اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

77. ستّیر

77. ستّیر

این اسم در حدیثی که یعلی بن امیّه س آن را روایت کرده، بیان شده است؛ اینکه رسول الله ج مردی را دیدند که در ملأ عام و بدون ازار غسل می‌کند. بنابراین بر منبر بالا رفتند، الله را شکر و سپاس کردند و فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ حَیِیٌّ سَتِیرٌ یُحِبُّ الْحَیَاءَ وَالسِّتْرَ، فَإِذَا اغْتَسَلَ أَحَدُکُمْ فَلْیَسْتَتِرْ»[1]؛ «همانا الله بسیار با حیا و پوشنده است و حیا و پوشش را دوست دارد، پس وقتی کسی از شما غسل می‌کند، باید که خودش را [از دید مردم] بپوشاند.»

ابن ابی حاتم در تفسیر خود و بیهقی در «السّنن الکبری»، از عکرمه و او از ابن عبّاس ب چنین روایت کرده است: دو مرد از ابن عبّاس دربارۀ اجازه‌خواستن در سه موردی که الله متعال در قرآن کریم، فرمان به آن داده است، سؤال کردند و ابن عبّاس پاسخ داد: «همانا الله أ بسیار پوشنده است و پوشش را دوست دارد. ابتدا مردم پوششی بر در خانه‌ها و اتاق‌هایی مخصوص در خانه‌هایشان نداشتند و بسا اوقات خادم، فرزند یا یتیم انسان به طور ناگهانی نزدش می‌رفت در حالی که او با همسرش همبستر بود. بنابراین الله تعالی دستور داد که در آن سه موقع، اجازه بگیرند. سپس پوشش‌هایی به وجود آمد و الله ﻷ به آنان مال و ثروت داد، پوشش‌ها و درها و اتاق‌های مخصوصی ساختند و مردم دیدند که با وجود این کار، دیگر نیازی نیست که کسب اجازه کنند.» ابن کثیر در تفسیر خود و سیوطی در «الدّرّ المنثور» اسناد این روایت را صحیح دانسته است.[2]

ستّیر: یعنی ذات پوشنده‌ای که بسیاری از گناهان و عیوب را بر بندگانش می‌پوشاند و آنان را رسوا نمی‌کند، پروردگاری که دوست دارد بندگان آنچه را باعث رسوایی، خواری و عیبشان می‌شود، بپوشانند، که این فضل و رحمتی از جانب الله و نشانۀ حلم الهی است. گاهی اوقات بنده مرتکب برخی گناهان می‌شود در حالی که نیاز فراوان به پروردگار دارد، به گونه‌ای که فقط با نعمت‌های الله؛ همچون گوش، چشم، دست، پا، سلامتی، ثروت و امثال آن می‌تواند گناه کند.

امّا پروردگار – با وجود اینکه کاملا از تمامی مخلوقات و اطاعت و عبادتشان بی‌نیاز است- بنده‌اش را گرامی می‌دارد، عیوب و گناهانش را می‌پوشاند، وی را رسوا و مجازات نمی‌کند، اسباب و راه‌های پوشش را برایش مهیّا می‌کند، او را توفیق پشیمانی و توبه می‌دهد، وی را می‌بخشد و این موارد، لطف الله به مخلوقات و رحمت او به بندگان است، چنانکه می‌فرماید:

﴿أَلَمۡ یَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ هُوَ یَقۡبَلُ ٱلتَّوۡبَةَ عَنۡ عِبَادِهِۦ وَیَأۡخُذُ ٱلصَّدَقَٰتِ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ [التّوبة: 104]

«آیا نمی‌دانند که تنها الله توبه را از بندگانش می‌پذیرد و صدقات را می‌گیرد؟! و بی‌گمان الله است که توبه‌پذیر مهربان است.»

﴿وَمَن یَعۡمَلۡ سُوٓءًا أَوۡ یَظۡلِمۡ نَفۡسَهُۥ ثُمَّ یَسۡتَغۡفِرِ ٱللَّهَ یَجِدِ ٱللَّهَ غَفُورٗا رَّحِیمٗا [النّساء: 110]

«و کسی ‌که کار بدی انجام دهد یا بر خویشتن ستم کند، سپس از الله آمرزش بطلبد، الله را آمرزندۀ مهربان خواهد یافت.»

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یَقۡبَلُ ٱلتَّوۡبَةَ عَنۡ عِبَادِهِۦ وَیَعۡفُواْ عَنِ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِ وَیَعۡلَمُ مَا تَفۡعَلُونَ [الشّورى: 25]

«و او ذاتی است که از بندگانش توبه می‌پذیرد و از بدی‌ها در می‌گذرد و آنچه را انجام می‌دهید، می‌داند.»

بر این اساس، الله متعال نمی‌پسندد که بنده‌اش گناه خود را شایع و آشکار کند، بلکه وی را فرا می‌خواند که آن را بپوشاند و توبه نماید و به هیچ کس نگوید. بدترین مردم به نزد الله، کسی است که شب را با گناه سپری کند در حالی که الله گناهانش را پوشانده، امّا او در روز آنچه را که الله بر وی پوشانده، آشکار کند.

پیامبر ج نهی کرده است از اینکه انسان عیب و گناه پنهانی‌اش را نمایان کند. در صحیح بخاری و صحیح مسلم،[3] از ابوهریره س روایت شده است که از رسول الله ج چنین شنیدم: «کُلُّ أَمَّتِی مُعَافًى إِلاَّ المُجاهرین، وإِنَّ مِن المُجاهرةِ أَن یعمَلَ الرَّجُلُ باللیلِ عمَلا، ثُمَّ یُصْبحَ وَقَدْ سَتَرهُ اللَّه عَلَیْهِ فَیقُول: یَا فلانُ عَمِلْتُ الْبَارِحَةَ کذَا وَکَذَا، وَقَدْ بَاتَ یَسْترهُ ربُّه، ویُصْبحُ یَکْشفُ سِتْرَ اللَّه عنهُ»؛ «تمامی امّتم مورد عفو قرار می‌گیرند مگر آشکارکنندگان. و از جملۀ آشکارکردن [گناه] این است که مرد در شب عملی را انجام دهد، سپس صبح کند در حالی که الله آن را بر وی پوشیده، و بگوید: ای فلان! من دیشب چنین و چنان کردم. در حالی که شب را سپری کرده و الله آن را بر وی پوشیده، و او صبح کرده و پوشش الهی را از [گناه] خود بر می‌دارد.»

ابن بطّال / می‌گوید: «آشکارکردن گناه، بی‌احترامی به حقوق الله و پیامبر ج و بی‌توجّهی به مصالح مؤمنان و نوعی دشمنی با آن‌هاست. امّا پنهان‌کردن آن، انسان را از خواری و پستی نجات می‌دهد، زیرا گناهان صاحبانشان را خوار و ذلیل می‌کنند. همچنین اگر آن گناه حد و کیفری داشته باشد، باعث می‌شود که انسان از کیفرش نجات یابد و اگر بدون حد باشد، از تعزیر رهایی می‌یابد. قطعاً الله بخشنده‌ترین بخشندگان است و رحمت او از غضبش پیشی گرفته و زمانی که الله وی را در دنیا رسوا نکند، درآخرت نیز رسوا نخواهد کرد، ولی انسانی که گناهش را آشکار می‌کند، از تمامی این نعمت‌ها محروم می‌ماند.»[4]

در صحیح مسلم،[5] از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمودند: «لایسترُ اللهُ علی عبدٍ فی الدّنیا إلّا سَتَرَهُ اللهُ یَومَ القیامةِ»؛ «الله متعال بر بنده‌ای [گناه و عیبش] را در دنیا نمی‌پوشاند مگر اینکه در روز قیامت نیز آن را مخفی می‌کند.»

بخاری و مسلم،[6] از ابن عمر ب روایت می‌کنند که مردی از او پرسید: پیامبر ج دربارۀ نجوا چه فرمودند؟ وی پاسخ داد که ایشان فرمودند: «یَدْنُو أَحَدُکُمْ مِنْ رَبِّهِ حَتَّى یَضَعَ کَنَفَهُ عَلَیْهِ، فَیَقُولُ: أَعَمِلْتَ کَذَا وَکَذَا؟ فَیَقُولُ نَعَمْ. وَیَقُولُ: عَمِلْتَ کَذَا وَکَذَا؟ فَیَقُولُ نَعَمْ. فَیُقَرِّرُهُ، ثُمَّ یَقُولُ: إِنِّى سَتَرْتُ عَلَیْکَ فِى الدُّنْیَا، وَأَنَا أَغْفِرُهَا لَکَ الْیَوْمَ»؛ «هر یک از شما تا جایی به پروردگارش نزدیک می‌شود که الله سایه [و حمایت] خود را بر وی می‌نهد و می‌فرماید: آیا فلان و فلان [گناه] را انجام دادی؟ او می‌گوید: آری. و باز الله می‌فرماید: فلان و فلان [گناه] را کردی؟ او پاسخ می‌دهد: آری. بنابراین الله وی را معترف می‌سازد و سپس می‌فرماید: من در دنیا بر تو پوشاندم و امروز نیز آن را برایت می‌بخشم.»

