***
توضیح موضوع: ابلیس یازده بار در قرآن کریم ذکر گردیده و جز در یک مورد، همه جا از ابلیس ضمن داستان حضرت آدم÷ یاد شده است. همهی فرشتگان جز ابلیس به آدم سجده کردند، اما ابلیس (که از جنها بود) خودداری نمود و تکبر ورزید و گفت: آفرینش من از آتش، و آفرینش آدم از خاک است، من بر او فضیلت و برتری دارم و نباید به او سجده کنم. خداوند او را از درگاهش راند و فرمود: تا روز قیامت، لعنت من بر تو باد. ابلیس گفت: اینک که مرا از درگاه راندی و خوار و زبون ساختی، من در مقام گمراه کردن و اغوای بنی آدم برخواهم آمد و از پیش و پس و چپ و راست، بر ایشان حمله خواهم کرد و جز بندگان مخلص تو، هیچ کس از وسوسهی من سالم نخواهد ماند.
و ابلیس به وسوسهی آدم و حوّا پرداخت و وسیلهی بیرون راندن ایشان را از بهشت فراهم کرد. این قصه در سورهی بقره و اعراف و حجر و بنی اسرائیل و کهف و شعراء و ص، مسطور است.
یک سؤال مهم: در تفسیر نمونه در این باره که چرا خداوند شیطان را آفرید؟ سؤالی بدین مضمون طرح گردیده است: بسیاری سؤال میکنند که اگر انسان برای تکامل و نائل شدن به سعادت از طریق بندگی خدا آفریده شده است، وجود شیطان که یک موجود ویرانگر و ضد تکاملی است چه دلیلی میتواند داشته باشد؟ آن هم موجودی هشیار، کینهتوز، مکّار، پرفریب و مصمّم!؟
در جواب باید گفت: اگر اندکی بیاندیشیم خواهیم دانست که وجود این دشمن کمکی است به پیشرفت تکامل انسانها. راه دور نرویم، همیشه نیروهای مقاوم در برابر دشمنان سرسخت جان میگیرند و سیر تکاملی خود را میپیمایند.
فرماندهان و سربازان ورزیده و نیرومند کسانی هستند که در جنگهای بزرگ با دشمنان سرسخت درگیر بودهاند؛ سیاستمداران باتجربه و پرقدرت آنها هستند که در کورههای سخت بحرانهای سیاسی با دشمنان نیرومندی دست و پنجه نرم کردهاند. قهرمانانِ بزرگ کشتی آنها هستند که با حریفهای پرقدرت و سرسخت زورآزمایی کردهاند.
بنابراین چه جای تعجب که بندگانِ بزرگ خدا با مبارزهی مستمر و پیگیر در برابر «شیطان» روز به روز قویتر و نیرومندتر شوند!
دانشمندانِ امروز در مورد فلسفهی وجود میکروبهای مزاحم میگویند: اگر آنها نبودند، سلولهای بدن انسان در یک حالت سستی و کرخی فرو میرفتند و احتمالاً نموّ بدن انسانها از 80 سانتیمتر تجاوز نمیکرد، همگی به صورت آدمهای کوتوله بودند، و به این ترتیب انسانهای کنونی با مبارزهی جسمانی با میکروبهای مزاحم، نیرو و نموّ بیشتری کسب کردهاند و چنین است روح انسان در مبارزه با شیطان و هوای نفس.
اما این بدان معنا نیست که شیطان وظیفه دارد بندگان خدا را اغواء کند؛ شیطان از روز اول، خلقتی پاک داشت مانند همهی موجودات دیگر، انحراف و انحطاط و بدبختی و شیطنت با اراده و خواستِ خودش به سراغش آمد، بنابراین خداوند ابلیس را از روز اول، شیطان نیافرید، او خودش خواست شیطان باشد، ولی در عین حال شیطنت او نه تنها زیانی به بندگان حق طلب نمیرساند، بلکه نردبان ترقّی آنها است. [ر.ک: تفسیر نمونه 19/345]
پس وجود شیطان، هوای نفس و وسوسههای نفسانی، انسان را در بوتهی آزمایش قرار میدهد و آنها هستند که تنور آزمایش را داغ میکنند، و مؤمنان حقیقی را به همه معرفی میکنند، و سره را از ناسره، و منافقان و دو چهرهها را از صادقین و مخلصین جدا میسازد.
***
توضیح موضوع:
این کلمه از مادهی «شطن» گرفته شده و «شاطن» به معنای: «خبیث و پست» آمده است. و شیطان به موجود سرکش و متمرد اطلاق میشود اعم از انسان و یا جن و یا جنبندگان دیگر. و به معنای «روح شرور و دور از حق» نیز آمده است که در حقیقت همهی اینها به یک قدر مشترک بازگشت میکنند.
