اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

باب: پیرامون نماز وتر


بَابُ الوِترِ

الوِترُ وَاجِبٌ؛ وَ هُوَ ثَلاثُ رَکَعَاتٍ بِتَسلِیمَةٍ وَ یَقرَأُ فِی کُلِّ رَکعَةٍ مِنهُ الفَاتِحَةَ وَ سُورَةً وَ یَجلِسُ عَلَی رَأسِ الأُولَیَینِ مِنهُ وَ یَقتَصِرُ عَلَی التَّشَهُّدِ وَ لَا یَستَفتِحُ عِندَ قِیَامِهِ لِلثَّالِثَةِ.

وَ اِذَا فَرَغَ مِن قِرَاءَةِ السُّورَةِ فِیهَا رَفَعَ یَدَیهِ حِذَاءَ أُذُنَیهِ ثُمَّ کَبَّرَ وَ قَنَتَ قَائِمًا قَبلَ الرُّکُوعِ فِی جَمِیعِ السَّنَةِ؛ وَ لَا یَقنُتُ فِی غَیرِ الوِترِ.

وَالقُنُوتُ، مَعنَاهُ: الدُّعَاءُ. وَ هُوَ أَن یَّقُولَ: «اَللَّهُمَّ إِنَّا نَستَعِینُکَ وَ نَستَهدِیکَ وَ نَستَغفِرُکَ وَ نَتُوبُ اِلَیکَ وَ نُؤمِنُ بِکَ وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیکَ وَ نُثنِی عَلَیکَ الخَیرَ کُلَّه نَشکُرُکَ وَ لَا نَکفُرُکَ وَ نَخلَعُ وَ نَترُکُ مَن یَّفجُرُکَ اَللَّهُمَّ إِیَّاکَ نَعبُدُ وَ لَکَ نُصَلِّی وَ نَسجُدُ وَ اِلَیکَ نَسعَی وَ نَحفِدُ نَرجُو رَحمَتَکَ وَ نَخشَی عَذَابَکَ إِنَّ عَذَابَکَ الجِدَّ بِالکُفَّارِ مُلحِقٌ؛ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی النَّبِیِّ وَآلِهِ وَ سَلَّمَ».

وَالمُؤتَمُّ یَقرَأُ القُنُوتَ کَالإِمَامِ؛ وَ اِذَا شَرَعَ الإِمَامُ فِی الدُّعَاءِ بَعدَ مَا تَقَدَّمَ، قَالَ أَبُویُوسُفَ رَحِمَهُ اللهُ: یُتَابِعُونَه وَ یَقرَءُونَه مَعَه. وَ قَالَ مُحَمَّدٌ: لَا یُتَابِعُونَه وَ لکِن یُؤَمِّنُونَ.

وَالدُّعَاءُ هُوَ هَذَا: «اَللَّهُمَّ اهْدِنَا بِفَضلِکَ فِیمَن هَدَیتَ وَ عَافِنَا فِیمَن عَافَیتَ وَ تَوَلَّنَا فِیمَن تَوَلَّیتَ وَ بَارِک لَنَا فِیمَا أَعطَیتَ وَقِنَا شَرَّ مَا قَضَیتَ إِنَّکَ تَقضِی وَ لَا یُقضَی عَلَیکَ إِنَّه لَا یَذِلُّ مَن وَالَیتَ وَ لَا یَعِزُّ مَن عَادَیتَ تَبَارَکتَ رَبَّنَا وَ تَعَالَیتَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَ صَحبِهِ وَ سَلَّمَ»

وَ مَن لَم یُحسِنِ القُنُوتَ، یَقُولُ: «اللَّهُمَّ اغفِر لِی» ثَلَاثَ مَرَّاتٍ؛ أَو «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنیَا حَسَنَةً وَ فِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»؛ أَو «یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ».

وَ اِذَا اِقتَدَی بِمَن یَقنُتُ فِی الفَجرِ، قَامَ مَعَهُ فِی قُنُوتِهِ سَاکِتًا فِی الأَظهَرِ؛ وَ یُرسِلُ یَدَیهِ فِی جَنبَیهِ. وَ اِذَا نَسِیَ القُنُوتَ فِی الوِترِ وَ تَذَکَّرَه فِی الرُّکُوعِ أَوِ الرَّفعِ مِنهُ، لَا یَقنُتُ. وَ لَو قَنَتَ بَعدَ رَفعِ رَأسِه مِنَ الرُّکُوعِ، لَا یُعِیدُ الرُّکُوعَ وَ یَسجُدُ لِلسَّهوِ لِزَوَالِ القُنُوتِ عَن مَحَلِّهِ الأَصلِیِّ. وَ لَو رَکَعَ الإِمَامُ قَبلَ فِرَاغِ المُقتَدِی مِن قِرَاءَةِ القُنُوتِ أَو قَبلَ شُرُوعِهِ فِیهِ وَ خَافَ فَوتَ الرُّکُوعِ، تَابَعَ إِمَامَه وَ لَو تَرَکَ الإِمَامُ القُنُوتَ، یَأتِی بِه المُؤتَمُّ إِن أَمکَنَه مُشَارَکَةُ الإِمَامِ فِی الرُّکُوعِ وَ إِلَّا تَابَعَه

وَ لَو أَدرَکَ الإِمَامَ فِی رُکُوعِ الثَّالِثَةِ مِنَ الوِترِ، کَانَ مُدرِکًا لِلقُنُوتِ؛ فَلَا یَأتِی فِیمَا سُبِقَ بِه. وَ یُوتِرُ بِجَمَاعَةٍ فِی رَمَضَانَ فَقَط. وَ صَلَاتُةُ مَعَ الجَمَاعَةِ فِی رَمَضَانَ، أَفضَلُ مِن أَدَائِهِ مُنفَرِدًا آخِرَ اللَیلِ فِی اِختِیَارِ قَاضِی خَان؛ قَالَ: هُوَ الصَّحِیحُ. وَ صَحَّحَ غَیرُه خِلَافَه.


باب: پیرامون نماز وتر

نماز وتر واجب است. [پیامبر ج می‌فرماید: «اَلْوِتْرُ حَقٌّ؛ فَمَنْ لَّمْ یُوْتِرْ فَلَیْسَ مِنّٰا» (ابوداود)؛ «وتر حق است؛ پس هر آن کس که آن را نخواند، از ما نیست».

و ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «اِنَّ اللهَ وِتْرٌ یُحِبُّ الْوِتْرَ» (بخاری و مسلم)؛ «خداوند وتر (تنها) است و نماز وتر را دوست دارد». خداوند وتر است، یعنی: در ذاتش تنها است و غیرقابل تجزیه و تقسیم است و در صفاتش تنها است و هیچ شبیه و مانندی برای او نیست، و در افعالش تنها است و هیچ شریک و یاری‌دهنده‌ای ندارد.

و علی بن ابی‌طالبس گوید: پیامبر ج وتر می‌خواند و می‌فرمود: «یٰا اَهْلَ الْقُرْآنِ! اَوْتِرُوا فَاِنَّ الله وِتْرٌ یُّحِبُّ الْوِتْرَ» (ابن ماجه، ترمذی و نسایی)؛ «ای اهل قرآن! نماز وتر بخوانید؛ چرا که خداوند وتر (تنها) است و وتر را دوست دارد».

از این رو، نماز وتر واجب است و چنان‌چه به فراموشی یا به قصد ترک گردد، در آن صورت قضا آوردن آن بر مسلمان، واجب می‌باشد.] و نماز وتر، سه رکعت است با یک سلام دادن؛ [زیرا روایت شده است که: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج کٰانَ یُوْتِرُ بِثَلٰاثٍ لّٰایُسَلِّمُ اِلّٰا فِیْ آخِرِهِنَّ» (مستدرک حاکم)؛ «پیامبر ج سه رکعت وتر می‌خواندند و تنها در آخر سه رکعت، سلام می‌دادند».

و نماز وتر، پس از ادای نماز، فرض عشاء و دو رکعت سنّت آن، گزارده می‌شود؛ و گزاردن آن پیش از خواندن فرض عشاء روا نیست. بنابراین، خواندن نماز وتر، پس از نماز عشاء تا طلوع صبح صادق جایز است؛ ولی خواندن آن در یک سوم آخر شب، پاداش بیشتری دارد.

از عایشهل روایت است: «مِنْ کُلِّ اللَّیْلِ قَدْ اَوْتَرَ رَسُوْلُ اللهِ ج؛ مِنْ اَوَّلِ اللَّیْلِ وَ اَوْسَطِهِ وَ آخِرِهِ، فَانْتَهٰی وِتْرُهُ اِلَی السَّحَرِ» (بخاری، مسلم، نسایی، ابوداود و ترمذی)؛ «پیامبر ج در تمام شب وتر را خوانده است؛ در اول، وسط و در آخر شب و وتر او به سحر منتهی می‌شد».

و برای کسی که بیم دارد آخر شب بیدار نشود، مستحب است که وترش را اول شب بخواند، همچنان‌که برای کسی که گمان می‌کند آخر شب بیدار می‌شود، تأخیر آن سنّت است.

ابوقتادهس گوید: پیامبر ج به ابوبکرس فرمود: «مَتٰی تُوْتِرُ؟» ؛ «چه وقت نماز وتر می‌خوانی؟» گفت: قبل از آن که بخوابم. به عمرس فرمود: «مَتٰی تُوْتِرُ؟»؛ «چه وقت نماز وتر می‌خوانی؟». گفت: می‌خوابم و بعد بلند می‌شوم و وتر می‌خوانم. پیامبر ج به ابوبکرس فرمود: «اَخَذْتَ بِاْلَحْزِم اَوْ بِالْوَثِیْقَةِ»؛ «محکم‌کاری و احتیاط کردی» و به عمرس فرمود: «اَخَذْتَ بِالْقُوَّةِ»؛ «کارت همراه با قدرت و نیرو بود». (ابوداود، ابن ماجه و صحیح ابن خزیمه).

و جایز نیست که شخص نمازگزار با وجود داشتن قدرت بر ایستادن، نماز وتر را نشسته بخواند؛ و همچنین روا نیست که نماز وتر را سوار بر مرکب بخواند؛ مگر آن که عذری داشته باشد.]

و نمازگزار، در هر رکعتی از نماز وتر، سوره‌ی فاتحه و سوره‌ای دیگر به همراه آن بخواند [چنان‌که در نوافل و سنّت‌ها انجام می‌دهد؛] و پس از خواندن دو رکعت از وتر، برای تشّهد بنشیند و در تشهّد [اول]، تنها به خواندن تشهّد اکتفا کند و بر آن چیزی را نیفزاید.

و هنگامی که به سوی رکعت سوم برمی‌خیزد، «سبحانک اللهم و بحمدک...» را نخواند [و همچنین «اعوذ بالله» را نیز نگوید]؛ و چون از قرائت سوره در رکعت سوم فارغ شد، دست‌های خویش را تا برابر گوش‌هایش بلند کند؛ آنگاه تکبیر بگوید و پیش از رکوع، در حالی که ایستاده است، قنوت را بخواند؛ و خواندن قنوت در نماز وتر، در تمام سال واجب است.

و «قنوت»؛ به معنای دعا و نیایش به درگاه الهی است. [و سنّت است که در قنوت، دعایی خوانده شود که از عبدالله بن مسعودس نقل گردیده است؛] و آن دعا این است:

«اَللّٰهُمَّ اِنّٰا نَسْتَعِیْنُکَ وَ نَسْتَغْفِرُکَ وَ نُؤْمِنُ بِکَ وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ وَ نُثْنِیْ عَلَیْکَ الْخَیْرَ، وَ نَشْکُرُکَ وَ لٰانُکْفُرُکَ وَ نَخْلَعُ وَ نَتْرُکُ مَنْ یَّفْجُرُکَ؛ اَللّٰهُمَّ اِیّٰاکَ نَعْبُدُ وَ لَکَ نُصَلِّیْ وَ نَسْجُدُ وَ اِلَیْکَ نَسْعٰی وَ نَحْفِدُ وَ نَرْجُوْا رَحْمَتَکَ وَ نَخْشَی عَذٰابَکَ اِنَّ عَذٰابَکَ بِالْکُفّٰارِ مُلْحَقٌ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی النَّبِیِّ ج وَ آلِه وَ سَلَّمَ»؛ ‌«بار خدایا! ما از تو یاری می‌جوئیم؛ و از تو آمرزش گناهان خویش را خواستاریم و به تو ایمان می‌آوریم و بر تو توکل و اعتماد می‌نمائیم؛ و تو را به خیر و خوبی می‌ستائیم و تو را سپاس و ستایش می‌گوییم و تو را ناسپاسی و ناشکری نمی‌کنیم؛ و دست برمی‌دایم و رها می‌کنیم آن که تو را با گناهان نافرمانی و عصیان نموده است».

پروردگارا! ما فقط تو را می‌پرستیم و تنها برای تو نماز می‌گزاریم، و فقط تو را سجده می‌بریم و به سوی تو سعی و شتاب می‌نمائیم و رحمت تو را امید می‌داریم و از عذاب و کیفر تو می‌ترسیم؛ بی‌گمان عذاب تو به کافران پیوستنی و ملحق شدنی است. درود و سلام خدا بر پیامبر ج و خاندانش باد».

[به هر حال؛ کیفیت و چگونگی گزاردن نماز وتر، بدین ترتیب است که: هرگاه فرد نمازگزار بخواهد نماز وتر خویش را بگزارد؛ ابتدا تکبیر شروع نماز را بگوید، و پس از آن، به خواندن «ثناء» - سبحانک اللهم - و «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و «بسم الله الرحمن الرحیم» و سوره‌ی «فاتحه» و سوره‌ای دیگر پس از قرائت سوره‌ی فاتحه بپردازد؛ آنگاه رکوع کند و دوباره سجده نماید؛ سپس برای رکعت دوّم بلند شود و رکعت دوم را همانند سایر نمازها اداء نماید؛ آنگاه پس از دو سجده‌ی رکعت دوم، به قعده نشیند و تشهّد بخواند؛ و چون برای رکعت سوم بلند شد، سوره‌ی فاتحه و سوره‌ای دیگر پس از آن بخواند؛ و هرگاه از قرائت فارغ شد، «الله اکبر» بگوید و دست‌های خویش را تا برابر گوش‌های خویش بلند کند؛ آنگاه قنوت بخواند و چون از قرائت قنوت فارغ شد، «الله اکبر» بگوید و به رکوع برود؛ و بقیه‌ی رکعت سوم را همانند سایر نمازها، به پایان برساند.

ناگفته نماند که دلیل بلند کردن دست‌ها در رکعت سوم این است که: عبدالرحمن اسود، از پدرش، از عبدالله بن مسعودس نقل می‌کند که ابن مسعودس به هنگام خواندن قنوت وتر، دست‌های خویش را بلند می‌کرد. (مصنف ابن ابی شیبه و بخاری در جزء «رفع الیدین».)

و دلیل خواندن «اللهم انّا نستعینک و نستغفرک...» آن است که ابراهیم گوید: به هنگام خواندن قنوت، این دعا را بخوانید: «اللهم انا نستعینک و نستغفرک و نؤمن بک...» (مصنف ابن ابی شیبه)

و دلیل این که پیامبر ج قنوت را پیش از رکوع می‌خواند، این است که علقمه گوید: عبدالله بن مسعودس و دیگر یاران رسول خدا ج در نماز وتر، قنوت را پیش از رکوع می‌خواندند. (مصنّف ابن ابی شیبه).

و نیز عبدالرحمن بن اسود، از پدرش از عبدالله بن مسعودس چنین نقل کرده که هرگاه عبدالله بن مسعودس از قرائت فارغ می‌شد، «الله اکبر» می‌گفت و قنوت می‌خواند؛ و چون از قنوت، فارغ می‌شد، الله اکبر می‌گفت و به رکوع می‌رفت. این حدیث را ابن ابی شیبه در مصنّف خویش روایت کرده است.]

و مقتدی نیز دعای قنوت را همانند امام، [به صورت آهسته] بخواند؛ [یعنی: نمازگزار، دعای قنوت را با صدای آهسته بخواند؛ و فرقی نمی‌کند که این نمازگزار، امام و پیشنماز باشد یا مقتدی و تنهاگزار؛ و بر تمامی آن‌ها لازم است که دعای قنوت را با صدای آهسته بخوانند.]

و هرگاه امام، پس از خواندن آنچه که پیشتر گذشت [یعنی پس از خواندن «اللهم انا نستعینک و نستغفرک...»]، شروع به خواندن دعا [اَللّٰهُمَّ اهْدِنٰا بِفَضْلِکَ فِیْمَنْ هَدَیْتَ...»] نمود؛ در آن صورت امام ابویوسف/ گفته است: مقتدی‌ها نیز از پیشنماز پیروی کنند و آن دعا را به همراه امام بخوانند.

و امام محمد/ گفته است: مقتدی‌ها، از امام پیروی نکنند و آن دعا را نخوانند؛ بلکه آن‌ها، فقط آمین بگویند.

و آن دعا، این است: «اَللّٰهُمَّ اهْدِنٰا بِفَضْلِکَ فِیْمَنْ هَدَیْتَ، وَ عٰافِنٰا فِیْمَنْ عٰافَیْتَ، وَ تَوَ لَّنٰا فِیْمَنْ تَوَلَّیْتَ، وَ بٰارِکْ لَنٰا فِیْمٰا اَعْطَیْتَ، وَ قِنٰا شَرَّ مٰاقَضَیْتَ؛ اِنَّکَ تَقْضِیْ وَ لٰا یُقْضٰی عَلَیْکَ؛ اِنَّهُ لٰایَذِلَُّ مَنْ وّٰالَیْتَ وَ لٰا یَعِزُّ مَنْ عٰادَیْتَ، تَبٰارَکْتَ رَبَّنٰا وَ تَعٰالَیْتَ. وَ صَلَّی اللهُ عَلٰی سَیِّدِنٰا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ صَحْبِهِ وَ سَلَّمَ»؛ «پروردگارا! ما را به فضل و کرم خویش، از زمره‌ی کسانی قرار بده که آن‌ها را هدایت کرده‌ای؛ و ما را جزو کسانی قرار بده که آنان را عافیت داده‌ای؛ و ما را از جمله‌ی آنانی بگردان که دوست خود قرار داده‌ای؛ و در آنچه که به ما عطا کرده‌ای، برکت ده؛ و از شرّ آنچه که مقدّر نموده‌ای، ما را حفظ کن؛ چون تو قضاوت می‌کنی و بر تو حکم کرده نمی‌شود؛ و کسی را که تو دوست بداری، خوار و زبون نمی‌گردد؛ و کسی را که تو دشمن بداری، عزیز و گرامی نمی‌گردد؛ بار خدایا! دارای برکات بسیار و در ذات و صفاتت، بلندمرتبه هستی. و درود و سلام خدا بر سالار ما محمد ج و خاندان و یارانش باد». [زیرا حسن بن علیب گوید: پیامبر ج کلماتی را به من یاد داد که آن‌ها را در قنوت وتر بخوانم؛ و آن کلمات، عبارتند از: «اللهم اهدنا بفضلک فیمن هدیت...». ابوداود و ترمذی.]

و هر کس که بر خواندن قنوت مأثوره، قدرت و توانایی ندارد و آن را خوب یاد ندارد، سه بار «اَللّٰهُمَّ اغْفِرْلِیْ» [بار خدایا! مرا بیامرز] بگوید؛ و یا این دعا را بخواند: «رَبَّنٰا آتِنٰا فِی الدُّنْیٰا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنٰا عَذٰابَ النّٰارِ»؛ «پروردگارا! در دنیا به ما نیکی رسان و در آخرت نیز به ما نیکی عطا فرما و ما را از عذاب آتش دوزخ نگاهدار».

و یا سه بار بگوید: «یٰا رَبِّ»؛ «ای پروردگار من».

و هرگاه نمازگزار، به پیشنمازی اقتدا کرد که در نماز صبح، قنوت می‌خواند [مانند پیشنماز شافعی مذهب]، در آن صورت به همراه او در حالت قنوت خواندنش بایستد [و بدان گوش فرا دهد و] خاموش باشد - بنا به ظاهرترین قول -؛ و دست‌های خویش را [به هنگام خواندن قنوت]، به دو طرف خویش رها نماید.

و هرگاه نمازگزار، خواندن قنوت را در نماز وتر فراموش کرد، و آن را در حالت رکوع به یاد آورد و یا پس از بالا بردن سر خویش از رکوع به یاد آورد، در آن صورت [در رکوع یا پس از بالا آوردن سر از رکوع،] قنوت نخواند؛ [بلکه پس از سلام نماز، سجده‌ی سهو انجام بدهد.] و اگر چنان‌چه قنوت را پس از برخاستن و بلند کردن سر خویش از رکوع خواند، در آن صورت رکوع را عود نکند، ولی [در آخر نماز، پس از سلام،] سجده‌ی سهو انجام بدهد؛ زیرا قنوت، از محل اصلی خویش، تغییر کرده است. [چون محل اصلی آن، پیش از رکوع بوده است.]

و اگر چنان‌چه پیشنماز، پیش از فارغ شدن مقتدی از خواندن قنوت، یا قبل از شروع کردن مقتدی به خواندن قنوت، به رکوع رفت و مقتدی بیم آن داشت که اگر چنان‌چه به تکمیل یا خواندن قنوت مشغول شود، رکوع به همراه امام را از دست بدهد، در آن صورت، از امامش پیروی کند و قنوت را ترک نماید؛ [ولی اگر بیم آن را نداشت که رکوع به همراه امام را از دست بدهد، در آن صورت از امامش پیروی نکند و قنوت خویش را تکمیل نموده و سپس با وی، در رکوع مشارکت نماید.]

و اگر چنان‌چه پیشنماز، قنوت را ترک کرد، مقتدی قنوت را بخواند؛ البته در صورتی که برای وی این امکان وجود داشته باشد که با امام در رکوع مشارکت نماید [و رکوع به همراه امام را از دست ندهد.] و اگر چنان‌چه از فوت شدن رکوع به همراه امام بیم داشت، در آن صورت از امامش پیروی نموده و قنوت را ترک نماید.

و اگر چنان‌چه، مقتدی «مَسْبُوق» [کسی که در آغاز جماعت، حضور نداشته و یک یا چند رکعت را از دست داده است]، امام را در رکوعِ رکعت سوم نماز وتر دریافت، در آن صورت، وی [حکماً] دریابنده‌ی قنوت است؛ بنابراین، آنگاه که برای تمام کردن نماز خویش و جبران رکعت‌هایی که بدان‌ها نرسیده برمی‌خیزد، قنوت را نخواند.

و تنها در ماه مبارک رمضان [و پس از خواندن نماز تراویح] است که نماز وتر با جماعت خوانده می‌شود. [و سنّت است که در تمامی شب‌های ماه مبارک رمضان، نماز وتر، پس از خواندن نماز تراویح، با جماعت گزارده شود؛ و جماعت نماز وتر در غیر رمضان، مکروه است.]

و این که نمازگزار، نماز وتر را با جماعت در ماه رمضان برگزار نماید، بهتر از آن است که آن را به تنهایی در آخر شب ادا کند؛ و این، اختیار قاضیخان است؛ وی گفته است: و همین قول، صحیح می‌باشد. و دیگر علماء و صاحب‌نظران غیر از قاضیخان، خلاف این قضیه را تصحیح کرده‌اند و صحیح و درست شمرده‌اند.

فَصلٌ فِی النَّوَافِلِ

سُنَّ سُنَّةً مُؤَکَّدَةً رَکعَتَانِ قَبلَ الفَجرِ وَ رَکعَتَانِ بَعدَ الظُّهرِ وَ بَعدَ المَغرِبِ وَ بَعدَ العِشَاءِ وَ أَربَعٌ قَبلَ الظُّهرِ وَ قَبلَ الجُمُعَةِ وَ بَعدَهَا بِتَسلِیمَةٍ

وَ نَدَبَ أَربَعٌ قَبلَ العَصرِ وَالعِشَاءِ وَ بَعدَه وَ سِتٌّ بَعدَ المَغرِبِ. وَ یَقتَصِرُ فِی الجُلُوسِ الأَوَّلِ مِنَ الرُّبَاعِیَّةِ المُؤَکَّدَةِ عَلَی التَّشَهُّدِ وَ لَا یَأتِی فِی الثّٰالِثَةِ بِدُعَاءِ الاِستِفتَاحِ؛ بِخَلَافِ المَندُوبَةِ. وَ إِذَا صَلَّی نَافِلَةً أَکثَرَ مِن رَکعَتَینِ وَ لَم یَجلِس إِلَّا فِی آخِرِهَا صَحَّ اِستِحسَانًا لِأَنَّهَا صَارَت صَلَاةً وَاحِدَةً وَ فِیهَا الفَرضُ، الجُلُوسُ آخَرِهَا

وَکُرِهَ الزِّیَادَةُ عَلَی أَربَعٍ بِتَسلِیمَةٍ فِی النَّهَارِ وَ عَلَی ثَمَانٍ لَیلًا؛ وَالأَفضَلُ فِیهِمَا رَبَاعُ عِندَ أَبِی حَنِیفَةَ وَ عِندَهُمَا: الأَفضَلُ فِی اللَیلِ مَثنَی مَثنَی وَ بِه یُفتَی. وَ صَلَاةُ اللَّیلِ أَفضَلُ مِن صَلَاةِ النَّهَارِ؛ وَ طُولُ القِیَامِ أَحَبُّ مِن کِثرَةِ السُّجُودِ.

فصل: در بیان نمازهای نفل

[منظور از نفل: نمازهایی افزون بر نمازهای فرض و واجب می‌باشد؛ از این رو، واژه‌ی «نفل»، شامل نمازهای سنّت و نفل می‌گردد. بنابراین، نمازهای نفل، عبارت از نمازهایی هستند که رسول خدا ج آن‌ها را افزون بر آنچه که خداوند بلندمرتبه، فرض یا واجب کرده است، می‌خواندند تا به وسیله‌ی آن‌ها، به خداوند بلندمرتبه، تقرّب و نزدیکی جویند. و پیامبر ج بر بعضی از این نمازها، مداومت و مواظبت و پایبندی می‌کردند و بعضی از آن‌ها را گاهی اوقات ترک می‌نمودند.

پس نمازهایی که رسول خدا ج بر آن‌ها مواظبت و پایبندی نموده‌اند، «سنّت‌های مؤکّده» نامیده می‌شوند؛ و نمازهایی که گاهی اوقات، آن‌ها را خوانده‌اند و گاهی هم آن‌ها را ترک نموده‌اند به نام «سنّت‌های غیرمؤکّده» یا «مندوب» و «مستحب» نامیده می‌شوند.]

و خواندن نمازهای ذیل، از زمره‌ی «سنّت‌های مؤکّده» می‌باشند.

* دو رکعت پیش از نماز فرض صبح؛ [زیرا پیامبر ج در مورد دو رکعت سنّت صبح می‌فرماید: «لٰاتَدَعُوهُمٰا وَ اِن طَرَدَتْکُمُ الْخَیْلُ» (ابوداود و مسند احمد)؛ «دو رکعت سنّت صبح را ترک نکنید اگر چه در زیر پای اسب‌ها، لگدمال شوید».

و نیز می‌فرماید: «رَکْعَتَا الْفَجْرِ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنَ الدُّنْیٰا وَ مٰافِیْهٰا» (مسلم و سنن بیهقی)؛ «در نزد من، دو رکعت سنّت صبح، از دنیا و آنچه در آن است، محبوب‌تر و پسندیده‌تر است».

و در روایتی دیگر آمده است: «خَیْرٌ مِّنَ الدُّنْیٰا وَ مٰافِیْهٰا» (مسلم و ترمذی)؛ «دو رکعت سنّت صبح، از دنیا و آنچه در آن است، بهتر است».]

* دو رکعت پس از فرض ظهر.

* دو رکعت پس از فرض مغرب.

* دو رکعت پس از فرض عشاء.

* چهار رکعت پیش از فرض ظهر. [به هر حال، پیش از نمازهای فرض و پس از آن ها، دوازده رکعت نماز سنّت وجود دارد که در احادیث و روایات، بر خواندن آن‌ها، تأکید شده است؛ از این رو، بدان‌ها «نمازهای سنّت مؤکده» می‌گویند.

امّ المؤمنین عایشهل گوید: پیامبر ج فرمود: «مَنْ ثٰابَرَ عَلٰی ثِنْتَیْ عَشَرَةَ رَکْعَةً مِّنَ السُّنَّةِ، بَنٰی اللهُ لَهُ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ: اَرْبَعَ رَکَعٰاتٍ قَبْلَ الظُّهْرِ، وَ رَکْعَتَیْنِ بَعْدَهٰا، وَ رَکْعَتَیْنِ بَعْدَ الْمَغْرِبِ وَ رَکْعَتَیّنِ بَعّدَ الْعِشٰاءِ وَ رَکْعَتَیْنِ قَبْلَ الْفَجْرِ» (ترمذی و نسایی)؛ «هر کس به خواندن دوازده رکعت نماز سنّت مواظبت و پایبندی کند، خداوند بلندمرتبه، خانه‌ای در بهشت برای او می‌سازد؛ و این دوازده رکعت نماز سنّت، عبارتند از: چهار رکعت سنّت پیش از ظهر و دو رکعت پس از آن؛ دو رکعت پس از مغرب؛ دو رکعت پس از نماز فرض عشاء و دو رکعت، پیش از ادای نماز فرض صبح».

و شُریح، از عایشهل چنین روایت می‌کند که وی گفت: «مٰا صَلّٰی رَسُوْلُ اللهِ ج اَلْعِشٰاءَ قَطٌّ فَدَخَلَ عَلَیَّ اِلّٰا صَلّٰی اَرْبَعَ رَکَعٰاتٍ اَوْ سِتَّ رَکَعٰاتٍ» (ابوداود)؛ «هرگز پیامبر ج نماز عشاء‌را نگزاردند مگر این که به نزدم می‌آمدند و چهار یا شش رکعت نماز می‌خواندند».

در این حدیث بیان شده که پیامبر ج پس از نماز عشاء، چهار یا شش رکعت نماز می‌خواندند؛ از این رو، هر کسی این چهار یا شش رکعت را بخواند، کار خوب و نیکی را انجام داده است؛ و گرنه سنّت مؤکّده، همان دو رکعت است؛ و ذکر چهار یا شش رکعت، به جهت تشویق و ترغیب بر پایبندی و مواظبت آن دو رکعت است.

و تأکید برخی از نمازهای سنّت، از برخی دیگر بیشتر است؛ به طوری که مؤکدترین نمازهای سنّت، دو رکعت سنّت صبح و پس از آن، چهار رکعت پیش از ظهر است. عایشهل گوید: «لَمْ یَکُن ِالنَّبِیُّ ج عَلٰی شَیْء ٍمِّنَ النَّوٰافِلِ اَشَدُّ تَعٰاهَدُاً مِّنْهُ عَلٰی رَکْعَتِیَ الْفَجْرِ» (بخاری)؛ «پیامبر ج بر خواندن هیچ نماز نفلی، بیشتر از دو رکعت سنّت صبح، مواظبت و پایبندی نمی‌کردند».

و همچنین از عایشهل روایت است که گفت: «اِنَّ النَّبِیَّّ ج کٰانَ لٰا یَدَعُ اَرْبَعاً قَبْلَ الظُّهْرِ وَ رَکْعَتَیْنِ قَبْلَ الْغَدٰاةِ» (بخاری)؛ «پیامبر ج چهار رکعت (سنّت) پیش از ظهر و دو رکعت (سنّت) پیش از نماز فرض صبح را هرگز ترک نمی‌کردند».

* چهار رکعت با یک سلام پیش از فرض جمعه؛ [زیرا روایت شده که: «اِنَّ النَّبِیَّ ج کٰانَ یَرْکَعُ قَبْلَ الْجُمْعَةِ اَرْبَعاً لٰایَفْصِلُ فِیْ شَیْء ٍمِنْهُنَّ» (ابن ماجه)؛ «پیامبر ج پیش از جمعه، چهار رکعت نماز می‌خواند بی‌آن که در اثنای آن چها ررکعت سلام بدهد».]

* و چهار رکعت با یک سلام پس از فرض جمعه؛ [زیرا پیامبر ج فرموده است: «اِذٰا صَلّٰی اَحَدُکُمُ الْجُمُعَةَ فَلْیُصَلِّ بَعْدَهٰا اَرْبَعاً» (مسلم، ترمذی و ابن ماجه)؛ «هرگاه یکی از شما، نماز جمعه را خواند، پس از آن، چهار رکعت بخواند».

و نیز روایت شده است که: «کٰانَ النَّبِیُّ ج یُصَلِّیْ بَعْدَ الْجُمُعَةِ اَرْبَعَ رَکَعٰاتٍ یُّسَلِّمُ فِیْ آخِرِهِنَّ» (معجم الاوسط طبرانی)؛ «پیامبر ج پس از فرض جمعه، چهار رکعت نماز می‌خواند، و در آخر چهار رکعت، سلام می‌داد».

و همچنین پیامبر ج فرموده است: «اِذٰا صَلَّیْتُمْ بَعْدَ الْجُمُعَةِ فَصَلُّوْا اَرْبَعاً» (مسلم و ابوداود)؛ «هرگاه پس از نماز جمعه نماز خواندید، چهار رکعت بخوانید».

از دیدگاه امام ابوحنیفه، چهار رکعت نماز سنّت پیش از جمعه و چهار رکعت پس از آن مشروع شده است؛ و امام ابویوسف بر این باور است که پس از نماز جمعه، شش رکعت سنّت وجود دارد.]

و خواندن نمازهای ذیل، مستحب و مندوب می‌باشد [و نمازهای غیرمؤکّده، عبارتند از:]

* چهار رکعت پیش از فرض عصر؛ [علی بن ابی‌طالبس گوید: «کٰانَ النَّبِیُّ ج یُصَلِّیْ قَبْلَ الْعَصْرِ اَرْبَعَ رَکَعٰاتٍ یَّفْصِلُ بَیْنَهُنَّ بِالتَّسْلِیْمِ عَلَی الْمَلٰائِکَةِ الْمُقَرَّبِیْنَ وَ مَنْ تَبِعَهُمْ مِنَ الْمُسْلِمِیْنَ وَ الْمُؤْمِنِیْنَ» (ترمذی)؛ «پیامبر ج قبل از نماز عصر، چهار رکعت نماز می‌خواند و بین هر (دو رکعت) با درود بر ملائکه‌ی مقرّبین و مسلمانان و مؤمنان و پیروان آنان، فاصله می‌انداخت».

و نیز می‌فرماید: «رَحِمَ اللهُ امْرَاً صَلّٰی قَبْلَ الْعَصْرِ اَرْبَعاً» (ابوداود)؛ «خداوند بر کسی رحم کند که پیش از عصر، چهار رکعت نماز بخواند».

و علی بن ابی‌طالبس گوید: «اِنَّّ النَّبِیَّ ج کٰانَ یُصَلِّیْ قَبْلَ الْعَصْرِ رَکْعَتَیْنِ» (ابوداود)؛ «پیامبر گرامی اسلام ج پیش از عصر، دو رکعت نماز می‌گزارد».]

* چهار رکعت پیش از فرض عشاء؛ [زیرا عایشهل روایت می‌کند که: «اِنَّهُ عَلَیْهِ الصَّلٰاةُ وَ السَّلٰامُ، کٰانَ یُصَلِّی قَبْلَ صَلٰاةِ الْعِشٰاءِ اَرْبَعاً ثُمَّ یُصَلِّیْ بَعْدَهٰا اَرْبَعاً ثُمَّ یَضْطِجِعُ»؛ «پیامبر ج پیش از فرض عشاء، چهار رکعت و پس از آن نیز چهار رکعت می‌گزارد و آنگاه دراز می‌کشید».

و نیز روایت شده است که: «مٰا صَلّٰی رَسُوْلُ اللهِ ج اَلْعِشٰاءَ قَطٌّ فَدَخَلَ عَلَیَّ اِلّٰا صَلّٰی اَرْبَعَ رَکَعٰاتٍ اَوْ سِتَّ رَکَعٰاتٍ» (ابوداود)؛ «هرگز پیامبر ج نماز عشاء را نگزاردند مگر این که به نزدم می‌آمدند و چهار یا شش رکعت نماز می‌خواندند».

و نیز می‌توان به عموم روایت عبدالله بن مغفّلس که بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی، نسایی و ابن ماجه به روایت آن پرداخته‌اند استدلال کرد؛ آنجا که عبدالله بن مغفّلس روایت می‌کند که پیامبر ج فرمودند: «بَیْنَ کُلِّ اَذٰانَیْنِ صَلٰاةٌ؛ بَیْنَ کُلِّ اَذٰانَیّژْنِ صَلٰاةٌ؛ ثُمَّ قٰالَ فِی الثّٰالِثَةِ: لِمَنْ شٰاءَ»؛ «بین هر اذان و اقامه، نماز است. بین هر اذان و اقامه، نماز است. و در سومین بار فرمودند: برای کسی که بخواهد».]

* چهار رکعت پس از نماز عشاء؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «مَنْ صَلّٰی قَبْلَ الظُّهْرِ اَرْبَعاً کٰانَ کَاَنَّمٰا تَهَجَّدَ مِنْ لَیْلَتِهِ؛ وَ مَنْ صَلّٰاهُنَّ بَعْدَ الْعِشٰاءِ کٰانَ کَمِثْلِهِنَّ مِنْ لَیْلَةِ الْقَدْرِ» (معجم الاوسط طبرانی و مجمع الزوائد هیثمی)؛ «هر کس پیش از ظهر، چهار رکعت نماز بخواند؛ گویی شب خویش را با تهجّد گذرانده است؛ و هر آن که پس از عشاء، چهار رکعت نماز بخواند، گویی شب قدر را با تهجّد و نماز شب، سپری نموده است».]

* شش رکعت پس از نماز مغرب. [پیامبر ج می‌فرماید: «مَنْ صَلّٰی بَعّدَ الْمَغْرِبِ سِتَّ رَکَعٰاتٍ، کُتِبَ مِنَ الْاَوّٰابِیْنَ. وَ تَلٰاقَوْلَهُ تَعٰالٰی: ﴿فَإِنَّهُۥ کَانَ لِلۡأَوَّٰبِینَ غَفُورٗا٢٥ [الإسراء: 25] «هر کس پس از مغرب، شش رکعت نماز بخواند؛ از زمره‌ی توبه‌کاران نوشته می‌شود. آنگاه این آیه را تلاوت فرمودند: ﴿فَإِنَّهُۥ کَانَ لِلۡأَوَّٰبِینَ غَفُورٗا٢٥ [الإسراء: 25] «زیرا او در حق توبه‌کاران همیشه آمرزنده بوده است».

و ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «مَنْ صَلّٰی بَعْدَ الْمَغْرِبِ عِشْرِیْنَ رَکْعَةً؛ بَنَی اللهُ لَهُ بَیْتاً فِیْ الْجَنَّةِ» (ترمذی و ابن ماجه)؛ «هر کس پس از مغرب، بیست رکعت نماز بگزارد، خداوند خانه‌ای در بهشت برایش خواهد ساخت».

و ابن عباسب گوید: پیامبر ج فرمود: «مَنْ صَلّٰی بَعْدَ الْمَغْرِبِ سِتَّ رَکَعٰاتٍ لَمْ یَتَکََلَّمْ فِیْمٰا بَیْنَهُنَّْ بِسُوْءٍ، عُدِلْنَ لَهُ عِبٰادَةَ ثِنْتَیْ عَشَرَةَ سَنَةٍ» (ترمذی و ابن ماجه)؛ «هر کس پس از مغرب، شش رکعت نماز بخواند و در میان آن‌ها، سخن ناشایستی را نگوید، این کارش برابر با دوازده سال عبادت محاسبه می‌شود».]

و در قعده‌ی اول از نمازهای سنّت مؤکده‌ی چهار رکعتی [مانند چهار رکعت پیش از ظهر و چهار رکعت قبل و بعد جمعه،] تنها به خواندن «التحیّات» اکتفا و بسنده کند [و پس از آن، درود و دعا نخواند؛ و چون به سوی رکعت سوم برخاست]، «سبحانک اللهمّ و بحمدک...» را در آن نخواند؛ برخلاف نمازهای [چهار رکعتی] نفل و مستحب؛ [که در رکعت سوم آن‌ها باید «ثناء» - سبحانک اللهم و بحمدک ... - را بخواند و «اعوذ بالله» را نیز بگوید.]

و هرگاه نمازگزار، نماز نفلی را بیشتر از دو رکعت خواند و جز در آخر آن به قعده ننشت، در آن صورت، نفل وی - استحساناً - درست است، [البته همراه با کراهیت]؛ زیرا نماز [چهار رکعتی وی،] یک نماز گردیده است، و در چنین نمازی، فرض همان است که در قعده‌ی آخر بنشیند. [مسلم روایت می‌کند که «اِنَّهُ ج صَلّٰی تِسْعَ رَکَعٰاتٍ لَّمْ یَجْلِسْ فِی الثّٰامِنَةِ؛ ثُمَّ نَهَضَ فَصَلَّی التّٰاسِعَةَ»؛ «پیامبر ج نه رکعت نماز خواند بی‌آن که در رکعت هشتم بنشیند؛ آنگاه بلند شد و رکعت نهم را نیز خواند».]

و مکروه است که در روز، بیشتر از چهار رکعت نماز نفل با یک سلام خوانده شود؛ و همچنین مکروه است که در شب، بیشتر از هشت رکعت نماز نفل، با یک سلام گزارده شود.

و از دیدگاه امام ابوحنیفه/، بهتر آن است که در شب و روز، چهار رکعت از نماز نفل، با یک سلام خوانده شود؛ و امام ابویوسف/ و امام محمد/ بر این باورند که بهتر آن است که در شب، نمازهای نفل، دو رکعت، [و در نمازهای نفل روز، چهار چهار رکعت] خوانده شود؛ و فتوا نیز به قول امام ابویوسف/ و امام محمد/ است.

[به هر حال؛ نمازهای نفل، یا در روز گزارده می‌شوند یا در شب؛ اگر چنان‌چه در روز خوانده می‌شدند، فرد نمازگزار آزاد و مختار است که دو رکعت را به یک سلام، یا چهار رکعت را به یک سلام بخواند؛ و بیشتر از چهار رکعت با یک سلام، مکروه است.

و درباره‌ی نمازهای نفلی که در شب گزارده می‌شوند؛ امام ابوحنیفه/ بر این باور است که خواندن هشت رکعت با یک سلام درست است و بیشتر از آن، مکروه می‌باشد. و امام ابویوسف/ و امام محمد/ بر این باورند که خواندن نمازهای نفل در شب، بیشتر از دو رکعت به یک سلام، روا نیست.]

و گزاردن نفل در شب، بهتر ازخواندن نفل در روز است؛ [زیرا خداوند می‌فرماید: ﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ یَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا [السجدة: 16] «پهلوهایشان از بسترها به دور می‌شود (و خواب شیرین را ترک گفته و به عبادت پروردگارشان می‌پردازند و) پروردگار خود را با بیم و امید به فریاد می‌خوانند».]

و طولانی ساختن قیام [و قرائت]، بهتر از بسیار انجام دادن رکعت‌های [نماز نفل] است. [یعنی کیفیت، بهتر از کمّیت است؛ زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «اَفْضَلُ الصَّلٰاةِ طُوْلُ الْقُنُوْتِ» (مسلم و ابن ماجه)؛ «بهترین نماز، نمازی است که در آن، قیام، طولانی گردد».

ناگفته نماند که نمازهای نفل و سنّت، همچون نمازهای فرض، گزارده می‌شوند؛ با این تفاوت که در هر رکعت از رکعت‌های سنّت و نفل، به همراه سوره‌ی فاتحه، سوره‌ای دیگر نیز ضمیمه می‌گردد.]

فَصلٌ فِی تَحِیَّةِ المَسجِدِ وَ صَلَاةِ الضُّحَی وَ إِحیَاءِ اللَیَالِی

سُنَّ تَحِیَّةُ المَسجِدِ بِرَکعَتَینِ قَبلَ الجُلُوسِ؛ وَ أَدَاءُ الفَرضِ یَنُوبُ عَنهَا وَکُلُّ صَلَاةٍ أَدَّاهَا عِندَ الدُّخُولِ بِلَا نِیَّةِ التَّحِیَّةِ.

وَ نَدَبَ رَکعَتَانِ بَعدَ الوُضُوءِ قَبلَ جِفَافِه وَ أَرَبعٌ فَصَاعِدًا فِی الضُّحَی؛ وَ نَدَبَ صَلَاةُ اللَیلِ وَ صَلَاةُ الاِستِخَارَةِ وَ صَلاَةُ الحَاجَةِ؛ وَ نَدَبَ إِحیَاءُ لَیَالِی العَشرِ الأَخِیرِ مِن رَمَضَانَ وَ إِحیَاءُ لَیلَتَیِ العَیدَینِ وَ لَیالِی عَشرِ ذِی الحَجَّةِ وَ لَیلَةِ النِّصفِ مِن شَعبَانَ. وَ یَکرَهُ الاِجتِمَاعُ عَلَی إِحیَاءِ لَیلَةٍ مِن هَذِهِ اللَیَالِی فِی المَسَاجِد.

فصل: پیرامون نمازی که پس از داخل شدن به مسجد و پیش از نشستن گزارده می‌شود؛ [یعنی تحیة المسجد]؛ و نمازی که در وقت چاشت گزارده می‌شود [یعنی صلاة الضُحی]؛ و شب زنده‌داری

[در اسلام، علاوه از نمازهای فرض، وتر و سنّت، نماز دیگری نیز وجود دارد که بدان «نفل» می‌گویند. از این رو، فرد مسلمان و حقگرا، می‌تواند بر حسب توانایی و قدرت خویش، هر اندازه نماز نفل که می‌خواهد در شب و روز بخواند؛ و باید فرد نمازگزار بداند که بر گزاردن نمازهای نفل، ثواب و پاداش زیادی را فرچنگ می‌آورد.

ابوهریرهس گوید: «اِنَّ اَوَّلَ مٰا یُحٰاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ یَوْمَ الْقِیٰامَةِ مِنْ عَمَلِهِ، صَلٰاتُهُ؛ فَاِنْ صَلُحَتْ، فَقدْ اَفْلَحَ وَ اَنْجَحَ، وَ اِنْ فَسَدَتْ، فَقَدْ خٰابَ وَ خَسِرَ؛ فَاِنِ انْتَقَصَ مِنْ فَرِیْضَتِهِ شَیْءٌ، قٰالَ الرَّبُّ تَبٰارَکَ وَ تَعٰالٰی: اُنْظُرُوْا هَلْ لِعَبْدِیْ مِنْ تَطَوُّعٍ فَیُکْمَلُ بِهٰا مَا انْتُقِصَ مِنَ الفَرِیْضَةِ؛ ثُمَّ یَکُوْنُ سٰائِرُ عَمَلِهِ کَذٰلِکَ» (ابوداود)؛ «نخستین چیزی که در روز قیامت، انسان از آن محاسبه می‌شود، نماز است؛ اگر نمازش صحیح باشد، رستگار شده و نجات می‌یابد؛ و اگر نمازش خراب و ناقص باشد، زیانکار و خسارتمند می‌شود؛ و اگر در فرائض، نقصی باشد، خداوند بلندمرتبه می‌‌فرماید: ببینید آیا بنده‌ام نماز نفل دارد تا با آن کاستی‌های نمازهای فرضش کامل شود؛ سپس سایر اعمالش نیز به همین ترتیب، مورد محاسبه قرار می‌گیرد».

و باید توجه داشته باشد که نباید نمازهای نفل را در وقت‌های مکروه - که ذکرشان پیشتر گذشت - ادا نماید.

و در شرع مقدّس اسلام، وقت‌هایی مخصوص برای گزاردن نفل وجود دارد که ثواب و پاداشی فراوان از خواندن آن‌ها، به انسان می‌رسد؛ و این وقت‌های مخصوص برای گزاردن نماز نفل، عبارتند از:

برای کسی که به مسجد وارد می‌شود،] سنّت است [که پس از داخل شدن به مسجد و] پیش از نشستن، دو رکعت «تحیّة المسجد» بخواند؛ [زیرا ابوقتاده گوید: پیامبرج فرمودند: «اِذٰا دَخَلَ اَحَدُکُمُ الْمَسْجِدَ فَلْیَرْکَعْ رَکْعَتَیْنِ قَبْلَ اَنْ یَّجْلِسَ» (بخاری و مسلم)؛ «چون یکی از شما به مسجد وارد شد، پیش از آن که بنشیند، نخست دو رکعت نماز بخواند».

و اگر چنان‌چه پس از نشستن نیز دو رکعت را گزارد، اشکالی ندارد؛ و اگر چنان‌چه پس از آن که به مسجد وارد شد، نماز فرض را خواند،در آن صورت،] ادای نماز فرض، جای نماز «تحیّة المسجد» را می‌گیرد.

و همچنین اگر چنان‌چه به دنبال داخل شدن به مسجد، هر نماز دیگری را خواند و با آن، نیت «تحیّة المسجد» را نکرد، این نماز نیز، جای «تحیّة المسجد» را از جانب وی می‌گیرد و کفایت می‌کند.

و گزاردن دو رکعت پس از وضو و پیش از خشک شدن آب از اعضاء و اندام‌های وضو، مستحب است؛ [و این نماز، به نام نماز «تحیّة الوضوء» نامیده می‌شود.

ابوهریرهس گوید: پیامبر ج هنگام نماز صبح به بلالس فرمودند: «یٰا بِلٰالُ! حَدِّثْنِیْ بِاَرْجٰی عَمَلٍ عَمِلْتَهُ فِی الْاِسْلٰامِ؛ فَاِنِّیْ سَمِعْتُ دَفَّ نَعْلَیْکَ بَیْنَ یَدَیَّ فِی الْجَنَّةِ؟ قٰالَ:‌ مٰا عَمِلْتُ عَمَلاً اَرْجٰی عِنْدِیْ اَنِّیْ لَمْ اَتَطَهَّرْ طُهُوْراً فِیْ سٰاعَةٍ مِّنْ لَیْلٍ وَّ لٰا نَهٰارٍ اِلّٰا صَلَّیْتُ بِذٰلِکَ الطُّهُوْرَ مٰا کُتِبَ لِیْ اَنْ اُصَلِّیْ» (بخاری و مسلم)؛ «ای بلال! به من بگو: امیدوارکننده‌ترین عملی که در اسلام، انجام دادی کدام است؟ زیرا من صدای کفش‌هایت را پیشاپیش خودم در بهشت شنیدم! بلالس گفت: امیدوارکننده‌ترین کاری که انجام داده‌ام این بوده است که در طول شبانه‌روز هیچ وضویی نگرفته‌ام مگر آن که آنچه برایم مقدّر شده بود، نماز خواندم».

و پیامبر ج نیز می‌فرماید: «مٰا مِنْ مُسْلِمٍ یَّتَوَضَّأُ فَیُحْسِنُ وُضُوْءَهُ ثُمَّ یَقُوْمُ فَیُصَلِّیْ رَکْعَتَیْنِ یُقْبِلُ عَلَیْهِمٰا بِقَلْبِهِ اِلّٰا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ» (مسلم)؛ «هیچ مسلمانی نیست که وضو بگیرد و وضوی خویش را نیک به انجام برساند؛ آنگاه به پاخیزد و خالصانه دو رکعت نماز بگزارد، مگر آن که بهشت برای او واجب می‌گردد».]

و گزاردن چهار رکعت یا بیشتر از آن، در وقت چاشت نیز مستحب است. [ابوهریرهس گوید: «اَوْصٰانِیْ خَلِیْلِیْ بِثَلٰاثٍ: بِصِیٰامِ ثَلٰاثَةِ اَیّٰامٍ فِیْ کُلِّ شَهْرٍ وَ رَکْعَتَیِ الضُّحٰی وَ اَنْ اُوْتِرَ قَبْلَ اَنْ اَنٰامَ» (مسلم و ابوداود)؛ «دوست و محبوبم، پیامبر ج مرا به سه چیز سفارش کرد: به روزه گرفتن سه روز در هر ماه و دو رکعت نماز چاشت و خواندن نماز وتر قبل از آن که بخوابم».

و ابوذرس گوید: پیامبر ج فرمود: «یُصْبِحُ عَلٰی کُلِّ سُلٰامٰی مِنْ اَحَدِکُمْ صَدَقَةٌ؛ فَکُلُّ تَسْبِیْحَةٍ صَدَقَةٌ، وَ ُکلُّ تَحْمِیْدَةٍ صَدَقَةٌ، وَّ کُلُّ تَهْلِیْلَةٍ صَدَقَةٌ، وَّ کُلُّ تَکّبِیْرَةٍ صَدَقَةٌ، وَ اَمْرٌ بِالْمَعْرُوْفِ صَدَقَةٌ، وَ نَهْیٌ عَنِ الْمُنْکَرِ صَدَقَةٌ؛‌ وَ یُجْزِیُء مِنْ ذٰلِکَ رَکْعَتٰانِ یَرْکَعْهُمٰا مِنَ الضُّحٰی» (مسلم و ابوداود)؛ «در هر روز به خاطر هر بنده و مفصلی بر شما صدقه لازم است؛ پس هر سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و هر الله اکبر، صدقه است و همچنین امر به معروف و نهی از منکر، صدقه به حساب می‌آید و خواندن دو رکعت نماز ضُحی، جای همه‌ی آن‌ها را می‌گیرد».

و اُمّ هانیل گوید: «اِنّ َالنَّبِیَّ ج یَوْمَ فَتْحَ مَکَّةَ اغْتَسَلَ فِیْ بَیْتِهٰا فَصَلّٰی ثَمٰانَ رَکَعٰاتٍ» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج روز فتح مکه در خانه‌ی من غسل کرد و هشت رکعت نماز (در وقت چاشت) خواند».

و ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «مَنْ حٰافَظَ عَلٰی شَفْعَةِ الضُّحٰی، غُفّرَتْ لَهُ ذُنُوْبُهُ وَ اِنْ کٰانَتْ مِثْلَ زَبَدِالْبَحْرِ» (احمد، ترمذی و ابن ماجه)؛ «هر مسلمانی که به گزاردن دو رکعت نماز چاشت پایبندی و مواظبت کند، گناهان (صغیره‌اش) بخشوده می‌شود، اگر چه به زیادی کف دریا نیز باشد».

و معاذهل گوید: از عایشهل پرسیدم: پیامبر گرامی اسلام ج به هنگام چاشت چند رکعت نماز می‌گزاردند؟ او در پاسخ گفت: رسول خدا ج به هنگام چاشت، چهار رکعت نماز می‌گزاردند و آنچه را که خدا می‌خواست بر آن اضافه می‌کردند». (مسلم).

و عایشهل نیز پیوسته نماز چاشت را هشت رکعت می‌گزارد و می‌گفت: «نماز چاشت را ترک نخواهم کرد، اگر چه پدر و مادرم کشته شوند». به روایت مالک در موطأ.]

و همچنین گزاردن نماز شب نیز مستحب می‌باشد؛ [یعنی نمازی که در قسمت واپسین شب گزارده می‌شود و به نماز «تهجّد» نامگذاری شده است؛ خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: ﴿وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّکَ [الإسراء: 79] «در پاسی از شب، از خواب برخیز و در آن، نماز تهجّد بخوان، این یک فریضه‌ی اضافی برای تو است».

و نیز می‌فرماید: ﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ یَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا [السجدة: 16] «پهلوهایشان از بسترها به دور می‌شود و پروردگار خود را با بیم و امید به فریاد می‌خوانند».

و همچنین می‌فرماید: ﴿کَانُواْ قَلِیلٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِ مَا یَهۡجَعُونَ١٧ وَبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ یَسۡتَغۡفِرُونَ١٨ [الذاریات: 17-18] «آنان، اندکی از شب می‌خفتند و در سحرگاهان، درخواست آمرزش می‌کردند».

و از ابومالک اشعریس روایت است که پیامبر ج فرمود: «اِنَّ فِی الْجَنَّةِ غُرَفاً یُرٰی ظٰاهِرُهٰا مِنْ بٰاطِنِهٰا وَ بٰاطِنُهٰا مِنْ ظٰاهِرِهٰا؛ اَعَدَّهَا اللهُ تَعٰالٰی لِمَنْ اَطْعَمَ الطَّعٰامَ وَ اَلٰانَ الْکَلٰامَ وَ اَدٰامَ الصِّیٰامَ وَ صَلّٰی بِاللَّیْلِ وَ النّٰاسُ نِیٰامٌ» (ابن ماجه)؛ «در بهشت، اتاق‌‌هایی است که از درون، بیرون آن‌ها و از بیرون، درون آن‌ها نمایان است؛ خداوند آن‌ها را برای کسانی آماده کرده است که به گرسنگان طعام می‌دهند و به نرمی، سخن می‌گویند و شبانگاهان - در حالی که مردم در خوابند - نماز می‌خوانند».

