکم ورحمة الله، یا السّلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.

و فردی که به وی سلام عرض شده، پاسخ دهد: وعلیکم، یا وعلیکم السّلام، یا وعلیکم السّلام ورحمة الله، یا وعلیکم السّلام ورحمة الله وبرکاته.

نووی / می‌گوید: «مستحب است کسی که شروع به سلام می‌کند، بگوید: السّلام علیکم ورحمة الله وبرکاته؛ یعنی ضمیر جمع بیاورد هرچند بر یک نفر سلام کند.

جواب‌دهنده نیز بگوید: وعلیکم السّلام ورحمة الله وبرکاته؛ یعنی "واو" عطف را در "وعلیکم" بیاورد.»[4]

عمران بن حصین س می‌گوید: مردی نزد پیامبر ج آمد و گفت: السّلام علیکم. پاسخ سلامش داده شد و نشست. پیامبر ج فرمودند: «عَشْرٌ»؛ «10 تا». فرد دیگری آمد و گفت: السّلام علیکم ورحمة الله. سپس جوابش داده شد و نشست. رسول‌الله ج فرمودند: «عِشْرُونَ»؛ «20 تا». نفر سوم آمد و عرض کرد: السّلام علیکم ورحمة الله وبرکاته. پاسخ این فرد نیز داده شد و نشست. پیامبر ج فرمودند: «ثَلَاثُونَ»[5]؛ «30 تا».

یعنی اینکه با زیادشدن عبارات سلام و تحیّت، پاداش آن نیز افزایش می‌یابد.

عالمان سخنان بسیاری دربارۀ شیوۀ سلام و پاسخ به آن، آداب سلام، سلام‌گفتن سواره بر پیاده، سلام‌گفتن پیاده بر نشسته، سلام‌گفتن تعداد کم بر افراد بسیار، مستحب‌بودن اعادۀ سلام بر کسی که دیدار با وی تکرار می‌گردد، مستحب‌بودن سلام برای کسی که وارد خانهاش می‌شود، سلام‌گفتن بر کودکان، سلام‌گفتن کسی که از مجلسی برخیزد یا از همنشینانش جدا شود و سایر احکامی که بیانگر جایگاه سلام در دین اسلام است، آورده‌اند.[6]

ج- تحیّت مسلمانان در بهشت، سلام است

الله ﻷ می‌فرماید:

﴿وَتَحِیَّتُهُمۡ فِیهَا سَلَٰمٞۚ [یونس: 10]

«و تحیّتشان در آن، سلام است.»

الله متعال دربارۀ تحیّت فرشتگان برای اهل بهشت می‌فرماید:

﴿سَلَٰمٌ عَلَیۡکُم بِمَا صَبَرۡتُمۡۚ فَنِعۡمَ عُقۡبَى ٱلدَّارِ [الرّعد: 24]

«[و به آنان می‌گویند:] سلام بر شما به [سبب] آنچه صبر نموده‌اید، پس چه خوب است عاقبت آن سرای [جاویدان]!»

و نیز می‌فرماید:

﴿ٱدۡخُلُوهَا بِسَلَٰمٖۖ ذَٰلِکَ یَوۡمُ ٱلۡخُلُودِ [ق: 34]

«[به آنان گفته می‌شود:] به سلامت وارد آن [بهشت] شوید، [که] این روز جاودانگی است.»

ح- الله تعالی مؤمنانی که بی‌خردی و نادانی را با سلام پاسخ می‌دهند، ستوده است

الله أ در بیان صفات بندگان الهی می‌فرماید:

﴿وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا [الفرقان: 63]

«و هنگامی‌ که جاهلان این افراد را مخاطب قرار دهند [و سخنان نابخردانه و ناسزا گویند]، به آنان سلام گویند [و از این افراد روی می‌گردانند].»

و در جایی دیگر می‌فرماید:

﴿وَإِذَا سَمِعُواْ ٱللَّغۡوَ أَعۡرَضُواْ عَنۡهُ وَقَالُواْ لَنَآ أَعۡمَٰلُنَا وَلَکُمۡ أَعۡمَٰلُکُمۡ سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمۡ لَا نَبۡتَغِی ٱلۡجَٰهِلِینَ [القصص: 55]

«و هنگامی ‌که سخن لغو [و بیهوده] بشوند، از آن روی گردانده و می‌گویند: اعمال ما از آنِ ماست و اعمال شما مالِ شما. سلام بر شما، ما خواستار جاهلان نیستیم.»

خ- پیامبر ج فرمودند مسلمان واقعی کسی است که مردم از شرّ او در امان باشند

ایشان در این باره می‌فرمایند: «المُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ المُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَیَدِهِ»[7]؛ «مسلمان [واقعی] کسی است که مسلمانان از زبان و دست او در امان باشند.»

مختصری از جایگاه سلام در دین اسلام بیان گردید.

2- اسلام به دنبال حفظ اموال است

این کار سبب اشاعه و انتشار صلح و آرامش و امنیّت می‌شود و به همین علّت، دین اسلام مردم را تشویق به امانتداری نموده و امانتداران را ستوده و آنان را به حیاتی خوش و ورود به بهشت وعده داده است. همچنین دزدی را ممنوع و حرام گردانیده و فرد دزد را تهدید به مجازات نموده و حدّ سرقت؛ یعنی قطع دست دزد را تشریع کرده است تا کسی جرأت دزدی اموال را پیدا نکند و اگر دزد از عذاب اخروی نترسد، دست‌کم از ترس مجازات دنیوی و قطع دست، دزدی را رها کند. به همین سبب، ساکنان شهرهایی که احکام شریعت در آنها اجرا می‌شود، احساس امنیت می‌کنند و مطمئن هستند که اموالشان دزدیده نمی‌شود و قطع دست در این شهرها بسیار اندک اتّفاق می‌افتد، چون خیلی کم دزدی می‌شود.

قطع دست دزد باعث می‌شود که خودش دوباره دزدی نکند و دزدان دیگر نیز از این کار باز ایستند و این‌گونه در دین اسلام، اموال حفظ می‌شود و مسلمانان در امنیّت و صلح و آرامش زندگی می‌کنند.[8]

قطع دست سارق بدین معنا نیست که هرکس هر چیزی دزدی کند، فوراً دستش قطع شود، بلکه باید شروطی محقّق گردد و موانعی نباشد. همچنین لازم است که قاضی موضوع سرقت را بررسی نماید و سایر جزئیّاتی که بیانشان به درازا می‌کشد و برای اجرای حدّ سرقت لازم است.

3- اسلام به دنبال حفظ جانهاست

بر این اساس، کشتن انسان را به ناحق حرام و ممنوع اعلام کرده و قصاص قاتل را لازم گردانیده و به همین سبب، در کشورهای اسلامی که احکام شریعت اجرا می‌شود، کشت و کشتار کم اتّفاق می‌افتد. اگر انسان بفهمد و یقین کند که در صورت کشتن فردی به ناحق، کشته خواهد شد، قطعاً از کشتن دست خواهد کشید و مردم از شرّ کشت و کشتار در امان می‌مانند.

علاوه بر این، خانوادۀ کشته‌شده، حقّ و سهمی دارند. اگر انسان قاتل کسی را بکشد و رها شود که هر گونه بخواهد، زندگی کند، این کار خشم خانوادۀ مقتول را برمی‌انگیزاند و بسا اوقات آنان به قصد انتقام، بر وی حمله‌ور خواهند شد و در نتیجه، باعث فتنه و ضررهای فراوانی می‌گردد.

امّا اگر قاتل قصاص شود، خانوادۀ مقتول راحت شده و آرام می‌گیرند و چون حقّشان گرفته می‌شود، آسوده‌خاطر می‌گردند.

ناگفته نماند که قصاص تنها راه نیست، بلکه ورثۀ مقتول می‌توانند قاتل را ببخشند یا دیه بگیرند و این کار نشانۀ آسان‌گیری و مهربانی است.

و بلکه دین اسلام مردم را تشویق به عفو و بخشش نموده و در قبال این کار، اجر و پاداش فراوانی را از جانب الله تعالی وعده داده است.

الله ـ می‌فرماید:

﴿وَلَکُمۡ فِی ٱلۡقِصَاصِ حَیَوٰةٞ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ [البقرة: 179]

«و ای صاحبان خرد! برای شما در قصاص حیات و زندگی است، باشد که شما تقوا پیشه کنید.»

و نیز می‌فرماید:

﴿فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِۚ [الشّورى: 40]

«پس هرکس که در گذرد و اصلاح [و آشتی] کند، پاداشش بر الله است.»[9]

قصاص‌نمودن قاتل، حقّ هرکسی نیست، بلکه مسؤولیّت والی مسلمان یا فرد قاضی که از سوی وی تعیین شده است، به شمار می‌رود و باید که موضوع قتل دارای شروط و نبود موانعی باشد که بیان آنها به درازا می‌کشد.

نفسی که الله تعالی کشتن آن را به ناحق، حرام گردانیده، عام و فراگیر بوده و شامل کشتن انسان مؤمن می‌شود، چنانکه الله تعالی می‌فرماید:

﴿وَمَن یَقۡتُلۡ مُؤۡمِنٗا مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآؤُهُۥ جَهَنَّمُ خَٰلِدٗا فِیهَا وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ وَلَعَنَهُۥ وَأَعَدَّ لَهُۥ عَذَابًا عَظِیمٗا [النّساء: 93]

«و هرکس مؤمنی را از روی عمد به قتل رساند، کیفرش دوزخ است، که در آن جاودانه می‌ماند و الله بر او غضب می‌کند و وی را از رحمتش دور می‌سازد و عذاب بزرگی برای او آماده ساخته است.»

همچنین شامل تجاوز بر زندگی افرادی که دین اسلام را نپذیرفته‌اند و اسلام ضامن نگهداری و حمایت از آنان شده است، می‌شود. پیامبر ج فرمودند: «مَنْ قَتَلَ مُعَاهَدًا لَمْ یَرِحْ رَائِحَةَ الجَنَّةِ، وَإِنَّ رِیحَهَا تُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ أَرْبَعِینَ عَامًا»[10]؛ «کسی که [کافر] معاهدی [که با مسلمانان عهد و پیمان بسته است] را بکشد، هرگز بوی بهشت را احساس نخواهد کرد درحالی که بوی آن از فاصلۀ 40 سال [راه] به مشام می‌رسد.»

همچنین فرمودند: «أَیُّمَا رَجُلٍ أَمِنَ رَجُلا عَلَى دَمِهِ ثُمَّ قَتَلَهُ، فَأَنَا مِنَ الْقَاتِلِ بَرِیءٌ، وَإِنْ کَانَ الْمَقْتُولُ کَافِرًا»[11]؛ «هر مردی که مرد دیگری را نسبت به خونش امان دهد، سپس [خیانت کند و] او را بکشد، من از قاتل بیزارم هرچند مقتول کافر باشد.»

شایسته است ماجرایی که در زمان فتح خیبر -یکی از پناهگاه‌ها و قلعه‌های یهودیان در شمال مدینۀ منوّره- اتّفاق افتاد را بیان کنیم؛ عبدالله بن سهیل س وارد آنجا گشت و سپس جسدش درحالی که در یکی از چاه‌های آنجا افتاده بود، یافت شد. خانوادۀ او نزد پیامبر ج آمدند و یهودیان را قاتل وی می‌دانستند. رسول الله ج [ از طریق نویسندگان] در این باره به یهودیان نامه نوشتند و آنان پاسخ دادند که سوگند به الله، ما او را نکشته‌ایم. بنابراین پیامبر ج به خاندان مقتول فرمودند: «أَتَحْلِفُونَ، وَتَسْتَحِقُّونَ دَمَ صَاحِبِکُمْ؟»؛ «آیا سوگند می‌خورید که به خون رفیقتان برسید؟» آنان گفتند: نه. رسول الله ج فرمودند: «أَفَتَحْلِفُ لَکُمْ یَهُودُ؟»؛ «آیا یهودیان برای شما قسم یاد کنند [که وی را نکشته‌اند]؟» خانوادۀ مقتول پاسخ دادند: آنان مسلمان نیستند. بنابراین پیامبر ج دیۀ وی را که 100 شتر می‌شد، به خانواده‌اش دادند.[12]

بدون تردید شبهاتی قوی و قراینی وجود داشت که یهود را متّهم سازد، چون آن صحابیِ مقتول در میانشان یافت گردید و در یکی از چاه‌های یهودیان افتاده شده بود و شهر خیبر، شهر آنان به شمار می‌رفت و مسلمانان قبلا نیز خیانت‌هایی را از سمت یهودیان دیده بودند.

امّا پیامبر اسلام ج این شبهات قوی را نپذیرفتند و خودشان دیۀ مقتول را پرداخت نمودند تا حرمت جان انسانها حفظ شود و صلح و عدالت با دشمنان اجرا گردد.

4- اسلام تجاوز و ستم فرد بر خودش را نیز حرام کرده است

از دیدگاه دین اسلام، فقط ستم بر دیگران ممنوع نیست، بلکه ستم بر خود نیز که خاص‌ترین دارایی انسان به شمار می‌رود، ممنوع است. اسلام اجازه نمی‌دهد که کسی عقلش را فاسد نماید یا سلامتی‌اش را به خطر اندازد، چه رسد به اینکه خواسته باشد خود را بکشد!

وعید شدیدی علیه کسی که خودش را بکشد، آمده است؛ الله تعالی می‌فرماید:

﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ عُدۡوَٰنٗا وَظُلۡمٗا فَسَوۡفَ نُصۡلِیهِ نَارٗاۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرًا [النّساء: 29-30]

«و خودتان را نکشید، زیرا الله [نسبت] به شما مهربان است. و هرکس که از روی تجاوز و ستم چنین کند، پس به زودی او را در آتشی [سوزان] درآوریم، و این بر الله متعال آسان است.»

5- دین اسلام آزادی‌ها را تضمین و منظّم کرده است

این مورد، یکی از بارزترین علائم و نمودهای اسلام به شمار می‌رود؛ آزادی اندیشه و تفکّر در دین اسلام تضمین شده و وجود دارد و الله ﻷ به انسان حسّ شنوایی و بینایی و قلب بخشیده تا بیندیشد و تفکّر نماید و به حقیقت رسد. آدمی مأمور است که خوب و درست تفکّر نماید و در برابر غفلت و سهل‌انگاری و تعطیل حواسّ خود مسؤول است، همان‌گونه که اگر آنها را در موارد مضر و زیان‌آور به کار بَرَد، بازخواست می‌شود.

از دیدگاه اسلام، انسان در فروش، خرید، تجارت، سفرها و سایر کارهایش آزاد است تا زمانی که از حدود الهی بر اثر خیانت و فریب و فساد تجاوز نکند.

همچنین انسان آزاد است که از چیزهای پاکیزۀ زندگی دنیا بهره برد؛ از خوردنی‌ها، نوشیدنی‌ها، بوییدنی‌ها و پوشیدنی‌ها تا جایی که مرتکب حرام و ضرر بر خود یا دیگران نشود.

علاوه بر این، دین اسلام آزادی‌ها را مقیّد و منضبط ساخته و هرگز اجازه نمی‌دهد که سرکشی و طغیان انسان، آزادی‌های دیگران را سلب و نابود سازد؛ به عنوان مثال، اگر تمایلات نفسانی آدمی رها شود و مقیّد به شروطی نباشد، انسان به دنبال تمایلاتش خواهد رفت و هلاک خواهد شد، چون توانش محدود است و اگر در راه لهو و بیهودگی و عیّاشی صرف شود، دیگر نیرو و توانی باقی نمی‌ماند که در راه صحیح گام بردارد و او را برای انجام خوبی‌ها یاری رساند. بنابراین آزادی بدین معنا نیست که با تمایلات و خوشی‌هایش انس گیرد و رها شود و به حلال و حرام و عواقب آن توجّه ننماید.

عاقبت زودهنگام چنین کاری پیش از عقوبت دیرهنگامش نیز دشوار و ناگوار خواهد بود؛ ثروتش نابود می‌گردد، توانش از بین می‌رود، سلامتی‌اش را از دست می‌دهد و بدبخت و درمانده خواهد شد.

تصوّر کن که انسان مهار و زمام تمایلاتش را رها کند، آیا آسایش و آرامش را خواهد دید؟!

