اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

1. فضیلت علم به اسماء و صفات الهی

1. فضیلت علم به اسماء و صفات الهی

بدون تردید شناخت اسماء و صفات الله متعال بهترین علم شرعی و از پاک‌ترین و برترین مقاصد و اهداف است، زیرا مرتبط با بهترین معلوم؛ یعنی الله ﻷ است. بنابراین شناخت الله تعالی از طریق علم به اسماء و صفات و افعال او، برترین علم، و کسب رضایت الله متعال برترین هدف، و عبادت او بهترین عمل، و درود و ثنای الله با اسماء و صفات و توصیف و تمجید او تعالی، بهترین سخن است، و این موارد اساس و پایۀ حنیفیّت؛ ملّت و آیین ابراهیم ÷ است؛ یعنی همان دینی که تمامی پیامبران † بر آن اجماع و توافق داشتند و سخن و توصیۀ همۀ آنان بر همین مطلب بود، بلکه این یکی از محورهای بزرگی است که دعوت تمامی پیامبران؛ از ابتدا تا خاتم پیامبران؛ محمّد † متمرکز بر آن بود.

آنان مبعوث شدند تا مردم را به سوی الله فرا خوانند و راه رسیدن به او و احوال دعوت‌داده‌شدگان را پس از رسیدن به الله بیان کنند، و این سه قانون و معیار باید در هر دینی وجود داشته باشد و با زبان هر پیامبری بیان گردد.

علّامه ابن قیّم / در این زمینه می‌گوید: «دعوت پیامبران متّکی بر سه محور است:

1.     معرّفی پروردگار با اسماء و صفات و افعالش.

2.     شناخت راهی که آدمی را به الله می‌رساند؛ یعنی ذکر و شکر و عبادت الله متعال که جامع کمال محبّت و کمال تواضع در برابر او تعالی است.

3.     معرّفی نعمت‌هایی که پس از رسیدن به الله، در بهشت آماده شده است و بهترین و مهم‌ترین آنها رضایت الهی، تجلّی پروردگار و سلام او تعالی بر بهشتیان و سخن‌گفتن با آنان است.»[1]

وی دربارۀ بیان این مطلب مهم توسّط پیامبر ج می‌گوید: «رسول الله ج پروردگار و معبود مردم را تا حدّی که آنان توان شناخت داشتند، به آنها معرّفی کرد، و این مطلب را آشکار و تکرار نمود و اسماء و صفات و افعال الهی را به طور مختصر و طولانی بیان فرمود تا جایی که شناخت او تعالی در دل‌های بندگان مؤمنش پدیدار و آشکار گشت و پرده‌ها و موانع شکّ و تردید از آنها زدوده شد، همان گونه که ماه شب چهارده روشن و درخشان است، و برای امّتش هیچ نیازی به گذشتگان و آیندگان باقی نگذاشت، بلکه این مطلب را به طور کافی و کامل بیان فرمود و آنان را از هر کسی که در این زمینه سخن بگوید، بی‌نیاز ساخت:

﴿أَوَ لَمۡ یَکۡفِهِمۡ أَنَّآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَرَحۡمَةٗ وَذِکۡرَىٰ لِقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ [العنکبوت: 51]

«آیا برایشان کافی نیست که همانا ما (این) کتاب (قرآن) را بر تو نازل کردیم که (پیوسته) بر آنان تلاوت می‌شود؟! بی‌گمان در این (قرآن) رحمت و پندی است برای کسانی ‌که ایمان می‌آورند.»[2]

چرا این گونه نباشد در حالی که رسول الله ج می‌فرماید: «قَد تَرَکتُکُم عَلَی البَیضاء لیلُها کَنَهارِها لا یَزِیغُ عَنها بَعدِی إلاَّ هالِکٌ»[3]؛ «قطعاً شما را بر سفیدی [و روشنی] ترک کردم که روز و شبش یکسان است و پس از من، فقط انسان هلاک‌شونده از آن منحرف می‌شود.»

و نیز می‌فرماید: «إنَّهُ لَمْ یَکُنْ نبیٌّ قَبْلی إلاَّ کَانَ حَقًّا علَیْهِ أنْ یَدُلَّ أُمَّتَهُ عَلى خَیرِ ما یَعْلَمُهُ لهُم، ویُنذِرَهُم شَرَّ ما یَعلَمُهُ لَهُم»[4]؛ «هیچ پیامبری قبل از من نبوده است مگر اینکه بر وی حق بوده که امّت خود را به خیری که برایشان می‌داند، راهنمایی کند و آنان را از شرّی که برایشان می‌داند باز دارد.»