و عبدالله بن عمرو بن عاصب گوید: پیامبر ج به من فرمود: «یٰا عَبّدَاللهِ! لٰاتَکُنْ مِثْلَ فُلٰانٍ؛ کٰانَ یَقُوْمُ اللَّیْلَ فَتَرَکَ قِیٰامَ اللَّیْلِ» (بخاری و مسلم)؛ ‌«ای عبدالله! مانند فلانی مباش که نماز شب می‌خواند، سپس آن را ترک کرد».

و ابوامامهس گوید: پیامبر ج فرمود: «عَلَیْکُمْ بِقِیٰامِ اللَّیْلِ فَاِنَّهُ دَأْبُ الصّٰالِحِیْنَ قَبْلَکُمْ وَ هُوَ قُرْبَةٌ لَکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ؛ وَ مُکَفِّرَةٌ لِلسَّیِّئٰاتِ وَ مِنْهٰاةٌ عَنِ الْاِثْمِ» (ترمذی)؛‌ «بر شما باد خواندن نماز شب؛ زیرا که گزاردن نماز تهجّد در پاسی از شب، شیوه و روش پیشینیان از بندگان نیک خدا و باعث نزدیکی شما در بارگاه پروردگار و سبب نابود کردن گناهان و بازدارنده‌ی از گناه است».]

و گزاردن نماز «استخاره» نیز مستحب می‌باشد. [بنابراین، هر کس قصد انجام کار مهمّی نمود، مستحب است در مورد آن از خداوند بلندمرتبه، طلب خیر (استخاره) نماید؛ همان‌طور که در این حدیث آمده است:

جابربن عبداللهس گوید: پیامبر ج استخاره در تمام کارها را مانند سوره‌ای از قرآن به ما یاد می‌داد و می‌فرمود: هرگاه کسی از شما خواست کار مهمی را انجام دهد، دو رکعت نماز غیرفرض بخواند؛ سپس بگوید:

«اَللّٰهُمَّ اِنِّیْ اَسْتَخِیْرُکَ بِعِلْمِکَ وَ اسْتَقْدِرُکَ بِقُدْرَتِکَ وَ اسْأَلُکَ بِفَضْلِکَ الْعَظِیْمِ، فَاِنَّکَ تَقْدِرُ وَ لٰا اَقْدِرُ وَ تَعْلَمُ وَ لٰا اَعْلَمُ، وَُ اَنْتَ عَلّٰامُ الْغُیُوْبِ؛ اَللّٰهُمَّ اِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ اَنَّ هٰذَا الْاَمْرَ خَیْرٌلِّیْ فِیْ دِیْنِیْ وَ مَعٰاشِیْ وَ عٰاقِبَةَ اَمْرِیْ، (اَوْ قٰالَ: عٰاجِلِ اَمْرِیْ وَ آجِلِهِ)، فَاقْدِرْهُ لِیْ وَ یَسِّرْهُ لِیْ ثُمَّ بٰارِکْ لِیْ فِیْهِ؛ وَ اِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ اَنَّ هٰذَا الْاَمْرَ شَرٌّ لِّیَ فِیْ دِیْنِیْ وَ مَعٰاشِیْ وَ عٰاقِبَةَ اَمْرِیْ (اَوْ قٰالَ: عٰاجِلِ اَمْرِیْ وَ آجِلِهِ)، فَاصْرِفْهُ عَنِّیْ وَ اصْرِفْنِیْ عَنْهُ وَ اقْدِرْ لِیَ الْخَیْرَ حَیْثُ کٰانَ ثُمَّ اَرْضِنِیْ بِهِ». (بخاری)

«خداوندا! به سبب علمت، از تو طلب خیر می‌کنم و به سبب قدرتت، از تو طلب قدرت می‌کنم و از فضل بزرگ تو می‌خواهم، چون تو توانایی و من ناتوانم، و تو می‌دانی و من نادانم؛ و تو بسیار دانای غیبی؛ پروردگارا! اگر می‌دانی که این کار... برای دین، دنیا و عاقبت کارم - یا فرمودند: برای حال و آینده‌ام - خیر است، آن را برای من مقدّر کن؛ و اگر می‌دانی که این کار... به مصلحت دین، دنیا و عاقبت کارم - یا فرمودند: برای حال و آینده‌ام - خیر نیست، آن را از من دور کن و مرا نیز از آن منصرف نما و خیر را هر جا که هست، برایم مقدّر نما و مرا از آن خشنود فرما»؛ و پس از آن نیاز و حاجتش را بیان کند.]

و نماز «حاجت» [صلاة الحاجة] نیز مستحب و مندوب می‌باشد. [عبدالله بن ابی اوفیس گوید: پیامبر ج فرمود: «کسی که نیازی به خدا یا یکی از بندگان خدا داشته باشد، باید به نحو احسن وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و پس از آن، به بیان پرتوی از وصف و شکوه خداوند بپردازد و بر پیامبر ج درود بفرستد و برای برآورده شدن نیازش، این دعا را بخواند:

«لٰااِلٰهَ اِلَّا اللهُ الْحَلِیْمُ الْکَرِیْمُ، سُبْحٰانَ اللهِ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِیْمِ، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعٰالَمِیْنَ؛ اَسْأَلُکَ مُوْجِبٰاتِ رَحْمَتِکَ وَ عَزٰائِمَ مَغْفِرَتِکَ وَ الْغَنِیْمَةَ مِنْ کُلِّ بِرٍّ وَ السَّلٰامَةَ مِنْ کُلِّ اِثْمٍ؛ لٰاتَدَعْ لَنٰا ذَنْباً اِلّٰا غَفَرْتَهُ وَ لٰا هَمّاً اِلّٰا فَرَّجْتَهُ وَ لٰا حَاجَةً هِیَ لَکَ رِضاً اِلّٰا قَضَیْتَهٰا یٰا اَرْحَمَ الرّٰاحِمِیْنُ» (ترمذی و ابن ماجه)]

و «زنده داشتن ده شب آخر ماه مبارک رمضان» نیز [با نماز، تلاوت قرآن و ذکر و یاد خدا،] مستحب می‌باشد. [عایشهل گوید: «اِنَّ النَّبِیَّ ج کٰانَ اِذٰا دَخَلَ الْعَشْرُ الْاَخِیْرُ مِنْ رَمَضٰانَ، اَحْیَی اللَّیْلَ وَ اَیْقَظَ اَهْلَهُ وَ شَدَّ الْمِئْزَرَ» (بخاری و مسلم)؛ «عادت پیامبر ج بر آن بود که هرگاه ده شب آخر ماه رمضان فرا می‌رسید، شب‌ها را با عبادت زنده می‌داشت و خانوده‌ی خویش را نیز برای عبادت بیدار می‌کرد و در عبادت، از هیچ تلاش و کوششی دریغ نمی‌ورزید».

و ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «مَنْ قٰامَ رَمَضَاٰنَ اِیْمٰاناً وَّ اِحْتِسٰاباً غُفِرَ لَهُ مٰا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ؛ وَ مَنْ قٰامَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ اِیْمٰاناً وَّ اِحْتِسٰاباً غُفِر لَهُ مٰا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ» (بخاری و مسلم)؛ «کسی که از روی ایمان و به امید پاداش الهی، شب‌های ماه رمضان را با نماز زنده بدارد؛ همه‌ی گناهان (صغیره ی) گذشته‌اش بخشوده خواهد شد؛ و کسی که از روی ایمان و به امید پاداش الهی، شب‌های قدر را با نماز و عبادت زنده بدارد، همه‌ی گناهان (صغیره ی) گذشته‌اش بخشوده خواهد شد».

و عایشهل گوید: پیامبر ج در ده روز آخر رمضان به اعتکاف می‌نشست و می‌فرمود: «تَحَرُّوْا لَیْلَةَ الْقَدْرِ فِی الْعَشْرِ الْاَوٰاخِرِ مِنْ رَمَضٰانَ» (بخاری و ترمذی)؛ «شب قدر را در ده شب آخر رمضان جستجو کنید».]

و «زنده داشتن دو شب عید فطر و عید قربان» نیز مستحب می‌باشد؛ [زیرا پیامبرج می‌فرماید: «مَنْ اَحْیٰی لَیْلَةَ الْعِیْدِ، اَحْیَی اللهُ قَلْبَهُ یَوْمَ تَمُوْتُ الْقُلُوْبُ» (مجمع الزوائد هیثمی و معجم الکبیر و معجم الاوسط طبرانی)؛ «هر کس شب عید را زنده دارد، خداوند قلبش را در روزی زنده خواهد کرد که همه‌ی قلب‌ها می‌میرند».]

و «زنده داشتن ده شب اول ماه ذی‌الحجه» نیز مستحب می‌باشد. [پیامبر ج می‌فرماید: «مٰا مِنْ اَیّٰامٍ اَحَبُّ اِلَی اللهِ تَعٰالٰی اَنْ یَّتَعَبَّدَ فِیْهٰا عَنْ عَشْرِ ذِی الْحَجَّةَ؛ یَعْدِلُ صِیٰامُ کُلِّ یَوْمٍ مِّنْهٰا بِصِیٰامِ سِنَةٍ وَّ قِیٰامُ کُلِّ لَیْلَةٍ مِّنْهٰا، بِقِیٰامِ لَیْلَةِ الْقَدْرِ» (ترمذی و ابن ماجه)؛ «هیچ روزی برای عبادت در نزد خدا بهتر و پسندیده‌تر از ده شب (اول) ذی الحجة نیست؛ روزه‌ی یک روز آن، برابر با یک سال و زنده‌داری یک شب آن، برابر با زنده‌داری شب قدر است».

و نیز می‌فرماید: «صَوْمُ یَوْمِ عَرَفَةَ، یُکَفُِّر سِنَتَیْنِ مٰاضِیَةً وَّ مُسْتَقْبِلَةً؛ وَ صَوْمُ یَوْمِ عٰاشُوْرٰا، یُکَفِّرُ سِنَةً مٰاضِیَةً» (مسلم و نسایی)؛ «روزه‌ی روز عرفه، گناهان (صغیره‌ی) دو سال گذشته و آینده را از بین می‌برد؛ و روزه‌ی روز عاشورا، گناهان (صغیره‌ی) سال گذشته را از میان می‌برد».

و پرواضح است که روزه‌ی روز عرفه، در ده روز اول ذی الحجه قرار دارد.]

و «زنده داشتن شب نیمه‌ی شعبان» نیز مستحب می‌باشد. [پیامبر ج می‌فرماید: «اِذٰا کٰانَ لَیْلَةُ النِّصْفِ مِنْ شَعْبٰانَ، فَقُوْمُوْا لَیْلَهٰا وَ صُوْمُوْا نَهٰارَهٰا؛ فَاِنَّ اللهَ تَعٰالٰی یَنْزِلُ فِیْهٰا لِغُرُوْبِ الشَّمْسِ اِلَی السَّمٰاءِ؛ فَیَقُوْلُ: اَلٰا مُسْتَغْفِرٍ فَاَغْفِرُ لَهُ؟ اَلٰا مُسْتَرْزِقٍ فَاَرْزُقْهُ؟ حَتّٰی یَطْلُعَ الْفَجْرُ» (ابن ماجه)؛ «هرگاه نیمه‌ی شعبان فرا رسد، شب آن را (با عبادت و تلاوت و ذکر و یاد خدا) زنده دارید و روزش را روزه بگیرید؛ زیرا خداوند بلندمرتبه به هنگام غروب آفتاب این روز، به آسمان (دنیا) فرود می‌آید و می‌فرماید: آیا آمرزش خواهی نیست تا او را ببخشم؟ آیا روزی خواهی نیست تا او را رزق و روزی عنایت کنم؟ و این برنامه تا طلوع صبح صادق ادامه دارد».

و نیز می‌فرماید: «مَنْ اَحْیَی اللَّیٰالِیَ الْخَمْسَ، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ: لَیْلَةَ التَّرْوِیَةِ، وَ لَیْلَةَ عَرَفَةَ، وَ لَیْلَةَ النَّحْرِ، وَ لَیْلَةَ الْفِطْرِ وَ لَیْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبٰانَ» (الترغیب و الترهیب منذری)؛ ‌«کسی که پنج شب را زنده دارد، بهشت برایش واجب می‌گردد؛ و این پنج شب، عبارتند از: شب ترویه (یعنی هشتم ذی‌الحجة)؛ شب عرفه؛ (یعنی نهم ذی‌الحجة)؛ شب عید قربان؛ شب عید فطر و نیمه‌ی شعبان».

و نیز می‌فرماید: «مَنْ قٰامَ لَیْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبٰانَ وَ لَیْلَتَیِ الْعِیْدِ، لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوْتُ الْقُلُوْبُ» (ابن ماجه و سنن بیهقی)؛ «هر کس نیمه‌ی شعبان و دو شب عید را زنده دارد، قلبش در روزی که قلب‌ها در آن روز می‌میرد، نخواهد مرد».]

و اجتماع و گردهمایی نمودن برای زنده داشتن شبی از این شب‌ها، مکروه است، [اگر چنان‌چه اجتماع و گردهمایی مردم بر اثر دعوت و فراخوانی از همدیگر باشد؛ خواه اجتماع آن‌ها در مسجد باشد یا در مکانی دیگر؛ ولی اگر چنان‌چه این اجتماع، بدون دعوت و فراخوانی باشد، پس در آن صورت اشکالی در آن نیست.]

فَصلٌ فِی صَلَاةِ النَّفلِ جَالِسًا وَالصَّلَاةُ عَلَی الدَّابَّةِ

یَجُوزُ النَّفلُ قَاعِدًا مَعَ القُدرَةِ عَلَی القِیَامِ؛ لکِن لَه نِصفُ أَجرِ القَائِمِ إِلَّا مِن عُذرٍ؛ وَ یَقعُدُ کَالمُتَشَهِّدِ فِی المُختَارِ. وَ جَازَ إِتمَامُه قَاعِدًا بَعدَ اِفتِتَاحِهِ قَائِمًا بِلَا کِرَاهَةٍ عَلَی الأَصَحِّ.

وَ یَتَنَفَّلُ رَاکِبًا خَارِجَ المِصرِ مُؤمِیًا اِلَی أَیِّ جَهَةٍ تَوَجَّهَت دَابَّتُهُ وَ بَنَی بِنُزُولِه لَا بِرُکُوبِه وَ لَو کَانَ بِالنَّوَافِلِ الرَّاتِبَةِ

وَ عَن أَبِی حَنِیفَةَ رَحِمَهُ اللهُ تَعَالَی: أَنَّهُ یَنزِلُ لِسُنَّةِ الفَجرِ لِأَنَّهَا آکِدُ مِن غَیرِهَا. وَ جَازَ لِلمُتَطَوِّعِ، الاِتِّکَاءُ عَلَی شَیءٍ إِن تَعِبَ بِلَا کِرَاهَةٍ وَ إِن کَانَ بِغَیرِ عُذرٍ کُرِهَ فِی الأَظهَرِ لِإِسَاءَةِ الأَدَبِ. وَ لَا یَمنَعُ صِحَّةَ الصَّلَاةِ عَلَی الدَّابَةِ نِجَاسَةٌ عَلَیهَا وَ لَو کَانَت فِی السَّرجِ وَالرِّکَابَینِ عَلَی الأَصَحِّ؛ وَ لَا تَصِحُّ صَلَاةُ المَاشِی بِالإِجمَاعِ.

فصل: پیرامون گزاردن نماز نفل به حالت نشسته و گزاردن نماز (نفل) بر چهار پا و سواری.

[گزاردن نماز نفل به حالت نشسته:]

گزاردن نماز نفل به حالت نشسته، با وجودی که توان قیام و ایستادن را دارد، جایز است؛ ولی پاداش چنین نمازی که به حالت نشسته گزارده شود، نصف ثواب نمازی است که به حالت ایستاده خوانده شود؛ مگر آن که عذری وجود داشته باشد. [یعنی هر کس، نماز نفل را با داشتن عذری، نشسته خواند، پس مزد و پاداشش همانند پاداش شخص ایستاده است.

و هر کس نماز نفل را بدون عذر و با وجودی که توان قیام و ایستادن را دارد، نشسته بخواند، پس مزد و پاداش او نصف پاداش شخص ایستاده است؛ زیرا روایت شده است که: «اِنَّهُ ج کٰانَ یُصَلِّیْ بَعْدَ الْوِتْرِ قٰاعِداً» (مسلم)؛ «پیامبر ج پس از وتر، نماز خویش را به حالت نشسته می‌گزارد».

و عایشهل در مورد نمازهای تهجّد پیامبر ج در اواخر عمر ایشان گوید: «...فَلَمّٰا اَرٰادَ اَنْ یَّرْکَعَ، قٰامَ فَقَرَأَ آیٰاتٍ ثُمَّ رَکَعَ وَ سَجَدَ وَ عٰادَ اِلَی الْقُعُوْدِ» (مسلم)؛ «...چون پیامبرج خواست رکوع کند، بلند شدند و چند آیه خواندند و سپس به رکوع رفتند و سجده کردند و دوباره نشستند و نماز را به حالت نشسته ادامه دادند».

و پیامبر ج می‌فرماید: «مَنْ صَلّٰی قٰائِماً فَهُوَ اَفْضَلُ؛ وَ مَنْ صَلّٰی قٰاعِداً فَلَهُ نِصْفُ اَجْرِ الْقٰائِمِ؛‌ وَ مَنْ صَلّٰی نٰائِماً - اَیْ مُضْطَجِعاً - فَلَهُ نِصْفُ اَجْرِ الْقٰاعِدِ» (بخاری و ابوداود)؛ «هر کس نماز را به حالت ایستاده بخواند، آن بهتر است؛ و هر کس به حالت نشسته بخواند، پاداش نصف شخص ایستاده را دارد؛ و هر کس نماز را به صورت دراز کشیده بخواند، پس برای او نصف مزد شخص نشسته است».]

و کسی که - بنا به قول مختار و برگزیده - نماز را به حالت نشسته می‌گزارد، پس باید همانند کسی که برای تشهّد می‌نشیند، بنشیند؛ [یعنی پای چپش را بر زمین پهن کند و با آرامش بر آن بنشیند، و پای راستش را به حالت عمودی، بر زمین نصب کند و انگشتان این پا را رو به قبله کند.]

و اگر چنان‌چه نماز نفل را به حالت ایستاده شروع کرد، در آن صورت بدون هیچ‌گونه کراهیتی جایز است که آن را به حالت نشسته کامل نماید؛ بنا به قول صحیح‌تر. [این قول از نظرگاه امام ابوحنیفه/ است؛ زیرا از دیدگاه ایشان، چنین کاری جایز است؛ ولی دو شاگردش، امام ابویوسف/ و امام محمد/ بر این باورند که چنین کاری بدون عذر روا نیست.

عایشهل گوید: «وَ کٰانَ النَّبِیُّ ج یَفْتَتَحُ التَّطَوُّعِ ثُمَّ یَنْتَقِلُ مِنَ الْقِیٰامِ اِلَی الْقُعُوْدِ وَ مِنَ الْقُعُوْدِ اِلَی الْقِیٰامِ» (مسلم)؛ «پیامبر ج نماز نفل را شروع می‌کردند؛ سپس از قیام به نشستن و از نشستن به سوی قیام منتقل می‌شدند».

و نیز روایت شده است که: «اِنَّهُ ج کٰانَ یَفْتَتِحُ التَّطَوُّعَ قٰائِماً ثُمَّ یَقْعُدُ؛ فَاِذٰا بَقِیَ مِنْ قِرٰاءَتِهِ مِقْدٰارَ عِشْرِیْنَ آیَةً اَوْ ثَلٰاثِیْنَ، قٰامَ فَقَرَأَ ثُمَّ رَکَعَ وَ سَجَدَ» (مسلم)؛ «پیامبر ج نماز نفل را به حالت ایستاده شروع می‌کرد؛ سپس می‌نشست. و چون از قرائتش به اندازه‌ی بیست یا سی آیه باقی می‌ماند، بلند می‌شد و آن بیست یا سی آیه را می‌خواند و پس از آن، رکوع و سجده را به جای می‌آورد».

ناگفته نماند که نماز فرض و واجب، به حالت نشسته، به همراه داشتن قدرت بر قیام و ایستادن، صحیح نیست.]

[گزاردن نماز نفل بر چهارپا و سواری:]

فرد نمازگزار، می‌تواند در بیرون از شهر و در حالی که بر سواری و چهارپایی سوار است، نماز بخواند؛ و در مورد قبله، فرد نمازگزار می‌تواند به هر سمت و سویی که چهارپا و سواری وی رو کرده، به همان جهت با اشاره، نماز را بخواند. [ناگفته نماند که چنین نمازی، تنها در صورتی درست است که فرد نمازگزار، بیرون از شهر باشد.

ابن عمرب گوید: «کٰانَ رَسُوْلُ اللهِ ج یُصَلِّیْ عَلٰی ظَهْرِ رٰاحِلَتِهِ حَیْثُ تَوَجَّهَتْ بِهِ» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج در مسافرت، بر پشت مرکب خود، رو به هر جهت که می‌رفت، نمازش را می‌خواند».

و در روایت بخاری آمده است: «... پیامبر ج بر پشت مرکب، رو به هر جهت که می‌رفت، نماز می‌خواند». امّا هرگاه که نماز فرض می‌گزارد، از مرکب و سواری خود پیاده می‌شد و رو به قبله، آن را می‌خواند؛ چون در حدیث جابرس آمده است: «کٰانَ رَسُوْلُ اللهِ ج یُصَلِّیْ عَلٰی رٰاحِلَتِهِ حَیْثُ تَوَجَّهَتْ بِهِ ؛ فَاِذٰا اَرٰادَ الْفَرِیْضَةَ نَزَلَ فَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ» (بخاری)؛ «پیامبر ج سوار بر مرکب رو به هر طرف که او را می‌برد، نمازش (نماز نفل) را می‌گزارد و چون اراده‌ی گزاردن نماز فرض می‌کرد، پیاده می‌شد و رو به قبله نمازش را می‌گزارد».

و نیز روایت شده است: «کٰانَ ج اِذٰا سٰافَرَ وَ اَرٰادَ اَنْ یَّتَطَوَّعَ، اِسْتَقْبَلَ بِنٰاقَتِهِ الْقِبْلَةَ وَ کَبَّرَ وَ صَلّٰی حَیْثُ وَجَّهَ رِکٰابُهُ» (ابوداود)؛ «هرگاه پیامبر ج به سفر می‌رفت و می‌خواست نماز سنّت بخواند، روی شتر خود را به سوی قبله می‌کرد و تکبیر تحریمه می‌گفت و نماز خود را می‌خواند و فرقی نمی‌کرد که روی چهارپا و مرکبش، به هر طرفی باشد».

و جابربن عبداللهس گوید: «رَأَیْتُ رَسُوْلَ اللهِ ج یُصَلِّی النَّوٰافِلَ عَلٰی رٰاحِلَتِهِ فِیْ کُلِّ وَجْهٍ یُؤْمِیْ اِیْمٰاءاً وَّلٰکِنَّهُ یَخْفِضُ السَّجْدَتَیّنِ مِنَ الرَّکْعَتَیْنِ» (صحیح ابن حبان)؛ «پیامبر ج را دیدم که نمازهای نفل خویش را به هر سویی که برابر می‌شد، می‌خواند و به هنگام خواندن آن‌ها بر روی چهارپا، با اشاره نماز می‌گزارد ولی دو سجده‌ی خویش را از دو رکوع خود، پایین‌تر ادا می‌کرد».]

و اگر چنان‌چه نمازگزار، نماز نفل را بر چهارپا و سواری می‌خواند و در مورد قبله، به هر سویی که چهارپا و سواری‌اش رو کرده، به همان جهت با اشاره نماز نفل می‌گزارد و در اثنای نماز، از چهارپا و سواری‌اش پایین شد؛ در آن صورت می‌تواند نماز خویش را ادامه بدهد؛ [و لازم نیست که آن را از سر بگیرد؛ البته در صورتی که «عمل کثیر» و حرکات زیاد، از وی سر نزده باشد؛] ولی هرگاه به حالت پیاده، نماز نفل خویش را می‌گزارد و در اثنای نماز، تصمیم گرفت که بر چهارپا و سواری خویش سوار شود، در آن صورت نمی‌تواند نماز خویش را ادامه بدهد؛ [زیرا هرگاه این فرد، نماز نفل را در حالت پیاده شروع می‌کند، بر وی لازم است که تمامی شرائط نماز را مراعات نماید؛ در حالی که اگر بر سواری و چهارپا، سوار شود، برخی از شرایط نماز از قبیل: رو کردن به قبله، رکوع و سجده‌ی حقیقی و ... فوت می‌گردد.

و گزاردن سنّت‌های مؤکّده بر بالای چهارپا و سواری، روا است،] اگر چه آن سنّت‌های مؤکّده، نمازهای «راتبه» ‌باشد. [«راتبه»: نمازهای سنّتی است که پیش از نمازهای فرض و یا به دنبال آن‌ها، گزارده می‌شوند؛ همانند: دو رکعت پیش از فرض صبح؛ چهار رکعت پیش از ظهر و دو رکعت پس از آن؛ دو رکعت پس از نمازهای فرض مغرب و عشاء.]

و از امام ابوحنیفه/ روایت شده که وی بر این باور است که: نمازگزار باید برای گزاردن نماز سنّت صبح، از چهارپا و سواری خویش، پایین بیاید؛ زیرا سنّت بامداد، از غیر خود [از دیگر سنّت‌ها]، موکّدتر است.

[ناگفته نماند که نماز فرض و واجب، بر چهارپا و سواری، صحیح نیست؛ از این رو، نماز وتر، نماز نذری، و قضا آوردن نماز نافله‌ای که آن را پس از شروع کردن در آن، فاسد گردانیده است، بر بالای چهارپا و سواری، جایز نیست؛ ولی اگر چنان‌چه فرد نمازگزار، دارای عذری بود؛ مانند این که در صورت فرود آمدن از چهارپا و سواری بر زمین، از دشمنی می‌ترسید، یا از درنده‌ای از درندگان بیم داشت، و یا از فرار و گریز و رمیدن و گریختن سواری خویش می‌ترسید، یا آن مکان، گِل‌آلود بود؛ در این صورت‌ها، می‌تواند نماز خویش را بر بالای سواری و چهارپای خویش بخواند؛ خواه نماز وی فرض باشد یا واجب. و همچنین اگر چنان‌چه کسی را نمی‌یافت که او را بر مرکب و چهارپا سوار نماید و او خود هم به تنهایی، توانایی سوار شدن بر آن را نداشت، نماز فرض و واجب وی بر بالای چهارپا و سواری درست است.]

و برای کسی که نماز نفل می‌گزارد، بدون هیچ‌گونه کراهیتی درست است که در صورت خستگی و کوفتگی، به چیزی تکیه نماید؛ و در صورتی که عذری برای تکیه دادن، وجود نداشته باشد، در آن صورت - بنا به قول ظاهرتر - گزاردن نفل به صورت تکیه مکروه می‌باشد؛ زیرا چنین کاری، بی‌حرمتی و اسائه‌ی ادب تلقّی می‌گردد.

و اگر چنان‌چه بر روی چهارپا و سواری، نجاستی [زیاد؛ یعنی به اندازه‌ی بیشتر از یک درهم] بود، در آن صورت وجود این نجاست، مانع صحّت و درستی نماز بر روی چهارپا و سواری نمی‌گردد؛ اگر چه آن نجاست بر زین [یا خورجینِ] چهارپا و یا بر روی رکاب‌های سواری و چهارپا باشد؛ بنا به قول صحیح‌تر.

و گزاردن نماز در حالت پیاده [یعنی برای کسی که با پای پیاده را می‌رود،] به اجماعِ [ائمه و پیشوایان اضاف] صحیح نیست.

فَصلٌ فِی صَلٰاةِ الفَرضِ وَالوَاجِبِ عَلَی الدَّابَّةِ

لَا یَصِحُّ عَلَی الدَّابَّةِ صَلَاةُ الفَرَائِضِ وَ لَا الوَاجِبَاتِ کَالوِترِ وَالمَنذُورِ وَ مَا شَرَعَ فِیهِ نَفلًا فَأَفسَدَهُ وَ لَا صَلَاةُ الجَنَازَةِ وَ سَجدَةٌ تُلِیَت آیَتُهَا عَلَی الأَرضِ إِلَّا لِضُرُورَةٍ؛ کَخَوفِ لِصٍّ عَلَی نَفسِهِ أَو دَابَّتِهِ أَو ثِیَابِهِ لَو نَزَلَ وَ خَوفُ سَبُعٍ وَ طِینِ المَکَانِ وَ جُمُوحِ الدَّابَّةِ وَ عَدَمِ وِجدَانِ مَن یُرکِبُه لِعِجزِه.

وَالصَّلَاةُ فِی المَحمِلِ عَلَی الدَّابَّةِ، کَالصَّلَاةُ عَلَیهَا؛ سَوَاءٌ کَانَت سَائِرَةً أَو وَاقِفَةً. وَ لَو جَعَلَ تَحتَ المَحمِلِ خَشَبَةً حَتَّی بَقِیَ قَرَارُه اِلَی الأَرضِ؛ کَانَ بِمَنزِلَةِ الأَرضِ فَتَصِحُّ الفَرِیضَةُ فِیهِ قَائِمًا.

 

فصل: پیرامون گزاردن نمازهای فرض و واجب بر بالای چهار پا و سواری [و کجاوه و تخت روان]

گزاردن نمازهای نفل [همانند نمازهای صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشاء] بر بالای چهار پا و سواری صحیح نیست؛ و همچنین گزاردن نمازهای واجب، همانند: نماز وتر، نماز نذری و قضا آوردن نماز نفلی که آن را پس از شروع کردن در آن، فاسد گردانیده، و گزاردن نماز جنازه و ادا کردن سجده‌ی تلاوت که آیه‌ی آن بر روی زمین، تلاوت گردیده است، بر بالای سواری و چهارپا صحیح نیست؛ مگر آن که ضرورتی بر خواندن آن‌ها بر روی چهارپا وجود داشته باشد؛ [ضرورتی] از قبیل آن که: در صورت فرود آمدن از سواری و چهارپا، فرد نمازگزار بیم آن داشته باشد که دزد و غارتگر و چپاولگر و یغماگر، [ضرر و زیانی] به جان یا چهارپا و یا لباس و جامه‌ی او برساند؛ و یا از درندگان بیم داشته باشد؛ و یا در آن مکان، گِل و لای وجود داشته باشد؛ و یا از فرار و گریز و رمیدن و گریختن چهارپا، بیم داشته باشد؛ و یا [در صورت پایین شدن از سواری و چهارپا،] کسی را نمی‌یافت که او را بر آن سوار گرداند و او خود نیز به تنهایی، توانایی و یارای آن را ندارد که بر چهارپا و سواری خویش، سوار گردد.

[به هر حال، در همه‌ی این موارد، نماز خواندن نمازگزار بر بالای سواری و چهارپا، صحیح است؛ خواه نماز وی نماز فرض باشد یا نماز واجب؛ خداوند بلندمرتبه در این زمینه می‌فرماید:

﴿فَإِنۡ خِفۡتُمۡ فَرِجَالًا أَوۡ رُکۡبَانٗاۖ فَإِذَآ أَمِنتُمۡ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَمَا عَلَّمَکُم مَّا لَمۡ تَکُونُواْ تَعۡلَمُونَ٢٣٩ [البقرة: 239]

«و اگر ترسیدید پس نماز را در حال پیاده یا سواره انجام دهید. امّا هنگامی که امنیت خود را بازیافتید، برابر آن چیزهایی که نمی‌دانستید و خدا به شما آموخت، خدای را یاد کنید».]

و [حکم] گزاردن نماز در کجاوه و تخت روان که آن کجاوه نیز بر بالای چهارپا، سوار گردیده، همانند [حکم] گزاردن نماز بر بالای خود چهارپا و سواری است؛ و فرقی نمی‌کند که حیوان، در حال حرکت و پیش‌رونده باشد یا ایستاده و بی‌حرکت.

و اگر چنان‌چه فرد نمازگزار، در قسمت پایین کجاوه، یک قطعه اَلوار قرار داد به گونه‌ای که کجاوه [به وسیله‌ی همین قطعه اَلوار] ثابت و استوار گردیده و پابر جا و ساکن شد، در آن صورت آن کجاوه، به منزله‌ی زمین است؛ از این رو، گزاردن نماز فرض در آن، به حالت ایستاده درست است.

فَصلٌ فِی الصَّلاة فِی السَّفِینَة

صَلاَةُ الفَرضِ فِیهَا وَ هِیَ جَارِیَةٌ قَاعِدًا بِلَا عُذرٍ صَحِیحَةٌ عِندَ أَبِی حَنِیفَةَ بِالرُّکُوعِ وَالسُّجُودِ؛ وَ قَالَا: لَا تَصِحُّ إِلَّا مِن عُذرٍ وَ هُوَ الأَظهَرُ. وَالعُذرُ: کَدَوَرَانِ الرَّأسِ وَ عَدَمُ القُدرَةِ عَلَی الخُرُوجِ. وَ لَا تَجُوزُ فِیهَا بِالإِیمَاءِ اِتِّفَاقًا.

وَالمَربُوطَةُ فِی لُجَّةِ البَحرِ وَ تُحَرِّکُهَا الرِّیحُ شَدِیدًا کَالسَّائِرَةِ وَ إِلَّا فَکَالوَاقِفَةِ عَلَی الأَصَحِّ؛ وَ إِن کَانَت مَربُوطَةً بِالشَّطِّ، لَا تَجُوزُ صَلَاتُه قَاعِدًا بِالإِجمَاعِ. فَإِن صَلَّی قَائِمًا وَکَانَ شَیءٌ مِنَ السَّفِینَةِ عَلَی قَرَارِ الأَرضِ، صَحَّتِ الصَّلَاةُ وَ إِلَّا فَلَا تَصِحُّ عَلَی المُختَارِ؛ إِلَّا إِذَا لَم یُمکِنهُ الخُرُوجَ؛ وَ یَتَوَجَّهُ المُصَلِّی فِیهَا اِلَی القِبلَةِ عِندَ اِفتِتَاحِ الصَّلَاةِ وَ کُلَّمَا اِستَدَارَت عَنهَا، یَتَوَجَّهُ إِلَیهَا فِی خِلَالِ الصَّلَاةِ حَتَّی یُتِمَّهَا مُستَقبِلًا.

فصل: پیرامون گزاردن نماز در کشتی

از دیدگاه امام ابوحنیفه/: گزاردن نماز در کِشتی روان و در حال حرکت، به طور نشسته و بدون عذر، درست است؛ البته مشروط بر آن که رکوع و سجده‌ی نماز را ادا نماید؛ [یعنی گزاردن نماز فرض، در کِشتی روان و در حال حرکت به طور نشسته و بدون عذر و با اشاره درست نیست.]

و امام ابویوسف/ و امام محمد/ گفته‌اند: گزاردن نمازِ فرض، در کشتی روان و در حال حرکت، به طور نشسته درست نیست؛ مگر آن که عذری وجود داشته باشد؛ و همین قول، ظاهرتر می‌باشد؛ [زیرا ابن عمرب گوید: «اِنَّ النَّبِیَّ ج سُئِلَ عَنِ الصَّلٰاةِ فِی السَّفِیْنَةِ؟ فَقٰالَ: صَلِّ فِیْهٰا قٰائِماً؛ اِلّٰا اَنْ تَخٰافَ الْغَرْقَ» (مستدرک حاکم و سنن کبری بیهقی)؛ «از پیامبر ج پیرامون خواندن نماز در کشتی سؤال شد؟ ایشان در پاسخ فرمودند: در کشتی به صورت ایستاده نماز بخوان؛ مگر آن که بیم از غرق شدن داشته باشی».]

و عذر [برای خواندن نماز فرض در کشتی روان و در حال حرکت، به طور نشسته] عبارتند از: سرگیجی و عدم قدرت بر بیرون شدن از کشتی.

و به اتفاق [ائمه و پیشوایان اضاف]، نماز در کشتی با اشاره [برای کسی که بر رکوع کردن و سجده بردن توانا است] صحیح نیست.

و حکم کشتی‌هایی که [با لنگرها] در عمیق‌ترین و پرآب‌ترین جای دریا لنگر انداخته شده‌اند و باد، آن‌ها را سخت تکان می‌دهد، همانند حکم کشتی‌هایی است که روان و در حال حرکت هستند؛ و اگر چنان‌چه باد، آن‌ها را حرکت و تکان نمی‌داد، در آن صورت حکم آن‌ها همانند حکم کشتی‌ای است که ایستاده و بی‌حرکت باشد؛ بنا به قول صحیح‌تر.

و اگر چنان‌چه کشتی به ساحل و لنگرگاه بسته شده بود، در آن صورت به اجماع [علماء و صاحب‌نظران فقهی اضاف،] در آن، نماز خواندن به طور نشسته [به همراه داشتن قدرت بر ایستادن] جایز نیست.

و اگر چنان‌چه در کشتی‌ای که به ساحل و لنگرگاه بسته شده است، ایستاده نمازگزارد و حال آن که چیزی از کشتی بر زمین پابرجا و استوار و ثابت و استقرار یافته بود، در آن صورت نماز در آن، درست است؛ ولی اگر چنان‌چه چیزی از کشتی بر زمین استقرار نیافته بود، در آن صورت - بنا به قول مختار و برگزیده - نماز در آن صحیح نیست، مگر آن که شخص بر بیرون شدن از کشتی، قادر نباشد [که در آن صورت، نماز وی در کشتی جواز دارد؛ خواه کشتی به لنگرگاه بسته شده باشد یا نباشد و روان و در حال حرکت باشد.]

و [هرگاه نمازگزار در کشتی نماز گزارد،] به هنگام شروع نماز، روی خویش را در کشتی به سوی قبله نماید؛ و هرگاه کشتی به سوی جهتی دیگر چرخید، او نیز در اثنای نماز، به جانب قبله بچرخد؛ [البته این حکم در صورتی است که بر چرخیدن در اثنای نماز، قادر و توانا باشد؛ و اگر چنان‌چه بر دور زدن و چرخیدن قادر نبود، در آن صورت از گزاردن نماز دست بکشد] تا آن که [قدرت پیدا کند تا] نماز خویش را رو به قبله تمام نماید و به پایان برساند.

[در اینجا بر خود لازم می‌بینم تا احکام و مسائل «گزاردن نماز در قطار و هواپیما» را نیز بیان نمایم؛ از این رو، گزاردن نماز فرض و واجب در قطارِ در حال حرکت و هواپیمای در حال پرواز، نشسته بدون داشتن عذر - بر اساس مذهب امام ابوحنیفه/ - صحیح است. و گزاردن نماز فرض و واجب در قطارِ در حال حرکت و هواپیمای در حال پرواز، نشسته بدون داشتن عذر - از دیدگاه بیشتر ائمه - صحیح نیست؛ مگر در صورتی که شخص، دارای عذری - به عنوان مثال: - همچون دوران سر باشد.

همچنین اگر چنان‌چه قطار در حال حرکت شدیدی است؛ به گونه‌ای که ایستادن در آن دشوار است، خواندن نماز به طور نشسته در آن، صحیح است. و اگر شخص، به طور ایستاده، در میان دو صندلی قطار نماز خواند و بر یکی از آن دو صندلی سجده کرد، نماز وی درست است؛ البته در صورتی که امکان سجده کردن برای وی بر کف قطار وجود نداشته باشد.

امّا اگر قطار ایستاده بود، پس در نزد تمام ائمه، نماز نشسته بدون عذر در آن، جواز ندارد.

همچنین اگر هواپیما بر زمین ایستاده بود، بدون داشتن عذری، نماز به طور نشسته در آن، جواز ندارد.

و اگر در قطار یا هواپیما، رو به سوی قبله به نماز خویش شروع کرد، سپس قطار یا هواپیما به سوی جهت دیگری متحوّل گردید، او نیز به سوی قبله دور بزند؛ البته در صورتی که بر دور زدن قادر و توانا باشد.

و اگر بر دور زدن قادر نبود، یا به دور زدن قطار یا هواپیما آگاه نگردید، نماز وی درست است.]

فَصلٌ فِی التَّرَاوِیحِ

التَّرَاوِیحُ، سُنَّةٌ لِلرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَ صَلَاتُهَا بِالجَمَاعَةِ، سُنَّةٌ کِفَایَةً.

وَ وَقتُهَا: بَعدَ صَلَاةِ العِشَاءِ وَ یَصِحُّ تَقدِیمُ الوِترِ عَلَی التَّرَاوِیحِ وَ تَأخِیرُهُ عَنهَا؛ وَ یَستَحِبُّ تَأخِیرُ التَّرَاوِیحِ إِلَی ثُلثِ اللَّیلِ أَو نِصفِه؛ وَ لَا یَکرَهُ تَأخِیرُهَا إِلَی مَا بَعدَهُ عَلَی الصَّحِیحِ.

وَ هِیَ عِشرُونَ رَکعَةً بِعَشرِ تَسلِیمَاتٍ. وَ یُستَحَبُّ الجُلُوسُ بَعدَ کُلِّ أَربَعٍ بِقَدرِهَا وَکَذَا بَینَ التَّروِیحَةِ الخَامِسَةِ وَالوِترِ؛ وَ سُنَّ خَتمُ القُرآنِ فِیهَا مَرَّةً فِی الشَّهرِ عَلَی الصَّحِیحِ؛ وَ إِن مَلَّ بِه القَومُ، قَرَأَ بِقَدرِ مَا لَا یُؤَدِّی اِلَی تَنفِیرِهِم فِی المُختَارِ. وَ لَا یَترُکُ الصَّلَاةَ عَلَی النَّبِیِّ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم فِی کُلِّ تَشَهُّدٍ مِنهَا وَ لَو مَلَّ القَومُ عَلَی المُختَارِ. وَ لَا یَترُکُ الثَّنَاءَ وَ تَسبِیحَ الرُّکُوعِ وَالسُّجُودِ؛ وَ لَا یَأتِی بِالدُّعَاءِ إِن مَلَّ القَومُ وَ لَا تُقضَی التَّرَاوِیحُ بِفَوَاتِهَا مُنفَرِدًا وَ لَا بِجَمَاعَةٍ.

فصل: پیرامون نماز تراویح

گزاردن نماز تراویح [بیست رکعت نماز در شب‌های ماه رمضان، پس از نماز عشاء،] هم برای مردان و هم برای زنان، سنّت [عینی مؤکده] است. [و مردان، نماز تراویح را در مسجد با جماعت بخوانند؛ و خواندن نماز تراویح برای زنان، در خانه‌هایشان بهتر است.]

و گزاردن نماز تراویح، همراه با جماعت [برای مردان]، سنّت کفایی است. [و معنای «سنّت کفایی» آن است که: اگر چنان‌چه برخی از اهل محلّه، نماز تراویح را با جماعت خواندند، طلب آن از بقیه، ساقط است ولی اگر چنان‌چه اهل محلّه، همگی جماعت را ترک کردند، در آن صورت تمامی آن‌ها گنهکار هستند.

در سنّت بودن نماز تراویح، هیچ‌گونه شکی نیست و بر آن، اجماع منعقد شده است و بسیاری از علماء و صاحب‌نظران اسلامی، آن اجماع را نقل کرده‌اند.

پیامبر ج می‌فرماید: «اِفْتَرَضَ اللهُ عَلَیّکُمْ صِیٰامَهُ وَ سَنَنْتُ لَکْمُ قِیٰامَهُ» (نسایی و ابن ماجه)؛ «خداوند بر شما روزه‌ی ماه رمضان را مقرر کرده و من نیز قیام شب‌های رمضان را برای شما، سنّت قرار داده‌ام».

و نیز می‌فرماید: «مَنْ قٰامَ رَمَضَانَ اِیْمٰاناً وَ اِحْتِسٰاباً غُفِرَلهَ ُمٰا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ» (بخاری و مسلم)؛ «هر کس از روی ایمان و باور و برای رضای خدا، نماز تراویح را در شب‌های رمضان بگزارد، گناهان پیش از رمضان وی آمرزیده می‌شود».]

و وقت نماز تراویح، پس از نمازِ [فرض عشاء‌و دو رکعت سنّت] است [تا طلوع صبح صادق]؛ و مقدّم نمودن نماز تراویح بر نماز وتر و به تأخیر انداختن آن از نماز وتر، صحیح است؛ [ولی مقدّم ساختن نماز تراویح بر نماز وتر، مستحب و پسندیده و بهتر و سزاوارتر می‌باشد.]

و همچنین به تأخیر انداختن نماز تراویح تا یک سوّم شب، یا تا نیمه شب، مستحب و پسندیده می‌باشد. و - بنا به قول صحیح - به تأخیر انداختن نماز تراویح تا پس از نیمه شب، مکروه نیست.

و نماز تراویح، بیست رکعت است با ده سلام. و نشستن بعد از هر چهار رکعت، به اندازه‌ی چهار رکعت [برای استراحت]، مستحب می‌باشد. و همچنین نشستن بین ترویحه‌ی پنجم و نماز وتر نیز مستحب می‌باشد. [به هر حال، امام و پیشنماز، پس از گزاردن نماز فرض عشاء همراه با مردم، بیست رکعت نماز بخواند؛ و در هر دو رکعت نماز، سلام بدهد؛ و این بیست رکعت را در پنج ترویحه قرار دهد. و «ترویحه»: جلسه و نشست مختصری پس از خواندن چهار رکعت نماز در شب‌های ماه رمضان پس از نماز عشاء است؛ و چون پس از هر چند رکعت نماز، اندکی استراحت می‌کنند، بدین اسم خوانده شده است.

و به هر چهار رکعت نماز در شب‌های ماه رمضان پس از نماز عشاء، «ترویحه» می‌گویند؛ از این رو، به بیست رکعتی که پس از نماز عشاء گزارده می‌شود، نماز «تراویح» می‌گویند؛ پس امام، پس از هر ترویحه، اندکی بنشیند تا مردم، دمی بیاسایند و استراحت کنند.] و - بنا به قول صحیح - یکبار قرائت تمام قرآن کریم در نماز تراویح، در ماه رمضان، سنّت است.

و اگر چنان‌چه مردم، از یکبار ختم قرآن در طی ماه، خسته و ملول می‌شدند، در آن صورت - بنا به قول مختار - امام و پیشنماز به اندازه‌ای در نماز تراویح قرائت نماید که منجر به متنفّر ساختن آن‌ها [از نماز جماعت] نشود.

و - بنا به قول مختار - درود خواندن بر رسول خدا ج در هر تشهّد در نماز تراویح، ترک نشود؛ اگر چه مردم، ملول و خسته شوند. و همچنین «ثناء» - سبحانک اللهم و بحمدک... - و تسبیحات رکوع و تسبیحات سجده ترک کرده نشوند؛ [اگر چه مردم، ملول و خسته شوند.]

و دعای پس از درود بر رسول خدا ج، ترک کرده شود، اگر چنان‌چه مردم بدان، خسته و ملول می‌شدند [ولی بهتر آن است که برای به جای آوردن سنّت، دعای کوتاهی پس از درود خوانده شود.]

و با فوت شدن نماز تراویح، تراویح قضا آورده نمی‌شود؛ نه به صورت تنهایی و نه به صورت جماعت.

[و نماز وتر نیز در ماه رمضان، با جماعت گزارده می‌شود؛ این طور که امام و پیشنماز پس از این که از پنج ترویحه فارغ می‌شود، همراه با مردم، نماز وتر را با جماعت بگزارد و در هر سه رکعت وتر، قرائت را با صدای بلند بخواند؛ و امام و مقتدی، دعای قنوت را با صدای آهسته بخوانند؛ و در غیر ماه رمضان، نمی‌توان نماز وتر را با جماعت خواند.]


 

 

 

 

باب: فاسدکننده‌های نماز


بَابُ مَا یُفسِدُ الصَّلَاة

وَ هُوَ ثَمَانِیَةٌ وَ سِتُّونَ شَیئًا: الکَلِمَةُ وَ لَو سَهوًا أَو خَطَأً؛ وَالدُّعَاءُ بِمَا یَشبَهُ کَلَامَنَا وَالسَّلَامُ بِنِیَّةِ التَّحِیَّةِ وَ لَو سَاهِیًا وَ رَدُّ السَّلَامِ بِلِسَانِهِ أَو بِالمُصَافِحَةِ وَالعَمَلُ الکَثِیرُ وَ تَحوِیلُ الصَّدرِ عَن القِبلَةِ وَ أَکلُ شَیءٍ مِن خَارِجِ فَمِهِ وَ لَو قَلَّ؛ وَ أَکلُ مَا بَینَ أَسنَانِه وَ هُوَ قَدرُ الحِمَّصَةِ؛ وَ شُربُه وَالتَّنَحنُحُ بِلَا عُذرٍ وَالتَّأفِیفُ وَالإِنِینُ وَالتَأوُّه وَ اِرتِفَاعُ بُکَائِه مِن وَجَعٍ أَو مُصِیبَةٍ لَا مِن ذِکرِ جَنَّةٍ أَو نَارٍ وَ تَشمِیتُ عَاطِسٍ بِیَرحَمَکَ اللهُ؛ وَ جَوَابُ مُستَفهِمٍ عَن نِدٍّ بِلَا إِلَه إِلَّا اللهُ؛ وَ خَبَرٍ سُوءٍ بِالاِستِرجَاعِ وَ سَارٍّ بِالحَمدُ لِـلّٰهِ وَ عَجَبٍ بِلَا إِلَه إِلَّا اللهُ أَو سُبحَانَ اللهُ؛ وَ کُلُّ شَیءٍ قَصَدَ بِهِ الجَوَابُ کَیَا یَحیَی خُذِ الکِتَابَ؛ وَ رُؤیَةُ مُتَیِمِّمٍ مَآءً وَ تَمَامُ مُدَّةِ مَاسِحِ الخُفِّ وَ نَزعُه وَ تَعلُّمُ الأُمِّیِّ آیَةً وَ وِجدَانُ العَارِی سَاتِرًا وَ قُدرَةُ المُؤمِی عَلَی الرُّکُوعِ وَالسُّجُودِ وَ تَذَکُّرُ فَائِتَةٍ لِذِی تَرتِیبٍ وَ اِستِخلَافُ مَن لَا یَصلُحَ إِمَامًا وَ طُلُوعُ الشَّمسِ فِی الفَجرِ وَ زَوَالُهَا فِی العِیدَینِ وَ دُخُولُ وَقتِ العَصرِ فِی الجُمُعَةِ وَ سُقُوطُ الجَبِیرَةِ عَن بُرءٍ وَ زَوَالُ عُذرِ المَعذُورِ وَالحَدَثُ عَمدًا أَو بِصُنعِ غَیرِهِ وَالإِغمَاءُ وَالجُنُونُ وَالجِنَابَةُ بِنَظَرٍ أَو اِحتِلَامٍ وَ مُحَاذَاةُ المُشتَهَاةُ فِی صَلَاةٍ مُطلَقَةٍ مُشتَرِکَةٍ تَحرِیمَةً فِی مَکَانٍ مُتَّحِدٍ بِلَا حَائِلٍ وَ نَوَی إِمَامَتَهَا؛ وَ ظُهُورُ عَورَةُ مَن سَبَقَهُ الحَدَثُ وَ لَوِ اضطُرَّ اِلَیهِ کَکَشفَ المَرأَةِ ذِرَاعَهَا لِلوُضُوءِ؛ وَ قِرَاءَتُهُ ذَاهِبًا أَو عَائِدًا لِلوُضُوءِ وَ مَکثُهُ قَدرَ أَدَاءِ رُکنٍ بَعدَ سَبقِ الحَدَثِ مُستَیقِظًا وَ مُجَاوَزَتُه مَاءً قَرِیبًا لِغَیرِهِ وَ خُرُوجُهُ مِنَ المَسجِدِ بِظَنِّ الحَدَثِ وَ مُجَاوَزَتُهُ الصُّفُوفَ فِی غَیرِه بِظَنِّه وَ اِنصِرَافِهِ ظَانًّا أَنَّهُ غَیرَ مُتَوَضِّیءٍ وَ أَنَّ مُدَّةَ مَسحِهِ اِنقَضَت أَو أَنَّ عَلَیهِ فَائِتَةً أَو نِجَاسَةً وَ إِن لَم یَخرُج مِنَ المَسجِدِ؛ وَ فَتحُهُ عَلَی غَیرِ إِمَامِهِ وَالتَّکبِیرُ بِنِیَّةِ الاِنتِقَالِ لِصَلَاةٍ أُخری غَیرَ صَلَاتِهِ.

إِذَا حَصَلَت هَذِه المَذکُورَاتُ، قَبلَ الجُلُوسِ الأَخِیرِ مِقدَارَ التَّشَهُّدِ

وَ یُفسِدُهَا أَیضًا: مَدُّ الهَمزَةِ فِی التَّکبِیرِ وَ قِرَاءَةُ مَا لَا یَحفَظُهُ مِن مُصحَفٍ وَ أَدَاءُ رُکنٍ أَو إِمکَانُهُ مَعَ کَشفِ العَورَةِ أَو مَعَ نِجَاسَةٍ مَانِعَةٍ وَ مُسَابَقَةُ المُقتَدِی بِرُکنٍ لَم یُشَارِکْهُ فِیهِ إِمَامُهُ وَ مُتَابَعَةُ الإِمَامِ فِی سُجُودِ السَّهوِ لِلمَسبُوقِ وَ عَدَمُ إِعَادَةِ الجُلُوسِ الأَخِیرِ بَعدَ أَدَاءِ سَجدَةٍ صُلبِیَّةٍ تَذَکَّرَهَا بَعدَ الجُلُوسِ؛ وَ عَدَمُ إِعَادِةِ رُکنٍ أَدَّاهُ نَائِمًا وَ قَهقَهَةُ إِمَامِ المَسبُوقِ وَ حَدَثُهُ العَمدَ بَعدَ الجُلُوسِ الأَخِیرِ وَالسَّلَامُ عَلَی رَأسِ رَکعَتَینِ فِی غَیرِ الثُّنَائِیَّةِ ظَانًّا أَنَّه مُسَافِرٌ أَو أَنَّهَا الجُمُعَةُ أَو أَنَّهَا التَّرَاوِیحُ وَ هِیَ العِشَاءُ أَو کَانَ قَرِیبَ عَهدٍ بِالإِسلَامِ فَظَنَّ الفَرضَ رَکعَتَینِ.


باب: فاسدکننده‌های نماز

و فاسدکننده‌های نماز، شصت و هشت چیز است که عبارتند از:

* [سخن گفتن در اثنای نماز؛ ولو این که] یک کلمه [همانند: «یا»] باشد؛ خواه سخن گفتن نمازگزار به سهو و فراموشی باشد و یا به خطا و اشتباه، [و یا از روی قصد. زید بن اسلمس گوید: «کُنّٰا نَتَکَلَّمُ فِی الصَّلٰاة،ِ یُکَلِّمُ الرَّجُلُ مِنّٰا صٰاحِبَهُ وَ هُوَ اِلٰی جَنْبِهِ فِیْ الصَّلاٰةِ، حَتّٰی نَزَلَتْ: ﴿وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ؛ فَاُمِرْنٰا بِالسُّکُوْتِ وَ نُهِیْنٰا عَنِ الْکَلٰامِ» (بخاری و مسلم)؛ «ما در نماز سخن می‌گفتیم و هر کس با دوستش حرف می‌زد تا این که این آیه نازل شد: ﴿وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ٢٣٨ [البقرة: 238]؛ «و فروتنانه برای خدا بپاخیزید».

و به دنبال آن، به ما دستور داده شد که سکوت کنیم و از سخن گفتن در نماز نهی شدیم».

و در صحیح بخاری و صحیح مسلم و غیر آن‌ها، از ابن مسعودس روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «اِنَّ فِی الصَّلٰاةِ لَشُغْلاً» ؛ «نماز خواندن، خود مانع سخن گفتن است؛ یعنی کاری است که با سخن گفتن سازگار نیست و باید دل به نماز مشغول باشد».

و پیامبر ج به معاویة بن حکم سلمی که در نماز، جواب عطسه‌ی کسی را داده بود فرمود: «اِنَّ هٰذِهِ الصَّلٰاةَ لٰایَصْلُحُ فِیْهٰا شَیْءٌ مِنْ کَلٰامِ النّٰاسِ؛ اِنَّمٰا هُوَ التَّسْبِیْحُ وَ التَّکْبِیْرُ وَ قَرٰاءَةُ الْقُرْآنِ» (مسلم)؛ «به راستی در این نماز، هیچ چیز از سخنان مردم، شایسته‌ی گفتن نیست. بی‌گمان نماز، عبارت است از تسبیح و تکبیر و قرائت قرآن».]

* نمازگزار در نماز به چیزی دعا کند که مشابه و همانند با کلام ما [یعنی کلام مردم] باشد. [همانند این که بگوید: «اَللّٰهُمَّ اَلْبِسْنِیْ ثَوْبَ کَذٰا»؛ «بار خدایا! فلان لباس را بر من بپوشان»؛ یا «اَللّٰهُمَّ اَطْعِمْنِیْ کَذٰا»؛ «پروردگارا! فلان غذا را به من عنایت کن»؛ یا «خدایا! فلان دختر را به نکاح من درآورد»؛ یا «انار و سیبی را روزی من کن». زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «اِنَّ هٰذِهِ الصَّلٰاةَ لَایَصّلُحُ فِیْهٰا شَیْءٌ مِنْ کَلٰامِ النّٰاسِ» (مسلم)؛ «به راستی در این نماز، هیچ چیز از سخنان مردم، شایسته‌ی گفتن نیست».]

