47- برترین و کاملترین عبارتهای حمد و ستایش
پیشتر شرح فضیلت حمد و ثواب عظیم آن نزد خداوند بیان شد، همچنین به برخی عبارتهای آن که در قرآن کریم و احادیث رسول اکرم r نقل شده اشاره شد، مانند این سخن خدا که میفرماید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢﴾ [الفاتحة: 2] و یا این سخن: «اَلْحَمْدُللهِ حَمْداً کَثیراً طَیِّباً مُبارَکاً فِیهِ کَما یُحِبُّ رَبَّنا وَیَرْضَیٰ» (سپاس و ستایش مختص خداوند است، سپاس و ستایشی فراوان و پاک و برکت یافته، آن چنان که پروردگار ما دوست داشته باشد و بپسندد)، و جملاتی شبیه اینها که در قرآن کریم نقل گردیده و خداوند خود را بدان ستوده است، و یا در سنت نبی اکرم r نقل شده و رسول الله r پروردگارش را با آن ستایش نموده است. اینها عبارتهایی عظیماند که در برگیرندهی زیباترین و کاملترین عبارتهای حمد و ستایش خداوند هستند. برخی از علماء گفتهاند که برترین عبارت حمد این چنین است: «اَلْحَمْدُللهِ حَمْداً یُوافِی نِعَمَهُ وَیُکافِیءُ مَزِیدَه» (ستایش تنها سزاوار خداوند یکتاست، ستایشی که به نعمتهای خداوند برسد و شکر آن نعمتها با آن ستایش حاصل شود و ستایشی که با فزونی نعمت خدا برابری کند، و شکر احسان زیاد خداوند را به جای آورد). این علما به آنچه از ابونصر تمار نقل شده دلیل آوردهاند که گفته: «آدم u گفت: پروردگارا! مرا به کسب روزی سرگرم نمودهای پس سخنی به من بیاموز که بهترین و کاملترین حمد و تسبیح را در خود داشته باشد، خداوند پاک و والامرتبه به او وحی فرمود: ای آدم! وقتی که به صبح میرسی، و وقتی که به شب میرسی سه بار بگو: «اَلْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعالَمِینَ حَمْداً یُوافِی نِعَمَهُ وَیُکافِیءُ مَزِیدَهُ» که این کاملترین حمد است».
این مطلب بر امام محقق ابن قیم جوزی/ عرضه شد؛ ایشان گویندهاش را به شدت مورد انتقاد قرار دادند و روشن نمودند که این مطلب در هیچ کدام از صحاح یا سنن یا مسانید از پیامبر r نقل نشده است و به هیچ وجه در کتب حدیث مورد اعتماد شناخته شده نیست و در این باره در یک نوشتار جداگانه این مطلب را باز کرده و به تشریح آن پرداخته است.
ایشان/ میگویند: «این حدیث در صحیحین و یا در یکی از آنها موجود نیست و به هیچ وجه در کتب حدیث مورد اعتماد شناخته شده نیست، و سند معروفی ندارد بلکه تنها از ابونصر تمار به نقل از آدم ابوالبشر نقل شده است و جز خدا کس نمیداند که چه مدت زمانی میان ابونصر و آدم u فاصله هست!» سپس حدیث پیشین را نقل کرده و میگوید: «اگر ابونصر تمار این حدیث را از سرور فرزندان آدم محمدمصطفی r نقل میکرد به خاطر انقطاع راویان حدیث میان او و رسول الله r روایتش پذیرفته نمیشد، حال چه رسد به روایت او از آدم u. گروهی از علما چنین پنداشتهاند که این شکل از حمد و ستایش خدا با این لفظ کاملترین و بهترین حمدی است که خداوند با آن ستایش میشود و همهی انواع حمد را در خود گرد آورده است، و مسئلهای فقهی را بر آن بر پا نموده و گفتهاند: اگر کسی سوگند یاد کند که خداوند را به کاملترین و باشکوهترین شکل حمد و ستایش کند، راه عمل به سوگندش این است که بگوید: «اَلْحَمْدُللهِ حَمْداً یُوافِی نِعَمَهُ وَیُکافِیءُ مَزِیدَه» گفتهاند: معنای «یوافی نعمه» این است که: ستایشی که به نعمتهای خداوند برسد و شکر آن نعمتها با آن ستایش حاصل شود، و «یکافیء» یعنی: و ستایشی که با فزونی نعمت خداوند برابری کند یعنی: و شکر احسان زیاد خداوند را به جای آورد».
ابن قیم/ میگوید: آنچه از عبارتهای حمد معروف و شناخته شده است. -متنهایی که خداوند با آن خود را ستوده و رسول الله r او را با آنها ستوده، و آگاهان به حمد خدا از امت رسول او را با آن ستودهاند- این لفظ در میان آنها نیست.
در ادامه ابن قیم برخی از شکلهای حمد که در قرآن آمده را نقل کرده سپس میگوید: این ستایشهای خداوند دربارهی خودش است ستایشهایی که آنها را در کتابش فرو فرستاده و به بندگانش آموخته است، و خبر داده که بهشتیان نیز با همین شکل او را حمد میگویند، و این مورد تأکیدترین و برترین و کاملترین انواع حمد است حال آن که میخواهد سوگندش را به جای آورد چگونه به لفظی عدول میکند که خداوند با آن خود را ستایش ننموده، و این نحوهی حمد از رسول الله r و آگاهان امتش به اثبات نرسیده است، پیامبر r به هنگام ستایش خداوند در آن هنگام که ستایش در آن مورد تأکید است آن عبارت را ذکر نکرده است به عنوان مثال: به هنگام حمد در اجرای خطبهی ازدواج، و حمد در آغاز کارها، و حمد در خطبهی حاجت [که به هنگام انجام کار و برآوردن نیازی خوانده میشود]، و حمد به دنبال خوردن غذا و نوشیدن آشامیدنی و پوشیدن لباس و خروج از دستشویی، و حمد به هنگام دیدن آنچه او را شاد میکند یا نمیکند ...».
سپس ایشان/ نمونههای بسیاری از صیغههای حمدی که در چنین اوقاتی از رسول الله r نقل شده است را آورده و میفرماید: «این خلاصهای از جایگاههای است که در کلام خدا و رسول و اصحاب و ملائکهاش، حمد آمده است که ارزشها و زیباییهای آن بر تو پوشیده نیست؛ اگر آن صیغهی حمدی که در آن حدیث مذکور آمده -چنانکه برخی گمان میکنند- بهترین و کاملترین و جامعترین انواع حمد باشد قطعاً میبایست در صدر همهی آن حمدها قرار میگرفت، و به هنگام شکرگزاری خداوند ذوالجلال و الإکرام بیشترین کاربردها را میداشت»[1].
با این تحقیقی که ابن قیم/ بیان داشته، ضعف این شکل و عبارت از حمد از جهت روایت آشکار میگردد. اگر این عبارت صحیح بوده و کاملترین شکل حمد بود پیامبر r از آن عدول نکرده و عبارتی دیگر را بر آن ترجیح نمیداد. عائشهل میگوید: «پیامبر r دعاهای جامع را دوست داشت و غیر آن را ترک میفرمود»، ابو داود و دیگران این سخن را روایت کردهاند.
پیشتر این سخن پیامبر r را بیان کردیم که: «الحمدلله برترین دعا است»، بدین ترتیب درمییابیم که اگر این شکل و عبارت از حمد کاملترین شکل آن میبود پیامبر r آن را رها نمیکرد.
همچنین [از طرف دیگر] آدمی نمیتواند که شکر یک نعمت از نعمتهای خدا را به طور کامل به جای آورد حال چه رسد به این که شکر همهی آنها را به جای آورد، و امکان ندارد کار آدمی و ستایشش برای پروردگار با فزونی نعمت خدا برابری کند، ابن قیم رحمه الله میگوید: «این از محالترین محالهاست، اگر خداوند آدمی را توانا سازد که به اندازهی عبادت جن و انس خدا را پرستش نماید، هنوز [آدمی] نتوانسته که شکر کمترین نعمت او را به جای آورد ... پس کیست که پروردگارش را آن گونه که استحقاقش را دارد شکرگزاری کند چه برسد به این که با فزونی نعمت او برابری کند»[2].
ابن قیم/ میگوید: «...میتوان این جمله را بر وجهی اطلاق کرد که صحیح باشد، و آن این که حمدی که خداوند مستحق و شایستهی آن است حمدی است که به نعمتهای خدا برسد و شکر احسان زیاد او را به جای آورد هر چند آدمی نمیتواند که خدا را این گونه سپاس و ستایش نماید»[3].
نیکوتر و کاملتر از این صیغهی حمد، عبارتی است که در صحیح بخاری و دیگر کتب به نقل از ابو امامه باهلی به ثبت رسیده که پیامبر r هنگامی که سفرهاش را برمیداشت و از غذا فراغت مییافت، میفرمود: «اَلْحَمْدُللهِ حَمْداً کَثِیراً طَیِّباً مُبارَکاً فیهِ، غَیْرَ مَکْفِیٍّ وَ لا مُوَدَّعٍ، وَلا مُسْتَغْنیً عَنْهُ، رَبَّنا» (سپاس و ستایش شایستهی الله است؛ سپاس و ستایشی فراوان و پاک و برکت یافته، ای پروردگار ما! [حمد ما را سپاس قرار ده] که به آن کفایت نشود و ترک نگردد و بینیازی از آن حاصل نیاید)[4] بنابراین اگر این عبارت که میگوید: «حَمْداً یُوافی نَعِمَهُ وَیُکافِیءُ مَزِیدَهُ» کاملتر و بهتر از این مورد اخیر میبود رسول الله r از آن عدول نمینمود. زیرا او جز بهترین و کاملترین را انتخاب نمیکند. شیخ الاسلام ابن تیمیه/ در معنا و مفهوم این حدیث چنین میگوید: «وقتی که بندهای نعمتی به تو میدهد این امکان برای تو هست که آن را تلافی کنی، و [از سوی دیگر] نعمتش بر تو ادامه نمییابد بلکه به ناچار تو را رها کرده و آن را از تو قطع میکند، و این امکان هم برای تو وجود دارد که دیگر بدان نیازی نداشته باشی، اما نمیتوانی نعمات خداوند را تلافی و جبران کنی، و وقتی که به تو نعمتهایی ارزانی میکند این بخشش و ارزانی داشتن را ادامه میدهد، و اوست که بینیاز میگرداند و سرمایهی [زندگی] میبخشد، و مردمان به اندازهی یک چشم بر هم زدن از او بینیاز نیستند»[5] این مطلب بیانگر عظمت معانی و مفاهیم دعاهای مأثوره و اذکار ثابت شده، و عمق این معانی و سلامت آنها از خطا و اشتباهاتی است که دامنگیر دیگر دعاها و اذکار میگردد. بدین وسیله سعادت و خوشبختی فراهم گشته و آنچه کامل است به دست میآید.
