337- باب: حرام است که مأموم (مقتدی) سَرَش را پیش از امام از رکوع یا سجده بلند کند
1760- عن أَبی هریرةَt أنَّ النَّبِیَّr قَالَ: «أمَا یَخْشَى أحَدُکُمْ إِذَا رَفَعَ رَأسَهُ قَبْلَ الإمَامِ أنْ یَجْعَلَ اللهُ رَأسَهُ رَأسَ حِمَارٍ، أَوْ یَجْعَلَ اللهُ صُورَتَهُ صُورَةَ حِمَارٍ؟» [متفق علیه]([1])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «کسی که سَرَش را پیش از امام بلند میکند، آیا نمیترسد که الله سرش را به سر الاغ یا صورتش را به صورت الاغ، تبدیل نماید؟»
شرح
مولف/ درادامهی کارهای حرامی که پیامبرr بیان نموده، با ذکر حدیثی یادآور شده است که بلند کردن سر از رکوع و سجده پیش از امام حرام میباشد؛ زیرا مقتدی باید پیرو پیشنماز باشد و اعمال نماز را پس تکبیرهای امام، انجام دهد؛ یعنی در انجام اعمالِ نماز، نه بر پیشنماز پیشی بگیرد و نه تأخیر کند و نه همزمان با امام به رکوع و سجده برود؛ بلکه تابع امام باشد؛ اگر پیشدستی بر امام در هنگام تکبیر احرام باشد، نمازش از اساس، بسته نمیشود؛ یعنی اگر مقتدی تکبیرِ احرام- یا تکبیر آغازین نماز- را پیش از امام بگوید، حتی اگر از روی سهو یا فراموشی باشد، نمازش منعقد نمیگردد و باید نمازش را دوباره بخواند یا آن را از سر بگیرد. اما اگر مقتدی پیش از امام به رکوع یا سجده برود و این عمل را بهعمد انجام دهد و بداند که این کار، حرام است، نمازش باطل میباشد؛ زیرا در نماز، مرتکب عملِ حرامی شده است؛ مانند حرف زدن در نماز که حرام میباشد و باطلکنندهی نماز است. اما اگر کسی اعمال نماز را همزمان با امام انجام دهد، مثلاً همینکه امام به رکوع میرود، رکوع کند یا همینکه امام به سجده میرود، سجده نماید، از دیدگاه برخی از علما، مکروه و از نظر برخی دیگر از علما، حرام است؛ گفتنیست: چنانچه مقتدی در تکبیر احرام بدینگونه عمل نماید، نمازش از اساس، منعقد نمیشود. پیشی گرفتن از امام تکبیر احرام نیز همین حُکم را دارد؛ دربارهی پیشی گرفتن از امام در بلند کردن سر از رکوع و سجده هشدار داده و فرموده است: «کسی که سَرَش را پیش از امام بلند میکند، آیا نمیترسد که الله سرش را به سر الاغ یا صورتش را به صورت الاغ، تبدیل نماید؟»
پیامبرr، از میان چارپایان الاغ را از آن جهت ذکر فرمود که الاغ را کودنترین حیوان برشمردهاند؛ از اینرو آندسته از یهود که تورات را فراگرفتند و به آن عمل نکردند، به الاغ تشبیه شدهاند؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿مَثَلُ ٱلَّذِینَ حُمِّلُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ ثُمَّ لَمۡ یَحۡمِلُوهَا کَمَثَلِ ٱلۡحِمَارِ یَحۡمِلُ أَسۡفَارَۢا﴾
[الجمعة: ٥]
مثال کسانی که به عمل کردن به تورات مکلّف شدند و به آن عمل نکردند، مانند درازگوشیست که کتابهایی حمل میکند.