در پاسخ باید گفت که هرگز آسوده و آرام نخواهد شد. اگر به دنبال دلیل هستی، به جهان معاصر با آن همه رونق مادّی بنگر که چون بی‌بند و باری و عیّاشی رواج یافته و از لذّات و خوشی‌ها به شیوۀ درست استفاده نمی‌شود، منجر به پیدایش آشفتگی‌ها، مشکلات و بیماری‌های جسمی و روحی فراوانی شده و کشتار، غارت، دزدی، خودکشی، اضطراب و بیماری‌های عجیب و غریبی شایع گشته است.

همچنین آزادی بدین معنا نیست که انسان بدون حدّ و مرز به دنبال خواسته‌های خود باشد و به پیامد کارهایش علیه دیگران اهمّیت ندهد. آیا حمله و ستم قدرتمندان علیه ضعیفان و نادیده‌گرفتن حقوق آنان و مصادرۀ آرایشان که در کشورهای بزرگ جهان معاصر انجام می‌شود، آزادی است؟!

قطعاً این امور آزادی نیست، بلکه آزادی واقعی آن چیزی است که اسلام آورده؛ یعنی آزادی منضبط و مشخّصی که اعمال انسان را کنترل می‌کند و انسان را بندۀ پروردگار و آفریدگارش می‌سازد؛ این راز آزادی بزرگ است، چون وقتی انسان از نظر ترس، طمع، محبّت، امید، فروتنی و تواضع، وابسته به پروردگارش باشد، از تمامی مخلوقات جدا و آزاد می‌شود و فقط از پروردگارش می‌ترسد و فقط از او امید دارد و این عین رستگاری و عزّتش است.[13]

علاوه بر سخنانی که بیان گشت، در مباحث پیش رو نیز مطالبی دربارۀ ایجاد صلح و همزیستی از سوی اسلام بیان خواهد شد.


 



[1]- نک: تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 565؛ تفسیر بغوی، ج 1، ص 240.

[2]- فتح القدیر، شوکانی، ج 1، ص 501.

[3]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 54.

[4]- ریاض الصّالحین، نووی، ص 260.

[5]- ابوداود، شمارۀ حدیث: 5195؛ سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: 2689. ترمذی / این روایت را حسن می‌داند.

[6]- ریاض الصّالحین، نووی، صص 256- 264.

[7]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 10؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 40.

[8]- نک: الطّریق إلی الإسلام، صص 33- 34.

[9]- همان، صص 34- 35.

[10]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 2995.

[11]- المصنف، عبدالرّزّاق، شمارۀ حدیث: 9679؛ المسند، امام احمد، شمارۀ حدیث: 1910.

[12]- نک: صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6779؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1669.

[13]- نک: تلبیس مردود، صص 22- 27؛ الطّریق إلی الإسلام، صص 28- 40.

مبحث دوم: اسلام و نظافت

مبحث دوم:
اسلام و نظافت

در بسیاری از فصول این کتاب، اشاراتی به توجّه اسلام دربارۀ نظافت شد.

در این مبحث، با آوردن چندین گفتار و نیز بررسی حدیث مربوط به ویژگی‌های فطری و همچنین آنچه دربارۀ وضو و غسل آمده و تشویق اسلام بر نظافت عمومی، موضوع مذکور را بیشتر توضیح خواهیم داد.

ناگفته نماند که آنچه بیان می‌گردد، تنها بخش بسیار اندک و کوتاهی از توجّه اسلام به مسألۀ نظافت است.

گفتار اول: بررسی حدیث صفات فطری

أمّ المؤمنین عایشه ل روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «عَشْرٌ مِنَ الْفِطْرَةِ: قَصُّ الشَّارِبِ، وَإِعْفَاءُ اللِّحْیَةِ، وَالسِّوَاکُ، وَاسْتِنْشَاقُ الْمَاءِ، وَقَصُّ الْأَظْفَارِ، وَغَسْلُ الْبَرَاجِمِ، وَنَتْفُ الْإِبِطِ، وَحَلْقُ الْعَانَةِ، وَانْتِقَاصُ الْمَاءِ»[1]؛ «ده صفت فطری هستند: کوتاه‌کردن سبیل، انبوه‌گرداندن ریش، مسواک‌زدن، آب در بینی‌کردن، کوتاه‌نمودن ناخن‌ها، شستن بندهای انگشتان، کندن موی زیر بغل، تراشیدن موی زیر ناف، استنجاکردن.» راوی می‌گوید که دهمی را فراموش کردم و احتمالا آب در دهان‌کردن است.

حدیث فوق شامل سفارش‌ها و ارشادات مهم و زیبایی در زمینۀ نظافت است، چون نظافت را صفتی فطری معرّفی نموده؛ فطرتی که الله تعالی بندگان را براساس آن آفرید و آنان را بر خواستن و محبّت به خیر و ترجیح آن و ناپسنددانستن شر و دوری از آن خلق کرد.

حدیث مذکور احکام فطرت را تقسیم به دو نوع کرد:

1.     آنچه باعث تطهیر قلب و روح می‌شود؛ یعنی ایمان و متعلّقاتش که نفس را تزکیه و دل را پاک می‌گرداند و آفات و عوامل پست را دور ساخته و آن را با اخلاق زیبا و نیکو آراسته می‌گرداند.

2.     آنچه مربوط به پاکسازی و نظافت ظاهر و دورکردن چرک و فسادها می‌گردد؛ یعنی همان صفات دهگانهای که در حدیث مزبور بیان گردید.[2]

اکنون این ویژگی‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرند:

1- کوتاه‌کردن سبیل

یعنی کوتاه‌نمودن یا کندن این موها تا جایی که لب‌ها دیده شود، چون کار مزبور باعث نظافت و پرهیز و حفاظت از کثافتی‌های بینی می‌شود. اگر سبیل از لب‌ها آویزان باشد، غذا و آبی که انسان می‌نوشد، با آن برخورد می‌کند و اگر زیاد بلند باشد، چهرۀ انسان را زشت می‌گرداند.[3]

پزشک محمّد دقر می‌گوید: «از نظر پزشکی، اگر موهای سبیل بلند باشد، بر اثر غذا و نوشیدنی کثیف می‌گردد و گاهی اوقات، باعث انتقال میکروب‌ها می‌شود.»

وی در ادامه چنین می‌آورد: «قانون اسلام دربارۀ کوتاه‌کردن سبیل کاملاً موافق با خواستۀ علم پزشکی برای کوتاه‌نمودن موهای زائد از اطراف لب بالایی است.»[4]

2- انبوه‌کردن ریش

یعنی گرامیداشت و زیادکردن و نتراشیدن آن.

شیخ عبدالرّحمان سعدی / می‌گوید: «الله ﻷ ریش را سبب وقار و زیبایی مرد گرداند و به همین سبب، در سنّ پیری نیز چون موهای ریش مرد باقی است، زیبا می‌ماند.» [5]

«از نظر پزشکی، دکتر عبدالرّزّاق گیلانی معتقد است که کار مرد باعث می‌شود در معرض اشعّۀ خورشید و بادهای سرد و گرم قرار گیرد و این عوامل بافت‌های نرم و کلاژن موجود در پوست صورت را از بین برده و کم‌کم منجر به تخریب آن و ایجاد چین و چروک و پیری زودرس می‌شوند.»[6]

3- مسواک‌زدن

یعنی مالیدن دندانها با چوب درخت اراک یا امثال آن تا زردی و سایر موادّ مضر را از بین ببرد.[7]

مسواک‌زدن در هر وقتی جایز است، امّا تأکید شده که هنگام وضو و پیش از نماز و بعد از بیدارشدن و تغییرکردن بوی دهان و زردی دندانها و امثال آن استفاده شود.

مسواک‌زدن باعث پاکی و نظافت دهانی می‌شود که عضو و وسیلۀ ارتباط با دیگران و نیز محلّ ورود بسیاری از میکروب‌ها به بدن است. به همین علّت، پیامبر ج نظافت دهان را با رضایت الله تعالی مرتبط دانسته[8] و فرمودند: «السِّوَاکُ مَطْهَرَةٌ لِلْفَمِ مَرْضَاةٌ لِلرَّبِّ»[9]؛ «[استفادۀ از] مسواک باعث پاکی دهان و سبب رضایت پروردگار می‌شود.»

4- استنشاق آب

یعنی شستن بینی در موقع وضو و داخل‌کردن آب در بینی و خارج‌کردن آن. این کار در وضو و غسل جایز است و باید که بینی تمیز و پاک شود، چون بسیاری از چرک‌ها و بخارها و ... وارد بینی می‌شود و انسان نیاز به خارج‌کردن آنها دارد.[10]

این عمل علاوه بر پاداشی که دارد، باعث نظافت و سلامتی می‌شود.

در کتاب «أسباب الشّفاء من الأسقام والأهواء» چنین آمده است: «بر اساس تحقیقی علمی و جدید، گروهی از پزشکان دانشگاه اسکندریّه نتیجه گرفتند بیشتر کسانی که به طور مداوم وضو می‌گیرند، بینی‌هایشان خالی از خاک و ویروس و میکروب است.

و روشن است که داخل بینی یکی از محل‌های تجمّع بسیاری از میکروب‌ها و ویروس‌هاست.

امّا شستن مداوم بینی و استنشاق و خارج‌کردن شدید آب بینی باعث می‌شود که داخلش خالی از عفونت‌ها و میکروب‌ها و در نتیجه، سالم‌ماندن تمامی بدن شود، زیرا این کار خطر انتقال میکروب از بینی به سایر اعضا را از بین می‌برد.»[11]

5- کوتاه‌کردن ناخن‌ها

بر اساس برخی روایات،[12] مراد چیدن و قطع آنهاست.

بدون تردید کوتاه‌کردن ناخن‌ها سبب حفاظت انسان از میکروب‌هایی می‌شود که در زیر ناخن‌های بلند وجود دارد.

6- شستن بندها و لابلای انگشتان

«براجم» جمع «بُرجُمة» است.

نووی / می‌گوید: «براجم یعنی بند و مفاصل تمامی انگشتان. عالمان چنین گفته‌اند: چرک لابلای گوش‌ها و میان سوراخ گوش نیز حکم کثافتی بند انگشتان را دارد که باید بهوسیلۀ مسح پاک شود و بسا اوقات، زیادشدن آنها به شنوایی انسان ضرر می‌رساند. همچنین آنچه داخل بینی جمع می‌شود و نیز تمامی چرک‌های بدن که بر اثر عرق و غبار و ... به وجود می‌آید، والله أعلم.»[13]

7- کندن موی زیر بغل

یعنی پاکسازی موهایی که در زیر بغل می‌روید. نووی / می‌گوید: «کندن موی زیر بغل قطعاً و به اتّفاق همه، سنّت به شمار می‌رود و بهتر است کسی که می‌تواند، آنها را بکَند و تراشیدن نیز جایز است.»[14]

8- تراشیدن موی زیر ناف

مراد از «عانه» موهایی است که بالای آلت تناسلی مرد و در اطراف آن رشد می‌کند و نیز موهایی که در اطراف فرج زن وجود دارد. موهایی که پیرامون مقعد بیرون می‌آید هم همین حکم را دارد.[15]

نووی / می‌گوید: «نتیجه آنکه تراشیدن موهای آلت تناسلی و پشت و اطراف آن مستحب و پسندیده است.

دربارۀ زمان و تعیین مدّت، باید گفت که هرگاه نیاز باشد، این کار صورت گیرد و کوتاه‌کردن سبیل و کندن موی زیر بغل و کوتاه‌کردن ناخن‌ها هم این‌گونه است.

امّا روایت انس س که در صحیح مسلم آمده است: «وُقِّتَ لَنَا فِی قَصِّ الشَّارِبِ، وَتَقْلِیمِ الْأَظْفَارِ، وَنَتْفِ الْإِبِطِ، وَحَلْقِ الْعَانَةِ، أَنْ لَا نَتْرُکَ أَکْثَرَ مِنْ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً»[16]؛ «در کوتاه‌کردن سبیل و گرفتن ناخن‌ها و کندن موی زیر بغل و تراشیدن موهای زیر ناف برای ما وقت تعیین شد که از 40 روز بیشتر رها نکنیم.» بدین معناست که انجام‌ندادن این موارد، بیشتر از 40 روز نشود و تا 40 روز [اگر ضرورتی نباشد] جایز است، والله أعلم.»[17]

قطعاً این امور سبب برتری، نظافت، پاکی، سلامتی و آسایش انسان می‌شود.

دکتر گیلانی دربارۀ کندن موهای زیر بغل و فواید آن می‌گوید: «کندن این موها ترشّح غدّه‌های عرقی و چربی‌ را ضعیف می‌کند و عادت بر کندن و نتراشیدن، از همان ابتدای رشد آنها، مو را ضعیف نموده و باعث می‌شود که انسان احساس هیچ نوع دردی نکند.

مراد این است که توسّط دست انجام شود و امکان پاکسازی آنها بهوسیلۀ وسایل و موبرها نیز وجود دارد.

در حقیقت، رشد موها در زیر بغل‌ها پس از بلوغ به همراه پختگی و تکمیل نوعی غدد عرقی است که موادّ بوداری را ترشّح می‌کنند و اگر با چرک و غبار جمع شوند، بسیار بدبو و ناپسند می‌گردند.

امّا کندن موها به مقدار زیادی این بوها را کاهش می‌دهد و انسان را از دچارشدن به برخی بیماری‌ها حفاظت می‌کند؛ مانند بیماری‌های عفونی و بدبو، قارچ‌های پوستی، عفونت غدد عرقی، عفونت‌های پرخارش مو و ... .

همچنین سبب رهایی از حشرات داخل موها؛ مانند شپش عانه می‌شود.»[18]

دکتر محمّد نزار دربارۀ فواید بهداشتی تراشیدن موی زیر ناف و حکمت و هدف اسلام از این سنّت و قانونی که منجر به نظافت و سلامتی می‌شود، چنین می‌آورد: «ناحیۀ زیر ناف و اطراف آلت تناسلی و پشت انسان، دارای عرق و اصطکاک بسیاری است.

و اگر موهای این ناحیه تراشیده نشود، ترشّحات عرقی و چربی جمع می‌گردد.

و زمانی که با زواید بدن؛ همچون ادرار و مدفوع آلوده شود، پاک‌کردنش سخت می‌گردد و گاهی اوقات این آلودگی به اطراف کشیده شده و میزان نجاست را زیاد می‌کند و تراکم و انباشته‌شدن آنها سبب بدبویی و گندیدگی می‌گردد. اگر پاک نشود و نجاست‌ها از بین نرود، نماز صحیح نیست.»

دکتر دقر در ادامه می‌گوید: «تراشیدن موی زیر ناف سبب حفاظت از برخی بیماری‌های انگلی و موذی؛ مانند شپش عانه می‌شود؛ این شپش به ریشۀ موها می‌چسبد و در این حالت، از بین‌بردن آن بسیار سخت است.

همچنین سستی و لاغری را کاهش می‌دهد و به همین سبب، دین اسلام تراشیدن موی زیر ناف و موهای بلند اطراف مقعد را لازم گردانیده تا همواره تمیز باشد و بدین سبب که این منطقه بیشتر از سایر اعضای بدن در معرض آلودگی و بیماری قرار دارد.»[19]

9- استنجاء یا همان «انتقاص الماء»

یعنی پاکسازی آنچه از جلو یا عقب خارج شود بهوسیلۀ آب یا سنگ. این کار لازم و از شروط طهارت است.[20]

الله ﻷ در توصیف اهل قبا می‌فرماید:

﴿فِیهِ رِجَالٞ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُواْۚ وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلۡمُطَّهِّرِینَ [التّوبة: 108]

«در آن مردانی هستند که دوست دارند پاکیزه شوند، و الله پاکیزگان را دوست دارد.»

ابن جوزی / می‌گوید: «سبب نزول آیۀ مذکور این است که مردانی از اهل قبا با آب استنجاء می‌کردند و در نتیجه، این آیه نازل شد. شعبی نیز بر همین باور بود.