* نمازگزار در اثنای نماز، به نیت درود و خوشامدگویی، سلام کند؛ اگر چه سلام دادن وی، از روی سهو و فراموشی باشد؛ [یعنی هرگاه نمازگزار در اثنای نماز، بر کسی سلام گوید، نمازش فاسد می‌گردد؛ برابر است که سلام دادن وی به قصد بوده باشد یا به سهو و یا به خطا.]

* هرگاه نمازگزار، جواب سلام را به زبان خویش یا به مصافحه برگرداند؛ [برابر است که جواب سلام دادن وی به قصد باشد یا به سهو و یا به خطا. و اگر چنان‌چه جواب سلام را با اشاره داد، نمازش فاسد نمی‌شود.]

* انجام دادن «عمل کثیر» و حرکات زیاد در اثنای نماز. [«عمل کثیر»: به عملی گفته می‌شود که بر گمان کسی که به سوی شخص نظر می‌کند، این امر غالب شود که انجام دهنده‌ی آن عمل، در حال نماز نیست. از این رو عمل کثیر و حرکات زیاد، نماز را باطل می‌نماید؛ زیرا با روح عبادت سازگاری ندارد و سبب دلمشغولی نمازگزار می‌شود. اما حرکاتی اندک، مانند:‌گامی به جلو برداشتن برای اصلاح صف جماعت، و یک بار دهان یا بینی را پاک کردن، باعث باطل گردیدن نماز نمی‌شوند.]

* گردانیدن سینه از جهت قبله [بدون عذر؛ از این رو پشت کردن به قبله یا اندکی از قبله منحرف شدن - بدون عذر - نماز را باطل می‌کند؛ چون برای صحّت و درستی نماز، روی به قبله بودن شرط است؛ زیرا هرگاه برای صحّت امری، شرطی در نظر گرفته شده باشد و آن شرط تحقق پیدا نیابد، طبعاً آن امر نیز صحیح نمی‌باشد و صحّت نماز نیز مشروط به روی کردن به قبله است.

ولی کسی که در اثنای نماز، بی‌وضو شده و برای وضو گرفتن بیرون رفته، و سینه‌‌اش را از جهت قبله برگردانیده، نمازش فاسد نمی‌شود. به تعبیری دیگر، اگر فرد نمازگزاری که در اثنای نماز، دچار بی‌وضویی شده، نیاز پیدا کرد تا به مکان وضو گرفتن برود، یا نیاز پیدا کرد تا برای گرفتن وضو، از جهت قبله منحرف شود، در آن صورت در شرع مقدّس اسلام، انجام این کارها برای چنین فردی، عاری از اشکال است؛ و با راه رفتن و منحرف شدن از جهت قبله، نماز چنین فردی، فاسد نمی‌گردد؛ اگر چه سه قدم یا بیشتر از آن نیز بردارد.]

* خوردن چیزی که از خارج دهانِ نمازگزار، به دهانش وارد شده باشد؛ اگر چه آن چیز خورده شده، اندک باشد. [به تعبیری دیگر، خوردن و آشامیدن در اثنای نماز، فاسدکننده‌ی نماز می‌باشد؛ اگر چه آن چیز خورده شده و یا آشامیده شده - که از خارج دهانِ نمازگزار، وارد دهانش شده - ناچیز و اندک باشد؛ زیرا وقتی که روزه با خوردن و آشامیدن باطل می‌شود؛ پس نماز به طریق اَولی، به وسیله‌ی آن‌ها باطل می‌شود؛ و به علاوه، انجام این دو عمل، اعراض از نماز تلقّی می‌شود؛ چون مقصود از عبادات بدنی، تجدید و افزایش ایمان و ایجاد معرفت قلبی و بازگشت به خدا است؛ و خوردن و نوشیدن، با این مهم، تناقض دارند؛ چون عملی است که صرفاً برای بدن به کار می‌رود.]

* خوردن چیزی که به دندان‌های نمازگزار چسبیده است و به اندازه‌ی یک نخود می‌باشد. [امام اگر چنان‌چه، چیز خورده شده - که به دندان‌ها چسبیده شده - کمتر از مقدار یک نخود باشد، در آن صورت نماز فاسد نمی‌گردد.]

* آشامیدن نمازگزار در اثنای نماز؛ [اگر چه به فراموشی یا به خطا و اشتباه باشد.]

* سینه صاف کردن بدون عذر؛ [ولی اگر چنان‌چه به جهت عذری، سینه صاف کرد، یا برای اصلاح آوازش، سینه صاف نمود، یا سینه‌اش را صاف کرد تا امام خویش را بر خطا و اشتباهی که از وی رونما گردیده، آگاه نماید، یا سینه‌اش را صاف نمود تا دیگران را بیاگاهاند که وی در نماز است، در آن صورت‌ها، نماز وی فاسد نمی‌گردد.]

* در اثنای نماز، «اُف» گفتن.

* در اثنای نماز، «ناله و فغان» کردن.

* در اثنای نماز، «آه» کشیدن. [و تمامی این‌ها در صورتی فاسدکننده‌ی نماز است که ناشی از ترس خداوند بلندمرتبه نبوده باشد؛ و بیماری که خود را از «آه و ناله» نگهداری کرده نمی‌تواند، از این حکم مستثنی است؛ پس نماز وی با «آخ» و «اُف» فاسد نمی‌شود.]

* هرگاه فرد نمازگزار در اثنای نماز، به آواز بلند گریست؛ و این گریه‌ی وی ناشی از ترس خداوند بلندمرتبه و از یادآوری بهشت یا دوزخ، نبود، بلکه ناشی از درد یا مصیبتی باشد. [و اگر چنان‌چه گریه‌ی نمازگزار، ناشی از ترس خداوند بلندمرتبه یا از یادآوری بهشت یا دوزخ بود، پس نماز وی فاسد نمی‌گردد.]

* هرگاه فرد نمازگزار، در جواب عطسه‌ی کسی «یَرْحَمُکَ اللهُ» بگوید.

* هرگاه کسی، از نمازگزار، در اثنای نماز، از شریک و انباز خدا پرسید، و فرد نمازگزار نیز در پاسخ وی در نماز بگوید: «لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ». [یعنی اگر چنان‌چه در اثنای نماز، کسی از فرد نمازگزار چنین سؤال کند: «آیا برای خدا، شریک و انبازی است؟» و او در پاسخ بگوید: «لا اله الا الله»؛ در این صورت، نماز وی فاسد می‌گردد؛ زیرا «لا اله الا الله» در جواب سؤال، گفته شده است.]

* هرگاه فرد نمازگزار در اثنای نماز، از کاری ناخوشایند باخبر گردد و «اِنّٰا لِلّٰهِ وَ اِنّٰا اِلَیْهِ رٰاجِعُوْنَ» بگوید؛ [یعنی اگر چنان‌چه در اثنای نماز به فرد نمازگزار، خبر بد و ناخوشایندی را بدهند و او «انّا لله و انّا الیه راجعون» بگوید، نمازش فاسد می‌شود.]

* هرگاه فرد نمازگزار در اثنای نماز، از کاری خوشایند و نیک، مطّلع و آگاه گردد و] خوشحال شود و «الحمدلله» بگوید.

* هرگاه چیزی در اثنای نماز، فرد نمازگزار را به اِعجاب و تحسین وادارد و او «لااله الا الله» و یا «سبحان الله» بگوید.

* هر چیزی که در آن [خطاب یا] جواب و پاسخ، مراد باشد؛ مثل این که در اثنای نماز، کسی را مخاطب قرار دهد [و برای طلب و درخواست کتاب] بدو بگوید: «یٰا یَحْیٰی خُذِ الْکِتٰابَ بِقُوَّةٍ»؛ «ای یحیی! کتاب را با قدرت و قوّت هر چه تمام‌تر برگیر».

* هرگاه نمازگزار، تیمّم زده بود و در اثنای نماز، آب را یافت [و بر استعمال آن قدرت پیدا کرد.]

* هرگاه نمازگزار، بر موزه‌های خویش مسح نموده بود و در اثنای نماز، مدّت مسح آن‌ها به پایان رسید.

* هرگاه فرد نمازگزار، موزه‌اش را در اثنای نماز بیرون بکشد؛ [و این کشیدن موزه، با عمل اندک باشد یا با عمل کثیر.]

* هرگاه نمازگزار، اُمّی و بی‌سواد باشد و در اثنای نماز، آیه‌ای از آیات قرآن را بیاموزد.

* هرگاه نمازگزار، عریان و برهنه باشد و در اثنای نماز، لباسی را بیابد تا با آن، عورت خویش را بپوشاند.

* هرگاه نمازگزار، نماز خویش را به صورت اشاره بگزارد و در اثنای نماز، به رکوع بردن و سجده کردن، قدرت پیدا کند.

* هرگاه نمازگزار، «صاحب ترتیب» باشد و در اثنای نماز خویش، به یاد آورد که بر عهده‌ی وی، نماز فوت شده‌ای است که هنوز آن را قضاء نیاورده است. [«صاحب ترتیب»: از دیدگاه علماء و صاحب‌نظران اسلامی و فقهی، به کسی «صاحب ترتیب» گفته می‌شود که در عمرش، کمتر از شش نماز از او فوت شده باشد.

و برای صاحب ترتیب واجب است که ترتیب میان قضای نمازهای فوت شده و نمازهای وقتی را مراعات کند؛ و همچنین بر او لازم و ضروری است تا نمازهای فوت شده‌ی خویش را به ترتیب اصلی نمازها، به قضاء بیاورد؛ از این رو هرگاه از صاحب ترتیب، نمازی قضا شد؛ قبل از خواندن فرض همان وقت، نماز قضایی را به جای آورد و گزاردن نماز وقتی را بر نماز قضایی مقدّم نکند؛ و اگر به عکس این قضیه رفتار کرد و نماز وقتی را بر نماز قضایی مقدّم کرد و ابتدا نماز وقت را به جای آورد و پس از آن به خواندن نماز قضایی مشغول شد، در آن صورت بر او لازم است تا نمازهایی را که خوانده، از سر بگیرد و اعاده کند.]

* هرگاه پیشنماز، مردی را خلیفه و جانشین خویش در نماز سازد که صلاحیت و شایستگی امامت و پیشنمازی را نداشته باشد.

* هرگاه خورشید در هنگامی که نمازگزار مشغول ادای نماز بامداد است، طلوع کند.

* هرگاه وقت زوال خورشید در نمازهای عید فطر و عید قربان، داخل گردد.

* هرگاه وقت نماز عصر، در نماز جمعه داخل گردد.

* هرگاه نمازگزار بر تخته‌ی شکسته بندی و پانسمان [جبیره] مسح نموده باشد و در اثنای نماز، آن تخته‌ی شکسته بندی و پانسمان بیافتد؛ و این افتادن جبیره و پانسمان، همزمان با خوب شدن زخم باشد.

* هرگاه عذر شخص معذور از بین برود.

* هرگاه وضوی نمازگزار با عمل خودش و از روی قصد، یا با عمل غیرش شکسته شود؛ [ولی اگر بدون قصد وی، در او بی‌وضویی عارض گردید، در آن صورت نمازش فاسد نمی‌گردد؛ بلکه وضو سازد و به نماز خویش ادامه دهد.]

* هرگاه در اثنای نماز بر نمازگزار، بیهوشی عارض گردد.

* هرگاه در اثنای نماز، بر شخص نمازگزار، دیوانگی عارض گردد.

* هرگاه در اثنای نماز، فرد نمازگزار جُنُب گردد؛ خواه جنابت وی با نگریستن به سوی زنی روی دهد یا با اِحتلام [و یا به فکر کردن در زیبایی و جمال زنی.]

* مجارت و نزدیکی مرد با زنِ اشتهاآور، در نماز مطلقی که با تحریمه‌ی مشترک، آن هم در مکانی که حائل و مانعی در میان زن و مرد نباشد و پیشنماز نیز، نیت امامت زن را نموده باشد. [و مراد از «نماز مطلق»: نمازی است که دارای رکوع و سجده باشد؛ برخلاف نماز جنازه.]

* ظاهر شدن عورت کسی که [در اثنای نماز،] «حَدَث» و بی‌وضویی برایش پیش می‌آید؛ اگر چه ناگزیر به کشف عورت نیز باشد؛ همانند این که زن، دست خویش را [از شانه تا مچ] برای گرفتن وضو، نمایان و عیان نماید.

* و قرائت نمازگزاری که برایش بی‌وضویی پیش آمده و در حال رفتن یا برگشتن برای وضو، قرائت نماز را ادا می‌نماید. (زیرا در این صورت، قرائت وی، در خارج از نماز صورت گرفته است).

* توقف و درنگ کردن نمازگزار به اندازه‌ی ادای یک رکن از ارکان نماز، پس از پیش آمدن بی‌وضویی در حال بیداری.

* کسی که برایش در نماز بی‌وضویی رخ داده است و برای وضو گرفتن، از آب نزدیک خویش استفاده نمی‌کند، بلکه (بدون عذر) به سوی آبی دورتر از آن رهسپار و روان می‌گردد.

* هرگاه فرد نمازگزار گمان کرد که بر وی بی‌وضویی عارض شده است؛ از این رو، از مسجد بیرون رود.

* هرگاه فرد نمازگزار گمان کرد که بر وی بی‌وضویی عارض گردیده است؛ از این رو از صف‌های نماز [یا از نزد سُتره] در غیر مسجد گذشت.

* هرگاه فرد نمازگزار گمان کرد که بی‌وضو است؛ از این رو مکانش را ترک نماید.

* هرگاه فرد نمازگزار به گمان این که مدت مسح بر موزه‌هایش به پایان رسیده، مکان نمازش را ترک کند.

* هرگاه فرد نمازگزار، [صاحب ترتیب باشد و] گمان کند که بر عهده‌ی وی نماز فوت شده‌ای است که هنوز آن را قضاء نیاورده است؛ از این رو، مکان نمازش را ترک نماید.

* هرگاه فرد نمازگزار به گمان این که بر [بدن یا جامه و یا مکان نماز] وی نجاستی است، محل نمازش را ترک کند؛ در تمام صورت‌های بالا، [نماز فاسد می‌شود] اگر چه از مسجد نیز خارج نشده باشد؛ و بهتر آن است که نماز خویش را از سر بگیرد و دوباره بخواند.

* هرگاه نمازگزار اشتباه غیر امام و پیشنمازش را اصلاح نماید.

* گفتن «الله اکبر» [تکبیر] به نیت انتقال به نمازی دیگر غیر از نمازی که در آن به سر می‌برد؛ [مثل این که در اثنای نماز، نیت فرضی را به فرضی دیگر با گفتن الله اکبر، منتقل سازد؛ و یا نیت فرض را به نیت نفل و سنّت تغییر دهد.

ناگفته نماند که] تمامی این صورت‌هایی که بیان شد، در صورتی فاسدکننده‌ی نماز است که پیش از آن که به اندازه‌ی خواندن تشهد در قعده‌ی آخر نماز بنشیند، عارض گردد؛ [و علاوه از آن، امام ابوحنیفه/ بر این باور است که تمامی این موارد، باطل کننده‌ی نماز است؛ اگر چه این موارد، پس از آن که به اندازه‌ی خواندن تشهّد در قعده‌ی آخر نماز نشسته است، عارض گردد.

و امام ابویوسف/ و امام محمد/ بر این باورند که: اگر چنان‌چه برخی از این موارد ذکر شده، پس از آن که به اندازه‌ی خواندن تشهّد در قعده‌ی آخر نشسته است، عارض گردد، نمازش صحیح و کامل است؛ ولی همه‌ی این بزرگواران بر این امر اتفاق نظر دارند که اگر چنان‌چه تمامی این موارد، پیش از آن که به اندازه‌ی خواندن تشهد در قعده‌ی آخر نماز نشسته است، عارض گردد، در آن صورت فاسدکننده‌ی نماز می‌باشند.]

* و همچنین نماز را فاسد می‌گرداند، هرگاه همزه‌ی «الله اکبر» را مدّ بکشد. [یعنی همزه‌ی «الله اکبر» را طوری به مدّ بکشد که از آن، همزه‌ی استفهام ظاهر گردد؛ بنابراین، هرگاه فرد نمازگزار، لحن و صوتی را در قرائت یا تکبیرات نماز به کار گیرد که موجب فساد معنی گردد، در آن صورت نماز فاسد می‌گردد؛ مثل این که در تکبیر، همزه‌ی «الله اکبر» را به مدّ بکشد.]

* هرگاه فرد نمازگزار، آنچه را که حفظ ندارد، از روی مصحف، قرائت نماید.

* ادای یک رکن از ارکان نماز، یا به مدّت ادای یک رکن از ارکان نماز، عورت نمازگزار برهنه باشد؛ و یا به همراه نمازگزار [بر بدن یا در جامه و یا در مکان نمازش به مدّت ادای یک رکن،] نجاستی وجود داشته باشد که آن نجاست، مانع صحّت نماز است.

* هرگاه مقتدی، از امامش، در ادای رکنی از ارکان نماز سبقت بجوید و پیشی بگیرد؛ به نحوی که در ادای آن رکن، با امام خویش، شریک نباشد. [مانند این که مقتدی، پیش از امام خویش رکوع نموده و سرش را قبل از رکوع امام بلند کند؛ و این رکوع را همراه با امام، عود ننماید.]

* هر گاه نمازگزار مسبوق (بعد از سلام پیشنماز یا پیش از آن و پس از نشستن به اندازه‌ی تشهد) برای گزاردن رکعت‌های باقی‌مانده‌ی خویش بلند شود (و یک رکعت را نیز به جای آورد؛ سپس پیشنماز به یاد آورد که بر وی ادای سجده‌ی سهو واجب بوده است؛‌ از این رو، برای سهو خویش سجده نماید و) نمازگزار مسبوق نیز از امام در این سجده‌ی سهو، متابعت و پیروی نماید.

فَصلٌ

لَو نَظَرَ المُصَلِّی اِلَی مَکتُوبٍ وَ فَهِمَه أَو أَکَلَ مَا بَینَ أَسنَانِه وَ کَانَ دُونَ الحِمَّصَةِ بِلَا عَمَلٍ کَثِیرٍ؛ أَو مَرَّ مَارٌّ فِی مَوضِعِ سُجُودِهِ لَا تُفسِدُ؛ وَ إِن أَثِمَ المَارُّ. وَ لَا تُفسِدُ بِنَظَرِه اِلی فَرجِ المُطَلَّقَةِ بِشَهوَةٍ فِی المُختَارِ؛ وَ إِن ثَبَتَ بِهِ الرَّجعَةُ.

فصل: [پیرامون آنچه که نماز را فاسد نمی‌گرداند]

 [با این افعال و کردار، نماز فاسد نمی‌گردد:]

* هرگاه فرد نمازگزار به سوی نوشته‌ای نگاه کند و آن نوشته را بفهمد.

* و یا چیزی را خورد که به دندان‌هایش چسبیده بود؛ [البته در صورتی این مورد، شکننده‌ی نماز نیست که] آن چیز خورده شده، کمتر از یک دانه‌ی نخود باشد؛ و علاوه از آن، بدون انجام «عمل کثیر» و حرکات زیاد در اثنای نماز باشد.

* و یا عبورکننده‌ای از محل سجده‌ی وی عبور نماید؛ در این صورت نیز نماز وی فاسد نمی‌گردد؛ اگر چه فرد عبورکننده از جلوی نمازگزار، گنهکار می‌گردد؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «لَوْ یَعْلَمُ الْمٰارُّ بَیْنَ یَدَیِ الْمُصَلِّیْ مٰاذٰا عَلَیْهِ، لَکٰانَ اَنْ یَّقِفَ اَرْبَعِیْنَ خَیْراً لَّهُ مِنْ اَنْ یَّمُرَّ بَیْنُ یَدَیْهِ» (بخاری و مسلم)؛ «آن کسی که از جلوی نمازگزار عبور می‌کند، اگر می‌دانست که مرتکب چه گناهی شده، چهل (سال، ماه یا روز...) ؟ توقف را بر عبور از جلوی نمازگزار ترجیح می‌داد».]

* و هرگاه فرد نمازگزار در اثنای نماز، با شهوت به شرمگاه زنِ طلاق داده شده نگاه کرد؛ در آن صورت - بنا به قول مختار و برگزیده - نمازش،‌ باطل نمی‌گردد؛ اگر چه با این نگاه کردن، رجوع به زنِ مطلّقه، ثابت می‌گردد.

فَصلٌ

یَکرَهُ لِلمُصَلِّی سَبعَةُ وَّ سَبعُونَ شَیئًا: تَرکُ وَاجِبٍ أَو سُنَّةٍ عَمدًا کَعَبَثِهِ بِثَوبِه وَ بَدَنِهِ وَ قَلبُ الحَصَی إِلَّا لِلسُّجُودِ مَرَّةً وَ فُرقَعَةُ الأَصَابِعِ وَ تَشبِیکُهَا وَالتَخَصُّرُ وَالاِلتِفَاتُ بِعُنُقِه وَالاِقعَاءُ وَ اِفتِرَاشُ ذِرَاعَیهِ وَ تَشمِیرُ کُمَّیهِ عَنهُمَا وَ صَلَاتُه فِی السَّرَاوِیلِ مَعَ قُدرَتِهِ عَلَی لُبسِ القَمِیصِ وَ رَدُّ السَّلَامِ بِالإِشَارِةِ وَالتَّرَبُّعُ بِلَا عُذرٍ وَ عَقصُ شَعرِهِ وَالاِعتِجَارُ؛ وَ هُوَ: شَدُّ الرَّأسِ بِالمِندِیلِ وَ تَرکُ وَسطِهَا مَکشُوفًا؛ وَ کَفُّ ثَوبِه وَ سَدلُه وَالاِندِرَاجُ فِیهِ بِحَیثُ لَا یَخرُجُ یَدَیهِ وَ جَعلُ الثَّوبِ تَحتَ إِبطِهِ الأَیمَنِ وَ طَرحُ جَانِبَیهِ عَلَی عَاتِقِهِ الأَیسَرِ وَالقِرَاءَةُ فِی غَیرِ حَالَةِ القِیَامِ وَ إِطَالَةُ الرَّکعَةِ الأُولَی فِی التَّطَوُّعِ وَ تَطوِیلُ الثَّانِیَةَ عَلَی الأُولَی فِی جَمِیعِ الصَّلَوَاتِ وَ تِکرَارُ السُّورَةِ فِی رَکعَةٍ وَاحِدَةٍ مِنَ الفَرضِ وَ قِرَاءَةُ سُورِةٍ فَوقَ الَّتِی قَرَأَهَا وَ فَصلُهُ بِسُورَةٍ بَینَ سُورَتَینِ قَرَأَهُمَا فِی رَکعَتَینِ وَ شَمُّ طِیبٍ وَ تَروِیحُهُ بِثَوبِهِ أَو مِروَحَةٍ مَرَّةً أَو مَرَّتَینِ وَ تَحوِیلُ أَصَابِعِ یَدَیهِ أَو رِجلَیهِ عَنِ القِبلَةِ فِی السُّجُودِ وَ غَیرِهِ وَ تَرکُ وَضعِ الیَدَینِ عَلَی الرُّکبَتَینِ فِی الرُّکُوعِ وَالتَّثَاؤُبُ وَ تَغمِیضُ عَینَیهِ وَ رَفعُهُمَا لِلسَّمَاءِ وَالتَّمَطِّی وَالعَمَلُ القَلِیلُ وَ أَخذُ قَملَةٍ وَ قَتلُهَا وَ تَغطِیَةُ أَنفِهِ وَ فَمِهِ وَ وَضعُ شَیءٍ فِی فَمِهِ یَمنَعُ القِرَاءَةَ المَسنُونَةَ وَالسُّجُودُ عَلَی کَورِ عِمَامَتِهِ وَ عَلَی صُورَةٍ وَالاِقتِصَارُ عَلَی الجَبهَةِ بِلَا عُذرٍ بِالأَنفِ وَالصَّلَاةُ فِی الطَّرِیقِ وَالحَمَّامِ وَ فِی المَخرَجِ وَ فِی المَقبَرَةِ وَ اَرضِ الغَیرِ بِلَا رِضَاهُ وَ قَرِیبًا مِن نِّجَاسَةٍ وَ مُدَافِعًا لِأَحَدِ الأَخبَثَینِ أَوِ الرِّیحِ وَ مَعَ نِجَاسَةٍ غَیرِ مَانِعَةٍ إِلَّا إِذَا خَافَ فَوتَ الوَقتِ أَوِ الجَمَاعَةِ وَ إِلَّا نَدُبَ قَطعُهَا وَالصَّلَاةُ فِی ثِیَابِ البِذلَةِ وَ مَکشُوفُ الرَّأسِ إِلَّا لِلتَّذَلُّلِ وَالتَّضَرُّعِ وَ بِحَضرَةِ طَعَامٍ یَمِیلُ إِلَیهِ وَ مَا یُشغِلُ البَالَ وَ یُخِلُّ بِالخُشُوعِ وَ عَدُّ الآیِ وَالتَّسبِیحُ بِالیَدِ وَ قِیَامُ الإِمَامِ فِی المِحرَابِ أَو عَلَی مَکَانٍ أَوِ الأَرضِ وَحدَه وَالقِیَامُ خَلفَ صَفٍّ فِیهِ فُرجَةٌ وَ لُبسُ ثَوبٍ فِیهِ تَصَاوِیرٌ وَ أَن یَّکُونَ فَوقَ رَأسِهِ أَو خَلفِه أَو بَینَ یَدَیهِ أَو بِحِذَائِه صُورَةٌ إِلَّا أَن تَکُونَ صَغِیرَةً أَو مَقطُوعَةَ الرَّأسِ أَو لِغَیرِ ذِی رُوحٍ وَ أَن یَّکُونَ بَینَ یَدَیهِ تَنُّورٌ أَو کَانُونٌ فِیهِ جَمرٌ أَو قَومٌ نِیَامٌ وَ مَسحُ الجَبهَةِ مِن تُرَابٍ لَا یَضُرُّهُ فِی خِلَالِ الصَّلَاةِ وَ تَعیِینُ سُورَةٍ لَا یَقرَأُ غَیرَهَا إِلَّا لِیُسرٍ عَلَیهِ أَو تَبَرُّکًا بِقِرَاءَةِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ وَ تَرکُ اِتِّخَاذِ سُترَةٍ فِی مَحَلٍّ یَظُنُّ المُرُورَ فِیهِ بَینَ یَدَیِ المُصَلِّی.

فصل: [پیرامون مواردی که در نماز مکروه می‌باشد؛ یعنی مکروهات نماز]

برای نمازگزار، انجام هفتاد و هفت چیز مکروه می‌باشد که عبارتند از:

* ترک واجبی از واجبات نماز از روی قصد.

* یا ترک سنّتی از سنّت‌های نماز از روی قصد.

* همانند بازی کردن نمازگزار با جامه یا بدن خویش؛ [زیرا خداوند می‌فرماید: ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١ ٱلَّذِینَ هُمۡ فِی صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ٢ [المؤمنون: 1-2] «به یقین مؤمنان، پیروز و رستگارند؛ کسانی‌اند که در نمازشان خشوع و خضوع دارند».

و پیامبر ج می‌فرماید: «اِنَّّ اللهَ تَعٰالٰی کَرِهَ لَکُمُ العبث فِی الصَّلٰاةِ وَ الرَّفْثَ فِی الصِّیٰامِ وَ الضِّحْکَ عِنْدَ الْمَقٰابِرِ» (مسند شهاب 2/155، زیلعی در نصب الرایة)؛ «به راستی خداوند بلندمرتبه، از این که شما در نماز بیهوده کاری کنید و در روزه با همسرانتان نزدیکی کنید و در قبرستان خنده کنید، خوشش نمی‌آید».

و روایت شده که: «رَأَی عَلَیْهِ الصَّلٰاةُ وَ السَّلٰامُ رَجُلاً یَعّبَثُ بِلِحْیَتِهِ فِیْ الصَّلٰاةِ؛ فَقٰالَ: لَوْ خَشَعَ قَلْبَهُ لَخَشَعَتْ جَوٰارِحُهُ» (مصنّف عبدالرزاق، و ترمذی در نوادر الاصول)؛ «پیامبرج مردی را دید که در نماز با ریش خویش بازی می‌کرد؛ از این رو فرمود: اگر قلبش خشوع و خضوع می‌داشت، البته که دیگر اعضاء و جوارحش، خشوع خواهد داشت».]

* دور کردن سنگریزه‌ها در اثنای نماز؛ مگر در صورتی که سجده کردن ممکن نباشد که در این حالت، می‌توان تنها یک بار سنگریزه‌ها را [که او را اذیت می‌کند]، از روی خویش دور گرداند و مکان سجده‌اش را هموار کند. [از معیقبس روایت شده است: «اِنَّ النَّبِیَّ ج قٰالَ فِی الرَّجُلِ یُسَوِّی التُّرٰابَ حَیّثُ یَسْجُدُ؛ قٰالَ: اِنْ کُنْتَ فٰاعِلاً فَوٰاحِدَةً» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج درباره‌ی مردی که هنگام سجده، خاک محل سجده را صاف می‌کرد، فرمود: اگر خواستی این کار را بکنی، فقط یکبار انجام بده».]

* در هم شکستن و به صدا درآوردن انگشتان؛ و انگشتان دست را در اثنای نماز در هم فرو بردن و در همدیگر داخل نمودن. [ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «اِذٰا تَوَضَّأَ اَحَدُکُمْ فِیْ بَیْتِهِ ثُمَّ اَتَی الْمَسْجِدَ کٰانَ فِیْ صَلٰاةٍ حَتّٰی یَرْجِعَ، فَلٰا یَقُلْ هٰکَذٰا: وَ شَبَّکَ بَیْنَ اَصٰابِعِهِ» (ابن ماجه و مستدرک حاکم)؛ «هرگاه یکی از شما در خانه‌اش وضو گیرد؛ سپس به مسجد آید، تا زمانی که بازمی‌گردد در نماز است؛ پس این کار را انجام ندهد و [برای نشان دادن] انگشتان خویش را در هم داخل نمود».]

* نهادن دست بر تهی‌گاه. [ابوهریرهس گوید: «نُهِیَ اَنْ یُّصَلِّی الرُّجُلُ مُخْتَصِراً» (بخاری و مسلم)؛ «نهی شده است که شخص به حالت اختصار، نماز بخواند؛ و آن، حالتی است که نمازگزار دستش را روی تهی‌گاه کمرش قرار دهد».]

* نگاه کردن به اطراف و سربرگردانیدن به سمت راست و چپ [بدون ضرورت. عایشهل گوید: از پیامبر ج درباره‌ی نگاه کردن به اطراف در نماز سؤال کردم؛ فرمود: «هُوَ اِخْتِلٰاسٌ یَّخْتَلِسُهُ الشَّیْطٰانُ مِنْ صَلٰاةِ الْعَبْدِ» (بخاری، ابوداود و نسایی)؛ «یک دزدی پنهانی است که شیطان از نماز بنده می‌رباید».

و نیز می‌فرماید: «لٰایَزٰالُ اللهُ مُقْبِلاً عَلَی الْعَبْدِ وَ هُوَ فِیْ صَلٰاتِهِ مٰا لَمْ یَلْتَفِتْ؛ فَاِنِ الْتَفَتَ اِنْصَرَفَ عَنْهُ» (ابوداود و نسایی)؛ «خداوند پیوسته در نماز، متوجه بنده‌اش است مادامی که به اطراف نگاه نکند؛ پس اگر به اطراف نگاه کرد و به سمت راست و چپ، سر برگردانید، از او منصرف می‌شود».]

* مانند سگ نشستن؛ یعنی نشستن به صورتی که لگن و دست‌ها را بر روی زمین نهاده و زانوها را بلند نموده باشد. [ابوهریرهس گوید: «نَهٰانِیْ رَسُوْلُ اللهِ ج عَنْ نَقْرِ الدِّیْکِ، وَ اِقْعٰاءٍ کَاِقْعٰاءٍ الْکَلْبِ وَ اِلْتِفٰاتٍ کَاِلْتِفٰاتِ الثَّعْلَبِ» (مسند احمد و هیثمی در مجمع الزواید)؛ «پیامبر ج مرا از این که چون خروس نوک زنم و تند و سریع سجده نمایم و از این که مانند سگ بنشینم و از این که مانند روباه به این طرف و آن طرف نگاه کنم، نهی فرمود».]

* نمازگزار هر دو بازوی خویش را در حالت سجده فرش نماید. [انسس گوید: پیامبر ج فرمود: «اِعْتَدِلُوْا فِی السُّجُوْدِ وَ لٰایَبّسُطُ اَحَدُکُمْ ذِرٰاعَیْهِ، اِنْبِسٰاطَ الکلب» (بخاری و مسلم)؛ «در سجده، اعتدال را رعایت کنید و هیچ یک از شما مانند سگ،‌بازوهایش را پهن نکند».

و عایشهل گوید: «کٰانَ النَّبِیُّ ج یَنْهٰی عَنْ عُقْبَةِ الشَّیْطٰانِ (اَلْاِقْعٰاءِ) وَ اَنْ یَفْتَرِشَ الرَّجُلُ ذِرٰاعَیْهِ اِفْتِرٰاشَ السَّبُعِ» (مسلم)؛ «پیامبر ج از نشستن مانند سگ، و از این که فرد بازوهایش را در سجده همچون درندگان فرش کند، نهی فرمود».]

* بالا زدن هر دو آستین از هر دو بازوی خویش؛ [زیرا چنین کاری، منافی خشوع و خضوع در نماز است.]

* تنها با شلوار [یا تنها با زیر جامه] نماز خواندن؛ و حال آن که قدرت بر پوشیدن پیراهن را نیز دارا می‌باشد.

* جواب دادن سلام با اشاره؛ [و اگر چنان‌چه جواب سلام را با زبان خویش داد، در این صورت نمازش فاسد می‌گردد.]

* چهار زانو نشستن بدون عذر.

* نماز خواندن در حالتی که موی خویش را بافته و آن را دور سرش پیچیده است. [و «عقص شعره» به این معنی است که: موی سر خویش را بر پشت سر خود یا بر جلوی سر خود بست. و روایت شده است که: «اِنَّْ النَّبِیَّ ج مَرَّ بِرَجُلٍ یُّصَلُِیْ وَ هُوَ مَعْقُوْصُ الشَّعْرِ، فَقٰالَ: دَعْ شَعْرَکَ یَسْجُدُ مَعَکَ» (مصنف ابن ابی شیبه و معجم الکبیر طبرانی)؛ «پیامبر ج از کنار فردی عبور کرد که در حال نماز، موی خویش را بافته و آن را دور سرش پیچیده بود. از این رو فرمود: موهایت را رها کن تا با تو سجده کند».

و ابن عباسب گوید: پیامبر ج فرمود: «اُمِرْتُ اَنْ اَسْجُدَ عَلٰی سَبْعَةٍ؛ لٰا اَکُفُّ شَعْراً وَّ لٰا ثَوْباً» (بخاری، مسلم و نسایی)؛ «به من امر شده تا بر هفت عضو سجده برم؛ و در حال سجده، موی سر و لباسم را جمع نکنم».]

* نماز خواندن در حالتی که دور سرش را با دستمال بسته و میان آن را برهنه باقی گذاشته باشد.

* نمازگزار جامه‌ی خویش را از پیش رو یا از پس پشت خویش در هنگام رکوع و سجده بالا زند از بیم آن که به خاک آلوده گردد؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «اُمِرْتُ اَنْ اَسْجُدَ عَلٰی سَبْعَةٍ، لٰا اَکُفُّ شَعْراً وَّ لٰا ثَوْباً» (بخاری، مسلم و نسایی)؛ «به من امر شده تا بر هفت عضو سجده برم؛ و در حال سجده، موی سر و لباسم را جمع نکنم».]

* فروهشتن لباس. [این طور که جامه را بر سر خویش قرار دهد، یا بر دوش خویش بیاندازد و هر دو سوی آن را رها کند بدون این که آن‌ها را از هر جانب به هم پیوست گرداند. ابوهریرهس گوید: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج نَهٰی عَنِ السَّدْلِ فِی الصَّلٰاةِ وَ اَنْ یُّغَطِّی الرَّجُلُ فٰاهُ» (ابن ماجه، ابوداود و ترمذی)؛ «پیامبر ج از فروهشتن لباس و پوشاندن دهان در نماز نهی فرمود».

شمس الحق در «عون المعبود» 347/2 گوید: خطابی گفته است: «سَدل: یعنی فروهشتن لباس بر تن، به طوری که به زمین برسد.» و شوکانی در «نیل الاوطار» گوید: ابوعبیده در «غریب الحدیث» گفته است: «سَدل»: این است که مرد، بدون آن که دو طرف لباسش را از جلو به خود بپیچد، آن را رها کند؛ اگر آن را به خود بپیچد، سدل محسوب نمی‌شود.

نویسنده‌ی کتاب «نهایة» گوید: یعنی این که کسی با لباسش خود را بپیچاند و دست‌هایش را داخل آن قرار دهد و به همین حالت به رکوع و سجده برود. نویسنده‌ی کتاب «نهایة» در ادامه گوید: و این، شامل پیراهن و سایر لباس‌‌ها می‌شود. و گفته شده که «سدل» حالتی است که شخص، وسط ازارش را روی سرش قرار دهد و بدون آن که دو طرف آن را روی شانه‌هایش قرار دهد، آن را رها کند.

و می‌توان این حدیث را بر تمامی این معانی حمل کرد؛ چون سدل، در بین همه‌ی این حالات مشترک است و حمل کلمه‌ای مشترک بر تمام معانی آن، مذهبی قوی نیز است.]

* خود را در جامه پیچیدن به گونه‌ای که دستان خویش را از آن بیرون نکند. [یعنی این که کسی با لباسش، خود را بپیچاند و دست‌هایش را داخل آن قرار دهد و به همین حالت، به رکوع و سجده برود؛ زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «اِذٰا کٰانَ لِاَحَِکُمْ ثَوْبٰانِ، فَلْیُصَلِّ فِیْهِمٰا؛ فَاِنْ لَّمْ یَکُنْ لَّهُ اِلّٰا ثَوْبٌ، فَلْیَتَّزِرْ بِهِ وَ لٰا یَشْتَمِلُ اِشْتِمٰالَةَ الْیَهُودِ» (ابوداود)؛ «هرگاه یکی از شما، دارای دو لباس بود، در هر دوی آن‌ها نماز بگزارد؛ و اگر چنان‌چه تنها دارای یک لباس بود، آن را برای خود ازار نماید و همچون یهودیان، آن را به دور خود نپیچد به گونه‌ای که دستان وی از آن بیرون نباشد».]

* این که لباس خویش را از زیر بغل راست خود قرار دهد و دو طرف آن را بر روی شانه‌ی چپ خویش بیاندازد.

* خواندن قرائت در غیر حالت قیام؛ [همانند این که قرائت خویش را در حالت رکوع تمام نماید.]

* طولانی گردانیدن رکعت اول در [هر دو رکعت، از نمازهای] نفل؛ [مگر آن که از پیامبر ج یا صحابه روایت شده باشد؛ مانند خواندن سوره‌ی «سبّح اسم ربک الاعلى» در رکعت اول نماز وتر و خواندن سوره‌های «قل یا ایها الکافرون» و «قل هو الله احد» در رکعت‌های دوّم و سوّم آن؛ و امام ابوالیسر گفته است: طولانی گردانیدن رکعت اول، در هر دو رکعت از نمازهای نفل، مکروه نیست؛ و همین قول امام محمد/ نیز می‌باشد.]

* طولانی‌تر کردن رکعت دوم بر رکعت اول در تمام نمازها [ی فرض، نفل و سنّت؛ البته طولانی کردن رکعت دوم بر رکعت اول در صورتی مکروه می‌باشد که این طولانی‌تر نمودن رکعت دوم نسبت به رکعت اول، به اندازه‌ی سه آیه یا بیشتر باشد؛ ولی اگر چنان‌چه رکعت دوم را بر رکعت اول، به اندازه‌ی دو آیه یا کمتر طولانی‌تر کرد، در آن صورت، نماز مکروه نمی‌باشد.]

* تکرار کردن قرائتِ یک سوره در یک رکعت [یا در دو رکعت] از نماز فرض؛ [اگر چنان‌چه غیر آن را نیز از حفظ داشت.]

* قرائت سوره بر خلاف ترتیب سوره‌ها [از روی قصد در نمازهای فرض؛ مثل این که در رکعت اول، سوره‌ی «تکاثر» و در رکعت دوم، سوره‌ی «القارعه» را بخواند؛ ابن مسعودس گوید: «مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ مَنْکُوْساً فَهُوَ مَنْکُوْسٌ» (مصنّف ابن ابی شیبه و بیهقی در شعب الایمان)؛ «هر کس قرآن را برخلاف ترتیب بخواند، واژگون خواهد شد».

ناگفته نماند که اگر چنان‌چه ترتیب سوره‌ها را از روی سهو و اشتباه و از روی نسیان و فراموشی مخالفت کرد، در آن صورت نماز مکروه نمی‌باشد.]

* فاصله انداختن [در نمازهای فرض،] با یک سوره‌ی [کوتاه]، میان دو سوره‌ای که آن‌ها را در دو رکعت خوانده است؛ [مانند این که در رکعت اول، سوره‌ی «تکاثر» را بخواند و در رکعت دوم، سوره‌ی «همزه» را؛ و در میان آن دو، سوره‌ی «والعصر» را ترک و به جای بگذارد؛ ولی اگر چنان‌چه، سوره‌ی ترک شده، سوره‌ی بزرگ - همانند سوره‌ی «آل عمران» بود - در آن صورت مکروه نمی‌باشد.]

* استشمام کردن مواد خوشبوی در اثنای نماز؛ [زیرا چنین کاری از زمره‌ی افعال نماز نمی‌باشد.]

* خویشتن را با جامه‌ی خود یا با بادبزن [دستی]، یک یا دو بار باد زدن.

* برگردانیدن انگشتان دست‌ها یا پاهای خویش از جهت قبله در حال سجده یا در غیر آن؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «فَلْیُوَجِّهْ مِنْ اَعْضٰائِهِ اِلَی الْقِبْلَةِ مَا اسْتَطٰاعَ» ؛ «تا جایی که امکان دارد، باید اعضای خویش را به سمت قبله بگرداند».

و نیز ابن عمرب گوید: «مِنْ سُنَّةِ الصَّلٰاةِ اَنْ تُنْصَبَ الْقَدَمُ الْیُمْنٰی وَ اِسْتِقْبٰالُهُ بِاَصٰابِعِهَا الْقِبْلَةَ وَ الُْلُوْسُ عَلَی الْیُسْریٰ» (نسایی)؛ «یکی از سنّت‌های نماز این است که پای راست خویش را نصب کند و انگشتان آن را به سوی قبله بگرداند و بر پای چپ بنشیند». و چنان‌چه گفته شد، ترک سنّتی از سنّت‌های نماز، مکروه می‌باشد.]

* ننهادن هر دو دست بر دو زانو در حالت رکوع.

* خمیازه کشیدن؛ [زیرا ابوهریرهس گوید: پیامبر ج: «اَلتَّثٰاؤُبُ فِی الصَّلٰاةِ مِنَ الشَّیْطٰانِ، فَاِذٰا تَثٰائَبَ اَحَدُکُمْ فَلْیَکْظِمْ مَا اسْتَطٰاعَ» (ترمذی و صحیح ابن خزیمه)؛ «خمیازه کشیدن در نماز از شیطان است؛ پس هرگاه کسی از شما خواست خمیازه بکشد، تا می‌تواند آن را فرو برد».

و چنان‌چه خمیازه بر وی غلبه کرد، باید آن را فرو بندد؛ این طور که بیرونِ دست راست خویش را بر دهانش بنهد.]

* بر هم نهادن پلک‌های خویش و فروبستن چشم‌ها در اثنای نماز، [بدون مصلحت و عذر؛ و اگر چنان‌چه چشمان خویش را به جهت حاصل شدن خشوع و خضوع در نماز، فروبست‌، در آن صورت نماز وی مکروه نیست. و پیامبر ج می‌فرماید: «اِذٰا قٰامَ اَحَدُکُمْ فِی الصَّلٰاةِ فَلٰا یَغْمِضْ عَیْنَیْهِ.» (معجم الاوسط طبرانی و مجمع الزواید هیثمی)؛ «هرگاه یکی از شما به نماز ایستاد، پس چشمان خویش را نبندد».]

* بالا بردن چشم‌ها در نگریستن به سوی آسمان [یعنی: نگاه کردن به آسمان. ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «لَیَنْتَهِیَنَّ اَقْوٰامٌ عَنْ رَفْعِهِمْ اَبْصٰارَهُمْ عِنْدَ الدُّعٰاءِ فِی الصَّلٰاةِ اِلَی السَّمٰاءِ‌ اَوْ لَتُخْطَفُنَّ اَبْصٰارُهُمْ» (مسلم و نسایی)؛ «آنانی که در هنگام دعا در نماز، چشمانشان رابه سوی آسمان بلند می‌کنند؛ باید از این عملشان دست بکشند، وگرنه به شدت، بینایی‌شان گرفته می‌شود».]

* خرامیدن و تمدّد دست و پا در اثنای نماز.

* انجام دادن «عمل اندک» و حرکات کم در اثنای نماز. [عمل اندک: به عملی گفته می‌شود که بر گمان کسی که به سوی شخص نظر می‌کند، این امر غالب نشود که انجام‌دهنده‌ی آن عمل، در حال نماز نیست؛ از این رو، عمل قلیل و حرکات اندک مانند:‌گامی به جلو برداشتن برای اصلاح صف جماعت، و یک بار دهان یا بینی را پاک کردن، باعث باطل گردیدن نماز نمی‌شود.]

* گرفتن شپش در اثنای نماز و کشتن آن.

* پوشانیدن بینی و دهان خویش در اثنای نماز؛ [زیرا ابوهریرهس گوید: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج نَهٰی عَنِ السَّدْلِ فِی الصَّلٰاةِ وَ اَنْ یُّغَطِّی الرَّجُلُ فٰاهُ» (ابوداود و ترمذی)؛ «پیامبر ج از فروهشتن لباس و پوشانیدن دهان در نماز، نهی فرمود».]

* نهادن چیزی در دهانش که مانع قرائت مسنونه گردد.

* سجده کردن بر پیچ عمامه‌ی خویش [بدون آن که ضرورتی از قبیل: گرما، سرما و یا خشن بودن زمین وجود داشته باشد؛] و همچنین سجده کردن بر تصویر [ذی روح.]

* بسنده کردن در سجده تنها بر پیشانی، بدون آن که عذری از ناحیه‌ی بینی داشته باشد.

* نماز خواندن در میان راه.

* نماز خواندن [در مکان‌های پست و حقیر؛ همچون] حمّام.

* نمازگزاردن در مُستراح [توالت].

* نماز خواندن در گورستان؛ [زیرا روایت شده است که: «اِنَّّ رَسُوّلَ اللهِ ج نَهٰی اَنْ یُّصَلِّیْ فِیْ سَبْعَةِ مَوٰاطِن: فِی الْمَزْبِلَةِ وَ الْمَجْزَرَةِ وَ الْمَقْبَرَةِ وَ قٰارَِعَةِ الطَّرِیْقِ وَ فِی الْحَمّٰامِ وَ مَعٰاطِنِ الْاِبِلِ وَ فَوْقِ ظَهْرِ بَیْتِ اللهِ» (ترمذی و ابن ماجه)؛ «پیامبر ج از گزاردن نماز در هفت مکان نهی فرموده است: آشغال‌دان؛ کشتارگاه؛ قبرستان؛‌وسط راه؛ حمام؛ آغل و استراحتگاه شتران؛ و فراز خانه‌ی کعبه».]

* نمازگزاردن در زمین غیر، بدون رضایت او.

* نماز خواندن در نزدیکی محل نجاست و پلیدی.

* نماز خواندن به هنگام فشار یکی از پیشاب یا مدفوع و یا باد شکم؛‌[زیرا عایشهل گوید: از پیامبر ج شنیدم که می‌فرمود: «لٰاصَلٰاةَ بِحَضْرَةِ طَعٰامٍ وَّ لٰا وَ ُهَو یُدٰافِعُ الْاَخْبَثٰانِ» (مسلم، ابوداود)؛ «در حالت حاضر بودن غذا و فشار ادرار و مدفوع، نمازی نیست».

و نیز می‌فرماید: «لٰایَحِلُّ لِاَحَدٍ یُّؤْمِنُ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ، اَنْ یُّصَلِّیْ وَ هُوَ حٰاقِنٌ حَتّٰی یَتَخَفَّفَ» (ابوداود و ابن ماجه)؛ «برای کسی که به خدا و روز رستاخیز ایمان دارد، حلال نیست که در حال فشار ادرار و مدفوع، نماز بخواند، تا آن که خویشتن را از آن‌ها سبک بگرداند».]

* نماز خواندن همراه با نجاست اندکی که مانع صحّت نماز نمی‌شود [و نماز با آن، بدون عذر جواز دارد. و فرقی نمی‌کند که آن نجاست اندک؛ بر جامه یا بدن و یا مکان نماز وی باشد.

و گزاردن نماز به هنگام فشار پیشاب، مدفوع و باد شکم مکروه است؛] مگر آن که بیم آن داشته باشد که [اگر چنان‌چه به قضای حاجت بنشیند و دوباره وضو بگیرد،] وقت نماز یا جماعت نماز را از دست بدهد؛ [که در آن صورت می‌تواند به همان حالت، نماز خویش را بخواند؛ ولی] اگر چنان‌چه بیم از دست دادن وقت نماز یا نماز جماعت را نداشت، در آن صورت، مستحب است که به فشار پیشاب و مدفوع و باد شکم، پایان بدهد؛ [یعنی: به قضای حاجت نشیند؛ سپس وضو بگیرد و نماز خویش را بگزارد.]

* نماز گزاردن در جامه‌های حقیر و پست و فرومایه و بی‌مقدار [که فرد نمازگزار در مانند آن‌ها، به سوی اشراف و بزرگان مردم، بیرون نمی‌آید.

روایت شده است که: «رَأَی عُمَرُس رَجُلاً فَعَلَ ذٰلِکَ. فَقٰالَ: اَرَأَیْتَ لَوْ کُنْتُ اَرْسَلْتُکَ اِلٰی بَعْضِ النّٰاسِ، أَکُنْتَ تَمُرُّ فِیْ ثِیٰابِکَ هٰذِهِ؟ فَقٰالَ: لٰا. فَقٰالَ عُمَرُس: اَللهُ اَحَقُّ اَنْ تَتَزَیَّنَ لَهُ» (سنن بیهقی و صحیح ابن خزیمه)؛ «عمرس مردی را دید که در جامه‌های حقیر و فرومایه نماز می‌گزارد؛ بدو گفت: به نظر تو؛ اگر من تو را به سوی برخی از مردم بفرستم، آیا با همین لباس‌های پست و فرومایه به نزد آنان می‌روی؟ وی گفت: خیر. عمرس فرمود:‌خدا سزاوارتر است که خویشتن را برای او مزین و آراسته نمایی».]

* نماز خواندن با سر برهنه؛ و برهنه بودن سر وی به خاطر تواضع و فروتنی و تضرّع و خاکساری نباشد؛ [ولی اگر چنان‌چه به جهت عذری، یا به جهت خشوع و خضوع و خاکساری و کرنش و تواضع و عجز و لابه در بارگاه پروردگار جهانیان، سرش را برهنه کرد و نمازگزارد، در آن صورت، نماز وی مکروه نیست.]

* نماز خواندن در حالت حاضر بودن غذا؛ در صورتی که [نمازگزار سخت گرسنه باشد و] به غذا میل داشته باشد؛ [زیرا عایشهل گوید: از پیامبر ج شنیدم که می‌فرمود: «لٰاصَلٰاةَ بِحَضْرَةِ طَعٰامٍ وَّ لٰا وَ هُوَ یُدٰافِعُ الْاَخْبَثٰانِ» (مسلم، ابوداود)؛ «در حالت حاضر بودن غذا و فشار ادرار و مدفوع، نمازی نیست».

و نیز می‌فرماید: «اِذٰا وُضِعَ عَشٰاءُ اَحَدِکُمْ وش ُاقِیْمَتِ الصَّلٰاةُ، فَابْدَؤُوْا بِالْعَشٰاءِ وَ لٰا یَعْجَلْ حَتّٰی یَفْرُغَ مِنْهُ»؛ (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه شام یکی از شما آورده شد و نماز نیز برپا گردید؛ در آن صورت نخست شام خود را بخورید و شتاب نکنید تا آن که از خوردن فارغ شوید».]

* هر آن چیزی که اسباب دلمشغولی و بی‌توجّهی به نماز را فراهم گرداند و مُخلّ خشوع و خضوع نماز باشد؛ [زیرا روایت شده است که: «نَهَی النَّبِیُّ ج عَنِ الْاِتْیٰانِ لِلصَّلٰاةِ سَعْیاً بِالْهَرْوَلَةِ» (بخاری)؛ «پیامبر ج نهی کردند از این که شخص، دوان دوان به سوی نماز بیاید».

و نیز عایشهل گوید: پیامبر ج در لباسی نقش و نگاردار نماز خواند؛ سپس فرمود: «شَغَلَتْنِیْ اَعْلٰامُ هٰذِهِ؛ اِذْهَبُوْا بِهٰا اِلٰی اَبِیْ جَهْمٍ؛ وَ أْتُوْنِیْ بِاَنْبِجٰانِیَّتِهِ» (بخاری و مسلم، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)؛ «نقش و نگارهای این لباس، مرا به خود مشغول کرد، آن را برای ابوجهم ببرید و انبجانیه (لباس ساده و بدون نقش و نگار) او را برایم بیاورید».]

* شمردن آیات و تسبیح‌ها، با انگشتان دست.

* ایستادن امام [با تمام بدن خویش] در محراب [بدون عذر؛ ولی اگر چنان‌چه امام، خارج از محراب ایستاد و در محراب، سجده کرد؛ و یا به جهت تنگی مکان و اندک بودن جای، با تمامی وجود خویش در محراب ایستاد، در آن صورت نماز مکروه نیست.]

* ایستادن امام به تنهایی، در مکانی [مرتفع که بلندی آن به اندازه‌ی یک گز باشد؛ زیرا ابن مسعودس گوید: «اِنَّهُ نَهٰی اَنْ یَّقُوْمَ الْاِمٰامُ فَوْقَ شَیْءٍ وَّ النَّاسُ خَلْفَهُ» (سنن بیهقی)؛ «پیامبر ج نهی کردند از این که امام در فراز بایستد و حال آن که مردم نیز در پشت سر او هستند».]

* ایستادن امام به تنهایی، در زمینی [گود و پایین بدون عذر؛ و اگر چنان‌چه یکی از مقتدی‌ها به همراه او ایستاد، نماز مکروه نیست.]

* گزاردن نماز در پشت صفی از صف‌های نمازگزاران که در آن، گشادگی و گنجایشی برای ایستادن او وجود دارد؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «مَنْ سَدَّ فُرْجَةً مِّنَ الصَّفِّ، کُتِبَ لَهُ عَشْرَ حَسَنٰاتٍ وَ مُحِیَ عَنْهُ عَشْرَ سَیِّئٰاتٍ وَّ رُفِعَ لَهُ عَشْرَ دَرَجٰاتٍ» (ابن ماجه)؛ «هر کس شکاف صفی از صف‌های نماز را پر کند، برای او ده حسنه نوشته می‌شود و از او ده گناه، محو می‌گردد و ده درجه به وی افزوده می‌شود».

و نیز روایت شده است که: پیامبر ج فرمودند: «اِنَّ اللهَ وَ مَلٰائِکَتَهُ یُصَلُّوْنَ عَلَی الَّذِیْنَ یَصِلُوْنَ الصُّفُوْفَ؛ وَ مَنْ سَدَّ فُرْجَةً رَفَعَهُ اللهُ بِهٰا دَرَجَةً» (ابن ماجه)؛ «خدا و فرشتگانش، بر کسانی درود می‌فرستند که صف‌ها را به هم وصل می‌کنند. و هر کس شکاف صفی از صف‌های نماز را پر کند، خداوند با آن، درجه‌ای به درجاتش می‌افزاید».]

* نمازگزاردن در جامه‌ای که در آن، تصاویر [موجودات ذی روح] وجود دارد.