سپاس و ستایش از آن خداوند است، ستایشهایی که با آن خود را ستوده است و برگزیدهی آفریدگان او را با آنها ستایش نموده، ستایشی بسیار و پاک و با برکت آن چنان که پروردگارمان آن را پسندیده و خشنود گردد.
46- به جای آوردن سپاس خداوند، خود برترینِ نعمتهاست
در مرتبهی بلند حمد و منزلت والا و ثواب بسیار آن، تردیدی نیست. حمد از ارجمندترین طاعات و زیباترین کارهای نیک است. ستایش شایستهترین عملی است که آدمی با آن به پروردگارش نزدیکی میجوید. در صحیح آمده است که پیامبر r به هنگام بلند کردن سرش از رکوع میفرمود: «رَبَّنا وَلَکَ ٱلْحَمْدُ، مِلْءَ السَّمواتِ، وَمِلْءَ الأَرْضِ، وَمِلْءَ ماشِئْتَ مِنْ شَیْءٍ بَعْدُ، أَهْلَ الثَّناءِ وَالْمَجْدِ، أَحَقُّ ما قالَ الْعَبْدُ وَکُلُّنا لَکَ عَبْدٌ، لا مانِعَ لَما أَعْطَیْتَ، وَلا مُعْطِیَ لِما مَنَعْتَ، وَلا یَنْفَعُ ذَا الْجَدِّ مِنْکَ الْجَدُّ» (پروردگارا، ستایش تراست، ستایشی که به اندازهی گنجایش آسمانها و زمین و هر چه که تو بخواهی باشد. تو شایستهی ستایش و تمجید هستی، ستایش تو شایستهترین چیزی است که بندهات میگوید، همهی ما بندهی تو هستیم، چیزی را که تو عطا کنی کسی نمیتواند مانع آن شود، و چیزی را که تو منع کنی، کسی نمیتواند آن را عطا کند، در برابر بازخواست تو، بخت و ثروت و عظمت، بنده را به کار نیاید، [بلکه تنها عمل صالح سودمند است])»[1].
شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «این اصطلاح حدیث «أَحَقُّ» (شایستهترین) أفعل تفضیل است، اما برخی از نویسندگان و مؤلفین دچار اشتباه شده و [در تعبیر آن] گفتهاند: «حقٌ ما قال العبد» (حق است آنچه بنده گفته است...) اما این بیان و تعبیر رسول r نیست، و درست نیست، سخنان آدمی حق و [یا] باطل است، اما آنچه را پروردگار میگوید حق است، هم چنان که خداوند میفرماید:
﴿قَالَ فَٱلۡحَقُّ وَٱلۡحَقَّ أَقُولُ ٨٤﴾ [ص: 84].
«پس [این] حقّ است و حقّ را میگویم».
این گفته: «أحقُّ ما قال العبد» خبر است که مبتدای آن محذوف است، یعنی «الحمدُ أحقُّ ما قال العبد»، یا «هذا -و هوالحمد- أحقُّ ما قال العبد» (حمد [پروردگار] حقترین سخنی است که بنده به زبان آورده است)، با این توضیح روشن میشود که: حمد شایستهترین سخنی است که بنده میگوید، و به همین خاطر گفتن حمد در همهی نمازها مقرر شده، و سوره فاتحه با آن آغاز میشود، و گفتن آن در (ابتدای) هر خطبه و سخن، و در ابتدای هر کار مهم و شاخصی، مقرر گشته است»[2].
حمد و ستایش برترین نعمت خداوند است که به بندگانش ارزانی داشته است. این نعمت از دیگر نعمتهایی که خداوند به بنده ارزانی داشته ارجمندتر است؛ نعمتهایی چون روزی، نیرومندی، سلامتی، ناز و نعمت و رفاه و چیزهایی شبیه اینها. آنچه را ابن ماجه از أنس t روایت کرده گواهی بر این مطلب است، انس میگوید: پیامبر r فرمودند: «نعمتی را که خداوند به بندهای میدهد و او در مقابل الحمدلله گفته و شکر خدای را به جای میآورد، آنچه را که بنده میدهد (گفتن الحمدلله) بیش از آن نعمتی است که دریافت کرده است»[3].
همچنین ابن ابیالدنیا در کتاب «الشکر»، و ابن ابی حاتم در تفسیر خود این سخن را به صورت موقوف از حسن بصری نقل کردهاند که یکی از کارگزاران عمر بن عبدالعزیز به او نوشت: من در سرزمینی زندگی میکنم که نعمتهای فراوانی دارد و میترسم اهالی آن سرزمین شکر خدای را به جای نیاورند، عمر به او نوشت: «من فکر میکردم که تو بیشتر از اینها به خدا آگاه باشی، به طور قطع خداوند هر نعمتی که به بندهاش عطا کند و او شکرش را به جای آورد یقیناً آن حمد و شکر بالاتر و والاتر از نعمتی است که به او عطا شده است، اگر این را نمیدانستی در آیاتی که در کتاب خداوند فرو فرستاده شده بیندیش که خداوند میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَٰنَ عِلۡمٗاۖ وَقَالَا ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی فَضَّلَنَا عَلَىٰ کَثِیرٖ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١٥﴾ [النمل: 15].
«و به راستی به داود و سلیمان علم دادیم و [آن دو] گفتند: ستایش خداوندی راست که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری داد».
و یا میفرماید:
﴿وَسِیقَ ٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ رَبَّهُمۡ إِلَى ٱلۡجَنَّةِ زُمَرًاۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُوهَا وَفُتِحَتۡ أَبۡوَٰبُهَا وَقَالَ لَهُمۡ خَزَنَتُهَا سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمۡ طِبۡتُمۡ فَٱدۡخُلُوهَا خَٰلِدِینَ ٧٣ وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی صَدَقَنَا وَعۡدَهُۥ﴾ [الزمر: 73-74].
«و کسانی که از پروردگارشان پروا داشتند. گروه گروه به سوی بهشت سوق داده میشوند تا هنگامی که به [کنار] آن رسند در حالی که درهایش گشوده شده است و نگهبانانش به آنان گویند: سلام بر شما باد. پاک بودهاید [و خوش باشید] . جاودانه به آن درآیید (۷۳) و [بهشتیان] گویند: ستایش خداوندی راست که وعدهاش را در حقّ ما محقّق ساخت».
و کدام نعمت برتر و والاتر از نعمت ورود به بهشت.
این مطلب آشکارا بیانگر آنست که حمد و ستایش خداوند در برابر یک نعمت، برتر و والاتر از خود آن نعمت است. این مطلب برخی از علما را دچار ابهام نموده و گفتهاند: فعل آدمی نمیتواند برتر از فعل پروردگار باشد؛ ابن رجب در کتابش «جامع العلوم والحکم» این ابهام را نقل کرده و جوابی کامل و توجیه شده را بدان داده است او/ میگوید: «منظور از نعمتها، نعمتهای دنیوی است مانند نیرومندی، رزق و روزی، تندرستی، و دفع بلا و مصیبت و چیزهایی شبیه اینها، اما حمد جزو نعمتهای دینی است و هر دوی اینها (دینی و دنیوی) نعمتی از سوی خداوند هستند، اما نعمت خداوند بر بندهاش، در این که او را هدایت نموده، و به خاطر نعمتهایی که به او داده میشود الحمدلله میگوید، برتر و والاتر از نعمتهای دنیوی است که خداوند به این بندهاش ارزانی میدارد. بیشک نعمتهای دنیوی اگر همراه با شکر و سپاس از خدا نباشد مصیبت و عذابند، هم چنان که ابوحازم میگوید: هر نعمتی که آدمی را به خداوند نزدیک نکرده و به سوی او پیش نبرد آن بلا و عذاب است. پس هنگامی که خداوند بندهاش را موفق گرداند که با گفتن حمد یا دیگر صورتهای شکر، او را در برابر نعمتهای دنیوی شکرگزاری کند، این نعمت (= گفتن حمد) بهتر از آن نعمتها بوده و نزد خداوند از آنها محبوبتر است، بیتردید خداوند ستایش را دوست دارد، حتماً از آن بنده که وقتی غذایی میخورد، خدا را بر آن شکر میگوید، یا وقتی که جرعهای آب مینوشد، خدا را بر آن سپاس میکند، راضی و خشنود میشود. تعریف و تمجید از نعمتها و شکرگزاری و ستایش در برابر آنها نزد افراد بخشنده و سخاوتمند محبوبتر از اموالشان است. آنان مالشان را به خاطر تحسین و ستایش میبخشند، و خداوند بخشندهترین بخشندگان و سخاوتمندترین سخاوتمندان است. او نعمتهایش را به بندگانش بذل و بخشش میکند، و از آنان میخواهد که از آن تعریف و تمجید کرده و آن را نام برده و در برابرش شکرگزاری کنند و با این کارشان از آنان راضی و خشنود میگردد. هر چند همهی اینها لطف و احسان خداوند بر آنان است و خداوند بینیاز از شکرگزاری آدمیان است اما انجام چنین کاری از سوی بندگانش را دوست دارد. در هر صورت صلاح و رستگاری و کمال آدمی در انجام حمد و ستایش خداوند است، و این لطف خداست که حمد و شکر را به آدمیان نسبت میدهد هر چند از بزرگترین نعمتهایش بر آنان است، و این همانند آن است که خداوند اموالی را در اختیار آدمیان میگذارد سپس بخشی از آن را از آنان درخواست میکند و در برابر اعطای آن، آدمیان را میستاید، همه کس و همه چیز ملک خداوند است و این همه محض لطف اوست، لیکن بزرگواری او اقتضای چنین کاری را میکند»[4].