ابن عبّاس ب می‌گوید: وقتی آیۀ فوق نازل گشت، رسول الله ج نزدشان آمده و فرمودند: «ما الّذی أثنَی اللهُ بِهِ علَیکم»؛ «الله متعال شما را به سبب چه [صفتی] توصیف کرده است؟»

آنان پاسخ دادند که: «ما با آب استنجاء می‌کنیم.»[21]

الله تعالی انسان را آفرید و به وی آموخت که خود را از ادرار و مدفوع و سایر زوایدی که در روده‌ها و مثانهاش وجود دارد، پاک سازد تا بدنش پاکیزه و سالم گردد و بتواند تکالیف طبیعی و روزمرۀ خود را انجام دهد. پس از زدودن این آلودگی‌ها، بر فرد مسلمان لازم است که این محل‌ها را با آب بشوید. رسول الله ج در این زمینه می‌فرمایند: «تَنَزَّهُوا مِنَ الْبَوْلِ؛ فَإِنَّ عَامَّةَ عَذَابِ الْقَبْرِ مِنَهُ»[22]؛ «خودتان را از ادرار پاک [و دور] سازید که بیشتر عذاب قبر از این [ریختن ادرار به لباس و بدن] است.»

«تنزّه» به معنای پاک‌شدن و رهایی‌یافتن از آلودگی است. این کار فواید پزشکی بسیاری دارد و باعث پیشگیری از بیماری‌های فراوانی می‌شود. پزشکی معاصر ثابت نموده که نظافت این مناطق، دستگاه ادراری را از عفونت‌های ناشی از تراکم میکروب‌ها و ویروس‌ها و نیز مقعد و آلت تناسلی را از گرفتگی و پیدایش عفونت‌ها و زخم‌های عفونی حفاظت می‌کند. همچنین برای بیماران؛ بهویژه بیماران دیابتی یا دیابت ادراری مفید است، چون ادرار بیمار دارای مقدار زیادی قند بوده و اگر آثار ادرار باقی بماند، این اعضا را در معرض ترشّح و عفونت قرار می‌دهد و ممکن است در زمان همبستری، این بیماری‌ها را به زن منتقل کند یا اینکه منجر به نازایی کامل شود.[23]

علاوه بر موارد فوق، دین اسلام توصیه نموده که برای پاک‌کردن نجاست، از دست چپ استفاده شود تا دست راست که مخصوص غذاخوردن است، پاک و تمیز بماند. همچنین شستن محل را پس از تمیزکردن، لازم گردانیده است.

برخی مردم از توجّه اسلام به امور مذکور تعجّب می‌کنند! امّا این موضوع برای کسی که آگاه به ارزش و منزلت اسلام است و ایمان دارد الله تعالی دین اسلام را کامل نمود و آن را به عنوان آیینی ابدی برای بشر تا روز قیامت تعیین کرد، عجیب نیست؛ آیین و روشی که فقط خیر را برای بندگان مسلمان به دنبال دارد. الله ـ می‌فرماید:

﴿ٱلۡیَوۡمَ یَئِسَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِۚ ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ [المائدة: 3]

«امروز کافران از آیین شما مأیوس شدند، بنابراین از آنان نترسید و از من بترسید، امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را [به عنوان] دین برایتان برگزیدم.»

بنابراین دورکردن نجاست -بإذن الله- باعث حفاظت انسان از بسیاری بیماری‌ها می‌شود و از انتقال بیماری‌های واگیر و عفونی فراوانی جلوگیری می‌کند.[24]

در کتاب «أسباب الشّفاء» چنین آمده است: «سال 1963م در کشور انگلیس و بهویژه در شهر "داندای"، بیماری حصبه فراگیر شد و ساکنان این شهر را وحشت شدیدی در برگرفت. همۀ نهادها و مردم تمام تلاششان را در زمینه‌های مختلف، برای توقّف انتشار این بیماری به کار گرفتند.

بالاخره دانشمندان تصمیم گرفتند که در رسانه‌ها به مردم هشدار دهند و آنان را از استفادۀ دستمال کاغذی در توالت‌ها منع کنند و سفارش کنند که مستقیماً از آب استفاده نمایند تا عفونت و ویروس این بیماری منتقل و منتشر نشود.

مردم فورا به این خواسته عمل کردند و در کمال تعجّب، انتشار ویروس مذکور متوقّف شد و توانستند آن را محدود سازند. مردم پس از شناخت این فایده، یاد گرفتند که برای نظافت، در عوض دستمال‌های کاغذی، از آب استفاده نمایند.

ما نمی‌دانیم که اگر این افراد می‌دانستند مسلمانان بیش از 1400 سال است این کار را انجام می‌دهند، چه می‌گفتند؟! و مسلمانان این کار را به سبب انتشار ویروس حصبه انجام نمی‌دهند، بلکه چون آفریدگار حصبه و سایر بیماری‌ها آنان را به آنچه باعث سلامتی و عافیتشان می‌شود، دستور داده و آنان هم شنیده و اطاعت کردند. الله تعالی می‌فرماید:

﴿أَلَا یَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِیفُ ٱلۡخَبِیرُ [الملک: 14]؛ «آیا کسی‌که [همۀ موجودات را] آفریده است، [از حال آنان] نمی‌داند؟ درحالی که او باریک‌بین و آگاه است.»»[25]

10- مضمضه

یعنی حرکت‌دادن و چرخاندن آب در دهان به هنگام وضو تا دهان پاک و تمیز شود.

دانش معاصر به این نتیجه رسیده که مضمضه دهان و حلق را در برابر عفونت‌ها حفاظت می‌کند و ترشّحات لثه را از بین می‌برد و نیز دندانها را سالم نگه‌ می‌دارد و آنها را از زواید غذایی باقی‌مانده در لابلای دندانها، تمیز می‌نماید.

فایدۀ دیگر مضمضه که بسیار هم مهم است، قوی‌کردن برخی از عضلات صورت، تر و تازه‌نگه‌داشتن چهره و حفاظت گردی آن است. این کار تمرینی مهم از دیدگاه متخصّصان تربیّت بدنی به شمار می‌رود و اگر تحریک عضلات دهان در زمان مضمضه، به درستی انجام شود، این تمرین تأثیر زیادی در آرامش روانی فرد دارد.[26]

گفتار دوم: مشروعیّت وضو

وضو نوعی طهارت و پاکی بهوسیلۀ آب و مربوط به صورت، دو دست و پاهاست. شستن این اعضا [علاوه بر مسح سر] فرایض وضو به شمار می‌روند.

وضو سنّت‌هایی نیز دارد؛ مانند گفتن «بسم الله» در ابتدای وضو، مسواک‌زدن قبل از آن، شستن دست‌ها [تا مچ] سه مرتبه در آغاز وضو، سه بار مضمضه‌کردن، سه مرتبه بینی‌افشاندن؛ یعنی خارج‌کردن آب بینی پس از استنشاق.

همچنین تیامن؛ یعنی ابتدا شستن اعضای سمت راست، خلال‌کردن میان انگشتان، مسح دو گوش و میانه‌روی در استفاده از آب.[27]

الله ـ می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَکُمۡ وَأَیۡدِیَکُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِکُمۡ وَأَرۡجُلَکُمۡ إِلَى ٱلۡکَعۡبَیۡنِۚ [المائدة: 6]

«ای کسانی ‌که ایمان آورده‌اید! وقتی برای نماز برخاستید، پس صورت خود و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید و سرتان را مسح کنید و پاهایتان را تا دو قوزک [بشویید].»

پیامبر ج فرمودند: «لاَ یَقْبَلُ اللَّهُ صَلاَةَ أَحَدِکُمْ إِذَا أَحْدَثَ حَتَّى یَتَوَضَّأَ»[28]؛ «الله تعالی نماز هیچ‌یک از شما را نمی‌پذیرد زمانی که بی‌وضو شود تا اینکه [دوباره] وضو بگیرد.»

در احادیث بسیاری، جزئیّات وضو بیان شده و عالمان و فقیهان نیز در این باره به طور مفصّل سخن گفته‌اند و توضیح آنها در این تحقیق نمی‌گنجد. مراد ما بیان ارتباط وضو به نظافت بود، چون وضو دارای اسرار و حکمت‌هایی بوده و مرتبط به نظافت و بلکه سلامتی است.

در پاراگراف پیشین، مطالبی مختصر در این زمینه بیان گردید.

شایسته است که موارد زیر را یادآور شویم:

1.     وضو فقط به معنای شستن اعضای ظاهری و پاک‌کردن بدن چندین مرتبه در شبانه‌روز نیست.

بلکه اثر معنوی و روانی که انسان مسلمان پس از وضو آن را احساس می‌کند، بسیار عمیق و غیر قابل توصیف است؛ بهویژه زمانی که وضو به طور صحیح و کامل و با آگاهی از فضیلت آن انجام شود. وضو تأثیر فراوانی در زندگی مسلمان دارد و او را بیدار و زنده و نورانی می‌گرداند.[29]

2.     فرآیند شستن اعضایی که در وضو انجام می‌شود، از نظر بهداشتی و سلامت عمومی بسیار مهم و ضروری به شمار می‌رود، چون این اعضا – چنانکه پزشکان معتقدند- در معرض بسیاری از میکروب‌ها قرار دارند؛ میکروب‌هایی که در هر سانتی‌متر مکعب از هوا، میلیون‌ها تا از آنها وجود دارد و همواره بر جسم انسان از طریق پوست در مناطقی که پوشیده نیست، هجوم می‌آورند.

بر اثر وضو، تمامی این میکروب‌ها از سطح پوست محو و نابود می‌شوند؛ بهویژه زمانی که آب به طور کامل و صحیح بر روی اعضا ریخته شود؛ یعنی همان‌گونه که پیامبر ج توصیه نمودند و روش ایشان بود. در نتیجۀ این کار، پس از وضو دیگر اثری از چرک و میکروب بر روی بدن باقی نمی‌ماند مگر آنچه الله تعالی بخواهد.[30]

3.     شستن صورت و دست‌ها تا آرنج تأثیر فراوانی در پاک‌کردن گرد و غبار و میکروب‌ها و نیز پاکسازی عرق از سطح پوست دارد. همچنین موادّ روغنی و چربی‌های ناشی از ترشّح غدد پوستی را از بین می‌برد.

معمولا این مناطق محلّ مناسبی برای رشد و زندگی و زیاد‌شدن میکروب‌هاست.[31]

4.     شستن پاها در هنگام وضو و ریختن آب به طور صحیح و کامل تأثیر فراوانی در نظافت و توان و آرامش انسان دارد، چون پاها در آسایش و راحتی سایر اعضای بدن نقش دارند.

این مورد از اسرار احساس آرامشی است که پس از وضو، به فرد مسلمان دست می‌دهد.[32]

5.     از لحاظ علمی، به اثبات رسیده که گردش خون در اندام فوقانی دستان و بازوها و نیز اندام تحتانی پاها و ساق‌ها، ضعیف‌تر از گردش خون در سایر اعضای بدن است، زیرا از مرکز پمپاژ و تنظیم‌کنندۀ خون؛ یعنی قلب دورند، بنابراین شستن این اعضا به هنگام وضو، گردش خون را تقویت می‌کند و سبب نظافت، نشاط و شادابی بدن می‌گردد.

همچنین ثابت شده که اشعّۀ خورشید؛ بهویژه اشعّۀ فرابنفش تأثیر در ایجاد سرطان پوست دارد و این تأثیر بر اثر وضوی مداوم، به شدّت محدود یافته و کاهش می‌یابد، چون همواره سطح پوست را مرطوب نگه می‌دارد؛ خصوصاً مناطقی که در معرض اشعّۀ خورشید قرار دارند، و باعث می‌شود که سلول‌های لایه‌های سطحی و داخلی پوست از تأثیرات و نتایج مضر این اشعّه، سالم و محفوظ بمانند.[33]

گفتار سوم: مشروعیّت غسل

غسل یعنی شستن تمامی بدن بهوسیلۀ آب. الله ـ می‌فرماید:

﴿وَإِن کُنتُمۡ جُنُبٗا فَٱطَّهَّرُواْۚ [المائدة: 6]

«و اگر جنب [ناپاک] بودید، پس خود را پاک سازید [و غسل کنید].»

﴿وَیَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡمَحِیضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِی ٱلۡمَحِیضِ وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطۡهُرۡنَۖ فَإِذَا تَطَهَّرۡنَ فَأۡتُوهُنَّ مِنۡ حَیۡثُ أَمَرَکُمُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِینَ وَیُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِینَ [البقرة: 222]

«و از تو دربارۀ حیض [عادت ماهانۀ زنان] می‌پرسند، بگو آن پلید و زیانبار است. پس در حالت قاعدگی از زنان کناره‌گیری کنید و با آنان نزدیکی نکنید تا پاک شوند، سپس هنگامی‌ که پاک شدند و غسل کردن،د از همان جا که الله به شما فرمان داده، با آنان آمیزش کنید. همانا الله تعالی توبه‌کنندگان را دوست ‌دارد و [نیز] پاکان را دوست ‌دارد.»

غسل در میان تمامی ملّت‌ها رواج داشته و در طول تاریخ، انسان به اهمّیت فراوان پاک‌کردن بدن از طریق غسل پی برده و بسیاری از بیماری‌ها را بدین وسیله درمان نموده است.

امّا به گواه تاریخ، تنظیم و معرّفی این مورد در هیچ دینی همچون دین اسلام -دینی که الله متعال آن را خاتم ادیان گرداند- نبوده است.

اگر انسان محقّق بخواهد که تمامی متون شرعی و شروح عالمان در این زمینه را بررسی نماید، موارد بسیاری بیان خواهد شد که نشان از بزرگی دین اسلام و دقیق‌بودن احکامش در این موضوع دارد، چنانکه در سایر مسائل نیز همین گونه است.

غسل واجب می‌شود اگر منی انسان با جهش و لذّت خارج شود یا دو محلّ ختنه [سر آلت تناسلی مرد و زن] با یکدیگر تماس داشته باشند، و نیز پس از قطع خون حیض [عادت ماهانۀ زن] و نفاس [خونریزی زایمان] و زمانی که فرد کافری مسلمان شود.

در برخی موارد غسل مستحب است و پاداش دارد، امّا اگر فردی آن را انجام ندهد، گناهی بر وی نیست و مورد ملامت قرار نمی‌گیرد؛ مانند غسل روز جمعه، عیدین، احرام، ورود به مکّه و روز عرفه.[34]

به طور خلاصه، آنچه دربارۀ وضو بیان شد و گفته می‌شود، در مورد غسل نیز صدق می‌کند، امّا غسل بیشتر باعث نظافت و سلامتی انسان می‌گردد.

گفتار چهارم: تشویق اسلام بر نظافت عمومی

متون فراوانی دربارۀ نظافت خانه‌ها، راه‌ها، لباس‌ها و امثال آن بیان شده است؛ از جمله:

1.     دورکردن اسباب آزار و اذیّت مردم از میان راه‌ها، شاخه‌ای از شاخه‌های ایمان است. ابوهریره س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «الْإِیمَانُ بِضْعٌ وَسَبْعُونَ -أَوْ بِضْعٌ وَسِتُّونَ - شُعْبَةً، فَأَفْضَلُهَا قَوْلُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَأَدْنَاهَا إِمَاطَةُ الْأَذَى عَنِ الطَّرِیقِ، وَالْحَیَاءُ شُعْبَةٌ مِنَ الْإِیمَانِ»[35]؛ «ایمان هفتاد و چند -یا شصت و چند- شاخه دارد؛ برترین آنها کلمۀ "لاإله إلّا الله" و پایین‌ترینشان دورکردن اذیّت از میان راه است و حیا بخشی از ایمان به شمار می‌رود.»

2.     ادرارکردن در آب راکد و بی‌حرکت ممنوع است: جابر س نقل می‌کند که پیامبر ج مردم را از ادرارکردن در آب راکد نهی کردند.[36]

ابوهریره س روایت نموده که پیامبر ج فرمودند: «لَا تَبُلْ فِی الْمَاءِ الدَّائِمِ الَّذِی لَا یَجْرِی ثُمَّ تَغْتَسِلُ مِنْهُ»[37]؛ «در آب دائم [و راکدی] که جاری نیست، ادرار نکن [که] سپس از آن برای غسل و ... استفاده می‌کنی [یعنی آن را برای غسل و .. نیاز داری].»