* [نمازگزاردن در مکانی که در آن، عکس و تصویر موجود ذی روح، وجود دارد؛ خواه] تصویر، بالای سر وی باشد، یا پشت سر وی، یا رو به روی وی و یا در کنار وی؛ مگر آن که تصویر کوچک باشد؛ یا تصویری باشد که سر آن، قطع شده باشد، و یا تصویر غیر موجود ذی روحی باشد؛ [یعنی: اگر چنان‌چه تصویر، کوچک بود به گونه‌ای که برای شخص ایستاده، آشکار نمی‌گردید؛ یا تصویری بود که سر آن قطع شده بود؛ یا تصویر غیر ذی روحی بود، پس در آن صورت، نماز مکروه نمی‌شود.]

* و این که در جلوی روی نمازگزار، تنور یا منقل و آتش‌دانی وجود داشته باشد که در آن، اخگر آتش باشد؛ [زیرا این کار، شبیه با حالت مجوسیان و آتش‌پرستان است. ولی اگر در جلوی روی نمازگزار، شمع و چراغ و لامپ بود، نمازش مکروه نمی‌شود.]

* این که در جلوی روی نمازگزار، گروهی خوابیده وجود داشته باشد؛ [زیرا احتمال دارد که از آن‌ها، چیزی خارج شود و یا موردی رونما گردد که باعث خنده‌ی نمازگزار یا شرمساری و سرافکندگی و یا اذیت و آزار وی گردد؛ و اگر این احتمالات وجود نداشت، پس در آن صورت، کراهیتی وجود ندارد؛ زیرا عایشهل می‌گوید: «کٰانَ رَسُوْلُ اللهِ ج یُصَلِّیْ صَلٰاةَ اللَّیْلِ کُلِّهٰا وَ اَنَا مُعْتَرِضَةٌ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْقِبْلَةِ، فَاِذٰا اَرٰادَ اَنْ یُّوْتِرَ، اَیْقَظنِیْ فَاُوْتِرُ» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج تمام شب، نماز تهجد می‌گزارد و حال آن که من در بین او و قبله، دراز کشیده و خوابیده بودم؛‌و هرگاه می‌خواست نماز وتر بخواند؛ مرا نیز بیدار می‌کرد و نماز وتر را می‌خواندم».

و نیز می‌گوید: «کُنْتُ اَمُدُّ رِجْلِیْ فِیْ قِبْلَةِ النِبِیِّ ج وَ ُهَو یُصَلِّی؛ فَاِذٰا سَجَدَ، غَمَزَنِیْ فَرَفَعْتُهٰا، فَاِذٰا قٰامَ، مَدَدْتُهٰا» (بخاری و مسلم)؛ «در حالی که پیامبر ج نماز می‌خواند، پاهایم را در حال خواب، در محل سجده‌ی او دراز می‌کردم. وقتی به سجده می‌رفت، پایم را لمس می‌کرد، من هم آن را جمع می‌کردم و وقتی که بلند می‌شد، دوباره پایم را دراز می‌کردم».]

* پاک کردن خاکی که او را اذیت نمی‌کند از پیشانی [و بینی] خویش در اثنای نماز.

* و معین کردن سوره‌ای خاصّ در نماز؛ به طوری که غیر از آن [از دیگر سوره‌ها،] سوره‌ای نخواند؛ مگر آن که به خاطر سهولت و آسانی سوره بر وی، و یا به جهت تبرّک جستن به قرائت پیامبر گرامی اسلامی ج، سوره‌ای را در نماز، معین و معلوم نماید؛ که در آن صورت، نماز وی مکروه نیست. [یعنی: اگر سوره را به جهت عذری، معین ساخت؛ و یا به جهت تبرّک جستن به قرائت پیامبر گرامی اسلامی ج، سوره‌ای را مشخّص و معین کرد؛ در آن صورت، نماز وی مکروه نیست. مثل این که غیر از دو سوره، دیگر سوره‌ای از سوره‌های قرآن را یاد نداشته باشد؛ و یا به جهت تأسّی و اقتدا به پیامبر ج برخی از سوره‌ها را در برخی از نمازها بخواند.

ولی به طور کلّی، برای فرد نمازگزار، درست نیست که در تمامی نمازها یا برخی از آن‌ها، سوره‌ای خاصّ برای قرائت، مشخّص و معین کند؛ این‌طور که در تمامی نمازها، یا برخی از آن‌ها، فقط همان سوره را بخواند و خواندن سوره‌ای دیگر را در نماز جایز نداند؛ و در شرع مقدّس اسلام نیز، چنین کاری مکروه است.

ولی، حال سؤال اینجاست که اگر چنان‌چه فرد نمازگزار، قرائت برخی از سوره‌ها را در بعضی از نمازها به صورت وجوبی و حتمی برای خودش معین و مشخّص نکند؛ آیا در این صورت، در احادیث وارد شده که برخی از سوره‌ها در برخی از نمازها قرائت شود؟ به گونه‌ای که اگر فرد نمازگزار آن‌ها را اختیار کند، با خواندن آن‌ها، بد و ثواب و پاداش برسد؟

در پاسخ باید گفت: آری؛ قرائت برخی از سوره‌ها در برخی از نمازها، در احادیث و روایات وارد شده است؛ این طور که اگر کسی آن‌ها را در برخی از نمازها اختیار کند، بد و ثواب و پاداش می‌رسد؛ و قرائت برخی از این سوره‌ها در برخی از نمازها که در احادیث بدان‌ها اشاره شده عبارتند از:

1-   خواندن سوره‌ی «الم تنزیل» در رکعت اول نماز صبح روز جمعه، و خواندن سوره‌ی «هل اتى على الانسان» در رکعت دوّم آن، سنّت است. بخاری و مسلم به نقل از ابوهریرهس.

2-   خواندن سوره‌ی «جمعه»، در رکعت اول نماز جمعه و قرائت سوره‌ی «منافقون» در رکعت دوم آن، سنّت است. مسلم به نقل از ابوهریرهس.

3-   خواندن سوره‌ی «سبّح اسم ربک الاعلى» در رکعت اول نماز جمعه، و خواندن سوره‌ی «هل اتاک حدیث الغاشیة» در رکعت دوم آن، سنّت است. مسلم به نقل از نعمان بن بشیرس.

4-   قرائت سوره‌ی «سبّح اسم ربک الاعلى» در رکعت اول نمازهای عید فطر و عید قربان، و خواندن سوره‌ی «هل اتاک حدیث الغاشیة» در رکعت دوم نمازهای فطر و قربان، نیز سنّت است. مسلم به نقل از نعمان بن بشیرس.

5- و سنّت است که در رکعت اول نماز وتر، پس از خواندن سوره‌ی فاتحه، سوره‌ی «اَعلى» و در رکعت دوم، پس از سوره‌ی فاتحه، سوره‌ی «کافرون» و در رکعت سوم، پس از سوره‌ی فاتحه، سوره‌ی «اخلاص» خوانده شود. این روایت را ابوداود از عایشهل؛ نسایی از عبدالرحمن بن ابزیس؛ احمد بن حنبل از ابی بن کعبس و دارمی از ابن عباسب روایت کرده‌اند.]

* قرار ندادن سُتره در مکانی که گمان می‌رود که در آنجا، از جلوی نمازگزار، کسی عبور و مرور نماید؛ [زیرا ابن عمرب گوید: پیامبر ج فرمود: «لٰا تُصَلِّ اِلّا اِلٰی سُتْرَةٍ؛ وَ لٰا تَدَعْ اَحَداً یَّمُرُّ بَیْنَ یَدَیْکَ؛ فَاِنْ اَبٰی فَلْتُقٰاتِلْهُ، فَاِنَّ مَعَهُ الْقَرِیْنَ» (صحیح ابن خزیمه)؛ «نماز نخوان مگر رو به سُتره؛ و به کسی اجازه نده که از جلوی نماز تو عبور کند؛ و اگر اصرار بر عبور از جلو نمازت کرد، با او بجنگ، چون شیطان با او است».]

فَصلٌ فِی اِتِّخَاذِ السُّترَةِ وَ دَفعُ المَارِّ بَینَ یَدَیِ المُصَلِّی

إِذَا ظَنَّ مُرُورَه، یَستَحِبُّ لَه أَن یَغرِزَ سُترَةً تَکُونُ طُولَ ذِرَاعٍ فَصَاعِدًا فِی غِلظِ الإِصبُعِ. وَالسُّنَّةُ أَن یَّقرُبَ مِنهَا وَ یَجعَلَهَا عَلَی أَحَدِ حَاجِبَیهِ وَ لَا یَصمُدُ إِلَیهَا صَمدًا؛ وَ إِن لَم یَجِد مَا یَنصُبُه فَلیَخُطَّ خَطًّا طُولًا؛ وَ قَالُوا: بِالعَرضِ مِثلَ الهِلَالِ.

وَالمُستَحَبُّ تَرکُ دَفعِ المَارِّ وَ رُخِّصَ دَفعُه بِالإِشَارَةِ أَو بِالتَّسبِیحِ وَ کُرِهَ الجَمعُ بَینَهُمَا؛ وَ یَدفَعُه بِرَفعِ الصَّوتِ بِالقِرَاءَةِ وَ تَدفَعُه بِالإِشَارَةِ أَوِ التَّصفِیقِ بِظَهرِ أَصَابِعِ الیُمنَی عَلَی صَفحَةِ کَفِّ الیُسرَی؛ وَ لَا تَرفَعُ صَوتَهَا لِأَنَّه فِتنَةٌ؛ وَ لَا یُقَاتِلُ المَارَّ. وَ مَا وَرَدَ بِه، مُؤَوَّلٌ بِأَنَّه کَانَ وَالعَمَلُ مُبَاحٌ وَ قَد نُسِخَ.

فصل: پیرامون قرار دادن سُتره در جلوی سجده‌گاه و اجازه ندادن عبورکننده که از جلوی نمازگزار عبور کند

هرگاه نمازگزار، گمان برد که عبورکننده‌ای از جلوی نمازش عبور و مرور خواهد کرد، در آن صورت برایش مستحب است که سُتره‌ای را در جلوی خویش در زمین فرو کند که درازی و طول آن سُتره، یک ذراع یا بیشتر از آن باشد؛ و نیز سُتره به درشتی و ستبری انگشت [یا ضخیم‌تر از آن] باشد.

[به هر حال، برای نمازگزار مستحب است که در وقت نماز خواندن، سُتره‌ای در جلوی سجده‌گاهش قرار دهد تا مانع عبور دیگران از جلوی نمازگزار و مانع نگاه کردن او، به آن سوی سُتره شود.

و سُتره: چیزی است که نمازگزار، آن را جلوی خویش می‌نهد - اعم از چوب، عصا و غیره - تا این که نمازش را عبور گذرنده‌ای از جلوی آن، مُختل نگرداند. و «سُتره»، با دیوار یا ستون یا عصایی که در زمین فرو برده شده و یا وسیله‌ی سواری - مانند شتر - که در مقابل خود قرار دهد و نماز بخواند، تحقّق پیدا می‌کند.

و کمترین اندازه‌ی سُتره‌ی شرعی، به اندازه‌ی پشتی پالان شتر است. و پشتی پالان شتر، به اندازه‌ی یک ذراع می‌باشد؛ یعنی ارتفاع سُتره، باید از یک ذراع کمتر نباشد.

به دلیل حدیث موسی بن طلحه که از پدرش روایت کرده است: پیامبر ج فرمود: «اِذٰا وَضَعَ اَحَدُکُمْ بَیْنَ یَدَیْهِ مِثْلَ مُؤَخَّرَةِ اِلرَّحْلِ، فَلْیُصَلِّ وَ لٰا یُبٰالِ مَنْ مَرَّوَرٰاء ذٰلِکَ» (مسلم، ترمذی و ابوداود)؛ «هرگاه یکی از شما چیزی به اندازه‌ی پشتی پالان شتر را رو به روی خود قرار دهد، نمازش را بخواند و به کسی که از آن سوی آن، عبور می‌کند، توجه نکند».

و سهل بن ابی حثمهس در مورد سُتره از پیامبر ج روایت می‌کند که ایشان فرمودند: «اِذٰا صَلّٰی اَحَدُ کُمْ فَلْیُصَلِّ اِلٰی سُتّرَةٍ وَّ لِیَدْنُ مِنْهٰا، لٰایَقْطَعُ الشَّیْطٰانُ عَلَیْهِ صَلٰاتَهُ» (نسایی و مستدرک حاکم)؛ «هرگاه یکی از شما خواست نماز بخواند، رو به سُتره نماز بخواند و به آن نزدیک شود تا شیطان نمازش را قطع نکند».

و ابن عمرب گوید: پیامبر ج فرمود: «لٰاتُصَلِّ اِلّٰا اِلٰی سُتْرَةٍ وَّ لٰا تَدَعْ اَحَداً یَّمُرُّ بَیْنَ یَدَیْکَ، فَاِنْ اَبٰی فَلْتُقٰاتِلْهُ، فَاِنَّ مَعَهُ الْقَرِیْنَ» (صحیح ابن خزیمه)؛ «نماز نخوان مگر رو به سُتره و به کسی اجازه نده که از جلوی نماز تو عبور کند؛ و اگر اصرار بر عبور از جلوی نمازت کرد، با او بجنگ، چون شیطان با او است».]

و سنّت است که نمازگزار، نزدیک به سُتره بایستد. [بلالس گوید: «اِنَّهُ ج صَلّیٰ وَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِدٰارِ نَحْوٌ مِّنْ ثَلٰاثَةِ اَذْرُعٍ» (بخاری)؛ «پیامبر ج نماز خواند در حالی که فاصله‌ی بین او و دیوار، ‌حدود سه ذراع بود». و هر ذراع، 45 سانتی‌متر است.

و سهل بن سعدس گوید: «کٰانَ بَیْنَ مُصَلّٰی رَسُوْلِ اللهِ ج وَ بَیْنَ الْجِدٰارِ، مَمَرُّ الشّٰاةِ» (بخاری و مسلم)؛ «بین محل سجده‌ی پیامبر ج و دیوار، به اندازه‌ی عبور گوسفندی فاصله بود».

و همچنین سنّت است که نمازگزار، سُتره را در یکی از دو جانب راست و چپ خویش قرار دهد و روبه‌روی آن قرار نگیرد؛ [یعنی: سنّت است که نمازگزار از جانب راست یا چپ سُتره بایستد و روبه‌روی آن قرار نگیرد. مقدادس گوید: «مٰا رَأَیْتُ رَسُوْلَ اللهِ ج یُصَلِّیْ اِلٰی عَمُوْدٍ وَّ لٰاشَجَرَةٍ اِلّا جَعَلَهُ عَلٰی حٰاجِبِهِ الْاَ یْمَنِ اَوِ الْاَ ْیَسِر وَ لٰا یَصْمُدُ صَمْداً» (ابوداود و مسند احمد بن حنبل)؛ «هرگز پیامبر ج را ندیدم که به سوی ستون و درختی نماز بگزارند مگر آن که آن ستون یا درخت را در جانب راست یا چپ خویش قرار می‌دادند و روبه‌روی آن قرار نمی‌گرفتند».]

و اگر چنان‌چه نمازگزار، چیزی را نیافت تا آن را در جانب راست یا چپ خویش در زمین فرو برد، در آن صورت، باید خطّی را در جهت طول [یا به طور طولی] بکشد. و همچنین گفته‌اند: خط را در جهت عرض [یا به طور عرضی] بر زمین بکشد؛ همانند هلال؛ [یعنی خطّی هلالی شکل؛ زیرا پیامبر ج می‌فرماید: ‌«اِنْ لَّمْ یَکُنْ مَّعَهُ عَصاً، فَلْیَخُطَّ خَطّاً» (ابوداود و ابن ماجه)؛ «اگر به همراه نمازگزار، عصا نبود، پس خطّی را بکشد».]

و مستحب است که نمازگزار، عبورکننده را با دستان خویش دفع نکند و اجازه دارد که عبورکننده را با اشاره یا با تسبیح گفتن دفع نماید؛ ولی مکروه است که عبورکننده را هم با اشاره و هم با تسبیح گفتن، هر دو دفع نماید؛ [زیرا یکی از آن‌ها، کفایت می‌کند و نیازی به دیگری نیست.]

و همچنین نمازگزار می‌تواند عبورکننده را با بلند کردن صدای خویش به قرائت، دفع نماید؛ وزن، عبورکننده را با اشاره یا با کف زدن، دفع نماید؛ این طور که با قسمت بیرونی انگشتان دست راست خویش، بر روی کف دست چپ خود بزند؛ ولی جهت دفع کردن عبورکننده، صدای خویش را به قرائت، بلند نگرداند؛ زیرا این کار، سبب فتنه می‌گردد.

و نمازگزار نمی‌تواند با کسی که از جلوی نمازش عبور می‌کند، جنگ و پیکار نماید و درگیر شود؛ و آنچه که در این مورد [از پیامبر ج درباره‌ی درگیر شدن با کسی که قصد عبور از جلوی نمازگزار را دارد] وارد شده، تأویل گردیده است. این طور که در اوائل اسلام بوده و عمل بدان، مباح و روا بوده، ولی بعدها، منسوخ گردیده است.

[یعنی: از ابن عمرب در مورد جنگیدن با کسی که از جلوی سجده‌گاه نمازگزار عبور می‌کند، روایت است که پیامبر ج فرمود: «لٰاتُصَلِّ اِلّٰا اِلٰی سُتْرَةٍ؛ وَ لٰا تَدَعْ اَحَداً یَّمُرُّ بَیْنَ یَدَیْکَ؛ فَاِنْ اَبٰی فَلْتُقٰاتِلْهُ؛ فَاِنَّ مَعَهُ الْقَرِیْنَ» (صحیح ابن خزیمه)؛ «نماز نخوان مگر رو به سُتره؛ و به کسی اجازه نده که از جلوی نماز تو عبور کند؛ تا می‌تواند مانع او شود برای آن که از جلوی نمازش عبور نکند؛‌ و اگر سرپیچی کرد، با او بجنگد؛ زیرا او شیطان است».

نویسنده‌ی کتاب، بر این باور است که این احادیث، با روایاتی دیگر، منسوخ گردیده است؛ زیرا در اوائل اسلام، اعمال منافی با نماز، مباح و روا بوده، ولی بعدها با روایاتی دیگر، منسوخ گردیده‌اند؛ از جمله:

زیدبن ارقمس گوید: پیامبر ج فرمود: «اِنَّ فِیْ الصَّلٰاةِ لَشُغْلاً» (بخاری و مسلم)؛ «نماز خواندن، خود مانع سخن گفتن است؛ یعنی کاری است که با سخن گفتن، سازگار نیست؛ باید دل به نماز مشغول باشد».

و پیامبر ج به معاویة بن حکم سلمی که در نماز، جواب عطسه‌ی کسی را داده بود فرمود: «اِنَّ هٰذِهِ الصَّلٰاةَ لٰایَصْلُحُ فِیْهٰا شَیْءٌ مِّنْ کَلٰامِ النّٰاسِ؛ اِنَّمٰا هُوَ التَّسْبِیْحُ وَ التَّکْبِیْرُ وَ قَرٰاءَةُ الْقُرْآنِ» (مسلم)؛ «به راستی در این نماز، هیچ چیز از سخنان مردم، شایسته‌ی گفتن نیست؛ بی‌گمان، نماز عبارت است از تسبیح و تکبیر و قرائت قرآن».

ناگفته نماند که اگر چنان‌چه نمازگزار، در مسجدی بزرگ یا در میدانی باز نماز می‌خواند، در آن صورت، عبور از جلوی روی نمازگزار از موضع هر دو پا تا جای سجده‌ی وی، درست نیست. و اگر چنان‌چه نمازگزار، در مسجدی کوچک، یا در خانه‌ای کوچک نماز می‌گزارد، در آن صورت عبور کردن از جلوی روی نمازگزار از جای هر دو پای وی تا دیوار قبله، جایز نمی‌باشد.

ابوجهیمس گوید: پیامبر ج فرمود: «لَوْ یَعْلَمُ الْمٰارُّ بَیْنَ یَدَیِ الْمُصَلِّیْ مٰاذٰا عَلَیْهِ، لَکٰانَ اَنْ یَّقِفَ اَرْبَعِیْنَ خَیْراً لَّهُ مِنْ اَنْ یَّمُرَّ بَیْنَ یَدَیْهِ» (بخاری و مسلم)؛ «آن کسی که از جلوی نمازگزار عبور می‌کند، اگر می‌دانست که مرتکب چه گناهی شده است، چهل (سال، ماه یا روز...) ؟ توقف را بر عبور از جلوی نمازگزار ترجیح می‌داد».

و همچنین برای نمازگزار، جایز نیست که نماز خویش را در معرض عبور مردم از جلوی روی خویش قرار دهد؛ مثل این که بدون سُتره در مکانی نماز بگزارد که در آن، عبور و مرور بسیار، انجام می‌گیرد.

و برای امام و پیشنماز نیز مستحب است که در جلوی خویش، سُتره‌ای را قرار بدهد؛ اگر چنان‌چه در مکانی بود که عبور و مرور در آن، بسیار انجام می‌گرفت؛ و مقتدی نیازی به گرفتن سُتره ندارد؛ زیرا سُتره‌ی امام، سُتره‌ی مقتدی نیز به شمار می‌آید.

ابن عباسب گوید: «اَقْبَلْتُ رٰاکِباً عَلٰی اَتٰانٍ وَّ أَنَا یَوْمَئِذٍ قَدْنٰا هَزْتُ الْاِحْتِلٰامَ وَ رَسُوْلُ اللهِ ج یُصَلِّیْ بِالنّٰاسِ بِمِنٰی، فَمَرَرْتُ بَیْنَ یَدَیِ الصَّفِّ، فَنَزَلْتُ فَاَرْسَلْتُ الْاتٰانِ تَرْتَعُ وَ دَخَلْتُ فِی الصَّفِّ، فَلَمْ یُنْکِرْ ذٰلِکَ عَلَیَّ اَحَدٌ» (بخاری و مسلم)؛ «در حالی که سوار بر ماده خری بودم و در آستانه‌ی رسیدن به سنّ بلوغ قرار داشتم، آمدم و پیامبر ج را دیدم که در مِنٰی برای مردم نماز می‌خواند. از جلوی صف عبور کردم و پایین آمدم و ماده خر را رها کردم تا بچرد و من داخل صف شدم و هیچ کس مرا از این کار منع نکرد».]

فَصلٌ فِیمَا لَایَکرَهُ لِلمُصَلِّی

لَایَکرَهُ لَه شَدُّ الوَسَطِ وَ لَا تَقَلُّدٌ بِسَیفٍ وَ نَحوِهِ اِذَا لَم یَشتَغِل بِحَرکَتِه؛ وَ لَا عَدَمُ إِدخَالِ یَدَیهِ فِی فَرجِیِّه وَ شِقِّه عَلَی المُختَارِ؛ وَ لَا التَّوَجُّهُ لِمُصحَفٍ أَو سَیفٍ مُعَلَّقٍ أَو ظَهرِ قَاعِدٍ یَتَحَدَّثُ أَو شَمعٍ أَو سِرَاجٍ عَلَی الصَّحِیحِ؛ وَالسُّجُودُ عَلَی بِسَاطٍ فِیهِ تَصَاوِیرٌ لَم یَسجُد عَلَیهَا؛ وَ قَتلُ حَیَّةٍ وَ عَقرَبٍ خَافَ أَذَاهُمَا وَ لَو بِضَرَبَاتٍ وَ اِنحِرَافٍ عَنِ القِبلَةِ فِی الأَظهَرِ؛ وَ لَا بَأسَ بِنَفضِ ثَوبِه کَیلَا یَلتَصِقَ بِجَسَدِه فِی الرُّکُوعِ وَ لَا بِمَسحِ جَبهَتِه مِنَ التُّرَابِ أَوِ الحَشِیشِ بَعدَ الفِرَاغِ مِنَ الصَّلَاةِ وَ لَا قَبلَ الفَرَاغِ اِذَا ضَرَّه أَو شَغَلَه عَنِ الصَّلَاةِ وَ لَا بِالنَّظَرِ بِمُوقِ عَینَیه مِن غَیرِ تَحوِیلِ الوَجهِ؛ وَ لَا بَأسَ بِالصَّلَاةِ عَلیٰ الفُرُشِ وَالبُسُطِ وَاللُبُودِ؛ وَالأَفضَلُ، اَلصَّلَاةُ عَلَی الأَرضِ أَو عَلَی مَا تُنبِتُه. وَ لَا بَأسَ بِتِکرَارِ السُّورَةِ فِی الرَّکعَتَینِ مِنَ النَّفلِ.

فصل: پیرامون اموری که انجام آن‌ها در نماز، برای نمازگزار مکروه نیست

[اموری که در نماز مکروه نیست، عبارتند از:]

* برای نمازگزار مکروه نیست که در اثنای نماز، وسط [قبای خویش] را ببندد؛ [زیرا این کار، باعث حفاظت و صیانت عورت وی و بیانگر آمادگی برای عبادت و پرستش خدا می‌باشد.]

* و برای نمازگزار مکروه نیست که در اثنای نماز، شمشیر یا غیر آن را به کمر خود ببندد، البته در صورتی که حرکت و جنبش شمشیر، اسباب دلمشغولی و بی‌توجهی به نماز را برای نمازگزار فراهم نگرداند [و مُخلّ خشوع و خضوع نماز وی نباشد.]

* و بنا به قول مختار، برای نمازگزار مکروه نیست که در اثنای نماز، هر دو دست خویش را در پالتویی - که از پشت شکاف دارد - داخل نگرداند.

* نماز گزاردن در روبه روی قرآن یا شمشیری که آویخته شده است.

* نماز گزاردن در پشت سر مرد نشسته‌ای که سخن می‌گوید.

* نماز خواندن در روبه‌روی شمع یا چراغ [لوستر یا چلچراغ]؛ بنا به قول صحیح.

* سجده کردن بر فرشی که در آن، تصاویر [ذی روح] وجود دارد؛ البته در صورتی که بر این تصاویر سجده نکند [بلکه در زیر پایش قرار داشته باشند.]

* کشتن مار و عقرب؛ در صورتی که از آزار و اذیت آن‌ها، بیم و ترس داشته باشد؛ اگر چه کشتن آن‌ها با دو ضربه باشد و به هنگام کشتن آن‌ها، فرد نمازگزار از جهت قبله منحرف گردد؛ بنا به قول ظاهرتر [در مذهب؛ زیرا ابوهریرهس گوید: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج اَمَرَ بِقَتْلِ الْاَسْوَدَیْنِ فِی الصَّلٰاةِ: اَلْعَقْرَبِ وَ الْحَیَّةِ» (صحیح ابن خزیمه و ابن ماجه)؛ «پیامبر ج به کشتن عقرب و مار در نماز، امر فرمودند».]

* و اشکالی ندارد که جامه‌ی خویش را [با عملی اندک] تکان دهد، تا با این کار، جامه‌اش در حالت رکوع، به بدنش نچسبد.

* و همچنین اشکالی ندارد که پس از فارغ شدن از نماز، پیشانی خویش را از خاک یا از علف [و خار و خاشاک] پاک نماید.

* و همچنین اشکالی دارد که پیشانی خویش را در اثنای نماز و پیش از فارغ شدن از نماز، از خاک [یا خار و خاشاک] و یا علفی که او را اذیت می‌کند، یا او را از نمازش به خود مشغول می‌گرداند، پاک نماید.

* و نگاه کردن به گوشه‌ی دو چشم نیز مکروه نمی‌باشد؛ البته در صورتی که صورت از جهت قبله، برگردانیده نشود. [جابرس گوید: «اِشْتَکٰی رَسُوْلُ اللهِ ج فَصَلَّیْنٰا وَرٰاءَهُ وَ هُوَ قٰاعِدٌ؛ فَالْتَفَتَ اِلَیْنٰا فَرَأنٰا قِیٰاماً فَاَشٰارَ اِلَیْنٰا فَقَعَدْنٰا» (مسلم، نسایی و ابوداود)؛ «پیامبر ج مریض بود؛ و در حالی که نشسته نماز می‌خواند، ما به او اقتدا کردیم؛ سپس توجه به ما کرد و دید که ایستاده‌ایم؛ به ما اشاره کرد و ما نشستیم».]

* نمازگزاردن بر روی فرش، قالیچه [قالی] و نَمَد اشکالی ندارد؛ و بهتر آن است که نماز بر روی خود زمین یا بر آن چیزی گزارده شود که زمین، آن را می‌رویاند [همانند: حصیر، علف، چمن و چیزهای رستنی؛ چون این کار به تواضع و فروتنی و خاکساری و خشوع، نزدیک‌تر است.]

* و همچنین اشکالی ندارد که یک سوره در دو رکعت از نمازهای نفل تکرار گردد؛ [زیرا نقل شده که: «اِنَّهُ ج قٰامَ بِآیَةٍ وَّاحِدَةٍ یُکَرِّرُهٰا فِیْ تَهَجُّدِهِ» (نسایی و ابن ماجه)؛ «پیامبر ج با یک آیه به نماز ایستاد؛ این طور که آن را در نماز تهجّد خویش تکرار می‌کردند».]

 

 

فَصلٌ فِیمَا یُوجِبُ قَطعَ الصَّلَاةِ وَ مَا یُجِیزُه وَ غَیرِ ذَالِکَ

یَجِبُ قَطعُ الصَّلَاةِ بِاِستِغَاثَةٍ مَلهُوفٍ بِالمُصَلِّی لَا بِنِدَاءِ أَحَدِ أَبَوَیهِ؛ وَ یَجُوزُ قَطعُهَا بِسَرَقَةِ مَا یُسَاوِی دِرهَمًا وَ لَو لِغَیرِه، وَ خَوفِ ذِئبٍ عَلَی غَنَمٍ أَو خَوفِ تَرَدِّی أَعمَی فِی بِئرٍ وَ نَحوِه.

وَ اِذَا خَافَتِ القَابِلَةُ مَوتَ الوَلَدِ وَ إِلَّا فَلَا بَأسَ بِتَأخِیرِهَا الصَّلَاةَ وَ تُقبِلُ عَلَی الوَلَدِ؛ وَ کَذَا المُسَافِرُ اِذَا خَافَ مِنَ اللُّصُوصِ أَو قُطَّاعِ الطَّرِیقِ، جَازَ لَه تَأخِیرُ الوَقتِیَّةِ.

وَ تَارِکُ الصَّلَاةِ عَمدًا کَسَلًا، یُضرَبُ ضَربًا شَدِیدًا حَتَّی یَسِیلَ مِنهُ الدَّمُ وَ یُحبَسُ حَتَّی یُصَلِّیَهَا؛ وَ کَذَا تَارِکُ صَومِ رَمَضَانَ؛ وَ لَا یُقتَلُ إِلَّا اِذَا جَحَدَ أَو اِستَخَفَّ بِأَحَدِهِمَا.

فصل: پیرامون آنچه قطع کردن نماز را واجب می‌گرداند و آنچه که قطع نمودن نماز را جایز می‌کند و غیر آن [از دیگر احکام و مسائل]

هرگاه فرد ستمدیده و کسی که بدو ظلم و تعدّی شده، فرد نمازگزار را به فریادرسی و یاری و کمک فراخواند [و او نیز بر رفع ظلم و ستم از وی قادر است؛] در آن صورت بر نمازگزار واجب است که نماز خویش را قطع کند [و به کمک و یاری او بشتابد.]

ولی برای نمازگزار واجب نیست که اگر چنان‌چه یکی از پدر و مادر او را صدا بزنند، نماز خویش را قطع نماید. (یعنی نباید بدون ضرورت و عذر، نماز خویش را قطع نماید.)

و همچنین قطع نماز جایز است در صورتی که [نمازگزار ببیند که دزد،] مالی را که برابر با یک درهم است، به سرقت ببرد؛ اگر چه آن مال، از فردی دیگر نیز باشد؛ [یعنی برای نمازگزار جایز است که نماز خویش را قطع کند اگر چنان‌چه دزدی را دید که مالی را که مساوی با یک درهم است می‌دزد؛ خواه آن مال از خود وی باشد یا از دیگری، و یک درهم: برابر با تقریباً سه گرم نقره است.]

و همچنین قطع نماز جایز است در صورتی که بیم آن داشته باشد که گرگ، به گوسفندان حمله‌ور شود؛ یا بیم آن داشته باشد که شخص نابینا، در چاه یا امثال آن [از قبیل: گودال] بیافتد؛ [از این رو، بر نمازگزار واجب است که نماز خویش را قطع کند اگر نابینایی را دید که در شُرُف افتادن به چاه یا به گودالی است و ترسید که اگر چنان‌چه او را راهنمایی نکند، در چاه یا گودال بیافتد.]

و هرگاه قابله و ماما، بیم آن داشت که [اگر چنان‌چه به نماز خویش مشغول شود،] بچّه [در شکم مادرش] بمیرد [و یا عضوی از اعضای بچّه یا مادر، تلف گردد، و هلاک شدن بچه و مادر و یا تلف شدن عضوی از اعضای آن‌ها بر گمانش غالب بود، در آن صورت بر وی واجب است که نمازش را از وقت آن به تأخیر اندازد و یا اگر چنان‌چه در نماز بود، آن را قطع نماید.]

و اگر چنان‌چه هلاک شدن بچه و مادر و یا تلف شدن عضوی از اعضای آن‌ها بر گمانش غالب نبود، در آن صورت اشکالی ندارد که نماز خویش را از وقت آن به تأخیر اندازد و به [رَتق و فَتق امور] بچه روی آورد.

و همچنین هرگاه مسافر از دزدان یا راهزنان بیم و ترس داشت، در آن صورت برایش جایز است که نماز وقتی خویش را به تأخیر بیاندازد.

و کسی که به قصد و از روی تنبلی [و سرگرمی به دنیا و به خاطر پیروی از هواهای نفسانی و وسوسه‌های شیطانی] نماز را ترک می‌کند، باید [تأدیب و تعزیر شود و باید] به حدّی زده شود تا خون از اندام او جاری گردد و تا هنگامی که به ادای نماز نپردازد؛ در زندان باقی می‌ماند؛ و حکم ترک کننده‌ی روزه نیز به همین منوال است.

و چنین فردی، کشته نمی‌شود، مگر زمانی که وجوب نماز یا روزه را انکار کند و یا یکی از نماز و روزه را سبک و خوار بشمارد.

[به هر حال، افراد تارک نماز و روزه، به دو گونه تقسیم می‌شوند:

1-   اگر نماز نخواندن و روزه نگرفتن به خاطر انکار وجوب آن، یا سبک و خوار شمردن آن، یا به مسخره گرفتن حرمت ترک آن باشد، چنین کسی به اجماع مسلمانان، مرتد و کافر است؛ زیرا واجب بودن نماز و روزه و مقام و جایگاه آن‌ها، از زمره‌ی ضروریات دین است؛ و هر کس منکر وجوب آن‌ها باشد، یا آن‌ها را خوار و سبک بشمارد، خدا و پیامبر ج را تکذیب نموده و در قلب او حتّی به اندازه‌ی دانه‌ی خردلی ایمان وجود ندارد.

2-   نماز نخواندن و روزه نگرفتن، از روی تنبلی و سرگرمی به دنیا و به خاطر پیروی از هواهای نفسانی و وسوسله‌های شیطانی باشد که در این مورد، دانشمندان اختلاف‌نظر دارند که آیا این فرد کافر است یا فاسق؟ اگر فاسق باشد، آیا کشتن او واجب است یا به عنوان تعزیر، زدن و زندانی کردن او کافی است.

امام ابوحنیفه/ گوید: چنین کسی، با ترک نماز و روزه، فاسق می‌شود و واجب است که او را تأدیب و تعزیر کرد و باید او را به حدّی زد تا خون از اندام وی جاری گردد و تا هنگامی که به ادای نماز و گرفتن روزه نپردازد، در زندان باقی بماند.

امام مالک/ و امام شافعی/ می‌گویند: چنین کسی فاسق است و کافر نمی‌شود ولی تازیانه زدن و زندانی کردن او کافی نیست، بلکه اگر بر ترک نماز و روزه، اصرار نماید، باید به عنوان حدّ شرعی، کشته شود.

امام احمد/، در مشهورترین روایات خود می‌گوید: نماز نخوان، کافر است و خارج از دین و «مارق» تلقّی می‌گردد و مجازاتی جز قتل ندارد؛ و واجب است که از او بخواهند که توبه نماید، و با ادای نماز، وی را به اسلام بازگردانند؛ اگر پذیرفت، او را رها کنند و اگر نپذیرفت، گردن او را بزنند.]


 

 

 

 

باب: [نماز جماعت و] امامت و پیشنمازی


بَابُ الاِمَامَةِ

هِیَ، أَفضَلُ مِنَ الأَذَانِ وَالصَّلَاةِ بِالجَمَاعَةِ؛ سُنَّةٌ لِلرِّجَالِ الاَحرَارِ بِلَا عُذرٍ

وَ شُرُوطُ صِحَّةِ الإِمَامَةِ لِلرِّجَالِ الأَصِحَّاءِ سِتَّةُ أَشیَاءَ: الإِسلَامُ وَالبُلُوغُ وَالعَقلُ وَالذُّکُورَةُ وَالقِرَاءَةُ وَالسَّلَامَةُ مِنَ الأَعذَارِ کَالرُّعَافِ وَالفَأفَأَةِ وَالتَمتَمَةِ وَاللَثغِ وَ فَقدِ شَرطٍ کَطَهَارَةٍ وَ سِترِ عَورَةٍ.

وَ شُرُوطُ صِحَّةِ الإِقتِدَاءِ أَربَعَةَ عَشَرَ شَیئًا: نِیَّةُ المُقتَدِی، المُتَابِعَةَ مُقَارِنَةً لِتَحرِیمَتِه وَ نِیَّةُ الرَّجُلِ الإِمَامَةَ، شَرطٌ لِصِحَّةِ اِقتِدَاءِ النِّسَاءِ بِه؛ وَ تَقَدُّمُ الإِمَامِ بِعَقِبه عَنِ المَأمُومِ وَ أَن لَا یَکُونَ أَدنَی حَالًا مِنَ المَأمُومِ وَ أَن لَا یَکُونَ الإِمَامُ مُصَلِّیًا فَرضًا غَیرَ فَرضِه؛ وَ أَن لَا یَکُونَ الإِمَامُ مُقِیمًا لِمُسَافِرٍ بَعدَ الوَقتِ فِی رُبَاعِیَّةٍ وَ لَا مَسبُوقًا؛ وَ أَن لَا یَفصِلَ بَینَ الاِمَامِ وَالمَأمُومِ صَفٌّ مِّنَ النِّسَاءِ وَ أَن لَا یَفصِلَ نَهرٌ یَّمُرُّ فِیهِ الزَّورَقُ وَ لَا طَرِیقٌ تَمُرُّ فِیهِ العَجَلَةُ وَ لَا حَائِطٌ یَشتَبِهُ مَعَهُ العِلمُ بِاِنتِقَالَاتِ الإِمَامِ؛ فَإِن لَم یَشتَبِه لِسَمَاعٍ أَو رُؤیَةٍ، صَحَّ الاِقتِدَاءُ فِی الصَّحِیحِ؛ وَ أَن لَا یَکُونَ الإِمَامُ رَاکِبًا وَالمُقتَدِی رَاجِلًا أَو رَاکِبًا غَیرَ دَابَّةِ إِمَامِهِ، وَ أَن لَا یَکُونَ فِی سَفِینَةٍ وَالإِمَامُ فِی أُخری غَیرِ مُقتَرِنَةٍ بِهَا وَ أَن لَا یَعلَمَ المُقتَدِی مِن حَالِ إِمَامِه مُفسِدًا فِی زَعمِ المَأمُومِ کَخُرُوجِ دَمٍ اوَ قَیءٍ لَم یُعِد بَعدَه وُضُوءَه؛ وَ صَحَّ اِقتِدَاءُ مُتَوَضِّیءٍ بِمُتَیَمِّمٍ وَ غَاسِلٍ بِمَاسِحٍ وَ قَائِمٍ بِقَاعِدٍ وَ بِأَحدَبٍ وَ مُومٍ بِمِثلِه وَ مُتَنَفِّلٍ بِمُفتَرِضٍ. وَ إِن ظَهَرَ بُطلَانُ صَلَاةِ إِمَامِه أَعَادَ وَ یَلزِمُ الإِمَامَ، إِعلَامُ القَومِ بِإِعَادَةِ صَلَاتِهِم بِالقَدرِ المُمکِن فِی المُختَار.


باب: [نماز جماعت و] امامت و پیشنمازی

امامت و پیشنمازی، از اذان برتر و بهتر است؛ [زیرا امامت و پیشنمازی، کار پیامبر گرامی اسلام ج و خلفای راشدین بود؛ و بهتر و برتر همان است که خود مؤذن، همان امام و پیشنماز باشد.]

و نماز جماعت، برای مردان آزاد، که عذری ندارند، سنّتی است [که مورد تأکید قرار گرفته و برای آن، پاداش و ثوابی بزرگ و سترگ، بیان شده است.

و به تعبیری دیگر، جماعت نمازهای پنج گانه، برای مردان آزاد که عذری ندارند، سنّت‌های عینی مؤکّده است که در قوّت خود، شبیه واجب می‌باشد و تخلّف ورزیدن از نماز جماعت جواز ندارد، مگر با عذری شرعی. و هر کس عذری نداشته باشد و به ترک نماز جماعت، عادت داشته باشد، پس به راستی که گنه‌کار و فاسق می‌باشد.

و دلیلی شرعی نماز جماعت و مطلوب بودن آن، قرآن و سنّت نبوی و اجماع امّت اسلامی است.

خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: ﴿وَٱرۡکَعُواْ مَعَ ٱلرَّٰکِعِینَ٤٣ [البقرة: 43] «و با نمازگزاران (به صورت جماعت) نماز بخوانید».

و ابن عمرب گوید: پیامبر ج فرمود: «صَلٰاةُ الْجَمٰاعَةِ تَفْضُلُ صَلٰاةَ الْفَذِّ بِسَبْعٍ وَ عِشْرِیْنَ دَرَجَةً» (بخاری و مسلم)؛ «نماز جماعت، بیست و هفت درجه بر نماز انفرادی برتری دارد».

و ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود:

«صَلٰاةُ الرَّجُلِ فِی الْجَمٰاعَةِ تَضْعُفُ عَلیٰ صَلٰاتِهِ فِیْ بَیْتِهِ وَ فِیْ سُوْقِهِ خَمْساً وَّ عِشْرِیْنَ ضِعْفاً؛ وَ ذٰلِکَ اَنَّهُ اِذٰا تَوَضَّأَ فَاَحْسَنَ الْوُضُوْءَ، ثُمَّ خَرَجَ اِلَی الْمَسْجِدِ لٰایَخْرُجُهُ اِلَّا الصَّلٰاةُ، لَمْ یَخْطُ خُطْوَةً اِلّٰا رُفِعَتْ لَهُ بِهٰا دَرَجَةٌ وَ حُطَّ عَنْهُ بِهٰا خَطِیْئَةٌ. فَاِذٰا صَلّٰی لَمْ تَزَلِ الْمَلٰائِکَةُ تُصَلِّیْ عَلَیْهِ مٰادٰامَ فِیْ مُصَلّٰاهُ؛‌ اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ، اَللّٰهُمَّ ارْحَمْهُ؛ وَ لٰایَزٰالُ اَحَدُ کُمْ فِیْ صَلٰاةٍ مَا انْتَظَرَ الصَّلٰاةَ» (بخاری و مسلم).

«نماز جماعت، بیست و پنچ برابر نمازی که در خانه و بازار خوانده می‌شود، ثواب و پاداش دارد؛ بدان جهت که وقتی شخصی، به خوبی وضو می‌گیرد و تنها برای خواندن نماز به مسجد می‌رود، با هر قدمی که برمی‌دارد، درجه‌ای بالا می‌رود و گناهی از او بخشوده می‌شود».

پس هنگامی که نماز خواند تا زمانی که د رمحل نمازش است، ملائکه بر او درود می‌فرستند و می‌گویند: بار خدایا! بر او صلوات بفرست؛ خداوندا! به او رحم کن. و تا زمانی که هر کدام از شما در انتظار نماز باشد، گویا در نماز است».

و ابوهریرهس گوید: رسول خدا ج فرمود:

«وَ الَّذِیْ نَفْسِیْ بِیَدِهِ، لَقَدْ هَمَمْتُ اَنْ آمُرَ بِحَطَبٍ فَیُحْطَبُ ثُمَّ آمُرُ بِالصَّلٰاةِ فَیُؤَذِّنُ لَهٰا، ثُمَّ آمُرُ رَجُلاً فَیَؤُمُّ النّٰاسَ ثُمَّ اُخٰالِفُ اِلیٰ رِجٰالٍ فَاُحَرِّقُ عَلَیْهِمْ بُیُوْتَهُمْ» (بخاری).

«سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، قصد کردم که فرمان دهم تا هیزم جمع کنند؛ سپس به گفتن اذان و اقامه‌ی نماز فرمان دهم؛ آنگاه مردی را مأمور کنم تا برای مردمان امامت کند؛ سپس به سوی مردانی بروم که در نماز جماعت حاضر نشده‌اند و خانه‌هایشان را بر آن‌ها بسوزام».]

[شرط‌های صحّت امامت، برای مردانی که از عذرها، سالم و تندرست باشند:]

شرط‌های صحّت و درستی امامت و پیشنمازی برای مردانی که از عذرها، سالم و تندرست هستند، شش چیز است که عبارتند از:

* مسلمان بودن. [پس امامت و پیشنمازی کافر، به هیچ وجه درست نیست؛ زیرا در حال کفر، نماز خواندن و پیشنمازی دادن صحیح نیست؛ بدان جهت که نماز، عبادت و تقرّب به خدا است، و کافر، اهل آن نیست.]

* به حدّ بلوغ رسیدن؛ [زیرا که نماز کودک، نفل به شمار می‌آید، و پیامبر ج نیز فرموده است: «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلٰاثٍ: عَنِ النّٰائِمِ حَتّٰی یَسْتَیْقِظَ، وَ عَنِ الصَّبِیِّ حَتّٰی یَحْتَلِمَ، وَ عَنِ الْمَجْنُوْنِ حَتّٰی یَعْقِلَ» (ابوداود و ترمذی)؛ «از سه کس، قلم تکلیف برداشته شده است: کسی که به خواب رفته است تا این که بیدار گردد؛ و از کودک تا این که به سنّ بلوغ برسد؛ و از دیوانه تا عاقل گردد و عقلش برگردد.»]

* عاقل بودن؛ [زیرا بنا به حدیث بالا، دیوانه مکلّف نیست و نماز بر وی واجب نمی‌گردد.]

* مرد بودن؛ [پس امامت زنان برای مردان، صحیح نیست.]

* پیشنماز، بر قرائتی که برای صحّت و درستی نماز، لازم و ضروری است، قادر و توانا باشد؛ [از این رو، امامت و پیشنمازی فرد عامی و بی‌سوادی که قادر بر قرائت نیست، برای نمازگزاری که خود به قرائت آشنا است، درست و روا نیست.]

* پیشنماز، از عذرها، سالم و تندرست باشد؛ عذرهایی همانند: بیماری اپیستاکسی [خون‌ریزی دائم بینی؛ و خروج بی‌اختیار پیشاب (سلسل البول)؛ وخروج بی‌اختیار باد شکم از وی (اِنفلات الریح)؛ و امام و پیشنماز، باید زبانش برای نطق و تلفّظ حروف بر وجه صحیح آن، درست باشد و زبانی اَلکن نداشته باشد، به گونه‌ای که حروف را بر وجه صحیح آن، بتواند نطق و تلفظ نماید؛ از این رو، امامت و پیشنمازی] شخصی که حرف «فاء» را به تکرار می‌خواند؛ و شخصی که حرف «تاء» را به تکرار می‌خواند؛ [یعنی مِن مِن می‌کند و نمی‌تواند فاء و تاء را به صورت درست، تلفظ نماید؛] و فردی که «لام» و «سین» را به «ثاء» و حرف «راء» را به «غین» تبدیل می‌کند، [امامت چنین فردی برای کسی که بر نطق کردن به حروف بر وجه صحیح آن قادر و توانا است، صحیح نیست.]

و همچنین امام و پیشنماز، نباید فاقد شرطی از شرط‌های نماز، همچون طهارت و پاکی [از بی‌وضویی و جنابت، و پاکی بدن، جامه و مکان نماز] و پوشیدن عورت باشد.

[شرط‌های صحّت و درستی اقتدا کردن به امام:]

و شرط‌‌های صحّت و درستی اقتدا کردن به امام، چهارده چیز است که عبارتند از:

* مقتدی، به هنگام گفتن تکبیر تحریمه‌ی خویش، نیت متابعت و پیروی از حرکات و سکنات پیشنماز را بکند؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «اِنَّمٰا جُعِلَ الْاِمٰامُ لِیُؤْتَمَّ بِهِ؛ فَاِذٰا کَبَّرَ فَکَبَّرُوْا وَ اِذٰا رَکَعَ فَارْکَعُوْا وَ اِذٰا رَفَعَ فَارْفَعُوْا، وَ اِذٰا قٰالَ: سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، فَقُوْلُوْا: رَبَّنٰا وَ لَکَ الْحَمْدُ؛ وَ اِذٰا سَجَدَ فَاسْجُدُوْا» (بخاری و مسلم)؛ «امام، برای این است که از او پیروی شود؛ هرگاه امام تکبیر گفت، شما هم تکبیر بگویید؛ وقتی که به رکوع رفت، شما هم به رکوع بروید و زمانی که از رکوع بلند شد، شما هم بلند شوید؛ و هنگامی که «سمع الله لمن حمده» را گفت، شما هم بگویید: «ربّنا و لک الحمد»؛ ‌و همین که به سجده رفت، شما هم به سجده بروید».]

* و برای صحّت اقتدای زنان به پیشنمازِ مرد، شرط است که وی، نیت امامت و پیشنمازی زنان را بکند.

* و این که امام و پیشنماز، [حداقل] به اندازه‌ی پاشنه‌ی پای خویش، از مقتدی جلوتر باشد.

* امام در مرتبه‌ی پایین‌تر از مقتدی، قرار نداشته باشد؛ [پس اگر چنان‌چه امام، نماز نفل می‌گزارد و مقتدی، نماز فرض؛ در آن صورت اقتدا درست نیست؛ ولی اگر چنان‌چه امام، نماز فرض می‌خواند و مقتدی نماز نفل؛ در آن صورت، اقتدا صحیح است.]

* امام، نماز فرضی را غیر از فرض مقتدی نخواند؛ [یعنی اقتدا در صورتی جایز است که امام و مقتدی، هر دو نمازِ فرضِ وقت واحدی را بگزارند؛ پس اگر - به عنوان مثال: - یکی از آن‌ها، نماز ظهر را می‌خواند و دیگری نماز عصر را؛ یا یکی از آن دو، نماز ظهر امروز را می‌گزارد و دیگری نماز ظهر دیروز را، در آن صورت اقتدا صحیح نیست.]

* اگر چنان‌چه امام و پیشنماز، مقیم بود و پس از سپری شدن وقت نماز در نماز چهار رکعتی، برای مسافر امامت داد [و نماز قضایی را به صورت جماعت خواند،] در آن صورت اقتدا صحیح نیست.

* و پیشنماز، مسبوق نباشد. (مسبوق: کسی است که دیر به نماز جماعت رسیده و یک یا دو رکعت نماز را از دست داده باشد)

* در میان امام و مقتدی، صفی از زنان، فاصله ایجاد نکرده باشد؛‌[یعنی در بین امام و مقتدیانِ مرد، صفی از زنان قرار نداشته باشد.]

* در میان امام و مقتدی، رودخانه‌ای که در آن قایق عبور می‌کند، فاصله نباشد‌[و امام و مقتدی را از هم جدا نکند.]

* در میان امام و مقتدی، راهی وجود نداشته باشد که در آن، گاری [یا ماشین] عبور کند.

* در میان امام و مقتدی، دیوار [بزرگی] وجود نداشته باشد که به سبب آن، انتقالات امام بر مقتدی پوشیده و مخفی بماند؛ و اگر چنان‌چه انتقالات امام بر مقتدی - با شنیدن از امام یا دیدن وی - مشتبه و پوشیده نمی‌گردید، در آن صورت - بنا به قول صحیح - اقتدا درست است؛ [زیرا روایت شده که: «اِنَّ النَّبِیَّ ج کٰانَ یُصَلِّیْ فِیْ حُجْرَةِ عٰایِشَةَل، وَ النّٰاسُ فِی الْمَسْجِدِ یُصَلُّوْنَ بِصَلٰاتِهِ» (ابوداود و بیهقی)؛ «پیامبرج در حجره‌ی عایشهل نماز می‌خواند در حالی که مردم در مسجد با نماز ایشان نماز می‌خواندند».]

* اقتدا کردن کسی که پیاده است به امامی که سواره است درست نیست؛ و همچنین، اقتدا کردن کسی که بر حیوانی غیر از حیوان امامش، سوار است و با وجود این، بدان امام اقتدا کرده، درست نیست؛ [و اگر چنان‌چه بر حیوانی که امام سوار است، سوار بود، در آن صورت اقتدای وی صحیح است؛ زیرا در این صورت، مکان امام و مقتدی، یکی است.]

* و این که مقتدی، نسبت به اوضاع و احوال امام و پیشنماز خویش، درباره‌ی مواردی که به پندار وی، فاسدکننده‌ی نماز هستند، آگاهی و اطلاعی نداشته باشد؛ همانند: بیرون شدن خون [جاری]؛ یا استفراغ [به اندازه‌ی پری دهان]؛ و این در حالی باشد که [مقتدی، یقین داشته باشد که] پس از پیش آمدن این موارد، امام، وضوی خویش را عود ننموده است. [ به هر حال، اگر چنان‌چه مقتدی، مشاهده کرد که از بدن امام، خون جاری شده است؛ یا وی به اندازه‌ی پری دهان استفراغ کرده و پس از آن، وضو نگرفته و به نماز ایستاده است، در آن صورت اقتدای مقتدی بدو درست نیست؛ و اگر چنان‌چه نماز امام، به سببی از اسباب، فاسد گردید، نماز مقتدی‌ها نیز فاسد می‌گردد؛ و در این صورت بر امام واجب است که نماز خویش را عود نموده و فساد نماز خویش را اعلان نماید تا مقتدی‌ها نیز نمازهایشان را عود کنند.]

و اقتدا کردن شخص با وضو، به امامی که با تیمّم نماز می‌گزارد، صحیح است؛ و همچنین اقتدا کردن کسی که پاهای خویش را شسته است به امامی که بر موزه‌های خویش مسح نموده، صحیح است؛ و اقتدا کردن کسی که ایستاده نماز می‌گزارد به امامی که [به جهت عذر و مرض] نشسته نماز می‌گزارد صحیح است؛ و همچنین اقتدا کردن [فرد راست قامت] به امام کوژپشت نیز درست است.

و اقتدا نمودن کسی که با اشاره نماز می‌گزارد به امامی که مانند وی به اشاره نماز می‌خواند، صحیح است؛ [ولی اقتدا کردن کسی که رکوع و سجده می‌کند، به امامی که با اشاره نماز می‌گزارد، صحیح نیست؛]

و همچنین اقتدا کردن کسی که نماز نفل می‌خواند به امامی که نماز فرض می‌خواند، صحیح است، [ولی اقتدا کردن کسی که نماز فرض می‌گزارد به امامی که نماز نفل می‌‌خواند، صحیح نیست. و اقتدا کردن کسی که معذور نیست به امامی که معذور است، صحیح نیست. به عنوان مثال: کسی که به بیماری «سلسل البول» مبتلا است و نمی‌تواند ادرارش را کنترل کند، یا کسی که نمی‌تواند باد شکم خویش را کنترل نماید و به بیماری «انفلات الریح» دچار گردیده، و یا کسی که دچار زخمی شده که بهبود نمی‌یابد؛ در این صورت، اقتدا کردن کسی که سالم و تندرست است به امامت این افراد که معذور هستند، صحیح نیست.

و اقتدا کردن زنی پاک و طاهر، به امامت زنی که به استحاضه دچار گردیده، درست نیست؛ و اقتدا نمودن کسی که به قرائت آیه‌ای از آیات قرآن قادر و توانا است به امامی که اُمّی و بی‌سواد است و بر قرائت مفروضه‌ی نماز خویش قادر نیست، صحیح نمی‌باشد. و اقتدا کردن کسی که لباس بر تن دارد، به امامی که عریان و برهنه است، نیز صحیح نمی‌باشد.]

و اگر چنان‌چه بطلان نماز امام وی، ظاهر و هویدا گشت، در آن صورت [بر امام لازم است که] نماز خویش را اعاده نماید؛ و بر وی لازم است که تا آنجا که ممکن است - بنا به قول مختار و برگزیده- فساد نماز خویش را اعلان نماید تا مقتدی‌ها نیز نمازهایشان را اعاده نمایند؛ [زیرا روایت شده که: «اِنَّهُ ج صَلّیٰ بِهِمْ ثُمَّ جٰاءَ وَ رَأْسُهُ یَقْطُرُ فَاَعٰادَ بِهِمْ» (ابوداود و سنن دارقطنی)؛ «پیامبر ج با مردم نماز خواند؛ سپس در حالی آمد که از سرشان آب می‌چکید، و نماز را دوباره برای مردم خواند».