با این توضیح مفهوم حدیث پیشین روشن میشود که: «نعمتی را که خداوند به بندهای میدهد و او در مقابل الحمد لله گفته و شکر خدای را به جای میآورد، آنچه را که بنده میدهد (گفتن الحمد لله) بیش از آن نعمتی است که دریافت کرده است». بنده حمد و ستایش را میدهد، و این در حالی است که خود حمد، نعمتی از جانب خداست که به او ارزانی داشته، و اگر توفیق الهی و یاری او نمیبود آدمی نمیتوانست شکرش را به جای آورد، لذا این که خداوند نعمت توفیق شکرگزاری را به بندهاش ارزانی میدارد برتر و والاتر از نعمت نیرومندی و تندرستی و مال و چیزهای شبیه اینهاست که به او میدهد، و همهی اینها نیز نعمت خداوند است، ابن قیم/ میگوید: «نعمت شکرگزاری ارجمندتر از نعمت مال و جاه و فرزند و همسر و چیزهای شبیه اینهاست»[5].
به همین خاطر سپاس و ستایش خداوند در برابر نعمتهایش به خودی خود نعمتی عظیم است که ستایشی دیگر و شکرگزاری جدیدی را میطلبد.
ابن أبی دنیا در کتاب شکر از بکر بن عبدالله روایت کرده که گفت: «بنده هرگز الحمدلله نمیگوید مگر این که گفتن الحمدلله دیگری بر او واجب میشود پس پاداش این نعمت چه میشود؟ پاداش آن این است که بگوید الحمدلله، حال نعمت دیگری پیش میاید، و بدین گونه نعمتهای خداوند پایان نمیپذیرند»[6].
به همین خاطر امام شافعی/ درخصوص ستایش خداوند میگوید: «سپاس و ستایش خداوندی را که شکر نعمتی از نعمتهایش ادا نمیشود مگر به واسطهی نعمت جدیدی از سوی خدا (گفتن الحمدلله) که آدمی باید شکر آن را نیز به جای آورد»[7] یعنی وقتی که بنده شکر خدای را به جای میآورد این خود نعمت جدیدی است که شکر دیگری را میطلبد.
ابن أبی دنیا میگوید: محمود ورّاق این شعر را برای من زمزمه کرد:
إذا کان شکری نعمة
الله نعمة |
|
علیَّ له فی مثلها یجبُ
الشکرُ |
وقتی که شکرگزاریم خود نعمتی از سوی خدا بر من است که خود آن نیز مستلزم شکر گزاریست.
فکیف وقوع الشکر
الاّ بفضله |
|
وإن طالت الأیامُ واتَّصَلَ
العُمْرُ |
پس اگر چه روزگار به طول بینجامد و عمر نیز به دارازا کشد هر شکری که از سوی من صورت پذیرد قطعاً از لطف و فضل اوست.
إذا مسَّ بالسَّراء عَمّ سرورها |
|
وإذا مسَّ بالضرَّاء
أعقبها الأجْرُ |
آنگاه که خوشیها به من میرسند سرور و شادی سراسر وجودم را فرامیگیرند [و من غرق سپاس میشوم] و آنگاه که به بلایا و ناخوشیها دچار میگردم [شاکرم] و به دنبال آن اجر و پاداش پیاپی خواهد آمد.
وما منهما إلاّ فیه
منة |
|
تضیق بها الأوهام والبرُّ
والبحرُ |
و هر دوی اینها به طور قطع فضل و منّتی از سوی اوست که خرد و اندیشه و خشکی و دریا (و همهی هستی) در برابر این همه نعمت ناتوان و درمانده است[8].
شاعر دیگری در همین معنا چنین میسراید:
لو کلُّ جارحة منّی
لها لغة |
|
تثنی علیک بما او لیت
من حسن |
اگر هر عضوی از اعضای بدنم زبانی داشتند و با آن ثناگوی نیکیهای تو بودند که بر من جاری داشتهای
لکان مازاد شکری اذ
شکرتُ به |
|
إلیک أبلغَ فی
الإحسان والمنن |
به طور قطع شکرگزاری من هیچگاه به احسان و منتی که تو بر من نهادهای هیچ چیز نمیافزود و من نمیتوانستم کمترین شکر تو را به جای آورم[9].
پروردگارا! سپاس و ستایش مختص توست و تمامی نعمتها از فضل و احسان توست. خداوندا به خاطر اسلام، و به خاطر ایمان، و به خاطر قرآن، و به خاطر خانواده و مال و تندرستیای که به ما ارزانی داشتهای تو را حمد و ستایش میگوییم. خدایا به خاطر همهی نعمتهایی که در گذشته و حال، یا به صورت آشکار و پنهان، یا به صورت عمومی و خصوصی به ما اعطا کردهای تو را حمد و ستایش مینماییم. سپاس و ستایش فراوان به خاطر همهی اینها مختص توست، پروردگارا حمد و ستایش از آن توست به حدّی که تو راضی شوی، و حمد و ستایش از آن توست ای پروردگار ما آنگاه که خشنود گردی.
[1]- صحیح مسلم (شماره: 477).
[2]- الفتاوی (14/312).
[3]- سنن ابن ماجه (شماره: 3805)، و علامه آلبانی در السلسلة الضعیفه (5/24) آن را حسن دانسته است.
[4]- جامع العلوم و الحکم (2/83، 82).
[5]- عدةالصابرین (ص: 169).
[6]- الشکر (ص: 17)
[7]- ابن کثیر در تفسیرش (2/540) این مطلب را آورده است.
[8]- الشکر (ص: 44).
[9]- این ابیات را ابن کثیر در تفسیرش نقل کرده است (2/540).
45- ستایش خداوند به خاطر نعمتها و موهبتهایش
پیشتر اشاره شد که شمولیت سپاس و ستایش خداوند به خاطر همهی چیزهایی است که از وی سر میزند، از جمله لطف و نعمت و دیگر موارد. همچنین بیان شد که نامهای نیکو و صفات والا و کارهای پسندیدهی خداوند علت و سبب حمد و ستایش اوست. و بدین ترتیب روشن میشود که ستایش خداوند دو نوع است: ستایشی به خاطر لطفش به بندگان، و این جزوِ شکر است، و ستایشی که او به خودی خود و به خاطر صفات کمال و جلالش مستحق و برازندهی آن است. پیش از این سخنمان بیشتر دربارهی ستایش خداوند به خاطر نامهای نیکو و صفات والایش بود و این که علم و آگاهی صحیح و درست آدمی به این مطلب از بزرگترین انگیزههای ستایش آدمی نسبت به خداوند آن هم به زیباترین صورت و کاملترین حالت است. اما سخن در اینجا دربارهی نوع دوم از انواع حمد و ستایش که همان ستایش خداوند در برابر نعمتها و موهبتهاست، میباشد.
خداوند میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡۚ هَلۡ مِنۡ خَٰلِقٍ غَیۡرُ ٱللَّهِ یَرۡزُقُکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ فَأَنَّىٰ تُؤۡفَکُونَ ٣﴾ [فاطر: 3].
«ای مردم، نعمت خداوند را بر خود یاد کنید. آیا آفریدگاری جز خداوند هست؟ [اوست که] شما را از آسمان و زمین روزی میدهد. معبود [راستینی] جز او نیست. پس با این حال چگونه منحرف میگردید؟».
و یا میفرماید:
﴿أَلَمۡ تَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَأَسۡبَغَ عَلَیۡکُمۡ نِعَمَهُۥ ظَٰهِرَةٗ وَبَاطِنَةٗۗ﴾ [لقمان: 20].
«آیا نیندیشیدهاید که خداوند آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمین است برایتان رام گردانید و نعمتهای خود را پیدا و ناپیدا بر شما تمام کرد؟».
و یا میفرماید:
﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعۡمَةٖ فَمِنَ ٱللَّهِۖ﴾ [النحل: 53].
«و از نعمت هر آنچه دارید، از [جانب] خداوند است».
و یا میفرماید:
﴿وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ﴾ [إبراهیم: 34].
«و اگر [بخواهید] نعمت خداوند را بشمارید، نمیتوانید [همهی] آن را بشمارید».
نعمتهایی که خداوند به بندگانش ارزانی داشته بسیار و متنوع است، و هر نعمتی از آنها انگیزه و علتی برای حمد و ستایش مُنعم پاک و منزه است، و هم چنان که اسباب حمد و علت و انگیزههای آن متنوع و متعدد است به همین سان حمد و ستایش نیز با تنوع اسباب و علت متنوع شده و با کثرت آن افزایش مییابد.