ابوذر س می‌گوید: «تَرَکْنَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَمَا طَائِرٌ یُقَلِّبُ جَنَاحَیهِ فِی الْهَوَاءِ إِلا وَهُوَ یُذَکِّرُنَا مِنْهُ عِلْمًا، فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ :مَا بَقِیَ شَیْءٌ یُقَرِّبُ مِنَ الْجَنَّةِ وَیُبَاعِدُ مِنَ النَّارِ إِلا وَقَدْ بُیِّنَ لَکُمْ»[5]؛ «پیامبر ج در حالی ما را ترک کردند که هیچ پرنده‌ای در هوا [آسمان] دو بالش را وارونه نمی‌کند مگر اینکه دانشی از آن به ما یاد دادند، سپس فرمودند: هیچ چیزی نیست که به بهشت نزدیک کند و از آتش [دوزخ] دور گرداند مگر اینکه به شما بیان شده است.»

محال است که پیامبر ج آداب قضای حاجت و آداب خوردن و نوشیدن و ورود و خروج را با تفصیل کامل بیان کرده باشد و اقوال و باورهایی که مرتبط به پروردگار و معبودشان است را ترک کرده باشد؟! معبودی که شناخت او برترین و مهم‌ترین هدف، و رسیدن به او بزرگ‌ترین خواسته و بهترین بخشش و نعمت است. چرا این مطلب آشکار نباشد و نیاز به آن مهم‌ترین نیاز نباشد در صورتی که مردم به هیچ سعادت و صلاح و نعمت و آسایشی نخواهند رسید مگر اینکه پروردگارشان را بشناسند و او را عبادت کنند و فقط او تعالی هدف اصلی و نهایت مرادشان باشد و ذکر الله و تقرّب به او خنکی چشمان و حیات قلوبشان باشد؟! اگر این مورد را از دست بدهند، قطعاً شرایط‎‎‎‎شان از شرایط چهارپایان هم بدتر خواهد شد، چنانکه الله ﻷ می‌فرماید:

﴿إِنۡ هُمۡ إِلَّا کَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّ سَبِیلًا [الفرقان: 44]

«آنان همچون چهارپایانی بیش نیستند، بلکه اینان گمراه‌ترند.»

بر این اساس، انسان مسلمان به شرافت و فضیلت این علم پی میبرد و میداند که یکی از پایه‌های مهمی است که دعوت پیامبران بر آن استوار بوده و نیز اینکه تنها راه برای عزّت و اصلاح بنده در دنیا و آخرت است. بنابراین «هر کس در دلش کمترین علاقه و اشتیاقی نسبت به پروردگار و کسب رضایت و دیدار او داشته باشد، فراگیری این علم و شوق وی برای شناخت آن و افزایش اطّلاعات در این زمینه، از بزرگ‌ترین اهداف و مهم‌ترین خواسته‌هایش خواهد گشت، و دل‌های سلیم و آرام بیشتر از هر چیزی، مشتاق به شناخت این موضوع هستند و فهم حقیقت در این باره، آنان را بیشتر از هر چیزی خوشحال می‌کند.»[6]

مدار سعادت و رسیدن به کمال و درجات بالا و کسب نعمت‌های دنیا و آخرت و دستیابی به مهم‌ترین و بهترین اهداف و آرزوها و هدایا، همین نوع شناخت است. احوال مردم در این زمینه متفاوت است، به گونه‌ای که برخی به نعمت‌ها و درجات زیادی دست می‌یابند و برخی کمتر و برخی نیز به کلّی محروم می‌شوند. فضل و احسان در اختیار الله است و به هر کس که بخواهد می‌دهد و الله متعال دارای فضل و بسیار بزرگ است.

