327- نهی از گفتار و کردار ناپسند و بدزبانی
1743- وعن ابن مسعودٍt قَالَ: قَالَ رسُولُ اللهr: «لَیْسَ المُؤْمِنُ بالطَّعَّانِ، وَلا اللَّعَّانِ، وَلا الفَاحِشِ، وَلا البَذِیِّ». [ترمذی ضمن روایت این حدیث گفته است: حدیثی حسن میباشد.]([1])
ترجمه: ابنمسعودt میگوید: رسولاللهr فرمود: «مومن طعنهزن، لعنتکننده، بددهن و بدرفتار (و بیشرم) نیست».
1744- وعن أنسٍt قالَ: قالَ رسولُ اللهِr: «مَا کَانَ الفُحْشُ فِی شَیْءٍ إلاَّ شَانَهُ، وَمَا کَانَ الحَیَاءُ فِی شَیْءٍ إلا زَانَهُ». [ترمذی ضمن روایت این حدیث گفته است: حدیثی حسن میباشد.]([2])
ترجمه: انسt میگوید: رسولاللهr فرمود: «بدگفتاری و بیادبی در هر چیزی باشد، آن را زشت و معیوب میگرداند و شرم و حیا در هر چیزی باشد، به آن زینت میبخشد».
([1]) صحیح الجامع، ش: 5381؛ و السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 320؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/، ش: 1610. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 1563 گذشت. (مترجم)]
([2]) صحیح الجامع، ش: 5655؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/، ش: 1607.
326- باب: گفتنِ «ای کافر» به مسلمان، حرام است
1741- عن ابن عمرَ$ قالَ: قالَ رسولُ اللهِr: «إذَا قَالَ الرَّجُلُ لأَخِیهِ: یَا کَافِرُ، فَقَدْ بَاءَ بِهَا أَحَدُهُمَا، فَإنْ کانَ کَمَا قَالَ وَإلاَّ رَجَعَتْ عَلَیْهِ». [متفق علیه]([1])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرگاه شخصی به برادر مسلمانش بگوید: ای کافر، نسبت کفر سزاوار یکی از آن دو میباشد؛ اگر چنان است که او میگوید (نسبت کفر وصلهی آنشخص خواهد بود) و گرنه، این نسبت به خودش برمیگردد».
1742- وعن أبی ذرٍّt أنَّهُ سَمِعَ رسُولَ اللهِr یَقُولُ: «مَنْ دَعَا رَجُلاً بالکُفْرِ، أو قالَ: عَدُوَّ اللهِ، وَلَیْسَ کَذلکَ إلاَّ حَارَ عَلَیْهِ». [متفق علیه]([2])
ترجمه: از ابوذرt روایت است که وی از رسولاللهr شنید که میفرمود: «هرکه شخصی را کافر بخواند یا بگوید: ای دشمن خدا، و آنشخص اینگونه نباشد، این ویژگیها به خودِ وی برمیگردد».
شرح
مولف/ میگوید: «گفتنِ "ای کافر" به مسلمان، حرام است».