و روایت شده است که علی بن ابی طالبس برای مردم امامت داد؛ سپس برایش واضح گشت که بدون وضو برای مردم امامت داده است؛ از این رو پس از وضو، نماز خویش را عود کرد و فساد نمازش را اعلان نمود تا مردم نیز نمازشان را عود نمایند. دارقطنی و مصنف عبدالرزاق.]

فَصلٌ

یَسقُطُ حُضُورُ الجَمَاعَةِ بِوَاحِدٍ مِن ثَمَانِیَةَ عَشَرَ شَیئًا: مَطَرٌ وَ بَرَدٌ وَ خَوفٌ وَ ظُلمَةٌ وَ حَبسٌ وَ عمیٌ وَ فَلجٌ وَ قَطعُ یَدٍ وَ رِجلٍ وَ سَقَامٌ وَ إِقعَادٌ وَ وَحْلٌ وَ زَمَانَةٌ وَ شَیخُوخَةٌ وَ تِکرَارُ فِقهٍ بِجَمَاعَةٍ تَفُوتُه وَ حُضُورُ طَعَامٍ تَتُوقُه نَفسُه وَ إِرَادَةُ سَفَرٍ وَ قِیَامُه بِمَرِیضٍ وَ شِدَّةُ رِیحٍ لَیلًا لَا نَهَارًا.

وَ إِذَا اِنقَطَعَ عَنِ الجَمَاعَةِ لِعُذرٍ مِن أَعذَارِهَا المُبِیحَةِ لِلتَخَلُّفِ، یَحصُلُ لَه ثَوَابُهَا.

فصل: [عذرهای ترک جماعت]

حضور در نماز جماعت با یکی از این هیجده مورد، ساقط می‌شود که عبارتند از:

* [هرگاه از آسمان] باران [سختی] ببارد. [و از صحابهش روایت شده که: «کُنّٰا مَعَ الرَّسُوْلِ ج زَمَنَ الْحُدَیْبِیَّةِ فَاَصٰابَنٰا مَطَرٌ لَمْ یَبُلَّ اَسْفَلَ نِعٰالِنٰا؛ فَنٰادٰی مُنٰادِیْ رَسُوْلِ اللهِ ج: صَلُّوْا فِیْ رِحٰالِکُمْ» (ابوداود)؛ «به هنگام حدیبیه، همراه با رسول خدا بودیم که بارانی ما را در برگرفت و به گونه‌ای بود که پایین کفش‌‌های ما را خیس نکرد؛ پس ندا دهنده‌ای از جانب رسول خدا ج ندا کرد که در بار و بنه‌ی خویش نماز بخوانید».]

* هرگاه هوا بسیار سرد باشد [به طوری که شخص نمازگزار، بیم آن داشته باشد که اگر چنان‌چه در آن هوای بسیار سرد به سوی مسجد بیرون رود، بیمار و دردمند خواهد شد و یا بیماری‌اش افزایش خواهد یافت.

از نافعس در مورد سرما و باران روایت است: «اِنَّ ابن عمرب اَذَّنَ بِالصَّلٰاةِ فِیْ لَیْلَةٍ ذٰاتَ بَرْدٍ وَّ رِیْحٍ. ثُمَّ قٰالَ: اَلٰا صَلُّوْا فِیْ الرِّحٰالِ؛ ثُمَّ قٰالَ: اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج کٰانَ یَأْمُرُ الْمُؤَذِّنَ اِذٰا کٰانَتْ لَیْلَةَ ذٰاتَ بَرْدٍ وَ مَطَرٍ یَقُوْلُ: اَلٰا صَلُّوْا فِی الرِّحٰالِ» (بخاری و مسلم)؛ ‌«ابن عمرب شبی سرد که باد به شدت می‌وزید، برای نماز، اذان داد و سپس گفت: در خانه‌هایتان نماز بخوانید. سپس گفت: پیامبر ج به مؤذن امر می‌کرد که اگر شبی سرد و بارانی بود، بگوید: در خانه‌هایتان نماز بخوانید».]

* هرگاه [شخص از ضایع شدن جان و مال خویش در صورت مشغول شدن به جماعت] بیم و ترس داشته باشد.

* هرگاه هوا، سخت تاریک و ظُلمانی باشد.

* هرگاه شخص، زندانی باشد، [چه به خاطر حق کسی زندانی گردیده باشد و چه به ناحق.]

* هرگاه شخص، نابینا باشد.

* هرگا شخص، افلیج باشد.

* هرگاه [هر دو] دست و پای شخص، [یا یکی از دو دست و پای وی] قطع شده باشد.

* هرگاه شخص، دارای درد و علّتی باشد که با آن توان راه رفتن را نداشته باشد.

* هرگاه دست و پا و یا نیمی از بدن فرد، از کار افتاده یا ضعیف و سست و ناتوان شده باشد.

* هرگاه [پس از بارندگی،] در راه گِل و لای سختی وجود داشته باشد؛ [زیرا پیامبرج می‌فرماید: «اِذَا ابْتَلَّتِ النِّعٰالُ فَالصَّلٰاةُ فِی الرِّحٰالِ» (ابن حجر در تلخیص الحبیر 2/31 و مبارکفوری در تحفة الاحوذی 2/376 و ابن الملقن در خلاصة البدر المنیر 1/188 آن را ذکر نموده‌اند)؛ «هرگاه کفش‌ها خیس شد، نماز در خانه است».]

* هرگاه فرد، زمینگیر شود و به خاطر بیماری‌های مُزمن، قوای وی تحلیل رود و تعطیل گردد.

* پیری و سالخوردگی؛ [یعنی پیرمرد فرتوتی که توانایی پیاده رفتن به مسجد را نداشته باشد.]

* بازگویی و تکرار [احکام و مسائل] فقهی همراه با گروهی که اگر چنان‌چه به نماز جماعت بروند، تکرار مسائل فقهی را از دست خواهند داد.

* هرگاه غذا در نزد شخص حاضر گردد و او گرسنه باشد و به غذا میل داشته باشد؛ [زیرا ابن عمرب گوید: پیامبر ج فرمود: «اِذٰا وُضِعَ عَشٰاءُ اَحَدِکُمْ وَ اُقِیْمَتِ الصَّلٰاةُ فَابْدَؤُوْا بِالْعَشٰاءِ وَ لٰا یَعْجَلْ حَتّیٰ یَفْرُغَ مِنْهُ»؛ «وقتی شامتان حاضر شد و نماز برپا گردید، ابتدا شام خویش را بخورید و برای نماز عجله نکنید تا غذایتان را صرف کنید».

و هرگاه هنگام اقامه‌ی نماز، غذا را جلوی ابن عمرب می‌گذاشتند، تا غذایش را نمی‌خورد به نماز نمی‌رفت؛ در حالی که قرائت امام را می‌شنید. بخاری و مسلم.]

* هرگاه شخص، برای سفر آمادگی می‌گرفت.

* هرگاه شخص، پرستار بیمار و دردمندی بود و به رَتق و فَتق امور وی می‌پرداخت.

* هرگاه در شب، باد سختی می‌وزید؛ و وزیدن باد سخت در روز، عذر ترک جماعت شمرده نمی‌شود. [و همچنین هرگاه شخص از به راه افتادن قطار، یا پرواز کردن هواپیما در صورت مشغول شدن به جماعت بیم داشته باشد؛

و نیز به هنگام فشار آوردن ادرار و مدفوع، حضور در جماعت ساقط می‌گردد. عایشهل گوید: از پیامبر ج شنیدم که می‌فرمود: «لٰاصَلٰاةَ بِحَضْرَةِ طَعٰامٍ وَ لٰا وَ هُوَ یُدٰافِعُ الْاَخْبَثَیْنِ» (مسلم، ابوداود)؛ «هنگام آماده شدن غذا و فشار آورن ادرار و مدفوع، نمازی نیست».]

و هرگاه شخصی، به جهت عذری از عذرهایی که مباح گرداننده‌ی عدم حضور در جماعت است، از جماعت باز ماند، در آن صورت برای وی، ثواب و پاداش جماعت به دست می‌آید [و وی بدان نائل می‌گردد.]

فَصلٌ فِی الأَحَقِّ بِالإِمَامَةِ وَ تَرتِیبِ الصُّفُوفِ

إِذَا لَم یَکُن بَینَ الحَاضِرِینَ صَاحِبُ مَنزِلٍ وَ لَا وَظِیفَةٍ وَ لَا ذُو سُلطَانٍ، فَالأَعلَمُ، أَحَقُّ بِالإِمَامَةِ؛ ثُمَّ الأَقرَأ ثُمَّ الأَورَع ثُمَّ الأَسَنُّ ثُمَّ الأَحسَنُ خُلقًا ثُمَّ الأَحسَنُ وَجهًا ثُمَّ الأَشرَفُ نَسَبًا ثُمَّ الأَحسَنُ صَوتًا ثُمَّ الأَنظَفُ ثَوبًا.

فَإِنِ اِستَوَوا، یُقرِعُ أَوِ الخِیَارُ إِلَی لِلْقَوْمِ؛ فَإِنِ اختَلَفُوا، فَالعِبرَةُ بِمَا اِختَارَهُ الأَکثَرُ. وَ إِن قَدَّمُوا غَیرَ الأَولَی، فَقَد أَسَاءُوا.

وَ کُرِهَ إِمَامَةُ العَبدِ وَالأَعمَی وَالأَعرَابِیِّ وَ وَلَدِ الزِّنَا، الجَاهِلِ وَالفَاسِقِ وَالمُبتَدِعِ وَ تَطوِیلُ الصَّلَاةِ وَ جَمَاعَةُ العُرَاةِ وَالنِّسَاءِ؛ فَإِن فَلَعنَ، یَقِفُ الإِمَامُ وَسَطَهُنَّ کَالعُرَاةِ. وَ یَقِفُ الوَاحِدُ، عَن یَمِینِ الإِمَامِ وَالأَکثَرُ، خَلفَه؛ وَ یَصُفُّ الرِّجَالُ ثُمَّ الصِّبیَانُ ثُمَّ الخَنَاثَی ثُمَّ النِّسَاءُ.

فصل: در بیان کسانی که به امامت و پیشنمازی، شایسته‌تر و بایسته‌تراند؛ و همچنین در بیان مرتّب کردن و منظّم نمودن و ردیف کردن و سازمان دادن صف‌ها

اگر چنان‌چه در میان حاضران، صاحب‌خانه، امامِ مؤظف در محل، و سلطان [خلیفه، رییس جمهور، قاضی یا نائب وی] وجود نداشت، در آن صورت سزاوارترین و شایسته‌ترین مردمان به امامت، داناترین ایشان است [به احکام و مسائل شریعت مقدس اسلام، به ویژه احکام و مسائل نماز از روی صحّت و فساد.

پیامبر ج می‌فرمایند: «لا یَؤُمَّنَّ الرَّجُلُ فِیْ سُلْطٰانِهِ وَ لٰا یَقْعُدُ فِیْ بَیْتِهِ عَلیٰ تَکْرِمَتِهِ اِلّٰا بِاِذْنِهِ» (مسلم، ترمذی، ابوداود و نسایی)؛ «هیچ کس به جای صاحب‌خانه (یا امام مسجد) امامت نکند؛‌و در جای مخصوص او ننشیند مگر به اجازه‌ی او».

این حدیث دلالت بر آن دارد که صاحب‌خانه، امام دائم، سلطان و یا نائب او، از دیگران به امامت شایسته‌تراند؛ مگر این که خودشان - یعنی صاحب خانه و امام دائم - اجازه دهند. از این رو، سلطان (خلیفه، رییس جمهور، حاکم) و نائب وی، به امامت سزاوارتراند؛ و امام محل نیز سزاوارتر به امامت در همان مسجد است؛ و صاحب منزل نیز سزاوارتر به امامت است اگر چنان‌چه صلاحیت امامت را داشته باشد و جماعت در منزل وی برپا گردد.]

و [اگر چنان‌چه در علم و دانش با هم برابر بودند، در آن صورت] شایسته‌ترین و سزاوارترین مردمان به امامت، کسی است که قاری‌ترین آن‌ها باشد؛ [یعنی داناترین آن‌ها نسبت به احکام قرائت و بیشترین ایشان در حفظ قرآن کریم به همراه علم به احکام نماز.]

و [اگر چنان‌چه در علم و حفظ قرآن با هم برابر بودند؛] کسی به ایشان نماز بگزارد که پرهیزگارترین و با تقواترین آن‌ها باشد؛ و [ اگر چنان‌چه در تقوا و پارسایی نیز با هم برابر بودند، در آن صورت] کسی امامت ایشان را به عهده بگیرد که از لحاظ سن و سال، از همه‌ی آن‌ها بزرگتر است؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «وَ لْیَؤُمُّکُمٰا اَکْبَرُ کُمٰا» (بخاری و مسلم)؛ «باید بزرگتان شما را امامت دهد.»]

پس از آن، [اگر در علم و حفظ قرآن، پرهیزگاری و سن با هم برابر بودند؛] حقّ تقدّم در امامت از آنِ خوش اخلاق‌ترین و خوش برخوردترین آن‌ها است؛ و [اگر چنان‌چه از این بُعد نیز با هم برابر بودند، در آن صورت] کسی امامت ایشان را به عهده گیرد که از لحاظ صورت، بهترین و برترین آن‌ها است؛ [زیرا، حُسن صورت، بیانگر حُسن سریرت است؛] و پس از آن، حقّ تقدّم در امامت، با شریفترین و نجیب‌ترین ایشان است از لحاظ حَسب و نَسب؛ و سپس سزاوارترین مردم به امامت، خوش صورت‌ترین ایشان است؛ و پس از آن، تمیزترین ایشان است از لحاظ لباس و جامه؛ [یعنی آن که جامه‌اش تمیزتر و پاکتر است، از دیگران - برای به عهده گرفتن امامت - در اولویت است.]

و اگر چنان‌چه [در علم، حفظ قرآن، پارسایی، سنّ، خوش اخلاقی، خوش سیمایی، شرافت و نجابت و تمیزی با هم برابر بودند،] قرعه اندازند و به قید قرعه، فردی را برای امامت خویش برگزینند، و یا مردم [یعنی مقتدیان اهل محل]، فردی را برای امامت، انتخاب و گزینش نمایند.

و اگر چنان‌چه مردم [مقتدیان اهل محل]، در این مورد با همدیگر اختلاف پیدا نمودند، در آن صورت مهم و تعیین کننده، همان چیزی است که اکثریت، آن را انتخاب کرده‌اند؛ و اگر اکثریت، فردی را برای امامت و پیشنمازی انتخاب کردند که سزاوارترین و شایسته‌ترین فرد به امامت نبود، در آن صورت به راستی کار بدی کرده‌اند.

[مواردی که در امامت و پیشنمازی و جماعت، مکروه است:]

امامت و پیشنمازی این افراد مکروه می‌باشد:

* امامت برده [در صورتی که دانا به احکام و مسائل شریعت مقدّس اسلام، به ویژه احکام و مسائل نماز از روی صحّت و فساد و پرهیزگار و باتقوا نباشد.]

* امامت و پیشنمازی نابینا، [در صورتی که در طهارت و پاکی خویش، احتیاط نکند و بدان توجه و عنایتی نورزد؛ و اگر چنان‌چه آن فرد نابینا، بهترین فرد قومش برای برگزاری جماعت باشد، در آن صورت امامت وی مکروه نیست.]

* پیشنمازی شخص صحرانشین و بَدوی [که بهره‌ای از علم و دانش نداشته باشد؛ و همچنین امامت فرد جاهل به همراه وجود عالم؛ خواه آن فرد جاهل، شخصی صحرانشین و بدوی باشد یا شخصی شهرنشین.]

* امامت و پیشنمازی فردی که در نتیجه‌ی زنا متولد شده است [ولد الزنا = حرام‌زاده]، و بهره‌ای از علم و دانش [و تقوا و پارسایی نیز] نداشته باشد؛ [زیرا مردم از امامت چنین افرادی به جهت نقص و کمبودی که در آن‌ها وجود دارد، کراهت دارند.]

* پیشنمازی فرد فاسق؛ [عیاش؛ اَلوات؛ بی‌بند و بار؛ هرزه؛ خوشگذران.]

* امامت شخص بدعتگرا. [ناگفته نماند که بدعت، دو نوع است:

الف) بدعتی که موجب کفر و بی‌ایمانی است؛ یعنی بدعتی که به سبب آن، صاحبش کافر و بی‌ایمان می‌گردد؛ مثل این که اعتقاد و باور به چیزی داشته باشد که مستلزم کفر و بی‌ایمانی است؛ و یا مسائل بدیهی و ضروری دین را که با تواتر ثابت و مشخص و معلوم و مُحرز شده است، مانند: نماز، روزه، زکات و حج را انکار کند و همچنین اخلاق و قوانین و حقوق بدیهی اسلامی را باطل و غیرلازم بداند.

ب) بدعتی که سبب فسق و خروج از عدالت است؛ یعنی بدعتی که به سبب آن، صاحبش فاسق و خارج از حوزه‌ی عدالت می‌گردد؛ و بدعت‌گزار فاسق، کسی است که بدعتش به هیچ عنوان، مستلزم کفر و بی‌دینی و انکار مسائل بدیهی و ضروری دین اسلام نیست.

از این رو، اگر بدعت وی، بدعتی باشد که به سبب آن، صاحبش کافر و بی‌ایمان می‌گردد، در این صورت نماز و امامت اینگونه اشخاص، به علّت کفر و نداشتن اسلام و انکار مسائل بدیهی و ضروری اسلام، کاملاً مردود و ناپذیرفتنی است و بی‌اعتبار و رد شده می‌باشد.

و اگر چنان‌چه بدعتش، بدعتی باشد که به سبب آن، صاحبش فاسق و خارج از حوزه‌ی عدالت می‌گردد، در این صورت، امامت وی با کراهیت جایز است.

بنابراین، همان طور که نماز در پشت سر انسان صالح و نیک صحیح است، پشت سر فاسق نیز به ناچار جایز است؛ البته مادامی که امر حرامی را که دلیل آن قطعی و مسلّم است و یا حرام بودن آن به طور حتمی از دین معلوم شده است را حلال نداند، چون در این صورت کافری فاسق است و نماز در پشت سر او صحیح نیست.

و همچین نماز، در پشت سر بدعتگزار جایز است، مادامی که بدعتش منجر به کفر یا نقص در ارکان نماز و وضو نگردد؛ به دلیل این که رسول خدا ج فرمود: «صَلُّوْا خَلْفَ کُلِّ بِرٍّ وَّ فٰاجِرٍ وَّ عَلیٰ کُلِّ بِرٍّ وَّ فٰاجِرٍ» (طبرانی)؛ «پشت سر هر نیکوکار و فاسقی نماز بخوانید و بر هر نیکوکار و فاسقی نماز میت بخوانید».

و به دلیل این که علمای سَلَف، پشت سر حاکمان فاسق نماز خوانده‌اند؛ و اگر در این مورد نهی و منعی در احادیث آمده باشد، حمل بر کراهت آن می‌شود نه بر عدم جواز آن.

ناگفته نماند که اگر یکی از این افراد: فاسق، نابینا، برده، صحرانشین و ... پیشنماز مردم شد، باز هم نمازشان در پشت سر آن‌ها با کراهیت درست است.]

[مواردی که در نماز جماعت، کراهیت دارد:]

* طولانی نمودن نماز [از مقدار سنّت؛ زیرا مبنای شریعت بر آسانگیری و رفع عُسر و حَرج از بندگان است؛ و پیامبر ج نیز همواره جانب تیسیر و تخفیف را بر جانب تشدید و تعسیر ترجیح می‌داد؛ و در امر امامت و پیشنمازی نیز پیوسته امام را به تخفیف نماز فرمان می‌داد. ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «اِذٰا صَلّٰی اَحَدُ کُمُ النّٰاسَ فَلْیُخَفِّفْ؛ فَاِنَّ فِیْهِمُ الضَّعِیْفَ وَ السَّقِیْمَ وَ الْکَبِیْرَ؛ فَاِذٰا صَلّٰی لِنَفْسِهِ فَلْیُطَوِّلْ مٰاشٰاءَ» (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه یکی از شما برای مردم امامت کرد، نمازش را سبک بخواند؛ چون در میان آن‌ها، افراد ضعیف، بیمار و مُسنّ وجود دارد؛ و اگر خودش به تنهایی نماز خواند، هر اندازه که می‌خواهد نمازش را طولانی کند».]

* جماعت کردن کسانی که لباس بر تن ندارند و عریان و برهنه‌اند؛ [زیرا به هنگام جماعت، چشم هر یک از آن‌ها، بر عورت دیگری می‌افتد؛ و برای آن‌ها بهتر آن است که هر کس، نماز خویش را به تنهایی بگزارد؛ و اگر چنان‌چه برهنگان، به جماعت نماز گزاردند، در آن صورت، امام و پیشنماز، در وسط و میانه‌ی ایشان بایستد.]

* جماعت کردن زنان به تنهایی. با وجود این، اگر چنان‌چه زنان به جماعت، نماز گزاردند، امام در میانه‌ی ایشان بایستد؛ همچون نمازگزارانی که لباس برای پوشیدن عورت خویش ندارند که در این صورت اگر چنان‌چه بخواهند نماز را با جماعت بخوانند، امامشان باید در وسط آن‌ها بایستد. [ناگفته نماند که اگر چه به زن اجازه‌ی‌ رفتن به مسجد داده شده است؛ ولی اگر نمازش را به تنهایی در خانه بخواند، بهتر است. از امّ حمید ساعدیه روایت است که او نزد پیامبر ج آمد و گفت: ای رسول خدا ج! من نماز پشت سر تو را دوست دارم. پیامبر ج فرمود: «قَدْ عَلِمْتُ اِنَّکَ تُحِبّیْنَ الصَّلٰاةَ مَعِیْ وَ صَلٰاتُکِ فِیْ بَیْتِکِ خَیَرٌ لَکَ مِنْ صَلٰاتِکِ فِیْ حُجْرَتِکِ، وَ صَلٰاتُکِ فِیْ حُجْرَتِکِ خَیْرٌ لَکِ مِنْ صَلٰاتِکِ فِیْ دٰارِکِ. وَ صَلٰاتُکِ فِیْ دٰارِکِ خَیْرٌ لَکَ مِنْ صَلٰاتِکِ فِیْ مَسْجِدِ قَوْمِکِ؛ ‌وَ صَلٰاتُکِ فِیْ مَسْجِدِ قَوْمِکِ خَیْرٌ لَکَ مِنْ صَلٰاتِکِ فِیْ مَسْجِدیْ» (صحیح ابن خزیمه و مسند احمد)؛ «می‌دانستم که تو دوست داری با من نماز بخوانی؛ اما نمازت در اتاقت، بهتر از نمازت در حجره‌ات، است و نمازت در حجره‌ات بهتر از نمازت در خانه‌ات، است؛ و نمازت در خانه‌ات بهتر از نمازت در مسجد قومت، است؛ و نمازت در مسجد قومت بهتر از نمازت در مسجد من است».

و علماء و صاحب‌نظران فقهی احناف نیز گفته‌اند: حضور زنان در جماعت، در این زمانه به جهت فراگیری و شیوع فساد و فتنه، مکروه است.]

[محل ایستادن مقتدی و ترتیب صف‌ها:

اگر چنان‌چه به همراه امام، فقط یک نفر مقتدی بود، چه این مقتدی، مردی بالغ باشد و چه کودکی که اهل تمییز و تشخیص است، در آن صورت] این یک نفر مقتدی، به جانب راست امام [و اندکی دنبال‌تر از وی] بایستد. [ابن عباسب گوید: «بِتُّ فِیْ بَیْتِ خٰالَتِیْ مَیْمُوْنَةَ، فَصَلّٰی رَسُوْلُ اللهِ ج الْعِشٰاءَ؛ ثُمَّ جٰاءَ فَصَلّٰی اَرْبَعَ رَکَعٰاتٍ؛ ثُمَّ نٰامَ، ثُمَّ قٰامَ فَجِئْتُ فَقُمْتُ عَنْ یَسٰارِهِ فَجَعَلَنِیْ عَنْ یَمِیْنِهِ» (بخاری، ترمذی، نسایی و ابن ماجه)؛ «شبی در خانه‌ی خاله‌ام میمونه ماندم. پیامبر ج بعد از خواندن نماز عشاء به خانه آمد و چهار رکعت نماز خواند؛ و خوابید؛ سپس نیمه شب بلند شد و به نماز ایستاد؛ من آمدم و سمت چپش ایستادم؛ پیامبر ج مرا در سمت راست خود قرار داد».

و اگر چنان‌چه به همراه امام، فقط یک زن مقتدی بود، در آن صورت امام، جلو بایستد و زن در پشت سر امام بایستد. انس بن مالکس گوید: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج صَلّٰی بِهِ وَ بِاُمِّهِ اَوْ خٰالَتِهِ. قٰالَ: فَاَقٰامَنِیْ عَنْ یَمِیْنِهِ وَ اَقٰامَ الْمَرْأَةَ خَلْفَنٰا» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج برای او و مادر یا خاله‌اش امامت کرد؛ او را در سمت راست خود و زن را پشت سر ما قرار داد».]

و اگر چنان‌چه به همراه امام، دو نفر یا بیشتر از آن بودند، در آن صورت آن‌ها، پشت سر امام بایستند. [جابرس گوید: «قٰامَ رَسُوْلُ اللهِ ج لِیُصَلِّیْ، فَجِئْتُ، فَقُمْتُ عَنْ یَسٰارِهِ، فَأَخَذَ بِیَدِیْ فَاَدٰارَنِیْ حَتّٰی اَقٰامَنِیْ عَنْ یَمِیْنِهِ. ثُمَّ جٰاءَ جَبّٰارُ بْنُ صَخْرٍ فَقٰامَ عَنْ یَسٰارِ رَسُوْلُ اللهِ ج فَأَخَذَ بِاَیْدِیْنٰا جَمِیْعاً فَدَفَعْنٰا حَتّٰی اَقٰامَنٰا خَلْفَهُ» (مسلم، ابوداود و ابن ماجه)؛ «پیامبر ج بلند شد که نماز بخواند؛ من هم بلند شدم و در سمت چپش ایستادم. پیامبر ج دستم را گرفت و مرا چرخانید تا این که در سمت راست خود قرار داد. سپس جباربن صخر آمد و در سمت چپ پیامبر ج ایستاد. پیامبر ج دست هر دوی ما را گرفت و هول داد تا این که ما را پشت سر خود قرار داد».]

و [اگر چنان‌چه به همراه امام، مردان و زنان و بچه‌ها و خنثایان بودند، در آن صورت،] ابتدا مردان پشت سر امام صف ببندند؛ سپس کودکان؛ سپس خنثایان و در آخر زنان؛ [زیرا خداوند می‌فرماید: ﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ [النساء: 34] «مردان بر زنان سرپرستند».

و پیامبر ج می‌فرماید: «اَخِّرُوْهُنَّ مِنْ حَیْثُ اَخَّرَهُنَّ اللهُ»؛ «زنان را در صف نماز، در آخر قرار دهید، همانگونه که خداوند آنان را در آخر قرار داده است».

و ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «خَیْرُ صُفُوْفِ الرِّجٰالِ اَوَّ لُهٰا، وَ شَرُّهٰا آخِرُهٰا؛ وَ خَیْرُ صُفُوْفِ النِّسٰاءِ آخِرُهٰا وَ شَرُّهٰا اَوَّ لُهٰا» (مسلم، ابوداود، ترمذی، نسایی و ابن ماجه)؛ «بهترین و برترین صفوف مردان، صف اول، و بدترین و کم‌فضیلت‌ترین صفوف آن‌ها، صف آخر است؛ و بهترین صفوف زنان، صف آخر و بدترین صفوف آن‌ها، صف اول است».

و لازم است بهترین مردم از لحاظ علم و دانش و تقوا و پرهیزگاری، در صف اول و پشت سر امام بایستند تا اگر امام بی‌وضو شد، آن‌ها صلاحیت و شایستگی امامت را داشته باشند. ابومسعود انصاریس گوید: پیامبر ج فرمود: «لِیَلِیَنِیْ مِنْکُمْ اُولُوا الْاَحْلٰامِ وَ النُّهٰی؛ ثُمَّ الَّذِیْنَ یَلْوْنَهُمْ، ثُمَّ الَّذِیْنَ یَلُوْنَهُمْ» (مسلم، ابوداود، ابن ماجه و نسایی)؛ «کسانی از شما، پشت سر من بایستند که دارای عقل و خرد بیشتری هستند».

و اگر چنان‌چه در میان مردم، فقط یک کودک وجود داشت، در آن صورت او را در صف مردان داخل کنند؛ ولی اگر کودکان متعدّدی به نماز جماعت حاضر شده بودند، در آن صورت صفی در پشت صف مردان قرار داده شوند و صف‌های مردان با آن‌ها، کامل ساخته نشود.

و اگر چنان‌چه فردی به نماز آمد و امام را در حال رکوع یافت؛ پس اگر در صف‌ها گشادگی وجود داشت، وی حق ندارد تا در خارج از صف، تکبیر تحریمه بگوید، بلکه بر وی لازم است که در صف نمازگزاران بایستد و در آن، تکبیر تحریمه بگوید؛ اگر چه که آن رکعت از او فوت گردد.

و بر امام لازم است تا صف‌های نماز را راست نکرده است، شروع به نماز نکند و نمازگزاران را به راست کردن صف‌ها امر کند؛ خودش این کار را بر عهده بگیرد یا شخصی دیگر را مأمور کند. انس بن مالکس گوید: پیامبر ج فرمود: «سَوُّوْا صُفُوْفَکُمْ فَاِنَّ تَسْوِیَةَ الصَّفِّ مِنْ تَمٰامِ الصَّلٰاةِ» (بخاری و مسلم)؛ «صف‌هایتان را راست کنید؛ چون راست کردن صفوف از کمال نماز است».

و ابومسعودس گوید: پیامبر ج پیش از نماز به شانه‌هایمان دست می‌کشید و می‌فرمود: «اِسْتَوُوْا وَ لٰا تَخْتَلِفُوْا فَتَخْتَلِفَ قُلُوْبُکُمْ» (مسلم، ابوداود، ترمذی، نسایی و ابن ماجه)؛ «صف‌هایتان را راست کنید و اختلاف نکنید که با اختلاف، قلب‌هایتان از هم دور می‌شود».

و نعمان بن بشیرس گوید: پیامبر ج چنان صف‌های ما را راست می‌کرد که گویا تیر را راست می‌کند تا این که یقین کرد که راست کردن صف‌ها را یاد گرفتیم؛ سپس روزی به مسجد آمد؛ نزدیک بود تکبیرة الاحرام بگوید؛ مردی را دید که سینه‌اش از صف بیرون آمده بود. فرمود: «عِبٰادَ اللهِ! لَتُسَوُّنَّ صُفُوْفَکُمْ اَوْ لَیُخٰالِفَنَّ اللهُ بَیْنَ وُجُوْهِکُمْ» (مسلم)؛ «ای بندگان خدا! صف‌هایتان را راست کنید وگرنه خدا بین شما اختلاف و تفرقه می‌اندازد».

و ابن عمرب گوید: پیامبر ج فرمود: «اَقِیْمُوا الصُّفُوْفَ وَ حٰاذُوْا بَیْنَ الْمَنٰاکِبِ وَ سُدُّوْا الْخَلَلَ وَ لِیْنُوْا بِاَیْدِیْ اِخْوٰانِکُمْ، وَ لٰا تَذَرُوْا فُرُجٰاتٍ لِلشَّیْطٰانِ وَ مَنْ وَصَلَ صَفّاً وَصَلَهُ اللهُ وَ مَنْ قَطَعَ صَفّاً، قَطَعَهُ اللهُ» (ابوداود)؛ «صف‌هایتان را راست کنید و شانه‌هایتان را کنار هم قرار دهید و فاصله‌های خالی را ببندید. (در راست کردن صف‌ها) به نرمی از برادرانتان اطاعت کنید و برای شیطان، جاهای خالی نگذارید و کسی که صفی را وصل کند، خدا او را وصل می‌کند؛، و کسی که بین صفی قطع کند، خداوند او را قطع می‌کند».

و انس بن مالکس گوید: پیامبر ج فرمود: «رُصُّوْا صُفُوْفَکُمْ، وَ قٰارِبُوْا بَیْنَهٰا، وَ حٰاذُوْا بِالْاَعْنٰاقِ. فَوَالَّذِیْ نَفْسِیْ بِیَدِهِ، اِنِّیْ لَاَریٰ الشَّیْطٰانَ یَدْخُلُ مِنْ خَلَل الصَّفِّ کَاَنَّهَا الْحَذَفُ» (ابوداود و نسایی)؛ «صف‌هایتان را فشرده کنید و فاصله‌ها را پر کنید و گردن‌هایتان را در یک راستا قرار دهید؛ قسم به کسی که جانم در دست اوست! شیطان را می‌بینم که مانند گوسفند کوچک، از جاهای خالی صف داخل می‌شود».

و انسس در مورد چگونگی راست کردن صف‌ها می‌گوید: پیامبر ج فرمود: «اَقِیْمُوْا صُفُوْفَکُمْ، فَاِنِّیْ اَرٰاکُمْ مِنْ وَّرٰاءِ ظَهْرِیْ»؛ «صف‌هایتان را راست کنید؛ زیرا من شما را از پشت سرم می‌بینم».

و انسس می‌گوید: «وَ کٰانَ اَحَدُنٰا یَلْزِقُ مَنْکَبَهُ بِمَنْکَبِ صٰاحِبِهِ وَ قَدَمَهُ بِقَدَمِهِ» (بخاری)؛ «و هر یک از ما شانه‌ها و پاهایش را به شانه‌ها و پاهای بغل‌دستی خویش می‌چسباند».

و نعمان بن بشیرس گوید: «رَأَیْتُ الرَّجُلَ مِنّٰا یَلْزِقُ کَعْبَهُ بِکَعْبِ صٰاحِبِه» (بخاری)؛ «هر یک از ما قوزک پایش را به قوزک پای فرد مجاور خود می‌چسباند».

و براء بن عازبس در مورد فضیلت صفوف اول و صفوف سمت راست می‌گوید: پیامبر ج فرمود:

«اِنَّ اللهَ وَ مَلٰائِکَتَهُ یُصَلُّوْنَ عَلَی الصُّفُوْفِ الاُوَلِ» (ابوداود و نسایی)؛ «خدا و فرشتگان او بر صف‌های اول نماز، صلوات می‌فرستند».

و همچنین از براء بن عازبس روایت است: وقتی که پشت سر پیامبر ج نماز می‌خواندیم، دوست داشتیم در سمت راست او بایستیم؛ چون پس از سلام، رو به ما می‌کرد. براءس گوید: از او شنیدم که می‌فرمود: «رَبِّ قِنِیْ عَذٰابَکَ یَوْمَ تُبْعَثُ عِبٰادَکَ» (مسلم)؛ «پروردگارا! روزی که بندگانت را زنده می‌کنی، مرا از عذابت محفوظ بفرما».]

فَصلٌ فِیمَا یَفعَلُهُ المُقتَدِی بَعدَ فَرَاغِ إِمَامِه مِن وَاجِبٍ وَ غَیرِه

لَو سَلَّمَ الإِمَامُ قَبلَ فَرَاغِ المُقتَدِی مِنَ التَّشَهُّدِ، یُتِمُّه. وَ لَو رَفَعَ الإِمَامُ رَأسَه قَبلَ تَسبِیحِ المُقتَدِی ثَلَاثًا فِی الرُّکُوعِ أَوِ السُّجُودِ، یُتَابِعُه. وَ لَو زَادَ الإِمَامُ سَجدَةً أَو قَامَ بَعدَ القُعُودِ الأَخیرِ سَاهِیًا، لَا یَتَّبِعُهُ المُؤتَمُّ. وَ إِن قَیَّدَهَا، سَلَّمَ وَحدَهُ. وَ إِن قَامَ الإِمَامُ قَبلَ القُعُودِ الأَخیرِ سَاهِیًا، اِنتَظَرهُ المَأمُومُ؛ فَإِن سَلَّمَ المُقتَدِی قَبلَ أَن یُقَیِّدَ إِمَامُهُ الزَائِدَةَ بِسَجدَةٍ، فَسَدَ فَرضُهُ. وَ کُرِهَ سَلَامُ المُقتَدِی بَعدَ تَشَهُّدِ الإِمَامِ قَبلَ سَلَامِه.

فصل: پیرامون آنچه که مقتدی از واجبات و غیر آن، پس از فراغت امام خویش از نماز انجام می‌دهد

[به تعبیری دیگر، این فصل در این مورد بحث می‌کند که: چه وقت مقتدی از پیشنماز خویش پیروی کند و چه وقت از وی پیروی و متابعت نکند]

اگر چنان‌چه پیشنماز، پیش از آن که مقتدی از خواندن التحیات فارغ شود، سلام داد، در آن صورت مقتدی [از وی پیروی ننماید، بلکه] التحیّات خویش را تکمیل نموده [و آنگاه سلام بدهد؛ و همچنین اگر چنان‌چه امام، قبل از آن که مقتدی از تشهّد فارغ شود، برای رکعت سوم برخاست، باز هم مقتدی در ایستادن به سوی رکعت سوم، از او پیروی ننموده، بلکه تشهّد خویش را تکمیل نموده و سپس برخیزد.]

و اگر چنان‌چه پیشنماز، پیش از آن که مقتدی، تسبیحات سه گانه‌ی رکوع یا سجده‌ی خویش را تکمیل نماید، سرش را از رکوع یا سجده بلند کرد، مقتدی باید از او پیروی نموده [و تسبیح را ترک کند.]

و اگر چنان‌چه امام، سجده‌ای را زیاده نمود، یا پس از قعده‌ی اخیر به اشتباه بلند شد و ایستاد، در آن صورت مقتدی او را در سجده‌ی افزوده شده و ایستادن پیروی ننماید.

و اگر امام، رکعتِ افزوده شده را با سجده‌ای مقید و همراه ساخت، در آن صورت مقتدی، خود به تنهایی سلام بدهد.

و اگر چنان‌چه پیشنماز، از روی سهو و اشتباه، پیش از قعده‌ی اخیر ایستاد، در آن صورت مقتدی [او را پیروی ننموده، بلکه تسبیح - سبحان الله - بگوید تا امام را متوجه سهو و اشتباهش بسازد؛ و آنگاه] بازگشت وی را به قعده انتظار بکشد.

و اگر چنان‌چه مقتدی پیش از آن که امام، رکعت افزوده شده را به سجده‌ای مقید و همراه سازد، سلام داد، در آن صورت فرض وی باطل می‌گردد، [ولی اگر امام، رکعت افزوده شده را با سجده‌ای مقید و همراه ساخت، در آن صورت مقتدی می‌تواند خود به تنهایی سلام بدهد.]

و پس از آن که امام، تشهّد را خواند و پیش از آن که سلام نماز را بدهد، برای مقتدی مکروه است که سلام بدهد؛ [از این رو، اگر مقتدی پیش از آن که امامش، از تشهّد فارغ شود، سلام داد، نمازش فاسد است؛ ولی اگر چنان‌چه پس از آن که امامش، از تشهّد فارغ شده و هنوز سلام نداده، بود که مقتدی سلام داد، این کارش مکروه می‌باشد.]

فَصلٌ فِی الأَذکَارِ الوَارِدَةِ بَعدَ الفَرضِ

القِیَامُ اِلَی السُّنَّةِ مُتَّصِلًا بِالفَرضِ مَسنُونٌ. وَ عَن شَمسِ الأَئِمَّةِ الحَلوَانِی: لَا بَأسَ بِقَرَاءَةِ الأَورَادِ بَینَ الفَرِیضَةِ وَالسُّنَّةِ. وَ یَستَحِبُّ لِلإِمَامِ بَعدَ سَلَامِهِ: أَن یَّتَحَوَّلَ اِلَی یَسَارِهِ لِتَطَوُّعٍ بَعدَ الفَرضِ وَ أَن یَّستَقبِلَ بَعدَهُ النَّاسَ وَ یَستَغفِرُونَ اللهَ وَ یَقرَءُونَ آیةَ الکُرسِیِّ وَالمُعَوِّذَاتِ وَ یُسَبِّحُونَ اللهَ ثَلَاثًا وَثَلَاثِینَ وَ یُحَمِّدُونَه کَذَالِکَ وَ یُکَبِّرُونَه کَذَالِکَ؛ ثُمَّ یَقُولُونَ: «لَا إِلَه إِلَّا اللهُ وَحدَه لَا شَرِیکَ لَه، لَهُ المُلکُ وَ لَهُ الحَمدُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ»؛ ثُمَّ یَدعُونَ لِأَنفُسِهِم وَ لِلمُسلِمِینَ، رِافِعِی أَیدِیهِم؛ ثُمَّ یَمسَحُونَ بِهَا وُجُوهَهُم فِی آخِرِه.

فصل: پیرامون [چگونگی و فضیلت]

اذکار و دعاهایی که پس از خواندن نماز فرض وارد شده است.

[برای نمازگزار] سنّت است که متّصل پس از خواندن فرض، برای خواندن نمازهای سنّت [که به دنبال نمازهای فرض هستند،] بلند شود؛ [و تنها به اندازه‌ی گفتن این دعا، بین آن‌ها فاصله بیاندازد؛ و دعا عبارت است از: «اَللّٰهُمَّ اَنْتَ السَّلٰامُ وَ مِنْکَ السَّلٰامُ، تَبٰارَکْتَ یٰا ذَالْجَلٰالِ وَ الْاِکْرٰامِ» (مسلم و ابوداود)؛ «خداوندا! تو سلام هستی و سلامتی از طرف تو است؛ خیرهایت فراوانند ای صاحب شکوه و بزرگواری».

و پس از خواندن این دعا، برای خواندن نمازهای سنّتی که به دنبال نمازهای فرض هستند، بلند شود.]

و از شمس الائمة حلوانی روایت شده که وی گفته است: اشکالی ندارد که بین نماز فرض و نماز سنّت، اوراد و دعاها را بخواند.

و برای امام و پیشنماز، مستحب است که پس از سلام دادن خویش، به خاطر خواندن نفل پس از فرض، به جهت چپ خویش متوجه شود و روی برگرداند؛ و پس از آن، با مردم روبه‌رو شود؛ [زیرا روایت شده که: «کٰانَ النَّبِیُّ ج اِذٰا صَلّٰی اَقْبَلَ عَلَیْنٰا بِوَجْهِهِ» (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه پیامبر ج نماز خویش را به پایان می‌رساند، با صورتش متوجه ما می‌شد».

و نیز روایت شده که: «کُنّٰا اِذٰا صَلَّینٰا خَلْفَ رَسُوْلِ اللهِ ج اَحْبَبْنٰا اَنْ نَکُوْنَ عَنْ یَمِیْنِهِ، حَتّٰی یُقْبِلَ عَلَیْنٰا بِوَجْهِهِ» (مسلم)؛ «هرگاه ما پشت سر پیامبر ج نماز می‌خواندیم، دوست داشتیم که در سمت راست پیامبر ج باشیم، تا ایشان با صورت خویش، متوجه ما شود».]

و سه بار استغفار نمایند و از خداوند آمرزش و پوزش بطلبند [و بگویند: «اَسْتَغْفِرُاللهَ، اَسْتَغْفِرُاللهَ، اَسْتَغْفِرُاللهَ»؛ زیرا ثوبانس می‌گوید: پیامبر ج وقتی سلام نماز را می‌داد سه بار استغفار می‌کرد و می‌فرمود: «اَللّٰهُمَّ اَنْتَ السَّلٰامُ وَ مِنْکَ السَّلٰامُ، تَبٰارَکْتَ رَبَّنٰا وَ تَعٰالَیْتَ یٰا ذَالْجَلٰالِ وَ الْاِکْرٰامِ» (مسلم و ابوداود).]

و «آیة الکرسی» و «معوّذتین» [سوره‌ی «ناس» و سوره‌ی «فلق»] را بخوانند؛ [زیرا ابوامامهس گوید پیامبر ج فرمود: «مَنْ قَرَأَ آیَةَ الْکُرْسِیِّ دُبُرَ کُلِّ صَلٰاةٍ مَّکْتُوْبَةٍ، لَمْ یَمْنَعْهُ مِنْ دُخُوْلِ الْجَنَّةِ اِلّٰا اَنْ یَّمُوْتَ» (طبرانی)؛ «هر کس بعد از هر نماز فرضی، آیة الکرسی را بخواند تنها زنده بودنش، مانع رفتن او به بهشت می‌شود؛ یعنی پس از مرگ، به بهشت می‌رود».

و عقبة بن عامرس گوید: «اَمَرَنِیْ رَسُوْلُ اللهِ ج اَنْ اَقْرَأَ بِالْمُعَوَّذٰاتِ دُبُرَ کُلِّ صَلٰاةٍ» (ابوداود و نسایی)؛ «پیامبر ج به من امر کرد که بعد از هر نمازی، معوذتین - سوره ناس و فلق - را بخوانم».]

و سی و سه بار «سبحان الله»؛ سی و سه بار «الحمدلله»؛ و سی و سه بار «الله اکبر» بگویند [که مجموعاً 99 می‌شود؛ و آنگاه برای تکمیل صد،] بگویند: «لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لٰا شَرِیْکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیْرٍ»؛ «هیچ معبود بر حقّی غیر از خدا نیست؛ یکتای بدون شریک و انباز است؛ پادشاهی و ستایش، از آنِ اوست؛ و او بر هر چیزی توانا است».

آنگاه در حالی که دست‌هایشان به سوی آسمان بلند است، برای خود و دیگر مسلمانان دعا کنند؛ و در آخر دعا، دست‌های خویش را به صورت‌های خود بکشند؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «اِذٰا دَعَوْتَ اللهَ فَادْعُ بِبٰاطِنِ کَفَّیْکَ، وَ لٰا تَدْعُ بِظُهُوْرِهِمٰا، فَاِذٰا فَرَغْتَ فَامْسَحْ بِهٰا وَجْهَکَ» (ابن ماجه)؛ «هرگاه خدا را خواندی، پس او را با قسمت درونی هر دو کف دست خویش بخوان، و با پشت کف دستان، او را نخوان؛ و هرگاه از دعا فارغ شدی، دستان خویش را به صورتت بکش».

و نیز روایت شده است: «وَ کٰانَ ج اِذٰا رَفَعَ یَدَیْهِ فِی الدُّعٰاءِ لَمْ یَحُطْهُمٰا» وَ فِیْ رَوٰایَةٍ: «لَمْ یَرَدَّهُمٰا حَتّٰی یَمْسَحَ بِهِمٰا وَجْهَهُ» (ترمذی)؛ «هرگاه پیامبر ج دستان خویش را برای دعا بلند می‌کرد، آن‌ها را پایین نمی‌آورد تا آن که آن‌ها را به صورت خود بکشد».

به هر حال؛ اذکار و دعاهای مشروع پس از نماز، بر مبنای احادیث و روایات صحیح، عبارتند از:

1-   از ثوبانس روایت است: پیامبر ج وقتی سلام نماز را می‌داد، سه بار استغفار می‌کرد و می‌فرمود: «اَللّٰهُمَّ اَنْتَ السَّلٰامُ وَ مِنْکَ السَّلٰامُ، تَبٰارَکْتَ یٰا ذَالْجَلٰالِ وَ الْاِکْرٰامِ» (مسلم و ابوداود)؛ «خداوندا! تو سلام هستی و سلامتی از طرف تو است؛ خیرهایت فراوانند ای صاحب شکوه و بزرگواری».

       ولید گوید: به اوزاعی گفتم: استغفار چگونه است؟ گفت: می‌گویی: اَسْتَغْفِرُاللهَ، اَسْتَغْفِرُاللهَ. مسلم، ترمذی، نسایی، ابوداود و ابن ماجه.

2-   از ابوالزبیر روایت است: ابن زبیرس بعد از هر نمازی که سلام می‌داد می‌گفت: «لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لٰا شَرِیْکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیْرٍ؛ لٰا حَوْلَ وَ لٰا قُوَّةَ اِلّٰا بِاللهِ؛ لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ وَ لٰا نَعْبُدُ اِلّٰا اِیّٰاهُ، لَهُ النِّعْمَةُ وَ لَهُ الْفَضْلُ وَ لَهُ الثناء الْحَسَنِ؛ لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ مُخْلِصِیْنَ لَهُ الدِّیْنَ وَ لَوْ کَرِهَ الْکٰافِرُوْنَ»؛ «هیچ معبود بر حقی جز از الله نیست؛ یکتای بدون شریک است؛ ملک و ستایش برای اوست و او بر هر چیزی توانا است. هیچ حرکت و قوّتی نیست مگر به مشیت الله؛ هیچ معبود بر حقی غیر از الله نیست؛ تنها او را عبادت می‌کنیم، نعمت و فضل و ستایش نیکو برای اوست، هیچ معبود بر حقّی غیر از الله نیست؛ عبادتمان خالصانه برای اوست گر چه کافران دوست نداشته باشند».

       و ابن زبیرس گفت: پیامبر ج این ادعیه را بعد از هر نمازی می‌خواند. مسلم، ابوداود و نسایی.

3-   از وراد مولای مغیرة بن شعبهس روایت است که مغیرة بن شعبهس به معاویهس نوشت که: هرگاه نماز پیامبر ج تمام می‌شد و سلام می‌داد می‌فرمود: «لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لٰا شَرِیْکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیْرٍ؛ اَللّٰهُمَّ لٰا مٰانِعَ لِمٰا اَعْطَیْتَ وَ لٰا مُعْطِیَ لِمٰا مَنَعْتَ وَ لٰا یَنْفَعُ ذَاالْجَدِّ مِنْکَ الْجَدَّ» (بخاری و مسلم)؛ «هیچ معبود بر حقی غیر از خدا نیست؛ تنها است و هیچ شریکی برای او نیست؛ ملک و ستایش برای او است و او بر هر چیزی توانا است. خداوندا! آنچه تو عطا می‌کنی، هیچ مانعی برای آن نیست، و آنچه را تو منع می‌کنی، هیچ عطا کننده‌ای برای آن نیست و مال و دارایی، نفعی نمی‌رساند؛ آن که نفع می‌رساند، تویی».

4-   از کعب بن عجرهس روایت است که پیامبر ج فرمود: «مُعَقَّبٰاتٌ لّٰایُخِیْبُ قٰائِلُهُنَّ - اَوْفٰاعِلُهُنَّ -: ثَلٰاثٌ وَّ ثَلٰاثُوْنَ تَسْبِیْحَةً، وَ ثَلٰاثٌ وَّ ثَلٰاثُوْنَ تَحْمِیْدَةً، وَ ارْبَعٌ وَّ ثَلٰاثُوْنَ تَکْبِیْرَةً، فِیْ دُبُرِ کُلِّ صَلٰاةٍ» (مسلم، ترمذی و نسایی)؛ «پس از هر نمازی، اذکاری وجود دارند که گوینده یا انجام دهنده‌ی آن‌ها، هیچ وقت ناکام نمی‌ماند؛ سی و سه بار سبحان الله گفتن، سی و سه بار الحمد لله گفتن و سی و چهار بار الله اکبر گفتن».

       ناگفته نماند که درباره‌ی تعداد این اذکار روایاتی آمده که در بعضی از آن‌ها، دَه دَه (بخاری) و در بعضی یازده یازده (مسلم) و در بعضی بیست و پنج بیست و پنج (نسایی) آمده، به احنافه‌ی لا اله الا الله وحده... در آخر.

       و ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «مَنْ سَبَّحَ اللهَ فِیْ دُبُرِ کُلِّ صَلٰاةٍ ثَلٰاثاً وَّ ثَلٰاثِیْنَ وَ حَمِدَ اللهَ ثَلٰاثاً وَّ ثَلٰاثِیْنَ، وَ کَبَّرَ اللهَ ثَلٰاثاً وَّ ثَلٰاثِیْنَ، فَتِلْکَ تِسْعَةٌ وَّ تِسْعُوْنَ، وَ قٰالَ تَمٰامَ الْمِائَةِ: لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لٰا شَرِیْکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیْرٍ، غُفِرَتْ خَطٰایٰاهُ وَ اِنْ کٰانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ» (مسلم)؛ «کسی که بعد از هر نماز سی و سه بار سبحان الله، سی و سه بار الحمد لله و سی و سه بار الله اکبر بگوید - این نود و نه - و صد را با «لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد و هو على کلّ شیء قدیر» کامل کند، گناهانش بخشوده می‌شود اگر چه مانند کف دریا زیاد باشد».

5-   از معاذبن جبلس روایت است: روزی پیامبر ج دستم را گرفت و به من فرمود: «یٰا مُعٰاذُ! وَ اللهِ اِنِّیْ لَاُحِبُّکَ، فَقُلْتُ:‌ بِأَبِیْ اَنْتَ وَ اُمِّیْ، وَ اللهِ اِنِّیْ لَاُحِبُّکَ. قٰالَ: یٰا مُعٰاذَ! اِنِّیْ اُوْصِیْکَ لٰاتَدَعَنَّ اَنْ تَقُوْلَ دُبُرَ کُلِّ صَلٰاةٍ:‌ اَللّٰهُمَّ اَعِنِّیْ عَلیٰ ذِکْرِکَ وَ شُکْرِکَ وَ حُسْنَ عِبٰادَتِکَ» (ابوداود و نسایی)؛ «ای معاذ! به خدا قسم، من تو را دوست دارم؛ گفتم: پدر و مادرم فدایت. به خدا قسم! من هم تو را دوست دارم. فرمود: ای معاذ! به تو وصیت می‌کنم که بعد از هر نمازی، این دعا را ترک نکن: «اَللّٰهُمَّ اَعِنِّیْ عَلیٰ ذِکْرِکَ وَ شُکْرِکَ وَ حُسْنَ عِبٰادَتِکَ»؛ «بار خدایا! مرا بر ذکر و شکر نعمت‌ها و خوب انجام دادن عبادتت یاری فرما».

6-   از ابوامامهس روایت است که پیامبر ج فرمود: «مَنْ قَرَأَ آیَةَ الْکُرْسِیِّ دُبُرَ کُلِّ صَلٰاةٍ مَّکْتُوْبَةٍ لَّمْ یَمْنَعْهُ مِنْ دُخُوْلِ الْجَنَّةِ اِلّٰا اَنْ یَّمُوْتَ» (طبرانی)؛ «هر کس بعد از هر نماز فرضی، آیة الکرسی را بخواند؛، تنها زنده بودنش مانع رفتن او به بهشت می‌شود»؛ یعنی پس از مرگ به بهشت می‌رود.

       و محمد بن ابراهیم در روایتش «قل هو الله احد» را هم احنافه کرده است.

7-   از عقبة بن عامرس روایت است: «اَمَرَنِیْ رَسُوْلُ اللهِ ج اَنْ اَقْرَأَ بِالْمُعَوَّذٰاتِ دُبُرَ کُلِّ صَلٰاةٍ» (ابوداود و نسایی)؛ «پیامبر ج به من امر کرد که بعد از هر نمازی، سوره‌های ناس و فلق را بخوانم».

8-   از امّ سلمهل روایت است: پیامبر ج بعد از سلام دادن نماز صبح می‌فرمود: «اَللّٰهُمَّ اِنِّیْ اَسْأَلُکَ عِلْماً نٰافِعاً وَ رِزْقاً طَیِّباً وَ عَمَلاً مُتَقَبَّلاً» (ابن ماجه و مسند احمد)؛ «خدایا! از تو علمی نافع و رزقی پاک و عملی قبول شده را خواستارم».

و ...]