بنابراین بر بنده واجب است که از گناهان دوری کند و اگر مرتکب گناهی شود، آن را مخفی نگه دارد و فورا توبه کند و بر اعمال نیکش بیفزاید، چنانکه در صحیح مسلم،[7] از عبدالله بن مسعود س  روایت شده است: مردی نزد پیامبر ج آمد و گفت: ای رسول الله! من در محلّ دورافتاده‌ای از شهر، زنی را بغل کردم و بوسیدم بدون اینکه با وی زنا کنم، پس علیه من حکم کن. سیّدنا عمر س گفت: الله گناهت را پوشانده بود و چه خوب بود که تو هم آن را مخفی نگه می‌داشتی. رسول الله ج در تأیید سخن او سکوت کردند و آن مرد بلند شد و رفت. سپس پیامبر ج یک نفر را به دنبالش فرستادند تا بازگردد، وقتی آمد، ایشان آیۀ زیر را تلاوت کردند:

﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَیِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ یُذۡهِبۡنَ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِۚ ذَٰلِکَ ذِکۡرَىٰ لِلذَّٰکِرِینَ [هود: 114]

«و (ای پیامبر!) در دو طرف روز و ساعاتی از شب، نماز را بر پادار، که قطعاً نیکی‌ها بدی‌ها را از بین می‌برند. این پندی برای پندپذیران است.»

مردی پرسید: ای رسول الله! آیا این [حکم] فقط برای اوست؟ ایشان فرمودند: «بَل للنّاسِ کافَّةً»؛ «بلکه برای همۀ مردم است.»

پنهان‌کردن گناهِ مردم و رسوانکردن گناهان و عیوبشان، همین حکم را دارد. در مسند و سنن ابی داود، از ابو برزه أسلمی س روایت شده است که رسول الله ج فرمودند: «یَا مَعْشَرَ مَنْ آمَنَ بِلِسَانِهِ، وَلَمْ یَدْخُلِ الْإِیمَانُ قَلْبَهُ! لَا تَغْتَابُوا الْمُسْلِمِینَ، وَلَا تَتَّبِعُوا عَوْرَاتِهِمْ، فَإِنَّهُ مَنِ اتَّبَعَ عَوْرَاتِهِمْ یَتَّبِع اللَّهُ عَوْرَتَهُ، وَمَنْ یَتَّبِعِ اللَّهُ عَوْرَتَهُ یَفْضَحْهُ فِی بَیْتِهِ»[8]؛ «ای گروهی که با زبان [های] خود ایمان آورده‌اید و هنوز ایمان وارد دل [های] شما نشده است! غیبت مسلمانان را نکنید و به دنبال [کشف] عیوب آنان نباشید، که هر کس به دنبال [کشف] عوراتشان باشد، الله متعال عیبش را آشکار خواهد کرد و کسی که الله عیبش را آشکار نماید، وی را در خانه‌اش رسوا می‌کند.»

در صحیح بخاری و صحیح مسلم،[9] از ابن عمر ب روایت شده است که رسول الله ج فرمودند: «مَنْ ستر مُسْلِماً سَتَرهُ اللَّهُ یَوْم الْقِیَامَةِ»؛ «هر کس [عیب] مسلمانی را بپوشاند، الله [عیب] او را در روز قیامت می‌پوشاند.»

ناگفته نماند که بر هر مسلمانی واجب است، برای مخفی‌ماندن عیوب و گناهانش، به الله أ پناه ببرد، از تمامی گناهان آشکار و پنهان دوری کند، از عورتش حفاظت نماید، آبرویش را نبرد، از اسباب و راه‌های گناه و فساد دوری کند، با توبه و استغفار، به پروردگارش رجوع نماید، از الله متعال بخواهد که وی را با آنچه بندگان نیکوکار را با آن محافظت می‌‌کند، حفاظت نماید، عیوب و نواقصش را بپوشاند، عفو و عافیت و سلامتی را نصیب او بگرداند و این امور را برای خود و برای هر کس که دوست دارد، از الله ـ درخواست کند.

امام احمد از عبدالله بن عمر ب چنین روایت می‌کند: رسول الله ج وقتی که صبح و شام می‌کردند، این دعاها را بر زبان می‌آوردند: «اللهم إِنَّی أَسْأَلُکَ العَافِیَةَ فی الدُّنیَا وَالآخِرَةِ، اللهم أَسْأَلُکَ العَفْوَ وَالعَافِیَةَ فی دیِنی ودُنْیایَ وَأَهْلی وَمَالی، اللهم اسْتُر عَوْرَاتِی وآمِن رَوعَاتِی، اللهم احْفَظْنِی مِن بَین یَدیَّ وَمِن خَلْفِی وَعَن یَمیِنی وَعنْ شِمَالی ومِنْ فَوقی وأَعُوذُ بِعَظَمَتِکَ أَنْ أُغْتَالَ مِن تَحتی»[10]؛ «پروردگارا! عافیت دنیا و آخرت را از تو می‌خواهم. الهی! عفو و عافیت دین و دنیا و اهل و مالم را از تو خواستارم. معبودا! اسرارم را بپوش و آشفتگی‌هایم را سامان ده. الهی! مرا از پیش رو، پشت سر، راست، چپ و بالای سرم حفاظت فرما، و از اینکه ناگهانی از زیر پایم [مورد هدف قرار گیرم و] نابود شوم، به بزرگی تو پناه می‌برم.»

در عبارت: «اللهم اسْتُر عَوْرَاتِی» پوشش عیوب و گناهان، از الله ﻷ درخواست شده است. مراد از عورات، عیوب، کوتاهی‌ها و هر آنچه که انسان آشکارشدنش را نمی‌پسندد، است و شامل آشکارنشدن عورت – برای مرد، میان ناف تا زانو و برای زن، تمامی بدنش- نیز می‌شود و شایسته است که زن مسلمان همواره این دعا را بخواند، خودش را با حجاب حفاظت نماید، پوشش حیا و عفّت را بر خود بپوشاند؛ بویژه در دورانی که پرده‌دری‌ها و بی‌شرمی‌ها زیاد شده و حجاب کم گشته است.

پروردگارا! عیوب و عورت‌های ما را حفاظت کن، گناهان و لغزش‌هایمان را ببخش و اعمال و عمرهای ما را با اعمال صالح، ختم  بگردان.



[1]- تخریج این حدیث قبلا بیان شد.

[2]- نک: تفسیر ابن ابی حاتم، ج 8، ص 2632؛ بیهقی در السّنن الکبری، ج 7، ص 97؛ تفسیر ابن کثیر، ج 6، صص 89- 90، چاپ: الشّعب؛ الدّرّ المنثور، ج 11، ص 104.

در «سنن ابی داود»، شمارۀ حدیث: 5192 با این لفظ آمده است: «إنّ اللهَ حلیمٌ رحیمٌ بالمؤمنینَ یُحِبُّ السِّترَ»؛ «همانا الله بسیار بردبار و نسبت به مؤمنان مهربان است، پوشش [عیوب و گناهان] را دوست دارد.»

[3]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6069؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2990.

[4]- نک: فتح الباری، ج 10، 487.

[5]- شمارۀ حدیث: 2590.

[6]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6070؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2768.

[7]- شمارۀ حدیث: 2763.

[8]- مسند احمد، ج 4، ص 420؛ ابو داود، شمارۀ حدیث: 4880؛ و سایر کتاب‌های حدیثی، از طریق ابوبکر بن عیاش، از اعمش، از سعید بن عبدالله بن جریج و او از ابو برزه ... . اسناد این روایت حسن است؛ نک: صحیح التّرغیب والتّرهیب، شمارۀ حدیث: 2340.

[9]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 2442؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2580.

[10]- مسند احمد، ج 2، ص 25؛ ابو داود، شمارۀ حدیث: 5074؛ ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 3871؛ و دیگران، با اسنادی صحیح.

76. حَیی

76. حَیی

این اسم در دو حدیث زیر بیان شده است:

1. یعلی بن امیّه س روایت می‌کند که رسول الله ج مردی را دیدند که بدون ازار و در ملأ عام غسل می‌کرد. بنابراین بر منبر بالا رفتند، الله را شکر و سپاس کردند و فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ حَیِیٌّ سَتِیرٌ یُحِبُّ الْحَیَاءَ وَالسِّتْرَ، فَإِذَا اغْتَسَلَ أَحَدُکُمْ فَلْیَسْتَتِرْ»[1]؛ «همانا الله بسیار با حیا و پوشنده است و حیا و پوشش را دوست دارد، پس وقتی کسی از شما غسل می‌کند، باید که خودش را [از دید مردم] بپوشاند.»

2. سلمان فارسی س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمودند: «إنّ رَبَّکُم حَییّ کریم یَستحی من عَبده إِذا رفع إِلَیْهِ یَدَیْهِ أَن یردهما صفراً»[2]؛ «همانا پروردگار شما بسیار با حیا و بزرگوار است و از بنده‌اش حیا دارد که وقتی دستانش را به سوی او بلند کند، آنها را خالی برگرداند.»

این اسم دلالت بر اثبات صفت حیا برای الله أ به گونه‌ای که شایستۀ جلال و کمال او باشد، می‌کند، که الله تعالی در هیچ یک از صفاتش شبیه مخلوقاتش نیست و هیچ یک از مخلوقات نیز شبیه او نیستند، چنانکه فرموده است:

﴿لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ [الشّورى: 11]

«هیچ چیزی همانند او نیست و او تعالی شنوای بیناست.»

﴿هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِیّٗا [مریم: 65]

«آیا (مانند و) همنامی برای او می‌شناسی؟!»

بنابراین حیای الله ﻷ صفتی شایستۀ اوست و همچون حیا و شرم مخلوقات نیست.

در قرآن و سنّت، صفت حیا با صیغۀ فعل، به الله تعالی نسبت داده شده است:

﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَسۡتَحۡیِۦٓ أَن یَضۡرِبَ مَثَلٗا مَّا بَعُوضَةٗ فَمَا فَوۡقَهَاۚ [البقرة: 26]

«به راستی الله از اینکه به پشه یا بالاتر از آن مثال بزند شرم نمی‌کند.»