این حدیث نشان میدهد که برای مأموم یا مقتدی حرام است که سَرَش را پیش از امام از رکوع و سجده بلند کند؛ برخی از مردم عادت دارند که در بلند شدن از رکوع و سجده، بیش از حد تأخیر میکنند؛ بهگونهای که امام سر از سجده برداشته است و آنان همچنان در سجده هستند و به گمان خود دعا میکنند! میگوییم: آری؛ آنگاه که به تنهایی نماز میخوانی، هرچه میخواهی، دعا کن؛ اما هنگامی که به پیشنماز اقتدا کردهای، اگر در بلند شدن از رکوع و سجده تأخیر کنی، بر خلاف رهنمود نبوی عمل کردهای؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «فإذَا رَکَعَ فَارْکَعُوا»؛([2]) یعنی: «هنگامی که امام رکوع کرد، شما نیز به رکوع بروید». حرفِ «فاء» در واژهی «فَارْکَعُوا» بیانگر ترتیب با اندکی فاصله است؛ لذا مقتدی باید از پیشنماز یا امام جماعت، در نمازش تبعیت کند؛ بدینسان که پس از تکبیر امام، نه تأخیر کند و نه پیش از امام به رکوع و سجده برود؛ همچنین نباید پیش از امام سر از رکوع و سجده بردارد.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 691؛ و صحیح مسلم، ش: 427.
([2]) صحیح بخاری، ش : (688، 1113، 1236، 5658)؛ و مسلم، ش: 412 بهنقل از عایشه&؛ و نیز روایت: بخاری، ش: 689 بهنقل از انس بن مالکt؛ همچنین روایت بخاری، ش: 722؛ و مسلم، ش: 414 بهنقل از ابوهریرهt.
336- باب: حرام است که زن در حضور شوهرش بدون اجازهی وی، روزهی نفل بگیرد
1759- وعن أَبی هریرةَt أنَّ رسُولَ اللهr قَالَ: «لا یَحِلُّ لِلْمَرْأَةِ أَنْ تَصُومَ وَزَوْجُهَا شَاهِدٌ إِلاَّ بِإذْنِهِ، وَلا تَأذَنَ فِی بَیْتِهِ إِلاَّ بِإذْنِهِ». [متفق علیه]([1])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «برای زن جایز نیست که با حضور شوهرش، جز به اجازهی او، روزه(ی نفل) بگیرد و نباید کسی را بدون اجازهی شوهرش به خانهاش راه دهد».
شرح
امام نووی/ حدیثی بدین مضمون آورده است که ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرگاه مرد، زنش را به بستر خود فرابخواند و زن به بستر شوهرش نرود و مرد، شب را در حال خشم (و نارضایتی) از همسرش سپری کند، فرشتگان آن زن را تا صبح لعنت میکنند» یا فرمود: «تا آنکه زن- به بستر شوهرش- برگردد»؛ زیرا بر زن واجب است که خواستهی شوهرش را بپذیرد؛ مگر آنکه عذری شرعی داشته باشد، مثلاً بیمار باشد و برایش همبستری ممکن نباشد. البته این حق، دو سویه است و مرد باید نیازهای عاطفی همسرش را درک کند؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾ [النساء : ١٩]
و با زنان به نیکی رفتار کنید.
در باب دوم آمده است: برای زن روا نیست که در حضور شوهرش بدون اجازهی وی روزهی نفل بگیرد و نیز جایز نیست که کسی را بدون اجازهی شوهرش به خانهاش راه دهد.
در این باب دو مسأله مطرح شده است: نخست مسألهی روزه؛ ناگفته نماند که روزهی واجب از این حُکم مستثناست و هر زنی حق دارد بدون اجازهی شوهرش روزهی واجبِ خود را ادا کند؛ مثلاً زنی از رمضان گذشته، ده روز روزهی قضایی دارد و تا رمضان بعدی فقط ده روز مانده است؛ در این صورت بر او واجب است که قضای این ده روز را بهجای آورَد؛ چه شوهرش اجازه دهد و چه راضی نباشد؛ اما اگر زنی ده روز روزهی قضایی دارد و تا فرا رسیدن رمضان، یک یا دو ماه و یا بیشتر مانده است، شوهرش میتواند او را از روزه گرفتن منع کند؛ در این حالت نیز برای زن روا نیست که در حضور شوهرش بدون اجازهی وی روزه بگیرد؛ زیرا وقت کافی هست و نباید با روزه گرفتن، شوهرش را در تنگنا قرار دهد. اگر مرد به همسرش اجازه داد که روزه بگیرد و زن نیز با موافقت وی روزه گرفت، چنانچه روزهی واجب باشد، بر مرد حرام است که از طریق همبستری با زن، روزهی وی را بشکند؛ زیرا خودش به او اجازه داده است که روزه بگیرد و حال که زن روزهی واجب را آغاز کرده، تمامِ آن بر او واجب میباشد؛ اما اگر زن بدون اجازهی شوهرش روزهی نفل بگیرد، مرد میتواند در طول روز با همسرِ روزهدار نزدیکی کند؛ اگرچه روزهی زن میشکند؛ زیرا کامل کردن روزهی نفل، الزامی نیست. البته ناگفته نماند که اگر زنی که با اجازهی شوهرش روزه نفل گرفته و حال، شوهرش قصدِ نزدیکی با او را دارد، بگوید: خودت اجازه دادی که روزه بگیرم؛ این بدان معناست که قول دادهای که روزهام را نشکنی؛ در این صورت بر مرد واجب است که به وعدهاش عمل کند و باطل کردن روزهی زنش حرام میباشد؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿وَأَوۡفُواْ بِٱلۡعَهۡدِۖ إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ کَانَ مَسُۡٔولٗا ٣٤﴾ [الإسراء: ٣٤]
و به پیمانها وفا نمایید که دربارهی عهد و پیمان سؤال خواهد شد.
