اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

مطلب دوم: اخلاق رسول گرامی ج با همسایگان

مطلب دوم: اخلاق رسول گرامی ج با همسایگان

دین مقدس اسلام پیروان خود را به صلح و صفا وحدت و همبستگی صداقت و داشتن روابط حسنه فردی و اجتماعی دعوت و عادت می‌دهد تا هیچ کس با داشتن نیروی ایمان نتواند به حریم همسایگان تجاوز نماید. اما این صفات و خصال عالی در عهد جاهلیت کمرنگ شده بود.

جعفربن ابى طالب س زمانی که همراه عده‌اى از اصحاب رسول گرامی ج به سرزمین حبشه مهاجرت نموده بود نجاشى در ضمن سوال‌ها از وى پرسید: چرا از آیین نیاکان خود دست برداشته و به آیین جدید گرویده‌اید؟ او در پاسخ گفت: ماگروهى نادان و بت پرست بودیم. از مردار اجتناب نمى‌کردیم. پیوسته گرد کارهاى خلاف و منکر بودیم. همسایه نزد ما از هرگونه احترامى محروم بود. ضعیف، محکوم زورمندان گشته بود. با خویشاوندان خویش به جنگ برخاسته بودیم. روزگارى به این منوال بودیم تا این که یک نفر از میان ما، که سابقه درخشانى در پاکى و درستى داشت، برخاست و به فرمان خداوند، ما را به توحید فرا خواند و دستور داد در امانت کوشیده، از ناپاکى‌ها اجتناب ورزیم و با خویشاوندان و همسایگان خوش رفتارى کنیم. [صحیح السیرة النبویه از علامه آلبانی 1/174]

توجه به موضوع همسایه در مصاحبه‌اى مهم با پادشاهى غیر مسلمان از سوى سفیر رسول اکرم ج قابل توجه است. زیرا جعفر در تشریح اوضاع جاهلیت و برنامه‌هاى اصلاحى پیامبر گرامی، باید به نکاتى مهم اشاره مى‌کرد و چون وقت تشریح تمامى مباحث نبود، باید نکات زبده و موضوعات مهم‌ترى را مطرح مى‌نمود؛ که موضوع همسایه در دستور کارش قرار گرفت.

وچه نیکوست همسایگی رسول الله ج، همسایه نزد رسول گرامی ج از جایگاه والایی برخوردار بود؛ لذا حق همسایه را چنان به تصویر می‌کشد که گویا شریک زندگی انسان است، رسول گرامی ج در این مورد با صراحت مى‌فرماید: «جبریل آنقدر زیاد در حق همسایه به من سفارش کرد که گمان کردم بزودی حق ارث بردن همسایه را نیز اعلان می‌نماید». [متفق علیه]

بلی حقوق همسایه در آئین اسلام بسیار زیاد است. ومراعات همه آن چیزهایی که نسبت به برادران ایمانی سفارش شده نسبت به همسایه با شدت بیشتری توصیه شده است.

پیامبر گرامی ج در مورد همسایه به ابوذر س توصیه کرد و فرمود:‌ «ای ابوذر! هرگاه شوربایی تهیه کردی، آبش را زیاد کن و به همسایگانت توجه داشته باش». [صحیح مسلم (2625)]

در حقیقت، انسان باید از دایره احسان به همسایه نگاه کند نه از دریچه حقوق اجتماعی و قوانین مدنی و مانند آن. پس مراعات حقوق یا عدم اذیت و آزار به معنای خوش همسایگی نیست، بلکه همسایه خوب کسی است که در برابر آزار و اذیت همسایه، به مقابله به مثل اقدام نکند بلکه از سر احسان و ایثار نسبت به اذیت‌های او چشم پوشی کرده و درگذرد و صبر نماید.