در صحیح بخاری و صحیح مسلم،[3] از ابو واقد لیثی چنین روایت شده است: رسول الله ج همراه مردم در مسجد نشسته بودند که سه نفر حاضر شدند؛ دو نفر نزد پیامبر ج آمدند و سومی رفت. سپس آن دو ایستادند و یکی محلّی را در حلقه خالی دید و آنجا نشست، ولی دیگری پشت سر آنان نشست و سومی هم که رفت. وقتی رسول الله ج فارغ شدند، فرمودند: «أَلا أُخبِرُکم عن النَّفَرِ الثَّلاثَة، أَمَّا أَحدُهم، فَأَوى إِلى اللَّهِ فآواه اللَّه وأَمَّا الآخرُ فَاسْتَحْیی فاستحیی اللَّهُ مِنْهُ وَأَمَّا الآخر، فأَعْرض، فأَعْرض اللَّهُ عنْهُ»؛ «آیا شما را از [احوال] آن سه نفر خبر ندهم؟! یکی از آنان، به الله پناه برد و الله وی را جای داد. دیگری شرم نمود و الله از وی حیا کرد و دیگری روی گرداند و الله متعال از او روی گردانید.»

دیدگاه ما دربارۀ این صفت همچون سایر صفات است؛ یعنی همان گونه که برای الله ﻷ، علمی متفاوت از علم ما، بصری متفاوت از بصر و بینایی ما، سمع و شنیدنی متفاوت از شنیدن ما و اراده‌ای متفاوت از ارادۀ خودمان اثبات می‌کنیم، شرم و حیایی متفاوت از حیای خودمان اثبات می‌نماییم، چون هر صفتی که الله متعال یا پیامبرش ج آن را اثبات کرده‌اند، حق بوده و هیچ تردیدی در آن وجود ندارد.

ابن قیّم / می‌گوید: «الله تعالی خودش را با حیا توصیف کرده و رسول الله ج نیز او را این گونه توصیف نموده‌اند و از این رو، الله با حیا و کریم است، چنانکه پیامبر ج فرمودند: "إنّ اللهَ حَییّ کریم یَستحی من عَبده إِذا رفع إِلَیْهِ یَدَیْهِ أَن یردهما صفراً"[4]؛ "همانا الله بسیار با حیا و بزرگوار است و از بنده‌اش حیا دارد که وقتی دستانش را به سوی او بلند کند، آنها را خالی برگرداند." أمّ سلیم گفت: ای رسول الله! الله از [بیان] حقیقت، شرم نمی‌کند.[5] پیامبر ج سخنش را تأیید کردند. و نیز ایشان فرمودند: "إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ، لاَ تَأْتُوا النِّسَاءَ فِی أعجازهنَّ "[6]؛ "همانا الله از [بیان] حقیقت شرم نمی‌کند، به زنان از پشت نزدیکی نکنید."»[7]

ابن قیّم می‌گوید: «امّا حیای پروردگار از بنده‌اش، نوع دیگری از حیاست که برای مخلوقات قابل فهم و درک نیست و حیای کرم و نیکی و بخشش و جلال است، چرا که الله ﻷ با حیا و بزرگوار است و از بنده‌اش شرم دارد که وقتی دستانش را به سوی او بالا ببرد، آنها را خالی برگرداند و شرم می‌کند از اینکه سپیدمویی را که موهایش در راه اسلام سفید شده است، عذاب کند. یحیی بن معاذ س می‌گفت: پاک و منزّه است ذاتی که بنده‌اش گناه می‌کند و او حیا می‌نماید. در روایتی چنین آمده است: هر کس از الله شرم و حیا کند، الله نیز از او شرم می‌کند.»[8]

الله ـ اسماء و صفاتش و نیز آشکارشدن آثارشان را در میان مخلوقات دوست دارد، زیرا این از لوازم کمال اوست. الله با حیاست و اهل حیا را دوست دارد، بخشنده و بزرگوار است و کریمان را دوست دارد، شکور است و شاکران را دوست دارد، محسن است و نیکوکاران را دوست دارد، عفُوّ و بخشنده است و بخشندگان را دوست دارد، حلیم است و صابران را دوست دارد و از آنجا که اسماء و صفاتش را دوست دارد، به بندگان دستور داده است که به مقتضیات آنها عمل کنند و از این رو، آنان را به حیا، احسان، رحمت، کرم و عفو فرمان داده است. محبوب‌ترین بندگان به نزد الله، کسانی هستند که متصّف به صفات مورد پسند الله باشند و بدترین بندگانش، افرادی هستند که متّصف به صفاتی باشند که الله أ آنها را دوست ندارد. کسانی که متّصف به صفت تکبّر، عظمت و جبروت باشند، از این موارد استثنا هستند، زیرا اتّصاف بنده به این صفات، ظلم به شمار می‌رود و صفات مذکور شایستۀ بنده نیست و با صفات بنده منافات دارد و اگر کسی متّصف به آنها باشد، از چارچوب خود خارج می‌شود و این صفات با مقام و مرتبۀ بنده که بندگی و فروتنی است، منافات دارد.

متون فراوانی وجود دارد که در آن‌ها، امر به حیا و تشویق به رعایت آن شده است. همچنین حیا بخشی از ایمان و از نتایج و آثار بزرگ و مهمّ آن به شمار می‌آید و به طور کلّی، خوب است.

در صحیح بخاری و صحیح مسلم،[9] از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمودند: «الْإِیمَانُ بِضْعٌ وَسَبْعُونَ - أَوْ بِضْعٌ وَسِتُّونَ -  شُعْبَةً، فَأَفْضَلُهَا قَوْلُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَأَدْنَاهَا إِمَاطَةُ الْأَذَى عَنِ الطَّرِیقِ، وَالْحَیَاءُ شُعْبَةٌ مِنَ الْإِیمَانِ»؛  «ایمان هفتاد و چند – یا شصت و چند- شاخه دارد؛ برترین آنها کلمۀ "لاإله إلّا الله" و پایین‌ترینشان دورکردن اذیّت از میان راه است و حیا بخشی از ایمان به شمار می‌رود.»

همچنین در آن دو کتاب،[10] از عبدالله بن عمر ب چنین روایت شده است: رسول الله ج از کنار مردی از انصار گذشتند که برادرش را به رعایت حیا توصیه می‌کرد. ایشان فرمودند: «دَعْهُ فإِنَّ الحیاءَ مِنَ الإِیمانِ»؛ «او را رها کن، که حیا [بخشی] از ایمان است.»

و نیز[11] از عمران بن حصین روایت شده است که پیامبر ج فرمودند: «الحیاَءُ لا یَأْتی إلاَّ بِخَیْرٍ»؛ «حیا فقط خوبی می‌آورد.» و بنا بر روایتی: «الحَیَاءُ کُلُّهُ خَیْرٌ»؛ «تمامی [انواع] حیا خیر [و خوب] است.»

رسول الله ج از همه باحیاتر بودند؛ در صحیح بخاری و صحیح مسلم،[12] از ابو سعید خدری س چنین روایت شده است: «کان رسول اللَّه صَلّى اللهُ عَلَیْهِ وسَلَّم أَشَدَّ حَیَاءَ مِنَ الْعَذْرَاءِ فی خِدْرِهَا»؛ «پیامبر ج باحیاتر از دختر دوشیزه در پرده‌اش بودند.»

شرم و حیای بنده صفتی زیباست که مانع ارتکاب گناهان می‌شود، باعث می‌گردد که حقوق دیگران رعایت شود و به همین سبب، پیامبر ج فرمودند: «إذَا لَمْ تَسْتَحِ فَاصْنعْ مَا شِئْتَ»[13]؛ یعنی کسی که حیا نکند، هر نوع بدی و گناهی انجام خواهد داد، چون حیا مانع انجام گناهان می‌شود.

مهم‌ترین و واجب‌ترین حیا، حیا از الله ﻷ است؛ در جامع ترمذی و سایر کتاب‌های حدیثی از عبدالله بن مسعود س روایت شده است که رسول الله ج فرمودند: «اسْتَحْیُوا مِنْ اللَّهِ حَقَّ الْحَیَاءِ»؛ «از الله متعال، به درستی حیا کنید.» ما گفتیم: ای رسول الله! الحمد لله ما حیا می‌کنیم. ایشان فرمودند: «لَیْسَ ذَاکَ، وَلَکِنَّ الاسْتِحْیَاءَ مِنْ اللَّهِ حَقَّ الْحَیَاءِ: أَنْ تَحْفَظَ الرَّأْسَ وَمَا وَعَى، وَالْبَطْنَ وَمَا حَوَى، وَلْتَذْکُرْ الْمَوْتَ وَالْبِلَى وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ تَرَکَ زِینَةَ الدُّنْیَا فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَقَدْ اسْتَحْیَا مِنْ اللَّهِ حَقَّ الْحَیَاءِ»[14]؛ «آن [حیای واقعی] نیست، بلکه حیای واقعی از الله، این است که سر و آنچه دارد [مانند گوش و ..] و شکم و آنچه دارد [همچون دل و ...] را حفاظت کنی و باید که مرگ و پوسیده‌شدن را به یاد آوری و کسی که آخرت را می‌خواهد، زینت دنیا را ترک می‌کند، پس کسی که این [امور] را انجام دهد، قطعاً از الله متعال به درستی حیا می‌کند.»

حفاظت سر و اعضایش شامل حفاظت گوش، چشم و زبان از محرّمات می‌شود. حفظ شکم  شامل حفاظت دل از پافشاری بر حرام و نیز حفاظت شکم از خوردن یا نوشیدن مال حرام و حفظ عورت از گناهان می‌شود. یکی از عالمان می‌گوید: همان اندازه که الله به تو نزدیک است، از او شرم و حیا کن و به همان اندازه که بر تو قدرت دارد، از او بترس.»[15]

الله متعال، حیای از خود را نصیب ما گرداند و ما را برای رعایت تقوا در پنهان و آشکار، توفیق دهد.