حُکمِ مسلمان و کافر با الله متعال میباشد و تنها الله متعال است که به کفر و اسلام بندگانش حُکم میکند؛ همچنین تنها اوست که حکم حلال و حرام را صادر میفرماید و ما حق نداریم که حرام الهی را حلال، و حلالش را حرام کنیم؛ و نیز حق نداریم که کسی را که در حکم پروردگار متعال، کافر نیست، تکفیر نماییم یا آنکه را که نزد اللهU مسلمان نیست، مسلمان بدانیم. مسألهی تکفیر، مسألهای بسیار خطرناک است که با پیدایش آن، آسیبهای فراوانی به امت اسلامی رسیده است. خوارج، نخستین کسانی بودند که این روش پلید را بنا نهادند؛ پیامبرr از نماز، روزه، صدقه، قرائت قرآن، شبزندهداری، گریه و تهجّدِ خوارج خبر داده است؛ حتی صحابه# نماز خود را در مقایسه با نماز آنها ناچیز میپنداشتند؛ ولی با این حال، رسولاللهr دربارهی آنان فرموده است: «لا یُجَاوِز إِیمَانُهُمْ حَنَاجِرَهُمْ»؛([3]) یعنی: «ایمانشان از حنجرههای آنان، نمیگذرد»؛ به عبارت دیگر، بهزبان شهادتین را میگویند، اما ایمان به دلهایشان نمیرسد. گرچه در ظاهر، نیکوکارند؛ ولی سودی به حالشان ندارد. آنان جان، مال و ناموس مسلمانان را حلال دانستند؛ این مذهب و روش منحرف در این دوران نیز وجود دارد برخی از گمراهانِ بدعتگر، بهپیروی از امیال و خواستههای نفسانی خویش کسانی راتکفیر میکنند که در چارچوب شریعت اسلام قرار دارند و الله و رسولش آنها را تکفیر نکردهاند؛ افراد گمراه و بدعتگر، بهسادگی میگویند: فلانی، کافر است؛ فلانی، بدعتیست و آن یکی فاسق است! پیشینهی خوارج را میدانید؛ آنها ابتدا با چهارمین خلیفهی بزرگوار از خلفای راشدین، یعنی با علی بن ابیطالبt همراه شدند و با اهل شام جنگیدند؛ اما پس از اینکه علیt برای جلوگیری از قتل و کشتار مسلمانان در جریان این جنگها، با اهل شام صلح کرد، خوارج اعتراض کردند و به علی مرتضیt گفتند: چرا با اینها صلح کردهای؟ اینها کافرند و تو نیز همانند اینها کافر شدی! لذا بر آن بزرگوار شوریدند و در برابرش شمشیر کشیدند؛ اما الحمدلله که شکست سختی از علی مرتضیt خوردند و بیشتر آنان مانند عاد و ارم، نابود شدند. با این حال این فرقهی ناپاک همچنان در میان امت اسلامی موجود است و کسانی یافت میشوند که بهرغم حرمت و احترامی که جان و مال و ناموس مسلمانان دارد، آن را حلال میدانند و میگویند: هرکه مرتکب زنا شود، کافر است؛ هرکه دزدی کند، کافر است؛ و هرکس شراب بنوشد، کافر است! اینها کسی را که مرتکب گناه کبیره شود، کافر میپندارند؛ اما این وصله به خودشان میچسبد؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «هرگاه شخصی به برادر مسلمانش بگوید: ای کافر، نسبت کفر سزاوار یکی از آن دو میباشد؛ اگر چنان است که او میگوید (نسبت کفر وصلهی آنشخص خواهد بود) و گرنه، این نسبت به خودش برمیگردد».
از اینرو انسان باید زبان و قلب خویش را از تکفیر مسلمانان، پاک بگرداند؛ یعنی بدون دلیل و بر پایهی تصور و میلِ نفسانیِ خویش، بهزبان نگوید که فلانی، کافر است و به قلب نیز به کافر بودن هیچ مسلمانی معتقد نباشد. حُکم تکفیر، حقّ این و آن نیست؛ بلکه از آنِ الله و رسولش میباشد. هرکس که الله و پیامبرr تکفیرش کرده باشند، کافر است؛ اگرچه ما، او را مسلمان بنامیم. و آنکه الله و رسولش او را تکفیر نکردهاند، مسلمان میباشد؛ اگرچه کسی بگوید که فلانی، کافر است. در حدیث آمده است: «هرکه شخصی را کافر بخواند یا بگوید: ای دشمن خدا، و آنشخص اینگونه نباشد، این ویژگیها به خودِ وی برمیگردد». لذا نسبت دادن عناوینی چون «کافر» و «دشمن خدا» به مسلمانان جایز نیست و یکی از گناهان بزرگ میباشد؛ چنانکه مولف/ نیز این موضوع را قاطعانه در عنوان باب مطرح نموده است. از الله متعال میخواهیم که دلها و زبانهایمان را از باورها و سخنان زیانآوری که خشم او را در پی دارد، محافظت بفرماید؛ بهیقین که الله بر هر کاری تواناست.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 6104؛ و صحیح مسلم، ش: 60.
([2]) صحیح بخاری، ش: 6045؛ و صحیح مسلم، ش: 61.
([3]) تخریج این روایت پیشتر گذشت.