 

 

 

 

باب: پیرامون شرایط و ارکان نماز


بَابُ شُرُوطِ الصَّلَاةِ وَ أَرکَانِهَا

لَابُدَّ لِصِحَّةِ الصَّلَاةِ مِن سَبعَةٍ وَ عِشرِینَ شَیئًا: اَلطَّهَارَةُ مِنَ الحَدَثِ؛ وَ طَهَارَةُ الجَسَدِ وَ الثَّوبِ وَالمَکَانِ مِن نَجِسٍ غَیرِ مَعفُوٍّ عَنهُ حَتَّی مَوضِعِ القَدَمَینِ وَ الیَدَینِ وَالرُّکبَتَینِ وَالجَبهَةِ عَلَی الأَصَحِّ؛ وَ سَترُ العَورَةِ. وَ لَا یَضُرُّ نَظَرُهَا مِن جَیبِه وَ أَسفَلِ ذَیلِه؛ وَ اِستِقبَالُ القِبلَةِ. فَلِلمَکِّیِّ اَلمُشَاهِدِ، فَرضُه: إِصَابَةُ عَینِهَا؛ وَ لِغَیرِ المُشَاهِدِ، جَهَتُهَا وَ لَو بِمَکَّةَ عَلَی الصَّحِیحِ؛ وَ الوَقتُ؛ وَ اِعتِقَادُ دُخُولِه؛ وَالنِّیَّةُ؛ وَالتَّحرِیمَةُ بِلَا فَاصِلٍ؛ وَالإِتیَانُ بِالتَّحرِیمَةِ قَائِمًا قَبلَ اِنحِنَائِه لِلرُّکُوعِ؛ وَ عَدَمُ تَأخِیرِ النِّیِّةِ عَنِ التَّحرِیمَةِ؛ وَالنُّطقُ بِالتَّحرِیمَةِ بِحَیثُ یُسمِعُ نَفسَه عَلَی الأَصَحِّ؛ وَ نِیَّةُ المُتَابِعَةِ لِلمُقتَدِی؛ وَ تَعیینُ الفَرضِ؛ وَ تَعیینُ الوَاجِبِ؛ وَ لَا یُشتَرَطُ التَّعیِینُ فِی النَّفلِ؛ وَالقِیَامُ فِی غَیرِ النَّفلِ؛ وَالقِرَاءَةُ وَ لَو آیَةً فِی رَکعَتَیِ الفَرضِ وَ فِی کُلِّ النَّفلِ وَالوِترِ وَ لَم یَتَعَیَّن شَیءٌ مِنَ القُرآنِ لِصِحَّةِ الصَّلَاةِ؛ وَ لَا یَقرَأُ المُؤتَمُّ؛ بَل یَستَمِعُ وَ یُنصِتُ وَ إِن قَرَأَ، کُرِهَ تَحرِیمًا؛ وَالرُّکُوعُ؛ وَالسُّجُودُ عَلَی مَا یَجِدُ حُجمَه وَ تَستَقِرُّ عَلَیهِ جَبهَتُه وَ لَو عَلَی کَفِّه أَو طَرَفِ ثَوبِه، إِن طَهُرَ مَحَلُّ وَضعِهِ. وَ سَجَدَ وُجُوبًا بِمَا صَلُبَ مِن أَنفِه وَ بِجَبهَتِه، وَ لَا یَصِحُّ الاِقتِصَارُ عَلَی الأَنفِ إِلَّا مِن عُذرٍ بِالجَبهَةِ؛ وَ عَدَمُ اِرتِفَاعِ مَحَلِّ السُجُودِ عَن مَوضِعِ القَدَمَینِ بِأَکثَرَ مِن نِصفِ ذِرَاعٍ، وَ إِن زَادَ عَلَی نِصفِ ذِرَاعٍ لَم یَجُزِ السُّجُودُ إِلَّا لِزَحمَةٍ سَجَدَ فِیهَا عَلَی ظَهرِ مُصَلٍّ صَلَاتَه؛ وَ وَضعُ الیَدَینِ وَالرُّکبَتَینِ فِی الصَّحِیحِ؛ وَ وَضعُ شَیءٍ مِن أَصَابِعِ الرِّجلَینِ حَالَةَ السُّجُودِ عَلَی الأَرضِ. وَ لَا یَکفِی وَضعُ ظَاهِرِ القَدَمِ؛ وَ تَقدِیمُ الرُّکُوعِ عَلَی السُّجُودِ؛ وَالرَّفعُ مِنَ السُّجُودِ اِلَی قُربِ القُعُودِ عَلَی الأَصَحِّ؛ وَالعَودُ اِلَی السُّجُودِ؛ وَالقُعُودُ الأَخِیرُ قَدرَ التَّشَهُّدِ؛ وَ تَأخِیرُه عَنِ الأَرکَانِ؛ وَ أَدَاؤُهَا مُستَیقِظًا؛ وَ مَعرِفَةُ کَیفِیَّةِ الصَّلَاةِ وَ مَا فِیهَا مِنَ الخِصَالِ المَفرُوضَةِ عَلَی وَجهٍ یُمَیِّزُهَا عَنِ الخِصَالِ المَسنُونَةِ؛ أَو اِعتِقَادُ أَنَّهَا فَرضٌ حَتَّی لَایَتَنَفَّلَ بِمَفرُوضٍ.

وَ الأَرکَانُ مِنَ المَذکُورَاتِ، أَربَعَةٌ: اَلقِیَامُ وَالقِرَاءَةُ وَالرُّکُوعُ وَالسُّجُودُ؛ وَ قِیلَ: القُعُودُ الأَخِیرُ مِقدَارَ التَّشَهُّدِ؛ وَ بَاقِیهَا، شَرَائِطُ؛ بَعضُهَا، شَرطٌ لِصِحَّةِ الشُّرُوعِ فِی الصَّلَاةِ وَ هُوَ مَا کَانَ خَارِجَهَا وَ غَیرُهُ، شَرطٌ لِدَوَامِ صِحَّتِهَا.


باب: پیرامون شرایط و ارکان نماز

ارکان»: جمع «رکن» است؛ و «رکن»: هر چیزی است که در حقیقتِ یک چیز، داخل بوده و لزوم آن، به دلیل و برهانی قطعی، مانند: قرآن و حدیث متواتر که شبهه‌ای در آن‌ها نیست، ثابت شده باشد؛ و همچنین بر معنای مراد، دلالت قطعی داشته باشد؛ این‌طور که لفظ آن، احتمال دو معنی یا بیشتر از آن را نداشته باشد.

و مراد از «شرایط»: چیزهایی است که در حقیقتِ نماز داخل نیستند، ولی برای صحّت و درستی نماز، لازم و ضروری‌اند؛ به گونه‌ای که اگر چنان‌چه یکی از این موارد فوت گردد، نماز صحیح نمی‌گردد. و این چیزها به نام «شرط‌های نماز»، نامیده می‌شوند.]

برای صحّت و درستی نماز، مراعات بیست و هفت چیز، لازم و ضروری است که عبارتند از:

* پاکی از «حَدَث»؛ [یعنی «حَدَث اصغر»: بی‌وضویی؛ و «حَدَث اکبر»: جنابت و ناپاکی؛ زیرا خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَکُمۡ وَأَیۡدِیَکُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِکُمۡ وَأَرۡجُلَکُمۡ إِلَى ٱلۡکَعۡبَیۡنِۚ وَإِن کُنتُمۡ جُنُبٗا فَٱطَّهَّرُواْۚ وَإِن کُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَدٞ مِّنکُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدٗا طَیِّبٗا فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِکُمۡ وَأَیۡدِیکُم مِّنۡهُۚ مَا یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیَجۡعَلَ عَلَیۡکُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰکِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمۡ وَلِیُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٦ [المائدة: 6] «ای مؤمنان! هنگامی که برای نماز بپاخاستید صورت‌ها و دست‌های خود را همراه با آرنج‌ها بشویید، و سرهای خود را مسح کنید و پاهای خود را همراه با قوزک‌های آن‌ها بشویید؛ و اگر جُنُب بودید، خود را بشویید. و اگر بیمار بودید، یا این که مسافر باشید، یا این که یکی از شما از پیشاب برگشت، یا با زنان مجامعه کردید و آب نیافتید، با خاک پاک تیمّم کنید و با آن بر صورت‌ها و دست‌های خود بکشید؛ خداوند نمی‌خواهد شما را به تنگ آورد و به مشقت اندازد، بلکه می‌خواهد شما را پاکیزه دارد و نعمت خود را بر شما تمام نماید؛ شاید که شکر او را به جای آورید».

و پیامبر ج فرموده‌اند: «لٰا یَقْبَلُ اللهُ صَلٰاةً بِغَیْرِ طُهُوْرٍ» (ترمذی، نسایی، ابن ماجه و ابوداود)؛ «خداوند نماز را بدون پاکی و طهارت نمی‌پذیرد».]

* پاکیزگی بدن نمازگزار، از نجاستی که از آن بخشوده نشده است؛ [زیرا خداوند می‌فرماید: ﴿وَٱلرُّجۡزَ فَٱهۡجُرۡ٥ [المدثر: 5] «و از پلیدی و پلشتی دوری کن». و «رجز» به معنای ناپاکی و نجاست است؛ و ترک آن، آلوده نشدن بدان می‌باشد؛ و چون پیامبرج به عایشهل فرمود: «اِذٰا اَقْبَلَتِ الْحِیْضَةُ فَدَعِیْ اَلصَّلٰاةَ وَ اِذٰا اَدْبَرَتْ فَاغْسِلِیْ عَنْکِ الدَّمَ وَ صَلِّیْ» (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه حیض به تو روی آورد، نماز خواندن را ترک کن؛ و هرگاه حیض به تو پشت کرد و تمام شد، خون خویش را بشوی و غسل کن و آنگاه نماز را بخوان».

و یکی دیگر از دلایل شرط پاک بون بدن، فرموده‌ی پیامبر ج به علیس است؛ آنگاه که علیس درباره‌ی «مذی» سؤال کرد، فرمود: «تَوَضَّأْ وَ اغْسِلْ ذَکَرَکَ» (بخاری و مسلم)؛ «آلت تناسلی خود را بشوی و وضو بگیر».]

* پاکیزگی مکان و محل، از نجاستی که از آن بخشوده نشده است؛ و در پاک بودن مکان - بنا به روایت صحیح‌تر - لازم است که جای هر دو پا و هر دو دست و هر دو زانو و پیشانی، پاک و تمیز باشد. [و دلیل پاکی محل نماز خواندن، این فرموده‌ی پیامبرج است که چون یک فرد اعرابی در مسجد ادرار کرد، فرمودند: «صُبُّوْا عَلَیْهِ ذَنُوْباً مِنْ مٰاءٍ» (بخاری و مسلم)؛ «یک سطل آب بر جای آن بریزید».]

* پوشیدن عورت. [ستر عورت و پوشیدن آن با لباس پاک، حتّی در خلوت و تاریکی نیز یکی دیگر از شرایط صحّت نماز است. و عورت عبارت است از اندام‌هایی که پوشیدن آن‌ها در نماز بر زن و مرد واجب است؛ زیرا خداوند فرموده است؛ ﴿خُذُواْ زِینَتَکُمۡ عِندَ کُلِّ مَسۡجِدٖ [الأعراف: 31] «در هر نمازگاه و عبادتگاهی، خود را (با لباس مادی که عورت شما را بپوشاند و با لباس معنوی که تقوا نام دارد) بیارایید».

و از دیدگاه مفسران، مراد از «زینت» در آیه، ستر عورت و پوشاندن آن؛ و مراد از «مسجد»: نماز است؛ یعنی هرگاه نماز خواندید، عورت خویش را بپوشانید؛ و چون پیامبر ج فرموده است: «لٰا یَقْبَلُ اللهُ صَلٰاةَ حٰائِضٍ اِلّٰا بِخِمٰارٍ» (ترمذی)؛ «خداوند نماز بالغ را بدون روسری نمی‌پذیرد».

و عورت مرد از ناف تا زانوهایش است؛ همچنان‌که در این باره حدیثی مرفوع از عمروبن شعیب از پدرش از جدّش آمده که: «مٰا بَیْنَ السُّرَّةِ وَ الرُّکْبَةِ عَوْرَةٌ» (ابوداود، مسند احمد و دارقطنی)؛ «عورت (مرد)، بین ناف و زانوهایش است».

از جرهد اسلمیس روایت است: پیامبر ج از کنار من عبور کرد در حالی که جامه‌ای بر تن داشتم که رانم ظاهر شده بود. پیامبر ج فرمود: «غَطِّ فَخِذَکَ فَاِنَّ الْفَخِذَ عَوْرَةٌ» (ترمذی و ابوداود)؛ «رانت را بپوشان، چون ران، عورت است».

و تمام اعضای زن غیر از صورت و دست‌هایش هنگام نماز، عورت است؛ به دلیل فرموده‌ی پیامبر ج: «اَلْمَرْأَةُ عَوْرَةٌ» (ترمذی)؛ «همه‌ی زن عورت است».

در حدیثی دیگر می‌فرماید: «لٰایَقْبَلُ اللهُ صَلٰاةَ حٰائِضٍ اِلّٰا بِخِمٰارٍ» (ابن ماجه، ابوداود و ترمذی)؛ «خداوند نماز هیچ زن بالغی را بدون روسری قبول نمی‌کند».]

و در صورتی که از درون گریبانش به عورت نگاه کرد و [یا کسی دیگر،] از پایین دامنش به عورت نگاه نمود، زیانی [به صحّت نماز] نمی‌رساند.

* روی آوردن به قبله؛ برای کسی که در مکّه است [و به خانه‌ی کعبه نزدیک است و] بر مشاهده‌ی آن توانا است، فرض است که به سوی عین خانه‌ی کعبه روی آورد و به هنگام نماز، درست متوجه خانه‌ی کعبه باشد. و کسی که بر مشاهده نمودن خانه‌ی کعبه توانا نیست، اگر چه در مکّه است - بنا به قول صحیح - به جهت خانه‌ی کعبه روی نماید.

[دلیل شرط بودن روی آوردن به قبله، این فرموده‌ی خداوند است: ﴿فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَیۡثُ مَا کُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ شَطۡرَهُۥ [البقرة: 150] «رویت را به سوی مسجدالحرام کن و (به هنگام نماز) هر جا که بودید، رو به سوی آن کنید».

و روی آوردن به قبله در غیر نماز واجب نیست؛ پس معلوم است که مقصود از آیه که می‌فرماید: «رو به سوی قبله کنید»، یعنی در نماز چنین کنید.

و به دلیل این که پیامبر ج به مردی که نمازش را بد خواند، فرمود: «اِذٰا قُمْتَ اِلَی الصَّلٰاةِ فَاَسْبِغِ الْوُضُوْءَ ثُمَّ اسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ...» (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه خواستی نماز بخوانی به خوبی وضو بگیر؛ سپس رو به قبله کن...».

و اشکال ندارد که هنگام ترس شدید و یا خواندن نفل بر سواری در سفر، استقبال قبله ترک شود؛ خداوند می‌فرماید: ﴿فَإِنۡ خِفۡتُمۡ فَرِجَالًا أَوۡ رُکۡبَانٗاۖ [البقرة: 239] «و اگر (به خاطر جنگ یا خطر دیگری) ترسیدید، در حالت پیاده یا سواره نماز را بخوانید». ابن عمرب قطعاً آن را از پیامبر ج نقل کرده است. (بخاری)

و ابن عمر ج گوید: «کٰانَ النَّبِیُّ ج یُسَبِّحُ عَلیٰ رٰاحِلَتِهِ قِبَلَ اَیَّ وَجْهٍ تَوَجَّهَ، وَ یُوْتِرُ عَلَیْهٰا غَیْرَ اَنَّهُ لٰایُصَلِّیْ عَلَیْهَا الْمَکْتُوْبَةَ» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج بر شترش به هر سویی که روی آن بود، نفل و وتر می‌خواند؛ البته فرایض را بر روی سواری نمی‌خواند».

و برای کسانی که در مکه هستند و به خانه‌ی کعبه نزدیک‌اند، واجب است که درست متوجه عین خانه‌ی کعبه باشند؛ و برای کسانی که دورند و آنرا نمی‌بینند، روی به جهت کعبه و قبله، نماز خواندن کفایت می‌کند.

ناگفته نماند که روی به قبله نماز خواندن، برای کسانی است که بتوانند چنین کاری کنند، نه برای کسانی که به جهت بیماری، یا به جهت ترس از دشمن، از روی آوردن به قبله، عاجز و ناتوان هستند. پس برای چنین افرادی، جایز است که تا به هر جهتی که قادرند، نماز گزارند.]

* وقت نماز؛ [زیرا خداوند می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ کَانَتۡ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ کِتَٰبٗا مَّوۡقُوتٗا١٠٣ [النساء: 103] «بی‌گمان نماز بر مؤمنان فرض و دارای اوقات معلوم و معین است». از این رو، خواندن نماز پیش از فرارسیدن وقت، صحیح و درست نیست.]

* اعتقاد داشتن به فرارسیدن وقت نماز؛ [پس اگر وقت نماز را ندانست، باید اجتهاد و کوشش کند و نهایت تلاش خود را به کار ببرد و این کار بر وی واجب و بدان امر شده است؛ و این اجتهاد و تلاش، ممکن است از راه‌های گوناگون همانند شنیدن صدای اذانِ مؤذنِ مورد اعتماد صورت بگیرد.]

* نیت و قصد و اراده‌ی قلبی [برای ادای نماز معین؛ زیرا خداوند می‌فرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ [البینة: 5] «در حالی که جز این بدیشان دستور داده نشده است که مخلصانه خدای را بپرستند».

علامه ماوردی گفته است: اخلاصی که در این آیه آمده است، به معنی «نیت» است و «خالصانه»،یعنی این که از روی تصمیم قلبی و نیت، این را از آنِ خدا بداند.

و پیامبر ج نیز می‌فرماید: «اِنَّمَا الْاَعْمٰالُ بِالنِّیّٰاتِ» (مسلم)؛ «به حقیقت، آنچه به کارها ارزش می‌بخشد، قصد و نیت و آگاهانه انجام دادن آن‌ها است».

و امّت اسلامی نیز اجماع کرده است بر این که نیت در نماز معتبر است؛ پس هرگاه کسی بخواهد نماز فرض بخواند، باید قصد و تصمیم برگزاری و انجام آن را داشته باشد تا از اعمال و کارهای دیگرش، ممتاز و مشخص گردد و باید آن را از دیگر نمازهایش مشخص کند و آن را معین نماید و قصد فرض بودن را هم بکند تا با نماز سنّت، فرق داشته و از آن جدا گردد.

و در نیت نماز، همین اندازه کافی است که در قلب خویش بداند که هم اکنون کدام نماز را دارد می‌خواند؛ و علاوه از این، برای مقتدی لازم است تا نیت متابعت و پیروی از حرکات و سَکَنات پیشنماز را نیز بکند.]

* تکبیر تحریمه؛ [یعنی الله اکبر گفتن آغازین؛ چون پیامبر ج می‌فرماید: «مِفْتٰاحُ الصَّلٰاةِ اَلْوُضُوْءُ وَ تَحْرِیْمُهٰا اَلتَّکْبِیْرُ وَ تَحْلِیْلُهٰا اَلتَّسْلِیْمُ» (ابوداود)؛ «کلید نماز، وضو است و با گفتن الله اکبر آغازین نماز، هر چه که غیر از نماز باشد، بر آدمی حرام می‌شود و با سلام دادن، آن محرّمات، بر انسان حلال می‌شود».

و پیامبر ج خطاب به کسی که نماز خویش را بد و نادرست خواند، فرمود: «اِذٰا قُمْتَ اِلَی الصّلٰاةِ فَاَسْبِغِ الْوُضُوْءَ ثُمَّ اسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ وَ کَبِّرْ» (بخاری)؛ «هرگاه خواستی به نماز بایستی و قصد نمازگزاردن کردی، نخست وضوی کامل و درست بگیر و سپس رو به قبله بایست و پس از آن الله اکبر بگوی».

و تکبیر: یعنی «الله اکبر»؛ چون پیامبر ج هرگاه نماز را آغاز می‌کرد، روی به قبله می‌ایستاد و دستان خویش را بالا می‌برد و می‌گفت: «الله اکبر». (ابن ماجه)]

[و شرط‌های صحّت تکبیر تحریمه عبارتند از:]

الف) نباید در میان نیت و تکبیر تحریمه [با عملی که منافی با نماز است، همچون خوردن، آشامیدن و سخن گفتن] فاصله‌ای ایجاد شود.

ب) به جای آوردن تحریمه در حال ایستاده و پیش از خم شدن برای رکوع.

ج) به تأخیر نیانداختن نیت از تکبیر تحریمه.

د) گفتن «الله اکبر» به نحوی که خودش، خود را بشنواند؛ بنا به قول صحیح‌تر.

ه) [اگر چنان‌چه نمازگزار مقدی بود، بر وی لازم است که] نیت متابعت و پیروی [از حرکات و سکنات پیشنماز را نیز] بکند.

و) اگر چنان‌چه نماز فرض بود، تعیین کردن آن در نیت شرط است؛ [مثل این که نماز ظهر یا عصر را نیت نماید.]

ز) و اگر چنان‌چه نماز واجب بود، تعیین کردن آن نیز در نیت شرط است؛ [مانند این که نماز وتر یا نمازهای عیدین را نیت نماید؛ ولی اگر چنان‌چه نماز نفل بود، در آن صورت، ] تعیین کردن نماز نفل در نیت شرط نیست؛ [بلکه نیتِ مطلقِ نماز، کفایت می‌کند؛ و این مواردی که بیان شد، از زمره‌ی مهم‌ترین شرایط صحّت «تکبیر تحریمه» بود.]

* قیام [ایستادن بر روی پا برای کسانی که توان آن را دارند]؛ و قیام در نمازهای نفل، فرض نیست. [از این رو، گزاردن نمازهای نفل، با وجود داشتن توان و قدرت بر ایستادن، به طور نشسته جایز است.

به هر حال، ایستادن در نمازهای فرض و واجب برای کسی که توانایی دارد، فرض است؛ خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: ﴿قُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ٢٣٨ [البقرة: 238] «فروتنانه برای خدا بپاخیزید».

و پیامبر ج به حالت ایستاده نماز می‌خواند و به عمران بن حصینب که بیماری بواسیر داشت، دستور داد که به حالت ایستاده نماز بخواند و فرمود: «صَلِّ قٰائِماً؛ فَاِنْ لَّمْ یَسْتَطِعْ فَقٰاعِداً؛ فَاِنْ لَّمْ یَسْتَطِعْ فَعَلیٰ جَنْبٍ» (بخاری، ابوداود و ترمذی)؛ «ایستاده نماز بخوان؛ اگر نتوانستی نشسته و اگر نتوانستی، بر پهلو نماز بخوان».

و نسایی چنین روایت کرده است: «... فَاِنْ لَّمْ تَسْتَطِعْ، فَمُسْتَلْقِیاً عَلیٰ ظَهْرِکَ؛ لٰایُکَلِّفُ اللهُ نَفْساً اِلّٰا وُسْعَهٰا»؛ «و اگر بر پهلو نیز نتوانستی، بر پشت خوابیده و آن را بخوان؛ زیرا خداوند هیچ کس را مکلّف نمی‌نماید مگر به اندازه‌ی توانش».]

* قرائت؛ اگر چه یک آیه‌ی کوتاه هم باشد؛ [مانند آیه‌ی: ﴿ثُمَّ نَظَرَ٢١ [المدثر: 21]؛ و دلیل قرائت، این فرموده‌ی خداوند بلند مرتبه است: ﴿فَٱقۡرَءُواْ مَا تَیَسَّرَ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِۚ [المزمل: 20] «پس آن مقدار از قرآن را (در نماز) بخوانید که برایتان میسّر است».]

و قرائت در دو رکعت اول از نمازهای فرض و در تمام رکعت‌های نمازهای نفل [و سنّت] و وتر، فرض است.

و مشخص کردن چیزی از [آیات و سوره‌های] قرآن برای صحّت و درستی نماز، لازم نیست؛ [زیرا خداوند به طور مطلق فرموده است: ﴿فَٱقۡرَءُواْ مَا تَیَسَّرَ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِۚ [المزمل: 20]؛ و فقط تعیین سوره‌ی فاتحه به خاطر احادیثی که در این مورد آمده است، واجب می‌باشد.]

و [اگر چنان‌چه مقتدی، پشت سر پیشنماز بود، در آن صورت نه در نمازهای جَهری - نمازهایی که امام، قرائت را در آن‌ها بلند می‌خواند - و نه در نمازهای سرّی - نمازهایی که امام، قرائت را در آن‌ها، آهسته می‌خواند -] نباید مقتدی چیزی را قرائت کند؛ بلکه گوش فرادهد و خاموش باشد؛ [خداوند می‌فرماید: ﴿وَإِذَا قُرِئَ ٱلۡقُرۡءَانُ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ٢٠٤ [الأعراف: 204] «و هنگامی که قرآن خوانده می‌شود، گوش فرادهید و خاموش باشید تا مشمول رحمت خدا شوید».

و امام مسلم در صحیح خویش در باب «التشهد فی الصلاة» از ابوموسی اشعریس روایت می‌کند که پیامبر ج فرمودند: «وَ اِذٰا قَرَأَ فَاَنْصِتُوْا» ؛ «وقتی امام مشغول به قرائت است، شما خاموش باشید».

و نیز می‌فرماید: «یَکْفِیْکَ قَرٰاءَةُ الْاِمٰامِ، جَهَرَ اَمْ خٰافَتْ» (سنن دارقطنی)؛ «تو را قرائت امام کفایت می‌کند؛ خواه بلند بخواند یا آهسته!».

و اگر چنان‌چه مقتدی [پشت سر پیشنماز، چیزی از فاتحه یا غیر آن را] خواند، این کارش مکروه تحریمی می‌باشد؛ [زیرا از دیدگاه مذهب احناف، از قرائت پشت سر امام، نهی شده است؛ پیامبر ج می‌فرماید: «لٰایَقْرَأُ اَحَدٌ مِنْکُمْ شَیْئاً مِّنَ الْقُرْآنِ اِذٰا جَهَرْتُ بِالْقُرْآنِ» (سنن بیهقی و سنن دار قطنی)؛ «هرگاه من قرآن را با صدای بلند خواندم، کسی از شما چیزی از قرآن را نخواند».

و نیز زیدبن ثابتس می‌گوید: «لٰا قَرٰاءَةَ مَعَ الْاِمٰامِ فِیْ شَیْءٍ» (مسلم و نسایی)؛ «همراه با امام، قرائت (برای مقتدی) روا نیست».

و نیز روایت شده است که: «مَنْ کٰانَ لَهُ اِمٰامٌ فَقَرٰاءَةُ الْاِمٰامِ لَهُ قَرٰاءَةٌ» (ابن ماجه و سنن دارقطنی)؛ «هر کس پیشنماز داشته باشد، قرائت امام، قرائت برای مقتدی نیز به شمار می‌آید».

و عمرس گوید: «لَیْتَ فِیْ فَمِ الَّذِیْ یَقْرَأُ خَلْفَ الْاِمٰامِ حَجَراً» (مصنف ابن ابی شیبه)؛ «کاش! در دهان کسی که پشت سر امام، قرائت می‌خواند، سنگ می‌بود».]

* رکوع بردن؛ [زیرا خداوند می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱرۡکَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ [الحج: 77] «ای مؤمنان! رکوع برید و سجده کنید». و پیامبر ج خطاب به کسی که نمازش را بد خوانده بود، فرمود: «ثُمَّ ارْکَعْ حَتّٰی تَطْمَئِنَّ رٰاکِعاً» (ابوداود)؛ «سپس رکوع را به جای بیاورد تا این که در آن آرام بگیری».

و اندازه‌ی فرض شده از رکوع، با فرود آوردن سر به پایین تحقق پیدا می‌کند؛ و این که شخص به گونه‌ای خم شود که به حالت رکوع نزدیک‌تر باشد. و کمال رکوع با خم نمودن پشت محقّق می‌شود به گونه‌ای که سر با سرین، برابر و هموار گردد.]

* سجده نمودن؛ [زیرا خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱرۡکَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ [الحج: 77]. و پیامبر ج به کسی که نمازش را نادرست خوانده بود، فرمود: «ثُمَّ اسْجُدْ حَتّٰی تَطْمَئِنَّ سٰاجِداً؛ ثُمَّ ارْفَع حَتّٰی تَطْمَئِنَّ جٰالِساً؛ ثُمَّ اسْجُدْ حَتّٰی تَطْمَئِنَّ سٰاجِداً» (ابوداود)؛ «سپس سجده کن تا در آن حالت آرام گیری؛ آنگاه سرت را بلند کن تا این که بر حالت نشسته آرام گیری؛ پس از آن، سجده کن تا این که در سجده آرام گیری».

و اندازه‌ی فرض شده از سجده، با نهادن قسمتی از پیشانی و نهادن یکی از دو دست و یکی از دو زانو و بخشی از اطراف یکی از دو پا بر زمین، تحقق پیدا می‌کند؛ و کمال سجده در صورتی تحقّق پیدا می‌کند که هر دو دست و هر دو زانو و هر دو پا و پیشانی و بینی بر زمین نهاده شوند.

و برخی از شرایط صحّت و درستی سجده عبارتند از:]

الف) سجده کردن بر چیزی که دارای حجم باشد و پیشانی نمازگزار بر آن قرار گیرد؛ [به گونه‌ای که اگر چنان‌چه سجده‌کننده، در حال سجده بر پیشانی خویش فشار آورد، سر او بیش از آنچه که در حال نهادن آن بود، پایین‌تر فرو نرود؛ و سجده نمودن درست است] اگر چه فرد نمازگزار بر کف دست خویش یا بر کنار جامه‌ی خود سجده کند؛ البته در صورتی که محلّی که کف دست یا کنار جامه بر آن نهاده می‌شود، پاک و تمیز باشد.

و واجب است که بر قسمت سخت و سفت بینی و پیشانی خویش سجده نماید؛ [زیرا که کمال سجده در صورتی تحقق پیدا می‌کند که هر دو دست و هر دو زانو و هر دو پا و پیشانی و بینی خویش را بر زمین بنهد.] و اکتفا نمودن در سجده بر نهادن بینی، درست نیست؛ مگر آن که فرد سجده کننده دارای عذری از ناحیه‌ی نهادن پیشانی بر زمین باشد؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «اُمِرْتُ اَنْ اَسْجُدَ عَلیٰ سَبْعَةٍ: عَلَی الْجَبْهَةِ وَ الْیَدَیْنِ وَ الرُّکْبَتَیْنِ وَ اَطْرٰافِ الْقَدَمَیْنِ» (بخاری و مسلم)؛ «به من دستور داده شده که بر هفت استخوانِ اندام خود در سجده تکیه کنم: بر پیشانی و هر دو دست و هر دو زانوی پاها و کناره‌های قدم پاها».

و نیز می‌فرماید: «اِذٰا سَجَدْتَ فَمَکِّنْ جَبْهَتَکَ فِی الْاَرْضِ وَ لٰا تَنْقُرْ نَقْراً» (ابن حبّان)؛ «هرگاه سجده کردی، به درستی پیشانی‌ات را بر زمین بگذار که جا افتد و همچون مرغ بر زمین نوک نزن که سریع پیشانی بر زمین بگذاری و بلند شوی».]

ب) [و برای صحّت و درستی سجده، این مورد نیز شرط است که] محل سجده بیشتر از نصف ذراع از جای نهادن هر دو پا، بلندتر نباشد؛ از این رو اگر چنان‌چه ارتفاع و بلندی محل سجده از نصف ذراع زیادتر بود، سجده جایز نیست؛ مگر در صورتی که ازدحام شدیدی وجود داشته باشد که در آن صورت، نمازگزار می‌تواند در نماز خویش، بر پشت نمازگزاری سجده کند که وی همان نماز را می‌خواند؛ [پس اگر چنان‌چه آن فردی که سجده بر پشتش صورت گرفته، در نماز دیگری غیر از نماز سجده کننده باشد، در آن صورت سجده‌ی وی درست نیست.]

* نهادن [یکی از] دو دست و [یکی از] دو زانو بر زمین در سجده؛ بنا به قول صحیح.

* و نهادن چیزی از [کف] انگشتان دو پا در حالت سجده بر زمین؛ و نهادن قسمت بیرونی و ظاهری قدم کفایت نمی‌کند.

* مقدّم کردن رکوع بر سجده.

* بلند شدن از سجده‌ی [اول] به گونه‌ای که به حال نشستن نزدیک‌تر باشد؛ بنا به قول صحیح‌تر.

* بازگشتن به سجده‌ی [دوم].

* نشستن در آخرین رکعت نماز به اندازه‌ی خواندن «التحیّات» [قعده‌ی آخر]

* به تأخیر انداختن قعده‌ی آخر از دیگر ارکان نماز.

* ادا کردن ارکان نماز [و واجبات و سنّت‌های آن] در حالت بیداری.

* و شناختن کیفیت و چگونگی نماز و آنچه در نماز از دیگر اوصاف و ویژگی‌های نماز فرض می‌باشد؛ به گونه‌ای که آن را از دیگر اوصاف و ویژگی‌های [نمازهای] سنّت، متمایز و جدا نماید؛ و یا نمازگزار باور داشته باشد، نمازی که می‌گذارد فرض است، تا با نماز فرض، نفل نگزارد؛ [زیرا نفل، با نیت فرض ادا می‌گردد، ولی فرض، با نیت نفل ادا نمی‌گردد.]

و از بین مواردی که ذکر شد، چهارچیز از زمره‌ی «ارکان نماز» است که عبارتند از: قیام [یا ایستادن بر روی پا برای کسانی که توانایی آن را دارند]؛ قرائت [اگر چه یک آیه باشد]؛ رکوع بردن؛ سجده نمودن؛ و برخی گفته‌اند: نشستن در قعده‌ی آخر [در آخرین رکعت نماز] به اندازه‌ی خواندن التحیات.

و [علاوه از آن‌ها،] سائر مواردی که بیان شد، از زمره‌ی شرایط نماز به شمار می‌آیند؛ که برخی از آن‌ها، شرط برای صحّت و درستی شروع در نمازاند، که خارج از نماز هستند، [مانند: پاکی از بی‌وضویی و جنابت؛ پوشیدن عورت؛ روی به قبله آوردن؛ شناختن وقت؛ نیت؛ تحریمه و ...] و سائر موارد، شرط برای دوام صحّت نماز است.

فَصلٌ

تَجُوزُ الصَّلَاةُ عَلَی لِبَدٍ وَجهُهُ الأَعلَی، طَاهِرٌ وَالأَسفَلُ، نَجِسٌ؛ وَ عَلَی ثَوبٍ طَاهِرٍ وَ بِطَانَتُه نَجِسَةٌ إِذَا کَانَ غَیرَ مُضَرَّبٍ؛ وَ عَلَی طَرفٍ طَاهِرٍ وَ إِن تَحَرَّکَ الطَّرفُ النَّجِسُ بِحَرکَتِه عَلَی الصَّحِیحِ

وَ لَو تَنَجَّسَ أَحَدُ طَرَفَی عَمَامَتِه؛ فَأَلقَاهُ وَ أَبقَی الطَّاهِرَ عَلَی رَأسِه وَ لَم یَتَحَرَّکِ النَّجَسُ بِحَرکَتِه، جَازَت صَلَاتُه؛ وَ إِن تَحَرَّکَ، لَا تَجُوزُ. وَ فَاقِدُ مَا یُزِیلُ بِه النِّجَاسَةَ، یُصَلِّی مَعَهَا وَ لَا إِعَادَةَ عَلَیهِ وَ لَا عَلَی فَاقِدِ مَا یَستُرُ عَورَتَه وَ لَو حَرِیرًا أَو حَشِیشًا أَو طِینًا؛ فَاِن وَجَدَه وَ لَو بِالإِبَاحَةِ وَ رُبعُهُ طَاهِرٌ، لَا تَصِحُّ صَلَاتُه عَارِیًا؛ وَ خُیِّرَ إِن طَهُرَ أَقَلُّ مِن رُبعِه. وَ صَلَاتُه فِی ثَوبٍ نَجِسِ الکُلِّ، أَحَبُّ مِن صَلَاتِه عُریَانًا

وَ لَو وَجَدَ مَا یَستُرُ بَعضَ العَورَةِ، وَجَبَ اِستِعمَالُه وَ یَستُرُ القُبُلَ وَالدُّبُرَ؛ فَإِن لَم یَستُر إِلَّا أَحَدَهُمَا، قِیلَ: یَستُرُ الدُّبُرَ وَ قِیلَ: القُبُلَ.

وَ نَدُبَ صَلَاةُ العَارِی جَالِسًا بِالإِیمَاءِ مَادًّا رِجلَیهِ نَحوَ القِبلَةِ؛ فَإِن صَلَّی قَائِمًا بِالإِیمَاءِ أَو بِالرُّکُوعِ وَالسُّجُودِ صَحَّ.

وَ عَورَةُ الرَّجُلِ: مَا بَینَ السُّرَّةِ وَ مُنتَهَی الرُّکبَةِ؛ وَ تَزِیدُ عَلَیهِ الأَمَةُ، البَطنَ وَالظَّهرَ. وَ جَمِیعُ بَدَنِ الحُرَّةِ عَورَةٌ إِلَّا وَجهَهَا وَکَفَّیهَا وَ قَدَمَیهَا. وَ کَشفُ رُبعِ عُضوٍ مِنْ اَعْضٰاءِ الْعَوْرَةِ، یَمْنَعُ صِحَّةَ الصَّلٰاةِ؛ وَ لَوْ تَفَرَّقَ الْاِنْکِشٰافُ عَلیٰ اَعْضٰاءٍ مِن العَورَةِ وَ کَانَ جُملَةُ مَا تَفَرَّقَ، یَبلُغُ رُبعَ أَصغَرِ الأَعضَاءِ المُنکَشِفَةِ، مَنَعَ وَ إِلَّا فَلَا؛ وَ مَن عَجَزَ عَن اِستِقبَالِ القِبلَةِ لِمَرَضٍ أَو عَجَزَ عَنِ النُّزُولِ عَن دَابَّتِه أَو خَافَ عَدُوًّا؛ فَقِبلَتُه: جِهَةُ قُدرَتِهِ وَ أَمنِه.

وَ مَن اشتَبَهَت عَلَیهِ القِبلَةُ وَ لَم یَکُن عِندَهُ مُخبِرٌ وَ لَا مِحرَابٌ، تَحَرّی وَ لَا إِعَادَةَ عَلَیهِ لَو أَخطَأَ؛ وَ إِن عَلِمَ بِخَطَئِه فِی صَلَاتِه، اِستَدَارَ وَ بَنَی. وَ إِن شَرَعَ بِلَا تَحَرٍّ، فَعَلِمَ بَعدَ فَرَاغِهِ أَنَّه أَصَابَ، صَحَّت؛ وَ إِن عَلِمَ بِإِصَابَتِه فِیهَا، فَسَدَت کَمَا لَو لَم یَعلَم إِصَابَتَه أَصلًا؛ وَ لَو تَحَرَّی قَومٌ جِهَاتٌ وَ جَهِلُوا حَالَ إِمَامِهِم تُجزِئُهُم.

فصل: [درباره‌ی مواردی که به شرط‌های نماز و فروع آن، تعلّق می‌گیرند]

نمازگزاردن بر روی نمدی که قسمت بالای آن پاک است و قسمت پایین آن نجس، جایز است.

و همچنین نمازگزاردن بر روی لباسی پاک، که آستر آن نجس است، جایز می‌باشد؛ البته مشروط بر آن که با همدیگر در هم آمیخته و ترکیب نشده باشند.

و نیز نمازگزاران بر گوشه‌ی پاکِ [لباس، یا فرش یا حصیر] جایز است؛ اگر چه - بنا به قول صحیح - طرف نجس آن با حرکت دادن طرف پاک آن، حرکت کند.

و اگر چنان‌چه یکی از دو گوشه‌ی عمامه و دستار وی نجس شد؛ پس طرف نجس آن را دور ساخت و گوشه‌ی پاک آن بر سرش باقی ماند؛ و طرف نجس آن با حرکت دادن طرف پاک آن حرکت نکرد، نمازش جایز است؛ و اگر چنان‌چه گوشه‌ی نجس آن با حرکت دادن گوشه‌ی پاک آن، حرکت کرد، نمازش جایز نیست.

و کسی که چیزی نمی‌یابد تا به وسیله‌ی آن، نجاست و پلیدی را زایل گرداند، پس به همراه نجاست، نماز بگزارد و نماز خویش را اعاده نکند. [نویسنده‌ی کتاب «هدایه»، این موضوع را با تفصیل بیان نموده و گفته است: این مسأله دو صورت دارد:

الف) اگر یک چهارم یا بیشتر از آن پاک بود، در این صورت با آن جامه نماز بخواند؛ و اگر چنان‌چه نماز را برهنه بخواند، نمازش جایز نیست؛ زیرا یک چهارم، جایگزین تمامی یک شیء است.

ب) و اگر کمتر از یک چهارم لباس پاک بود، در آن صورت در میان فقهاء احناف اختلاف وجود دارد: امام محمد/ بر این باور است که خواندن نماز با چنین لباسی درست است - و یکی از اقوال امام شافعی نیز موافق با این قول است -؛ زیرا خواندن نماز در چنین لباسی، باعث ترک یک فرض می‌گردد، در حالی که خواندن نماز به حالت برهنه، باعث ترک چندین فرض می‌شود.

امام ابوحنیفه/ و امام ابویوسف/ معتقدند که این شخص، مختار و آزاد است که نماز را به حالت برهنه بخواند، یا با همان جامه‌ای که کمتر از یک چهارم آن پاک است، نماز بگذارد؛ و با وجود این، باز هم برای او بهتر است که نماز خویش را در همان جامه بخواند؛ زیرا که سِتر و پوشش، تنها به نماز اختصاص ندارد در حالی که طهارت به نماز اختصاص دارد.]

و کسی که جامه‌ای را نمی‌یابد تا به وسیله‌ی آن، عورت خویش را بپوشاند و حتی ابریشم یا علف و یا گِلی را برای این منظور نمی‌یابد [تا بدان‌ها عورتش را بپوشاند،] در آن صورت اگر به صورت برهنه نماز گذارد، نمازش درست است و نیازی به اعاده‌ی آن نیست.

و اگر چنان‌چه نمازگزار، چیزی را یافت تا بدان عورتش را بپوشاند - اگر چه آن چیز، را کسی [به عنوان استفاده نه تملیک] در اختیارش قرار دهد - و حال آن که یک چهارم آن پاک است، در آن صورت درست نیست که نماز خویش را به طور برهنه بخواند؛ و اگر چنان‌چه کمتر از یک چهارم لباس پاک بود، در آن صورت این شخص، آزاد و مختار است [که نماز را به حالت برهنه بخواند، یا با همان جامه‌ای که کمتر از یک چهارم آن پاک است، نماز بگزارد؛ و با وجود این، باز هم برای او بهتر است که نماز خویش را در همان جامه بخواند؛] و هرگاه تمامی لباس نجس و آلوده باشد، در آن صورت نماز خواندن وی در آن جامه‌ی نجس، بهتر از نماز خواندن وی به حالت برهنه است.

و اگر چنان‌چه شخص برهنه، چیزی را یافت تا بدان برخی از عورت خویش را بپوشاند، در آن صورت لازم است که آن را به کار گیرد و از آن استفاده نماید. [و هرگاه چیزی را یافت که بدان فقط می‌توانست پس و پیش خویش را بپوشاند، در آن صورت لازم است که] با آن پس و پیش خویش را بپوشاند؛ و اگر چنان‌چه آن چیز فقط یکی از دو راه پس و پیش وی را می‌پوشاند، در آن صورت برخی گفته‌اند: با آن، راه پس خویش را بپوشاند؛ و برخی نیز گفته‌اند: راه پیش خویش را بپوشاند.

و مستحب است که شخص برهنه، نماز خویش را به حالت نشسته و با اشاره بخواند؛ این طور که هر دو پایش را به سوی قبله دراز نموده [و رکوع و سجده را به اشاره انجام دهد.] و اگر چنان‌چه به حالت ایستاده و با اشاره نماز گزارد، و یا نمازش را به حالت ایستاده خواند و رکوع و سجده‌ی نماز را نیز به جای آورد، باز هم نمازش صحیح است.

[به هر حال، کسی که لباسی ندارد تا عورتش را بدان بپوشاند، اگر چنان‌چه نماز خویش را به حالت ایستاده خواند و رکوع و سجود نماز را نیز به جای آورد، نمازش درست است؛ ولی برای چنین فردی بهتر آن است که نماز خویش را به حالت نشسته بخواند و رکوع و سجود نماز را نیز به اشاره انجام دهد؛ و در هر دو حالت، باید خویشتن را از چشم مردمان، پنهان دارد و در انظار عمومی، نماز را با این حال و وضع نخواند.

و به طور کلّی، این مسأله چهار صورت دارد:

الف) نماز را به حالت نشسته و با اشاره بخواند.  

ب) نماز را به حالت نشسته و با رکوع و سجود انجام دهد.

ج) نماز را به حالت ایستاده و با اشاره بخواند.    

د) نماز را به حالت ایستاده و با رکوع و سجود انجام دهد.

و تمامی این چهار صورت - همچنان‌که در کتاب «درالمختار» آمده است - درست می‌باشد؛ و از میان این چهار صورت، بهتر همان است که نماز را به حالت نشسته و با اشاره بخواند؛ یعنی صورت اول.]

و حدود عورت مرد، عبارت است از: مابین ناف تا زیر زانو؛ [و زانو، جزو عورت است؛ و عورت شامل خود «ناف» نمی‌گردد؛ همچنان‌که در این باره حدیثی مرفوع از عمرو بن شعیب، از پدرش، از جدّش آمده است که: «مٰابَیْنَ السُّرَّةِ وَ الرُّکْبَةِ عَوْرَةٌ» (دارقطنی، مسند احمد بن حنبل و ابوداود)؛ «عورت مرد، بین ناف و زانوهایش است».

و از جرهد اسلمیس روایت است که: پیامبر ج از کنار من عبور کرد در حالی که جامه‌ای بر تن داشتم که رانم ظاهر شده بود. پیامبر ج فرمود: «غَطِّ فَخِذَکَ؛ فَاِنَّ الْفَخِذَ عُوْرَةٌ» (ترمذی و ابوداود)؛ «رانت را بپوشان؛ چون رانت عورت است». و نیز پیامبر ج فرموده است: «اَلرُّکْبَةُ مِنَ الْعَوْرَةِ» (دارقطنی)؛ «زانو، جزو عورت است.»]

و عورت «کنیز» نیز از ناف است تا انتهای زانو، به همراه شکم و پشت وی. [به تعبیری دیگر، هر آنچه که برای مرد عورت است، برای کنیز نیز عورت می‌باشد؛ و علاوه از آن، پشت و شکم کنیز نیز عورت می‌باشد؛ و به جز از زیر ناف تا زیر زانو و پشت و شکم کنیز، سایر اعضای وی عورت نمی‌باشد.]

و تمام بدن زنِ [آزاد] به جز صورت، هر دو کف دست و هر دو پای وی، عورت است؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «اَلْمَرْأَةُ عَوْرَةٌ» (ترمذی و ابن ماجه)؛ «همه‌ی بدن زن، عورت است».

و نیز می‌فرماید: «لٰایَقْبَلُ اللهُ صَلٰاةَ حٰائِضٍ اِلّٰا بِخِمٰارٍ» (ابن ماجه، ابوداود و ترمذی)؛ «خداوند نماز هیچ زن بالغی را بدون روسری، قبول نمی‌کند».

از این رو، حدود عورت زن آزاد که پوشاندن آن از لوازم و ضروریات صحّت نماز به شمار می‌آید، همه‌ی بدن او به استثنای صورت و مچ دستان به پایین - کف دست‌ها - و پاهای وی است؛ ناگفته نماند که این حدودی که برای عورت زن آزاد بیان شد، به جهت جواز نماز است؛ زیرا که ظاهر ساختن صورت در برابر نامحرم، برای این زن آزاد درست نیست؛ نویسنده‌ی کتاب «درالمختار» گوید: این که زن جوان، از کشف صورت در میان مردان نامحرم و بیگانه منع می‌گردد، به خاطر بیم فتنه است، نه به خاطر این که صورت وی جزو حدود عورت است.]

و اگر چنان‌چه یک چهارم عضو از اعضاء و اندام‌هایی که پوشاندن آن‌ها لازم است برهنه گردید، مانع صحّت و درستی نماز می‌گردد؛ [یعنی اگر یک چهارم عضو، پیش از داخل شدن در نماز برهنه بود، نماز منعقد نمی‌گردد؛ و همچنین اگر چنان‌چه یک چهارم عضو، در اثنای نماز به مدت ادا کردن یک رکن از ارکان نماز برهنه گردید، نماز باطل می‌شود.]

و اگر چنان‌چه از چند عضو پراکنده و متفرقه از اعضاء و اندام‌هایی که پوشاندن آن‌ها لازم است، بخش‌هایی از عورت [به صورت پراکنده و متفرقه] برهنه گردید، در آن صورت اگر چنان‌چه مجموع آن‌ها به اندازه‌ی یک چهارم از کوچکترین اعضای برهنه شده می‌رسید، مانع صحّت و درستی نماز می‌گردد؛ و اگر چنان‌چه مجموع اعضای برهنه شده، کمتر از اندازه‌ی یک چهارم از کوچکترین اعضای برهنه شده بود، در آن صورت مانع صحّت و درستی نماز نمی‌گردد.

و هر کس به جهت بیماری، از روی آوردن به قبله ناتوان ماند؛ و یا نمی‌توانست برای گزاردن نماز از سواری و مرکبش فرود بیاید؛ و یا به جهت ترس از دشمن [حیوانات درنده و ...] از روی آوردن به سوی قبله، عاجز و ناتوان بود، در آن صورت قبله‌ی [شخص عاجز و ناتوان]، به همان جهتی است که قدرت روی کردن بدان را دارد؛ و قبله‌ی [فردی که بیم از دشمن و حیوانات درنده را دارد،] به همان جهتی است که در آن احساس امنیت می‌کند؛ [زیرا خداوند می‌فرماید: ﴿فَإِنۡ خِفۡتُمۡ فَرِجَالًا أَوۡ رُکۡبَانٗاۖ [البقرة: 239]؛ ابن عمرب درباره‌ی این آیه می‌گوید: «رجالاً او رُکباناً»؛ یعنی رو به قبله یا رو به غیرقبله. نافع گوید: ابن عمرب حتماً آن را از پیامبر ج نقل کرده است. (بخاری).]

و کسی که جهت قبله بر وی مشتبه و پوشیده می‌گردد، و کسی هم در دسترس نیست که از او درباره‌ی قبله سؤال نماید، و همچنین [چیز دیگری از قبیل:] محراب وجود ندارد که بر قبله دلالت نماید؛ در آن صورت برای جهت‌یابی قبله، از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نورزد و از روی اجتهاد و تلاش، جهت قبله را مشخّص نماید؛ [و پس از سعی و تلاش زیاد، به هر سمت و سویی که گمان غالبش بر آن بود که جهت قبله همان سمت است، به همان جهت نماز خویش را بخواند؛ و اگر چنان‌چه برای دریافت جهت قبله از هیچ تلاش و کوششی دریغ نورزید و پس از سعی و تلاش بسیار، نماز خویش را به سمتی - با گمان غالب خویش - خواند و پس از گزاردن نماز دانست که] در تشخیص جهت قبله به خطا رفته است، در آن صورت بر وی لازم نیست که نماز خویش را اعاده نماید.

و اگر چنان‌چه در داخل نماز خویش، به اشتباه خود در جهت‌یابی قبله پی برد و متوجه شد که در تشخیص جهت قبله به خطا رفته است، در آن صورت [در حال گزاردن نماز،] به جهت قبله برگردد و نماز خویش را ادامه دهد؛ [و لازم نیست که نماز خود را از سر بگیرد و آن را دوباره بخواند.]

و [هرگاه بر شخصی، جهت قبله مشتبه و پوشیده گردید؛ و] بدون آن‌که برای جهت‌یابی قبله، اجتهاد و تلاش کند و برای دریافتن جهت قبله، سعی و کوش نماید، نماز را شروع کرد؛ و پس از آن که از نماز فارغ شد، متوجه گردید که در جهت‌یابی قبله درست عمل نموده است؛ در آن صورت نمازش صحیح است؛ و اگر چنان‌چه در اثنای نماز، متوجه شد که در جهت‌یابی قبله درست عمل نموده است، نمازش فاسد می‌گردد؛ همچنان‌که اگر به هیچ وجه متوجه نشود که در جهت‌یابی قبله درست عمل نموده است، در آن صورت نیز نمازش فاسد است.

و اگر چنان‌چه بر گروهی از مردمان، [جهت قبله مشتبه و پوشیده گردید و] برای جهت‌یابی قبله، اجتهاد و تلاش کردند و برای دریافتن جهت قبله، سعی و کوشش نمودند، و حال آن که از حال و وضع امام و پیشنماز خویش [در رو کردن وی به سمت قبله،] بی‌خبر و ناآگاه بودند، در آن صورت، نمازشان درست است و این نماز، آن‌ها را کفایت می‌کند [و در این صورت، فقط نماز فردی فاسد است که از امام خویش، جلوتر ایستاده باشد.

و دلیل این که: اگر کسی برای پیدا کردن قبله، تلاش کرد و نمازش را به جهتی که به گمانش قبله بود خواند و بعداً برایش روشن شد که در پیدا کردن قبله، دچار اشتباه شده و اعاده‌ی نماز بر وی لازم نیست؛ این حدیث است: از عامر بن ربیعهس روایت است: «کُنّٰا مَعَ النَّبِیِّ ج فِیْ سَفَرٍ فِیْ لَیْلَةٍ مُظْلِمَةٍ، فَلَمْ نَدْرِ اَیْنَ الْقِبْلَةَ؛ فَصَلّٰی کُلُّ رَجُلٍ مِنّٰا عَلیٰ حِیٰالِهِ، فَلَمّٰا اَصْبَحْنٰا، ذَکَرْنٰا ذٰلِکَ لِرَسُوْلِ اللهِ ج فَنَزَلَ: ﴿فَأَیۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِۚ (ترمذی و ابن ماجه)؛ «در شبی بسیار تاریک، با پیامبر ج در سفری بودیم و نمی‌دانستیم که جهت قبله به کدام سو است؛ هر یک از ما به جهتی نماز خواند؛ وقتی صبح شد، جریان را برای پیامبر ج بازگو نمودیم؛ آنگاه این آیه نازل شد: ﴿فَأَیۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِۚ [البقرة: 115] «به هر سو رو کنید، خدا آنجا است».

ناگفته نماند که فرد نمازگزار، ناگزیر از انجام دادن هر یک از این فرائض است؛ به طوری که اگر یکی از این فرایض را از روی قصد یا فراموشی ترک کند، نماز وی درست نیست و باید نمازش را اعاده نماید. و ترک کردن هر یک از این فرائض، با سجده‌ی سهو نیز جبران نمی‌گردد.]

فَصل فِی وَاجِبِ الصَّلَاةِ

وَ هُوَ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ شَیئًا: قِرَاءَةُ الفَاتِحَةِ وَ ضَمُّ سُورَةٍ أَو ثَلَاثِ آیَاتٍ فِی رَکعَتَینِ غَیرِ مُتَعَیَّنَتَینِ مِنَ الفَرضِ وَ فِی جَمِیعِ رَکَعَاتِ الوِترِ وَ النَّفلِ وَ تَعیِینُ القِرَاءَةِ فِی الأُولَیَینِ وَ تَقدِیمُ الفَاتِحَةِ عَلَی السُّورَةِ وَ ضَمُّ الأَنفِ لِلجَبهَةِ فِی السُّجُودِ وَالإِتیَانُ بِالسَّجدَةِ الثَّانِیَةِ فِی کُلِّ رَکعَةٍ قَبلَ الاِنتِقَالِ لِغَیرِهَا وَالإِطمِئنَانُ فِی الأَرکَانِ وَالقُعُودُ الأَوَّلُ وَ قِرَاءَةُ التَّشَهُّدِ فِیهِ فِی الصَّحِیحِ وَ قِرَاءَتُه فِی الجُلُوسِ الأَخِیرِ وَ القِیَامُ اِلَی الثَّالِثَةِ مِن غَیرِ تَرَاخٍ بَعدَ التَّشَهُّدِ وَ لَفظُ السَّلَامِ دُونَ «عَلَیکُم» وَ قُنُوتُ الوِترِ وَ تَکبِیرَاتُ العِیدَینِ وَ تَعیِینُ التَّکبِیرِ لِافتِتَاحِ کُلِّ صَلَاةٍ لَا العِیدَینِ خَاصَّةً؛ وَ تَکبِیرَةُ الرُّکُوعِ فِی ثَانِیَةِ العِیدَینِ وَ جَهرُ الإِمَامِ بِقِرَاءَةِ الفَجرِ وَ أُولَیَیِ العِشَاءَینِ وَ لَو قَضَاءً؛ وَالجُمُعَةِ وَ العِیدَینِ وَ التَّرَاوِیحِ وَالوِترِ فِی رَمَضَانَ وَالإِسرَارُ فِی الظُّهرِ وَالعَصرِ وَ فِیمَا بَعدَ أُولَیَیِ العِشَاءَینِ؛ وَ نَفلِ النَّهَارِ؛ وَ المُنفَرِدُ، مُخَیَّرٌ فِیمَا یَجهَرُ کَمُتَنَفِّلٍ بِاللَیلِ. وَ لَو تَرَکَ السُّورَةَ فِی اُولَیَیِ العِشَاءِ، قَرَأَهَا فِی الأُخرَیَینِ مَعَ الفَاتِحَةِ جَهرًا. وَ لَو تَرَکَ الفَاتِحَةَ لَا یُکَرِّرُهَا فِی الأُخرَیَینِ.

فصل: در بیان واجبات نماز

[واجب: هر آن چیزی است که لزوم آن به دلیلی ثابت شده باشد که در آن شبهه‌ای وجود داشته باشد؛ مانند این که دلیلی، ظنّی الثبوت باشد، همچون خبر واحد؛ یا دلیلی که دارای دلالت ظنّی باشد؛ این طور که لفظ، احتمال دو معنی یا بیشتر را داشته باشد. و در میان فرض و واجب، در عمل، فرقی وجود ندارد.]