رسول گرامی ج شررسانی و آزار همسایه را عامل دشمنی و دوری از خدا می‌داند و کسانی را که همسایه آزار هستند دوزخی می‌شمارد و می‌فرماید: «وَاللَّهِ لاَ یُؤْمِنُ، وَاللَّهِ لاَ یُؤْمِنُ، وَاللَّهِ لاَ یُؤْمِنُ» قِیلَ: مَنْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «الَّذِی لاَ یَأْمَنُ جَارُهُ بَوَائِقَهُ». [متفق علیه]

«به الله قسم ایمان ندارد به الله قسم ایمان ندارد به الله قسم ایمان ندارد، صحابه پرسیدند چه کسی ای رسول الله؟ فرمود: کسی که همسایه‌اش از بدی و شرارت او در امان نباشد».

پس اذیت و آزار مفهومی کلی است و انواع مختلف و گوناگونی دارد، ‌که مهم‌ترین آن عبارت است از زنا، دزدى، جاسوسى، تهمت، غیبت، قتل، سخن چینى، فحش دشنام، مسخره، ضرب و شتم، ریختن زباله و کثافت در جلوی در آنان و هر آنچه که موجب اذیت و ناراحتى همسایه گردد.

ابن مسعود س می‌گوید: «سَأَلْت رَسُولَ اللَّهِ: أَیُّ الذَّنْبِ أَعْظَمُ؟ قَالَ: أَنْ تَجْعَلَ لِلَّهِ نِدًّا وَهُوَ خَلَقَک قُلْت: ثُمَّ أَیُّ؟ قَالَ: أَنْ تَقْتُلَ وَلَدَک خَشْیَهَ أَنْ یَأْکُلَ مَعَک قُلْت: ثُمَّ أَیُّ؟ قَالَ: أَنْ تُزَانِیَ بِحَلِیلَهِ جَارِک».

«من از رسول الله ج سؤال کردم: کدام گناه بزرگتر است؟ فرمود: با الله شرک ورزی در حالیکه او تو را خلق نموده است، گفتم: باز کدام گناه بزرگتر است؟ فرمود: فرزندت را بکشى از ترس اینکه با تو غذا می‌خورد (از ترس فقر) گفتم: باز کدام گناه بزرگتر است؟ فرمود: با همسر همسایه زنا بکنى».

هر نوع گناه در دنیا و بالخصوص در قیامت موجب تباهی و بدبختى انسان می‌گردد ولی اگر همین گناه با همسایه صورت گیرد چندین برابر محسوب شده و مجازات آن در روز رستاخیز چند برابر می‌گردد.

در پرتو ارشادات و رفتار پیامبر گرامی با همسایه به این نتیجه می‌رسیم که مسلمان باید از خطا و لغزش‌هاى همسایه چشم پوشى نماید، بدى و لغزش‌هایش را بادیده گذشت و برد بارى بنگرد و اگر در حق او خیانت کرده از او درگذرد و اگر بدى نموده با او نیکی کند و اگر به او ظلم کرده ببخشد، در این صورت وی در بالاترین مراتب اخلاقى قرار داشته و در دنیا وآخرت به بلندترین منازل سعادت و خوش بختى نایل خواهد شد.

مبارک و خجسته باشد همسایه‌ای که رسول گرامی ج درباره‌اش فرموده است: «هرکس، به الله و روز قیامت ایمان دارد، به همسایه‌اش نیکی کند». [صحیح مسلم (48)]

مطلب اول: اخلاق رسول گرامی ج با خانواده

مطلب اول: اخلاق رسول گرامی ج با خانواده

خانه هر فرد، ملک حقیقی اوست که خوش رفتاری، ادب، حسن معاشرت و اصالت او، در آن آشکار می‌شود. او، در خانه و پشت دیوارها قرار دارد و هیچکس او را نمی‌بیند و با خادم و همسرش بدون هیچگونه تکلف و تعارفی بر اساس سرشت اصلی خود رفتار می‌کند. او این رویه را در حالی دارد که همه کاره این خانه است و تمام زیردستانش افراد ضعیفی هستند. اکنون رهبر و معلم این امت را ببینیم که با وجود جایگاه و منزلت بالایی که از آن برخوردار است، در خانه‌اش چگونه رفتار می‌کند.