در دو روایت فوق، رسول الله ج از ادرارکردن در آب ثابت و بی‌حرکت منع کردند، چون ادرار سبب پلیدی و کثیفی آن می‌شود. مدفوع‌کردن و استنجاء بهوسیلۀ آب راکد هم همین حکم را دارد و حرام است.[38]

3.     غسل‌کردن در آب راکد نیز حرام است: ابوهریره س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمودند: «لَا یَغْتَسِلْ أَحَدُکُمْ فِی الْمَاءِ الدَّائِمِ وَهُوَ جُنُبٌ»[39]؛ «هیچ یک از شما درحالی که جنب [ناپاک] است، در آب دائم [و ثابت] غسل نکند.»

مطالبی کوتاه دربارۀ نظافت از دیدگاه اسلام بیان گردید.




[1]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 261. در کتاب، شمارۀ 216 آمده است. [مترجم]

[2]- نک: صحیح مسلم بشرح النّووی، ج 3، ص 149؛ بهجة قلوب الأبرار فی شرح جوامع الأخبار، عبدالرّحمان سعدی، ص 81.

[3]- نک: بهجة قلوب الأبرار فی شرح جوامع الأخبار، ص 82.

[4]- روائع الطّبّ الإسلامی، ج 1، صص 73- 74

[5]- بهجة قلوب الأبرار، ص 82.

[6]- روائع الطّبّ الإسلامی، ج 1، ص 74.

[7]- نک: لسان العرب، ج 10، ص 446؛ صحیح مسلم بشرح النّووی، ج 3، ص 142.

[8]- نک: بهجة قلوب الأبرار، ص 81؛ روائع الطّبّ الإسلامی، ج 2، ص 4.

[9]- الأم، امام شافعی /، ج 1، ص 23؛ مسند احمد، ج 6، صص 47، 62 و 124.

[10]- نک: بهجة قلوب الأبرار، ص 81.

[11]- أسباب الشّفا من الأسقام والأهواء، ابواسحاق عراقی، ص 40.

[12]- نک: صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 257.

[13]- صحیح مسلم بشرح النّووی، ج 3، ص 150.

[14]- همان، ص 149.

[15]- همان، ص 148.

[16]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 258.

[17]- صحیح مسلم بشرح النّووی، ج 3، صص 148- 149.

[18]- روائع الطّبّ الإسلامی، ج 1، ص 72.

[19]- همان.

[20]- نک: بهجة الأبرار، ص 82.

[21]- زاد المسیر، ابن جوزی، ج 3، ص 501.

[22]- دارقطنی، شمارۀ حدیث: 7؛ آلبانی / در إرواء الغلیل، شمارۀ حدیث: 280، این روایت را صحیح دانسته است.

[23]- نک: أسباب الشّفاء من الأسقام والأهواء، ص 35.

[24]- همان، ص 36.

[25]- همان.

[26]- همان، ص 40.

[27]- نک: فقه السّنّة، سیّد سابق، ج 1، ص 38.

[28]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6554؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 225.

[29]- نک: أسباب الشّفاء، ص 39.

[30]- همان، ص 41.

[31]- نک: صحیح مسلم بشرح النّووی، ج 1، ص 105.

[32]- نک: أسباب الشّفاء، ص 41.

[33]- نک: همان.

[34]- نک: صحیح مسلم بشرح النّووی، ج 1، صص 219- 236؛ فقه السّنّة، سیّد سابق، ج 1، صص 59- 66.

[35]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 9؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 35.

[36]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 281.

[37]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 239؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 282.

[38]- نک: توضیح الأحکام، ج 1، ص 129.

[39]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 283.

مبحث اول: اسلام و سلامت عمومی

مبحث اول:
اسلام و سلامت عمومی

در مبحث مربوط به نتایج باور و یقین به ارکان ششگانۀ ایمان و نیز در مبحث ارکان اسلام و تأثیر آن بر حفظ سلامت جسمی و روحی، اشاره‌ای به دیدگاه اسلام دربارۀ سلامت و توجّه به آن و بیان عوامل و اسباب سلامتی و بهداشت شد.

همچنین در مبحث پیامد گناهان و آثار مخرّب آن بر سلامتی و روان انسان، مطالبی در این باره مطرح گردید و بیان شد که ترک گناه سلامت و آرامش آدمی را تضمین و تثبیت می‌نماید. و سایر مواردی که در فصل‌های پیشین به آنها اشاره شد.

این مبحث تکملۀ مطالب قبلی و تبیین بیشتر موضوع مذکور است. در قرآن کریم و سنّت نبوی، اشارات و ارشاداتی در مورد حفظ سلامتی آمده است؛ از جمله:

1- دین اسلام به میانه‌روی در خوردن و نوشیدن توصیه نموده است

تأثیر این مورد بر حفظ سلامتی و دچارنشدن به بیماری‌ها بر کسی پوشیده نیست. امّا خودداری از خوردن و نوشیدن یا ترک آنچه بدن به آن نیاز دارد، باعث نابودی یا بیماری می‌شود.

همان گونه که زیاده‌روی در خوردن و نوشیدن از بزرگ‌ترین عوامل بیماری‌های مختلف است.

بنابراین میانه‌روی در این زمینه سبب سلامتی و حفاظت از بیماری‌ها -بإذن الله تعالی- می‌شود و آیۀ زیر به همین مطلب اشاره دارد:

﴿وَکُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْ [الأعراف: 31]

«و بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید.»

عالمی می‌گوید: «الله متعال تمامی دانش پزشکی را در همین عبارت، مختصر و جمع نموده است.»[1]

حدیثی از پیامبر ج در این زمینه نقل شده که ایشان از پرخوری منع کرده و فرمودند: «مَا مَلأَ ابْنُ آدَمَ وِعَاءً شَرًّا مِنْ بَطْنِهِ، حَسْبُ ابْنُ آدَمَ أُکُلاتٍ یُقِمْنَ صُلْبَهُ، فَإِن کَانَ لابُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَثُلُثٌ لِنَفَسِهِ»[2]؛ «انسان هیچ ظرفی را که بدتر از شکمش باشد، پر نکرده است. برای آدمی چند لقمه کافی است تا کمر [یا بدن] او را نگهدارد. و اگر چاره‌ای جز خوردن نداشته باشد، باید یک سوم [شکم] برای طعامش، یک سوم برای آبش و یک سوم هم برای تنفّسش تعیین گردد.»

2- وجود اشاراتی فراوان برای حفظ سلامتی

مثلاً دین اسلام نوشیدن شراب را حرام دانسته و روشن است که شراب ضررهای زیادی بر سلامتی انسان دارد؛ قلب را ضعیف، کلّیه‌ها را خراب و کبد را پاره می‌کند و زیانهای مختلف دیگری نیز دارد.

دین اسلام امور فحشا؛ مانند زنا و لواط را حرام کرده و قطعاً این کارها ضررهای بسیاری دارند؛ از جمله ضررهای بهداشتی و سلامتی که در دورۀ معاصر موارد بسیاری از آنها کشف شده است؛ مانند بیماری سیفلیس، سیلان منی، هرپس، ایدز و امثال آن.

علاوه بر این، اسلام گوشت خوک را ممنوع و حرام دانسته، و در زمان معاصر دانشمندان به این نتیجه رسیده‌اند که گوشت خوک سبب بیماری‌های جسمی فراوانی می‌شود؛ بویژه ایجاد کرمک و بیماری پیلونفریت و انواع عفونت که تأثیر آنها بر انسان بسیار شدید است و بسا اوقات باعث مرگ آدمی می‌شوند.[3]

همچنین اسرار وضو که باعث حفاظت انسان از بیماری‌های دهان و دندان و بینی می‌شود و بلکه یکی از مهم‌ترین موانع سل ریوی است و برخی از پزشکان معتقدند که مهم‌ترین راه انتقال و ایجاد این بیماری زهرآگین و مخرّب، بینی است و اگر بینی انسان در روز، 15 مرتبه شسته شود، انتظار می‌رود که انگل و میکروب‌های این ویروس کشنده و ویرانگر باقی نماند و به همین سبب، بیماری مذکور در میان مسلمانان بسیار اندک، ولی در بین غیرمسلمانان و کشورهای غربی و اروپایی و ... بسیار زیاد است.

چون مسلمانان در هر روز، 5 بار برای نماز وضو می‌گیرند و فرد مسلمان در هر مرتبه، یک یا دو یا سه مرتبه بینی خود را می‌شوید.[4]

در ادامه، مطالب بیشتری دربارۀ اسرار و فواید وضو بیان خواهد شد.

3- ورود متون بسیاری دربارۀ مشروعیّت درمان و راهنمایی و ارشاد مردم بر این کار

علاوه بر مطالبی که قبلاً بیان شد، الله ﻷ می‌فرماید:

﴿مِنۡ أَجۡلِ ذَٰلِکَ کَتَبۡنَا عَلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ أَنَّهُۥ مَن قَتَلَ نَفۡسَۢا بِغَیۡرِ نَفۡسٍ أَوۡ فَسَادٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ ٱلنَّاسَ جَمِیعٗا وَمَنۡ أَحۡیَاهَا فَکَأَنَّمَآ أَحۡیَا ٱلنَّاسَ جَمِیعٗاۚ وَلَقَدۡ جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُنَا بِٱلۡبَیِّنَٰتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُم بَعۡدَ ذَٰلِکَ فِی ٱلۡأَرۡضِ لَمُسۡرِفُونَ [المائدة: 32]

«به همین سبب، بر بنی‌اسرائیل مقرّر داشتیم که هرکس انسانی را بدون اینکه مرتکب قتل نفس یا فسادی در زمین شده باشد، بکشد، چنان است که گویی همۀ مردم را کشته و هرکس انسانی را از مرگ نجات دهد، چنان است که گویی همۀ مردم را زنده کرده است. و قطعاً پیامبران ما، با دلایل روشن به نزدشان آمدند، [امّا] بازهم بسیاری از آنان پس از آن، در روی زمین تجاوز و اسراف کردند.»

در توضیح آیۀ فوق باید گفت الله تعالی فردی را که برای زنده‌نگهداشتن بشر و نجات انسانها از نابودی تلاش نماید، توصیف و تحسین کرده است.

و روشن است که دانش پزشکی در بسیاری از موارد باعث نجات انسان از نابودی حتمی می‌شود. در بسیاری از بیماری‌ها که نیاز به درمان یا پرهیز یا جرّاحی دارند، گاهی اوقات بیمار تهدید به مرگ می‌شود اگر درمان نگردد. بنابراین زمانی که پزشک این امور را در نظر می‌گیرد و بیمار – بإذن الله- شفا می‌یابد، در حقیقت باعث نجات جان یک نفر شده و از افرادی که الله متعال آنان را در این آیه توصیف می‌نموده است، به شمار می‌رود.

این مطلب اشاره به دانش پزشکی و فضیلت آن دارد.[5]

4- ارشاد و سفارش مردم به جرّاحی پزشکی

سنّت نبوی کار مزبور را جایز دانسته و آن را مشروع می‌داند. این مطلب با توجّه به بسیاری از احادیث نبوی روشن می‌گردد؛ از جمله احادیثی که دربارۀ حجامت آمده است. از ابن عبّاس ب روایت شده که پیامبر ج سرشان را حجامت کردند.[6]

همچنین نقل شده که جابر بن عبدالله س به عیادت بیماری رفت و به او گفت: «چرا حجامت نمی‌کنی؟» من از رسول الله چنین شنیدم: «إِنَّ فِیها شِفَاءً»[7]؛ «قطعاً حجامت [سبب] شفاست.»

در دو روایت فوق صراحتاً بیان شده که درمان از طریق حجامت، مشروع و جایز است. حجامت یعنی پاره‌کردن و شکاف موضعی معیّن از بدن و مکیدن و کشیدن خون فاسد. بنابراین شکاف بدن و بیرون‌کردن عضو فاسد و بی‌فایده جایز است؛ فرقی نمی‌کند که عضو یا کیسه‌ای آبدار یا توده و ... باشد.[8]

در دورۀ معاصر، حجامت نوعی جرّاحی کوچک پزشکی به شمار می‌رود و برای درمان بسیاری از بیماری‌ها و عفونت‌ها انجام می‌شود.[9]

از جابر بن عبدالله ب نقل شده که پیامبر ج پزشکی را نزد أبیّ بن کعب س فرستادند و او یکی از رگ‌هایش را برید و سپس آن را سوزاند.[10]

بر این اساس، رسول الله ج کار پزشک را بر بریدن رگ و داغ‌کردن آن تأیید نمودند.

رگ‌زدن نوعی درمان است و در جراحی‌های پزشکی معاصر صورت می‌گیرد؛ یعنی در حالت گرفتگی رگ‌ها یا وجود بیماری و آفتی که نیاز به بریدن رگ باشد.[11]

و سایر احادیث فراوانی که در این زمینه بیان شده است.[12]

5- پیامبر ج مردم را تشویق به فراگیری علم پزشکی و پیشرفت در آن کردند

از بارزترین دلایل موجود، این حدیث پیامبر ج است که فرمودند: «مَا أَنْزَلَ اللَّهُ دَاءً إِلَّا أَنْزَلَ لَهُ شِفَاءً»[13]؛ «هر نوع بیماری [و مرضی] که الله تعالی مقدّر کرده است، قطعاً شفا [و درمانی] نیز برای آن تعیین نموده است.»

«أَنْزَلَ» به معنای «قدَّر»؛ یعنی مقدّر و تعیین نموده است.

شیخ عبدالرّحمان سعدی / در شرح این حدیث می‌گوید: «عمومیّت حدیث مذکور بیانگر آن است که تمامی بیماری‌ها درمان دارند؛ از طریق پیشگیری یا درمان کامل و یا کاهش آن.

حدیث مذکور مردم را تشویق به فراگیری دانش پزشکی نموده، همان‌گونه که فراگیری علوم شرعی برای درمان قلوب لازم است، و این کار از اسباب و عوامل مفید به شمار می‌رود.

تمامی اصول و جزئیّات پزشکی شرح این حدیث هستند، چون شریعت به ما خبر داده که همۀ بیماری‌ها درمان دارند و از این رو، شایسته است که آنها را فرا گیریم و بشناسیم و پس از آن، عمل نموده و آنها را اجرا سازیم.»[14]

همچنین حدیث مذکور نشان می‌دهد که نباید از درمان بیماری ناامید شد، زیرا مسبِّب اسباب -یعنی الله متعال- برای هر بیماری و مرضی، درمان و دارویی تعیین نموده است.

بسیاری از مردم گمان می‌کردند که برخی بیماری‌ها درمان ندارند، امّا زمانی که دانش پزشکی پیشرفت نمود و مردم به نتایجی دست یافتند، به صحّت و صداقت این حدیث پی بردند.[15]

6- کمک دانشمندان مسلمان به توسعه و پیشرفت علم پزشکی

اروپائیان قرون وسطی، چندین سال در تاریکی جهل بودند و این دوره، عصر رکود و ضعف تمدّن آنان به شمار می‌رود.

در همان زمان، کشورهای اسلامی از لحاظ علمی بسیار شکوفا و پررونق گشتند، به گونه‌ای که محلّ تجمّع جویندگان علم و معرفت؛ بهویژه از کشورهای اروپایی شدند و آنان قصد آموزش و فراگیری معارف و فنونی که مسلمانان در آنها ماهر بودند را داشتند.

چشمه‌های شناخت و آگاهی بر دستان دانشمندان بزرگ مسلمانان در علوم و معارف مختلف شکل گرفت و حتّی شامل علم پزشکی، ریاضی، ستاره‌شناسی و ... نیز می‌شد.

این دستان امانتدار مهار تمدّن علمی را در اختیار گرفتند و آن را با افکار تیز و بی‌نظیر خود که با معنویّت قرآن و سنّت، صیقل و جلا یافته بود، به پیش بردند و به اوج و بلندای مجد و برتری رسیدند.[16]

دکتر محمّد مختار شنقیطی حفظه الله می‌گوید: «یکی از رشته‌هایی که مسلمانان در این دوران طلایی به آن دست یافتند و متبحّر و متخصّص شدند، دانش پزشکی با انواع گرایش‌هایش؛ از جمله جرّاحی پزشکی بود.