325- باب: نهی از گفتن این سخن که به برکت و اقبال فلانستاره بر ما باران بارید
1740- عن زید بن خالدٍt قالَ: صلَّى بنا رسولُ اللهِr صَلاَةَ الصُّبْحِ بِالحُدَیْبِیَّةِ فی إثْرِ سَمَاءٍ کَانَتْ مِنَ اللَّیْلِ، فَلَمَّا انْصَرَفَ أقْبَلَ عَلَى النَّاسِ، فقالَ: «هَلْ تَدْرُونَ مَاذَا قالَ رَبُّکُمْ؟» قالُوا: اللهُ وَرَسُولُهُ أعْلَمُ. قالَ: «قالَ: أصْبَحَ مِنْ عِبَادِی مُؤْمِنٌ بِی، وَکَافِرٌ، فَأَمَّا مَنْ قَالَ: مُطِرْنَا بِفَضْلِ اللهِ وَرَحْمَتِهِ، فَذلِکَ مُؤْمِنٌ بِی کَافِرٌ بِالکَوَاکِبِ، وأَما مَنْ قَالَ مُطِرْنَا بِنَوءِ کَذَا وَکَذَا، فَذلکَ کَافِرٌ بِی مُؤْمِنٌ بِالکَوْکَبِ». [متفق علیه]([1])
ترجمه: زید بن خالدt میگوید: رسولاللهr در صبحگاه یک شب بارانی، پس از اقامهی نماز صبح در حدیبیه، رو به مردم کرد و فرمود: «آیا میدانید که پروردگارتان چه فرمود»؟- صحابه- گفتند: الله و رسولش بهتر میدانند. پیامبرr گفت: «الله فرمود: بندگانم شب را در حالی به صبح رساندند که برخی از آنها به من مومن و برخی هم کافر بودند؛ آنها که گفتند: به فضل و رحمتِ الله بر ما باران بارید، به من ایمان آوردند و به تأثیر ستارگان کافر گردیدند؛ و اما کسانی که گفتند: به سبب اقبال فلان و فلان ستاره بر ما باران بارید- و ریزش باران را به ستارگان نسبت دادند- به من کافر شدند و به ستارگان ایمان آوردند».
شرح
مولف/ میگوید: «باب: نهی از دشنام دادن به خروس».
خروس، پرندهای خانگیست و برخی از انواعِ آن، در هنگام نماز بانگ سر میدهند. پیامبرr دستور داده است که هرکه صدای خروس را شنید، فضل و رحمتِ الله را درخواست کند؛ زیرا خروس هنگام دیدنِ فرشتهای از فرشتگان الهی، بانگ سر میدهد. برخی از خروسها در ابتدای وقت نماز شروع به خواندن میکنند و برخی هم اندکی پیش از دخول وقت تا آنانکه خوابیدهاند، برای نماز بیدار شوند؛ لذا با توجه به این امتیاز و ویژگی این حیوان خانگی، پیامبرr از دشنام دادن به آن نهی فرموده است؛ همانگونه که از کُشتن مورچه منع نموده است. این، از کمال عدل اللهU میباشد که در برخی از حیوانات ویژگیها و منافع مخصوصی برای بندگانش قرار داده و بدینسان برخی از حیوانات را بر برخی دیگر برتری بخشیده است. برخی از مردم همینکه صدای خروس را میشنوند، بدان سبب که از خواب بیدار میشوند، به خروس دشنام میدهند؛ پیامبرr از این کار منع نموده و فرموده است: «به خروس دشنام ندهید؛ زیرا- مسلمانان را- برای نماز بیدار میکند».
لذا شایسته است که انسان برای بیدار شدن در وقت نماز، از وسایلی چون ساعت استفاده کند تا نمازش را سرِ وقت بهجای آورَد؛ برخی از مردم در این زمینه کوتاهی میکنند و با این پندار که سرِ وقت بیدار خواهند شد، از هیچ وسیلهای استفاده نکرده، در نتیجه خواب میمانند و نمازشان فوت میشود. همانگونه که میدانید مقدمهی واجب، واجب است؛ به عبارت دیگر استفاده از ابزار و مقدمات لازم برای انجام واجبات، واجب میباشد و اجر و ثواب فراوان دارد.