ایشان در هم نشینی و هم صحبتی با همسرانش شیرین سخن بود، با آنان بسیار گفت وگو می‌کرد، اخلاق و منش آنان را می‌پذیرفت و حساسیت و روحیه خاص آنان را در نظر می‌گرفت و می‌فرمود: «خَیْرُکُمْ خَیْرُکُمْ لأَهْلِهِ» [سنن ترمذی (3895)]. «بهترین شما کسی است که با خانواده‌اش بهترین باشد».

ام المؤمنین عایشه ل می‌گوید که پیامبر گرامی ج درخانه انسانی همچون دیگر انسان‌ها بود. «لباس خود را می‌دوخت کفش‌های خود را پینه می‌زد، کارهایی که یک مرد در خانه انجام می‌دهد ایشان نیز انجام می‌داد». [مسند احمد (24903)]

همچنین هیچ چیز، نبی اکرم ج را از عبادت بازنمی داشت؛ هرگاه ندای حی على الصلاة و حی على الفلاح را می‌شنید، به سرعت اجابت می‌کرد و دنیا را پشت سر می‌گذاشت.

اسود بن یزید می‌گوید: از عایشه ل پرسیدم: نبی اکرم ج در خانه چکار می‌کرد؟ گفت: «در خدمت خانواده‌اش بود. به محض اینکه صدای اذان را می‌شنید، بیرون می‌رفت». [صحیح بخاری (6039)]

ایشان نمونه تواضع و فروتنی بود؛ تکبر نمی‌کرد، به دیگران دستور نمی‌داد که کارهایش را انجام دهند و در کارهای خانه مشارکت می‌نمود و کمک خوبی برای خانواده‌اش بود. مشاهده می‌کنیم که همه این کارها را برگزیده فرزندان آدم انجام می‌دهد. بلی! در خانه‌ای که نور این دین از آنجا نورافشانی می‌کند، حتی آن مقدار خوراکی هم وجود ندارد که رسول گرامی ج را سیر کند.

نعمان بن بشیر که درباره نبی اکرم ج سخن می‌گفت، فرمود: «پیامبر شما را در حالی دیدم که خرمای خشکی هم نمی‌یافت که شکمش را سیر کند». [صحیح مسلم (2977)]

عایشه ل می‌گوید: «ما اهل بیت محمد ج یک ماه آتش روشن نمی‌کردیم؛ غذای ما، آب و خرما بود». [صحیح بخاری (2567)]

آری سادگی و رعایت قناعت و زهد و بی‌رغبتی به دنیا، یکی از اصول حاکم بر زندگی پیامبر گرامی ج بوده است. رسول اکرم ج اگرچه خود می‌توانست با استفاده از نعمت‌های پروردگار زندگی بهتری را برای خویش فراهم سازند، اما از آنجا که دلبستگی به زخارف دنیوی نداشت، دیگران را بر خود مقدم می‌دانست و خود به اندکی از مال دنیا اکتفاء می‌کرد. بنابراین، زندگانی رسول گرامی ج به شکلی بود که در سطح پایین‌تر از طبقه متوسط جامعه آن روز قرار داشت.

و زمانی که عمر فاروق س حالت زندگی آنجناب را دید نتوانست مانع جاری شدن اشک‌هایش شود. پیامبر گرامی ج از او پرسید: عمر! چرا گریه می‌کنی؟ فرمود: چرا گریه نکنم در حالی که قیصر و کسری از نعمت‌های دنیا بهره می‌گیرند و لذت می‌برند، و رسول الله ج فقط آنچه را که می‌بینم در اختیار دارند؟ پیامبر اکرم ج فرمودند: ای عمر آیا دوست نداری که آن بهره کسری و قیصر از نعمت‌های دنیا باشد، و آخرت فقط از آنِ ما باشد. [متفق علیه].

مطلب پنجم: رسول گرامی ج اسوۀ کامل هست

مطلب پنجم: رسول گرامی ج اسوۀ کامل هست

بشر در هر زمانی نیازمند الگویی است که آن‌ها را از گمراهی و افتادن در پرتگاه هلاکت نجات دهد، الگویی که آن‌ها را فراتر از تفسیر مادی حیات ببرد و این الگو را در شخصیت والای پیامبر گرامی اسلام محمد ج چه در کردار و چه در گفتار ایشان پیدا می‌توانیم.