در سده‌های نخستین اسلامی، جرّاحی پزشکی کاری بی‌ارزش به شمار می‌رفت و پزشکان مسلمان در ابتدا از انجام این کار سر باز می‌زدند و آن را «کار دست» می‌نامیدند و این کار در آن زمان، حرفۀ حجامت‌کنندگانی بود که تحت نظارت و ارشادات پزشکان، کار داغ‌کردن و خون‌گیری و حجامت و قطع عضو را انجام می‌دادند.

دیری نپایید که پزشکان مسلمان در حوزۀ جرّاحی پزشکی ماهر شدند و به رشد و توسعۀ آن کمک نمودند تا اینکه کاملاً دقیق و زبردست گشتند. این کار با فضل و توفیق الهی و پس از آن، با تلاش‌های مخلصانۀ آنان در جنبه‌های مختلف دانش پزشکی شکل گرفت تا به این مرحله رسید.»[17]

وی در ادامه می‌گوید: «مسلمانان نخستین افرادی بودند که در زمینۀ جرّاحی پزشکی، مطالبی را در بخش‌هایی از کتاب‌های پزشکی خویش نگاشتند و سپس تألیفات مستقلّی را در این باره نوشتند و با اسلوبی علمی و جذّاب بحث و پژوهش نمودند.

آنان در این کتاب‌ها، انواع مختلفی از جرّاحی پزشکی را که قبلا کشف و بررسی نشده بود را بیان کردند و برای نخستین بار در تاریخ، مراحل و درجات آن را در کتاب‌هایشان آوردند. برخی از انواعی که بررسی نمودند، از این قرار است:

1.     فرایند سنگ‌شکنی در مثانه؛

2.     روند بستن و آتل‌بندی شکستگی‌های بینی؛

3.     طریقۀ بازکردن نای؛

4.     عمل لوزه‌ها؛

5.     عمل ورم موجود در کام یا زبان کوچک؛

6.     فرآیند برش گوشتی که در گوش رشد می‌کند؛

7.     روند سوراخ‌کردن گوش‌های بسته.

علاوه بر این اکتشافات و بیان آنها برای اولین بار در تاریخ بشر، می‌بینیم که اطّلاعات بسیار مهمّی دربارۀ جرّاحی داده‌اند و نخستین افرادی به شمار می‌روند که این مطالب را بیان کرده‌اند؛ مثلاً جداساختن تومورهای بدخیم -سرطانی- و برآمدگی‌ها و زواید گوشتی، به گونه‌ای که نشانه‌هایی تعیین نموده‌اند تا پزشک بتواند بهوسیلۀ آنها به نوع تومور پی ببرد و بداند که آیا بدخیم و قابل اجتناب است یا از زواید گوشتی بوده و بهوسیلۀ جرّاحی درمان می‌شود.»[18]

سپس شیخ محمّد مختار شنقیطی اسامی تعدادی از پزشکان مسلمان که در بسیاری از زمینه‌های پزشکی متبحّر و صاحب‌نظر بوده‌اند را نام می‌برد؛ همچون عبدالملک بن زهر[19] و رازی.[20]

در ادامه، مطالبی طولانی دربارۀ زهراوی و تلاش وی در زمینۀ علم پزشکی و جرّاحی و تألیف در این باره و بهره‌گرفتن جرّاحان اروپایی و ... از نظریّات و تألیفات وی در چندین قرن، آورده است.

همچنین با نام‌بردن یکی از مقالات زهراوی، می‌گوید که وی در این مقاله، از علم جرّاحی سخن گفته و جرّاحی‌های نو و عجیبی را بیان می‌کند که قبلاً کسی آنها را انجام نداده و در این زمینه چیزی نوشته نشده است.

سپس از تلاش‌های وی برای جرّاحی چشم، بینی، گوش، حنجره، دهان، دندان، استخوانهای فک گفته و نیز اینکه او برای نخستین بار از فرآیند سنگ‌شکنی سخن گفت.

همچنین از تلاش وی برای درمان فتق و تورّم غدّۀ تیروئید نام برده است.[21]

دکتر شنقیطی سخنش دربارۀ زهراوی و خدمات او در حوزۀ پزشکی را با آوردن سخنان برخی افراد دربارۀ وی به پایان می‌برد؛ مثلاً از قول دکتر سیمون حایک می‌آورد که: «گای دی شولیاک [1267- 1300م] از زهراوی تأثیر پذیرفت و پس از این جرّاح فرانسوی، زنجیرۀ بزرگی از جرّاحان فرانسوی و دیگران شکل گرفت و به وجود آمد.

وی بر جرّاحانی که پس از او آمدند، بسیار تأثیر گذاشت. او با پیروی از زهراوی، استفادۀ از آفت‌کش‌ها را رها کرد و به استفاده از پمادها و روغن و فتیله روی آورد.»[22]

پس به این نمونه؛ یعنی زهراوی دقّت نما و آثارش را بررسی کن با وجود اینکه بیش از هزار سال از وفاتش می‌گذرد و او در اندلس و پس از سال 400 هـ وفات نمود.[23]

7- از دیدگاه فقیهان، حفظ سلامتی یکی از مقاصد و اهداف شریعت است

زیرا در تمامی احکام اسلامی به این هدف -یعنی حفظ بدن و سلامتی آن- بسیار توجّه شده و بلکه رکنی اساسی به شمار می‌رود.

به همین سبب، یکی از مهم‌ترین دعاهای پیامبر ج این بود که از الله تعالی درخواست عافیت ‌داشتند و بلکه آن را از لحاظ درجه و اهمّیت، پس از نعمت ایمان می‌دانستند. ایشان فرمودند: «اسْأَلُوا اللَّهَ العَفْوَ وَالعَافِیَةَ، فَإِنَّ أَحَدًا لَمْ یُعْطَ بَعْدَ الیَقِینِ خَیْرًا مِنَ العَافِیَةِ»[24]؛ «از الله تعالی درخواست بخشش و عافیت نمایید، همانا به هیچ کس، پس از یقین [و ایمان، نعمتی] بهتر از عافیت و [سلامتی] داده نشده است.»

همچنین این‌گونه دعا می‌کردند: «اللَّهُمَّ عَافِنِی فِی بَدَنِی، اللَّهُمَّ عَافِنِی فِی سَمْعِی، اللَّهُمَّ عَافِنِی فِی بَصَرِی، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ»[25]؛ «پروردگارا! جسم، گوش و چشم مرا سالم بدار، فقط تو معبود [بر حق و قابل ستایشی].»

پزشک محمّد نزار دقر می‌گوید: «دیدگاه اسلام دربارۀ سلامتی با مفهوم معاصر آن همخوانی دارد؛ سلامتی از نظر پزشکی معاصر و جدید فقط به معنای خالی‌بودن از آفت‌ها و بیماری‌ها نیست، بلکه علاوه بر آن، نیاز است که اعضای فرد برای انجام تکالیفشان قدرت داشته باشند و باعث شوند که وی در برابر عوامل بسیاری از بیماری‌ها مقاومت نماید.

بدون تردید این همخوانی و تطابق با آنچه پیامبر رحمت و مهربانی ج فرمودند، بسیار عجیب است؛ ایشان می‌فرمایند: «الْمُؤْمِنُ الْقَوِیُّ، خَیْرٌ وَأَحَبُّ إِلَى اللهِ مِنَ الْمُؤْمِنِ الضَّعِیفِ»[26]؛ «مؤمن قوی بهتر و محبوب‌تر در نزد الله متعال از مؤمن ضعیف است.»

8- اسلام پیش از آفرینش و تولید مثل، به سلامتی انسان اهمّیت داده است

چون ارشاد نموده که شریک خوبی -زن یا مرد- برای زندگی انتخاب شود تا نسلی سالم تولید نمایند.

پیامبر ج فرمودند: «تَخَیَّرُوا لِنُطَفِکُمْ»[27]؛ «[بهترین و پاک‌ترین زنان] را برای نطفه‌های خود انتخاب کنید.»

علاوه بر این، تشویق و سفارش به شیردهی نموده و تأکید کرده که در صورت امکان، مدّت شیردهی طولانی گردد تا نوزاد عناصر ایمنی و رشد طبیعی و لازم را کسب نماید؛ عناصری که در شیردهی و تغذیۀ مصنوعی وجود ندارد.

الله ﻷ می‌فرماید:

﴿۞وَٱلۡوَٰلِدَٰتُ یُرۡضِعۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ حَوۡلَیۡنِ کَامِلَیۡنِۖ [البقرة: 233]

«و مادران [باید] فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند.»[28]

9- بیان برخی از امور درمانی

دین اسلام از طریق وحی، مسلمانان را متوجّه آنچه برایشان فایده دارد، نموده است، چنانکه پیامبر ج فرمودند: «عَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الحَبَّةِ السَّوْدَاءِ؛ فإِنَّ فِیها شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ»[29]؛ «بر شما باد که از این دانۀ سیاه [سیاهدانه] استفاده کنید، چون شفای هر دردی در آن است.»

علاوه بر این، قرآن کریم مردم را تشویق به پیشگیری که باعث حفظ سلامتی فرد و جامعه می‌شود، نموده است. الله تعالی می‌فرماید:

﴿وَلَا تُلۡقُواْ بِأَیۡدِیکُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُکَةِ [البقرة: 195]

«و خود را با دست خویش به هلاکت نیفکنید.»

در دین اسلام، نظام سلامت جهانی وجود دارد که می‌توان گفت بهترین و نخستین نظام در این زمینه است؛ یعنی تصویب قرنطینه در زمان پیدایش بیماری‌های واگیر؛ مانند طاعون و وبا. اسلام برای این نوع بیماری‌ها قوانین استوار و مفیدی تعیین نموده و پزشکی معاصر نیز آنها را تأیید کرده است. در صحیح بخاری و صحیح مسلم، از قول پیامبر ج چنین روایت شده است: «إِنَّ هَذَا الطَّاعُونَ رِجْزٌ سُلِّطَ عَلَى مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ، أَوْ عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ، فَإِذَا کَانَ بِأَرْضٍ فَلَا تَخْرُجُوا مِنْهَا فِرَارًا مِنْهُ، وَإِذَا کَانَ بِأَرْضٍ فَلَا تَدْخُلُوهَا»[30]؛ «همانا این طاعون عذابی است که بر [برخی] افراد پیش از شما یا علیه بنی‌اسرائیل مسلّط می‌شد، پس هرگاه در سرزمینی بود، به قصد فرار از آنجا بیرون نروید و زمانی که در سرزمینی واقع شد، وارد آنجا نشوید.»

دکتر محمّد دقر در توضیح این حدیث می‌گوید: «کسی که آگاه به اهمّیت و تأثیر قرنطینه در زندگی مردم است، ارزش و جایگاه نظام سلامت اسلامی را که از چندین قرن شکل گرفته است، می‌داند.»[31]

10- آداب غذاخوردن در دین اسلام، دارای اشارات بسیاری برای حفظ سلامتی است

دکتر محمّد دقر می‌گوید: «آداب غذاخوردن یکی از شاهکارهای سیرۀ بزرگ نبوی به شمار می‌رود و هدفش این بوده که انسان مسلمان غذایی پاک و خالی از هر نوع آلودگی مصرف نماید. دستور داده شده که با دست راست غذا بخورد و قبل و بعد از غذا، دستانش را بشوید و نیز از اسراف و پرخوری و مصرف غذاهای بسیار بر روی هم، دوری نماید.»

وی در ادامه چنین می‌آورد: «الله متعال در تبیین یکی از مهم‌ترین اهداف بعثت پیامبر ج می‌فرماید که ایشان اشیای طیّب و مفید را برا امّتش حلال نموده و چیزهای ناپاک و مضر را بر آنان حرام می‌گرداند. الله تعالی اهداف بعثت محمّد ج را برشمرده و می‌فرماید:

﴿وَیُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ [الأعراف: 157]؛

«و پاکیزه‌ها را برایشان حلال می‌گرداند و پلیدی‌ها را بر آنان حرام می‌کند».»[32]

دکتر دقر سخنش را ادامه داده و می‌گوید: «علاوه بر این، می‌توان گفت که بدون تردید تحریم شراب و استعمال دخانیات و موادّ مخدّر از مهم‌ترین کارهای دین پاک اسلام در زمینۀ پیشگیری است، چون پایبندی جامعه به دوری از این اشیای ناپاک باعث حفاظت آن از میکروب‌ها و ویروس‌های بسیاری از بیماری‌های کشنده و خطرزا می‌شود و نیز جنین‌ها را از ناهنجاری و افراد را از حوادث و اتّفاقات حفاظت می‌کند.»[33]

11- شریعت اسلام قوانینی را برای حفاظت از حوادثی که منجر به مرگ انسانها یا رسیدن ضرر به مردم می‌شود، تعیین کرده است

اسلام این قوانین را با اوامر و نواهی متعدّد و روشنی بیان نموده که هرکس آنها را رعایت کند، قطعاً سالم می‌ماند و در معرض نابودی و بیماری قرار نمی‌گیرد؛ به عنوان نمونه، رسول الله ج از خوابیدن و شب‌گذرانی مسافر در میان راه مردم نهی کردند. ابوهریره س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمودند: «وَإِذَا عَرَّسْتُمْ بِاللَّیْلِ، فَاجْتَنِبُوا الطَّرِیقَ، فَإنها مَأْوَى الْهَوَامِّ بِاللَّیْلِ»؛ «وقتی در شب برای استراحت و خواب اتراق نمودید، از راه دور شوید، چون آنجا در شب، محلّ حشرات موذی است.»

و بنا بر روایتی: «وَإِذَا عَرَّسْتُمْ، فَاجْتَنِبُوا الطَّرِیقَ، فَإنها طریقُ الدَّوَابِّ، وَمَأْوَى الْهَوَامِّ بِاللَّیْلِ»[34]؛ «هر گاه برای خواب و استراحت اتراق نمودید، از راه دور شوید که آنجا در شب، راه چهارپایان و محلّ [و پناهگاه] حشرات موذی است.»

همچنین پیامبر ج مردم را از خوابیدن بر سطح بدون حفاظ منع کردند.[35]

رسول الله ج نهی کردند از اینکه کسی آتشی شعله‌ور را رها کند و کنارش بخوابد؛ ایشان فرمودند: «لاَ تَتْرُکُوا النَّارَ فِی بُیُوتِکُمْ حِینَ تَنَامُونَ»[36]؛ «وقتی می‌خوابید، آتش را در خانه‌هایتان رها نکنید.»

مطالبی کوتاه دربارۀ توجّه اسلام به موضوع سلامتی بیان شد و إن شاء الله در مبحث پیش رو که مربوط به دیدگاه اسلام در مورد نظافت است، سخنان بیشتری در این زمینه مطرح خواهد گشت.


 



[1]- تذکرة السّامع والمتکلّم، ابن جماعه، ص 121.

[2]- مسند احمد، ج 4، ص 132؛ حاکم، ج 4، ص 121؛ آلبانی این روایت را در السّلسلة الصّحیحة، شمارۀ حدیث: 2265 و صحیح الجامع، شمارۀ حدیث: 5674، صحیح دانسته است.

[3]- نک: تعریف عام بدین الإسلام؛ رسائل الإسلام ورسل السّلام، صص 38- 39.

[4]- نک: همان، ص 45؛ الطّریق إلی الإسلام، صص 35- 36.

[5]- نک: أحکام الجراحة الطّبّیّة والآثار المترتّبة علیها، محمّد مختار شنقیطی، صص 85- 86.

[6]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 5373.

[7]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 5372.

[8]- نک: أحکام الجراحة الطّبّیّة، ص 88.

[9]- نک: الجراحة الصّغری، رضوان بابولی و أنطوان دولی، ص 24.

[10]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2207.

[11]- نک: أحکام الجراحة الطّبّیّة، ص 88.

[12]- نک: فصول مربوط به علم پزشکی در صحاح، سنن و ...؛ که احادیث فراوانی در این زمینه وارد شده است.

[13]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 5354.

[14]- بهجة قلوب الأبرار فی شرح جوامع الأخبار، عبدالرّحمان سعدی، صص 213- 214.

[15]- نک: همان، ص 214.

[16]- نک: أحکام الجراحة الطّبّیّة، ص 50.

[17]- نک: همان، صص 50- 51.

[18]- نک: أحکام الجراحة الطّبّیّة، صص 51- 52.