هر گاه بنده پروردگارش را بشناسد و او را محبوب خود قرار دهد و عبادت الله را به جای آورد و دستوراتش را اجرا کند و از ممنوعاتش دوری نماید، این معرفت و بندگی برایش حاصل می‌شود؛ معرفت و عبودیّتی که مقصد آفرینش و امر و نهی الهی و کمال و هدف مطلوب انسان است، بلکه «نیاز روح و روان‌ها به شناخت آفریدگار و محبّت و ذکر او و شادمانی از این طریق و طلب وسیله برای این مطلب و تقرّب به الله، بیشتر از نیاز آنها به هر چیز دیگری است و تنها راه کسب این موارد، شناخت اسماء و صفات الهی است و هر اندازه که بنده در این باره آگاه‌تر باشد، الله را بیشتر می‌شناسد و بیشتر به دنبال رسیدن و تقرّب به الله است، و هر اندازه که انسان در این زمینه نادان باشد، کمتر الله را می‌شناسد و از او دور می‌شود. الله متعال به همان اندازه خودش را به بنده می‌شناساند که بنده در این زمینه تلاش کند.»[7]

حافظ ابن کثیر / در تفسیر آیۀ: ﴿إِنَّمَا یَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ [فاطر: 28] می‌گوید: «یعنی عالمانی که الله را می‌شناسند، به درستی از الله می‌ترسند، زیرا هر اندازه که شناخت و علم آدمی نسبت به ذات دانا و متّصف به صفات کمال و صاحب اسمای حسنا کامل‌تر باشد، ترس از او نیز بیشتر می‌گردد.»[8]

بنابراین شناخت الله، ترس و تقوا و امید و آرامش دل را تقویت می‌کند و بر ایمان بنده می‌افزاید و منجر به انواع عبادت می‌گردد و با وجود آن، حرکت قلب به سوی پروردگار و تلاش آن برای دستیابی به رضایت او تعالی، سریع‌تر از وزیدن باد در وزیدن‌گاه‌ها خواهد بود، که به سمت راست و چپش نمی‌نگرد، و توفیق به دست الله یگانه است و هر نوع تغییر و توانی در اختیار اوست.

***



[1]- الصّواعق المرسلة، ج 4، ص 1489.

[2]- جلاء الأفهام، صص 285- 286.

[3]- مسند امام احمد، ج 4، ص 126؛ سنن ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 43؛ و سایر کتاب‌های حدیثی، به روایت عرباض بن ساریه س. اسناد این روایت صحیح است؛ نک: السّلسلة الصّحیحة، شمارۀ حدیث: 937.

[4]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1844.

[5]- طبرانی در المعجم الکبیر، ج 2، ص 155، با اسنادی صحیح؛ نک: السّلسلة الصّحیحة، شمارۀ حدیث: 1803.

[6]- الصّواعق المرسلة، ج 1، ص 161.

[7]- الکافیة الشّافیة، صص 3- 4.

[8]- تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 553.

جایگاه و ارزش علم به اسماء و صفات الهی

جایگاه و ارزش علم به اسماء و صفات الهی

بدون تردید شناخت نام‌های حسنای الله تعالی، دانشی با ارزش و مهم و بلکه فقه اکبر است، و پیش از هر نوع علمی، داخل در این سخن پیامبر ج است که فرمودند: «مَنْ یُرِدْ اللَّهُ بِهِ خَیْرًا یُفَقِّهْهُ فِی الدِّینِ»[1]؛ «کسی که الله متعال به او ارادۀ خیر کند، وی را دانشمند در دین می‌گرداند.» این دانش، بهترین دانشی است که روح و روان‌ها مشغول به کسب آن شده‌اند و برترین علمی است که خردمندان و راهنمایان، برای تحصیل آن تلاش نموده‌اند و بلکه هدفی است که سبقت‌گیرندگان به سوی آن از یکدیگر پیشی گرفته‌اند و نهایتی است که رقابت‌کنندگان برای رسیدن به آن، با یکدیگر رقابت کرده‌اند. این دانش، پایۀ رسیدن به الله ﻷ و مقدّمه و درآمدی محکم و استوار برای کسب محبّت و رضایت او تعالی و صراط مستقیم برای هر کسی است که الله متعال وی را دوست بدارد و برگزیند.

همان گونه که هر بنایی پایه و اساسی دارد، پایه و بنیان دین، ایمان به الله و اسماء و صفات اوست. و هر اندازه که این پایه و اساس محکم و استوار باشد، به همان اندازه بنای دین را با قوّت و ثبات بیشتری نگه می‌دارد و از تخریب و سقوط در امان می‌ماند.