آنچه امروز امت اسلامی به آن نیاز دارند دانستن اصول اخلاقی پیامبر گرامی و شناخت ماهیت حرکت و دعوت و هدایات ایشان در همه جوانب حیات اعم از ادب ورزی، امانتداری، پوزش پذیری، حق گرایی، حیاورزی، راستگویی، خوش خلقی، فروتنی و... تا رفتارهای اجتماعی ایشان اعم از قانون مداری، گشاده دستی، گشاده رویی، مشورت پذیری، همزیستی با اقشار مختلف اجتماع و... از عبادتش با الله تعالی تا رفتارشان با طبیعت همه و همه است که برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی می‌توان به آن تمسک جست.

پیامبر گرامی ج آخرین فرستاده و رسول الله تعالی است که برای هدایت بشر آمده است، لذا تنها پیامبر مسلمانان نبوده و نمی‌باشد بلکه پیامبر جهانیان است و رسالتش هدایت تمامی انسان‌هاست پس در حقیقت الگو و سرمشقی برای جهانیان می‌باشد.

آری، جالب‌ترین، پاک‌ترین و ارجمندترین دفتر در همه تاریخ بشر، آن دفتری است که تاریخ زندگی انسان کامل یعنی پیامبر اکرم ج در آن درج شده است، تاریخی که زیباترین ارمغان‌ها برای هوشمندان روشن دل بوده و درخشان‌ترین گوهر گرانبها برای کاوشگران است.

پیامبر گرامی ما ج به عنوان آخرین پیامبر که کامل‌ترین دین را در اختیار بشر نهاده در میان پیامبران الهی همانند خورشید می‌درخشد؛ چرا که هم اولوالعزم است و رسالت جهانی دارد و هم صاحب کتاب و شریعت مستقل است که هم اصول ادیان پیشین را تصدیق و تکمیل می‌کند و هم راه جدیدی را پیش پای انسان می‌نهد. ایشان بشری است که چون دیگران می‌خورد، می‌آشامد و بر زمین در پی روزی تلاش می‌کند. انسانی که ازدواج می‌کند و حتی در غم از دست دادن فرزندش اشک از چشمانش جاری می‌شود، همان گونه که قرآن اشاره می‌فرماید بشری است مانند دیگران: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰٓ إِلَیَّ [الکهف: 110] «بگو من بشری چون شما هستم به سوی من وحی می‌شود» اما این بشر دارای ویژگی‌های خاصی است که از جمله این ویژگی‌ها متصل بودن به سرچشمه وحی است. الله تعالی ایشان را برگزیده و تعلیم داده لذا همه رفتار و گفتارش منطبق بر وحی است و سخنی از خود نمی‌گوید. «به سوی من وحی می‌شود» هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید و گفتارش جز وحی خالص نیست و الله متعال تعلیم او را به عهده گرفته است. ﴿وَمَا یَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡیٞ یُوحَىٰ٤ عَلَّمَهُۥ شَدِیدُ ٱلۡقُوَىٰ٥ [النجم: 3-5] «و از روی هوی و هوس سخن نمی‌گوید. آن (چیزی که با خود آورده و با شما درمیان نهاده است) جز وحیی نیست که (بر او) فرستاده می‌شو. (ملک) بس نیرومند آن‌را به او آموخته است». بشری معصوم از خطا و گناه که هرگز لغزشی از او سر نمی‌زند و گفتار و رفتارش الهی و آموزنده است.

بزرگ مردی که هیچ کس به عظمت خلق و خوی او نمی‌رسد ﴿وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٖ٤ [القلم: 4] «و همانا تو از خوی سترگی برخوردار هستی».