ابن قیم/ به هنگام سخن دربارهی این نوع از حمد در کتابش «طریق الهجرتین» وارد جزئیات شده است، ایشان بیان کردهاند که این نوع از حمد، حمد و ستایش نعمتها و موهبتها برای همهی آدمیان از جمله نیکوکار و بدکار، مؤمن و کافر مشهود است، از جمله اینها: موهبتهای بسیار، و بخششهای فراوان، و لطفهای ارزشمند، و کارهای زیبا، و معاملهی نیکویش با بندگان، و گستردگی رحمتش بدانان، و نیکوکاری و بخشندگی و شفقتش، و پاسخگویی به درخواستهای محتاجان، و رفع غصهی غصهداران، و دستگیری از افراد مضطرب، و رحمتش نسبت به جهانیان، و اعطای نعمت به بندگان پیش از این که از او درخواست کنند و بیآن که شایستگی دریافتش را داشته باشند، بلکه خداوند به خاطر لطف و کرم و احسانش خود آغاز به بخشش میکند، و دفع گرفتاری و مصیبتها هر چند اسباب آن فراهم شده، و به سوی دیگر کشاندن آنها پس از رخ دادنشان، و لطف خداوند در این زمینه تا آنجاست که امیدها بدان نمیرسد [و فراتر از امید برای آدمیان انجام میدهد]، و هدایت افراد خاص خود و بندگانش به سرای امنیت، و دفاع نیکو و زیبایش از آنان، و مصون داشتنشان از افتادن در سرچشمههای جرم و گناه، و اینکه ایمان را در نظرشان گرامی داشته و آن را در دلهایشان آراسته، و کفر و نافرمانی و گناه را در نظرشان زشت و ناپسند جلوه داده است و آنان را از رشدیافتهگان قرار داده، و خدا ایمان را در دل آنان رقم زده و با القای روح ایمان از جانب خود، آنان را نیرومند کرده است و پیش از آن که آنان را بیافریند آنان را مسلمان نامیده است، و آنان را یاد کرده پیش از آن که اینان از او یاد کنند، و بدانان ارزانی داشته پیش از آن که از او درخواست نمایند و با آن که بینیاز از آنان است با نعماتش خود را محبوب آنان ساخته، آنان با ارتکاب گناهان با خداوند دشمنی میکنند و این در حالی است که به او نیازمندند، و با همهی اینها خداوند سرایی برای آنان برگزیده و در آن هر آنچه را نفسهایشان میخواهد و چشمها از آن لذت ببرند آماده کرده است و این سرا را از همهی نعمات و برکات پر کرده است، و رفاه و سرسبزی و شادمانی و سرور و شعف را در آن گنجانده است چیزهایی که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی وصفش را نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است، سپس رسولان را به سوی آنان گسیل داشت تا آدمیان را به سوی آن فراخوانند سپس اسبابی که آنان را بدان برساند و در رسیدنشان به آن یاریشان دهد برای آنان فراهم کرد، و با اندک تلاش آنها در این مدت بسیار کوتاه از آنان خشنود شده و زندگی جاودانه را نصیبشان میکند، و به آنان تضمین داده که اگر نیکی کنند با ده پاداش نیکیشان را پاسخ گوید و اگر بدی کنند و طلب بخشش و مغفرت نمایند آنان را میبخشد، و به آنان وعده داده که اگر به دنبال بدیهایی که مرتکب شدهاند کار نیک انجام دهند بدیهایشان را محو نماید، و نعماتش را به آنان یادآوری کرده، و خود را با نامهایش به آنان معرفی کرده و بر اساس رحمت و احسانش دستوراتی به آنان داده، بیآن که نیازی بدانان داشته باشد و به خاطر حمایت و صیانت آنان، ایشان را از مواردی بازداشته و این کار را از سر بخل بدانان انجام نداده است و آنان را با مهربانانهترین و شیرینترین سخنها مورد خطاب قرار میدهد، و با زیباترین نصیحتها پند و اندرز داده است، و کاملترین دستورات و اوامر را به آنان توصیه کرده است، و به والاترین خلق و خوها دستور داده است. و آنان را از زشتترین سخنان و رفتارها نهی کرده است و نشانهها و آیات را برای آنان به صورت گوناگون در میان آورده، و برای آنان مثلهایی زده است، و راههای علم به او و معرفتش را برای آنان فراخ گردانیده است، و درهای هدایت را به روی آنان گشوده است، و اسبابی که آنان را به خشنودی او نزدیک میگرداند بدانان شناسانده است، و آنان را از خشم و غضبش دور گردانیده است، و با لطیفترین و مهربانترین کلام آنان را مورد خطاب قرار داده است و آنان را با بهترین نامهایشان میخواند، مانند این سخنش:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ﴾ [البقرة: 104].
«ای مؤمنان».
و یا میفرماید:
﴿وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ ٣١﴾ [النور: 31].
«ای مؤمنان! همگی به [درگاه] خدا توبه کنید».
و یا میفرماید:
﴿۞قُلۡ یَٰعِبَادِیَ ٱلَّذِینَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ﴾ [الزمر: 53].
«ای بندگانی که بر خود اسراف کردهاید».
و یا میفرماید:
﴿قُل لِّعِبَادِیَ﴾ [إبراهیم: 31].
«به بندگان مؤمنم بگو:».
و یا میفرماید:
﴿وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی﴾ [البقرة: 186].
«و چون بندگانم دربارهی من از تو بپرسند».
خداوند آنان را با مهربانی و محبت و ملاطفت مورد خطاب قرار میدهد مانند این سخنش که میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱعۡبُدُواْ رَبَّکُمُ ٱلَّذِی خَلَقَکُمۡ وَٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ ٢١ ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ فِرَٰشٗا وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءٗ وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزۡقٗا لَّکُمۡۖ فَلَا تَجۡعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٢٢﴾ [البقرة: 21-22].
«ای مردم، پروردگارتان را که شما و پیشینیانتان را آفریده است، بندگی کنید تا [از خشم خدا] ایمن مانید (۲۱) کسی که زمین را [مانند] بساطی و آسمان را [مانند] سقفی برایتان قرار داد و از آسمان آبی باراند، سپس بدان از [انواع] فرآوردهها برای روزی شما برآورد، پس در حالی که میدانید برای خداوند همتایانی مقرّر مکنید».
و یا میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمۡ وَٱخۡشَوۡاْ یَوۡمٗا لَّا یَجۡزِی وَالِدٌ عَن وَلَدِهِۦ وَلَا مَوۡلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِۦ شَیًۡٔاۚ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞۖ فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا وَلَا یَغُرَّنَّکُم بِٱللَّهِ ٱلۡغَرُورُ ٣٣﴾ [لقمان: 33].
«ای مردم، از پروردگارتان پروا بدارید و از روزی بترسید که هیچ پدری از فرزندش کفایت نکند و نه هیچ فرزندی است که او بتواند چیزی را از پدرش، کفایت کند. بیگمان وعدهی خداوند راست است، پس زندگانی دنیا شما را نفریبد و شیطان فریبکار شما را نسبت به خداوند فریب ندهد».
و یا میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ ٱلۡکَرِیمِ ٦ ٱلَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّىٰکَ فَعَدَلَکَ ٧﴾
[الإنفطار: 6-7].
«ای انسان، چه چیزی تو را [نسبت] به پروردگارِ بزرگوارت فریفت؟ (۶) کسی که تو را آفرید، آنگاه استوار ساخت، سپس [آفرینشت] را معتدل گرداند».
در بیشتر جاهای قرآن، خداوند بدین شیوه با مهر و محبت و لطف و خیرخواهی عمیق بندگانش را مورد خطاب قرار میدهد. خداوند میفرماید:
﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ کَانَ مِنَ ٱلۡجِنِّ فَفَسَقَ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِۦٓۗ أَفَتَتَّخِذُونَهُۥ وَذُرِّیَّتَهُۥٓ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِی وَهُمۡ لَکُمۡ عَدُوُّۢۚ بِئۡسَ لِلظَّٰلِمِینَ بَدَلٗا ٥٠﴾
[الکهف: 50].
«و چون به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده برید، [همه] سجده بردند مگر ابلیس، که از جنّ بود و از دستور پروردگارش نافرمانی کرد، آیا او و فرزندانش را به جای من، دوستانِ [خویش] میگیرید، حال آن که آنان دشمنِ شما هستند و ستمکاران [به جای خداوند] بد جایگزینی دارند».
ابن قیم/ میگوید: «این خطاب این گونه آغاز شده که: من با ابلیس دشمنی کردم و او را از آسمانم راندم و از جوار خود دور کردم زیرا برای پدرتان آدم سجده نبرد، اما شما ای فرزندان آدم با او و نوادگانش دوستی مینمایید در حالی که آنان دشمنان شمایند، حال شخص عاقل باید در وضعیت این خطاب و شدت پیوستگیاش به قلبها و درآمیختنش با روحها بیندیشد.
خداوند سبحان به بندگانش گفته که برای آنان جز به ارزشمندترین ابزارها و با فضیلتترین مقامات و ارجمندترین علوم و معارف، خشنود نیست، میفرماید:
﴿إِن تَکۡفُرُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ عَنکُمۡۖ وَلَا یَرۡضَىٰ لِعِبَادِهِ ٱلۡکُفۡرَۖ وَإِن تَشۡکُرُواْ یَرۡضَهُ لَکُمۡۗ﴾ [الزمر: 7].
«اگر ناسپاسی کنید، [بدانید که] خداوند از شما بینیاز است. و ناسپاسی را در حق بندگانش نمیپسندد. و اگر سپاس بگذارید آن را برایتان میپسندد».
و یا میفرماید:
﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ﴾ [المائدة: 3].
«امروز دینتان را برای شما کامل کردم و نعمت خویش را بر شما تمام نمودم و اسلام را [به عنوان] دین برای شما پسندیدم».
و یا میفرماید:
﴿یُرِیدُ ٱللَّهُ بِکُمُ ٱلۡیُسۡرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ ٱلۡعُسۡرَ﴾ [البقرة: 185].
«خداوند در حقّ شما آسانی میخواهد و در حقّ شما دشوار نمیخواهد».
و یا میفرماید:
﴿یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمۡ وَیَهۡدِیَکُمۡ سُنَنَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ وَیَتُوبَ عَلَیۡکُمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ ٢٦ وَٱللَّهُ یُرِیدُ أَن یَتُوبَ عَلَیۡکُمۡ وَیُرِیدُ ٱلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ ٱلشَّهَوَٰتِ أَن تَمِیلُواْ مَیۡلًا عَظِیمٗا ٢٧ یُرِیدُ ٱللَّهُ أَن یُخَفِّفَ عَنکُمۡۚ وَخُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ ضَعِیفٗا ٢٨﴾ [النساء: 26-28].
«خداوند میخواهد که [احکام خود را] برای شما روشن سازد و راه [و رسم] کسانی را که پیش از شما بودند به شما بنمایاند و از شما درگذرد و خداوند دانای فرزانه است (۲۶) و خداوند میخواهد که از شما درگذرد و کسانی که از خواستههای نفسانی پیروی میکنند میخواهند که دستخوش کجرویِ بزرگی شوید (۲۷) خداوند میخواهد، از [مسئولیت] شما بکاهد و انسان ناتوان آفریده شده است».