[1]- سنن ابی داود، شمارۀ حدیث: 4012؛ سنن نسائی، شمارۀ حدیث: 406، از طریق زهیر (ابن معاویه ابو خیثمه) از عبد الملک بن ابی سلیمان عرزمی، از عطاء و او از یعلی بن امیّه ... . رجال این روایت، ثقه و قابل اعتمادند. آلبانی آن را در «إرواء العلیل»، ج 7، ص 367 صحیح دانسته است.

[2]- سنن ابی داود، شمارۀ حدیث: 1488؛ جامع التّرمذی، شمارۀ حدیث: 3556؛ سنن ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 3865 و دیگران، از طریق جعفر بن میمون انماطی، از ابو عثمان نهدی، از سلمان فارسی به صورت مرفوع. ترمذی این روایت را حسن و غریب می‌داند؛ و نک: صحیح الجامع، شمارۀ حدیث: 2638.

[3]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 66؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2176.

[4]- سنن ابی داود، شمارۀ حدیث: 1488؛ جامع التّرمذی، شمارۀ حدیث: 3556؛ سنن ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 3865 و دیگران، از طریق جعفر بن میمون انماطی، از ابو عثمان نهدی، از سلمان فارسی به صورت مرفوع. ترمذی این روایت را حسن و غریب می‌داند؛ و نک: صحیح الجامع، شمارۀ حدیث: 2638.

[5]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 130؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 313.

[6]- مسند احمد، ج 5، ص 213؛ ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 1924، به روایت خزیمه بن ثابت عبسی. آلبانی / آن را در «إرواء الغلیل»، شمارۀ حدیث: 2005 صحیح دانسته است.

[7]- الصّواعق المرسلة، ج 4، ص 1499.

[8]- مدارج السّالکین، ج 2، ص 261.

[9]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 9؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 35.

[10]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 24؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 36.

[11]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 5766؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 37.

[12]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 3369؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2320.

[13]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 3296.

[14]- مسند احمد، ج 1، ص 387؛ جامع التّرمذی، شمارۀ حدیث: 2458؛ و سایر کتاب‌های حدیثی.

ترمذی می‌گوید: «این حدیث، غریب است، که آن را از طریق أبان بن اسحاق از صباح بن محمّد می‌شناسیم.»

حافظ منذری می‌گوید: «دربارۀ دبان و صباح، اختلاف وجود دارد. آلبانی آن را در «صحیح التّرغیب والتّرهیب»، شمارۀ حدیث: 3337 حسن لغیره دانسته است.

[15]- نک: جامع العلوم والحکم، ص 36.

75. منّان

75. منّان

نام فوق در احادیث پیامبر ج بیان شده است. امام احمد و دیگران، از انس بن مالک س روایت می‌کنند که پیامبر ج از مردی چنین شنیدند: اللّهُمَّ إنِّی أسألُکَ بِأنَّ لَکَ الحَمدُ، لا إلهَ إلّا أنتَ وَحدکَ لا شریک َلکَ، المَنّانُ، بَدیعُ السّمواتِ و الأرضِ، یَا ذَالجَلالِ و الإکرامِ؛ الهی! من از تو درخواست دارم به اینکه همۀ ستایش‌ها مخصوص توست، ای بسیار نعمت‌دهنده! تنها تو معبود بر حق و یگانه و بی‌همتایی، آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین، ای صاحب بزرگی و احسان! سپس فرمودند: «لَقَدْ دَعا اللهَ بِاْسمِهِ الأَعْظَمِ، الّذی إِذا دُعِیَ بِهِ أَجَابَ، وَ إِذَا سُئِلَ بِهِ أَعطَی»[1]؛ «بدون تردید الله را با نام اعظمش خواند؛ نامی که اگر با آن دعا شود، حتما اجابت می‌کند و اگر با آن چیزی درخواست شود، قطعاً می‌دهد.»

منّان: یعنی پروردگاری که عطایش فراوان، نعمت‌هایش بزرگ و فضل و احسانش گسترده است، ذاتی که از روی فضل و احسان خود، همواره به بندگان نعمت‌های فراوان و متنوّعی می‌بخشد، فقط او تعالی منّان است، پروردگاری که پیش از درخواست بندگان، نعمت می‌دهد، صاحب فضل و منّت بر بندگانش است، هیچ کس منّت و احسانی بر او تعالی ندارد و الله ﻷ بسیار برتر و بزرگ است. این موارد برای تمامی مخلوقات؛ نیکوکار و گنهکار، قابل مشاهده است و نعمت‌های فراوان، بخشش‌های گسترده، رحمت‌های فراوان و لطف و احسان الهی، اجابت دعای درماندگان، برطرف‌کردن مصیبت‌های بندگان، کمک به مظلومان، دفع بلاها پس از بکارگیری اسباب و تغییر آنها پس از وقوع و سایر الطاف و نعمت‌های بی‌شمار الله ﻷ را می‌بینند.

یکی از موارد فضل و احسان فراوان الله ـ، هدایت دوستان و بندگان به راه راست، دفاع بی‌نظیر و زیبا از آنان و حمایت و حفاظتشان در برابر گناهان است. الله ایمان را محبوبشان قرار داده و آن را در دل‌هایشان آراسته و کفر و فسق و نافرمانی را در نظر آنان زشت گردانیده است، آنان را از هدایت‌یافتگان قرار داده، ایمان را در دل‌هایشان استوار ساخته، آنان را با روحی از جانب خود تأیید نموده، پیش از اینکه آنان را بیافریند، مسلمان نامیده، قبل از اینکه  او را یاد کنند، او تعالی آنان را یاد کرده، پیش از درخواستشان، به آنها نعمت داده، بهوسیلۀ نام‌هایش، خود را به آنان معرّفی کرده و از روی رحمت و احسان خود، آنها را به انجام اعمالی دستور داده است در حالی که هیچ نیازی به مخلوقات ندارد، و به منظور حمایت و حفاظت از بندگان و نه از روی بخل، آنان را از برخی امور نهی کرده است، با نرم‌ترین و شیرین‌ترین سخن، آنان را مورد خطاب قرار داده، به بهترین و کامل‌ترین شیوه، آنان را نصیحت و توصیه کرده، به بهترین صفات و ویژگی‌ها فرمان داده، از سخنان و اعمال بد و زشت نهی کرده، نشانه‌ها و مَثَل‌هایی را برایشان بیان کرده، راه‌های علم و شناخت خود را برایشان گشوده، درها و اسباب هدایت را باز کرده، اسبابی که آنان را به رضای الهی نزدیک می‌گرداند و از خشم و غضبش دور می‌سازد، معرّفی نموده است و سایر نعمت‌های متنوّع و فراوان الهی، چنانکه می‌فرماید:

﴿وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ [النّحل: 18]

«و اگر (بخواهید) نعمت‌(های) الله را بشمارید، نمی‌توانید آن را بشمارید.»

﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعۡمَةٖ فَمِنَ ٱللَّهِۖ [النّحل: 53]

«و آنچه از نعمت دارید، پس (همه) از (جانب) الله است.»

هر کس که می‌خواهد به نعمت‌ها و احسانات مهم پروردگار بیندیشد، باید به آیات قرآن دقّت نماید و نعمت‌های بزرگ و بخشش‌های فراوان او را بررسی کند.

الله ـ نعمت هدایت بندگان به سوی دین و بیرون‌آوردن آنان از تاریکی‌های شرک و کفر را یادآور می‌شود و می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا ضَرَبۡتُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَتَبَیَّنُواْ وَلَا تَقُولُواْ لِمَنۡ أَلۡقَىٰٓ إِلَیۡکُمُ ٱلسَّلَٰمَ لَسۡتَ مُؤۡمِنٗا تَبۡتَغُونَ عَرَضَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا فَعِندَ ٱللَّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٞۚ کَذَٰلِکَ کُنتُم مِّن قَبۡلُ فَمَنَّ ٱللَّهُ عَلَیۡکُمۡ فَتَبَیَّنُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٗا [النّساء: 94]

«ای کسانی‌ که ایمان آورده‌اید! هنگامی ‌که در راه الله (برای جهاد) رهسپار شدید، پس بررسی کنید و به کسی‌ که بر شما سلام کرد (و اظهار صلح و اسلام نمود) نگویید: مؤمن نیستی، بدین منظور که (غنایم و) سرمایۀ ناپایدار دنیا به دست آورید، زیرا غنیمت‌های بسیاری (برای شما) نزد الله است. شما نیز پیش از این چنین بودید، آنگاه الله بر شما منّت نهاد (و هدایت شدید) بنابراین بررسی کنید، که هر آیینه الله به آنچه انجام می‌دهید، آگاه است.»

﴿یَمُنُّونَ عَلَیۡکَ أَنۡ أَسۡلَمُواْۖ قُل لَّا تَمُنُّواْ عَلَیَّ إِسۡلَٰمَکُمۖ بَلِ ٱللَّهُ یَمُنُّ عَلَیۡکُمۡ أَنۡ هَدَىٰکُمۡ لِلۡإِیمَٰنِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ [الحجرات: 17]

«آنان بر تو (ای پیامبر!) منّت می‌گذارند که اسلام آورده‌اند، بگو: اسلام آوردنتان را بر من منّت نگذارید، بلکه اگر راستگو هستید، الله بر شما منّت می‌نهد که شما را به (سوی) ایمان هدایت کرده است.»

﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ مَا زَکَىٰ مِنکُم مِّنۡ أَحَدٍ أَبَدٗا وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یُزَکِّی مَن یَشَآءُۗ [النّور: 21]

«و اگر فضل الله و رحمت او بر شما نمی‌بود، هرگز کسی از شما پاک نمی‌شد، ولی الله هر کس را که بخواهد پاک می‌کند.»