[19]- عبدالملک بن زهر در فاصلۀ میان سال‌های 484 و 487 هـ به دنیا آمد و در سال 557 وفات نمود. وی نخستین پزشک جرّاحی بود که جرّاحی سیستم تنفّسی را توصیف نمود؛ آن هم در کتاب بی‌نظیر پزشکی‌اش «التّیسیر فی المداواة والتّدبیر»؛ نک: أحکام الجراحة الطّبّیّة، ص 53.

[20]- ابوبکر محمّد بن زکریّا رازی به سال 254 هـ در ری متولّد شد و به سال 311 هـ در بغداد از دنیا رفت. وی برای اولین بار دربارۀ تفاوت خونریزی شریانی [سرخرگی] و خونریزی وریدی صحبت کرد و نیز در مورد جرّاحی شکستگی‌های کوچک و بزرگ. او نظریّات بسیار دقیق و صحیحی ارائه داد و همچنین از شیوه‌های توقّف خونریزی شریانی و کنترل آن سخن گفت؛ نک: أحکام الجراحة الطّبّیّة، ص 53.

[21]- نک: أحکام الجراحة الطّبّیّة، صص 54- 65.

[22]- همان، ص 65.

[23]- نک: جذوة المقتبس، حمیدی، صص 208- 209؛ أحکام الجراحة الطّبّیّة، ص 55.

[24]- سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: 3558؛ آلبانی در صحیح و ضعیف سنن التّرمذی، شمارۀ حدیث: 3558 می‌گوید: «این حدیث حسن و صحیح است.»

[25]- سنن ابی داود، شمارۀ حدیث: 5090؛ آلبانی در صحیح أبی داود، شمارۀ حدیث: 5090 چنین می‌آورد: «اسناد روایت مذکور حسن است.»

[26]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2664؛ نک: روائع الطّبّ الإسلامی، محمّد نزار دقر، ج 1، ص 2.

[27]- سنن ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 1968؛ آلبانی / در السّلسلة الصّحیحة، شمارۀ حدیث: 1067، این روایت را صحیح معرّفی کرده است.

[28]- نک: روائع الطّبّ الإسلامی، محمّد نزار دقر، ج 1، ص 3.

[29]- نک: همان.

[30]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 5398؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2218. عبارت فوق در صحیح مسلم آمده است.

[31]- روائع الطّبّ الإسلامی، ج 1، ص 3.

[32]- همان، ص 4.

[33]- همان.

[34]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1926.

[35]- سنن أبی داود، شمارۀ حدیث: 5041.

[36]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 5935؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2015.

مبحث سوم: اسلام و کار

مبحث سوم:
اسلام و کار

مقدّمه: جایگاه و مفهوم کار و عمل از دیدگاه اسلام

1- جایگاه کار در دین اسلام

اسلام دین عزّت و کرامت و دین برتری و منزلت و دین تلاش و کوشش است و نه دین خواری و تنبلی و تن‌آسایی.

از دیدگاه اسلام، عمل ارزشی فراوان و جایگاه متمایزی دارد و دین اسلام برای کار و تلاش، شیوه‌ای جذّاب و کامل ترسیم نموده که براساس تعادل و برابری میان حقوق کارگران و صاحبان کار است.

همچنین اسلام تأکید بر رعایت حقوق انسان و تکریم و ارزش وی دارد تا عضوی مفید در این دنیا باشد.

وضعیّت کار و اشتغال از اموری است که تمدّن اسلامی توجّه فراوانی به این موضوع نموده؛ آن هم با پیگیری تغییر و تحوّلاتش و همگام‌شدنش با احکام و ضوابط و توجّه بسیار بر رعایت نیازهای کارگر و کارفرما.

یکی از امتیازات سازمان کار در اسلام، اکرام کارگران و دعوت آشکار به کار حرفه‌ای و صنعت و اعتبار آن به عنوان وسیله‌ای مهم و باارزش برای هرکس که توانایی انجامش را دارد و نیز لحاظ‌کردن آن به عنوان صفتی از صفات مسلمانانی که زندگی شرافتمندانهای دارند، است.[1]

در پاراگراف‌های پیش رو، این مطلب روشن خواهد گشت.

2- مفهوم کار و عمل در اسلام و موارد مربوط به آن

در این گفتار، تعریف عمل و کار، موارد مربوط به آن و نیز اصطلاحاتی که مستقیماً با کار و صاحب کار ارتباط دارند، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

اصطلاحاتی مترادف و متداخل که مفاهیمی نزدیک به هم دارند؛ مانند صنعت، حرفه و مهنت.

أ- تعریف کار یا عمل: می‌توان مطلق کار را این‌گونه تعریف کرد: شیوۀ مباح و جایز کسب روزی حلال و ضروری برای ادامۀ زندگی که شامل تلاش انسان برای دسترسی به منفعتی خاص برای خود یا دیگران در برابر مزدی که می‌گیرد، است.

امکان دارد که این تلاش، فکری، دستی، فنّی، بدنی یا ... باشد؛ فرقی نمی‌کند که برای یک نفر یا شرکتی عمومی یا خصوصی صورت گیرد.

ب- تعریف صنعت: فعّالیتی که منجر به تولیدی محسوس و بازدهی اقتصادی می‌شود یا در خدمت منفعت معیّنی است.

ت- تعریف حرفه: یعنی هر کاری که انسان انجام می‌دهد و خواهان مهارتی معیّن و اکتسابی است و بسا اوقات، فقط یک نفر می‌تواند آن حرفه را انجام دهد.

ث- تعریف مهنت و شغل: این اصطلاح بیشتر بر منبع کسب روزی انسان اطلاق می‌شود؛ مثلاً می‌گویند: شغل فلانی این بوده یا اینکه فلانی مشغول این حرفه است.

بنابراین اصطلاحات فوق مستقیماً ارتباط به کارگر و منبع کسب روزی او در برابر کاری که به وی سپرده شده است، دارد، هرچند از لحاظ کابرد با یکدیگر متفاوتند. این اصطلاحات مفاهیمی نزدیک به هم داشته و همۀ آنها بهطور کل اشاره به کار دارند.[2]

پس از بیان جایگاه و مفهوم کار در اسلام، در گفتارهای پیش رو، دیدگاه و موضع دین اسلام نسبت به کار و تلاش بیان می‌گردد.

گفتار اول: دعوت اسلام به کار و تلاش

بدون تردید دین اسلام صراحتاً و به صورت تأکید، مردم را به کار و کوشش فرا خوانده و این دعوت در بسیاری از آیات قرآن و احادیث نبوی بیان شده است.

در ادامه، موضوع مزبور بیشتر روشن خواهد گشت.

أ- دعوت قرآن کریم به کار: آیات فراوانی از قرآن مجید تأکید بر جواز و اهمّیت کار و نیاز به آن کرده‌اند.

این آیات به صورت‌های متفاوتی بیان شده که نشان از جایگاه و ارزش کار در دین اسلام دارد. اکنون برخی از آیاتی که در این زمینه نازل شده است، بیان می‌گردد.

1.     آیاتی از قرآن کریم مردم را تشویق به رفتن و سیر و سفر در زمین و تلاش و پراکنده‌شدن برای کسب روزی حلال کرده است؛ الله ﻷ می‌فرماید:

﴿هُوَ ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ ذَلُولٗا فَٱمۡشُواْ فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُواْ مِن رِّزۡقِهِۦۖ وَإِلَیۡهِ ٱلنُّشُورُ [الملک: 15]

«او ذاتی است که زمین را برای شما رام گردانید، پس در گوشه و نواحی آن راه بروید و از روزی وی بخورید، و بازگشت [همه] بهسوی اوست.»

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَیۡعَۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩ فَإِذَا قُضِیَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ [الجمعة: 9-10]

«ای کسانی‌ که ایمان آورده‌اید! هنگامی‌ که در روز جمعه برای نماز، اذان گفته شد، به سوی [نماز و] ذکر الله بشتابید و خرید و فروش را رها کنید، اگر بدانید این برای شما بهتر است. سپس هنگامی‌ که نماز پایان یافت، [برای کسب رزق و روزی] در زمین پراکنده شوید و از فضل الله طلب کنید و الله متعال را بسیار یاد کنید تا رستگار شوید.»

﴿وَلَقَدۡ مَکَّنَّٰکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَجَعَلۡنَا لَکُمۡ فِیهَا مَعَٰیِشَۗ قَلِیلٗا مَّا تَشۡکُرُونَ [الأعراف: 10]

«و به راستی ما شما را در زمین اقتدار [و استقرار] دادیم و در آن، وسایل معیشت را برایتان قرار دادیم، چه اندک شکر گزاری می‌کنید!»

﴿وَجَعَلۡنَا ٱلنَّهَارَ مَعَاشٗا [النّبأ: 11]

«و روز را [موقعی] برای زندگی و معاش قرار دادیم.»

2.     قرآن مجید ارزش و منزلت کار و تلاش برای کسب روزی را والا گردانیده و آن را در ردیف عبادت‌های بزرگ قرار داده است، به گونه‌ای که این مطلب را همراه جهاد در راه الله تعالی آورده و الله ـ در توصیف مؤمنان می‌فرماید:

﴿وَءَاخَرُونَ یَضۡرِبُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ یَبۡتَغُونَ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَءَاخَرُونَ یُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۖ [المزّمّل: 20]

«و گروهی [دیگر] برای به دست‌آوردن فضل و نعمت الله در زمین سفر نموده و گروهی [نیز] در راه الله جهاد می‌کنند.»

3.     قرآن کار با دست را ستوده و آن را نعمتی سزاوار شکر دانسته است:

﴿لِیَأۡکُلُواْ مِن ثَمَرِهِۦ وَمَا عَمِلَتۡهُ أَیۡدِیهِمۡۚ أَفَلَا یَشۡکُرُونَ [یس: 35]

«تا از میوۀ آن و [از] کارکرد دست‌هاى خودشان بخورند، آیا باز [هم] سپاس نمى‏گزارند؟!»

4.     قرآن کریم بسیاری از صنعت‌های ضروری زندگی را یادآور شده است؛ چنانکه در آیۀ زیر می‌خوانیم:

﴿وَأَنزَلۡنَا ٱلۡحَدِیدَ فِیهِ بَأۡسٞ شَدِیدٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ [الحدید: 25]

«و آهن را نازل کردیم که در آن نیرویی سخت و منافعی برای مردم است.»

همچنین الله متعال بر پیامبرش؛ داود ÷ منّت گذاشته و می‌فرماید:

﴿وَأَلَنَّا لَهُ ٱلۡحَدِیدَ١٠ أَنِ ٱعۡمَلۡ سَٰبِغَٰتٖ وَقَدِّرۡ فِی ٱلسَّرۡدِۖ [سبأ: 10-11]

«و آهن را برای او نرم کردیم. [و به وی دستور دادیم] که زره‌های بلند [و فراخ] بساز و در بافتن [حلقه‌ها] اندازه نگه دار.»

سابغات به معنای زره‌هاست. همچنین دربارۀ داود ÷ می‌فرماید که:

﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ صَنۡعَةَ لَبُوسٖ لَّکُمۡ لِتُحۡصِنَکُم مِّنۢ بَأۡسِکُمۡۖ فَهَلۡ أَنتُمۡ شَٰکِرُونَ [الأنبیاء: 80]

«و ساختن زره را به سبب [منفعت] شما به او آموختیم تا شما را از [آسیب] جنگ‌هایتان محفوظ دارد، پس آیا شکرگزار هستید؟!»

الله ـ در مورد صنعت چرم‌سازی می‌فرماید:

﴿وَجَعَلَ لَکُم مِّن جُلُودِ ٱلۡأَنۡعَٰمِ بُیُوتٗا تَسۡتَخِفُّونَهَا یَوۡمَ ظَعۡنِکُمۡ وَیَوۡمَ إِقَامَتِکُمۡ [النّحل: 80]

«و از پوست چهارپایان [نیز] برای شما خانه‌هایی [خیمه‌هایی] قرار داد که آن را در روز کوچ‌کردن‌تان و روز اقامتتان، سبک می‌یابید.»

و دربارۀ حرفۀ تهیّۀ لباس و پوشش چنین فرموده است:

﴿وَمِنۡ أَصۡوَافِهَا وَأَوۡبَارِهَا وَأَشۡعَارِهَآ أَثَٰثٗا وَمَتَٰعًا إِلَىٰ حِینٖ [النّحل: 80]

«و از پشم‌هایش و کرک‌هایش و مو‌هایش، اثاثیّۀ [خانه] و متاع [و اسباب و وسایل زندگی] تا مدّت معینی [برایتان] قرار داد.»

یعنی از پشم و کُرک و موی پوست آنها.

همچنین به انتخاب خانه‌ها به عنوان جای سکونت اشاره نموده است:

﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنۢ بُیُوتِکُمۡ سَکَنٗا [النّحل: 80]

«و الله برای شما از خانه‌هایتان، جای آرامش [و سکونت] قرار داد.»

دربارۀ ساخت قصرها و کاخ‌ها می‌فرماید:

﴿وَبَوَّأَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ تَتَّخِذُونَ مِن سُهُولِهَا قُصُورٗا وَتَنۡحِتُونَ ٱلۡجِبَالَ بُیُوتٗاۖ [الأعراف: 74]

«و شما را در زمین مستقر ساخت، که در دشت‌های آن قصرهایی بنا می‌کنید و در کوه‌ها خانه‌هایی می‌تراشید.»

به نوح ÷ فرمان می‌دهد که کشتی بسازد:

﴿وَٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡکَ بِأَعۡیُنِنَا وَوَحۡیِنَا [هود: 37]

«و [اکنون] در جلوی دیدگان ما و به وحی ما، کشتی را بساز.»

در توصیف مؤمنان نمونه می‌فرماید:

﴿رِجَالٞ لَّا تُلۡهِیهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَیۡعٌ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءِ ٱلزَّکَوٰةِ [النّور: 37]

«مردانی ‌که هیچ تجارت و خرید و فروشی آنان را از یاد الله و برپاداشتن نماز و ادای زکات غافل نمی‌کند.»

الله تعالی بیان نفرمود که این افراد تجارت نمی‌کنند، بلکه فرمود که تجارت، آنان را از یاد الهی و اقامۀ نماز غافل نمی‌سازد.

این آیات و آیات فراوان دیگری مردم را به کار و تلاش دعوت نموده و تشویق کرده و تأکید بر جواز استفاده از اسباب و کسب روزی حلال از طریق کارهای متفاوت دارد.[3]

ب- دعوت به کار در احادیث نبوی: سنّت قولی و عملی پیامبر ج مردم را به کار و تلاش و تغییر دیدگاه اشتباه عرب پیش از اسلام فرا خوانده است؛ فرقی نمی‌کند که این امر با تبیین مستقیم رسول الله ج صورت گرفته باشد یا با اجرای اموری برخلاف آنچه در میان مردم رواج داشت، به گونه‌ای که صحابه ش این رفتار و گفتار پیامبر ج را دیده و به ایشان اقتدا نموده و آن را به سایر مردم رساندند.

بیشتر کتاب‌های حدیثی فصولی را به کسب و کار با دست اختصاص داده‌اند؛ مثلاً امام بخاری / در صحیح خود، فصلی را با عنوان «باب فی کسب الرّجل، وعمله بیده» آورده است.

همچنین ابن ماجه / در سنن خویش فصلی را با عنوان «فی الحثّ علی المکاسب» و فصلی را با عنوان «فی الصّناعات» آورده و نیز دارمی در سنن خود فصلی را با عنوان «باب فی الکسب، وعمل الرّجل بیده»، به این موضوع اختصاص داده است.

و بسیاری از افراد دیگر که احادیث نبوی را تدوین کرده‌اند.

آنان در این فصول، احادیث فراوانی که مسلمانان را تشویق به کار و کسب ثروت از طریق برخی کارها و حرفه‌ها می‌نماید، آورده‌اند.[4]

به عنوان مثال، أمّ المؤمنین عایشه روایت می‌کند که صحابه ش با دست خویش کار می‌کردند و بر اثر عرقی که داشتند، بدنشان بو می‌گرفت و از این رو، به آنان گفته شد: «خوب است که غسل نمایید [چون قصد شرکت در نماز جمعه را داشتند].»[5]

پیامبر ج فرمودند: «مَا کَسَبَ الرَّجُلُ کَسْبًا أَطْیَبَ مِنْ عَمَلِ یَدِهِ، وَمَا أَنْفَقَ الرَّجُلُ عَلَى نَفْسِهِ وَأَهْلِهِ وَوَلَدِهِ وَخَادِمِهِ، فَهُوَ صَدَقَةٌ»[6]؛ «مرد کار [و رزقی] پاک‌تر [و حلال‌تر] از کار دستش انجام نداده [و به دست نیاورده] است و آنچه مرد بر خود و خانواده و فرزند و خادمش خرج کند، صدقه است.»