خداوند سبحان به این خاطر بندگانش را نیافرید که نیازی به آنها داشته باشد و یا با بودن آنها از کمی درآمده و افزایش یابند و یا به واسطه آنها قدرتمند شده و از ذلّت درآیند بلکه هم چنان که خداوند میفرماید:
﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِیَعۡبُدُونِ ٥٦ مَآ أُرِیدُ مِنۡهُم مِّن رِّزۡقٖ وَمَآ أُرِیدُ أَن یُطۡعِمُونِ ٥٧ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِینُ ٥٨﴾ [الذاریات: 56-58].
«و جنّ و انس را جز برای آن که مرا بندگی کنند نیافریدهام (۵۶) از آنان هیچ روزیای نمیخواهم و نمیخواهم که به من خوراک بدهند (۵۷) خداوند است که روزیدهنده است [همان] توانمندِ استوار».
خداوند سبحان به دنبال این که به بندگانش دستور میدهد دهند و آنان را از صدقه دادن اموال پست و بیارزش خود نهی مینماید، میفرماید:
﴿ وَلَا تَیَمَّمُواْ ٱلۡخَبِیثَ مِنۡهُ تُنفِقُونَ وَلَسۡتُم بَِٔاخِذِیهِ إِلَّآ أَن تُغۡمِضُواْ فِیهِۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ٢٦٧﴾ [البقرة: 267].
«و آهنگ ناپاک مکنید [که] از آن ببخشید، [چگونه چنین کاری رواست] حال آن که خود آن را نمیستانید مگر آن که در آن چشمپوشی کنید و بدانید که خدا بینیاز ستوده است».
خداوند سبحان از این که چیزی از انفاق آنان به او برسد، بینیاز است. او حمید و ستوده بوده و همهی صفات پسندیده و ستایشها برازندهی اوست لذا انفاق بندگان نیازی از او را برطرف نمیکند و حمدی را بر او واجب نمیگرداند، بلکه او به خودی خود غنی و بینیاز است، او به خودی خود ستوده است و اسماء و صفاتش قابل ستایشاند، و سود انفاق بندگان به خودشان بازمیگردد و احسانشان به خودشان برمیگردد، هم چنان که خداوند سبحان میفرماید:
﴿إِنۡ أَحۡسَنتُمۡ أَحۡسَنتُمۡ لِأَنفُسِکُمۡۖ وَإِنۡ أَسَأۡتُمۡ فَلَهَاۚ﴾ [الإسراء: 7].
«اگر نیکی کنید، [در حقیقت] برای خودتان نیکی کردهاید و اگر بدی کنید [باز در حقیقت] برای خودتان بدی کردهاید».
و یا میفرماید:
﴿وَمَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِأَنفُسِهِمۡ یَمۡهَدُونَ ٤٤﴾ [الروم: 44].
«و هر کس کردار شایسته کند، برای خود جایگاه آرامش آماده میکنند».
و یا میفرماید:
﴿فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهۡتَدِی لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیۡهَاۖ﴾ [یونس: 108].
«هر کس که راه بیابد، فقط به [سود] خودش راه مییابد. و هر کس که گمراه شود، فقط به [زیان] خود گمراه میشود»[1].
این از یک سو، و از سوی دیگر کسی که خواهان مطالعهی ریشهها و سرچشمهی نعمتها، و عوامل آن -از جمله ستایش و ذکر و شکر و عبادت نیکوی خداوند- است، باید پیوسته چشم ذکر را در بوستان قرآن کریم به گردش درآورد و در نعمتهای خدا که آنها را تکتک بر آن برشمرده، و از آغاز قرآن تا پایانش، آنها را به بندگانش خاطرنشان ساخته، بیندیشد:
﴿فَلِلَّهِ ٱلۡحَمۡدُ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَرَبِّ ٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٣٦ وَلَهُ ٱلۡکِبۡرِیَآءُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ٣٧﴾ [الجاثیة: 36-37].
«پس ستایش خدای راست که پروردگار آسمانها و پروردگار زمین پروردگار جهانیان است (۳۶) بزرگی در آسمانها و زمین او راست. و اوست پیروزمندِ فرزانه».
44- بزرگترین انگیزه ستایش، علم به نامها و صفات پروردگار است
بیشک سپاس و ستایش همهاش مختص الله، پروردگار جهانیان است. خداوند سبحان به خاطر همه چیز قابل تحسین و ستایش است، او به خاطر آنچه آفریده و به خاطر آنچه بدان دستور داده و یا نهی نموده قابل ستایش است. حمد و ستایش فراخترین صفات، و جامعترین تمجیدها و بزرگترین ثنا است، و راههای علم و آگاهی به آن بسیار زیاد است، زیرا همهی نامهای او، و صفات او، و افعال او، و احکام او، و عدل او، و انتقام او از دشمنان، و لطف و احسانی که به دوستانش دارد قابل تمجید و تحسین است. آفرینش و امر او در واقع با ستایش وی برپا شده و با ستایش او به وجود آمده و ظهور یافته است، و هدف از خلق و امر همین ستایش بوده است، بنابراین حمد و ستایش او سبب همه چیز و هدف و مظهر و در بر گیرندهی آن است. حمد او روح همه چیز است و قوام هر چیز به آن وابسته است و جریان این حمد در همهی موجودات و ظهور آثار آن آشکار است که با بینایی و بینش قابل مشاهده است.
خداوند شمول این حمد را به آگاهی بندگان رسانده به این صورت که خودش را در آغاز خلقت و پایان آن، و هنگام دستور و تشریع ستوده و خود را برای اینکه پروردگار جهانیان است و برای یگانگی در عبادت و یگانگی در حیات و شمولیت حمدش، و عدم امکان وصفش به آنچه شایسته نیست از جمله داشتن فرزند و شریک و... ستوده است.
به همین خاطر از جمله راههای عظیمی که بیانگر شمولیت و فراگیری معنای حمد و پرداختن آن به همهی چیزها، این است که آدمی نامها و صفات پروردگارش را بشناسد و به این مطلب اقرار نماید که جهان دارای فرمانروا و فریادرسی زنده است، که جامع همهی صفات کمال، و نامهای نیک و ثنای زیبا و کارهای ارزنده است، و این که خداوند سبحان دارای قدرت کامل و مشیّت نافذ و علم فراگیر است. شنوایی او همهی صداها را فراگرفته است و بینایی او همهی بینایان را دربرمیگیرد، و دارای رحمتی است که همهی آفریدهها را شامل میشود. او سلطه و اقتدار کاملی دارد که ذرهای از سلطهی او خارج نیست و از همه لحاظ ثروتمند و بینیاز کامل و مطلق است. آثار حکمت بالغهی الهی در کائنات مشهود است، و از تمامی جلوهها و جنبهها دارای عزت و اقتداری حاکم و مسلط است. خداوند دارای کلمات کامل و نافذی است که هیچ نیک و بدی از تمامی آفریدهها نمیتواند از آن تجاوز کند، یگانهای است که هیچ شریکی در ربوبیت و الوهیت ندارد، و هیچ همتا و نظیری در ذات و صفات و افعالش ندارد، او شریکی ندارد که در ذرهای از ذرات ملکش شریکش باشد، خداوند سبحان بر پا دارنده و نگهدارندهی آسمانها و طبقات (هفتگانهی) زمین و إله پیشینیان و پسینیان است. خداوند سبحان متصف به صفات جلال و مشخص به توصیف کمال است، او پاک و منزه از هر عیب و نقصی است، او زندهی پاینده است که به سبب کمال حیات و قیومیتش چُرت و خوابی او را نمیرباید، مالک آسمانها و زمین است که به خاطر کمال ملکش کسی جز با اجازهی او نمیتواند در پیشگاهش شفاعت کند، به همه چیز عالم و آگاه است، عالمی که به خاطر کمال علمش هر آنچه را در برابر یا پشت سر خلائق است میداند، هیچ برگی نمیافتد مگر آن که او از آن آگاه است، و هیچ ذرهای نمیجنبد مگر با اجازهی او. از خزیدن اندیشهها و خیالات در قلبها آگاه است بدان گونه که فرشتهای از آن مطلع نمیشود، و آنچه را که در آینده صورت میگیرد و قلب هیچ اطلاعی از آن ندارد، میداند. خداوند بینایی است که به خاطر کمال بیناییاش جزئیات آفرینش مورچهای کوچک و شکلگیری اعضای آن و گوشت و خون و مغز و عروق آن را میبیند و راه رفتنش بر روی صخرهای صاف در شبی تاریک را میبیند، و آنچه را که در زیر هفت طبقهی زمین است میبیند همانطور که آنچه را که مافوق هفت آسمان است میبیند. شنوندهای که در شنواییاش سخن نهان و آشکار یکسان است، شنواییاش همهی صداها را فرامیگیرد و صداهای خلق بر او گنگ و مشتبه نمیشود. شنیدن صدایی او را از شنیدن صدایی دیگر بازنمیدارد و روی دادن مسائل گوناگون او را به اشتباه نمیاندازد. فراوانی درخواستکنندگان او را خسته و زده نمیکند. عائشهب میگوید: «ستایش خدایی را که شنوایی او همه چیز را فراگرفته است. من سخن خوله را شنیدم آنگاه که از شوهرش نزد رسول اکرم r شکایت میکرد و در حالی که برخی از آن را از من مخفی میداشت، خداوند این آیه را فرو فرستاد:
﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِی تُجَٰدِلُکَ فِی زَوۡجِهَا وَتَشۡتَکِیٓ إِلَى ٱللَّهِ وَٱللَّهُ یَسۡمَعُ تَحَاوُرَکُمَآۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعُۢ بَصِیرٌ ١﴾ [المجادلة: 1].
«به راستی خداوند سخنِ زنی را که دربارهی همسرش با تو گفتگو میکرد و به خداوند شکایت میبُرد، شنید و خداوند گفتگویتان را میشنید. بیگمان خداوند شنوای بیناست»[1].