دومین بابی که مولف/ در این بخش گشوده، بدین عنوان است: «نهی از گفتن این سخن که به برکت و اقبال فلانستاره بر ما باران بارید». مولف/ در این باب نیز حدیثی از زید بن خالد جُهَنیt آورده است که آنها در حدیبیه با پیامبرr بودند. ماجرای حدیبیه، مشهور است؛ پیامبرr به همراه یارانش با شترهای قربانی رهسپار عمره شد. هنگامی که به منطقهی حدیبیه رسیدند، کفار قریش آنان را از ورود به مکه بازداشتند. همانجا پیمان صلحی میان پیامبرr و قریش منعقد گردید که به صلح حدیبیه مشهور است. رسولاللهr در صبحگاه یک شب بارانی، پس از اقامهی نماز صبح در حدیبیه، رو به مردم کرد و فرمود: «آیا میدانید که پروردگارتان چه فرمود»؟ پیامبرr این پرسش را مطرح نمود تا دقت و توجه صحابه# را جلب کند. صحابه# گفتند: «الله و رسولش بهتر میدانند». لذا برای کسی که پاسخِ پرسشی را نمیداند، شایسته است که همین عبارت را بگوید؛ یعنی بگوید: «الله و رسولش بهتر میدانند». البته در صورتی که پرسش دربارهی مسایل شرعی باشد؛ اما اگر پرسش دربارهی مسایل تکوینی و هستی باشد، فقط بگوید: «الله بهتر میداند»؛ زیرا پیامبرr غیب نمیداند و از چنین مسایلی آگاه نیست. مثلاً اگر کسی بپرسد: به گمانت آیا فردا باران خواهد آمد؟ در پاسخ میگوییم: الله بهتر میداند و نمیگوییم: الله و رسولش بهتر میدانند؛ زیرا پیامبرr از چنین مسایلی آگاه نیست. ولی اگر کسی بپرسد که فلان چیز حلال است یا حرام؟ در پاسخ گفته میشود: «الله و رسولش بهتر میدانند».؛ زیرا پیامبرr علم شریعت را میداند. در هر حال صحابه# از روی ادب گفتند: «الله و رسولش بهتر میدانند». پیامبرr گفت: «الله فرمود: بندگانم شب را در حالی به صبح رساندند که برخی از آنها به من مومن و برخی هم کافر بودند؛ آنها که گفتند: به فضل و رحمتِ الله بر ما باران بارید، به من ایمان آوردند و به تأثیر ستارگان کافر شدند؛ و اما کسانی که گفتند: به سبب اقبال فلان و فلان ستاره بر ما باران بارید- و ریزش باران را به ستارگان نسبت دادند- به من کافر گردیدند و به ستارگان ایمان آوردند». لذا اگر کسی ستارگان را سبب نزول باران تلقی کند و بگوید: این، ستارهی خیر و برکت است و باران خواهد آمد، مرتکب عملی حرام و کفرآمیز شده و مسبب باران را که اللهU میباشد، فراموش کرده است؛ اما ایرادی ندارد که بگوییم: در فلان وقت که فلان ستاره نمایان شد، به فضل و رحمتِ الله بر ما باران بارید؛ زیرا باران را از فضل و رحمتِ الله دانستهایم و ذکر ستاره در این عبارت، از جهتِ بیان وقتیست که باران آمده است. اما اگر کسی ستارگان را در نزول باران- و دیگر رویدادهای زمین- موثر بداند، مرتکب عملی کفرآمیز شده است؛ با این توضیح که اگر ستارگان را مسبب نزول باران قلمداد کند، مرتکب کفر اکبر گردیده و از دایرهی اسلام خارج است؛ اما اگر ستارگان را سبب بداند و در عین حال معتقد باشد که مسبب و آفرینندهی این رویدادها اللهU میباشد، به نعمت الهی کفر ورزیده که همان ناسپاسیست؛ اما کفری نیست که او را از دایرهی اسلام اخراج کند. بنا بر این حدیث، شایسته است که انسان در هنگام بارش باران بگوید: به فضل و رحمتِ الله بر ما باران بارید.
([1]) صحیح بخاری، ش: 846؛ و صحیح مسلم، ش: 71.
324- باب: کراهت دشنام دادن به خروس
1739- عن زید بن خالدٍ الجُهَنِیِّt قالَ: قال رسُولُ اللهِr: «لا تَسُبُّوا الدِّیکَ فَإنَّهُ یُوقِظُ لِلصَّلاَةِ». [روایت ابوداود با اِسنادِ صحیح]([1])
ترجمه: زید بن خالد جُهَنیt میگوید: رسولاللهr فرمود: «به خروس دشنام ندهید؛ زیرا- مسلمانان را- برای نماز بیدار میکند».