در موارد بسیاری، رسول الله ج بیان نمودند که کار از بهترین وسایل کسب روزی است. ایشان در این زمینه می‌فرمایند: «إِنَّ خَیْرَ الْکَسْبِ کَسْبُ یَدَیْ عَامِلٍ إِذَا نَصَحَ»[7]؛ «بهترین درآمد، درآمد دو دست کارگری است که صداقت داشته باشد [و خیرخواهی کند].»

پیامبر ج در بسیاری اوقات با یاران خویش به گونه‌ای سخن می‌گفتند که کار را بپسندند و تشویق به آن شوند؛ مثلاً یادآوری می‌کردند که خودشان مشغول گوسفندچرانی بودند و پیامبران † برای کسب روزی و بی‌نیازی از مردم، کار می‌کردند و هریک از آنان، شغلی برای امرار معاش داشتند؛ سیّدنا آدم کشاورز و بافنده؛ سیّدنا ادریس خیّاط، نوح و زکریّا نجّار، سیّدنا ایّوب کشاورز و یونس و شعیب و محمّد † چوپان بودند.[8]

پیامبر ج تأکید می‌کردند که تمامی پیامبران گوسفند می‌چراندند. صحابه ش پرسیدند: و حتّی شما ای رسول الله ج؟! ایشان عرض کردند: «وَأنا کُنْتُ أَرْعَاهَا لِأَهْلِ مَکَّةَ عَلَى قَرَارِیطَ»[9]؛ «و من [نیز] برای ساکنان مکّه در برابر چندین دینار [مقدار کمی] گوسفند می‌چراندم.»

پیامبر ج کارهای منزل را انجام می‌دادند؛ لباس خود را تمیز نموده، گوسفندان را می‌دوشیدند، لباسشان را پینه و وصله می‌زدند، کفش خویش را می‌دوختند، کارهایشان را انجام می‌دادند، خانه را تمیز می‌کردند، برای شتر خویش علف می‌آوردند، به همراه خانواده گندم و ... را آرد می‌کردند، خرید خانه و سایر کالاها را از بازار خریده و برمی‌داشتند، قربانی‌هایشان را ذبح می‌کردند و سایر کارهایی که متواضعانه و به منظور تشویق صحابه ش و سایر مسلمانان بر کار و بیان فضیلت آن انجام می‌دادند.[10]

به طور خلاصه، احادیثی که تشویق به کار و تلاش نموده و آن را ستوده و مقام و منزلت کارگران را بلند گردانیده، بسیار زیادند، که تمامی آنها مسلمانان را به سمت کار و کسب روزی حلال ترغیب نموده‌اند و این تشویق و ترغیب‌ها بیشترین تأثیر را در میان صحابه ش گذاشت و بیشترشان مشغول کار و کسب روزی از این طریق بودند.[11]

گفتار دوم: نهی اسلام از تنبلی و بیکاری و گدایی از مردم

اسلام فقط به فراخواندن مردم به کار و تشویق بر آن و بیان فضیلت کار و تلاش اکتفا ننموده، بلکه علاوه بر این، مردم را به شدّت از بیکاری و تنبلی و ترک کار و تسلیم فقرشدن و درخواست از دیگران، برحذر داشته است. از دیدگاه اسلام، هرکسی که توانا باشد، باید که کوشش کند و تمام تلاشش را برای کسب روزی حلال به کار گیرد.

بدون تردید کار منزلت و جایگاه مسلمان را بلند می‌گرداند و عزّت و کرامت را در قلب و جانش قرار می‌دهد و عوامل سقوط و خواری را از وی دور می‌گرداند.

دین اسلام به مسلمانان آموخته که برای کسب روزی حلال، کار و تلاش نمایند و در زمین سیر و سفر کنند تا اینکه خودشان را حفاظت و کفایت نمایند و از دیگران بی‌نیاز شوند.

و نیز به آنان آموخته که از مردم درخواست و گدایی نکنند و به شدّت مسلمانان را از این ویژگیِ پست برحذر داشته است تا زمانی که نیاز نباشد. همچنین به آنان فهمانده که دست بالا و دهنده بهتر از دست پایین و گیرنده است. بنابراین فرد توانا بر کسب و کار را منع نموده از اینکه دستش را برای گدایی دراز کند زمانی که این کارباعث شود در نزد فرد دهنده بی‌آبرو شود.

حتّی یکی از احکام شریعت جواز تیمّم برای فرد مکلّف و وادارنکردن وی به پذیرش آب هدیه‌شده برای وضوست، چون این منّت، بخش مهمّی از همّت والای انسانی را از بین می‌برد.

همچنین لازم نیست که لباسی را به منظور پوشاندن عورتش برای نماز، هدیه بگیرد.

برای چنین فردی جایز است که در حالت عریان نماز بخواند تا بر اثر گدایی و درخواست از دیگران، عزّت و آبرویش از بین نرود.

یکی دیگر از احکام قائم بر ویژگی مذکور، این است که بخشش‌ها و هدایا فقط پس از قبول فردی که به وی بخشش شده، ثابت و نهایی می‌گردد. بنابراین اگر فردی به کسی هدیه‌ای داد، آن هبه فقط پس از پذیرش موهوب‌ له [گیرنده] ثابت و منعقد می‌شود، چون گاهی اوقات، عزّت و بزرگ‌منشیِ فرد سبب می‌گردد که هدیه و بخشش را قبول نکند و احتمال می‌دهد که بر وی منّت شود و منّت شکننده و تباه‌کنندۀ عزّت است و افراد جوانمرد آن را تحمّل نمی‌کنند مگر در مواقع ضروری، و معمولاً افراد پست و نالایق عادت به منّت‌گذاشتن و سرزنش دارند.[12]

به همین سبب، پیامبر ج فرمودند: «لَأَنْ یَأْخُذَ أَحَدُکُمْ أَحْبُلًا، فَیَأْخُذَ حُزْمَةً مِنْ حَطَبٍ، فَیَبِیعَ، فَیَکُفَّ اللَّهُ بِهِ وَجْهَهُ، خَیْرٌ مِنْ أَنْ یَسْأَلَ النَّاسَ، أُعْطِیَ أَمْ مُنِعَ»[13]؛ «اگر کسی از شما ریسمانهایی را برداشته و دسته‌ای هیزم بردارد و آنها را بفروشد و الله متعال از این طریق، آبرویش را حفظ نماید، بهتر از این است که از مردم درخواست نماید [و چیزی به او] داده شود یا نه.»

همچنین فرمودند: «مَا جَاءَکَ مِنْ هَذَا الْمَالِ وَأَنْتَ غَیْرُ مُشْرِفٍ وَلَا سَائِلٍ فَخُذْهُ، وَمَا لَا، فَلَا تُتْبِعْهُ نَفْسَکَ»[14]؛ «آنچه از این مال برایت آمد درحالی که تو هیچ چشم‌داشتی نداشتی و درخواست نکردی، پس آن را بگیر و در غیر این صورت، برای [گرفتن] آن، از نفست پیروی مکن [به دنبالش مباش].»

و نیز می‌فرمایند: «مَنْ یَسْتَغْنِ یُغْنِهِ اللَّهُ، وَمَنْ یَسْتَعْفِفْ یُعِفَّهُ اللَّهُ، وَمَنْ یَتَصَبَّرْ یُصَبِّرْهُ اللَّهُ، وَمَا أُعْطِیَ أَحَدٌ عَطَاءً خَیْرًا وَأَوْسَعَ مِنَ الصَّبْرِ»[15]؛ «کسی که درخواست بی‌نیازی کند، الله تعالی وی را بی‌نیاز می‌گرداند و کسی که خواهان عفّت [و پاکدامنی] باشد، الله ﻷ او را عفیف می‌کند و کسی که خود را به صبر وا دارد، الله تعالی به وی توفیق صبر می‌دهد و برای هیچ‌کس بخشش [و عطائی] بهتر و وسیع‌تر از صبر داده نشده است.»

رسول الله ج می‌فرمایند: «مَنْ سَأَلَ النَّاسَ أَمْوَالَهُمْ تَکَثُّرًا، فَإِنَّمَا یَسْأَلُ جَمْرًا فَلْیَسْتَقِلَّ أَوْ لِیَسْتَکْثِرْ»[16]؛ «هر کس به قصد زیادشدن [ثروتش] از مردم درخواست کند، قطعاً اخگر آتش را می‌طلبد، پس باید که خود را [از گدایی] نجات دهد یا اینکه درخواست افزونی کند.»

قبیصه بن مخارق هلالی س می‌گوید: بار و قرضی [به منظور صلح میان افراد] بر دوش داشتم و نزد رسول الله ج آمدم تا از ایشان در این باره سؤال کنم. پیامبر ج به من فرمودند: «أَقِمْ حَتَّى تَأْتِیَنَا الصَّدَقَةُ، فَنَأْمُرَ لَکَ بِهَا»؛ «برخیز تا صدقه‌ای به ما برسد و چیزی از آن را برایت اختصاص دهیم.»

قبیصه روایت می‌کند که سپس رسول الله ج فرمودند: «یَا قَبِیصَةُ! إِنَّ الْمَسْأَلَةَ لَا تَحِلُّ إِلَّا لِأَحَدِ ثَلَاثَةٍ: رَجُلٌ تَحَمَّلَ حَمَالَةً، فَحَلَّتْ لَهُ الْمَسْأَلَةُ حَتَّى یُصِیبَهَا، ثُمَّ یُمْسِکُ، وَرَجُلٌ أَصَابَتْهُ جَائِحَةٌ اجْتَاحَتْ مَالَهُ، فَحَلَّتْ لَهُ الْمَسْأَلَةُ حَتَّى یُصِیبَ قِوَامًا مِنْ عَیْشٍ - أَوْ قَالَ سِدَادًا مِنْ عَیْشٍ - وَرَجُلٌ أَصَابَتْهُ فَاقَةٌ حَتَّى یَقُومَ ثَلَاثَةٌ مِنْ ذَوِی الْحِجَا مِنْ قَوْمِهِ: لَقَدْ أَصَابَتْ فُلَانًا فَاقَةٌ، فَحَلَّتْ لَهُ الْمَسْأَلَةُ حَتَّى یُصِیبَ قِوَامًا مِنْ عَیْشٍ - أَوْ قَالَ سِدَادًا مِنْ عَیْشٍ - فَمَا سِوَاهُنَّ مِنَ الْمَسْأَلَةِ یَا قَبِیصَةُ سُحْتًا یَأْکُلُهَا صَاحِبُهَا سُحْتًا»[17]؛ «ای قبیصه! بدون تردید درخواست از دیگران فقط برای یکی از این سه نفر جایز است: 1. مردی که باری را بر دوش بردارد [یعنی جنگی میان دو گروه به وقوع پیوندد و این شخص میانشان طرح صلح افکنده و برای رفع خصومت، مالی را بر عهده گیرد]، پس سؤال برای وی رواست تا به آن رسد و باز خود را [ از تکدّی] نگه دارد؛ 2. مردی که به او آفتی رسیده و مالش را نابود کند، درخواست از دیگران برایش جایز است تا به آنچه زندگی‌اش را با آن ادامه دهد، برسد - یا فرمودند: برای سدّ رمق و پایداری زندگی-؛ 3. و مردی که به فقر مبتلا شود تا که 3 تن از مردم فرزانه [و آبرومند] قومش بگویند: قطعاً فلانی به فقر و فاقه گرفتار شده است، پس سؤال‌گری برای او جائز است تا به آنچه زندگیش را با آن ادامه دهد، برسد - یا فرمود: برای سدّ رمق و پایداری زندگی-. و ای قبیصه! غیر از این موارد، سؤال‌کردن حرام است و صاحبش آن را به گونه‌ای حرام می‌خورد.»

و حتّی به گروهی از یارانشان سفارش نمودند که چیزی را از مردم درخواست نکنند.

در صحیح مسلم، از عوف بن مالک س روایت شده که وقتی پیامبر ج با گروهی از یارانش بیعت نمودند، به طور آهسته فرمودند که: «لَا تَسْأَلُوا النَّاسَ شَیْئًا»[18]؛ «از مردم چیزی نخواهید.» بنابراین وقتی تازیانۀ فردی از آنان می‌افتاد، از کسی درخواست نمی‌کرد که آن را به وی بدهد.

گفتار سوم: قوانین حاکم بر کار از دیدگاه اسلام

دین اسلام قوانینی را برای کار تعیین نموده و رابطۀ میان کارگر و کارفرما را منظّم ساخته و این رابطه را بهوسیلۀ آنچه در فقه اسلامی با نام «عقد» یا قرارداد شناخته می‌شود، سامان داده است. همچنین این رابطه را بر اساسی بسیار روشن و ضمانت کامل حقوق قرار داده است.

در مقابل، تکالیفی را تعیین نموده و لازم گردانیده که حقوق کارفرما و صاحب کار را تضمین می‌کند.

علاوه بر این، دین اسلام انسان را کاملاً آزاد گذاشته که کار مناسب خود را در چارچوب شریعت و تا جایی که برای کارگر و جامعه مفید باشد، انتخاب نماید.

در ادامه، برخی از قوانین حاکم بر کار از دیدگاه اسلام، به طور مختصر بیان می‌گردد، چون توضیح آنها در این تحقیق نمی‌گنجد.[19]

أ- قرارداد کار: این قرارداد مشتمل بر 4 رکن است: کارگر، کارفرما، کار مورد اتّفاق و دستمزد کارگر.

می‌توان گفت مهم‌ترین و بارزترین اموری که باید قرارداد کار شامل آن باشد، از این قرار است:

1.     بیان نوع کار: امری اساسی و مهم برای اتمام قرارداد، چون معامله بر شیء مجهول و مبهم فاسد است؛

2.     بیان مدّت یا زمان مشروط برای اجرای کار: این مسأله نیز در اتمام و تکمیل قرارداد بسیار مهم و ضروری است و نبود آن در اغلب موارد، منجر به اختلاف می‌شود؛

3.     بیان دستمزد: یکی از مهم‌ترین مواردی که کارگر برای انجام کار در نظر دارد و حقّی شرعی و ثابت بوده و لازم است که قرارداد کار مشتمل بر دستمزد مورد توافق طرفین باشد.[20]

ب- حقوق و تکالیف کارگران:

1.     حقوق گارگران: به طور خلاصه، مهم‌ترین حقوق آنان از این قرار است:

أ- گرفتن مزد به طور کامل: یعنی دادن حقّ فرد مستحق پس از انجام آنچه بر عهده‌اش بوده است؛

ب- رعایت جایگاه و کرامت کارگر و وادارنکردن وی به کاری که در توانش نیست؛

ت- ایمنی او از مشکلات و مصیبت‌های کار و جبران ضرر و زیان وی و نیز توجّه به سلامتی و تغذیه و سکونت کارگر؛

بدون تردید حقوقی که اسلام آنها را برای کارگران در نظر گرفته است، باعث اطمینان و آسایش آنان و تشویق بیشتر به کار و تلاش می‌شود.[21]

2.     تکالیف کارگران: در مقابل حقوقی که اسلام آنها را برای کارگران تعیین نموده است، تأکید دارد که باید این افراد پایبند به رعایت تکالیفی باشند، که مهم‌ترین آنها از این قرار است:

أ- صداقت و اخلاص در کار و امانت و مراقب‌دانستن الله تعالی.

اگر کارفرما مسؤول است، کارگر نیز امین و مسؤول در حضور الله ﻷ است که می‌فرماید:

﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا [النّساء: 58]

«بدون تردید الله به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحبانشان باز گردانید.»

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَخُونُواْ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ وَتَخُونُوٓاْ أَمَٰنَٰتِکُمۡ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ [الأنفال: 27]

«ای کسانی‌ که ایمان آورده‌اید! به الله و پیامبر [او] خیانت نکنید، و [نیز] در امانت‌های خود، درحالی که می‌دانید خیانت نورزید.»