﴿وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ حَبَّبَ إِلَیۡکُمُ ٱلۡإِیمَٰنَ وَزَیَّنَهُۥ فِی قُلُوبِکُمۡ وَکَرَّهَ إِلَیۡکُمُ ٱلۡکُفۡرَ وَٱلۡفُسُوقَ وَٱلۡعِصۡیَانَۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلرَّٰشِدُونَ٧ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَنِعۡمَةٗۚ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ [الحجرات: 7-8]

«امّا الله ایمان را محبوب شما ساخت و آن را در دل‌هایتان زینت بخشید و کفر و فسق و نافرمانی را برایتان (منفور و) ناپسند گرداند، آنان هستند که هدایت‌یافتگانند. (و این خیر) فضل و نعمتی از سوی الله است و الله دانای حکیم است.»

همچنین نعمت بعثت پیامبران † و بویژه انتخاب بهترین پیامبر؛ یعنی محمّد مصطفی ج را این گونه بیان می‌کند:

﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِی کُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ [النّحل: 36]

«یقیناً ما در (میان) هر امّت پیامبری را فرستادیم که: الله یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید.»

﴿وَإِن مِّنۡ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِیهَا نَذِیرٞ [فاطر: 24]

«و هیچ امّتی نیست مگر اینکه در (میان) آن هشداردهنده‌ای (آمده و) گذشته است.»

﴿لَقَدۡ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ إِذۡ بَعَثَ فِیهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِهِۦ وَیُزَکِّیهِمۡ وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ [آل‌عمران: 164]

«به راستی که الله بر مؤمنان منّت نهاد، هنگامی ‌که در میان آنان پیامبری از خودشان برانگیخت، که آیات او (قرآن) را بر آنان می‌خواند و پاکیزۀشان می‌دارد و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت (سنّت) می‌آموزد و اگر چه پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.»

الله ـ دربارۀ قدرت‌دادن و جای‌دادن پیامبران و بندگان مؤمن بر روی زمین، چنین می‌فرماید:

﴿وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ١١٤ وَنَجَّیۡنَٰهُمَا وَقَوۡمَهُمَا مِنَ ٱلۡکَرۡبِ ٱلۡعَظِیمِ١١٥ وَنَصَرۡنَٰهُمۡ فَکَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِینَ١١٦ وَءَاتَیۡنَٰهُمَا ٱلۡکِتَٰبَ ٱلۡمُسۡتَبِینَ١١٧ وَهَدَیۡنَٰهُمَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ [الصّافات: 114-118]

«و قطعاً (ما) بر موسی و هارون منّت نهادیم و آن دو و قومشان را از اندوه بزرگ نجات دادیم و یاریشان کردیم، پس آنان پیروز شدند. و به آن دو کتاب روشنگر دادیم و آن دو را به راه راست هدایت کردیم.»

﴿وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِینَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَنَجۡعَلَهُمۡ أَئِمَّةٗ وَنَجۡعَلَهُمُ ٱلۡوَٰرِثِینَ٥ وَنُمَکِّنَ لَهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَنُرِیَ فِرۡعَوۡنَ وَهَٰمَٰنَ وَجُنُودَهُمَا مِنۡهُم مَّا کَانُواْ یَحۡذَرُونَ [القصص: 5-6]

«و می‌خواهیم بر کسانی‌ که در زمین مورد ستم قرار گرفتند، منّت گذاریم و آنان را پیشوایان سازیم و آنها را وارثان (زمین) قرار دهیم و آنان را در زمین تمکّن (و حکومت) دهیم و به فرعون و هامان و لشکریان آن دو، از (دست) آنها (بنی‌اسرائیل) آنچه را که از آن می‌ترسیدند، نشان دهیم.»

در جایی دیگر، نعمت بسیار بزرگ ورود مؤمنان به بهشت و نجات آنان از آتش را یادآور می‌شود:

﴿قَالُوٓاْ إِنَّا کُنَّا قَبۡلُ فِیٓ أَهۡلِنَا مُشۡفِقِینَ٢٦ فَمَنَّ ٱللَّهُ عَلَیۡنَا وَوَقَىٰنَا عَذَابَ ٱلسَّمُومِ٢٧ إِنَّا کُنَّا مِن قَبۡلُ نَدۡعُوهُۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡبَرُّ ٱلرَّحِیمُ [الطّور: 26-28]

«می‌گویند: ما پیش از این در میان خانوادۀ خود (از عذاب الهی) ترسان بودیم. پس الله بر ما منتّ نهاد و ما را از عذاب گرم و کشنده (جهنّم) حفظ کرد. همانا ما پیش از این او را می‌خواندیم، بی‌گمان او نیکوکار مهربان است.»

﴿وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی هَدَىٰنَا لِهَٰذَا وَمَا کُنَّا لِنَهۡتَدِیَ لَوۡلَآ أَنۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُۖ لَقَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُ رَبِّنَا بِٱلۡحَقِّۖ وَنُودُوٓاْ أَن تِلۡکُمُ ٱلۡجَنَّةُ أُورِثۡتُمُوهَا بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ [الأعراف: 43]

«و گویند: ستایش مخصوص الله است که ما را به این (بهشت) هدایت نمود و اگر الله ما را هدایت نمی‌کرد، ما هرگز راه نمی‌یافتیم. مسلّماً فرستاد‌گان پروردگار ما به حق آمدند، و (آنگاه) به آنان نِدا داده می‌شود که: این بهشت را به پاداش آنچه انجام می‌دادید، به (شما داده‌اند و) ارث بردید.»

هر کس پروردگارش را با این اسم بزرگ بشناسد و بداند که فقط او صاحب فضل و احسان و نعمت است، باعث می‌شود که پروردگارش را به سبب این نعمت‌ها شکر و ستایش کند:

﴿قَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ [الأحقاف: 15]

«گوید: پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتت را که بر من و بر پدر و مادرم ارزانی داشته‌ای، به جای آورم.»

الله متعال بندگان را امر به شکر داده و از ناشکری نهی کرده است، بندگانِ سپاسگزار را تحسین می‌کند، وعدۀ بهترین پاداش را به آنان می‌دهد و شکر را سبب افزایش نعمت‌ها و محافظ آنها معرّفی می‌کند:

﴿وَإِذۡ تَأَذَّنَ رَبُّکُمۡ لَئِن شَکَرۡتُمۡ لَأَزِیدَنَّکُمۡۖ وَلَئِن کَفَرۡتُمۡ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٞ [إبراهیم: 7]

«و (به یاد آورید) هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد: اگر شکرگزاری کنید، یقیناً (نعمت خود را) به شما افزون می‌دهم، و اگر کفران کنید، بی‌گمان عذاب من سخت است.»

همچنین واجب گردانیده است که نعمت‌های الهی در راه نافرمانی او استفاده نشود و نعمت‌ها فقط به الله یگانه نسبت داده شود، بر خلاف کسانی که الله تعالی دربارۀ آنان فرموده است:

﴿یَعۡرِفُونَ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ ثُمَّ یُنکِرُونَهَا وَأَکۡثَرُهُمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ [النّحل: 83]

«(آنان) نعمت الله را می‌شناسند، سپس انکارش می‌کنند و بیشترشان کافرند.»

یعنی آنان نعمت را به غیر الله نسبت می‌دهند.

پروردگارا! به قصد شکر، تو را سپاس و تمامی احسانات از جانب توست. تو را سپاس که نعمت اسلام، ایمان، قرآن، اهل، مال و سلامتی را به ما بخشیدی. تو را سپاس به سبب هر نعمتی که در گذشته و حال به ما دادی، تو را سپاس به سبب هر نوع نعمت آشکار و پنهان و خاص و عام، تو را سپاسی بسیار و پاک و مبارک که این همه نعمت به ما بخشیدی. الهی! تو را سپاس به اندازه‌ای که راضی و خشنود شوی.



[1]- قبلا تخریج این حدیث بیان شد.

74. قابض و باسط

74. قابض و باسط

این دو اسم نیز در احادیث پیامبر ج بیان شده است. در «سنن» و «مسند امام احمد»، از انس بن مالک س روایت شده است که: در زمان پیامبر ج قیمت‌ها بالا رفت و صحابه گفتند: ای رسول الله! چه خوب است که برای ما قیمت تعیین کنی. ایشان فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الخالِقُ الْقَابِضُ الْبَاسِطُ الرَّزَّاقُ الْمُسَعِّرُ، وَإِنِّی لَأَرْجُو أَنْ أَلْقَى رَبِّی، وَلَیْسَ أَحَدٌ مِنْکُمْ یَطْلُبُنِی بِمَظْلِمَةٍ فِی دَمٍ وَلَا مَالٍ»[1]؛ «همانا الله آفرینده، گیرنده، گشاینده، روزی‌دهنده و قیمت‌گذار است. و من امید دارم در حالی پروردگارم را ملاقات کنم که هیچ یک از شما علیه من در خون و مالی، دادخواهی نکند.»

باسط: یعنی ذاتی که روزی‌اش را برای هر کس از بندگانش که بخواهد، می‌گستراند و زیاد می‌کند. قابض: یعنی پروردگاری که روزی‌اش را برای هر کس از بندگانش که بخواهد، کم می‌کند یا وی را محروم می‌گرداند و الله ﻷ با توجّه به مصلحت بندگان، چنین کاری را انجام می‌دهد، چنانکه می‌فرماید:

﴿۞وَلَوۡ بَسَطَ ٱللَّهُ ٱلرِّزۡقَ لِعِبَادِهِۦ لَبَغَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَٰکِن یُنَزِّلُ بِقَدَرٖ مَّا یَشَآءُۚ [الشّورى: 27]

«و اگر الله روزی را برای بندگانش فراخ (و گشاده) می‌کرد، یقیناً در زمین فساد می‌کردند، ولی به ‌اندازه‌ای که بخواهد نازل می‌کند.»