([1]) صحیح الجامع، ش: 7314؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/، ش: 4254.
323- باب: نهی از دشنام دادن به باد؛ و بیان دعایی که در هنگام وزیدن باد گفته میشود
1736- عن أبی المنذِرِ أُبی بن کعبt قالَ: قالَ رسولُ اللهِr: «لا تَسُبُّوا الرِّیحَ، فَإِذَا رَأَیْتُمْ مَا تَکْرَهُونَ، فَقُولُوا: اللَّهُمَّ إنَّا نَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِ هذِهِ الرِّیحِ وَخَیْرِ مَا فِیهَا وخَیْرِ مَا أُمِرَتْ بِهِ؛ وَنَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ هذِهِ الرِّیحِ وَشَرِّ مَا فِیهَا وَشَرِّ مَا أُمِرَتْ بِهِ». [ترمذی ضمن روایت این حدیث گفته است: حسن صحیح میباشد.]([1])
ترجمه: ابوالمنذر، اُبی بن کعبt میگوید: رسولاللهr فرمود: «به باد دشنام ندهید و هرگاه بادی را دیدی که نمیپسندید، بگویید: اللَّهُمَّ إنَّا نَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِ هذِهِ الرِّیحِ وَخَیْرِ مَا فِیهَا وخَیْرِ مَا أُمِرَتْ بِهِ؛ وَنَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ هذِهِ الرِّیحِ وَشَرِّ مَا فِیهَا وَشَرِّ مَا أُمِرَتْ بِهِ».([2])
1737- وعن أبی هریرةَt قالَ: سَمِعتُ رسُولَ اللهِr یقولُ: «الرِّیحُ مِنْ رَوحِ اللهِ، تَأتِی بِالرَّحْمَةِ، وَتَأتِی بِالعَذَابِ، فَإذَا رَأَیْتُمُوهَا فَلا تَسُبُّوهَا، وَسَلُوا اللهَ خَیْرَهَا، وَاسْتَعِیذُوا باللهِ مِنْ شَرِّهَا». [روایت ابوداود با اِسنادِ حسن]([3])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «باد، از رحمتِ الله- نسبت به بندگانش- میباشد که گاهی با خود رحمت به همراه دارد و گاهی هم عذاب. وقتی آن را دیدید، به آن بد نگویید؛ بلکه از الله، خیر و منفعتش را درخواست نمایید و از شرّ آن به الله پناه ببرید».
1738- وعن عائشةَ& قالَت: کان النَّبِیُّr إذا عَصَفَتِ الرِّیحُ قالَ: «اللَّهُمَّ إنِّی أسْألُکَ خَیْرَهَا وَخَیْرَ مَا فِیهَا وَخَیْرَ مَا أُرْسِلَتْ بِهِ، وأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّهَا وَشَرِّ مَا فِیهَا وَشَرِّ مَا أُرْسِلَتْ بِهِ». [روایت مسلم]([4])
ترجمه: عایشه& میگوید: هنگامی که باد میوزید، پیامبرr- این دعا را- میگفت: «اللَّهُمَّ إنِّی أسْألُکَ خَیْرَهَا وَخَیْرَ مَا فِیهَا وَخَیْرَ مَا أُرْسِلَتْ بِهِ، وأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّهَا وَشَرِّ مَا فِیهَا وَشَرِّ مَا أُرْسِلَتْ بِهِ».([5])
شرح
مولف/ بابی دربارهی نهی از دشنام دادن به باد گشوده است.
باد، یکی از نشانههای الهیست. وزش باد، چگونگی پیدایش آن و نیز آثار و نتایج آن، از نشانههای الهیست؛ زیرا تنها آفرینندهی باد است که آن را به حرکت درمیآورد؛ همانگونه که اللهU میفرماید:
﴿إِنَّ فِی ٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ ٱللَّهُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَّقُونَ ٦﴾ [یونس : ٦]
همانا در گردش شب و روز و در آنچه الله در آسمانها و زمین آفریده است، نشانههایی برای افراد پرهیزگار وجود دارد.