ابن قیّم / می‌گوید: «هر کس که قصد بلندکردن و بالابردن بنایش را دارد، باید که پایه و اساسش را محکم و استوار سازد و به آن توجّه زیادی کند، زیرا که بلندی و برتری بنا به اندازۀ استحکام پایه و اساس آن است. اعمال و درجات همچون بنا هستند و اساس آنها ایمان است و هر اندازه که پایه و اساس محکم و استوار باشد، به همان اندازه بنا را نگه می‌دارد و محافظت می‌کند و اگر بخشی از بنا تخریب شود، اصلاح و تعمیرش آسان است، امّا اگر پایه و اساس محکم نباشد، نمی‌توان بنا و ساختمان را بالا برد و ثابت و پا برجا نمی‌ماند و در صورتی که بخشی از آن تخریب شود، کلّ ساختمان تخریب می‌گردد و یا اینکه در معرض نابودی قرار می‌گیرد.

بنابراین فرد آگاه تمام تلاشش را به منظور استحکام پایه و اساس به کار می‌گیرد، ولی انسان نادان بدون اینکه پایه و اساس را محکم کند، بنا را بالا می‌برد و در نتیجه، بنایش نابود خواهد شد. الله ـ می‌فرماید:

﴿أَفَمَنۡ أَسَّسَ بُنۡیَٰنَهُۥ عَلَىٰ تَقۡوَىٰ مِنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٍ خَیۡرٌ أَم مَّنۡ أَسَّسَ بُنۡیَٰنَهُۥ عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٖ فَٱنۡهَارَ بِهِۦ فِی نَارِ جَهَنَّمَۗ [التّوبة: 109]

«آیا کسی ‌که اساس (و بنیان) آن را بر ترس از الله و خشنودی (او) بنا کرده، بهتر است یا کسی ‌که اساس (و بنیان) آن را بر کنار پرتگاه سستی بنا نهاده است، سپس (ناگهان) با او در آتش جهنّم فرو ریزد؟!»

از این رو، پایه و اساس برای بنای اعمال به مانند قوّت و نیرو برای بدن انسان است و اگر توان و نیروی انسان زیاد باشد، بدن را حفاظت می‌کند و از بسیاری آفات و بیماری‌ها در امان می‌ماند، ولی اگر توان و نیرویی نداشته باشد، نمی‌تواند بدن را نگه دارد و آفات و بیماری‌ها زودتر به آن سرایت می‌کند.

پس بنیان دینت را بر استحکام و استواری اساس ایمان بر پا کن، که هر گاه بخشی از آن تخریب شود، اصلاح و تعمیر آن بخش، برای تو آسان‌تر از تخریب پایه و اساسش خواهد بود.

این پایه و اساس، دو مورد است:

1.     صحّت شناخت نسبت به الله و امر و اسماء و صفات او تعالی؛

2.     فرمانبرداری محض و خالص برای الله و پیامبرش.

این محکم‌ترین پایه‌ای است که بنده می‌تواند بنای دینش را بر آن استوار سازد و بر این اساس هر اندازه که بخواهد، آن را بالا ببرد.»[2]

به همین سبب، دلایل فراوانی در قرآن کریم وجود دارد که اساس و اصل مذکور را تأیید و اثبات می‌کند و حتّی می‌توان گفت که در تمامی آیات قرآن، نامی از اسم‌های حسنا و صفات والای الهی آمده است، که به روشنی بیانگر اهمّیت علم به آنها و نیاز ضروری به شناخت این اسماء و صفات است. و چرا این ارزش و جایگاه رفیع را نداشته باشد در حالی که هدف خلقت انسان‌هاست و مردم برای تحقیق آنها آفریده شده‌اند. بنابراین توحیدی که الله متعال مخلوقات را برای آن آفرید، بر دو نوع است:

توحید معرفت و اثبات: که شامل ایمان به ربوبیّت و اسماء و صفات الهی می‌شود.

توحید اراده و طلب: یعنی همان توحید عبادت.

آیۀ زیر بیانگر نوع اول است:

﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّۖ یَتَنَزَّلُ ٱلۡأَمۡرُ بَیۡنَهُنَّ لِتَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ وَأَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عِلۡمَۢا [الطّلاق: 12]

«الله (همان) ذاتی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین (نیز) همانند آنها را (آفرید) و فرمان (الله) پیوسته در میانشان نازل می‌شود تا بدانید که الله بر هر چیزی تواناست، و اینکه علم الله به هر چیزی احاطه دارد.»