ابوهریرهt میگوید: پیامبرr فرمود: «برای زن جایز نیست که با حضور شوهرش، جز به اجازهی او، روزه(ی نفل) بگیرد و نباید کسی را بدون اجازهی شوهرش به خانهاش راه دهد». لذا اگر مردی، شخص معینی را نام ببرد و به همسرش بگوید: فلانی حق ندارد وارد خانهام شود، بر زن حرام است که به آنشخص اجازهی ورود به خانهی شوهر خود را بدهد؛ اما اگر مردی، دل و سینهی فراخی دارد، زن میتواند در چارچوب شریعت به محارم خود یا به کسانی که ورودشان به خانه بلامانع است، اجازهی ورود بدهد و لازم نیست که برای ورود تکتک افراد، از شوهرش اجازه بخواهد.
([1]) صحیح بخاری، ش: (4662، 5195، 8078)؛ و صحیح مسلم، (1026، 1679). این حدیث پیشتر به شمارهی 287 گذشت.
1758- عن أَبی هریرةَt قَالَ: قَالَ رسولُ اللهr: «إِذَا دَعَا الرَّجُلُ امْرَأتَهُ إِلَى فِرَاشِهِ فَأبَتْ، فَبَاتَ غَضْبَانَ عَلَیْهَا، لَعَنَتْهَا المَلاَئِکَةُ حَتَّى تُصْبحَ». [متفق علیه]([1])
وفی روایةٍ: «حَتَّى تَرْجعَ».
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرگاه مرد، زنش را به بستر خود فرابخواند و زن به بستر شوهرش نرود و مرد، شب را در حال خشم (نارضایتی) از همسرش سپری کند، فرشتگان آن زن را تا صبح لعنت میکنند».
و در روایتی دیگر آمده است: «تا آنکه زن- به بستر شوهرش- برگردد».
([1]) صحیح بخاری، ش: 3237؛ و صحیح مسلم، 1436. [این حدیث پیشتر به شمارهی 286 گذشت. (مترجم)]
334- باب: کراهت سخن گفتن (یا مجلس کردن) پس از نماز عشا
منظور از آن، سخنیست که در سایر اوقات مباح میباشد و گفتن یا نگفتنِ آن، یکسان است؛ اما سخن حرام یا مکروه، بهگونهایست که کراهت یا حرمتش پس از نماز عشا، بیشتر و شدیدتر میباشد؛ ولی سخن گفتن در امور خیر مانند مباحث علمی یا حکایات صالحان و نکات ارزشمند اخلاقی، و نیز سخن گفتن با مهمان یا شخصی که کار دارد و امثالِ آن، مکروه نیست؛ بلکه مستحب است. همچنین سخن گفتنی که بهضرورت یا عذر یا بهصورت اتفاقی باشد، کراهت ندارد. این امور، در احادیث صحیح بهروشنی بیان شده است.
1755- عن أبی بَرْزَةَt أنَّ رسولَ اللهr کان یکرهُ النَّومَ قَبْلَ العِشَاءِ والحَدیثَ بَعْدَهَا. [متفق علیه]([1])
ترجمه: ابوبرزهt میگوید: رسولاللهr خوابِ پیش از عشا و سخن گفتن پس از آن را ناپسند میداشت.