باید دانست که «شیطان» اسم عام (اسم جنس) است در حالی که «ابلیس» اسم خاص (عَلم) میباشد و به عبارت دیگر: «شیطان» به هر موجود موذی و منحرفکننده و طاغی و سرکش، خواه انسانی یا غیر انسانی میگویند، و «ابلیس» نام آن شیطان است که آدم را فریب داد و اکنون هم با لشکر و جنود خود در کمین آدمیان است.
پس شیطان معانی مختلفی دارد که یکی از مصادیق روشن آن «ابلیس» و لشکریان و اعوان او است، و مصداق دیگر آن، انسانهای مفسد و منحرفکننده و احیاناً در پارهای از موارد به معنای میکروبهای موذی آمده است.
پس دانسته شد که نام دیگر «ابلیس»، شیطان است، و برای ابلیس کنیههایی هم علماء ذکر کردهاند، از قبیل: «ابومرّة» [به ضم میم] و «ابوخلاف» و «ابودجانة» و «ابولبینی» [به ضم لام و فتح باء]
و واژهی «ابلیس» نیز از لغت یونانی "Diabolos" مأخوذ است و کلمهی "Diable" در زبان فرانسه و "Devil" در زبان انگلیسی از همین لفظ ریشه گرفتهاند. و "Diabolos"، در زبان یونانی به معنای «نمّام و مفتری» است.
فیروزآبادی در کتاب قاموس چنین مینویسد: «بلس بالتحریک» کسی است که خیر و نیکی نزد او نباشد، یا کسی است که از او شرّ و بدی به مردم برسد. و «ابلاس» به معنای یأس است. و «ابلیس» نیز از این کلمه مشتق است؛ و شاید ابلیس کلمهی عجمی باشد.
«جوالیقی» در کتاب «المعرب» مینویسد: «ابلیس عربی نیست، هر چند برخی آن را عربی و از اصل «ابلاس» پنداشتهاند، زیرا اگر عربی بود، ممنوعالصرف نمیشد.»
زمخشری و صاحب «لسان العرب» به اعجمی بودن «ابلیس» تصریح کردهاند و جمع ابلیس مانند اسمهای اعجمی دیگر بر وزن «فَعٰالِله» به کار میرود و «ابالسه» هموزن فراعنه و قیاصره و اکاسره است.
در متون یونانی انجیل، غالباً ابلیس به صیغهی جمع استعمال شده، و در رسالهی «پولس» به «تیمو تاوس» و «تیطس» کلمهی ابلیس با معانی گوناگون ولی نزدیک به هم استعمال گردیده است. در انجیل باب 16 آیهی 23، «پطرس» ابلیس نامیده شده، و همچنین در انجیل یوحنا، باب 6 آیهی 70 به «یهودا» خطاب ابلیس شده است و در این دو مورد، ابلیس تقریباً جنبهی علمیّت دارد و به اعتبار شرارت دائم یا موقت، مجازاً نام ابلیس بر آنها اطلاق گردیده است. [اعلام قرآن، ص 77]
و «ابلیس» در زبان معمولی، «عزازیل» هم نامیده شده، ولی در قرآن این نام مذکور نیست. عزازیل لفظ عبری است و به معنای «عزیز خدا» است. در تورات، این لفظ با معنی مبهمی مسطور است.
مفسرین تورات دربارهی آن معنی، اختلاف کردهاند: به عقیدهی بعضی، «عزازیل» نام بزی است که کفارهی گناهان قوم را بر آن میگذارند و در وادی بایر رها میکنند تا کفارهی گناهان قوم را به موضع نامعلومی ببرد.
عدهای معتقدند که عزازیل نام همان نقطهی نامعلوم است که منتهی الیه گناهان فرض شده است.
بعضی هم عزازیل را نام ابلیس میدانند که همهی گناهان به او منتهی میگردد. به هر حال در ادبیات ما عقیدهی سوم مورد قبول واقع شده و ادبای ما عزازیل را بر ابلیس اطلاق کردهاند، لیکن از دقت در موارد استعمال معلوم میشود که عزازیل آنگاه نام ابلیس بوده که در درگاه حق، تقربی داشته است. [ر.ک: اعلام قرآن ص 82]
«پناه بردن به خدا از شرّ شیطان»
خداوند متعال به همهی افراد بشر و فرزندان آدم هشدار میدهد که مراقب فریبکاری شیطان باشند، زیرا سابقهی دشمنی خود را با پدر آنها نشان داده، همانطور که لباس بهشتی را بر اثر وسوسهها از اندام او بیرون کرد، ممکن است لباس تقوا را از اندام فرزندان او نیز بیرون نماید.