و این آیه بر نوع دوم دلالت می‌کند:

﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِیَعۡبُدُونِ [الذّاریات: 56]

«و من جن و انس را نیافریده‌ام مگر برای اینکه مرا عبادت کنند.»

مخلوقات بدین منظور آفریده شدند که نسبت به الله متعال شناخت حاصل نمایند و پس از آن، عبادت کنند و از این رو، توحید علم و عمل است.

در قرآن کریم، آیات فراوانی وجود دارد که دستور به فراگیری این علم شریف و توجّه به این اصل مهم و بزرگ می‌دهد؛ از جمله:

﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ [البقرة: 209]

«بدانید که الله توانمند حکیم است.»

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ [البقرة: 231]

«و بدانید که الله به هر چیزی داناست.»

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ [البقرة: 233]

«و بدانید که الله به آنچه انجام می‌دهید، بیناست.»

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٞ [البقرة: 235]

«و بدانید که الله آمرزندۀ بردبار است.»

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ [البقرة: 244]

«و بدانید که الله شنوای داناست.»

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ [البقرة: 267]

«و بدانید که الله بی‌نیاز ستوده است.»

﴿ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ وَأَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ [المائدة: 98]

«بدانید که الله سخت‌کیفر است و (در عین حال) الله آمرزندۀ مهربان است.»

﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَوۡلَىٰکُمۡۚ نِعۡمَ ٱلۡمَوۡلَىٰ وَنِعۡمَ ٱلنَّصِیرُ [الأنفال: 40]

«پس بدانید که الله سرپرست (و مولای) شماست، چه نیکو سرپرست و چه نیکو یاوری است!»

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَ [البقرة: 194]

«و بدانید که الله با پرهیزگاران است.»

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ فَٱحۡذَرُوهُۚ [البقرة: 235]

«و بدانید که الله آنچه را که در دل‌های شماست می‌داند، پس از (مخالفت با) او بترسید.»

﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ [محمّد: 19]

«پس (ای پیامبر!) بدان که معبودی (به حق) جز الله نیست.»

تقریبا 30 آیه در این زمینه آمده است.

الله ﻷ اسماء و صفاتش را در قرآن مجید بسیار بیان فرموده و هیچ موردی را به این اندازه نیاورده است، زیرا موضوع مذکور برترین و مهم‌ترین و والاترین مسأله‌ای است که در قرآن بیان شده است.

شیخ الإسلام ابن تیمیّه / می‌گوید: «در قرآن کریم، اسماء و صفات و افعال الهی بیشتر از موضوع خوردن و نوشیدن و ازدواج در بهشت بیان و تکرار شده است. آیات مشتمل بر بیان اسماء و صفات او تعالی مهم‌تر از آیات مربوط به معاد هستند و مهم‌ترین آیه در قرآن کریم، آیة الکرسی است که شامل اسماء و صفات الهی است، چنانچه مسلم / در حدیث صحیحی آورده است که پیامبر ج به أبیّ بن کعب س فرمودند: «أَتَدْرِی أَیُّ آیَةٍ فی کِتَابِ اللهِ أَعْظَمُ؟»؛ «آیا می‌دانی که کدام آیه در قرآن کریم، بزرگ‌تر [بهتر] است؟» أبی پاسخ داد:

﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ [البقرة: 255]

«الله (معبود بر حق است) هیچ معبودی به حق جز او نیست.»

 رسول الله ج با دست خویش به سینۀ او زدند و فرمودند: «لِیَهْنِکَ الْعِلْمُ أَبَا الْمُنْذِرِ»؛ «ای ابا منذر! این علم برایت گوارا [و مبارک] باد.» 

برترین سوره نیز سورۀ أمّ القرآن [فاتحه] است، چنانکه در صحیح بخاری آمده است که رسول الله ج به ابو سعید بن معلی س فرمودند:

«إنّه لَم ینزلْ فی التّوراةِ، ولا فی الإنجیلِ، ولا فی الزّبورِ، ولا فی الْقُرْآن مثلُها، وَهیَ السَّبعُ المثانی والْقُرْآن العظیمُ الَّذی أوتیتُهُ».[3]

 «همانا نه در تورات و نه در انجیل و نه در زبور و نه در قرآن، به مانند آن نازل شده است، و آن سبع مثانی [هفت آیه‌ای که دو بار نازل شده] و قرآن بزرگی است که به من داده شده است.»