و واجبات نماز، هیجده چیز است که عبارتند از:

*خواندن سوره‌ی فاتحه؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «لٰا صَلٰاةَ لِمَنْ لَّمْ یَقْرَأْ بِفٰاتِحَةِ الْکِتٰابِ» (بخاری و مسلم)؛ «کسی که سوره‌ی فاتحه را در نمازش نخواند، نمازش قبول و پذیرفته شده نیست».

و نیز می‌فرماید: «لٰا تُجْزِیءُ صَلٰاةٌ لٰا یَقْرَأُ فِیْهٰا بِفٰاتِحَةِ الْکِتٰابِ» (دار قطنی، ابن حبان و صحیح ابن خزیمه)؛ «نمازی که در آن سوره‌ی فاتحه خوانده نشود، کفایت نمی‌کند».

و پیامبر ج خطاب به کسی که نمازش را بد و نادرست خوانده بود، دستور داد که سوره‌ی فاتحه را بخواند و بدو فرمود: «فکبّر ثم اقرأ بامّ الکتاب»؛ «پس تکبیر بگو و پس از آن، سوره‌ی فاتحه را بخوان». و در آخر فرمود: «ثُمَّ افْعَلْ ذٰلِکَ فِیْ صَلٰاتِکَ کُلِّهٰا» (بخاری و مسلم)؛ «و این عمل - خواندن سوره‌ی فاتحه - را در تمام رکعت‌های نماز خویش انجام بده».

 و در روایتی دیگر آمده است: «مَنْ صَلّٰی صَلٰاةً لَّمْ یَقْرَأْ فِیْهٰا بِاُمِّ الْکِتٰابِ، فَهِیَ خِدٰاجٌ غَیْرُ تَمٰامٍ» (مسلم)؛ «هر کس نماز بخواند و در آن، سوره‌ی فاتحه را نخوانده باشد، نمازش ناقص و ناتمام است.»]

* خواندن یک سوره یا سه آیه [ی کوتاه یا یک آیه‌ی طولانی] همراه با سوره‌ی فاتحه، در دو رکعت غیرمعین از نمازهای فرض [چهار رکعتی و سه رکعتی] و در تمام رکعت‌های نماز وتر و نفل؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «لٰا صَلٰاةَ لِمَنْ لَّمْ یَقْرَأْ بِالْحَمْدُلِلّٰهِ وَ سُوْرَةً فِیْ فَرِیْضَةٍ اَوْ غَیْرِهٰا» (ترمذی و ابن ماجه)؛ «کسی که سوره‌ی فاتحه و سوره‌ی دیگر همراه با آن در نماز فرض یا غیر آن نخواند، نمازش پذیرفته شده نیست.»]

* خواندن سوره‌ی فاتحه همراه با چند آیه در دو رکعت اول [نمازهای فرض.]

* مقدّم نمودن سوره‌ی فاتحه بر سوره [یا آیاتی که بدان ضمیمه شده است.]

* پیوست کردن بینی با پیشانی برای سجده؛ [یعنی با بینی و پیشانی هر دو سجده بردن؛ زیرا اکتفا نمودن در سجده بر نهادن بینی بر زمین، صحیح نیست، مگر آن که شخص، عذری داشته باشد؛ زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «لٰا صَلٰاةَ لِمَنْ لّٰایُصِیْبُ اَنْفَهَ مِنَ الْاَرْضِ مٰا یُصِیْبُ جَبِیْنَهُ» (دارقطنی)؛ «کسی که بینی‌اش را همراه پیشانی‌اش بر زمین قرار ندهد، نمازش صحیح نیست».]

* انجام دادن سجده‌ی دوم پس از ادای سجده‌ی نخست، در هر رکعت پیش از انتقال به غیر آن از دیگر افعال نماز؛ [یعنی ادا نمودن سجده‌ی دوم پس از سجده‌ی اول، بدون فاصله انداختن در میان آن‌ها؛ زیرا پیامبر ج چنین کرده‌اند و نیز فرموده‌اند: «صَلُّوْا کَمٰا رَأَیْتُمُوْنِیْ اُصَلِّی»؛ «آنگونه نماز بخوانید که می‌بینید من نماز می‌گزارم».]

* مراعات کردن طمأنینه و آرامش به هنگام ادای ارکان نماز؛ [زیرا پیامبر ج در مورد رکوع و آرامش در آن می‌فرماید: «ثُمَّ ارْکَعْ حَتّٰی تَطْمَئِنَّ رٰاکِعاً» (ابوداود)؛ «سپس رکوع را به جای آور تا این که در آن آرام بگیری».

و در اعتدالِ پس از رکوع و آرامش در آن می‌فرماید: «لٰاتُجْزِیءُ صَلٰاةٌ لٰایُقِیْمُ الرَّجُلُ فِیْهٰا صُلْبَهُ فِی الرُّکُوْعِ وَ السُّجُوْدِی» (نسایی؛ ترمذی، ابن ماجه و ابوداود)؛ «نمازی که شخص در آن، پشتش را هنگام رکوع و سجود راست نکند، صحیح نیست».

و پیامبر ج خطاب به کسی که نمازش را بد خوانده بود، فرمود: «ثُمَّ ارْفَعْ حَتّٰی تَعْتَدِلَ قٰائِماً» (ابوداود)؛ «سپس بلند شو تا راست قرار گیری».

و نیز می‌فرماید: «ثُمَّ اسْجُدْ حَتّٰی تَطْمَئِنَّ سٰاجِداً؛ ثُمَّ ارْفَعْ حَتّٰی تَطْمَئِنَّ جٰالِساً؛ ثُمَّ اسْجُدْ حَتّٰی تَطْمَئِنَّ سٰاجِداً» (بخاری و مسلم)؛ «سپس سجده کن تا در آن حالت آرام گیری؛ بعد سرت را بلند کن تا این که به حالت نشسته، آرام گیری؛ آنگاه سجده کن تا این که در سجده آرام گیری».]

* قعده [یا نشستنِ] اول [در نمازهای سه یا چهار رکعتی].

* خواندن تشهّد [التحیات] در قعده‌ی اول، بنا به قول صحیح. [و صحیح‌ترین لفظ تشهّد، تشهّدی است که ابن مسعودس روایت کرده و گفته است: در حالی که دستم در دست پیامبر ج بود، تشهّد را همان طوری که سوره‌ای از قرآن را به من یاد می‌داد، آموخت: «اَلتَّحِیّٰاتُ لِلّٰهِ وَ الصَّلَواتُ وَ الطَّیِّبٰاتُ، اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَ کٰاتُهُ، اَلسَّلٰامُ عَلَیْنٰا وَ عَلٰی عِبٰادِاللهِ الصّٰالِحِیْنَ، اَشْهَدُ اَنْ لّٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ» (بخاری و مسلم)؛ «هر لفظی که بر سلام و مُلک و بقاء دلالت کند، فقط شایسته‌ی خداوند بلندمرتبه است؛ و هر دعایی که با آن تعظیم خداوند مقصود باشد، فقط لایق او است؛ و هر صلوات و دعا و کلام پاکی، فقط لایق خداوند بلندمرتبه است؛ سلام، رحمت و برکات خدا بر شما باد ای پیامبر؛ سلام بر ما و بر بندگان صالح خدا. شهادت می‌دهم که هیچ معبود بر حقی غیر از الله نیست و شهادت می‌دهم که محمد ج بنده و فرستاده‌ی او است».]

* خواندن «التحیات» در قعده و نشستن آخر. [عبدالله بن معسودس گوید: «کُنّٰا نَقُوْلُ قَبْلَ اَنْ یُفْرَضَ عَلَیْنَا التَّشَهُّدَ: اَلسَّلٰامُ عَلَی اللهِ. اَلسَّلٰامُ عَلٰی جِبْرِیْلَ وَ مِیْکٰائِیْلَ. فَقٰالَ رَسُوْلُ اللهِ ج: لٰاتَقُوْلُوْا هٰکَذٰا، وَ لٰکِنْ قُوْلُوْا: اَلتَّحِیّٰاتُ لِلّٰهِ...» (نسایی، بیهقی و دارقطنی)؛ «پیش از آن که تشهد بر ما فرض شود، می‌گفتیم: سلام بر الله؛ سلام بر جبرئیل و مکائیل؛ پیامبر ج فرمود: این چنین نگویید، بلکه بگویید: التحیات الله ...» . و این حدیث، بیانگر تشهد آخر است.]

* بلافاصله و بدون تأخیر و درنگ، پس از فارغ شدن از خواندن التحیات، به سوی رکعت سوّم بلند شدن.

* [خارج شدن از نماز به] لفظ «السلام»؛ و عبارت «علیکم» در خارج شدن از نماز، واجب نیست؛ [از این رو، لفظ «السلام» هم در طرف راست واجب است و هم در طرف چپ؛ زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «مِفْتٰاحُ الصَّلٰاةِ الْوُضُوْءُ وَ تَحْرِیْمُهٰا التَّکْبِیْرُ وَ تَحْلِیْلُهٰا اَلتَّسْلِیْمُ» (ابوداود)؛ «کلید نماز، وضو است و با گفتن «الله اکبر» هر آن چه که غیر از نماز باشد، بر انسان حرام می‌شود، و با سلام دادن، آن محرّمات بر انسان حلال می‌شود».]

* خوندن قنوت [در رکعت آخر نماز وتر؛ و دعای قنوت عبارت است از: «اَللّٰهُمَّ اِنّٰا نَسْتَعِیْنُکَ وَ نَسْتَغْفِرُکَ وَ نُؤْمِنُ بِکَ وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ وَ نُثْنِیْ عَلَیْکَ الْخَیْرَ، وَ نَشْکُرُکَ وَ لٰانَکْفُرُکَ وَ نَخْلَعُ وَ نَتْرُکُ مَنْ یَّفْجُرُکَ؛ اَللّٰهُمَّ اِیّٰاکَ نَعْبُدُ وَ لَکَ نُصَلِّیْ وَ نَسْجُدُ وَ اِلَیْکَ نَسْعٰی وَ نَحْفِدُ وَ نَرْجُوْا رَحْمَتَکَ وَ نَخْشٰی عَذٰابَکَ اِنَّ عَذٰابَکَ بِالْکُفّٰارِ مُلْحَقٌ»؛‌ «خداوندا! ما از تو یاری می‌جوئیم؛ و از تو آمرزش می‌خواهیم و به تو ایمان می‌آوریم و بر تو توکل می‌کنیم و تو را به نیکی می‌ستائیم و تو را سپاس می‌گوییم و تو را ناسپاسی نمی‌کنیم؛ و ترک می‌کنیم آن که تو را با گناهان مخالفت می‌کند. بار خدایا! ما فقط تو را می‌پرستیم و فقط برای تو نماز می‌گزاریم، و فقط تو را سجده می‌کنیم و به سوی تو سعی و شتاب می‌نمائیم و رحمت تو را امید می‌داریم و از عذاب تو بیم داریم؛ بی‌گمان عذاب تو به کافران پیوستنی است».]

* تکبیرهای زائد عید فطر و عید قربان؛ [و آن سه تکبیر در هر رکعت است؛ سه تکبیر در رکعت اول، پیش از شروع قرائت؛ و سه تکبیر در رکعت دوم، پیش از به رکوع رفتن.]

* تعیین کردن لفظ تکبیر [الله اکبر] برای شروع هر نماز؛ و [وجوب شروع کردن نماز با لفظ «الله اکبر»]، فقط مختص نمازهای عید نیست؛ [بلکه مشخص نمودن لفظ «الله اکبر»، برای شروع هر نمازی، واجب است.]

* گفتن تکبیر رکوع در رکعت دوم از نماز هر دو عید.

* بلند خواندن فاتحه و سوره برای امام در نمازهای صبح و در دو رکعت اول نمازهای مغرب و عشاء - اگر چه قضایی نیز باشد -؛ و بلند خواندن امام، قرائت را در نمازهای جمعه، عید فطر، عید قربان، تراویح و وتر در ماه مبارک رمضان [و در تراویح.]

* آهسته خواندن فاتحه و سوره برای امام، در نمازهای ظهر، عصر، و در رکعت آخر نماز مغرب و در دو رکعت آخر نماز عشاء؛ و همچنین آهسته خواندن قرائت در نمازهای نفلی که در روز گزارده می‌شوند.

و کسی که تنها نماز می‌خواند [مُنفرد = تنها گزار]، در نمازهایی که قرائت در آن‌ها با صدای بلند خوانده می‌شود، مختار است؛ [این طور که اگر خواست می‌تواند قرائت را با صدای بلند بخواند و اگر هم خواست می‌تواند آن را به صورت آهسته بخواند؛] مانند کسی که در شب نماز نفل می‌خواند؛ [که چنین فردی نیز مختار است؛ اگر می‌خواهد، قرائت را بلند بخواند و اگر هم خواست آن را با صدای آهسته بخواند.]

و اگر چنان‌چه نمازگزاری، سوره را در [رکعت اول از دو رکعت نماز مغرب و یا سوره را] در دو رکعت اول نماز عشاء ترک کرد، در آن صورت، سوره را [در رکعت سوم نماز مغرب و] در دو رکعت آخر نماز عشاء همراه با فاتحه به طور جهری و بلند بخواند؛ [و سجده‌ی سهو هم انجام دهد.]

و اگر چنان‌چه سوره‌ی فاتحه را در دو رکعت اول ترک کرد، در آن صورت آن را در دو رکعت آخر تکرار نکند؛ [بلکه برای جبران آنچه که از وی فوت شده است، سجده‌ی سهو انجام بدهد.

ناگفته نماند که هر یک از واجبات نماز، یا به عمد ترک می‌گردند یا به فراموشی؛ اگر چنان‌چه هر یک از واجبات نماز، به عمد ترک گردند، در آن صورت اعاده‌ی نماز واجب است؛ و اگر چنان‌چه هر یک از واجبات نماز، به فراموشی ترک شوند، در آن صورت با انجام سجده‌ی سهو، جبران می‌گردد.]

فَصلٌ فِی سُنَنِهَا

وَ هِیَ اِحدَی وَ خَمسُونَ: رَفعُ الیَدَینِ لِلتَّحرِیمَةِ حِذَاءَ الأُذُنَینِ لِلرَّجُلِ وَالأَمَةِ؛ وَ حِذَاءَ المَنکَبَینِ لِلحُرَّةِ؛ وَ نَشرُ الأَصَابِعِ وَ مُقَارِنَةُ إِحرَامِ المُقتَدِی لِإِحرَامِ إِمَامِه وَ وَضعُ الرَّجُلِ یَدَهُ الیُمنَی عَلَی الیُسرَی تَحتَ سُرَّتِه؛ وَ صِفَةُ الوَضعِ: أَن یَّجعَلَ بَاطِنَ کَفِّ الیُمنَی عَلَی ظَاهِرِ کَفِّ الیُسرَی مُحَلِّقًا بِالخِنصَرِ وَ الإِبهَامِ عَلَی الرُّسغِ؛ وَ وَضعُ المَرأَةِ یَدَیهَا عَلَی صَدرِهَا مِن غَیرِ تَحلِیقٍ؛ وَالثَّنَاءُ وَالتَّعَوُّذُ لِلقِرَاءَةِ وَالتَّسمِیَةُ أَوَّلَ کُلِّ رَکعَةٍ وَالتَّأمِینُ وَالتَّحمِیدُ وَالإِسرَارُ بِهَا وَالاِعتِدَالُ عِندَ التَّحرِیمَةِ مِن غَیرِ طَأطَأَةِ الرَّاسِ وَ جَهرُ الإِمَامِ بِالتَّکبِیرِ وَالتَّسمِیعُ وَ تَفرِیجُ القَدَمَینِ فِی القِیَامِ قَدرَ أَربَعِ أَصَابِعَ؛ وَ أَن تَکُونَ السُّورَةُ المَضمُومَةُ لِلفَاتِحَةِ مِن طِوَالِ المُفَصَّلِ فِی الفَجرِ وَالظُّهرِ وَ مِن أَوسَاطِهِ فِی العَصرِ وَالعِشَاءِ وَ مِن قِصَارِهِ فِی المَغرِبِ لَو کَانَ مُقِیمًا؛ وَ یَقرَأُ أَیَّ سُورَةٍ شَآءَ لَو کَانَ مُسَافِرًا وَ إِطَالَةُ الأُولَی فِی الفَجرِ فَقَط وَ تَکبِیرِ الرُّکُوعِ وَ تَسبِیحُهُ ثَلَاثًا وَ أَخذُ رُکبَتَیهِ بِیَدَیهِ وَ تَفرِیجُ أَصَابِعِه؛ وَالمَرأَةُ لَا تُفَرِّجُهَا؛ وَ نَصبُ سَاقَیهِ وَ بَسطُ ظَهرِهِ وَ تَسوِیَةُ رَأسِه بِعَجزِه وَالرَّفعُ مِنَ الرُّکُوعِ وَالقِیَامُ بَعدَه مُطمَئِنًّا وَ وَضعُ رُکبَتَیهِ ثُمَّ یَدَیهِ ثُمَّ وَجهِه لِلسُّجُودِ وَ عَکسُه لِلنُّهُوضِ وَ تَکبِیرُ السُّجُودِ وَ تَکبِیرُ الرَّفعِ مِنْهُ وَکَونُ السُّجُودِ بَینَ کَفَّیهِ وَ تَسبِیحُه ثَلَاثًا وَ مُجَافَاةُ الرَّجُلِ بَطنَه عَن فَخِذَیهِ وَ مِرفَقَیهِ عَن جَنبَیهِ وَ ذِرَاعَیهِ عَنِ الأَرضِ وَ اِنخِفَاضُ المَرأَةِ وَ لَزقُهَا بَطنَهَا بِفَخذَیهَا وَ القَومَةُ وَالجَلسَةُ بَینَ السَّجدَتَینِ وَ وَضعُ الیَدَینِ عَلَی الفَخذَینِ فِیمَا بَینَ السَّجدَتَینِ کَحَالَةِ التَّشَهُّدِ وَ اِفتِرَاشُ رِجلِهِ الیُسرَی وَ نَصبُ الیُمنَی وَ تَوَرُّکُ المَرأَةِ وَالإِشَارَةُ فِی الصَّحِیحِ بِالمُسَبَّحَةِ عِندَ الشَّهَادَةِ؛ یَرفَعُهَا عِندَ النَّفیِ وَ یَضَعُهَا عِندَ الإِثبَاتِ؛ وَ قِرَاءَةُ الفَاتِحَةِ فِیمَا بَعدَ الأُولَیَینِ وَالصَّلَاةُ عَلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ فِی الجُلُوسِ الأَخِیرِ وَ الدُّعَاءُ بِمَا یَشبَهُ أَلفَاظَ القُرآنِ وَالسُّنَّةِ لَا کَلَامَ النَّاسِ وَالاِلتِفَاتُ یَمِینًا ثُمَّ یَسَارًا بِالتَّسلِیمَتَینِ وَ نِیَّةُ الإِمَامِ الرِّجَالَ وَالحَفَظَةَ وَ صَالِحَ الجِنِّ بِالتَّسلِمَتَینِ فِی الأَصَحِّ؛ وَ نِیَّةُ المَأمُومِ إِمَامَه فِی جَهَتهِ؛ وَ إِن حَاذَاهُ، نَوَاهُ فِی التَّسلِیمَتَینِ مَعَ القَومِ وَالحَفَظَةِ وَ صَالِحِ الجِنِّ وَ نِیَّةُ المُنفَرِدِ المَلَائِکَةَ فَقَط؛ وَ خَفضُ الثَّانِیَةِ عَنِ الأُولی وَ مُقَارَنَتُه لِسَلَامِ الإِمَامِ وَالبِدَاءَةُ بِالیَمِینِ وَ اِنتِظَارُ المَسبُوقِ فَرَاغَ الإِمَامِ.

فصل: در بیان سنّت‌های نماز

سنّت‌های نماز، پنجاه و یک چیز است که عبارتند از:

* بالا بردن هر دو دست تا برابر دو گوش در هنگام گفتن تکبیر تحریمه برای مردان و کنیزان؛ و زنان آزاد، هر دو دست خویش را تا برابر دو شانه بلند کنند؛ [زیرا روایت شده است که: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج کٰانَ اِذَا افْتَتَحَ الصَّلٰاةَ کَبَّرَ ثُمَّ رَفَعَ یَدَیْهِ حَتّٰی یُحٰاذِیْ بِاِبْهٰامَیْهِ اُذُنَیْهِ؛ ثُمَّ یَقُوْلُ: سُبْحٰانَکَ اللّٰهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ...» (دارقطنی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)؛ «پیامبر ج هرگاه نماز را شروع می‌کرد، نخست تکبیر می‌گفت؛ آنگاه دست‌های خویش را تا برابر دو گوش بلند می‌کرد و پس از آن «سبحانک اللهم ...» را می‌خواند».]

* انگشتان هر دو دست را به هنگام بالا بردن، به طور عادی بر حال خود باقی گذاردن؛ [این طور که نه آن‌ها را کاملاً به هم بچسباند و نه هم آن‌ها را کاملاً از همدیگر باز و گشاده گرداند؛ [زیرا: «کٰانَ النَّبِیُّ ج اِذٰا کَبَّرَ رَفَعَ یَدَیْهِ نٰاشِراً اَصٰابِعَهُ» (ترمذی و بیهقی)؛ «پیامبر ج هرگاه تکبیر می‌گفت،‌دست‌های خویش را بلند می‌کرد در حالی که انگشتان دستان خود را نه کاملاً به هم می‌چسباند و نه هم آن‌ها را کاملاً از همدیگر باز و گشاده می‌گرداند».]

* تقارن و نزدیکی اِحرام مقتدی با اِحرام پیشنماز؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «اِذٰا کَبَّرَ فَکَبِّرُوْا» (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه امام تکبیر گفت، شما نیز تکبیر بگویید».]

* مرد، دست راست خویش را روی دست چپ قرار دهد و آن را زیر ناف بنهد؛ [زیرا علیس می‌گوید: «اِنَّ مِنَ السُّنَّةِ وَضْعُ الْیَمِیْنِ عَلَی الشِّمٰالِ تَحْتَ السُّرَّةِ»‌(دارقطنی)؛ «به راستی نهادن دست راست بر روی دست چپ و زیر ناف از سنّت است».

و پیامبر ج فرموده است: «مِنْ اَخْلٰاقِ النَّبِیِِّیّنَ وَضْعُ الْیَمِیْنِ عَلَی الشِّمٰالِ فِی الصَّلٰاةِ» (بخاری، مسلم، نسایی و حاکم)؛ «از اخلاق پیامبران است که در نماز خود، دست راست را بر دست چپ می‌نهادند».]

و نحوه‌ی نهادن دست راست بر روی دست چپ بدین ترتیب است که: قسمت درونی کف دست راست را بر قسمت بیرونی کف دست چپ قرار دهد؛ در حالی که دو انگشت «خنصر» و «ابهام» را بر مچ دست خویش حلقه نموده است؛ [زیرا روایت شده که: «اِنَّهُ ج یَضَعُ الْکَفَّ عَلَی الْکَفِّ» (ابوداود و دارقطنی)؛ «پیامبر ج کف (دست راست) را بر روی کف (دست چپ) می‌نهاد».]

و زن [قسمت درونی کف دست راست خویش را بر قسمت بیرونی کف دست چپ خود قرار دهد و] دست‌های خویش را روی سینه بگذارد؛ بدون آن که دو انگشت «خِنصر» و «ابهام» را بر مچ دست خویش حلقه نماید.

* خواندن «ثناء» [«سُبْحٰانَکَ اللّٰهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ وَ تَبٰارَکَ اسْمُکَ وَ تَعٰالٰی جَدُّک َوَ لٰا اِلٰهَ غَیْرُکَ» ؛ «خداوندا! تو را تسبیح و تنزیه و ستایش می‌گویم؛ و نام تو مبارک و شکوهمند، و عظمت تو برتر از همه چیز است و هیچ معبودی که شایستگی عبادت را داشته باشد، جز تو وجود ندارد».

ناگفته نماند که «ثناء» را پس از تکبیر تحریمه بخواند؛ زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «اِذٰا قُمْتُمْ اِلَی الصَّلٰاِة فَارْفَعُوْا اَیْدِیَکُمْ وَ لٰا تُخٰالِفْ آذٰانَکُمْ؛ ثُمَّ قُوْلُوْا: سُبْحٰانَکَ اللّٰهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ وَ تَبٰارَکَ اسْمُکَ وَ تَعٰالیٰ جَدُّکَ وَ لٰا اِلٰهَ غَیْرُکَ؛ وَ اِنْ لَّمْ تَزِیْدُوْا عَلَی التَّکْبِیْرِ اَجْزٰأَ کُمْ» (معجم الکبیر طبرانی)؛ «هرگاه به نماز ایستادید؛ دستان خویش را بلند کنید و آن‌ها را از گوش‌ها بلندتر نکنید؛ آنگاه «سبحانک اللهم ...» را بخوانید؛ و اگر همراه تکبیر چیزی را اضافه نکردید، باز هم شما را کفایت می‌کند».

و نیز روایت شده که: «کٰانَ رَسُوْلُ اللهِ ج اِذَا افْتَتَحَ الصَّلٰاةَ کَبَّرَ، ثُمَّ رَفَعَ یَدَیْهِ حَتّٰی یُحٰاذِیْ بِاِبْهٰامَیْهِ اُذُنَیْهِ؛ ثُمَّ یَقُوْلُ: «سُبْحٰانَکَ اللّٰهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ...» (دارقطنی و مسند ابویعلی)؛ «هرگاه پیامبر ج نماز را شروع می‌کرد؛ تکبیر می‌گفت؛ سپس دستانش را بلند می‌کرد تا آن که دو انگشت ابهام خویش را برابر گوش‌هایش قرار می‌دهد؛ آنگاه «سبحانک اللهم و ...» را می‌خواند».]

* گفتن «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» برای آغاز قرائت سوره‌ی فاتحه؛ [زیرا خداوند می‌فرماید: ﴿فَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ ٱلرَّجِیمِ٩٨ [النحل: 98] «هنگامی که خواستی قرآن بخوانی، از وسوسه‌های شیطان رانده شده، به خدا پناه ببر».

و ابوسعید خدریس می‌گوید: «اِنَّهُ ج کٰانَ اِذٰا قٰامَ اِلَی الصَّلٰاةِ اِسْتَفْتَحَ ثُمَّ یَقُوْلُ: اَعُوْذُ بِاللهِ مِنَ السَّمِیْعِ الْعَلِیْمِ مِنَ الشَّیْطٰانِ الرَّجِیْمِ مِنْ هَمْزِهِ وَ نَفْخِهِ وَ نَفْثِهِ» (ابوداود و ترمذی)؛ «هنگامی که پیامبر ج می‌خواست نماز بخواند، دعای استفتاح را می‌خواند؛ سپس می‌فرمود: «اعوذ بالله من السمیع العلیم من الشیطان الرجیم من همزه و نفخه و نفثه»؛ «به خدای شنوا و آگاه پناه می‌برم از شیطان رانده شده؛ از جنون، کبر و شعر او».

ناگفته نماند که مقتدی در پشت سر امام، «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و «بسم الله الرحمن الرحیم» را نگوید؛ ولی شخص «مسبوق»، اعوذ بالله و بسم الله را در نخستین رکعتی که بعد از امام می‌خواند، بگوید.]

* گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» در اول هر حرکت [پیش از خواندن سوره‌ی فاتحه؛ زیرا روایت شده که: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج کٰانَ یَفْتَتِحُ صَلٰاتَهُ بِبِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیْمِ» (ترمذی)؛ «پیامبر ج نماز خویش را با «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع می‌کرد».]

* گفتن آمین [به صورت آهسته، پس از پایان سوره‌ی فاتحه؛ زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «اِذٰا قٰالَ الْاِمٰامُ: غَیْرِ الْمَغْضُوْبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضّٰالِّیْنَ؛ فَقُوْلُوْا: آمِیْنَ؛ فَاِنَّ مَنْ وّٰافَقَ قَوْلُهُ قَوْلَ الْمَلائِکَةِ، غُفِرَ لَهُ مٰا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ» (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه امام جماعت در خواندن فاتحه به «غیر المغضوب علیهم و لا الضالین» رسید، بگویید: آمین؛ چون هر کس، سخنش با سخن فرشتگان هماهنگ شود و آمین گفتنش همزمان با آمین گفتن فرشتگان باشد، گناهان (صغیره ی) پیشینش بخشوده و آمرزیده می‌شود».]

* گفتن «ربّنا لک الحمد» [برای مقتدی در وقتی که امام، «سمع الله لمن حمده» می‌گوید؛ زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «اِذٰا قٰالَ الْاِمٰامُ «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ»، فَقُوْلُوْا: «رَبَّنٰا لَکَ الْحَمْدُ» (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه امام، «سمع الله من حمده» گفت، شما «ربنا لک الحمد» بگویید». و در صورتی که به تنهایی نماز می‌گزارد، متّصل پس از گفتن «سمع الله لمن حمده»، «ربنا لک الحمد» را بگوید؛ امّا امام و پیشنماز، تنها به گفتن «سمع الله لمن حمده»‌ و مقتدی، به گفتن «ربنا لک الحمد» اکتفا و بسنده نمایند.]

* آهسته گفتن «رَبَّنٰا وَ لَکَ الْحَمْدُ». [و همچنین آهسته خواندن ثناء، اعوذ بالله، بسم الله و آمین.]

* اعتدال و راست ایستادن به هنگام گفتن تکبیر تحریمه، بدون این که سرش را فرو اندازد.

* بلند گفتن تکبیر [تحریمه و تکبیرات انتقال از رکنی به رکنی دیگر؛] و بلند گفتن «سمع الله لمن حمده» توسط امام و پیشنماز.

* در حالت قیام، در میان هر دو پای، به اندازه‌ی چهار انگشت، گشادگی باقی گذاردن.

* در نمازهای صبح و ظهر، پس از قرائت سوره‌ی فاتحه، سوره‌ای را از سوره‌های «طوال مفصّل» بخواند؛ و در نمازهای عصر و عشاء، سوره‌ای را از سوره‌های «اوساط مفصّل» بخواند؛ و در نماز مغرب، از «قصار مفصّل» بخواند؛ و این حکم برای [پیشنماز و نمازگزاری است که] مقیم است؛ ولی شخص مسافر، هر سوره‌ای که برایش میسّر و فراهم شد، و هر چه را می‌خواهد بخواند. [سوره‌های «طوال مفصّل»؛ عبارت است از: سوره‌ی «الحجرات» تا سوره‌ی «البروج»؛ و سوره‌های «اوساط مفصّل»؛ عبارت است از: سوره‌ی «الطارق» تا سوره‌ی «البیّنة»؛ و سوره‌های «قصار مفصّل»؛ عبارت است از: سوره‌ی «الزلزال» تا سوره‌ی «الناس».

و عمر بن خطابس گوید: «اِنَّهُ ج کٰانَ یَقْرَأُ فِی الْمَغْرِبِ بِقصٰارِ الْمُفَصَّلِ؛ وَ فِی الْعِشٰاءِ بِوَسْطِ الْمُفَصَّلِ وَ فِی الصُّبْح بِطِوٰالِ الْمُفَصَّلِ، وَ الظُّهْرُ کَالْعَصْرِ» (مصنّف عبدالرزاق)؛ «پیامبر ج در مغرب، از قصار مفصل،؛ در عشاء، از اوساط مفصل و در صبح، از طوال مفصّل می‌خواند؛ و در ظهر نیز همانند عصر، قرائت می‌کرد».]

* فقط در نمازهای بامداد، رکعت اول را از رکعت دوم آن، طولانی‌تر گردانیدن.

* تکبیر رکوع؛ [زیرا ابوهریرهس گوید: همواره پیامبر ج چون می‌خواست به نماز بایستد، تکبیر می‌گفت، سپس که به رکوع می‌رفت، تکبیر می‌گفت؛ آنگاه وقتی که پشتش را راست می‌کرد و از رکوع بلند می‌شد، می‌گفت: «سمع الله لمن حمده». (مسلم)

و پیامبر ج به هنگام هر فرود آمدن و برخاستن، تکبیر می‌گفت. ابوداود و مسلم.]

* سه بار گفتن «سبحان ربّی العظیم» به هنگام رکوع؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «اِذٰا رَکَعْتَ فَقُلْ فِیْ رُکُوْعِکَ، سُبْحٰانَ رَبِّیَ الْعَظِیْمِ ثَلٰاثاً؛ وَ ذٰلِکَ اَدْنٰاهُ؛ وَ اِذٰا سَجَدْتَّ فَقُلْ فِیْ سُجُوْدِکَ: سُبْحٰانَ رَبِّیَ الْاَعْلٰی ثَلٰاثاً وَ ذٰلِکَ اَدْنٰاهُ» (ابوداود و ترمذی)؛ «هرگاه به رکوع رفتی، سه بار بگو: «سبحان ربّی العظیم»؛ یعنی «منزّه است پروردگار بزرگوارم» که این به کمال نزدیکتر است؛ و هرگاه به سجده رفتی، سه بار بگو: «سبحان ربّی الاعلى»؛ و این به کمال نزدیکتر است».

و حذیفهس گوید: «صَلَّیْتُ مَعَ النَّبِیِّ ج فَکٰانَ یُقُوْلُ فِیْ رُکُوْعِهِ: سُبْحٰانَ رَبِّیَ الْعَظِیْمِ؛ وَ فِیْ سُجُوْدِهِ: سُبْحٰانَ رَبِّیَ الْاَعْلٰی» (نسایی، ابوداود و ترمذی)؛ «با پیامبر ج نماز خواندم، در رکوعش می‌فرمود: سبحان ربّی العظیم و در سجودش می‌فرمود: سبحان ربّی الاعلى».]

* گرفتن زانوها با دست‌ها در رکوع؛ [یعنی در حال رکوع، هر دو زانوی خویش را با هر دو دست خویش بگیرد.]

* [گرفتن زانوها با دست‌ها در رکوع، به طوری که] انگشتان دستش، از هم گشاده و باز باشد؛ [زیرا پیامبر ج به انسس فرمود: «اِذٰا رَکَعْتَ فَضَعْ کَفَّیْکَ عَلٰی رُکْبَتَیْکَ وَ فَرِّجْ بَیْنَ اَصٰابِعِکَ وَ ارْفَعْ یَدَیْکَ عَنْ جَنْبَیْکَ» (معجم الاوسط طبرانی)؛ «هرگاه به رکوع رفتی، دو کف دستانت را بر روی دو زانویت قرار بده و انگشتان دستت را از هم گشاده و باز دار و دستان خویش را از پهلوهایت دور نگه دار».]

و زن در حال رکوع، انگشتان دست خویش را از هم گشاده و باز نگرداند.

* در حال رکوع، هر دو سا ق پای خویش را راست و کشیده نماید.

* در حال رکوع، پشت خویش را هموار و صاف گرداند؛ [زیرا روایت شده که: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج کٰانَ اِذٰا رَکَعَ یُسَوِّیْ ظَهْرَهُ حَتّٰی لَوْ صُبَّ عَلَیْهِ الْمٰاءُ، اِسْتَقَرَّ» (ابن ماجه)؛ «هرگاه پیامبر ج رکوع می‌کرد، پشت خویش را چنان هموار و صاف می‌گرداند که اگر چنان‌چه بر آن آب ریخته می‌شد، در جایش قرار می‌گرفت».

و نیز روایت شده که: «اِنَّهُ ج کٰانَ اِذٰا رَکَعَ لَوْ کٰانَ قَدَحُ مٰاءٍ عَلٰی ظَهْرِهِ، لَمٰا تَحَرَّکَ لِاِسْتوٰاء ظَهْرِهِ» (معجم الصغیر طبرانی)؛ «پیامبر ج هرگاه به رکوع می‌رفت، چنان پشتشان هموار و صاف بود که اگر ظرف آبی بر پشت سرش قرار می‌گرفت، حرکت نمی‌کرد».]

* برخاستن از رکوع.

* راست ایستادن و طمأنینه و آرامش و سکون و اعتدال پس از رکوع؛ [یعنی به گونه‌ای پس از رکوع راست بایستد که اندام‌هایش ساکن و آرامش یابد و از حرکت بیافتد؛ زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «ثُمَّ ارْفَعْ حَتّٰی تَعْتَدِلَ قٰائِماً» (بخاری)؛ «پس از رکوع برخیز تا این که به صورت اعتدال و ایستاده، بلند شوی».]

* در هنگام سجده، نخست هر دو زانوی خویش، سپس هر دو دست خود و آنگاه صورت خویش را بر زمین بنهد.

* و در هنگام برخواستن از سجده، برخلاف بالا عمل کند؛ یعنی نخست صورت خود؛ سپس هر دو دست خویش، و پس از آن، هر دو زانوی خویش را از زمین بردارد؛ [به دلیل این که: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج کٰانَ اِذٰا سَجَدَ وَضَعَ رُکْبَتَیْهِ قَبْلَ یَدَیْهِ وَ اِذٰا نَهَضَ، رَفَعَ یَدَیْهِ قَبْلَ رُکْبَتَیْهِ» (ابوداود و ترمذی)؛ «پیامبر ج هرگاه سجده می‌کرد، زانوهای خویش را پیش از دستان بر زمین می‌نهاد؛ و هرگاه از سجده برمی‌خواست، دستان خود را پیش از زانوهایش از زمین برمی‌داشت».]

* گفتن تکبیر سجده؛ [زیرا روایت شده که: «کٰانَ رَسُوْلُ اللهِ ج یُکَبِّرُ عِنْدَ کُلِّ خَفْضٍ وَّ رَفْعٍ» ؛ «پیامبر ج به هنگام هر فرود آمدن و برخاستن، الله اکبر می‌گفت».]

* گفتن تکبیر برای بلند شدن از سجده.

* در حال سجده، صورت خویش را در میان هر دو کف دست خویش قرار دهد؛ [به دلیل این که: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج کٰانَ اِذٰا سَجَدَ، وَضَعَ وَجْهَهُ بَیْنَ کَفَّیْهِ» (مسلم)؛ «هرگاه پیامبر ج سجده می‌کرد، صورت خویش را در میان هر دو کف دست خویش قرار می‌داد».

و نیز روایت شده است که: «لَمّٰا سَجَدَ، وَضَعَ کَفَّیْهِ حَذْوَ مَنْکَبَیْهِ» (بخاری و ابوداود)؛ «و هرگاه پیامبر ج سجده می‌کرد، هر دو کف دست خویش را برابر هر دو شانه‌اش قرار می‌داد».]

* سه بار گفتن «سبحان ربّی الاعلى» درسجده؛ [زیرا حذیفهس گوید: «صَلَّیتُ مَعَ النَّبِی ج فَکٰانَ یقُوْلُ فِی رُکُوْعِهِ: سُبْحٰانَ رَبِّیَ الْعَظِیْمِ؛ وَ فِیْ سُجُوْدِهِ: سُبْحٰانَ رَبِّیَ الْاَعْلٰی» (نسایی، ابوداود و ترمذی)؛ «با پیامبر ج نماز خواندم؛ در رکوعش می‌فرمود: سبحان ربّی العظیم؛ و در سجودش می‌فرمود: سبحان ربّی الاعلى»]

* مرد در حال سجده، شکم خویش را از هر دو ران خود [، و هر دو آرنج خویش را از دو پهلوی خود،] و هر دو بازوی خویش را از زمین، دور گرداند؛ [ زیرا روایت شده که: «اِنَّهُ ج کٰانَ اِذٰا سَجَدَ، جٰافٰی حَتّٰی لَوْ شٰاءَتْ بَهِیْمَةٌ اَنْ تَمُرَّ بَیْنَ یَدَیْهِ لَمَرَّتْ» (مسلم و ابوداود)؛ «هرگاه پیامبر ج سجده می‌کرد، چنان آرنج خویش را از دو پهلوی خود دور می‌گردانید که اگر بزغاله‌ای قصد عبور داشت، عبور می‌کرد».

و نیز می‌فرماید: «کٰانَ یَجْنَحُ حَتّٰی یُریٰ وَضْحَ اِبْطَیْهِ» (مسلم و مسند احمد)؛ «پیامبر آرنج‌های خود را از پهلوها چنان دور می‌کرد که سفیدی زیربغلش، مشاهده می‌شد».]

* پایین آمدن زن [به طرف زمین]؛ این طور که شکم خویش را به ران‌هایش [،و آرنج‌های خود را به بغل‌هایش،] و هر دو بازوی خویش را بچسباند؛ [به دلیل این که روایت شده: پیامبر ج ازکنار دو زن گذشت که در حال گزاردن نماز بودند. پیامبر ج فرمود: «اِذٰا سَجَدْتُّمٰا، فَضَمّٰا بَعْضَ اللَّحْمِ اِلیٰ بَعْضٍ» (مصنف عبدالرزاق و صحیح ابن حبّان)؛ «هرگاه سجده کردید، برخی از گوشت را به برخی دیگر، بچسبانید».]

* برخاستن و راست ایستادن از سجده.

* نشستن در بین دو سجده.

* هر دو دست خویش را در بین دو سجده، بر هر دو ران خویش بنهد؛ همچنان‌که در حال خواندن «التحیّات»، آن‌ها را بر آن می‌نهد.

* [در حالت نشستن در قعده‌ی اول و قعده‌ی آخر،] پای چپ خویش را فرش کند و پای راستش را ایستاده نماید، [به گونه‌ای که پای چپ خویش را بر روی زمین بگستراند و روی قوزک آن بنشیند، و پای راست را نصب کند به صورتی که انگشتان آن، رو به قبله باشند. در روایتی از بخاری آمده است: «فَاِذٰا جَلَسَ فِی الرَّکْعَتَیْنِ جَلَسَ عَلیٰ رِجْلِهِ الْیُسْریٰ وَ نَصَبَ الْیُمْنیٰ»؛ «هرگاه برای تشهد اول نشست، بر پای چپ بنشیند و پای راست را نصب نماید».

و عایشهل گوید: «وَ کٰانَ ج یَفْرِشُ رِجْلَهُ الْیُسْریٰ وَ یَنْصِبُ رِجْلَهُ الْیُمْنیٰ» (مسلم و ابوداود)؛ «پیامبر ج پای چپش را پهن و پای راستش را روی زمین نصب می‌کرد».

و ابن عمرب گوید: «مِنْ سُنَّةِ الصَّلٰاةِ: اَنْ تُنْصَبَ الْقَدَمُ الْیُمْنیٰ، وَ اسْتِقْبٰالُهُ بِاَصٰابِعِهٰا اَلْقِبْلَةَ وَ الْجُلُوْسُ عَلَی الْیُسْریٰ» (نسایی)؛ «نصب نمودن پای راست و رو به قبله نمودن انگشتان آن و نشستن بر پای چپ، از سنّت‌های نماز است».

و طاوس/ گوید: «قُلْنٰا لِاِبْنِ عَبّٰاسٍ فِی الْاِقْعٰاءِ عَلَی الْقَدَمَیْنِ؛ فَقٰالَ: هِیَ السُّنَّةُ . فَقُلْنٰا لَهُ: اِنّٰا لَنَرٰاهُ جَفٰاءاً بِالرِّجْلِ. فَقٰالَ اِبْنُ عَبّٰاسٍ: بَلْ هِیَ سُنَّةُ نَبِیِّکَ» (مسلم، ابوداود، و ترمذی)؛ «از ابن عباسب درباره‌ی «اقعاء» (نصب پاها و نشستن روی پاشنه‌ها) سؤال کردیم. گفت: سنّت است. بدو گفتیم: این کار جفا به پاها است. ابن عباسب گفت: نه؛ بلکه آن، سنّت پیامبر شما است».]

* و زنان [در هر قعده،] به صورت «متورّک» بنشینند. [یعنی هر دو پای خویش را به سمت راست بیرون کنند و ساق پای راستشان را روی ساق پای چپ خویش قرار دهند و بر زمین بنشینند. به تعبیری دیگر، زنان بر سرین خود بنشینند و هر دو ران خویش را بر زمین بنهند و پای خویش را از زیر سرین راست خود بیرون کنند.]

* و بنا به قول صحیح، اشاره کردن با انگشت سبّابه به هنگام خواندن شهادت [اشهد ان لا اله الا الله] سنّت است؛ [یعنی به هنگام خواندن شهادت، «اشهد ان لا اله الا الله»، با انگشت سبّابه‌ی خویش به طرف قبله اشاره کند؛ این طور که انگشت وُسطی و اِبهام خویش را حلقه کند و انگشت خِنصر و بنصر - دو انگشت کوچک دست خویش - را مشت کند و با انگشت سبّابه، در وقت خواندن «اشهد ان لا اله الا الله»، به طرف قبله اشاره نماید؛] و انگشت سبّابه را به هنگام گفتن «لا اله» بلند نماید و به هنگام گفتن «الّا الله»، پایین آورد؛ [زیرا نافعس گوید:

«کٰانَ عَبْدُاللهِ بنِ عُمَرَب اِذٰا جَلَسَ فِی الصَّلٰاةِ، وَضَعَ یَدَیْهِ عَلیٰ رُ کْبَتَیْهِ وَ اَشٰارَهُ بِاَصْبُعِهِ وَ اَتْبَعَهٰا بَصَرَهُ؛ ثُمَّ قٰالَ: قٰالَ رَسُوْلُ اللهِ ج: لَهِیَ اَشَدُّ عَلَی الشَّیْطٰانِ مِنَ الْحَدِیْدِ، یَعْنِیَ: السَّبّٰابَةَ.» (مسند احمد بن حنبل)؛

«عبدالله بن عمرب وقتی در نماز می‌نشست، دو دستش را روی دو زانویش قرار می‌داد و با انگشتش اشاره می‌کرد و به آن نگاه می‌نمود؛ سپس گفت: پیامبر ج فرمود: این انگشت سبّابه، برای شیطان از آهن سخت‌تر است».]

* خواندن سوره‌ی فاتحه در دو رکعت آخر [از نمازهای چهار رکعتی فرض ظهر، عصر و عشاء و در رکعت سوم از نماز مغرب.]

* خواندن درود بر پیامبر اکرم ج در قعده‌ی آخر [پس از خواندن التحیات. به دلیل حدیث فضالة بن عبید انصاریس که می‌گوید: پیامبر ج مردی را دید که نماز می‌خواند و بدون این که خدا را ستایش کند و ثنای او را بگوید و بر پیامبر ج صلوات بفرستد، نمازش را تمام کرد. پیامبر ج فرمود: «عَجَّلَ هٰذٰا»؛ «این مرد عجله کرد». سپس او را صدا زد و به او و دیگران فرمود: «اِذٰا صَلّیٰ اَحَدُکُمْ، فَلْیَبْدَأْ بِتَمْجِیْدِ رَبِّهِ وَ الثَّنٰاءِ عَلَیْهِ، وَ لْیُصَلِّ عَلَی النَّبِیِّ ج، ثُمَّ یَدْعُوْا بِمٰا شٰاءَ» (ترمذی و ابوداود)؛ «هرگاه یکی از شما خواست نماز بخواند، ابتدا پروردگارش را به بزرگی یاد کند؛ او را ثنا گوید و بر پیامبر ج صلوات بفرستد؛ سپس هر دعایی که خواست بخواند».

و بهترین الفاظ صلوات بر پیامبر ج، آن است که کعب بن عجرهس نقل کرده است. وی گوید: «به پیامبر ج گفتیم: ای فرستاده‌ی خدا! دانستیم چگونه بر تو سلام بفرستیم، صلوات فرستادن بر تو چگونه است؟ فرمود: بگویید:

«اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَّ عَلیٰ آلِ مُحَمَّدٍ کَمٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اِبْرٰاهِیْمَ و عَلٰی آلِ اِبْرٰاهِیْمَ اِنَّکَ حَمِیْدٌ مَّجِیْدٌ؛ اَللّٰهُمَّ بٰارِکْ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَّ عَلیٰ آلِ مُحَمَّدٍ کَمٰا بٰارَکْتَ عَلیٰ اِبْرٰاهِیْمَ وَ عَلیٰ آلِ اِبْرٰاهِیْمَ اِنَّکَ حَمِیْدٌ مَّجِیْدٌ» (بخاری، مسلم، ترمذی، ابن ماجه و نسایی)؛

«خداوندا! بر محمد و آل محمد صلوات بفرست، همچنان‌که بر ابراهیم و آل ابراهیم صلوات فرستادی؛ به تحقیق تو در هر حالی بسیار ستوده و بسیار بزرگ و باعظمتی. بار خدایا! شرف و بزرگواری را که به محمد و خاندان او داده‌ای، بیشتر گردان، همچنان‌که شرف و بزرگواری را برای ابراهیم و خاندانش بیشتر کرده‌ای؛ به راستی تو در هر حالی بسیار ستوده و بسیار بزرگ و باعظمتی».]

* خواندن دعا [در قعده‌ی آخر پس از درود؛ البته به شرطی که] آن دعاها، همانند دعاهای قرآنی و نبوی باشد، نه آن که شبیه سخنان مردم باشد. [ابن مسعودس گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه پس از دو رکعت نشستید، بگویید: «التحیات لله و الصلوات و الطیّبات، ...»؛ آنگاه هر دعایی را که دوست دارید، اختیار کنید و با آن خداوند بلندمرتبه را بخوانید». نسایی.

و نیز می‌فرماید: «اِذٰا صَلّٰی اَحَدُ کُمْ فَلْیَبْدَأْ بِتَحْمِیْدِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ الثَّنٰاءَ عَلَیْهِ، ثُمَّ لِیُصَلِّ عَلَی النَّبِیِّ ج ثُمَّ لِیَدْعُ بَعْدُ مٰاشٰاءَ» (ترمذی و ابن حبّان)؛ «هرگاه یکی از شما خواست نماز بخواند، ابتدا پروردگارش را به بزرگی یاد کند؛ او را ثنا گوید و بر پیامبر ج صلوات بفرستد؛ سپس هر دعایی که خواست بخواند».

و نیز می‌فرماید: «اِنَّ صَلٰاتَنٰا هٰذِهِ لٰایَصْلُحُ فِیْهٰا شَیْءٌ مِنْ کَلٰامِ النّٰاسِ» (مسلم و نسایی)؛ «در نماز جای چیزی از سخنان مردم نیست.» و از دعاهای مأثوره، یکی هم این دعا است: «اَللّٰهُمَّ اِنِّیْ ظَلَمْتُ نَفْسِیْ ظُلْماً کَثِیْراً وَ اِنَّهُ لٰایَغْفِرُ الذُّنُوْبَ اِلّٰا اَنْتَ، فَاغْفِرْلِیْ مَغْفِرَةً مِّنْ عِنْدِکَ وَ ارْحَمْنِیْ، اِنَّکَ اَنْتَ الْغَفُوْرُ الرَّحِیْمُ»؛ «بار خدایا! من بر خویشتن ستم روا داشته‌ام، آن هم ستمی بسیار؛ و بی‌شک گناهان را نمی‌آمرزد مگر تو؛ پس مرا بیامرز به آمرزشی از نزد خویش؛ و بر من رحم فرما؛ بی‌گمان تو آمرزگار مهربان هستی».

 زیرا روایت شده است که ابوبکرس از پیامبر ج پرسید: «عَلِّمْنِیْ یٰا رَسُوْلَ اللهِ ج دُعٰاءاً اَدْعُوْا بِهِ فِیْ صَلٰاتِیْ»؛ «ای رسول خدا! به من دعایی را آموزش دهید تا آن را در نمازم بخوانم»؛ پیامبر ج فرمود: بگو: «اَللّٰهُمَّ اِنّیْ ظَلَمْتُ نَفْسِیْ ظُلْماً کَثِیْراً وَّ اِنَّهُ لٰایَغْفِرُ الذُّنُوْبَ...» (بخاری و مسلم)]

* به هنگام گفتن «السلام علیکم و رحمة الله»، صورت خویش را به جانب راست و سپس به سمت چپ بگرداند و دو سلام بدهد. [ابن مسعودس گوید: «اِنَّ النَّبِیَّ ج کٰانَ یُسَلِّمُ عَنْ یَمِیْنِهِ وَ عَنْ یَسٰارِهِ، اَلسَّلٰامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ اَلسَّلٰامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ، حَتّٰی یُریٰ بَیٰاضُ خَدِّهِ» (ابوداود، نسایی و ترمذی)؛ «پیامبر ج به طرف راست و چپ خویش سلام می‌داد و می‌فرمود: «السلام علیکم و رحمة الله» و «السلام علیکم و رحمة الله»؛ به طوری که سفیدی گونه‌اش نمایان می‌شد».]

* - بنا به قول صحیح‌تر - امام به هر دو سلام خویش، نیت مردان نمازگزار، فرشتگانی که مأمور ثبت اعمال‌اند و جن‌های نیک و صالح را بکند؛ [یعنی این که نیت او این باشد که برای آن‌ها، سلام می‌گوید.]

* و اگر چنان‌چه امام و پیشنماز، در یکی از جهت‌های مقتدی [راست یا چپ] بود، در آن صورت مقتدی در وقت سلام، نیت امام خویش را تنها در همان جهت بکند؛ و اگر چنان‌چه امام در برابر او بود، در این صورت با هر دو سلام خویش، نیت امام، به همراه جمعیت همراه امام [مقتدیان]، فرشتگانی که مأمور ثبت اعمال‌اند و جن‌های نیک و صالح را در هر دو سمت راست و چپ بکند.

* و فردی که به تنهایی نماز می‌گزارد، [با هر دو سلامش،] تنها نیت فرشتگان را در هر دو سمت راست و چپ بکند.

* [به هنگام سلام دادن،] آواز خویش را در سلام دوم نسبت به سلام اول، پایین بیاورد.

* تقارن و نزدیک بودن سلام مقتدی با سلام امام؛ [یعنی سلام مقتدی با سلام امامش، پیوسته و نزدیک باشد.]

* شروع کردن سلام از جانب راست؛ [زیرا عایشهل گوید: «کٰانَ رَسُوْلُ اللهِ ج یُحِبُّ التَّیٰامُنَ فِیْ تَنَعُّلِهِ وَ تَرَجُّلِهِ وَ طُهُوْرِهِ وَ فِیْ شَأْنِهِ کُلِّهِ» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج همواره شروع کردن از طرف راست را دوست می‌داشت؛ خواه در کفش پوشیدن و شانه کردن مویش باشد و خواه در وضو و غسل؛ و در همه‌ی کارهای خویش، جانب راست را به جلو می‌انداخت».]

* نمازگزار مسبوق، فراغت امام را از هر دو سلام، انتظار بکشد [و پیش از فراغت امام از هر دو سلام، برای تمام کردن نماز خویش بلند نشود. و «مسبوق»: کسی است که در آغاز جماعت، حضور نداشته و یک یا چند رکعت را از دست داده است.]

فَصلٌ

مِن آدَابِهَا، إِخرَاجُ الرَّجُلِ کَفَّیهِ مِن کُمَّیهِ عِندَ التَّکبِیرِ وَ نَظَرُ المُصَلِّی اِلَی مَوضِعِ سُجُودِه قَائِمًا وَ اِلَی ظَاهِرِ القَدَمِ رَاکِعًا وَ اِلَی أَرنَبَةِ أَنفِه سَاجِدًا وَ اِلَی حِجرِه جَالِسًا وَ اِلَی المَنکَبَینِ مُسَلِمًا وَ دَفعُ السُعَالِ مَا استَطَاعَ وَکَظمُ فَمِه عِندَ التَثَاؤُبِ وَالقِیَامُ حِینَ قِیلَ «حَیَّ عَلَی الفَلَاحِ» وَ شُرُوعِ الإِمَامِ مُذ قِیلَ «قَد قَامَتِ الصَّلَاةُ».

فصل: برخی از آداب نماز

 آداب»، «مستحبّات» و «فضائل»، واژه‌هایی مترادف هستند که مدلول تمامی آن‌ها، یکی است؛ و فرق در بین «ادب» و «سنّت»، در این است که «سنّت»: به چیزی گفته می‌شود که رسول خدا ج بر آن مواظبت و پایبندی کرده‌اند و آن را به جز یک یا دو بار ترک نکرده‌اند؛ از این رو، فرد مسلمان بر انجام آن، ثواب و پاداش داده می‌شود و بر ترک آن، مورد عتاب و سرزنش و توبیخ و مذمّت قرار می‌گیرد؛ ولی «ادب» به چیزی اطلاق می‌گردد که شخص، بر انجام آن ثواب و پاداش داده می‌شود و بر ترک آن، مورد عتاب و سرزنش و توبیخ قرار نمی‌گیرد.

و رعایت موارد زیر در نماز مستحب و پسندیده است؛ و برخی از این موارد، عبارتند از:]

* مرد به هنگام گفتن تکبیر تحریمه، هر دو کف دست خویش را [از زیر پتویش یا] از هر دو آستینش بیرون آورد. [و زنان، هر دو کف دستان خویش را از آستین بیرون و آشکار نسازند.]

* فرد نمازگزار به هنگام قیام، به سجده‌گاه خویش نگاه کند.