قدرتمندی که به خاطر کمال قدرتش هر آن که را بخواهد هدایت میکند و هر کس را که بخواهد گمراه میسازد و مؤمن را مؤمن، و کافر را کافر، و نیکوکار را نیکوکار، و بدکار را بدکار میگرداند، و به خاطر کمال قدرتش کسی نمیتواند به چیزی از علمش احاطه یابد مگر آن که خود بخواهد و به خاطر کمال قدرتش آسمانها و زمین و مابین آنها را طی شش روز (دوران) آفرید و [هرگز] دچار رنج و خستگی نشد. کسی از آفریدههایش او را درمانده نمیکند و از دستش نمیگریزد، بلکه هر کجا باشد در چنگ او است، و به خاطر کمال غنا و بینیازیاش ملحق کردن فرزند و همسر و شریک و شفاعتکننده به او -بدون آن که خود به او اجازه شفاعت دهد- محال و غیرممکن است، و به خاطر کمال عظمت و والاییاش، کرسیّ او آسمانها و زمین، را فراگرفته است، و زمین و آسمانها و مخلوقاتش بر او احاطه پیدا نمیکنند، بلکه او بر همه چیز علو و برتری دارد، و به همه چیز محیط و آگاه است. خداوند در ابتدای سوره یونس میفرماید:
﴿إِنَّ رَبَّکُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ یُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۖ مَا مِن شَفِیعٍ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ إِذۡنِهِۦۚ ذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ ٣ إِلَیۡهِ مَرۡجِعُکُمۡ جَمِیعٗاۖ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقًّاۚ إِنَّهُۥ یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥ لِیَجۡزِیَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ بِٱلۡقِسۡطِۚ وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَهُمۡ شَرَابٞ مِّنۡ حَمِیمٖ وَعَذَابٌ أَلِیمُۢ بِمَا کَانُواْ یَکۡفُرُونَ ٤ هُوَ ٱلَّذِی جَعَلَ ٱلشَّمۡسَ ضِیَآءٗ وَٱلۡقَمَرَ نُورٗا وَقَدَّرَهُۥ مَنَازِلَ لِتَعۡلَمُواْ عَدَدَ ٱلسِّنِینَ وَٱلۡحِسَابَۚ مَا خَلَقَ ٱللَّهُ ذَٰلِکَ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۚ یُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ ٥ إِنَّ فِی ٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ ٱللَّهُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَّقُونَ ٦ إِنَّ ٱلَّذِینَ لَا یَرۡجُونَ لِقَآءَنَا وَرَضُواْ بِٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَٱطۡمَأَنُّواْ بِهَا وَٱلَّذِینَ هُمۡ عَنۡ ءَایَٰتِنَا غَٰفِلُونَ ٧ أُوْلَٰٓئِکَ مَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُ بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ ٨ إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ یَهۡدِیهِمۡ رَبُّهُم بِإِیمَٰنِهِمۡۖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُ فِی جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ ٩ دَعۡوَىٰهُمۡ فِیهَا سُبۡحَٰنَکَ ٱللَّهُمَّ وَتَحِیَّتُهُمۡ فِیهَا سَلَٰمٞۚ وَءَاخِرُ دَعۡوَىٰهُمۡ أَنِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٠﴾ [یونس: 3-10].
«پروردگارِ شما خدایی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، آنگاه بر عرش استیلا یافت. [او] کار [هستی] را تدبیر میکند. هیچ شفاعتکنندهای مگر پس از اجازهی او نیست، این است خداوند، پروردگارتان. او را بندگی کنید. آیا پند نمیپذیرید؟ (۳) بازگشت همگی شما به سوی اوست. خداوند به وعدهی راستین [وعده نموده است]، او آفرینش [هستی] را آغاز میکند، سپس آن را بازمیگرداند تا آنان را که ایمان آوردهاند و کردار شایسته کردهاند به داد، پاداش دهد. و آنان که کافر شدهاند به [سزای] آن که کفر میورزیدند، نوشیدنیای از آب گرم و عذابی دردناک [در پیش] دارند (۴) او کسی است که خورشید را درخشان و ماه را روشن قرار داد و برای آن (ماه) منزلها مقرر نمود تا شمار سالها و حساب را بدانید. خداوند این را جز به حق نیافریده است. آیات [خویش] را برای دانایان به روشنی بیان میکند (۵) به یقین درآمد و شدِ شب و روز و آنچه خداوند در آسمانها و زمین آفریده است، برای پروا پیشگان نشانههاست (۶) آنان که به لقای ما امید ندارند و به زندگانی دنیا خشنود گشتهاند و به آن آرام گرفتهاند و آنان که از آیات ما غافلند (۷) اینان به [سزای] آنچه میکردند جایگاهشان آتش [جهنّم] است (۸) آنان که ایمان آوردهاند و کردار شایسته کردهاند پروردگارشان آنان را به [پاداشِ] ایمانشان هدایت میکند. در باغهای پُر ناز و نعمت بهشتی، جویباران از فرودستِ [مساکنِ] آنان جاری است (۹) دعایشان در آنجا «سبحانک اللّهمّ» و درودشان در آنجا «سلام» است و پایان دعایشان [این است] که: «الحمدلله ربّ العالمین»».
خداوند سبحان پیامبران و بندگان مؤمنش را دوست دارد، آنان نیز او را دوست دارند و او را سپاس و ستایش مینمایند. بلکه نزد آنان چیزی محبوبتر از خداوند نیست، و بیش از هر چیز دیگری به لقای او مشتاق و خرسندند، و چیزی به اندازهی دیدار او روشنیبخش چشمانشان نیست، و بالاترین سهم و بهرهی خود را نزدیکی به او میدانند، خداوند سبحان در آفرینش و دستورش دارای حکمت بالغه است، او آفریدگانش را غرق نعمت نموده، هر نعمتی از سوی او لطف و احسان است، و هر مصیبتی از سوی او [عین] عدل است. خداوند سبحان نسبت به بندگانش از مادر نسبت به فرزندانش، مهربانتر است. همچنین از این که بندهاش توبه کند خوشحالتر است از کسی است که شترش را که غذا و نوشیدنش بر آن است در سرزمینی هلاککننده گم کرده و بعد از آن که مأیوس و نا امید شده، آن را مییابد. خداوند سبحان نسبت به بندگانش مهربان است و به اندازه وسعشان به آنان تکلیف میکند. البته وسع [آدمی] غیر از طاقت است، گاه آدمیان طاقت چیزی را دارند اما این کار عرصه را بر آنان تنگ میکند و این برخلاف وسع آنان است زیرا آنچه در چهارچوب وسعشان است برایشان آسان و قدرت آنان از آن بیشتر است[2].
خداوند سبحان کسی را جز به خاطر کار خودش مجازات نمیکند و او را به خاطر کار دیگری مجازات نمیکند، و او را به خاطر آنچه که قادر به انجامش نیست مجازات نمیکند و او را به خاطر کاری که توان ترکش را ندارد مورد عقاب قرار نمیدهد. خداوند سبحان فرزانه، بخشنده، سخاوتمند، بزرگوار، بسیار احسانکننده، بسیار دوستدار [بندگان]، بسیار شکیبا و بسیار شکرگزار است. [فرامینش] اطاعت میشود و در مقابل، پاداش میدهد و از دستوراتش نافرمانی میشود و میبخشد، کسی صبورتر از خداوند نیست که میشنود سخنان پیامبرانش را تکذیب میکنند اما او در عقوبت تکذیبکنندگان تعجیل نمیکند، او بیش از دیگران مدح را دوست دارد و او بیش از دیگران از عذر آوردن [برای بندگانش] خشنود میشود. و او بیش از دیگران نیکوکاری را دوست دارد. خداوند نیکوکار است و نیکوکاران را دوست دارد، خداوند قدرشناس است و قدرشناسان را دوست دارد، زیباست و زیبایی را دوست دارد، پاک است و هر پاکی را دوست دارد، آگاه است و بندگان آگاهش را دوست دارد، بخشنده است و بخشندگان را دوست دارد، قوی و تواناست و شخص مؤمن قوی در نزد او از مؤمن ضعیف محبوبتر است، اهل احسان و نیکی است و احسانکنندگان را دوست دارد، عدالت پیشه است و عدالتپیشهگان را دوست دارد، با حیا و پوشاننده است و اهل حیاء و کسانی که عیوب را میپوشند را دوست میدارد.
خداوند سبحان نامها و صفاتش را دوست دارد و همینطور کسانی را که به مقتضای این نامها و صفات او را بندگی میکنند دوست میدارد، و کسی را که با این نامها و صفات از او چیزی بخواهد و مدحش کند دوست دارد. خداوند کسی را که نامها و صفاتش را شناخته و آن را فهم نماید و با آنها خدا را مدح و ثنا و ستایش نماید دوست دارد هم چنان که در صحیح به نقل از پیامبر r آمده است که: «کسی بیش از خدا تعریف و تمجید را دوست ندارد و به همین خاطر خود را تعریف و تمجید نموده است، و هنگامی که بندهای مرتکب گناهی میشود هیچ کس به اندازهی خداوند خشمگین نمیگردد، به همین خاطر است که فحشا را چه به صورت آشکار و چه به صورت پنهانی حرام نموده است، و کسی بیش از خدا عذر آوردن را دوست ندارد و به همین خاطر پیامبران را به عنوان مژده دهنده [به بهشت] و ترساننده [از آتش جهنم] فرستاده است»[3].