1756- وعن ابن عمرَ$ أنَّ رسولَ اللهِr صَلَّى العِشَاء فی آخِرِ حَیَاتِهِ، فَلَمَّا سَلَّمَ قالَ: «أرأیْتَکُمْ لَیْلَتَکُمْ هذِه؟ فَإنَّ عَلَى رَأسِ مِئَةِ سَنَةٍ لا یَبْقَى مِمَّنْ هُوَ علَى ظَهْرِ الأرْضِ الیَومَ أحَدٌ». [متفق علیه]([2])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: رسولاللهr در واپسین روزهای عمرش نماز عشا را خواند و چون سلام داد، فرمود: «امشب را بهخاطر داشته باشید؛ پس از گذشت صد سال هیچیک از کسانی که اینک روی زمین هستند، باقی نخواهد ماند».([3])
1757- وعن أنسٍt أنَّهُم انْتَظَرُوا النَّبِیَّr فَجَاءهُمْ قَریباً مِنْ شَطْرِ اللَّیْلِ فَصَلَّى بِهِمْ- یَعْنِی: العِشَاءَ- ثُمَّ خَطَبنا فقالَ: «ألا إنَّ النَّاسَ قَدْ صَلُّوا، ثُمَّ رَقَدُوا، وَإنَّکُمْ لَنْ تَزَالُوا فِی صَلاَةٍ مَا انْتَظَرْتُمُ الصَّلاَةَ». [روایت بخاری]([4])
ترجمه: انسt میگوید: صحابه# برای نماز عشا منتظر پیامبرr بودند تا اینکه آن بزرگوار نزدیک نیمهشب تشریف آورد و با آنان نماز عشا را خواند؛ سپس برای ما سخنرانی نمود و فرمود: «توجه کنید! مردم نماز خواندند و خوابیدند؛ و شما- که بیدار ماندهاید- از زمانیکه در انتظار نماز نشستهاید، همچنان در حالِ نماز هستید».
شرح
مولف/ میگوید: «کراهت سخن گفتن پس از نماز عشا». وی سپس انواع سخن را برشمرده است:
· سخنی که مکروه تحریمی یا حرام میباشد.
· سخنی که پسندیده است.
· و سخنِ مباح.
سخن حرام یا مکروه، بهگونهایست که کراهت یا حرمتش پس از نماز عشا، بیشتر و شدیدتر است؛ اما سخن نیک و پسندیده، زیانی ندارد؛ اگرچه پس از نماز عشا باشد؛ ولی پیامبرr سخنِ مباح را پس از نماز عشا ناپسند میداشت.
غیبت، تهمت، سخنچینی، دروغ، گوش دادن به موسیقی و مشاهدهی فیلمها و تصاویر حرام، نمونههایی از اعمال و سخنان حراماند که در هر زمانی ناشایست و حرام هستند؛ البته گناه چنین اعمالی پس از نماز عشا بیشتر است؛ زیرا پرداختن به سخنان مباح پس از عشا کراهت دارد، چه رسد به سخنان حرام و ناشایست.
سخن مباح- یعنی سخنی که نه مکروه است، نه حرام، و نه مستحب- بخش اعظم سخنان مردم را تشکیل میدهد؛ اما پیامبرr مجلس کردن برای چنین سخنی پس از عشا را ناپسند میداشت؛ زیرا اگر انسان پس از عشا مجلس کند، چهبسا تا دیرهنگام نخوابد و در نتیجه به سبب غلبهی خواب، از قیام شب و نماز صبح خواب بماند. همانگونه که میدانید هر کاری که به سستی و سهلانگاری در کاری شرعی بینجامد، مکروه است.
البته پرداختن به مباحث و فعالیتهای علمی از قبیل مطالعه، حفظ و یادگیری متون علمی، و نیز نشستن با مهمان از جهت مهماننوازی یا نشستن با خانواده به منظور استحکام هرچه بیشتر روابط خانوادگی و همچنین نشستن اتفاقی و مقطعی پس از نماز عشا، ایرادی ندارد؛ بلکه اگر با هدفی نیکو باشد، مستحب است.