مطلب چهارم: آغاز بعثت و امر به دعوت

مطلب چهارم: آغاز بعثت و امر به دعوت

هرچه پیامبر گرامی ج به چهل سالگی نزدیک می‌شد و هر اندازه بر بینش عمیق گذشته‌اش، افزوده می‌گشت، شکاف فکریش با قوم و قبیله‌اش، بیش از پیش افزایش می‌یافت؛ لذا خلوت و تنهایی را دوست داشت. از اینرو آب و غذا برمی‌داشت و به غار حراء در کوه نور می‌رفت که در دو میلی مکه قرار داشت.

او ماه رمضان را در غار حرا می‌گذراند و به هرمسکین و فقیری که نزدش می‌رفت، غذا می‌داد و اوقاتش را به عبادت الله یکتا و تفکر در دنیای هستی و قدرت نهفته در آن، سپری می‌کرد و به اعتقادات مشرکان و تصورات پوچ و بی‌معنای آن‌ها اعتقادی نداشت؛ اما در عین حال راهی روشن و روشی مشخص و مسیری معین، پیش رویش نداشت که با آن آرامش یابد.

این تنهایی و عزلت، گوشه‌ای از تدبیر الله متعال برای آن جناب بود تا او را برای کاری بزرگ و رسالتی سترگ آماده نماید. کسی که در آینده، می‌خواست مسیر زندگی انسان‌ها را تغییر دهد، باید این چنین مراحلی را می‌گذراند و مدتی را درخلوت و تنهایی سپری می‌کرد و از کارها و غوغای دنیا جدا می‌شد و از خواسته‌های ناچیز زندگی دست می‌کشید.

اینگونه الله متعال، پیامبر گرامی ج را برای به دوش کشیدن بار امانت و دگرگون ساختن چهره زمین و تغییر مسیر تاریخ، آماده ساخت و آنجناب را از سه سال پیش از تفویض این مسؤولیت بزرگ به وی، به عزلت و خلوت، رهنمون شد.

پس از آنکه آیات سوره المدثر، بر پیامبر گرامی ج نازل شد و آن جناب در راستای دعوتش، اوامری چند از سوی الله تعالی دریافت نمود.

مراحل دعوت به سوی توحید:

دعوت مکی بر دو گونه بود: 1- مخفیانه 2- علنی.

1.     دعوت مخفی که سه سال به طول انجامید.

2.     دعوت آشکار ساکنان مکه از ابتدای سال چهارم بعثت تا اواخر سال دهم.

3.     دعوت در بیرون مکه و انتشار دعوت درخارج این شهر که از اواخر سال دهم بعثت تا هجرت به مدینه طول کشید.

پیامبر اکرم ج ابتدا به صورت مخفیانه دعوت را شروع کردند، و خانواده شان یعنی همسر دخترانش، علی، و زید بن حارثه اسلام آوردند. سپس آنجناب ج به صورت مخفیانه کسانی را که به آن‌ها اعتماد واطمینان داشت دعوت می‌داد، که ابوبکر س نیز در همین زمان مسلمان شد. و مردم کم کم از دعوت ایشان با خبر شدند و با همدیگر در مورد آن صحبت می‌کردند.

فقرا ومساکین به سرعت به دین اسلام روی می‌آوردند. 3 سال از دعوت مخفیانه‌ پیامبر ج گذشت وعده کمی از صحابه گرامی ایمان آورده بودند.

اما دعوت علنی، بعد از گذشت سه سال دعوت مخفیانه، دستور الله ﻷ برای آشکارا نمودن دعوت بر پیامبر اکرم ج نازل گردید. الله ﻷ می‌فرماید: ﴿فَٱصۡدَعۡ بِمَا تُؤۡمَرُ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِکِینَ٩٤ [الحجر: 94] یعنی: «پس آشکارا بیان کن آنچه را که به آن فرمان داده می‌شوی و به مشرکان اعتنا مکن». واین فرموده الله متعال: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ٢١٤ [الشعراء: 214] «خویشاوندان نزدیکت را بیم بده».

همان بود که پیامبر اکرم ج بر کوه صفا رفت و دعوتش را برای مردم آشکار نمود و به آنان خبر داد که ایشان فرستادۀ الله به سوی همه جهانیان می‌باشد.