عداوت و دشمنی او از نخستین روز آفرینش آدم÷ شروع شد و هنگامی که بر اثر عدم تسلیم در برابر فرمان خدا در مورد سجده بر آدم مطرود از درگاه پروردگار گردید، سوگند یاد کرد که برای همیشه کمر دشمنی نسبت به آدم و فرزندانش خواهم بست و حتی برای این کار تقاضای مهلت و طول عمر از خدا نمود.
او بر سر گفتهی خود ایستاده و کوچکترین فرصت را برای اِعمال عداوت و وارد کردن ضربه بر انسانها و فرزندان آدم غنیمت میشمارد، آیا عقل اجازه میدهد که فرزندان آدم او را به دشمنی نپذیرند و یک لحظه از او غافل بمانند؟ تا چه رسد به اینکه بخواهند خطوات شیطان و گامهای او را پیروی کنند، یا اینکه او را به عنوان رفیقِ شفیق و دوستِ ناصح بپذیرند؟
پس چرا دشمنی را که امتحان عداوت خود را بارها و بارها داده است، جدّی نگیرند! و باز با او طرح دوستی بریزند و حتی او را رهبر و ولی و راهنمای خویش انتخاب کنند.
از این رو انسان در مسیر دور و درازی که به سوی سعادت و فلاح و رستگاری و خوشبختی و جلب رضای خدا دارد، گردنههای صعب العبوری وجود دارد که شیاطین در آنجا کمین کردهاند و اگر انسان تنها بماند، هرگز توانایی پیمودن این راه را ندارد، و باید دست به دامان لطف الهی زند و با تکیه و توکل بر او این راه پرخطر را طی کند و هرگاه طوفانهای وسوسهی شیطان، شدید و شدیدتر میشود، او بیشتر به سایهی لطف خدا پناه برد.
البته منظور از پناه بردن به خدا این نیست که انسان تنها با زبان به خدا پناه ببرد، بلکه باید با فکر و عقیده و عمل نیز خود را در پناه خدا قرار دهد و از راههای شیطانی، برنامههای شیطانی، افکار و تبلیغات شیطانی و مجالس و محافل شیطانی، خود را کنار کشد، و در مسیر افکار و تبلیغات رحمانی جای دهد، وگرنه انسانی که خود را در معرض طوفان وسوسههای ویرانگر شیطان، عملاً قرار داده، تنها با خواندن اوراد و ادعیه، و گفتن «پناه میبرم به خدا از شر شیطان» به جائی نمیرسد، بلکه باید با صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل و فکر و عقیده، خویشتن را از شر شیطان در پناه خدا قرار دهد.
***
توضیح موضوع: تسلط و قدرت بر جنّیان که فراحسّی و فرازمینی و فراسویی و ماورایی هستند، فقط از طریق معجزه برای حضرت سلیمان امکانپذیر بود، و طبقات جن در شرایط خاصّی به حکم خداوند متعال برای سلیمان÷، قابل رؤیت و در خدمت او بودند.
قرآن کریم با آیاتی فصیح و بلیغ به این نکات اشاره میکند:
1- سلیمان÷ لشکریانی از جنّ و انس و پرنده در اختیار داشت و آنها را به خدمت خویش میگرفت. [نمل / 17]
2- گروهی از جنیان برای سلیمان÷ کار میکردند و به عنوان عمله، اوامر و فرامین او را انجام میدادند. [سبأ / 12]
3- جنیان باهنر خاص خود و قدرت تفکر، و توانائیهای فراوان بدنی خویش، در امور ساختمانی و کارهای تزئینی و موارد دیگر در خدمت حضرت سلیمان÷ بودند و برای او انجام وظیفه میکردند [سبأ / 13]
4- جنیان در دریاها و اقیانوسها غوّاصی میکردند و برای سلیمان مرواریدها بیرون میآوردند [ص / 37]
5- جنیان در اسارت سلیمان بودند و مدتها از فوت آن بزرگ مرد آگاهی نداشتند تا خود را از این وضع آزاد کنند [سبأ / 14، ص / 38]
و در مرگ سلیمان÷ دو نکتهی مهم نهفته شده است: یکی اینکه: جنیان به فرمان خدا در اسارت سلیمان بودند، و از روی اجبار و اکراه برای او کار میکردند، دیگر اینکه: جنیان نیز مانند بشر به بسیاری از اتفاقات و جریانها آگاهی و اطلاع نداشتهاند.