سپس مولف/ روایتی بدین مضمون آورده است که ابوبرزهt میگوید: «پیامبرr خوابِ پیش از عشا و سخن گفتن پس از آن را ناپسند میداشت»؛ زیرا خوابِ پیش از عشا کسالتآور است و باعث میشود که شخص، نماز عشا را با کسالت بخواند یا حتی خواب بماند و نمازش بهتأخیر بیفتد؛ از اینرو پیامبرr خواب پیش از عشا را ناپسند میداشت؛ اما اینکه انسان را چُرت میگیرد، بهاختیارش نیست و ایرادی ندارد.
شاهد موضوع از این روایت، آنجاست که ابوبرزهt میگوید: «پیامبرr سخن گفتن پس از عشا را ناپسند میداشت»؛ اما اگر خیری در سخن گفتن پس از عشا باشد، ایرادی ندارد؛ چنانکه پیامبرr گاه پس از عشا با یارانش مینشست و نصیحتشان میکرد.
***
([1]) صحیح بخاری، 568؛ و صحیح مسلم، ش: 647.
([2]) صحیح بخاری، 116؛ و صحیح مسلم، ش: 2537.
([3]) ابوالطفیل، عامر بن واثلهt آخرین صحابی پیامبرr بود که در سال یکصد و ده هجری درگذشت؛ یعنی صد سال پس از تاریخی که پیامبرr این حدیث را بیان فرمود؛ از اینرو علما، این حدیث را یکی از معجزات نبوی برشمردهاند. [مترجم]
([4]) صحیح بخاری، ش: 600؛ و صحیح مسلم، 640. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 1070 گذشت. (مترجم)]
333- باب: کراهت دارد که انسان بگوید: «آنچه الله بخواهد و فلانی بخواهد»
1754- عن حُذَیْفَةَ بنِ الیَمانِt عَنِ النَّبِیِّr قالَ: «لا تَقُولُوا: مَا شَاءَ اللهُ وَشَاءَ فُلاَنٌ؛ وَلکِنْ قُولُوا: مَا شَاءَ اللهُ، ثُمَّ شَاءَ فُلاَنٌ». [روایت ابوداود با اِسنادِ صحیح]([1])
ترجمه: حذیفه بن یَمانt میگوید: پیامبرr فرمود: «نگویید: آنچه الله بخواهد و فلانی بخواهد؛ بلکه بگویید: آنچه الله بخواهد، سپس فلانی بخواهد».
شرح
مولف/ میگوید: «کراهت دارد که انسان بگوید: آنچه الله بخواهد و فلانی بخواهد»؛ منظور از کراهت در اینجا، کراهت تحریمیست؛ یعنی حرام میباشد که انسان چنین چیزی بگوید؛ زیرا حرف «واو» در این عبارت، مفهوم برابری را میرساند؛ لذا وقتی کسی چنین عبارتی میگوید، گویا فلانشخص را با اللهU در اراده و مشیت، یکسان و برابر دانسته است؛ در صورتیکه ارادهی کامل و مطلق از آنِ الله متعال میباشد و او هرچه بخواهد، انجام میدهد؛ از اینرو پیامبرr از گفتنِ چنین عبارتی منع فرمود و با رهنمود خویش مردم را به گفتنِ سخنی مباح راهنمایی نمود و فرمود: «بگویید: آنچه الله بخواهد، سپس فلانی بخواهد»؛ زیرا واژهی «سپس» یا حرف «ثُمَّ»، مفهوم ترتیب با فاصله را میرساند؛ لذا عبارتِ «آنچه الله بخواهد، سپس فلانی بخواهد»، بدین مفهوم است که اراده و خواستِ الهی فراتر از اراده و خواستِ فلانیست؛ همینطور روا نیست که به کسی بگوییم: «آنچه خواست الله و تو باشد»؛ زیرا شخصی به پیامبرr گفت: «آنچه خواستِ الله و شما باشد»؛ پیامبرr فرمود: «أجعلتنی للهِ ندًّا، بل قُل: ما شاء الله وَحدَهُ»؛([2]) یعنی: «آیا مرا با الله، شریک ساختی؟ بلکه بگو: هرچه الله یگانه، بخواهد». لذا در اینباره سه حالت وجود دارد:
نخست: اینکه انسان بگوید: هرچه اللهِ یکتا بخواهد؛ این، یعنی تفویض و واگذاری امر به الله متعال که مورد اتفاق همهی مسلمانان است؛ چنانکه مسلمانان بر این باورند که هرچه الله بخواهد، روی میدهد و آنچه او نخواهد، پدید نمیآید.