به این ترتیب دانسته میشود که هر کس بهرهای از دانش نامهای نیکوی خداوند و صفات والای او که در قرآن و سنت رسول الله r آمده، داشته باشد به خوبی درمییابد که حاصل اینها چیزی جز واجب شدن حمد و ثنای خداوند نیست. سپاس و ستایش خداوند در برابر نامهای نیکو و صفات والا و افعال پسندیدهی او ضرورت و نیاز است، و جز به همراه حمد و ستایش نامی از او برده نمیشود، و مورد تمجید قرار نمیگیرد مگر با بهترین و زیباترین تمجیدها، هم چنان که از او یاد نمیشود مگر با زیباترین نامها، لذا هر صفتی شریف و هر نامی نیکو و هر تعریف و تمجیدی زیبا، و هر ستایش و مدح و تسبیح و تنزیه و تقدیس و بزرگداشت و تکریمی مختص خداوند است، آن هم با کاملترین و ماندگارترین صورت. پاک و منزه است خداوند و سپاس و ستایش از آن اوست، کسی از آفریدههایش نمیتواند به بهترین شیوه از او تعریف و تمجید نماید بلکه او هم چنان است که خود را ستوده و بالاتر از آن تعریفی است که آفریدههایش میکنند. در ابتدا و انتها حمد و ستایش مختص اوست، ستایش زیاد و خوب و مبارک مخصوص الله است آن چنان که پروردگار بخشندهی ما دوست داشته باشد و بپسندد.
[1]- حدیث عائشه را امام احمد در المسند (6/46) و دیگران روایت کردهاند، آلبانی در شرحش بر السنة اثر ابن ابی عاصم (شماره: 625) آن را صحیح دانسته است.
[2]- به همین خاطر است که خداوند میفرماید: ﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ﴾ [البقرة: 286]. طاقت محدودهی گستردهتری داشته، و وسع در حدّ پایینتر از آن است. م.
[3]- صحیح مسلم (شماره: 276)، بنگر به طریق الهجرتین اثر ابن قیم (ص: 226-210).
43- مکانهایی که حمد و ستایش در آنها مورد تأکید قرار گرفته است
پیشتر درباره فضیلت حمد و پاداش عظیم آن بر مبنای نصوص وارده در کتاب خدا و سنت رسول الله r سخن گفتیم و این بیانگر این بود که حمد و ستایش از برترین طاعتها و ارزشمندترین کارهای نیکی است که آدمی با آن به خدا نزدیکی میجوید.
حمد و ستایش از سوی فرد مسلمان در هر وقت و زمانی مطلوب و پسندیده است زیرا آدمی در همهی لحظههایش بهرهمند و برخوردار از نعمت خداوند است، و خداوند آفرینندهی آدمیان و روزیرسان آنان است و به شیوهی آشکار و پنهان و از لحاظ دینی و دنیوی آنان را غرق نعمت کرده و مصائب و ناملایمات را از آنان دور میکند. هر نعمتی که آدمی از آن بهرهمند میگردد منعم و احسانکنندهی آن خداست و جز او کسی شر و بدی را از آنان دور نمیکند لذا خداوند سبحان شایسته و برازندهی آن است که در هر لحظه و زمانی از سوی آدمیان مورد حمد و ستایش قرار گیرد هم چنان که خدا به خاطر کمال صفاتش مستحق حمد و ستایش است و هم چنین به خاطر نامهای نیکویش و صفات عظیمی که تنها مختص اوست برازندهی حمد و ستایش است، لذا هر نامی از نامهایش و هر صفتی از صفاتش شایسته و برازندهی کاملترین حمد و ثنا و ستایش است؛ حال همهی نامهای نیکو و صفات عظیمش چگونه است؟
هم چنان که در هر زمانی حمد و ستایش از سوی فرد مسلمان مطلوب و پسندیده است. با این حال آدمی زمانهایی مشخص و حالاتی مخصوص را سپری میکند که حمد و ستایش در آنها بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است.
از جمله این زمانها و حالتها، به جای آوردن حمد و ستایش خدا در [ابتدای] سخنرانی و آغاز کارهاست، و هم چنین در نماز، و به دنبالِ خوردن غذا و صرف نوشیدنی و پوشیدن لباس، و به هنگام عطسه زدن، و جاهایی مانند این که در سنت در خصوص بیان حمد در آنها تأکید وارد شده است. پسندیده و زیباست که از برخی نصوص که مشتمل بر بیان زمانها و مکانهایی است که حمد و ستایش خداوند در آنها مورد تأکید قرار گرفته و در سنت نبی اکرم r از آنها نام برده شده، مطلّع گشته و بدان پای بند باشیم.
- از جملهی این موقعیتها ستایش خداوند به هنگام پایان غذا و نوشیدنی است، خداوند میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِلَّهِ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ ١٧٢﴾ [البقرة: 172].
«ای مؤمنان، از چیزهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم، بخورید و خدا را سپاس بگذارید اگر او را میپرستید».
امام مسلم در صحیحش از أنس بن مالک t روایت کرده که رسول الله r فرمودند: «به راستی خداوند والامرتبه خشنود میشود از بندهای که غذا را میخورد و در برابر آن خداوند را ستایش میکند و آشامیدنی را میآشامد و در برابر آن خداوند را ستایش مینماید»[1]. ترمذی با سند حسن از معاذ بن أنسt روایت کرده که رسول الله r فرمودند: «هر کس غذایی بخورد و بعد از خوردن آن بگوید: «اَلْحَمْدُللهِ الَّذِی أَطْعَمَنِی هذا، وَرَزَقَنِیِه مِنْ غَیْرِ حَوْلٍ منیِّ وَلاقُوَّةٍ» (سپاس و ستایش برای خداوندی است که بدون کوشش و نیروی خودم این غذا را به من عطا کرد و آن را روزیِ من قرار داد)، گناهان گذشتهی او آمرزیده میشود»[2].
امام بخاری از ابوأمامه t روایت کرده که: پیامبر r هنگامی که سفرهاش را برمیداشت، و از غذا فراغت مییافت، میفرمود: «اَلْحَمْدُللهِ حَمْداً کَثِیراً طَیِّباً مُبارَکاً فیهِ، غَیْرَ مَکْفیٍّ وَ لامُوَدَّعٍ، وَ لا مُسْتَغْنیً عَنْهُ، رَبَّنا» «سپاس و ستایش شایستهی الله است؛ سپاس و ستایشی فراوان و پاک و برکت یافته، ای پروردگار ما! [حمد ما را سپاس قرار ده] که به آن کفایت نشود و ترک نگردد و بینیازی از آن حاصل نیاید»[3]. و نسائی در سنن کبری با سند حسن از عبدالرحمن بن جُبیر روایت کرده که مردی که هشت سال خادم پیامبر r بوده به او گفت هر گاه غذایی را جلوی پیامبر r میگذاشت میشنید که ایشان میفرمود: «بسم الله»، و میشنید که آن حضرت وقتی از خوردن غذا فارغ میشد میفرمود: «اللَّهُمَّ أَطْعَمْتَ وَسَقَیْتَ وَأَغْنَیْتَ وَأَقْنَیْتَ وَهَدَیْتَ وَأَحْیَیْتَ، فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَی ما أَعْطَیْتَ» (خداوندا، تو به من طعام و آب دادی و مرا بینیاز نمودی و با دادن نعمت راضی و خشنودم ساختی و به راه راست هدایتم کردی و مرا زنده کردی، پس حمد و سپاس از آن توست در برابر آنچه که عطا فرمودهای)»[4].
- از جمله مواضع حمد و ستایش، ستایش خداوند در نماز است، به خصوص به هنگام بلند شدن از رکوع. در صحیح مسلم از علی بن ابی طالب t روایت شده که گفت: وقتی که رسول الله r سرش را از رکوع بلند میکرد میفرمود: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ رَبَّنَا لَکَ الْحَمْدُ مِلْءَ السَّمواتِ وَ مِلْءَ الأَرْضِ، وَ مِلْءَ ما شِئْتَ مَنْ شَیْءٍ بَعْدُ» (خداوند حمد و ستایش کسی را که او را ستود شنید؛ پروردگارا ستایش تراست، ستایشی به اندازهی گنجایش آسمانها و زمین و هر چه که تو بخواهی باشد)[5] همچنین در صحیح مسلم از ابوسعید خدری t روایت شده که هر گاه رسول الله r سرش را از رکوع بلند میکرد میفرمود: «اَللَّهُمَّ رَبَّنا لَکَ الْحَمْدُ، مِلْءَ السَّمواتِ وَ مَلْءَ الأَرْضِ، وَ مِلْءَ ما شِئْتَ مِنْ شَیْءٍ بَعْدُ، أَهْلَ الثَّناءِ وَ الْمَجْدِ، أَحَقُّ ما قالَ الْعَبْدُ وَ کُلُّنا لَکَ عَبْدٌ، اَللّهُمَّ لامانِعَ لَما أَعْطَیْتَ، وَ لا مُعْطِیَ لِما مَنَعْتَ، وَ لا یَنْفَعُ ذَا الْجَدِّ مِنْکَ الْجَدُّ» (خداوندا، پروردگارا ستایش تراست، ستایشی به اندازهی گنجایش آسمانها و زمین و هر چه که تو بخواهی باشد. تو شایستهی ستایش و تمجید هستی، ستایش تو شایستهترین چیزی است که بندهات میگوید، همهی ما بندهی تو هستیم، چیزی را که تو عطا کنی کسی نمیتواند مانع آن شود، و چیزی را که تو منع کنی، کسی نمیتواند آن را عطا کند، در برابر بازخواست تو، بخت و ثروت و عظمت، بنده را به کار نیاید، [بلکه تنها عمل صالح سودمند است])»[6].
امام بخاری در صحیحش از رفاعه بن رافع زرقیt روایت کرده که: روزی، پشت سر پیامبرr نماز میخواندیم. وقتی رسول خداr سر از رکوع برداشت و «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» گفت، یکی از نمازگزاران این جملات را خواند: «رَبَّنا وَلَکَ الْحَمْدُ حَمْداً کَثِیراً طَیِّباً مُبارَکاً فِیهِ». پس از اتمام نماز، رسول اللهr پرسید: «چه کسی این کلمات را خواند؟» آن نمازگزار گفت: من بودم. رسول اللهr فرمود: «سی و اندی فرشته را دیدم که برای نوشتن این جملات، از یکدیگر سبقت میگرفتند و هرکدام، سعی میکرد قبل از دیگری، آن را بنویسد»[7].