و میفرماید:
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یُرۡسِلُ ٱلرِّیَٰحَ بُشۡرَۢا بَیۡنَ یَدَیۡ رَحۡمَتِهِۦ﴾ [الأعراف: ٥٧]
او ذاتیست که بادها را پیشاپیش (بارانِ) رحمتش، با نوید نزول رحمت میفرستد.
همچنین میفرماید:
﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَن یُرۡسِلَ ٱلرِّیَاحَ مُبَشِّرَٰتٖ وَلِیُذِیقَکُم مِّن رَّحۡمَتِهِۦ﴾ [الروم: ٤٦]
و از نشانههای اوست که بادها را با مژدهی باران میفرستد تا از رحمت خود (باران) به شما بچشاند.
بادها بر دو گونهاند:
1. بادهای عادی که ترسناک نیستند و ذکرِ مسنونی دربارهی چنین بادهایی ثابت نیست.
2. بادهای تُند و ترسناک؛ همانگونه که الله متعال، قوم عاد را با بادی بیخیر هلاک گردانید.
لذا هنگامی که تندباد میوزد، جایز نیست که آن را دشنام دهیم؛ زیراالله متعال آن را فرستاده است؛ از اینرو دشنام دادن به باد، ناسزاگویی به الله متعال بهشمار میآید؛ بلکه باید بهپیروی از رهنمود نبوی بگوییم: «اللَّهُمَّ إنِّی أسْألُکَ خَیْرَهَا وَخَیْرَ مَا فِیهَا وَخَیْرَ مَا أُرْسِلَتْ بِهِ، وأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّهَا وَشَرِّ مَا فِیهَا وَشَرِّ مَا أُرْسِلَتْ بِهِ»؛ چراکه تندباد، درها را بهصدا درمیآورد و درختان را تکان میدهد و چهبسا ممکن است که خرابی و ویرانی هم در پی داشته باشد؛ از اینرو خیر و منفعت باد و نیز خیرِ آنچه را که در آن است، مسألت میکنیم: «اللَّهُمَّ إنِّی أسْألُکَ خَیْرَهَا»؛ زیرا یک باد، هم منافعی در خود دارد و هم ممکن است که زیانبار باشد. «وَخَیْرَ مَا أُرْسِلَتْ بِهِ»؛ همچنین خیر و منفعتی را که این باد با آن فرستاده شده است، از اللهU درخواست میکنیم.
گفتنیست: جایز نیست که انسان، نزول باران را بهگونهای به وزش باد مرتبط بداند که وزش باد را مسبب و عامل بارش باران قلمداد کند؛ زیرا این، به پندار دورهی جاهلی میمانَد که به اقبال باد و ستارگان و تأثیر آنها در نزول باران اعتقاد داشتند! امروزه نیز برخی از مردم همینکه باد جنوبی میوزد، دل به نزول باران خوش میکنند؛ در صورتیکه چهبسا باد جنوبی میوزد و قطرهای باران هم نمیبارد؛ و برعکس، بادِ شمالی میوزد و کرانهی آسمان آکنده از ابر میشود و باران میبارد. در هر حال، بارش باران به دست پروردگار متعال است و تنها الله متعال است که دل به او میبندیم؛ خلاصه اینکه نباید به باد که آفریدهی الهیست، دل ببندیم یا به آن دشنام دهیم.
([1]) صحیح الجامع، ش: 7315؛ صحیح الأدب المفرد، از آلبانی/، ش: 554.
([2]) ترجمهی دعا: «یا الله! من، خیرِ این باد و نیز خیرِ آنچه را که در آن میباشد و خیر و منفعتی را که این باد به آن مأمور شده است، از تو درخواست میکنم و از شرّ این باد و شرّ آنچه در آنست و نیز از شرّی که این باد به آن مأمور شده است، به تو پناه میبرم».
([3]) صحیح الجامع، ش: 3564؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/، ش: 4250.
([4]) صحیح مسلم، ش: 899.
([5]) ترجمهی دعا: «یا الله! من، خیرِ این باد و نیز خیرِ آنچه را که در آن میباشد و خیر و منفعتی را که این باد به خاطر آن فرستاده شده است، از تو درخواست میکنم و از شرّ این باد و شرّ آنچه در آنست و نیز از شرّی که این باد به خاطر آن فرستاده شده است، به تو پناه میبرم».