دوم: آنچه الله، سپس فلانی بخواهد؛ گفتنِ این عبارت بهفرمودهی صریح پیامبرr رواست.
سوم: اینکه انسان بگویند: آنچه خواستِ الله و فلانی باشد؛ یا آنچه الله و فلانی بخواهند. گفتنِ چنین عبارتی جایز نیست؛ بلکه حرام میباشد؛ زیرا مخلوق را در زمینهی اراده و مشیت، همسانِ اللهU قرار میدهد.
البته اگر در بین لفظ جلالهی الله و نامِ مخلوق، از حرفِ ترتیب «فاء» در زبان عربی استفاده شود، محل بحث و نظر است؛ زیرا حرفِ «فاء» اگرچه برای ترتیب میباشد، اما افادهی فاصله نمیکند و در رهنمود پیامبرr نیز جوازِ استفاده از این حرف در عبارت مذکور نیامده است.
از این حدیث چنین برداشت میشود که اگر انسان، امر ناجایزی را برای مردم بیان میکند، باید جایگزینی شرعی و جایز نیز به آنان معرفی کند؛ چنانکه پیامبرr مردم را گفتنِ عبارتِ ناجایز منع نمود و سپس عبارتِ جایز را به آنان آموزش داد. برخی از مردم عادت دارند که میگویند: این، حرام است؛ آن، حرام است؛ اما راهها و موارد جایز را بیان نمیکنند. چنین رویکردی باعث میشود که مخاطبان دچار سرخوردگی شوند؛ بلکه روشِ شرعی در بیان ممنوعیتها، این است که انسان، راهها و مواردِ جایز را نیز بیان نماید؛ بنگرید که لوطu به قومش فرمود:
﴿أَتَأۡتُونَ ٱلذُّکۡرَانَ مِنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٦٥ وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمۡ رَبُّکُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِکُمۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٌ عَادُونَ ١٦٦﴾ [الشعراء : ١٦٥، ١٦٦]
آیا از میان جهانیان، با مردها آمیزش مىکنید؟! و همسرانى را که پروردگارتان براى شما آفریده، وا مىگذارید؟ بلکه شما مردم تجاوزکاری هستید.
همینطور پیامبرr نیز فرمود: «نگویید: آنچه الله بخواهد و فلانی بخواهد؛ بلکه بگویید: آنچه الله بخواهد، سپس فلانی بخواهد».
بلکه بنگرید که اللهU، خود میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقُولُواْ رَٰعِنَا وَقُولُواْ ٱنظُرۡنَا﴾ [البقرة: ١٠٤]
ای کسانی که ایمان آوردهاید! (خطاب به پیامبر) نگویید: راعنا (مراعاتمان را بکن که این لفظ در زبان عبری، اهانتآمیز است)؛ بلکه بگویید: أنظرنا (که به همان معناست و اهانتآمیز نیست).
در اینباره به نمونهای از سنت نبوی اشاره میکنم: خرمای مرغوبی نزد رسولاللهr آوردند. رسولاللهr پرسید: «آیا همهی خرماهای خیبر، اینگونه مرغوباند»؟ گفتند: خیر. ما، یک صاع از این خرما را در مقابل دو صاع، و دو صاع را در مقابل سه صاع از خرماهای دیگر، خریداری میکنیم. رسولاللهr فرمود: «چنین نکنید؛ بلکه ابتدا خرمایی را که کیفیت پایینتری دارد، بفروشید و از پول آن، خرمای مرغوب خریداری کنید».([3]) میبینیم که اگر رسولاللهr از یکسو از معاملهی خرما بهخرما منع نمود، از سوی دیگر، راهکار و جایگزینی برای خریداری خرمای مرغوب ارائه فرمود.
***
([1]) صحیح الجامع، ش: 7406؛ و السلسلۀ الصحیحۀ، از آلبانی/، ش: 137.
([2]) صحیح است؛ السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 139.
([3]) صحیح بخاری، ش: (2202، 2303، 4247، 7351)، و مسلم، ش: 1593 بهنقل از ابوهریره و ابوسعید خدری$.