ب- درستکاری و انجام کار به همان شیوه‌ای که توافق شده است.

این مورد با کار خوب و صحیح و بدون غفلت و کوتاهی صورت می‌گیرد.

پیامبر ج فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یُحِبُّ إِذَا عَمِلَ أَحَدُکُمْ عَمَلًا أَنْ یُتْقِنَهُ»[22]؛ «همانا الله تعالی دوست دارد که وقتی کسی از شما کاری می‌کند، آن را خوب [و به نحو احسن و کامل] انجام دهد.»

توجّه مناسب و احساس مسؤولیت در قبال کاری که به انسان سپرده می‌شود، از نشانه‌های صحّت و تکمیل کار است.

ت- حفاظت اسرار کار: یعنی تلاش در زمینۀ مصلحت کسی که اسرار خود را در اختیار کارگر گذاشته و دوری از افشای رازی از اسرارش.

ث- قناعت به دستمزدی که با کارفرما بر آن توافق شده و دوری از دست‌درازی به اموال کارفرما.[23]

رسول الله ج می‌فرمایند: «مَنِ اسْتَعْمَلْنَاهُ عَلَى عَمَلٍ فَرَزَقْنَاهُ رِزْقًا، فَمَا أَخَذَ بَعْدَ ذَلِکَ فَهُوَ غُلُولٌ»[24]؛ «[اگر] کسی را که بر کاری گماشتیم و رزق [و مزدی] به او دادیم، آنچه علاوه بر آن بردارد، قطعاً خیانت است.»

ج- تحریم کار نامشروع: این مورد یکی از قوانین کار از دیدگاه اسلام به شمار می‌رود؛ علاوه بر اینکه اسلام مردم را تشویق و تحریک به کار و تلاش می‌نماید تا با عزّت و کرامت زندگی کنند، آنان را از کارهای ممنوع و حرام نیز باز می‌دارد. الله ـ می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِلَّهِ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ [البقرة: 172]

«ای کسانی ‌که ایمان آورده‌اید! از چیزهای پاکیزه‌ای که روزی شما کرده‌ایم بخورید و شکر الله را به جای آورید اگر فقط او را می‌پرستید.»

یعنی اینکه جایز نیست مسلمان کاری که از نظر شریعت گناه به شمار می‌رود را انجام دهد.

همچنین دین اسلام انسان را منع نموده از اینکه کاری را انجام دهد که بر خود یا جامعه‌اش ضرر دارد.[25]

در این مبحث، بخشی از موضع اسلام نسبت به کار بیان گردید.




[1]- نک: العمل عند المسلمین رؤیة حضاریة، ابراهیم مزینی، صص 11- 12.

[2]- نک: همان، ص 25.

[3]- نک: همان، صص 28- 31.

[4]- همان، ص 32.

[5]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 1965؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 847.

[6]- سنن ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 2138.

[7]- مسند احمد، شمارۀ حدیث: 8691.

[8]- نک: العمل عند المسلمین رؤیة حضاریّة، ص 34.

[9]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 2143.

[10]- نک: العمل عند المسلمین رؤیة حضاریّة، ص 38.

[11]- همان.

[12]- نک: حیاة الأمّة، محمّد خضر حسین، ص 30؛ رسائل الإصلاح، ج 1، ص 126.

[13]- صحیح بخاری، ج 3، ص 79؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1042.

[14]- صحیح بخاری، ج 8، ص 112؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1045.

[15]- صحیح بخاری، ج 3، ص 265؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1053.

[16]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1041.

[17]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1044.

[18]- صحیح سلم، شمارۀ حدیث: 1043.

[19]- نک: العمل عند المسلمین، ص 81.

[20]- نک: العمل فی الإسلام، عزّ الدّین خطیب، صص 62- 63؛ العمل عند المسلمین، صص 85- 86.

[21]- نک: العمل عند المسلمین، صص 87- 93.

[22]- شعب الإیمان، بیهقی، شمارۀ حدیث: 4929؛ المعجم الأوسط، طبرانی، شمارۀ حدیث: 897؛ مسند ابویعلی، شمارۀ حدیث: 4386.

[23]- نک: العمل عند المسلمین، صص 94- 95.

[24]- سنن ابی داود، شمارۀ حدیث: 2943.

[25]- در مبحث اقتصاد از دیدگاه اسلام، سخنانی دربارۀ کسب و کار نامشروع مطرح گردید.

مبحث دوم: اسلام و علم

مبحث دوم:
اسلام و علم

اسلام دین علم و حقیقت و بلکه دشمن جهل و خرافه است و قرآن کریم و سنّت نبوی براساس علم صحیح هستند. در ادامه، برخی از نمونه‌های توافق میان اسلام و علم بیان می‌گردد.

1- دین اسلام کسب دانش را نوعی تکلیف و واجب دانسته است

پیامبر ج می‌فرمایند: «طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلى کُلِّ مُسلِمٍ»[1]؛ «کسب دانش بر هر مسلمانی [مرد و زن] واجب است.»

بدون تردید مردم از لحاظ فهم و استعداد با یکدیگر تفاوت دارند و دانستن برخی از علوم بر بعضی از آنان واجب است، امّا علمی که بر همه لازم و حتمی به شمار می‌رود، آن است که انسان بتواند دین خود و آنچه الله ﻷ بر وی لازم گردانیده است را بشناسد.

2- نخستین عبارت نازل‌شده از قرآن کریم، دستور به کسب دانش داد

روشن است که سورۀ «علق» اولین سورۀ نازل‌شده بر پیامبر ج بوده و نخستین آیه‌اش، این است:

﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلَّذِی خَلَقَ [العلق: 1]

«[ای پیامبر!] بخوان به نام پروردگارت که [هستی را] آفرید.»

آیۀ فوق اشاره داشت که امّت محمّد ج به دنبال خواندن و نوشتن و دانش خواهند بود.[2]

3- الله ـ علم و عالمان را ستوده است

الله متعال می‌فرماید:

﴿۞أَفَمَن یَعۡلَمُ أَنَّمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ ٱلۡحَقُّ کَمَنۡ هُوَ أَعۡمَىٰٓۚ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ [الرّعد: 19]

«آیا کسی ‌که می‌داند آنچه از [طرف] پروردگارت بر تو نازل شده حق است، مانند کسی است که او نابیناست؟! تنها خردمندان پند می‌گیرند.»

بنگر که چگونه الله متعال نادانی را همچون کوری دانست؟!

همچنین می‌فرماید:

﴿یَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖۚ [المجادلة: 11]

«الله تعالی مقام [و درجات] کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کسانی را که علم داده شده‌اند، بالا می‌برد.»

ابن عبّاس ب می‌گوید: «عالمان 100 درجه برتر از سایر مؤمنان هستند و در میان هردو درجه، صد سال فاصله است.»[3]

بدون تردید نخستین علمِ مورد نظر متون شریعت، علم شرعی است، امّا مفهوم علم شامل تمامی علوم نافع می‌شود. علم نافعی که قرآن و سنّت بیانگر آن است؛ یعنی هر دانشی که نتایج مفیدی داشته باشد و انسان را به اهدافی والا برساند. بنابراین هر علمی که اعمال را تزکیه نماید، روح و روان را برتر و والا گرداند و به راه راست هدایت کند، علم نافع به شمار می‌رود؛ فرقی نمی‌کند که مربوط به دنیا یا آخرت باشد، چون شرافت دین برای شرافت دنیا لازم بوده و سعادت معاش همراه سعادت معاد است.

دین کامل اسلام مردم را دستور به فراگیری تمامی علوم نافع داده است؛ همچون علم توحید و اصول دین، فقه و احکام، علوم عربی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی، پزشکی و سایر علومی که سبب پایداری امّت اسلام و اصلاح افراد و جوامع می‌شود.[4]

4- سازگاری اسلام با حقایق علمی

این حقایق صحّت قرآن و سنّت را تأیید می‌کنند. با وجود گستردگی علوم تجربی و علوم معاصر، هیچ علم صحیحی یافت نمی‌شود که آنچه قرآن و سنّت آورده است را نقض و رد نماید، هرچند این حقایق توسّط پیامبر ما؛ محمّد أمّی ج آورده شده است.[5]

بنابراین علم صحیح منافاتی با نقل صحیح ندارد، بلکه کاملاً با آن موافق است، همان‌گونه که امکان ندارد عبارات صریح قرآن مخالف واقعیّت باشد. اگر ظاهراً به نظر رسد که قرآن کریم مخالف با واقعیّت است؛ یا آن واقعیّت تنها یک ادّعاست و حقیقت ندارد و یا اینکه قرآن کریم در معارضه و مخالفت خود، صریح نیست، چون هم عبارات صریح قرآن و هم حقیقت واقع قطعی هستند و امکان تعارض میان دو شیء قطعی هرگز وجود ندارد.[6]

عالمان در گذشته و اکنون، این مطلب را بیان نموده‌اند و شیخ الإسلام ابن تیمیّه / کتاب مهمّ خود «درء تعارض العقل والنّقل» را بر همین قاعده نگاشت.

و حتّی بسیاری از نویسندگان غربی این حقیقت را صراحتاً بیان کرده‌اند؛ از جمله نویسندۀ فرانسوی «موریس بوکای» در کتاب «التّوراة والإنجیل والقرآن والعلم».

وی در این کتاب بیان نموده تورات و انجیلی که امروزه موجود است و تحریف شده‌اند، با حقایق علمی تعارض و منافات دارند و همزمان این نویسنده نمونه‌هایی می‌آورد که نشان از برتری قرآن کریم و نیز تقدّم آن بر علم معاصر دارد.

همچنین از این طریق، اثبات نموده که قرآن کریم هرگز منافاتی با حقایق علمی ندارد، بلکه کاملاً موافق و سازگار با آنهاست.[7]

5- توافق و هماهنگی دلایل حسّی، علمی و تجربی بر صداقت مسائل و احکام دین اسلام

حتّی مسائلی که کاملاً غیرمحسوس بوده و در دورانهای گذشته، به شدّت انکار شده‌اند.

به عنوان مثال، پیامبر ج فرمودند: «إِذَا شَرِبَ الْکَلْبُ فِی إِنَاءِ أَحَدِکُمْ، فَلْیَغْسِلْهُ سَبْعاً أُولَاهُنَّ بِالتُّرَابِ»[8]؛ «هر گاه سگ از ظرف کسی از شما نوشید، باید که آن را هفت مرتبه بشوید [و] مرحلۀ اول با خاک [تمیز گردد].»

در علم پزشکی ثابت شده که میکروب‌های زهرآگینی در آب دهان سگ وجود دارد که تنها با آب از بین نمی‌رود و پژوهش‌های علمی معاصر روشن ساخته که هیچ مادّه‌ای مانند خاک نمی‌تواند این نجاست را پاک کند.

همچنین بیان شده که نوشیدن سگ از ظرف انسان باعث بیماری‌های خطرناکی می‌شود و معمولا در بدن سگ، کرم‌های متفاوتی وجود دارد؛ از جمله کرمی میکروسکوپی و بسیار کوچک. و زمانی که سگ از ظرف انسان بنوشد یا آدمی بدن سگ را با دست یا لباسش لمس نماید، تخم‌های این کرم به وی منتقل می‌شوند و با خوردن و نوشیدن او، به معده‌اش رسیده و با پاره‌کردن دیوارۀ آن، به عروق خونی و سپس به اعضای اصلی انسان می‌رسند و به کبد و مغز صدمه وارد می‌کنند و در نتیجه، انسان دچار سردرد شدید، استفراغ متوالی، بیهوشی، تشنّج، سستی و ضعف اعضا و بیماری قلبی می‌شود و بسا اوقات، قلب را تکّه‌تکّه نموده و انسان فوراً می‌میرد.[9]

و حتّی به اثبات رسیده که تمامی نژادهای سگ مبتلا به این کرم میکروسکوپی می‌شوند و از این رو، باید که از اسباب و وسایل مربوط به خوردن و نوشیدن انسان، دور باشند.[10]

در بخش دوم فصل حاضر، مطالب و نمونه‌های بیشتری در این زمینه بیان خواهد شد.

6- علوم تجربی اسلام را تأیید نموده و تأکید بر صحّت مسائل آن دارد

مانند بارورشدن درختان که زمان زیادی از کشف آن نمی‌گذرد، امّا قرآنی که بیش از 14 قرن است بر پیامبر أمّی ج نازل شده، این مطلب را بیان کرده است:

﴿وَأَرۡسَلۡنَا ٱلرِّیَٰحَ لَوَٰقِحَ [الحجر: 22]

«و ما بادها را بارورکنندۀ [ابرها و گیاهان] فرستادیم.»

و نیز آیات:

﴿وَأَنۢبَتۡنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوۡجِۢ بَهِیجٖ [ق: 7]

«و از هر نوع [گیاه] خوش‌منظر در آن رویاندیم.»

﴿وَمِن کُلِّ شَیۡءٍ خَلَقۡنَا زَوۡجَیۡنِ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ [الذّاریات: 49]

«و از هرچیز جفت آفریدیم، شاید شما پند گیرید.»

﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَزۡوَٰجَ کُلَّهَا [یس: 36]

«منزّه است ذاتی‌ که همۀ جفت‌ها را آفرید.»

پیش از اینکه علوم تجربی برای ما اثبات نماید، پروردگار جهانیان فرمود که هر گیاهی، جنس نر و ماده دارد.

برخی از اروپایی‌ها وقتی دیدند که قرآن کریم دریا را به طور شفّاف و دقیق توصیف نموده است درحالی که پیامبر ج هرگز وارد دریا نشدند، دین اسلام را پذیرفتند. به عنوان مثال، در قرآن کریم می‌خوانیم:

﴿أَوۡ کَظُلُمَٰتٖ فِی بَحۡرٖ لُّجِّیّٖ یَغۡشَىٰهُ مَوۡجٞ مِّن فَوۡقِهِۦ مَوۡجٞ مِّن فَوۡقِهِۦ سَحَابٞۚ ظُلُمَٰتُۢ بَعۡضُهَا فَوۡقَ بَعۡضٍ إِذَآ أَخۡرَجَ یَدَهُۥ لَمۡ یَکَدۡ یَرَىٰهَاۗ [النّور: 40]

«یا [اعمالشان] همچون تاریکی‌هایی بوده در دریایی پهناور که موج آن را پوشانده و بر فرازش موج دیگری است، [و] بر بالای آن ابری [تاریک] قرار دارد؛ تاریکی‌هایی است یکی بر فراز دیگری، [به گونه‌ای که] هرگاه دست خود را بیرون آورد، ممکن نیست آن را ببیند.»[11]

نمونه‌ها و مطالبی آورده شد که نشان می‌داد اسلام دین علم است و إن شاء الله در مباحث پیش رو، موارد بیشتری بیان خواهد شد.


 



[1]- ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 224.

[2]- نک: تفسیر التّحریر والتّنویر، ج 30، صص 433- 434.

[3]- نک: تذکرة السّامع والمتکلّم، ابن جماعه، ص 27.

[4]- نک: الدّین الصّحیح یحلّ جمیع المشاکل، ابن سعدی، ص 20؛ الدّلائل القرآنیّة فی أنّ العلوم النّافعة داخلة فی الدّین الإسلامی، ابن سعدی، ص 6؛ ومضات فکر، محمّد طاهر بن عاشور، ص 134.

[5]- نک: الأدلّة والقواطع والبراهین، عبدالرّحمان بن سعدی، ص 350.

[6]- نک: مجموعة فتاوی فضیلة الشّیخ محمّد بن عثیمین، ج 3، ص 77.

[7]- نک: التّوراة والإنجیل والقرآن والعلم، موریس بوکای، ترجمه: حسن خالد.

[8]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 279.

[9]- نک: تیسیر العلّام شرح عمدة الأحکام، عبدالله بسّام، ج 1، ص 34؛ تعریف عام بدین الإسلام؛ با عنوان: رسائل السّلام ورسل الإسلام، یوسف دجوی، صص 38- 39.

[10]- نک: توضیح الأحکام، ج 1، ص 137.

[11]- نک: تعریف عام بدین الإسلام، صص 41- 46.