امامان بخاری و مسلم از ابن عباسب روایت کردهاند هنگامی که پیامبر r در دل شب به نماز برمیخاستند میفرمودند: «اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ أَنْتَ نُورُ السَّمواتِ وَ الأَرْضِ وَ مَنْ فِیِهنَّ، وَ لَکَ الْحَمْدُ أَنْتَ قَیُّومُ السَّمواتِ وَ الأرْضِ وَ مَنْ فِیِهنَّ، وَ لَکَ ٱلْحَمْدُ أَنْتُ ٱلْحَقُ، وَ وَعْدُکَ حَقٌ، وَ لِقَاؤُکَ حَقٌ، وَ ٱلْجَنَّة حقٌ، وَ النّارُ حَقٌ، وَ النَّبِیُّونَ حَقٌ...» (خداوندا سپاس و ستایش تنها شایستهی تو است، روشنیبخش آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست هستی، و ستایش فقط لایق مقام تو است تو نگهدارندهی آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست هستی، و سپاس و ستایش تنها شایستهی تو است، حق هستی، و وعدهات حق است، و دیدارت حق است، و بهشت حق است، و آتش دوزخ حق است، و همهی پیغمبرانی که از جانب تو فرستاده شدهاند حق هستند...» تا پایانِ این حدیث[8].
امام مسلم در صحیحش از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما روایت کرده که گفت: در اثنایی که ما با رسول خدا r نماز میخواندیم ناگهان مردی از میان جماعت گفت: «اَللهُ اَکْبَرُ کَبِیراً وَالْحَمْدُ للهِ کَثیراً وَسُبْحانَ اللهِ بُکْرَةً وَاَصِیلاً» (الله از همه کس برتر و بزرگتر است، همه ستایشها به کثرت مخصوص اوست، من صبح و شام او را تسبیح میگویم). پس از آن رسول خدا r فرمودند: «چه کسی گویندهی چنین و چنان جملاتی بود؟». در این اثنا مردی از میان جماعت گفت: یا رسول الله! من گویندهی آن بودم! رسول خدا r فرمودند: «من برای آن کلمات در شگفت ماندم؛ زیرا درهای آسمان به روی آنها گشوده شد». ابن عمرب گفت: پس از آن هنگام که این سخن رسول خدا r را شنیدم، هرگز آن کلمات را ترک نکردم[9].
- از دیگر موقعیتهایی که حمد و ستایش در آن مورد تأکید قرار گرفته است، ستایش خداوند در ابتدای سخنرانیها و تدریس، همچنین در ابتدای کتابهای تألیف شده و چیزهایی از این قبیل است، اهل سنن از عبدالله بن مسعودt روایت کردهاند که: پیامبر خدا r خطبهی حاجت را [که به هنگام انجام کار و برآوردن نیازی خوانده میشود] این چنین به ما آموخت: «اَلْحَمْدُللهِ نَسْتَعِینُهُ وَنَسْتَغْفِرُهُ، وَنَعُوذُ باللهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنا وَمِنْ سَیَّئَاتِ أَعْمالِنا، مَنْ یَهْدِهِ الله فَلا مُضِلَّ لَهُ، وَمَنْ یُضْلِلْ فَلا هادِیَ لَهُ» (ثنا و ستایش سزاوار خداوند است، از او یاری میجوییم، و از او آمرزش میخواهیم، و از شرور نفسهایمان و از کارهای بدمان به او پناه میبریم. هر که را خدا هدایت دهد گمراهکنندهای ندارد و هر که را او گمراه کند هدایتدهندهای نخواهد داشت»[10].
مستحب است که تدریس مردم و نطق و سخن -فرقی نمیکند چه خطبهی نکاح باشد یا خطبهی نماز جمعه یا چیزی جز این دو- را با این خطبه آغاز نمود.
حمد و ستایش به هنگام دستیابی به نعمتی یا دور شدن چیزی ناپسند مستحب است؛ فرقی نمیکند که این مطلب برای خود شخص سپاسگزار روی دهد یا برای خویشاوند یا دوست و رفیقش و یا برای دیگر مسلمانان. امام مسلم در صحیحش از ابوهریره t روایت کرده که: «برای پیامبر r در شبی که به اسرا و معراج برده شد دو ظرف آورده شد که درون یکی از آنها شیر و در دیگری شراب قرار داشت، سپس به آن دو نگریست و ظرف شیر را برگرفت، جبرئیل u به ایشان r فرمود: سپاس و ستایش خداوند را که تو را به فطرت هدایت کرد، اگر شراب را میگرفتی امّتت گمراه میشدند»[11]. و در سنن أبوداود و نسائی با إسناد صحیح از أبوسعید حذری t روایت است که: پیامبر r هر گاه لباس تازهای میپوشید، نام آن لباس را که عمامه یا پیراهن یا رداء بود، بر زبان میآورد، سپس میفرمود: «اَللهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ أَنْتَ کَسَوْتَنِیه، أَسْأَلُکَ خَیْرَهُ مَا صُنِعَ لَهُ، وَ أَعُوذُبِکَ مَنْ شَرِّهِ وَ شَرِّما صُنِعَ لَهُ» (خداوندا، حمد و سپاس سزاوار توست، چون تو آن را به من پوشانیدی، و خیر این لباس و خیر آنچه را که این لباس برای آن ساخته شده است از تو طلب مینمایم و از شرّ این لباس و از شرّ آنچه که این لباس برای آن ساخته شده است، به تو پناه میجویم)»[12].
- هنگامی که آدمی عطسه میزند در این هنگام حمد و ستایش مورد تأکید قرار گرفته است. عطسه زدن نعمتی بزرگ از نعمتهای خداوند بر بندگانش است، چون به وسیلهی آن احتقان بینی برطرف میشود، احتقانی که گاه وجودش اذیت و آزار یا ضرری را برای آدمی در پی دارد، و به همین خاطر به آدمی تأکید شده که سپاس و ستایش خداوند را در برابر این نعمت به جای آورد. امام بخاری در صحیحش از ابو هریره t روایت کرده که: پیامبر r فرمودند: «هر گاه یکی از شما عطسه کرد، بگوید: الحمدلله! و برادر یا دوستش، به او بگوید: «یَرْحَمُکَ اللهُ» (خداوند بر تو رحم کند) و چون (دوستِ) او به او «یرحمک الله» گفت، شخص عطسهکننده بگوید: «یَهْدیکُمُ اللهُ وَیُصْلِحُ بالَکُمْ» (خداوند شما را هدایت و احوالتان را اصلاح کند!)»[13].
برای فرد مسلمان مستحب است که چون شخصی معلول و از کار افتاده یا شبیه اینها را دید خدا را ستایش نماید. در سنن ترمذی در حدیثی از ابو هریره t روایت شده که پیامبر r فرمودند: «کسی که شخص مبتلا به مصیبت و مشکلی را دید بگوید «اَلْحَمْدُللهِ الَّذِیْ عافانِی مِمَّا اِبْتَلاکَ بِهِ وَفَضَّلَنِیْ عَلی کَثِیْرٍ مِمَّنْ خَلَقَ تَفْضِیْلاً» (سپاس و ستایش مختص خداوند است، اوست که مرا از آنچه وی را به آن مبتلا ساخت عافیت بخشید و اوست که مرا بر بسیاری از مخلوقات برتری داد)، خداوند او را از آن مصیبت حفاظت مینماید»[14].
هم چنان که شایسته است فرد مسلمان در خوشی و ناخوشی، و در تنگنا و رفاه و در دیگر امور و مسائلش شکرگزار و ستایشکنندهی خداوند باشد. ابن ماجه در سنن خود، و حاکم در مستدرک از امالمؤمنین عائشهل همسر پیامبر r روایت کردهاند که گفت: هر گاه رسول الله r چیزی را میدید که از آن خوشش میآمد میفرمود: «اَلْحَمْدُللهِ الَّذِی بِنِعْمَتِهِ تَتِمُّ الصالِحاتُ» (سپاس خدایی را که به نعمت او نیکیها صورت پذیرفته و کامل میگردد)، و هر گاه چیزی ناپسند را میدید میفرمود: «اَلْحَمْدُللهِ عَلی کُلِّ حالٍ» (در هر حال سپاس و ستایش از آن خداوند است)[15].
اینها برخی از موقعیتهایی هستند که در سنّت بیان حمد و ستایش در آنها مورد تأکید قرار گرفته است. به یاری خدا به زودی با هم به مواضع دیگر حمد نیز اشاره خواهیم کرد، سپاس و ستایش مختص خداوند است ستایشهای بسیار و پاک و با برکت، آن چنان که پروردگارمان دوست داشته باشد و خشنود گردد، ستایشی که قطع نشده و نیست و نابود نمیشود، به تعدادی که ستایشکنندگان او را ستایش میکنند و به تعدادی که غافلشوندگان از یاد وی غفلت ورزند.
[1]- صحیح مسلم (شماره: 2734).
[2]- سنن ترمذی (شماره: 3458) و علامه آلبانی در الإرواء (7/48) آن را حسن دانسته است.
[3]- صحیح بخاری (شماره: 5459).
[4]- السنن الکبری (شماره: 6898).
[5]- صحیح مسلم (شماره: 471).
[6]- صحیح مسلم (شماره: 477).
[7]- صحیح بخاری (شماره: 799).
[8]- صحیح بخاری (شماره: 1120)، و صحیح مسلم (شماره: 769)، همچنین لؤلؤ و المرجان حدیث 440.
[9]- صحیح مسلم (شماره: 601).
[10]- سنن نسائی (6/89)، و سنن ترمذی (شماره: 1105)، و سنن ابو داود (شماره: 2118)، و سنن ابن ماجه (1892).
[11]- صحیح مسلم (شماره: 168).
[12]- سنن ابوداود (شماره: 4020)، و سنن کبری (اثر) نسائی (شماره: 10141).
[13]- صحیح بخاری (شماره: 6224).
[14]- سنن ترمذی (شماره: 3432)، و آلبانی در صحیح الجامع (شماره: 6248) آن را حسن دانسته است.
[15]- سنن ابن ماجه (شماره: 3803)، و المستدرک (1/499)، و علامه آلبانی در صحیح الجامع (شماره: 4727) آن را صحیح دانسته است.