بنابراین قبض به معنای کاستن در روزی، و بسط به معنای زیادکردن آن است، که هر دو کار به دست الله بوده و او قابض، باسط، پایین‌آورنده و بالابرنده، نعمت‌دهنده و محروم‌کننده، عزّت‌دهنده و خوارکننده و بی‌همتاست. الله ﻷ می‌فرماید:

﴿وَٱللَّهُ یَقۡبِضُ وَیَبۡصُۜطُ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ [البقرة: 245]

«و الله است که (روزیِ بندگان را) تنگ و گشاده می‌سازد و به سوی او بازگردانده می‌شوید.»

ابن جریر طبری / در تفسیر آیۀ فوق می‌گوید: «الله متعال می‌خواهد بیان کند که کاستن و افزایش روزیِ بندگان فقط در دست اوست و خدایان و معبودهایی که مشرکان آنها را عبادت می‌کنند، هیچ اختیار و تصرّفی در این زمینه ندارند. این آیه همانند حدیثی است که انس س روایت می‌کند: در زمان پیامبر ج قیمت‌ها بالا رفت و صحابه گفتند: ای رسول الله! چه خوب است که برای ما قیمت تعیین کنی. ایشان فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الخالِقُ الْقَابِضُ الْبَاسِطُ الرَّزَّاقُ الْمُسَعِّرُ، وَإِنِّی لَأَرْجُو أَنْ أَلْقَى رَبِّی، وَلَیْسَ أَحَدٌ مِنْکُمْ یَطْلُبُنِی بِمَظْلِمَةٍ فِی دَمٍ وَلَا مَالٍ»[2]؛ «همانا الله آفرینده، گیرنده، گشاینده، روزی‌دهنده و قیمت‌گذار است. و من امید دارم در حالی پروردگارم را ملاقات کنم که هیچ یک از شما علیه من در خون و مالی، دادخواهی نکند.»

مراد پیامبر ج این بوده که افزایش و کاهش قیمت‌ها یا زیادشدن و کم‌شدن روزی فقط به دست الله است. چنانکه الله تعالی می‌فرماید:

﴿وَٱللَّهُ یَقۡبِضُ وَیَبۡصُۜطُ [البقرة: 245]

«و الله است که (روزیِ بندگان را) تنگ و گشاده می‌سازد.»

﴿یَقۡبِضُ؛ یعنی روزی هر کس از بندگانش را که بخواهد، کم می‌کند و ﴿یَبۡصُۜطُ؛ یعنی روزی هر کس از بندگانش را که بخواهد، زیاد می‌کند. ﴿وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ؛ یعنی بازگشت همگی شما – ای مردم!- به سوی الله است، پس بترسید از اینکه فرایضش را تباه کنید و از حدود الهی تجاوز نمایید و از اینکه انسانی ثروتمند و صاحب روزی مرتکب عملی شود که الله أ اجازۀ انجام آن را نداده است یا اینکه فرد فقیر مرتکب گناه و اعمال ممنوع شود و در نتیجه، گرفتار عاقبتی بد و عذاب دردناک الهی گردد.»[3]

بنابراین عبارت فوق، هشدار برای کسی است که الله ـ به او مال، علم و مقامی داده است، که باید از آنچه الله به او بخشیده، انفاق کند و همان گونه که الله به وی نیکی کرده است، او نیز به مردم نیکی کند. و کسی که الله متعال روزی‌اش را کم نموده است، باید که فقط به الله پناه ببرد و خواهان کمک و فضل و بخشش الهی باشد و یقین و باور کند که فقط الله زیادکننده یا کم‌کنندۀ رزق و روزی است و هیچ مانعی در برابر آنچه ببخشد و هیچ دهنده‌ای در برابر آنچه منع کند، وجود ندارد، همان گونه که پیامبر ما ج در روز غزوۀ احد، وقتی مشرکان برگشتند، از صحابه خواستند که برابر بایستند تا پروردگار خویش را ثنا گویند. صحابه پشت سر ایشان صف بستند و پیامبر ج فرمودند: «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کُلُّهُ، اللَّهُمَّ لا قَابِضَ لِمَا بَسَطْتَ، وَلا بَاسِطَ لِمَا قَبَضْتَ، وَلا هَادِیَ لِمَنْ أَضْلَلْتَ، وَلا مُضِلَّ لِمَنْ هَدَیْتَ، وَلا مُعْطِی لِمَا مَنَعْتَ، وَلا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیْتَ، وَلا مُقَرِّبَ لِمَا بَاعَدْتَ، وَلا مُبَاعِدَ لِمَا قَرَّبْتَ، اللَّهُمَّ ابْسُطْ عَلَیْنَا مِنْ بَرَکَاتِکَ وَرَحْمَتِکَ وَفَضْلِکَ وَرِزْقِکَ ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ النَّعِیمَ الْمُقِیمَ الَّذِی لا یَحُولُ وَلا یَزُولُ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الأَمْنَ یَوْمَ الْخَوْفِ، اللَّهُمَّ عَائِذٌ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا أَعْطَیْتَنَا وَمِنْ شَرِّ مَا مَنَعْتَنَا، اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیْنَا الإِیمَانَ  وَزَیِّنْهُ فِی قُلُوبِنَا، وَکَرِّهْ إِلَیْنَا الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ وَاجْعَلْنَا مِنَ الرَّاشِدِینَ. اللَّهُمَّ تَوَفَّنَا مُسْلِمِینَ وَأَحْیِنَا مُسْلِمِینَ وَأَلْحِقْنَا بِالصَّالِحِینَ غَیْرَ خَزَایَا وَلا مَفْتُونِینَ. اللَّهُمَّ قَاتِلِ الْکَفَرَةَ الَّذِینَ یُکَذِّبُونَ رُسُلَکَ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِکَ وَاجْعَلْ عَلَیْهِمْ رِجْزَکَ وَعَذَابَکَ إِلَهَ الْحَقِّ»[4]؛ «پروردگارا! تمامی حمدها مخصوص توست. الهی! چیزی را که تو بسط دهی کسی نمی‌تواند قبض کند و چیزی را که تو قبض کنی کسی نمی‌تواند بسط دهد. و کسی را که گمراه کنی کسی نمی‌تواند هدایت کند و کسی را که هدایت کنی کسی نمی‌تواند گمراه کند. و چیزی را که منع نمایی کسی نمی‌تواند ببخشد و چیزی را که ببخشی کسی نمی‌تواند منع کند. و کسی را که دور کنی کسی نمی‌تواند نزدیک کند و کسی را که نزدیک کنی کسی نمی‌تواند دور کند. پروردگارا! از برکات و رحمت و فضل و رزقت به ما بده. پروردگارا! از تو نعمت پایداری می‌خواهیم که تغییر نکند و از بین نرود. پروردگارا! از تو هنگام ترس ایمنی می‌خواهم. پروردگارا! به تو از شرّ چیزی که به ما عطا و یا منع کرده‌ای پناه می‌بریم. الهی! ایمان را در نزد ما محبوب گردان و آن را در قلوبمان زینت ده. و کفر و فسق و نافرمانی را نزد ما ناپسند بگردان و ما را از راشدان قرار بده. پروردگارا! ما را مسلمان بمیران و مسلمان زنده بدار! و ما را به صالحان ملحق کن در حالی که خوار و فریب‌خورده نباشیم! الهی! کافرانی که رسولانت را تکذیب می‌کنند و راه تو را می‌بندند، از بین ببر و عذاب و خواریت را بر آنان نازل گردان، ای معبود بر حق!»

بسط و قبض در متون بسیاری از قرآن و سنّت، به الله متعال نسبت داده شده است؛ از جمله:

﴿ٱللَّهُ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ وَیَقۡدِرُۚ وَفَرِحُواْ بِٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَمَا ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا فِی ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا مَتَٰعٞ [الرّعد: 26]

«الله روزی را برای هر کس‌ که بخواهد وسیع می‌گرداند، و (برای هر کس که بخواهد) تنگ می‌گرداند، و (کافران) به زندگی دنیا شاد شدند، در حالی‌ که زندگی دنیا در (برابر) آخرت جز متاعی (ناچیز) نیست.»

﴿إِنَّ رَبَّکَ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ وَیَقۡدِرُۚ إِنَّهُۥ کَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِیرَۢا بَصِیرٗا [الإسراء: 30]

«یقیناً پروردگارت روزی را برای هر کس که بخواهد، گشاده و (یا) تنگ می‌دارد، بی‌گمان او به بندگانش دانای بیناست.»

﴿قُلۡ إِنَّ رَبِّی یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ وَیَقۡدِرُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ [سبأ: 36]

«(ای پیامبر!) بگو: همانا پروردگارم روزی را برای هر کس‌ که بخواهد فراخ و (یا) تنگ می‌کند، (و این نشانۀ محبّت و رضایت الله نیست)، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند.»

﴿قُلۡ إِنَّ رَبِّی یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ وَیَقۡدِرُ لَهُۥۚ وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن شَیۡءٖ فَهُوَ یُخۡلِفُهُۥۖ وَهُوَ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ [سبأ: 39]

«(ای پیامبر!) بگو: بی‌گمان پروردگارم روزی را برای هر کس ‌که بخواهد فراخ می‌گرداند، و (یا) برای او تنگ (و محدود) می‌سازد. و هر چیزی را که (در راه الله) انفاق کنید، پس او عوضش را می‌دهد و او بهترین روزی‌دهندگان است.»