اولین کاری که رسول گرامی ج انجام داد، این بود که بنی هاشم را به خانه‌اش دعوت نمود. آن‌ها به خانۀ آن جناب آمدند و عده‌ای از بنی مطلب بن عبدمناف نیز همراهشان بودند، ایشان خطاب به حضور چنین فرمود: «راهنما، به اهل و همراهانش دروغ نمی‌گوید؛ سوگند به ذاتی که معبود بحقی جز او نیست، من از سوی الله تعالی به سوی شما به طور خاص و به سوی همه مردم به طور عموم مبعوث شده‌ام. سوگند به الله شما می‌میرید چنانکه می‌خوابید و پس از آن زنده می‌شوید همانطور که از خواب برمی‌خیزید و در مورد آنچه انجام داده اید، بازخواست می‌گردید و سرانجام، یا به بهشت ابدی یا به دوزخ ابدی می‌روید». [الکامل از ابن اثیر (1/584)]

مطلب سوم: خلاصه‌ای از زندگی پیامبر گرامی ج قبل از بعثت

مطلب سوم: خلاصه‌ای از زندگی پیامبر گرامی ج قبل از بعثت

پیامبر گرامی ج شخصیتی بود که از دوران کودکی در ایشان نشانه‌هایی دیده می‌شد که آن جناب ج را از سایر مردم مشخص و متمایز می‌ساخت. او دارای فکری وسیع، بینشی باز و نظراتی واضح و روشن بود. وی از زیرکی و فراست، بهره کامل و وافری برده و اندیشه‌هایی داشت که هم راهنما و هم هدفدار بود؛ ایشان با سکوت و تفکر دائمی‌اش حق را جستجو می‌نمود. با عقل سلیم و فطرت پاکش، برگ‌های زندگی اجتماعی و اوضاع و احوال مردم را مطالعه می‌کرد و از خرافات دوری می‌جست و با مردم به بهترین شیوه‌ای رفتار می‌نمود که از درک خودش و عملکرد مردم دریافته بود؛ بامردم در همۀ کارهای نیک همراه و همگام می‌شد؛ در غیر این صورت به گوشه گیری و عزلتی که با آن خو گرفته بود، باز می‌گشت.

ایشان هرگز شراب ننوشید و از آنچه به نیت بتان ذبح می‌شد، نمی‌خورد؛ هیچگاه در جشن بزرگداشت بتان شرکت نمی‌کرد؛ بلکه از دوران کودکی از معبودان باطل نفرت داشت و هیچ چیز، در نظرش زشت‌تر از بتان نبود و توان شنیدن سوگند خوردن به لات و عزی را نداشت. بدون شک تقدیرات الهی، ایشان را حفظ می‌کرد؛ چنانچه هرگاه هواهای نفسانی، ایشان را تشویق می‌نمود که به متاع و خوبی‌های ظاهری دنیا روی بیاورد و یا هرگاه به بعضی از کارهای ناپسند دنیا احساس رضایت می‌کرد، عنایت و رحمت الهی، دخالت می‌کرد و مانع می‌شد.

پیامبر گرامی ج در میان قومش از لحاظ رفتار پسندیده، اخلاق نیکو، صفات کریمه و از نظر برازندگی، ممتاز بود. ایشان خوش اخلاق‌ترین فرد قومش بود؛ با همسایه‌ها و هم‌پیمانانش از همه بهتر رفتار می‌کرد؛ از همه بردبارتر، راستگوتر، نرمخوتر، پاک دامنتر، نیکوکارتر، وفادارتر و امانتدارتر بود؛ چنانکه قومش، ایشان را امین نامیدند. همۀ خوبی‌ها و صفات پسندیده در ایشان جمع شده بود. بناء به گفته ام المؤمنین خدیجه ل، آن جناب ج به مستمندان کمک می‌کرد؛ مهمان نواز بود و در راه حق، مشکلات را تحمل می‌نمود. [صحیح بخاری (3)]