در این سوره، اسماء و صفات الهی بیشتر از موضوع معاد بیان شده است.

در حدیثی صحیح از پیامبر ج و با چندین سند، روایت شده است که ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ معادل یک سوم قرآن است.[4] و نیز در حدیث صحیحی آمده است که رسول الله ج به فردی که این سوره را می‌خواند و می‌گفت: من آن را دوست دارم، زیرا صفت رحمان است، بشارت دادند که الله متعال او را دوست دارد.[5] بنابراین فرمودند که الله ﻷ کسی را که ذکر صفات او تعالی را دوست داشته باشد، دوست دارد، و این موضوعی گسترده است.»[6]

تمامی موارد مذکور، به روشنی بیانگر اهمّیت و جایگاه و خیرات و فواید زیاد این علم شریف است، و اینکه اصلی از اصول ایمان و رکنی از ارکان دین و اساسی از پایه‌های دین اسلام به شمار می‌رود و مقام‌های رفیع و جایگاه‌های والایش مبتنی بر آن است. و چگونه امکان دارد که امور و شرایط مردم درست و اصلاح شود بدون اینکه آفریدگار و پروردگار و روزی‌دهندۀ خویش را بشناسند؟! و بدون اینکه اسم‌های حسنا و صفات والا و کاملش را که دلالت بر جلال و عظمت او تعالی می‌کند، بشناسند؟! و بدون اینکه بدانند او معبود بر حق است و هیچ معبودی غیر از او نیست؟! امّا بیشتر مردم را آنچه برایشان آفریده شده است، از آنچه برای آن آفریده شده‌اند، غافل کرده است، در حالی که الله ـ بندگانش را از این مورد بر حذر می‌دارد:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُلۡهِکُمۡ أَمۡوَٰلُکُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُکُمۡ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ [المنافقون: 9]

«ای کسانی‌ که ایمان آورده‌‌اید! اموالتان و فرزندانتان شما را از یاد الله غافل نکند، و هر کس که چنین کند، پس آنان زیانکاران هستند.»

و فقط الله تعالی کمک‌کننده و توفیق‌دهنده برای هر خیری است.



[1]- متّفق‌علیه: صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 71؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1037.

[2]- الفوائد، ص 175.

[3]- در صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 4474 آمده است که ابو سعید بن معلی س می‌گوید: پیامبر ج به من فرمودند: «لأُعلِّمنَّکَ سورةً هی أعظمُ السوَرِ فی الْقُرْءَان، قبل أنتخرجَ منَ المسجدِ»؛ «پیش از اینکه از مسجد خارج شوی، سوره‌ای به تو خواهم آموخت که بزرگ‌ترین [بهترین] سورۀ قرآن است.» سپس دستم را گرفتند و زمانی که خواستند بیرون شوند، پرسیدم: مگر نفرمودید که بزرگ‌ترین [مهم‌ترین] سورۀ قرآن را به تو خواهم آموخت؟ ایشان فرمودند: «وَهیَ السَّبعُ المثانی والْقُرْآن العظیمُ الَّذی أوتیتُهُ»»؛ «و آن سبع مثانی و قرآن بزرگی است که به من داده شده است.»

امّا به مانند عبارت فوق در مسند امام احمد، ج 2، ص 357 آمده است که ابوهریره س می‌گوید: أبی س سورۀ أمّ القرآن [فاتحه] را برایم تلاوت کرد و گفت: سوکند به ذاتی که جانم در دست اوست، نه در تورات و نه در انجیل و نه در زبور و نه در قرآن، به مانند آن نازل نشده است؛ همانا آن سبع مثانی و قرآن بزرگی است که به پیامبر ج داده شده است. اسناد این روایت، صحیح است.

[4]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 5013، به روایت ابو سعید خدری س؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 811، به روایت ابو درداء س، و شمارۀ حدیث: 812، به روایت ابو هریره س.

[5]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 7375؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 813.

[6]- درء التّعارض، ج 5، صص 310- 312.