ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
«عَنْ أَبِی مُوسَى رَضِیَ الله عَنهُ،قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ،: إِنَّ اللهَ یَبْسُطُ یَدَهُ بِاللَّیْلِ لِیَتُوبَ مُسِیءُ النَّهَارِ، وَیَبْسُطُ یَدَهُ بِالنَّهَارِ لِیَتُوبَ مُسِیءُ اللَّیْلِ، حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا»
از ابو موسی س روایت است که گفت: پیامبر ج فرمود: «همانا خداوندِ عزّوجل دستش را در شب باز میکند (یعنی: درهای رحمت و بخشایش و پذیرش خود را بر بندگان میگشاید) تا گناهکارِ روز توبه کند، و دستش را در روز باز میکند تا گناهکار شب توبه کند، و این ادامه دارد تا زمانی که خورشید از محلّ غروبش طلوع میکند»[1].
«عَن أَنَسٍ رَضِیَ الله عَنهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: لَلَّهُ أَشَدُّ فَرَحًا بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ حِینَ یَتُوبُ إِلَیْهِ، مِنْ أَحَدِکُمْ کَانَ عَلَى رَاحِلَتِهِ بِأَرْضِ فَلَاةٍ، فَانْفَلَتَتْ مِنْهُ وَعَلَیْهَا طَعَامُهُ وَشَرَابُهُ، فَأَیِسَ مِنْهَا، فَأَتَى شَجَرَةً، فَاضْطَجَعَ فِی ظِلِّهَا، قَدْ أَیِسَ مِنْ رَاحِلَتِهِ، فَبَیْنَما هُوَ کَذَلِکَ إِذَا هُوَ بِهَا، قَائِمَةً عِنْدَهُ، فَأَخَذَ بِخِطَامِهَا، ثُمَّ قَالَ مِنْ شِدَّةِ الْفَرَحِ: اللهُمَّ أَنْتَ عَبْدِی وَأَنَا رَبُّکَ، أَخْطَأَ مِنْ شِدَّةِ الْفَرَحِ».
از انس س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «خداوند از توبهی بندهاش هنگامی که به درگاهِ او توبه میکند خیلی خوشحالتر است از یکی از شما که در بیابانی بر هویت، سوار بر شتر خودش دارد میرود که ناگاه شترش از دستش فرار میکند در حالی که آذوقهی او هم بر پشت شتر است، و او دیگر از باز یافتنِ شتر نا امید میشود (و منتظر مرگ خویش) نا امیدانه به زیر درختی میآید و در سایهی آن دراز میکشد، که ناگهان در این حال شترش را در جلوی چشم خویش ایستاده میبیند و افسارش را میگیرد سپس، از شدّت خوشحالی، میگوید: خداوندا! تو بندهی منی و من پروردگار تو هستم! از فرط خوشحالی اشتباه میکند»[2].
«عَن مُسْتَوْرِدًا، أَخَی بَنِی فِهْرٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: وَاللهِ مَا الدُّنْیَا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا مِثْلُ مَا یَجْعَلُ أَحَدُکُمْ إِصْبَعَهُ هَذِهِ - وَأَشَارَ یَحْیَى بِالسَّبَّابَةِ - فِی الْیَمِّ، فَلْیَنْظُرْ بِمَ تَرْجِعُ؟»[1].
از مستورد از طایفهی بنی فهر س روایت است که گفت: رسول خدا ج فرمود: «به خدا قسم، دنیا، در مقایسه با آخرت، جز به آن اندازه نیست که یکی از شما این انگشتش -به انگشت سبّابه اشاره فرمود- را در آب دریا فرو ببرد و سپس آن را بیرون آورد و نگاه کند که ببیند چه مقدار آب با خود آورده است!».
... تا نعمتِ خداوند (برخود) را کم و حقیر نشمارید!
«عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِی الله عَنهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: انْظُرُوا إِلَى مَنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ، وَلَا تَنْظُرُوا إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقَکُمْ، فَهُوَ أَجْدَرُ أَنْ لَا تَزْدَرُوا نِعْمَةَ اللهِ - قَالَ أَبُو مُعَاوِیَةَ عَلَیْکُمْ»[1].
از ابو هریره س روایت است که گفت: رسول خدا ج فرمودند: «(در دنیا)، به پایینتر از خودتان نگاه نکنید و به کسی که بالاتر از شماست ننگرید، چون که این بهتر و مؤثّرتر است در این که نعمت خداوند بر خودتان را کم نشمارید».