﴿بَلۡ یَدَاهُ مَبۡسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیۡفَ یَشَآءُۚ [المائدة: 64]

«بلکه دو دست او گشاده است، هر گونه بخواهد می‌بخشد.»

آیات فوق و امثال آن نشان می‌دهند که قبض و بسط به دست الله است و بر اساس تصریف و تدبیر او انجام می‌شود، که برای هر کس بخواهد، در مال، سلامتی، عمر، علم و زندگی‌اش می‌افزاید و یا اینکه کم می‌کند در حالی که او تعالی حکیم و خبیر است.

ابن قیّم / چنین می‌سراید:

هو قابـض هو باسـط هو خافـض

 

هـو رافـع بالـعـدل والـمـیـزان

او گیرنده، گشاینده، خوارکننده و بالابرنده با عدالت و میزان است.

شیخ عبدالرّحمان بن سعدی / در توضیح بیت فوق می‌گوید: «یعنی الله متعال گیرنده و کاهندۀ روزی‌ها، جان‌ها و نفس‌ها و نیز گشایش‌دهنده و افزایندۀ آن‌هاست، برخی گروه‌ها را خوار و ضعیف و برخی را بزرگ و باارزش می‌گرداند و تمامی این کارها بر اساس عدالت و حکمت الهی است و بدین سبب، کامل‌ترین ستایش‌ها از آنِ اوست. الله ـ می‌فرماید:

﴿وَٱللَّهُ یَقۡبِضُ وَیَبۡصُۜطُ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ [البقرة: 245]

«و الله است که (روزیِ بندگان را) تنگ و گشاده می‌سازد و به سوی او بازگردانده می‌شوید.»

﴿۞وَلَوۡ بَسَطَ ٱللَّهُ ٱلرِّزۡقَ لِعِبَادِهِۦ لَبَغَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ [الشّورى: 27]

«و اگر الله روزی را برای بندگانش فراخ (و گشاده) می‌کرد، یقیناً در زمین فساد می‌کردند.»

بنابراین گرفتن و کاستن روزی، نعمتی از جانب الله برای بندگان مؤمن است، زیرا از این طریق، آنان را از سرکشی و ستم و دشمنی باز می‌دارد. در آیات دیگری چنین آمده است:

﴿ٱللَّهُ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ وَیَقۡدِرُۚ [الرّعد: 26]

«الله روزی را برای هر کس‌ که بخواهد وسیع می‌گرداند و (برای هر کس که بخواهد) تنگ می‌دارد.»

﴿إِلَیۡهِ یَصۡعَدُ ٱلۡکَلِمُ ٱلطَّیِّبُ وَٱلۡعَمَلُ ٱلصَّٰلِحُ یَرۡفَعُهُۥۚ [فاطر: 10]

«سخن پاکیزه به سوی او بالا می‌رود و (الله) عمل صالح را بالا می‌برد.»

﴿بَل رَّفَعَهُ ٱللَّهُ إِلَیۡهِۚ وَکَانَ ٱللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمٗا [النّساء: 158]

«بلکه الله او را به سوی خود بالا برد و الله پیروزمند حکیم است.»

هر چند الله تعالی از لحاظ قضا و قدر، قابض، باسط، خافض و رافع است، امّا مانع این نیست که این امور بر اثر اسباب و وسایلی که از طرف بندگان انجام می‌شود، صورت گیرد، و این واقعیت است، زیرا اسباب محلّ حکمت و قانون و سنّت جاری پروردگار است که هیچ نوع تغییری در آن ایجاد نمی‌شود.»[5]

دو مورد فوق، در این حدیث پیامبر ج بیان شده است: «مَنْ أَحبَّ أَنْ یُبْسَطَ له فی رِزقِه، ویُنْسأَ لَهُ فی عُمرِه، فَلْیصِلْ رحِمهُ»[6]؛ «هر کس دوست دارد که روزی‌اش فراخ گردد و عمرش طولانی شود، باید که صلۀ رحمش را رعایت کند.»

پس افزایش روزی به دست الله بوده و صلۀ رحم، سببی است که از طرف بنده حاصل می‌شود. همچنین افزایش قیمت‌ها در اختیار الله است و منافاتی با این ندارد که بنده اسبابی را به کار گیرد تا باعث کاهش آن شود، چنانکه می‌گویند به یکی از افرا صالح گفته شد: قیمت‌ها بالا رفته است. او پاسخ داد: آنها را با تقوا کاهش دهید.

الهی! گرانی را از ما دور کن و برکات، رحمت، فضل و روزی‌ات را بر ما بگستران.



[1]- قبلا تخریج این حدیث بیان شد.

[2]- همان.

[3]- جامع البیان، ج 4، صص 432- 435 با اختصار.

[4]- مسند احمد، ج 3، ص 424؛ الأدب المفرد، شمارۀ حدیث: 699، به روایت رفاعه زُرقی س. آلبانی / آن را در «صحیح الأدب المفرد»، شمارۀ حدیث: 538 صحیح دانسته است.

[5]- التّوضیح المبین لتوحید الأنبیاء والمرسلین، صص 135- 136.

[6]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 1961؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2557.

73. جمیل

73. جمیل

  این اسم در احادیث بیان شده است. مسلم / در صحیح خود،[1] از عبدالله بن مسعود س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمودند: «لا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ کِبْرٍ»؛ «کسی که ذرّه‌ای کبر در دلش باشد، وارد بهشت نمی‌شود.» مردی گفت: هر یک از ما دوست دارد که لباس و کفشش زیبا باشد. ولی رسول الله ج فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَالَ ، الْکِبْرُ بَطَرُ الْحَقِّ وَغَمْطُ النَّاسِ»؛ «همانا الله ﻷ زیباست و زیبایی را دوست دارد، تکبّر به معنای ناسپاسی [از] حق و خوارشمردن مردم است.»

این نام مبارک دلالت بر ثبوت صفت جمال برای الله متعال در اسماء، صفات، ذات و افعالش می‌کند. ابن قیّم / می‌گوید: «جمال الهی بر 4 نوع است: جمال ذات، جمال صفات، جمال افعال و جمال اسماء، زیرا تمامی نام‌های الهی حسنا و کاملند، همۀ صفاتش صفات کمالند، تمامی افعالش حکمت، مصلحت، عدالت و رحمت است، ولی جمال ذات پروردگار، موضوعی است که فقط او تعالی کیفیتش را می‌داند و آن زیبایی محفوظ با پوشش رداء و ازار است، چنانچه رسول الله ج فرمودند که الله ﻷ در یک حدیث قدسی می‌فرماید: «الْکِبْرِیَاءُ رِدَائِی، وَالْعَظَمَةُ إِزَارِی»[2]؛ «کبریا ردای من و عظمت ازارم است.» پس به نظر تو، زیبایی و جمالی که با اوصاف کمال و خصایل عظمت و جلال پوشیده شده باشد، چگونه است؟!

با توجّه به این مطالب، برخی مفاهیم مربوط به جمال ذات پروردگار دانسته می‌شود، چون بنده با شناخت افعال، صفات را می‌شناسد و با شناخت صفات، ذات را می‌شناسد؛ به عبارتی دیگر، هر گاه موردی از جمال افعال را مشاهده کند، پی به جمال صفات می‌برد و سپس با استدلال به جمال صفات، جمال ذات را اثبات می‌کند و از این طریق، روشن می‌گردد که تمامی حمد و ستایش‌ها مخصوص الله ﻷ است و کسی از مخلوقاتش نمی‌تواند حقّ ثنا و ستایش او را به جای آورد، بلکه الله همان گونه است که خودش ثنایش را گفته، و نیز شایسته است که به سبب ذات خود، عبادت شود و دوست داشته شود و از او سپاسگزاری گردد. همچنین الله متعال خودش را دوست دارد و برای خود حمد و ثنا گفته و این محبّت و حمد و ثنا و یگانه‌دانستن خود، حقیقت محبّت و حمد و ثنا و توحید به شمار می‌رود، چون الله ـ همان گونه است که خودش را ثنا گفته و برتر از آن حمد و ثنایی که مخلوقات به جای می‌آورند. الله همان گونه که ذاتش را دوست دارد، صفات و افعالش را نیز دوست دارد و از این رو، تمامی افعالش زیبا و دوست‌داشتنی هستند هر چند ممکن است برخی از اموری که انجام می‌شود، برای انسان ناخوشایند باشد. در تمام هستی، فقط الله به سبب ذات خود دوست‌داشتنی است و حمد و ثنا می‌شود و تمامی چیزی‌های محبوب دیگر، دوست‌داشتن آنها یا تابع محبّت الله متعال است، بدین گونه که به سبب الله دوست داشته می‌شوند، که چنین محبّتی صحیح است، و گر نه محبّتی باطل و ناجایز به شمار می‌رود. حقیقت الوهیّت همین است، زیرا محبوب بر حق، معبودی است که به سبب ذات خود، دوست داشتنی است و ستایش می‌شود، و اگر احسان، انعام، حلم، بخشش، عفو، نیکی و رحمت الهی را بر این صفت بیفزاییم، چگونه خواهد بود؟! پس بر بنده لازم است که بداند فقط الله معبود بر حق است و در نتیجه، او را به سبب ذات و کمال، دوست بدارد و ستایش کند و بداند که محسن و نعمت‌دهندۀ واقعی با انواع نعمت‌های آشکار و پنهانی که می‌بخشد، فقط اوست و در نتیجه، او تعالی را به سبب احسان و انعامش دوست بدارد و حمد و ثنا گوید و بنابراین از دو طریق او را دوست بدارد. همان گونه که هیچ چیزی همانند الله نیست، مانند محبّتش نیز هیچ محبّتی نیست. محبّت همراه خضوع، بندگی و عبودیّتی است که مخلوقات برای آن آفریده شده‌اند، چون اوج محبّت بر اثر اوج خضوع و خضوع حاصل می‌شود و فقط برای الله متعال است و شرک در این زمینه، شرکی است که الله تعالی آن را نمی‌بخشد و هیچ عمل صالحی را از کسی که دچار این نوع شرک شود، نمی‌پذیر د.»[3]