* فرد نمازگزار به هنگام رکوع، به سوی قسمت بیرونی هر دو پایش نگاه نماید.

* و به هنگام سجده، به نرمی بینی خویش نگاه کند.

* و به هنگام نشستن، به سینه‌ی خویش نگاه نماید.

* و به هنگام سلام دادن، به هر دو شانه‌ی خویش نگاه کند.

* فرد نمازگزار به هنگام نماز تا می‌تواند سرفه‌ی خویش را کنترل نماید و آن را از خویشتن دفع کند.

* فرد نمازگزار به هنگام خمیازه کشیدن [اگر چنان‌چه ناگزیر از آن بود،] دهانش را بپوشاند [و تا می‌تواند، خمیازه‌اش را کنترل نماید و نگه دارد؛ زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «اَلتَّثٰاؤُبُ فِی الصَّلٰاةِ مِنَ الشَّیْطٰانِ، فَاِذٰا تَثٰاءَبَ اَحَدُکُمْ فَلْیَکْظِمْ مَا اسْتَطٰاعَ» (ترمذی و مسلم)؛ «خمیازه از ناحیه‌ی شیطان است؛ پس هرگاه یکی از شما خمیازه کشید، تا می‌تواند دهان خویش را ببندد».]

* هرگاه [از ناحیه‌ی اقامه گوینده،] «حیّ على الفلاح» گفته شد، [برای پیشنماز و مقتدیان، مستحب است که] بلند شوند.

* و هرگاه [از ناحیه‌ی اقامه گوینده،] «قد قامت الصلاة» گفته شد، برای امام و پیشنماز مستحب است که نماز را شروع کند.

فَصلٌ فِی کَیفِیَّةِ تَرکِیبِ الصَّلَاةِ

اِذَا أَرَادَ الرَّجُلُ الدُّخُولَ فِی الصَّلَاةِ، أَخرَجَ کَفَّیهِ مِن کُمَّیهِ؛ ثُمَّ رَفَعَهُمَا حِذَاءَ أُذُنَیهِ؛ ثُمَّ کَبَّرَ بِلَا مَدٍّ نَاوِیًا؛ وَ یَصِحُّ الشُرُوعُ بِکُلِّ ذِکرٍ خَالِصٍ لِـلّٰهِ تَعَالَی، کَسُبحَانَ اللهِ وَ بِالفَارسِیَّةِ إِن عَجَزَ عَنِ العَرَبِیَّةِ؛ وَ إِن قَدَرَ لَا یَصِحُّ شُرُوعَه بِالفَارسِیَّةِ وَ لَا قِرَاءَتُه بِهَا فِی الأَصَحِّ؛ ثُمَّ وَضَعَ یَمِینَه عَلَی یَسَارِهِ تَحتَ سُرَّتِه عَقِبَ التَّحرِیمَةِ بِلَا مُهلَةٍ مُستَفتِحًا وَ هُوَ أَن یَّقُولَ: «سُبحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمدِکَ وَ تَبَارَکَ اسمُکَ وَ تَعَالَی جَدُّکَ وَ لَا إِلَه غَیرُکَ» وَ یَستَفتِحُ کُلُّ مُصَلٍ؛ ثُمَّ یَتَعَوَّذُ سِرًّا لِلقِرَاءَةِ؛ فَیَأتِی بِه المَسبُوقُ لَا المُقتَدِی وَ یُؤَخِّر عَن تَکبِیرَاتِ العِیدَینِ؛ ثُمَّ یُسَمِّی سِرًّا وَ یُسَمِّیْ فِی کُلِّ رَکعَةٍ قَبلَ الفَاتِحَةِ فَقَط؛ ثُمَّ قَرَأَ الفَاتِحَةَ وَ أَمَّنَ الإِمَامُ وَالمَأمُومُ سِرًّا؛ ثُمَّ قَرَأَ سُورَةً أَو ثَلَاثَ آیَاتٍ؛ ثُمَّ کَبَّرَ رَاکِعًا مُطمَئِنًّا مُسَوِّیًا رَأسَه بِعَجزِه آخِذًا رُکبَتَیهِ بِیَدَیهِ مُفَرِّجًا أَصَابِعَهُ وَ سَبَّحَ فِیهِ ثَلَاثًا وَ ذٰلِکَ أَدنَاهُ؛ ثُمَّ رَفَعَ رَأسَه وَاطمَأَنَّ قَائِلًا: «سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَه، رَبَّنَا لَکَ الحَمدُ» لَو إِمَامًا أَو مُنفَرِدًا؛ وَالمُقتَدِی، یَکتَفِی بِالتَحمِیدِ؛ ثُمَّ کَبَّرَ خَارًّا لِلسُّجُودِ ثُمَّ وَضَعَ رُکبَتَیهِ ثُمَّ یَدَیهِ ثُمَّ وَجهَه بَینَ کَفَّیهِ وَ سَجَدَ بِأَنفِه وَ جَبهَتِه مُطمَئِنًا مُسَبِّحًا ثَلَاثًا وَ ذَالِکَ أَدنَاهُ وَ جَافَی بَطنَه عَن فَخِذَیهِ وَ عَضُدَیهِ عَن إِبطَیهِ فِی غَیرِ زَحمَةٍ مُوَجِّهًا أَصَابِعَ یَدَیهِ وَ رِجلَیهِ نَحوَ القِبلَةِ؛ وَالمَرأَةُ تَخفِضُ وَ تَلزِقُ بَطنَهَا بِفَخِذَیهَا وَ جَلَسَ بَینَ السَّجدَتَینِ وَاضِعًا یَدَیهِ عَلَی فَخِذَیهِ مُطمَئِنًا؛ ثُمَّ کَبَّرَ وَ سَجَدَ مُطمَئِنًا وَ سَبَّحَ فِیه ثَلَاثًا وَ جَافَی بَطنَه عَن فَخِذَیهِ وَ أَبدَی عَضُدَیهِ؛ ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ مُکَبِّرًا لِلنُّهُوضِ بِلَا اِعتِمَادٍ عَلَی الأَرضِ بِیَدَیهِ وَ بِلَا قُعُودٍ.

وَالرَّکعَةُ الثَّانِیَةُ کَالأُولَی؛ إِلَّا أَنَّه لَا یُثَنِّی وَ لَا یَتَعَوَّذُ

وَ لَا یُسَنُّ رَفعُ الیَدَینِ إِلَّا: عِندَ اِفتِتَاحِ کُلِّ صَلَاةٍ وَ عِندَ تَکبِیرِ القُنُوتِ فِی الوِترِ وَ تَکبِیرَاتِ الزَّوَائِدِ فِی العِیدَینِ وَ حِینَ یَریَ الکَعبَةَ وَ حِینَ یَستَلِمُ الحَجَرَ الأَسوَدَ وَ حِینَ یَقُومُ عَلَی الصَّفَا وَالمَروَةِ وَ عِندَ الوُقُوفِ بِعَرَفَةَ وَ مُزدَلِفَةَ وَ بَعدَ رَمیِ الجَمرَةِ الأُولَی وَالوُسطَی وَ عِندَ التَّسبِیحِ عَقِبَ الصَّلَوَاتِ.

وَ إِذَا فَرَغَ الرَّجُلُ مِن سَجدَتَیِ الرَّکعَةِ الثَّانِیَةِ، اِفتَرَشَ رِجلَهُ الیُسرَی وَ جَلَسَ عَلَیهَا وَ نَصَبَ یُمنَاهُ وَ وَجَّهَ أَصَابِعَهَا نَحوَ القِبلَةِ وَ وَضَعَ یَدَیهِ عَلَی فَخِذَیهِ وَ بَسَطَ أَصَابِعَهُ؛ وَالمَرأَةُ تَتَوَرَّکُ وَ قَرَأَ تَشَهُّدَ اِبنِ مَسعُودٍ رَضِیَ اللهُ عَنهُ؛ وَ أَشَارَ بِالمُسَبِّحَةِ فِی الشَّهَادَةِ؛ یَرفَعُهَا عِندَ النَّفیِ وَ یَضَعُهَا عِندَ الإِثبَاتِ؛ وَ لَا یَزِیدُ عَلَی التَّشَهُّدِ فِی القُعُودِ الأَوَّلِ وَ هُوَ: اَلتَّحِیَّاتُ لِـلّٰهِ، وَالصَّلَوَاتُ وَالطَّیِّبَاتُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللّٰـهِ وَبَرَکَاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْنَا وَعَلَی عِبَادِ الـلّٰهِ الصَّالِحِینَ، أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ»

وَ قَرَأَ الفَاتِحَةَ فَقَط فِیمَا بَعدَ الأُولَیَینِ، ثُمَّ جَلَسَ وَ قَرَأَ التَّشَهُّدَ؛ ثُمَّ صَلَّی عَلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ ثُمَّ دَعَا بِمَا یَشبَهُ القُرآنَ وَالسُّنَّةَ؛ ثُمَّ یُسَلِّمُ یَمِینًا وَ یَسَارًا فَیَقُولُ: «اَلسَّلَامُ عَلَیکُم وَ رَحمَةُ اللهِ» نَاوِیًا مَن مَعَهُ کَمَا تَقَدَّمَ.

فصل: پیرامون نحوه‌ی ترکیب و روی هم قرار دادن افعال نماز [یعنی چگونگی ادای نماز، از تکبیر تحریمه تا سلام]

وقتی فرد نمازگزار، خواست نماز بخواند، [برخیزد و رو به قبله بایستد] و هر دو کف دست خویش را از آستین‌هایش بیرون آورد؛ [ولی زن، کف دستان خویش را از آستین‌های خود بیرون نکند]؛ سپس هر دو کف دست خویش را به برابر هر دو گوش بلند کند؛ [و زنان، به هنگام گفتن تکبیر تحریمه، دست‌های خود را تا برابر شانه‌های خویش بلند کنند؛] آنگاه [در حالت ایستاده، نمازش را] با گفتن «الله اکبر» شروع نماید؛ بدون این که الف «الله» را در تکبیر بکشد. و به هنگام گفتن تکبیر تحریمه، نیت ادای نماز را نیز بکند. [یعنی اگر چنان‌چه نماز فرض بود، تعیین کردن آن در نیت واجب است؛ مثل این که نماز ظهر یا عصر را نیت نماید. و همچنین اگر نماز واجب بود، تعیین نمودن آن در نیت، الزامی و ضروری است؛ مانند این که نماز وتر یا نماز عیدین را نیت نماید. امّا اگر نماز نفل بود، پس تعیین کردن آن شرط نیست؛ بلکه نیت مطلقِ نماز کفایت می‌کند. و اگر چنان‌چه نمازگزار مقتدی بود، بر وی لازم است که متابعت و پیروی از امام را نیز نیت کند.]

و شروع نماز، با هر ذکری که خالص برای خدا باشد، درست است؛ مانند: «سبحان الله» [«الله اعظم»، «الله اکبر»، «لا اله الا الله» و «الحمدلله».]

و همچنین اگر چنان‌چه فرد نمازگزار از تلفّظ به زبان عربی عاجز و ناتوان بود، در آن صورت می‌تواند نماز خویش را با [کلمات و جملاتی به] زبان فارسی شروع نماید؛ [مانند این که بگوید: «خداوند بزرگ است»؛ «حمد و ستایش از آنِ خداست»؛ «هیچ معبودی به جز الله نیست»؛ البته به شرطی که آن ذکر فارسی، خالص برای خداوند بلندمرتبه باشد.]

و اگر چنان‌چه قدرت تلفّظ به زبان عربی را داشت، در آن صورت برایش درست نیست که نماز خویش را با [کلمات و جملاتی به] زبان فارسی شروع نماید؛ و همچنین - بنا به قول صحیح‌تر - درست نیست که قرائت نماز را به زبان فارسی بخواند.

آنگاه بلافاصله و بدون درنگ و تأخیر، پس از تکبیرة الافتتاح، دست راست خویش را بر دست چپ، زیر ناف خویش قرار دهد؛ [و زنان به هنگام نماز، دست‌های خود را در حالت قیام، روی سینه‌ی خویش قرار دهند.] سپس نماز خویش را با خواندن «ثناء» شروع کند [و به صورت آهسته] بگوید: «سُبْحٰانَکَ اللّٰهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ وَ تَبٰارَکَ اسْمُکَ وَ تَعٰالیٰ جَدُّکَ وَ لٰا اِلٰهَ غَیْرُکَ»؛ «بار خدایا! تو را تسبیح و تنزیه و ستایش می‌گویم؛ و نام تو مبارک و شکوهمند، و عظمت تو برتر از همه چیز است؛ و هیچ معبودی که شایستگی عبادت را داشته باشد، جز تو وجود ندارد».

و هر نمازگزاری، [خواه مقتدی باشد یا تنها گزار،] «ثناء» [سبحانک اللهم و ...] را بخواند و نماز خویش را با آن شروع نماید. [و مقتدیان نیز، پیش از شروع امام به قرائت، دعای استفتاح را بخوانند.]

سپس برای شروع قرائت، به صورت آهسته و سرّی، «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» بگوید: [و مقتدی‌ها اگر در نماز جماعت بودند،‌ «اعوذ بالله» و «بسم الله» نگویند؛ زیرا که آن‌ها، در نماز جماعت، چیزی را قرائت نمی‌کنند؛ و پرواضح است که «اعوذ بالله» برای قرائت خواندن است؛ و مقتدی‌ها نیز در پشت سر امام، قرائت نمی‌خوانند.]

و نمازگزار مسبوق، [کسی که در آغاز نماز جماعت حضور نداشته و یک یا چند رکعت را از دست داده، پس از فراغت امام از هر دو سلام نماز، و پس از آن که برای تمام کردن نماز خویش، بلند می‌شود،] «اعوذ بالله» را بخواند؛ ولی مقتدی [که از آغاز نماز جماعت، حضور داشته،] «اعوذ بالله» را نگوید؛‌[زیرا اعوذ بالله، برای قرائت است، و او نیز قرائت نمی‌خواند.]

و در نمازهای عید فطر و عید قربان، گفتن «اعوذ بالله» را از تکبیرات زاید عیدها، به تأخیر بیاندازد؛ [زیرا اعوذ بالله برای خواندن قرائت است؛ و پرواضح است که قرائت در نمازهای عیدین، پس از تکبیرات زاید، شروع می‌شود - البته در رکعت اول - ؛ از این رو، اعوذ بالله را پس از تکبیرهای زاید عیدین، بگوید.]

سپس به طور آهسته و سرّی، «بسم الله الرحمن الرحیم» بگوید؛ و در هر رکعت [از رکعت‌های نماز،] تنها پیش از سوره‌ی فاتحه، «بسم الله الرحمن الرحیم»، بگوید. [و مقتدی، «بسم الله» نگوید؛‌ بلکه «بسم الله» را فقط امام و کسی که به تنهایی نماز می‌گزارد، در هر رکعت، پیش از سوره‌ی فاتحه بخوانند.]

آنگاه سوره‌ی فاتحه را بخواند و [در پایان سوره‌ی فاتحه،] هم پیشنماز و هم مقتدی - به طور آهسته و سرّی - آمین بگویند، [و اگر چه در نماز جَهری باشد، باز هم آمین را آهسته بگوید]؛ و پس از خواندن سوره‌ی فاتحه، سوره‌ی دیگر، یا سه آیه [از هر جای قرآن که می‌خواست، و یا حداقل یک آیه‌ی طولانی و بلند] بخواند؛ سپس [وقتی که از قرائت فارغ شد،] «الله اکبر» بگوید [و بدون این که دست‌های خویش را بلند کند]، به رکوع برود و در رکوع، طمأنینه و آرامش و سکون داشته باشد؛ و اندام‌هایش، ساکن و آرامش یابد و از حرکت بیافتد، و سرش را با سرینش برابر و یکسان ساخته و هر دو زانوی خویش را با دو دستش بگیرد [و دو کف دستش را روی زانوهایش قرار دهد] و بین انگشتان خویش فاصله بیاندازد و آن‌ها را باز و گشاده نماید [و پشتش را هموار سازد و تمام آن را در یک سطح قرار دهد؛ به طوری که در رکوع، سرش نه خیلی پایین باشد و نه خیلی بالا؛ بلکه با پشتش در یک سطح باشد.] و در رکوع، سه بار [سبحان ربّی العظیم] بگوید؛ و سه بار گفتن، حداقل تسبیح رکوع است.

آنگاه سر خویش را از رکوع بردارد و با طمأنینه و آرامش، راست بایستد؛ [به گونه‌ای که اندام‌هایش، ساکن و آرامش یابد و از حرکت بیافتد و آرام بگیرد و راست بایستد.] و اگر چنان‌چه امام و پیشنماز یا مُنفرد و تنهاگزار بود، در آن صورت، هم «سمع الله لمن حمده» بگوید و هم «ربّنا لک الحمد». [از دیدگاه امام ابویوسف/ و امام محمد/، پیشنماز و کسی که به تنهایی نماز می‌گزارد، متّصل پس از «سمع الله لمن حمده»، «ربنا لک الحمد» بگوید. ولی امام ابوحنیفه/ بر این باور است که امام و پیشنماز، تنها به گفتن «سمع الله لمن حمده»، و متقدی به گفتن «ربنا لک الحمد» اکتفا و بسنده کنند؛] و مقتدی، تنها به گفتن «ربنا لک الحمد» اکتفا کند، [و لازم نیست که در پشت سر امام، «سمع الله لمن حمده» را بگوید.]

و پس از آن، «الله اکبر» گفته و برای سجده پایین برود؛ این طور که نخست زانوها، بعد دست‌ها و سپس صورت خویش را در میان دو دست خود بر زمین قرار دهد [و انگشتان خویش را رو به قبله، به هم بچسباند] و با بینی و پیشانی‌اش، [در حالی که آن‌ها را محکم و استوار بر زمین نهاده،] سجده نماید؛ و در سجده، آرام بگیرد و با حالتی متعادل و با طمأنینه و آرامش و سکون، سجده نماید تا تمام اعضاء در جای خودشان آرام گیرند؛ و در سجده، سه بار «سبحان ربّی الاعلى» بگوید؛ و سه بار گفتن، حداقل تسبیح سجده است. و در حین سجده، شکم خویش را از ران‌های خود و دو بازویش را از پهلوها و بغلهاش دور نگه دارد؛ البته در صورتی که ازدحام و شلوغی نباشد؛ و انگشتان دست‌ها و پاهای خویش را رو به قبله بگرداند.

و زن، [به هنگام سجده، خوب] پایین برود و شکم خویش را به ران‌هایش بچسباند؛ [یعنی:‌ زن شکمش را به هنگام سجده، از هر دو رانش دور نسازد، بلکه به سوی زمین، خوب فرود آید و شکمش را با هر دو رانش بچسباند. سپس با «الله اکبر» گفتن، سرش را از سجده بلند کند و پای چپش را پهن کند و با آرامش بر آن بنشیند و پای راستش را به حالت عمودی بر زمین نصب کند و انگشتان این پا را رو به قبله کند.]

و نمازگزار در بین دو سجده، بنشیند و دست‌های خویش را روی ران‌هایش قرار دهد؛ و هنگامی که در بین دو سجده می‌نشیند، با حالتی متعادل و آرام بنشیند تا تمام اعضاء، در جای خودشان آرام گیرند. سپس «الله اکبر» بگوید؛ و برای بار دوم سجده نماید و با آرامش و اعتدال در سجده، سه بار «سبحان ربّی الاعلى» بگوید.

و در هنگام سجده، شکم خویش را از ران‌هایش و هر دو بازویش را از پهلوهایش دور گرداند. آنگاه «الله اکبر» بگوید و بدون این که با دستانش بر زمین تکیه کند و یا بنشیند، با کمک پاهایش، از جای برخیزد؛ [این طور که نخست سر، بعد دو دست و سپس زانوهایش را از زمین بلند نماید و به سوی رکعت دوم برخیزد. و در اینجاست که رکعت اول نماز به پایان می‌رسد.]

و رکعت دوم نماز نیز به سان رکعت اول است؛ با این تفاوت که در رکعت دوم، نباید «سبحانک اللهم و بحمدک...» و «اعوذ بالله» را بخواند؛‌ و [همچنین نباید در رکعت دوم، دست‌های خویش را بلند کند؛ زیرا] بلند کردن دست‌ها سنّت نمی‌باشد مگر در چند مکان:

الف) به هنگام شروع هر نماز. [یعنی: به هنگام گفتن تکبیر تحریمه‌ی نماز.]

ب) به هنگام گفتن تکبیر برای خواندن دعای قنوت در نماز وتر.

ج) و به هنگام گفتن تکبیرات زاید عیدهای فطر و قربان.

د) هنگامی که چشم [حاجی] به خانه‌ی کعبه می‌افتد.

ه) هنگامی که حجرالاسود را اِستلام می‌کند. [«استلام»: آن است که هر دو دست خویش را بر حجرالاسود احاطه نموده و دهان خویش را در میان آن بنهد و آن را بدون آواز ببوسد. و اگر چنین کرده نمی‌توانست، هر دو دست خویش را به سوی حجرالاسود نموده و کف دست‌های خویش را ببوسد.]

و) هنگامی که بر روی صفا و مروه می‌ایستد.

ز) به هنگام وقوف در سرزمین عرفات.

ح) به هنگام وقوف در مزدلفه.

ط) پس از رَمی جمره‌های اول و میانه.

ی) به هنگام [دعا کردن؛ پس از آن که از] گفتن «سبحان الله»«الحمدلله» و «الله اکبر»] پس از نمازها [فارغ می‌شود.]

و هرگاه فرد نمازگزار، از دو سجده‌ی رکعت دوم فارغ شد، پای چپش را بر زمین پهن کند و [با آرامش] بر آن بنشیند؛ و پای راستش را [به حالت عمودی] بر زمین نصب نماید و انگشتان این پا را رو به قبله کند و کف هر دو دست خویش را بر روی ران‌های خویش قرار دهد و انگشتان دست‌های خویش را بر روی ران‌هایش، باز و گشاده بگرداند؛ و زنان، [به هنگام نشستن،] به صورت «متورّک» بنشینند؛ یعنی هر دو پای خویش را به سمت راست، بیرون کنند و ساق پای راستشان را روی ساق پای چپ خویش قرار دهند و بر زمین بنشینند.

و [پس از آن،] تشهّد ابن مسعودس را بخواند؛ و به هنگام خواندن شهادت [اشهد ان لا اله الا الله]، با انگشت سبّابه‌ی خویش [به طرف قبله] اشاره کند؛ [این طور که انگشت وُسطی و ابهام خویش را حلقه کند و انگشت خنصر و بنصر - دو انگشت کوچک دست خویش را - مشت کند و با انگشت سبّابه، در وقت خواندن «اشهد ان لا اله الا الله»، به طرف قبله اشاره نماید؛] و انگشت سبّابه را به هنگام گفتن «لا اله» بلند نماید و به هنگام گفتن «الّا الله» پایین آورد.

[و اگر چنان‌چه نماز، چهار رکعتی بود؛ همانند نمازهای ظهر، عصر و عشاء و نمازهای چهار رکعتی سنّت و نفل؛ در آن صورت،] در قعده‌ی اول، بر «التحیات»، چیزی را افزون نکند؛ [بلکه در قعده‌ی اول، تنها به خواندن «التحیات» اکتفا و بسنده نماید؛] و تشهد ابن مسعودس عبارت است از:

«اَلتَّحِیّٰاتُ لِلّٰهِ وَ الصَّلَوٰاتُ وَ الطَّیِّبٰاتُ، اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَ کٰاتُهُ؛ اَلسَّلٰامُ عَلَیْنٰا وَ عَلیٰ عِبٰادِ اللهِ الصّٰالِحِیْنَ؛ اَشْهَدُ اَنْ لّٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ».

«هر لفظی که بر سلام و مُلک و بقاء دلالت کند، فقط شایسته‌ی خداوند بلندمرته است؛ و هر دعایی که با آن، تعظیم و بزرگداشت خداوند بلندمرتبه مقصود باشد، فقط لایق او است؛ و هر صلوات و دعا و کلام پاکی، فقط لایق خداوند است؛ سلام، رحمت و برکات خدا بر شما باد ای پیامبر! سلام بر ما و بر بندگان صالح خدا؛ شهادت می‌دهم که هیچ معبود بر حقّی غیر از الله نیست و شهادت می‌دهم که محمد ج بنده و فرستاده‌ی اوست».

[و اگر چنان‌چه فرد نمازگزار، به هنگام تکبیر تحریمه، نیت گزاردن چهار رکعت را نموده بود، در آن صورت هر وقت از خواندن تشهد - در رکعت دوم - فارغ شد، برای رکعت سوم و چهارم بلند شود؛ و در رکعت سوم، نه دست‌های خویش را تا گوش‌ها بلند کند و نه «ثناء» و «اعوذ بالله» بخواند؛ بلکه] در دو رکعت آخر، تنها سوره‌ی فاتحه را بخواند؛ [و رکعت سوم و چهارم را به سان رکعت‌های اول و دوّم، همراه با قیام، خواندن سوره‌ی فاتحه، رکوع و سجود به پایان برساند؛ و پس از گزاردن دو سجده‌ی رکعت چهارم، همانند قعده‌ی رکعت دوم،] بنشیند؛ [یعنی پای چپش را بر زمین پهن کند و با آرامش، بر آن بنشیند و پای راستش را به حالت عمودی، بر زمین نصب کند و انگشتان این پا را رو به قبله کند] و «التحیات» بخواند؛ آنگاه پس از خواندن «التحیات» بر رسول خدا ج درود و سلام بفرستد [و بگوید: «اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَّ عَلیٰ آلِ مُحَمَّدٍ، کَمٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اِبْرٰاهِیْمَ و عَلیٰ آلِ اِبْرٰاهِیْمَ اِنَّکَ حَمِیْدٌ مَّجِیْدٌ؛ اَللّٰهُمَّ بٰارِکْ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَّ عَلیٰ آلِ مُحَمَّدٍ کما بٰارَکْتَ عَلیٰ اِبْرٰاهِیْمَ و عَلیٰ آلِ اِبْرٰاهِیْمَ اِنَّکَ حَمِیْدٌ مَّجِیْدٌ»؛ «خداوندا! بر محمد و آل محمد صلوات بفرست، همچنان‌که بر ابراهیم و آل ابراهیم صلوات فرستادی؛ به تحقیق تو در هر حالی بسیار ستوده و بسیار بزرگ و باعظمتی. بار خدایا! شرف و بزرگواری را که به محمد و خاندانش داده‌ای، بیشتر گردان، همچنان‌که شرف و بزرگواری را برای ابراهیم و آل ابراهیم بیشتر کرده‌ای؛ به تحقیق تو در هر حال، بسیار ستوده و بسیار بزرگ و باعظمتی».]

آنگاه پس از فرستادن درود، دعایی همانند دعاهای قرآن و سنّت کند [و سعی نماید تا دعایش، شباهتی به کلام و سخنان مردم نداشته باشد؛ مثل این که بگوید: «رَبَّنٰا اٰتِنٰا فِی الدُّنْیٰا حَسَنَةً وَّ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وِّ قِنٰا عَذٰابَ النّٰارِ»؛ «پروردگارا! در دنیا به ما نیکی رسان و در آخرت نیز به ما نیکی عطا فرما؛ و ما را از عذاب آتش، نگاهدار». و یا این دعا را بخواند: «اَللّٰهُمَّ اِنِّیْ ظَلَمْتُ نَفْسِیْ ظُلْماً کَثِیْراً وَ اِنَّهُ لٰایَغْفِرُ الذُّنُوْبَ اِلّٰا اَنْتَ، فَاغْفِرْلِیْ مَغْفِرَةً مِّنْ عِنْدِکَ وَ ارْحَمْنِیْ، اِنَّکَ اَنْتَ الْغَفُوْرُ الرَّحِیْمُ»؛ ترجمه‌اش پیشتر گذشت.]

سپس به طرف راست و چپ خویش سلام دهد و بگوید: «السلام علیکم و رحمة الله». [و به هنگام سلام، طوری به سمت راست و چپ، صورت خویش را بگرداند که سفیدی چهره‌اش به هنگام گردانیدن صورت به طرف شانه‌ای، مشاهده شود.] و در وقت سلام به طرف راست و چپ، نیت افرادی را داشته باشد که به همراه او در نماز حضور دارند؛ به همان ترتیبی که در سنّت‌های نماز گذشت؛ [یعنی: در هنگام سلام، نیت مردان نمازگزار، فرشتگانی که مأمور ثبت اعمال‌اند و جنّ‌های نیک و صالح را بکند؛ و اگر چنان‌چه امام، در یکی از جهت‌های مقتدی بود، در این صورت مقتدی در وقت سلام، نیت امام خویش را تنها در همان جهت بکند؛ و اگر چنان‌چه امام در برابر او بود، در این صورت، در هر دو سلام، نیت امام را بکند. و مقتدی در وقت سلام، با هر دو سلام، نیت مقتدیان، فرشتگانی که مأمور ثبت اعمال‌اند و جنّ‌های نیک و صالح را در هر دو سمت راست و چپ بکند.

و فردی که به تنهایی نماز می‌گزارد، با هر دو سلامش، تنها نیت فرشتگان را در هر دو سمت راست و چپ بکند.

ناگفته نماند که اگر چنان‌چه فرد نمازگزار به هنگام تکبیر تحریمه، نیت گزارادن سه رکعت را نموده بود، در این صورت، پس از گزاردن دو سجده‌ی رکعت سوم، به قعده بنشیند و تشهّد و درود و دعا را بخواند و به سمت راست و چپ، سلام بدهد.]


 

 

 

 

باب: پیرامون اذان


بَابُ الأَذَانِ

سُنَّ الأَذَانُ وَالإِقَامَةُ، سُنَّةً مُؤَکِّدَةً لِلفَرَائِضِ وَ لَو مُنفَرِدًا؛ أَدَاءً أَو قَضَاءً؛ سَفَرًا أَو حَضَرًا لِلرِّجَالِ؛ وَ کُرِهَا لِلنِّسَاءِ

وَ یُکَبِّرُ فِی أَوَّلِه أَربَعًا وَ یُثَنَّی تَکبِیرَ آخِرِه کَبَاقِی أَلفَاظِه؛ وَ لَا تَرجِیعَ فِی الشَّهَادَتَینِ. وَالإِقَامَةُ مِثلُه؛ وَ یَزِیدُ بَعدَ فَلَاحِ الفَجرِ «اَلصَّلَاةُ خَیرٌ مِنَ النَّومِ» مَرَّتَینِ وَ بَعدَ فَلَاحِ الإِقَامَةِ «قَد قَامَتِ الصَّلَاةُ» مَرَّتَینِ. وَ یَتَمَهَّلُ فِی الأَذَانِ وَ یُسرِعُ فِی الإِقَامَةِ و لَا یُجزِیءُ بِالفَارسِیَّةِ وَ إِن عُلِمَ أَنَّه أَذَانٌ فِی الأَظهَرِ

وَ یَستَحِبُّ أَن یَکُونَ المُؤَذِّنُ صَالِحًا، عَالِمًا بِالسُّنَّةِ وَ أَوقَاتِ الصَّلَاةِ وَ عَلَی وُضوءٍ، مُستقَبِلَ القِبلَةِ إِلَّا أَن یَّکُونَ رَاکِبًا وَ أَن یَّجعَلَ إِصبَعَیهِ فِی أُذُنَیهِ وَ أَن یُّحَوِّلَ وَجهَه یَمِینًا بِالصَّلَاةِ وَ یَسَارًا بِالفَلَاحِ وَ یَستَدِیرُ فِی صَومِعَتِه

وَ یَفصِلُ بَینَ الأَذَانِ وَالإِقَامَةِ بِقَدرِ مَا یَحضُرُ المُلَازِمُونَ لِلصَّلَاةِ مَعَ مُرَاعَاةِ الوَقتِ المُستَحَبِّ وَ فِی المَغرِبِ بِسَکتَةٍ قَدرَ قِرَاءَةِ ثَلاثِ آیَاتٍ قِصَارٍ أَو ثَلَاثِ خُطُوَاتٍ؛ وَ یُثَوِّبُ کَقَولِه بَعدَ الأَذَانِ «الصَّلَاةُ اَلصَّلَاةُ یَا مُصَلِّین».

وَ یَکرَهُ التَّلحِینُ وَ إِقَامَةُ المُحدِثِ وَ أَذَانُه وَ أَذَانُ الجُنُبِ وَ صَبِیٍّ لَا یَعقِلُ وَ مَجنُونٍ وَ سُکرَانٍ وَ اِمرَأَةٍ وَ فَاسِقٍ وَ قَاعِدٍ وَ الکَلَامُ فِی خِلَالِ الأَذَانِ وَ فِی الإِقَامَةِ؛ وَ یَستَحِبُّ إِعَادَتُه دُونَ الإِقَامَةِ؛ وَ یَکرَهَانِ لِظُهرٍ یَومَ الجُمُعَةِ فِی المِصرِ.

وَ یُؤَذِّنُ لِلفَائِتَةِ وَ یُقِیمُ وَکَذَا لِأُولَی الفَوَائِتِ؛ وَکُرِهَ تَرکُ الإِقَامَةِ دُونَ الأَذَانِ فِی البَوَاقِی إِن اِتَّحَدَ مَجلِسُ القَضَاءِ؛ وَ إِذَا سَمِعَ المَسنُونَ مِنهُ، أَمسَکَ وَ قَالَ مِثلَه وَ حَوقَلَ فِی الحَیعَلَتَینِ وَ قَالَ «صَدَقتَ وَ بَرَرتَ» أَو «مَا شَاءَ اللهُ» عِندَ قَولِ المُؤَذِّنِ «الصَّلَاةُ خَیرٌ مِنَ النَّومِ» ثُمَّ دَعَا بِالوَسِیلَةِ فَیَقُولُ: «اَللَّهُمَّ رَبَّ هَذِهِ الدَّعوَةِ التَّامَّةِ وَالصَّلَاةِ القَائِمَةِ آتِ مُحَمَّدًا الوَسِیلَةَ وَالفَضِیلَةَ وَابعَثهُ مَقَامًا مَحمُودًا الذِی وَعَدتَّه».


باب: پیرامون اذان

[اذان در لغت به معنای «اعلام» است؛ و در اصطلاح شرع و فقه عبارت است از: اعلام فرارسیدن وقت نماز با الفاظی مخصوص. و دلیل شرعی آن، قرآن و سنّت نبوی و اجماع امّت است.

خداوند می‌فرماید: ﴿وَإِذَا نَادَیۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ ٱتَّخَذُوهَا هُزُوٗا وَلَعِبٗاۚ [المائدة: 58] «آنان، هنگامی که (اذان می‌گویید و مردمان را)‌ به نماز می‌خوانید، نماز را به باد استهزا می‌گیرند و بازیچه‌اش قرار می‌دهند».

و نیز می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَیۡعَۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩ [الجمعة: 9] «ای مؤمنان! هنگامی که روز آدینه برای نماز جمعه اذان گفته شد، به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید و داد و ستد را رها سازید. این برای شما بهتر و سودمندتر است اگر بدانید و متوجه باشید».

و پیامبر ج نیز می‌فرماید: «اِذٰا حَضَرَتِ الصَّلٰاةُ فَلْیُؤَذِّنْ لَکُمْ اَحَدُکُمْ وَ لَیَؤُمَّکُمْ اَکْبَرُکُمْ» (بخاری و مسلم)؛ «هنگامی که وقت نماز فرارسید یکی از شما اذان بگوید و بزرگترین شما امامت کند».

انسس گوید: «اِنَّ النَّبِیَّ ج کٰانَ اِذٰا غَزٰابِنٰا قَوْماً لَمْ یَکُنْ یَغْزُوا بِنٰا حَتّٰی یُصْبِحَ وَ یَنْظُرَ، فَاِنْ سَمِعَ اَذٰناً کَفَّ عَنْهُمْ، وَ اِنْ لَّمْ یَسْمَعْ اَذٰاناً اَغٰارَ عَلَیْهِمْ» (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه پیامبر ج با ما به جنگ قومی می‌رفت تا فرارسیدن صبح نمی‌جنگید و نگاه می‌کرد: اگر اذانی می‌شنید، دست نگه می‌داشت؛ و اگر اذانی نمی‌شنید، بر آن‌ها شبیخون می‌زد».

و در مورد فضیلت اذان، معاویهس گوید: پیامبر ج فرموده است: «اِنَّ الْمُؤَذِّنِیْنَ اَطْوَلُ النّٰاسِ اَعْنٰاقاً یَوْمَ الْقِیٰامَةِ» (مسلم)؛ «همانا گردن مؤذنان در روز قیامت از همه‌ی مردم بلندتر است».

و عبدالرحمن بن عبدالله بن عبدالرحمن بن ابی صعصعه‌ی انصاری مازنی از پدرش نقل کرده است که ابوسعید خدریس بدو گفت: پیامبر ج خطاب به من فرمود: «اِنِّیْ اَرٰاکَ تُحِبُّ الْغَنَمَ وَ الْبٰادِیَةَ؛ فَاِذٰا کُنْتَ فِیْ غَنَمِکَ اَوْ بٰادِیَتِکَ فَاَذَّنْتَ بِالصَّلٰاةِ فَارْفَعْ صَوْتَکَ بِالنَّدٰاءِ؛ فَاِنَّهُ لٰایَسْمَعُ مَدَی صَوْتَ الْمُؤَذِّنِ جِنٌّ وَّ لٰا اِنْسٌ وَّ لٰا شَیْءٌ اِلّٰا شَهِدَ لَهُ یَوْمَ الْقِیٰامَةِ» (بخاری و نسایی)؛ «می‌بینم که گوسفند و صحرا را دوست داری؛ پس هر وقت با گوسفندانت یا در صحرا بودی و برای نماز اذان گفتی، صدایت را بلند کن؛ زیرا که جن، انسان و هر چیز دیگری که صدای مؤذن را می‌شنود، در روز قیامت برای او گواهی می‌دهند».

و عبدالله بن زید بن عبد ربهس در مورد روش اذان گوید: پیامبر ج خواست که هنگام نماز، ناقوس زده شود؛ امّا به خاطر مشابهت با نصاری، این کار را ناپسند می‌دانست. شبی در خواب دیدم که مردی به دورم می‌گشت؛ دو لباس سبز بر تن و ناقوسی در دست داشت. بدو گفتم: ای بنده‌ی خدا! آیا این ناقوس را می‌فروشی؟‌گفت: با آن، چه کار داری؟ گفتم: با آن، مردم را به نماز فرامی‌خوانیم. گفت: آیا تو را به چیزی بهتر از آن راهنمایی نکنم؟ گفتم: بله. گفت: بگو: «الله اکبر الله اکبر، الله اکبر الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد انّ محمداً رسول الله، اشهد انّ محمداً رسول الله، حیّ على الصلاة، حیّ على الصلاة، حیّ على الفلاح، حیّ على الفلاح، الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله».

عبداللهس گوید: صبح وقتی بیدار شدم، نزد رسول خدا ج رفتم و آنچه را در خواب دیده بودم، برایش بازگو کردم. پیامبر ج فرمود: «اِنَّ هٰذِهِ الرُّؤْیٰا حَقٌّ اِنْ شٰاءَ اللهُ»؛ «اگر خدا بخواهد، این رؤیا، حق است». سپس دستور داد که اذان گفته شود و از آن پس بلالس به همین صورت، اذان می‌گفت». (ترمذی، ابوداود و ابن ماجه).]

اذان و اقامه در حق مردان، برای نماز فرض، سنّت مؤکده است؛ خواه شخص نمازگزار نماز را [به جماعت بگزارد یا] به صورت تنهایی؛ و خواه نماز وقتی را ادا کند یا نماز فوت شده را قضا آورد؛ و خواه فرد نمازگزار، در سفر باشد یا در حَضَر؛ [یعنی مقیم باشد. و اذان گفتن برای نمازهای پنج‌گانه و نماز جمعه، سنّت مؤکده است و برای دیگر نمازها، مانند: نماز عید فطر، نماز عید قربان، نمازهای سنّت، نمازهای نفل، نماز استسقاء (طلب باران)، و نماز خورشیدگرفتگی و ماه گرفتگی، هیچ‌گونه مشروعیت و اعتباری ندارد.]

و اذان و اقامه در حق زنان، مکروه می‌باشد، [زیرا که از ابن عمرب روایت شده است که اذان و اقامه را برای زنان، مکروه و ناپسند می‌دانست.] و اذان‌گو در اوّل اذان، چهار تکبیر [الله اکبر] بگوید؛ و در آخر اذان نیز دو بار [الله اکبر] بگوید، همانند سائر الفاظ و جملاتِ اذان [که دوبار گفته می‌شوند.

و الفاظ و جملات اذان عبارتند از: «الله اکبر الله اکبر، الله اکبر الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد انّ محمداً رسول الله، اشهد انّ محمداً رسول الله، حیّ على الصلاة، حیّ على الصلاة، حیّ على الفلاح، حیّ على الفلاح، الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله».

و در مورد روش اذان، حدیث عبدالله بن زید بن عبد ربهس پیشتر آمد؛ و مستحب است که مؤذن، دو الله اکبر را با یک نفس بگوید؛ عمر بن خطابس گوید: پیامبر ج فرمود: «اِذٰا قٰالَ الْمُؤَذِّنُ: اَللهُ اَکْبَرُ اَللهُ اَکْبَرُ، فَقٰالَ اَحَدُکُمْ: اَللهُ اَکْبَرُ اَللهُ اَکْبَرُ، ثُمَّ قٰالَ: اَشْهَدُ اَنْ لّٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ، قٰالَ: اَشْهَدُ اَنْ لّٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ...» (مسلم و ابوداود)؛ «هرگاه مؤذن گفت: الله اکبر الله اکبر، و یکی از شما گفت: الله اکبر الله اکبر و جواب او را داد؛ سپس مؤذن گفت: اشهد ان لا اله الا الله، و یکی از شما در پاسخ گفت: اشهد ان لا اله الا الله...»؛ این حدیث به طور آشکار دلالت می‌کند بر این که مؤذن، دو الله اکبر را با یک نفس بخواند و شنونده‌ی اذان هم به همان صورت پاسخ بدهد.]

[و در اذان] به هنگام گفتن «شهادتین» [«اشهد ان لا اله اله الله» و [«شهد انّ محمداً رسول الله»،] «ترجیع» وجود ندارد. [ترجیع: عبارت است از دو بار تکرار شهادتین با صدای بلند، پس از دو بار گفتن آن با صدای آهسته؛ و از دیدگاه علماء و صاحب‌نظران فقهی مذهب شافعی، در اذان، «ترجیع» سنّت است.]

و [الفاظ و جملات] «اقامه» نیز مثل [الفاظ و جملات] «اذان» است؛ با این تفاوت که پس از گفتن «حیّ على الفلاح» در اقامه، دوبار «قَدْ قٰامَتِ الصَّلٰاةُ» بگوید. [و جملات و الفاظ اقامه بدین صورت است:

اَللهُ اَکْبَرُ اَللهُ اَکْبَرُ، اَللهُ اَکْبَرُ اَللهُ اَکْبَرُ، اَشْهَدُ اَنْ لّٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ، اَشْهَدُ اَنْ لّٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُوْلُ الله، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُوْلُ الله، حیّ على الصلاة، حیّ على الصلاة، حیّ على الفلاح، حیّ على الفلاح، قد قامت الصلاة؛ قد قامت الصلاة؛ الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله».]

و در اذان بامداد، پس از گفتن «حیّ على الفلاح»، دوبار جمله‌ی «اَلصَّلٰاةُ خَیْرٌ مِنَ النَّوْمِ»؛ «نماز، بهتر از خواب است» را اضافه کند. [از ابومحذورهس روایت است که پیامبر ج اذان را بدو آموزش داد؛ و در آن آمده است که: «حیّ على الفلاح، حیّ على الفلاح؛ الصلاة خیر من النوم؛ الصلاة خیر من النوم»؛ این جمله در اذان صبح گفته شود؛ الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله» (نسایی).

و امیر صنعانی در کتاب «سبل السلام» (120/1) از ابن ارسلان نقل کرده است: مشروعیت تثویب (گفتن الصلاة خیر من النوم)، در اذان صبح است؛ چون برای بیدار کردن کسانی است که خوابیده‌‌اند.]

مؤذن باید جملات و الفاظ اذان را به آرامی و آهستگی و درنگ و تأنّی بگوید و الفاظ و جملات اقامه را به کوتاهی و سرعت ادا نماید. و گفتن اذان به زبان فارسی جایز نیست و کفایت نمی‌کند؛ اگر چه دانسته شود که آن اذان است؛ بنا به ظاهرترین قول. [از این رو، اذان گفتن جز به زبان عربی صحیح نیست؛ پس اگر با زبانی غیر از زبان عربی اذان گفت، اذان او صحیح نیست؛ خواه دانسته شود که آن اذان است، یا دانسته نشود.]

[مواردی که در اذان، مستحب و پسندیده است:]

و برای فرد اذان‌گو، مستحب است که:

* فردی صالح و نیکوکار و شایسته و برازنده باشد.

* [نسبت به] سنّت‌های اذان، دانا و آگاه باشد.

* نسبت به وقت‌های نماز، دانا باشد.

* مؤذن با وضو و طهارت باشد؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «لٰا یُؤَذِّنُ اِلّٰا مُتَوَضِّیءٌ» (ترمذی)؛ «فقط شخص با وضو، اذان گوید».]

* مؤذن به هنگام اذان، رو به قبله بایستد؛ [زیرا این عمل از پیامبر ج ثابت شده و تا به امروز نیز در میان مسلمانان ادامه دارد. ابن منذر گوید: اجماع، بر این است که به حالت ایستاده اذان گفتن، سنّت است؛ چون برای شنیدن، بهتر و رساتر است؛ و همچنین سنّت است که مؤذن رو به قبله بایستد؛ چرا که مؤذنانِ پیامبر خدا ج همواره رو به قبله اذان می‌گفتند.] مگر آن که مؤذن [به خاطر ضرورت سفر یا گِل و لای] در حالت سواره باشد، [که در آن صورت می‌تواند به هنگام اذان، رو به قبله نباشد.]

* مؤذن، دو انگشت خویش را در دو گوش خود قرار دهد؛ [زیرا رسول خدا ج بلالس را بدین کار فرمان داد و فرمود: «اِنَّهُ اَرْفَعُ لِصَوْتِکَ» (ابن ماجه)؛ «نهادن انگشت در گوش‌ها، به هنگام اذان، تو را در رساتر شدن آوازت کمک می‌کند».

و ابوجحیفهس گوید: «رَأَیْتُ بِلٰالاً یُّؤَذِّنُ وَ یَدُوْرُ وَ یَتَّبِعُ فٰاهُ‌هٰا هُنٰا وَ هٰاهُنٰا وَ اِصْبَعٰاهُ فِیْ اُذُنَیهِ» (ترمذی)؛ «بلالس را دیدم که اذان می‌گفت و به هنگام اذان گفتن، می‌چرخید و دهانش را (به «حیّ على الصلاة» و «حیّ على الفلاح») به اینجا و آنجا (راست و چپ) می‌چرخاند و دو انگشت خویش را در گوش‌هایش قرار می‌داد».]

* به هنگام گفتن «حیّ على الصلاة»، صورت خویش را به سمت راست و به هنگام «حیّ على الفلاح» ، صورت خود را به سمت چپ بگرداند؛ [زیرا ابوجحیفهس گوید: «اِنَّهُ رَأَیَ بِلٰالاً یُّؤَذِّنُ. قٰالَ: فَجَعَلْتُ اَتَتَبَّعُ فٰاهُ هٰاهُنٰا وَ هٰاهُنٰا بِالْاَذٰانِ» (بخاری و مسلم)؛ «بلالس را دیدم که اذان می‌گفت. ابوجحیفهس گوید: من دهان بلال را که به سمت راست و چپ می‌چرخاند، نگاه می‌کردم».]

* به هنگام اذان، صورت خویش را در صومعه و حجره بچرخاند. [صومعه: بنایی که سر آن، به شکل مخروط باشد و غالباً در زمان‌های گذشته، چنین بناهایی برای گفتن اذان، انتخاب می‌شده‌اند.]

* در میان اذان و اقامه، به اندازه‌ای فاصله بیاندازد که اشخاصی که پایبند به نماز جماعت هستند، بتوانند به نماز حاضر شوند و به جماعت برسند؛ البته در صورتی که وقتِ مستحبِ نماز را در نظر بگیرد. [از این رو، اگر چنان‌چه از فوت شدن وقت مستحب نماز می‌ترسید، پس نماز را به تأخیر نیاندازد.

به هر حال، لازم است که بین اذان و اقامه به اندازه‌ای که شخص نمازگزار بتواند خود را برای نماز و حضور در آن آماده کند، فاصله وجود داشته باشد؛ چرا که در غیر این صورت، غرض از گفتن اذان که همان آماده شدن برای نماز است از بین می‌رود.

ابن بطال گوید: هیچ حدّ و اندازه‌ی معینی برای این فاصله تعیین نشده است؛ لذا فاصله‌ی بین اذان و اقامه، به اندازه‌ای باشد که نمازگزاران بتوانند به جماعت برسند.]

* و در نماز مغرب، در میان اذان و اقامه، به اندازه‌ی قرائت سه آیه‌ی کوتاه، یا به اندازه‌ی برداشتن سه قدم، فاصله قرار دهد.

و اذان گو، پس از اذان، مردم را به سوی نماز فراخواند و چنین بگوید: «اَلصَّلٰاةُ! اَلصَّلٰاةُ! یٰا مُصَلِّیْنَ!»؛ «ای نمازگزاران! بشتابید به سوی نماز؛ بشتابید به سوی نماز».

[مواردی که در اذان، مکروه است:]

موارد زیر در اذان مکروه است:

* اقامه گفتن و اذان دادن شخص بی‌وضو.

* اذان گفتن شخص جنب و ناپاک.

* اذان گفتن بچه‌ای که عاقل و دارای قدرت تمییز و تشخیص نباشد.

* اذان گفتن شخص دیوانه.

* اذان گفتن شخص مست.

* اذان گفتن زن.

* اذان گفتن فرد فاسق [عیاش؛ اَلوات؛ بی‌بند و بار؛ هرزه؛ خوشگذران.]

* اذان گفتن شخص در حالت نشسته؛ [زیرا اجماع علماء و صاحب‌نظران اسلامی بر آن است که به حالت ایستاده اذان گفتن، سنّت است؛ چون برای شنیدن و شنواندن، بهتر و رساتر است.]

* سخن گفتن در اثنای اذان و اقامه؛ از این رو، اگر چنان‌چه اذان گو، در اثنای اذان و اقامه، سخن گفت، برای وی مستحب است که اذان خویش را اعاده نماید؛ ولی اعاده‌ی اقامه مستحب نمی‌باشد.

* و اذان و اقامه گفتن برای خواندن نماز ظهر در روز جمعه، آن هم در شهر [ی که در آن نماز جمعه بر پا می‌شود،] مکروه است.

و هرگاه یک نماز از وی قضا شد، در آن صورت برای نماز فوت شده، هم اذان بگوید و هم اقامه؛ و همچنین، هرگاه چندین نماز از وی فوت شد [و خواست تا در یک وقت، همه را قضا بیاورد،] در آن صورت، برای نخستین نماز فوتی، هم اذان بگوید و هم اقامه؛ [و در مورد دیگر نمازهای فوتی، آزاد و مختار است؛ این طور که اگر خواست، می‌تواند برای هر نماز، اذان و اقامه بگوید؛ و اگر هم خواست می‌تواند تنها به گفتن اقامه، اکتفا نماید.]

بنابراین، هرگاه مجلس قضا آوردنِ همه‌ی نمازهای فوتی، متّحد باشد؛ [یعنی همه را در یک وقت قضا بیاورد؛ و برای نخستین نماز فوتی، هم اذان بگوید و هم اقامه؛ در آن صورت] مکروه است که برای دیگر نمازهای فوتی، اذان بگوید و اقامه را ترک نماید.

و هرگاه کسی صدای اذان مسنون را از اذان‌گو شنید، [در آن صورت، برایش مستحب است که] از کارها و مشغله‌های خویش دست بشوید و آنچه را که مؤذن می‌گوید، تکرار نماید؛ با این تفاوت که هرگاه اذان‌گو «حیّ على الصلاة» و «حیّ على الفلاح» می‌گوید، او بگوید: «لا حول و لا قوة الا بالله».

و هرگاه اذان‌گو، «الصلاة خیر من النوم» گفت، او بگوید: «صَدَقّتَ و بَررتَ»؛ «راست گفتی و نیکو گفتی»؛ و یا چنین بگوید: «مٰا شٰاءَ اللهُ [کٰانَ وَ مٰا لَمْ یَشَأْ لَمْ یَکُنْ]»؛ «آنچه خدا خواهد [می‌شود؛ و آنچه نخواهد، نمی‌شود».]

و آنگاه [پس از آن که اذان به پایان می‌رسد، هم فرد اذان‌گو و هم فرد شنونده، برای پیامبر ج] طلب وسیله کنند و بگویند: «اَللّٰهُمَّ رَبِّ هٰذِهِ الدَّعْوَةِ التّٰامَّةِ وَ الصَّلٰاةِ الْقٰائِمَةِ آتِ مُحَمَّدًا الْوَسِیْلَةَ وَ الْفَضِیْلَةَ، وَ ابْعَثْهُ مَقٰاماً مَّحْمُودًا الَّذِیْ وَعَدْتّهُ»؛ «خداوندا! ای پروردگار این دعوت کامل و نماز بر پا شده؛ وسیله و فضیلت را به محمد ج عطا فرما و در روز رستاخیز، او را به مقام محمود و ستوده‌ای که بدو وعده داده‌ای، مبعوث گردان».

[ابوسعیدس گوید: پیامبر ج فرمود: «اِذٰا سَمِعْتُمُ النِّدٰاء فَقُوْلُوْا مِثْلَ مٰا یَقُوْلُ الْمُؤَذِّنُ» (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه اذان را شنیدید، مثل آنچه که مؤذن می‌گوید، بگویید».

و عمر بن خطابس گوید: پیامبر ج فرمود: «هرگاه یکی از شما با الله اکبر الله اکبر مؤذن، بگوید: الله اکبر الله اکبر، و با اشهد انّ محمداً رسول الله مؤذن، بگوید: اشهد انّ محمداً رسول الله، و با حیّ على الصلاة مؤذن، بگوید: لا حول و لا قوة الا بالله، و با حیّ على الفلاح مؤذن، بگوید: لا حول و لا قوة الا بالله، و با الله اکبر الله اکبر مؤذن، بگوید: الله اکبر الله اکبر؛ و با لا اله الّا الله مؤذن، از ته قلب، لا اله الّا الله بگوید، وارد بهشت می‌شود.» (مسلم و ابوداود.)

و عبدالله بن عمرب گوید: از پیامبر ج شنیدم که می‌فرمود: «اِذٰا سَمِعْتُمُ الْمُؤَذِّنَ فَقُوْلُوْا مِثْلَ مٰا یَقُوْلُ؛ ثُمَّ صَلُّوْا عَلَیَّ، فَاِنَّهُ مَنْ صَلّٰی عَلَیَّ صَلٰاةً، صَلَّی اللهُ بِهٰا عَلَیْهِ عَشْراً؛ ثُمَّ سَلُوا اللهَ لِیَ الْوَسِیْلَةَ؛ فَاِنَّهٰا مَنْزِلَةٌ فِی الْجَنَّةِ لٰا تَنْبَغِیْ اِلّٰا لِعَبْدِ مِنْ عِبٰادِاللهِ؛ وَ اَرْجُوْا اَنْ اَکُوْنَ اَنَا هُوَ؛ فَمَنْ سَأَلَ اللهَ لِیَ الْوَسِیْلَةَ حَلَّتَ عَلَیْهِ الشَّفٰاعَةُ» (مسلم، ابوداود، ترمذی و نسایی)؛ «هرگاه ندای مؤذن را شنیدید، آنچه را می‌گوید تکرار کنید؛ سپس بر من صلوات بفرستید؛ چون هر کس بر من یک صلوات بفرستد، خداوند در برابر آن، ده صلوات بر او می‌فرستد؛ آنگاه از خدا برایم طلب وسیله کنید که مقامی است در بهشت که تنها به یکی از بندگان خدا داده می‌شود و امیدوارم که آن بنده، من باشم؛ پس کسی که از خداوند، برای من طلب وسیله کند، شفاعت، شامل حالش می‌گردد».

و جابربن عبداللهس گوید: پیامبر ج فرمود: «هر کس، پس از شنیدن اذان بگوید: «اَللّٰهُمَّ رَبِّ هٰذِهِ الدَّعْوَةِ التّٰامَّةِ، وَ الصَّلٰاةِ الْقٰائِمَةِ، آتِ مُحَمَّداً الْوَسِیْلَةَ وَ الْفَضِیْلَةَ وَ ابْعَثْهُ مَقٰاماً مَحْمُوْداً الَّذِیْ وَعَدْتَهُ»؛ شفاعت من در روز قیامت، شامل حال او می‌گردد». (بخاری، ابوداود، ترمذی، نسایی و ابن ماجه)]