عن ابْنَ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا،قَال: قَالَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «لَوْ کَانَ لِابْنِ آدَمَ وَادِیَانِ مِنْ مَالٍ لاَبْتَغَى ثَالِثًا، وَلاَ یَمْلَأُ جَوْفَ ابْنِ آدَمَ إِلَّا التُّرَابُ، وَیَتُوبُ اللَّهُ عَلَى مَنْ تَابَ».[1]
از ابن عباس ب روایت است که گفت: رسول خدا ج فرمودند: بنی آدم حتّی اگر دو درّه مال و ثروت داشته باشد، باز هم به دنبال سومی میرود، و شکم انسان را فقط خاک است که پر میکند و هرکس که توبه کند خداوند توبهی او را میپذیرد».
«عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: یَکْبَرُ ابْنُ آدَمَ وَیَکْبَرُ مَعَهُ اثْنَانِ: حُبُّ المَالِ، وَطُولُ العُمُرِ»[2].
از انس بن مالک س روایت است که گفت: رسول خدا ج فرمود: «بنی آدم بزرگ میشود و با او دو چیز دیگر هم بزرگ میشوند: دوستی مال و دوست داشتنِ عمر طولانی».
«عَنِ المِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ، أَنَّهُ أَبَا عُبَیْدَةَ قَدِمَ بِمَالٍ مِنَ البَحْرَیْنِ، فَسَمِعَتِ الأَنْصَارُ بِقُدُومِ أَبِی عُبَیْدَةَ، فَوَافَتْ صَلاَةَ الصُّبْحِ مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَلَمَّا صَلَّى بِهِمُ الفَجْرَ انْصَرَفَ، فَتَعَرَّضُوا لَهُ، فَتَبَسَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حِینَ رَآهُمْ، وَقَالَ: «أَظُنُّکُمْ قَدْ سَمِعْتُمْ أَنَّ أَبَا عُبَیْدَةَ قَدْ جَاءَ بِشَیْءٍ؟»، قَالُوا: أَجَلْ یَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «فَأَبْشِرُوا وَأَمِّلُوا مَا یَسُرُّکُمْ، فَوَاللَّهِ لاَ الفَقْرَ أَخْشَى عَلَیْکُمْ، وَلَکِنْ أَخَشَى عَلَیْکُمْ أَنْ تُبْسَطَ عَلَیْکُمُ الدُّنْیَا کَمَا بُسِطَتْ عَلَى مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ، فَتَنَافَسُوهَا کَمَا تَنَافَسُوهَا وَتُهْلِکَکُمْ کَمَا أَهْلَکَتْهُمْ»[3].
از مسور بن مخرمه روایت است که گفت: ابو عبیده بن جراح س همراه با بیت المالِ فراوانی از بحرین بازگشت و به مدینه رسید و انصار از باز آمدن او با خبر شدند. من نماز صبح را به امامت رسول خدا ج خواندم و آنحضرت ج وقتی که امامت نماز را تمام کرد، بازگشت، امّا مردم به طرف ایشان رفتند، و با اشاره، درخواست (سهمی از آن) مال کردند. پیامبر ج وقتی که آنها را آن طور دید، تبسّم نمود و فرمود: «گمان میکنم شما شنیدهاید که ابو عبیده، چیزی آورده است؟!».
عرض کردند: بله، ای رسول خدا!
فرمود: «پس به شما مژده باد و به چیزی امیدوار باشید که شما را خوشحال خواهد ساخت! چون که، به خدا سوگند، من بر شما از فقر نمیترسم بلکه از آن بیم دارم که دروازههای دنیا به روی شما باز شود همان طور که بر پیشینیانتان باز شد و شما بر سر متاع دنیا با یکدیگر رقابت کنید همان گونه که آنها بر سر آن با یکدیگر رقابت کردند و دنیا شما را هلاک کند همان طور که آنها را هلاک کرد».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ، وَجَنَّةُ الْکَافِرِ».[1]
از ابو هریره س روایت است که گفت: رسول خدا ج فرمودند: «دنیا زندانِ مؤمن است و بهشت کافر».