وی می‌گوید: «محبّت دو انگیزه و عامل دارد: جمال و اجلال، که الله متعال این دو صفت را به طور کامل دارد، زیرا او زیباست و زیبایی را دوست دارد، بلکه تمام زیبایی و جلال و شکوه از آنِ اوست و در نتیجه، فقط او تعالی شایسته است که از هر لحاظ، به سبب ذاتش دوست داشته شود.»[4]

شناخت الله ﻷ بهوسیلۀ جمال او، از بهترین و مهم‌ترین انواع شناخت به شمار می‌رود، چون کامل‌ترین مردم از لحاظ شناخت «کسی است که الله را با کمال، جلال و جمال او بشناسد، که هیچ چیز همانند او تعالی نیست. اگر بهترین صورت و ساختار تصوّر گردد و تمامی مخلوقات آن صورت و ساختار را داشته باشند، باز هم زیبایی ظاهری و باطنی آنان در مقایسه با زیبایی پروردگار، همچون چراغی ضعیف در برابر قرص خورشید است. در بیان زیبایی او همین کافی است که بگوییم اگر پوشش از چهره‌اش برگیرد، پرتو صورتش تمام مخلوقاتش را که چشمش به آنها می‌افتد، خواهد سوخت و نیز اینکه تمامی زیبایی‌های ظاهری و باطنیِ موجود در دنیا و آخرت، از آثار آفرینش اوست، پس ذاتی که این همه زیبایی را آفریده است، چگونه خواهد بود؟! تمامی عزّت‌ها، قدرت‌ها، بخشش، علم و فضل و انعام‌ها از آنِ اوست و تاریکی‌ها بر اثر نور چهرۀ او، روشن می‌گردد و الله متعال نور آسمان‌ها و زمین است و در روز قیامت که برای داوری بیاید، زمین بر اثر نور او منوّر و درخشان می‌شود.»[5]

این سخن پیامبر ج که فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَالَ»؛ مشتمل بر دو اصل مهم است: اول شناخت و دیگری سلوک و راه و روش؛ یعنی در ابتدا الله متعال با جمالی که همانندی ندارد، شناخته می‌شود و سپس با جمال سخنان و اعمال و رفتاری که آنها را می‌پسندد، عبادت می‌شود، زیرا الله تعالی دوست دارد که بنده‌اش راستگو باشد، قلبش سرشار از اخلاص، محبّت، رجوع و توکّل باشد، اعضایش اطاعت کنند و نعمت‌های الهی را بر جسم خود آشکار سازد؛ یعنی در پوشش و پاک‌کردن بدن از نجاست و پلیدی و احساسات ناپاک و انجام ختنه، کوتاه‌کردن ناخن‌ها و ... . بنابراین بنده او تعالی را با جمالی که صفتش است، می‌شناسد و با جمالی که شرع و دین اوست، عبادت می‌کند. در حدیث، زیبایی پوشش و لباس بیان شده است، امّا شامل هر نوع زیبایی می‌شود. در «السنن»[6] چنین آمده است: «إِن اللَّه یُحِبُّ أَنْ یُرى أَثَرُ نِعْمَتِهِ عَلى عبْده»؛ «بدون تردید الله دوست دارد که اثر نعمت‌هایش بر بنده‌اش دیده شود.» ابو الأحوص جشمی از پدرش چنین روایت می‌کند: نزد پیامبر ج نشسته بودم، که دیدند لباس‌هایم کهنه است. بنابراین فرمودند: : «أ لَکَ مَالٌ؟»؛ «آیا ثروتی داری؟» گفتم: بله ای رسول الله! هر نوع ثروتی دارم. سپس فرمودند: «فَإِذَا آتَاکَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ مَالا فَلْیُرَ أثَرُهُ عَلَیْکَ»[7]؛ «اکنون که الله ﻷ به تو مالی بخشیده است، باید که اثر آن بر تو دیده شود.»

بنابراین الله متعال دوست دارد که اثر نعمت‌هایش بر بندۀ او دیده شود و آشکار گردد و این یکی از موارد زیبایی و جمالی است که او دوست دارد و نیز شکر نعمتش به شمار می‌رود. شکر، زیباییِ باطن است و الله ـ دوست دارد که زیباییِ ظاهری را با آشکارشدن نعمت‌های خود بر بنده‌اش و شکر باطنی را با شکری که وی انجام می‌دهد، ببیند. از آنجا که الله متعال زیبایی را دوست دارد، پوشش و زینتی را برای بندگانش فرستاده و مقدّر نموده است که ظواهرشان را آراسته می‌کند و آنان را فرمان به رعایت تقوا داده تا باطنشان زیبا گردد، چنانکه می‌فرماید:

﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ قَدۡ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکُمۡ لِبَاسٗا یُوَٰرِی سَوۡءَٰتِکُمۡ وَرِیشٗاۖ وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِکَ خَیۡرٞۚ [الأعراف: 26]

«ای فرزندان آدم! به راستی برای شما لباسی که شرمگاهتان را می‌پوشاند و (مایۀ) زینت شماست، نازل کردیم و لباس تقوا بهتر است.»

دربارۀ بهشتیان فرموده است:

﴿وَلَقَّىٰهُمۡ نَضۡرَةٗ وَسُرُورٗا١١ وَجَزَىٰهُم بِمَا صَبَرُواْ جَنَّةٗ وَحَرِیرٗا [الإنسان: 11-12]

«و آنان را شادمانی و سرور بخشید و به (پاداش) صبری که کردند، بهشت و (لباس‌های) حریر (بهشتی) را به آنان پاداش داد.»

بنابراین چهره‌هایشان را با طراوت، باطنشان را با خوشحالی و سرور و بدن‌هایشان را با حریر زینت می‌دهد.

امّا بزرگ‌ترین بخشش و احسان برای بهشتیان و برترین نعمت، این است که پروردگار و مولای زیبا و بزرگشان را می‌بینند، که این بزرگ‌ترین نعمت و بهره، باعث خنکی چشمان، شادی دل‌ها و قلوب، شادمانی و طراوت چهره‌ها و بزرگ‌ترین اکرام است. در صحیح مسلم،[8] از صهیب س روایت شده است که رسول الله ج فرمودند: «إِذَا دَخَل أَهْلَ الْجنَّةِ الجنَّةَ یقُولُ اللَّه تَبارکَ وتَعالَى: تُرِیدُونَ شَیْئاً أَزِیدُکُمْ؟ فَیقُولُونَ: أَلَمْ تُبیِّضْ وُجُوهَنَا؟ أَلَمْ تُدْخِلْنَا الْجَنَّةَ وتُنَجِّنَا مِنَ النَّارِ؟ فَیکْشِفُ الْحِجابَ، فَما أُعْطُوا شَیْئاً أَحبَّ إِلَیهِمْ مِنَ النَّظَرِ إِلَى رَبِّهِمْ»؛ «وقتی بهشتیان به بهشت وارد می‌شوند، الله می‌فرماید: آیا چیزی می‌خواهید که برای شما بیفزایم؟ سپس می‌گویند: مگر چهره‌هایمان را سفید نکردی؟! مگر ما را به بهشت وارد نکردی و از آتش [دوزخ] نجات ندادی؟! سپس حجاب و پرده برداشته می‌شود، آنگاه چیزی به آنان داده نشده است که برایشان محبوب‌تر از نگاه به پروردگارشان باشد.»

پروردگارا! لذّت نگاه به چهرۀ گرامی‌ خود و اشتیاق فراوان برای دیدارت را بدون هیچ نوع ضرر و فتنه‌ای گمراه‌کننده‌، نصیب ما بگردان.



[1]- شمارۀ حدیث: 91.

[2]- مسند احمد، ج 2، ص 376، از طریق سفیان (ابن عیینه)، از عطاء بن سائب، از أغر (ابو مسلم)، از ابوهریره و او از رسول الله ج... . اسناد این روایت به سبب عطاء بن سائب، حسن به شمار می‌رود.

مسلم آن را از طریق ابو اسحاق، از ابو مسلم أغر، و او از ابو سعید و ابوهریره روایت کرده است که رسول الله ج فرمودند: «الْعِزُّ إِزَارُهُ، وَالْکِبْرِیَاءُ رِدَاؤُهُ، فَمَنْ یُنَازِعُنِی عَذَّبْتُهُ»؛ «عزّت ازار الله و کبریا ردایش است، پس هر کس با من [الله] نزاع کند، وی را عذاب می‌کنم.»

[3]- الفوائد، ص 322.

[4]- الجواب الکافی، ص 276.

[5]- الفوائد، ص 319.

[6]- جامع التّرمذی، شمارۀ حدیث: 2819؛ مسند امام احمد، ج 2، ص 181، به روایت عمرو بن شعیب از پدرش و او از جدّش به صورت مرفوع. ترمذی آن را حسن دانسته است.

[7]- سنن ابی داود، شمارۀ حدیث: 4063؛ سنن نسائی، شمارۀ حدیث: 5223 – عبارت فوق در سنن نسائی آمده است-؛ مسند احمد، ج 4، ص 137 و دیگران از طریق ابو اسحاق سبیعی و او از ابو الأحوص ... . اسناد این روایت، صحیح است.

[8]- شمارۀ حدیث: 181.