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ رَضِیَ اللهُ عَنهُما، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَرَّ بِالسُّوقِ، دَاخِلًا مِنْ بَعْضِ الْعَالِیَةِ، وَالنَّاسُ کَنَفَتَهُ، فَمَرَّ بِجَدْیٍ أَسَکَّ مَیِّتٍ، فَتَنَاوَلَهُ فَأَخَذَ بِأُذُنِهِ، ثُمَّ قَالَ: «أَیُّکُمْ یُحِبُّ أَنَّ هَذَا لَهُ بِدِرْهَمٍ؟» فَقَالُوا: مَا نُحِبُّ أَنَّهُ لَنَا بِشَیْءٍ، وَمَا نَصْنَعُ بِهِ؟ قَالَ: «أَتُحِبُّونَ أَنَّهُ لَکُمْ؟» قَالُوا: وَاللهِ لَوْ کَانَ حَیًّا، کَانَ عَیْبًا فِیهِ، لِأَنَّهُ أَسَکُّ، فَکَیْفَ وَهُوَ مَیِّتٌ؟ فَقَالَ: «فَوَاللهِ لَلدُّنْیَا أَهْوَنُ عَلَى اللهِ، مِنْ هَذَا عَلَیْکُمْ».[2]
از جابر بن عبد الله ب روایت است که گفت: رسول خدا ج در حالی که وارد یک محلّهی بلند میشد و مردم هم در اطراف او بودند از بازار گذشت و در راه، بزغالهی مردهی ناقص را که گوشهایش از بین رفته یا کوچک بود، دید و گوش آن را با دست گرفت و سپس فرمود: «یک از شما دوست دارد که این بزغالهی مرده برای او باشد به قیمت یک درهم؟!».
مردم گفتند: ما آن را نمیخواهیم که مجانی نیز مال ما بشود، و با آن چه کار کنیم؟!.
فرمود: «آیا دوست دارید که مال شما باشد؟!».
عرض کردند: و الله این اگر که زنده نیز بود، باز هم عیب داشت چون که گوش ندارد، چه رسد به حالا که مردار هم هست؟!.
فرمود: «به خدا قسم، دنیا نزد خداوند خوارتر و بی ارزشتر از این مردار در نزد شماست».
عَن عَبدِالله بنِ عُمَرَ رَضِیَ الله عَنهُما قَالَ: أَخَذَ رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِمِنکَبی فَقالَ: «کُنْ فِی الدُّنْیَا کَأَنَّکَ غَرِیبٌ أَوْ عَابِرُ سَبِیلٍ».[3]
از عبد الله بن عمر ب روایت شده که گفت: پیامبر ج دستش را بر شانهی من گذاشت و فرمود: «در دنیا، چنان باش که گویی یک غریب هستی یا یک رهگذر».
عن زَیْدُ بْنُ ثَابِتٍ رَضِیَ الله عَنهُ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَقُولُ: «مَنْ کَانَتِ الدُّنْیَا هَمَّهُ، فَرَّقَ اللَّهُ عَلَیْهِ أَمْرَهُ، وَجَعَلَ فَقْرَهُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ، وَلَمْ یَأْتِهِ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا مَا کُتِبَ لَهُ، وَمَنْ کَانَتِ الْآخِرَةُ نِیَّتَهُ، جَمَعَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَهُ، وَجَعَلَ غِنَاهُ فِی قَلْبِهِ، وَأَتَتْهُ الدُّنْیَا وَهِیَ رَاغِمَةٌ».[4]
از زید بن ثابت س روایت است که گفت: از رسول خدا ج شنیدم که فرمودند: «هرکس همّ و غمّش تنها دنیا باشد و فقط برای آن بکوشد و آن را بخواهد، خداوند وضع و احوال او را پریشان و پراکنده میکند و فقر و نیازمندیاش را در جلو چشمش قرار میدهد (یعنی: آن فرد همیشه احساس احتیاج و نیاز میکند و رضایت قلبی ندارد) و از دنیا هم جز آنچه که برایش مقدّر شده به او نمیرسد؛ و هرکس که نیّت و هدف و قصد خود را (نجات و پاداش در) آخرت قرار دهد، خداوند اوضاع و احوال او را بسامان و مرتّب میگرداند و ثروت و بینیازیاش را در دلش قرار میدهد (یعنی: در دل، به آنچه دارد راضی و خشنود است) و دنیا، ذلیلانه و خاشعانه، به او روی میآورد».